نرجس
 
   




یکی از اهداف والای ازدواج ، پاک و پاکیزه ماندن جوانان از فساد است که بدون ازدواج امری غیر ممکن به نظر می رسد. اگر جوانی را در پاکی و پاکیزگی ظاهر و باطن یافتیم، در حالی که هنوز ازدواج نکرده باشد، باید بگوییم از اولیاء الهی است.
مرد بدون همسر و زن بدون شوهر، درصورتی که غرائز و شهوات آنان زنده است ، و فشار غریزه و شهوت بر آنان سنگینی می کند، جدای از فسادِ هر چند اندک ، و بریده از مشکلات گوناگون روحی و خانوادگی و اجتماعی نیستند.
ازدواج این حقیقت الهی و طبیعی، آسان کنندۀ پاره ای از مشکلات و عاملی برای تداوم جوانان، و حفظ عفت و تقوای آنان است.
خداوند در سورۀ نورآیه 36 می فرماید: « فِی بُیُوتٍ اُذِنَ اللهُ اَن تُرفَعَ وَ یُذکَرَ فِیها اسمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیِهَا بِالغُدُوِّ وَ الآصَالِ…» (این چراغ پر فروغ) در خانه هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند( تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد) ؛ خانه هایی که نام خدا در آنها برده می شود ، و صبح و شام در آنها تسبیح او می گویند.
چنین خانه هایی با این اوصاف، خانۀ مؤمن است که طاعت و عبادت حق در آن رونق دارد، و به امر الهی مسئله ازدواج در آن صورت گرفته ، و مرد و زن آن خانه به تمام حقوق الهی پایبند هستند.
آری! قرآن مجید به ازدواج امر می کند ، تا مشکلات مرد و زن با تحقق این سنت تخفیف یابد، و دامن هر دو که دامن رحمت و تربیت است از فساد سالم بماند، و مرد و زن با تشکیل زندگی و همسوئی با یکدیگر خانه را محل ذکر خدا و تسبیح حضرت حق کنند.

موعودا!
دیر هنگامی است که چشمان انتظار به راهت دوخته و جان و دل به شراره های اشتیاقت، سوخته ایم باغ آرزوها به شوق بهار روی تو خزان ها را می شمارد و چکامه های خونین شقایق را می نگارد؛
نرگس ها داغ هجر تو بر سینه دارند؛
عروسان چمن جز به مژده جمال دلارایت سر زحجله عیش برنیارند؛
مهدیا!
معراج نشینی بگذار و از پرده غیبت به درای و رخسار محمدی بنمای؛
که خیل منتظران به جان آمده از حقارت و عیدهای دنیایی، چشم بر بلندای وعده دیدار تو دارند.
ای گوشوار عرش الهی! آرمان انتظار را به کوله بار صبر و یقین، بر دوش می کشیم و به ترنم آوای ظهور سرخوشیم، هر بامداد ، یاد طلوع تو را در سینه می پرورانیم و پرتو چهره تو را در دیده نقش می زنیم.
عمری است که اشک هایمان را در کوره سوزان حسرت ها انباشته ایم و انتظار جمعه ای را می کشیم که جویبار ظهورت از پشت کوه های غیبت سرازیر شود، تا آن کوره را بدان آب خاموش سازیم و آن حسرت ها را به دریا ریزیم.
سبکبار، تن خسته مان را در زلال آن بشوییم.
ای امید بی پناهان، بیا…بیا.
از ثری تا به ثریا، دل های بی قراران، شیدای یک نگاه توست.
از سوی تا ماسوی جان های بی پناهان، نثار قدم های تو باد.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-06-31] [ 08:28:00 ق.ظ ]






ازدواج وتأسیس کانون زندگی مشترک خانوادگی یکی از بهترین و مهمترین رسوم اجتماعی انسانهاست که از فطرت و آفرینش ویژه آنها مایه می گیرد. سنتی است بسیار مفید و مقدس که مورد قبول انسانها در طول تاریخ بوده است. ازدواج از ضروریات زندگی انسانی بشمار می رود و ترک آن یک امر غیر متعارف و خروج از سنت اجتماعی محسوب می شود. ازدواج اگر با اندیشه و طبق معیارهای صحیح انجام بگیرد فوائد و منافع فراوانی را در بر دارد که به پاره ای از آنها اشاره می شود:
1- کسب استقلال
دختر و پسر قبل از ازدواج ، جزء خانواده پدر و مادر و تابع آنها محسوب می شوند، طبعاً خواهان استقلال اند لیکن از این حق مشروع محرومند ، غالباً محصول کسب وکارشان صرف خانواده می شود که خود نیز از آن ارتزاق می نمایند. در تصمیم گیری ها استقلال نداشته و ناچارند از قوانین و ضوابطی که به وسیله پدر و مادر بر خانواده حاکم است ، پیروی کنند. لیکن به وسیله ازدواج زندگی آنان دگرگون شده و شکل جدیدی به خود می گیرد ، و استقلال می یابد. در این زندگی نوین ، دختر و پسر زن و شوهر می شوند یک واحد کوچک اجتماعی را تشکیل می دهند . مسئولیت پذیر می شوند و به استقلال می رسند و زندگی آنها هدفدار می شود و محصول کسب وکار و جدیتشان به واحد خانواده نو بنیاد تعلق دارد.
2- انس و آرامش
یکی از خصائص و نیازهای طبیعی انسان انس و مودت و الفت است. تنها زندگی کردن بسیار دشوار و دردناک است. انسان ، به همنوع خود نیاز دارد که امین و درستکار و غمخوار و مهربان و رازنگه دار باشد تا با او انس بگیرد و درد دل کند و از دلجوئیها و غمخواری هایش بهره مند گردد و بدین وسیله آسودگی وآرامش خاطر پیدا کند. به دوست مخلص و مطمئنی نیاز دارد که مودتهای خالصانه اش را نثار کند، و او هم از ایثار و محبت نسبت به او دریغ نورزد.
بهترین فردی که می تواند این نیاز را تأمین کند همسر است، چه زن باشد و چه شوهر!. همه دوستیها و محبتها موقت و محدود می باشد جزء دوستی و محبت بین زن و شوهر که دائم و نامحدود است، چون یک واحد را تشکیل می دهند و هدف مشترک دارند و بیش از هر فرد دیگری به هم نزدیک و نیازمند می باشند.
آرامش و آسودگی که در اثر ازدواج حاصل می شود آنقدر مهم است که خداوند متعال آن را به عنوان یکی از آیات بزرگ خویش معرفی نموده و میفرماید: « یکی از آیات الهی اینست که برای شما از جنس خودتان جفتی را بیافرید تا با او انس بگیرید و آرامش بیابید».
حضرت امام رضا(علیه السلام) فرمود: « بنده خدا به فایده ای دست نمی یابد که بهتر از همسر شایسته باشد؛ همسری که وقتی او را می بیند شادمانش گرداند و در غیابش از نفس خودش و مال او نگهداری کند».

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:24:00 ق.ظ ]





مسأله ازدواج در سخن و سیره پیشوایان معصوم (ع) از جایگاه بلندی برخوردار است. آن بزرگواران ، برای نشان دادن اهمیت مسأله، علاوه بر آن که خود ازدواج می کردند و تشکیل خانواده می دادند، با سخنان ارزنده خود ، امت اسلامی را به اجرای این سنت اجتماعی ترغیب و تشویق می کردند و در صورت مشاهده انحراف و افراط و تفریط در این مسأله، به روشنگری پرداخته ، و افراد را از روش نادرستشان بر حذر می داشتند.
رسول گرامی اسلام(ص)، ازدواج را یکی از سنتهای خود دانسته، مردم را به پیروی از این روشِ نیکو فرا می خوانند. حضرت به اندازه ای به آن اهمیت می دادند که خودداری کنندگان از ازدواج را جزو پیروان خویش قلمداد نمی کردند .
امیرمؤمنان (ع) نیز جوانان را به ازدواج توصیه نموده، و اهمیتی را که حضرت رسول(ص) به ازدواج می داد به مردم گوشزد می کرد: (تَزَوَّجُوا فَاِنَّ رَسُولَ الله (ص) کَثیراً مّا کانَ یَقُولُ : مَن کانَ یُحِبُّ اَن یَتَّبِعَ سُنَّتی، فَلیَتَزَوَّج فَاِنَّ مِن سُنَّتیِ التَّزویجَ)

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:22:00 ق.ظ ]





در دیدگاه قرآن، زندگی زناشوئی و خلقت انسان بر مبنای (زوجین)، از نشانه های خداوند در آفرینش به شمار می رود. درسوره روم ، شش مسأله در عالم خلقت به عنوان نشانه های وحدانیّت خداوند در ربوبیت و الوهیت شمرده شده که یکی از آنها، خلقت (زوج) برای آدمی است : ( وَ مِن آیاتِهِ اَن خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجاً…) و از نشانه های او اینست که همسرانی از نوع خودتان برای شما آفرید… .
جفت آفرینی زن و مرد، از اهدافِ بلندِ آفرینش و زمینه رشد وکمال آنهاست، چه اینکه هر یک از زن و مرد، به تنهایی ناقص بوده و به دیگری نیازمند است و همین نقص و احتیاج است که آنها را به سوی هم جذب می کند و با رسیدن به یکدیگر به آرامش و سکون دست می یابند.
این امر اختصاص به انسانهای عادی و معمولی ندارد، بلکه پیامبران نیز – که وارستگان جامعه هستند – برای رعایت اصول تکوینیِ خویش و ارضای مشروع نیازهای جنسی، به ازدواج روی آورده ، جامعۀ کوچک (خانواده) را تشکیل می دادند. قرآن کریم، پیامبراسلام (ص) را مخاطب قرار داده ، می فرماید : (وَ لَقَد اَرسَلنا رُسُلاً مِن قَبلِکَ وَ جَعَلنا لَهُم اَزواجاً وَ ذُریَّةً )
پیش از تو ( نیز) پیامبرانی فرستادیم ؛ و برای آنها همسران و فرزندانی قرار دادیم. ازدواج ، از نظر قرآن از چنان ضرورت و اهمیتی برخوردار است که هیچ چیز ، حتی فقر و تهیدستی نمی تواند مانع انجام آن شود : ( وَ أَنکِحُوا الاَیامی مِنکُم وَ الصّالِحینَ مِن عِبادِکُم وَ اِمائِکُم اِن یَکُونُوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِهِ وَ اللهُ واسِعٌ عَلیمٌ) مردان و زنان بی همسر و غلامان وکنیزان درستکارتان را همسر دهید؛ اگر تنگدست باشند، خداوند به لطف خود آنان را بی نیاز می سازد، خداوند گشایش دهنده ای آگاه است.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:20:00 ق.ظ ]




خودتان را برخوش اخلاقی تمریتن وریاضت دهید زیرا که بنده مسلمان با خوش اخلاقی خود به درجه روزه گیر شب زنده دار می شود….

موضوعات: کلام نور  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-06-30] [ 09:21:00 ق.ظ ]




خودتان را برخوش اخلاقی تمریتن وریاضت دهید زیرا که بنده مسلمان با خوش اخلاقی خود به درجه روزه گیر شب زنده دار می شود….

موضوعات: کلام نور  لینک ثابت
 [ 09:14:00 ق.ظ ]




بهره و بهاى اندك دنيا
خداوند تعالى در قرآن مجيد پيش از آنكه حيات طيّبه را به عنوان جزاى نيكوى پاكان و پارسايان معرفى كند، فرمود: پيمان الهى را به بهاى ناچيز نفروشيد. فقط آنچه نزد خداست براى شما نيكو و پسنديده است، اگر بدانيد. در اين آيه شريفه دو چيز در برابر هم قرار گرفته است: يكى «ثمن قليل» (بهاى ناچيز) و ديگرى «ما عنداللّه» كه بايد اين هر دو شناسايى شود.
با مرورى بر آيات قرآن به روشنى معلوم مى گردد كه «ثمن قليل» وصف دنياست كه به عنوان متاع و با تأكيد بيشتر بعبارت «متاع قليل» معرفى شده است؛ زيرا لغت شناسان متاع را بهره و فايده محدود و فناپذير دانسته اند.
ايمان: معيار حيات طيّبه
ايمان معيار حيات طيّبه است، به اين معنا كه با ايمان، مى توان به حيات طيّبه وارد شد. كسى كه ايمان كافى داشته باشد بدون ترديد، از حيات طيبّه برخوردار است و هر قدر ايمان بالاتر رود، درجات بالاتر و ناب تر حيات طيّبه نصيب انسان مى شود.
عمل صالح، كه مصداق جامع آن صبر در بندگى و مخالفت با نفس است، زمينه ساز حيات طيّبه و معيار نهايى آن ايمان معرفى شده است. خداشناسى و خداجويى به عنوان دو ركن ايمان، آگاهى و اراده انسان را به ساحت قدس احديّت مى كشد و هنگامى كه انسان با اين دو جنبه، كه تمام وجود او را دربر مى گيرد، به عالم پاك ربوبيت وارد شود، در آن مقام قرب و قدس الهى، حياتى ديگر مى يابد. گويى بار ديگر متولّد شده، و به عالمى رسيده است كه عالم طبيعت محض در برابر آن همانند رحم مادر، در پيش اين جهان گسترده مادى و طبيعى است. حضرت عيسى(عليه السلام) فرمود: «لَن يلج مَلَكوتَ من لَم يولَد مَرَّتين.»؛ به ملكوت آسمان ها راه نمى يابد، كسى كه دو بار زاده نشود.
در اين حال كه قلب مؤمن از محدوديت اين عالم رها مى شود و با دو بال «ايمان» و «تقوا» به آسمان پر نور ولايت الهى پر مى گشايد و از اين دنياى دون پا مى كشد، در ظاهرش دگرگونى زيادى پديد نمى آيد، اما قلب و روح او وسعت يافته و به عالمى بزرگ تبديل شده، و عرش رحمانى را در خود جاى مى دهد.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمودند: «قَلب المؤمنِ عَرشُ الرَّحمنِ» قلب مؤمن عرش خداى مهرگستر و بخشنده است.

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4 · 5

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ق.ظ ]





مطابق تفاسیر متعدد حیات طیبه در همین دنیا محقق می شود. دلیلی که برای این موضوع می آورند آنست که در قسمت دوم آیه می فرماید:« وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» بدین معنا که هرکس ایمان داشته باشد و عمل صالح انجام دهد خداوند در دنیا به او حیات طیبه می بخشد و در آخرت نیز اعمالش را به بهترین نحو پاداش میدهد.
علامه طباطبایی چنین می فرمایند:
«ولى با توجه به اینکه در دنبال آن، سخن از جزاى الهى به نحو احسن به میان آمده استفاده مى‏شود که حیات طیبه مربوط به دنیا است و جزاى احسن مربوط به آخرت»
مطابق با آیات قرآن لقاء پروردگار متعال بالاترین مصداق حیات طیبه خواهد بود.
فَمَن کاَنَ یَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا
پس هر که به لقاى پروردگارش امید دارد، باید کارى شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.
حکومت حضرت صاحب الزمان(عج) ، بهترین مصادق حیات طیبه در همین دنیا می باشد.
وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ
خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند وعده مى‏دهد که قطعاً آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روى زمین را بخشید و دین و آیینى را که براى آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‏دار خواهد ساخت‏.
مطابق با آیات قرآن ، خداوند وعده داده است که کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند حکومت روی زمین را به آنها بدهد یکی از تعابیر این آیه شریفه دولت حضرت صاحب الزمان است. شرط اساسی حیات طیبه ایمان و عمل صالح با کنار هم قرار دادن این دوآیه و نگاه به شرایط تحقق آنها به این نتیجه می رسیم که بهترین مصداق حیات طیبه در این دنیا حکومت عدل مهدوی(عج) می باشد.
البته با نگاه به روایاتی که درمورد خصوضیات حکومت حضرت صاخب الزمان (عج) آمده است به این معنا بیشتر دست پیدا می کنیم. هموراه در روایات از حکومت امام زمان (عج) تعبیر به مدینه فاضله شده است و با توجه به مشخصات و خصوصیاتی که برای این مدینه فاضله ذکر کرده اند،نزدیکی مدینه فاضله و حیات طیبه برای ما روشن تر می گردد.
پيمان خداوند
در آيات مورد بحث از سوره نحل، پاسدارى و پاى بندى به عهد الهى كليد ورود به عالم «عنديّت» و برخوردارى از بهره ماندگار و جاودان عنداللّه معرفى شده است:(وَ لاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِاللّهِ ثَمَناً قَلِيلا إِنَّمَا عِندَاللّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ) ؛ پيمان خدا را به بهاى ناچيز و متاع كم ارزش نفروشيد كه قطعاً آنچه نزد خداست براى شما نيكو و پسنديده است، اگر بدانيد.
اين پيمان همان است كه خداى تعالى پس از آفرينش حضرت آدم (عليه السلام) و ذرّيه او، از همه انسان ها گرفت و آنها را شاهد اين عهد قرار داد: (وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا…) ؛
بياد آور زمانى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذرّيه آنها را برگرفت و آنها را گواه خويش قرار داده، فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى، گواهى مى دهيم.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:08:00 ق.ظ ]





حيات هم در مورد دنيا اطلاق مي شود و هم در مورد آخرت ( الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ و …) و واژه طيب نيز هم در موارد دنيوي به كار رفته است ( فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ و…) و هم در موارد مربوط به آخرت (وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ و…) پس در اطلاق جداگانه واژه هاي «طيب» و «حيات» هيچ نوع محدوديتي نسبت به مسائل دنيوي و اخروي وجود ندارد.
1- منظور از « حيات » در « حيات طيبه » زندگي نباتي و حيواني و نجات از مرگ، به طور قطع نيست.
2- « حيات » مي تواند حيات فكري و عقلاني يا زندگي جاويدان در سراي ديگر باشد ولي محدود به اين نوع از حيات نيست. در برخي از روايات به اين نوع از زندگي اشاره شده است، به عنوان نمونه از جمله مستحبات روز عرفه خواندن دعاي زير است كه در آن اشاره به حيات طيبه در جهان آخرت شده است : اللهم اجعلني ممن رضيت عمله و اطلت عمره و احييته بعد الموت حياه طيبه .
مرتبه والايي از حيات مي تواند مورد نظر باشد و آن حيات واقعي است كه فقط در مورد ذات باري تعالي به كار مي رود« اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ».اگر اين معنا در مورد انسان تحقق يابد « محو شدن كامل در ذات باريتعالي » را معنا مي دهد، اين حيات كاملي است كه بعد از آن خسران و نابودي معنا ندارد و كسي كه به آن برسد، گذر زمان و مكان در وي تاثير نخواهد كرد و اينجاست كه مي توان گفت ائمه اطهار عليهم السلام به اين حيات طيبه رسيده اند و محو در ذات باريتعالي شده اند به طوري كه گذشت سال ها بلكه قرن ها از زنده بودن نام و ياد آنها نخواهد كاست.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ق.ظ ]




شهید مصطفی احمدی روشن در 17 شهریور سال 1358 در روستای سنگستان استان همدان متولد شد. وی دوران کودکی خود را در خانواده ای فقیر گذراند. خانواده وی در محله ای واقع در پشت امامزاده یحیی همدان به نام محوطه آقاجانی بیگ و در خانه ی اجاره ای و قدیمی، با امکاناتی اندک زندگی می کردند. پدر وی راننده مینی بوس بود و در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سال های بسیاری را به مبارزه با دشمن بعثی پرداخت.
وی تحصیلات خود را در زادگاه خویش آغاز کرد. دوره تحصیلی راهنمایی را با رتبه عالی از مدرسه خیام همدان فارغ التحصیل شد و به دبیرستان ابن سینا رفت. پس از آن نیز در آزمون سراسری سال 77 شرکت کرد و وارد دانشگاه صنعتی شریف تهران شد و سپس در سال 81 از این دانشگاه فارغ التحصیل شد.
وی دانش آموخته رشته مهندسی پلیمر از دانشگاه صنعتی شریف بود. شهید احمدی روشن با سن پایین حدود 32 سال، دارای مقالات متعدد علمی در رشته پلیمر بود.

قسمتی از وصیت نامه شهید مصطفی احمدی روشن
به گفته‌ی شهید چمران: “وقتی طبل جنگ به صدا درآید شناختن مرد از نامرد آسان می‌شود". اینان همان‌هایی هستند که وقتی بوی خون به مشام‌شان رسید در هفت سوراخ خزیدند و شانه خالی کردند و حال آمده‌اند و داعیه‌ی انقلاب را دارند، کجا بودید وقتی بچه‌های ما در خون وضو می‌ساختند آیا کور بودید و ندیدید؟
حال به گورستان بروید و ببینید تاریخ بشریت تا به حال مانند این همه جوان ما دیده است که غالباً با سنی حدود 18-22 سال خود را در کام مرگ انداختند، حال مجالس که برای شهدا برگزار می‌شود خالی است. به خدا که همه‌ی این‌ها جواب دارد. چرا نمی‌دانید که بزرگ‌ترین نعمت را خدا به ما داده است که در حکومتی الهی زندگی می‌کنیم به رهبری ولایت فقیه. گوشتان را باز کنید و بشنوید سخن،‌ سخن‌گوی آمریکایی که گفت:‌ “اگر ما جایگاهی به‌عنوان ولی فقیه را بر زورق تردید بنشانیم بزرگ‌ترین بار را از دوش خود برداشته‌ایم” آیا حالا اگر کسی با این اصل مخالفت دارد جیره خور امریکا نیست؟

موضوعات: شهادت  لینک ثابت
 [ 09:03:00 ق.ظ ]







من کلام علی علیه‌السلام: «إعلم أن کل شیء من عملک تبع لصلاتک»؛
علیکم بالمحافظة علی الصلوات الخمس فی أوائل أوقاتها وبالإقبال بالکل إلیه تعالی فیها، لا تفوتکم السعادة إن شاء الله تعالی. وفقنا الله وایاکم لمراضیه وجنبنا سخطه بمحمد وآله الطاهرین صلوات علیهم أجمعین.
ترجمه: از کلام حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است: «بدان که هر چیزی از عمل تو تابع نماز توست»؛ بر شما باد به محافظت بر نمازهای پنج گانه در اولین وقت‌های آنها، و بر شما باد به روی نمودن و توجه با تمام وجود به‌سوی خدای تعالی؛ [در این صورت] سعادت را از دست نخواهید داد إن‌شاءالله‌تعالی.
خداوند ما و شما را بر رضایش موفق بدارد و از ناخشنودیش دور سازد، به حق پیامبر گرامیش محمد وآل طاهرین او که درود خداوند بر تمامی ایشان باد.
به‌سوی محبوب، ص

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:57:00 ق.ظ ]




 

همچون وصیت شبانه، دستور ساخت تابوت و…

با اینکه روایات حضرت زهرا علیهاالسلام کمتر از بقیه معصومین علیهم‌السلام است، ولی فاطمه زهرا علیهاالسلام صاحب مُصحَف است.۱ همان روایات کم که از ایشان رسیده، بسیار پراهمیت است. از جمله در روایت است که زنی به خدمت آن حضرت آمد و مسئله پرسید و از مزاحمتی که به ایشان داده بود عذر خواست. حضرت فرمود: «اجر و پاداش معلم، مانند کسی است که با زحمت به قله کوهی بالا رود و در آنجا یک گونی طلا به دست آورد».۲
کارهایی که ایشان نموده و یا دستور داده انجام شود نیز عجیب است، از جمله وصیت آن حضرت به اینکه علی علیه‌السلام او را از روی پیراهن غسل بدهد، و شبانه دفن کند، و افراد مشخص در تشییع جنازه او حاضر نشوند،۳ و نیز دستور ساختن تابوت تا به هیچ‌وجه بدنش معلوم نشود،۴ و نیز درست‌کردن تسبیح سی‌وچهار، یا صد دانه‌ای، تا در حال اشتغال به کارهای خانه، به راحتی ذکر بگوید.۵ همچنین مثل شیر، جواب ابی‌بکر را داد که: «أَتَرِثُ أَباک وَ لا أَرِثُ أَبی؟ أَینَ أَنْتَ مِنْ قَوْلِهِ تَعالی«وَ وَرِثَ سُلَیمَـانُ دَاوُودَ»۶؛ آیا تو از پدرت ارث می‌بری و من نمی‌برم؟ پس معنای این آیه شریفه که «سلیمان از داوود علیهماالسلام ارث برد»، چه می‌شود؟!».

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:55:00 ق.ظ ]




عیدتان مبارک
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ق.ظ ]





«من كمال خود را در خدمت به خانم مي دانم»

خصوصيت سوم، احترام خاصي بود كه ايشان خود نسبت به خانم ها رعايت مي كردند، يا به ديگران سفارش مي كردند، و اگر مي دانستند كسي نسبت به همسرش بد رفتار مي كند، بسيار خشم مي گرفتند. نسبت به همسر بزرگوار خودشان نيز نهايت ادب و احترام داشتند، و مي فرمودند: «من كمال خود را در خدمت به خانم مي دانم، و خود را موظف مي دانم كه آن چه ايشان مي خواهد فراهم كنم.» و بسيار كم اتفاق مي افتاد كه بدون ايشان به مسافرت بروند.

غيبت همه اعمال آدمي را بر باد مي دهد

خصوصيت چهارم اين بود كه ايشان نسبت به گناه غيبت، سخت حساس بودند، اين خصيصه همه علماي اخلاق، و اهل سير و سلوك است. آن‎ها معتقدند، به واسطه غيبت همه اعمال آدمي بر باد مي رود. در اوائل جواني از كسي غيبت مي شنوند، ونمیدانم به چه علت امكان پيدا نمي شود كه از او دفاع كنند. ناگزير بودند كه از غيبت شده حلاليت بطلبند. به نزد او مي روند. او حاضر نمي شود كه حلال كند. مي فرمودند: به گريه افتادم، و حاضر بودم كه دست و پاي او را ببوسم، تا اين كه مرا حلال كند. وقتي او اين‎قدر اصرار و تواضع مرا ديد، از من گذشت كرد.

آيت ا… حق‎شناس رضوان‎ا… تعالي عليه همه وقت در مراقبۀ نفس خويش بودند؛وروز های بزرگ امثال غدیر خم ویا مبعث تنها وصیتی که به دوستان ونزدیکان می کردند این بود که: «حداقل این یک روز مراقب باشید.» اما اين نكته جالب است كه هيچ‎گاه كارهاي غريب از ايشان ديده نمي شد. مانند همه آقایان علماء درس مي خواندند، مباحثه مي كردند، درس مي فرمودند، نماز جماعت مي خواندند، براي مردم موعظه مي كردند، تفسير مي گفتند، و مسئله و احكام شرعي تعليم مي دادند، مشكلات مردم را حل مي كردند، به كار آن‎ها رسيدگي مي كردند، وجوه شرعي مردم را به جايي كه بايد مي رسانيدند، و براي جوانان عقد ازدواج مي خواندند و… هيچ‎چيز ظاهرا غريبي در رفتار و اعمال ايشان ديده نمي شد، و در واقع همه سير و سلوك‎شان از يك طرف صبر ، رضا و تسليم در بلايا، امراض و مشكلات و از طرف ديگر خدمت به خلق خدا بود. و با همين راه و رسم به همه‎جا رسيده و كامياب شدند. در اين سال هاي آخر فرموده بودند: «من به همه آرزوهايم رسيده‎ام.» رحمة ‎الله عليه رحمة واسعة

 

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-06-29] [ 12:01:00 ب.ظ ]






يك خصيصه ايشان كه در بزرگان ديگر كمتر نظير داشت، اين بود كه همه سير و سلوك‎شان به صبر در محن و بلايا و امراض صعب بود. مي فرمودند: «وقتي در قم، مدرسه بودم، هيچ‎وقت شب درب حجره را از پشت نمي بستم؛ زيرا حالم به‎طوري بود كه احتمال مي دادم، همين امشب از دنيا بروم، و مجبور باشند كه در را بشكنند، و به اين راضي نبودم.» به ياد دارم روزي ايشان مي فرمودند: «يك وقت گله كرده بودم كه همه عمر من به بلا و مريضي گذشته است.» آن شب در خواب به محضر حضرت ولي‎ا… اعظم(ع) مشرف شده و آن حضرت فرموده بودند: در فلان وقت تو فلان مرض و گرفتاري را داشتي در عوض به تو فلان چيز را داديم…» و همين‎طور شماره شده بود، و سرانجام ايشان به عذرخواهي پرداخته بودند.

يك روز اين بنده با چند تن از دوستان به محضر ايشان رفته بوديم. به‎تازگي مشكل قلبي داشتند، و مدتي در بيمارستان بستري شده بودند. ايشان براي ما توضيح مي دادند كه اين مشكل چطور و چطور است. و آن وقت در حال گريه فرمودند: «خيلي راضي هستم! خيلي راضي هستم!» بار ديگر در محضرشان بوديم. همان تازگي ها در دستشويي لغزيده و به‎صورت زمين خورده بودند كه نياز به دكتر پيدا شده و خون‎ريزي و شكستگي و بخيه و پانسمان لازم شده بود. فرمودند: «یک زمين خيلي خوبي خوردم!» در ده - پانزده سال آخر فرمودند: «به من گفته‎اند: مي خواهي به كلاس بالا‎تر بروي؟ من جواب دادم: نمي‎توانم. فرموده بودند: مي‎تواني! فرمودند:‎ مي‎خواهي استخاره كن ! استخاره خوب آمد.»

از آن به بعد همه روزگار ايشان در بلا و مريضي مي‎گذشت، خيلي خيلي بيشتر از گذشته، و ديگر مريضي افاقه نمي كرد، از اين مريضي به مريضي ديگر و گاهي چندين مريضي سخت در كنار هم. در اين دوران ما مي ديديم كه ديگر سكوت كامل دارند، و تسليم محض بودند. در گذشته روزي در بيمارستان به عيادت ايشان رفته بوديم، فرمودند: «به من گفته‎اند: يك سختي در پيش داري! من گفتم: عبادتم را مي افزايم. گفتند: ممكن نيست. ناگزير رضايت دادم.» در اين دوران جديد ديگر چيزي نمي گفتند. نه براي شفا دعا مي كردند، و نه به زيارت عاشورا پناه مي بردند. گويي به آن چيزي رسيده بودند كه امام سجاد (عليه افضل التحيه والسلام) مي فرمود:« إن المراتب العاليه لا تنال الا بالتسليم لله جل ثنائه وترك الاقتراح عليه والرضا بما يدبرهم به.» بار ها ما در طول دوراني كه در محضر ايشان بوديم، مي شنيديم كه از مرحوم استاد شهيد آقاي مطهري نقل مي كردند: «اذا احب‎ا… عبدا غطّه في البلاءِ غطّا»

رسیدگی به حاجت مردم مهم‎ترين مشغوليت حاج آقا حق شناس

انجام حوائج مردم براي ايشان بسيار مهم بلكه مهم‎ترين مشغوليت بود. عبادات مستحب خودشان را براي كار مردم و حاجت آنان، تعطيل يا مختصر مي كردند؛ البته در حد مقدور اين‎گونه كارهاي‎شان پنهان بود، و ما كه تا حدي نزديك به ايشان رفت و آمد مي كرديم، خبر نداشتيم، مثلا بعد ها خبردار شديم كه براي خانواده هاي زندانيان سياسي شبانه كمك مي فرستادند، و گاه حتي كارهاي شاق به‎عهده مي گرفتند كه كسي از يك گرفتاري نجات پيدا كند. با يكي از دوستان چندين سال پيش در حرم مطهر حضرت رضا عليه‎السلام بوديم، با تلفن همراه به منزل ايشان تلفن كرد، عرض كرد: الان من در مقابل ضريح مطهر هستم چه كنم؟ فرمودند: دوستانت را دعا كن، و گويي اين يك ورد بود بر زبان ايشان.
در تمام دوران سخت جنگ يعني بمباران و موشك‎باران شهر‎ها، با اين كه تهران خالي شده بود، تهران را ترك نكرده و به مسجد مي آمدند، و دائما نگران مردم بودند. چندين بار براي رفع اين بلاها، يك چله تمام زيارت عاشورا خواندند، و شرايط و آداب سخت آن را عمل مي كردند؛ البته هر بار با پايان يا نيمه دوران زيارت، حمله هاي هوايي و موشكي قطع مي شد. در اين اواخر براي پايان يافتن جنگ يك دوره چهل روزه ديگر زيارت مبارك مزبور را خواندند، و دو ماه به پايان جنگ فرمودند: «تا دو ماه ديگر جنگ تمام است، و دو ماه بعد جنگ پايان يافت

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 11:59:00 ق.ظ ]




 

 

ايشان به تمام آرزوي خودش رسيده بودند ، و در وجود آيت الله بروجردي(ره) استادي را يافته بودند، كه جامع همه‎چيز بود، و هم مي‎توانست تشنگي هاي معنوي ايشان را سيراب كند، و هم نياز هاي علمي او را برآورد. حضور آيت الله بروجردي در قم حوزه اي نوين بنياد نهاد. علم و دانش نضج تازه يافت، و تحقيق در رجال و حديث و فقه واصول ،علاوه بر این ها درس تفسيرحتی معقول، همراه با عشق و شور به درس خواندن در اين حوزه تازه پا به راه افتاد. آيت الله حق ‎شناس درتمام درس هاي فقه و اصول استاد خويش آيت الله بروجردي شرکت کرد، وهمه را نوشت، و امروز اين تقريرات در شمار ميراث علمي ايشان باقي است.

آن‎قدر درس خواندند، و مطالعه كردند که دچار خونريزي بيني شدند!

آيت‎الله حق‎شناس آن‎قدر درس مي خواندند، و مطالعه مي كردند كه طبق فرموده خودشان بارها گرفتار خونريزي بيني شده بودند، و در نهايت در امتحانات دروس آيت ا… بروجردي(ره)به شاگرد اولي مي رسند. ثمره زحمات ايشان اجتهاد مطلق در علوم ديني بود كه مرتبتي بسيار بلند است، ايشان از پنج تن از بزرگان اساتيد حوزه اجازه اجتهاد دريافت كردند كه از آن جمله مي توان به اجازه آيت الله‎العظمي حاج شيخ عبدالنبي عراقي(ره) و آيت الله حاج سيد احمد زنجاني(ره) اشاره كرد. ايشان دردهه چهل، سفري چند ماهه به عتبات عاليات داشتند. دراين سفر مرحوم آيت الله خويي به ديدن ايشان مي آيند. محل ملاقات، منزل اخوان مرعشي(رهما)بود كه از دوستان ايشان و فضلاي نامدار نجف بودند؛ از قبل قرار بحثي نهاده شده بود. دوشب، هرشب، حدود سه ربع ساعت بحث بر سر طهارت يا نجاست اهل كتاب به ميان آمد.

آيت الله خويي خطاب به آقای حق‎شناس : «در اجتهاد ايشان ترديدي نيست.»

يكي از دوستان ايشان كه در اين سفر همراه بود، نقل مي كرد، همين كه آيت الله خويي بر زمين نشستند، به تعارفات مرسوم پرداختند؛ اما هنوز تعارفات ايشان تمام نشده بود كه آقای حق‎شناس همانطور که طبق معمول چشم بر زمین انداخته بود، بحث را شروع كرد، و چنان به جد بحث مي كرد كه آيت الله العظمی خويي سراپا گوش شده بود. بحث كه تمام شد، تازه، مجلس، دوستانه شد، و تعارفات به راه افتاد، و بعد آقای خويي فرموده بودند: «در اجتهاد ايشان ترديدي نيست.»

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 11:57:00 ق.ظ ]





توسل به حضرت ولي عصر عجل‎الله برای ادامه تحصیل

مي‎فرمودند: «من براي آينده تحصيل به حضرت ولي عصر عجل‎الله فرجه الشريف متوسل شدم، در خواب، ايشان را زيارت كردم. آن حضرت در همان عالم رؤيا كمر مرا گرفتند، و در نجف به زمين گذاشتند؛ اما از بس هوا گرم بود، عرض كردم سوختم، سوختم. باز كمر مرا گرفتند، در وسط مدرسه دارالشفا قم به زمين نهادند. آن جا را موافق يافتم.» بعد ها وقتي به قم رفته بودند، در مدرسه «دارالشفا» كه متصل به مدرسه فيضيه است حجره پيدا كرده بودند. متصدي حجره ها مرحوم شهيد صدوقي بود، كليد همان حجره اي را به من داد كه در عالم خواب به من داده شده بود.

نقل مي كردند: «در این مدرسه يك‎سال همراه كسي در حجره بودم كه او از بيداري قبل از اذان صبح امتناع داشت، و به من اجازه نمی داد ساعت را قبل از اذان كوك كنم. چاره اي نداشتم، آزار هم‎حجره جائز نبود. تمام آن يك‎سال، نماز شبم را در طول روز قضا خواندم. در نتيجه اين صبرواستقامت، سال آينده خداوند توفيق عنايت فرمود، با امام رضوان‎الله عليه هم‎حجره شدم كه اين يك خوشبختی بود.
آن‎روز حوزه علميه قم، در سال هاي بعد از وفات بنيان گذار خويش آيت الله العظمی حاج شيخ عبدالكريم حائري رضوان‎الله عليه به سر مي برد. زعماي حوزه عبارت بودند از آيت الله حجت(ره)، آيت الله سيد محمد تقي خوانساري(ره) و آيت الله سيد صدرالدين صدر(ره)، و چون هيچ‎كدام مرجعيت عام نداشتند، با كمك يكديگر حوزه را اداره مي كردند. آن‎ها مردان بزرگي بودند، بسيار بي‎هوي و تارك حشمت و جاه، و از نظر دانش بلندمرتبه؛ آيت ا… حق‎شناس به درس فقه آيت الله حجت(ره) مي روند كه تمام اين دوره درس را نوشته‎اند، و اين تقريرات؛ جزو نوشته هاي ايشان باقي است. در درس اصول هم به محضر آيت الله خوانساري (ره) حاضر مي‎شوند، و يك دوره تقريرات اين درس هم هنوز باقي مانده است.

اگر مي دانستم تو شاگرد آقاي شاه‎آبادي هستي، امتحانت نمي كردم!

من خودم از ايشان شنيدم كه به درس خارج مكاسب آيت الله خوانساري نيز حضور يافته‎اند. در اوان ورود به قم، به محضر امام خميني -رضوان‎الله عليه- مي رسند، و از ايشان اجازه ورود به درس فلسفه‎شان:اسفار را مي خواهند. مي گفتند: همين‎طور كه حركت مي‎كرديم، امام يك آجر از روي زمين برداشت، و فرمود: ماهيت اين چيست؟ من عرض كردم: ماهيت اين آجريت آن است. بعد از چند سئوال ديگر فرمود: پيش چه كسي درس خوانده اي ؟ من عرض كردم: آيت ا… شاه‎آبادي، فرمود: اگر مي دانستم تو شاگرد آقاي شاه‎آبادي هستي، امتحانت نمي كردم.

در آن سال ها هنوز آيت ا… العظمي بروجردي رضوان‎ا… عليه در بروجرد به سر مي بردند، و به قم نيامده بودند. البته فضلاي قم، ايشان را مي شناختند، و قدر و ارزش علمي ايشان را مي دانستند. لذا گروهي از اين فضلا تابستان ها به بروجرد مي رفتند تا از محضر ايشان استفاده كنند. آيت الله حق‎شناس وآيت الله سلطاني و نيز استاد شهيد مطهري از اين گروه بودند. در سال 1323 شمسي آيت الله العظمي بروجردي(ره) به درخواست و اصرار مكرر علما بزرگ و فضلاي قم، بعد از سفر براي معالجه در تهران، به قم وارد شده و براي زعامت حوزه و عهده‎داري مرجعيت، در آن شهرسكونت مي كنند.

حاج آقاي حق‎شناس مي فرمودند: «من شب خواب ديدم كه همه علماي بزرگ در صحن اتابكي حرم حضرت معصومه سلام‎ا… عليها جمع هستند. تمام اطراف اين صحن دور تا دور، از علما پر بود. آقاي بروجردي از يكي از در هاي صحن وارد شدند. همه علما به احترام ايشان قيام كردند، و ايشان از ابتداي در ورودي به تعارف و احترام به علماي حاضر پرداختند، و من ديدم ايشان كوله پشتي باربران را بر دوش دارند، و همين‎طور كه در برابر آقايان علما كه در آن جا حاضرند، احترام و كرنش مي كنند، كوله پشتي بالا و پايين مي رود. فردا به محضر ايشان رفتم، و خواب را عرضه داشتم، فرمود: اين بار شريعت است كه به دوش من نهاده شده است. اميدوارم آن را به سلامت به دست صاحبش برسانم.

 

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 11:55:00 ق.ظ ]






ظاهراً حاج آقاي حق‎شناس بعد از دبيرستان همان‎طور كه كار مي كردند، به جديت تمام به تحصيل علوم ديني نيز مشغول بودند، و اين علوم را با علاقه و شدت دنبال می كردند.
چندین بار از ایشان شنیده شد: «در اوايل دوران درس وتحصيل، به ناراحتي سينه دچار شده بودم، حتي گاه از سينه‎ام خون مي آمد. سل، مرض خطرناك آن دوران بود، و بيماري من احتمال سل داشت، و دكتر و دارو تأثير نمي‎كرد. يك روز تمام ذخيره هاي خود را كه از كار برايم باقي مانده بود، (حقوق، روزي يك ريال مي شد؛ نيمي از آن را خرج و نيم ديگر را ذخيره مي كردم) صدقه دادم. شب هنگام در عالم رؤيا حضرت ولي عصر عجل‎ا… تعالي فرجه را زيارت كردم، و به ايشان التجا بردم. دست مبارك را بر سينه‎ام كشيد، و فرمود: اين مريضي چيزي نيست ، مهم مرض‎هاي اخلاقي آدم است، و اشاره به قلب مي فرمود. بيماري سينه بهبود يافت. بعد كه به خدمت آيت الله مير سيد علي حائري رسيده و جريان را بازگو كردم، اولین بار بود که لبخندی بر لبان ایشان دیده شد.خيلي تشويق فرمود، و اضافه كرد؛ اما مواظب باش كه ناپرهيزي نكني.خربزه وانگور نخوری! این عین همان چیزی بود که حضرت ولی عصر در خواب به من فرموده بودند.

معجزه برای فرار از سربازی در عصر سیاه رضا خان!

جريان سربازي پيش مي آيد، ايشان ب
ايستي به سربازي مي رفتند، و اين چيزي نبود كه در آن روزگاران ـ عصر اختناق سیاه رضا خاني ـ كسي به آن رضايت بدهد ، و همه اگر مي توانستند از سربازي فرار مي كردند، هر کس برای فرار بهانه ای می جست. به همين جهت با كمك بعضي از آشنايان، شناسنامه را تغيير مي دهند، و كريم به عبدالكريم و صفاكيش به حق‎شناس تبديل مي شود ، سن هم ده، دوازده سال يا حتي بيشتر افزايش مي‎يابد؛ لذا تولد ايشان در شناسنامه 1285 شمسي مي‎باشد، و بااين مقدمه و عنايتي كه همراهي كرد، مسئله سربازي حل شد.

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:53:00 ق.ظ ]





!

ايشان به‎عنوان تأثير تربيت استاد مي فرمودند: «در آن اوايل كه براي تحصيل علوم ديني به محضر استاد رسيده بودم، روزي به ايشان عرض كردم: اين دايي بنده هيچ توجهي به بنده ندارد -مرحوم دايي بنده خيلي متمكن بود - استاد فرمود: چه گفتي بابا جان؟ گفتم: ايشان پولدار است؛ اما توجهي به من ندارد. فرمود: اين توقع، شعبه اي است از محبت دنيا كه در قلب تو رسوخ كرده است، زودزود بايد اين را از قلبت خارج كني، دايي كدام است!؟ بايد بگويي خدا، و از امام زمان صلوات‎ا… و سلامه عليه بخواهي. ایشان بعد از نقل این واقعه اضافه می فرمودند: آقا همان‎طور كه طبيب جسماني معالجه مي كند، طبيب روحاني هم معالجه مي كند. با این کلام من معالجه شده بودم ؛ حالا ببينيد تربيت چه اثري مي بخشد. يك آقا شيخ رضا علمايي بود، و قريب نود سال سن داشت.مرد خوبی بود. مدتی بعد به من رسیده گفت: من رفتم پيش دايي شما و شهريه كلاني براي شما قرار گذاشتم. گفتم: به اجازه چه كسي رفتي؟ - من همان آدم قبلي بودم. اين تأثير درس هاي اخلاقي‎ست كه اين‎جور آدم را عوض مي كند - روز قيامت در حضور پيغمبر صلي‎ا… عليه و آله و سلم گريبان تو را خواهم گرفت. گفت: بابا من رفتم احسان كردم. گفتم: نخير احسان نبود. بايد بروي به دايي من بگويي اگر تو پول مي خواهي، حواله بده به من برای شما بفرستم. اما اگر دايي حواله مي داد، من از کجامي توانستم اين حواله را پرداخت كنم؟ البته روي قوۀ قلب و توجه به مقام مقدس امام زمان اين حرف را زده بودم. گفتم: توبه‎ات اين است كه بايد بروي به دايي بگويي كه ايشان گفت: من پول ضرور ندارم، و اگر تو پول مي خواهي، می توانی به من مراجعه كني. اگر نروي و اين ها را به دايي‎ام نگويي، من از سر تقصير تو نمي گذرم.

استاد به من گفت تو به جايي مي رسي!

ايشان در همان یکی دوران اولیه به نزد استاد – شيخ‎ محمد حسين زاهد - مي روند، و عرضه مي دارند كه من اعمال و رفتار روزانه‎ام را محاسبه و مکتوب کرده و به نزد شما مي آورم كه ملاحظه كنيد، و درست و نادرست آن را معين بفرماييد. مرحوم زاهد مي پذيرد. فردا كه محاسبه اعمال خودشان را به نزد استاد مي برند، هشت صفحۀ یک دفترچه را پر کرده بود. استاد مي فرمايد: چقدر حرف زدي؟ من وقت ندارم اين مقدار چيز مطالعه كنم. ايشان مي گويند: چشم. روز بعد نوشته هاي محاسبه هاي اعمال ايشان فقط دو صفحه بود. وقتي آن را به استاد نشان مي دهند، مي فرمايد: تو به جايي مي رسي! كسي كه با اراده در يك روز توانسته است اين مقدار از حرف زدن غيرلازم خودش را كم كند، به جايي خواهد رسيد.

انتخاب استاد در عالم رؤيا / کسی که تا پايان عمر تربيت آقاي حق‎شناس را به‎عهد داشت

البته بعد از مدتي ايشان از تعليمات اخلاقي آقا شيخ‎محمدحسين زاهد(ره) مستغني مي شوند، و از او درخواست استاد بالاتر مي‎كنند. بعد هم به همراهي اين عالم وارسته يا به تنهايي، به محضر بزرگان علماي تهران مي روند، تا از آن ميان استادي انتخاب كنند.سرانجام مرحوم آيت ا… مير سيد علي حائري (ره) معروف به مفسر را مي يابند.
مي‎فرمودند: شب قبل از اين كه ما به محضر ايشان برسيم، در عالم رؤيا سيد بزرگواري را به من نشان دادند، كه بر منبري نشسته بود، و او بايستي سمت تربيت مرا به‎عهده بگيرد. فردا وقتي به محضر آيت ا… حائري رسيديم، همان بود كه ديشب ديده بودم، و آن بزرگوار تا پايان عمر خويش( 1313 ش) سمت تربيت آقاي حق‎شناس را به‎عهده داشته -اند .

در اين‎جا بازگفتن يك مطلب مهم لازم به نظر مي آيد. ايشان يك روز مطلبي فرمودندكه خيلي مبهم و مجمل بود، و ما جز مفهوم اندكي كه از يك جمله مبهم مي توان فهميد از آن نفهميديم. فرمودند:« در همان دوران جواني، روزي در مسجد جمعه رو به قبله ايستاده و با امام عصر عرضه داشتم كه اگر اين‎طور شدكه شد، وگر‎نه من در قيامت به حضور جد شما شكايت خواهم برد.» جواب داده شد. اما صحبت چه بود، و جواب چه؟ ما ندانستيم. سال ها بعد روزي با مرحوم حاج سيدابوالقاسم نجار سخن بود. او جرياني را نقل كرد؛ مي‎گفت: «روزي به محضر آيت‎ا… حاج ميرزا عبدالعلي تهراني رفته بودم. ورود من مصادف شد با خروج جواني. من كه خدمت جناب ميرزا رسيدم، ايشان آن جوان را نشان داد، و فرمود: اين را مي بيني. او همه آن چه را فردا برای او اتفاق می افتد،وبايد انجام بدهد در خواب مي بيند. آن جوان آن روز آيت‎ا… حق‎شناس بعد بود، و من فكر مي كنم: اين بينايي همان چيزي بود كه ایشان از امام زمان خواسته بود.

 

مي گفتند: اوائل گاه مسائلي پيش مي آمد كه از هيبت آیت الله حائری استادمان نمي توانستم به نزديك رفته و از او سئوال كنم؛ اما خود ايشان، بدون اين كه من چيزي پرسيده باشم، در ضمن صحبت، جواب سئوال مرا مي فرمود، و مرا از حيرت بيرون مي آورد. به‎ياد دارم چندين بار از ايشان شنيده بودم كه مي فرمودند: شبي كه فرداي آن امام رضوان‎ا… عليه دستگير شده و آن حوادث خونبار پيش آمد (پانزده خرداد سال42) من در عالم رؤيا مرحوم استاد را ديدم كه به اتاق منزل ما در كوچه غريبان آمدند، و در كنار در ورودي نشستند، و اين حديث قدسي را براي من خواندند كه خداي متعال مي فرمايد: ها اناذا يابن آدم مطلعٌ علي احبائي، بعد فرمود: هرچه هست در لغت مُطّلِع است آن را ببين. من از خواب بيدار شده و كتاب لغت نگاه كردم. در لغت معناي اطلاع آمده بود كه يعني مي داند، و قادر بر رفع مشكلات است

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 11:51:00 ق.ظ ]




 

اما اين انقلاب روحي كه ايشان را از جمع فارغ‎التحصيلان دارالفنون جدا و شيفته مسائل معنوي و علوم ديني كرد، چه بود؟ هيچ‎كس از آن اطلاعي ندارد ! اما من به ياد دارم كه خود ايشان فرموده بودند: «من در همان سنين از مادر مرحومه‎ام خوابي ديدم. ايشان در عالم رؤيا دست دراز كرد، و لامپ برق سقف اطاق را با سيم آن كند، و به دست من داد.» لامپ همچنان روشن مانده بود، يك چراغ پرفروغ كه در زندگي ايشان روشنايي يافت؛ و دل اگر روشن شد انسان راه درست وبهتررا مي بيند، و فكر مي كنيم ايشان به دنبال اين خواب، به درك محضر عالم عامل ثقه الاسلام شيخ محمدحسين زاهد موفق مي شوند. مرحوم شيخ محمدحسين زاهد(ره) تحصيلات زيادي نكرده بود؛ اما آن‎چه را كه خوانده بود به‎خوبي مي دانست، و بسيار وارسته و از دنيا گذشته و زاهد بود، و به‎عنوان يك مربي، بسيار كارآمد و موفق به‎حساب مي آمد. شاگردان تربيت شده بسياري داشت كه بعضي از آن‎ها بعدها به مقامات عالي رسيدند. استاد وقتي از اوضاع زندگي ايشان آگاه مي شوند، مي فرمايند: «براي يك مؤمن شايسته نيست كه دست بر سفره ديگران داشته باشد.» اين مقدمه يك تغيير منزل بلكه تغيير سرنوشت بود.

درخواست حقوق کمتر برای انجام ادای واجبات دین!

بدين ترتيب از خانه دايي خارج شده و در يكي از حجرات مسجد جامع تهران - در كنار شبستان چهل‎ستون - سكونت مي گزينند. اين‎جا خانه اي مستقل يافته بودند. البته كاري براي گذران حداقل زندگي لازم بود. لذا به دنبال كار برآمدند. در بازار راهي باز مي شود، و ايشان كه رياضيات جديد و زبان فرانسه را به خوبي مي دانست، قبول مي كند كار حساب و كتاب يكي از تجار را به عهده بگيرد. اين شغل در آن روزگار، ميرزائي خوانده مي شد، و اصطلاح حسابداري هنوز در عرف مردم رايج نشده بود. ايشان مي فرمودند: «دفتر حساب دو نوع بود: حساب عادي و حساب دوبل.» ايشان با اين كه حساب دوبل هم بلد بود، و اين حساب پيشرفته‎تر و حقوق آن بيشتر بود، آن را رد كرده و همان حساب ساده را به عهده گرفت. بر سر حقوق ماهانه هم صحبت شد. ايشان از مقدار حقوق مي پرسد. آن‎ها بين20 تا 25 تومان مي گويند، و ايشان پيشنهاد 3 تومان مي دهد، تعجب مي كنند، و مي پرسند چرا؟ مي فرمايند: «من حقوق كمتري مي گيرم تا بتوانم نمازم را سر وقت به‎جا آورم، و بعدازظهر هم بتوانم به درسم برسم.»

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:48:00 ق.ظ ]




 

از مادر بزرگوارشان به نیکی ياد می کردند، و براي او طلب مغفرت داشتند، و خود را وامدار ايشان می‌دانستند. می‌فرمودند: «مادرم سواد نوشتن و خواندن نداشت؛ اما به خوبی قرآن و مفاتيح را می‌خواند، و حتي آيات مبارکۀ قرآن را در ميان كلمات ديگر تشخيص می‌داد. او اين
فهم وشناخت را به خوابي كه از امام امیرالمؤمنین عليه‎السلام ديده بود، مربوط می‌دانست. در آن رؤيا ايشان حضرت وصي (عليه‎الصلوه والسلام) را ديده بود كه به او دو قرص نان می‌دهند. يكي از آن‎ها را شيطان می‌رباید؛ اما او موفق می‌شود كه ديگري را حفظ كرده و بخورد. بعد از اين كه صبح از خواب برخاسته بود، ديگر می‌توانست قرآن را بشناسد، و بخواند.»

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:46:00 ق.ظ ]






«در اوايل دوران درس وتحصيل، به ناراحتي سينه دچار شده بودم، حتي گاه از سينه‎ام خون مي آمد. سل، مرض خطرناك آن دوران بود، و بيماري من احتمال سل داشت، و دكتر و دارو تأثير نمي‎كرد. يك روز تمام ذخيره هاي خود را كه از كار برايم باقي مانده بود، (حقوق، روزي يك ريال مي شد؛ نيمي از آن را خرج و نيم ديگر را ذخيره مي كردم) صدقه دادم. شب هنگام در عالم رؤيا حضرت ولي عصر عجل‎ا… تعالي فرجه را زيارت كردم، و به ايشان التجا بردم. دست مبارك را بر سينه‎ام كشيد، و فرمود: اين مريضي چيزي نيست ، مهم مرض‎هاي اخلاقي آدم است، و اشاره به قلب مي فرمود. بيماري سينه بهبود يافت.
به گزارش مشرق ، آيت ا… حاج ميرزا عبدالكريم حق‎شناس تهراني در سال 1298 شمسي در خانواده اي متدين در تهران متولد شدند. نام پدرشان علي و نام خانوادگي‎شان صفاكيش بود. پدر در فرمانداري آن روز تهران صاحب منصب بود و به همين جهت به علي‎خان شهرت داشت. او سه فرزند داشت: ولي، كريم و رحيم. منزل مسكوني پدریشان در خيابان عین الدوله يا ايران كنوني قرار داشت كه جزو محلات نجيب تهران حساب می شد. پدر در ايام صباوت فرزندان خويش وفات يافت؛ ولي مادرشان تا آن زمان كه ايشان به سن پانزده شانزده سالگي برسند در قيد حيات بود.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:45:00 ق.ظ ]




٨- إِنَّ الْمَغْبُوطَ مَنْ أَنْفَذَ عُمُرَهُ فِي طَاعَةِ رَبِّهِ(8)

آقا اهل عمل بود؛ به همین دلیل هم بود که سخنان اندکش بسیار به دل می‌نشست. نمازهای باصفایش برای همه دل‌نشین بود و همه را جذب می‌کرد. مسجدی‌ها می‌دیدند که آقا چقدر به نماز اهمیت می‌دهد و بعد از نماز هم می‌نشیند و تعقیبات مفصلی به‌جا می‌آورد، تعقیباتی که به هیچ‌وجه حاضر نبود از آنها بگذرد، اما شاید همه نمی‌دانستند که این بخش اندکی از عبادت‌های اوست. عبادت‌های آیت‌الله بهجت از حدود دو ساعت به اذان صبح آغاز می‌شد و تقریباً تا پنج ساعت بعد که از حرم برمی‌گشت، ادامه می‌یافت. بقیه روز هم اکثراً به عبادت می‌گذشت تا آن لحظه آخر که در رختخواب می‌رفت هم اگر نگاهش می‌کردی، می‌دیدی که لب‌هایش تکان می‌خورد. عجیب بود که با این همه وقتی که برای عبادت می‌گذاشت، از تدریس و رسیدگی به امور مردم و خانواده و … باز نمی‌ماند. می‌گفت:‌ «برای من به تجربه معلوم شده که اگر از عبادات کم نشود، درسی که نیاز به یک ساعت مطالعه دارد، برای من با ده دقیقه تمام می‌شود».
نمی‌خواست یک ثانیه را هم هدر دهد. این‌گونه بود که همه حسرتش را می‌خوردند.

٩- فِي السَّهْلِ يَنْبُتُ الزَّرْعُ لَا فِي الْجَبَل(9)

از سال هفتادوچهار که رسماً مرجعیت آیت‌الله بهجت را اعلام کردند، رفته‌رفته مقلدانش بیشتر می‌شد.پیری و بیماری بدنش را رنجور و خسته کرده بود، ولی با همه اینها روی گشاده و اخلاق نیکویش، از یادت می‌برد که او مرجع تقلید جهان تشیع است و بیش از نود سال سن دارد و چند جور مریضی. آن رنج‌ها را به جان می‌خرید و با صبر و حوصله با اطرافیان برخورد می‌نمود؛ حتی با آنهایی که خلاف ادب رفتار می‌کردند. اگر شخص آشنایی التماس دعا می‌گفت،‌ تا مدت‌ها بعد آقا از او سؤال می‌کرد که مشکلش حل شده یا نه.
آن‌قدر صمیمی بود که فکر می‌کردی، نزدیک‌ترین شخص به آقا هستی، ولی گویا همه اطرافیان همین تصور را داشتند!

١٠- بَكَتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ بِقَاعُ الْأَرْضِ الَّتِي كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَيْهَا وَ أَبْوَابُ السَّمَاءِ الَّتِي كَانَ يُصْعَدُ فِيهَا بِأَعْمَالِه‏(10)

جمعه بیست‌وپنجم اردیبهشت آخرین روضه‌ آقا بود و آخرین باری بود که دیوارهای مسجد، آقا را می‌دیدند. گویا زمین مسجد می‌فهمید که قدم‌های آقا سبک شده است و میل رفتن دارد. مسجد بغض کرده بود. زمین تنگ شده بود و آسمان سنگین بود، ولی ما بی‌خبر.

شاید همان روز بود که به همسرش گفت: «فلانی را در فومن می‌شناختی؟ این شعر را می‌خواند: «یاران و برادران مرا یاد کنید/ رفتم سفری که آمدن نیست مرا.»
روز بیست‌وششم هم می‌خواست به درس برود، آماده شده بود، ولی ناگهان تصمیمش عوض شد و برگشت تا مسجد و محراب همچنان بغض‌آلود باقی بماند. وقت رفتن نزدیک می‌شد، ولی ما بی‌خبر.

روز بیست‌وهفتم اردیبهشت ۱۳۸۸ روز رفتن بود، ولی باز هم ما بی‌خبر؛ آخر در روز پایانی هم چیزی از آرامش همیشگی‌اش کم نشد، تا آنجا که حتی نزدیک‌ترین افراد هم گمان نمی‌کردند این لحظه‌های آخر است. نماز صبح را نشسته خواند. فرزند دید که حال پدر تعریفی ندارد. با دکتر تماس گرفت و او هم آمد، ولی حتی دکتر هم گمان نمی‌کرد که این لحظه‌ها، لحظه‌های آخر است. قرار شد که آقا را به بیمارستان ببرند. هوا ابری شده بود. رعد و برق می‌زد. بغض آسمان ترکیده بود.

هوا که صاف شد، فرزند بالای سر پدر آمد تا او را آماده رفتن کند، ولی پدر زودتر رفته بود.



پی نوشت ها:
1) همانا اجر و پاداش بزرگ همراه با بلا و سختی بزرگ است. و خدا هیچ گروهی را دوست ندارد، مگر آن که ایشان را گرفتار بلا می‌کند.

2) آنگاه که خدا خیر بنده‌ای را بخواهد، او را دین‌شناس می‌گرداند.

3) و همین‌طور [که نمی‌توانی خدا و اهل‌بیت را بشناسی] نمی‌توانی بر صفت و ویژگی مؤمن نیز آگاه شوی.

4) و زمانی خواهد آمد که شهر قم و ساکنان آن، حجت بر مخلوقات می‌شوند [و با نشر معارف دین، حجت را بر همگان تمام می‌کنند] و این امر در زمان غیبت قائم ماست تا روز ظهورش.

5) هر کس او [فاطمه معصومه علیهاالسلام] را زیارت کند، درحالی‌که حق او را می‌شناسد، بهشت برای اوست.

6) هزار حج و هزار عمره برای کسی نوشته می‌شود که او [امام رضا علیه‌السلام] را زیارت کند، درحالی‌که حق او را می‌شناسد.

7) [با کسی مجالست کنید که] دیدار او خدا را به یادتان می‌آورد و گفتار او علمتان را می‌افزاید.

8) و آنکه همه غبطه‌اش را می‌خورند، کسی است که عمرش را در طاعت پروردگارش گذرانده باشد.

9) در زمین نرم و هموار گیاه می‌روید، نه در [زمین سختِ] کوه.

10) پس از آنکه بنده مؤمن از دنیا می‌رود ملائکه و جایهایی که در زمین بر روی آن خدا را عبادت می‌کرد، و همچنین درهای آسمان که اعمالش از آن به بالا صعود می‌کرد، بر او می‌گریند.

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 11:43:00 ق.ظ ]






٣- وَ كَذَلِكَ لَا تَقْدِرُ عَلَى صِفَةِ الْمُؤْمِنِ(3)

هرچند همه آن بزرگان و اساتید اهل عمل و کرامت بودند و هر یک از استوانه‌های تقوا به‌شمار می‌آمدند، ولی آقا سید محمدحسن الهی کسی را به او نشان داد که وصف‌شدنی نبود. شیخ محمدتقی هم که در فرصت‌شناسی ممتاز بود، سفت و سخت دست به دامان او شد و برای سیروسلوک و کسب معارف توحیدی، زانوی ادب و تواضع در محضر آن ولی الهی، حضرت آیت‌الله سید علی قاضی قدس‌سره زد؛ بزرگ‌مردی که تنها اولیای الهی او را شناختند و قیمت مجالسش را امثال آیت‌الله بهجت دانستند. می‌فرمود: «یک‌بار درس ایشان را تقویم (قیمت‌گذاری) کردم که ببینم چقدر می‌ارزد. آن موقع یک کوچه در نجف بود به‌ نام کوچه صدتومانی. آن کوچه صد تومان پولش بود. صد تومان خیلی بود. سی کیلو برنج هشت قران بود. دیدم برای یک جلسه ایشان صد هزار تومان هم کم است!»


۴- وَسَيَأْتِي زَمَانٌ تَكُونُ بَلْدَةُ قُمَ‏ وَأَهْلُهَا حُجَّةًعَلَى الْخَلَائِقِ وَ ذَلِكَ فِي زَمَانِ غَيْبَةِ قَائِمِنَا إِلَى ظُهُورِه‏(4)

سال ۱۳۲۴ بود. شانزده سال می‌شد که طلبه جوان و فاضل، از دیار خود کوچ کرده بود. شیخ محمدتقی تصمیم گرفت که سری به زادگاه خود بزند. قصد ماندن نداشت؛ چراکه دوری از آن بهشت و هم‌نشینان بهشتی‌اش کار آسانی نبود. وقتی به ایران آمد، خواهرش، همان که برایش مادری کرده بود، به او گفت: «دیگر وقت ازدواج شماست». حرف حساب می‌زد. او هم پذیرفت.

حالا وقت برگشتن شده، ولی تقدیر چیز دیگری است. در طول این مدت که در ایران بود، خبر وفات اساتید یک‌به‌یک به او می‌رسید تا آنکه از رفتن دلسرد شد و در قم مقیم شد، در جوار حرم نورانی بنت موسی‌بن‌جعفر علیهاالسلام.

شهر قم، برای آنان که از جوار امیرمؤمنان دور مانده بودند، ملجأ و مأوایی بود و با برپایی مجالس پررونق درسی، به‌ویژه درس حضرت آیت‌الله بروجردی قدس‌سره، رفته‌رفته از حوزه نجف پیشی می‌گرفت.



۵- مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ(5)

از همان سال اول تا آخرین سال‌های زندگی مبارکش، اگر کسی اوایل طلوع آفتاب به حرم می‌رفت، آقا را در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام می‌دید. حدود یک ساعت روی پا می‌ایستاد و زیارت می‌کرد، وقتی اطرافیان حسابی خسته می‌شدند و این پا و آن پا می‌کردند، تازه می‌آمد و گوشه‌ای پیدا می‌کرد و می‌نشست و باز هم مشغول بقیه اعمال و زیارات می‌شد. آنجا را حرم تمام اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌دانست و همه را زیارت می‌کرد. امین‌الله می‌خواند، جامعه کبیره می‌خواند…

۶- أَلْفَ حِجَّةٍ وَ أَلْفَ حِجَّةٍ لِمَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ(6)

تابستان‌ها که درس‌های حوزه تعطیل می‌شد راهی دیار امام رئوف علیه‌السلام می‌شد. آنجا هم زیارتش مفصل‌تر بود و هم نشاطش بیشتر.
در حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام حال عجیبی داشت. خاکسار بود. اطرافیان می‌دیدند که حتی در اواخر عمر، وقتی جلوی در رواق می‌رسد، با زحمت قامت رنجورش را خم می‌کند و زانو می‌زند و عتبه را می‌بوسد؛ با آنکه مرجع شیعیان بود و آوازه‌اش در همه‌جا پیچیده بود. اظهار تضرع در مقابل اهل‌بیت را دوست داشت و اگر این صفت را در دیگران هم می‌دید، تعریف می‌کرد. می‌فرمود: «مرحوم دربندى به ایشان [شیخ انصاری] گفت: آقا، كار شما براى مردم حجّت است، وقتى به حرم مى‌‌روى، ضريح حرم حضرت ابوالفضل عليه‌السلام را ببوس. شيخ در جواب فرمود: عَتبه درب را مى‌بوسم كه گرد و خاک پاى زوّار است.»

٧-… مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ‏(7)

علمای قم وقتی شنیدند شاگرد آیت‌الله غروی اصفهانی (کمپانی) به قم آمده و محفل درسی برپا کرده، راهی آن محفل شدند. همه‌شان می‌دانستند که آیت‌الله غروی، در علم اصول صاحب سبک است، اما دیدند که شاگرد، خودش هم استاد است و صاحب سبک.
آقا بسیار مجمل و مختصر تدریس می‌کرد و با رمز و اشاره سخن می‌گفت و مباحثش هم بسیار سنگین بود. شاگردها می‌گویند:‌ «درس ایشان به درد هر کسی نمی‌خورد. آنهایی استفاده می‌کردند که کاملاً به مباحث فقهی و اصولی احاطه داشتند و حداقل یک دوره درسی نزد دیگران دیده بودند».
اما این جلسات فقط به بیان «فقه» و «اصول» نمی‌گذشت. توجه به نیازهای مخاطبان، بحث را به سخنان متفرقه می‌کشانید. مانند طبیبی حاذق، مطالبی را می‌گفت که علاج درد مستمعین باشد. آن جمله‌های کوتاه و ساده، راه‌های طولانی و سخت را برای خیلی‌ها هموار کرده بود. سخنانش، وسعت علمی‌اش را نشان می‌داد. از تاریخ می‌گفت، از حکمت، از عبرت‌هایی که باید از اتفاق‌های معاصر بگیرند و گاهی هم پند می‌داد. پندهای آقا خیلی کوتاه بود، اما عجیب انسان را تکان می‌داد. گاهی بعضی از غیرطلبه‌ها هم می‌آمدند تا آن نکته‌های نغز را از لابه‌لای کلمات بشنوند. هم از دیدن آقا بهره می‌بردند و هم از شنیدن کلماتش

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 11:40:00 ق.ظ ]






1- إِنَّ عَظِيمَ الْأَجْرِ لَمَعَ‏ عَظِيمِ الْبَلَاءِ وَ مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُمْ‏(1)

حدود صد سال پیش، در دوم شهریور ۱۲۹۵، خدا پسر دیگری به کربلایی محمود عنایت کرد. کربلایی محمود از آمدن فرزند چهارم خود، بسیار خوشحال بود. پیش از این هم خدا به او یک محمدتقی داده بود، ولی زود گرفت. این بار امید داشت که فرزندش بماند و مایه افتخارش شود. هنوز شانزده ماه از آن شب شیرین تابستانی نگذشته بود که رحلت مادر محمدتقی کامش را سخت تلخ کرد؛ تلخی از دست ‌دادن همسر و غم یتیم شدن طفل نورسیده. این‌گونه بود که محمدتقی ، خیلی زود یتیم شد و چیزی از مادر در خاطرش نماند. سال‌ها بعد تعریف کرد که خواب مادر را دیده، ولی مادر چهره از او پوشانده است. پرسیدند: «آخر برای چه صورتش را پوشانده، مگر شما نامحرم بودید؟». جواب داد: «شاید نمی‌خواسته دوباره محبت مادر و فرزندی در دل من زنده شود».



٢- إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَقَّهَهُ فِي الدِّينِ(2)

هنوز هفت ساله نشده بود که کربلایی محمود او را به مکتب‌خانه فرستاد. استاد مکتب‌خانه می‌دید که محمدتقی خیلی خوش‌استعداد است و سبک‌سری‌های بچه‌گانه‌ هم ندارد. به کربلایی محمود گفت که اجازه دهد محمدتقی درس را ادامه دهد. کربلایی محمود هم که نمی‌خواست آنچه را خدا به او ارزانی کرده تباه کند، فرزند دوازده ساله‌اش را به حوزه فومن فرستاد.

استعدادش همواره توجه‌ها را جلب می‌کرد. آیت‌الله سعیدی وقتی آن استعداد را در او دید، به پدر گفت: «او را به عراق بفرست. بگذار آنجا درس بخواند». برای کربلایی خیلی سخت بود که دردانه‌اش را به فرسنگ‌ها دورتر از خانه و کاشانه‌اش بفرستد، ولی باز هم برای اینکه آنچه خدا به او ارزانی داشته، تباه نشود، این سختی را به جان خرید.

طلبه جوان، در نزد اساتید خوش درخشید، نبوغ او در چشم اساتید نمودار بود. تلاش او هم عجیب بود. تا آنجا که حتی در سخت‌ترین مریضی‌ها هم حاضر به ترک کلاس درس نبود. روزی از شدت مریضی توان شرکت در کلاس نداشت، ولی با خود فکر کرد که داخل کلاس می‌نشینم و حرف‌های استاد را در ذهن ضبط می‌کنم، ولی درباره آن فکر نمی‌کنم؛ وقتی خوب شدم، آنها را مرور می‌کنم و روی آن فکر می‌کنم.

حافظه قوی، فهم نیکو، همت و پشتکار والا و تقوای مثال‌زدنی دست به دست هم داد تا محمدتقی بهجت، پس از سال‌ها بهره‌مندی از عالمان بسیار بزرگی چون آیت‌الله نایینی، آیت‌الله غروی اصفهانی و آیت‌الله شیرازی، عالم دین شود و فقیه در علوم اهل‌بیت علیهم‌السلام

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:35:00 ق.ظ ]





دعوتم کرده سر سفره اش این بار، جدا
سعی کردم که شود یار از اغیار، جدا
بخت یارم نشد و من شدم از یار، جدا
روزگاری است کمر بسته به قتلم بی او
حلقه ي دار جدا، حلقه نگهدار، جدا
اشک با فیض قدم هاش می افتد راه و
می کند راه مرا از خودش انگار، جدا
ذره پرور بود از بس که دو چشم تر او
دعوتم کرده سر سفره اش این بار، جدا
خوی بیمار مرا برده به دریای نمک
کرده از این سگ خود، سنگ نمکزار، جدا
تا سحر بود لبم ملتمس خاک درش
تا از او کرد مرا این همه اصرار، جدا
با همین روضه کوتاه می آمد ای کاش
جان من شد ز بدن موقع دیدار، جدا
——————————
آه از آن لحظه که می ریخت زمین آب و حسین
تشنه می کرد ز چشمان کسی خار، جدا

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-06-28] [ 09:44:00 ق.ظ ]





السلام علیک یا ابا عبدالله
روضه ات حال مرا سامان داد
اشک در روضه تنم را جان داد
چایی مجلس تو نوشیدم
روح عصیان زده را ایمان داد
هرزمان نام تو یاد آوردم
قلب بر گریه مرا فرمان داد
سخن وسیره تو در عالم
خیل حق جوی جهان فرقان داد
خوردن ذره ای از تربت تو
تن بیمار مرا درمان داد
مهری از تربت پاکت مولا
سجده ام را سبب رجحان داد
یاد زینب،سر ببریده،مرا
دیده ی ابری پر باران داد
یاد حال تو کتار اکبر
دل ماتم زده راطوفان داد
هر که در ماتم تو گریان شد
اجر جنت به عوض یزدان داد
یا حسین بن علی وزهرا
عشق تو جان به تن بی جان داد

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ق.ظ ]




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1395-06-27] [ 11:52:00 ب.ظ ]




بیانات استاد عالی

????جلسات جوان موفق????

 

خدا امام راحل عظیم الشّأن ما را رحمت کند، رضوان خدا بر او باد. 

آن زمانی که در اوج تنهایی و بی‌کسی بود، همان‌گونه‌ای بود که در اوج جمعیّت و قدرت هیچ تغییر نکرد. 

آن موقع که در اوج تنهایی بود در قم او را دستگیر کردند و شبانه به سمت تهران می‌بردند. 

خود حضرت امام در خاطراتش می‌گوید وقتی من را می‌آوردند

 در جادّه که به سمت تهران می‌آمدیم ماشین منحرف شد و یکی، دو کیلومتری به سمت خاکی رفت که من یقین پیدا کردم که می‌خواهند من را بکشند. 

 

بعد از این‌که دو، سه کیلومتر رفت ماشین به جاده آسفالت برگشت.

 

 حضرت امام می‌گوید به قلب خودم مراجعه کردم، دیدم به والله هیچ تغییر نکرد چه آن موقع که به خاکی رفت و چه آن موقع که برگشت. 

 

 

یکی از اعضای دفتر حضرت امام می‌گفت: 

مردم به حسینیه‌ی جماران برای دیدن امام آمده بودند، امام داشت لباس می‌پوشید که آماده شود داخل حسینیه بیاید. 

صدای شعارهای مردم که روح منی خمینی و بت‌شکنی خمینی می‌آمد. 

 

می‌گوید داشتیم با امام می‌آمدیم امام به من گفت: فلانی اگر تمام این مردمی که خالصانه می‌گویند درود بر فلانی، 

اگر خالصانه و صادقانه هم برگردند بگویند مرگ بر فلانی من ذره‌ای عقب نمی‌گذارم، چون من برای وظیفه‌ی خود کار کردم

 

 

 

 

 

 

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت
 [ 02:14:00 ب.ظ ]




  • #حدیث_مهدوی

ادامه »

موضوعات: مهدی موعود(عج)  لینک ثابت
 [ 02:09:00 ب.ظ ]




موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 02:05:00 ب.ظ ]




موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 02:02:00 ب.ظ ]




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:58:00 ب.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 01:54:00 ب.ظ ]




موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 01:52:00 ب.ظ ]






انجام حوائج مردم براي ايشان بسيار مهم بلكه مهم‎ترين مشغوليت بود. عبادات مستحب خودشان را براي كار مردم و حاجت آنان، تعطيل يا مختصر مي كردند؛ البته در حد مقدور اين‎گونه كارهاي‎شان پنهان بود، و ما كه تا حدي نزديك به ايشان رفت و آمد مي كرديم، خبر نداشتيم، مثلا بعد ها خبردار شديم كه براي خانواده هاي زندانيان سياسي شبانه كمك مي فرستادند، و گاه حتي كارهاي شاق به‎عهده مي گرفتند كه كسي از يك گرفتاري نجات پيدا كند. با يكي از دوستان چندين سال پيش در حرم مطهر حضرت رضا عليه‎السلام بوديم، با تلفن همراه به منزل ايشان تلفن كرد، عرض كرد: الان من در مقابل ضريح مطهر هستم چه كنم؟ فرمودند: دوستانت را دعا كن، و گويي اين يك ورد بود بر زبان ايشان.
در تمام دوران سخت جنگ يعني بمباران و موشك‎باران شهر‎ها، با اين كه تهران خالي شده بود، تهران را ترك نكرده و به مسجد مي آمدند، و دائما نگران مردم بودند. چندين بار براي رفع اين بلاها، يك چله تمام زيارت عاشورا خواندند، و شرايط و آداب سخت آن را عمل مي كردند؛ البته هر بار با پايان يا نيمه دوران زيارت، حمله هاي هوايي و موشكي قطع مي شد. در اين اواخر براي پايان يافتن جنگ يك دوره چهل روزه ديگر زيارت مبارك مزبور را خواندند، و دو ماه به پايان جنگ فرمودند: «تا دو ماه ديگر جنگ تمام است، و دو ماه بعد جنگ پايان يافت.»

«من كمال خود را در خدمت به خانم مي دانم»

خصوصيت سوم، احترام خاصي بود كه ايشان خود نسبت به خانم ها رعايت مي كردند، يا به ديگران سفارش مي كردند، و اگر مي دانستند كسي نسبت به همسرش بد رفتار مي كند، بسيار خشم مي گرفتند. نسبت به همسر بزرگوار خودشان نيز نهايت ادب و احترام داشتند، و مي فرمودند: «من كمال خود را در خدمت به خانم مي دانم، و خود را موظف مي دانم كه آن چه ايشان مي خواهد فراهم كنم.» و بسيار كم اتفاق مي افتاد كه بدون ايشان به مسافرت بروند.

غيبت همه اعمال آدمي را بر باد مي دهد

خصوصيت چهارم اين بود كه ايشان نسبت به گناه غيبت، سخت حساس بودند، اين خصيصه همه علماي اخلاق، و اهل سير و سلوك است. آن‎ها معتقدند، به واسطه غيبت همه اعمال آدمي بر باد مي رود. در اوائل جواني از كسي غيبت مي شنوند، ونمیدانم به چه علت امكان پيدا نمي شود كه از او دفاع كنند. ناگزير بودند كه از غيبت شده حلاليت بطلبند. به نزد او مي روند. او حاضر نمي شود كه حلال كند. مي فرمودند: به گريه افتادم، و حاضر بودم كه دست و پاي او را ببوسم، تا اين كه مرا حلال كند. وقتي او اين‎قدر اصرار و تواضع مرا ديد، از من گذشت كرد.

آيت ا… حق‎شناس رضوان‎ا… تعالي عليه همه وقت در مراقبۀ نفس خويش بودند؛وروز های بزرگ امثال غدیر خم ویا مبعث تنها وصیتی که به دوستان ونزدیکان می کردند این بود که: «حداقل این یک روز مراقب باشید.» اما اين نكته جالب است كه هيچ‎گاه كارهاي غريب از ايشان ديده نمي شد. مانند همه آقایان علماء درس مي خواندند، مباحثه مي كردند، درس مي فرمودند، نماز جماعت مي خواندند، براي مردم موعظه مي كردند، تفسير مي گفتند، و مسئله و احكام شرعي تعليم مي دادند، مشكلات مردم را حل مي كردند، به كار آن‎ها رسيدگي مي كردند، وجوه شرعي مردم را به جايي كه بايد مي رسانيدند، و براي جوانان عقد ازدواج مي خواندند و… هيچ‎چيز ظاهرا غريبي در رفتار و اعمال ايشان ديده نمي شد، و در واقع همه سير و سلوك‎شان از يك طرف صبر ، رضا و تسليم در بلايا، امراض و مشكلات و از طرف ديگر خدمت به خلق خدا بود. و با همين راه و رسم به همه‎جا رسيده و كامياب شدند. در اين سال هاي آخر فرموده بودند: «من به همه آرزوهايم رسيده‎ام.» رحمة ‎الله عليه رحمة واسعة

 

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 11:40:00 ق.ظ ]






يكي از دوستان ايشان كه در اين سفر همراه بود، نقل مي كرد، همين كه آيت الله خويي بر زمين نشستند، به تعارفات مرسوم پرداختند؛ اما هنوز تعارفات ايشان تمام نشده بود كه آقای حق‎شناس همانطور که طبق معمول چشم بر زمین انداخته بود، بحث را شروع كرد، و چنان به جد بحث مي كرد كه آيت الله العظمی خويي سراپا گوش شده بود. بحث كه تمام شد، تازه، مجلس، دوستانه شد، و تعارفات به راه افتاد، و بعد آقای خويي فرموده بودند: «در اجتهاد ايشان ترديدي نيست.»

شريك بحثي در قم داشتند به نام ميرزا حسين نظرلوئي تبريزي(ره) كه از افاضل تلامذه مرحوم آيت الله حجت(ره) و داماد مرحوم آيت الله قزويني(ره) بوده و به فضل و تقوا موصوف بود، ايشان علاقه تام و ارادت كاملي به وي داشت. هم‎بحث ديگر ايشان در درس ها آيت الله حاج شيخ علي پناه اشتهاردي(ره)، استاد فقه و اصول و كلام و معلم اخلاق حوزه علميه بود.

شب بيست يكم محرم سال 1373 قمري مطابق با سال 1331 شمسي شيخ‎محمدحسين زاهد به لقاء الهي رفت. ايشان وصيت كرده بود كه براي اداره و امامت نماز مسجدشان، آيت ا… حق‎شناس را دعوت كنند، و فرموده بود كه: «ايشان علما و عملا از من جلوتر است.» بزرگان محل و سرشناسان اهل مسجد به قم مي روند، و به محضر آيت ا… بروجردي (ره) مي‎رسند، و از ايشان درخواست مي كنند كه حاج آقاي حق‎شناس را براي امامت مسجد امين‎الدوله كه در كوچه چهل تن بازار تهران واقع بود، مأمور كنند. آيت الله بروجردي طبق نقل كساني كه در اين جمع به محضرشان رفته بودند، فرمودند : «شما فكر نكنيد، يك طلبه است كه به تهران مي آيد، شما مرا به همراه خود به تهران مي بريد.»
آيت ا… حق‎شناس مي فرمودند: «بازگشت به تهران براي من بسيار گران بود. قم براي من، محل پيشرفت و ترقي علمي و عملي بود و به هيچ وجه ميل به آمدن به تهران را نداشتم.» روزهاي سختي بر ايشان گذشته بود. به مشورت با امام رضوان‎ا… عليه مي روند، ايشان مي فرمايند: «وظيفه است، بايد برويد.» عرض مي كنند: «شما چرا نمي رويد؟» ايشان مي فرمايند: «به جدم قسم اگر گفته بودند: روح ‎الله بيايد، من مي رفتم. »

ايشان به هر نحو بود، به تهران مي آيند. تأييد جدي مرحوم آيت الله بروجردي(ره) براي ايشان، شأن و شخصيت مقبولی ايجاد مي كند. مردم و شاگردان مرحوم آقاي زاهد(ره) به ايشان روي مي آورند. طلاب تهران براي دروس حوزوي به نزد ايشان مي آيند.

آن‎وقت كه بنده به محضر ايشان مشرف شدم، از روز ايشان چيزي مطلع نشدم؛ اما عصرها يك درس خارج فقه براي طلاب داشتند، و شب هاي شنبه، دوشنبه و چهارشنبه براي مردم صحبت مي كردند، در اين دروس عمومي، احكام شرعي و تفسير و اخلاق گفته مي شد. براي ما كه جوان بوديم، آن چه ايشان مي فرمود، حكم آب حيات داشت، و اگر يك شب به دليلي مواعظ ايشان تعطيل مي شد، مثل ماهي از آب بيرون افتاده، شده بوديم. در اوايل جواني دستور يافته بودند كه به عنوان بخشي ازراه و رسم سلوك، سه كار را به هيچ وجه رها نكنند: «نماز جماعت واول وقت ، نماز شب و درس و بحث. »

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 11:38:00 ق.ظ ]






مي‎فرمودند: «من براي آينده تحصيل به حضرت ولي عصر عجل‎الله فرجه الشريف متوسل شدم، در خواب، ايشان را زيارت كردم. آن حضرت در همان عالم رؤيا كمر مرا گرفتند، و در نجف به زمين گذاشتند؛ اما از بس هوا گرم بود، عرض كردم سوختم، سوختم. باز كمر مرا گرفتند، در وسط مدرسه دارالشفا قم به زمين نهادند. آن جا را موافق يافتم.» بعد ها وقتي به قم رفته بودند، در مدرسه «دارالشفا» كه متصل به مدرسه فيضيه است حجره پيدا كرده بودند. متصدي حجره ها مرحوم شهيد صدوقي بود، كليد همان حجره اي را به من داد كه در عالم خواب به من داده شده بود.

نقل مي كردند: «در این مدرسه يك‎سال همراه كسي در حجره بودم كه او از بيداري قبل از اذان صبح امتناع داشت، و به من اجازه نمی داد ساعت را قبل از اذان كوك كنم. چاره اي نداشتم، آزار هم‎حجره جائز نبود. تمام آن يك‎سال، نماز شبم را در طول روز قضا خواندم. در نتيجه اين صبرواستقامت، سال آينده خداوند توفيق عنايت فرمود، با امام رضوان‎الله عليه هم‎حجره شدم كه اين يك خوشبختی بود.
آن‎روز حوزه علميه قم، در سال هاي بعد از وفات بنيان گذار خويش آيت الله العظمی حاج شيخ عبدالكريم حائري رضوان‎الله عليه به سر مي برد. زعماي حوزه عبارت بودند از آيت الله حجت(ره)، آيت الله سيد محمد تقي خوانساري(ره) و آيت الله سيد صدرالدين صدر(ره)، و چون هيچ‎كدام مرجعيت عام نداشتند، با كمك يكديگر حوزه را اداره مي كردند. آن‎ها مردان بزرگي بودند، بسيار بي‎هوي و تارك حشمت و جاه، و از نظر دانش بلندمرتبه؛ آيت ا… حق‎شناس به درس فقه آيت الله حجت(ره) مي روند كه تمام اين دوره درس را نوشته‎اند، و اين تقريرات؛ جزو نوشته هاي ايشان باقي است. در درس اصول هم به محضر آيت الله خوانساري (ره) حاضر مي‎شوند، و يك دوره تقريرات اين درس هم هنوز باقي مانده است.

اگر مي دانستم تو شاگرد آقاي شاه‎آبادي هستي، امتحانت نمي كردم!

من خودم از ايشان شنيدم كه به درس خارج مكاسب آيت الله خوانساري نيز حضور يافته‎اند. در اوان ورود به قم، به محضر امام خميني -رضوان‎الله عليه- مي رسند، و از ايشان اجازه ورود به درس فلسفه‎شان:اسفار را مي خواهند. مي گفتند: همين‎طور كه حركت مي‎كرديم، امام يك آجر از روي زمين برداشت، و فرمود: ماهيت اين چيست؟ من عرض كردم: ماهيت اين آجريت آن است. بعد از چند سئوال ديگر فرمود: پيش چه كسي درس خوانده اي ؟ من عرض كردم: آيت ا… شاه‎آبادي، فرمود: اگر مي دانستم تو شاگرد آقاي شاه‎آبادي هستي، امتحانت نمي كردم.

در آن سال ها هنوز آيت ا… العظمي بروجردي رضوان‎ا… عليه در بروجرد به سر مي بردند، و به قم نيامده بودند. البته فضلاي قم، ايشان را مي شناختند، و قدر و ارزش علمي ايشان را مي دانستند. لذا گروهي از اين فضلا تابستان ها به بروجرد مي رفتند تا از محضر ايشان استفاده كنند. آيت الله حق‎شناس وآيت الله سلطاني و نيز استاد شهيد مطهري از اين گروه بودند. در سال 1323 شمسي آيت الله العظمي بروجردي(ره) به درخواست و اصرار مكرر علما بزرگ و فضلاي قم، بعد از سفر براي معالجه در تهران، به قم وارد شده و براي زعامت حوزه و عهده‎داري مرجعيت، در آن شهرسكونت مي كنند.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 11:36:00 ق.ظ ]






ظاهراً حاج آقاي حق‎شناس بعد از دبيرستان همان‎طور كه كار مي كردند، به جديت تمام به تحصيل علوم ديني نيز مشغول بودند، و اين علوم را با علاقه و شدت دنبال می كردند.
چندین بار از ایشان شنیده شد: «در اوايل دوران درس وتحصيل، به ناراحتي سينه دچار شده بودم، حتي گاه از سينه‎ام خون مي آمد. سل، مرض خطرناك آن دوران بود، و بيماري من احتمال سل داشت، و دكتر و دارو تأثير نمي‎كرد. يك روز تمام ذخيره هاي خود را كه از كار برايم باقي مانده بود، (حقوق، روزي يك ريال مي شد؛ نيمي از آن را خرج و نيم ديگر را ذخيره مي كردم) صدقه دادم. شب هنگام در عالم رؤيا حضرت ولي عصر عجل‎ا… تعالي فرجه را زيارت كردم، و به ايشان التجا بردم. دست مبارك را بر سينه‎ام كشيد، و فرمود: اين مريضي چيزي نيست ، مهم مرض‎هاي اخلاقي آدم است، و اشاره به قلب مي فرمود. بيماري سينه بهبود يافت. بعد كه به خدمت آيت الله مير سيد علي حائري رسيده و جريان را بازگو كردم، اولین بار بود که لبخندی بر لبان ایشان دیده شد.خيلي تشويق فرمود، و اضافه كرد؛ اما مواظب باش كه ناپرهيزي نكني.خربزه وانگور نخوری! این عین همان چیزی بود که حضرت ولی عصر در خواب به من فرموده بودند.

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 11:34:00 ق.ظ ]




استاد به من گفت تو به جايي مي رسي!


ايشان در همان یکی دوران اولیه به نزد استاد – شيخ‎ محمد حسين زاهد - مي روند، و عرضه مي دارند كه من اعمال و رفتار روزانه‎ام را محاسبه و مکتوب کرده و به نزد شما مي آورم كه ملاحظه كنيد، و درست و نادرست آن را معين بفرماييد. مرحوم زاهد مي پذيرد. فردا كه محاسبه اعمال خودشان را به نزد استاد مي برند، هشت صفحۀ یک دفترچه را پر کرده بود. استاد مي فرمايد: چقدر حرف زدي؟ من وقت ندارم اين مقدار چيز مطالعه كنم. ايشان مي گويند: چشم. روز بعد نوشته هاي محاسبه هاي اعمال ايشان فقط دو صفحه بود. وقتي آن را به استاد نشان مي دهند، مي فرمايد: تو به جايي مي رسي! كسي كه با اراده در يك روز توانسته است اين مقدار از حرف زدن غيرلازم خودش را كم كند، به جايي خواهد رسيد.

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 11:32:00 ق.ظ ]




 

 

اما اين انقلاب روحي كه ايشان را از جمع فارغ‎التحصيلان دارالفنون جدا و شيفته مسائل معنوي و علوم ديني كرد، چه بود؟ هيچ‎كس از آن اطلاعي ندارد ! اما من به ياد دارم كه خود ايشان فرموده بودند: «من در همان سنين از مادر مرحومه‎ام خوابي ديدم. ايشان در عالم رؤيا دست دراز كرد، و لامپ برق سقف اطاق را با سيم آن كند، و به دست من داد.» لامپ همچنان روشن مانده بود، يك چراغ پرفروغ كه در زندگي ايشان روشنايي يافت؛ و دل اگر روشن شد انسان راه درست وبهتررا مي بيند، و فكر مي كنيم ايشان به دنبال اين خواب، به درك محضر عالم عامل ثقه الاسلام شيخ محمدحسين زاهد موفق مي شوند. مرحوم شيخ محمدحسين زاهد(ره) تحصيلات زيادي نكرده بود؛ اما آن‎چه را كه خوانده بود به‎خوبي مي دانست، و بسيار وارسته و از دنيا گذشته و زاهد بود، و به‎عنوان يك مربي، بسيار كارآمد و موفق به‎حساب مي آمد. شاگردان تربيت شده بسياري داشت كه بعضي از آن‎ها بعدها به مقامات عالي رسيدند. استاد وقتي از اوضاع زندگي ايشان آگاه مي شوند، مي فرمايند: «براي يك مؤمن شايسته نيست كه دست بر سفره ديگران داشته باشد.» اين مقدمه يك تغيير منزل بلكه تغيير سرنوشت بود.

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 11:30:00 ق.ظ ]





«در اوايل دوران درس وتحصيل، به ناراحتي سينه دچار شده بودم، حتي گاه از سينه‎ام خون مي آمد. سل، مرض خطرناك آن دوران بود، و بيماري من احتمال سل داشت، و دكتر و دارو تأثير نمي‎كرد. يك روز تمام ذخيره هاي خود را كه از كار برايم باقي مانده بود، (حقوق، روزي يك ريال مي شد؛ نيمي از آن را خرج و نيم ديگر را ذخيره مي كردم) صدقه دادم. شب هنگام در عالم رؤيا حضرت ولي عصر عجل‎ا… تعالي فرجه را زيارت كردم، و به ايشان التجا بردم. دست مبارك را بر سينه‎ام كشيد، و فرمود: اين مريضي چيزي نيست ، مهم مرض‎هاي اخلاقي آدم است، و اشاره به قلب مي فرمود. بيماري سينه بهبود يافت.
به گزارش مشرق ، آيت ا… حاج ميرزا عبدالكريم حق‎شناس تهراني در سال 1298 شمسي در خانواده اي متدين در تهران متولد شدند. نام پدرشان علي و نام خانوادگي‎شان صفاكيش بود. پدر در فرمانداري آن روز تهران صاحب منصب بود و به همين جهت به علي‎خان شهرت داشت. او سه فرزند داشت: ولي، كريم و رحيم. منزل مسكوني پدریشان در خيابان عین الدوله يا ايران كنوني قرار داشت كه جزو محلات نجيب تهران حساب می شد. پدر در ايام صباوت فرزندان خويش وفات يافت؛ ولي مادرشان تا آن زمان كه ايشان به سن پانزده شانزده سالگي برسند در قيد حيات بود.

عنایت امیرالمونین علی (ع) به مادر آیت الله حق شناس

از مادر بزرگوارشان به نیکی ياد می کردند، و براي او طلب مغفرت داشتند، و خود را وامدار ايشان می‌دانستند. می‌فرمودند: «مادرم سواد نوشتن و خواندن نداشت؛ اما به خوبی قرآن و مفاتيح را می‌خواند، و حتي آيات مبارکۀ قرآن را در ميان كلمات ديگر تشخيص می‌داد. او اين فهم وشناخت را به خوابي كه از امام امیرالمؤمنین عليه‎السلام ديده بود، مربوط می‌دانست. در آن رؤيا ايشان حضرت وصي (عليه‎الصلوه والسلام) را ديده بود كه به او دو قرص نان می‌دهند. يكي از آن‎ها را شيطان می‌رباید؛ اما او موفق می‌شود كه ديگري را حفظ كرده و بخورد. بعد از اين كه صبح از خواب برخاسته بود، ديگر می‌توانست قرآن را بشناسد، و بخواند.»

«اين‎قدر بايد از اين چوب ها بخوري، تا آدم شوي»

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:27:00 ق.ظ ]






درس های زندگی بسیارند. کمی سخت اما سازنده. درست مثل دوران مدرسه هرکه بیشتر تلاش کند و سرسخت تر باشد نمره ی بالاتری خواهد گرفت. تلاش کنید تا جزو مردودی ها نباشید و درس زندگی را به خوبی بیاموزید.
آموزشهایی که مدرسه و دانشگاه ارائه میدهد، با درسهایی که زندگی به اجبار به شما می آموزد قابل قیاس نیست. زندگی ما را به سمت موقعیتهایی سوق می دهد که خیلی وقتها باعث ویرانی ما میشود اما در عین حال به ما قدرت میدهد. خیلی وقتها بارها و بارها زمینمان میزند تا توانایی ما برای برخاستن دوباره را بسنجد. زندگی ما را تا مرز شکستن خم میکند تا استقامت و انعطافپذیری درونیمان را بالا ببرد. بله باید بجنگیم اما از طریق همین جنگیدنهاست که خواهیم درخشید.
همه ما در مسیر زندگی با موانعی روبه رو میشویم. زندگی هم مثل کلاس درس، هفت درس مهم به ما میدهد. رد شدن از این هفت آزمایش زندگی نیازمند عبور کردن از یکی، قویتر شدن و رفتن به مرحله بعدی است.

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:20:00 ق.ظ ]





استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است.
به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از آنا، استاد بزرگ اخلاق آقای میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه 15 دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است:

1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:16:00 ق.ظ ]




بهترین دوستان من کسانی هستند  که عیبهای من را به خودم بگوید.

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-06-25] [ 02:37:00 ب.ظ ]




خدا رحمت کند کسی را امر حقانیت  وامامت ما را پاس بدارد…

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 02:30:00 ب.ظ ]




توبه کار به منزله کسی است که گناه نکرده باشد…

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 02:27:00 ب.ظ ]




توبه کار به منزله کسی است که گناه نکرده باشد…

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 02:27:00 ب.ظ ]




بازهم پنج شنبه ای دیگر آمد دلم تنگ شده است برای کسانی  که که روزهای قبل دربین ما بودن اما الان نیستند .سالهای قبل بودن اما نیستند با عزت و بزرگی زندگی کردندشبها برای آرامش ما  تلاش کردند.الان به پاس زحماتشان  چشم انتظار خیرات هستند .الان بر من وشما واجب است یادی کنیم از آنها با فاتحه وذکر صلواتی…..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 02:24:00 ب.ظ ]





بر اساس مطالعه ای که در مجله اطفال امریکا به چاپ رسیده است، خوش بینی موجب بهبود سلامت روانی و رفتار نوجوانان به ویژه در برابر علایم افسردگی می شود.
برای انجام این تحقیق ۵۶۳۴ دانش آموز بین سنین ۱۲ تا ۱۴ سال در طی ۳ سال از لحاظ شیوه تفکر خوش بینانه، مشکلات عاطفی، سوء مصرف مواد و رفتارهای ضد اجتماعی مورد بررسی قرار گرفتند.
در طی دوره مطالعه سطح خوش بینی پسران ثابت باقی ماند اما در دختران با کاهش همراه بود. نتایج نشان داد که نوجوانان خوش بین در برابر عوامل خطرساز سلامتی واکنش بهتری داشته اند.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-06-24] [ 09:20:00 ق.ظ ]





استرس می تواند موجب افت تحصیلی و اختلال در ارتباط بین کودک و اطرافیان او شود
استرس یکی از علل مهم اختلالات خلقی و عاطفی در بچه هاست. استرس می تواند موجب افت تحصیلی و اختلال در ارتباط بین کودک و اطرافیان او شود و در درازمدت در او ایجاد اضطراب و افسردگی کند.
محققان در مطالعات اخیر مهمترین عوامل استرس زا در زندگی کودکان را مورد بررسی قرار داده و عناوین زیر را به عنوان عوامل تاثیرگذار مطرح کردند؛

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 09:16:00 ق.ظ ]






1. پرهیز از نگاه نامشروع به افراد نامحرم و عكس ها و سایت های مستهجن. امام صادق علیه السلام فرمود: «نگاه پس از نگاه، در دل بیننده شهوت را مى‏انگیزاند»، و فرمود: «نگاه، تیرى از تیرهاى شیطان است، چه بسا نگاهى كه اندوه‏هاى دراز در پى دارد».
2. عدم معاشرت و دوستى با افراد منحرف و فاسد.
3. انتخاب دوستان مؤمن و سالم.
4. به یاد خدا بودن در همه اوقات.
5. كنترل افكار و نیندیشیدن به صحنه‏هاى شهوت انگیز. هرگز فكر گناه را به ذهن خود راه ندهید و از تصور و تخیل امور جنسى و شهوانى سخت پرهیز كنید.
6. ورزش به طور منظم براى تخلیه انرژى زاید بدن.
7. بهره گیری از كتبى كه جنبه موعظه و بیدارگرى قلبى دارد و پرداختن چند ساعت به مطالعه این‏گونه كتب در روز.
8. خود را همواره در محضر حق تعالى دانستن و او را به یقین در همه حال مراقب و بیناى به افعال خود نگریستن، « هو اقرب الیكم من حبل الورید ؛ او از رگ گردن به شما نزدیكتر است » ، « ألم یعلم بان الله یری ، آیا ‹گنهكار› نمیداند كه خدا میبیند »، « أیحسب ان لم یره احد، آیا میپندارد كسی او را نمیبیند»

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:37:00 ق.ظ ]






چگونه اراده خود را تقويت کنيم ؟ اراده خيلي ضعيفي در انجام كارها دارم چه کنم ؟ راه هاي تقويت اراده کدامند ؟ براي چگونگي محکم کردن اراده توضيحات کاملي بدهيد؟ و …
پرسش هايي است که هر روز مخاطبان مرکز مشاوره سايت تبيان از مشاوران ما مي پرسند .
تا کنون نزديک به 3000 هزار پرسش در خصوص تقويت اراده پاسخ داده شده و همچنان اين پرسش براي کاربران ما وجود دارد که چگونه اراده خود را تقويت کنيم ؟ بهترين پاسخ به اين پرسش به شرح زير مي باشد:
شخص با اراده كسي است كه وقتي درباره كاري، به خوبي تأمل كرد و آن را نافع دانست، تصميم به انجام آن مي‏گيرد و با فعاليت و ثبات قدم، آن را به اجرا در مي‏آورد و در مقابل، فرد سست اراده ، با كمترين مشكلي، از انجام دادن كار، دلسرد شده ، دست از تلاش برمي‏دارد. شخص با اراده، كسي است كه داراي هدفي معقول است و تا موقعي كه به آن نرسيده، از تعقيب آن باز نمي‏ايستد و مشكلات و موانع رواني يا مادي، به اراده و عزم او لطمه نمي‏زند و از پيشرفتش، جلوگيري نمي‏كند.
راهكارهاي تقويت اراده
1) تعيين هدف يا اهداف : انسان بايد ابتدا هدف و يا اهداف خود را در زندگي و يا كاري كه مي‏خواهد انجام دهد ، به طور دقيق و مشخص، ترسيم كند. طبيعي است كه اين هدف، بايد شفاف، معقول، قابل دست‌يابي، بدون افراط و تفريط ، مطابق توان و استعداد خود و واقع‌بينانه باشد نه بلندپروازانه و خارج از توانايي‌‏هاي شخص. در غير اين صورت، وقتي با مشكلات و موانع سختي رو‌به‌رو شود ، نااميد و دلسرد شده ، از ادامه كار، منصرف مي‏‏شود و خود را ناتوان و بي‌‏اراده مي‏بينيد.
2) شناخت توانايي‌‏ها و استعدادها: همه ما در وجود خود ، از استعدادهايي برخورداريم . كافيست اين نيروها را بشناسيم و براي رسيدن به هدف، آنها را به كار گيريم.

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ق.ظ ]




حدیت روز...

پیامبراکرم(ص):اگر آنقدر گناه کرده اید که تا به بلندی آسمان رسیده سپس از کرده خود  پشیمان شدید خداوند توبه شما را می پذیرد…

                                                                                                                                 “لئالی الاخبار.ج1.ص364″

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ق.ظ ]




قطره ای از دریا؛چرا نمی توان وجود خداوند را انکار کرد؟



چگونه مى ‏توان منكرِ خدایى شد كه آغاز و انجام ما به دست اوست، و یا چگونه مى ‏توان حیاتِ دوباره انسان را پس از مرگ، انكار كرد، در حالی كه دادن حیاتِ دوباره، از اعطاى حیات اولیه، آسان ‏تر و یا لااقل مثلِ آن است.
وارث: استاد محسن قرائتی در ادامه سلسله مباحث تفسیری خود با موضوع تفسیر قطره ای به بیان آموزه های آیه بیست و هشتم سوره بقره پرداخته است.
«كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (بقره، 28)
ترجمه: چگونه به خدا كافر مى‏ شوید در حالی كه شما، (اجسام بى ‏روح و) مردگانى بودید كه او شما را زنده كرد. سپس شما را مى ‏میراند و بار دیگر شما را زنده مى ‏كند، آنگاه به سوى او باز گردانده مى ‏شوید.
بهترین راه خداشناسى، تفكر در آفرینش خود و جهان است. اندیشه در مرگ و حیات، انسان را متوجه این حقیقت مى ‏سازد كه اگر حیات من از خودم بود، باید همیشگى باشد. در حالی كه قبلاً نبودم، سپس پیدا شدم و دوباره این حیات از من گرفته خواهد شد.
قبل از این، ما نیز همچون سنگ ‏ها، چوب ‏ها و جمادات، موجودات بى ‏جان و مرده بودیم. نسیم حیات الهى به ما جان و روح بخشید كه به درك و شعور و فهم رسیدیم، لذا بزرگ ‏ترین نعمت خداوند بر ما، نعمتِ حیات است، كه بشر با آن همه پیشرفت در علوم، از درك اسرار آن عاجز مانده است.
امّا نه فقط تولد و حیات، كه مرگ و ممات نیز به دست خداست. ما به اختیار خود نیامده‏ ایم كه به اختیار خود برویم. او آورد و او مى ‏برد و در این میان، تنها عملِ ما، به اختیار ماست.
چگونه مى ‏توان منكرِ خدایى شد كه آغاز و انجام ما به دست اوست، و یا چگونه مى ‏توان حیاتِ دوباره انسان را پس از مرگ، انكار كرد، در حالی كه دادن حیاتِ دوباره، از اعطاى حیات اولیه، آسان ‏تر و یا لااقل مثلِ آن است، و چگونه خدایى كه ما را از عدم به وجود آورد، از آفرینش دوباره ما عاجز باشد؟
از این آیه مى ‏آموزیم كه:
* از شیوه ‏هاى هدایت قرآن، طرح سؤال در برابرِ عقل و فطرت است، تا انسان با تفكّر و اندیشه، حقایق را بفهمد.
* پدیده مرگ و حیات، دلیل وجود خداوند و نشانه قدرت او بر ایجاد معاد و قیامت است.
* خودشناسى، مقدمه خداشناسى است. اگر انسان حقیقتِ خود را بشناسد، خدا را هم خواهد شناخت، زیرا خواهد فهمید كه از خود هیچ ندارد و هر چه هست از آنِ اوست.
* پایان مسیر انسان، رسیدن به خدا و بازگشت به مبدأ حیات است.
* مرگ، پایان نیست، بلكه آغاز حیاتى دیگر و حركت به سوى خداست.
* كفّار، دلیلى بر نفى معاد ندارند، لذا با طرحِ برخى سؤالات، درباره حیاتِ پس از مرگ، ایجاد شك و شبهه مى ‏كنند. قرآن نیز با طرح این سؤال كه حیاتِ اولیه شما از كجاست؟ پاسخ آنها را مى‏ دهد.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-06-23] [ 11:41:00 ق.ظ ]





بر پایی مسجد درهر محله و نقطه‌ای یکی از ابتکارات دین مبین اسلام است،برای اینکه هر آینه امکان دور هم جمع شدن مومنین و بهره‌گیری از فکر، دانش و مشاوره یکدیگر وجود داشته باشد.
وارث: عرض نمی‌کنیم که وقتی امام جماعت شدیم، از همه‌ کارهای دیگر دست برداریم؛ نه، می‌تواند انسان به‌قدر ظرفیّت خود به کارهای دیگر علمی یا غیرعلمی بپردازد، لکن حق مسجد باید ادا بشود. از قبل از وقت شروع نماز انسان برود مسجد با طمأنینه، با سکون نفس آماده‌ نماز بشود، نماز را با کیفیّت خوب بخواند. بعد اگر برنامه‌ حرف‌زدنی دارد، برگردد طرف مردم و با مردم حرف بزند، برای مردم تبیین بکند؛ برنامه‌های گوناگونی که در مساجد بحمدالله شماها دارید. زمان ما، آن زمانی که بنده مثلاً در مشهد امامت جماعت می‌کردم و مسجد می‌رفتم، خیلی کارها معمول نبود، بلد نبودند یا بلد نبودیم این کارها را. هر کاری می‌کردیم، نو به‌حساب می‌آمد. امروز بحمدالله این کارها رایج است. اینکه بین دو نماز یا بعد از نماز، امام جماعت بِایستد یا برود روی منبر با مردم حرف بزند یا اینکه مثلاً فرض کنید تخته‌سیاه در مسجد ببرند، حدیث بنویسند، برای مردم تبیین بکنند، یا بنشینند با جوان‌های مسجد حلقه‌ معرفتی تشکیل بدهند، تبیین کنند، سؤالاتشان را بشنوند، این کارها حالا آن‌طور که انسان احساس می‌کند از گزارش‌ها و از حرف‌ها رایج است، آن زمان رایج نبود. (سخنراني مقام معظم رهبري در ديدار با ائمه جماعت استان تهران،31 مرداد95)
بر پایی مسجد درهر محله و نقطه‌ای یکی از ابتکارات دین مبین اسلام است،برای اینکه هر آینه امکان دور هم جمع شدن مومنین و بهره‌گیری از فکر، دانش و مشاوره یکدیگر وجود داشته باشد. اتفاقا در جنگ نرم نیز دشمن بیش از هر چیز از همین حرکت گردهم آمدن مومنین بویژه جوانان هراس دارد و سعی می‌کنند جوانان صاحب اندیشه و استعداد را جذب سایر محافل کنند. بنابراین برنامه‌ها در مساجد باید مطابق فکر مخاطبین جوان تحصیل‌کرده که به مسجد وارد می‌شوند، به روز و از جانب افراد تحصیل‌کرده اجرا شود.امام جماعت آگاه و تحصیل‌کرده در جهت جذب جوانان مسجدی بی‌شک برکات انس با مسجد را دو چندان خواهد کرد.

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4 · 5

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 11:34:00 ق.ظ ]






وارث: آیت الله مجتهدی تهرانی میفرمودند: حضرت امیـر مؤمنان امام علی علیه السلام بہ عیادت یکی از اصحابشان که مریض بود رفتند، یه خـرده اون مریض ناله کرد، حضرت او را موعظه کردند و فـرمودند: «جـَعَلَ اللهُ ما کانَ مِن شَکْواکَ حَطّاً لِسَیِّئاتِک»

خـداوند بیماری تو را وسیله ی کاستنِ گناهانت قـرار داده است.

بعد حضرت او را دلداری دادند و فرمودند:«فَاِنَّ الْمَرَضٌ لا اَجْرَ فیہِ وَ لٰکِنَّهُ یَحُطُّ السَّیِّئاتِ، وَ یَحُطُّهَا حَتَّ الْاَوْرَاقِ»

مریضی و بیمارۍ پاداشی ندارد، اما از بین برنده ی گناهان است. برای مریضی به انسان پاداش نمی دهند، اما فایده اش این است که گناهان را از بین می برد. همانطور باد پاییزی برگ درختان را می ریزاند، مریضی هم باعث ریختن گناهان می شود.

به همین دلیل وقتی انسان از بستر بیماری بر می خیزد، یک نورانیتی دارد، چون گناهش آمرزیده شده، نورانی شده و باید از این به بعد حواسش را جمع کند که دیگر گناه نکند.

پس تب و لزری که انسان می کند، کفاره ی گناهانش است. البته ریزش گناهان در حالت مریضی براۍ انسان های خوب است، والا کسانی کہ نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند و تقوا ندارند، مرض برای آنها فایده ای ندارد، بیماری برای آنها عذاب است.

اما برای اولیای خـدا بیمارۍ خوب است، اگر انسان بیمـار نشود یک حالت غرور در او پیدا می شود. بنابراین مریضی و بیماری برای رفع غـرور آدم خوب است. بد نیست آدم گاهی مریض شود.

پس اگر یک وقت مریض شدید، شِکوه نکنید.

من در ”تفسیر شیخ ابوالفتوح راضی” دیدم که یکی از اولیای خـدا سی سال مریض بود و در بستر خوابیده بود. به عیادت او آمدند،و پرسیدند: می خواهی خوب بشوی؟ یا میخواهی خوب نشوی و بمیری؟

او در پاسخ گفت: « هرچه خـدا بخواهد. »

شکایت ابداً از او ندیدند، خیلی حـرف است که آدم سی سال بسترۍ باشد و شکایتی نکند.

منبع: کتاب بدیع الحکمة حکمت ۱۴ از مواعظ آیت الله مجتهدی تهرانۍ(ره)

/1102101305

مطالب مرتبط
تمثیل زیبای گناه در بیان آیت الله مجتهدی تهرانی
آیت الله مجتهدی تهرانی: بگردید و خودتان را پیدا کنید!
برچسب ها

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:33:00 ق.ظ ]




آیا شما یک عبد واقعی هستید؟


وارث: عبد در تمام هستى و کمالات، خود را مدیون مولاى خود می‌داند. به همین دلیل؛ تسلیم اوست و همین نادیده گرفتن خود و هوا و هوسش او را به رنگ کمالات مولا در می‌آورد.
عبادت به معناى نهایت خضوع و تذلّل و مرتبه اعلاى خضوع است، و به طور کلی بندگى در سه چیز خلاصه می‌گردد:
اول: اینکه بنده در آنچه خداوند بر او منّت گذاشته و بخشیده است براى خود مالکیتی نمی بیند، مال را مال خدا می‌داند، و آن را در جایى که خدا فرموده است قرار می‌دهد.
دوم: بنده خدا براى خودش مصلحت اندیشى و تدبیر نمی‌کند.
سوم: تمام مشغولیت بنده منحصر شود به آنچه که خداوند او را به آن امر نموده یا از آن نهى فرموده است. با این بیان، هم حقیقت بندگى روشن می‌گردد و هم راه به دست آوردن آن.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: وقتی شما جمله «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الله و الله اکبر» را بر زبان جاری می سازید، در واقع، با این کار دارید درختی را برای خود در بهشت می کارید و یا کسانی که مبادرت به خوردن مال یتیم می کنند، در واقع دارند آتش تناول می کنند
عبادت دارای سه مرتبه است: بعضى خدا را عبادت می کنند به امید ثواب آخرت و ترس از عذاب؛ (نهج البلاغه ، حکمت 237؛ اصول کافى، ج 2، ص 84) که عامه مؤمنان این طور هستند. بعضى خدا را عبادت می کنند که شرف عبودیت پیدا کنند و خدا آنها را بنده خود بخواند و بعضى خدا را عبادت می کنند از جهت هیبت و جلال او و محبت به او که این مرتبه اعلاى عبودیت است. (دامادى، سید محمد، شرح بر مقامات اربعین، ص 125)
عبد در تمام هستى و کمالات، خود را مدیون مولاى خود می‌داند. به همین دلیل؛ تسلیم اوست و همین نادیده گرفتن خود و هوا و هوسش او را به رنگ کمالات مولا در می‌آورد. تا آن ‌جا که به فرموده رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله): «بنده حقیقى حضرت پروردگار کسى است که اطاعت و فرمانبردارى خدا شیرینى او و محبت خدا لذتش باشد. حاجت به خداى خود برد و حکایت خویش به او گوید و توکل و اعتماد خود بر او بندد».(شیخ بهایى، محمد، اربعین)
نقش نیت در عبادت
نیت، نقش تعیین کننده ای در ارزش اعمال انسان ایفا می کند. شیعه و سنی حدیث شریفی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند که آن حضرت فرمود: «انماالاعمال بالنیات و لکل امریء ما نوی»(بحار، ۷۰، ۲۱۰) ارزش کارها به نیت است و هرکس متناسب با نیت خود بهره خواهد برد. البته، منظور از نیت این نیست که انسان انگیزه خود را از انجام اعمال به زبان یا ذهن بیاورد و مثلا بگوید: من این کار را برای خدا انجام می دهم، بلکه منظور این است که انگیزه واقعی انسان از انجام عمل، رضای خدا و یا رسیدن به پاداش های اخروی و یا دست کم، نجات از عذاب الهی باشد.
ارزش اعمال غیرخدایی، صفر است
براساس فلسفه اخلاق اسلامی، ارزش عملی که در آن نیت خدایی وجود نداشته باشد، در حد صفر است و اگر چنانچه عبادت واجبی با انگیزه خودنمایی انجام شود، ارزش آن زیر صفر است؛ زیرا علاوه بر این که، اصل عبادت باطل است، عذاب اخروی هم به دنبال دارد.
از نظر آموزه های دینی اگر فردی برای کسب محبوبیت در اجتماع، خدمتی انجام دهد؛ مثلا برای پیروزی در انتخابات و کسب رأی بیش تر، مبالغ هنگفتی را صرف امور -به اصطلاح- عام المنفعه نماید و مردم نیز به این واسطه به او رأی بدهند، در واقع، پاداش خود را دریافت نموده و چیزی از خدا طلبکار نمی باشد.
در نظام ارزشی اسلام، چیزی دارای ارزش است که در روح انسان اثر خوبی برجای گذارد. ظهور این حالت در آخرت به صورت نعمت های بهشتی و یا سایر نعمت های اخروی خواهد بود.
بنابراین، رابطه بین انسان و خدا و یا رابطه انسان با نعمت های بهشتی، همان اثری است که در روح انسان باقی می ماند.
از طریق قلب است که انسان با خدا مرتبط می شود و چیزی را از او دریافت می کند. اگر این اثر، یک اثر نورانی کمالی باشد، موجب می شود که خدای متعال در عالم آخرت آن ها را به صورت نعمت های عظیم اخروی ظاهر نماید. در حقیقت، آنها نتیجه همان اعمالی است که انسان در دنیا انجام داده است.
ارزش عملی که در آن نیت خدایی وجود نداشته باشد، در حد صفر است و اگر چنانچه عبادت واجبی با انگیزه خودنمایی انجام شود، ارزش آن زیر صفر است
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: وقتی شما جمله «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الله و الله اکبر» را بر زبان جاری می سازید، در واقع، با این کار دارید درختی را برای خود در بهشت می کارید و یا کسانی که مبادرت به خوردن مال یتیم می کنند، در واقع دارند آتش تناول می کنند: «ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انما یاکلون فی بطونهم نارا» (نساء: ۱۰) بنابراین، آنچه به عمل ما ارزش می بخشد و آن را به خدا و عالم آخرت مرتبط می سازد، نیت قلبی است. کوچکی، بزرگی یا ظاهر اعمال هم نشان دهنده بی ارزشی و یا باارزشی اعمال نیست؛ به بیان دیگر، ارزش کارها به کمیت آنها نیست. در ظاهر قضیه، هیچ تفاوتی بین -مثلا- خرج کردن پول در راه حلال و مصرف آن در راه حرام وجود ندارد، اما آن چیزی که موجب جدایی آنها از یکدیگر می شود، نیت انسان است. انگیزه است که به اعمال انسان ارزش می بخشد.
نکته دیگر این که، عبادات از لحاظ میزان وابستگی به نیت در یک حد نیستند، میان آنها تفاوت وجود دارد. برای مثال، شخصی که برای خودنمایی نماز می خواند، فقط ممکن است مورد تشویق افراد مؤمن و نمازخوان قرار گیرد؛ اشخاصی که به نماز اهمیت نمی دهند هرگز او را تشویق نمی کنند. آن چیزی که در این جا موجب می شود تا انسان ریا کند، جذب قلوب مؤمنان است. اما در امور عام المنفعه مثل ساختن مدرسه و بیمارستان و مانند آنها، هم مسلمان و هم غیرمسلمان استقبال می کند. بنابراین، زمینه خودنمایی و ربا در پول خرج کردن بیش تر است تا در نماز خواندن. کم تر کسی است که برای نماز خواندن به شخصی رأی بدهد، اما اگر کسی پول خرج کند، احتمال این که افراد بیشتری به او رأی بدهند وجود دارد. از این رو، انگیزه افراد در عبادات فردی و عبادت هایی که نفعی برای مردم دارد، متفاوت است.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 11:24:00 ق.ظ ]




حسین(ع) میا به کوفه! دو وصیت حضرت مسلم(ع) قبل از شهادت


پیروزی حقیقی در اطاعت از فرامین الهی و رسول و جانشینان بر حق اوست و آن کس که بتواند در تحقق این امر موفق باشد مزد زحمات خود را گرفته و جایگاهی به وسعت روزی خوردن نزد پروردگار را می‌یابد و مسلم بن عقیل(ع) در زمره‌ این افراد است.
وارث: بر اساس جهان بینی اسلامی، سراسر هستی در مالکیت خداوند متعال است. «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ [اعراف/54] آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن (و به فرمان) اوست! پر برکت (و زوال ناپذیر) است خداوندی که پروردگار جهانیان است».
و در این قلمرو، برای او که خالق هستی است، شریکی متصور نیست. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ؛ خداوند، یکتا و یگانه است»
در نتیجه فرمانی جز فرمان خداوند وجود ندارد «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ؛ حکم تنها از آن خداست فرمان داده که غیر از او را نپرستید!».
بر اساس آیات فوق انحصار «حاکمیت» و «ولایت» در خداوند به وضوح بیان شده است. حاکمیت چه در نظام تکوینی و چه در نظام تشریعی، اختصاص به خداوند دارد، خداوند منشأ تمام قدرت ها و شریعت اسلام تنها مصدر قانون گذاری است، چرا که خالقیت، مالکیت، ربوبیت، و حقّانیت مختص خداوند است.
همچنین با توجه به آیات فوق می‌توان نتیجه گرفت اطاعت از امامان معصوم علیهم‌السلام نیز در طول حاکمیت خداوند متعال است و خداوند اطاعت از خدا و رسول را در ردیف اطاعت از خود قرار داده و آن را واجب دانسته است: «یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ [نساء/59] اى‏‌ کسانى‏‌ که ایمان آورده ‏اید از خدا اطاعت کنید و از رسول خدا، و صاحبان امر (اولوالامر) خودتان اطاعت کنید».
بنده‌ مطیع، امری را که مولا به او فرمان می‌دهد، بدون کم و کاست به نحو احسن به فعلیت می‌رساند، پس پیروزی در زندگی انسان زمانی مهیا می‌شود که حکم خداوند را در زندگی و در مرحله‌ بعد در شهر و جامعه حاکم کنیم، که این حکومتِ حکم خداوند، در تمام امورات پیروزی نهایی و مطلق انسان محسوب می‌شود.
از ابو بصیر روایت شده: از امام صادق (ع) از این آیه 56 سوره مبارکه احزاب پرسیدم و گفتم صلوات خدا بر پیامبر (ص) چگونه است، فرمود:
«اى ابو محمد، تزکیه و پاکیزه نمودن اوست، در آسمان‌هاى بلند، پس گفتم: شناختم صلوات خود را بر آن حضرت، پس تسلیم چگونه است؟
فرمود: تسلیم شدن و گردن نهادن براى اوست در کارها، پس بنا بر این معناى قول خدا «وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» چنین است گردن نهید به اوامر او و جدیت و کوشش کنید در طاعت و پیروى از او در تمام آنچه شما را به آن امر می کند».
یکی از جلوه‌ها و اهداف درخشان نهضت کربلا را می‌توان همین فعلیت بخشیدن و گردن نهادن به حکم خداوند دانست، لذا توسط معتقدترین انسان‌ها این نهضت به وجود آمد. که از آن جمله می‌توان به حضرت «مسلم بن عقیل» آن مرد شجاع و پاکدامن اشاره کرد که به نوبه‌ خود نهضت امام حسین علیه‌السلام را با پاکدامنی و پرهیزگاری پیوند اساسی بخشید.
از جمله کارهای حضرت مسلم بن عقیل(ع) در رعایت اصول و فروع دین و عامل بودن به اوامر الهی و دوری کردن از نواهی را می‌توان در چند واقعه‌ حساس که قبل از واقعه‌ عاشورا رخ داده است مشاهده کرد:
1ـ عدم ترور و حمله‌ غافلگیرانه
یکی از بزرگان کوفه به نام «شریک» مریض شد عبیدالله خواست که به عیادت او برود، به مسلم خبر دادند به منزل «شریک» برود و پشت پرده کمین کرده و «عبید الله» را به قتل برساند.
مسلم به خانه‌ شریک آمد و با شریک قرار گذاشت که وقتی شریک تقاضای آب کرد، مسلم به عبید الله حمله‌ور شود. وقتی عبید الله به خانه‌ شریک آمد و او در فرصت مناسب چندین بار علامت داد و درخواست آب کرد، مسلم حمله نکرد تا جایی که عبید الله مشکوک شد و رفت.
بعد به مسلم گفتند: چرا حمله نکردی و از این فرصت طلایی استفاده نکردی؟!
گفت: یادم آمد که پیامبر اکرم(ص) ترور را حرام می‌داند و فرمود: «إِنَّ الْإِیمَانَ‏ قَیَّدَ الْفَتْک‏؛ ایمان مانع ترور و حمله‌ی غافلگیرانه است».
این نشان دهنده‌ تقیّد و اعتقاد قلبی یک مجاهد فی سبیل‌الله است که منافع مادی خود که تأثیر بسزایی در امورات دنیایی او داشته را فدای حکم الهی می‌کند و حضرت مسلم به زیبایی هرچه تمام‌تر این هنر زیبای خود را در این برهه از تاریخ به نمایش گذاشته است.
2ـ استفاده‌ از غذای پاک و طاهر
یکی از فروعات دینی در مورد لقمه‌ پاک و طاهر و عدم نجاست است. بر اساس موازین شرعی انسان از خوردن غذای نجس باید دوری کند. و اعتقاد و عمل به این دستور را در سیره‌ عملی «مسلم بن عقیل» به وضوح حتی زمانی‌که به شدت محتاج بود می‌توان مشاهده کرد. (البته در فروعات دینی حکم اضطرار موجود است، که در این مواقع می توان به فروعات دینی عمل نکرد)، اما حضرت مسلم با این عمل خود می‌خواست در زمره‌ این روایت حضرت رسول(ص) «أَفْضَلُ‏ الْأَعْمَالِ‏ أَحْمَزُهَا»غ بهترین اعمال سخت‌ترین آنهاست»، واقع شود.
وقتی حضرت مسلم بن عقیل را با جراحات و زخم‌های متعدد دستگیر کردند، به شدت تشنه شد و درخواست آب نمود. وقتی خواست آب بخورد، خون دهانش به آب مخلوط شد و آب نخورد. آب را عوض کردند، خواست بخورد باز آب نجس شد.
لذا آب نخورد. چرا؟! چون شرع مقدس اجازه نمی‌دهد انسان آب نجس بخورد.
3ـ ادای حقوق دیگران
حضرت مسلم در هنگام شهادت دو وصیت انجام می‌دهد:
الف ـ به حسین بن علی (ع) خبر دهید که به کوفه نیاید.
ب ـ من هفتصد دینار به این مردم مقروض هستم، زره و شمشیرم را بفروشید و بدهی من را بدهید.
در این مورد نیز می‌توان عمل‌گرایی و اعتقاد راسخ او به انجام احکام و دستورات شرع را مشاهده کرد و باید گفت: کسانی که تمام ابعاد اسلام را پذیرفته‌اند مفتخر به شهادت در راه حضرت امام حسین (ع) خواهند شد.
در نتیجه پیروزی حقیقی و واقعی در اطاعت از فرامین الهی و رسول و جانشینان بر حق اوست و آنکس که بتواند در تحقق این امر موفق باشد مزد زحمات خود را گرفته و جایگاهی به وسعت روزی خوردن نزد پروردگار را می‌یابد و مسلم بن عقیل و شهدای کربلا در زمره‌ی این افراد هستند.
منابع:
[1]. طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج20، ص171
[2]. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی
[3]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، ج67، ص191
[4]. طاهرزاده، اصغر، کربلا مبارزه با پوچی‌ها

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ق.ظ ]





نکته آخر راجع به این بحث این است که این زهد و ساده زیستی چگونه به دست می آید؟ راه کسب زهد چه چیزی است؟ یک راه کسب زهد که در روایات هم گفته شده است این است که انسان خود را شبیه آدم های زاهد دربیاورد. به طور کلی در روایات داریم که اگر می خواهید یک صفت خوبی را به دست بیاورید، خود را شبیه آن صفت کن تا اصل آن صفت در باطنت به دست بیاید. در روایات داریم که اگر حلیم نیستید، خود را به حلم بزنید. یعنی ظاهرت را شبیه آدم حلیم کن. آدم های حلیم راحت از کنار مسائل می گذرند. اگر عصبانی شدید و نشسته بودید، بایستید، اگر ایستاده بودید قدم بزنید، یک آبی به دست و صورتتان بزنید. خودت را به زور نگه دار و اگر چند بار این کار را کردی، دیگر چیزی نمی تواند تو را عصبانی کند. ویژگی حلم کم کم در این شخص به وجود می آید. شاید تباکی که در روایات گفته اند اگر گریه ات نمی آید خود را شبیه به گریه کردن کن، همین معنا باشد. تباکی ریا نیست. درست است که شبیه سازی است ولی خود را شبیه می کند که این بکاء در او حاصل شود. تباکی به قصد بکاء است، نه به قصد نشان دادن به مردم.
در بحث زهد هم امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: «التّزهّد یؤدّی الی الزهد»3 یا در جای دیگر فرمودند: « اوّل الزّهد التزهّد.»4شروع زهد تزهد است. در ظاهر سعی کنید تمرین زهد کنید. اگر کسی جلوی پایتان بلند شد یا بلند نشد برایتان فرقی نکند. این یک نوع تمرین کردن است. یکی از راه های زهد شبیه کردن است. دومین راه بذل و بخشش است که باعث می شود کم کم علاقه اش به دنیا کمتر شود. مهم ترین چیز انفاقات واجب است مانند پرداخت کردن خمس و زکات که در پرداخت آنها نباید تعلل کنیم. قرآن می فرماید: « لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ.»5به مقام بر و نیکی نمی رسید، مگر اینکه آن چیزی را که دوست دارید انفاق کنید. اینکه در روایات بر اطعام دادن تاکید کرده اند یکی از نتایجش این است که انسان را از بند تعلقات رها می کند. دست و دلباز بودن خصوصا نسبت به خانواده انسان را بزرگ می کند.
سومین چیزی که بسیار در رها کردن انسان از بند تعلقات موثر است، یاد آخرت و روز قیامت است. اگر بتوانیم این را درک کنیم می فهمیم که هر چه که هست می گذرد. اگر خیلی خوش هستی فکر نکن می ماند، اگر خیلی غمناک هستی، آن هم می گذرد. یک شخصی عطاری داشت و طبابت می کرد، یک فقیری از او چیزی خواست. عطار گفت ندارم. آن فقیر به او گفت: تو با این ناخن خشکی چگونه می خواهی جان به عزرائیل بدهی؟ عطار گفت: خودت چگونه جان می دهی؟ آن فقیر رو به قبله دراز کشید و گفت این طوری. عطار که سادگی او را دید، زیر و رو شد. بی تعلقی او را که دید زندگی اش عوض شد. «مَنْ أَکْثَرَ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ رَضِیَ مِنَ الدُّنْیَا بِالْکَفَافِ»6 کسی که زیاد به یاد مرگ باشد به اندازه‌ای که او را نیاز باشد و حد زندگی اش باشد، راضی است. برای این موضوع وقت بگذاریم. در خلوت ها به قبرستان برویم. در زمان ما شوخی ها جدی گرفته شده است و جدی ها شوخی گرفته شده است. در زمان پخش سریال ها خیابان ها خلوت می شود. آیا جدی تر از مرگ و امام زمان عجل الله تعالی فرجه هم چیزی است؟
آیت اللّه احمدی میانجی7 می گفتند پدرم رفیقی داشتند که همشهری مان بود و من هم او را دیده بودم. پیرمردی بود که خیلی مال داشت ولی عجیب دست و دلباز بود. یک خانه ای داشت که اتاق های زیادی داشت و ایام قحطی به خادم هایش گفته بود نان زیادی درست کنند و خودش به فقرا می بخشید. در ماه رمضان و ماه محرم عالمی می آورد. روزی مریض می شود و پدر آیت الله میانجی به دیدن او می رود و به او می گوید من امشب می میرم امشب کارهای مرا انجام بده ولی الان وقتش نیست، فعلا بخواب وقتی که وقتش شد صدایت می زنم. پدر آیت الله میانجی به خانه اش رفت و نصفه شب فرزندان آن پیرمرد آمدند و پدر آیت الله میانجی را بردند. به اطرافیان گفت که زیر بغلش را بگیرند و بنشانند و می گفت: اهل بیت علیهم السلام آمده اند، به هیچ چیزی توجه نداشت و یکی یکی به آنها سلام می داد.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:47:00 ق.ظ ]




حجت الاسلام عالی : هواهای نفسانی ات را با زهد بمیران


سلسله جلسات اعتقادی اخلاقی جوان موفق ازدیدگاه امام علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام عالی و با مداحی برادر هادی نوری در هیئت محبان حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد
وارث: سلسله جلسات اعتقادی اخلاقی جوان موفق ازدیدگاه امام علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام عالی و با مداحی برادر هادی نوری در هیئت محبان حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنرانی حجت الاسلام عالی را می خوانید:

 

زهد
فرازی از نامه مبارک امیرالمومنین علیه السلام برای فرزندشان را می گفتیم که ایشان فرمودند: هواهای نفسانی ات را با زهد بمیران. در یک جمله خلاصه مطلب این بود که روح زهد این است که انسان قلبش متعلق به دنیا و دربند نباشد و از طرف دیگر در ظاهر زندگیش ساده باشد و دچار تجملات و تشریفات زائد نشود. اما شکل زهد و غالب زهد بر اثر زمان ها و مکان ها و اشخاص و موقعیت ها متفاوت است. اصل زهد و جوهره اصلی اش ساده بودن است، اما ساده بودن در زمان های مختلف و مکان های مختلف نسبت به افراد مختلف فرق می کند. بر حسب زمان ها شکل ساده زیستی فرق می کند، بر حسب افراد هم همین طور است. برای بعضی افراد واجب است که ساده زیست زندگی کنند، چون الگوی اجتماعی جامعه هستند و برای بعضی مستحب است.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایت فرمودند: دو دسته از امت هستند که اگر صالح باشند، امت صالح است و اگر فاسد شوند، امت هم فاسد می شود. گفتند یا رسول الله آن دو دسته چه کسانی هستند؟ فرمودند: مسئولین و علما آن دو دسته هستند. در روایت دیگری پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: امتی صالح می شوند که خواص آن صالح باشند. برای آن دو دسته زهد واجب است. خلاصه اینکه شکل زهد متفاوت می شود ولی روح زهد ثابت است.
امام صادق علیه السلام لباسی سفید و لطیف تنشان بود، شخصی از درویش ها و صوفی ها آمد و گفت: شما فرزند پیغمبر هستید باید رعایت کنید. این چه لباسی است که بر تن شما است؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه السلام در زمان اصحاب صفه1 که همه چیزشان را برای دین داده بودند، زندگی می کردند. پس امیرالمومنین علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله هم باید خیلی ساده زندگی می کردند. امام صادق فرمودند: ابوذر زاهد بود ولی شتران و گوسفندانی داشت و هر موقع می خواست آن را ذبح می کرد و از گوشتشان می خوردند. اگر می دید مردم نیازی دارند یا میهمانی سر زده می رسید، شتر را ذبح می کرد. امام فرمودند: جمود نداشته باشید. ساده زیستی در هر شرایط و مکانی یک شکل دارد. امام صادق علیه السلام فرمودند: «خَيرُ لِباسِ كُلِّ زَمانٍ لِباسُ أهلِهِ»2 بهترين لباس هر زمانى لباس اهل آن زمان است. یعنی در حد معمولی و عرف باشد.
کلا آدم هایی که متعارف زندگی می کنند آدم های نرمالی هستند. اگر کسی در لباس پوشیدن و حرف زدنش غیر عادی شد، باید شک کنیم. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وقتی در یک جمعی می نشستند، اگر فرد جدید وارد می شد می پرسید: چه کسی پیغمبر است؟ این گونه نبود که برای ایشان خدم و حشم جدا بگذارند و یکی ایشان را باد بزند، این حرف های غیر متعارف در هیچ کجای زندگیشان نبود.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:43:00 ق.ظ ]





وارث: مردى به حضرت عرض کرد: خداوند می‏فرماید: «ادعونى استجب لکم» پس چرا ما دعا میکنیم، ولى اجابت نمیشود، حضرت فرمود: چون دل‏هاى شما در هشت مورد خیانت و بى وفایى کرد:


1 - خدا را شناختید، ولى حقش را آن گونه که بر شما واجب بود، ادا نکردید. از این رو آن معرفت به کار شما نیامد.

2 - به پیامبر خدا ایمان آوردید، ولى در عمل با سنت و روش او مخالفت کردید، پس ثمره ایمان شما چه شد؟

3 - کتاب خدا (قرآن) را خواندید، ولى در عمل با آن مخالفت کردید.

4 - گفتید ما از آتش دوزخ میترسیم، ولى در همه حالات به واسطه گناهان خود به سوى جهنم مى‏روید.

5 - گفتید ما به بهشت تمایل و رغبت داریم، ولى کارهایى انجام میدهید که شما را از بهشت دور می‏سازد.

6 - نعمت‏هاى خدا را استفاده مى‏کنید، ولى شکر و سپاس گزارى نمیکند.

7 - خداوند فرمود: شیطان دشمن شما است، شما نیز او را دشمن گیرید. شما به زبان او را لعن مى‏کنید، ولى در عمل با او دوستى مینمایید و از او اطاعت می‏کنید.

8 - عیب‏هاى مردم را برابر دیدگان‏تان قرار دادید و عیب‏هاى خود را پشت سرانداختید، در نتیجه کسى را ملامت می‏کنید که خود به ملامت سزاوارتر از او هستید.


با این وضع چه دعایى از شما مستجاب گردد، در صورتى که شما راه‏ها و درهاى دعا را به روى خود بسته ‏اید؟!

«پس تقوا پیشه کنید؛ کارهایتان را اصلاح کنید؛ امر به معروف و نهى از منکر کنید تا خدا دعایتان را مستجاب کند

برگرفته از کتاب بحارالانوار جلد 93 صفحه 376

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:43:00 ق.ظ ]





وارث: اگرچه احسان و نیکی به والدین در قرآن کریم و روایات سفارش و تأکید شده است و ظاهراً از دیدگاه اسلامی توصیه‌هایی که در مورد خوش‌رفتاری با والدین وجود شده، در مورد فرزندان وجود ندارد، اما در مواردی نیز حقوق فرزندان مقدم است. برای نمونه؛ تأمین نفقه همسر و فرزندان واجب است و والدین در مرحله بعد قرار می‌گیرند.[1]
وظیفه تعلیم و تربیت فرزند بر عهده والدین است، اما فرزند چنین وظیفه‌ای نسبت به والدین خویش ندارد و نمی‌تواند به بهانه احسان به آنان، از تربیت فرزندانش غافل شود.
به هر حال؛ باید گفت: حق اولاد هم حق کمی نیست؛ به دیگر سخن؛ حقوق فرزندان و والدین متقابل است، هم والدین بر فرزندان حقوقى دارند که باید فرزندان رعایت کنند و هم فرزندان بر والدین حقوقى دارند که والدین باید رعایت کنند. چنان‌که در روایات می‌خوانیم:
پیامبر خدا(ص) فرمود: «رحمت خدا بر آن‌کس که فرزندش را بر نیکوکار بودنش کمک می‌کند، بدین‌گونه که از خطاى او در می‌گذرد و به درگاه خدا برایش دعا می‌کند!».[2]
امام علی(ع) فرمود: «بی‌گمان، فرزند، حقّى بر پدر دارد و پدر، حقّى بر فرزند؛ حقّ پدر بر فرزند، این است که از او در هر کارى جز معصیت خدا، فرمان‌بردارى کند و حق فرزند بر پدر، آن است که نام نیکی برایش انتخاب کند. او را به بهترین وجه در معرض تعلیم و تربیت قرار دهد و قرآن را به او بیاموزد».[3]

________________________________________
[1]. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج ‌2، ص 319، قم، مؤسسه مطبوعات دار العلم، چاپ اول.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏6، ص 50، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 546، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:40:00 ق.ظ ]




تحليل دعاي امام حسين‌ عليه‌السلام در روز عرفه






دعا در طينت و سرشت امام حسين(ع) وجود داشته است. جد آن‌حضرت لحظه‌اي از دعا غافل نبوده است. اين دعاها پس از آغاز نهضت امام حسين عليه‌السلام شدت بيشتري پيدا كرده، كيفيتش تغيير مي‌يابد. امام حسين(ع) بارها و بارها خدا را مي‌خواند تا در مشکلات پناهگاه او باشد و او را تنها نگذارد: «اي قدرت و توان من هنگام شدت مشکلات، و اي فريادرس من هنگام سختي! مرا به چشمت که خواب در آن راه ندارد حفظ فرما و به پناهت که مورد تجاوز قرار نمي گيرد پناهم ده.»1
امام(ع) در ادعيه خود تنها نيازهاي روحي و جسمي‌اش و نيز همه خواست‌هاي مشترک مسلمانان بلکه همه انسان‌ها را مطرح مي‌کرد و خداوند را مي‌خواند تا آنها را اجابت کند. عموم دعاهاي امام حسين(ع) را در موارد ذيل مي‌توان خلاصه کرد:
1-در مواقع سختي و بروز مشکلات. امام در اين مواقع از خدا مي‌خواهد تا به او شکيبايي عنايت کند و از لغزش او جلوگيري کند.2
2-دعا براي بارش باران. يکي از موضوعات دعا بارش باران است. باران به قدري براي حيات بشر مهم است که معصومان (اعم از پيامبران وامامان)، هم براي بارش دعا مي‌کردند و هم نماز مخصوص آن را به‌جا مي‌آوردند از جمله امام علي(ع) براي خواندن نماز استسقا اهتمام مي‌کرد وخطبه‌اي به نام استسقا ايراد کرده است. امام حسين عليه‌السلام نيز چنين دعاهايي داشته است. از جمله در جايي فرمود: «پروردگارا باراني گسترده و فراگير، و بدون ضرر بر ما بفرست.»3
3-هدايت‌خواهي. امام حسين(ع) به‌رغم اين که مؤمن و فرزند رسول خدا(ص) است همچنان از خدا مي‌خواهد تا بر هدايتش افزوده شود.4 روشن است که هدايت در اينجا، هدايت مناسب امام حسين(ع) است.
4-طلب بخشش گناهان. «خدايا اگر مرا به گناهانم بازخواست کني من تو را به کرم و بخششت مي‌خوانم، اگر مرا با خطاکاران قرار دهي دوستي‌ام نسبت به تو را به اطلاع آنان خواهم رساند.»5
امام حسين(ع) از بدو حرکت خود از مدينه تا کربلا هر جا فرصت پيدا مي‌کرد و هر زمان اقتضا مي‌نمود دعا مي‌کرد و از ماوقع خود و آنچه در نظر داشت با خدا در ميان مي‌گذاشت. دعاهاي امام حسين(ع) همانند ساير ادعيه از چند بخش تشکيل شده بود. بخش اول توصيف و بيان جايگاه والاي خداوند است. در بخش دوم از وضع خود گزارش مي‌دهد و نابساماني روزگارش را بيان مي‌کند(مناجات) و در بخش سوم خواسته‌هاي خود را طرح مي‌کند. به تعبير ديگر امام حسين(ع) در صدد بود تا در دعا از وضع موجود حرکت کرده، به وضع مطلوب دست يابد. اين روند در تمام دعاهاي آن حضرت طي شده است. البته در دعاهاي امام حسين(ع) درود بر پيامبر (ص) نيز جايگاه والايي داشته است. ضمن اينکه آن حضرت در لابلاي دعاهاي خود اهداف و انگيزه‌هاي خود را نيز بيان مي کرد. از اين نظر ادعيه امام يکي از منابع شناخت زواياي مختلف قيام عاشورا شمرده مي‌شود.
از جمله دعاهاي حضرت سيدالشهدا دعاي معروف عرفه است که بنا بر آنچه مرحوم شيخ عباس قمي در مفاتيح‌الجنان ذکر نموده، بشر و بشير، پسران غالب اسدي نقل کرده‌اند که عصر روز عرفه در عرفات خدمت آن حضرت بوده‌اند. پس حضرت از خميه بيرون آمد و با گروهي از اهل بيت و فرزندان و شيعيان با نهايت تذلل و خشوع بر جانب چپ کوه ايستادند و روي خود را مقابل کعبه گردانيدند و دست‌ها را برابر رو، بالا گرفتند؛ مانند مسکيني که طعام طلبد و اين دعا را خواندند.6
امام حسين(ع) در دعاي عرفه موضوعات مختلفي را مورد توجه قرار داده است. اولين نکته که مورد توجه قرار گرفته مدح و ثناي پروردگار است، زيرا چنين آغازي براي ايجاد رابطه ميان او و خدايش بسيار مناسب است. به تعبير ديگر کليد دعا مدح خدا است. چه، خداوند از اين طريق ادب و احترام و تذلل و خداشناسي بنده‌اش را مي‌ستايد. پس از اينکه چنين مرحله‌اي سپري شد بنده امکان آن را مي‌يابد که از رنج‌هاي خود با خداوند سخن بگويد و سفره دلش را پيش او بگشايد. امام اوج و شدت رغبت خود را به خدا را مطرح کرده است:خداي من! اشتياق به شهود جمال و جلالت دارم و به خداوندي تو شهادت داده و به ربوبيت تو اقرار مي‌کنم و اعتراف به رجوع به سوي تو مي‌نمايم. آن‌کس که اشتياق به ديدار تو در نهادش نيست، از هستي خود بهره‌اي نخواهد برد. آن‌کس که ميل به بارگاه تو ندارد، هيچ حقيقتي نتواند او را به خود جذب نمايد.
جان بي جمال جانان ميل جهان ندارد
هر کس که اين ندارد حقا که آن ندارد
يعني انساني که رغبت به خداوند ندارد مسلماً حرکت و پويايي و نشاط و لذت نيز نخواهد داشت زيرا همه اينها در سايه ذوق و شوقي پديد مي‌آيد که در نهاد آدمي وجود دارد و شخص توانسته است آنها را احيا و شکوفا کند.
به هر حال دعاي عرفه صحيفه‌اي است که خداشناسي، انسان‌شناسي و رابطه انسان و خدا را در خود جاي داده است. بي‌شک خواننده اين دعا خواهد دانست که امام حسين(ع) به تمام اين موضوعات از نقطه‌نظر عرفاني نگريسته است. براي سهولت فهم اين دعا بخش‌هاي آن را مورد توجه قرار داده‌ايم.
-اشاره به توحيد و صفات باري تعالي، اين بخش در واقع قسمتي از مناجات است زيرا در مناجات هم وضع مطلوب خدا گزارش مي‌شود و هم وضع ناگوار دعاکننده.
حضرت اباعبدالله(ع) دعاي عرفه را با حمد خداوند بدين صورت شروع مي‌کند: «حمد و ستايش مخصوص خداوندي است که از قضاي او براي کسي سرپيچي نيست و مانعي نيست که بتواند او را از عطا منع کند و صنعت هيچ صنعتگري به پاي صنعت او نمي‌رسد و او بخشنده بي‌پايان است.»
آنچه در اين قسم بدان اشاره شود شروع دعاي عرفه، با حمد و ثناي الهي است که اباعبدالله الحسين(ع) بدان اشاره کرده و امام صادق(ع) ثناي بر خداي متعال و مدح او و صلوات بر پيامبر اکرم(ص) را از آداب دعا بر مي‌شمارد:
امام صادق(ع) مي‌فرمايد: بر شما باد هر گاه يکي از شما اراده دارد چيزي از حوائج دنيا و آخرت را، [پس] به ثنا از خداوند ابتدا کند و حمد خداي متعال و صلوات بر پيامبر اکرم (ص)، سپس از خداوند حوائج خود را بخواهد.»7
امام حسين‌(ع) به نيکي آداب دعا را مي‌داند و در دعاي خويش همه آنها را به کار مي برد. از اين جهت است که آن حضرت پيش از هر کاري و بيان هر خواسته‌اي به مدح و وصف خدا اهتمام مي‌ورزد.
-هدايت‌خواهي از خداوند: امام حسين (ع) بر اين نکته پافشاري مي کند که هدايت از آن خداوند است و جز او کس نمي‌تواند ره‌گم‌کرده‌ها را به راه آورد. البته اين هدايت پس از طلب تحقق مي‌يابد زيرا تا زماني که شخص به اين معرفت نرسد که او نيازمند هدايت الهي است، هرگز هدايت نخواهد يافت. امام حسين(ع) مهدي به هدايت الهي است. لذا جهت قدرداني از خدا به اظهار نعمت (شکر) مي‌پردازد.
اين قسمت از دعا اشاره به الطاف الهي نسبت به خويش و هدايت الهي است که آن حضرت مي‌فرمايد:
«خدايا! لطف و احسان تو به من در دولت طاغوت و کفر، آن کساني که نقص عهد با تو کرده‌اند و تکذيب پيامبرانت نموده‌اند، آن که تو مرا به رأفت خود از آن دسته خارج ساخته‌اي و چشم مرا به سوي هدايت گشودي و راه هدايت را برايم آسان نمودي و مرا در هدايت پرورش دادي.»
امام (ع) در اين فراز به آن بخش از الطاف خدا مي‌پردازد که خدا او را از نقض‌کردن عهد و پيمانش که ديگران مرتکب آن شده‌اند نگه داشته است و طي طريق هدايت را بروي آسان کرده است.
-خويشتن‌شناسي و مراتب رحمت الهي: امام حسين(ع) نيک واقف است که راه هدايت انسان خويشتن‌شناسي است، زيرا کسي که خود را شناسد به يقين راه‌هاي نعمت را نيز نخواهد شناخت.
بنابراين براي بهره‌مندي از نعمت الهي بايد خود را شناخت. به دنبال اين خودشناسي مشخص مي‌تواند به مراتب رحمت الهي نيز واقف شود.
امام حسين(ع) در فراز زير به اين دو مقوله پرداخته است. امام در ابتدا به نحوه خلقت خود و به دنبال آن به نعمت‌هاي مختلف خداوند پرداخته است:
«و قبل از هدايت مرا با صنع زيبايت مورد رأفت و نعمت‌هاي بي‌کرانت قرار دادي، پس آفرينشم را از آبي جهنده پديد آوردي و مرا در ظلمت‌هاي سه‌گانه قرار دادي، ميان گوشت و خون و پوست. و مرا شاهد آفرينش خود نگردانيدي و هيچ يک از امورم را به خودم واگذار نکردي. از اين هنگام بود که براي انتخاب طرق «حيات طيبه» (حيات معقول قابل استناد به مقام ربوبي تو)، با دليل و جهت روشنگر، الزامم فرمودي تا در کج‌راهه‌هاي هوا و هوس و ناداني‌هاي ظلماني سردرگم نگردم و معرفت خود را به من الهام و با مشاهده حکمت‌هاي خويش مرا شگفت‌زده و مدهوشم فرمودي و به احساس مخلوقات باعظمتي که در آسمان و زمين به وجود آورده‌اي وادارم ساختي. با اين آمادگي‌ها و توانايي‌ها که عقل از درکش عاجز و زبان از بيانش قاصر است، به لزوم سپاس و ذکر مقام اقدست، آگاهم فرمودي. اي خداي عزيزم! تويي که براي نايل ساختن من به هدف اعلاي زندگاني‌ام، اطاعت و عبادت را براي من مقرر ساختي و آنچه را که پيامبران تو براي تکامل ما آورده‌اند، تفهيم نموده و پذيرش عوامل رضايت را تسهيل فرمودي. آيا به راستي، اين ذکر و سپاس و اطاعت و عبادت و حتي اين دريافت از وجود و صفات اقدس ربوبي، ساخته اين خاک بي‌مقدار و اين ماده ناچيز و طبيعت ناتوان ماست؟ نه، سوگند به خدا!8»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-06-21] [ 10:56:00 ق.ظ ]




تحليل دعاي امام حسين‌ عليه‌السلام در روز عرفه
موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:46:00 ق.ظ ]






پرسش: مدتی است نسبت به نماز کاهل شده ام و نگرانم، لطفا در این زمینه بنده را راهنمایی بفرمایید.

پاسخ: در این زمینه توجه به امور ذیل مفید است:
1. تفكر درباره ی مرگ و زود گذشتن دوران زندگى، خاطرات تلخ و شیرین و خلاصه انتهاى عمر و ورود به عالم قبر و قیامت و رسیدن عذاب‏هاى الهى و سرافكندگى و روسیاهى و… این فكر باید در مكانى خلوت باشد تا دل شما متأثر گردد و تا تحریک براى نماز و هر توشه اخروى گردید. در این زمینه مطالعه ی کتب معاد و سرای دیگر/ شهید دستغیب و منازل الآخره /حاج شیخ عباس قمی (این کتاب به صورت الکترونیکی در کتابخانه تبیان وجود دارد) مفید است.

2. باور كردن عتاب تارک نماز: وعید و عذاب‏هاى الهى درباره‏ ى تارک نماز همیشه باید مدّ نظر باشد. ترک نماز و یا سبک شمردن آن، آثار و نتایج شوم فراوانى دارد؛ حضرت رسول در این باره می ‏فرماید: “هر كس نماز را سبک بشمارد، دچار پانزده بلا می ‏شود: شش بلا در دنیا، سه بلا در هنگام مرگ، سه بلا در قبر و سه بلا و عقوبت هنگامى كه از قبر بیرون می ‏آید:


الف. آنچه در دنیا به آن دچار می ‏شود:
1. خداوند بركت را از عمر او بر مى دارد.
2. خداوند بركت را از روزی ‏اش بر مى‏ دارد.
3. چهره خوبان از او گرفته می ‏شود.
4. كار نیک وى دیگر پاداش نخواهد داشت.
5. دعایش به اجابت نمى ‏رسد.
6. از دعاى خوبان بهره‏ اى نخواهد برد.

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:47:00 ق.ظ ]










چگونه ضعف ایمان را از بین برده و شهوت را در دوران جوانی کنترل کنیم؟


تقویت اراده امرى است ممكن ولى نیازمند جدیت و تلاش است. بسیارى از افراد علاقه‏مند به تقویت اراده خویش مى‏باشند. اما در همین مساله از خود سستى و بى‏ارادگى نشان مى‏دهند و پس از دست‏یابى به راه‏هاى تقویت اراده چند صباحى اقداماتى نموده و عقب‏نشینى مى‏كنند. آن گاه مى‏پندارند كه این راه‏ها كافى نبوده و در جست و جوى راهى دیگر بر مى‏آیند در حالى كه اشكال اساسى در سستى ورزیدن خودشان مى‏باشد.
برخی عوامل موثر در این راستا عبارتند از:

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:45:00 ق.ظ ]










دختران را از چه سنی نسبت به چادر سر کردن و همچنین خواندن نماز تشویق کنیم تا آنها قبول کنند و دلسرد نشوند؟


به طور کلی آموزش جریان حجاب امری آهسته و پیوسته است یعنی از ابتدای تولد نوزاد دختر باید این مساله کم کم به وی آموزش داده شود تا پوشش مناسب داشته باشد، با روسری آشنا شود، هر از گاهی از چادر استفاده کند و همین طور که بزرگ می شود به سن تکلیف رسید و مادر احساس کرد که فرزندش آمادگی پذیرش کامل چادر را دارد، زمان استفاده از چادر است.
البته این توصیه ها را هم حتما اجرایی کنید:
صحبت ها و انگیزه های داشتن حجاب را از 5 و 6 سالگی شروع کنید. برای او تشریح کنید که یک دختر، با حجاب بسیار زیبا می شود، همه به او احترام می گذارند، با حجاب از بدی ها دور می شود و …در این سنین کودکان در برابر حوادث و رفتار دیگران تاثیر پذیرترند، حجاب شرعی مادر، خاله، عمه و خانم های نزدیک به کودک و دوستانی که با آن ها روابط نزدیک داریم می تواند زمینه را برای محجبه بودن دختران فراهم کند.
ضمن اینکه:
- در ابتدا سعی کنید خودتان نسبت به حجاب و عفاف حساسیت خاصی داشته باشید. با هر کسی(افراد بد حجاب و بی بند و بار نسبت به مسائل دینی) رفت و آمد نداشته باشید و طوری رفتار کنید تا کودک بدی ارتباط با این دسته از افراد را درک کند و نیز الگو بگیرد.
- خودتان هم پایبند به حجاب باشید. حتی در لحظاتی که نگه داشتن آن واقعا سخت است. در مسافرت، کارهای سخت، کارهای اداری، حرکات ورزشی و خلاصه همیشه حجاب را فراموش نکرده و کودک خود در انگیزه خود برای داشتن حجاب توجیه کنید.
- به کودک هدیه حجاب بدهید. یکی از روش های تشویق، دادن پاداش است به طوری که روانشناسان بر این باورند که تقویت های بیرونی مانند جایزه موجب ایجاد تقویت های درونی مانند میل به داشتن حجاب خواهد شد. بر این اساس برای رعایت حجاب فرزندتان هدیه های هر چند کوچک اما مستمر تهیه کنید.

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: حجاب  لینک ثابت
 [ 08:43:00 ق.ظ ]







روز عرفه از اعیاد عظیم است اگر چه به اسم عید نامیده نشده و روزی است كه حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فراخوانده و سفره های جود و احسان خود را برای ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده تر، و در خشمناك ترین اوقات خواهد بود، و روایت شده كه حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه صدای سائلی را كه از مردم كمك می نمود شنید، و به او فرمود: وای بر تو آیا از غیر خدا سوال می كنی در این روز و حال آن كه امید می رود در این روز برای بچه های در شكم كه فضل خدا شامل آنها شود و سعید گردند …
پس در این روز در زیر آسمان روند و اعتراف و اقرار كنند نزد حق تعالی به گناهان خود تا سعادتمند گردند به ثواب عرفات و گناهانشان آمرزیده گردد و مشغول گردند به اعمال و ادعیه عرفه كه از حجج طاهره علیهم السلام روایت شده است؛ برای اطلاع بیشتر به كتاب مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی اعمال روز عرفه مراجعه نمایید.
عرفات نام جایگاهی است كه حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می كنند و به دعا و نیایش میپردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مكه مكرمه باز میگردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند كه جبرائیل علیه السلام هنگامی كه مناسك را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد.
و نیز گفته اند سبب آن این است كه مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میكنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند كه برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا كه یكی از معانی «عرف» صبر و شكیبایی و تحمل است. (1)
حضرت آدم (ع) در عرفات:

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: فضیلت ماهها  لینک ثابت
 [ 08:40:00 ق.ظ ]






چگونه اراده خود را تقويت کنيم ؟ اراده خيلي ضعيفي در انجام كارها دارم چه کنم ؟ راه هاي تقويت اراده کدامند ؟ براي چگونگي محکم کردن اراده توضيحات کاملي بدهيد؟ و …
پرسش هايي است که هر روز مخاطبان مرکز مشاوره سايت تبيان از مشاوران ما مي پرسند .
تا کنون نزديک به 3000 هزار پرسش در خصوص تقويت اراده پاسخ داده شده و همچنان اين پرسش براي کاربران ما وجود دارد که چگونه اراده خود را تقويت کنيم ؟ بهترين پاسخ به اين پرسش به شرح زير مي باشد:
شخص با اراده كسي است كه وقتي درباره كاري، به خوبي تأمل كرد و آن را نافع دانست، تصميم به انجام آن مي‏گيرد و با فعاليت و ثبات قدم، آن را به اجرا در مي‏آورد و در مقابل، فرد سست اراده ، با كمترين مشكلي، از انجام دادن كار، دلسرد شده ، دست از تلاش برمي‏دارد. شخص با اراده، كسي است كه داراي هدفي معقول است و تا موقعي كه به آن نرسيده، از تعقيب آن باز نمي‏ايستد و مشكلات و موانع رواني يا مادي، به اراده و عزم او لطمه نمي‏زند و از پيشرفتش، جلوگيري نمي‏كند.

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4

موضوعات: نکات آموزنده  لینک ثابت
 [ 08:37:00 ق.ظ ]




 

برای دریافت فایل PDF کلیک کنید …

برای دریافت فایل صوتی حاج منصور ارضی کلیک کنید …

برای دریافت فایل صوتی شیح حسین انصاریان کلیک کنید …

برای دریافت فایل صوتی میثم التمار کلیک کنید …

برای دریافت فایل صوتی سید مهدی میرداماد کلیک کنید …

دعای امام حسین (ع) در روز عرفه

اِلى قَریبٍ فَیَقْطَعُنى اَمْ اِلى بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنى اَمْ اِلَى الْمُسْتَضْعَفینَ لى وَاَنْتَ رَبّى وَمَلیکُ اَمْرى اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتى وَبُعْدَ دارى وَهَوانى عَلى مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْرى اِلهى فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا اُبالى سُبْحانَکَ غَیْرَ اَنَّ عافِیَتَکَ اَوْسَعُ لى فَاَسْئَلُکَ یا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذى اَشْرَقَتْ لَهُ الاَْرْضُ وَالسَّمواتُوَکُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ.

به نزدیک تا با من به دشمنى برخیزد،یا به بیگانه تا با من با ترش‏رویى برخورد کند یا به آنان‏که خوارم مى‏شمرند؟،و حال اینکه تو خداى من،و زمامدار کار منى.من به تو شکایت مى‏کنم،از غربتم،و دورى‏ خانه آخرتم،و سبکى‏ام نزد کسى‏که اختیار کارم را به او دادى.خدایا غضبت را بر من فرود نیاور،اگر در مقام خشم کردن‏ بر من نباشى،از غیر تو باک ندارم،منزّهى تو،جز اینکه عافیتت بر من گسترده‏تر است،از تو درخواست مى‏کنم پروردگارا به نور جمالت،که زمین و آسمانها به آن روشن گشت،و تاریکیها به آن برطرف شد،

وَصَلَُحَ بِهِ اَمْرُ الاَْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ اَنْ لا تُمیتَنى عَلى غَضَبِکَ وَلا تُنْزِلَْ بى سَخَطَکَ لَکَ الْعُتْبى لَکَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى قَبْلَ ذلِک لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَالْبَیْتِ الْعَتیقِ الَّذى اَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَهَ وَجَعَلْتَهُ لِلنّاسِ اَمْناً یا مَنْ عَفا عَنْ عَظیمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ یا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ یا مَنْ اَعْطَى الْجَزیلَ بِکَرَمِهِ یا عُدَّتى فى شِدَّتى یا صاحِبى فى وَحْدَتى یا غِیاثى فى کُرْبَتى یا وَلِیّى فى نِعْمَتى یا اِلـهى وَاِلـهَ آبائى اِبْراهیمَ وَاِسْماعیلَ وَاِسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَرَبَّ جَبْرَئیلَ وَمیکائیلَ وَاِسْرافیلَ وَربَّ مُحَمَّدٍ خاتِمِ النَّبِیّینَ وَ الِهِ الْمُنْتَجَبینَ وَمُنْزِلَ التَّوریهِ وَالاِْ نْجیلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ وَمُنَزِّلَ کـهیَّعَّصَّ وَطـه وَیسَّ وَالْقُرآنِ الْحَکیمِ

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[شنبه 1395-06-20] [ 10:12:00 ق.ظ ]





والدین باید برای تربیت هر چه بهتر فرزندان خود به همدیگر احترام بگذارند و در حضور فرزندان نسبت به یکدیگر نق نزنید و گلایه نکنید.
● به جای حرف زدن، عمل کنید
باید رفتار صادقانه ای را از خود به نمایش بگذارید و در عمل خوب بودن، صداقت، حقیقت بین بودن، صمیمت، شجاعت و اعتماد به نفس را به فرزندان خود بیاموزید تا آنها به داشتن والدینی همچون شما افتخار کنند.
● دوست فرزندان خود باشید
دوست فرزندان خود باشید؛ کافی نیست که پدر یا مادر باشید، یک دوست باشید. وقتی به شما نیاز دارند، دستهایشان را بگیرید و آنها را به راه راست هدایت کنید.
به فرزند خود قول و تضمین بدهید که هر جا نیاز داشت به کمک او خواهید شتافت؛ به او قول بدهید که به افکار احمقانه اش نخواهید خندید؛ به او قول بدهید که در کار کمک فکری به او از هیچ کوششی فرو گزار نمی کنید؛ به او بگوئید که می توانید هراس هایش را برطرف نمایید؛ به او بگویید که هر آینه بخواهد می تواند به نزد شما بیاید و می تواند بدون توجه به اشتباهاتی که کرده روی شما حساب کند و به او بگویید که او فرزند شماست و فرزند شما باقی خواهد ماند.
● فرزندان خود را در معرض موقعیت های مختلف قرار دهید
تا حدی که می توانید فرزند خود را در معرض موقعیت های مختلف قرار دهید؛ بگذارید برای خود دوست انتخاب کند؛ بگذارید شنا کردن، کوه نوردی و قایق سواری را یاد بگیرد؛ بگذارید درس موسیقی بخواند؛ بگذارید در رشته های هنری تحصیل کند و خلاصه بگذارید در هر کاری که به آن علاقه دارد فعالیت کند و از دور مراقب باشید.
● به فرزندان خود، آزادی عمل بدهید
والدین باید به فرزند خود آزادی عمل بدهند به این نکته توجه داشته باشند که فرزند آنها به یک کتاب می ماند؛ اگر به شما خیلی نزدیک یا خیلی دور باشد، نمی توانید او را بخوانید.
بسیاری از والدین بیش از اندازه به فرزندان خود می چسبند و بعد به شرایطی می رسند که کار از کار گذشته است؛ فرزندان خود را با نخ به خود گره نزنید؛ بگذارید از شما فاصله بگیرند و کارهای مختلفی را انجام دهند؛ بگذارید درباره کارهایی که می خواهند در زندگی اشان انجام دهند، تصمیم بگیرند، اما توجه داشته باشید که نگذارید این فاصله بسیار زیاد شود.
هر شغلی که دارید و حرفه شما هر چه که هست، بی جهت فرزندان خود زیر فشار نگذارید تا حرفه شما را دنبال کنند، ممکن است فرزندان شما به این کارها کمترین علاقه ای نداشته باشند.
● از فرزندان خود یک قهرمان بسازید
گهگاه از فرزندان خود یک قهرمان بسازید، خواه در زمینه درس باشد یا در زمینه ورزش و یا در زمینه فعالیت های روزانه. کاری کنید که اعتماد به نفس پیدا کنند. آنها را با خود به مراسم عزاداری و ازدواج ببرید تا بیشتر خود را در بطن جامعه ببینند.
● فرزندان خود را به مطالعه تشویق کنید
والدین باید از همان دوران کودکی برای فرزندان خود کتاب و مجله بخوانند و این باور را داشته باشند که فرزندانشان از این خواندن بهره می گیرند. با این کار دیری نمی گذرد که فرزندان شما، خود شروع به خواندن خواهند کرد. بنابراین سعی کنید برای فرزندان خود کتاب های جالب تدارک ببینید؛ درباره آنچه می خوانید با آنها صحبت کنید و با آنها درباره جنبه های مثبت و منفی آنچه می خوانید حرف بزنید. خواندن کتاب های خوب همیشه مقرون به صرفه است؛ این عادت را در فرزندان خود ایجاد کنید.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:06:00 ق.ظ ]






مراقب نشانه های حسادت در فرزندان خود باشید؛ اگر می بینید که فرزند شما به آنچه دوستانش دارند، حسادت می کند، این احساس را در او نابود کنید. شما می توانید با اندیشیدن، خواندن و نگاه کردن از شدت این صفت منفی بکاهید و تجربه های شخصی خود را به فرزندان خود با دلیل و مورد انتقال دهید.
● قصه ها و حکایت های آموزنده برای فرزندان خود تعریف کنید
سعی کنید قصه ها و حکایت های آموزنده برای فرزندان خود تعریف کنید و بر دانش و آگاهی آنها درباره زندگی آینده بیافزاید.
● تصمیم گیری و مسئولیت پذیری را به فرزندان خود آموزش دهیم
بسیاری از والدین فرزندان خود را بیش از اندازه مورد حمایت خود قرار می دهند و با این کار در حق آنها ظلم می کنند. وقتی فرزندان شما به اندازه کافی بزرگ شدند، به آنها مسئولیتهایی واگذار کنید؛ به آنها کارهایی در منزل بدهید؛ تصمیم گیری برخی از امور را به آنها واگذار کنید و در کار تصمیم گیری نیز به آنها کمک کنید و شرایطی را فراهم کنید تا در آینده نیز تصمیمات عاقلانه تری بگیرند.

موضوعات: آداب زندگی  لینک ثابت
 [ 10:05:00 ق.ظ ]





با فرزندان خود درباره خشم حرف بزنید و هر جایی که می توانید الگوی آنها شوید و نشان دهید که از خشم پرهیز می کنید.
به فرزندان خو خویشتنداری و دوری جستن از خشم را آموزش دهید؛ خود شما با خشمگین نشدن می توانید سرمشق مناسب آنها باشید و آن قدر در توصیه خشمگین نشدن بکوشید که ملکه ذهن آنها شود

موضوعات: آداب زندگی  لینک ثابت
 [ 10:03:00 ق.ظ ]





فرزندان از والدین خود سرمشق می گیرند؛ سعی کنید سرمشق خوبی برای آنها باشید چرا که فرزندان شما همیشه با چشمان و گوشهای باز متوجه شما هستند و صداقت، وفاداری، محبت، گفتار، رفتار پسندیده و ادب و نزاکت را با سرمشق گرفتن از شما می آموزند. سعی کنید برای فرزندان خود الگوی مناسب باشید

موضوعات: نکات آموزنده  لینک ثابت
 [ 09:59:00 ق.ظ ]




اشاره فرزندان ارزشمندترین گوهرهای والدین هستند آنها امیدهای فردا پدر و مادر هستند و تربیت فرزندان مهمترین وظیفه ای که والدین باید انجام دهند و این کار ساده ای نیست
اشاره: فرزندان ارزشمندترین گوهرهای والدین هستند؛ آنها امیدهای فردا پدر و مادر هستند و تربیت فرزندان مهمترین وظیفه ای که والدین باید انجام دهند و این کار ساده ای نیست.
فرزندان مهمترین دارایی والدین هستند و اگر از آنها به درستی نگه داری و مراقبت نشود، ممکن است تبدیل به یک بدهی شوند؛ موضوع به همین سادگی است. بنابراین سعی کنید آنها را درست تربیت کنید و هرگز فراموش نکنید که پدر و مادر هر دو در تربیت فرزندان نقش دارند.
سعی کرده ایم در این نوشتار به برخی از نکات ارزشمند درباره تربیت فرزندان در خانواده اشاره ای کوتاه داشته باشیم.

موضوعات: خانواده  لینک ثابت
 [ 09:45:00 ق.ظ ]





به عقيده برخي از انديشه وران سعادت ويا شقاوت فرزند به نوع خانواده مربوط است.
ودر تحليل جايگاه خانواده مادر نقش اول را داراست . مادر از دوجهت حائز اهميت ويژه اي در تربيت فرزند است اول اينكه كودك مهمترين سالهاي تكوين شخصيت خود را در محيط انس و الفت با او مي گذراند واين سالها فرصت كم نظيري براي اكتساب عادات وصفات وساير ويژگيهاي رفتاري از مادر است ، ثانيا مادران به لحاظ عواطف خالصانه خود پناهگاه مطمئني براي كودكان هستند وكودك هر زماني كه احساس نا امني مي كند ابتدا به مارد پناه مي برد وامنيت مورد نظر خود را در آغوش وي جستجو مي كند. از اين رو در تكريم جايگاه مادري رسول اكرم (ص) فرمودند : «مادر خود را رعايت كن . سپس پدر خود را و پس از آن كساني را كه به تو نزديك ترند. »
و يا به تعبير ارزنده حضرت زهرا (س) كه فرمودند : «در خدمت مادر باش كه بهشت زير پاي ماردان است. »
وبه فرموده حضرت امام (ره ):«حقوق بسيار مادرها را نمي توان شمرد ونمي توان به حق ادا كرد.» در جائي ديگر در تجليل مقام شامخ مادر مي فرمايند :« يك شب مادر نسبت به فرزندش از سالها عمر پدر متعهد ارزنده تر است . تجسم عطوفت ورحمت ، در ديدگان نوراني مادر بارقه رحمت وعطوفت رب العالمين است . خداوند تبارك وتعالي قلب وجان مادران را بانور رحمت وربوبيت خود آميخته . آنگونه كه وصف آن را كس نتوان كرد وبه شناخت كسي جز مادران در نيايد واين رحمت لايزال است كه مادران را تحملي چون عرش ، در مقابل رنجها وزحمتها از نوزادي تا به آخر مرحمت فرموده واينكه در حديث آمده است «بهشت زير قدمها مادران است .» يك حقيقت است واينكه با اين تعبير لطيف آمده است براي بزرگي وعظمت آن است وهشياري به فرزندان است كه سعادت جنت را زير قدم آنان وخاك پاي مبارك آنان جستجو كنيد … و رضا وخشنودي پروردگار سبحان را در رضا وخشنودي مادران دريابيد.»

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4 · 5

موضوعات: خانواده  لینک ثابت
 [ 09:44:00 ق.ظ ]








شهادت دریچه ای به سوی نور و تعالی
بسم رب الشهدا
شهادت اوج تعالی انسان است. در فرهنگ اسلام و بخصوص تشیع، ارزشمندترین و گرانبهاترین حرکت، شهادت است. شهید کسی است که با نثار جان خود، درخت اسلام را آبیاری کرده و فساد را ریشه کن می کند.
شهیدان، مقاومت و پویایی جامعه را تضمین می نمایند و به جامعه ظرفیت روحی می بخشند و ضعف و سستی را از بین می برند. اگر خون شهیدان نبود که شجره ی طیبه ی رسالت را سیراب نماید نه از اسلام خبری بود و نه از مکتب توحید بخش الهی اثری و در یک جمله می توان گفت که پر محتو ی ترین عنوان، در راستای تکامل انسان، از دیدگاه متون اسلامی، عنوان «شهید» است.
سؤال اصلی: شهادت چگونه می تواند راهی به سوی تعالی و تکامل انسان باشد؟

مقدمه:
از مهمترین عوامل باز دارنده روند تکاملی جامعه و بزرگترین آفت انقلاب و حرکت های سازنده، آمیزش خطوط انحرافی و جریانات منفی با مایه های اصیل و پاک و برحق است. حق و باطل گاه آنچنان به هم می آمیزد که تمیز دادن و جدایی آنها از یکدیگر محتاج به ایجاد سیل و موج قوی است تا لاشه ها را از درون دریای جامعه به بیرون پرتاب کند و گوهرها و مرجان ها و یاقوت ها را در درون بپرورد. حق و باطل گاه مانند کف و آب هستند که تشخیص و جدائی آنان ساده است و گاه آنچنان بهم مخلوط شده اند که باید با حرکت های تند و پر حرارت از هم جدا شوند.
انتخاب آگاهانه شهادت درسایه تفکر صحیح در چنین مواردی نقش خود را ایفا می کند، شهادت چنان حرارت و سوزی می آفریند و چنان حرکت و تکانی را بوجود می آورد که حق و طرفدارانش از باطل و پیروانش به خوبی جدا می شوند.
شهادت شجاعانه نقش جدا کردن و شناساندن و سرانجام رشد و نمو حق و نابودی باطل را به طور احسن و اکمل در جامعه ایفا می کند و با این اثر، اجتماع را از رکود و جمود و انزوا خارج می سازد و با تصفیه عمیق، پویائی و بالندگی و کمال جامعه را تضمین می کند.
مگر نه این است که مرگ به سراغ همه خواهد آمد و گریزی از آن نیست. پس چه بهتر آنکه با مردن معامله ای انجام شود و در برابر دادن سرمایه حیات و قربانی شدن، سود و نتیجه ای بزرگ عائد شود.
خداوند در قران می فرماید: «اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، آمرزش و رحمت خدا بهتر از هر چیزی برایتان خواهد بود».
شهادت در مکتب قرآن و تشیع دارای هفت رکن است:

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4

موضوعات: شهادت  لینک ثابت
 [ 09:43:00 ق.ظ ]






* نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است[1]… نماز برای خضوع و خشوع جعل شده است با همه مراتب خضوع و خشوع.

* نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است… مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد.

* این احساس لذت در نماز، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سری مقدمات در خود نماز، آن چه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند. و معصیت، روح را مکدّر می کند و نورانیّت دل را می برد. و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند.

* یکی از عوامل حضور قلب این است که: در تمام بیست و چهار ساعت، باید حواسّ (باصره، سامعه و…) خود را کنترل کنیم؛ زیرا برای تحصیل حضور قلب، باید مقدماتی را فراهم کرد! باید در طول روز، گوش، چشم و هم چنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم!

* اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است، که به واسطه خضوع و خشوع و آن هم به اعراض از لغو محقق می شود، کار تمام است.

* همین نماز را که ما با تهدید به چوب و تازیانه و عقوبت جهنمی شدن در صورت ترک آن، انجام می دهیم، آقایان [اولیاء] می فرمایند: از همه چیز، لذیذتر است.

* همین امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضی را بر سماوات می رساند، و برای عده ای هیچ خبری نیست؛ برای بعضی اعلی علّیّین است، و برای بعضی هیچ معلوم نیست که آیا این معجون، شور است و یا شیرین!

* در کلمات امیر المؤمنین(ع) آمده است: «وَاعْلَمْ اَنَّ کُلَّ شَی ءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ؛ بدان که تمام اعمالت، تابع نمازت می باشد.»

از حدیث «تَنَعَمُّوا بِعِبادَتی فِی الدُّنْیا فَاِنَّکُمْ تَتَنَعَّمُونَ بِها فِی الاْخِرَةِ؛ در دنیا به عبادت من متنعّم شوید، زیرا در آخرت، به همان متنعّم خواهید شد.» بر می آید که عبادات، قابلیت تنعّم را دارد؛ ولی ما عبادات را به گونه ای به جا می آوریم که گویا شلاق بالای سر ما است… گویا داروی تلخی را از روی ناچاری می خوریم.

* وقتی بنده از پیشگاه مقدس حضرت حقّ بازمی گردد، اوّلین چیزی را که سوغات می آورد، سلام از ناحیه او است. در دعای مسجد کوفه آمده است: «اللَّهُمَّ اَنْتَ السَّلامُ، وَمِنْکَ السَّلامُ، وَاِلَیْکَ یَرْجِعُ، وَیَعُودُ السَّلامُ، حَیِّنا رَبَّنا مِنْکَ السَّلامُ؛ خداوندا، تو خود سلامی و سلام از ناحیه تو است و به سوی تو بازمی گردد. پروردگارا، ما را به سلام از ناحیه خود تحیّت گوی»!

* چه قدر تناسب دارد تکبیر برای ورود به نماز، و تسلیم برای خروج از آن!… در تکبیر، اکبر مناسب است… یعنی تمام امور دنیا و همه بزرگها را کنار بگذارید؛ چون خداوند متعال اکبر است… نمازگزار با تکبیر، در حرم الهی وارد می شود؛ ولی ما چه می دانیم که اینها یعنی چه! در روایت است که «لَوْ عَلِمَ المُصَلّی ما یَغْشاهُ مِنْ جَلال اللَّه لَمَا انْفَتَلَ عَنْ صَلاتِهِ؛ اگر نمازگزار می دانست که از جلال الهی چه چیزهایی او را فرا گرفته است، هرگز از نماز روی بر نمی گرداند.»

* ذکر خدا در حال نماز، بهترین ذکر است؛ چون نماز به منزله کعبه است و نمازگزار در کعبه و حرم اَمن الهی داخل شده و بناگذاشته است که از باب تکبیر، داخل و از باب تسلیم، خارج شود

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:27:00 ق.ظ ]





اگر ماه بودم
به هر جا که بودم
سراغ تورا
از خدا مي گرفتم
و گر سنگ بودم
به هر جا که بودي
سر رهگذار تو
جا مي گرفتم
اگر ماه بودي
به صد ناز
شايد
شبي بر لب بام من
مي نشستي
و گر سنگ بودي
به هر جا که بودم
مرا مي شکستي
مرا مي شکستي

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ق.ظ ]





علامه شيخ شريف جواهرى در كتاب مثيرالاحزان آورده كه فاطمه دختر امام حسين «عليه السلام» گويد: عمه زينب«سلام الله عليها» درشب دهم محرم در محراب عبادتش ايستاده دعا مى خواند و به خدا استغاثه مى كرد، آن شد ديدگان هيچ يك از ما به خواب نرفت و آه و ناله اش فرو ننشست.
علاقه به نماز شب
حضرت زينب«سلام الله عليها» در عبادت نسخه مادر خود حضرت زهرا«سلام الله عليها» بود و در تمام شبها تهجد و تلاوت قرآن را به جا مى آورد.
و بعضى از صاحبان فضل گفته اند حضرت زينب«سلام الله عليها» براى رضاى خدا در تمام سفرکربلا تهجد و عبادت شب را ترك نكرد حتى شب يازدهم از ماه محرم .
همچنين از امام زين العابدين «عليه السلام» نقل شده كه ديدم در همان شب يازدهم محرم نماز را نشسته مى خواند.
نماز شب در شب عاشورا
از فاطمه صغرى ، دختر امام حسين «عليه السلام» روايت شده كه مى فرمود: اما عمتى زينب فانها لم تزل قائمة فى تلك الليلة ، اى العاشرة من المحرم فى محرابها يعنی عمه ام زينب در شب دهم محرم تا به صبح در محراب عبادتش به نماز ايستاده بود.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:21:00 ق.ظ ]




 

دختر شهید مدافع حرم “حسین بادپا” در همایش “دفاع مقدس، ایثارگران و شهدای استان کرمان” که در برج میلاد برگزار شد، دلنوشته‌ای تقدیم به پدر مفقودالجسدش قرائت کرد که متن آن در ادامه می‌آید:
“شاعری جایی نوشته بود: عقل پرسید که دشوارتر از مردن چیست، عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است؛ بگذشت در فراق تو شب‌های بی شمار هرشب به این امید که فردا ببینمت.

بابای من مرد بالابلند دیروز و هزار تکه امروزم، هرگز تصور نمی‌کردم روزی بیاید که ثانیه‌ها برایم سالی بگذرد از غم فراقت، روزی بیاید که لبخندت را گم کنم بین خطوط مبهم روزگار، روزگاری که هیچ وقت بی تو بودن را در آن نمی‌دیدم.

بابا همیشه دعایت این بود که پیوند بخوری به دوستان رفته‌ات و بشوی یکی از همان سنگ‌های مشکی گلزار شهدا، دست به کار شدی و مریدگونه مرادت سردار سلیمانی را راضی کردی تا بتوانی از تعریف‌هایی به اسم مرز بگذری و در کنار حریم بزرگ بانوی قصه عاشورا به پاسبانی بپردازی.

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: شهادت  لینک ثابت
 [ 09:19:00 ق.ظ ]






گفتار و توصیه های کوتاه اخلاقی آیت الله بهجت
آنچه در پي مي آيد گلچيني از رهنمودها و توصيه هاي اخلاقي حضرت آيت الله بهجت است كه از منابع مختلف انتخاب شده است.
۱) هم جنسي و هم شكلي و اختلاط با كفار، تسلط و حكومت آنها را بر مسلمانان آسانتر مي سازد. [در محضر بهجت: ۱/۳۲]
۲) اگر بي تفاوت باشيم و براي رفع گرفتاريها و بلاهايي كه اهل ايمان بدان مبتلا هستند دعا نكنيم، آن بلاها به ما هم نزديك خواهد بود.[همان: ۱/۹۷]
۳) ائمه ما (عليهم السلام) دعاها را در اختيار ما گذاشته اند تا ما را غرق در نور ببينند. [همان: ۱/۱۸۹]
۴-اگر بخواهيم محيط خانه گرم و باصفا و صميمي باشد، فقط بايد صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشي و رأفت را پيشه خود كنيم تا محيط خانه گرم و نوراني باشد. [همان ۱/۳۰۰]
۵-ما بايد باب توجيه خطا و اشتباه را به روي خود ببنديم و براي هر خطا، زبان به استغفار بگشاييم و اگر قابل جبران باشد، جبران كنيم. [همان]
۶-خدا نكند حرام در نزد انسان زينت داده شود! اين يك بيماري قلبي است كه انسان به آن مبتلا مي شود، و با وجود راههاي حلال كه نيازش را برآورده مي كند، خود را به حرام گرفتار مي نمايد! [همان: ۱/۲۹۸]
۷-واي بر ما اگر در خصوص خوردنيها و نوشيدنيها از حرام اجتناب نكنيم! زيرا همين غذاها است كه منشأ علم و ايمان و يا كفر ما مي شود! [همان: ۱/۳۳۷]
۸-اگر مي خواهيد از ناحيه دعا به جايي برسيد، زبان حالتان اين باشد: تسليم خدا هستيم، هر چه بخواهد بكند، بنا داريم عمل به وظيفه بندگي كنيم. [همان: ۱/۳۴۱]
۹-در اين مطلب جاي شك نيست كه اگر انسان بدان موفق باشد، براي او كافي است و تمام مطالب و نتايج رياضات شاقه و دشوار را دارد! و آن مطلب اين است كه: انسان خود را در محضر خدا ببيند و خدا را در همه احوال، مطلع از خود و در همه جا حاضر و بر همه كارها و احوال خود، ناظر بداند. [همان: ۱/۳۵۴]
۱۰-براي اداره تمام جهان كافي است كه انسان، عاقل و مؤمن و متدين باشد. ديانت و عقل، براي اداره كره زمين كفايت مي كند [همان:۲/۴۳]
۱۱-عبارت: (واجعل قلبي بحبك متيماً: و دل مرا سرگشته و ديوانه عشق و محبت خود قرار ده.) نفي موضوع خودبيني است و اين كه پروانه بشود و به نور رسد و نور شود. از خدا بخواهيم با جذبات او از خود فارغ شويم و بي خود گرديم تا نفهميم و خود را در برابر عظمتش گم كنيم. [همان: ۲/۱۲۱]
۱۲-راستگويي، در ديدن رؤياي صادقه و صفاي روح خيلي مؤثر است. [همان: ۲/۱۵۸]
۱۳-باب رسيدن به كمالات و لقاءالله مفتوح است. حيف نيست اين مراحل را كه از راه بندگي حاصل مي شود، نداشته و از آنها محروم باشيم؟![همان: ۲/۱۹۰]

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 09:17:00 ق.ظ ]





این چیزی بود كه ما از استاد گرامی حضرت آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) یاد گرفتیم كه باید نسبت به خانه و خانواده بسیار اهمیّت داد و مواظبت كرد كه حق بچه‌ها بخاطر دیگران، یا كتاب و درس ضایع نشود.

موضوعات: خانواده  لینک ثابت
 [ 09:15:00 ق.ظ ]





آیت الله بهجت (ره) می‌فرمودند كه “برای چی وقتی می‌آیی خانه و زن و بچّه می‌آیند دور و برتان، تازه كتاب باز می‌كنید و می‌گویید می‌خواهم این‌ها را كه صبح تا حالا خواندم مطالعه كنم؟ چون فردا می‌خواهم آن درس را مباحثه كنم؟ باید طوری برنامه‌ریزی كنید كه وقت زن و بچّه ضایع نشود و به آن ها هم برسید. اهل خانواده هم حقوقی دارند. بالأخره زن و بچه و حتّی خود آدم نیازهایی دارد که اگر لذّت‌های حلال نباشد همان عبادتش هم با نشاط نیست، درس خواندنش هم نشاط چندانی ندارد.”
معمولاً امثال ماها كمتر به این امر توجه می‌كنیم، زن و بچّه را رها می‌كنیم به حال خودشان، و خودمان را مدیون این‌ها می‌كنیم. نباید غافل شد از این كه اگر پول کمتر باشد،‌ زندگی می گذرد؛ ولی زن، دختر و پسر آدم، كمبود محبّت را از کجا جبران کنند؟
در خانه چه کسی را باید بزند و بگوید محبّت می‌خواهم؟ اگر مابه موقع و اندازه به زن و فرزندان محبّت ابراز نداریم، باید عوارض پس از آن را پذیرا باشیم. پول و امور مادی را می توان از خویشان، صندوق و یا کسی قرض گرفت، امّا محبّت را هیچ کس جز مرد و زن نسبت به فرزندان و مرد نسبت به همسر نمی تواند جبران کند.
پس باید آدم مواظب باشد كه حق همسر و فرزندانش بخاطر این كه چیزی را کسب و یا جبران كند، ضایع نسازد. محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند.
امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد. تنها حواس او به رفتار ما در منزل معطوف است. او همه ما را خسته کرده و پیوسته می گوید بکن! نکن

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]




برای چی وقتی می‌آیی خانه و زن و بچّه می‌آیند دور و برتان، تازه كتاب باز می‌كنید و می‌گویید می‌خواهم این‌ها را كه صبح تا حالا خواندم مطالعه كنم؟ چون فردا می‌خواهم آن درس را مباحثه كنم؟
روزی حضرت ایشان برنامه بنده را تقریر كرده و فرمودند: “شما سحر از خانه می‌آیی بیرون و به نماز و حرم می‌روی، و برمی‌گردی خانه و صبحانه می خوری و بعد سر درس و كار تا ظهر؛ ظهر هم نماز ‌خوانده و برمی‌گردی منزل ناهار را می‌خوری؛ اگر وقت خواب باشد نیم‌ساعت هم می‌خوابی، بعد دو مرتبه می‌روی بیرون سركار و درس تا غروب،‌ غروب هم نماز را می‌خوانی.” تازه بعدش ما می‌رفتیم كتابخانه و گاهی اوقات درس‌های فوق‌العاده می‌رفتیم،‌ حدود ساعت 10 به خانه برمی‌گشتیم

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ق.ظ ]




تنظیم برنامه:
عمرتان را به سه 8 ساعت تقسیم کنید: 8 ساعت كار و تلاش؛ كه كار و تلاش ماها درس‌خوندن و درس دادن است. در هر حال، 8 ساعت بیرون درست كارکردن است. 8 ساعت هم برای خواب و استراحت؛ و 8 ساعت هم برای لذت‌‌های حلال، تفكر و عبادت، كارهای شخصی و

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ق.ظ ]





یكی از توصیه‌هایی كه حضرت آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه) داشتند این بود كه می‌فرمودند: به خانه كه می‌رسید كتاب‌ها را بگذارید پشت در ولی مواظب باشید که ندزدند! یعنی طوری نشود كه وقتی به خانه می‌روید، تازه بخواهید چیزی بنویسید و کتابی بخوانید و بند كتاب و كامپیوتر و … بشوید؛ اشتباه است، دیگر الآن باید یك وقتی را بگذارید برای زن و فرزند و اهل خانه

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 09:08:00 ق.ظ ]






محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند.
امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 09:07:00 ق.ظ ]




موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
[جمعه 1395-06-19] [ 01:34:00 ق.ظ ]




موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 01:28:00 ق.ظ ]




موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-06-18] [ 01:27:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 01:23:00 ق.ظ ]




احکام نماز / برگرفته از استفتائات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای
۱۳ تیر ۱۳۹۳ ۳ دیدگاه 17,561 بازدید
س ۳۳۸: کسى که عمداً نماز را ترک کند یا سبک بشمارد، چه حکمى دارد؟
ج: نمازهاى روزانه‏اى که در پنج نوبت خوانده مى‏شود، از واجبات بسیار مهم شریعت اسلامى بوده و بلکه ستون دین است و ترک یا سبک شمردن آن شرعاً حرام و موجب استحقاق عقاب است.
س ۳۳۹: آیا بر کسى که آب و چیزى که تیمم بر آن صحیح است، در اختیار ندارد (فاقد الطهورین)، نماز واجب است؟
ج: بنا بر احتیاط، نماز را در وقت بخواند و بعد از وقت با وضو یا تیمم قضا نماید.
س ۳۴۰: به نظر شریف جنابعالى، موارد عدول در نماز واجب کدام است؟
ج: عدول در موارد زیر واجب است: ۱. از نماز عصر به نماز ظهر، در صورتى که در بین نماز عصر متوجه شود که نماز ظهر را نخوانده است. ۲. از نماز عشا به نماز مغرب اگر در بین نماز عشا متوجه شود که نماز مغرب را نخوانده است و از محل عدول هم تجاوز نکرده باشد. ۳. اگر دو نماز قضایى که در اداى آنهاترتیب معتبر است، بر عهده او باشد و بر اثر فراموشى قبل از اداى نماز اول به خواندن نماز دوم مشغول شود. و عدول در موارد زیر مستحب است: ۱. از نماز ادا به نماز قضاى واجب، در صورتى که بر اثر آن وقت فضیلت ادا فوت نشود. ۲. از نماز واجب به مستحب براى درک ثواب نماز جماعت. ۳. از نماز واجب به نافله در ظهر روز جمعه براى کسى که قرائت سوره جمعه را فراموش کرده و به جاى آن سوره دیگرى را خوانده و به نصف رسیده و یا از آن گذشته است. مستحب است این شخص از نماز واجب به نافله عدول کند تا بتواند نماز فریضه را با سوره جمعه بجا آورد.
س ۳۴۱: نماز گزارى که مى‏خواهد در روز جمعه بین نماز جمعه و ظهر جمع نماید، آیا باید براى هر یک بدون قصد وجوب، فقط قصد قربت کند، یا این که براى یکى از آن دو هم قصد قربت نماید و هم قصد وجوب و براى دیگرى فقط قصد قربت نماید و یا این که باید براى هر دو هم قصد وجوب کند و هم قصد قربت؟
ج: در هر یک از آن دو قصد قربت کافى است و قصد وجوب در هیچکدام واجب نیست.
س ۳۴۲: اگر خونریزى از دهان یا بینى از اول وقت نماز تا نزدیک آخر آن ادامه داشته باشد، نماز چه حکمى دارد؟
ج: اگر تطهیر بدن ممکن نباشد و بترسد وقت نماز فوت شود، نماز را در همان حالت بخواند.
س ۳۴۳: آیا هنگام خواندن ذکرهاى مستحبى نماز، آرامش کامل بدن واجب است یا خیر؟
ج: فرقى بین ذکر واجب و مستحب در وجوب استقرار و آرامش بدن نیست. بلى، گفتن ذکر به قصد ذکر مطلق در حال حرکت اشکال ندارد.
س ۳۴۴: براى بعضى از افراد در بیمارستان لوله‏هایى به نام سوند براى خروج بول قرار مى‏دهند که در این صورت بول بدون اختیار از مریض در حالت خواب یا بیدارى و یا در بین نماز خارج مى‏شود، امیدواریم به این سؤال پاسخ فرمایید: آیا این فرد باید دوباره نماز را در وقت دیگرى بخواند یا نمازى که در آن حالت خوانده، کافى است؟
ج: اگر در آن حالت نماز را طبق وظیفه شرعى و فعلى خود خوانده، صحیح ‏است و اعاده و قضاى آن واجب نیست.
س ۳۴۵: دلیل مذهب شیعه در مورد وقت نمازهاى روزانه چیست؟ همانگونه که مى‏دانید اهل سنت، با داخل شدن وقت نماز عشا، نماز مغرب را قضا مى‏دانند و همچنین در مورد نماز ظهر و عصر هم به همین ترتیب است. لذا معتقدند که وقتى وقت نماز عشا داخل شد و امام جماعت براى خواندن آن بپاخاست، مأموم نمى‏تواند همراه او، نماز مغرب را بخواند و نماز مغرب و عشا را در یک زمان بجا آورد.
ج: دلیل شیعه، اطلاق آیات قرآنى و سنّت شریف است، به اضافه روایاتى که به‌خصوص دلالت بر جواز جمع دارند. نزد اهل سنت هم روایاتى وجود دارد که دلالت بر جواز جمع بین دو نماز در وقت یکى از آن دو مى‏کند.
س ۳۴۶: با توجه به این که آخر وقت نماز عصر، مغرب است و آخر وقت نماز ظهر نزدیک مغرب است به مقدارى که براى خواندن نماز عصر به آن نیاز است، مى‏خواهم سؤال کنم که منظور از مغرب چیست؟ آیا مراد زمان غروب خورشید است یا زمانى که اذان مغرب طبق افق هر مکانى گفته مى‏شود؟
ج: وقت نماز عصر تا غروب آفتاب است.
س ۳۴۷: فاصله زمانى بین غروب خورشید و اذان مغرب چند دقیقه است؟
ج: ظاهر این است که با اختلاف فصل‏هاى سال تفاوت مى‏کند.
س ۳۴۸: من تا دیر وقت سر کارم هستم، به‌طورى که ساعت یازده شب به منزل بر مى‏گردم و در هنگام کارهم به خاطر کثرت مراجعه کنندگان وقت خواندن نماز مغرب و عشا را ندارم. آیا خواندن نماز مغرب و عشا بعد از ساعت یازده شب صحیح است؟
ج: اگر از نصف شب به تأخیر نیفتد، اشکال ندارد، ولى تلاش کنید که از ساعت یازده شب به تأخیر نیفتد بلکه تا مى‏توانید نماز را در اول وقت آن بخوانید.
س ۳۴۹: چه مقدار از نماز اگر در وقت ادا واقع شود، نیت ادا صحیح است؟ در صورت شک در این که این مقدار، داخل وقت واقع شده یا خیر، وظیفه چیست؟
ج: وقوع یک رکعت نماز در داخل وقت براى این که نماز، ادا محسوب شود، کافى است و در صورت شک در این که وقت لااقل به مقدار یک رکعت باقى است یا خیر، نماز را به قصد مافى‏الذمّه بخوانید.
س ۳۵۰: سفارتخانه‏ها و کنسولگرى‏هاى جمهورى اسلامى ایران در خارج، جدول‏هاى زمانى براى تعیین اوقات شرعى پایتخت‏ها و شهرهاى بزرگ تهیه مى‏کنند. سؤال این است که تا چه مقدار مى‏توان به این جدولها اعتماد کرد؟
ج: معیار در احراز دخول وقت، حصول اطمینان براى مکلّف است، و اگر براى او اطمینان به مطابقت این جدولها با واقع حاصل نشود، باید احتیاط نموده و صبر کند تا یقین به داخل شدن وقت شرعى نماید.
س ۳۵۱: نظر شما درباره فجر صادق و کاذب چیست؟ و نمازگزار در این مورد چه تکلیفى دارد؟
ج: معیار شرعى در مورد وقت نماز و روزه، فجر صادق است و احراز آن موکول به تشخیص مکلّف است.
س ۳۵۲: مسئولین یکى از دبیرستان‏هاى تمام وقت، نماز جماعت ظهر و عصر را ساعت دو بعد از ظهر، کمى قبل از شروع درسهاى شیفت عصر اقامه مى‏کنند. علت تأخیر، این است که درسهاى شیفت صبح، چهل و پنج دقیقه قبل از ظهر شرعى تعطیل مى‏شود و نگهداشتن دانش‏آموزان تا ظهر شرعى مشکل است. با توجه به اهمیت اقامه نماز در اول وقت، نظر شریف خود را در این‌باره بیان فرمایید.
ج: تأخیر نماز جماعت براى این که نمازگزاران در نماز حاضر شوند، با این فرض که در اول وقت در مدرسه نیستند، اشکال ندارد.
س ۳۵۳: آیا باید نماز ظهر بعد از اذان ظهر و نماز عصر بعد از دخول وقت آن خوانده شود؟ و همچنین آیا نماز مغرب و عشا هم باید هر کدام در وقت خود خوانده شوند؟
ج: بعد از داخل شدن وقت دو نماز، مکلّف در خواندن هر دو نماز پشت سر هم به‌صورت جمع و یا خواندن هر یک در وقت فضیلت خود مخیّر است.

موضوعات: احکام  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-06-16] [ 10:17:00 ق.ظ ]




احکام نماز / برگرفته از استفتائات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای
۱۳ تیر ۱۳۹۳ ۳ دیدگاه 17,561 بازدید
س ۳۳۸: کسى که عمداً نماز را ترک کند یا سبک بشمارد، چه حکمى دارد؟
ج: نمازهاى روزانه‏اى که در پنج نوبت خوانده مى‏شود، از واجبات بسیار مهم شریعت اسلامى بوده و بلکه ستون دین است و ترک یا سبک شمردن آن شرعاً حرام و موجب استحقاق عقاب است.
س ۳۳۹: آیا بر کسى که آب و چیزى که تیمم بر آن صحیح است، در اختیار ندارد (فاقد الطهورین)، نماز واجب است؟
ج: بنا بر احتیاط، نماز را در وقت بخواند و بعد از وقت با وضو یا تیمم قضا نماید.
س ۳۴۰: به نظر شریف جنابعالى، موارد عدول در نماز واجب کدام است؟
ج: عدول در موارد زیر واجب است: ۱. از نماز عصر به نماز ظهر، در صورتى که در بین نماز عصر متوجه شود که نماز ظهر را نخوانده است. ۲. از نماز عشا به نماز مغرب اگر در بین نماز عشا متوجه شود که نماز مغرب را نخوانده است و از محل عدول هم تجاوز نکرده باشد. ۳. اگر دو نماز قضایى که در اداى آنهاترتیب معتبر است، بر عهده او باشد و بر اثر فراموشى قبل از اداى نماز اول به خواندن نماز دوم مشغول شود. و عدول در موارد زیر مستحب است: ۱. از نماز ادا به نماز قضاى واجب، در صورتى که بر اثر آن وقت فضیلت ادا فوت نشود. ۲. از نماز واجب به مستحب براى درک ثواب نماز جماعت. ۳. از نماز واجب به نافله در ظهر روز جمعه براى کسى که قرائت سوره جمعه را فراموش کرده و به جاى آن سوره دیگرى را خوانده و به نصف رسیده و یا از آن گذشته است. مستحب است این شخص از نماز واجب به نافله عدول کند تا بتواند نماز فریضه را با سوره جمعه بجا آورد.
س ۳۴۱: نماز گزارى که مى‏خواهد در روز جمعه بین نماز جمعه و ظهر جمع نماید، آیا باید براى هر یک بدون قصد وجوب، فقط قصد قربت کند، یا این که براى یکى از آن دو هم قصد قربت نماید و هم قصد وجوب و براى دیگرى فقط قصد قربت نماید و یا این که باید براى هر دو هم قصد وجوب کند و هم قصد قربت؟
ج: در هر یک از آن دو قصد قربت کافى است و قصد وجوب در هیچکدام واجب نیست.
س ۳۴۲: اگر خونریزى از دهان یا بینى از اول وقت نماز تا نزدیک آخر آن ادامه داشته باشد، نماز چه حکمى دارد؟
ج: اگر تطهیر بدن ممکن نباشد و بترسد وقت نماز فوت شود، نماز را در همان حالت بخواند.
س ۳۴۳: آیا هنگام خواندن ذکرهاى مستحبى نماز، آرامش کامل بدن واجب است یا خیر؟
ج: فرقى بین ذکر واجب و مستحب در وجوب استقرار و آرامش بدن نیست. بلى، گفتن ذکر به قصد ذکر مطلق در حال حرکت اشکال ندارد.
س ۳۴۴: براى بعضى از افراد در بیمارستان لوله‏هایى به نام سوند براى خروج بول قرار مى‏دهند که در این صورت بول بدون اختیار از مریض در حالت خواب یا بیدارى و یا در بین نماز خارج مى‏شود، امیدواریم به این سؤال پاسخ فرمایید: آیا این فرد باید دوباره نماز را در وقت دیگرى بخواند یا نمازى که در آن حالت خوانده، کافى است؟
ج: اگر در آن حالت نماز را طبق وظیفه شرعى و فعلى خود خوانده، صحیح ‏است و اعاده و قضاى آن واجب نیست.
س ۳۴۵: دلیل مذهب شیعه در مورد وقت نمازهاى روزانه چیست؟ همانگونه که مى‏دانید اهل سنت، با داخل شدن وقت نماز عشا، نماز مغرب را قضا مى‏دانند و همچنین در مورد نماز ظهر و عصر هم به همین ترتیب است. لذا معتقدند که وقتى وقت نماز عشا داخل شد و امام جماعت براى خواندن آن بپاخاست، مأموم نمى‏تواند همراه او، نماز مغرب را بخواند و نماز مغرب و عشا را در یک زمان بجا آورد.
ج: دلیل شیعه، اطلاق آیات قرآنى و سنّت شریف است، به اضافه روایاتى که به‌خصوص دلالت بر جواز جمع دارند. نزد اهل سنت هم روایاتى وجود دارد که دلالت بر جواز جمع بین دو نماز در وقت یکى از آن دو مى‏کند.
س ۳۴۶: با توجه به این که آخر وقت نماز عصر، مغرب است و آخر وقت نماز ظهر نزدیک مغرب است به مقدارى که براى خواندن نماز عصر به آن نیاز است، مى‏خواهم سؤال کنم که منظور از مغرب چیست؟ آیا مراد زمان غروب خورشید است یا زمانى که اذان مغرب طبق افق هر مکانى گفته مى‏شود؟
ج: وقت نماز عصر تا غروب آفتاب است.
س ۳۴۷: فاصله زمانى بین غروب خورشید و اذان مغرب چند دقیقه است؟
ج: ظاهر این است که با اختلاف فصل‏هاى سال تفاوت مى‏کند.
س ۳۴۸: من تا دیر وقت سر کارم هستم، به‌طورى که ساعت یازده شب به منزل بر مى‏گردم و در هنگام کارهم به خاطر کثرت مراجعه کنندگان وقت خواندن نماز مغرب و عشا را ندارم. آیا خواندن نماز مغرب و عشا بعد از ساعت یازده شب صحیح است؟
ج: اگر از نصف شب به تأخیر نیفتد، اشکال ندارد، ولى تلاش کنید که از ساعت یازده شب به تأخیر نیفتد بلکه تا مى‏توانید نماز را در اول وقت آن بخوانید.
س ۳۴۹: چه مقدار از نماز اگر در وقت ادا واقع شود، نیت ادا صحیح است؟ در صورت شک در این که این مقدار، داخل وقت واقع شده یا خیر، وظیفه چیست؟
ج: وقوع یک رکعت نماز در داخل وقت براى این که نماز، ادا محسوب شود، کافى است و در صورت شک در این که وقت لااقل به مقدار یک رکعت باقى است یا خیر، نماز را به قصد مافى‏الذمّه بخوانید.
س ۳۵۰: سفارتخانه‏ها و کنسولگرى‏هاى جمهورى اسلامى ایران در خارج، جدول‏هاى زمانى براى تعیین اوقات شرعى پایتخت‏ها و شهرهاى بزرگ تهیه مى‏کنند. سؤال این است که تا چه مقدار مى‏توان به این جدولها اعتماد کرد؟
ج: معیار در احراز دخول وقت، حصول اطمینان براى مکلّف است، و اگر براى او اطمینان به مطابقت این جدولها با واقع حاصل نشود، باید احتیاط نموده و صبر کند تا یقین به داخل شدن وقت شرعى نماید.
س ۳۵۱: نظر شما درباره فجر صادق و کاذب چیست؟ و نمازگزار در این مورد چه تکلیفى دارد؟
ج: معیار شرعى در مورد وقت نماز و روزه، فجر صادق است و احراز آن موکول به تشخیص مکلّف است.
س ۳۵۲: مسئولین یکى از دبیرستان‏هاى تمام وقت، نماز جماعت ظهر و عصر را ساعت دو بعد از ظهر، کمى قبل از شروع درسهاى شیفت عصر اقامه مى‏کنند. علت تأخیر، این است که درسهاى شیفت صبح، چهل و پنج دقیقه قبل از ظهر شرعى تعطیل مى‏شود و نگهداشتن دانش‏آموزان تا ظهر شرعى مشکل است. با توجه به اهمیت اقامه نماز در اول وقت، نظر شریف خود را در این‌باره بیان فرمایید.
ج: تأخیر نماز جماعت براى این که نمازگزاران در نماز حاضر شوند، با این فرض که در اول وقت در مدرسه نیستند، اشکال ندارد.
س ۳۵۳: آیا باید نماز ظهر بعد از اذان ظهر و نماز عصر بعد از دخول وقت آن خوانده شود؟ و همچنین آیا نماز مغرب و عشا هم باید هر کدام در وقت خود خوانده شوند؟
ج: بعد از داخل شدن وقت دو نماز، مکلّف در خواندن هر دو نماز پشت سر هم به‌صورت جمع و یا خواندن هر یک در وقت فضیلت خود مخیّر است.

موضوعات: احکام  لینک ثابت
 [ 10:13:00 ق.ظ ]




چهره و دو دست (وجه و کفین)
بعد از اینکه موارد قطعی پوشش را بیان کردیم نوبت می رسد به بحث درباره «پوشش وجه و کفین » .
مساله پوشش بر حسب اینکه پوشانیدن وجه و کفین واجب باشد یا نباشد دو فلسفه کاملا متفاوت پیدا می کند.اگر پوشش وجه و کفین را لازم بدانیم در حقیقت طرفدار فلسفه پرده نشینی زن و ممنوعیت او از هر نوع کاری جز در محیط خاص خانه و یا محیطهای صد در صد اختصاصی زنان هستیم.

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4

موضوعات: حجاب  لینک ثابت
 [ 10:05:00 ق.ظ ]




ا
مجددا توضیح می دهیم که بحث ما جنبه علمی دارد نه فتوایی.این بنده نظر خودم را می گویم و هر یک از شما باید عملا به فتوای همان مجتهدی عمل کند که از او تقلید می نماید.
قبلا لازم است مطالبی را که از نظر فقه اسلامی قطعی و مسلم است مشخص کنیم و سپس به مواردی که مورد اختلاف و قابل بحث است بپردازیم:
1.در اینکه پوشانیدن غیر وجه و کفین بر زن واجب است، از لحاظ فقه اسلام هیچ گونه تردیدی وجود ندارد.این قسمت جزء ضروریات و مسلمات است.نه از نظر قرآن و حدیث و نه از نظر فتاوی در این باره اختلاف و تشکیکی وجود ندارد.آنچه مورد بحث است پوشش چهره و دستها تا مچ است.
2.مساله «وجوب پوشش » را که وظیفه زن است از مساله «حرمت نظر بر زن » که مربوط به مرد است باید تفکیک کرد.ممکن است کسی قائل شود به عدم وجوب پوشیدن وجه و کفین بر زن و در عین حال نظر بدهد به حرمت نظر از جانب مرد.نباید پنداشت که بین این دو مساله ملازمه است.همچنانکه از لحاظ فقهی مسلم است که بر مرد واجب نیست سر خود را بپوشاند ولی این دلیل نمی شود که بر زن هم نگاه کردن به سر و بدن مرد جایز باشد.
بلی، اگر در مساله نظر قائل به جواز شویم در مساله پوشش هم باید قائل به عدم وجوب شویم، زیرا بسیار مستبعد است که نظر مرد بر وجه و کفین زن جایز باشد ولی کشف وجه و کفین بر زن حرام باشد.بعدا نقل خواهیم کرد که در میان ارباب فتوا در قدیم کسی را نمی توان یافت که قائل به وجوب پوشیدن وجه و کفین باشد ولی هستند کسانی که نظر را حرام می دانند.
3.در مساله جواز نظر تردیدی نیست که اگر نظر از روی «تلذذ» یا «ریبه » باشد حرام است.
«تلذذ» یعنی لذت بردن، و نگاه از روی تلذذ یعنی نگاه به قصد لذت بردن باشد; و اما «ریبه » یعنی نظر به خاطر تلذذ و چشم چرانی نیست ولی خصوصیت ناظر و منظور الیه مجموعا طوری است که خطرناک است و خوف هست که لغزشی به دنبال نگاه کردن به وجود آید.
این دو نوع نظر مطلقا حرام است حتی در مورد محارم.تنها موردی که استثنا شده نظری است که مقدمه خواستگاری است که در این مورد اگر تلذذ هم باشد - که معمولا هم هست - جایز است.البته شرطش این است که واقعا هدف شخص ازدواج باشد یعنی مرد جدا به خاطر ازدواج بخواهد زن را ببیند و از لحاظ سایر خصوصیات مورد نظر زن را پسندیده باشد نه آنکه برای چشم چرانی قصد ازدواج را بهانه قرار دهد. قانون الهی مانند قانونهای بشری نیست که بتوان با صورتسازی خیال خود را راحت کرد.در اینجا وجدان انسان حاکم است و خدای متعال که هیچ چیز بر او پوشیده نیست محاسب.علیهذا باید گفت در حقیقت استثنائی در کار نیست، زیرا آنچه قطعا حرام است نگاه به قصد تلذذ است و آنچه مانعی ندارد این است که نگاه به قصد تلذذ نباشد ولی تلذذ قهرا پیدا شود.
فقها تصریح کرده اند که جایز نیست کسی به زنها نگاه کند تا در بین آنها یکی را انتخاب کند.آنچه جایز است، در مورد یک زن خاص است که به او معرفی شده است و درباره اش می اندیشد، از سایر جهات تردیدی ندارد، فقط از نظر چهره و اندام تردید دارد، می خواهد ببیند آیا می پسندد یا نه؟ برخی دیگر از فقها به صورت احتیاط مطلب را بیان کرده اند

موضوعات: حجاب  لینک ثابت
 [ 10:04:00 ق.ظ ]




لِلَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَالَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ ۚ أُولَٰئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمِهَادُ
13|18|برای آنها که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند، (سرانجام و) نتیجه نیکوتر است؛ و کسانی که دعوت او را اجابت نکردند، (آنچنان در وحشت عذاب الهی فرو می‌روند، که) اگر تمام آنچه روی زمین است، و همانندش، از آن آنها باشد، همه را برای رهایی از عذاب می‌دهند! (ولی از آنها پذیرفته نخواهد شد!) برای آنها حساب بدی است؛ و جایگاهشان جهنم، و چه بد جایگاهی است

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 10:02:00 ق.ظ ]




نکات اصلی بیانات رهبر انقلاب درباره فاجعه منا
فاجعه‌ی منا و کشته‌شدن صدها نفر از حجاج کشورمان و هزاران نفر از دنیای اسلام، ایام عید را تبدیل به عزا کرد. همچنین نپذیرفتن مسئولیت این فاجعه از سوی حکومت عربستان بر تلخی حادثه افزود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مقابل این حادثه موضع‌گیری‌های مهمی داشتند. ایشان ابتدا در پیامی، سه روز عزای عمومی در کشور اعلام کردند، سپس در شروع جلسه‌ی درس خارج فقه دولت سعودی را به «مسئولیت‌پذیری» و «پرهیز از فرافکنی» توصیه کردند. همچنین در دانشگاه علوم دریایی امام خمینی نوشهر، به حکام عربستان هشدار دادند: «اگر بنا شد عکس‌العمل نشان بدهیم، عکس‌العمل‌های ما خشن هم خواهد بود، سخت هم خواهد بود

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:00:00 ق.ظ ]
1 3