نرجس
 
   



قطره ای از دریا؛چرا نمی توان وجود خداوند را انکار کرد؟



چگونه مى ‏توان منكرِ خدایى شد كه آغاز و انجام ما به دست اوست، و یا چگونه مى ‏توان حیاتِ دوباره انسان را پس از مرگ، انكار كرد، در حالی كه دادن حیاتِ دوباره، از اعطاى حیات اولیه، آسان ‏تر و یا لااقل مثلِ آن است.
وارث: استاد محسن قرائتی در ادامه سلسله مباحث تفسیری خود با موضوع تفسیر قطره ای به بیان آموزه های آیه بیست و هشتم سوره بقره پرداخته است.
«كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (بقره، 28)
ترجمه: چگونه به خدا كافر مى‏ شوید در حالی كه شما، (اجسام بى ‏روح و) مردگانى بودید كه او شما را زنده كرد. سپس شما را مى ‏میراند و بار دیگر شما را زنده مى ‏كند، آنگاه به سوى او باز گردانده مى ‏شوید.
بهترین راه خداشناسى، تفكر در آفرینش خود و جهان است. اندیشه در مرگ و حیات، انسان را متوجه این حقیقت مى ‏سازد كه اگر حیات من از خودم بود، باید همیشگى باشد. در حالی كه قبلاً نبودم، سپس پیدا شدم و دوباره این حیات از من گرفته خواهد شد.
قبل از این، ما نیز همچون سنگ ‏ها، چوب ‏ها و جمادات، موجودات بى ‏جان و مرده بودیم. نسیم حیات الهى به ما جان و روح بخشید كه به درك و شعور و فهم رسیدیم، لذا بزرگ ‏ترین نعمت خداوند بر ما، نعمتِ حیات است، كه بشر با آن همه پیشرفت در علوم، از درك اسرار آن عاجز مانده است.
امّا نه فقط تولد و حیات، كه مرگ و ممات نیز به دست خداست. ما به اختیار خود نیامده‏ ایم كه به اختیار خود برویم. او آورد و او مى ‏برد و در این میان، تنها عملِ ما، به اختیار ماست.
چگونه مى ‏توان منكرِ خدایى شد كه آغاز و انجام ما به دست اوست، و یا چگونه مى ‏توان حیاتِ دوباره انسان را پس از مرگ، انكار كرد، در حالی كه دادن حیاتِ دوباره، از اعطاى حیات اولیه، آسان ‏تر و یا لااقل مثلِ آن است، و چگونه خدایى كه ما را از عدم به وجود آورد، از آفرینش دوباره ما عاجز باشد؟
از این آیه مى ‏آموزیم كه:
* از شیوه ‏هاى هدایت قرآن، طرح سؤال در برابرِ عقل و فطرت است، تا انسان با تفكّر و اندیشه، حقایق را بفهمد.
* پدیده مرگ و حیات، دلیل وجود خداوند و نشانه قدرت او بر ایجاد معاد و قیامت است.
* خودشناسى، مقدمه خداشناسى است. اگر انسان حقیقتِ خود را بشناسد، خدا را هم خواهد شناخت، زیرا خواهد فهمید كه از خود هیچ ندارد و هر چه هست از آنِ اوست.
* پایان مسیر انسان، رسیدن به خدا و بازگشت به مبدأ حیات است.
* مرگ، پایان نیست، بلكه آغاز حیاتى دیگر و حركت به سوى خداست.
* كفّار، دلیلى بر نفى معاد ندارند، لذا با طرحِ برخى سؤالات، درباره حیاتِ پس از مرگ، ایجاد شك و شبهه مى ‏كنند. قرآن نیز با طرح این سؤال كه حیاتِ اولیه شما از كجاست؟ پاسخ آنها را مى‏ دهد.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-06-23] [ 11:41:00 ق.ظ ]





بر پایی مسجد درهر محله و نقطه‌ای یکی از ابتکارات دین مبین اسلام است،برای اینکه هر آینه امکان دور هم جمع شدن مومنین و بهره‌گیری از فکر، دانش و مشاوره یکدیگر وجود داشته باشد.
وارث: عرض نمی‌کنیم که وقتی امام جماعت شدیم، از همه‌ کارهای دیگر دست برداریم؛ نه، می‌تواند انسان به‌قدر ظرفیّت خود به کارهای دیگر علمی یا غیرعلمی بپردازد، لکن حق مسجد باید ادا بشود. از قبل از وقت شروع نماز انسان برود مسجد با طمأنینه، با سکون نفس آماده‌ نماز بشود، نماز را با کیفیّت خوب بخواند. بعد اگر برنامه‌ حرف‌زدنی دارد، برگردد طرف مردم و با مردم حرف بزند، برای مردم تبیین بکند؛ برنامه‌های گوناگونی که در مساجد بحمدالله شماها دارید. زمان ما، آن زمانی که بنده مثلاً در مشهد امامت جماعت می‌کردم و مسجد می‌رفتم، خیلی کارها معمول نبود، بلد نبودند یا بلد نبودیم این کارها را. هر کاری می‌کردیم، نو به‌حساب می‌آمد. امروز بحمدالله این کارها رایج است. اینکه بین دو نماز یا بعد از نماز، امام جماعت بِایستد یا برود روی منبر با مردم حرف بزند یا اینکه مثلاً فرض کنید تخته‌سیاه در مسجد ببرند، حدیث بنویسند، برای مردم تبیین بکنند، یا بنشینند با جوان‌های مسجد حلقه‌ معرفتی تشکیل بدهند، تبیین کنند، سؤالاتشان را بشنوند، این کارها حالا آن‌طور که انسان احساس می‌کند از گزارش‌ها و از حرف‌ها رایج است، آن زمان رایج نبود. (سخنراني مقام معظم رهبري در ديدار با ائمه جماعت استان تهران،31 مرداد95)
بر پایی مسجد درهر محله و نقطه‌ای یکی از ابتکارات دین مبین اسلام است،برای اینکه هر آینه امکان دور هم جمع شدن مومنین و بهره‌گیری از فکر، دانش و مشاوره یکدیگر وجود داشته باشد. اتفاقا در جنگ نرم نیز دشمن بیش از هر چیز از همین حرکت گردهم آمدن مومنین بویژه جوانان هراس دارد و سعی می‌کنند جوانان صاحب اندیشه و استعداد را جذب سایر محافل کنند. بنابراین برنامه‌ها در مساجد باید مطابق فکر مخاطبین جوان تحصیل‌کرده که به مسجد وارد می‌شوند، به روز و از جانب افراد تحصیل‌کرده اجرا شود.امام جماعت آگاه و تحصیل‌کرده در جهت جذب جوانان مسجدی بی‌شک برکات انس با مسجد را دو چندان خواهد کرد.

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4 · 5

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 11:34:00 ق.ظ ]






وارث: آیت الله مجتهدی تهرانی میفرمودند: حضرت امیـر مؤمنان امام علی علیه السلام بہ عیادت یکی از اصحابشان که مریض بود رفتند، یه خـرده اون مریض ناله کرد، حضرت او را موعظه کردند و فـرمودند: «جـَعَلَ اللهُ ما کانَ مِن شَکْواکَ حَطّاً لِسَیِّئاتِک»

خـداوند بیماری تو را وسیله ی کاستنِ گناهانت قـرار داده است.

بعد حضرت او را دلداری دادند و فرمودند:«فَاِنَّ الْمَرَضٌ لا اَجْرَ فیہِ وَ لٰکِنَّهُ یَحُطُّ السَّیِّئاتِ، وَ یَحُطُّهَا حَتَّ الْاَوْرَاقِ»

مریضی و بیمارۍ پاداشی ندارد، اما از بین برنده ی گناهان است. برای مریضی به انسان پاداش نمی دهند، اما فایده اش این است که گناهان را از بین می برد. همانطور باد پاییزی برگ درختان را می ریزاند، مریضی هم باعث ریختن گناهان می شود.

به همین دلیل وقتی انسان از بستر بیماری بر می خیزد، یک نورانیتی دارد، چون گناهش آمرزیده شده، نورانی شده و باید از این به بعد حواسش را جمع کند که دیگر گناه نکند.

پس تب و لزری که انسان می کند، کفاره ی گناهانش است. البته ریزش گناهان در حالت مریضی براۍ انسان های خوب است، والا کسانی کہ نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند و تقوا ندارند، مرض برای آنها فایده ای ندارد، بیماری برای آنها عذاب است.

اما برای اولیای خـدا بیمارۍ خوب است، اگر انسان بیمـار نشود یک حالت غرور در او پیدا می شود. بنابراین مریضی و بیماری برای رفع غـرور آدم خوب است. بد نیست آدم گاهی مریض شود.

پس اگر یک وقت مریض شدید، شِکوه نکنید.

من در ”تفسیر شیخ ابوالفتوح راضی” دیدم که یکی از اولیای خـدا سی سال مریض بود و در بستر خوابیده بود. به عیادت او آمدند،و پرسیدند: می خواهی خوب بشوی؟ یا میخواهی خوب نشوی و بمیری؟

او در پاسخ گفت: « هرچه خـدا بخواهد. »

شکایت ابداً از او ندیدند، خیلی حـرف است که آدم سی سال بسترۍ باشد و شکایتی نکند.

منبع: کتاب بدیع الحکمة حکمت ۱۴ از مواعظ آیت الله مجتهدی تهرانۍ(ره)

/1102101305

مطالب مرتبط
تمثیل زیبای گناه در بیان آیت الله مجتهدی تهرانی
آیت الله مجتهدی تهرانی: بگردید و خودتان را پیدا کنید!
برچسب ها

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:33:00 ق.ظ ]




آیا شما یک عبد واقعی هستید؟


وارث: عبد در تمام هستى و کمالات، خود را مدیون مولاى خود می‌داند. به همین دلیل؛ تسلیم اوست و همین نادیده گرفتن خود و هوا و هوسش او را به رنگ کمالات مولا در می‌آورد.
عبادت به معناى نهایت خضوع و تذلّل و مرتبه اعلاى خضوع است، و به طور کلی بندگى در سه چیز خلاصه می‌گردد:
اول: اینکه بنده در آنچه خداوند بر او منّت گذاشته و بخشیده است براى خود مالکیتی نمی بیند، مال را مال خدا می‌داند، و آن را در جایى که خدا فرموده است قرار می‌دهد.
دوم: بنده خدا براى خودش مصلحت اندیشى و تدبیر نمی‌کند.
سوم: تمام مشغولیت بنده منحصر شود به آنچه که خداوند او را به آن امر نموده یا از آن نهى فرموده است. با این بیان، هم حقیقت بندگى روشن می‌گردد و هم راه به دست آوردن آن.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: وقتی شما جمله «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الله و الله اکبر» را بر زبان جاری می سازید، در واقع، با این کار دارید درختی را برای خود در بهشت می کارید و یا کسانی که مبادرت به خوردن مال یتیم می کنند، در واقع دارند آتش تناول می کنند
عبادت دارای سه مرتبه است: بعضى خدا را عبادت می کنند به امید ثواب آخرت و ترس از عذاب؛ (نهج البلاغه ، حکمت 237؛ اصول کافى، ج 2، ص 84) که عامه مؤمنان این طور هستند. بعضى خدا را عبادت می کنند که شرف عبودیت پیدا کنند و خدا آنها را بنده خود بخواند و بعضى خدا را عبادت می کنند از جهت هیبت و جلال او و محبت به او که این مرتبه اعلاى عبودیت است. (دامادى، سید محمد، شرح بر مقامات اربعین، ص 125)
عبد در تمام هستى و کمالات، خود را مدیون مولاى خود می‌داند. به همین دلیل؛ تسلیم اوست و همین نادیده گرفتن خود و هوا و هوسش او را به رنگ کمالات مولا در می‌آورد. تا آن ‌جا که به فرموده رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله): «بنده حقیقى حضرت پروردگار کسى است که اطاعت و فرمانبردارى خدا شیرینى او و محبت خدا لذتش باشد. حاجت به خداى خود برد و حکایت خویش به او گوید و توکل و اعتماد خود بر او بندد».(شیخ بهایى، محمد، اربعین)
نقش نیت در عبادت
نیت، نقش تعیین کننده ای در ارزش اعمال انسان ایفا می کند. شیعه و سنی حدیث شریفی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند که آن حضرت فرمود: «انماالاعمال بالنیات و لکل امریء ما نوی»(بحار، ۷۰، ۲۱۰) ارزش کارها به نیت است و هرکس متناسب با نیت خود بهره خواهد برد. البته، منظور از نیت این نیست که انسان انگیزه خود را از انجام اعمال به زبان یا ذهن بیاورد و مثلا بگوید: من این کار را برای خدا انجام می دهم، بلکه منظور این است که انگیزه واقعی انسان از انجام عمل، رضای خدا و یا رسیدن به پاداش های اخروی و یا دست کم، نجات از عذاب الهی باشد.
ارزش اعمال غیرخدایی، صفر است
براساس فلسفه اخلاق اسلامی، ارزش عملی که در آن نیت خدایی وجود نداشته باشد، در حد صفر است و اگر چنانچه عبادت واجبی با انگیزه خودنمایی انجام شود، ارزش آن زیر صفر است؛ زیرا علاوه بر این که، اصل عبادت باطل است، عذاب اخروی هم به دنبال دارد.
از نظر آموزه های دینی اگر فردی برای کسب محبوبیت در اجتماع، خدمتی انجام دهد؛ مثلا برای پیروزی در انتخابات و کسب رأی بیش تر، مبالغ هنگفتی را صرف امور -به اصطلاح- عام المنفعه نماید و مردم نیز به این واسطه به او رأی بدهند، در واقع، پاداش خود را دریافت نموده و چیزی از خدا طلبکار نمی باشد.
در نظام ارزشی اسلام، چیزی دارای ارزش است که در روح انسان اثر خوبی برجای گذارد. ظهور این حالت در آخرت به صورت نعمت های بهشتی و یا سایر نعمت های اخروی خواهد بود.
بنابراین، رابطه بین انسان و خدا و یا رابطه انسان با نعمت های بهشتی، همان اثری است که در روح انسان باقی می ماند.
از طریق قلب است که انسان با خدا مرتبط می شود و چیزی را از او دریافت می کند. اگر این اثر، یک اثر نورانی کمالی باشد، موجب می شود که خدای متعال در عالم آخرت آن ها را به صورت نعمت های عظیم اخروی ظاهر نماید. در حقیقت، آنها نتیجه همان اعمالی است که انسان در دنیا انجام داده است.
ارزش عملی که در آن نیت خدایی وجود نداشته باشد، در حد صفر است و اگر چنانچه عبادت واجبی با انگیزه خودنمایی انجام شود، ارزش آن زیر صفر است
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: وقتی شما جمله «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الله و الله اکبر» را بر زبان جاری می سازید، در واقع، با این کار دارید درختی را برای خود در بهشت می کارید و یا کسانی که مبادرت به خوردن مال یتیم می کنند، در واقع دارند آتش تناول می کنند: «ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انما یاکلون فی بطونهم نارا» (نساء: ۱۰) بنابراین، آنچه به عمل ما ارزش می بخشد و آن را به خدا و عالم آخرت مرتبط می سازد، نیت قلبی است. کوچکی، بزرگی یا ظاهر اعمال هم نشان دهنده بی ارزشی و یا باارزشی اعمال نیست؛ به بیان دیگر، ارزش کارها به کمیت آنها نیست. در ظاهر قضیه، هیچ تفاوتی بین -مثلا- خرج کردن پول در راه حلال و مصرف آن در راه حرام وجود ندارد، اما آن چیزی که موجب جدایی آنها از یکدیگر می شود، نیت انسان است. انگیزه است که به اعمال انسان ارزش می بخشد.
نکته دیگر این که، عبادات از لحاظ میزان وابستگی به نیت در یک حد نیستند، میان آنها تفاوت وجود دارد. برای مثال، شخصی که برای خودنمایی نماز می خواند، فقط ممکن است مورد تشویق افراد مؤمن و نمازخوان قرار گیرد؛ اشخاصی که به نماز اهمیت نمی دهند هرگز او را تشویق نمی کنند. آن چیزی که در این جا موجب می شود تا انسان ریا کند، جذب قلوب مؤمنان است. اما در امور عام المنفعه مثل ساختن مدرسه و بیمارستان و مانند آنها، هم مسلمان و هم غیرمسلمان استقبال می کند. بنابراین، زمینه خودنمایی و ربا در پول خرج کردن بیش تر است تا در نماز خواندن. کم تر کسی است که برای نماز خواندن به شخصی رأی بدهد، اما اگر کسی پول خرج کند، احتمال این که افراد بیشتری به او رأی بدهند وجود دارد. از این رو، انگیزه افراد در عبادات فردی و عبادت هایی که نفعی برای مردم دارد، متفاوت است.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 11:24:00 ق.ظ ]




حسین(ع) میا به کوفه! دو وصیت حضرت مسلم(ع) قبل از شهادت


پیروزی حقیقی در اطاعت از فرامین الهی و رسول و جانشینان بر حق اوست و آن کس که بتواند در تحقق این امر موفق باشد مزد زحمات خود را گرفته و جایگاهی به وسعت روزی خوردن نزد پروردگار را می‌یابد و مسلم بن عقیل(ع) در زمره‌ این افراد است.
وارث: بر اساس جهان بینی اسلامی، سراسر هستی در مالکیت خداوند متعال است. «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ [اعراف/54] آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن (و به فرمان) اوست! پر برکت (و زوال ناپذیر) است خداوندی که پروردگار جهانیان است».
و در این قلمرو، برای او که خالق هستی است، شریکی متصور نیست. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ؛ خداوند، یکتا و یگانه است»
در نتیجه فرمانی جز فرمان خداوند وجود ندارد «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ؛ حکم تنها از آن خداست فرمان داده که غیر از او را نپرستید!».
بر اساس آیات فوق انحصار «حاکمیت» و «ولایت» در خداوند به وضوح بیان شده است. حاکمیت چه در نظام تکوینی و چه در نظام تشریعی، اختصاص به خداوند دارد، خداوند منشأ تمام قدرت ها و شریعت اسلام تنها مصدر قانون گذاری است، چرا که خالقیت، مالکیت، ربوبیت، و حقّانیت مختص خداوند است.
همچنین با توجه به آیات فوق می‌توان نتیجه گرفت اطاعت از امامان معصوم علیهم‌السلام نیز در طول حاکمیت خداوند متعال است و خداوند اطاعت از خدا و رسول را در ردیف اطاعت از خود قرار داده و آن را واجب دانسته است: «یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ [نساء/59] اى‏‌ کسانى‏‌ که ایمان آورده ‏اید از خدا اطاعت کنید و از رسول خدا، و صاحبان امر (اولوالامر) خودتان اطاعت کنید».
بنده‌ مطیع، امری را که مولا به او فرمان می‌دهد، بدون کم و کاست به نحو احسن به فعلیت می‌رساند، پس پیروزی در زندگی انسان زمانی مهیا می‌شود که حکم خداوند را در زندگی و در مرحله‌ بعد در شهر و جامعه حاکم کنیم، که این حکومتِ حکم خداوند، در تمام امورات پیروزی نهایی و مطلق انسان محسوب می‌شود.
از ابو بصیر روایت شده: از امام صادق (ع) از این آیه 56 سوره مبارکه احزاب پرسیدم و گفتم صلوات خدا بر پیامبر (ص) چگونه است، فرمود:
«اى ابو محمد، تزکیه و پاکیزه نمودن اوست، در آسمان‌هاى بلند، پس گفتم: شناختم صلوات خود را بر آن حضرت، پس تسلیم چگونه است؟
فرمود: تسلیم شدن و گردن نهادن براى اوست در کارها، پس بنا بر این معناى قول خدا «وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» چنین است گردن نهید به اوامر او و جدیت و کوشش کنید در طاعت و پیروى از او در تمام آنچه شما را به آن امر می کند».
یکی از جلوه‌ها و اهداف درخشان نهضت کربلا را می‌توان همین فعلیت بخشیدن و گردن نهادن به حکم خداوند دانست، لذا توسط معتقدترین انسان‌ها این نهضت به وجود آمد. که از آن جمله می‌توان به حضرت «مسلم بن عقیل» آن مرد شجاع و پاکدامن اشاره کرد که به نوبه‌ خود نهضت امام حسین علیه‌السلام را با پاکدامنی و پرهیزگاری پیوند اساسی بخشید.
از جمله کارهای حضرت مسلم بن عقیل(ع) در رعایت اصول و فروع دین و عامل بودن به اوامر الهی و دوری کردن از نواهی را می‌توان در چند واقعه‌ حساس که قبل از واقعه‌ عاشورا رخ داده است مشاهده کرد:
1ـ عدم ترور و حمله‌ غافلگیرانه
یکی از بزرگان کوفه به نام «شریک» مریض شد عبیدالله خواست که به عیادت او برود، به مسلم خبر دادند به منزل «شریک» برود و پشت پرده کمین کرده و «عبید الله» را به قتل برساند.
مسلم به خانه‌ شریک آمد و با شریک قرار گذاشت که وقتی شریک تقاضای آب کرد، مسلم به عبید الله حمله‌ور شود. وقتی عبید الله به خانه‌ شریک آمد و او در فرصت مناسب چندین بار علامت داد و درخواست آب کرد، مسلم حمله نکرد تا جایی که عبید الله مشکوک شد و رفت.
بعد به مسلم گفتند: چرا حمله نکردی و از این فرصت طلایی استفاده نکردی؟!
گفت: یادم آمد که پیامبر اکرم(ص) ترور را حرام می‌داند و فرمود: «إِنَّ الْإِیمَانَ‏ قَیَّدَ الْفَتْک‏؛ ایمان مانع ترور و حمله‌ی غافلگیرانه است».
این نشان دهنده‌ تقیّد و اعتقاد قلبی یک مجاهد فی سبیل‌الله است که منافع مادی خود که تأثیر بسزایی در امورات دنیایی او داشته را فدای حکم الهی می‌کند و حضرت مسلم به زیبایی هرچه تمام‌تر این هنر زیبای خود را در این برهه از تاریخ به نمایش گذاشته است.
2ـ استفاده‌ از غذای پاک و طاهر
یکی از فروعات دینی در مورد لقمه‌ پاک و طاهر و عدم نجاست است. بر اساس موازین شرعی انسان از خوردن غذای نجس باید دوری کند. و اعتقاد و عمل به این دستور را در سیره‌ عملی «مسلم بن عقیل» به وضوح حتی زمانی‌که به شدت محتاج بود می‌توان مشاهده کرد. (البته در فروعات دینی حکم اضطرار موجود است، که در این مواقع می توان به فروعات دینی عمل نکرد)، اما حضرت مسلم با این عمل خود می‌خواست در زمره‌ این روایت حضرت رسول(ص) «أَفْضَلُ‏ الْأَعْمَالِ‏ أَحْمَزُهَا»غ بهترین اعمال سخت‌ترین آنهاست»، واقع شود.
وقتی حضرت مسلم بن عقیل را با جراحات و زخم‌های متعدد دستگیر کردند، به شدت تشنه شد و درخواست آب نمود. وقتی خواست آب بخورد، خون دهانش به آب مخلوط شد و آب نخورد. آب را عوض کردند، خواست بخورد باز آب نجس شد.
لذا آب نخورد. چرا؟! چون شرع مقدس اجازه نمی‌دهد انسان آب نجس بخورد.
3ـ ادای حقوق دیگران
حضرت مسلم در هنگام شهادت دو وصیت انجام می‌دهد:
الف ـ به حسین بن علی (ع) خبر دهید که به کوفه نیاید.
ب ـ من هفتصد دینار به این مردم مقروض هستم، زره و شمشیرم را بفروشید و بدهی من را بدهید.
در این مورد نیز می‌توان عمل‌گرایی و اعتقاد راسخ او به انجام احکام و دستورات شرع را مشاهده کرد و باید گفت: کسانی که تمام ابعاد اسلام را پذیرفته‌اند مفتخر به شهادت در راه حضرت امام حسین (ع) خواهند شد.
در نتیجه پیروزی حقیقی و واقعی در اطاعت از فرامین الهی و رسول و جانشینان بر حق اوست و آنکس که بتواند در تحقق این امر موفق باشد مزد زحمات خود را گرفته و جایگاهی به وسعت روزی خوردن نزد پروردگار را می‌یابد و مسلم بن عقیل و شهدای کربلا در زمره‌ی این افراد هستند.
منابع:
[1]. طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج20، ص171
[2]. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی
[3]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، ج67، ص191
[4]. طاهرزاده، اصغر، کربلا مبارزه با پوچی‌ها

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ق.ظ ]





نکته آخر راجع به این بحث این است که این زهد و ساده زیستی چگونه به دست می آید؟ راه کسب زهد چه چیزی است؟ یک راه کسب زهد که در روایات هم گفته شده است این است که انسان خود را شبیه آدم های زاهد دربیاورد. به طور کلی در روایات داریم که اگر می خواهید یک صفت خوبی را به دست بیاورید، خود را شبیه آن صفت کن تا اصل آن صفت در باطنت به دست بیاید. در روایات داریم که اگر حلیم نیستید، خود را به حلم بزنید. یعنی ظاهرت را شبیه آدم حلیم کن. آدم های حلیم راحت از کنار مسائل می گذرند. اگر عصبانی شدید و نشسته بودید، بایستید، اگر ایستاده بودید قدم بزنید، یک آبی به دست و صورتتان بزنید. خودت را به زور نگه دار و اگر چند بار این کار را کردی، دیگر چیزی نمی تواند تو را عصبانی کند. ویژگی حلم کم کم در این شخص به وجود می آید. شاید تباکی که در روایات گفته اند اگر گریه ات نمی آید خود را شبیه به گریه کردن کن، همین معنا باشد. تباکی ریا نیست. درست است که شبیه سازی است ولی خود را شبیه می کند که این بکاء در او حاصل شود. تباکی به قصد بکاء است، نه به قصد نشان دادن به مردم.
در بحث زهد هم امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: «التّزهّد یؤدّی الی الزهد»3 یا در جای دیگر فرمودند: « اوّل الزّهد التزهّد.»4شروع زهد تزهد است. در ظاهر سعی کنید تمرین زهد کنید. اگر کسی جلوی پایتان بلند شد یا بلند نشد برایتان فرقی نکند. این یک نوع تمرین کردن است. یکی از راه های زهد شبیه کردن است. دومین راه بذل و بخشش است که باعث می شود کم کم علاقه اش به دنیا کمتر شود. مهم ترین چیز انفاقات واجب است مانند پرداخت کردن خمس و زکات که در پرداخت آنها نباید تعلل کنیم. قرآن می فرماید: « لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ.»5به مقام بر و نیکی نمی رسید، مگر اینکه آن چیزی را که دوست دارید انفاق کنید. اینکه در روایات بر اطعام دادن تاکید کرده اند یکی از نتایجش این است که انسان را از بند تعلقات رها می کند. دست و دلباز بودن خصوصا نسبت به خانواده انسان را بزرگ می کند.
سومین چیزی که بسیار در رها کردن انسان از بند تعلقات موثر است، یاد آخرت و روز قیامت است. اگر بتوانیم این را درک کنیم می فهمیم که هر چه که هست می گذرد. اگر خیلی خوش هستی فکر نکن می ماند، اگر خیلی غمناک هستی، آن هم می گذرد. یک شخصی عطاری داشت و طبابت می کرد، یک فقیری از او چیزی خواست. عطار گفت ندارم. آن فقیر به او گفت: تو با این ناخن خشکی چگونه می خواهی جان به عزرائیل بدهی؟ عطار گفت: خودت چگونه جان می دهی؟ آن فقیر رو به قبله دراز کشید و گفت این طوری. عطار که سادگی او را دید، زیر و رو شد. بی تعلقی او را که دید زندگی اش عوض شد. «مَنْ أَکْثَرَ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ رَضِیَ مِنَ الدُّنْیَا بِالْکَفَافِ»6 کسی که زیاد به یاد مرگ باشد به اندازه‌ای که او را نیاز باشد و حد زندگی اش باشد، راضی است. برای این موضوع وقت بگذاریم. در خلوت ها به قبرستان برویم. در زمان ما شوخی ها جدی گرفته شده است و جدی ها شوخی گرفته شده است. در زمان پخش سریال ها خیابان ها خلوت می شود. آیا جدی تر از مرگ و امام زمان عجل الله تعالی فرجه هم چیزی است؟
آیت اللّه احمدی میانجی7 می گفتند پدرم رفیقی داشتند که همشهری مان بود و من هم او را دیده بودم. پیرمردی بود که خیلی مال داشت ولی عجیب دست و دلباز بود. یک خانه ای داشت که اتاق های زیادی داشت و ایام قحطی به خادم هایش گفته بود نان زیادی درست کنند و خودش به فقرا می بخشید. در ماه رمضان و ماه محرم عالمی می آورد. روزی مریض می شود و پدر آیت الله میانجی به دیدن او می رود و به او می گوید من امشب می میرم امشب کارهای مرا انجام بده ولی الان وقتش نیست، فعلا بخواب وقتی که وقتش شد صدایت می زنم. پدر آیت الله میانجی به خانه اش رفت و نصفه شب فرزندان آن پیرمرد آمدند و پدر آیت الله میانجی را بردند. به اطرافیان گفت که زیر بغلش را بگیرند و بنشانند و می گفت: اهل بیت علیهم السلام آمده اند، به هیچ چیزی توجه نداشت و یکی یکی به آنها سلام می داد.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:47:00 ق.ظ ]




حجت الاسلام عالی : هواهای نفسانی ات را با زهد بمیران


سلسله جلسات اعتقادی اخلاقی جوان موفق ازدیدگاه امام علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام عالی و با مداحی برادر هادی نوری در هیئت محبان حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد
وارث: سلسله جلسات اعتقادی اخلاقی جوان موفق ازدیدگاه امام علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام عالی و با مداحی برادر هادی نوری در هیئت محبان حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنرانی حجت الاسلام عالی را می خوانید:

 

زهد
فرازی از نامه مبارک امیرالمومنین علیه السلام برای فرزندشان را می گفتیم که ایشان فرمودند: هواهای نفسانی ات را با زهد بمیران. در یک جمله خلاصه مطلب این بود که روح زهد این است که انسان قلبش متعلق به دنیا و دربند نباشد و از طرف دیگر در ظاهر زندگیش ساده باشد و دچار تجملات و تشریفات زائد نشود. اما شکل زهد و غالب زهد بر اثر زمان ها و مکان ها و اشخاص و موقعیت ها متفاوت است. اصل زهد و جوهره اصلی اش ساده بودن است، اما ساده بودن در زمان های مختلف و مکان های مختلف نسبت به افراد مختلف فرق می کند. بر حسب زمان ها شکل ساده زیستی فرق می کند، بر حسب افراد هم همین طور است. برای بعضی افراد واجب است که ساده زیست زندگی کنند، چون الگوی اجتماعی جامعه هستند و برای بعضی مستحب است.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایت فرمودند: دو دسته از امت هستند که اگر صالح باشند، امت صالح است و اگر فاسد شوند، امت هم فاسد می شود. گفتند یا رسول الله آن دو دسته چه کسانی هستند؟ فرمودند: مسئولین و علما آن دو دسته هستند. در روایت دیگری پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: امتی صالح می شوند که خواص آن صالح باشند. برای آن دو دسته زهد واجب است. خلاصه اینکه شکل زهد متفاوت می شود ولی روح زهد ثابت است.
امام صادق علیه السلام لباسی سفید و لطیف تنشان بود، شخصی از درویش ها و صوفی ها آمد و گفت: شما فرزند پیغمبر هستید باید رعایت کنید. این چه لباسی است که بر تن شما است؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه السلام در زمان اصحاب صفه1 که همه چیزشان را برای دین داده بودند، زندگی می کردند. پس امیرالمومنین علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله هم باید خیلی ساده زندگی می کردند. امام صادق فرمودند: ابوذر زاهد بود ولی شتران و گوسفندانی داشت و هر موقع می خواست آن را ذبح می کرد و از گوشتشان می خوردند. اگر می دید مردم نیازی دارند یا میهمانی سر زده می رسید، شتر را ذبح می کرد. امام فرمودند: جمود نداشته باشید. ساده زیستی در هر شرایط و مکانی یک شکل دارد. امام صادق علیه السلام فرمودند: «خَيرُ لِباسِ كُلِّ زَمانٍ لِباسُ أهلِهِ»2 بهترين لباس هر زمانى لباس اهل آن زمان است. یعنی در حد معمولی و عرف باشد.
کلا آدم هایی که متعارف زندگی می کنند آدم های نرمالی هستند. اگر کسی در لباس پوشیدن و حرف زدنش غیر عادی شد، باید شک کنیم. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وقتی در یک جمعی می نشستند، اگر فرد جدید وارد می شد می پرسید: چه کسی پیغمبر است؟ این گونه نبود که برای ایشان خدم و حشم جدا بگذارند و یکی ایشان را باد بزند، این حرف های غیر متعارف در هیچ کجای زندگیشان نبود.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:43:00 ق.ظ ]





وارث: مردى به حضرت عرض کرد: خداوند می‏فرماید: «ادعونى استجب لکم» پس چرا ما دعا میکنیم، ولى اجابت نمیشود، حضرت فرمود: چون دل‏هاى شما در هشت مورد خیانت و بى وفایى کرد:


1 - خدا را شناختید، ولى حقش را آن گونه که بر شما واجب بود، ادا نکردید. از این رو آن معرفت به کار شما نیامد.

2 - به پیامبر خدا ایمان آوردید، ولى در عمل با سنت و روش او مخالفت کردید، پس ثمره ایمان شما چه شد؟

3 - کتاب خدا (قرآن) را خواندید، ولى در عمل با آن مخالفت کردید.

4 - گفتید ما از آتش دوزخ میترسیم، ولى در همه حالات به واسطه گناهان خود به سوى جهنم مى‏روید.

5 - گفتید ما به بهشت تمایل و رغبت داریم، ولى کارهایى انجام میدهید که شما را از بهشت دور می‏سازد.

6 - نعمت‏هاى خدا را استفاده مى‏کنید، ولى شکر و سپاس گزارى نمیکند.

7 - خداوند فرمود: شیطان دشمن شما است، شما نیز او را دشمن گیرید. شما به زبان او را لعن مى‏کنید، ولى در عمل با او دوستى مینمایید و از او اطاعت می‏کنید.

8 - عیب‏هاى مردم را برابر دیدگان‏تان قرار دادید و عیب‏هاى خود را پشت سرانداختید، در نتیجه کسى را ملامت می‏کنید که خود به ملامت سزاوارتر از او هستید.


با این وضع چه دعایى از شما مستجاب گردد، در صورتى که شما راه‏ها و درهاى دعا را به روى خود بسته ‏اید؟!

«پس تقوا پیشه کنید؛ کارهایتان را اصلاح کنید؛ امر به معروف و نهى از منکر کنید تا خدا دعایتان را مستجاب کند

برگرفته از کتاب بحارالانوار جلد 93 صفحه 376

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:43:00 ق.ظ ]





وارث: اگرچه احسان و نیکی به والدین در قرآن کریم و روایات سفارش و تأکید شده است و ظاهراً از دیدگاه اسلامی توصیه‌هایی که در مورد خوش‌رفتاری با والدین وجود شده، در مورد فرزندان وجود ندارد، اما در مواردی نیز حقوق فرزندان مقدم است. برای نمونه؛ تأمین نفقه همسر و فرزندان واجب است و والدین در مرحله بعد قرار می‌گیرند.[1]
وظیفه تعلیم و تربیت فرزند بر عهده والدین است، اما فرزند چنین وظیفه‌ای نسبت به والدین خویش ندارد و نمی‌تواند به بهانه احسان به آنان، از تربیت فرزندانش غافل شود.
به هر حال؛ باید گفت: حق اولاد هم حق کمی نیست؛ به دیگر سخن؛ حقوق فرزندان و والدین متقابل است، هم والدین بر فرزندان حقوقى دارند که باید فرزندان رعایت کنند و هم فرزندان بر والدین حقوقى دارند که والدین باید رعایت کنند. چنان‌که در روایات می‌خوانیم:
پیامبر خدا(ص) فرمود: «رحمت خدا بر آن‌کس که فرزندش را بر نیکوکار بودنش کمک می‌کند، بدین‌گونه که از خطاى او در می‌گذرد و به درگاه خدا برایش دعا می‌کند!».[2]
امام علی(ع) فرمود: «بی‌گمان، فرزند، حقّى بر پدر دارد و پدر، حقّى بر فرزند؛ حقّ پدر بر فرزند، این است که از او در هر کارى جز معصیت خدا، فرمان‌بردارى کند و حق فرزند بر پدر، آن است که نام نیکی برایش انتخاب کند. او را به بهترین وجه در معرض تعلیم و تربیت قرار دهد و قرآن را به او بیاموزد».[3]

________________________________________
[1]. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج ‌2، ص 319، قم، مؤسسه مطبوعات دار العلم، چاپ اول.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏6، ص 50، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 546، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:40:00 ق.ظ ]