در اين معاهده، ميثاق گيرنده خداوند و ميثاق دهنده انسان بوده، و شاهد بر اين ميثاق نيز خود انسان است. (وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ) خدا انسان را شاهد بر خود وى قرار داد و به او گفت: ببين كه بر ربوبيت خدا و به عبوديت خويش ميثاق مى بندى. شاهد بودن انسان يعنى: مشاهده حقيقت خود كه همان ربط وجودى است و شهود ربط وجودى عين اطلاع از اين است كه تمام ذات و هستى او وابسته به وجود خداوند و براى خداست. به بيان ديگر، وقتى در آن عالم، كه عنداللّه بود، انسان خود را مشاهده كرد، همه هستى خود را از آن خدا ديد و عبد بودن خود و ربوبيت خداوند را مشاهده كرد. در روايات نيز آمده است كه همه انسان ها هنگام عهد سپردن خدا را ديده و شناخته بودند.
آية اللّه جوادى آملى اين عهد را عهد فطرى انسان با خدا دانسته و خداگرايى فطرى را ثمره اين شناخت و پيمان فطرى برشمرده است. اما به نظر مى رسد كه توضيح و تبيين علّامه طباطبائى مناسبتر است؛ زيرا فطرت همان آفرينش ويژه انسان است كه او را در نسبتى خاص با خدا قرار داده و خداگرايى را در جوهره وجودى او ريشه دار كرده و اين وضعيت با جنبه ملكوتى و روحانى انسان هماهنگ است.
علّامه طباطبائى اين عهد و پيمان را بر جنبه ملكوتى انسان تطبيق كرده و فرموده اند: «ملكوت همه چيز آن روى باطن اشياست كه به سوى پروردگار بوده و مشاهده آن ملازم با يقين است؛ همانطور كه از سخن خداوند فهميده مى شود: (وَ كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ) ؛ اين چنين ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا از اهل يقين باشد. … نه از جهت شيئيت مادى كه شناخت خواص اشيا را نتيجه مى دهد، بلكه از جهت وجودى آنها، كه غير مستقل و مربوط و محتاج به پرودگارى است كه او و همه چيز را تدبير مى كند و او پروردگار جهانيان است. انسان ها پيش از حضور در اين عالم پست مادى، در ملكوت به سر مى بردند و در حضور خداوند، او را با همه عظمت و جلال و جمال مشاهده كرده، به ربوبيتش شهادت دادند. راستى در بندگى و پاسدارى از پيمان الهى و نباختن آن در برابر بهاى اندك، شرط اول ورود به عالم «عنديت» و رسيدن به حيات طيّبه است.

صفحات: · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...