نرجس
 
   



جایگاه اشتغال زنان در سبک زندگی

با نگاهی به آمار و ارقام مشارکت اجتماعی زنان می‌توان دریافت این مهم نیز همانند آمار قبولی دختران در دانشگاه سوار بر منحنی صعودی می‌تازد و زنان در عرصه‌ی اشتغال نیز همچون تحصیل می‌روند تا از مردان پیشی بگیرند. با وجود این، اشتغال زنان یکی از مسائلی است که هنوز هم جای بحث دارد. از همین رو، همواره کار کردن زن در خارج از خانه، با توجه به ویژگی‌های ذاتی و تأثیرگذار وی در خانواده و نقش‌های بی‌بدیل مادری و همسری، با نگاه‌های منتقد همراه بوده است.

از سوی دیگر، باید در نظر داشت مشارکت اجتماعی زن، به صورتی که امروز در تعاریف ما جای گرفته، نقش‌های اصلی و مهمی را که سبک زندگی ‌اسلامی‌-ایرانی برای وی در نظر گرفته است تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. به بیان دیگر، سبک زندگی اسلامی‌-ایرانی نه فقط خانه‌داری را یک شغل بسیار مهم می‌داند، بلکه آن قدر برای نقش‌های مادری و همسری زن ارزش قائل است که دیگر نقش‌های وی را در سایه‌ی این دو وظیفه‌ی حساس تعریف می‌کند، زیرا این نقش‌ها، بر خلاف دیگر وظایف تعریف‌شده در ساختار جامعه، هیچ جایگزینی ندارند.

ادامه »

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-07-28] [ 09:06:00 ق.ظ ]






عروسك باربی در این خصوص جایگاه ویژه‌ای دارد، چرا كه به كمك تبلیغات گسترده‌ای كه حول محور آن صورت می‌گیرد به خوبی می‌تواند مفاهیم مورد نظر طرّاحان خود را القا كرده و انتقال دهد. باربی از منظر‌های مختلف به عنوان الگو و سرمشق به كودكان و نوجوانان تحمیل می‌شود و چون آموزگاری مهربان، دستشان را گرفته و به تعلیمشان می‌پردازد و به طور غیر آشكار به جامعه دختران پر احساس، آموزش می‌دهد كه مردانِ امروز چه انتظاری از آنها دارند و به مردان نیز می‌آموزد كه از زنان چه انتظاراتی باید داشته باشند.
بدون شك بخشی از علل مهمّ الگو شدن باربی برای دختران، ایجاد گرایش شدید در مردان به مدل باربی است. وقتی توسنِ خواهش‌ها و رغبت مردان به سوی زنانی از جنس و نمونه عروسك ظریف اندامِ آمریكایی ره می‌سپارد، بدیهی است كه زنان برای شكار دل مردان، خود را به شكل و شمایل آن در آورند؛ چرا كه زنان به صورت ذاتی خواهان تسخیر قلب مردان هستند؛ بنابراین خواست‌های مردان نیز، فشار مضاعفی را مبنی بر الگوپذیری از مدل باربی بر آنها تحمیل می‌كند. امروزه سیل كالاهای مورد نیاز مردم با آرم باربی در سرتاسر جهان پراكنده شده است تا قالبِ زن مورد پسند مردان و الگوی دختران هماره در مقابل چشمان آنها باشد.
باربی نماد و سمبل فرهنگ آمریكایی با ویژگی تجمّل‌گرایی، مدگرایی و مصرف‌گرایی است كه تلاش می‌كند به همراه خیل عظیم لوازم جانبی یا انبوه سربازان خود، نوع زندگی آمریكایی را به كودكان و نوجوانان جهان تحمیل نماید و مردان و زنان آینده را با فرهنگ و ارزش‌های خود تربیت كند.
زندگی زن آمریكایی آن هم با الگوی باربی مؤلّفه‌های مختلفی دارد كه این عروسك برای نهادینه كردن آنها طرّاحی شده است. مدل لباس‌های باربی، رقص، زندگی تجمّلاتی و فانتزی، مصرف‌گرایی محض، معاشرت‌های بی‌قید و شرط، لذّت‌جویی و اباحه‌گری، دوری از معنویّت و همه و همه برای ساماندهی یك هدف، طرّاحی‌ شده‌اند، اینكه چگونه الگوی زندگی، سلیقه و خواست‌های یك زن آمریكایی را ملكه ذهنی كودكان نمایند و به همراه متعلّقات بی‌شمار باربی، نیازهای زن عشرت‌طلب و رهای آمریكایی را به عنوان نیازهای متورّم شده و واقعی زن‌های آینده ملّت‌های دیگر جا بزنند.
از این رو اگر باربی بتواند احساسات، عواطف، افكار، ذائقه و نیازهای یك زن آمریكایی را به كودكان و نوجوانانِ غیر آمریكایی انتقال دهد و خواست‌ها و روحیّات آنها را متناسب با اهداف مهندسان و تئوری‌پردازان فرهنگی خود راهبری و هدایت كند به اهداف دراز مدّت خود كه همان استیلای فرهنگی است، دست یافته است؛ چرا كه به طور طبیعی تغییر ذائقه و احساس نیاز مصرف كنندگان، به مطالبات جدیدی دامن می‌زند.
دكترین فرهنگی آمریكا بر اومانیسم(بشر مداری به جای خدامحوری)، لیبرالیسم(اباحی‌گری)، سكولاریسم(عرفی اندیشی و دنیاگرایی) و هدونیسم(لذّت محوری) است. طبیعی است كه سیاستمداران و استراتژیست‌های فرهنگی آمریكا تلاش نمایند تا از طریق شیوه و راه‌كارهای مختلف، بنیان فرهنگی خود را تقویت و آن را در آمریكا و در سراسر جهان بسط و تسرّی دهند. یكی از این شیوه‌ها، تربیت دخترانِ آمریكا و سراسر جهان با گزاره‌های فرهنگی آمریكایی است. بنابراین به عنوان بهترین و كارآمدترین راه، اگر دختران سایر ملّت‌ها با ارزش‌های آمریكایی تربیت شوند، این دختران نقش همسران و مادران را در جوامع خودشان عهده‌دار می‌شوند؛ بنابراین مبتنی بر ارزش‌های آمریكایی، جامعه‌شان را اداره می‌كنند و این مهم‌ترین كاركرد تهاجمی یك فرهنگ مهاجم است كه شهروندان دیگر ممالك را با ارزش‌های خود بپروراند. این گونه است كه باربی در استراتژی فرهنگی آمریكا واجدِ بالاترین تأثیرها و ارزش‌گذاری‌هاست.۱
البتّه الگوی زندگی آمریكایی تنها به وسیله باربی تبلیغ نمی‌شود، بلكه باربی در این زنجیره فرهنگ‌سازی، تنها نقش یك حلقه مؤثّر را بازی می‌كند.
در غرب، الگوگیری از باربی به حدّی رایج است كه خوانندگان و هنرپیشگان مشهور هالیوودی با صرف هزینه‌های سرسام‌آور و رفتن به زیر تیغ جرّاحان توانا، خود را به شكل و شمایل آن در می‌آورند تا ذائقه‌های باربی پسند مردم را اشباع نمایند.
اینكه امروز غالب هنرپیشه‌های معروف زن دنیا،اندام،مو،ابرو و آرایشی متناسب با مدل باربی دارند، شاهدی بر دامنه نفوذ پرنسس باربی بر بخشی از سربازان و مبلّغان با نفوذ خود است.
پیش‌تر در جامعه خودمان نیز مد شده بود كه افرادی برای زیبایی چهره‌شان به جرّاحی پلاستیكی گونه و بینی اقدام می‌كردند یا رنگ چشمان مشكی و زیبای خود را، به وسیله لنزهایی به رنگ آبی و سبز تغییر می‌دادند و نیز مادران باردار برای حفظ تناسب اندامشان به سزارین و سپس به شیر خشك متوسّل می‌شدند؛ در حالی كه به گواه همه متخصّصان، زایمان طبیعی و تغذیه بچّه از شیر مادر، علاوه بر سلامت مادران، نقش مهمّ و اساسی در بازگشت تناسب اندام آنها ایفا می‌كند.
بنابراین باربی ابتدا با ایجاد بی‌هویّتی، بی‌اعتمادی و از خود بیگانگی، بنیان ارزش‌های پذیرفته شده كودكان و نوجوانان را فرو می‌ریزد و سپس الگوی خود را با لطایف الحیلی به آنها تحمیل و تزریق می‌كند.
ترفندهای هوشمندانه‌ای كه برای ترویج و نهادینه كردن باربی به كار گرفته می‌‌شود، بدان جهت است كه الگو و مدلی كه به واسطه باربی ارائه می‌شود، دارای تفاوت و بلكه تضادهای اساسی با فرهنگ و ارزش‌های پذیرفته شده كودكان اكثر كشورها است. از این رو برای فتح قلعه دل كودكان، راهی جز حیله‌گری و به كار بستن نیرنگ‌های جذّاب و افسون‌گر وجود ندارد.

قصّه عروسك باربی
آقا و خانم الیود و روت هندلر در سال ۱۹۴۵ م. كمپانی “متل” را در “ایالت كالیفرنیای جنوبی” آمریكا تأسیس كردند. این شركت ابتدا به تولید قاب عكس و مبلمان خانه می‌پرداخت، ولی به مرور زمان و در نهایت به تولید اسباب بازی روی آورد. كمپانی متل در سال ۱۹۵۵ م. برای تبلیغ اسباب‌بازی‌ها در نمایش‌های تلویزیونی با كلوپ “میكی ماوس” به همكاری پرداخت كه موجب دگرگونی ساختاری در تجارت اسباب بازی شد. این كمپانی چهار سال بعد به دلیل علاقه دختر هندلر به عروسك‌های كاغذی، ساخت عروسك را دنبال كرد كه منجر به عقد قرارداد برای دریافت امتیاز عروسك آلمانی “لی لی” شد. عروسك لی لی برگرفته از شخصیّت، اندام و چهره یك زن خیابان‌گرد آلمانی به همین نام بود. لی لی به عنوان یك قطعه كلكسیونی به بزرگسالان به ویژه به كلكسیونرهای اسباب بازی فروخته می‌شد. در مورد عروسك لی لی نقل قول‌های دیگری نیز وجود دارد، از جمله اینكه:
عروسك مو بور و شیك لی لی بر اساس شخصیّت یكی از داستان‌های مصوّر روزنامه “بیلیت” ساخته شد و در سال ۱۹۵۵ م. در “آلمان” به بازار آمد. هدف لی لی جذب مخاطبان بزرگسال بود.۲
كمپانی متل با ایجاد تغییراتی، صورت بندی نژادی عروسك لی لی را به “آنگلوساكسون” همانند كرد.۳ با ایجاد تغییراتی در صورت‌بندی لی لی، عروسك باربی متولّد شد و به زودی در صفّ اوّل اسباب بازی ویژه دختران قرار گرفت.

 

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 09:05:00 ق.ظ ]




شوهرداری حضرت زهرای مرضیه(س) بهترین الگو برای زنان مسلمان است. رفتار حضرت زهرا(س) با شوهر در عالی ترین مرحله صفا و مهربانی بود. نه تنها هرگز خاطر شوهر را نرنجاند بلکه یاوری مهربان برای او بود.
حضرت علی(ع) می فرمایند: «سوگند به خدا، من زهرا(س) را تا آن زمان که خداوند او را به سوی خود برد، خشمگین نساختم و در هیچ کاری موجب ناخشنودی او نشدم. او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد و عملی از او سر
نزد تا باعث ناخشنودی من شود.»
و همچنین نقل است که امام علی(ع) فرمود:[5] هرگاه به چهره او «زهرا(س)» نگاه می کردم هر گونه غم و اندوه از من برطرف می شد.[6]
پس از ماجرای تلخ سقیفه، سران سقیفه برای جلب افکار عمومی مردم به فکر چاره افتادند تا به گونه ای که از حضرت زهرا(س) دلجویی نمایند که اجازه ملاقات می خواستند. اما فاطمه زهرا(س) هر گونه پیشنهادی را رد می نمود و موضع اعتراض و سکوت و بیزاری را ادامه می داد.
روزی امام علی(ع) وارد منزل شد و فرمود: فاطمه جان خلیفه و عمر در پشت درب منزل، منتظر اجازه ورود می باشند، تا نظر شما چه باشد. حضرت زهرا(س) فرمودند: «علی جان خانه، خانه توست و من همسر تو می باشم هر آنچه می خواهی انجام ده.»[7]
همسرداری حضرت فاطمه(س) نیز بهترین الگو برای زنان مسلمان است. شیوه رفتار با همسر برای یک زن آن قدر مهم است که حضرت علی(ع) می فرماید: جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است.
فاطمه(س) با آن همه فضیلت، همسری نیکو و مطیع برای امیر مؤمنان علی(ع) بود. روایت است هنگامی که علی(ع) به فاطمه (س) می نگریست، غم و اندوهش برطرف می شد.
رسول خدا در اولین شب ازدواج علی (ع) و زهرا(س) کارهای آنان را به این شکل تقسیم نمود: خمیر کردن آرد و پختن نان و تمیز کردن و جارو زدن خانه به عهده فاطمه (س) باشد و کارهای بیرون منزل از قبیل جمع آوری هیزم و مواد غذایی را علی(ع) انجام دهد.
پس از آن بود که حضرت زهرا(س) فرمود: جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم، زیرا رسول خدا (ص) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، باز داشت.
فاطمه (س) هیچ گاه حتی اموری را که احتمال می داد علی(ع) قادر به تدارک آنها نباشد، از او طلب نمی نمود؛ تا آنجا که از علی(ع) در رابطه با فاطمه(س) نقل شده است: به خدا سوگند که او را به خشم نیاوردم و تا هنگامی که زنده بود، او را وادار به کاری که خوشش نیاید نکردم؛ او نیز مرا به خشم نیاورد و نافرمانی هم نکرد.
از ویژگی های مهم حضرت فاطمه(س) این بود که آن بزرگوار بهترین یار و یاور شوهرش علی(ع) در اجرای فرامین الهی بود. پیامبر(ص) از علی(ع) سوال کرد: همسرت را چگونه یافتی؟ و علی(ع) پاسخ گفت: نِعْمَ الْعَوْنُ علی طاعَةِ اللَّه(بهترین یار و یاور برای اطاعت و بندگی خدا).
آن بانوی بزرگوار، نام همسر خود را با احترام یاد می کرد. گاهی وی را با کنیه «ابالحسن» می خواند و گاهی با یاد قرابت نسبی(یا ابن عم) وی را ندا می داد. در حدیث شریف کساء آمده است که حضرت فاطمه(س) می فرماید: ابوالحسن علی بن ابیطالب وارد شد و فرمود سلام بر تو ای دختر رسول خدا گفتم: و بر تو باد سلام ای ابا الحسن و ای امیر مؤ منان. این گونه نقل نام و خطاب احترام آمیز یکی از نکات اصلی رابطه زوجین نسبت به یکدیگر است.
از دیگر نکات متابعت ایشان از شوهر بود. نقل است هنگامی که مصدوم کردن حضرت زهرا(س) از امیرمومنان درخواست ملاقات و عیادت ایشان را کردند، حضرت علی(ع) تقاضای آن دو را به فاطمه(س) ارائه کردند و ایشان در جواب فرمودند: البیت بیتک و الحره امتک(خانه متعلق به شماست و من هم به منزله کنیز و خدمتگزار در خانه شماهستم).
رسیدگی به وضع ظاهری به خاطر همسر از اصول زندگی یک زن و مرد مسلمان است. آمده است پیامبر برای شب عروسی حضرت زهرا(س) دستور داد عطرهایی خوشبو تهیه کنند و حضرت زهرا(س) نیز در داخل خانه دائماً معطر بودند.
تربیت و رفتار با فرزندان
سیره رفتار فاطمه(س) با فرزندان خود نیز سرمشقی مناسب برای تربیت صحیح فرزندان است. ایشان به فرزندان احترام می گذاشتند و آنها را با احترام خطاب می کردند و همیشه سعی در آموزش و تربیت دینی و اخلاقی آنها داشتند.
در حدیث شریف کساء حضرت فاطمه(س) در پاسخ سلام فرزند خود امام حسن(ع) می فرماید: سلام برتو ای نور دیده ام و میوه دلم. و در پاسخ سلام امام حسین(ع) می فرماید: سلام بر تو ای فرزند من و ای نور دیده ام و میوه دلم.
حضرت زهرا (س) فرزندان خود را همیشه برای یادگیری و تعلیم و تزکیه آماده می کرد؛ به عنوان مثال به فرزندش حسن(ع) می فرمود: «به مسجد برو، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن».
و در عین حال شادی و خوشحالی را در بیت خود تسری می داد و این تا حدی بود که از بازی با کودکان که نقش بسزایی در تربیت آنها دارد اجتناب نمی نمود. نقل شده است که فاطمه(س) فرزندش حسن(ع) را روی دست می گرفت و بالا می انداخت و حرکت می داد و می فرمود: اشبه أباک یاحسن، و اخلع عن الحق الرّسن، و اعبد الهاً ذامنن، و لاتوال ذا الاحسن.(ای حسن، نظیر پدرت باش و ریسمان ظلم از حق دور کن، و خداوندی را که صاحب نعمت هاست پرستش کن و با افراد تیره دل دوست مباش).
ایشان همیشه رسیدگی به فرزندان را در اولویت قرار می داد. سلمان می گوید: روزی فاطمه زهرا(س) را دیدم که مشغول آسیاب بود. در این هنگام فرزندش حسین گریه می کرد. عرض کردم: برای کمک به شما آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ ایشان فرمود: من به آرام کردن فرزند اولی هستم، شما آسیاب را بچرخانید.
همچنین از نکات بارز حضرت زهرا(س) در تربیت فرزندان سبک عملی تشویق به عبادت برای آنها بود. مسلما وقتی والدین الگوی عملی کودکان برای عبادت پروردگار باشند، در آینده و بزرگ سالی آنها نیز به تعصی از والدین این راه را پیش خواهند برد.
در همین زمینه امام حسن(ع) می فرماید: مادرم فاطمه را در شب جمعه در محراب عبادت دیدم که به عبادت و نماز مشغول است، او پیوسته به رکوع و سجود مشغول بود که شب به پایان رسید.
آن حضرت در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان کودکان خود را به بیداری فرا می خواند. حضرت در روز بچه ها را می خواباند تا استراحت کنند و غذای کمتری به آنان می داد تا بدین گونه زمینه و موقعیت بهتری برای شب زنده داری داشته باشند. ایشان نمی گذاشت احدی از اهل خانه خوابش ببرد و می فرمود: محروم است کسی که از برکات شب قدر محروم بماند.
از نکات دیگر تربیتی ایشان عدالت در توجه به کودکان بود. آمده است روزی امام حسن(ع) نزد پیامبر(ص) آمد و اظهار تشنگی کرد. رسول خدا(ص) برخاست، ظرفی برداشت و از گوسفندی که داخل منزل بود مقداری شیر دوشید و به امام حسن(ع) داد. فاطمه زهرا (س)، به پیامبر(ص) گفت: گویا حسن برای شما عزیزتر از حسین است. پیامبر(ص) فرمود: نه. هردو برایم عزیز و محبوبند ولی چون اول حسن تقاضای آب کرد او را مقدم داشتم.
همچنین روزی حسنین(ع) در حضور پیامبر(ص) کشتی گرفتند. در این میان فاطمه(س) شنید که پدر بزرگوارش، امام حسن را به پیروزی بر امام حسین ترغیب می کند. حضرت زهرا(س) از این نوع رفتار پیامبر(ص) اظهار تعجب کرد. پیامبر فرمود: دوستم جبرئیل، حسین را تشویق می کند و من حسن را تشویق می نمایم.
تشویق فرزندان به فراگیری سواد آموزی
حضرت زهرا(س) از همان آغاز کودکی فرزندانش، عبادت خدای تعالی را در روح و روان آنها تثبیت کرد و خوی پرستش خدای یکتا را در فطرت لطیف آنها سرشت و از همان آغاز به آنها علم آموخت و آنها را برای کسب معارف و تشویق در فراگیری، آماده می‏کرد، به عنوان مثال به فرزندش حسن(ع) که هفت ساله بود می‏فرمود: «به مسجد برو، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن.»[8]
حضرت فاطمه زهرا(س) در آموختن مسائل دین به دیگران از اشتیاق زایدالوصفی بهره مند بود. روزی زنی نزد او آمد وگفت: مادری پیر دارم که در مورد نماز خود اشتباهی کرد و مرا فرستاده تا از شما مسئله ای را بپرسم. حضرت زهرا(س) سؤال او را پاسخ فرمود؛ زن برای بار دوم وسوم مسئله ای پرسید و پاسخ شنید. این کار تا ده بار تکرار شد و هر بار آن بانوی بزرگوار، سؤال وی راپاسخ فرمود. زن از رفت و آمدهای پی در پی شرمگین شد و گفت: دیگر شما را به زحمت نمی اندازم. فاطمه(س) فرمود: باز هم بیا و سوال هایت را بپرس، تو هر قدر سؤال کنی من ناراحت نمی شوم. زیرا از پدرم رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم شنیدم که فرمود: روز قیامت علمای پیرو ما محشور می شوند و به آنها به اندازه دانش شان خلعت های گرانبها عطا می گردد و اندازه پاداش به نسبت میزان تلاش است که برای ارشاد و هدایت بندگان خدا نموده اند.
ساده زیستی زهرایی
ساده زیستی و پرهیز از تجمل از نکات بارز زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) است. مهریه کم، جهیزیه مختصر، اکتفا به غذای اندک و معاش کم، استفاده از حداقل امکانات برای زندگی و… همانگونه که در فوق شرح داده شد از خصوصیات آشکار سیده زنان عالم است.
شیعه و سنی نقل کرده‏اند، امیرمؤمنان و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین(ع) و خادمه آنان «فضه» طبق نذری که کرده بودند سه روز، روزه گرفتند.
شب اول هنگام افطار فقیری در زد، حضرت علی(ع) افطار خود را به او داد. سایرین نیز به او اقتدا کرده و افطار خود را به فقیر دادند و با آب افطار کردند. شب دوم یتیمی در زد و باز افطار خود را به او دادند. شب سوم نیز اسیری آمد و چیزی طلبید، این بار نیز افطار خود را به او دادند. آنگاه از سوی خدای متعال سوره «هل آتی علی الانسان» نازل شد.[9] و در آن آیه «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» اشاره به ایثار و انفاق آن بزرگواران دارد.[10] تفسیر این داستان را در تفاسیر شیعه و سنی و از جمله در تفسیر معروف «کشاف» تألیف عالم و مفسر بزرگ سنی «جاراللّه‏ زمخشری» می‏توان یافت.
روح عبادت و نیایش
تجلی عبادت و روح عادت در سیره حضرت موج میزد به گونهای که عبادت و ایشان زبانزد عام و خاص، دوست دشمن بوده است. حضرت پیامبر(ص) درباره حضرت فاطمه(س)می فرمود: ایمان به خدا در اعماق دل و باطن روح زهراء چنان نفوذ کرده که برای عبادت خدا خودش را از همه چیز فارغ می سازد. فاطمه دخترم بهترین زن عالم است. پاره تن من و نور چشم من و میوه دل من و روح و روان من است. حوریه ای است به صورت انسان. آنگاه که در محراب عبادت می ایستد نورش برای ملائک آسمان درخشندگی دارد و خداوند به ملائکه خطاب می کند: بنده مرا ببینید! چطور در مقابل من به نماز ایستاده و اعضای بدنش را خوف می لرزد و غرق عبادت است! ای ملائکه گواه باشید که پیروان فاطمه را از عذاب دوزخ در امان قرار دادم.
در حدیث دیگری به سلمان می فرماید: ای سلمان! خدای تعالی چنان دل و جان و تمام اعضاء و جوارح دخترم فاطمه را به ایمان پر کرده که یک سره برای عبادت و فرمانبرداری حق تعالی خود را از همه چیز فارغ ساخته است.
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: در دنیا کسی عابدتر از مادرم فاطمه(س) نبود؛ آن قدر به عبادت می ایستاد تا پاهایش ورم می کرد. همین طور ابن عمره از پدرش نقل می کند که گفت: از امام صادق(ع) پرسیدم: چرا فاطمه(س) زهرا نامیده شد؟
فرمود: برای آن که وقتی فاطمه زهرا(س) در محراب عبادت می ایستاد، نورش برای اهل آسمان می درخشید، همان طوری که نور ستارگان برای اهل زمین می درخشد.
امام مجتبی(ع) نقل فرموده اند که: «مادرم فاطمه(س) را دیدم شب جمعه در محراب خود به عبادت برخاسته است و تا نمایان شدن سپیده صبح در عبادت و رکوع و سجود می بود، و می شنیدم که برای مؤمنین و مؤمنات دعا می فرمود و آنان را نام می برد و برایشان دعا می کرد، و برای خود هیچ دعا نمی کرد، به او گفتم: مادر! چرا همان طوری که برای دیگران دعا می فرمایی برای خودت دعا نمی کنی؟ فرمود: پسرم، ابتدا همسایه سپس خانه خود.
سبک زندگی سیاسی و اجتماعی
حضرت فاطمه(س) حتی الامکان از ظاهر شدن در انظار عمومی اجتناب می کرد اما این بدان معنی نبود که در مواقع حساس و لازم از انجام وظیفه خود شانه خالی کند.
ابن ابی الحدید از واقدی نقل می کند که پس از جنگ احد فاطمه(س) با گروهی از زنان مدینه از خانه خارج شد و چون چهره مجروح پدرش را دید او را در آغوش گرفت و خون از صورت مبارکش پاک کرد؛ سپس آبی فراهم نمود و خون های چهره رسول خدا را شست و شمشیر او را پاک کرد.
همچنین می نویسد: زنانی که از مدینه آمده بودند چهارده نفر بودند که زهرا(س) یکی از آنان بود و آب و نان با خود به جبهه برده و در کنار رزمندگان از مجروحین پرستاری می کردند.
همچنین علی(ع) نقل می کند:ما به مراه پیامبر(ص) در جریان حفر خندق بودیم که فاطمه(س) با تکه نانی نزد پیامبر(ص) آمد و آن را به خدمت او برد. پیامبر(ص) فرمود: این چیست فاطمه عرض کرد: از نانی است که برای دو فرزندم پختم، این تکه آن را برای شما آوردم. پیامبر(ص) فرمود: دخترم! این اولین غذایی است که بعد از سه روز وارد دهان پدرت می شود.
دفاع از حریم امامت و ولایت
بدون شک امامت حلقه اتصال نبوت است. پیامبر جانشین و امام بعد از خود را دراندک مناسبت های مختلف قبل از وحی و بعد از رسالت خطیر نبوت بیان می کرد. اما بعد از رحلت جانگداز پیامبر امامت و وصایای پیامبر را کنار گذاشتند. دختر پیامبر برای تبیین موضوع مهم امامت تلاش فراوان نمود. گریه ها و ندبه های این بانوی بهشتی بالاترین فریاد و دفاع از مقام امامت بود. بیرون کشاندن حضرت فاطمه(س) از خانه‌اش به بیت‌الاحزان، نه تنها به نفع خلیفه و دستیارانش تمام نشد؛ بلکه باعث وبال حکومت گردید. آن‌ها می‌خواستند حضرت زهرا(س) را از مسجد رسول ‌خدا(ص) که محل تجمع مردم بود، دور سازند؛ ولی با این کار سند دیگری بر مظلومیت حضرت زهرا(س) افزودند.زیرا مردم می‌دیدند که عده‌ای که خود را از پیروان آنان می‌دانند و به نبوت پدرش اعتراف دارند، ظلم و ستمگری‌شان به جایی رسیده است که نزدیک‌ترین مردم به رسول‌خدا(ص) یعنی دخترش را که عواطف زنانه خود را دارد، در فشار قرار دادند و او را از اظهار حزن و اندوه در فراق پدرش باز داشتند که مبادا حضرت زهرا(س) از ظلمی که بر او روا داشته‌اند، با صدای بلند سخن بگوید. ولی صدیقة طاهر (س) به رغم هیئت حاکمه، به اعتراض خویش در قالب حزن و اندوه ادامه داد و از خانه‌اش به بقیع در زیر درختچه‌ای مأوی گزید. هنگامی که آن درخت را قطع نمودند، امام علی(ع) سایبانی به نام بیت‌الاحزان ساخت و حضرت زهرا(س) در آنجا قرار گرفت.
از مهم ترین و بارزترین قله های زندگی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) دفاع ایشان از حریم ولایت امیرمومنان علی(ع) و خطبه فدکیه آن حضرت است. که سرانجام آن حضرت در راه دفاع از ولایت مجروح شده، نوزادش محسن(ع) را سقط کرده و به شهادت رسید.
پی نوشت ها:
[1] مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص134، کشف الغمه، ج1، ص492، بیت الاحزان، ص37.
[2] کلینی، روضه الکافی، ص165.
[3] مجلسی، بحارالانوار، ج43 و 42 و 82، بیت الاحزان، ص23.
[4] مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص50 و 51، بیت‏ الاحزان، ص21.
[5]حسینی شاهرودی، سید محمد، الگوهای رفتاری حضرت زهرا(س)، تربیت فرزند، ص 16.
[6]حسینی، سیدعلی، کرامات و مقامات عرفانی حضرت زهرا(س)، ص44.
[7]دشتی، محمد، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهرا(س)، ص

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 09:04:00 ق.ظ ]




سبک زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها
تاريخ : دوشنبه شانزدهم فروردین ۱۳۹۵ | 17:58 | نویسنده : هانیه مرادی-بهرام کریمی
خاندان وحی نبوت به عنوان بهترین اولیاء الهی داری سبک زندگی الهی بودند. و زندگی اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) راهنمای بسیار روشنی است برای کسانی که بخواهند به بهترین حیات دنیوی و اخروی دست یابند. این مساله آنقدر پر اهمیت است که در برخی احادیث شیعه گی و پیروی از ایشان به التزام و تبعیت عملی از سبک زندگی ایشان در آمده است.
در زیارت مقدسه جامعه کبیره که از امام هادی(ع) نقل شده است می خوانیم:اَلسَّلامُ عَلی مَحاَّلِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ(سلام بر جایگاه های شناسایی خدا)؛ آنچه از این فراز بر می آید این است که بهترین راه و جایگاه برای شناخت خدا و راه رسیدن به خدا بررسی زندگی ائمه و معصومین(ع) است.همین طور در فرازی دیگر از این زیارت امده است: مَنْ اَتیکُمْ نَجی وَمَنْ لَمْ یَاْتِکُمْ هَلَک(هرکس به نزد شما آمد نجات یافت و هر کس نیامد هلاک شد).و ثمره وصال انسان به آن بزرگواران را طیباً لِخَلْقِنا وَ طَهارَةً لاِنْفُسِنا وَ تَزْکیةً لَنا وَ کفّارَةً لِذُنُوبِنا(موجب پاکی اخلاق ما و پاک شدن خود ما و تزکیه ما و کفاره گناهان ما) بیان می کند.
در فرازی از زیارت عاشورا می خوانیم:اللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَمَماتی مَماتَ مُحَمَّد وَآل مُحَمَّد. که همان اشاره به خواست خداوند و دعای شیعه برای قرار گرفتن در مسیر سبک زندگی اهل بیت(ع) است.
از میان معصومین(ع) آن که زندگی پر برکتش به خصوص برای زنان مسلمان همچون خورشیدی نورافشانی می کند، وجود نازنین حضرت فاطمه زهرا(س) است که آشنایی با سبک زندگی آن حضرت بسیار برای ما راهگشا خواهد بود.
در جامعه امروز که نظام سرمایه داری غرب با تهاجم فرهنگی خود سعی دارد الگویی مبتذل و غیرانسانی برای زنان و دختران مسلمان ارائه کند مسلما پرداخت به ابعاد گوناگون شخصیتی آن حضرت می تواند الگوی عملی مناسبی برای جامعه شیعی باشد.
در ذیل به بررسی برخی از گوشه های از سبک زندگی عبرت آموز زندگی سراسر تور حضرت فاطمه زهرا(س) می پردازیم:
رفتار با والدین و احترام محبت آمیز به پدربزرگوار خویش
حضرت فاطمه سلام الله علیها هشت سال در مکه پا به پای پدر در اعتلا و پیشرفت اسلام کوشید و در آزار کفار و مشرکان و منافقان یار و مددکار پدر بود. در دره و شعب ابوطالب، سه سال درکنار پدر تحمل کرد و زمانی که مشرکان پیامبر(ص) را آزار و اذیت و زخمی و یا جسارتی می کردند، پیامبر(ص) را دلداری می داد و زخم هایش را مداوا می کرد؛ این گونه بود که پیامبر(ص) ایشان را «ام ابیها»(مادر پدرش) نامید.
فاطمه زهرا(س) در همه حال به یاد پدر گرامی خویش بود و از هیچ نعمت و کمکی برای یاری به پدر دریغ نمی کرد. در روایت است که: سه روز بود که پیامبر(ص) غذایی نخورده بودند به طوری که بر حضرت سخت می گذشت. در نزد همسرانش خوراکی یافت نمی شد. نزد فاطمه آمد و گفت: دخترم نزد تو چیزی برای خوردن هست که بسیار گرسنه ام؟ عرض کرد: نه به خدا سوگند! وقتی پیامبر(ص) بیرون رفت، دخترش از اینکه نتوانسته پدر را سیر کند محزون شد. ناگهان دختر همسایه در زد و دو قرص نان و یک تکه گوشت خدمت فاطمه(س) آورد. او خوشحال شد و گفت خود را بر رسول خدا مقدم نمی داریم. درحالی که همه گرسنه بودند آن را زیر سبد نهاده و سرپوش بر آن گذاشت. حسن و حسین علیها السلام را خدمت پیامبر(ص) فرستاد، تا جدشان را برای غذا دعوت کنند. پیامبر(ص) تشریف آوردند و غذای بسیار معطری زیر سبد یافت. سوال کرد این غذا از کجاست؟ فاطمه(س) جواب داد: از جانب خدایی که به هر کس بخواهد بدون حساب روزی می دهد. پیامبر(ص) و همه اعضای خانواده علی(ع) و همسران پیامبر(ص) از آن غذا خوردند و برای همسایه ها هم فرستادند.
بانوی عطوفت حضرت زهرا(س) همیشه رفتاری سرشار و آمیخته از ادب و تواضع و فروتنی نسبت به پدر داشت. گرچه رابطه ایشان بسیار عاطفی و سراسر محبت و صمیمیت بود، اما این مانع احترام و تواضع ویژه ایشان نسبت به پیامبر(ص) نمی شد. نقل است از حضرت فاطمه(س) که فرمود: وقتی بر پیامبر(ص) آیه نازل شد(که پیامبر(ص) را با نامش خطاب نکنید)، هیبت پیامبر(ص) مرا گرفت، به طوری که نتوانستم به او “یا ابة” بگویم و یا رسول الله به او می گفتم. حضرت از من روی گرداند. چند بار به همین ترتیب صدا کردم و او جواب نداد. سپس فرمود: دخترم این آیه درباره تو و خاندان تو نازل نشده است. تو از منی و من از تو هستم. این آیه درباره اهل جفا و تکبر و کسانی که فخر می ورزند نازل شده است. تو “یا ابة” بگو. چون برای قلب من محبوب تر و برای پروردگار رضایت بخش تر است.
پیمان عشق و محبت(مرج البحرین یلتقیان)
از جمله نکات مهم زندگی حضرت فاطمه(س) ازدواج آن حضرت بود. ایشان خواستگارانی بسیار در میان صحابه داشت که از نظر مالی در رتبه های بالایی قرار داشتند اما رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول می نمود تا سرانجام جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد و گفت:ای محمد! خدا بر تو سلام می رساند و می فرماید فاطمه را به عقد علی درآور، خداوند علی را برای فاطمه و فاطمه را برای علی پسندیده است.
و فاطمه(س) و پیامبر(ص) و اگر بهتر بگوییم خداوند تبارک و تعالی، علی(ع) را که جوانی سرشار از ایمان و تعهد بود انتخاب کردند.
مسأله، مسأله زندگی، مهر و عطوفت، آرامش و تربیت، ایمان و تقوا بود. مسأله، مسأله حفظ دین و سلامت فکر و روح بود. قرار بود از محفل ساده و بی تکلف و بی ریای علی(ع) و فاطمه(س) هر لحظه نوری به عرش بلند شود و عرش را نورانی کند که خدا خود خواسته بود و اذن داده بود. آری! «فی بیوت اذن الله ان یرفع و یذکر فیها اسمه». قرار بود ماحصل این ازدواج حسن(ع) و حسین(ع) و زینب(س) وام کلثوم(س) باشند که هرکدام چون نوری در آسمان ولایت بدرخشند و راه زندگی ارادتمندانشان را به سوی خداوند روشن کنند.
فایده ای که آن ازدواج داشت چیزی نبود که با زر و سیم بتوان آن را قیمت گذاشت که هرچه فایده کمتر است معنویت بیشتر به ثمن بخث فروخته می شود و هرچه تجلی معنویت بیشتر باشد مال کم ارزش تر خواهد بود. قرار بود ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) الگویی شود برای شیعیانشان تا ابد.در روایاتی نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت. از اینجا مشخص می شود منظور پیامبر(ص) در کفویت زوجین، ایمان دو طرف است.
در آن زمان دارایی علی(ع) منحصر به شمشیر و زرهی بود برای جهاد در راه خدا و شتری برای کار در باغستان های مدینه. او به دستور پیامبر(ص) زره را کابین فاطمه(س) قرار داد که به حدود 400 درهم به فروش رسید و پول آن صرف فراهم آوردن مقدمات زندگیش شد.پیامبر(ص) مقدار اندکی از پول را به بلال داد تا با آن عطر بخرد و بقیه پول را به چند تن از صحابه داد تا جهیزیه را از بازار فراهم کنند.
جهیزیه ساده و اندکی فراهم و نزد پیامبر(ص) آوردند. ساده و بی تکلف می نمود. پیامبر(ص) چون سادگی بیش از حد اشیاء را نگریست دست به دعا بلند کرده و فرمود: خدا به اهل بیت برکت دهد. و البته خدانیز چنین کرد چرا که «انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» در حق هیچ کسی به جز این خاندان نازل نشد! آری خدا خواست که اهل بیت پاک و مطهر قرار گیرند، به دور از هرگونه رجس و نازیبایی و ناپاکی. و خدا خواست که تا روزگار هست و هست، هرجا کرامتی دیده شود دوستدارانش به یاد حسن(ع) بیفتند و هر جا قیامی در راه خدا بر علیه ظلم ستم کیشی روی دهد با پرچم حسین(ع) افراشته شود و الگوی هر زن مسلمانی زینب(س) باشد.
تفاهم در زندگی مشترک
امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: «به خدا سوگند(در سراسر زندگی مشترک با فاطمه(س) تا آنگاه که خدای عزیز و جلیل او را قبض روح فرمود هرگز او را خشمگین نساختم و بر هیچ کاری او را اکراه و اجبار نکردم، و او نیز مرا هرگز خشمگین نساخت و نافرمانی من نکرد؛ هر وقت به او نگاه می کردم رنج ها و اندوه هایم برطرف می شد.»[1]
تقسیم کار منزل با همسر
امام صادق(ع) می فرماید: «… علی(ع) آب و هیزم می آورد و حضرت فاطمه آرد می کرد و خمیر می ساخت و نان می پخت و لباس ها را وصله می زد، و آن بانوی گرامی از زیباترین مردم بود و گونه های مطهرش از زیبایی مثل گل بود. درود خدا بر او و پدر و فرزندانش باد.»[2]
امام علی(ع) فرموده است: «فاطمه به قدری با مشک آبکشی کرد تا بر سینه اش اثر گذاشت، و به قدری با آسیاب دستی آرد کرد تا دست هایش مجروح شد و آنقدر خانه روبی کرد و برای پخت و پز آتش زیر دیگ نهاد که لباس هایش گردآلود و دودی گردید؛ و در این امور زحمت و رنج بسیار به او می رسید. ..»[3]
پیامبر(ص) به فاطمه(س) کمک می کند. رسول خدا(س) به منزل حضرت علی وارد شد، او را دید که همراه فاطمه(س) مشغول آسیاب کردن هستند، پیامبر فرمودند: «کدامیک خسته تر هستید؟ حضرت علی عرض کرد: فاطمه ای رسول خدا! پیامبر(ص) به فاطمه(س) فرمودند: «دخترم برخیز» و فاطمه برخاست و پیامبر(ص) به جای او نشست و با علی(ع) در آرد کردن دانه ها یاری فرمود.[4]
بنابراین احترام به همسر و رعایت حقوق همسر و همسردوستی و فرزند دوستی و سخت کوشی در امور خانه و تبدیل خانه به مدرسه و تبدیل بخشی از خانه به مسجد و عبادت گاه و برنامه ریزی در کار خانه و رعایت حق خدمت کار و آموزش قرآن و اخلاق به خدمت کار از ویژگی های حضرت زهرا(س) بود چنان که تبدیل خانه به سنگر جهاد و مبارزه بر علیه ستمگران و دفاع از ولایت را در راستای وظایف خویش می دانست، همچنین توجه به دعا در حق همسایه و قانع بودن به خانه اجاره ای در اول زندگی و ایجاد روحیه عبادت و انفاق گروهی و خانوادگی در بین اعضا و و رعایت تفاهم با همسر و قبول مسئولیت شخصی در تربیت فرزندان و تقسیم کار در امور خانه و مشورت در امور و بردباری و تحمل فقر خانوادگی و مشکلات خانوادگی و فرمان پذیری از همسر از اخلاق و روحیات خاص حضرت زهرا(س) بود حتی رسیدن به انواع موفقیت های خانوادگی و سرودن شعر برای شوهر و فرزندان و پدر. نیز از اخلاق خانوادگی حضرت زهرا(س) می باشد

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 09:00:00 ق.ظ ]




سوره نور وخانواده ومهدویت

سوره نور، خانواده و مهدویت

سوره نور، سوره ای است که مباحث آن عمدتاً پیرامون اخلاق و احکام خانواده و مقابله با ساختار شکنان خانواده می باشد. دقت در مفاهیم الفاظ این سوره، پرده از برخی از اسرار و زیبائیهای ارتباط تنگاتنگ این سوره با مباحث خانواده و سپس ارتباط مباحث خانواده با موضوع مهدویت بر می دارد.
1. در آیه نخستین این سوره می خوانیم:
(سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَ فَرَضْنَاهَا وَ أَنْزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ‌.) (1)
« این سوره، سوره ای است که آن را فرو فرستادیم و (دستوراتش را) واجب ساختیم و در آن آیاتی روشن نازل کردیم تا شاید متذکر شوید.»
توضیح: تنها سوره ای از قرآن کریم که ابتدای آن لفظ «سوره» وارد شده این سوره است. کلمه سوره از ماده «سور» به معنای دیوار دور شهر و قلعه که آن را جدا می کند، می باشد و چون مباحث این سوره مربوط به خانواده است و خانه محل زندگی یک خانواده با دیواری جدا شده و حریم آن مشخص می گردد، در آیه اولش واژه «سوره» آمده است.
از طرفی در زبان عرب، به دستبند نیز که مایه ی زیبایی و آراستگی است، «سِوار» گفته می شود و از آنجا که وجود خانواده، سبب زینت یک جامعه و قوام آن می شود، این سوره با واژه ی «سوره» شروع می شود و بیانگر این مطلب است که: « جامعه ی زیبا، جامعه ای است که در آن نظام خانواده مقدس شمرده شده و افراد آن خانواده دار و تربیت یافته باشند.»
2. خداوند در قرآن تنها این سوره را واجب شمرده (فَرَضناها) - هر چند اطاعت از همه ی دستورات قرآن واجب است - و این به خاطر آن است که اهمیت دادن به قوانین خانواده و حفظ حریم آن بسیار لازم و ضروری می باشد.
و چون واژه ی «فرض» به معنای ثابت است، اشاره به این مطلب دارد که رعایت محتوای این سوره سبب استواری، استحکام بخشی و ثبات انسان و جامعه می گردد.
آری، خداوند حفظ حریم دژ خانواده را واجب کرد تا انسان ها از تنهایی و مشکلات زندگی به آن پناه برند و اگر می بینیم خداوند برای خطاهایی چون زنا و یا حتی تهمت زدن به زنا، مجازات شدیدی قرار داد، به خاطر حفظ قداست و حریم خانواده است.
شهید مطهری (ره) در مقدمه ی تفسیر سوره نور می فرمایند:
«بیشتر آیات سوره ی نور درمورد مسائل مربوط به عفاف است. تعبیر: «سوره ی انزلناها» که تنها این سوره با چنین تعبیری آغاز می شود - و تعبیر «فَرَضناها» این مطلب را می فهماند که مسائل مربوط به عفاف بسیار جدی است، یعنی درست عکس بشر امروز که در جهت آزادی جنسی گام بر می دارد، قرآن این مسائل را مهم می شمارد و این نشان می دهد که این قوانین، تغییر ناپذیر است و مقتضیات زمان آن را تغییر نمی دهد و نمی تواند تغییر دهد، این ها جزء اصول زندگی بشر است.» (2)

ادامه »

موضوعات: خانواده  لینک ثابت
 [ 08:59:00 ق.ظ ]




مصرف‌گرایی در سبک زندگی ایرانی و اروپایی

چندی پیش یکی از دوستان بهمراه همسرش برای فرصت مطالعاتی به هلند آمده بود و به قول خودش به اروپا!!! با همسری شمال شهرنشین که بخاطر تک فرزند بودن و پدری متمول داشتن، تمام وسایلش در ایران مارک بود و حتی خوراکی هایش غیرایرانی بودند/ با کلی ذوق و شوق راهی هلند شده بود برای تجربه یک زندگی اروپایی؛ آنهم حداقل به مدت شش ماه.
دو هفته اول همچون ایرانیان و فرهنگ مصرف زده ایرانی، بخوبی خرج میکرد و از بهترین مارک ها و برندهای اروپایی خرید می کرد. بعد از هفته چهارم و ماه اول، نگاه سنگین و متعجب دوستانی که به تازگی در هلند پیدا کرده بود (هلندی و غیرهلندی) را به خوبی لمس کرده بود. نگاهی که مشخص می کرد که این شیوه خرج کردن و مصرف زدگی با فرهنگ رایج هلندی ها جور در نمی آید و نه تنها این کار ارزش نیست بلکه به نوعی کاری غیر منطقی و غیر عقلانی جلوه می نمود
در یک مهمانی خصوصی ایشان تعریف می کرد که برای پر کردن زمان خالی اش در کلاس های زبان هلندی شرکت کرده بود و معلم زن هلندی کلاس گفته بود که یک هلندی اصیل هیچ وقت در این موقع سال که فروشگاه ها تخفیف های آخر تابستان و آخر سال شان را شروع نکرده اند، خرید نمی کند و یک هلندی خریدهای اصلی اش را در زمان تخفیف ها که بعضاً تا ۷۰ درصد هم میرسد انجام می دهد.
حالا بعد از ۹ ماه، آن خانم شمال شهرنشین تنها مارک و برند مصرف کن، به خوبی یاد گرفته است که یک زندگی هلندی چیست؟ دو هفته قبل از عزیمت به ایران مهمانشان بودیم. با کلی ذوق و شوق تعریف می کرد که این سیب زمینی ها را از فلان فروشگاه گرفته ام چون ۳۰ درصد تخفیف داشته ولی ماست و نوشیدنی را از آن فروشگاه نخریدم و آنها را از فروشگاه دیگری با فاصله یک و نیم کیلومتری فروشگاه قبلی خریدم چون ماست و نوشیدنی اش را ۲۵ درصد تخفیف زده بود!
با خودم فکر میکردم که چه گونه است که یک فرد در ایران آنگونه مصرف زده و تجمل گرا و مارک مصرف کن تربیت می گردد ولی همان فرد در عرض کمتر از ۹ ماه به فردی کاملاً اقتصادی و با حساب و کتاب و صرفه جو تبدیل می گردد؟ آدمی که در ایران تنها چیزی که برایش مهم نبود قیمت و پول و مصرف زدگی بود ولی در اینجا به آدمی تبدیل می شود که برای خرید یک نوشابه یک یورویی تخفیف دار حاضر است یک و نیم کیلومتر را با دوچرخه طی کند تا جنسی ارزانتر را تهیه نماید. در حالیکه نسبت درآمد (حقوق) به هزینه ای که در هلند دریافت می کرد حداقل دو برابر بیشتر از آن نسبت در ایران بود.
این فرهنگ یک جامعه است که یا تو را مصرف زده و مصرف گرا بار می آورد و یا آدمی صرفه جو و مقتصد و با حساب و کتاب.
پ.ن: شاید بی پایه و اساس ترین تحلیل و برداشت نسبت به این مساله این باشد که فکر کنیم گران بودن اقلام و هزینه زندگی باعث این تغییر رویکرد می گردد در حالیکه اینگونه نیست و فضای عمومی جامعه جایی برای هنجار دانستن مصرف زدگی و مصرف گرایی بیش از حد نیاز ندارد

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 08:58:00 ق.ظ ]




بیست پرسش رهبر معظم انقلاب درباره سبک زندگی ایرانیان

رهبر معظم انقلاب اسلامی در سفر خراسان شمالی ، «سبک زندگی» را بخش اساسی و حقیقی پیشرفت و تمدن سازی نوین اسلامی خواندند و با دعوت از نخبگان و صاحبان فکر و اندیشه برای «پرداختن به این مفهوم مهم، آسیب شناسی وضع موجود سبک زندگی در ایران و چاره جویی در این زمینه» تأکید کردند: پیشرفت در علم و صنعت و اقتصاد و سیاست که بُعد ابزاری تمدن اسلامی را شکل می‌دهد وسیله ای است برای دستیابی به سبک و فرهنگ صحیح زندگی و رسیدن به آرامش، امنیت، تعالی و پیشرفت حقیقی.
مقام معظم رهبری ، همچنین با توجه به نو بودن بحث “سبک زندگی” در ادبیات و فضای گفتمانی کشور، با طرح سؤالات متعدد به نوعی آسیب شناسی عینی از سبگ زندگی پرداختند:

- چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟
- چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمی شود؟
- چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟
- چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟
- الزامات آپارتمان نشینی چیست، آیا رعایت می شود؟
- الگوی تفریح سالم کدام است؟
- آیا در معاشرتهای روزانه، همیشه به هم راست می گوییم؟
- دروغ چقدر در جامعه رواج دارد؟
- علت برخی پرخاش گریها و نابردباریها در روابط اجتماعی چیست؟
- طراحی لباسها و معماری شهرها چقدر منطقی و عقلانی است؟
- آیا حقوق افراد در رسانه ها و در اینترنت رعایت می شود؟
- علت بروز بیماری خطرناک قانون گریزی در برخی افراد و بعضی بخشها چیست؟
- چقدر وجدان کاری و انضباط اجتماعی داریم؟
- توجه به کیفیت در تولیدات داخلی چقدر است؟
- چرا برخی حرفها و ایده های خوب در حد حرف و رؤیا باقی می ماند؟
- ساعات کار مفید در دستگاهها چرا کم است؟
- چه کنیم ریشه ربا قطع شود؟
- آیا حقوق متقابل زن و شوهر و فرزندان در خانواده ها بطور کامل رعایت می شود؟
- چرا مصرف گرایی، برای برخی افتخار شده است؟
- و چه کنیم تا زن هم کرامت و عزت خانوادگیش حفظ شود و هم بتواند وظایف اجتماعی خود را انجام دهد؟

رهبر انقلاب اسلامی پس از طرح فهرست وار این سؤالات افزودند: دهها سؤال و مسئله اساسی دیگر نیز وجود دارد که همه آنها با سبک و فرهنگ زندگی مرتبطند و به علت اهمیت این مسائل در زندگی انسان است که قضاوت در مورد یک تمدن با توجه به پیشرفت آن در بخش سبک و فرهنگ زندگی صورت می پذیرد.

حضرت آیت الله خامنه ای، پس از تبیین اهمیت عینی «سبک و فرهنگ زندگی»، به مبانی کارگشای این مبحث از منظر اسلام پرداختند و تأکید کردند: اسلام، «خردورزی، اخلاق و حقوق» را مایه های اصلی فرهنگ صحیح می داند و ما نیز باید بطور جدی به این مقولات بپردازیم وگرنه پیشرفت اسلامی و تمدن نوین اسلامی شکل نخواهد گرفت.ایشان در ترسیم چگونگی شکل گیری سبک و شیوه زندگی افزودند: فرهنگ زندگی، متأثر از تفسیر ما از زندگی است و هر هدفی را برای زندگی تعیین کنیم، سبک خاصی را به همراه می آورد.ایشان، تحقق هدف اصلی تعیین شده در هر «مکتب و نظریه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی» را نیازمند اعتقاد و ایمان به آن هدف دانستند و افزودند: بدون اعتقاد جدی و تلاش هیچ هدفی محقق نمی شود.

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 08:57:00 ق.ظ ]




حدیث روز....

حدیث روز؛
سه مشکلی که هر انسانی را متنبه می کند
رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله درحدیثی سه مانع مغرور شدن انسان را بیان فرموده اند.
وارث: متن روایت را از کتاب بحارالانوار منتشر می کند .

قَالَ النَّبِيُّ ص:
لَوْ لَا ثَلَاثَةٌ فِي ابْنِ آدَمَ مَا طَأْطَأَ رَأْسَهُ شَيْ‏ءٌ الْمَرَضُ وَ الْمَوْتُ وَ الْفَقْرُ وَ كُلُّهُنَّ فِيهِ وَ إِنَّهُ لَمَعَهُنَّ لَوَثَّابٌ

رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمودند:
اگر سه چيز در فرزند آدم نبود، هرگز درمقابل چیزی سر فرود نمى‏آورد، بيمارى، مرگ، و فقر و همه اينها در انسان هست ولى با همه اينها او متجاوز مى‏باشد.
بحارالانوار ج69 ص

موضوعات: کلام نور, گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-07-27] [ 08:07:00 ق.ظ ]




درس اخلاق آیت الله مظاهری...

درس اخلاق آیت الله مظاهری؛
لعنت بر کسی که بخاطر شکم به جهنم می رود/ مواظب باشید حرام نخورید
آیت الله مظاهری گفت: اگر رابطه با خدا نباشد، زندگی‌ تباه است. کسی‌ که خدا را نداشته باشد،‌ هیچ ندارد.
وارث: متن زیر مشروح سخنرانی آیت الله مظاهری در درس اخلاق مورخ ۲۲ مهر ماه است که از نظر می گذرد.

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولی‌عصر«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.

أیام مربوط به مولی‌الکونین مولا أبی‌ عبدالله الحسین«سلام‌الله‌علیه» و یاورانش است،‌ اظهار ارادت کنید خدمت امام حسین و یارانش با سه صلوات.

فصل بیست و دوّم بحث ما دربارۀ یک امر مهمی‌ بود،‌ و آن روابطی‌ است که انسان با دیگران دارد. این بحث فوق‌العاده از نظر سیر و سلوکی‌ها بالاست. فصل بیست و دوم فروعی‌ دارد و باید به طور فشرده راجع به فروعش صحبت کنم.

فرع اول رابطۀ انسان با درون خود و با روح خود است. به عبارت دیگر با عقل و وجدان اخلاقی‌ و فطرت در عمق جان خود. مقداری‌ در این باره صحبت کردم.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:05:00 ق.ظ ]




آیت الله صدیقی:
ابراهیم بنده‌ مخلص خدا بود/ امام حسین (ع) وارث انبیاء
آیت الله صدیقی گفت: امام حسین (ع) یک نفر نیست، امام حسین (ع) همه‌ی پیغمبران است، همه‌ی اولیاء الهی است، همه‌ی قدسیان عالم در وجود امام حسین (ع) خلاصه شده‌اند.
وارث:

متن زیر مشروح سخنرانی آیت الله صدیقی در شب هشتم محرم است که از نظر می گذرد. فایل صوتی این سخنرانی را نیز می توانید از لینک بالا دریافت کنید.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم‏»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی سَیِّدِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْم الدِّینِ».
«رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی‏ إِلَیْهِ».[۲]
تسلیت به مناسبت شهادت سالار شهیدان
به محضر مبارک صاحب عالم و صاحب ماتم، مولای‌مان امام عصر (ارواحنا فداه) و به محضر مرجع بزرگوار رهبر عزیز، نایب آن بزرگوار و به همه مسلمانان و مردم ایران تسلیت عرض می‌کنم.
چون شب اوّل که شب هشتم این محفل نورانی است معمولاً رسم بر این است که به نام نامی حضرت علی اکبر (ع) نامگذاری شده است با عنایت خدا جملاتی راجع به شأن و برکات جوانی و ظرفیت که خداوند برای این مقطع عمر قرار داده است را خدمت شما عرضه می‌داریم.
اقدامات حضرت ابراهیم (ع) در دوران جوانی
خداوند متعال برای حضرت ابراهیم (ع) مناصبی را در قرآن مطرح فرموده است و ابراهیم (ع) را جزء الگوها حتّی برای امّت اسلامی قرار داده است که در سوره‌ی مجادله بیان فرموده است.
خصوصیت اوّلی که حضرت ابراهیم (ع) دارد و در دوره‌ی جوانی حضرت ابراهیم (ع) این مأموریت اجرا شده است در سوره‌ی مبارکه‌ی انبیاء بیان شده است و آن بت‌شکنی حضرت ابراهیم بود. گفتند: «مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا»[۳] در جواب نمرود گفته شد: «فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ إِبْراهیمُ»[۴] جوانی این کار را انجام داده است که به او ابراهیم گفته می‌شود.
حضرت ابراهیم (ع)، بت‌شکن بی‌باک
حضرت ابراهیم (ع) تبر برداشت و با این‌که فضای عالم با ظلمت شرکت مملو بود، خفقان استبداد نمرودی نفس‌ها را خاموش کرده بود، یک‌تنه از یک فرصت بسیار مناسب استفاده کرد و وارد بت‌خانه شد و همه‌ی بت‌ها را فرو ریخت و در هم شکست و تبر را بر دوش بت بزرگ گذاشت. وقتی پرسیدند چه کسی این کار را انجام داده است، معلوم شد یک جوان این کار را انجام داده است.
تهاجم عملی و فرهنگی حضرت ابراهیم (ع)
کلمات قرآن با محاسبات ریاضی و فوق ریاضی است. چرا «فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ إِبْراهیمُ»؟ جوانی که ابراهیم نامیده شد این اقدام قهرمانانه را انجام داده است. وقتی حضرت ابراهیم (ع) را احضار کردند و پرسیدند چه کسی این کار را انجام داده است و چرا این کار را انجام داده‌ای؟ فرمود: «بَلْ فَعَلَهُ کَبیرُهُمْ»[۵] چرا به من نسبت می‌دهید؟! تبر روی دوش بت بزرگ است، اگر می‌تواند حرف بزند از او بپرسید. این‌جا بود که حضرت ابراهیم (ع) هم بت‌های آن‌ها را شکست و هم در یک مرحله‌ی عملی، در یک تهاجم فرهنگی بسیار پر حجم فرمود: «أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»[۶].

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:04:00 ق.ظ ]




پاسخ جبرائیل به عیسی بن مریم(ع) درباره زمان برپایی قیامت
جبرائیل علیه‌السلام در پاسخ به سوال حضرت عیسی بن مریم علیه‌السلام درباره زمان برپایی قیامت گفت قیامت جز ناگهانی و بی خبر برپا نمی‌شود.
وارث:
امام جعفر صادق علیه‌السلام:
عیسى بن مریم علیهماالسلام از جبرئیل علیه السلام پرسید: کى قیامت بر پا مى‏‌شود؟
جبرئیل چنان بی تاب و مضطرب شد که از هوش رفت و چون به هوش آمد، گفت: اى روح اللّه‏! من در این باره بیشتر از تو نمی‌دانم.
هر آن‏که در آسمانها و زمین است از آنِ خداست، قیامت جز ناگهانى و بى خبر بر شما وارد نمی شود.

متن حدیث:

الامامُ الصّادقُ علیه ‏السلام:
قالَ عیسَى بنُ‏ مریَمَ علیهماالسلام لِجَبرَئیلَ علیه السلام: مَتى قِیامُ السّاعَةِ ؟ فَانتَفَضَ جَبرَئیلُ انتِفاضَةً اُغمِیَ علَیهِ مِنها ، فلَمّا أفاقَ قالَ : یا روحَ اللّه‏ِ ، ما المَسؤولُ أعلَمُ بِها مِنَ السّائلِ ، ولَهُ مَن فی السَّماواتِ والأرضِ ، لا تَأتیکُم إلاّ بَغتَةً.

«قصص الأنبیاء، صفحه 271»

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:01:00 ق.ظ ]




آیت الله بهجت: معاویه برای نماز جنگ نکرد
مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود: وقتی معاویه وارد کوفه شد، به منبر رفت و خطاب به مردم گفت؛ به خدا سوگند، من برای این با شما نجنگیدم که نماز بخوانید و روزه بگیرید و حج به جا آورید و زکات بدهید.
وارث: مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود: وقتی معاویه وارد کوفه شد، به منبر رفت و خطاب به مردم گفت:
و الله انی ما قاتلتکم لتصلوا، و لا لتصوموا، و لا لتحجوا، و لا لتزکوا، انکم لتفعلون ذلک، و انما قاتلتکم لاتامر علیکم.
به خدا سوگند، من برای این با شما نجنگیدم که نماز بخوانید و روزه بگیرید و حج به جا آورید و زکات بدهید؛ زیرا قطعاً شما خود این کارها را انجام می‌دهید، بلکه من تنها برای این با شما جنگیدم که بر شما حکومت کنم!
یعنی جنگ او برای این بود که یطاع و لا یعصی؛ (مطاع باشد و کسی از او نافرمانی نکند)؛ وگرنه معاویه نیازی به جنگ کردن نداشت.
خدا لعنت کند کسانی را که مسلمانان را تسلیم بهایم و درندگان نمودند! و کار به آنجا منجر شد که مسلمانان حتی در بلاد خود هم باید از بلاد کفر دستور بگیرند.
کتاب در محضر حضرت آیت ا…. العظمی بهجت – ص 133

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 07:56:00 ق.ظ ]




امام حسین “ع” میفرماید:هرکسی بخشنده باشد بزرگی بدست می آورد….

موضوعات: کلام نور, گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-07-26] [ 10:46:00 ب.ظ ]




روشن سازی پوست تیره دست و پا
بیشتر مردم توجه چندانی به زیبایی دست ها و پاهای خود ندارند و بیشتر بر زیبایی صورت متمرکز هستند. اما مراقبت از کل بدن ضروری است و به پیشگیری از تیره شدن پوست و آسیب آن کمک می کند.
از آنجایی که دستان و پاهای ما بیشتر مواقع بدون پوشش یا محافظ باقی می مانند، تمایل به تیرگی در بخش هایی از پوست این اندام ها بیش از نقاط دیگر بدن است. به واسطه قرار گرفتن مداوم در معرض پروتوهای مضر فرابنفش A و B خورشید، پوست انسان ملانین بیشتری برای محافظت از خود تولید می کند. ملانین بیشتر به تیره‌تر شدن پوست، به ویژه در دست ها و پاها اگر از پوشش مناسب برخودار نباشند، منجر می شود.

به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از “هوم رمدیز"، در کنار قرار گرفتن در معرض خورشید، تیره شدن بخش هایی از پوست می تواند در نتیجه آلودگی، گرد و غبار و قرار گرفتن در معرض مواد شیمیایی مضر شکل بگیرد. بیشتر مردم توجه چندانی به زیبایی دست ها و پاهای خود ندارند و بیشتر بر زیبایی صورت متمرکز هستند. اما مراقبت از کل بدن ضروری است و به پیشگیری از تیره شدن پوست و آسیب آن کمک می کند.
تیره شدن بخش هایی از دست ها و پاها ظاهر چندان خوشایندی ندارد و می تواند احساس شرمندگی را در فرد ایجاد کند. خوشبختانه روش هایی طبیعی برای روشن کردن و احیای رنگ طبیعی پوست این اندام های بدن وجود دارند که در ادامه برخی از آنها را معرفی می کنیم.
لیمو
استفاده از لیمو روشی ارزان برای روشن و درخشان کردن پوست دست ها و پاها است. ویژگی اسیدی لیمو به عنوان یک عامل سفید کننده طبیعی عمل می کند. همچنین، لیمو سرشار از ویتامین C است و به رهایی از شر سلول های مرده پوست و بهبود رنگ آن کمک می کند. لیمو به رشد سلول های جدید و کسب رنگ روشن‌تر پوست کمک می کند.

مقداری شکر را روی یک نصفه لیمو بریزید. پوست خود را با استفاده از این لیمو مالش دهید تا از شر آلودگی و سلول های مرده پوست خلاص شوید. به مدت 10 دقیقه صبر کنید و سپس پوست خود را با آب شست و شو دهید. این کار را هفته ای یک بار انجام دهید.
گزینه دیگر، ترکیب مقدار مساوی از آب لیمو تازه و عسل است. این ترکیب را روی پوست دست ها و پاهای خود بمالید. اجازه دهید 15 دقیقه روی پوست باقی بماند و سپس با آب شست و شو دهید. این کار را دو بار در روز انجام دهید.
توجه: پس از استفاده از روش های درمانی لیمویی، از یک مرطوب کننده خوب استفاده کنید تا پوست خشک نشود. همچنین، از مواجهه مستقیم با نور خورشید برای حداقل یک تا دو ساعت پرهیز کنید.
ماست
اسید لاکتیک موجود در ماست آن را به یک عامل سفید کننده موثر تبدیل می کند که به روشن‌تر کردن رنگ پوست کمک می کند. اسید لاکتیک می تواند لایه رویی سلول های مرده را بردارد تا از بخش خشک، پوسته پوسته یا تیره شده پوست کاسته شود.

افزون بر این، پروتئین ها و ویتامین های موجود در ماست پوست شما را نرم و درخشان نگه می دارند.
مقداری ماست ساده را روی بخش های تیره شده پوست خود ریخته و برای چند دقیقه ماساژ دهید. اجازه دهید برای 10 تا 15 دقیقه به همان حالت باقی بماند و سپس پوست خود را با آب شست و شو دهید. از این روش یک یا دو بار در روز استفاده کنید تا رنگ پوست خود را روشن‌تر سازید.
گزینه دیگر، ترکیب مقدار مساوی از ماست و گلاب و سپس افزودن یک قاشق چایخوری گلیسیرین گیاهی به آن است. دست ها و پاهای خود را با این ترکیب ماساژ داده تا به طور کامل جذب پوست شود. به مدت یک شب اجازه دهید در همین حالت باقی بماند و صبح روز بعد پوست خود را با آب سرد شست و شو دهید. روزانه یک بار پیش از خواب شبانه این کار را انجام دهید.
خیار
خیار می تواند به طور طبیعی طی یک دوره زمانی استفاده لطافت بیشتر و رنگ روشن‌تر را به پوست دست ها و پاهای شما هدیه کند. ویژگی های روشن کننده پوست خیار می توانند به خلاص شدن از شر رنگ برنزه ناخوشایند پوست کمک کنند. ویتامین A موجود در خیار به بهبود رنگ پوست از طریق کنترل تولید ملانین پوست کمک می کند.

خیار سرشار از آب است و به تامین آب مورد نیاز پوست کمک می کند.
چند برش از خیار تازه را به مدت پنج دقیقه روی بخش های تیره پوست خود مالش دهید. به مدت 15 دقیقه صبر کنید تا آب خیار جذب پوست شود و سپس پوست خود را با آب شست و شو دهید.
گزینه دیگر، ترکیب مقدار مساوی از آب خیار و آب لیمو است. دست ها و پاهای خود را با این ترکیب ماساژ دهید و 10 تا 15 دقیقه اجازه دهید در همان حالت باقی بماند. سپس، با آب سرد پوست خود را شست و شو دهید. این کار را دو بار در روز تکرار کنید.
شیوه دیگر، ترکیب یک خیار کوچک با دو قاشق غذاخوری ژل آلوئه ورا است. دست ها و پاهای خود را با این ترکیب ماساژ دهید و اجازه دهید به مدت 10 دقیقه در همان حالت باقی بماند. سپس، با استفاده از یک دستمال هوله ای ترکیب را پاک کرده و پوست خود را با آب شست و شو دهید. این کار را دو بار در روز انجام دهید.
آلوئه ورا
آلوئه ورا می تواند به احیای رنگ اصلی پوست شما کمک کند. این گیاه قادر به درمان هیپرپیگمانتاسیون است و از این رو می تواند رنگ تیره پوست در دست ها و پاها را روشن سازد.
همچنین، آلوئه ورا دارای ویژگی های مرطوب کنندگی پوست است که به درخشش طبیعی دست ها و پاها کمک می کند.

ژل تازه آلوئه ورا را از یک برگ آن خارج کرده و به مدت پنج دقیقه روی دست ها و پاهای خود بمالید. 30 دقیقه صبر کرده و سپس پوست خود را با آب شست و شو دهید. این کار را دو بار در روز انجام دهید تا رنگ پوست روشن‌تر شود.
روش دیگر شامل ترکیب دو قاشق غذاخوری ژل آلوئه ورا و چند قطره روغن بادام می شود. این ترکیب را روی مناطق تیره پوست خود قرار داده و به آرامی ماساژ دهید تا به طور کامل جذب پوست شود. 15 تا 20 دقیقه صبر کرده و سپس پوست خود را با آب شست و شو دهید. این کار را دو بار در روز انجام دهید.
توجه: پس از استفاده از آلوئه ورا روی پوست خود در معرض نور مستقیم خورشید قرار نگیرید.
پوست پرتقال
پوست پرتقال که بیشتر ما آن را دور می ریزیم می تواند برای روشن کردن رنگ پوست مورد استفاده قرار بگیرد.
میوه های خانواده مرکبات حاوی ویتامین C فراوان هستند که به عنوان یک عامل سفید کننده طبیعی عمل می کند و به درمان هیپرپیگمانتاسیون کمک می کند. افزون بر این، اسید سیتریک موجود در پوست پرتقال به عنوان یک عامل لایه بردار عمل می کند تا از شر سلول های مرده پوست خلاص شوید.

دو قاشق غذاخوری پودر پوست پرتقال را با مقدار کافی ماست یا شیر ترکیب کنید تا حالتی خمیری به خود بگیرد. این خمیر را روی قسمت های تیره پوست خود قرار دهید و 20 دقیقه صبر کنید. سپس، به آرامی خمیر را با انگشت های خیس خود و با حرکات دایره ای پاک کنید. یک یا دو بار در هفته از این روش استفاده کنید.
روش دیگر شامل ترکیب دو قاشق غذاخوری پودر پوست پرتقال با مقدار کافی گلاب است تا یک خمیر سفت شکل بگیرد. یک قاشق چایخوری پودر زردچوبه و کمی عسل به این خمیر اضافه کنید و به خوبی هم بزنید. این خمیر را روی پوست خود قرار داده و 15 تا 20 دقیقه صبر کنید. سپس با انگشتان خیس خود خمیر را پاک کرده و پوست خود را با آب سرد شست و شو دهید. این کار را دو یا سه بار در هفته انجام دهید.
گوجه فرنگی
گوجه فرنگی حاوی ترکیباتی است که از ویژگی های سفید کننده بهره می برند و می توانند به روشن‌تر کردن رنگ پوست دست ها و پاها کمک کنند. لیکوپن موجود در گوجه فرنگی که یک آنتی اکسیدان است از پوست در برابر آسیب نور خورشید محافظت می کند. لیکوپن حساسیت پوست نسبت به آسیب پرتو فرابنفش - یکی از دلایل تیره‌تر شدن پوست - را کاهش می دهد.
گوجه فرنگی به از بین بردن سلول های مرده از سطح پوست کمک می کند و پوستی درخشان و نرم را به ارمغان می آورد.

تکه کوچکی از گوجه فرنگی را به مدت دو تا سه دقیقه به صورت مستقیم روی بخش هایی از پوست که تیره شده اند، بمالید. تا زمانی که آب گوجه فرنگی روی پوست شما خشک شود صبر کنید و سپس پوست را با آب شست و شو دهید. این کار را روزانه پیش از دوش گرفتن انجام دهید.
روش دیگر استفاده از گوجه فرنگی شامل ترکیب مقدار مساوی از آب گوجه فرنگی و آب لیمو تازه است. این ترکیب را روی پوست خود بمالید و 10 تا 15 دقیقه صبر کنید. سپس با آب پوست خود را شست و شو دهید. این کار را یک یا دو بار در روز انجام دهید.
زردچوبه
زردچوبه گزینه فوق العاده دیگری برای بهره‌مندی از پوستی روشن به صورت طبیعی است. زردچوبه حاوی کورکومین است که آنتی اکسیدانی قوی بوده و به کاهش تولید ملانین در پوست کمک می کند و رنگ اصلی پوست را احیا می کند. این ماده به حفظ رنگ پوست نیز کمک می کند.

دو قاشق چایخوری پودر زردچوبه را با مقدار کافی شیر ترکیب کنید تا یک خمیر شکل بگیرد. این خمیر را روی بخش های تیره پوست خود قرار دهید و پیش از شست و شو با آب ولرم 20 دقیقه صبر کنید. این کار را یک یا دو بار در روز انجام دهید.
روش دیگر، ترکیب دو قاشق چایخوری از پودر زردچوبه و دو قاشق چایخوری از روغن زیتون است تا یک خمیر شکل بگیرد. لایه ای نازک از این خمیر را روی پوست خود قرار دهید. پس از 10 دقیقه پوست خود را شست و شو دهید. این کار را سه بار در هفته انجام دهید.
توجه: پس از استفاده از درمان های زردچوبه ای روی پوست خود از مواجهه با نور مستقیم خورشید پرهیز کنید.
چوب صندل
چوب صندل یکی دیگر از راه حل های طبیعی موثر برای روشن کردن پوست دست ها و پاها است. این ماده می تواند رنگ پوست را بهبود بخشیده و هیپرپیگمانتاسیون را درمان کند.
جدا از روشن کردن پوست، چوب صندل می تواند به خلاص شدن از شر لکه های خورشیدی، لکه های قهوه ای و لکه های ناجور روی دست ها و پاها کمک کند.

آب نصف یک لیمو را با یک قاشق غذاخوری پودر چوب صندل به خوبی ترکیب کنید. اگر خمیر بیش از اندازه سفت است مقدار کمی گلاب به آن اضافه کنید. این خمیر را روی بخش های تیره پوست خود قرار دهید و پیش از شست و شو حدود 15 تا 20 دقیقه صبر کنید تا خمیر به طور کامل خشک شود. این کار را هر روز و تا زمانی که پوست درخشش از دست رفته خود را بازیابد، ادامه دهید.
روش دیگر شامل ترکیب یک قاشق غذاخوری از پودر چوب صندل و یک قاشق غذاخوری پودر بادام می شود. با افزودن گلاب، شیر، یا آب به اندازه کافی یک خمیر تهیه کنید. این خمیر را روی بخش های تیره پوست خود قرار داده و اجازه دهید به طور کامل خشک شود. سپس، پوست خود را آب ولرم شست و شو دهید. این کار را دو یا سه بار در هفته انجام دهید.
پاپایا
پاپایا به روشن‌تر شدن پوست و حتی رنگ پوست کمک می کند. پاپایا حاوی آنزیمی به نام پاپین (Papain) است که به بازسازی پوست کمک می کند. همچنین، این میوه حاوی ویتامین های A، C، و E است که به شکل گیری پوستی درخشان و سالم کمک می کنند.

نصف یک پاپایا را خرد کرده و آنها را در مخلوط کن بریزید.
یک قاشق چایخوری آب لیمو تازه اضافه کنید.
یک قاشق غذاخوری عسل اضافه کنید.
تمامی مواد را با یکدیگر مخلوط کرده تا خمیری صاف شکل بگیرد.
این خمیر را روی پوست دست ها و پاهای خود قرار دهید.
20 تا 30 دقیقه صبر کنید و سپس با آب شست و شو دهید.
این کار را دو یا سه بار در هفته انجام دهید.
برنج
برنج حاوی یک نوع اسید است که به عنوان ضد آفتابی طبیعی عمل می کند و به روشن‌تر شدن پوست نیز کمک می کند. برای درمان تیرگی پوست می توانید از آرد برنج و آب برنج استفاده کنید.

یک فنجان برنج خام را تبدیل به پودر کنید. اکنون مقدار کمی شیر به پودر برنج اضافه کرده تا یک خمیر شکل بگیرد. در صورت تمایل می توانید اندکی پودر زردچوبه نیز به خمیر اضافه کنید. این خمیر را روی پوست خود قرار دهید و 30 دقیقه صبر کنید. سپس خمیر را پاک کرده و پوست خود را با آب گرم شست و شو دهید. این کار را دو یا سه بار در هفته انجام دهید.
در روشی دیگر می توانید یک یا دو فنجان برنج را پیش از پخت با آب شست و شو دهید. برنج را آبکش کرده و آب برنج را نگه دارید و دست ها و پاهای خود را به مدت 10 دقیقه در این آب خیس کنید و سپس با آب ساده به خوبی شست و شو دهید. این کار را یک بار در روز انجام دهید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:25:00 ق.ظ ]




آیا در قرآن آیه‌ای وجود دارد که قضاوت در مورد دیگران را منع کرده باشد؟
پرسش
آیا در قرآن آیه‌ای در مذمت قضاوت درباره دیگران وجود دارد؟
پاسخ اجمالی
آنچه در قرآن درباره قضاوت نکوهش شده، قضاوت زودهنگام و براساس حدس و گمان است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیم»؛[1] اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید! از بسیارى از گمان‌ها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمان‌ها گناه است و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید و هیچ‌یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه‌‏پذیر و مهربان است

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ق.ظ ]




سه دستور العمل عرفانی از آیت الله علی آقا قاضی رحمه الله

هدف از خلقت انسان رسیدن به قرب الهی است و این هدف جز با تزکیه و تهذیب نفس به دست نمی آید . خداوند متعال در فرازهای اول سوره شمس به تبیین ضرورت و اهمیت تزکیه و تهذیب نفس پرداخته و بعد از سوگندهای پی در پی و محکم و تاکیدهای فراوان (1) می فرماید: «قد افلح من زکیها وقد خاب من دسیها» (2) ; «به تحقیق کسی که نفس را پاک کند رستگار شود و کسی که آن را تباه کند، بی بهره شود .»
می دانیم که هر چه سوگندهای قرآن در مورد یک مساله، بیشتر و محکم تر باشد، دلیل بر اهمیت و سرنوشت ساز بودن آن مساله است; بنابراین تهذیب نفس جایگاه والایی در زندگی انسان دارد و اگر انسان بخواهد رستگار شود، باید خود را تزکیه کند و گرنه از سعادت و رستگاری محروم می شود .
از سوی دیگر تزکیه بدون داشتن استاد و برنامه و دستورالعمل مشخص، امکان پذیر نیست . داشتن یک استاد، برنامه و دستورالعمل مطمئن و پیروی از آن یک ضرورت است .
امام خمینی رحمه الله می فرماید: «مواظب باشید مبادا پنجاه سال با کد یمین و عرق جبین در حوزه ها جهنم کسب نمایید، به فکر باشید در زمینه تهذیب و تزکیه نفس و اصلاح اخلاق، برنامه تنظیم کنید; استاد اخلاق برای خود معین نمایید . (3) »
آیت آلله قاضی رحمه الله یکی از بزرگان اخلاق بود که دستورالعمل های اخلاقی او می تواند راهگشای ما برای رسیدن به مراحل عالی معنویت باشد .
حضرت امام خمینی رحمه الله درباره او می فرماید: «قاضی، کوهی بود از عظمت و مقام توحید . (4) »
علامه طباطبائی رحمه الله می فرماید: «ما هر چه در این مورد داریم، از مرحوم قاضی داریم . چه آنچه را که در حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم، چه طریقی که خودمان داریم، از مرحوم قاضی گرفته ایم . (5) »
آیت الله سید هاشم حداد می فرماید: «از صدر اسلام تا به حال، عارفی به جامعیت مرحوم قاضی نیامده است . (6) »
در این مقاله سه دستور العمل اخلاقی و عرفانی از آیت الله قاضی رحمه الله جمع آوری شده و سعی شده است شواهدی از احوالات آن عارف وارسته متناسب با فقرات مختلف دستور العمل ها در پی نوشت ها آورده شود .
دستور العمل های اخلاقی
دستور العمل اول
آیت الله سید علی قاضی برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های نفسانی، به شاگردان و تلامذه و مریدان سیر و سلوک الی الله دستور می دادند روایت عنوان بصری را بنویسند و بدان عمل کنند; یعنی، یک دستور اساسی و مهم، عمل طبق مضمون این وایت بود و علاوه بر این می فرمودند: باید آن را در جیب خود داشته باشند و هفته ای یکی دو بار آن را مطالعه نمایند . این روایت، بسیار مهم است و حاوی مطالب جامعی در بیان کیفیت معاشرت و خلوت و کیفیت و مقدار غذا و کیفیت تحصیل علم و یفیت حلم و مقدار شکیبایی و بردباری و تحمل شدائد در برابر گفتار هرزه گویان و بالاخره مقام عبودیت و تسلیم و رضا و وصول به اعلا ذروه عرفان و قله توحید است . از این رو شاگردان خود را بدون التزام به مضمون این روایت نمی پذیرفتند . (7)
این روایت را «عنوان بصری » از امام صادق علیه السلام نقل می کند که به جهت رعایت اختصار، تنها بخشی از آن را که شامل دستور العمل است، بیان می کنیم:
عنوان بصری می گوید: عرض کردم، ای اباعبدالله! حقیقت عبودیت چیست؟
فرمود: «ثلاثة اشیاء: ان لا یری العبد لنفسه فیما خوله الله ملکا لان العبید لا یکون لهم ملک، یرون المال مال الله یضعونه حیث امرهم الله به ولا یدبر العبد لنفسه تدبیرا وجملة اشتغاله فیما امره تعالی به ونهاه عنه، فاذا لم یر العبد لنفسه فیما خوله الله تعالی ملکا هان علیه الانفاق فیما امره الله تعالی ان ینفق فیه واذا فوض العبد تدبیر نفسه علی مدبره هان علیه مصائب الدنیا واذا اشتغل العبد بما امره الله تعالی ونهاه لا یتفرغ منهما الی المراء والمباهاة مع الناس .
فاذا اکرم الله العبد بهذه الثلاثة هان علیه الدنیا وابلیس والخلق ولا یطلب الدنیا تکاثرا وتفاخرا ولا یطلب ما عند الناس عزا وعلوا ولا یدع ایامه باطلا . فهذا اول درجة التقی . قال الله تبارک وتعالی «تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض ولا فسادا والعاقبة للمتقین » ; (8) [حقیقت عبودیت سه چیز است: این که بنده خدا درباره آنچه که خدا به وی سپرده است، برای خودش ملکیتی نبیند . چرا که بندگان دارای ملک نیستند; مال را مال خدا می دانند و در آن جایی که خداوند ایشان را امر کرده است که بنهند، می گذراند و بنده خدا برای خودش هیچ تدبیری نمی کند و تمام مشغولیت او در مورد چیزی است که خدا به آن امر کرده یا از آن نهی کرده است .
آن گاه که بنده خدا در مورد چیزهایی که خدا به او سپرده است، برای خودش ملکیتی نبیند، انفاق کردن در چیزهایی که خدا به آن امر کرده است، بر او آسان می شود و اگر بنده خدا تدبیر امور خود را به مدبرش بسپارد، مصائب [و مشکلات] دنیا بر او آسان می گردد و زمانی که بنده به امر و نهی خداوند متعال مشغول شود، دیگر مجالی نمی یابد تا از این امر فرصتی برای خودنمایی و تفاخر با مردم پیدا کند .
پس آنگاه که خدا بنده [خود] را به این سه چیز گرامی بدارد، دنیا و ابلیس و خلائق بر او آسان می گردند و برای مال اندوزی و فخر فروشی، دنبال دنیا نمی رود و به جهت عزت و علو [درجه خود] به آنچه در نزد مردم است، چشم نمی دوزد و روزهای خود را به بطالت نمی گذراند . پس این اولین درجه تقوا است . خداوند متعال می فرماید: این سرای آخرت را تنها برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی و فساد در زمین را ندارند و عاقبت برای پرهیزگاران است .»
گفتم یا ابا عبدالله، به من سفارشی بفرما .
فرمود: «اوصیک بتسعة اشیاء فانها وصیتی لمریدی الطریق الی الله تعالی والله اسال ان یوفقک لاستعماله . ثلاثة منها فی ریاضة النفس وثلاثة منها فی الحلم وثلاثة منها فی العلم فاحفظها وایاک والتهاون بها; تو را به نه چیز سفارش می کنم، همانا آن ها وصیت من به اراده کنندگان راه خداوند متعال است و از خدا می خواهم به تو در عمل به آن ها توفیق دهد . سه مورد از آن نه چیز در مورد [تربیت و] ریاضت نفس است و سه مورد از آن ها در مورد حلم [و بردباری] است و سه مورد از آن ها درباره علم [و دانش] است . پس آن ها را به خاطر بسپار و مبادا [در عمل] به آن ها سستی کنی .»

ادامه »

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:21:00 ق.ظ ]




ذکری از آیه الله بهجت برای رفع گرفتاریها
چند سال است که در کارهایم دچار مشکل می شوم که راهها به رویم بسته می شود، از جمله در زمینه اشتغال و ازدواج، و هر چه از خدا طلب یاری می کنم، راه مساعدی گشوده نمیشود؟
ج: بسمه تعالی
زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفر الله»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آنها هم بگویید، برای اینکه امثال آنها پیش نیاید؛ و اگر دیدید رفع نشد، بدانید یا ادامه نداده اید، یا آنکه با اعتقاد کامل نگفته اید. والله العالم.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:09:00 ق.ظ ]




آیه الله بهجت و سئوالاتی در مورد نماز شب
1- برای توفیق نماز شب چه کنیم؟
ج: با قرائت آیه آخر «کهف» و اهتمام به این امر اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف می شود. [: قبل از نیمه شب به جا آورده می شود.]
2- در نماز شب و سحر خیزی قدری کسل هستم، لطفاً راهنمایی فرمایید؟
ج: بسمه تعالی- کسالت در نماز شب به این رفع می شود که بنا بگذارید هر شبی که موفق (به خواندن آن) نشدید، قضای آن را بجا بیاورید.

3- برای توفیق نماز شب، نماز صبح «به جماعت» در اول وقت و توجه داشتن به ذات اقدس حضرت ربوبی چه کنیم؟
ج: در اوقات توفیق، مسامحه نکنید، در سایر اوقات موفق می شوید.

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 08:08:00 ق.ظ ]




 

مصاحبۀ عرفانی با حضرت آیت الله بهجت

اولین مرحلۀ سیر و سلوک به سوی خدا چیست ؟
آیت الله بهجت : این که حلال خدا را حلال بدانیم و حرام خدا را حرام.

کمال و رشد حقیقی انسان در چیست ؟…
(به ادامه مطلب رجوع کنید)

موضوعات مرتبط: سخنان آیت الله بهجت
برچسب‌ها: مصاحبۀ عرفانی با آیت الله بهجت


ذکری جهت لذت بردن از نماز
ذکری جهت لذت بردن از نماز

شخصی از حضرت آیت الله بهجت پرسید :
نماز برایم مانند جریمه دادن است چه کنم ؟
ایشان فرمودند : زیاد بگویید :
« وَ رَبُکَ الغَنیُّ ذوالرّحمه – سورۀ انعام،آیۀ 133 » ،
یعنی : « و پروردگار تو بی نیاز و رحمتگر است ».

منبع : گوهرهای حکیمانه،ص17 و ذکرهای نجات بخش،ص45-44
تهیه و تنظیم : یار آشنا

موضوعات مرتبط: ذکرهای شگفت عارفان ، سخنان آیت الله بهجت

درمان شهوت با تغذیه
آیت الله بهجت در مورد درمان شهوت فرموده اند :
از غذای خود از نظر کم و کیف کم کنید و
از خوردن غذاهای محرک بپرهیزید،
خصوصأ شب ها و بین الطلوعین مقداری قدم بزنید،
ورزش در هوای آزاد نمایید،
از فکر و نظر در مناظر مهیج خودداری نمایید

منبع : پرسش و پاسخ های بهجت،ص۱۰۷
تهیه و تنظیم : یار آشنا

موضوعات مرتبط: سخنان آیت الله بهجت ، نکاتی اخلاقی از عرفا

دستوری از حضرت آیت الله بهجت در خصوص ازدیاد حبّ الهی و بالا رفتن مرتبه
حضرت آیت الله بهجت در خصوص ازدیاد حبّ الهی و بالا رفتن مرتبه فرموده اند :

موضوعات مرتبط: ذکرهای شگفت عارفان ، سخنان آیت الله بهجت ، دستورالعمل های عرفانی از عرفای بزرگ


برای حفظ انسان
صبح و شام سه بار گفته شود :
« اللهم اجعلنی فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید »

موضوعات مرتبط: ذکرهای شگفت عارفان ، سخنان آیت الله بهجت ، دستورالعمل های عرفانی از عرفای بزرگ

نماز (درس هایی از آیه الله بهجت)
در این قسمت به گفته هایی از آیه الله بهجت در مورد نماز می پردازیم
ارزش نماز اول وقت

آقاى مصباح مى گوید: آیت الله بهجت از مرحوم آقاى قاضى رحمه اللّه نقل مى كردند كه ایشان مى فرمود: ((اگر كسى نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن كند!و یا فرمودند: به صورت من آب دهان بیندازد.))
اول وقت سرّ عظیمى است (حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ)(1)
موضوعات مرتبط: سخنان آیت الله بهجت ، نماز


سئوالاتی از آیه الله بهجت در مورد درمان رذائل اخلاقی
1- ما آلوده به پستیهای درونی و بیرونی هستیم، ما را طبابت کنید و در پیمودن این طریق ما را راهنمایی بفرمایید.
ج: بسمه تعالی- زیاد بگوئید «استغفر الله» و خسته نشوید، و خاطر جمع باشید این علاج است. « داؤکم الذنوب و دواؤکم الاستغفار ». ( کنز العمال، ج 1، ص 479 ).

موضوعات مرتبط: سخنان آیت الله بهجت

ا
درمان خواب بد و کابوس
سئوالی از آیه الله بهجت :
برای خوابهای بد و کابوس چه مرقوم می فرمایید؟
ج. بسمه تعالی- سوره هایی که با « قل» شروع می شود در وقت خواب بخواند و علاوه بر آن دعایی که در جنات الخلود نقل کرده اند. که اولش این است:
« سبحان الله ذی الشأن دائم السلطان … » را بخواند.

موضوعات: آیت الله بهجت  لینک ثابت
 [ 08:08:00 ق.ظ ]




معنای «حیا» با توجه به لغت، اخلاق، آیات و روایات چیست؟
پرسش
حیا را با توجه به لغت، اخلاق و آیات و روایات معنا کنید.
پاسخ اجمالی
در لغت، سه معنا برای حیا وجود دارد: «تغیّر و انکسار (اثرپذیرى) درونى»؛ «انقباض(گرفتگی) نفس از زشتی‌ها»؛ «عامل بازدارندگی در برابر گناه».
در منابع اخلاقی در تعریف حیا از تعبیرهاى گوناگونی استفاده شده است؛ مانند این‌که حیا، عبارت است از محصور شدن نفس و انفعال آن در ارتکاب حرام‌هاى شرعى، عقلى و عرفى، به جهت ترس از سرزنش و نکوهش مردم.
روایات درباره شرم و حیا دو رویکرد دارند. دسته‌ای از روایات، به نظارت خداوند می‌پردازند؛ جهان را در محضر خداوند معرفی می‌کنند و مردم را به حیا کردن از خداوند، فرا می‌خوانند. دسته‌ای دیگر، مردم را به حضور و نظارت فرشتگان توجّه می‌دهند و از این راه آنان را به حیا دعوت می‌کنند.

پاسخ تفصیلی
یکی از عوامل مؤثر در حفظ پاک‌دامنى انسان، صفت شرم و حیا است. انسان به همان میزان که از این صفت پسندیده بهره‌مند است، از کارهاى زشت و نامشروع دورى می‌کند. در این زمینه‏ به پاسخ پرسش مطرح شده بر اساس بخش‌های ذیل می‌پردازیم.
الف. حیا از نگاه لغت‌شناسان‏
مطالعه دیدگاه لغت‌شناسان در تعریف حیا، نشان می‌دهد که تقریباً همه آنان در یک مسیر حرکت کرده و تعریف‌هاى نزدیک به هم ارائه کرده‌اند. در این‌جا به برخی از این تعریف‌ها اشاره می‌شود:
1. حیا، عبارت است از دگرگونى حال و اثرپذیری که به جهت ترس از آنچه عیب شمرده و نکوهش می‌شود، حاصل می‌گردد.[1]
2. حیا، انقباض(گرفتگی) نفس از زشتی‌ها و ترک آن به جهت زشت بودن.[2]
3. حیا، عبارت است از انقباض (گرفتگى) و انزوا (دوری‌گزینى) از کار زشت، به جهت ترس از مذمّت مردم.[3]
خلاصه این‌که؛ در تعاریف اهل لغت، سه محور وجود دارد: 1. «تغیّر و انکسار (اثرپذیرى) درونى»؛ 2. «انقباض نفس»؛ 3. حیا «عامل بازدارنده». لذا می‌توان گفت: این سه محور، بیانگر جنبه‌هاى مختلف حیا می‌باشند که به ویژگی‌هاى روانى و کارکرد و خودنگه‌داری حیا پرداخته‌اند.
ب. حیا از منظر علماى اخلاق‏
در منابع اخلاقی در تعریف حیا از تعبیرهاى گوناگونی استفاده شده است، که در این‌جا نمونه‌هایی از آنها را می‌آوریم:
1. «حیا، عبارت است از حصر(محصور شدن) نفس و انفعال(درماندگى) آن در ارتکاب حرام‌هاى شرعى و عقلى و عرفى، به جهت ترس از سرزنش و نکوهش مردم»؛[4] یعنى ترس از سرزنش مردم موجب می‌شود که انسان در مواجهه با امور سه‌گانه حرام شرعى، عقلى و عرفى، منفعل شده، از نظر روانى دچار حصر و تنگنا گردد.
2. «حیا، ملکه‌اى نفسانى است که موجب انقباض نفس از فعل قبیح(کار زشت) و انزجار(بیزاری) آن از کار خلاف ادب می‌گردد. این کار به جهت ترس از سرزنش صورت می‌گیرد».[5]
در این تعریف از واژه انقباض استفاده شده است. روان انسان هنگام مواجهه با امورى که خوشایند ارزیابى می‌شوند، منبسط (گشوده و باز) می‌گردد و در مقابل، هنگام مواجهه با امورى که ناخوشایند ارزیابى می‌شوند، منقبض (گرفته و بسته) می‌گردد. هنگام حیا، روان انسان منقبض می‌گردد؛ از این‌رو در این تعریف از این واژه استفاده شده که بیانگر حقیقت یاد شده است. همچنین از واژه انزجار نیز استفاده شده که غیر از انقباض است و نشان می‌دهد که از دیدگاه این تعریف؛ حیا، همراه با انزجار و نفرت از موضوع حیا نیز هست.[6]
3. «حیا، نورى است که جوهرش صدر ایمان است و تفسیرش توقّف در هر چیزى که مخالف توحید و معرفت باشد».[7]
در این تعریف، فقط به جنبه بازدارندگى حیا اشاره شده و از بیان حالت‌هاى روانى آن و همچنین ویژگی‌هاى موضوع حیا، چیزى به چشم نمی‌خورد.
4. «حیا، خصلتى است که انسان را بر ترک کردن فعل قبیح و جلوگیرى از کوتاهى کردن در حقّ دیگران بر می‌انگیزد».[8]
در این تعریف، به جنبه بازدارندگى اشاره شده و به یکى از مصادیق آن نیز تصریح شده است.
از مجموع تعریف‌هاى اخلاقی چند نکته به دست می‌آید:
یکم. حیا، هنگام مواجه شدن با یک فعل قبیح رُخ می‌دهد.
دوم. در این حالت، روان انسان، حالت انکسار، انفعال، انقباض، انزجار و انحصار پیدا می‌کند.
سوم. این نوع برانگیختگى در عمل، هم موجب انجام دادن یک کار است و هم موجب ترک یک کار که از آن به عنوان تنظیم رفتار یاد می‌شود.
چهارم. حیا، زیر مجموعه ترس است؛ زیرا علّت برانگیختگى هنگام مواجهه با یک کار زشت؛ یا ترس از سرزنش و نکوهش مردم است، و یا ترس‏ از ارتکاب آن.
پنجم. منشأ زشت دانستن یک عمل، یا شرع است یا عقل و یا عرف و آداب یک جامعه.[9]
ج. حیا از منظر آیات و روایات‏
روایات درباره شرم و حیا دو رویکرد دارند. الف. دسته‌ای از روایات، به نظارت خداوند می‌پردازند و جهان را در محضر خداوند معرفی می‌کنند و مردم را به حیا کردن از خداوند، فرا می‌خوانند. ب. دسته‌ای دیگر، مردم را به حضور و نظارت فرشتگان توجّه می‌دهند و آنان را به حیا فرا می‌خوانَد.
در این‌جا به برخی از آیات و روایات در دو دسته اشاره می‌شود:
الف. دسته اول:
1. قرآن مجید، هنگام طرح داستان خلوت کردن زلیخا با حضرت یوسف(ع)، در بیان علّت امتناع حضرت یوسف(ع) می‌فرماید: «آن زن قصد او کرد؛ و او (یوسف) نیز، اگر برهان پروردگار را نمی‌دید، قصد وى می‌نمود».[10]
در این آیه شریفه، از «برهان پروردگار»، به عنوان عامل بازدارندگى از گناه اشاره شده است. امام زین ‏العابدین(ع) در تفسیر «برهان پروردگار» می‌فرماید: «زن عزیز مصر به سوى بُت رفت و پارچه‌اى بر روى آن انداخت. یوسف از او پرسید: “براى چه این کار را کردى؟". پاسخ داد: شرم دارم از این‌که این بت، ما را ببیند! در این هنگام، یوسف به وى گفت: “آیا تو شرم می‌کنى از چیزى که نه می‌شنود و نه می‌بیند و نه می‌فهمد و نه می‌خورد و نه می‌نوشد؛ ولى من شرم نکنم از کسى که بشر را آفریده و او را دانش آموخته است؟!". این، معناى سخن خداوند است که می‌فرماید: اگر بُرهان پروردگارش را ندیده‏ بود».[11]
آنچه باعث حیاى زلیخا شد، ناظر بودن بُت بود، هر چند نظارت او بر اعمال‏ بشر، خیال باطل است و آنچه مایه شرم حضرت یوسف(ع) شد، این بود که خداوند، آگاه و ناظر بر اعمال بشر است.
2. با توجه به تحلیل ماهیت و معنای حیا؛ آیه شریفه «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ یَرى‏»[12] (مگر ندانسته که قطعاً خدا [همه کارهایش را] می‌بیند؟) با موضوع حیا رابطه تنگاتنگ دارد و بیانگر آن است؛ بدون این‌که از واژه حیا استفاده شده باشد.
در آغاز رسالت پیامبر اکرم(ص)، هنگامى که ایشان مورد آزار یکى از مشرکان قریش قرار گرفتند، خداوند، وى را به حیا فراخواند و فرمود که آیا نمی‌داند که خدا او را می‌بیند؟![13]
3. پیامبر اکرم(ص): «شرم کنید امروز از این‌که خداوند از تمام امور شما آگاه است».[14]
4. امام على(ع): «از خدایى پروا داشته باشید که در دید او هستید و زمام شما به دست اوست و حرکات شما در اختیار او است: اگر پنهان سازید، آگاه است و اگر آشکار سازید، می‌نگارد. براى این کار، نگهبانان و مراقبان ارجمندى قرار داده که هیچ حقّى را فرو نمی‌گذارند و هیچ چیزى را به باطلْ ثبت نمی‌کنند».[15]
5. امام زین العابدین(ع): «از خداوند متعال بترس، چون بر تو قدرت دارد، و از او شرم کن، چون به تو نزدیک است».[16]
6. امام باقر(ع): «از خدا شرم کن، به آن اندازه که به تو نزدیک است، و از او بترس، به اندازه‌اى که بر تو قدرت دارد».[17]
7. امام صادق(ع): «بدان که تو در پیشگاه کسى هستى که تو را می‌بیند، هر چند تو او را نمی‌بینى».[18]
ب. دسته دوم:
امام صادق(ع) با اشاره به نظارت فرشتگان بر اعمال آدمى می‌فرماید: «هر کسی که در خلوت، زمینه گناه برایش فراهم شود و خداوند متعال را مراقب خود بداند و از فرشتگان نگهبان، حیا کند، خداوند، همه گناهان او را می‌آمرزد، هر چند به اندازه گناهان جنّ و انس باشد».[19]
همچنین از دیدگاه امام صادق(ع) اساساً فلسفه ناظر قرار دادن فرشتگان، همین است که مردم با توجّه به وجود و حضور آنان، دست از گناه بردارند.[20]
جمع‌بندی از این دسته احادیث
یک. توجّه به دیدن خداوند و درک حضور او، حیا را بر می‌انگیزد. در حقیقت، خداوند پیش از آن‌که مردم را به ترس فرا بخوانند، به حیا فراخوانده است و این، جایگاه و اهمّیت حیا را در نظام تربیتى اسلامى می‌رساند.
دو. در این احادیث؛ به دو صفت از صفات خداوند، اشاره شده است: یکى قدرت خداوند و دیگرى نزدیکى خداوند که نشان از آگاهى و اطّلاع خداوند از رفتار بشر دارد. آن‌گاه، قدرت، عامل ترس دانسته شده و نزدیک بودن و اطّلاع خداوند، عامل حیا و شرم. بنابر این، عامل برانگیختن ترس، توجّه قدرت خداوند است و عامل برانگیختن حیا، آگاهى و نظارت خداوند.
سه. از دیدگاه روایات، فصل مُقَوّم و وجه تمایز حیا از دیگر بازدارنده‌ها، عنصر «نظارت» است؛ یعنى آنچه حیا را بر می‌انگیزد، حضور و نظارت ناظر است. معمولاً رفتار انسان در جمع، با رفتار او در خلوت، تفاوت می‌کند. تفاوت رفتار در خلوت و جلوت، به جهت تفاوت در حضور و عدم حضور است. آن‌جا که تنها باشد و حضور هیچ‌کس را حس نکند و هیچ چشمى را ناظر رفتار خود نداند، کارهایى را به راحتى انجام می‌دهد که ممکن است در حضور دیگران، حاضر به انجام دادن آن نباشد. اگر در تنهایى و خلوت خود، آماده انجام دادن کارى شده باشد که به نظر نادرست می‌آید و ناگهان متوجّه شود کسى وارد شده و ناظرى وجود دارد، دست از آن کار می‏کشد. یا اگر بعداً بفهمد کسى ناظر اعمال او بوده است، سرافکنده می‌شود و عرق شرم بر پیشانى او می‌نشیند

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:04:00 ق.ظ ]




استاد فاطمی نیا..

 

1- هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم میایند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم.

شیعیان امیرالمومنین نزد خدا عزیز هستند. اینها اگر بر نمازها مراقبت کنند، مساله والدین، مساله غیبت و حسن خلق و…. را رعایت کنند، این انوار هر روز به در خانه شان می آید.

منتها ما چه می کنیم؟ این انوار را حفظ نمی کنیم. از یکی از بزرگان علما که با آشیخ حسنعلی(نخودکی اصفهانی) محشور بود، پرسیدم ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند؟ آن ولی خدا جواب داد: “ایشان هرچه بدست می آورد نگه می داشت.” ولی ما انوار را ضایع می کنیم. شب بلند می شود نماز شب می خواند، صبح می نشیند غیبت می کند. نور نماز شب رفت. با یک حرف تلخ این نورها از بین می رود.

2- من تعجب می کنم از بعضی ها! یک خانم مومن 20 بار به عمره رفته. بار 21 به او می گویند بیا این پول عمره را بده برای یک دختر یتیم، می گوید: “نه من نمی توانم. دوستان همه دارند می روند عمره. من چطور نروم؟”

حالا به این خانم بگو شما این همه عمره رفتی، مساله اخلاق رو در خانه رعایت می کنی؟ مگر دین خدا مسخره است؟ هر سال عمره می روی یک عیب و بدی را از خودت دور نکردی؟ یا آقا؛ فرقی ندارد. آقا بداخلاق بشود، عبادتش ضایع می شود. خانم بداخلاق بشود، عباداتش ضایع می شود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:00:00 ق.ظ ]




آیا می دانید زکات علم نشر دادن آن است

..وزکات بدن روزه گرفتن آن است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-07-25] [ 10:43:00 ب.ظ ]




مبریدم:

مرا در این دشت کاری هست/گرچه گل نیست ولی صحنه گلزاری هست

سا ربانا مزنید ساز رحیل/که مرا در این دشت کاروان سالاری هست

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ب.ظ ]




امام حسین “ع” میفرماید:هرکسی بخشنده باشد بزرگی بدست می آورد….

موضوعات: کلام نور, گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ب.ظ ]




جایگاه خانواده  در اندیشه امام سجاد"ع"

جایگاه خانواده در اندیشه امام سجاد(ع)
ازدواج در اندیشه امام سجاد پیوندی مقدس و آسمانی به حساب می آید و صرفا یک قرارداد اجتماعی نیست،لذا به کنترل و مراقبت نیاز دارد.
وارث: کنترل مستقیم هر یک از دو زوج بر رفتار طرف مقابل، به ویژه رفتارهای جنسی خارج از چارچوب ازدواج، امری است که در بسیاری از فرهنگ های گذشته و حال به چشم می خورد، هر چند به دلیل عواملی مانند قدرت، این کنترل بیشتر از سوی مردان نسبت به زنان اعمال شده است.

در اندیشه امام سجاد (ع) کنترل رفتارهای جنسی یکی از حقوق همسران به شمار می آید و البته این حق در انحصار شوهر نیست. هرگاه یکی از دامادهای امام سجّاد (ع) داخل منزل وی می‌گردید، امام سجّاد (ع) خطاب به داماد خود می‌فرمود: خوش آمدی، که تو هم تأمین کننده هزینه های خانواده خود و هم، نگه دارنده ناموس خود از شرّ هواهای نفسانی و اجانب هستی. همچنین حضرت در رساله حقوق به نقش کنترلی زن اشاره و از وی با عنوان «واقیه» به معنای نگهدار همسر یاد می‌کند. امام سجاد (ع): و امّا حقّ همسرت- که با پیوند زناشوئی زیردست تو شده- این است که بدانی خدای عزّ و جلّ او را مایه آرامش و راحتی، و همدم و نگهدار تو ساخته.

در این نوشتار به برخی از عوامل کنترل همسران در اندیشه ی امام سجاد (ع) اشاره می کنیم:

۱) تقدس سنت ازدواج

قداست بخشی به خانواده نقش مستقیمی در کنترل رفتار جنسی همسران دارد، زیرا منجر به حصر روابط جنسی به درون این نهاد مقدس خواهد شد. ازدواج در اندیشه امام سجاد (ع) پیوندی مقدس و آسمانی به حساب می آید و صرفاً یک قرار داد اجتماعی نیست، لذا به کنترل و مراقبت بیشتری نیاز دارد: امام سجّاد (علیه السلام) فرمود: هرکس برای رضا و خشنودی خداوند ازدواج نماید خداوند او را در قیامت مفتخر و سربلند می‌کند.

از جمله عواملی که در سوق یابی به ازدواج، دوری گزیدن از جایگزین های احتمالی، پذیرش راغبانه لوازم آن، ایجاد آمادگی‌ در جهت مقابله با عوارض و آسیب‌های احتمالی پیوند زناشویی و در نتیجه، حفظ و تثبیت خانواده، نقشی تعیین کننده ‌دارد، تلقی ارزشی از پیوند زناشویی و به تعبیری، قداست داشتن آن است. این بدان سبب است که قداست و حرمت آمیزی یک پدیده، به طور طبیعی در تقویت موقعیت آن و متقابلاً تضعیف اراده‌های ناهمسو تاثیر شگرف دارد. فرایند عمومی دنیوی شدن یا تقدس‌زدایی در غرب نهاد خانواده را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داد. در نتیجه این فرایند، ازدواج رفته رفته قداست خود را از دست داد و به یک قرارداد مدنی صرف مبدل گردید.

۲) نقش عاطفی همسران

یکی دیگر از عواملی که در کاهش کجروی های اجتماعی بویژه تخلفات جنسی همسران دارد ارضای عاطفی و ایفای مطلوب نقش عاطفی از سوی همسران است. نقش عاطفی همسر به مجموعة وظایف و انتظاراتی الزامی یا ترجیحی اشاره داردکه برای فرد در بُعد ارضای نیازهای عاطفی همسرش، تعیین شده است. زن و مرد با توجه به تفاوت‌هایی که در آفرینش دارند، از طریق برآورده کردن نیازهای عاطفی یکدیگر و در کنار هم قرار گرفتن، احساس آرامش می‌کنند. و در نتیجه، همسران در مواجهه با گرایش های جنسی خارج از چارچوب نهاد خانواده مصون می مانند.

الف) نقش عاطفی زن

امام سجّاد (علیه السلام) در رسالة حقوق، بر نقش عاطفی و آرامش گری زن در قبال شوهر اشاره می‌کند: هر کس برای او (مؤمن) همسری تزویج کند که موجب انس و آرامی دل او شود، خداوند در قبر کـسی را که به صـورت محبوب‏ترین بـستگان اوست با وی مأنوس می‏سازد.

در قانون آفرینش مرد بدون آفرینش زن سکینت و آرامش ندارد و نیازمند انیس است. و البته گرایش های جنسی مرد در صورتی محدود به چارچوب خانواده خواهد ماندکه زن بتواند این آرامش گری را با ابزارهای لازم فراهم آورد.

تکرار مفاهیم سکون و انس در کلام امام سجاد (ع) که بیانگر نقش عاطفی زن درون نهاد خانواده می باشد نشان از اهمیت و محوری بودن نقش عاطفی وی است و این امر به نوبه ی خود بیانگر وجود عواطف سرشار در سرشت زن است.

ب)‌ نقش عاطفی شوهر

در اندیشة امام سجّاد (ع) گزاره‌هایی را می‌بینیم که از آنها لزوم توجه شوهران به ارضای نیازهای عاطفی همسرانشان استفاده می‌شود. ابراز عواطف کلامی (گفتار نیک فرد را نزد خانواده محبوب نماید)، ابراز عواطف کلامی - رفتاری (و اما حق زن و همسر، آنست که احترامش کنی.)بیانگر لزوم ایفای نقش عاطفی مردان در زندگی زناشویی است.

۳) نقش جنسی همسران

نقش جنسی همسر به مجموعه وظایف و انتظارات الزامی یا ترجیحی اشاره دارد که برای هر فرد در بعد نیازهای جنسی مقرر شده است. غریزه جنسی کشش و جاذبه‌ای است که دو جنس مخالف را به هم نزدیک می‌کند و باعث تشکیل خانواده می‌شود. در نظام آفرینش با رفع نیاز جنسی، انسان می‌تواند به آرامش و سکون که به زوجین وعده داده شده است، دست یابند. این واقعیت وقتی تحقق می‌یابد که زن و شوهر هر با آگاهی کامل نسبت به نقش جنسی خود و با میل و رغبت و آمادگی‌های کامل به آن بپردازند.حصول هرگونه اختلال در ارضای این نیاز یعنی اختلال در نقش کنترلی همسران که پیامد آن افزایش ناهنجاری های جنسی و گسترش بی بند و باری خواهد بود.

الف) ‌نقش جنسی زن

نقش جنسی زن در قبال شوهر که در منابع فقهی تحت عنوان حق تمکین بررسی می‌شود به این معناست که زن باید امکان بهره‌گیری جنسی را برای شوهرش بدون هیچ گونه محدودیتی فراهم کند. امام سجّاد (ع): تأمین نیازهای مرد و تمکین نسبت به خواسته‌های مرد یکی از حقوق مرد بر زن بیان شده است. بدون شک نیاز جنسی یکی از اساسی‌ترین نیازهای مرد محسوب می‌شود.

ب) نقش جنسی شوهر

امام سجّاد (ع) یکی دیگر از نقش‌هایی مرد در خانواده را نقش جنسیتی می‌داند که ایفای مناسب این نقشة تأثیر بسزایی در کاهش انحرافات جنسی دارد. امام سجّاد (ع) می فرماید: زن حق دارد که آرامشش در برآوردن لذّتی که در انجامش ناگزیر است، فراهم شود

این سخن حضرت بر توجه خاص به میل جنسی زن از سوی مرد اشاره دارد و آرامش‌گری زن را منوط به اشباع غریزة جنسی‌اش می‌داند. نقش جنسی زن و شوهر در کاهش کجروی‌های اجتماعی، به ویژه ناهنجاری جنسی، امری است که به استدلال چندانی نیاز ندارد.

۴) کنترل درونی

کنترل درونی یکی از راهکارهای دینی برای کنترل همسران در مواجهه با گرایش های جنسی خارج از چارچوب خانواده است. اسلام با یادآوری و تأکید مستمر آثار سوء دنیوی و اخروی روابط نامشروع، کوشید قبح و ناپاکی این اعمال را در باور افراد رسوخ دهد و تا حد زیادی در این جهت توفیق حاصل کرد.

امام سجاد (ع) در زمینه کنترل دورنی همسران می فرماید: و امّا حقّ عورتت، نگهداری آن است از آنچه بر تو حلال نیست و کمک و تقویت آن نگهداشت، با چشم پوشی (از نامحرم) زیرا (چشم فروبستن) مددکارترین یاوران (در جلوگیری از شهوت) است، و (با) بسیار یاد کردن از مرگ و تهدید نمودن خود از (عذاب) خداوند و ترساندن نفس از اوست، که عصمت و پاکدامنی و تأیید از خداست.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ق.ظ ]




کویر غم و چشمه آرامش
محدّث بزرگوار حاج شیخ عباس قمی چنانکه در قسمت نخست آمد پس از تحصیلات در قم، به نجف رفت و آنجا مشغول بهره بردن از استادانش گردید و از سال 1316 تا 1318ه••• .ق در خدمت میرزا حسین نوری بود. پس از آنکه به حج مشرف گردید و از طریق فارس برای تجدید دیدار با والدین خود به قم آمد و پس از اندکی توقف، بار دیگر به عتبات مشرف گشت و ملتزم خدمت محدث نوری گشت. استاد مذکور در سال 1320ه••• .ق در نجف درگذشت ولی محدث قمی تا دو سال پس از درگذشت وی در نجف ماند و سپس در اواخر ربیع الاول 1322ه••• .ق از راه بغداد و خسروی و قصر شیرین عازم قم شد و تا سال 1329ه••• .ق در این شهر اقامت داشت و دوباره به مکه مشرف گردید و در مراجعت، از حجاز به قم آمد و مدت دو سال در جوار بارگاه حضرت فاطمه معصومه(س) نگارش و پژوهش خود را پی گرفت، ضمن اینکه مردم را از مواعظ خود بهره مند می ساخت؛ در همین موقع بود
که تصمیم گرفت به سنت رسول اکرم(ص) عمل کند و تشکیل خانواده دهد. او در پی آن بود که با خانواده ای اصیل و اهل نجابت پیوند ایجاد نماید، از این جهت از دختر آیت اللّه سیدزکریا قزوینی خواستگاری نمود. این مرد شریف از علمای بزرگ قم به شمار می آمد که در نهایت پرهیزگاری و عبادت، روزگار می گذرانید.(1)
مرحوم سیدزکریا قزوینی سه دختر داشت که دختر اول به عقد ازدواج آیت اللّه العظمی حاج آقا حسین قمی در آمد، دختر دوم همسر مرحوم حاج شیخ عباس قمی گردید و سومین دختر همسر آقا سیدعلی بلورفروش قمی گشت، متأسفانه دوران ازدواج محدث قمی با این دختر زیاد طول نکشید و او بنای ناسازگاری را با شوهر خود گذاشت و سرانجام طلاق گرفت و با دیگری ازدواج کرد. ناکامی در این وصلت شیخ عباس را به شدت افسرده و غمگین کرد و تألم ناشی از آن به قدری عمیق بود که مصمم گشت برای رهایی از این اندوه به زیارت امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا(ع) برود.

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ق.ظ ]




حواس پنج گانه درهای جهنم.....

آیت الله صدیقی:
حواس پنج‌گانه، درهای جهنم/ گناه باعث می‌شود آدم از چشم خدا بیفتد
آیت الله صدیقی گفت: گناه باعث می‌شود نظر خدا از آدم برمی‌گردد و اگر نظر خدا برگردد، در سعادت به روی آدم بسته می‌شود.
وارث:

دریافت فایل
متن زیر مشروح سخنرانی شب هفتم محرم از آیت الله صدیقی است که از نظر می گذرد. فایل صوتی این سخنرانی را نیز می توانید از لینک بالا دریافت کنید.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا شِفیعِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومِین سِیَّمَا الْحُجَّه بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أرْواحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِداهُ وَ اللَّعنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ»
عظمت دعای عرفه
جملات نورانی حضرت ابا عبدالله الحسین، در مقام نیایش و مناجات در یکی از مقدّس‌ترین مکان‌ها و بهترین زمان‌ها، بهترین فرد شایسته‌ی مناجات این دعا را در آن‌جا ایراد فرموده است، صحرای عرفات. روز عرفه قلب جوشان سیّد عارفان، سیّد شهیدان امام حسین (علیه السّلام) جوشیده است. اگر پرده‌ها کنار برود، عالم با این دعای عرفه‌ی امام حسین (علیه السّلام) آب می‌شود.
خوف: تألّم نفس
یکی از مسائلی که حضرت سیّد الشّهداء از خدا خواسته است، این است که خدایا من خائف هستم، خوف دارم، من را کفایت بکن. خوف را گفتیم که تألّم نفس است. وجود آدم یک اضطرابی، یک سوزش دلی دارد، برای وقوع چیزی که هنوز واقع نشده است امّا توقّع است که آن واقع بشود.
تعریف خوف در نظر اخلاقیّون
خوف را اخلاقیّون فرمودند: معجونی از سه امر است. یکی علم است، دوم حال است و سوم عمل. کسی که درندگی شیر را می‌داند، خطر گرگ را می‌داند در بیابانی می‌رود تا ندیده است، مشکلی ندارد ولی وقتی می‌بیند یک شیری دارد عبور می‌کند یا یک گرگی دارد می‌آید، این ابتدا علم پیدا کرد. با این علمی که برای او پیش آمد، یک حالت ترس یا حالت نگرانی به قلب او فشار می‌آید، با این حال ترس و نگرانی که برای او پیش آمد، شروع به فرار کردن می‌کند یا اسلحه‌ای دارد، اسلحه‌ی خود را آماده می‌کند که از خود دفاع بکند. اوّل آن علم است، بعد آن حال است بعد هم برای این‌که گرفتار درنده نشود، طمعه‌ی گرگ نشود، یا فرار می‌کند یا از خود دفاع می‌کند.
باطن گناه، غضب خدا
کسی که آشنا است به این‌که باطن گناه غضب خدا است. غضب خدا در گناهان مخفی شده است. یکی از مخفی‌گاه‌های غضب و خشم پروردگار متعال، گناهان بندگان خدا است. خدا چهار چیز را در چهار مخفی‌گاه پنهان کرده است و ائمّه‌ی اهل بیت (علیهم السّلام) به ما هشدار دادند که حواس ما به این چهار مخفی‌گاه باشد.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:33:00 ق.ظ ]




لقمه حرام مقدمه تکرار عاشورا...

لقمه‌های حرام، مقدمه تکرار عاشورا
اگر جامعه مسلمین به اشرافی‌گری خو گرفت و در برابر شکم‌بارگی، شهوت‌رانی، حقوق‌های نجومی و حرامِ نفوذی‌ها سکوت کرد، باید منتظر بلایی عظیم و تکرار عاشورایی باشد که طاقت شنیدنش را هم ندارد!
وارث: زمانه‌ عجیبی است! برخی مردمان امام گذشته را عاشقند، نه امام حاضر را، می‌دانی چرا؟! امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر می‌کنند، اما امام حاضر را باید فرمان ببرند و کوفیان اینگونه عاشورا را رقم زدند؛ کوفی بودن یعنی اظهار محبت به امام، ولی در فتنه‌ «زر و زور و تزویر» رد شدن… کوفی بودن یعنی مرعوب و مجذوب قدرت دشمن شدن و منفعتی کوتاه مدت را فدای مصلحتی بسیار بزرگتر کردن، کوفی بودن یعنی راه را گم کردن و تشنه لب به امام رسیدن و پس از سیراب شدن، آب را بر همان امام بستن؛ کوفی بودن یعنی پیمان بستن و عهد شکستن؛ کوفی بودن یعنی شعار دادن ولی عمل نکردن…

بعد از پیامبر اکرم(ص) اکثر مسلمین در خواب غفلت فرو رفتند، با توجه به علم داشتن به حقانیت اهل بیت پیامبر، در یاری ایشان کوتاهی کردند و با سکوت خود، با ظالمین همراهی کرده و اهل باطل را مدد رساندند؛ قرآن کریم علت انحطاط جامعه‌ آن روز را دو عامل معرفی می‌کند؛ یکی اعراض و کوتاهی از ذکر خدا که مصداق بارز آن نماز است و دوم پیروی از شهوات و دنبال زخارف دنیا رفتن؛ در یک کلام، اشرافی‌گری و عافیت طلبی؛ «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا[مریم/59] سپس جانشین آن مردم خداپرست قومى شدند که نماز را ضایع گذارده و شهوت‌هاى نفس را پیروى کردند و اینها به زودى کیفر گمراهى را خواهند دید».

خداوند متعال اولین علت انحطاط جامعه مسلمین را، ضایع و فاسد کردن نماز می‌شمارد، سهل انگاری در این فریضه‌ کبری که آمد، بلافاصله بعد از آن، شهوات‌رانی و حرام‌خواری هم می‌آید، به همین علت است که حضرت حق می‌فرماید: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ[ماعون/4] واى بر نمازگزارانى که… الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ[ماعون/5] در نماز خود سهل‏‌انگارى مى‏‌کنند.»

ادا نشدن حق نماز یعنی سهل‌انگاری و اعراض از ذکر خدا، که نتیجه اش سختیِ معیشت و بی‌برکتیِ رزق است: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً…[طه/124] و هر کس از یاد من اعراض کند همانا(در دنیا) معیشتش تنگ شود…»؛ درآمد هم که بالا باشد، باز خرجش به دخلش نمی‌رسد، دارائیش برکت ندارد، احساس کمبود می‌کند؛ این وعده‌ی خداست، زیرا یاد خدا که رفت، شیطان در قلبش راهبری و دنیا برایش جلوه‌گری می‌کند، به تجملات و ثروت اندوزی حریص‌تر، مال حرام خوردن و حقوق اضافی و نجومی از بیت‌المال برداشتن برایش آسان می‌شود؛ شکم‌ها که از مال حرام پر شد، دیگر سخن حق شنیده نمی‌شود؛ اینجاست که رذیلت‌ها جایگزین فضیلت‌ها و ارزش‌های والای انسانی، جای خود را به اشرافی‌گری و شهوترانی خواهد داد و مقدماتِ تکرار کربلا فراهم می‌شود.

سالار شهیدان ظهر عاشورا فرمودند: فریب‌خورده کسی است که فریفته دنیا شد؛ و بدبخت کسی است که مفتون دنیا گشت؛ دستخوش فریب دنیا نشوید ، که امید امیدواران و طمع آزمندان در آن را قطع می سازد. و نیز فرمود: شما به گفتارم گوش فرا نمی دهید؛ زیرا حقوق شما، از حرام داده شده است، شکم هایتان از حرام آکنده گشته و خداوند بر دل هایتان مهر زده است.

عذاب سکوت در برابر حقوق‌های حرام

اگر جامعه مسلمین به اشرافی‌گری خو گرفت و در برابر شکم‌بارگی، شهوت‌رانی، حقوق‌های نجومی و حرامِ نفوذی‌ها سکوت کرد، باید منتظر بلایی عظیم و تکرار عاشورایی باشد که طاقت شنیدنش را هم ندارد!

در صحنه‌های نبرد نظامی و سیاسی، اروپائیان هر چه کردند نتوانستند بر مسلمین آندلس فائق آیند، اشرافی‌گری و شهوترانی را بین مسلمین رواج دادند، ایمان‌ها یکی پس از دیگری سقوط کرد تا نوبت به خود آندلس رسید و پس از 800 سال با کمترین مقاومت، آنرا فتح و هزاران نفر از مسلمین را سوزاندند و همانند گوسفند ذبح کردند و… .

سرعت گرایش به سبک زندگی غربی در جامعه امروز ما چنان رو به افزایش است که اگر به همین منوال پیش رود و بخواهیم همچنان بی تفاوت باشیم، یقینا سقوط ایمان‌ها، سقوط خانواده‌ها، سقوط شهرها و نهایتا سقوط کشور حتمی است و به قول شهید مظلوم بهشتی اگر به بی تفاوتی کشیده شویم مرگ انقلاب قطعی است.

شهید محمد جهان‌آرا می‌فگفت: بچه‌ها اگر شهر سقوط کرد خیلی جای نگرانی نیست دوباره فتحش می‌کنیم، مراقب باشید ایمانتان سقوط نکند.

امام مسلمین سال‌هاست خطر شبیخون فرهنگی، نفوذ و فتنه‌ زر و زور و تزویر را گوشزد کرده و ندای أین عمار سرداده؛ مع‌الأسف به علت اینکه:

الف- انفجارها و کشته‌های اینگونه هجمه‌ها ملموس نیست

ب- دشمن در بخشی از نظام نفوذ کرده و قوه ادراک برخی از مسئولین را راهبری می‌کند

ج- و بخش قابل توجهی از مسئولان و مردم گرفتار زخارف دنیا شده و به خواب رفته‌اند

هشدارهای ولی امر مسلمین جدی گرفته نشده است!

امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: هر کس به هنگام یاری رهبرش در خواب باشد، زیر لگد دشمنش از خواب بیدار می‌شود!

حسین بن علی‌ها بی‌سر، شیخ فضل‌الله‌ها حلق‌آویز، نواب صفوی‌ها ترور، خمینی‌ها و زکزاکی‌ها شکنجه، تبعید و حبس شدند تا جوامع اسلامی بیدار شوند و بیدار بمانند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:31:00 ق.ظ ]




خاطره آیت الله بهجت از علامه مامقانی
یادم هست، ایشان در همان سال های هفتاد، دیدم ظهر که از مسجد آمد، عمامه را برداشت و با لباس دراز کشید. پرسیدم: آقا چی شده؟ آیا حالتان بد شده، دکتر بیاوریم، فرمود: نه نگران نباشید، به شدت نیاز به خواب دارم. نگاه کردم دیدم ایشان کمتر از سه ساعت و نیم، شب و روز می‌خوابید. همه‌اش کار می‌کرد، به این اندازه، خودش درباره بعضی اساتید می‌گفت، یک ساعت از خوابشان کم کردند، فلان کتاب را نوشتند. گویا منظور ایشان مرحوم مامقانی بود که در آخر کتاب خویش نوشته بود من سه ساعت را تبدیل به دو ساعت خواب کردم تا توانستم کتاب را به اتمام برسانم. مرحوم ابوی، می‌فرمودند: من نمی‌دانم دو ساعت هم می‌شود خوابید؟ سه ساعت که می‌شود؛ ولی دو ساعت را نمی‌دانم.
سحر خیزی
از ابتدای سحر که از خواب بیدار می‌شد، مشغول عبادت و راز و نیاز و مناجات بود، حتی اشعار مناجاتی با زبان، عربی و فارسی می خواندند، در هنگام

وضو گرفتن، قبل از وضو و بعداز آن در حال استغفار بود، بعد مشغول نمازها و نوافلش می‌شد و آن هم ادامه داشت، دوباره استغفارش ادامه داشت، سپس به تدبر در قرآن مشغول می شد تا وقت صبحانه. جمعه‌ها و پنج شنبه‌ها عبادات بیشتری داشت و نمازهای بیشتری می خواند.
دعا هنگام ورود به منزل
ایشان، مقید بود، وقتی وارد منزل می شود؛ در هنگام بیرون آوردن کفش، می گفت: رب انزلنی منزلا مبارکا و انت خیر المنزلین. من چند بار از ایشان در راه منزل، مسئله ای را که نیاز به فکر کردن داشت، پرسیدم ببینم این دعا را فراموش می کند یا نه، اما هنگامی که درب منزل می رسید، همان دعا را می گفت و من نتوانستم ایشان را از گفتن دعای مذکور غافل کنم.
سیره عبادی حضرت آیت الله بهجت
حال که صحبت از عبادت و دعا شد، برخی از اذکار و ادعیه ای را که آیت الله بهجت به خواندن آن مداومت داشتند بفرمایید؟
دعای عهد بعد از نماز صبح، مداومت بر خواندن قرآن، تدبر در تلاوت قرآن، زیارت عاشورا. صد لعن و صد سلام را در بین کارها انجام می دادند. بعد از نماز عشاء توسل مخصوص داشتند و حدود سه ربع تا یک ساعت طول می کشید. این اواخر، نوافل را در حال راه رفتن می خواندند. در حرم حضرت معصومه(س)، هر روز زیارت جامعه را می خواندند، به طوری که من در اثر ممارست و مداومت، به تدریج این زیارت را در همان کودکی حفظ شدم. به نیابت از اساتید خویش و دیگران، چندین بار زیارت نیابتی می خواند و انجام می داد. در روزهای جمعه سوره های «صافات و یس» را تلاوت می فرمودند و بر آن مداومت داشتند. ادعیه مخصوص قبل از خواب ایشان، هیچ گاه ترک نمی شد. خیلی به حدیث کساء معقتقد بودند. باور ایشان این بود امام عصر(‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) به مجالس حدیث کساء

توجه ویژه‌ای دارند. به آنهایی که شوق امام عصر(عج) را داشتند، می فرمودند: همزمان با دعای تعجیل در فرج حضرت، صلوات زیادی را به وجود مقدسش اهداء نمایید، زیاد به مسجد جمکران، مشرف شوید و نمازهای مسجد را نیز بخوانید.
هنگام استراحت و فراغت، به ذکر شریف صلوات و استغفار، مشغول بودند. آیت الله بهجت، عقیده‌اش این بود انسان حتی اجازه ندارد دقیقه ای از وقت خود را تلف کند بلکه باید از همه دقایق عمر خود استفاده کنند.
ایشان براى توسل به اهل‌بیت علیه‌السلام به همین دعاهای مأثور توصیه مى‌کردند و مى‌گفتند: «بهترین توسلات، همین توسلات مأثوره است، ولى باید قلب همراه زبان باشد». خود ایشان هم در عمل به این گفتار پیش‌قدم بود و به بسیاری از ادعیه و توسلات مأثور التزام داشتند. در حرم‌هاى ائمه علیهم‌السلام بیشتر زیارت امین‌الله و زیارت جامعه کبیره را مى‌خواند. در حرم حضرت معصومه سلام‌الله ‌علیها نیز زیارت جامعه را قرائت می‌کرد و معتقد بود در اینجا نیز می توان به نیت زیارت تمام ائمه(ع)، این زیارت را بخوانیم. می فرمودند: خودم را در بهشت، می بینم
دو ساعت از صبح را در حرم بودند. گاهی، یک ساعت یا بیشتر را ایستاده در حرم به زیارت مشغول بودند، یک آقای طلبه ای می‌گفت؛ تایم گرفتم بیش از یک ساعت در حرم ایستاده، عبادت می کردند تا سن نود سالگی، هم در حرم مشغول راز و نیاز و عبادت بودند، گاهی می پرسیدیم چرا این همه زیارت نامه طول می کشد؟می فرمودند: ما کسانی را دیدیم چهار ساعت زیارت حرمشان طول می‌کشید. وقتی می پرسیدند برای چی؟، می‌گفت خودم را در بهشت می‌بینم، چطور بیرون بیایم.
*صلوات بلند ختم کن
ایشان اصرار داشت نه ‌تنها در حرم‌های ائمه(ع)، بلکه در حرم فاطمه معصومه(س) نباید صدا را بلند کرد. می‌فرمود: به خدام و زوار بسپارید که در حرم فریاد نزنند و صدای خود را بلند نکنند، چون ملائکه در حال طواف هستند و از صدای بلند اذیت می‌شوند، می‌خواستند هر کسی در حال خودش باشد. می‌گفتند: برخی در همین‌جا متوجه می‌شوند که حاجاتشان برآورده می‌شود.
وصیت آیت الله بهجت
از بیتوته و عبادت طولانی ایشان در حرم سخن به میان آمد، فراوان به یاد داریم ایشان هر هفته، روزهای جمعه، در مسجد فاطمیه، مجلس روضه حضرت اباعبدالله(ع)، نیز برگزار می کردند؟
بله. از همه مهمتر، مسئله روضه حضرت اباعبدلله(ع) بود. این مسأله چنان برای آیت‌الله بهجت مهم بود که حدود 50 سال هر هفته مجلس داشتند، حاضر نبود به این سادگی این کار را ترک کند. حتی در حال کسالت و مریضی اصرار داشت این مجلس برقرار شود و خودشان نیز حضور داشته باشند، خیلی برایش مهم بود از اول مجلس حضور داشته باشد. سال ها این مجلس روضه در منزل ایشان بود و پدرم درها را باز می‌کرد و خودش دم در می‌نشست و به هرکسی که وارد می‌شد، احترام می‌کرد. هیچ وقت فقط برای شخصیت خاصی بلند نمی شد بلکه برای همه این احترام را قائل می‌شد. ایشان از شخصی، نقل می کرد: خدواند متعال، دو نعمت به من ارزانی داشته، یکی توفیق بکا و گریه در عزای سید الشهداء (ع) و دیگری، اینکه قرآن را با کسالت نخواندن. حتی ایشان در وصیت‌نامه خود ذکر کردند بعد از من از ثلث مانده‌هایم، مجلس عزا و روضه حضرت سید‌الشهدا (ع) را اقامه کنید.
گاهی شوخی می‌کردم می‌گفتم: آقاجون مشغول حفظ کردن صلوات است. خودشان هم، متبسم می شدند. زیارت در حرم امام رضا(ع) هم گاهی طول می کشید. این جمله را سه بار در عمرش شاید فرموده باشند که نگران نباش، امتحان کردم، اگر از این کارها کم نگذارم، یک ساعت مطالعه با ده دقیقه تمام می‌شود و دقیقاً یادم است ایشان برای درس خارجشان که می‌رفتند، بیست دقیقه مطالعه می‌کردند، در صورتی که دو ساعت باید مطالعه می کردند.

وقتی سعی صفا و مروه تعریض شد، یعنی از صفا به مروه بیرون از جاده قدیم کوه را کندند و جاده جدیدی گذاشتند، همه نظر دادند امسال حج ساقط است، هیچ کسی حاضر نشد به این قضیه نظر دهد، تنها کسی که در این قضیه نظر داد که اگر بین جبلین، صادق باشد، کافی است، ایشان بود. همه دستور دادند در این مسئله به آقای بهجت مراجعه کنید، والا حج امسال ساقط است، سال بعد همه متفقاَ مطابق ایشان نظر دادند.
*داستان دیر خواندن نماز صبح آیت الله بهجت
قبل از اینکه به سلوک خانوادگی ایشان بپردازیم، برای خیلی‌ها سؤال بوده نماز صبح ایشان در اواخر عمر چرا مقداری دیر می‌شد، اگر صلاح می دانید، این را تشریح کنید که چرا این گونه بود؟
اواخر نبود، ایشان بعد از انقلاب این طور شد. ایشان تا قبل از انقلاب نماز صبح را اول وقت در مسجد فاطمیه اقامه می‌کرد، هر چه طلاب اصرار می‌کردند منزلمان دور است تا اینجا برسیم طول می‌کشد، ایشان توصیه می‌کرد همان محل خودتان جماعت بخوانید. فریضه ای است که دارد از دست می‌رود، این فریضه را اقامه کنید در همه محلات. هر چه اصرار کردند ایشان برای نماز صبح نیم ساعت بعد از اذان بیاید، حاضر نشد. تا اینکه انقلاب شد، روزی داماد حضرت امام(ره) آقای اشراقی بنده را دید و گفت؛ می‌خواهم خدمت آقا برسم، کاری با ایشان دارم. گفتم امشب بیایید ولی به شرط اینکه بعد از نماز مغرب زود تشریف بیاورید، چون آقا نماز مغرب و عشایش طول می‌کشد، شما ممکن است بیایید و آقا هم در منزل، مشغول عبادت می‌شود، دیگر نمی‌توانید

دسترسی داشته باشید. قبول کرد و نماز خواندند و زودتر آمدند. من هم در چای گذاشته بودم از ایشان پذیرایی کردیم. آقا که آمد، گفتم آقای اشراقی آمده، پرسید کاری دارند. گفتم حتماً کاری دارند. آقا رفتند، نزد ایشان، احوالی از فامیل‌ها پرسیدند.
آقای اشراقی گفت؛ قرار است، برای شما مأمور بگذارند. حاج آقا با تعجب پرسید برای چی؟ ایشان گفتند برای اینکه الان ترورها شدت گرفته؛ قرار شد برای چند نفر از شخصیت ها محافظ بگذارند از جمله برای شما. حاج آقا مقداری سرش را به زیر انداخت، بعد فرمود: آن کسی که محافظ محافظ است، محافظ ما هم است. این قدر آقای اشراقی از این جمله خندید و خوشش آمد؛ مجددا خواست تکرار کند، آقا فرمودند: تکرار نفرمایید. گفت حالا که اینطور است، به بنده دستور داده اند تا خدمتتان عرض کنم، شما شب‌ها در را برای احدی باز نکنید، مگر اینکه کاملاً مطمئن باشید که فرد پشت در را می‌شناسید، تا مطمئن نشدید در را برای احدی باز نکنید، همچنین تا هوا روشن نشده از منزل خارج نشوید، بنده، باور نمی‌کردم، آقا این حرف‌ها را جدی بگیرد، چون مأمور را نپذیرفته بود، این‌ها را هم، گفت و خداحافظی کرد و رفت، فردا که شد و به کلاس درسمان رفتیم، از درس که می‌آمدم، دیدم همه بقال و عطار و اهل محل و طلبه‌ها می‌گفتند آقا چرا امروز دیر کرد، نزدیک آفتاب آمد، برایم مسئله بود. آمدم دیدم آقا مشغول وضو گرفتن است. رفتم پیش والده پرسیدم آقا مشکلی برایشان پیدا شد، چرا امروز صبح دیر برای نماز رفته اند گفت: بله؛ من صدای در خانه را وقتی آقا داشت می‌رفت و هوا روشن بود، شنیدم آقا که مشغول وضو بود، دو سه بار تکرار کردم، جواب نداد. اما وقتی وضو به اتمام رسید، گفت: اگر بعد از این هم باز هم پرسیدند، بگویید قرار بر این است که بعد از این همین طور باشد. بعدها متوجه شدیم اگر متخصصی در یک زمینه ای نظر دهد، نظرش را قبول می‌کرد. پزشک هم اگر حاذق بود، حرفش را قبول می‌کرد. این دستور امنیتی را پذیرفته بود و همان روز عمل کرده بود. این خیلی برای من عجیب بود، می توانستند، یک روز صبر کند، برود، و بگویند از فردا این قدر دیر می‌آیم. ولی همان روز دیر رفته بود. البته نماز صبحشان

را در اول وقت در خانه می‌خواندند، بعد برای اقامه نماز جماعت و انجام عمل مستحب و ثواب جماعت، به مسجد می رفتند. نماز اول وقت را ایشان هیچ وقت ترک نمی‌کرد و به هیچ بهانه ای و البته جماعت را مستحب می دانست. و می فرمود: آن استاد اخلاقی نجف، اگر نماز اول وقت، کمی تاخیر داشت، رنگش می پرید.
*سبک زندگی خانوادگی
اکنون اگر موافق هستید، به سبک زندگی خانوادگی ایشان بپردازیم؟
بله. در خانواده هم رفتارش حساب و کتاب داشت. این نبود که همه وقت‌ را بگذارد برای خانواده یا اینکه هیچ وقتی نگذارد. ایشان وقت‌های مخصوص عبادت، مطالعه درس و فکر و ذکر داشتند، همچنین سه وعده غذایی با خانواده صرف می‌کردند چون غذا صرف کردن ایشان زمان بیشتری طول می‌کشید، باعث می‌شد از احوالات افراد خانه، مطلع شود، حتی صله رحمش آنجا انجام می شد، حتی تفحص از همسایه‌ها نیز در زمان صرف غذا بود. مثلاً وقتی غذایش را آماده کرده و یا می‌خواستند بیاورند، از همسایه خبر می گرفت که مثلا آن مشکلش چه شد. لذا شاید یک ساعت نهار ایشان طول می‌کشید، می‌پرسید از فلانی خبر داری، از فلان قوم و خویش خبر نداریم، احوالش را بپرس، نامه بنویسید، بپرسید، بعد، همسایه‌ها را می‌گفت بپرس؛ مشکلات همسایه‌ها را مطرح نموده و می‌گفت بروید، انجام دهید.
مثلاً اگر یک جعبه میوه ای می‌آوردند، می‌گفت، سه قسمت کن یک قسمت را به همسایه‌ها بده، یک قسمت خودت بردار، یک قسمت بگذار برای اینجا. یک بار یادم است ایشان داشت از بالای سر من رد می‌شد، قدری توقف کرد. گفت سوا و جدا نکنی ها، خوب‌هایش برای ما بگذاری!
*می دانست او دارد می میرد
همسایه خیلی دوری کار بدی کرده بود، من نزد بعضی اظهار ناراحتی کرده بودم که این چرا این کار را کرده ؟ آن هم آمده بود و به آقا شکایت کرده بود. آن وقت یک روزی حاج آقا به من

فرمود برو یک غذایی که به مادرت گفتم درست کرده، بردار و ببر. من اصلاً نمی‌خواستم پیش او بروم. کسی که این کار خلاف را کرده، بعد از چند روز به من گفت چرا نمی‌بری، این را برای تو می گویم. من می‌خواهم او از تو ناراحت نباشد. زمانی نگذشت از دنیا رفت. علم داشت که او دارد می‌میرد، حالا که دارد می‌میرد از تو در دلش چیزی نباشد، حتی یک دفعه به من فرمودند؛ گوسفندی بکش و تقسیم کن. من وقت این کارها را نداشتم. گفت؛ آخر این را برای تو می گویم، می فرمود؛ کودک بودی مهمانی داشتیم، گفت عمر ایشان فلان قدر است، مقدار عمرت را گفت، این برای صدقه آن است که خطر رفع شود. گفتم من خیلی هم به عمر مقید نیستم، این کار را کرد و بعد فکر کردم که دقیقاً او اگر مثلاً گفته عمرت چهل سال است، سر چهل سالگی، این دستور را به من می‌دهد. این مهم‌تر از آن است که نشسته زمان را نگه داشته و سر چهل سالگی آمده به من می‌گوید این دو هفته مانده به چهل سالگیت، برو این کار را بکن، این حافظه عجیب خودم هم یادم نمانده بود، اگر ایشان نمی‌فرمود، من یادم نبود.
*پذیرایی از مهمان
ابوی ما، مرحوم آیت الله بهجت، علاقه داشت هر روز ناهار، یک مهمان داشته باشد، بله، این اخلاق را آقا داشت البته خیلی راضی نبودیم از کودکی می گفتیم حالا مهمان را داشته باش، بفرمایید تا بیشتر غذا درست کنند، می فرمودند: نه همان غذا، می‌گفتند: “طعام الواحده یکفی الاثنین". همان غذای من را بدهید، دو نفری با مهمان، می‌خوریم. گاهی ما سر سفره بودیم، و میهمان هم در موقع غذای ما می رسیدند؛ ابوی می فرمودند : حضرت ابراهیم فرسخ ها به دنبال غذا می گشت. حالا این آقا دم در خانه است و مهمان خدا می باشد. به همان اندازه، همان غذایی که اینگونه بود دلش می خواست با دیگران بخورد.
*رفتار در خانواده
درباره روابط زن و شوهر، چگونگی امر و نهی به فرزندان و عمل و رفتار ایشان در منزل چطور بود؟

آقا معتقد بود در روابط خانوادگی، جواب‌ دادن یا رو کم کردن باید به‌صورت کلی کنار گذاشته شود، این کار هیچ ثمره‌ای ندارد. برخورد کردن اقتضای طبیعت حیوانی است، اگر آن یک شاخ زد، این هم دو تا شاخ بزند و اگر هم دو تا نزند، بالأخره یکی را که باید بزند! این طبیعت حیوانی است. انسان باید این حرف‌ها و نزاع‌ها را جدی نگیرد و به خدا واگذار کند، یا اینکه به دفتر شرع مراجعه کند و ببیند الآن وظیفه‌اش چیست. اگر کسی خودش به این روش رفتار کند، طرف مقابل هم رفتار خواهد کرد و قضیه حل می‌شود.
خود ایشان، اصلا جواب اعتراضات را نمی داد، گوش میداد، ولی جواب نمیداد؛گرچه خیلی از حرف ها هم بی ربط و بی انصافی بود. گاهی هم اعتراض می کردم، مگر حرف خلاف نبود؟ چرا پاسخ ندادید؟ می فرمود: مگر با جواب دادن، حرف تمام میشود؟
*امر و نهی به فرزندان
امر و نهی کردن و تحکّم ایشان، بیشتر در حلال و حرام بود. از آن زمان که من بالغ شدم و به سن پانزده سالگی رسیدم، یک‌بار هم دستور نداد نانی بخر یا چیزی تهیه کن. گاهی با عبارات لطیفی به ما می‌فهماند مایلند کاری کنیم؛ مثلاً می‌فرمود: «اگر نانی باشد، شاید اینجا صرف شود». و یا می‌فرمود: «مادرت مایل است که فلان چیز در خانه باشد».
آیا ایشان اصولا عصبانی هم می شدند؟ به ویژه در منزل با فرزندان؟
گاهی کمی عصبانی می شدند، اصولا ایشان تحمل گفتگوی طولانی با کی نداشت. ولی کاملا، بر خود مسلط بود و عصبانیت کمتر بروز و ظهور داشت. در چندجا بیشتر عصبانی ایشان، آشکار می شد، اگر کسی، سخن یا حرکت شبهه ناکی انجام می داد، یا خدای نکرده خلاف شرعی انجام می داد، آنگاه تندی می کرد، و نیز هنگامیکه کسی اسرار ایشان را که مایل نبود دیگران را بدانند، افشا می کرد، ناراحت می شد.ولی در امور دیگر، اغلب سعی می کرد یا از مجلس، بیرون برود یا تهدید به بیرون رفتن می کرد.

همسرداری آیت الله بهجت
رابطه ایشان با والده مکرمه شما، چگونه بود؟
ایشان معتقد بود هماهنگی کامل و موافقت صددرصد، بین زن و مرد در محیط خانواده، از هر لحاظ برای غیر انبیاء و اولیاء دست نیافتنی است. ایشان همواره مدارا را در مورد همسر خود در پیش می گرفتند، در هر شرایطی صبر و تحمل ایشان بر هر چیز دیگری غلبه داشت، حتی گاهی مادر اظهار ناراحتی می کردند، آقا اگر پاسخی هم داشتند، نمی گفتند و در هر صورت ناراحتی را با ناراحتی جواب نمی دادند و البته در اکثر مواقع پاسخی جز سکوت نداشتند،
گاهی که کار مثلا بالا می گرفت، آقا در مرحله اول می گفتند: خب حالا غذایمان را بخوریم، اگر این شیوه هم جواب نمی داد در مرحله شدیدتر تهدید می کردند و مثلاَ می فرمودند : غذایم را به اتاق می برم و تنها می خورم. نهایت امر این بود که در بالاترین حد ممکن غذا را در اتاق خود میل می کردند.
یکبار به مادر گفتم؛ شما مثلا در این مورد اشتباه کرده اید و دلایل آن را ذکر کردم، البته با تندی و ذکر مسائلی که نارحت می شد، وقتی خدمت آقا رسیدم ایشان فرمودند: «نباید می گفتید» گرچه حرفم باعث شد تا مدت ها، دیگر اعتراض نباشد، یعنی حاضر نبودند کوچکترین اصطکاکی در روابط خانوادگی ایجاد شود ، گاهی نیز برای ایشان وسائلی را می گرفتند و به عنوان هدیه می دادند ، به بچه ها هم سفارش می کردند همواره با مادر باید مدارا کرد و نباید به هیچ وجه با تندی پاسخ شان را داد.
*قبل از اینکه به موضوع بعدی منتقل شویم، دوست داشتیم بیشتر در سلوک و سبک زندگی ایشان، بیشتر گفتگو کنیم.
این‌ها خیلی مفصل است. ایشان قبل از اینکه بچه به دنیا بیاید، به او محبت و سفارش می‌کرد، مواظب فرزندت باش، با اینکه هنوز فرزندی نبود. این خیلی برای ما تعجب بود، مقید بودند در گوش بچه اذان و اقامه می گفتند. حتی یک روزی گفتم حاج آقا بچه که به دنیا می‌آید، قیافه‌اش خیلی مطلوب نیست، اول که می‌آید، هنوز یک شکلی است، شکل نگرفته، نمی‌شود او را بوسید. فرمودند: چرا قابل بوسیدن است. گذشت، چند ماه بعد بچه‌ام به دنیا آمد، بچه را گرفت اذان و اقامه گفت، بچه را بوسید. و با لبخند فرمود: . اگر محبت داشته باشی قابل بوسیدن است ، این را خواست به ما یک جوری بیاموزد. یعنی تا این اندازه برخی مسایل را عملا می‌آموخت. می گفت: اینها تازه از نزد پروردگارشان، مراجعت کرده اند و به دنیا آمده اند ، لذا عصمت دارند. عصمت و معصومیت کودکان است که انسان را به خود جذب می کند. نام هایی هم که آقا برای نوزاد، انتخاب می کردند، زینب، فاطمه، زهرا و امثال اینها بود.
ایشان به کار نوه‌ها هم توجه می کرد. توصیه‌های زیادی به آنها داشت و به ما هم راجع ‌به آنها سفارش می‌کرد. هر روز به فرزند من توصیه‌ می‌کرد: «وقتی که می‌خواهی به مدرسه بروی چهار قل و آیت‌الکرسی بخوان و برو». خود ایشان هم دعای «اللهُمَّ اجعَلهُ فِی دِرعِکَ الحَصِینَةِ الَّتِی تَجعَلُ فِیها مَن تُرِید» را برایش می‌خواند. همچنین مقید بود شب‌ها پیش از خواب برای همه‌شان دعا بخواند. در مورد تربیت کودکان هم معتقد بودند بچه ها کمتر به تلویزیون سرگرم شوند و سعی کنید مشغولیت هایی برای آنها ایجاد کنید. مثلا شب به بازی های فکری و اسباب بازی و سرگرمی های طبیعی برای کودک، بیشتر توجه کنید.
معرفی آثار معتبر
شایعات و سخنان بی پایه و اساس، در مورد آیت الله بهجت، فراوان است، برای شناخت ایشان چه آثاری را به علاقه مندان معرفی می نمایید؟
بله. کتاب ها فراوان است. البته هر کدام، بخشی از زندگی ایشان را به تصویر کشیده اند. لکن کتاب های: «در محضر بهجت»، «فریادگر توحید»، «به سوی محبوب»، «العبد»، «رحمت واسعه»، «بهجت عارفان» و «زمزم عرفان» از کتب مورد تایید، می باشند. همچنین، نرم افزار «آیینه روشن»، حاوی زندگی نامه، دستورالعمل ها، تصاویر و فیلم های ناب درباره زندگی ایشان است. همچنین مستند «العبد حدیث سرو»، که توسط معاونت سیمای سازمان صداوسیما و با همکاری مرکز تنظیم و نشر آثار تولید گردیده که از فروشگاه www.bahjatava.ir قابل تهیه است.
البته، همین جا سخنی هم درباره شایعات فراوان بگویم، اهمیت انتشار آثار قابل اطمینان از یک طرف و همچنین حجم بالای شایعات منسوب به آیت‌الله بهجت از طرف دیگر، باعث شده ما، تکذیب شایعات را به‌عنوان اولویت کاری، لحاظ نکنیم؛ ازاین‌رو مطالبی راکه به ایشان، منسوب می‌شود، قطعاً به‌ معنای تأیید آنها نیست و تنها مطالب معتبر، از طریق مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله بهجت به نشانی www.bahjat.ir موردتایید است.
اگر نکته پایانی است، بفرمایید؟
متاسفانه باید گفت، آیت الله بهجت، از کسانی بودند که آن طور که باید، شناخته می شدند، به جامعه معرفی نشدند. تجلیل از ایشان، تجلیل از روحانیت مهذب و وارسته است و موجب علاقه مند شدن جوانان به معنویت و معارف دینی خواهد شد.
ان شاء الله طلاب جوان با مطالعه زندگی و خاطرات ایشان، خود را به الگوی جامع مرجعیت معاصر، سالک و عارف الی الله، نزدیک کنند، لذا امیدواریم سنت حسنه ای که اخیرا در جامعه در نکوداشت برخی از چهره های برجسته علمی و عملی پدید آمده، بتواند بخشی از این کمبودهای مهم فرهنگی را پر کند.

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 08:31:00 ق.ظ ]




سبک زندگی فردی آیت الله بهجت"ره"

سبک زندگی فردی آیت الله بهجت(ره)
گاهی می پرسیدیم چرا این همه زیارت نامه طول می کشد؟می فرمودند: ما کسانی را دیدیم چهار ساعت زیارت حرمشان طول می‌کشید. وقتی می پرسیدند برای چی؟، می‌گفت خودم را در بهشت می‌بینم، چطور بیرون بیایم.
وارث: حضرت آیت الله بهجت یکی از برجسته ترین مراجع معاصر شیعه و هم زمان، از پارساترین و متقی ترین علماء بلکه از سرآمدترین عرفای شیعی است که عبودیت خویش را تا قله تهذیب رساند. آن بزرگوار که از برجستگان مراجع تقلید معاصر به شمار می‌رفتند، معلم بزرگ اخلاق و عرفان و سرچشمه فیوضات معنوی بی‌پایان بودند. دل نورانی و مصفای آن پارسای پرهیزگار، آیینه‌ روشن و صیقل یافته‌ الهام الهی، و کلام معطر او راهنمای اندیشه و عمل رهجویان و سالکان بود.
حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ علی بهجت در گفت وگو با خبرنگاران سبک زندگی این عارف روشن ضمیر را تشریح کرد.
*سبک زندگی فردی آیت الله بهجت
*از سبک زندگی فردی آیت الله بهجت در منزل (نوع و مقدار غذا، مقدار خواب و …) و نحوه تعامل با خانواده و فرزندان، در مجموع سال هایی که در خدمت پدر بزرگوارتان بودید، بفرمایید؟
خوب قهراً یک انسان خودساخته، می‌داند چه اندازه غذا بخورد. ایشان طوری غذا نمی‌خورد سنگین شود، این جور که ماها می‌دیدیم، غذا بسیار ساده بود، دو وعده را معمولاً با نان و چای سپری می کرد. صبح نان و چای با پنیر و گاهی این اواخر با مقداری گردو معمولاً غذای ایشان برای نهار کته بود یا آب خورشت یا نیمرو. در هفته، تنها دو مرتبه غذایی می‌خورد که گوشت داشته باشد. هر چند گوشتش را نمی‌خورد و بیشتر آب آن را روی برنج ریخته و نرم کرده و با نان می‌خورد.
هفته ای دو بار در شب های جمعه و چهارشنبه جمکرانی ها به عنوان مهمان برای ما آبگوشت درست می‌کردند. شبهای چهارشنبه بعضی می‌رفتند جمکران، آبگوشت درست می‌کردند.
در مقابل، کار و تلاش علمی بسیار زیادی داشتند. اگر غذاهای خوب در خانه می‌آمد، ما می‌خوردیم. غذاهای ساده را ایشان مصرف می‌کرد، حتی تا سن نود سالگی، مادرم می‌گفت این حسرت به دلم ماند یک مرتبه به من بگوید فلان غذا را برای من درست کن. این اواخر، می‌گفت برای من چیزی درست نکنید، اگر شد من نان و اشکنه می‌خورم، یا همان کته را با یک اشکنه می‌خورم؛ یا نهایتاً نیمرویی می‌خورم. یا اگر سرما خورده بود؛ یک فرنی؛ البته در این اواخر، هم با تجویز پزشک، چند روزی در هفته، شیر میل می کرد.
*طلب شفاء برای بیمار
صحبت از بیماری شد، ما مرتب از ایشان می شنیدیم وقتی، شخصی تقاضای شفا و بهبودی مریضی را می کرد، دستورالعمل های خاصی می دادند؛ اشاره ای داشته باشید.
بله! ایشان می فرمودند: اگر انسان به طبّ مأثور اهل بیت و ائمّه اطهار(علیهم السلام) عمل کند، کمتر به بیماری مبتلا می شود. خرما، شیر، ماست و روغن زیتون را جامع بین غذا و دواء می دانست. توصیه داشت تا گرسنه نشدید، نخورید. سفارش می کردند، لقمه ها را کوچک بردارید و زیاد بجوید. البته وقتی کسی می آمد و مریضی داشت، توصیه هایی هم به او داشتند و در کنار دعا، می فرمودند: زیاد صدقه دهید و سعی کنید، حتی اگر مبلغ کمی هم هست، آن را بین فقراء، پخش کنید، صدقه، شفا دهنده است و به مومنین بگویید برای مریض دعا کنند. اگر فرد تمکن مالی داشت، دستور قربانی کردن می دادند تا گوشت آن بین فقراء تقسیم شود. تاکید داشتند در صورت توانایی، مریض در

مابین الطلوعین، در هوای آزاد قدم بزند. وقتی کسی به حالت مضطر می آمد و درخواست طلب شفاء می کردند، می فرمودند: به مریض، مخلوط تربت سیدالشهداء و آب زمزم، مرتب بخورانید.
*مقدار خواب
مقدار خواب ایشان را در این اواخر، بیشتر از پنج ساعت در شبانه روز، ندیدیم؛ حتی خواب دراز کش ایشان بیش از سه یا سه و نیم ساعت، نشد، اگر خیلی هم استراحت لازم داشت، بین ده دقیقه یا یک ربع، به طور نشسته استراحت می‌کرد و معمولاً یک ساعت و نیم در شب های کوتاه و دو ساعت و نیم در شب های بلند، قبل از سحر بیدار می‌شد.

موضوعات: سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 08:12:00 ق.ظ ]




رازهای موفقیت

وقتی همسرتان خسته و بی‌حوصله یا گرسنه است خواسته‌هایتان را مطرح نكنید. پیش از غذا خوردن در خواست انجام کاری نکنید.

همه خانم‌ها دلشان می‌خواهد قلب شوهرشان را كاملا تسخیر كنند و از او حرف‌های حق‌شناسانه و محبت‌آمیز بشنوند، اما اغلب آنها گاه و بیگاه دچار امواج خشم، بی‌احساسی، بی‌حوصلگی و كم‌توجهی شوهرانشان می‌شوند. روانشناسان و مشاوران خانواده اعتقاد دارند كه آقایان، پیام‌هاى دیدارى را دریافت مى‌كنند و خانم‌ها پیام‌هاى شنیدارى را دوست دارند.

یعنی اگر می‌خواهید جذاب باشید :

اول از همه به ظاهر خودتان رسیدگی كنید. توجه به سلامت و فعالیت‌هاى جسمانى، نظیر قدم زدن و نرمش می‌تواند قدرت نفوذ شما را بالا ببرد.

سعی كنید خودتان را دوست داشته باشید و فعالیت‌هایی را كه خودتان را راضی می‌كند انجام دهید تا اعتماد به نفستان بالا برود. اگر فكر كنید دوست‌ داشتنی نیستید كسی هم شما را دوست نخواهد داشت.

سعی كنید شادمانی را به زندگی خود راه دهید. زنانى كه همیشه شاد هستند و در مورد خود احساس خوبى دارند، بیشتر مورد توجه همسرشان هستند و از جذابیت بیشترى برخوردارند.

وقتی شوهرتان خسته از كار روزانه به خانه برمی‌ گردد به استقبالش بروید و با خوشرویی از او پذیرایی كنید و هنگام رفتن به سر كار او را بدرقه كنید.

وسایل او را از دستش بگیرید و از خریدهایش تعریف كنید.

اول از همه خبرهای خوب را به او بدهید و نگذارید بچه‌ها در بدو ورود از سر و كول او بالا بروند.

اگر زمان غذا خوردن است از پیش آماده باشید و سفره را بچینید.

وقتی همسرتان خسته و بی‌حوصله یا گرسنه است خواسته‌هایتان را مطرح نكنید. پیش از غذا خوردن در خواست انجام کاری نکنید.

اگر همسرتان بدقولی كرد یا دیر به خانه آمد و توضیحی نداد بعد از رفع خستگی با ملایمت از او علت تاخیرش را بپرسید و بگویید كه برای او نگران شده‌اید.

اگر همسرتان كم حرف می‌زند فضایی برای تنهایی او قرار دهید و برای سرگرمی خود از كم‌حرفی او شكایت نكنید. اگر تنها می‌مانید شما هم با یك سرگرمی شخصی اوقات خود را پر كنید تا زمانی كه همسرتان خود درخواست كند حرف‌هایش را بشنوید.

شاید عجیب باشد ولی خیلی شنیده می‌شود كه مردان، زنان باهوش را دوست ندارند و دلشان می‌خواهد همسرشان نسبت به آنان معلومات کمتری داشته باشند. این موضوع به آنان حس بهتری می‌دهد و برعكس این موضوع حس حسادت و رقابتشان را برمی‌انگیزد. بنابراین جلوی آنها ابراز فضل نكنید و تا جایی كه می‌ توانید با وجود توانایی جسمی و فكری از آنان كمك بخواهید. به همسرتان احترام بگذارید و به جای رقیب درست كردن برای او از او تعریف و تمجید كنید.

ادامه »

موضوعات: آداب زندگی  لینک ثابت
 [ 08:12:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسم سینه زنی وروضه  توسط ائمه جماعت در مدارس ابدانان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1395-07-24] [ 09:34:00 ق.ظ ]




برگزاری تعزیه با حضور طلاب...مدرسه ابدانان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسم شیرخواران به همت معاونت فرهنگی..
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:27:00 ق.ظ ]




معاونت فرهنگی مدرسه آبدانان به عنوان انتظامات وامران به معروف در روزعاشورا...در هیت فاطمیه...آبدانان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسمات  عاشورا به همت معاونت فرهنگی واعزام مبلغین به مراسمات دهه اول محرم...
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:55:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسمات  عاشورا به همت معاونت فرهنگی واعزام مبلغین به مراسمات دهه اول محرم...
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:18:00 ق.ظ ]




بفرمایید حلیم نذری ...مدرسه آبدانان...
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:16:00 ق.ظ ]




ایا گریه بر امام حسین(ع)حق الناس را پاک میکند؟

آیا گریه بر امام حسین(علیه السلام) حق الناس را پاک می کند؟


یکی از زیبایی ها و برجستگی های مهم آموزه های اسلامی، توجه و اهتمام خاص به موضوع حق الناس است. فرهنگ اسلامی برای افراد، حقوق مشخصی را تعیین کرده، که هیچ کس نمی تواند بدون جهت متعرض آن حقوق شود. در اهمیت و جایگاه این حقوق همین بس که حتی کودکان غیر بالغ نیز در قبال این حقوق مسئول بوده، از این رو اگر باعث تضییع و از بین رفتن آن شوند ضامن جبران آن حقوق به شمار می آیند.
علی بیرانوند/کارشناس حوزه - بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

دامنه حق مردم بسیار گسترده است به طوری که جان، مال، و آبروی افراد را در بر می گیرد و هر چیزی که این موارد را در معرض تهدید و خطر قرار دهد موجب ضمان خواهد بود.
جایگاه و اهمیت حق الناس در فرهنگ اسلامی
رعایت توجه به حق الناس از چند جهت دارای اهمیت است، اول آنکه، حق الناس از جمله حقوق اسلامی است که علاوه بر حق افراد، حق الهی نیز در آن نهفته است؛ چرا که خدای متعال در آیات خود به رعایت آن سفارش نموده است، به همین جهت حق خداوند بر بندگان است که در رعایت آن اهتمام خاص داشته باشند و از طرفی حق اختصاصی افراد است که دیگران نباید متعرض آنها شوند. در مذمت و نکوهش تضییع حق مردم، همین بس که می تواند توفیق همراهی با امام معصوم(علیه السلام) را نیز از انسان سلب کند، کما اینکه در متون و منابع روایی از امام حسین(علیه السلام) این چنین نقل شده است: «عَن مُوسَى بنِ عُمِیر الأنصاری، عَن أبیه قَال: أَمَرَنِی حُسِین بن عَلی فَقال: نَاَد فِی النَّاس اَن لا یُقاتِلنَ مَعِی رَجُل عَلیه دَینُ فَاِنَّه لَیسَ مِن رَجُل یَموت وَ عَلیه دَین لا یَدع لَه وفاء الّا دَخَل النّار. فَقَام الیه رَجُل فَقَال: اِنَّ اِمرَأَتی تَکَفَّلتُ عنَّی. فَقَال: وَ مَا کَفاله اِمرأه وَ هَل تَقضی امرأه.[1] موسى بن عمیر الأنصاری، از پدرش این چنین نقل می کند که امام حسین(علیه السلام) این چنین بیان فرمودند: کسی که بدهکار است همراه من پیکار نکند؛ چرا که هیچ بدهکاری نیست که بمیرد و قرض خود را ادا نکرده باشد مگر آن که وارد آتش می شود. مردی برخاست و گفت: همسرم عهده دار آن شده است. فرمود: عهده داری زن چیست؟ آیا زن ادا می کند؟» در ادامه به بعضی از این حقوق اشاره می کنیم.
از جمله مصادیق بارز حق الناس ایجاد ضرر جانی و بدنی به دیگران است، بر اساس آموزه های اسلامی هیچ کس حق ندارد جان مسلمان، و یا ضرر و لطمه ای از قبیل ضرب و جرح به دیگری وارد کند؛ چرا که مصداق روشن ظلم و ستم به دیگران به حساب می آید. هر چند که ظلم شامل موارد قبلی نیز می شود
مصادیق حق الناس در آیات و روایات
1-در آبرو مردم خدشه وارد نکن: یکی از مواردی بسیار مهمی که آموزه های اسلامی برای آن ارزش فراوانی قائل شده و به هیچ کس اجازه لگد مال کردن آن را نداده اند، از بین بردن آبرو دیگران است. جایگاه و موقعیت دینی و اجتماعی دیگران یا به عبارتی از بین بردن آبروی مردم یکی از موارد مهم حق الناس است، که متأسفانه در جامعه دینی امروزی بسیاری از افراد آلوده به آن می باشند. سهم بسزایی از این تضییع حقوق توسط زبان صورت می گیرد، عضو کوچک و مفیدی از انسان که می تواند ابزار تحصیل قرب خدای متعال باشد، متأسفانه تبدیل به وسیله ایی برای برپایی و گرم کردن مجالس غیبت و تهمت و ناسزاگویی و تخریب دیگران شده است. در مذمت یکی از این افعال غیر اخلاقی در روایتی از امام حسین(علیه السلام) این چنین نقل شده است: حضرت به مردى كه در حضور ایشان از دیگرى غیبت مى كرد، فرمود: اى فلان! از غیبت كردن دست بردار كه غیبت خورش سگ هاى جهنّم است».[2] بالاتر از این سخن را خدای متعال در قرآن کریم بیان می فرماید: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یَأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَكَرِهْتُمُوه؛[سوره حجرات، آیه 12] و هیچ یك از شما دیگرى را غیبت نكند، آیا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر كراهت دارید».
2-مال مردم را ضایع نکن: از جمله مصادیق بارز حق الناس از بین بردم مال و دارایی افراد است. بعضی افراد با یک برداشت اشتباه این چنین تصور می کنند که خدشه و ضرری های کوچک مشکلی ندارد، و با این تصور باطل مجوز تخریب و ضرر مالی به دیگران را برای خود صادر می کنند. این در حالی است که این موارد نیز در زمره ی حقوق مردم قرار دارد که کسی نباید به آن دست درازی کند. در هر صورت در نکوهش تصرف نابجا در مال و دارایی دیگران خدای متعال می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ؛[سوره نساء، آیه29] اى كسانى كه ایمان آورده اید! اموال یكدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید». بر اساس منطق قرآن هرگونه تصرف نابجا و بدون مجوز در مال و دارایی دیگران ممنوع است، از این رو اگر کسی از راه دزدی، ربا، فریبکاری و غش، مالی را بدست آورد، می بایست اقدام به تحصیل رضایت صاحب مال و یا باز پس دادن آن نماید.
امام حسین(علیه السلام) این چنین بیان فرمودند: کسی که بدهکار است همراه من پیکار نکند؛ چرا که هیچ بدهکاری نیست که بمیرد و قرض خود را ادا نکرده باشد مگر آن که وارد آتش می شود. مردی برخاست و گفت: همسرم عهده دار آن شده است. فرمود: عهده داری زن چیست؟ آیا زن ادا می کند؟»
3-ضرر جانی و بدنی به دیگران: از جمله مصادیق بارز حق الناس ایجاد ضرر جانی و بدنی به دیگران است، بر اساس آموزه های اسلامی هیچ کس حق ندارد جان مسلمان، و یا ضرر و لطمه ای از قبیل ضرب و جرح به دیگری وارد کند؛ چرا که مصداق روشن ظلم و ستم به دیگران به حساب می آید. هر چند که ظلم شامل موارد قبلی نیز می شود.
سخن آخر: در پایان این متن را با یک سوال و پاسخ به اتمام می رسانیم:
سوال: آیا گریه بر امام حسین علیه السلام و برپایی مجالس عزا حق الناس را پاک می کند؟ همان طور که در مقدمه بحث نیز بیان شد، حق الناس مربوط به حقوق اختصاصی افراد است، که بر اساس آموزه های اسلامی نه تنها صاحب حق، بلکه خدا نیز راضی به تضییع آن حقوق نیست. برای جبران این چنین حقوقی می بایست یا رضایت صاحب حق را به جا آورد و یا اینکه جبران مافات برای او نمود، به همین جهت گریه بر امام حسین(علیه السلام) هر چند دارای ثواب بی شماری است، ولی موجب جبران حق الناس نمی شود. کما اینکه بنا به آموزه های روایی حتی شهید شد در راه خدا نیز موجب جبران آن نمی شود. در روایتی از منابع روایی شده بشّار أسلمى نقل می کند: امام باقر (علیه السّلام) فرمود: اوّلین قطره خون شهید كه روى زمین مى چكد كفّاره گناهان اوست مگر بدهى كه به مردم دارد، و آن را جز أداء به صاحبش كفّاره اى نیست

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:13:00 ق.ظ ]




انگیزۀ شما در اعمال و عباداتتان چیست؟


اخلاص ، معیار ارزش عبادت ، مقامى از مقامات مقرّبان الهى و هدف دین است . هر كس آن را یافت ، مـوهـبتى الهى نصیبش گشته كه به وسیله آن به مقامات بزرگى خواهد رسید.
فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

اخلاص به معنى (خالص كردن ، ویژه كردن ، ارادت صادق داشتن …) است. (لغت نامه دهخدا، ذیل لغت اخلاص)
بـر اسـاس ایـن مـعـنـى ، مـخـلص كـسى است ، كه طاعات و عبادات خود را از هرگونه آلودگى و آمـیـخـتـگى به غیر خدا خالص كرده ، انگیزه اى جز تقرّب به درگاه خدا ندارد. از این رو، فقط بـه او دل مـى بـنـدد و تـعـریـف و تكذیب دیگران ، در نظرش یكسان است و هدف از عبادت ، جلب رضایت خالق است نه كس دیگر.
حضرت على (علیه السلام ) در این باره فرمود: (اَلْعِبادَةُ الْخالِصَةُ اءَنْ لا یَرْجُوَ الرَّجُلُ إِلاّرَبَّهُ، وَ لا یَخافُ إِلاذَنْبَهُ) (شرح غرر الحكم ، ج 2، ص 144) عبادت خالص آن است كه مرد جز به پروردگارش امید وار نبوده و جز از گناه خویش نهراسد.
امام صادق (علیه السلام ) فرمود: (لا یـَصـیـرُ الْعـَبـْدُ عـَبـْداً خـالِصـاً لِلّهِ عـَزَّوَجـَلَّ حـَتـّى یـَصـیـرَ الْمـَدْحُ وَ الذَّمُّ عـِنـْدَهـُ سَواءً…) (بحارالانوار، ج 73، ص 294) انـسـان ، بـنـده خـالص خـداى بـزرگ نـمـى شود تااینكه تعریف وتكذیب (دیگران) در نظرش یكسان باشد.
مراتب اخلاص
بزرگترین و خطرناک ترین مانع بر سر راه اخلاص ، ریاکاری و جلب خوش آیندی دیگران است که به منظور، خود ستایی، شهرت طلبی و ریاست طلبی می باشد.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:13:00 ق.ظ ]




این آفت مهم زبان را دریابید...

این آفت مهم زبان را دریابید!!


بیهوده گویى از آفاتى است كه بیش تر انسان ها به آن مبتلایند و به همین علت، به وادى آفات دیگر زبان نیز كشیده مى شوند؛ پس باید در رفع آن كوشید و راه را بر گناهان زبان بست .
فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

بیهوده گویى، به زبان آوردن سخنى است كه فایده مجاز و مشروع دنیایى یا آخرتى، مادى یا معنوى و عقلایى یا شرعى نداشته باشد. سخن گفتن از آن چه براى گوینده بهره اى ندارد، بیهوده گویى است كه از آن به شهوت كلام نیز تعبیر شده است ؛ البته بى فایده بودن سخن براى گوینده، به معناى بى ارزش بودن آن براى همگان نیست. چه بسا سخنانى كه براى برخى بى فایده و براى دیگران سودمند و مفید است؛ از این رو مفید بودن را مى توان امرى نسبى به شمار آورد؛ اگر چه ممكن است برخى سخنان، براى همگان بى فایده باشد.
به طور کلی شایسته نیست انسان سرمایه عمر را با سخنان بیهوده و بى فایده از بین ببرد و باید بكوشد تا از هر لحظه عمر گرانبهایش بهره مند شود و سرمایه زندگانى را به سادگى از دست ندهد.
انسان باید از مدت کوتاه عمر که در اختیارش ‍ گذاشته شده، بیشترین استفاده را برده، براى آخرت خود زاد و توشه اى فراهم آورد؛ بنابراین سخن بیهوده، حتى براى یك لحظه هم هدر دادن سرمایه است .
برخی عوامل بیهوده گویى
امام على (علیه السلام) نیز می فرمایند: در شگفتم از كسى كه سخنى مى گوید كه در دنیا سودى ندارد و در آخرت اجرى نخواهد داشت. (آمدى : غررالحكم ، ص 214، ح 4176)
عواملی وجود دارد، انسان را به وادى بیهوده گویى مى كشاند که ما در اینجا به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
1 - وقت گذرانى
گاهی گوینده به اشتباه گمان مى كند كه وقت اضافى دارد و با سخن گفتن مى تواند این وقت را پر كند؛ براى همین به سخن گفتن درباره هر چیزى پرداخته ، وقت خویش را هدر مى دهد.
2 - علاقه فراوان و صمیمیت
شدت علاقه به دیگرى، موجب پیدایش میل فراوان به سخن گفتن با او مى شود كه این مى تواند انسان را به بیهوده گویى و پر گویى وا دارد. فرد، در این حال آن قدر سرگرم سخن گفتن است كه به مفید بودن یا نبودن گفتارش ‍ توجه ندارد.
3 - كنجكاوى بیجا
اشتیاق به دانستن چیزى كه براى شخص سودى ندارد یا كاوش در مسائل غیر مفید، از عوامل مهم بیهوده گویى است ، البته این نباید با مسئله كسب دانش و فهمیدن امور مفید و نیكو، اشتباه شود. مقصود از این عامل، حرص ‍ به دانستن چیزهایى است كه فقط سرگرم كننده ولى بى فایده اند؛ مانند دانستن تعداد آجرهاى خانه فلان شخص ، یا پرسش از تعداد موهاى سر خود.

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:08:00 ق.ظ ]




در حق یکدیگر استغفار کنید....

در حق یکدیگر استغفار کنید!!


استغفار حقیقی استغفاری است كه انسان واقعا از گناهی كه مرتكب شده پشیمان باشد و به آن باز نگردد و حقوق مردم و حقوق الهی را كه ضایع كرده، جبران كند و بدهی مردم را بپردازد، اگر حق كسی را ضایع كرده از آنان طلب رضایت نماید و اگر خمس یا زكاتی بدهكار است، پرداخت كند، نماز و روزه قضایش را به جا آورد یا تصمیم بگیرد كه همه این امور را انجام دهد و در این صورت استغفار او استغفار واقعی خواهد بود.

بسیاری ازمردم هنگامی كه با مشكلی مواجه می شوند از خود می پرسند: چرا این گرفتاری و مشكل برایم پیش آمده است؟ بی گمان بسیاری از پاسخ ها نیز بر این مبتنی است كه گناهی را مرتكب شده اید و این پیامدهای طبیعی گناهان است. بنابراین لازم است كه از گناه خویش توبه و استغفار كنید و با اعمال نیك و صالح، زشتی گناه را بپوشانید و محبت و رحمت الهی را به سوی خود جلب نمایید.
در این صورت است كه شخص از شما می پرسد: چگونه می بایست استغفار كنم و چه آدابی را باید مراعات كنم تا از پیشگاه الهی طلب رحمت و مغفرت نموده و مهر و محبت او را به سوی خویش جلب نمایم؟
پشیمانی از گناه، شرط اصلی استغفار
ولایت خداوند تنها ولایت قدرت و اقتدار نیست بلكه ولایت دوستی و محبت و مهر نیز هست و تنها چیزی كه از بنده خویش می خواهد دست یابی به مقام عبودیت و تقرب ذات و بهره مندی از كمالات است.
از مهم ترین شرط استغفار كه در آیات بدان اشاره شده این است كه بنده واقعا از گناه و خطاهای خود پشیمان باشد و به سوی خدا بازگردد. در حقیقت معنای جمله «استغفرالله ربی و اتوب الیه» این است كه خدایا من از تو طلب آمرزش می كنم و به سوی تو بازمی گردم. بازگشت به سوی خدا زمانی به طور واقعی محقق خواهد شد كه بنده از صمیم قلب از گناهان و راه خطایی كه در پیش گرفته پشیمان باشد و كوتاهی هایی را كه تاكنون مرتكب آن شده جبران كند و به معنای واقعی به سوی خدا بازگردد.
بنابراین با توجه به آیات و روایات، استغفار حقیقی استغفاری است كه انسان واقعا از گناهی كه مرتكب شده پشیمان باشد و به آن باز نگردد و حقوق مردم و حقوق الهی را كه ضایع كرده، جبران كند و بدهی مردم را بپردازد، اگر حق كسی را ضایع كرده از آنان طلب رضایت نماید و اگر خمس یا زكاتی بدهكار است، پرداخت كند، نماز و روزه قضایش را به جا آورد یا تصمیم بگیرد كه همه این امور را انجام دهد و در این صورت استغفار او استغفار واقعی خواهد بود.
باور به ولایت خداوندی
شرط دیگر آن است كه به ولایت مطلق خداوند باور داشته باشیم و به این مساله متوجه کنیم كه خداوند از بنده خویش چیزی فراتر از توان و قدرتش نخواسته است و اگر بنده خطا و اشتباهی كرده در صورتی که توبه و طلب آمرزش كند خداوند به رحمانیت و غفوریت خویش او را می آمرزد و از سر تقصیرات وی می گذرد. (بقره آیه 682 و اعراف آیه 551) زیرا ولایت خداوند تنها ولایت قدرت و اقتدار نیست بلكه ولایت دوستی و محبت و مهر نیز هست و تنها چیزی كه از بنده خویش می خواهد دست یابی به مقام عبودیت و تقرب ذات و بهره مندی از كمالات است.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 08:00:00 ق.ظ ]




توصیه عملی وشنیدنی مرحوم دولابی....

توصیه عملی و شنیدنی مرحوم دولابی
برخی از توصیه های خواندنی و راهگشا از مرحوم دولابی را در ذیل بخوانید.

1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
3. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
5. مرگ را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود: یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
6. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
7. تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مۆمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مۆمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.
8. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مۆمنین و مۆمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.
ما در دنیا و آخرت مهمان خدا هستیم. آداب مهمانی را باید رعایت کرد. باید در بدو ورود صاحبخانه را ملاقات کرد، بعد هر جا که گفت بنشین، نشست و هر چه پذیرایی کرد، بهره برد و به صاحبخانه فرمان نداد و جز آنچه آماده کرده، نخواست و دل به وسایل و منزل صاحبخانه نبست و آرزوی مالکیت آنها را نکرد
9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و… خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… کار محبت همین است.
10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
11. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
13. از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربّت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمۆمنین علیه السلام در دعای دهه ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله.
14. “دل های مۆمنین كه به هم وصل می‌شود، آب كُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب كُر نه تنها نجس نمی شود ، بلكه متنجس را هم پاک می كند.”
15. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الّا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله” را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:32:00 ق.ظ ]




توصیه های حاج آقا دولابی برای سبک زندگی...

۱۵توصیه حاج آقا دولابی برای سبک زندگی
استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است.
به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از آنا، استاد بزرگ اخلاق آقای میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه 15 دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است:

1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

2.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3.اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

5.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

7.تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

8.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

10.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

11.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

13.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

14.دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”

15.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 07:28:00 ق.ظ ]




السلام ای سرزمین  کربلا…السلام ای سرزمین  خون وبلا…

تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده…تابگیرم در بغل خاک زمین  کربلا

موضوعات: بدون موضوع, گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[جمعه 1395-07-23] [ 10:45:00 ب.ظ ]




در رساله حقوق  امام  چهارم به نقل از مرحوم صدوق نقل شده..به شرح ذیل است:

حق خدا…حق نماز …حق روزه…حق چشم…حق گوش…حق دست …حق پا….حق زبان….حق شکم…حق همسر…حق الناس….حق فرزند…..

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:41:00 ب.ظ ]




همزمان با برگزاری دهه دوم محرم…وشهادت حضرت ابی عبدالله و72تن  ا  یارانش..به همت معاونت فرهنگی این مدرسه بیش ا  ز10 نفر به پایگاههای مختلف ومحافل ومنازل  اعزام ش دند دراین مراسمات برنامه های از قبیل  برگزاری زیارت عاشورا.روضه خوانی وسینه زتی همراه باسخنرانی برگزار میشود….

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:35:00 ب.ظ ]




امام رضا “ع"میفرماید:همه پیامبران  باشیطان مراوده  وگفتگو داشتن واز جمله آنها میتوان حضرت یحیی ببود که شیطان گفت میخواهم با تو صحبت کنم….

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ب.ظ ]




امام حسین “ع"می فرماید:هرکسی بخشنده باشد بزرگی به دست می آورد..

موضوعات: کلام نور, گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:23:00 ب.ظ ]




میون همه دلها امون از دل زینب…چه خون شد دل زینب

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 10:20:00 ب.ظ ]




برگزاری مراسمات دهه محرم همراه با سخنرانی ومداحی خانم سیاحی معاونت فرهنگی مدرسه علمیه ابدانان

حضور بیش از 300 نفر در این منبرها…

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-07-18] [ 09:34:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسمات ایام محرم..........

به همت معاونت فرهنگی مدرسه علمیه خواهران ابدانان مراسمات مختلفی در سطح شهر وروستاهای توابع برگزار میگردد.لذا معاونت فرهننگی این مدرسه تصریح کردنند که در این ایام بیش از 40نفر از مبلغین این مدرسه در امر تبلیغ ایام فعالیت دارند….

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:31:00 ق.ظ ]




شادی روح طیبه شهدا صلوات............
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ق.ظ ]




ملاقات  با امام زمان"عج"

ملاقات یک فرد با امام زمان(عج) به روایت حاج اسماعیل دولابی
حاج اسماعیل دولابی معتقد است که بشر خیلی کوچک است و حساب‌‎های ریزبینانه دارد. حتی خدا و خوبـان خـدا را هم محدود به قالب‌ها و حساب‌های خودش می‌پندارد.

به گزارش نامه،حاج اسماعیل دولابی یکی از عرفای بنام است که در زمان حیاتش در محافل پیرامون خود نماینده درک متفاوت و فراگیری از دین با تکیه بر مفاهیم محبت و زیبایی بود. آنچه در زیر آمده است گفته‌های ایشان درباره تفاوت حساب‌های بشر با خداست:
بشر خیلی کوچک است و حساب‌‎های ریزبینانه دارد. حتی خدا و خوبـان خـدا را هم محدود به قالب‌ها و حساب‌های خودش می‌پندارد.

شخصی در مسجد سهله معتکف شده بود تا پس از چهل شب اعمال و اوراد که انجام دهد، حضرت ولیعصر(عج) را ببیند. فکر نمی‌کرد که ممکن است قبل از تمام شدن چهـل شـب حـضرت تـشریف بیاورند یا یکی از دوستانشان را بفرستند. از قضا در شب چهلـم وقتـی آمـاده شـروع اعمال و اذکارش شد، در حجره به صدا در آمد.

او هیچ احتمال نداد که حضرت باشند و با خود گفت: فرد مزاحمی آمده است و مانع اعمال و اذکارم می‌شود. در را باز کـرد و بـا بی‌میلی تعارفی هم کرد. آن آقا داخل حجره شدند. او هم پیاله آبی بـه آن آقـا داد و خودش رفت سر سجاده که مشغول کارهایش شود. آن آقا فرمـود: مثـل اینکـه کـار داشتی؟ گفت راستش چهل شب است که برای دیدن حضرت مشغول اعمالی شـده‌ام و امشب که شب آخر است، می‌خواستم انجام دهم که شما آمدید (یعنی مزاحم شدید).

آن آقا فرمود: خانه‌ای که از فلانی خریده‌ای، نصفش مال برادرش بـود و او پـول آن را بـه برادرش نداد و نصف خانه مال تو نیست. فرشی هم که از فلانی خریـد، نیمـی از آن مال زنش بود که پول آن را به زنش نداد و نصف قالی مال تو نیست. چند فقره مـشابه این را فرمود.

یک‌باره آن شخص فریاد زد: آ دزد، آ دزد و از هوش رفـت. مـردم بـه حجره او ریختند؛ اما کسی را ندیدند. او را به هوش آوردند و گفتند کسی اینجا نیست که تو فریاد زدی. آن شخص فهمید که چه امتحانی داده است و از حال خود شرمـسار شد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:22:00 ق.ظ ]




چگونه رزق خویش را افزایش دهیم
بر اساس آنچه از روایات معصومین(ع) استفاده می‌شود، ازدواج، خود یکی از اسباب گشایش روزی و فراخ دستی است. امام صادق(ع) فرمودند: کسی که از ترس تنگ‌دستی ازدواج نکند، به راستی به پروردگارش بدگمان است.
به گزارش نامه نیوز، انسان از آن جهت که صاحب فکر و اندیشه است، می‌خواهد در مورد بسیاری از مطالب پرس‌وجو کرده، چرایی و چگونگی مطالب را دریابد. از جمله مسائلی که فکر انسان را به خود معطوف داشته، مسائل مربوط به «رزق و روزی» انسان و دیگر موجودات است به طوری که همواره در پی آن است تا روزی‌ِ بیشتری به دست آورد.

انسان سؤالات فراوانی را در این مورد در ذهن خود می‌یابد تا آنجا که اگر بگوییم بعضی از سؤالات به صورت روزانه در بین مردم جریان دارد، سخن به گزاف نگفته‌ایم.

سؤالاتی از این قبیل:

- عوامل مؤثر در افزایش روزی چیست؟ اسباب و علل کاهش روزی کدام است؟

- فلسفه وسعت رزق یک گروه و اندک بودن رزق گروهی دیگر چیست؟

- نقش تلاش و سعی انسان برای به دست آوردن روزی و ارتباط آن با تقدیر روزی چگونه است؟
- آیا دعا در افزایش روزی مؤثر است؟

- تا چه اندازه رزق حلال و حرام در سرنوشت انسان مؤثر است؟

ممکن است برخی از مردم براساس محاسبات عادی، از ترس تهی‌دستی با ازدواج کردن مخالفت کنند و انتخاب همسر را به سبب ترس از فقر و تنگ‌دستی به تأخیر اندازند و به بهانه اینکه می‌خواهیم بعد از گشایش روزی ازدواج کنیم، تن به زندگی مشترک ندهند. اما بر اساس آنچه از روایات معصومین(ع) استفاده می‌شود، ازدواج خود، یکی از اسباب گشایش روزی و فراخ دستی است. قرآن کریم می‌فرماید:

«وَأَنکِحُوا الأَیامىٰ مِنکُم وَالصّالِحینَ مِن عِبادِکُم وَإِمائِکُم،‌ إِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ، وَاللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ»؛ بی‌همسران خود و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید، اگر تنگ‌دستند، خداوند آنان را از فضل خویش بی‌نیاز خواهد کرد و خدا گشایشگر داناست.

مرحوم طبرسی در تفسیر این آیه روایتی آورده است که امام صادق(ع) فرمود: کسی که از ترس تنگ‌دستی ازدواج نکند، به راستی به پروردگارش بدگمان است. به دلیل این آیه: «إِن یَکُونُوا۟ فُقَرَآءَ یُغْنِهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِ».

پیامبر اکرم(ص) یکی از راه‌های درخواست روزی را ازدواج دانسته و می‌فرماید: «اِلْتَمِسُوا الرِّزْقَ بالنّکَاحِ»؛ روزی را با ازدواج کردن درخواست کنید.

نمونه‌های عینی

نه تنها در مرحله فکر و نظر از آیات و روایات مستفاد است که انتخاب همسر همراه با فراخ دستی است، بلکه در مرحله عمل نیز این واقعیت به اثبات رسیده است که ازدواج سبب گشایش رزق و ورزی در زندگی می‌شود؛ به این دو نمونه توجه می‌کنیم:

1- امام صادق(ع) می‌فرماید: جوانی از انصار نزد رسول خدا (ص) آمد و از نیازمندیش شکایت کرد، حضرت به او فرمود: ازدواج کن، جوان می‌گوید من شرمم آمد که دوباره پیش رسول خدا برگردم، آنگاه مردی از انصار همراه او پیش حضرت آمد و گفت: من یک دختر زیبارویی دارم، حضرت دختر را به عقد آن جوان درآورد، خداوند روزی را بر او گشایش داد. بعد از آن جوان پیش پیامبر آمد و حضرت را از گشایش در رزقش با خبر کرد، حضرت فرمود: ای جوانان! بر شما باد که ازدواج کنید.

2- اسحاق بن عمار می‌گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: حدیثی است که مردم (اهل سنت) نقل می‌کنند آیا واقعیت دارد؟ و آن اینکه مردی به نزد رسول خدا(ص) رفت و اظهار نیاز کرد، پیامبر او را به ازدواج تشویق کرد او چنین کرد، ولی باز از نیازمندی خویش شکایت داشت. باز رسول خدا(ص) او را به ازدواج تشویق کرد تا سه بار این کار تکرار شد. «فقال: ابوعبدالله(ع) نعم. ثم قال: الرزق مع النساء و العیال»؛ امام صادق(ع) فرمود: بله! واقعیت دارد، سپس فرمود: روزی به همراه زنان و عائله است

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:22:00 ق.ظ ]




روضه حضرت علی اصغر


دور لبات زبون نچرخون۲
باهمدیگه میریم به میدون
بابابرات جواب میگیرم
رومیزنم تا آب بگیرم)۲
اگرچه پیرم …
*بااین سن وسال به این جماعت نامرد دستشو گرفت بالا*
آبش بدیدمیمیره،آبش ندیدمیمیره…
*حسین غریب کربلاحسین
حسین شهید نینواحسین
حسین … حسین … حسین … حسین …
حسین غریب کربلا حسین
حسین شهید نینوا حسین …”
اعظم مصائب عاشورا وکربلا همینجوری که شنیدید عطشه،تو دل عطش گمان میکنم اعظم مصائب همین کلمه “مُنوا علینا “باشه*
دورلبات زبون نچرخون
باهمدیگه میریم به میدون
بابابرات جواب میگیرم
رومیزنم تاآب بگیرم…اگرچه پیرم
آی جماعت !شمادیگه باشیرخواره که جنگ ندارید
آی جماعت!یه جرعه آب بهش بدیدمحض خدا منت بذارید
*چرانمیمیریم ما*
آی جماعت شمادیگه باشیرخواره که جنگ ندارید
آی جماعت یه چیکه آب بهش بدید محض خدامنت بذارید
*آخ آخ کاشکی آب نخواسته بوده حسین کاشکی آب نخواسته بوده حسین…یه چیزی درگوشی بگم:لااقل آبروش جلو رباب حفظ شده بود ،خیلی بد شد” یه اتفاقی افتاد… یه اتفاقی افتاد انقدر سریع بود… انقدر سریع بود ابی عبدالله خوداتفاق رو شاید اول متوجه نشد؛ بچه داره توبغل حسین گریه میکنه،
بابا چراصدات عوض شد ۲
*قربون اون تارهای صوتی نازکت برم …*
باباچرا صدات عوض شد
*تاحالادیدی آدم محتضر رو؟این چشما میره بالا*
سمت و سوی نگات عوض شد
*آقاداره حرف میزنه، هنوز حرف آقاتمام نشده*
صدات بابا قلبمو کنده۲
سرت فقط به مویی بنده …

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:18:00 ق.ظ ]




جنون از روی کسی رد شد..

جنون ازروي سجاده کسي رد شد،
مرد نماز شکست و گفت:
مشغول عبادت خدا بودم چرا اين رشته بريدي؟
گفت: عاشقِ بنده‌اي هستم، تو را نديدم،
تو عاشق خدايي ، مرا ديدي !؟

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:15:00 ق.ظ ]




با آزار مردم نماز قبول نمی شود...

با آزار مردم نماز قبول نمی شود

وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسنًا وَ أَقِیمُوا الصَّلَوة ۱
ترجمه: به مردم نیك بگویید و نماز را برپا كنید.
نكاتی كه باید توجه كرد:
۱. این جمله قسمتی از آیه ای است كه خداوند در آن مواردی از پیمان بنی اسرائیل را كه پیمان شكنی كرده بودن را یادآور شده است می باشد. ۲
۲. با زبان خوب می توانیم عملا نماز را تبلیغ كنیم چرا كه كسانی كه با اخلاق و چگونگی برخورد پیامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مسلمان شده اند بیش از كسانی هستند كه با دلائل و استدلال های عقلی مسلمان شده اند.
به پیامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گفتند: فلان زن هر روز را روزه می گیرد، و شبها را به عبادت و خواندن نماز مشغول است اما بداخلاق است و همسایگان او از زخم زبان ها و سوء ظن های او در آزار هستند حضرت فرمود: خیری در او نیست و او اهل جهنم است. آیا برای شخص نماز خوان كه با دهان و زبانش با خدا صحبت می نماید و آیات قرآنی تلاوت می كند شایسته است كه با همین دهان حرف بد بزند، غیبت بكند، فحش بدهند، تهمت بزند و دروغ بگوید و … ؟!
منبع:
۱. سوره مباركه بقره، آیه ۸۳.
۲. تفسیر نمونه، ج۱.
۳. نكته های نابی از نماز، ص ۷۷

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]




ما چه کرده ایم؟شهدا شرمنده ایم....

ما چه کردیم ؟!
شهدا شرمنده ایم…
چند روز بعد از عملیات بود…
یه نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار دستش بود…
هر جا می رفت همراه خودش می برد…
از یکی پرسیدم…
این بچه چشه…
گفت…
آر پی جی زن بوده…
توی عملیات اون قدر آر پی جی زده که دیگه نمی شنوه…
باید براش بنویسی تا بفهمه…
گوش هاش رو داد تا چشم و گوشمون باز بشه…
چشم و گوش مون که باز نشد هیچ…
بماند…

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1395-07-17] [ 10:27:00 ق.ظ ]




پاهای بوسه داده به مین یادشان بخیر
خورشیدهای خاک نشین، یادشان بخیر پل‌های آسمان به زمین، یادشان بخیر با خون نوشته‌های «به مجنون خوش آمدید» بعد از تقاطع دل و ایمان، یادشان بخیر آن روزهای روشن و آیینه‌های صاف شب‌های شور و رزم و کمین، یادشان بخیر آن دسته
خورشیدهای خاک نشین، یادشان بخیر
پلهای آسمان به زمین، یادشان بخیر
با خون نوشتههای «به مجنون خوش آمدید»
بعد از تقاطع دل و ایمان، یادشان بخیر
آن روزهای روشن و آیینههای صاف
شبهای شور و رزم و کمین، یادشان بخیر
آن دسته دسته شاپرکانی که پر زدند
تا لمس شعلههای یقین، یادشان بخیر
دستان رو به علقمهی مانده روی خاک
پاهای بوسه داده به مین، یادشان بخیر
چندین هزار یوسف از اینجا گذشتهاند
ما ماندهایم و آه و همین «یادشان بخیر»
حتی هنوز روشن و جاریست ردشان
این گوشه، پای نهر… ببین! یادشان بخیر

موضوعات: شهادت  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ق.ظ ]




سخنان مهم حاج قاسم در باره داعش...

سخنان مهم حاج قاسم سلیمانی درباره داعش
سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه در گردهمایی بزرگ جانبازان و رزمندگان استان کرمان اظهار داشت: ‌عملیات بیت‌المقدس یک نبرد استثنایی بود و از استثنایی‌ترین صحنه‌های دفاع مقدس ‌محسوب می‌شود.
به گزارش گروه سیاسی “ره به ری":فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران بیان داشت: عملیات بیت‌المقدس به همین دلیل با ویژگی‌هایی که داشت به عنوان روز ملی در بین اهالی جنگ نام‌گذاری شده است.
فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران عنوان کرد: این عملیات محور اصلی پیروزی ایران و محور اصلی شکست دشمنان محسوب می‌شود.
سردار سلیمانی از استاندار کرمان به عنوان شهید زنده نام برد و بیان داشت: رزم‌حسینی در حالی امروز در مسند استانداری کرمان قرار دارد که دیروز یکی از فرماندهان عملیات بیت‌المقدس بود.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره حمله داعش به عراق گفت: آقای اوباما فاصله پایگاه‌های شما ‌با رمادی چند کیلومتر است و چه طور می‌شود کشتار در یک کشور صورت گیرد، شما به بهانه حمایت از آن ملت در آن کشور استقرار پیدا کنید، اما هیچ غلطی نکنید، این اسمش چیست.
سلیمانی بیان داشت: آیا این چیزی به غیر از شریک بودن در توطئه و ضلعی از توطئه است و این به غیر از این است که هیچ اراده‌ای برای مقابله با آن وجود ندارد.
فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران با طرح این سئوال که اقتصاد داعش از کجا تامین می‌شود، گفت: از چاه‌های نفت کرکوک از چاه‌های نفت سوریه، اما به کجا صادر می‌شود، زیرا با تانکر و دبه ۲۰ لیتری که صادر نمی‌شود، بلکه نفت‌کش‌ها می‌برند و هزاران نفت‌کش آن را حمل می‌کنند.
سردار سلیمانی تاکید کرد: این نفت‌ها را کجا می‌برند از زیر زمین یا از روی زمین و از طریق کشورهای موجود در اتحادیه بین‌المللی، آیا برای مقابله با داعش است.

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:18:00 ق.ظ ]





شیخ طوسی و شیخ صدوق
شیخ طوسی و شیخ صدوق می¬گویند:
اقامه حدود در زمان غیبت از طرف فقهاء جایز است غیر از قتل و جرح.

ابن زهره
«و یجوز للحاکم أن یحکم بعلمه فی جمیع الاشیاء من الاموال و الحدود و القصاص غیر ذلک»
«جایز است برای حاکم اینکه حکم کند به علم خودش در همه موارد، که بیان شد از اموال و حدود و قصاص و غیر اینها».
ایشان در امر قضاوت چند امر را معتبر دانسته است که عبارتند از: 1- عالم به حق در حکم باشد. 2- عادل باشد. 3- خردمند باشد. 4- خوش فکر و اندیشمند باشد. 5- شکیبا و باتقوا باشد. 6- در انجام وظایف و اختیارات خویش توانمند باشد، یعنی بتواند حدود الهی را به خوبی اجرا نماید.
علامه حلّی
علامه حلّی در کتاب مختلف قائل است به اینکه:
اجرای حدود از طرف فقیه جامع¬الشرایط لازم است و الّا باعث ارتکاب معاصی می¬گردد. ایشان به حدیث عمر بن حنظلۀ استناد نموده¬اند.

شهید اول
شهید اول در کتاب دروس ضمن مباحث امر به معروف می¬گوید:
«الحدود و التعزیرات الی¬الامام و نائبه و لو عموماً فیجوز فی حال الغیبه للفقیه – الموصوف بما یأتی فی القضا- إقامتها مع-المکنه – و تجب علی العامه تقویته».
حدود و تعزیرات مربوط به امام و نائب امام است ولو به صورت عمومی، پس جایز است در حال غیبت برای فقیه که وصف شده به چیزی که در قضا می¬آید- اقامه آن قضا با تمکّن – و تقویت حدود بر عموم واجب است.
شهید اول در این عبارت اقامه حدود را از اختیارات فقیه در زمان غیبت دانسته و بر لزوم تقویت آن بر عموم مردم توجه کرده است.

شهید ثانی
شهید ثانی در مسالک گفته است:
«وَ قیل یجوز للفقهاء أقامۀ الحدود فی حال غیبۀ الامام»
گفته شده است: جایز است برای فقها اقامه حدود در زمان غیبت امام. یعنی اجرای حدود از طرف فقها جامع¬الشرایط در زمان غیبت و وجوب رفتن نزد آنها برای قضاوت و اجرای حدود الهی جایز است.
و فرموده است:
هذا القولُ مذهب الشیخین و جماعۀ من الاصحاب و به روایۀ عن الصادق (ع) و فی طریقها ضعف و لکن روایۀ عمر بن حنظله مؤیده لذلک، فإنَّ إقامۀ الحدود ضرب من الحکم و فیه مصلحۀ کلیۀ و لطف فی ترک المحارم و حسم لانتشار المفاسد و هو قوی.
این قول مذهب شیخین و جماعتی از اصحاب است، و روایتی از امام صادق (ع) است که در سلسله سند آن ضعف وجود دارد، ولی روایت عمر بن حنظله آن را تأیید می¬کند. پس به درستیکه اقامه حدود قسمتی از حکم است و در آن مصلحت کلی است و در ترک محارم زمانیکه مفاسد نشر پیدا کند، لطف است و این قول قوی است.

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:06:00 ق.ظ ]




اقامه حدود در زمان غیبت به طور عام
در عصر غیبت که دسترسی به امام معصوم (ع) نیست، از آنجا که حاکم باید کسی باشد که شایستگی فتوا را داشته باشد فقهای جامع¬الشرایط عهده دار و مجری امور می¬گردند. احادیثی نیز بر این مسأله دلالت دارند.
مانند:
«وَ أمّا الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواۀ حدیثنا، فَإنَّهُم حُجَّتی علیکُم و أنا حُجة الله علیهم»
در رویدادها و پیش آمدها، به راویان حدیث ما مراجعه کنید، آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان می¬باشم.
در این حدیث کسانی را که راوی احادیث ائمه و آگاه بر فقه اهل بیت و احکام خدا هستند از سوی حضرت حجت «سلام¬الله علیها» به عنوان نیابت معرفی شده¬اند و حکم داوری آنان، حکم امام زمان قلمداد شده است.
«مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله، الامناء علی حلاله و حرامه»
جریان کارها و احکام الهی به دست علمای دین است که امین حلال و حرام خداوند می¬باشد.
این حدیث کسانی را عهده دار مسئولیت حکومت و نظام اسلامی می¬داند که فقیه و متعهد به شریعت باشند.
ولی دراینکه اقامه حدود توسط ولی فقیه اجرا گردد نظریات متعددی وجود دارد، که برخی قائل به جوازند و برخی قائل به عدم جواز و برخی دیگر قائل به توقف¬اند. که ما در اینجا به بررسی برخی قائلین به جواز و عدم جواز و ادلّه آنها می¬پردازیم.

قائلین به جواز اجرای حدود در زمان غیبت
شیخ طوسی و شیخ صدوق
شیخ طوسی و شیخ صدوق می¬گویند:
اقامه حدود در زمان غیبت از طرف فقهاء جایز است غیر از قتل و جرح.

ابن زهره
«و یجوز للحاکم أن یحکم بعلمه فی جمیع الاشیاء من الاموال و الحدود و القصاص غیر ذلک»
«جایز است برای حاکم اینکه حکم کند به علم خودش در همه موارد، که بیان شد از اموال و حدود و قصاص و غیر اینها».
ایشان در امر قضاوت چند امر را معتبر دانسته است که عبارتند از: 1- عالم به حق در حکم باشد. 2- عادل باشد. 3- خردمند باشد. 4- خوش فکر و اندیشمند باشد. 5- شکیبا و باتقوا باشد. 6- در انجام وظایف و اختیارات خویش توانمند باشد، یعنی بتواند حدود الهی را به خوبی اجرا نماید.
علامه حلّی
علامه حلّی در کتاب مختلف قائل است به اینکه:
اجرای حدود از طرف فقیه جامع¬الشرایط لازم است و الّا باعث ارتکاب معاصی می¬گردد. ایشان به حدیث عمر بن حنظلۀ استناد نموده¬اند.

شهید اول
شهید اول در کتاب دروس ضمن مباحث امر به معروف می¬گوید:
«الحدود و التعزیرات الی¬الامام و نائبه و لو عموماً فیجوز فی حال الغیبه للفقیه – الموصوف بما یأتی فی القضا- إقامتها مع-المکنه – و تجب علی العامه تقویته».
حدود و تعزیرات مربوط به امام و نائب امام است ولو به صورت عمومی، پس جایز است در حال غیبت برای فقیه که وصف شده به چیزی که در قضا می¬آید- اقامه آن قضا با تمکّن – و تقویت حدود بر عموم واجب است.
شهید اول در این عبارت اقامه حدود را از اختیارات فقیه در زمان غیبت دانسته و بر لزوم تقویت آن بر عموم مردم توجه کرده است.

شهید ثانی
شهید ثانی در مسالک گفته است:
«وَ قیل یجوز للفقهاء أقامۀ الحدود فی حال غیبۀ الامام»
گفته شده است: جایز است برای فقها اقامه حدود در زمان غیبت امام. یعنی اجرای حدود از طرف فقها جامع¬الشرایط در زمان غیبت و وجوب رفتن نزد آنها برای قضاوت و اجرای حدود الهی جایز است.
و فرموده است:
هذا القولُ مذهب الشیخین و جماعۀ من الاصحاب و به روایۀ عن الصادق (ع) و فی طریقها ضعف و لکن روایۀ عمر بن حنظله مؤیده لذلک، فإنَّ إقامۀ الحدود ضرب من الحکم و فیه مصلحۀ کلیۀ و لطف فی ترک المحارم و حسم لانتشار المفاسد و هو قوی.
این قول مذهب شیخین و جماعتی از اصحاب است، و روایتی از امام صادق (ع) است که در سلسله سند آن ضعف وجود دارد، ولی روایت عمر بن حنظله آن را تأیید می¬کند. پس به درستیکه اقامه حدود قسمتی از حکم است و در آن مصلحت کلی است و در ترک محارم زمانیکه مفاسد نشر پیدا کند، لطف است و این قول قوی است.

ابن سعید
ابن سعید در الجامع للشرائع می¬گوید:
«وَ یتولّی الحدود إمام الاصل أو خلیفه أو من یأذنان له فیه»
امام معصوم (ع) یا جانشین او یا کسی که از طرف امام معصوم (ع) و جانشین او اجازه دارد، می¬تواند حدود را اجرا کند.
صاحب جواهر
صاحب جواهر هم در رأس موافقین قرار دارد و معتقد است بیشتر امامیه برآنند که افرادی که دارای شرایط عدالت و اجتهاد در سطوح بالا هستند می¬توانند در زمان غیبت بر افرادی که مرتکب جرایم حدی می¬شوند حدود شرعی را اجرا نمایند.

امام خمینی «رحمۀ¬الله علیه»
از فقهای نامدار معاصر، امام خمینی (ره) در تحریرالوسیله در آخر کتاب امر به معروف و نهی از منکر آورده است:
مسأله 1
لیس کاحد تکفّل الامور السیاسیۀ کاجراء الحدود و القضائیه و المالیّه کإخذ الخرابات و المالیّات الشرعیه إلا امام المسلمین (ع) و مِن نصبه لذلک.
هیچ کس نمی¬تواند امور سیاسی مانند اجرای حدود و قضاوت و مالیه، مانند گرفتن مالیات و مالیاتهای شرعی را برعهده بگیرد، مگر امام مسلمین و کسی که از سوی او منصوب است.
مسأله 2
فی عصر غیبۀ ولی الامر و سلطان العصر «عج» یقوم نوّابه العامه و هم الفقهاء الجامعون لشرائط الفتوی و القضاء مقامه فی اجراء السیاسات و سایر مالِلإمام (ع) الّا البدأه بالجهاد.
در عصر غیبت حضرت ولی امر و سلطان عصر «عج» نواب عامه آن حضرت که عبارتند از فقهای جامع¬الشرایط فتوی و قضا -–قائم مقام او می¬باشند و تمام امور سیاسی را اجرا می¬کنند مگر جهاد ابتدایی.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:52:00 ق.ظ ]




اقامه حدود در عصر غیبت
در عصر غیبت که دسترسی بهامام معصوم نیست از آنجا که حاکم باید کسی باشد که لیاقت و شایستگی هماهنگ کردن قوا و سازمان¬های متعدد را داشته باشد، و نیز با توجه به اینکه حکومت اسلامی براساس اعتقادات و ارزش¬های الهی است و وظیفه حاکم اسلامی، اجرای قانون خداست، در اصل شریعت اسلامی، خدای متعال برای چنین مقامی پیشوای معصوم را انتخاب کرده که در درجۀ اول حضرت رسول (ص) و سپس دوازده امامند.
ولی در عصر غیبت و دسترسی نداشتن به امام معصوم (ع) کسی باید عهده¬دار این منصب شود که قوانین اسلامی را براساس قوانین خدا و محتوای اسلام رهبری کند.
لذا در زمان غیبت، حدود توسط چند دسته از اشخاص نسبت به افراد خاص و توسط فقیه نسبت به عموم مردم مطرح است که به بررسی این دو دسته می¬پردازیم.
اقامه حدود در زمان غیبت به طور خاص
الف- اقامه حدود توسط مولی نسبت به عبدش
شهید ثانی در مسالک و الروضۀ¬البهیه می¬فرماید:
اقامه حدود برای فقیه جامع¬الشرایط به نحو مطلق جایز است و برای غیر فقیه جایز نیست. مگر مولا نسبت به مملوک خویش.
سلّار در کتاب مراسم می¬نویسد:
«… و قَد روی أن للإنسان أن یقیم علی ولده و عبده الحدود إذا کانَ فقیهاً و لَم یخف من ذلک علی نفسه و الاوّل أثبت»
یعنی جایز است اقامه حد بر فرزند و عبد حتی در زمان حضور امام (ع). صاحب جواهر عقیده دارد، نه تنها در زمان غیبت امام، مولی می¬تواند حد را بر عبدش جاری کند، بلکه چنانچه امام حاضر باشد ولی مبسوط¬الید نباشد حق اقامه حدود را دارد.

ب- روایات
روایاتی نیز در این¬باره وجود دارد که ما به برخی از آنها اشاره می¬کنیم.
صاحب مستدرک¬الوسایل به نقل از دعائم¬الاسلام از حضرت علی (ع) نقل کرده، که در ذیل آن آمده است.
«… وَ أقیموا الحدود علی ما ملکت إیمانُکم»
… و جاری کنید حدود الهی را بر افرادی که تحت مالکیت شمایند.
- روایت عنسبۀ بن مصعب از امام صادق (ع) نقل می¬کند:
قُلتُ لأبی عبدالله: جاریۀ لی زنت أحدها؟
قال: نعم، ولیکن فی سِّر فَأنّی أخافَ علیک السُّلطان
به امام صادق (ع) گفتم: کنیزی از کنیزان من زنا کرده، فرمود: بله، پس باید مخفی باشد این مطلب، پس من بر تو می¬ترسم در مورد حاکم زمان.
- علی بن جعفر از برادرش امام موسی بن جعفر نقل می¬کند:
مسأله عن رجل هل یصلح له أن یضرب مملوکه فی الذنب بذنبه، قال: یضربه علی قدر ذنبه و إن زنی جلده و إن کان غیر ذلک فعلی قدر ذنبه السوط أن السوطین و شبهه و لا یفرط فی العقوبه.
مردی از امام کاظم (ع) سؤال کرد، که صلاحیت دارد غلام خود را در گناهی که کرده بزند، فرمود: او را در حد گناهش بزند و اگر زنا کرده او را شلاق بزند، و اگر غیر از زنا باشد، پس به اندازه گناهش یک شلاق و یا دو شلاق یا مشابه آن دو بزند و در عذاب کردن زیاده روی نکند.
سیرۀ عقلاء هم می¬گوید: اگر عبد یا کنیزی مرتکب گناهی شود آنها را ادب کنند و تعزیر هم نوعی حد است، و اگر زمانی مرتکب گناهی که مجازاتش حد است شوند، اقامه حد بر مولی مانعی ندارد و می¬تواند کنیز خود را حد بزند.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:20:00 ق.ظ ]




دلایل جواز اقامه حدود بر غیر امام یا جانشین او در زمان حضور ایشان
اجماع
صاحب جواهر مدعی است در این¬باره به نظر مخالفی برخورد نکرده است، ابن ادریس نیز در این¬باره ادعای اجماع کرده است و نظر اکثر مسلمین را عدم جواز بر غیر امام می¬داند. و مدعی است که اخبار واحد، اجماع و کتاب خدا و روایات متواتر هم نمی-توانند به مؤدای اجماع و اعتبار آن خدشه وارد نمایند.

روایات
روایات در دو باب ذکر شده¬اند:
الف- باب حدود
ب- باب جهاد
در باب حدود دو روایت وجود دارد.
الف- روایتی که از شیخ مفید نقل شده که می¬فرماید:
«فَقال: فأمّا إقامۀ¬الحدود، فَهُوَ الی¬السلطان المنصوب من قبل¬الله و هم ائمۀ الهدی من آل محمد و من نصبوه لذلک من¬الامراء و الحکام و قَد فوضّوا النظر فیهالی فقها شیعتهم مع¬الامکان»
اقامۀ حدود با حاکم یا سلطانی است که از طرف خدا منصوب شده باشد، و آنان امامان هدایت از آل محمدند و هر کسی از والیان که امامان برای این امر آنان را تعیین می¬کنند، و این امر واگذار شده به فقهای شیعه از ائمه اگر برایشان ممکن باشد.
روایت دیگری که در حدود ذکر شده از حفص بن غیاث می¬باشد که می¬گوید:
«قال: سألتَ أبا عبدالله من یقیم الحدود؟ السلطان؟ أو القاضی؟ فقال: إقامۀ الحدود إلی من الیه الحکم».
گفت: سؤال کردم از امام صادق (ع) چه کسی حدود را اقامه می¬کند؟ سلطان یا قاضی؟ پس فرمود: اقامه حدود بر کسی است که حکم به او ارجاع می¬شود.
یعنی به هر کدام از سلطان یا قاضی مراجعه شد، باید حکم را اجرا نماید.
در کتاب جهاد نیز روایاتی در خصوص عدم جواز جهاد بدون اذن امام ذکر شده، که در اینجا به عنوان نمونه به یکی از آن روایات می¬پردازیم.
باب اشتراط وجوب جهاد به امر و اذن او و تحریم جهاد با غیر امام عادل
محمد بن یعقوب عن محمدبن یحیی عن محمد بن الحسین عن علی بن النعمان عن سوید القلاء عن بشیر عن ابی عبدالله (ع) قال: قُلت له: إنی رایت فی النعما أنی قلت لک إن القتال مع غیر الامام المفترض طاعته حرام مثل المیته و الدم و لحم الخنزیر، فقلت لی: نعم هو کذلک فقال أبو عبدالله (ع) هو کذلک هو کذلک.
گفتم به حضرت من در خواب دیدم که می¬گویم جهاد با غیر شیعه که اطاعت از او واجب است، حرام است مثل مردار، خون و گوشت خوک.
خودم به خودم گفتم بله، حتماً همینطور است، حضرت فرمودند: قطعاً همینطور است، قطعاً همینطور است.
و روایت دیگری از محمدبن حسن طائی از علی بن نعمان از سویدالقلاء از بشیر دهان ذکر شده است، که همگی مربوط به جهاد است و به اقامه حدود مربوط نمی¬شوند.

موضوعات: مهدی موعود(عج)  لینک ثابت
 [ 08:18:00 ق.ظ ]




اقامه حدود در زمان حضور امام
محقق حلی می¬فرماید: «لایجوزُ لاحدٍ اقامه الحدود الا الامام، مع وجوده أو مِن نصبه لاقامتها»
در زمان حضور امام (ع) هیچ کس جز او یا کسی که از سوی او برای این سمت منصوب شده، مجاز نیست اقامه حدود نماید.
اقامه حدود زمانی بر امام واجب است که مبسوط¬الید باشد، دوم اینکه آیا کسی که از طرف امام برای اقامه حدود منصوب می-شود نیاز به نصب خاص دارد یا نه؟ دو قول وجود دارد.
چون اقامه حدود در رابطه با ضرب و جرح و قتل است، برخی قائل هستند نیاز به نصب ویژه از ناحیه امام دارد. از ظاهر کلام محقق حلی و فقهای دیگر، جواز اقامه حدود برای امام استفاده می¬شود نه وجوب اقامه حدود. و اگر امام مبسوط الید باشد باید حدود را اجرا کند، در غیر این صورت احکام الهی تعطیل می¬شوند.

موضوعات: امام زمان "عج"  لینک ثابت
 [ 08:16:00 ق.ظ ]




تنها راه تشخیص وسوسه شیطانی از نفحات قدسی مراقبه است.

- اگر تحصیلات علمی شما با علم اخلاق توأم نباشد، منقطع می‎شود.

- خدای متعال می‎فرماید: ای دنیا! خدمتگزار باش کسی را که خدمتگزار من است. یعنی کسی که (همّ او واحد است) و آزار بده کسی را که خدمتگزار توست.

- هر انسانی یک تکلیف اجتماعی دارد و یک تکلیف انفرادی.

دین، عمل به بندگی حضرت حق است.

- اگر سالک بداند که در شناخت پروردگار چه چیزی نهفته است دیگر به زرق و برق دنیا اهمیت نمی‎دهد.

اگر از باب رحمت حق، قصد ورود دارید، باید کمی پول خرج کنید و به فقرا و مسکینان و یتیمان کمک کنید.

- موسی علیه السلام ده سال در مدین، شاگردی کرد و استاد شد. بدون استاد نمی‎شود سیر کرد.

اگر اراده کنی که خودت را حفظ بکنی پروردگار هم در هنگام ارتکاب به معاصی برای تو ایجاد مانع می‎کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:13:00 ق.ظ ]




متن روضه حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام ـ متن روضه ششم محرم ـ سید مهدی میرداماد
این خانواده همینن، قول بدن پای قولشون می مونن،شب عاشوراء این آقا زاده ی سیزده ساله ای که امشب اومدی براش ناله بزنی،وقتی عمو بهش گفت:مرگ در نزد تو چگونه است،چه کرده من نمی دونم،این جمله چقدر زیبا می درخشه بر تارک تاریخ کربلا،وقتی دید وجود قاسم لبالب از عشق شهادته،تا قاسم گفت:اهلا من العسل،بعد گفت:عمو آیا من کشته میشم فردا،آیا اجازه میدان دارم خودم رو برات فدا کنم،عمو بهش قول داد،فردا تو رو می کشند، ابی عبدالله از شب عاشوراء تکلیف قاسم رو روشن کرد،فرمود:می کشنت،به بلای عظیمی دچارت می کنن،همه ی مقاتل نوشتند،من می خوام بگم این بلای عظیم چیه امشب،قول داد قاسمم خودت رو آماده کن،از موقعی که عمو بهش گفت تو رو می کشند،دیگه سر از پا نمی شناخت،اول رفت تو خیمه ،مادرم شمشیرم رو بده،خودش رو آماده کرد،جانم به این آقازاده،چه کرده امام حسن علیه السلام،چه پسری،چه میوه ی دلی،چه اتفاقی است که یک جوون سیزده ساله این قدر جگردار می شه،این قدر نترس می شه،این قدر بی مهابا،وقتی مقتل رو ورق می زنی،می بینی این آقا زاده زده به قلب لشکر،ان تنکرونی فانابن الحسن، چند هزار نفر ،جلوی قاسم لال شدند،وقتی گفت:من پسر حسنم ،آیا این به خاطر اینه که پسر امام مجتبی است،یه دلیلش همینه،آقا امام باقر علیه السلام فرمود:خوشبخت اون پدری است که پسرش رفتار و کردار و چهره اش به او بره، این پدر می تونه بگه من خوشبختم،آقا امام حسن علیه السلام،شما چیکار کردید تو جمل،چه کردی تو اون جنگ ها که این پسر سیزده ساله ات،یه نفری بایسته بگه اهلا من العسل،یه حرفی بزنم سادات ببخشند،درسته این پسر امام مجتبی است،اما نوه ی زهراست،این پسر ،نوه ی صدیقه ی کبری است،اصلاً شیر مادر تو وجودشه،مادر بزرگ وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها باشه،قربونش برم،این ها به مادربزرگشون رفتن،هم خودش و هم اون عبدالله،عبدالله هم همینه،اینها به مادر بزرگ رفتن،هم به امیر المؤمنین علیه السلام،هم به بی بی دوعالم، اجازه بده من یه جمله بگم،اینها بی خود نبود اینهمه شجاع بودن یه تنه به قلب دشمن زدند،آخه مادر بزرگشون هم یه نفری جلو همه ایستاد،ببخشید مُحرمه، نمی تونم راحت روضه ی فاطمیه بخونم،اما یه جمله ،سادات گریه می کنن؟ اینها از مادر بزرگ یادگرفتن،یه نفری اومد کمر بند مولارو گرفت،برو مقتل رو بخون،وقتی عمو بهش اجازه ی میدان داد،رفت،اومد از عمو جدا بشه،اون وداع و اون گریه ها و حتی غشیه علیهما بماند، می دونی قاسم یه نگاه به عمو کرد چی گفت:دقیقاً همون جمله ای رو گفت،که مادرش تو مدینه گفت،وقتی از تو مسجد مولا رو آورد بیرون،یه نگاه کرد فرمود: روحی لروحک الفداه یا اباالحسن،نفسی بنفسک الوقاء یا اباالحسن،قاسمم یه نگاه به عمو کرد، عمو قاسم فدات بشه،اجازه دادی من برم،رفت میدان،چه میدان رفتنی،شروع کرد رجز خوندن،الله اکبر،تا خودش رو معرفی نکرده، حواست هست قاسم چه جوری رفته میدان،قاسم تنها شهیدی است که به اندازه بدنش سپر و جوشن پیدا نشد،ابی عبدالله یه تیکه از آستینش رو کند،هم براش عمامه درست کرد،تحت حنکش رو مثل کفن تن قاسم پوشوند،حواست هست یا نه،اصلاً تصور میکنی یه نوجوان سیزده ساله،هر کاری کردن،پاش به رکاب اسب نرسید، لااله الا الله ،می خوام یه حرفی بزنم،شب شیشم دارم میگم،می دونی لشکر دشمن جوهرو وجود نداشتن این نانجیب ها،اصلاً از مبارزه تن به تن فراری بودن،شما برو تاریخ رو ورق بزن،اینها آدمی نبودن رو در رو با کسی مقابله کنند،نامرد بودند،همه کاراشون رو کوفیا با نامردی جلو بردن، می دونی رسمشون چی بود،رسمشون این بود،اول سنگ باران می کردند،خودت جلو تر از من برو،کربلا چهار نفر رو سنگ بارون کردند،خیلی عجیبه،یه بار حُرّ رو سنگ بارون کردند،مقتل می گه یه بار عابث رو سنگ بارون کردن،یه بارم قاسم سیزده ساله رو،آخریشم که خود ارباب بی کفن ما حسین علیه السلام بود،داشت حرف می زد،سنگ بارونش کردن،بگذرم،تا گفت: ان تنکرونی فانابن الحسن،لشکر دیدن حریف این نمی شن،داستان ارزق شامی رو شنیدید، هر کی رو فرستادن،تک به تک ،تن به تن با قاسم بجنگه دیدن نه، این معلوم جگر داره،فهمیدن این نوه ی علی است،دیدن فایده نداره،لشکر و باز کردن،قاسم و کشوندن وسط لشکر دشمن،وقتی قاسم اومد وسط میدان،هی پشت سرش لشکر جمع شد،قاسم رو محاصره کردن،شروع کردن سنگ باران کردن،ای وای…
تا لاله گون شود کفنم بیشتر زدند
از قصد روی زخم تنم بیشتر زدند
قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود
گفتم که زاده ی حسنم بیشتر زدند
این ضربه ها تلافی بدر و حنین بود
گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند
حسین………شما باید نگاه کنید ببینید یه عالم بامحاسن سفید اشک می ریزه،آدم منقلب می شه،حالا تصور کن،امام زمان(عج)با این روضه ها چه میکنه،یه بیت:
می خواستند از نظر عمق زخم ها
پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند
فقط یه جمله بگم،یه لحظه کار به جایی رسید ابی عبدالله دید صدای قاسم داره میآد،یکی از لابه لای اسب ها هی می گه عمو کجایی، حسین………قربونت برم آقا جان،من شک ندارم تو قاسم رو بیشتر از علی اکبر می خواستی،این جنس شما اهلبیته،آخه این یتیمه،این عزیز داداشته، یادگاری بود،ای وای،رسید به قاسم، بعضی مقاتل نوشتند،ابی عبدالله تا رسید دید سر قاسم تو دست قاتله،الانه که سر از بدنش جدا کنه،آی حسین… می خوام یه جمله بگم،هر کی تاحالا ناله نزده،ای وای، ابی عبدالله چقدر قد داره،قد و بالای حضرت چقدره،یه نوجوان سیزده ساله ام چقدر قد داره،خودت دیگه بقیه روضه رو بخون،من میشینم گریه میکنم،لشکر دیدن ابی عبدالله قاسم رو بغل کرده،می خوای بدونی بلای عظیم یعنی چی؟دیدن قاسم رو حسین به سینه چسبونده،اما پاهاش رو زمین کشیده می شه، ای حسین……………. حالا دستت رو بیار بالا به نیت فرج امام زمان(عج)،سه مرتبه یا حسین،یاحسین،یاحسین
منبع: کتاب گودال سرخ
**************************
متن روضه حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام ـ متن روضه ششم محرم ـ حاج محمدرضا طاهری
امشب شب یتیم نوازیه،دو ساله بود،تو بغل عمو جان بزرگ شد،یه عقده ای رو سینه قاسم بن الحسن بوده،اون روزای آخر عمر باباش،با بابا از خونه می اومد بیرون،نگاه میکرد بعضی ها هم که میان سلام می کنند،بچه با بابا داره قدم می زنه،انگار با همه ی قدرت دنیا داره قدم می زنه،دلش قرصه،اونم بابایی مثل امام حسن علیه السلام،میومدن جلوی چشم این بچه سلام میدادن،می گفتند:السلام علیک یا مُذل المؤمنین،بچه سئوال می کنه،برا چی اینها این طوری میگن؟حتماً عمو جانش براش گفته،عزیز دلم اینها متوجه نیستن،بابات کار خدایی کرده،صلح کرده با معاویه،اینها یه دونه شون هم مرد جنگی نیستند بابات رو یاری کنن،همین ها که می اومدن می گفتند، السلام علیک یا مُذل المؤمنین،همین ها برا معاویه می نوشتند،اگر تو دستور بدی حسن بن علی رو کت بسته تحویلت می دیدم،اگه امام حسن علیه السلام یاران باوفایی مثل حبیب،مثل مسلم،مثل زهیر،هرکدوم رو داشتن ،امام حسن علیه السلام مگر صلح می کردند،یه عقده دیگه هم توی سینه این بچه هست،دو ساله بود وقتی بابا به شهادت رسید،همراه عمو عباس بوده،عباس میگه:
اون روزها که قلب زهرا خون میشد
بدن مجتبی تیر بارون می شد
قاسمش تو چشم من نگاه میکرد
برای انتقام من خدا خدا میکرد
هی نگاه به عمو عباس می کرد،عمو می گفت:عزیزم صبر کن،داداشم من و مأمور به صبر کرده،و الا یه دونه از اینها رو نمی گذاشتم زنده بمونن،ابی عبدالله فرمود:خدا من رو مأمور به صبر کرده،عباسم صبر کن قربونت برم،ان شاءالله کربلا،حالا تو پوست خودش نمی گنجه،از شب قبل هی سئوال میکنه،عمو جان آیا من هم قردا کشته میشم،می خواد به این نانجیب هایی که یه عمری باباشو این طور خطاب می کردند،نشون بده من بچه ی همون امام مجتبی هستم،عجیبه جنگ کردن قاسم بن الحسن،سیزده ساله شه ،وقتی عمو اجازه نداد،نشت رو خاک ها غم همه ی دلش رو گرفته بود،زانوی غم بغل گرفته بود،یادش افتاد،باباش امام حسن علیه السلام،یه تعویذی رو بازوش بسته گفت: هر موقع همه غم های عالم رو دلت نشست،این رو باز کن بخون،دید دست خط باباش امام حسنه،قاسمم کربلا من نیستم،داداش غریبم رو یاری کنم،نکنه از قافله ی شهدا جا بمونی قاسم،دوید اومد خدمت ابی عبدالله، عمو جان بگیر بخون دست خط بابامه،روایت نوشته ابی عبدالله تا نگاه کرد دستخط امام حسن رو،اینقدر بلند بلند گریه کرد،ناله زد،بُکاءً شدیدا،در روایت آورده،ابی عبدالله نفسش به شماره افتاد،دستخط برادر مظلومش رو بوسه زد،اینجا بود که دست گردن هم انداختند،پشت خیمه ها همه زن و بچه ها دارن نگاه میکنند،حتی غشیه علیهما،هر دو روی خاک افتادند،می خواد سوار بر اسب بشه عمو جان کمکش کرد،قدش نمی رسه پاهاش به رکاب نمی رسه،اما طفل این خانواده ام برا جنگیدن به همه ی اینها درس می ده،مشق میکنه جنگیدن رو،خیلی ها رو قاسم بن الحسن به درک واصل کرد،می گن اومد روبروی عمرسعد ملعون ایستاد،گفت:ای از خدا بی خبر،دم از اسلام می زنی، ببین اهلبیت پیغمبر،تو خیمه ها صدای العطش شون به آسمانه،رجز خوند،عمر سعد می شناسه،آشناس با این خانواده،یه نانجیبی بود به نام ارزق شامی،تاریخ نوشه این با هزار نفرتو دلاوری برابری می کرد،عمر سعد گفت:برو تو باید بری با این بجنگی،بهش بر خورد،گفت:من برم،می خوای منو جلو همه کنف بکنی،آبروم رو ببری،این بچه است،عمر سعد گفت:تو که نمی شناسی این کیه،این پسر حسن بن علی ه،نوه ی حیدره،گفت:غصه نخور،من یکی از بچه هام رو می فرستم سرشو برات بیاره،چهار تا بچه داره، تو کربلا کنار بابا حاضرند،فرزند اول رو فرستاد،قاسم بن الحسن به درک واصل کرد،فرزند دوم به درک واصل شد،چهار پسرش رو خاک افتادند،خودش غضب ناک اومد،می گن وقتی اومد به جنگ قاسم ابی عبدالله زن و بچه رو جمع کرد،فرمودکه دست به دعا بشید برا قاسم،خدا کمکش کنه، اینجام قاسم بن الحسن،با ترفند جنگی گفت: به جنگ من اومدی،هنوز زین اسبت بازه، برگشت پشتش رو نگاه کنه،شیر بچه ی امام حسن علیه السلام باشمشیر دو نیمش کرد،صدای الله اکبر از خیام حسین بلند شد،قصد برچم دار کفار رو کرد،به دل دشمن زد،گفتن محاصره اش کنید،دیدن به تنهایی حریفش نمی شن، محمد بن حنفیه رو امیرالمؤمنین علیه السلام صدا زد، گفت: میری ناقه ی نفاق رو پی کنی بیای،وقتی عایشه ی جنگ جمل سوار ناقه بود،محمد حنفیه فرزند امیرالمؤمنین علیه السلام دلاوره رفت،به دل دشمن زد،اما از مردهای جنگی که دور و برش بودند نتونست،برگشت،امیرالمؤمنین یه نگاه به امام حسن علیه السلام کرد،فرمود:پسرم کار خودته،مثل شیر ژیان امام مجتبی رفت،به یه چشم به هم زدن دستای ناقه رو زد،ناقه رو زمین خورد،منافقا همه فرار کردن،این بچه ،بچه ی این امام حسنه،می گن وقتی برگشت محمد بن حنفیه ،از خجالت سر پایین انداخت،امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:نه خجالت نکش،این پسر فاطمه است،پسر پیغمبره،تو پسر علی هستی،این از اون شجره ی طیبه است،می دونن حریفش نمیشن،گفتن باید محاصره اش کنیم،یه عده نیزه می زنن،یه عده سنگ می زنن،ای وای،یه نانجیبی کمین کرد،شمشیر به فرق نازنینش زد،تا از اسب داشت زمین می افتاد،صدا زد عمو جان به دادم برس،قاسم رو زمین افتاد ،این نانجیب قاتل اومد بالا سرش گفت: فرصت خوبیه،بهتر از این فرصت پیدا نمی کنم،کاکُل قاسم رو در دست گرفته،می خواد سر از بدنش جدا کنه،ابی عبدالله با عجله اومد،شمشیر کشید دست این نانجیب قطع شد،صدای این ملعون بلند شد،از قومش کمک خواست،اینها همه با اسب اومدند،این نانجیب رو نجات بدن،گرد و خاکی به پا شد،یه وقت حسین علیه السلام تو اون معرکه،دید یه صدای نحیفی می آد،عمو جان استخونهای بدنم رو شکستند،گفت:
ای چشمه سار رحمت بی منتها عمو
در مقدم تو بستم از خون حنا عمو
چشمم به زیر پات بزرگی کن و بیا
بالین این شکسته ی درد آشنا عمو
همچون علی اکبر خود در برم بگیر
خواهی بگویمت پدر این لحظه یا عمو
این سینه سرخ بسمل خود را حلال کن
بسمل می دونی،کجا این عبارت بکار میره،مرغی که سرش رو می کنن،همچین که بال می زنه، می گن بسمل،یه لحظه ای ابی عبدالله رسید،دید قاسم پاهاش رو داره رو زمین ها میکشه،
این سینه سرخ بسمل خود را حلال کن
خیلی به دامنت زده ام دست و پا عمو
اشاره داره به بعضی از روضه هایی که سخته،اما اشاره گفته،تو پای روضه بزرگ شدی،آی جوونها یکی از خواسته هاتون از ارباب این باشه،بگو آقاجان می خوام محاسنم در خونه شما سفید بشه،در خونه ات بمونم،نکنه دستم جدا بشه،
جاری شدم به پهنه ی این دشت مثل آب
از بس شد استخوان تنم آسیا عمو
حسین……… با قاسم هم ناله شو…حسین
ثانیه های آمدنت مثل سال رفت
در ازدحام ابرهه های بلا عمو
اگه اسب از روی یه بدنی بخواد رد بشه،مگه فقط از یه عضوی از بدن رد میشه،چرا این حرف رو می زنم،برای این بیت ،گفت:
دیگر مرا لبی و دهانی نمانده است
تا خانمت دوباره که مرده ام بیا عمو
این حرف منو کسانی که موقعی تو دوران دفاع مقدس بودن،زخمی شدن ،مخوصاً تو اون گرماهای جنوب،این حرف منو بهتر می فهمند،گفت:عمو جان
تاول زده است زخم من از ریگ های داغ
لطفی کن و زخاک جدا کن مرا عمو
همه ی بیت ها یه طرف،این بیت هم یه طرف،وقتی می خواستن سوارش کنن پاش نمی رسید،زره ای اندازه اش پیدا نشد،گفت:
از من بگو به عمه که اندازه ام شود
هر قدر آورد زره از خیمه ها عمو
چقدر با معرفته این بچه،الان هم حرف های خودش نیست،دلش برا عموش میسوزه،گفت:عمو جان
کارت برای بردن من سخت می شود
دیگر نمانده هیچ برایت عبا عمو
گرچه یتیم طالع بختم مبارک است
مستم زعطر چادر خیرالنساء عمو
این همون قاسمه که پاهاش به رکاب نمی رسید،ابی عبدالله وقتی از خاک بلندش کرد،می گن: حسین سینه قاسم رو به سینه چسبانید،ابی عبدالله رشیده،سینه ی قاسم رو به سینه گذاشت،نگاه کردن دیدن پاهای قاسم،رو خاک داره کشیده میشه،حسین…………
منبع: کتاب گودال سرخ

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:12:00 ق.ظ ]





متن روضه حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام ـ متن روضه ششم محرم ـ رهبر معظم انقلاب
یکى از این قضایا، قضیه به میدان رفتن «قاسم‌بن‌الحسن» است که صحنه بسیار عجیبى است. قاسم‌بن‌الحسن علیه‌الصّلاه والسّلام یکى از جوانان کم سالِ دستگاهِ امام حسین است. نوجوانى است که «لم یبلغ الحلم»؛ هنوز به حدّ بلوغ و تکلیف نرسیده بوده است. در شب عاشورا، وقتى که امام حسین علیه‌السّلام فرمود که این حادثه اتّفاق خواهد افتاد و همه کشته خواهند شد و گفت شما بروید و اصحاب قبول نکردند که بروند، این نوجوان سیزده، چهارده‌ساله عرض کرد: «عمو جان! آیا من هم در میدان به شهادت خواهم رسید؟» امام حسین خواست که این نوجوان را آزمایش کند – به تعبیر ما – فرمود: «عزیزم! کشته‌شدن در ذائقه تو چگونه است؟» گفت: «احلى من العسل»؛ از عسل شیرین‌تر است.
ببینید؛ این، آن جهتگیرىِ ارزشى در خاندان پیامبر است. تربیت‌شده‌هاى اهل بیت این‌گونه‌اند. این نوجوان از کودکى در آغوش امام حسین بزرگ شده است؛ یعنى تقریباً سه، چهار ساله بوده که پدرش از دنیا رفته و امام حسین تقریباً این نوجوان را بزرگ کرده است؛ مربّى‌ به تربیتِ امام حسین است. حالا روز عاشورا که شد، این نوجوان پیش عمو آمد. در این مقتل این‌گونه ذکر مى‌کند: «قال الرّاوى: و خرج غلام» (لهوف، ابن‌طاووس، ترجمه سید احمد زنجانى، (با نام آهى سوزان بر مزار شهیدان)، ص ۱۱۵). آن‌جا راویانى بودند که ماجرا‌ها را مى‌نوشتند و ثبت مى‌کردند. چند نفرند که قضایا از قول آن‌ها نقل مى‌شود. از قول یکى از آن‌ها نقل مى‌کند و مى‌گوید: «همین‌طور که نگاه مى‌کردیم، ناگهان دیدیم از طرف خیمه‌هاى ابى‌عبداللَّه، پسر نوجوانى بیرون آمد: «کانّ وجهه شقّه قمر»؛ چهره‌اش مثل پاره ماه مى‌درخشید. «فجعل یقاتل»؛ آمد و مشغول جنگیدن شد.»
این را هم بدانید که جزئیات حادثه کربلا هم ثبت شده است؛ چه کسى کدام ضربه را زد، چه کسى اوّل زد، چه کسى فلان چیز را دزدید؛ همه این‌ها ذکر شده است. آن کسى که مثلاً قطیفه حضرت را دزدید و به غارت برد، بعداً به او مى‌گفتند: «سرق القطیفه»! بنابراین، جزئیات ثبت شده و معلوم است؛ یعنى خاندان پیامبر و دوستانشان نگذاشتند که این حادثه در تاریخ گم شود.
«فضربه ابن فضیل العضدى على رأسه فطلقه»؛ ضربه، فرق این جوان را شکافت. «فوقع الغلام لوجهه»؛ پسرک با صورت روى زمین افتاد. «وصاح یا عمّاه»؛ فریادش بلند شد که عموجان. «فجل الحسین علیه‌السّلام کما یجل الصقر». به این خصوصیات و زیباییهاى تعبیر دقّت کنید! صقر، یعنى بازِ شکارى. مى‌گوید حسین علیه‌السّلام مثل بازِ شکارى، خودش را بالاى سر این نوجوان رساند. «ثمّ شدّ شدّه لیث اغضب». شدّ، به معناى حمله کردن است. مى‌گوید مثل شیر خشمگین حمله کرد. «فضرب ابن‌فضیل بالسیف»؛ اوّل که آن قاتل را با یک شمشیر زد و به زمین انداخت. عدّه‌اى آمدند تا این قاتل را نجات دهند؛ اما حضرت به همه آن‌ها حمله کرد.
جنگ عظیمى در‌‌ همان دور و برِ بدن «قاسم‌بن‌الحسن»، به راه افتاد. آمدند جنگیدند؛ اما حضرت آن‌ها را پس زد. تمام محوطه را گرد و غبار میدان فراگرفت. راوى مى‌گوید: «وانجلت الغبر»؛ بعد از لحظاتى گرد و غبار فرو نشست. این منظره را که تصویر مى‌کند، قلب انسان را خیلى مى‌سوزاند: «فرأیت الحسین علیه‌السّلام»: من نگاه کردم، حسین‌بن على علیه‌السّلام را در آن‌جا دیدم. «قائماً على رأس الغلام»؛ امام حسین بالاى سر این نوجوان ایستاده است و دارد با حسرت به او نگاه مى‌کند. «و هو یبحث برجلیه»؛ آن نوجوان هم با پا‌هایش زمین را مى‌شکافد؛ یعنى در حال جان دادن است و پا را تکان مى‌دهد. «والحسین علیه‌السّلام یقول: بُعداً لقوم قتلوک»؛ کسانى که تو را به قتل رساندند، از رحمت خدا دور باشند.
این یک منظره، که منظره بسیار عجیبى است و نشان‌دهنده عاطفه و عشق امام حسین به این نوجوان است، و درعین‌حال فداکارى او و فرستادن این نوجوان به میدان جنگ و عظمت روحى این جوان و جفاى آن مردمى که با این نوجوان هم این‌گونه رفتار کردند.
*********************
متن روضه حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام ـ متن روضه ششم محرم ـ علی اصغر آرزومند
شرمنده ام که اشک ندارم برای تو
گوهر نداشتم که بریزم به پای تو
یک قطره اشک آتش دوزخ کند خموش
این گوشه ای از اثرخون بهای تو
من از حرارتی که درون دلم بود
قال رسول الله (ع) :« إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَهٌ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَنْ تَبْرُدَ أَبَداً »(مستدرک الوسائل، ج ۱۰ص ۳۱۸)
شهادت امام حسین علیه السلام در دل‏های افراد با ایمان آتش و حرارتی ایجاد می‏کند که هرگز خاموش نخواهد شد..
فهمیده ام که شیعه ام ومبتلای تو
زنده تر ازتو نیست به عالم خدا گواست
مانده است از ازل به ابد رد پای تو
توسوز داده ای به صداهای روضه خوان
غیر از تو نیست گرمی بزم عزای تو
حسین…..
هم منبری ،هم ذاکر ،هم سینه زن تویی
ما هیچ کاره ایم در این خیمه های تو
کرببلا سفره احسان مادرت
شد سفره دار مادر تو مجتبای تو
آری هنوز خرج عزایت به دست اوست
اوکه شده است دارو ندارش فدای تو
پشت بقیع روضه تو بی کفن خوش است
چون روضه ی کریم به کرببلای توست

ادامه »

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:10:00 ق.ظ ]




امام: اجر زن‌ها بیشتر از مردهاست/ خاطرۀ فراموش‌نشدنی امام از یک «دختر ایرانی شجاع با روحی بزرگ!»/ عظمت و معنویت این دختر بزرگ را هیچ شاعر و عارفی نمی‌تواند بیان کند!
|کتابخانه>مستندات>امام خمینی | |کتابخانه>مستندات>امام خامنه ای | |کتابخانه>مستندات>پرونده ها | ۹۵/۰۱/۱۷

ناشنیده‌هایی از «امام»دربارۀ «زنان»(6)
امام: «همسر» برای یک مرد بزرگ، کاری را می‌کند که «مادر» برای «یک بچۀ کوچک»/ در محاسبات نهایی، زن را قوی‌تر از مرد می‌دانم! این یکی از اسرار خلقت است/ خانم‌ها بدانند: آقایان تا آخر هم مثل یک «پسربچه» هستند و باید اداره‌شان کنید/ زن‌ها می‌توانند با «تدبیر» و با «ظرافت»، مرد را در دست خودشان بچرخانند؛ این واقعیت قابل اثبات است
|کتابخانه>مستندات>امام خمینی | |کتابخانه>مستندات>امام خامنه ای | |کتابخانه>مستندات>پرونده ها | ۹۵/۰۱/۱۰

ناشنیده‌هایی از «امام»دربارۀ «زنان»(5)
امام: شغل اصلی زن، زنِ خانه بودن است و این تجلیل زن است/نان درآوردن مطلقاً جزو وظایف زن نیست!/ تایپ، کارمندی و فروشنگی، فعالیت «اجتماعی» نیست!/ زن، فروشندگی سوپرمارکت و کارمندی اداره را بگذار مرد برود بکند/ اشرف کارها در عالم، مادر بودن و تربیت اولاد است/ عنصر اصلیِ تشکیل خانواده، زن است، نه مرد
|کتابخانه>مستندات>امام خمینی | |کتابخانه>مستندات>امام خامنه ای | |کتابخانه>مستندات>پرونده ها | ۹۵/۰۱/۱۰

ناشنیده‌هایی از «امام»دربارۀ «زنان»(4)
امام: اگر شما [بانوان] را کشاندند به ادارات، وبچه‌هایتان را به جاهایی که بچه نگهداری می‌کنند سپردید، عقده در او پیدا می‌شود/این عقده‌‌ها منشأ «همه یا اکثر» مفاسد است!/ دزدیها، آدمکشیها، خیانتها از این عقده‌ها پیدا می‌شود/ بچه‌ای که از مادرش جدا شد، پیش هر که باشد، عقده پیدا می‌‌کند/ محبت مادری لازم دارد بچه
|کتابخانه>مستندات>امام خمینی | |کتابخانه>مستندات>امام خامنه ای | |کتابخانه>مستندات>پرونده ها | ۹۵/۰۱/۱۰

ناشنیده‌هایی از «امام»دربارۀ «زنان» (3)
امام: سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است/ مرحلۀ اولِ مرد و زن صحیح، از دامن زن است/ اگر شما زنها خوب شدید، هم مردها خوب می‌شوند، هم بچه‌ها/ کلید تداوم انقلاب دست زنهاست/ نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است/ من شما [بانوان] را به رهبری قبول دارم!/ خدمت مادر به جامعه از خدمت همه کس بالاتر است
|کتابخانه>مستندات>امام خمینی | |کتابخانه>مستندات>امام خامنه ای | |کتابخانه>مستندات>پرونده ها | ۹۵/۰۱/۰۹

ناشنیده‌هایی از «امام»دربارۀ «زنان» (2)
امام: زن مبدأ «همه» خیرات است/ ما نهضت خودمان را مرهون زن‌ها می‌‌دانیم/ مردها به تَبَع زنها در خیابان‌ها می‌‌ریختند/ زنها هستند که ملت‌ها را تقویت و شجاع می‌‌کنند/ زن تنها خود به راهی نمی‌رود، مردها را هم در آن راه می‌برد
|کتابخانه>مستندات>امام خمینی | |کتابخانه>مستندات>امام خامنه ای | |کتابخانه>مستندات>پرونده ها | ۹۵/۰۱/۰۸

ناشنیده‌هایی از «امام»دربارۀ «زنان»(1)
امام: شغل تربیت فرزند، از همه شغلها بالاترست/ پایۀ بهشتی شدن هرکس از مادر است!/ تربیتی که بچه از مادر می‌گیرد تا آخر عمر با او هست، مگر… / اسلام می‌خواهد بچّه‌ها دست مادر را حتماً ببوسند/ بخش مهمی از مشکلات جامعه در صورت «محترم بودن زن در خانواده» حل می‌شود!
امام راحل و مقام معظم رهبری به گونه‌ای جایگاه زن را-به طور عمیق و غیرشعاری-تبیین کرده‌اند، که آخرین نظریه‌های طرفدران به اصطلاح حقوق زن در دنیا نیز بعید است در تجلیل از زن به گرد این دیدگاه‌های مترقی رسیده باشند

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:08:00 ق.ظ ]




چرا «عبادت خدا» همه را آدم نمی‌کند؟ و بلکه بعضی‌ها را بدتر می‌کند؟!
عبادت وقتی آدم را متواضع نکرد، این آدم مثل بمبی است که آمادۀ انفجار است؛ از اینها باید ترسید!/ عبادت بناست تکبر ما را از بین ببرد، لذا کسی که عبادت کرد و تکبرش از بین نرفت؛ آدم‌ خطرناکی می‌شود/ وقتی گریه و روضۀ حسین(ع) رونق پیدا کرد، طبیعی است بعضی‌ها نان حسین(ع) را بخورند ولی به مرام حسین(ع) خیانت کنند/ مشکل اصلی در آخرین مراحل انتظار، مواجهۀ حق با «خوبان منحرف‌شده» است و الا باطلِ محض در مقابل حق، تاب مقاومت ندارد/ امام باقر(ع): قومی در آخرالزمان هستند که امر به معروف و نهی از منکر را واجب نمی‌دانند مگر اینکه بدانند با این‌کار ضرری به آنها نمی‌رسد!/ طرف می‌داند برخی همکاران اداره‌اش زد و بند می‌کنند ولی نهی از منکر نمی‌کند و از آن طرف دور می‌زند می‌رود مجلس روضه!
حجت الاسلام پناهیان:
• در آخرالزمان مواجهۀ بین حق و باطل -اگر باطل محض باشد- سخت نیست؛ چراکه باطلِ محض در مقابل حق، تابِ مقاومت ندارد؛ چیزی که مشکل ایجاد می‌کند و مانعِ اصلی برای ظهور محسوب می‌شود، مواجهۀ با «خوبان منحرف‌شده» است. لذا در آخرین مراحل انتظار باید آمادگی داشته باشیم برای مواجهه با خوبانی که انحراف پیدا می‌کنند؛ مواجهه با اینها خیلی سخت‌تر است!
• امام باقر(ع) فرمود: در آخرالزمان قومی خواهد آمد که امر به معروف و نهی از منکر را واجب نمی‌دانند مگر زمانی که مطمئن باشند ضرری به آنها نمی‌رسد. برای خودشان عذر و بهانه‌هایی می‌آورند تا خود را از انجام امر به معروف و نهی از منکر معاف کنند(کافی/5/ 55)
• البته امر به معروف و نهی از منکر، بیشتر مربوط می‌شود به مسئولین مملکتی تا بیایید پایین‌تر. برخی فکر می‌کنند که نهی از منکر بیشتر مربوط به بی‌حجاب‌های خیابان می‌شود؛ در حالی‌که اگر یک مدیری در یک‌جایی خلاف کند، آثار مخربش خیلی بیشتر است؛ در آن جامعه، سخنرانی هم زیاد اثر ندارد.
• یک فرهنگ بسیار زشت و سخیفی بین مسئولین مملکتی، مدیران و کارگزاران-در همۀ دروان‌ها- بوده؛ اینها در محیط خودشان به همکاران خودشان امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کنند. مثلاً طرف می‌داند چه کسانی در ادارۀ خودش دارند زد و بند می‌کنند(حق و ناحق می‌کنند) ولی جلوی آنها را نمی‌گیرد و نهی از منکر نمی‌کند و از آن طرف دور می‌زند می‌رود مجلس روضه برای امام حسین(ع)؛ اینها با امام حسین(ع) هم بازی می‌کنند! تعجب نکنید اگر بگوییم اینها بی‌دین هستند! تو چرا به عنوان یک انسان متدین، در اداره‌ات اجازه می‌دهی همکارت رشوه بگیرد؛ این چطور دینداری کردنی است؟!
• وقتی روضه و گریۀ بر امام حسین(ع) رونق پیدا می‌کند، طبیعی است که بعضی‌ها نان امام حسین(ع) را بخورند ولی به مرام امام حسین(ع) خیانت کنند. بالاخره وقتی یک چیزی در جامعه رونق پیدا کرد، بازار سیاه و جنس قلابیِ آن هم پیدا می‌شود.
• چرا بعضی‌ها که خوب می‌شوند و در مسیر خوبی‌ها می‌آیند، بعداً خراب می‌شوند؟ چرا دین و بندگی خدا همه را آدم نمی‌کند؛ بلکه برعکس، بعضی‌ها را بدتر می‌کند؟
• فلسفۀ عبادت این است که تکبر انسان را از بین ببرد. به‌عنوان مثال، نماز نمونۀ عبادت‌هاست که در روایت آمده، فلسفۀ نماز از بین بردن تکبر است. (من‏لایحضره‏الفقیه/3/ 568) تکبر، مادر همۀ بدی‌های انسان است و همه انسان‌ها هر لحظه گرفتار این تکبر هستند.
• عبادت بناست تکبر ما را کنترل کند و از بین ببرد، اما بعضی‌ها عبادت می‌کنند ولی تکبرشان از بین نمی‌رود؛ اینها آدم‌های خطرناکی می‌شوند! مثل یک بمبی که چاشنی آن‌را بزنند ولی منفجر نشود، این دیگر خیلی خطرناک است چون هر لحظه ممکن است منفجر شود. نمونه‌اش ابلیس است که این‌همه عبادت کرد ولی تکبرش از بین نرفت(أَبى‏ وَ اسْتَکْبَر؛ بقره/34) لذا بعد از آن‌همه عبادت یک‌دفعه چه موجود خطرناکی شد!
• عبادت وقتی آدم را متواضع نکرد، این آدم مثل بمبی است که آمادۀ انفجار است؛ از اینها باید ترسید! این‌گونه افراد هستند که در آخرالزمان جلوی امام زمان(ع) می‌ایستند. ما جلوی آخوند محل‌مان نمی‌توانیم بایستیم، ولی این افراد جلوی امام زمان(ع) می‌ایستند و حاضرند در این راه بمیرند؛ عجب جرأتی!
• چرا خوب‌ها وقتی بد می‌شوند، خیلی بد می‌شوند؟ چون بنا بوده تکبر اینها با عبادت از بین برود، ولی اینها تکبرشان را پشت عبادت‌شان پنهان کرده‌اند لذا دنبال فرصتی می‌گردند که یک‌جایی این تکبر را تخلیه کنند. اگر عبادت انسان موجب از بین بردن تکبرش نشود، نه‌تنها با عبادت بهتر نمی‌شود بلکه بدتر می‌شود

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:07:00 ق.ظ ]




تفاخر ممنوع!!!!

تفاخر ممنوع!


علت برتری مردان نسبت به زنان به دلیل ویژگی‌هایی است که مردان از آن بهره‌مند گردیده‌اند تا بتوانند بر اساس آن به وظیفه اداره شئون خانواده بپردازند. در واقع این برتری یک وظیفه است که مردان مکلف‌اند براساس عدالت و معروف آن ‌را به انجام رسانند نه یک امتیاز همه جانبه که منشأ تفاخر و نادیده انگاشتن حقوق زنان گردد.
فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

احساس برتری نسبت به دیگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار کردن را فخر فروشی می گویند که از صفات مذموم و نکوهیده بوده و در روایات از آن نکوهش شده است. در حدیثی از امام باقر علیه السّلام آمده است: «تعجب می کنم از شخص متکبر فخرفروشی که آغازش نطفه و انجامش مرداری گندیده است». (الکافی، کلینی، ج ۲، ص ۳۲۹) در حدیثی دیگر از آن حضرت، فخرفروشی به نسب از اعمال جاهلیت برشمرده شده است. (وسائل الشیعة، ج۱۶، ص ۴۳)
البته باید در نظر داشت که فخرفروشی چنانچه در بردارنده توهین مؤمنی باشد، حرام است؛ چنان که از محرمات احرام ، فسوق است. برخی فخرفروشی را از مصادیق فسوق دانسته‌اند.
ما در این نوشتار به سه مطلب مهم دربارۀ فخرفروشی اجمالا اشاره می کنیم:
1ـ رابطۀ فخرفروشی با غیبت چیست؟
آنچه مورد نهی قرآن است؛ در یک شرایط مساوی در جامعه دینی است که برخی برای تضعیف و تحقیر هم‌نوعان و برادران دینی خود اقدام به خود نمایی کنند که این صفت شیطانی و فرعونی است.
برخى از مردم به خاطر مباهات و فخر فروشى مبتلا به غیبت مى‏شوند، یعنى براى اینكه اظهار وجود كنند و فضل و كمال خود را به رخ بكشند دیگران را كوچك مى‏شمارند و از آنان بدگویى مى‏كنند و با گفتن جملاتى از این قبیل كه فلان كس چیزى نمى‏داند و چنین و چنان است با این هدف و انگیزه كه خود را از او بهتر معرفى كند، به گفتن عیوب وى مى‏پردازد، ولى از این نكته غفلت دارد كه این گونه برخورد علاوه بر اینكه نظر مردم را جلب نمى‏كند ممكن است عقیده آنها را نیز نسبت به او سست كند. این بیمارى (خودستایى و فخر فروشى) عامل بسیارى از گناهان كبیره مى‏تواند باشد كه یكى از آنها غیبت است.
بنابر این هرگز نباید انسان به بهانه تزكیه خویش (كه خود این تزكیه نیز از نظر اسلام نكوهیده است) از دیگران بدگویى كند و كسانى كه از طریق مباهات، دیگران را تحقیر مى‏كنند باید بدانند كه ممكن است در اثر غیبت آنان عدّه‏اى به شخص غیبت شونده بد بین شوند. بنابراین غیبت كننده علاوه بر اینكه براى جلب رضایت مردم ارزش و فضیلت خود را نزد خدا از دست مى‏دهد در روز قیامت نیز مردم نمى‏توانند او را از غضب الهى نجات دهند.
2ـ آیا فخرفروشی در آخرت نیز مانند دنیا ناپسند است؟
در قرآن کریم در ارتباط با فخرفروشی آمده است که خدا هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد: «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ». (لقمان، 18) این آیه در نهى از تکبر و تحقیر مردم است؛ یعنى کسانی که به علت تکبّر، مردم را تحقیر می‌کنند؛ خود را بزرگ می‌پندارند؛ در زمین از روى خودپسندى راه می‌روند و نازفروشی می‌کنند، خداوند چنین کسانى را دوست نمی‌دارد.
اما آنچه از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل شده -که من به شما در برابر دیگر امت‌ها مباهات و فخر می‌کنم- مربوط به روز قیامت است: «أَنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ- یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى بِالسِّقْط» (کافی، ج ‏5، ص 334) و همان‌گونه که می‌دانید فخرفروشی در آخرت مذموم و ناپسند نیست؛ چرا که بسیاری از این احکام دنیایی در آخرت جاری نیست، و آخرت محل مباهات نسبت به عمل‌کرد دنیا و دریافت پاداش است: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَه» (الحاقه، 19) پس کسى که نامه اعمالش را به دست راستش دهند (از شدّت شادى و مباهات) فریاد مى‌‏زند که (اى اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید!
غیبت كننده علاوه بر اینكه براى جلب رضایت مردم ارزش و فضیلت خود را نزد خدا از دست مى‏دهد در روز قیامت نیز مردم نمى‏توانند او را از غضب الهى نجات دهند.
لذا با آن‌که به رخ کشیدن فضایل در حالت عادی، به ویژه اگر از باب تکبر باشد، امری ناشایست است، اما در مواردی همچون راهنمایی جامعه در انتخاب رهبرانی بافضیلت، ممکن است که این فضایل برای عموم بیان شود، بدون آن‌که نشانی از تکبر در گوینده وجود داشته باشد. نیز در روابط و معادلات جهانی، کشورها معمولاً به داشته‌ها و سوابق علمی و فرهنگی خود در برابر دیگران مباهات کرده و آنها را رخ دیگران می‌کشند که اینها نمی‌تواند مصداق نهی قرآنی باشد.
آنچه مورد نهی قرآن است؛ در یک شرایط مساوی در جامعه دینی است که برخی برای تضعیف و تحقیر هم‌نوعان و برادران دینی خود اقدام به خود نمایی کنند که این صفت شیطانی و فرعونی است.
3ـ آیا مطرح نمودن برتری مردان نسبت به زنان در قرآن موجب تحقیر زن و فخر فروشی مرد نمی‌گردد؟
مسئله برتری مردان بر زنان در آیاتی از قرآن کریم مطرح گردیده است. طرح این موضوع به معنای برتر دانستن مردان در تمام جنبه‌ها نمی‌باشد. طبق نظر بسیاری از علما و مفسران علت برتری مردان نسبت به زنان به دلیل ویژگی‌هایی است که مردان از آن بهره‌مند گردیده‌اند تا بتوانند بر اساس آن به وظیفه اداره شئون خانواده بپردازند. در واقع این برتری یک وظیفه است که مردان مکلف‌اند براساس عدالت و معروف آن‌را به انجام رسانند نه یک امتیاز همه جانبه که منشأ تفاخر و نادیده انگاشتن حقوق زنان گردد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-07-14] [ 09:54:00 ق.ظ ]




تزکیه حتی مقدم بر نماز ویاد خدا!!!!!!!!

تزكیه اخلاق، حتی مقدم بر نماز و یاد خدا!


یكى از اهداف اصلى بعثت پیامبراسلام صلى الله علیه و آله تزكیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است; و حتى تلاوت آیات الهى و تعلیم كتاب و حكمت كه در آیات قرآن به آن اشاره شده است مقدمه اى است براى مسئله تزكیه نفوس و تربیت انسانها; همان چیزى كه هدف اصلى علم اخلاق را تشكیل مى دهد.
فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

اصولا زمانى انسان شایسته نام انسان است كه داراى اخلاق انسانى باشد و در غیر این صورت حیوان خطرناكى است كه با استفاده از هوش سرشار انسانى همه چیز را ویران مى كند، و به آتش مى كشد; براى رسیدن به منافع نامشروع مادى جنگ به پا مى كند، و براى فروش جنگ افزارهاى ویرانگر تخم تفرقه و نفاق مى پاشد و بى گناهان را به خاك و خون مى كشد! آرى! او ممكن است به ظاهر متمدن باشد ولى در این حال حیوان خوش علفى است كه نه حلال را مى شناسد و نه حرام را! نه فرقى میان ظلم و عدالت قائل است و نه تفاوتى در میان ظالم و مظلوم!
به همین دلیل یكى از اهداف اصلى بعثت پیامبراسلام صلى الله علیه و آله تزكیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است; حتى مى توان گفت تلاوت آیات الهى و تعلیم كتاب و حكمت كه در آیات قرآن به آن اشاره شده است مقدمه اى است براى مسئله تزكیه نفوس و تربیت انسانها; همان چیزى كه هدف اصلى علم اخلاق را تشكیل مى دهد.
اهمیت اخلاق در قرآن
خداوند بزرگترین معلم اخلاق و مربی نفوس انسانی و منبع تمام فضائل است، و قرب و نزدیکی به خدا جز از طریق تخلق به اخلاق الهی مکان پذیر نیست! بنابراین، هر فضیلت اخلاقی رابطه ای میان انسان و خدا ایجاد می کند و او را گام به گام به ذات مقدسش نزدیکتر می سازد.
در قرآن کریم، بعثت پیامبرى كه مربى اخلاقى و معلم كتاب و حكمت است به عنوان نعمتى عظیم از ناحیه خداوند شمرده است; این نیز دلیل دیگرى بر اهمیت اخلاق است.
به طور کلی تاكیدهاى پى در پى و بى نظیر قرآن بر اخلاق دلیل روشنى است بر اهمیتى كه قرآن مجید براى پرورش اخلاق و تزكیه نفوس قائل است و گویى همه ارزشها را در این ارزش بزرگ خلاصه مى كند و فلاح و رستگارى و نجات را در آن مى شمرد.
تا جایی که حتی در آیاتی از قرآن تزكیه اخلاق مقدم بر نماز و یاد خدا ذكر شده كه اگر تزكیه نفس و پاكى دل و صفاى روح در پرتو فضائل اخلاقى نباشد نه ذكر خدا به جا مى رسد و نه نماز روحانیتى به بار مى آورد.
چرا مسائل اخلاقی در زمان ما مهمتر است؟
مسائل اخلاقى در هر زمان از اهمیت فوق العاده اى برخوردار بوده، ولى در عصر و زمان ما اهمیت ویژه اى دارد، زیرا:
1ـ از یك سو عوامل و انگیزه هاى فساد و انحراف در عصر ما از هر زمانى بیشتر است و اگر در گذشته براى تهیه مقدمات بسیارى از مفاسد اخلاقى هزینه ها و زحمتها لازم بود در زمان ما از بركت پیشرفت صنایع بشرى همه چیز در همه جا و در دسترس همه كس قرار گرفته است!
2ـ از سوى دیگر، با توجه به این كه عصر ما عصر بزرگ شدن مقیاسهاست و آنچه در گذشته بطور محدود انجام مى گرفت در عصر ما به صورت نامحدود انجام مى گیرد، قتل و كشتار انسانها به بركت وسائل كشتار جمعى، و مفاسد اخلاقى دیگر به كمك فیلمهاى مبتذلى كه از ماهواره ها در سراسر دنیا منتشر مى شود و اخیرا كه به بركت اینترنت هرگونه اطلاعات مضر در اختیار تمام مردم دنیا قرار مى گیرد، مفاسد اخلاقى بسیار گسترش پیدا كرده و مرزها را در هم شكسته و تا اقصا نقاط جهان پیش مى رود تا آنجا كه صداى بنیانگذاران مفاسد اخلاقى نیز درآمده است. اگر در گذشته تولید مواد مخدر در یك نقطه، یك روستا و حداكثر شهرهاى مجاور را آلوده مى كرد امروز به كمك سوداگران مرگ به سراسر دنیا كشیده مى شود.
3ـ از سوى سوم، همان گونه كه علوم و دانشهاى مفید و سازنده در زمینه هاى مختلف پزشكى و صنایع و شؤون دیگر حیات بشرى گسترش فوق العاده اى پیدا كرده، علوم شیطانى و راهكارهاى وصول به مسائل غیرانسانى و غیراخلاقى نیز به مراتب گسترده تر از سابق شده است به گونه اى كه به دارندگان فساد اخلاق اجازه مى دهد از طرق مرموزتر و پیچیده تر و گاه ساده تر و آسانتر به مقصود خود برسند. در چنین شرایطى توجه به مسائل اخلاقى و علم اخلاق از هر زمانى ضرورى تر به نظر مى رسد و هرگاه نسبت به آن كوتاهى شود فاجعه یا فاجعه هایى در انتظار است.
اخلاق در سخن بزرگان دین:
در آیاتی از قرآن تزكیه اخلاق مقدم بر نماز و یاد خدا ذكر شده كه اگر تزكیه نفس و پاكى دل و صفاى روح در پرتو فضائل اخلاقى نباشد نه ذكر خدا به جا مى رسد و نه نماز روحانیتى به بار مى آورد.
در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است که فرمودند: خداوند سبحان فضائل اخلاقی را وسیله ارتباط میان خودش و بندگانش قرار داده، همین بس که هر یک از شما دست به اخلاقی بزند که او را به خدا مربوط سازد. (تنبیه الخواطر ص 362)
به تعبیر دیگر، خداوند بزرگترین معلم اخلاق و مربی نفوس انسانی و منبع تمام فضائل است، و قرب و نزدیکی به خدا جز از طریق تخلق به اخلاق الهی مکان پذیر نیست! بنابراین، هر فضیلت اخلاقی رابطه ای میان انسان و خدا ایجاد می کند و او را گام به گام به ذات مقدسش نزدیکتر می سازد.
زندگی پیشوایان دینی نیز سرتاسر بیانگر همین مساله است که آنها در همه جا به فضائل اخلاقی دعوت می کردند، و خود الگوی زنده و اسوه حسنه ای در این راه بودند.
اخلاق فردی و اجتماعی

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:51:00 ق.ظ ]




اگر دعوت شدی بپذیر....

اگر دعوت شدی بپذیر!


پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «کسی که به خاطر خودنمایی غذایی به مردم بخوراند، خداوند همانند آن غذا را از صدید جهنم به وی خواهد خوراند. و آن غذا را آتشی در شکمش می گرداند تا آن که از قضاوت میان مردم فارغ گردد». (وسائل الشیعه ج 24 ص 312)
فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

اصل میهمانی، از جمله اموری است که شرع و عقل مهر تأییدی بر نیک بودن آن زده‌اند. در روایات اسلامی، توصیه‌های بسیاری پیرامون میهمانی وجود دارد تا اندازه‌ای که گفته شده؛ اگر شخصی روزه مستحبی دارد و مؤمنی او را دعوت به غذا کرد، روزه خود را بخورد؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر برادر مسلمانی غذایی را که با زحمت تهیه کرده و انسان روزه‌دارى را به خوردن آن دعوت کند، چه ایرادی دارد که او هم بپذیرد و افطار نماید» (راوندی کاشانی، فضل الله بن علی، النوادر، ص 35)
همچنین پیامبر (صلی الله علیه و اله) به امام علی (علیه السلام) سفارش می‌کند که «دعوت به مهمانی را بپذیر، هرچند نیاز باشد مسافتی طولانی راه بروی» (شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 361)
برخی از دستورات، پیرامون آداب و وظایف میهمان است. این وظایف گاه جهت شأن میزبان و گاه جهت شأن میهمان می‌باشد. ما در این نوشتار وظایف مهمان و همچنین خیر و برکت مهمان را اجمالا بررسی می کنیم:
وظایف مهمان
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وقتی خداوند اراده کند که به بنده ای خیر عنایت کند، هدیه ای را به سوی او می فرستد». مردم سؤال کردند: «آن هدیه چیست؟!» حضرت فرمود: «مهمان! با رزقش وارد می شود و با رفتنش، گناهان اهل خانه را می برد». (مستدرک ‏الوسائل، ج۱۶، ص۲۵۸٫)
مهمان نیز به نوبه خود نسبت به میزبان وظایفی دارد.
1ـ اطلاع دادن به میزبان: هر گاه فردی قصد مهمان شدن در منزل کسی را داشته باشد باید از قبل به وی اطلاع دهد یا حداقل زمانی به منزل شخص برود که مهیا ساختن بساط مهمانی برای صاحب خانه میسر باشد زیرا اگر فرد بدون هماهنگی در زمانی که فرصت چندانی برای تهیه غذا نیست به خانه کسی برود چه بسا میزبان خود را برای تهیه غذا به دردسر و مشکل مواجه سازد و در نتیجه جلوی مهمان احساس شرمندگی نماید.
2ـ در وقت معین و مقرر حاضر شود: مهمان نباید مهمانی رفتن را با تأخیر بیندازد که صاحب خانه و مهمان دیگر در انتظار بمانند. همان‌طور که اگر موقع معینی را تعیین کردند نبایستی زودتر از به مهمانی برود زیرا ممکن است در آن لحظه میزبان آمادگی استقبال و پذیرایی نداشته باشد و در نتیجه شرمسار می‌شود.
3ـ هر جا صاحب خانه اشاره کرد بنشیند: مهمان هرگز نباید در مورد مکان نشستن جربحث کند و هر جایی را که برای او پیشنهاد شد آن جا بنشیند چرا که ممکن است خود مهمان جایی را انتخاب کند که مشرف به نقاط حساس خانواده مانند آشپزخانه باشد یا ساکنین منزل را دچار سختی کند بنابراین پیشنهاد میزبان را اطاعت نموده و احترامش را پاس بدارد و همان‌جا که به او گفته می‌شود بنشیند.
4ـ پرهیز از تجسس در مهمانی: هرگاه وارد منزل یکی از دوستان خود می‌شود نباید همچون جاسوس‌ها به کنجکاوی گوشه و کنار منزل بپردازد. به هیچ عنوان صندوق، کیف، بسته، پرونده یا چیز نهفته و طبقه‌بندی شده‌ای را باز نکند زیرا چنین عملی خلاف تعهد و امانتی است که میزبان بر دوش مهمان گذاشته است مهمان نباید موازین مهمانی را زیر پا بگذارد و از حسن اعتماد میزبان سوءاستفاده کند.
5ـ تقاضای دشوار از میزبان نکند: یکی از وظایف مهمان این است که اگر میزبان وضع خوبی ندارد و قدرت مالی او ضعیف است از او تقاضای غذایی غیر از آنچه برایش می‌آورند نکند حتی اگر می‌داند میزبان غذای مورد علاقه‌اش را تهیه می‌کند باز هم از نظر اخلاقی و عرفی این تقاضا درست نیست.
6ـ به نوع غذا اهمیت ندهد: در بین مردم این طور جا افتاده که اگر کسی را به مهمانی دعوت کردند یعنی اینکه برای او غذای لذیذی تهیه کرده‌اند و دعوت کردن فقط برای خوردن است. وقتی از مهمانی برگشت اولین سؤالی که از او پرسیده می‌شود این است که چه غذایی درست کرده بودند؟ هدف از پذیرفتن دعوت و مهمانی رفتن نباید پر کردن شکم و لذت جسمانی و نوع غذا باشد بلکه هدف باید امور معنوی و نزدیکی به خدا از این طریق باشد.
برکت های مهمان در روایات:
همچنین پیامبر (صلی الله علیه و اله) به امام علی (علیه السلام) سفارش می‌کند که «دعوت به مهمانی را بپذیر، هرچند نیاز باشد مسافتی طولانی راه بروی» (شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 361)
**پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وقتی مهمان وارد خانه ای می شود، به همراه او، رزقش هم از آسمان فرو می آید. وقتی مشغول غذا خوردن شد، خداوند متعال، گناهان اهل خانه را می بخشد». (وسائل ‏الشیعة، ج۲۴، ص،۳۱۷٫)
**پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «هیچ مهمانی وارد خانه ای نمی شود، مگر آن که رزقش را به همراه خواهد آورد». (وسائل ‏الشیعة، ج۲۴، ص،۳۱۷٫)
**پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وقتی خداوند اراده کند که به بنده ای خیر عنایت کند، هدیه ای را به سوی او می فرستد». مردم سؤال کردند: «آن هدیه چیست؟!» حضرت فرمود: «مهمان! با رزقش وارد می شود و با رفتنش، گناهان اهل خانه را می برد». (مستدرک ‏الوسائل، ج۱۶، ص۲۵۸٫)
** پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «هر خانه ای که مهمان وارد آن نشود، ملائکۀ خداوند هم وارد آن نمی شود». (مستدرک ‏الوسائل، ج۱۶، ص۲۵۸٫)
زنگ خطر!!
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «کسی که به خاطر خودنمایی غذایی به مردم بخوراند، خداوند همانند آن غذا را از صدید جهنم به وی خواهد خوراند. و آن غذا را آتشی در شکمش می گرداند تا آن که از قضاوت میان مردم فارغ گردد». (وسائل الشیعه ج 24 ص

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ق.ظ ]




حکایاتی خواندنی از شیخ جعفر شوشتری

* شنیده شده كه مرحوم شهید ثالث می فرمود كه مرحوم شیخ جعفر شوشتری وارد قزوین شد و در منزل برادر شهید ثالث، حاجى ملا محمد صالح منزل كرد و آن مكان مشتمل بود بر بوستان پس هر یك به جایى خوابیدند و من هم در گوشه آن باغ خوابیدم چون پاسى از شب گذشت دیدم كه شیخ مرا صدا می كند كه برخیز و نماز شب بپا كن. عرض كردم بلى برمی خیزم. و شیخ از کنار من گذشت و من دیگر بار خوابیدم ناگاه دیدم كه احوالم متغیر شد و درد دلى به من عارض شد و از شدت درد بیدار شدم متوجه شدم كه تغییر احوالم به جهت شنیدن صدایی است كه شنیده می شود و از شنیدن آن بسیار ملول شدم و به دنبال آن روانه شدم. وقتی به نزدیك صدا رسیدم دیدم كه جناب شیخ با نهایت تضرع و زارى و گریه و بیقرارى به مناجات مشغول است. پس صداى آن جناب چنان تاثیرى در من گذاشت كه از آن شب تا بحال كه بیست و پنج سال از آن مسئله می گذرد هر شب برمی خیزم و به مناجات با قاضى الحاجات اشتغال دارم.

* میرزاى نورى(ره) در مستدرك مى نویسد: سید مرتضى نجفى كه مرد عادل و با تقوا و مورد اعتمادى است و در اوائل عمرش شیخ جعفر را درك كرده بود به من گفت، روزى شیخ جعفر براى نماز ظهر تاخیر كرد و به مسجد نیامد، مردم كه از آمدن شیخ ناامید شدند؛ نماز را به فرادا خواندند.
زمانی نگذشته بود كه شیخ وارد مسجد شد، و با ناراحتى مردم را سرزنش كرد كه چرا نماز را فرادا مى خوانید؟ مگر یك نفر عادل بین شما نیست كه به او اقتدا كنید؟ سپس مومنى را دید - كه تا اندازه اى امكانات مالى نیز داشت - نماز مى خواند. فورا به او اقتدا كرده، و به نماز ایستاد. مردم كه شیخ را دیدند به آن مومن اقتدا كرده همه پشت سر او ایستادند و اقتدا كردند. آن مومن بقدرى شرمنده شد كه نمى دانست چگونه نماز را تمام كند. پس‏ از اداى نماز ظهر كنار رفته به شیخ عرض كرد: باید نماز عصر را خود جناب عالى امامت كنید. شیخ خوددارى كرد، و او اصرار نمود تا این كه بالاخره شیخ گفت: حال كه اصرار مى كنى، اگر پولى بدهى كه همین جا بین فقرا تقسیم كنیم از امامت تو صرفنظر مى كنم. آن مرد پذیرفت و دویست شامى كه (پول رایج آن زمان بود) به شیخ پرداخت و شیخ جعفر قبل از شروع به نماز عصر دستور داد فقرا را جمع كنند و پولها را بین آنها تقسیم نمود، سپس به نماز ایستاد.

* از شخصیت بزرگی شنیدم كه روزی آیة‏الله‏ شیخ جعفر شوشتری(ره) با جمعی از تجار و مؤمنین، در كاروانسرایی نشسته بودند. مردم مسائل مذهبی را از ایشان می‏پرسیدند و شیخ پاسخ می‏داد. ناگاه دیدند به یك باره حال شیخ دگرگون شده، شروع به گریستن كرد.
همه حاضران تعجب كردند كه گریه ایشان برای چیست. سرانجام یك نفر پرسید: آقا گریه شما برای چیست؟ ایشان با دست به گوشه‏ای اشاره كرد كه در آنجا الاغی بود و تازه بار آن را به زمین گذاشته بود. سپس گفت: این الاغ را ببینید! من او را نگاه می‏كردم؛ دیدم پس از بارگیری به من نگاه می‏كند و با نگاه خود به می‏گوید: ای شیخ! ای عالم و ای انسان! دیدی من چگونه بارم را به سلامت به منزل رساندم، آیا تو هم بار خویش را، یعنی بار امانت را سالم به منزل رسانیدی؟ گریه‏ام برای این است كه یك حیوان چگونه می‏تواند با سربلندی بارش را به منزل برساند؛ اما من كه انسان هستم، نتوانم و در نتیجه، پیش مولایم سرشكسته هستم.

* از بزرگان شنیده‏ام كه آیة‏الله‏ شیخ جعفر شوشتری(ره) روزی برای اقامه نماز جماعت به مسجد رفته بودند. یكی از مؤمنین مبلغی از وجوهات شرعیه به محضرشان تقدیم داشت. معظم له بلافاصله اعلام فرمود هر كس نیازمند است، از این وجوه بردارد.
نیازمندان از آن وجوه شرعیّه بهره‏مند شدند. سپس سیدی با شتاب از راه رسید. پس از فهمیدن ماجرا، به محضر مرحوم شیخ شرفیاب شد و عرض حاجت نمود. آقا با كمال ادب فرمودند: آقا سیّد متأسفانه شما دیر تشریف آوردید، دیگر چیزی از آن پول‏ها باقی نمانده است. سید از شنیدن این سخن شدیدا آزرده شد و با كمال جسارت و بی‏ادبی، آب دهان خویش را به محاسن شیخ بزرگوار انداخت. با توجه به این كه این اهانت بسیار ناراحت كننده بود و اغماض از آن بسیار مشكل، حتی حاضران از مشاهده ماجرا بسیار متأثر و برآشفته شدند و می‏خواستد سیّد عاری از نزاكت را ادب كنند، ولی شیخ با كمال متانت از جا برخاست و نخست مردم را امر به خودداری و آرامش نمود، سپس دو گوشه دامنش را به دست گرفت و در بین صفوف جماعت به راه افتاد و فرمود هر كسی ریش شیخ را دوست می‏دارد، به این سید كمك كند.
مردم به احترام شیخ كمكهای فراوانی كردند و از حلم و تحمّل و بزرگوای شیخ تعجب نمودند. شیخ تمام پول‏ها را به سید بخشید و عذرخواهی نمود.
كم مباش از درخت سایه فكن هر كه سنگت زند، ثمر بخشش

* “محدث کاظمینی” در تکلمه، “محدث نوری” در دارالسلام و “محدث قمی” در فواید، به ذکر محاسن و فضائل اخلاقی و مراتب علمی به خصوص زهد و تقوای شیخ جعفر شوشتری پرداخته و صاحب ترجمه را کراماتی بر شمرده اند.
علامه نوری با حاج شیخ جعفر معاصر بود و حکایتی از زبان خود شیخ جعفر شوشتری نقل می فرماید. خلاصه آن که شوشتری پس از خاتمه درس از نجف به زادگاه خویش مراجعت می نماید. وی می گوید: مدتی مردم را از روی کتاب(تفسیر صافی محسن فیض) موعظه می نمودم و از روی کتاب روضة الشهدا برای آنها روضه می خواندم و از حفظ، بیانی نداشتم.
سالی بدین منوال گذشت و از این که ملای کتابی (از رو خواندن) بودم خیلی رنج می بردم. مایل بودم ناصحی نطاق و ذاکری شیوا و زبان آور باشم. به ائمه مخصوصا سالار شهیدان متوسل بودم و در عین حال تا نیمه شبها راه چاره می جستم تا به خواب فرو می رفتم.
سرانجام شبی در عالم رؤیا دیدم، که گویی در صحرای کربلا هستم و همانگونه که شنیدیم دو لشکر به روی هم صف بسته اند (صفی نابرابر) من خود را سریع به خیمه گاه حسینی(علیه السلام) رسانیدم، وارد خیمه شدم و سلام کردم. آن حضرت پس از التفاتی مرا به کنار خویش خواند و به حبیب بن مظاهر فرمود: حبیب برای میهمان عزیز آب که نداریم، با آن مختصر آرد و روغن، غذایی آماده ساز. حبیب برخاست و به دستور حضرت عمل نمود و من مختصری از آن غذا را خوردم و بیدار شدم و بعد از آن به برکت آن غذا، بدون کتاب سخنرانی می کردم.
که البته شایان ذکر است که ایشان از بهترین وعاظ جهان تشیع گردید

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:47:00 ق.ظ ]




آیا گریه بر امام حسین(علیه السلام) حق الناس را پاک می کند؟


یکی از زیبایی ها و برجستگی های مهم آموزه های اسلامی، توجه و اهتمام خاص به موضوع حق الناس است. فرهنگ اسلامی برای افراد، حقوق مشخصی را تعیین کرده، که هیچ کس نمی تواند بدون جهت متعرض آن حقوق شود. در اهمیت و جایگاه این حقوق همین بس که حتی کودکان غیر بالغ نیز در قبال این حقوق مسئول بوده، از این رو اگر باعث تضییع و از بین رفتن آن شوند ضامن جبران آن حقوق به شمار می آیند.
علی بیرانوند/کارشناس حوزه - بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

دامنه حق مردم بسیار گسترده است به طوری که جان، مال، و آبروی افراد را در بر می گیرد و هر چیزی که این موارد را در معرض تهدید و خطر قرار دهد موجب ضمان خواهد بود.
جایگاه و اهمیت حق الناس در فرهنگ اسلامی
رعایت توجه به حق الناس از چند جهت دارای اهمیت است، اول آنکه، حق الناس از جمله حقوق اسلامی است که علاوه بر حق افراد، حق الهی نیز در آن نهفته است؛ چرا که خدای متعال در آیات خود به رعایت آن سفارش نموده است، به همین جهت حق خداوند بر بندگان است که در رعایت آن اهتمام خاص داشته باشند و از طرفی حق اختصاصی افراد است که دیگران نباید متعرض آنها شوند. در مذمت و نکوهش تضییع حق مردم، همین بس که می تواند توفیق همراهی با امام معصوم(علیه السلام) را نیز از انسان سلب کند، کما اینکه در متون و منابع روایی از امام حسین(علیه السلام) این چنین نقل شده است: «عَن مُوسَى بنِ عُمِیر الأنصاری، عَن أبیه قَال: أَمَرَنِی حُسِین بن عَلی فَقال: نَاَد فِی النَّاس اَن لا یُقاتِلنَ مَعِی رَجُل عَلیه دَینُ فَاِنَّه لَیسَ مِن رَجُل یَموت وَ عَلیه دَین لا یَدع لَه وفاء الّا دَخَل النّار. فَقَام الیه رَجُل فَقَال: اِنَّ اِمرَأَتی تَکَفَّلتُ عنَّی. فَقَال: وَ مَا کَفاله اِمرأه وَ هَل تَقضی امرأه.[1] موسى بن عمیر الأنصاری، از پدرش این چنین نقل می کند که امام حسین(علیه السلام) این چنین بیان فرمودند: کسی که بدهکار است همراه من پیکار نکند؛ چرا که هیچ بدهکاری نیست که بمیرد و قرض خود را ادا نکرده باشد مگر آن که وارد آتش می شود. مردی برخاست و گفت: همسرم عهده دار آن شده است. فرمود: عهده داری زن چیست؟ آیا زن ادا می کند؟» در ادامه به بعضی از این حقوق اشاره می کنیم.
از جمله مصادیق بارز حق الناس ایجاد ضرر جانی و بدنی به دیگران است، بر اساس آموزه های اسلامی هیچ کس حق ندارد جان مسلمان، و یا ضرر و لطمه ای از قبیل ضرب و جرح به دیگری وارد کند؛ چرا که مصداق روشن ظلم و ستم به دیگران به حساب می آید. هر چند که ظلم شامل موارد قبلی نیز می شود
مصادیق حق الناس در آیات و روایات
1-در آبرو مردم خدشه وارد نکن: یکی از مواردی بسیار مهمی که آموزه های اسلامی برای آن ارزش فراوانی قائل شده و به هیچ کس اجازه لگد مال کردن آن را نداده اند، از بین بردن آبرو دیگران است. جایگاه و موقعیت دینی و اجتماعی دیگران یا به عبارتی از بین بردن آبروی مردم یکی از موارد مهم حق الناس است، که متأسفانه در جامعه دینی امروزی بسیاری از افراد آلوده به آن می باشند. سهم بسزایی از این تضییع حقوق توسط زبان صورت می گیرد، عضو کوچک و مفیدی از انسان که می تواند ابزار تحصیل قرب خدای متعال باشد، متأسفانه تبدیل به وسیله ایی برای برپایی و گرم کردن مجالس غیبت و تهمت و ناسزاگویی و تخریب دیگران شده است. در مذمت یکی از این افعال غیر اخلاقی در روایتی از امام حسین(علیه السلام) این چنین نقل شده است: حضرت به مردى كه در حضور ایشان از دیگرى غیبت مى كرد، فرمود: اى فلان! از غیبت كردن دست بردار كه غیبت خورش سگ هاى جهنّم است».[2] بالاتر از این سخن را خدای متعال در قرآن کریم بیان می فرماید: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یَأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَكَرِهْتُمُوه؛[سوره حجرات، آیه 12] و هیچ یك از شما دیگرى را غیبت نكند، آیا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر كراهت دارید».
2-مال مردم را ضایع نکن: از جمله مصادیق بارز حق الناس از بین بردم مال و دارایی افراد است. بعضی افراد با یک برداشت اشتباه این چنین تصور می کنند که خدشه و ضرری های کوچک مشکلی ندارد، و با این تصور باطل مجوز تخریب و ضرر مالی به دیگران را برای خود صادر می کنند. این در حالی است که این موارد نیز در زمره ی حقوق مردم قرار دارد که کسی نباید به آن دست درازی کند. در هر صورت در نکوهش تصرف نابجا در مال و دارایی دیگران خدای متعال می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ؛[سوره نساء، آیه29] اى كسانى كه ایمان آورده اید! اموال یكدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید». بر اساس منطق قرآن هرگونه تصرف نابجا و بدون مجوز در مال و دارایی دیگران ممنوع است، از این رو اگر کسی از راه دزدی، ربا، فریبکاری و غش، مالی را بدست آورد، می بایست اقدام به تحصیل رضایت صاحب مال و یا باز پس دادن آن نماید.
امام حسین(علیه السلام) این چنین بیان فرمودند: کسی که بدهکار است همراه من پیکار نکند؛ چرا که هیچ بدهکاری نیست که بمیرد و قرض خود را ادا نکرده باشد مگر آن که وارد آتش می شود. مردی برخاست و گفت: همسرم عهده دار آن شده است. فرمود: عهده داری زن چیست؟ آیا زن ادا می کند؟»
3-ضرر جانی و بدنی به دیگران: از جمله مصادیق بارز حق الناس ایجاد ضرر جانی و بدنی به دیگران است، بر اساس آموزه های اسلامی هیچ کس حق ندارد جان مسلمان، و یا ضرر و لطمه ای از قبیل ضرب و جرح به دیگری وارد کند؛ چرا که مصداق روشن ظلم و ستم به دیگران به حساب می آید. هر چند که ظلم شامل موارد قبلی نیز می شود.

ادامه »

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:46:00 ق.ظ ]




حکایت بوی سیب سیدالشهداء علیه السلام ????ام سلمه می گوید: ????❤️يك وقت حضرت امام حسن و حضرت امام حسین صلوات الله علیهما به حضور مولا و رهبر ما حضرت رسول خدا صلوات الله علیه و آله آمدند كه جبرئيل به صورت دحيه كلبى در حضور آن حضرت بود. امامان عزیزمان حسنين صلوات الله علیهما در اطراف جبرئيل كه به صورت دحيه كلبى در آمده بود دور ميزدند. جبرئيل دست خود را حركت ميداد و اين طور وانمود ميكرد كه چيزى در دست دارد، ناگاه ديدند: يك سيب و يك گلابى و يك انار در دست دارد، وى آنها را به حضرت امام حسن و حضرت امام حسین صلوات الله علیهما داد، صورت حضرت امام حسن و حضرت امام حسین صلوات الله علیهما از كثرت خوشحالى درخشنده شد و متوجه رسول خدا صلوات الله علیه و آله شدند، رسول خدا آنها را گرفت و بوئيد و فرمود: با همين ميوه جات نزد مادرتان فاطمه صلوات الله علیها برويد، و اگر قبل از آن نزد پدرتان برويد بهتر است. ايشان دستور رسول خدا صلوات الله علیه و آله را اجرا كردند، و چيزى از آنها نخوردند تا اينكه رسول خدا صلوات الله علیه و آله نزد ايشان رفت و همه با هم از آن خوردند. هر چه از آن ميوه ها مي خوردند همچنان برقرار بودند و كم نمى شدند تا آن موقعى كه رسول خدا صلوات الله علیه و آله روح مبارکشان قبض شد. امام حسين صلوات الله علیه فرمود: تا فاطمه اطهر صلوات الله علیها زنده بود آن ميوه جات دچار هيچ گونه تغيير و نقصانى نشدند. موقعى كه حضرت زهرا صلوات الله علیها از دنيا رفت انار مفقود شد، ولى سيب و گلابى در زمان حيات پدرم صلوات الله علیه باقى ماندند، هنگامى كه حضرت امیر المؤمنین صلوات الله علیه را شهيد كردند گلابى مفقود شد، ولى سيب به همان حالت براى حضرت امام حسن صلوات الله علیه باقى بود تا هنگامى كه آن حضرت را به وسيله زهر به شهادت رساندند. آنگاه آن سيب همچنان باقى بود تا آن موقعى كه آب را در كربلا به روى من بستند. من هر گاه تشنه ميشدم آن سيب را ميبوئيدم و عطشم تخفيف مى يافت. هنگامى كه تشنگى من به نهايت رسيد آن سيب را جویدم و يقين به وفات كردم. شنیدم حضرت امام علي بن الحسين صلوات الله علیهما مي فرمود: پدرم يك ساعت قبل از اينكه شهيد شود اين مطلب را مي فرمود. موقعى كه پدرم شهيد شد بوى آن سيب از قتلگاه آن حضرت يافت مى شد. من به جستجوى آن پرداختم ولى اثرى از آن نيافتم. بوى آن سيب بعد از شهادت امام حسين صلوات الله علیه باقى بود، من قبر مقدس آن حضرت را زيارت كردم و بوى آن سيب از قبر مباركش مي وزيد. شيعيانى كه به زيارت قبر امام حسين صلوات الله علیه مي روند اگر با اخلاص باشند در موقع سحر بوى آن سيب را خواهند يافت. منابع ????مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 3، ص: 391 ????بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 43، ص: 289 ????رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج 1، ص: 86 ????مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 10، ص

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:08:00 ق.ظ ]




امشب مگه شب سوم نیست؟!مگه شب رقیه نیست؟! این حرفاچیه میزنی؟! معمولا روضه خونها اون روضه سخته رو میزارن آخر؛اینهایی که گفتم پیش اون روضه سبکه*
صداهای پس ازاین لحظه راتاعصر عاشورا به ترتیب این چنین بشنو:
و اول ازهمه سوت صداهای هزاران تیررا
توی کمانهادر کمین بشنو
صدای چک چک شمشیر
صدای کودکی که گفت درخیمه چرا کرده عمویم دیر؟
صدا وقتی کشید در باد عمودخیمه رااز زیر
صدای خسته ی ارباب،هل من ناصرن
ذیل صدای گریه ی یک کودک بعدش صدای خوردن یک تیر
صدای بوسه ی خنجر
صدای خس خس حنجر
صدای یابنی یا غریب مادرِ مادر
صدای بوسه ی مادر؛صدای این غم دل چسب
صدای استخوانها؛صدای تلخ نعل اسب
(صدای هلهله، غارت،صدای کیسه ی لبریزاز خلخالهاو زیورآلات گران قیمت
صدای دست روی گردن طفلی
صدای تیزسیلی خوردن طفلی)۲
صدای گوشواره موقع کنده شدن ازگوش
صدای خس خس سخت نفس وقتی که طفلی میرودازهوش
*غریب کربلا حسین حسین ….
گوش بده گریه کن"گوش بده"ضجه بزن …” گوش بده ناله بزن گوش بده” لطمه بزن گوش بده،هرکاری کنی حقه*
صدای گوشواره موقع کنده شدن ازگوش
صدای خس خس سخت نفس
وقتی که طفلی میرود ازهوش
صدای ممتد افتادن طفلی زناقه دربیابان وصدای زجر وقتی میفشارد دندان به دندان و‌ …
صدای قرمزشلاق و روی پیکرزخمیِ بیجان و‌…
صدای گریه درکنج خرابه وقت خوابیدن
صدای خوردن سر بر زمین۳
و حس ترسیدن…
صدای بوسه های آبدار ازگونه ی خشک پدرچیدن
به شوق آمدن بی هوش شد،کم کم…
وبعدازاین صدای گریه اش خاموش شدکم کم…
شنیدن آخرین حسیست که ازکارمی افتد
واین گونه صدای پای بابایش که می آید
رقیه پیش بابا باکبودی هاش زهرا وار می افتد
حسین بن علی طفل رامیبیند و یاد درودیوار…
*حسین"تانفس داری نفس بگیروبگو، ریشه کنیِ هرچی دشمن شیعه هست” ریشه کنی هرکی نمیتونه رقیه ما راببینه"حسین…"گفتم برات،شنیدی، گریستی خودتو زدی"گفتم شنیدن میشود ماننددیدن امابا همه حرفا دوباره تحصیح میکنم برادر:شنیدن کی بود…. امان ازدل زینب،حسین

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ق.ظ ]




صداگاهی برای گوش چون داروست۲
صداگاهی خودش ازگوشها سرمیرود دراستخوان،درپوست
بوی یاس و بوی عودو بوی دود
*امشب باحس شنواییتون کاردارم*
صداهم طعم دارد درمیان گوش یا گرمست یاسردست”
صدا هم جنس های مختلف دارد
صدا گاهی لطیف و گاه نامردست
صداهم رنگ داردنیلی و آبی وسرخ وگاه هم زردست
شنیدن بعد میبخشدبه فهمیدن
شنیدم بعد خواهد دادبر دیدن
اگردقت کنی امشب! یقین سمت صداهای زیادی گوشمان معطوف خواهدشد
شب سوم شنیدن روضه ای مکشوف خواهدشد
ببند ای روضه خوان چشم و
فقط اینبارتمرین شنیدن کن
شنیدن رابرای مستمع ماننددیدن کن
*همیشه میکن شنیدن کی بود ماننددیدن اماامشب میخواهیم کاری کنیم شنیدن بشودماننددیدن*
صداهای زیادی میرسداز روضه ی امشب شب سوم
صداهایی که درآن هست خیلی ازصداها گم
صدای راه رفتنهای طفلی خُرد برصحرا
*شنیدین؟!دنبال این صدا روبگیربیا*
به دنبال صدا که راه می افتم
صدا بعداز شتابی تند هم می ایستد کم کم
ومیگردم …”
*دنبال صدا آمدم صدای پای این نازدانه ابتدا تندباشتاب بعددیدم آرام شدایستاد،حالاصدای دوم*
صدای پرده ای که میرود برآستان خیمه ای بالا
*اینجابود که من خودم صاحب صدای این پاهاشنیدم و شناختم فهمیدم خانم سکینه هست پرده خیمه های بچه ها رو بالازده روزعاشورا*
صدای پا شتابش بیشتراز پیش میگردد
*باعجله واردخیمه ی بچه هاشد؛بچه ها به جهت انس وعلاقه ای که به بی بی سکینه خانم دارند،برای چندلحظه گل خنده رو لباشون پیداشد؛ گفتن حتما خبرخوش آورده؛ عموآب آورده"شماها همیشه یه سال اینجورین خیلی در مصیبت ها آقا امام حسین گرم وداغین مخصوصا دراین ایام دهه عاشورا من همه سعی ام اینه قدم قدم جلو بریم یه هو گُر نگیریم” بتونیم زیادگریه کنیم،زیادگریه کنیم"خیلی زیادگریه کنیم الان هزاردویست چندساله آقا ومولای ما، امام زمان،هرروزداره زارمیزنه هرروز داره گریه میکنه ناله میزنه برای جدغریبش” حسین جانم،بریم؟! چه خبربودتوخیمه؟!*
صدای پاشتابش بیشترشدازپیش2
صدای خنده های کودکانه باعث آرامشند نه باعث تشویش میگردد
صدای پای کودک میشود کم کم صدای خش خش چیزی شبیه پوست روی خاک …”
*رمق دیگه نیست*
صدای العطش ها هم بلندست ازدم این خیمه تا افلاک
صدابا بچه های خیمه میگوید:
عموعباس اگرکه رفت دیگربرنمیگردد
*منتظرآب نباش!*
شب سنگین و سرد بی عمویی هم به زودی سرنمیگردد
اگرتشنه اگربی تاب …
آی بچه ها بیاییداز عمو دیگرنخواهیم آب
*دیگه کسی صحبت آب نکنه*
صداهای پس ازاین لحظه راتا عصر عاشورا به ترتیب این چنین بشنو:
*عباسو که زدن؛ازآب که دیگه خبری نبود،یکی یکی سروصداها زیاد شد*
صدای اول و اول ازهمه صوت صداهای هزاران تیررا توی کمانهادر کمین بشنو
صدای چَک چَک شمشیر
صدای کودکی که گفت درخیمه چرا کرده عمویم دیر
صداوقتی کشید ارباب عمودخیمه رااززیر
صدای خسته ی ارباب؛هل من ناصر ؟؟
ذیل صدای گریه یک کودک و بعدش صدای خوردن یک تیر
صدای بوسه ی خنجر
صدای خس خس حنجر
صدای یابنیَّ یاغریب مادرِ مادر…

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ق.ظ ]




برای شانه ی افتاده ام، پری بدهید
دل شکسته ی ما را به دلبری بدهید
محبتی بکنید و مرا حرم ببرید
نشان راه به چشم کبوتری بدهید
کجاست خیمه ی سبزت،مسافرم برگرد
برای درک شما کاش باوری بدهید
به لطف فاطمه بیت الجنون همین جا هست
رسیده ایم به می خانه،ساقری بدهید
شنیده ام که شب،پای روضه ها هستی
نشسته ایم بنالیم ،حنجری بدهید
نمی رود به خدا جای دور،جان شما
اگر برات حرم را به نوکری بدهید
خبر رسیده خرابه شکسته ای می گفت
بابا چه می شود به ما چند روسری بدهی
از لحظه ای که حرف کنیز آمده وسط
خوابش نمی برد ز غم و ترس خواهرت
در این میانه جای اباالفضل خالی است
تا پس بگیرد از عدوی پست معجرم
در شهر مسلمین نشود دفن،خارجی
لزره فتاده بر دل و ترسان مادرت
پیغام داده اند اهالی شهر شام
بیرون کشند از دل هر خاک پیکرم
میان کوچه به زحمت به عمه اش می گفت
چقدر بوی غذا بین شام پیچیده
کمی مواظب من باش بین نامحرم
چه حرف ها که در این ازدهام پیچیده
برای شانه ی سرخش لباس سنگین است
عجیب زخم تنش بین روز می سوزد
برای بردن یک گوشواره دعوا شد
هنوز لاله ی گوشش هنوز می سوزد
چقدر مردم این شهر اهل خیرات اند
گرفته سرش را که بیشتر نزنند
حواس عمه شده جمع زیر پا نرود
میان کوچه نماند،ز پشت سر نزنند
محله های یهودی ز خارها پر بود
که زخم آبله در زیر پای او می سوخت
تمام روز ز سر شعله را جدا می کرد
تمام شب نوک انگشت های او می سوخت
ادا شده نذر همه ی پیرزن هاشان
از این به بعد فقط تکه آستین مانده
رباب نخ قنداقه ای کنارش بود
که از برادر شش ماه ام همین مانده
کشید دست خودش را یه زخم گوشش ،گفت
به دختران سنان گوشواره می آید
میان بازی خود کودکان هولًم دادند
عمو کجاست خدایا،دوباره می آید
ستاره های شبم را شمرده ام اما
هزارو نهصد پنجاه ،تا نشد عمه
حرامزاده ای انگشتر پدر را داشت
بدون موی سر از من جدا نشد عمه

موضوعات: اهل بیت(ع), گلچین  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ق.ظ ]





با این جلال و جبروت وارد کربلا شد، اما عصر یازدهم زینب (سلام الله علیها) همه را سوار کرد، بی بی نگاه کرد کسی دیگر نیست، اینجا بیشتر روضه خوانها می گن رو کرد به علقمه … .
اما (معالی السبطین) می نویسد، فضه خادمه ی کربلا بوده، آمد گفت: خانم جان ! به عصمت مادرت قسمت می دم تا سوارت نکنم خودم سوار نمی شم (زبانحال) من انیس پهلو شکسته ام، من بلدم زیر بازو را بگیرم، اینقدر زیر بغل فاطمه (سلام الله علیها) را گرفته، آخه زینبی که از گودال قتلگاه بیرون آمد خُرد شده بود، لبها رو رو رگهای بریده بوده ی همه لباسش آغشته به خون حسین است، فضه گفت: خانم جان من هم تازیانه خوردم اما نه به اندازه ی تو، زیر بغل زینب (سلام الله علیها) را گرفت، سوار شدند … .

منبع:كتاب گلواژه های روضه

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-07-13] [ 08:09:00 ق.ظ ]




امام حسین (ع)خطاب به کربلا
ای زمین کربلا من ارمغان آورده ام
دُرّ کوچک اصغر شیرین زبان آورده ام
ای زمین کربلا آخرین مأوای ما
دست بگشا بهر استقبال ما
ای زمین کربلا این خواهر غم پرورم
ای زمین کربلا این شیرخواره اصغرم

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:08:00 ق.ظ ]




روضه ورود به کربلا....

کیست زینب همیشه بی همتا
نور مستور عالم بالا
کیست زینب نفس نفس حیدر
کیست زینب تپش تپش زهرا
کیست زینب حسین پرده نشین
کیست زینب حسن به زیر کسا
زود می گم و رد می شم،حواست و جمع كن
کیست زینب کسی چه میداند
غیر آن پنج آفتاب هدی
کیست زینب تلاطم عباس
کیست زینب تموّج دریا
کیست زینب فراتر از مریم
روشنی بخش هاجر و حوّا
کیست زینب حجاب جلوه غیب
صبر اعظم ، صلابت عظما
ذوالفقار علی میان نیام
اوج نهج البلاغه ای شیوا
خیالت و راحت كنم،اگه تا صبح هم بگم كیست زینب،باید دوباره همین رو بگم
قلمم بشکند چه می گویم
من و اوصاف زینب کبری ؟
من چه گویم که گفت اربابم
حضرت عشق ، التماس دعا
جانم زینب،یه جمله بسه،درخانه اگر كس است،یك حرف بس است،می خوای مقام زینب و بفهمی،امام زمانش بهش گفت،زینب جان فردا ،منو تو نماز شبت دعا كن،داداشت و دعا كن.
السلام ای شکوه نام حسین
دومین فاطمه ، تمامِ حسین
حالا این زینب فردا تموم غصه های عالم رو دلش می آد،مگه فردا چه خبره؟این زینب فردا یه لحظه ای می رسه،غم های عالم رو روی سینه اش می بینه،كِی؟ اون موقعی كه دیدند،ذوالجناح حركت نمی كنه،عوض شد مركب های ابی عبدالله،روضه مو بخونم و یاعلی،روایت می گه هفت مركب برا حسین علیه السلام عوض كردند،اما باید بمونه،آخه اینجا كربلاست،همچین كه اون پیرمرد گفت:اینجا كربلاست،دیدن ابی عبدالله یه دست به محاسنش گرفت،یه نگاه به آسمون كرد،انا لله و انا الیه راجعون،اعوذباالله من الكرب و البلا، هاهُنا مسفك دمائنا،هاهُنا مقتل رجالُنا،اینجا كربلاست،همین جا می مونیم،زبون حال بگم برات،این جا می مونیم،اینجا خوبه، آب داره، نزدیك آبیم،آخه ما بچه كوچیك داریم،اینجا خوبه درختاش سایه داره،چیه؟ مگه من چی میگم؟خوبه،اون تپه رو می بینید،برید خیمه هارو پشت تپه ها بزنید،محفوظ باشه،كسی زن و بچه ام رو نبینه،بچه ها همه دارن بابا رو نگاه می كنن،هزار تا سئوال تو چشماشون نهفته است،مهمونی كه می گفتی همینه،مردم من ازشما سئوال دارم،یكی بلند شه جواب من رو بده،تا حالا مهمونی دعوتت كردن،معلومه كه دعوت شدی،چقدر آمادگی پیدا می كنی،خصوصاً مهمونی كه آدم با زن و بچه دعوت بشه،خودت باشی،هر لباسی شد می پوشی،هرجور باشه آماده می شی،اما زن و بچه بخوای ببری،سخته،زن وبچه ببری،حساسیت می ره بالاتر،حالا من ازت یه سئوال دارم،خداییش امشب رو این سئوال من فكر كن تا صبح،اگه با زن و بچه بری مهمونی راهت ندن،بهت بگن كی تو رو دعوت كرده،جلو زن و بچه ات چقدر خجالت می كشی؟هی بچه ها بهت می گن بابا چی شد،این همه قول دادی مهمونی می بریمون،بابا چی شد؟ آدم راش ندن می ره یه جای دیگه،راهش رو عوض می كنه،می ره یه جای دیگه،اما وای به اون روزی كه نذارن برگردی،وای به حال اون روزی كه بگن برو وسط بیابون بشین،حق نداری حرف بزنی،صدا زد همین جا خیمه ها رو برپا كنید،خیمه ها رو زدن،اما چه خیمه ای،چه زدنی،می خوام امشب هزار بار بگم وای از دل زینب می دید دارن خیمه ها رو می زنن دادش این چه خیمه زدنیه،مگه می خوای این خیمه هارو جمع نكنی،یه جوری خیمه می زنی،انگار می خوای بری،قراره من تنها باشم،من چه جوری تنها خیمه هارو جمع كنم،زینب غصه نخوری تنهایی نمی ذارم جمع كنی،میآن كمكت،یه عده نامحرم میآن،نمی ذارن خسته بشی،خودشون خیمه ها رو آتیش می زنن،هیچی از خیمه ها نمی مونه،حسین….. ،خیمه هارو زدن،بچه هارو جمع كرد،همه دور ابی عبدالله حلقه زدن،یاالله،می گن ابی عبدالله فقط نگاه می كرد،گریه می كرد، دین ما سفارش اكید می كنه،سفر می خوای بری،اول باید همسفرهاتو انتخاب كنی،من می خوام سئوال كنم،همسفر بهتر از عباس؟همسفر بهتر از علی اكبر؟ آدم با این همسفرها هرجای عالم بره غصه نداره؛اما ابی عبدالله فردا هی نگاه می كرد،گریه می كرد،هیچی نمی گفت،شروع كرد بعد از اون گریه خطبه معروفی رو خوندن،الله اكبر:می بینید به حق عمل نمی شه، می بینید امر به معروف و نهی از منكر نمی شه، شروع كرد حضرت خطبه خوندن،تاریخ می گه اصحاب بلند شُدن،زهیر بلند شد،یااباعبدالله، اگر دنیا بقاء دائم باشه،ببین یار به این می گن،حسین جان نبینم گریه كنی آقا، اگر دنیا بقاء دائم باشه ،ماهم عمر جاویدان داشته باشیم، آقا محال تورو رها كنیم،ما اومدیم تو این سرزمین برات بمیریم، بصیرت رو نگاه كن،نمی گه اومدیم پیروز بشیم، خیلی ها نرفتن كربلا،چون می دونستند،در ظاهر پیروزی با اون لشكره،گفتند چه كاریه هفتاد نفر بریم به جنگ سی هزار نفر،مگه عقلمون رو از دست دادیم،ولی نمی دونستند توی این لشكر یه نفر هست به نام حسین علیه السلام،نمی دونستند پای اعتقاد و پای ایمانشون باید وایستند،گفت ما اومدیم برات جون بدیم،بُریر گفت:آقاجان خدا به ما منت گذاشته،توفیق داده برات جهاد كنیم،ان شاءالله می مونیم توفیق بده برات تیكه تیكه بشیم،ما دست از تو برنمی داریم،تو همین حالات بودند یه وقت ابی عبدالله دید از توی خیمه زن ها صدای ضجه می آد،روضه مو دارم می برم به نقطه اوج ،هركی آماده ناله است بسم الله،چه خبره؟دید بچه های زینب دارن می دوند،دایی به دادمون برس،چرا؟گفتند دایی مادرمون داره دق می كنه،دایی بیا ببین مادرمون داره یه جوری گریه می كنه،ما می ترسیم از این گریه،الله اكبر،ابی عبدالله اومد تو خیمه،نشست جلو خواهر چه زینبی چه حسینی ،پنجاه و چهار سال باهم بودند،یه نفر تو این عالم،می تونه زینب و آروم كنه،اونم حسینه،این حسینی كه جلوش نشسته، همونیه كه وقتی به دنیا اومد،خودش زینب و بغل كرد،این حسین روز اول زینب و آروم كرد، این حسین همونیه كه یاالله،نمی خوام بی اشك بری،این حسین همونیه كه وقتی اون شب مادرشون و داشتند شبونه می بردند،می دید خواهرش دنبال جنازه هی می خوره زمین،
خدا مادرم را كجا می برند.
این حسین همونه،اون شب زینب و آروم كرد،این حسین همونه كه وقتی باباشو با فرق شكافته،آوردند،زینب و آروم كرد،وقتی جیگر پاره پاره رو دید زینب و آروم كرد،حالا باید كربلا زینب و آروم كنه،خواهر چی شده،نبینم،زانوی غم بغل بگیری،حالا زبون حال خونده،روضه ی من این چند بیته،صدا زد داداش:
آه از این خاک و خارها برگرد
وای از این شوره زارها برگرد
خوب پیداست جای نخلستان
لشگری در غبارها برگرد
جان به لب کرده کودکانت را
خنده ی نیزه دارها برگرد
یه اسمی رو ببرم شب دومی براش لعنت بفرستی
حرمله آمده ست و بند آمد
نفس شیرخوارها برگرد
دخترانت چقدر میلزرند
از حضور سوارها برگرد
ای حسین……….
ترس دارم که بال و پر بزنند
به علمدارمان نظر بزنند
تا که از خواهرت جدا نشوی
تا که صاحب عزای ما نشوی
تا که در خارهای این صحرا
غرق در زخم ها نشوی
داداش نگام افتاد به این گودال تنم لرزید
تا که در شیب تند آن گودال
با لب تیغ آشنا نشوی
تا لباس تو را ز تن نبرند
تا هم آغوش بوریا نشوی
جان مادر بیا بیا برگرد
آه از این کربلا بیا برگرد
انگار زینب داره می بینه،با چه عزتی پیادش كردند،همه مراقب زینبند،همه مراعات زینب و می كنند،تموم شد روضه ام،همه میآن دورش حلقه می زنند،قد و بالاش و نبینه دشمن،ای وای،همه كاری می كنند،گرد و خاك رو چادرش نشینه،آخه این زینبه،این دختر علی است،همه مراقبند،نمی دونم،هشت روز دیگه،نه روز دیگه،كار همین زینب،به جایی رسید،دیدند داره وسط بیابون می دوه،هی دو دستی رو سرش می زنه،هی می گه واحسینا،كارش به جایی رسید،این زینب پرده نشین،اومد تو گودال نیزه هارو كنار زد،شمشیرهارو كنار زد،ای وای می خوای بگم آخرش چی شد،این لبهاشو گذاشت رو لبهای بریده،حسین………..

منبع: كتاب گودال سرخ

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:04:00 ق.ظ ]




بر مشامم می رسد هر لحظه بوی كربلا
فكر كن داری میرسی كربلا،وصف كن واسه دلت،ده كیلومتر مونده كربلا،چه جوری میگی؟
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی كربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی كربلا
با سوز دلت بگو:
كربلا،یا كربلا،یا كربلا
دیدی نزدیك كربلا كه میشن،وصف العیش،نصف العیش،آدم وقتی وارد شهر میشه،هی،رو پاش بلند میشه،تو اتوبوس منتظره ببینه،اولین گنبدی كه میبینه،كدوم گنبده طلاست،من كه تا حالا هر سفری كربلا رفتم،اولین گنبدی كه دیدم اینه:
سقای دشت كربلا اباالفضل،باالفضل
میدونی چرا،بذار دلیلش رو برات بگم:میدونی برا چی میری كربلا،اول گلدسته های حرم عباس علیه السلام پیداست،آخه فردا وقتی خیمه هارو حسین زد،بالاترین نقطه رو داد به عباس،گفت:تو برو خیمه ات رو تو بلندی بزن،همه بفهمن ما عباس داریم،همه بدونن ما یه علمدار داریم،به عالمی می ارزه،بذار بچه هام دلشون قرص باشه،این یه خوبی داشت،یه حُسن داشت،اونم این بود:دلگرمی بچه ها،هرجا میومدن نگاها به خیمه ی عباس بود،دشمنم میدید،اما روز عاشورا،وقتی عمود خیمه رو زمین زد،دشمن دید خیمه ی عباس زمین خورده،گفتن:حالا وقتشه،هر كی میخواد برا غارت بره بره،آی حسین…

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:04:00 ق.ظ ]




چگونه فرزندتان را به نماز خواندن تشویق کنید.....

چگونه فرزندتان را به نماز خواندن تشویق کنید ؟

با چند روش کاربردی که والدین می‌توانند، با به کارگیری آنها اثر مثبت در نهادینه نمودن نماز در فرزند خود به جا بگذارند، آشنا شوید .
سوال : روش‌های مؤثر در جذب کودک به نماز و آموزه های دینی کدام است؟ دغدغه بسیاری از مادران و مربیان در جامعه امروزی این سوال است و از آنجا که درباره روش‌های موثر در جذب کودک به آموزه‌های دینی سخن فراوان است و بنای ما بر اختصار است، به صورت مختصر چند روش کاربردی که والدین می‌توانند، با به کارگیری آنها اثر مثبت در نهادینه نمودن نماز در فرزند خود به جا بگذارند، توضیح داده می‌شود :

الگو دهی
از جمله روش‌های مؤثر و سریع‏الانتقال مطرح در روانشناسی رشد، روش الگوپذیری است، اگر پدر و مادر، والدین و اولیاء قبل از اینکه بخواهند کودک را با آداب اسلامی آشنا کنند، خود متخلق به اخلاق نبوی و اسلامی باشند و خود عمل کنند، کودک نیز تقلید کرده و عمل خواهد کرد، زیرا از سن 1 تا 7 سال کودک بدون دانستن فلسفه کار صرفاً آن را تکرار می‌کند و این مساله در همه جوامع پذیرفته شده است و حتی نسبت به افراد بزرگسال نیز تاثیرگذار است.

فضاسازی معنوی
فرزندی که در خانواده‌ای لبریز از یاد و محبت خدا به دنیا می‌آید، هیچ‌گاه نیازی ندارد که آموزش ویژه برای نماز ببیند، زیرا از همان آغاز تولد در گوشش اذان و اقامه می‌گویند و او را به «صلوه» و «فلاح» و «خیرالعمل» دعوت می‌کنند، در خانه‌ای که والدین به مناجات شبانه بر می‌خیزند و اهل خانه همگی معتقد و مقید به آداب دینی هستند، چگونه ممکن است فرزندشان گریزان و روی گردان از خدا باشد؟

پاسخ به کنجکاوی‌های کودک
کنجکاوی کودک یک ویژگی طبیعی اوست که پاسخ آن ضمن ایجاد آرامش روحی و روانی کودک، فرصت مناسب در اختیار والدین قرار می‌دهد تا بتوانند رفتارهای مناسب و مطلوب در او به وجود آورند، بر این اساس وقتی که فرزندان از مادر در مورد مسائل اعتقادی و نماز می‌پرسند، فرصت مناسب برای ما به وجود آورده‌اند، تا بتوانیم با پاسخ‌های مناسب و یا طرح سؤالات مؤثر در او اثر تربیتی بگذاریم.

آموزش مستقیم
پدر و مادر باید این را باور کنند که همان گونه که در تامین نیازهای مادی کودک مسؤولیت دارند، در قبال تامین نیازهای معنوی نیز موظف هستند، امام باقر علیه‌السلام در یک گفتار حکیمانه مراحل تربیت معنوی فرزندان را شرح داده و چگونگی تربیت آنان را در سنین مختلف بیان می‌دارد، طبق رهنمود آن حضرت، والدین باید در سه سالگی کلمه توحید «لا اله الا الله» را به کودک یاد دهند، در چهار سالگی کلمه رسالت «محمد رسول الله» را به او بیاموزند و در پایان پنج سالگی او را آزمایش کنند، اگر راست و چپ را می‌شناسد، صورتش را به سوی قبله متوجه ساخته و به او بگویند رو به سوی قبله سجده کند، در شش سالگی اجزاء نماز، رکوع و سجده صحیح را یادش دهند تا سن او به آخر سال هفتم برسد، در آن موقع به او بگویند: دست‌ها و صورتش را بشوید و آنگاه به نماز بایستد.

حضور در مجامع و محافل نماز
مشاهدات انسان یکی از عوامل مؤثر در تربیت انسان است، قرآن در آیات متعدد انسان ها را به «دیدن» و «فکر کردن» دعوت می‌کند، بین «دیدن» و «باور کردن» رابطه مستقیم وجود دارد، باید کاری کنیم که فرزند ما با صحنه‌های گوناگون اقامه نماز و آماده شدن برای اقامه نماز مواجه شود، شرکت در نمازهای جماعت مسجد محله می‌تواند در تقویت روحیه نمازگزاردن فرزندان ما مؤثر باشد.

زیبا سازی نماز
انسان یک موجود زیبا دوست است و به دنبال زیبایی‌ها می‌رود و این ویژگی را خداوند در وجود آدمی قرار داده است، به خصوص کودک و نوجوان که بیش از بزرگسالان زیبایی‌ها را می‌بیند و دوست دارد، با ترتیب دادن یک سجاده زیبا و چادر نمازی قشنگ برای دختران، جانماز و لباس زیبا برای پسران می‌توان رغبت آنها به نماز خواندن و حضور در جمع نمازگزاران را فزونی بخشد، هرقدر والدین بتوانند زیبایی‌ها را با نماز خواندن پیوند بزنند، به همان اندازه موفق‌تر خواهند بود.

تشویق
همان گونه که قرآن انسان‌ها را به انجام اعمال پسندیده ترغیب می‌کند و از ارتکاب اعمال زشت به شدت بر حذر می‌دارد، سخنان پدر، مادر و مربی نیز باید این گونه باشد، جای جای قرآن کریم وعده به بهشت است که نمونه‌ای بارز برای تشویق به عبادت است،پدر و مادر نیز با روش‌های مختلف و وعده برآورده ساختن نیازهای فرزند به اسباب بازی و رفتن به سینما، پارک شادی و … او را به نماز تشویق کنند، البته این تشویق نباید به گونه‌ای باشد که فرزند برآورده شدن نیازها را نتیجه نماز بداند که این آسیب جدی در امر تشویق است.

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 07:59:00 ق.ظ ]




بیان خاطره......

امیر دلاور، سرتيپ دربندی،
از هم رزمان شهید بزرگوارعلی صیاد شیرازی می گوید:
«در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلی کوپتر.
دیدم ایشان مدام به ساعت شان نگاه می کند.
علت را پرسیدم. گفت: موقع نماز است.
همان لحظه به خلبان اشاره کرد که همین جا فرود بیاید تا نماز را در اول وقت بخوانیم.
خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست، اگر صلاح بدانید تا مقصد صبر کنیم.
شهید صیاد گفت: اشکالی ندارد، ما باید همین جا نماز را بخوانیم.
هلی کوپتر نشست. با آب قمقمه ای که داشت،
وضو گرفتیم و نماز ظهر را همگی به امامت ایشان اقامه کردیم».

موضوعات: شهادت  لینک ثابت
 [ 07:53:00 ق.ظ ]





شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای
وقتی نگاه آینه را پیر کرده‌ای
دیری است آسمان مرا شب گرفته است
خورشید من برای چه تأخیر کرده‌ای؟
این بارش بهاری من هم خلاصه شد
در آن دو قطره اشک که تبخیر کرده‌ای
قلب مرا شکستی و یادم نبود که
با تکه‌هاش عاطفه تکثیر کرده‌ای
با آتشی که داغ غم تو به دل زده
من را در عشق منشأ تأثیر کرده‌ای
وقتی که این همه ز غمت شکوه می‌کنم
شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 07:52:00 ق.ظ ]




شيطان گفته است كه من از فريب دادن پنج طايفه عاجزم .غیراز این پنج طایفه بقیه مردم در اختیار من هستند..

شيطان گفته است كه من از فريب دادن پنج طايفه عاجزم، غير از اين پنج طايفه بقيه مردم در اختيار من هستند.

اول: كسى كه در همه كارهايش بر خدا توكل كند و به ريسمان الهى چنگ زند.
دوم: آن كه شب و روز ذكر و تسبيح خدا گويد.

سوم: بنده اى كه هر چه براي خود مي پسندد براي برادر مومن خود هم بپسندد.
چهارم: آن كه وقتى مصيبت و بلايى بر سرش آيد جزع و فزع نكند.

پنجم: كسى كه راضى به قضا و قدر الهى باشد و اندوه روزى نخورد.

امام صادق عليه السلام
بحار، ج 73، ص

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:47:00 ق.ظ ]




مجنون از روی سجاده کسی رد شد..

مجنون ازروي سجاده کسي رد شد،
مرد نماز شکست و گفت:
مشغول عبادت خدا بودم چرا اين رشته بريدي؟
گفت: عاشقِ بنده‌اي هستم، تو را نديدم،
تو عاشق خدايي ، مرا ديدي !؟


موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:43:00 ق.ظ ]




باتو می گویم....

با تو می‌گویم:

چه فرقی می‌کند کجای زمین تو ایستاده‌ام؟

اهل کدام سرزمینم و ریشه زبان مادری‌ام به کدام زبان باستانی می‌رسد؟

اهل قبیه‌ای بادیه‌نشین در طائف و حجازم یا شهروند درجه یک و ساکن صنعتی‌ترین کشور جهان؟

قبله نمایم، مکه را در شمالی‌ترین نقطه نشان می‌دهد یا جایی حوالی جنوب؟

چه تفاوتی می‌کند سجاده‌نشین باوقاری باشم؟

یا بازیچه‌ی کودکان کوی و کوچه

به هر طرف که نگاه می‌کنم تو ایستاده‌ای به تماشای من

هر سو که سر می‌چرخانم، تو را می‌بینم

در چهره‌ی به‌خنده‌نشسته‌ی کودکان مهد کنار خانه که هر روز از کنارم پر سر و صدا و شلوغ می‌گذرند؛

در جوانه زدن بذری که با شوق در گلدان کوچک اتاقم کاشتم؛

در ابرهایی که آرام و نرم از بالای سرم می‌گذرند و خورشید را می‌پوشانند.

در سجده‌های طولانی پدرم و آرزوهای بزرگ و کوچک برادرم

در نگرانی‌های دم‌دستی‌ام که با گرداندن یک دور تسبیح، تمام می‌شود

در سادگی مزه نان داغ سفره صبحانه

در صدای کبوتری که سر کج می‌کند و هر روز پشت پنجره اتاق، منتظر دانه گرفتن از دست‌های مادرم می‌ماند

چه فرقی می‌کند خانه ما کنار بزرگ‌ترین کلیسای شهر باشد که صبح یکشنبه‌ها با صدای ناقوسش خو گرفته‌ایم

یا همسایه دیوار به دیوار مسجد کوچکی که صدای اذان شیرین مؤذنش، صبح‌ها بیدارمان می‌کند؟

هیچ فرقی نمی‌کند، هیچ تفاوتی نمی‌کند.

هر جا که باشم، هرکجا که زندگی کنم، اسم شهرم هرچه که باشد، تو خدای من هستی

همان خدای نزدیک لطیف که به هر طرف بروم، به هر سو که بدوم، باز در ملک اویم و بنده او

همانی که به هر سو که رو کنم، روی بگردانم، جز او را نمی‌بینم.

یادم بماند:

یادم بماند «و لا یمکن الفرار من حکومتک …»

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 07:16:00 ق.ظ ]






احادیث پیامبر در مورد امام حسین (ع )
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود :
براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود .
منبع : کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند :
الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا .
حسن و حسین در همه احوال امام و پیشوایند ؛ چه بایستند و چه بنشینند .
منبع : کتاب بحار الانوار 43/291 و 44/2

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند :
ان الحسین باب من اءبواب الجنة
بى گمان حسین درى از درهاى بهشت است .
منبع : کتاب احقاق الحق 9/202

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود :
براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود .
منبع : ( کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556)

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

ان الحسین باب من ابواب الجنة .
بى گمان حسین درى از در هاى بهشت است .
منبع : کتاب احقاق الحق 9/202)

**************احادیثی در مورد محرم و امام حسین ( ع)************

من عائده ، حرم الله علیه رایحة الجنة.
کسى که با او ( حسین ) عناد ورزد ، خداوند رایحه بهشت را بر او حرام گرداند.
( کتاب بحار الانوار 35/405 و احقاق الحق 9/202)

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

ان الحسین بن على فى السماء اکبر منه فى الارض.
بطور یقین حسین بن على در آسمان والاتر از زمین است .
( کتاب عیون اخبار الرضا 1/60 و بحار الانوار 36/204)

***********احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

حسین منى و أنا من حسین احب الله من احب حسینا حسین سبط من الاسباط .
حسین از من و من از حسینم ؛ دوستدار حسین محبوب خداست ؛ حسین امتى از امت ها است .
منبع : ( کتاب ذخائر العقبى /124 و کتاب سنن ترمذى 2/307 و کتاب کنزالعمال 6/221 و 7/107 کتاب الفصول المهمة /171 و کتاب فضائل الخمسة 3/264 - 262.)

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************

حریم پاک :
عن النبى (ص) قال :
… و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة .
پیامبر اسلام ( صلى الله علیه و آله ) در ضمن حدیث بلندى مى‏ فرماید :
کربلا پاک ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه ‏ها است و الحق که کربلا از بساط هاى بهشت است .
منبع : کتاب بحار الانوار ، ج 98، ص 115 و نیز کتاب کامل الزیارات ، ص 264

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین ( ع)************

شوق زیارت‏ :
قال الامام باقر ( علیه السلام ):
لو یعلم الناس ما فى زیارة قبر الحسین ( علیه السلام ) من الفضل ، لماتوا شوق
امام باقر ( علیه السلام ) فرمود :
اگر مردم می دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین ( علیه السلام ) است از شوق زیارت میمردند .
منبع : کتاب ثواب الاعمال ، ص 319؛ به نقل از کتاب کامل الزیارات .

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************

ستاره سرخ محشر :
قال على بن الحسین ( علیه السلام ):
تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدرى وتنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنة .
امام سجاد ( علیه السلام ) فرمود :
زمین کربلا ، در روز رستاخیز ، چون ستاره مرواریدى مى ‏درخشد و ندا مى ‏دهد که من زمین مقدس خدایم ، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است .
منبع : کتاب ادب الطف ، ج 1، ص 236، به نقل از کتاب کامل الزیارات، ص 268.

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

زیارت مداوم‏ :
قال الصادق ( علیه السلام ) :
زوروا کربلا و لا تقطعوه فاءن خیر أولاد الانبیاء ضمنته…
امام صادق (ع) فرمود :
کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید ، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است .
منبع : کتاب کامل الزیارات ، ص 269

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

کربلا حرم امن‏ :
قال ابو عبدالله ( علیه السلام ):
ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکة حرم
امام صادق (ع) فرمود :
به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آنکه مکه را حرم قرار دهد .
منبع : کتاب کامل الزیارات ، ص 267 بحار، ج،98، ص 110

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************

سفره ‏هاى نور :
قال الامام الصادق ( علیه السلام ) :
من سره ان یکون على موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوار الحسین بن على ( علیهما السلام )
امام صادق (ع) فرمود :
هر کس دوست دارد روز قیامت ، بر سر سفره ‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین ( علیه السلام ) باشد .
منبع : کتاب وسائل الشیعه ، ج 10، ص 330، بحار الانوار، ج 98، ص 72.

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

از زیارت تا شهادت‏ :
قال ابو عبدالله ( علیه السلام ) :
لا تدع زیارة الحسین بن على علیهما السلام و مر أصحابک بذلک یمد الله فى عمرک و یزید فى رزقک و یحییک‏ء الله سعیدا و لا تموت الا شهیدا .
امام صادق (ع) فرمود :
زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن ! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر شهید .
منبع : کتاب وسائل الشیعه ، چ 10 ص335

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

نشان شیعه بودن‏ :
قال الصادق ( علیه السلام ) :
من لم یأت قبر الحسین ( علیه السلام ) و هو یزعم انه لنا شیعة حتى یموت فلیس هو لنا شیعة و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة .
امام صادق ( علیه السلام ) فرمود :
کسى که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد او شیعه ما نیست و اگر هم از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود .
منبع : کتاب کامل الزیارات ، ص 193، بحار الانوار، ج 98 ص4

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین ( ع)*************

حدیث محبت‏ :
عن ابى عبد الله قال :
من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین ( علیه السلام ) و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین ( علیه السلام ) و بغض زیارته .
امام صادق (ع) فرمود :
هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او مى ‏اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مى‏ اندازد .
منبع : کتاب وسائل الشیعه ، ج 10 ص 388، بحار الانوار ، ج 98، ص76

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

زیارت عاشورا :
قال الصادق ( علیه السلام ) :
من زار الحسین ( علیه السلام ) یوم عاشورا وجبت له الجنة
امام صادق (ع) فرمود :
هر کس که امام حسین ( علیه السلام ) را در روز عاشوار زیارت کند بهشت بر او واجب می شود .
منبع : کتاب اقبال الاعمال ، ص568

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین ( ع)************

تربت شفا بخش :
عن موسى بن جعفر ( علیه السلام ) قال :
و لا تأخذوا من تربتى شیئا لتبرکوا به فأن کل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسین بن على علیهما السلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا .
حضرت امام کاظم (ع) در ضمن حدیثى که از رحلت خویش خبرى مى ‏داد فرمود :
چیزى از خاک قبر من برندارید تا به آن تبرک جویید چراکه خودرن هر خاکى جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است ، خداى متعال تنها تربت کربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است .
منبع : کتاب جامع الاحادیث الشیعه ، ج 12، ص533

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-07-12] [ 11:28:00 ق.ظ ]





معاشرت ورفت وآمد با خويشاوندان، حساب روز قيامت را بر انسان آسان مي كند

رسول خدا (ص) فرمود : دانا ترين مردم كسي است كه با مردم بيشتر مدارا كند وخوارترين مردم كسي است كه به مردم اهانت كند .(بحار الانوار75/52 )

امير المومنين (ع)از رسول خدا (ص)نقل مي كند كه فرمود: سرآغاز عقل وخردمندي بعد از ايمان به خدا اظهار محبت به مردم ودوستي با آنان است .

امام علي (ع) فرمود : خداوند دوست دارد آن مسلماني را كه آنچه براي خود مي خواهد براي برادر ديني اش هم بخواهد و آنچه را براي خويشتن نمي خواهد براي او هم نخواهد.
(محاسن برقي ،ج 1ص10 )

امام صادق (ع) فرمود : هركس براي خدا از برادرش ديدار كند ،خداوند عزوجل مي فرمايد ،مرا ديدار كرده اي وثواب تو بر منست وبه ثوابي جز بهشت براي تو راضي نمي شوم .(اصول كافي،3/255)

احاديث مربوط به معاشرت با پدر ومادر
ابي ولاد حناط مي گويد : از امام صادق (ع) سوال كردم درباره آيه 83 سوره بقره ((وباالوالدين احسانا))فرمود:نيسكي به پدر ومادر اينست كه با آن ها خوشرفتاري كني ونياز آن ها را قبل از در خواست آن ها بر طرف كني تا مجبور به در خواست نشوند . (بحار الانوار،74/79)

رسول خدا (ص) فرمود : هركس دوست دارد عمرش افزون وروزيش فراوان باشد به پدر ومادرش صله واحسان كند اين كار او اطاعت خداست وهمين طور با خويشان خود صله رحم بجا آورد. (بحار الانوار 74/85)

رسول خدا (ص) فرمود : خشنودي خدا با خشنودي پدر ومادر وخشم او با خشم پدر ومادر است.بحار الانوار 74/80

رسول خدا (ص) فرمود : نگاه كردن فرزند به پدر ومادرش از روي محبت عبادت محسوب مي شود .(بحار الانوار 74/80)

احاديث مربوط به آداب معاشرت با فرزند
رسول خدا (ص)فرمود : هنگامي كه پدر به فرزند نگاه كند و او را خوشحال كند مثل اين است كه بنده اي را آزاد كرده سوال شد حتي اگر 360 بار نگاه كند ؟فرمود:الله اكبر ((كنايه از اينكه بله ،خدا بزرگتر از اين هاست)). (بحار الانوار 74/80)

پيامبر اكرم (ص)هر روز صبح نسبت به فرزند ونوه هايش اظهار لطف ومهرباني مي كردند ودست بر سرشان مي كشيد. (بحار الانوار 104/99)

امام صادق (ع) فرمود : عدالت را بين فرزندانتان مراعات كنيد ،همانطور كه دوست داريدآن ها در نيكي واظهار مهرباني بين شما به عدالت رفتار نمايند.(بحار الانوار 104/92)

امام صادق (ع) فرمود : فرزندان خود را احترام كنيد وآن ها را خوب تربيت كنيد تا خداوند شما را بيامرزد.(بحار النوار 104/95)

احاديث مربوط به آداب معاشرت با خويشاوندان
امام علي (ع) فرمود : خويشاوندانت را گرامي بدار ،چون آن ها بال تو هستند كه توسط آن ها پرواز مي كنيو ريشه تو هستند كه به آن بر مي گرديودست تو هستند كه بواسطه او دفاع مي كني.(بحار الانوار ،74/105)

از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود : معاشرت ورفت وآمد با خويشاوندان ،حساب روز قيامت را بر انسان آسان مي كند . (بحار الانوار 74/102)

رسول خدا (ص) فرمود : در دنيا صله رحم كنيد اگرچه فقط با سلام باشد .(بحار الانوار 74/104)

رسول خدا (ص)فرمود : هركس پير مردي را بخاطر پيري او گرامي بدارد ،خداوند او را از سختي و هراس روز قيامت در امان قرار خواهد داد.(بحار الانوار 75/137)

روات مي گويد : از پيامبر شنيدم كه مي فرمود:صله رحم موجب ازدياد مال ومحبوبيت در ميان خويشاوندان وتاخير در مرگ مي شود.(بحار الانوار 74/102)

احاديث مربوط به معاشرت با زير دستان وخدمتكاران
ابوذر مي گويد از رسول خدا (ص)شنيدم كه فرمود : خداوند بعضي از برادران شما را زير دست شما قرار داده هركس برادروهم نوعش را زير دست دارد ،بايد از آنچه خود مي خورد به او بخوراند ،و از آنچه مي پوشد به او هم بپوشاند،وهيچ وقت كاري كه خارج از قدرت اوست به او نسپارد واگر كار دشواري را به او سپرد او را كمك كند.(بحار الانوار 74/141)

امام علي (ع) فرمود : مسئوليت هريك از زير دستان خود را مشخص نما وبعد باز خواست كن ،كه اين بهتر است براي اينكه هريك مسئوليت را به گردن ديگري نيندازد. (نهج البلاغه ص405)

احاديث مربوط به آداب معاشرت با همسايه
امام علي (ع)فرمود :خدا را خدا را درباره همسايگان كه آن سفارش پيامبر (ص) شماست ، پيامبر (ص) مرتب درباره همسايه سفارش مي كرد تا جائيكه ما گمان كرديم كه همسايه از همسايه ارث خواهد برد. (نهج البلاغه 422)

امام صادق (ع) فرمود :با همسايه ات خوش رفتاري كن تا مسلمان راستين باشي . (بحار الانوار 74/158)

احاديث مربوط به معاشرت با يتيمان ، بيماران ، ضعيفان
رسول خدا (ص)فرمود : براي يتيم همچون پدري مهربان باش وبدان كه همانطور كه كشت مي كني درو خواهي كرد. (بحار الانوار 77/173)

رسول خدا (ص) فرمود نگاه خود را به گرفتار ومعلول ها وجذامي ها طولاني نكنيد چون نگاه طولاني شما ،آن ها را محزون ورنجيده خاطر مي كند . (بحار الانوار 75/15)

از امام باقر (ع) نقل شده كه فرمود : هركس داراي چهار صفت از جمله 1-يتيم را پناه دهد 2-به ضعيف رحم كند 3-به پدر ومادر مهر بورزد 4-با غلام وكنيزش مدارا نمايد ،خداوند براي او خانه اي در بهشت مي سازد. (بحار الانوار 75/20)

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:26:00 ق.ظ ]





السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی الیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین*
*هرکی یقین داره آقا جواب سلامشو میده:*
“السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین”
دوباره دست گرفتی دوباره فرصتم دادی
هزار شکر که بر گریه رخصتم دادی
به پیش مادر سادات نام من بردی
دوباره ماه محرم خجالتم دادی
بهشت را به کسی که حرم نرفته دهی2
مرا فقط به همین خانه عادتم دادی..
*یه سال انتظار می کشیدم،می گفتم یعنی می شه محرمو ببینم،یعنی می شه لباس سیاه اربابو بپوشم؟!!نمردم و سیاهیارو دیدم،نمردم و کتیبه های روضه هاتو دیدم*
همین که مادر من شد مریض یادم هست
مرا جواب نکردید و تربتم دادی
کسی که مُحرم این خیمه گشت مَحرم شد
میان روضه نشستم سیادتم دادی
مرا که رانده ام از هر دری صدا کردی
حسین گفتم و دیدم که قیمتم دادی …
*یه وقت هست برا مستمع روضه باید بچینی،یه وقت هست مثل شماها که انتظار می کشید اصلا احتیاج نیست که
یعنی اصلا خواننده ای که برا شماها مقدمه بچینه اون خواننده داره توهین می کنه به فهم این مستمع چون این مستمع الحمدالله ایقدر عاشق بوده که یه عمر تو بساط سیدالشهدا نوکری کرده خودش می دونه،پس منم آروم آروم میرم جلو،ان شاءالله خدا منم کمک کنه*
بازاین چه شورش است که درخلق عالم است
بازاین چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
بازاین چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
گویا طلوع می کند از مغرب،آفتاب
گاه شور در تمامی ذرات عالم است
*حسین …*
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
که این رستخیز آه که نامش محرم است
*فقط من و توایم مگه گریه می کنیم؟*
دربارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
*تو عالم رویا دید،منبری از نور اولیا،انبیا از آدم تا خاتم همه جمع اند،چه خبره؟
گفتند پیغمبر اکرم برا حسینش روضه گرفته(نمی خوام بگم گریه کنیا خودت می دونی)تا نگاه کرد،داره تو عالم رویا می بینه مقبل کاشانی،کسی که جذامی بود؛به نگاه ابی عبدالله شفا گرفت و اول بیتی که گفت تا امروز همه جا می خونن:
شب عاشوراست امشب
کربلا غوغاست امشب
یک مرتبه دید همه اومدن،اولیا و انبیا همه بلند شدن گفتند چه خبر شده؟گفتند علی و زهرا دارن میان،مادر روضه داره میاد؛همه نشستند،مقبل میگه گفتم الان چه خبر می شه؟یه وقت دیدم پیغمبر صدا زد محتشم کاشانی بیا،میگه تا محتشم اومد،پیغمبر فرمود: بخون اون شعری که برای حسین من گفتی شروع کرد به خوندن،پیغمبر فرمود:برو بالا منبر،اول پله ایستاد :
*بازاین چه شورش است که در خلق عالم است*
پیغمبر گریه کرد و فرمود محتشم یه پله بالاتر برو،مقام گرفت،شروع کرد به خوندن :
کشتی شکت خورده طوفان کربلا
*ببخشید شب اولی نمک می خوام به زخمت بزنم*
در خاک و خون ، تپیده ….
می دونی یعنی چی؟
شاید همون غلتیدنه …
در خاک و خون تپیده به میدان کربلا…
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب،سلیمان کربلا …
*ناله پیغمبر بلند شد،همه دارن گریه می کنن؛یک مرتبه پیغمبر فرمود:محتشم یه پله بالاتر برو،(مقام بعدی)،شروع کرد خوندن:*
بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا بر سلسله ی انبیا زدند
*همچین شروع کرد به همه اینا خواندن یک مقامی دیگه داد فکر می کنم آخر، بیتش بود دوازده بندشو نتونست بخونه،
رفت بالا شروع کرد یه روضه ای گفتن …*
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
*یک مرتبه،این روضه رو خواند،ندا اومد بس کن،گفت خود پیغمبر فرمودند بخوانم گفتند بس کن به خدا فاطمه غش کرد …”

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 08:44:00 ق.ظ ]






ابی عبدالله دو تا دست این نیروی ارزشی و قدرتمند رو که حالا دستاش از کار افتاده روی گردن مبارکش انداخت،یه زمزمه ای کرد این صحابی،صدا زد حالا کی مثل منه؟من خورشید رو تو بغل گرفتم.روز اوله من میخوام بهش بگم:تو روز خورشید رو تو بغل گرفتی؛ما یه شهیده سراغ داریم دل شب خورشیدو تو بغل گرفت… یا رقیه… کجا رفتیم؟حالا من روضه ی روز رو میخونم؛آقاجان روز عاشورا همه ی شهدا رو رفتی بالین سرشون؛خوش به حالشون! اما یه شهید تو کوفه داشتی ……”
به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را
زیارت میکنم با دست بسته رهبر خود را
*حسین جان … حسین جان …*
به یاد حنجر خونین و کام خشک مولایم
لب عطشان نهادم زیر خنجر،حنجر خود را
به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را
که بر دیوارها بگذاشتم دیشب سر خود را
به موج تیغ دشمن دوست را کردم چنان پیدا
که گم کردم حساب زخم های پیکر خود را
*حسین جان … حسین جان … *
الا ای یوسف زهرا،میا کوفه که میترسم
به چنگ گرگ ها بینی،علی اکبر خود را
عذار نیلی از سیلی،کنم چو هدیه بر زهرا
فرستادم به همراه سکینه دختر خود را
میا از مکه ای مولا من،در این منای خون
که بینی بر فراز دست،ذبح اصغر خود را
*حسین جان … *
نوشته رو دیوار و درها
به خط اشک و خون ، غریبی
کوفه میا عزیز زهرا
حبیبی یا حسین حبیبی ….
کوفه وفا نداره آقا
شرم و حیا نداره آقا
از آسمون به جای بارون
کرب و بلا میباره آقا
نامه نوشتند بیا آقا ،،، اما نیا ۳
گفتند که میوه داده باغا ،،، اما نیا ۳
خواستم برات کاری کنم من،،،اما نشد۳
خواستم تو رو یاری کنم من،،،اما نشد۳
میا که اکبرت جوونه
اصغر تو شیرین زبونه
میا که دختر سه سالت
کنج خرابه ها میمونه
میا که قصه ی شهادت
میره تا آخر اسارت
میا که توی شهر کوفه
به خواهرت میشه جسارت
دستای مهمونو میبندن،،،آقا نیا۳
(به اشک زینبت میخندن،،،آقا نیا۳)۲
دلم خوشه که از سفیرت
برات یه یادگار میمونه
یه دختر سه ساله دارم
که خیلیم شیرین زبونه
حالا که پیش مرگت شدم من
برات دعا کردم با گریه
الهی دختر سه سالم
بشه فدایی رقیه
هزار دفه برات بمیرم،،،بازم کمه۳
برای بچه هات بمیرم،،،بازم کمه۳
*همچین که خبر رسید مسلمو کشتن فرمود همینجا منزل کنید، یه خیمه بزنید کار دارم؛همه مخدرات جمع شدند تو این خیمه،همچین که ابی عبدالله وارد شد و بر مسند نشست،دل زینب گرفت،ام کلثوم بغض کرد،چه اتفاقی افتاده؟مدتی ابی عبدالله سر پایین انداخت سکوت کرد،بعد سر بلند کرد،فرمود:دختر مسلم بیاد . دخترو تو دامن نشوند،شروع کرد نوازش کردن،بی اختیار اشکا میریخت رو سر دختر،دختر اونقدر ذوق کرد تو دامن حسین نشست،از همونجا یه نگاه کرد به رقیه،رقیه یه لبخند زد،این دختر آروم گرفت . یه آقایی اذن گرفت سوال کرد:آقا مگه اتفاقی برای مسلم افتاده؟ ابی عبدالله یه جور جواب داد همه به گریه افتادند،نوازش کرد این دخترو، فرمود:از امروز دیگه من بابای این دخترم…
گفت:ای دسته گل زیبایم
من از امروز تو را بابایم
دختر کوچک من،خواهر توست
خواهر غم زده ام مادر توست

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 08:40:00 ق.ظ ]




 

دارم هوایت را هوایم را نداری
چه نوکری هستی غم آقا نداری؟
بیهوده نام منتظر بر خود مگذار
تو غصه ای جز غصه ی دنیا نداری
کافیست لفاظی ، مرا هم خسته کردی
خوب ادّعا داری عمل امّا نداری
شرط زیارت کردنم ترک گناه است
من را نمی بینی اگر تقوا نداری
اصلاً شده باور کنی بی من یتیمی؟
اصلاً شده باور کنی بابا نداری؟
دیگر نگو از جایگاهت بین هیئت
وقتی میان خیمه من جا نداری
)صبح و مساء گریه به جد بی کسم کن
بی گریه بر او جا به قلب ما نداری)2
حتی ته گودال هم یاد شما بود
ای وای اگر از ماتمش آوا نداری

کم کم غروب شد همه رفتن خانه ها
پشت سرم چه زود در آمد بهانه ها
کم کم غروب شد همه در کوفه جا زدن
در کوچه ها چقدر به من پشت پا زدن …
در بین یک سپاه از بن مردهای پست
یک پیرزن به بی کسی ام رحم کرده است
من سنگ می خورم به گناه محبتم
این صورت شکسته به قربان صورتت …
اخه افتاده ام زمین به یاد تن توام
من قصه دار زیر لگد بودن توام …
*واقعا ادب داشته حضرت مسلم؛اصلا تو حرمش میری ، دو تا حرم هست وقتی میری اصلا نوحه خوان و روضه خوان نمیخوای؛ یکی حرم مسلمه یکی حرم دو طفلانشه …اصلا وارد میشی حالت عوض میشه …. عرض میکنه، زبان حال:*

هرچند دست بسته شدم خواهرم که نیست
هنگام دست وپا زدنم مادرم که نیست …
*میگه:*
من ذبح میشوم ….
*راوی می گه دیدم بالای دارالاماره سرشو جدا کردن،اول سر افتاد بعد پیکر افتاد ….*
من ذبح میشوم اما زنم اسیر نیست
در کوفه دخترم ز غم و قصه پیر …..
تیر سه شعبه دیدم و آب از سرم گذشت
یک لحظه حال و روز رباب از سرم گذشت
حسین …….. مهجة قلب زینب ….
هر چند سخت بود خزانم حسین جان
روی عبا نرفت جوانم حسین جان
صد شکر مفتخر به وصال تو میشوم
من پیش مرگ اهل و عیال تو میشوم ….
حسین

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ق.ظ ]





من شب اول قبل از اینکه دلا رو ببرم سمت کربلا یا کوفه حتما باید قبلش دلا رو ببرم مدینه؛چون هر جنایتی تو کربلا اتفاق افتاد ریشه تو مدینه داره…از حضرت زهرا اجازه بگیریم بگیم مادر میخوایم برای فرزندت حسین جامه سیاه به تن کنیم؛اجازه میدید مادر؟مادر جان یه نگاه کن! ما میخوایم برای فرزندت عزاداری کنیم.تو تشت گذاریا میرن در خونه ی ابالفضل!حالا میگیم پوشیدن لباس سیاه،چون اون کلمه منابعم منابع قوی ای نیست حالا بذاریم سیاه پوشی و شروع سوگواری ابی عبدالله علیه السلام،چاوشی محرم مثلا،بعد اونجا میرن در خونه ی قمر منیر بنی هاشم علیه السلام،خیلی خوبه،عیب نداره ولی من عرض میکنم اول آدم باید بره بشینه در خونه ی صاحب عزا؛صاحب عزا کیه؟اونیه که بیشتر از همه ضجه میزنه.هنوز حسینی در کربلا نرفته،هنوز سری بریده نشده؛هر وقت فاطمه یاد مصیبتای حسین میفتاد جوری ضجه میزد که پیغمبرخدا از حجره میومد بیرون،زهرا رو آروم میکرد.یا بقیه الله برای تسلای قلب شما عرض میکنم:خبر دادند یا رسول الله فاطمه ی شما وضع حمل کرده،پیغمبر خدا فرمودند:بیارید فرزند فاطمه رو.عرض کردند:یا رسول الله داریم تمیزش میکنیم.فرمودند:کی رو؟!فرزند فاطمه رو؟"طُهر طاهر مطهر من طهر طاهر"پاکه… آوردنش.تو دامان پیغمبر،فاطمه جان میدونی اسمش چیه؟نه! خدا نام فرزند تو رو حسین گذاشته.دخترم حسینتو دوست داری بابا؟"قرة عینی،ثمرة فوادی” اینو خانم ها بهتر میدونند.بانویی که تازه به وضع طبیعی وضع حمل کرده میگن روز اول بگیره بخوابه،استراحت کنه؛روز دوم زیر بغلاشو بگیرید،نمیتونه از زمین بلند بشه،دید پیغمبر داره گریه میکنه،بابا داری گریه میکنی؟فرمودند:جبرییل خبر آورد این حسینو در سرزمینی به نام کرب و بلا با لب تشنه…اون خانم باردار رو عرض کردم خدمتتون که وضع حمل میکنه؟حالا…یه وقت دیدند مادر ما که تازه وضع حمل کرده تمام قامت تو بستر ایستاد؛رو زمین نشست؛بابا حسینم رو سر میبرند؟هر کی تو خونه بود به ضجه ی زهرا شروع کرد به ضجه زدن.وقتی یه مقدار آروم شد،عرض کرد بابا یا رسول الله این اتفاق کی میفته؟حضرت فرمود:دخترم من نیستم،تو هم نیستی،باباش علی هم نیست،برادرش حسن هم نیست،باز دیدند مادر ما بلند شد یه ناله ای زد،بابا یعنی حسین منو غریب میکشند؟فرمود:غصه نخور دخترم میاد در آخرالزمان قومی که مردا برا حسین تو مثل زنیکه بچش مرده داد میزنند؛روز قیامت از این مردا من دستگیری میکنم از زنها تو شفاعت میکنی بابا؛حالا یه جمله روضه ی مادر بخونم بعد بریم گوشه ی مسجد کوفه‌.به خدا روضه ی حضرت زهرا قلب آدمو به درد میاره.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: اهل بیت(ع), گلچین  لینک ثابت
 [ 08:38:00 ق.ظ ]





مجموعه: احادیث و سخنان بزرگان


از شرايط توبه اين است که واجباتي را که ترک نموده اي قضايش را بجا آوري

شخصي که توبه مي کند بايد جسم او سختي طاعت را بچشد همانگونه که اين جسم شيريني معصيت را چشيده بود.

پيامبر اکرم (ص) : هرکس توبه کند اما دوستان بد خود را تغيير ندهد توبه نکرده است.

امام علي (ع) : شخصي که توبه ميکند بايد جسم او سختي طاعت را بچشد همانگونه که اين جسم شيريني معصيت را چشيده بود.

امام صادق (ع) : از شرايط توبه اين است که واجباتي را که ترک نموده اي قضايش را بجا آوري.

امام علي (ع) : با گفتن ذکر (( استغفر و الله ربي و اتوب اليه )) و طلب آمرزش باطن خود را خوشبو و معطر سازيد تا بوهاي بد گناهان شما را رسوا و مفتضح نسازد.

جابر گويد : شنيدم حضرت باقر (ع) ميفرمود : توبه کننده از گناه همانند کسي است که گناه ندارد و آنکه در گناه بماند با اينکه آمرزش خواهد چون مسخرچي است. ( يعني اينکه کسي در گناهش مانده و گناه ميکند با اينکه توبه و آمرزش ميخواهد باز هم به گناه خود ادامه مي دهد ).

امام صادق (ع) فرمودند : هرکس گناهي کند هفت ساعت از روز درباره آن ( گناه ) به او مهلت دهند ( تا توبه کند ) پس اگر سه بار گفت : (( استغفر الله الذي لا اله الا هو الحي القيوم )) آن گناه بر او نوشته نشود.

امام صادق (ع) : رسولخدا (ص) فرموده است : هر که يکسال پيش از مرگش توبه کند خداوند توبه اش را مي پذيرد سپس فرمود : يکسال هم زياد است هرکه يکماه پيش از مرگش توبه کند خدا توبه اش را بپذيرد سپس فرمود يکماه زياد است هرکه يک هفته پيش از مرگش توبه کند خدا توبه اش را بپذيرد سپس فرمود : يک هفته زياد است هر که يک روز پيش از مرگش توبه کند خدا توبه اش را بپذيرد سپس فرمود : يک روز زياد است هرکه پيش از ديدار مرگ ( ملک الموت ) توبه کند خدا توبه اش را بپذيرد.

هرکس توبه کند اما دوستان بد خود را تغيير ندهد توبه نکرده است

امام باقر (ع) : همين که جان به اينجا رسيد ( و اشاره به گلوي خود فرمود ) براي عالم ( و دانا ) توبه نباشد و براي نادان وقت توبه ( باقي ) است.

شيطان انسان گناهکار را در آرزوي توبه نگاه مي دارد تا آن را به تاخير اندازد تا زماني که مرگ او در حال غفلت فرا برسد.

رسول خدا(ص): توبه دري دارد که پهناي آن به اندازه وسعت مشرق تا مغرب است و تا خورشيد از مغرب طلوع نکند، اين در بسته نمي شود.

حديث قدسي: اگر آنهائي که به من پشت کرده اند مي دانستند که من چه اندازه انتظار ديدن آنها را مي کِشم و چه مقدار مشتاق توبه و بازگشت آنها هستم هر آينه از شدت شور و شوق نسبت به من جان مي دادند و تمام بند بند اعضايشان به خاطر عشق به من از هم جدا مي شد.

شخصي از امام علي(ع) پرسيد: بزرگترين گناه کبيره کدام است؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: مايوس و نااميد شدن از رحمت الهي.

رسول خدا(ص): اگر آنقدر خطا کنيد که خطاهايتان به آسمان رسد و سپس توبه کنيد، خداوند توبه شما را مي پذيرد؛ از درگاه او نااميد نباشيد.

حضرت باقر(ع): هرگاه مردي در شب تاريک شتر و توشه و اهل و عيالش را در بياباني گم کند و سپس در حين تلاش براي يافتن ايشان يک مرتبه ايشان را بيابد ،چقدر خوشحال مي شود پس خداوند متعال بيشتر از اين شخص نسبت به بنده اش که توبه مي کند و به سوي او باز مي گردد ،خوشحال مي شود.

حضرت صادق(ع): هنگامي که بنده اي توبه حقيقي کرد خداوند او را دوست مي دارد و در دنيا و آخرت گناهان او را مي پوشاند و هر چه از گناهان که دوفرشته موکل بر او برايش نوشته اند از يادشان ببرد و به اعضاي بدنش وحي مي کند که گناهان او را پنهان کنيد و به نقاطي از زمين که او در آنجا گناه کرده است فرمان مي دهد که گناهان او را پنهان کنيد.

حضرت رضا(ع): کسي که از گناهي توبه کند در حالي که از آن دست برنداشته و آن را بجاي
مي آورد همچون مسخره کننده پروردگار خويش است

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:32:00 ق.ظ ]




توصیه های برای قلب شما در حالت استراحت!


روغن ماهی سرشار از اسیدهای چرب امگا-3 است و مفید بودن آن برای سلامت قلب تایید شده است. روغن ماهی می تواند به تنظیم میزان ضربان قلب در حالت استراحت نیز کمک کند و آن را در محدوده ای خوب و پایین نگه دارد.
حفظ میزان خوب ضربان قلب در حالت استراحت برای سلامت بلند مدت از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و روش های بسیاری برای تحقق این هدف وجود دارند که از آن جمله می توان به ورزش های هوازی، خواب کافی، دریافت ماساژ، افزودن روغن ماهی به رژیم غذایی، دفع ادرار به طور منظم، ترک سیگار، کاهش استرس و بسیاری موارد دیگر اشاره کرد.

به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از “ارگانیک فکتس"، هنگامی که ورزش می کنیم یا در حال انجام فعالیتی جسمانی هستیم، ضربان قلب افزایش می یابد. شرایطی مشابه هنگامی که دچار استرس می شویم، هیجان زده می شویم، و یا شخصی خاص را می بینیم، رخ می دهد. در شرایطی که افزایش ضربان قلب در برخی شرایط طبیعی و عادی است، حفظ ضربان قلب در حال استراحت در محدوده ای قابل کنترل اهمیت دارد. نرخ بالای ضربان قلب در حال استراحت می تواند نشانه بیماری قلبی و انواع دیگر مسائل سلامت باشد و از این رو حفظ میزان پایین ضربان قلب در حال استراحت بسیار مهم است.
تپش قلب بر مبنای ضربه در دقیقه اندازه گیری می شود و ضربان قلب در حال استراحت میزان تپش قلب در شرایطی است که بدن کاملا در حالت استراحت قرار دارد. تصور کنید در دفتر کار خود روی صندلی نشسته اید و فعالیتی بدون استرس و در کمال آرامش انجام می دهید، اما با این وجود قلب شما همچنان به شدت می تپد. این فشار غیر ضروری در بلند مدت فرسودگی قلب را موجب می شود و همچنین نشانه ای هشدار دهنده از وجود مشکل احتمالی در سیستم قلبی عروقی شما است.
میزان ضربان قلب در حالت استراحت با افزایش سن به سمت بیشتر شدن تمایل دارد، اگرچه ژنتیک و سبک زندگی نیز نقشی کلیدی در این زمینه ایفا می کنند.
داروهایی مشخص که می توانند میزان ضربان قلب در حالت استراحت را کاهش دهند در دسترس هستند اما دستکاری مصنوعی و دارویی بدن بدون تجویز پزشک توصیه نمی شود، به ویژه این که راهبردهای سبک زندگی و تناسب اندام بسیاری وجود دارند که می توانند به کاهش ضربان قلب در حالت استراحت کمک کنند. در ادامه با برخی از این روش ها بیشتر آشنا می شویم.
افزودن روغن ماهی به رژیم غذایی
روغن ماهی سرشار از اسیدهای چرب امگا-3 است و مفید بودن آن برای سلامت قلب تایید شده است. روغن ماهی می تواند به تنظیم میزان ضربان قلب در حالت استراحت نیز کمک کند و آن را در محدوده ای خوب و پایین نگه دارد. در حقیقت، روغن ماهی می تواند به عصب واگ کمک کند تا در قلب عملکرد کارآمدتری داشته باشد و ضربان قلب در حالت استراحت را برای مدت طولانی‌تر پایین نگه دارد. افزون بر مکمل های روغن ماهی، شما می توانید ماهی های چرب مانند سالمون و تن را به رژیم غذایی هفتگی خود اضافه کنید.

ادامه »

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-07-11] [ 11:06:00 ق.ظ ]




داستان‌های طنز از زبان مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی


جهان - مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی در دوران حیات خویش، ریاست علمی و مدیریت مدرسه علمیه حاج ملا محمد جعفر را بر عهده داشت که اکنون به نام حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی معروف است. کلام شیوا و لهجه دلنشین این استاد اخلاق همچنان در اذهان مردم تهران باقی مانده است.

در این بخش به مناسبت ایام نوروز که با شادی و شادکامی همراه است، داستان‌هایی را با استناد به کتاب «آداب‌الطلاب» از آیت‌الله مجتهدی تهرانی نقل می‌کنیم:

*ریش‌تراشی

جوانی همیشه ریشش را با تیغ می‌تراشید. وقتی علت این کار را از او پرسیدند گفت: «مادرم می‌گوید پسرم! اگر تو ریش بگذاری مردم فکر می‌کنند سنت زیاد است. آن وقت می‌گویند حتماً مادرش هم پیر است. پس بهتر است قید ریشت را بزنی!»

*درخت گردو

شخصی زیر درخت گردو ایستاده بود و می‌گفت: «خدایا! همه کارهایت درست است فقط نمی‌فهمم چرا گردوی به این کوچکی را بالای این درخت بزرگ قرار داده‌ای ولی هندوانه به آن بزرگی را لای بته‌های کوچک! » همین‌طور که داشت با خدا درددل می‌کرد ناگهان بادی وزید و گردویی روی صورتش افتاد و از بینی‌اش خون آمد. او به خودش آمد و گفت: «خدایا! کارت درست است. اگر یک هندوانه بالای درخت بود، معلوم نبود چه بلایی سرم می‌آمد!»

*حلالم کن

یکی از علما چند شب در هیأتی منبر رفت. شب آخر، پاکت چند شبی را که منبر رفته بود از صاحب مجلس گرفت. شخصی جلوی عالم را گرفت و گفت: «حاج آقا! بی‌زحمت یک دعا در گوش من بخوانید». آن عالم دعا را خواند. بعد آن شخص گفت: «آقا! من را حلال کنید». حاج آقا گفت: «حلالت کردم». چند دقیقه بعد آن عالم رفت تا برای خانه‌اش خرید کند. وقتی خواست پول اجناس را به صاحب مغازه بدهد، دست کرد داخل جیبش و دید ای داد بی‌داد! خبری از پول و پاکت نیست. عالم به لهجه ترکی گفت: «ددم وای! حلالش هم کرده‌ام».

*قاطر و آسیاب

شخصی وارد یک آسیاب گندم شد. دید به جای اینکه یک انسان گندم‌ها را آسیاب کند چوب آسیاب به گردن یک قاطر بسته شده. قاطر می‌چرخید و آسیاب کار می‌کرد اما به گردن قاطر یک زنگوله آویزان بود. از صاحب آسیاب پرسید: «برای چه به گردن قاطرت زنگوله بسته‌ای!» آسیابان گفت: «برای اینکه اگر ایستاد بفهمم و متوجه شوم که آسیاب کار نمی‌کند». آن شخص دوباره پرسید: «خب! اگر قاطر ایستاد و سرش را تکان داد، از کجا می‌فهمی؟» آسیابان گفت: «برو این پدر سوخته‌بازی‌ها را به قاطر من یاد نده!»

*آیه‌های سجده‌دار

علامه حلی در سنین کودکی پیش دایی‌اش که محقق بود می‌رفت و درس می‌خواند. وقتی درسی را یاد نمی‌گرفت یا شیطنت می‌کرد، دایی دنبالش می‌کرد تا تنبیهش کند. علامه کوچک اما سریع یک آیه سجده‌دار می‌خواند و دایی‌اش به سجده می‌رفت، آن وقت خودش پا به فرار می‌گذاشت و فرار می‌کرد.

*سنگ قبر سلطان

سلطان محمود غزنوی برای خود قبری ساخت، تا زمانی که مرد آنجا دفنش کنند. وقتی می‌خواست روی سنگ قبرش آیه‌‌ای از قرآن را بنویسد، از نوکرش پرسید: «چه آیه‌ای را بنویسم بهتر است؟» نوکر جواب داد: این آیه از قرآن را بنویس: «هذه جهنم التی کنتم توعدون؛ این جهنمی است که همواره وعده‌اش به شما داده می‌شد

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:20:00 ق.ظ ]




آیت‌الله مجتهدی سال‌ها مدیریت حوزه مرحوم حاج ملا‌محمد‌جعفر را برعهده داشتند. با توجه به اینکه عمده وقت مرحوم مجتهدی پیرامون رسیدگی به امور حوزه و طلبه‌ها می‌گذشت این موضوع باعث ناراحتی و گلایه شما یا سایر اعضای خانواده نمی‌شد؟


خیر، این‌طور نبود. مدیریت مرحوم آقا در حوزه منحصر به فرد بود و از خانواده به هیچ‌وجه مضایقه نمی‌کردند.
ارتباط مرحوم مجتهدی با مادر شما چگونه بود و حاج‌آقا عموما از حاج‌خانم چگونه و با چه تعابیری یاد می‌کردند؟
به یاد ندارم که به ایشان بی‌احترامی کرده یا ایشان را به اسم صدا کرده باشند. معمولا مادر را به اسم بنده (آقا مهدی) صدا می‌کردند.
با توجه به اینکه شما تنها فرزند آیت‌الله مجتهدی بودید، ارتباط و مناسبات شما با یکدیگر چگونه بود؟
بسیار خوب بود و تقریبا در همه مسائل با من مشورت می‌کردند. یادم نمی‌آید که ایشان را بدون عنوان «آقا» خطاب کرده باشم.
رفتار ایشان به‌عنوان یک پدر با شما چگونه بود و مهم‌ترین توصیه‌ها و آموزه‌های رفتاری ایشان به شما درباره چه موضوعاتی بود؟
توصیه ایشان همیشه این بود که چون پسر من هستی با دیگران با کبر و غرور برخورد نکنید. هیچوقت بدون اینکه شب از من بپرسند که نماز صبح بیدارم کند مرا بیدار نکردند. همیشه شب از من سوال می‌کردند برای نماز شما را بیدار کنم یا نه. به اقامه نماز اول وقت همیشه تاکید و توصیه می‌کردند. یکی از ویژگی‌های رفتاری ایشان بیان حکایت‌های اخلاقی در قالب طنز بود. ایشان این روحیه طنازی را در خانه و با اعضای خانواده نیز داشتند و همیشه سعی می‌کردند برخی نکات اخلاقی را در قالب حکایت و داستان‌های شنیدنی مطرح کنند.
اوقاتی که در منزل و فارغ از فضای حوزه و درس و بحث بودند، معمولا چگونه می‌گذشت؟
معمولا قدری استراحت می‌کردند و بعد به تلاوت قرآن می‌پرداختند. علاقه خاصی به کمک به مادر برای امور منزل داشتند. باقی وقت‌شان هم صرف بررسی کارهای روز بعد و حساب و کتاب وجوهات شرعیه می‌شد.
طبق وصیت‌شان کتابخانه و کتاب‌هایش بعد از رحلت‌شان برای استفاده در اختیار حوزه و طلبه‌ها قرار گرفت؟
بله، تعدادی از کتاب‌هایشان را هم به من دادند که در حسینیه موجود است.

ادامه »

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:18:00 ق.ظ ]
1 2