نرجس
 
   



زنان حاضر در کربلا.....

زنان حمایت کننده از نهضت عاشورا را به دو بخش زنان هاشمى و زنان غیر هاشمى تقسیم مى کنیم:
الف: زنان هاشمى حمایت کننده از نهضت کربلا :
1. ام سلمه، هند دختر ابو امیه، همسر پیامبر «صلى الله علیه و آله»
ام سلمه یکى از همسران رسول خدا «صلى الله علیه و آله» بود. نام او هند و کنیه اش ام سلمه بود و دختر ابو امیه حذیفة بن مغیرة بن عبدالله… و از زنان بزرگ و نامدار صدر اسلام است. وى ابتدا با ابو سلمة بن عبدالاسد مخزومى ازدواج کرد و صاحب فرزندانى چون «زینب، سلمه، عمر و درة» گردید. بعد از وفات ابو سلمه، در سال دوم یا چهارم هجرى به ازدواج پیامبر اکرم «صلى الله علیه و آله» در آمد.
ام سلمه، علاقه و محبت زیادى به اهل بیت عصمت و طهارت به ویژه امام حسین «علیه السلام» داشت و آن حضرت او را مادر خطاب مى کرد. ام سلمه که جریان واقعه کربلا را از رسول اکرم «صلى الله علیه و آله» شنیده بود و مى دانست که امام حسین «علیه السلام» تنها و غریب با لبان تشنه در سرزمین کربلا کشته خواهد شد، سعى فراوانى داشت تا حضرت را از سفر به کربلا باز دارد. هنگامى که امام تصمیم به حرکت گرفت ام سلمه به ایشان گفت: عزیزم! با خروجت به عراق ما را محزون و غمگین مکن از جدت رسول خدا «صلى الله علیه و آله» شنیدم که فرمود:
«حسینم در کربلا کشته خواهد شد»، امام در پاسخ فرمود: «مادر! مى دانم که در کربلا کشته خواهم شد و خانواده ام به دست دشمن اسیر مى شوند، ولى این راه باید پیموده شود؛ زیرا صلاح دین خدا در آن است. هنگامى که امام حسین «علیه السلام» عزم رفتن به عراق نمود وصایاى خود را به ام سلمه سپرد و او هم بعدها به امام سجاد «علیه السلام» تحویل داد.
ام سلمه، به دستور رسول خدا «صلى الله علیه و آله» سرپرستى فاطمه زهرا «علیهاالسلام» را بر عهده گرفت، او در این زمینه مى گوید: «همه مى پندارند که من فاطمه را ادب مى کنم، چنین نیست، او معلم من است». ام سلمه در هر حال در جان نثارى براى فاطمه کوتاهى نکرد. به خاطر شهادتى که ام سلمه در مورد فدک به نفع فاطمه زهرا «علیهاالسلام» داد، ابوبکر و عمر یک سال خرج او را قطع کردند. ام سلمه پس از رحلت پیامبر همواره هوادار اهل بیت «علیهم السلام» باقى ماند و از مخالفین لعن امام على «علیه السلام» توسط معاویه بود. این بانوى بزرگوار از راویان حدیث پیامبر «صلى الله علیه و آله» بود.
ابن اثیر در کتاب الکامل فى التاریخ آورده است که پیامبر «صلى الله علیه و آله» مشتى خاک تربت سید الشهداء «علیه السلام» را به ام سلمه داد و فرمود: «هرگاه این خاک تبدیل به خون شود، فرزندم حسین «علیه السلام» به شهادت رسیده است». به همین دلیل ام سلمه سعى نمود امام حسین «علیه السلام» را از رفتن به عراق باز دارد. در روز عاشورا وقتى امام حسین «علیه السلام» به شهادت رسید، این خاک تبدیل به خون گردید.
ام سلمه از رسول خدا «صلى الله علیه و آله» خواست که: از خدا بخواهید که کشته شدن را از او (امام حسین «علیه السلام» دور کند). رسول خدا «صلى الله علیه و آله» فرمود: از خدا خواستم ولى وحى شد براى او درجه اى است که کسى بدان درجه نخواهد رسید. او شیعیانش را شفاعت مى کند و مهدى «عج» از فرزندان اوست. خوشا به حال کسى که از دوستان و شیعیان حسین «علیه السلام» باشد. به خدا سوگند که شیعیان او در روز قیامت رستگار خواهند بود.
روزى ام سلمه، رسول خدا «صلى الله علیه و آله» را در خواب با چهره اى غمگین و لباسى خاک آلود دید، حضرت به او فرمود: از کربلا و از دفن شهدا مى آیم، ناگهان ام سلمه از خواب بیدار شد و با صداى گریه و شیون او همسایگان آمدند و ماجرا را باز گفت. وى از همان روز براى سید الشهداء «علیه السلام» عزا گرفت. ام سلمه آن روز را به خاطر سپرد. روز دهم محرم و بعد هم که جریان دقیق واقعه را از اهل بیت «علیهم السلام» که حاضر در کربلا بودند پرسید آن روز را با واقعه شهادت امام حسین «علیه السلام» مطابق یافت.
ام سلمه نزدیک 387 حدیث از پیامبر «صلى الله علیه و آله» و فاطمه «علیهاالسلام» و ابو سلمه نقل کرده است. از احادیثى که از پیامبر «صلى الله علیه و آله» نقل کرده: امامان پس از من دوازده نفرند، به تعداد نقباى بنى اسرائیل، نُه تن ایشان از نسل حسین «علیه السلام» هستند، خدا علم مرا به آن ها داده، پس واى بر دشمنان آن ها عمر رضا کحاله مى گوید: [ام سلمه] زنى مهاجر، جلیل القدر، صاحب رأى، با کمال و عقل بود و به حبشه و مدینه مهاجرت کرد. شیخ محلاتى مى نویسد همه علماى اسلام بر این نظر اتفاق دارند که ام سلمه در علم و تقوى و فصاحت و بلاغت و محبت نسبت به اهل بیت رسالت «کانّور على شاهق الطور» است. ام سلمه پس از حمایت هاى فراوانى که از اهل بیت نمود، سرانجام در 62 ه. ق. در سن 84 سالگى در زمان حکومت یزید – پس از واقعه عاشورا- در شهر مدینه از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
2. ام البنین، فاطمة الکلابیه، همسر امام على «علیه السلام»
ام البنین دختر حزام بن خالد بن ربیعه معروف به وحید بن کلاب، مادرش ام لیلى نام داشت. نام این بانو فاطمه و کنیه اش ام البنین است. این بانو گرچه در کربلا حضور نداشت ولى چهار فرزند رشیدش در حادثه عاشورا در راه یارى امام حسین «علیه السلام» به شهادت رسیدند. نه او مأواى زنانى بود که براى عزادارى امام حسین «علیه السلام» جمع مى شدند. او که از حضرت على «علیه السلام» داراى چهار پسر به نام هاى عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بود و همگى در کربلا شهید شدند، شیوه عزادارى را براى مبارزه انتخاب کرد تا ابعاد مختلف و ناگوار جنایات کربلا در یادها بماند و دشمنان سرمست از پیروزى را شرمنده و مطرود سازد.

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
[شنبه 1395-07-10] [ 09:21:00 ق.ظ ]




زنانى که در بین راه مدینه تا کربلا به کاروان کربلا پیوستند


1. ام وهب، همسر عبدالله بن حباب الکلبى:
ام وهب یکى از زنان شجاع و مجاهدى بود که نام اصلى او قمر دختر عبد از بنى فمر بن قاسم و همسر عبد الله بن عمیر از طایفه بنى عُلیم بود، چون شوهرش تصمیم گرفت از کوفه به یارى حسین «علیه السلام» بیرون بیاید ام وهب نیز اصرار کرد تا او را با خود ببرد.
در روز عاشورا وقتى عبدالله بن عمیر به میدان رفت او نیز چوبى به دست گرفت و به میدان شتافت. ولى امام حسین «علیه السلام» مانع او شد و فرمود: «زنان موظف به جهاد نیستند». اما پس از شهادت شوهرش به بالین او رفت و صورت او را پاک کرد و مى گفت: بهشت بر تو مبارک باد! از خدا درخواست مى کنم که مرا همراه تو قرار دهد که شمر، غلامش رستم را سراغ او فرستاد. آن غلام با عمود سر او را شکافت و به شهادت رسانید. ام وهب اولین زن شهید در روز عاشورا بود.
در برخى منابع ماجرایى مشابه این، ولى با تفاوت هایى درباره وهب بن عبدالله بن عمیر نقل کرده اند و زنى را که در کربلا به شهادت رسید همسر وهب مى دانند. از جمله علامه مجلسى در بحار الانوار مى نویسد: «وهب بن عبدالله کلبى از شهداى کربلاست. مادر و همسرش نیز در کربلا بودند و به شهادت رسیدند.»
شیخ عباس قمى به نقل از علامه مجلسى مى گوید: در حدیثى دیدم که ابن وهب نصرانى بود و با مادرش به دست حسین علیه السلام مسلمان شد؛ در مبارزه خود بیست و چهار پیاده و دوازده سوار را کشت و اسیر شد. او را نزد عمر سعد بردند و گفت: عجب شجاعتى دارى؟ سپس دستور داد سرش را بریدند و به لشکرگاه حسین علیه السلام انداختند. مادرش سر او را برداشت و بوسید و به لشکرگاه ابن سعد انداخت و به مردى خورد و او را کشت. سپس با تیرک چادر حمله کردو دو مرد دیگر را کشت. حسین «علیه السلام» او را فرمود: اى ام وهب، برگرد. جهاد از زنان برداشته شده. ام وهب برگشت و مى گفت: «الهى نا امیدم مکن، حسین علیه السلام فرمود: تو را خدایت نا امید نکند اى ام وهب».
سید بن طاووس در این باره مى نویسد: وهب بن جناح کلبى، همسر و مادر خویش را نیز با خود به کربلا آورده بود. در برخى روایات هم از دو «وهب» نام برده شده است. به هر حال همسر وهب اولین زنى بود که در سپاه حسین علیه السلام به شهادت رسید و مادر وهب از او راضى نشد مگر آنکه او را در رکاب حسین علیه السلام کشته ببیند و این در سایه تربیت حسینى و زهرایى علیهاالسلام و عشق به اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله چیز تازه اى نیست.
2. ام خلف همسر مسلم بن عوسجه:
ام خلف از زنان نامدار شیعه در قرن اول هجرى است. وى با مسلم بن عوسجه - یار باوفاى حسین علیه السلام - ازدواج کرد که ثمره آن فرزندى به نام خلف بود. مسلم بن عوسجه و فرزندش در روز عاشورا در رکاب مولایشان حسین علیه السلام به شهادت رسیدند. ام خلف از زنان مؤمنه اى بود که محبت اهل بیت علیهم السلام سراسر وجودش را پر کرده بود. ام خلف که با همسر و پسرش در بین راه به کاروان حسین علیه السلام پیوسته بود پس از شهادت شوهرش مسلم، فرزندش را به میدان جنگ فرستاد. پس از شهادت مسلم بن عوسجه، امام حسین به فرزندش خلف فرمود: اگر به میدان روى و کشته شوى، مادرت تنها و بى کس خواهد بود، تو به سرپرستى مادرت سزاوارترى تا به جنگ.
ام خلف که شاهد این سخنان بود، در برابر فرزندش ظاهر شد و خطاب به او گفت: اى پسرم! نصرت و یارى فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله را بر سلامت و امان خودت ترجیح ده؛ اگر سلامت خودت را برگزینى هیچ گاه از تو راضى نخواهم شد.
خلف با شجاعت به میدان رفت. ام خلف او را تشویق مى کرد و مى گفت: بشارت باد بر تو اى پسرم که به زودى از آب کوثر سیراب خواهى شد. خلف سى نفر از دشمنان را به قتل رسانید و خود در راه دفاع از دین و امامش به شهادت رسید. کوفیان سر او را به سوى مادرش انداختند. آن زن شجاع و وارسته سر فرزند جوان را به آغوش گرفت و بوسید و گریه سر داد به گونه اى که همه کسانى که شاهد این صحنه جانسوز بودند به گریه افتادند و شیرینى پیروزى ظاهرى دشمن را به کام آنان تلخ نمود.
3. ام عمرو جُنادة همسر جنادة بن کعب انصارى:
نامش بحریه بنت مسعود الخزرجى است. همسر جنادة بن کعب انصارى و از شهداى کربلاست. نامش را جنادة بن حرث هم نوشته اند که از طایفه خزرج بود. جنادة بن کعب از مکه به کاروان حسین علیه السلام پیوست و در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید. پسرش عمروبن جناده نیز در کربلا شهید شد.
عمرو بن جناده انصارى از شهداى نوجوان کربلا بود و چون خواست به میدان رود امام فرمود: پدر این جوان کشته شده شاید مادرش راضى نباشد که به میدان رود، عمرو گفت: مادرم دستور داده که به میدان بروم و لباس جنگ بر من پوشانده است. عمروبن جناده 9 یا 11 سال بیشتر نداشت که به میدان رفت و شهید شد. شبیه روایت ام وهب را برای ام عمرو گفته اند . که شک است بین این دو . سر عمرو را براى مادرش انداختند. مادرش آن سر را برداشت و گفت: چه نیکو جهاد کردى پسرم، اى شادى قلبم! اى نور چشمم! سپس سر را به طرف دشمن پرتاب کرد و آن سر به مردى خورد و او را از پاى در آورد، سپس عمود خیمه را برداشت و حمله کرد که به وسیله آن بجنگد. امام حسین علیه السلام مانع او شد و او را به خیمه زنان برگرداند. نام عمروبن جناده در زیارت ناحیه مقدسه آمده است.
4. رویحه، همسر هانى بن عروه مرادى:
رویحه با ورود مسلم بن عقیل به کوفه، در منزل خود از او پذیرایى نمود. با شهادت مسلم بن عقیل و همسرش هانى بن عروه به اتفاق فرزندش یحیى در کوفه مخفى شد. با اطلاع از ورود امام حسین علیه السلام به کربلا، نزد حضرت شتافتند و یحیى در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسید. پدر این زن عمر بن حجاج در کربلا در لشکر عمر سعد بود و به موکلین آب فرات تأکید مى کرد نگذارند سپاه حسین علیه السلام به آب دسترسى پیدا کنند؛ اما این زن شجاع در محبت اهل بیت علیهم السلام همانند شوهرش هانى بود.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 09:18:00 ق.ظ ]




زنان حاضر در کربلا.....


1. کَبْشه، مولاة امام حسین علیه السلام:
کنیه اش ام سلیمان است. کنیز امام حسین علیه السلام که آن حضرت وى را هزار درهم خرید و در خانه ام اسحق (مادر فاطمه صغرى) همسر امام، خدمت مى کرد. سپس با ابو رزین ازدواج کرد و سلیمان از او به دنیا آمد. سلیمان غلام امام حسین علیه السلام بود. سلیمان پیک امام حسینعلیه السلام به سوى رؤسا و اشراف بصره بود که عبید الله بن زیاد دستور داد گردنش را بزنند. سلیمان همان است که در زیارت ناحیه مقدسه نامش آمده است. ام سلیمان به همراه مولایش امام حسین علیه السلام راهى کربلا شد. همسرش نیز از اصحاب امام حسن علیه السلام بود. ام سلیمان زنى عالم، فاضل و نیکوکار بود که همراه مولایش امام حسین علیه السلام راهى کربلا شد و جزو اسیران واقعه عاشورا گردید. وى تمام مصایب را در راه خدا تحمل کرد.
2. فُکهیه:
زوجه عبد الله بن اریقط بود. وى در خانه رُباب، همسر امام حسین علیه السلام خدمت مى کرد. از عبد الله فرزند پسرى آورد به نام قارب که در کربلا به شهادت رسید. فکهیه نیز همراه رباب در زمین کربلا به سلک اسیران به شام رفت.
3. حُسنیه:
یکى از آزاد شده های حضرت سید الشهداء(ع) است، امام حسین علیه السلام او را از نوفل بن حارث بن عبدالملک خرید. وى به ازدواج مردى به نام سهم درآمد و مُنحج از او متولد گردید. حسنیه به امام زین العابدین علیه السلام خدمت مى کرد تا اینکه به همراه سید الشهداء علیه السلام و فرزندش منجح به کربلا آمد. منجح در کربلا به شهادت رسید. حسنیه با اهل بیت علیهم السلام در مصایب آن شریک و یاور و غمخوار آنان بود.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:16:00 ق.ظ ]




قدر عافیت کسی داند که به مصیبت گرفتار آید


در برخورد با مشکلات است که انسان لذت ها را درک می کند.
وارث: سعدی در گلستان داستانی آورده می فرماید:
آقایی با غلامش به کشتی نشست، غلام که دریا ندیده بود وحشت کرد و بی قراری می نمود، بطوری که اضطراب او ساکنین کشتی را ناراحت ساخت، حکیمی در آنجا بود گفت:من چاره ی این را می دانم، دستور داد غلام را به دریا افکندند، غلام که خود را میان امواج خروشان و بی رحم دریا در مواجه ی با مرگ می دید سخت تلاش می کرد که خود را به کشتی برساند و خود را از غرق شدن نجات دهد.

پس از مقداری تلاش بی فایده همین که نزدیک بود غرق شود حکیم دستور داد نجاتش دهند، غلام پس از این ماجرا آرام گرفت و دیگر دم نزد، رمز آن جویا شدند، حکیم گفت: لازم بود در دریا بیفتد تا قدر کشتی بداند.

آری اگر انسان همیشه در خوشی و آسایش باشد احساس نعمت نمی کند، اگر انسان بخواهد احساس لذت کند باید با سختی ها و رنج ها آشنا گردد در برخورد با مشکلات است که انسان لذت ها را درک می کند، برخورد با سلب نعمتها است که باعث درک وجود آنها می گردد .

تا انسان پایین دره نباشد، عظمت کوه را درک نمی کند،آنها که در ناز و نعمت پرورش می یابند و پستی و بلندی جهان را احساس نمی کنند در مقابل مشکلات مانند یک پر کاه هستند که هر ثانیه باد آنها را به این سوی و آن سوی حرکت می دهد و با برخورد به کوچکترین سختی از پای در می آیند و ممکن است به خاطر راحتی خود دست به خود کشی هم بزنند.
پی نوشت: آثار گناهان،ص۶۲و۶۳.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:15:00 ق.ظ ]




چگونه بدون پول با عزت شویم؟


پیامبر اکرم (ص) درحدیثی فرمودند :گناه براي انسان ذلّت و خواري مي‏آورد و در مقابل، اطاعت كردن از احكام الهي به انسان عزّت مي بخشد.
وارث: متن روایت پیامبر اسلام را از کتاب بحارالانوار منتشر می کند.

رُوِیَ عَنْ رَسُولِ الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قال:
مَنْ خَرَجَ مِنْ ذُلِّ الْمَعْصِيَةِ إِلَى عِزِّ الطَّاعَةِ آنَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ أَنِيسٍ وَ أَعَانَهُ بِغَيْرِ مَالٍ.

از پيغمبر اكرم(صلّی الله علیه وآله و سلّم) نقل است كه فرمودند:
هر كس از خوارى معصیت و نافرمانى خدا، به عزّت اطاعت و فرمان‏برى خدا درآيد، خدا مأنوس او می شود، بدون آنکه انیسی داشته باشد، و او را یاری می دهد بدون آنکه مال و ثروتی داشته باشد.

بحار الانوار، جلد72، صفحه

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]





وارث: امام حسين عليه‌السلام معناى ادب را این گونه بیان فرموده‌اند:
“سُئِلَ الاْمامُ الْحُسَيْنُ عليه السلام عَنِ الاَْدَبِ، فَقالَ:هُوَ اَنْ تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِكَ، فَلا تُلْقِىَ اَحَداً اِلاّ رَأَيْتَ لَهُ الْفَضْلَ عَلَيْكَ”
از امام حسين عليه السلام معناى ادب را پرسيدند؟ امام عليه السلام فرمود:ادب عبارتست از اينكه وقتى كه از منزل خارج مى شوى به هركسى برخورد مى كنى او را برتر از خود بدانی. «يعنى هميشه ديگران را از خود بهتر ببینی و احترام آنها را نگهدارى»

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]




حجت الاسلام عالی: اگر انسان مسیر خودش را تغییر بدهد و فراتر از دنیا بیاید می تواند امیر شود سلسله جلسات اعتقادی اخلاقی جوان موفق ازدیدگاه امام علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام عالی در هیئت محبان حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد.



وارث: سلسله جلسات اعتقادی اخلاقی جوان موفق ازدیدگاه امام علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام عالی در هیئت محبان حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد.
در ادامه متن سخنان حجت الاسلام عالی را می خوانید:

نامه 31 نهج البلاغه را حضرت امیر المومنین علی علیه السلام این نامه را به عنوان یک امام معصوم به امام حسن مجتبی علیه السلام به عنوان یک امام معصوم دیگر ننوشته است بلکه نامه ای است پدری پخته و باتجربه به فرزندی که تازه اول را است و هنوز دنیا را تجربه نکرده است. حضرت امیرالمومنین علیه السلام 7 خصوصیت برای خودشان تعریف کرده اند و 14 خصوصیت برای فرزندشان تعریف کرده اند.
امیرالمومنین علی علیه السلام این تعبیر را دارند، از پدر به فرزندی که این خصوصیات را دارد:
آرزوی چیزهایی را دارد که دست نایافتنی است.
فرزندی که در راه کسانی است که هلاک شده اند.
فرزندی که هدف بیماری ها است.
فرزندی که در رهن و در گرو ایام است.
فرزندی که آماج مصیبت ها و بلایا است.
فرزندی که عبد دنیا می شود.
تجارت و داد و ستد غرور را در این دنیا انجام میدهد.
فرزندی که بدهکار آرزوها است.
در چنگال مرگ است و فراری هم ندارد.
فرزندی که همنشین و هم پیمان غم و حزن و اندوه است.
فرزندی که هدف آماج آفات در دنیا است.
فرزندی که زمین خورده شهوت ها است.
فرزندی که جانشین اموات است.
اینها خصوصیاتی است که امیر الممنین علی علیه السلام برای امام حسن مجتبی علیه السلام می گویند که بسیاری از این خصوصیات به هم بر می گردند و من نگاه کردم و دیدیم این 14 خصوصیت را می توان به 8 خصوصیت برگرداند.
ویژگی که حضرت علیه السلام بیان می کنند و می فرمایند: فرزندی که به آرزوهایش نمی رسد و اسیر آرزوهایش است. ما واقعا همه در این دنیا هینجور هستیم و خواسته ها و آرزوهایمان از عمرمان طولانی تر است. یکی از دلایلی که آدم از مرگ می ترسد این است که دلش می خواهد به آرزوهایش برسد و این آرزوهای طولانی عمرشان از عمر آدم بیشتر است. این آرزوها برای آدم تعلق به دنیا می آورد و دوست ندارد از دنیا برود و گاهی اوقات هم مرگ را از ذهنش حذف می کند. یعنی برای اینکه به آرزوهایش برسد، رفته رفته یاد مرگ را از ذهنش بیرون می کند. لذا هم امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه و هم حضرت محمد صلوات الله علیه در حدیثی می فرمایند: 2 چیز است که من نسبت به امتم می ترسم؛ 1) هواهای نفس 2) طول الامل(آروزهای طولانی) در مورد آروزهای طولانی حضرت محمد صلوات الله علیه فرمودند: آروزهای طولانی، آخرت را به فراموشی می سپارد. آروزهای طولانی آمادگی مرگ را در آدم از بین می برد.
میرزا محمد تقی شیرازی که در عراق با انگلیس ها می جنگید. ایشان کسی ازشان پرسیده بود: اگر واقعا کسی بیاید و به شما خبر بدهد که یک هفته دیگر از دنیا می روی، در طول این یک هفته چه کار می کنید؟ ایشان فرمودند: هر کاری که تا بحال انجام میدادم. یعنی اینقدر آمادگی دارم که اگر بدانم یک هفته دیگر میمیرم آنطور نیست که روند زندگی ام را تغییر دهم.
دیگر خصوصیتی که امیر المومنین علی علیه اسلام برای فرزند معصومشان، نه بلکه برای فرزند نمادینشان ذکر کرده است این است که فرمودند: فرزندی که آماج مصیبت ها و آفات است. واقعا هم همینطور است. مگر می شود دنیا بی بلا باشد. خوبی بلا این است که تعلق به دنیا کم می شود.
دیگر خصوصیت، فرزندی که غرور داد و ستد می کند. مقصود از غرور فریب است. خیلی چیزها آب نیست بلکه سراب است و فریب و انسان را گول می زند. خداوند در سوره حدید فرمودند: “حیات دنیا چیزی نیست جز مطاع غرور” از جمله مصادیق فریب و غرور دنیا که خیلی ها به آن مبتلا هستند این است که، این دنیا که قرار بود مسافر خانه باشد را تبدیل کرده اند به منزل و همش به اینجا می رسد.
مولوی تشبیه زیبایی دارد که می گوید: دنیا مانند حمام می ماند. حمام دو رو دارد. یک روی حمام این است که آدم ها می روند در آن و تمیز می شوند و روی دیگرش این است آن کثافاتی شسته می شود و به جوی می رود، یک عده می آیند و آن کثافات را داد و ستد می کنند.
این جهان جادوست و ما هم تاجریم / که در او مهتا ب پیموده خریم
این از مصادیق بزرگ فریب دنیا است که آدم جای باقی و فانی را جا بجا ببیند.
مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی می گفتند: دنیا مانند شهر فرنگ می ماند. همش تصاویر تغییر می کند و ما را مشغول می کند و ناگهان تاریک می شود و به دیار ظلمات می رویم.
امام سجاد علیه السلام در یکی از دعاهایشان می فرمایند: خدایا کایر بکن که من نچسبم به دار الغرور و بتوانم تو جهم به دارالخلود باشد.
به نظر بنده تمام این خصوصیاتی که امیرالمومنین علی علیه السلام برای فرزندشان ذکر می کنند را می توان در یک جمله خلاصه کرد. از پدری که با تجربه است و جنس دنیا را شناخته است به فرزندی که در این دنیا است و اسیر است. تمام آن 14 مورد در اسارت خلاصه می شود و می توان در 8 مرود خلاصه کرد؛
به فرزندی که اسیر است. یا اسیر آرزوها و آمال طولانی و یا اسیر مرگ و یا اسیر بیماری و یا اسیر زمان و یا سایر دنیا و اسیر غرور و فریب دنیا است و اسیر غم دنیا و اسیر امیال سرکش دنیا است.
این فرزندی که اسیر است در این دنیا و همه ما در واقع اسیر هستیم، این فرزند باید چه کار کند؟ کسی نمی تواند ادعا کند که اسیر این مورد نیست. دنیا جنسش اسارت است و ماهیتش را هم ما می توانیم تغییر دهیم. این عالم دنیا را هم نمی توان حذف کرد و ما بالاخره باید از این دنیا عبور کنیم و به آخرت برسیم.

ادامه »

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ق.ظ ]