توقیع شریف
در روایت توقیع شریف آمده:
«وَ أما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواۀ اُحادیث فانهم حجتی علیکم و أنا حجۀ الله علیکم»
اما در رویدادهای جدید به راویان حدیث ما مراجعه کنید، آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدایم.
صاحب جواهر می¬فرماید:
این روایت، ظهور شدید دارد در اینکه آنچه امام معصوم (ع) در آن حجت است، فقیه نیز به همان صورت حجت است، و از اموری که معصوم (ع) در آن حجت است اجرای حدود است.

مقبولۀ ابی خدیجه
دلیل چهارم قائلین به جواز اجرای حدود در عصر غیبت، مقبوله أبی خدیجه است. این شخص دو روایت نقل کرده است که مرحوم صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه یکی از آنها را چنین نقل کرده است:
«صدوق باسناده عن احمد بن عائذ بن حبیب الأحمسی البجلّی الثقه عن أبی خدیجه سالم بن مکرم الجّمال قال:
قال أبوعبدالله جعفر بن محمدالصادق «علیه السلام»
«إیّاکم أن یُحاکِمَ بَعضُک بعضاً إلی أهل الجور و لکن انظروا إلی رجُلٍ منکم یعلم شیئاً من قضایانا فاجعلوه بینکم فإنّی قد جَعَلته قاضیاً فتحاکَموا الیه»
صدوق به سندش از احمد بن عائذ بن حبیب الا حمسی البجلی که راوی ثقه می باشد از ابی خدیجه سالم بن مکرم الجمال گفت:
که امام صادق (ع) فرموده: بر شماست اینکه حکم کنند بعضی از شما بعضی را به اهل جور، ولی نگاه کنید به مردی که از شما علم دارد و خبر دارد چیزی را از قضیه های ما، پس چنین شخصی را بین خودتان قاضی قرار بدهید، زیرا من او را برای شما قاضی قرار دادم، پس محاکمه را پیش او ببرید.
صاحب جواهر می¬فرماید:
این روایت جواز اجرای حدود در زمان غیبت را می¬رساند.

مقبولۀ عمر بن حنظله
دلیل پنجم، دلیل دیگری بر این مدعاست، صاحب جواهر «رحمۀ¬الله» از این حدیث بر جواز اقامه حدود د زمان غیبت استدلال کرده است.
این حدیث در کتاب کافی چنین نقل شده است:
محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن محمد بن الحسین عن محمد بن عیسی عن صفوان بن یحیی عن داود بن الحسین عن عمر بن حنظله قال: سألت أبا عبدالله (ع) عن رجلین من اصحابنا بینهما منازعۀ فی دین أو میراثٍ فتحاکما إلی السُّلطان و إلی القضاۀ أیَحِّلُّ ذلک، قال من تحاکم إلیهم فی حق أو باطل فإنّما تحاکم إلی الطاغوت و ما یحکم له فإنما یأخذ سحتاً و إن کان حقّاً ثابتاً لانّه أَخَذَه بحکم الطاغوت و قد أمرالله أن یکفر به. قال: الله تعالی یریدون أن یتحاکموا إلی الطاغوت و قد أمروا أن یکفروا به.
قلت: فکیف یصنعان قال: ینظران إلی من فان منکم مِصَّل قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف أحکامنا فلیرضوا به حکما فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً فإذا حکم بحکما فلم یقبله منه فإنما استخفَّ بحکم اللهِ و عَلَینا رَدَّ و الرَّادُّ عَلینا الرّادُّ علی الله و هو علی حدَّ الشِّرکِ بالله.
قلت: فإن کان کلَّ رجلٍ اختار رجلاً من أصحابنافرضیا أن یکونا النّاظرین فی حقهما واختلفا فیما حکما و کلاهُما اختلفا فی حدیثکم؟
قال: الحُکم ما حکم به أعدلهما و أفقههما و أصدقهما فی الحدیث و اُرعهما و لایلتفت إلی ما یحکم به¬الآخرُ قال: قلت فإنّهما عدلان مرضیان عند أصحابنا لایفضل واحدٌ منهما علی¬الآخر قال فقال: ینظر إلی ماکان من روایتهم عنّا فی ذلک الّذی حکما به المجمع علیه من أصحابک فیؤخذَ به من حُکمِنا و یترَکُ الشاذُّ الّذی لیس بمشهورٍ عند أصحابک فإنَّ المجمع علیه لاریب فیه.
محمدبن یعقوب از محمدبن یحیی از محمدبن حسین از محمدبن عیسی از صفوان بن یحیی از داود بن الحصین از عمر بن حنظله گفت: سؤال کردن از امام صادق (ع) از دو مرد از اصحاب ما «شیعه» که بین آنها درباره قرض یا میراث نزاعی بوده پس محاکمه را پیش سلطان یا قضات بردند. آیا حلال است چنین کاری؟
امام فرمود: کسی که محاکمه را به سوی آنها ببرد چه حق باشد چه باطل، محاکمه را پیش طاغوت برده است و حکمی که به نفع او شود باطل است اگرچه حق با او باشد. زیرا آن کس حکم طاغوت را گرفته است، در حالیکه خدا امر کرده که به طاغوت کافر شوند. خداوند فرموده: بعضی می¬خواهند محاکمه را به طاغوت ببرند در حالیکه امر شده¬اند که به طاغوت کفر بورزند.
می¬گوید: پرسیدم از امام پس چکار کنند این دو نفر؟ فرمود: نگاه کنند به کسی که در بین شما می¬باشد، یعنی کسی¬که حدیث ما را روایت می¬کند و در حلال و حرام ما نظر می¬کند و احکام ما را می¬شناسد. پس راضی شوند به حکم چنین کسی، و من هم چنین کسی را بر شما حاکم قرار دادم، پس اگر چنین کسی به حکم ما حکم کند، و آن فرد پذیرفت، پس او حکم خدا را سبک شمرده است. و کسی که رد می¬کند بر ما. در اصل حرف خدا را رد کرده است و آن در حد شرک به خداست. پرسیدم از امام، پس اگر مردی باشد که مردی از اصحاب ما را اختیار کند و راضی باشند که آنها نظاره¬گر حق آن دو نفر باشند و آن دو در چیزی که حکم کرده¬اند اختلاف پیدا کنند و هر دو در سخن شما اختلاف پیدا کردند، امام فرمود: حکم آن است که عادل-ترین آنها و فقیه¬ترین آنها و راستگوترین آنها و باتقواترین آنها صادر کند و به چیزی که دیگری حکم کرده متوجه نباشد. می-گوید: به امام گفتم: پس اگر هر دو عادل بودند و هیچ¬کدام بر دیگری برتری نداشت در آن موقع چکار کنیم؟ امام فرمود: دقت کنید در روایت آنها که کدام از ماست.
آن روایتی که بر آن حکم کرده¬اند و شیعیان بر آن اجماع کرده¬اند.
پس آن روایت را بگیرند و روایتی که نادر و کم است، «یعنی رواتی که مشهور نیست» ترک شود. در حالیکه روایتی که اجماع بر آن شده شک بر آن نیست.

روایات دال بر ترغیب اجرای حدود
روایات فراواتی وجود دارد که بر اصل اجرای حدود ترغیب دارند که در اینجا یک نمونه آن را ذکر می¬کنیم:
سکونی از امام صادق (ع) نقل می¬کند که آن حضرت فرمودند:
قال رسول الله (ص): إقامۀ حَدِّ خَیرُ مِن مَطَرٍ أربعین صَباحاً.
رسول خدا (ص) فرمود: اقامه حدود بهتر از باران چهل روز است.
و در روایت دیگری هم آمده است که:
«لَاِقامَۀ الحدِّ لله أنفَعُ فی الأرض من المطر أربعین صباحاً».
اقامه حد برای خدا پرنفع¬تر است از زمین پر از باران چهل روز.
که همۀ این روایات به اهمیت و ضرورت اجرای حدود تأکید دارند.

عدم جواز تعطیلی حدود
روایت اول
عن علی (ع): إنَّه کَتَبَ إلی رُفاعۀ أقم الحدود فی القریب یجتَنَبِها البعید لا تَطُّلَ الدِّماءُ وَ لا تُعَطُّلُ الحدود.
از امام علی (ع) است: که او نوشت نامه¬ای به رُفاعه، که حدود را در نزدیک اقامه کن و از دور بودن حدود اجتناب کن. خون را طولانی نکن و حدود را معطل نکن. در این روایت امام علی (ع) به یکی از واجباتی که در هر زمان باید انجام شود امر کرده¬اند و ما نمی¬توانیم بگوئیم حضرت در این سخن خویش به صورت خصوصی اجازۀ اقامه حدود را برای رُفاعه صادر کرده است.
در کتاب شریف کافی مرحوم کلینی روایت صحیحی را چنین نقل کرده است:
«علی بن ابراهیم عن أبیهِ عن ابن محبوب عن علی بن حمزۀ عن أبی بصیر عن عمران بن میثم أو صالح بن میثم عن أبیه قال: أَتَت إمرأۀ مُحجُّ أمیرالمؤمنین «علیه السلام» فقالت: یا أمیرالمؤمنین أنّی زنیتٌ فطهِّرنی طَهَّرَکَ اللهُ. فإنَّ عذاب الدُّنیا أیسر من عذاب الآخره الّذی لا ینقطع …»
زن بارداری خدمت علی (ع) آمد و گفت: من زنا کرده¬ام مرا پاک کنید که تحمل عذاب دنیا آسان¬تر از عذاب آخرت است.
امام فرمودند: آیا شوهر داری؟ گفت: بله، امام فرمودند: آیا هنگام زنا، شوهرت حاضر بود یا نه: گفت: او حاضر بود و من به او دسترسی داشتم، سپس فرمودند: برو وضع حمل کن و سپس بیا.
آن زن بعد از وضع حمل آمد، ولی حضرت تجاهل فرمودند؛ و زن عرض کرد، مرا پاک کنید. امام همان سؤال¬های قبلی را تکرار کردند، سپس فرمود: دو سال بچه را شیر بده و بیا. آن زن رفت و حضرت به پیشگاه خدا عرض کرد: «خدایا تا به حال دو مرتبه اقرار نموده است». بعد از دو سال دوباره زن به خدمت امام علی (ع) آمد و عرض کرد مرا پاک کنید. امام بار دیگر تجاهل کردند و همان سؤال¬های قبلی را تکرار نمودند و سپس فرمودند: برو زمانیکه فرزندت بالغ شد برگرد. آن زن رفت و امام (ع) به خدا عرض کرد: خدایا، این اقرار سوم این زن است. آن زن بعد از جلسه سوم گریه می¬کرد و از محضر امام علی (ع) خارج شد. شخصی به نام عمر بن حریث او را دید و پرسید: چرا گریه می¬کنی؟ آن زن ماجرا را بیان کرد و گفت: می¬ترسم مرگم فرا برسد و من پاک نشده باشم. آن مرد به زن گفت: من کفالت فرزند تو را می¬پذیرم و تو خدمت امام (ع) برس، سپس، برای مرتبه چهارم مراجعه نمود و وعده آن شخص را بیان کردو حضرت تجاهل نمودند و همان سؤال¬های قبلی را تکرار کردند. بعد از جواب آن زن سر مبارک خویش را به سوی آسمان نمودند و عرض کرد:
«اللهمَّ إنَّه قَد ثَبَتَ لک علیهما أَربعۀ شهادات و إنَّکَ قد قلت لنبیک فیما أخبرته من دینک یا محمد من عطَّلَ حداً من حدودی فقد عاندنی و طلب بذلک مضادتی، اللهم فإنی غیر معطَّلٍ حدودک و لا طالِبِ مضادَّ تَکَ و لا مضیع لأحکامک» خدایا، ثابت شد برای تو که بر علیه این زن چهار شهادت داده شده، خداوندا تو به پیامبر خودت فرمودی: کسی که حدی از حدود مرا تعطیل کند با من دشمنی نموده و به این وسیله ضدیّت و مخالفت با من را طلب نموده¬ است.
خدایا، من در مقام تعطیلی حدود تو نیستم و طالب دشمنی و ضدیت با تو نیستم و نمی¬خواهم تو را ضایع کنم بلکه مطیع تو و سنت نبی تو هستم.
این حدیث می¬گوید: تعطیل کردن حدود الهی، علاوه بر اینکه از محرمات الهی است، بلکه از حرامهای بسیار شدید است و موجب مخالفت و ضدیّت با خداوند متعال می¬شود.
و از این حدیث نیز استفاده می¬شود که اقامه حدود اختصاص به زمان حضور ندارد.

 

صفحات: 1 · · 3

موضوعات: گلچین  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...