نرجس
 
   



تفاخر ممنوع!!!!

تفاخر ممنوع!


علت برتری مردان نسبت به زنان به دلیل ویژگی‌هایی است که مردان از آن بهره‌مند گردیده‌اند تا بتوانند بر اساس آن به وظیفه اداره شئون خانواده بپردازند. در واقع این برتری یک وظیفه است که مردان مکلف‌اند براساس عدالت و معروف آن ‌را به انجام رسانند نه یک امتیاز همه جانبه که منشأ تفاخر و نادیده انگاشتن حقوق زنان گردد.
فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

احساس برتری نسبت به دیگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار کردن را فخر فروشی می گویند که از صفات مذموم و نکوهیده بوده و در روایات از آن نکوهش شده است. در حدیثی از امام باقر علیه السّلام آمده است: «تعجب می کنم از شخص متکبر فخرفروشی که آغازش نطفه و انجامش مرداری گندیده است». (الکافی، کلینی، ج ۲، ص ۳۲۹) در حدیثی دیگر از آن حضرت، فخرفروشی به نسب از اعمال جاهلیت برشمرده شده است. (وسائل الشیعة، ج۱۶، ص ۴۳)
البته باید در نظر داشت که فخرفروشی چنانچه در بردارنده توهین مؤمنی باشد، حرام است؛ چنان که از محرمات احرام ، فسوق است. برخی فخرفروشی را از مصادیق فسوق دانسته‌اند.
ما در این نوشتار به سه مطلب مهم دربارۀ فخرفروشی اجمالا اشاره می کنیم:
1ـ رابطۀ فخرفروشی با غیبت چیست؟
آنچه مورد نهی قرآن است؛ در یک شرایط مساوی در جامعه دینی است که برخی برای تضعیف و تحقیر هم‌نوعان و برادران دینی خود اقدام به خود نمایی کنند که این صفت شیطانی و فرعونی است.
برخى از مردم به خاطر مباهات و فخر فروشى مبتلا به غیبت مى‏شوند، یعنى براى اینكه اظهار وجود كنند و فضل و كمال خود را به رخ بكشند دیگران را كوچك مى‏شمارند و از آنان بدگویى مى‏كنند و با گفتن جملاتى از این قبیل كه فلان كس چیزى نمى‏داند و چنین و چنان است با این هدف و انگیزه كه خود را از او بهتر معرفى كند، به گفتن عیوب وى مى‏پردازد، ولى از این نكته غفلت دارد كه این گونه برخورد علاوه بر اینكه نظر مردم را جلب نمى‏كند ممكن است عقیده آنها را نیز نسبت به او سست كند. این بیمارى (خودستایى و فخر فروشى) عامل بسیارى از گناهان كبیره مى‏تواند باشد كه یكى از آنها غیبت است.
بنابر این هرگز نباید انسان به بهانه تزكیه خویش (كه خود این تزكیه نیز از نظر اسلام نكوهیده است) از دیگران بدگویى كند و كسانى كه از طریق مباهات، دیگران را تحقیر مى‏كنند باید بدانند كه ممكن است در اثر غیبت آنان عدّه‏اى به شخص غیبت شونده بد بین شوند. بنابراین غیبت كننده علاوه بر اینكه براى جلب رضایت مردم ارزش و فضیلت خود را نزد خدا از دست مى‏دهد در روز قیامت نیز مردم نمى‏توانند او را از غضب الهى نجات دهند.
2ـ آیا فخرفروشی در آخرت نیز مانند دنیا ناپسند است؟
در قرآن کریم در ارتباط با فخرفروشی آمده است که خدا هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد: «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ». (لقمان، 18) این آیه در نهى از تکبر و تحقیر مردم است؛ یعنى کسانی که به علت تکبّر، مردم را تحقیر می‌کنند؛ خود را بزرگ می‌پندارند؛ در زمین از روى خودپسندى راه می‌روند و نازفروشی می‌کنند، خداوند چنین کسانى را دوست نمی‌دارد.
اما آنچه از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل شده -که من به شما در برابر دیگر امت‌ها مباهات و فخر می‌کنم- مربوط به روز قیامت است: «أَنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ- یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى بِالسِّقْط» (کافی، ج ‏5، ص 334) و همان‌گونه که می‌دانید فخرفروشی در آخرت مذموم و ناپسند نیست؛ چرا که بسیاری از این احکام دنیایی در آخرت جاری نیست، و آخرت محل مباهات نسبت به عمل‌کرد دنیا و دریافت پاداش است: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَه» (الحاقه، 19) پس کسى که نامه اعمالش را به دست راستش دهند (از شدّت شادى و مباهات) فریاد مى‌‏زند که (اى اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید!
غیبت كننده علاوه بر اینكه براى جلب رضایت مردم ارزش و فضیلت خود را نزد خدا از دست مى‏دهد در روز قیامت نیز مردم نمى‏توانند او را از غضب الهى نجات دهند.
لذا با آن‌که به رخ کشیدن فضایل در حالت عادی، به ویژه اگر از باب تکبر باشد، امری ناشایست است، اما در مواردی همچون راهنمایی جامعه در انتخاب رهبرانی بافضیلت، ممکن است که این فضایل برای عموم بیان شود، بدون آن‌که نشانی از تکبر در گوینده وجود داشته باشد. نیز در روابط و معادلات جهانی، کشورها معمولاً به داشته‌ها و سوابق علمی و فرهنگی خود در برابر دیگران مباهات کرده و آنها را رخ دیگران می‌کشند که اینها نمی‌تواند مصداق نهی قرآنی باشد.
آنچه مورد نهی قرآن است؛ در یک شرایط مساوی در جامعه دینی است که برخی برای تضعیف و تحقیر هم‌نوعان و برادران دینی خود اقدام به خود نمایی کنند که این صفت شیطانی و فرعونی است.
3ـ آیا مطرح نمودن برتری مردان نسبت به زنان در قرآن موجب تحقیر زن و فخر فروشی مرد نمی‌گردد؟
مسئله برتری مردان بر زنان در آیاتی از قرآن کریم مطرح گردیده است. طرح این موضوع به معنای برتر دانستن مردان در تمام جنبه‌ها نمی‌باشد. طبق نظر بسیاری از علما و مفسران علت برتری مردان نسبت به زنان به دلیل ویژگی‌هایی است که مردان از آن بهره‌مند گردیده‌اند تا بتوانند بر اساس آن به وظیفه اداره شئون خانواده بپردازند. در واقع این برتری یک وظیفه است که مردان مکلف‌اند براساس عدالت و معروف آن‌را به انجام رسانند نه یک امتیاز همه جانبه که منشأ تفاخر و نادیده انگاشتن حقوق زنان گردد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-07-14] [ 09:54:00 ق.ظ ]




تزکیه حتی مقدم بر نماز ویاد خدا!!!!!!!!

تزكیه اخلاق، حتی مقدم بر نماز و یاد خدا!


یكى از اهداف اصلى بعثت پیامبراسلام صلى الله علیه و آله تزكیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است; و حتى تلاوت آیات الهى و تعلیم كتاب و حكمت كه در آیات قرآن به آن اشاره شده است مقدمه اى است براى مسئله تزكیه نفوس و تربیت انسانها; همان چیزى كه هدف اصلى علم اخلاق را تشكیل مى دهد.
فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

اصولا زمانى انسان شایسته نام انسان است كه داراى اخلاق انسانى باشد و در غیر این صورت حیوان خطرناكى است كه با استفاده از هوش سرشار انسانى همه چیز را ویران مى كند، و به آتش مى كشد; براى رسیدن به منافع نامشروع مادى جنگ به پا مى كند، و براى فروش جنگ افزارهاى ویرانگر تخم تفرقه و نفاق مى پاشد و بى گناهان را به خاك و خون مى كشد! آرى! او ممكن است به ظاهر متمدن باشد ولى در این حال حیوان خوش علفى است كه نه حلال را مى شناسد و نه حرام را! نه فرقى میان ظلم و عدالت قائل است و نه تفاوتى در میان ظالم و مظلوم!
به همین دلیل یكى از اهداف اصلى بعثت پیامبراسلام صلى الله علیه و آله تزكیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است; حتى مى توان گفت تلاوت آیات الهى و تعلیم كتاب و حكمت كه در آیات قرآن به آن اشاره شده است مقدمه اى است براى مسئله تزكیه نفوس و تربیت انسانها; همان چیزى كه هدف اصلى علم اخلاق را تشكیل مى دهد.
اهمیت اخلاق در قرآن
خداوند بزرگترین معلم اخلاق و مربی نفوس انسانی و منبع تمام فضائل است، و قرب و نزدیکی به خدا جز از طریق تخلق به اخلاق الهی مکان پذیر نیست! بنابراین، هر فضیلت اخلاقی رابطه ای میان انسان و خدا ایجاد می کند و او را گام به گام به ذات مقدسش نزدیکتر می سازد.
در قرآن کریم، بعثت پیامبرى كه مربى اخلاقى و معلم كتاب و حكمت است به عنوان نعمتى عظیم از ناحیه خداوند شمرده است; این نیز دلیل دیگرى بر اهمیت اخلاق است.
به طور کلی تاكیدهاى پى در پى و بى نظیر قرآن بر اخلاق دلیل روشنى است بر اهمیتى كه قرآن مجید براى پرورش اخلاق و تزكیه نفوس قائل است و گویى همه ارزشها را در این ارزش بزرگ خلاصه مى كند و فلاح و رستگارى و نجات را در آن مى شمرد.
تا جایی که حتی در آیاتی از قرآن تزكیه اخلاق مقدم بر نماز و یاد خدا ذكر شده كه اگر تزكیه نفس و پاكى دل و صفاى روح در پرتو فضائل اخلاقى نباشد نه ذكر خدا به جا مى رسد و نه نماز روحانیتى به بار مى آورد.
چرا مسائل اخلاقی در زمان ما مهمتر است؟
مسائل اخلاقى در هر زمان از اهمیت فوق العاده اى برخوردار بوده، ولى در عصر و زمان ما اهمیت ویژه اى دارد، زیرا:
1ـ از یك سو عوامل و انگیزه هاى فساد و انحراف در عصر ما از هر زمانى بیشتر است و اگر در گذشته براى تهیه مقدمات بسیارى از مفاسد اخلاقى هزینه ها و زحمتها لازم بود در زمان ما از بركت پیشرفت صنایع بشرى همه چیز در همه جا و در دسترس همه كس قرار گرفته است!
2ـ از سوى دیگر، با توجه به این كه عصر ما عصر بزرگ شدن مقیاسهاست و آنچه در گذشته بطور محدود انجام مى گرفت در عصر ما به صورت نامحدود انجام مى گیرد، قتل و كشتار انسانها به بركت وسائل كشتار جمعى، و مفاسد اخلاقى دیگر به كمك فیلمهاى مبتذلى كه از ماهواره ها در سراسر دنیا منتشر مى شود و اخیرا كه به بركت اینترنت هرگونه اطلاعات مضر در اختیار تمام مردم دنیا قرار مى گیرد، مفاسد اخلاقى بسیار گسترش پیدا كرده و مرزها را در هم شكسته و تا اقصا نقاط جهان پیش مى رود تا آنجا كه صداى بنیانگذاران مفاسد اخلاقى نیز درآمده است. اگر در گذشته تولید مواد مخدر در یك نقطه، یك روستا و حداكثر شهرهاى مجاور را آلوده مى كرد امروز به كمك سوداگران مرگ به سراسر دنیا كشیده مى شود.
3ـ از سوى سوم، همان گونه كه علوم و دانشهاى مفید و سازنده در زمینه هاى مختلف پزشكى و صنایع و شؤون دیگر حیات بشرى گسترش فوق العاده اى پیدا كرده، علوم شیطانى و راهكارهاى وصول به مسائل غیرانسانى و غیراخلاقى نیز به مراتب گسترده تر از سابق شده است به گونه اى كه به دارندگان فساد اخلاق اجازه مى دهد از طرق مرموزتر و پیچیده تر و گاه ساده تر و آسانتر به مقصود خود برسند. در چنین شرایطى توجه به مسائل اخلاقى و علم اخلاق از هر زمانى ضرورى تر به نظر مى رسد و هرگاه نسبت به آن كوتاهى شود فاجعه یا فاجعه هایى در انتظار است.
اخلاق در سخن بزرگان دین:
در آیاتی از قرآن تزكیه اخلاق مقدم بر نماز و یاد خدا ذكر شده كه اگر تزكیه نفس و پاكى دل و صفاى روح در پرتو فضائل اخلاقى نباشد نه ذكر خدا به جا مى رسد و نه نماز روحانیتى به بار مى آورد.
در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است که فرمودند: خداوند سبحان فضائل اخلاقی را وسیله ارتباط میان خودش و بندگانش قرار داده، همین بس که هر یک از شما دست به اخلاقی بزند که او را به خدا مربوط سازد. (تنبیه الخواطر ص 362)
به تعبیر دیگر، خداوند بزرگترین معلم اخلاق و مربی نفوس انسانی و منبع تمام فضائل است، و قرب و نزدیکی به خدا جز از طریق تخلق به اخلاق الهی مکان پذیر نیست! بنابراین، هر فضیلت اخلاقی رابطه ای میان انسان و خدا ایجاد می کند و او را گام به گام به ذات مقدسش نزدیکتر می سازد.
زندگی پیشوایان دینی نیز سرتاسر بیانگر همین مساله است که آنها در همه جا به فضائل اخلاقی دعوت می کردند، و خود الگوی زنده و اسوه حسنه ای در این راه بودند.
اخلاق فردی و اجتماعی

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:51:00 ق.ظ ]




اگر دعوت شدی بپذیر....

اگر دعوت شدی بپذیر!


پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «کسی که به خاطر خودنمایی غذایی به مردم بخوراند، خداوند همانند آن غذا را از صدید جهنم به وی خواهد خوراند. و آن غذا را آتشی در شکمش می گرداند تا آن که از قضاوت میان مردم فارغ گردد». (وسائل الشیعه ج 24 ص 312)
فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

اصل میهمانی، از جمله اموری است که شرع و عقل مهر تأییدی بر نیک بودن آن زده‌اند. در روایات اسلامی، توصیه‌های بسیاری پیرامون میهمانی وجود دارد تا اندازه‌ای که گفته شده؛ اگر شخصی روزه مستحبی دارد و مؤمنی او را دعوت به غذا کرد، روزه خود را بخورد؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر برادر مسلمانی غذایی را که با زحمت تهیه کرده و انسان روزه‌دارى را به خوردن آن دعوت کند، چه ایرادی دارد که او هم بپذیرد و افطار نماید» (راوندی کاشانی، فضل الله بن علی، النوادر، ص 35)
همچنین پیامبر (صلی الله علیه و اله) به امام علی (علیه السلام) سفارش می‌کند که «دعوت به مهمانی را بپذیر، هرچند نیاز باشد مسافتی طولانی راه بروی» (شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 361)
برخی از دستورات، پیرامون آداب و وظایف میهمان است. این وظایف گاه جهت شأن میزبان و گاه جهت شأن میهمان می‌باشد. ما در این نوشتار وظایف مهمان و همچنین خیر و برکت مهمان را اجمالا بررسی می کنیم:
وظایف مهمان
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وقتی خداوند اراده کند که به بنده ای خیر عنایت کند، هدیه ای را به سوی او می فرستد». مردم سؤال کردند: «آن هدیه چیست؟!» حضرت فرمود: «مهمان! با رزقش وارد می شود و با رفتنش، گناهان اهل خانه را می برد». (مستدرک ‏الوسائل، ج۱۶، ص۲۵۸٫)
مهمان نیز به نوبه خود نسبت به میزبان وظایفی دارد.
1ـ اطلاع دادن به میزبان: هر گاه فردی قصد مهمان شدن در منزل کسی را داشته باشد باید از قبل به وی اطلاع دهد یا حداقل زمانی به منزل شخص برود که مهیا ساختن بساط مهمانی برای صاحب خانه میسر باشد زیرا اگر فرد بدون هماهنگی در زمانی که فرصت چندانی برای تهیه غذا نیست به خانه کسی برود چه بسا میزبان خود را برای تهیه غذا به دردسر و مشکل مواجه سازد و در نتیجه جلوی مهمان احساس شرمندگی نماید.
2ـ در وقت معین و مقرر حاضر شود: مهمان نباید مهمانی رفتن را با تأخیر بیندازد که صاحب خانه و مهمان دیگر در انتظار بمانند. همان‌طور که اگر موقع معینی را تعیین کردند نبایستی زودتر از به مهمانی برود زیرا ممکن است در آن لحظه میزبان آمادگی استقبال و پذیرایی نداشته باشد و در نتیجه شرمسار می‌شود.
3ـ هر جا صاحب خانه اشاره کرد بنشیند: مهمان هرگز نباید در مورد مکان نشستن جربحث کند و هر جایی را که برای او پیشنهاد شد آن جا بنشیند چرا که ممکن است خود مهمان جایی را انتخاب کند که مشرف به نقاط حساس خانواده مانند آشپزخانه باشد یا ساکنین منزل را دچار سختی کند بنابراین پیشنهاد میزبان را اطاعت نموده و احترامش را پاس بدارد و همان‌جا که به او گفته می‌شود بنشیند.
4ـ پرهیز از تجسس در مهمانی: هرگاه وارد منزل یکی از دوستان خود می‌شود نباید همچون جاسوس‌ها به کنجکاوی گوشه و کنار منزل بپردازد. به هیچ عنوان صندوق، کیف، بسته، پرونده یا چیز نهفته و طبقه‌بندی شده‌ای را باز نکند زیرا چنین عملی خلاف تعهد و امانتی است که میزبان بر دوش مهمان گذاشته است مهمان نباید موازین مهمانی را زیر پا بگذارد و از حسن اعتماد میزبان سوءاستفاده کند.
5ـ تقاضای دشوار از میزبان نکند: یکی از وظایف مهمان این است که اگر میزبان وضع خوبی ندارد و قدرت مالی او ضعیف است از او تقاضای غذایی غیر از آنچه برایش می‌آورند نکند حتی اگر می‌داند میزبان غذای مورد علاقه‌اش را تهیه می‌کند باز هم از نظر اخلاقی و عرفی این تقاضا درست نیست.
6ـ به نوع غذا اهمیت ندهد: در بین مردم این طور جا افتاده که اگر کسی را به مهمانی دعوت کردند یعنی اینکه برای او غذای لذیذی تهیه کرده‌اند و دعوت کردن فقط برای خوردن است. وقتی از مهمانی برگشت اولین سؤالی که از او پرسیده می‌شود این است که چه غذایی درست کرده بودند؟ هدف از پذیرفتن دعوت و مهمانی رفتن نباید پر کردن شکم و لذت جسمانی و نوع غذا باشد بلکه هدف باید امور معنوی و نزدیکی به خدا از این طریق باشد.
برکت های مهمان در روایات:
همچنین پیامبر (صلی الله علیه و اله) به امام علی (علیه السلام) سفارش می‌کند که «دعوت به مهمانی را بپذیر، هرچند نیاز باشد مسافتی طولانی راه بروی» (شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 361)
**پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وقتی مهمان وارد خانه ای می شود، به همراه او، رزقش هم از آسمان فرو می آید. وقتی مشغول غذا خوردن شد، خداوند متعال، گناهان اهل خانه را می بخشد». (وسائل ‏الشیعة، ج۲۴، ص،۳۱۷٫)
**پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «هیچ مهمانی وارد خانه ای نمی شود، مگر آن که رزقش را به همراه خواهد آورد». (وسائل ‏الشیعة، ج۲۴، ص،۳۱۷٫)
**پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وقتی خداوند اراده کند که به بنده ای خیر عنایت کند، هدیه ای را به سوی او می فرستد». مردم سؤال کردند: «آن هدیه چیست؟!» حضرت فرمود: «مهمان! با رزقش وارد می شود و با رفتنش، گناهان اهل خانه را می برد». (مستدرک ‏الوسائل، ج۱۶، ص۲۵۸٫)
** پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «هر خانه ای که مهمان وارد آن نشود، ملائکۀ خداوند هم وارد آن نمی شود». (مستدرک ‏الوسائل، ج۱۶، ص۲۵۸٫)
زنگ خطر!!
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «کسی که به خاطر خودنمایی غذایی به مردم بخوراند، خداوند همانند آن غذا را از صدید جهنم به وی خواهد خوراند. و آن غذا را آتشی در شکمش می گرداند تا آن که از قضاوت میان مردم فارغ گردد». (وسائل الشیعه ج 24 ص

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ق.ظ ]




حکایاتی خواندنی از شیخ جعفر شوشتری

* شنیده شده كه مرحوم شهید ثالث می فرمود كه مرحوم شیخ جعفر شوشتری وارد قزوین شد و در منزل برادر شهید ثالث، حاجى ملا محمد صالح منزل كرد و آن مكان مشتمل بود بر بوستان پس هر یك به جایى خوابیدند و من هم در گوشه آن باغ خوابیدم چون پاسى از شب گذشت دیدم كه شیخ مرا صدا می كند كه برخیز و نماز شب بپا كن. عرض كردم بلى برمی خیزم. و شیخ از کنار من گذشت و من دیگر بار خوابیدم ناگاه دیدم كه احوالم متغیر شد و درد دلى به من عارض شد و از شدت درد بیدار شدم متوجه شدم كه تغییر احوالم به جهت شنیدن صدایی است كه شنیده می شود و از شنیدن آن بسیار ملول شدم و به دنبال آن روانه شدم. وقتی به نزدیك صدا رسیدم دیدم كه جناب شیخ با نهایت تضرع و زارى و گریه و بیقرارى به مناجات مشغول است. پس صداى آن جناب چنان تاثیرى در من گذاشت كه از آن شب تا بحال كه بیست و پنج سال از آن مسئله می گذرد هر شب برمی خیزم و به مناجات با قاضى الحاجات اشتغال دارم.

* میرزاى نورى(ره) در مستدرك مى نویسد: سید مرتضى نجفى كه مرد عادل و با تقوا و مورد اعتمادى است و در اوائل عمرش شیخ جعفر را درك كرده بود به من گفت، روزى شیخ جعفر براى نماز ظهر تاخیر كرد و به مسجد نیامد، مردم كه از آمدن شیخ ناامید شدند؛ نماز را به فرادا خواندند.
زمانی نگذشته بود كه شیخ وارد مسجد شد، و با ناراحتى مردم را سرزنش كرد كه چرا نماز را فرادا مى خوانید؟ مگر یك نفر عادل بین شما نیست كه به او اقتدا كنید؟ سپس مومنى را دید - كه تا اندازه اى امكانات مالى نیز داشت - نماز مى خواند. فورا به او اقتدا كرده، و به نماز ایستاد. مردم كه شیخ را دیدند به آن مومن اقتدا كرده همه پشت سر او ایستادند و اقتدا كردند. آن مومن بقدرى شرمنده شد كه نمى دانست چگونه نماز را تمام كند. پس‏ از اداى نماز ظهر كنار رفته به شیخ عرض كرد: باید نماز عصر را خود جناب عالى امامت كنید. شیخ خوددارى كرد، و او اصرار نمود تا این كه بالاخره شیخ گفت: حال كه اصرار مى كنى، اگر پولى بدهى كه همین جا بین فقرا تقسیم كنیم از امامت تو صرفنظر مى كنم. آن مرد پذیرفت و دویست شامى كه (پول رایج آن زمان بود) به شیخ پرداخت و شیخ جعفر قبل از شروع به نماز عصر دستور داد فقرا را جمع كنند و پولها را بین آنها تقسیم نمود، سپس به نماز ایستاد.

* از شخصیت بزرگی شنیدم كه روزی آیة‏الله‏ شیخ جعفر شوشتری(ره) با جمعی از تجار و مؤمنین، در كاروانسرایی نشسته بودند. مردم مسائل مذهبی را از ایشان می‏پرسیدند و شیخ پاسخ می‏داد. ناگاه دیدند به یك باره حال شیخ دگرگون شده، شروع به گریستن كرد.
همه حاضران تعجب كردند كه گریه ایشان برای چیست. سرانجام یك نفر پرسید: آقا گریه شما برای چیست؟ ایشان با دست به گوشه‏ای اشاره كرد كه در آنجا الاغی بود و تازه بار آن را به زمین گذاشته بود. سپس گفت: این الاغ را ببینید! من او را نگاه می‏كردم؛ دیدم پس از بارگیری به من نگاه می‏كند و با نگاه خود به می‏گوید: ای شیخ! ای عالم و ای انسان! دیدی من چگونه بارم را به سلامت به منزل رساندم، آیا تو هم بار خویش را، یعنی بار امانت را سالم به منزل رسانیدی؟ گریه‏ام برای این است كه یك حیوان چگونه می‏تواند با سربلندی بارش را به منزل برساند؛ اما من كه انسان هستم، نتوانم و در نتیجه، پیش مولایم سرشكسته هستم.

* از بزرگان شنیده‏ام كه آیة‏الله‏ شیخ جعفر شوشتری(ره) روزی برای اقامه نماز جماعت به مسجد رفته بودند. یكی از مؤمنین مبلغی از وجوهات شرعیه به محضرشان تقدیم داشت. معظم له بلافاصله اعلام فرمود هر كس نیازمند است، از این وجوه بردارد.
نیازمندان از آن وجوه شرعیّه بهره‏مند شدند. سپس سیدی با شتاب از راه رسید. پس از فهمیدن ماجرا، به محضر مرحوم شیخ شرفیاب شد و عرض حاجت نمود. آقا با كمال ادب فرمودند: آقا سیّد متأسفانه شما دیر تشریف آوردید، دیگر چیزی از آن پول‏ها باقی نمانده است. سید از شنیدن این سخن شدیدا آزرده شد و با كمال جسارت و بی‏ادبی، آب دهان خویش را به محاسن شیخ بزرگوار انداخت. با توجه به این كه این اهانت بسیار ناراحت كننده بود و اغماض از آن بسیار مشكل، حتی حاضران از مشاهده ماجرا بسیار متأثر و برآشفته شدند و می‏خواستد سیّد عاری از نزاكت را ادب كنند، ولی شیخ با كمال متانت از جا برخاست و نخست مردم را امر به خودداری و آرامش نمود، سپس دو گوشه دامنش را به دست گرفت و در بین صفوف جماعت به راه افتاد و فرمود هر كسی ریش شیخ را دوست می‏دارد، به این سید كمك كند.
مردم به احترام شیخ كمكهای فراوانی كردند و از حلم و تحمّل و بزرگوای شیخ تعجب نمودند. شیخ تمام پول‏ها را به سید بخشید و عذرخواهی نمود.
كم مباش از درخت سایه فكن هر كه سنگت زند، ثمر بخشش

* “محدث کاظمینی” در تکلمه، “محدث نوری” در دارالسلام و “محدث قمی” در فواید، به ذکر محاسن و فضائل اخلاقی و مراتب علمی به خصوص زهد و تقوای شیخ جعفر شوشتری پرداخته و صاحب ترجمه را کراماتی بر شمرده اند.
علامه نوری با حاج شیخ جعفر معاصر بود و حکایتی از زبان خود شیخ جعفر شوشتری نقل می فرماید. خلاصه آن که شوشتری پس از خاتمه درس از نجف به زادگاه خویش مراجعت می نماید. وی می گوید: مدتی مردم را از روی کتاب(تفسیر صافی محسن فیض) موعظه می نمودم و از روی کتاب روضة الشهدا برای آنها روضه می خواندم و از حفظ، بیانی نداشتم.
سالی بدین منوال گذشت و از این که ملای کتابی (از رو خواندن) بودم خیلی رنج می بردم. مایل بودم ناصحی نطاق و ذاکری شیوا و زبان آور باشم. به ائمه مخصوصا سالار شهیدان متوسل بودم و در عین حال تا نیمه شبها راه چاره می جستم تا به خواب فرو می رفتم.
سرانجام شبی در عالم رؤیا دیدم، که گویی در صحرای کربلا هستم و همانگونه که شنیدیم دو لشکر به روی هم صف بسته اند (صفی نابرابر) من خود را سریع به خیمه گاه حسینی(علیه السلام) رسانیدم، وارد خیمه شدم و سلام کردم. آن حضرت پس از التفاتی مرا به کنار خویش خواند و به حبیب بن مظاهر فرمود: حبیب برای میهمان عزیز آب که نداریم، با آن مختصر آرد و روغن، غذایی آماده ساز. حبیب برخاست و به دستور حضرت عمل نمود و من مختصری از آن غذا را خوردم و بیدار شدم و بعد از آن به برکت آن غذا، بدون کتاب سخنرانی می کردم.
که البته شایان ذکر است که ایشان از بهترین وعاظ جهان تشیع گردید

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:47:00 ق.ظ ]




آیا گریه بر امام حسین(علیه السلام) حق الناس را پاک می کند؟


یکی از زیبایی ها و برجستگی های مهم آموزه های اسلامی، توجه و اهتمام خاص به موضوع حق الناس است. فرهنگ اسلامی برای افراد، حقوق مشخصی را تعیین کرده، که هیچ کس نمی تواند بدون جهت متعرض آن حقوق شود. در اهمیت و جایگاه این حقوق همین بس که حتی کودکان غیر بالغ نیز در قبال این حقوق مسئول بوده، از این رو اگر باعث تضییع و از بین رفتن آن شوند ضامن جبران آن حقوق به شمار می آیند.
علی بیرانوند/کارشناس حوزه - بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

دامنه حق مردم بسیار گسترده است به طوری که جان، مال، و آبروی افراد را در بر می گیرد و هر چیزی که این موارد را در معرض تهدید و خطر قرار دهد موجب ضمان خواهد بود.
جایگاه و اهمیت حق الناس در فرهنگ اسلامی
رعایت توجه به حق الناس از چند جهت دارای اهمیت است، اول آنکه، حق الناس از جمله حقوق اسلامی است که علاوه بر حق افراد، حق الهی نیز در آن نهفته است؛ چرا که خدای متعال در آیات خود به رعایت آن سفارش نموده است، به همین جهت حق خداوند بر بندگان است که در رعایت آن اهتمام خاص داشته باشند و از طرفی حق اختصاصی افراد است که دیگران نباید متعرض آنها شوند. در مذمت و نکوهش تضییع حق مردم، همین بس که می تواند توفیق همراهی با امام معصوم(علیه السلام) را نیز از انسان سلب کند، کما اینکه در متون و منابع روایی از امام حسین(علیه السلام) این چنین نقل شده است: «عَن مُوسَى بنِ عُمِیر الأنصاری، عَن أبیه قَال: أَمَرَنِی حُسِین بن عَلی فَقال: نَاَد فِی النَّاس اَن لا یُقاتِلنَ مَعِی رَجُل عَلیه دَینُ فَاِنَّه لَیسَ مِن رَجُل یَموت وَ عَلیه دَین لا یَدع لَه وفاء الّا دَخَل النّار. فَقَام الیه رَجُل فَقَال: اِنَّ اِمرَأَتی تَکَفَّلتُ عنَّی. فَقَال: وَ مَا کَفاله اِمرأه وَ هَل تَقضی امرأه.[1] موسى بن عمیر الأنصاری، از پدرش این چنین نقل می کند که امام حسین(علیه السلام) این چنین بیان فرمودند: کسی که بدهکار است همراه من پیکار نکند؛ چرا که هیچ بدهکاری نیست که بمیرد و قرض خود را ادا نکرده باشد مگر آن که وارد آتش می شود. مردی برخاست و گفت: همسرم عهده دار آن شده است. فرمود: عهده داری زن چیست؟ آیا زن ادا می کند؟» در ادامه به بعضی از این حقوق اشاره می کنیم.
از جمله مصادیق بارز حق الناس ایجاد ضرر جانی و بدنی به دیگران است، بر اساس آموزه های اسلامی هیچ کس حق ندارد جان مسلمان، و یا ضرر و لطمه ای از قبیل ضرب و جرح به دیگری وارد کند؛ چرا که مصداق روشن ظلم و ستم به دیگران به حساب می آید. هر چند که ظلم شامل موارد قبلی نیز می شود
مصادیق حق الناس در آیات و روایات
1-در آبرو مردم خدشه وارد نکن: یکی از مواردی بسیار مهمی که آموزه های اسلامی برای آن ارزش فراوانی قائل شده و به هیچ کس اجازه لگد مال کردن آن را نداده اند، از بین بردن آبرو دیگران است. جایگاه و موقعیت دینی و اجتماعی دیگران یا به عبارتی از بین بردن آبروی مردم یکی از موارد مهم حق الناس است، که متأسفانه در جامعه دینی امروزی بسیاری از افراد آلوده به آن می باشند. سهم بسزایی از این تضییع حقوق توسط زبان صورت می گیرد، عضو کوچک و مفیدی از انسان که می تواند ابزار تحصیل قرب خدای متعال باشد، متأسفانه تبدیل به وسیله ایی برای برپایی و گرم کردن مجالس غیبت و تهمت و ناسزاگویی و تخریب دیگران شده است. در مذمت یکی از این افعال غیر اخلاقی در روایتی از امام حسین(علیه السلام) این چنین نقل شده است: حضرت به مردى كه در حضور ایشان از دیگرى غیبت مى كرد، فرمود: اى فلان! از غیبت كردن دست بردار كه غیبت خورش سگ هاى جهنّم است».[2] بالاتر از این سخن را خدای متعال در قرآن کریم بیان می فرماید: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یَأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَكَرِهْتُمُوه؛[سوره حجرات، آیه 12] و هیچ یك از شما دیگرى را غیبت نكند، آیا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر كراهت دارید».
2-مال مردم را ضایع نکن: از جمله مصادیق بارز حق الناس از بین بردم مال و دارایی افراد است. بعضی افراد با یک برداشت اشتباه این چنین تصور می کنند که خدشه و ضرری های کوچک مشکلی ندارد، و با این تصور باطل مجوز تخریب و ضرر مالی به دیگران را برای خود صادر می کنند. این در حالی است که این موارد نیز در زمره ی حقوق مردم قرار دارد که کسی نباید به آن دست درازی کند. در هر صورت در نکوهش تصرف نابجا در مال و دارایی دیگران خدای متعال می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ؛[سوره نساء، آیه29] اى كسانى كه ایمان آورده اید! اموال یكدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید». بر اساس منطق قرآن هرگونه تصرف نابجا و بدون مجوز در مال و دارایی دیگران ممنوع است، از این رو اگر کسی از راه دزدی، ربا، فریبکاری و غش، مالی را بدست آورد، می بایست اقدام به تحصیل رضایت صاحب مال و یا باز پس دادن آن نماید.
امام حسین(علیه السلام) این چنین بیان فرمودند: کسی که بدهکار است همراه من پیکار نکند؛ چرا که هیچ بدهکاری نیست که بمیرد و قرض خود را ادا نکرده باشد مگر آن که وارد آتش می شود. مردی برخاست و گفت: همسرم عهده دار آن شده است. فرمود: عهده داری زن چیست؟ آیا زن ادا می کند؟»
3-ضرر جانی و بدنی به دیگران: از جمله مصادیق بارز حق الناس ایجاد ضرر جانی و بدنی به دیگران است، بر اساس آموزه های اسلامی هیچ کس حق ندارد جان مسلمان، و یا ضرر و لطمه ای از قبیل ضرب و جرح به دیگری وارد کند؛ چرا که مصداق روشن ظلم و ستم به دیگران به حساب می آید. هر چند که ظلم شامل موارد قبلی نیز می شود.

ادامه »

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:46:00 ق.ظ ]




حکایت بوی سیب سیدالشهداء علیه السلام ????ام سلمه می گوید: ????❤️يك وقت حضرت امام حسن و حضرت امام حسین صلوات الله علیهما به حضور مولا و رهبر ما حضرت رسول خدا صلوات الله علیه و آله آمدند كه جبرئيل به صورت دحيه كلبى در حضور آن حضرت بود. امامان عزیزمان حسنين صلوات الله علیهما در اطراف جبرئيل كه به صورت دحيه كلبى در آمده بود دور ميزدند. جبرئيل دست خود را حركت ميداد و اين طور وانمود ميكرد كه چيزى در دست دارد، ناگاه ديدند: يك سيب و يك گلابى و يك انار در دست دارد، وى آنها را به حضرت امام حسن و حضرت امام حسین صلوات الله علیهما داد، صورت حضرت امام حسن و حضرت امام حسین صلوات الله علیهما از كثرت خوشحالى درخشنده شد و متوجه رسول خدا صلوات الله علیه و آله شدند، رسول خدا آنها را گرفت و بوئيد و فرمود: با همين ميوه جات نزد مادرتان فاطمه صلوات الله علیها برويد، و اگر قبل از آن نزد پدرتان برويد بهتر است. ايشان دستور رسول خدا صلوات الله علیه و آله را اجرا كردند، و چيزى از آنها نخوردند تا اينكه رسول خدا صلوات الله علیه و آله نزد ايشان رفت و همه با هم از آن خوردند. هر چه از آن ميوه ها مي خوردند همچنان برقرار بودند و كم نمى شدند تا آن موقعى كه رسول خدا صلوات الله علیه و آله روح مبارکشان قبض شد. امام حسين صلوات الله علیه فرمود: تا فاطمه اطهر صلوات الله علیها زنده بود آن ميوه جات دچار هيچ گونه تغيير و نقصانى نشدند. موقعى كه حضرت زهرا صلوات الله علیها از دنيا رفت انار مفقود شد، ولى سيب و گلابى در زمان حيات پدرم صلوات الله علیه باقى ماندند، هنگامى كه حضرت امیر المؤمنین صلوات الله علیه را شهيد كردند گلابى مفقود شد، ولى سيب به همان حالت براى حضرت امام حسن صلوات الله علیه باقى بود تا هنگامى كه آن حضرت را به وسيله زهر به شهادت رساندند. آنگاه آن سيب همچنان باقى بود تا آن موقعى كه آب را در كربلا به روى من بستند. من هر گاه تشنه ميشدم آن سيب را ميبوئيدم و عطشم تخفيف مى يافت. هنگامى كه تشنگى من به نهايت رسيد آن سيب را جویدم و يقين به وفات كردم. شنیدم حضرت امام علي بن الحسين صلوات الله علیهما مي فرمود: پدرم يك ساعت قبل از اينكه شهيد شود اين مطلب را مي فرمود. موقعى كه پدرم شهيد شد بوى آن سيب از قتلگاه آن حضرت يافت مى شد. من به جستجوى آن پرداختم ولى اثرى از آن نيافتم. بوى آن سيب بعد از شهادت امام حسين صلوات الله علیه باقى بود، من قبر مقدس آن حضرت را زيارت كردم و بوى آن سيب از قبر مباركش مي وزيد. شيعيانى كه به زيارت قبر امام حسين صلوات الله علیه مي روند اگر با اخلاص باشند در موقع سحر بوى آن سيب را خواهند يافت. منابع ????مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 3، ص: 391 ????بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 43، ص: 289 ????رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج 1، ص: 86 ????مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 10، ص

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:08:00 ق.ظ ]




امشب مگه شب سوم نیست؟!مگه شب رقیه نیست؟! این حرفاچیه میزنی؟! معمولا روضه خونها اون روضه سخته رو میزارن آخر؛اینهایی که گفتم پیش اون روضه سبکه*
صداهای پس ازاین لحظه راتاعصر عاشورا به ترتیب این چنین بشنو:
و اول ازهمه سوت صداهای هزاران تیررا
توی کمانهادر کمین بشنو
صدای چک چک شمشیر
صدای کودکی که گفت درخیمه چرا کرده عمویم دیر؟
صدا وقتی کشید در باد عمودخیمه رااز زیر
صدای خسته ی ارباب،هل من ناصرن
ذیل صدای گریه ی یک کودک بعدش صدای خوردن یک تیر
صدای بوسه ی خنجر
صدای خس خس حنجر
صدای یابنی یا غریب مادرِ مادر
صدای بوسه ی مادر؛صدای این غم دل چسب
صدای استخوانها؛صدای تلخ نعل اسب
(صدای هلهله، غارت،صدای کیسه ی لبریزاز خلخالهاو زیورآلات گران قیمت
صدای دست روی گردن طفلی
صدای تیزسیلی خوردن طفلی)۲
صدای گوشواره موقع کنده شدن ازگوش
صدای خس خس سخت نفس وقتی که طفلی میرودازهوش
*غریب کربلا حسین حسین ….
گوش بده گریه کن"گوش بده"ضجه بزن …” گوش بده ناله بزن گوش بده” لطمه بزن گوش بده،هرکاری کنی حقه*
صدای گوشواره موقع کنده شدن ازگوش
صدای خس خس سخت نفس
وقتی که طفلی میرود ازهوش
صدای ممتد افتادن طفلی زناقه دربیابان وصدای زجر وقتی میفشارد دندان به دندان و‌ …
صدای قرمزشلاق و روی پیکرزخمیِ بیجان و‌…
صدای گریه درکنج خرابه وقت خوابیدن
صدای خوردن سر بر زمین۳
و حس ترسیدن…
صدای بوسه های آبدار ازگونه ی خشک پدرچیدن
به شوق آمدن بی هوش شد،کم کم…
وبعدازاین صدای گریه اش خاموش شدکم کم…
شنیدن آخرین حسیست که ازکارمی افتد
واین گونه صدای پای بابایش که می آید
رقیه پیش بابا باکبودی هاش زهرا وار می افتد
حسین بن علی طفل رامیبیند و یاد درودیوار…
*حسین"تانفس داری نفس بگیروبگو، ریشه کنیِ هرچی دشمن شیعه هست” ریشه کنی هرکی نمیتونه رقیه ما راببینه"حسین…"گفتم برات،شنیدی، گریستی خودتو زدی"گفتم شنیدن میشود ماننددیدن امابا همه حرفا دوباره تحصیح میکنم برادر:شنیدن کی بود…. امان ازدل زینب،حسین

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ق.ظ ]




صداگاهی برای گوش چون داروست۲
صداگاهی خودش ازگوشها سرمیرود دراستخوان،درپوست
بوی یاس و بوی عودو بوی دود
*امشب باحس شنواییتون کاردارم*
صداهم طعم دارد درمیان گوش یا گرمست یاسردست”
صدا هم جنس های مختلف دارد
صدا گاهی لطیف و گاه نامردست
صداهم رنگ داردنیلی و آبی وسرخ وگاه هم زردست
شنیدن بعد میبخشدبه فهمیدن
شنیدم بعد خواهد دادبر دیدن
اگردقت کنی امشب! یقین سمت صداهای زیادی گوشمان معطوف خواهدشد
شب سوم شنیدن روضه ای مکشوف خواهدشد
ببند ای روضه خوان چشم و
فقط اینبارتمرین شنیدن کن
شنیدن رابرای مستمع ماننددیدن کن
*همیشه میکن شنیدن کی بود ماننددیدن اماامشب میخواهیم کاری کنیم شنیدن بشودماننددیدن*
صداهای زیادی میرسداز روضه ی امشب شب سوم
صداهایی که درآن هست خیلی ازصداها گم
صدای راه رفتنهای طفلی خُرد برصحرا
*شنیدین؟!دنبال این صدا روبگیربیا*
به دنبال صدا که راه می افتم
صدا بعداز شتابی تند هم می ایستد کم کم
ومیگردم …”
*دنبال صدا آمدم صدای پای این نازدانه ابتدا تندباشتاب بعددیدم آرام شدایستاد،حالاصدای دوم*
صدای پرده ای که میرود برآستان خیمه ای بالا
*اینجابود که من خودم صاحب صدای این پاهاشنیدم و شناختم فهمیدم خانم سکینه هست پرده خیمه های بچه ها رو بالازده روزعاشورا*
صدای پا شتابش بیشتراز پیش میگردد
*باعجله واردخیمه ی بچه هاشد؛بچه ها به جهت انس وعلاقه ای که به بی بی سکینه خانم دارند،برای چندلحظه گل خنده رو لباشون پیداشد؛ گفتن حتما خبرخوش آورده؛ عموآب آورده"شماها همیشه یه سال اینجورین خیلی در مصیبت ها آقا امام حسین گرم وداغین مخصوصا دراین ایام دهه عاشورا من همه سعی ام اینه قدم قدم جلو بریم یه هو گُر نگیریم” بتونیم زیادگریه کنیم،زیادگریه کنیم"خیلی زیادگریه کنیم الان هزاردویست چندساله آقا ومولای ما، امام زمان،هرروزداره زارمیزنه هرروز داره گریه میکنه ناله میزنه برای جدغریبش” حسین جانم،بریم؟! چه خبربودتوخیمه؟!*
صدای پاشتابش بیشترشدازپیش2
صدای خنده های کودکانه باعث آرامشند نه باعث تشویش میگردد
صدای پای کودک میشود کم کم صدای خش خش چیزی شبیه پوست روی خاک …”
*رمق دیگه نیست*
صدای العطش ها هم بلندست ازدم این خیمه تا افلاک
صدابا بچه های خیمه میگوید:
عموعباس اگرکه رفت دیگربرنمیگردد
*منتظرآب نباش!*
شب سنگین و سرد بی عمویی هم به زودی سرنمیگردد
اگرتشنه اگربی تاب …
آی بچه ها بیاییداز عمو دیگرنخواهیم آب
*دیگه کسی صحبت آب نکنه*
صداهای پس ازاین لحظه راتا عصر عاشورا به ترتیب این چنین بشنو:
*عباسو که زدن؛ازآب که دیگه خبری نبود،یکی یکی سروصداها زیاد شد*
صدای اول و اول ازهمه صوت صداهای هزاران تیررا توی کمانهادر کمین بشنو
صدای چَک چَک شمشیر
صدای کودکی که گفت درخیمه چرا کرده عمویم دیر
صداوقتی کشید ارباب عمودخیمه رااززیر
صدای خسته ی ارباب؛هل من ناصر ؟؟
ذیل صدای گریه یک کودک و بعدش صدای خوردن یک تیر
صدای بوسه ی خنجر
صدای خس خس حنجر
صدای یابنیَّ یاغریب مادرِ مادر…

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ق.ظ ]




برای شانه ی افتاده ام، پری بدهید
دل شکسته ی ما را به دلبری بدهید
محبتی بکنید و مرا حرم ببرید
نشان راه به چشم کبوتری بدهید
کجاست خیمه ی سبزت،مسافرم برگرد
برای درک شما کاش باوری بدهید
به لطف فاطمه بیت الجنون همین جا هست
رسیده ایم به می خانه،ساقری بدهید
شنیده ام که شب،پای روضه ها هستی
نشسته ایم بنالیم ،حنجری بدهید
نمی رود به خدا جای دور،جان شما
اگر برات حرم را به نوکری بدهید
خبر رسیده خرابه شکسته ای می گفت
بابا چه می شود به ما چند روسری بدهی
از لحظه ای که حرف کنیز آمده وسط
خوابش نمی برد ز غم و ترس خواهرت
در این میانه جای اباالفضل خالی است
تا پس بگیرد از عدوی پست معجرم
در شهر مسلمین نشود دفن،خارجی
لزره فتاده بر دل و ترسان مادرت
پیغام داده اند اهالی شهر شام
بیرون کشند از دل هر خاک پیکرم
میان کوچه به زحمت به عمه اش می گفت
چقدر بوی غذا بین شام پیچیده
کمی مواظب من باش بین نامحرم
چه حرف ها که در این ازدهام پیچیده
برای شانه ی سرخش لباس سنگین است
عجیب زخم تنش بین روز می سوزد
برای بردن یک گوشواره دعوا شد
هنوز لاله ی گوشش هنوز می سوزد
چقدر مردم این شهر اهل خیرات اند
گرفته سرش را که بیشتر نزنند
حواس عمه شده جمع زیر پا نرود
میان کوچه نماند،ز پشت سر نزنند
محله های یهودی ز خارها پر بود
که زخم آبله در زیر پای او می سوخت
تمام روز ز سر شعله را جدا می کرد
تمام شب نوک انگشت های او می سوخت
ادا شده نذر همه ی پیرزن هاشان
از این به بعد فقط تکه آستین مانده
رباب نخ قنداقه ای کنارش بود
که از برادر شش ماه ام همین مانده
کشید دست خودش را یه زخم گوشش ،گفت
به دختران سنان گوشواره می آید
میان بازی خود کودکان هولًم دادند
عمو کجاست خدایا،دوباره می آید
ستاره های شبم را شمرده ام اما
هزارو نهصد پنجاه ،تا نشد عمه
حرامزاده ای انگشتر پدر را داشت
بدون موی سر از من جدا نشد عمه

موضوعات: اهل بیت(ع), گلچین  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ق.ظ ]