نرجس
 
   



علت  غیبت امام مهدی "عج"

علت غیبت امام مهدى (عج)
علت غیبت امام مهدى (علیه السلام) از اسرار الهى است که به حقیقت آن نمى توانیم پى ببریم. براى غیبت موقت، نمونه هایى از زندگى اولیاى خدا در گذشته و امت هاى پیشین وجود دارد. مثلاً موساى کلیم (علیه السلام) چهل روز از امت خویش غایب شد و همه آن مدت را در میقات گذراند.(۱) حضرت مسیح به خواست خدا از چشم امتش پنهان شد و دشمنانش نتوانستند او را از بین ببرند.(۲) حضرت یونس (علیه السلام) نیز مدتى از میان قوم خود پنهان بود.(۳)
پس غیبت امام زمان (علیه السلام) از دیده ها، موضوع تازه اى نیست و این غیبت هر چه هم به درازا بکشد نمى تواند بهانه انکار اصل وجود مهدى (علیه السلام) گردد. اساساً هر چه که از راه نقل متواتر ثابت شود، اما انسان نتواند آن را تجربه یا مشاهده کند، نمى تواند آن را انکار یا در پذیرش آن تردید کند، چون این تواتر در نقل اطمینان آور است. در غیر این صورت، بسیارى از مطالب مسلم و ضروریات دین در معرض انکار و تردید قرار خواهد گرفت با این حال باید گفت: در حد فکر بشرى ما، شناخت فلسفه غیبت ممکن است و آن این است که از آن جا که خداوند متعال اراده فرموده که بسط عدالت و گسترش توحید را در سطح جهان به وسیله او قرار دهد و این آرزوى بزرگ و آرمان متعالى پس از گذشت مدت زمانى تحقق پذیر خواهد بود، یعنى دورانى که عقل بشرى به کمال برسد و آمادگى فکرى براى آن مرحله پیدا کند و جهان با اشتیاق، از موکب آن امام عدالت گستر و آزادى بخش استقبال کند، طبیعى است که اگر آن امام در میان مردم آشکار باشد و با آنان زندگى کند، پیش از آنکه آن مسأله پخته شود و مقدمات و زمینه لازم و مناسب آن فراهم گردد، سرانجام و سرنوشت او سرنوشت پدران بزرگوارش خواهد بود، یعنى شهادت. و پیش از آنکه آن هدف و آرمان بزرگ به دست او تحقق یابد کشته خواهد شد.
در برخى روایات اهل بیت به این حکمت اشاره شده است: امام باقر (علیه السلام) فرمود: حضرت مهدى (علیه السلام) پیش از ظهورش غیبتى خواهد داشت. راوى پرسید: براى چه؟ فرمود: از بیم کشته شدن.(۴) یعنى غیبت، براى جلوگیرى از کشته شدن پیش از تحقق آن هدف مورد انتظار است. در روایات، جهات دیگرى هم براى غیبت او ذکر شده است، همچون آزمایش و امتحان مردم در عصر غیبت، تا معلوم شود تا چه حد در راه ایمان و اعتقاد، ثابت قدم و استوارند.(۵)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-08-03] [ 09:23:00 ق.ظ ]




علت توصیف حضرت مهدی(ع) به بقیه الله
«بَقِیَّهُ الله» در آیه ۸۶ سوره هود، تفسیر به وجود مهدى (علیه السلام) یا بعضى از امامان دیگر شده است(۱) از جمله در کتاب «اکمال الدین» از امام باقر (علیه السلام) چنین نقل شده: نخستین سخنى که مهدى (علیه السلام) پس از قیام خود مى گوید، این آیه است: بَقِیَّهُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین. سپس مى گوید: منم بقیه الله و حجت و خلیفه او در میان شما، آنگاه هیچ کس بر او سلام نمى کند مگر این که مى گوید: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللهِ فِی أَرْضِه .(۲)
آیات قرآن هر چند در مورد خاصى نازل شده باشد، مفاهیم جامعى دارد که مى تواند در اعصار و قرون بعد، بر مصداق هاى کلى تر و وسیع تر، تطبیق شود. درست است که در آیه فوق، مخاطب قوم شعیب اند، و منظور از «بقیه الله» سود و سرمایه حلال و یا پاداش الهى است، ولى هر موجود نافع که از طرف خداوند براى بشر باقى مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، «بقیه الله» محسوب مى شود. تمام پیامبران الهى و پیشوایان بزرگ «بقیه الله»اند. تمام رهبران راستین که پس از مبارزه با یک دشمن سرسخت براى یک قوم و ملت باقى مى مانند از این نظر «بقیه الله»اند.
همچنین سربازان مبارزى که پس از پیروزى از میدان جنگ باز مى گردند، آنها نیز «بقیه الله»اند. و از آنجا که، مهدى موعود (علیه السلام) آخرین پیشوا و بزرگ ترین رهبر انقلابى پس از قیام پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) است، یکى از روشن ترین مصادیق «بقیه الله» و از همه به این لقب شایسته تر است، به خصوص که تنها باقیمانده بعد از پیامبران و امامان است. (۳)

موضوعات: مهدی موعود(عج)  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ق.ظ ]




تفسیر سوره کوثر از مجموعه تفسیر نمونه (متن کامل)
*
این سوره در مکه نازل شده و داراى ۳ آیه است.

محتوا و فضیلت سوره کوثر
مـشـهـور ایـن اسـت کـه ایـن سـوره در (مـکـه ) نـازل شـده اسـت ولى بـعـضـى احـتـمـال مـدنـى بـودن آن را داده انـد، ایـن احـتـمـال نـیـز داده شده است که این سوره دو بار نـازل شـده یـکـبـار در مـکـه و بـار دیـگـرى در مـدیـنـه ، ولى روایـاتـى کـه در شـاءن نزول این سوره وارد شده ، قول مشهور را که این سوره مکى است تاءیید مى کند.
در شـاءن نـزول ایـن سـوره مـى خـوانـیـم : (عـاص بـن وائل ) کـه از سـران مـشـرکـان بود، پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات کرد، و مدتى با حضرت گفتگو نمود، گروهى از سـران قـریـش در مـسـجـد نـشـسـتـه بـودند و این منظره را از دور مشاهده کردند، هنگامى که (عـاص بـن وائل ) وارد مـسجد شد به او گفتند: با که صحبت مى کردى ؟ گفت : با این مرد (ابتر! )
ایـن تـعـبیر را به خاطر این انتخاب کرد که (عبدالله ) پسر پیغمبر اکرم (صلى الله عـلیـه و آله و سلم ) از دنیا رفته بود، و عرب کسى را که پسر نداشت (ابتر) (یعنى بلاعقب ) مى نامید، و لذا قریش این نام را بعد از فوت پسر پیغمبر براى حضرت انتخاب کـرده بـود (سـوره فـوق نـازل شـد و پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را به نعمتهاى بسیار و کوثر بشارت داد، و دشمنان او را ابتر خواند.
تـوضـیح اینکه : پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) دو فرزند پسر از بانوى اسـلام خـدیجه داشت : یکى قاسم و دیگرى طاهر که او را (عبدالله ) نیز مى نامیدند، و ایـن هـر دو در مـکـه از دنـیـا رفـتـنـد، و پـیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فاقد فـرزنـد پـسـر شـد، ایـن مـوضوع زبان بدخواهان قریش را گشود، و کلمه (ابتر) را براى حضرتش انتخاب کردند.
آنـهـا طـبـق سـنـت خـود بـراى فـرزنـد پـسـر اهـمـیـت فـوق العـاده اى قـائل بـودند، او را تداوم بخش برنامه هاى پدر مى شمردند، بعد از این ماجرا آنها فکر مى کردند با رحلت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) برنامه هاى او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد و خوشحال بودند.
قرآن مجید نازل شد و بطرز اعجازآمیزى در این سوره به آنها پاسخ گفت ، و خبر داد که دشـمـنـان او ابتر خواهند بود، و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد، بشارتى کـه در ایـن سوره داده شده از یکسو ضربه اى بود بر امیدهاى دشمنان اسلام ، و از سوى دیـگـر تـسـلى خـاطـرى بـود بـه رسـول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) که بعد از شنیدن این لقب زشت و توطئه دشمنان قلب پاکش غمگین و مکدر شده بود.
در فـضـیـلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمـده اسـت : مـن قـراءهـا سـقـاه الله مـن انـهـار الجـنـه ، و اعـطـى مـن الاجـر بـعـدد کـل قـربـان قـربـه العـبـاد فـى یـوم عـیـد، و یـقـربـون مـن اهل الکتاب و المشرکین :
هـر کـس آن را تـلاوت کند خداوند او را از نهرهاى بهشتى سیراب خواهد کرد، و به عدد هر قـربانى که بندگان خدا در روز عید (قربان ) قربانى مى کنند، و همچنین قربانیهائى که اهل کتاب و مشرکان دارند، به عدد هر یک از آنان اجرى به او مى دهد.
نام این سوره (کوثر) از اولین آیه آن گرفته شده است .
آیه و ترجمه
بسم الله الرحمن الرحیم
إ نا اءعطینک الکوثر (۱)
فصل لربک و انحر (۲)
إ ن شانئک هو الا بتر (۳)
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان
۱- ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان ) عطا کردیم .
۲- اکنون که چنین است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن .
۳- مسلما دشمن تو ابتر و بلا عقب است .
تفسیر
ما به تو خیر فراوان دادیم
روى سـخـن در تمام این سوره به پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) است (مانند سـوره و الضـحـى و سـوره ا لم نشرح ) و یکى از اهداف مهم هر سه سوره تسلى خاطر آن حضرت در برابر انبوه حوادث دردناک و زخم زبانهاى مکرر دشمنان است .
نخست مى فرماید: ما به تو کوثر عطا کردیم (انا اعطیناک الکوثر).
(کوثر) وصف است که از کثرت گرفته شده ، و به معنى خیر و برکت فراوان است ، و به افراد سخاوتمند نیز کوثر گفته مى شود.
در ایـنـکـه مـنـظـور از کـوثـر در ایـنـجـا چـیـسـت ؟ در روایـتـى آمده است که وقتى این سوره نـازل شد پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) بر فراز منبر رفت و این سوره را تـلاوت فـرمـود، اصـحاب عرض کردند: این چیست که خداوند به تو عطا فرموده ؟ گفت : نهرى است در بهشت ، سفیدتر از شیر، و صافتر از قدح (بلور) در دو طرف آن قبه هائى از در و یاقوت است ….
در حـدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که فرمود: کوثر نهرى است در بـهـشت که خداوند آن را به پیغمبرش در عوض فرزندش (عبد الله که در حیات او از دنیا رفت ) به او عطا فرمود.
بـعـضـى نـیـز گـفته اند: منظور همان حوض کوثر است که تعلق به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) دارد و مؤمنان به هنگام ورود در بهشت از آن سیراب مى شوند.
بـعـضـى آن را بـه نـبـوت تفسیر کرده ، و بعضى دیگر به قرآن ، و بعضى به کثرت اصـحـاب و یـاران ، و بـعـضـى بـه کـثـرت فـرزنـدان و ذریـه کـه هـمـه آنـهـا از نـسـل دخـتـرش فـاطمه زهرا (علیهاالسلام ) به وجود آمدند، و آنقدر فزونى یافتند که از شماره بیرونند، و تا دامنه قیامت یادآور وجود پیغمبر اکرمند، بعضى نیز آن را به شفاعت تـفـسـیـر کـرده و حـدیـثـى از امـام صـادق در ایـن زمـیـنـه نقل نموده اند.
تـا آنـجـا کـه (فـخـر رازى ) پانزده قول در تفسیر (کوثر) ذکر کرده است ، ولى ظاهر این است که غالب اینها بیان مصداقهاى روشنى از این مفهوم وسیع و گـسترده است ، زیرا چنانکه گفتیم (کوثر) به معنى (خیر کثیر و نعمت فراوان ) اسـت ، و مـى دانـیـم خـداوند بزرگ نعمتهاى فراوان بسیارى به پیغمبر اکرم (صلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) ارزانى داشت که هر یک از آنچه در بالا گفته شد یکى از مصداقهاى روشن آن است ، و مصداقهاى بسیار دیگرى نیز دارد که ممکن است به عنوان تفسیر مصداقى براى آیه ذکر شود.
بـه هـر حـال تـمـام مواهب الهى بر شخص پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در تـمام زمینه ها حتى پیروزیهایش در غزوات بر دشمنان ، و حتى علماى امتش که در هر عصر و زمـان مـشعل فروزان قرآن و اسلام را پاسدارى مى کنند، و به هر گوشهاى از جهان مى برند، همه در این خیر کثیر وارد هستند.
فـرامـوش نـبـایـد کرد این سخن را خداوند زمانى به پیامبرش مى گوید که که آثار این خـیـر کثیر هنوز ظاهر نشده بود، این خبرى بود از آینده نزدیک و آینده هاى دور، خبرى بود اعجازآمیز و بیانگر حقانیت دعوت رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم.
ایـن نـعـمـت عظیم و خیر فراوان شکرانه عظیم لازم دارد، هر چند شکر مخلوق هرگز حق نعمت خـالق را ادا نمى کند، بلکه توفیق شکرگزارى خود نعمت دیگرى است از ناحیه او لذا مى فـرمـایـد: اکـنـون کـه چـنـیـن اسـت ، فـقط براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن (فصل لربک و انحر).
آرى بـخـشنده نعمت او است ، بنابراین نماز و عبادت و قربانى که آن هم نوعى عبادت است بـراى غـیـر او مـعنى ندارد، مخصوصا با توجه به مفهوم رب که حکایت از تداوم نعمتها و تدبیر و ربوبیت پروردگار مى کند.
کوتاه سخن اینکه (عبادت ) خواه به صورت نماز باشد، یا قربانى کردن مخصوص رب و ولى نعمت است ، و او منحصرا ذات پاک خدا است .
این در برابر اعمال مشرکان است که براى بتها سجده و قربانى مى کردند، در حالى که نـعـمـتـهـاى خـود را از خـدا مـى دانـسـتـنـد! و بـه هـر حـال تـعـبـیـر (لربـک ) دلیل روشنى است بر مساءله لزوم قصد قربت در عبادات .
بسیارى از مفسران معتقدند که منظور نماز روز عید قربان ، و قربانى کردن در همان روز اسـت ، ولى ظـاهـرا مـفـهـوم آیه مفهوم عام و گسترده اى است هر چند نماز و قربانى روز عید یکى از مصداقهاى روشن آن است .
تعبیر به (وانحر) از ماده (نحر) که مخصوص کشتن شتر است ، شاید به خاطر این است که در میان قربانیها شتر از اهمیت بیشترى برخوردار بود، و مسلمانان نخستین علاقه بسیار به آن داشتند، و قربانى کردن شتر بدون ایثار و گذشت ممکن نبود.
در اینجا دو تفسیر دیگر براى آیه فوق ذکر شده است :
۱- مـنـظـور از جمله (وانحر) رو به قبله ایستادن به هنگام نماز است ، چرا که ماده نحر بـه مـعـنـى گـلوگـاه مـى بـاشـد، سـپـس عـرب آن را مـعـنـى مـقـابـله بـا هـر چـیـز اسـتـعـمـال کـرده اسـت ، و لذا مـى گـویـنـد (مـنـازلنـا تـتـنـاحـر) یـعنى : منزلهاى ما در مقابل یکدیگر است .
۲- مـنـظـور بـلنـد کـردن دسـتـهـا بـه هـنـگـام تـکـبـیـر و آوردن آن در مـقـابـل گـلوگـاه و صـورت اسـت ، در حـدیـثـى مـى خـوانـیـم : هـنـگـامـى کـه ایـن سـوره نـازل شـد پـیـغـمـبـر اکـرم (صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) از جبرئیل سؤ ال فرمود: این (نحیره ) اى که پروردگارم مرا به آن ماءمور ساخته چیست ؟
(جـبـرئیل ) عرض کرد: این نحیره نیست ، بلکه خداوند به تو دستور مى دهد هنگامى که وارد نماز مى شوى موقع تکبیر، دستها را بلند کن ، و همچنین هنگامى که رکوع مى کنى یـا سـر از رکـوع برمى دارى ، و یا سجده مى کنى ، چرا که نماز ما و نماز فرشتگان در هفت آسمان همین گونه است ، و براى هر چیزى زینتى است ، و زینت نماز بلند کردن دستها در هر تکبیر است.
و در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که در تفسیر این آیه با دست مبارکش اشـاره کـرده و فـرمـود: مـنـظور این است که دستها را اینگونه در آغاز نماز بلند کنى به طورى که کف آنها رو به قبله باشد.
ولى تـفـسـیـر اول از هـمـه مـنـاسـب تـر اسـت ، چـرا کـه مـنـظـور نـفـى اعـمـال بـت پـرسـتـان اسـت که عبادت و قربانى را براى غیر خدا مى کردند، ولى با این حـال جـمـع مـیـان هـمه معانى و روایاتى که در این باب رسیده است هیچ مانعى ندارد و به خـصـوص اینکه درباره بلند کردن دست به هنگام تکبیرات روایات متعددى در کتب شیعه و اهـل سـنـت نـقـل شـده اسـت ، بـه ایـن تـرتـیـب آیـه مـفـهـوم جـامـعـى دارد کـه ایـنـهـا را نـیـز شامل مى شود.
و در آخـریـن آیـه ایـن سوره با توجه به نسبتى که سران شرک به آن حضرت مى دادند مى فرماید: (تو ابتر و بلاعقب نیستى ، دشمن تو ابتر است !) (ان شانئک هو الابتر).
(شـانـى ء) از مـاده (شنئان ) (بر وزن ضربان ) به معنى عداوت و کینه – ورزى و بدخلقى کردن است ، و (شانى ء) کسى است که داراى این وصف باشد.
قـابـل توجه اینکه : (ابتر) در اصل به معنى (حیوان دم بریده ) است و انتخاب این تعبیر از سوى دشمنان اسلام به منظور هتک و توهین بود، و تعبیر (شانى ء) بیانگر ایـن واقـعـیـت است که آنها در دشمنى خود حتى کمترین ادب را نیز رعایت نمى کردند، یعنى عداوتشان آمیخته با قساوت و رذالت بود، در حقیقت قرآن مى گوید: این لقب خود شما است نه پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ).
از سـوى دیـگر همانگونه که در شاءن نزول سوره گفته شد: قریش انتظار مرگ پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و برچیده شدن بساط اسلام را داشتند، چرا که مى گفت ند او بلا عقب است ، قرآن مى گوید تو بلا عقب نیستى ، دشمنان تو بلا عقب اند!
نکته ها
۱- فاطمه (علیهاالسلام ) و کوثر
گفتیم کوثر یک معنى جامع و وسیع دارد، و آن خیر کثیر و فراوان است ، و مصادیق آن زیاد اسـت ، ولى بـسـیارى از بزرگان علماى شیعه یکى از روشن ترین مصداقهاى آن را وجود مـبـارک (فـاطـمـه زهـرا) (سـلام الله عـلیـهـا) دانـسـتـه انـد، چـرا کـه شـاءن نـزول آیـه مى گوید: آنها پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را متهم مى کردند که بلا عقب است ، قرآن ضمن نفى سخن آنها مى گوید: ما به تو کوثر دادیم .
از این تعبیر استنباط مى شود که این (خیر کثیر) همان فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) است ، زیرا نسل و ذریه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به وسیله همین دختر گرامى در جـهـان انـتـشـار یافت نسلى که نه تنها فرزندان جسمانى پیغمبر بودند، بلکه آئین او و تمام ارزشهاى
اسـلام را حـفـظ کـردنـد، و بـه آیـنـدگـان ابـلاغ نـمـودنـد، نـه تـنـهـا امـامـان مـعـصـوم اهـل بـیـت (عـلیـهـمـالسـلام ) کـه آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلکه هزاران هزار از فـرزنـدان فـاطـمـه (عـلیـهـاالسـلام ) در سراسر جهان پخش شدند که در میان آنها علماى بزرگ و نویسندگان و فقها و محدثان و مفسران والا مقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثار و فداکارى در حفظ آئین اسلام کوشیدند.
در ایـنـجـا بـه بـحث جالبى از (فخر رازى ) برخورد مى کنیم که در ضمن تفسیرهاى مختلف کوثر مى گوید:
قـول سـوم ایـن اسـت کـه ایـن سـوره بـه عـنـوان رد بـر کـسـانـى نـازل شـده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) خرده مى گـرفـتـنـد، بـنـابـرایـن مـعـنـى سـوره ایـن اسـت کـه خـداونـد بـه او نـسـلى مى دهد که در طـول زمـان بـاقـى مـى مـانـد، بـبـیـن چـه انـدازه از اهـل بـیـت را شـهـیـد کـردنـد، در عـیـن حـال جـهـان مـملو از آنها است ، این در حالى است که از بنى امیه (که دشمنان اسلام بودند) شـخـص قابل ذکرى در دنیا باقى نماند، سپس بنگر و ببین چقدر از علماى بزرگ در میان آنها است ، مانند باقر و صادق و رضا و نفس زکیه و.
۲- اعجاز این سوره
ایـن سـوره در حـقـیـقـت سـه پـیـشگوئى بزرگ در بردارد: از یکسو اعطاء خیر کثیر را به پـیـغـمـبـر نـویـد مـى دهـد (گـر چـه (اعـطـیـنـا) بـه صـورت فـعـل مـاضـى اسـت ، ولى مـمـکـن اسـت از قـبـیـل مـضـارع مـسـلم بـاشـد کـه در شکل ماضى بیان
شده ) و این خیر کثیر تمام پیروزیها و موفقیتهائى را که بعدا نصیب پیغمبر اکرم (صلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) شـد، بـه هـنـگـام نـزول ایـن سـوره در مـکـه قابل پیشبینى نبود، شامل مى شود.
از سوى دیگر خبر مى دهد که پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) بلا عقب نخواهد بود، بلکه نسل و دودمان او به طور فراوان در جهان وجود خواهند داشت .
از سـوى سـوم خـبـر مـى دهد که دشمنان او ابتر و بلا عقب خواهند بود، این پیشگوئى نیز تحقق یافت ، و چنان دشمنانش تار و مار شدند که امروز اثرى از آنها باقى نمانده است ، در حـالى کـه طوائفى همچون بنى امیه و بنى عباس که به مقابله با پیغمبر (صلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) و فـرزنـدان او بـرخـاسـتـنـد روزى آنـقـدر جـمـعـیـت داشـتـنـد کـه فـامـیـل و فـرزنـدان آنـهـا قابل شماره نبود، ولى امروز اگر هم چیزى از آنها باقى مانده باشد هرگز شناخته نیست .
۳- ضمیر جمع در باره خدا براى چیست ؟
قابل توجه اینکه در اینجا و در آیات فراوان دیگرى از قرآن مجید خداوند با صیغه متکلم مع الغیر از خود یاد مى کند مى فرماید: ما کوثر را به تو عطا کردیم !
ایـن تـعـبـیـر و مانند آن براى بیان عظمت و قدرت است ، زیرا بزرگان هنگامى که از خود سخن مى گویند نه فقط از خود که از ماءمورانشان نیز خبر مى دهند، و این کنایه از قدرت و عظمت و وجود فرمانبردارانى در مقابل اوامر است .
در آیـه مـورد بـحـث کـلمـه (ان ) نـیـز تـاءکـید دیگرى است بر این معنى ، و تعبیر به (اعطیناک ) و نه (آتیناک ) دلیل بر این است که خداوند (کوثر) را به حضرتش بخشیده و اعطا فرموده است ، و این بشارتى است بزرگ به پیغمبر اکرم
تـا در بـرابـر یـاوه گـوئیـهاى دشمنان قلب مبارکش آزرده نشود، و در عزم آهنینش فتور و سستى راه نیابد، و بداند تکیه گاه او خدائى است که منبع همه خیرات است و خیر کثیر در اختیار او نهاده .
خـداونـدا! مـا را از بـرکـات این (خیر کثیر) که به پیامبرت مرحمت فرمودى بى نصیب مگردان .
پـروردگـارا! تـو مـى دانـى مـا آن حـضـرت و ذریـه طـاهـریـنـش را از صـمـیـم دل دوست داریم ، ما را در زمره آنان محشور کن .
بارالها! عظمت او و آئینش بسیار است روز به روز بر این عظمت و عزت و شوکت بیفزاى .
آمین یا رب العالمین

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ق.ظ ]





راه‏هاى مختلف از بین بردن گناهان و جلب محبت الهى چیست؟

همان گونه که اعمال صالح و نیکوى انسان به واسطه برخى گناهان حبط و تباه مى شود، بعضى از اعمال نیک نیز سبب از بین رفتن گناهان مى گردد. در قرآن و روایات راه‏ها و مصادیق فراوانى ذکرشده که موجب از بین رفتن گناه و آثار و عوارض آن، بلکه تبدیل سیئات به حسنات می شود. از مجموع آن‏ها به دست مى آید که ایمان و عمل صالح و توبه و ترک گناهان کبیره، مطمئن‏ترین راه از بین بردن گناهان گذشته و جلب محبّت الهى است. در ذیل به برخى از آن‏ها اشاره مى شود:
1- ایمان و عمل صالح:
قرآن کریم مى فرماید: «والّذین آمنوا و عملوا الصالحات لنکفّرنّ عنهم سیئاتهم؛(1) کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام مى دهند، گناهان آنان را مى بخشیم».
پس باید کوشید از طریق افزایش معرفت و شناخت خدا و آگاهى از نعمت‏هاى مادى و معنوى و انجام عمل صالح، ایمان را تقویت کرد.
2- توبه و بازگشت از گناهان:
توبه سبب محو و از بین رفتن همه گناهان کبیره، و صغیره مى گردد.(2)
آیات 68 و 69 سوره فرقان به مرتکبان برخى گناهان کبیره وعدة عذاب چند برابر و جاودانگی در جهنم داده، فرموده است: »مگر کسى که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد که در این صورت خداوند (نه تنها) گناهان او را مى بخشد (بلکه) سیئات و بدى‏هاى اعمال آن‏ها را به حسنات تبدیل مى کند».(3)
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «لکلّ داء دواء و دواء الذّنوب الاستغفار؛(4) براى هر دردى، درمانى است. درمان بیمارى گناهان توبه و استغفار است». با توبه مى‌توان محبّت الهى را جلب کرد و محبوب حق تعالى گشت.
امام باقر(ع) فرمود: « خدا از توبه بنده گناهکار خویش بسیار خشنود مى گردد؛ خشنودتر از مردى که در شب تار شتر و توشه خود را گم کند و سپس پیدا نماید». در حدیث قدسى آمده است: «اگر آنان که از درگاه من روى برتافتند و به معصیت آلوده گشتند، مى دانستند چقدر مشتاق آنان هستم (و از بازگشت و توبه آنان خشنود مى گردم)، از شدّت شوق و شعف، جان مى سپردند».(5)
3- ترک گناهان بزرگ:
ترک گناه کبیره سبب از بین رفتن آثار گناهان کوچک شود: «إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه، نکفّر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلاً کریماً؛(6) اگر از گناهان بزرگى که از آن نهى مى شوید، پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را مى پوشانیم و شما را در جایگاه خوبى وارد مى سازیم».
4- کار خوب و شایسته:
هر کرداری که مصداق «حسنه» باشد، عاملى براى از بین رفتن سیئات و بدى‏ها مى باشد: «انّ الحسنات یذهبن السیئات ذلک ذکرى للذاکرین؛(7) حسنات، سیئات و گناهان (و آثار آن) را برطرف مى سازند. این مطلب یادآورى است براى آن‌هایى که تذکر پذیرند».
حسنات، مطلق است و شامل همه عبادات و هر کار ارزشمندى است که شرع آن راتأیید و تعیین کرده و به قصد تقرّب به خدا انجام گیرد.
امیرالمؤمنین(ع) مى فرماید: «انّ اللَّه یکفّر بکل حسنةٍ سیئةً؛(8) با انجام هر حسنه، خداوند، یک گناه و سیئه را
مى‌پوشاند و محو مى سازد».
5- اقرار و اعتراف به گناه در پیشگاه حق تعالى:
وقتى با خدا خلوت کردى و به دعا و مناجات مشغول شدى، گناهان و معصیت‏هاى گذشته را به یاد آور و به زبان اعتراف و اقرار کن و از خدا عفو و مغفرت طلب نما. امام باقر(ع) فرمود: «واللَّه ما ینجو مَن الذّنب ألاّ من أقرّ به؛(9) سوگند به خدا! جز آن که به گناه اقرار کند، نجات نیافت».
6- پیوسته با طهارت (وضو و غسل) بودن و خواندن نمازهاى پنجگانه با حضور قلب.
سلمان فارسى مى گوید: روزى با پیامبر زیر درختى نشسته بودیم. حضرت شاخه‏هاى خشک درخت را تکان داد، تمام برگ‏هاى آن فرو ریخت. سپس رو به من کرد و فرمود: سؤال نکردى چرا این کار را کردم. گفتم: بفرمایید منظورتان چه بود. فرمود: هنگامى که مسلمان وضو بگیرد (و مواظب باشد) خوب وضو بگیرد، سپس نمازهاى پنجگانه را به جا آورد، گناهان او فرو مى ریزد، همان گونه که برگ‏هاى این شاخه فرو ریخت. سپس آیه «انّ الحسنات یذهبن السیئات» را تلاوت کرد.(10)
آیه مذکور به عنوان بیان سرّ و حکمت نماز در سوره هود بعد از امر به برپایی آن بیان شده است، یعنى نماز به عنوان یکى از مصادیق بارز حسنات، آثار معصیت و تیره گى‌هایى را که در دل وجود دارد، از بین مى برد.
7- خواندن نمازهاى مستحبى و نافله مخصوصاً نماز شب:
امام صادق(ع) در ذیل تفسیر آیه 114 هود مى فرماید: «صلوة المؤمن باللیل تذهب بما عمل من ذنب النهار؛ نماز شب مؤمن، گناهان روز او را محو و نابود مى سازد».(11)
8- خضوع در عبادت و اشک ریختن در دعا و مناجات:
شخصى از پیامبر پرسید: چه چیزى گناهان مرا پس از توبه، نابود مى کند؟ فرمود: «اشک ریختن و خضوع در عبادت و دعا و مناجات و تحمّل بیمارى‏ها».(12)

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ق.ظ ]




توبه از گناه غیبت...


توبه از گناه غیبت/غیبت کننده اگر با توبه بمیرد آخرین وارد شونده در بهشت است

باید توجه داشت که گرچه توبه از نشانه های رحمت و لطف وسیع الاهی است و قرآن کریم می فرماید: «قطعاً خداوند توبه کنندگان را دوست دارد»، اما قبول آن دارای شرایط و قیود متعددی است از جمله این که آثار گناه باید جبران شود و در گناهانی مانند غیبت که پای حقوق مردم در میان است، جبران آثار آن و فراهم کردن رضایت کسانی که حق‌شان پایمال شده است، بسیار مشکل است و نهایت چیزی که در اثر توبه از آن ممکن است حاصل شود عدم عقوبت و عذاب است. نه این که چنین توبه ای به تنهایی باعث بهشت رفتن فرد توبه کننده هم بشود. زیرا آنچه در قرآن آمده است که خداوند متعال از حق خود به راحتی می گذرد و گناهان توبه کننده گان را به حسنات تبدیل می کند، توبه کننده را وارد بهشت می کند؛ اینها مربوط به گناهانی است که فقط حق الله باشند. اما در مورد حقوق مردم این طور نیست و اگر غیبت کننده توبه کرده و آثار سوء گناه خود را جبران نماید گناه بزرگ او بخشوده خواهد شد. اما برای رسیدن به بهشت باید اعمال نیک و خیرات و حسنات هم داشته باشد.

در روایات زیادی وارد شده است که اگر شخصی فلان کار را انجام دهد جزا و پاداش او بهشت است، یا اولین فردی است که وارد بهشت می شود، اما این در صورتی است که این فرد گناه دیگری نداشته باشد؛ زیرا قرآن از سویی می فرماید: “…‏حسنات (کارهای نیک و ثواب)، سیئات (گناهان و آثار آنه) را از بین می برند…” یعنی حسنات و کارهای نیک انسان در مرتبه اول جبران و آمرزش دیگر گناهان مخصوصاً حقوق مردم را می کند و بعد از آن موجب ترقی و تعالی انسان می شود. و از سویی دیگر از آیات قرآن به دست می آید که بعضی گناهان باعث حبط و از بین رفتن اعمال نیک انسان می گردند؛ همانند ارتداد، کفر نسبت به آیات خدا و عناد به خرج دادن نسبت به آنها، دشمنى با رسول خدا و صدا بلند کردن در حضور رسول خدا و بعضى از گناهان نیز هست که حسنات صاحبش را به دیگران منتقل مى‏کند؛ مانند گناهانی همچون قتل و غیبت و بهتان و … به هر حال اعمال نیک و بد انسان به انحاء مختلف در یکدیگر اثر می گذارند، و آنچه در روایات امام صادق (ع) آمده، می توان درستی مطالب بالا را برداشت کرد.

امام صادق (ع)فرمود:” خداوند متعال به حضرت موسی پیامبر (ع) وحی کرد: غیبت کننده اگر با توبه بمیرد آخرین وارد شونده در بهشت است و اگر با این حالت بمیرد اولین وارد شونده در آتش است.”

در منظور این روایت باید گفت که حتی با تأثیر توبه در آمرزش گناهان و از بین رفتن اثرات آنها، گناه غیبت آن قدر زشت و ناپسند است که حتی با توبه هم به راحتی آثار آن قابل ترمیم و جبران نیست و اگر شخص اعمال نیک و شایسته ای داشته باشد که به واسطۀ آنها بهشتی باشد، این گناه حتی بعد از توبۀ واقعی موانعی را بر سر راه بهشت رفتن شخص ایجاد می کند به نحوی که این شخص به واسطۀ اعمال نیک دیگر بهشتی بودنش حتمی باشد، آخرین فردی است که وارد بهشت می شود. و اگر توبه نکند هیچ یک از اعمال نیکش نمی تواند مانع از عذاب او شود و اولین کسی است که وارد آتش می شود. براین اساس، شخص غیبت کننده اگر از خدای متعال طلب آمرزش نماید و شخص غیب شونده را راضی نماید و از این گناه توبه واقعی کند، گناه او که بسیار بزرگ است بخشیده خواهد شد و از عذاب الاهی به خاطر این گناه نجات خواهد یافت.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ق.ظ ]




توبه” بازگشت خدا به سوی بنده با نظر لطف/ طریقه توبه از برخی گناهان کبیره خاص


آنچه از آیات قرآن و روایات در باب توبه استفاده می شود این است که اگر انسان از گناهانش پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبه او را می پذیرد و تمام گناهانش را می بخشد، پس انسان گناهکار در هیچ شرایطی نباید از رحمت خداوند مأیوس باشد زیرا هر چه گناه او بزرگ تر باشد باز رحمت الهی واسع تر است.
توبه در لغت به معنای دست کشیدن از گناه و بازگشتن به راه حق است و به تعبیر دیگر، بازگشت به پشیمانی از گناه است. در قرآن کریم هم «توبه عبد» مطرح است و هم «توبه خدا». توبه عبد به معنی برگشتن عبد به سوی خدا با ترک گناهان است. توبه خدا به معنی برگشت خدا به سوی عبد خود با نظر لطف و مرحمت است. توبه انسان گناهکار در بین دو توبه خدا قرار دارد. به این صورت که ابتدا خدا به سوی انسان گناهکار بر می گردد و گناهکار به این وسیله توفیق توبه پیدا می کند و بار دوم خدا بعد از توبه عبد به سوی بنده خود بر می گردد و توبه او را می پذیرد و او را می بخشد.

گناه و معصیت، مانند لجن زار متعفنی است که انسان، هر چه بیشتر در آن فرو می رود، خود را به نابودی نزدیک می کند، اما توبه و تصمیم جدی انسان به ترک گناه حرکت به سوی نجات و خود یک پیروزی بزرگ است که درهای رحمت الهی را به روی انسان می گشاید. کسی که به این مرحله (توبه) رسیده به پیروزی بزرگی دست یافته است، و باید سعی کند انگیزۀ خود را برای مبارزه با گناه، قوی تر نماید، و برای همیشه این حالت را در خود حفظ کند.

نکتۀ بسیار مهم در این راه، استعانت از لطف و عنایتی است که خداوند نسبت به توبه کنندگان دارد؛ زیرا توبه واقعی همه مبغوضیت های گناه و عقوبات اخروی و آثار منفی آن را در پیشگاه خداوند از بین می برد، همانطوری که خداوند فرموده است: «اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده ‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می ‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است». آنچه از این آیه و دیگر آیات و روایات استفاده می شود این است که اگر انسان از گناهانش پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبه او را می پذیرد و تمام گناهانش را می بخشد. گویا هیچ گناهی مرتکب نشده است. طبق این بیان بدیهی است که تمام عبادات و کارهای خوب گذشته و آینده او را می پذیرد. پس انسان گناه کار در هیچ شرایطی نباید از رحمت خداوند مأیوس باشد؛ زیرا هر چه گناه او بزرگ تر باشد باز رحمت الاهی واسع تر است.
شرایط توبه

بر اساس آیات قرآن و روایات، توبه واقعی دارای شرایطی است که در زیر به آن اشاره می شود:

۱- اگر فرد گناهکار گناه را از روی جهالت و نادانی انجام داده باشد، خداوند متعال توبه او را خواهد پذیرفت. منظور از جهالت در این آیه اعم از عدم علم به حرام و گناه بودن عمل و طغیان غرائز و تسلط هوسهاى سرکش و چیره شدن آنها بر نیروى عقل و ایمان است. در این حالت، علم و دانش انسان به گناه گرچه از بین نمی ‏رود اما تحت تاثیر آن غرائز سرکش قرار گرفته و عملا بى اثر می ‏گردد. و هنگامى که علم اثر خود را از دست داد، عملا با جهل و نادانى برابر خواهد بود. ولى اگر گناه بر اثر چنین جهالتى نباشد بلکه از روى انکار حکم پروردگار و عناد و دشمنى انجام گیرد، چنین گناهى حکایت از کفر می کند و به همین جهت توبه آن قبول نیست.

۲- عدم تأخیر آن تا زمان مرگ. اگر کسی بداند تا چند لحظه دیگر بیشتر زنده نیست، اگر توبه کند، توبه او پذیرفته نخواهد شد. همانطور که خداوند متعال می فرماید: “کسانى که در آستانه مرگ قرار می گیرند و می ‏گویند اکنون از گناه خود توبه کردیم توبه آنان پذیرفته نخواهد شد".

۳- تصمیم جدی بر ترک گناه (با علم به توانایی انجام آن-چون اگر کسی فلج و ناتوان شده و قدرت بر ارتکاب گناه را ندارد، توبه وی ارزشی نخواهد داشت-)

۴- ندامت، اگر کسی از گناه خود واقعا پشیمان و نادم نباشد در حقیقت توبه نکرده است؛ هر چند گناه را ترک کرده باشد.

۵- جبران گناه و لغزش های گذشته.

۶- استغفار و طلب آمرزش از خداوند.

بنابراین اگر کسی واقعاً با رعایت این شرایط توبه کند هرگز نباید از رحمت الهی مأیوس باشد؛ زیرا هر چه گناه او بزرگتر باشد باز رحمت الهی واسع تر است و قطعا خداوند به وعده خود عمل کرده و توبه او را خواهد پذیرفت؛ به هرحال کسی که دوست دارد در لجن زار گناه بماند و از آلودگی ها تغذیه کند معلوم است که هنوز از گناهان خود پشیمان نشده است؛ لذا در این حالت توبه معنا ندارد. و معلوم نیست که در آینده نیز موفق به ترک گناه خواهد شد یا نه، بلکه تکرار گناه ممکن است زمینه و توفیق توبه را از انسان سلب کند!. بله اگر موفق به توبه واقعی با تمام شرایط آن شود توبه اش پذیرفته خواهد شد.

نکتۀ بسیار مهم در این راه، استعانت از لطف و عنایتی است که خداوند نسبت به توبه کنندگان دارد؛ زیرا توبه واقعی همه مبغوضیت های گناه و عقوبات اخروی و آثار منفی آنرا در پیشگاه خداوند از بین می برد، همانطوریکه خداوند فرموده است: «اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده ‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است».
توبه واقعی از حق الله و حق الناس/ ترک گناه آسانتر از توبه کردن است

آنچه از متون دینی استفاده می شود این است که توبه کردن کار ساده ای نیست. حضرت امیر المؤمنین (ع) می فرماید: «ترک گناه، آسان تر از توبه کردن است». توبه تنها استغفر الله گفتن نیست. توبه یعنی این که انسان با تمام وجود خویش به سوی خدا برگردد. از گناه خود پشیمان شود و تصمیم جدی بگیرد که دیگر آن را تکرار نکند و اگر تضییع حقی کرده است، حق الله باشد یا حق الناس آن را بر آورده سازد. قرآن مؤمنین را به «توبه نصوح» دعوت می کند. امام علی (ع) می فرماید: «توبه نصوح یعنی توبه ای که گناهکار در درون خود، پشیمان شود و با زبان استغفار کند و تصمیم بگیرد که گناه خود را تکرار نکند».

روایت شده است که امیر المؤمنین (ع) از مردی شنید که استغفر الله می گفت، فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! آیا می دانی استغفار به چه معناست؟ استغفار درجه «علٌیٌین» است و برای تحقق آن شش شرط است: اول: پشیمانی از گناه گذشته؛ دوم: تصمیم جدی بر تکرار نکردن آن؛ سوم: حقوق مردم را بپردازی و با پاکی خدا را ملاقات کنی به گونه¬ ای که هیچ گناهی بر تو نباشد؛ چهارم: انجام بدهی هر واجبی را که بجا نیاورده ای؛ پنجم: همت کنی گوشتی را که از حرام بر تن تو روییده ذوب کنی تا پوست به استخوان بچسبد و گوشت تازه ای بروید؛ ششم: رنج عبادت را به تن بچشانی؛ چنان که شیرینی معصیت را به آن چشانده ای، پس آنگاه بگو: استغفر الله».

بنابراین از این حدیث شریف دانسته می شود که شرط قبولی توبه جبران کردن واجبات فوت شده و بجا آوردن حقوق الناس است. تا اگر انسان حقوقی را از کسی تضییع کرده باشد، در صدد جبران آن براید. چرا که خداوند متعال در باره حقوق الناس بسیار سخت گیرتر است. و تا زمانی که صاحب حق راضی نشده باشد، خداوند متعال هم راضی نمی شود، و لذا توبه گناهکار را نخواهد پذیرفت.

در حدیثی آمده است که «ظلم و ستم در یک ساعت در نزد خدا از 60 سال گناه بدتر است». در حدیثی دیگر می خوانیم: «ظلم سه قسم است ظلمی که خدا آن را می آمرزد و ظلمی که خدا نمی آمرزد و ظلمی که خدا از آن صرف نظر نمی کند؛ ظلمی که خدا نمی آمرزد شرک به خداست و ظلمی که می آمرزد ظلمی است که انسان به خودش می کند در آن چه میان او و خدای عزیز است؛ و اما ظلمی که از آن صرف نظر نمی کند حقوقی است که بندگان بر گردن یکدیگر دارند».
تاخیر در توبه/ پیشگیری بهتر از درمان است

همواره پیش گیری بهتر از درمان است. انسان باید بکوشد که مرتکب گناه نگردد و در صورت ارتکاب معصیت فوراً توبه کند و امروز و فردا ننماید؛ چرا که تسویف در توبه و به عبارتی به تاخیر انداختن توبه از وساوس شیطان است تا به این ترتیب توفیق توبه را از انسان سلب کند. توبه، واجب فوری است؛ یعنی لازم است پس از ارتکاب گناه، بلا فاصله توبه کرد. لقمان به فرزندش سفارش می کند: « ای پسرم! توبه را به تاخیر نینداز؛ زیرا مرگ ناگهانی فرا می رسد». مرگ خبر نمی کند و ممکن است پیش از آنکه گناهکار موفق به توبه شود، مرگش فرا رسد و بدون توبه از دنیا برود. همچنین در اثر کثرت گناه، اعتقاد و ایمان انسان ضعیف تر شده و در اثر عدم توبه حتی ممکن است که بسیاری از اعتقادات را تکذیب کرده و کافر شود و در نهایت با کفر از دنیا برود. همانطور که خداوند متعال می فرماید: «سر انجام آنان که به اعمال زشت و کردار بد پرداختند این شد که کافر شده و آیات خدا را تکذیب و تمسخر کردند». درست است که طبق روایات «توبه از هر کسی تا زمانی که از حیات خود مأیوس نشده قبول است»؛ ولی باید توجه داشت که هر چه توبه به تاخیر انداخته شود، سخت تر خواهد بود؛ چون نفس انسان مزه گناه را هر چه بیشتر بچشد، ترکش سخت تر خواهد شد.

توبه از زنا/ گناهانی که بخشیده نمی شوند

زنا و رابطه نامشروع با زنان یکی از مفاسد بزرگ اجتماعی است که باعث خسارت های جبران ناپذیر است. به همین جهت اسلام آن را حرام دانسته و مجازاتهایی را برای آن در نظر گرفته است. اولین و بهترین راه برای نجات از این مهلکه عظیم راه پشیمانی و توبه در درگاه الهی است. بر این اساس افراد گناهکار وظیفه دارند اسرار خود را حفظ کرده و تنها در پیشگاه خدای توبه پذیر و مهربان به گناه خود اعتراف کرده و توبه نصوح نمایند.

اما توبه از دو جهت قابل بررسی است:

1- از جهت آثار دنیوی و تخفیف در اجرای حدود که این بخش دو صورت دارد. الف : یا این که پیش از اقامۀ بینه توبه می کند. ب : یا بعد از اقامۀ بینه توبه می نماید. این توبه پیش از اقامه بیّنه بر زنا است؛ زیرا اگر شخص زناکار پیش از اقامۀ بیّنه توبه کند حدّ از او ساقط شده و بر او جاری نمی شود خواه آن حدّ سنگسار باشد یا شلّاق و همچنین اگر قبل از اقرار توبه نماید، حد ساقط است. اما شخصی که مرتکب گناهی شده و مستحق حدّ است اگر پس از اقامۀ بیّنه و یا پس از اقرار توبه نماید، اگر در زمان حضور امام معصوم (ع) باشد آن حضرت مختار است که او را ببخشد و یا حدّ بر او جاری کند این حدّ خواه رجم باشد یا غیر آن، بعید نیست که این تخییر برای نائبان امام معصوم هم ثابت باشد.

2- از جهت آثار اخروی و تخفیف در عذاب اخروی:

این در دو صورت محقق است یا این که حدّ بر او جاری نشده است و یا این که حدّ بر او جاری شده است. در صورتی که توبه نماید مورد لطف الاهی قرار خواهد گرفت؛ زیرا از مجموع آیات و روایات چنین بر می آید که خداوند توبه کنندگان را (در صورتی که توبه واقعی و با حفظ شرایطش باشد) عذاب نمی نماید در این خصوص به یک روایت اشاره می کنیم: از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: … رسول خدا (ص) بر منبر خود فرموده است: … سوگند به آن کسی که جز او کسی شایسته پرستش نیست خداوند هیچ مؤمنى را پس از توبه و استغفار عذاب نمی کند جز به خاطر بدگمانى او به خدا و تقصیر در امیدوارى و بدخلقى و غیبت از مؤمنین.

اما در صورتی که حد بر او جاری شود دست کم به دو دلیل در آخرت کیفر نمی بیند. الف. بر اساس روایات، حدود الاهی مطهر و پاک کننده هستند، یعنی آن گناهکار را از آلودگی آن گناه پاک می نمایند. ب. اساساً کسی که عادل باشد به موجب یک خطا دو بار مجازات نمی کند از این رو خداوند که عدل مطلق است به دلیل یک گناه دو بار عقوبت نمی کند. در روایات از حضرت علی (ع) نقل شده که آن حضرت (ع) فرمود: خداوند عالیتر و کریمتر از آن است که بنده ‏اش را دو بار مجازات کند.
توبه از شراب خواری

پشتوانۀ توبه از هر گناهی، اعتقادات و ارزشهای است که شخص آن را به واقع قبول دارد. انسان اگر ایمان به خداوند و روز رستاخیز داشته باشد و بداند نتیجۀ اعمالش را در سرای دیگر می بیند و بدین واسطه خویش را از غفلت، نجات دهد؛ به راحتی می تواند از گناهان دست بکشد. اگر انسان درک کند که محرمات (کارهای حرام)، چگونه او را به تیره بختی و سراشیب سقوط می اندازد، خیلی راحت تر می تواند دست بکشد. شراب و هر مست کننده ای، در اسلام جزء این محرمات است. اما برخی از راه های عملی برای ترک نوشیدن مشروبات الکلی به این شرح است:

1- ابتدا باید یک تصمیم اساسی و جدی در ترک آن وجود داشته باشد، به طوری که هیچ چیز نتواند ارادۀ انسان را تضعیف کند.

2- در رابطه با دوستان یا اموری که انسان را به این عمل دعوت می کنند، تجدید نظر شود.

3- از مکان های خلوت و جاهایی که امکان ارتکاب به گناه (همچون مصرف مشروبات الکلی) برای انسان فراهم می شود، می بایست دوری کرد.

4- به مضرات جسمانی مصرف مشروبات الکلی به خوبی توجه شود. (کسب نظر متخصصان و پزشکان مجرب و دلسوز در این مورد می تواند راهگشا باشد)

5- پرداختن به امورات معنوی (از جمله توجه کامل به دستورات اسلام) نیز ذکر نام خداوند متعال در همه حال و باور داشتن به حضور خداوند در همه جا مانع ارتکاب انسان به گناه می شود.

برخی از روایاتی که دربارۀ مشروبات الکلی و مست کننده وارد شده است، به شرح زیر است:

از میان ده ها روایت در این باره، چند روایت از امام صادق(ع) را ذکر می کنیم: امام صادق(ع) می فرمایند: «هر کس جرعه ای از شراب (یا هر مست کنندۀ دیگر) بخورد؛ خداوند و ملائکه و رسولانش و مؤمنان او را لعنت می کنند. پس اگر به اندازه ای بخورد که مست شود، روح ایمان از جسد وی خارج می شود…». همچنین می فرماید: «شراب، رأس همۀ گناهان است». یا در جای دیگری می فرمایند: «خداوند برای شر و بدی قفلی قرار داده است که کلید آن، شراب ( مسکرات) است».

بنابراین همانگونه که بدان اشاره شد، تنها راه نجات انسان از غرق نشدن در لجن زار گناه و معصیت، توبه واقعی و بازگشت به سوی خداوند متعال و توبه پذیر است، تا انسان پس از ترک واقعی گناه، رضایت پروردگار خویش را کسب نموده و در جهت تعالی خویش در مسیر الی الله خالصانه گام برداد

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ق.ظ ]




نکاتی کلیدی برای تربیت فرزند از کتاب معراج السعاده / غیرت در اولاد و تربیت آن (2)


پس به او بیاموزی … در برابر مردم خمیازه نکشد ، پا بر روی پا نیفکند و دست بر زیر “زنخدان ” ننهد ، به هر طرف ننگرد . سر برهنه نسازد و با همنشینان تواضع و فروتنی کند و گشاده رویی . خوش کلامی را شعار خود سازد و اطاعت بزرگتر را کند و تعظیم ایشان را به جا آورد و در حضور ایشان بازی نکند . و وی را منع کنی از پرگویی و دروغ و قسم خوردن - اگر چه راست باشد - و فحش و دشنام و لغو و غیبت و بسیار خندیدن ، استهزا کردن و زیاد مزاح کردن و تیز به مردم نگریستن و ابتدا به سخن کردن .
و او را عادت داده به راستگویی و با فکر سخن گفتن و گوش دادن به کسی که با او تکلم می کند و برخاستن در پیش پای بزرگتر از خود و به دو زانو نشستن و جای دادن . و وقار و سکینه و خودداری در جمیع حرکات را به وی بیاموز و باید او را از همنشین بد ، نهایت محافظت کنی که اصل ادب همین است . و بترسانی او را از این که از اطفال یا مردان چیزی بگیرد . و به وی بفهمانی که بزرگی در عطا و بخشش است و در گرفتن ، خاری و ذلت است و دأب سگان است که دُم خود را در انتظار لقمه ای می جنبانند و تملق و چاپلوسی می کنند.
بایستی او را به معلمی متدین دانا داد که به وی قرۀن بیاموزد و حکایات نیکان را به او بخواند و او را از سخنان لغو منع کند . و باید به او تعلیم کنی که چون معلم وی را زد ، صبر و تحمل کند و متوسل به این و آن نشود ؛ و به او بگویی که این طریقه شجاعان و مردان است و در آن وقت چون زنان و بندگان فریاد و فغان نکند . و سزاوار آن است که چون از مکتب فارغ شد ، او را اذن دهی که مشغول بازی و تفرج گردد ، تا دل او نمیرد و پژمرده نشود….
( معراج السعاده ، ملا احمد نراقی، ص218)

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:04:00 ق.ظ ]




بررسی اصول اخلاق خانوادگی و همسرداری نزد پیامبر(ص)


تحلیل اخلاق خانوادگی و اصول همسرداری و شخصیت زن نزد پیامبر اعظم (ص) یکی از موضوعاتی است که در تاریخ اسلام اهمیت زیادی دارد. این موضوع نشان دهنده رفتارشناسی پیامبر در دو محور همسرداری و اخلاق خانوادگی است. در این مقاله شاخص های همسرداری و اخلاق و رفتار خانوادگی در سیره نبوی ارزیابی می شوند. سیره نبوی نشان می دهد که شیوه همسرداری و اخلاق خانوادگی نزد وی اهمیت داشته است. در این بررسی ملاک ارزیابی بر رعایت انصاف و عدالت، صداقت پیامبر با همسران، همکاری پیامبر در تربیت فرزندان و توجه به رشد علمی و شناختی همسران است به عبارت دیگر رعایت عدالت، آزادی و حقوق متقابل پیامبر با همسران و خانواده سبب تقویت آئین همسرداری و اخلاق خانوادگی است. سؤال مقاله این است که شاخص های اصلی در اصول همسرداری و اخلاق خانوادگی پیامبر اعظم(ص) کدامند؟ در پاسخ به سؤال حاضر فرضیه چنین بوده که عملکرد پیامبر در عدالت، صداقت، تربیت فرزندان و توجه به رشد علمی و شناختی سبب تقویت آئین همسرداری و اخلاق خانوادگی شده است. در ضرورت و اهمیت چنین نگرشی سعی شده است تا آئین سیره نبوی پیامبر در اصول همسرداری و اخلاق خانوادگی مورد بررسی قرار گیرد. به طور کلی این مقاله با روش «توصیفی- تحلیلی» و بهره گیری از اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی و تجزیه و تحلیل کیفی نظریات اسلام و چهارچوب نظری سیره نبوی پیامبر درصدد بررسی تحلیل اصول همسرداری و اخلاق خانوادگی است. و در نهایت به این نتیجه ختم خواهد شد که سیره نبوی پیامبر از مسائلی است که رفتارشناسی وی را در بحث همسرداری و اخلاق خانوادگی وجایگاه زن در اسلام ارزیابی می نماید.
کلیدواژگان
سیره نبوی؛ اخلاق خانوادگی؛ اصول همسرداری؛ شخصیت زن؛ پیامبر اکرم(ص)

اصل مقاله
عالی ترین و مهمترین بعد زندگی رسول الله بعد اخلاقی اوست او در زمانی و در جامعه ای ظهور کرده بود که رذایل اخلاقی بین مردم حکم فرما بود و فضایل اخلاقی در آن جامعه جایی نداشت .گفتار و رفتار معصومان در تمامی مراحل زندگی، الگوی بشر برای رسیدن به کمالات انسانی و اخلاقی است. شیوه های تربیتی پیامبر اکرم به ویژه در سیره خانوادگی و اصول همسرداری ایشان می تواند سعادت خانواده ها را تضمین کند چرا که سیره پیامبر به عنوان یکی از منابع چهارگانه شناخت اسلام است.
چنانچه خانواده براساس آموزه های نبوی، مبتنی بر شناخت صحیح، آمادگی های لازم، و توانایی های ضروری شکل گیرد، و زندگی خانوادگی بر اصول سیرۀ نبوی سامان یابد، روابط اعضای خانوادگی بر مدار مودت و رحمت، رفق و ملایمت، نیک رفتاری، تکریم، تفاهم و توافق، مدارا و سازگاری، بخشش و گذشت، همکاری، صراحت و صداقت، شکیبایی و بردباری نظم می گیرد. پاسداشت حقوق خانواده و تأمین نیازهای همه به خوبی پیش می رود و هیچ تعدی و آزار و خشونتی ظهور نمی یابد، و خانواده تدبیرمندانه به سوی مقاصدش طی طریق می کند و از استواری و استحکام کامل برخوردار می شود. این گونه است که زندگی خانوادگی سراسر لذت و سلامت، پر از آرامش و به دور از تنش و انسانی و معنوی می گردد.

مفاهیم و تعاریف
اخلاق خانوادگی:
جهت گیری درست برای زندگی مشترک از آداب اساسی زندگی خانوادگی است. پیامبر اکرم در پی آن بود تا نگاه پیروان خود را به زندگی خانوادگی و خانواده تصحیح کند. ایشان در آموزه های لطیف خویش به اخلاق در زندگی خانوادگی و ازدواج و روابط زناشویی پرداخته است. آن حضرت می فرمودند که هرگاه کسی نزد شما آمد که امانتداری و اخلاق او را می پسندید به او همسر دهید. دینداری و اخلاقمندی زمینه ای را فراهم می کند که همسرداری در مسیری درست قرار گیرد و تداوم یابد. آن که چنین ویژگی هایی را داراست و به درستی انجام می دهد و حقوق همسر را رعایت می نماید، با اخلاق است. تأکید پیشوایان دین نیز بر معیار اخلاقی زندگی است چرا که بهترین زندگی، زندگی با اخلاق است بهترین زندگی خانوادگی زندگی با عشق و علاقه است لذا روابط زن و مرد و خانواده باید عاشقانه و پرلطافت باشد(دلشاد تهرانی، 1385 :80 و 48- 44).
آئین همسرداری:
همسرداری یعنی مواظبت و نگهداری همسر. سعادت و خوشبختی خانواده در اصول صحیح همسرداری است. آیین همسرداری نزد اسلام آن قدر اهمیت داشته که آنرا در ردیف جهاد در راه خدا قرار دادند.رسول خدا می فرمایند هر زنی که بمیرد در حالی که شوهرش راضی باشد داخل بهشت می شود و زن نمی تواند حق خدا را ادا کند مگر اینکه حق شوهرش را ادا کند. پیامبر از همسری، الگوی جدیدی عرضه کرد به همان میزان که وظایف همسری دارد، حقوق هم دارد. از نظر ایشان بهترین بهره و نعمت دنیا زن شایسته است از نعمتهای دنیا چیز بهتر از همسر شایسته نیست. (امینی، 1389: 190 و 25-24)
جایگاه و اهمیت تشکیل خانواده و شخصیت زن در سیره نبوی
یکی از سنت های نیکوی بشری که از دیرباز میان انسانها متداول است، تشکیل خانواده توسط مرد و زن است زیرا هم محتوای آن با فطرت انسان هماهنگ است و هم موجب رشد و تربیت صحیح قوای طبیعی انسان و غرایز و تأمین نیازهای اصیل اوست. تشکیل خانواده پایگاه کمالات انسانی است و اساس این امر داشتن اخلاق و محبت و مودت در خانواده است. زندگی بدون اصل اخلاق، اصل مودت و رحمت ویران کننده ای بیش نیست. در سایه تشکیل خانواده و روابط خوب میان زن و شوهر، کمال و رشد ویژه ای به دست می آید که بدیلی برای آن نیست. تشکیل خانواده در سنت پیامبر اکرم(ص) اعتبار و ارزشی ویژه دارد. تعابیر رسول خدا(ص) در اهمیت این بنیاد و جایگاه آن، والاترین تعابیر است به گونه ای که هیچ چیز با آن قابل قیاس نیست، چنان که از آن حضرت روایت شده است که فرمود: «ما بُنِیَ فِی الإسلام بِنَاءُ أَحَبَّ إلَی اللهِ- عَزَّوَجَلَّ- وَ أَعَزَّ مِنَ التَّزویجِ.» هیچ بنایی در اسلام پایه گذاری نشده است که در پیشگاه خدای عزوجل محبوب تر و ارجمندتر از تشکیل خانواده باشد. تشکیل خانواده در نگاه پیامبر (ص) چنان والا و گرانقدر است که هیچ چیز با آن برابری نمی کند و اگر جایگاه خانواده به درستی دریافت شود و این حقیقت ادراک گردد که بدون سلامت و صلابت آن، هیچ مجموعۀ انسانی قادر به سیر کمالی نیست، آن گاه روشن می شود که چرا پیامبر اکرم(ص) دربارۀ خانواده چنین تعابیری بیان فرموده است و چرا گسستن این مجموعه نزد خداوند از هر کاری منفورتر و مطرودتر است. از اینرو پیامبر اکرم تشکیل خانواده را یکی از سنت های خود دانسته و مردم را به پیروی از این سنت نیکو فرامی خواند به گونه ای که می فرماید ازدواج سنت من است هر کس از آن سرپیچی کند، از امت من نیست. وی تشکیل زندگی مشترک را بزرگترین بنای اسلام قلمداد می نماید و آن را دارای برکات و ثمرات فراوانی می داند و آن را موجب سعادت دنیوی و اخروی دانسته است در حقیقت پیامبر اکرم تشکیل خانواده و رابطه داشتن زن و شوهر با همدیگر را موجب نیک بختی و بدست آوردن ثمرات و نتایج والای مادی و معنوی می داند و این خود اهمیت فوق العاده تشیکل زندگی مشترک را نمودار می سازد. (فاخری، 1378 :58 و 15-14)
تشکیل خانواده جز بر آزادی و اختیار طرفینی بی معناست و ازدواج اجباری و تحمیلی در منطق دین باطل است راه و رسم پیامبر نیز در این باره کاملاً گویاست رسول خدا درباره دختر گرامی خود زهرا چنین عمل کرده است او خواستگاران بسیار داشت اما مؤدبانه مخالفت خود را ابراز می کرد وی با ازدواجهای اجباری و تحمیلی مخالفت می ورزید و آن را پسندیده نمی دانست. وی سنت ازدواج تحمیلی را که سنتی جاهلی بود زیر پا گذاشت و نشان داد که نخستین شرط ازدواج آزادی و اختیار طرفین است. تشکیل خانواده در سیره پیامبر اکرم مبتنی بر سادگی و بی پیرایگی و به دور از تشریفات گرایی است که پشت سر کردن به این امر، لطیف ترین پیوند انسان را قرین دردسر و تنش می سازد و خود مانعی برای تشکیل خانواده سالم می گردد و در سنت نبوی خواستگاری، مهریه، مراسم ازدواج و تشکیل خانواده بی پیرانه و عاری از تشریفات زدگی است آن حضرت می فرماید: نامبارکی زن در این است که مهریه اش سنگین باشد. (دلشاد تهرانی، 1385 : 58-30)
بررسی اصول اخلاق خانوادگی پیامبر
آن رسول رحمت بهترین رفتار خانوادگی را جلوه گر ساخته است. (مطهری، 1354 :112) اصول اخلاقی که در ادامه می آید، اصولی است که زندگی خود پیامبر بدان ها مزین بوده است:
1- سیره اخلاق فردی: اصل حفظ حدود الله، اصل کیفیت استخدام وسیله، اصل اعتدال 2- سیره اخلاق خانوادگی 3- سیره اخلاق اجتماعی: اصل رفق و مدارا، اصل تکریم، اصل عدالت اجتماعی 4- سیره اخلاق مدیریتی و سیاسی یا حکومتی: اصل شرح صدر، اصل رعایت اهلیت، اصل تفویضِ اختیار و مسئولیت خواهی
در اندیشه وی، اخلاق و رفتار خانوادگی ترازویی دقیق در شناخت آدمی و میزانی روشن برای سنجش ارزشهای انسانی است. بهترین انسان کسی است که بهترین رفتار را نسبت به همسرش داشته باشد. ایشان برای آنکه نیک رفتاری براساس بنیاد حقیقی جلوه یابد پیروان خود را آگاه می ساخت که تشکیل خانواده تعهد سپردن به خدای حاضر است و زن نزد مرد امانت الهی است که باید حرمت او پاس داشته شود لذا وی در موارد مختلف اصحاب خود را به نیک رفتاری با همسرانشان فرا می خواند. اهمیت اخلاق و رفتار در سیره نبوی بدان پایه است که در آموزه های پیامبر تعابیری سخت تهدید کننده نسبت به نقض نیک رفتاری با همسر و فرزندان آمده است. (دلشاد تهرانی، 1388 : 240-238)
1. 1. اصل حقوق مداری:
شناخت حقوق، راهگشای دستیابی به زندگی اخلاقی مطلوب خانوادگی است رسول خدا در شرایط گوناگون حقوق مداری و قانونمداری در خانواده را مورد توجه داده است و در رفتار و شیوه زندگی خانوادگی آن را نشان داده است و تلاش می کرد که پیروانش با درکی درست از حقوق مداری و آشنایی با حقوق متقابل درزندگی خانوادگی، نظام خانواده را سامان مطلوبی بخشند. پیامبر به حقوق متقابل در خانواده اهمیت زیادی می داده است.
1-1 حقوق همسران:
پیامبر حقوق و تکالیفی را برای زن و شوهر برشمردند که پایبندی به آنها بهترین تکیه گاه روابط نیکو میان آنهاست برخی از حقوق و تکالیف ثابت و همیشگی ما است مانند احترام و تکریم متقابل، تأمین نیاز جنسی و برخی متغیر و متحول است که بنا شرایط زمان و اجتماع پدید می آید. (دلشاد تهرانی، 1388 :130)
یکی از اقدامات قابل توجه پیامبر برقراری قانون مساوات و برادری بود.این قانون روحیه ایثار و از خودگذشتگی را در قبایل عرب ایجاد نمود. (مظاهری، 1378: 60) در زندگی خانوادگی پیامبر، در عین اینکه اصل، بر مودت و صفا و ایثارگری است، اما نباید این مسئله فراموش شود که میزان خواست ها و توقعات نمی تواند بی حساب و براساس سلیقه شخصی باشد. پیامبر برای هر یک از همسران خود، حقوق خاص معین کرده بود که در صورت آشنایی با این حقوق، تکالیفی را نیز در مقابل این حقوق می بایست بر دوش بگیرند. و بسیاری از حقوقی که در اسلام برای زوجین معین شده و با رعایت آن کانون خانواده گرم تر و محکم تر می شود، میان زن و مرد مشترک است و آنان وظیفه دارند به پیروی از حسنه پیامبر (ص) آن را مراعات کنند(پور عسکری، 1384 :71).
1-2حقوق فرزندان و تربیت آنها:
مهمترین و حساس ترین وظیفه بانوان پرورش و تربیت فرزند است. پیامبر به این مسئولیت اهمیت زیادی می داده است. در برنامه های تربیتی پیامبر برای تربیت اسلامی فرزندان دستورهایی آمده است که مراحل پیش و پس از تولد را در بر می گیرد، به طوری که عوامل تربیتی کودکان در شرایط ازدواج والدین گنجانده شده است (مظاهری، 1387 :151). پیامبر در شاخص های احترام به فرزندان، محبت به آنها را مورد تأکید قرار می دهد. پیامبر هر روز صبح بر سر فرزندان و نواده های خویش دست محبت می کشید. وی همیشه به کودکان سلام می کرد. در نزد وی این شاخص ها اهمیت داشته اند: 1- سلام کردن به کودکان 2- محبت فرزند 3- پذیرش دعوت کودکان 4- جای دادن به کودکان در صفوف جماعت 5- عیادت از کودکان بیمار 6- با احترام صدا کردن کودکان 7- پرهیز از خشونت با کودکان 8- محبت به کودک 9- عدم تبعیض بین کودکان 10- عدم تبعیض در بوسیدن کودکان (برهانی، 1390، 118-115).
از نظر پیامبر اولین اصل در تربیت، اعتدال است که هر حرکت و عملی باید بر اعتدال استوار باشد از دیدگاه وی بهترین راه و رسم در تربیت و هر کاری اعتدال و میانه روی است. دومین اصل در تربیت فرزندان، تدرج و تمکن است. تدرج و تمکن، تدریجی و مرحله به مرحله است فرزند در 7 سال اول زندگی آقا و سید پدر و مادر است و در هفت سال دوم فرمانبردار و مطیع پدر و مادر است و در هفت سال سوم وزیر خانواده و مشاور پدر و مادر است.سومین اصل در تربیت فرزندان از نظر پیامبر، تسهیل و تیسیر است. که به معنای آسان کردن و سهل گردانیدن است (شرفی، 1368 :332).
همچنین پیامبر در تربیت فرزندان به تنبیه نیز توجه می نماید چرا که فرزند نیازمند هوشیاری است. البته تنبیه باید سنجیده و حساب شده باشد رسول خدا از تنبیه هنگام خشم نهی کرده است. همچنین در نگاه وی بخشش و هدیه به فرزندان عملی آخرتی شمرده است.و بر آن تأکید می کرد. همچنین نقل است که پیامبر در حالی که گردن بندی به همراه داشت آن را به یکی از دخترانش هدیه نمود لذا تأکید داشت که به فرزندان هدیه داده شود و میان آنها مساوات رعایت گردد بسیار تأکید می کرد که با فرزندان به احترام و تکریم رفتار شود و به ویژه کودکان از رحمت و کرامت بهره مند گردند. رفتار وی در احترام و تکریم و تأمین مهمترین نیاز روحی آنان نمونه ای والا برای پیروی است(دلشاد تهرانی، 1388 : 229-224-196-164).
1. 2. اصل مودت و رحمت:
در سیره خانوادگی پیامبر اصل مودت و رحمت به عنوان یک اصل مطرح است مودت و رحمت در روابط و مناسبات نقش اساسی دارد و هر چه مودت و رحمت عمیق تر و گسترده تر باشد، زندگی خانوادگی از آرامش و مودت و رحمت برخوردار خواهد بود. هر چه مودت و رحمت عمیق تر باشد، توان و تحمل افراد بیشتر می شود و هر چه گسترده تر باشد رفتارها مناسب تر می گردد و گسترده تر جلوه می یابد. در نظر پیامبر اصل مودت و رحمت یکی از پایه های اخلاق خانوادگی و آئین همسرداری است. در سیره پیامبر اکرم و اوصیای آن حضرت بر محبت و رحمت به خانواده یعنی همسر و کودکان تأکید زیادی شده است. هرچند انسان درتمام مراحل زندگی خود نیازمند محبت و رحمت است، اما در دوران کودکی این نیاز شدیدتر است. هیچ چیز خانواده انسان برای کودک جایگزین محبت خالصانه با جلوه های گوناگون آن نیست و هیچ چیز مانند آن، بر جان، روح و جسم کودک تأثیر مثبت ندارد و زمینه ساز کسب کمال نیست.پیامبر اکرم چنان به روابط محبت آمیز و ابراز محبتهای راستین تأکید دارد که می فرماید: «فرزندان و همسران خود را بسیار ببوسید که با هر بوسیدن برایشان در بهشت مقام و مرتبتی فراهم می شود». پیامبر اکرم در مراتب کمال انسانی به بالاترین مرتبه دست یافته بود در مودت و رحمت به خانواده نیز به درجه اعلا رسیده بود. ایشان کانون محبت و رحمت در خانواده است هرگز ایرادی نمی گرفت و چیزی را به فرد اختصاص نمی داد در خانواده سرشار از انرژی عشق و دوستی به همه بود. در نگاه پیامبر محبت به کودکان نشانه پایداری اخلاق و بیداری فطرت وی و کمال حقیقی است چرا که محبت عمیق به کودکان، زمینه بارش رحمت الهی را بر آدمی فراهم می کند. پیامبر اکرم بر روابط محبت آمیز و ابراز محبت های راستین تأکید داشت. آن حضرت تا فاطمه را نمی بوسید نمی خوابید وی به تمام معنا جلوه رحمت و محبت بود و در رفتارش آن را نشان می داد به کودکان گشاده دل و گشوده دست بود. در ابراز دوستی خود به کودکان صریح و صادق بود و آن را در هر حالی جلوه می بخشید وی طاقت شنیدن گریه کودکان را نداشت و به آنهایی که این حساسیت را نداشتند، هشدار می داد. از اینرو رفتار و اخلاقیات وی در رحمت و محبت کودکان بی نظیر است آنان که کودکان را از محبت خود محروم می سازند از حقیقت انسانی بی بهره اند و خود را از کمال محروم نموده اند. معیارهای اصل مودت و رحمت عبارتنداز:1 -جلوه های زبانی و گفتاری 2- ابراز علاقه و محبت زبانی 3- خطاب کردن با محبت 4- گفتگوی محبت آمیز. (دلشاد تهرانی، 1388 :229-254-89-85-10).
1. اصل نفی خشونت و بد اخلاقی در خانواده:
آموزه های قرآن کریم و مدرسه نبوی بر نفی خشونت در خانواده تأکید دارد پیامبر اکرم نسبت به خشونت در انواع و اقسامش حساسیت نشان می داد و بر نفی آن به طور کامل تأکید می نمود. وی الگوی تّام در نفی خشونت بود و پیوسته بر نفی آن به هر صورت و زمینه ای تأکید می نمود. در آموزه های پیامبر به صراحت بداخلاقی در خانواده، آزار یکدیگر، بدزبانی و بدرفتاری بعنوان جلوه های خشونت خانوادگی نفی و طرد شده و سخت ترین نکوهش ها درباره این امور وارد شده است و نیز آن حضرت با رفتار خود، پیروان را به پاکی محیط خانواده و اقسام خشونت ها فراخوانده است. زندگی پیامبر نمونه برین نفی خشونت خانوادگی است. پیامبر نه تنها در تمام احوال و شرایط در نهایت رحمت و مودت و مدارا و ملایمت باهمسران خود زیست، بلکه پیوسته در برابر تندی برخی از همسران خویش با گذشت روبرو شد و هرگز رفتار تند ننمود.برای پیامبر بداخلاقی زشت ترین و نکوهیده ترین چیزی است که در زندگی ظهور می نماید. سخنان وی بیانگر شدت زشتی و نهایت نکوهیدگی آن است. بداخلاقی از منظر پیامبر اکرم چنان تباه کننده آدمی و زندگی است که هیچ چیز را به سلامت باقی نمی گذارد، که بداخلاقی از جنس آتش است و نه تنها خود فرد را جهنمی می سازد؛ بلکه زندگی را نیز به جهنم بدل می نماید. انسان بداخلاق پیوند خورده به بدی و بدرفتاری ها و پیوسته در آتش است و در اختیار خود نیست بلکه در اختیار تندی و بدرفتاری است و زمامدار او زشتی های رفتاری است. بداخلاقی چنان است که پیوسته آدمی و زندگی را در کدورت و اشتباه فرو می برد و فرصت اصلاح امور را هم از انسان می گیرد.
انواع و مصادیق این خشونت ها در کلام پیامبر (ص) عبارتند از: 1- بداخلاقی در خانواده 2- آزاردهی یکدیگر 3- خشونت گفتاری شامل (دشنام دهی و ناسزاگویی- مسخره کردن- سرزنش نمودن- بهتان زدن – لعنت کردن- منت گذاشتن- مشاجره نمودن)4- خشونت رفتاری شامل (ترشرویی- فخرفروشی و خودنمایی- خشم و عصبانیت- زورگویی و سلطه گری- غیرت ورزی و تعصب بی جا- کناره گیری – کتک زدن).
1. 4. اصل شکیبایی و بردباری:
از جمله ستون های پابرجایی، دوام، استحکام و کمال زندگی خانوادگی، شکیبایی و بردباری است. شکیبایی و بردباری تأکید شده در منطق نبوی شامل همه مسائل زندگی خانوادگی است. ممکن است گاهی خلق و خوی یکی از زوجین برای دیگری ناخوشایند نماید و یا علی رغم همه خوبی ها و نیک رفتاری ها یکی از آن دو، کج خلقی هایی داشته باشند. که در این صورت راه چاره و بهترین وسیله مقابله شکیبایی و بردباری است. پیامبر اکرم پیامدها و ثمرات شکیبایی و بردباری در زندگی خانوادگی را اینگونه برشمرده است: 1- گشایش، توفیق و کامیابی 2- پشیمانی و سامان یابی 3- صلح و آشتی 4- کاهش مصیبت و اندوه و سختی 5- دفع آسیب و گرفتاری 6- فرصت سازی(دلشاد تهرانی، 1388: 471-461-372-369).
1. 5. اصل عفو و گذشت:
در منطق نبوی راه حل اساسی برای رفع کینه و کدورت، عفو و گذشت معرفی شده است. پیامبر اکرم(ص) مظهر جوانمردی، گذشت و رحمت بود و چنان که در کلام الله مجید نیز می خوانیم (خُذالعَفَو وَأمر بالعُرفِ) پیامبر هم اهل عفو بود و هم به نیکی ها دعوت می کرد. حتی دشمنانشان نیز از این رحمت گسترده بی بهره نبود. پیامبر به منظور ترویج معارف اسلامی، به امر خداوند تا آن جا که ممکن بود از عنصر کینه و کدورت بسیار دوری جست(طیبی،1389 :5). در راه و رسوم نبوی، بخشش و گذشت در خانواده قاعده حاکم و راسخ بوده و شخص رسول الله در تمام دوران زندگی خانوادگی اش از بخشش و گذشت دور نشده است ایشان در زندگی خانوادگی آنقدر با همسران خود از سر بخشش و گذشت رفتار می کرد که بعضی از آنان به خود جرات می دادند که با او بدرفتاری کنند. آن حضرت هیچ وقت در امور خانه برای همسرانش تعیین تکلیف نمی کرد و کارِ خانه را یکسره به آنان واگذاشته بود و در بسیاری از امور به میل آنان عمل می کرد. حتی موضوع رازداری که از مهمترین شرایط یک همسر باوفا بود در بعضی از همسران پیامبر رعایت نمی شد و در مقابل، پیامبر با گذشت و عفو با ایشان رفتار می کردند. رسول خدا به پیروان خود سفارش می کرد. که بنای رفتارشان در خانواده برپایه گذشت باشد(دلشاد تهرانی، 1385 :420-415). از این رو آن حضرت در زندگی خانوادگی والاترین سرمشق گذشت را در رفتار و سلوکش ارائه نمود تا پیروانش راه و رسم او را دریابند و در همان مسیر سلوک کنند.
مدارا و حسن خلق:
بزرگواری، شکوه و منزلت رسول خدا(ص) تا آن جاست که خداوند متعال در قرآن کریم درباره ایشان می فرماید رفتار پیامبر با مردم مؤمن و کافر، همه از موضع شفقت و مهرورزی بود و این اخلاق نبوی تنها به گروه ویژه ای منحصر نبود. در نظر حضرت، مشرکان بیمارانی بودند که نیاز به پرستار دلسوزی برای مدارا داشتند، طبیبی باید دردشان را بشناسد و مرهمی بر آن نهد(طیبی،1389 :4). رسول خدا مکرر پیروان خود را به مدارا و سازگاری و دوری از آسیب زدن به خانواده فرا می خواند وی لوازم مدارا و سازگاری را این گونه بر می شمرد: 1- رعایت توانایی ها 2- پوزش خواهی و پوزش پذیری 3- پرهیز از قهر کردن 4- نفی کینه توزی(دلشاد تهرانی،‌ 1385: 299).
1. 6. اصل رفق و ملایمت:
خیر و برکت زندگی خانوادگی در گرو رفق و ملایمت است و هیچ قاعده ای همچون آن در تضمین روابط خانوادگی کارساز نیست. وجود رفق و ملایمت درخانواده مایه برکت و فقدان آن سبب ذلت است لطافت روابط خانوادگی تابع نرمش و ملایمت زن و مرد است در زندگی خانوادگی هیچ چیز چون نرمش و ملایمت موجب تصحیح روابط و حفظ سلامت و مایه پیشرفت نیست، و آموزه های رسول خدا در این باره نشان دهنده جایگاه بی بدیل این اصل است. چون رفق و ملایمت بر زندگی حاکم شود جلوه های زیبای آن چهره گشاید و زندگی را معنای واقعی بخشد در آموزه های پیامبر درباره جلوه رفق و ملایمت در زندگی نعمات و اثرات بسیاری وارد شده است که عبارتند از: الف) زیادت و برکت ب) سلامت و عافیت ج) آسودگی و راحت د) آسان شدن امور سخت س) کاهش مخالف ش) رسیدگی به مطالبات ص)تداوم بخش دوستی و دلبستگی و تحکیم تعلقات.

بررسی اصول همسرداری پیامبر(ص)
1. 1. اصل رعایت عدالت:
یکی از ویژگی های پیامبر اکرم(ص) رعایت مساوات بین همسران است. وی مهریه هر یک از زنانش را چهارصد درهم قرار داد و فرقی بین هیچ یک از همسرانش نگذاشت. این تساوی اثر مثبت بر ذهنیت زنان می گذاشت تا خود را از نظر شخصیت و سایر امور همانند یکدیگر ببینند. هم چنین، علاوه بر جهیزیه، از نظر نفقه و هزینه زندگی نیز پیامبر رعایت برابری و تساوی را می کرد. پیامبر اکرم در سایر امور رعایت تساوی و برابری را می کرد. از دیگر ویژگی های پیامبر که محبت همسرانش را به همراه داشت رعایت حقوق و ابراز علاقه به تمامی آنان مناسب با شأن هر یک بود به طوری که هیچ کدام احساس نمی کردند که دیگری نزد پیامبر محبوبتر است(عابدینی،1381 :171). ایشان اصل آزادی را محترم می شمرند و به زنان و به خصوص مادران شخصیت فوق العاده داده و تا آنجا که کلید بهشت رادر دست مادران می داند و برای زنان حقوق مساوی با مردان قائل است و سلب حقوق زنان را گناه غیرقابل بخشش معرفی نموده است. به رعایت رفتار صحیح از روی عدالت نیز پیامبر اهمیت زیادی دارد و پیامبر این اصل را به پیروان خود یاد می آورد تا نسبت به آن غفلت نورزند و با رفتار تبعیض آمیز تلخکامی در جام جان فرزندان نریزند و زمینه رفتارهای نامناسب را در آنان برنیانگیزانند. آن حضرت هم چنین می فرماید: باید میان همسران و فرزندان در بخشش و هدیه به عدالت رفتار کنید(دلشاد تهرانی، 1388: 146-145).
نمونه های این عدالت ورزی را می توان در عدالت در مهریه، عدالت در پرداخت نفقه، عدالت در همنشینی، عدالت در اعطای هدایا به همسران و عدالت در به کار بردن کلمات محبت آمیز و کمک به همسران مشاهده نمود. در اینجا به عنوان مثال تنها به آخرین مورد ذکر شده یعنی کمک به همسران در خانه اشاره می کنیم:
کمک به همسران در خانه:
پیامبر(ص) در خانه به همسران کمک می کرد، اتاق زینب را مرتب می کرد. لباسهایش را خود وارسی کرد؛ کفشش را اصلاح می کرد، با دست خود گوشت خرد می کرد(راوندی، 1384: 114). از مسائلی که در زندگی مشترک پیامبر با زنان مطرح است و در تحکیم روابط و خوشبختی خانواده تأثیر بسزایی دارد، یاری دادن به همسر و انجام کارهای مربوط به زندگی و تأمین نیازها و انجام کارهای خانه است این مسئله نزد پیامبر سبب شده بود تا صفا و صمیمیت در محیط خانواده حاکم کرد. پیامبر کارهای درون خانه را داشت(پورعسکری ، 1383: 73). تقسیم کار و مسئولیت ها از مهمترین پدیده های طبیعی به حساب می آید. تقسیم کار بین مرد و زن براساس به کارگیری و سلطه یکی بر دیگری نیست، بلکه براساس واگذاری نوع کار و مسئولیت است. پیامبر نیز چنین خواسته که زن و مرد در مسئولیت مساوی باشند بی آنکه ستم و اجحافی در کار باشد. از نظر پیامبر خدمتگذاری در داخل خانه به زن واگذار شده است و خدمت گذاری در خارج خانه بر دوش مرد نهاده شده است. بدین جهت که زن با طبیعت زن بودن و لطافت روحش در اداره خانه که به دوستی و مهربانی و محبت مبتنی و استوار می شود، سزاوارتر است. پیامبر با همه عظمت و موقعیت در منزل کار می کرد و به نگهداری کودکان می پرداخت. در اخلاق پیامبر اکرم همین بس که با آن جلالت و موقعیتی که به سلاطین نامه دعوت می نوشت؛ در خانه، تا حد امکان کارش را شخصاً انجام می داد. پیامبر خدا در خانه خویش خدمتکار اهل خود بود، و بر سفره غذای حقیرانه می نشست، بز خود را می دوشید و لباس خود را وصله می نمود و بر شتر خود عقال- ریسمانی که به وسیله آن زانوی شتر را می بندند- می زد و به ناقه خود علف می داد، با خدمتکار منزل آرد را آسیاب می کرد و خمیر می ساخت(صدر، 1389: 62).
1. 2. اصل تکریم نسبت به خانواده:
جایگاه و اهمیت تکریم در خانواده آن قدر مهم و اساسی است که پیامبر مردانی را که همسران خود را تکریم نمی نمایند، انسانهای به دور از شأن انسانی و در بند فرومایگی برشمرده است. در راه و رسم نبوی تکریم همسر به تمام معنا جلوه داشته و فرمودند هر کس همسری اختیار کند باید او را اکرام و احترام کند. بنای رفتار و اخلاقش پیامبر تکریم بود و فرمودند که مرد و زن، همسر خویش را تکریم کنند، در رفتار، گفتار، سلوک و در همه حال، رفتار توأم با احترام، از وجوه مهم تکریم است وی با این رفتار خانواده را تکریم می نمود و هرگز در برابر بداخلاقی همسران از تکریم آن دور نشد و به سخنان آنها توجه داشت و سخنانشان را قطع نمی کرد و چنان رفتار می کرد که احساس می کردند به ایشان بسیار اهمیت می دهد. رفتار وی به تمام معنا بر مدار تکریم همسر بود رفتار پرلطافت وی نسبت به همسران زمانی به خوبی دیده می شود که توجه شود این رفتار در کدام جامعه و با چه فرهنگی ظهور کرده است. وی به حالات و روحیات لطیف زنان توجه داشت و در هر حال تکریم آنان را پاس می داشت و همسران خود را با بهترین الفاظ مخاطب قرار داد و با تعابیر نیکو آنان را تکریم می نمود(دلشاد تهرانی، 1385 :252-119).سخنان پیامبر در تکریم همسران روش مناسبی برای یافتن دیدگاه پیامبر در این ازدواجهاست.
1. 3. اصل تأمین نیازها:
اعضای یک خانواده نیازهای گوناگونی دارند که تأمین درست، معتدل و به موقع آن نیازها در تحقق روابط سالم و پرنشاط و رشد دهنده نقش اساسی دارد. زن و مرد نیازهای عاطفی، روحی، مادی، امنیتی و جنسی دارند رسول گرامی اسلام بنا بر سیره تبلیغی خود، برای رسیدگی به کارهای مردم و برآوردن نیازهای آنان بسیار می کوشید و براساس مواسات اسلامی، در خوشی و ناخوشی، با ایشان همراه و همدرد بود و از هیچ کمکی به مؤمنان دریغ نمی کرد(طیبی، 1389 :7). در نگاه پیامبر اکرم بهترین اشخاص در زندگی کسانی هستند که نیازهای اعضای خانواده را دریابند و به درستی تأمین نمایند.
1- نیازهای مادی:
در راه و رسم نبوی توجه به نیازهای مادی خانواده و تأمین کامل آنها چنان مهم و اساسی تلقی شده که وی فرموده است: چنانچه در تأمین نیاز همسر و فرزندان تلاش نمائید آمرزیده محسوب می شوید در نگاه نبوی تأمین نیازهای مادی در جهت کمال گرایی ارزش می یابد و این به معنای اصالت یافتن امور مادی در زندگی نیست بلکه بهره گیری درست از امکانات در جهتی والاست. تأمین نیازهای خانواده نزد پیامبر چنان اهمیت دارد که می فرماید کسانی که در امکانات و دارایی خانواده در صورت داشتن مال و ثروت سخت بگیرند از ما نیستند گشاده گرفتن در زندگی خانوادگی به معنای تجمل پرستی نیست بلکه استفاده بهینه از امکانات و دارایی است و در راه و رسم نبوی جایی برای این ناپسندی ها نیست.
2- نیازهای روحی عاطفی و امنیتی:
تأمین نیازهای روحی، عاطفی و امنیتی در امور خانه از مسائلی است که در راه و رسم نبوی بر آن تأکید شده است و رسول خدا به پیروان خود تأکید می داشت که به این نیازها توجه کنند و آنها را به درستی پاسخ دهند و به روابط خانوادگی پرعاطفه و عاشقانه می نگریست و سفارش می کرد که چنین نگرشی فراهم شود.
3-نیاز جنسی:
بی شک یکی از نیازهای انسان تأمین غریزه جنسی اوست، که طریق مشروع آنها تنها با پیوند زناشوئی صورت می گیرد. در سیره نبوی توجه به نیاز جنسی در درون خانواده و تأمین صحیح آنها و صیانت جامعه از بروز و ظهور مسائل جنسی بسیار تأکید شده است در اندیشه نبوی تأمین صحیح نیاز جنسی در درون خانواده اسلام- هیچ یک از غرایز انسان را سرکوب نکرده و از طریق قانونی و شرعی آن، اجازه رسیدگی و توجه بدان را داده و این به نفع خود انسان هاست(صفری، 1379 : 31).
4- نیازهای زیبا دوستی و آراسته سازی:
توجه کردن به زیبایی و آراستگی از امور مهم در تأمین نیازهای مشترک خانواده است رسول خدا بر این امر اهمیت می گذارد. و به جدی آن را مورد توجه قرار می دهد. پیامبر می آموخت که پیروانش چنین باشد و با رفتار خود آنان را در این جهت تربیت می نمود و همان طور که به زنان تأکید می کرد که خود را زینت کنند و زیبا نمایند و آراسته باشند به مردان نیز سفارش می کرد آراستگی را پاس دارند.
• • اصل تفاهم و توافق:
قرار گرفتن زن و مرد در یک منظومه بنام خانواده جز با تفاهم و توافق میسر نیست. در آموزه های نبوی موارد بسیاری مطرح است که پاسداشت آنها از لوازم تفاهم و توافق زندگی است؛ که به برخی از آنها اشاره می شود: 1- نفی خودمداری 2- فروتنی زوجین نسبت به یکدیگر 3- گوش سپاری بدین معنا که زن و مرد به سخن و نظر یکدیگر اهمیت دهند 4- نفی لجاجت 5- نفی عیب جویی و سرزنش(دلشاد تهرانی، 1388، صفحات 223و208و45).

موضوعات: خانواده  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ق.ظ ]




رابطه اخلاق و تربیت خانوادگی در احادیث اسلامی
رابطه اخلاق و تربیت خانوادگی در احادیث اسلامی
بی شک نخستین مدرسه هر انسانی دامان مادر و آغوش پدر اوست، و در همین جا است که نخستین درسهای فضیلت یا رذیلت را می آموزد. و اگر مفهوم تربیت را اعم از «تکوینی» و «تشریعی» در نظر بگیریم نخستین مدرسه رحم مادر و صلب پدر است که آثار خود را بطور غیر مستقیم در وجود فرزند می گذارد، و زمینه ها را برای فضیلت و رذیلت آماده می سازد.
در احادیث اسلامی تعبیرات بسیار لطیف و دقیقی در این قسمت وارد شده که به بخشی از آن ذیلا اشاره می شود:
1- علی علیه السلام فرمود: «حسن الاخلاق برهان کرم الاعراق؛ اخلاق پاک و نیک، دلیل وراثتهای پسندیده انسان (از پدر و مادر) است» . (27)
به همین دلیل در خانواده های پاک و با فضیلت غالبا فرزندانی با فضیلت پرورش
[172]
می یابند و بعکس افراد شرور غالبا در خانواده های شرور و آلوده اند.
2- در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «علیکم فی طلب الحوائج بشراف النفوس و ذوی الاصول الطیبة فانها عندهم اقضی وهی لدیهم ازکی؛ در طلب حوائج به سراغ مردم شریف النفس که در خانواده های پاک و اصیل پرورش یافته اند بروید، چرا که نیازمندیها نزد آنها بهتر انجام می شود و پاکیزه تر صورت می گیرد! » (28)
3- در عهد نامه مالک اشتر در توصیه ای که علی علیه السلام به مالک درباره انتخاب افسران لایق برای ارتش اسلام می کند، چنین می خوانیم: «ثم الصق بذوی المروءات والاحساب و اهل البیوتات الصالحة والسوابق الحسنة ثم اهل النجدة و الشجاعة والسخاء و السماحة فانهم جماع من الکرم و شعب من العرف؛ سپس پیوند خود را با شخصیتهای اصیل و خانواده های صالح و خوش سابقه برقرار ساز و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و بزرگوار، چرا که آنها کانون فضیلت و مرکز نیکی هستند. » (29)
4- تاثیر پدر و یا مادر آلوده در شخصیت اخلاقی فرزندان تا آن اندازه است که در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است: «ایما امراة اطاعت زوجها و هو شارب الخمر، کان لها من الخطایا بعدد نجوم السماء، و کل مولود یلد منه فهو نجس؛ هر زنی اطاعت از همسرش کند در حالی که او شراب نوشیده (و با او همبستر شود) به عدد ستارگان آسمان مرتکب گناه شده است و فرزندی که از او متولد می شود آلوده خواهد بود! » (30)
در روایات متعدد دیگری نیز از قبول خواستگاری مرد شراب خوار و بد اخلاق و آلوده نهی شده است. (31)
5- تاثیر تربیت پدر و مادر در فرزندان تا آن پایه است که در حدیث مشهور نبوی آمده است:
کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه هما اللذان یهودانه و ینصرانه؛ هر نوزادی بر فطرت پاک توحید (و اسلام) متولد می شود مگر این که پدر و مادر او را به آئین یهود و نصرانیت وارد کنند» (32)
[173]
جائی که تربیت خانوادگی، ایمان و عقیده را دگرگون سازد چگونه ممکن است در اخلاق اثر نگذارد؟
6- همین امر سبب شده است که مساله تربیت فرزندان به عنوان یکی از اساسی ترین حقوق آنها بر پدر و مادر شمرده شود؛ در حدیث نبوی صلی الله علیه و آله می خوانیم:
«حق الولد علی الوالد ان یحسن اسمه و یحسن ادبه؛ حق فرزند بر پدر این است که نام نیکی بر او بگذارد و او را بخوبی تربیت کند» (33)
روشن است نامها آثار تلقینی بسیار مؤثری در روحیه فرزندان دارد؛ نام شخصیتهای بزرگ و پیشگامان تقوا و فضیلت، انسان را به آنها نزدیک می کند، و نام سردمداران فجور و رذیلت، انسان را به سوی آنها می کشاند؛ در اسلام حتی از این مساله ظریف روانی غفلت نشده و فصل مبسوطی درباره نامهای خوب و نامهای بد در کتب حدیث آمده است. (34)
7- در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «ما نحل والد ولده افضل من ادب حسن؛ بهترین بخششی یا میراثی که پدر برای فرزندش می گذارد، همان ادب و تربیت نیک است. » (35)
8- امام سجاد علی بن الحسین علیه السلام در همین زمینه تعبیر رسائی فرموده است می فرماید: «وانک مسؤول عما ولیته به من حسن الادب و الدلالة علی ربه عزوجل و المعونة له علی طاعته؛ تو در برابر آنچه ولایتش برعهده تو گذارده شده است (از خانواده و فرزندان) مسؤول هستی نسبت به تربیت نیکوی آنها و هدایت به سوی پروردگار و اعانت او بر اطاعتش. » (36)
9- امیرمؤمنان علی علیه السلام در یکی از کلمات خود تعبیری دارد که نشان می دهد که خلق و خوی پدران میراثی است که به فرزندان می رسد؛ می فرماید: «خیر ما ورث الآباء الابناء الادب؛ بهترین چیزی که پدران برای فرزندان خود به ارث می نهند ادب و تربیت
[174]
صحیح و فضائل اخلاقی است. » (37)
10- این بحث را با سخن دیگری از علی علیه السلام در نهج البلاغه پایان می دهیم:
امام علیه السلام به هنگام شرح شخصیت و بیان موقعیت خود برای ناآگاهانی که او را با دیگران مقایسه می کردند می فرماید: «و قد علمتم موضعی من رسول الله بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة وضعنی فی حجره و انا ولید یضمنی الی صدره … یرفع لی کل یوم علما من اخلاقه و یامرنی بالاقتداء؛ شما قرابت و نزدیکی مرا با پیامبر صلی الله علیه و آله و نزلت خاصم را نزد آن حضرت بخوبی می دانید؛ کودک خردسالی بودم پیامبر مرا در دامان خود می نشاند و به سینه اش می چسباند… او هر روز برای من پرچمی از فضائل اخلاقی خود می افراشت و مرا امر می کرد که به او اقتدا کنم (و این خلق و خوی من زائیده آن تربیت است. )
جالب این که امام در لابه لای همین سخن هنگامی که از خلق و خوی پیغمبر اکرم بحث می کند، چنین می فرماید: «و لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره؛ از همان زمان که رسول خدا صلی الله علیه و آله از شیر باز گرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان خویش را مامور ساخت تا شب و روز وی را به راههای مکارم اخلاق و صفات نیک جهان سوق دهد. » (38)بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله خود نیز از تربیت یافتگان فرشتگان بود.
درست است که اخلاق و صفات روحی انسان اعم از خوب و بد، از درون او بر می خیزد و با اراده او شکل می گیرد ولی انکار نمی توان کرد که زمینه های متعددی برای شکل گیری اخلاق خوب و بد وجود دارد که یکی از آنها وراثت از پدر و مادر و همچنین تربیت خانوادگی است؛ و این مساله قطع نظر از تحلیلهای علمی و منطقی، شواهد عینی و تجربی فراوان دارد که قابل انکار نیست.
به همین دلیل برای ساختن فرد یا جامعه آراسته به زیورهای اخلاقی باید به مساله
[175]
وراثت خانوادگی و تربیت هائی که از نونهالان در دامن مادر و آغوش مادر می بینند توجه داشت و اهمیت این دوران در ساختار شخصیت انسانها را هرگز فراموش نکرد.
27- غررالحکم28- غررالحکم29- نهج البلاغه30- لئالی الاخبار31- وسائل الشیعه، جلد 14، صحفه 53 - 54 .32- تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 30، سوره روم.33- کنز العمال، حدیث 45192.34- به کتاب وسائل الشیعه، جلد 15، صحفه 122 تا 132 مراجعه شود.35- کنز العمال، حدیث 45411.36- بحار، جلد71، صحفه 6 (جوامع الحقوق) .37- غرر الحکم.38- نهج البلاغه، خطبه 192 (خطبه قاصعه)

موضوعات: خانواده  لینک ثابت
 [ 08:45:00 ق.ظ ]