نرجس
 
   



منبع : قرائتی، محسن، چهار صد نکته از تفسیر نور، ص 275
انسان در برخورد با نعمت، چهار حالت دارد: حسادت، بُخل، ایثار، غبطه. اگر پیش خود گفت: حال که ما فلان نعمت را نداریم، دیگران هم نداشته باشند، حسادت است. اگر گفت: فقط ما برخوردار از این نعمت باشیم ولی دیگران نه، این بُخل است. اگر گفت: دیگران از نعمت برخوردار باشند، اگر چه به قیمتی که ما محروم باشیم، این ایثار است. اگر گفت: حالا که دیگران از نعمت برخوردارند، ای کاش ما هم بهره مند می شدیم، این غبطه است.
امام باقر علیه السلام فرمودند: من گاهی به بعضی از فرزندانم محبّت می کنم و آنها را روی زانوانم می نشانم در حالی که استحقاق این همه محبّت را ندارند، تا مبادا علیه سایر فرزندانم حسادت بورزند و ماجرای یوسف تکرار شود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1395-08-22] [ 08:53:00 ق.ظ ]






حدود سی آیه در قرآن مربوط به شفاعت است که به چند دسته تقسیم می شوند:
1 - آیاتی که شفاعت را نفی می کنند، مانند: «یوم لا بیع فیه و لا خلة و لا شفاعة »، روزی که معامله و دوستی و شفاعت در آن نیست. (سوره بقره، آیه 254).
2 - آیاتی که تنها به شفاعت خداوند صراحت دارند. مانند: «ما لکم من دونه من ولی و لا شفیع » برایتان غیر از او هیچ یاور و شفاعت کننده ای نیست.
(سوره سجده، آیه 4)
3 - آیاتی که از شفاعت دیگران با اذن خداوند یاد می کنند. مانند: «من ذالذی یشفع عنده الا باذنه » چه کسی در نزد او [خداوند] شفاعت مکند مگر به اذنش. (سوره بقره، آیه 255).
4 - آیاتی که شرایط شفاعت شوندگان را بیان می کنند. مانند:
الف) «و لا یشفعون الا لمن ارتضی » شفاعت نمی کنند مگر برای کسی که مورد رضایت خدا باشد.
ب) «ما للظالمین من حمیم و لا شفیع » برای ستمکاران، دوستدار و شفیعی نیست.
ج) «و سینغفرون للذین آمنوا» فرشتگان برای کسانی که ایمان آورده اند دعا و استغفار می کنند.
از آیات گذشته روشن می شود که شفاعت بی قید و شرط نیست و اصل شفاعت، شفاعت کننده و شفاعت شونده همه به اجازه و اذن خداوند است. علاوه بر آن، شفاعت شونده باید واجد شرایطی باشد که برخی از آنها ذکر شد و اگر کسی واجد شرایط نباشد مورد شفاعت قرار نمی گیرد; هر چند که همسر پیامبر باشد. چنانکه همسر نوح و لوط(ع) به علت فسق مشمول شفاعت نمی شوند.
چنین شفاعتی مردم را تن پرور بار نمی آورد. زیرا شفاعت، تنها شامل تلاشگرانی است که برای ادامه راه نیاز به قدرتی دارند که در کنار آنان باشد.
چنین شفاعتی ایستادن در برابر اراده خداوند نیست. زیرا خداوند هم اراده کرده است مجرم را کیفر دهد و هم خواسته که گروهی مشمول رحمت و عفو قرار گیرند.
شفاعت بدین معنا نیست که رحم دیگران بیش از خداست. چون اولیاء خدا به لطف و رحمت او اجازه شفاعت می گیرند.
پیداست که شفاعت، اراده خداوند را تغییر نمی دهد بلکه همانند توبه است. آری، گناه کاری که اولیاء خدا به او لطف کنند حالت دیگری غیر از توبه دارد. ضمنا در دنیا راه بخشش گناه متعدد است.
شفاعت از «شفع » گرفته شده و آن در اصل به معنی جفت گرفته شده است. و در واقع مثل این است که شخص شفیع با وسیله ناقص شفاعت شده، ضمیمه می شود و تشکیل یک زوج می دهد که با آن جلب منفعت یا دفع ضرر از خود می کند. البته نه هر نفع و ضرری زیرا در مواردی که اسباب طبیعی، ایجاب خیر و شر می نمایند مانند گرسنگی و تشنگی، هرگز شفاعت نمی طلبیم بلکه به دنبال اسباب طبیعی می رویم. ما فقط در مورد سود و زیانها که از ناحیه اجرای قوانین عمومی یا خصوصی اجتماع به ما متوجه می شود، شفاعت می طلبیم با این توضیح که میان مولا و بنده و هر حاکم و محکومی احکامی وجود دارد که اگر به آن عمل شود مستوجب پاداش خواهد بود. گاهی این پاداش، مدح و تمجید است و گاهی منافع مالی یا مقامی; و برعکس، اگر مکلف سرپیچی و مخالفت نماید مستوجب کیفر و مجازات می شود که گاهی مذمت و توبیخ است و زمانی هم ضرر مادی یا معنوی خواهد بود. بنابر این در باب احکام دو نوع قرار داد است: یکی قرارداد اصل حکم و دیگری قرارداد تبعات و نتیجه حکم که پاداش موافقت و کیفر مخالفت تعیین می گردد.
این یک اصل قطعی است که در جمیع انواع حکومتهای عمومی در میان ملتها و حکومتها نسبت به زیر دستان; حکمفرماست.
اگر کسی بخواهد بدون تهیه مقدمات به پاداشی برسد و یا از مجازاتی برهد، اینجاست که مورد شفاعت و تاثیر آن است. البته نه در همه جا و برای همه کس. چه اینکه کسی که اصلا لیاقت نیل به کمالی را دارا نیست و یا اساسا رابطه ای میان او و آن که شفاعت نزد او می شود وجود ندارد. زیرا شفاعت یک سیر مستقل نیست. بلکه متمم و مکمل سبب است. از طرفی تاثیر شفاعت شفیع، یک تاثیر گزاف و بی جهت نیست بلکه باید شفیع متوسل به چیزی شود که در کسی که نزد او شفاعت می کند مؤثر گردد و طالب شفاعت را به ثواب منظور برساند و یا از عقاب و کیفر نجات بخشد. بنابر این شفیع از مولای بنده در خواست نمی کند که از مقام مولویت خود و عبودیت بنده اش صرف نظر کند. همچنین از وی تقاضا نمی کند که از حکم و تکلیف خود دست بردارد. و نیز از او نمی خواهد که قانون مجازات خود را در همه جا یا در این مورد معین ابطال کند.
خلاصه اینکه شفاعت کننده نه تاثیری در مقام مولویت و عبودیت دارد و نه در حکم و نه جزای حکم، بلکه او با قبول این جهات سه گانه، متوسل به یکی از جهات زیر شده و مقصود خود را به کمک آن عملی می سازد:
الف) صفاتی که در شخص مولا وجود دارد و مستوجب عفو و اغماض است مانند بزرگی و کرم و بخشش و شرافت او.
ب) اوصافی که در بنده است و مقتضی ترحم بر او است مانند فقر و مذلت و کوچکی و پریشان حالی او.
ج) اوصافی که در خود شفیع است مانند نزدیکی او به مولا و داشتن شخصیت و مقام در نزد وی.
از این بیانات روشن می شود که کاربرد شفاعت این است که یک رشته عوامل مؤثردر رفع عقاب را بر عوامل ایجاب کننده آن، برتری می دهد.
در حقیقت شفاعت یعنی واسطه شدن در رساندن نفع و یا دفع ضرر از کسی به عنوان حکومت نه به عنوان مبارزه و تضاد. در ضمن، معلوم شد که شفاعت از انواع سبب است. زیرا آن عبارت است از وساطت سبب نزدیک در میان سبب بعید و مسبب آن.
سببیت خداوند از دو جهت ممکن است مورد توجه قرار گیرد: نخست از جهت تکوین یعنی اینکه تاثیر از ناحیه او شروع می شود و اسباب به او منتهی می شوند. دیگر از جهت تشریع، یعنی بر ما منت گذارده و دستوراتی را مقرر داشته است و پاداشها و کیفرهایی در عالم دیگر برای پیروی یا مخالفت آنها قرار داده است و پیغمبرانی برای اتمام حجت فرستاده است.
بعضی از آیات، بیان کننده شفاعت تکوینی می باشد. یعنی وساطت علل و اسباب در میان او و مخلوقاتش در تنظیم وجود و بقاء آنهاست. اما بعضی از آنها در مورد شفاعت تشریعی است که در مورد خداوند متعال، صادق است مانند آیه 23 از سوره سبا، آیه 109 از سوره طه، آیه 26 از سوره نجم، آیه 28 از سوره انبیاء و آیه 86 از سوره زخرف.
این آیات مقام شفاعت را برای عده ای از ملائکه و افراد بشر به اذن و رضای خداوند تثبیت می کند و در واقع خداوند این مقام را به آنها بخشیده بنابر این آنان با توسل به رحمت و عفو و مغفرت و سایر صفات عالیه خداوند می توانند بنده گناه کاری را که مستوجب عقوبت گردیده مشمول رحمت و آمرزش حق سازند.
بر اساس آیات قرآن کریم خداوند می تواند بر اثر شفاعت، عملی را به عملی دیگر تبدیل کند. همچنان که ممکن است عمل موجودی را معدوم یا عمل کمی را زیاد و یا عمل معدومی را موجود سازد.
خلاصه خدا هرچه اراده کند، انجام می دهد البته همه کارهای او از روی مصلحتی و علتی است. در این صورت چه مانعی دارد که یکی از این مصالح و علل، شفاعت انبیا و اولیاء و بندگان مقربش باشد که نه گزاف است و نه ظلم.
مشمولین شفاعت
مشمولین شفاعت همان اصحاب یمینند. یعنی از دین و اعتقاد صحیح برخوردارند. از آیه اول سوره نساء استفاده می شود، تنها گناهان کبیره است که تا قیامت باقی می مانند و الا کسانی که مرتکب گناهان صغیره شدند به مفاد این آیه، مورد عفو قرار می گیرند.
«ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه یکفرون عنکم سیئاتکم »
منظور از دادن نامه عمل به دست راست پیروی از امام و پیشوای حق و ازدادن به دست چپ پیروی از پیشوای باطل و گمراه کننده است. باز در جای دیگر خداوند فرموده است.
«و لا یشفعون الا لمن ارتضی »(انبیاء 28).
بر اساس این آیه، شفاعت تنها در حق کسانی است که خدا از آنها خشنود است. در اینجا خشنود بودن را مطلق ذکر کرده و آن را مقید به عمل و چیز دیگری نکرده است. لذا معلوم می شود منظور خشنودی از خود آنها یعنی از دین آنها و نه خشنودی از اعمالشان. بنابر این مفاد این آیه هم منطبق بر آیات سابق می شود. از مجموع این آیه ها نتیجه می گیریم که مشمولین شفاعت کسانی هستند که معتقد به دین حق می باشند اما گناهان کبیره ای انجام داده اند. (1)
شافعین
شفاعت بر دو قسم است: شفاعت تکوینی و شفاعت تشریعی
شفاعت تکوینی عبارتست از وساطت علل وجودی در میان خداوند و موجودات دیگر. از این نظر تمام اسباب و علل وجودی، شفیع محسوب می شوند.
شفاعت تشریعی نیز خود بر دو قسم است: یکی شفاعت کنندگان در دنیا که سبب مغفرت، آمرزش و قرب الهی می شوند. موارد زیر را می توان از جمله این شفاعت کنندگان برشمرد:
توبه، (2) قرآن (3) و ایمان (4) عمل صالح، مساجد، مکانهای متبرک، روزهای شریف، انبیاء، ملائکه و مؤمنان.
دیگری شفاعت کنندگان در جهان آخرت و قیامت، یعنی ملائکه، انبیاء، شهدا. از آیه 143 سوره بقره، این گونه استفاده می شود که منظور از شهدا، شاهدان اعمال هستند. نه کشته شدگان در راه خدا.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:52:00 ق.ظ ]






جوانان با ویژگیهای خاص خود چون قدرت و توان بدنی، فعال و پرتحرک بودن، مقطع سنی مناسب، زمینه و امکان بر عهده گرفتن مسئولیتهای بزرگ و جایگاه ویژه ای در هر جامعه دارند دوره جوانی بهترین و با نشاطترین دوره زندگی است، فرصت جوانی فرصتی استثنائی و زمینه ای مناسب برای برداشتن گامهای بلند و حرکت به سوی کمال مطلوب است، معصومین(ع) در سخنان درربار خود بر اهمیت و لزوم بهره برداری کامل از آن تاکید بسیار نموده اند. علی(ع) فرموده است: «دو چیز است که ارزش و قیمت آنها را نمی داند مگر کسی که آنها را از دست داده باشد. یکی جوانی و دیگری تندرستی. (1) نیز رسول گرامی اسلام در وصیت به ابوذر فرموده است: پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت بشمار، جوانیت را قبل از پیری و…» (2) و در قیامت اولین سئوال از جوانی است «رسول خدا(ص) فرموده است: «در قیامت هیچ بنده ای قدم بر نمی دارد مگر اینکه از او سئوال می شود عمرش را در چه کاری فنا کرده و جوانیش را در چه راهی صرف نموده است » (3)
اهمیت دوره جوانی و جایگاه ویژه جوانان ضرورت تربیت آنان را دو چندان کرده است. در این راه بهره گرفتن از شیوه های تربیتی مربیان مطمئن و معصوم، خود ضرورت دیگری است تکیه بر دیدگاهها و سیره انسانهای معصوم در تربیت تردید را از سر راه بر می دارد و انسان را در مسیر پرپیچ و خم تربیت سلامت به مقصد می رساند.
برای پیدا کردن دیدگاههای معصومین(ع) در روایات، واژه های «الشباب، الشاب، الشبان و الفتاء» واژه های کلیدی است که با رجوع به آنهاء;ء در روایات می توان مسائل مربوط به جوان را به دست آورد، قبل از پرداختن به مباحث اصلی تربیت جوان، لازم است معنای لغوی این واژه ها بیان و از لابلای آراء لغویین معتبر محدوده سن جوانی را مشخص نمائیم. برای این منظور اقوال بعضی لغویین معتبر را نقل و سپس به جمع بندی و نتیجه گیری آنها به پردازیم.
1 - زبیدی در تاج العروس «الشباب » را به معنای جوانی و نورس بودن می داند و از محمد بن حبیب نقل می کند که: زمان غلومیت از تولد تا17 سالگی و شبابیت از17 تا 51 سالگی است و از 51 سالگی تا مرگ سن پیری است و دو قول دیگر را نیز نقل می کند که «یکی جوانی را از بلوغ تا 30 سالگی و دیگری از16 تا 32 سالگی و بعد از آن را سن کهولت » ذکر می کند. (4)
2 - ابن منظور در «لسان العرب » ضمن ارائه معنای فوق به حدیثی از «شریح » استشهاد می کند که معلوم می شود جوانی در مقابل صباوت و کودکی است و بعد از بلوغ آغاز می گردد. (5)
3 - طریحی در مجمع البحرین دوره جوانی را قبل از دوره کهولت می داند و نقل می کند که در حدیث، به انسان 30 ساله جوان (الشباب) اطلاق شده است. (6)
4 - فیومی نیز در «مصباح المنیر» جوانی را قبل از سن کهولت به حساب آورده است. (7)
5 - سعید الخوری در «اقرب الموارد» سن جوانی را از بلوغ تا 30 سالگی ذکر کرده است. (8)
6 - احمد بن فارس در مجمل اللغه «دوره جوانی را در مقابل پیری » بیان می کند. (9)
7 - و بالاخره از لغویین متاخر لویس معلوف در المنجد «الشباب » را مترادف «فقاء» می گیرد و سن جوانی را از بلوغ تا حدود 30 سالگی بیان می کند. (10)
نتیجه گیری نهائی

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ق.ظ ]




توصیه امام علی(علیه‌السلام) به جوانان
امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «اعلموا عبادالله ان التقوی دار حصن عزیز»۱؛ بدانید ای بندگان خد، تقوا دژی مستحکم و غیرقابل نفوذ است.
________________________________________
بزرگوارتر از آن باش که به پستی تن دهی هرچند تو را به مقصود رساند، زیرا نمی توانی در برابر آن چه از آبرو و شخصیت در این راه از دست می دهی بهایی به دست آوری، و بنده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.
۱- تقوا و پاک دامنی

اهمیت و جایگاه تقوا برای جوانان آن وقت معلوم می شود که تمایلات و احساسات دوره جوانی مد نظر قرار گیرد. برای جوانی که در معرض طغیان غرایز و احساسات تند و شکوفایی خواهش های نفسانی و غریزه جنسی و تخیلات موهوم به سر می برد، تقوا به منزله قلعه و حصار مستحکمی است که او را از تاخت و تاز دشمنان مصون می دارد و مانند سپری است که از اصابت تیرهای زهراگین شیاطین باز می دارد.

امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «اعلموا عبادالله ان التقوی دار حصن عزیز»۱؛ بدانید ای بندگان خد، تقوا دژی مستحکم و غیرقابل نفوذ است.

استاد مطهری(ره) در این خصوص می گوید: نباید تصور کرد که تقوا از مختصات دین داری است، از قبیل نماز و روزه، بلکه تقوا لازمه انسانیّت است. انسان اگر بخواهد از طرز زندگی حیوانی و جنگلی خارج شود ناچار است که تقوا داشته باشد.۲

جوان همواره بین دو راهی قرار دارد و به سوی دو نقطه متضاد کشیده می شود. از یک طرف، ندای وجدان اخلاقی و الهام الهی او را به سوی خوبی ها سوق می دهد و از طرف دیگر غرایز درونی و نفس اماره و وسوسه های شیطانی او را به ارضای خواهش های نفسانی فرمان می دهد. در این جنگ و گریز تنها جوانی می تواند از این صحنه کشمکش و نزاع بین عقل و شهوت، خیر و فساد و پاکی و آلودگی به سلامت خارج شود که خود را به سلاح ایمان و تقوا مجهز کرده و از ابتدای جوانی به خودسازی و جهاد با نفس بپردازد.

حضرت یوسف(علیه السلام) در سایه همین تقوا بود که توانست با اراده ای قوی از آزمون سخت الهی سربلند بیرون آید و به اوج عزت نایل شود.

۲- تقویت اراده

بسیاری از جوانان از ضعف اراده و فقدان قدرت تصمیم گیری شکایت می کنند و برای درمان آن چاره جویی می کنند. آنان می گویند:

برای ترک عادات زشت و ناپسند بارها تصمیم گرفته ایم اما کم تر موفق شده ایم.

امام علی(علیه السلام) از تقوا به عنوان عامل تقویت اراده و مالکیت نفس که نقش عمده ای در ترک گناه و عادات ناپسند دارد، یاد می کند و می فرمایند: آگاه باشید! خطاها و گناهان مانند اسب های سرکش و لجام گسیخته ای هستند که گناه کاران بر آن ها سوارند و آنان را در قعر دوزخ سرنگون خواهند ساخت و تقوا همانند مرکب های راهوار و آرامی است که صاحبانشان بر آن ها سوارند و زمامشان را به دست دارند و آنان را تا بهشت پیش می برند.۳

باید در نظر داشت که این کار شدنی است. افرادی که در این وادی قدم بنهند، مشمول الطاف خفیه الهی خواهند بود. چنان که قرآن کریم می فرمایند:«والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» ۴ آنان که در راه ما جهاد و کوشش می کنند، راه های خود را به آن ها نشان می دهیم.

۳- فرصت جوانی:

بدون تردید یکی از عوامل مهم موفقیت و کام یابی، بهره برداری صحیح و اصولی از شرایط و فرصت های مناسب است، که فرصت جوانی از اساسی ترین آن ها به شمار می رود.

نیروی معنوی و قوای جسمانی، گوهر گران سنگی است که خداوند متعال در اختیار نسل جوان قرار داده است. بر این اساس پیشوایان دین همواره بر اغتنام فرصت جوانی تاکید کرده اند. امام علی(علیه السلام) در این باره می فرمایند: بادر الفرصة قبل ان تکون غصه (۵) پیش از آن که فرصت از دست رود و مایه اندوهت گردد، آن را غنیمت شمار.

سعدی با الهام از سخنان بزرگان می گوید:

جوانا ره طاعت امروز گیر که فردا جوانی نیاید ز پیر

قضا روزگاری زمن در ربود که هر روزش از پی شب قدر بود

من آن روز را قدر نشناختم بدانستم اکنون که درباختم

امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «لاتنس صحتک و قوتک وفراغک وشبابک ونشاطک ان تطلب بها الاخرة»۶ ؛ سلامتی و قدرت و فراغ بال و جوانی و نشاط خود را فراموش مکن، از آن ها در راه آخرت استفاده کن.

آن حضرت درباره کسانی که از نعمت جوانی بهره صحیح و کافی نبرده اند، می فرمایند: آن ها در ایام سلامت بدن سرمایه ای مهیا نکردند و در اولین فرصت های زندگی درس عبرتی نگرفتند، آیا کسی که جوان است جز پیری انتظار دارد.۷

سؤال از جوانی

جوانی و نشاط و بالندگی، نعمت بزرگی است که در روز قیامت از آن سؤال می شود. امام علی(علیه السلام) می فرمایند:

«شیئان لایعرف فضلهما الا من فقدهما: الشباب والعافیه»۸ ؛ دو چیز است که قدر و قیمتشان را نمی شناسد مگر کسی که آن دو را از دست داده باشد: یکی جوانی و دیگری تندرستی.

خودسازی:

بهترین زمان برای تربیت و خودسازی، دوره جوانی است، زیرا صفحه دل جوان با زشتی ها و خصلت های ناپسند شکل نگرفته و چراغ فطرت در دلش خاموش نگشته است. امام علی(علیه السلام) به فرزندش امام حسن(علیه السلام) چنین می فرمایند: «انما قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شیء قلبه فبادرتک بالادب قبل ان یقسوا قلبک ویشتغل لبک»۹ ؛

قلب نوجوان مانند زمین خالی است که هر ذچه در آن بیفشانی آن را می پذیرد، پس پیش از آن که قلبت سخت شود و فکرت به امور دیگر مشغول گردد، به تعلیم و تربیت تو مبادرت کردم و همت خود را بر تربیت تو گذاشتم.

عادات ناپسند در دوران جوانی ریشه دار نشده است، از این رو مبارزه با آن سهل و آسان است. جوانان باید از این امتیاز بزرگ به شایستگی استفاده کنند

باید جوانان عزیز این هشدار امام علی(علیه السلام) را جدی بگیرند که می فرمایند: «غالب الشهوة قبل قوة ضراوتها فانها ان قویت ملکتک واستفادتک ولم تقدر علی مقاومتها»۱۰ پیش از آن که تمایلات نفسانی به تجری و تندروی عادت کنند با آن ها مقابله کن، زیرا اگر تمایلات در تجاوز و خودسری نیرومند شوند، فرمانروای تو خواهند شد و تو را به هرسو که بخواهند می برند و قدرت مقاومت در برابر آن ها را از دست خواهی داد. مولوی می گوید:

زان که خوی بد بگشته ست استوار

مور شهوت شد ز عادت هم چو مار

مار شهوت را بکش در ابتدا

ورنه اینک گشت ما رت اژدها

۴- بزرگ منشی:

یکی دیگر از وصایای امام علی(علیه السلام) به جوانان، پرورش عزت نفس و بزرگ منشی است، آن جا که می فرمایند: «اکرم نفسک عن کل دنیه و ان ساقتک الی الرغائب فانک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضا ولاتکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرا»۱۱ بزرگوارتر از آن باش که به پستی تن دهی هرچند تو را به مقصود رساند، زیرا نمی توانی در برابر آن چه از آبرو و شخصیت در این راه از دست می دهی بهایی به دست آوری، و بنده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.

حس عزت طلبی یکی از نیازهای اساسی انسان است که خوش بختانه دست آفرینش بذر آن را در نهاد آدمی افشانده است. بدیهی است که این بذر نیاز به مراقبت و رشد و شکوفایی دارد. عزت نفس موجب بهره وری فرد از نیروی خرد و به کارگیری آن در امور زندگی و منشا تکوین شخصیت در انسان است. بی دلیل نیست که نظام سلطه فرعونی در طول تاریخ برای استثمار دیگران، در گام نخست روح مکرمت انسانی را نشانه گرفته و شخصیت آنان را تحقیر می کند.

۵- وجدان اخلاقی:

امام علی(علیه السلام) به جوانان توصیه نمودندکه ، میزان قرار دادن وجدان اخلاقی در معاشرت اجتماعی است. آن حضرت خطاب به فرزندش چنین می فرمایند: «یا بنی اجعل نفسک میزانا فیما بینک و بین غیرک»۱۲ پسرم، خود را معیار و مقیاس قضاوت بین خود و دیگران قرار ده.

نادیده گرفتن این اصل مهم اخلاقی نتیجه ای جز تیرگی روابط دوستانه نخواهد داشت.

۶- تجربه اندوزی:

استفاده از تجارب دیگران از جمله مواردی است که در وصایای امام علی(علیه السلام) دیده می شود. آن حضرت می فرمایند: «اعرض علیه اخبار الماضین و ذکره بما اصاب من کان قبلک من الاولین و سر فی دیارهم و آثارهم فانظر فیما فعلوا و عما انتقلوا و این حلوا و نزلوا»۱۳ اخبار گذشتگان را بر قلبت عرضه کن و آن چه را که به پیشینیان رسیده به یاد آر، در دیار و آثار مخروبه آن ها گردش کن و درست بنگر آن ها چه کرده اند. ببین از کجا منتقل شده اند و در کجا فرود آمده اند.

۷- رعایت آداب معاشرت و دوستی:

شکی نیست که بقا و دوام دوستی منوط به رعایت حدود دوستی و آداب معاشرت است. دوست گرفتن آسان است اما نگه داری آن مشکل تر است. امام علی(علیه السلام) در قسمتی دیگر از نامه مبارک خود به نکات ظریفی که موجب پایداری پیوند دوستی است، اشاره می کند و می فرمایند: ناتوان ترین مردم کسی است که از دوست گرفتن عاجز باشد و ناتوان تر از او فردی است که دوست را از دست بدهد.۱۴

بعضی جوانان از عدم ثبات و ناپایداری روابط دوستانه شکایت می کنند، که دلیل عمده آن رعایت نکردن حدود دوستی و افراط و تفریط در رفاقت است. به طور یقین عمل به دستورات و نصایح سودمند امام علی(علیه السلام) می تواند در حل این مشکل کارساز باشد.

پی نوشت ها:

۱-نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶.

۲- ده گفتار،استاد مطهری ص۱۴.

۳- نهج البلاغه، خطبه ۱۶.

۴- عنکبوت، آیه ۶۹.

۵-نهج البلاغه، نامه۳۱.

۶-بحارالانوار (چاپ بیروت) ج۶۸، ص۱۷۷.

۷- نهج البلاغه، خطبه۸۲.

۸- غررالحکم و دررالکلم، ج۴، ص۱۸۳.

۹- نهج البلاغه، نامه ۳۱.

۱۰-غررالحکم و دررالکلم، همان، ص۳۹۲.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:50:00 ق.ظ ]




اربعین اوج رفتن است.قله رسیدن است....

اربعین اوج رفتن است، قله رسیدن است
اربعین، هر سال فریاد می‌زند آنها که نرفته‌اند برخیزند… اربعین وقتی می‌آید، می‌خواهد جامانده‌ها را با خود ببرد… آنهایی هم که امسال می‌خواهند بروند باز خدا به داد دل‌شان برسد؛ اما امان از آنهایی که اربعین َکربلا را دیده‌اند، رفته‌اند، رسیده‌اند و امسال…

آنهایی که اربعین کربلا نرفته‌اند، خدا به داد دل‌شان برسد
اربعین اوج رفتن است، قله رسیدن است
روزهای محرم که فرا می‌رسد برای خیلی از ما ایرانی‌ها انگار دمیدن خون تازه‌ای در رگ‌های وجودمان است.

خیلی از ما ایرانی‌های شیعه، زندگی‌مان را با ماه محرم تنظیم می‌کنیم. آن‌گونه که بتوانیم از سرمستی محرم بهره‌مند شویم و توشه‌ای برای روزهای سال برداریم تا در بقچه ایمان‌مان نان و ریحانی از عشق حسین علیه‌السلام باشد.. تا حلاوت‌بخش زندگی‌مان باشد. چند سال پیش لابلای همین نوشته‌ها اقرار کردم که بهشت جایی است مثل همین هیئت‌های خودمان. از چای با استکان‌های کوچک در هیئت گرفته تا شور آخر سینه‌زن‌ها تا نذری‌دادن مادر‌های‌مان هر چه که هست و بود و خواهد بود؛ انعکاس تصویر بهشت است. یعنی گویی بهشت یک هیئت عزاداری است که همه جمع می‌شوند تا برای حسین فاطمه علیهماالسلام گریه کنند.. و این گریه، همان جنات عدنی است که خدا در کتابش وعده داده است و غیر از هیئات حسین علیه‌السلام کجا می‌توان طعم «یطعمون الطعام علی حبه» را چشید؟

جز در حلقه سینه‌زنی برای حسین علیه‌السلام کجا می توان «وِلدانٌ مخلدونَ بأکواب و أباریق» را دید؟

این که می‌گویند «مزاجه من تسنیم» مگر غیر از نذری‌های مجالس حسین علیه‌السلام چیز دیگری می‌تواند باشد؟ شما فکر می‌کنید موسی علیه‌السلام در کوه طور چرا به فرمان «فاخلع نعلیک» گوش جان سپرد؟ برای ورود به هیئت حسین علیه السلام. از هفت بطن قرآن مجید، حداقل یکی از دهلیزهای معنایی قرآن، در هیئت حسین علیه‌السلام گشوده می‌شود. این را شک ندارم.

شاید وقتی دیگر باز هم در این باره نوشتم اما امروز می‌خواهم حرف دیگری بزنم. می‌خواهم برای آنهایی بنویسم که عاشقانه در هیئت حسین علیه‌السلام از جان می‌گذرند . می‌خواهم بنویسم زندگی پای این عَلَم، آدابی دارد که جز با تسلط بر دائرةالمعارف عاشقی عاشورا، نمی‌توان آن را دریافت. هر کدام از ارکان هیئت حسین علیه‌السلام برای خودش قاموسی است عظیم. گذشته‌ای دارد و حالی و آینده‌ای…

یکی از ارکان این هیئت، “همرکابی” است. یعنی عاشق باید “پای کار” باشد. باید بیاید به هر جا که مولایش می‌خواهد. پای منبر آقا که نشسته است باید آماده باشد تا روضه‌خوان نفسش هُرم کربلا می‌گیرد دلش را پرواز بدهد برود روی تل زینبیه و در کنار مویه‌های زینب بگرید. باید بلد باشد «برود»… کربلا منتظر ماست بیا تا برویم.. بیا تا برویم..

این رفتن، خودش روضه است. خیلی‌ها آن روز پای رفتن نداشتند اگرچه زبان نوشتن نامه داشتند. کربلا پر است از نرفتن‌ها… و این نرفتن‌هاست که سوگواره طف را را رقم می‌زند. خوش به حال آنهایی که رفتند. زهیر هم اول، پای رفتن نداشت اما بالاخره رفت. حُر هم با پای نرفتن آمده بود اما رفت. خلاصه اینکه رفتن و رسیدن از ارکان حضور در هیئت حسین علیه السلام است. در اوج رفتن‌های کربلایی، به آنجا می‌رسیم که زینب سلام الله علیها رفتن را بر ماندن در کربلا ترجیح می‌دهد. «علیکنّ بالفِرار»….این رفتن دلخواسته نبود، اجباری بود. هم برای حفظ جان دخترکان حرم و هم رفتن برای برافراشتن پرچم خون‌خواهی خدا. این رفتن با تمام آنجه تا کنون گذشت در این هیئت فرق می‌کند. این رفتن، رسیدن به اربعین را دارد و رسیدن به اربعین، یعنی نقطه اوج هیئت حسین علیه‌السلام. اربعین، یعنی چهل روز مدام در سرمستی جرعه‌نوشی جام نیزه‌ها باشی.. اربعین یعنی رسیدن به همان قاب قوسینی که پر جبرییل در رسیدن به آن آتش می‌گیرد. اربعین یعنی به جوش‌آمدن پیمانه‌هایی که در هیئت حسین علیه‌السلام در جام‌های خالی ما ریخته‌اند.

این روزها بازار رفتن به کربلا داغ است. مسافران اربعین کوله‌های‌شان را بسته‌اند تا از شهر پدری‌شان نجف به کربلای حسین علیه السلام پیاده بروند.

این روزها پاها آماده می‌شوند تاول بزنند.

چشم‌ها مهیا می‌شوند بارانی شوند.

سینه‌ها به شور می‌آیند تا بی‌تاب شوند..

و حنجره‌ها هم‌نفس با خستگان کاروان، می‌خواهند سلامی عاشقانه به “اربعین” بدهند. اربعین، هر سال فریاد می‌زند آنها که نرفته‌اند برخیزند… اربعین وقتی می‌آید، می‌خواهد جامانده‌ها را با خود ببرد… اربعین اوج رفتن است، قله رسیدن است. آنهایی که اربعین کربلا نرفته‌اند که خدا به داد دل‌شان برسد. آنهایی هم که امسال می‌خواهند بروند باز خدا به داد دل‌شان برسد؛ اما امان از آنهایی که اربعین َکربلا را دیده‌اند، رفته‌اند، رسیده‌اند و امسال…

عاشورا یک روز بود اما هیچ‌وقت این یک روز تمام نشده و نمی‌شود… همان‌طور که هیئت حسین علیه‌السلام هر سال جاری است در شهر های ما و هنوز تمام نشده است. اربعین هم هر سال هست. همه باید بیایند همان طور که همه هیئات می‌آیند… دلم برای آنهایی می‌سوزد که سال‌های گذشته آمده‌اند و امسال نمی‌آیند. خدا کند لااقل اربعین سر به بیابان بگذارند، جایی که بتوانند با تمام حنجره‌شان حسین علیه‌السلام را فریاد بزند…

می‌گویند کربلا نرفته یک داغ دارد، کربلا رفته 72 داغ. من می‌گویم اربعین‌نرفته… نرفته… اما کسی که اربعین کربلا بوده است نمی‌تواند بازگشت کاروان را ندیده باشد… امکان ندارد ندیده باشد که هرکسی گوشه‌ای قبری را در آغوش گرفته است… زیارت اربعین از این جهت، “علامت شیعه” است که اگر کربلا باشی در آن زیارت پرده‌ها کنار می‌رود… آرزو می‌کنم جای کسانی نباشم که اربعین کربلا را دیده‌اند و امسال نمی‌توانند به کربلا بروند. همین!

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:32:00 ق.ظ ]




فواید دعا...

دعا کردن فوایدی دارد که باعث ایجاد سلامت جسمانی و روانی در انسان‌ها می‌شود و کلیه این مزایا قابل‌اثبات هستند.

اگر در حال غرق شدن در آب هستی، کسی به تو کاری ندارد؛ باید بگویی کمک و دستت را دراز کنی. اگر دستت را دراز کردی، کمکت می‌کنند؛ وگرنه با تو کاری ندارند.
پس برای هر چیزی باید درخواست کمک بکنید و دعا کردن یک نوع درخواست کمک کردن است که البته دعا به‌تنهایی نیست؛ باید در جهت آن خواسته هم حرکت بکنید. «مهندس دژاکام»
دعا در میان انسان‌ها جایگاه ویژه‌ای دارد. گویی روح و روان انسان با این واژه آمیخته شده است. هر زمان که دلمان می‌گیرد، هر زمان که از همه‌جا و همه‌کس ناامید می‌شویم، بی اختیار، نگاهمان به سوی دری می‌رود که هیچ‌گاه به رویمان بسته نیست.
تأثیرات ماندگار دعا و مناجات، بر هیچ‌کس پوشیده نیست. نزدیکی و تقرب به خداوند در لحظه زیبای دعا و نیایش، لذتی بی‌بدیل را نصیب انسان می‌سازد و قطعاً تجربه این حس زیبا، برای هر یک از ما کاملاً آشنا و ملموس است.
ازآنجایی‌که ما در کنگره 60 آموخته‌ایم که برای درک بهتر قضایا، می‌بایست بر آن‌ها اشراف داشته باشیم و اثبات اثرات علمی و عملی قضایا، زمینه‌ی پذیرفتن آن‌ها را برای ما سهل‌تر می‌سازد، به بررسی بخشی از اثرات و فواید دعا کردن می‌پردازیم:
دعا کردن فوایدی دارد که باعث ایجاد سلامت جسمانی و روانی در انسان‌ها می‌شود و کلیه این مزایا قابل‌اثبات هستند. حتی دعاهای اتفاقی و مراقبه‌های گاه‌وبیگاه نیز به‌سلامت افراد و داشتن زندگی طولانی‌تر کمک می‌کنند. کسی که دعا می‌کند اجازه می‌دهد تا تمام استرس‌ها و اضطراب‌های درونی‌اش تخلیه شوند. در بسیاری از موارد جریان خون بیماران بهتر شده و بهبودی پس از عمل جراحی در کسانی که اعتقادات محکم دینی داشته‌اند، بسیار سریع‌تر رخ‌داده است. افرادی که اعتقادات دینی‌شان از سایرین محکم‌تر است، به‌راحتی به صلح و آرامش دست پیدا می‌کنند.
دعاکننده با دعای خود، تلقین به نفس می‌کند تا روی پای خود بایستد و از حوادث نهراسد. تلقین به نفس در بهبود بیماری‌های روانی و جسمی مؤثر است.
از طریق دعا می‌توان بسیاری از بیماری‌های روانی را درمان کرد، زیرا به ثمر نرسیدن تلاش‌ها در زندگی، چه‌بسا انسان را از پیروزی نهایی برای همیشه نومید سازد؛ اما دعا بارقه امیدی است که در دل انسان می‌درخشد و ابرهای یأس و اضطراب را از آسمان دل کنار می‌زند.
امیدی که از دعا بر‌می‌خیزد، همانند خون تازه‌ای در شریان جان آدمی جاری می‌شود و او را از نگرانی نجات می‌دهد. امام علی می‌فرماید: «دعا سپر مؤمن است.»
الکسیس کارل، دانشمند و فیزیولوژیست و محقق فرانسوی درباره دعا می‌نویسد: دعا و نماز قوی‌ترین نیرویی است که انسان می‌تواند تولید کند. نیرویی است که چون قوه جاذبه به زمین وجود حقیقی و خارجی داد.
در جای دیگری می‌گوید: نیایش را نباید با مرفین هم‌ردیف دانست، زیرا نیایش در همین حال که آرامش را پدید آورده است، به‌طور کامل و صحیحی در فعالیت‌های مغزی انسان یک نوع شکفتگی و انبساط باطنی و گاه قهرمانی و داوری را تحریک می‌کند.
دیل کارنگی می‌گوید: دعا کردن سه احتیاج اصلی روانشناسی را که همه‌کس اعم از مؤمن و مشرک در آن سهیم است، برآورده می‌کند:
1.در موقع دعا کردن آن چیزهایی را که باعث زحمت و ناراحتی ما شده است، بر زبان جاری می‌سازیم. دعا کردن همان عمل یادداشت کردن روی کاغذ را انجام می‌دهد.
2.هنگام دعا کردن این احساس به ما دست می‌دهد که شریک غمی پیداکرده‌ایم و تنها نیستیم. تمام پزشکان روان‌شناس تأیید می‌کنند که وقتی گرفتار هیجان و غم‌های فشرده در سینه و تألم روحی هستیم، برای معالجه لازم است مشکلات و گرفتاری‌های خود را برای کسی بگوییم و درد دل خود را خالی می‌کنیم.
3.دعا کردن انسان را وادار به کار می‌کند.
از دیگر آثار دعا می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
در تحقیق از عده‌ای خواستند تا برای آرامش افرادی که در اتاق دیگر قرار دارند دعا کنند و نتیجه این بود که افراد دیگر بدون این‌که بدانند مورد دعا قرارگرفته‌اند آرام‌تر شدند. حتی همین نتیجه هم موردبررسی قرار گرفت و دیده شد در طول زمان به ‌دنبال وقایعی چون شکست‌های فردی، جنگ و درگیری که سیستم ایمنی بدن به خطر می‌افتد و احتمال مبتلا شدن به بیماری های قلبی، سکته، اختلال‌های روده وزخم های گوارشی بیشتر می‌شود، با انتقال احساس آرامش از فردی به فرد دیگر سیستم دفاعی بدن به‌صورت غیرمستقیم تقویت می‌شود.
جک ‌استاکی یکی از پروژهشگرانی است که تأثیر دعا را بر میدان‌های الکترومغناطیسی بدن بررسی کرده است. آزمایش او به‌این‌ترتیب بود که میزان فعالیت الکتریکی درمغز و سطح بدن افراد را در آزمایشگاه خود زیر نظر گرفت، درحالی‌که هزاران کیلومتر آن‌طرف‌تر در کالیفرنیا گروه‌هایی مذهبی برای این افراد دعا می‌کردند. نتیجه مطالعه‌ بازهم‌ شگفت‌آور بود چراکه بین میزان فعالیت الکتریکی بدن کسانی که برایشان دعا شده بود و افرادی که برایشان دعا نشده بود، اختلاف فاحشی وجود داشت.
تأثیر دعا روی خود فرد چگونه است؟ در سال 1993 تحقیقی روی 10 هزار کارمند دولتی در طول 26 سال انجام گرفت که در بین آن‌ها، هم افراد اهل دعا بودند و هم کسانی که دعا نمی‌کردند. مشاهده شد میزان مرگ‌ومیر افرادی که دعا نمی‌کردند به خاطر مشکلات قلبی و عروقی بسیار بیشتر از افرادی بود که اهل دعا بودند.
همچنین در سال 1995 تحقیق دیگری روی 250 نفر که عمل جراحی قلب بازکرده بودند انجام شد و دانشمندان در کمال حیرت دیدند آن دسته افرادی که از ارتباط مذهبی و حمایت اجتماعی بیشتری برخوردار بودند، 12 بار کمتر از آن‌هایی که فاقد این ارتباط بودند با مرگ دست‌به‌گریبان شدند.
به‌غیراز تحقیق روی کسانی که عمل‌های جراحی سنگین داشتند، این تحقیقات روی افراد عادی هم انجام گرفت و دیده شد در میان افرادی که عادت به انجام امور مذهبی از قبیل دعا و نماز داشتند، بیماری افسردگی شیوع کمتری داشت.
التیام فشار خون بالا ، درمان زخم و جراحت، به حداقل رساندن حملات قلبی، بهبود سردرد و اضطراب از دیگر نتایجی بود که تحقیقات برای آثار دعا به ثبت رساند.
تحقیقی روی 91 هزار نفر در مریلند انجام گرفت که نشان داد افرادی که به‌طور منظم به کلیسا نمی‌روند، بیشتر از دیگر افراد به خاطر بیماری‌های قلبی جان می‌سپارند و اقدام به خودکشی در بین این افراد، 53 درصد بیشتر است.

گذشته از نتایج علمی که درباره دعا به اثبات رسیده، اگر به آیات و روایات رجوع کنیم، می‌بینیم که در تمام ادیان الهی انسان به دعا کردن تشویق شده است.
یهودیان در کتاب مقدس خود بسیار به دعا کردن و راز و نیاز باخدا تشویق شده‌اند تا جایی که دراین‌باره می‌خوانند: هر آن‌کس که ترس خدا در دل اوست، سخنانش شنیده می‌شود و دعایش مستجاب می‌شود.
مسیحیان هم بسیار به خواندن دعا اعتقاددارند، چراکه در کتاب مقدسشان انجیل به این امر توصیه‌شده‌اند و دعا در دین مسیحیت جایگاه ویژه‌ای دارد تا جایی که ارتدکس‌ها به‌طور سنتی در گوشه‌ای از خانه، در مقابل شمایلی از عیسی مسیح، چراغ یا شمعی روشن می‌کنند و دعا می‌خوانند.
این دعا قسمتی از موعظه بالای کوه عیسی مسیح است: خدایا گناهان ما را ببخش چنانکه ما نیز، آنان که بر ما گناه کردند را می‌بخشیم و ما را در آزمایش میاور، بلکه از شریر رهایی ده زیرا ملکوت، قدرت و جلال از آن توست تا ابدالآباد، آمین.
در دین اسلام نیز تأکید فراوانی بر دعا شده است:
برای نام‌های خدا نام‌های نیك است پس او را به‌وسیله آن‌ها بخوانید و دعا كنید. «اعراف؛ آیه‌ی 80»
مرا بخوانید و درخواست كنید تا پاسخ دهم. «غافر؛ آیه‌ی 60»
ای پیامبر نباید آنان را كه هر صبحگاه و شبانگاه خدا را می‌خوانند از پیش خود برانی. «انعام؛ آیه‌ی 53»
ای رسول من بگو اگر به‌سوی خدا متوجه نشوید و دعا نكنید، پروردگارم به شما اعتنا نخواهد كرد. «فرقان؛ آیه‌ی 77»
رسول ‌اکرم دراین‌باره می‌فرماید: با دعا کردن می‌توان از مقدرات الهی رهایی یافت.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ق.ظ ]





خدا میدونه که حتی به اندازه کوچکترین ذره دنیا لایق نگاهتون نیستم… اما

سلام امام دل شکسته ام
میدونم چقدر دلتون شکسته اول از همه ام از دست خودم..
اقا جون میدونم وجود نورانیتونم به قشنگی اسم مبارکتونه..
اسمی که صدا کردنش ارزوی همیشگیم بود
دلم میخاست اسم همسرم باشه که قسمتم نشد
دلم میخاست قسمت بچه ای باشه که خدا بهم میده و به نیت اینکه یار شما باشه تربیتش کنم ولی…
میدونید که قسمتم نشد هیچ کدوم ..لیاقتش نبود …چون هنوز مجردم با اینکه 31 سالمه..تنها سهمم از اسم قشنگتون مهدی ای بود که سالها قبل اومد تو زندگیم و باهام بازی کرد و منو تو اون حال روحی تنها گذاشت…
حالا فقط منم و یه خاطره تلخ از یک مهدی
اقا جان داغون داغونم…جان مادرتون زهرا (س) یه نگاهی کنید …تورو به پهلوی شکسته مادرمون زهرا (س) نگاهییییی…
گرچه خدا میدونه که حتی به اندازه کوچکترین ذره دنیا لایق نگاهتون نیستم… اما به خاطر خدا.. به این ماه عزیز … به حرمت خون امام حسین (ع) نگاهی کنید ..

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:19:00 ق.ظ ]




چگونه از ياران امام زمان(عج) باشم؟

ياري امام زمان(عج) در اين زمان به انجام صحيح وظايف خود در زمان غيبت است . وظيفه منتظر امام زمان(ع) اين است كه مانند يك منتظر واقعي زندگي كند. وقتي انسان حقيقتا منتظر كسي باشد تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر ميهمان باشد حتما خانه را تميز و مرتب مي كند، وسايل پذيرايي را آماده مي كند و با لباس مرتب و چهره اي شاداب در انتظار مي ماند. چنين كسي مي تواند ادعا كند كه منتظر ميهمان بوده است. اما كسي كه نه خانه را مرتب كرده است و نه وسايل پذيرايي را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تميزي پوشيده است و نه اصلاً به فكر ميهمان است اگر ادعا كند كه در انتظارميهمان بوده همه او را ريشخند خواهند كرد و بر گزافه گويي او خواهند خنديد.
لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ عشق بازان چنين مستحق هجرانند
بنابراين انتظار بايد قبل از آنكه از ادعاي انسان فهميده مي شود از رفتار و كردار او فهميده شود. نمي توان هر كسي را كه ادعاي دوستي و ولايت امام زمان(عج) را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آري «مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطاربگويد».
با چنين توضيحي روشن است كه يك منتظر واقعي امام زمان بايد رفتارش به گونه اي باشد كه هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد. يعني در هر لحظه كه اين خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد براي ياري امام زمان(عج) با مال و جان خويش جهاد نمايد و خود را درراه آن حضرت فدا نمايد. بنابراين يك منتظر واقعي اهل گناه و دلبستگي به دنيا نيست چرا كه چنين كسي نمي تواند از وابستگي ها و دلبستگي ها و آلودگي ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.
با توجه به نكات ذكر شده مي توان برخي وظايف منتظر امام زمان(ع) را چنين ذكر كرد:
1. اولين شرط انتظار؛ معرفت است تا انسان ميهمان خود را نشناسد و از خصوصيات خوب او مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامي انسان در انتظار كسي مي نشيند كه او را خوب بشناسد اما اگر انسان كسي را نشناسد ولو بداند كه آن شخص خواهد آمد برايش اهميتي نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم چنين است. كساني كه آن حضرت را نمي شناسند مانند كفار و يا اهل اديان ديگر، هرگز انتظار او را نمي كشند اما كساني كه او را مي شناسند و ارزش او را مي شناسند و مقام او رامي دانند منتظر او مي مانند.
كساني كه امام زمان(عج) را نمي شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در اين حال بميرند در حال جاهليت از دنيا رفته اند. چنانكه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است» (بحارالانوار، ج 32، ص 331).
بنابراين اولين شرط انتظار، ايجاد معرفت در مورد امام زمان است و طبيعي است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان بيشتر باشد انسان ارزش او را بيشتر درك خواهد كرد و به عظمت او بيشتر پي خواهد برد و بيشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالي كه افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت هرگز احساس تشنگي و عطش نسبت به وجود مقدس آن حضرت نخواهند داشت و بدين جهت از زمره منتظران او بيرون هستند. آري:
وصل خورشيد به شب پره اعمي نرسد كه در اين آينه صاحب نظران حيرانند
البته شناخت امام زمان دو گونه است. اول، شناخت تاريخي وجود آن حضرت مانند اينكه امام دوازدهم است و تاريخ ولادتش در چه سالي است و مانند آن. اما گونه ديگر شناخت امام زمان(ع)، شناخت مقام نورانيت آن حضرت است كه اين شناخت كار هر كسينيست و ظرفيت و لياقت زيادي مي خواهد. و در حقيقت اصحاب خاص امام زمان(ع) كساني هستند كه آن حضرت را به مقام نورانيت شناخته اند براي آگاهي از مقام عظيم امامت رجوع به زيارت جامعه كبيره و تأمل در معاني عميق و عجيب آن توصيه مي شود.
همچنين خواندن كتب معتبري كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است مي تواند انسان را تا حدي به مقام و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد.
2. محبت به امام زمان(ع)؛ وظيفه ديگري است كه منتظران آن حضرت بايد در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند. بديهي است كه تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و نسبت به او محبت نداشته باشد هر چند هم كه او رابشناسد نمي تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد چگونه مي تواند منتظر قدم او باشد و خود را براي پذيرايي از او آماده كند؟ پس تا محبت به امام زمان در وجود انسان شكل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمي تواند به وظايف منتظران واقعي عمل نمايد.محبت به امام زمان وظيفه اي است كه پيامبر اكرم(ص) نيز به دستور خدا از ما خواسته است. آنجا كه در قرآن كريم مي فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي» ؛ (شوري، آيه23).
3. ايجاد سنخيت با امام زمان(ع)؛ منتظران واقعي وضعيت روحي و فكري و عملي خود با به گونه اي سامان مي دهند كه سنخيت كاملي با امام زمان(ع) داشته باشند. آيا مي توان منتظر قدوم كسي بود و با او مشابهت و سنخيت نداشت؟ آيا مي توان محبت كسي را داشت اما با او هيچ سنخيت و مشابهتي نداشت؟ ايجاد سنخيت با امام زمان از طريق تقويت ايمان و تقوا و فضايل اخلاقي و درجات معنوي حاصل مي شود. و تنها در اين صورت است كه مي توان ادعاي محبت به امام زمان را داشت. در صورتي كه انسان رفتارش مطابق ميل امام زمان باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشيد و عشق آن حضرت او را به فرياد خواهد آورد و دوري اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.
طبيعي است كه هر چقدر اين سنخيت بيشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بيشتر خواهد شد و محبت انسان نيز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت.

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:18:00 ق.ظ ]




سه ویژگی که خداوند به سید الشهداء عطا کرد...

سه ویژگی که خداوند به سیدالشهداء(ع) عطا کرد
در روایتی آمده است که خداوند سبحان به ازای شهادت امام حسین(ع)‌ سه ویژگی و خصلت به حضرت عنایت فرمود: شفا را در تربت، اجابت دعا را زیر قبّه و ائمه را از ذریه او قرار داد.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، مرحوم حاج اسماعیل دولابی از جمله عارفان و سالکان الهی در کتاب «طوبای کربلا» درباره قداست تربت سیدالشهداء و ثواب زیارت حرم حضرت، مطالبی را ذکر کرده که تکان‌دهنده است:

امام باقر (ع) می‌فرماید: خدای تبارک و تعالی 24 هزار سال قبل از خلقت کعبه، زمین کربلا را خلق کرد و آن را سرزمینی پاک و مبارک قرار داد و همواره چنین است که تا اینکه آن را بهترین زمین و منزلگاه بهشت قرار دهد و دوستان خود را در آن جای دهد.

در روایتی آمده است که خداوند سبحان به ازای شهادت امام حسین (ع)‌ سه ویژگی و خصلت به حضرت عنایت فرمود: شفا را در تربت، اجابت دعا را زیر قبّه و ائمه را از ذریه او قرار داد.

از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: شفای هر دردی در تربت امام حسین (ع) وجود دارد و این دارو بهترین و بزرگ‌ترین دارو است.

فضیلت زیارت امام حسین (ع) از حد شمارش بیرون است و در بیان نمی‌گنجد. در اخبار و روایات بسیاری وارد شده است که زیارت حضرت اباعبدالله (ع) معادل حج، عمره، جهاد و درجاتی بالاتر از این‌ها است.

از حضرت باقر (ع) نقل شده است: زیارت امام حسین (ع) با فضیلت‌ترین اعمال است. حضرت باقر (ع) فرمودند: شیعیان ما را به زیارت امام حسین (ع) امر کنید.

در بعضی روایات آمده است که اگر کسی تمام عمر خود را حج به جا آورد، ولی به زیارت امام حسین (ع) نرود، حقی از حقوق خدا و رسولش (ع) را ترک کرده است. در روایات، آثار و فواید فراوانی برای زیارت حضرت اباعبدالله (ع) ذکر شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از:

1. زیارت امام حسین (ع) باعث آمرزش گناهان، سبک شدن حساب و بالا رفتن درجات انسان در روز قیامت است.

2. خداوند متعال جان و مال زائر امام حسین (ع) را حفظ می‌کند تا او را به خانواده‌اش برگرداند.

3. زیارت حضرت، غم را زایل و شدت جان کندن و هول قبر را برطرف می‌کند.

4. هر مالی که در راه زیارت آن حضرت صرف شود، هر درهم آن هزار درهم، بلکه 10هزار درهم برای او حساب می‌شود.

5. وقتی زائر امام حسین (ع) به سوی قبر آن حضرت می‌رود، چهار هزار ملک از او استقبال می‌کنند و چون برمی‌گردد او را مشایعت می‌کنند.

6. پیامبران و اوصیای ایشان، ائمه و ملائکه همه به زیارت آن حضرت می‌آیند و برای زائران حضرت دعا کرده، به آنها بشارت می‌دهند.

7. نظر رحمت حق تعالی به زائران امام حسین (ع) بیش از اهل عرفات است.

8. در روز قیامت، همه آرزو می‌کنند کاش زائر آن حضرت بودند؛ چرا که هر لحظه از کرامت و بزرگواری آنها مشاهده می‌کنند.

9. ترک زیارت آن حضرت موجب نقصان دین و ایمان و انجام ندادن حق بزرگی از حقوق پیغمبر (ع) است.

10. در روایات بسیاری وارد شده است که زیارت آن حضرت معادل حج و عمره است.

11. زیارت آن حضرت باعث آسان شدن حساب‌ها و اجابت دعا می‌شود.

12. زیارت آن حضرت باعث طول عمر و حفظ مال می‌شود.

13. زیارت آن حضرت باعث زیاد شدن روزی و رفع اندوه و گرفتاری‌ها می‌شود.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:15:00 ق.ظ ]




امام زمانم تو برای من گریه میکنی من برای تو چه کرده ام..

امام زمانم تو برای من گریه میکنی من برای تو چه کرده ام

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:12:00 ق.ظ ]




|

 

✨ شش نفر در تاریخ بسیار گریه کرده اند ✨

1⃣ حضرت ادم برای قبولی توبه اش انقدر گریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد

2⃣ حضرت یعقوب به اندازه ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد.

3⃣ حضرت یوسف در فراق پدر انقدر گریه کرد که زندانیان گفتند یا شب گریه کن یا روز.

4⃣ فاطمه زهرا در فراق پدر انقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتندما را به تنگ اوردی با گریه هایت…یا شب گریه کن یا روز…

5⃣ امام سجاد بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد.

هر گاه اب و خوراکی برایش میاوردند گریه میکردند ومی گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد میاورم گریه گلویم را میفشارد

6⃣ اما یه نفر خیلی گریه کرده و هنوز هم گریه می کند…

آقا،،،

من اصلا انتظار تو را برده ام ز یاد

با انتظارهاے فراوانم از شما…..

برشوره زار معصیتم گریہ مے کنے؛جانم فداے دیده بارانے شما…

✨ اللهم عجل لولیک الفرج ✨

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:12:00 ق.ظ ]




اگر شهید نباشید


اگر شهید نباشد؛
خورشید طلوع نمی‌کند و زمستان سپری نمی‌شود.
اگر شهید نباشد؛
چشمه‌های اشک می‌خشکد،
قلب‌ها سنگ می‌شود و دیگر نمی‌شکند،
و سرنوشت انسان به شب تاریک شقاوت و زمستان سرد قساوت انتها می‌گیرد،
و امید صبح و انتظار بهار، در سراب یأس گم می‌شود.
اگر شهید نباشد؛
یاد خورشید حق در غروب غرب فراموش می‌گردد،
و شیطان، جاودانه کره‌ی زمین را تسخیر می‌کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:09:00 ق.ظ ]




بعضی ها میگن دلت پاک باشه…
عقیق:بعضی ها میگن: ‌ بابا دلت پاک باشد!

جواب از قرآن:

آنکس که تو را خلق کرده است ، اگر فقط دل پاک کافی بود
فقط میگفت :
[ آمنوا]
در حالیکه گفته :
[آمَُنوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات]
یعنی هم دلت پاک باشد ، هم کارت درست باشد .

اگر تخمه کدو را بشکنی و مغزش را بکاری سبز نمی شود .
پوستش را هم بکاری سبز نمی‌شود . مغز و پوست باید با هم باشد .
هم دل ؛ هم عمل !!
مرحوم آیت الله مجتهدی( ره)

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:09:00 ق.ظ ]




آن ها #چفیه داشتند…
من #چادر دارم!!!
آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند…
من چادر می پوشم تا #زهرایی زندگی کنم…
آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود…
من چادر می پوشم تا از #نفَس_های_آلوده دور بمانم…
آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا #شناسایی نشوند…
من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام #پوشیده باشم…
آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند …
من وقتی چادر ی می بینم یاد _زخم_پهلوی_مادرم می افتم…
آنان #سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند…
من چادر #سیاهم را محکم می پوشم تاا#مانتدار خوبی برای آنان باشم

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:08:00 ق.ظ ]




چادری که باشی راننده تاکسی در جواب سلامت میگه سلام خانوم!
چادری که باشی حتی جنتلمن ترین هاشم میدونن که نباید دستشونو دراز کنن و ازت بخوان که باهاشون دست بدی
چادری که باشی تنها چیزی که ازت دیده میشه سیاهی چادرته نه خط چشمت
چادری که باشی نزدیک پله برقی کمی مکث میکنی تا چادرتو جمع کنی
چادری که باشی قید کوله پشتی تو میزنی با این که با هربار دیدنش دلت غنج میره
چادری که باشی سرت بالاس نگات پایین.
چادری که باشی تو هر سطحی براقی چادرتو چک میکنی نه پف موهاتو
چادری که باشی همیشه قیمت چادرتو میدونی
چادری که باشی…
یه وقتایی ترجیح میدی دیده ها و شنیده هاتو به روت نیاری
چادری که باشی یه وقتایی زود مورد قضاوت قرار می گیری
یه وقتایی زود بهت برچسب میزنن :"خشک مقدس"❕❗️❕❗️
اما همینکه یک لحظه فکر میکنی مهدی فاطمه با لبخند نگاهت میکند
همه چیز فراموش میشود
آن وقت است که گرمای وجودش را با هیچ خنکایی ،با هیچ نسیمی عوض نمی کنی
کم چیزی نیست خریدن لبخند مهدی فاطمه

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 08:05:00 ق.ظ ]




میگن دلت پاک باشه...

می گویند: بی حجابی بی دینی نیست. دلت پاک باشه!

باشه قبول…بی حجاب بی دین نیست…اما قبول داری که حجاب از ضرورت های

بارز دینه؟!

حالا چجوری میشه که قلب پاک از اجرای حکم دین سرپیچی می کنه؟

این قلب از چه چیز پاکه؟ از گناه یا از اطاعت؟!

نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض‏ رو واسه همین دل پاکا گفتن دیگه

قلب پاک که داری؛ پس چرا آلودگی جامعه و از هم پاشیدگی بنیان خانواده ها رو

هیزم جهنم میکنی؟!

حالا نمیشه قلب و ظاهرت با هم پاک باشه؟

حرف من نیستا!

امام علی(علیه السلام) فرمودند: ایمان به قلب و زبان و عمل است.

حواست به عملت باشه

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:04:00 ق.ظ ]