نرجس
 
   



 

تأملی در موضوع استفادۀ بانوان از پوشش تیره رنگ (2)
برخی اعتقاد دارند رنگ مشکی چادر بانوان سبب افسردگی آنان می‌شود. اما نتایج دیدگاه بعضی از روان‌شناسان و روان‌پزشکان انجام شده، نشان می‌دهد که ممکن است افسردگی بعضی از افراد، علت تمایل آن‌ها به پوشش سیاه باشد، ولی پوشش سیاه افراد علت ایجاد افسردگی آن‌ها نیست و بین این دو نکته، تفاوت بسیار ظریفی وجود دارد…
نویسنده : زهرا خندان*
چادر مشکی، موجب سلامت یا افسردگی؟!
در قسمت اول این نوشته، به جایگاه حجاب و پوشش بانوان در قرآن پرداختیم. در ادامه، پوشش بانوان و لزوم برخورداری از ویژگی‌هایی که فاقد جذابیت و جلب توجه باشد را در سیره و شیوه‌ی زندگی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و خاندان او (علیهم السّلام) بررسی می‌کنیم. سنت شامل سیره و روایات معصومان (علیهم السّلام) می‌شود.

سیره و روش زندگی معصومان
ام‌سلمه یکی از زنان بزرگوار پیامبر اسلام می‌گوید: هنگامی که آیه‌ی حجاب نازل شد (که زن‌ها باید روسری بلند و چادر را بر سر خویش فروافکنند) زنان انصار از منزل بیرون آمدند؛ در حالی که عبا و چادر مشکی بر سر داشتندو پیامبر سکوت کردند.[1]
سکوت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره‌ی رنگ مشکی پوشش زنان انصار، دلیل بر تقریر و تأیید حجاب با چادر مشکی است.
«…پیامبر خدا صدیقه‌ی طاهره و داماد گرانقدرش را فراخواند. فاطمه‌ی زهرا جامه‌ای بس بلند دربرکرده بود که پایین آن به زمین کشیده می‌شد…» (قزوینی، 1371: 167)
حضرت رسول در چند مورد حضرت زهرا (علیهاالسّلام) را بَضْعَةٌ مِنّی (بخشی از وجود من) خطاب کردند که در زیر به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
روزی مرد نابینایی با کسب اجازه به محضر حضرت زهرا (علیهاالسّلام) آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانید، پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که در آنجا حضور داشت از حضرت زهرا (علیهاالسّلام) پرسید: «با اینکه این مرد نابیناست و تو را نمی‌‏بیند، چرا خود را پوشاندی؟» حضرت زهرا (علیهاالسّلام) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نمی‏‌بیند، من که او را می‌‏بینم، وانگهی او بو را استشمام می‌‏‌کند.» پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) (به نشانه‌ی تأیید شیوه و گفتار حضرت زهرا) فرمود: «أَشْهَدُ اَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنّی: گواهی می‌‏دهم که تو پاره‌ی تن من هستی.»[2]
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جمع یاران نشسته بود، از آنان پرسید: ارزنده‌ترین و گرامی‌ترین زینت برای زنان چیست؟ به گفته‌ی انس بن مالک، کسی از صحابه نتوانست پاسخ بگوید. علی (علیه السّلام) با وجودی که پاسخ آن را می‌دانست دوست داشت پاسخ را از زبان فاطمه (علیهاالسّلام) بشنود. به خانه رفت و این سؤال را با همسرش در میان نهاد و فاطمه زهرا فرمود: «خَیْرٌ لِلنِّساءِ اَنْ لایَرِینَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ: بهترین زینت برای زنان آن است که آن‌ها مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم آن‌ها را نبینند.»
علی (علیه السّلام) به سوی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بازگشت و پاسخ فاطمه (علیهاالسّلام) را برای حضرت بیان کرد.
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «چه کسی به تو چنین خبر داد، تو که اینجا بودی و پاسخی نگفتی؟» علی (علیه السّلام) عرض کرد: «فاطمه (علیهاالسّلام) چنین فرمود.»
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از این پاسخ خشنود شد و سخن فاطمه (علیهاالسّلام) را پسندید و به نشانه‌ی تأیید او فرمود: «اِنَّ فاطِمَةُ بضْعَةٌ مِنّی: همانا فاطمه، پاره‌ی تن من است.»[3] (جمعی از نویسندگان، 1391: 306)
در هر دو مورد که حضرت ختمی مرتبت، حضرت زهرا (علیهاالسّلام) را پاره‌ی تن خودشان خطاب می‌کنند، ایشان از حجاب و محدوده‌های آن سخن گفته‌اند؛ ابتدا از مرد نابینا کناره می‌گیرند و حجاب می‌گذارند تا نکند بوی ایشان را بشنود و در پاسخ به بهترین زنان، از عدم اختلاط زن و مرد و ندیدن نامحرم سخن می‌راند که این سخن خود یکی از مهم‌ترین نظریه‌ها در جامعه‌ی اسلامی است.
پس محدوده‌ی حجاب تا جایی است که کسی را جذب نکند و بهترین زنان کسانی هستند که مردان آن‌ها را نبینند.
«در روایت دیگری آمده است: پیامبر گرامی اسلام از یاران خود پرسید در کدام لحظه زن به خدا نزدیک‌تر است؟ پاسخ مناسبی مطرح نشد، تا اینکه حضرت زهرا (علیهاالسّلام) سؤال پدر را شنید و پاسخ داد: آن لحظه‌ای که زن در خانه‌ی خود می‌ماند و به امور زندگی و تربیت فرزند می‌پردازد، به خدا نزدیک‌تر است.»[4] (زکی‌زاده رنانی، 1386: 103)
این روایت نیز در راستای روایت قبلی است و مبتنی بر ندیدن مرد نامحرم است.

نحوه‌ی حضور زن در جامعه‌ی اسلامی
در زمان ضرورت، لازم است زنان در مقابل نامحرمان ظاهر شوند اما با کیفیتی اسلامی. به‌عنوان مثال، وقتی خلیفه‌ی اول تصمیم گرفت فدک را از حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) بگیرد، آن حضرت مقنعه و چادرش را در حالی که تمام بدنش را پوشانده بود سر نمود و برای ایراد سخنرانی (و دفاع از حق خود) از منزل خارج شد.[5]
«کیفیت پوشش آن حضرت این‌گونه بود:لاثَتْ خِمارَها عَلی رَأْسِه. لاث به معنی پیچیده است. مثلاً می‌‌‏گوییم لاث العمامه علی راسه‏‌ ای شدّها و ربطها؛ یعنی عمامه را به سرش پیچید. اما خمار چیزی بوده است بزرگ‌تر از روسری‌‏های فعلی زن‌‌ها، به‌صورتی که سر و سینه و گردن را می‌‏پوشانده است. خُمر جمع خمار است. به هر حال، وقتی این خبر به حضرت زهرا (علیهاالسّلام) رسید، برخاستند و خمار را بستند. لاثَ به معنای پیچیدن است. از لفظ خمار هم معلوم می‌‏شود که حضرت طوری آن روسری را به کار برده بودند که روی گردن و سینه‌ی ایشان پوشیده شده بود.
وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِه: جلباب نوعی پوشش سراسری بوده که روی لباس‌‌ها می‌‏‌پوشیده‌‏اند. شاید چیزی شبیه عبای امروز یا پیراهن بلند عربی. حضرت آن پوشش سراسری را هم طوری بر سر افکندند که محیط بر تمام بدن ایشان بود.
تَطَاُ ذُیُولَها: یعنی حضرت در راه رفتن پا روی پایین لباسش می‌‏گذاشت. یا بر اثر ناراحتی با شتاب حرکت می‌‏کرد. در اینجا به‌‌طور مسلم منظور این است که لباس ایشان آن‌‌قدر بلند بود که گاه زیر پا قرار می‏‌گرفت.
تا اینکه حضرت زهرا (علیهاالسّلام) وارد شد بر ابی‏‌بکر در مسجد، در حالی که گرداگرد او را جمع زیادی از مهاجرین و انصار و دیگر مسلمین گرفته بود. فَنیطَتْ دُونَها مُلاَءةٌ. سپس میان حضرت و مردم پرده‏ای نصب شد. وقتی حضرت زهرا (علیهاالسّلام) وارد مسجد می‌‌‏شود، در آنجا پرده‏ای نصب می‌‏‌شود. نکته‌‌ی مهم در این بخش آن است که همین که حضرت وارد می‏‌‌شود دستور می‌‏‌دهند که پرده‌‏ای بین ایشان و دیگران بیاویزند. البته از کلمه‌‌ی فَجَلَست که در خطبه آمده استفاده می‏‌‌شود که قبل از اینکه حضرت بنشینند، پرده را سریع می‌‏‌آویزند. یعنی همین که خبردار می‌‏شوند دختر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در راه مسجد است یا به محض ورود ایشان، محیط را آماده می‌‌‏کنند و این پرده را نصب می‌‌‏کنند و این خود باز از اموری است برای حفظ حضرت از نگاه مردان و احترامی بوده که به‌صورت سنت درآمده است و امروزه نیز در مجالس مذهبی رعایت می‏‌شود…» (آیت‌الله مجتبی تهرانی در شرح خطبه‌ی فدک)
در روایتی منقول از امام علی (علیه السّلام) آورده‌‌اند: بهترین لباس، لباسی است که تو را از خدا به خود مشغول نسازد. این روایت خود گویای یک ملاک در پوشیدن لباس است.

فتوا و دیدگاه مراجع تقلید
حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای: «من می‌گویم چادر، هم بهترین نوع حجاب است و هم یک نشانه‌ی ملی ماست که منافاتی با هیچ نوع تحرکی از زن ندارد. اگر واقعاً کار اجتماعی و کار سیاسی و کار فکری به معنای تحرک باشد، لباس رسمی زن می‌تواند چادر باشد که بهترین نوع حجاب است.»
حضرت آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی: «چادر حجاب برتر است و سزاوار نیست زن‌های مؤمن بدون چادر وارد جامعه شوند.»
حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی: «چادر بهترین پوشش برای خانم‌هاست، چون تمامی مفاتن بدن را می‌پوشاند. خانم‌های مسلمان باید آداب و سنن اسلامی را در لباس پوشیدن مراعات کنند و از تجددگرایی مضر پرهیز کنند.»
حضرت آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی: «چادر حجاب پسندیده است.»
حضرت آیت‌الله العظمی بهجت: «بی‌شک چادر حجاب برتر است.»
و…

آیا رنگ مشکی کراهت دارد؟!
در برخی از روایات، رنگ سیاه مایه‌ی کاهش قوه‌ی شهوت معرفی شده است.[6] از طرفی حجاب زن مسلمان نیز برای مهار جاذبه‌‌‏های جنسی و شهوانی زن در برابر نامحرمان است و به همین دلیل، اگر نگوییم بهترین رنگ، باید گفت یکی از بهترین رنگ‌‏های حجاب، رنگ مشکی است.
روایاتی که رنگ مشکی را مکروه دانسته‌‏اند، مطلق نبوده، بلکه سه پوشاک را استثنا کرده‏‌اند: کفش، عمامه و کساء[7] (که مصداق ایرانی آن چادر و مصداق عربی آن عباء است که بین مرد و زن مشترک بوده است.)
روایاتی وجود دارند که استفاده از پوشاک سیاه را به‌‏‌شدت نهی می‌‏کنند. در برخی از این روایات علت را این‏گونه بیان نموده‌‏‌اند که رنگ مشکی شعار بنی‌‌‏عباس است و ائمه‌ی هدی خواسته‌‏اند شیعیانشان پیرو ظالمان نباشند و کوچک‌‏ترین شباهت ظاهری نیز به آنان نداشته باشند؛[8] چراکه «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ»: هر کس خود را به گروهی شبیه نماید از آنان محسوب می‌‏شود.
براساس این روایات، پس از ولایت عهدی امام رضا (علیه السّلام) که بنی‏‌عباس لباس مشکی را به‌‌عنوان نشان خود ترک نمود، این کراهت نیز برطرف شد؛ علاوه بر آنکه برخی از صاحب‏‌نظران احتمال داده‌‏اند که رنگ مشکی صرفاً شعار مردان بنی‏‌عباس بوده است و در همان زمان نیز برای زنان ممنوعیتی از این جهت وجود نداشت. پس کراهت رنگ مشکی در واقع یک کراهت، سیاسی و موقتی و عمدتاً برای مردان بوده است.
با توجه به جمع این روایات و فلسفه‌‌ی وجوبی حجاب، مبنی بر عدم جاذبه فیزیکی در ارتباط با نامحرم، می‌‌توان استنباط نمود که رنگ مشکی برای چادر بهترین رنگ است.

افسردگی و رنگ مشکی
برخی از انسان‌‌ها آگاهانه یا ناآگاهانه می‌‌گویند رنگ مشکی چادر بانوان مسلمان سبب افسردگی آنان می‌‌شود. نتایج مشورت‌‌های علمی که با بعضی از روان‌‌شناسان و روان‌‌پزشکان انجام شده نشان می‌‌دهد که ممکن است افسردگی بعضی از افراد، علت تمایل آن‌‌ها به پوشش سیاه باشد، ولی پوشش سیاه افراد علت ایجاد افسردگی آن‌‌ها نیست و بین این دو نکته تفاوت بسیار ظریفی است و خلط بین آن دو باعث اظهارنظرهای نادرست درباره‌‌ی حجاب گردیده است.

توضیح مختصر اینکه افسردگی از بیماری‌‌های روحی و روانی بسیار پیچیده‌‌ای است که دارای عوامل و علایم و تظاهرات رفتاری مختلف و حتی متضاد است. مثلاً بعضی افراد افسرده ممکن است به بی‌‎اشتهایی و عده‌‌ای دیگر به پرخوری متمایل شوند. در خصوص پوشش نیز ممکن است بعضی از افراد افسرده به پوشیدن لباس تیره و عده‌‌ای نیز به لباس‌‌هایی با رنگ غیرتیره تمایل پیدا کنند. بنابراین حتی استناد به پژوهش‎های میدانی نیز اثبات‌‌کننده‌‌ی مدعای مذکور نخواهد بود.
پس استفاده از چادر مشکی برخلاف ادعاهای به‌ظاهر علمی بعضی از افراد، نه تنها عارضه‌ی منفی ندارد، بلکه با فلسفه‌ی حجاب و پوشش زنان در مقابل نامحرم، یعنی عدم تهییج و تحریک و ایجاد آرامش روانی در جامعه نیز سازگار است. زنی که با پوشش غیراسلامی و رنگارنگ پا در جامعه‌ای آکنده از نگاه‌های هرزه می‌نهد، بعضاً با تعرض و بی‌حرمتی افراد بیماردل روبه‌رو می‌شود که این خود در ایجاد افسردگی، نقش مهمی ایفا می‌کند و سبب فساد در جامعه می‌شود و این فساد سبب کاهش امنیت و عدم ثبات روحی افراد می‌گردد.
اما این نکته که رنگ مشکی فاقد جذابیت و نشاط است نیز به برتری حجاب تیره‌رنگ دلالت دارد، زیرا نگاه افراد نامحرم به سمت این پوشش جذب و جلب نمی‌‌شود و احساس نشاط و جلب توجه در نامحرمان انگیخته نمی‌‌شود. ولی شخصی که لباس تیره پوشیده، هیچ‌گاه به این دلیل که رنگ لباسش تیره است، دچار افسردگی نمی‌‌شود؛ زیرا رنگ‌های شاد و بانشاط بسیاری در دایره‌ی دید وی وجود دارد و نگاه او فقط و فقط به چادر خودش معطوف نشده است. در نتیجه زنی که چادر مشکی می‌پوشد، حداکثر ایمنی را برای خود ایجاد کرده است و نشان می‌دهد که اینجا نقطه‌ی پایان نگاه‌های نامحرمان است و در فراسوی این پوشش جایی برای نگاه‌ها و نیت‌های ناپاک نیست.
همچنین باید اشاره کرد که پوشش مشکی در مقابل نامحرم با عدم نظافت مغایر است، زیرا طبق دستورات اسلامی، نظافت نیمی از ایمان است. همچنین امام علی (علیه السّلام) می‌فرماید: «لباس پاکیزه غم و اندوه را می‌زداید.»[1] (جوادی آملی، 1391: 157) پس می‌توان گفت: پوشیدن چادر مشکی با نظافت کامل و همچنین فقط در مقابل نامحرم، که معمولاً زمانی محدود را شامل می‌شود، سبب افسردگی نخواهد شد.

وحدت در پوشش
از آنجا که معمولاً از نوع لباس می‌‏توان پایگاه اجتماعی، خودآگاهی افراد و ارزیابی آن‌‌ها از خود را حدس زد، در مدارس سعی می‌‏شود کودکان از لباس و روپوش هم‌‏شکل استفاده کنند تا به این ترتیب، فردیت‌‏زدایی شود و احساس فردیت (Individualise) در آنان کم گردد. یونیفرم‌‌ها مثل لباس خلبانان، غواصان، آتش‌‏نشان‌‏ها و رانندگان، علاوه بر اینکه افراد را در برابر صدمات و آسیب‌‏ها حفظ می‏‌کند، عامل شناسایی است، زیرا هویت افراد را فاش می‌‏سازد.
در اسلام در موسم حج، افراد از لباس هم‌‌‏شکل احرام استفاده می‌‏کنند که نشانه‌‌ی ترک دل‌‌بستگی‌‏های دنیوی و کنار گذاشتن لباس‌‏های رنگارنگ است. در واقع همان‌‌گونه که لباس متحدالشکل و یونیفرم در دیگر اصناف و اقشار، ماهیت افراد را مشخص می‏‌کند، جلباب و چادر مشکی معرف شخصیت روحی و معنوی و پاکدامنی بانوان مسلمان به‌عنوان قشر بزرگ جامعه است و می‌‌تواند به نامحرمان این واقعیت را نمایان سازد که زن دارای این نوع پوشش، بنای خروج از حریم پاکدامنی و ترک احکام انسانی و پر از خیر و صلاح اسلامی را ندارد.

نتیجه‌گیری
رنگ مشکی، رنگ «نه» مطلق است برای مشخص کردن مرزها و حریم‌های اجتماعی و حجاب یک خانم مسلمان با چادر مشکی از این دسته است. وقتی خانمی چادر مشکی به سر می‌کند و با وقار و متانت تمام، قدم به عرصه‌ی اجتماع می‌گذارد، با این نحوه‌ی پوشش می‌خواهد نشان دهد که هرکسی حق ندارد به این حریم پاک، مقدس و خصوصی وارد شود. این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است؛ نه جای هرزگی، آلودگی و هوس‌بازی.
در واقع او با حجاب مشکی و چادر مشکی بین خود و مردان نامحرم مرزی عاقلانه ایجاد می‌کند. او با این رنگ سیاه به‌صورت هدفمند می‌خواهد نگاه تیز و برنده‌ی هرزگی و ابتذال را بشکند و نگذارد در حریم عفاف، پاکی و نجابت او، نامحرمی وارد شود و حرمت او را از بین ببرد. لذا چادر مشکی به‌منزله‌ی حرمت و احترام است. مرز ادب، کرامت، حیا و عفت است.
مشکی فقط رنگ حضور اجتماعی زن مؤمن در مقابل نامحرمان است، نه در هر مکان و هر زمان و هر موقعیتی. او هرگاه در محیطی که از نگاه‌های نامحرم و آلوده به‌دور است، قرار می‌گیرد چادر مشکی را از سر برمی‌دارد و در حدود و مرزهای ایمانی خویش، با پوشیدن بهترین لباس‌ها و با جذاب‌ترین رنگ‌ها، طراوت، زیبایی، گرمی و شادابی خود را برای اهل خانه و همکاران خانم یا مجالس زنانه به نمایش می‌گذارد.(*

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[شنبه 1395-08-15] [ 11:02:00 ق.ظ ]




ای چادر! چقدر غریبی..

ای چادر! چقدر غریبی..
هنوز از در حرم بیرون نیامده بود که چادرش را برداشت؛ روسریش را شل تر کرد و آهی کشید و گفت: داشتم خفه می شدم. همینطور که بهش نگاه می کردم،چشمم به کیفش افتاد که شاید ۲-۳ کیلویی بود خواستم بگویم …
هنوز از در حرم بیرون نیامده بود که چادرش را برداشت؛ روسری اش را شل تر کرد و آهی کشید و گفت: داشتم خفه می شدم. همینطور که بهش نگاه می کردم،چشمم به کیفش افتاد که شاید ۲-۳ کیلویی بود خواستم بگویم،
ای چادر! چقدر غریبی؛
که صدای تق تق کفش هایش توجه مرا به خودش جلب کرد، کفش هایی با پاشنه های آنچنانی که حتی راه رفتن را به سختی انجام می داد و گفتم: ای چادر! چقدر غریبی .
چقدر غریبی که حاضرند کیف پر از وسایل تباهی شان را ساعت ها بر دوش بکشند،اما وزن کم تو را تحمل نکنند.
ای چادر! چقدر غریبی؛
اگر با کفش های پاشنه بلندشان و …..صد بار زمین بخورند با خنده بلند می شوند اما کافیست یک بار با تو برایشان اتفاقی بیفتد، چقدر سریع کنارت می زنند و برای کنار زدنت فلسفه می بافند و آیه توجیه می کنند.
حجاب، سکوی پرواز زن به سمت آسمان است نمی دانم چرا برخی به زمین عادت کرده اند؟
به نظر شما راه رفتن با کفش های پاشنه بلند و گرفتن کیف سخت تر است یا پوشیدن چادر؟

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:00:00 ق.ظ ]




نمایش پرسمان
پرسش :
به چه دليلي امام علي (علیه السّلام) نسلهاي آينده را شريک در جنگ جمل مي داند؟
پاسخ :
در خطبه دوازدهم نهج البلاغه امام علي(علیه السّلام) مهمترين پيوند در ميان مؤمنان را پيوند مکتب مى شمرد که از هر پيوند ديگرى (نژاد، زبان، منافع اجتماعى، ايده هاى حزبى و مانند آن) برتر و والاترست و شعاع اين پيوند الهى تمام زمانها و مکانها را فرا مى گيرد و همه انسانهاى گذشته و امروز و آينده را در يک مجموعه الهى و روحانى گردآورى مى کند.
مى فرمايد: تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
دليل آن هم روشن است و آن اين که همه يک حقيقت را مى جويند و يک مطلب را مى طلبند و در يک مسير گام بر مى دارند و براى يک هدف شمشير مى زنند و به خاطر جلب رضاى خداوند يکتا تلاش و کوشش مى کنند.
با توجّه به اين اصل اساسى بسيارى از مسائلى که در قرآن و احاديث وارد شده است و براى بعضى يک معمّا جلوه مى کند حل مى شود. در قرآن مجيد در داستان قوم «ثمود» مى فرمايد: «فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوّيها»; (پس آنها پيامبرشان (صالح) را تکذيب کردند و ناقه ايى را که معجزه الهى بود پى نمودند و به هلاکت رساندند، پروردگارشان نيز آنها و سرزمينشان را به خاطر گناهانشان در هم کوبيد و با خاک يکسان کرد)!(1)
در حالى که تواريخ با صراحت مى گويد پى کننده ناقه تنها يک نفر بود، ولى از آن جا که ديگران نيز با او همدل و هم عقيده بودند فعل او به همه نسبت داده شده و مجازات همه را فرا گرفته است; و اين مفهوم همان کلامى است که مولا(عليه السلام) در جاى ديگر فرموده: «اَيُّهَا النّاسُ اِنَّما يَجْمَعُ النّاسَ الرِّضى وَ السُّخْطُ وَ اِنَّما عَقَرَ ناقَةَ ثَمُودَ رَجُل واحِد فَعَمَّهُمْ اللهُ بِالْعَذابِ لَمّا عَمُّوهُ بِالرِّضا»; (اى مردم رضايت و نارضايى (نسبت به کارى) موجب وحدت پاداش و کيفر مى گردد، ناقه ثمود را يک نفر بيشتر پى نکرد امّا عذاب و کيفر آن، همه کافران قوم ثمود را شامل شد چرا که همه به عمل او راضى بودند).(2)
در داستان «جابر بن عبدالله انصارى» که روز اربعين شهادت امام حسين(عليه السلام) به زيارت قبر مبارکش آمد و غوغايى در آن جا بر پا کرد مى خوانيم که او ضمن زيارتنامه پرسوز و پر محتوايش در برابر قبر امام حسين(علیه السّلام) و يارانش، خطاب به قبر ياران کرده و مى گويد: من گواهى مى دهم شما نماز را بر پا داشتيد و زکات را ادا کرديد و امر به معروف و نهى از منکر نموديد با اهل الحاد پيکار کرديد و خدا را تا آخرين نفس پرستش کرديد، سپس افزود: «وَالَّذى بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شارَکْناکُمْ فيما دَخَلْتُمْ فيهِ»; (سوگند به خدايى که محمّد را به حق مبعوث ساخته ما با شما در آنچه از نعمتها و پاداش الهى وارد شديد شريک و سهيم هستيم).
اين سخن چنان بود که حتّى دوست با معرفت «جابر»، «عطيّه» را در شگفتى فرو برد تا آن جا که زبان به اعتراض گشود و گفت: اى جابر ما چه کرده ايم که با آنها شريک باشيم، نه از درّه اى پايين رفتيم و نه از کوهى برآمديم و نه شمشير زديم در حالى که ياران حسين(عليه السلام) ميان سرها و بدنهايشان جدايى افتاد و فرزندانشان يتيم و همسرانشان بيوه شدند! جابر، اصلى را که در بالا به آن اشاره شد به استناد حديثى از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) به «عطيّه» يادآور شد و گفت: من از رسول خدا(ص) شنيدم که مى فرمود: «مَنْ اَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ اَحَبَّ عَمَلَ قَوْم اُشْرِکَ في عَمَلِهِمْ»; (کسى که قومى را دوست دارد با آنها محشور مى شود و کسى که عمل قومى را دوست دارد در عملشان شريک است).
سپس افزود: «سوگند به خدايى که محمّد(ص) را به حقّ به نبوّت برانگيخته، نيّت من و ياران من همان است که حسين و اصحابش(علیهم السّلام) بر آن بودند»!(3)
در آيات قرآن کراراً «يهودِ» معاصر پيامبر اسلام(ص) را که در مدينه مى زيستند مخاطب قرار داده و آنها را به خاطر اعمالى که معاصران موسى(علیه السّلام) نسبت به او انجام دادند سرزنش و مؤاخذه مى کند; در حالى که قرنها بلکه هزاران سال ميان آنها فاصله بود ولى چون آنها نسبت به اعمال نياکانشان علاقه مند و پايبند بودند تمام فاصله ها در نور ديده شده و همه در يک صف در برابر موسى(علیه السّلام) قرار گرفتند.
از جمله در يکى از آياتى که در آن خطاب به بهانه جويان يهود دارد مى گويد: «قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُل مِنْ قَبْلي بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ اِنْ کُنْتُمْ صادِقينَ»; (بگو پيامبرانى پيش از من با دلايل روشن و آنچه را گفتيد (معجزاتى را که امروز از من مى خواهيد) به سراغ شما آمدند، پس چرا آنها را کشتيد اگر راست مى گوييد)!(4)
جالب اين که در ذيل اين آيه حديثى از امام صادق(عليه السلام) وارد شده است که مى فرمايد: «خداوند مى دانست آنها (يهود معاصر پيامبر) قاتل پيامبران پيشين نبودند و لکن چون همدل و هم عقيده با قاتلان بودند، آنها را قاتل ناميد، چون راضى به فعل آنها بودند».(5)
محدّث بزرگ «شيخ حرّ عاملى» در جلد يازده «وسائل الشيّعه» در «کتاب امر به معروف و نهى از منکر» روايات متعدّدى در اين زمينه نقل کرده است.(6)
اين طرز فکر، افق هاى وسيع را در برابر ديدگان ما مى گشايد و به ما در فهم محتواى آيات و روايات و سلوک راه حق کمک قابل ملاحظه اى مى کند.(7)
پی نوشت ها :

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:56:00 ق.ظ ]




 

پوشش و عفاف
بهره حقیقی هر مرد و زن با ایمان از زندگی، زیبا زیستن است. پروردگار می فرماید: مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُوءْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ. (1)
پدید آورنده : علی تقدیری
پوشش برتر
بهره حقیقی هر مرد و زن با ایمان از زندگی، زیبا زیستن است. پروردگار می فرماید:
مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُوءْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ. (1)
هر مرد و زنی که کردار شایسته انجام دهد و با ایمان باشد، آنان را زندگی نیکو و پاکیزه می دهیم و به بهتر از آنچه عمل کرده اند، می بخشیم. این شایستگی، برگرفته از درون پاک و خویشتن داری انسان است. حق تعالی دراین باره می فرماید:
یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباسًا یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشًا وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ. (2)
ای فرزند آدم، بر شما پوششی فرستادیم تا زشتی هایتان را بپوشانید و تن را بیارایید و پوشش تقوا، نیکوترین جامه است و این [لباس] از نشانه های خداست تا نعمت های پروردگار را یاد آورند.
خداوند کریم در ادامه می فرماید:
یا بَنی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما… . (3)
ای فرزند آدم، مبادا شیطان شما را بفریبد چنان که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون ساخت و جامه عفت از تن آنان به در آورد تا زشتی هایشان را نمایان سازد. در این آیات، از لباس ظاهری و باطنی سخن می رود که هر دو پوشش انسانند. تکرار واژه «سوآت» در آیات یادشده، نشانه آن است که لباس در پوشاندن اعضای بدن و عیب های آن و پوشاندن عضوهایی که آشکار بودن آن موجب شرمندگی انسان می شود، نقش بسیار مهمی دارد. حکایت حضرت آدم و حوا، فطری بودن نیاز به پوشش را اثبات می کند. زندگی آدم و حوا و غارنشینان نخستین که با برگ درخت و پوست حیوانات، خود را می پوشاندند، ثابت می کند که نیاز به پوشش، به مرور زمان و بر اثر پیدایش تمدن ها شکل نگرفته، بلکه از همان آغاز با بشر همراه بوده است.
استاد مطهری درباره انتخاب پوشش زن می نویسد: دقیق ترین آنها (نظریه ها) این است که حیا و عفاف و ستر و پوشش، تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گران بها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است. یکی از فایده های ارزشمند پوشش، حفظ اصالت خانواده است.

پیام متن:
1.لباس، وسیله ای برای پوشش و عفت ظاهری و باطنی است.
2.پوشش، نیاز فطری انسان هاست.

عفاف فردی
«عفاف» به معنای پارسایی و پاک دامنی و خودداری از کارهای حرام و زشت است و «عفت»، حالتی نفسانی است که بر شهوت غلبه کند. در عرب نیز به گُلی که در برگ هایش پوشیده شده باشد، «مُعفَّف» می گویند.
عفاف، روح پوشش است که سلامت روانی و جاذبه جسمانی را تضمین می کند. بانوی مسلمان، نماد عفت و حیا در جامعه است و پوشش زن، نگهبانی از نگاه های آلوده و پاسدار حرمت اوست. زیبایی صورت و سیرت از الطافی است که خداوند به رسم امانت در اختیار انسان قرار داده است و شکرانه نعمت زیبایی نیز حفظ عفت است. چنانچه علی علیه السلام می فرماید: «زَکاةُ الْجَمال العِفافُ؛ پاکیزگی زیبایی در عفت ورزی است.» این زیبایی به ویژه برای زنان سرمایه است و طبیعت هر سرمایه ای آن است که از یک سو سودمند و از سوی دیگر، فسادانگیز است که در حقیقت لطافت و زیبایی و جوانی با عفت پیشگی پاس داشته می شود. گفتنی است بی قید بودن در امور جنسی موجب پیری زودرس و گاه ناتوانی زودهنگام جنسی می شود و عفت پیشگی، جمال و جوانی را پایدارتر می سازد.
روح عفاف، کنترل کننده رفتار و متانت است که با حیا زیباتر می شود. خداوند در قرآن، دختران شعیب را نمادی از عفاف معرفی می کند و عفت ورزی آنان را با واژه «تَمْشی عَلَی اسْتِحیاءٍ» بیان می دارد و نجابت آنان به دلیل نوع راه رفتنشان را در حضور حضرت موسی تحسین می کند. دختر شعیب در بازگشت به پدر گفت: پدر، او را به خدمت گیر که او خدمت گزاری نیرومند و امانت دار است. حضرت شعیب علیه السلام گفت: نیروی وی را به کشیدن دلوها شناختم، ولی امانت داری او را چگونه شناختی؟ دختر گفت: موسی در بازگشت گفت راه را به من نشان بده و خودت از پشت سر بیا؛ زیرا ما دودمان یعقوب به پشت زنان نظر نمی افکنیم. بدین گونه او به خاطر پرواپیشگی، به امانت داری شناخته شد.
حضرت امام خمینی رحمه الله خطاب به بانوان می فرماید: «اسلام می خواهد شما را یک انسان کامل تربیت کند که بر دامن شما انسان های کامل تربیت شود. زن مربی جامعه است…»

پیام متن:
1.حقیقت عفاف، تنظیم کننده کردار آدمی است، و او را از لغزش ها باز می دارد و جمال و زیبایی او را پایدارتر می سازد.
2.عفاف در برابر رشد و پرورش فطرت و ایمان آدمی تأثیرگذار است.

عفاف عمومی
عفاف، بنیادی ترین عامل ایجاد امنیت اجتماعی است. بی پروایی در نگاه، بی توجهی در نوع پوشش و پرده دری در روابط جنسی، امنیت اجتماعی را به خطر می اندازد و تجاوزهای جنسی که بی شرمانه ترین نوع تجاوز به حقوق مردم است، رواج می یابد. بر این اساس عفت مداری از اصولی ترین پایه های حراست امنیت جامعه است.
«غیرتمندی، انسان را از فساد می رهاند. انسان غیور، نه بر خود آلودگی را می پذیرد و نه بی عفتی دیگران را برمی تابد. غیرت اجتماعی، به این معناست که مردان موظفند در برابر هرزگی ها و مرزشکنی ها بایستند و به حرمت شکنی ها نزدیک نشوند. تنها در چنین اجتماعی است که می توان به سلامت شخصیت زن و حرمت ناموس او امیدوار بود. عفاف بر همه بخش های جامعه اثرگذار است. و تنها زنان را در برنمی گیرد، بلکه مردان نیز موظف به رعایت محدودیت های اخلاقی هستند. وجود فضای سالم برای رشد مادی و معنوی، حق جامعه است. در جوامعی که مردم به راه های انحرافی کشیده می شوند، حفظ هویت اسلامی و حدود شرعی دشوارتر می شود و مسلمانی که از ایمان و اراده ای استوار برخوردار نباشد، هم رنگی با جماعت را می پذیرد و چون با ساختار درونی جامعه بیگانه است، دچار بی هویتی می گردد». بر این اساس، وقتی بنیادهای عفاف فرو ریخت، ارزش های اخلاقی نیز از زندگی انسان رخت برمی بندد.

پیام متن:
1.امنیت روانی جامعه، در گرو عفت همگانی است.
2.ارزش های اخلاقی با حفظ هویت و رعایت شرع مفهوم پیدا می کند.
3.غیرت مندی موجب می شود که آدمی، نه خود مرتکب آلودگی می شود و نه مرزشکنی های دیگران را برمی تابد.

فواید عفاف
از فایده های عفت، امنیت روان و درون و آراستگی به فضیلت هاست. حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید: «الْعِفَّةُ تَضعَفُ الشَّهوَةَ؛ پاک دامنی، شهوت را تضعیف می کند».
«ثَمَرَةُ الْعِفَّةِ القَناعَةُ؛ نتیجه عفت ورزی، قناعت است».
«ثَمَرَةُ العِفَّةِ الصِّیانَةُ؛ نتیجه عفت، حفظ سلامت است».
«مَن عَفَّ خَفَّ وِزرُهُ وَ عَظُمَ عِندَ اللّه ِ قَدرُهُ؛ هر که عفیف گردد، گناهش کم شود و نزد خدا بزرگ گردد».
«مَن عَفَّت اَطرافُهُ حَسُنَت اَوصافُهُ؛ کسی که نگاه هایش عفیف باشد، اخلاقش نیکو می گردد».
«بِالعِفافِ تُزَکُّوا الاَعمالُ؛ کردار با عفاف، پاکیزه می شود».
«مَن اتَّحَفَ العِفَّةَ وَالقَناعَةَ حالَفَهُ العِزُّ؛ هر که عفت ورزی و خودداری را ارزشمند داند؛ عزت او همیشگی شود».
در تربیت دینی، اعتقاد به قوانین الهی، مهم ترین عامل خودسازی و جهت ساز زندگی بشر است. اگر جوانان به این باور برسند که عفت و پاکی، زندگی آنها را بیمه می کند، خانواده گرم و پایدار می ماند و ارزش پاکی و مسئولیت پذیری نهادینه می شود.
در شرایطی که زمینه ازدواج برای جوانان فراهم نباشد، مناسب ترین شیوه، «عفت ورزی» است. خداوند دراین باره می فرماید: «آنان که وسیله ازدواج نیابند، عفت پیشه کنند تا خدا آنها را به لطف خود بی نیاز گرداند.» (4)

پیام متن:
1.کنترل شهوت، گوهر قناعت، حفظ سلامت و عزتمندی، از ثمره های عفت ورزی است.
2.با عفاف، کانون خانواده، پایدار و ارزش پاکی و مسئوولیت در جامعه نهادینه می شود.

الگوی عفاف
عفت پیشگی و پرهیزکاری، انسان عفیف را بلندآوازه و ماندگار و مقدس می سازد. افرادی چون حضرت یوسف، ابن سیرین و شیخ رجب علی خیاط، از الگوهای برجسته عفاف و خویشتن داری هستند.نقل است شیخ رجب علی خیاط، مردی درست کار بود با پیشه خیاطی که از جوانی به دنبال کمالات انسانی رفته بود. زندگی او نمونه ای از توحید است. آقای میلانی از قول وی نقل می کند: در ایام جوانی، دختری زیبا از بستگان، دل باخته من شد و سرانجام در خانه ای خلوت، مرا به دام انداخت. با خود گفتم: «رجب علی، خدا می تواند تو را بسیار امتحان کند. بیا یک بار تو خدا را امتحان کن و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن. سپس به خداوند عرضه داشتم: خدایا، من این گناه را برای تو ترک می کنم. تو نیز مرا برای خودت تربیت کن». وی دارای نفس زکیه و تعبیرکننده خواب بود.
حضرت علی علیه السلام نیز می فرماید:
پاداش رزمنده شهید، بیشتر از کسی نیست که توان بر انجام دادن گناه دارد، ولی پاک دامنی می کند. همانا عفیف پاک دامن، فرشته ای از فرشته هاست.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, حجاب  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]




حجاب وامام زمان

حجاب و امام زمان

 

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟ گفت: آره! خیلی دوسش دارم گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟ گفت: آره! گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟ گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد گفت: چرا؟ براش یه مثال زدم: گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره. عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه: عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیشرستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله… دیدم حالتش عوض شده بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرترو باور می کنی؟ گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه گفتم: پس حجابت…. اشک تو چشاش جمع شده بود روسری اش رو کشید جلو با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم، حجاب که قابلش رو نداره از فردا دیدم با چادر اومده گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد! خندید و گفت: می دونم! ولی امام زمانمچــــــادر رو بیشتر دوست داره می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:50:00 ق.ظ ]




حجاب برتر، به زنان ما عفت، به مردان ما غیرت و به جامعه ما عزت می بخشد….. بر روی مسئله حجاب « کار هنری و کار زیبای تبلیغی » باید صورت گیرد تا این مسئله در ذهن جای گیرد. من فکر می کنم در وضع کنونی اگر در کنار میل طبیعی زن به حجاب شایسته، نوعی « تبلیغات صحیح » که بتواند نقطه نظر اسلام را هم تامین کند ارائه شود، زنان ما به حجاب اصیل اسلامی و شرعی رو خواهند آورد. در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که « هنر » را تمام عیار و با « قالبی مناسب » به میدان آورد تا اثرگذار شود.
(مقام معظم رهبری)

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:50:00 ق.ظ ]