نرجس
 
   



سالروز ولادت پیامبر گرامی اسلام(ص) به زعم شیعیان و اهل سنت با اختلافی چند روزه مواجه است.

به گزارش ایمنا، اهل تسنن این روز مبارک را روز 12 ماه ربیع الاول سال 570 میلادی می دانند و شیعیان آن را 17 ربیع الاول همان سال. این اختلاف چند روزه موجب شده تا این مناسبت فرخنده و مبارک که نقطه عطفی بزرگ در تاریخ جهان اسلام است به عنوان بهانه ای برای نزدیک شدن دو مذهب شیعه و سنی تلقی شده و بر ایجاد وحدت و همدلی میان آنان تاکید شود.
هفته وحدت، نماد همدلی مسلمین
مسلمانان در تاریخ پر فراز و نشیب اسلام، بارها شاهد تلاش دشمنان قسم خورده برای برهم زدن وحدت اسلامی مسلمانان بوده اند. دشمنان بارها با حربه های گوناگون سعی در از بین بردن اسلام و اندیشه های ناب محمدی (ص) از پهنه جهان هستی داشته اند. می توان دلیل ناکامی آنها را وحدت و بصیرت مسلمانان نامید. از این رو هرگاه دشمنان توانسته اند در این وحدت خللی وارد کرده و یا با فتنه انگیزی طیفی از مسلمین را از بصیرت بر امور و فهم حقیقت بازدارند زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مسلمانان دستخوش ناملایمات بسیاری شده است.
بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران همواره به منظور تحقق وحدت اسلامی در جامعه تلاش نموده است. یکی از آثار و برکات وحدت اسلامی پیروزی انقلاب اسلامی ایران است که مردم با صرف فعل خواستن و دست در دست یکدیگر توانستند دست طاغوتیان و کشورهای سلطه گر را از کشور عزیزمان کوتاه کنند. هم اکنون نیز نتیجه این وحدت و همدلی را در الگو قرار گرفتن انقلاب ما و حرکت مردم کشورهای مختلف و وحدت آنها با هر نوع دین و مذهب در برابر سطله و ستم مستکبران هستیم. در کل با هر نوع جهان بینی که به اهمیت وحدت بین اقشار مختلف جامعه نگاه کنیم، نتیجه می گیریم تا وحدت و یکپارچگی بین آحاد مختلف مردم وجود دارد، دشمنان با هیچ حربه و نیرنگی نمی توانند به خواسته های شوم خود برسند و هرگاه تخم نفاق و جدایی از درون جامعه گذاشته شود، بین مردم اختلاف نظرها به تغییر دیدها بدل شده و اینجاست که راه برای نفوذ دشمنان باز می شود.امید است با گرامی داشتن بیش از پیش این هفته فرخنده و اعیاد مبارک میلاد رسول اکرم (ص) و میلاد امام جعفر صادق (ع) و با تلاش بیشتر در تبیین نقش وحدت، کشور ایران همیشه سرآمد تحرکات علمی و فرهنگی در تمام جهان باشد.
وحدت بر محور سیره رول اکرم(ص)
نظام تعلیم و تربیت پیامبر اعظم (ص) بهترین و مناسب ترین زمینه وحدت مسلمانان جهان است، چون مورد قبول همه امت اسلامی است و هر کس به خدا و قرآن عقیده داشته باشد، تعالیم پیامبر (ص) را باور داشته و بر آن پای بند است. اگر اندیشمندان مسلمان به نظام تربیتی پیامبر عمل کنند، همه اختلافات مذهبی و گروهی برطرف و اتحاد واقعی در میان امت اسلامی حاکم می گردد. چرا که آموزه های پیامبر بر اساس مبانی و اصول نشئت یافته از وحی و کلام الهی، به اهدافی می خواند که انسان را از هر گونه مادی نگری صرف که عامل عمده اختلافات است، دور می دارد. افراد تربیت یافته مکتب وحی همانند سلمان، مقداد و اباذر و دیگر اصحاب آن حضرت جز به دین و قرآن و پیشرفت جامعه اسلامی به چیزی نمی اندیشیدند.
آن چه در نظام تربیتی پیامبر اعظم (ص) مهم است، ضمن عمل به دستورالعمل های تربیتی آن بزرگوار، ترویج و تبلیغ آموزه های نبوی است. اگر عالمان و مبلغان مسلمان همگی خود به تعالیم پیامبر عمل نموده، آن را به دیگران، به ویژه نسل جوان، منتقل سازند و آنان را با فرهنگ ناب اسلامی آشنا نمایند، در اندک زمانی ریشه تفرقه و نفاق از جوامع مسلمان برچیده خواهد شد. به هر صورت وظیفه عالمان و اندیشمندان مسلمان در شرایط کنونی بسیار حساس و سرنوشت ساز است و باید به وظایف خود توجه نموده و بدان عمل نمایند. مهم ترین مسئولیت آنان دعوت مردم به اتحاد و هماهنگی براساس تعالیم پیامبر اسلام (ص) و نادیده گرفتن عوامل اختلاف و تفرقه امت اسلامی است. اگر علمای شیعه و سنی در کشورهای اسلامی به سوی وحدت واقعی حرکت کنند، مناسب ترین روش و راه کار، شناخت نظام تربیتی پیامبر اعظم (ص) و عمل و ترویج معارف نبوی در میان جوامع مسلمان و مخصوصاً نسل جوان است که در کم ترین زمان ممکن، نتیجه مطلوبی خواهد داشت. به امید آن که همه دانشمندان مسلمان بر محور آموزه های دینی و تربیتی پیامبر خدا (ص) گرد آمده و ریشه های نفاق و اختلاف را از امت اسلامی برکنند.
پیام هفته وحدت
پیام هفته وحدت
هفته وحدت، یادگار پیر فرزانه انقلاب، حضرت امام خمینی رحمت ‌الله علیه است. پیام هفته وحدت این است که مسلمانان همه با هم برادراند. پیام گران‌سنگ هفته وحدت این است که بدانیم پافشاری بر تاریخ، قشری‌گری است و بها دادن به اختلافات ظاهری، سطحی‌نگری. باید میراث نبوت را پاس داریم تا به قهقرای جهل و ظلمت سقوط نکنیم. پیام هفته وحدت این است که با دست اتّحاد و ذهن هوشیار، در سایه دستورات پیامبر خدا و عترت پاک آن حضرت، مجال از تفرقه‌افکنیِ بیگانگان بگیریم. پیام هفته وحدت این است که در سایه قرآن و سنت و سیره رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ، وحدت و یکرنگی خود را حفظ کنیم. در سایه امامت و ولایت، صراط مستقیم جمهوری اسلامی را بپیماییم و جز در مقابل خدا و رسولش برای کسی سر خَم نکنیم.
امام خمینی(ره) و اخوّت دینی
حضرت امام خمینی پیوسته در راه شناخت آسیب‌های جوامع اسلامی و راهکارهای مبارزه با آن، هشدار می‌داد. ایشان یکی از آسیب‌های جدی مسلمانان را «اختلاف» می‌دانست و معتقد بود که این اختلاف‌ها، هم منشأ داخلی و هم منشأ خارجی دارد. آن حضرت در یکی از سخنان خود در این‌باره فرمود: «با انحراف اسلام از مسیر اصلی خود و غرض‌ورزی دشمنان داخلی و خارجی و وجود تفرقه و اختلاف، قوی‌ترین حاصل اقتدار اسلام، یعنی اخوّت دینی و اتحاد بین ملل مسلمان، به تدریج از میان رفت».
دشمنان وحدت
براى مسلمانان جهان، يك دشمن مشترك وجود دارد؛ استعمارگرانى كه چشم طمع به سرزمين مسلمين دوخته‌اند و برآنند تا جايگاه سلطه‌گرانه خود را تثبيت كنند. براى مثال، آنان در حمله امريكا به كشور اسلامى عراق، نخست اين طرح شوم را نابخردانه ناميدند؛ اما هنگام اشغال عراق روشن شد كه بسيارى از دولت‌هاى استعمارگر، با امريكا، همدست هستند.
اكنون هم اين دولت‌هاى استعمارى با هر شيوه‌اى، حتى كاريكاتور، شايعه، اختلاف و… قصد دارند در ميان مسلمين، شكاف ايجاد كنند؛ ولى نكته در خور توجه اين است كه همه دولت‌هاى استعمارگر و ضد اسلام، از يك سو هدايت مى‌شوند؛ سازمان‌هاى جاسوسى امريكا و رژيم صهيونيستى.
بشنويد اين سخن مقام معظم رهبرى را: «تحريك عواطف مذهبى و فراهم كردن زمينه اختلاف، گناه است و كسانى كه اين كار را انجام دهند، در واقع به برآورده شدن هدف سازمان‌هاى جاسوسى امريكا و رژيم صهيونيستى كمك كرده‌اند»./

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-09-29] [ 11:10:00 ق.ظ ]




علت نامگذاری هفته وحدت
فاصله میان ۱۲ ربیع الأول که سالکَرد ولادت بیامبر اکرم (ص) بنا بر روایات أهل سنت تا ۱۷ ربیع الأول که تاریخ ولادت رسول الله محمد صلى الله علیه و آله بنا بر روایات موجود در شیعه است ، از سوی امام خمینی ره ، به عنوان هفته وحدت نامکَذاری شده است . ارکَانی رسمی هم با نام ( مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی ) رسما الان در حال فعالیت هست ( ابتدا زیر نظر سازمان فرهنکَـ و ارتباطات بود اما اکنون جند سالی است که به شکل مستقل کار می کند و از این سازمان جداشده است ، و هر ساله کنفرانسهایی برگزار می کند ، که کنفرانس بین المللی وحدت در هفته وحدت هر ساله در تهران برکَذار می شود و علمای بزرکَـ را از کشورهای مختلف دور هم جمع می کند . و همواره از شخص مقام معظم هبری تا همه مسولین این مملکت تأکید دارند که وحدت میان مسلمانان باید ایجاد شود و عوامل تفرقه خشکانده شود.
به امیدروزی که به این آرزوی دیرینه قرآن،اسلام،پیامبر،امام،رهبروهمه مسلمین جامه عمل پوشانده شود
پس به پیش بسوی وحدت واتحاد اسلامی دربرابرکفروشرک ونفاق واستکبارواستثمار
تاریخ هفته وحدت
دوازده تا بیست ودو ربیع الاول هفته وحدت امت اسلامی
دلیل نام گذاری هفته وحدت چیست
۱-به دلیل این که دین اسلام دین کامل و تحریف نشده یکتاپرستی است.
۲-برای حفظ وحدت میان اهل سنت وشیعه که در زادروز رسول ا… اتفاق نظرندارند.
۳-برای این که قرآن کتابی است آسمانی و جامع که برای راهنمایی همه بشریت نازل شده.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:09:00 ق.ظ ]




چند حدیث زیبا در مورد توبه
وبلاگ توبه نوشت:شخصي که توبه ميکند بايد جسم او سختي طاعت را بچشد همانگونه که اين جسم شيريني معصيت را چشيده بود.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران؛
پيامبر اکرم (ص) : هرکس توبه کند اما دوستان بد خود را تغيير ندهد توبه نکرده است.

امام علي (ع) : شخصي که توبه ميکند بايد جسم او سختي طاعت را بچشد همانگونه که اين جسم شيريني معصيت را چشيده بود.

امام صادق (ع) : از شرايط توبه اين است که واجباتي را که ترک نموده اي قضايش را بجا آوري.

امام علي (ع) : با گفتن ذکر (( استغفر و الله ربي و اتوب اليه )) و طلب آمرزش باطن خود را خوشبو و معطر سازيد تا بوهاي بد گناهان شما را رسوا و مفتضح نسازد.

جابر گويد : شنيدم حضرت باقر (ع) ميفرمود : توبه کننده از گناه همانند کسي است که گناه ندارد و آنکه در گناه بماند با اينکه آمرزش خواهد چون مسخرچي است. ( يعني اينکه کسي در گناهش مانده و گناه ميکند با اينکه توبه و آمرزش ميخواهد باز هم به گناه خود ادامه مي دهد ).

امام صادق (ع) فرمودند : هرکس گناهي کند هفت ساعت از روز درباره آن ( گناه ) به او مهلت دهند ( تا توبه کند ) پس اگر سه بار گفت : (( استغفر الله الذي لا اله الا هو الحي القيوم )) آن گناه بر او نوشته نشود.

امام صادق (ع) : رسولخدا (ص) فرموده است : هر که يکسال پيش از مرگش توبه کند خداوند توبه اش را مي پذيرد سپس فرمود : يکسال هم زياد است هرکه يکماه پيش از مرگش توبه کند خدا توبه اش را بپذيرد سپس فرمود يکماه زياد است هرکه يک هفته پيش از مرگش توبه کند خدا توبه اش را بپذيرد سپس فرمود : يک هفته زياد است هر که يک روز پيش از مرگش توبه کند خدا توبه اش را بپذيرد سپس فرمود : يک روز زياد است هرکه پيش از ديدار مرگ ( ملک الموت ) توبه کند خدا توبه اش را بپذيرد.

امام باقر (ع) : همين که جان به اينجا رسيد ( و اشاره به گلوي خود فرمود ) براي عالم ( و دانا ) توبه نباشد و براي نادان وقت توبه ( باقي ) است.

حضرت علي(ع): شيطان انسان گناهکار را در آرزوي توبه نگاه مي دارد تا آن را به تاخير اندازد تا زماني که مرگ او در حال غفلت فرا برسد.

رسول خدا(ص): توبه دري دارد که پهناي آن به اندازه وسعت مشرق تا مغرب است و تا خورشيد از مغرب طلوع نکند، اين در بسته نمي شود.

حديث قدسي: اگر آنهائي که به من پشت کرده اند مي دانستند که من چه اندازه انتظار ديدن آنها را مي کِشم و چه مقدار مشتاق توبه و بازگشت آنها هستم هر آينه از شدت شور و شوق نسبت به من جان مي دادند و تمام بند بند اعضايشان به خاطر عشق به من از هم جدا مي شد.

شخصي از امام علي(ع) پرسيد: بزرگترين گناه کبيره کدام است؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: مايوس و نااميد شدن از رحمت الهي.

رسول خدا(ص): اگر آنقدر خطا کنيد که خطاهايتان به آسمان رسد و سپس توبه کنيد، خداوند توبه شما را مي پذيرد؛ از درگاه او نااميد نباشيد.

حضرت باقر(ع): هرگاه مردي در شب تاريک شتر و توشه و اهل و عيالش را در بياباني گم کند و سپس در حين تلاش براي يافتن ايشان يک مرتبه ايشان را بيابد ،چقدر خوشحال مي شود پس خداوند متعال بيشتر از اين شخص نسبت به بنده اش که توبه مي کند و به سوي او باز مي گردد ،خوشحال مي شود.

حضرت صادق(ع): هنگامي که بنده اي توبه حقيقي کرد خداوند او را دوست مي دارد و در دنيا و آخرت گناهان او را مي پوشاند و هر چه از گناهان که دوفرشته موکل بر او برايش نوشته اند از يادشان ببرد و به اعضاي بدنش وحي مي کند که گناهان او را پنهان کنيد و به نقاطي از زمين که او در آنجا گناه کرده است فرمان مي دهد که گناهان او را پنهان کنيد.

حضرت رضا(ع): کسي که از گناهي توبه کند در حالي که از آن دست برنداشته و آن را بجاي
مي آورد همچون مسخره کننده پروردگار خويش است

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-09-24] [ 11:10:00 ق.ظ ]




معناي توبه
توبه در لغت به معناي رجوع و بازگشت از گناه است و دراصطلاح عبارت است از: «رجوع از طبيعت [حيواني] به سوي روحانيت نفس بعد از آنکه به واسطه معاصي و کدورت نافرماني، نور فطرت و روحانيت محجوب به ظلمت و طبيعت شده است. در قرآن هم به معناي « رجوع انسان گناهکار» آمده و هم به معناي «توفيق توبه دادن از طرف خداوند به بندة معصيت کار» و هم به معناي « قبول و پذيرش توبه از جانب خداوند متعال» آمده است.
در نتيجه، مي توان گفت: هر توبة انسان، محفوف و پيچيده شده در دو توبه الهي است: يکي توفيق دادن به بنده براي توبه و ديگري پذيرفتن توبه بندگان است و ممکن است هرسه توبه را به معناي لغوي برگشت داد؛ به اين معني که توبه از انسان، رجوع از گناه و بازگشت از معاصي است و توبه اول از خداوند، رجوع به فضل و رحمتش به سوي بنده است و توبه دوم، رجوع به قبول آن از بنده است
در آيه اي از قرآن اين سه معني کنار هم جمع شده است؛ آنجا که فرمود: ثُمَّ تابَ عَلَيهِم لِيَتُوبُوا إِنَّ اللهَ هُوَ التَوّابُ الرَّحِيمُ سپس خداوند به آنها برگشت (توفيق توبه داد) تا توبه و برگشت کنند. خداوند بسيار توبه پذير مهربان است.»
تشويق به توبه
قرآن کريم در آيات متعددي مردم را به توبه و رجوع از گناه و بازگشت به درگاه الهي تشويق و ترغيب کرده است: اَلَم يَعلَمُوا أَنَّ اللهَ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ«آيا نمي دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش مي پذيرد و صدقات را مي گيرد و خداوند توبه پذير مهربان است؟»
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: « اللهُ أَفرَحُ بِتَوبَةِ عَبدِهِ مِنَ العَقِيمِ الْوَالِدِ وَ مِنَ الضَّالِ الواجِدِ وَ مِنَ الظَّمانِ الوارِدِ؛ خداوند بر اثر توبه بنده اش خوشحال تر است از کسي که عقيم بوده، بچه دار شده و از کسي که گمشدة خويش را يافته و از تشنه اي که به آب رسيده است.»
2. خداوند در قرآن مي فرمايدقُل يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَليَ أَنْفُسِهِم لاتَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ وَ أَنِيبُوا إِلي رَبِّکُم وَ أَسلِمُوا لَهُ مِن قَبلِ أن يَأتِيَکُم العَذابُ ثُمَّ لاتُنصَرُونَ «بگو اي بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خدا همه گناهان را مي آمرزد، به درستي که خداوند بخشنده مهربان است. و به درگاه پروردگارتان باز گرديد و در برابر او تسليم شويد، پيش از آنکه عذاب به سراغ شما آيد، سپس از سوي هيچ کس ياري نشويد.»
در واقع اين نداي الهي هميشه در گوش بندگان است که:
هر چه که هستي بيا گر چه که پستي بيا توبه شکستي بيا دوست نظر مي کند
نيمه شب خلوت است مظهر هر رأفت است عاشق شوريده را دوست نظر مي کند
اي شده غرق گناه خواب گران تا به کي
چارة درد تو را ديدة تر مي کند
در آيه ديگر مي فرمايد: وَ هُوَ الَّذي يَقبَلُ التَّوبةَ عَن عِبادِهِ وَ يَعفُوا عَنِ السَّيئاتِ وَ يَعلَمُ ما تَفعَلُونَ« او (خدا) کسي است که توبه را از بندگانش مي پذيرد و گناهان را مي بخشد و آنچه را انجام مي دهيد، مي-داند.»
نکته قابل دقت اين است که در واقع، خداوند مي فرمايد: با اينکه از تمام اسرار زندگي و رفتارهاي پشت پرده شما اطلاع دارم و لحظه به لحظه اعمال شما را زير نظر داشته ام، با اين حال توبه شما را مي-پذيرم.
وجوب توبه
قرآن کريم تنها به ترغيب و تشويق اکتفا نکرده، بلکه در مواردي دستور اکيد وجوبي بر لزوم توبه داده است که حتي وجوب آن فوري و بدون تأخير است؛ منتها بحثي مطرح است که آيا وجوب فوري توبه شرعي و مولوي است و يا عقلي و ارشادي؟
تفصيل اين بحث از حوصلة يک مقاله خارج است، فقط اشاره کنيم که از آنجا که توبه لطف و رحمتي است از سر امتنان، اگر وجوب آن شرعي باشد، با اين امتنان نمي سازد؛ چرا که در صورت عدم توبه، دو مجازات متوجه عاصي مي شود: يکي به خاطر اصل گناه و ديگري به خاطر تأخير و نافرماني توبه. بنابراين آنچه مناسب به نظر مي رسد اين است که وجوب آن را عقلي بدانيم و دستورات قرآن را نيز از باب ارشاد و تأکيد بر فرمان عقل به حساب آوريم. به نمونه هايي از دستورات اکيد قرآن در اين زمينه توجه فرماييد.
1. همه به سوي خدا برگرديد: وَ تُوبُوا إَلي اللهِ جَمِيعاً أَيُّهَا المُؤمِنونَ لَعَلَّکُمْ تُفلِحُونَ؛« و همگي به سوي خدا باز گرديد اي مؤمنان تا رستگار شويد.» در اين آيه در کنار خطاب شفقت آيهأيُّهَا المُؤمِنُونَو بيان ثمره مهم توبه که رستگاري ابدي است؛ فرمان صريح وجوبي بر انجام توبه داده است.
2. اي مؤمنان خالصانه توبه کنيد: يا أيُّهَا الذِّينَ آمَنُوا تُوبُوا إلي اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً عَسي رَبُّکُمْ أن يُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَيِّئاتِکُمْ وَ يُدْخِلَکُمْ جَنّاتٍ تَجري مِنْ تِحْتِهَا الْأَنْهارُ« اي کساني که ايمان آورده ايد! به سوي خدا توبه کنيد! توبه اي خالص. اميد است پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهايي از بهشت که نهرها از زير درختانش جاري است، وارد کند.» اين آيه صريحاً به صورت امر وجوبي بر همه مؤمنان توبه خالصانه را واجب و لازم شمرده است

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:52:00 ق.ظ ]





توبه چيست؟

توبه در لغت به معني بازگشت است.وقتي گفته مي شود که فلاني توبه کرد.يعني از گناهي که کرده بود بازگشت و پشيمان شد.(1)
زيباترين و گوياترين تعريف را در کلام گهربارعلي (ع) مي توان يافت که فرمود: «توبه عبارت است از پشيماني قلبي ،آمرزش خواستن با زبان ؛ترک کردن گناه و تصميم به اينکه ديگرآن گناه را انجام ندهد.»(2)
توبه معراج آدمي است.نشان عروج انسان و راز بندگي و دل به حق دادن است.راهي است که سرمنزلش وصال محبوب و فاني شدن درذات اوست.
ازنکته هاي مهمي که علماي اخلاق بدان توجه ويژه دارند.توبه ازمعصيت است و توبه و معصيت قرين هم هستند.شکي نيست که همه ي انسان ها معصوم نيستند.جاذبه هاي گناه افراد زيادي را هميشه و برخي ديگررا گاهگاهي به دام خود مي کشد.آنگاه که خداوند آدم را آفريدو شيطان را از درگاهش راند .اين موجود رانده شده.قسم ياد کرد که همه ي بندگان را گمراه مي کند و مگرمؤمنان واقعي را و خداوند در رحمت توبه را بربندگانش گشود.
رسول اکرم(ص) نيز در بيان اين حقيقت که انسان ها درمعرض خطا هستند .مي فرمايند :«کل بني آدم خطاء و خيرالخطانين التوابون»(3)
«تمامي فرزندان آدم در معرض خطا هستندو بهترين خطاکاران کساني هستند که توبه کنند.»
ازمجموع روايات و احاديث بر مي آيد که گناه نوعي مرض است و بر مريض لازم است که علاج مرض خود نمايد.اگر شخصي خواسته يا ناخواسته مقداري سم بخورد .همه عاقلان مي گويند که براو واجب است دارو مصرف نمايد تا اثر سم را ازبين ببرد و اگراين کار را انجام ندهد گرفتارهلاکت مي شود.گناه براي روح و جسم هرانساني به منزله ي سم است.همانطورکه سم بدن بيمار را فاسد مي کند.گناه هم روح آدمي را تباه مي سازد.
قال علي (ع):«بئس القلاده الاثام »(4)«بد قلاده اي است قلاده ي گناه».
گناه به گردنبندي مي ماند که هميشه به گردن انسان آويزان است و به وسيله ي توبه است که آدمي ازدام گناه رهايي مي يابد.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:51:00 ق.ظ ]




پاي درس اخلاق آيت‌الله مجتهدي تهراني - 5
موارد مجاز دروغ‌گفتن /‌دروغ حضرت قاسم(ع) در ميدان‌جنگ
از پای صحبت‌های حاج آقا مجتهدی تهرانی به این مساله مي‌رسیم که دروغ گفتن در 3 جا جایز شمرده شده است.

آیت‌الله مجتهدی رابطه خوبی با طلاب داشت، طوریکه فضای گرم و صمیمی بر حوزه علمیه‌شان حاکم بود.

این استاد برجسته اخلاقی، مباحث را چنان رسا ارائه می‌داد که در دل می‌نشست و این به صورتی است که حتی هم‌اکنون نیز پای صحبت و کلاس اخلاق ایشان نشستن خالی از لطف نیست.

دروغ گفتن در کجا جایز است؟

از پای صحبت‌های حاج آقا مجتهدی تهرانی به این مساله مي‌رسیم که دروغ گفتن در 3 جا جایز شمرده شده است: 1- اصلاح بین دو نفری که قهرند؛ 2- دروغ در جنگ؛ 3- دروغ به زن

ما برای وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن آمدیم

ما باید یک کاری کنیم مردم با هم رفیق بشوند. اگر یک کاری کنیم که مردم با هم قهر کنند، سخن‌چینی کنیم یا اختلاف بیندازیم بین افراد این خوب نیست، تا می‌توانید یک کاری کنید مردم را به هم آشتی بدهید.

دروغ گفتن براي آشتی دادن 2 نفر

اگر کسانی با هم قهرند شما می‌توانید دروغ بگویید. جایز است آدم دروغ بگوید دو نفر را با هم آشتی بدهد. امام صادق(ع) فرمودند: برو به فلانی اینطور بگو. راوی می‌گوید: من خودم کمی رويش بگذارم به دروغ ایرادی ندارد؟ فرمود: نه، بگو تا اینها با هم آشتی کنند.

دو نفر با هم قهرند برو بگو فلانی از تو خیلی تعریف می‌کرد با اینکه فحش می‌داد، شما بگو تعریف می‌کرد. به دیگری هم بگو فلانی از این کدورتی که بین شما پیدا شده خیلی ناراحت است همه‌اش می‌گوید کاش یک جوری می‌شد و صلح می‌شد بین ما.

قدیم‌ها امثال حاج محمد حسین سعیدیان‌ها اگر بین زن و شوهری اختلاف بود چهار تا از فامیل‌های زن چهارتا از فامیل‌های مرد می‌رفتند و صلح می‌دادند به طلاق کارشان نمی‌کشید، اما الان نه؛ سریع طلاق می‌گیرند.

باید چهار تا بزرگ دنیا دیده بشینند بین اینها را آشتی بدهند. ببینند رمز اختلاف چیست؟ از کجا این‌ها با هم اختلاف دارند آن را اصلاح کنند. اگر مثلا زن می‌گوید شوهرم پول ندارد کمکش کنید بگویید مثلا کرایه خانه‌ات را من می‌دهم، یه کاری کنید اینها طلاق ندهند همدیگر را.

طلاق عرش خدا را به لرزه می‌آورد

در روایت داریم که طلاق عرش خدا را به لرزه می‌آورد. غالب اینهایی که معتاد شدند، غالب اینهایی که فراری شدند، غالب اینهایی که پناهنده به ممالک خارج شدند اینها برای همین است که زن و شوهر طلاق گرفتند بچه‌ها هم غالبا خراب شدند.

با اینکه دادگاه خانواده خیلی هم کمک می‌کنند که این‌ها طلاق نگيرند اما قدیمی‌ها بهتر بودند. اداری نبودند، خود مردم این‌ها را آشتی می‌دادند کار به دادگاه خانواده و دولت نمی‌کشید. بیشتر زن‌ها از نداری شوهرشان، از بی‌خانگی شوهرشان می‌روند شکایت می‌کنند طلاق می‌گیرند. مردمی که تمکن مالی دارند زیر بغل اینها را بگیرند.

دروغ حضرت قاسم(ع) در ميدان جنگ

در میدان جنگ ازرق شامی از شجاعان نامدار بود. به او گفتند برو به جنگ حضرت قاسم(ع)، به او برخورد، به یک سرلشگر بگویند برو به جنگ یک بچه 13 ساله. چهار تا پسر داشت، یکی از پسرانش رفت، حضرت قاسم(ع) او را به جهنم فرستاد. دومی را فرستاد او هم برنگشت، سومی، چهارمی هم برنگشت.

عصبانی شد، خودش آمد مقابل حضرت قاسم(ع). حضرت قاسم یک دروغ اینجا گفت. فرمودند که عجب شجاعی هستی به جنگ من آمدی چرا تک اسبت را نبستی. تک اسب چیزی است که زین را روی آن می‌بندند. رویش رو برگرداند ببیند که تک اسبش را بسته یا نه شمشیر را زد.

ما طلبه بودیم می‌رفتیم منبر می‌گفتند آقا از شجاعت بگو امام حسین را نکش بیا پایین. این داستان را که من گفتم خیلی خوششان می‌آید.

دروغ گفتن به زن برای جلب محبت او

به زنش هم آدم می‌تواند دروغ بگوید. می‌گوید طلا می‌خواهم بگو چشم. چادر می‌خواهم، چشم. مشهد می‌خواهم، چشم. امریکا می‌خواهم، چشم. برای این که چشمش را به دست بیاوری هی دروغ بگو. او هم که نمی‌داند تو دروغ می‌گویی محبت شما می‌رود در دلش.

بعضی‌ها ناشی‌اند زن که می‌گیرند همه‌اش راست می‌گویند. می‌گویند ندارم. مگر پدرت کیست؟ مادرت کیست؟ مگر تو نمی‌دانستی من ندارم چرا زن من شدی؟ دروغ بگو تا محبتت در دل زنت برود.

براي اصلاح امر دروغ بگوييد نه براي فساد در زمين

پس کاری که سبب فساد است نکنید، یک کاری کنید که اصلاح کنید بین مردم را، کاری نکنید که مردم با هم قهر کنند. لذا اوایل انقلاب یک دسته را به عنوان مفسد فی‌الارض اعدام می‌کردند. می‌گفتند اینها مفسد فی‌الارض‌اند یک کاری می‌کنند که انقلاب را بکوبند.

در مذمت کسانی که در زمین فساد می‌کنند حالا یا در بین افراد یا در خود مملکت بین مسلمان‌ها. این یکی از کارهای زشت است که آدم یک کاری کند که مردم با هم اختلاف پیدا کنند اما هرچه می‌توانید یک کاری کنید مردم با هم دوست بشوند.

چرا انقدر به صله رحم سفارش شده است؟

چرا اینقدر سفارش شده به صله رحم برای اینکه با هم بروید و بیایید؟ چرا سفارش شده به دید و بازدید؟ دیدن مومن بروید. دیدن زوار بروید. ما بچه بودم حتی از قم کسی می‌آمد می‌رفتند دیدنش.

قدیم‌ها مادرم می‌گفت ما با کجاوه یک هفته می‌رفتیم ده روز هم قصد می‌کردیم. حالا آقا می‌رود مشهد بر می‌گردد به خانم می‌گوید ناهار بیاور می‌گوید ناهار هنوز دم نکشیده.

اینها همه برای این است که مسلمان‌ها همه با هم دوست بشوند. حالا همه با هم قهرند. برادر با خواهر قهر است. غالب فامیل‌ها با هم قهرند. غریبه که هیچ. این دستور اسلام نیست.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-09-22] [ 09:32:00 ق.ظ ]





پاي درس اخلاق آيت‌الله مجتهدي تهراني - 5
موارد مجاز دروغ‌گفتن /‌دروغ حضرت قاسم(ع) در ميدان‌جنگ
از پای صحبت‌های حاج آقا مجتهدی تهرانی به این مساله مي‌رسیم که دروغ گفتن در 3 جا جایز شمرده شده است.
گروه دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»؛ ملا محمد علی مجتهد، معروف به مرحوم آيت‌الله احمد مجتهدي تهراني از علماي به نام تهران بود که در سال 86 بدرود حيات گفت، اما سخنراني‌ها و پندهاي عرفاني و اخلاقي وي به يادگار مانده است و مي‌توانيم هرچند به صورت مجازي هم كه شده پاي درس اين استاد اخلاق تلمذ كنيم.

آیت‌الله مجتهدی رابطه خوبی با طلاب داشت، طوریکه فضای گرم و صمیمی بر حوزه علمیه‌شان حاکم بود.

این استاد برجسته اخلاقی، مباحث را چنان رسا ارائه می‌داد که در دل می‌نشست و این به صورتی است که حتی هم‌اکنون نیز پای صحبت و کلاس اخلاق ایشان نشستن خالی از لطف نیست.

دروغ گفتن در کجا جایز است؟

از پای صحبت‌های حاج آقا مجتهدی تهرانی به این مساله مي‌رسیم که دروغ گفتن در 3 جا جایز شمرده شده است: 1- اصلاح بین دو نفری که قهرند؛ 2- دروغ در جنگ؛ 3- دروغ به زن

ما برای وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن آمدیم

ما باید یک کاری کنیم مردم با هم رفیق بشوند. اگر یک کاری کنیم که مردم با هم قهر کنند، سخن‌چینی کنیم یا اختلاف بیندازیم بین افراد این خوب نیست، تا می‌توانید یک کاری کنید مردم را به هم آشتی بدهید.

دروغ گفتن براي آشتی دادن 2 نفر

اگر کسانی با هم قهرند شما می‌توانید دروغ بگویید. جایز است آدم دروغ بگوید دو نفر را با هم آشتی بدهد. امام صادق(ع) فرمودند: برو به فلانی اینطور بگو. راوی می‌گوید: من خودم کمی رويش بگذارم به دروغ ایرادی ندارد؟ فرمود: نه، بگو تا اینها با هم آشتی کنند.

دو نفر با هم قهرند برو بگو فلانی از تو خیلی تعریف می‌کرد با اینکه فحش می‌داد، شما بگو تعریف می‌کرد. به دیگری هم بگو فلانی از این کدورتی که بین شما پیدا شده خیلی ناراحت است همه‌اش می‌گوید کاش یک جوری می‌شد و صلح می‌شد بین ما.

قدیم‌ها امثال حاج محمد حسین سعیدیان‌ها اگر بین زن و شوهری اختلاف بود چهار تا از فامیل‌های زن چهارتا از فامیل‌های مرد می‌رفتند و صلح می‌دادند به طلاق کارشان نمی‌کشید، اما الان نه؛ سریع طلاق می‌گیرند.

باید چهار تا بزرگ دنیا دیده بشینند بین اینها را آشتی بدهند. ببینند رمز اختلاف چیست؟ از کجا این‌ها با هم اختلاف دارند آن را اصلاح کنند. اگر مثلا زن می‌گوید شوهرم پول ندارد کمکش کنید بگویید مثلا کرایه خانه‌ات را من می‌دهم، یه کاری کنید اینها طلاق ندهند همدیگر را.

طلاق عرش خدا را به لرزه می‌آورد

در روایت داریم که طلاق عرش خدا را به لرزه می‌آورد. غالب اینهایی که معتاد شدند، غالب اینهایی که فراری شدند، غالب اینهایی که پناهنده به ممالک خارج شدند اینها برای همین است که زن و شوهر طلاق گرفتند بچه‌ها هم غالبا خراب شدند.

با اینکه دادگاه خانواده خیلی هم کمک می‌کنند که این‌ها طلاق نگيرند اما قدیمی‌ها بهتر بودند. اداری نبودند، خود مردم این‌ها را آشتی می‌دادند کار به دادگاه خانواده و دولت نمی‌کشید. بیشتر زن‌ها از نداری شوهرشان، از بی‌خانگی شوهرشان می‌روند شکایت می‌کنند طلاق می‌گیرند. مردمی که تمکن مالی دارند زیر بغل اینها را بگیرند.

دروغ حضرت قاسم(ع) در ميدان جنگ

در میدان جنگ ازرق شامی از شجاعان نامدار بود. به او گفتند برو به جنگ حضرت قاسم(ع)، به او برخورد، به یک سرلشگر بگویند برو به جنگ یک بچه 13 ساله. چهار تا پسر داشت، یکی از پسرانش رفت، حضرت قاسم(ع) او را به جهنم فرستاد. دومی را فرستاد او هم برنگشت، سومی، چهارمی هم برنگشت.

عصبانی شد، خودش آمد مقابل حضرت قاسم(ع). حضرت قاسم یک دروغ اینجا گفت. فرمودند که عجب شجاعی هستی به جنگ من آمدی چرا تک اسبت را نبستی. تک اسب چیزی است که زین را روی آن می‌بندند. رویش رو برگرداند ببیند که تک اسبش را بسته یا نه شمشیر را زد.

ما طلبه بودیم می‌رفتیم منبر می‌گفتند آقا از شجاعت بگو امام حسین را نکش بیا پایین. این داستان را که من گفتم خیلی خوششان می‌آید.

دروغ گفتن به زن برای جلب محبت او

به زنش هم آدم می‌تواند دروغ بگوید. می‌گوید طلا می‌خواهم بگو چشم. چادر می‌خواهم، چشم. مشهد می‌خواهم، چشم. امریکا می‌خواهم، چشم. برای این که چشمش را به دست بیاوری هی دروغ بگو. او هم که نمی‌داند تو دروغ می‌گویی محبت شما می‌رود در دلش.

بعضی‌ها ناشی‌اند زن که می‌گیرند همه‌اش راست می‌گویند. می‌گویند ندارم. مگر پدرت کیست؟ مادرت کیست؟ مگر تو نمی‌دانستی من ندارم چرا زن من شدی؟ دروغ بگو تا محبتت در دل زنت برود.

براي اصلاح امر دروغ بگوييد نه براي فساد در زمين

پس کاری که سبب فساد است نکنید، یک کاری کنید که اصلاح کنید بین مردم را، کاری نکنید که مردم با هم قهر کنند. لذا اوایل انقلاب یک دسته را به عنوان مفسد فی‌الارض اعدام می‌کردند. می‌گفتند اینها مفسد فی‌الارض‌اند یک کاری می‌کنند که انقلاب را بکوبند.

در مذمت کسانی که در زمین فساد می‌کنند حالا یا در بین افراد یا در خود مملکت بین مسلمان‌ها. این یکی از کارهای زشت است که آدم یک کاری کند که مردم با هم اختلاف پیدا کنند اما هرچه می‌توانید یک کاری کنید مردم با هم دوست بشوند.

چرا انقدر به صله رحم سفارش شده است؟

چرا اینقدر سفارش شده به صله رحم برای اینکه با هم بروید و بیایید؟ چرا سفارش شده به دید و بازدید؟ دیدن مومن بروید. دیدن زوار بروید. ما بچه بودم حتی از قم کسی می‌آمد می‌رفتند دیدنش.

قدیم‌ها مادرم می‌گفت ما با کجاوه یک هفته می‌رفتیم ده روز هم قصد می‌کردیم. حالا آقا می‌رود مشهد بر می‌گردد به خانم می‌گوید ناهار بیاور می‌گوید ناهار هنوز دم نکشیده.

اینها همه برای این است که مسلمان‌ها همه با هم دوست بشوند. حالا همه با هم قهرند. برادر با خواهر قهر است. غالب فامیل‌ها با هم قهرند. غریبه که هیچ. این دستور اسلام نیست.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:20:00 ق.ظ ]




انسان‌ها در هنگام جان دادن، به چهار دسته تقسیم می‌شوند:

1) مومنانی که راحت جان می‌دهند
حضرت علی (ع) می‌فرمایند:
هنگام مرگ مؤمنان، بشارتی به آنان داده می‌شود که چشمشان روشن شده و به مرگ علاقه پیدا کرده و راحت جان می‌دهد.[1]

2) مومنانی که به سختی جان می‌دهند
گاهی ممکن است یک مؤمن هم مراحل جان دادن سختی داشته باشد. این امر به این خاطر است که جان دادنش، کفّاره‌ی گناهانش شود.
پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید:
مرگ (و سختی‌های آن) سبب جبران گناهان مؤمنین است[2]

3) کافرانی که راحت جان می‌دهند!
شاید قبول این امر برای ما سخت باشد که فرد مؤمنین به سختی جان به دهد اما یک شخص کافر جان دادن راحتی داشته باشد. با این حال باید بدانیم که این امر در آموزه‌های دینی ما آمده است. اما دلیل آن را هم برای ما توضیح داده‌اند.
امام کاظم (ع) در این رابطه می‌فرمایند:
راحت مردن کافر، به خاطر تسویه حسابی است که خداوند نسبت به کارهای نیک آنان انجام می‌دهد و این آخرین لذت یا راحتی است که برای آنان است و آخرین ثواب حسنه‌ای است که برای آنان بوده است.[3]

4) کافرانی که به سختی جان می‌دهند
برای این دسته از کافران، جان دادن سخت در حقیقت شروع عذابی است که برایشان مهیا شده است

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:15:00 ق.ظ ]




ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ( ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ) ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻧﺼﯿﺤﺘﯽ ﮐﻦ!
ﺑﺮﺩﻣﺶ ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻃﻼ و ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺒﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺋﻮﻑ ﺍﺳﺖ،
ﺍﺯ ﺭﺃﻓﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﯾﮏ ﺫﺭﻩ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﺑﺮﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ،
ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﺍﻟﺴّﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﺍﯾّﻬﺎ ﺍﻻﻣﺎﻡ ﺍﻟﺮﺋﻮﻑ
ﺑﻌﺪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ ﻭ ﺑﺪﺍﺧﻼﻕ ﺑﺎﺷﯽ

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:14:00 ق.ظ ]




توبه یعنی اینکه تو یقین داری خدا دوستت داره.
مراحل توبه :
مرحله اول : باید بدونی از چه گناهی داری توبه میکنی.
مرحله دوم : آثار وحشتناک گناهت را ببینی و بترسی.
مرحله سوم : دلت بگیره ‌، دلت تنگ بشه.
مرحله چهارم : هیج راه حلی جز خدا برای دلت نبینی.
مرحله پنجم : باید مدتی تنهایی بکشی.
مرحله ششم: مربوط به تو نیست ، باید منتظر باشی خدا برگرده.
مرحله هفتم : بغضت می ترکه می گی الهی العفو.
مرحله هشتم : کار خداست که توبه ات را می پذیرد.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]




شیطان به صورت مداوم، یا انسان را مأیوس می کند یا مغرور.
فکر و ذکر دائمی شیطان،
قـرار دادن انـسـان در یــکـی از ایـن دو حــالــت اسـت.

وقتی مأیوس می کند، نمی گذارد آدم حرکت بکند.
وقتی مغرور می کند، انسان به شتابزدگی و بی دقتی دچار می کند.
در هر دو صورت آمار اشتباهات انسان

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:08:00 ق.ظ ]




آیت الله مجتهدی تهرانی.
سجده گناهان را می ریزد.
روایت است که انسان به سجده برود و مدتی در سجده باشد،
شکراً الله و الهی العفو بگوید، مخصوصا در نماز شب،
ده دقیقه، یک ربعی در سجده باشد،
حس می کند وقتی که به سجده می رود، سبک می شود.

آن حالت سبکی بر اثر ریـخـتـه شـدن گـنـاهـان است.
همانطور که باد در فصل پاییز برگ درختان را می ریزد،
سجده هم گناهان را می ریزد

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:07:00 ق.ظ ]




آقا مجتبی تهرانی:
آقـا به خدا دادن خـمـس و دیـون مـالی بـشـدت به مـال و زنـدگی شما
برکت میده.
از امام کاظم (ع) منقول است که حضرت فرمودند:
إِیَّاکَ اَنْ تَمْنَعَ فِی طَاعَةِ الله، فَتُنْفِقَ مِثْلَیْهِ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ
بـپـرهیز از ایـنـکه آنچه در راه خـدا باید صرف شود را، مصرف نکنی! چرا؟
جهتش این است که دو برابر آن‏ را در راه معصیت خدا خرج خواهی کرد.
حـواسـت جـمـع باشـد!
در راه خـدا ندهی در راه مـعـصـیـت خدا خرج خواهد شد!
در نـظـام قــضــایــی الـهی، ایـن‏ـطـور رقــم خـورده اسـت.
خیال نکنی اگر حقوق الهیّه را ندادی، این برای تو ذخیره‏ ای خواهد شد.
نه! خدا دو برابرش چاله درست می‏ کند.
چاله‏ هایی را هم که درست کرده همه ‏اش باطل و معصیت خواهد بود

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:05:00 ق.ظ ]




درباره مردی که رؤیاهایش صادق بود و نفسش حق
هنوز هم زمزمه صدایش در مدرسه فیلسوف الدوله و سپهسالار قدیم شنیده می‎شود، هنوز هم خیلی‎‎‎ها به پیروی از او برای خواندن زیارت عاشورا، اربعین می‎گیرند، هنوز هم خیلی‎‎‎ها مسجد امین‎الدوله بازار را به نام او می‎شناسند و هنوز هم شاگردانش همدیگر را «داداش جون» خطاب می‎کنند و بعد هم اشک در چشمان‎شان حلقه می‎زند.

به گزارش «تابناک»، حالا روز‎‎ها گذشته اند و بیش از دو سال از رحلت جانسوز آیت‎الله عبدالکریم حق‎شناس گذشته است، ولی هنوز هم بسیاری دل به سیر و سلوکی سپرده‎اند که او به آنها آموخته است.
گزارش زیر نگاهی گذراست به زندگی آن بزرگوار به زبان خودش که هفته نامه پنجره آن را روایت کرده است:

«مادرم سواد نوشتن و خواندن نداشت؛ اما به ‎خوبی قرآن و مفاتیح را می‎خواند و حتی آیات مبارکه قرآن را میان کلمات دیگر تشخیص می‎داد. این را به خوابی که از امیرالمؤمنین(ع) دیده بود، مربوط می‎دانست. در آن رؤیا ایشان امام(ع) را دیده بود که به او دو قرص نان می‎دهد؛ یکی از آن‎‎‎ها را شیطان می‎دزدد، اما او موفق می‎شود که دیگری را بخورد. پس از این‎ که صبح از خواب برخاسته بود، دیگر می‎توانست قرآن را بشناسد و بخواند.»

آیت‎ الله حاج میرزا عبدالکریم حق‎شناس تهرانی، در سال 1298 شمسی در خانواده‎ای متدین در خیابان عین‎الدوله تهران (ایران کنونی) متولد شد. نام پدرش علی بود و نشان‎ان صفاکیش. او سال‎‎‎ها بعد نام خانوادگی‎اش را برای رفع مشکل سربازی به حق‎شناس تغییر داد. پدرش یکی از صاحب‎منصبان فرمانداری تهران بود و به همین دلیل به علی‎خان شهرت داشت، ولی او در همان دوران طفولیت عبدالکریم فوت کرد و سرپرستی بچه‎‎‎ها بر دوش مادر افتاد. مادر هم تا سن 15 سالگی عبدالکریم زنده بود.

روایت تغییر مسیر زندگی

«من در همان سنین از مادر مرحومه‎ ام خوابی دیدم. ایشان در عالم رؤیا دست دراز کرد و چراغی روشن را از سقفی با سیم کند. مادرم آن چراغ را به دست من داد. چراغ همچنان روشن ماند.»

راه زندگی عبدالکریم پس از دیدن این خواب تغییر کرد و چراغی پرفروغ در زندگی‎اش روشن شد. او در همین دوران از جمع فارغ‎التحصیلان مدرسه دارالفنون جدا شد و به جای ادامه تحصیل در دانشگاه یا اشتغال در یک اداره دولتی، به‎ دنبال علوم دینی رفت. عبدالکریم نخست در محضر شیخ محمد حسین زاهد به یادگیری دروس حوزوی و نیز سلوک اخلاقی پرداخت.

خیلی زود استاد از اوضاع زندگی شاگرد جوانش آگاه شد و به او توصیه کرد که برای مؤمن، شایسته نیست دست بر سفره دیگران داشته باشد. عبدالکریم پس از توصیه استاد، از خانه دایی بیرون رفت و با توجه به تسلط بر ریاضیات جدید و زبان فرانسه که ارمغان تحصیل در دارالفنون بود، کار حساب و کتاب یکی از تجار بازار را بر عهده گرفت.

حقوق ماهانه پیشنهادی تاجر به عبدالکریم بین 20 تا 25 تومان بود، ولی او حقوق سه تومان را درخواست کرد و در ازای تعجب تاجر گفت:

«من حقوق کمتری می‎گیرم تا بتوانم نماز و درسم را سر وقت به ‎جای آورم.»

روایت جست‎وجوی استاد

«آقا شیخ محمد حسین شخصیتی خالی‌الهوی داشت. وقتی این مسأله را به ایشان گفتم، خود او دست من را گرفت و گفت: بیا برویم دنبال استاد.»

بی‎ شک، شیخ محمد حسین زاهد را می‎توان نخستین استاد آیت‎الله حق‎شناس دانست. شیخ زاهد شخصیتی پاک بود که نقش مهمی در متوقف نشدن تعلیم علوم حوزوی در دوره رضاخان داشت. همه شاگردان شیخ از طلاب نبودند، بلکه بسیاری از بازاریان متشرع از اعضای حلقه معنوی آقا شیخ محمدحسین زاهد در مسجد امین‎الدوله بازار به شمار می‎آمدند. آیت‎الله حق‎شناس، چند ماهی همراه استاد اولش به‎ دنبال استادی جدید گشت تا این‎ که سرانجام با آیت‎الله سید علی حائری معروف به مفسر آشنا شد.

«شب پیش از این‎که ما به محضر ایشان برسیم در عالم رؤیا سید بزرگواری را که بر منبری نشسته بود، به من نشان دادند وگفتند که او باید تربیت من را بر عهده بگیرد. فردا وقتی به محضر آیت‎الله حائری رسیدیم، همانی بود که دیشب در خواب دیده بودم. به او که رسیدم، احساس آرامش کردم. چون ایشان چند پرسش از من کرد و من حالاتم را توضیح دادم و بعد ایشان گفت که خودش باید تربیت من را بر عهده بگیرد. ایشان تا پایان عمر مبارک‎شان تربیت مرا بر عهده داشتند. گاهی مسائلی پیش می‎آمد که از هیبت استاد نمی‎توانستم به نزدیک او بروم و بپرسم؛ اما خود ایشان، بدون این‎که من چیزی پرسیده باشم، میان صحبت‎هایش، پاسخ پرسش من را می‎فرمود و مرا از حیرت بیرون می‎آورد.»

عبدالکریم حق‌شناس تنها شاگرد آیت‎ الله سیدعلی مفسر بود و در اخلاق و سیر و سلوک، شاگرد انحصاری او به شمار می‎آمد. در آن دوره در یکی از حجره‎‎‎های مسجد جامع تهران، کنار شبستان چهل ستون سکونت داشت.

«در اوایل دوران تحصیل، به ناراحتی سینه دچار شده بودم. حتی گاهی از سینه‎ ام خون می‎آمد. سل، مرض خطرناک آن سال‎‎‎ها بود. بیماری من احتمال سل داشت و دکتر و دارو افاقه نمی‎کرد. یک روز، همه پس‎اندازم را صدقه دادم. شب‎هنگام در عالم رؤیا حضرت ولی عصر(عج) را زیارت کردم و از ایشان شفا خواستم. دست مبارک را بر سینه‎ام کشید و فرمود: این مریضی چیزی نیست. مهم مرض‎‎‎های اخلاقی آدم است. سینه‎ام پس از آن رؤیا بهبود یافت.»

عبدالکریم حق‎شناس توانست دروس حوزوی را تا سطح عالی در تهران و در محضر آیت‎الله مفسر بگذراند. البته او همچنین تحصیلات مقدماتی و ادبیات را در محضر آیت‎الله حاج شیخ محمدرضا تنکابنی فرا گرفت و عرفان را نیز از محضر آیت‌الله شاه‌آبادی تلمذ کرد و سپس راهی قم شد.

روایت هجرت به قم

«من برای آینده تحصیل به حضرت ولی عصر(عج) متوسل شدم. در خواب، ایشان را زیارت کردم. آن حضرت در همان عالم رؤیا کمر من را گرفتند و در نجف به زمین گذاشتند؛ اما از بس هوا گرم بود، عرض کردم، سوختم، سوختم. باز کمر مرا گرفتند و در وسط مدرسه دارالشفای قم به زمین نهادند. آنجا را موافق یافتم. بعد‎‎ها وقتی به قم رفتم، فقط توانستم در مدرسه دارالشفا که متصل به مدرسه فیضیه بود، حجره‎ای پیدا کنم. متصدی حجره‎‎‎ها مرحوم شهید صدوقی بود. کلید همان حجره‎ای را به من داد که در عالم خواب به من داده شده بود. موقعی که تازه به قم آمده بودم، یک روز بعد از زیارت در صحن مطهر حضرت معصومه(س) دعا کردم که خدایا نمی‎خواهم دستم جلوی کسی دراز باشد و به کسی محتاج باشم. شب این حدیث را در خواب برایم قرائت کردند: خودت را برای بندگی فارغ ساز. ما سینه‎ات را پر از بی‎نیازی می‎کنیم و فقر تو را بر طرف می‎سازیم.»

آیت‎ الله حق‎شناس به قم رفت تا از محضر بزرگانی چون آیت‌الله حجت و آیت‌الله خوانساری در دروس فقه و اصول بهره‎مند شود. مدتی نیز از محضر فقه و اصول امام خمینی(ره) بهره‌مند شد و البته مراوداتی در بحث اخلاق با امام راحل داشت.

آیت‌الله حق‌شناس افزون بر زبان عربی به زبان‌‎‎های فرانسه و انگلیسی هم مسلط بود و سرانجام اجازه اجتهادش را از بزرگانی چون آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی، ‌آیت‌الله سید محمد حجت، شیخ عبدالنبی عراقی و آیت‌الله شاه آبادی دریافت کرد.

روایت آشنایی با امام

«همین ‎طور که حرکت می‎کردیم، امام یک آجر از روی زمین برداشت، و فرمود: ماهیت این چیست؟ من عرض کردم: ماهیت این، آجریت است. پس از چند پرسش دیگر فرمود: پیش چه کسی درس خوانده‎ای؟ من عرض کردم: آیت‎الله شاه‎آبادی. فرمود: اگر می‎دانستم تو شاگرد آقای شاه‎آبادی هستی، امتحانت نمی‎کردم.»

آیت‎ الله حق‎شناس در همان کلاس‎‎‎های درس آیت‎الله شاه‌آبادی با امام(ره) آشنا شد و در همان اوایل به محضر امام خمینی(ره) رفت و از ایشان اجازه ورود به کلاس فلسفه‎شان را گرفت. علاقه آیت‎الله حق‎شناس در این دوران به امام(ره) آن‎قدر زیاد شد که هر روز خودش را زودتر به نماز جماعت مدرسه فیضیه می‎رساند تا بتواند در صف جماعت کنار امام(ره) بنشیند و با او هم صحبت شود. گاهی امام(ره) و آیت‌الله حق‌شناس با هم به تهران می‌آمدند و آیت‎الله حق‌شناس در یکی از این سفر‎‎ها، ایشان را با مرحوم شیخ محمدحسین زاهد آشنا کرد.

روایت بازگشت به تهران

«مردم به قم آمدند و برای اداره مسجد امین‎الدوله تقاضای کسی را کردند. امام خمینی(ره) که آن روز در محضر آقای بروجردی بودند و نسبتشان به حقیر چون پدری به فرزند بود به من فرمودند شما بروید و از آیت‌الله بروجردی هم درخواست کردند که ایشان هم حکم کنند. ایشان هم حکم فرمودند. حس کنجکاوی و مقام گستاخی فرزند به پدر باعث شد که بگویم آقا! چرا خودتان تشریف نمی‌برید؟ حضرت امام(ره) فرمودند: مردم گفته‌اند عبدالکریم. به جدم اگر می‌گفتند روح‌الله، من پیشقدم می‌شدم.»

در سال 1331 شمسی شیخ محمد حسین زاهد، استاد اول آیت‎ الله حق‎شناس و متولی مسجد معروف امین‎الدوله بازار پیش از فوت وصیت کرد، درس او را آیت‎الله مجتهدی تهرانی ادامه دهد و مسجد را آیت‎الله حق‎شناس که در علم و عمل از او جلوتر است اداره کند. آیت‌الله بروجردی هم بنا به درخواست اهل مسجد و محل، به آیت‌الله حق‌شناس دستور داد تا برای حل مشکلات دینی و رسیدگی به امور شرعی مسجد، به تهران بروند.

روایت زندگی در پایتخت

«بازگشت به تهران برای من بسیار گران بود. قم برای من، محل پیشرفت و ترقی علمی و عملی بود و به هیچ وجه میل آمدن به تهران را نداشتم.»

سرانجام آیت‎الله حق‎شناس به خلاف میل باطنی و با تأکید و دستور آیت‎الله بروجردی به تهران آمد و تا پایان عمر در این شهر به تهذیب نفس جوانان و اهل علم و طلاب و کسبه مشغول بود. ایشان مدتی نیز ریاست مدرسه فیلسوف‌الدوله و سپهسالار قدیم (شهید بهشتی فعلی) را بر عهده داشت و در آن‎ا به تدریس مکاسب و کفایه در فقه و اصول، و منظومه سبزواری در حکمت پرداخت.

«با آغاز جنگ تحمیلی، این شبهه برای من ایجاد شد که مبادا در جبهه به من نیاز باشد. به خدمت امام راحل مشرف شدم. آیت‌الله شهید صدوقی هم در مجلس حضور داشتند. من دو وجبی زعیم عالی‎قدر بودم که گفتم: بنده مدرس حوزه و امام جماعت مسجد امین‌الدوله هستم. اگر چنان‎ه وظیفه طور دیگر است و دستور می‌فرمایید به جبهه بروم. امام(ره) فرمودند: مگر تو می‌توانی تفنگ بلند کنی؟ گفتم: بنده یک‎بار تفنگ بلند کردم و گلنگدن را کشیدم و ماشه را چکاندم. به‎ جای این‎ که من تفنگ را نگه دارم، تفنگ من را مسافتی عقب برد. امام تبسمی کردند و اظهار داشتند: جبهه تو همان مدرسه است و مسجد امین‎الدوله.»

و … روایت روز‎‎های پایان عمر

آیت‎الله حق‎شناس در سن 88 سالگی پس از یک دوره بیماری در بیمارستان پارسیان تهران دار فانی را وداع گفت. پیکر این عالم بزرگوار،‌ در دوم مرداد ماه سال 1386 از مسجد ارگ تهران واقع در خیابان پانزده خرداد به‎ سوی حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) تشییع و در همان مکان مقدس به خاک سپرده شد.

مقام معظم رهبری پس از رحلت این عالم ربانی درباره وی گفتند: «این روحانی پرهیزکار و پاک‎نهاد به‎ دلیل تربیت جوان‌‎‎های مؤمن و معرفت‎جو در ده‎‎‎ها سال، حق بزرگی بر گردن همه‌ مشتاقان معـارف اسـلامی دارد و امید است برکات ناشی از نفـس پاک و مؤثر ایشان همواره مستدام شود

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[شنبه 1395-09-20] [ 11:37:00 ق.ظ ]




سفارشی از آیت الله العظمی احمد مجتهدی تهرانی<ره>
در تلفظ عربی وسواسی نباشید:
بعضی ها در تلفظ حروف عربی دچار وسواس هستند و به حمد و سوره تمامی پیشنمازها ایراد می گیرند و پشت سر هیچ کسی نماز نمی خوانند.
<آقای اوسطی>می گفتند:
یک روز در مسجد جامع دیدم شخصی مشغول خواندن نماز است و به <ولا الضالین>رسیده و برای اینکه ضاد<ولا الضالین>
را خوب تلفظ کند،پشت سر هم می گفت:
<و لا الض و لا الض و لا الض>
یکک نفر دیگر هم که کمی دورتر از او ایستاده و متوجه وسواس این شخص شده بود می گفت:<مرض،مرض،مرض>
یک نفر تعریف می کرد و می گفت:
شخصی می خواست الله اکبر شروع نماز را بگوید،هی میگفت:
<الله اکبر،نشد ،الله اکبر، نشد،الله اکبر،نشد>سه بار گفت:
<الله اکبر،نشد> بار چهارم:<الله اکبر،شد!>
بعد شروع به قرائت فاتحه کرد،یعنی نماز را با گفتن
<الله اکبر،شد>شروع کرده بود!
منبع:کتاب<در محضر مجتهدی<ره> ص 282 و 283
نویسنده:حضرت حجت الاسلام والمسلمین محمودی گلپایگانی

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:35:00 ق.ظ ]




اگر از رحمت الهی ناامیدی بخوان(حضرت آیت الله العظمی مجتهدی تهرانی)
ناامیدی از رحمت خدا از مهلکات عظیمه،بلکه گناهان کبیره است.
در قرآن نیز از آن نهی شده،آنجایی که می فرماید:
قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تنقطوا من رحمه الله
(ای بندگان من،که بر خود ستم روا داشته اید،از رحمت خدا ناامید نشوید.)
بلکه از بعضی از آیات معلوم می شود که یاس از رحمت خدا موجب کفر است،چنانکه می فرماید:
انه لا ییئس من روح الله الا القوم الکافرین
مایوس نمی شود از رحمت خدا مگر کافران
و مروی است که مردی از بسیاری گناهان آنقدر خائف شده بود که از آمرزش خود ناامید بود،حضرت امیرمومنان علی(ع) به او فرمودند:
ای مرد،ناامیدی تو از رحمت خدا بدتر از گناهانی است که کرده ای!
روزی حضرت رسول (ص) فرمودند:
اگر بدانید آنچه را که من میدانم،کم خواهید خندید و بسیار خواهید گریست و به بیابان ها و صحراها بیرون خواهید رفت و بر سینه های خود خواهید زد و پناه بر پرودگار خود خواهید برد.
پس جبرییل نازل شد و گفت:
پرودگار می فرماید:بندگان مرا از من ناامید نکن
در روایت آمده است که اگر گناه جن و انس را هم داشتید،از رحمت خدا ناامید نشوید،و اگر عبادت جن و انس را هم داشتید،خیالتان آسوده نباشد و از خدا بترسید شاید عبادت شما مقبول نباشد.
به همین خاطر در حدیث آمده که خوف و رجا مثل دو کفه ترازو هستند که هیچ یک نباید از دیگری بیشتر باشد،بلکه باید به اندازه هم و مساوی باشند.
منبع:در محضر مجتهدی جلد اول صفحه 264 و 265
نویسنده:حضرت حجت الاسلام والمسلمین محمودی گلپایگانی

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:34:00 ق.ظ ]




چرا نصیحت های ما در دیگران تاثیری نمی گذارد؟؟(حضرت آیت الله العظمی مجتهدی)
مرحوم حضرت آیت الله العظمی مجتهدی تهرانی(ره) می فرمایند:
به دو علت موعظه و پند و اندرز،در مردم تاثیر نمی کند،یکی اینکه طرف مقابل زمینه پذیرش سخنان خوب را ندارد مثل یزیدها و معاویه ها،اگر چه بزرگوارانی مثل امام حسین و یا امیر مومنان(ع) موعظه کنند اثر نمی کند،و دوم اینکه گوینده موعظه،خود اهل عمل نیست ،هنوز نتوانسته است خود را بسازد و گناهان را ترک کند و تقوای الهی را رعایت نماید لذا طرف مقابل وقتی که از او احکام حلال و حرام را می شنود،و عملا می بیند که خود خطیب مبتلا به افعال حرام است مثل غیبت کردن و دیگر رذائل اخلاقی،کلام خطیب در او تاثیری نخواهد داشت.
منبع:آداب الطلاب ص 489
+ نوشته شده در جمعه پانزدهم شهریور ۱۳۹۲ساعت 16:44 توسط عبد ذلیل | یک نظر
________________________________________
روزی که شکم،خدا می شود!( حضرت آیت الله العظمی مجتهدی تهرانی)
روزگاری می آید که مردم(بطونهم آلهتهم) شکم هایشان،خدایشان است و حواس آن ها به شکم هایشان است.همین الان که شما در حال نماز خواندن بودید،عده ای دم در نانوایی بربری و سنگکی ایستاده اند،این ها شکم هایشان،خدایشان است.به جای اینکه بیایند و نماز بخوانند،شکمشان خدایشان شده،قدیم اینطور نبود.
الان سنی ها خیلی مقید هستند.از آن ها واقعا تعجب می کنم که چقدر به نماز اول وقت مقید هستند.یکی از تجار اصفهانی آقای مظاهری که صاحب گز بود و الان فوت کرده می گفت:
در مکه بودم و نصف سرم را سلمانی تراشیده بود که(قد قامت الصلوه) گفتند.سلمانی بلافاصله لنگ را باز کرد و گفت: حاجی برو برای نماز!
و پول هم نگرفت.من دیدم نصف سرم را تراشیده،نصف دیگر مو دارد،خجالت می کشیدم،ولی دیگر چاره نداشتم.
من به او گفتم:نصف دیگر سرت را هم فردا نزدیک ظهر می رفتی که پول ندهی!
کسانی که مقید هستند مفتی سر بتراشند،روز اول نزدیک ظهر و روز دوم هم نزدیک ظهر به سلمانی بروند!
منبع:در محضر مجتهدی جلد اول ص 69 و 70
نویسنده:حضرت حجت الاسلام والمسلمین محمودی گلپایگانی

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:33:00 ق.ظ ]




منتظران واقعی امام زمان چه وظایفی دارند؟
اهل بیت علیهم السلام, خوبان امام زمان, منتظران امام زمان, منتظران مهدی, وظایف منتظران امام زمان بدون دیدگاه
منتظران واقعی امام زمان چه وظایفی دارند؟
وظیفه منتظر امام زمان (عج) این است که مانند یک منتظر واقعی زندگی کند. وقتی انسان حقیقتا منتظر کسی باشد تمام رفتار و سکناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر میهمان باشد حتما خانه را تمیز و مرتب می کند، وسایل پذیرایی را آماده می کند و با لباس مرتب و چهره ای شاداب در انتظار می ماند. چنین کسی می تواند ادعا کند که منتظر میهمان بوده است. اما کسی که نه خانه را مرتب کرده است و نه وسایل پذیرایی را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تمیزی پوشیده است و نه اصلاً به فکر میهمان است اگر ادعا کند که در انتظار میهمان بوده همه او را ریشخند خواهند کرد و بر گزافه گویی او خواهند خندید.
بنابراین انتظار باید قبل از آنکه از ادعای انسان فهمیده می شود از رفتار و کردار او فهمیده شود. با چنین توضیحی روشن است که یک منتظر واقعی امام زمان باید رفتارش به گونه ای باشد که هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد. یعنی در هر لحظه که این خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد برای یاری امام زمان (عج) با مال و جان خویش جهاد نماید و خود را در راه آن حضرت فدا نماید.
بنابراین یک منتظر واقعی اهل گناه و دلبستگی به دنیا نیست چرا که چنین کسی نمی تواند از وابستگی ها و دلبستگی ها و آلودگی ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.
با توجه به نکات ذکر شده می توان برخی وظایف منتظر امام زمان (عج) را چنین ذکر کرد:
– اولین شرط انتظار؛ معرفت است تا انسان میهمان خود را نشناسد و از خصوصیات خوب او مطلع نباشد، منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامی انسان در انتظار کسی می نشیند که او را خوب بشناسد اما اگر انسان کسی را نشناسد ولو بداند که آن شخص خواهد آمد برایش اهمیتی نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم چنین است.
کسانی که آن حضرت را نمی شناسند مانند کفار و یا اهل ادیان دیگر، هرگز انتظار او را نمی کشند. اما کسانی که او را می شناسند و ارزش او را می شناسند و مقام او را می دانند منتظر او می مانند. کسانی که امام زمان (عج) را نمی شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در این حال بمیرند در حال جاهلیت از دنیا رفته اند. چنانکه پیامبر اکرم (ص) فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه؛ هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهلیت از دنیا رفته است».
بنابراین اولین شرط انتظار، ایجاد معرفت در مورد امام زمان است و طبیعی است که هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان بیشتر باشد انسان ارزش او را بیشتر درک خواهد کرد و به عظمت او بیشتر پی خواهد برد و بیشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالی که افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت هرگز احساس تشنگی و عطش نسبت به وجود مقدس آن حضرت نخواهند داشت و بدین جهت از زمره منتظران او بیرون هستند.
ریشه محبّت و دلدادگى به امام در معرفت ایشان نهفته است، هر چه معرفت خالص تر و عمیق تر باشد محبّت حاصله نیز شدیدتر و قوى تر خواهد بود.
البته شناخت امام زمان دو گونه است. اول، شناخت از راه دل، که این راه متوقف بر عمل به دستورات دین و پیشه کردن تقوای الهی است. یعنی انجام واجبات و ترک محرمات و اخلاص عمل برای رضای خداست اگر در این مسیر استقامت بورزید خداوند از درون شما را هدایت خواهد کرد و موانع را برطرف می کند و توفیق روی توفیق شامل حالتان خواهد شد و روز به روز بر ظرفیت وجودی شما افزوده خواهد شد ، قرآن کریم می فرماید: ان الذین جاهدو فینا لنهدینهم سبلنا و نیز می فرماید ان الذین قالو ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه و در کلمات معصومین آمده : (من اخلص لله اربعین یوما انبت الله الحکمه فی قلبه و یجری من قلبه علی لسانه و جوارحه ؛ کسی که چهل روز تمام کارهایش فقط و فقط برای خدا باشد خداوند نور حکمت و بینایی را بر دلش می فشاند بنابراین با استقامت در مسیر اطاعت و عبودیت محض خداوند معرفت از راه دل حاصل میشود.
دوم مطالعه کتب معتبری که در مورد امام زمان (عج) نوشته شده است می تواند انسان را تا حدی به مقام و عظمت امام زمان (عج) آشنا سازد. در این زمینه مطالعه ی کتب زیر مفید است : امامت و مهدویت، لطف الله صافى گلپایگانى ؛ جستجو و گفتگو پیرامون امام مهدی / شهید سید محمد باقر صدر/ ترجمه ی مصطفی رحماندوست ؛ ظهور نور، على سعادت پرور، نشر تشیع ؛ جمال آفتاب: علی سعادت پرور ؛ وابستگى جهان به امام زمان ،لطف اللَّه صافى ؛ حکومت عدل گستر (حسین حیدری کاشانی) ؛ دادگستر جهان (ابراهیم امینی) ؛ ترجمه منتخب الاثر، آیت اللَّه صافى؛ نور مهدی ( عج ) (چند تن از نویسندگان)؛ ؛ عصر ظهور، کورانی؛ از ولادت تا ظهور، کاظم قزوینى، ترجمه: فریدونى، نشر آفاق. قیام و انقلاب مهدی / شهید مطهری
– محبت به اهل بیت و خصوصا امام زمان (عج) ؛ وظیفه دیگری است که منتظران آن حضرت باید در خود ایجاد کنند و آن را افزایش دهند. بدیهی است که تا انسان از میهمان خویش خوشش نیاید و نسبت به او محبت نداشته باشد هر چند هم که او را بشناسد نمی تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از میهمان خود بدش بیاید چگونه می تواند منتظر قدم او باشد و خود را برای پذیرایی از او آماده کند؟ پس تا محبت به امام زمان در وجود انسان شکل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمی تواند به وظایف منتظران واقعی عمل نماید. محبت به امام زمان وظیفه ای است که پیامبر اکرم (ص) نیز به دستور خدا از ما خواسته است.
– ایجاد سنخیت با امام زمان (عج)؛ منتظران واقعی وضعیت روحی و فکری و عملی خود را به گونه ای سامان می دهند که سنخیت کاملی با امام زمان (عج) داشته باشند. آیا می توان منتظر قدوم کسی بود و با او مشابهت و سنخیت نداشت؟ آیا می توان محبت کسی را داشت اما با او هیچ سنخیت و مشابهتی نداشت؟ ایجاد سنخیت با امام زمان از طریق تقویت ایمان و تقوا و فضایل اخلاقی و درجات معنوی حاصل می شود. و تنها در این صورت است که می توان ادعای محبت به امام زمان را داشت. در صورتی که انسان رفتارش مطابق میل امام زمان باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد کشید و عشق آن حضرت او را به فریاد خواهد آورد و دوری اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت. طبیعی است که هر چقدر این سنخیت بیشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بیشتر خواهد شد و محبت انسان نیز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت.
– دعا برای تسریع در ظهور امام زمان (عج)؛ منتظر واقعی هر لحظه انتظار محبوب را می کشد و از خدا می خواهد که هر چه زودتر او را برساند بنابراین دعای فراوان برای فرج آن حضرت از وظایف همیشگی منتظرآن حضرتش می باشد. دعای برای تسریع در فرج امام زمان مورد توصیه آن حضرت نیز می باشد.
– ارتباط با امام زمان (عج) به شکل های مختلف؛ اگر انسان منتظر محبوب خویش را نیابد سعی می کند عدم دوری محبوب خویش را از طریق دیگری مانند تلفن و نامه جبران نماید تا اگر به ملاقات او موفق نشده است لااقل ارتباط ضعیفی با او داشته باشد. همچنین منتظر امام زمان وقتی موفق به زیارت آن حضرت نمی شود از طریق خواندن دعای ندبه، زیارت آل یاسین، دعای عهد که از طرف بزرگان بسیار توصیه شده است، و نیز از طریق رفتن به مسجد جمکران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ می کند. در نتیجه اگر ما هم می خواهیم از اصحاب و یاران آن حضرت باشیم، باید به این امور اهتمام ورزیم. در این رابطه به راه کارهای زیر توجه فرمایید:
– ارتباط معنوی خود را با خدای متعال تقویت کنید.
– نمازهای یومیه را در اول وقت و حتی المقدور به جماعت بخوانید.
– سعی کنید در نماز حضور قلب داشته باشید و همیشه خود را در محضر خداوند متعال بدانید.
– از هر گونه گناه و معصیتی اجتناب کنید.
– بدانید که هر هفته، نامه اعمال شما به حضور امام زمان (عج) عرضه می شود و مورد بررسی قرار می گیرد.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-09-17] [ 10:43:00 ق.ظ ]




فرزندان خوب تربیت کنیم

مراقبت از فرزندان از جمله سخت ترین وظایف پدر و مادر است و با این حال اغلب آنها در این زمینه آمادگی لازم را ندارند. فرزنددار شدن بسیار اغواکننده، زیبا و در عین حال وحشتناک است. اما کیست که وقتی می خواهد صاحب نخستین فرزند خود شود به این بیاندیشد که کودکش روزی 2 ساله، 8 ساله و یک نوجوان خواهد شد. تصمیم به فرزنددار شدن تا حدود زیادی اقدامی خودخواهانه است. اشخاص اغلب به دلایل مختلف می خواهند بچه دار شوند. می خواهند بچه دار شوند زیرا بچه ها موجوداتی دوست داشتنی هستند. بعضی دیگر می خواهند نسل خود را حفظ کنند. دلایل زیستی هم در بسیاری از مواقع فرزنددار شدن را تشویق می کند. بعضی ها می خواهند آنچه را که خود از آن محروم بوده اند به شخصیت دیگری ارزانی کنند و این گونه شدت احساس محرومیت خود را بکاهند و سرانجام جمعی نیز باید فرزندان همسر خود را بزرگ کنند. فرزندانی که قبل از آشنایی آنها با همسرشان متولد شده اند و در اثر ازدواج، وظیفه مراقبت از آنها بر عهده زوج تازه ازدواج کرده قرار می گیرند.
همه ما تحت تاثیر مسائل دوران کودکی خود هستیم. همه ما خاطراتی ناخوشایند در زمینه طرز تربیت داریم و نگرانیم مبادا این مشکلات تربیتی را روی فرزندان خود تجدید کنیم. بعضی از این هراسها سطحی و ساده هستند اما برخی دیگر عمیق ترند و نتایج جدی تری بر جای می گذارند. باید احساساتمان را تفکیک و نیازهای فرزندانمان را در نظر بگیریم و انجام این کار به طور همزمان مشکل است. به طور کلی تربیت مسئله دار در دوران کودکی بیش از هرجای دیگر روی روابط انسان ها اثر می گذارد. برای کودکی که در این شرایط بزرگ شده، تلاش برای ایجاد روابط مهرانگیز به غایت شدید است. در خانواده سالم به رشد و اعتلای بچه ها توجه زیادی می شود. نیازهای احساسی و جسمانی آنها پیوسته رعایت می گردد و کودک احساس امنیت، ارزشمندی و دوست داشتنی بودن می کند. کودک با اطمینان صددرصد می داند کسی که از او مراقبت می کند، می داند که به اندیشه و احساساتش گوش فرامی دهند و او را مهم می انگارند. تجربه کردن پیوسته مهر و محبت یکی از حقوق کودکان است که با آن متولد می شوند. او موجود ویژه ای است زیرا حضور دارد. رفتار والدین به چند دسته تقسیم می شود و فرزندان در مقابل هرکدام از این والدین واکنش خاصی را نشان می دهند. والدین بیش از اندازه منتقد، والدین بیش از حد متوقع، والدین مشروط، والدین غایب یا غیرموثر، والدین دیکتاتور یا بی تفاوت، والدین ناجی. برخی از واکنش های عمدی فرزندان به طرز تربیت نادرست پدر و مادر است و تا حدودی می توان گفت در آن ساده سازی بیش از اندازه شده است. بعضی از این طرز برخوردها تنها در صورتی مسئله ساز می شوند که در آنها افراط شود. ممکن است همه ما تا اندازه ای از این رفتارها نسیبی داشته باشیم. تا این حد اشکالی ندارد اما مشکل زمانی بروز می کند که تعادلی در طرز تربیت پدرو مادر وجود نداشته باشد و در نتیجه کودکان ما تولید واکنش های نامتعادل بکنند. طرز تربیت پدر و مادر برای این که متعادل باشد باید گلچین شده باشد.
در خانواده سالم به رشد و اعتلای بچه ها توجه زیادی می شود. نیازهای احساسی و جسمانی آنها پیوسته رعایت می گردد و کودک احساس امنیت، ارزشمندی و دوست داشتنی بودن می کند.
هدف های پدر و مادر کاملا مشخص است. هدف تربیت افرادی است که به لحاظ ذهنی و جسمی سالم و به خود متکی باشند و زندگی هدفمندی را پی بگیرند. بچه ها حق و حقوقی دارند و وظیفه پدر و مادر است که راعی حقوق فرزندان خود باشند. حق و حقوق فرزندان عبارتست از: حق دارند به جای وجود داشتن، زندگی کنند. حق دارند برای خود شخصیتی داشته و شیئی در تملک دیگران نباشند. حق دارند با توجه به ارزش هایشان مورد احترام قرار بگیرند. حق دارند در قبال خود مسئول باشند. حق دارند شخصیتی منحصر به فرد داشته باشند. حق دارند بدون توجه به سن و سال با دیگران حق و حقوقی برابر داشته باشند و حق دارند برنده باشند و…
اگر احساس می کنید به عنوان پدر یا مادر هیچ عیب و نقصی ندارید باید این کتاب را بخوانید. بدون توجه به تاریخچه زندگی خود اگر نگرانید که در تربیت فرزندان خود با مشکلی روبرو شوید، اگر احساس می کنید چنان آسیب دیده اید که حق ندارید انسان دیگری را در دامان خود پرورش دهید این کتاب را بخوانید. با خواندن این کتاب می توانید با هراس های خودکنار بیایید. متوجه می شوید که به رغم ناراحتی ها و احوال مربوط به گذشته اضطراب و نگرانی شما تا چه اندازه بجاست. اگر احساس می کنید ممکن است نتوانید فرزند صالحی آن طور که باید و بهتر است تربیت کنید با خواندن این کتاب می توانید از شدت اضطراب خود بکاهید.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:41:00 ق.ظ ]




چه زمانی دخترم را با حجاب آشنا کنم؟


دختران را از چه سنی نسبت به چادر سر کردن و همچنین خواندن نماز تشویق کنیم تا آنها قبول کنند و دلسرد نشوند؟
مشاور: عطاریان - مرکز مشاوره تبیان

به طور کلی آموزش جریان حجاب امری آهسته و پیوسته است یعنی از ابتدای تولد نوزاد دختر باید این مساله کم کم به وی آموزش داده شود تا پوشش مناسب داشته باشد، با روسری آشنا شود، هر از گاهی از چادر استفاده کند و همین طور که بزرگ می شود به سن تکلیف رسید و مادر احساس کرد که فرزندش آمادگی پذیرش کامل چادر را دارد، زمان استفاده از چادر است.
البته این توصیه ها را هم حتما اجرایی کنید:
صحبت ها و انگیزه های داشتن حجاب را از 5 و 6 سالگی شروع کنید. برای او تشریح کنید که یک دختر، با حجاب بسیار زیبا می شود، همه به او احترام می گذارند، با حجاب از بدی ها دور می شود و …در این سنین کودکان در برابر حوادث و رفتار دیگران تاثیر پذیرترند، حجاب شرعی مادر، خاله، عمه و خانم های نزدیک به کودک و دوستانی که با آن ها روابط نزدیک داریم می تواند زمینه را برای محجبه بودن دختران فراهم کند.
ضمن اینکه:
- در ابتدا سعی کنید خودتان نسبت به حجاب و عفاف حساسیت خاصی داشته باشید. با هر کسی(افراد بد حجاب و بی بند و بار نسبت به مسائل دینی) رفت و آمد نداشته باشید و طوری رفتار کنید تا کودک بدی ارتباط با این دسته از افراد را درک کند و نیز الگو بگیرد.
- خودتان هم پایبند به حجاب باشید. حتی در لحظاتی که نگه داشتن آن واقعا سخت است. در مسافرت، کارهای سخت، کارهای اداری، حرکات ورزشی و خلاصه همیشه حجاب را فراموش نکرده و کودک خود در انگیزه خود برای داشتن حجاب توجیه کنید.
- به کودک هدیه حجاب بدهید. یکی از روش های تشویق، دادن پاداش است به طوری که روانشناسان بر این باورند که تقویت های بیرونی مانند جایزه موجب ایجاد تقویت های درونی مانند میل به داشتن حجاب خواهد شد. بر این اساس برای رعایت حجاب فرزندتان هدیه های هر چند کوچک اما مستمر تهیه کنید.
صحبت ها و انگیزه های داشتن حجاب را از 5 و 6 سالگی شروع کنید. برای او تشریح کنید که یک دختر، با حجاب بسیار زیبا می شود، همه به او احترام می گذارند، با حجاب از بدی ها دور می شود و …در این سنین کودکان در برابر حوادث و رفتار دیگران تاثیر پذیرترند، حجاب شرعی مادر، خاله، عمه و خانم های نزدیک به کودک و دوستانی که با آن ها روابط نزدیک داریم می تواند زمینه را برای محجبه بودن دختران فراهم کند.
- حجاب را برای کودک تبدیل به عادت کنید. عادت دادن کودک به حجاب بسیارمهم است؛ ما نمی توانیم حجاب را به صورت فشرده اعمال کنیم؛ ملایمت و لطافت و عادت دادن او بسیار اهمیت دارد.
- از 3 سالگی تربیت آموزه های دینی و داشتن حجاب را رسمی کنید. در ابتدا برای او چادری تهیه کنید و او را برای داشتن چادر تشویق کنید. عبارات محبت آمیز بگویید و او را در آغوش کشیده و بگویید که بسیار خوشحالید که چنین فرزند با حجاب و با حیایی دارید. تشویق های خود را ادامه دهید و برای آن پایانی تصور نکنید. البته افراط و تفریط در این مورد هم مذموم است. فقط تدریج و استمرار را فرموش نکنید.
- به بزرگترها (پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها) بسپارید که کودک شما را برای داشتن حجاب تشویق کنند. گاه به او هدیه ای دهند و نیز در برابر همه فامیل به او احترام بخصوصی بگذارند و در برابر بی حجاب ها او را تکریم کرده و ترجیح دهند. به این صورت کودک می فهمد که همگان برای حجاب او ارزش قائل هستند نه فقط پدر و مادر. به این ترتیب کودک اعتماد به نفس بالایی کسب کرده و می فهمد که با حجابش برای همه عزیز است و با این اعتماد به نفس راه درست را از نادرست تشخیص داده و حجاب را انتخاب می کند.
- مراقب حس زیبا دوستی او باشید. همزمان با تکلیف دختران، بلوغ جسمانی هم اتفاق می افتد. این امر او را درگیر ظاهرش خواهد کرد. براین اساس او بیشتر از گذشته به فکر نمایاندن زیبایی ها و پوشاندن بدشکلی های موقتی اش خواهد افتاد. والدین آگاه باید با تهیه لباس های زیبا و شاد و متفاوت با رنگ های متنوع و استفاده ازخلاقیت، میل به آراسته بودن او را درک کنند به طوری که موجبات محدودیت او را فراهم نکنند و آزادی و شور و شوق کودکی او را مدنظر قرار دهند. مثلا از انواع چادرهای رنگی آذین شده با تور و روبان یا مانتو های زیبا با دکمه های رنگارنگ استفاده کنند تا دختر بداند، حجاب زیبایی های او را کم نکرده است.
- هرسال با مراسم کوچکی جشن تکلیف رابرایش یاد آوری کنید. هر سال، روزجشن تکلیف کودکتان مراسمی کوچک به پا کنید چون آن روز تولدی دیگر است و به او یادآوری کنید درطول سالی که گذشت در چه زمینه هایی قوت یا ضعف داشته و قرار است چگونه باشد.
حتما با مشاوران مذهبی مشورت داشته باشید

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ق.ظ ]




یاد خدا باعث بینائی و روشنایی

خداوند در سوره اعراف می فرماید: «إن الذین اتقوا إذا مسهم طئف من الشیطن تذکروا فإذا هم مبصرون اعراف، 201»، « و إخونهم یمدونهم فى الغى ثم لا یقصرون» (اعراف/آیه 202)؛ «پرهیزکاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطان شوند به یاد خدا و پاداش و کیفر او مى افتند و در پرتو یاد او راه حق را مى بینند و بینا مى گردند، ولى ناپرهیزکاران برادرانشان یعنى شیاطین آنان را پیوسته در گمراهى پیش مى برند و باز نمى ایستند». در روایات کرار به اثر عمیق ذکر خدا در کنار زدن وسوسه هاى شیطان اشاره شده است. حتى افراد بسیار با ایمان و دانشمند و با شخصیت همیشه احساس خطر در مقابل وسوسه هاى شیطانى مى کردند، و از طریق مراقبت که در علم اخلاق بحث مشروحى دارد با آن مى جنگیدند. اصولا وسوسه هاى نفس و شیطان همانند میکربهاى بیمارى زا است، که در همه وجود دارند، ولى به دنبال بنیه هاى ضعیف و جسمهاى ناتوان مى گردند، تا در آنجا نفوذ کنند اما آنها که جسمى سالم و نیرومند و قوى دارند، این میکربها را از خود دفع مى کنند. جمله «اذا هم مبصرون» به هنگام یاد خدا چشمشان بینا مى شود و حق را مى بینند اشاره به این حقیقت است که وسوسه هاى شیطانى پرده بر دید باطنى انسان مى افکند، آنچنان که راه را از چاه و دوست را از دشمن و نیک را از بد نمى شناسد، ولى یاد خدا به انسان بینائى و روشنائى مى بخشد، و قدرت شناخت واقعیتها به او مى دهد، شناختى که نتیجه اش نجات از چنگال وسوسه ها است. پرهیزکاران در پرتو ذکر خدا از چنگال وسوسه هاى شیطانى رهائى مى یابند، و این در حالى است که گناهکاران آلوده، که برادران شیطانند در دام او گرفتارند، قرآن در آیه بعد در این باره چنین مى گوید: برادرانشان یعنى شیاطین پیوسته آنها را در گمراهى پیش مى برند، و از گمراه ساختن آنها باز نمى ایستند، بلکه بیرحمانه حملات خود را به طور مداوم بر آنها ادامه مى دهند «و اخوانهم یمدونهم فى الغى ثم لا یقصرون» (اعراف/ آیه 202)؛ «اخوان کنایه از شیاطین است و ضمیر هم به مشرکان و گنهکاران باز مى گردد»، چنانکه در مى خوانیم «ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین» (اسراء/آیه 27)؛ «تبذیر کنندگان برادران شیطانند». یمدونهم از ماده امداد به معنى کمک دادن و ادامه دادن و افزودن است یعنى پیوسته آنها را به این راه مى کشانند و پیش مى روند. جمله لا یقصرون به معنى این است که شیاطین در گمراه ساختن آنها از هیچ چیز کوتاهى نمى کنند. سپس حال جمعى از مشرکان و گنهکاران دور از منطق را شرح مى دهد و مى گوید هنگامى که آیات قرآن را براى آنها بخوانى آن را تکذیب مى کنند و هنگامى که آیه اى براى آنها نیاورى و در نزول وحى تاخیرى افتد مى گویند پس این آیات چه شد؟ چرا از پیش خود آنها را تنظیم نمى کنى؟ مگر همه اینها وحى آسمانى است؟ «و اذا لم تاتهم بایة قالوا لو لا اجتبیتها» (اعراف/آیه 203)؛ «اما به آنها بگو من تنها از آنچه به سویم وحى مى شود پیروى مى کنم، و جز آنچه خدا نازل مى کند، چیزى نمى گویم». این قرآن و آیات نورانیش وسیله بیدارى و بینائى از طرف پروردگار است، که به هر انسان آماده اى دید و روشنائى و نور مى دهد. «و رحمة لهدى وقوم یؤمنون» (اعراف/آیه 203)؛ «و مایه هدایت و رحمت براى افراد با ایمان و آنها که در برابر حق تسلیم اند مى باشد»

یاد خدا مایه آرامش دلها

خداوند در سوره انفال آیات 2 تا 4 می فرماید: «مؤمنان تنها کسانی هستند که هر گاه نام خدا برده شود، دلهایشان ترسان می گردد و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده می شود، ایمانشان افزونتر می گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. آنها که نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنها روزی داده ایم انفاق می کنند. آری مؤمنان حقیقی آنها هستند، برای آنان درجاتی مهم نزد پروردگارشان است و برای آنها آمرزش و روزی بی نقص و عیب است». یاد خدا در زندگی مؤمن جایگاه ویژه ای دارد و در پرتو آن می تواند به آرامش حقیقی دست یابد و آرامش در پرتو یاد خدا آنگاه نصیب مؤمن می شود که زمینه قلبی و باطنی آن را فراهم کند یعنی آنچنان دلش را از ناپاکی ها و زشتی ها و کدورت های معنوی پاک کند که بتواند حضور خدا را در دل خود احساس کند. نشانه این پاکی احساس ترس به هنگام شنیدن یاد خداست. اگر انسان به آن مطلوب حقیقی برسد به سعادت حقیقی که سعادت حقیقی اش قهرا آرامش به همان معنای فوق همه چیز است به آرامش حقیقی می رسد. این است که قرآن می فرماید: «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله»، «هدایت یافتگان کسانی هستند که ایمان آوردند و قلبهایشان به ذکر خدا اطمینان پیدا می کند» و بعد می فرماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب»؛ (رعد/آیه 28)؛ «تنها با یاد خدا قلبها اطمینان و آرامش پیدا می کند». یعنی تنها با یاد خدا دلها آرام می گیرد، یعنی رسیدن به هیچ مطلوبی به انسان آرامش حقیقی نمی دهد، یک آرامش موقت می دهد تا وقتی که خیال می کند به مطلوب حقیقی رسیده است، ولی یک مدتی که فطرتش او را از نزدیک به وی کرد و او را شناخت و درست درک کرد یک نوع عدم سنخیت میان خود و او درک می کند و حالت بیزاری در او پیدا می شود. تنها حقیقتی که اگر به او برسد دیگر محال است نسبت به او بیزاری پیدا کند خداوند متعال است، و این، زمانی است که قلب انسان به حقیقت، به او، به توحید رسیده باشد. اینکه صاحبان ایمان، از بهترین آرامش و آسایش روانی برخوردارند از آن جهت است که جهان را حکیم و علیم و هدفدار می دانند نه بی هدف. خداوند به عنوان یک قاعده کلى و اصل جاویدان و فراگیر مى فرماید آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مى گیرد. و در آخرین آیه با ذکر سرنوشت و پایان کار افراد با ایمان مضمون آیات قبل را چنین تکمیل مى کند: «الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبى لهم و حسن ماب» (رعد/آیه 29)؛ «آنهائى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترین زندگى براى آنهاست و سرانجام کارشان بهترین سرانجامها خواهد بود». بسیارى از مفسران بزرگ کلمه طوبى را مؤنث اطیب دانسته اند که مفهومش بهتر و پاکیزه تر یا بهترین و پاکیزه ترین است، و با توجه به اینکه متعلق آن محذوف است مفهوم این کلمه از هر نظر وسیع و نامحدود خواهد بود، نتیجه اینکه با ذکر جمله «طوبى لهم» همه نیکیها و پاکیها براى آنان پیش بینى شده است، از همه چیز بهترینش: بهترین زندگى، بهترین نعمتها، بهترین آرامش، بهترین دوستان و بهترین الطاف خاص پروردگار، همه اینها در گرو ایمان و عمل صالح است، و پاداشى است براى آنها که از نظر عقیده، محکم و از نظر عمل، پاک و فعال و درستکار و خدمتگذارند.

یاد خدا بهترین پشتوانه صبر و استقامت

خداوند در سوره حجرات می فرماید: «فاصبر على ما یقولون و سبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل الغروب و من الیل فسبحه و أدبار السجود» (ق/آیه 40)؛ «در برابر آنچه آنها مى گویند شکیبا باش، و تسبیح و حمد پروردگارت را قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب بجا آور و در بخشى از شب او را تسبیح کن، و بعد از سجده ها». از آنجا که صبر و استقامت نیاز به پشتوانه اى دارد، و بهترین پشتوانه یاد خدا و ارتباط با مبدأ علم و قدرت جهان آفرین است در دنبال این دستور مى افزاید: و تسبیح و حمد پروردگارت را قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن بجا آور. همچنین در قسمتى از شب او را تسبیح کن و بعد از سجده ها (و من اللیل فسبحه و ادبار السجود). این یاد مداوم و تسبیح مستمر همچون قطره هاى حیاتبخش باران بر سرزمین قلب و جان تو مى ریزد و آن را سیراب مى کند، دائما به تو نشاط و حیات مى بخشد و به استقامت در مقابل مخالفان لجوج دعوت مى کند.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ق.ظ ]




اثرات یاد خدا در زندگی انسان
یاد خدا به عنوان روح و هدف عبادت
ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می دهد و صفا می بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می دهد. امام علی (ع) درباره یاد حق که روح عبادت است چنین می فرماید: «ان الله سبحانه تعالی جعل الذکر جلاء للقلوب، تسمع به بعد الوقره و تبصر به بعد العشوه و تنقاد به بعد المعانده و ما برح لله عزت آلاوه فی البرهه بعد البرهه و فی ازمان الفترات عباد ناجاهم فی فکرهم وکلمهم فی ذات عقولهم» (خطبه 222)، خداوند یاد خود را صیقل دلها قرار داده است، دلها بدین وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینائی، بینا و از پس سرکشی و عناد، رام می گردند، همواره چنین بوده و هست که خداوند متعال در هر برهه ئی از زمان و در زمانهائی که پیامبری در میان مردم نبوده است بندگانی داشته و دارد که در سر ضمیر آنها با آنها راز می گوید و از راه عقلهایشان با آنان تکلم می کند. در این کلمات خاصیت عجیب و تاثیر شگرف یاد حق در دلها بیان شده است تا جائی که دل قابل الهام گیری و مکالمه با خدا می گردد. در همین خطبه حالات و مقامات و کرامتهائی که برای اهل معنی در پرتو عبادت رخ می دهد توضیح داده شده است، از آن جمله می فرماید: «تنزلت علی قد حفت بهم الملائکه و هم السکینه و فتحت لهم ابواب السماء و اعدت لهم مقاعد الکرامات فی مقعد اطلع الله علیهم فیه فرضی سعیهم و حمد مقامهم یتنسمون بدعائه روح التجاوز»، «فرشتگان آنان را در میان گرفته اند، آرامش برایشان فرود آمده است، درهای ملکوت بر روی آنان گشوده شده است، جایگاه الطاف بی پایان الهی برایشان آماده گشته است، خداوند متعال مقام و درجه آنان را که بوسیله بندگی به دست آورده اند دیده و عملشان را پسندیده و مقامشان را ستوده است، آنگاه که خداوند را می خوانند بوی مغفرت و گذشت الهی را استشمام و پس رفتن پرده های تاریک گناه را احساس می کنند». یاد خدا مایه حیات قلب است، مایه روشنائی دل است، مایه آرامش روح است، موجب صفا و رقت و خشوع و بهجت ضمیر آدمی است، باعث بیداری و آگاهی و هوشیاری انسان است.

یاد خدا باعث خودیابی
در عبادت و یاد خداست که انسان، خود را پیدا می کند، خود را واقعا باز می یابد. بنابراین یکی از شرایط باز یافتن خود، شناختن و باز یافتن علت و خالق و موجد خود است. یعنی محال است که انسان بتواند خود را جدا از علت و آفریننده خود به درستی درک کند و بشناسد. علت واقعی هر موجود مقدم بر وجود او است از خودش به خودش نزدیکتر است. «و نحن اقرب الیه من حبل الورید» (ق/ آیه 16)؛ «و ما از رشته رگ ها به او نزدیک تریم». «و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه» (انفال/ آیه24)؛ «و بدانید که خدا میان انسان و دل او حایل می گردد». نکته بسیار جالبی که از تعبیرات قرآن کریم استفاده می شود این است که انسان آنگاه خود را دارد و از دست نداده که خدا را داشته باشد. آنگاه خود را به یاد دارد و فراموش نکرده که از خدا غافل نباشد و خدا را فراموش نکند. خدا را فراموش کردن ملازم است با خود فراموشی. «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم»، «و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند پس خدا هم خودشان را از یادشان برد»، (حشر/ آیه 19). از اینجا معلوم می شود که چرا یاد خدا مایه حیات قلب است، مایه روشنائی دل است، مایه آرامش روح است، موجب صفا و رقت و خشوع و بهجت ضمیر آدمی است، باعث بیداری و آگاهی و هوشیاری انسان است.

یاد خدا سبب قوت قلب
«یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم فئه فاثبتوا و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون» (انفال/ آیه 45)؛ «ای اهل ایمان! آنگاه که با دشمن در میدان جنگ روبرو می شوید، پابرجا و محکم بمانید». «و اذکروا الله کثیرا»، «در همان حال خدا را زیاد یاد کنید»، اول دستور ثبات است سپس می فرماید: یاد خدا را فراموش نکنید. یاد خدا سبب قوت قلب انسان است. مخصوصا وقتی که انسان در شرایط سختی قرار می گیرد، یاد کردن خدا که انسان از قدرت الهی استمداد کند، روحیه انسان را قوی می کند. «یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوه» (بقره/ آیه 153)، «نماز ذکر خداست». قرآن می گوید از نماز مدد و نیرو بگیرید. اسلام که نمی گوید یا برو پاسبانی کن یا ذکر خدا بگو، یا برو خلبان باش یا ذکر خدا بگو، یا برو کشتیبان باش یا ذکر خدا بگو. اسلام می گوید هر کاری که می کنی ذکر خدا بگو، آن وقت کارت را بهتر انجام می دهی و روحیه ات قویتر می شود. چرا اینطور می گویی که آیا یک پاسبان خانه ها را پاسبانی دهد بهتر است یا بنشیند در خلوت و تسبیح هزار دانه دستش بگیرد و ذکر خدا بگوید؟ مثل اینکه قرآن گفته ذکر خدا فقط به این است که انسان در چله بنشیند، در ها را به روی خود ببندد، تسبیح هزار دانه هم دستش باشد و ذکر بگوید. قرآن به مجاهدین می گوید: «یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم فئه فاثبتوا و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون» (انفال/ آیه 45)؛ «ای اهل ایمان! آنگاه که با دشمن روبرو می شوید و مرگ دندانهای خود را به شما نشان می دهد، پابرجا باشید و یاد خدا بکنید». نگفت: پابرجا باشید، اینجا دیگر جای یاد خدا نیست، نگفت: بروید در خانه ها بنشینید و یاد خدا بکنید، گفت: پابرجا باشید و یاد خدا بکنید. در میدان جنگ اگر یاد خدا بکنید بیشتر پابرجا می شوید، و در این صورت است که فلاح و رستگاری نصیب شما می شود.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:37:00 ق.ظ ]




روز دانشجو


روز دانشجو

روز شانزدهم آذر ماه در تقویم کشور به عنوان روز دانشجو نام گذاری شده است . روز 16 آذر به یاد سه دانشجو (دو هوادار حزب توده ایران و یک هوادار جبهه ملی ایران) که هنگام اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا و همچنین از سرگیری روابط ایران با بریتانیا ، در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ (حدود چهار ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد همان سال) در دانشگاه تهران کشته شدند ، گرامی داشته می‌شود .

شرح واقعه 16 آذر ماه ، روز دانشجو

در تاریخ 24 آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران می ‏آید . نیکسون به ایران می‏ آمد تا نتایج « پیروزی سیاسی امیدبخشی را که در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است » (نقل از نطق آیزنهاور در کنگره آمریکا بعد از کودتای 28 مرداد) ببیند . در مقابل دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که در فضای حکومت نظامی بعد از کودتای سیاه ، هنگام ورود نیکسون ، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند . دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدی تجدید رابطه با انگلستان را رسما اعلام کرد و قرار شد که «دنیس رایت» ، کاردار سفارت انگلستان ، چند روز بعد به ایران بیاید . از همان روز 14 آذر تظاهراتی در گوشه و کنار به وقوع پیوست که در نتیجه در بازار و دانشگاه عده‏ای دست گیر شدند . این وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت . و بیشتر اعتراض ها از دانشکده پزشکی و داروسازی و حقوق و علوم آغاز شد . صبح شانزده آذر ، هنگام ورود به دانشگاه ، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده ، وقوع حادثه ‏ای را پیش بینی می‏ کردند . فضا بشدت آبستن حوادث و درگیری بود . بعد از گذشت مدتی برای جلوگیری از تنش و درگیری چندین دانشکده تعطیل اعلام شد و در ادامه سراسر دانشگاه به دستور رییس دانشگاه تعطیل گردید. نیروهای نظامی رژیم که به شدت رفت و آمد دانشجویان را کنترل کرده و در این بین عده ای را نیز دستگیر نموده بودند ، با حضور در کلاس یکی از اساتید دانشکده فنی (مهندس شمس استاد نقشه کشی) زمینه اعتراض را در کلاس درس ایجاد کردند . آنان قصد داشتند دو دانشجو را که ظاهرا به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض داشتند را دستگیر نمایند . دستگیری دو دانشجو کلاس را به هم زده ، دانشجویی دیگر بر روی نیمکت کلاس فریاد می زند : ” آقا ما چقدر بی عرضه هستیم . چقدر بدبخت هستیم . این کلاس نیست ، این درس نیست . یک عده ای بدون اینکه از استاد و از کادر دانشگاه اجازه بگیرند وارد کلاس می‌شوند و هیاهو در می‌گیرد . تف به این کلاس و تف به این مملکت ! ” دانشکده فنی به هم می‌ریزد و در محاصره کامل نظامیان قرار می‌گیرد و به یکباره فرمان آتش صادر شده و دانشجویان در صحن طبقه اول به خون می‌غلطند عده‌ای زخمی شده و در این میان سه دانشجو به نام های قندچی و بزرگ نیا و شریعت رضوی به شهادت می‌رسند . همان روز 16 آذر پلیس توسط رادیو اعلام کرد : ” عده‌ای از دانشجویان در کلاسهای درس نشسته بودند و به پلیس چهره خشنی نشان می‌دادند و پلیس را مسخره می‌کردند و این باعث شده که پلیس به واکنش بیفتد . پلیس قصد زدن دانشجویان را نداشت ولی دانشجویان به پلیس حمله کردند و می‌خواستند اسلحه‌شان را بگیرند . پلیس در قالب دفاع این کار را کرده و قصدش زدن دانشجویان نبوده است . ” فردای آن روز شاه تیمسار مزینی را برای دلجویی به دانشگاه می‌فرستد تا خودش را از این گناه و تقصیر تبرئه کند . وی با خانواده‌های شهدا ملاقات می‌کند و در دانشگاه به ظاهر از اساتید و روسا عذرخواهی می‌کند . دو روز بعد از واقعه 16 آذر ، نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه ، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی‌گناه رنگین بود دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد. روز 16 آذر به عنوان روز مقاومت و ایستادگی دانشجویان این سرزمین در برابر استعمار غرب و استبداد و خودکامگی در دفتر تاریخ این سرزمین به یادگار ثبت گردیده است

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-09-16] [ 09:01:00 ق.ظ ]




دستور طرز تهیه کوکو سبزی مجلسی با طعمی فوق العاده خوشمزه

مواد لازم کوکو سبزی
سبزی مخصوص کوکو :•: یک کیلو گرم
تخم مرغ :•: 5 عدد
زرشک :•: یک قاشق سوپ خوری
گردوی خرد کرده :•: یک قاشق سوپ خوری
جوش شیرین :•: یک قاشق مربا خوری
روغن :•: 150 گرم
آرد گندم :•: یک قاشق سوپ خوری

طرز تهیه کوکو سبزی
با ذکر بسم الله الرحمن الرحیم آشپزی رو آغاز می کنیم . سبزی را بعد از شستشو و آبکشی بصورت ریز خرد می کنیم .سبزی خرد شده را با دو سه قاشق روغن کمی تفت می دهیم و می گذاریم دمای سبزی پایین بیاید.سپس تخم مرغ ها را در ظرفی می شکنیم و خوب بهم می زنیم
آنگاه جوش شیرین ، نمک و آرد را به تخم مرغ اضافه می کنیم و زرشک و گردو را نیز می افزایم.سبزی که کاملا سرد شد به مایه اضافه می کنیم و بقیه روغن را داخل تابه گرد یا ظرف نسوزی می ریزیم.در صورتی که از تابه استفاده کردیم آن را روی شعله می گذاریم تا روغن داغ شود بعد مایه را داخل روغن می ریزیم

کوکوی سبزی
روی مایه را با پشت قاشق صاف می کنیم و در تابه را می گذاریم و حرارت زیر را ملایم می کنیم تا زیر کوکو کاملا برشته شود و داخل کوکو نیز مغز پخت شود.در مرحله بعدی کوکو را به هر فرم که بخواهیم می بریم و قطعات کوکو را بر می گردانیم تا روی آن نیز کاملا برشته شود
اگر از ظرف نسوزاستفاده می کنید روغن را در ظرف ریخته وداخل فر می گذاریم تا داغ شود.سپس مایه را داخل روغن می ریزیم و ظرف را کف فر و در حرارت 350 درجه قرار می دهیم در فر.درب ظرف کوکو را لازم نیست بگذاریم کوکو را مدت 45 دقیقه در فر می گذاریم تا پف کند و زیر و روی آن برشته شود
برای تزئین کوکو می توانیم از گوجه فرنگی ، پیاز سفید ، جعفری تازه و لیمو استفاده نماییم . سبزی کوکو سبزی شامل تره ، جعفری ، شیوید و گشنیز و ترجیحا کاهو می باشد.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:01:00 ق.ظ ]




ویژگی های بهترین همسر دنیا
15- در زندگی مشترک محبت پذیر و قهر گریز باشیم؛ منش توأم با مهربانی و دوری از قهر و کینه صفت همسران فداکاراست. تلاش کنیم که آیینه ی زندگیمان شفاف و بدون غبار کدروت باشد.
16- با همسر خود راستگو باشیم؛ صداقت و راستی از بهترین سرمایه های زندگی مشترک است. هرگز نباید به دروغ و نیرنگ متوسل شویم حتی اگر حقیقت به نفع ما نباشد. فراموش نکنیم که دروغ پایه های زندگی را سست می کند.
17- تلاش کنیم تا محیط خانواده را با صفا کنیم؛ فضای عاطفی خانواده باید چنان مطلوب و دوست داشتنی باشد که همسرمان در آن احساس رضایت خاطر کند و از امنیت روانی برخوردار باشد.
18- به ارزش های دینی، اخلاقی و خانوادگی پایبند باشیم؛ ارزش ها از ارکان و ستون های اصلی خانواده محسوب می شوند و مقید بودن به ارزش ها موجب دوام و استحکام خانواده می شود و اصالت آن را حفظ می کند.
19- حتما به نیازهای همسر توجه کنیم؛ رفتار دلنشین و توأم با متانت موجب می شود خواسته های خود را به راحتی بیان کند.
20- به درستی بهداشت روانی همسر را تأمین کنیم؛ در سایه ی سلامت جسمی و روانی می توانیم به هدف های خود برسیم، بنابراین باید به رفتار او توجه نماییم و از افسردگی و خمودیش جلوگیری کنیم.
21- در مسائل با یکدیگر مشورت کنیم؛ هر یک از همسران باید حق داشته باشند نظر و پیشنهاد خود را بیان کنند. با مشورت کردن، راه رسیدن به زندگی سالم کوتاه تر می شود.
22- قدرشناس باشیم؛ از همسرمان به خاطر انجام وظایف، مسوولیت ها و همکاری هایش قدردانی کنیم برای ابراز سپاسگزاری و تشکر به کلمه های خاصی نیازمند نیستیم!
23- در زندگی احساس مسوولیت داشته باشیم؛ هر یک از همسران باید خود را در مقابل کاری که برعهده گرفته اند متعهد بدانند و از انجام دادن آن شانه خالی نکنند.
24- برای انجام کارها برنامه ریزی کنیم؛ در حقیقت برنامه ریزی به زندگی خانوادگی نظم و سامان می بخشد.
25- برای یکدیگر الگوی خوبی باشیم؛ طوری رفتار کنیم که الگوی رفتاری مناسبی برای همسر و فرزندان خود باشیم.

بهترین همسر دنیا شوید
26- در تصمیم گیری ها و رفتارها خود را به جای همسرمان بگذاریم؛ دنیا را از دریچه ی نگاه او ببینیم و از خود بپرسیم :«اگر من جای او بودم چه می کردم؟»
27 - تا حد ممکن میانه رو و متعادل باشیم؛ پیامبرمان حضرت محمد صل الل وعلیه و سلم فرموده اند «خیرالامور اوسط ها»، پس اگر در تمام امور زندگی (خوردن، خوابیدن، مسافرت و حتی محبت کردن و…) اعتدال را رعایت کنیم کمتر دچار مشکل می شویم.
28- با بیان جملات زیبا از همسر خود دلجویی کنیم؛ یک جمله ی شورانگیز می تواند طوفانی از خشم وغضب و نفرت را خاموش کند و بنای زندگی را از خطرات گوناگون دور سازد.
29- داشتن روابط زناشویی را بسیار مهم بدانیم؛ عدم توجه به این روابط موجب ایجاد مشکلات مختلف خانوادگی، روحی و روانی برای هر یک از طرفین می شود و زندگی را با خطرهای جدی روبرو می کند.
30- به همسر خود بگوییم که من به خاطر عشق به تو همه ی سختی های زندگی مان را می پذیرم چنین جملاتی باعث دلگرمی او می شود.
31- فروتن باشید و با متانت و صداقت قبول کنیم که در بعضی از کارها همسرمان شایسته تر است.
32- اگر ممکن است سختی ها و مشکلات محیط کار را با همسرمان در میان بگذاریم؛ هم فکری بار مشکلات را سبک تر می نماید.
33- تا حد امکان و شاید هرگز فرمان ندهیم؛ نباید خانه را به پادگان تبدیل کنیم، متوجه باشیم که خانه کانون عشق و محبت است نه محل یکه تازی و خشونت.
34 - تعصبات غلط و افکار مزاحم را از خود دور کنیم؛ افکار مزاحم مانند خوره، سلامت روانی انسان را از میان می برند. بهتر است به جای اعمال تعصبات دست و پاگیر انرژی خود را صرف توجه به همسر و خانواده نماییم.
35- هرگز از ازدواج خود اظهار پشیمانی نکنیم؛ زندگی و روابط خود را با دیگران مقایسه نکنیم و از یاد نبریم که زندگی هر کسی مطابق سلیقه و عقل و درایت او اداره می شود.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-09-15] [ 10:35:00 ق.ظ ]





چگونه می توان بهترین همسر دنیا شد

چگونه می توان بهترین همسر دنیا شد ؟ شاید بگویید که بهترین همسر دنیا بودن دست نیافتنی است اما غافل از اینکه دانستن و رعایت نکاتی بسیار ریز و ساده شما را به بهترین همسر دنیا تبدیل خواهد کرد. باور ندارید؟ امتحان کنید.

چند روش برای اینکه بهترین همسر دنیا شوید
ابتدا آشنایی با برخی مهارت های همسر داری
1- اول از همه شاد باشیم؛ شاد بودن همیشه ارزشمند است، پس سعی کنیم خود را خوشحال و سرحال نشان دهیم تا خستگی را از تن شریک زندگی خود دور کنیم.
2- باید صبور باشیم؛ اگر رفتار همسرمان را خوشایند نمی دانیم بهتر است با حوصله و تأمل و در شرایط مناسب او را از چگونگی رفتارش آگاه کنیم.
3- باید و حتما منطقی رفتار کنیم؛ مسایل را منطقی و درست بررسی کنیم و به جای منافع شخصی، مصالح زندگی مشترک را در نظر بگیریم و بی طرفانه قضاوت کنیم.
4- بهتر است کم توقع باشیم؛ از همسرمان آن قدر انتظار داشته باشیم که بتواند به انتظارات پاسخ دهد.
5- مثبت اندیش باشیم؛ با بیاد آوردن لحظات شیرین زندگی بدبینی را از خود دور کنیم، به رفتارهای خوب همسرمان بیشتر بیندیشیم و جنبه های خوب زندگی را فراموش نکنیم.
6- چقدر خوب است که خوش بین باشیم؛ داشتن نگاه خوش بینانه به زندگی و اطرافیان باعث ایجاد آرامش و بذل محبت و عاطفه می شود.
7- برای داشتن تفاهم یک دل باشیم؛ درک متقابل موجب ایجاد تفاهم می شود و یکدلی به وجود می آورد.
8- برای همسرمان شنونده ی خوبی باشیم؛ هنگامی که همسرمان با ما صحبت می کند حتی الامکان به چشمان او نگاه کنیم و یا با اشاره و سرتکان دادن نشان دهیم که به حرف های او توجه داریم.
9- در تمام زمینه ها مشوق همسر خود باشیم؛ برای رفتارها و صحبت های همسرمان ارزش قائل شویم و با یادآوری موقعیت های موفق گذشته ، او را تشویق کنیم تا آینده ی بهتری داشته باشد.
10- به پیشرفت یکدیگر اهمیت دهیم؛ آنقدر صمیمی باشیم که پیشرفت و ترقی همسرمان یکی از آرزوهای ما باشد، در حقیقت اولین کسی که از این پیشرفت سود می برد ما هستیم.
11- در زندگی خوش قول باشیم؛ برای حرف ها و قول های خود ارزش قائل شویم و خود را در مقابل آنها مسوول بدانیم خوش قولی نشانه ی احترام به خود و همسر است.
12- برای داشتن زندگی خوب به شخصیت همسرمان احترام بگذاریم و حرمت یکدیگر را نزد خانواده و دوستان و … حفظ کنیم.
13- حد و مرز ارتباط کلامی و عاطفی خود را حفظ کنیم؛ سعی کنیم با همسر خود درباره ی مسائل مختلف گفتگو کنیم. صحبت کردن بهترین راه آگاهی از افکار و احساسات همسر می باشد.
14- با یکدیگر مهربان باشیم؛ همسرمان را جزئی از وجود خود بدانیم، محسناتش را بازگو کنیم، برایش خوبی بخواهیم و در راه کمک به همسرمان تمام تلاش خود را به کار ببریم. با مهربانی می توانیم مالک قلب های یکدیگر باشیم و رابطه ی گرم و صمیمی بر قرار کنیم

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 10:32:00 ق.ظ ]




ما قافله‌ بهشتیم!
میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اگر خدای نخواسته انسان منطق و سلیقه‌ کج داشته باشد، راه بهشت را گم می‌کند. ما قافله‌ بهشتیم و مقصدمان بهشت است؛ رو به خوشی می‌رویم، پیغمبر(ص) هم به علی(ع) فرمود: هر کس صلوات را فراموش کند و یا تغییر بدهد بهشت را گم می‌کند. زن‌های قدیم خیلی معرکه بودند، تا چیزی گم می‌کردند، با صلوات آن را پیدا می‌کردند.
امّت محمّد(ص) مسیری که می روند به سمت بهشت است. پیر می‌شوند، مریض می‌شوند، علیل می‌شوند، امّا دائم به سمت بهشت در حال حرکتند، ولی اگر صلوات را تغییر دهند، راه را گم می‌کنند. یک نشانه‌اش هم این است که امّت رسول الله(ص) هرگاه عصبانی شوند و کمی گرد و خاک برپا می‌شود و صلوات می‌فرستند، گرد و خاک فرو می‌نشیند و روشنایی می‌آید و قلب‌ها زنده می‌شود.
کتاب طوبای محبّت – جلد دوم ص 71
مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی
+
________________________________________
حدیث کسا
مرحوم دولابی می فرمود:
از حدیث کسا، ادبِ صحبت کردن با فرزندان و شوهر و همسر را بیاموزید.
… وقتی می خواهید از منزل خارج شوید، اهل خانه را خشنود کنید و بیرون بیایید. وقتی هم خواستید وارد خانه شوید، بیرون در استغفار کنید و صلوات بفرستید، هر ناراحتی که دارید بیرون بگذارید و با روی خوش داخل [خانه] شوید. اهل خانه هم با روی خوش به استقبال شما بیایند. کمال زن و مرد در این است…
________________________________________
محال است محب اهل بیت (ع) معصیت را دوست بدارد
وقتی از خدا می‌خواهیم تا ما را ببخشد، ما را خواهد بخشید. برخی که خیلی گناه دارند، می‌گویند یعنی خدا من را می‌بخشد؟ آنها نمی‌دانند که وقتی به این حال می‌رسند، یعنی اینکه بخشده می‌شوند؛ این حالی که با گریه به دنبال بخشش خدا باشد، خودش نشان می‌دهد که این فرد بخشیده شده است. بخشیده می‌شود که اینجور گریه می‌کند.
خواهش‌های طبیعت و نفسانی زیاد در بشر عوارض دارد، این عوارض‌ها بر بشر فشار وارد می‌کند و از او خطا سر می‌زند. بشر اما همه این خطاها را خائفانه، وحشتانه، ترسان و لرزان انجام می‌هد؛ پس بشر کجا دوست دارد تا گناه کند؟ اگر دوست دارد، شق و رق برود گناه انجام دهد.
انسان معصیت را دوست ندارد. شهوات و خواهش‌ها فشارش می‌دهد. ترسان و لرزان می‌رود. حتی می‌خواهد که کسی نفهمد، یک معصیت کار حاضر نیست تا کسی بفهمد. کسی که معصیتی راچند بار انجام داده، دوست نداشت آن را انجام دهد؛ دچار گناه شده است.
کسی به زن و بچه‌اش تندی می‌کند و یک غضبی دارد. بعد از چند ساعت تازه می‌فهمد این بد است. پیش خودش می‌گوید، من بدبختم. عبادت داشت، کارهای خوب داشت، همه چیز داشت، به زن و بچه‌اش تندی کرده، درک کرده که این معصیته، اشک می‌ریخت، پیرمرد بود، می‌گفت، من خیلی ظلم کردم به زن و بچه‌هایم. او غضب کرده بود که یک لباس برقی است، یک تکه از جنون است و یک باره می‌آید و می‌رود.
بعضی وقت‌ها غضب می‌رود، آدم گریه می‌کند، بعضی‌هاشون که گریه‌شان افتاد، خنده‌شان هم می‌گیرد، اون دیگر معرکه است و قشنگ و زیباست. تا غضب کرد خودش به خنده می‌افتد. می‌بیند غضب لباسی قلابی است. لباس بیخودی است و به تنش نمی‌آید. به قواره‌اش نمی‌خورد، اول گریه می‌کند که جسارتی کردم به بچه یا به کسی، بعد آن وقت به خنده می‌افتد. خنده هم باطل‌کن است و قوه می‌دهد و غضب دیگر از بین می‌رود. وقتی خندید رقیق و لطیف شد.
حالا غضب معصیت نیست؛ ممکن است معصیتی از آن سر بزند، به کسی یا به ضعیفی جسارت کند. غضب خودش به نفسه معصیت نیست. صفتی است که طلوع کرده، اگر به معرض عمل برسد، ممکن است، خطایی از آن سر بزند، و سیلی گوش یک مظلوم بزند. امیدوارم این معنا کشف بشود برای همه‌مان که فرج بزرگی است در نفس ما در روح ما و جان ما.
کسی که محب اهل بیت (ع) را دوست دارد، محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین (ع)، علی بن حسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و ولی خدا (ع) را دوست داد، کسی که به این خانواده محبت دارد، معصیت را دوست ندارد.
محال است که گناه را دوست بدارد، روی این محال کار کنید، چون بنده می‌گویم محال است، نمی‌گویم دوست ندارد. گفتم «محال است دوست بدارد» مطلب خیلی بزرگی را عرض کردم. سنگین به نظر می‌آید. چون محال عرض کردم، گفتم رسیدگی کنید. این چون کار می‌آورد، زیباتر کار کنید. ببینید چه راهی پیدا شده برای شما، شاهدش آیه قرآن «حَبَّبَ إِلَیکُمُ الْإِیمَانَ … وَکَرَّهَ إِلَیکُمُ الْکُفْرَ» یعنی من دوست دارم با شمار ایمان را و «کر» دارم یعنی دوست ندارم کفر را.
دیدیم بندگانش هم همینطور هستند. مرادم الته دوستان اهل بیت (ع) هستند. کوچک و بزرگش دوست ندارد تا گناه کند. یعنی می‌گویند ما ایمان را دوست داریم به محمد و آل محمد، وزرای خدا، خلیفه خدا، عزیزان خدا. ما اینها را دوست داریم و ما محال است معصیت را دوست بداریم.

________________________________________
گمشده (حاج محمد اسماعیل دولابی)
مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در بیانی، معنای غیبت حضرت ولی عصر(عج) را اینگونه تشریح می‌کنند: سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟ بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچه‌ای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می‌کنند. بچه جلب ویترین مغازه‌ها می‌شود و دست پدر را رها می‌کند و در بازار گم می‌شود و وقتی متوجه می‌شود که دیگر پدر را نمی‌بیند، گمان می‌کند پدرش گم شده است. در حالی که در واقع خودش گم شده است. انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را می‌گیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند.غالب خلائق جلب متاع‌های دنیا شده‌اند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شده‌اند. امام زمان (عج) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشته‌ایم.امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را. او حاضر است. چشمت رو که اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می بیند. خلاصه نگو آقا غایب است. تو نمی بینی.
“برگرفته از کتاب « امام زمان (عج) در کلام اولیای ربانی/مهدی لک علی آبادی/ ص30″
|
________________________________________
بخشش(حاج اسماعیل دولایی)
در محضر حاج اسماعیل دولایی
دو ر کعت نماز بخوان و به خداوند عرض کن خدایا هر کس را به من بدي کرده است بخشیدم، تو هم مرا ببخش. آن وقت ببین خدا با تو چه کار می کند

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:28:00 ق.ظ ]




دانستنی ها
عرض سلام و ادب خدمت شما دوستداران علم و دانش.این تارنامه توسط کارشناس ارشد سلولی و مولکولی تنظیم شده است.لطفا در جهت پیشرفت و بهتر شدن این وبلاگ ما را از نظرات سازنده تان بهره مند سازید.با تشکر
تفاوت سرماخوردگی با انفولانزا
بیماری آنفلوآنزا یک عفونت حاد ویروسی دستگاه تنفسی است که در صورت سالم و فعال بودن سیستم ایمنی فرد مبتلا، عوارض بیماری بعد از طی دوره چند روزه تخفیف یافته و بهبودی کامل حاصل می‌شود. در افراد مبتلا به بیماری‌های مزمن و نقص ایمنی و در موارد همه‌گیری، عوارض بیماری شدیدتر و مرگ و میر بیشتری دارد.
بیماری آنفلوآنزا اغلب به طور ناگهانی و با سردرد و درد عضلانی آغاز می‌شود و به دنبال آن تب و لرز، درد مفاصل، بی‌اشتهایی و کسالت عارض می‌شود. آبریزش از بینی و چشم و درد و ناراحتی گلو نیز وجود دارد. اما با توجه به عوارض حاد اولیه تحت‌الشعاع قرار می‌گیرند. موارد خفیف آنفلوآنزا بسیار شبیه سرماخوردگی بروز می‌کند اما این دو بیماری با یکدیگر متفاوتند.
تفاوت‌های سرماخوردگی و آنفلوآنزا
بیش از 100 سویه ویروسی عامل ایجاد سرماخوردگی هستند اما در آنفلوآنزا 3 نوع ویروس A، B و C دخالت دارند. محل عفونت در سرماخوردگی دستگاه تنفسی فوقانی است اما در آنفلوآنزا کل دستگاه تنفسی درگیر می‌شود. شروع علائم سرماخوردگی تدریجی بوده و طی یک تا 3 روز بروز می‌کند اما علائم آنفلوآنزا ناگهانی و طی چند ساعت خواهد بود. تب و لرز در سرماخوردگی گاهگاهی و خفیف است اما در آنفلوآنزا به صورت مشخص تب بالاتر از 38 درجه سانتی‌گراد است که 2 تا 4 روز به طول می‌انجامد. سردرد در سرماخوردگی مداوم و معمولا خفیف است اما آنفلوآنزا سردردهای شدید به دنبال دارد.
سرماخوردگی با درد عمومی بدن خفیف یا بدون درد خواهد بود اما درد عمومی بدن در آنفلوآنزا اغلب شدید و در کل بدن خواهد بود. سرفه و خلط در سرماخوردگی خفیف تا متوسط و به صورت سرفه‌های تک تک خواهد بود اما در آنفلوآنزا سرفه و خلط شایع بوده و ممکن است شدید شود.
گلودرد در سرماخوردگی شایع بوده و معمولا خفیف است. در آنفلوآنزا نیز گلو درد گاهی ممکن است وجود داشته باشد. آبریزش و گرفتگی بینی در سرماخوردگی بسیار شایع بوده و با عطسه همراه است. اما در آنفلوآنزا گاهی ممکن است وجود داشته باشد. در سرماخوردگی خستگی یا وجود ندارد و یا بسیار خفیف است اما در آنفلوآنزا خستگی معمولا ممکن است شدید باشد و 2 تا 3 هفته به طول انجامد. در سرماخوردگی ضعف شدید هرگز وجود ندارد اما آنفلوآنزا با خستگی مداوم و معمولا در مراحل اولیه بیماری همراه خواهد بود.
سرماخوردگی در سراسر سال و بویژه در فصل زمستان بروز می‌کند اما بیشترین موارد آنفلوآنزا بین ماه‌های مهر تا اردیبهشت خواهد بود. درمان‌های آنتی بیوتیکی در سرماخوردگی و آنفلوآنزا کمک کننده نخواهند بود.سرماخوردگی و آنفلوآنزا از طریق ترشحات تنفسی (حلق و بینی) در طی سرفه و عطسه انتقال می‌یابند.
توصیه‌های بهداشتی
به منظور جلوگیری از انتشار سرماخوردگی و آنفلوآنزا رعایت بهداشت فردی و عمومی ضروری است. به این منظور شست‌وشوی مرتب دست و صورت با آب و صابون بویژه پس از برخورد با فرد بیمار لازم است. همچنین باید دهان و صورت هنگام عطسه و سرفه پوشانده شده و از تماس با دیگران هنگام بیماری اجتناب کرد. استراحت و نوشیدن مایعات گرم به میزان کافی در بهبود علایم این بیماری‌ها موثرند

موضوعات: پزشکی  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ق.ظ ]




عواقب سبک شمردن نماز
اما آن سه تاي ديگـــر که در روز قيــامت برايش پيش مي‌آيد
وقتي که از قبرش خــارج مي‌شود و به قيامت و محشــر قـدم مي‌گذارد؛ « اذا خرج من قبره فاولاهن ان يُوکل الله به ملکا يَسحَبه علي وجهه و الخلائق ينظرون اليه »، اولش اين است که خدا ملکي را موکل مي‌کند که او را بـه “رو مي‌برند” توجــه مي‌کنيد نماز خوان است مردم هم نگاه مي‌کنند؛ غيـــر عـادي مي‌برند.
« و الثانية يُحاسب حسابا شديدا »، دومي اش هم اين است که در مقـــــــام حساب، حساب شديدي از او مي‌کشند.
« و الثالثة لاينظرالله اليه و لا يُزکيه و له عذاب اليم »، و از همه اينها بــالاتر، خدا به او نظـر نمي‌کند و او را تزکيــه نمي‌کند و عذاب اليـم هم برايش هست. اين‌ها براي کســي است که تهاون بصلاته.”

برچسب ها : عواقب سبک شمردن نماز

موضوع : عواقب سبک شمردن نماز ,
آرشیو نظرات
عواقب سبک شمردن نماز
اما سه تــاي ديگر که در قبر و بــرزخ به او مي‌رسد اين است که:
1-« فاولاهن يوکل الله به مَلکا يزعجه في قبره »، حالا ما فکر مي‌کنيم اين سستي‌ها که در استخفاف به نمــاز داشته ايم زياد مهــم نبوده، آخرش اين است که خـدا مي‌بخشد؛ زياد مهـم نبوده؛ خيلي چيز مهمي بوده، حالا اين قسمتي از بيانات است که در اينجا وارد شده دقت کنيد. اولش اين است که خــدا مَلَکي را موکل مي‌کند که در قبرش به او عذاب مي‌کند در بـــرزخ.
2- « و الثانية يضيق عليه قبره » ، و دومين چيز که خدا براي او پيش مي‌آورد اين است که عــالم قبرش براي او تنگ مي‌شود؛ اين را ديگر نمي‌فهميم که چگونه تنــگ مي‌شود.
3- « الثالثة تکون الظلمة في قبره »، و سومي اش اين است که عالــم قبرش براي او ظلمــاني مي‌شود.
« و اما اللواتي تصيبه يوم القيامة »،

برچسب ها : عواقب سبک شمردن نماز

موضوع : عواقب سبک شمردن نماز ,
آرشیو نظرات
عواقب سبک شمردن نماز
و اما آن سه تا که در وقت مرگش به او مي‌رسد:
1-« فاولاهن انه يموت ذليلا »، اولش اين است که مرگش به صورت خفت‌بــار مي‌شود.
2- « والثانية يموت جائعا »، گـرسنه مي‌شود موقــع مرگ، اين گرسنگي يک گرسنگي بسيــــار اسرار آميز است که غيــرظاهري و دنيوي است و انسانها از آن وقتي که از اينجا به بــرزخ منتقل مي‌شوند و از اول انتقــال به برزخ اين گرسنگي و تشنگي شــروع مي‌شود و بعدش هم در قيــامت مخصوصا هست، اين يک چيزي غيــر از گرسنگي دنياست.
« و الثالثة لاينظرالله اليه و لا يُزکيه و له عذاب اليم »، و از همه اينها بــالاتر، خدا به او نظـر نمي‌کند و او را تزکيــه نمي‌کند و عذاب اليـم هم برايش هست. اين‌ها براي کســي است که تهاون بصلاته.”
3- « والثالثة يموت عطشانا »، سومي هم اين است که در حال تشنــگي است فلو سقي من انهار الدنيا لم يرو عطشه.
« و اما اللواتي تصيبه في قبره »،

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ق.ظ ]




اثرات معنوي نماز بر روح و روان انسان

نماز هر كسى تابع ميزان معرفت و شناخت اوست و چون معرفت و ايمان افراد با هم متفاوت است، نمازهاى آنها و آثار آن نمازها نيز مختلف است. ولى به هر حال هيچ نمازى بدون اثر نمى باشد هر چند ميزان آن آثار كاملا متفاوت است. انسان با ايمان بايد بكوشد با تمرين و تصميم و اراده قوى به نمازش عمق و شور و حال ببخشد و با مطالعه كتاب هائى كه در اين موردنوشته شده و اسرار و نكات ظريف نماز را بيان كرده اند و نيز مطالعه شرح حال بزرگانى كه به نماز عشق مى ورزيده اند و نماز آنها نمونه اى از معراج مؤمن بوده به تدريج و كم كم بر حضور و توجه در نمازش بيفزايد و شور و نشاط خود را در حال نماز بيشتر نمايد.

بايد دانست كه همين نمازهاى بى روح و دست و پا شكسته ما نيز خالى از آثار مختلف تربيتى و روانى و اجتماعى نمى باشد و اگر انسان همين نماز بى روح را هم ترك مى كرد، ميزان جرم و خطا و معصيت او بيشتر مى شد. چون اثر عمده نماز كه همان نهى از فحشا و زشتى و گناهان است، حتى در اين گونه نمازها نيز ظاهر و آشكار مى گردد.
در روايت آمده است جوانى از انصار نماز خود را به جماعت با پيامبر- صلى الله عليه و آله- مى خواند ولى گاهى مرتكب خطا و گناه نيز مى شد. اين جريان را به پيامبر گفتند. حضرت فرمود: بالاخره اين نماز روزى باعث بيدارى و دورى او از گناه مى گردد. طولى نكشيد كه آن جوان متنبه و بيدار شد و دست از اعمال بد و زشت خود برداشت و در صراط مستقيم بندگى قدم گذاشت.

انسان مومن بايد به هر طريق با خداى خود مرتبط و پيوسته باشد و رابطه اش را با خداى خود هر چه قدر هم كه ضعيف و كم رنگ باشد، قطع ننمايد و همين ارتباط ضعيف را روز به روز تقويت نمايد تا به تدريچ به درجات عالى قرب و معرفت خداى متعال برسد:

گرت هواست كه معشوق نگسلد پيوند نگاه دار سر رشته تا نگه دارد

گفتنى است بخشى از عبارت هاى نماز اعلان نياز به درگاه خداوند است اما بخش عمده آن ستايش و سپاس و تعظيم و خاكسارى به درگاه خداوند است كه نماد پرستش و بندگى به درگاه پروردگار است. علاوه بر اين كه نيازمندان با اعلان نياز به درگاه بى نياز مطلق و ديدن لطف و رحمت از سوى او حس پرستش و بندگى در آنان بيش از پيش زنده و شكوفا مى شود. براى توضيح بيشتر به مطالب زير توجه كنيد:
قرآن شريف وقتى درباره انگيزه خلقت انسان سخن به ميان مى آورد، بحث عبادت را مطرح مى سازد «و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون و من جن و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادتم كنند»(1)

نماز مهمترين و با شكوه ترين جلوه عبادت محسوب مى شود تا حدى كه هيچ عبادتى براى تقرب و نزديكى عبد به مولا به پايه نماز نمى رسد. امام على (ع) در اين خصوص مى فرمايند: «الصلوه قربان كلى تقى نماز وسيله نزديك شدن هر پارسايى به خداست»(2)

قرآن كريم وقتى درباره حكمت همين نماز سخن مى گويد، علت تشريع آن را ذكر و ياد خدا مى داند «و اقم الصلوه لذكرى نماز را براى اين كه ياد مرا زنده كنيد به پا داريد»(3)

و در مواردى ديگر، دليل عبادت را تشكر از خداوند معرفى مى كند «يا ايها الناس اعبدوا ربكم الذى خلقكم والذين من قبلكم اى مردم پروردگار خود را پرستش كنيد آن كس كه شما و كسانى را كه پيش از شما بودند آفريد»(4)

از طرف ديگر نماز تنها به امت پيامبر (ص) ما اختصاص ندارد بلكه اين عهد و پيمان الهى با همه مردم و در همه دوره هاست كه تنها خدا شايسته عبادت و پرستش است. قرآن شريف جريان نماز و محراب عبادت پيامبران گذشته و حضرت مريم مادر عيسى مسيح (ع) را در طى آياتى مطرح كرده كه اهميت نماز را در اديان الهى بيان مى نمايد.

مضامين بالاى سوره حمد گوياى اين حقيقت است كه توحيد و يگانه پرستى، والاترين هدفى است كه براى انسان ترسيم شده است و يگانه راه رسيدن به اين هدف- به حقيقت- عبادت و بندگى است و نماز برترين تجلى و ظهور عبادت شمرده مى شود.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:26:00 ق.ظ ]




سيماي نماز گزار:

نمازگزار در هر شبانه روز چند بار از آفريدگارش مي خواهد كه او را به راه راست و درست بدارد، راهي كه همه پيامبران و ديگر بندگان شايسته اش بر آن بوده‌اند. و از گمراهي كه راه بدكاران است دوري مي‌جويد. آري نمازگزاري كه به راستي و درستي نماز مي‌خواند،

هيچگاه دروغ نمي‌گويد

دزدي نمي‌كند

دشنام نمي‌دهد

خودبين و گردنكش نيست

به دنبال هرزگي نمي‌رود

با بدان همنشين نمي‌شود

در راه به دست آوردن دانش و بينش است

در انديشه پيشرفت خويش است و

دور از مردم بد انديش است

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:06:00 ق.ظ ]




نمازگزار سه خصلت دارد:
ا
نمازگزار سه خصلت دارد:
خصلت اول: وقتى نمازگزار به نماز ايستاد فرشتگان از آن جا تا دورنماى آسمان او را در بر مى‏گيرند و او در ميان صفوف فرشتگان مى‏باشد . اين چه نمازى است كه همه فرشتگان مامور حفظ انسان‏اند؟ از چه چيز؟ از وسوسه‏ها، تا شيطان و وهم از هيچ راهى حواس نمازگزار را به خود متوجه نكنند، چون شيطان در كمين است .
يك وقت مى‏گوييم فلان نماز صحيح است، همان نمازى كه وقتى تمام شد صورتش سياه است و به نمازگزار مى‏گويد: تو مرا ضايع كردى خدا تو را ضايع كند . و يك وقت هم صورتش سفيد است و روشن و مى‏گويد: تو مرا حفظ كردى خدا تو را حفظ كند . اگر نمازگزار به حضور خداى سبحان براى نماز ايستاد همه اطراف او را فرشتگان فرا مى‏گيرند كه مبادا شيطان گزندى به او برساند، چون شيطان در كمين نماز، و روزه است، و نشانى او كمين كارهاى خير است، در كنار كار خير مى‏نشيند و وسوسه مى‏كند . خودش گفت: «لاقعدن لهم صراطك المستقيم‏» . (۱) من در كمين راه راست مى‏نشينم، كمين مى‏گيرم و نمى‏گذارم اينها بگذرند . هر جا كه مركز فساد و گناه است در تيول شيطان است . شيطان در نماز وسوسه مى‏كند، يك وقت انسان متوجه مى‏شود كه نمازش تمام شده است و مى‏گويد السلام عليكم و رحمة الله و بركاته .
يكى از عرفاى بزرگ سخنى دارد كه در كتاب اسرارالصلوة امام خمينى هم آمده است . آن عارف بزرگوار اسلامى مى‏گويد: كسى كه در نماز حواسش پيش غير خدا و پيش زندگى است او چگونه به خود اجازه مى‏دهد كه در پايان نماز بگويد السلام عليكم و رحمة الله، من شرمنده‏ام . سرش آن است كه نمازگزار با خدا مشغول مناجات است: المصلى يناجى ربه . پس با مردم نيست ، در جمع ديگران نيست، وقتى نمازش تمام شد و مناجاتش با خداى سبحان به پايان رسيد، از حضور خدا برمى‏گردد و در بين مردم قرار مى‏گيرد، و چون اولين بار است كه وارد جمع ديگران مى‏شود، مى‏گويد السلام عليكم . افرادى كه در مجمع و مجلسى در كنار يكديگر
نشسته‏اند هيچ كدام به يكديگر سلام نمى‏كنند، زيرا در حضور يكديگرند; كسى كه در آن جمع نيست و از جاى ديگر وارد مى‏شود سلام مى‏كند . سلام آخر نماز نه دعاست و نه ذكر است‏بلكه تحيت است . لذا اگر كسى در وسط نماز عمدا بگويد السلام عليكم نمازش باطل است; و اگر اشتباها گفت، دو سجده سهو دارد . سلام آخر نماز كلام آدمى است كه به عنوان تحيت و درود است; چون نمازگزار با خدايش مناجات مى‏كند و در بين مردم نيست، وقتى كه نمازش تمام شد و از مناجات خدا برگشت و زمينى شد و به جمع مردم پيوست‏به مردم سلام مى‏كند . لذا گفتند در نماز جماعت هنگام گفتن «السلام عليكم‏» امام به كدام قسمت نگاه كند و مامومين به كدام قسمت نگاه كنند . آن بزرگ عارف مى‏گويد: من در تعجبم كسى كه حواسش پيش زندگى است، او اصلا با خدا مناجات نكرده و از مردم جدا نشده است، چگونه به خود اجازه مى‏دهد كه بگويد السلام عليكم .
اميرالمؤمنين - سلام الله عليه - فرمود: «سلوني قبل ان تفقدوني فانى بطرق السماء اعلم مني بطرق الارض‏» . (۲) هرچه مى‏خواهيد از من بپرسيد، من راه‏هاى آسمان را بهتر از راه‏هاى زمين مى‏دانم، اسرار غيبى را بهتر از احكام عالم شهادت مى‏دانم . كسى برخاست و عرض كرد: يا على، از آن جا كه شما ايستاده‏ايد تا عرش خداوند چقدر راه است . حضرت فرمودند: سؤالت چنان باشد كه مطلبى ياد بگيرى، غرضت تعنت نباشد; و اما اين كه سؤال كردى از اين جا كه من ايستاده‏ام تا عرش خدا چقدر فاصله است: «من موضع قدمي الى العرش ان يقول قائل مخلصا لااله الا الله‏» . اگر گوينده‏اى با اخلاص اين كلمه طيبه را بگويد تا به عرش خدا راه دارد . ضمير طاهر مؤمن عرش و فرش را طى مى‏كند چون: قلب المؤمن عرش الرحمن است . (۳)
از امام صادق - عليه السلام - نقل شده است كه: «من قال لا اله الا الله مخلصا دخل الجنة و اخلاصه ان تحجزه لا اله الا الله عما حرم الله عزوجل‏» . (4) اخلاص اين كلمه آن است كه اين كلمه انسان را حاجز و حايل باشد و نگذارد انسان گناه كند، اين كلمه بين انسان و گناه ديوار محكم باشد . معناى اخلاص اين است . بنابراين همه فرشتگان با نمازگزاران هستند تا نمازگزار نمازش را به پايان برساند .
خصلت دوم: خيرات از چهره‏هاى آسمان مرتب بر سر نمازگزار فرود مى‏آيد تا نمازش را به پايان برساند .
خير چيست، و ما چه چيزى را خير مى‏دانيم؟ بعضى از عمرها بابركت است: داشتن رفيق خوب، استاد خوب، شاگرد خوب، فرزند صالح، اخلاص، جزء خيراتى است كه وسيله است تا انسان را به آن خير نهايى برساند .
خصلت‏سوم: خداى سبحان فرشته‏اى را وكيل كرد كه به نمازگزار بگويد: تو اگر بدانى با چه كسى مناجات مى‏كنى هرگز دست از نماز برنمى‏دارى . لذا از معصوم - عليه السلام - در مناجات آمده است: «واذقنى حلاوة ذكرك; شيرينى يادت را به من بچشان .» ما چون نچشيديم نماز براى ما يك عادت است .
پس اگر خداوند در قرآن ملائكه را مكرم مى‏داند و مى‏فرمايد «بل عباد مكرمون‏» ، (۵) و در روايات فرمود نمازگزاران در بهشت مكرم‏اند، براى آن است كه نمازگزار خوى فرشتگى پيدا كرده است، هرچه فرشتگان دارند او دارد . خدا فرشته را به اوصافى معرفى مى‏كند، سپس به ما مى‏فرمايد آن اوصاف را شما هم تحصيل كنيد . در سوره انبياء فرمود: فرشتگان كسانى‏اند كه: «لايسبقونه بالقول و هم بامره يعملون‏» . (۶) فرشتگان هرگز جلو نمى‏افتند و تابع امر خدا هستند، سعى مى‏كنند برابر دستور خدا كار انجام دهند . آن گاه در سوره حجرات به مؤمنين مى‏فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا لاتقدموا بين يدى الله و رسوله‏» . (۷) مؤمنين! شما جلو نيفتيد، تابع دستور حق باشيد، يعنى همانند فرشته باشيد، فرشتگان تابع‏اند، شما هم تابع باشيد تا خوى فرشتگى در شما ايجاد شود، خود فرشته بشويد .
در ذيل آيه كريمه: «الحمد لله فاطر السموات والارض جاعل الملائكة رسلا اولى اجنحة مثنى و ثلاث يزيد فى الخلق ما يشاء ان الله على كل شى‏ء قدير» . (۸) آمده است كه جعفر طيار - سلام الله عليه - وقتى دو دستش را در راه خدا داد، خداى سبحان به او دو بال مرحمت كرد كه يطير بهما مع الملائكة فى الجنة . (۹) جعفرطيار با فرشتگان در بهشت است . اين محشور شدن با ملائكه است . هيچ لذتى بالاتر از اين نيست . اين گونه پاداش‏هاى غيبى به عنوان ظهور راز عبادت و اطاعت، به عنوان بروز روح عبادت‏اند كه انسان با فرشتگان محشور باشد . (۱

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:05:00 ق.ظ ]




فلسفه نماز

فلسفه نماز

فلسفه نماز، حضور در پیشگاه خداوند و اظهار بندگى و عبودیت و اقرار به یكتایی پروردگار و جاودانگى او است كه نتیجه‌اش اصلاح و سعادت انسان و به كمال رسیدنش می‌باشد. «انسان در حال نماز در محضر خدا و به یاد خداست و همین حالت او را از معاصى بازداشته و از همه تباهى‌ها و تاریكى‌ها او را مانع مى‌شود.»(۱)

پی‌نوشت‌ها:
1 - میزان الحكمه، ج5، ص376.

برچسب ها : فلسفه نماز

موضوع : اهمیت و فضیلت نماز ,
آرشیو نظرات
آخرین سفارش رسول خدا (ص)
ارسال شده در شنبه ۱۳۹۲/۰۷/۲۰ ساعت 13:58 توسط صدیقه

امام صادق (ع):علیک بالصلاة ! فان اخر مااوصی به رسول الله و حث علیه الصلاة

بر تو باد به نماز! زیرا آخرین چیزی که رسول خدا (ص) به آن سفارش نمود(و انسان) را بر انجام آن تاکید نمود، نماز بود.

( بحار الانور، ج ,84 ص 236 )

برچسب ها : نماز

موضوع : اهمیت و فضیلت نماز , جایگاه نماز ,
آرشیو نظرات
اهمیت نماز اول وقت

نماز یکی از فریضه‌های مهم و اصلی اسلام است که به عنوان دومین رکن اسلام قرار گرفته است و پلی ارتباطی بین خدا و بنده‌اش است. در نماز، بنده دلش را برای راز و نیاز با خدایش باز می‌کند و شروع به حرف زدن، ستایش کردن و درخواست از خداوند می‌کند و نهایت بندگی‌اش را برای خداوند به منحصه‌ی ظهور می‌گذارد. در این بین نماز می‌تواند پل ارتباطی قویتری باشد وتمام ثوابش را در بر داشته باشد، به شرطی که بر طبق قرآن و سنت صحیح و در اول وقت بر‌‌گذار شود. و انجام آن از طرف نماز‌گذار به تأخیر انداخته نشود. ما نیز در اینجا به دلیل اهمیت موضوع و عادت کردن مردم به تأخیر انداختن نمازها، اشاره‌ای گذرا و قابل فهم بر این مسئله می‌کنیم تا توانسته باشیم تا حدودی در تبیین بحث خواندن نماز در اول وقت آن، انذار و تبشیری کرده باشیم. خداوند در قرآن می‌فرماید:
إن الصلاة کانت علی المؤمنین کتابا موقوتا(نساء/۱۰۳).
‹ بی‌گمان نماز بر مؤمنان فرض و دارای اوقات معلوم و معین است›.
از ابن مسعود رضی الله عنه روایت است که: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود:( أفضل الأعمال، الصلاة فی اول وقتها )(ترمذی و حاکم آن را روایت کرده‌اند، و این حدیث صحیح است).
‹ بهترین اعمال، نماز اول وقت است›.
این حدیث بر افضلیت نماز خواندن در اول وقتش دلالت می‌کند، یعنی در تمام وقت نماز، می‌توان آن را خواند. ولی در اول وقت آن بهتر و افضلتر است.

موضوع : اهمیت و فضیلت نماز ,

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:01:00 ق.ظ ]




به فكر نمازت باش، مثل شارژ موبایلت!

با صدای اذان بلند شو، مثل صدای موبایلت!

از انگشتانت برای اذكار استفاده كن، مثل صفحه کلید موبایلت!

قرآن را هم همیشه بخوان، مثل پیام‌های موبایلت و …

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 09:59:00 ق.ظ ]





ارزش و اهمیت نماز در زندگی و رستگاری انسان

بسم الله الرحمن الرحیم

نماز در دین اسلام والاترین فریضه بعد از ولایت می باشد و از ارزش زیادی بر خوردار است در این مقاله سعی شده است ارزش و اهمیت و نقش نماز در سعادت و رستگاری به اختصار بیان شود تا با آگاهی و بصیرت بیشتر به این عبادت بپردازیم و از انجام این فریضه الهی محروم نمانیم .
نماز

نماز فریضه ای است در تمام ادیان و جود داشته است . در دین اسلام نماز به صورت نماز های یومیه ، مستحبی و دیگر نماز ها می باشد. در ادیان دیگر ، برای مثال در دین مسیحت ، حضرت عیسی در گهواره می فرماید :«خدایم مرا به نماز و زکات سفارش کرده است.» و در دین حضرت ابراهیم خلیل الله ، «حضرت ابراهیم همسر و کودک خویش را در بیابان داغ مکه ، آن هنگام که هیچ آب و گیاهی نداشت ، برای به پا داشتن نماز مسکن داد.»
در اسلام والاترین فریضه بعد از ولایت که مسلمین بایدآن را ادا کنند ، نماز است به گونه ای که دیگر اعمال انسان از جمله ، نیکی به دیگران ، صدقه و … با شرط قبولی نماز مورد قبول حق تعالی قرار می گیرد. حجت الاسلام قرآئتی در کتاب تمثیلات خود نماز را به گواهینامه رانندگی تشبیه می کند ، گواهینامه ای که مجوز رانندگی در بزرگراه سعادت است و اگر این گواهینامه را نداشته باشیم دیگر کارت ها برایمان کاری نمی کند باتوجه به اهمیت و ارزش این فریضه ی اللهی نباید از آن غافل باشیم و سعی کنیم هر چه بهتر و زیبا تر این عبادت را انجام دهیم.
ستون دین

هر بنایی با ستون هایش پا بر جاست و بنای بدون پایه و ستون دمی بیش نمی پاید.پس در ساختمان پایه ها (ستون ها) نقش اساسی را به دوش می کشند به صورتی که عدم وجود آن ها باعث فرو پاشی بنا می شود. پیامبر اکرم (ص) می فرماید : الصلوه عماد دینکم . نماز پایه و ستون دین شماست.
امام علی (ع) می فرماید:اوصیکم بالصلاة و حفظها، فانها خیر العمل و هی عمود دینکم.شما را به نماز و مراقبت از آن سفارش می کنم چونکه نماز برترین عمل و ستون دین شماست .
با احادیث آمده از ائمه اطهار (ع) متوجه می شویم که نماز هم ، نقش ستون را در بنای اسلام ایفا می کند و بدون آن اسلام نمی تواند پایدار بماند و این هم مورد دیگری است که اهمیت نماز را در دین اسلام را بیان می کند
نماز ، شرط قبولی اعمال دیگر

با اینکه در مطالب پیشین به نقش نماز در قبولی اعمال دیگر اشاره شد اما لازم به توضیح بیشتر می باشد.
امام صادق (ع) می فرماید :اول ما یحاسب به العبد الصلاة، فان قبلت قبل سائر عمله، و اذا ردت رد علیه سائر عمله . نخستین چیزی که از بنده حسابرسی می شود نماز است، پس اگر نماز پذیرفته شد اعمال دیگرش نیز پذیرفته می شود، چنانچه نمازش رد شود بقیه اعمال او هم قبول نخواهد شد.
سخن ائمه اطهار مهری است که حجت راتمام می کند برای کسانی که اعمال دیگر را برای توجیه بی نمازیشان مطرح می کنند و در انجام فریضه نماز عذر نا به جا می آورند.
و به ما هم نشان می دهد که نماز تا حدی والاست که حتی اعمال دیگر هم بدان وابسته است . پس وای بر بی نمازان و وای بر آنان که در نماز سست هستند
نماز ، آثار و برکات در زندگی

در موارد پیش تر به نقش و اهمیت نماز پر داختیم. و حال می خواهیم در باره ی آثار و برکات نماز بحث کنیم ، برکاتی که مانند نور به زندگی روشنایی می بخشد ، گره ها را می گشاید ، دل ها را مسسرور می کند ، اکسیری از پاکی بر سیاهی می ریزد ، انسان را یاری می نماید ، مونس تنهایی ها می شود و در سخت ترین مواقع و در بزرگترین زمین خوردن ها دست بر شانه انسان می نهد و او را از زمین بلند می کند .
اکنون برخی از این آثار و برکات را فرا می گیریم :
• نورانی شدن دل به وسیله نماز
• جدایی از بدی ها و سختی ها
• قبولی اعمال دیگر
• ریزش گناهان
• رفع غم واندوه
• و …
نماز باز دارنده از گناهان و رسیدن به رستگاری

انسان در همه لحظات عمر حتی تا دم مرگ هم ممکن است دچار لغزرش شود و خود را در گناه آلوده کند ، نماز یکی از راه هایی است که انسان را از ارتکاب به گناه باز می دارد. و به راه راست هدایت می کند.
پس نماز ، راه گشا و کلید دری است که به سوی سعادت و رستگاری باز می شود.
روایت است که جوانی از یاران در نماز جماعت با پیامبر گرامی اسلام (ص) شرکت می کرد ولی کار های زشت نیز مرتکب می شد ، به آن حضرت خبر دادند ، حضرت فرمود :«بالاخره نمازش ، روزی او را نجات خواهد داد و از کار های زشت بازش می دارد.»
مدتی نگذشت که جوان توبه کرد.
نماز ، کار نامه قبولی

جهان هستی مدرسه ای است که دانش آموزان آن انسان ها و تکالیف آن ها همان واجبات هستند که باید انسان ها آن ها را انجام دهند . دانش آموزی که وارد مدرسه می شود تکالیفی بر او محول می شود که باید آن را انجام دهند . انسان با قدم نهادن در جهان هستی تکالیف و اعمالی که مجموع آنها دین است. و توسط پیامبران به مردم ابلاغ می شود و آ دمیان موظف اند در انجام آنها بکوشند .حال اگر انسان ها تکالیف خود را در این مدرسه انجام دهند مسلما کارنامه قبولی به دست می گیرد و خشنود می شود و اما وای بر دانش آموزانی که این مدرسه را محل سرگرمی می پندارند و وقت خود را در آن به بطالت می گذرانند و در آخرنیز مردود می شوند.
نمار ، شکر ناچیز

خداوند انسان را آفرید و به او حیات بخشید ، اورا اشرف مخلوقات قرار داد ، به او قدرت تفکر عطا نمود تا از دیگر موجودات برتر باشد ، به او فطرت زیبا بخشید، جسم سالم به او داد تا بتواند راحت زندگی کند وانواع نعمت ها را بر او گستراند .
آیا خداوندی که این همه نعمت که هر یک برتری انسان را بر دیگرموجودات به تصویر می کشد و خدایی که مهربانتر هر کس برای انسان است و نسبت به بندگان مهربان است آیا جای شکر ندارد؟ آیا دور از انصاف نیست که شکر خدایی را این نعمت و مهربانی به ما آدمیان عطا کرده است به جا نیاوریم؟
کوچکترین و حداقل ترین شکر گزاری همین نماز خواندن است. ما با نماز خواندنمان از خداوند غنی سپاس گزاری می کنیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:59:00 ق.ظ ]




اهمیت نماز اول وقت
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > کلیات > معارف

________________________________________
• شفاعت رسول الله در قیامت
• نماز امیرالمومنین در معرکه صفین
• اولین سوال در حسابرسی از بنده
• آخرین کلمات امام صادق علیه السلام در آستانه شهادت

شفاعت رسول الله در قیامت
یکی از مهم‌ترین دستوراتی که در اسلام سفارش زیادی به آن شده نماز است. در اهمیت نماز و اینکه ستون دین معرفی شده سخن‌های بسیار گفته‌اند، اما در اینجا تنها در مورد اهمیت نماز اول وقت سخن می‌گوییم. سبک شمردن نماز، شکل‌های مختلفی دارد که یکی از مهمترین آنها، تأًخیر در خواندن آن است.
دراین مورد روایات زیادی از معصومین وارد شده است که به چند مورد از آنها اشاره می‌شود:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«از من نیست کسی که نماز را سبک بشمارد. به خدا قسم هر کس نماز واجبش را از اول وقت، به تأخیر بیندازد، در حوض کوثر نزد من نخواهد آمد و شفاعت من در روز قیامت نصیب او نمی‌گردد.»

شیطان از انسانی که نمازهای پنج‌گانه را در اول وقت بخواند، می‌ترسد اما نسبت به هر کس که نمازهای خود را به تاخیر بیفکند جرأت پیدا می‌کند و او را به ارتکاب گناهان بزرگ وادار می‌نماید.

نماز امیرالمومنین در معرکه صفین
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ صفین در حال جنگ، گاه‌به‌گاه به خورشید نگاه می‌کرد. ابن عباس دلیل این کار را پرسید. امام فرمود:«می‌خواهم بدانم کی ظهر می‌شود تا نماز بخوانیم.»
ابن عباس گفت:«مگر حالا وقت نماز است؟ ما در حال جنگیم!»
امام فرمود:«ما برای نماز می‌جنگیم!»

اولین سوال در حسابرسی از بنده
حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود:«اولین چیزی که از بنده حسابرسی می‌شود نماز است؛ اگر نمازش قبول شد، اعمال دیگرش قبول می‌شود.»

اگر نماز در وقت خودش به آسمان بالا رود، به صورتی درخشان به سوی صاحبش باز می‌گردد و می‌گوید:«مرا حفظ کردی، خدا تو را حفظ کند!» اما اگر در غیر وقت آن خوانده شود، به صورتی تاریک به سوی صاحبش باز می‌گردد و می‌گوید:«مرا تباه کردی. خدا تو را تباه گرداند!»

حضرت صادق علیه السلام فرمود:«شیعیان ما را در مواقع نماز امتحان کنید و ببینید رعایتشان در مورد خواندن نماز چگونه است.»

آخرین کلمات امام صادق علیه السلام در آستانه شهادت
ام حمیده پس از شهادت امام صادق علیه السلام می‌فرمود:
امام در موقع جان سپردن چشم‌های مبارک خود را باز کرد و فرمود«تمام اقوام مرا نزد من جمع کنید.» پس از اینکه همه به بالینش آمدند، نگاهی به آنها کرد و فرمود:«شفاعت ما اهل بیت به کسی که نماز را سبک بشمارد، نمی‌رسد.»
و روشن است که یکی از مصادیق سبک شمردن نماز، آن است که خواندن آن را از اول وقت به تأخیر افکنیم.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:58:00 ق.ظ ]





کسانی که نامشان در دیوان گناهکاران ثبت است!
________________________________________
علم و دانش ودیعه و سپرده خدا است در زمینش، و علماء و دانشمندان أمناء و درستکاران اویند بر آن علم، پس کسى که به علم خود عمل کند امانت و سپرده او را اداء نموده و پرداخته، و کسى که به علمش عمل نکرده (نامش) در دیوان و کتاب نادرستکاران نوشته مى‏شود.
________________________________________
ادعای ایمان و اسلام از یک سو و ندانم کاری و غفلت از سوی دیگر. به برخی مسائل در باب دین و دینداری آگاهی و معرفت داریم اما نسبت به بسیاری دیگر جاهل هستیم تا به حال به کدامیک از این اطلاعاتی که داشتیم بها داده و به طور رسمی و جدی کمر به عمل هر یک از آنها بستیم و عالم بی عمل نبوده و در مقابل برای کسب معرفت نسبت به آنچه نمی دانیم اقدام نموده‌ایم؟

عالم بی عمل
عالم بی عمل که می گویند مِثل زنبور بی عسل است پیدا کردنش مشکل نیست، من و شما می توانیم هریک به مثابه یک عالم بی عمل باشیم، حتماً نبایست که علامه و دانشمندی باشیم که به علم خود عمل نمی کند، کافیست کمترین اطلاعاتی را در یک زمینه داشته ولی خود را از به کار بستن آن محروم سازیم، آن وقت می شویم مصداق عالم بی عمل.

همگامی علم و عمل
روایات فراوانی داریم که تأکید به همراهی علم با عمل دارند که دانستن آنها خالی از لطف نیست.
امام صادق علیه السلام فرمود:علم با عمل همدوش است (نجات و رستگارى انسان به هر دو مربوط است) هر که بداند باید عمل کند و هر که عمل کند باید بداند، علم عمل را صدا زند اگر پاسخش گوید بماند و گر نه کوچ کند (مثلا کسى که میداند اطاعت خدا خوبست و لازم گویا همان دانستن او را بزبان حال صدا میزند و میگوید تو که میدانى اطاعت خدا خوبست اطاعت کن، اگر فرمان برد علمش ثابت و برجا ماند و گر نه با شک و شبهه و فراموشى از میان برود). (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى / ج‏1 / 55 )
علم با عمل است که بارور شده و به ثمر می نشیند. علما دو نوعند: عالمى که به علمش عمل مى‏کند، چنین کسى نجات پیدا مى‏کند. و عالمى که عمل به علم خود را ترک مى‏کند، چنین کسى هلاک مى‏شود. اهل جهنّم از بوى بد عالمى که علمش را ترک کند در اذیّت خواهند بود.پشیمان ترین و پر حسرت‏ترین اهل جهنّم کسى است که بنده‏اى را بسوى خدا دعوت کند و آن بنده قبول نماید و خدا را اطاعت کند و داخل بهشت شود، در حالى که دعوت‏کننده از دستور خداوند سرپیچى کند و بخاطر ترک علمش و دنباله روى از هوس و معصیتش نسبت به خداوند داخل آتش شود. (أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم/381)
امام صادق علیه السلام راجع به قول خداى عز و جل (تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند) فرمود: مراد به دانشمند کسى است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسى که چنین نباشد عالم نیست
پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) فرموده: علم و دانش ودیعه و سپرده خدا است در زمینش، و علماء و دانشمندان أمناء و درستکاران اویند بر آن علم، پس کسى که به علم خود عمل کند امانت و سپرده او را اداء نموده و پرداخته، و کسى که به علمش عمل نکرده (نامش) در دیوان و کتاب نادرستکاران نوشته مى‏شود. (بنادر البحار (ترجمه و شرح خلاصه کتاب العقل و العلم و الجهل) ترجمه‏فارسى166)
امام على علیه السّلام بر منبر فرمودند: اى مردم هر گاه علمى بدست آوردید به آن عمل کنید و رستگار شوید. عالمى که به علمش عمل نکند مانند جاهل است که سرگردان است و نمى‏داند چه بکند بلکه به این عالم که علمش را رها کرده و دنبال هوى مى‏رود حجت و برهان تمام است و او مى‏داند که کارهایش بر خلاف است و راه کج را تعقیب مى‏کند. او مانند جاهل سرگردان مى‏باشد و دنبال گمراهى مى‏رود، شما هرگز کج نروید که گمراه مى‏شوید و در شک و تردید قرار نگیرید که کافر مى‏شوید و خود را راضى نگه ندارید که در امور دین مسامحه خواهید کرد و زیان خواهید دید.
شما باید همیشه دنبال حق باشید و فقه بیاموزید و گول نخورید و فریب ندهید، بهترین شما آن کسى است که از خداوند اطاعت مى‏کند باید آسوده باشد و خوشحالى کند و هر کس نافرمانى دارد باید مأیوس و پشیمان باشد. (مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى /130 ) اما برای روشن شدن مقصود و منظور این روایات نیاز است بدانیم، عالم کیست و از چه جایگاهی برخوردار است.
عالم کیست؟
در روایات و احادیث می توان تعریف روشن و صریحی از عالم به دست آورد. امام صادق علیه السلام راجع به قول خداى عز و جل (تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند) فرمود: مراد به دانشمند کسى است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسى که چنین نباشد عالم نیست. (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى/ج‏1 )
مردم به طرف امام على علیه السّلام روى آوردند و گفتند: یا امیر المۆمنین ما را از فقیه اطلاع دهید، فرمود: آرى من اکنون فقیه واقعى را به شما معرفى مى‏کنم، فقیه کسى است که مردم را به گناه وادار نکند و از رحمت خداوند مأیوس نگرداند. فقیه باید جامعه مسلمین را از عواقب اعمال خودشان برحذر دارد و عذاب خداوند را به آنها گوش زد سازد، و قرآن را فراموش نکند و به چیزهاى دیگر روى نیاورد، در آن قرائتى که فکر و اندیشه نباشد خیرى نیست و در عبادتى که فقه نباشد فائده نخواهد بود و در عبادتى که تقوى نباشد اثرى و فائده‏اى نیست. (مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى/ 128) عالم حقیقی، عالمی است که در راه خدا قدم برداشته و سعی در فهم معارف الهی دارد معارفی که خود نیز کمر به عمل بدا نها بسته تا بدان واسطه به وصال خداوند متعال رسد.
علم با عمل است که بارور شده و به ثمر می نشیند. علما دو نوعند: عالمى که به علمش عمل مى‏کند، چنین کسى نجات پیدا مى‏کند. و عالمى که عمل به علم خود را ترک مى‏کند، چنین کسى هلاک مى‏شود. اهل جهنّم از بوى بد عالمى که علمش را ترک کند در اذیّت خواهند بود.پشیمان ترین و پر حسرت‏ترین اهل جهنّم کسى است که بنده‏اى را بسوى خدا دعوت کند و آن بنده قبول نماید و خدا را اطاعت کند و داخل بهشت شود، در حالى که دعوت‏کننده از دستور خداوند سرپیچى کند و بخاطر ترک علمش و دنباله روى از هوس و معصیتش نسبت به خداوند داخل آتش شود
جایگاه عالم
روایت در باب جایگاه عالم و دانشمندنیز بسیار است که آگاهی بدان موجب تمایل و رغبت آدمی به سوی کسب علم و دانش می گردد. اما در این میان باید توجه داشت که این علم باید با عمل همراه گردد. امام صادق «ع» از پدرانش، از پیامبر «ص»: آن کس از مردم بیشتر ارزش دارد که داراى علم بیشتر باشد، و هر که علمى کمتر دارد کم‏بهاتر است. (الحیاة / ترجمه احمد آرام ج‏2 ) امام علی (علیه السلام) : ارزش هر کس باندازه دانائى اوست.( الإرشاد للمفید / ترجمه ساعدى/290 )
پیامبر «صلی الله علیه و آله»: برترى عالم بر عابد، همچون برترى ماه بر دیگر ستارگان است در شب چهاردهم ماه. (الحیاة / ترجمه احمد آرام / ج‏2 )
از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل است که فرمود: دانشمند در میان مردم چون زنده در میان مردگان است، بدانید که هر چیزى براى طالب علم آمرزش مى‏طلبد، پس علم را طلب کنید، که سبب تقرّب شما به خدا گردد و طالب علم بر هر مسلمان لازم است. و فرمود: چون قیامت شود، مداد عالمان با خون شهیدان سنجیده مى‏شود، و بر خون شهدا مى‏چربد. و فرمود: هیچ عملى پس از اداى واجب بهتر از اصلاح امور مردم و انتشار اعمال و انجام کارهاى خیر نیست. (إرشاد القلوب / ترجمه سلگى / ج‏1)

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-09-14] [ 08:31:00 ق.ظ ]




چگونه حافظه مان را تقویت کنیم؟

چگونه حافظه مان را تقویت کنیم؟
________________________________________
یکی از برکات حفـــظ قرآن کریم، جوان ماندن نیروی عقــل است و جوان ماندن نیروی عقــل مستند به عواملی است که دانش بشری می تواند آن را کشف و از فرســودگی این نیرو در ایام پیری پیشــگیری نماید.
________________________________________
قابل توجه برای علاقمندان به حفظ قرآن، این که در احادیث اسلامی رهنمودهای ارزنده ای در ارتباط با پیشگیری از فرسودگی نیروی عقل و قدرت حافظه وجود دارد. هر چند به دلیل قطعی نبودن سند برخی از آنها بی نیاز از بررسی های فنی و علمی نیستند.
عوامل تقویت حافظه:
در یک نگاه کلی به احادیثی که در بارهء پیشگیری از ناتوان شدن نیروی حافظه و یا تقویت، شادابی و جوان ماندن نیروی عقل وارد شده است، می توان آنها را به چهار دسته تقسیم کرد:
دسته اول: احادیثی که برای پیشگیری از فرسودگی نیروی حافظه و یا تقویت آن، رعایت برخی از امور بهداشتی را توصیه کرده اند.
دسته دوم: روایاتی که تغذیهء درست و استفاده از برخی خوردنی ها و اجتناب از برخی دیگر را در جوان ماندن نیروی حافظه و قوای ادراکی مۆثر می دانند.
دسته سوم: رهنمودهایی که قوت و یا ضعف قوه ی حافظه را با مسایل روانی مرتبط می کنند و برخی اقدامات فرهنگی را در این زمینه سودمند می شمارند.
دسته چهارم: تأکید دارند که پیشگیری از ناتوانی نیروی حافظه و تقویت آن از طریق به کار گیری و ورزش دادن آن امکان پذیر است.
و اینک چکیده ای از رهنمودهای روایات اسلامی برای شادابی و جوان ماندن حافظه:
الف) رعایت بهداشت:
سلامتی و قــدرت قــوای ادراکی و نیروی حافــظه ارتباط مستقیم با سلامتی و شادابی جــسم دارد تا آن جا که در مَثَـل آمده: «عقل سالم در بدن سالم است».
از این رو اجتناب از همه ی عوامل بیماری زا و بهره گیری از اموری که موجب تقویت و نشاط جسم است مانند ورزش و تفریحات سالم، در جوان ماندن قدرت حافظه مۆثر است. اما در روایات اسلامی بر چند چیز تأکید شده است:
مسواک زدن، ناخن گرفــتن، روغن مالی پوست، خواب میان روز و حجامت، به استثــناء موضعی در پشت گردن که «نقره» نامیده می شود.
همچنین روایات اسلامی برای پیشگیری از فرسودگی ذهن و نیروی حافظه، اجتناب از کارهای ناشایست را توصیه کرده اند و نیز نگاه کردن به کسی که او را به دار کشیده اند و خواندن نوشته ی روی قبرها وبرخی کارهای دیگر را از عوامل فراموشی و کاهش نیروی حافظه شمرده اند
ب) تغذیه ی سالم:
غذای سالم و استفادهء درست از خوردنی ها و آشامیدنی ها نیز مانند رعایت امور بهداشتی برای پیشگیری از فرسودگی نیروی حافظه ضروری است، اما آن چه در این باره مورد توجه روایات است عبارت است از:
عسل، عدس، گوشت به ویژه گوشت نزدیک گردن، کرفس، کدو، بِه، خُرفه، اترج، باقلا، سرکه، انار همراه با پیه آن، مویز، حلوا، کُندر و سداب.
همچنین اجتــــناب از خوردن پنیر، سیب ترش، گشنــیز و پس خوردهء موش که در روایات اسلامی موجب کم شدن حافــظه و فراموشی است.
و مهمترین نکته ای که در پیشگیری از ضعف قوای ادراکی و حافظه از نظر تغذیه باید مورد توجه قرار گیرد عبارت است از اجتناب از پرخوری و عادت دادن خود به کم خوردن و روزه داری.
ج) تقویت روان:
اموری که موجب تقویت روانی انسان است نیز به جوان ماندن قدرت اندیشه و نیروی حافظه کمک می کند: یاد خدا و استعانت از او، قرائت قرآن به ویژه خواندن «آیة الکرسی»، رعایت ادب و مهربانی با افراد نادان، از عوامل تقویت نیروی عقل و حافظه شمرده شده است.
در برخی از روایات، خواندن این دعا بعد از هر نماز توصیه شده است:
«سُبــحَانَ مَن لا یَـعتَدی عَـلی اَهــلِ مَملَــکَتِـهِ ، سُــبحَانَ مَن لا یَـأخُــذُ اََهـلَ الأرضِ بِـاَلـوَانِ العَــذَابِ ، سُـبحَانَ الرَّۆُفِ الرَّحِیمِ ، اَللَّـــهُمَّ اجعَــل لی فی قَــلبی نُوراً وَ بَـصَـراً وَ فَـهماً وَ عِلماً اِنَّـکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ»
پاک است خدائی که به مردم کشورش ستم روا نمی دارد، پاک است آن که زمینیان را با عذابهای گوناگون نمی گیرد، پاک است آن که مهربانِ پُــرمهر، خدایا در دلم نور و بینش و فهم و دانش قرار ده که تو بر هر کاری توانائی. فلاح السائل: ص 304/ح 37
همچنین روایات اسلامی برای پیشگیری از فرسودگی ذهن و نیروی حافظه، اجتناب از کارهای ناشایست را توصیه کرده اند و نیز نگاه کردن به کسی که او را به دار کشیده اند و خواندن نوشته ی روی قبرها وبرخی کارهای دیگر را از عوامل فراموشی و کاهش نیروی حافظه شمرده اند.
د) ورزش حافظه:
ورزش، همان طور که می تواند قوای جسمانی انسان را تقویت کند، قادر است قوای روحی و ادراکی او را نیز توانمند و شاداب و با نشاط سازد. ورزش قوای ادراکی به کارگیری صحیح و منظم آن در تحصیل علم و کثرت اشتغالات علمی یکی از عوامل پیشگیری از فراموشی و تقویت اندیشه شناخته شده است، امام علی (علیه السلام) در این باره می فرمایند:
«مَن اَکــثَرَ مُــدارَسَهَ العِــلمِ لَم یَـنسَ مَا عَلِمَ وَاستَــفَادَ مَا لَم یَـعلَم»
آنکه بسیار به بحث و درس بپردازد، آنچه را فرا گرفته فراموش نکند و آنچه را ندانسته فرا گیرد. غررالحکم: ج 1/ ص 396 /ح 8916
استمداد از خداوند متعال:
اشاره کردم که از عوامل روانی تقویت حافظه، دعا و استمداد از خُداوند متعال است، امّا از آنجا که توفیق الهی اساسی ترین رمز موفقیت است و از سوی دیگر دعاهای ویژه ای در بارهء حفظ این کتاب آسمانی از پیشوایان اسلام نقل شده است، عنوان مستقلی به این موضوع اختصاص یافت که در آن تنها به ذکر دعاها اکتفا می گردد: دُعــایی است که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه وآله) آن را به حـضرت علی (علیه السلام) آموخته و مطـــابق برخی روایات، خود ایشان نیز می خوانده اند:
“¹"¹ اَللّـهُمَّ ارحَمنی بِتَــْرکِ مَعاصِیکَ اَبَـداً مَا اَبقَـیتَـنی وَارحَمنی مِن تَکَـلُّفِ مَا لا یَـعنینی، وَارزُقنی حُسْنَ المَنظَـرِفیما یُـرضِیکَ عَنّی، وَ اَلـزِم قَـلبی حِفــظَ کِتابِکَ کَما عَلَّـمتَنی وَارزُقنی أن أتلُوهُ عَلَی النَّحـوِ الَّـذی یُـرضِیکَ عَـنّی، اَللّـهُمَّ نَـوِّر بِکِتابِکَ بَصَری، وَاشرَح بِهِ صَدری، وَ فَــرِّح بِهِ قَلبی، وَاطلِق بِهِ لِسَانی، وَاستَـعـمِل بِهِ بَدَنی وَ قَـوِّنی عَلی ذلِکَ وَ أعِنّی عَلَیهِ أنَّهُ لا مُعینَ عَلَیهِ الا اَنتَ لا الهَ الا اَنتَ “؛"؛.
خدایا تا هنگامی که مرا زنده می داری با ترک معصیت هایت به من رحم کن و بر من رحمت آور تا در آنچه به کارم نمی آید به زحمت نیفتم و نیکو دیدن آنچه را از من خشنودت سازد، روزیم کن و همان گونه که کتاب خودت را به من آموختی حفظ آن را با قلبم مُلازم بدار و تلاوت آن را به گونه ای که از من خشنودت می سازد، روزیم فرما. خدایا دیده ام را با کتابت روشن ساز و سینه ام را با آن باز و گسترده کن و دلم را با آن شاد فرما و زبانم را با آن گشاده بدار و پیکرم را بدان عامل کن و مرا بر آن قـوی بدار و برآن یاری ده که بی گــمان جُـز تو هیـچ یاوری بر آن نیست، خـُــدایی جز تو نیست.
ابان بن تغلب از امام صادق (علیه السلام) روایت می کند که فرمود:
” َاللّـهُمَّ اِنّی أسألُکَ وَ لَمْ یَسْـألِ العِـبَادُ مِـثلَکَ، أسْـألُکَ بِـحَقِّ مُحَمَّدٍ نَـبِـیِّکَ وَ رَسُولِکَ وَ اِبْـرَاهِیمَ خَلیلِکَ وَ صَـفِـیِّکَ وَ مُوسی کَلیمِکَ وَ نَجِـیِّکَ وَ عِیسی کَلِمَـتِکَ وَ رُوحِــکَ، وَ اَسْـاَلُـکَ بِصُحُـفِ اِبـْرَاهِیمَ وَ تَوراةِ مُوسی وَ زَبـُورِ داوُدَ وَ اِنجِیلِ عِیسی وَ قُـرآنَ مُـحَـمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ بِکُلِّ وَحْیٍ اَو حَیـتَـهُ وَ قَـضَاءٍ اَمْـضَیتَـهُ وَحَقٍّ قَـضَیْـتَهُ وَ غِنًی اَغـنَیْـتَهُ وَ ضَالٍّ هَـدَیْـتَهُ وَسَائلٍ اَعـطَیْـتَهُ وَ اَسْـاَلُکَ بِاسْمِکَ اَّلذی وَضَـعْـتَهُ عَلَی اللَّـیْلِ فَأظْـلَمَ وَ بِاسْمِکَ الَّذی وَضَـعْـتَهُ عَلَی النَّهَارِ فَـاستَنَارَ وَ بِاسْمِـکَ الَّذی وَضَـعْـتَهُ عَلَی الارْضِ فَاسْـتَـقَـرَّت وَ دَعَمْتَ بِهِ السَّمَاوَاتِ فَاسْـتَـقَـلَّت وَ وَضَـعْـتَهُ عَلَی الْجِبَالِ فَـرَسَت وَ بِاسْـمِکَ الَّذی بَـثَـثْتَ بِهِ الاَرزَاقَ وَ اَسْـاَلُکَ بِاسْـمِکَ الَّذی تُـحْیی بِهِ الْـمَوتَی وَ اَسْـاَلُکَ بِـمَعـَاقِدِ الْـعِـزِّ مِنْ عَـرشِکَ وَ مُـنْـتَهیَ الرَّحْـمَةِ مِنْ کِتَابِکَ اَسْـاَلُکَ اَنْ تُـصَلِّیَ عَلَی مُـحَـمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَـرزُقَـنِی حَـفِظَ الْـقُرآنِ وَ اَصْـنَافِ الْـعِـلْمِ وَ اَنْ تُـثَـبِّـتَهَا فِی قَلْبِی وَ سَـمْعِی وَ بَصَرِی وَ اَنْ تُخَالِطَ بِـهَا لَحْـمِی وَ دَمِی وَ عِظَامِی وَ مُخِّی وَ تَسْـتَعْـمِلَ بِـهَا لَیْـلِی وَ نَهَارِی بِـرَحْـمَتِکَ وَ قُدرَتِکَ فَـاِنَّهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلا بِکَ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ. وَ اَسْـاَلُکَ بِاسْـمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ عِبَادکَ الَّذِینَ استَجَـبْتَ لَهُمْ وَ اَنبیاۆُکَ فَـغَـفَرتَ لَـهُمْ وَ رَحِـمْـتَهُمْ، وَ اَسْاَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ اَنـزَلْتَهُ فِی کُتُبِکَ وَ بِاسْـمِکَ الَّذِی اسْـتَـقَـرَّ بِهِ عَرْشُکَ وَ بِاسْـمِکَ الْـوَاحِدِ الاَحَـدِ الْـفَـرْدِ الْـوِتْرِ الْمُـتَعَالِ الَّذِی یَمْـلاُ الاَرْکَانَ کُلَّـهَا، اَلطَّاهِـرِ الطُّـهْرِ الْمُـبَارکِ الْمُـقَدَّسِ الْحَـیِّ الْـقَـیُّومِ، نُورِ السَّمَاوَاتِ وَ الارْضِ، اَلرَّحْمَنِ الرَّحِـیمِ، اَلْـکَبِـیرِ الْـمُتَعَالِ وَ کِتَابِکَ الْـمُنْـزَلِ بِالْــحَقِّ وَ کَلِـمَاتِکَ التَّــامَّاتِ وَ نُورِکَ التَّــامِّ وَ بِـعَـظِمَـتِکَ وَ اَرْکَانِکَ “
خدایا، من تو را می خواهم و بندگان از کسی چون تو نخواسته اند، از تو می خواهم به حقّ محمد، پیا مبر و فرستاده ات و ابراهیم، خلیل و برگزیده ات و موسی، همصحبت و همرازت و عیسی، کلمه و روحت و از تو می خواهم به حق صحف ابراهیم و تورات موسی و زبور داود و انجیل عیسی و قرآن محمد و هر وحی که فرو فرستادی و قضائی که امضایش کردی و حقی که حکم کردی و ثروتی که بخشیدی و گم گشته ای که رهش نمودی و گدائی که عطایش کردی و از تو می خواهم به حقّ اِسمَت که بر شب نهادی پس تاریک شد و به اِسمَت که بر روز نهادی پس روشن گشت و به اِسمَت که بر زمین نهادی پس استقرار گرفت و آسمانها را با آن بر پاداشتی پس فراز آمدند و بر کوهها نهادی پس استوار گشتند و به اِسمَت که با آن روزیها را پخش کردی و از تو می خواهم به حقّ اِسمَت که با آن مُردگان را زنده می کنی و از تو می خواهم به حقّ عناصر عزّت آفرین عَرشَت و منتهای رحمت کتابت و از تو می خواهم که بر مُحمّد و خاندانش درود فرستی و حفظ قرآن و انواع دانش را روزیَم کنی و آن را با گوشت و خون و استخوان و مغزم بیامیزی و شب و روزم را با آن به کارگیری به رحمت و قدرتت که هیچ جنبش و نیرویی جز به تو نیست، ای زنده و برپادارنده. و از تو می خواهم به اِسمَت که بندگانت تو را با آن خواندند و اجابتشان کردی و پیا مبرانت تو را خواندند و از آنان در گذشتی و رحمت آوردی و از تو می خواهم به هر اسمی که در کتابت نازل کردی و به اسم یگانهء یکتا، تنهای بی مانند و والا که همهء ارکان را پُر می کند. پاک و پاکیزه و مبارک، مُقدّس و زنده و بر پادارنده، نور آسمانها و زمین، رحمان و رحیم، بزرگ و والا و کتابت که به حق فرو فرستاده شده است و کلمه های تمام و نور کاملت و به عظمت و پایه های (عرشت).
مسواک زدن، ناخن گرفــتن، روغن مالی پوست، خواب میان روز و حجامت، به استثــناء موضعی در پشت گردن که «نقره» نامیده می شود
شیخ طوسی در مصباح المتهجد گفته است:
هر کس می خواهد قرآن را حفظ کند، پس شب جمعه چهار رکعت نماز بخواند و در رکعت اول: سوره های ” حمد “؛ و ” یس “؛ و در رکعت دوم: سورهای ” حمد “؛ و ” دخان “؛ و در رکعت سوم: سوره های ” حمد “؛ و ” سجده “؛ و در رکعت چهارم: سوره های ” حمد “؛ و ” ملک “؛ را بخواند و هنگامی که از تشهد فارغ شُد حَمد و ثنای خُدا کند و بر پیامبر (صلی الله و علیه وآله) درود فرستد و برای مۆمنین استغفار کند و بگوید:
” اَللّـهُـمَّ ارْحَـمْنِی بِـتَرکِ الْمَـعَاصِی اَبَداً مَا اَبْـقَـیْـتَنِی وَارْحَـمْنِی مِنْ اَنْ اَتَکَـلَّفَ مَا لا یَعنِـینِی وَارزُقْـنِی حُسنَ النَّـظَـرِ فیما یُـرضِیکَ عَنّی. اَللّـهُمَّ بَـدِیعَ السَّمَاوَاتِ وَالاَرْضِ ذا الجَــلالِ وَ الاِکرامِ وَالْـعِـزَّةِ الَّتِی لاتُرامُ. اَسْـاَلُکَ یَا اَللهُ یَا رَحْمَانُ بِـجَـلالِکَ وَ بِنورِ وَجْـهِکَ أنْ تُـلْـزِمَ قَـلْبِی حَـفِـظَ کِتَابِکَ کَمَا عَلَّـمْـتَـنِی وَارزُقْـنِی اَنْ اَتلُـوَهُ عَلَی النَّحْـوِ الَّـذِی یُـرْضِیکَ عَنِّی وَ اَسْـاَلُکَ اَنْ تُـنَوِّرَ بِکِتَابِکَ بَـصَـرِی وَ تُـطْلِقَ بِهِ لِسَانی وَ تُـفَـرِّجَ بِهِ قَلْـبِی وَ تَشْـرَحَ بِهِ صَـدْرِی وَ تَسْـتَـعْمِلَ بِهِ بَدَنی وَ تُـقَـوِّینَی عَلَی ذلِکَ وَ تُـعینَنِی عَلَیهِ فَـاِنَّهُ لا یُعـینُ عَلَی الْـخَـیْرِ غَـیرُکَ وَ لا یُـوَفِّــقُ لَهُ اِلا اَنْتَ “
خدایا: تا هنگامی که مرا زنده می داری با ترک معصیت هایت به من رحم کن و بر من رحمت آور تا آنچه به کارم نمی آید به عهده نگیرم و نیکو دیدن آنچه را از من خشنودت می سازد روزیم کن، خدایا: آفرینندهء آسمانها و زمین، دارای جلال و اکرام و عزّت ماندگار، از تو می خواهم ای خداوند، ای رحمان و به جلال و نور وجهت که حفظ کتابت را ملازم قلبم کنی، همان گونه که آن را به من آموختی و تلاوتــش را آن گونه که از من خشنودت می سازد روزیم کنی و از تو می خواهم که دیده ام را با کتابت روشن کنی و زبانم را با آن گشاده بداری و دلم را با آن بازکنی و سینه ام را با آن گسترده سازی و پیکرم را بدان عامل کنی و مرا بر آن قوی بداری و بر آن یاری دهی که کسی جز تو بر خیر و نیکی یاری نمی دهد و جز تو به آن موفقم نمی دارد.
آنچه آوردیم همهء روایات نیست و مشتاقان می توانند به کتابها و موسوعه های حدیثی مانند: کنز العمال، الترغیب و الترهیب و بحار الانوار مراجعه کنند.
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
________________________________________
منبع: کتاب «کلید حفظ قرآن»؛ نوشته محمدی ری شهری

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ق.ظ ]




کراماتی از شیخ حسنعلی نخودکی

 

خدمت به خلق
فرزند ایشان نقل می کند :پدرم ، در کلیه ساعات روز و شب، برای رفع حوائج حاجتمندان و درماندگان؛ آماده بودند.روزی عرضه داشتم: خوبست برای مراجعه مردم وقتی مقرر شود.پاسخ داد: پسرم، « لیس عند ربّنا صباح و لا مساء»: آن کس که برای رضای خدا، به خلق خدمت می کند، نباید که وقتی معین کند.پدرم در ابتدای شبها پس از انجام فریضه، به نگارش پاسخ نامه ها و انجام خواسته های مراجعان مشغول و سپس مدتی به مطالعه می پرداخت. از نیمه های شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذکر و نوافل و تعقیبات سرگرم بودند. پس از طلوع خورشید اندکی استراحت می‌کرد و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهیه و ساخت دارو برای بیماران می‌نشست و بالاخره عصرها برای تدریس به مدرسه میرفت و پس از آن نیز به پاسخگوئی و رفع نیازمندی محتاجان و گرفتاران مشغول بود و در تمام سال به تفاوت ایام و اختلاف احوال پس از طلوع آفتاب و یا ساعتی بعد از ظهر، استراحتی کوتاه می‌کرد.1

غرق در عبادت
یکی از خدام حرم مطهر علی بن موسی الرضا ( علیه السلام )، می‏گوید: یک شب برای بستن درب پشت بام حرم از پله‏ها بالا رفتم. مرحوم حاج شیخ حسنعلی را بالای بام و در کنار گنبد مشغول نماز و در حال رکوع دیدم. رکوعش طولانی شد. چند بار رفتم و برگشتم؛ ولی او همچنان در حال رکوع بود. طبق دستور سپس درب پشت بام را بستم و پایین آمدم و به خانه رفتم. آن شب برف سنگینی بارید. هنگام سحر به حرم برگشتم. نگران جناب شیخ بودم و با عجله از پله‏های بام بالا رفتم ، دیدم شیخ حسنعلی در همان رکوع آغاز شب است و پشت ایشان با سطح برف برابر است.

مستجاب الدعوه
آیت‌الله العظمی مرعشی‌نجفی در کتاب «المسلسلات فی الاجازات» می‌نویسد: “او در بین مردم به مستجاب‌الدعوه‌بودن شناخته شده بود و بسیاری از حاجت‌مندان و بیماران به او پناه‌ می‌بردند؛ پس او برای آنها دعا می‌کرد یا برای آنها دعاها و حرزهایی می‌نوشت و به این وسیله، گرفتاری آنها برطرف می‌شد و بیماران آنها شفا می‌یافتند و با این وجود، در کمال تواضع و فروتنی بود و هیچ ادعایی نداشت و نمونه بارز زاهدانی بود که تنها به خدا توجه دارند و از امور دنیوی دور هستند.2
نمازهایت را اول وقت بخوان، چهل روز دیگر کارت درست می‌شود
محل دفن خود را می‌دانست
1- از برخی افراد مورد اعتماد شنیده شده که آن جناب در حال حیات خود، به این محلی که الان قبر اوست، (صحن عتیق حرم مطهر علی‌ابن موسی‌الرضا ‌(ع) ) رفت و آمد زیادی داشت. در آنجا می‌نشست و قرآن و دعا می‌خواند. وقتی که به او گفتند: چرا به این محل توجه خاصی داری؟ گفت: اینجا محل دفن من است و می‌گفت: مرا در این محل دفن کنید. در آن زمان سرّ این عمل معلوم نبود، ولی بعدها معلوم شد که این محل نزدیک پایه مناره است و از خرابی مصون است ولی جاهای دیگر صحن همه زیر و رو شدند، ولی این محل همچنان به حال خود مانده است.3

برنامه‌ می‌دهم اما به فکر رهگذران هم باشید
2- یکی از تجار تهران گفت: در شمیران باغی خریدیم و از نظر آب در مضیقه بودیم. ناچار شدیم چاهی بکنیم ولی هر نقطه‌ای از باغ را کندیم به آب نرسیدیم. روزی قصد زیارت حضرت امام رضا (علیه السلام) کردیم، در آنجا به زیارت آیة الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی رفتیم، در ضمن زیارت ایشان، جریان کندن چاه آب را گفتیم و از ایشان کمک خواستیم. آیة الله نخودکی فرمود: من برنامه‌ای می دهم که اگر مطابق آن عمل بکنید، هر نقطه باغ را بکنید، آب بیرون می‌آید و خشک هم نمی‌شود. شما باید یک شیر هم بیرون بگذارید تا رهگذرها و همسایه‌ها هم از آن استفاده کنند. ما شرط را قبول کردیم. او هم برنامه را به ما داد. برنامه این بود که ایشان چند جمله در کاغذی نوشته و به ما فرمودند: هر نقطه را خواستید بکنید، اول این کاغذ را در آنجا قرار بدهید و پس از آن، آن نقطه را بکنید و هنگامی که به آب رسیدید، این کاغذ را به چاه بیندازید. ما هم مطابق دستور ایشان عمل کردیم و به آب رسیدیم. تاکنون هر چه از آن چاه آب برداشته‌ایم کم نشده است و یک شیر هم به بیرون باغ گذاشته‌ایم تا عموم استفاده کنند.4

چند قدم راه رفتن و رهایی از اشرار
3- سید ابوالقاسم هندی می‌گوید: به همراه آیة الله نخودکی به یکی از کوه‌های مشهد رفته بودیم، ناگهان شرور آن منطقه که موجب ناآرامی آن نواحی شده بود، از کناره کوه پیدا شد و گفتند: اگر حرکت کنید کشته خواهید شد. آیة الله نخودکی به من فرمود: وضو داری؟ گفتم: بله. آنگاه دست مرا گرفت و گفت: چشم خود را ببند. پس از یکی دو قدم که راه رفتیم گفت: چشمانت را باز کن. وقتی که چشمانم را باز کردم دیدم نزدیک دروازه شهر هستیم و به این ترتیب از دست آن شرور رها شدیم. بعد از ظهر خدمت آن جناب رفتم. به من گفتند: قضیه صبح را با کسی در میان نگذاشتی؟ گفتم: نه. گفت: من تا زنده‌ام به کسی این ماجرا را نگو وگرنه خود را به کشتن می‌دهی.5

چند دانه خرما و فرزنددار شدن
4- آقای ظفرالسلطان نهاوندی نقل کرد که خدمت آیة الله نخودکی مشرف شدم و عرض کردم که عروسم بچه ندارد و دیگر بچه‌دار نمی‌شود. آیة الله نخودکی گفت: تو برای پسرت اولاد می‌خواهی. بعد دعایی به من دادند و چند دانه خرما و خداوند به آنها چندین اولاد داد.6
کارمند بیکاری که باز هم کارمند شد
5- یکی از کارمندان شهرداری نقل کرد: به عللی مرا از کار بر کنار کردند. رفتم خدمت آیة الله نخودکی. به من فرمود: نمازهایت را اول وقت بخوان، چهل روز دیگر کارت درست می‌شود. روز چهلم در خیابان نزدیک یک قهوه‌خانه نشسته بودم، شهردار سابق مشهد آقای محمدعلی روشن با درشکه از آن محل عبور می‌کرد. بلند شدم، سلام کردم. او درشکه را نگه داشت و گفت: چرا اینجا نشسته‌ای؟! مگر کار نداری؟! شرح حال خود را گفتم. گفت: با من بیا. با او سوار درشکه شدم و رفتیم به شهرداری. او دستور داد از من رفع اتهام شد، مرا به خدمت بازگرداند و مشغول کار شدم. درست پس از چهل روز چنین شد.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ق.ظ ]




ماهیّت گناه
در عالم،هر چیز ظاهر و مُلکی دارد که با حواس ظاهری انسان قابل درک است و باطن و ملکوتی دارد که از حواسّ ظاهری پوشیده و با ادراکات باطنی انسان قابل احساس می باشد.چنانکه قرآن کریم برای تمامی موجودات عالم،هم مُلکی قائل است که در ید قدرت الهی قرار دارد،و هم ملکوتی،که آن نیز تحت قدرت الهی است.کارهای انسان و از جمله معاصی او نیز ظاهر و مُلکی دارد،که از حواسّ ظاهری انسان پوشیده است و تنها با بیدار شدن باطن انسان از راه نایل شدن به موت و فعال شدن ادراکات باطنی،احساس می شود،خواه موت اضطراری که همزمان با فوت برای تمامی انسان ها حاصل می شود،و خواه موت اختیاری،که در حین زندگی دنیوی برای کسانی که از راه تهذیب نفس،از دنیا قطع تعلّق و دلبستگی می کنند،حاصل می گردد.
ظاهر معاصی همان لذّت ها و شیرینی های نفسانی و جسمانی است که با حواسّ ظاهری احساس می شوند،اما باطن گناهان،که از حواسّ ظاهری پوشیده اند،آتش،کثافات،سموم و حمیم است.چنانکه قرآن کریم آنچه را شخص معصیت کار با غصب ظالمانۀ اموال یتیمان به دست آورده است و می خورد،یا آنچه را از راه کتمان آیات الهی به بهایی اندک کسب کرده و به خوردن آن مشغول است،جز آتش که به معده ی او وارد می شود ،چیزی نمی داند.گناهکاران،که پیش از نیل به موت،تنها حواس ظاهریشان کار می کند و از اینکه اشیاء و افعال،باطنی دارند،غافلند؛آنچه در دنیا حس می کنند،لذایذ و شیرینی گناه است،اما پس از فوت،که به موت نایل و ادراکات باطنیشان فعّال و بیدار می شود،سوزندگی آتشی را که در دنیا خورده اند،احساس می کنند و شعله های آن را که تمامی وجودشان را در بر گرفته است،مشاهده خواهند کرد و این در حالی است که پیش از فوت نیز این آتش آنها را در بر گرفته بود،امّا آن را احساس نمی کردند.چنانکه قرآن کریم به همین واقعیت در مورد کافران تصریح نموده است.
بر اساس آنچه گفته شد،می توان به این حقیقت پی برد که پاداش و کیفری که اشخاص در آخرت با آن مواجهند،چیزی جز باطن و ملکوت همان اعمال و اخلاق،روحیّات و افکار،و عقاید و ایمانی که در دنیا کسب کرده اند،نیست.قرآن کریم بر این امر بارها تصریح و تأکید نموده است.
بنابراین تمامی عذاب های اخروی که آیات و احادیث بیان کرده اند،از آتش،زَقوم،حَمیم و غِِسلین گرفته تا دیگر عذاب ها،همه باطنِ معصیت هایی است که ظاهری جذّاب،شیرین و فریبنده دارند؛همچون سم مهلکی که درون شیرینی خوشمزه ای تعبیه شده است.
پی بردن به ماهیّت واقعی گناه که در پشت پرده ی نازک و ناپایدار فریبنده ی آن قرار دارد،یکی از عوامل مهم انزجار،بیزاری،فاصله گرفتن و فراری شدن از گناهان است.
منبع : کتاب شراب طهور،نوشتۀ مهدی طیب،ص69 و

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ق.ظ ]




آیت الله بهجت بهترین زمان استغفر را گفتند

توصیه شده است که بهترین وقت استغفار، سحرگاهان به ‌ویژه سحر شب جمعه است تا جایی که استغفار کنندگان در سحرگاهان مورد مدح خداوند عالمیان قرار می‌ گیرند.

به گزارش روضه نیوز ؛ اکثر گرفتاری ‌هایی که انسان به آن مبتلا می ‌شود، به واسطه گناه است، زیرا به کار نگرفتن نعمت ‌هاى خداوند در مسیرى که او مى‌ پسندد و صرف کردن آن‌ها در معصیت خداوند نشانه کفران نعمت‌ها است.

حضرت آیت ‌الله بهجت می‌ فرمود: زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفر الله»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آن‌ها هم بگویید، برای اینکه امثال آن‌ها پیش نیاید.

بخشش گناه و از میان بردن اثرات سوء آن از ناحیه پروردگار عالم همواره برای مومنان موجب ایجاد گشایش ‌های معنوی و مادی بوده است.

خداوند راه توبه و استغفار را برای همه باز گذاشته است و می ‌فرماید: «ز»، اى مومنان! همگى با هم به سوى خدا توبه کنید و باز گردید شاید رستگار شوید. (نور/31)

همچنین راه بازگشت به سوى خویش را به بندگانش آموخته است و ابتدا دستور عذرخواهى و استغفار، سپس فرمان به توبه مى ‌دهد: «وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ»؛ از الله، پروردگارتان طلب آمرزش کنید، پس از آن توبه کرده و به سوى او باز گردید. (هود/3)

با این وجود در آیاتی دیگر به اثرات استغفار در دنیا اشاره شده است مانند: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً/یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً/وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوال وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّات وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً»؛ از پروردگار خویش آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده است (اگر چنین کنید) او (باران) آسمان را پى‌درپى بر شما فرو مى‌فرستد و شما را با اموال و فرزندان بسیار کمک مى‌کند و باغ‌هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار مى‌دهد.(نوح/10 تا 14)

بنابراین دستور به استفغار از خود قرآن گرفته شده و در روایات نیز تأکید شده است.

آثار و نقش استغفار در زندگی
برای چنین استغفار کاملی می توان آثار و دستاوردهای مختلفی برشمرد که در سه دسته تقسیم می شوند:

1- آمرزش و عفو گناهان یا دفع آثار گناه: مهم ترین دستاورد استغفار این است که خداوند از خطا و تقصیر بنده می گذرد و او را در مقام غفران خویش قرار می دهد.

قرآن کریم در این باره می گوید: کسی که کار بدی انجام دهد یا به خود ستم کند، سپس از خداوند استغفار نماید خداوند آمرزنده و مهربان است (نساء آیه 110) البته آیاتی دیگر چون آیه 46 سوره نساء و آیه 61 سوره قصص و 391 تا 591 سوره آل عمران و نیز آیه 85 سوره بقره و آیه 32 سوره اعراف و 78 و 88 سوره انبیاء نیز بر این نقش سازنده استغفار در زندگی دنیوی و اخروی بشر اشاره می کند.

بنابراین بندگان گناهکار خداوند باید برای آمرزش گناهان خویش به درگاه او روی آورند و بدانند که خداوند، گناهان آنان را هر چند زیاد و عظیم باشد خواهد بخشید؛ زیرا خود در آیات فراوان دیگر این وعده را به مومنان داده است که از جمله می توان به خطاب خداوند در سوره «زمر» به پیامبر (صلی الله و علیه وآله) اشاره کرد که می گوید: بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید از رحمت خدا مأیوس نشوید که خداوند همه گناهان را می آمرزد.

در روایتی نیز پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) فرمود: برای هر دردی دارویی است و داروی گناهان، استغفار است. (مستدرک‌الوسائل،ج 5،ص 318)

درباره نقش استغفار همین بس که آدمی برای دست یابی به مقامات کمالی، لازم و ضروری است که همواره خود را در پوشش غفران الهی قرار دهد و این با بهره مندی از استغفار شدنی است.

2- رفع عذاب و بلا: گناه و معصیت به طور یقین عذاب الهی را در دنیا و آخرت به دنبال دارد و بسیاری از بلاهای آسمانی از جمله زلزله و سیل، جنگ های ویرانگر و مرگ های ناگهانی، معلول گناهان و طغیان بشر است و یکی از عواملی که نقش به سزایی در رفع این بلاها و نیز عذاب اخروی دارد، استغفار است.
قرآن کریم می گوید: [ای پیامبر] تو در میان مردم هستی خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد و نیز تا آنها استغفار می کنند خداوند عذابشان نمی کند. (انفال آیه 33)
از امیرالمومنین علی(علیه السلام) در این باره نقل شده که فرمود: روی زمین دو ابزار امنیت از عذاب الهی بود که یکی از آنها وجود پیامبر اکرم بود که با رحلت آن حضرت برداشته شد ولی دیگری استغفار است که برای همگان وجود دارد. (وسائل الشیعه، ج 16،ص 69)

3-نزول نعمت و جلب برکات: استغفار افزون بر این که آمرزش گناهان و رفع بلاهای آسمانی را درپی دارد، نزول نعمت های بی پایان الهی را نیز به همراه خواهد داشت. از این رو حضرت نوح به قوم گناهکار خویش می گوید: از پروردگار خود طلب آمرزش کنید که او بسیار آمرزنده است تا باران های پربرکت آسمان را پی درپی بر شما بفرستد و شما را با دادن اموال و فرزندان فراوان، کمک کند و باغ های سرسبز و نهرهای جاری دراختیارتان قرار دهد. (نوح آیات 01 تا 21).

خداوند ریزش باران و بسیاری از نعمت ها را، در زمان استغفار دانسته و با اشاره به نقش کلیدی و اساسی استغفار مردم را به انجام آن دعوت می کند. این مطلب به عناوین مختلف در آیاتی چون آیه 01 تا 31 سوره نوح و نیز آیه 3 سوره هود و هم چنین روایات و ادعیه بیان شده است.

بهترین زمان برای استغفار کردن
توصیه شده است که بهترین وقت استغفار، سحرگاهان به ‌ویژه سحر شب جمعه است تا جایی که استغفار کنندگان در سحرگاهان مورد مدح خداوند عالمیان قرار می‌ گیرند.

همچنین طبق روایات ذکر استغفار از جمله تعقیبات نماز صبح و نماز عصر است که مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان به آن اشاره کرده است.

آیت‌ الله محمدتقی بهجت آن عارف بالله در پاسخ به سوال فردی که در امور مختلف از جمله اشتغال و ازدواج دچار گرفتاری شده بود، این چنین بیان کردند: زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفر الله»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آن‌ها هم بگویید، برای اینکه امثال آن‌ها پیش نیاید و اگر دیدید رفع نشد، بدانید یا ادامه نداده‌اید، یا آنکه با اعتقاد کامل نگفته‌اید.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:25:00 ق.ظ ]




در محضر بزرگان...

تکان می خوری بگو یا صاحب الزمان…

تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان،
می نشینی بگو یا صاحب الزمان،
برمیخیزی بگو یا صاحب الزمان،
صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن،
شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو"السلام علیک یا صاحب الزمان"بعد بخواب.
شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد,شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد،دیگر نمیتوانی گناه کنی،دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی…
و خود امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: که در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت قدم می مانند که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشن.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-09-09] [ 10:34:00 ق.ظ ]




امام زمان (عج) کجای زندگی ماست؟

روزهایمان از پی هم می گذرد ،مایی که مذهبمان شیعه است،مایی که اعتقاد به وجود ائمه ای داریم که خلیفه و جانشین خداوند در زمینند،مایی که دوازده امام داریم و می گوییم دوازدهمین اماممان زنده است،نه چونان ما که او انسان کامل بر روی زمین و بنده معصوم و مطیع خداست،ثبات عالم به وجود اوست،همه به طفیل آن بنده کامل روزی می خوریم ولی، باز قصه قصه بی معرفتی و بی وفایی است…
حسین ابراهیمی در وبلاگ “سرباز صفر جنگ نرم” نوشت:
روزهایمان از پی هم می گذرد ،مایی که مذهبمان شیعه است،مایی که اعتقاد به وجود ائمه ای داریم که خلیفه و جانشین خداوند در زمینند،مایی که دوازده امام داریم و می گوییم دوازدهمین اماممان زنده است،نه چونان ما که او انسان کامل بر روی زمین و بنده معصوم و مطیع خداست،ثبات عالم به وجود اوست،همه به طفیل آن بنده کامل روزی می خوریم ولی، باز قصه قصه بی معرفتی و بی وفایی است…
او باب رسیدن به خداست و قرآن می گوید : وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا1 ، از درب ها وارد خانه شوید؛به راستی اگر او امام ماست پس ما ماموم اوییم و ماموم باید عملش به مانند امام و متکی و پیرو او باشد اما تو بگو کیست او که من مانند او باشم؟!
اهمیت معرفت امام زمان صلوات الله علیه
اهمیت معرفت و شناخت امام زمان در مذهب ما به اهمیت اصل ایمان است از آنجا که نه یک حدیث بلکه بابی در احادیث ماست که کسی که بمیرد در حالی که امام زمان نشناس باشد به دین اسلام نمرده است بلکه چونان جاهلیت قبل از اسلام دچار انحراف و تباهی و بدآئینی بوده است.

آیا با امام زمان ارتباط دارید؟
امام باقر در تفسیر آیه 200 سوره آل عمران می فرمایند : رابطوا امامکم المنتظر2 ،با امام زمانتان رابطه داشته باشید ، حضرت آیت الله بهجت رحمة الله علیه در این رابطه می فرمایند: تا رابطه ما با ولیّ امر، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد.و قوّت رابطه ما با ولیّ امر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم در اصلاح نفس است.

باز باید از خودم بپرسم از قصه معرفت که بگذریم،چقدر امام زمان خود را یاد می کنیم که این از حداقل هاست امام زمان در کلامی می فرمایند: انا غیر مهملین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرکم3 ، ما شما را فراموش نمی کنیم! ؛ محبت او که مظهر مهر خدای رحمان است ما را فرا گرفته اما در کدامین کوچه غفلت در این دنیای رنگ و ریا و بی وفایی گیر کرده ایم که یادی از او نمی کنیم،همان یادی که البته باب لطف و توجه خدا به ماست.

یکی از دستور العمل های ارتباط با امام زمان این است که برای فرج او که فرج عالم است دعا کنیم البته باز باید یادآور شوم که در این روزگار آخرالزمان یاد کردن و دعا کردن برای آن آئینه حسن حضرت پروردگار خود نعمت و رزقی بزرگ است که باز چگونه توان از عهده شکر آن بر آمد؟؛

قال المَهدي(عج): «أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُم‏»4
برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید ،زیرا همین موجب فرج و گشایش شماست .

یاد او باب گشایش است و دعای برای فرج او اول درهای رحمت خداوند را به روی خود ما باز می کند که این عمل خود از کمترین وظایف شیعیان آن امام منتظر در قبال حضرت است.

خیلی از ما بیشترین دعایی که گاهی برای امام زمان می خوانیم همین دعای “اللهم کن لولیک” است که دعای برای سلامتی حضرت است اما قدر همین دعا را هم نمی دانیم ،او گوش شنوا و چشم بینای خداوند است ،او همان مهربانی است که ما در این دوران سخت دستور داریم در خانه او برویم و از او استمداد بجوییم، این دعا ها بهانه است تا باز نام مهدی بر زبان ما جاری شود تا باز تابلوی نجات در این دوران جلوی چشممان بیاید ، پدر معنوی ما اوست ،همان پدری که چون یعقوب نبی برای فرزندان گنهکار خود استغفار می کند؛ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ5 ؛ ای پدر برای گناهان ما طلب آمرزش کن که ما خطاکار بوده ايم.

آیا دوست داریم امام زمان برای ما دعا کنند؟
آیا دوست داریم که مشمول دعای مستجاب امام زمان شویم؟ آیا این اراده و همت و البته اعتقاد را داریم که امام زمان برای ما و زندگی و خانواده ما دعا کنند؟ راهش دل دادن به مهدی و دعا برای اوست از جمله دلایلی که علما برای اینکه امام زمان هر کس که ایشان را یاد و دعا کند ،دعا می فرمایند ،روایت زیر است:

مرحوم راوندي در کتاب الخرائج نقل مي کند: گروهي از اهل اصفهان ـ از جمله ابو عباس احمد بن نصر وابو جعفر محمد بن علويه ـ برایم نقل کرده اند: در اصفهان مردي شيعه به نام عبدالرحمان بود، از او سئوال کردند: علت اينکه امامت امام علي النقي (عليه السلام) را پذيرفتي و دنبال فرد ديگري نرفتي چيست؟

گفت: جرياني از آن حضرت ديدم که قبول امامت آن حضرت را بر من لازم نمود. من مردي فقير اما زباندار وپر جرأت بودم به همين جهت در سالي از سالها اهل اصفهان من را برگزيدند تا با گروهي ديگر براي دادخواهي به دربار متوکل برويم. ما رفتيم تا به بغداد رسيديم هنگامي که در بيرون دربار بودم خبر به رسيد که دستور داده شده امام علي النّقي را احضار کنند،بعد حضرتش را آوردند.

من به يکي از حاضرين گفتم: اين شخص که او را احضار کردند کيست؟ گفت: او مردي علوي وامام رافضي ها ست سپس گفت: به نظرم مي رسد که متوکل مي خواهد او را بکشد، گفتم: از جاي خود تکان نمي خورم تا اين مرد را بنگرم که چگونه شخصي است؟

او گفت: حضرت در حالي که سوار بر اسب بودند تشريف آوردند ومردم در دو طرف او صف کشيدند واو را نظاره مي کردند. چون چشمانم به جمالش افتاد محبت او در دلم جاي گرفت و در دل شروع کردم به دعا کردن براي او که خداوند شرّ متوکل را از حضرتش دور گرداند.

حضرت در ميان مردم حرکت مي کرد و به يال اسب خود مي نگريست نه به راست نگاه مي کرد ونه به چپ، من نيز دعا براي حضرتش را در دلم تکرار مي کردم.

چون در برابرم رسيد رو به من کرد وفرمود:

استجاب الله دعاک، وطوّل عمرک وکثّر مالک وولدک.

يعني: خداي دعاى تو را مستجاب کند. وعمر تو را طولاني ومال وفرزند تو را زياد گرداند.

از هيبت و وقار او بدنم لرزيد ودر ميان دوستانم به زمين افتادم.

دوستانم از من پرسيدند، چه شد؟

گفتم خير است وجريان را به کسي نگفتم.

پس از آن به اصفهان بازگشتيم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت درهايي از مال وثروت را براي من باز کرد تا جايي که اگر همين امروز درب خانه ام را ببندم قيمت اموالي که در آن دارم معادل هزاران هزار درهم است واين غير از اموالي است که در خارج خانه دارم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت ده فرزند به من عنايت فرمود.

ببينيد که چگونه مولاي ما امام علي نقي (عليه السلام) دعاى آن شخص را به خاطر نيکي او جبران وتلافي نمود. براي او دعا فرمود با اينکه از مؤمنان نبود. آيا گمان مي کنيد که اگر در حق مولاي ما صاحب الزمان ارواحنا فداه دعا کنيد شما را با دعاى خير ياد نمي کند با اينکه شما از مؤمنان هستيد؟

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:34:00 ق.ظ ]




زندگینامه کامل امام زمان حضرت مهدی (عج)
آخرین امام شیعیان در پانزدهم ماه شعبان 255 ق، علی رغم مراقبت های ویژه مأموران حکومت عباسی، در خانه امام عسکری علیه السلام چشم به جهان گشودند. تولد مخفیانه آن حضرت بی شباهت به تولد حضرت موسی علیه السلام و حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام نیست.

زندگينامه امام زمان، حضرت مهدي (ع)
نام: محمد بن الحسن
كنيه: ابوالقاسم
امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم كنيه حضرت پيامبر اكرم(ص) است. در روايات آمده است كه شايسته نيست آن حضرت را با نام و كنيه، اسم ببرند تا آن گاه كه خداوند به ظهورش زمين را مزيّن و دولتش را ظاهر گرداند.
القاب امام زمان حضرت مهدی (عج):
مهدى، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب الزمان، قائم و خلف صالح.
شيعيان در دوران غيبت صغرى ايشان را «ناحيه مقدسه» لقب داده بودند. در برخى منابع بيش از 180 لقب براى امام زمان(ع) بيان شده است.
ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج):
وی یگانه فرزند امام عسکری علیه السلام یازدهمین امام شیعیان است. امام زمان حضرت مهدی (عج) در سحرگاه نیمه شعبان 255 ق در سامرّا چشم به جهان گشود و پس از پنج سال زندگی تحت سرپرستی پدر، و مادر بزرگوارشان نرجس خاتون، در سال 260 ق به دنبال شهادت حضرت عسکری علیه السلام ـ همچون حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام که در سنین کودکی عهده دار نبوّت شده بودند ـ در پنج سالگی منصب امامت شیعیان را عهده دار شدند. آن بزرگوار پس از سپری شدن دوران غیبت با تشکیل حکومت عدل جهانی احکام الهی را در سرتاسر زمین حاکمیت خواهد بخشید.

آخرین امام شیعیان در پانزدهم ماه شعبان 255 ق، علی رغم مراقبت های ویژه مأموران حکومت عباسی، در خانه امام عسکری علیه السلام چشم به جهان گشودند. تولد مخفیانه آن حضرت بی شباهت به تولد حضرت موسی علیه السلام و حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام نیست. همان گونه که این دو پیامبر بزرگ الهی تحت شدیدترین تدابیر امنیتی فرعونیان و نمرودیان به اراده خداوند و به سلامت در کنار کاخ فرعون و نمرود متولّد شدند، حضرت مهدی(عج) نیز در حالی که جاسوسان و مأموران خلیفه عباسی تمام وقایع خانه امام یازدهم علیه السلام را زیر نظر داشتند، در کمال امنیت و بدون آن که دشمنان بویی ببرند، در سحرگاه روز جمعه نیمه شعبان قدم به جهان هستی گذاشتند.
سیمای امام زمان حضرت مهدی (عج)
پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام هر کدام در سخنان خود به اوصاف امام مهدی(عج) اشاره کرده اند. حضرت امام رضا علیه السلام در توصیف ویژگی های چهره و سجایای اخلاقی و ویژگی های برجسته آن حضرت می فرمایند: «قائم آل محمد(عج) هاله هایی از نور چهره زیبای او را احاطه کرده است رفتار معتدل و چهره شادابی دارد. از نظر ویژگی های جسمی شبیه ترین فرد به رسول خدا(ص) است. نشانه خاصّ او آن است که گرچه عمر بسیار طولانی دارد، ولی از سیمای جوانی برخوردار است؛ تا آن جا که هر بیننده ای او را چهل ساله یا کمتر تصور می کند. از دیگر نشانه های او آن است که تا زمان مرگ با وجود گذشت زمان بسیار طولانی هرگز نشان پیری در چهره او دیده نخواهد شد».

حجت خدا
روزی عثمان بن سعید بن عمری به همراه حدود چهل نفر از بزرگان شیعه به حضور امام عسکری علیه السلام رسیدند تا درباره جانشین آن حضرت سؤال کنند و در آینده از ایجاد اختلاف در مسئله امامت جلوگیری کنند. راوی می گوید: وقتی عثمان بن سعید به حضرت عسکری علیه السلام گفت: آمده ایم تا درباره مطلب مهمی که شما به آن آگاه ترید از شما سؤال کنیم، حضرت عسکری علیه السلام فرمودند: بنشین عثمان. پس از ساعتی امام علیه السلام فرمودند: آیا می خواهید بگویم به چه منظوری آمده اید؟ همه گفتند: ای فرزند رسول خدا، بفرمایید. آنگاه حضرت فرمودند: آمده اید تا درباره حجت خدا و امام پس از من بپرسید. همه گفتند: آری. در این لحظه ناگهان پسری که چهره درخشانی چون ماه داشت و از هر حیث به امام عسکری علیه السلام شبیه بود وارد شد. حضرت فرمودند: بعد از من پیشوای شما و جانشینم این فرزند من است. مواظب باشید پس از من در دین دچار آشفتگی نشوید…
دوران زندگی امام زمان حضرت مهدی (عج)
دوران زندگی امام زمان حضرت مهدی (عج) به چهار دوره تقسیم می شود:
1) از تولد تا غیبت امام زمان حضرت مهدی (عج):
امام زمان حضرت مهدی (عج) پس از تولد حدود پنج سال تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان امام عسکری علیه السلام به صورت نیمه مخفی زندگی کردند. یکی از کارهای بسیار مهمی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در این دوره انجام دادند این بود که امام زمان حضرت مهدی (عج) را به بزرگان شیعه معرفی کردند تا در آینده در مسئله امامت دچار اختلاف نشوند.
2) غیبت صغری امام زمان حضرت مهدی (عج):
پس از شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 ق دوره غیبت صغری آغاز شد و تا سال 329 ق ادامه پیدا کرد. در این دوره امام زمان حضرت مهدی (عج) از طریق چهار نائب به ادامه امور مردم می پرداختند.
3) دوره غیبت کبری امام زمان حضرت مهدی (عج):
این دوران از سال 329 ق شروع شد و تا زمانی که خداوند مصلحت بدانند ادامه خواهد داشت در این دوره پاسخ به پرسش ها و احکام مردم بر عهده نایبان عام آن حضرت است و حضرت نایب خاصی برای این دوره معرفی نکرده اند.
4) دوره حکومت امام زمان حضرت مهدی (عج):
پس از ظهور، امام زمان حضرت مهدی (عج) بر اساس احکام اسلام حکومت واحد جهانی تشکیل خواهند داد که در سایه آن سرتاسر عالم پر از عدل و داد خواهد شد.

صورت و سيرت امام زمان حضرت مهدی (عج)
چهره و شمايل حضرت مهدي ( ع ) را راويان حديث شيعي و سني چنين نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابرواني هلالي و كشيده ، چشمانش سياه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهايش براق و گشاد ، بيني اش كشيده و زيبا، پيشاني اش بلند و تابنده . استخوان بندي اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهايش درشت .گونه هايش كم گوشت و اندكي متمايل به زردي - كه از بيداري شب عارض شده -بر گونه راستش خالي مشكين . عضلاتش پيچيده و محكم ، موي سرش بر لاله گوش ريخته ، اندامش متناسب و زيبا ، هياتش خوش منظر و رباينده ، رخساره اش در هاله اي از شرم بزرگوارانه و شكوهمند غرق . قيافه اش از حشمت و شكوه رهبري سرشار .نگاهش دگرگون كننده ، خروشش درياسان ، و فريادش همه گير ” .حضرت مهدي صاحب علم و حكمت بسيار است و دارنده ذخاير پيامبران است . وي نهمين امام است از نسل امام حسين ( ع ) اكنون از نظرها غايب است . ولي مطلق و خاتم اولياء و وصي اوصياء و قائد جهاني و انقلابي اكبر است . چون ظاهر شود ، به كعبه تكيه كند ، و پرچم پيامبر ( ص ) را در دست گيرد و دين خدا را زنده و احكام خدا را در سراسر گيتي جاري كند . و جهان را پر از عدل و داد و مهرباني كند .حضرت مهدي ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلي است و همه هستي او را فراگرفته است . مهدي ( ع ) عادل است و خجسته و پاكيزه . ذره اي از حق را فرو نگذارد . خداوند دين اسلام را به دست او عزيز گرداند . در حكومت او ، به احدي ناراحتي نرسد مگر آنجا كه حد خدايي جاري گردد .مهدي ( ع ) حق هر حقداري را بگيرد و به او بدهد . حتي اگر حق كسي زير دندان ديگري باشد ، از زير دندان انسان بسيار متجاوز و غاصب بيرون كشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حكومت مهدي ( ع ) حكومت جباران و مستكبران ، و نفوذ سياسي منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مكه - قبله مسلمين - مركز حكومت انقلابي مهدي شود . نخستين افراد قيام او ، در آن شهر گرد آيند و در آنجا به او بپيوندند …برخي به او بگروند ، با ديگران جنگ كند ، و هيچ صاحب قدرتي و صاحب مرامي ، باقي نماند و ديگر هيچ سياستي و حكومتي ، جز حكومت حقه و سياست عادله قرآني ، در جهان جريان نيابد . آري ، چون مهدي ( ع ) قيام كند زميني نماند ، مگر آنكه در آنجا گلبانگ محمدي : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حكومت مهدي ( ع ) به همه مردم ، حكمت و علم بياموزند ، تا آنجا كه زنان در خانه ها با كتاب خدا و سنت پيامبر ( ص ) قضاوت كنند . در آن روزگار ، قدرت عقلي توده ها تمركز يابد . مهدي ( ع ) با تاييد الهي ، خردهاي مردمان را به كمال رساند و فرزانگي در همگان پديد آورد … .مهدي ( ع ) فرياد رسي است كه خداوند او را بفرستد تا به فرياد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسايش و وفور نعمتي بيمانند دست يابند . حتي چهارپايان فراوان گردند و با ديگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمين گياهان بسيار روياند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفينه هاي زمين و ديگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدي ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بيفسرد ، رسم ستم و شبيخون و غارتگري برافتد و جنگها از ميان برود .در جهان جاي ويراني نماند ، مگر آنكه مهدي ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احكام مهدي ( ع ) و در حكومت وي ، سر سوزني ظلم و بيداد بر كسي نرود و رنجي بر دلي ننشيند .مهدي ، عدالت را ، همچنان كه سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه هاي مردمان كند و دادگري او همه جا را بگيرد

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:33:00 ق.ظ ]




السلام علیک یا صاحبالزمان

آقا جان…
فرمودین هر کس حتی اگر سنگی رو دوست داشته باشه
فردای قیامت با همون محشور میشه
سید و مولای…
خودتون میدونید که قلباً دوستتون داریم

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 08:37:00 ق.ظ ]




با کودکان چگونه رفتار کنیم ؟ ۵ جمله خوب و 7 جمله بد برای کودکان

این پدرو مادرها شاید ندانند که سخنان طعنه آمیز و کنایه دار جملاتی هستند که برخوردی متقابل طلب می کنند. این پدر و یا مادر آگاه نیست که با این اظهار نظرهای توهین آمیز، کودک را تحریک کرده و ذهن او را از نقشه های خیالی انتقام، پر می سازد ودر نتیجه باعث مسدود شدن راه ارتباطی بین خود او و کودکش می شود.
۱) خـودت تـصـمـیم بگیر: کودک و دوستش در اتاق مشغول بازی هستند. سر و صدای آنها باعث اذیت و آزار شماست، بهتر است بگویید: “بچه ها تصمیم بگیرید یا بی سر و صدا بازی کنید، یا از اتاق خارج شوید.” اگر بعد از ۵ دقیقه هنوز سر و صدا ادامه داشت، بگویید: “خوب می بینم تصمیم گرفتید که از اتاق بیرون بروید.” این جمله، شما را از داشتن نقش منفی نجات می دهد، زیرا آنها می دانند این تصمیم آنها بوده که منجر به این نتیجه شده است. به این ترتیب کودک مسئول عمل خودش است.

۲) من تو را دوست دارم ولی این کار تو را نمی پسندم: اگر می خواهید لفظی را به کودک بیاموزید، کار خوب و بد را برایش مشخص کنید. به او بیاموزید ما کار خوب و کار بد داریم ، نه بچه خوب و بچه بد. هدف از وضع قوانین، آموزش رفتارهای مناسب است نه تنبیه کودک. اگر چه به رفتار ناپسند او اعتراض می کنید ولی محبت خود را به او قطع نمی کنید.

۳) از تو می خواهم مشکل مرا حل کنی: اگر کودک کاری را انجام می دهد که باعث رنجش شماست، به او بگویید که دچار مشکل شده اید. مثلا ً به او بگویید: “صدای بلند تلویزیون باعث می شود دچار سردرد شوم” و ازاو بخواهید در حل مشکل به شما کمک کند. در این صورت او که خود را دشمن شما نمی بیند خود را موظف می داند کاری انجام ندهد که برای شما مشکل آفرین باشد. اگر به رضایت خاطر شما اهمیت دهد، رفتار بد را خاتمه خواهد داد.

۴) احساس تو را درک می کنم: وقتی کودک عصبانی است جملاتی را به کار می برد تا دیگران را متوجه احساس خود کند. مثلا ً می گوید: “از تو متنفرم” یا “خیلی بدی.” این تنها جملاتی است که همه ذهن او را پرکرده. شما می توانید به او کمک کنید تا جمله مناسب را به کار ببرد.

۵) “آیا دوستت چیزی گفته که واقعیت ندارد و تو عصبانی شده ای؟:” افراد متفاوت، نـیازهای متفاوتی دارند. اغلب کودکان در اعتراض به والدین می گویند: “عدالت را رعایت کنید و منصف باشید” و این جملات زمانی مطرح می شوند که کودک می خواهد وسیله خاصی برایش تهیه شود؛ صرفاً به این دلیل که برای برادرش تهیه شده است. باید به کودکان بیاموزیم “انصاف و عدالت این است که هر فرد، هر چه را نیاز دارد تهیه کند. اگر شما به عینک نیاز داری و خواهرت به کفش، هر کدام وسایل مورد نیاز خود را خریداری خواهید کرد و این است اجرای عدالت. گمان نمی کنم زمانی که خواهر شما به عفونت گوش مبتلاست و آنتی بیوتیک مصرف می کند لازم باشد شما هم آنتی بیوتیک مصرف کنی"!

● ۷ جمله ناخوشایند برای کودکان

۱) مناسب سن خودت رفتار کن! گاه والدین به رفتار کودک انتقاد می کنند، زیرا آن رفتار تأثیر بدی بر بزرگترها داشته است. در صورتی که رفتار کودک، نشان دهنده احساس درونی اوست و والدین وظیفه دارند احساس کودک را درک کنند. کودک ۶ ساله ای که نمی داند چه می خواهد و گریه می کند ، یا کودک ۴ساله ای که از محدود شدن در صندلی اتومبیل ناراحت است و گریه می کند ، هر دو متناسب سنشان عمل می کنند؛ اگر چه ما انتظار داریم رفتار آنها ما را آزار ندهد. به جای اینکه به کودک بگویید “مناسب سن خودت عمل کن” بگویید: “به نظر می رسد خیلی عصبانی هستی"، “می دانم وقتی چنین اتفاقی برایت افتاده بسیار ناراحت شده ای” این جملات به کودک آرامش می دهد و شرایط را قابل تحمل خواهد کرد.

۲) شوخی کردم: دست انداختن کودک اگر چه ظاهراً شرایط را شاد می کند ولی در واقع به شدت مخرب است. هنگامی که کودک عصبانی است، خندیدن به او باعث می شود احساس بدتری پیدا کند. شما به عنوان والدین کودک وظیفه دارید او را حمایت کنید نه اینکه باعث اذیت و آزار او شوید. اگر چنین منظوری ندارید هنگامی که کودک ناراحت است شاد نباشید.

۳) چـرا مـثـل … نـیستی؟ با مقایسه کـودکـان، آنـهـا احـسـاس مـی کـنـنـد در مرتبه پایین تری قرار گرفته اند و این راه مناسبی برای وا داشتن آنها به فعالیت نیست. زمانی که کودک خود را پایین تر از دیگری احساس کند ، روحیه خود را می بازد و دست از فعالیت خواهد کشید. شما باید ضعف و قوت کودکان را بپذیرید و آنها را بر اصلاح رفتار خودشان تشویق کنید.

۴) ندو و گرنه می افتی! علی رغم تمام توجه شما به محافظت از کودک، به کار بردن این نوع جملات باعث می شود کودک بیفتد، زیرا به او القا می کنید منتظرید که او به زمین بخورد و این برای کودکی که تلاش می کند مستقل باشد بسیار مضر است. بهتر است در این موارد بگویید: “قبل از دویدن از محکم بودن بند کفش هایت مطمئن باش.” در این صورت شما در مورد اشکال کفش صحبت کرده اید نه ناتوانی کودک.

۵) چی بهت گفتم؟ چرا سوالی را می پرسید که خودتان جواب را می دانید؟ انتظار دارید کودک چه پاسخی بدهد؟ وقتی می پرسید: لباست را کجا پرتاب کردی؟ لبخندی موذیانه می زند و می گذرد. اگر از رفتار او رنجیده اید بگویید: “من متاسفم که مجبورم برای بار سوم تکرار کنم که لباست را روی چوب لباسی آویزان کن.”

۶) به تو قول می دهم که … : به کودکان باید نه وعده داد و نه وعده از آنها گرفت. روابط ما با فرزندانمان باید بر اساس اعتماد و اطمینان باشد.
وقتی پدر و یا مادر برای تأیید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که “وعده داده نشده اش” اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست. وعده ها باعث می شوند که توقعات غیرواقعی در کودکان به وجود بیاید. وقتی به کودک وعده داده می شودکه او رابه باغ وحش ببرند، او آن وعده را یک تعهد به حساب می آورد و فکر می کند که براساس این تعهد، در روز موعود نه باران خواهد بارید، نه اتومبیل عیب و ایرادی پیداخواهد کرد و نه خود او مریض خواهد شد.
از طرفی نباید از کودکان وعده گرفت که درآینده رفتاری خوب داشته باشند یا رفتار بدشان را اصلاح کنند. وقتی کودک وعده ای ناخواسته می دهد، وعده ای که متعلق به خود او نیست، در واقع چکی بانکی می کشد که در آن بانک اصلاً حساب ندارد. ما نباید مشوق و محرک این قبیل اعمال فریب آمیز باشیم.

۷) آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم؟ پدر یا مادری که در استفاده از سخنان نیشدار و طعنه آمیز استعداد ذاتی دارد، خطر و تهدیدی جدی برای سلامت روانی کودک به حساب می آید. این پدر یا مادر جادوگری است که از واژه ها استفاده می کند و با بیان این واژه ها، مانعی در برابر ایجاد ارتباط موثر برقرار می کند و مانع از پدید آمدن رابطه ای مثبت بین پدرومادر با کودک می شود. ” آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم ؟ مگر تو کری ؟ پس چرا گوشت به من نیست؟ …”
این پدرو مادرها شاید ندانند که سخنان طعنه آمیز و کنایه دار جملاتی هستند که برخوردی متقابل طلب می کنند. این پدر و یا مادر آگاه نیست که با این اظهار نظرهای توهین آمیز، کودک را تحریک کرده و ذهن او را از نقشه های خیالی انتقام، پر می سازد ودر نتیجه باعث مسدود شدن راه ارتباطی بین خود او و کودکش می شود.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-09-07] [ 11:15:00 ق.ظ ]




آخرین نماز جماعت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
همان گونه که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم اولین نماز را به همراه حضرت خدیجه و علی بن ابیطالب علیه السلام به جماعت خواندند، در پایان عمر مبارکشان نیز آخرین نماز را در مسجد و به جماعت به جای آوردند. نقل کرده اند در آخرین ساعات حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در حالی که در بستر بیماری بودند ناگهان صدای اذان بلال حبشی را شنیدند و متوجه شدند وقت نماز فرا رسیده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به علی بن ابیطالب و فضل بن عباس فرمودند: «کمک کنید تا به مسجد بروم». چون به کمک آن دو به مسجد رسیدند، نماز را به جماعت به جا آوردند و این آخرین نماز جماعت آن حضرت بود. بعد از آن که به خانه برگشتند دیری نگذشت که روح مبارکشان به ملکوت اعلا و جوار قرب حضرت حق پرواز کرد.
گوشه ای از فضایل رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم
اخلاق پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم
برای پی بردن به فضایل اخلاقی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آیه «اِنَّکَ لَعَلی خُلْقٍ عَظیمٍ» بسنده است. مردی از علی علیه السلام خواست که اخلاق پسندیده پیامبر را توصیف کند. آن حضرت فرمود: «تو نعمت های دنیا را بشمار تا من نیز خصوصیات اخلاقی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را برای تو بشمارم». آن مرد گفت: چگونه نعمت های خدا را می توان به شماره آورد، در حالی که خداوند خود می فرماید: «اگر بخواهید نعمت های خدا را بشمارید نمی توانید آنها را به پایان ببرید». علی علیه السلام به آن مرد فرمود: «خداوند در قرآن می فرماید: قُل: مَتاعُ الدُّنیا قَلیلٌ؛ متاع و نعمت های دنیا اندک است؛ اما در توصیف اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: تو صاحب خوی بسیار بزرگی هستی. وقتی تو از شمارش چیز اندک ناتوانی، من چگونه امر عظیمی چون ویژگی های اخلاقی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم را بشمارم؟ ولی با این همه بدان که مکارم اخلاق به وسیله پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم به کمال رسید؛ چرا که خود آن حضرت فرمود: من برانگیخته شدم تا اخلاق نیکو را تمام کنم».
گذشت و بزرگواری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم
رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم پس از بعثت آزار زیادی از طرف مشرکان تحمّل کرد اما چون در پی پیشرفت کار نبوت از قدرتِ بیشتری برخوردار شد، به جای گرفتن انتقام، همه کسانی را که به آن حضرت ستم کرده بودند با بزرگواری تمام بخشیدند. پس از فتح مکه وقتی بر بزرگ ترینِ دشمنان اسلام پیروز شد، همه گمان می کردند آن حضرت دست کم ابوسفیان و هند را که بیشترین آزار را نسبت به آن حضرت رسانده بودند به قتل خواهد رساند، اما آن حضرت با کمال بزرگواری از گناه آنان گذشت و به اصحاب خود دستور داد که مبادا به آنها آسیبی برسانند. هم چنین نقل شده است وقتی در جنگ احد شخصی بنام «وحشی»، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم حضرت حمزه را به شهادت رساند و از این پیشامد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بسیار آزرده شد با این همه پس از پیروزی، از کشتن او خودداری کرد.
نماز و عبادت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم
قسمت بیشتر وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در طول شب به نماز و دعا و عبادت صرف می شد. شیوه آن حضرت آن بوده است که در خلوت و تنهایی نماز را بسیار طول می دادند و بر اثر طول دادن قیام گاهی پاهای مبارکشان متورّم می شد. با این همه وقتی به جماعت می ایستادند برای رعایت حال نمازگزاران، آن را به اختصار به جای می آوردند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم درباره علاقه خود به نماز و عبادت به ابوذر غفاری فرمود: «ای اباذر، خداوند تبارک و تعالی روشنی چشم مرا در نماز قرار داده و آن را برای من محبوب کرده است، همان گونه که طعام را برای گرسنه و آب را برای تشنه عزیز و گرامی کرده است. با این همه گرسنه با خوردن غذا و تشنه با نوشیدن آب سیراب می شوند، اما من هرگز از خواندن نماز سیر نمی شوم».
زهد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
در وضعیتی که همه نوع امکانات در اختیار رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود، حتی یک روز هم از نان گندم سیر نخورد. در عوض روزی نبود که فقیر یا یتیمی را سیر نکرده باشد. وقتی به علی علیه السلام اعتراض می کردند که «چرا این اندازه به خود سخت می گیرند و از غذاهای لذیذ استفاده نمی کنید؟» در جواب می فرمود: «من در این امر از محبوبم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پیروی می کنم. آن حضرت هم هرگز حاضر نشد از غذاهای لذیذ و چرب و شیرین خود را سیر سازد و همواره به مقدار کمِ از غذا بسنده می کردند».
فروتنی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در فروتنی نظیر ندارد. علی رغم برخورداری از مقام شکوهمند رسالت و سرپرستی و رهبری جامعه اسلامی، در برخورد با همه اقشار و در معاشرت ها بسیار انسان متواضعی بودند. نقل می کنند اگر در میان جمع می نشست کوچک ترین امتیازی برای خود قائل نمی شد. لذا وقتی فرد ناشناسی به مجلس او وارد می شد او را از سایر افراد باز نمی شناخت. هرگاه به مجلسی وارد می شد در اولین جای خالی می نشست و مقید نبود که در بالای مجلس بنشیند. با این که به همه افراد احترام می کرد اما به کسی اجازه نمی داد که پیش پایش بایستد. در معاشرت با دیگران همواره این سخن را می فرمود: «دوست ندارم که امتیازی بین من و شما باشد؛ زیرا خداوند دوست ندارد که بنده اش را از دیگران جدا و ممتاز ببیند».
چشم پوشی نکردن از اجرای احکام خدا
علی رغم آن که رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در امور شخصی بسیار بخشنده و با گذشت بودند، اما وقتی پای احکام الهی به میان می آمد حاضر نمی شد که از اجرای حکم الهی ذرّه ای عدول شود. نقل شده است وقتی به آن حضرت خبر دادند که زنی به نام فاطمه مخزومیه از یک قبیله پول دار و بزرگ دزدی کرده است به میانجی گری اسامة بن زید در حق آن زن وقعی ننهاد، هرچند برای او احترام زیادی قائل بود و فرمود: «ملل و اقوام گذشته به این علت منقرض شدند که قانون خدا را در حق اشراف و توانمندان نادیده گرفتند و از اجرای حدود بر آنها چشم پوشیدند. سوگند به خدایی که جانم در اختیار اوست، اگر فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله وسلم چنین کاری را مرتکب می شد دستش را به جرم دزدی قطع می کردم». آن گاه دستور داد حکم خدا را در مورد فاطمه مخزومیه جاری کنند.
اشعار سعدی در توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
ماه فرو ماند از جمال محمّد صلی الله علیه و آله وسلم سرو نروید به اعتدال محمد صلی الله علیه و آله وسلم
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمد صلی الله علیه و آله وسلم
وعده دیدار هر کسی به قیامت لیله اسری شب وصال محمد صلی الله علیه و آله وسلم
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع در ظِلال محمد صلی الله علیه و آله وسلم
عرصه گیتی مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد صلی الله علیه و آله وسلم
و آن همه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد صلی الله علیه و آله وسلم
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم
سخنان کوتاه از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم
فضیلت کسب حلال
اَلعِبادَةُ سَبْعَةُ اَجْزاءٍ، اَفْضَلُها طَلَبُ الحَلالِ؛
عبادت هفت جزء دارد که با فضیلت ترین آن کسب حلال است.
برترین نوع جهاد
اَفْضَلُ جَهادِ اُمَّتی اِنْتظارُ الفَرَجِ؛
برترین جهاد امت من منتظر فرج بودن است.
اهمیت حسن خلق
اَفْضَلُکُم اِیمانا اَحْسَنُکُمْ اَخْلاقا؛
با فضیلت ترین شما از نظر ایمان خوش اخلاق ترینِ شماست.
اثر حسن خلق
حُسْنُ الْخُلْقِ وَ یُثْبِتُ المَوَدَّةَ؛
اخلاق نیکو دوستی را پایدار می سازد.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:11:00 ق.ظ ]




زندگی نامه فشرده پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم
خاتم الانبیا حضرت محمد بن عبدالله در سال 571 م که مصادف با روز جمعه هفده ربیع الاول بود، در مکه چشم به جهان گشود و در چهل سالگی از طرف خداوند متعال به پیامبری برگزیده شد. حدود سیزده سال در مکه به صورت پنهان و نیمه پنهان به تبلیغ دین اسلام پرداخت. سپس در نتیجه فشارهای روزافزون کفار و مشرکان به مدینه هجرت کرد. پس از ده سال تبلیغ و تبیین احکام نورانی اسلام و تشکیل نخستین حکومت اسلامی در سن 63 سالگی در روز دوشنبه 28 صفر سال یازدهم هجری به ندای حق لبیک گفت و چشم از جهان فانی فرو بست. مرقد مطهرش در مدینه منوره در کنار مسجدالنبی قرار گرفته است و همه ساله سیل عاشقان نبوت، به ویژه در ایام پیش و پس از مراسم حج، از سراسر عالم به زیارتش می شتابند.
آخرین هشدار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
در آخرین ساعت های زندگی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، وقتی غم و اضطراب و دلهره سراسر مدینه را فرا گرفته بود و یاران باوفای آن حضرت با دیدگانی اشک بار و دل های آکنده از اندوه در کنار خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم جمع شده بودند تا از سرانجام کسالت آن حضرت آگاه شوند، دختر گرامی رسول خدا، حضرت فاطمه علیهاالسلام ، در کنار بستر پدر با قلبی سوزان و دیده گریان به زمزمه کردن اشعاری که حضرت ابوطالب علیه السلام در وصف آن حضرت سروده بودند مشغول شد. چون به این بیت رسید که می گوید: «[ای صاحب] آن چهره نورانی که به احترام آن مردم از ابرها باران درخواست می کنند و شخصیتی که پناهگاه یتیمان و بیوه زنان و درماندگان است»، ناگهان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم چشم خود را باز کردند و با صدای آهسته به دختر بزرگوارشان فرمودند: دخترم به جای این اشعار آن آیه را تلاوت کن که می گوید: «محمد پیامبر خداست و پیش از او نیز پیامبرانی آمدند و رفتند. آیا اگر او رحلت کند یا کشته شود به آیین و اعتقادات قبلی خود باز می گردید؟ [بدانید] هرکس دست به چنین کاری بزند به خدا زیان نمی رساند».
سخنان علی علیه السلام در سوگ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
نقل کرده اند وقتی علی علیه السلام بر طبق وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پس از رحلت آن حضرت مشغول غسل و کفن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شدند، در حالی که اشک از دیدگانشان جاری بود با این جمله ها درد فراق پیامبر را تسکین می بخشید: «پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا! با مرگ تو رشته ای بریده شد که جز در مرگ تو چنان گسستنی دیده نشده است. با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیام های آسمانی از هم گسست. مصیبت رحلت تو دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایی وا داشت و همگان را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد. اگر تو خود ما را به شکیبایی امر نمی کردی، آن قدر اشک می ریختیم که اشک دیدگان با گریستن بر تو پایان پذیرد، با این همه، دردِ جان کاهِ فراق تو همیشه با ما خواهد بود و این اندوه هرگز از ما جدا نخواهد شد و صدالبته که این در مقابل عظمت مصیبت فقدان تو امر ناچیزی است. اما چه می شود کرد؟ نه امکان بازگرداندن دوباره زندگی میسر است و نه می توان مانع وقوع مرگ شد.
سفارش به عترت و کتاب خدا
پس از برگشتن از «حجة الوداع» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به مناسبت های مختلف از رحلت خود سخن به میان می آوردند و یاران و پیروانشان را آماده می کردند که اوضاع پس از رحلت پیامبر را بتوانند تحمل کنند. نقل می کنند در این ایام فراوان خطبه می خواندند و مردم را نصیحت می کردند و از فتنه های پس از خود باخبر می ساختند. از جمله به آنها توصیه می کردند: «مبادا پس از من از سنت من دست بردارید و به بدعت گذاری در دین بپردازید. بدانید که بعد از من با فتنه ها و آزمایش های زیادی مواجه خواهید شد. اگر می خواهید در همه این پیشامدها از خطر در امان باشید، از کتاب خدا و عترت من دست برندارید. ای مردم، من در بین شما این دو چیز را به یادگار می گذارم و در روز قیامت از آنها سؤال خواهم کرد».
وداع با مردم
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در یکی از آخرین روزهای حیات مبارکشان، در حالی که علی علیه السلام دست راست و فضل بن عباس دست چپ او را گرفته بودند به مسجد آمدند و برای مردم خطابه ای را با این عبارت خواندند: «ای مردم طولی نخواهد کشید که من از میان شما به عالم بقا منتقل شوم. بنابراین به هرکس وعده ای دادم یا به هرکس مدیونم، آن را از من طلب کند تا به جای آورم. ای بندگان خدا، جز از طریق اطاعت خدا کسی به خیری دست نیافته، از شرّ و بدی ها دور نمی شود. کسی ادعا نکند که بدون عمل رستگار شده است. هیچ آرزومندی بدون تبعیت از احکام الهی رضای خدا را به دست نمی آورد. سوگند به خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرد، انسان از عذاب الهی جز از طریق رحمت خدا و عمل صالح نجات پیدا نخواهد کرد. منِ پیامبر هم اگر به گناه و معصیت آلوده شوم هلاک خواهم شد

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:07:00 ق.ظ ]




وصایای آموزنده امام حسن علیه السلام به جُناده
جُنادَةِ بن اَبی اُمَیه پس از مسموم شدن امام حسن علیه السلام به حضور آن حضرت رسید. پس از احوال پرسی، به امام علیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مرا موعظه کن. امام حسن مجتبی علیه السلام مطالب بسیار مهمّی بیان کردند و از جمله فرمودند: «ای جُناده خود را برای سفری که در پیش داری پیش از فرا رسیدن اجل مهیا کن. بدان تو همواره دنیا را طلب می کنی و مرگ هم تو را طلب می کند. اندوه روزی را که هنوز نرسیده است بر روزی که در آن هستی بار مکن… بدان در مال حلال دنیا حساب و در حرام آن کیفر و عقاب و در اموال شبهه ناک عتاب هست… برای دنیای خود به گونه ای تلاش کن که گویی همیشه در آن باقی خواهی ماند و برای آخرت به گونه ای کار کن که گویی همین فردا خواهی مُرد. اگر طالب عزّت بی عِدّه وعُدّه و هیبت بی مُلک و سلطنت هستی از خواری و ذلّت گناه و نافرمانی خدا پرهیز کن و به اطاعت از فرمان او خود را ملزم ساز».
آخرین گریه امام حسن علیه السلام
نقل شده است چون زهر در بدن مبارک امام حسن علیه السلام اثر کرد و حالت احتضار بدو دست داد، ناگهان اشک از چشمان آن حضرت سرازیر شد. حاضران عرض کردند: «ای فرزند رسول خدا، آیا شما نیز با این مقام و منزلت و قرابتی که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم دارید و با این همه عبادات و اطاعات در این لحظات گریه می کنید؟ حضرت فرمودند: «من برای دو چیز گریه می کنم: اوّل برای هیبت و وحشت روز قیامت که بسیار سخت است، دوّم به سبب فراق و دوری از دوستان که این نیز کار مشکلی است».
فضائل و مکارم امام حسن علیه السلام
امام حسن علیه السلام عقل مجسم
رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به مناسبت های مختلف در توصیف امام حسن مجتبی علیه السلام سخن گفته اند؛ از جمله فرمودند: «اگر قرار بود عقل به صورت یک انسان تجسم پیدا کند به صورت امام حسن علیه السلام ظاهر می شد».
امام حسن علیه السلام ، شبیه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم خطاب به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: «اَشْبَهْتَ خَلْقی و خُلْقی؛ تو به لحاظ صورت و سیرت به من می مانی.
بردباری امام حسن علیه السلام
از صفات برجسته و معروف امام حسن علیه السلام حلم و بردباری بود. به گونه ای که «الحِلْمُ الحَسَنِیَّة» در فرهنگ اسلامی ضرب المثل شده است. بردباری و سعه صدر آن حضرت به اندازه ای بوده است که سرسخت ترین دشمنان او نیز به این صفت همواره اعتراف داشتند. نقل می کنند وقتی جنازه امام حسن علیه السلام را پس از ممانعت عده ای از دفن آن درکنار مرقد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، به طرف بقیع حمل می کردند، ناگهان امام حسین علیه السلام متوجّه شدند که مروان یکی از سرسخت ترین دشمنان برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام یک طرف تابوت را به دوش گرفته است. امام حسین علیه السلام از این کار او متعجب شدند و سپس از وی پرسیدند: «شما که تا برادرم زنده بود همواره مایه اندوه او بودید. چه شده که اکنون در تشیع جنازه اش شرکت کرده اید؟» مروان گفت: «آری این کارها را در حق کسی انجام دادم که حلم و خویشتن داری او با کوه ها برابری داشت».
عبادت امام حسن علیه السلام
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «حسن بن علی علیه السلام عابدترین مردم زمان خود بودند. آن گاه که به نماز می ایستادند اعضای بدنش از شدّت خضوع در برابر عظمت پروردگار عالم به لرزه در می آمد و رنگ مبارکش دگرگون می شد». از امام باقر علیه السلام روایت شده است که امام حسن علیه السلام حدود بیست بار از مدینه به قصد زیارت خدا پیاده رفت و می فرمود از خدا شرم دارم که غیر پیاده به دیدارش بروم.
زهد امام حسن علیه السلام
نویسندگان تراجم به اتفاق گفته اند: حسن بن علی علیه السلام پس از جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و پدر گرامی اش علی بن ابیطالب علیه السلام از همه مردم زاهدتر بودند. شخصی به نام مُدْرِک بن زیاد می گوید: روزی در یکی از باغ های ابن عباس بودیم. غذای مناسبی آوردند. امام حسن علیه السلام دستور دادند که کارگران و خدمت گزاران را جمع کنند و آن غذای خوب را به آنها بدهند. مُدرِک می گوید: خود امام حسن علیه السلام لب به آن غذا نزدند و خود مشغول خوردن نان با قدری نمک شدند. وقتی به آن حضرت گفته شد شما خود چرا از آن غذای خوب میل نمی کنید، در جواب فرمودند: «اِنّ ذاک الطَّعام احبُّ عندی؛ این خوراک را بیشتر دوست دارم».
گذشت امام حسن علیه السلام
روزی امام حسن مجتبی علیه السلام از راهی عبور می کردند. مردی از اهل شام با آن حضرت روبرو شد و بدون مقدمه شروع به ناسزا گفتن نسبت به امام علیه السلام کرد. حضرت امام حسن علیه السلام هیچ عکس العملی نشان نداد. وقتی آن مرد از ناسزا گفتن باز ایستاد، امام علیه السلام به او نزدیک تر شده، با تبسم به او سلام کردند. آن گاه فرمودند: «اگر اجازه بدهید حاضرم به شما کمک کنم. اگر چیزی لازم داری آن را برایت فراهم کنم یا اگر راه را گم کرده ای آن را به تو نشان دهم و اگر گرسنه ای ترا سیر کنم. اگر فقیری بی نیازت سازم. به هرحال اگر حاجتمندی حاضرم در برآوردن حاجت تو بکوشم». چون مرد شامی این رفتار را از امام حسن علیه السلام دید، ناگهان به گریه افتاد و گفت: «اَشْهَدُ انَّکَ خَلِیفُة اللّهِ فی ارضِهِ؛ گواهی می دهم که تو خلیفه خدا در روی زمین هستی».
احسان امام حسن علیه السلام
مردی خدمت امام حسن علیه السلام آمد و عرض کرد ای فرزند امیرالمؤمنین علیه السلام به حقِ آن خدایی که نعمت بسیار بر شما کرامت فرموده است تو را قسم می دهم که به فریاد من برسی و مرا از دشمنی که حرمت پیران را نگه نمی دارد و به کودکان و نوجوانان رحم نمی کند، نجات دهی. امام علیه السلام پرسید دشمن تو کیست تا از او دادخواهی کنم. آن مرد گفت: فقر است. امام علیه السلام به خادم خود دستور داد: «هرچه ثروت در نزد تو هست به او بده». او پنج هزار درهم حاضر کرد و به او داد. امام علیه السلام رو به مرد فقیر کرد و گفت: «تو را به خداوند متعال قسم می دهم که هروقت این دشمن بر تو رو آورد شکایتش را نزد من بیاور تا از تو دفع شر کنم».

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:06:00 ق.ظ ]




دوره های زندگی امام حسن علیه السلام
امام حسن مجتبی علیه السلام در شب نیمه رمضان سال سوم هجری در مدینه چشم به جهان گشود و حدود هفت سال از دوران زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را درک کرد و پس از آن حضرت حدود سی سال با پدر بزرگوارشان علی بن ابی طالب علیه السلام ملازمت داشت. بعد از شهادت امیرالمؤمنان علیه السلام به مدت ده سال عهده دار مقام امامت بودند و در 28 صفر سال پنجاه هجری در سن 47 سالگی به دستور معاویه بن ابی سفیان و به دست جعده دختر اَشْعَثِ بنِ قِیس مسموم شد و بر اثر همان زهر به شهادت رسید.
چگونگی شهادت امام حسن علیه السلام
حکومت اموی پس از تحمیل صلح بر امام حسن علیه السلام گرچه به بسیاری از اهداف خود رسیده بود، ولی هم چنان وجود امام حسن علیه السلام مانع از به اجرا درآوردن برخی از نیّات پلید آنان بود. از جمله اهدافی که معاویه دنبال می کرد تعیین جانشین برای خود بود. وی از اجرای این تصمیم که برخلاف مفاد صلح نامه او با امام حسن علیه السلام بود وحشت داشت و می دانست که اگر در زمان حیات آن حضرت به چنین کاری دست بزند، بدون شک با مخالفت شدید حسن بن علی علیه السلام روبه رو خواهد شد. بر این اساس تصمیم گرفت از هر راه ممکن امام علیه السلام را به شهادت برساند. پس از بررسی های زیاد جعده همسر امام حسن علیه السلام را مناسب ترین فرد برای تحقق بخشیدن به این هدف پلید دید. آن گاه به صورت محرمانه و با ارسال صدهزار درهم به جعده، به او قول داد که اگر امام حسن علیه السلام را به شهادت برساند او را به همسری یزید درخواهد آورد. بدین وسیله جعده آن حضرت را با ریختن زهر در آب آشامیدنی مسموم کرد و طولی نکشید بر اثر آن، امام حسن علیه السلام به شهادت رسید.
وصیت امام حسن علیه السلام
چون امام حسن علیه السلام را مسموم کردند و حال او دگرگون شد برادرشان امام حسین علیه السلام به بالین آن حضرت حاضر شدند. وقتی جویای احوال او گشتند امام حسن علیه السلام فرمودند: «خود را در اوّلین روز از روزهای آخرت و آخرین روز از روزهای دنیا می بینم». در ادامه، این گونه وصیت فرمودند: «گواهی می دهم به وحدانیت خدا و این که برای او شریکی نیست و تنها او سزاوار پرستش است. هرکه اطاعت او را در پیش گیرد رستگار می شود و هرکه نافرمانی اش کند گم راه می گردد و کسی که از گناهان و تقصیراتش به نزد او توبه کند هدایت می شود. ای حسین،جنازه مرا در کنار جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دفن کن به شرط آن که کسی مانع این کار نباشد. اگر تو را از این کار باز داشتند مبادا بر آن پافشاری کنی؛ چون راضی نیستم به خاطر این کار قطره ای خون به زمین ریخته شود».
اشعار امام حسین علیه السلام در سوگ برادر
وقتی از دفن جنازه امام حسن علیه السلام در کنار مرقد جد بزرگوارش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم جلوگیری کردند، امام حسین علیه السلام دستور دادند جنازه را به بقیع منتقل کردند و آن را در کنار قبر جده اش فاطمه بنت اسد در خاک نهادند. طبق روایت ابن شهر آشوب وقتی امام حسین علیه السلام از دفن جنازه برادر فارغ شد اشعاری به این مضمون در سوگ برادر بر زبان جاری فرمودند: «حالا که بدن مطهّر تو را با دست خود کفن کرده، در قبر گذاشتم از این بعد چگونه می توانم شاد باشم و خود را آراسته سازم یا از زینت ها و امکانات دنیا بهره گیرم؟ من از این به بعد همواره در سوگ تو اشک خواهم ریخت و اندوهم در فراق تو طولانی خواهد شد. غارت زده کسی نیست که مالش را به غارتت برده اند؛ بلکه غارت زده کسی است که مصیبت مرگ برادر را دیده باشد».
فضیلت و آثار گریه بر مصیبت امام حسن علیه السلام
ابن عباس روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «آن گاه که فرزندم حسن مجتبی را با زهر شهید کنند تمام ساکنان آسمان وزمین بر او سوگوار می شوند. بدانید سوگواری و گریه بر مصیبت های فرزندم حسن بسیار فضیلت دارد. هرکس در مصیبت او گریه کند چشمان او در روزی که همه دیده ها نابینا خواهند بود روشن و بینا خواهد شد و دل او در روزی که تمام دل ها اندوهناک خواهند بود از غبار اندوه پاک خواهد شد و هرکس که مرقد او را در بقیع زیارت کند، قدم های او در پل صراط، در روزی که قدم ها بر آن لرزان شوند، از لغزش در امان خواهد ماند

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:05:00 ق.ظ ]




در تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد

و آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد

یا رب به اهل بیت ندانم چسان گذشت

آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت

رحلت پیامبر و شهادت امام حسن مجتبی تسلیت باد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سلام، غریب تر از هر غریب!
سلام، مزار بی چراغ، تربت بی زایر، بهشت گمشده!
سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمدیده!
سلام، سینه شعله ور، جگر سوخته، پیکر تیرباران شده!
سلام، امام غریب من!

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 11:03:00 ق.ظ ]




سخاوت از مهمترین کمالات انسانی و عالیترین فضایل اخلاقی و شایسته‌ ترین اعمال بشری است که در طول تاریخ بشریت از بارزترین صفات پیامبران و دوستان الهی بوده است.
سخاوت چیست؟
سخاوت یعنی آنچه که انسان در اختیار دارد از قبیل علم و دانش مال و ثروت قدرت و نفوذ کلیه امکانات مادی و معنوی که مورد نیاز دیگران است در اختیار آنان بگذارد و نیازمندی مادی و معنوی، فردی و اجتماعی مردم را برطرف سازد، در قرآن مجید در مورد سخاوت و بخشش بسیار تأکید شده است. خداوند می فرماید:{ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ }(بقره: ۲۶۱). «‏مثل کسانی که دارائی خود را در راه خدا صرف می کنند، همانند دانه‌ای است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند برای هر که بخواهد آن را چندین برابر می گرداند و خدا (قدرت و نعمتش) فراخ (و از همه چیز) آگاه است».‏
خداوند یکی از نشانه های مهم ایمان را انفاق در راه خداوند معرفی می کند، چنانکه می فرماید:﴿ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ﴾ (بقره: ۳).«آن کسانی که به دنیای نادیده باور می دارند و نماز را به گونه شایسته می خوانند و از آنچه بهره آنان ساخته‌ایم می بخشند».‏
و نیز می‌فرماید: ﴿ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ﴾(آل عمران: ۱۳۴). ‏«آن کسانی که در حال خوشی و ناخوشی و ثروتمندی و تنگدستی، به احسان و بذل و بخشش دست می‌یازند و خشم خود را فرو می‌خورند و از مردم گذشت می‌کنند و (بدین وسیله در صف نیکوکاران جایگزین می‌شوند و) خداوند (هم) نیکوکاران را دوست می دارد».‏
در روایات اسلامی از پیامبر بزرگوار *ص* و اصحاب گرامی و بزرگان دین درباره فضیلت سخاوت و بخشندگی بسیار سفارش شده است و نیز از دیدگاه اسلام سخاوت منحصر در کمک و بخشش مال نیست بلکه به هر گونه کمک و رفع نیاز مادی و معنوی صدق می نماید که برخی مصادیق سخاوت ذکر می گردد.
مصادیق سخاوت
الف: بخشندگی مال
مشهور و معروفترین مصداق سخاوت، بخشندگی در امور مادی است که در آیات و روایات فراوانی مورد توجه قرار گرفته است: رسول الله *ص* می‌فرماید:
عن أبی هریره قال: إن رسولَ الله *ص* قال: قَالَ الله تَعَالَى: أنفِق یَا ابْنَ آدَمَ یُنْفَقْ عَلَیْکَ.(مُتَّفَقٌ علیهِ).
از حضرت ابوهریره روایت است که رسول الله *ص* فرمودند: خداوند متعال می فرماید: ای فرزند آدم انفاق کن، تا به تو انفاق شود.
عن ابن مسعود قال: قال رسول الله *ص*: أَیُّکُمْ مَالُ وَارِثِهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنْ مَالِهِ؟ قَالُوا: یَا رسول الله! مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا مَالُهُ أَحَبُّ إِلَیْهِ قَالَ: فَإِنَّ مَالَهُ مَا قَدَّمَ وَمَالُ وَارِثِهِ مَا أَخَّرَ. (بخاری).
«از حضرت عبدالله بن مسعود روایت است که رسول الله *ص* فرمودند: کدام یک از شما مال وارث خود را از مالش دوست‌ تر می دارد؟ صحابه گفتند: یا رسول الله هیچ کس از ما نیست مگر اینکه مال خودش را بیشتر دوست می‌دارد، رسول الله *ص* فرمودند: مال او آن است که آن را پیش فرستاده و مال وارثش همان است که آن را بعد از خود گذاشته است».
یعنی آنچه شخص در طول زندگی خود صدقه و خیرات نموده و در کارها و راههای خیر مصرف کرده از آن او است و در روز رستاخیز دست او را خواهد گرفت و اما آنچه بعد از مرگ باقی گذاشته است از آن ورثه است و به او چیزی تعلق نمی گیرد.
ب: سخاوت در علم و هنر
آموزش دادن علم و دانش و هنر به دیگران نیز از بزرگترین و ارزشمندترین نوع سخاوت محسوب میگردد، زیرا این نیز سود رسانی به توده مردم و رفع نیازمندیهای جامعه است در روایات به آن توجه و تأکید زیادی شده است.
ج: ‌سخاوت در قدرت و نفوذ
بهره برداری از قدرت سیاسی و نفوذ اجتماعی در بر طرف نمودن گرفتاری مردم یکی از مصادیق مهم سخاوت است زیرا احقاق حقوق مظلومین و جلوگیری از سرکشان و متجاوزان نیز بخشندگی به دیگران محسوب میگردد و از نظر اسلام اهمیت زیادی دارد.
د: سخاوت در خیر خواهی
بسیاری از افراد نادان در اشتباه و انحراف فکری و اخلاقی مبتلا می شوند یا در امور فردی و اجتماعی خویش در می مانند، فکر و عقلشان بجایی نمی رسد اینگونه افراد را نصیحت و راهنمائی کردن یک نوع سخاوت ارزشمند محسوب میگردد.
آثار ارزشمند سخاوت
سخاوت آثار و نتایج بسیار مفید و ارزشمندی برای فرد و جامعه دارد که برخی از آن ذکر می گردد.
الف: تکامل جامعه
بدون شک در هر جامعه‌ای نواقص و نابسامانیهای مادی و معنوی زیادی وجود دارد، که باید تمام افراد جامعه دست بدست هم داده در رفع آنها بکوشند و با تلاش شبانه روزی و هماهنگی کامل موجبات تکامل مادی و معنوی مردم را فراهم سازند.
ب: وحدت و صمیمیت
ظاهر است که احسان و بخشش موجب استحکام روابط و اتحاد مردم به یکدیگر میگردد، سخاوت انفاق و هدیه دادن به یکدیگر وحدت و محبت می آورد، و شخص سخاوتمند همیشه محبوب خدا و مردم میگردد.
ج: برکت در مال
در آیات و روایات زیادی آمده است که سخاوت نه تنها شخص سخاوتمند را فقیر مال و ثروت را کم نمی کند بلکه بر عکس موجب ازدیاد مال و برکت آن می گردد، چنانچه رسول الله *ص* فرمودند:
عن أبی هریره قال: قال رسول الله *ص*:«مَا مِنْ یَوْمٍ یُصْبِحُ الْعِبَادُ فِیهِ إِلَّا مَلَکَانِ یَنْزِلَانِ فَیَقُولُ أَحَدُهُمَا: اللَّهُمَّ أَعْطِ مُنْفِقًا خَلَفًا وَیَقُولُ الْآخَرُ: اللَّهُمَّ أَعْطِ مُمْسِکًا تَلَفًا».
از حضرت ابوهریره روایت است که رسول الله *ص*ص فرمودند: در هر صبح دو فرشته نازل می شوند و یکی از آنها می گوید: خداوندا! برای انفاق کننده عوض بده و دومی می گوید: خداوندا! مال و ثروت ممسک و بخیل را تلف و نابود بگردان.
د: ‌آمرزش گناهان و نجات از جهنم
بالآخره از آثار بسیار مهم سخاوت آمرزش گناهان و جلب رضای خدا و رسول الله *ص* و نجات از عذاب الهی است خداوند می فرماید: ﴿ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴾ (بقره: ۲۶۲).«کسانی که دارائی خود را در راه خدا صرف می کنند و به دنبال آن منّتی نمی گذارند و آزاری نمی‌رسانند، پاداششان نزد پروردگارشان است (و اندازه اجرشان را کسی جز خدا نمی‌داند) و نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه اندوهگین خواهند شد».‏ و نیز حضرت رسول اکرم ص می فرماید:
عن عدی بن حاتم أن رسول الله *ص* قال: اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَهٍ.(مُتَّفَقٌ علیهِ).
حضرت عدی بن حاتم روایت می کند رسول الله *ص* فرمودند: خودتان را از دوزخ نجات دهید اگر چه با انفاق نیم دانه خرما باشد.
ایثارگری
بهترین نوع سخاوت ایثار است گاهی انسان از آنچه دارد احتیاجات خود را تأمین می کند و به دیگران نیز کمک می نماید، این سخاوت است ولی گاهی انسان چیزی را که خود به آن نیاز شدید دارد، آن را در اختیار دیگران قرار می دهد این ایثار است که از بخشندگی معمولی خیلی با ارزش‌تر و پاداش آن نیز به مراتب بیشتر است.
خداوند در مورد مسلمانان واقعی می‌فرماید: ﴿وَیُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ ۚ ﴾ (حشر: ۹). «و دیگران را بر خویشتن مقدم می دارند هر چند که خودشان نیاز مندتر باشند». و نیز ارشاد می فرماید: ﴿ وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا﴾ (الإنسان: ۸).
عن أبی هریره قال: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النبیِّ *ص*، فَقَالَ: إنِّی مَجْهُودٌ، فَأرسَلَ إِلَى بَعْضِ نِسَائِهِ، فَقالت: وَالَّذی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ مَا عِنْدِی إلا مَاءٌ، ثُمَّ أرْسَلَ إِلَى أُخْرَى، فَقَالَتْ مِثلَ ذَلِکَ، حَتَّى قُلْنَ کُلُّهُنَّ مِثلَ ذَلِکَ: لا وَالَّذِی بَعَثَکَ بالْحَقِّ مَا عِنْدِی إلا مَاءٌ. فَقَالَ النبی *ص*: «مَنْ یُضیفُ هَذَا اللَّیْلَهَ؟» فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الأنْصَارِ: أنَا یَا رسول الله، فَانْطَلَقَ بِهِ إِلَى رَحْلِهِ، فَقَالَ لامْرَأَتِهِ: أکرِمِی ضَیْفَ رسول الله وفی روایهٍ قَالَ لامْرَأَتِهِ: هَلْ عِنْدَکِ شَیْءٌ؟ فقَالَتْ: لا، إلا قُوتَ صِبیَانِی. قَالَ: فَعَلِّلیهم بِشَیْءٍ وَإذَا أرَادُوا العَشَاءَ فَنَوِّمِیهمْ، وَإِذَا دَخَلَ ضَیْفُنَا فَأطْفِئی السِّرَاجَ، وَأریهِ أنَّا نَأکُلُ. فَقَعَدُوا وَأکَلَ الضَّیْفُ وَبَاتَا طَاوِیَیْنِ، فَلَمَّا أصْبَحَ غَدَا عَلَى النَّبیِّ *ص* فَقَالَ: لَقَدْ عَجبَ الله مِنْ صَنِیعِکُمَا بِضَیْفِکُمَا اللَّیْلَهَ. (مُتَّفَقٌ علیهِ).
«حضرت ابوهریره روایت می کند: مردی خدمت رسول الله *ص* آمد و گفت: من بسیار خسته و نیازمندم، رسول الله *ص* نزد بعضی از همسرانش فرستاد او فرمود سوگند بذاتی که تو را بر حق فرستاده نزد من جز آب چیزی وجود ندارد، باز بسوی دیگری فرستاد او نیز چنین فرمود تا اینکه همه آنها چنین گفتند نه سوگند بذاتی که تو را بر حق فرستاده نزد من جز آب چیز دیگری وجود ندارد، سپس پیامبر گرامی *ص* فرمود: چه کسی این شخص را امشب مهمانی می کند، مردی از انصار گفت: من یا رسول الله و او را به خانه اش برد، و به همسرش گفت: مهمان رسول الله را گرامی دار.
و در روایتی آمده است که به زنش گفت: آیا چیزی داری؟ گفت: جز غذای کودکانم چیزی ندارم، گفت: آنها را به چیزی مشغول ساز، و هرگاه غذا خواستند آنها را خواب گردان و هنگامیکه که مهمانمان آمد چراغ را خاموش کن و چنان وانمود کن که ما نیز غذا می‌خوریم پس آنها نشستند و مهمان غذا خورد و هر دو گرسنه خوابیدند، ‌چون صبح شد خدمت پیامبر گرامی آمد رسول الله *ص* فرمود: خداوند از کاریکه شب با مهمان خودتان کردید به شگفت آمده است».

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:13:00 ق.ظ ]





نشانه های افسردگی چیست؟

محققان تاکنون موفق به کشف چندین نشانه افسردگی شده اند، این یافته کمک فراوانی به افراد برای آگاهی از وجود این بیماری در خود می کند.درسایت نمناک بررسی بیشتری خواهیم کرد.
بازدید : 36,194 نفر
نشانه های افسردگی کدامند؟؟
1)خلق و خوی افسرده.
برای اطلاق افسرده بودن به فرد، او باید تمام روز و تقریباً هر روز این حالت را داشته باشد. این خلق و خوی افسرده توسط خود شخص با احساس اندوه، پوچی و افسردگی حس می شود یا توسط اطرافیانش مشاهده می گردد. در میان کودکان یا بزرگسالان، این خلق و خو می تواند با تندخویی بروز پیدا کند.
2) بی علاقگی یا لذت نبردن از فعالیت هایی فیزیکی که معمولاً لذت بخش و جالب اند.
این نشانه هر روز و عملاً برای تمامی فعالیت ها دیده می شود.
3) حس خودکم بینی یا احساس گناه بیش از حد و نامتناسب واحساس بی ارزش بودن.
این احساس تقریباً همیشه و تقریباً هر روز حضور دارد.
4) داشتن ایدۀ خودکشی به طور مکرر، خواه با نقشه یا بدون نقشۀ دقیق یا با اقدام به خودکشی
فکر به مرگ (مثلاً گفتن «من ترجیح می دهم که مرده باشم») نیز از این دسته محسوب می شوند.
5) مشکلات خواب. ممکن است به شکل بی خوابی یا پرخوابی بروز کند.
این مشکلات هر روز در میان افراد افسرده دیده می شود.
6) آشفتگی یا کندشدن روانی_ حرکتی.
این نشانه نیز هر روز حضور دارد که یا توسط خود فرد افسرده گزارش می شود یا اطرافیانش مشاهده می کنند. در افسردگی، حرف فقط بر سر یک احساس بی قراری یا کندشدگی ساده نیست، بلکه این آشفتگی یا کندشدگی قابل ملاحظه و مشهود است.
7) مشکلات اشتها که هم به شکل بی اشتهایی و کاهش وزن و هم بالعکس
با افزایش اشتها و اضافه شدن وزن می تواند روی دهد. این مشکلات بدون رژیم گرفتن به وجود می آیند.
8) مشکلات تمرکز.
این مورد اغلب با مشکل در اندیشیدن و حتی تردیدهای تکراری ظاهر می شود. پدیده ای قابل مشاهده و روزانه است و تنها احساس عدم موفقیت در متمرکز شدن نیست.
9)احساس روزانه خستگی یافقدان انرژی .
10)بی علاقه بودن به استحمام

برای مطرح کردن افسردگی با یک تشخیص جدی، باید حداقل 2 مورد از 4 مورد اول در شخص دیده شود. و در ادامه، در افسردگی حداقل 5 مورد از این10 معیار یافت می شوند.
اگر بادقت مطالب گفته شده را مطالعه کنید درتمامی موراد اصرار به مشاهده هر روزه ی این علایم بوده است چرا که گاهی اوقات افراد ممکن است به هر دلیلی در طول شبانه روز ساعت یا دقایقی بدخلق شده یا فسرده به نظر بیایند که به معنی این نیست که فرد افسرده است.
اگر این موارد را درخود می بینید به خودتان کمک کنید که مهم ترین راه نیز همین است.برای درمان این بیماری روشهای دارویی و درمانهای غیر دارویی نظیر ورزش,تغییر روش کار وزندگی و…وجود دارد.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:07:00 ق.ظ ]





نحوه رفتار با کودک بهانه گیر

بهانه گیری کودکان که اغلب با جیغ و گریه همراه است را می توان یکی از ناخوشایند ترین لحظه های والدین عنوان کرد. اما دلیل این بهانه گیری چیست؟ راههای کنترل این رفتار چگونه است؟ با ما همراه باشید.
بازدید : 57,406 نفر
اگر کودک شما هم بهانه گیر است و شمارا آزار می دهد حتما این مطلب را بخوانید
برخی از کارشناسان این بهانه گیری های خسته کننده را به مشکلات مهارت های زبانی کودکان نسبت می دهند. کودکان در این سن معنی بیشتر کلمه هایی که می شنوند را درک می کنند اما نمی توانند آنها را درست و کامل بیان کنند. در نتیجه، وقتی کودک نمی تواند منظور خود را توضیح دهد ناامید می شود و جیغ کشیدن و بهانه گیری را آغاز می کند.

• کنترل خود را از دست ندهید
بهانه گیری کودکان واقعا آزار دهنده است. علاوه بر جیغ زدن و غرغر کردن شاید کودک لگدپراکنی کند یا پاهایش را به زمین بکوبد، اشیا را به اطراف پرت کند، دیگران را کتک بزند یا حتی نفس خود را حبس کند تا کبود شود. تحمل و کنترل این رفتارها واقعا طاقت فرسا است اما والدین باید مطمئن باشند که حبس نفس تا مرحله کبودی نیز نوعی بهانه گیری و کج خلقی کودکانه است.
هنگامی که کودک در حال جیغ و داد کردن است به حرف ها و دلیل های شما گوش نمی دهد و با حالتی منفی به فریادها و تهدیدهای شما پاسخ می دهد. هرچه بیشتر سر او داد بزنید که آرام تر شود، او با صدای بلندتری جیغ می زند. در این مواقع شاید بهترین کار این است که کنار او بنشینید و چیزی نگویید. به طور کلی، بودن در کنار کودک هنگام بدرفتاری هایش روش خوبی است. کودکان خودشان هم از خشمی که دامن آنها را گرفته است می ترسند و بودن شما در کنار آنها موجب آرامششان می شود.
اگر تحمل بهانه گیری های او را ندارید چند دقیقه کوتاه بیرون بروید و وقتی کودک دست از گریه و جیغ برداشت دوباره به اتاق بازگردید. اگر شما آرامش خود را حفظ کنید او نیز سریع تر آرام می شود.
وعده یا رشوه دادن به کودک در این شرایط نتایج خوبی در پی ندارد. بنابراین فکر این چیزها را از سر بیرون کنید. تا حد امکان به بهانه گیری های بی مورد او عتنا نکنید تا خودش خسته و ساکت شود.

نحوه برخورد با کودک لجباز
• حواستان باشد که شما بزرگ تر هستید
مهم نیست بهانه گیری های کودک شما چقدر طول می کشد، خواسته های غیرمنطقی او را پاسخ ندهید و به هیچ وجه با او بحث نکنید. به نگاه ها و تفکرات اطرافیان نیز خیلی بها ندهید. همه آنها روزی چنین تجربیاتی داشته اند. اگر در نتیجه بهانه گیری های کودک به او چیزهایی که می خواهید را بدهید در واقع به او می آموزید داد و فریاد کردن بهترین روش برای به دست آوردن خواسته هاست. این طرزفکر برای کودک شما در بزرگسالی ایجاد مشکل خواهد کرد. سعی کنید کودک به هیچ عنوان متوجه نشود که شما خودتان هم روی رفتارهایتان هنگام عصبانیت کنترل ندارید.
اگر بهانه گیری و کج خلقی کودک به مرحله ای رسید که شروع به کتک زدن دیگران، پرتاب وسایل یا جیغ های بی وقفه کرد، او را به مکانی امن همچون اتاق خواب خودش ببرید و به او بگویید چرا او را اینجا آورده اید (زیرا سارا را کتک زده ای) و کنار او بمانید تا آرام شود.اگر در مکان عمومی هستید و کودک کج خلقی هایش را آغاز کرد سریعا آنجا را ترک کنید تا فرزندان آرام شود.

• عشق خود را به کودک ابراز کنید
هنگامی که کودک آرام است و می توانید با او صحبت کنید، او را در آغوش بگیرید و بگویید چقدر دوستش دارید. این رفتار برای کودک آموزنده است و می تواند با آرامش بیشتر در مورد کج خلقی های خود صحبت کند.

• بعدا در مورد مساله پیش آمده صحبت کنید
هگامی که کودک آرام شد در مورد اتفاق های پیش آمده با او صحبت کنید. صحبت کردن در مورد بهانه گیری ها کودک بسیار ساده است. شما متوجه خواهید شد مشکل کودک شما چیست. کمک کنید تا بتواند احساسات خود را در غالب کلمات بیان کند. به طور مثال، به او بگویید:«تو خیلی عصبانی بودی چون غذا آن چیزی نبود که می خواستی.» به او اجازه دهید متوجه شود صحبت کردن در مورد ناراحتی ها نتیجه بهتری دارد. با خنده بگویید:«ببخشید من تو رو درک نکردم. الان که جیغ نمی کشی متوجه شده ام چه می خواستی.

• زمان دادن به کودک
بسته به فرزند خود، هرچند وقت یکبار از ترفند زمان دادن استفاده کنید. این راهکار را از 18 ماهگی آغاز کنید. با این ترفند شاید کودک بتواند خودش تا حدی بهانه گیری هایش را کنترل کند. زمان دادن به کودکان به ویژه زمانی که کج خلقی کودکان بالاست و دیگر روش ها پاسخگو نیستند، جواب می دهد. کودک را در مکانی ساکت و خسته کننده برای مدت زمان کوتاهی (یک دقیقه برای هر سال از عمرش) بگذارید. این مساله کمک می کند تا کودک خودش را آرام کند.
به او توضیح دهید که چه کاری می کنید:به زمان می دهم تا آرام شوی و مامان در آنجا منتظر توست. در ضمن، به او توضیح دهید که این تنبیه نیست. اگر کودک نخواست در آن مکان بماند با قدرت اما نه بداخلاقانه او را در مکان موردنظر نگه دارید. دنبال کار خود بروید. اگر جای او امن است به هیچ وجه به او نگاه یا توجه نکنید و بگذارید با خودش کنار بیاید

• از موقعیت هایی که برای کودک ناخوشایند است دوری کنید
مراقب باشید خیلی در موقعیت هایی که باعث ناراحتی کودک می شود، قرار نگیرید. به طور مثال، اگر او هنگام گرسنگی عصبانی می شود و شروع به بهانه گیری می کند حتما میان وعده های کوچکی در کیف خود داشته باشید. اگر هنگام غروب بهانه گیر و عصبی می شود، سعی کنید خریدهای خود را ابتدای روز انجام دهید.
اگر با تغییر فعالیت ها مشکل دارد حتما پیش از هر تغییری به او مساله را گوشزد کنید. به طور مثال، اگر قصد دارید تا نیم ساعت دیگر زمین بازی را به مقصد خانه ترک کنید حتما این مساله را با در میان بگذارید. اجازه دهید از این تصمیم آگاه شود.
اگر متوجه شدید الان است که بهانه گیری های کودک آغاز شود، بلافاصله حواس او را پرت کنید:اسباب بازی به او بدهید، مکانش را عوض کنید، شکلک های خنده دار در بیاورید یا توجه او را به پرنده در حال پرواز جلب کنید.
کودک در این سنین مستقل بودن را می آموزد بنابراین تا حد امکان به او حق انتخاب بدهید. البته نه اینکه از او بپرسید می خواهد همه وقت خود را چگونه سپری کند. بگویید:«هویج یا ذرت می خواهی؟» به جای اینکه بگویید:«ذرت هایت را بخور!» به او احساس کنترل داشتن بر اوضاع را منتقل کنید.توجه کنید که چقدر از کلمه «نه» استفاده می کنید. اگر زیاد از آن استفاده می کنید در واقع شرایط را برای خود و کودکتان پر اضطراب و سخت می کنید. سعی کنید این مساله را کنترل کنید.

• مراقب نشانه های اضطراب زیاد باشید
شاید بهانه گیری های روزانه برای کودکان امری طبیعی باشد اما باید مراقب مشکلات احتمالی هم باشید. هر گونه تنش و استرسی که در خانه وجود دارد می تواند در بیشتر شدن کج خلقی و بهانه گیری های کودک تاثیر بگذارد.
اگر کودک به طور مدام بهانه گیر است و به خود یا دیگران آسیب می رساند حتما از یک متخصص کمک بگیرید. پزشک یا مشاور کودک می تواند شما را با هر گونه تغییر رفتاری در کودک آشنا کند و این جلسات به شما یاد می دهند چگونه رفتارهای آینده کودک را پیش بینی و رفتار کنید

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:03:00 ق.ظ ]




با کودکان چگونه رفتار کنیم ؟ ۵ جمله خوب و 7 جمله بد برای کودکان

این پدرو مادرها شاید ندانند که سخنان طعنه آمیز و کنایه دار جملاتی هستند که برخوردی متقابل طلب می کنند. این پدر و یا مادر آگاه نیست که با این اظهار نظرهای توهین آمیز، کودک را تحریک کرده و ذهن او را از نقشه های خیالی انتقام، پر می سازد ودر نتیجه باعث مسدود شدن راه ارتباطی بین خود او و کودکش می شود.
۱) خـودت تـصـمـیم بگیر: کودک و دوستش در اتاق مشغول بازی هستند. سر و صدای آنها باعث اذیت و آزار شماست، بهتر است بگویید: “بچه ها تصمیم بگیرید یا بی سر و صدا بازی کنید، یا از اتاق خارج شوید.” اگر بعد از ۵ دقیقه هنوز سر و صدا ادامه داشت، بگویید: “خوب می بینم تصمیم گرفتید که از اتاق بیرون بروید.” این جمله، شما را از داشتن نقش منفی نجات می دهد، زیرا آنها می دانند این تصمیم آنها بوده که منجر به این نتیجه شده است. به این ترتیب کودک مسئول عمل خودش است.

۲) من تو را دوست دارم ولی این کار تو را نمی پسندم: اگر می خواهید لفظی را به کودک بیاموزید، کار خوب و بد را برایش مشخص کنید. به او بیاموزید ما کار خوب و کار بد داریم ، نه بچه خوب و بچه بد. هدف از وضع قوانین، آموزش رفتارهای مناسب است نه تنبیه کودک. اگر چه به رفتار ناپسند او اعتراض می کنید ولی محبت خود را به او قطع نمی کنید.

۳) از تو می خواهم مشکل مرا حل کنی: اگر کودک کاری را انجام می دهد که باعث رنجش شماست، به او بگویید که دچار مشکل شده اید. مثلا ً به او بگویید: “صدای بلند تلویزیون باعث می شود دچار سردرد شوم” و ازاو بخواهید در حل مشکل به شما کمک کند. در این صورت او که خود را دشمن شما نمی بیند خود را موظف می داند کاری انجام ندهد که برای شما مشکل آفرین باشد. اگر به رضایت خاطر شما اهمیت دهد، رفتار بد را خاتمه خواهد داد.

۴) احساس تو را درک می کنم: وقتی کودک عصبانی است جملاتی را به کار می برد تا دیگران را متوجه احساس خود کند. مثلا ً می گوید: “از تو متنفرم” یا “خیلی بدی.” این تنها جملاتی است که همه ذهن او را پرکرده. شما می توانید به او کمک کنید تا جمله مناسب را به کار ببرد.

۵) “آیا دوستت چیزی گفته که واقعیت ندارد و تو عصبانی شده ای؟:” افراد متفاوت، نـیازهای متفاوتی دارند. اغلب کودکان در اعتراض به والدین می گویند: “عدالت را رعایت کنید و منصف باشید” و این جملات زمانی مطرح می شوند که کودک می خواهد وسیله خاصی برایش تهیه شود؛ صرفاً به این دلیل که برای برادرش تهیه شده است. باید به کودکان بیاموزیم “انصاف و عدالت این است که هر فرد، هر چه را نیاز دارد تهیه کند. اگر شما به عینک نیاز داری و خواهرت به کفش، هر کدام وسایل مورد نیاز خود را خریداری خواهید کرد و این است اجرای عدالت. گمان نمی کنم زمانی که خواهر شما به عفونت گوش مبتلاست و آنتی بیوتیک مصرف می کند لازم باشد شما هم آنتی بیوتیک مصرف کنی"!

● ۷ جمله ناخوشایند برای کودکان

۱) مناسب سن خودت رفتار کن! گاه والدین به رفتار کودک انتقاد می کنند، زیرا آن رفتار تأثیر بدی بر بزرگترها داشته است. در صورتی که رفتار کودک، نشان دهنده احساس درونی اوست و والدین وظیفه دارند احساس کودک را درک کنند. کودک ۶ ساله ای که نمی داند چه می خواهد و گریه می کند ، یا کودک ۴ساله ای که از محدود شدن در صندلی اتومبیل ناراحت است و گریه می کند ، هر دو متناسب سنشان عمل می کنند؛ اگر چه ما انتظار داریم رفتار آنها ما را آزار ندهد. به جای اینکه به کودک بگویید “مناسب سن خودت عمل کن” بگویید: “به نظر می رسد خیلی عصبانی هستی"، “می دانم وقتی چنین اتفاقی برایت افتاده بسیار ناراحت شده ای” این جملات به کودک آرامش می دهد و شرایط را قابل تحمل خواهد کرد.

۲) شوخی کردم: دست انداختن کودک اگر چه ظاهراً شرایط را شاد می کند ولی در واقع به شدت مخرب است. هنگامی که کودک عصبانی است، خندیدن به او باعث می شود احساس بدتری پیدا کند. شما به عنوان والدین کودک وظیفه دارید او را حمایت کنید نه اینکه باعث اذیت و آزار او شوید. اگر چنین منظوری ندارید هنگامی که کودک ناراحت است شاد نباشید.

۳) چـرا مـثـل … نـیستی؟ با مقایسه کـودکـان، آنـهـا احـسـاس مـی کـنـنـد در مرتبه پایین تری قرار گرفته اند و این راه مناسبی برای وا داشتن آنها به فعالیت نیست. زمانی که کودک خود را پایین تر از دیگری احساس کند ، روحیه خود را می بازد و دست از فعالیت خواهد کشید. شما باید ضعف و قوت کودکان را بپذیرید و آنها را بر اصلاح رفتار خودشان تشویق کنید.

۴) ندو و گرنه می افتی! علی رغم تمام توجه شما به محافظت از کودک، به کار بردن این نوع جملات باعث می شود کودک بیفتد، زیرا به او القا می کنید منتظرید که او به زمین بخورد و این برای کودکی که تلاش می کند مستقل باشد بسیار مضر است. بهتر است در این موارد بگویید: “قبل از دویدن از محکم بودن بند کفش هایت مطمئن باش.” در این صورت شما در مورد اشکال کفش صحبت کرده اید نه ناتوانی کودک.

۵) چی بهت گفتم؟ چرا سوالی را می پرسید که خودتان جواب را می دانید؟ انتظار دارید کودک چه پاسخی بدهد؟ وقتی می پرسید: لباست را کجا پرتاب کردی؟ لبخندی موذیانه می زند و می گذرد. اگر از رفتار او رنجیده اید بگویید: “من متاسفم که مجبورم برای بار سوم تکرار کنم که لباست را روی چوب لباسی آویزان کن.”

۶) به تو قول می دهم که … : به کودکان باید نه وعده داد و نه وعده از آنها گرفت. روابط ما با فرزندانمان باید بر اساس اعتماد و اطمینان باشد.
وقتی پدر و یا مادر برای تأیید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که “وعده داده نشده اش” اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست. وعده ها باعث می شوند که توقعات غیرواقعی در کودکان به وجود بیاید. وقتی به کودک وعده داده می شودکه او رابه باغ وحش ببرند، او آن وعده را یک تعهد به حساب می آورد و فکر می کند که براساس این تعهد، در روز موعود نه باران خواهد بارید، نه اتومبیل عیب و ایرادی پیداخواهد کرد و نه خود او مریض خواهد شد.
از طرفی نباید از کودکان وعده گرفت که درآینده رفتاری خوب داشته باشند یا رفتار بدشان را اصلاح کنند. وقتی کودک وعده ای ناخواسته می دهد، وعده ای که متعلق به خود او نیست، در واقع چکی بانکی می کشد که در آن بانک اصلاً حساب ندارد. ما نباید مشوق و محرک این قبیل اعمال فریب آمیز باشیم.

۷) آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم؟ پدر یا مادری که در استفاده از سخنان نیشدار و طعنه آمیز استعداد ذاتی دارد، خطر و تهدیدی جدی برای سلامت روانی کودک به حساب می آید. این پدر یا مادر جادوگری است که از واژه ها استفاده می کند و با بیان این واژه ها، مانعی در برابر ایجاد ارتباط موثر برقرار می کند و مانع از پدید آمدن رابطه ای مثبت بین پدرومادر با کودک می شود. ” آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم ؟ مگر تو کری ؟ پس چرا گوشت به من نیست؟ …”
این پدرو مادرها شاید ندانند که سخنان طعنه آمیز و کنایه دار جملاتی هستند که برخوردی متقابل طلب می کنند. این پدر و یا مادر آگاه نیست که با این اظهار نظرهای توهین آمیز، کودک را تحریک کرده و ذهن او را از نقشه های خیالی انتقام، پر می سازد ودر نتیجه باعث مسدود شدن راه ارتباطی بین خود او و کودکش می شود.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:02:00 ق.ظ ]




۷ نکته کلیدی در برخورد با کودک لجباز
با اینگونه کودکان باید مدارا کرد و ابتدا زمینه های بروز لجبازی را شناسایی کرد، سپس کودک را از آن دور کرد ، به عنوان مثال کودکی را که در بازار از والدین می خواهد هرچیزی را برایش بخرند، نباید به بازار بُرد و همیشه درباره برآوردن خواسته هایش یک چیز دیگر را باید جایگزین کرد مثل ابزار پلاستیکی به جای واقعی و دور نگاه داشتن وسایل خطرناک از دسترس کودک .
لجبازی به شکل ها و دلایل مختلف در کودکان بروز می کند ، معمولا این واژه را درباره کودکان زیر ۳ سال با احتیاط به کار می برند چون در بیشتر این کودکان ، این نوع واکنش رفتاری، هدف دار نیست و کودک به علت مشکلات جسمی و یا تعارضات درونی، مشکلات خود را به صورت گریه ، نق زدن ، پرخاشگری ، بی خوابی، امتناع از خوردن غذا و بی اختیاری ادرار و مدفوع نشان می دهد .

مشکل اصلی را بیابید

در این گونه موارد باید به دنبال پی بردن به علت مشکل و رفع آن بود.
واکنش هایی نظیر تنبیه کودک و یا بی توجهی به او می تواند زمینه ساز ایجاد تصویری نامطلوب از والدین در ناخودآگاه کودک باشد که بعدها به شکل خشم هدف دار خود را نشان می دهد.

با کودک مدارا کنید

با اینگونه کودکان باید مدارا کرد و ابتدا زمینه های بروز لجبازی را شناسایی کرد، سپس کودک را از آن دور کرد ، به عنوان مثال کودکی را که در بازار از والدین می خواهد هرچیزی را برایش بخرند، نباید به بازار بُرد و همیشه درباره برآوردن خواسته هایش یک چیز دیگر را باید جایگزین کرد مثل ابزار پلاستیکی به جای واقعی و دور نگاه داشتن وسایل خطرناک از دسترس کودک . اما کودکان پس از پایان سه سالگی و آغاز چهار سالگی وارد حیطه اجتماعی می شوند و رفتارهای مختلف را از یکدیگر می آموزند و با الگوبرداری منفی سعی می کنند در رابطه با والدین خود آن را اجرا کنند و این امر تا حدود زیادی آگاهانه و هدفمند است و کودک با آزمون و خطاهایی که می کند سعی در به زانو درآوردن والدین و تسلیم آن ها در برابر خواسته هایش دارد و با این کار به سیطره قدرت خود و خود محوری اش ادامه می دهد و برای این کار ، بهانه هایی نیز برای خود دارد مانند وجود رقیبی به عنوان برادر و یا خواهر کوچک تر و یا به علت رفتن به مهد کودک و یا مواردی از این قبیل ، این گروه از کودکان ، اعتماد به نفس پایینی دارند و نسبت به دیگر کودکان تعارضات درونی بیشتری دارند و سطوح ترس و اضطرابشان بالاتر از همسالانشان است.

به کودک میدان دهید

برای درمان لجبازی کودکان در ابتدا باید روی استقلال آن ها به شکل عملی و فکری کار شود، والدین باید به کودک میدان دهند تا خودش کارهای شخصی اش را انجام دهد و در برخی زمینه ها نظر او را جویا شوند ، فعالیت هایی از این قبیل با عث خودباوری بیشتر کودک و جلب توجه به صورت مثبت می شود و انرژی بالقوه کودک را به سمت مثبت هدایت می کند .

اعمال روش خاموشی

از طرف دیگر باید روش «خاموشی» را اعمال کرد ، به این مفهوم که والدین در مقابل رفتارهای منفی کودک هیچ واکنش کلامی ، دیداری و شنیداری انجام نمی دهند و گویی چیزی را ندیده اند ، کودک پس از چند بار تکرار رفتار منفی، به علت دریافت نکردن پاسخ، پی می برد که کارش بیهوده است.

روش تقویت رفتار ناهمساز

وقتی شدت رفتارهای کودک نسبت به قبل کاهش یافت والدین باید روش «تقویت رفتار نا همساز» را اجرا کنند، یعنی رفتار مقابل رفتار منفی کودک را به محض سر زدن از کودک ، تقویت کنند ، مثلا کودکی که گریه می کند به محض آن که ساکت شد ، توسط والدین مورد توجه و تشویق قرار گیرد .

رژیم غذایی مناسب

شاخص های دیگری که باید در نظر داشت ، استفاده از رژیم غذایی صحیح است، مصرف بیش از اندازه سردی ها ، تنقلات، کاکائو، نمک و سرکه باعث تحریکات عصبی کودک و تماشای تلویزیون و بازی های رایانه ای بیش از یک ساعت در روز باعث تشکیل امواج مخرب در مغز کودک و عصبانیت او می شود ، کم خوابیدن کودک نیز باعث افزایش لجبازی می شود ، خواب شب مهم تر از خواب روز است چون در خواب روزانه عواملی نظیر نور و صدا باعث بر هم خوردن ریتم خواب می شود و کودک با وجود خواب زیاد ، پس از بیداری آرامش ندارد .

مراجعه به مشاور

درباره لجبازی های شدید کودکان که گاه به صورت گریه های طولانی و کبودی لب ها و واکنش های غیر عادی خود را نشان می دهد ، بررسی امواج مغز کودک و مراجعه به روان پزشک و روان شناس کودک ضرورت دارد .

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:00:00 ق.ظ ]




پیام در پی حوادث دردناک شهادت زائران در عراق و تصادف قطار
حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پی حوادث تلخ و دردناک شهادت دهها نفر از زائران حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) در عراق و همچنین جان‌باختن و آسیب‌دیدگی جمعی از مسافران و زائران حضرت امام رضا (علیه‌السلام)، در پیامی ضمن طلب رحمت و مغفرت الهی برای درگذشتگان و دعا برای شفای آسیب‌دیدگان، تأکید کردند: مسئولان از این حوادث دردناک به آسانی عبور نکنند و دغدغه‌ی حلّ ریشه‌ئی این مصائب و امثال آن از مسائل مردم را در صدر اولویت‌های خود قرار دهند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

بسم الله ا لرّحمن الرّحیم

حادثه‌ی تلخ و اندوهبار شهادت دهها نفر از زوّار ایرانی و غیر ایرانی حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام در عراق و نیز حادثه‌ی دردناک تصادف قطار که به جان‌باختن و آسیب‌دیدگی جمعی از مسافران و زوّار حضرت ابی‌الحسن‌الرضا علیه‌السلام انجامید، اینجانب را همچون دیگر هم‌میهنان و خانواده‌های عزادار، مصیبت‌زده کرد.

در حادثه‌ی اول، گروههای جنایتکار و شقاوت‌بار تکفیری که راه‌پیمائی عظیم اربعین و امنیت بی‌نظیر زائران حسینی، چشم آنان را کور و توطئه‌های خباثت‌آلود آنان را خنثی کرده است، به انتقام بزدلانه و فجیع دست زدند و بار دیگر چهره‌ی خبیث و مَنیّت پلید خود را به همه نشان دادند. از مناطق دیگر جهان همچون نیجریه و پاکستان و افغانستان نیز خبرهای تلخ و تکان‌دهنده از جنایات هم‌مسلکان آنها می‌رسد و خطر جریان تکفیری و دولت‌های حامی آنان را بار دیگر به همه‌ی مسلمانان و دلسوزان گوشزد می‌کند.

در حادثه‌ی دوم نیز قصور یا تقصیر و بی‌تدبیری دست‌اندرکاران خانواده‌هائی را داغدار کرد و موجب جان‌باختن و آسیب‌دیدگی جمعی از مردم عزیزمان شد.

اینجانب ضمن طلب رحمت و مغفرت الهی برای درگذشتگان و دعا برای شفای آسیب‌دیدگان و عرض تسلیت به خانواده‌های آنان، از مسئولان و دست‌اندرکاران در هر دو بخش داخلی و خارجی می‌خواهم که از این حوادث دردناک به آسانی عبور نکنند و دغدغه‌ی حلّ ریشه‌ئی این مصائب و امثال آن از مسائل مردم را در صدر اولویت‌های خود قرار دهند و اکنون نیز همه‌ی تلاش خود را برای علاج مصدومان و انتقال جان‌باختگان و کاستن از مصائب داغداران به کار برند.

سیّد علی خامنه‌ای
۶ آذر ۱۳۹۵

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:59:00 ق.ظ ]




جایگاه قبر امام حسین&quot;ع&quot;

مَوضِعُ قَبرِ الحُسَینِ (علیه السلام) تُرعَةٌ مِن تُرَعِ الجَنَة
جایگاه قبر امام حسین (علیه السلام) درى از درهاى بهشت است.
کامل الزیارات ص 271 - من لا یحضر الفقیه ج 2 ، ص 579 ، ح

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[شنبه 1395-09-06] [ 10:55:00 ق.ظ ]




توصیه امام زمان به آیت الله مرعشی نجفی

توصیه امام زمان به آیت الله مرعشی نجفی

از آیت الله مرعشی نجفی نقل شده : در نجف اشرف شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیه الله الاعظم داشتم با خود عهد کردم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم به این نیت که جمال آقا صاحب الزمان را زیارت کنم

به گزارش روضه نیوز ؛از آیت الله مرعشی نجفی نقل شده : در نجف اشرف شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیه الله الاعظم داشتم با خود عهد کردم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم به این نیت که جمال آقا صاحب الزمان را زیارت و به این فوز بزرگ نائل شوم تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم تصادفا در این شب رفتنم از نجف تاخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود هنگامی که به انجا رسیدم بر اثر تاریکی شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصا از زیادی قطاع الطریق و دزدها , ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید.

برگشتم به عقب سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم نزدیک من امد و با زبان فصیح گفت:” ای سید! سلام علیکم” ترس و وحشت به کلی از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم و تعجب اور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید متوجه سیادت من شد و در ان حال من از این مطلب غافل بودم.

به هر حال سخن می گفتیم و می رفتیم از من سوال کرد:” کجا قصد داری؟ ” گفتم مسجد سهله فرمود به چه جهت گفتم به قصد تشرف زیارت ولی عصر. مقداری که رفتیم به مسجد زیدبن صوحان که مسجد کوچکی نزدیک مسجد سهله بود رسیدیم داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند که کان با او دیوار و سنگها ان دعا را می خواندند احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف ان عاجزم. بعد از دعا سید فرمود:” سید تو گرسنه ای چه خوبست شام بخوری". پس سفره ای را که زیر عباد داشت بیرون اورده و در ان مثل این که سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. کان تازه از باغ جیده و ان وقت چله زمستان و سرمای زننده ای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این اقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا اورده؟ طبق دستور اقا شام خوردم. سپس فرمود:” بلند شو تا به مسجد سهله برویم” داخل مسجد شدیم اقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به مطابعت ان حضرت انجام وظیفه می کردم. و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به اقا اقتدا کردم و متوجه نبودم که این اقا کیست. بعد از ان اعمال تمام شد ان بزرگوار فرمود:” ای سید ایا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟” گفتم می مانم. در وسط مسجد در مقام امام صادق نشستیم به سید گفتم : ایا جای یا قهوه یا دخانیات میل دارید اماده کنم؟ در جواب کلام جامعی را فرمود:” این امور از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم” این کلام در اعمال وجودم اثر گذاشت به نحوی که هر گاه یادم می اید ارکان وجودم می لرزد. به هرحال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعض انها اشاره می کنم :

۱- در رابطه با استخاره سخن به میان امد سید عرب فرمود:” ای سید با تسبیح به چه نحو استخاره می کنی؟” گفتم: سه مرتبه صلوات می فرستم و سه مرتبه می گویم ” استخیر الله برحمته خیره فی عافیه” پس قبضه ای از تسبیح را گرفته می شمارم اگر دو تا ماند بد است و اگر یکی ماند خوب است.” فرمود:” برای این استخاره , باقیمانده ای است که به شما نرسیده و ان این است که هر گاه یکی باقیماند فورا حکم به خوبی استخاره نکنید ; بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید اگر زوج امد کشف می شود که استخاره ائل خوب است اما اگر یکی امد کشف می شود که استخاره اول میانه است.” به حصل قواعد علمیه می بایست دلیل بخواهم و اقا جواب دهد به جای دقیق و باریکی رسیدیم پس به مجرد این قول تسلیم و منقاد شدم. و در عین حال متوجه نیستم که این اقا کیست.

۲- از جمله مطالب در این جلسه تاکید سید عرب بر تلاوت و قرائت این سوره ها بعد از نمازهای واجب بود: بعد از نماز صبح سوره یس, بعد از نماز ظهر سوره عم, بعد از نماز عصر سوره نوح(ودر بعضی نقل ها سوره عصر) , بعد از نماز مغرب سوره الواقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملک.

۳- دیگر این که تاکید فرمودند بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشاء که در رکعت اول بعد از حمد هر سوره ای خواستی می خوانی و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را می خوانی و فرمود: کفایت می کند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب , چنان که گذشت.

۴- تاکید فرمود که: ” بعد از نمازهای پنجگانه این دعا را بخوان: “اَللّهُمَ سَرّحْنى عَنِ الهُمومِ وَالْغُمُومِ ووَحْشَهَ الصّدرِ و وَسْوَسَهِ الشَّیطان بِرَحمتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.”

۵- و دیگر تاکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای یومیه خصوصا رکعت اخر. “اَللّهُمَ صَلِ عَلى مُحمّدٍ وَآلِ محمّد و تَرَحَّم عَلى عَجزِنا وأَغِثْنا بحقِّهِم.”

۶- در تعریف و تمجید ازکتاب شرایع الاسلام مرحوم محقق حلی فرمود:” تمام ان مطابق با واقع است مگر کمی از مسائل ان".

۷- تاکید بر خواندن قران و هدیه کردن ثواب ان برای شیعیانی که وارثی ندارند یا دارند و لکن یادی از انها نمیکنند.

۸- تحت الحنک را زیر حنک دور دادن و سر ان را در عمامه قرار دادن. چنانکه علمای عرب به همین نحو عمل می کنند و فرمود: در شرع این چنین رسیده است.

۹- تاکید بر زیارت سیدالشهدا.

۱۰- دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را از خدمتگزاران شرع.

۱۱- پرسیدم:” نمی دانم ایا عاقبت کارم خیر است و ایا من نزد صاحب شرع مقدس روسفیدم؟". فرمود:” عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدی". گفتم:” نمی دانم ایا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟". فرمود:” تمام انها از تو راضی اند و درباره ات دعا می کنند". استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تالیف و تصنیف. دعا فرموند. در این جا مطالب دیگری است که مجال تفضیل و بیان ان نیست. پس خواستم از مسجد بیرون روم به خاطر حاجتی, امدم نزد حوض که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. به ذهنم رسید چه شبی بود و این سید عرب کیست که این همه با فضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد تا به ذهنم این معنی خطر کرد , مضطرب برگشتم و ان اقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که اقا را زیارت کردم و غافل بودم , مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گردش می کردم , تا صبح شد چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به هجران شود. این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت ان شب یادم می اید , بهت زده می شوم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]




وظیفه ما در عصر غیبت امام زمان علیه السلام

وظیفه کلی ما در عصر غیبت نسبت به امام زمان علیه السلام چیست؟
امام زمان علیه السلام در بخشی از نامه ای که به شیخ مفید ارسال داشته اند نوشته اند: «فلیعمل کلّ امرء منکم بما یقرب به من محبّتنا و یتجنّب ما یدنیه من کراهتنا و سخطنا»
«پس هریک از شما باید کاری کند که وی را به محبت و دوستی ما نزدیک سازدد و از آنچه خوشایند ما نیست و باعث خشم و کراهت ما می شود دوری کند.»
روشن است که محبت اهل بیت علیهم السلام جنبه شخصی و فردی ندارد بلکه به ملاک خدایی است. زیرا هر گاه اهل بیت علیهم السلام مشاهده کنند که شیعیان و منتسبان به آنان کارهایی را انجام می دهند که مورد رضایت الهی است و نیز از کارهایی که سخط و غضب خداوند است اجتناب می کنند خوشحال شده و به آنان می بالند.
در نتیجه بر ما است که اگر دنبال جلب محبت آقا امام زمان علیه السلام و دوری از غضب آن حضرت هستیم کاری نکنیم که از ایشان دورشده و از عنایاتش محروم گردیم و از طرف دیگر سعی ما بر این باشد که اعمال و رفتاری را انجام هیم که هر چه بیشتر ما را به ایشان نزدیک گرداند.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]




ملاقات آیةالله مرعشی نجفی با امام زمان (علیه السلام)

ملاقات آیت الله مرعشی نجفی باامام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت (علیهم السلام) در نجف اشرف، شوق زیادی جهت دیدار جمال مولایمان بقیة الله الاعظم، عجل الله تعالی فرجه، داشتم با خود عهد کردم چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم، به این نیت که جمال آقا صاحب الامر (علیه السلام) را زیارت کنم و به این فوز بزرگ نایل شوم.
تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم تصادفاً در این شب رفتنم از نجف به تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود نزدیک شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصاً از زیادی قطاع الطریق و دزدها، ناگهان صدای پایی را از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید. برگشتم به عقب، سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: ای سید! سلام علیکم.
ترس و وحشت بکلی از وجودم رفت و اطمینان وسکون نفس پیدا کردم و تعجب آور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن می گفتیم و می رفتیم از من سـؤال کرد:
کجا قصد داری؟
گفتم: مسجد سهله.
فرمود: به چه جهت؟
گفتم: به قصد تشرف و زیارت ولی عصر (علیه السلام).
مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند که مثل آن بود که دیوار و سنگها با او آن دعا را می خواندند؛ احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم.
بعد از دعا سید فرمود: سید تو گرسنه ای، چه خوب است شام بخوری.
پس سفره ای را که زیر عبا داشت بیرون آورد و درآن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثل اینکه تازه از باغ چیده و آن وقت چله زمستان و سرمای زننده ای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ طبق دستور آقا شام خوردم.
سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم.
داخل مسجد شدیم آقا مشغول اعمال وارده درمقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه می کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتداکردم و متوجه نبودم که این آقا کیست؟
بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود:
ای سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟
گفتم: می مانم و سپس در وسط مسجد در مقام امام صادق (علیه السلام) نشستیم.
به سید گفتم: آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟
در جواب کلام جامعی را فرمود: این امور از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم.
این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم می آید ارکان وجودم می لرزد به هر حال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعضی از آنها اشاره می کنم؟
1) در رابطه با استخاره سخن به میان آمد. سید عرب فرمود:
ای سید با تسبیح به چه نحو استخاره می کنی؟
گفتم: سه مرتبه صلوات می فرستم و سه مرتبه می گویم: «استخیر الله برحمته خیرة فی عافیة» پس قبضه ای از تسبیح را گرفته می شمارم، اگر دو تا بماند بداست و اگر یکی ماند خوب است.
فرمود: برای این استخاره، باقی مانده ای است که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند فوراحکم به خوبی استخاره نکنید بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید اگر زوج آمد کشف می شوداستخاره اول خوب است اما اگر یکی آمد کشف می شودکه استخاره اول میانه است.
به حسب قواعد علمیه می بایست دلیل بخواهیم و آقاجواب دهد به جای دقیق و باریکی رسیدیم پس به مجرداین قول تسلیم و منقاد شدم و در عین حال متوجه نیستم که این آقا کیست.
2) از جمله مطالب در این جلسه تاکید سید عرب بر تلاوت و قرائت این سوره ها بعد از نمازهای واجب بود. بعد ازنماز صبح سوره یاسین و بعد از نماز ظهر سوره عم بعداز نماز عصر سوره نوح و بعد از مغرب سوره واقعه وبعد از نماز عشاء سوره ملک.
3) دیگر اینکه تاکید فرمودند: بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشا که در رکعت اول بعد از حمد هر سوره ای خواستی می خوانی و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را می خوانی و فرمود: کفایت می کند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنانکه گذشت.
4) تاکید فرمود که: بعد از نمازهای پنجگانه این دعا رابخوان:
«اللهم سرحنی عن الهموم و الغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین ».
5) و دیگر تاکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع درنمازهای یومیه خصوصا رکعت آخر:
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَّحَّم عَلی عَجزِنا وَ اَغِثنا بِحَقِّهِم».
6) در تعریف و تمجید از شرایع الاسلام مرحوم محقق حلی فرمود:
تمام آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسایل آن.
7) تاکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن، برای شیعیانی که وارثی ندارند یا دارند و لکن یاد از آنهانمی کنند.
8) تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن و سر آن را درعمامه قرار دادن چنانکه علمای عرب به همین نحو عمل می کنند و فرمود:
در شرع اینچنین رسیده است.
9) تاکید بر زیارت سید الشهدا، علیه السلام.
10) دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را ازخدمتگزارن شرع.
11) پرسیدم: نمی دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟
فرمود: عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدی.
گفتم: نمی دانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟
فرمود: تمام آنها از تو راضی اند و درباره ات دعامی کنند.
استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تالیف و تصنیف.
دعا فرمودند.
در اینجا مطلب دیگری است که مجال تفصیل و بیان آن نیست پس خواستم از مسجد بیرون روم به خاطرحاجتی، آمدم نزد حوض که
در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد به ذهنم رسید چه شبی بود واین سید عرب کیست که اینهمه با فضیلت است؟ شایدهمان مقصود و معشوقم باشد تا به ذهنم این معنی خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودم، مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گریه می کردم تا صبح شد، چون عاشقی که بعد ازوصال مبتلا به هجران شود.این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت آن شب یادم می آید بهت زده می شوم.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:49:00 ق.ظ ]




سه حکایت از تشرف آیت الله مرعشی نجفی محضر شریف امام زمان(عج):

ارسال شده توسط:صادق رستمی تاریخ ارسال: شهریور ۱۹, ۱۳۹۳ در احوالات علما و بزرگان با امام زمان(عج), امام زمان, منتظران واقعی ۹ نظر
سه حکایت از تشرف آیت الله مرعشی نجفی محضر شریف امام زمان(عج):

آیت الله سید شهاب الدّین محمّدحسین حسینی مرعشی نجفی
ولادت: ۱۳۱۵ ق
وفات: ۱۴۱۴ ق
محل ولادت: نجف
محل دفن: قم
محل تحصیل: نجف، کربلا، کاظمین، سامرا، تهران، قم
اساتید: حضرت آقا ضیاء الدین عراقی، میرزا طاهر تنکابنی، میرزا مهدی آشتیانی و…
تالیفات: سند القرّا و الحفّاظ، ملحقات الاحقاق و…
ایشان مرجعی عالیقدر، جامع علوم معقول و منقول، ریاضی دان و علامه محقّق بود. بسیار به تحصیل اشتیاق داشت و از حافظه قوی برخوردار بود که آن را از عنایات حضرت سید الشهدا می دانست. در طول دوران تحصیل از محضر صدها نفر از بزرگان بعد از پایان درس همراه استاد روانه می شد و اشکالات درسی را می پرسید روزی استاد با عصبانیت دست به سینه او زد و او را به عقب راند اما او دست استاد را گرفت و بوسید ! استاد سخت متاثّر شد و گفت:« شهاب، من از تو ادب آموختم».
آیت الله مرعشی از معدود مراجع شیعه است که در کنار تدریس ، زعامت حوزه و مرجعیت در تالیف و تصنیف آثار مختلف علمی نیز بسیار موفّق بوده است و حاصل این تلاش پیگیری بیش از ۱۵۰ کتاب و رساله است که برخی چاپ شده است و بیشتر آنها در کتابخانه معظّم له نگهداری میشود. زهد و تقوی، تواضع و فروتنی، خوش خلقی، نیک محضری و پرهیز از تجمّلات وشهرت، از ویژگی های این عالم عارف بود. نقل کرده اند که بسیاری از مواقع دستور میداد نابینایان فقیر شهر قم یا طراف را به شام و ناهار دعوت کنند ولی نگویند از جانب چه کسی است، آنگاه خود به پذیرایی از آنها می پرداخت و حتی کفش های آنان را جلوی پایشان جفت میکرد! روزی بر اثر مشکلاتی که داشت با ناراحتی به حرم حضرت معصومه علیها السّلام رفت و با عتاب و خطاب در حالی که اشکهایش سرازیر بود، عرض کرد:« ای سیّده و مولاتی چرا نسبت به امر زندگی من اهمیت نمی دهید؟» با دلی شکسته باز گشت و خواب وی را فرا گرفت، ایشان نقل می کنند:« شنیدم کسی در میزند، شخصی که پشت در ایستاده بود گفت سیّده تو را می طلبد. با عجله به حرم رفتم. دیدم چند کنیز مشغول تمیز کردن حرم هستند بعد از چند لحظه حضرت معصومه علیهاالسّلام آمد. نزد عمه ام رفتم و دستشان را بوسیدم. آنگاه آن حضرت به من فرمود: ای شهاب کی به فکر تو نبوده ایم؟! از وقتی که وارد قم شدی زیر نظر و عنایت ما بوده ای! از خواب بیدار شدم و برای کاری که کرده بودم عذر خواستم، پس از آن حاجتم برآورده شد و گشایش حاصل آمد.
«از کتاب افلاکیان خاک نشین»

تشرف به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف
حکایت اول
در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت علیم السّلام در نجف اشرف، شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیه اللّه الاعظم داشتم. با خود عهد کردم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم به این نیت که جمال آقا صاحب الامر علیه السّلام را زیارت و به فوز بزرگ نائل شوم.
تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در این شب رفتنم از نجف به تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامی که به آنجا رسیدم بر اثر تاریکی شب وحشت و ترس وجودم را فرا گرفت مخصوصاً از زیادی قطّاع الطّریق و دزدها، ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید.
برگشتم به عقب سید عر بی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت:« ای سیّد! سلام علیکم» ترس و وحشت به کلی از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم.
سخن می گفتیم و می رفتیم ، از من سؤال کرد:« قصد کجا داری؟» گفتم:« مسجد سهله» ، فرمود:« به چه جهت؟» گفتم:« به قصد تشرّف به زیارت ولیّ عصر علیه السّلام ».
مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم، داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سیّد خواند که کَاَنَّ با او دیوار و سنگ ها آن دعا را می خواندند، احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم.
بعد از دعا سیّد فرمود:« سیّد تو گرسنه ای ، چه خوب است شام بخوری» پس سفره ای را که زیر عبا داشت بیرون آورده و در آن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. کَاَنَّ تازه از باغ چیده و آن وقت چلّه زمستان و سرمای زننده ای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار سبز تازه را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ طبق دستور آقا شام خوردم.
سپس فرمود:« بلند شو تا به مسجد سهله برویم» داخل مسجد شدیم، آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه میکردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتدا کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست.
بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود:«ای سیّد آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟» گفتم:«می مانم». در وسط مسجد در مقام امام صادقعلیه السّلام نشستیم، به سیّد گفتم:«آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟» در جواب، کلام جامع را فرمود:« این امور از فضول زندگیست و ما از این فضولات دوریم» این کلام در عمق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم می آید ارکان وجودم می لرزد.
به هر حال مجلس حدود ۲ ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعضی از آنها اشاره می کنم.
۱ – در رابطه با استخاره سخن به میان آمد، سیّد عرب فرمود:« ای سیّد با تسبیح به چه نحو استخاره می کنی؟» گفتم« سه مرتبه صلوات می فرستم و سه مرتبه می گویم« أسْتَخیرُ الله برَحْمَتِه خِیَرَه فی عافِیَه» پس قبضه ای از تسبیح را گرفته می شمارم، اگر دو تا ماند بد است و اگر یکی ماند خوب است».
فرمود:« برای این استخاره، باقی مانده ایست که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند فوراً حکم به خوبی استخاره نکنید بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید، اگر زوج آمد کشف می شود که استخاره اوّل خوب است اما اگر یکی آمد کشف می شود که استخاره اوّل میانه است».
به حسب قواعد علمیّه می بایست دلیل بخواهم و آقا جواب دهد، به جای دقیق و باریکی رسیدیم پس به مجرد این قول تسلیم و منقاد شدم و در عین حال متوجه نیستم که این آقا کیست.
۲ – از جمله مطالب در این جلسه، تأکید سیّد عرب بر تلاوت و قرائت این سوره ها بعد از نمازهای واجب بود: بعد از نماز صبح سوره یاسین، بعد از نماز ظهر سوره عم، بعد از نماز عصر سوره نوح، بعد از نماز مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشا سوره ملک.
۳ – دیگر اینکه تأکید فرمودند بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشا، که در رکعت اول بعد از حمد هر سوره ای که خواستی می خوانی و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را می خوانی.
۴ – تأکید فرمود که:« بعد از نمازهای پنجگانه این دعا را بخوان «اللّهمَ سَرّحُنی عَن الهُمُومِ وَ الغُمُومِ وَ وَحْشَهِ الصّدرِ وَ وَسْوَسَهِ الشّیْطانِ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین».
۵ – و دیگر تأکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای یومیه، خصوصاً رکعت آخر:
«اللهمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ تَرَحَّمْ عَلی عَجْزِنا وَ اَغِثنا بِحَقِهم».
۶ – درتعریف و تمجید از شرایع الاسلام مرحوم محقق حلّی فرمود:« تمام آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسائل آن».
۷ – تأکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن برای شیعیانی که وارثی ندارند، یا دارند و لیکن یادی از آنها نمی کنند.
۸ – تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن و سر آن را در عمامه قرار دادن. چنانکه علمای عرب به همین نحو عمل می کنند و فرمود: در شرع این چنین رسیده است
۹ – تأکید بر زیارت سیّدالشهداء علیه السّلام.
۱۰- دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را از خدمتگزاران شرع.
۱۱ – پرسیدم:« نمی دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟»
فرمود:« عاقبت تو خیر و سعیت مشکور، و رو سفیدی».
گفتم:« نمی دانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟»
فرمود:« تمام آنها از تو راضیند و درباره ات دعا می کنند».
استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تألیف و تصنیف،
دعا فرمودند
در این جا مطالب دیگریست که مجال تفصیل و بیان آن نیست.
پس خواستم از مسجد بیرون روم به خاطر حاجتی، آمدم نزد حوضی که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. به ذهنم رسید چه شبی بود و این سیّد عرب کیست که این همه با فضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد، تا به ذهنم رسید این معنی خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود.
یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودم، مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گردش می کردم تا صبح شد( چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به هجران شود).
این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت آن شب یادم می آید، بهت زده می شوم.
به نقل از کتاب:« شیفتگان حضرت مهدی» جلد اول
حکایت دوم
در زیارت عسکریین علیهم السّلام و در جاده اطراف حرم سیّد محمد، راه را گم کردم و در اثر تشنگی و گرسنگی زیاد و وزش باد، در قلب الاسد از زندگی مأیوس شدم، غش کرده به حالت صرع و بیهوشی روی زمین افتادم. ناگهان چشم باز کرده، دیدم سرم در دامن شخص بزرگواریست، پس به من آب خوشگواری داد که مثلش را از شیرینی و گوارایی در مدت عمر نچشیده بودم. بعد از سیراب کردنم سفره اش را باز کرد و در میان سفره دو یا سه عدد نان بود خوردم.
سپس این شخص که به شکل عرب بود فرمود:«سید در این نهر برو و بدن را شستشو نما».
گفتم:«برادر، اینجا نهری نیست، نزدیک بود از تشنگی بمیرم شما مرا نجات دادید» آن مرد عرب فرمود:«این آب گواراست». با گفته او نگاه کردم دیدم نهر آب با صفاییست. تعجب کردم و با خود گفتم:« این نهر نزدیک من بود و من نزدیک بود از تشنگی بمیرم» به هر حال فرمود:« ای سید اراده کجا داری؟». گفتم:«حرم مطهر سید محمدعلیه السلام».
فرمود:«این حرم سید محمد است» نگاه کردم دیدم در زیر بقعه سید محمد قرار داریم و حال آنکه من در «جادسیه» (قادسیه) گم شده بودم و مسافت زیادی بین آنجا و بقعه سید محمد است.
باری: از فوائد آنچنانی که از مذاکره با آن آقا در این فرصت نصیبم شد اینها است:
تأکید و سفارش بر تلاوت قرآن شریف، و انکار شدید بر کسی که قائل به تحریف قرآن است حتی نفرین فرمود بر افرادی که احادیث تحریف را قرار داده اند.
و نیز، تأکید بر نهادن عقیقی که اسماء مقدسه چهارده معصوم علیهم السلام بر آن نقش بسته و نوشته شده، زیر زبان میّت.
و نیز سفارش فرمودند بر احترام پدر و مادر، زنده باشند یا مرده، و تأکید بر زیارت بقاع مشرّفۀ ائمۀ علیهم السّلام و اولاد آنها و تعظیم و تکریمشان.
و سفارش فرمود: بر احترام ذریۀ سادات و به من فرمود:«قدر خودت را به خاطر انتسابت به اهل بیت علیهم السّلام بدان و شکر این نعمت را، که موجب سعادت و افتخار زیاد است، به جای آور» و سفارش فرمود بر خواندن قرآن و نماز شب و فرمود:« ای سیّد! تأسف بر اهل علمی که عقیده شان به ما است و لیکن این اعمال را ادامه نمی دهند».
و سفارش فرمود: بر تسبیح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و بر زیارت سیّدالشّهدا علیه السّلام، از دور و نزدیک و زیارت اولاد ائمه علیهم السّلام و صالحین و علما و تأکید بر حفظ شقشقیّۀ امیرالمومنین علی علیه السّلام و خطبۀعلیا مخدرۀ زینب کبری در مجلس یزید لعنه الله علیه و دیگر سفارشات و فوائد .
به ذهنم خطور نکرد این که این آقا کیست مگر وقتی که از مد نظرم غایب شد.
حکایت سوم
در اقامتم در سامرا شبهایی را در سرداب مقدس بیتوته کردم، آنهم شبهای زمستانی. در یکی از شب ها آخر شب، صدای پایی شنیدم (با این که در سرداب قفل بود). ترسیدم، زیرا عده ای از دشمنان اهل بیت به دنبال کشتن من بودند. شمعی که همراه داشتم نیز خاموش شده بود.
ناگاه صدای دلربایی شنیدم که سلام داد به این نحو:«سلام علیکم سیّد» و نام مرا برد.
جواب داده، گفتم:«شما کیستید؟».
فرمود:« یکی از بنی اعمام تو».
گفتم:« درب بسته بود از کجا آمدی؟»
فرمود:« خداوند بر هر چیزی قدرت دارد»
پرسیدم:«اهل کجایید؟»
فرمود:«حجاز»
سپس فرمود:« به چه جهت آمده ای اینجا در این وقت شب؟»
گفتم:« به جهت حاجت هایی»
فرمود:«برآورده شد»
سپس سفارش فرمود بر نماز جماعت و مطالعه در فقه و حدیث و تفسیر. وتأکید فرمود در صلۀ رحم و رعایت حقوق استاد و معلمین و نیز سفارش فرمود به مطالعه و حفظ نهج البلاغه و حفظ دعاهای صحیفه سجادیّه.
از ایشان خواستم درباره من دعا فرماید دست بلند کرده به این نحو دعایم کرد:
«خدایا به حقّ پیغمبر و آل او، موفّق کن این سیّد را برای خدمت شرع و بچشان بر او شیرینی مناجاتت را و قرار بده دوستی او را در دلهای مردم وحفظ کن او را از شرّ و کید شیاطین، مخصوصاًحسد».
در بین گفتارش فرمود:« با من تربت سیّدالشّهدا علیه السّلام است، تربت اصل که با چیزی مخلوط نشده» پس چند مثقالی کرامت فرمود و همیشه و همیشه مقداری از آن نزد من بود، چنانکه انگشتری عقیق نیز عطا فرمود که همیشه با من هست وآثار بزرگی را از اینها مشاهده کردم. بعد از این آن سیّد حجازی از نظرم غایب شد.
این بود سه داستان جالب که مرحوم استاددر زمان حیاتشان این داستان ها را نوشته ودر دسترس صاحب کتاب منتقم حقیقی، مرحوم عماد زاده اصفهانی قرار داده اند و در آن کتاب اسمی از ایشان برده نشده بلکه نوشته اند: نقل کرد سیّد جلیل از اهل علم، که قطع به صدق و سداد و تقوایش دارم، از اهل بیت رسالت و آل مرتضی.
فرموده بودند:« این حکایات را از من نقل نکنید مگر بعد از مرگم».

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:47:00 ق.ظ ]




چرا برای امام زمان&quot;عج&quot; دعا می کنیم..

چرا برای امام زمان (عج) دعا می‌کنیم؟

دلیل دعا کردن براى‏ سلامتى‏ امام عصر چیست؟ در حالى‏ که خداى‏ منان اراده دارد ایشان زنده و سلامت‏ بمانند، آیا اصلا امکان دارد آن وجود مبارک دچار کسالت‏ شوند؟

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست‏ خدایا به سلامت دارش 1

دعا از هر حیث مخصوصا براى ‏سلامتى‏ امام زمان (عج) آثار و برکات فراوانى دارد که برخى عبارتند از:
1. دعا نشانگر علاقه و محبت مسلمانان به ایشان است. اگر چه دوستى‏ تمام ائمه معصومین علیهم‏ السلام بخشى‏ از ایمان و شرط قبولى‏ اعمال است، در عین حال دعا کردن در حق امام زمان (عج) موجب ازدیاد محبت آن حضرت در دل و در نتیجه موجب تقویت ایمان مى‏ گردد .
2. دعا اظهار تجدید عهد و پیمان با آن حضرت است و محتواى ‏پیمان با آن حضرت را دین دارى، شریعت محورى‏ و تصمیم قلبى‏ بر اطاعت امر امام علیه‌السلام و یارى‏ رساندن او با نثار جان و مال تشکیل مى‌دهد.
تجدید بیعت‏ با آن حضرت علیه‏ السلام کارى است که بعد از هر نماز از نمازهاى پنجگانه یا در هر روز و یا در هر جمعه انجام آن مستحب است . هر روز بعد از نماز صبح، دعاهایى‏ که مربوط به وجود مبارک امام عصر (عج) است، خوانده شود، بسیار مفید و مؤثر خواهد بود .
دعاى ‏شریف «اللهم بلغ مولاى‏ صاحب الزمان صلوات الله علیه عن جمیع المؤمنین …» و نیز «دعاى ‏عهد» شاهدى‏ براى‏ این سخن است . 2
3. دعا سبب زنده نگه داشتن یاد امام غایب در دل منتظران مى‏ گردد. یاد امام زمان (عج) توجه به ارزش هاى دین و اصول اخلاقى را در دل‏ ها زنده مى‏ کند و غفلت از یاد امام، یکى‏ از دلایل عمده پژمردگى‏ و سستى‏ ارزش هاى الهى‏ و انسانى‏ در جوامع اسلامى است .

دلت گر که یک لحظه غافل نشیند

خدنگ بلا بر دل دل نشیند

امام مهدى (عج) در خصوص زیارت آل یس مى‏ فر مایند: «هرگاه خواستید به وسیله ما به خداوند و به ما توجه کنید، این زیارت را که از جانب خداوند انشا شده است، بخوانید»
4. کسى ‏که سلامتى‏ امام زمانش برایش مهم است، مسلما آزردن آن حضرت برایش سخت است; در نتیجه دعا براى‏ سلامتى‏ آن حضرت، انسان را به انجام کارهایى‏ وا مى‏دارد که موجب خشنودى‏ آن حضرت و در نتیجه سبب رسیدن به مقام رضوان الهى‏ مى‏ گردد .
5. دعا بسیار مؤثر است و موجب فرج آن حضرت و نیز فرج و گشایش در زندگى‏ مؤمنان مى ‏شود.
6. دعا موجب قرب الهى‏ است. امام مهدى(عج) در خصوص زیارت آل یس مى‏ فرمایند: «هرگاه خواستید به وسیله ما به خداوند و به ما توجه کنید، این زیارت را که از جانب خداوند انشا شده است، بخوانید» . 3
این زیارت که از جهات مختلف محتوایى عمیق دارد، بسیار مورد تاکید و سفارش قرار گرفته است. این زیارت از ابتدا تا انتها، دعاى براى سلامتى، تندرستى و بهروزى امام زمان(عج) است؛ «السلام علیک یا خلیفة الله و ناصر حقه … السلام علیک حین تصبح و تمسى، السلام علیک فى‏ الیل اذا یغشى‏ و النهار اذا تجلى … السلام علیک بجوامع السلام …؛ سلام بر تو اى جانشین خدا و یارى کننده حق … درود و سلام بر تو هنگامى که صبح و شام کنى، درود و تهیت الهى‏ بر تو در شب که همه جا را فراگیرد و در روز، در وقتى‏ که نور دهد (یعنى ‏سلام بر تو در هر صبح و شام) … ، درود بر تو درودى‏ همه جانبه …» .
در دعاى بعد از این زیارت نیز معانى بلندى نهفته است; مانند: خدایا او (امام زمان «عج‏») را از شر هر متجاوز و سرکشى‏ و از شر همه خلق خود پناه ده و او را از حوادث یومیه، از پیش رو و از پشت‏ سر و از طرف چپ، حفظ و نگه‏ دارى‏ کن و از این که آسیب و گزندى به او برسد، جلوگیرى‏ کن و در خصوص او، رسولت و خاندان رسولت را حفظ نما و به دست مبارکش عدل و داد را پدیدار نما! «اللهم اعذه من شر کل باغ و طاغ و من شر جمیع خلقک و احفظه من بین یدیه و من خلقه و عن یمینه و عن شماله و احرسه و امنعه من ان یوصل الیه بسوء و احفظ فیه رسولک و آل رسولک واظهر به العدل …» .
در پایان سخن لازم است‏ یادآور شویم که دعا کردن براى‏ سلامتى‏ و فرج آن حضرت، اطاعت از امر خداوند و نیز اهل بیت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است; «و هر که خدا و رسولش را اطاعت کند و خداترس و پرهیزکار باشد، چنین کسى‏ به فوز و سعادت خواهد رسید» .4
آخرین نکته این است که هر چند طبق وعده الهى‏ حضرت زنده و باقى‏ هستند تا زمانى‏ که پرچم توحید و عدل را در همه جهان به اهتزاز درآورند، ولى‏ بالاخره بشر هستند و در معرض آفات جسمانى‏ و بلاهاى طبیعى و ممکن است مریض شوند و دچار کسالت گردند و از این نظر دعاى ‏ما براى‏ سلامتى‏ حضرت و حفظ ایشان از این آفات و حوادث، بدون شک در سلامتى‏ وجود آن عزیز عالم وجود و آخرین در صدف امامت و ولایت، مؤثر و مفید است

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:19:00 ق.ظ ]




چگونه به امام زمان نزدیک شویم؟!
________________________________________
اگر ما کارهائی که خوشایند امام زمان (ع) است انجام دهیم، علاوه بر اینکه به آنچه که می خواستیم،که کسب رضایت ایشان است،ممکن است مورد لطف ایشان قرار گرفته و دیداری که در انتظارش بودیم حاصل شود
________________________________________
خوب است بدانیم که امام زمان(عج) شدیداً به شیعیان خود عشق مى‏ورزد؛ بلکه علاقه آن حضرت به شیعیان و دوستانشان خیلى بیشتر از علاقه‏اى است که ما نسبت به آن حضرت داریم. ایشان همواره براى شیعیان خود دعا مى‏کنند. از آن حضرت نقل شده است: «اِنّا غَیرُ مُهَمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ وَلاناسینَ ِذِکْرِکُمْ» )بحارالانوار: ج 53، ص 174 ( ما هرگز در رعایت احوال شما کوتاهى نمى‏کنیم و شما را از یاد نمى‏بریم».
آنچه بر ما بایسته است، جلب رضایت آن بزرگوار است. پیوستگى با او، یعنى، مطیع او بودن. در واقع ما باید ارتباط معنوى خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناى واقعى ثابت و مستدام نگه داریم. برای اینکه این نکته بهتر روشن شود توجه شما را به این حکایت جلب می کنیم.
حضرت داود (ع) در حال عبور از بیابانی مورچه ای را دید که مرتب کارش این است که از تپه ای خاک برمی دارد ویه جای دیگری میریزد ، از خداوند خواست تا از راز این کار آگاه شود …، مورچه به سخن آمد که : معشوقی دارم که شرط وصل خود را آوردن تمام خاکهای آن تپه در این محل قرار داده است !
حضرت فرمود : با این جثه کوچک ، تو تا کی می توانی خاکهای این تل بزرگ را به محل مورد نظر منتقل کنی ، و آیا عمر تو کفایت خواهد کرد ؟!
درست است که وظیفه ما تلاش براى ملاقات با امام زمان(عج) نیست، ولی بحث ملاقات، نباید با بحث ارتباط اشتباه شود؛ زیرا وظیفه ما ایجاد ارتباط با امام عصر(عج) است. منتظر امام زمان(عج) وقتى موفق به زیارت آن حضرت نمى‏شود، از طریق خواندن دعاى ندبه، زیارت آل یاسین، دعاى عهد، نماز امام زمان و نیز از طریق رفتن به مسجد جمکران، ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مى‏نماید
مورچه گفت : همه اینها را می دانم ولی خوشم اگر در راه این کار بمیرم به عشق محبوبم مرده ام !
در اینجا حضرت داود(ع) منقلب شد و فهمید این جریان درسی است برای او ( محمد، محمدی ری شهری، کیمیای محبت ، ص58.)
این حکایت درسی عبرت‌آموز است برای کسانی که ادعای عشق به مولا را دارند تا بنگرند که آیا به این میزان از همت و تلاش برای رسیدن به آن سرور عزیز رسید‌ه‌اند یا نه؟! البته ناگفته نماند که دشواری‌ها و پایداری و پایمردی است که عشق و محبت را سهل و آسان می‌سازد.
ثانیا: اگر ما کارهائی که خوشایند امام زمان (ع) است انجام دهیم، علاوه بر اینکه به آنچه که می خواستیم،که کسب رضایت ایشان است،ممکن است مورد لطف ایشان قرار گرفته و دیداری که در انتظارش بودیم حاصل شود ،در حالات (مرحوم آیت الله سید محمد باقر مجتهد سیستانی پدر آیت الله العظمی حاج سید سیستانی آمده است که فرمودند: در مشهد مقدس برای آنکه به محضر امام زمان (علیه السلام ) شرفیاب شوم ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند .
او می گفت در یکی از جمعه های آخر ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه های آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم می تابید ، حال عجیبی به من دست داد ، از جای برخاستم و به دنبال آن نور به درب آن خانه رفتم ، خانه ای کوچک و فقیرانه ای بود ، از درون خانه نور عجیبی می تابید . در زدم وقتی در را باز کردند مشاهده کردم حضرت ولی عصر امام زمان (عجل الله فرجهم ) در یکی از اتاقهای آن خانه تشریف دارند ؛ و در آن خانه جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه سفیدی به روی آن کشیده بودند . وقتی من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم حضرت به من فرمودند : چرا این گونه دنبال من می گردی ؟ و رنجها را متحمل می شوی ؟ مثل این باشید ( اشاره به جنازه کردند ) تا من دنبال شما بیایم . بعد فرمودند این بانویی است که در دوره بی حجابی ( رضا خان پهلوی ) هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند .)
این داستان واقعی این واقعیت را نشان می دهد که اگر اعمال ما مورد رضایت امام زمان(ع) قرارگیرد،امکان دیدار حاصل خواهد شد،هر چند هدف رضایت اوست نه دیدار،
یادآورى مهم:
درست است که وظیفه ما تلاش براى ملاقات با امام زمان(عج) نیست، ولی بحث ملاقات، نباید با بحث ارتباط اشتباه شود؛ زیرا وظیفه ما ایجاد ارتباط با امام عصر(عج) است. منتظر امام زمان(عج) وقتى موفق به زیارت آن حضرت نمى‏شود، از طریق خواندن دعاى ندبه، زیارت آل یاسین، دعاى عهد، نماز امام زمان و نیز از طریق رفتن به مسجد جمکران، ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مى‏نماید و براى گره گشایى مادى و معنوى از ایشان به عنوان واسطه فیض الهى درخواست مى‏کند و خود را درمحضر ایشان مى‏بیند.
علت اصلی دوری ما با امام زمان(ع)، دوری از خداست وگرفتار شدن در منجلاب گناه است،در واقع تنها مانع ارتباط با خدا و محبوبان او، گناه است. گاهی قلب انسان با گفتن یک «یا الله» یا خواندن یک دعا و تلاوت یک سوره از قرآن و دادن صدقات، نورانی و سبک می شود. اما گاهی حجاب و ظلمت گناهان غلی0است و به سادگی قابل رفع نیست.گریستن بر امام حسین(ع) همانند تیزاب لکّه گناه را محو و نابود می کند
گریه برحسین(ع) رمز تقرّب به حضرت ولی عصر(عج):
علت اصلی دوری ما با امام زمان(ع)، دوری از خداست و گرفتار شدن در منجلاب گناه است،در واقع تنها مانع ارتباط با خدا و محبوبان او، گناه است. گاهی قلب انسان با گفتن یک «یا الله» یا خواندن یک دعا و تلاوت یک سوره از قرآن و دادن صدقات، نورانی و سبک می شود. اما گاهی حجاب و ظلمت گناهان غلیظ است و به سادگی قابل رفع نیست.گریستن بر امام حسین(ع) همانند تیزاب لکّه گناه را محو و نابود می کند. «سفینه الحسین اَسرَعُ و اَوسَعُ و اَنفَذ»؛ کشتی امام حسین(ع) سریع ترین، وسیع ترین و نیرومندترین وسیله ها برای رسیدن است. هر کس وارد این کشتی شد، ره صد ساله را یک شبه پیمود. گریستن بر امام حسین(ع) دل را پاک و نورانی ساخته و انسان را مستعد ارتباط با حضرت ولی عصر می سازد.
گریستن بر امام حسین(ع) تا بدانجا فضیلت و اهمیت دارد که حضرت صادق(ع) فرمود: «فَمَن بَکی علی الحسین(ع) فَقَد اَدّی حقّنا… هر کس بر امام حسین(ع) بگرید، حق ما را ادا کرده است».[بحارالانوار؛ 45.]از سید عبدالکریم پینه دوز(ره) که هر هفته به محضر امام عصر(عج) شرفیاب می گردید سؤال کردند: چگونه موفق به دیدار آن حضرت شدید؟ پاسخ داد: یک شب پیامبر ختمی مرتبت(ص) را در عالم رؤیا زیارت کردم. گفتم: یا جدّاه، یا رسول الله، بسیار علاقه دارم به محضر فرزند شما برسم و هر چه می کنم میسّر نمی شود. این امر چگونه امکان پذیر است؟ فرمود: سید عبدالکریم، فرزندم، اگر می خواهی خدمت امام زمان برسی، روزی دوبار؛ اول صبح و اول شب بنشین و بر حسینم گریه کن. می گوید: از خواب بیدار شدم و یک سال این برنامه را ادامه دادم. صبح ها می نشستم و روضه کربلا را می خواندم، غروب هم می نشستم مقتل می خواندم و گریه می کردم. پس از یکسال دیدم که راه باز شد.(با استفاده از کتاب «چهارده گفتار پیرامون ارتباط معنوی با حضرت مهدی(عج)

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:19:00 ق.ظ ]




بیست جمله از رهبر انقلاب درباره «بسیج»
در آستانه فرارسیدن «هفته بسیج»، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR بیست جمله‌ی برگزیده از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را در این‌باره، منتشر کرد:

هفته بسیج، در حقیقت فرصتی برای ارائه حرکت عظیمی است که به وسیله امام بزرگوار راحل، در این کشور پایه‌گذاری شد و این حرکت، در این منطقه اسلامی و دینی، برای دیگر ملتها هم ان‌شاءاللَّه الگو و سرمشق خواهد شد.

سازماندهی بسیج، یکی از نوآوری‌های امام بزرگوار بود.

امروز اگر شما جلوه‌های زیبای پُرشور حضور جوانان را در صحنه‌های پُرخطر فلسطین و لبنان مشاهده می‌کنید، این الگوگیری از بسیج است.

میتوان بسیج را را بحق مکتبی‌ترین و مردمی‌ترین نیروی مقاومت جهانی نامید.

بسیج، عبارت است از مجموعه‌ای که در آن، پاکترین انسانها، فداکارترین و آماده‌به‌کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای به کمال رساندن و به خوشبختی نائل کردنِ این کشور، جمع شده‌اند.

بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطه‌ای است که اسلام و قرآن و امام زمان ارواحنافداه و این انقلاب مقدّس به آن نیازمند است؛ لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر ارواحنافداه - مهدی موعود عزیز - یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.

همه باید بدانند که در دوران دفاع مقدس چه معجزات عظیمی از حضور مؤمنانه و پر تلاش نیروهای بسیجی در صحنه‌های جنگ اتفاق افتاد؛ این را باید همه بدانند. ۱۳۸۷/۰۲/۱۴

مطمئن باشید اگر حضور بسیج مستضعفین در هشت سال دفاع مقدس نبود، امروز سرنوشت کشور چیز دیگری بود

تا بسیج هست، نظام اسلامی و جمهوری اسلامی از سوی دشمنان تهدید نخواهد شد؛ این یک رکن اساسی است.

عرصه‌ی بسیج یک عرصه‌ی عمومی است؛ نه مختص یک قشر است، نه مختص یک بخشی از بخشهای جغرافیائی کشور است، نه مختص یک زمانی دونِ زمان دیگری است؛ نه مختص یک عرصه‌ئی دون عرصه‌ی دیگری است. در همه‌ی جاها، در همه‌ی مکانها، زمانها، عرصه‌ها و در همه‌ی قشرها، این وجود دارد. این معنای بسیج است.

بسیج دانشجویی یکی از ارزنده‌ترین یادگارهای امام راحل بزرگوار ما است.

بسیج به کیفیت‌بخشیدن روزافزون به خود نیازمند است و این حلقات «صالحین»، از کارهای بسیار خوب و برجسته است و در طریق همین تکمیل بسیج قرار دارد که ان‌شاءالله روز به روز باید آن را کاملتر کرد.

از جمله‌ی اساسی‌ترین کارهائی که بر عهده‌ی بسیج است و در بافت درونیِ هویت بسیج دخالت دارد، عبارت است از حمایت و دفاع از اصول مسلّم اسلامی.

جوانی که در نیروی مقاومت بسیج به عنوان یک نیروی بسیجی، خود را خدمتگزار اهداف انقلاب و آرمانهای اسلامی می‌داند، باید چنان خود را بسازد که مثل شمعی پروانه‌ها را به دور خود جمع کند و سازندگی علمی، اخلاقی، معنوی، فکری و سیاسی داشته باشد.

اخلاص و معنویت بسیجی و ارتباط با خدا در بسیجی، یک خصوصیت عمده است.

بسیج نگاه میکند ببیند که این حرکت عمومی انقلاب و نظام از مسیرِ درست منحرف نشود؛ مراقب است که انحراف به وجود نیاید؛ هر جا انحرافی مشاهده شد، بسیج در مقابل آن می‌ایستد. این از جمله‌ی خصوصیاتی است که مربوط به بسیج است.

آنچه که برای همه‌ی ما، برای همه‌ی بسیجیان عزیز، برای جوانها در هر نقطه‌ای از این عرصه‌ی عظیم که مشغول کار هستند، باید به عنوان شاخص مطرح باشد، عبارت است از این سه عنصر: بصیرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه. این سه عنصر را همیشه با یکدیگر توأم کنید و در نظر داشته باشید.

بسیجیان در قبال پیچیدگی اوضاع توانسته‌اند در ذهن خود و فکر خود و شخصیت خود پیچیدگی ایجاد کنند و بشناسند؛ قضایای سال ۸۸ این را نشان داد.

بسیج تنها تا آن روز پیروز است که در یک دست بسیجی«قرآن» و در دست دیگرش«سلاح» باشد.

راز پیروزی مسلمین و وحشت و هراس دشمنان و معاندین از مسلمین در برافراختن پرچم قرآن است. بسیج باید مطیع مسجد، حامی مسجد، عامل به قرآن و حافظ قرآن باشد

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:18:00 ق.ظ ]




متلاطم خروشان
سیده زهره نوربخش
ای صحراها وامدار گستردگی اندیشه تو! ای نامت عمیق‌تر ازد ریا! فرشتگان، با دیدنت به راز آفرینش انسان پی بردند چرا که ایمان را، عشق را، صداقت و صمیمیت را، بخشش و سخاوت را و مدارا و شجاعت را در هیأت یک انسان دیدند.
ای روح متلاطم خروشان، ای پیشانی تو به بلندای افق! ای بر دمیده از مشرق نور، ای که در عصر قساوت تکنیک، در عصر توحّش مدرن، در قرن مجسمه‌های بی‌روح، در قرن آد م‌های کوکی، ساعت‌های دیواری و شمّاطه‌دار منظم بی روح؛ دست مهربانِ نوازشی و لبخند سرشار از طراوتی! در نگاهت یخ قرن ذوب می‌شود و در نسیم رفتارت هوای عشق می‌وزد. ای که در قرن التهاب و هراس و عصیان و خشم و اضطراب، در قرن اتم و ماشین عصر خلأ روحی و از خود بیگانگی و یأس و دلمردگی و التهاب و احساس خفقان روح و در قرن قندیل‌های یخ بلندترین حماسه‌سرای عشقی!
در میان نقش‌های بی‌رنگ امروز، نقاش عطوفت و مهری! در میان قرن سرسام، قرن بهت و بی‌باوری، نویسنده نوری! شاعر شور و شعوری.
ای که در میان خانه‌های خسته مغموم، ای در میان کوچه‌های سرد سیمانی، بنا کننده حوض سبز ماهی‌ها و برافرازنده گنبد نیلگون اخلاصی! ای که در زمان مرگ نیلوفر و خواب شبدر، باران خوش بر پیکر سرو و لبخند مهر بر چهره یاسی!
در باغچه‌ها، گل مهر می‌کاری، درختان گیلاس و سیب، دستان تو را می‌بوسند و در شکوفه‌زاران نگاهت، ساقه‌های طلایی گندم قد می‌کشند. تو در همه‌جا، در دل حفره‌های عمیق معدن، در میان سواحل خزر، در گرگ و میش صبحگاهان، در میان مزرعه و گندمزار، در کارخانه‌ها، در مغازه‌ها در ادارات، در خانه‌ها، در کنار فرزندان،در همه‌جای شهر و روستا، مهر می‌کاری و عطوفت درو می‌کنی، کینه را از دل‌ها می‌شویی، و همچون آفتاب به شب‌های تار و فشرده بیگانگی نور و گرمای وحدت می‌بخشی.
ای نگاهت شور گندمزارها
در میان چفیه‌ات جوبارها
نام پاکت در میان سینه‌ام
یاد یاران، یاد آن ستوارها

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:15:00 ق.ظ ]




دایرة‌المعارف عشق

قالب تنگ لفظ، تاب دریای خروشان و پر موجش را ندارد.
سینه تنگ واژه‌ها را گنجایش عظمت صفات عالی‌اش نیست.
نام و نشان زنجیری بر پر پرواز در آسمان بی‌کران معنویتش است. تنها اقیانوس بی‌پایان معنا، آسمان نامحدود مفهوم و آیینه وسیع باطن و مضمون می‌تواند جلوه‌ای از جمال سیرت و خورشید صورت «مدرسه عشق»، بسیج را به تماشا بگذارد. فقط قاب عالی‌ترین مضامین و صفات انسانی می‌تواند، عکس زیبای لحظه‌های ماندگار، زلال و پاک «لشکر مخلص خدا» را در سینه و آغوش گرم خود بگیرد.
آری، بسیج دایرة‌المعارف عشق و معرفت است. کتاب سبز ایمان است و قاموس سرخ عشق. کتابی که به قلم حکمت امام بسیجیان، خمینی، نگاشته شد و با شور همت و شعور غیرت بسیجیان امام منتشر شد. امامی که خود معلم و مبلغ فرهنگ بسیجی بود و دغدغه بسیج فرهنگی تا آخر عمر مهمان ذهن آسمانی‌اش بود. معلمی که با مشی و خط زیبای سیاست و گچ سفید دیانتش روی وجدان سیاه دنیای استبداد و ظلم نوشت: «بسیج لشکر مخلص خداست».
که دفتر تشکّل آن‌را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده‌اند… بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن نام و نشان در گمنامی و بی‌نشانی گرفته‌اند».
معلم و مبلغی که به صفا و خلوص شاگردان بسیجی خود غبطه می‌خورد و خود را کوچک‌ترین دانش‌آموز «مدرسه عشق» به حساب می‌آورد و دعا می‌کرد که در روز رستاخیز در صف شاگردان این مدرسه به سوی بهشت قرب حرکت کند.
بسیج، دیوان شعر انقلاب اسلامی است که پیر جماران در اوج شعله‌های آتش جنگ تحمیلی، سرود و به زیور طبع و چاپ پایداری و مقاومت بسیجیان آراسته شد. دیوانی که پر از غزل‌های عاشقانه وداع فرزندان و همسران و پدران و غربت اشک و آه مادران و یتیمان است. دیوانی که پر از قصیده‌های بلند اسارت، سوختن و ساختن و انتظار و مشحون از مثنوی حماسه‌ها و رشادت‌ها و شهادت‌هاست. دیوانی که سوز ابیاتش، دل دو بیتی‌های باباطاهر را آتش می‌زند و جگر رباعی‌های خیام را کباب می‌کند. دیوانی که قطعه‌های زمینی «بهشت زهرا»یش با پاره‌هایی از بهشت و ملکوت خدا برابری می‌کند.
طنین بانک خوش عاشقی رسد به گوش بیا به مدرسه عشق ثبت‌نام کنیم
و بسیجی مفسّر اندیشمند حماسه حسینی است. شاگرد مدرسه عشقی که دست تک تک تکالیف استاد پیرش را می‌بوسد. مجنونی که در دشت شیدایی و عمل و بیابان‌های غربت با قلم اندیشه و اسلحه‌اش مشق نام لیلی را تمرین می‌کند و قهرمانی که در گود ورزش باستانی‌اش علی‌گویان به گرد تکلیف، وظیفه و حق می‌چرخد. «بسیجی کسی است که نورش، خورشید را، موجش دریا را، استواریش کوه را، عزمش آهن را، وسعت روحش جهان را، صفتش واژه‌ها را، بی‌نامیش نام را، سوزش آتش را، سرعتش باد را و شهره‌اش تمام اسطوره‌ها را خجل کرده است».

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:14:00 ق.ظ ]




چکیده عشق

بسیج عطری است آسمانی که از جوانه‌های تراوش می‌شود و پایگاهی است برای مُشت‌های گره شده.
بسیج حنجره‌ای است سوزان بر ای سرودن حماسه‌های سترگ و خورشیدی است تابناک برای شب‌های سرد و تاریک و وحشت‌زا.
بسیج سپاهی است مسلّح به ایمان و مجهّز به عشق و ریسمانی است برای بالا رفتن از شانه‌های خیس آسمان.
بسیج لشگر حسین مظلوم است در روز عاشورا و رگبار اللّه‌ اکبر و فریاد تکبیرها.
بسیج میعادگاهی است برای کبوتران سرخ دلی که دل‌هایشان برای پرواز در اوج می‌تپد و بسیجی همان کبوتر سرخ دل است.
بسیجی چکیده عشق است و نماد غیرت. سمبل تعصب است و پاسدار مکتب.
بسیجیان، سرو قامتانی هستند که سرو در توصیف عظمتشان خمید و دریادلانی که دریا برای تفهیم وسعتشان خشکید. پروانه صفتانی که شمع از سوز و جمالشان آب شد، غیرتمندانی که کوه از هیبت غیرتشان فرو ریخت و طلایه‌دارانی که حق در سیمایشان متجلّی است.
چه خالصانه جان در کف می‌نهند و چه عاشقانه زندگی را در طبق اخلاص.
مگر جز این است که همه رنگ‌ها، در حضور سبز و عشق سرخ و رویِ سفید و نگاه آبی بسیجی خود را می‌بازد و همه فریادها از هیبت نام بسیج، در گلو خشک می‌شوند؟!
مگر جز این است که: «سر مردان حق‌گو پیش غیر و آشنا بالاست».
بسیج! همه مظلومان ایران با نام تو آشنایند و همه مردم این مرز و بوم وام‌دار تواند.
تو دریای خروشانی از قدرتی، بخروش که پناه مستضعفانی و امید محرومان!
تو پایه‌های استوار سرزمین پهناورمان هستی، برپا باش که تو تکیه‌گاه شانه‌های خسته مظلومانی! تو همان «بسیجیده رزم با ترجمانِ» فردوسی و «نبرد آزمای ایران سپاهِ» نظامی هستی و ما همه تلاش‌هایت را در راه عمران، آبادی، امنیت و آزادی کشور اسلامی‌مان به قدمت هزاران بهار، ارج می‌نهیم، که این همه شکوه و عظمت و این همه مردانگی و غیرت را چگونه ببینیم و چگونه پاس نداریم، ای بسیجی سلحشور!
تو سینه‌ای وسیع‌تر از اقیانوس داری. شانه‌های سترگت تابِ تحمّل تمامِ مظلومیت‌های تاریخ و محرومیت‌هایِ مظلومانه را دارد. در صنوبرِ قلبت هر لحظه جوانه‌های ایمان می‌شکفد و در تاریخِ توفان‌خیز سرزمینمان هر لحظه شکوه شان حماسه می‌آفریند. تو فاتحِ دروازه‌های حقیقت و فاطر کاخ‌های خیالی هستی.
و هرگز فراموش نمی‌کنیم که چگونه با دست توانا و پای پویای تو به اوج رسیدیم.
و هرگز فراموش نمی‌کنیم ایستادن بدون سپرت را در برابر دنیای دونِ استکبار.
ما و همه مظلومانِ میهن همیشه یاور توایم ای پایمرد صحنه‌های ستُرگ، ای بسیجی

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ق.ظ ]




ﻤﻨﺸﻴﻨﻰ ﺑﺎ ﻛﻮﺥ ﻧﺸﻴﻨﺎﻥ
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

ﺭﻭﺯﻯ ﺍﻣﺎﻡ ﻛﺎﻇﻢ ﻉ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩﻯ ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ ﻭ ﺧﺎﻙ ﻧﺸﻴﻦ ﻋﺒﻮﺭ ﻧﻤﻮﺩ، ﺑﻪ ﺍﻭ ﺳﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺪﺗﻰ ﻃﻮﻟﺎﻧﻰ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻥ (ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﻣﺘﮕﺬﺍﺭﻯ ﺣﺎﺿﺮﻡ، ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﻛﺎﺭﻯ ﺩﺍﺭﻯ ﺑﮕﻮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻢ! ).
ﺷﺨﺼﻰ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻛﺎﻇﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﮔﻔﺖ: (ﻋﺠﺒﺎ! ﺗﻮ ﻧﺰﺩ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ (ﺧﺎﻙ ﺁﻟﻮﺩ ﻭ ﻛﻮﺥ ﻧﺸﻴﻦ) ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻯ ﻭ ﻫﻤﻨﺸﻴﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﻯ ﻭ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻧﻴﺰ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﺪﻣﺖ ﻛﻨﻰ ﺍﻭ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﺪﻣﺖ ﻛﻨﺪ… )
ﺍﻣﺎﻡ ﻛﺎﻇﻢ (ﻉ) ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﺪﺍ، ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺩﻳﻨﻰ ﻣﻦ ﻃﺒﻖ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﺪﺍ (ﻗﺮﺁﻥ) ﻭ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ‌ﺍﻡ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎﻯ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ، ﭘﺪﺭ ﻣﻦ ﻭ ﺍﻭ، ﺣﻀﺮﺕ ﺁﺩﻡ (ﻉ) ﻳﻜﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﭘﺪﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮﻳﻦ ﺩﻳﻦ ؛ﺩﻳﻦ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ (ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﻜﺎﺭﻯ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﺮﺩﻩ) ﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺍﻭ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﻨﻴﻢ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﻣﺎ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﺨﺮ ﺑﺮ ﺍﻭ، ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻛﻮﭼﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﺳﭙﺲ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ:
ﻧﻮﺍﺻﻞ ﻣﻦ ﻟﺎﻳﺴﺘﺤﻖ ﻭﺻﺎﻟﻨﺎ ﻣﺨﺎﻓﺔ ﺍﻥ ﻧﺒﻘﻰ ﺑﻐﻴﺮ ﺻﺪﻳﻖ
(ﺑﺎ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺳﺎﺯﻳﻢ، ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻮﻳﻢ) (1).

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-09-03] [ 08:37:00 ق.ظ ]




شبی که مرحوم مجلسی علامه شد!

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

یکی از رفتارهای اشتباه مسلمین در دعا کردن این است، غالباً زمانی سراغ خداوند و درخواست از او می‌روند که غرق در مشکلات مادی و معنوی فراوانی شده‌اند و کمتر پیش می‌آید برای پیشرفت مسائل معنوی خود در زندگی، دعا کنند.
ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ غافر/60
مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم
مرحوم محمدتقی مجلسی، پدر بزرگوار علامه محمدباقر مجلسی نقل می کند: شبی از شب‌ها، پس از فراغ از نماز شب و تهجد، حالتی برایم ایجاد شد که فهمیدم در این هنگام هر حاجت و درخواستی از خداوند نمایم اجابت خواهد نمود. فکر کردم چه درخواستی از امور دنیا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمایم که ناگاه با صدای گریه محمدباقر در گهواره‌اش مواجه شدم و بی‌درنگ گفتم: پروردگارا! به‌حق محمد و آل محمد، این کودک را مروّج دینت و ناشر احکام پیامبر بزرگت قرار ده و او را به توفیقاتی بی‌پایان موفق گردان.
به برکت دعای نیمه‌شب پدر و تلاش و استمرار، علامه محمدباقر مجلسی، خدمات ارزشمندی را به جهان اسلام عرضه نمود. علاوه بر درس و تربیت شاگردان بزرگ و صدور فتوا و مسئولیت‌های مهم مرجعیت و مسافرت‌های مکرّر برای جمع آوری آثار اهل بیت(ع) یکی از تألیفات او بحارالانوار است که حدود 110 جلد می‌باشد.1
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:36:00 ق.ظ ]




 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
امام صادق علیه السلام فرمود:
مردی نزد حضرت عیسی رفت و گفت: یا روح الله من زنا کرده ام با اجرای حد الهی مرا پاک ساز.
حضرت دستور داد تا مردم برای تطهیر او حاضر شوند، چون مردم حاضر شدند گودالی کندند و مرد مقصر را در آن نهادند، حضرت عیسی فرمود: هر کس در ذمه اش حد الهی است نباید به این شخص حد بزند، مردم همه برگشتند بجز حضرت یحی و حضرت عیسی علیهماالسلام.
حضرت یحیی نزد مرد مقصر رفت و گفت: مرا موعظه کن،
گفت: نفس خود را در بدست آوردن خواسته هایش آزاد مگذار که ترا هلاک میکند،
حضرت فرمود: باز هم بگو، گفت: هیچ گناهکاری را بر گناه او ملامت و سرزنش مکن.
مدرک: مجموعه ورام ص

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:35:00 ق.ظ ]




مکافات نماز قضا

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به شیخ نخودکی در وصیت خود به فرزندش می گوید:
اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد، ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش و هباء منثورا خواهد شد.
فرزندم! بدان که در تمام عمرم تنها یک بار نماز صبحم قضا شد. پسر بچه ای داشتم که شب آن روز فوت شد. سحرگاه در عالم رویا به من گفتند که این مصیبت به علت فوت آن نماز صبح به تو وارد آمد.
اکنون اگر یک شب، نماز شبی از من فوت شود، صبح آن شب، انتظار بلایی را می کشم که به من نازل شود.
سپس حاج شیخ حسنعلی می افزاید:
پسرم! ترا سفارش می کنم که نمازت را اول وقت بخوان و از نماز شب تا آنجا که می توانی غفلت مکن.
از آقای نظام التولیه سرکشیک آستان قدس رضوی نقل است:
شبی از شبهای زمستان که هوا خیلی سرد بود و برف می بارید، آخرهای شب دستور دادم که تمام درهای حرم را ببندد. خادمی خبر داد که حاج شیخ حسنعلی در بالای بام در کنار گنبد مشغول نماز است و مدتی است که در حال رکوع می باشد و هر چند بار که مراجعه کردم، در همان حال رکوع بود. گفتم با حاج شیخ کاری نداشته باش، فقط کمی آتش هیزم در اتاق پشت بام بگذار که وقتی نمازش تمام شد، گرم شود.
آن شب برف سنگینی در مشهد بارید. هنگام سحر که برای بازکردن درهای حرم آمدیم، به آن خادم گفتم برو ببین حاج شیخ در چه حال است. خادم رفت و پس از چند لحظه برگشت و گفت: حاج شیخ هنوز در حال رکوع است و پشتش از برف پوشیده شده.
معلوم شد که ایشان از اول شب تا سحر در حال رکوع بوده است و سرمای شدید را اصلا احساس نکرده بود. (۱)

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:33:00 ق.ظ ]




موانع استجابت دعا کدام‌اند؟
پرسش
موانع استجابت دعا کدام‌اند؟
پاسخ اجمالی
در احادیث برای استجابت دعا موانعی ذکر شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از: گناه، استفاده از مال حرام، ستم کردن به مردم و کمک کردن به ستم‌کاران، نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنها.

پاسخ تفصیلی
در منابع حدیثی برای مستجاب نشدن دعا علت‌های گوناگونی بیان شده است که در این نوشته به نمونه‌هایی اشاره می‌شود.
1. گناه
اساساً گناه به‌طور کلی سبب می‌شود که پرده‌های عصمت انسان دریده شود؛ گناه می‌تواند موجب نزول بلا، عدم استجابت دعا، گرفتن رزق و روزى و از بین رفتن خیر و برکت در زندگی انسان و… شود. اصولاً این خاصیت و اثر طبیعی گناه است. این چیزی است که در منابع دینی ما به آن اشاره شده است.
در حدیثی آمده است خداوند می‌فرماید: «گاهى بنده از من حاجتى می‌طلبد و من آن‌را اجابت می‌کنم، ولى او گناه می‌کند، من هم به فرشتگان می‌گویم: این بنده به وسیله گناه، خود را در معرض خشم من قرار داد، و خود را مستحقّ محرومیت از نعمت من کرد، پس از این به خواسته خود نزد من نایل نخواهد شد، مگر به بندگیم گردن نهد».[1]
امام علی(ع): «گناه مانع اجابت می‌شود. راه دعا را با گناهان بسته‌ای. بنابراین، دیر اجابت شدن دعایت را بعید ندان».[2]
«تعجب است از کسی که دعا می‌کند و اجابت آن‌را کُند می‌شمارد، در حالی‌که اجابت را با گناهان، بسته است».[3]
امام سجاد(ع): «گناهانى که مانع استجابت دعا می‌شوند، عبارت‌اند از: 1. نیّت بد داشتن، 2. پلیدى باطن، 3. دوروئى با برادران دینى، 4. اطمینان نداشتن به [خدا در] اجابت دعا، 5. تأخیر نمازهاى واجب تا وقت بگذرد، 6. ترک تقرّب جستن به خدا به وسیله نیکى و خیرات، 7. بد دهنى و گفتن سخن زشت».[4]
2. استفاده از مال حرام
رسول خدا(ص) فرمود: «هر کس لقمه‌ای از حرام بخورد، تا چهل شب نمازش قبول نمی‌شود و تا چهل صبح دعایش مستجاب نمی‌گردد».[5]
ابن عبّاس می‌گوید: این آیه نزد رسول خدا(ص) تلاوت شد: «اى مردم! از آنچه در زمین، حلال و پاکیزه است، بخورید».[6] سعد بن ابی‌وقّاص برخاست و گفت: اى پیامبر خدا! دعا کن تا خدا دعایم را مستجاب گردانَد. رسول خدا(ص) فرمود: «ای سعد! خوراکت را پاک گردان تا دعایت مستجاب شود».[7]
3. ستم کردن به مردم و کمک کردن به ستم‌کاران
یکی دیگر از موانع اجابت دعا ظلم و ستم به مردم و راضی بودن به ظلم ستم‌کار در حق مظلوم است. اگر کسی در حق برادر دینی‌اش و یا دیگر افراد مسلمان ستمی روا دارد و حقوق آنها را پایمال نماید، هرگاه به درگاه خدا تضرّع و زاری نماید و به درگاه الهی دست به دعا بلند کند، خدای متعال جواب او را نخواهد داد، و بر او غضب خواهد نمود.
ظلم و ستم، رشته محبّت الهی را پاره می‌کند، همان‌طور که خدای متعال می‌فرماید: «همانا خداوند ستم‌کاران را دوست نمی‌دارد».[8]
رسول خدا(ص) می‌فرماید: «قطعاً خداوند دعای ستم‌دیده‌ای را که به دیگری چنان ستمی را روا داشته است، نمی‌پذیرد».[9]
«ستم نکنید که در این صورت، دعا می‌کنید و دعایتان مستجاب نمی‌شود، و باران می‌طلبید و باران نمی‌آید، و [از خدا] یاری می‌جویید و یاری نمی‌شوید».[10]
امام علی(ع): «خداوند عزّ و جلّ به عیسی بن مریم(ع) وحی فرمود که به اشراف بنی اسرائیل بگو: جز با دل‌های پاک و دیدگان فروهشته و دستانی پاکیزه و به ستم نیالوده به خانه‌ای از خانه‌های من وارد نشوند. و به آنان بگو: بدانید که من دعای کسی از شما را که حقّ یکی از آفریدگان من بر گردن او است، مستجاب نمی‌کنم».[11]
امام صادق(ع): «هر کس ستم‌کاری را در ستمش، معذور بدارد(ستم او را توجیه کند) خداوند کسی را بر او مسلّط می‌گرداند که به وی ستم کند. پس چنانچه [برای رفع ستم او از خود] دعا کند، خداوند دعایش را مستجاب نمی‌کند و در برابر ستمی هم که به او می‌شود، به وی اجری نمی‌دهد».[12]
نقل شده است؛ بنی اسرائیل به مدت هفت سال دچار قحطی شدند و خداوند متعال به پیامبرانشان وحی فرمود که؛ «اگر پیاده به سوی من آیید، چندان که زانوانتان بساید، و چندان دست به آسمان برکشید که دست‌هایتان به کرانه‌های آسمان رسد، و آن اندازه دعا کنند که زبان‌هایتان از دعا کردن خسته شود دعای هیچ‌یک از شما را نمی‌پذیرم و به هیچ گریه کننده‌ای از شما رحم نخواهم کرد تا آن‌گاه که حقوق مردم را به صاحبان آنها باز گردانید». آنان چنین کردند و همان روز، باران آمد.[13]
4. نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنها
یکی دیگر از موانع اجابت دعا نافرمانی از پدر و مادر است، به‌طوری که قلب آنان آزرده گردد و آنها ناراضی و ناخرسند شوند.
رسول خدا(ص): «حجاب در برابر دعا، سرپیچى از پدر و مادر است».[14]‏
امام صادق(ع): «گناهانی که دعا را رد می‌کنند و فضا را تاریک می‌گردانند، نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنها است».[15]
5. بریدن از خویشاوندان
یکی دیگر از موانع استجابت دعا، بریدن از خویشاوندان و ارحام است. پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: «بریدن پیوند خویشاوندی، مانع اجابت دعا می‌شود».[16]
6. ترک امر به معروف و نهی از منکر
رسول خدا(ص): «ای مردم! خداوند به شما می‌فرماید: امر به معروف و نهی از منکر کنید پیش از آن‌که دعا کنید و دعایتان را مستجاب نکنم و از من بخواهید و به شما ندهم و از من یاری طلبید و یاریتان نرسانم».[17]
رسول خدا(ص): «هر گاه مردم امر به معروف و نهی از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروی ننمایند، خداوند بَدان آنها را برایشان مسلّط گرداند، و در این هنگام نیکانشان دعا کنند و دعایشان مستجاب نشود».[18]
امام کاظم(ع): «باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و گرنه نابکاران شما، زمام کارهایتان را به دست می‌گیرند و در این صورت دعاهای نیکانتان مستجاب نخواهد شد».[19]
7. سبک شمردن نماز
رسول خدا(ص) درباره آنچه به سَبُک شمارنده نماز می‌رسد، می‌فرماید: «امّا پیامدهاى دنیوى سَبُک شمردن نماز: 1. خداوند، برکت را از عمر او برمی‌دارد؛ 2. خداوند، برکت را از روزى او برمی‌دارد؛ 3. خداوند، سیماى (نشان) صالحان را از چهره او می‌زداید؛ 4. هر عملى را که انجام می‌دهد، پاداش نمی‌یابد؛ 5. دعایش به آسمان، بالا نمی‌رود؛ 6. در دعاى صالحان، بهره‌اى نخواهد داشت».

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:32:00 ق.ظ ]




چرا دعاهایم مستجاب نمی شود؟ راههای استجابت دعا چیست؟
پرسش
چرا گاهی اوقات هر چه خدا رو صدا می زنیم حس می کنیم صدای ما را نمی شنود مثلا گروهی می گویند ما فلان دعا را خواندیم و حاجت گرفتیم ولی هر کدام را امتحان کردم جواب نداد. حتی دعاهایی در مورد مسایل غیر دنیایی، حتی در رابطه با خود خدا اما دریغ از یک اشاره و یک جواب. من بدم ولی خدای من که از این حرفها بزرگتره. اینارو می دونم ولی علت جواب نگرفتنم را نمیدونم؟ حس می کنم اصلاً صدایم بهش نمیرسه کمکم کنید تا شاید روحیه بگیرم گاهی اوقات از خودم متنفر می شوم.
پاسخ اجمالی
نکته اصلی پاسخ شما با دقت در این آیه قرآن روشن می شود : «بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را …..»[1]

در آیه علاوه بر این که دعا از جنبه مقدمی و برای رسیدن به مقصود و حاجت، مورد توجه قرار گرفته است (ادعونی استجب لکم)، از جنبه ذی المقدمی نیز لحاظ شده است (ان الذین یستکبرون عن عبادتی …).

یعنی؛ دعا هم طلب است و هم مطلوب (چه مستجاب شود و چه نشود، مطلوب است)، هم وسیله است و هم غایت ، هم مقدمه است و هم نتیجه و هدف. و سرّ اصرار و تاکید روایات هم در همین نکته نهفته است[2].

بعبارت دیگر؛ فلسفه و هدف اولی دعا کردن، خود دعا کردن و زنده نگه داشتن حالت دعا است و اگر کسی توفیق دعا کردن پیدا کرد باید مطمئن باشد که مورد عنایت خدا قرار گرفته و در حقیقت خواسته اصلی او که مناجات، سخن گفتن و ارتباط با خدا بوده به دست آمده است اما دریافت خواسته مورد نظر، هدفِ در مرتبه دوم است که برای به اجابت رسیدن آن باید شرایطی را در نظر داشت و رعایت کرد؛ از جمله اینکه:

1. انسان از خدا چیزی را بخواهد که، حرام نباشد، یا به ضرر دیگران نباشد و یا …

2. هم چنین دعایی که در روایات و آیات، سفارش فراوان به آن شده، دعا و درخواست در باره حاجات و حوایج معنوی است. مانند درخواست توفیق برای اطاعت اوامر الاهی و ترک محرمات، و دعا برای جامعه اسلامی و مؤمنان و … .

3. اگر چه آموزه های دینی به ما می گوید در امور کوچک و بزرگ دعا کنیم و در دعا اصرار و پی گیری داشته باشیم، ولی برای تشخیص صلاح و مصلحت در دعا باید، به این نکته توجه کرد که دعا نیز امری قانون مند است، لذا نباید با قوانین تشریعی و تکوینی پروردگار در تعارض باشد.

4. در حصول نتیجه هم نباید شتاب کرد، و باید استجابت را از جهت زمان به خدا واگذار نمود، تا آنچه مصلحت است عمل نماید.[3]

5. از طرفی نیز اموری نظیر «ذکر صلوات در ابتدا و انتهای هر دعا، مراقبت از قلب در برابر وسوسه های شیطان، قطع امید از غیر خدا و تنها تکیه نمودن بر او» به استجابت دعا کمک می کنند.

انسانی که در همه امور ذاتاً فقیر و محتاج به وجود بی نیاز خدا است بدون تردید، دعا کردن در همه شرایط، در صورت اجابت و یا عدم اجابت آن به نفع انسان است؛ زیرا اگر دعا به زبان استعداد باشد، دست رد به سینه سائل نمى‏خورد و دعایش پذیرفته خواهد شد. از آن جهت که فیض خداوند کامل و فوق کمال است و اگر پذیرنده، استعداد پذیرش فیض را داشته باشد، فیض الهى از خزینه‏هایى که پایان ندارد و کمبودى در آنها ایجاد نمى‏شود، بر او افاضه خواهد شد.

چگونه می توان از درگاه چنین خدایی ناامید و مأیوس شد؟ خداوندی که نگاه لطف و رحمتش عالم گیر است، دعا و مناجات و توبه و بازگشت، را عمومیت بخشیده و همه انسان ها را به درگاه خویش فراخوانده است. چنانچه مى‏فرماید: «اى بندگان من که بر خود ستم و اسراف کرده‏اید از رحمت خدا نا امید نشوید».[4]

بعلاوه، صفت یأس و ناامیدی از رحمت خدا، از جمله بزرگترین گناه و کفران الهی محسوب شده و موجبات محرومیت و هلاکت ابدی انسان را فراهم می سازد. و باز مى‏فرماید: «کیست که ناامید از رحمت خدا شود، مگر گمراهان و اهل ضلالت».[5]

بلکه از بعضى آیات معلوم مى‏شود که: «مأیوس نمى‏شوند از رحمت خدا مگر کفار.»[6] پس هیچگاه نباید از توسل و دعا به درگاه الهی ناامید و مأیوس شد.[7]

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:31:00 ق.ظ ]




آیا نماز خواندن با آرایش اشکال دارد
آرایش اگر بعد از وضو باشد و آن قدر زیاد نباشد که به صورت لایه ای روی پوست مانع رسیدن پیشانی بر مهر شود برای نماز اشکالی ندارد اما در صورتی که نامحرم شخص را می بیند واجب است صورت را بپوشاند.

احکام نماز

آرایش اگر بعد از وضو باشد و آن قدر زیاد نباشد که به صورت لایه ای روی پوست مانع رسیدن پیشانی بر مهر شود برای نماز اشکالی ندارد اما در صورتی که نامحرم شخص را می بیند واجب است صورت را بپوشاند.
سوال: آیا بروز صرع خفیف در هنگام نماز، باعث باطل شدن نماز می‌شود؟ توضیح این‌که در این هنگام، فرد برای دقایقی کوتاه دچار زوال شعور شده و برخی از امور پیرامون خود را درک نمی‌کند، در عین حال عقل او زائل نمی‌گردد. مثلاً اگر این تشنج در حال رانندگی و هر امر روزمره دیگری عارض شود، فرد کار خود را به درستی انجام می‌دهد، اما اگر از او در مورد موضوعات جدیدی پرسش شود، قدرت تحلیل نداشته و در هر دو صورت، آنچه رخ داده را از یاد می‌برد.
چنانچه با بروز این حالت، عقل زائل نشده و موجب دیوانگی یا بیهوشی نشود، نماز باطل نیست، ولی اگر در این حال به قدری ساکت بماند که نگویند نماز می‌خواند، نمازش باطل است.

حضرت آیة الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):

صِرف آن تا مادامی که عقل را از بین نبرد و مثل دیوانگی و بیهوشی‏ نباشد باعث باطل شدن وضو نمی‌گردد.

حضرت آیة الله العظمی شبیری زنجانی (مد ظله العالی):

در فرض سوال، اگر به قدری ساکت بماند که نگویند نماز می‌خواند نمازش باطل است، وگرنه ایرادی ندارد.

حضرت آیة الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):

چنانچه موجب زوال عقل نشود نماز باطل نمی‌شود.
حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):

در صورتی که سطح شعور پایین آمده و به طور کلی از بین نرفته، نماز صحیح است.

حضرت آیة الله العظمی نوری همدانی (مد ظله العالی):

حالت مذکور اگر موجب زوال عقل- هرچند برای مدت کوتاه - نشود نماز باطل نمی‌شود.
سوال: هم غذا شدن و رفت و آمد با افرادی که نماز نمی خوانند چه حکمی دارد؟

ترک نماز اگر از روی بی مبالاتی باشد، موجب کفر نمی شود و ادامه ی رفت و آمد با ایشان در صورت احتمال تأثیرگذاری، مانعی ندارد.

سوال: بین نماز اول وقت و درس (کلاس درسی که در زمان اذان ظهر برقرار است) کدام بهتر است؟ آیا جایز است کلاس درس را به خاطر نماز اول وقت ترک کرد؟

خواندن نماز در ابتدای وقت، مستحب موکّد است ولی چنانچه رها کردن کلاس درس در اول وقت، توهین به استاد و یا خلاف مقررات مدرسه و یا باعث رکود علمی شود، نماز را پس از پایان کلاس به جای آورید؛ اگرچه مدیران و مسئولان باید بدانند که در وقت نماز، کلاس برگزار نکنند.
سوال: آیا نماز خواند با آرایش اشکال دارد؟
آرایش اگر بعد از وضو باشد و آن قدر زیاد نباشد که به صورت لایه ائی روی پوست مانع رسیدن پیشانی بر مهر شود برای نماز اشکالی ندارد اما در صورتی که نامحرم او را می بیند واجب است صورت را بپوشاند.
سوال: لطفاً مبطلات نماز را بیان فرمایید؟

جواب: دوازده چیز نماز را باطل می‌كند: 1ـ آنكه در بین نماز یكی از شرط‌های آن از بین برود مثلاً در بین نماز بفهمد مكانش غصبی است. 2ـ آنكه در بین نماز عمداً یا سهواً یا از روی ناچاری، چیزی كه وضو یا غسل را باطل می‌كند پیش آید. 3ـ از مبطلات نماز آن است كه مثل بعضی كسانی كه شیعه نیستند دستها را روی هم بگذارد. 4ـ آنكه بعد از خواندن حمد آمین بگوید ولی اگر اشتباهاً یا از روی تقیه بگوید، نمازش باطل نمی‌شود. 5ـ آنكه عمداً یا از روی فراموشی پشت به قبله كند یا به طرف راست یا چپ قبله برگردد. 6ـ آنكه عمداً كلمه‌ای بگوید كه از آن كلمه قصد معنی كند اگر چه معنی هم نداشته باشد. 7ـ آنكه در نماز با صدای بلند و عمدی بخندد. 8ـ آنكه برای كار دنیا عمداً با صدا گریه كند. 9ـ آنكه در نماز كاری كند كه صورت نماز را به هم بزند مثل دست زدن. 10ـ خوردن و آشامیدن در نماز. 11ـ شك در ركعت‌های نماز دو ركعتی و سه ركعتی یا در دو ركعت اول نمازهای چهار ركعتی. 12ـ آنكه ركن نماز را عمداً یا سهواً كم یا زیاد كند، یا چیزی را كه ركن نیست عمداً كم یا زیاد نماید

موضوعات: احکام  لینک ثابت
 [ 08:30:00 ق.ظ ]




راهکارهایی برای داشتن تمرکز حین نماز خواندن

راهکارهایی برای داشتن تمرکز حین نماز خواندن
نماز فرصتی است تا بنده با مولای خود سخن بگوید و تا اوج بندگی به پرواز در آید.

نماز فرصتی است تا بنده با مولای خود سخن بگوید
نماز فرصتی است تا بنده با مولای خود سخن بگوید و تا اوج بندگی به پرواز در آید. نماز تکرار عشق است تا دلگویه های عشق و عاشقی بین مولا و بنده عینیت یابد و عبد هرآنچه غیر از خداست را به سویی نهد و با او به نجوا برخیزد و ابلیس که رانده درگاه خداست این محبت و عاشقی را برنمی تابد و همواره سعی می کند تا بین بنده و مولا فاصله ایجاد کند و عدم حضور قلب هنگام نماز وپریشانی ذهن و فکر از این دست آفت هاست.
حجت‌الاسلام والمسلمین حسین انصاریان با بیان چند گام برای تحصیل حضور قلب، راهکاری را در این خصوص ارائه داده است
اوّلا: براي تحصيل حضور قلب ممارست و تمرين کنيد و شرائطي که براي حضور قلب مؤثر است را رعايت نماييد تا به تدريج اين حالت براي شما حاصل گردد.
ثانيا: براي تحصيل حضور قلب در نماز، به اين نکات توجه فرماييد
1ـ بايد چنان معرفتي بدست آوريد كه دنيا را در نظرتان كوچك و خدا را در نظرتان بزرگ كند ، تا هيچ كار دنيوي نتواند به هنگام راز و نياز با معبود ، نظرتان را به خود جلب و از خدا منصرف سازد
2. توجه به كارهاي پراكنده و مختلف ، معمولاً مانع تمركز حواس است و هر قدر انسان توفيق پيدا كند كه مشغله هاي مشوّش و پراكنده را كم كند ، به حضور قلب خود در نماز و ساير عبادات كمك كرده است .
3ـ انتخاب مكان و محل نماز و ساير عبادات نيز در اين امر مؤثر است و لذا نماز خواندن در برابر اشياء و چيزهايي كه ذهن انسان را به خود مشغول مي سازد ، مكروه است .
4ـ پرهيز از گناه نيز عامل مؤثري است ، زيرا گناه قلب را از خدا دور مي سازد و از حضور قلب مي كاهد . 5ـ آشنايي به معناي نماز و فلسفه افعال و اذكار آن ، عامل مؤثري در حضور قلب است .
6ـ انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص آن ، چه در مقدمات و چه در اصل نماز ، توصيه مي شود .
7ـ از همه اينها گذشته، عبادت هم مانند هر كار ديگر نياز به مراقبت و تمرين و استمرار دارد و اگر مدتي به همين شيوه عمل كنيد ، كم كم تمركز و حضور قلب در نماز براي شما حاصل مي شود . و اگر با روي هم گذاشتن چشمان در نماز ، حضور قلب بهتري پيدا مي كنيد ، مانعي ندارد ، تا زماني كه اين حضور قلب براي شما عادت شود.
حوزه

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ق.ظ ]




توصیف امام علی&quot;ع&quot;از سختی عالم قبر.

توصیف امام علی(ع) از سختی های عالم قبر
هرگاه شخص بد عمل در قبر گذاشته می شود، قبر خطاب به او می گوید: آمدنت نامبارک، بد آمدی. از تمام کسانی که روی زمین هستند منفورترین آنها نزد من تو هستی…

یکبار رسول‌ اکرم(ص) برای نماز آمدند. گروهی را دیدند که آشکارا می خندند و بر اثر خنده دندانهای آنان ظاهر است. آن حضرت فرمودند: اگر مرگ را بسیار یاد کنید آن حالی را که من می بینم نخواهید داشت، لذا مرگ را بسیار یاد کنید.

امام علی(ع) در خطبه نود و نهم نهج البلاغه از زهد و ترك دنياپرستى سخن مى‏ گويد و می فرماید: او را بر نعمتهایى كه عطا فرموده ستايش مى‏ كنيم و در كارهاى خود از او استعانت ‏مى‏ جوئيم، از او سلامت در دين مى‏ خواهيم همان گونه كه تندرستى در بدن از او تقاضا داريم. اى بندگان خدا شما را به ترك اين دنيائى كه سرانجام شما را رها مي سازد توصيه مى‏ كنم‏ گرچه شما ترك آنرا دوست نداريد، دنيایى كه جسمهاى شما را كهنه و فرسوده مى‏ كند با اينكه دوست داريد، هميشه تازه و نو باشيد. شما و دنيا به مسافرانى مى‏ مانيد كه تازه گام در جاده نهاده‏ اند احساس مى‏ كنند به ‏انتها رسيده‏ اند و تا قصد رسيدن نشانه‏ اى در وسط راه مى‏ كنند گويا به آن رسيده‏ اند. آن چنان دنيا به سرعت مى‏ گذرد كه هنوز گام در آن نگذارده پايان مى‏ يابد. در حالي كه براى‏ رسيدن به مقصد نهایى بايد راه زيادى را بپيمايد. اما چگونه مى‏ تواند به مقصد برسد كسى كه روز معينى در پيش دارد و از آن تجاوز نخواهد كرد. مرگ به سرعت او را مي راند و عوامل مختلف او را به زور و برخلاف ميل به‏ جدایى از دنيا وادار مى‏ سازد.
پس در عزت و افتخارات(موهوم) اين جهان سر و دست نشكنيد و به زينت و نعمتهاى آن فريفته نگرديد و از رنج و سختيهاى آن جزع و زارى نكنيد، زيرا عزت و افتخارات آن به زودى پايان مى‏ گيرد و زيور و نعمتهايش زايل مى‏ گردد و رنج و سختى‏ آن تمام مى‏ شود و هر خوب و بد در دنيا پايان مى‏ يابد و هر موجود زنده ‏اى به سوى فنا پيش مى‏ رود. آيا براى شما در آثار پيشينيان وسيله عبرت نيست كه شما را از (كردار بد) باز دارد و آيا اگر انديشه كنيد در آثار پدران خود عبرت نخواهيد گرفت؟ مگر نمى‏ دانيد گذشتگان شما بر نمى‏ گردند و بازماندگان باقى نمى‏ مانند، مگر مردم دنيا را مشاهده نمى‏ كنيد كه شبانه روز حالات گوناگونى دارند يكى مى‏ ميرد و بر او مى‏ گريند و ديگرى باقى مى‏ ماند و به او تسليت مى‏ گويند و يكى در بستر بيمارى افتاده‏ ديگرى به عيادت او مى‏ آيد و ديگرى در حال جان كندن است. يكى به دنبال دنيا مى‏ دود در حالى كه مرگ به دنبال او در حركت است و يكى در عالم‏ غفلت فرو رفته در حالى كه مرگ و حوادث دنيا او را فراموش نكرده‏ اند! و به همين گونه بازماندگان به دنبال گذشتگان مى‏ روند. به هوش باشيد، نابود كننده لذات و بر هم زننده كاميابي ها و قطع كننده آرزوها(يعنى مرگ را) بسيار به خاطر بياوريد در آن هنگام كه تصميم بر كارهاى زشت داريد و براى اداى حق واجب خدا و نعمتهاى بي شمار و احسان‏هاى بى پايانش از او استعانت جوئيد. مولای متقیان امیرمومنان علی(ع) می‌فرماید: «من اکثر من ذکر الموت نجی من خداع الدنیا؛ هر کس فراوان یاد مرگ کند، از حیله‌های دنیا، رهایی می‌یابد». حضرت علی(ع) می‌فرماید: «و من اکثر ذکر الموت رضی من الدنیا بالکفاف: هر که بسیار یاد مرگ کند، به اندازه کفاف، از دنیا راضی است».
یادآوری مرگ، تأثیرگذاری‌های مثبت و سازنده‌ای در زندگی آدمی دارد. به خاطر این آثار روحی و تربیتی، در تعالیم و آموزه‌های دینی نیز بدان تاکید و سفارش‌های فراوانی شده است. یکی از آثار سازنده و تربیتی یاد مرگ، پوشیدن لباس زهد در دنیاست. یاد مرگ، دنیا را در چشم انسان زاهد، خوار و کوچک می‌کند. امام صادق(ع) می‌فرماید: «یاد مرگ، شهوت‌ها را از بین می‌برد، ریشه‌های فراموشی را یکسره بر می‌کند؛ دل انسان را به وعده‌های الهی محکم می‌کند و روحیه انسان را از سنگدلی به لطافت و رقّت قلب می‌کشاند. نشانه‌های هوس را از بین می‌برد و آتش حرص را خاموش و دنیا را پیش چشمان انسان، کوچک می‌کند»!
این گونه یاد مرگ انسان را از غوطه‌ور شدن در هوس‌ها و لذت‌های دنیوی باز می‌دارد و تحمل سختی‌ها را بر انسان آسان می‌کند. کسی که فراوان به یاد مرگ می‌افتد، به کمترین مال و نعمت دنیا راضی است و دیگر بخل و حرص، در دل او راه نمی‌یابد. او به اندازه نیازش از دنیا بهره می‌گیرد. دنیا و زیبایی‌های آن بسیار فریبنده است و کسی که بتواند با یاد مرگ و قیامت دل خود را روانه سرای دیگر کند، نیرنگ و زرق و برق دنیا، دیگر نمی‌تواند بر او غلبه کند؛ آن چنان که مولای متقیان، امیرمومنان علی(ع) می‌فرماید: «من اکثر من ذکر الموت نجی من خداع الدنیا: هر کس فراوان یاد مرگ کند، از حیله‌های دنیا، رهایی می‌یابد».
همچنین، ایشان در سفارش‌های خود که در نهج‌البلاغه آمده است، چنین می‌فرمایند: «ای مردم! سفارش من به شما این است که مرگ را از یاد نبرید و کمتر از آن غفلت کنید، چگونه غافل می‌شوید از چیزی که هرگز از شما غفلت نمی‌کند؟ مگر همه روزه، مرده‌ها را نمی‌بینید که بر خلاف میلشان به سوی گورها برده می‌شوند و در حفره‌های تنگ و تاریک آن جای می‌گیرند؟ گویی هرگز در این دنیا زندگی نکرده و در آبادانی آن نکوشیده‌اند. از سرایی که در آن به سر می‌بردند، می‌روند و اسیر توده‌های خاکی که از آن وحشت داشتند، می‌شوند. سرگرم دنیایی بودند که از آن دست کشیدند و آخرتی را که به سوی آن کوچ کردند، تباه ساختند. دیگر نمی‌توانند از بدی‌هایی که کرده‌اند، برگردند و نه این توان و قدرت را دارند که به خوبی‌هایی که از دستشان برمی آید، بیفزایند. به دنیا مهر ورزیدند، ولی دنیا فریبشان داد. به آن اعتماد کردند و او بر زمینشان زد».
این گونه، انسان زاهد روزهای عمر خود را رو به کاستی می‌بیند و هر لحظه، خود را یک گام نزدیک‌تر به مرگ احساس می‌کند و در نتیجه تلاش می‌کند تا برای آن دنیای خود نیز زاد و توشه‌ای فراهم کند، که تأمین کننده نیازهای او در فردای قیامت باشد. آنگاه آن حضرت، خطبه خویش را این چنین به پایان می‌رساند: زاهدان، گروهی از مردم دنیا هستند که دنیاپرست نیستند. پس در دنیا زندگی می‌کنند، اما آلودگی دنیاپرستان را ندارند. در دنیا با آگاهی و بصیرت عمل می‌کنند و در ترک زشتی‌ها، از همه کس سبقت می‌جویند، بدن‌هایشان به گونه‌ای در تلاش و حرکت است که گویا در میان مردم آخرت هستند. اهل دنیا را می‌نگرند که مرگ بدنها را بزرگ می شمارند، اما آنها مرگ دلهای زندگان را بزرگ‌تر می‌دانند.
یکبار رسول‌ اکرم(ص) برای نماز آمدند. گروهی را دیدند که آشکارا می خندند و بر اثر خنده دندانهای آنان ظاهر است. آن حضرت فرمودند: اگر مرگ را بسیار یاد کنید آن حالی را که من می بینم نخواهید داشت، لذا مرگ را بسیار یاد کنید. هیچ روزی بر قبر نمی گذرد مگر اینکه در آن روز ندا می دهد: من خانه‌ تنهایی هستم. من خانه خاکی هستم. من خانه‌ کرم‌ها هستم. هرگاه شخص مؤمنی در قبر گذاشته می شود، قبر خطاب به او می گوید: آمدنت مبارک! خوش آمدی! از تمام کسانی که روی زمین هستند تو نزد من محبوب‌تری. امروز که نزد من آمده‌ای بهترین برخورد مرا نسبت به خود خواهی دید. سپس قبر برایش تا منتهای نظر وی وسیع و فراخ می شود و دروازه‌ای از بهشت برایش گشاده می شود که از آن نسیم بهشت و بوهای عطرآگین به او می‌رسد.
هرگاه شخص بد عمل در قبر گذاشته می شود، قبر خطاب به او می گوید: آمدنت نامبارک، بد آمدی. از تمام کسانی که روی زمین هستند منفورترین آنها نزد من تو هستی. امروز که به من سپرده شده‌ای برخورد مرا با خود خواهی دید. سپس برخورد مرا با خودخواهی دید. سپس او را چنان می فشارد که دنده های پهلوی او را در هم فرو می روند و هفتاد اژدها بر وی مسلط می شود. آن اژدها چنان زهر و سم خطرناکی دارند که اگر یکی از آنها بر زمین بدمد بر اثر آن هیچ گیاه و علفی بر روی زمین نمی روید و تا قیامت اژدها او را می گزند. پس از آن، پیامبر اکرم(ص) فرمودند: قبر یا باغی از بهشت است و یا خندقی از آتش دوزخ. خوف و خشیت الهی امری بسیار مهم و ضروری است. روی همین اساس، رسول‌ اکرم(ص) اغلب در فکر و اندیشه‌ عمیقی قرار داشتند و یاد مرگ برای این امر بسیار مفید و سودمند است. به همین جهت آن حضرت(ص) این نسخه را تجویز کردند. بنابراین گاهی، یاد و ذکر مرگ بسیار لازم و ضروری خواهد بود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 08:24:00 ق.ظ ]




در شب اول قبر، نکیر و منکر با انسان‌ها به چه زبانی صحبت می‌کنند؟
به دیگر سخن؛ در قبر، زبان حال وجود دارد، نه زبان قال، چنانچه در روایات به این مطلب اشاره شده است، پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «هنگامى مرده در قبر گذاشته می‌شود، قبر به او می‌گوید: واى بر تو اى فرزند آدم! چه چیزى تو را نسبت به من فریب داد؟ آیا نمی‌دانى من سراى فتنه، سراى تاریکى، سراى تنهایى و خانه کرم‌هایم، چه چیزى تو را نسبت به من مغرور کرد؟

شیخ صدوق می‌نویسد: «اعتقاد ما درباره سؤال قبر این است که حق است و ناچار به پذیرش آن هستیم».
از رخدادهاى مهم و حتمى عالم برزخ سؤال دو فرشته «نکیر» و «منکر» است. از روایات و گفتار متکلمان اسلامی بر می‌آید که سؤال نکیر و منکر حقیقتی غیر قابل انکار است. شیخ صدوق در این باره می‌نویسد: «اعتقاد ما درباره سؤال قبر این است که حق است و ناچار به پذیرش آن هستیم».1

روایات در این‌باره فراوان‌اند؛ از جمله امام جعفر صادق(ع) فرمود: «هر کس سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست: معراج، سؤال قبر و شفاعت».2 همچنین نقل شده است: امام سجاد(ع) در هر جمعه در مسجد رسول خدا(ص) مردم را موعظه می‌فرمود و از جمله مواعظش این بود: «اى فرزند آدم! اجل تو سریع‌ترین چیزها به سوى تو است و نزدیک است تو را دریابد و ملک الموت روح ترا قبض کند و به سوى منزلِ تنها بروى، پس روح ترا به سوى تو برگردانند و منکر و نکیر براى سؤال و امتحان سخت تو بیایند همانا اول چیزى که از تو سؤال کنند از دین تو است که به آن معتقد بوده‌اى و از کتاب تو است که آن‌را تلاوت کرده و از امامی است که ولایت او را اختیار نموده و می‌پرسند از عمر تو که در چه چیز فانى کردى و از مال تو که از کجا کسب، و در چه راه مصرف نمودى، پس عذر خود را بگیر و براى جواب آماده شو».3

درباره کیفیت و چگونگی سؤال در قبر -مانند این‌که به چه زبانی صحبت می‌کنند- چیزی صریحی در روایات بیان نشده است، اما به طور اجمال باید گفت:

1. برخی معتقدند که در قبر از هر شخصی، با زبان اصلی آن شخص سؤال و جواب خواهد شد.4 حتی اگر این نظریه را نپذیریم ولی مسلم است که این گفت‌وگو به شیوه‌ای انجام خواهد شد که درک متقابل وجود داشته باشد.

2. گروهی نیز احتمال داده‌اند که سؤالات قبر به این صورت نیست که با زبان و الفاظ مادی از ما بپرسند، پروردگار و پیامبر تو کیست و ما اسم آن‌را بگوییم، بلکه در عالم قبر قوای مثالی انسان به ‌کار می‌افتد؛ یکی از مهم‌ترین چیزهایی که به‌ کار می‌افتد حافظه مثالی انسان است، و وقتی حافظه مثالی به‌ کار می‌افتد تمام زندگی شخص و باورهایی از اعماق وجود انسان پیش چشم او می‌آید. و وقتی این دو ملک از انسان‌ها سؤال می‌کنند، می‌خواهند آن چیزی که در عمق وجود آنها در مورد خدا شکل گرفته است، را بدانند.

به دیگر سخن؛ در قبر، زبان حال وجود دارد، نه زبان قال، چنانچه در روایات به این مطلب اشاره شده است، پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «هنگامى مرده در قبر گذاشته می‌شود، قبر به او می‌گوید: واى بر تو اى فرزند آدم! چه چیزى تو را نسبت به من فریب داد؟ آیا نمی‌دانى من سراى فتنه، سراى تاریکى، سراى تنهایى و خانه کرم‌هایم، چه چیزى تو را نسبت به من مغرور کرد؟ که تو با آرزوهاى بسیار و کبر و تلاش زیاد بر روى من خرامان می‌گذشتى، در این موقع اگر مرده از اهل صلاح باشد، گوینده‌اى بر قبر پاسخ می‌دهد که: چه می‌گویى؟ اگر امر به معروف و نهى از منکر کرده باشد، گور می‌گوید: من در این صورت سبزه زارى می‌شوم و تن او نورى می‌شود و روح او به سوى خدا بالا خواهد رفت».5 امام صادق(ع) فرموده است: «قبر را در هر روز گفتارى است، می‌گوید: من خانه غربتم، من خانه وحشتم، من خانه کرم‌هایم، من قبرم، من مرغ‌زارى از مرغ‌زارهاى بهشت و یا حفره‌اى از حفره‌هاى آتشم».6

3. ممکن است گفته شود: سؤال و جواب با گوش و زبان همین بدن است، ولى در ظرف عالم دیگر، نه در این عالم مادی. و این‌که گفتیم: در بدنِ مثالى است، منافى این سخن نیست. توضیح این‌که؛ روح انسانى، جوهرى است مجرّد و غیر از روح حیوانى است و به مردن انسان فانى نمی‌شود، بلکه تنها علاقه تدبیرى و تصرف او از این بدن عنصرى قطع می‌گردد، بنابراین، مانعى ندارد که لذائذ و آلام وارده بر این بدن را درک کند و با اهل و اولاد خود تکلم نماید و عملیاتى که نسبت به بدن او می‌شود ببیند و سخنانى که در این‌باره گفته می‌شود بشنود و همراه بدن خود حرکت کند، اما نه به این زبان و چشم و گوش و دست و پا و سایر حواس ظاهرى بلکه با مردن، ادراکات روحى شدیدتر می‌شود و بدون این آلات امور را درک می‌کند.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:24:00 ق.ظ ]




همه چیز درباره مرگ و زندگی برزخی
مرگ، دریافت روح توسط فرشته مرگ است همانند زمان خواب. مرگ، یک خواب طولانى است و خواب، یک مرگ موقت، پس مرگ وفات است نه فوت و هلاکت و نابودى. مرگ تولدى دوباره از رحم طبیعت است که در اثر این تولد به جهان دیگرى وارد مى‏شود که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست، همچون دنیاى رحم مادر که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست
مرگ از نگاه فلاسفه اسلامى این است که نفس آدمى تدبیر بدن را رها نموده و از بدن منقطع گردد. البته این دیدگاه نشأت گرفته از قرآن و روایات است که ماهیت مرگ را فنا و نیستى نمى ‏دانند. در متون اسلامى، تعبیرات مختلفى پیرامون مرگ وجود دارد که همه در یک جهت مشترک اند و آن این که مرگ، فنا و نابودى نبوده، بلکه انتقال از خانه‏اى به خانه دیگر است؛ زیرا که انسان، مرکب از روح و بدن است و با مرگ که فقدان حیات و زندگى بدن ظاهرى است، روح به جهان آخرت منتقل مى‏شود، و بدین لحاز مرگ به انسان نسبت داده مى‏شود.
مرگ، دریافت روح توسط فرشته مرگ است همانند زمان خواب. مرگ، یک خواب طولانى است و خواب، یک مرگ موقت، پس مرگ وفات است نه فوت و هلاکت و نابودى. مرگ تولدى دوباره از رحم طبیعت است که در اثر این تولد به جهان دیگرى وارد مى‏شود که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست، همچون دنیاى رحم مادر که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست.
مرگ پل و گذرگاهى است که با عبور از آن، انسان به عرصه جدیدى گام مى‏نهد و از سختی ها نجات مى‏یابد و این در صورتى است که خانه دنیا را آباد و خانه آخرت را خراب نکرده باشد. در پاسخ به این که آیا مى‏شود مرگ را به تأخیر انداخت، چنین مى‏توان گفت که در آیات و روایات با دوگونه اجل آشنا مى‏شویم: اجل معلق و اجل حتمى که با اسامى دیگرى هم در نصوص دینى از آنان یاد شده است.
“اجل معلق” هر شخص، عبارت است از آن مدتى که بناست در این دنیا زندگى کند، اما قابل تقلیل و افزایش است. مثلاً با انجام صله رحم و دادن صدقه مى ‏توان، این اجل را به تأخیر انداخت و با عاق والدین و قطع رحم آن را کم نمود، و این همان اجلى است که در لوح محو و اثبات ثبت شده است. اما “اجل حتمى” همان است که قابل تغییر نیست و در ام الکتاب مکتوب است.
حالات مۆمن و کافر در هنگام مرگ، چگونه است؟
چون مۆمن، به عالم آخرت ایمان دارد، اعمال خود را برای رسیدن به خوشبختی آن عالم، جهت‌دهی می‌کند. لذا بعد از خروج از عالم دنیا، رحمت و نعمت‌های الهی نصیب او می‌شود. و همه اتفاقاتی که برای او می‌افتد، همه شیرین و لذت‌بخش خواهد بود. ملاقات با فرشته مرگ (عزرائیل)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، امیرالمۆمنین (علیه السلام) و دیگر معصومان و فرشتگان، برای او سرشار از لذت است؛ زیرا آنها او را به رحمت و نعمت دائمی الهی بشارت داده و نسبت به او بسیار مهربانند. هر چند که ممکن است مۆمن با مرگی دردناک از دنیا برود، ولی این نوع مرگ، موجب تطهیر او و بخشش گناهانش می‌شود. در مقابل؛ افراد کافر که تمام همّ و تلاش خود را بر آباد کردن دنیایشان قرار داده بودند، با دستی خالی وارد عالم دیگر می‌شوند، در حالی‌که خدای خود را نسبت به خود، خشمناک ساخته‌اند. او که هیچ‌‌کاری برای جلب رحمت الهی به سوی خود انجام نداده، وقایعی که در هنگام مرگ و بعد از آن برایش واقع می‌شود، همه جلوه غضب و خشم الهی خواهد بود. فرشتگان الهی با قهر و غضب به سراغ او آمده و جانش را به شدّت می‌گیرند و او را به جایی دردناک منتقل می‌کنند.
رجوع و بازگشت به خداوند به این معنا است که ما از تمام این عوامل و زندگی مادی رها می شویم و تمام حجاب هایی که بر ما وجود داشت از بین می رود و ما با نگاهی شفاف می توانیم علت و مالک حقیقی را ببینیم.
اگر می گوییم انسان با مرگ به سوی خدا باز می گردد؛ یعنی تا زمانی که زنده است از خداوند دور است؟
برگشت به خدا که در برخی آیات قرآن بدان اشاره شده، با تقرب و نزدیک شدن به او لزوماً به یک معنا نیستند و نزدیک شدن به معنای مادی آن نیز در مورد خداوند متصور نیست.
آیاتی که به مرگ انسان می پردازند بیانگر آن می باشند که پس از مرگ به خدا برگشت می کنیم، نه این که به او نزدیک می شویم، تا این که دوری از خدا را در این دنیا از آنها استنباط کنیم. رجوع و بازگشت به خداوند به این معنا است که ما از تمام این عوامل و زندگی مادی رها می شویم و تمام حجاب هایی که بر ما وجود داشت از بین می رود و ما با نگاهی شفاف می توانیم علت و مالک حقیقی را ببینیم. این برگشت به خداوند نیز تنها به انسان اختصاص ندارد، بلکه تمام موجودات به مبدأ هستی برگشت می کنند.
روح انسان بعد از مرگ در قالب حیوان در می آید یا در برزخ است؟
انتقال روح انسان پس از مرگ به قالب انسانی دیگر یا حیوان و … عقیده قائلین به تناسخ است و از نظر اسلام باطل و مردود است. روح پس از مفارقت بدن در دنیا، در عالم برزخ در بدنی مثالی جای گرفته و تا آغاز قیامت از حیات برزخی برخوردار می گردد. عالم برزخ که گاهی از آن به عالم قبر و عالم ارواح تعبیر شده، عالمی میان دنیا و آخرت است. دلیل وجود چنین عالمی برخی آیات و روایات است.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ق.ظ ]




همه چیز در مورد عالم پس از مرگ : :
: : حكايات و روايات مرگ و عالم پس از مرگ : :
:. صراط یا پل عبور .:
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
يكى از جاهاى هولناك آخرت ((صراط)) است و آن جِسرى است كه بر روى جهنم مى كشند و تا كسى از آن نگذرد داخل بهشت نمى شود.
در روايات وارد شده است كه از مو باريك تر و از شمشير برنده تر و از آتش گرم تر است ، و مؤ منان خالص به راحتى مانند برق از آن مى گذرند و بعضى با دشوارى مى گذرند اما نجات مى يابند، و بعضى از عقبات آن ، به جهنم مى افتند و آن در آخرت ، نمونه صراط مستقيم دنيا است كه دين حق و راه ولايت و متابعت حضرت اميرالمؤ منين و ائمه طاهرين از ذريه او صلوات الله عليهم اجمعين است و هر كه از اين صراط عدول و ميل به باطل كرده است ، از گفتار يا كردار، از همان عقبه از صراط آخرت مى لرزد و به جهنم مى افتد و صراط مستقيم سوره حمد، اشاره به هر دو است .
علامه مجلسى (رحمه الله عليه ) در حق اليقين از كتاب عقايد شيخ صدوق (رحمه الله ) نقل كرده كه فرمود: اعتقاد ما در عقباتى كه در راه محشر است آنست كه هر عقبه اى اسم واجب و فرضى است از اوامر و نواهى الهى ، پس ‍ انسان به هر عقبه اى كه مى رسد اگر تقصيرى كرده است در آن عقبه او را هزار سال نگه مى دارند و حق خدا را از او مى خواهند اگر از عهده آن با عمل صالحى كه از پيش فرستاده بيرون آمد و يا رحمت خدا شامل حالش شد از آن نجات مى يابد و به عقبه ديگر مى رسد، پس پيوسته او را از عقبه اى به عقبه ديگر مى برند و نزد هر عقبه سؤ ال مى كنند از آنچه كه او انجام داده است پس اگر از همه سلامت بيرون رفت منتهى مى شود به دار بقاء، پس ‍ حياتى مى يابد كه هرگز مرگ در آن نمى باشد و سعادتى مى يابد كه شقاوت در آن نيست و در جوار خدا با پيغمبران و صديقين و شفعاء و صالحان از بندگان خداى تعالى ، ساكن مى شود و اگر او را در عقبه اى حبس كنند و از او حقى را كه تقصير در آن كرده بخواهند ديگر راه نجاتى نخواهد داشت و با لغزش قدمهايش به درون جهنم مى افتد و اين عقبات بر روى صراط است و نام يكى از اين عقبات ولايت است كه همه خلايق را نزد آن عقبه باز مى دارند و از ولايت اميرالمؤ منين (ع) و ائمه بعد از او (عليهم السلام ) سئوال مى كنند اگر به وظايف خود عمل كرده است نجات مى يابد و مى گذرد و گرنه به جهنم مى افتد چنانكه حق تعالى فرموده است : وقفوهم انهم مسئولون (29) و اهم عقبات ، ((مرصاد)) است ؛ ان ربك لبالمرصاد و حق تعالى مى فرمايد: به عزت و جلال خود سوگند ياد مى كنم كه ظالمى از آن نمى گذرد تا كيفر شود و عقبه ديگر رحم است ، و اسم ديگرى امانت است و اسم ديگرى نماز، و بنام هر وظيفه و تكليفى عقبه اى هست كه انسان را در آن نگه مى دارند و به بازرسى و پرس و جوى او مى پردازند.
از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت كرده است كه چون اين آيه نازل شد: و جى ء يومئذ بجهنم يعنى و بياورند در آن روز جهنم را، از حضرت رسول صلى الله عليه و آله پرسيدند معنى اين آيه چيست ؟ فرمود كه روح الامين مرا خبر داده كه چون حق تعالى اولين و آخرين را در قيامت جمع كند، جهنم را با هزار مهار با صد هزار ملك در نهايت شدت و غلظت ، بكشند و بياورند و صدائى از آن برمى خيزد كه اگر خدا بخواهد همه را نابود مى كند و همه فرياد زنند: رب نفسى نفسى پروردگارا جان مرا جان مرا نجات ده . و تو اى پيغمبر خدا ندا كنى : امتى امتى و از براى امت خود دعا كنى . پس صراط را بر روى آن بگذارند، كه از مو باريكتر و از شمشير برنده تر، و در آن سه شاخه است بر يك شاخه مساءله امانت و صله رحم است ، و بر دوم نماز، و بر سوم عدالت پروردگار عالميان . سپس دستور مى دهند كه مردم از آنها بگذرند، پس در عقبه اول صله رحم و امانت ايشان را نگه مى دارد، و اگر از اين عقبه نجات يافتند عدالت الهى ايشان را نگه مى دارد؛ و اشاره به اين است آنچه حق تعالى فرموده : ان ربك لبالمرصاد ((هر آينه پروردگار تو بر سر راه يا كمينگاه است )) و مردم بر صراط مى روند و بعضى به دست چسبيده اند و بعضى يك پايش ‍ لغزيده با پاى ديگر، خود را نگه مى دارد و ملائكه بر دور ايشان ايستاده و دعا و ندا مى كنند كه اى خداوند حليم بردبار، به فضل و كرم خود آنها را ببخش و ايشان را سالم عبور ده و مى بينى كه مردم خطا كار در آتش جهنم مى ريزند، پس كسى كه به رحمت خدا نجات يافت و گذشت مى گويد: الحمد لله ، حمد مى كنم خداوندى را كه مرا نجات داد بعد از آنكه نااميد شده بود هر آينه پروردگار ما آمرزنده است .
ثقه جليل ، حسين بن سعيد اهوازى از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت كرده كه مردى نزد حضرت ابى ذر رضى الله عنه آمد و او را به زائيدن گوسفندش بشارت داد پس گفت : اى ابوذر مژده باد تو را كه گوسفندانت اولاد آورده و بسيار شدند. فرمود: زيادى آنها مرا خوشحال نمى سازد و بهتر است كه تعداد آنها برايم كمتر باشد زيرا زيادى آنها مرا گرفتار مى سازد؛ همانا شنيدم كه پيغمبر خدا فرمود: بر دو طرف صراط، روز قيامت عقبه رحم و امانت است پس كسى كه صله رحم و اداء امانت كرده باشد، از آن بگذرد و آن دو طرف صراط نمى گذارند كه در آتش بيفتد. و در روايت ديگر است كه اگر خيانت كننده در امانت و قطع كننده رحم بخواهد بگذرد، با اين دو خصلت ، عملى ديگر او را نفع ندهد و صراط او را در آتش مى افكند.
((حكايت :))
سيد اجل اكمل مؤ يد، علامه نحرير بهاء الدين سيد على بن سيد عبدالكريم نيلى نجفى كه جلالت شاءنش بسيار و مناقبش بى شمار است و تلميذ شيخ شهيد و فخر المحققين است در كتاب ((انوار المضيئة )) در ابواب فضايل حضرت اميرالمؤ منين (ع) به مناسبتى اين حكايت را از والدش نقل كرده كه در قريه نيله كه قريه خوشان باشد شخصى بود كه توليت مسجد آن قريه با او بود روزى از خانه بيرون نيامد، او را طلبيدند عذر آورد كه نمى توانم ، چون تحقيق كردند معلوم شد كه بدن او با آتش سوخته غير از دو طرف رانهاى او تا طرف زانوها و ديدند درد و الم او را بى قرار كرده ، سبب آنرا از او پرسيدند، گفت : در خواب ديدم كه قيامت برپا شده و مردم به داخل جهنم مى ريزند و من از آن كسانى بودم كه مرا به بهشت فرستادند همين كه رو به بهشت مى رفتم به پلى رسيدم كه عرض و طول آن بزرگ بود، گفتند كه اين صراط است پس از آن عبور كردم و هر چه از آن طى مى كردم عرضش كم ، و طولش بسيار مى شد تا رسيد بجائى كه مثل تيزى شمشير شد، در زير آن نگاه كردم ديدم كه وادى بسيار بزرگى است و در آن آتش ‍ سياهى است ، و در آن ، جمره هايى مثل قله كوهها، و مردم بعضى نجات مى يابند و بعضى در آتش مى افتند و من شروع كردم به لرزيدن مثل كسى كه بخواهد بيفتد تا خود را رسانيدم به آخر صراط، به آنجا كه رسيدم نتوانستم خوددارى كنم كه ناگاه در آتش افتادم و در ميان آن فرو رفتم ، پس خود را رساندم به كنار وادى و هر چه دست انداختم دستم به جايى بند نشد و آتش با قوت جريان خود، مرا به پايين مى كشيد و من استغاثه مى كردم ، عقل از من پريده بود، پس ملهم شدم به آنكه گفتم : يا على بن ابى طالب ، پس نظر افكندم ديدم مردى به كنار وادى ايستاده ، در دلم افتاد كه او على بن ابى طالب (ع) است . گفتم اى آقاى من ، يا اميرالمؤ منين ، فرمود: دست خود را بياور نزديك ، پس دست خود را به جانب آن حضرت ، دراز كردم پس دستم را گرفت و كشيد و مرا بيرون آورد و با دست خود آتش را از دو طرف رانم دور كرد در اين محل وحشت زده از خواب جستم و اين حال خود را ديدم كه مى بينيد سالم نمانده بدن من از آتش مگر آنجائى كه امام دست ماليده ؛ پس مدت سه ماه مرهم كارى كرد تا سوخته ها بهتر شد. و بعد از آن كم بود كه نقل كند اين حكايت را جهت احدى مگر آنكه تب مى گرفت او را (انتهى ).
ذكر چند عملى براى سهولت گذشتن از اين عقبه ، غير از صله رحم و اداء امانت ، كه گذشت .
((روايت اول :))
سيد بن طاووس در كتاب ((اقبال )) روايت كرده كه در شب اول ماه رجب بعد از نماز مغرب ، بيست ركعت نماز كند به حمد و توحيد و بعد از هر دو ركعت سلام دهد تا محفوظ بماند خودش و اهل و مال و اولادش و از عذاب قبر در پناه باشد و از صراط بى حساب مانند برق بگذرد.
((روايت دوم :))
روايت شده كه هر كه شش روز از ماه رجب روزه بگيرد از ((آمنين )) باشد روز قيامت و بگذرد بر صراط به غير حساب .
((روايت سوم :))
و نيز سيد روايت كرده كه كسى كه در شب بيست و نهم شعبان ده ركعت نماز كند بخواند در هر ركعت ((حمد)) يك مرتبه و ((الهيكم التكاثر)) ده مرتبه ، و ((معوذتين )) ده مرتبه ، و ((توحيد)) ده مرتبه ، عطا فرمايد حق تعالى به او ثواب مجتهدين و سنگين كند ميزان او را از حسنات و آسان گرداند بر او حساب را و بگذرد بر صراط مثل برق جهنده .
((روايت چهارم :))
در فصل سابق گذشت كه هر كه زيارت كند حضرت امام رضا (عليه السلام ) را با آن دورى قبر شريفش ، آن حضرت بيايد نزد او در سه موطن روز قيامت تا او را خلاصى بخشد از اهوال آنها كه يكى از آنها ((صراط)) است .

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:22:00 ق.ظ ]




آيا به ياد آوردن گناه ، گناه است و تجديد توبه لازم است ؟

مـتـكـلمـان در اين كه آيا هنگامى كه مكلف از گناهى توبه كند ليك پس از مدتى آن را به خـاطـر آورد، بـايـد دوبـاره تـوبـه كـنـد يا خير، در اختلاف افتاده اند. در اين باره ، محقق طـوسـى مـى فـرمـايـد: و در وجـوب تـجـديـد (تـوبـه ) نـيـز اشكال است .
علامه - رضوان الله عليه - در شرح تجريد مى فرمايد:
ابـو على گفته است : آرى ! (يعنى با ياد آوردن گناه ، توبه واجب مى شود) بر ايـن مـبـنـا كـه مـكـلف قـادر، هـيـچ گـاه از دو ضـد بـه دور نـيـسـت : يـا فـعـل و يـا تـرك ، پس چون معصيت را به ياد آورد يا از آن پشيمان است و يا بر آن مصر. مـصـر بـودن ، فـعـلى اسـت قـبـيح ؛ پس واجب است پشيمان باشد. و ابو هاشم گفته است : تـوبـه واجـب نـيـسـت ، چـه جـايـز اسـت كـه شـخـص ‍ قـادر، بـر آن دو نـاتـوان باشد.
بـنابراين ، ممكن است شخص تائب ، گناه را به ياد آورد و از آن پشيمان نباشد، ليك بر آن اشتها و ابتهاجى نيز نداشته باشد.
در كـتـاب ريـاض السـالكـيـن ، در روضـه سـى و يـكـم در ذيل روايت پس اين توبه ام را چنان كن كه نياز به توبه اى ديگر نيفتد آمده است :
از كلام حضرت عليه السلام كه مى فرمايد: پس اين توبه ام را چنان كن كه …. دريافته مى شود كه چون گناه به خاطر آيد، تجديد توبه لازم نباشد؛ بر خلاف عقيده كـسـى كـه پـنـداشـتـه اسـت چون تائب ، گناه را به ياد آورد، كسى را ماند كه آن گناه را مرتكب شده ؛ از اين رو بايد توبه را تجديد كند.
همچنين آمدى در اين باره مى گويد:
بـر بـطـلان چـنـين راءيى ، اين حقيقت گواه است كه همه به بداهت مى دانيم كه صحابه و كـسـانى كه پس از كفر، مسلمان شدند، كفرى را كه در زمان جاهليت بدان متصف بودند، به يـاد مـى آوردنـد، و بـا اين حال بدانان امر نشد كه از اين توبه كنند؛ پس هر گناهى نيز كه از آن توبه شود، چنين باشد.
نـگـارنـده گـويـد: بـى شـك تـوبـه ، تـنـها در جايى محقق است كه گناهى انجام پذيرد. حـال اگـر از كـسى گناهى سر زند و سپس توبه كند، و پس از آن گناه را به ياد آورد، بـه اتفاق متكلمان نمى توان چنين عملى را قبيح دانست و اساسا گناهى به وقوع نپيوسته است و تا توبه لازم شود.
بـنـابـرايـن ، آنـچه از ابوعلى نقل گشت ، به دور از تحقيق است ؛ چنانكه دليلى كه آمدى بدان متوسل شد، مويد راى و نظر ما در اين مساله است .
منبع:ترجمه کتاب الاءوبة الى التوبه مـن الحـوبـة

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-09-02] [ 09:37:00 ق.ظ ]




علامه کبیر حسن زاده آملی:
در علل الشرايع به اسنادش از عيسى بن زيد بن على عليه السلام روايت كرده است كه گفت : از ابو عبد الله امام صادق عليه السلام شنيدم كه : فاطمه عليه السلام بدين علت محدثه ناميده شده است كه ملائكه از آسمان فرود مى آمدند و او زا ندا مى كردند، چنانكه مريم فرزند عمران را ندا مى كردند، پس مى گفتند: اى فاطمه ! خداوند تو را برگزيد و پاكت گردانيد و تو را بر همه زنان عالميان برترى داد. اى فاطمه ! پروردگارت را فرمان بردار باش ، و سجده كن و با ركوع كنندگان ركوع كن . ، و ملائكه را حديث مى كرد و ملائكه او را حديث مى كردند. با ملائكه سخن مى گفت و ملائكه با او سخن مى گفتند پس در شبى به ملائكه گفت : آيا مريم دختر عمران برتر از همه زنان عالميان نيست ؟
ملائكه گفتند: همانا كه مريم سيده زنان عالم خودش بوده است ، و خداوند عزوجل تو را سيده نساء عالم خودت و عالم مريم و سيده نساء اولين و آخرين گردانيده است
منبع:شرح فص حكمة ، ص 368 و 369

در كافى به اسنادش از امام ابى عبدالله صادق عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: جناب فاطمه عليها السلام بعد از رحلت رسول الله صلى الله عليه و آله هفتاد و پنج روز زيست كرده است ، و اندوه سخت از ارتحال پدر به او روى آورده بود، و جبرئيل بر او نازل مى شد و او را دلجويى و آرامش و تسلى مى داد و از مكانت و منزلت آن جناب به او اخبار مى فرمود، و از آنچه كه بعد از او به ذريه او روى مى آورد خبر مى دادكه بعد از او در حق ذريه او چه ها مى كنند و على عليه السلام آنها را مى نوشت

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:32:00 ق.ظ ]




كوثر خاص پيامبر

كوثر خاص پيامبر
علامه حسن زاده آملی:(( انا اعطيناك الكوثر )) فعل ماضى اعطينا دال بر تحقق وقوع كوثر است او كوثر بر وزن فوعل صيغه مبالغه است . و آن جويى است در بهشت كه جميع چشمه هاى بهشت از آن جارى مى گردد. انهار بهشت كه در قرآن آمده است كوثر خاص رسول الله صلى الله عليه و آله است . فاطمه معصومه (عليها السلام ) آن كوثرى است كه همه انهار علوم و معارف از آن كوثر جارى است . از واقعه جانگداز كربلا فقط آدم اهل البيت حضرت امام زين العابدين (عليه السلام ) باقى مانده است ، و فرزنش امام محمد باقر العلوم (عليه السلام ) در واقعه كربلا حضور داشت و در آن وقت چهار سال از سن مباركش گذشته بود و عالم را اين شجره طيبه طوبى ولايت فرا گرفته است

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:31:00 ق.ظ ]




توصیه حضرت علامه حسن زاده

به جانم قسم!
آن که از کتب عقلی و صحف عرفانی یعنی مطالعه ی کتاب هایی همچون تمهیدالقواعد -شرح قیصری بر فصوص الحکم-وشرح العیون فی شرح العیون- ومصباح الانس -وشرح محقق طوسی براشارات -و اسفار-وشفا-و فتوحات مکیه خودرا دور کند همانا خودرا از فهم خطاب محمدی-ص- یعنی قرآن دور کرده است و جان خود را از نیل به سعادت قصوایش محروم ساخته است.
حاشیه بر اسفار ( علامه حسن زاده آملی)

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ق.ظ ]




چاره بلا با زیارت عاشورا

چاره بلا با زيارت عاشورا

علاّمه بزرگوار حضرت آقاى شيخ حسن فريد گلپايگانى كه از علماى طراز اول تهران هستند از استاد خود مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبدالكريم يزدى حائرى اعلى اللّه مقامه نقل نمود كه فرمود: اوقاتى كه در سامرا مشغول تحصيل علوم دينى بودم ، وقتى اهالى سامرا به بيمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روز عده اى مى مردند.
روزى در منزل استادم مرحوم سيد محمد فشاركى اعلى اللّه مقامه جمعى از اهل علم بودند ناگاه مرحوم آقاى ميرزاى محمد تقى شيرازى رحمة اللّه عليه - كه در مقام علمى مانند مرحوم فشاركى بود تشريف آوردند و صحبت از بيمارى وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمى بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه ؟ همه اهل مجلس تصديق نمودند كه بلى .

سپس فرمود: من حكم مى كنم كه شيعيان ساكن سامرا از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را هديه روح شريف نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجة بن الحسن عليه السلام نمايند تا اين بلا از آنان دور شود. اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول زيارت عاشورا شدند.
از فردا تلف شدن شيعه موقوف شد ولى همه روزه عده اى از سنى ها مى مردند به طورى كه بر همه آشكار گرديد.
برخى از سنى ها از آشنايانشان از شيعه پرسيدند سبب اينكه ديگر از شما كسى تلف نمى شود چيست ؟ به آنها گفته بودند زيارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها هم برطرف گرديد.
جناب آقاى فريد سلمه اللّه تعالى فرمودند: وقتى گرفتارى سختى برايم پيش آمد فرمايش آن مرحوم به يادم آمد از روز اول محرم سرگرم زيارت عاشورا شدم روز هشتم به طور خارق العاده برايم فرج شد.
شكى نيست كه مقام ميرزاى شيرازى از اين بالاتر است كه پيش خود چيزى بگويد و چون اين توسل يعنى خواندن زيارت عاشورا تا ده روز در روايتى از معصوم نرسيده است شايد آن بزرگوار به وسيله رؤ ياى صادقه يا مكاشفه يا مشاهده امام عليه السلام چنين دستورى داده بود و مؤ ثر هم واقع شده است .
مرحوم حاج شيخ محمد باقر شيخ الاسلام نقل نمود كه : در كربلا ايام عاشورا در خانه مرحوم ميرزاى شيرازى روضه خوانى بود و روز عاشورا به اتفاق طلاب و علما به حرم حضرت سيدالشهدا عليه السلام و حضرت ابالفضل العباس عليه السلام مى رفتند و عزادارى مى نمودند و عادت ميرزا اين بود كه هر روز در غرفه خود زيارت عاشورا مى خواند، سپس پايين مى آمد و در مجلس عزا شركت مى نمود؛ روزى خودم حاضر بودم كه پيش از موسم آمدن ميرزا ناگاه با حالت غير عادى پريشان و نالان از پله هاى غرفه به زير آمد و داخل مسجد شد و مى فرمود: امروز بايد از مصيبت عطش حضرت سيدالشهدا عليه السلام بگوييد و عزادارى كنيد. تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضى حالت بى خودى عارضشان شد، سپس با همان حالت به اتفاق ميرزا به صحن شريف و حرم مقدس مشرف شديم گويا ميرزا مأ مور به تذكر شده بود. بالجمله هر كس زيارت عاشورا را يك روز يا ده روز يا چهل روز به قصد توسل به حضرت سيدالشهدا عليه السلام (نه به قصد ورود از معصوم ) بخواند البته صحيح و مؤ ثر خواهد بود و اشخاص بى شمارى بدين وسيله به مقاصد مهم خود رسيده اند.
مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى در سنه 1338 در كربلا وفات و در جنوب شرقى صحن شريف مدفون گرديد

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:21:00 ق.ظ ]