نرجس
 
   



آیت الله بهجت...

با عمل بگویید
تعلیم و تعلم ، برای عمل، مناسب است و استقلال ندارد. برای تفهیم این مطلب و ترغیب به آن فرموده اند : با عمل بگویید و از عمل یاد بگیرید و عملا شنوایی داشته باشید. بعضی می خواهند معلم را تعلیم نمایند، حتی کیفیت تعلیم را از متعلمین یاد بگیرند. بعضی ” التماس دعا” دارند، می گوییم “برای چه؟” درد را بیان می کنند، دوا را معرفی می کنیم، بجای تشکر و به کار انداختن، باز می گویند: “دعا کنید!”
آیت الل

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-08-10] [ 09:19:00 ق.ظ ]




مومن مورد توجه خاص امام عصر"ع"

مومن مورد توجه خاص امام عصر (ارواحنا فداه)
به مسجد خدا کمک کردی فکر نکنی کسی شده ای! و خیال نکنیم کاری کرده ایم و خوب شده ایم! به خودمان بیندیشیم و نظری بر احوال خود کنیم که اگر مریض شدیم حضرت به دیدار ما می آید؟…

« بسم الله الرحمن الرحیم »

جلساتی که در مسجد النبی (صلوات الله علیه و آله) برگزار می شد، مسلمین دایره وار نشسته و صدر وذیل آن مشخص نبود. سپس به علّت ازدیاد اصحاب و یاران در جلسات پیامبر، حضرت ایستاده و به درخت خشکیده خرمایی تکیه می دادند و صحبت می کردند که به علّت کثرت مستمعین و طولانی شدن سخن، منبری سه پله ای برای حضرت درست کردند تا حضرت بر فراز آن، به بیان دستورات خداوند بپردازند.
نقل شده است که وقتی حضرت بر منبر نشستند، درخت خرمایی که پیامبر بر آن تکیه داده و سخنرانی می کردند ناله ای کرد و بعد از آن به حنانه (ناله کننده) معروف شد که گفت:
کمتر ز چوبی نیستی حنّانه شو! حنّانه شو!
آیا ما به اندازه درخت خرما هستیم که حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) به ما تکیه کنند؟ و یا در فراق حضرت ناله جان سوز سر داده باشیم؟
عزیزان، نماز و روزه هایمان باعث غرورمان نشود، به یتیمی رسیدگی کردی مغرور نشوی!، به مسجد خدا کمک کردی فکر نکنی کسی شده ای! و خیال نکنیم کاری کرده ایم و خوب شده ایم! به خودمان بیندیشیم و نظری بر احوال خود کنیم که اگر مریض شدیم حضرت به دیدار ما می آید؟
روزی صعصعه بن صوحان یکی از یاران حضرت علی(علیه السلام) مریض شدند. حضرت به عیادت او رفتند و در حین سخن گفتن با او، فرمودند: «مبادا این احوالپرسی مرا امتیازی برای خود به حساب بیاوری و به سبب آن، به اطرافیانت فخرفروشی نمایی…»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]




امام زمان کجای زندگی ماست؟؟؟؟؟؟؟

امام زمان (عج) کجای زندگی ماست؟

روزهایمان از پی هم می گذرد ،مایی که مذهبمان شیعه است،مایی که اعتقاد به وجود ائمه ای داریم که خلیفه و جانشین خداوند در زمینند،مایی که دوازده امام داریم و می گوییم دوازدهمین اماممان زنده است،نه چونان ما که او انسان کامل بر روی زمین و بنده معصوم و مطیع خداست،ثبات عالم به وجود اوست،همه به طفیل آن بنده کامل روزی می خوریم ولی، باز قصه قصه بی معرفتی و بی وفایی است…
حسین ابراهیمی در وبلاگ “سرباز صفر جنگ نرم” نوشت:
روزهایمان از پی هم می گذرد ،مایی که مذهبمان شیعه است،مایی که اعتقاد به وجود ائمه ای داریم که خلیفه و جانشین خداوند در زمینند،مایی که دوازده امام داریم و می گوییم دوازدهمین اماممان زنده است،نه چونان ما که او انسان کامل بر روی زمین و بنده معصوم و مطیع خداست،ثبات عالم به وجود اوست،همه به طفیل آن بنده کامل روزی می خوریم ولی، باز قصه قصه بی معرفتی و بی وفایی است…
او باب رسیدن به خداست و قرآن می گوید : وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا1 ، از درب ها وارد خانه شوید؛به راستی اگر او امام ماست پس ما ماموم اوییم و ماموم باید عملش به مانند امام و متکی و پیرو او باشد اما تو بگو کیست او که من مانند او باشم؟!
اهمیت معرفت امام زمان صلوات الله علیه
اهمیت معرفت و شناخت امام زمان در مذهب ما به اهمیت اصل ایمان است از آنجا که نه یک حدیث بلکه بابی در احادیث ماست که کسی که بمیرد در حالی که امام زمان نشناس باشد به دین اسلام نمرده است بلکه چونان جاهلیت قبل از اسلام دچار انحراف و تباهی و بدآئینی بوده است.

آیا با امام زمان ارتباط دارید؟
امام باقر در تفسیر آیه 200 سوره آل عمران می فرمایند : رابطوا امامکم المنتظر2 ،با امام زمانتان رابطه داشته باشید ، حضرت آیت الله بهجت رحمة الله علیه در این رابطه می فرمایند: تا رابطه ما با ولیّ امر، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد.و قوّت رابطه ما با ولیّ امر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم در اصلاح نفس است.

باز باید از خودم بپرسم از قصه معرفت که بگذریم،چقدر امام زمان خود را یاد می کنیم که این از حداقل هاست امام زمان در کلامی می فرمایند: انا غیر مهملین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرکم3 ، ما شما را فراموش نمی کنیم! ؛ محبت او که مظهر مهر خدای رحمان است ما را فرا گرفته اما در کدامین کوچه غفلت در این دنیای رنگ و ریا و بی وفایی گیر کرده ایم که یادی از او نمی کنیم،همان یادی که البته باب لطف و توجه خدا به ماست.

یکی از دستور العمل های ارتباط با امام زمان این است که برای فرج او که فرج عالم است دعا کنیم البته باز باید یادآور شوم که در این روزگار آخرالزمان یاد کردن و دعا کردن برای آن آئینه حسن حضرت پروردگار خود نعمت و رزقی بزرگ است که باز چگونه توان از عهده شکر آن بر آمد؟؛

قال المَهدي(عج): «أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُم‏»4
برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید ،زیرا همین موجب فرج و گشایش شماست .

یاد او باب گشایش است و دعای برای فرج او اول درهای رحمت خداوند را به روی خود ما باز می کند که این عمل خود از کمترین وظایف شیعیان آن امام منتظر در قبال حضرت است.

خیلی از ما بیشترین دعایی که گاهی برای امام زمان می خوانیم همین دعای “اللهم کن لولیک” است که دعای برای سلامتی حضرت است اما قدر همین دعا را هم نمی دانیم ،او گوش شنوا و چشم بینای خداوند است ،او همان مهربانی است که ما در این دوران سخت دستور داریم در خانه او برویم و از او استمداد بجوییم، این دعا ها بهانه است تا باز نام مهدی بر زبان ما جاری شود تا باز تابلوی نجات در این دوران جلوی چشممان بیاید ، پدر معنوی ما اوست ،همان پدری که چون یعقوب نبی برای فرزندان گنهکار خود استغفار می کند؛ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ5 ؛ ای پدر برای گناهان ما طلب آمرزش کن که ما خطاکار بوده ايم.

آیا دوست داریم امام زمان برای ما دعا کنند؟
آیا دوست داریم که مشمول دعای مستجاب امام زمان شویم؟ آیا این اراده و همت و البته اعتقاد را داریم که امام زمان برای ما و زندگی و خانواده ما دعا کنند؟ راهش دل دادن به مهدی و دعا برای اوست از جمله دلایلی که علما برای اینکه امام زمان هر کس که ایشان را یاد و دعا کند ،دعا می فرمایند ،روایت زیر است:

مرحوم راوندي در کتاب الخرائج نقل مي کند: گروهي از اهل اصفهان ـ از جمله ابو عباس احمد بن نصر وابو جعفر محمد بن علويه ـ برایم نقل کرده اند: در اصفهان مردي شيعه به نام عبدالرحمان بود، از او سئوال کردند: علت اينکه امامت امام علي النقي (عليه السلام) را پذيرفتي و دنبال فرد ديگري نرفتي چيست؟

گفت: جرياني از آن حضرت ديدم که قبول امامت آن حضرت را بر من لازم نمود. من مردي فقير اما زباندار وپر جرأت بودم به همين جهت در سالي از سالها اهل اصفهان من را برگزيدند تا با گروهي ديگر براي دادخواهي به دربار متوکل برويم. ما رفتيم تا به بغداد رسيديم هنگامي که در بيرون دربار بودم خبر به رسيد که دستور داده شده امام علي النّقي را احضار کنند،بعد حضرتش را آوردند.

من به يکي از حاضرين گفتم: اين شخص که او را احضار کردند کيست؟ گفت: او مردي علوي وامام رافضي ها ست سپس گفت: به نظرم مي رسد که متوکل مي خواهد او را بکشد، گفتم: از جاي خود تکان نمي خورم تا اين مرد را بنگرم که چگونه شخصي است؟

او گفت: حضرت در حالي که سوار بر اسب بودند تشريف آوردند ومردم در دو طرف او صف کشيدند واو را نظاره مي کردند. چون چشمانم به جمالش افتاد محبت او در دلم جاي گرفت و در دل شروع کردم به دعا کردن براي او که خداوند شرّ متوکل را از حضرتش دور گرداند.

حضرت در ميان مردم حرکت مي کرد و به يال اسب خود مي نگريست نه به راست نگاه مي کرد ونه به چپ، من نيز دعا براي حضرتش را در دلم تکرار مي کردم.

چون در برابرم رسيد رو به من کرد وفرمود:

استجاب الله دعاک، وطوّل عمرک وکثّر مالک وولدک.

يعني: خداي دعاى تو را مستجاب کند. وعمر تو را طولاني ومال وفرزند تو را زياد گرداند.

از هيبت و وقار او بدنم لرزيد ودر ميان دوستانم به زمين افتادم.

دوستانم از من پرسيدند، چه شد؟

گفتم خير است وجريان را به کسي نگفتم.

پس از آن به اصفهان بازگشتيم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت درهايي از مال وثروت را براي من باز کرد تا جايي که اگر همين امروز درب خانه ام را ببندم قيمت اموالي که در آن دارم معادل هزاران هزار درهم است واين غير از اموالي است که در خارج خانه دارم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت ده فرزند به من عنايت فرمود.

ببينيد که چگونه مولاي ما امام علي نقي (عليه السلام) دعاى آن شخص را به خاطر نيکي او جبران وتلافي نمود. براي او دعا فرمود با اينکه از مؤمنان نبود. آيا گمان مي کنيد که اگر در حق مولاي ما صاحب الزمان ارواحنا فداه دعا کنيد شما را با دعاى خير ياد نمي کند با اينکه شما از مؤمنان هستيد؟6

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:24:00 ق.ظ ]




سبک زندگی در کلام امام خامنه ای...

سبك زندگی در کلام امام خامنه ای
ما اگر از منظر معنويت نگاه كنيم - كه هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - بايد به سبك زندگى اهميت دهيم؛ اگر به معنويت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشيم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنيت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبك زندگى مهم است. بنابراين مسئله، مسئله‌ى اساسى و مهمى است ..


« منشور سخنان امام خامنه ای در مورد سبک زندگی »

چرا باید به «سبك زندگی» اهمیت داد؟
يكى از ابعاد پيشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبك زندگى كردن، رفتار اجتماعى، شيوه‌ى زيستن - اينها عبارةٌ اخراى يكديگر است - اين يك بُعد مهم است؛ اين موضوع را ميخواهيم امروز يك قدرى بحث كنيم. ما اگر از منظر معنويت نگاه كنيم - كه هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - بايد به سبك زندگى اهميت دهيم؛ اگر به معنويت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشيم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنيت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبك زندگى مهم است. بنابراين مسئله، مسئله‌ى اساسى و مهمى است.[1]
سبك زندگی بخش حقیقی و اصلی تمدن اسلامی است
ما اگر پيشرفت همه‌جانبه را به معناى تمدن‌سازى نوين اسلامى بگيريم - بالاخره يك مصداق عينى و خارجى براى پيشرفت با مفهوم اسلامى وجود دارد؛ اينجور بگوئيم كه هدف ملت ايران و هدف انقلاب اسلامى، ايجاد يك تمدن نوين اسلامى است؛ اين محاسبه‌ى درستى است - اين تمدن نوين دو بخش دارد: يك بخش، بخش ابزارى است؛ يك بخش ديگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش بايد رسيد.
آن بخش ابزارى چيست؟ بخش ابزارى عبارت است از همين ارزشهائى كه ما امروز به عنوان پيشرفت كشور مطرح ميكنيم: علم، اختراع، صنعت، سياست، اقتصاد، اقتدار سياسى و نظامى، اعتبار بين‌المللى، تبليغ و ابزارهاى تبليغ؛ اينها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسيله است. البته ما در اين بخش در كشور پيشرفت خوبى داشته‌ايم. كارهاى زياد و خوبى شده است؛ هم در زمينه‌ى سياست، هم در زمينه‌ى مسائل علمى، هم در زمينه‌ى مسائل اجتماعى، هم در زمينه‌ى اختراعات - كه شما حالا اينجا نمونه‌اش را ملاحظه كرديد و اين جوان عزيز براى ما شرح دادند - و از اين قبيل، الى ماشاءاللّه در سرتاسر كشور انجام گرفته است. در بخش ابزارى، على‌رغم فشارها و تهديدها و تحريمها و اين چيزها، پيشرفت كشور خوب بوده است.
اما بخش حقيقى، آن چيزهائى است كه متن زندگى ما را تشكيل ميدهد؛ كه همان سبك زندگى است كه عرض كرديم. اين، بخش حقيقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئله‌ى خانواده، سبك ازدواج، نوع مسكن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراك، نوع آشپزى، تفريحات، مسئله‌ى خط، مسئله‌ى زبان، مسئله‌ى كسب و كار، رفتار ما در محل كار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعاليت سياسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه‌اى كه در اختيار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئيس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پليس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بيگانه؛ اينها آن بخشهاى اصلى تمدن است، كه متن زندگى انسان است.[2]
باید آسیب‌شناسی كنیم چرا در بخش سبك زندگی پیشرفت نكردیم
در انقلاب، در اين بخش، پيشرفت ما چشمگير نيست؛ در اين زمينه، ما مثل بخش اول حركت نكرديم، پيشرفت نكرديم. خب، بايد آسيب‌شناسى كنيم؛ چرا ما در اين بخش پيشرفت نكرديم؟
بنابراين بايد آسيب‌شناسى كنيم؛ يعنى توجه به آسيبهائى كه در اين زمينه وجود دارد و جستجو از علل اين آسيبها. البته ما اينجا نميخواهيم مسئله را تمام‌شده فرض كنيم؛ فهرستى مطرح ميكنيم: چرا فرهنگ كار جمعى در جامعه‌ى ما ضعيف است؟ اين يك آسيب است. با اينكه كار جمعى را غربى‌ها به اسم خودشان ثبت كرده‌اند، اما اسلام خيلى قبل از اينها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»،(1) يا: «و اعتصموا بحبل اللّه جميعا».(2) يعنى حتّى اعتصام به حبل‌اللّه هم بايد دسته‌جمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا».(3) چرا در برخى از بخشهاى كشورمان طلاق زياد است؟ چرا در برخى از بخشهاى كشورمان روى آوردن جوانها به مواد مخدر زياد است؟ چرا در روابط همسايگى‌مان رعايتهاى لازم را نميكنيم؟ چرا صله‌ى رحم در بين ما ضعيف است؟ چرا در زمينه‌ى فرهنگ رانندگى در خيابان، ما مردمان منضبطى به طور كامل نيستيم؟ اين آسيب است. رفت‌وآمد در خيابان، يكى از مسائل ماست؛ مسئله‌ى كوچكى هم نيست، مسئله‌ى اساسى است. آپارتمان‌نشينى چقدر براى ما ضرورى است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتى دارد كه بايد آنها را رعايت كرد؟ چقدر آن الزامات را رعايت ميكنيم؟ الگوى تفريح سالم چيست؟ نوع معمارى در جامعه‌ى ما چگونه است؟ ببينيد چقدر اين مسائل متنوع و فراگيرِ همه‌ى بخشهاى زندگى، داخل در اين مقوله‌ى سبك زندگى است؛ در اين بخش اصلى و حقيقى و واقعى تمدن، كه رفتارهاى ماست. چقدر نوع معمارى كنونى ما متناسب با نيازهاى ماست؟ چقدر عقلانى و منطقى است؟ طراحى لباسمان چطور؟ مسئله‌ى آرايش در بين مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفيد است؟ آيا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همديگر به طور كامل راست ميگوئيم؟ در بين ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر يكديگر حرف ميزنيم؟ بعضى‌ها با داشتن توان كار، از كار ميگريزند؛ علت كارگريزى چيست؟ در محيط اجتماعى، برخى‌ها پرخاشگرى‌هاى بى‌مورد ميكنند؛ علت پرخاشگرى و بى‌صبرى و نابردبارى در ميان بعضى از ماها چيست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات ميكنيم؟ در رسانه‌ها چقدر مراعات ميشود؟ در اينترنت چقدر مراعات ميشود؟ چقدر به قانون احترام ميكنيم؟ علت قانون‌گريزى - كه يك بيمارى خطرناكى است - در برخى از مردم چيست؟ وجدان كارى در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعى در جامعه چقدر وجود دارد؟ محكم‌كارى در توليد چقدر وجود دارد؟ توليد كيفى در بخشهاى مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخى از حرفهاى خوب، نظرهاى خوب، ايده‌هاى خوب، در حد رؤيا و حرف باقى ميماند؟ كه ديديد اشاره كردند. چرا به ما ميگويند كه ساعات مفيد كار در دستگاه‌هاى ادارى ما كم است؟ هشت ساعت كار بايد به قدر هشت ساعت فايده داشته باشد؛ چرا به قدر يك ساعت يا نيم ساعت يا دو ساعت؟ مشكل كجاست؟ چرا در بين بسيارى از مردم ما مصرف‌گرائى رواج دارد؟ آيا مصرف‌گرائى افتخار است؟ مصرف‌گرائى يعنى اينكه ما هرچه گير مى‌آوريم، صرف امورى كنيم كه جزو ضروريات زندگى ما نيست. چه كنيم كه ريشه‌ى ربا در جامعه قطع شود؟ چه كنيم كه حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعايت شود؟ چه كنيم كه طلاق و فروپاشى خانواده، آنچنان كه در غرب رائج است، در بين ما رواج پيدا نكند؟ چه كنيم كه زن در جامعه‌ى ما، هم كرامتش حفظ شود و عزت خانوادگى‌اش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعى‌اش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگى‌اش محفوظ بماند؟ چه كنيم كه زن مجبور نباشد بين اين چند تا، يكى‌اش را انتخاب كند؟ اينها جزو مسائل اساسى ماست. حد زاد و ولد در جامعه‌ى ما چيست؟ من اشاره كردم؛ يك تصميمِ زمان‌دار و نياز به زمان و مقطعى را انتخاب كرديم، گرفتيم، بعد زمانش يادمان رفت! مثلاً فرض كنيد به شما بگويند آقا اين شير آب را يك ساعت باز كنيد. بعد شما شير را باز كنى و بروى! ماها رفتيم، غافل شديم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش ميدهند كه آقا جامعه‌ى ما در آينده‌ى نه چندان دورى، جامعه‌ى پير خواهد شد؛ اين چهره‌ى جوانى كه امروز جامعه‌ى ايرانى دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانه‌هاى مجردى وجود دارد؟ اين بيمارى غربى چگونه در جامعه‌ى ما نفوذ كرده است؟ تجمل‌گرائى چيست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه كار كنيم كه از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اينها بخشهاى گوناگونى از مسائل سبك زندگى است، و ده‌ها مسئله از اين قبيل وجود دارد؛ كه بعضى از اينهائى كه من گفتم، مهمتر است. اين يك فهرستى است از آن چيزهائى كه متن تمدن را تشكيل ميدهد. قضاوت درباره‌ى يك تمدن، مبتنى بر اينهاست.
نميشود يك تمدن را به صرف اينكه ماشين دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت كرد و تحسين كرد؛ در حالى كه در داخل آن، اين مشكلات فراوان، سراسر جامعه و زندگى مردم را فرا گرفته. اصل اينهاست؛ آنها ابزارى است براى اينكه اين بخش تأمين شود، تا مردم احساس آسايش كنند، با اميد زندگى كنند، با امنيت زندگى كنند، پيش بروند، حركت كنند، تعالى انسانىِ مطلوب پيدا كنند.[3]
سبك زندگی تابع تفسیرمان از زندگی است
رفتار اجتماعى و سبك زندگى، تابع تفسير ما از زندگى است: هدف زندگى چيست؟ هر هدفى كه ما براى زندگى معين كنيم، براى خودمان ترسيم كنيم، به طور طبيعى، متناسب با خود، يك سبك زندگى به ما پيشنهاد ميشود. يك نقطه‌ى اصلى وجود دارد و آن، ايمان است. يك هدفى را بايد ترسيم كنيم - هدف زندگى را - به آن ايمان پيدا كنيم. بدون ايمان، پيشرفت در اين بخشها امكان‌پذير نيست؛ كارِ درست انجام نميگيرد. حالا آن چيزى كه به آن ايمان داريم، ميتواند ليبراليسم باشد، ميتواند كاپيتاليسم باشد، ميتواند كمونيسم باشد، ميتواند فاشيسم باشد، ميتواند هم توحيد ناب باشد؛ بالاخره به يك چيزى بايد ايمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال اين ايمان و اعتقاد پيش رفت. مسئله‌ى ايمان، مهم است. ايمان به يك اصل، ايمان به يك لنگرگاه اصلى اعتقاد؛ يك چنين ايمانى بايد وجود داشته باشد. بر اساس اين ايمان، سبك زندگى انتخاب خواهد شد.[4]
تقلید از غرب جز ضرر و فاجعه چیزی به بار نمی‌آورد
براى ساختن اين بخش از تمدن نوين اسلامى، بشدت بايد از تقليد پرهيز كنيم؛ تقليد از آن كسانى كه سعى دارند روشهاى زندگى و سبك و سلوك زندگى را به ملتها تحميل كنند. امروز مظهر كامل و تنها مظهر اين زورگوئى و تحميل، تمدن غربى است. نه اينكه ما بناى دشمنى با غرب و ستيزه‌گرى با غرب داشته باشيم - اين حرف، ناشى از بررسى است - ستيزه‌گرى و دشمنىِ احساساتى نيست. بعضى بمجرد اينكه اسم غرب و تمدن غرب و شيوه‌هاى غرب و توطئه‌ى غرب و دشمنى غرب مى‌آيد، حمل ميكنند بر غرب‌ستيزى: آقا، شماها با غرب دشمنيد. نه، ما با غرب پدركشتگىِ آنچنانى نداريم - البته پدركشتگى داريم! - غرض نداريم. اين حرف، بررسى‌شده است.
تقليد از غرب براى كشورهائى كه اين تقليد را براى خودشان روا دانستند و عمل كردند، جز ضرر و فاجعه به بار نياورده؛ حتّى آن كشورهائى كه بظاهر به صنعتى و اختراعى و ثروتى هم رسيدند، اما مقلد بودند. علت اين است كه فرهنگ غرب، يك فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودكننده‌ى فرهنگهاست. هرجا غربى‌ها وارد شدند، فرهنگهاى بومى را نابود كردند، بنيانهاى اساسىِ اجتماعى را از بين بردند؛ تا آنجائى كه توانستند، تاريخ ملتها را تغيير دادند، زبان آنها را تغيير دادند، خط آنها را تغيير دادند. هر جا انگليس‌ها وارد شدند، زبان مردم بومى را تبديل كردند به انگليسى؛ اگر زبان رقيبى وجود داشت، آن را از بين بردند.
باطن فرهنگ غربی، سبك زندگی مادی شهوت‌آلودِ هویت‌زدا و ضد معنویت است
يكى از خصوصيات فرهنگ غربى، عادى‌سازى گناه است؛ گناه‌هاى جنسى را عادى ميكنند. امروز اين وضعيت در خود غرب به فضاحت كشيده شده؛ اول در انگليس، بعد هم در بعضى از كشورهاى ديگر و آمريكا. اين گناه بزرگِ همجنس‌بازى شده يك ارزش! به فلان سياستمدار اعتراض ميكنند كه چرا او با همجنس‌بازى مخالف است، يا با همجنس‌بازها مخالف است! ببينيد انحطاط اخلاقى به كجا ميرسد. اين، فرهنگ غربى است. همچنين فروپاشى خانواده، گسترش مشروبات الكلى، گسترش مواد مخدر.
من سالها پيش - در دهه‌ى 30 و 40 - در منطقه‌ى جنوب خراسان، بزرگان و افراد صاحب فكر و پيرمردهائى را ديدم كه يادشان بود كه انگليس‌ها چگونه ترياك را با شيوه‌هاى مخصوصى در بين مردم رائج ميكردند؛ والّا مردم ترياك كشيدن بلد نبودند؛ اين چيزها وجود نداشت. اين افراد يادشان بود، سراغ ميدادند و خصوصياتش را ميگفتند. با همين روشها بود كه مواد مخدر بتدريج در داخل كشور توسعه پيدا كرد. فرهنگ غربى اينجورى است.
فرهنگ غربى فقط هواپيما و وسائل آسايش زندگى و وسائل سرعت و سهولت نيست؛ اينها ظواهر فرهنگ غربى است، كه تعيين‌كننده نيست؛ باطن فرهنگ غربى عبارت است از همان سبك زندگى مادىِ شهوت‌آلودِ گناه‌آلودِ هويت‌زدا و ضد معنويت و دشمن معنويت. شرط رسيدن به تمدن اسلامىِ نوين در درجه‌ى اول اين است كه از تقليد غربى پرهيز شود. ما متأسفانه در طول سالهاى متمادى، يك چيزهائى را عادت كرده‌ايم تقليد كنيم.
بنده طرفدار اين نيستم كه حالا در مورد لباس، در مورد مسكن، در مورد ساير چيزها، يكباره يك حركت جمعى و عمومى انجام بگيرد؛ نه، اين كارها بايد بتدريج انجام بگيرد؛ دستورى هم نيست؛ اينها فرهنگ‌سازى لازم دارد. همان طور كه گفتم، كار نخبگان است، كار فرهنگ‌سازان است. و شما جوانها بايد خودتان را براى اين آماده كنيد؛ اين، رسالت اصلى است.[

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:21:00 ق.ظ ]




توصیه های اخلاقی حاج اسماعیل دولابی...

کدام زن و مرد «عزیز» خدا هستند
توصیه‌های اخلاقی حاج اسماعیل دولابی درباره خانواده

مرحوم حاج‌اسماعیل دولابی می‌گفت: مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه می‌افتی. آن وقت کارت روی غلطک می‌افتد و خدا همه درهایی را که به روی خودت بسته‌ای باز می‌کند.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، نظام خانواده، نظام ارزشمند و محبوبى است که در اسلام هیچ بنایى محبوب‌تر از او پایه‌ریزى نشده است. پیامبر اکرم(ص) مى‌فرماید: در اسلام هیچ نهادى محبوب‌تر و عزیرتر از تشکیل خانواده در نزد خداوند بنا نشده است.
هیچ فایده‌اى بعد از نعمت اسلام برتر و مفیدتر از این براى مرد مسلمان نیست که او همسرى داشته باشد که هروقت به او نگاه کند مسرور و شاداب شود و هنگامى که به او دستور دهد اطاعت کند، و هر وقتى که از نزدش برود حافظ جان خود و مال همسرش باشد.
نظام خانواده از چنان جایگاه و مقام شایسته در اسلام برخوردار است که حتى بر میزان ثواب عبادت و بندگى افراد تأثیر مى‌گذارد، تا جایى که دو رکعت نماز کسانى که تشکیل خانواده داده‌اند برتر از عبادت فرد مجردى است که شب و روز نماز بخواند.
در ادامه توصیه‌هایی از مرحوم محمداسماعیل دولابی از عارفان و سالکان طریق الهی در خصوص «خانواده و اهمیت آن» برای عموم علاقه‌مندان نقل می‌کنیم:

کمال انسان در این است که خانواده‌اش از او خشنود باشد. کمال مرد در آن است که خانواده‌اش از او راضی باشد.
هر زنی که مردش از او راضی باشد آن عزیز خداست، هر مردی هم که زنش از او راضی باشد آن مرد عزیز خداست، کمال زن و مرد در این است و بقیه‌اش سخنی دیگر است. چنین زن و مردی را خدا از همه اعمالشان راضی است. خوب رفتار کردن با زن هنر دین است. مردی که با زنش خوب رفتا کند همه جا آقاست. زن هم وقتی مردش از او راضا باشد می‌تواند همه کارهایش را به خوبی انجام دهد. نمونه کامل یک زن و شوهر مؤمن حضرت علی و حضرت زهرا(س) می‌باشند که یک روح و یک جان بودند در دو پیکر.
بهترین راه، محبت کردن به همسر و فرزندان است. پیامبر(ص) فرمود:
«خَیرُکم، خیرُکم لأَهْلِهِ وَ أَنَا خَیرُکم لأَهْلَی»؛ بهترین شما کسی است که بهترین شما در رابطه‌اش با خانواده‌اش باشد، و من بهترین شما در رابطه با خانواده‌ام هستم.
هر کاری که می‌توانی بکن، پول خرج همسرت کن، به او محبت کن، تا با هم یگانه شوید.
زن و مرد باید به همدیگر خوش‌بین باشند و هر کدام عیب را از خود بدانند، و به دیگری نسبت ندهند. اصلاً عیب دیدن کار خوبی نیست.
وقتی می‌خواهید از منزل خارج شوید اهل خانه را خشنود کنید و بیرون بیایید وقتی هم خواستید وارد خانه شوید بیرون در استغفار کنید و صلوات بفرستید و هر ناراحتی که داری بیرون بگذارید و با روی خوش داخل شوید تا اهل خانه هم با روی خوش به استقبال شما بیایند. کمال زن و مرد در این است.
اگر زن و بچه‌ات زشت و بد به نظرت آمدند، به خودت بگو: درست نگاه کن، خدا آن‌ها را درست کرده، مصنوع خدا مگر زشت و بد می‌شود؟!
موظب باش که مجلس ذکر، تنبل‌خانه تو نشود و زن و بچه را به حال خود رها نکنی! شرط زندگی و معاشرت را دعوا نکردن قرار دهید، یگانگی و الفت مبدأ همه خوبی‌هاست. از حدیث کسا ادب صحبت کردن فرزندان و شوهر و همسر با یکدیگر را بیاموزید؛ اگر زن با مرد مدارا کند، در نصف اعمال خوب او شریک است. با بزرگ خانواده‌تان مدارا کنید. زن با شوهرش، فرزندان با پدرشان مدارا کنند و حرمت او را نگاه دارند.
قرآن در مورد ازدواج می‌فرماید: «لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا»؛ تا در نزد همسرتان آرامش و سکون بیابید. مقصود، سکون و آرامش دل است و این وقتی عملی می‌شود که ایمان وجود داشته باشد.
هماهنگی و موافقت اخلاقی بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صددرصد برای غیر انبیا و اولیا(ع) غیرممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید، صبر و استقامت و گذشت و چشم‌پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد اگر این‌ها نباشد اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد. و همه اختلافات خانوادگی از همین جا ناشی می‌شود.
فرزند تا هفت سال سلطان است و باید از او فرمان برد، هفت سال دوم وزیر است و باید او را مشاور قرار داد و از او نظر خواست، بعد از آن عبد می‌شود و فرمان خدا و خوبان را می‌برد.
دختر رحمت و پسر نعمت است. رحمت شما را حفظ می‌کند، نعمت را شما باید حفظ کنید. نعمت را باید مواظبت کرد، ولی رحمت صاحبش را مراقبت و حفظ می‌کند. رحمة للعالمینی پیامبر اکرم(ص) هم در حضرت زهرا(س) تبلور یافته است.
وقتی دیدی یک روز صبح فرزندت خودش بیدار شد و بدون اینکه کسی به او بگوید وضو گرفت و در گوشه خلوتی نماز خواند، بدان که نماز فرزندت را گرفت. سجده شکر به جا بیاور. مبادا از آن پس او را برای نماز خواندن تحریک کنی.
بچه‌ها خوبند، قشنگند. به بچه‌ها خیلی ایراد نگیرید؛ اغلب پدر و مادرها به قصد خوبی کردن به بچه‌ها و تربیت آنها بچه‌ها را خراب می‌کنند چون علم ندارند. حالا که علم نداریم و نمی‌توانیم درست کنیم حداقل به حال خودشان بگذاریم و دائم به آن‌ها امر و نهی نکنیم و اذیت‌شان نکنیم. با همین به اصطلاح تربیت کردن‌هاست که پدر و مادرها بچه‌ای را که با فطرت متولد شده است به راست یا چپ منحرف می‌کنند و یواشکی آن‌ها را یهودی یا نصرانی می‌کنند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ حَتَّى یَکُونَ أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ‏ وَ یُنَصِّرَانِهِ»؛ هر نوزادی بر فطرت الهی متولد می‌شود تا اینکه پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی می‌کنند. به نظر من اصلاً به بچه دست نزنید. خودت درست راه برو، بچه که در کنار تو است همین که تو را می‌بیند، برای ساخته شدنش کافیست. چقدر ائمه(ع) فرمودند: مردم را با عمل‌تان و نه با زبان‌تان به راه دین دعوت کنید و وقتی انسان حق پدر و مادرش را ادا کند جمال امام‌ها پیدا می‌شود. نکند حق آن‌ها را تضییع کنی که راهت بسته می‌شود. اگر زنده‌اند یا مرده، هر طور که می‌توانی آن‌ها را از خودت راضی کن.
پدر و مادر را از خود خشنود کنید. مادرتان را ببوسید، به پای او بوسه بزنید. وقتی دل آن‌ها از شما راضی و شاد شود، از ته دل دعایتان می‌کنند این در سیر شما بسیار مؤثر است.
مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه می‌افتی. آن وقت کارت روی غلطک می‌افتد و خدا همه درهایی که به روی خودت بسته‌ای را باز می‌کند. این که فرمود: بهشت زیر پای مادر است؛ یعنی تواضع کن

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:19:00 ق.ظ ]