نرجس
 
   



هیچوقت مرحوم مجتهدی درباره خاطرات دوران کودکی خود و پدر و مادرشان برای شما صحبت کرده بودند؟



ایشان در کودکی بسیار بازیگوش بودند و خاطرات زیادی در این خصوص وجود دارد ولی خاطره‌ای که از دوران جوانی بار‌ها تعریف می‌کردند مربوط به زمانی است که عمامه گذاشتند و به منزل رفتند و با مخالفت پدر و ترک خانه مواجه شدند. ایشان همیشه می‌فرمودند هیچ گریه‌ای لذت گریه آن شب را نداشت.
هیچگاه پیش آمد درباره اینکه چرا سراغ تحصیل در حوزه و طلبگی رفتند برای شما صحبت کند؟
ایشان می‌گفتند من عاشق طلبگی و تربیت جوانان بودم. وقتی در دوران جوانی با مرحوم برهان و شیخ محمد‌حسین زاهد برخورد کردند و این روحیه را در این دو نفر دیدند، علاقه‌شان به این امر دوچندان شد.
از سختی‌های دوران تحصیل برایتان تعریف نکردند؟
چرا گاهی تعریف می‌کردند. مثلا می‌گفتند پول چندانی برای امرار معاش زندگی نداشتم یا اینکه روزی برای ناهار هیچ چیزی در منزل نبود. برای همین مادرتان گفت از درس که برگشتی روغن و برنج تهیه کنید تا غذا درست کنم. من هم پولی نداشتم. شیطان وسوسه‌ام کرد از کسی پول قرض بگیرم ولی با خودم گفتم اگر پدرم به من کمک نمی‌کند، خدا را که دارم. از نماز برگشتم در حالی که پولی نداشتم و نمی‌دانستم با چه رویی منزل بروم. به منزل که رسیدم پستچی پشت در ایستاده و حامل نامه‌ای بود. اسم مرا صدا زد و نامه را به من داد. نامه را باز کردم و دیدم دایی‌ام مبلغ ۱۵ تومان برایم حواله کرده بود. توکل به خدا این‌گونه انسان را از شر شیطان نجات خواهد داد.
مرحوم مجتهدی از اساتید بزرگی در سال‌های تحصیل بهره برده‌اند. کدامیک از آنها به گفته خودشان تاثیر بیشتر و موثرتری در زندگی‌شان داشتند؟
پدر اساتید بسیاری در طول سال‌های تحصیل در حوزه داشتند. ایشان دروس مقدماتی و ادبیات عرب را در تهران و نزد مرحوم آیت‌الله حاج شیخ علی‌اکبر برهان، کتاب «مطول» را نزد مرحوم آیت‌الله محمد‌جواد خندق‌آبادی و مرحوم آیت‌الله سید‌مرتضی علوی فریدونی، منظومه حاج‌ملا‌هادی سبزواری را نزد مرحوم آیت‌الله علامه سید‌‌محمد‌حسین طباطبایی، «لمعتین» را نزد حضرات آیات و حجج‌اسلام شهید صدوقی، مرحوم محمد‌جواد خندق‌آبادی و مرحوم شیخ عبدالرزاق اصفهانی، رسائل را نزد مرحوم آیت‌الله شیخ محمد‌جواد خندق‌آبادی، «مکاسب» را نزد مرحوم آیت‌الله سید‌محمد‌صادق طباطبایی، جلد اول «کفایه» را نزد مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی سید‌شهاب‌الدین مرعشی نجفی، جلد دوم «کفایه» را نزد مرحوم آیت‌الله سید‌صادق شریعتمداری، درس خارج را به مدت یک‌سال نزد مرحوم آیت‌الله العظمی حاج سید‌محمد‌حسین طباطبایی بروجردی، یک‌سال نزد مرحوم آیت‌الله العظمی سید‌محمدرضا گلپایگانی، مدت یک‌سال نزد مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی، دو سال نزد مرحوم آیت‌الله العظمی شیخ محمدرضا تنکابنی و مدت شش سال نزد مرحوم آیت‌الله العظمی سید‌احمد خوانساری گذراندند.
ایشان درس اخلاق را نزد امام خمینی‌(ره) در مدرسه فیضیه قم عصرهای جمعه و همچنین نزد عالم ربانی و معلم اخلاق حجت‌الاسلام و‌المسلمین مرحوم حاج سید‌حسین فاطمی قمی بودند ولی بیشترین استفاده و بهره را پس از آمدن به تهران از مصاحبت و مجالست با مرحوم حاج شیخ محمدحسین زاهد بردند. از میان همه این اساتید مرحوم شیخ محمد‌حسین زاهد، مرحوم برهان و مرحوم حاج آقا حسین فاطمی تاثیر بیشتری در ایشان داشتند.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-07-11] [ 09:16:00 ق.ظ ]




گفت‌و‌گو با فرزند آیت‌الله مجتهدی : هیچ وقت برای خانواده کم نمی گذاشتند


هیچوقت بدون اینکه شب از من بپرسند که نماز صبح بیدارم کند مرا بیدار نکردند. همیشه شب از من سوال می‌کردند برای نماز شما را بیدار کنم یا نه…
عقیق: بیست و سوم دی ماه سالروز عروج استاد اخلاق و عالم وارسته آیت الله مجتهدی تهرانی است . به همین بهانه سراغ خانواده این اسوه اخلاق رفتیم . تنها فرزند آیت‌الله مجتهدی وقتی از رابطه پدر و پسری می‌گوید دلش هوای روزهایی را می‌کند که به‌قول خودش «آقا» با همه مشغله‌هایی که داشت هیچوقت برای همسر و فرزندش کم نمی‌گذاشت. ارتباط صمیمانه‌ای که میان او و پدرش بود شاید اکنون در کمتر خانواده‌ای پیدا شود. مهدی مجتهدی در لابه‌لای حرف‌هایش از توجه و احترام خاص آیت‌الله مجتهدی نسبت به مادرش تعریف می‌کند و اینکه آقا علاقه خاصی به او داشت و حتی اوقاتی که فرصت داشت در کارهای خانه کمک‌حال مادر بود. آقا مهدی علاوه بر اینکه از خاطرات او و پدرش برایمان می‌گوید، از دوران کودکی آیت‌الله مجتهدی که خود استاد برایش گفته هم ماجراهایی تعریف می‌کند.

ادامه »

موضوعات: مرحوم آیت الله مجتهدی  لینک ثابت
 [ 09:14:00 ق.ظ ]




زنان حاضر در کربلا.....

زنان حمایت کننده از نهضت عاشورا را به دو بخش زنان هاشمى و زنان غیر هاشمى تقسیم مى کنیم:
الف: زنان هاشمى حمایت کننده از نهضت کربلا :
1. ام سلمه، هند دختر ابو امیه، همسر پیامبر «صلى الله علیه و آله»
ام سلمه یکى از همسران رسول خدا «صلى الله علیه و آله» بود. نام او هند و کنیه اش ام سلمه بود و دختر ابو امیه حذیفة بن مغیرة بن عبدالله… و از زنان بزرگ و نامدار صدر اسلام است. وى ابتدا با ابو سلمة بن عبدالاسد مخزومى ازدواج کرد و صاحب فرزندانى چون «زینب، سلمه، عمر و درة» گردید. بعد از وفات ابو سلمه، در سال دوم یا چهارم هجرى به ازدواج پیامبر اکرم «صلى الله علیه و آله» در آمد.
ام سلمه، علاقه و محبت زیادى به اهل بیت عصمت و طهارت به ویژه امام حسین «علیه السلام» داشت و آن حضرت او را مادر خطاب مى کرد. ام سلمه که جریان واقعه کربلا را از رسول اکرم «صلى الله علیه و آله» شنیده بود و مى دانست که امام حسین «علیه السلام» تنها و غریب با لبان تشنه در سرزمین کربلا کشته خواهد شد، سعى فراوانى داشت تا حضرت را از سفر به کربلا باز دارد. هنگامى که امام تصمیم به حرکت گرفت ام سلمه به ایشان گفت: عزیزم! با خروجت به عراق ما را محزون و غمگین مکن از جدت رسول خدا «صلى الله علیه و آله» شنیدم که فرمود:
«حسینم در کربلا کشته خواهد شد»، امام در پاسخ فرمود: «مادر! مى دانم که در کربلا کشته خواهم شد و خانواده ام به دست دشمن اسیر مى شوند، ولى این راه باید پیموده شود؛ زیرا صلاح دین خدا در آن است. هنگامى که امام حسین «علیه السلام» عزم رفتن به عراق نمود وصایاى خود را به ام سلمه سپرد و او هم بعدها به امام سجاد «علیه السلام» تحویل داد.
ام سلمه، به دستور رسول خدا «صلى الله علیه و آله» سرپرستى فاطمه زهرا «علیهاالسلام» را بر عهده گرفت، او در این زمینه مى گوید: «همه مى پندارند که من فاطمه را ادب مى کنم، چنین نیست، او معلم من است». ام سلمه در هر حال در جان نثارى براى فاطمه کوتاهى نکرد. به خاطر شهادتى که ام سلمه در مورد فدک به نفع فاطمه زهرا «علیهاالسلام» داد، ابوبکر و عمر یک سال خرج او را قطع کردند. ام سلمه پس از رحلت پیامبر همواره هوادار اهل بیت «علیهم السلام» باقى ماند و از مخالفین لعن امام على «علیه السلام» توسط معاویه بود. این بانوى بزرگوار از راویان حدیث پیامبر «صلى الله علیه و آله» بود.
ابن اثیر در کتاب الکامل فى التاریخ آورده است که پیامبر «صلى الله علیه و آله» مشتى خاک تربت سید الشهداء «علیه السلام» را به ام سلمه داد و فرمود: «هرگاه این خاک تبدیل به خون شود، فرزندم حسین «علیه السلام» به شهادت رسیده است». به همین دلیل ام سلمه سعى نمود امام حسین «علیه السلام» را از رفتن به عراق باز دارد. در روز عاشورا وقتى امام حسین «علیه السلام» به شهادت رسید، این خاک تبدیل به خون گردید.
ام سلمه از رسول خدا «صلى الله علیه و آله» خواست که: از خدا بخواهید که کشته شدن را از او (امام حسین «علیه السلام» دور کند). رسول خدا «صلى الله علیه و آله» فرمود: از خدا خواستم ولى وحى شد براى او درجه اى است که کسى بدان درجه نخواهد رسید. او شیعیانش را شفاعت مى کند و مهدى «عج» از فرزندان اوست. خوشا به حال کسى که از دوستان و شیعیان حسین «علیه السلام» باشد. به خدا سوگند که شیعیان او در روز قیامت رستگار خواهند بود.
روزى ام سلمه، رسول خدا «صلى الله علیه و آله» را در خواب با چهره اى غمگین و لباسى خاک آلود دید، حضرت به او فرمود: از کربلا و از دفن شهدا مى آیم، ناگهان ام سلمه از خواب بیدار شد و با صداى گریه و شیون او همسایگان آمدند و ماجرا را باز گفت. وى از همان روز براى سید الشهداء «علیه السلام» عزا گرفت. ام سلمه آن روز را به خاطر سپرد. روز دهم محرم و بعد هم که جریان دقیق واقعه را از اهل بیت «علیهم السلام» که حاضر در کربلا بودند پرسید آن روز را با واقعه شهادت امام حسین «علیه السلام» مطابق یافت.
ام سلمه نزدیک 387 حدیث از پیامبر «صلى الله علیه و آله» و فاطمه «علیهاالسلام» و ابو سلمه نقل کرده است. از احادیثى که از پیامبر «صلى الله علیه و آله» نقل کرده: امامان پس از من دوازده نفرند، به تعداد نقباى بنى اسرائیل، نُه تن ایشان از نسل حسین «علیه السلام» هستند، خدا علم مرا به آن ها داده، پس واى بر دشمنان آن ها عمر رضا کحاله مى گوید: [ام سلمه] زنى مهاجر، جلیل القدر، صاحب رأى، با کمال و عقل بود و به حبشه و مدینه مهاجرت کرد. شیخ محلاتى مى نویسد همه علماى اسلام بر این نظر اتفاق دارند که ام سلمه در علم و تقوى و فصاحت و بلاغت و محبت نسبت به اهل بیت رسالت «کانّور على شاهق الطور» است. ام سلمه پس از حمایت هاى فراوانى که از اهل بیت نمود، سرانجام در 62 ه. ق. در سن 84 سالگى در زمان حکومت یزید – پس از واقعه عاشورا- در شهر مدینه از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
2. ام البنین، فاطمة الکلابیه، همسر امام على «علیه السلام»
ام البنین دختر حزام بن خالد بن ربیعه معروف به وحید بن کلاب، مادرش ام لیلى نام داشت. نام این بانو فاطمه و کنیه اش ام البنین است. این بانو گرچه در کربلا حضور نداشت ولى چهار فرزند رشیدش در حادثه عاشورا در راه یارى امام حسین «علیه السلام» به شهادت رسیدند. نه او مأواى زنانى بود که براى عزادارى امام حسین «علیه السلام» جمع مى شدند. او که از حضرت على «علیه السلام» داراى چهار پسر به نام هاى عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بود و همگى در کربلا شهید شدند، شیوه عزادارى را براى مبارزه انتخاب کرد تا ابعاد مختلف و ناگوار جنایات کربلا در یادها بماند و دشمنان سرمست از پیروزى را شرمنده و مطرود سازد.

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
[شنبه 1395-07-10] [ 09:21:00 ق.ظ ]




زنانى که در بین راه مدینه تا کربلا به کاروان کربلا پیوستند


1. ام وهب، همسر عبدالله بن حباب الکلبى:
ام وهب یکى از زنان شجاع و مجاهدى بود که نام اصلى او قمر دختر عبد از بنى فمر بن قاسم و همسر عبد الله بن عمیر از طایفه بنى عُلیم بود، چون شوهرش تصمیم گرفت از کوفه به یارى حسین «علیه السلام» بیرون بیاید ام وهب نیز اصرار کرد تا او را با خود ببرد.
در روز عاشورا وقتى عبدالله بن عمیر به میدان رفت او نیز چوبى به دست گرفت و به میدان شتافت. ولى امام حسین «علیه السلام» مانع او شد و فرمود: «زنان موظف به جهاد نیستند». اما پس از شهادت شوهرش به بالین او رفت و صورت او را پاک کرد و مى گفت: بهشت بر تو مبارک باد! از خدا درخواست مى کنم که مرا همراه تو قرار دهد که شمر، غلامش رستم را سراغ او فرستاد. آن غلام با عمود سر او را شکافت و به شهادت رسانید. ام وهب اولین زن شهید در روز عاشورا بود.
در برخى منابع ماجرایى مشابه این، ولى با تفاوت هایى درباره وهب بن عبدالله بن عمیر نقل کرده اند و زنى را که در کربلا به شهادت رسید همسر وهب مى دانند. از جمله علامه مجلسى در بحار الانوار مى نویسد: «وهب بن عبدالله کلبى از شهداى کربلاست. مادر و همسرش نیز در کربلا بودند و به شهادت رسیدند.»
شیخ عباس قمى به نقل از علامه مجلسى مى گوید: در حدیثى دیدم که ابن وهب نصرانى بود و با مادرش به دست حسین علیه السلام مسلمان شد؛ در مبارزه خود بیست و چهار پیاده و دوازده سوار را کشت و اسیر شد. او را نزد عمر سعد بردند و گفت: عجب شجاعتى دارى؟ سپس دستور داد سرش را بریدند و به لشکرگاه حسین علیه السلام انداختند. مادرش سر او را برداشت و بوسید و به لشکرگاه ابن سعد انداخت و به مردى خورد و او را کشت. سپس با تیرک چادر حمله کردو دو مرد دیگر را کشت. حسین «علیه السلام» او را فرمود: اى ام وهب، برگرد. جهاد از زنان برداشته شده. ام وهب برگشت و مى گفت: «الهى نا امیدم مکن، حسین علیه السلام فرمود: تو را خدایت نا امید نکند اى ام وهب».
سید بن طاووس در این باره مى نویسد: وهب بن جناح کلبى، همسر و مادر خویش را نیز با خود به کربلا آورده بود. در برخى روایات هم از دو «وهب» نام برده شده است. به هر حال همسر وهب اولین زنى بود که در سپاه حسین علیه السلام به شهادت رسید و مادر وهب از او راضى نشد مگر آنکه او را در رکاب حسین علیه السلام کشته ببیند و این در سایه تربیت حسینى و زهرایى علیهاالسلام و عشق به اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله چیز تازه اى نیست.
2. ام خلف همسر مسلم بن عوسجه:
ام خلف از زنان نامدار شیعه در قرن اول هجرى است. وى با مسلم بن عوسجه - یار باوفاى حسین علیه السلام - ازدواج کرد که ثمره آن فرزندى به نام خلف بود. مسلم بن عوسجه و فرزندش در روز عاشورا در رکاب مولایشان حسین علیه السلام به شهادت رسیدند. ام خلف از زنان مؤمنه اى بود که محبت اهل بیت علیهم السلام سراسر وجودش را پر کرده بود. ام خلف که با همسر و پسرش در بین راه به کاروان حسین علیه السلام پیوسته بود پس از شهادت شوهرش مسلم، فرزندش را به میدان جنگ فرستاد. پس از شهادت مسلم بن عوسجه، امام حسین به فرزندش خلف فرمود: اگر به میدان روى و کشته شوى، مادرت تنها و بى کس خواهد بود، تو به سرپرستى مادرت سزاوارترى تا به جنگ.
ام خلف که شاهد این سخنان بود، در برابر فرزندش ظاهر شد و خطاب به او گفت: اى پسرم! نصرت و یارى فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله را بر سلامت و امان خودت ترجیح ده؛ اگر سلامت خودت را برگزینى هیچ گاه از تو راضى نخواهم شد.
خلف با شجاعت به میدان رفت. ام خلف او را تشویق مى کرد و مى گفت: بشارت باد بر تو اى پسرم که به زودى از آب کوثر سیراب خواهى شد. خلف سى نفر از دشمنان را به قتل رسانید و خود در راه دفاع از دین و امامش به شهادت رسید. کوفیان سر او را به سوى مادرش انداختند. آن زن شجاع و وارسته سر فرزند جوان را به آغوش گرفت و بوسید و گریه سر داد به گونه اى که همه کسانى که شاهد این صحنه جانسوز بودند به گریه افتادند و شیرینى پیروزى ظاهرى دشمن را به کام آنان تلخ نمود.
3. ام عمرو جُنادة همسر جنادة بن کعب انصارى:
نامش بحریه بنت مسعود الخزرجى است. همسر جنادة بن کعب انصارى و از شهداى کربلاست. نامش را جنادة بن حرث هم نوشته اند که از طایفه خزرج بود. جنادة بن کعب از مکه به کاروان حسین علیه السلام پیوست و در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید. پسرش عمروبن جناده نیز در کربلا شهید شد.
عمرو بن جناده انصارى از شهداى نوجوان کربلا بود و چون خواست به میدان رود امام فرمود: پدر این جوان کشته شده شاید مادرش راضى نباشد که به میدان رود، عمرو گفت: مادرم دستور داده که به میدان بروم و لباس جنگ بر من پوشانده است. عمروبن جناده 9 یا 11 سال بیشتر نداشت که به میدان رفت و شهید شد. شبیه روایت ام وهب را برای ام عمرو گفته اند . که شک است بین این دو . سر عمرو را براى مادرش انداختند. مادرش آن سر را برداشت و گفت: چه نیکو جهاد کردى پسرم، اى شادى قلبم! اى نور چشمم! سپس سر را به طرف دشمن پرتاب کرد و آن سر به مردى خورد و او را از پاى در آورد، سپس عمود خیمه را برداشت و حمله کرد که به وسیله آن بجنگد. امام حسین علیه السلام مانع او شد و او را به خیمه زنان برگرداند. نام عمروبن جناده در زیارت ناحیه مقدسه آمده است.
4. رویحه، همسر هانى بن عروه مرادى:
رویحه با ورود مسلم بن عقیل به کوفه، در منزل خود از او پذیرایى نمود. با شهادت مسلم بن عقیل و همسرش هانى بن عروه به اتفاق فرزندش یحیى در کوفه مخفى شد. با اطلاع از ورود امام حسین علیه السلام به کربلا، نزد حضرت شتافتند و یحیى در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسید. پدر این زن عمر بن حجاج در کربلا در لشکر عمر سعد بود و به موکلین آب فرات تأکید مى کرد نگذارند سپاه حسین علیه السلام به آب دسترسى پیدا کنند؛ اما این زن شجاع در محبت اهل بیت علیهم السلام همانند شوهرش هانى بود.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 09:18:00 ق.ظ ]




زنان حاضر در کربلا.....


1. کَبْشه، مولاة امام حسین علیه السلام:
کنیه اش ام سلیمان است. کنیز امام حسین علیه السلام که آن حضرت وى را هزار درهم خرید و در خانه ام اسحق (مادر فاطمه صغرى) همسر امام، خدمت مى کرد. سپس با ابو رزین ازدواج کرد و سلیمان از او به دنیا آمد. سلیمان غلام امام حسین علیه السلام بود. سلیمان پیک امام حسینعلیه السلام به سوى رؤسا و اشراف بصره بود که عبید الله بن زیاد دستور داد گردنش را بزنند. سلیمان همان است که در زیارت ناحیه مقدسه نامش آمده است. ام سلیمان به همراه مولایش امام حسین علیه السلام راهى کربلا شد. همسرش نیز از اصحاب امام حسن علیه السلام بود. ام سلیمان زنى عالم، فاضل و نیکوکار بود که همراه مولایش امام حسین علیه السلام راهى کربلا شد و جزو اسیران واقعه عاشورا گردید. وى تمام مصایب را در راه خدا تحمل کرد.
2. فُکهیه:
زوجه عبد الله بن اریقط بود. وى در خانه رُباب، همسر امام حسین علیه السلام خدمت مى کرد. از عبد الله فرزند پسرى آورد به نام قارب که در کربلا به شهادت رسید. فکهیه نیز همراه رباب در زمین کربلا به سلک اسیران به شام رفت.
3. حُسنیه:
یکى از آزاد شده های حضرت سید الشهداء(ع) است، امام حسین علیه السلام او را از نوفل بن حارث بن عبدالملک خرید. وى به ازدواج مردى به نام سهم درآمد و مُنحج از او متولد گردید. حسنیه به امام زین العابدین علیه السلام خدمت مى کرد تا اینکه به همراه سید الشهداء علیه السلام و فرزندش منجح به کربلا آمد. منجح در کربلا به شهادت رسید. حسنیه با اهل بیت علیهم السلام در مصایب آن شریک و یاور و غمخوار آنان بود.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:16:00 ق.ظ ]




قدر عافیت کسی داند که به مصیبت گرفتار آید


در برخورد با مشکلات است که انسان لذت ها را درک می کند.
وارث: سعدی در گلستان داستانی آورده می فرماید:
آقایی با غلامش به کشتی نشست، غلام که دریا ندیده بود وحشت کرد و بی قراری می نمود، بطوری که اضطراب او ساکنین کشتی را ناراحت ساخت، حکیمی در آنجا بود گفت:من چاره ی این را می دانم، دستور داد غلام را به دریا افکندند، غلام که خود را میان امواج خروشان و بی رحم دریا در مواجه ی با مرگ می دید سخت تلاش می کرد که خود را به کشتی برساند و خود را از غرق شدن نجات دهد.

پس از مقداری تلاش بی فایده همین که نزدیک بود غرق شود حکیم دستور داد نجاتش دهند، غلام پس از این ماجرا آرام گرفت و دیگر دم نزد، رمز آن جویا شدند، حکیم گفت: لازم بود در دریا بیفتد تا قدر کشتی بداند.

آری اگر انسان همیشه در خوشی و آسایش باشد احساس نعمت نمی کند، اگر انسان بخواهد احساس لذت کند باید با سختی ها و رنج ها آشنا گردد در برخورد با مشکلات است که انسان لذت ها را درک می کند، برخورد با سلب نعمتها است که باعث درک وجود آنها می گردد .

تا انسان پایین دره نباشد، عظمت کوه را درک نمی کند،آنها که در ناز و نعمت پرورش می یابند و پستی و بلندی جهان را احساس نمی کنند در مقابل مشکلات مانند یک پر کاه هستند که هر ثانیه باد آنها را به این سوی و آن سوی حرکت می دهد و با برخورد به کوچکترین سختی از پای در می آیند و ممکن است به خاطر راحتی خود دست به خود کشی هم بزنند.
پی نوشت: آثار گناهان،ص۶۲و۶۳.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:15:00 ق.ظ ]




چگونه بدون پول با عزت شویم؟


پیامبر اکرم (ص) درحدیثی فرمودند :گناه براي انسان ذلّت و خواري مي‏آورد و در مقابل، اطاعت كردن از احكام الهي به انسان عزّت مي بخشد.
وارث: متن روایت پیامبر اسلام را از کتاب بحارالانوار منتشر می کند.

رُوِیَ عَنْ رَسُولِ الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قال:
مَنْ خَرَجَ مِنْ ذُلِّ الْمَعْصِيَةِ إِلَى عِزِّ الطَّاعَةِ آنَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ أَنِيسٍ وَ أَعَانَهُ بِغَيْرِ مَالٍ.

از پيغمبر اكرم(صلّی الله علیه وآله و سلّم) نقل است كه فرمودند:
هر كس از خوارى معصیت و نافرمانى خدا، به عزّت اطاعت و فرمان‏برى خدا درآيد، خدا مأنوس او می شود، بدون آنکه انیسی داشته باشد، و او را یاری می دهد بدون آنکه مال و ثروتی داشته باشد.

بحار الانوار، جلد72، صفحه

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]





وارث: امام حسين عليه‌السلام معناى ادب را این گونه بیان فرموده‌اند:
“سُئِلَ الاْمامُ الْحُسَيْنُ عليه السلام عَنِ الاَْدَبِ، فَقالَ:هُوَ اَنْ تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِكَ، فَلا تُلْقِىَ اَحَداً اِلاّ رَأَيْتَ لَهُ الْفَضْلَ عَلَيْكَ”
از امام حسين عليه السلام معناى ادب را پرسيدند؟ امام عليه السلام فرمود:ادب عبارتست از اينكه وقتى كه از منزل خارج مى شوى به هركسى برخورد مى كنى او را برتر از خود بدانی. «يعنى هميشه ديگران را از خود بهتر ببینی و احترام آنها را نگهدارى»

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]




حجت الاسلام عالی: اگر انسان مسیر خودش را تغییر بدهد و فراتر از دنیا بیاید می تواند امیر شود سلسله جلسات اعتقادی اخلاقی جوان موفق ازدیدگاه امام علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام عالی در هیئت محبان حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد.



وارث: سلسله جلسات اعتقادی اخلاقی جوان موفق ازدیدگاه امام علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام عالی در هیئت محبان حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد.
در ادامه متن سخنان حجت الاسلام عالی را می خوانید:

نامه 31 نهج البلاغه را حضرت امیر المومنین علی علیه السلام این نامه را به عنوان یک امام معصوم به امام حسن مجتبی علیه السلام به عنوان یک امام معصوم دیگر ننوشته است بلکه نامه ای است پدری پخته و باتجربه به فرزندی که تازه اول را است و هنوز دنیا را تجربه نکرده است. حضرت امیرالمومنین علیه السلام 7 خصوصیت برای خودشان تعریف کرده اند و 14 خصوصیت برای فرزندشان تعریف کرده اند.
امیرالمومنین علی علیه السلام این تعبیر را دارند، از پدر به فرزندی که این خصوصیات را دارد:
آرزوی چیزهایی را دارد که دست نایافتنی است.
فرزندی که در راه کسانی است که هلاک شده اند.
فرزندی که هدف بیماری ها است.
فرزندی که در رهن و در گرو ایام است.
فرزندی که آماج مصیبت ها و بلایا است.
فرزندی که عبد دنیا می شود.
تجارت و داد و ستد غرور را در این دنیا انجام میدهد.
فرزندی که بدهکار آرزوها است.
در چنگال مرگ است و فراری هم ندارد.
فرزندی که همنشین و هم پیمان غم و حزن و اندوه است.
فرزندی که هدف آماج آفات در دنیا است.
فرزندی که زمین خورده شهوت ها است.
فرزندی که جانشین اموات است.
اینها خصوصیاتی است که امیر الممنین علی علیه السلام برای امام حسن مجتبی علیه السلام می گویند که بسیاری از این خصوصیات به هم بر می گردند و من نگاه کردم و دیدیم این 14 خصوصیت را می توان به 8 خصوصیت برگرداند.
ویژگی که حضرت علیه السلام بیان می کنند و می فرمایند: فرزندی که به آرزوهایش نمی رسد و اسیر آرزوهایش است. ما واقعا همه در این دنیا هینجور هستیم و خواسته ها و آرزوهایمان از عمرمان طولانی تر است. یکی از دلایلی که آدم از مرگ می ترسد این است که دلش می خواهد به آرزوهایش برسد و این آرزوهای طولانی عمرشان از عمر آدم بیشتر است. این آرزوها برای آدم تعلق به دنیا می آورد و دوست ندارد از دنیا برود و گاهی اوقات هم مرگ را از ذهنش حذف می کند. یعنی برای اینکه به آرزوهایش برسد، رفته رفته یاد مرگ را از ذهنش بیرون می کند. لذا هم امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه و هم حضرت محمد صلوات الله علیه در حدیثی می فرمایند: 2 چیز است که من نسبت به امتم می ترسم؛ 1) هواهای نفس 2) طول الامل(آروزهای طولانی) در مورد آروزهای طولانی حضرت محمد صلوات الله علیه فرمودند: آروزهای طولانی، آخرت را به فراموشی می سپارد. آروزهای طولانی آمادگی مرگ را در آدم از بین می برد.
میرزا محمد تقی شیرازی که در عراق با انگلیس ها می جنگید. ایشان کسی ازشان پرسیده بود: اگر واقعا کسی بیاید و به شما خبر بدهد که یک هفته دیگر از دنیا می روی، در طول این یک هفته چه کار می کنید؟ ایشان فرمودند: هر کاری که تا بحال انجام میدادم. یعنی اینقدر آمادگی دارم که اگر بدانم یک هفته دیگر میمیرم آنطور نیست که روند زندگی ام را تغییر دهم.
دیگر خصوصیتی که امیر المومنین علی علیه اسلام برای فرزند معصومشان، نه بلکه برای فرزند نمادینشان ذکر کرده است این است که فرمودند: فرزندی که آماج مصیبت ها و آفات است. واقعا هم همینطور است. مگر می شود دنیا بی بلا باشد. خوبی بلا این است که تعلق به دنیا کم می شود.
دیگر خصوصیت، فرزندی که غرور داد و ستد می کند. مقصود از غرور فریب است. خیلی چیزها آب نیست بلکه سراب است و فریب و انسان را گول می زند. خداوند در سوره حدید فرمودند: “حیات دنیا چیزی نیست جز مطاع غرور” از جمله مصادیق فریب و غرور دنیا که خیلی ها به آن مبتلا هستند این است که، این دنیا که قرار بود مسافر خانه باشد را تبدیل کرده اند به منزل و همش به اینجا می رسد.
مولوی تشبیه زیبایی دارد که می گوید: دنیا مانند حمام می ماند. حمام دو رو دارد. یک روی حمام این است که آدم ها می روند در آن و تمیز می شوند و روی دیگرش این است آن کثافاتی شسته می شود و به جوی می رود، یک عده می آیند و آن کثافات را داد و ستد می کنند.
این جهان جادوست و ما هم تاجریم / که در او مهتا ب پیموده خریم
این از مصادیق بزرگ فریب دنیا است که آدم جای باقی و فانی را جا بجا ببیند.
مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی می گفتند: دنیا مانند شهر فرنگ می ماند. همش تصاویر تغییر می کند و ما را مشغول می کند و ناگهان تاریک می شود و به دیار ظلمات می رویم.
امام سجاد علیه السلام در یکی از دعاهایشان می فرمایند: خدایا کایر بکن که من نچسبم به دار الغرور و بتوانم تو جهم به دارالخلود باشد.
به نظر بنده تمام این خصوصیاتی که امیرالمومنین علی علیه السلام برای فرزندشان ذکر می کنند را می توان در یک جمله خلاصه کرد. از پدری که با تجربه است و جنس دنیا را شناخته است به فرزندی که در این دنیا است و اسیر است. تمام آن 14 مورد در اسارت خلاصه می شود و می توان در 8 مرود خلاصه کرد؛
به فرزندی که اسیر است. یا اسیر آرزوها و آمال طولانی و یا اسیر مرگ و یا اسیر بیماری و یا اسیر زمان و یا سایر دنیا و اسیر غرور و فریب دنیا است و اسیر غم دنیا و اسیر امیال سرکش دنیا است.
این فرزندی که اسیر است در این دنیا و همه ما در واقع اسیر هستیم، این فرزند باید چه کار کند؟ کسی نمی تواند ادعا کند که اسیر این مورد نیست. دنیا جنسش اسارت است و ماهیتش را هم ما می توانیم تغییر دهیم. این عالم دنیا را هم نمی توان حذف کرد و ما بالاخره باید از این دنیا عبور کنیم و به آخرت برسیم.

ادامه »

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ق.ظ ]




انتهای بعضی کوچه ها بن بست است.راه خروجی نیست.بعضی بیماریهاها صعب العلاج است راه درمان نیست..

اما آخرهر گناه یک راه بازگشت ویک در مان است….

پیامبر(ص)فرمودند:خوشاآن کس که روز قیامت در نامه  عملش زیر هر گناه یک استغفرالله باشد.

وتوبه آخرین روزنه بن بست است….

                                                            “وسایل الشیعه”

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-07-07] [ 10:21:00 ق.ظ ]




4. فقرزدایی
اگر جنبش فقر زدایی از روابط خویشاوندی آغاز شود و صله ارحام فقط در محدوده سلام کردن متوقف نشود و به مرحله همیاری و رفع گرفتاری خویشان ارتقا یابد و این فرهنگ اسلامی عمومیت یابد، به یقین، فقر ریشه کن خواهد شد. اینکه قرآن، خویشاوندان را در صدقه و انفاق بر دیگران مقدم می دارد، در راستای تحکیم همین بنیان است. امام سجاد علیه السلام در این زمینه می فرماید:
بر تو باد به نیکی کردن، صدقه دادن پنهان و صله رحم. به درستی که آنها عمر را زیاد می کنند و فقر را می زدایند.
5. تأمین نیاز وابستگی به گروه
این نیاز از جمله نیازهایی است که در هر مرحله از رشد در انسان وجود دارد و انسان به نوعی در پی تأمین آن است. وابستگی و ارتباط با گروه تنها برای تأمین نیازهای مادی نیست، بلکه فرد، خود را به وسیله گروه می شناسد و از این طریق به ویژگی های اخلاقی و توان مندی های خود پی می برد.
افزون بر آن، گروه سبب تحکیم شخصیت فرد می گردد و پذیرفته شدن از طرف گروه، موقعیت اجتماعی فرد و میزان موفقیت او را مشخص می سازد. همچنین فرد شیوه برخورد با دیگران، رعایت مصالح دیگران، تحمل افکار مختلف و اعتماد به نفس را در گروه می آموزد و در نهایت، موقعیت اجتماعی خویش را استوار می سازد.
افراد و خویشاوندان انسان در حکم یک گروه منسجم اجتماعی اند که هر فردی در سایه تعلق به آن می تواند به تأمین این نیاز بپردازد. بسیاری از بحران های اخلاقی و شخصیتی که در نسل جوان صورت گرفته است، و به صورت اعتیاد، فرار از خانه، خودکشی و… پدیدار می شود، نتیجه طرد شدن فرد از سوی خانواده و دوستان بوده است. یکی از راهکارهای پیشگیری از این معضل، تقویت احساس تعلق به گروه و رواج مهرورزی میان خانواده و خویشاوندان است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «صله رحم باعث زیاد شدن مال و ایجاد محبت میان خویشاوندان می شود».

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:02:00 ق.ظ ]




آثار اجتماعی صله ارحام
صله رحم، علاوه بر آثار فردی اعم از دنیوی و اخروی دارای پی آمدهای اجتماعی خاصی نیز هست که جایگاه این عمل عبادی را در عرصه اجتماع نمایان می سازد و در جهت شکوفایی جامعه نقش مؤثری ایفا می کند. اکنون به فراخور مجال این نوشتار به آنها اشاره می کنیم.
1. هم بستگی اجتماعی
جامعه شناسان معتقدند که هم بستگی اجتماعی معلول پدیده ای به نام هم بستگی گروهی است و هم بستگی گروهی به معنای آن است که «افراد گروه در قالب گروهی که هستند، وحدت خود را حفظ کنند و با عناصر وحدت بخش مثل: مذهب، فرهنگ، عاطفه، میهن و خویشاوندی، هم نوایی یابند».
پس اگر افراد در قالب گروه های کوچک فامیلی دارای تفاهم و توافق باشند و به یکدیگر یاری رسانند، در اجتماع نیز اثرگذار خواهند بود و به نوعی انسجام اجتماعی ایجاد می کنند. چنین انسجامی مایه حیات، رشد و بالندگی جامعه و در نهایت، عمران و آبادانی آن می گردد. پیوندها و گروه های خویشاوندی از آنجا که مبتنی بر کشش های طبیعی و تمایلات فطری و انگیزه کافی افراد برای حضور در آنهاست، مورد تأکید اسلام قرار گرفته است تا نقطه شروع اصلاح نظام اجتماعی باشد. چه بسا حکمت حدیث رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز که صله رحم را مایه عمران و آبادی سرزمین ها دانسته اند، همین باشد: «ان الصدقة و صلة الرحم تعمران الدّیار».
این انسجام اجتماعی و وحدت، منافع و امنیت ملی را به همراه می سازد و مایه اندوهگین شدن و سلب طمع دشمنان می گردد؛ چنان که امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: «صلة الرحم توجب المحبّه و تُکبتُ العَدوّ؛ صله رحم دوستی می آورد و دشمن را رسوا می سازد».
2. نظارت اجتماعی
از منظر جامعه شناسی، برقراری ارتباطات متنوع اجتماعی و مشارکت فعال در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی، مهم ترین منبع جامعه پذیری و کنترل اجتماعی به شمار می رود که فرآیند جامعه پذیری در خانواده، مدرسه، گروه همسالان، کانون های مذهبی، محیط اجتماعی و مانند آن صورت می گیرد. برقراری روابط منسجم، رواج تعامل های دو جانبه، در هم آمیختگی منافع و مصالح مشترک، تلاش جهت رفع حاجت های مادی و معنوی دیگران و… به عنوان مهم ترین زمینه ها و آثار صله رحم، نتایج متعددی از جمله نظارت اجتماعی را به همراه خواهد داشت. شبکه خویشاوندی به عنوان یک جامعه کوچک به طور مستقیم و غیر مستقیم ناظر بر رفتار یکدیگرند. دستور اسلام برای برقراری روابط مستحکم نیز زمینه را برای چنین نظارتی فراهم می سازد. به همین دلیل، پیامبر برای بیان احکام اسلام و اجرای آن مأمور می شود از خویشان خود آغاز کند: «وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ؛ ای پیامبر، خویشاوندان نزدیکت را بیم ده»(شعرا: 214) و از این روست که امام صادق علیه السلام نیکی و صله رحم را مایه امنیت از گناه و آسان سازی حساب روز قیامت می شمارد.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:01:00 ق.ظ ]




.
خداوند، بنده ای را دوست می دارد که خودپرست و منفعت جو نباشد، بلکه با استفاده از نعمت های الهی در جهت خدمت به خلق او به ویژه خویشاوندان، شکر عملی نعمت های او را به جای آورد. چنین کسی دوستدار خدا و مشمول محبت الهی است. خداوند، سختی های مرگ را برای او آسان می سازد و بدنش را در قبر، خوش بو می سازد. گناهانش را می بخشد، حساب رسی او را در قیامت آسان می کند و از عذاب دوزخ، رهایی می بخشد. چنین مؤمنی شایسته دریافت پاداش عظیم الهی است و مجوز ورود به بهشت پرنعمت الهی را می یابد.
از امام سجاد علیه السلام آمده است:
اگر دوست داری که خداوند، جسد تو را خوش بو گرداند و گناه تو را در قیامت ببخشد، نیکی کن و پنهانی صدقه بده و صله رحم به جا آور.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره پاداش اخروی کسی که خود یا مالش را در طریق صله رحم و خدمت به خویشان به کار گیرد، می فرماید:
خداوند اجر صد شهید به او عطا می کند و برای هر قدمی که در این راه برمی دارد، چهل هزار حسنه داده می شود و چهل هزار گناه از گناهان او پاک می کند. به همین میزان، به درجه های معنوی او افزوده می گردد و هفتاد حاجت از حاجت های دنیوی او برآورده می شود.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:00:00 ق.ظ ]




بزرگداشت شهید سردار حاج صارم طهماسبی در شهرستان آبدانان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:55:00 ق.ظ ]




من ایمان دارم ..به اینکه هر کس دلش هوایی تو شد..تو هوایش را داری….

موضوعات: درد دل  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-07-06] [ 10:36:00 ق.ظ ]




آقا سلام به غزل  اشک ماتمت/بر مسجد وحسینیه وروضه ودمت

چندی گذشت در غم هجران اشک تو/ژر می کشد دل به هوای کرمت.

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 10:34:00 ق.ظ ]





صله رحم مایه پاکیزگی عمل و در نتیجه، قبولی اعمال می گردد. امام صادق علیه السلام می فرماید: «انَّ صلة الرّحم تُزکّی الاعمال.» همچنین صله ارحام، روح را پالایش می کند، اخلاق را نیکو و دست را سخاوتمند می سازد. آن گاه که اخلاق، نیکو و روح، تزکیه شد، پایه های دین داری استوار می گردد و این یکی از آثار مهم صله ارحام است. امام علی علیه السلام برپا داشتن نماز، دادن زکات، تضرع و خشوع و صله رحم و ترس از قیامت را مایه استحکام پایه های دینی شمرده است: «عباداللّه! اِفزعوا اِلی قوام دینکم بأقام الصلاة لِوَقتها… و صله الرّحم و خوف المعاد؛ ای بندگان خدا! بشتابید به سوی تحکیم دین خود با برپا داشتن نماز اول وقت… و صله رحم و ترس از معاد».

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:25:00 ق.ظ ]





بر اساس روایات، صله ارحام باعث حفظ آدمی از گناه می شود. شاید این اثر از این جهت باشد که آدمی در برخورد با خویشان صالح، رفتارهای صحیح را می آموزد و رفتارهای غلط خود را تصحیح می کند؛ به ویژه در صورتی که سنت نیکوی امر به معروف و نهی از منکر در میان خویشان جاری باشد. از دیرباز خویشاوندان به ویژه بزرگان خانواده، کارکرد تربیتی خاصی را در پیش گرفته و نقش مهمی در جهت دهی فکری و اخلاقی دیگر اعضای خانواده داشته اند.
امام صادق علیه السلام درباره نقش صله ارحام در حفظ آدمی از گناه می فرماید:
صله رحم و نیکی کردن، حساب رسی را آسان می کند و انسان را از گناه در امان می دارد. پس با ارحام خود پیوند داشته باشید و به برادرانتان نیکی کنید، گرچه به سلام و به جواب سلام باشد.
در صورتی که ارتباط با خویشاوندان مایه فرو افتادن آدمی به ورطه گناه شود، باید به حداقل ارتباط که در حدیث امام صادق علیه السلام است، بسنده کرد؛ زیرا نداشتن پیوند گسترده با خویشاوندان بدرفتار و عمل به این حکم دینی، خود، جلوه دیگری از در امان ماندن از گناه است.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ق.ظ ]





دست یابی به عافیت دنیا و آخرت و سلامت جسم و روح، دعای همیشگی مؤمنان است که چنین با معبود خود نجوا می کنند: «یا ولیّ العافیة نسئلک العافیة، عافیة الدنیا و الآخرة، بجاه محمد و عترته الطاهرة».
صله ارحام نیز سلامتی جسمی و روحی و سامان کارهای زندگی مؤمن را به همراه دارد. امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید: «نیکی و صله رحم کنید… که همه امور شما را در طریق درست سامان خواهد داد.» رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز فرموده است: «کسی که تأخیر مرگ و سلامت بدن را دوست دارد، صله رحم کند».
علاوه بر سلامتی جسمی و سامان یافتن کارها، صله ارحام با ایجاد محبت میان خویشاوندان، دست یابی به آرامش و کاهش اضطراب از طریق حضور در جمع، کسب هویت اجتماعی و فرصت ابراز خود به ویژه در دوران جوانی و نوجوانی، به طور گسترده ای در تأمین امنیت روانی و سلامتی روحی مؤثر است. انسان های گوشه گیر، مضطرب و بحران زده، نه تنها جسمی نحیف و بیمار، بلکه روح و شخصیتی ناپایدار و متزلزل دارند.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:19:00 ق.ظ ]





از دیگر کارکردهای صله ارحام، جلب رزق الهی و نعمت های خداوندی است. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
هر کس برای من یک چیز را ضمانت کند، من چهار چیز برای او ضمانت می کنم. صله رحم کند تا خداوند او را دوست بدارد. روزی اش را توسعه دهد، عمرش را زیاد کند و او را به بهشت وارد کند.
امام سجاد علیه السلام نیز درباره نیکی، صدقه پنهانی و صله ارحام می فرماید: «عمر را زیاد می کند و فقر را از بین می برد.» اساساً «صله ارحام» یکی از مصداق های تقوای الهی و عمل به فرمان های اوست. خداوند به تقواپیشگان وعده نعمت و رزق را داده است از جایی که گمان نمی برند: «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ؛ هر کس که تقوا پیشه کند، خداوند برای او راه خروجی (از مشکلات) قرار می دهد و او را از آنجا که گمان نمی برد، روزی می رساند». (طلاق: 1 و 2)
توجه به خویشاوندان و تلاش برای رفع نیازهای آنان و به طور کلی، گام نهادن در مسیر تحقق آرمان های مقبول هم نوعان به ویژه خویشاوندان که در مراحل بالای صله ارحام تجلی می یابند، نوعی شکر الهی است. به مقتضای سنت حاکم بر جهان هستی، مصرف درست دارایی ها که در حقیقت، نماد قدرشناسی مؤمن و ادای شکر عینی و عملی این نعمت هاست، زیادی آن را در جنبه های کیفی و کمی موجب می گردد و این وعده الهی است که «لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ». (ابراهیم: 7)
;شکر نعمت، نعمتت افزون کند ;کفر، نعمت از کفت بیرون کند

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:17:00 ق.ظ ]






1. آثار دنیوی
الف) افزایش عمر
خداوند متعال برای هر امتی، عمری مشخص قرار داده است: «لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ». (اعراف: 34) البته آن را مشروط به عواملی ساخته است تا زیادت و نقصان پذیرد. به عبارت دیگر، بخشی از عمر آدمی، عمر حتمی و قطعی اوست که به آن «اجل محتوم» گویند و بخشی دیگر، عمر موهبتی الهی است که آن را در ازای عمل به قوانینی که خود مقرر داشته است، به بندگانش عطا می کند.
همان گونه که یک سلسله عوامل مادی نظیر تغذیه صحیح، رعایت بهداشت، دوری از هیجان های مداوم و… مایه افزایش عمر معرفی می شود و خداوند این خواص را در آنها قرار داده است، عواملی نیز وجود دارند که هرچند ارتباط ظاهری آن با طول عمر برای ما چندان روشن نیست، ولی در روایات روی آن تأکید شده است.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:16:00 ق.ظ ]





با تأملی در آثار صله رحم در آیات و روایات درمی یابیم که بخشی از آثار و برکات این مسئله در حوزه فرد و بخشی از آنها در حوزه اجتماع مطرح می شود، همچنان که پاره ای از این آثار در دنیا و پاره ای در آخرت نصیب انسان می گردد. «صله رحم» مانند دیگر فضایل اخلاقی درجه های متفاوتی دارد و با حداقل ارتباط که همان رفت و آمد خانوادگی یا سلام کردن است، آغاز می شود و با مهرورزی بیشتر از طریق رفع مشکلات و نیازمندی های خویشان به وسیله همکاری و مشارکت در زمینه های مختلف و کمک های عاطفی، مالی و جانی تکامل می یابد. بدیهی است به میزان تقویت و گسترش این ارتباطات در عمق و سطح، آثار و برکات وسیع تری نصیب فرد و جامعه می شود.
باید گفت ذکر آثاری که پس از این اشاره می شود، چنین تصوری را برای خواننده ایجاد نکند که با حفظ حداقل ارتباط خویشاوندی بتوان به تمام این برکات دست یافت.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:14:00 ق.ظ ]





خدایا پیکرم آتش گرفته
دل غم پرورم آتش گرفته
شهادت نامه را با خون نوشتم
ولیکن دفترم آتش گرفته
خودم دیدم کنار قتلگاهم
که قلب مادرم آتش گرفته
خودم دیدم کنار نهر علقم
لب آب آورم آتش گرفته
خودم دیدم که از تیر سه شعبه
گلوی اصغرم آتش گرفته
خودم دیدم سکینه داد می زند
که عمه چادرم آتش گرفته
الا ای خواهرم زینب کجایی
لباس دخترم آتش گرفته
ز هرم ناله هل من معینم
صدایم، حنجرم آتش گرفته

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-07-05] [ 09:35:00 ق.ظ ]




روزی که بعثی ها به سرزمین ما حمله کردند



سی وشش سال پیش بودکه درچنین روزی ، رژیم بعثی حاکم درکشورهمسایه، به خاک میهن مان حمله ورشد، انسان های بی گناه بسیاری راازنوزادان شیرخواره گرفته تازنان ومردان کهنسال وبی پناه به خاک وخون کشیدو برخی ازشهرها و روستاهای کشورمان رابه تصرف درآوردتابه خیال خود ، استقلال وعزت ایران راجریحه دارسازد؛ همان عزتی که به موجب کلام الهی درآیه هشتم سوره منافقون « … وَلِلّه ِالْعِزَّةُوَلِرَسُولِه ِوَلِلْمُؤْمِنِينَ … وعزت،مخصوص خداورسول اوومؤمنان است » برای ماصبغه ای الهی داشت ودفاع ازآن اجتناب ناپذیربود.
ادامه مطلب :
طولی نکشیدبنیان مرصوص ملت،شکل گرفت تادفاعی عظیم رابه منصه ظهوربرساند . دفاعی که به راستی مقدس بودو درطول تاریخ ، مقدس خواهدماندتاهمه آزادگان وصاحبان وجدان های آگاه و بیدار در طول اعصار و قرن های آینده بامروری برآن ، عظمت بی پایانش رانظاره گرباشند.
آری دفاع مامقدس بودچراکه ملت مومن وفداکارمان باباوری عمیق به تحقق وعده الهی که فرموده است « إِن َّكَيْدَالشَّيْطان ِكان َضَعِيفاً؛محققاًكيدشيطان سست وضعيف است » عزم خویش راجزم نمودو با امعان درکلام حق « وَالَذِين َكَفَرُوايُقاتِلُون َفِي سَبِيل ِالطّاغُوتِ؛وآنان كه كفر می ورزنددر راه طاغوت پیکارمی کنند » به تکلیف خودبا الهام از « فَقاتِلواأَولِياءَالشَّيطان ِپس باياران شيطان بجنگيد»جامه عمل پوشاند تابرگ زرین دیگری رادرتاریخ این مرزوبوم به یادگاربگذارند.
دفاع مامقدس بود زیرا مردم مان باژرف اندیشی درفرمان یگانه قادرمتعال : « وَقاتِلُوافِي سَبِيل ِاللّه ِالَّذِين َيُقاتِلُونَكُم ْوَلاتَعْتَدُواإِنّ َاللّه َلايُحِب ُّالْمُعْتَدِينَ. وَاقْتُلُوهُم ْحَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم ْمِن ْحَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ…؛و در راه خدا با كسانى كه با شما مى جنگند بجنگيد ولى از اندازه درنگذريد زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمى داردو هر كجا بر ايشان دست يافتيد آنان را بكشيد و همان گونه كه شما را بيرون راندند آنان را بيرون برانيد… » باتمام توان خروشیدند و فرزندان عزیزشان را راهی جبهه ها کردند تاسرزمینی اسلامی ، زیرسیطره خون آشامان بی وجدان قرارنگیرد.
دفاع مامقدس بودزیرا عنایات و امدادهایی ازجنس « وَلَقَدْنَصَرَكُم ُاللّه ُبِبَدْروَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوااللّهَ لَعَلَّكُم ْتَشْكُرُونَ؛ويقيناًخداشمارادر (جنگ) بدر،باآن كه ناتوان بوديد،يارى کرد پس تقواى خداپيشه كنيد،باشدكه سپاسگزارى نماييد» رادربرداشت و بااراده الهی ، مصداق دیگری از « وَلَقَدْنَصَرَكُم ُاللّه ُفِي مَواطِنَ كَثِيرَةوَيَوْم َحُنَيْن…؛قطعاً خداوندشمارا درمواضع بسيارى وازجمله درروز «حُنين»يارى كرده است » رانمایان ساخت.
و دفاع مامقدس بود زیراباجان نثاری هزاران انسان خداجو وغیرتمندانجام ودرسایه خون پاک شهیدان ، همان هایی که مصداق « وَلَاتَحْسَبَنّ َالَّذِين َقُتِلُوافِي سَبِيلِ اللَّه ِأَمْوَاتًابَل ْأَحْيَاءٌعِنْدَرَبِّهِم ْيُرْزَقُونَ؛هرگزكسانى راكه درراه خداكشته شده‏ اند مرده مپندار بلكه زنده ‏اندكه نزدپروردگارشان روزى داده مى ‏شوند » هستند به پیروزی عزت آفرین انجامید.
وامروز درپس سال ها ، هفته دفاع مقدس باز می آید تا مظلومیت بزرگ و البته سربلندی ملتی را یادآوری کند که به تنهایی در مقابل زیاده خواهان خون ریز و یاری گران و هم پیمانان آن ها ایستاد تا آزادگی وجوانمردی به ارث برده ازحسین ( ع ) رانگاهبانی کند.
دراین روزها، یادوخاطره شهدا را بیش از پیش گرامی بداریم و به ارواح بلندشان درود بفرستیم و برای ادامه دادن راه شان با آنان تجدید میثاق نماییم

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:31:00 ق.ظ ]




اهمیت صله رحم
با توجه به آثار ژرف صله رحم در حوزه فردی و اجتماعی و زندگی دنیوی و اخروی انسان، آیات و روایات به طور گسترده بر آن تأکید ورزیده و اهمیت آن را گوشزد کرده اند.
در آیات قرآن، کسانی را که قطع صله ارحام می کنند، در شمار «زیان کاران» قرار داده است:
کسانی که پیمان خدا را پس از محکم ساختن آن می شکنند پیوندهایی که خداوند دستور فرموده است برقرار سازد، قطع و در روی زمین فساد می کنند، زیان کارانند. (بقره: 27)
از امام صادق علیه السلام درباره مفهوم «آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده» که در این آیه آمده است، پرسیده شد. ایشان فرمود: «مراد از امر خدا، صله رحم است و تأویل دیگر آیه، ارتباط شما با امامان معصومین است.» امام سجاد علیه السلام نیز در نصیحت خویش به فرزندان، آنها را از هم نشینی با چند گروه منع می کند که یکی از آنها، کسی است که روابط خویشاوندی را قطع کرده است؛ زیرا آنان در آیات قرآن مشمول لعنت الهی قرار گرفته اند: «بپرهیز از هم نشینی با «قاطع رحم» که من او را در سه جای قرآن، لعنت شده یافتم.» آنجا که خداوند می فرماید:
آیا اگر از (دستورها) رویگردان شوید، جز این انتظار می رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید؟ اینان همان کسانند که خدا آنان را لعنت کرده است. (محمد: 22 و 23)

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:22:00 ق.ظ ]





تعریف صله رحم
اسلام، آدمی را موجودی فرد محور، تنها و جدای از جماعت نمی داند، بلکه او را به طور فطری اجتماعی می شناسد که باید در کنش های متقابل با دیگران، بخش مهمی از نیازهای خویش را برطرف سازد و به رشد و کمال دست یابد. اساساً اسلام، دینی اجتماعی و مبتنی بر قواعد و دستورهای جمعی است که هر گونه فردپرستی، رهبانیت و گوشه گیری در آن ممنوع است. مسئله مشورت، نماز جماعت و جمعه، حج و جهاد، لزوم تشکیل حکومت و بسیاری دیگر از مؤلفه های اجتماعی اسلام، نشان دهنده اهمیت این گونه مسائل در این دین حیات بخش است.
یکی از اموری که آموزه های دینی اهمیت بسیاری برای آن قائل است، مسئله «صله ارحام» است. «صله» از نظر لغت شناسی به معنای پیوستن، احسان و عطاست. «ارحام» نیز جمع «رَحِم» و به معنای عضو خاصی از بدن زن است که محل استقرار فرزند و کانون نشو و نمای طبیعی اوست. خویشاوندان نیز به اعتبار انتساب به یک رحم، «ارحام» خوانده می شوند.
بر اساس روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، خداوند به هنگام خلق رَحِم با خطاب به او فرمود:
من رحمانم و تو رَحِم، اسمت را از اسم خود گرفتم. هر کس با تو بپیوندد، من نیز با او می پیوندم و هر کس از تو جدا شود، من هم از او جدا می شوم.
صله ارحام به معنای «ارتباط با خویشاوندان» اعم از سببی و نسبی است، ولی از آنجا که «صله ارحام» از واجبات دینی بوده و قطع آن از امور حرام به شمار می رود، منظور از خویشاوندی که صله و ارتباط با او واجب و قطع آن حرام است، «هر خویشاوند نسبی است که به خویشی معروف باشد، اگر چه نسب دوری داشته باشد و محرمیتی در میان نباشد.» در تعریف آن گفته اند: «صله رحم» عبارت از نیکی کردن به خویشاوندان و هم دردی و کمک به آنان با جان و مال و هر چه از خیر است که در توان انسان باشد و قطع رحم به آن اموری گفته می شود که مخالف این رویه باشد.
هر کاری که در عرف، پیوند را برساند، صله است، هر چند در کار کوچکی مانند سلام کردنی نیکو یا جواب دادن سلام یا دادن جرعه آب به خویشاوندان باشد.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:20:00 ق.ظ ]




 

 


روز بیست
و چهارم ذی الحجّه، روز مباهله پیامبر با مسیحیان نجران است که در نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛
چرا که گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست. در کتاب شریف مفاتیح الجنان، اعمال مخصوصی بدین شرح برای این روز ذکر شده است:
اول: غسل، که نشان پالایش ظاهر از هر آلودگی و آمادگی برای آرایش جان و صفای باطن است؛
دوم: روزه، که سبب شادابی درون است؛
سوم: دو رکعت نماز؛
چهارم: دعای مخصوص این روز که به دعای مباهله معروف است و شبیه دعای سحر ماه رمضان می باشد.
هم چنین در این روز خواندن زیارت امیرالمؤمنین به ویژه زیارت جامعه روایت شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّی از مولی الموحدین علی علیه السلام که در رکوع نمازش به نیازمند احسان فرمود، سفارش شده است.
بخش هایی از دعای روز مباهله
خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست و به من شادی و خرّمی، استقامت و گشایش، عافیت و سلامت و کرامت، روزی پاک و فراوان، و هر نعمت و وسعت که نازل شده یا از آسمان به زمین نازل می شود، قسمت کن.
خداوندا، اگر گناهان چهره مرا نزد تو فرسوده اند و میان من و تو حایل شده اند و حالم را نزد تو دگرگون کرده اند، از تو درخواست می کنم به نور آبرویت که خاموش نشود و به آبروی حبیبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم و به آبروی وصیّت علّی مرتضی علیه السلام و به حق اولیائت که آنها را برگزیدی که بر محمد و آل محمد درود بفرستی و هر گناه که کرده ام بیامرزی و مرا در باقی مانده عمرم حفاظت کنی.
خداوندا، من مطیع توام، پس از من خشنود باش. عملم را ختم به خیر کن و ثواب آن را برایم در بهشت مقرّر دار و آنچه خود سزاوار آنی برای من انجام ده، ای سزاوار تقوا و آمرزش. رحمت فرست بر محمد و آل محمد و به رحمت خود به من رحم کن، ای مهربان ترینِ مهربانان.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:19:00 ق.ظ ]




روزی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم قصد مباهله کرد، قبل از آن عبا بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را در زیر عبای مبارک جمع کرد و گفت: «پروردگارا، هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بوده اند. خداوندا، اینها اهل بیت منند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف کن و ایشان را پاکِ پاک کن.» در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر را در شأن ایشان فرود آورد: «همانا خداوند اراده فرمود از شما اهل بیت پلیدی را برطرف فرماید و شما را پاکِ پاک کند

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:17:00 ق.ظ ]




در کتاب عیون اخبار الرّضا درباره مجلس بحثی که مأمون در دربار خود تشکیل داده بود، چنین آمده است: امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند: «خداوند پاکان بندگان خود را در آیه مباهله مشخص ساخته است و به دنبال نزول این آیه، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را با خود به مباهله برد. این مزیّتی است که هیچ کس در آن بر اهل بیت پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده و شرفی است که قبل از آن، هیچ کس از آن برخوردار نبوده است».
در کتاب غایة المرام به نقل از صحیح مسلم آمده است: روزی معاویه به سعد بن ابی وقاص گفت: چرا ابوتراب را دشنام نمی گویی؟ گفت: از آن وقت که به یاد سه چیز افتادم که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم درباره علی فرمود، از این کار صرف نظر کردم. یکی آن بود که وقتی آیه مباهله نازل شد پیغمبر تنها از فاطمه و حسن و حسین و علی دعوت کرد و سپس فرمود: «اللهم هؤلاء اهلی؛ خدایا، اینها خاصّان منند».

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:15:00 ق.ظ ]





یاد خدا مایه آرامش دلها

خداوند در سوره انفال آیات 2 تا 4 می فرماید: «مؤمنان تنها کسانی هستند که هر گاه نام خدا برده شود، دلهایشان ترسان می گردد و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده می شود، ایمانشان افزونتر می گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. آنها که نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنها روزی داده ایم انفاق می کنند. آری مؤمنان حقیقی آنها هستند، برای آنان درجاتی مهم نزد پروردگارشان است و برای آنها آمرزش و روزی بی نقص و عیب است». یاد خدا در زندگی مؤمن جایگاه ویژه ای دارد و در پرتو آن می تواند به آرامش حقیقی دست یابد و آرامش در پرتو یاد خدا آنگاه نصیب مؤمن می شود که زمینه قلبی و باطنی آن را فراهم کند یعنی آنچنان دلش را از ناپاکی ها و زشتی ها و کدورت های معنوی پاک کند که بتواند حضور خدا را در دل خود احساس کند. نشانه این پاکی احساس ترس به هنگام شنیدن یاد خداست. اگر انسان به آن مطلوب حقیقی برسد به سعادت حقیقی که سعادت حقیقی اش قهرا آرامش به همان معنای فوق همه چیز است به آرامش حقیقی می رسد. این است که قرآن می فرماید: «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله»، «هدایت یافتگان کسانی هستند که ایمان آوردند و قلبهایشان به ذکر خدا اطمینان پیدا می کند» و بعد می فرماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب»؛ (رعد/آیه 28)؛ «تنها با یاد خدا قلبها اطمینان و آرامش پیدا می کند». یعنی تنها با یاد خدا دلها آرام می گیرد، یعنی رسیدن به هیچ مطلوبی به انسان آرامش حقیقی نمی دهد، یک آرامش موقت می دهد تا وقتی که خیال می کند به مطلوب حقیقی رسیده است، ولی یک مدتی که فطرتش او را از نزدیک به وی کرد و او را شناخت و درست درک کرد یک نوع عدم سنخیت میان خود و او درک می کند و حالت بیزاری در او پیدا می شود. تنها حقیقتی که اگر به او برسد دیگر محال است نسبت به او بیزاری پیدا کند خداوند متعال است، و این، زمانی است که قلب انسان به حقیقت، به او، به توحید رسیده باشد. اینکه صاحبان ایمان، از بهترین آرامش و آسایش روانی برخوردارند از آن جهت است که جهان را حکیم و علیم و هدفدار می دانند نه بی هدف. خداوند به عنوان یک قاعده کلى و اصل جاویدان و فراگیر مى فرماید آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مى گیرد. و در آخرین آیه با ذکر سرنوشت و پایان کار افراد با ایمان مضمون آیات قبل را چنین تکمیل مى کند: «الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبى لهم و حسن ماب» (رعد/آیه 29)؛ «آنهائى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترین زندگى براى آنهاست و سرانجام کارشان بهترین سرانجامها خواهد بود». بسیارى از مفسران بزرگ کلمه طوبى را مؤنث اطیب دانسته اند که مفهومش بهتر و پاکیزه تر یا بهترین و پاکیزه ترین است، و با توجه به اینکه متعلق آن محذوف است مفهوم این کلمه از هر نظر وسیع و نامحدود خواهد بود، نتیجه اینکه با ذکر جمله «طوبى لهم» همه نیکیها و پاکیها براى آنان پیش بینى شده است، از همه چیز بهترینش: بهترین زندگى، بهترین نعمتها، بهترین آرامش، بهترین دوستان و بهترین الطاف خاص پروردگار، همه اینها در گرو ایمان و عمل صالح است، و پاداشى است براى آنها که از نظر عقیده، محکم و از نظر عمل، پاک و فعال و درستکار و خدمتگذارند.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-07-04] [ 09:20:00 ق.ظ ]





یاد خدا سبب قوت قلب
«یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم فئه فاثبتوا و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون» (انفال/ آیه 45)؛ «ای اهل ایمان! آنگاه که با دشمن در میدان جنگ روبرو می شوید، پابرجا و محکم بمانید». «و اذکروا الله کثیرا»، «در همان حال خدا را زیاد یاد کنید»، اول دستور ثبات است سپس می فرماید: یاد خدا را فراموش نکنید. یاد خدا سبب قوت قلب انسان است. مخصوصا وقتی که انسان در شرایط سختی قرار می گیرد، یاد کردن خدا که انسان از قدرت الهی استمداد کند، روحیه انسان را قوی می کند. «یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوه» (بقره/ آیه 153)، «نماز ذکر خداست». قرآن می گوید از نماز مدد و نیرو بگیرید. اسلام که نمی گوید یا برو پاسبانی کن یا ذکر خدا بگو، یا برو خلبان باش یا ذکر خدا بگو، یا برو کشتیبان باش یا ذکر خدا بگو. اسلام می گوید هر کاری که می کنی ذکر خدا بگو، آن وقت کارت را بهتر انجام می دهی و روحیه ات قویتر می شود. چرا اینطور می گویی که آیا یک پاسبان خانه ها را پاسبانی دهد بهتر است یا بنشیند در خلوت و تسبیح هزار دانه دستش بگیرد و ذکر خدا بگوید؟ مثل اینکه قرآن گفته ذکر خدا فقط به این است که انسان در چله بنشیند، در ها را به روی خود ببندد، تسبیح هزار دانه هم دستش باشد و ذکر بگوید. قرآن به مجاهدین می گوید: «یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم فئه فاثبتوا و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون» (انفال/ آیه 45)؛ «ای اهل ایمان! آنگاه که با دشمن روبرو می شوید و مرگ دندانهای خود را به شما نشان می دهد، پابرجا باشید و یاد خدا بکنید». نگفت: پابرجا باشید، اینجا دیگر جای یاد خدا نیست، نگفت: بروید در خانه ها بنشینید و یاد خدا بکنید، گفت: پابرجا باشید و یاد خدا بکنید. در میدان جنگ اگر یاد خدا بکنید بیشتر پابرجا می شوید، و در این صورت است که فلاح و رستگاری نصیب شما می شود.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:09:00 ق.ظ ]






در عبادت و یاد خداست که انسان، خود را پیدا می کند، خود را واقعا باز می یابد. بنابراین یکی از شرایط باز یافتن خود، شناختن و باز یافتن علت و خالق و موجد خود است. یعنی محال است که انسان بتواند خود را جدا از علت و آفریننده خود به درستی درک کند و بشناسد. علت واقعی هر موجود مقدم بر وجود او است از خودش به خودش نزدیکتر است. «و نحن اقرب الیه من حبل الورید» (ق/ آیه 16)؛ «و ما از رشته رگ ها به او نزدیک تریم». «و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه» (انفال/ آیه24)؛ «و بدانید که خدا میان انسان و دل او حایل می گردد». نکته بسیار جالبی که از تعبیرات قرآن کریم استفاده می شود این است که انسان آنگاه خود را دارد و از دست نداده که خدا را داشته باشد. آنگاه خود را به یاد دارد و فراموش نکرده که از خدا غافل نباشد و خدا را فراموش نکند. خدا را فراموش کردن ملازم است با خود فراموشی. «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم»، «و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند پس خدا هم خودشان را از یادشان برد»، (حشر/ آیه 19). از اینجا معلوم می شود که چرا یاد خدا مایه حیات قلب است، مایه روشنائی دل است، مایه آرامش روح است، موجب صفا و رقت و خشوع و بهجت ضمیر آدمی است، باعث بیداری و آگاهی و هوشیاری انسان است.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ق.ظ ]




اثرات یاد خدا در زندگی انسان
یاد خدا به عنوان روح و هدف عبادت
ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می دهد و صفا می بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می دهد. امام علی (ع) درباره یاد حق که روح عبادت است چنین می فرماید: «ان الله سبحانه تعالی جعل الذکر جلاء للقلوب، تسمع به بعد الوقره و تبصر به بعد العشوه و تنقاد به بعد المعانده و ما برح لله عزت آلاوه فی البرهه بعد البرهه و فی ازمان الفترات عباد ناجاهم فی فکرهم وکلمهم فی ذات عقولهم» (خطبه 222)، خداوند یاد خود را صیقل دلها قرار داده است، دلها بدین وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینائی، بینا و از پس سرکشی و عناد، رام می گردند، همواره چنین بوده و هست که خداوند متعال در هر برهه ئی از زمان و در زمانهائی که پیامبری در میان مردم نبوده است بندگانی داشته و دارد که در سر ضمیر آنها با آنها راز می گوید و از راه عقلهایشان با آنان تکلم می کند. در این کلمات خاصیت عجیب و تاثیر شگرف یاد حق در دلها بیان شده است تا جائی که دل قابل الهام گیری و مکالمه با خدا می گردد. در همین خطبه حالات و مقامات و کرامتهائی که برای اهل معنی در پرتو عبادت رخ می دهد توضیح داده شده است، از آن جمله می فرماید: «تنزلت علی قد حفت بهم الملائکه و هم السکینه و فتحت لهم ابواب السماء و اعدت لهم مقاعد الکرامات فی مقعد اطلع الله علیهم فیه فرضی سعیهم و حمد مقامهم یتنسمون بدعائه روح التجاوز»، «فرشتگان آنان را در میان گرفته اند، آرامش برایشان فرود آمده است، درهای ملکوت بر روی آنان گشوده شده است، جایگاه الطاف بی پایان الهی برایشان آماده گشته است، خداوند متعال مقام و درجه آنان را که بوسیله بندگی به دست آورده اند دیده و عملشان را پسندیده و مقامشان را ستوده است، آنگاه که خداوند را می خوانند بوی مغفرت و گذشت الهی را استشمام و پس رفتن پرده های تاریک گناه را احساس می کنند». یاد خدا مایه حیات قلب است، مایه روشنائی دل است، مایه آرامش روح است، موجب صفا و رقت و خشوع و بهجت ضمیر آدمی است، باعث بیداری و آگاهی و هوشیاری انسان

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:04:00 ق.ظ ]




عصرغربت لاله هاست.اینجاست کسی دیگراز شهیدان نمی گوید…..

از آنان که تلاطمی هستند در این دنیای سرد وسکوت…..

ما بعد از شما هیچ نکردیم.چفیه هایتان را به دست فراموشی سژردیم .وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم…

ژلاک هایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود.امروز گمنام مانده است.کسی دیگربه سراغ سربندهایتاننمی رودودیگرکسی نیست که در وصف گلهای لاله شاعرانه ترین احساسش رابسراید…

وبگوید چرا آلاله آنقدر سرخ است….وچرا مزار شهدای گمنام اینقدر غریب است .چرا کسی نپرسید مزار باکری  کجاست؟؟؟؟؟؟؟

چرا وقتی گفتیم:یک گردان که همگی سربندیا حسین (ع)بسته بودند.شهید شدندکسی تعجب نکرد؟؟؟؟؟؟

 

موضوعات: شهادت  لینک ثابت
 [ 08:45:00 ق.ظ ]
1 2