نرجس
 
   



لبخند آسمانی‌ها در شب یلدای زمینی‌ها؛ فرشته‌ها هم به میهمانی آمده‌اند‌
شب یلداست و یک دلتنگی عمیق برای ما زمینی‌ها، شبی که آسمانی‌ها با لبخند به استقبال می‌آیند و ما با بغض همراهی‌شان می‌کنیم.
 به گزارش خبرگزاری تسنیم ازاصفهان،شهدا، همان‌ها که جسمشان نیست اما حضورشان در لحظه لحظه زندگی مان جاری است، همان‌ها که دلتنگی مان را با لبخند پاسخ می‌دهند و ما می‌مانیم و بغضی که خیال شکستن ندارد، شهدایی که رفتند تا برای لحظه‌ای آرامش رنگ سیاهی نگیرد و لبخندهای ما به بغض‌های شبانه تبدیل نشود.

ساعتی دیگر یک شب به یادماندی آغاز می‌شود، شبی که خانواده‌ها و فامیل،  دوست و آشنا و کوچک و بزرگ دور هم جمع می‌شوند و تا صبح در گوش هم نوای مهربانی سر می‌دهند و همین کنار هم بودن یکی از بهترین خاطره‌های زندگی‌مان می‌شود، دور هم بودن و خاطره گویی و شب زنده داری رسم زیبای شب یلداست که هر ساله با برگزار کردن یک ورق به آلبوم خاطره‌هایمان اضافه می‌کنیم.

این در این میان خانواده‌هایی هستند که تکه‌ای از وجودشان را قاب کرده و به دیوار اتاق آویزان کرده‌اند، قاب عکس پدر خانواده امشب میزبان سفره یلداست، سفره‌ای که چیده می‌شود تا لبخندی بر لبان کودک منتظر بنشاند، اما امشب پدر به همراه فرشته‌ها به میهمانی خانه می‌آید.

سفره یلدا و قاب عکس شهید

شب یلدا سفره خانواده‌های شهدا باز هم مهیاست، همه هستند، مادربزرگ، پدربزرگ، عمه و مادر، همه چیز فراهم شده است، آجیل، میوه، هندوانه معروف و قاب عکسی که لبخند می‌زند.

کوثر، دختر یکی از شهدای دفاع مقدس است، او پیرامون شب یلدا به خبرنگار تسنیم گفت: خیلی سال است که پدر شهید شده، من 5 ساله بودم که دیگر او را ندیدم، خیلی دلتنگش هستم، اما وقتی به کار بزرگی که کرده فکر می‌کنم احساس غرور می‌کنم، یک عکس یادگاری از سه سالگی‌ام در شب یلدا در آغوش پدرم دارم، همان عکس را قاب گرفته‌ایم و هر سال شب یلدا کنار سفره‌مان می‌گذارم، وقتی این عکس کنارم است انگار آرامش دنیا را به من داده‌اند.

وی افزود: شهدا انسان‌های بزرگی هستند که از همه چیز این دنیا دل کندند و آسمانی شدند، درست است که ما زمینی‌ها خیلی دلتنگشان می‌شویم اما جایگاه آنها نزد خدا آنقدر والاست که ما که فرزندان آنها هستیم هم احساس غرور و شعف داریم، چه شب یلدا و چه هر مناسبت دیگری که باشد معتقدم که شهدا خانواده‌های خود را رها نمی‌کنند و کنارشان حضور دارند.

شب یلدا در گلستان شهدا اصفهان

هر سال شب یلدا خانواده‌های شهدا در گلستان شهدای اصفهان بر سر مزار عزیزان خود حاضر می‌شوند و با پهن کردن سفره یلدا بر سر مزار آنها این شب را جشن می‌گیرند. گلستان شهدا در شب‌های یلدا هر سال تا نزدیکی های صبح چراغش روشن است و میزبان خانواده‌های شهداست.

برادر یکی از شهدای مدافع حرم به خبرنگار تسنیم گفت: امسال سال دومی است که برادرم کنار ما نیست، سال گذشته شب یلدا را درگلستان شهدا بودیم، سر مزار برادرم سفره یلدا پهن کردیم و حتی از مردمی که به آنجا می آمدند هم پذیرایی می کردیم، مطمئنم برادرم خیلی خوشحال شد آن شب، چون او همیشه مهمان نواز و صمیمی بود و از مهمان خیلی استقبال می کرد، به هر بهانه ای مهمان دعوت می کرد و با رویی باز از آنها پذیرایی میکرد، امسال هم ما شب یلدا را کنار برادر شهیدم خواهیم بود.

توزیع نذری هر سال شب یلدا در گلستان شهدا اصفهان

مادر یکی از شهدای اصفهان هر سال در شب یلدا خوراکی‌هایی میان مردم توزیع می‌کند، او می‌گوید: هر سال به مناسبت‌های مختلف سر مزار پسرم می‌آیم و بین مردم نذری توزیع می‌کنم، گاهی نان و پنیر و سبزی ،گاهی مشکل گشا، یک سال آش پختم و با کمک همین مردم بین خودشان توزیع کردم، با این کار برای پسرم ثواب جمع می‌کنم، هرچند ما این کارها را برای دل خودمان انجام می‌دهیم و شهدا نزد خدا خیلی عزیز و بزرگ هستند و تازه ما باید از شهدا بخواهیم شفیع ما باشند در آن دنیا.

وی افزود: شب یلدا من و خواهرانم و گاهی هم خانواده‌های آنها سر مزار پسرم سفره پهن می‌کنیم و میزبان هر کسی هستیم که قدم بر چشم ما بگذارد، برایمان آشنا و غریبه هم فرقی ندارد، خدا می‌داند که چقدر خوشحال می‌شوم و قتی مردم سر مزار پسرم توقف می‌کنند، فاتحه می‌خوانند و از نذری‌های ما برمی‌دارند، من با این کار خودم به آرامش می‌رسم.

هر سال گلستان شهدا شب یلدا سرشار می‌شود از خانواده‌هایی که می‌خواهند بلندترین شب سال را کنار عزیزان سفر کرده‌شان بگذرانند، دلتنگی‌شان را کنار قاب عکس‌ شهیدشان بگذارند و بغض‌شان را خالی کنند، دختران کوچک شهدای مدافع حرم، پسران معصوم و خانواده‌هایی که با غرور از آنها یاد می‌کنند.

شب یلدا را با خانواده‌های انسان‌های بزرگی که درس شرافت و انسانیت را می‌آموزند همراه باشیم، آنها هم دلتنگ می‌شوند، بغض می‌کنند و انتظار چشمان مادران و همسران‌شان را کم سو می‌کند اما می‌دانند که شهیدشان برای هدفی والا و انسانی سفر کرده است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1398-09-30] [ 09:11:00 ب.ظ ]




علت نامگذاری یلدا چیست ؟؟
شب يلدا يا همان شب چله، دير سالياني است كه با فرهنگ اين كهن بوم گره خورده است و چه بسيار پير و جواني كه در فرخنده باد اين شب دير انتها، گرد هم مي آيند و با پسته هاي خندان سفره هاي يلدا، هم نوا مي خندند.
ننه سرما با زنبيل برفي اش كه از راه مي رسد، بانوي آذر با برگ هاي زرد و كودكان رنگ پريده اش وداع مي كند. در آخرين شب حكمراني سلطان فصل ها، زميني ها هم به شب نشيني آسمان دعوت شده اند. لپ هاي گل انداخته هندوانه ها در شوق قاچ شدن، سرخ تر از شب هاي قبل مي شود و درختان نيمه لخت پاييز، از شرم چشم هاي بيدار ماه، لابلاي پيراهن بلند يلدا قايم مي شوند.

مماس با آخرين بوسه پاييز، لب هاي قيطاني غنچه ها، به سرماي طولاني ترين تاريكي سال غنود مي كنند و خزه هاي يخ زده و كز كرده نيمه شب، تازه يادمان مي آورد كه از اين پس بايد به فردا بگوييم؛ “زمستان!”

شب يلدا يا همان شب چله، دير سالياني است كه با فرهنگ اين كهن بوم گره خورده است و چه بسيار پير و جواني كه در فرخنده باد اين شب دير انتها، گرد هم مي آيند و با پسته هاي خندان سفره هاي يلدا، هم نوا مي خندند.

يلدا به معناي تولد است و اگر نيك بنگريم كه فرداي پس از شب يلدا، خورشيد ما رخشان تر از روز هاي قبل مي تابد، دليل اين نام گذاري را بهتر درمي يابيم.

“زايش مهر و خورشيد” همان تجلي يلداست كه تداعي فردايي پرنورتر و جشن تسلط انوار بر ظلمات را يدك مي كشد.

اين جشن ملي، تاريخچه اي بالغ بر هفت هزار سال دارد كه پارسيان كهن در اين شب، ميوه هاي انبار شده را در بزمي مجلل در جوار يكديگر مي چيدند و تا طلوع صبح به سرور و شادي مي پرداختند.

در شب يلدا، بازار گرم شاهنامه خواني و تفال به ديوان حافظ نيز بين ايرانيان مرسوم است و گندم برشته، هندوانه، مغز گردو ، نخودچی و کشمش و هر آنچه كه رنگ و بويي از لبخند داشته باشد، در سفره هاي يلدا خودنمايي مي كند.

مير جلال الدين كزازي، استاد برجسته زبان و ادبيات فارسي عنوان مي كند كه ايرانيان باستان بر اين اعتقاد بودند كه در اين شب، مهر يا همان ميترا زاييده خواهد شد.

“شب یلدا در نخستین شب از دی ماه برگزار می شود که درازترین شب سال هم هست و در چنین شبی نیاز به خورشید و دمیدن آن بیش از هر زمان دیگری جان ها را بر می انگیزد و به شور می آورد . از این روی ایرانیان می کوشند این شب را با دمیدن خورشید به شیوه های گوناگون زنده بدارند که نشستن بر خوان شب یلدا یکی از این آیین هاست.”

هم اكنون نيز بسياري از ايرانيان براي مشاهده ملموس تر تولد خورشيد، به برخي از نقاط خاص ايران گام مي نهند تا شب يلدا را تا زادروز تولد خورشيد به انتظار بنشينند.

چارتاقی‌های نیاسر، نویس و بتخانه آتشکوه از جمله اماكني است كه هر ساله برخي از هم وطنان علاقه مند به ستاره شناسي و باستان شناسي را گرد هم مي آورد تا براي سالروز ميلاد خورشيد شادباش برپا كنند.

فريدون جنيدي، بنيانگذار بنياد فرهنگي نيشابور و متخصص اسطوره‌شناسي نيز بر اين باور است كه حكيم خيام نيشابوري، يكي از برجسته ترين شخصيت هايي بوده كه پايدار ماندن سنن هاي شب يلدا، مديون اهتمام اوست.

“احترامي كه پادشاهان به خيام مي‌گذاشتند باعث شد دست او در اصلاح گاه‌شماري ايرانيان باز شود. با اصلاح گاه‌شماري بار ديگر فرهنگ و آيين ايراني زنده شد. سامانيان كه دوستدار فرهنگ ايراني بودند، دانشمندان و وزرای ايراني را بدون ممانعت نگهبان مي‌پذيرفتند و اين نشانه فرهنگ غني ايراني است.”

“ما شب چله را جشن مي‌گيريم تا ياد بزرگاني همچون خيام و نياكان دورتر از خيام را گرامي بداريم.”

بسياري از محققان بر اين اعتقادند كه جشن شب يلدا توانسته است تاثيري فراملي از خود بر جاي بگذارد؛ به گونه اي كه هم اكنون چارچوب هاي اين آيين باستاني ما در فرهنگ ملل ديگر نيز نفوذ كرده است.

مصريان چهار هزار سال قبل نيز در شب يلدا، به مدت 12 شب به رقص و پايكوبي مشغول مي شدند و مردمان يونان باستان نيز اين شب را خجسته مي پنداشتند و به آن جشن “خداوند خورشيد” مي گفتند.

دو دين مطرح يهود و مسيحيت نيز از جشن ايرانيان در بلندترين شب سال متاثر بوده اند و علاوه بر اين كه يهوديان در اين شب، مراسمي به نام “جشن درخت” برگزار مي كردند، بسياري از آئين مسيحيان هم ريشه هاي عميقي در تاريخ شب يلدا دارد.

جشن ميترائيسم رومي( برگرفته از آئين مهر پرستي در ايران) به طور كامل برگرفته از فرهنگ نهفته در دل شب يلدست و حتي بعدها كه مسيحيان روم، اين جشن را با زادروز حضرت مسيح تركيب كردند، در نتيجه دو واقعه مهم در اين ممالك مسيحي، كاملا از آئين ايراني ها ريشه گرفت.

به هر روي، حتي شب يلدا هم با تمام بلندي اش، خيلي زود ترك ما را بر قرار برمي گزيند اما چه خوش است كه در اين شب شادي و تولد خورشيد، دلي از دست رفته را به كف آوريم و كينه هاي سياه را ميان حجيم ترين تاريكي سال رها كنيم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ب.ظ ]





بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم، ارحم‌‌الراحمين، رب‌العالمين و صلي‌الله علي محمد واله‌الطاهرين، انالله و انااليه راجعون.

هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق‌الله و رسوله. اللهم زدنا ايماناً و ارحمنا. اشهد ان لااله‌الا الله وحده لا شريك له و أن محمّداً عبده و رسوله ارسله بالهدي و دين‌الحق و ان الصديقة‌ الطاهره فاطمه‌الزهرا، سيده نسا العالمين و أن علياً أميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و علي‌بن‌الحسين و محمّد‌بن‌علي و جعفربن‌محمّد و موسي‌بن‌جعفر و علي‌بن‌موسي و محمّد‌بن‌علي و علي‌بن‌محمّد و الحسن‌بن‌علي و الحجه‌القائم‌المنتظر صلوات‌الله و سلامه عليهم ائمتي و سادتي و موالي بهم اتولي و من اعدائهم اتبر و أن‌الموت و النشور حق و الساعة آتية لاريب فيها و أن‌الجنة و النار حق. اللهم أدخلنا جنتك برحمتك و جنّبنا و احفظنا من عذابك بلطفك و احسانك يا لطيفاً بعباده يا أرحم الراحمين.

خداوندا! اين تو هستي كه قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولايتت قرار دادي. خدايا! تو خود مي‌داني كه همواره آماده بوده‌ام آنچه را كه تو خود به من دادي، در راه عشقي كه به راهت دارم، نثار كنم. اگر اين نبود، آن هم خواست تو بود.

پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نمي‌دانم چه موقع خواهم رفت ولي مي‌دانم كه از تو بايد بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهي و آن قدر با دشمنان قسم‌خورده‌ات بجنگم تا به فيض شهادت برسم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ب.ظ ]




دعای فرج امام زمان (عج)
مطلب قبلی دعاي «يا من تحل» که حضرت هادي (ع) به اليسع قمي فرموده: آل محمد اين دعا را هنگام بلا و ظهور دشمن و خوف فقر و تنگي سينه مي‌خواندند
دعای امام زمان (عج) (اللهم ارزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیه) مبعدی


کفعمی در کتاب «بلدالامین» فرموده: این دعا، دعای امام زمان (عج) است که آن را به شخصی که در زندان بود تعلیم داد، پس آن زندانی با خواندن آن آزاد شد:
إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكىٰ ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ .
خدایا گرفتاری بزرگ شد و پوشیده بر ملأ گشت و پرده کنار رفت و امید بریده گشت و زمین تنگ شد و خیرات آسمان دریغ شد و پشتیبان تویی و شکایت تنها به جانب تو است، در سختی و آسانی تنها بر تو اعتماد است،
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِى الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ .
خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانی که اطاعتشان را بر ما فرض نمودی و به این سبب مقامشان را به ما شناساندی، پس به حق ایشان به ما گشایش ده، گشایشی زود و نزدیک همچون چشم بر هم نهادن یا زودتر،
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ .
ای محمّد و ای علی، ای علی و ای محمّد، مرا کفایت کنید که تنها شما کفایت‌کنندگان منید و یاری‌ام دهید که تنها شما یاری‌کنندگان منید،
يَا مَوْلانا يَا صاحِبَ الزَّمانِ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى ، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ.
ای مولای ما ای صاحب زمان، فریادرس، فریادرس، فریادرس، مرا دریاب، مرا دریاب، مرا دریاب، اکنون، اکنون، اکنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب، ای مهربان‌ترین مهربانان به حق محمّد و خاندان پاک او.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ب.ظ ]


...


قال امیرالمومنین (ع):

همانا برترین مردم نزد خداوند کسی است که عمل به حق

را از عمل به باطل بیشتر دوست داده  باشد.

اگر چه حق برای او کمبود وانبوه  به بار آورد ..و باطل سو د و فزونی

به سویش بگشاند

منبع (نهج البلاغه .. خطبه 125

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:38:00 ب.ظ ]






از نظر قرآن كریم انفاق در راه خدا، تجارتى پرسود و معامله اى ارزشمند است كه موجب جلب پاداش هاى عظیم و رسیدن به بهشت الهى شده، انسان را از هول و هراس قیامت ایمن نموده و موجب نجات از عذاب دردناك الهى مى شود.
 
آیا چیزی هست که تو مالک آن باشی؟ اگر گمان می کنی آنچه داری، تو مالک واقعی اش هستی، اشتباه بزرگی کرده ای و اگر می دانی آنچه داری، مالک واقعی آن نیستی، چرا از آن نمی بخشی؟ و حق خدا و مردم را نمی پردازی تا از وبال و گرفتاری آن روزی که مال و فرزندان به حال کسی نفعی ندارند و جز برای کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا رفته در امان باشی؟


پیامبر عالیقدر اسلام در مقام مقایسه میان فقر و غنا و اینکه کدام یک برای سعادت انسان بهتر است، می فرماید: «تهیدستی از ثروت بهتر است، مگر ثروت ثروتمندی که از مال خود، قرض اشخاص پریشان حال و مقروض را ادا کند و آنان را از زیر بار قرض و فشار زندگی نجات دهد و به مسلمانان بی بضاعت و گرفتار کمک کند».


قطعاً آنچه بر پایه محکمی استوار نباشد، دوام نخواهد آورد، فرو خواهد ریخت و درهم خواهد شکست. از این رو، انفاق و بخشش و بالاتر از آن ایثار، به زیر بناهای محکمی نیازمند هستند. مادام که این پایه ها استوار نباشند، انفاق شکل نخواهد گرفت و رشد نخواهد کرد.


آثار و برکات انفاق
انفاق کردن در راه خدا و رفع حاجت نیازمندان آثار و برکاتِ فردی و اجتماعی متعددی در بر دارد. این آثار اعم از مادی و معنوی، و دنیوی و اخروی است. برخی از مهم ترین آثار انفاق عبارت است از:


1 تزکیه و طهارت نفس: انفاق موجب پاک شدن نفس از بسیاری از رذایل اخلاقی است؛ چنان که وجود این ویژگی برای زکات دادن، که خود گونه ای از انفاق به شمار می رود در قرآن تصریح شده است.


2 آرامش روحی: پیامد دیگر انفاق، آرامش روحی انفاقگر در دنیا و آخرت است: «اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللّهِ… لا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون» (بقره/سوره2، آیه274) «خوف» را نگرانی از آینده و «حزن» را ناراحتی و اندوه از گذشته معنا کرده اند. به نظر شماری از مفسران مراد از «تَثبیت ًا مِن اَنفُسِهِم» در آیه 265 سوره بقره آرامشی است که پس از انفاق برای انفاق کننده و انفاق شونده و در پی آن برای جامعه حاصل می شود.
انفاق کردن در راه خدا در شمار اعمالی است که جلب رحمت خداوند و آمرزش گناهان را در پی دارد.


3 جبران و افزایش اموال: طبق وعده در قرآن خداوند کمبود مادی را که بر اثر انفاق در مال انفاق کننده پدید می آید، جبران می کند: «و ما اَنفَقتُم مِن شَیء فَهُوَ یُخلِفُهُ» (سبأ/سوره34، آیه39) مفسران مراد از «یُخلِفُه» را در این آیه جبران مادیِ اموال در دنیا یا ثواب و پاداش اخروی دانسته اند.


4 تقرب به خداوند: به تصریح آیات قرآنی خداوند انفاق گران را دوست داردو انفاق موجب قرب و نزدیکی انسان به خدا می شود.
5 امنیت اجتماعی: از جمله آثار خوشایند گسترش انفاق در جامعه، نقش مهم آن در گسترش امنیت و سلامت جامعه است، آن چنان که آن را از لوازم حیات اجتماعی شمرده اند. (گاه این ویژگیِ انفاق را از آیه 38 سوره محمد برداشت کرده اند.)


6 رحمت و بخشش الهی: انفاق کردن در راه خدا در شمار اعمالی است که جلب رحمت خداوند و آمرزش گناهان را در پی دارد.
7 پاداش اخروی و فرجام نیک: انفاق مالی یا غیر مالی، هر چند کوچک باشد بر خداوند مخفی نیست و کم ترین انفاق در پرونده اعمال انسان نوشته می شود تا خداوند وی را بهتر از آنچه انفاق کرده، پاداش دهد.

 

شیوه كمك مالی
شخصی از انصار (مسلمین مدینه) به حضور امام حسین (علیه السلام) برای درخواست كمك مالی آمد و تقاضای كمك كرد. امام حسین (علیه السلام) فرمود: ای برادر انصاری آبرو و شخصیت خود را از سو ال رودررو، حفظ كن ، درخواست خود را در نامه ای بنویس ، كه من به خواست خدا آنچه را كه موجب شادی تو است انجام خواهم داد. مرد انصاری در نامه ای نوشت : ای حسین (علیه السلام) پانصد دینار به فلانی بدهكارم ، و اصرار می كند كه طلبش را بپردازم ، با او صحبت كن تا وقتی كه پولدار شدم ، صبر كند.

 

وقتی امام حسین (علیه السلام) نامه او را خواند، به منزل تشریف برد و كیسه ای حاوی هزار دینار آورد و به آن مرد انصاری داد و فرمود: با پانصد دینار، بدهی خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر، زندگی خود را سروسامان بده ، و حاجت خود را جز نزد سه نفر نگو 1- دیندار 2- جوانمرد 3- صاحب اصالت خانوادگی

چرا كه در مورد آدم دیندار، دین ، نگهدار او است (و مانع آنست كه آبروی تو را ببرد) و در مورد جوانمرد، او بخاطر جوانمردی ، حیا و شرم می كند، و در مورد كسی كه اصالت خانوادگی دارد، او بخاطر نیازت ، آبروی تو را نمی ریزد، بلكه شخصیت تو را حفظ می كند و بدون برآوردن حاجتت ، رد نمی شود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-09-27] [ 09:07:00 ق.ظ ]






جابربن عبدالله انصارى مي‌گويد: روزى پيامبراسلام پس از نماز عصر با اصحاب و ياران نشسته بودند كه پيرمردى با لباس ‌هاى مندرس و در كمال ناتوانى كه نشان مي‌داد از راه دورى با گرسنگى آمده وارد شد.

عرضه داشت مردى پريشان احوالم، مرا از برهنگى و گرسنگى نجات ده، رسول اسلام فرمود اكنون چيزى نزد من نيست ولى تو را به كسى راهنمائى مي‌كنم كه نيازمندى ‌هاى تو را برطرف كند، راهنماى به كار خير مانند كسى است كه آن كار خير را انجام داده است، من تو را به خانه‌اى مي‌فرستم كه محبوب خدا و رسول و او نيز عاشق خدا و رسول است.

 

پيامبر به بلال دستور داد پيرمرد را به در خانه حضرت زهرا سلام الله عليها راهنمائى كند وقتى آن مرد بينوا به در خانه حضرت رسيد گفت:

«السلام عليكم يا اهل البيت النبوة»

او را جواب داده و پرسيدند كيستى گفت: مردى بينوا هستم خدمت رسول خدا آمدم و عرض حاجت نمودم، آن بزرگوار مرا به در خانه شما فرستاد، آن روز سومين روزى بود كه اهل بيت در گرسنگى بسر برده و پيامبر از آن آگاه بود.

 

فاطمه عليهاسلام چون چيزى در خانه براى عطا كردن به مرد عرب نمي‌يافت به‌ناچار پوست گوسپندى كه فرزندانش حسن و حسين را روى آن مي‌خوابانيد به او داد و فرمود: اى مرد عرب اميد است خداوند گشايش و فرجى براى تو فراهم آورد، پيرمرد گفت: دختر پيامبر من از گرسنگى بي‌طاقتم شما پوست گوسپند به من مرحمت مي‌كنى: حضرت زهرا پس از شنيدن سخن پيرمرد گردن بندى كه دختر عبدالمطلب به او هديه داده بود به مرد عرب داد، پيرمرد گردن بند را گرفت و به مسجد آورد.

 

پيامبر را در ميان اصحاب ديد، عرضه داشت يا رسول الله اين گردن بند را دخترت به من داد و گفته آن را بفروشم شايد خداوند گشايش و فرجى براى من فراهم آورد، پيامبر گريان شد و فرمود: چگونه و چرا خدا گشايش نمي‌دهد با اين كه بهترين زنان پيشينيان و آيندگان گلوبند خود را به تو داده است.

عمار ياسر گفت: يا رسول الله اذن مي‌دهيد من اين گردن بند را بخرم، حضرت فرمود: خدا خريدار اين گردن بند را عذاب نمي‌كند، عمار به عرب گفت به چند مي‌فروشى پيرمرد گفت: به سير شدن از غذائى و يك برد يمانى جهت پوشاك و دينارى كه مصرف بازگشت خود به وطنم نمايم.

 

عمار گفت: من به بهاى اين گردن بند دويست درهم ميپردازم، و تو را از نان و گوشت سير مي‌كنم و بردى يمانى هم براى تن پوشت مي‌دهم و با شترم تو را به خانواده ات مي‌رسانم، عمار پيرمرد را به خانه برد و از غنائمى كه هنوز از خيبر نزد خود داشت به او داد.

عرب دو مرتبه خدمت پيامبر رسيد آنجناب فرمود: پوشاك لازم را گرفتى و سير هم شدى، گفت: آرى بلكه بي‌نياز شدم سپس حضرت گوشه‌ا‌‌ى از فضائل فاطمه عليهاسلام را بيان فرمود تا جائى كه گفت: دخترم فاطمه را كه ميان قبر مي‌گذارند از او مي‌پرسند خدايت كيست؟ ميگويد: الله ربى، سؤال مي‌كنند پيامبرت كيست؟ مي‌گويد پدرم، مي‌پرسند امام و ولى تو كيست؟ ميگويد: همين كسى كه كنار قبرم ايستاده.

 

در هر صورت عمار گردن بند را خوشبو كرد و با يك برد يمانى به غلامى كه سهم نام داشت داد و گفت خدمت پيامبر ببر در ضمن تو را هم به حضرت بخشيدم، پيامبر سهم را با گردن بند نزد فاطمه فرستاد، دختر پيامبر گردن بند را گرفت و غلام را آزاد كرد، غلام پس از آزاد شدن خنديد، حضرت زهرا از سبب خنده ‌اش پرسيد گفت از بركت اين گردن بند مي‌خندم كه گرسنه‌اى را سير و مستمندى را بي‌نياز و برهنه‌اى را مالك لباس و غلامى را آزاد كرد و به دست صاحبش بازگشت

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:44:00 ق.ظ ]






روزی محمّد بن سنان،[2] به محضر مبارك امام رضا(ع) مشرّف شد و به حضرت عرض كرد:  مدّتي است نور چشمانم از بين رفته و نمي‌توانم اطراف خود را به خوبي ببينم، به پزشك هم مراجعه كردم، امّا فايده‌اي نداشت.

امام رضا(ع) نامه‌اي به فرزند گرامي‌شان به اين مضمون نوشتند: اي جوادم! محمّد بن سنان مشكل بينايي دارد، تو از خداوند بخواه تا سلامتي چشمانش را به دست آورد.

 

حضرت اين نامه را به خادم دادند و فرمودند: به همراه محمّد بن سنان نزد امام جواد(ع) برو. در آن زمان امام جواد(ع) طفل خردسالي بود. وقتي ايشان نامه پدر را مشاهده كرد، بلافاصله به درگاه الهي دعا كرد. در همان لحظه، نور چشم محمّدبن‌سنان بازگشت و او مي‌توانست به راحتي اطراف خود را مشاهده كند، سپس براي امام جواد(ع) اين گونه دعا كرد:

«جعلك الله شيخاً علی هذه الاُمّة كما جعل عيسي بن مريم شيخاً علی بني اسرائيل؛ خداوند متعال شما را در آينده، سرور و مولاي اين امّت قرار دهد، همان‌گونه که عیسی(ع) را سرور بنی‌اسرائیل قرار داد.». سپس خطاب به حضرت عرض كرد: «يا شبيه صاحب فطرس»[3] مدّتي از اين واقعه گذشت، روزی خادم حضرت امام رضا(ع) نزد محمّد‌بن‌سنان آمد و گفت: «منظور از صاحب فطرس چه كسي بود؟ محمّدبن‌سنان گفت: يكي از فرشتگان الهي به نام فطرس، مورد غضب پروردگار قرار گرفت. خداوند بال‌هاي او را بريد و او را به جزيره‌اي دوردست تبعيد كرد. او در اين جزيره، ششصد سال به عبادت پروردگار پرداخت تا اشتباهش را جبران كند.

 

زماني كه حضرت سيّدالشهدا(ع) به دنيا آمد خداوند به جبرئيل فرمود: از طرف من نزد پيامبر اکرم(ص) برو و ولادت اين مولود را به ايشان تبریک و تهنيت بگو. وقتي جبرئيل خواست پيام الهي را به رسول خاتم(ص) برساند، از آن جزيره عبور كرد، ناگهان متوجه فطرس شد؛ فطرس در عالم ملكوت با جبرئيل آشنا بود. وقتي جبرئيل حكايت فطرس را فهميد، به او گفت: اگر مي‌خواهي بال‌هایت را بدست آوري، همراه من بيا، من كسي را مي‌شناسم كه مي‌تواند تو را از اين حالت خارج كند. فطرس گفت: من بالی براي همراهي با تو ندارم. جبرئيل گفت: بر پشت من سوار شو تا نزد رسول خاتم(ص) برويم.

اين دو فرشته نزد پيامبراسلام(ص) آمدند. ابتدا جبرئيل پيام تهنيت پروردگار را به ايشان بازگو كرد، سپس مشكل فطرس را با پيامبر خاتم(ص) در ميان گذاشت. پيامبر(ص) به فطرس فرمود: خودت را به گهواره مولود جديد، حضرت سيّدالشهدا(ع) نزدیک و بدن ايشان را لمس كن. در همان هنگام، بال‌هاي فطرس سالم شدند و با همان بال‌ها تا عالم ملكوت پرواز كرد.»[4]

اين ماجرا نيز مقام رفيع حضرت سيّدالشهدا(ع) را نزد پروردگار بيان مي‌كند. با وجود آن‌كه ايشان طفل شيرخواره‌اي بودند، امّا آن‌چنان نزد پروردگار، عزيز و گرامي بودند كه به واسطه ايشان، فطرس از غضب الهي رهايي يافت.

 

——————————————————————-

[1]. پیش از پرداختن به موضوع شفاعت فطرس ملک باید اشاره کرد که نظر علمای اسلام در مورد روایت فطرس متفاوت است؛

نظریه اول) برخی از علمأ معتقدند هستند که حکایت  فطرس به اثبات نیاز دارد؛ زیرا فطرس واژه‌ای یونانی است و در دعای سوم شعبان هم به عنوان یک  فرشته خوانده نشده است و نامی از ملک بودن او در این زیارتنامه نیامده است. بلکه به این صورت آمده «و عاذ فطرس بمهده»؛ یعنی فطرس به گهوارۀ امام حسین7 پناه برد. از سوی دیگر در مورد سند این دعا هم باید تحقیق شود. (پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ج2 ص88).

     در نقد نظر اول باید گفت که در روایت کامل الزیارات (که در ادامه می‌آید) به صراحت تصریح گشته که فطرس از ملائکه است: «فیها ملک یقال‌له فطرس، کان من الحملة…»؛ بنابراین ادعای عدم فرشته بودن او قابل پذیرش نیست.

 نظریه دوم) عده ای دیگر از علماء منکر معصیت فرشتگان و تنبیه آنها هستند و می‌گویند: روایت عصیان فطرس، با آیۀ شریفۀ (عِبادٌ مُکْرَمُونَ) (انبیاء(21): 26) و آیۀ (لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ): آنها دستورات الاهی را معصیت نمی‌کنند و آنچه را که امر شده‌اند انجام می‌دهند(تحریم(66): 6) منافات دارد. علامه طباطبایی; می‌فرمایند که تکلیف فرشتگان، تکلیف تکوینی است نه تشریعی؛ در نتیجه عقاب و ثواب برای فرشتگان وجود ندارد و با این حساب تمرّد و عصیان هم برای آنان متصوّر نیست. بنابراین، در نگاه این گروه بین آیات قرآن و روایات عصیان فرشتگان، منافات وجود دارد و عصیان فرشتگان پذیرفته نیست. (تفسیرالمیزان 19/334)

نظریه سوم) پاره‌ای دیگر از علما ضمن قبول صحت روایات عصیان فرشتگان، معتقدند مجازات و تنبیه ملائکه در اثر"ترک اَولی" بوده است، نه گناه و معصیت. منظور از ترک اولی، این است که آنها در اجرای دستورات الاهی عملی را که دارای اولویت بیشتری بوده رها کرده‌اند و به سوی عمل کم اولویت رفته‌اند، یا انجام عمل را در وقتی و شرایطی که اولویت بیشتری داشته است، رها کرده و در شرایط و وقت دیگری به جا آورده‌اند و به همین جهت مجازات و تنبیه شده‌اند.

نظریه چهارم) شهید مطهری در کتاب توحید صفحه 342 می‌فرمایند که عده‌ای برای حل مشکل عصیان و تنبیه فرشتگان، احتمال داده‌اند که این قبیل روایات مربوط به دسته‌ای از ملائکه باشد که شبیه به انسان هستند. می‌گوید: بعضی از ملائکه را در اخبار و احادیث “ملائکۀ زمینی” می‌گویند، آنها موجوداتی هستند نامرئی، اما شاید خیلی به انسان شبیه‌اند؛ یعنی تکلیف می‌پذیرند و احیاناً تمرد می‌کنند. حقیقت اینها بر ما روشن نیست…حتی در بعضی از اخبار آمده است که بعضی از ملائکه از عنصرهای این عالم آفریده شده‌اند.

نظریه پنجم) بعضی هم معتقدند چنانچه درستی سند و فرشته بودن فطرس، هر دو اثبات شود، این امر با آیۀ (لا یَعْصُونَ اللّهَ)، منافاتی ندارد؛ زیرا فرشتگان یکسان نیستند. فرشتگان حامل عرش، حامل وحی و مقامی والا دارند: (وَ ما مِنّا إِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ)؛ صافات(37): 164. فرشتگان حامل وحی معصوم‌اند و تکامل هم ندارند. دلیلی نداریم که تمام فرشته‌ها از یک سنخ باشند و فرشته‌ای همانند انسان که دارای نفس مستکمله باشد، نداشته باشیم!. پس امکان دارد که فطرس از فرشتگان زمینی به شمار آید و با فرشتگان آسمانی یا اخروی تفاوت داشته باشد

نظریه ششم) با فرض صحت این روایات، این احتمال نیز مطرح است که چنین  قضیه‌ای دارای یک معنای باطنی و سمبلیک باشد. استاد شهید مرتضی مطهری; در این مورد چنین می‌گوید: «داستان فطرس ملک، رمزی است از برکت وجود سیدالشهدا(ع) که بال شکسته‌ها با تماس به او صاحب بال و پر می‌شوند. افراد و ملت‌ها اگر به راستی خود را به گهواره حسینی بمالند از جزایر دور افتاده(که سمبلی از گمراهی است) رهایی یافته و آزاد می‌شوند» (توحید، 343)

[2]. نام کامل وي، ابو جعفر محمّد بن حسن بن سنان زاهري است. وي در زمان کودکي، پدر خود را از دست داد و جدّش سنان، کفالت وي را به عهده گرفت. ‌‌(رجال النجاشي:328) از جمله اساتيد وي، مي‌توان به فضل بن شاذان و پدرش، يونس بن عبدالرحمان، محمّد بن عيسي عبيدي، محمّد بن حسين بن ابي الخطّاب، حسين بن سعيد اهوازي، و ايوب بن نوح اشاره کرد ‌‌(اختيار معرفة الرجال: 2/ 795)محمّد بن سنان، از اصحاب امام رضا7 بوده ‌‌(رجال الطوسي: 377‌‌) و نقل شده که وي از اصحاب امام کاظم، امام جواد و امام هادي: نيز بوده است ‌‌(الفوائد الرجاليه: 3/ 249 ـ 277). 

[3]. رجال الكشي: 582: «حَمْدَوَيْهِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْأَدَمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْزُبَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى الرِّضَا(ع) وَجَعَ الْعَيْنِ فَأَخَذَ قِرْطَاساً فَكَتَبَ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ(ع) وَ هُوَ أَقَلُّ مِنْ يَدِي وَ دَفَعَ الْكِتَابَ إِلَى الْخَادِمِ وَ أَمَرَنِي أَنْ أَذْهَبَ مَعَهُ وَ قَالَ اكْتُمْ فَأَتَيْنَاهُ وَ خَادِمٌ قَدْ حَمَلَهُ قَالَ فَفَتَحَ الْخَادِمُ الْكِتَابَ بَيْنَ يَدَيْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ فَجَعَلَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) يَنْظُرُ فِي الْكِتَابِ وَ يَرْفَعُ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ يَقُولُ نَاجٍ فَفَعَلَ ذَلِكَ مِرَاراً فَذَهَبَ كُلُّ وَجَعٍ فِي عَيْنِي وَ أَبْصَرْتُ بَصَراً لَا يُبْصِرُهُ أَحَدٌ فَقَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَر(ع) جَعَلَكَ الله شَيْخاً عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ كَمَا جَعَلَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ شَيْخاً عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ ثُمَّ قُلْتُ لَهُ يَا شَبِيهَ صَاحِبِ فُطْرُسَ».

[4]. كامل الزيارات: 66، حدیث 1؛ «عن إبراهيم بن شعيب الميثمي قال سمعت أبا عبد‌الله(ع) يقول إن الحسين بن علي(ع) لما ولد أمر الله عز و جل جبرئيل أن يهبط في ألف من الملائكة فيهنئ رسول الله (ص) من الله و من جبرئيل  قال و كان مهبط جبرئيل(ع) على جزيرة في البحر فيها ملك يقال له فطرس كان من الحملة فبعث في شي ء فأبطأ فيه فكسر جناحه و ألقي في تلك الجزيرة يعبد الله فيها ستمائة عام حتى ولد الحسين(ع) فقال الملك لجبرئيل أين تريد قال إن الله تعالى أنعم على محمد9 بنعمة فبعثت أهنئه من الله و مني فقال يا جبرئيل احملني معك لعل محمّدا يدعو الله لي قال فحمله فلما دخل جبرئيل على النبي(ص)  و هنأه من الله و هنأه منه و أخبره بحال فطرس فقال رسول الله(ص) يا جبرئيل أدخله فلما أدخله أخبر فطرس النبي(ص) بحاله فدعا له النبي(ص)و قال له تمسح بهذا المولود و عد إلى مكانك قال فتمسح فطرس بالحسين(ع) و ارتفع و قال يا رسول الله(ص)  أما إن أمتك ستقتله و له علي مكافاة أن لا يزوره زائر إلا بلغته عنه و لا يسلم عليه مسلم إلا بلغته سلامه و لا يصلي عليه مصل إلا بلغته عليه صلاته قال ثم ارتفع.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:43:00 ق.ظ ]






 ابوبكر حمامى كه در نيشابور از اصحاب حديث بود مى‌ گويد: بعضى از مردم مالى را به من امانت دادند و من آن را در جايى دفن كردم و جاى دفن را فراموش نمودم، پس از مدتى صاحب امانت آمد و امانتش را از من خواست و من هم جاى دفنش را نمى ‌دانستم، حيران و نگران بودم و صاحب امانت هم مرا متهم به تصرّف در امانت كرد، اندوهگين و ناراحت از خانه بيرون آمدم، گروهى از مردم را ديدم قصد زيارت حضرت امام رضا عليه السلام را دارند، با آنان به سوى مشهد رفتم، امام هشتم را زيارت كردم و در آنجا از خدا خواستم كه جاى امانت را به من بنماياند.

چنان كه شخص به خواب رفته چيزى در خواب مى‌ بيند، انگار در خواب ديدم شخصى نزد من آمد و گفت: وديعه را در فلان موضع دفن كرده ‌اى. به سوى صاحب وديعه برگشتم و او را به همان موضع راهنمايى كردم، در حالى كه خوابم را باور نداشتم! صاحب امانت به همانجا رفت و امانت خود را با مُهر صاحبش بيرون آورد.

او پس از آن، اين ماجرا را براى مردم مى ‌گفت و همواره آنان را به زيارت آن مشهد شريف تشويق مى ‌كرد .

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:42:00 ق.ظ ]






زكريا مى‌گويد مسيحى بودم و در مسيحيت متعصب، مسلمان شدم، و خوشحال بودم، به‌مكه رفتم، خدمت حضرت صادق (عليه السلام) رسيدم فرمود اگر پرسشى دارى، بپرس. عرض كردم: خانواده‌ام مسيحى هستند، تنها مسلمان آن خانواده منم، مادرم كور شده، من به ناچار با آنان زندگى مى‌كنم، زيرا پدر و مادرم جز من كسى را ندارند، دوست دارند با آنها هم غذا شوم و از ظرف آنان آب بخورم، فرمودند پدر و مادرت گوشت خوك مى‌خورند گفتم نه، با خوك تماسى دارند؟ گفتم: نه. فرمود: از آن خانه بيرون نرو. از پدر و مادرت جدا مشو، به مادرت خدمت كن، كارهايش را انجام بده، او را به حمام و دستشوئى ببر، لباسهايش را عوض كن، لقمه به دهانش بگذار!

 

وقتى به كوفه برگشتم تمام دستورات حضرت را نسبت به مادر عمل كردم، به من گفت حقيقت را به من بگو آيا مسلمان شده‌اى؟ گفتم: آرى و اين همه خدمت و محبت به دستور امام زمانم فرزند رسول‌اللّه حضرت صادق (عليه السلام) است، مادرم گفت: او خود پيامبر است. گفتم: نه او امام ششم و زاده رسول حق است، گفت: نه، اين كارهائى كه در حق من انجام مى‌دهى دستور انبياء خداست، در هر صورت من كورم، در عين كورى مى‌فهمم كه دين تو از دين من بهتر است، من را هم به دين خودت راهنمائى كن، مادرم را به عرصه‌گاه مسلمانى آوردم. نماز ظهرش را با من خواند، وقت مغرب به من گفت باز نماز بخوان تا با تو بخوانم، زيرا من از برنامه ظهر لذت بردم، نماز مغرب را با من خواند و پس از نماز از دنيا رفت، يادم آمد كه حضرت فرمود اگر مادرت از دنيا برود خودت دفنش كن، شيعيان را اول صبح خبر كردم، گفتند به كشيش بگو، گفتم مسلمان شده بود، به من كمك كردند تا كارهايش انجام گرفت.

 

جابر جعفى مى‌گويد: در محضر امام صادق (عليه السلام) بودم، مردى عرضه داشت پدر و مادرم از اهل سنت‌اند و بسيار متعصب، با آنها چگونه رفتار كنم؟ امام فرمود: با شيعيان واقعى ما چگونه برخورد مى‌كنى؟ عرض كرد: با عشق و محبت، و با اقدام به حلّ مشكلات آنان، فرمود: با پدر و مادرت به همين صورت رفتار كن.

حضرت باقر (عليه السلام) فرمود:

جوانى در زمان زنده بودن پدر و مادرش به آنان زياد خدمت مى‌كند، پس از مرگ در وصيت پدر و مادر اين جمله را مى‌بيند، فرزندم مقدارى مديون هستيم، از عهده پرداختش برنيامديم، تو از جانب‌ما اين دين‌را اداكن،

 

پسر مى‌گويد: به من هيچ ربطى ندارد، مى‌خواستند خودشان در زمان حيات بدهى خود را اداكنند، او از حضرت حق حتى براى آنان طلب مغفرت هم نمى‌كند، خداوند دستور مى‌دهد وى را از جمله عاق شده‌ها ثبت كنند!

و فرزندى در حيات پدر و مادر عاق است ولى پس از مرگ آنها دينشان را ادا مى‌كند، و براى آنان طلب مغفرت مى‌نمايد، جزء نيكوكاران به پدر و مادر ثبت مى‌شود.

 

در كتاب امالى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت مى‌كند موسى (عليه السلام) در سايه عرش چهره‌اى زيبا ديد عرضه داشت:

مَنْ هذَا الَّذى قَدْ اظَلَّهُ عَرْشُكَ.

اينكه عرش سايه بر سرش انداخته كيست؟

خطاب رسيد شخصى است كه به پدر و مادرش زياد نيكى كرده، و پرونده‌اش از نمّامى و دو به هم زنى پاك بوده است.

 

امام ششم (عليه السلام) مى‌فرمايد: اگر مى‌خواهيد مرگ بر شما آسان شود، به اقوامتان سر بزنيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد، كه به ملك‌الموت خطاب مى‌رسد به او سخت نگير، و نيز فقر را از شما تا آخر عمر دور مى‌كند.

مردى در كنار كعبه به ابوذر گفت: به چهره على زياد نگاه مى‌كنى، جواب داد كنار پيامبر بودم، بين من و حضرت فاصله نبود، خطاب به من فرمودند:

النَّظَرُ الى عَلِىِّ بْنِ ابيطالِب عِبادَهٌ، وَالنَّظَرُ الَى الْوالِدَيْنِ بِرَأْفَه وَرَحْمَه عِبادَهٌ.

نگاه به چهره على و نظر به رأفت و رحمت به پدر و مادر عبادت است.

 

على (عليه السلام) فرمود:

سخن پدر و مادر را در تمام برنامه‌ها بپذير، مگر در معصيت خدا.

امام هفتم (عليه السلام) فرمود: مردى به رسول خدا عرضه داشت حق پدر را برايم بگو. حضرت فرمود:

لايُسَمّيهِ بِاسْمِهِ وَلايَمْشى بَيْنَ يَدَيْهِ، وَلايَجْلِسُ قَبْلَهُ، وَلايَسْتَسِبُّ لَهُ.

او را بنام نخواند، جلوتر از او راه نرود، قبل از او ننشيند، و عامل فحش به او نگردد.

 

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: بر عهده فرزندان نسبت به پدر و مادر سه چيز واجب است: از آنان در همه حال تشكر كنند، در غير معصيت خدا امر و نهى آنان را بپذيرند، و در پنهان و آشكار خيرخواه آنان باشند.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: به عاق گفته مى‌شود:

اعْمَلْ ما شِئْتَ فَانّى لا اغْفِرُ لَكَ.

هر چه مى‌خواهى بكن، كه من تو را نمى‌بخشم.

 

و نيز آن جناب فرمود:

اثْنانِ يُعَجِّلُهُمَا اللّهُ فِى الدُّنْيا، الْبَغْىُ وَعُقُوقُ الْوالِدَيْنِ.

نسبت به عقوبت دو چيز در دنيا عجله مى‌شود: زنا و عاق پدر و مادر بودن.

و نيز آن حضرت فرمود:

مَنْ احْزَنَ والِدَيْهِ فَقَدْ عَقَّهُما.

كسى كه پدر و مادر را غصه‌دار كند، عاق آنها شده.

امام ششم (عليه السلام) فرمود: تند نظر كردن به پدر و مادر از عوامل عاقّى است.

 

مردى به حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) گفت:

ما مِنْ عَمَل قَبيح الّا قَدْ عَمِلْتُهُ فَهَلْ لى مِنْ تَوْبَه؟

كار زشتى نيست مگر آنكه من انجام داده‌ام، براى من راه توبه باز هست؟

فرمود: پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت: مادرم از دنيا رفته ولى پدرم زنده است، حضرت فرمود اگر مى‌خواهى تمام گناهانت بخشيده شود برو به پدرت نيكى كن، آن مرد وقتى از مسجد بيرون رفت، حضرت فرمود:

لَوْ كانَتْ أُمُّهُ.

اگر مادرش زنده بود با نيكى به او به مغفرت خدا نزديك‌تر بود.

 

موسى سه بار از خداوند طلب سفارش كرد خطاب رسيد تو را دوباره به مادر سفارش مى‌كنم و يك بار به پدر.

حضرت باقر (عليه السلام) فرمود: در سه چيز براى كسى آزادى نيست:

اداء امانت به خوب و بد، وفاء به عهد به خوب و بد، نيكى به پدر و مادر به خوب و بد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ق.ظ ]





مطلب قبلی دعاي «يا من تحل» که حضرت هادي (ع) به اليسع قمي فرموده: آل محمد اين دعا را هنگام بلا و ظهور دشمن و خوف فقر و تنگي سينه مي‌خواندند
دعای امام زمان (عج) (اللهم ارزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیه)

کفعمی در کتاب «بلدالامین» فرموده: این دعا، دعای امام زمان (عج) است که آن را به شخصی که در زندان بود تعلیم داد، پس آن زندانی با خواندن آن آزاد شد:
إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكىٰ ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ .
خدایا گرفتاری بزرگ شد و پوشیده بر ملأ گشت و پرده کنار رفت و امید بریده گشت و زمین تنگ شد و خیرات آسمان دریغ شد و پشتیبان تویی و شکایت تنها به جانب تو است، در سختی و آسانی تنها بر تو اعتماد است،
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِى الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ .
خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانی که اطاعتشان را بر ما فرض نمودی و به این سبب مقامشان را به ما شناساندی، پس به حق ایشان به ما گشایش ده، گشایشی زود و نزدیک همچون چشم بر هم نهادن یا زودتر،
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ .
ای محمّد و ای علی، ای علی و ای محمّد، مرا کفایت کنید که تنها شما کفایت‌کنندگان منید و یاری‌ام دهید که تنها شما یاری‌کنندگان منید،
يَا مَوْلانا يَا صاحِبَ الزَّمانِ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى ، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ.
ای مولای ما ای صاحب زمان، فریادرس، فریادرس، فریادرس، مرا دریاب، مرا دریاب، مرا دریاب، اکنون، اکنون، اکنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب، ای مهربان‌ترین مهربانان به حق محمّد و خاندان پاک او.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:37:00 ق.ظ ]





این قدر نَفْس مهم است که خداوند عزیز در قرآن مجید به نفس قسم خورده است. این نفس از نظر استعداد بسیار باعظمت است :

اتَزْعُمُ انّکَ جِرْمٌ صَغیرٌ
 وفیک انطوى العالَمُ الاکبَرُ
 
واَنْتَ الکِتابُ المُبینُ الّذى
 باَحْرُفِهِ یَظْهَرُ المُضمَرُ11
 براى این که این نفس از حالت استعداد به فعلیّت برسد ؛ یعنى با نفسى که شایستگى دارد مهمان ابدى مولا شود، چه کار باید کرد؟ باید چه کار کرد تا تمام بندهایى که به نفس پیچیده شده و غیر خدا او را مى کشند، یک مرتبه گسسته و آزاد شوند و در فضاى الهى قرار گیرند چه باید کرد؟ 6666 آیه در قرآن است، در مجموعه کتاب شریف « کافى» که کتابى از کتاب هاى شیعه است، نزدیک به شانزده هزار روایت وارد است، چهارده هزار صفحه روایت در « وسائل الشیعه» است، 45 هزار صفحه روایت در « دائره المعارف » علامه مجلسى است، پانزده هزار صفحه روایت تحقیقى در « مرآه العقول » علامه مجلسى است، انسان با دقت در همه اینها پى مى برد که راه را فقط همین قرآن و روایات نشان مى دهند. مى گویند تمام قدرت هایى که خدا به شما داده، فقط براى این است که براى کمال نفس خرج کنید. عقل را، وجدان را، فطرت را، علمى را که کسب مى کنید، غذایى را که مى خورید، کار و ورزشى را که انجام مى دهید، جهادى را که مى روید، نمازى را که مى خوانید، هر چه در اختیار شماست، همه را باید خرج کمال نفس کنید. نفس بسیار گرسنه آفریده شده، شما تا هستید باید سیرش کنید، سیر شدن نفس هم به این است که وجود مقدّس محبوبش را به او بدهند، با محبوبش آشنا کنند و بعد هم راه دریافت و کشف معشوق و محبوبش را برایش باز بگذارند. در قرآن و روایات آمده است که اگر این کار را نکنند، نفس با این همه گرسنگى اش نسبت به محبوب عالَم، به چاهى مانند جهنّم تبدیل مى شود که هر چه گناه در آن بریزند، خاطرش آسوده نمى شود، سیر و سیراب نمى شود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:35:00 ق.ظ ]





در سوره انعام است که « وَاِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا »4، مى فرماید: در حرف زدن عدالت در گفتار را مراعات بکنید، درباره کسى حرف نزنید، بى خودى درباره کسى قضاوت نکنید، بدى به کسى نچسبانید، در حالى که مى دانید او بدى ندارد. حضرت مى فرماید: در قیامت پرونده کسى را به دستش مى دهند، مى بیند که در پرونده اش قتل نوشته شده است. عرض مى کند: خدایا! خودت شاهدى که در تمام عمرم، حتى یک مرغ را، که حلال بوده، در خانه سر نبریده ام چطور در پرونده من کشتن آدم نوشته شده است؟

خطاب مى رسد : حرفى از دهانت درباره فلان شخصى که کشته شده درآمد، دهان به دهان و گوش به گوش گشت، سرانجام باعث کدورت شدید و قتل او شد . در زیارت حضرت رضا مى خوانیم : «قَتَلَ اللّه ُ مَنْ قَتَلَکَ بِالاَیدِى وَالاَلسُنِ»5 ؛ اى على بن موسى الرضا تو فقط با زهر دست مامون کشته نشدى، اول زبان تو را کشت. آمدند دور مامون نشستند و گفتند : اگر این پر بگیرد، خطرناک است. مردم دور او جمع شوند، از تو دور مى شوند! اول زبان امام هشتم را کشت : « وَاِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا » به عدالت بگویید. جنسى را که مى خرید به عدالت بخرید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:33:00 ق.ظ ]





 امشب شب خوشحالى ما نیست، شب خوشحالى یک نفر است، امشب تنها یک نفر خوشحال است و نظیر این خوشحالى را که آن یک نفر دارد، در عالَم کسى ندارد. چه کسى امشب خوشحال است؟! شاید ذهنتان به مسائل متعدّدى متوجه شده باشد، اما از قول پیغمبر مى فرماید: مردى «نَزَلَ فى ارضٍ دَوِیَّهٍ مُهْلِکَه»23 ؛ در یک بیابان بى آب و علف، بى در و پیکر و بى جاده و بى نشانى گیر مى کند، وارد مى شود، «راحِلَتُهُ عَلَیها» ؛ خورجینش به پشتش بود: «طَعامُهُ وشَرابُه»، غذا و آب خوردنش هم در خورجینش بود: «فَوَضَعَ راسَهُ فَنامَ نَوْمَهً» ؛ سرش را روى زمین مى گذارد و در آن بیابان مى خوابد و خواب مى رود: «فَاسْتَیْقَظَ» ؛ بیدار مى شود، حالا سخت گرسنه است، آب هم مى خواهد: «قَدْ ذَهَبَتْ راحِلَتُه» ؛ مى بیند که خورجینش نیست: «فَطَلِبَها» ؛ پیغمبر مى گوید: این طرف و آن طرف بیابان مى رود، دست راست مى رود، خورجین را پیدا نمى کند: «حتّى اذَا اشْتَدَّ عَلَیهِ الحَرُّ والعَطَشُ» ؛ گرسنگى و تشنگى دارد او را مى کُشد: «قالَ» ؛ مرد برمى گردد و مى گوید: «ارجِع الى مَکانى الّذى کُنْتُ فِیه فَانامُ حَتّى امُوتَ» ؛ بروم همان جایى که پیاده شده بودم تا دراز بکشم و بمیرم، چون آب و نانم را که گم کرده ام : «فَوَضَعَ راسَهُ عَلى ساعِدِهِ لِیَمُوتَ» ؛ مى خوابد تا بمیرد ؛ «فَاسْتَیْقَظَ» یک مرتبه از خوابش مى پرد: «واذا راحِلَتُهُ عِنْدهُ وعَلَیها زادُهُ وشَرابُهُ» ؛ چشمش به خورجین یا آب و غذایش مى افتد، به نظر شما چه قدر خوشحال مى شود؟ هیچ کس نمى داند، آن گاه حضرت فرمو:د «فاللّه ُ اشدُّ فَرَحا بِتَوبَهِ العَبْدِ المُومِنِ مِنْ هذا بِراحِلَتِهِ»24 ؛ این بخش از حرف ایشان بسیار مهم است که وقتى امشب عبد توبه مى کند، خطاب مى کند به به! چه قدر خدا امشب خوشحال است، امشب فقط خدا خوشحال است، مولا جان همین که تو از ما خوشحال شوى، ما هم خوشحال مى شویم. زبان ما بند آمده است، نمى توانیم با تو حرف بزنیم، خودت به ما یاد بده که چگونه با تو حرف بزنیم؟ این بخش از حرف پیامبر بسیار مهم است که وقتى عبد توبه مى کند ـ مگر قبل از این توبه چه خبر بوده ـ خطاب مى رسد ـ مى خواهم بگویم که چه مى گوید، دلم مى لرزد، به کدام یک از ما مى گوید، به همه ما، هیچ کس حق ندارد ناامید باشد ـ خطاب مى رسد: «انا ربُّکَ وانتَ عَبْدى» حالا من مال تو هستم، تو هم مالِ من هستى .

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:31:00 ق.ظ ]





راوى پرسید : وما الجهاد الاکبر؟

فرمود: جهاد النّفس (مبارزه با نفس). چه کنیم؟ چند منزل را باید طى کنیم؟ البته من بیشتر چشمم به در و دیوار است، از این که براى شما حرف بزنم، خجالت مى کشم، براى این که از منزل که حرکت مى کنم براى ثواب مى آیم، نه، سخنرانى، براى این که مى دانم نگاه کردن به قیافه هاى شما باعث آمرزش گناهان من است، صحبتى با شما ندارم، آن چه هم در این شب ها شنیدید، همه حرف هاى خدا و انبیا بود. حال که پیغمبران از دنیا رفته اند، ائمّه نیستند، حرف هایشان داخل کتاب هاست، یکى از جانب شما وکالت مى کند و آنها را برایتان مى گوید، حرف ها که خیلى خوب است، اما به شرطى که کار خوبى هم خدا در حق ما بکند و آن این که زین العابدین مى گوید: پرده پوشى ات را ادامه بده، به ویژه کلمه ادامه را حضرت در ابوحمزه دارد که پرده پوشى ات را ادامه بده، نشان نده والاّ من مى دانم که اگر نشان بدهد، شما همگى حتى از دیوارها بالا مى روید از پشت بام و از دالان فرار مى کنید. یک نفر از شما این جا نمى ماند، به خدا نمى ماند، تعارف ندارد، من نیمه شب نمى خواهم در محضر حضرت حق به شما دروغ بگویم، تعارفى هم نیست، تعارف حرام است، دروغ است. در کنار دجله سلطان بایزید که عابد و زاهد و شب بیدار بود :

در کنار دجله سلطان بایزید
 مام تنها شیخ از جمع مرید
 


ناگه آوازى ز بام کبریا
 خورد بر گوشش که اى شیخ ریا
 
آنچه دارى در میان کهنه دلق
 میل آن دارى که بنمایم به خلق
 
تا خلایق قصد آزارت کنند
 پاى کوبان بر سر دارت کنند
 
میل آن دارى که بنمایم به خلق
 آنچه دارى در میان کهنه دلق
 


من خودم را گرفته ام که حرف مى زنم، آن آقا هم خودش را گرفته که پرچم زده، آن آقا هم خودش را گرفته که خانه اش را در اختیار گذاشته، آن آقا هم خودش را گرفته که خرج جلسه را مى دهد، چون که گفتى این راز با خلق بایزید:

آن چه دارى در میان کهنه دلق
 میل آن دارى که بنمایم به خلق
 
تا خلایق قصد آزارت کنند
 پاى کوبان بر سر دارت کنند
 


باطن تو را نشان بدهم؟! تو شکلت شکل آدمیزاد است، اما داخل خراب است. اگر درون خراب نبود، چرا از دستت اذیت مى کشد؟!

بعد صد تعظیم و تکریم و جلال
 شیخ گفتا در جواب ذوالجلال
 
بار الها میل آن دارى تو هم
 شمّه اى از لطفت آرم بر قلم
 
تا خلایق از عبادت رم کنند
 از نماز و روزه و حجّ کم کنند
 


من هم بین مردم بیفتم و بگویم: تو چه خداى کریمى هستى، ملت که نمى دانند تو چه هستى؟ چه مى دانند که تو چه قدر با محبّتى؟ چه قدر آقایى؟

بار الها میل آن دارى تو هم
 شمّه اى از لطفت آرم بر قلم
 
تا خلایق از عبادت رم کنند
 از نماز و روزه و حجّ کم کنند
 
چونکه گفت این راز با حقّ بایزید
 دید حقّ حرفى بس متین است و ثقیل
 
پس جوابش گفت ذات ذوالکرم
 نِى ز ما و نِى ز تو رو دَم مزن
 


گفت: من آبروى تو را نمى برم، تو هم از کَرَم من زیاد براى مردم حرف نزن، چیزى نگو، ما چه مى دانیم که تو چه هستى؟ مى توانیم تو را بشناسیم؟ نه، تو

خودت اگر خودت را به ما بشناسانى: «اللّهُمَّ عَرِّفنى نَفْسَکَ» تا ما بیاییم. چه باید کرد که این تاریکى ها برطرف شود؟ ما منزلى را باید طى بکنیم که اسمش را منزل تجلیه گذاشته اند، قدم اول است. بعد منزل دیگرى را باید طى کنیم به نام تخلیه، این جاده را که تمام کردیم باید منزل سومى را طى کنیم به نام تحلیه، این را که طى کردیم به حالتى خواهیم رسید که اسمش را حالت فنا گذاشته اند که این فنا سه مرحله دارد: فناى در افعال، فناى در صفات و فناى در ذات. توضیحات این چند مرحله براى جلسه دیگر. اى خدا! بین ما و شب قدر یک شب دیگر فاصله است، اى طبیب طبیبان! به ما دوا بده، اى طبیب طبیبان! ما نمى توانیم بگوییم از عشق تو تب کردیم، نه، چه غلط هاى زیادى مى کنم، مى خواهم به تو بگویم که از بار گناه داغ کردم. من کجا از عشق تو تب کردم ؛ یعنى چه؟ از عشق تو على تب کرده، من از بار گناه تب کردم، داغ شدم، مرا از گناه خود سردم کن و نسبت به خودت گرمم نما والاّ من کجا و این حرف ها کجا.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:30:00 ق.ظ ]





مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء معروف به شیخ کبیر و از بزرگ ترین فقیهان عالَم تشیّع بوده است، در حدّى که علماى بزرگ شیعه از قول او نقل کرده اند که فرموده بود: اگر تمام کتاب هاى فقهى شیعه را در رودخانه بریزند و به دریا برود و شیعه دیگر یک ورق فقه دستش نباشد، من از اول تا آخر فقه شیعه را در سینه ام دارم، همه را بیرونمى دهم تا دوباره بنویسند. مرجع هم شده بود. اهل علم و اصحاب سرّش فهمیدند که همسرش در خانه بداخلاقى مى کند، ولى خیلى هم خبر از داستان نداشتند. این قدر در مقام جست وجو برآمدند تا به این نتیجه رسیدند که این مرد بزرگ الهى، این فقیه عالى قدر گاهى که به داخل خانه مى رود، همسرش حسابى او را کتک مى زند. یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند گفتند: آقا ما داستانى شنیده ایم از خودتان باید بپرسیم، آیا همسر شما گاهى شما را مى زند؟!فرمود : بله، عرب است، قدرتمند هم هست، قوى البنیه هم هست، گاهى که عصبانى مى شود، حسابى مرا مى زند. من هم زورم به او نمى رسد.گفتند: او را طلاق بدهید.گفت: نمى دهم.گفتند: اجازه بدهید ما زن هایمان را بفرستیم، ادبش کنند.گفت: این کار را هم اجازه نمى دهم.گفتند: چرا؟گفت: این زن در این خانه براى من از اعظم نعمت هاى خداست، چون وقتى بیرون مى آیم و در صحن امیر المومنین مى ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز مى خوانند، مردم در برابر من تعظیم مى کنند، گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمى دارد، همان وقت مى آیم در خانه کتک مى خورم، هوایم بیرون مى رود. این چوب الهى است، این باید باشد، خیال مى کنید اولیاى خدا ساده به مقام رسیده اند.ما که بیشترمان هنوز بچه هستیم. گاهى بچه ها نامه مى نویسند که حدود بیست شب است که به خیلى حرف ها که از قرآن و روایات شنیدیم، عمل مى کنیم، اما هنوز آثارى از آثارى که در مورد مردان الهى گاهى در بحث گفته مى شود، در خودمان ندیده ایم. بعضى از برادران خیال کرده اند که تا آخر ماه رمضان نشده، ما از عرش هم رد مى کنیم :

                  که اى نفس من در خور آتشم3                    مادر بت ها بت نفس شماست4


                                          حجاب راه تویى حافظ از میان برخیز

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ق.ظ ]




 

روزی شیخ جعفر برای نماز ظهر تاخیر کرد و به مسجد نیامد، مردم که از آمدن شیخ ناامید شدند، شروع کردند، نماز را فرادی خواندند، چیزی نگذشته بود که شیخ وارد مسجد شد و با ناراحتی مردم را سرزنش کرد که چرا نماز را فرادی می‌خوانید؟ مگر یک نفر عادل بین شما نیست که به او اقتدا کنید؟

سپس مؤمنی را دید که تا اندازه‌ای امکانات مالی نیز داشت و نماز می‌خواند، فوراً به او اقتدا کرده و بـه نماز ایستاد، مردم که شیخ را دیدند، به آن مؤمن اقتدا کرده، همه پشت سر او ایستادند و اقتدا کردند، آن مؤمن به قدری شرمنده شد که نمی‌دانست، چگونه نماز را تمام کند، پس از ادای نماز ظهر کنار رفت و به شیخ عرض کرد: باید نماز عصر را خود جناب عالی امامت کنید، شیخ خودداری کرد، او اصرار کرد تا اینکه بالاخره شیخ ‌گفت: حال که اصرار می‌کنی، اگر پولی بدهی که همین جا بر فقرا تقسیم کنیم، از امامت تو صرف نظر می‌کنیم. آن مرد پذیرفت و 200شامی (که پول رایج آن زمان بود) به شیخ پرداخت و شیخ جعفر قبل از شروع به نماز عصر، دستور داد، فقرا را جمع کنند و همان‌طور پول‌ها را بر آنها تقسیم کرد و سپس به نماز ایستاد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:21:00 ق.ظ ]





مرحوم استاد میرزا حسین نوری، صاحب مستدرک الوسائل این چنین کاشف الغطاء را ستایش می‌‌کند: بزرگ بزرگان، شمشیر بران اسلام، استاد پژوهش و تحقیق، آیت عجیب خداوند که عقل‌ها از درک آن قاصرند و زبان‌ها لال، اگر به علم و دانش او بنگری، کتاب کشف الغطایش که در هنگام سفر نوشته است تو را از امری سترگ باخبر می‌‌سازد و از مقامی‌‌ والا در مراتب علوم دینی او، چه اصول باشد و چه فروع آگاه می‌‌کند».[۲]

از استاد اعظم شیخ مرتضى انصارى نقل شده است که فرمود: «اگر کسى آن قواعد و اصولى را که شیخ جعفر در کتاب کشف الغطایش جا داده است، بداند، نزد من مجتهد خواهد بود».[۳]

ویژگی های اخلاقی
کاشف الغطاء دارای اخلاق الهی بود. وارسته، سخاوتمند، غیور، متواضع، مجاهد و با مستمندان از هر راهی که می‌‌توانست برای فقرا پول جمع‌آوری می‌‌کرد و بر آنان انفاق می‌‌نمود، حتی نوشته‌اند که گاهی خود به پول جمع‌کردن می‌‌پرداخت و در عبای خود پول جمع‌آوری و در همان مجلس بر فقرا و بیچارگان تقسیم می‌‌نمود.

در دل شب، برای عبادت و راز و نیاز بیدار می‌‌شد و تا سپیده‌دم، در حال تضرع و گریه و زاری بود و صبحگاهان برای درس و بحث و برای مقابله با دشمنان دین و مذهب، همانند شیر در این میدان‌های خطرناک وارد می‌‌شد و همواره پیروز و سربلند بود. شب که فرامی‌‌رسید، هنگام خوابیدن به محاسبه نفس خویش می‌‌پرداخت و گاهی خطاب به خویشتن می‌‌گفت: در کوچکی تو را جعیفر (جعفر کوچولو) می‌‌گفتند، سپس جعفر شدی و پس از آن شیخ جعفر و سپس شیخ الاسلام، پس تا کی خدا را معصیت می‌‌کنی و این نعمت را سپاس نمی‌‌گویی؟

همیشه مردم را به خواندن نماز جماعت سفارش می‌‌کرد و بر این امر اهمیت فراوان قائل بود. غالباً در مسجدی که می‌‌رفت، نماز ظهر را با مردم می‌‌خواند، سپس برای نماز عصر، یکی از مؤمنین را که عدالتش ثابت بود به عنوان امام جماعت برمی‌‌گزید و خود نیز به او اقتدا می‌‌کرد.

میرزای نوری در مستدرک می‌‌نویسد: سید مرتضی نجفی که مرد عادل و باتقوی و فرد مورد اعتمادی است و در اوایل عمرش شیخ جعفر را درک کرده بود، به من گفت: روزی شیخ جعفر برای نماز ظهر تاخیر کرد و به مسجد نیامد مردم که از آمدن شیخ ناامید شدند، شروع کردند نماز را فرادی خواندند، چیزی نگذشته بود که شیخ وارد مسجد شد و با ناراحتی مردم را سرزنش کرد که چرا نماز را فرادی می‌‌خوانید؟ مگر یک نفر عادل بین شما نیست که به او اقتدا کنید؟ سپس مؤمنی را دید که تا اندازه‌ای امکانات مالی نیز داشت، و نماز می‌‌خواند فوراً به او اقتدا کرده و به نماز ایستاد. مردم که شیخ را دیدند به آن مؤمن اقتدا کرده، همه پشت سر او ایستادند و اقتدا کردند آن مؤمن به قدری شرمنده شد که نمی‌‌دانست چگونه نماز را تمام کند. پس از ادای نماز ظهر کنار رفته و به شیخ عرض کرد: باید نماز عصر را خود جناب عالی امامت کنید. شیخ خودداری کرد. او اصرار نمود، تا این که بالاخره شیخ ‌گفت: حال که اصرار می‌‌کنی، اگر پولی بدهی که همین جا بر فقرا تقسیم کنیم، از امامت تو صرف نظر می‌‌کنیم. آن مرد پذیرفت و دویست شامی‌‌ (که پول رایج آن زمان بود) به شیخ پرداخت و شیخ جعفر قبل از شروع به نماز عصر، دستور داد فقرا را جمع کنند و همان طور پول‌ها را بر آن‌ها تقسیم نمود سپس به نماز ایستاد.

شیخ نسبت به مذهب خیلی تعصب داشت و در برابر دشمنان حق، بی پروا می‌‌ایستاد و مقاومت می‌‌کرد. هنگامی‌‌ که وهابی‌ها به نجف یورش آوردند و به غارتگری و جنایت دست زدند، شیخ جعفر بزرگ با دست و زبان با آنان جهاد کرد و از مذهب دفاع نمود، تا آنجا که جبهه‌ای در مقابل آنان گشود و رزمندگانی را برای دفاع از دین آماده ساخت و خود همراه علما و بزرگان دین پیشاپیش آنان به راه افتاد و پس از نبردی سهمگین آنان را تار و مار کرده، از نجف راند و رئیس آن‌ها که سعود نام داشت (و شاید از نیاکان ملک فهد، پادشاه کنونی عربستان باشد) ناچار پا به فرار گذاشته و برای انتقام جویی به کربلا حمله کرد، چون دیگر توان مقاومت در برابر یاران شیخ جعفر را نداشت و اهل کربلا با این که بیشتر از اهل نجف بودند، تاب مقاومت نیاورده، تسلیم ستمگران شدند.

پس از آن حادثه برای این که نجف اشرف از هر گزندی مصون بماند، شیخ جعفر قیام به ساختن سور نجف (دیواری بزرگ در اطراف نجف اشرف) نمود و محمدحسن خان صدر اصفهانی به دستور آن بزرگوار کار ساختمانی این سور مهم را به عهده گرفت و بنا کرد.

كاشف الغطاء مسافرت‌هاى گوناگون مى نمود و در هر شهر و مملكت مورد استقبال هیئت دولت و دانشمندان و رجال آنجا قرار مى گرفت. او در بیت المقدس در مؤتمر اسلامى كه علماى مذاهب اسلامى در آن شركت داشتند، حاضر گردید و به خواهش علماى فلسطین پس از نماز مغرب بر مكان بلندى كه براى سخنرانى اش قرار داده بودند، در مقابل پنجاه هزار نفر به منبر رفت و منبر او بیش از یك ساعت و نیم به طول انجامید. وى در آن جلسه چنان همه را شیفته سخنان خود نمود كه پس از ختم منبر از حضرتش خواستار شدند تا در نماز عشا به او اقتدا كنند. وى پذیرفت و همه علماى مذاهب چهارگانه و حتى وهابیه و نواصب و خوارج نیز به او اقتدا كردند. در مدتى كه وى در قدس توقف داشت، همه آنان در نمازهاى پنج گانه به او اقتدا مى كردند.[۴

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:19:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسمات  هفته قران وعترت
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:13:00 ق.ظ ]




فعالیت طلاب مبلغ به روایت تصویر
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:12:00 ق.ظ ]





قرآن که ظاهرش زیبا و باطنش عمیق است، چگونه و با چه روش هایی مردم را هدایت می کند؟ قرآن مدعی است که نه تنها برای هدایت مردم آمده است که « شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًی لِلنَّاسِ (بقره/185)» بلکه بهترین روش هدایت را قرآن به عهده دارد، هیچ کتابی نیست که همانند قرآن مردم را هدایت کند در آیه نهم سوره اسراء آمده است که: « إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ » پس هیچ کتابی همانند قرآن هادی مردم نیست. این روش هدایتی را خود قرآن با روش های گوناگونی معرفی کرده است:

1 راه استدلال: قرآن بارها به ما فرموده تعقل و تفکر کنید، این کار، تشویق به استدلال است، حتی خود قرآن هم از راه استدلال با ما سخن گفته است ؛ مثلا می فرماید: « لَوْ کانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلا اللَّهُ لَفَسَدَتَا (انبیا/22)» « أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیرِ شَیءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ (طور/35)». احتجاجات انبیا  علیهم السلام  را بازگو کرد که فلان پیامبر برای اثبات توحید حق با فلان طاغی این چنین برهان اقامه کرد. نقل براهین عقلی از انبیاء سلف  علیهم السلام  در قرآن کم نیست. این ها خطوط کلی سه گانه است که هر کدام ده ها نمونه دارد یکی این که ما را به تفکر و تعقل دعوت کرده است که این ها ده ها آیه دارد یکی این که برای ما و با ما با استدلال سخن گفت فرمود اگر خدایی نیست بگو ببینم شما را که آفرید؟یا باید بگویید موجود خود به خود خلق می شود، یا باید بگویید خودمان، خودمان را آفریدیم « أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیرِ شَیءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ (طور/35) » شما هر تلاش و کوششی بکنید این دو آیه مبارکه بدون مسئله دور و تسلسل قابل حل نخواهد بود، اگر بگویی «خلقوا من غیر شیء» یعنی فعل فاعل نمی خواهد می شود تصادف، اگر بگویی که نه، فعل، فاعل می خواهد ولی فاعل فعل خود ماییم که می شود دور، اگر عین شما باشد، اگر مثل شما باشد که می شود تسلسل، این همان برهان عمیق فلسفی «دور و تسلسل» است، منتها همان طوری که این « وَمَا کنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولا (اسرا/15)» را وقتی به دست یک اصولی ماهر دادید بحث عمیق برائت را از این استنباط می کند، این جمله مبارکه « أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیرِ شَیءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ (طور/35) » را وقتی به حکیم دادید بحثهای عمیق عقلی را از آن استنباط می کند این نحوه استدلال چه برای اثبات اصل مبدا و چه برای توحید که قرآن با ما به عنوان احتجاج سخن گفت فراوان است. قرآن، در بخش دیگری از روش استدلال نحوه استدلال انبیای سلف  علیهم السلام  را با طاغوتیان عصرش نقل می کند که فلان پیامبر با فلان طاغی این چنین استدلال کرده است. همه این ها براهین عقلی است و یکی از روش های هدایت است برای کسانی که قدرت تفکر دارند.

 2 تقلیدایمانی: روش دیگر تقلید ایمانی است. خیلی از افراد به محضر معصوم  سلام الله علیه  می آمدند؛ مثلا از رسول الله  صلی الله علیه وآله وسلم  بعد از اثبات رسالت و معجزه و مانند آن سوالی در باره حق تعالی، قیامت، فرشته ها می کردند، پیامبر هرچه می فرمود آنان یقین پیدا می کردند. راه دوم مثل راه اول یقینا کافی است یعنی راه دینی مثل برهان عقلی یقینا کافی است و همه حکما هم فرموده اند که قول معصوم  علیه السلام  می تواند حد وسط برهان قرار بگیرد؛ یعنی همان طور که یک مبرهن می تواند بگوید مثلا «عالم متغیر است»، «هر متغیری حادث است» یک متدین هم می تواند بگوید: «این قول معصوم است» و «هر چه معصوم فرمود حق است»، قول معصوم می تواند حد وسط برهان قرار بگیرد، اما اگر کسی یا مستقیما از خود معصوم بشنود که جزم داشته باشد که این معصوم است و سخن هم سخن اوست و برای بیان حکم واقعی هم فرمود یعنی اصل صدور قطعی، جهت صدور قطعی، دلالت هم قطعی، قول معصوم می تواند حد وسط قرار گیرد. اما کسی در عصر معصوم نیست و خبر متواتری که سند را قطعی کند ندارد و دلالت هم نص باشد ندارد یا بی معارض در دست ندارد، این شخص اگر بخواهد به استناد خبری، مطلبی را ثابت کند اگر اهل رقم و حساب باشد می بیند صدها اصل عقلایی را باید روی هم بچیند و تلی از اصول درست کند تا بتواند یک مطلبی را بفهمد. اگر روایتی پنج جمله داشت واین روایت از امام ششم  سلام الله علیه  تا ما به ده یا بیست واسطه رسید، ما در باره تک تک این وسایط و جمله ها باید اصل عدم غفلت، اصل عدم سهو، اصل عدم نسیان، اصل عدم زیاده، اصل عدم نقیصه، اصل عدم قرینه، را روی هم بچینیم تا یک مظنه ای به دستمان بیاید، آن وقت در برابر انباری از اصول یک ظن سطحی نصیب ما می شود. اگر مسئله ما مربوط به موضوعات عملی بود که همین حجت است و باید عمل کرد، اما اگر مربوط به مسائل اعتقادی بود این ظنون سودی ندارد و آن چه هم در حدیث شریف ثقلین است این است که عترت همتای قرآن است نه روایت، نفرمود روایت هم تای قرآن است بلکه فرمود عترت همتای قرآن است. روایات مجعول و غیر مجعول داریم اما عترت تماما نور هستند «و کلامهم نور». چون روایت، جعلی دارد و قرآن مصون از جعل است، روایت همتای قرآن نیست، پس فقط عترت همتای قرآن است. پس تا این جا دو راه از روش های هدایت را گفتیم: راه برهان و راه تعبد ایمانی.

 3 تهذیب نفس: اگر کسی نمی خواهد درس بخواند یا فرصت درس خواندن ندارد آیا راهی به شناخت حقایق دارد؟ قرآن می فرماید راه هدایت برای چنین افرادی از طریق راه تهذیب نفس و تصفیه قلب باز است. منتها تهذیب نفس را خود شارع مشخص کرده است. این که فرمود: « وَاعْبُدْ رَبَّک حَتَّی یأْتِیک الْیقِینُ (حجر/99)» معلوم می شود همان طوری که با برهان یقین حاصل می شود با عبادت هم یقین به دست میآید. یک وقت کسی عبادت می کند برای این که مکلف به عبادت است و در جهنم نسوزد این یک همت است، گاهی هم عبادت می کند به شوق بهشت، لذا کتاب های دعا را ورق می زند ببیند که برای کدام عبادت ثواب بیشتری از نظر بهشت یاد شده است که آن را بخواند.

گاهی نه برای جهنم است و نه بهشت بلکه عبادت می کند که هر گونه حجاب را برطرف کند و معبود خود را ببیند و حق بر او روشن بشود، مثل «حارثة بن مالک». آیه « وَاعْبُدْ رَبَّک حَتَّی یأْتِیک الْیقِینُ (حجر/99)» هم راه تهذیب نفس است که در آن، هم راه مشخص شده و هم نتیجه. این «حتی»، در آیه شریفه، حتای «منفعت» است نه حتای تحدید نه یعنی عبادت بکن تا به یقین برسی که اگر به یقین رسیدی معاذ الله عبادت را ترک کنی، چون اگر عبادت را ترک کردی همان جا سقوط می کنی مثل این که به ما گفتند اگر خواستی دستت به کلید برق برسد این پله های نردبان را طی کن تا بالا بروی و کلید برق را بزنی، اگر کسی از پله های نردبان بالا رفت بعد گفت نردبان چیست گفتن همان و سقوط همان، اگر به ما گفتند پله های نردبان را بالا برو تا دستت به سقف برسد نه یعنی وقتی دستت به سقف رسید حالا نردبان را انکار کن و گرنه سقوط می کنی. پس این «حتی» حتای حد نیست، حتای منفعت است ؛ یعنی یکی از فواید مترتبه بر عبادت پیدایش یقین است، «فاذا اتاک الیقین فاقم العبادة و حسنها و اتمها و اکملها» اگر یقین پیدا کردی بهتر و زیباتر عبادت بکن. این عبادت است که راه «حارثة بن مالک» است، نباید کسی بگوید این راه مخصوص معصومین  علیهم السلام  است، چون «حارثة» یک آدم عادی بود و در محضر حضرت این راه را یاد گرفت. این که فرموده اند: «قلب المومن عرش الرحمن» به این شرط که در این قلب کینه احدی نباشد، این قلب سالن رقص دنیا نباشد. چه قدر امیرالمومنین  صلوات الله و سلامه علیه  آبروی دنیا و افراد دل باخته به دنیا را می برد، هیچ کسی در امت اسلامی به اندازه حضرت امیر دنیا را بی آبرو نکرد. او آن قدر دنیا را رسوا و مفتضح کرد و به طور غیرمستقیم دنیا خواه را رسوا کرد که آبرویی برای دنیا نگذاشت. شما یک دور به طور عمیق نهج البلاغه را مطالعه بفرمایید و در تشبیهات حضرت در باره دنیا دقت کنید، گاهی دنیا را به صورت استخوان خوک در دست فرد جذام گرفته معرفی می کند، گاهی به صورت «عفطة عنز» و در جایی به صورت عطسه انف، گاهی به صورت «ورقة در دهان جراده».

آن بزرگوار آن چنان آبروی دنیا را برد که در امت اسلامی احدی این چنین دنیا را بی حیثیت نکرد. اگر کسی دنیا را این طور بی آبرو کرد دنیازده را نیز هم چنین. حال این تعبیر حضرت(ع) را در باره عده ای ببینید، ایشان در کلمات قصار شماره 367 این چنین می فرماید: «یا ایهاالناس متاع الدنیا حطام موبیء» پاییز که می شود ساقه ها زرد شده و می ریزند و خشک می شوند و با یک تکان همه از بین می روند، این را «حطام» می گویند، فرمود این حطامی است وبا دار (موبی) یعنی بیماری وبا می آورد «فتجنبوا مرعاه» این جا جایی است وبا خیز، اولا: حطام است دنیا برای کسی بهار نشده بلکه همیشه پاییز است و ساقه هایش هم حطام است، دست بزنی می ریزد و این ساقه هم وبا میآورد نچرید. «فتجنبوا مرعاه قلعتها احظی من طمانینتها و بلغتها ازکی من ثروتها حکم علی مکثر منها بالفاقة و اعین من غنی عنها بالراحة من راقه زبرجها اعقبت ناظریه کمها و من استشعر الشغف بها ملات ضمیره اشجانا» آن گاه فرمود: «لهن رقص علی سویداء قلبه» «سویدا» حبه شیء و هسته مرکزی را می گویند، سویدای دل یعنی آن حبه، آن هسته مرکزی دل، آن دل دل. خلاصه، فرمود در دل دل این اوباش دارند رقص می کنند: «لهن رقص علی سویداء قلبه هم یشغله و غم یحزنه کذلک حتی یوخذ بکظمه» خوب اگر چنان چه این چنین شد، آن دل توان این راندارد که اهل عبادت باشد واز عبادت طرفی ببندد. اگر همه این ها را به دور انداخت می گوید «حارثة بن مالک» که بود که من نیستم. این تعبیر، تعبیر خوب و پسندیده ای است این که به ما می گویند مسابقه بدهید یعنی این که چرا او رفت و من نروم این «من» مذموم نیست، «فاستبقوا» همین است ؛ یعنی مسابقه بدهید نه تنها مسابقه بدهید در مسابقه شرکت کنید «سارعوا» جلو بزنید، این راهی نیست که تصادف داشته باشد چون دراین معارف و معانی تزاحمی نیست همه می گویند بیا تو بگیر بر خلاف تکالب دنیاست که همه می گویند من می خواهم بگیرم این تزاحم است اما در معارف هر یک می گوید این دنیارا تو بگیر، این حطام را تو بگیر، این چراگاه وبا خیز مال تو او می گوید مال تو من رفتم این سبقت در نجات از رذیلت و فراهم کردن فضیلت تزاحمی ندارد، لذا فرمود: تا توانستی سابقوا و استبقوا تا توانستی سارعوا نه تنها سابقوا نه تنها مسابقه بدهید برنده بشوید، سرعت بگیرید، وقتی سرعت گرفتید امام متقین می شوید، لذا بگویید: « وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا (فرقان/74)». برخی چون حل این گونه از معارف برایشان دشوار بود گفته اند که: «واجعلنا للمتقین اماما» یعنی «واجعل لنا من المتقین اماما» می فرماید چرا همت ما پست باشد که یک کسی که با تقواست امام ما باشد ما چرا امام المتقین نباشیم، چرا کاری نکنیم که همه مردم باتقوا به ما اقتدا کنند. این راه برای همه باز است این راه، راه تواضع است، اگر کسی متواضع تر و خاکسارتر شد این گونه حرف می زند، اگر «هوالله هو» شد این چنین حرف می زند و می گوید: «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا (فرقان/74)» خدایا توفیقمان بده که من طوری باشم که همه مردم باتقوا به من اقتدا بکنند یعنی علم و عمل و سیره علمی من برای مردم باتقوا الگو باشد. حالا بیاییم در قرآن معاذالله تحمیل کنیم بگوییم، نه، قرائت آن این چنین نیست، بلکه این گونه است که: «واجعل لنا من المتقین اماما».

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-09-26] [ 10:32:00 ق.ظ ]







 

قران کریم هدایت را تبیین نموده است.«اگر این قرآن را بر کوهی فرو می فرستادیم، یقینا آن(کوه) را از بیم خدا فروتن(و) از هم پاشیده می دیدی. و این مثل ها را برای مردم می زنیم باشد که آنان بیندیشند. »این کریمه که در باره قرآن شناسی است در حقیقت ناظر به عظمت و اهمیت قرآن است. سر این عظمت هم آن است که هر کلامی به اندازه متکلمش عظیم و بزرگ است، لذا دلیل حکمی که در این آیه آمده است هم اجمالا در این آیه یاد شده است هم به تفصیل در سه آیه بعد. «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَتِلْک الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُونَ» (حشر/21) اگر این قرآن را بر کوهی فرو می فرستادیم، یقینا آن(کوه) را از بیم خدا فروتن(و) از هم پاشیده می دیدی. و این مثل ها را برای مردم می زنیم باشد که آنان بیندیشند.» «تصدع» همان «تفرق» است و این که کسی را که سردرد دارد «صداع» می گویند برای آن است که انسان احساس می کند این اعصاب دارد از هم جدا می شود، احساس تصدع می کند یعنی تفرق اعصاب سر می کند. هم چنین وقتی که مطلب سنگین باشد و انسان در آن مطلب غور کند سرش درد می گیرد لذا خداوند فرمود: کوه سردردی گرفت و این سردرد و صداع او مایه تصدع او می شد و این تصدع او جوارح او را خاشع می کرد و قهرا ریز ریز می شد، کوه که ریز ریز می شود کره زمین هم متلاشی خواهد شد، چون کره زمین به کوه زنده است. خداوند سبحان در آیات فراوانی کوه ها را به منزله لنگر کره زمین می داند. کره زمین که در حال حرکت است لنگری می خواهد که آن را حفظ کند.

در آیات فراوانی از «جبال» به عنوان «رواسی» یاد شده است، رواسی یعنی همان لنگرها « وَقَالَ ارْکبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ (هود/41)» «مرسی» در برابر «جری» همان لنگر انداختن و لنگرگاه است. هیچ جا نیامده که ما جبال را رواسی قرار دادیم بلکه فرمود ما برای شما رواسی قرار دادیم، اما در سوره نازعات مشخص کرد که «رواسی» چیست؟ در آیه 32 سوره نازعات فرمود که: « وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا » جبال را رواسی زمین قرار داد. در خطبه معروف نهج البلاغه که حضرت امیر  سلام الله علیه  فرمود: «و وتد بالصخور میدان ارضه» هم ناظر به همین است. میدان یعنی اضطراب، «ماد  یمید» یعنی «اضطرب  یضطرب» میدان یعنی اضطراب، اضطراب این کره زمین به وسیله کوه ها برطرف شد، لذا این کوه ها به منزله وتد (میخ) آرام کننده اضطراب زمین است. خوب قهرا اگر کوه متلاشی بشود یعنی لنگر از بین برود این سفینه هم غرق خواهد شد، اگر کوه نتواند قرآن را تحمل کند کره زمین هم یقینا قرآن را تحمل نخواهد کرد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:31:00 ق.ظ ]






 

یکی از هم وطنان ایرانی یک سال در ایام محرم به انگلستان سفر کرده بود. یک روز که به منزل یکی از دوستان دعوت شده بود وقتی وارد حیاط منزل شد، با تعجب دید که آنجا نیز بساط دیگ و آتش و نذری امام حسین (علیه السلام) برپاست، همه پیراهن مشکی بر تن کرده و شال عزا به گردن آویخته و عزادار حضرت سید الشهداء اباعبدالله الحسین (علیه السلام) هستند. در این میان متوجه یک زوج جوان که خیلی عاشقانه در مجلس امام حسین (علیه السلام) فعالیت می کردند، شد و وقتی از حال آن ها جویا شد، متوجه شد که آن دو مسیحی بوده اند و مسلمان شده اند و هر دو پزشک هستند. مرد متخصص قلب و عروق و زن هم فوق تخصص زنان.

برایش جالب بود که در انگلستان، برخی از مردم این طور عاشق اهل بیت (علیه السلام) باشند و مخصوصاً دو پزشک مسیحی، مسلمان شوند و با این شور و حال و با کمال تواضع در مجلس امام حسین (علیه السلام) نوکری کنند. کمی نزدیک تر رفت، با آن زن تازه مسلمان شروع به صحبت کردن نمود و از او پرسید که به چه علت مسلمان شده و علت این همه شور و هیجان و عشق و محبت چیست؟، او گفت: «درست است، شاید عادی نباشد، اما من دلم ربوده شده، عاشق شدم و این شور و حال هم که می بینی به خاطر محبت قلبی من است.» از او پرسید: «دلربای تو کیست؟ چه عشقی و چه محبتی!؟»

پاسخ داد: «من وقتی مسلمان شدم، همه چیز این دین را پذیرفتم، به خصوص این که به شوهرم خیلی اطمینان داشتم و می دانستم بی جهت به دین دیگری رو نمی آورد. نماز و روزه و تمام برنامه ها و اعمال اسلام را پذیرفتم و دیگر هیچ شکی نداشتم. فقط در یک چیز شک داشتم و هر چه می کردم دلم آرام نمی گرفت و آن مسئله آخرین امام و منجی این دین مقدس بود که هرچه فکر می کردم برایم قابل هضم نبود که شخصی بیش از هزار سال عمر کرده باشد و باز در همان طراوت و جوانی ظهور کند و اصلاً پیر نشود. در همین سرگردانی به سر می بردم تا اینکه ایام حج رسید و ما هم رهسپار خانه خدا شدیم. شاید شما حج را به اندازه ما قدر ندانید. چون ما تازه مسلمانیم و برای یک تازه مسلمان خیلی جالب و دیدنی است که باشکوه ترین مظاهر دین جدیدش را از نزدیک ببیند.

وقتی اولین بار خانه کعبه را دیدم، به طوری متحول شدم که تا به آن موقع این طور منقلب نشده بودم. تمام وجودم می لرزید و بی اختیار اشک می ریختم و گریه می کردم. روز عرفه که به صحرای عرفات رفتیم، تراکم جمعیت آن چنان بود که گویا قیامت برپا شده و مردم در صحرای محشر جمع شده بودند. ناگهان در آن شلوغی جمعیت متوجه شدم که کاروانم را گم کرده ام، هوا خیلی گرم بود و من طاقت آن همه گرما را نداشتم، سیل جمعیت مرا به این سو و آن سو می برد، حیران و سرگردان، کسی هم زبانم را نمی فهمید، از دور چادرهایی را شبیه به چادرهای کاروان لندن می دیدم، با سرعت به طرف آن ها می رفتم، ولی وقتی نزدیک می شدم متوجه می شدم که اشتباه کرده ام. خیلی خسته شدم، واقعاً نمی دانستم چه کنم. دیگر نزدیک غروب بود که گوشه ای نشستم و شروع کردم به گریه کردن، گفتم خدایا خودت به فریادم برس! در همین لحظه دیدم جوانی خوش سیما به طرف من می آید. جمعیت را کنار زد و به من رسید. چهره اش چنان جذاب و دلربا بود که تمام غم و ناراحتی خود را فراموش کردم. وقتی به من رسید با جملاتی شمرده و با لهجه انگلیسی فصیح به من گفت: «راه را گم کرده ای؟ بیا تا من قافله ات را به تو نشان دهم.» او مرا راهنمایی کرد و چند قدمی بر نداشته بودیم که با چشم خود «کاروان لندن» را دیدم! خیلی تعجب کردم که به این زودی مرا به کاروانم رسانده است. از او حسابی تشکر کردم و موقع خداحافظی به من گفت: «به شوهرت سلام مرا برسان». من بی اختیار پرسیدم: «بگویم چه کسی سلام رسانده؟» او گفت: «بگو آن آخرین امام و آن منجی آخرالزمان که تو در رمز و راز عمر بلندش سرگردانی! من همانم که تو سرگشته او شده ای!» تا به خودم آمدم دیگر آن آقا را ندیدم و هر چه جستجو کردم، پیدایش نکردم. آنجا بود که متوجه شدم امام زمان عزیزم را ملاقات کرده ام و به این وسیله طول عمر حضرت نیز برایم یقینی شد.

از آن سال به بعد ایام محرم، روز عرفه، نیمه شعبان و یا هر مناسبت دیگری که می رسید من و شوهرم عاشقانه و به عشق آن حضرت خدمتش را می کنیم و آرزوی ما دیدن دوباره اوست.»

منبع: کتاب ملاقات با امام زمان در عصر حاضر، ابوالفضل سبزی

(صلوات الله و سلامه علیک یابقیت الله و عجل علی ظهورک یابن الزهراء سلام الله علیها)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:29:00 ق.ظ ]





امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام می فرماید:

«آنگاه که خداوند می بیند قومی در گناهان زیاده روی کردند و در میان آنان سه نفر از مؤمنین هستند، خداوند به آنان می فرماید: ای بندگان گناهکارم! اگر در میان شما نبودند آنان که به خاطر من با هم دوستی می کنند و با نماز خواندشان زمین من و مسجدهای مرا آباد می کنند، و شب ها موقع سحر از ترس من استغفار می نمایند، عذابم را بر شما نازل می کردم، و از آن باکی نمی داشتم».

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ق.ظ ]





زینت دنیا و آخرت با نماز شبامام صادق علیه السلام می فرماید:

«مال و فرزند، زینت دنیا هستند و هشت رکعت نماز

[42]شب و نماز وتر، زینت آخرت است و گاهی خداوند هر دو زینت را برای اقوامی جمع می کند، که هم دارای مال و اولاد هستند و هم نماز شب می خوانند؛ در نتیجه، هم زینت دنیا را دارند و هم زینت آخرت را»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:25:00 ق.ظ ]





 فایده و فضیلت با نماز شب1. نماز شب، باعث نابودی گناهان در روز است.

2. نماز شب، سبب نور در قیامت است.

3. نماز شب، افتخار مؤمن در دنیا و آخرت است.

4. ثواب همه چیز در قرآن بیان شده به جز نماز شب، به خاطر زیادی ثواب آن.

5. نماز شب، خلوت با خداوند است.

6. نماز شب خوان در بهشت با اسبهای بالدار پرواز می کند.

7. بهشتیان به نماز شب خوان غبطه می خورند.

8. شریف ترین افراد امت پیامبر صلی الله علیه و آله نماز شب خوانان هستند.

9. شرافت هر فردی به قیام شبانه و شب زنده داری اوست.

10. خداوند به خاطر نماز شب خوانان، عذاب نازل نمی کند.

11. نُه صف از فرشتگان در پشت سر نماز شب خوان می ایستند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:24:00 ق.ظ ]




برگزاری کلاس سلامت روان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ق.ظ ]




جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مهربانی امام زمان

در بحث فوائد امام غایب درباره‌ی آثار وجودی آن حضرت بحث کردیم و توضیح دادیم که بقای عالم و تداوم زندگی همه‌ی خلق وابسته‌ی به وجود آن بزرگوار است (۸) و در این مجال سخن درباره‌ی جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از محبت بی کران امام غایب است که در گونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف، تجّلی و نمود یافته است تا بر همگان روشن شود که امام خوبی و مهربانی، در عین غیبت و پنهانیِ، شعاع مهرش در همه جا گسترده و به تناسب ظرف ها و ظرفیّت ها همه را فرا گرفته است و لطف و عنایتش همچون چشمه‌ای خروشان، جریانی پیوسته و مداوم است.

۱٫ غم خواری

از مهم ترین و برترین صفات مومن، هم گرایی و همدردی با برادران دینی است. مومنان در جامعه اسلامی چونان پیکر واحدی هستند که درد و غم هر یک سبب رنج دیگران و آسایش و شادی هر کدام باعث سرور دیگران خواهد بود، زیرا آنها به تصریح قرآن برادرند. در روایات متعدّد ائمه معصومین علیهم السّلام احساس هم دردی و غم خواری خود را نسبت به شیعیان بیان کرده اند که این حسّ زیبا سبب آرامش و تسلّای دلِ دوستان ایشان است و قوت قلبی است که آنها را در فراز و نشیب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زندگی دلگرمی داده و صبوری و مقاومت آنها را تقویت می کند.
امام رضا علیه السّلام می فرماید:
مَا مِن أحَدٍ مِن شِیعَتِنَا یَمرَضُ إِلَّا مَرِضنَا لِمَرضِهٍ وَ لَا اغتَمَّ إَلَّا اغتَمَمنَا لِغَمِّمهِ وَ لَا یَفرَحُ إِلَّا فَرِحنَا لِفَرَحِه؛ (۹)
هیچ یک از شیعیان، مریض نمی‌شود مگر اینکه ما نیز در بیماری او بیمار می شویم و اندوهگین نمی‌شود مگر اینکه ما نیز در غم ایشان محزون می شویم و شادمان نمی‌گردد مگر اینکه ما نیز به خاطر شادی او شادمانیم…
یکی از شیعیان امام صادق علیه السّلام گوید:
بر آن حضرت وارد شدم و عرض کردم: از «عمرو بن اسحاق» حدیثی به من رسیده است. فرمود: آن را عرضه کن. گفتم: وی بر امیرالمومنین علی علیه السّلام داخل شد، پس از آن حضرت آثار زردی بر صورتی دید و فرمود: این زردی چیست؟
پس بیماری خود را توضیح داد. آن حضرت به او فرمود: ما خوشحال می شویم به خوشحالی شما و اندوهگین می شویم به اندوه شما و بیمار می شویم به بیماری شما… امام صادق علیه السّلام فرمود: عمرو راست گفته است. (۱۰)
بنابراین امام به دلیل شدت رأفت و محبتی که نسبت به پیروانش دارد، بیشترین اتصال و ارتباط را با شیعیان خود دارد و به دلیل همین محبت و دوستی فزاینده است که در غم و رنج آنها شریک است مانند مادری که به دلیل شدت دوستی و ارتباط با فرزندش به هنگام بیماری او، بیمار می شود؛ چنان که با بهبودی و شادی او نشاط پیدا می کند زیرا که فرزند، همچون جان شیرین برایش عزیز و دوست داشتنی است.
امام صادق علیه السّلام فرمود:
وَ اللَّهِ إِنَّی أرحَمُ بِکُم مِن أنفُسِکُم؛ (۱۱)
به خدا سوگند من نسبت به شما از خود شما مهربانترم.
نتیجه اینکه جنسِ محبّت امام با سایر محبت ها متفاوت است. محبتی است خالص و بی منّت و بی نهایت و محبتی است که نه به زبان که در دل و اعماق جانِ او نهفته است و به همین دلیل با همه‌ی وجود و با جسم و جان با شیعیانش پیوند دارد.
یکی از نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های روشن این محبّت الهی در وجود شریف امام زمان اینگونه در بیان حضرت توصیف شده است:
إِنَّهُ أٌنهی إِلیَّ ارتِیَابُ جَمَاعَهِ مِنکُم فِی الدَّینِ وَ مَا دَخَلَهُم مِنَ الشَّکِّ وَ الحَیرَه فِی وُلَاهِ أٌمرَهِم فَغَمَّنَا ذَلِکُ لِّا لَنَا وَ سَأونَا فِیکُم لَا فَینَا لِأَنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَلَا فَاقَهَ بِنَا إِلَی غَیرِه؛ (۱۲)
به من رسیده است که گروهی از شما در دین به تردید افتاده و در دل آنها نسبت به اولیای امرشان شک و حیرت راه پیدا کرده است و این امر مایه‌ی اندوه ما شد، البته به خاطر خود شما نه برای خودمان و باعث ناراحتی ما نسبت به شما و نه درباره‌ی خودمان گردید، زیرا که خداوند با ماست و با بودن او نیازی به دیگری نداریم.

۲٫ دعا کردن

یکی از اسباب خیر و نیکی مؤمنان نسبت به یکدیگر دُعا کردن است که گره گشای بسیاری از مشکلات و برون رفت از بن بست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های فراوان است. و نیز بدون تردید دُعا از بهترین وسائل قرب الهی و رسیدن به خواسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دنیوی و اخروی است و البته هرچه دعا کننده از ایمان و اخلاص بیشتر برخوردار باشد دعای او به اجابت نزدیک تر خواهد بود. تصور کنید که یک عالم ربّانی و مردی سر تا پا خدائی به شما بگوید که شب گذشته در راز و نیازم حالت خوشی دست داد و شما را به ویژه دُعا کردم، چه حالتی در شما پیدا می شود و چه نشاطی پیدا می کنید و چقدر این احسان او را بزرگ می شمارید.
راستی اگر شیعه‌ی منتظری بداند و بفهمد که نه یک بار، بلکه همیشه مشمول دُعای خیر امام زمان خویش است چه احساسی پیدا می کند؟! در روایت است یکی از یاران امام رضا علیه السّلام به آن حضرت عرض کرد:
برای من و خانواده ام دعا کنید. امام فرمود: آیا چنین نمی‌کنم؟!…. (۱۳)
یعنی شیعیان هر امامی مشمول دعاهای امام زمان خویشند و این به دلیل نهایت لطف و محبتی است که امام امت نسبت به پیروان خود دارد و نیز به دلیل قدردانی امام از احساس و نیکی شیعیان نسبت به امام امت یعنی در پاسخ دعاهایی که شیعیان برای فرج و سلامتی امام می کنند، امام نیز پیوسته برای حوائج دنیوی و اخروی ایشان دعا می کند و البته دُعای او کلید هر خیر و خوبی است.
و این نکته نیز گفتنی است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم به صورت گروهی شیعیان را دعا می کند و هم به صورت فردی و به طور خاصّ.
سید بن طاووس می گوید:
در سامرا بودم، شبی هنگام سحر شنیدم که مولایم مهدی علیه السّلام این گونه دعا می خواند:
إِلَهّی بِحَقِّ مَن نَاجَاکَ وَ بِحَقِّ مَن دَعَاکَ فِی البَرِّ وَ البَحرِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحُمَّدِ وَ تَفَصَّل عَلَی فُقَرَاءِ المُومِنِینَ وَ المُومِنَاتِ بِالغِنی [بِالغَنَاءِ] وَ الثَّروَهِ وَ عَلَی مَرضَی المُومِنِین وَ المُومِنَاتُ بالشِّفَاءِ وَ الصِّحَّهِ وَ عَلَی أحیَاءِ المُومِنِینَ وَ المُومِنَاتِ بِاللُّطفِ وَ الکَرَمِ [الکَرَامِهِ] وَ عَلَی أموَاتِ المُومِنِینِ وَ المُومِنَاتِ بِالمَغفِرَهِ وَ الرَّحمَهِ وَ عَلَی غُرَبَاءِ المُومِنِینَ وَ المُومِنَاتِ بِالرَّدِّ إِلَی أوطَانِهِم سَالِمِینَ غانِمِین بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أجمَعِینَ؛ (۱۴)
خدایا به حق آنکه با او مناجات کرد و به حق آنکه در خشکی و دریا تو را خواند، بر فقرای مومنین به غنا و ثروت و بر بیمارانشان به شفا و سلامتی و بر زندگانشان به لطف و کرم و بر امواتشان به بخشش و رحمت و بر مسافران و غریبانشان به بازگشت به وطن هایشان همراه با سلامتی، تفضّل فرما.
و در روایات آمده که امامان علیهم السّلام و در این زمان وجود مقدس امام عصر علیه السّلام اعمال شیعیان را می بینند و از آنها آگاهی دارند و به تناسب کارها و کارنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ایشان هر یک از آنها را دعا می کنند. (۱۵)
شیخ طوسی رحم الله و دیگران روایت کرده اند که علی بن بابویه رحمه الله – از محدثان و علمای بزرگ شیعه – عریضه‌ای به خدمت حضرت صاحب الامر علیه السّلام نوشت و به حسین بن روح نوبختی – نائب خاص امام زمان – داد و از آن حضرت خواست که دعا کنند تا خداوندی فرزندی به او عطا فرماید. پس از آن از سوی امام علیه السّلام توقیعی به این مضمون رسید: برای تو دعا کردیم و خداوند تو را به زودی دو فرزند نیکو کرامت فرماید. (۱۶)
پس برای علی بن بابویه دو فرزند متولد شد؛ یکی «محمد» که معروف به شیخ صدوق است و کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیار دارد که از جمله‌ی آنها کتاب شریف «من لا یحضره الفقیه» است و فرزند دیگرش، «حسین» بود که از نسل او عالمان و محدثان بسیاری به وجود آمدند.
شیخ صدوق رحمه الله مکّرر با افتخار می گفت: «أُنَا وُلِدتُ بِدَعوَهِ صَاحِبِ الأٌمر»؛ (۱۷) یعنی من به دعای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف متولّد شده ام.

۳٫ نام بردن

نام هر کسی، شخصی ترین، عاطفی ترین و مورد علاقه ترین نشانه اوست و تجربه کرده ایم که وقتی ما را به نام می خوانند احساس زیبایی داریم به ویژه اگر بر زبان شخص ارجمندی جاری شود و البته اگر آن بزرگ، محبوب و محبوب ترین باشد، این احساس خوشایند بسیار بیشتر و والاتر است. و اگر به زبان خطاب باشد لذّتی از آن برتر نخواهد بود!
خداوند در قرآن از ابراهیم پیامبر یاد می کند؛
(إِنَّ إِبرَاهیمَ لَحَلِیمٌ أوَّهٌ مُنِیبٌ) (۱۸)
و در خطابی شورانگیز او را مخاطب می کند:
(وَ نَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ‌) (۱۹)
و یکی از جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های محبت امام زمان آن است که دوستان خود را به نام یاد می کند و یا آنها را مخاطب قرار می دهد.
محدث نوی از مرحوم ملازین العابدین سلماسی نقل کرده است که گفت [در مجلسی خصوصی همراه با مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی] در محضر علامه سید مهدی بحرالعلوم رحمه الله بودم که محقق از بحرالعلوم چنین درخواست کرد: چیزی به ما تصدیق نمایید؛ از آن نعمت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های غیرمتناهیه که به دست آورید!
سید بحرالعلوم بدون تأمل فرمود: من شب گذشته یا دو شب قبل [و تردید از راوی است] در مسجد کوفه رفته بودم برای ادای نافله‌ی شب… و چون از مسجد بیرون آمدم در دلم شوقی افتاد برای رفتن به مسجد سهله…؛ داخل مسجد شدم دیدم که خالی است از زوّار جز شخصی جلیل که مشغول مناجات با قاضی الحاجات است به کلماتی که قلب را منقلب و چشم را گریان می کند، حالتم متغیر و اشکم جاری شد… پس ایستادم و گوش فرا دادم و از آنها لذت می بردم تا آنکه از مناجات فارغ شد، پس ملتفت شد به من و به زبان فارسی فرمود: «مهدی بیا»! چند گامی پیش رفتم و ایستادم. امر فرمود که پیش روم. اندکی رفتم و توقف نمودم. باز امر فرمود به پیش رفتن و فرمود: «ادب در امتثال است». پیش رفتم تا به آنجا که دست آن جناب به من و دست من به آن جناب می رسید و تکلم فرمود به کلمه ای!… (۲۰)

۴٫ سلام دادن

سلام، تحیت و برکت و رحمت و سلامتی است. سلام نشانه محبت و صفا و اخلاص و یکرنگی است. رمز عاشق و معشوق و مرید و مراد است و مهم تر اینکه سلام خدا و محبت خدا بر هر کس، مهر تأییدی است بر کارنامه‌ی او.
به راستی وقتی خدای عالم که خود «سلام» است به بنده‌ای سلام کند چه لذّتی دارد؟! قرآن می فرماید: «سلامٌ علی ابراهیم» (۲۱)
در روایتی آمده است: آن گاه که فرشتگان الهی، نزد ابراهیم علیه السّلام آمدند و بشارت تولد فرزند برای او آوردند و بر او سلام کردند، لذتی که ابراهیم علیه السّلام از سلام این فرشتگان بُرد، با تمام دنیا برابری نداشت. (۲۲)
امام مهدی علیه السّلام نیز دوستانش را اینگونه مورد لطف قرار می دهد.
آقای ری شهری می گوید: شنیده بودم که آیت الله بهاء الدینی به زیارت امام عصر علیه السّلام نائل شده اند به همراه آیت الله مشکینی رحمه الله به عیادت ایشان رفتیم تا این موضوع را هم از ایشان نپرسیم. پس از سلام و احوالپرسی پیش از اینکه درباره‌ی تشرف ایشان سوالی بکنیم، فرمودند:
چند شب قبل آقا امام زمان علیه السّلام از همین در – اشاره کرد به سمت چپ اتاقی که نشسته بودیم – آمدند و سلام پُرمحتوایی کردند؛ سلامی که با این محتوا تاکنون نشنیده بودم و از آن در – اشاره به در دیگر اتاقِ – رفتند و من دیگر چیزی نفهمیدم.
سپس مرحوم آیت الله بهاء الدینی فرمودند: من ۶۰ سال است در انتظار این معنی بودم. (۲۳)

۵٫ هدیه دادن

هدیه، نشانه محبت و یاد و توجه است و هرچه هدیه دهنده بزرگتر باشد ارزش هدیه بالاتر و احساسِ گیرنده‌ی هدیه زیباتر خواهد بود. در زندگی معصومین علیهم السّلام موارد فراوانی است که به دوستان خود هدایائی داده اند و در این میان هدایای امام زمان علیه السّلام که در عصر غیبت به شیعیان می رسد رنگ و بوی دیگری دارد.
مرحوم ملا محمد تقی مجلسی می گوید:
در اوایل بلوغ در پی کسب رضایت الهی بودم و همیشه ناآرام بودم تا آنکه بین خواب و بیداری حضرت صاحب الزمان علیه السّلام را دیدم که در مسجد جامع اصفهان تشریف دارند. به آن حضرت سلام کردم و دست مبارکشان را بوسیدم و مشکلاتی که داشتم از ایشان پرسیدم… آنگاه عرض کردم: مولای من برای من امکان ندارد که همیشه به حضورتان مشرف شوم تقاضا دارم کتابی که همیشه به آن عمل کنم عطا بفرمایید. فرمود: کتابی به تو عطا کردم و آن را به مولا محمد تاج داده ام. برو و آن را از او بگیر…. (۲۴)
مرحوم مجلسی در ادامه می گوید آن کتاب صحیفه کاملا سجادیّه بود.

۶٫ حکمت ها

بدون شک، شیعیان امام پیوسته به هدایت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آن حضرت نیازمندند، زیرا او جانشین بر حق پیامبر صلی الله علیه و آله و هادی بزرگِ امّت و صراط مستقیم خداست. او همانند پدران بزرگوارش هدایتگر راه سعادت و نجات دهنده از انحراف ها و گمراهی هاست، زیرا که به یقین مصداقِ عترتِ پیامبر است که طبق فرموده‌ی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تمسّک به ایشان در کنار تمسک به قرآن تنها راه نجات از ضلالت و گمراهی است. (۲۵)
اما باید توجه داشت که هدایتِ امام نسبت به امت در شرائط مختلف، یکسان نیست و در زمانِ غیبت امام این هدایت ممکن است به گونه‌ای غیرمستقیم و با واسطه انجام گیرد.
آن بزرگوار گرچه غایب است، ولی در عصر غیبت صغری به وسیله‌ی نائبان خاص خود، حکمت هایی زندگی ساز را به دوستان خود ابلاغ فرموده است. (۲۶)
امام مهدی علیه السّلام درباره‌ی فرج و گشایش امر امت فرموده اند:
وَأکثُروُا الدُّعاءَ بِتَعجِیلِ الفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم؛ (۲۷)
بای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما در همان است.
و البته در کنار دُعا توجه داده اند که آنچه می تواند ظهور آن حضرت را نزدیک کند جهاد عملی و خودسازی رفتاری است:
و اگر شیعیان ما – که خداوند توفیق طاعتشان دهد – در راه انجام پیمانی که بر دوش آنهاست همدل می شدند، میمنت دیدار ما از ایشان به تأخیر نمی‌افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیبشان می شد… و ما را از ایشان دور نمی‌سازد مگر کردارهای آنان… که خوشایند ما نیست و از ایشان روا نمی‌داریم.. (۲۸)
و برای جلوگیری از آسیب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های احتمالی که به وسیله شیّادان و یا جاهلان ممکن است دامن گیر دوستانِ حضرت شود هشدار می دهند که فرج ایشان به اراده خداست و قابل پیش بینی نیست:
أمَّا ظُهُورُ الفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَی اللَّهِ وَ کَذَبَ الوَقَّاتون؛ (۲۹)
اما ظهور فرج پس قطعاً به خدا و اراده او وابسته است و آنها برای ظهور، وقتی را معین می کنند، دروغگویند.
و نیز درباره وظائف شیعیان در رابطه‌ی با یکدیگر رهنمود می دهند که در پی نیازِ هم باشند و در روزگار سختِ غیبت و هجرانِ پدر مهربان، برادرانه در اندیشه‌ی همدیگر باشند و نسبت به پیامدهای بی تفاوتی هشدار دادند:
وَ مَن بَخِلَ مَنهُم بِمَا أَعَارَهُ اللَّهُ مِن نِعمَتِهِ عَلَی مَن أَمَرَهُ بِصِلَتِهِ فَإِنَّهُ یَکُونُ خَاسِراً بِذلَکِ لِأٌولَاهُ وَ آخِرِتِه؛ (۳۰)
و آن کس که در دادن نعمت هایی که خداوند به او کرامت فرموده به کسانی که فرمان رسیدگی به آنها را داده بخل ورزد، در دنیا و آخرت زیان کار خواهد بود.
و درباره‌ی نماز به عنوان بهترین عاملِ شکست شیطان تأکید می کنند:
فَمَا أٌرغِمَ أٌنفُ الشَّیطانِ بِشَیءِ أفضَلَ مِنَ الصَّلاهِ فَصَلِّهَا وَ أرغِم أنفَ الشَّیطان؛ (۳۱)
هیچ چیز مانند نماز، بینی شیطان را به خاک نمی‌مالد، پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال.
و درباره‌ی حقوق مالی خداوند و امامان هشدار می دهند:
مَن أکَلَ مِن أموَالِنَا شَییاٍ فَإِنَّمَا یَأکُلُ فِی بَطنِهِ نَارا و سَیَصلَی سَعِیرا؛ (۳۲)
هر کس [به ناحق] چیزی از اموال ما را تصاحب کند، به راستی درون خویش را از آتش انباشته است و به زودی در آتش سوزان [جهنم] افکنده می شود.
یعنی شیعه حقیقی امام و منتظرِ راستین او به واجباتِ الهی اعم از بدنی و مالی، اهتمام دارد و عقیده را با عمل و محبت و دوستیِ امام را با رفتار مهدی پسند و در کنار هم جمع می کند.
به راستی که در خانه اگر کس است یک حرف بس است! آنها که به دنبالِ امام و رهنمود سعادت آفرین اویند بسم الله!

۷٫ تعیین نائب

امام زمان علیه السّلام در غیبت صغری برای سرپرستی و اداره امور شیعیان نائبانی را معین کردند که وسیله ی ارتباطی امت و امام بودند و نیازهای دینی و دنیوی مردم را پاسخ گویند؛ و در عصر غیبت کبری نیز این جریان را به گونه‌ای دیگر برای شیعیان، مدیریت می کنند و وظیفه‌ی آنها را به روشنی بیان می فرمایند:
وَ أمَّا الحَوَادِثُ الوَاقِعَهُ فَارجِعَوا فِیهَا إِلَی رُوَاهِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُم حُجَّتِی عَلَیکُم و أنَا حُجَّهُ اللَّهِ عَلَیهِم؛ (۳۳)
و اما در مورد رخدادهای جدید، به روایان حدیث، [= فقهای شیعه] رجوع کنید که ایشان حجت من بر شما و من حجت خدا بر شما هستم.
تاریخ غیبت گواه روشنی است که جریانِ نیابت و سرپرستی علمای شیعه، جریانی سالم و صالح بوده است که همواره شیعیان را در مسیر امامت، حفظ کرده است و ضمن پاسخ گویی به نیازهای دینی و فکری فرهنگی شیعیان، در برابر هجوم دشمنان به عقائد و افکار و مرز و بوم تشیع، همچون سدّ محکم و استواری قرار داشته است. نهضتِ بزرگ تنباکو به رهبری فقیه بزرگوار شیعه مرحوم میرزای شیرازی و در زمان حاضر انقلاب عظیم اسلامی به رهبری مرجعِ عالی شیعه حضرت امام خمینی رحمه الله بهترین گواه این حقیقت است.

۸٫ فریاد رسی

یکی از القاب ویژه‌ی امام مهدی علیه السّلام، «غوث» به معنی فریادرس است:
السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا العَلَمُ المَنصُوبُ.. وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَهُ الوَاسِعَه. (۳۴)
سلام بر تو‌ ای پرچم افراشته… و فریادرس و رحمت بیکران.
آری، او پناه بی پناهان و امیدِ ناامیدان و فریادرس بیچارگان و درماندگان است؛ چنان که در خبرالبوالوفای شیرازی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در عالم خواب به او فرمود:
چون درمانده و گرفتار شدی، پس به حضرت حجت استغاثه کن که او تو را در می یابد و حجت برای کسی که از او استغاثه کند پناه و فریادرس است. (۳۵)
آن عزیز غایب از نظر به «مُفرّج الکرب» (۳۶) و «مُزیل الهّم» (۳۷) و «کاشف البلوی» (۳۸) و «کهف» (۳۹) و «عضد» (۴۰) معرفی شده است؛ یعنی که او گشاینده رنج ها و زداینده غم ‎ها و برطرف کننده بلاها و پناه و پشتیبان [هر پناهنده و کمک خواه] است.
چه بسیارند بیمارانی که به عنایت او برای همیشه از رنج بیماری ها رها شده اند و راه گم کردگانی که به هدایت او به مقصد و مقصودشان رسیده اند و درماندگانی که به مدد او از بن بست ها نجات یافته اند، ولی هیچ گاه او را نشناخته اند و یا پس از جدائی، او را شناخته اند.
محدث نوری از عبد صالح سید احمد رشتی موسوی (تاجری از اهالی رشت) چنین نقل کرده است:
در سال ۱۲۸۰ ق به قصد حجّ خانه خدا از رشت به تبریز آمدم، ولی چون قافله‌ای نبود متحیّر ماندم تا اینکه سه نفر از تجّار تبریز با من همراه شدند و به اتفاق حرکت کردیم. در یکی از منازل حاجی جبّار جلودار نزد ما آمد و گفت: این منزل که در پیش داریم ترسناک است، قدری زود بار بردارید که به همراه قافله باشید. (چون در سایر منازل، غالبا از عقب قافله به فاصله می رفتیم) پس، تقریبا دو ساعت و نیم یا سه ساعت مانده به صبح به اتفاق حرکت کردیم.
حدود نیم فرسخ از منزل خود دور شده بودیم که هوا تاریک شد و برف باریدن گرفت به گونه‌ای که رفقا هر کدام سر خود را پوشاندند و تند راندند و من هر چه تلاش کردم نتوانستم با آنها بروم و تنها ماندم. پس از اسب پیاده شدم و کنار راه نشستم و خیلی ناراخت و نگران بودم.
با خود فکر کردم که در همین جا بمانم تا صبح شود و سپس به منزل سابق برگردم و با همراهی چند نفر نگهبان حرکت کرده خود را به قافله برسانم. در آن حال در برابر خود باغی دیدم و باغبانی که بیلی در دست دات و بر درختان می زد که برف آنها بریزد. جلو آمد و فرمود: تو کیستی؟ گفتم: رفقایم رفتند و من ماندم! راه را نمی‌دانم، گم کرده ام! به زبان فارسی گفت: نافله بخوان تا راه را پیدا کنی. مشغول نافله شدم. پس از اتمام دوباره آمد و فرمود: نرفتی؟! گفتم: و الله راه را نمی‌دانم! فرمود جامعه بخوان!.. من جامعه را حفظ نداشتم و تاکنون حفظ ندارم [ولی] از جا برخاستم و جامعه را تا آخر از حفظ خواندم باز آمد و فرمود: نرفتی؟ هستی؟!
بی اختیار گریه ام گرفت، گفتم: هستم؛ راه را نمی‌دانم!
فرمود: عاشورا بخوان! و عاشورا را نیز حفظ نداشتم و تاکنون ندارم. پس برخاستم و مشغول زیارت عاشورا شدم و از حفظ با تمام لعن و سلام و دعای علقمه خواندم.
دیدم باز آمد و فرمود: نرفتی؟ هستی؟!
گفتم: نه! هستم تا صبح.
فرمد: من، الان تو را به قافله می رسانم. رفت و بر الاغی سوار شد و آمد و فرمود:
به ردیف من سوار شو! سوار شدم و عنان اسب خود را کشیدم ولی حرکت نکرد.
فرمود: جلو اسب را به من بده! دادم؛ عنان اسب را به دست راست گرفت و به راه افتاد و اسب [این بار] در نهایتِ تمکین، متابعت کرد. پس دست خود را بر زانوی من گذاشت و فرمود شما چرا نافله نمی‌خوانید؟! نافله، نافله، نافله! سه مرتبه فرمود:
و باز فرمود: شما چرا عاشورا نمی‌خوانید؟! عاشورا، عاشورا، عاشورا! سه مرتبه.
و بعد فرمود: شما چرا جامعه نمی‌خوانید؟! جامعه، جامعه، جامعه!
…. ناگهان فرمود: آنها رفقای شمایند که در لب نهر آبی فرود آمده اند و مشغول وضو به جهت نماز صبح بودند.
پس من از الاغ پایین آمدم که سوار اسب خود شوم، و نتوانستم. پس آن جناب پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و مرا سوار کرد و سر اسب را به سمت رفقا برگردانید.
من در آن حال به خیال افتادم که این شخص که بود که به زبان فارسی حرف می زند و حال آنکه زبانی جز ترکی و مذهبی غالباً جز عیسوی در آن حدود نبود! و چگونه به این سرعت مرا به رفقای خود رسانید؟!
پس در عقب خود نظر کردم هیچ کس را ندیدم و از او آثاری نیافتم، پس به رفقای خود ملحق شدم. (۴۱)
و در عصر ما نیز کم نبوده اند پاکانی که به آن یار مهربان توسّل جسته و پاسخ گرفته اند.

۹٫ حضور در مراسم حجّ

حج، اجتماعی بزرگ و همایش مذهبی مسلمین است و آن گونه که نائب خاصِ امام، جناب محمد بن عثمان عمری نقل کرده است امام مهدی علیه السّلام هر سال در مراسم حج حضور می یابد و این حضور گرچه به صورت ناشناس است، ولی آثار و برکات فراوانی برای مسلمین و به ویژه حج گزاران دارد که از جمله‌ی آنها تقویت حسّ معنوی و روحانی در زائرانِ خانه‌ی خدا و دست یابیِ بیشتر آنها به مقاصد حجّ است و البته کم نبوده اند کسانی که مانند علی بن مهزیار اهوازی در جریان این سفر به شرف دیدار آن عزیز و هم نشینی و انس با آن بزرگوار نائل گردیده اند و یا در سایه‌ی حضور او، با آرامش و اطمینان اعمال و مناسک را بجای آورده اند و از این رهگذر بهره معنوی بسیاری برده اند.
مرحوم آیت الله العظمی اراکی رحمه الله درباه‌ی تشرّفِ دخترشان به خانه‌ی خدا چنین نقل می کنند:
دخترم به احکام شرعی و دستورات دینی کاملا آشنا و نسبت به اعمال شرعی پایبند است.
من از دوران کودکی او تاکنون، مواظب حالش بودم، تا اینکه چندی پیش می خواست عازم مکه شود ولی شوهرش نمی‌توانست همراه او برود و پسرش هم راضی نشد همراهی اش کند.
سرانجام بنابراین شد که همراه آیت الله آقای حاج آقا موسی زنجانی و خانواده‌ی ایشان مشرّف شود.
موقع خداحافظی، از تنهایی اظهار نگرانی می کرد و می گفت: با این وضوع چگونه اعمال حج را به جا آورم؟
به او گفتم که ذکر «یا حفیظُ یا علیم» را زیاد بگوید. ایشان خداحافظی کرد و به حج رفت.
روزی که از سفر حج بازگشت خاطره‌ای برای من نقل کرد و گفت:
هنگام طواف خانه‌ی خدا معطل ماندم، دیدم با ازدحام جمعیت نمی‌توانم طواف کنم، لذا در کناری به انتظار ایستادم. ناگهان صدایی شنیدم که می گفت:
ایشان امام زمان است، متصل به امام زمان شده، پشت سر او طواف کن!
دیدم آقایی در میان جمعیت و پیشاپیش آنان در حرکت است و مردمی دور او حلقه زده اند؛ به طوری که هیچ کس نمی‌توانست وارد آن حلقه شود. من وارد شدم و دستم را عبایش گرفتم و مکرّر می گفتم: قربان شما بروم و هفت بار دور خانه‌ی خدا را بدون هیچ ناراحتی طواف کردم.»
آیت الله اراکی رحمه الله در پایان فرمودند: من به صدق و راستی این دختر قطع و یقین دارم و او این داستان را برای کسی حتی آقای حاج آقا موسی زنجانی هم نگفته بود. (۴۲)

۱۰٫ تعلیم

بدون شک دوران غیبت، دوران فراقِ جانکاه محبوب عالم و دوره دلتنگی ها و حسرت هاست و هر عاشقی در این حال به دنبال خلوتی است که راز دل با دلدار بگوید و از فراق و دوری او بسراید و ناله کند و البته در این مجال عبارات و کلمات گاهی نارسا و شاید ناروا باشد، از جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های روشن محبت امام زمان علیه السّلام این است که دعاها و زیارات متعددی را به برخی از دوستان خود تعلیم داده است (۴۳) که بهترین سرمایه برای انس و ارتباط با آن عزیز سفر کرده است و البتّه عالی ترین مضامین برای مناجات با خدا و قرب به اوست.
به علاوه امام علیه السّلام در مواردی پرسش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های علمی برخی از عالمان را پاسخ داده (۴۴) و یا بدون پرسش، آنها را به نکته‌ای ناب رهنمون شده اند.
ابن قولویه به سند خود از ابی عبدالله بن صالح روایت کرده که آن حضرت را در مسجدالحرام در برابر «حجر الاسود» دیده است؛ زمانی که مردم برای بوسیدن آن کشمکش می کردند و آن حضرت می فرمایند: به این کار مأمور نشده اند. (۴۵)
و جالب اینکه این مطلب در روایات امامان علیهم السّلام به صراحت بیان گردیده است.
از امام رضا علیه السّلام درباره حجرالاسود پرسیدند که آیا اگر مردم بسیار بودند برای لمس کردن آن باید با آنان ستیزه کرد؟
حضرت فرمود: هرگاه چنین [ازدحام جمعیت] بود پس با دستت به آن اشاره کن. (۴

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-09-18] [ 08:34:00 ق.ظ ]




امام زمان مربی بزرگ و معلم دلسوز انسان و پدر مهربان مردم است و در همه اوقات و لحظات صلاح حالِ ایشان را رعایت می کند و در عین بی نیازی از ایشان، بیشترین لطف و عنایت را نثارشان می سازد؛ چنانکه خود فرمود:
لَو لَا مَا عِندَنَا مِن مَحَبَّهِ صَلَاحِکُم وَ رَحمَتِکُم وَ الإِشفَاقِ عَلَیکُم لَکُنَّا عَن مُخَاطَبَتِکُم فِی شُغُل.
اگر این گونه نبود که ما دوستدار اصلاح کار شما هستیم و به شما نظر لطف و رحمت داریم از توجه و التفات به شما [به دلیل کارهای ناپسندتان] احتراز می کردیم.
بنابراین امام زمان گرچه غایب است ولی ابر رحمتی است که پیوسته می بارد و کویر تفتیده‌ی مردم را حیات و نشاط می بخشد و محروم کسی است که از این کانون مهر، مهربانی ها را نچشد و محبت ها را حس نکند.
اللهم هَب لَنَا رَأفَتَهُ وَ رَحمَتَهُ وَ دُعَاءَهُ وَ خَیرَه.

یکی از زوایای ناشناخته‌ی امام عصر علیه السّلام، مهر و محبّت آن بزرگوار به انسان ها و به ویژه شیعیان است. متأسفانه از گذشته‌ی دور چنین بوده است که امام را تنها با شمشیر و خونریزی و قهر و انتقام معرفی کرده و چهره‌ای خشن از آن حضرت نشان داده اند؛ حال آنکه آن حضرت مظهر رحمت بی کران الهی و پدر مهربان امّت و همدمی دلسوز و همراهی خیرخواه است.
بجاست پیش از هر کلامی، از زبان او و پاکانی که درباره‌ی او فرموده اند بشنویم:
در حدیث قدسی در پایانِ ذکر امام معصوم آمده است:
وَ أٌکملُ ذَلِکَ بِابنِهِ م ح م د رَحمَهً لِلعَالَمِین. (۱)
و تکمیل می کنم [سلسله امامان] را به فرزندش (م ح م د) به عنوان رحمتی برای همه جهانیان.
و در سخنی از خود حضرت آمده است:
أنَّ رَحمَهَ رَبَّکُم وَسِعَت کُلَّ شَیءٍ وَ أنَا تِلکَ الرَّحمَه. (۲)
همانا رحمت پروردگارتان همه چیز را فرا گرفته و من آن رحمت بیکران الهی هستم.
و در بیان معصومان علیهم السّلام چنین توصیف شده است.
و أشفَقَ عَلَیهِم مَن أبَائِهِم وَ أُمَّهاتِهِم. (۳)
[امام] دلسوزتر است بر مردم از پدران و مادرانشان.
أُوسَعُکُم کَهفاً وَ أَکثَرُکُم عِلما وَ أٌوصَلُکُم رَحِما. (۴)
[حضرت مهدی علیه السّلام] از همه‌ی شما، مردم را بیشتر پناه می دهد و از همه ی شما علمش افزون تر و رحمت و لطفش از همه فراگیرتر است.
آری، امام تجّلی رحمت خدا است که در وسعت سینه‌ی او، کران تا کران عشق به انسان ها موج می زند و اگر قهر دارد بر گروهی اندک است که نه انسان، بلکه گرگهایی انسان نمایند که زندگی بشریت را با درنده خوئی خود زشت و سیاه کرده اند (۵) و روشن است که قهر با اینان، عین مِهر است با مردمان وگرنه او میر مهر است نه امیر قهر.
امام زمان مربی بزرگ و معلم دلسوز انسان و پدر مهربان مردم است و در همه اوقات و لحظات صلاح حالِ ایشان را رعایت می کند و در عین بی نیازی از ایشان، بیشترین لطف و عنایت را نثارشان می سازد؛ چنانکه خود فرمود:
لَو لَا مَا عِندَنَا مِن مَحَبَّهِ صَلَاحِکُم وَ رَحمَتِکُم وَ الإِشفَاقِ عَلَیکُم لَکُنَّا عَن مُخَاطَبَتِکُم فِی شُغُل. (۶)
اگر این گونه نبود که ما دوستدار اصلاح کار شما هستیم و به شما نظر لطف و رحمت داریم از توجه و التفات به شما [به دلیل کارهای ناپسندتان] احتراز می کردیم.
بنابراین امام زمان گرچه غایب است ولی ابر رحمتی است که پیوسته می بارد و کویر تفتیده‌ی مردم را حیات و نشاط می بخشد و محروم کسی است که از این کانون مهر، مهربانی ها را نچشد و محبت ها را حس نکند.
اللهم هَب لَنَا رَأفَتَهُ وَ رَحمَتَهُ وَ دُعَاءَهُ وَ خَیرَه. (۷)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:32:00 ق.ظ ]




 

بحث در باره ي فلسفه وحكمت نماز، در واقع آشنايي با اسرار و رموزي است كه در اين عمل عبادي نهفته است اين نكته براي ما بسيار روشن است كه هرگز خداوند متعال هيچ دستوري را بدون حكمت و علت بر بندگانش واجب نمي سازد. اگر حكمي از جانب او مي رسد كه واجب است يا حرام و يا مستحب و يا مكروه ، در اعمال واجب مصلحت شديده نهفته است و در حرام مفسده شديده و در مستحب و مكروه ، مصلحت و مفسده وجود دارد و ليكن چون مصالح و مفاسدشان زياد نبوده به حد وجوب و حرمت نرسيده است. و به همين خاطر خداوند در مستحب و مكروه امر و نهي نكرده است. امّا در واجب  و حرام خداوند بنده هايش را الزام به انجام و ترك فعل نموده است. و اين مطلب براي ما پرواضح است كه خداوند چون مصالح بندگان خود را مي خواسته است آنها را مكلف به انجام برخي از اعمال كرده است.

واز سوي ديگر عبادت، وسيله تكامل و سعادت ماست و دستور خداوند به نماز، نوعي لطف و رحمت و راهنمايي است كه ما را به كمال مطلوب مي رساند؛ مثلاً وقتي پدر و مادر، فرزندشان را به درس خواندن امر مي كنند، به سود خود فرزند است وسعادت او را مي خواهند و اين امر از روي محبت به فرزند است و گرنه به درس خواندن او نيازي ندارند.

و از طرف ديگر مي دانيم كه تمام پديده هاي نظام هستي معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشأ آفرينش آنها خالق قادري است كه هستي از او نشأت گرفته است. همۀ موجودات از جمله انسان از فيض حق وجود يافته اند. و نه تنها در مقام حدوث بلكه در مقام بقاء نيازمند و محتاج او هستند.

يعني خداوند نه تنها نعمت وجود را به موجودات اعطا نموده است بلكه ربوبيت وسرپرستي آنها را نيز عهده دار است. پس خدا هم خالق است و هم ربّ، و همه موجودات به خالقيت و ربوبيت او اعتراف دارند.

كما اين كه خود خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد: «يسبح للّه ما في السموات و ما في الارض الملك القدّوس العزيز الحكيم.» (جمعه،62/1)

آن چه در آسمانها و آن چه در زمين است،خدایی راکه پادشاه پاک ارجمند فرزانه است،تسبیح می گویند.

وانسان كه اشرف مخلوقات است بر اساس فطرت خويش به ربّانيت او مقرّ و معترف است و هر گونه شرك را از او نفي مي كند و لازم است كه فقر خويش و غناي خالق، كوچكي خود و عظمت ربّ را اظهار نمايد و رمز نماز در همين است كه بنده اظهار عبوديت و بندگي نمايد. چنانچه در كلام گوهر بار امام رضا(ع)آمده است كه: «علة الصلوه اَنَّها اقرار بالربوبيّهِ لِلّه – عزَّوجَّل – و خلع الأنداد و قيام بين يدّي الجبّار جَلَّ جلاله بالذّل و المسكنه و الخضوع و الأعتراف.» (ری شهری:1377، ج 5/ 376)

علت نماز اقرار به ربوبّيت خدا و نفي هرگونه شريك براي او و ايستادن با خضوع  و كوچكي و بيچارگي در پيشگاه خداست.

از آن جهت كه آدمي مركّب از عقل و شهوت است و نيز در فرمان برداري او هيچ گونه جبري وجود ندارد بلكه با اختيار زندگي مي كند. قطعاً داراي معاصي وگناهاني هم هست، و پنج بار ايستادن در مقابل خداوند در شبانه روز در حال نماز، به معناي اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان و طلب مغفرت  در مقام عمل است. و چون هواي نفس هر لحظه او را به غفلت و سركشي سوق مي دهد  و به غرور و خودخواهي دعوت مي كند و به افزون طلبي و تماميت خواهي فرا مي خواند بايد در مقابل آن، عاملي باشد بسيار قوي و نيرومند كه جلوي اين رذايل را سد نموده و او را به سمت عزّت و عظمت انساني سوق دهد كه آن نماز است چون نماز تنها عنصر بازدارنده از رذايل اخلاقي است همانگونه كه خداي متعال در قرآن مجيد مي فرمايد: «انَّ الصلوه تنهي عن الفحشا و المنكر و لذكرُ اللّه اكبر» (عنكبوت،29/45)

نماز انسان را از کارزشت وناپسند باز مي دارد، وقطعاً ياد خدا بالاتر است.

و چون در سرشت انسان فراموشي و نسيان وجود دارد و هر لحظه بيم آن مي رود كه انسان خود و آفريدگارش را به فراموشي سپرده و طغيان و سركشي را پيشه خود سازد و عمري را در پستي و حيوانيت سپري نمايد، نماز او را متذّكر مي شود تا بر اثر غفلت و فراموشي دچار خطا و اشتباه نگردد.

و بالاخره فلسفۀ نماز، حضور در پيشگاه ربوبي است و اظهار بندگي و عبوديت و اقرار به ربوبّيت پروردگار و جاودانگي بر آن ذاتي است كه موجب مي شود بنده در پي اصلاح و سعادت خويش برآيد و به كمال انساني خويش دست يابد، همانطور كه در حديث شريف امام (ع) مي فرمايد: «انسان در حال نماز در محضر خدا و به ياد خداست و همين حالت او را از معاصي بازداشته و از همه تباهي ها و تاريكي ها او را مانع مي شود.» (ری شهری:1377، ج 5/ 376)

فلسفه و حكمت نماز در روايات و آيات

1ـ تجلي ياد خدا

قرآن يكي از اسرار نماز را ياد خدا مي داند و مي فرمايد:

«اقم الصلوه لذكري» (طه، 20/14)

به ياد من نماز را برپا دار.

2ـ بازداشتن از گناه و زشتي ها

«انَّ الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنكر» (عنكبوت، 29/45)

همانا نماز انسان را از کارزشت وناپسند باز مي دارد.

3ـ پاكيزگي روح

«اِنَّما تنذر الذّين يخشون ربّهم بالغيب و اقاموا الصلوه و من تزكّي فاِنّما یتزكّي لنفسه و الي الله المصير» (فاطر، 35/18)

[تو] تنها كساني را كه از پروردگارشان در نهان مي ترسند و نماز بر پا مي دارند، هشدار مي دهي؛ و كسي كه پاكيزگي جويد تنها براي خود پاكيزگي مي جويد، و فرجام كارها به سوي خداست.

4ـ ياري جستن از نماز در مسير تكامل

(واستعينوا بالصّبر و الصلوه و اِنّها لكبيره اِلّا علي الخاشعين» (بقره، 2/45)

از شكيبايي و نماز ياري جوييد، و براستي اين[ كار ]گران است، مگر بر فروتنان.

5ـ پاك شدن از كبر و غرور

حضرت فاطمه (س) مي فرمايد: «… والصّلوه تنزيهاً من الكبر…» ( مجلسي:1403، ج 6/107)

خداوند نماز را واجب كرد تا مردم از كبر و غرور پاك شوند.

6ـ مايه رستگاري است

«قد أفلح المؤمنون الذّين هم في صلوتهم خاشعون» (مؤمنون، 23/1ـ2)

به راستي كه مؤمنان رستگار شدند؛ همانان كه در نمازشان فروتنند.

7‌ـ مايه شادابي و نشاط است

چون نمازگزار به نماز مي ايستد، بايد با شادابي و نشاط نماز بگزارد. اگر با كسالت به اين عمل بپردازد، مورد پذيرش پروردگار نخواهد بود. بنابراين، هر چند نماز براي تقرّب به خدا و بندگي او ادا مي شود، ولي از شرايط آن نشاط و شادابي است و كسي كه در پنج وقت نماز از كسالت و خمودگي پرهيز كند، پرهيز از كسالت شيوه زندگي او مي شود. قرآن، منافقان را از آن رو كه با كسالت نماز مي خوانند، مذمّت مي كند و مي فرمايد:

«واذا قاموا إلي الصلوه قاموا كُسالي» (نساء، 4/142)

و هنگامي كه (منافقان) به نماز مي ايستند، با كسالت برمي خيزند.

8ـ مايه انضباط و وقت شناسي

كسي كه در پنج وقت خاص به نماز مي ايستد و مي كوشد تا در اول وقت نماز بگزارد، معمولاً در ديگر كارها نيز از نظم دقيق پيروي مي كند. قرآن دراين باره مي فرمايد:

«إنَّ الصلوه كانت علي المؤمنين كتاباً موقوتاً» (نساء، 4/103)

همانا نماز بر مؤمنان در اوقات معين مقرر شده است.

«فويلٌ للمصّلّين الذّين هم عن صلوتهم ساهون» (ماعون، 107/4و5)

پس واي بر نمازگزاراني که ازنمازشان غافلند.

و اميرالمؤمنين علي (ع) در نامه خود به محمدبن ابي بكر مي فرمايد:

«مراقب وقت نماز باش و آن را به هنگام بخوان، نه به دليل بيكاري آن را پيش از وقت بخوان و نه به سبب كاري آن را از وقتش به تأخير بيانداز. ( مجلسي:1403، ج 83/14)

9ـ نماز مايۀ پاكيزگي

نمازگزار بايد در مواقع مشخص، همه بدن را بشويد و بيش تر اوقات بايد وضو بگيرد و نظافت بدن و مواضع وضو را از هر نظر مراعات كند. اگر مستحبات وضو را از شستن دهان (مضمضه) و بيني (استنشاق) و نظافت لباس و سجده گاه و … مراعات نمايد، موجبات سلامت و پاكيزگي بدن را فراهم ساخته است.

10ـ ايجاد بهداشت و سلامت انسان

گرچه پاكي و طهارت در نماز بيشتر ناظر به بعد روحي و معنوي انسان است همان گونه که پيامبر اسلام (ص) فرمودند: «اگر در خانۀ يكي از شما نهري باشد و هر روز پنج بار خود را در آن بشوییدآيا از آلودگي چيزي در بدن شما باقي مي ماند؟

گفتند: نه!

فرمود: نماز مثل همان نهر جاري است «هرگاه شخص نماز مي گزارد از گناه پاك مي شود» ولي با توجه به آداب مقدماتي نماز مانند وضو و غسل و لزوم طهارت بدن و لباس، نمازگزار ناگزير از نظافت و پاكيزگي ظاهر نيز برخوردار مي شود كه در سلامت و بهداشت او تأثير بسيار دارد.

اسرار نماز در بيان امام خميني (ره)

ايشان در كتاب اسرار نماز (معراج السالكين و صلوه العارفين) درباره نماز و طي منازل سلوك از طريق آن چنين مي فرمايند:

اگر روزگار به عارفي ربّاني مهلت دهد، مي تواند تمام منازل سائرين و معارج عارفين را از منزلگه يقظه تا اقصا منزل توحيد از اين معجون الهي و حبل متين بين خلق و خالق خارج كند. (خمینی :1358/ 57)

طي كردن اين سفر داراي دو ركن است: اول، رسيدن به مقام طهارت. دوم، رسيدن به مقام فنا در نماز. شرط اساسي آغاز اين سفر دور شدن از نجاست هاي ظاهري و باطني و به ويژه رذايل باطني است. ايشان در تعريف باطن نجاست ـ كه دوري از آن لازمه سفر است ـ مي فرمايند:

نجاست، دوري از محضر انس و مهجوري از مقام قدس است و منافي با نماز است كه معراج وصول مؤمنين و مقرّب ارواح متّقين است. (خمینی:1358/ 56)

بنابراين، انسان براي اين كه سفر معنوي را آغاز كند، بايد به مقام طهارت باطن برسد. حضرت امام (ره) در ادامه مي فرمايند:

… و چون بدين مقام رسيدي، از تصرف شيطان خبيث مخبث خارج شدي و از رجز و رجس هجرت كردي و لايق حضور درگاه جليل و مخلع شدن به خلقت خليل گردي و مسافرت الي الله و معراج وصول حاصل شده كه آن خروج از منزلگاه و بيت نفس است و باقي مي ماند ركن دوم كه در اصل نماز حاصل شود و آن حركت الي الله و وصول به باب الله است و فناي به فناء الله. (خمینی :1358/ 57)

در اين باره بايد گفت پس از فراهم آوردن مقدمات سفر كه همان مقدمات و مقارنات نماز است، سفر با نيّت و گفتن تكبير افتتاحيه در ابتداي نماز، آغاز مي شود.

حضرت امام (ره) دستور اين كار را چنين بيان فرموده اند:

پس تو اي سالك الي الله و مجاهد في سبيل الله! چون اقامه ي صلب در محضر قرب نمودي و تخليص نيّت در پيشگاه عزّت، و قلب خود را صفا دادي و در زمره ي اهل وفا داخل شدي، خود را مهياي دخول در باب كن و اجازه ي فتح ابواب طلب، و از منزل طبيعت حركت كن و حجاب غليظ آن را با تمسّك به مقام كبريايي رفع كن و به پشت افكن و تكبيرگويان وارد حجاب ديگر شو و آن را رفع كن و به پشت سرافكن و تكبير بگو و حجاب سوّم را نيز مرتفع كن كه به منزل باب القلوب رسيدي؛ پس توقف كن و دعاي مأثور بخوان: «اللّهم انت الملك الحقّ المبين الخ.» (خمینی :1358 /79)

ودرادامه حضرت امام (ره) راجع به سفرهای عرفانی درنمازمی فرمایند:

. بدان كه عمده ي احوال صلوه سه حال است كه ساير اعمال و افعال مقدمات و مهيئات آن ها است: اول؛ قيام و دوم؛ ركوع و سوم؛ سجود. (خمینی:1373 /350)

در سرّ ركوع فرموده اند: حقيقت ركوع، تمام نمودن قوس عبوديّت و افناي آن در نور عظمت ربوبّيت است. (خمینی:1358/ 99)

و در سرّ سجود فرموده اند: بالجمله، سجده نزد اهل معرفت و اصحاب قلوب، چشم فروبستن از غير و رخت بربستن از جميع كثرات حتي كثرات اسماء و صفات و فناي در حضرت ذات و در اين مقام، نه از سمات عبودّيت خبري است و نه از سلطان ربوبّيت در قلوب اولياء اثري و حق تعالي خود در وجود عبد، قائم به امر است. (خمینی:1358:/106)

ايشان پس از ذكر عبارتي از يك حديث درباره تشهد مي فرمايند:

اما اشاره به سرّ تشهد به طوري كه ذكر نموديم، آن جا كه مي فرمايد و «تعلم انَّ النواصي الخلق بيده الخ» و اين اشارۀ لطيفه است به مقام تحقق به صحو بعد المحو كه كثرات حجاب جمال محبوب نباشند و قدرت و مشيّت حق را نافذ و ظاهر در مرائي خلقيه بيند. (خمینی:1358/ 116)

امام (ره) در واپسين مرحله مي فرمايند:

از آن چه مذكور شد از سرّ صلوه كه حقيقت آن، عبارت از سفر الي الله و في الله و من الله است، در سرّ سلام، مطلبي ديگر معلوم شود و آن، آن است كه چون سالك در حال سجده، غيبت مطلقه از همه ي موجودات براي او دست داد و از همه ي موجودات غايب شد و در آخر سجده، حالت صحوي براي او رخ داد و در تشهد نيز حالت قوت گرفت، ناگاه از حال غيبت از خلق، به حضور منتقل شد و ادب حضور را به جاي آورد و در آخر تشهد توجه به مقام نبوّت پيدا كرد و در محضر ولايت آن سرور، ادب حضور را كه سلام شفاهي است، به جا آورد و پس از آن به تعينّات نور ولايت كه قواي ظاهره و باطنه ي خود عبادالله الصالحين است، توجه نموده، ادب حضور را ملحوظ داشته، و پس از آن به مطلق كثرات غيبت و شهادت توجه پيدا نموده، ادب حضور را ملحوظ داشته، شفاهاً سلام تقديم داشت و سفر رابع من الحق الي الخلق تمام شد و اين اجمال را تفصيل بيش از اين است كه من عاجزم از گفتن و خلق از شنيدنش. (خمینی:1358/ 118 ‌ـ 119)

نتيجه

يكي از امتيازات نماز بر ساير اعمال عبادي و احكام ديني اين ست كه نماز بهترين وسيله تقرّب و نزديكي به خداست. هر چند هدف همه احكام و عبادات ديني براي نزديكي بندگان به معبود تشريح و وضع گرديده اند ولي ترديدي نيست كه همه آنها به صورت يكسان و يكنواخت انسان را به خدا نزديك نمي كند بلكه هر كدام داراي درجات و مراتب مختلفي است، بعنوان مثال حج و جهاد و صوم و زكات همه وسيله هايي براي قرب و نزديكي به خدايند اما اثري كه در جهاد هست در حج نيست و يا اثر و نتيجه اي كه در حج وجود دارد در زكات نيست. پس تأثير همه اينها مساوي نيست. آنچه كه از متون ديني برمي آيد اين است كه تأثير نماز به مراتب بالاتر و بيشتر است. در روايتي از امام موسي كاظم (ع) چنين منقول است كه: «افضل مايتقرّب به العبد الي الله بعد المعرفه به الصلوه» (مجلسی:1403 ج 24/ 166)

بهترين چيزي كه بنده بعد از شناخت خدا به وسيله آن به درگاه الهي تقرّب پيدا مي كند نماز است.

آن چه كه از اين روايت و روايات مشابه آن فهميده مي شود و نكته مهم است يكي اينكه انسان محتاج و نيازمند به نزديكي و تقرّب است تا كمال خود را بيابد يعني هر انساني براي رسيدن به كمال نيازمند تقرّب الهي است و نكته مهم ديگر اين كه بدون سبب و وسيله اين تقرّب و تكامل حاصل نمي شود. براي سير معراجي و سفر روحاني نياز به براق است و بهترين براق تقرّب به سوي خداوند متعال، كه تكامل انساني در پرتو آن نهفته است نماز است. چون كه پيامبر (ص) فرموده اند: «الصلوه معراج المؤمن» (مجلسی:1352/ 391)

نماز عروج دهنده مؤمن به سوي خداست.

پس بهترين وسيله نزديكي به خداوند و رمز رستگاري نماز است و منشأ همه انحرافات رفتاري و مفاسد اخلاقي دوري از اين راز است و هر كه آگاه از اين راز است در زندگي سرافراز است اما براي كسي كه از عظمت راز نماز بي اطلاع است براي او راه بسي دور و دراز است.

 












 
 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-09-17] [ 10:36:00 ق.ظ ]




اهمّیّت فراگیری احکام

 یکی از مهمترین واجبات دین مبین اسلام كه از اهمیت ویژه‌‌ای برخوردار می‌باشد، فراگیری احکام دین است كه درک و فهم درست نسبت به مسائل آن و عمل بر طبق آن تضمین كننده سعادت انسان است. كسی كه اسلام را به عنوان دین خود بر می‌گزیند باید برنامه‌‌های آن را به طور كامل در همه قلمروهای زندگی خود بپذیرد و رفتار و عملكرد خویش را مطابق با احكام دین تنظیم نماید، انجام چنین تكلیفی می‌‌طلبد فرد مسلمان نسبت به مقدار مورد نیازش از احكام دین كه به آن احتیاج دارد و برایش پیش می‌آید، شناخت پیدا كند تا بتواند آن را در زندگی خود اجراء نماید، بر این اساس قرآن كریم و روایات ائمه هدی(علیهم‌السلام) بر این موضوع تأکید بسیار نموده و همگان را به یاد گرفتن احکام دین تشویق و ترغیب كرده‌‌اند و از ضررهای فراوان آشنا نبودن با احكام الهی بر حذر داشته‌‌اند:

در حدیث نقل شده است كه امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «فرا گرفتن یک حدیث درباره حلال و حرام از شخصی راستگو، برای تو بهتر از دنیا و زر و سیم‌‌های آن است».[۱]

و نیز روایت شده مردی به امام صادق(علیه‌السلام) عرض كرد: فرزندی دارم كه دوست دارد مسائل حلال و حرام را از شما بپرسد و از مطالبی كه اهمیت ندارد و به دردش نمی‌‌خورد، پرسش نمی‌‌كند. حضرت صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «آیا بهتر از حلال و حرام سؤالی هست كه مردم بپرسند؟»[۲] و در حدیث دیگر نقل شده است كه حضرت صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «در دین خدا دانا و فقیه شوید و مانند اعراب زمان جاهلیت نباشید (كه از احکام خدا و معارف دینی بی‌خبر بودند)، سپس حضرتش(علیه‌السلام) فرمودند:کسی که در دین خدا دانا و بصیر نگردد، خداوند متعال در روز قیامت هرگز به او نظر لطف نمی‌افکند و بر پاکیزگی اعمالش مهر تأیید نمی‌گذارد».[۳]

و همچنین از امام صادق(علیه‌السلام) روایت شده که رسول اکرم(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «من از مسلمانی که هفته‌‌ای یک روز را برای آشنایی با امر دینش و پرسش از (معارف و احكام) دینش اختصاص نمی‌‌دهد، منزجر و بیزارم».[۴]

در حدیث نقل شده است كه امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «لقمان در اندرز به فرزندش فرمود: فرزندم! در روزها و شب‌‌ها و ساعات زندگی خود بهره‌‌ای برای تحصیل علم در نظر بگیر زیرا تو هرگز برای خودت ضایعه‌‌ای مانند ترک علم نخواهی یافت».[۵]

و نیز روایت شده كه امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «كسی كه بدون علم و آگاهی اعمالش را انجام دهد مانند فردی است که به سمت سرابی در بیابان حركت كند لذا هر چه تندتر برود از مقصدش دورتر می‌‌شود».[۶]

نکته مهّم دیگر این است که در روایات معصومین(علیهم‌السلام) موضوع «تفقّه در دین» یعنی داشتن شناخت کامل درباره دین و بصیر و بینا بودن نسبت به احکام و معارف آن، مورد توصیه و تأکید بسیار قرار گرفته است.

روایت شده كه امام كاظم(علیه‌السلام) در این باره فرمودند: «در دین خدا فقیه و دانا شوید زیرا فقه كلید بصیرت و شناخت است و مایه كامل شدن عبادت و وسیله رسیدن به مقامات بلند و مراتب عالی دینی و دنیایی است، برتری فقیه بر عابد همچون برتری خورشید بر ستارگان است و هر كس در دین خود دانا و فقیه نشود خداوند عملی را از او نمی‌‌پسندد».[۷]

و نیز روایت شده كه امیر المؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: «اگر خواستی دانا شوی، در دین خدا فقیه و دانا شو».[۸]

و در حدیث نقل شده است كه پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «خداوند به چیزی برتر از آگاهی دینی و فهم دین عبادت نشده است».[۹]

و نقل شده كه امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «هنگامی که خداوند خیر و سعادت بنده‌ای از بندگان خود را بخواهد او را نسبت به دین بصیر و بینا می‌‌سازد».[۱۰]

و روایت شده كه حضرت امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «هنگامی که خداوند متعال می‌خواهد قوم و گروهی را به خیر و صلاح و موفّقیت برساند، آنان را در شناخت دین، بصیر و بینا قرار می‌‌دهد…».[۱۱]

بدیهی است كه انسان نمی‌‌تواند در فراگیری مسائل دین كوتاهی كرده و به بهانه ندانستن مسأله از عمل به تكالیف الهی كه ابلاغ شده شانه خالی كند، از امام صادق(علیه‌السلام) روایت شده است:

 «… خداوند روز قیامت از كسی كه به تكلیف خود عمل نكرده می‌‌پرسد: آیا تكلیف خود را می‌‌دانستی؟ اگر بگوید می‌‌دانستم، به او خطاب می‌‌شود چرا به آنچه می‌‌دانستی عمل نكردی؟ و اگر بگوید نمی‌‌دانستم به او خطاب می‌‌شود چرا یاد نگرفتی تا عمل كنی؟…

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:28:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:18:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:15:00 ق.ظ ]







پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به حضرت سلمان و ابوذر رحمة اللَّه علیهما، هر کدام درهمی داد. روز بعد آتشی برافروخت و سنگی بر آن گذاشت وقتی سنگ داغ شد، به هر دوی آنها فرمود: هر کدام روی سنگ روید و حساب درهم دیروز را مشخص نمائید.

سلمان بدون درنگ پای بر سنگ نهاد و گفت:

«انفقت فی سبیل اللَّه»

یعنی در راه خدا انفاق نمودم. ولی ابوذر نتوانست پا بر سنگ بگذارد. وی آن را برای زندگی خود صرف کرده بود. پیامبر خدا او را از اطاعت امرش معاف فرمود و گفت: صحرای محشر از این سنگ داغتر و تابش آفتاب سوزان قیامت از شعله های آتش سوزاننده تر است.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

«لَیجیئَنَّ اقْوامٌ یوْمَ الْقِیمَةِ لَهُمْ مِنَ الْحَسَناتِ کجِبالِ تَهامَةَ، فَیؤمَرُ بِهِمْ الَی النَّارِ»

اصحاب عرض کردند: آیا نماز می خواندند؟

و حضرت در پاسخ فرمود:

«کانوا یصَلُّونَ وَیصُومُونَ وَیأخُذُونَ وَهْناً مِنَ اللَّیلِ، لکنَّهُمْ کانُوا اذا لاحَ لَهُمْ شی ءٌ مِنَ الدُّنْیا وَثَبُوا لَهُ»[1]

اقوامی در روز قیامت می آیند که به قدر کوه های «تهامه» حسنات دارند ولی به آنها امر می شود که به آتش درآئید- آنها نماز می گزاردند و روزه می گرفتند، و قدری از شب را به عبادت سپری می کردند، لکن وقتی دنیا به آنها روی میآورد خود را به آن می افکندند و ملاحظه حلال و حرام نمی کردند.

و نیز اخبار ذیل از همان حضرت صلی الله علیه و آله نقل شده است.

«لا یدْخُلِ الْجَنَّةَ مَنْ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنَ السُّحْتِ، النَّارُ اوْلی بِهِ»[2]

وارد بهشت نمی شود آنکه گوشت وی از حرام روئیده شده باشد، آتش به آن سزاوارتر است.

«الْجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلی جَسَدٍ غُذِّی بِالْحَرامِ»[3]

بهشت بر بدنی که از حرام تغذیه شده حرام است.

«لا یشَمُّ ریحَ الْجَنَّةَ جَسَدٌ نَبَتَ عَلَی الْحَرامِ»[4]

بدنی که از حرام روئیده شده باشد، بوی بهشت را احساس نمی کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1398-09-16] [ 09:28:00 ق.ظ ]





 
حق الناس یعنی حقی که مختص مردم بوده و جدای از حق الله است، رعایت این نوع حقوق در دین اسلام بسیار مورد تأکید قرار گرفته است، چون خداوند متعال اگر از حق خویش هم بگذرد از حق الناس و حقی مربوط به مردم است نخواهد گذشت. در صورتی که فردی حقوق مادی انسانی را تضییع کرده باشد باید صاحب حق را پیدا کرده و حق وی را ادا کند و اگر به آن شخص دسترسی نداشته باشد، می تواند مبلغ تضییع شده را از طرف صاحب حق به فقرا هدیه کند. در شرایطی که حقوق معنوی افراد را پایمال کرده است، اگر توان آن را دارد که آنان را پیدا کرده و از خود افراد حلالیت بطلبد، در نتجیه امر پسندیده ای بوده و می تواند حق الناس را جبران کند اما در شرایطی که به افراد دسترسی ندارد باید به درگاه خداوند توبه و استغفار کرده و دیگر مرتکب چنین گناهی نشود.
 

حق الناس فقط «خوردن مال مردم» نیست! همین که بخواهی در صف نانوایی بدون نوبت نان بگیری و یا ساده ترین قوانین ترافیکی را رعایت نکنی، حق الناس را پایمال کرده و خویشتن را در عقوبت قرار داده ای! برخی تصور می کنند که حق الناس فقط در اموال و دارایی مردم خلاصه می شود و این که «اموال یا پولی» از کسی در دین نداشته باشند، یعنی حق الناسی بر گردن ندارند! اما با مراجعه به روایات و احادیث و همچنین کلام عالمان دینی، به این نتیجه می رسیم که حق الناس وسعتی به گسترۀتمامی اعمال و رفتار بشری دارد.

حق الناس یعنی حقی که مختص مردم بوده و جدای از حق الله است، رعایت این نوع حقوق در دین اسلام بسیار مورد تأکید قرار گرفته است، چون خداوند متعال اگر از حق خویش هم بگذرد از حق الناس و حقی مربوط به مردم است نخواهد گذشت.

حق الله توسط خدای متعال مورد بخشش قرار می گیرد اما گذشت از حق الناس، جلب رضایت صاحبان حق را می طلبد، تضییع جان، مال، حیثیت و آبروی مردم، حقوق اجتماعی، سیاسی و. . . جزو حق الناس بوده و فردی که نسبت به تضییع این حقوق اقدام می کند، در پیشگاه خداوند متعال، مورد مواخذه قرار خواهد گرفت.

دل شکستن، رعایت نکردن حقوق اجتماعی، غیبت کردن، رعایت نکردن حجاب اسلامی، نگاه به ناموس دیگران، سوءظن و گمان بد داشتن به مردم و. . . از جمله مواردی است که در زمرۀ حق الناس است. زمانی که از حقوق مردم صحبت می شود، این حقوق صرفاً در مال مردم خلاصه نمی شود، بلکه همه اعمال و موارد را اعم از مادی و معنوی در برمی گیرد.

ایستادن در صف نانوانی از جمله مصادیق حق الناس بوده که افراد در صورت تخطی از نوبت خود، حق الناس بر گردن خواهند داشت هم چنین رعایت حق تقدم در قوانین راهنمایی و رانندگی نیز از جمله حقوق مردم بوده که تضییع آن، پایمال کردن حق الناس است. کسی که به ناحق، علیه شخص دیگر می نویسد حق الناس را پایمال کرده است! وقتی که کسی قلم به دست گرفته و به ناحق علیه شخص دیگر می نویسد در حقیقت حق الناس را پایمال کرده است، حق الناس هر آن چیزی را شامل می شود که مربوط به مردم و جزو حقوق آنان است.

حق الناس مربوط به مردم بوده و گذشت از آن نیز توسط خود مردم امکان پذیر است. حق الله نیز شامل همه حقوقی است که خداوند بشر را به اطاعت و عمل آن امر کرده است، عبادت، نماز، روزه، امر به معروف و نهی از منکر، دفاع از دین و. . . از جمله حقوق خداوندی است.

در صورتی که فردی حقوق مادی انسانی را تضییع کرده باشد باید صاحب حق را پیدا کرده و حق وی را ادا کند و اگر به آن شخص دسترسی نداشته باشد، می تواند مبلغ تضییع شده را از طرف صاحب حق به فقرا هدیه کند.

در شرایطی که حقوق معنوی افراد را پایمال کرده است، اگر توان آن را دارد که آنان را پیدا کرده و از خود افراد حلالیت بطلبد، در نتجیه امر پسندیده ای بوده و می تواند حق الناس را جبران کند اما در شرایطی که به افراد دسترسی ندارد باید به درگاه خداوند توبه و استغفار کرده و دیگر مرتکب چنین گناهی نشود.

مصائبی در پاسخ به این که برخی فکر می کنند که خداوند حق الناس را هم می بخشد، با تأکید بر این که خداوند هرگز حق مردم را از آنان نمی گیرد، اضافه کرد: اگر بگوییم که خداوند حق انسان را نادیده گرفته و اختیار حق الناس را از آنان می گیرد، این موضوع از حکمت الهی خارج بوده و در نتیجه واژه «حقوق» در حق الناس بدون معنی خواهد بود! حق الناس را باید خود مردم مورد بخشش قرار دهند.  هر کجا و در هر شرایطی که حقوق مردم تضییع شود، آنجا حق الناس پایمال شده است، چه این موضوع در امور عادی مثل ایستادن در صف نانوایی باشد و چه در امور واجب و مستحبی مثل نماز و عزاداری و احسان! انجام فریضۀ نماز با ایجاد مزاحمت برای دیگران، مصداق تضییع حق الناس است. اگر فردی با ماشین خود مقابل ایستگاه های صلواتی ایستاده و ترافیک را مختل کرده و برای دیگران مشکل ایجاد کند در نتیجه حق الناس بر گردن وی خواهد بود، یا این که فرد برای انجام فریضۀنماز نسبت به ایجاد مزاحمت برای دیگران اقدام کرده و مسیر تردد مردم را بگیرد حق الناس را پایمال کرده است. باید همه اعمال و کارها با رعایت حق الناس انجام شود تا رضایت الهی را نیز در پی داشته باشد. همه مسائل از اعمال مستحب گرفته تا واجب، اگر موجب از میان رفتن حقوق مردم شود، مصداق بارز تضییع حق الناس بوده و باید جبران شود! حق الناس را باید در تمامی امور و مسائل مورد توجه قرار داده و رعایت کرد.

طبق فرمودۀ مولای متقیان، «عمل مستحب، انسان را به خدا نزدیک نمی کند، اگر به واجب زیان رساند»، از این رو انجام اعمال مستحبی در صورتی که منجر به پایمال کردن حق الناس که امری واجب است، شود، موجب تقرب انسان به خداوند متعال نمی شود! باید در هر امری، ابتدا حقوق مادی و معنوی مردم رعایت شود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ق.ظ ]




حق الناس
 

 

حق الناس فقط زدن جیب مردم نیست!!

حق الناس فقط کلاهبرداری و اختلاس نیست!!

گرفتن آرامش روان و پاکی چشم وقلب مردان

گرفتن خاطر آرامش زنان ونابودی تعهد وعشق بین همسران

سرد شدن گرمای خانه ها و تنوع طلب کردن مردان،

افزایش نرخ طلاق و…

همه حق الناس هایی است که به واسطه بی حجابی و دلبری های خیابانی بر گردن ماست!!

خداوند هرگز حق الناس را نمی بخشد.

فراموش نکنیم!!

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:21:00 ق.ظ ]





 
 

برای نورانیت قلب راهکارهای مختلفی در قرآن واحادیث اهل بیت علیهم السلام بیان گردیده است که به اختصار به مواردی از آنها اشاره می گردد:

1- علم و حکمت:
امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «احی قلبک بالموعظه. . . و نوره بالحکمة؛ دلت را با موعظه زنده گردان. . . و آن را با حکمت روشنایی بخش» (میزان الحکمة/ ج10/ ح17053) یکی از مهمترین عوامل نورانیت انسان علم است. در روایت هست که العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء من عباده. علم نوری است که خدای متعال در قلب هر بنده ای که بخواهد می اندازد. همچنین همنشینی با علما در این زمینه موثر است. چه خوب است که حداقل در هفته یک بار در مجلس سخنرانی وموعظه شرکت کنیم و گوش جان به آیات و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) دهیم و قلب خود را از تیرگی های جهل زدوده، آن را نورانی کنیم.

2- ایمان:
امام علی (علیه السلام) فرمودند: «ان الایمان یبدو لمظة فی القلب کلما ازداد الایمان ازدادت اللمظة؛ ایمان چون نقطه ای سفید در دل پدیدار می شود. هر چه ایمان زیادتر شود آن نقطه بزرگتر می گردد». (همان/ح17054)انسان می تواند با مطالعه در زمینه های اعتقادی و عمل به آنچه می داند و می آموزد، رفته رفته بر ایمان خود بیافزاید؛ در این صورت به نورانیت قلب خود افزوده است.

3- یقین:
امام علی (علیه السلام) فرمود: «الیقین نور؛ یقین، نور و روشنایی است». (همان/ ح17055) «جبرئیل نزد پیامبر (صلی الله علیه و اله) آمد و گفت: ای رسول خدا؛ خداوند تبارک و تعالی مرا با هدیه ای به سوی تو فرستاده که پیش از تو آن را به هیچ کس نداده است. رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: آن هدیه چیست؟ جبرئیل گفت: صبر و بهتر ازن آن. . . رسول خدا فرمود: گفتم تفسیر یقین چیست؟گفت: شخصی که یقین دارد، برای خدا چنان کار می کند که گویی او را می بیند؛ زیرا اگر او خدا را نمی بیند، خدا که او را می بیند و به یقین می داند که آنچه به او رسیده، نمی شد که برسد و آنچه به او نرسیده، امکان نداشت که برسد.

 4- اندیشیدن و گریستن
 کسی که بخشی از روز خود را به تفکر در آیات انفسی و آفاقی بپردازد، و در خلوت خود بر گناهان خویش و از خوف خداوند بگرید، صفای دل یافته، قلبش نورانی می شود. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «روشنایی دل را جستم و آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم. . . » (همان/ ج13/ ح20833). گریه از ترس وخوف الهی و عشق به خداوند و ائمه اطهار علیهم السلام به خصوص گریه برای سالار شهیدان حضرت حسین علیه السلام از منابع نورانیت انسان است.

 5- خواندن نماز، بویژه شب
 پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) فرمودند: «الصلاة نور؛ نماز نور است». و حضرت مسیح (علیه السلام) در اندرز به قوم خود فرمودند: «حقیقتی را به شما بگویم، خوشا به حال آنان که شب را به عبادت گذرانند. اینانند کسانی که روشنایی همیشگی را به دست می آورند؛ زیرا که در تاریکی شب برمی خیزند. (همان/ ح20836) خواندن نماز شب حتی چهرۀظاهر انسان را نورانی می کند! امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «نماز شب چهره را سفید و نورانی می کند، نماز شب انسان را خوشبو می کند، نماز شب روزی می آوردج

 6- کم حرفی
 امام علی (علیه السلام) فرمودند: «بسیار خموشی گزین تا اندیشه ات بارور شود و دلت روشنایی گیرد و مردم از دست تو در امان مانند». چه خوب است که حداقل در هفته یک بار در مجلس سخنرانی علما شرکت کنیم و گوش جان به آیات و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) دهیم و قلب خود را از تیرگی های جهل زدوده، آن را نورانی کنیم

 7- اعتقاد و باور به یگانگی خداوند و رسالت حضرت رسول (صلی الله علیه و اله) و معاد؛
 اینکه همۀخوبی ها را از خداوند بداند و در هنگام گناه، استغفار کند.  پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: چهار چیز است که هر کس داشته باشد در نور اعظم خدا غوطه ور باشد: کسی که نگهبان کارش، شهادت دادن به این باشد که معبودی جز خدا نیست و من فرستادۀخدا هستم و کسی که هرگاه مصیبتی به او رسد، گوید: انا لله و انا الیه راجعون و کسی که هرگاه به خیر و نعمتی دست یابد، گوید: الحمد لله رب العالمین و کسی که هرگاه گناه و خطایی کند، گوید: استغفر الله و اتوب الیه

 8- وضو نور است.
 در روایات داریم که وضو گرفتن باعث نورانیت می شود و دائم الوضو بودن در این زمینه بسیار موثر است و حتی داریم که وضو علی الوضو نور علی نور. یعنی کسی که وضو دارد و روی آن دوباره وضو می گیرد این کار او نوری بر نور دیگر است.

 9- منبع نور خدای متعال است.
ذکر و یاد خدا و عبادت و انس با او بزرگترین عامل نورانیت قلب انسان می باشد. یاد خدا در خلوت وجلوت باعث آرامش نفس ونورانیت باطن می گردد، لذاتوصیه می شود بر این که سعی کنیم دائم الوضو باشیم و به نماز –بویژه نماز شب- و تلاوت قرآن اهمیت دهیم زیرا همۀعبادات نورند و همنشینی با آنها موجب نورانیت قلب می شود. تداوم در خواند سوره توحید و کم خوری و زیاد رفتن به مساجد و نماز جماعت خواندن، روزه گرفتن و استغفار کردن به خصوص در سحر ها از عوامل دیگر نورانیت قلب انسان است. به کار گیری این فرمایشات در زندگی انسان تاثیر مثبتی می گذارد وقدمی است برای اتصال به معبود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:17:00 ق.ظ ]






 

مرحوم آیت الله علی سعادت پرور تهرانی در آخرین جلساتی که با شاگردان خاص خودشان داشتند فرموده بودند: «مردنم را به من نشان دادند، واضح واضح و هم اکنون نیز آن زمان برایم مشهود است، دیدم که انبیا و اولیای الهی(ع) در تشییع جنازه ام شرکت کرده اند و این به خاطر آن است که بنده چهل سال در وقت سحر با توجه، صد مرتبه سوره «قل هو الله احد» را می خواندم و به روح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر هدیه کرده ام.»(به نقل از سایت استاد علی فروغی از شاگردان ایشان)

درباره عظمت تلاوت سوره توحید، روایات عجیبی در میان فرمایشات معصومین علیهم السلام آمده است؛ از جمله:

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: «هر کس که قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را هنگام خواب سه مرتبه بخواند، خداوند پنجاه هزار ملک را بر او موکّل می‏نماید تا در آن شب حراستش کنند».(الکافی، ج 2، ص 620)

امیر المؤمنین علیه السّلام نقل می‏نماید که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «کسی که به هنگام خواب صد بار سوره توحید را بخواند، خداوند گناهان پنجاه سال او را می‏بخشد.» (الکافی، ج 2، ص 539)

همچنین از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل شده است که فرمودند: «کسی که پس از نماز صبح، یازده بار «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بخواند، در آن روز گناهی از او سر نمی‏زند؛ گرچه شیطان خوار شود(یعنی شیطان هر چه تلاش کند، نتواند انسان را به گناه بکشاند و بدین ترتیب خوار شود).»(ثواب‏الأعمال و عقاب الاعمال، ص 277)

امام صادق علیه السّلام از پدرش روایت نموده که پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله بر جنازه سعد بن معاذ نماز گزارد و فرمود: «به راستی، نود هزار فرشته بر او نماز گزاردند که جبرئیل نیز در میان آنان بود. از جبرئیل علیه السّلام پرسیدم که او از چه رو استحقاق نماز شما را یافت؟ جبرئیل علیه السّلام گفت: از آن رو که در حال ایستاده و نشسته و سواره و پیاده و در حال رفت و آمد، سوره توحید را تلاوت می‏کرد.»(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه حسن زاده، صفحه 295)

امام صادق علیه السلام فرموده اند: «هر که دچار مرض و یا گرفتاری شود و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ نخواند و در آن بیماری و شدّت بمیرد از اهل آتش است.»(وسائل‏الشیعه، ج 6، ص 224) و «هر که به بستر رود و (توحید) را یازده بار بخواند خانه او و همسایگانش مصون است.» (ثواب‏الأعمال و عقاب الاعمال، ص 128)

امام کاظم علیه السّلام از پدرش امام صادق علیه السّلام روایت نموده که امام علی علیه السّلام فرمود: «هر که نماز صبح را به جا آورد و پس آنگاه سوره توحید را یازده بار تلاوت کند، در آن روز گناهی مرتکب نشود هر چند شیطان بخواهد.»(مجلسی، بحارالأنوار، ج 83 ص 135)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:58:00 ق.ظ ]




 

… وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کلَّ شَی ءٍ…[1]

رحمت من همه چیز را در بر گرفته است.

او که خود را به صفت رحمانیت و رحیمیت معرفی نموده است، قطعاً به بندگانش نه به عدل بلکه به لطف و رحمت رفتار خواهد نمود.

«شعوانه بصریه» در غالب مجالس فسق و فجور حاضر بود، روزی با کنیزان خود از جایی می گذشتند، صدای خروش و ناله از خانه ای برمی آمد، شعوانه کنیزی فرستاد تا خبری بیاورد او رفت و برنگشت. دومی نیز روان شد اما باز هم نیامد. شعوانه سومی را بسیار سفارش کرد که زود برگردد. کنیز رفت و به سرعت برگشت و گفت واعظی موعظه می کند و مردم می گریند. شعوانه خود داخل شد، در همان وقت واعظ این آیات را تلاوت می کرد.

إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَها تَغَیظاً وَ زَفِیراً* وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَکاناً ضَیقاً مُقَرَّنِینَ دَعَوْا هُنالِک ثُبُوراً.[2]

هنگامی که آتش آنها را (اهل جهنم را) از مکانی دور ببیند، صدای خشمناک و وحشتناک که با نفس زدن شدید همراه است، می شنود و هنگامی که در جای تنگ و محدودی از آن افکنده شود در حالی که در غل و زنجیر هستند، فریاد وا ویلای آنها بلند می شود.

شعوانه به شدت دگرگون شد، تاثیر آیاتی که وصف اهل جهنم را می شمرد بر شعوانه بدان حد بود که با صدای بلند گفت: اگر من هم توبه کنم خداوند می بخشد؟ واعظ گفت:

آری اگر هم به اندازه شعوانه گناه کرده باشی باز هم خداوند می بخشد. گفت: ای شیخ شعوانه منم دیگر گناه نمی کنم. وی از زاهدان و تارکان دنیا شد و چنان می گریست که به او گفتند: کور می شوی. در پاسخ می گفت: کوری دنیا بهتر از کوری آخرت است.

وحی الهی به عزرائیل علیه السلام رسید که هنگام جان گرفتن، تا به حال دلت به حال کدام بنده ام سوخته است؟ عرض کرد: کشتی را بر دریا غرق نمودم همه هلاک شدند مگر زن و بچه ای که امر کردی آنها را بگذارم، سپس امر کردی مادر را قبض کنم. دلم به حال بچه سوخت. فرمود: می دانی به آن بچه چه کردم، موج دریا را امر کردم وی را به ساحل برساند، پلنگی را امر کردم شیرش دهد، محبّتش را در دل ناخدایی قرار دادم تا به شهر ببرد، راه سلطنت به او نشان دادم تا سلطان شود، اما او ادعای خدایی کرد و کرکس پرورش داد تا به آسمان بیاید، وقتی به اوج رسید به سوی آسمان تیر پرتاب می نمود، آری او نمرود است. در آن حال جبرائیل به خداوند گفت: نمرود به جنگ تو آمده است، خداوند پاسخ فرمود: ما به جنگ او نیامده ایم هر چه باشد بنده ماست.

مادری برای یاری رزمندگان اسلام از خانه بیرون آمد کودکش روانه کوچه شد و می گریست. مادر به یاد بچه اش افتاد، چون برگشت و او را بدان حال دید با شتاب او را بغل نمود و خود روی ریگ های سوزان خوابید و بچه را بر سینه گذاشت. رزمندگان این شدت علاقه را که دیدند، گریستند، پیامبر فرمود: خداوند نسبت به شما مهربان تر است از این زن نسبت به فرزندش.

 

 
چرا این همه دعا می کنیم و مستجاب نمی شود؟ از آقای بهجت سوال شد که چرا این همه دعا می کنیم و مستجاب نمی شود؟ بهجت عارفان و سالکان در پاسخ فرمودند: “زیرا استجابت دعا شرط اساسی اش توبه است، لذا ملائکه می گویند: این مشروط (دعا) را با شرطش (ت…

ائمه اطهار علیهم السلام دروازه های رحمت الهی ائمه دروازه های رحمت الهی میان خدا و خلق اند. اراده الهی بر آن تعلق گرفته است که صالحان بر زمین حکومت کنند و این اراده گرچه گهگاه تحقق یافته است، ولی تحقق کامل آن طبق صریح آیه با فراگیری و تداوم حکومت…

ترک توبه و پندار بی مورد نجات از آسیب های جامعة ایمانی، توهّم نجات بدون فراهم ساختن مقدمات و شرایط آن است. قرآن کریم این آفت را در میان اهل کتاب این گونه گزارش کرده است: ( وَ قالَتِ الْیهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ أَبْناءُ ا للهِ…
 
آثار گناه ترک گناه وجود مبارک رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله و سلم)، از فرصت با عظمت ماه مبارک رمضان، به «فرصت و زمان توبه» تعبیر فرمود: «وَ هُوَ الشَّهْرُالتَّوْبَه»[1] علت آن هم این …

نازل شدن مغفرت در شب عید فطر حسن بن راشد گفت: خدمت امام صادق (ع) عرض کردم: فدایت شوم مردم می گویند: آمرزش و مغفرت بر کسی که ماه رمضان را روزه گرفته در شب قدر نازل می شود. آیا این کلام صحیح است؟ حضرت فرمودند: ای حسن، کارگر وقتی…
 
 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:57:00 ق.ظ ]




 


 

 

دجال از ریشه دجل (دغل) به معنای دروغگو است و بر اساس آنچه از ظاهر اخبار استفاده می‏شود دجال فردی است که در آخرالزمان و پیش از قیام مهدی(ع) خروج می‏کند و انسان غیر عادی است و با انجام کارهای شگفت‏ انگیز جمع زیای از مردم را می‏فریبد و سرانجام به دست حضرت عیسی(ع) در منطقه شام به هلاکت می‏رسد. و اینکه آیا دجال شخص واحد با آن ویژگیها می‏باشد یا یک تفکر و جریان الحادی است در این مورد احتمالات مختلف و متعدد وجود دارد.

برخی گفته اند دجال نام شخص معینی نیست بلکه هر کسی که با ادعای پوچ و بی اساس و حیله گری سعی در فریب مردم داشته باشد دجال است و از احادیث نیز این نکته قابل استفاده است. پیامبر اکرم(ص) می‏فرماید: لاتقوم الساعه حتی یخرج المهدی من ولدی و لا یخرج المهدی حتی یخرج ستون کذابا کلهم یقول انا نبی؛ یعنی قیامت بر پا نمی‏شود تا وقتی که مهدی(ع) ازفرزندانم ظهور کند و مهدی(ع) قیام نمی‏کند تا وقتی که شصت دروغگو خروج کند[i] و در روایتی دیگر از پیامبر نقل شده است که:(پیش از خروج دجال بیش از هفتاد دجال خروج خواهد کرد)[ii]

   با توجه به روایات می‏توان گفت که دجال‏ها متعدد و متنوع هستند و دجال واقعی همان گونه که از روایت معلوم است شخص معینی می باشد و دجال‏های دیگر که افراد شیاد و حیله‏گری هستند که در پدیده‏های اجتماعی با ظاهر شدن سعی در فریب مردم دارند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:47:00 ق.ظ ]





 

 

علائم ظهور حضرت مهدی (عج) بر دو دسته تقسیم می شوند:

الف: علائم حتمی و قطعی؛

ب: علائم غیر حتمی و غیر قطعی که البته در این علائم هم ممکن است اختلاف نظر وجود داشته باشد.

علائم غیر حتمی فراوان هستند و نوعاً بعضی از آنان به وقوع پیوسته است اما علائم حتمی و قطعی هنوز رخ نداده اند بعضی از این علائم قطعی عبارتند از:

1. خروج سفیانی: پیش از ظهور مردی از نسل ابوسفیان در منطقه شام خروج می کند و با تظاهر به دینداری گروه زیادی از مسلمانان را می فریبد و به گرد خود می آورد و بخش گسترده ای از سرزمینهای اسلام را به تصرف خویش در می آورد و بر مناطق پنجگانه شام، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین (نام شهری در نزدیکی حلب) و منطقة عراق سیطره می یابد و در کوفه و نجف به قتل عام شیعیان می پردازد و برای کشتن و یافتن آنان جایزه تعیین می کند آنگاه که از ظهور امام زمان باخبر می شود با سپاهی گران به جنگ وی می رود که در منطقه بیداء (بین مکه و مدینه) با سپاه امام (ع) برخورد می کند و به امر خدا همه لشگریان وی به جز چند نفر در زمین فرو می روند و هلاک می شوند. [1]

2. خسف در بیداء: خسف یعنی فرو رفتن و پنهان شدن، و بیداء نام منطقه ای در مکه و مدینه است. ظاهراً لشگر سفیانی در این منطقه که به قصد جنگ با امام عصر(عج) آمده است در زمین فرو می روند. [2]

3. خروج یمانی: سرداری از یمن قیام می کند و مردم را به حق و عدل دعوت می کند این نشانه در منابع عامه نیست ولی در مصادر شیعه روایات فراوانی در این باره وجود دارد. امام صادق (ع) فرمود: قیامهای سه گانه خراسانی، سفیانی، یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود و هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی دعوت حق و هدایت نمی کند و هم فرمود که یمانی از علائم حتمی است. [3]

4. قتل نفس زکیه: زکیه یعنی فرد پاک و بی گناه و کسی که قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد.  در آستانه ظهور مهدی (عج) در گیرودار مبارزات زمینه ساز انقلاب حضرت مهدی (عج) فردی پاکباخته و مخلص از اولاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) در راه امام می کوشد و در این راه مظلومانه به قتل می رسد. روایات گاهی نفس زکیه و گاهی «سید حسنی» گفته اند امام باقر (ع) فرمود: بین ظهور مهدی (عج) و کشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست. [4]

5. صیحه آسمانی: منظور از صیحه آسمانی صدایی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی در آسمان شنیده می شود و همه مردم آن را می شنوند در روایات تعبیر به «نداء» «فزعه» «صوت» نیز بکار رفته است که ظاهر آن نشان می دهد که هر یک از اینها نشانه جداگانه ای است که پیش از ظهور واقع می شود لکن به نظر می رسد که اینها تعبیر از یک واقعیت است و ممکن هم هست که از سه حادثه جدای از هم خبر داده باشند که اول صداهای هولناکی برآید و همه را به خود متوجه کند (صیحه) و به دنبال آن صدای مهیب و هولناکی شنیده شود که دلهای مردم را به وحشت اندازد (فزعه) و آن گاه از آسمان صدایی شنیده می شود که مردم را به سوی مهدی(عج) فرا می خواند (نداء) روایاتی که از این معنا خبر داده اند از طریق شیعه و سنی فراوان هستند. امام باقر (ع) می فرماید: ندا کننده ای از آسمان نام قائم را ندا می کند پس هر که در شرق و غرب است آن را می شنود و از وحشت این صدا خوابیده ها بیدار و ایستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خویش می ایستند رحمت خدا بر کسی که از این صدا عبرت گیرد و ندای وی را اجابت کند زیرا صدای نخست، صدای جبرئیل روح الأمین است.

آنگاه می فرماید: این صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود در این هیچ شک نکنید و بشنوید و فرمان برید، در آخر روز شیطان فریاد می زند که «فلانی مظلوم کشته شد» تا مردم را بفریبد و به شک اندازد. و امام صادق (ع) می فرماید: در ابتدای روز گویند ه ای در آسمان ندا می دهد که آگاه باشید که حق با علی و شیعیان اوست. پس از آن در پایان روز شیطان که لعنت خدا بر او باد از روی زمین فریاد می زند که حق با عثمان و پیروان اوست پس در این هنگام باطل گرایان به شک می افتند هرگاه گوینده ای از آسمان نداء بزند که حق با اولاد محمد(ص) است در آن هنگام ظهور مهدی(عج) به سر زبانها می افتد به گونه ای که غیر از او یاد نمی کنند. [5]

6. خروج دجال: این نشانه در کتب اهل سنت از علائم برپایی قیامت شناخته شده است [6]   ولی در منابع روایی شیعه از نشانه های ظهور است. و اشکال ندارد که هم علامت ظهور و هم علامت معاد باشد. چون خود ظهور امام عصر (عج) هم از علائم آخرالزمان می باشد.

دجال فردی است که در آخر الزمان و پیش از قیام مهدی (عج) خروج می کند و غیر عادی است و با انجام کارهای شگفت انگیز جمع زیادی از مردم را می فریبد و سرانجام به دست عیسی مسیح (ع) در کنار دروازه ”لد“ در منطقه شام به هلاکت می رسد. در مورد دجال نظریه های متعددی طرح شده است مثلا گروهی آن را فردی نامیده اند و دسته ای آن را جریانی می دانند و نه شخص معین که مطرح کردن این امور مجال دیگری را می طلب

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:45:00 ق.ظ ]




چرا به حضرت معصومه (س) کریمه اهل بیت می گویند؟

 


 

 

اولیای الهی منشأ کرامات و عنایاتی بوده‌اند که آثار یک عمر اخلاص و وارستگی آنهاست، از دیرزمان، آستان قدس فاطمی منشأ هزاران کرامت و عنایت ربانی بوده است…[1]اما به نظر می‌رسد، شهرت این لقب برای حضرت معصومه(س) به واسطه رویای صادقه‌ای است که از مرحوم آیت‌الله سیدمحمود مرعشی نجفی(ره) نقل شده است. داستان به این صورت است که مرحوم سیدمحمود مرعشی نجفی متوفای ۱۳۲۸ هجری قمری بسیار علاقه‌مند بود که به هر طریقی شده، محل قبر شریف حضرت صدیقه طاهر(س) را به دست آورد، برای این مقصود، ختم مجربی انتخاب کرده، چهل شب به آن مداومت کرد تا شاید خداوند به طریقی او را از محل قبر شریف حضرت زهرا(س) آگاه فرماید، شب چهلم بعد از انجام ختم و توسل فراوان استراحت کرد. در عالم رویا به محضر مقدس حضرت باقر(ع) یا حضرت صادق(ع) مشرف شد.[2]

امام(ع) به ایشان فرمود: «علیک بکریمهًْ اهل‌البیت»؛ به دامن کریمه اهل بیت چنگ بزن، ایشان  به تصور اینکه منظور امام(ع) از «کریمه اهل بیت» حضرت زهرا(س) است، عرضه داشت: بلی قربانت گردم، من نیز این ختم را برای همین گرفتم که محل قبر شریف آن حضرت را به صورت دقیق‌تر بدانم و به زیارتش مشرف شوم. امام(ع) فرمودند. منظور من قبر شریف حضرت معصومه در قم است، مرحوم آیت‌الله سیدمحمود مرعشی نجفی هنگامی که از خواب برخاست تصمیم گرفت که رخت سفر ببندد و به قصد زیارت حضرت معصومه(س) رهسپار ایران شود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:38:00 ق.ظ ]




علت سفر حضرت معصومه (س) به شهر قم چه بوده است؟

 

 


 

 

«حضرت معصومه سلام الله علیها یکی از بانوان بافضیلت و باشخصیت خاندان اهل بیت علیهم السلام می‌باشد محل تولد و رشد حضرت معصومه سلام الله علیها خاندانی بود که او را با دریایی از علم و معرفت روبه‌رو ساخت. ولی بیش از ۱۰ بهار از عمر شریفش نگذشته بود که پدر بزرگوارش با زهر جفا در زندان هارون به شهادت رسید و دریایی از غم و اندوه بر قلب شریفش فرو ریخت که در این ایام غم و تنهایی، تنها مایه تسلی او برادرش امام رضا علیه السّلام بود که ناگهان «مأمون» وجود اقدس امام هشتم را از کانون خانواده جدا نمود و به اجبار به خراسان جلب کرد و به اقامت اجباری در خراسان وادار نمود. حضرت معصومه سلام الله علیها که بعد از پدرش تنها امیدش یعنی برادرش را از خود دور می‌دید بسیار آزرده خاطر و افسرده بود و نمی‌توانست دوری برادرش را تحمل کند تا اینکه بعد از یک سال به سوی ایران حرکت کرده اما اینکه علت سفر آن حضرت به ایران چه بوده دقیقاً مشخص نیست اما طبق اقوال و گزارشات موجود تاریخی علت سفر به ایران را اینگونه می‌توان بیان کرد.

۱.طبق برخی از گزارشات علت سفر حضرت معصومه سلام الله علیها به ایران جهت دیدار با برادر خودش بوده چون همانطور که اشاره شد حضرت معصومه بعد از شهادت پدر بزرگوارش علاقه و محبت و وابستگی خاصی به برادر خودش امام رضا علیه السّلام داشت و از محضر علمی و معنوی آن حضرت سود می‌برد حال که امام و برادرش را از خود دور می‌دید نمی‌توانست این دوری را تحمل بکند از این رو تصمیم گرفت برای زیارت برادرش از مدینه به مقصد خراسان حرکت بکند و در سال ۲۰۱ هجری وارد ایران گردید.[1]

۲.طبق نقل دیگر امام رضا علیه السّلام بعد از ورودش به خراسان نامه‌ای خطاب به خواهر گرامی‌اش فاطمه معصومه مرقوم فرمود و آن را توسط یکی از غلامانش به مدینه منوره ارسال فرمود. امام به غلامش دستور داد که در هیچ منزلی توقف نکند تا در اندک زمان ممکن آن نوشته را به مدینه برساند. و حضرت معصومه به مجرد رسیدن نامه برادرش خود را آماده سفر نمود.[2] البته جریان این نامه در کتاب‌های دست اول و قدیمی نیست. برخی محققین از لابلای مطالب کتاب‌های گذشته وجود چنین نامه‌ای را اثبات می‌کنند.[3] از این دو نقل استفاده می‌شود که حضرت معصومه سلام الله علیها به خاطر وابستگی که به برادر بزرگوار خود داشته و اوضاع مساعد برادرش در خراسان آن حضرت را بر آن داشت تا به حضور برادر خود در خراسان برسد. لذا محقق بزرگوار آقای جعفریان می‌نویسد: پس از آمدن علی بن موسی علیه السّلام به ایران گروه‌هایی از «سادات» راهی ایران شدند. تسامح مأمون در مقابل سخت‌گیری پدرش نسبت به سادات، در رشد و سربلندی علویان، تأثیر بسزایی داشت و آمدن حضرت معصومه سلام الله علیها به ایران از جمله مهاجرت‌هایی بوده که در رابطه با آمدن امام رضا علیه السّلام به ایران صورت گرفته است.[4] مرعشی هم در این باره می‌نویسد: سادات از آوازه ولایت امام رضا علیه السّلام و پناهی که مأمون به آن حضرت داده بود،‌ روی به طرف ایران نهادند و مجموع برادران و بنواعمام که به بیش از ۲۰ نفر می‌رسید به ایران آمده و در قم مورد تکریم واقع شدند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ق.ظ ]




حضرت معصومه (س) دارای چه ویژگی هایى بوده است؟

 

 
 

 

تعداد امامزادگان شایسته تعظیم و تجلیل در «دار الایمان قم‏» که بر فراز قبور مطهرشان گنبد و سایبان هست‏ به چهارصد نفر مى‏ رسد. در میان این چهار صد اختر تابناکى که در آسمان قم نورافشانى‏ مى ‏کنند، ماه تابانى که همه آنها را تحت الشعاع انوار درخشان‏ خود قرار داده، تربت پاک شفیعه محشر، کریمه اهل‏بیت‏ پیمبر(علیهم السلام)، دخت گرامى موسى بن جعفر، حضرت معصومه(س) مى باشد. پژوهشگر معاصر، علامه بزرگوار، حاج محمدتقى تسترى، مولف قاموس ‏الرجال مى‏ نویسد: «درمیان فرزندان امام کاظم(ع) با آن همه کثرتشان بعد از امام ‏رضا(ع)، کسى همسنگ حضرت معصومه(س) نمى ‏باشد.» محدث گرانقدرحاج شیخ عباس قمى به هنگام بحث از دختران حضرت موسى بن ‏جعفر(ع)، مى‏ نویسد: «برحسب آنچه به مارسیده، افضل آنها سیده جلیله معظمه، فاطمه‏ بنت امام موسى(ع)، معروف به حضرت معصومه(س) است.» بررسى‏ شخصیت‏ برجسته و فضایل گسترده حضرت معصومه(س) در این صفحات ‏نمى‏ گنجد. در این نوشته به برخى از ویژگی هاى آن خاتون دو سرا اشاره مى‏ کنیم:

۱- شفاعت گسترده
بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامى اسلام است که در قرآن‏ کریم از آن به «مقام محمود» تعبیر شده است. و گستردگى آن باجمله بلند: (ولسوف یعتیک ربک فترضى) بیان گردیده است. همانا دو تن ازبانوان خاندان رسول مکرم شفاعت گسترده ‏اى دارند که بسیار وسیع ‏و جهان شمول است و مى‏ تواند همه اهالى محشر را فرا گیرد:

۱- خاتون محشر، صدیقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا سلام الله ‏علیها.

۲- شفیعه روزجزا، حضرت فاطمه معصومه(س).

در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا سلام الله علیها همین بس که ‏شفاعت، مهریه آن حضرت است و به هنگام ازدواج پیک وحى طاقه ‏ابریشمى از جانب پروردگار آورد که در آن، جمله «خداوند مهریه ‏فاطمه زهرا را شفاعت گنهکاران از امت محمد(ص) قرار داد.» این حدیث از طریق اهل سنت نیز آمده است. بعد از فاطمه زهرا سلام الله علیها از جهت گستردگى شفاعت، هیچ کس و حداقل هیچ بانویى به شفیعه محشر، حضرت معصومه ‏دخت موسى بن جعفر سلام الله علیها نمى‏ رسد، که امام به حق ‏ناطق، حضرت جعفر صادق(ع) در این رابطه مى‏ فرماید: «تدخل بشفاعتها شیعتناالجنه باجمعهم‏»: «با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت مى‏ شوند.»

۲- عصمت
بر اساس روایتى که مرحوم سپهر در «ناسخ‏» از امام رضا(ع)روایت کرده، لقب «معصومه‏» را به حضرت معصومه، امام هشتم ‏اعطا کرده ‏اند. طبق این روایت امام رضا(ع) فرمود: «من زار المعصومه بقم کمن زارنى‏» «هرکس حضرت معصومه را درقم زیارت کند، همانند کسى است که مرا زیارت کرده باشد.» این‏ روایت را مرحوم محلاتى نیز به همین تعبیر نقل کرده است. با توجه به این که عصمت ‏به چهارده معصوم(علیهم السلام) منحصر نیست، بلکه همه پیامبران، امامان و فرشتگان معصوم هستند. و علت اشتهار حضرت رسول اکرم، فاطمه زهرا و امامان (علیهم‏السلام) به «چهارده معصوم‏» آن است که آنها علاوه بر مصونیت ازگناهان صغیره و کبیره، از «ترک اولى‏» نیز که منافات با عصمت ‏ندارد، پاک و مبرا بودند. مرحوم مقرم در کتابهاى ارزشمند: «العباس‏» و «على الاکبر» دلائل عصمت‏ حضرت ابوالفضل و حضرت‏ على‏ اکبر (علیهماالسلام) را بر شمرده‏ است. و مرحوم نقدى در کتاب‏ «زینب الکبرى‏» از عصمت‏ حضرت زینب سلام الله علیها سخن‏ گفته است. و مولف «کریمه اهلبیت‏» شواهد عصمت‏ حضرت معصومه(س) را بازگو نموده است. و با توجه به این که حضرت معصومه(س) نام شریفشان «فاطمه‏» است و در حال حیات به «معصومه‏» ملقب نبودند، تعبیر امام(ع) دقیقا به معناى اثبات عصمت است، زیرا بر اساس قاعده معروف:«تعلیق حکم به وصف مشعر بر علیت است‏» دلالت‏ حدیث‏ شریف برعصمت آن بزرگوار بى ‏تردید خواهد بود.

۳- دانش گسترده - فداها ابوها
آیت الله سید نصر الله مستنبط از کتاب «کشف اللئالى‏» نقل‏ فرموده که روزى عده‏ اى از شیعیان وارد مدینه شدند و پرسش هایى ‏داشتند که مى‏ خواستند از محضر امام کاظم(ع) بپرسند. امام(ع) درسفر بودند، پرسش هاى خود را نوشته به دودمان امامت تقدیم ‏نمودند، چون عزم سفر کردند براى پاسخ پرسش هاى خود به منزل ‏امام(ع) شرفیاب شدند، امام کاظم(ع) مراجعت نفرموده بود و آنها امکان توقف نداشتند، از این رو حضرت معصومه(س) پاسخ آن پرسش ها را نوشتند و به آنها تسلیم نمودند، آنها با مسرت فراوان از مدینه منوره خارج شدند، در بیرون مدینه با امام کاظم(ع) مصادف‏ شدند و داستان خود را براى آن حضرت شرح دادند. هنگامى که امام(ع) پرسش هاى آنان و پاسخ هاى حضرت معصومه(س) راملاحظه کردند، سه بار فرمودند: «فداها ابوها» «پدرش به قربانش باد.» باتوجه به این که ‏حضرت معصومه(س) به هنگام دستگیرى پدر بزرگوارش خردسال بود، این داستان از مقام بسیار والا و دانش بسیار گسترده آن حضرت‏ حکایت مى‏ کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ق.ظ ]





ویژگی های حضرت معصومه (س)
در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا سلام الله علیها همین بس که ‏شفاعت، مهریه آن حضرت است و به هنگام ازدواج پیک وحى طاقه ‏ابریشمى از جانب پروردگار آورد که در آن، جمله «خداوند مهریه ‏فاطمه زهرا را شفاعت گنهکاران از امت محمد(ص) قرار داد.» این حدیث از طریق اهل سنت نیز آمده است. بعد از فاطمه زهرا سلام الله علیها از جهت گستردگى شفاعت، هیچ کس و حداقل هیچ بانویى به شفیعه محشر، حضرت معصومه ‏دخت موسى بن جعفر سلام الله علیها نمى‏ رسد، که امام به حق ‏ناطق، حضرت جعفر صادق(ع) در این رابطه مى‏ فرماید: «تدخل بشفاعتها شیعتناالجنه باجمعهم‏»: «با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت مى‏ شوند.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ق.ظ ]




علت وفات حضرت معصومه (س) چه بوده است؟

 

 


 

 

حضرت معصومه یکسال پس از ورود برادرش حضرت امام رضا(ع) به ایران به همراه عده‌ای از برادران و خواهران و عده دیگری از خویشان به منظور دیدار امام رضا (ع) وارد ایران شدند.[1] جعفر مرتضی عاملی می‌نویسد: «حضرت معصومه در رأس یک قافله 22 نفری متشکل از علویان و برادران امام رضا (ع) برای دیدار با آن امام همام رهسپار ایران گردید»[2] البته برخی از پژوهشگران تعداد افراد این کاروان را حدود 400 نفر نوشته‌اند و قائلند 23 نفر از آنان در ساوه کشته شدند.[3] پس از آنکه حضرت معصومه و همراهیان ایشان به ساوه رسیدند، مأموران حکومتی با آن‌ها درگیر شدند و بسیاری از افراد این قافله را به شهادت رساندند. در همین زمان حضرت معصومه بیمار شد. از خادمش پرسید: از اینجا تا قم چقدر فاصله است؟ خادم عرض کرد: 10 فرسخ. حضرت فرمود: مرا از اینجا به قم منتقل کن.[4] در همین زمان موسی بن خررج که از بزرگان آل سعد و از شیعیان قم بود به خدمت حضرت معصومه مشرف شد و زمام ناقه او را گرفت و به سرای خویش فرود آورد.[5]

علّت بیماری:
برخی از محققان معتقدند که حضرت معصومه (س) در ساوه مسموم شد و سپس با حالت بیماری وارد قم شد. و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید.[6] محمدی اشتهاردی می‌نویسد: «مطابق نقل بعضی مسموم نمودن حضرت توسط زنی در ساوه انجام شد».[7] عده‌ای نیز قائلند: «وقتی حضرت معصومه بدن‌های پاره پاره برادران و برادر زادگان خویش را که 23 نفر بودند را دید، به شدت غمگین گشت و در اثر آن بیمار شد». پس از ورود حضرت معصومه (س) به قم در روز 23 ماه ربیع الاول،[8] آن حضرت 17[9] یا 19[10] روز ساکن منزل موسی بن خررج بود. و در این مدت با حالت بیماری مشغول عبادت و راز و نیاز با خداوند بود.

زمان رحلت:
قول مشهور این است که حضرت معصومه پس از آنکه در 23 ماه‌ربیع‌الاول وارد قم شدند، 17 روز بیشتر زنده نبودند. بنابراین رحلت آن حضرت باید دهم ماه ربیع الثانی صورت گرفته باشد. علی اکبر مهدی‌پور می‌نویسند: «روز رحلت حضرت معصومه دهم ماه ربیع الثانی سال 201 هجری بوده است».[11] برخی از محققان نیز دوازدهم ربیع الثانی[12] را به عنوان روز رحلت ذکر کرده‌اند. محمدی اشتهاردی می‌نویسد: «همانگونه که برخی از بزرگان گفته‌اند، انصاف این است که برای جمع کردن بین قول اول و دوم، برای بزرگداشت مقام آن بانوی بزرگوار سه روز 10، 11، و 12 ماه ربیع الثانی را به عنوان سوگواری معصومیه، مراسم برگزار شود».[13] پس از رحلت حضرت معصومه (س) زنان آل سعد بی‌بی فاطمه معصومه را غسل دادند و کفن کردند.[14] سپس جسم مطهر آن حضرت به باغ موسی بن خررج (محل فعلی حرم مطهر ایشان) برده شد. در آن هنگام میان اشعریان (آل سعد) بر سر اینکه چه کسی شایستگی دفن آن بدن مقدس را دارد اختلاف روی دارد… ناگهان دو سوار نقابدار از طرف رودخانه قم به پیش آمدند و وقتی نزدیک بدن مطهر رسیدند از اسب پیاده شدند. نخست بر ان نماز گزاردند و سپس وارد سردابی که برای تدفین وی مهیا شده بود، شدند و به کمک یکدیگر او را به خاک سپردند. و بدون اینکه با کسی سخن بگویند آن محل را ترک کردند. کسی نفهمید آنان چه کسانی بودند.[15] برخی از محققان احتمال داده‌اند که این دو سوار امام رضا (ع) و امام جواد(ع) بوده‌اند.[16] با توجه به اینکه ولادت حضرت معصومه اول ذی القعده سال 173[17] هجری می‌باشد. و با توجه به زمان رحلت آن حضرت یعنی سال 201 هجری، بنابراین سن مبارک آن حضرت هنگام وفات 28 سال بوده است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ق.ظ ]




یکی از زشت ترین خصلت‌های آدمی و از رذایل اخلاقی، روحیه استکبار و خودبزرگ بینی است. این صفت در آموزه‌های دینی ما به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. قرآن کریم در آیات متعدد از خطر استکبار، افکار، عقاید و عملکردهای باطل مستکبران سخن به میان آورده است. از نگاه قرآن مستکبران به دلیل داشتن صفت زشت و خطرناک احساس علو و برتری و خود بزرگ بینی از اطاعت و پرستش خداوند متعال امتناع می ورزند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:21:00 ق.ظ ]




فرشتگان ثبت اعمال
 فرشتگان از شریف ترین موجودات الهی اند که واسطه فیض بین خدا و انسان می باشند. آنان بنده مطیع و معصوم خداوند هستند و هر کدام وظایف مخصوص به خود دارند و گروهی از آنان ناظر بر اعمال انسان و ثبت کننده اعمال اویند. تفسیر نمونه در این باره می گوید:

 علاوه بر احاطه علمی خداوند به ظاهر و باطن انسان، دو فرشته نیز مأمور حفظ و نگاهداری حساب اعمال اویند که از طرف راست و چپ از او مراقبت می کنند. لذا خداوند متعال می فرماید:

 إِذْ یتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الیمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ.(سوره ق، آیه 7)

 به خاطر بیاورید هنگامی را که دو فرشته سمت راست و چپ انسان که مراقب و ملازم او هستند اعمال او را گرفته و ضبط می کنند.(مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 22، ص 246)

 علامه طباطبایی در خصوص نوشتن اعمال انسان توسط فرشتگان می نویسد:

 مقصود این است که به علم خدای تعالی اشاره کند و بفهماند که خدای سبحان از طریق نوشتن اعمال انسان ها توسط ملائکه، به اعمال انسان علم دارد، علاوه بر آن علمی که بدون وساطت ملائکه و هر واسطه ای دیگر دارد و غرض عمده بیان اقربیت خدای تعالی به انسان و علمش به اوضاع و احوال او باشد، وگرنه فرشتگان موجوداتی مجردند که در جهت قرار نمی گیرند.(طباطبایی، پیشین، ج 18، ص 520)

 در حدیثی جالب امام صادق علیه السلام می فرماید:

 اِنّ الْمُؤمِنَینِ اِذا قَعَدَا اِلتَقَیا وَ اَعْتَنِقا قَالَتِ الْحَفَظَةُ بَعْضُها لِبَعْضٍ تَنحُّوا عَنهُما فَانَّ لَهُما سِراً وَ قَدْ سَتَرَاللَّه عَلَیهِمَا.(میرزاحسین محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 9، چاپ سوم (بیروت: مؤسسه آل البیت الاحیا التراث، 1988 م)، ص 68)

 هنگامی که دو مؤمن کنار هم می نشینند و بحث های خصوصی می کنند، حافظان اعمال به یکدیگر گویند: ما باید کنار رویم، شاید آنها سری دارند که خداوند آن را مستور داشته است.

 راوی می گوید: مگر خداوند عزوجل نمی فرماید:

 مَا یلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ.(سوره ق، آیه 18)

 (هیچ سخنی انسان نمی گوید مگر اینکه فرشته مراقب و آماده ثبت اعمال، نزد آن حاضر است؟)

 امام فرمود:

 إن کانَت الملائکةُ لاتَکتُبُ لَفْظَهُمَا وَ لاتَعْرِفُ کلامَهُما فَاِنَّهُ یعْرِفُهُ وَ یحْفِظَهُ عَلَیهِما عَالِمُ السِّرَ وَ أخْفی.(محدث نوری، پیشین، ص 69)

 اگر حافظان سخنان آنها را نشوند، خداوندی که از اسرار باخبر است می شنود و می بیند.

 از این روایت استفاده می شود که خداوند برای اکرام و احترام مؤمن، بعضی از سخنان او را که جنبه سری دارد از آنها مکتوم می دارد، ولی خودش حافظ تمام این اسرار است.

 3. پیامبران و ائمه اطهارعلیه السلام

 از آیات و روایات استفاده می شود که انوار مقدسه و ارواح مطهره پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام نیز شاهد و ناظر بر اعمالند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-09-13] [ 10:01:00 ق.ظ ]




بزرگی و شان انسان بزرگی و شان انسان در بزرگی و شان…

بزرگی و شان انسان
بزرگی و شان انسان
در بزرگی و شان رویاهایش
در عظمت عشقش
در والایی از ارزشهایش
و در شادی و سرور تقسیم شده اش نهفته است
بزرگی و شان انسان
در بزرگی و شان افکارش
در ارزش تجسم یافته اش
در چشمه هایی که روحش از آن سیراب می گردد
و در بینشی که بدان دست یافته , نهفته است
بزرگی و شان انسان
در بزرگی و شان حقیقتی ست که بر لبان جاری می سازد
در یاری و مساعدتی که بذل می کند
در مقصدی که می جوید
و در چگونه زیستن او نهفته است !

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:59:00 ق.ظ ]




از اهمیت کتاب و کتاب‌خوانی تا انتخاب یک دوست خوب/ دغدغه‌های رهبر انقلاب در خصوص مطالعه

کتاب وسیله ای است که دانش بشری به مدد آن از تباه شدن مصون می ماند و به آیندگان منتقل می شود. کتاب محصول تجربه‏ های بشری و خلاقیت‏های ذهنی و آموخته‏ های دراز مدت انسان است. سهم کتاب در انتقال دانش‏ها، گاهی به مراتب بیشتر و فراتر از دیگر ابزار آموزشی است.

“اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ"  (سوره ۹۶: العلق، آیه اول) این تنها یک آیه اما اولین آیه است که بر پیامبرعظیم الشان اسلام نازل شد و منشا بزرگترین تحولات بشری در تاریخ گشت. دین اسلام با خواندن آغاز می کند و این دستور صریح پروردگار است که بر محمد(ص) پیامبر نازل و بر جهانیان ابلاغ گشت. مهمترین تفسیرها و برداشت‌ها از این آیه شریفه این است که اسلام در ابتدا و در اولین آیه که بر پیامبرش وحی شده بر خواندن تاکید می‌کند.

خواندن به معنای نیاز به موتور محرکه‌ جستجو دارد و این جستجو باید در طلب دانش باشد و این دستور صریح دین اسلام است که در جستجوی دانش باشید و نفس زکی در کنار اندوختن دانش می‌تواند رستگاری انسان را تضمین کند.

تاریخ هیچ تمدنی خالی از کتاب و کتابت نبوده ‌است، همه فرهنگ‌ها با کتاب آغاز می‌شوند و با کتاب رشد می‌کنند. در این میان آیین مقدس اسلام بیشترین بهره را از کتاب برده‌ است، چرا که پیامبر عظیم‌الشأن اسلام رسالتش را با فرمان «خواندن» از سوی خداوند آغاز می‌کند و در همین فرهنگ مقدس است که خداوند منان به قلم سوگند یاد می‌کند و معجزه‌ آخرین فرستاده‌اش را یک کتاب قرار داده‌ است.

خداوند می‌فرماید: “هل یستوی الّذین یعلمون والّذین لا یعلمون"(بخشی از آیه ۹ سوره زمر): بگو آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند، مساوی‌اند؟”

این حکم شامل کسانی نیز می‌شود که به بهانه‌ی عبادت، مطالعه و راه علم آموزی را کنار نهاده‌اند، تا به گمان خود از راه کسب ثواب به سعادت برسند، اما پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «برتری عالم بر عابد مانند برتری من بر کم‌ترین شماست.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:55:00 ق.ظ ]




از اهمیت کتاب و کتاب‌خوانی تا انتخاب یک دوست خوب

کتاب وسیله ای است که دانش بشری به مدد آن از تباه شدن مصون می ماند و به آیندگان منتقل می شود. کتاب محصول تجربه‏ های بشری و خلاقیت‏های ذهنی و آموخته‏ های دراز مدت انسان است. سهم کتاب در انتقال دانش‏ها، گاهی به مراتب بیشتر و فراتر از دیگر ابزار آموزشی است.

“اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ"  (سوره ۹۶: العلق، آیه اول) این تنها یک آیه اما اولین آیه است که بر پیامبرعظیم الشان اسلام نازل شد و منشا بزرگترین تحولات بشری در تاریخ گشت. دین اسلام با خواندن آغاز می کند و این دستور صریح پروردگار است که بر محمد(ص) پیامبر نازل و بر جهانیان ابلاغ گشت. مهمترین تفسیرها و برداشت‌ها از این آیه شریفه این است که اسلام در ابتدا و در اولین آیه که بر پیامبرش وحی شده بر خواندن تاکید می‌کند.

خواندن به معنای نیاز به موتور محرکه‌ جستجو دارد و این جستجو باید در طلب دانش باشد و این دستور صریح دین اسلام است که در جستجوی دانش باشید و نفس زکی در کنار اندوختن دانش می‌تواند رستگاری انسان را تضمین کند.

تاریخ هیچ تمدنی خالی از کتاب و کتابت نبوده ‌است، همه فرهنگ‌ها با کتاب آغاز می‌شوند و با کتاب رشد می‌کنند. در این میان آیین مقدس اسلام بیشترین بهره را از کتاب برده‌ است، چرا که پیامبر عظیم‌الشأن اسلام رسالتش را با فرمان «خواندن» از سوی خداوند آغاز می‌کند و در همین فرهنگ مقدس است که خداوند منان به قلم سوگند یاد می‌کند و معجزه‌ آخرین فرستاده‌اش را یک کتاب قرار داده‌ است.

خداوند می‌فرماید: “هل یستوی الّذین یعلمون والّذین لا یعلمون"(بخشی از آیه ۹ سوره زمر): بگو آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند، مساوی‌اند؟”

این حکم شامل کسانی نیز می‌شود که به بهانه‌ی عبادت، مطالعه و راه علم آموزی را کنار نهاده‌اند، تا به گمان خود از راه کسب ثواب به سعادت برسند، اما پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «برتری عالم بر عابد مانند برتری من بر کم‌ترین شماست.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:50:00 ق.ظ ]




سعادت فرد و جامعه در گرو ا حساس مسئولیت نسبت به نسل آینده است. پدر و مادرها و آموزگارانی که درک درستی از وظایف خود برای بنای زندگی آینده کودکان دارند، ایجاد عادت به مطالعه و انگیزه ی خواندن را راهی غیر مستقیم برای پاسخ به نیازهای روحی و پر کردن خلاء موجود در زندگی کودک امروزی می دانند و از این راه به پرورش نسل آینده می پردازند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ق.ظ ]




افتتاحیه کتابخانه مدرسه ابدانان با حضور مسولین  درسطح شهرستان هدف:برای استفاده عموم
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:46:00 ق.ظ ]




افتتاحیه کتابخانه مدرسه ابدانان با حضور مسولین
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:44:00 ق.ظ ]


...


پول
يک سخنران معروف در مجلسي که دوصد نفر در آن حضور داشتند، 20 دالر را از جيبش بيرون آورد و پرسيد: چه کسي مايل است اين پول را داشته باشد؟ دست همه حاضرين بالا رفت. سخنران گفت: بسيار خوب، من اين پول را به يکي از شما خواهم داد ولي قبل از آن ميخواهم کاري بکنم. و سپس در برابر نگاه‏هاي متعجب، پول را هر طور که توانست با دست خود مالید تا که پول دیگه خیلی کهنه شده بود و باز پرسيد: چه کسي هنوز مايل است اين پول را داشته باشد؟ و باز دستهاي حاضرين بالا رفت. اين بار مرد، این پول کهنه شده را به زمين انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آنرا روي زمين کشيد. بعد پول را برداشت و پرسيد: خوب، حالا چه کسي حاضر است صاحب اين اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت: دوستان، با اين بلاهايي که من سر این پول آوردم، از ارزش این پول چيزي کم نشد و همه شما خواهان آن هستيد. و ادامه داد: در زندگي واقعي هم همين‏طور است، ما در بسياري موارد با تصميماتي که ميگيريم يا با مشکلاتي که رو به‏ رو ميشويم، خم ميشويم، خاک‏آلود ميشويم و احساس ميکنيم که ديگر ارزش نداريم، ولي اينگونه نيست و صرف‏ نظر از اينکه چه بلايي سرمان آمده است، هرگز ارزش خود را از دست نميدهيم و هنوز هم براي افرادي که دوستمان دارند، آدم با ارزشي هستيم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-09-11] [ 10:00:00 ق.ظ ]





نگران هیچ چه نباشید همیشه یک راه حل وجود دارد
روزگاری یک دهقان در قریه زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.

دهقان دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد دهقان نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر دهقان ازدواج کند قرض او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: …

اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!

سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.

در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است….

و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:59:00 ق.ظ ]




اخلاق
روزی از دانشمندی ریاضیدان  نظرش را درباره زن و مرد  پرسیدند.

جواب داد:

اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =۱

اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰

اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰۰

اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر  جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰۰۰

ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر

هم به تنهایی هیچ نیست ، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت !

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:58:00 ق.ظ ]




درس آموزگار به شاگردانش!
معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدم هایی که از آنها بدشان می آید ، سیب زمینی بریزند و با خود به مدرسه بیاورند.

فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند.در کیسه‌ی بعضی ها ۲ بعضی ها ۳ ، و بعضی ها ۵ سیب زمینی بود. معلم به بچه ها گفت : تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده. به علاوه ، آن هایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند. معلم از بچه ها پرسید: از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟ بچه ها از اینکه مجبور بودند. سیب زمینی های بدبو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند.

آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد: این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می‌کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می‌کنید. حالا که شما بوی بد سیب زمینی‌ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:57:00 ق.ظ ]





آیا نیت پاک انسان را کمک میکند؟

..

مردي صبح زود از خواب بيدار شد تا نمازش را در مسجید بخواند. لباس پوشيد و راهي مسجید شد.

در راه مسجد، مرد به زمين خورد و لباسهايش کثيف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

مرد لباسهايش را عوض کرد و دوباره راهي خانه خدا شد. در راه مسجد و در همان نقطه مجدداً به زمين خورد!

او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. يک بار ديگر لباسهايش را تبدیل کرد و راهي مسجید شد.

در راه مسجید، با مردي که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسيد. مرد پاسخ داد: (( من ديدم شما در راه مسجید دو بار به زمين افتاديد.))، به خواطر همین چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر مي کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه مي دهند. همين که به مسجد رسيدند، مرد اول از مرد چراغ

بدست در خواست مي کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداري مي کند.

مرد اول درخواستش را دوبار ديگر تکرار مي کند و مجدداً همان جواب را مي شنود. مرد اول سوال مي کند که چرا او

نمي خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.

مرد دوم پاسخ داد: ((من شيطان هستم.)) مرد اول با شنيدن اين جواب تکان خورد. شيطان در ادامه توضيح مي دهد:

((من شما را در راه مسجید ديدم و اين من بودم که باعث زمين خوردن شما شدم.)) وقتي شما به خانه رفتيد، خودتان را تميز کرديد و به راهمان به مسجد برگشتيد، خدا همه گناهان شما را بخشيد. من براي بار دوم باعث زمين خوردن شما شدم و حتي آن هم شما را تشويق به ماندن در خانه نکرد، بلکه دوباره به راه مسجد برگشتيد. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشيد. من ترسيدم که اگر يک بار ديگر باعث زمين خوردن شما بشوم، آنوقت خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشيد. بنا براين، من سالم رسيدن شما را به مسجید مطمئن ساختم.

نتيجه داستان:
کار خيري را که قصد داريد انجام دهيد به تعويق نياندازيد. زيرا هرگز نمي دانيد چقدر اجر و پاداش ممکن است داشته باشد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:56:00 ق.ظ ]




همایش مبلغین 98باموضوع نماز
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:50:00 ق.ظ ]




علل و عوامل پیدایش آسیب های اجتماعی
مطالعه انحرافات و کجروی های اجتماعی و به اصطلاح آسیب شناسی اجتماعی عبارت است از مطالعه و شناخت ریشه بی نظمی های اجتماعی.
مطالعه انحرافات و کجروی های اجتماعی و به اصطلاح، آسیب شناسی اجتماعی عبارت است از مطالعه و شناخت ریشه های اجتماعی، در واقع آسیب شناسی اجتماعی مطالعه و ریشه یابی بی نظمی ها، ناهنجاری ها و آسیب هایی نظیر بیکاری، اعتیاد، فقر، طلاق و … همراه با علل و شیوه های پیش گیری و درمان آنها و نیز مطالعه شرایط بیمارگونه و نابسامانی اجتماعی است. به عبارت دیگر خاستگاه اختلال ها، بی نظمی ها و نابسامانی های اجتماعی، آسیب شناسی اجتماعی است زیرا اگر در جامعه ای هنجارها مراعات نشود. رفتارها آسیب می بیند یعنی آسیب زمانی پدید می آید که از هنجارهای مقبول اجتماعی تخلفی صورت پذیرد. عدم پای بندی به رفتارهای اجتماعی موجب پیدایش آسیب اجتماعی است. از سوی دیگر، اگر رفتاری با انتظارات مشترک اعضای جامعه و یا یک گروه یا سازمان اجتماعی سازگار نباشد و بیشتر افراد آن را ناپسند و یا نادرست تصور کنند کجروی اجتماعی تلقی می شود سازمان یا هر جامعه ای از اعضای خود انتظار دارد که از ارزش ها و هنجارهای خود تبعیت کنند.
اما همواره افرادی در جامعه یافت می شوند که از پاره ای از این هنجارها و ارزش ها تبعیت نمی کنند افرادی که همساز و هماهنگ با ارزش ها و جامعه و یا سازمانی باشند همنوا و یا سازگار و اشخاصی که برخلاف هنجارهای اجتماعی رفتار کنند و بدان ها پای بند نباشند افرادی ناسازگار می باشند. در واقع کسانی که رفتار انحرافی و نابهنجاری آنان دائمی باشد و زودگذر و گذرا نباشد کجرو یا منحرف نامیده می شود رفتارها را انحراف اجتماعی یا social devianced و یا کجروی اجتماعی گویند.
چشم انداز آسیب ها و تهدیدات اجتماعی ایران
جوامع در حال گذار جوامعی هستند که به دلیل تغییرات متنوع و متعدد معمولاً یا تضادهای مختلف زیرساخت های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مواجهند. عدم تطابق و رشد ناهماهنگ غیرمادی فرهنگ در این جوامع، موانع و مشکلاتی را در سازگاری اجتماعی به وجود آورده است.

افراد به سختی و به زحمت می توانند خود را با محیط سازگار و با تغییرات و دگرگونی های تازه و هماهنگ نمایند. لذا از این حیث دارای تاخرهای فرهنگی، بی هنجاری و ناهنجاری، کشاکش های مختلف اجتماعی در سطحی وسیع تر، بی سازمانی و از هم گسیختگی اجتماعی هستند این بی نظمی ها عدم تعادل و ثبات اجتماعی در مقاطع مختلف زمانی و افزایش آسیب پذیری ها و تحمیل بحران های شدید شده است که در صورت عدم توجه و برنامه ریزی صحیح می تواند نه تنها امنیت ملی- اجتماعی که هستی شناختی آنها را با تهدیدی جدی مواجه کند.

ایران به عنوان یک کشور د رحال توسعه و گذار از مرحله سنتی به مدرنیسم از این قاعده مستثنی نیست و دگرگونی های سریع و وسیعی در ساختارهای اصلی خود به خصوص ساختار فرهنگی و اجتماعی گذاشته است. در نتیجه این تغییرات شتاب آلود و تاخرساختارهای موجود در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سبب شده است آسیب ها و تهدیدات اجتماعی متنوعی بر جامعه ایران تحمیل شود .

به طوری که طبق آمارهای بهزیستی کشور طی سال های اخیر به طور متوسط هر سال ۱۵ درصد رشد آسیب های اجتماعی داشته ایم. از آنجا که میزان پیشرفت و توسعه هر کشوری در سایه امنیت و ثبات اجتماعی حاصل می شود.

تهدیدات و آسیب پذیری های اجتماعی ایران و بررسی روند و ابعاد مختلف آن چگونگی تحول و اولویت بندی زمان حال و آینده نه تنها راه را برای برنامه ریزی های ملی هموار کرده بلکه موجب می شود تا افدامات به موقع و تصمیم گیری های صحیحی قبل از به وقوع پیوستن هر گونه بحران اتخاذ و تعامل و امنیت اجتماعی تا حد امکان حفظ شود.

نقش خانواده در سلامت روان فرزندان چیست؟
خانواده که مهم ترین عوامل مؤثر در رشد همه جانبه کودک است تأثیر خانواده بر کودک بدون مقدمه با قدرت فراگیری خاصی آغاز و در سراسر زندگی فرد آشکار می شود تأثیر روابط صحیح بین والدین و فرزندان و اهمیت آن بر هیچ کسی پوشیده نیست زیرا کودکان دارای خصوصیت «اخلاق دیگر پیرو» هستند یعنی با چشم بسته رفتار والدین خود را تقلید می کنند و به همین علت علمای تعلیم و تربیت همگی بر این باورند که نقش والدین در شکل گیری شخصیت کودکان غیرقابل انکار و از مهم ترین عوامل در تأمین بهداشت کودکان است.

همچنین بخش اعظمی از رفتارها، جامعه پذیری، احساس مسئولیت، داشتن زندگی سالم و عادی از آلودگی در خانواده شکل می گیرد و اگر نظارت و کنترل والدین در کنار فضای صمیمی به همراه مهر و محبت باشد هرگز شاهد وجود آسیبهای اجتماعی نخواهیم بود.
اهم موضوعاتی که داخل خانواده می توانند در آسیب پذیری فرزندان تأثیر گذار باشند به شرح ذیل می باشند:
الف) ساختار خانواده:

ساختار خانواده را می توان از ابعاد مختلف مورد بررسی داد و از این جنبه می توان خانواده را به چند نوع تقسیم کودک تعدادی از این انواع را می توان به عنوان خانواده بی تفاوت، خانواده گسسته، خانواده پرکار و خانواده اردوگاهی نام گذاری نمود.

هر کدام از ساختارها شیوه های متفاوت تربیتی و انتظارات متفاوتی از فرزندان خود دارند که من جمله می توان به ویژگی خانواده بی تفاوت اشاره نمود:
ساختار این خانواده حکایت از فقدان ارزشهای معنوی، محیط سرد و طرد کننده داشته به طوری که والدین این فرزندان اهمیتی به آینده آنان نداده و تماشاچیان بی تفاوت رفتارهای فرزندانشان هستند. اینگونه خانواده ها والدین به علت نرمش محض با کلیه رفتارهای فرزندان به دلیل بی تفاوتی، موافقت نموده و به راحتی تسلیم کارهای آنان می شوند. همچنین در خانواده های گسسته که نبود حمایت عاطفی روانی و بی توجهی به امر نظارت و کنترل از ویژگی آن است. فضای خانواده از حالت امن خارج شده و عنصر عاطفه و محبت از آن رخت بسته این خانواده ها محیط مناسبی برای رشد انواع شرارت خشونت و … هستند.
بدیهی است فرزندان خانواده هایی از گزند آسیب های اجتماعی مصون خواهند ماند که منطقی تر عمل نمایند و فرزندان خانواده های پرکار، ارودگاهی، بی تفاوت و گسسته نوعاً در لب پرتگاه سقوط می باشند پس چه خوب است والدین عزیز با هدف سالم سازی فضای منزل به فرمایش مولایمان علی (ع) توجه نمایند:
« آنقدر عمر نداری که همه چیز را یاد بگیری، پس آنقدر یاد بگیر که بتوانی بفهمی و آنقدر عمر نداری که تمام آن چیزهایی را که فهمیده ای عمل کنی پس آنقدر بفهم که بتوانی به آن عمل کنی».
ب) نظام های حمایتی خانوادگی
والدین جوانان بزهکار در مقایسه با والدین جوانان غیر بزهکار عمدتاً در برخورد با رفتارهای فرزندان خود از مهارت کافی برخوردار نیستند. در بسیاری از موارد، والدین عمدتاً وقت خود را خارج از خانه و در محیط کار سپری می کنند و خلاء حضور پدر در خانواده، جوانان پسر را از نظام حمایت پدر در یافتن هویت مردانه محروم می سازد. مواجه شدن پسران با بحران هویت جنسی که ناشی از غیبت طولانی مدت پدران در خانه است آن را به سوی رفتارهای پر خطر می کشند. در این مورد پرداختن به امور تربیتی فرزندان توسط والدین که شامل اصول اخلاقی مناسب و منسجمی است که ویژگی تنبیهی نداشته باشد و در مقابل نظارت دقیق بر کار آنها شرکت والدین در زندگی روزمره جوانان، کسب اطلاع از فعالیتهای فرزندان در طول روز و آموزش مهارتهای زندگی، می توان از گرایش جوانان به سمت رفتارهای پرخطر پیش گیری کرد.
پ) فقر:
فقر ما در تمام آسیبهای اجتماعی است. فقر را با بسیاری مسائل زیر از جمله تندرستی و افزایش مرگ و میر، بیماری روانی، شکست تحصیلی و …. رابطه دارد. هر چند خود فقر به طور ذاتی یک مشکل و آسیب است این لزوماً به این معناست که تمام افرادی که زیر خط زندگی می کنند افرادی نابسامان و مشکل ساز برای اجتماع هستند مشکلات اقتصادی، عدم تأمین نیازهای جسمی و روانی اغلب زمینه ای برای بروز و ظهور مشکلات اجتماعی دیگر است.
ج) محبت افراطی
تأکید محبت به معنای افراط و زیاده روی در آن نیست. در روایتی از امام محمد باقر (ع) آمده است:
«بدترین پدران کسی استکه در محبت و نیکی نسبت به فرزند زیاده روی کند».
محبت باید چنان باشد که:
اولاً: فرزندان بیش از حد وابسته بار نیایند و در غیاب آنها والدین بتوانند روی پای خود بایستند.
ثانیاً: از خود راضی و لوس بار نیایند فرزندانی که بیش از حد مورد محبت والدین قرار می گیرند از دیگران نیز توقع محبتهای آن چنانی دارند و زمانی که وارد جامعه می شوند چون توقعات آنان برآورده نمی شود سرخورده و مأیوس می شوند و به علت روحیه آسیب پذیر و نامتعادل در زندگی با مشکلات جدی روبه رو می شوند.
د) خشونت پدر
بعضی از پدران مدیریت خانواده را تحکم، زورگویی و اعمال خشونت اشتباه گرفته اند و رفتاری تند و خشن دارند بدرفتاری بعضی پدران گاه چنان شدید است که محیط خانه را به جهنمی سوزان برای زن و فرزندان تبدیل می کند.
وجود خفقان و خشونت در محیط خانه فرزندان را نسبت به زندگی بی علاقه و بدبین می سازد و زمینه را برای انحرافاتی از قبیل: اعتیاد و برخی عادتهای خطرناک دیگر در آنها فراهم می سازد زیرا این قبیل امور در واقع عواملی برای فرار از وضع موجود و تسکین اضطراب هستند خانواده هایی که فاقد آرامش و آسایشند زمینه ساز تمایل به انحرافات اجتماعی هستند.
ر) پائین بودن سطح آگاهی خانواده ها
خانواده یک نهاد و یک مثلث مقدس است که اضلاع آن را پدر، مادر و فرزندان تشکیل می دهند اضلاع این مثلث هم در یکدیگر اثر می گذارند و هم از یکدیگر اثر می پذیرند. اگر بین اعضای خانواده یک رابطه سالم متعادل و ارزشمند حاکم باشد زمینه های رشد و شکوفایی به روی این خانواده باز خواهد شد و رفتارهای متعادل در آن شکل خواهد گرفت.
با گذشت زمان و ماشینی تر شدن زندگی، بین اعضای خانواده ها جدایی افتاده و آنها روز به روز بیشتر احساس تنهایی و از خود بیگانگی می کنند و رابطه بین فرزندان و خانواده مختل شده هر چه قطع این ارتباط طولانی تر باشد به همان میزان انحرافات اخلاقی، آسیب ها در فرزندان بیشتر مشاهده خواهد شد.
شرایط پیش آمده شرایطی است که والدین نیاز جدی و مبرم به دانش افزایش دارند. دانش و آگاهی خانواده ها باید تقویت شود آنها باید بتوانند با ویژگیهای روانی و شخصیتی همدیگر آشنایی پیدا کرده تا ارتباط خود را مستحکم تر نمایند.
خ) شیوه های فرزند پروری
خانواده های قاطع و آسان گیری که در آنها محبت زیادی نسبت به فرزندان اعمال می کنند تأثیر بیشتری بر سازگاری فرزندان دارند اما خانواده های مستبد و بی توجه که در آن میزان محبت والدین پائین است سازگاری کم تری در فرزندان مشاهده می شود.
حمایت و محبت والدین به عنوان یکی ازعوامل مهم تأمین کننده بهداشت روانی فرزندان محسوب می شود. بنابراین به منظور کاهش انحرافات و بزهکاری های دوره نوجوانی توصیه می شود که والدین به جای فاصله گرفتن از نوجوان، در جهت نزدیک تر شدن به او و ابراز محبت زیاد تلاش کنند. در صورت نزدیکی عاطفی والدین لازم نیست کنترل زیادی بر فرزندان صورت گیرد زیرا فرزندان، خودشان، ارزش ها و ملاک ها را درونی می سازند.
چ) طلاق:
مسأله مهمی که در سالهای اخیر به افزایش آسیبهای اجتماعی دامن زده است افزایش آمار طلاق در کشور است. براساس آمارهای رسمی از هر ۵ ازدواج یکی به طلاق منجر می شود باید دید چه عاملی باعث این همه نابسامانی در زندگی شده است. با توجه به اینکه بحث طلاق، باعث ایجاد جدائی و شکستهای عاطفی میان همسران در خانواده و فرزندان می شود و باعث ایجاد افسردگی و عوارض بعد از جدائی می گردد باعث افزایش گرایش به آسیبهای اجتماعی می شود.
چرا که گسیختگی خانوادگی یکی از عوامل مهم در تولید رفتار بزهکارانه است زیرا هنگامی که فرزندان والدین خود را در اثر طلاق از دست می دهند همچنین مراقبت سرپرستی و کنترل و راهنمائی های آنان را نیز از دست خواهند داد. خانواده های تک والدی قادر نیستند الگوهای نقشی مناسبی برای فرزندان باشند.
خ) شکاف بین نسل
شکاف نسل بین جوانان و والدین از عوامل خانوادگی مؤثر در بزهکاری جوانان است. منظور از شکاف نسل فقط فاصله سنی و جسمانی فرزندان با والدین نیست بلکه دربرگیرنده جدائی در ارزشها و هنجارهای جوانان با والدین است که به بیگانه شدن جوانان از والدین منتهی می شود. بیگانه شدن جوانان از ارزش ها و هنجاری های فرهنگی والدین آنان را به ارتکاب اعمال نابهنجار و خلاف قانون برمی انگیزد.

و) عدم وجود پیوندهای قوی عاطفی در خانواده
یکی از مؤله های خانواده منسجم، پیوند عاطفی است که در امر وجود و استمرار فضای گفت و گو، تعامل افکار و تبادل نظر میان اعضای آن شکل می گیرد. پیوند عاطفی خود به عنوان یک عامل انگیزش موجب ارتقاء خانواده می شود. عوامل گوناگونی موجب آسیب دیدن پیوند عاطفی خانواده شده و انسجام آن را به مخاطره می اندازد که یکی از این وسایل گسترش رسانه های جمعی و استفاده افراطی از آنهاست. این رسانه ها، بتدریج جای ارتباط بین فردی از نوع چهره به چهره را گرفته و توانسته اند فضای انفرادی را به جای فضای جمعی و اجتماعی خانواده حاکم کنند و به تدریج رعب فرهنگی و انفعال شخصیتی را در افراد ایجاد می کنند.
ارتقاء هویت فرهنگی و ملی – مذهبی در جوانان
یکی از مسائل مهم جوانان در ایران دین شناسی به منظور جلوگیری از آسیبهای روحی- روانی و اجتماعی است.
در ایران اسلامی باید غنای فرهنگی داخلی را در متن زندگی مردم وارد کرد. برای پیشرفت یک جامعه باید روحیه نشاط و پویائی در آن تقویت شود و بدیهی است که پای اصلی این مسأله جوانان هستند. نکته ای که بدون آن نمی توان انتظار توسعه کشور و عدم بروز آسیب های اجتماعی را داشت. با توجه به سیر نزولی هویت ملی- مذهبی باید مکانیسم های عملیاتی دین را فعال نمود و این مستلزم این است که با اندیشیدن برای آن راه حل های عملی ارائه کنند.
ه) پایگاه اجتماعی افراد
مطالعات نشان می دهد پایگاه اجتماعی فرد در خانواده در گرایش آنها به آسیبهای اجتماعی مؤثر است این موضوع با سطح سواد فرد، درآمد والدین ارتباط پیدا می کند. بدین معنی که هر چه سطح سواد و همچنین درآمد والدین بالاتر باشد گرایش و ابتلاء به آسیبهای اجتماعی در آنها کمتر است. محل سکونت خانواده و محلی که در آن زندگی می کنند نیز تأثیرگذار است. چرا که بیشتر کسانی که به آسیبهای اجتماعی گرفتار می شوند اکثراً در شهرهای بزرگ و در محلات آسیب خیز، فقیرنشین و حاشیه نشین زندگی می کنند.
فعالیتهای پیشگیرانه در زمینه جلوگیری از آسیبهای اجتماعی
از جمله فعالیتهای پیشگیرانه جهت جلوگیری از آسیبهای اجتماعی عبارتند از:
۱- تدوین و اجرای برنامه های آموزشی از طریق رادیو، تلویزیون، روزنامه، کتاب و…
۲- آموزش والدین و جوانان به روشهای نوین روانشناسی نوجوان و جوان
۳- آموزش برقراری ارتباط کلامی و عاطفی والدین با یکدیگر و با فرزندان
۴- آگاهسازی والدین نسبت به نقش ها و وظائف و روشهای تربیتی صحیح
۵- برنامه ریزی صحیح نسبت به استفاده بهینه از اوقات فراغت نوجوانان
۶- آموزش مهارت های زندگی برای جوانان.
نتیجه اینکه در جامعه ای که وقوع و بروز آسیبها مضموم نامطلوب تلقی می شود همه نهادهای فرهنگی، آموزشی، قضائی و …. برای تلطیف کجرویها گام فراسو نهند و به ایفای نقش بپردازند در چنین جامعه ای از شهروندان نیز انتظار می رود تا ضمن شناخت آسیب ها و کج رویهای اجتماعی، از نهادها و سازمان های متولی، بخواهند تا گام ها و اقدامات خویش را در قلمرو حفظ صیانت ارزشی سرعت بخشند و با طرح ها و تدابیر خلاقانه جامعه را تعالی بخشند همچنین توجه به آموزش خانواده ها سرمنشأ برنامه های آموزشی ارگانها و سازمانهای دولتی و غیردولتی قرار گیرد تا بتوانند منشأ رشد و شکوفائی آسیبهای اجتماعی را که در خانه و خانواده است با آموزش های صحیح کنترل نموده و فضای خانه را به محل شکوفائی استعدادها و خلوصیت و اخلاق حسنه تبدیل نمایند. امید است با مجهز کردن خودمان به علم همراه با عمل، فرزندانمان را برای زندگی در عصر پیچیده هزار سوم آماده سازیم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-09-10] [ 08:10:00 ق.ظ ]




آسیبهای اجتماعی به عنوان اموری که نظم عمومی جامعه را به هم می زنند و هنجارهای آن را مورد تعرض قرار می دهند بسیار حایز اهمیت می باشند. چراکه افزایش ناهنجاریها نشانه ای از وجود بحران محسوب می شود و نظم اجتماعی را تهدید می کند.
با توجه به اهمیت آسیب های اجتماعی و روند رو به رشد آن بی شک مداخله در آسیبهای اجتماعی نیاز به تفکری جامع دارد که فعالیت آن در سطوح مختلف پیشگیری مراقبت و حمایت قابل پیشگیری باشد.

آسیب شناسی اجتماعی
آسیب شناسی اجتماعی به بررسی انواع مشکلات می پردازد که در سطح اجتماعی مطرح هستند و سعی می کنند علل مختلف آنها را از جنبه های مختلف فردی، اجتماعی و غیره مورد بررسی قرار دهد.
آسیب شناسی اجتماعی به بررسی انواع مشکلات می پردازد که در سطح اجتماعی مطرح هستند و سعی می کنند علل مختلف آنها را از جنبه های فردی، اجتماعی و غیره مورد بررسی قرار دهد.

هر جامعه متناسب با شرایط خود، فرهنگ، رشد و انحطاط خود با انواعی از انحرافات و مشکلات روبروست که تأثیرات مخربی روی فرآیند ترقی دارد شناخت چنین عواملی می تواند مسیر حرکت جامعه را به سویی ترقی و عامل هموار سازد به طوری که علاوه بر درک عمل آنها و جلوگیری از تداخل با ارائه راه حلهایی به سلامت جامعه کمک نماید.

علل و عوامل پیدایش آسیب های اجتماعی
مطالعه انحرافات و کجروی های اجتماعی و به اصطلاح آسیب شناسی اجتماعی عبارت است از مطالعه و شناخت ریشه بی نظمی های اجتماعی.
مطالعه انحرافات و کجروی های اجتماعی و به اصطلاح، آسیب شناسی اجتماعی عبارت است از مطالعه و شناخت ریشه های اجتماعی، در واقع آسیب شناسی اجتماعی مطالعه و ریشه یابی بی نظمی ها، ناهنجاری ها و آسیب هایی نظیر بیکاری، اعتیاد، فقر، طلاق و … همراه با علل و شیوه های پیش گیری و درمان آنها و نیز مطالعه شرایط بیمارگونه و نابسامانی اجتماعی است. به عبارت دیگر خاستگاه اختلال ها، بی نظمی ها و نابسامانی های اجتماعی، آسیب شناسی اجتماعی است زیرا اگر در جامعه ای هنجارها مراعات نشود. رفتارها آسیب می بیند یعنی آسیب زمانی پدید می آید که از هنجارهای مقبول اجتماعی تخلفی صورت پذیرد. عدم پای بندی به رفتارهای اجتماعی موجب پیدایش آسیب اجتماعی است. از سوی دیگر، اگر رفتاری با انتظارات مشترک اعضای جامعه و یا یک گروه یا سازمان اجتماعی سازگار نباشد و بیشتر افراد آن را ناپسند و یا نادرست تصور کنند کجروی اجتماعی تلقی می شود سازمان یا هر جامعه ای از اعضای خود انتظار دارد که از ارزش ها و هنجارهای خود تبعیت کنند.
اما همواره افرادی در جامعه یافت می شوند که از پاره ای از این هنجارها و ارزش ها تبعیت نمی کنند افرادی که همساز و هماهنگ با ارزش ها و جامعه و یا سازمانی باشند همنوا و یا سازگار و اشخاصی که برخلاف هنجارهای اجتماعی رفتار کنند و بدان ها پای بند نباشند افرادی ناسازگار می باشند. در واقع کسانی که رفتار انحرافی و نابهنجاری آنان دائمی باشد و زودگذر و گذرا نباشد کجرو یا منحرف نامیده می شود رفتارها را انحراف اجتماعی یا social devianced و یا کجروی اجتماعی گویند.
چشم انداز آسیب ها و تهدیدات اجتماعی ایران
جوامع در حال گذار جوامعی هستند که به دلیل تغییرات متنوع و متعدد معمولاً یا تضادهای مختلف زیرساخت های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مواجهند. عدم تطابق و رشد ناهماهنگ غیرمادی فرهنگ در این جوامع، موانع و مشکلاتی را در سازگاری اجتماعی به وجود آورده است.

افراد به سختی و به زحمت می توانند خود را با محیط سازگار و با تغییرات و دگرگونی های تازه و هماهنگ نمایند. لذا از این حیث دارای تاخرهای فرهنگی، بی هنجاری و ناهنجاری، کشاکش های مختلف اجتماعی در سطحی وسیع تر، بی سازمانی و از هم گسیختگی اجتماعی هستند این بی نظمی ها عدم تعادل و ثبات اجتماعی در مقاطع مختلف زمانی و افزایش آسیب پذیری ها و تحمیل بحران های شدید شده است که در صورت عدم توجه و برنامه ریزی صحیح می تواند نه تنها امنیت ملی- اجتماعی که هستی شناختی آنها را با تهدیدی جدی مواجه کند.

ایران به عنوان یک کشور د رحال توسعه و گذار از مرحله سنتی به مدرنیسم از این قاعده مستثنی نیست و دگرگونی های سریع و وسیعی در ساختارهای اصلی خود به خصوص ساختار فرهنگی و اجتماعی گذاشته است. در نتیجه این تغییرات شتاب آلود و تاخرساختارهای موجود در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سبب شده است آسیب ها و تهدیدات اجتماعی متنوعی بر جامعه ایران تحمیل شود .

به طوری که طبق آمارهای بهزیستی کشور طی سال های اخیر به طور متوسط هر سال ۱۵ درصد رشد آسیب های اجتماعی داشته ایم. از آنجا که میزان پیشرفت و توسعه هر کشوری در سایه امنیت و ثبات اجتماعی حاصل می شود.

تهدیدات و آسیب پذیری های اجتماعی ایران و بررسی روند و ابعاد مختلف آن چگونگی تحول و اولویت بندی زمان حال و آینده نه تنها راه را برای برنامه ریزی های ملی هموار کرده بلکه موجب می شود تا افدامات به موقع و تصمیم گیری های صحیحی قبل از به وقوع پیوستن هر گونه بحران اتخاذ و تعامل و امنیت اجتماعی تا حد امکان حفظ شود.

نقش خانواده در سلامت روان فرزندان چیست؟
خانواده که مهم ترین عوامل مؤثر در رشد همه جانبه کودک است تأثیر خانواده بر کودک بدون مقدمه با قدرت فراگیری خاصی آغاز و در سراسر زندگی فرد آشکار می شود تأثیر روابط صحیح بین والدین و فرزندان و اهمیت آن بر هیچ کسی پوشیده نیست زیرا کودکان دارای خصوصیت «اخلاق دیگر پیرو» هستند یعنی با چشم بسته رفتار والدین خود را تقلید می کنند و به همین علت علمای تعلیم و تربیت همگی بر این باورند که نقش والدین در شکل گیری شخصیت کودکان غیرقابل انکار و از مهم ترین عوامل در تأمین بهداشت کودکان است.

همچنین بخش اعظمی از رفتارها، جامعه پذیری، احساس مسئولیت، داشتن زندگی سالم و عادی از آلودگی در خانواده شکل می گیرد و اگر نظارت و کنترل والدین در کنار فضای صمیمی به همراه مهر و محبت باشد هرگز شاهد وجود آسیبهای اجتماعی نخواهیم بود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:05:00 ق.ظ ]




برگزاری برنامه هفته بسیج توسط طلاب
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-09-06] [ 10:17:00 ق.ظ ]





شرايط و آداب استغفار از نگاه قرآن
ا


انسان در هر مقام و منزلتي كه باشد، به شكلي در برابر وجود حق كوتاهي مي كند. اين كوتاهي نسبت به حق از سوي كساني كه در مقام برتري قرارمي گيرند، شدت مي يابد؛ زيرا هر كسي به اندازه شناخت و توان خويش مسئول است و مي بايست در برابر حق خود را پاسخ گو بداند.سخن از اين نيست كه ظرفيت عمل چه اندازه است بلكه سخن از آن است كه چه اندازه از ظرفيت خود بهره برده ايم. انسان اگر بر اين باور باشد كه به اندازه شناخت خويش عمل كرده است و نمي بايست انتظار داشت كه براي چيزي كه بيرون از دايره قدرت و توانش است پاسخ گو باشد، اين خود حكمي باطل است؛ زيرا انسان به عنوان عمل خداوند، موجودي بي نهايت است و از نظر قدرت و توان حدي براي او نيست كه از آن به حد لايقف تعبير مي شود؛ زيرا قرآن بر اين نكته تأكيد مي ورزد كه هر كسي بر پايه شاكله خود عمل مي كند.
خداوند نيز بر پايه شاكله خويش عمل مي كند كه وجودي بي نهايت است و انسان نيز به عنوان عمل خداوندي وجودي در حوزه شناختي و عملي، داراي حد لايقفي است. از اين رو كسي نمي تواند با توجيه محدوديت دانشي خويش، در عمل نسبت به خدا كوتاهي كند؛ زيرا مي تواند با افزايش دانش خويش نسبت به خدا عمل واقعي تر و درست تر به جا آورد. اين مسئله اي است كه در برخي از روايات آمده است و تنها حدي كه براي وي دانسته شده است، وجود فقري بشر است.
در خطابي به حضرت موسي(ع) آمده است كه يا موسي وجودك ذنب لايقاس معه ذنب؛ اي موسي وجود فقري بشر، خود، محدوديت و گناهي است كه هيچ گناه و محدوديتي با او قابل قياس نيست؛ به اين معنا كه انسان هر اندازه بر قله هاي دانش و عمل بپرد به جهت فقرذاتي خويش نمي تواند به شناختي نسبت به خدا دست يابد كه بتواند بگويد او را شناخته و بر پايه اين شناخت نسبت به او عمل كرده است و حق عبادت و پرستش را به جا آورده است. از اين روست كه گفته مي شود انسان هر اندازه به كمال دانشي و عملي دست يابد باز نيازمند پوششي است كه خداوند به مهر و مغفرت وي را در برگيرد و به عنايت و فضل خويش او را حفظ و به سوي كمال مطلق رهنمون سازد.
در آيات قرآني دو مسئله به عنوان عامل بازدارنده از خشم و عذاب الهي مطرح شده است. كه موجب مي شود تا استعجال در عذاب نسبت به شخص و يا گروهي انجام نشود. اين دو امر عبارتند از: وجود مبارك و پرخير و بركت حضرت ختمي مرتبت پيامبر گرامي(ص) و ديگري امكان استغفار اين دو سبب مي شود كه انسان در هر حال در امنيت قرارگيرد.
براين اساس مسئله استغفار در آموزه هاي قرآني به عنوان يكي از مهم ترين علل و عوامل بازدارنده از عذاب هاي دنيوي و اخروي مطرح مي شود و حتي به پيامبر گرامي(ص) دستور و سفارش داده شده است كه استغفار را به عنوان يك اصل همواره تكرار كند و مورد توجه قراردهد.در آيات قرآني سخن از هفتادبار استغفار در شبانه روز آمده است و در برخي از روايات است كه آن حضرت(ص) هرگاه از نزد جمعي برمي خاست به استغفار مشغول مي شد. استغفار امري است كه حتي رسول الله در نماز شب بيش از هفتادمرتبه از خدايش طلب مي كرد و در هر نمازي بر زبان مي آورد.در اهميت استغفار همين بس كه خداوند در بيان شكر و سپاس گزاري نعمت بزرگ ايمان آوري مردمان، از آن حضرت مي خواهد كه استغفار به جاي آورد: فسبح بحمد ربك و استغفره انه كان توابا (نصر آيه3)
چيستي استغفار

استغفار طلب آمرزش از ريشه غفران در اصل به معناي پوشاندن چيزي مي آيد كه انسان را از آلودگي نگه دارد؛ بنابراين استغفار درخواست مصونيت و حفظ از عذاب با گفتار و رفتار است. (مفردات راغب اصفهاني)
بنابراين انسان مي بايست از هر چيزي كه موجب مي شود تا خشم خدا را برانگيزد و او را آلوده به گناه و خطا و اشتباه كند به خدا پناه برد تا خدايش وي را در نوعي عصمت و مصونيت از گناه و عمل به خطا قراردهد. به زباني ديگر انساني كه استغفار مي كند از خدايش مي خواهد كه وي را تحت پوشش خويش قراردهد و چيزي را به عنوان حافظ و نگه دار در آورد تا از آسيب هاي احتمالي در امان قرارگيرد.
استغفار جويي اختصاص به برخي انسان ها ندارد بلكه چنان كه گفته شد همه پيامبران آن را از خداي خود مي خواستند. (آل عمران آيه 146و 147) و حتي پيامبر بزرگوار (ص) كه در مقام قاب قوسين او ادني (نجم آيه9) نشسته و نزديك تر از آن منزلت نمي توان نسبت به خداوند تصور و تصوير كرد، با اين همه مأمور مي شود تا براي خويش استغفار كند. (نصر آيه3) چنان كه مأمور مي شود براي مؤمنان هم استغفار كند و به عنوان واسطه و شفيع عمل كند تا خداوند رحمت خويش را بر مؤمان سرازير نمايد.
اين استغفارجويي تنها به خطاهايي چون قتل (قصص آيه15و 16) و يا قضاوت هاي عجولانه (ص آيه24و 25) و يا ظلم و ستم (آل عمران آيه35و نساء آيه64) و يا مطلق گناه (بقره آيه 58و اعراف آيه161) محدود نمي شود بلكه انسان مي بايست در همه حال حتي اگر به ظاهر گناه و خطا و اشتباهي نكرده است طلب غفران و پوشش كند تا در كنف حمايت و محافظت خداوند قرارگيرد و از گناه هاي احتمالي در امان بماند و مصونيت يابد. (مائده آيه74 و هود آيه3و 52و 90) همچنان كه استغفار نه تنها در حق خود بلكه در حق ديگر گناهكاران (نساء آيه64و يوسف آيه97 و محمد آيه19) از زنان و مردان نيز ساري و جاري است و تنها استثنايي كه شده استغفار جويي براي مشركان و منافقان است كه جايز نيست مؤمن در حق ايشان درخواست غفران نمايد. (توبه آيه113و 114 و نيز نساء آيه 60تا 64)
آداب و آثار استغفار

براي هر چيزي آدابي است. و انسان بهتر است از روشي استفاده كند كه او را به مقصد نزديك تر سازد و راه و مقصد را كوتاه تر گرداند. اگر چه استغفار در شبانه و روز و به هر شكلي خوب و سازنده و مفيد است ولي قرآن به برخي از مطالب اشاره مي كند كه بيانگر نوعي آداب در دعاي استغفار است. و رعايت آن ها مي تواند براي دستيابي شخص به مقصد و مطلوب مفيد باشد.از جمله آدابي كه قرآن براي مستغفر و چگونگي استغفار بيان مي دارد استغفار در سحرگاهان است. به اين معنا كه سحر را به جهت ويژگي هايي كه برشمرده اند خصوصيتي است كه تأثير بيشتري در دست يابي به هدف دارد. از آن جمله گفته اند كه فرشتگان شب و روز يعني آناني كه مي آيند و آناني كه مي روند به وضعيت مستغفر آگاه مي شوند و هر دو، استغفار وي را ثبت و ضبط مي كنند. از اين رو گفته اند كه بهترين زمان براي استغفار سحرگاهان است: والمستغفرين بالاسحار (آل عمران آيه17) و بالاسحار هم يستغفرون (ذاريات آيه18) و اين كه حضرت يعقوب درباره فرزندان گناهكار خويش مي فرمايد: سوف استغفر لكم ربي انه هو الغفور الرحيم؛ به زودي براي شما از پروردگارم طلب بخشش خواهم كرد زيرا پروردگارم غفور و رحيم است. (يوسف آيه98)
ستايش خداوند از كساني كه در سحرگاهان استغفار مي كنند خود بهترين دليل بر اين مطلب است كه سحر بيش از اوقات ديگر براي استغفار مناسب است.در ميان سحرگاهان نيز سحرهاي روز جمعه و شب هاي آن از مقام و منزلت بيش تر و برتري برخوردار مي باشد. (يوسف آيه98) اين مطلب را مي توان از روايتي به دست آورد كه دليل به تأخير انداختن استغفار و عدم اقدام يعقوب(ع) به استغفار در زمان درخواست فرزندان، براي اين دانسته شده است كه آن را در سحر شب جمعه انجام دهد. (مجمع البيان ذيل همين آيه)
ويژگي هاي استغفار كننده

اين ها بيان بخشي از آداب استغفار در ارتباط با زمان آن است. اما شخص استغفار كننده مي بايست خود داراي صفاتي باشد و يا بكوشد تا به صفاتي دست يابد تا استغفار وي تأثيرگذار باشد. از جمله صفاتي كه قرآن براي استغفاركنندگان برمي شمارد نخست اعتراف به خطا و لغزش است. (اعراف آيه13) اين رفتار، شيوه پسنديده و مؤثري است كه پيامبران اولوالعزمي چون موسي(ع) نيز از آن پيروي كرده است. وي نيز پيش از استغفار نخست به گناه و خطايي كه مرتكب شده اقرار مي نمايد و سپس درخواست استغفار و پوشش از خداوند مي كند. (قصص آيه16)
حضرت يونس ذالنون(ع) كه گرفتار در شكم نهنگ بود نيز از همين شيوه بهره برد ونجات و رهايي يافت و خداوند از مؤمنان خواست كه اين گونه رفتار كنند تا مورد توجه و عنايت الهي قرارگرفته و از درد و سختي و عذاب و بلا رهايي يابند. (انبياء آيه 87و 88)
البته همه اين ها زماني مي تواند مؤثر باشد كه شخص به جد و واقع باور به خدا داشته و در برابر وي تسليم باشد و به ايمان خود اقرار داشته و آن را بر زبان جاري سازد؛ زيرا شخص بي ايمان چگونه مي تواند صادقانه اقرار كند و يا از خدا به درستي طلب آمرزش و بخشش نمايد تا وي را تحت پوشش خود قراردهد. (آل عمران آيه16و 193 و نيز مومنون آيه109)
نكته ديگر آن كه استغفار كننده به اموري چون ربوبيت خداوند توجه داشته باشد و بداند كه خداوند آفريدگار همان خداوندي است كه پرورش همه موجودات از جمله وي را به عهده دارد و از مقام ربوبيت بخواهد تا او را تحت پوشش كامل خويش قراردهد. (آل عمران آيه147 و نيز اعراف آيه23 و 151 و آيات ديگر) آن گاه به ولايت الهي توجه كرده و خدا را به عنوان ولي و سرپرست خويش قراردهد و از او بخواهد تا به عنوان ولي و سرپرست عمل كرده و وي را از شر و آثار گناه و خطاها مصون دارد و تحت محافظت خويش قرار دهد. (بقره آيه 286و اعراف آيه 155)
تأثير ياد خدا

ياد خدا به شكل دايم و تأكيد بر تكرار ياد و ذكر او مي تواند شخص را به ربوبيت و ولايت الهي توجه دهد، از اين رو قرآن به مسئله ذكر الله تأكيد مي ورزد و از استغفار كنندگان مي خواهد كه ياد خدا را ورد زبان و دل خويش قرار دهند. (آل عمران آيه135)
ياد كرد خدا به صفات پسنديده و صفات جمالي موجب مي شود كه انسان به مهر و محبت و گذشت خداوند متوجه شود و خود را تحت اسماي جمالي خدا قراردهد و در حقيقت از جلال خدا به جمال وي پناه برد و بگويد: اني اعوذ بك منك؛ خدايا من از خودت به خودت پناه مي برم؛ يعني از صفات جلالي تو به صفات جمالي تو پناه مي جويم تا جمال تو مرا حفظ و نگه داري كند و از جلالت مصون دارد. (اعراف آيه151 و نيز 155 و مؤمنون آيه109 و 118) كساني كه خود را بسيار گناهكار مي يابند و اميد به اين ندارند كه خود را در معرض خداوند قراردهند و شرم و حيا مي كنند كه به طور مستقيم از خداوند استغفار جويند مي توانند به وسايل و ريسمانهاي الهي تمسك و توسل جويند تا مصونيت يابند. بنابراين شايسته است كه شخص گناهكار و يا استغفارجو از پيامبران به ويژه پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت(ع) و نيز قرآن ياري طلبد آن ها را واسطه و شفيع قراردهد. (نساء آيه64 و نيز يوسف آيه97 و 98 و نيز فتح آيه11)
آثار استغفار در دنيا و آخرت

آثار و نتيجه استغفارجويي به خدا، در دنيا و آخرت ظاهر مي شود. برخي از اين آثار عبارتند از: آمرزش گناهان و پاك شدن از آن ها و مصونيت يابي از شرور و آسيب هاي جدي احتمالي گناه در دنيا و آخرت (بقره آيه58) و آل عمران آيه135)، افزايش توان و قدرت (هود آيه52)، برخورداري از مال و مكنت و امكانات مادي خوب دنيايي (هود آيه3) ياري ايشان بواسطه نزديكان از فرزندان و مانند آن ها (نوح آيه10 و 12)، جلب محبت و رحمت الهي به سود خود (هود آيه90) و بقره آيه199 و نساء آيه64) و مصونيت يابي از عذاب هاي فردي و جمعي (انفال آيه33) و كهف آيه55).
البته جامعه اي كه مستغفران آن بسيار باشند اميد آن مي رود كه از نظر رونق كشاورزي به جايي برسد كه زمين و آسمان بركات خويش را نازل كنند و از آسمان باران هاي رحمت (نوح آيه10و 11) و از زمين كشت و زرع به فراواني بر آن فرود آيد. (همان) و اين گونه است كه استغفار، آثار خود را در دنيا و آخرت به مؤمنان نشان مي دهد و مردمان از آثار و بركات آن بهره مند مي گردند.
باشد كه با پيش گرفتن شيوه و آداب پيامبران و سرمشق قراردادن ايشان، بركات آسمان و زمين و رحمت خداوند به صورت فردي و جمعي بر ما ببارد و از آثار آن برخوردار گرديم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-09-05] [ 11:33:00 ق.ظ ]





عوامل و موانع تقرب به خدا

آدمي به سوي كمال گرايش ذاتي دارد و در جست و جوي آن از جان مايه مي گذارد؛ هر چند كه در بيشتر موارد در مصاديق كمالي به خطا و اشتباه مي رود ولي اين بدان معناست كه كمال جويي، ريشه در فطرت و غرايز انساني دارد. هر انساني مي كوشد تا از نقص و كاستي در درون و برون خويش بكاهد و به سوي كمال و زيبايي برود. قرآن با توجه به اين خواسته و گرايش ذاتي انسان و براي جلوگيري و كاهش اشتباه در تشخيص مصاديق، آدمي را به مصاديق عيني كمال توجه مي دهد و با تبيين مصاديق كمال نما و يا ضد كمالي مي كوشد تا انسان در مسير درست كمال قرار گيرد. در تبيين قرآني خداوند كمال مطلق است و هر كسي اگر بخواهد به كمالي دست يابد مي بايست از او كه پروردگار و پرورش دهنده هر موجودي در مسير كمالي است و زمينه و بستر كمال را براي او فراهم مي آورد، بهره جويد و به او و دستورهاي وحياني اش تمسك كند. از اين رو خداوند هم مقصد كمال و هم مسير كمال و هم عامل و موجب ايجاد كمال در اشخاص است. (انعام آيه 83، اعراف آيه 176 و يوسف آيه 76) كه بيان مي كنند كه رسيدن به منزلت هاي معنوي و تقرب به خدا و بهره مندي از كمالات آن كمال مطلق تنها در سايه سار توجهات و مشيت خداوندي است و تنها اوست كه كمالي را در شخص ايجاد و يا زمينه ها و بستر بهره گيري را فراهم مي آورد. از اين رو خداوند در بينش و نگرش قرآني منشا هرگونه كمالي در درون و بيرون انسان است كه اين مطلب بر پايه ديدگاه توحيد محض تبيين مي گردد كه قرآن و مومنان بر اين باورند.
به سخني ديگر چنان كه خداوند اول و آخر و نيز ظاهر و باطن است همو صمدي است كه جايي از هستي از وجودش خالي نيست و بي او هستي و كمالي نيست. بنابراين هر كسي كمالي بخواهد مي بايست به او تقرب جويد و از او بخواهد؛ در غير اين صورت، انسان به جايي نمي رسد و در حقيقت ترازوي وجودي اش خالي از هرگونه كمال بلكه از هر چيزي است؛ زيرا در نگرش قرآني غير او باطل است و باطل به جهت هيچ بودن از وزن و ارزشي برخوردار نمي باشد. در اين نوشتار سعي شده است بر پايه آموزه هاي وحياني مساله تقرب و آهنگ كمالي انسان و چگونگي تقرب واقعي به كمال مورد بررسي قرار گيرد و عوامل و موانع آن شناسايي شده و آثار تقرب بيان گردد.
تقرب در آموزه هاي قرآن

تقرب به معناي آهنگ و شتاب در منافع خود است. اين واژه هنگامي در مورد تقرب انسان به خدا به كار مي رود كه به معناي نزديكي و تقرب معنوي و روحاني باشد كه شخص با اتصاف خود به صفات كمالي و پاك كردن خويش از عيوب و نقايص مي تواند به اين مقام معنوي دست يابد. (نگاه كنيد: مفردات راغب اصفهاني ص 664 و 665 ذيل واژه قرب).
تقرب در اصطلاح قرآني به معناي تقرب مكاني نيست و اين مطلب به ويژه در كاربرد آن نسبت به خدا به خوبي آشكار مي شود؛ زيرا خداوند پاك و منزه از مكان است؛ از اين رو مقصود از تقرب به خدا، تقرب معنوي و روحاني است.
قرآن براي بيان معناي تقرب، افزون بر واژه قرب و از واژگاني ديگر استفاده كرده است كه از آن جمله مي توان به كلماتي چون زلفي، عند ربهم، عنده، عند ربك، عندالله، درجات، قريب، وسيله و نيز برخي از جملات و گزاره هايي كه اين معنا و مفهوم را مي رساند اشاره كرد.
عوامل تقرب

قرآن براي تقرب به كمال مطلق و بهره مندي از آن عوامل چندي را بر مي شمارد كه انسان مي تواند با استفاده ازآن ها خود را به كمال مطلق نزديك سازد و به سخني خود را متاله و رباني نمايد و از درجات ربانيون و متالهين برخوردار گردد.
متاله و رباني در اصطلاح قرآني انسان هايي هستند كه با بهره مندي از آموزه هاي قرآن و ديگر آموزه هاي وحياني و الهي مانند دستورهاي پيامبران و امامان (ع) ظرفيت ها و توانمندي هاي سرشته در نهاد و ذات خويش را كه در قرآن ازآن به نام اسماء ياد شده است، به فعليت درآورند و خود را به شكل خدا و صورت او درآورند. اين همان معنايي است كه در برخي روايات از آن به: خلق الانسان علي صورته، بيان شده است؛ به اين معنا كه خداوند انسان را به صورت اسمايي خويش آفريد و اين امكان را به وي داد كه با استفاده از ظرفيت اسمايي كه به صورت تعليمي به وي داده شده به شكل خدا و به صورت وي تجلي كند و به عنوان خليفه خدا در قرارگاه زمين عمل كند.
اين مطلب به ويژه زماني تاكيد مي شود كه خليفه مي بايست با مستخلف عنه و كسي كه جانشين وي شده در بيشتر اموري كه مرتبط به استخلاف و خليفه گري است مشترك باشد. از اين رو تنها كساني خليفه الهي در قرارگاه زمين خواهند بود كه انسان كامل باشند و همه اسماي الهي تعليمي را به فعليت درآورده باشند.
بر اين اساس كساني كه انسان كامل نيستند و به حكم خلافت در زمين عمل مي كنند غاصب حكومت خواهند بود و خلافت ايشان باطل و ناروا است.
پس اين انسان متاله و كامل رباني است كه به جهت تقرب به خدا از خلافت الهي بهره مند مي شود. براي دست يابي به اين مقام انسان مي بايست خود را در مسيري قرار دهد كه آموزه هاي وحياني آسماني آن را بيان كرده است. از اين رو قرآن از جمله عوامل مهم تقرب را ايمان برمي شمارد كه به معناي شناخت درست به همه واقعيت ها و عمل به همه آموزه هاي وحياني است. (انفال آيه 4 و توبه آيه 20 و آيات ديگر).
در حقيقت پيروي از آيات الهي و آموزه هاي وحياني و عمل به آن، مهم ترين عامل تقرب به خدا ومتاله و رباني شدن است (اعراف آيه 175 و 176).
اگر به آيات قرآني كه به عوامل مهم تقرب و متاله شدن اشاره مي كند توجه شود، اين نكته به خوبي و روشني قابل درك است كه مهم ترين و اصلي ترين عامل، همين ايمان واقعي و حقيقي است كه در آيه 4 سوره انفال بيان شده است. بنابراين ديگر عوامل بيان شده در آيات ديگر به معناي بيان مصاديق آن است كه عبارتند از: تقوا (آل عمران آيه 15 و مائده آيه 27)، توجه به قيامت (مزمل آيه 17 و 19)، جلب رضايت خدا (آل عمران آيه 162 و 153)، خوف از خدا و بيم از آينده و خشم او (اسراء آيه 57)، عقيده ب حق (فاطر آيه 10)، علم و آگاهي به حقانيت كه از آن به علم رشدي ياد مي شود (مجادله آيه 11)، نماز (انفال آيه 3 و 4)، قرآن و تذكارهاي آن (انسان آيه 29) سجده (علق آيه 19)، عبوديت و پرستش خداي يگانه (هود آيه 61)، سبقت در اطاعت (واقعه آيه 10 و 11)، جهاد (مائده آيه 35) و شهادت (آل عمران آيه 169) . در حقيقت همه اين موارد گفته شده و گفته نشده همان ايمان (سبا آيه 7) و عمل صالح (همان) است.
انسان متاله و كامل كسي است كه با برخورداري از هدايت الهي (بقره آيه 38) اسماي الهي سرشته در خويش را به فعليت رسانده به مقام تقرب يعني همانندي در اين بخش از صفات و اسما دست يافته است كه بيان ديگر از مقام قاب قوسين او ادني (نجم آيه 9) است.
موانع تقرب

اگر بخواهيم از موانع تقرب سخن بگوييم مي بايست همه چيزهايي را ياد كنيم كه به عنوان باورهاي ناروا در حوزه شناختي و اعمال بد و زشت در حوزه عمل از آنها ياد مي شود و قرآن از آن ها بازداشته است. در اين راستا قرآن، اعراض از آيات خدا و رويگرداني از آن را مانعي براي رسيدن انسان به مقام قرب و منزلت هاي والاي معنوي و كمالات خداوندي دانسته است(اعراف آيه 175 و 176) همچنين پيروي از شيطان و اطاعت و همراهي با وي (همان) و يا پيروي از هواي نفس (اعراف آيه 176) تجاوزگري (مطففين آيه 12 و 15) دنيا طلبي (اعراف آيه 176) شرك (زمر آيه 3) و گناه (مطففين آيه 14 و 15) را از ديگر موانع تقرب به خدا برمي شمارد.
همه موارد پيش گفته به خوبي نشان مي دهد كه اصل در تقرب به خدا شناخت درست و باور به حقايق وحياني و عمل به آن و دوري ازافكار شيطاني و پليد و اعمال نادرست و منكر است.
بيان مصاديق انساني كه با عمل به باورها و اعمال صالح، خود را به كمال رسانده ولي در نهايت خود را گرفتار وسوسه هاي شيطاني كرده و در دام هواهاي نفس افتاد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:31:00 ق.ظ ]




بهترین زمان برای دعا
کسی پرسید:بهترین زمان برای دعا کردن چه موقع است وبهترین مکان کجاست؟به اوگفتم :بهترین زمان،اکنون وبهترین مکان همین جاست.بایددرهمان جا که هستیم شروع کنیم.

کسی پرسید:بهترین زمان برای دعا کردن چه موقع است وبهترین مکان کجاست؟به اوگفتم :بهترین زمان،اکنون وبهترین مکان همین جاست.بایددرهمان جا که هستیم شروع کنیم.
پیشنهادات زیردردعاکردن موثرهستند:

1-هرروزمدتی رابه سکوت بگذرانید.جسمتان راآسوده کنید،افکارتان راازمشکلات برگیریدومتوجه خداکنیدوبدین ترتیب ذهن وروحتان رااستراحت بدهید.جواب هرمشکلی درخدانهفته است.وقتی که ذهنتان رابرخدامتمرکزکنید،راه حل بطورخودکاربه سراغتان می آید.آنقدرمنتظرشویدتاجواب رادریابید،حتی اگرانتظارتان ساعتها طول کشد.
2-باخداصحبت کنید،همانطورکه ممکن است بادوستتان حرف بزنید.دعا،گفتگوباخدا وسخن گفتن بااوبعنوان دوستی عزیزوصمیمی است.ساده وطبیعی باخداحرف بزنید.هرچه رادردل داریدبه اوبگویید.نگوییدکه خداهمه چیزرامیداندپس چراآنچه راکه میداندبرایش تکرارکنم!وقتی هرچه رادردل دل داریدبه اوبگویید،آماده دریافت پیام خداخواهیدشد.دردعافکرنکنیدکه بایدازکلمات وعبارات رسمی وادبی استفاده کنید.باخدابه زبان خودتان سخن بگویید.زبانی که خدادوست دارد،زبان دل است،زبان عشق.
3-بسیاری ازمردم احساس میکنندچنان پلیدوگناهکارندکه نمی توانندبه خدانزدیک شوند،اماخداهمچون مادرماست.اگرکودکی درچاله ای بیفتدوسراپاآلوده شود،چه خواهدکرد؟نزدمادرش میرودومیگوید:مادر!من کثیف شده ام.مرابشوی وتمییز کن!
4-دوباره ودوباره باخداسخن بگویید.هراندازه که میتوانیدبااوحرف بزنید.وقتی که دراتوبوس هستید،درمیان کارتان وقتی که غذامیخوریدبااوحرف بزنید.چشمانتان رایک دقیقه ببندیدتادنیاازنظرتان دورشود،آنگاه کلامی به خدابگویید.به درون نگاه کنیدونفس عمیقی ازعشق به بیرون بفرستید.این کارباعث میشودکه احساس کنیدخدابه شمانزدیک است وهرگزتنهانیستید.
5-وقتی که هنگام دعاچیزی راتقاضامیکنید،هرگزفراموش نکنیدممکن است چیزهایی که میخواهیدبرایتان خوب نباشد.برای دریافت آنهادعاکنیدامابه خدابگوییددرصورتی خواسته تان رااجابت کندکه مطابق باخواست اوباشدزیراخواست اوجزخیروخوبی نهایی شمانیست.دعاکنید:خدایا!باشدکه خواست توونه خواست من تحقق پذیرد!خداوندچهارپاسخ برای دعاهای مادارد.نخستین پاسخ اومثبت است،یعنی خواست مارااجابت میکند،اماگاهی هم خدانه میگوید.سومین پاسخ منتظرباش است وچارمین پاسخ اماچیزبهتری برایت هست.
6-اگرعزیزانتان ازشمادورند،نگران آنهانباشید،بلکه آنهارابه آغوش پرمهرخدابسپارید.شمانمیتوانیددرکنارآنهاباشید،اماخدامیتواند.
7-هرروزبایدبرای کسانی که باشمابدرفتاری کرده اندیا آنهارادوست ندارید،دعاکنید.نفرت،انزجار،بدخواهی وخشم موانع بزرگی درراه دعا هستند.
8-به خدادعاکنیدتاازشمابرای اجابت دعاهای دیگران استفاده کند.برگرفته ازکتاب باخالق هستی.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:29:00 ق.ظ ]




آثار و فواید دعا

 

 


عبادات باید با نیت تقرب به خدا به جا آورده شود و دعا که از برترین عبادتهاست تنها با همین نیت باید انجام گیرد. همچون اولیای خاص الهی که تسلیم محض اوامر او هستند و از آن جهت دعا می‌کنند که اطاعت حق تعالی است و لذا دعایشان اجابت بشود یا نه، راضی هستند. هرچند آنان از دعا جز تقرب، چیزی نمی خواهند، اما خود دعا دارای آثار و فوایدی است که هر دعاکننده‌ای از آن بهره‌مند خواهد شد، البته در صورتی که آداب و شرایط آن را رعایت کند.
در این مقاله با توجه به روایات به برخی از فواید دعا اشاره می کنیم:
۱. کسب معرفت:
از شرایط دعا، به دست آوردن معرفت لازم برای شناخت خود و خداست. اینکه انسان بداند فقیر محض است و در همه چیز محتاج خداست و خداوند بی‌نیاز از دیگران و برآورنده نیاز دیگران است و بداند که هیچ چیزی بدون اراده خداوند واقع نمی‌شود و هرچه را او اراده کند بی‌درنگ محقق می‌شود. «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» [۱] با این معرفت انسان با تمام وجود و با اخلاص دعا خواهد کرد و همین باعث اجابت آن می‌شود. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در بیان آیه «فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی» می‌فرمایند: « یعنی مردم بدانند که خداوند قادر است هر آنچه را بخواهند به آنان عطا کند.»[۲] و وقتی از آن حضرت درباره علت عدم استجابت دعا پرسیدند، فرمود: « چون شما کسی را می‌خوانید که او را نمی‌شناسید.»[۳]
۲. آرامش روانی:
گاهی انسان در زندگی روزمره خود گرفتار مشکلاتی می‌شود که بر طرف کردن آن از توانش خارج است. و وارد آمدن فشار برای انجام کارهایی فراتر از توانمندیهای آدمی در وی اضطراب ایجاد می‌کند و این اضطراب را نمی‌تواند مدت درازی تحمل کند.[۴] بهترین راه حل برای از بین بردن اضطراب و به دست آوردن آرامش، دعا و راز و نیاز با خداست چرا که دعا برقراری ارتباط بنده با خداست. خدایی که بر هر کاری تواناست. این ارتباط انسان را امیدوار و دلگرم به قدرتی برتر می‌کند که اگر صلاح بداند به راحتی آن فشارها و سختی‌ها را برطرف می‌کند.
۳. خودسازی:
برقراری ارتباط با خداوند و با او به راز و نیاز پرداختن در صورتی امکان‌پذیر است که اعمال او خلاف خواست پروردگار نباشد. قرآن کریم می‌فرماید: خداوند دعای کسانی را اجابت می‌کند که ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند (شوری، ۲۶) پس سخن گفتن با خدا و طلب حاجت از او، دلی پاک و عملی صالح لازم دارد. چنانکه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: پرهیزگار باشید و اعمالتان را صالح و درونتان را برای خدا خالص کنید تا خداوند دعایتان را اجابت کند.[۵] و چون شرط به اجابت رسیدن دعا، ترک گناه است، کسی که حقیقتا درخواستی از خدا دارد، مراقب اعمال و رفتار خود خواهد بود.
۴. از بین بردن خودخواهی:
برای استجابت دعا بهتر است انسان اول برای دیگران دعا کند سپس برای خود. چنانکه امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: هر کس چهل مؤمن را قبل از خود دعا کند، دعایش مستجاب می‌شود.[۶] همچنین پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: وقتی کسی از شما دعا می‌کند آن را عمومیت دهد - و برای دیگران هم دعا کند - چرا که باعث اجابت دعاست.[۷] طلب خیر برای دیگران در واقع مبارزه درونی با انحصار طلبی و خودخواهی است.
۵. نجات از دوزخ :
رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: در قیامت امر می‌شود عده‌ای را به جهنم ببرند ، خداوند به مالک جهنم می‌فرماید: به آتش بگو پاهایشان را نسوزاند چونکه با آن به مساجد می‌رفتند، صورتشان را نسوزاند به خاطر وضو گرفتنشان و دستهایشان را نسوزاند چون هنگام دعا دستها را بالا می‌گرفتند…[۸]
۶. تشویق به فعالیت:
امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: » دعای چهار نفر اجابت نمی‌شود: یکی از آنها کسی است که در خانه بنشیند و از خدا روزی طلب کند.[۹]« و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: » دعا کننده بدون عمل مانند تیرانداز بدون کمان است که هیچ گاه دعای او به اجابت نمی رسد.[۱۰] کسی که واقعا می‌خواهد دعا کند باید حداکثر شرایط اجابت آن را رعایت کند. یکی از آن شرایط کار همراه دعاست.
۷. محبوبیت نزد خدا :
انجام هر عبادتی انسان را محبوب درگاه حق تعالی می‌کند و دعا یکی از آن عبادات و بلکه افضل آن است. خداوند در قرآن کریم از حضرت ابراهیم به خاطر دعاکردنش تعریف و تمجید می‌کند.
ان ابراهیم لحلیم اوّاه منیب (هود/۷۵) امام باقر ـ علیه السّلام ـ در بیان این آیه می‌فرمایند: اواه کسی است که بسیار دعا می‌کند.[۱۱]
۸. جلب روزی :
خداوند روزی دهنده تمام مخلوقات است اما با دعا می‌توان نعمتهای بیشتر و بهتری به سوی خود جلب کرد. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: رزق و روزی به عدد قطرات باران از آسمان بر زمین نازل می‌شود تا هر کس به اندازه خود دریافت کند، لکن خداوند زیاده دهنده است پس از فضل خداوند نعمتهای بیشتری درخواست کنید.[۱۲]
۹. دفع بلا:
امام سجاد ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: دعا و بلا با هم هستند تا روز قیامت و دعا بلا را دفع می‌کند حتی در حالیکه نزول بلا قطعی شده باشد.[۱۳] و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: امواج بلا را با دعا دفع کنید.[۱۴]
۱۰. تقویت روحیه احساس مسئولیت نسبت به جامعه:
دین اسلام همه ابعاد زندگی اجتماعی و فردی انسان را مورد توجه قرار داده است. همه افراد را نسبت به یکدیگر و جامعه مسئول می‌داند و این مسئولیت را در قالب امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از فروع دین واجب کرده است و یکی از شرایط استجابت دعا را این وظیفه می‌داند. امیرمؤمنان می‌فرمایند: امر به معروف و نهی از منکر کنید تا خداوند دعایتان را مستجاب کند.[۱۵] و همچنین در وصیت خود به فرزندانش می‌فرماید: امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید، مبادا خداوند اشرار امت را بر شما مسلط کند، بعد شما هرچه دعا کنید، اجابت نشود.[۱۶]
۱۱. شفای دردها:
امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: دعا کنید چرا که دعا شفا دهنده دردهاست[۱۷]«
۱۲. به دست آوردن منزلت نزد خدا:
امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: نزد خداوند متعال، مقام و منزلتی هست که کسی به آن نمی‌رسد مگر با درخواست و دع

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:28:00 ق.ظ ]




ویژگی بسیجی از دیدگاه قرآن کریم و حضرت امام خمینی (ره)

 

 

1) اخلاص بسیجی:

بسیجی کسی است که فقط رنگ خدایی را پذیرفته است.

«صبغه الله و من احسن من الله صبغه ـ سوره بقره آیه 138ـ رنگ خدایی بپذیرید، چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟»

امام صادق (علیه السلام) راجع به آیه فوق می‌فرمایند: «صبغ المؤمنین بالولایه فی المیثاق ـ خداوند مؤمنین را در زمان میثاق به ولایت رنگ‌آمیزی کرده بود.»

امام خمینی (ره) «فرموده‌اند: «آن اخلاص و محبت شما (بسیجیان) و آن ایثار در راه خدا، بالاترین ارزش است برای شما».

2) بسیج شجره‌ی طیبه است:

«الم ترکیف ضرب الله کلمهً طیبهً کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کلّ حین بِإذن ربها و یضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون ـ سوره ابراهیم آیات 24 و 25ـ

آیا ندیدی چگونه خداوند کلمه طیبه را به درخت پاکیزه‌ای تشبیه کرده که ریشه‌ی آن ثابت و شاخه‌ی آن در آسمان است. هر زمان میوه‌ی خود را به اذن پروردگارش می‌دهد و خداوند برای مردم مثلها می‌زند شاید متذکر شوند.»

منظور از کلمه‌ی طیبه ممکن است کلمه‌ی توحید باشد، و یا اوامر و فرمانهای الهی و یا ایمان و یا اینکه شخص مؤمن (بسیجی) باشد.

ویژگیهای این درخت پاکیزه که منظور همان مؤمن و بسیجی است:

1/2ـ شجره: موجودی است دارای رشد و نمو، نه بی‌روح، و نه جامد و بی‌حرکت، بلکه پویا و رویا و سازنده‌ی دیگران و خویشتن.

2/2ـ طیبه: این درخت پاک است و طیب، از هر نظر (منظره‌اش پاکیزه، میوه‌اش پاکیزه، شکوفه و گلش پاکیزه، حتی نسیم آن …)

3/2ـ این شجره دارای تشکیلات و نظام حساب شده‌ای است (رده‌های مقاومت بسیج).

4/2ـ اصل و ریشه‌ی آن ثابت و مستحکم است بطوری که طوفان‌ها و تندبادها و مشکلات نمی‌توانند آن را از جا بر کنند.

5/2ـ و فرعها فی السماء: شاخه‌های این شجره در یک محیط پست و محدود نیست بلکه بلندِ آسمان جایگاه آن است، (افق فکر آنها محدود به دنیای کوچک نیست).

6/2ـ کل حین: اما نه در یک فصل یا دو فصل، بلکه در هر فصل، یعنی هر زمان که دست به سوی شاخه‌هایش دراز کنی محروم بر نمی‌گردی.

7/2ـ باذن ربها: میوه دادن او هم بی‌حساب نیست، بلکه مشمول قوانین آفرینش است و به اذن پروردگارش میوه‌ی خود را به همگان ارزانی می‌دارد.

امام خمینی (ره): «بسیج شجره‌ی طیبه و درخت تناور و پر ثمری است که شکوفه‌های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می‌دهد.»

3) شجاعت و شهامت بسیجیان:

«و لا تنهوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین ـ

غمگین نباشید، اگر بر مسیر ایمان ثابت بمانید، پیروزی نهایی از آن شماست ـ آل عمران آیه 139»

امام خمینی (ره) در این خصوص می‌فرمایند: «آنچه برای اینجانب غرورانگیز و افتخار آفرین است، روحیه‌ی بزرگ و قلب سرشار از ایمان و اخلاص و روح شهادت طلبی این عزیزان (بسیجیان) که سربازان حقیقی ولی‌الله الاعظم ارواحنا فداه هستند، می‌باشد و این است فتح الفتوح».

4) بسیجیان همیشه پیروز:

«و ان جندنا لهم الغالبون»

و لشکر ما در تمام صحنه‌ها پیروزند. (صافات آیه 173)

در آیات 47 از سوره‌ی روم، 40 از سوره‌ی حج، 51 از سوره‌ی غافر و 21 از سوره‌ی مجادله نیز نظیر این مطلب آمده است.

و امام خمینی (ره) فرمود: «افتخار بر رزمندگانی که جبهه‌های نبرد را با مناجات خویش و راز و نیاز با محبوب خود عطرآگین نموده‌اند. فخر و عظمت بر جوانان عزیزی که در راهی قدم برداشته و پاسداری از مکتبی می‌کنند که شکست‌ناپذیر و سر تا پا پیروزی است.»

5) استقامت و پایداری بسیجیان:

«ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا، فتتنزّل علیهم الملائکه… ـ کسانی که گفتند پروردگار ما خداوند یگانه است، سپس استقامت کردند. ملائکه بر آنها نازل می‌شوند و… ـ فصلت آیه 30»

امام علی (علیه‌السلام) در خطبه‌ی 176 نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «شما گفتید پروردگار ما الله است، اکنون بر سر این سخن پایمردی کنید، در راهی که فرمان داده استقامت کنید و از دایره‌ی فرمانش خارج نشوید».

امام خمینی (ره): «به شما (بسیجیان) که با مبارزات خویش، روی ابرقدرتها را سیاه کردید، درود می‌فرستم و در مقابل صبر و استقامتتان خاضع و خاشعم… اگر بند بند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند، هرگز امان نامه‌ی کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم».

6) بسیجی تابع ولایت:

«یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله و رسوله

ای کسانی که ایمان آورده‌اید چیزی را بر خدا و رسولش مقدم نشمرید و پیشی مگیرید. حجرات آیه‌ی اوّل»

از جمله شأن نزولی که برای این آیه در تفسیر نمونه ج 22 آمده این است که: حضرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به هنگام حرکت به سوی «خیبر» می‌خواست کسی را به جای خود در «مدینه» نصب کند، عمر شخص دیگری را پیشنهاد کرد، آیه‌ی فوق نازل شد و دستور داد بر خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیشی مگیرید.

منظور از مقدم نداشتن چیزی در برابر خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، پیشی نگرفتن بر آنها در کارها و ترک عجله و شتاب در مقابل خدا و حضرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است.

در برابر رهبر نباید در هیچ کار و هیچ سخن و برنامه‌ای پیشی گرفت و شتاب و عجله کرد. حتی نباید در مسائل بیش از اندازه‌ی لازم سؤال و گفتگو کرد، باید گذاشت که رهبر خودش به موقع مسائل را مطرح کند.

در تاریخ زندگی حضرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) موارد زیادی دیده می‌‌شود که افرادی بر فرمان او پیشی گرفتند، عقب افتادند و از اطاعت او سرپیچی نمودند و مورد ملامت و سرزنش شدید قرار گرفتند. (فتح مکه، داستان حجه‌الوداع، تخلف از لشکر اسامه و داستان قلم و دوات و…)

7) آگاهی و آمادگی برای جهاد:

«یا ایها الذین آمنوا خذوا حذرکم فانفرو ثبات اوانفروا جمیعاً ـ

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، آمادگی خود را حفظ کنید و در دسته‌های متعدد یا به صورت دسته‌ی واحد به سوی دشمن حرکت کنید. ـ نساء آیه 71»

امام خمینی (ره): «امروز روز عاشورای حسینی است، حسینیان آماده باشید، نهراسید که نمی‌هراسید، کمربندهاتان را محکم کنید. ای آزادگان و احرار بپاخیزید.»

«در هنگام خطر ملتی سر بلند و جاوید است که اکثریت آن آمادگی لازم رزمی را داشته باشند.»

و مقام عظمای ولایت فرموده‌اند: «همه‌ی نیروهای مسلح باید هوشیار باشند، اما بسیج احتیاج به هوشیاری مضاعف دارد».

و فرمودند: «بسیجیان سلحشور باید همواره آماده و هوشیار باشند تا در مواقع لزوم به وظیفه دفاع مقدس قیام کنند».

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:17:00 ق.ظ ]




سبک زندگی
   سبک زندگی مربوط به اجتماع و روابط اجتماعی ورزش
ورزش و سلامت
 
اهمیت سلامتی و توانمندی جسمانی بر کسی پوشیده نیست. ورزش در ادیان الهی، ریشه تاریخی دارد. اسلام به مسئله سلامت و قدرت جسم و جان اهمیت خاصی می دهد تا آن جا که بر این باور است که رهبران اسلام باید در سلامت جسم، اعتدال خلقت و قدرت علم و معنویت سرآمد دیگران باشند.
 

در اسلام هدف از ورزش، جمع مال و ثروت و کسب وجهه و شهرت نیست؛ بلکه وسیله ای برای سالم زیستن، قوی بودن، بهتر عبادت کردن و خدمت بهینه به خلق است. در دعای کمیل می خوانیم: «قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی»؛ (بار پروردگارا، اعضا و جوارحم را برای خدمت به تو نیرومند گردان)

امروزه ورزش در تمام کشورها و جوامع اهمیت فوق العاده ای پیدا کرده است. برگزاری مسابقات گوناگون ورزشی در رشته های مختلف در سطوح ملی و بین المللی، نشان دهنده این واقعیت انکارناپذیر است. در سایه تبلیغات بی امان دستگاه ها، سازمان ها و فدراسیون ها، مسابقات ورزشی هواداران فراوان و تماشاچیان بسیاری پیدا کرده است.

از منظر عقل و دین، ورزش برای تقویت و سلامتی جسم ضرورت دارد. ملتی که بدنی سالم، بانشاط و نیرومند ندارد از عقل و تفکر شایسته کمتر بهره مند است. مثلی است معروف که می گوید: «عقل سالم در بدن سالم است»، زیرا تأثیر متقابل جسم و جان، مسئله ای ثابت شده و مسلّم است. انسان هایی که بر اثر تنبلی و عدم تحرکات جسمی، بدنی نحیف و علیل دارند و یا بیش از حد فربه و چاق هستند، نمی توانند روحیه ای آرام و بانشاط داشته باشند. این گونه افراد معمولاً عصبی مزاج، کم حوصله، بهانه گیر و دارای روحیه ای ناهنجار و فکری بیمار هستند و همین مسائل در جسم آنان نیز اثر سویی می گذارد. حضرت علی فرمود: «من از حسودان تعجب می کنم که چگونه جسمی سالم دارند. حسد، بدبینی و نگرانی های روحی و روانی، بدن را ضعیف و بیمار می کند.» پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «خوشا به حال کسی که سالم و زندگی اش در حد کفایت و قوی و نیرومند باشد.» از همین رو در تاریخ ادیان می خوانیم: وقتی قوم بنی اسرائیل پادشاهی از خدا خواستند، طالوت با دو ویژگی معرفی می شود: (خداوند طالوت را برای شما برگزید و قدرت علمی و جسمی فزون تری به او عطا فرمود).[1]

درباره قدرت موسی بن عمران قرآن می فرماید که در نزاع دو قبیله (قِبطی و سِبطی) حضرت موسی تنها یک مشت به آن مرد زد و او درگذشت: «فوکزه موسی فقضی علیه»[2] معلوم می شود حضرت موسی از قدرت جسمانی و مشت پولادین برخوردار بوده است. دختر حضرت شعیب هم به پدرش گفت: ای پدر، موسی را استخدام کن، زیرا آدمی نیرومند و امین است.[3] قرآن درباره حضرت هود هم به قدرت جسمانی او اشاره می کند: «و زادکم فی الخلق بَسْطَةً».[4]

اسلام به مسئله سلامت و قدرت جسم و جان اهمیت خاصی می دهد تا آن جا که بر این باور است که رهبران اسلام باید در سلامت جسم، اعتدال خلقت و قدرت علم و معنویت سرآمد دیگران باشند. رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: به سرگرمی و بازی بپردازید، زیرا دوست ندارم که در دین شما خشکی و خشونت دیده شود. ائمه معصومین(علیهم السلام) با این که تحت نظر شدید بودند ولی گاه گاهی قدرت علمی و احیاناً قدرت و مهارت جسمی خود را در تیراندازی و اسب دوانی به نمایش می گذاشتند و اعجاب و تحسین حاضران را برمی انگیختند. امام علی(علیه السلام) در مسابقات کشتی، پشت تمام اقران خود را به زمین می زد.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز گاهی در مسابقات اسب سواری و شتر دوانی شرکت می کردند. بعضی اوقات از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) تقاضا می شد که در یک مسابقه، داور باشند و حضرت آن را می پذیرفتند. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور اکید داده اند که کودکان را رها سازید تا هفت سال بازی کنند. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هرکس در کنارش کودکی باشد لازم است با او کودکی کند (با او هم زبان و هم بازی شود).

چون که با کودک سر و کارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد
ورزش در ادیان الهی، ریشه تاریخی دارد. برادران یوسف برای بردن او به پدر گفتند: او را با ما بفرست تا بگردد و بازی کند. در سیره پیامبر است که با امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) بازی می کردند؛ آن ها را روی دوش خود سوار می کردند و به کشتی گرفتن تشویقشان می نمودند.[5] در فقه اسلامی بحثی با عنوان (سَبق و رِمایه) مطرح شده است، که یکی از مسائل آن، مسئله شرط بندی در مسابقات است. می فرمایند: شرط بندی با پول در مسابقات اسب دوانی، تیراندازی و شمشیربازی جایز است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در هیچ مسابقه ای شرط بندی پولی جایز نیست مگر در تیراندازی، شمشیربازی، پرتاب نیزه، شتردوانی و حتی مسابقه با فیل و کلیه حیوانات سم دار.

از این نکته نباید غفلت کرد که ورزش فقط منحصر در ورزش های رایج و معمول امروزی نیست، بلکه کشاورزی، آهنگری، درخت کاری… نیز از ورزش هایی هستند که به عضلات بدن استحکام می بخشند. به واقع هرکار مشروعی که به قوت جسم و قدرت روح منتهی شود، ورزش است.

هدف از ورزش چیست؟
در اسلام هدف از ورزش، جمع مال و ثروت و کسب وجهه و شهرت نیست؛ بلکه وسیله ای برای سالم زیستن، قوی بودن، بهتر عبادت کردن و خدمت بهینه به خلق است. در دعای کمیل می خوانیم: «قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی»؛ (بار پروردگارا، اعضا و جوارحم را برای خدمت به تو نیرومند گردان) و یا در دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان می خوانیم: «اللهم قوّنی فیه علی اقامة امرک»؛ (خدایا، در این روز مرا برای اقامه فرمانت نیرومند گردان.) بدون تردید تقویت جسم، بدون تمرین و ورزش ممکن نیست. در واقع ما از خدا توفیق ورزش کردن می طلبیم.

با وجود این که ورزش کردن دارای محاسن و امتیازات فراوانی است؛ اما این نکته را نباید از ذهن دور نگه داشت که اگر ورزش با اخلاق و اعتدال همراه نباشد، نتیجه مطلوبی را باز پس نخواهد داد. هم چنان که دین اسلام، دین اعتدال است، به اعتدال در همه امور نیز سفارش کرده است. ورزش کاران باستانی کار دیروز و امروز همواره در خط اعتدال قرار داشته و دارند. فرهنگ حاکم بر این ورزش، فرهنگ علوی است. نام خدا و یاد خدا، رعایت آداب ویژه باستانی و نیز رعایت اخلاق اسلامی از ویژگی های بارز این رشته ورزشی است. در این ورزش، پیش کسوتان تقدم دارند و نوآموزان و جوانان مورد احترام می باشند. روحیه قهرمانی در تمام حرکات آنان مشهود است. آنان همواره یار مظلومان و خصم ستم گران بوده اند.

ورزش هدفمند مورد توجه پیشوایان دین اسلام بوده و هست. ورزشی که باعث تقویت قدرت جسمانی انسان شود و یا او را در جهت مبارزه دشمنان دین یاری کند (مانند تیراندازی و سوارکاری) در دین مبین اسلام بیشتر مورد توجه است. قرآن کریم به مناسبت های مختلف قدرت جسمانی را یکی از مشخصه های انسان های برگزیده اعلام می فرماید. به عنوان مثال علت انتخاب طالوت به فرماندهی و رهبری عده از بنی اسرائیل قدرت علمی و جسمی او عنوان شده.[6] و یا قدرت جسمانی قوم هود به عنوان یک نعمت «ارزشمند» یادآوری شده.[7] در بعضی از رشته های ورزشی هدفمند روایات خاص وارد شده که در ذیل تقدیم می گردد:

 پیامبر بزرگوار اسلام، تا بدان پایه برای جسم و بدن ارزش و اهمیت قابل است که حق بدن را در ردیف حق پروردگار [آن هم بلافاصله بعد از آن] و در کنار حق خانواده [و حتی قبل از آن] ذکر می فرماید. زمانی انسان می تواند حق پروردگار و خانواده خویش را به بهترین نحوی ادا کند، که از بدنی سالم و نیرومند برخوردار باشد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:13:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:02:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:02:00 ق.ظ ]




همایش مبلغین در مدرسه به مناسبت هفته بسیج
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:59:00 ق.ظ ]




تاثیر ورزش در زندگی انسان
 

اگر بخواهیم اهمیت ورزش را در سلامتی انسان بدانیم خواهیم دید که اثرات مفید فعالیت های ورزشی را در پیشگیری – درمان و کنترل بسیاری از نارساییهای قلبی و عروقی و تنفسی نشان می دهد امروزه که زندگی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است.

در اینجا بد نیست اشاره ای داشته باشیم به آمار مبتلایان به بیماری های قلبی و سکته های قلبی که همه ساله تعداد زیادی راقربانی می کند طبق آخرین تحقیقات انجام شده در ایران بالاترین میزان مرگ و میر بیماری های قلبی است.

سلامتی و توانایی جسمانی از نعمت های الهی است . انسان همیشه خواهان سلامتی و نشاط است خوشبختی هر انسان وابسطه یه نیروی بدن و روحش است.

اهداف ورزش :

1- هدف های بهداشتی و تندرستی :

·         تأمین سلامتی و بهداشت بدن در برابر بیماری ها
·         تأمین شرایط و تقویت بدن
·         بازسازی بدن به منظور رفع نقایص جسمی و افزایش کارایی ان
2- هدف های پرورشی و اخلاقی :

·                    پرورش روان و ایجاد زمینه برای استقلال شخصیت
·                    رشد و پرورش رغبت های مثبت
·                    خود داری از پذیرش افکار و عقاید مسموم و ارشاد و هدایت دیگران.
 3- هدف های روانی و اجتماعی :  

·         تقویت روان و غلبه بر عادت های بد
·         رفع عوارض مثل نگرانی – ترس و کناره گیری
·         ایجاد حس رقابت سالم.
·         دست یابی به شادابی و نشاط
 

نقش ورزش و تربیت بدنی در سلامت روانی :

 از آنجا که جسم و روان ارتباط عمیقی با یکدیگر دارند و اختلال سلامت در هر یک از اینها  سلامت دیگری را به خطر می اندازد . امروزه متاسفانه به نظر می رسد نوع مردم به ویژه در شهر های بزرگ و صنعتی آنها را از نیاز های طبیعی خود دور کرده است و در نتیجه زمینه را برای ابتلا به بیماری های روانی آماده می کند شواهد زیادی نشان می دهد که اغلب مردم از نظر سلامت روانی و جسمی در حد مطلوب نیستند.

در صورت بی توجه ای به امر پیشگیری و درمان بیماری های روانی این بیماری و بسیاری دیگر از بیماری های مزمن و پایدار می شوند و برای همیشه افراد را در زندگی اجتماعی دچار مشکل می کند.متخصصان و سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده اند که برای رفع اختلالات روانی در کنار دار و درمانی باید ورزش هم کرد. به این گونه به نظر می رسد شرکت منظم افراد در فعالیت های بدنی و ورزش ضمن پیشگیری از ابتلا به بیماری های جسمی و روحی ، زمینه مناسبی را برای افزایش کیفیت زندگی انسان فراهم می آورد.

ورزش عامل خودباوری – تقویت اراده و احساس موفقیت و شادابی است و تخلیله هیجانی و دوری از گوشه گیری و افزایش عزت نفس را بدنبال دارد.

ورزش انسان را از حالت بی تفاوتی و افسردگی بیرون می آورد و باعث نشاط و امیدواری وی می گردد.

 

نقش ورزش در گذراندن اوقات فراغت:

 بیشتر جامعه شناسان عقیده دارند که در سرایط زندگی ماشینی ورزش را می توان به عنوان وسیله ای مطلوب برای تأمین تجدید قوای جسمی و روحی و نشاط و شادابی افراد در نظر گرفت .در پایان دوره نوجوانی باید افراد را به تفریحات سالم و ورزش تشویق کرد.

خانواده هایی که ورزش را در اوقات فراغت فرزنداشان قرار می دهند باعث می شود تا شخصیت آنها در مسیر کمال هدایت شود.

 

نقش ورزش در پیشگیری از بیماریهای جسمی و روحی:

 ما همیشه آرزو داریم تندرست بمانیم و عمری طولانی داشته باشیم .متاسفانه این ارزو گاهی بدلیل عدم رعایت بهداشت بر آورده نمی شود. دلایلی وجود دارد که می توان باور کرد که اگر از جسم و روان خود به خوبی مراقبت کنیم . می توان عمری طولانی داشت . زیست شناسان معتقدند که انسان و سایر حیوانات باید مدتی در حدود 5 برابر سال هایی که رشد جسمانی آنها طول می کشد عمر کنند.

 

بیشتر ناتوانی های جسمی و فشارهای روحی باعث پیری زودرس و احیانا مرگ می شود رمز زندگی سالم و عمر طولانی را باید در عادات و رفتارهایی مثل ورزش – رژیم غذایی مناسب و کاهش استرس جستجو کرد.

سلامت و شادابی افراد وابسته به حرکت و جنب و جوش است. بعد از فعالیت بدنی در مغز ماده ایی به نام مرفین ترشح می شود که باعث نشاط و شادابی خواهد شد.و این نشاط و شادابی باعث سلامت روح و جسم می شود.

پیشگیری همیشه مقدم بر درمان است کم تحرکی ما در همه حال باعث بیماری و کسالت می شود وزش باعث جلوگیری از پوکی استخوان می شود کسانیکه در سنین کودکی و نوجوانی ورزش نمی کنند در میانسالی به این عارضه مبتلا می شوند.

ورزش باعث افزایش توان عضلات می شود.در ستون فقرات ضعف عضلات شکم باعث فشردگی مهره ها بر روی دیسک ها خواهد شد. ورزش باعث افزایش جریان خون در اندام ها می شود ودر نتیجه از سکته های قلبی جلوگیری می کند. شرکت در فعالیت های ورزشی احساس مسئولیت شجاعت را به فرد می دهد.

 

نقش ورزش در طول عمر :

همه ما آرزو داریمکه همواره تندرست بمانیم و عمری طولانی داشته باشیم و یکی از دانشمندان در قرن نوزدهم به نام هربرت اسپنسر گفته است . رمز اصلی طولانی شدن زندگی این است که کاری نکنیم کهاز طول عمرمان کم شود. این سخن به این معنی است که در زندگی امروزه عادات خوب و پسندیده و سالم را در خود پرورش دهیم و ا رفتار های غیر اخلاقی بپرهیزیم پس اگر در زندگی خود ورزش و بهداشت را بگنجانیم و دارای ایمان و تقوا باشیم طول عمرمان زیاد می شود

 

 

نقش ورزش و تأثیر آن در سلامت بدن:

ورزش خون بیشتری را به مغز می رساند وقتیکه اکسیژن خون بیشتر شود رفتار و اخلاق افراد نیز بهتر می شود. ورزش سطح نمک را در مغز پایین می آورد و باعث بهتر شدن کیفیت خواب می گردد.ورزش باعث ترشح ماده ای به نام مرفین می شود که باعث نشاط و شادابی افراد خواهد شد. در ضمن ورزش توان بدنی و تقویت عضلات را به همراه دارد ورزش باعث تناسب قد و وزن و کاهش چربی های مضر در بدن می شود.

از طرف دیگر با ورزش کردن بدن مقاومت تر می شود و از ورود میکروب به ان جلوگیری می شود و مواد زائد و مسموم حاصل از غذا ها از بدن دفع می گردد.

فروید در تحقیقات خود تأکید می کند که افراد در انواع ورزش ها با ابراز احساسات ناخود آگاه تلاش خود را برای تسلط بر موقعیت های ناخوشایند انجام می دهند ورزش انسان را قادر می سازد تا بر شرایط نامساعد تسلط یابد.

ورزش باعث می شود تا تمایلات فردی تحت تأثیر خواسته های گروهی قرار گیرد و افراد کم مهارت و ضعف حمایت شوند . و روابط خوب انسانی رشد می یابد و روحیه انصاف و عدالت و ادب و احترام به قوانین در افراد شکل می گیرد.

تمرینات سبک و کم فشار ورزشی باعث تقویت سیستم دفاعی بدن می شود این سیستم بدن را در مقابل بیماری های عفونی محافظت می کند تحقیقات نشان می دهد که ورزش مقاومت بدن را در مقابل بیماری های بدخیمی مثل سرطان را بالا می برد.

 

بدون شک جسم و روان از هم جدا نیستند که بخوانیم تک تک مورد بررسی قرار دهیم بلکه به هم وابسته اند و اگر برای هر قسمتهر قسمت مشکلی پیش آید روی قسمت دیگر هم تأثیر می گذارد.

ورزش عاملی است که می تواند جلوی بسیاری از بیماری های روحی و جسمی را بگیرد با تحرک و فعالیت بدنی جسمی سالم و روحی شاد خواهیم داشت و مشکلات روزمره نیز کمتر می تواند بر جسم و روان ما مستولی گردد.

ما معتقدیم که ورزش به عنوان پدیده ای اجتماعی برای دوام جامعه لازم است چراکه با تغذیه بهداشت جسمی و روحی شادابی خانواده ها و اجتماع را در پیش خواهیم داشت.

امید است که ورزش در جامعه  ما به صورت یک عادت دائمی مثل غذا خوردن در آید که با آن جلوی بسیاری از امراض گرفته شود  و از آنجا که عقل سالم در بدن سالم است جامعه ای سالم را نیز داشته باشیم و جلوی بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی و اخلاقی را بگیریم

به امید اینکه روزی ورزشگاه ها جای تمامی زندان های دنیا را بگیرد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:58:00 ق.ظ ]





2-اختلال در شکل گیری هویت نوجوانان

هویت یک فرد از سه بعد شخصی، اجتماعی و فرهنگی تشکیل شده است. هویت شخصی، ویژگی های منحصر به فرد یک شخص است. هویت اجتماعی در اثر ارتباط با گروه های مختلف شکل گرفته و متأثر از آن هاست و هویت فرهنگی، باورها و اعتقادات فرد است که از بدو تولد و در اثر تعاملات محیطی در او شکل گرفته است. قرار گرفتن در محیط مناسب خانوادگی، اجتماعی و همسالان منجر به شکل گیری هویتی سالم در یک فرد خواهد شد.
سنین نوجوانی، سنینی است که در آن هویت اصلی فرد شکل می گیرد و متأسفانه اکنون اکثر نوجوانان بیشتر وقت خود را در فضای مجازی و در ارتباط با افراد ناشناس در این فضا می گذرانند. این فضا صحنه ای فرهنگی و اجتماعی است که فرد در آن می تواند خود را در نقش های متفاوت قرار دهد و این امر منجر به چند شخصیتی شدن او خواهد گردید. فضای مجازی فضایی است که هویت شخصی و مشخصات فردی قابل پنهان کردن است و قرار گرفتن در نقش های گوناگون به ویژه در سنین نوجوانی منجر به شکل گیری هویت ناسالم و اختلالات شخصیتی آنان می گردد.

3-تعارض ارزش ها

از دیگر معضلات فضای مجازی، ورود ارزش ها و فرهنگ غربی به درون خانواده ها و ایجاد تغییر در نظام ارزشی خانواده هاست. نتایج مطالعات صورت گرفته نشان می دهد که حضور بیش از حد در فضای مجازی منجر به کمرنگ شدن فرهنگ ایرانی - اسلامی در درون خانواده ها شده است. این موضوع آسیب های فرهنگی زیادی را به سطح جامعه وارد کرده است.

4-انزوای اجتماعی

امروزه در زندگی اجتماعی، فضای مجازی جای دوستان و نزدیکان را گرفته و در حقیقت جایگزین روابط دوستانه و فامیلی شده است. افراد ساعت ها از وقت خود را در فضای مجازی گذرانده و به جای فعالیت های اجتماعی، به فعالیت های فردی روی می آورند. این موضوع افراد را در افسردگی و انزوای اجتماعی فرو خواهد برد، چه بسا خود آن ها از این موضوع آگاهی نداشته و حتی ممکن است آن را تأیید نکنند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-09-04] [ 08:21:00 ق.ظ ]




فضای مجازی و آسیب های اجتماعی آن


گسترش استفاده از اینترنت و فضای مجازی در تعاملات روزمره منجر به ایجاد تغییر در زندگی روزمره افراد به ویژه قشر جوان شده است. جاذبه های این فضا منجر شده افراد ساعات زیادی از روز خود را در این فضا گذرانده و تعاملات در این فضا را جایگزین تعاملات با اعضای خانواده و همسالان خود کنند.
 گسترش استفاده از اینترنت و فضای مجازی در تعاملات روزمره منجر به ایجاد تغییر در زندگی روزمره افراد به ویژه قشر جوان شده است. جاذبه های این فضا منجر شده افراد ساعات زیادی از روز خود را در این فضا گذرانده و تعاملات در این فضا را جایگزین تعاملات با اعضای خانواده و همسالان خود کنند. این موضوع صدمات جبران ناپذیری را به رشد اجتماعی افراد وارد کرده و ساختار زندگی اجتماعی آنان را تغییر داده است. در این مقاله برخی از آسیب هایی که این فضا می تواند به بعد اجتماعی زندگی کاربران وارد کند را مورد بررسی قرار می دهیم.

1-ایجاد نارضایتی های خانوادگی

یکی از بزرگترین معضلات اجتماعی که جوامع امروزی به آن مبتلا شده اند، ضعف بنیان خانواده است. بالا رفتن سن ازدواج، افزایش آمار طلاق، سرد شدن ارتباطات عاطفی، نارضایتی از زندگی خانوادگی همگی از مشکلات عمیقی است که دامنگیر خانواده ها شده است. وقتی نگاهی به علل بروز این مشکلات از دیدگاه کارشناسان می پردازیم، می توانیم سهمی را نیز از فضای مجازی مشاهده کنیم.
کارشناسان معتقدند استفاده از این فضا نه تنها باعث تغییر شکل روابط میان اعضای خانواده شده؛ بلکه سطح توقع از زندگی مشترک را نیز تغییر داده است. فرزندان به جای برقراری ارتباط با والدین، سرگرم ارتباطات مجازی و سرگرمی های این فضا شده و از ارتباطات واقعی و آموزش های مورد نیازشان دور شده اند. زوجین این فضا را محلی برای اختلافات خانوادگی شان قرار داده اند و به جای استفاده از نظرات کارشناسان، خود را در معرض راهنمایی های غلط مطرح شده در این فضا قرار می دهند. این فضا حتی زمینه را برای روابط نامشروع و خیانت های میان زوجین باز کرده است. این موارد و موارد بسیار دیگر، همگی ناهنجاری هایی هستند که فضای مجازی زمینه ساز آن بوده است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:20:00 ق.ظ ]




 

 

 

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

 

 

اهمیت انقلاب شکوهمند اسلامی که دستاورد میلیونها انسان ارزشمند وهزاران شهید جاوید آن و آسیب دیدگان عزیز، این شهیدان زنده است و موردامید میلیونها مسلمانان و مستضعفان جهان است ، به قدری است که ارزیابی آن ازعهده قلم و بیان والاتر و برتر است . اینجانب ، روح الله موسوی خمینی که از کرم عظیم خداوند متعال با همه خطایا مایوس نیستم و زاد راه پرخطرم همان دلبستگی به کرم کریم مطلق است ، به عنوان یک نفر طلبه حقیر که همچون دیگر برادران ایمانی امید به این انقلاب و بقای دستاوردهای آن و به ثمررسیدن هرچه بیشتر آن دارم ، به عنوان وصیت به نسل حاضر و نسلهای عزیزآینده مطالبی هر چند تکراری عرض می نمایم . و از خداوند بخشاینده می خواهم که خلوص نیت در این تذکرات عنایت فرماید.

 

1- ما می دانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را ازایران بزرگ کوتاه کرد، با تاییدات غیبی الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای خداوند امکان نداشت یک جمعیت 36 میلیونی با آن تبلیغات ضداسلامی و ضدروحانی خصوص در این صد سال اخیر و با آن تفرقه افکنیهای بیحساب قلمداران و زبان مزدان در مطبوعات و سخنرانیها و مجالس و محافل ضداسلامی و ضدملی به صورت ملیت ، و آنهمه شعرها و بذله گوییها، و آنهمه مراکز عیاشی و فحشا و قمار و مسکرات و مواد مخدره که همه و همه برای کشیدن نسل جوان فعال که باید در راه پیشرفت و تعالی و ترقی میهن عزیز خود فعالیت نمایند، به فساد و بی تفاوتی در پیشامدهای خائنانه ، که به دست شاه فاسد و پدر بی فرهنگش و دولتها و مجالس فرمایشی که از طرف سفارتخانه های قدرتمندان بر ملت تحمیل می شد، و از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبیرستانها و مراکز آموزشی که مقدرات کشور به دست آنان سپرده می شد، با به کار گرفتن معلمان و استادان غربزده یا شرقزده صددرصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامی بلکه ملی صحیح ، با نام “ملیت ” و “ملی گرایی “، گرچه در بین آنان مردانی متعهد و دلسوز بودند، لکن با اقلیت فاحش آنان و درتنگنا قرار دادنشان کار مثبتی نمی توانستند انجام دهند و با اینهمه و دهها مسائل دیگر، از آن جمله به انزوا و عزلت کشیدن روحانیان و با قدرت تبلیغات به انحراف فکری کشیدن بسیاری از آنان ، ممکن نبود این ملت با این وضعیت یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد و فریاد “الله اکبر” وفداکاریهای حیرت آور و معجزه آسا تمام قدرتهای داخل و خارج را کنار زده وخود مقدرات کشور را به دست گیرد. بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جدا است : هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم درانگیزه انقلاب و قیام . و تردید نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است .

 

2- اسلام و حکومت اسلامی پدیده الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تامین می کند و قدرت آن دارد که قلم سرخ بر ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد وانسانها را به کمال مطلوب خود برساند. و مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیرتوحیدی ، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ، ولو بسیارناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذارننموده است ؛ و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزدنموده و به رفع آنها کوشیده است . اینک که به توفیق و تایید خداوند، جمهوری اسلامی با دست توانای ملت متعهد پایه ریزی شده ، و آنچه در این حکومت اسلامی مطرح است اسلام و احکام مترقی آن است ، بر ملت عظیم الشان ایران است که در تحقق محتوای آن به جمیع ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در راس تمام واجبات است ، که انبیای عظام از آدم - علیه السلام - تاخاتم النبیین - صلی الله علیه و آله و سلم - در راه آن کوشش و فداکاری جانفرسانموده اند و هیچ مانعی آنان را از این فریضه بزرگ بازنداشته ؛ و همچنین پس ازآنان اصحاب متعهد و ائمه اسلام - علیهم صلوات الله - با کوششهای توانفرسا تاحد نثار خون خود در حفظ آن کوشیده اند. و امروز بر ملت ایران ، خصوصا، وبر جمیع مسلمانان ، عموما، واجب است این امانت الهی را که در ایران به طوررسمی اعلام شده و در مدتی کوتاه نتایج عظیمی به بار آورده ، با تمام توان حفظنموده و در راه ایجاد مقتضیات بقای آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند. و امید است که پرتو نور آن بر تمام کشورهای اسلامی تابیدن گرفته وتمام دولتها و ملتها با یکدیگر تفاهم در این امر حیاتی نمایند، و دست ابرقدرتهای عالمخوار و جنایتکاران تاریخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمدیدگان جهان کوتاه نمایند.

 

اینجانب که نفسهای آخر عمر را می کشم به حسب وظیفه ، شطری از آنچه درحفظ و بقای این ودیعه الهی دخالت دارد و شطری از موانع و خطرهایی که آن را تهدید می کنند، برای نسل حاضر و نسلهای آینده عرض می کنم و توفیق وتایید همگان را از درگاه پروردگار عالمیان خواهانم.

 

الف - بی تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است ؛ و رمزپیروزی را ملت می داند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن : انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی ؛ و اجتماع ملت درسراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد.

 

اینجانب به همه نسلهای حاضر و آینده وصیت می کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل ازکشورتان قطع شود، این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید؛ و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی وبقای آن است ، فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است . بی جهت نیست که بوقهای تبلیغاتی در سراسر جهان و ولیده های بومی آنان تمام توان خود راصرف شایعه ها و دروغهای تفرقه افکن نموده اند و میلیاردها دلار برای آن صرف می کنند. بی انگیزه نیست سفرهای دائمی مخالفان جمهوری اسلامی به منطقه . و مع الاسف در بین آنان از سردمداران و حکومتهای بعض کشورهای اسلامی ، که جز به منافع شخص خود فکر نمی کنند و چشم و گوش بسته تسلیم امریکا هستند دیده می شود؛ و بعض از روحانی نماها نیز به آنان ملحقند.

 

امروز و در آتیه نیز آنچه برای ملت ایران ومسلمانان جهان باید مطرح باشد واهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی کردن تبلیغات تفرقه افکن خانه برانداز است .توصیه اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه در عصر حاضر، آن است که در مقابل این توطئه ها عکس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مایوس نمایند.

 

ب - از توطئه های مهمی که در قرن اخیر، خصوصا در دهه های معاصر، وبویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم می خورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف برای مایوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است .گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که 1400 سال قبل وضع شده است نمی تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است ، و در عصر حاضرنمی شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند، و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهی موذیانه و شیطنت آمیز به گونه طرفداری از قداست اسلام که اسلام و دیگر ادیان الهی سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر ازمقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور می کند، و حکومت و سیاست وسررشته داری برخلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است ، چه اینها تمام برای تعمیر دنیا است و آن مخالف مسلک انبیای عظام است ! و مع الاسف تبلیغ به وجه دوم در بعض از روحانیان و متدینان بیخبر از اسلام تاثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه یک گناه و فسق می دانستند و شایدبعضی بدانند! و این فاجعه بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود.

 

گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند یاغرضمندانه خود را به بی اطلاعی می زنند. زیرا اجرای قوانین بر معیار قسط وعدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی واجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویها، و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استعباد، و حدود وقصاص و تعزیرات بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه ، و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها ازاین قبیل ، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. این دعوی به مثابه آن است که گفته شود قواعد عقلی و ریاضی درقرن حاضر باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت ، عدالت اجتماعی باید جاری شود و از ستمگری و چپاول و قتل بایدجلوگیری شود، امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده ! و ادعای آنکه اسلام با نوآوردها مخالف است - همان سان که محمدرضا پهلوی مخلوع می گفت که اینان می خواهند با چهارپایان در این عصر سفر کنند - یک اتهام ابلهانه بیش نیست . زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات وابتکارات و صنعتهای پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچ گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم وصنعت مورد تاکید اسلام و قرآن مجید است . و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی روشنفکران حرفه ای می گویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حتی همجنس بازی و از این قبیل ، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان وعقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرقزدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج می کنند.

 

و اما طایفه دوم که نقشه موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدامی دانند. باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسول الله - صلی الله علیه و آله - آنقدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام ، عبادی - سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده . پیغمبر اسلام “ص ” تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی . و خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشته اند و حکومت علی بن ابیطالب - علیه السلام - نیز با همان انگیزه ، به طور وسیعتر و گسترده تر از واضحات تاریخ است . و پس از آن بتدریج حکومت به اسم اسلام بوده ؛ و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم - صلی الله علیه و آله - بسیارند.

 

اینجانب در این وصیتنامه با اشاره می گذرم ، ولی امید آن دارم که نویسندگان و جامعه شناسان و تاریخ نویسان ، مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند. و آنچه گفته شده و می شود که انبیا - علیهم السلام - به معنویات کار دارند و حکومت وسررشته داری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز می کردندو ما نیز باید چنین کنیم ، اشتباه تاسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملتهای اسلامی و باز کردن راه برای استعمارگران خونخوار است ، زیرا آنچه مردود است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطه جویی و انگیزه های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نموده اند؛جمع آوری ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند. و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی ، همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیم الشان اسلام - صلی الله علیه و آله - و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می کردند؛ از بزرگترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادات است ، چنانچه سیاست سالم که در این حکومتها بوده از امور لازمه است . بایدملت بیدار و هوشیار ایران با دید اسلامی این توطئه ها را خنثی نمایند. وگویندگان و نویسندگان متعهد به کمک ملت برخیزند و دست شیاطین توطئه گر راقطع نمایند.

 

ج - و از همین قماش توطئه ها و شاید موذیانه تر، شایعه های وسیع در سطح کشور، و در شهرستانها بیشتر، بر اینکه جمهوری اسلامی هم کاری برای مردم انجام نداد. بیچاره مردم با آن شوق و شعف فداکاری کردند که از رژیم ظالمانه طاغوت رهایی یابند، گرفتار یک رژیم بدتر شدند! مستکبران مستکبرتر ومستضعفان مستضعف تر شدند! زندانها پر از جوانان که امید آتیه کشور است می باشد و شکنجه ها از رژیم سابق بدتر و غیرانسانیتر است ! هر روز عده ای رااعدام می کنند به اسم اسلام ! و ای کاش اسم اسلام روی این جمهوری نمی گذاشتند! این زمان از زمان رضاخان و پسرش بدتر است ! مردم در رنج و زحمت و گرانی سرسام آور غوطه می خورند و سردمداران دارند این رژیم را به رژیمی کمونیستی هدایت می کنند! اموال مردم مصادره می شود و آزادی در هرچیز از ملت سلب شده ! و بسیاری دیگر از این قبیل امور که با نقشه اجرا می شود.و دلیل آنکه نقشه و توطئه در کار است آنکه هرچند روز یک امر در هر گوشه وکنار و در هر کوی و برزن سر زبانها می افتد؛ در تاکسیها همین مطلب واحد و دراتوبوسها نیز همین و در اجتماعات چند نفره باز همین صحبت می شود؛ و یکی که قدری کهنه شد یکی دیگر معروف می شود. و مع الاسف بعض روحانیون که از حیله های شیطانی بیخبرند با تماس یکی - دو نفر از عوامل توطئه گمان می کنندمطلب همان است . و اساس مساله آن است که بسیاری از آنان که این مسائل رامی شنوند و باور می کنند اطلاع از وضع دنیا و انقلابهای جهان و حوادث بعد ازانقلاب و گرفتاریهای عظیم اجتناب ناپذیر آن ندارند - چنانچه اطلاع صحیح ازتحولاتی که همه به سود اسلام است ندارند - و چشم بسته و بیخبر امثال این مطالب را شنیده و خود نیز با غفلت یا عمد به آنان پیوسته اند.

 

اینجانب توصیه می کنم که قبل از مطالعه وضعیت کنونی جهان و مقایسه بین انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابات و قبل از آشنایی با وضعیت کشورها وملتهایی که در حال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه می گذشته است ، و قبل از توجه به گرفتاریهای این کشور طاغوتزده از ناحیه رضاخان و بدتر از آن محمدرضا که در طول چپاولگریهایشان برای این دولت به ارث گذاشته اند، ازوابستگیهای عظیم خانمانسوز، تا اوضاع وزارتخانه ها و ادارات و اقتصاد و ارتش و مراکز عیاشی و مغازه های مسکرات فروشی و ایجاد بی بندوباری در تمام شئون زندگی و اوضاع تعلیم و تربیت و اوضاع دبیرستانها و دانشگاهها و اوضاع سینماها و عشرتکده ها و وضعیت جوانها و زنها و وضعیت روحانیون و متدینین و آزادیخواهان متعهد و بانوان عفیف ستمدیده و مساجد در زمان طاغوت ورسیدگی به پرونده اعدام شدگان و محکومان به حبس و رسیدگی به زندانها و کیفیت عملکرد متصدیان و رسیدگی به مال سرمایه داران و زمینخواران بزرگ ومحتکران و گرانفروشان و رسیدگی به دادگستریها و دادگاههای انقلاب و مقایسه با وضع سابق دادگستری و قضات و رسیدگی به حال نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای دولت و استاندارها و سایر مامورین که در این زمان آمده اند ومقایسه با زمان سابق و رسیدگی به عملکرد دولت و جهاد سازندگی درروستاهای محروم از همه مواهب حتی آب آشامیدنی و درمانگاه و مقایسه باطول رژیم سابق با در نظر گرفتن گرفتاری به جنگ تحمیلی و پیامدهای آن ازقبیل آوارگان میلیونی و خانواده های شهدا و آسیب دیدگان در جنگ و آوارگان میلیونی افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادی و توطئه های پی در پی امریکا و وابستگان خارج و داخلش “اضافه کنید فقدان مبلغ آشنا به مسائل به مقدار احتیاج و قاضی شرع ” و هرج و مرجهایی که از طرف مخالفان اسلام ومنحرفان و حتی دوستان نادان در دست اجرا است و دهها مسائل دیگر، تقاضااین است که قبل از آشنایی به مسائل ، به اشکالتراشی و انتقاد کوبنده و فحاشی برنخیزید؛ و به حال این اسلام غریب که پس از صدها سال ستمگری قلدرها وجهل توده ها امروز طفلی تازه پا و ولیده ای است محفوف به دشمنهای خارج وداخل ، رحم کنید. و شما اشکالتراشان به فکر بنشینید که آیا بهتر نیست به جای سرکوبی به اصلاح و کمک بکوشید؛ و به جای طرفداری از منافقان و ستمگران و سرمایه داران و محتکران بی انصاف از خدا بیخبر، طرفدار مظلومان وستمدیدگان و محرومان باشید؛ و به جای گروههای آشوبگر و تروریستهای مفسد و طرفداری غیرمستقیم از آنان ، توجهی به ترور شدگان از روحانیون مظلوم تا خدمتگزاران متعهد مظلوم داشته باشید؟

 

اینجانب هیچ گاه نگفته و نمی گویم که امروز در این جمهوری به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل می شود و اشخاصی از روی جهالت و عقده وبی انضباطی برخلاف مقررات اسلام عمل نمی کنند؛ لکن عرض می کنم که قوه مقننه و قضاییه و اجراییه با زحمات جانفرسا کوشش در اسلامی کردن این کشورمی کنند و ملت دهها میلیونی نیز طرفدار و مددکار آنان هستند؛ و اگر این اقلیت اشکالتراش و کارشکن به کمک بشتابند، تحقق این آمال آسانتر و سریعترخواهد بود. و اگر خدای نخواسته اینان به خود نیایند، چون توده میلیونی بیدارشده و متوجه مسائل است و در صحنه حاضر است ، آمال انسانی - اسلامی به خواست خداوند متعال جامه عمل به طور چشمگیر خواهد پوشید و کجروان واشکالتراشان در مقابل این سیل خروشان نخواهند توانست مقاومت کنند.

 

من با جرات مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضربهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله - صلی الله علیه و آله - و کوفه و عراق درعهد امیرالمومنین و حسین بن علی - صلوات الله و سلامه علیهما - می باشند. آن حجاز که در عهد رسول الله - صلی الله علیه و آله - مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمی کردند و با بهانه هایی به جبهه نمی رفتند، که خداوند تعالی در سوره “توبه ” باآیاتی آنها را توبیخ فرموده و وعده عذاب داده است . و آنقدر به ایشان دروغ بستند که به حسب نقل ، در منبر به آنان نفرین فرمودند. و آن اهل عراق وکوفه که با امیرالمومنین آنقدر بدرفتاری کردند و از اطاعتش سر باز زدند که شکایات آن حضرت از آنان در کتب نقل و تاریخ معروف است . و آن مسلمانان عراق و کوفه که با سیدالشهدا - علیه السلام - آن شد که شد. و آنان که درشهادت دست آلوده نکردند، یا گریختند از معرکه و یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع شد. اما امروز می بینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبهه ها و مردم پشت جبهه ها، با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاریها می کنند و چه حماسه هامی آفرینند. و می بینیم که مردم محترم سراسر کشور چه کمکهای ارزنده می کنند.و می بینیم که بازماندگان شهدا و آسیب دیدگان جنگ و متعلقان آنان باچهره های حماسه آفرین و گفتار و کرداری مشتاقانه و اطمینان بخش با ما و شما روبه رو می شوند. و اینها همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان . در صورتی که نه در محضر مبارک رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - هستند، و نه در محضر امام معصوم -صلوات الله علیه . و انگیزه آنان ایمان و اطمینان به غیب است . و این رمزموفقیت و پیروزی در ابعاد مختلف است . و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی تربیت نموده ، و ما همه مفتخریم که در چنین عصری و در پیشگاه چنین ملتی می باشیم .

 

و اینجانب در اینجا یک وصیت به اشخاصی که به انگیزه مختلف باجمهوری اسلامی مخالفت می کنند و به جوانان ، چه دختران و چه پسرانی که مورد بهره برداری منافقان و منحرفان فرصت طلب و سودجو واقع شده اندمی نمایم ، که بیطرفانه و با فکر آزاد به قضاوت بنشینید و تبلیغات آنان که می خواهند جمهوری اسلامی ساقط شود و کیفیت عمل آنان و رفتارشان باتوده های محروم و گروهها و دولتهایی که از آنان پشتیبانی کرده و می کنند وگروهها و اشخاصی که در داخل به آنان پیوسته و از آنان پشتیبانی می کنند واخلاق و رفتارشان در بین خود و هوادارانشان و تغییر موضعهایشان درپیشامدهای مختلف را، با دقت و بدون هوای نفس بررسی کنید، و مطالعه کنیدحالات آنان که در این جمهوری اسلامی به دست منافقان و منحرفان شهیدشدند، و ارزیابی کنید بین آنان و دشمنانشان ؛ نوارهای این شهیدان تا حدی دردست و نوارهای مخالفان شاید در دست شماها باشد، ببینید کدام دسته طرفدارمحرومان و مظلومان جامعه هستند.

 

برادران ! شما این اوراق را قبل از مرگ من نمی خوانید. ممکن است پس ازمن بخوانید در آن وقت من نزد شما نیستم که بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان برای کسب مقام و قدرتی با قلبهای جوان شما بازی کنم . من برای آنکه شما جوانان شایسته ای هستید علاقه دارم که جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید. واز خداوند غفور می خواهم که شما را به راه مستقیم انسانیت هدایت کند و ازگذشته ما و شما با رحمت واسعه خود بگذرد. شماها نیز در خلوتها از خداوندهمین را بخواهید، که او هادی و رحمان است .

 

و یک وصیت به ملت شریف ایران و سایر ملتهای مبتلا به حکومتهای فاسدو دربند قدرتهای بزرگ می کنم ؛ اما به ملت عزیز ایران توصیه می کنم که نعمتی که با جهاد عظیم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آوردید همچون عزیزترین امور قدرش را بدانید و از آن حفاظت و پاسداری نمایید و در راه آن ،که نعمتی عظیم الهی و امانت بزرگ خداوندی است کوشش کنید و از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش می آید نهراسید که ان تنصرواالله ینصرکم ویثبت اقدامکم . و در مشکلات دولت جمهوری اسلامی با جان و دل شریک ودر رفع آنها کوشا باشید، و دولت و مجلس را از خود بدانید، و چون محبوبی گرامی از آن نگهداری کنید.

 

و به مجلس و دولت و دست اندرکاران توصیه می نمایم که قدر این ملت رابدانید و در خدمتگزاری به آنان خصوصا مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی رهاورد آنان و بافداکاریهای آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است ،فروگذار نکنید و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید و حکومتهای طاغوتی را که چپاولگرانی بی فرهنگ و زورگویانی تهی مغز بودند و هستند را همیشه محکوم نمایید، البته با اعمال انسانی که شایسته برای یک حکومت اسلامی است .

 

و اما به ملتهای اسلامی توصیه می کنم که از حکومت جمهوری اسلامی و ازملت مجاهد ایران الگو بگیرید و حکومتهای جائر خود را در صورتی که به خواست ملتها که خواست ملت ایران است سر فرود نیاوردند، با تمام قدرت به جای خود بنشانید، که مایه بدبختی مسلمانان ، حکومتهای وابسته به شرق و غرب می باشند. و اکیدا توصیه می کنم که به بوقهای تبلیغاتی مخالفان اسلام و جمهوری اسلامی گوش فرا ندهید که همه کوشش دارند که اسلام را از صحنه بیرون کنندکه منافع ابرقدرتها تامین شود.

 

د - از نقشه های شیطانی قدرتهای بزرگ استعمار و استثمارگر که سالهای طولانی در دست اجرا است و در کشور ایران از زمان رضاخان اوج گرفت و درزمان محمدرضا با روشهای مختلف دنباله گیری شد، به انزواکشاندن روحانیت است ؛ که در زمان رضاخان با فشار و سرکوبی و خلع لباس و حبس و تبعید وهتک حرمات و اعدام و امثال آن ، و در زمان محمدرضا با نقشه و روشهای دیگر که یکی از آنها ایجاد عداوت بین دانشگاهیان و روحانیان بود، که تبلیغات وسیعی در این زمینه شد؛ و مع الاسف به واسطه بیخبری هر دو قشر از توطئه شیطانی ابرقدرتها نتیجه چشمگیری گرفته شد. از یک طرف ، از دبستانها تادانشگاهها کوشش شد که معلمان و دبیران و اساتید و روسای دانشگاهها از بین غربزدگان یا شرقزدگان و منحرفان از اسلام و سایر ادیان انتخاب و به کار گماشته شوند و متعهدان مومن در اقلیت قرار گیرند که قشر موثر را که در آتیه حکومت را به دست می گیرند، از کودکی تا نوجوانی و تا جوانی طوری تربیت کنند که ازادیان مطلقا، و اسلام بخصوص ، و از وابستگان به ادیان خصوصا روحانیون ومبلغان ، متنفر باشند. و اینان را عمال انگلیس در آن زمان ، و طرفدار سرمایه داران و زمینخواران و طرفدار ارتجاع و مخالف تمدن و تعالی در بعد از آن معرفی می نمودند. و از طرف دیگر، با تبلیغات سوء، روحانیون و مبلغان و متدینان را ازدانشگاه و دانشگاهیان ترسانیده و همه را به بی دینی و بی بند و باری و مخالف بامظاهر اسلام و ادیان متهم می نمودند. نتیجه آنکه دولتمردان مخالف ادیان واسلام و روحانیون و متدینان باشند؛ و توده های مردم که علاقه به دین و روحانی دارند مخالف دولت و حکومت و هر چه متعلق به آن است باشند، و اختلاف عمیق بین دولت و ملت و دانشگاهی و روحانی راه را برای چپاولگران آنچنان باز کند که تمام شئون کشور در تحت قدرت آنان و تمام ذخایر ملت در جیب آنان سرازیر شود، چنانچه دیدید به سر این ملت مظلوم چه آمد، و می رفت که چه آید.

 

اکنون که به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت - از روحانی ودانشگاهی تا بازاری و کارگر و کشاورز و سایر قشرها - بند اسارت را پاره و سدقدرت ابرقدرتها را شکستند و کشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات دادند، توصیه اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند ودانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشه ها وتوطئه های دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا افرادی را دیدند که باگفتار و رفتار خود در صدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند؛ و اگر تاثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارندتوطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی می توان گرفت . و مخصوصا اگر دراساتید کسی پیدا شد که می خواهد انحراف ایجاد کند، او را ارشاد و اگر نشد، ازخود و کلاس خود طرد کنند. و این توصیه بیشتر متوجه روحانیون و محصلین علوم دینی است . و توطئه ها در دانشگاهها از عمق ویژه ای برخوردار است و هرقشر محترم که مغز متفکر جامعه هستند باید مواظب توطئه ها باشند.

 

ه - از جمله نقشه ها که مع الاسف تاثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی به جا مانده ، بیگانه نمودن کشورهای استعمارزده از خویش ، و غربزده و شرقزده نمودن آنان است به طوریکه خود را وفرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق ، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله گاه عالم دانستند ووابستگی به یکی از دو قطب را از فرائض غیرقابل اجتناب معرفی نمودند! وقصه این امر غم انگیز، طولانی و ضربه هایی که از آن خورده و اکنون نیزمی خوریم کشنده و کوبنده است .

 

و غم انگیزتر اینکه آنان ملتهای ستمدیده زیر سلطه را در همه چیز عقب نگه داشته و کشورهایی مصرفی بار آوردند و به قدری ما را از پیشرفتهای خود وقدرتهای شیطانی شان ترسانده اند که جرات دست زدن به هیچ ابتکاری نداریم وهمه چیز خود را تسلیم آنان کرده و سرنوشت خود و کشورهای خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطیع فرمان هستیم . و این پوچی و تهی مغزی مصنوعی موجب شده که در هیچ امری به فکر و دانش خود اتکا نکنیم وکورکورانه از شرق و غرب تقلید نماییم بلکه از فرهنگ و ادب و صنعت وابتکار اگر داشتیم ، نویسندگان و گویندگان غرب و شرقزده بی فرهنگ ، آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فکر و قدرت بومی ما را سرکوب و مایوس نموده ومی نمایند و رسوم و آداب اجنبی را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل وگفتار و نوشتار ترویج کرده و با مداحی و ثناجویی آنها را به خورد ملتها داده ومی دهند. فی المثل ، اگر در کتاب یا نوشته یا گفتاری چند واژه فرنگی باشد، بدون توجه به محتوای آن با اعجاب پذیرفته ، و گوینده و نویسنده آن را دانشمند وروشنفکر به حساب می آورند. و از گهواره تا قبر به هرچه بنگریم اگر با واژه غربی و شرقی اسم گذاری شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن وپیشرفتگی محسوب ، و اگر واژه های بومی خودی به کار رود مطرود و کهنه وواپسزده خواهد بود. کودکان ما اگر نام غربی داشته باشند مفتخر؛ و اگر نام خودی دارند سر به زیر و عقب افتاده اند. خیابانها، کوچه ها، مغازه ها، شرکتها،داروخانه ها، کتابخانه ها، پارچه ها، و دیگر متاعها، هرچند در داخل تهیه شده باید نام خارجی داشته باشد تا مردم از آن راضی و به آن اقبال کنند. فرنگی مابی از سر تا پا و در تمام نشست و برخاستها و در معاشرتها و تمام شئون زندگی موجب افتخار و سربلندی و تمدن و پیشرفت ، و در مقابل ، آداب و رسوم خودی ، کهنه پرستی و عقب افتادگی است . در هر مرض و کسالتی ولو جزئی وقابل علاج در داخل ، باید به خارج رفت و دکترها و اطبای دانشمند خود رامحکوم و مایوس کرد. رفتن به انگلستان و فرانسه و امریکا و مسکو افتخاری پرارزش و رفتن به حج و سایر اماکن متبرکه کهنه پرستی و عقب ماندگی است .بی اعتنایی به آنچه مربوط به مذهب و معنویات است از نشانه های روشنفکری وتمدن ، و در مقابل ، تعهد به این امور نشانه عقب ماندگی و کهنه پرستی است .

 

اینجانب نمی گویم ما خود همه چیز داریم ؛ معلوم است ما را در طول تاریخ نه چندان دور خصوصا، و در سده های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده اند ودولتمردان خائن و دودمان پهلوی خصوصا، و مراکز تبلیغاتی علیه دستاوردهای خودی و نیز خود کوچک دیدنها و یا ناچیزدیدنها، ما را از هر فعالیتی برای پیشرفت محروم کرد. وارد کردن کالاها از هر قماش و سرگرم کردن بانوان ومردان خصوصا طبقه جوان ، به اقسام اجناس وارداتی از قبیل ابزار آرایش وتزئینات و تجملات و بازیهای کودکانه و به مسابقه کشاندن خانواده ها و مصرفی بار آوردن هر چه بیشتر، که خود داستانهای غم انگیز دارد، و سرگرم کردن و به تباهی کشاندن جوانها که عضو فعال هستند با فراهم آوردن مراکز فحشا وعشرتکده ها، و دهها از این مصائب حساب شده ، برای عقب نگهداشتن کشورهاست . من وصیت دلسوزانه و خادمانه می کنم به ملت عزیز که اکنون که تاحدود بسیار چشمگیری از بسیاری از این دامها نجات یافته و نسل محروم حاضربه فعالیت و ابتکار برخاسته و دیدیم که بسیاری از کارخانه ها و وسایل پیشرفته مثل هواپیماها و دیگر چیزها که گمان نمی رفت متخصصین ایران قادر به راه انداختن کارخانه ها و امثال آن باشند و همه دستها را به سوی غرب یا شرق درازکرده بودیم که متخصصین آنان اینها را به راه اندازند، در اثر محاصره اقتصادی و جنگ تحمیلی ، خود جوانان عزیز ما قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمتهای ارزانتر عرضه کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم می توانیم .

 

باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید که سیاست بازان پیوسته به غرب و شرق باوسوسه های شیطانی شما را به سوی این چپاولگران بین المللی نکشند؛ و با اراده مصمم و فعالیت و پشتکار خود به رفع وابستگیها قیام کنید.

 

و بدانید که نژاد آریا و عرب از نژاد اروپا و امریکا و شوروی کم ندارد و اگرخودی خود را بیابد و یاس را از خود دور کند و چشمداشت به غیر خود نداشته باشد، در درازمدت قدرت همه کار و ساختن همه چیز را دارد. و آنچه انسانهای شبیه به اینان به آن رسیده اند شما هم خواهید رسید به شرط اتکال به خداوندتعالی و اتکا به نفس ، و قطع وابستگی به دیگران و تحمل سختیها برای رسیدن به زندگی شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطه اجانب .

 

و بر دولتها و دست اندرکاران است چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آینده که از متخصصین خود قدردانی کنند و آنان را با کمکهای مادی و معنوی تشویق به کار نمایند و از ورود کالاهای مصرف ساز و خانه برانداز جلوگیری نمایند و به آنچه دارند بسازند تا خود همه چیز بسازند.

 

و از جوانان ، دختران و پسران ، می خواهم که استقلال و آزادی و ارزشهای انسانی را، ولو با تحمل زحمت و رنج ، فدای تجملات و عشرتها و بی بند وباریها و حضور در مراکز فحشا که از طرف غرب و عمال بی وطن به شما عرضه می شود نکنند؛ که آنان چنانچه تجربه نشان داده جز تباهی شما و اغفالتان ازسرنوشت کشورتان و چاپیدن ذخائر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگی کشیدنتان و مصرفی نمودن ملت و کشورتان به چیز دیگر فکر نمی کنند؛ ومی خواهند با این وسایل و امثال آن شما را عقب مانده ، و به اصطلاح آنان “نیمه وحشی ” نگه دارند.

 

و - از توطئه های بزرگ آنان ، چنانچه اشاره شد و کرارا تذکر داده ام ، به دست گرفتن مراکز تعلیم و تربیت خصوصا دانشگاهها است که مقدرات کشورها دردست محصولات آنها است . روش آنان با روحانیون و مدارس علوم اسلامی فرق دارد با روشی که در دانشگاهها و دبیرستانها دارند. نقشه آنان برداشتن روحانیون از سر راه و منزوی کردن آنان است ؛ یا با سرکوبی و خشونت و هتاکی که در زمان رضاخان عمل شد ولی نتیجه معکوس گرفته شد؛ یا با تبلیغات وتهمتها و نقشه های شیطانی برای جدا کردن قشر تحصیلکرده و به اصطلاح روشنفکر که این هم در زمان رضاخان عمل می شد و در ردیف فشار و سرکوبی بود؛ و در زمان محمدرضا ادامه یافت بدون خشونت ولی موذیانه .

 

و اما در دانشگاه نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهای خودی منحرف کنند و به سوی شرق یا غرب بکشانند و دولتمردان را از بین اینان انتخاب و بر سرنوشت کشورها حکومت دهند تا به دست آنها هرچه می خواهند انجام دهند. اینان کشور را به غارتزدگی و غربزدگی بکشانند و قشرروحانی با انزوا و منفوریت و شکست قادر بر جلوگیری نباشد. و این بهترین راه است برای عقب نگهداشتن و غارت کردن کشورهای تحت سلطه ، زیرا برای ابرقدرتها بی زحمت و بی خرج و در جوامع ملی بی سر و صدا، هر چه هست به جیب آنان می ریزد.

 

پس اکنون که دانشگاهها و دانشسراها در دست اصلاح و پاکسازی است ، برهمه ما لازم است با متصدیان کمک کنیم و برای همیشه نگذاریم دانشگاهها به انحراف کشیده شود؛ و هر جا انحرافی به چشم خورد با اقدام سریع به رفع آن کوشیم . و این امر حیاتی باید در مرحله اول با دست پرتوان خود جوانان دانشگاهها و دانشسراها انجام گیرد که نجات دانشگاه از انحراف ، نجات کشور وملت است .

 

و اینجانب به همه نوجوانان و جوانان در مرحله اول ، و پدران و مادران ودوستان آنها در مرحله دوم ، و به دولتمردان و روشنفکران دلسوز برای کشور درمرحله بعد وصیت می کنم که در این امر مهم که کشورتان را از آسیب نگه می دارد، با جان و دل کوشش کنید و دانشگاهها را به نسل بعد بسپرید. و به همه نسلهای مسلسل توصیه می کنم که برای نجات خود و کشور عزیز و اسلام آدم ساز، دانشگاهها را از انحراف و غرب و شرقزدگی حفظ و پاسداری کنید و بااین عمل انسانی - اسلامی خود دست قدرتهای بزرگ را از کشور قطع و آنان راناامید نمایید. خدایتان پشتیبان و نگهدار باد.

 

ز - از مهمات امور، تعهد وکلای مجلس شورای اسلامی است . ما دیدیم که اسلام و کشور ایران چه صدمات بسیار غم انگیزی از مجلس شورای غیرصالح ومنحرف ، از بعد از مشروطه تا عصر رژیم جنایتکار پهلوی و از هر زمان بدتر وخطرناکتر در این رژیم تحمیلی فاسد خورد؛ و چه مصیبتها و خسارتهای جانفرسا از این جنایتکاران بی ارزش و نوکرماب به کشور و ملت وارد شد. دراین پنجاه سال یک اکثریت قلابی منحرف در مقابل یک اقلیت مظلوم موجب شد که هرچه انگلستان و شوروی و اخیرا امریکا خواستند، با دست همین منحرفان از خدا بیخبر انجام دهند و کشور را به تباهی و نیستی کشانند. از بعد ازمشروطه ، هیچ گاه تقریبا به مواد مهم قانون اساسی عمل نشد - قبل از رضاخان باتصدی غربزدگان و مشتی خان و زمینخواران ؛ و در زمان رژیم پهلوی به دست آن رژیم سفاک و وابستگان و حلقه به گوشان آن .

 

اکنون که با عنایت پروردگار و همت ملت عظیم الشان سرنوشت کشور به دست مردم افتاد و وکلا از خود مردم و با انتخاب خودشان ، بدون دخالت دولت و خانهای ولایات به مجلس شورای اسلامی راه یافتند، و امید است که با تعهدآنان به اسلام و مصالح کشور جلوگیری از هر انحراف بشود. وصیت اینجانب به ملت در حال و آتیه آن است که با اراده مصمم خود و تعهد خود به احکام اسلام و مصالح کشور در هر دوره از انتخابات وکلای دارای تعهد به اسلام وجمهوری اسلامی که غالبا بین متوسطین جامعه و محرومین می باشند و غیرمنحرف از صراط مستقیم - به سوی غرب یا شرق - و بدون گرایش به مکتبهای انحرافی و اشخاص تحصیلکرده و مطلع بر مسائل روز و سیاستهای اسلامی ، به مجلس بفرستند.

 

و به جامعه محترم روحانیت خصوصا مراجع معظم ، وصیت می کنم که خودرا از مسائل جامعه خصوصا مثل انتخاب رئیس جمهور و وکلای مجلس ، کنارنکشند و بی تفاوت نباشند. همه دیدید و نسل آتیه خواهد شنید که دست سیاست بازان پیرو شرق و غرب ، روحانیون را که اساس مشروطیت را با زحمات و رنجها بنیان گذاشتند از صحنه خارج کردند و روحانیون نیز بازی سیاست بازان را خورده و دخالت در امور کشور و مسلمین را خارج از مقام خود انگاشتند وصحنه را به دست غربزدگان سپردند؛ و به سر مشروطیت و قانون اساسی و کشورو اسلام آن آوردند که جبرانش احتیاج به زمان طولانی دارد.

 

اکنون که بحمدالله تعالی موانع رفع گردیده و فضای آزاد برای دخالت همه طبقات پیش آمده است ، هیچ عذری باقی نمانده و از گناهان بزرگ نابخشودنی ،مسامحه در امر مسلمین است . هرکس به مقدار توانش و حیطه نفوذش لازم است در خدمت اسلام و میهن باشد؛ و با جدیت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر و غرب یا شرقزدگان و منحرفان از مکتب بزرگ اسلام جلوگیری نمایند، و بدانند که مخالفین اسلام و کشورهای اسلامی که همان ابرقدرتان چپاولگر بین المللی هستند، با تدریج و ظرافت در کشور ما و کشورهای اسلامی دیگر رخنه ، و با دست افراد خود ملتها، کشورها را به دام استثمار می کشانند. بایدبا هوشیاری مراقب باشید و با احساس اولین قدم نفوذی به مقابله برخیزید و به آنان مهلت ندهید. خدایتان یار و نگهدار باشد.

 

و از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در این عصر و عصرهای آینده می خواهم که اگر خدای نخواسته عناصر منحرفی با دسیسه و بازی سیاسی وکالت خود را به مردم تحمیل نمودند، مجلس اعتبارنامه آنان را رد کنند ونگذارند حتی یک عنصر خرابکار وابسته به مجلس راه یابد.

 

و به اقلیتهای مذهبی رسمی وصیت می کنم که از دوره های رژیم پهلوی عبرت بگیرند و وکلای خود را از اشخاص متعهد به مذهب خود و جمهوری اسلامی و غیروابسته به قدرتهای جهانخوار و بدون گرایش به مکتبهای الحادی وانحرافی و التقاطی انتخاب نمایند.

 

و از همه نمایندگان خواستارم که با کمال حسن نیت و برادری با هم مجلسان خود رفتار، و همه کوشا باشند که قوانین خدای نخواسته از اسلام منحرف نباشدو همه به اسلام و احکام آسمانی آن وفادار باشید تا به سعادت دنیا و آخرت نایل آیید.

 

و از شورای محترم نگهبان می خواهم و توصیه می کنم ، چه در نسل حاضر وچه در نسلهای آینده ، که با کمال دقت و قدرت وظایف اسلامی و ملی خود راایفا و تحت تاثیر هیچ قدرتی واقع نشوند و از قوانین مخالف با شرع مطهر وقانون اساسی بدون هیچ ملاحظه جلوگیری نمایند و با ملاحظه ضرورات کشورکه گاهی با احکام ثانویه و گاهی به ولایت فقیه باید اجرا شود توجه نمایند.

 

و وصیت من به ملت شریف آن است که در تمام انتخابات ، چه انتخاب رئیس جمهور و چه نمایندگان مجلس شورای اسلامی و چه انتخاب خبرگان برای تعیین شورای رهبری یا رهبر، در صحنه باشند و اشخاصی که انتخاب می کنند روی ضوابطی باشد که اعتبار می شود مثلا در انتخاب خبرگان برای تعیین شورای رهبری یا رهبر، توجه کنند که اگر مسامحه نمایند و خبرگان راروی موازین شرعیه و قانون انتخاب نکنند، چه بسا که خساراتی به اسلام و کشوروارد شود که جبران پذیر نباشد. و در این صورت همه در پیشگاه خداوند متعال مسئول می باشند.

 

از این قرار، عدم دخالت ملت از مراجع و علمای بزرگ تا طبقه بازاری وکشاورز و کارگر و کارمند، همه و همه مسئول سرنوشت کشور و اسلام می باشند؛چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آتیه ؛ و چه بسا که در بعض مقاطع ، عدم حضور و مسامحه ، گناهی باشد که در راس گناهان کبیره است . پس علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد، و الا کار از دست همه خارج خواهد شد. و این حقیقتی است که بعد از مشروطه لمس نموده اید و نموده ایم . چه هیچ علاجی بالاتر ووالاتر از آن نیست که ملت در سرتاسر کشور در کارهایی که محول به اوست برطبق ضوابط اسلامی و قانون اساسی انجام دهد؛ و در تعیین رئیس جمهور ووکلای مجلس با طبقه تحصیلکرده متعهد و روشنفکر با اطلاع از مجاری امور وغیروابسته به کشورهای قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام وجمهوری اسلامی مشورت کرده ، و با علما و روحانیون با تقوا و متعهد به جمهوری اسلامی نیز مشورت نموده ؛ و توجه داشته باشند رئیس جمهور ووکلای مجلس از طبقه ای باشند؛ که محرومیت و مظلومیت مستضعفان ومحرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه داران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت ورنج گرسنگان و پابرهنگان را نمی توانند بفهمند.

 

و باید بدانیم که اگر رئیس جمهور و نمایندگان مجلس ، شایسته و متعهد به اسلام و دلسوز برای کشور و ملت باشند، بسیاری از مشکلات پیش نمی آید؛ ومشکلاتی اگر باشد رفع می شود. و همین معنی در انتخاب خبرگان برای تعیین شورای رهبری یا رهبر با ویژگی خاص باید در نظر گرفته شود؛ که اگر خبرگان که با انتخاب ملت تعیین می شوند از روی کمال دقت و با مشورت با مراجع عظام هر عصر و علمای بزرگ سرتاسر کشور و متدینین و دانشمندان متعهد، به مجلس خبرگان بروند، بسیاری از مهمات و مشکلات به واسطه تعیین شایسته ترین و متعهدترین شخصیتها برای رهبری یا شورای رهبری پیش نخواهد آمد، یا باشایستگی رفع خواهد شد. و با نظر به اصل یکصد و نهم و یکصد و دهم قانون اساسی ، وظیفه سنگین ملت در تعیین خبرگان و نمایندگان در تعیین رهبر یاشورای رهبری روشن خواهد شد، که اندک مسامحه در انتخاب ، چه آسیبی به اسلام و کشور و جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد که احتمال آن ، که در سطح بالای از اهمیت است برای آنان تکلیف الهی ایجاد می کند.

 

و وصیت اینجانب به رهبر و شورای رهبری در این عصر که عصر تهاجم ابرقدرتها و وابستگان به آنان در داخل و خارج کشور به جمهوری اسلامی و درحقیقت به اسلام است در پوشش جمهوری اسلامی و در عصرهای آینده ، آن است که خود را وقف در خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی و محرومان ومستضعفان بنمایند؛ و گمان ننمایند که رهبری فی نفسه برای آنان تحفه ای است ومقام والایی ، بلکه وظیفه سنگین و خطرناکی است که لغزش در آن اگر خدای نخواسته با هوای نفس باشد، ننگ ابدی در این دنیا و آتش غضب خدای قهاردر جهان دیگر در پی دارد.

 

از خداوند منان هادی با تضرع و ابتهال می خواهم که ما و شما را از این امتحان خطرناک با روی سفید در حضرت خود بپذیرد و نجات دهد و این خطرقدری خفیفتر برای روسای جمهور حال و آینده و دولتها و دست اندرکاران ، به حسب درجات در مسئولیتها نیز هست که باید خدای متعال را حاضر و ناظر وخود را در محضر مبارک او بدانند. خداوند متعال راهگشای آنان باشد.

 

ح - از مهمات امور مساله قضاوت است که سر و کار آن با جان و مال وناموس مردم است . وصیت اینجانب به رهبر و شورای رهبری آن است که درتعیین عالیترین مقام قضایی که در عهده دارند، کوشش کنند که اشخاص متعهدسابقه دار و صاحبنظر در امور شرعی و اسلامی و در سیاست را نصب نمایند.

 

و از شورایعالی قضایی می خواهم امر قضاوت را که در رژیم سابق به وضع اسفناک و غم انگیزی درآمده بود با جدیت سر و سامان دهند؛ و دست کسانی که با جان و مال مردم بازی می کنند و آنچه نزد آنان مطرح نیست عدالت اسلامی است از این کرسی پراهمیت کوتاه کنند، و با پشتکار و جدیت بتدریج دادگستری را متحول نمایند؛ و قضات دارای شرایطی که ، ان شاءالله با جدیت حوزه های علمیه مخصوصا حوزه مبارکه علمیه قم تربیت و تعلیم می شوند ومعرفی می گردند، به جای قضاتی که شرایط مقرره اسلامی را ندارند نصب گردند، که ان شاءالله تعالی بزودی قضاوت اسلامی در سراسر کشور جریان پیداکند.

 

و به قضات محترم در عصر حاضر و اعصار آینده وصیت می کنم که با درنظرگرفتن احادیثی که از معصومین - صلوات الله علیهم - در اهمیت قضا و خطرعظیمی که قضاوت دارد و توجه و نظر به آنچه درباره قضاوت به غیر حق واردشده است ، این امر خطیر را تصدی نمایند و نگذارند این مقام به غیر اهلش سپرده شود. و کسانی که اهل هستند از تصدی این امر سرباز نزنند و به اشخاص غیر اهل میدان ندهند؛ و بدانند که همان طور که خطر این مقام بزرگ است اجرو فضل و ثواب آن نیز بزرگ است . و می دانند که تصدی قضا برای اهلش واجب کفایی است .

 

ط - وصیت اینجانب به حوزه های مقدسه علمیه آن است که کرارا عرض نموده ام که در این زمان که مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی کمر به براندازی اسلام بسته اند و از هر راه ممکن برای این مقصد شیطانی کوشش می نمایند، ویکی از راههای با اهمیت برای مقصد شوم آنان و خطرناک برای اسلام وحوزه های اسلامی نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزه های علمیه است ،که خطر بزرگ کوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزه ها با اعمال ناشایسته و اخلاق وروش انحرافی است و خطر بسیار عظیم آن در درازمدت به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیاد که با آگاهی بر علوم اسلامی و جا زدن خود را در بین توده ها و قشرهای مردم پاکدل و علاقه مند نمودن آنان را به خویش و ضربه مهلک زدن به حوزه های اسلامی و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب می باشد. و می دانیم که قدرتهای بزرگ چپاولگر در میان جامعه ها افرادی به صورتهای مختلف از ملیگراها و روشنفکران مصنوعی و روحانی نمایان که اگرمجال یابند از همه پرخطرتر و آسیب رسانترند ذخیره دارند که گاهی سی - چهل سال با مشی اسلامی و مقدس مابی یا “پان ایرانیسم ” و وطن پرستی و حیله های دیگر، با صبر و بردباری در میان ملتها زیست می کنند و در موقع مناسب ماموریت خود را انجام می دهند. و ملت عزیز ما در این مدت کوتاه پس ازپیروزی انقلاب نمونه هایی از قبیل “مجاهد خلق ” و “فدایی خلق ” و"توده ای “ها و دیگر عناوین دیده اند، و لازم است همه با هوشیاری این قسم توطئه را خنثی نمایند و از همه لازمتر حوزه های علمیه است که تنظیم و تصفیه آن با مدرسین محترم و افاضل سابقه دار است با تایید مراجع وقت . و شاید تز"نظم در بی نظمی ” است از القائات شوم همین نقشه ریزان و توطئه گران باشد.

 

در هر صورت وصیت اینجانب آن است که در همه اعصار خصوصا در عصرحاضر که نقشه ها و توطئه ها سرعت و قوت گرفته است ، قیام برای نظام دادن به حوزه ها لازم و ضروری است ؛ که علما و مدرسین و افاضل عظیم الشان صرف وقت نموده و با برنامه دقیق صحیح حوزه ها را و خصوصا حوزه علمیه قم و سایرحوزه های بزرگ و با اهمیت را در این مقطع از زمان از آسیب حفظ نمایند.

 

و لازم است علما و مدرسین محترم نگذارند در درسهایی که مربوط به فقاهت است و حوزه های فقهی و اصولی از طریقه مشایخ معظم که تنها راه برای حفظ فقه اسلامی است منحرف شوند، و کوشش نمایند که هر روز بر دقتها وبحث و نظرها و ابتکار و تحقیقها افزوده شود؛ و فقه سنتی که ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن ارکان تحقیق و تدقیق است ، محفوظ بماند و

 

تحقیقات بر تحقیقات اضافه گردد. و البته در رشته های دیگر علوم به مناسبت احتیاجات کشور و اسلام برنامه هایی تهیه خواهد شد و رجالی در آن رشته تربیت باید شود. و از بالاترین و والاترین حوزه هایی که لازم است به طورهمگانی مورد تعلیم و تعلم قرار گیرد، علوم معنوی اسلامی است ، از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله - رزقنا الله و ایاکم - که جهاد اکبرمی باشد.

 

ی - از اموری که اصلاح و تصفیه و مراقبت از آن لازم است قوه اجراییه است . گاهی ممکن است که قوانین مترقی و مفید به حال جامعه از مجلس بگذردو شورای نگهبان آن را تنفیذ کند و وزیر مسئول هم ابلاغ نماید، لکن به دست مجریان غیر صالح که افتاد آن را مسخ کنند و برخلاف مقررات یا با کاغذبازیهایا پیچ و خمها که به آن عادت کرده اند یا عمدا برای نگران نمودن مردم عمل کنند، که بتدریج و مسامحه غائله ایجاد می کند.

 

وصیت اینجانب به وزرای مسئول در عصر حاضر و در عصرهای دیگر آن است که علاوه بر آنکه شماها و کارمندان وزارتخانه ها بودجه ای که از آن ارتزاق می کنید مال ملت ، و باید همه خدمتگزار ملت و خصوصا مستضعفان باشید، و ایجاد زحمت برای مردم و مخالف وظیفه عمل کردن حرام و خدای نخواسته گاهی موجب غضب الهی می شود، همه شما به پشتیبانی ملت احتیاج دارید. با پشتیبانی مردم خصوصا طبقات محروم بود که پیروزی حاصل شد ودست ستمشاهی از کشور و ذخائر آن کوتاه گردید. و اگر روزی از پشتیبانی آنان محروم شوید، شماها کنار گذاشته می شوید و همچون رژیم شاهنشاهی ستمکاربه جای شما ستم پیشگان پستها را اشغال می نمایند. بنابر این حقیقت ملموس ،باید کوشش در جلب نظر ملت بنمایید و از رفتار غیر اسلامی - انسانی احتراز نمایید.

 

و در همین انگیزه به وزرای کشور در طول تاریخ آینده توصیه می کنم که درانتخاب استاندارها دقت کنند اشخاص لایق ، متدین ، متعهد، عاقل و سازگار بامردم انتخاب نمایند، تا آرامش در کشور هرچه بیشتر حکمفرما باشد. و بایددانست که گرچه تمام وزیران وزارتخانه ها مسئولیت در اسلامی کردن و تنظیم امور محل مسئولیت خود دارند لکن بعضی از آنها ویژگی خاص دارند؛ مثل وزارت خارجه که مسئولیت سفارتخانه ها را در خارج از کشور دارند. اینجانب از ابتدای پیروزی به وزرای خارجه راجع به طاغوتزدگی سفارتخانه ها و تحول آنها به سفارتخانه های مناسب با جمهوری اسلامی توصیه هایی نمودم ، لکن بعض آنان یا نخواستند یا نتوانستند عمل مثبتی انجام دهند. و اکنون که سه سال ازپیروزی می گذرد اگرچه وزیر خارجه کنونی اقدام به این امر نموده است و امیداست با پشتکار و صرف وقت این امر مهم انجام گیرد.

 

و وصیت من به وزرای خارجه در این زمان و زمانهای بعد آن است که مسئولیت شما بسیار زیاد است ، چه در اصلاح و تحول وزارتخانه وسفارتخانه ها؛ و چه در سیاست خارجی حفظ استقلال و منافع کشور و روابطحسنه با دولتهایی که قصد دخالت در امور کشور ما را ندارند. و از هر امری که شائبه وابستگی با همه ابعادی که دارد به طور قاطع احتراز نمایید. و باید بدانید که وابستگی در بعض امور هر چند ممکن است ظاهر فریبنده ای داشته باشد یامنفعت و فایده ای در حال داشته باشد، لکن در نتیجه ، ریشه کشور را به تباهی خواهد کشید. و کوشش داشته باشید در بهتر کردن روابط با کشورهای اسلامی ودر بیدار کردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد کنید که خداوند باشماست .

 

و وصیت من به ملتهای کشورهای اسلامی است که انتظار نداشته باشید که ازخارج کسی به شما در رسیدن به هدف که آن اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است کمک کند؛ خود باید به این امر حیاتی که آزادی و استقلال را تحقق می بخشد قیام کنید. و علمای اعلام و خطبای محترم کشورهای اسلامی دولتها رادعوت کنند که از وابستگی به قدرتهای بزرگ خارجی خود را رها کنند و با ملت خود تفاهم کنند؛ در این صورت پیروزی را در آغوش خواهند کشید. و نیز ملتهارا دعوت به وحدت کنند؛ و از نژادپرستی که مخالف دستور اسلام است بپرهیزند؛ و با برادران ایمانی خود در هر کشوری و با هر نژادی که هستند دست برادری دهند که اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده . و اگر این برادری ایمانی باهمت دولتها و ملتها و با تایید خداوند متعال روزی تحقق یابد، خواهید دید که بزرگترین قدرت جهان را مسلمین تشکیل می دهند. به امید روزی که با خواست پروردگار عالم این برادری و برابری حاصل شود.

 

و وصیت اینجانب به وزارت ارشاد در همه اعصار خصوصا عصر حاضر که ویژگی خاصی دارد، آن است که برای تبلیغ حق مقابل باطل و ارائه چهره حقیقی جمهوری اسلامی کوشش کنند. ما اکنون ، در این زمان که دست ابرقدرتها را از کشور خود کوتاه کردیم ، مورد تهاجم تبلیغاتی تمام رسانه های گروهی وابسته به قدرتهای بزرگ هستیم . چه دروغها و تهمتها که گویندگان ونویسندگان وابسته به ابرقدرتها به این جمهوری اسلامی نوپا نزده و نمی زنند.

 

مع الاسف اکثر دولتهای منطقه اسلامی که به حکم اسلام باید دست اخوت به ما دهند، به عداوت با ما و اسلام برخاسته اند و همه در خدمت جهانخواران ازهر طرف به ما هجوم آورده اند. و قدرت تبلیغاتی ما بسیار ضعیف و ناتوان است و می دانید که امروز جهان روی تبلیغات می چرخد. و با کمال تاسف ، نویسندگان به اصطلاح روشنفکر که به سوی یکی از دو قطب گرایش دارند، به جای آنکه در فکر استقلال و آزادی کشور و ملت خود باشند، خودخواهیها و فرصت طلبیهاو انحصارجوییها به آنان مجال نمی دهد که لحظه ای تفکر نمایند و مصالح کشورو ملت خود را در نظر بگیرند، و مقایسه بین آزادی و استقلال را در این جمهوری با رژیم ستمگر سابق نمایند و زندگی شرافتمندانه ارزنده را توام با بعض آنچه را که از دست داده اند، که رفاه و عیشزدگی است ، با آنچه از رژیم ستمشاهی دریافت می کردند توام با وابستگی و نوکرمابی و ثناجویی و مداحی ازجرثومه های فساد و معادن ظلم و فحشا بسنجند؛ و از تهمتها و نارواها به این جمهوری تازه تولد یافته دست بکشند و با ملت و دولت در صف واحد بر ضدطاغوتیان و ستم پیشگان زبانها و قلمها را به کار بگیرند.

 

و مسئله تبلیغ تنها به عهده وزارت ارشاد نیست بلکه وظیفه همه دانشمندان وگویندگان و نویسندگان و هنرمندان است . باید وزارت خارجه کوشش کند تاسفارتخانه ها نشریات تبلیغی داشته باشند و چهره نورانی اسلام را برای جهانیان روشن نمایند؛ که اگر این چهره با آن جمال جمیل که قرآن و سنت در همه ابعادبه آن دعوت کرده از زیر نقاب مخالفان اسلام و کج فهمیهای دوستان خودنمایی نماید، اسلام جهانگیر خواهد شد و پرچم پرافتخار آن در همه جا به اهتزازخواهد آمد. چه مصیبت بار و غم انگیز است که مسلمانان متاعی دارند که ازصدر عالم تا نهایت آن نظیر ندارد، نتوانسته اند این گوهر گرانبها را که هر انسانی به فطرت آزاد خود طالب آن است عرضه کنند؛ بلکه خود نیز از آن غافل و به آن جاهلند و گاهی از آن فراری اند!

 

ک - از امور بسیار با اهمیت و سرنوشت ساز مسئله مراکز تعلیم و تربیت ازکودکستانها تا دانشگاهها است که به واسطه اهمیت فوق العاده اش تکرار نموده وبا اشاره می گذرم . باید ملت غارت شده بدانند که در نیم قرن اخیر آنچه به ایران و اسلام ضربه مهلک زده است قسمت عمده اش از دانشگاهها بوده است . اگردانشگاهها و مراکز تعلیم و تربیت دیگر با برنامه های اسلامی و ملی در راه منافع کشور به تعلیم و تهذیب و تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان جریان داشتند،هرگز میهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن امریکا و شوروی فرو نمی رفت وهرگز قراردادهای خانه خراب کن بر ملت محروم غارتزده تحمیل نمی شد و هرگز پای مستشاران خارجی به ایران باز نمی شد و هرگز ذخائر ایران و طلای سیاه این ملت رنجدیده در جیب قدرتهای شیطانی ریخته نمی شد و هرگزدودمان پهلوی و وابسته های به آن اموال ملت را نمی توانستند به غارت ببرند ودر خارج و داخل پارکها و ویلاها بر روی اجساد مظلومان بنا کنند و بانکهای خارج را از دسترنج این مظلومان پر کنند و صرف عیاشی و هرزگی خود وبستگان خود نمایند. اگر مجلس و دولت و قوه قضاییه و سایر ارگانها ازدانشگاههای اسلامی و ملی سرچشمه می گرفت ملت ما امروز گرفتار مشکلات خانه برانداز نبود. و اگر شخصیتهای پاکدامن با گرایش اسلامی و ملی به معنای صحیحش ، نه آنچه امروز در مقابل اسلام عرض اندام می کند، از دانشگاهها به مراکز قوای سه گانه راه می یافت ، امروز ما غیر امروز، و میهن ما غیر این میهن ، ومحرومان ما از قید محرومیت رها، و بساط ظلم و ستمشاهی و مراکز فحشا واعتیاد و عشرتکده ها که هر یک برای تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده کافی بود، در هم پیچیده و این ارث کشور بر باد ده و انسان برانداز به ملت نرسیده بود. و دانشگاهها اگر اسلامی - انسانی - ملی بود، می توانست صدها و هزارهامدرس به جامعه تحویل دهد؛ لکن چه غم انگیز و اسفبار است که دانشگاهها ودبیرستانها به دست کسانی اداره می شد و عزیزان ما به دست کسانی تعلیم وتربیت می دیدند که جز اقلیت مظلوم محرومی همه از غربزدگان و شرقزدگان بابرنامه و نقشه دیکته شده در دانشگاهها کرسی داشتند؛ و ناچار جوانان عزیز ومظلوم ما در دامن این گرگان وابسته به ابرقدرتها بزرگ شده و به کرسیهای قانونگذاری و حکومت و قضاوت تکیه می کردند، و بر وفق دستور آنان ، یعنی رژیم ستمگر پهلوی عمل می کردند.

 

اکنون بحمدالله تعالی دانشگاه از چنگال جنایتکاران خارج شده . و بر ملت ودولت جمهوری اسلامی است در همه اعصار، که نگذارند عناصر فاسد دارای مکتبهای انحرافی یا گرایش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاهها و سایر مراکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند و از قدم اول جلوگیری نمایند تا مشکلی پیش نیاید و اختیار از دست نرود.

 

و وصیت اینجانب به جوانان عزیز دانشسراها و دبیرستانها و دانشگاهها آن است که خودشان شجاعانه در مقابل انحرافات قیام نمایند تا استقلال و آزادی خود و کشور و ملت خودشان مصون باشد.

 

ل - قوای مسلح ، از ارتش و سپاه و ژاندارمری و شهربانی تا کمیته ها و بسیج وعشایر ویژگی خاص دارند. اینان که بازوان قوی و قدرتمند جمهوری اسلامی می باشند و نگهبان سرحدات و راهها و شهرها و روستاها و بالاخره نگهداران امنیت و آرامش بخشان به ملت می باشند، می بایست مورد توجه خاص ملت ودولت و مجلس باشند. و لازم است توجه داشته باشند که در دنیا آنچه که موردبهره برداری برای قدرتهای بزرگ و سیاستهای مخرب ، بیشتر از هر چیز و هرگروهی است ، قوای مسلح است . قوای مسلح است که با بازیهای سیاسی ،کودتاها و تغییر حکومتها و رژیمها به دست آنان واقع می شود؛ و سودجویان دغل بعض سران آنان را می خرند و با دست آنان و توطئه های فرماندهان بازی خورده کشورها را به دست می گیرند، و ملتهای مظلوم را تحت سلطه قرار داده واستقلال و آزادی را از کشورها سلب می کنند. و اگر فرماندهان پاکدامن متصدی امر باشند، هرگز برای دشمنان کشورها امکان کودتا یا اشغال یک کشور پیش نمی آید و یا اگر احیانا پیش آید، به دست فرماندهان متعهد شکسته و ناکام خواهد ماند. و در ایران نیز که این معجزه عصر به دست ملت انجام گرفت ، قوای مسلح متعهد و فرماندهان پاک و میهن دوست سهم بسزایی داشتند.

 

و امروز که جنگ لعنتی و تحمیلی صدام تکریتی به امر و کمک امریکا وسایر قدرتها پس از نزدیک به دو سال با شکست سیاسی و نظامی ارتش متجاوزبعث و پشتیبانان قدرتمند و وابستگان به آنان روبه رو است ، باز قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاهی و مردمی با پشتیبانی بیدریغ ملت در جبهه ها و پشت جبهه ها این افتخار بزرگ را آفریدند و ایران را سرافراز نمودند؛ و نیز شرارتها وتوطئه های داخلی را که به دست عروسکهای وابسته به غرب و شرق برای براندازی جمهوری اسلامی بسیج شده بودند با دست توانای جوانان کمیته ها وپاسداران بسیج و شهربانی و با کمک ملت غیرتمند درهم شکسته شد. و همین جوانان فداکار عزیزند که شبها بیدارند تا خانواده ها با آرامش استراحت کنند.خدایشان یار و مددکار باد.

 

پس وصیت برادرانه من در این قدمهای آخرین عمر بر قوای مسلح به طورعموم ، آن است که ای عزیزان که به اسلام عشق می ورزید و با عشق لقاالله به فداکاری در جبهه ها و در سطح کشور به کار ارزشمند خود ادامه می دهید، بیدارباشید و هوشیار که بازیگران سیاسی و سیاستمداران حرفه ای غرب و شرقزده ودستهای مرموز جنایتکاران پشت پرده لبه تیز سلاح خیانت و جنایتکارشان از هرسو و بیشتر از هر گروه متوجه به شما عزیزان است ؛ و می خواهند از شما عزیزان که با جانفشانی خود انقلاب را پیروز نمودید و اسلام را زنده کردید بهره گیری کرده و جمهوری اسلامی را براندازند؛ و شما را با اسم اسلام و خدمت به میهن و ملت از اسلام و ملت جدا کرده به دامن یکی از دو قطب جهانخوار بیندازند؛ وبر زحمات و فداکاریهای شما با حیله های سیاسی و ظاهرهای به صورت اسلامی و ملی خط بطلان بکشند.

 

وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که همان طور که از مقررات نظام ،عدم دخول نظامی در احزاب و گروهها و جبهه ها است به آن عمل نمایند؛ وقوای مسلح مطلقا، چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ حزب و گروهی وارد نشده و خود را از بازیهای سیاسی دور نگه دارند. در این صورت می توانند قدرت نظامی خود را حفظ و از اختلافات درون گروهی مصون باشند. و بر فرماندهان لازم است که افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع نمایند. و چون انقلاب از همه ملت و حفظ آن بر همگان است ،دولت و ملت و شورای دفاع و مجلس شورای اسلامی وظیفه شرعی و میهنی آنان است که اگر قوای مسلح ، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد،برخلاف مصالح اسلام و کشور بخواهند عملی انجام دهند یا در احزاب واردشوند که - بی اشکال به تباهی کشیده می شوند - و یا در بازیهای سیاسی واردشوند، از قدم اول با آن مخالفت کنند. و بر رهبر و شورای رهبری است که باقاطعیت از این امر جلوگیری نماید تا کشور از آسیب در امان باشد.

 

و من به همه نیروهای مسلح در این پایان زندگی خاکی ، وصیت مشفقانه می کنم که از اسلام که یگانه مکتب استقلال و آزادیخواهی است و خداوندمتعال همه را با نور هدایت آن به مقام والای انسانی دعوت می کند، چنانچه امروز وفادارید در وفاداری استقامت کنید که شما را و کشور و ملت شما را ازننگ وابستگیها و پیوستگیها به قدرتهایی که همه شما را جز برای بردگی خویش نمی خواهند و کشور و ملت عزیزتان را عقب مانده و بازار مصرف و زیر بارننگین ستم پذیری نگه می دارند نجات می دهد. و زندگی انسانی شرافتمندانه را ولو با مشکلات بر زندگانی ننگین بردگی اجانب ولو با رفاه حیوانی ترجیح دهید؛و بدانید مادام که در احتیاجات صنایع پیشرفته ، دست خود را پیش دیگران درازکنید و به دریوزگی عمر را بگذرانید قدرت ابتکار و پیشرفت در اختراعات درشما شکوفا نخواهد شد. و به خوبی و عینیت دیدید که در این مدت کوتاه پس از تحریم اقتصادی همانها که از ساختن هرچیز خود را عاجز می دیدند و از راه انداختن کارخانه ها آنان را مایوس می نمودند، افکار خود را به کار بستند وبسیاری از احتیاجات ارتش و کارخانه ها را خود رفع نمودند. و این جنگ وتحریم اقتصادی و اخراج کارشناسان خارجی ، تحفه ای الهی بود که ما از آن غافل بودیم . اکنون اگر دولت و ارتش کالاهای جهانخواران را خود تحریم کنندو به کوشش و سعی در راه ابتکار بیفزایند، امید است که کشور خودکفا شود و از دریوزگی از دشمن نجات یابد.

 

و هم در اینجا باید بیفزایم که احتیاج ما پس از اینهمه عقب ماندگی مصنوعی به صنعتهای بزرگ کشورهای خارجی حقیقتی است انکارناپذیر. و این به آن معنی نیست که ما باید در علوم پیشرفته به یکی از دو قطب وابسته شویم . دولت و ارتش باید کوشش کنند که دانشجویان متعهد را در کشورهایی که صنایع بزرگ پیشرفته را دارند و استعمار و استثمارگر نیستند بفرستند؛ و از فرستادن به امریکاو شوروی و کشورهای دیگر که در مسیر این دو قطب هستند احتراز کنند، مگران شاءالله روزی برسد که این دو قدرت به اشتباه خود پی برند و در مسیر انسانیت و انساندوستی و احترام به حقوق دیگران واقع شوند؛ یا ان شاءالله مستضعفان جهان و ملتهای بیدار و مسلمانان متعهد، آنان را به جای خود نشانند. به امیدچنین روزی .

 

م - رادیو و تلویزیون و مطبوعات و سینماها و تئاترها از ابزارهای موثر تباهی و تخدیر ملتها، خصوصا نسل جوان بوده است . در این صد سال اخیر بویژه نیمه دوم آن ، چه نقشه های بزرگی از این ابزار، چه در تبلیغ ضد اسلام و ضدروحانیت خدمتگزار، و چه در تبلیغ استعمارگران غرب و شرق ، کشیده شد و ازآنها برای درست کردن بازار کالاها خصوصا تجملی و تزئینی از هر قماش ، ازتقلید در ساختمانها و تزئینات و تجملات آنها و تقلید در اجناس نوشیدنی وپوشیدنی و در فرم آنها استفاده کردند، به طوری که افتخار بزرگ فرنگی ماب بودن در تمام شئون زندگی از رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن بویژه درخانمهای مرفه یا نیمه مرفه بود، و در آداب معاشرت و کیفیت حرف زدن و به کار بردن لغات غربی در گفتار و نوشتار به صورتی بود که فهم آن برای بیشترمردم غیرممکن ، و برای همردیفان نیز مشکل می نمود! فیلمهای تلویزیون ازفرآورده های غرب یا شرق بود که طبقه جوان زن و مرد را از مسیر عادی زندگی و کار و صنعت و تولید و دانش منحرف و به سوی بیخبری از خویش وشخصیت خود و یا بدبینی و بدگمانی به همه چیز خود و کشور خود، حتی فرهنگ و ادب و ماثر پر ارزشی که بسیاری از آن با دست خیانتکار سودجویان ،به کتابخانه ها و موزه های غرب و شرق منتقل گردیده است . مجله ها با مقاله ها وعکسهای افتضاح بار و اسف انگیز، و روزنامه ها با مسابقات در مقالات ضدفرهنگی خویش و ضداسلامی با افتخار، مردم بویژه طبقه جوان موثر را به سوی غرب یا شرق هدایت می کردند. اضافه کنید بر آن تبلیغ دامنه دار در ترویج مراکز فساد و عشرتکده ها و مراکز قمار و لاتار و مغازه های فروش کالاهای تجملاتی و اسباب آرایش و بازیها و مشروبات الکلی بویژه آنچه از غرب واردمی شد. و در مقابل صدور نفت و گاز و مخازن دیگر، عروسکها و اسباب بازیهاو کالاهای تجملی وارد می شد؛ و صدها چیزهایی که امثال من از آنها بی اطلاع هستیم . و اگر خدای نخواسته عمر رژیم سرسپرده و خانمان برانداز پهلوی ادامه پیدا می کرد، چیزی نمی گذشت که جوانان برومند ما - این فرزندان اسلام و میهن که چشم امید ملت به آنها است - با انواع دسیسه ها و نقشه های شیطانی به دست رژیم فاسد و رسانه های گروهی و روشنفکران غرب و شرقگرا از دست ملت ودامن اسلام رخت برمی بستند: یا جوانی خود را در مراکز فساد تباه می کردند؛ ویا به خدمت قدرتهای جهانخوار درآمده و کشور را به تباهی می کشاندند.خداوند متعال به ما و آنان منت گذاشت و همه را از شر مفسدین و غارتگران نجات داد.

 

اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی در حال و آینده و رئیس جمهورو روسای جمهور مابعد و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هرزمان ، آن است که نگذارند این دستگاههای خبری و مطبوعات و مجله ها ازاسلام و مصالح کشور منحرف شوند. و باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن ، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می شود، از نظر اسلام و عقل محکوم است . و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است . و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است . و از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود. و ازآنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسئول می باشند. و مردم و جوانان حزب اللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکورنمودند به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند. خداوند تعالی مددکار همه باشد.

 

ن - نصیحت و وصیت من به گروهها و گروهکها و اشخاصی که در ضدیت باملت و جمهوری اسلامی و اسلام فعالیت می کنند، اول به سران آنان در خارج وداخل ، آن است که تجربه طولانی به هر راهی که اقدام کردید و به هر توطئه ای که دست زدید و به هر کشور و مقامی که توسل پیدا کردید به شماها که خود راعالم و عاقل می دانید باید آموخته باشند که مسیر یک ملت فداکار را نمی شود بادست زدن به ترور و انفجار و بمب و دروغ پردازیهای بی سر و پا و غیرحساب شده منحرف کرد، و هرگز هیچ حکومت و دولتی را نمی توان با این شیوه های غیرانسانی و غیرمنطقی ساقط نمود، بویژه ملتی مثل ایران را که از بچه های خردسالش تا پیرزنها و پیرمردهای بزرگسالش ، در راه هدف و جمهوری اسلامی و قرآن و مذهب جانفشانی و فداکاری می کنند. شماها که می دانید “و اگرندانید بسیار ساده لوحانه فکر می کنید” که ملت با شما نیست و ارتش با شماهادشمن است . و اگر فرض بکنید با شما بودند و دوست شما بودند، حرکات ناشیانه شما و جنایاتی که با تحریک شما رخ داد آنان را از شما جدا کرد و جزدشمن تراشی کار دیگری نتوانستید بکنید.

 

من وصیت خیرخواهانه در این آخر عمر به شما می کنم که اولا با این ملت طاغوتزده رنج کشیده که پس از 2500 سال ستمشاهی با فدا دادن بهترین فرزندان و جوانانش خود را از زیر بار ستم جنایتکارانی همچون رژیم پهلوی وجهانخواران شرق و غرب نجات داده به جنگ و ستیز برخاسته اید. چطوروجدان یک انسان هر چه پلید باشد، راضی می شود برای احتمال رسیدن به یک مقام با میهن خود و ملت خود اینگونه رفتار کند و به کوچک و بزرگ آنها رحم نکند؟ من به شما نصیحت می کنم دست از این کارهای بیفایده و غیرعاقلانه بردارید و گول جهانخواران را نخورید. و در هر جا هستید اگر به جنایتی دست نزدید به میهن خود و دامن اسلام برگردید و توبه کنید که خداوند ارحم الراحمین است ؛ و جمهوری اسلامی و ملت از شما ان شاءالله می گذرند. و اگر دست به جنایتی زدید که حکم خداوند تکلیف شما را معین کرده ، باز از نیمه راه برگشته و توبه کنید. و اگر شهامت دارید تن به مجازات داده و با این عمل خود را ازعذاب الیم خداوند نجات دهید؛ و الا در هر جا هستید عمر خود را بیش از این هدر ندهید و به کار دیگر مشغول شوید که صلاح در آن است .

 

و بعد، به هواداران داخلی و خارجی آنان وصیت می کنم که با چه انگیزه جوانی خود را برای آنان که اکنون ثابت است که برای قدرتمندان جهانخوارخدمت می کنند و از نقشه های آنها پیروی می کنند و ندانسته به دام آنها افتاده اندبه هدر می دهید؟ و با ملت خود در راه چه کسی جفا می کنید؟ شما بازی خوردگان دست آنها هستید. و اگر در ایران هستید به عیان مشاهده می کنید که توده های میلیونی به جمهوری اسلامی وفادار و برای آن فداکارند؛ و به عیان می بینید که حکومت و رژیم فعلی با جان و دل در خدمت خلق و مستمندان هستند؛ و آنان که به دروغ ادعای “خلقی ” بودن و “مجاهد” و “فدایی ” برای خلق می کنند، با خلق خدا به دشمنی برخاسته و شما پسران و دختران ساده دل را برای مقاصد خود و مقاصد یکی از دو قطب قدرت جهانخوار به بازی گرفته و خود یادر خارج در آغوش یکی از دو قطب جنایتکار به خوشگذرانی مشغول و یا در داخل به خانه های مجلل تیمی با زندگی اشرافی ، نظیر منازل جنایتکارانی بدبخت به جنایت خود ادامه می دهند و شما جوانان را به کام مرگ می فرستند.

 

نصیحت مشفقانه من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است که ازراه اشتباه برگردید؛ و با محرومین جامعه که با جان و دل به جمهوری اسلامی خدمت می کنند متحد شوید؛ و برای ایران مستقل و آزاد فعالیت نمایید تا کشورو ملت از شر مخالفین نجات پیدا کند، و همه با هم به زندگی شرافتمندانه ادامه دهید. تا چه وقت و برای چه گوش به فرمان اشخاصی هستید که جز به نفع شخصی خود فکر نمی کنند و در آغوش و پناه ابرقدرتها با ملت خود در ستیزهستند و شما را فدای مقاصد شوم و قدرت طلبی خویش می نمایند؟ شما در این سالهای پیروزی انقلاب دیدید که ادعاهای آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط برای فریب جوانان صاف دل است . و می دانید که شما قدرتی درمقابل سیل خروشان ملت ندارید و کارهایتان جز به ضرر خودتان و تباهی عمرتان نتیجه ای ندارد. من تکلیف خود را که هدایت است ادا کردم . و امیداست به این نصیحت که پس از مرگ من به شما می رسد و شائبه قدرت طلبی درآن نیست گوش فرا دهید و خود را از عذاب الیم الهی نجات دهید. خداوند منان شما را هدایت فرماید و صراط مستقیم را به شما بنماید.

 

وصیت من به چپگرایان ، مثل کمونیستها و چریکهای فدایی خلق و دیگرگروههای متمایل به چپ ، آن است که شماها بدون بررسی صحیح از مکتبها ومکتب اسلام نزد کسانی که از مکتبها و خصوص اسلام اطلاع صحیح دارند، باچه انگیزه خودتان را راضی کردید به مکتبی که امروز در دنیا شکست خورده رو آورید و چه شده که دل خود را به چند “ایسم ” که محتوای آنها پیش اهل تحقیق پوچ است خوش کرده اید؟ و شما را چه انگیزه ای وادار کرده که می خواهید کشور خود را به دامن شوروی یا چین بکشید؛ و با ملت خود به اسم “توده دوستی ” به جنگ برخاسته یا به توطئه هایی برای نفع اجنبی به ضد کشور خود و توده های ستمدیده دست زدید؟ شما می بینید که از اول پیدایش کمونیسم مدعیان آن دیکتاتورترین و قدرت طلب و انحصارطلبترین حکومتهای جهان بوده و هستند. چه ملتهایی زیر دست و پای شوروی مدعی طرفدار توده ها خردشدند و از هستی ساقط گردیدند. ملت روسیه ، مسلمانان و غیرمسلمانان ، تاکنون در زیر فشار دیکتاتوری حزب کمونیست دست و پا می زنند و از هرگونه آزادی محروم و در اختناق بالاتر از اختناقهای دیکتاتورهای جهان به سر می برند.استالین ، که یکی از چهره های به اصطلاح “درخشان ” حزب بود، ورود وخروجش را و تشریفات آن و اشرافیت او را دیدیم . اکنون که شما فریب خوردگان در عشق آن رژیم جان می دهید، مردم مظلوم شوروی و دیگر اقمار اوچون افغانستان از ستمگریهای آنان جان می سپارند، و آنگاه شما که مدعی طرفداری از خلق هستید، بر این خلق محروم در هر جا که دستتان رسیده چه جنایاتی انجام دادید و با اهالی شریف آمل که آنان را به غلط طرفدار پر و پاقرص خود معرفی می کردید و عده بسیاری را به فریب به جنگ مردم و دولت فرستادید و به کشتن دادید، چه جنایتها که نکردید. و شما “طرفدار خلق محروم “می خواهید خلق مظلوم و محروم ایران را به دست دیکتاتوری شوروی دهید وچنین خیانتی را با سرپوش “فدایی خلق ” و طرفدار محرومین در حال اجراهستید، منتها “حزب توده ” و رفقای آن با توطئه و زیر ماسک طرفداری ازجمهوری اسلامی ، و دیگر گروهها با اسلحه و ترور و انفجار.

 

من به شما احزاب و گروهها، چه آنان که به چپگرایی معروف - گرچه بعضی شواهد و قرائن دلالت دارد که اینان کمونیست امریکایی هستند - و چه آنان که از غرب ارتزاق می کنند و الهام می گیرند و چه آنها که با اسم “خودمختاری ” وطرفداری از کرد و بلوچ دست به اسلحه برده و مردم محروم کردستان و دیگرجاها را از هستی ساقط نموده و مانع از خدمتهای فرهنگی و بهداشتی واقتصادی و بازسازی دولت جمهوری در آن استانها می شوند، مثل حزب “دموکرات ” و “کومله ” وصیت می کنم که به ملت بپیوندند. و تاکنون تجربه کرده اند که کاری جز بدبخت کردن اهالی آن مناطق نکرده اند و نمی توانندبکنند، پس مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است که با دولت تشریک مساعی نموده و از یاغی گری و خدمت به بیگانگان و خیانت به میهن خود دست بردارند و به ساختن کشور بپردازند و مطمئن باشند که اسلام برای آنان هم از قطب جنایتکار غرب و هم از قطب دیکتاتور شرق بهتر است وآرزوهای انسانی خلق را بهتر انجام می دهد.

 

و وصیت من به گروههای مسلمان که از روی اشتباه به غرب و احیانا به شرق تمایل نشان می دهند و از منافقان که اکنون خیانتشان معلوم شد گاهی طرفداری می کردند و به مخالفان بدخواهان اسلام از روی خطا و اشتباه گاهی لعن می کردند و طعن می زدند، آن است که بر سر اشتباه خود پافشاری نکنند و باشهامت اسلامی به خطای خود اعتراف ، و با دولت و مجلس و ملت مظلوم برای رضای خداوند هم صدا و هم مسیر شده و این مستضعفان تاریخ را ازشرمستکبران نجات دهید؛ و کلام مرحوم مدرس آن روحانی متعهد پاک سیرت و پاک اندیشه را به خاطر بسپرید که در مجلس افسرده آن روز گفت :اکنون که باید از بین برویم چرا با دست خود برویم .

 

من هم امروز به یاد آن شهید راه خدا به شما برادران مومن عرض می کنم اگرما با دست جنایتکار امریکا و شوروی از صفحه روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم ، بهتر از آن است که در زیرپرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم . و این سیره و طریقه انبیای عظام و ائمه مسلمین و بزرگان دین مبین بوده است و ما بایداز آن تبعیت کنیم ؛ و باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگیها زندگی کنند می توانند؛ و قدرتمندان جهان بر یک ملت نمی توانندخلاف ایده آنان را تحمیل کنند.

 

از افغانستان عبرت باید گرفت با آنکه دولت غاصب و احزاب چپی باشوروی بوده و هستند، تاکنون نتوانسته اند توده های مردم را سرکوب نمایند.علاوه بر این اکنون ملتهای محروم جهان بیدار شده اند و طولی نخواهد کشید که این بیداریها به قیام و نهضت و انقلاب انجامیده و خود را از تحت سلطه ستمگران مستکبر نجات خواهند داد. و شما مسلمانان پایبند به ارزشهای اسلامی می بینید که جدایی و انقطاع از شرق و غرب برکات خود را دارد نشان می دهد؛ ومغزهای متفکر بومی به کار افتاده و به سوی خودکفایی پیشروی می کند و آنچه کارشناسان خائن غربی و شرقی برای ملت ما محال جلوه می دادند، امروز به طورچشم گیری با دست و فکر ملت انجام گرفته و ان شاءالله تعالی در دراز مدت انجام خواهد گرفت . و صد افسوس که این انقلاب دیر تحقق پیدا کرد و لااقل در اول سلطنت جابرانه کثیف محمدرضا تحقق نیافت ؛ و اگر شده بود، ایران غارتزده غیر از این ایران بود.

 

و وصیت من به نویسندگان و گویندگان و روشنفکران و اشکالتراشان وصاحب عقدگان آن است که به جای آنکه وقت خود را در خلاف مسیرجمهوری اسلامی صرف کنید و هرچه توان دارید در بدبینی و بدخواهی وبدگویی از مجلس و دولت و سایر خدمتگزاران به کار برید، و با این عمل کشورخود را به سوی ابرقدرتها سوق دهید، با خدای خود یک شب خلوت کنید و اگربه خداوند عقیده ندارید با وجدان خود خلوت کنید و انگیزه باطنی خود را که بسیار می شود خود انسانها از آن بیخبرند بررسی کنید، ببینید آیا با کدام معیار و باچه انصاف خون این جوانان قلم قلم شده را در جبهه ها و در شهرها نادیده می گیرید و با ملتی که می خواهد از زیر بار ستمگران و غارتگران خارجی وداخلی خارج شود و استقلال و آزادی را با جان خود و فرزندان عزیز خود به دست آورده و با فداکاری می خواهد آن را حفظ کند، به جنگ اعصاب برخاسته اید و به اختلاف انگیزی و توطئه های خائنانه دامن می زنید و راه را برای مستکبران و ستمگران باز می کنید. آیا بهتر نیست که با فکر و قلم و بیان خوددولت و مجلس و ملت را راهنمایی برای حفظ میهن خود نمایید؟ آیا سزاوارنیست که به این ملت مظلوم محروم کمک کنید و با یاری خود حکومت اسلامی را استقرار دهید؟ آیا این مجلس و رئیس جمهور و دولت و قوه قضایی را ازآنچه در زمان رژیم سابق بود بدتر می دانید؟ آیا از یاد برده اید ستمهایی که آن رژیم لعنتی بر این ملت مظلوم بی پناه روا می داشت ؟ آیا نمی دانید که کشوراسلامی در آن زمان یک پایگاه نظامی برای امریکا بود و با آن عمل یک مستعمره می کردند و از مجلس تا دولت و قوای نظامی در قبضه آنان بود ومستشاران و صنعتگران و متخصصان آنان با این ملت و ذخائر آن چه می کردند؟آیا اشاعه فحشا در سراسر کشور و مراکز فساد، از عشرتکده ها و قمارخانه ها ومیخانه ها و مغازه های مشروب فروشی و سینماها و دیگر مراکز که هر یک برای تباه کردن نسل جوان عاملی بزرگ بود، از خاطرتان محو شده ؟ آیا رسانه های گروهی و مجلات سراسر فسادانگیز و روزنامه های آن رژیم را به دست فراموشی سپرده اید؟ و اکنون که از آن بازارهای فساد اثری نیست ، برای آنکه درچند دادگاه ، یا چند جوان که شاید اکثر از گروههای منحرف نفوذ کرده و برای بدنام نمودن اسلام و جمهوری اسلامی کارهای انحرافی انجام می دهند، و کشتن عده ای که مفسد فی الارض هستند و قیام بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی می کنند شما را به فریاد درآورده ، و با کسانی که با صراحت اسلام را محکوم می کنند و بر ضد آن قیام مسلحانه یا قیام با قلم و زبان که اسفناکتر از قیام مسلحانه است ، نموده اند پیوند می کنید و دست برادری می دهید؛ و آنان را که خداوندمهدورالدم فرموده نور چشم می خوانید، و در کنار بازیگرانی که فاجعه چهارده اسفند را برپا کردند و جوانان بیگناه را با ضرب و شتم کوبیدند نشسته وتماشاگر معرکه می شوید، یک عمل اسلامی و اخلاقی است ! و عمل دولت و قوه قضاییه که معاندین و منحرفین و ملحدین را به جزای اعمال خویش می رسانند، شما را به فریاد درآورده و داد مظلومیت می زنید؟ من برای شمابرادران که از سوابقتان تا حدی مطلع و علاقه مند به بعضی از شما هستم متاسف هستم ، نه برای آنان که اشراری بودند در لباس خیرخواهی و گرگهایی در پوشش چوپان و بازیگرانی بودند که همه را به باد بازی و مسخره گرفته و در صددتباه کردن کشور و ملت و خدمتگزاری به یکی از دو قطب چپاولگر بودند - آنان که با دست پلید خود جوانان و مردان ارزشمند و علمای مربی جامعه را شهیدنمودند و به کودکان مظلوم مسلمانان رحم نکردند، خود را در جامعه رسوا و درپیشگاه خداوند قهار مخذول نمودند و راه بازگشت ندارند که شیطان نفس اماره بر آنان حکومت می کند.

 

لکن شما برادران مومن با دولت و مجلس که کوشش دارد خدمت به محرومین و مظلومین و برادران سر و پا برهنه و از همه مواهب زندگی محروم نماید چرا کمک نمی کنید و شکایت دارید؟ آیا مقدار خدمت دولت و بنیادهای جمهوری را با این گرفتاریها و نابسامانیها که لازمه هر انقلاب است ، و جنگ تحمیلی با آنهمه خسارت و میلیونها آواره خارجی و داخلی و کارشکنیهای بیرون از حد را در این مدت کوتاه مقایسه با کارهای عمرانی رژیم سابق نموده اید؟ آیا نمی دانید که کارهای عمرانی آن زمان اختصاص داشت تقریبا به شهرها آن هم به محلات مرفه ؛ و فقرا و مردمان محروم از آن امور بهره ناچیزداشته یا نداشتند؛ و دولت فعلی و بنیادهای اسلامی برای این طایفه محروم باجان و دل خدمت می کنند؟ شما مومنان هم پشتیبان دولت باشید تا کارها زودانجام گیرد و در محضر پروردگار که خواه ناخواه خواهید رفت با نشان خدمتگزاری به بندگان او بروید. *

 

* - چنانکه در نسخه خطی مشهود است امام خمینی در این قسمت مرقوم فرموده اند: “این مقدار بریده شده راخودم انجام داده ام “.

 

س - یکی از اموری که لازم به توصیه و تذکر است ، آن است که اسلام نه باسرمایه داری ظالمانه و بیحساب و محروم کننده توده های تحت ستم و مظلوم موافق است ، بلکه آن را به طور جدی در کتاب و سنت محکوم می کند ومخالف عدالت اجتماعی می داند - گرچه بعض کج فهمان بی اطلاع از رژیم حکومت اسلامی و ازمسائل سیاسی حاکم در اسلام در گفتار و نوشتار خودطوری وانمود کرده اند “و باز هم دست برنداشته اند” که اسلام طرفدار بی مرز وحد سرمایه داری و مالکیت است و با این شیوه که با فهم کج خویش از اسلام برداشت نموده اند چهره نورانی اسلام را پوشانیده و راه را برای مغرضان ودشمنان اسلام باز نموده که به اسلام بتازند، و آن را رژیمی چون رژیم سرمایه داری غرب مثل رژیم امریکا و انگلستان و دیگر چپاولگران غرب به حساب آورند، و با اتکال به قول و فعل این نادانان یا غرضمندانه و یا ابلهانه بدون مراجعه به اسلام شناسان واقعی با اسلام به معارضه برخاسته اند - و نه رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم است که با مالکیت فردی مخالف و قائل به اشتراک می باشند با اختلاف زیادی که دوره های قدیم تاکنون حتی اشتراک در زن و همجنس بازی بوده و یک دیکتاتوری و استبداد کوبنده در بر داشته .

 

بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و احترام به آن به نحومحدود در پیدا شدن مالکیت و مصرف ، که اگر بحق به آن عمل شود چرخهای اقتصاد سالم به راه می افتد و عدالت اجتماعی ، که لازمه یک رژیم سالم است تحقق می یابد. در اینجا نیز یک دسته با کج فهمیها و بی اطلاعی از اسلام واقتصاد سالم آن در طرف مقابل دسته اول قرار گرفته و گاهی با تمسک به بعضی آیات یا جملات نهج البلاغه ، اسلام را موافق با مکتبهای انحرافی مارکس و امثال او معرفی نموده اند و توجه به سایر آیات و فقرات نهج البلاغه ننموده و سرخود،به فهم قاصر خود، بپاخاسته و “مذهب اشتراکی ” را تعقیب می کنند و از کفر و دیکتاتوری و اختناق کوبنده که ارزشهای انسانی را نادیده گرفته و یک حزب اقلیت با توده های انسانی مثل حیوانات عمل می کنند، حمایت می کنند.

 

وصیت من به مجلس و شورای نگهبان و دولت و رئیس جمهور و شورای قضایی آن است که در مقابل احکام خداوند متعال خاضع بوده ؛ و تحت تاثیرتبلیغات بی محتوای قطب ظالم چپاولگر سرمایه داری و قطب ملحد اشتراکی وکمونیستی واقع نشوید، و به مالکیت و سرمایه های مشروع با حدود اسلامی احترام گذارید، و به ملت اطمینان دهید تا سرمایه ها و فعالیتهای سازنده به کارافتند و دولت و کشور را به خودکفایی و صنایع سبک و سنگین برسانند.

 

و به ثروتمندان و پولداران مشروع وصیت می کنم که ثروتهای عادلانه خود رابه کار اندازید و به فعالیت سازنده در مزارع و روستاها و کارخانه ها برخیزید که این خود عبادتی ارزشمند است .

 

و به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت می کنم که خیر دنیا وآخرت شماها رسیدگی به حال محرومان جامعه است که در طول تاریخ ستمشاهی و خان خانی در رنج و زحمت بوده اند. و چه نیکو است که طبقات تمکندار به طور داوطلب برای زاغه و چپرنشینان مسکن و رفاه تهیه کنند. ومطمئن باشند که خیر دنیا و آخرت در آن است . و از انصاف به دور است که یکی بی خانمان و یکی دارای آپارتمانها باشد.

 

ع - وصیت اینجانب به آن طایفه از روحانیون و روحانی نماها که با انگیزه های مختلف با جمهوری اسلامی و نهادهای آن مخالفت می کنند و وقت خود راوقف براندازی آن می نمایند و با مخالفان توطئه گر و بازیگران سیاسی کمک ، وگاهی به طوری که نقل می شود با پولهای گزافی که از سرمایه داران بیخبر از خدادریافت برای این مقصد می کنند کمکهای کلان می نمایند، آن است که شماها طرفی از این غلطکاریها تاکنون نبسته و بعد از این هم گمان ندارم ببندید. بهتر آن است که اگر برای دنیا به این عمل دست زده اید - و خداوند نخواهد گذاشت که شما به مقصد شوم خود برسید - تا در توبه باز است از پیشگاه خداوند عذربخواهید و با ملت مستمند مظلوم هم صدا شوید و از جمهوری اسلامی که بافداکاریهای ملت به دست آمده حمایت کنید، که خیر دنیا و آخرت در آن است .گرچه گمان ندارم که موفق به توبه شوید.

 

و اما به آن دسته که از روی بعض اشتباهات یا بعض خطاها، چه عمدی و چه غیرعمدی ، که از اشخاص مختلف یا گروهها صادر شده و مخالف با احکام اسلام بوده است با اصل جمهوری اسلامی و حکومت آن مخالفت شدیدمی کنند و برای خدا در براندازی آن فعالیت می نمایند و با تصور خودشان این جمهوری از رژیم سلطنتی بدتر یا مثل آن است ، با نیت صادق در خلوات تفکرکنند و از روی انصاف مقایسه نمایند با حکومت و رژیم سابق . و باز توجه نمایندکه در انقلابهای دنیا هرج و مرجها و غلطرویها و فرصت طلبیها غیرقابل اجتناب است و شما اگر توجه نمایید و گرفتاریهای این جمهوری را در نظر بگیرید - ازقبیل توطئه ها و تبلیغات دروغین و حمله مسلحانه خارج مرز و داخل ، و نفوذ غیرقابل اجتناب گروههایی از مفسدان و مخالفان اسلام در تمام ارگانهای دولتی به قصد ناراضی کردن ملت از اسلام و حکومت اسلامی ، و تازه کار بودن اکثر یابسیاری از متصدیان امور و پخش شایعات دروغین از کسانی که از استفاده های کلان غیرمشروع بازمانده یا استفاده آنان کم شده ، و کمبود چشمگیر قضات شرع و گرفتاریهای اقتصادی کمرشکن و اشکالات عظیم در تصفیه و تهذیب متصدیان چند میلیونی ، و کمبود مردمان صالح کاردان و متخصص و دههاگرفتاری دیگر، که تا انسان وارد گود نباشد از آنها بیخبر است - و از طرفی اشخاص غرضمند سلطنت طلب سرمایه دار هنگفت که با رباخواری و سودجویی و با اخراج ارز و گرانفروشی به حد سرسام آور و قاچاق و احتکار، مستمندان ومحرومان جامعه را تا حد هلاکت در فشار قرار داده و جامعه را به فساد می کشند، نزد شما آقایان به شکایت و فریبکاری آمده و گاهی هم برای باور آوردن وخود را مسلمان خالص نشان دادن به عنوان “سهم ” مبلغی می دهند و اشک تمساح می ریزند و شما را عصبانی کرده به مخالفت برمی انگیزانند، که بسیاری ازآنان با استفاده های نامشروع ، خون مردم را می مکند و اقتصاد کشور را به شکست می کشند.

 

اینجانب نصیحت متواضعانه برادرانه می کنم که آقایان محترم تحت تاثیراینگونه شایعه سازیها قرار نگیرند و برای خدا و حفظ اسلام این جمهوری راتقویت نمایند. و باید بدانند که اگر این جمهوری اسلامی شکست بخورد، به جای آن یک رژیم اسلامی دلخواه بقیه الله - روحی فداه - یا مطیع امر شماآقایان تحقق نخواهد پیدا کرد، بلکه یک رژیم دلخواه یکی از دو قطب قدرت به حکومت می رسد و محرومان جهان ، که به اسلام و حکومت اسلامی رو]ی [آورده و دل باخته اند، مایوس می شوند و اسلام برای همیشه منزوی خواهد شد؛و شماها روزی از کردار خود پشیمان می شوید که کار گذشته و دیگر پشیمانی سودی ندارد. و شما آقایان اگر توقع دارید که در یک شب همه امور بر طبق اسلام و احکام خداوند تعالی متحول شود یک اشتباه است ، و در تمام طول تاریخ بشر چنین معجزه ای روی نداده است و نخواهد داد. و آن روزی که ان شاءالله تعالی مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود ویکروزه عالم اصلاح شود؛ بلکه با کوششها و فداکاریها ستمکاران سرکوب ومنزوی می شوند. و اگر نظر شماها مثل نظر بعض عامیهای منحرف ، آن است که برای ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را ظلم فراگیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانا لله و انا الیه راجعون .

 

ف - وصیت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان این است که شماها نبایدبنشینید و منتظر آن باشید که حکام و دست اندرکاران کشورتان یا قدرتهای خارجی بیایند و برای شما استقلال و آزادی را تحفه بیاورند. ما و شماها لااقل در این صد سال اخیر، که بتدریج پای قدرتهای بزرگ جهانخوار به همه کشورهای اسلامی و سایر کشورهای کوچک باز شده است مشاهده کردیم یاتاریخهای صحیح برای ما بازگو کردند که هیچ یک از دول حاکم بر این کشورها در فکر آزادی و استقلال و رفاه ملتهای خود نبوده و نیستند؛ بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان یا خود به ستمگری و اختناق ملت خود پرداخته و هر چه کرده اندبرای منافع شخصی یا گروهی نموده ؛ یا برای رفاه قشر مرفه و بالانشین بوده وطبقات مظلوم کوخ و کپرنشین از همه مواهب زندگی حتی مثل آب و نان و قوت لایموت محروم بوده ، و آن بدبختان را برای منافع قشر مرفه و عیاش به کارگرفته اند؛ و یا آنکه دست نشاندگان قدرتهای بزرگ بوده اند که برای وابسته کردن کشورها و ملتها هرچه توان داشته اند به کار گرفته و با حیله های مختلف کشورها را بازاری برای شرق و غرب درست کرده و منافع آنان را تامین نموده اند و ملتها را عقب مانده و مصرفی بار آوردند و اکنون نیز با این نقشه درحرکتند.

 

و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها وعمال سرسپرده آنان نترسید؛ و حکام جنایتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم می کنند از کشور خود برانید؛ و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پرافتخاراسلام مجتمع ، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید؛ و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن ،همه مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند. به امید آن روز که خداوند تعالی وعده فرموده است .

 

ص - یک مرتبه دیگر در خاتمه این وصیتنامه ، به ملت شریف ایران وصیت می کنم که در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداکاریها و جان نثاریها ومحرومیتها مناسب حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی و علو رتبه آن است ، آنچه که شما ملت شریف و مجاهد برای آن بپاخاستید و دنبال می کنید و برای آن جان و مال نثار کرده و می کنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد؛ و آن مکتب الوهیت به معنی وسیع آن و ایده توحید باابعاد رفیع آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غیب و شهود است ؛ و آن در مکتب محمدی - صلی الله علیه و آله وسلم - به تمام معنی و درجات و ابعاد متجلی شده ؛ و کوشش تمام انبیای عظام - علیهم سلام الله - و اولیای معظم - سلام الله علیهم - برای تحقق آن بوده وراهیابی به کمال مطلق و جلال و جمال بی نهایت جز با آن میسر نگردد. آن است که خاکیان را بر ملکوتیان و برتر از آنان شرافت داده ، و آنچه برای خاکیان ازسیر در آن حاصل می شود برای هیچ موجودی در سراسر خلقت در سر و علن حاصل نشود.

 

شما ای ملت مجاهد، در زیر پرچمی می روید که در سراسر جهان مادی ومعنوی در اهتزاز است ، بیابید آن را یا نیابید، شما راهی را می روید که تنها راه تمام انبیا - علیهم سلام الله - و یکتا راه سعادت مطلق است . در این انگیزه است که همه اولیا شهادت را در راه آن به آغوش می کشند و مرگ سرخ را “احلی من العسل ” می دانند؛ و جوانان شما در جبهه ها جرعه ای از آن را نوشیده و به وجد آمده اند و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ماباید بحق بگوییم یا لیتنا کنا معکم فنفوز فوزا عظیما. گوارا باد بر آنان آن نسیم دل آرا وآن جلوه شورانگیز.

 

و باید بدانیم که طرفی از این جلوه در کشتزارهای سوزان و در کارخانه های توانفرسا و در کارگاهها و در مراکز صنعت و اختراع و ابداع ، و در ملت به طوراکثریت در بازارها و خیابانها و روستاها و همه کسانی که متصدی این امور برای اسلام و جمهوری اسلامی و پیشرفت و خودکفایی کشور به خدمتی اشتغال دارند جلوه گر است .

 

و تا این روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است کشور عزیز از آسیب دهران شاءالله تعالی مصون است . و بحمدالله تعالی حوزه های علمیه و دانشگاهها وجوانان عزیز مراکز علم و تربیت از این نفخه الهی غیبی برخوردارند؛ و این مراکز دربست در اختیار آنان است ، و به امید خدا دست تبهکاران و منحرفان ازآنها کوتاه .

 

و وصیت من به همه آن است که با یاد خدای متعال به سوی خودشناسی وخودکفایی و استقلال ، با همه ابعادش به پیش ، و بی تردید دست خدا با شمااست ، اگر شما در خدمت او باشید و برای ترقی و تعالی کشور اسلامی به روح تعاون ادامه دهید.

 

و اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و هوشیاری و تعهد و فداکاری وروح مقاومت و صلابت در راه حق می بینم و امید آن دارم که به فضل خداوندمتعال این معانی انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلا بعد نسل بر آن افزوده گردد.

 

با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا ازخدمت خواهران و برادران مرخص ، و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم . و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم . و از خدای رحمان و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد.

 

سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر درخدمتند، والله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است .

 

والسلام علیکم و علی عبادالله الصالحین و رحمه الله و برکاته

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:17:00 ق.ظ ]




،5آذر سالروز تشکيل بسيج مستضعفين به فرمان امام خميني (ره)

بسیج مستضعفین با فرمان امام خمینی رحمه الله در ۵ آذر ۱۳۵۸ تشکیل شد و پس از تصویب مجلس شورای اسلامی در دی ۱۳۵۹ به صورت قانونی رسمیت پیدا کرد.

مقدمه

هفته بسیج، بزرگ داشت جان فشانی هایی است که برای سربلندی این سرزمین صورت گرفته است. گمان غلطی است اگر بسیج را حاصل جنگ تحمیلی یا انقلاب اسلامی بدانیم. بسیج، فهم درست اتحاد، اراده و اخلاص مسلمانان است که با ظهور اسلام تولد یافته و در ملت های مسلمان رشد کرده است. هوشمندی حضرت امام خمینی رحمه الله و عدالت خواهی میلیون ها انسان باایمان، تنها، تبلور دوباره بسیج در عصر حاضر بود.

 

سازمان بسيج

سازمان بسيج یکی از نیروهای پنجگانه سپاه پاسداران به شمار می‌رود که گردآوری، مدیریت و سازماندهی نیروهای داوطلب مردمی را، در راستای اهداف سازمانی، بر عهده دارد. این نیرو که با نام‌های سازمان بَسیج مستضعفین یا نیروی مقاومت بسیج هم شناخته می‌شود در ۵ آذر ۱۳۵۸ به فرمان روح الله خمینی تشکیل شد و پس از تصویب مجلس شورای اسلامی در دی ۱۳۵۹ قانوناً رسمیت پیدا کرد و به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تعلق گرفت.

 

به اعضای این سازمان بسیجی می‌گویند و طبق ماده ۱۳ قانون مقررات استخدامی سپاه، بسیجی به فردی اطلاق می‌شود که داوطلبانه جهت تحقق ارتش ۲۰ میلیونی تحت پوشش سپاه در می‌آید. به موجب همین مادهٔ قانونی بسیجیان به سه دسته «بسیج عادی»، «بسیج فعال» و «بسیج ویژه» یا «پاسداران افتخاری» تقسیم می‌شوند. در جنگ ایران و عراق از بسیجیان بیشتر برای ارسال به صورت داوطلبانه و سازماندهی شده به جبهه‌ها استفاده می‌شد.

 

 

 

-

 

اهداف بسیج مستضعفین
اهداف بسیج مستضعفین به نقل از وبگاه آن به شرح زیر است:
- تحقق فرمایش روح الله خمینی مبنی بر تشکیل هسته‌های حزب‌الله
- ایجاد توانایی‌ها و آمادگی‌های لازم دفاعی در آحاد مردم در دفاع از کشور
- ایجاد توانایی‌های لازم رزمی در نیروهایی که توانایی شرکت در عملیات‌های کلاسیک و بزرگ را دارند.
- ایجاد توانایی‌های لازم در آحاد مردم بمنظور کمک به هنگام بروز بلایا و حوادث غیر پیش بینی
- کمک به دولت در امر سازندگی

 

امنیت؛ ارمغان بسیج
مخالفت دشمنان با تحقق اندیشه های اسلامی، برپایی حکومت عدل را با مشکلات فراوانی روبه رو می کند؛ شیطنت ها و مزاحمت هایی که سلامت جامعه را به خطر می اندازد. نخستین گام برای گسترش مبانی دینی در کشور، ایجاد بستر مناسب و امنیت است. آرامش روانی و آسایش خاطر، عرصه را برای حاکمیت خدا و قانون او فراهم می آورد.
یکی از حیاتی ترین وظایف بسیج، حفظ امنیت کشور است. شرکت پرشور در جنگ تحمیلی، نمونه برجسته ای از حضور موفق بسیج در صحنه امنیت ملی بوده است. اکنون نیز نیروهای بسیجی با گذراندن دوره های گوناگون نظامی، خود را در برابر تهاجم دشمنان خارجی و توطئه های داخلی آماده می سازند.

 

واکنش های اضطراری بسیج
حوادث پیش بینی نشده مانند زلزله، سیل و توفان، هر ساله انسان های فراوانی را به کام مرگ می کشاند. گرچه اقدام برای پیش گیری، نخستین گام برای کاهش خسارت های ناشی از این حوادث است، ولی به امدادرسانی پس از وقوع این پدیده ها نیز نباید بی توجهی کرد. تجربه های تلخ گذشته که به از دست دادن هم میهنانمان در حوادث گوناگون به ویژه زلزله انجامید، زمینه حرکت مؤثر نیروهای بسیج در سراسر کشور شد.

 

آنان با آموزش شیوه های امداد و نجات و روش های پیش گیری و کاهش خسارت، آمادگی مردم را در برابر این حوادث، افزایش می دهند. هم اکنون ایران، یکی از سریع ترین کشورهای جهان در امدادرسانی به مناطق حادثه دیده است؛ چرا که نیروهای آگاه و هوشیار بسیج، در این برنامه نیز همچون فعالیت های دیگر خود، موفق عمل کرده اند.

 

امر به معروف و نهی از منکر در نگاه بسیج
هر حکمی از احکام اسلامی، اهمیتی دارد که بی توجهی به آن، اجرای احکام دیگر را نیز با مشکل روبه رو می سازد. در این میان، بی توجهی به احکامی که جنبه اجتماعی دارند، بیش از احکام دیگر، نابسامانی پدید می آورد. اسلام، روش جلوگیری از نابسامانی های اجتماعی را امر به معروف و نهی از منکر می داند. قرآن کریم و احادیث معصومان به صراحت بر این فریضه الهی تأکید می کنند و فراموشی آن را آفتی می دانند که سلامت دین و دنیا را به خطر می اندازد و جامعه را به فساد می کشاند.

یکی از وظایف مهم و دقیق بسیج، امر به معروف و نهی از منکر است. بسیج به عنوان نیرویی مردمی، وظیفه دارد با هرگونه فساد و انحراف اجتماعی برخورد کند. انجام چنین وظیفه حساسی، نیازمند تربیت نیروهای باتجربه و کارآزموده است که شیوه های برخورد درست با متخلفان را بشناسند و با شرایط و موقعیت های امر به معروف و نهی از منکر نیز آشنا باشند. امروزه، پایگاه های بسیج در سراسر کشور، برنامه منظم و گسترده ای را برای آموزش چنین افرادی پیش رو دارند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:07:00 ق.ظ ]




هفته بسیج تمام شدنی نیست

نام بسیج یادآور خاطره عزیزترین نهاد و بزرگترین مردان تاریخ ما است نهادی که به تعبیر امام راحل تشکیل آن «یقینا از برکات و الطاف جلیه خداوند تعالی بود » و «شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد

نام بسیج یادآور خاطره عزیزترین نهاد و بزرگترین مردان تاریخ ما است. نهادی که به تعبیر امام راحل تشکیل آن «یقینا از برکات و الطاف جلیه خداوند تعالی بود.» و «شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان رشادت و شهادت سرداده اند. بسیج میقات پا برهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند. بسیج لشکر مخلص خدا است که دفتر تشکیل آن را همه مجاهدان، از اولین تا آخرین امضا نمودند.»

این واژه ها و تعبیرهای بی نظیر و ملکوتی، اوصافی است که مراد و مرشد بسیجیان، امام خمینی (رض) در آخرین پیام خود به مناسبت هفته بسیج ( ۲/۹/۱۳۶۷) صادر فرموده اند؛ امامی که دوست و دشمن صداقت او در گفتار و دوری اش از مداهنه و مبالغه را تصدیق کرده و می کنند و این همه نشان از آن دارد که هیچ نهادی والاتر و عزیز تر از بسیج در نگاه آن پیر روشن ضمیر نبوده است.

حق هم همین است؛ به ویژه آنگاه که دشوارترین شب ها و روزهای پر خطر هشت سال دفاع مقدس را به یاد آوریم و نقش بسیج و بسیجی ها را در خلق حماسی ترین صحنه های تاریخ ایران و جهان مرور کنیم.

در آن صورت است که ما نیز همگام با رهبر سفر کرده این امت، می پرسیم: «حقیقتا اگر بخواهیم مصداق کاملی از ایثار و خلوص و فداکاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارایه دهیم، چه کسی سزاوارتر از بسیج و بسیجیان خواهد بود؟!»

نوجوانان، جوانان و پیران جوانمردی که داوطلبانه و بی هیچ ادعا روزهای سخت جنگ را مردانه پشت سر نهادند و بدون درخواست پاداش و سپاس، فقط برای ادای تکلیف، در برابر بی رحم ترین دشمنان این آیین و سرزمین سینه سپر کردند و البته «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر.»

هفته بسیج فرصت خوبی برای بازخوانی آن روزها و روزهای پس از آن است؛ روزهایی که بسیجیان بازمانده که نه، بازگشته از معراج، نه تنها قدر ندیدند و بر صدر ننشستند، که گاه طعنه هم شنیدند و به حاشیه نیز رانده شدند. اما این فرزند و جانشین فرزانه امام بود که بسیجی را همیشه حاضر در میدان می خواست و می خواهد. بسیجی گرچه مرد میدان های خطر و فداکاری است، اما فقط برای آن روزها نیست. هر روز و هر هفته از آن بسیج است و راه نجات نیز حضور جانانه آنان در میدان. باور باید کرد که تنها راه نجات کشور بازگشت به فرهنگ بسیج و حاکمیت تفکر بسیجی بر همه عرصه ها است؛ چرا که «اگر بر کشوری نوای دل نشین تفکر بسیجی طنین انداز شد، چشم طمع دشمنان و جهان خواران از آن دور خواهد شد و الا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند.»

تکریم بسیج، احترام به مردانگی و مروت است، پاسداشت جوانمردی و تضمین آینده است. بسیجیان نیازی به احترام و تجلیل ما ندارند. ما هستیم که به آنان و به حضور فعالشان برای همیشه نیازمندیم. جنگ آزمون خوبی برای جدا شدن صف مدعیان و مردان حقیقت بود. شعار امروز اگر پشتوانه و سابقه ای در دیروز نداشته است، بسان همه شعارها است و نیازمند امتحان در روز مبادا.

خدا را سپاس که رویش های بسیج همچنان پر ثمر و برکت خیز است، اما مباد که نام آوران روزهای سخت از یاد بروند و در گرد و خاک بازی های روزگار دیده نشوند؛ چه رسد به آنکه خدای ناکرده کم لطفی و جفا ببینند. امام در پایان همان پیام فرمودند:« من دست یکایک شما پیشگامان رهایی را می بوسم و می دانم که اگر مسوولین نظام اسلامی از شما غافل شوند به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت.»

سلام و صلوات خدا بر شهیدان بسیج و درود و برکات او بر زنان و مردانی که سنگر آنان را همچنان پاس داشته اند. این روزها بر همه آنان و بر رهبر بسیجیان جهان مبارک باد. یا لیتنی کنت معهم فافوز فوزا عظیما

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:05:00 ق.ظ ]