مرحوم استاد میرزا حسین نوری، صاحب مستدرک الوسائل این چنین کاشف الغطاء را ستایش می‌‌کند: بزرگ بزرگان، شمشیر بران اسلام، استاد پژوهش و تحقیق، آیت عجیب خداوند که عقل‌ها از درک آن قاصرند و زبان‌ها لال، اگر به علم و دانش او بنگری، کتاب کشف الغطایش که در هنگام سفر نوشته است تو را از امری سترگ باخبر می‌‌سازد و از مقامی‌‌ والا در مراتب علوم دینی او، چه اصول باشد و چه فروع آگاه می‌‌کند».[۲]

از استاد اعظم شیخ مرتضى انصارى نقل شده است که فرمود: «اگر کسى آن قواعد و اصولى را که شیخ جعفر در کتاب کشف الغطایش جا داده است، بداند، نزد من مجتهد خواهد بود».[۳]

ویژگی های اخلاقی
کاشف الغطاء دارای اخلاق الهی بود. وارسته، سخاوتمند، غیور، متواضع، مجاهد و با مستمندان از هر راهی که می‌‌توانست برای فقرا پول جمع‌آوری می‌‌کرد و بر آنان انفاق می‌‌نمود، حتی نوشته‌اند که گاهی خود به پول جمع‌کردن می‌‌پرداخت و در عبای خود پول جمع‌آوری و در همان مجلس بر فقرا و بیچارگان تقسیم می‌‌نمود.

در دل شب، برای عبادت و راز و نیاز بیدار می‌‌شد و تا سپیده‌دم، در حال تضرع و گریه و زاری بود و صبحگاهان برای درس و بحث و برای مقابله با دشمنان دین و مذهب، همانند شیر در این میدان‌های خطرناک وارد می‌‌شد و همواره پیروز و سربلند بود. شب که فرامی‌‌رسید، هنگام خوابیدن به محاسبه نفس خویش می‌‌پرداخت و گاهی خطاب به خویشتن می‌‌گفت: در کوچکی تو را جعیفر (جعفر کوچولو) می‌‌گفتند، سپس جعفر شدی و پس از آن شیخ جعفر و سپس شیخ الاسلام، پس تا کی خدا را معصیت می‌‌کنی و این نعمت را سپاس نمی‌‌گویی؟

همیشه مردم را به خواندن نماز جماعت سفارش می‌‌کرد و بر این امر اهمیت فراوان قائل بود. غالباً در مسجدی که می‌‌رفت، نماز ظهر را با مردم می‌‌خواند، سپس برای نماز عصر، یکی از مؤمنین را که عدالتش ثابت بود به عنوان امام جماعت برمی‌‌گزید و خود نیز به او اقتدا می‌‌کرد.

میرزای نوری در مستدرک می‌‌نویسد: سید مرتضی نجفی که مرد عادل و باتقوی و فرد مورد اعتمادی است و در اوایل عمرش شیخ جعفر را درک کرده بود، به من گفت: روزی شیخ جعفر برای نماز ظهر تاخیر کرد و به مسجد نیامد مردم که از آمدن شیخ ناامید شدند، شروع کردند نماز را فرادی خواندند، چیزی نگذشته بود که شیخ وارد مسجد شد و با ناراحتی مردم را سرزنش کرد که چرا نماز را فرادی می‌‌خوانید؟ مگر یک نفر عادل بین شما نیست که به او اقتدا کنید؟ سپس مؤمنی را دید که تا اندازه‌ای امکانات مالی نیز داشت، و نماز می‌‌خواند فوراً به او اقتدا کرده و به نماز ایستاد. مردم که شیخ را دیدند به آن مؤمن اقتدا کرده، همه پشت سر او ایستادند و اقتدا کردند آن مؤمن به قدری شرمنده شد که نمی‌‌دانست چگونه نماز را تمام کند. پس از ادای نماز ظهر کنار رفته و به شیخ عرض کرد: باید نماز عصر را خود جناب عالی امامت کنید. شیخ خودداری کرد. او اصرار نمود، تا این که بالاخره شیخ ‌گفت: حال که اصرار می‌‌کنی، اگر پولی بدهی که همین جا بر فقرا تقسیم کنیم، از امامت تو صرف نظر می‌‌کنیم. آن مرد پذیرفت و دویست شامی‌‌ (که پول رایج آن زمان بود) به شیخ پرداخت و شیخ جعفر قبل از شروع به نماز عصر، دستور داد فقرا را جمع کنند و همان طور پول‌ها را بر آن‌ها تقسیم نمود سپس به نماز ایستاد.

شیخ نسبت به مذهب خیلی تعصب داشت و در برابر دشمنان حق، بی پروا می‌‌ایستاد و مقاومت می‌‌کرد. هنگامی‌‌ که وهابی‌ها به نجف یورش آوردند و به غارتگری و جنایت دست زدند، شیخ جعفر بزرگ با دست و زبان با آنان جهاد کرد و از مذهب دفاع نمود، تا آنجا که جبهه‌ای در مقابل آنان گشود و رزمندگانی را برای دفاع از دین آماده ساخت و خود همراه علما و بزرگان دین پیشاپیش آنان به راه افتاد و پس از نبردی سهمگین آنان را تار و مار کرده، از نجف راند و رئیس آن‌ها که سعود نام داشت (و شاید از نیاکان ملک فهد، پادشاه کنونی عربستان باشد) ناچار پا به فرار گذاشته و برای انتقام جویی به کربلا حمله کرد، چون دیگر توان مقاومت در برابر یاران شیخ جعفر را نداشت و اهل کربلا با این که بیشتر از اهل نجف بودند، تاب مقاومت نیاورده، تسلیم ستمگران شدند.

پس از آن حادثه برای این که نجف اشرف از هر گزندی مصون بماند، شیخ جعفر قیام به ساختن سور نجف (دیواری بزرگ در اطراف نجف اشرف) نمود و محمدحسن خان صدر اصفهانی به دستور آن بزرگوار کار ساختمانی این سور مهم را به عهده گرفت و بنا کرد.

كاشف الغطاء مسافرت‌هاى گوناگون مى نمود و در هر شهر و مملكت مورد استقبال هیئت دولت و دانشمندان و رجال آنجا قرار مى گرفت. او در بیت المقدس در مؤتمر اسلامى كه علماى مذاهب اسلامى در آن شركت داشتند، حاضر گردید و به خواهش علماى فلسطین پس از نماز مغرب بر مكان بلندى كه براى سخنرانى اش قرار داده بودند، در مقابل پنجاه هزار نفر به منبر رفت و منبر او بیش از یك ساعت و نیم به طول انجامید. وى در آن جلسه چنان همه را شیفته سخنان خود نمود كه پس از ختم منبر از حضرتش خواستار شدند تا در نماز عشا به او اقتدا كنند. وى پذیرفت و همه علماى مذاهب چهارگانه و حتى وهابیه و نواصب و خوارج نیز به او اقتدا كردند. در مدتى كه وى در قدس توقف داشت، همه آنان در نمازهاى پنج گانه به او اقتدا مى كردند.[۴

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...