نرجس
 
   




شرايط و آداب استغفار از نگاه قرآن
ا


انسان در هر مقام و منزلتي كه باشد، به شكلي در برابر وجود حق كوتاهي مي كند. اين كوتاهي نسبت به حق از سوي كساني كه در مقام برتري قرارمي گيرند، شدت مي يابد؛ زيرا هر كسي به اندازه شناخت و توان خويش مسئول است و مي بايست در برابر حق خود را پاسخ گو بداند.سخن از اين نيست كه ظرفيت عمل چه اندازه است بلكه سخن از آن است كه چه اندازه از ظرفيت خود بهره برده ايم. انسان اگر بر اين باور باشد كه به اندازه شناخت خويش عمل كرده است و نمي بايست انتظار داشت كه براي چيزي كه بيرون از دايره قدرت و توانش است پاسخ گو باشد، اين خود حكمي باطل است؛ زيرا انسان به عنوان عمل خداوند، موجودي بي نهايت است و از نظر قدرت و توان حدي براي او نيست كه از آن به حد لايقف تعبير مي شود؛ زيرا قرآن بر اين نكته تأكيد مي ورزد كه هر كسي بر پايه شاكله خود عمل مي كند.
خداوند نيز بر پايه شاكله خويش عمل مي كند كه وجودي بي نهايت است و انسان نيز به عنوان عمل خداوندي وجودي در حوزه شناختي و عملي، داراي حد لايقفي است. از اين رو كسي نمي تواند با توجيه محدوديت دانشي خويش، در عمل نسبت به خدا كوتاهي كند؛ زيرا مي تواند با افزايش دانش خويش نسبت به خدا عمل واقعي تر و درست تر به جا آورد. اين مسئله اي است كه در برخي از روايات آمده است و تنها حدي كه براي وي دانسته شده است، وجود فقري بشر است.
در خطابي به حضرت موسي(ع) آمده است كه يا موسي وجودك ذنب لايقاس معه ذنب؛ اي موسي وجود فقري بشر، خود، محدوديت و گناهي است كه هيچ گناه و محدوديتي با او قابل قياس نيست؛ به اين معنا كه انسان هر اندازه بر قله هاي دانش و عمل بپرد به جهت فقرذاتي خويش نمي تواند به شناختي نسبت به خدا دست يابد كه بتواند بگويد او را شناخته و بر پايه اين شناخت نسبت به او عمل كرده است و حق عبادت و پرستش را به جا آورده است. از اين روست كه گفته مي شود انسان هر اندازه به كمال دانشي و عملي دست يابد باز نيازمند پوششي است كه خداوند به مهر و مغفرت وي را در برگيرد و به عنايت و فضل خويش او را حفظ و به سوي كمال مطلق رهنمون سازد.
در آيات قرآني دو مسئله به عنوان عامل بازدارنده از خشم و عذاب الهي مطرح شده است. كه موجب مي شود تا استعجال در عذاب نسبت به شخص و يا گروهي انجام نشود. اين دو امر عبارتند از: وجود مبارك و پرخير و بركت حضرت ختمي مرتبت پيامبر گرامي(ص) و ديگري امكان استغفار اين دو سبب مي شود كه انسان در هر حال در امنيت قرارگيرد.
براين اساس مسئله استغفار در آموزه هاي قرآني به عنوان يكي از مهم ترين علل و عوامل بازدارنده از عذاب هاي دنيوي و اخروي مطرح مي شود و حتي به پيامبر گرامي(ص) دستور و سفارش داده شده است كه استغفار را به عنوان يك اصل همواره تكرار كند و مورد توجه قراردهد.در آيات قرآني سخن از هفتادبار استغفار در شبانه روز آمده است و در برخي از روايات است كه آن حضرت(ص) هرگاه از نزد جمعي برمي خاست به استغفار مشغول مي شد. استغفار امري است كه حتي رسول الله در نماز شب بيش از هفتادمرتبه از خدايش طلب مي كرد و در هر نمازي بر زبان مي آورد.در اهميت استغفار همين بس كه خداوند در بيان شكر و سپاس گزاري نعمت بزرگ ايمان آوري مردمان، از آن حضرت مي خواهد كه استغفار به جاي آورد: فسبح بحمد ربك و استغفره انه كان توابا (نصر آيه3)
چيستي استغفار

استغفار طلب آمرزش از ريشه غفران در اصل به معناي پوشاندن چيزي مي آيد كه انسان را از آلودگي نگه دارد؛ بنابراين استغفار درخواست مصونيت و حفظ از عذاب با گفتار و رفتار است. (مفردات راغب اصفهاني)
بنابراين انسان مي بايست از هر چيزي كه موجب مي شود تا خشم خدا را برانگيزد و او را آلوده به گناه و خطا و اشتباه كند به خدا پناه برد تا خدايش وي را در نوعي عصمت و مصونيت از گناه و عمل به خطا قراردهد. به زباني ديگر انساني كه استغفار مي كند از خدايش مي خواهد كه وي را تحت پوشش خويش قراردهد و چيزي را به عنوان حافظ و نگه دار در آورد تا از آسيب هاي احتمالي در امان قرارگيرد.
استغفار جويي اختصاص به برخي انسان ها ندارد بلكه چنان كه گفته شد همه پيامبران آن را از خداي خود مي خواستند. (آل عمران آيه 146و 147) و حتي پيامبر بزرگوار (ص) كه در مقام قاب قوسين او ادني (نجم آيه9) نشسته و نزديك تر از آن منزلت نمي توان نسبت به خداوند تصور و تصوير كرد، با اين همه مأمور مي شود تا براي خويش استغفار كند. (نصر آيه3) چنان كه مأمور مي شود براي مؤمنان هم استغفار كند و به عنوان واسطه و شفيع عمل كند تا خداوند رحمت خويش را بر مؤمان سرازير نمايد.
اين استغفارجويي تنها به خطاهايي چون قتل (قصص آيه15و 16) و يا قضاوت هاي عجولانه (ص آيه24و 25) و يا ظلم و ستم (آل عمران آيه35و نساء آيه64) و يا مطلق گناه (بقره آيه 58و اعراف آيه161) محدود نمي شود بلكه انسان مي بايست در همه حال حتي اگر به ظاهر گناه و خطا و اشتباهي نكرده است طلب غفران و پوشش كند تا در كنف حمايت و محافظت خداوند قرارگيرد و از گناه هاي احتمالي در امان بماند و مصونيت يابد. (مائده آيه74 و هود آيه3و 52و 90) همچنان كه استغفار نه تنها در حق خود بلكه در حق ديگر گناهكاران (نساء آيه64و يوسف آيه97 و محمد آيه19) از زنان و مردان نيز ساري و جاري است و تنها استثنايي كه شده استغفار جويي براي مشركان و منافقان است كه جايز نيست مؤمن در حق ايشان درخواست غفران نمايد. (توبه آيه113و 114 و نيز نساء آيه 60تا 64)
آداب و آثار استغفار

براي هر چيزي آدابي است. و انسان بهتر است از روشي استفاده كند كه او را به مقصد نزديك تر سازد و راه و مقصد را كوتاه تر گرداند. اگر چه استغفار در شبانه و روز و به هر شكلي خوب و سازنده و مفيد است ولي قرآن به برخي از مطالب اشاره مي كند كه بيانگر نوعي آداب در دعاي استغفار است. و رعايت آن ها مي تواند براي دستيابي شخص به مقصد و مطلوب مفيد باشد.از جمله آدابي كه قرآن براي مستغفر و چگونگي استغفار بيان مي دارد استغفار در سحرگاهان است. به اين معنا كه سحر را به جهت ويژگي هايي كه برشمرده اند خصوصيتي است كه تأثير بيشتري در دست يابي به هدف دارد. از آن جمله گفته اند كه فرشتگان شب و روز يعني آناني كه مي آيند و آناني كه مي روند به وضعيت مستغفر آگاه مي شوند و هر دو، استغفار وي را ثبت و ضبط مي كنند. از اين رو گفته اند كه بهترين زمان براي استغفار سحرگاهان است: والمستغفرين بالاسحار (آل عمران آيه17) و بالاسحار هم يستغفرون (ذاريات آيه18) و اين كه حضرت يعقوب درباره فرزندان گناهكار خويش مي فرمايد: سوف استغفر لكم ربي انه هو الغفور الرحيم؛ به زودي براي شما از پروردگارم طلب بخشش خواهم كرد زيرا پروردگارم غفور و رحيم است. (يوسف آيه98)
ستايش خداوند از كساني كه در سحرگاهان استغفار مي كنند خود بهترين دليل بر اين مطلب است كه سحر بيش از اوقات ديگر براي استغفار مناسب است.در ميان سحرگاهان نيز سحرهاي روز جمعه و شب هاي آن از مقام و منزلت بيش تر و برتري برخوردار مي باشد. (يوسف آيه98) اين مطلب را مي توان از روايتي به دست آورد كه دليل به تأخير انداختن استغفار و عدم اقدام يعقوب(ع) به استغفار در زمان درخواست فرزندان، براي اين دانسته شده است كه آن را در سحر شب جمعه انجام دهد. (مجمع البيان ذيل همين آيه)
ويژگي هاي استغفار كننده

اين ها بيان بخشي از آداب استغفار در ارتباط با زمان آن است. اما شخص استغفار كننده مي بايست خود داراي صفاتي باشد و يا بكوشد تا به صفاتي دست يابد تا استغفار وي تأثيرگذار باشد. از جمله صفاتي كه قرآن براي استغفاركنندگان برمي شمارد نخست اعتراف به خطا و لغزش است. (اعراف آيه13) اين رفتار، شيوه پسنديده و مؤثري است كه پيامبران اولوالعزمي چون موسي(ع) نيز از آن پيروي كرده است. وي نيز پيش از استغفار نخست به گناه و خطايي كه مرتكب شده اقرار مي نمايد و سپس درخواست استغفار و پوشش از خداوند مي كند. (قصص آيه16)
حضرت يونس ذالنون(ع) كه گرفتار در شكم نهنگ بود نيز از همين شيوه بهره برد ونجات و رهايي يافت و خداوند از مؤمنان خواست كه اين گونه رفتار كنند تا مورد توجه و عنايت الهي قرارگرفته و از درد و سختي و عذاب و بلا رهايي يابند. (انبياء آيه 87و 88)
البته همه اين ها زماني مي تواند مؤثر باشد كه شخص به جد و واقع باور به خدا داشته و در برابر وي تسليم باشد و به ايمان خود اقرار داشته و آن را بر زبان جاري سازد؛ زيرا شخص بي ايمان چگونه مي تواند صادقانه اقرار كند و يا از خدا به درستي طلب آمرزش و بخشش نمايد تا وي را تحت پوشش خود قراردهد. (آل عمران آيه16و 193 و نيز مومنون آيه109)
نكته ديگر آن كه استغفار كننده به اموري چون ربوبيت خداوند توجه داشته باشد و بداند كه خداوند آفريدگار همان خداوندي است كه پرورش همه موجودات از جمله وي را به عهده دارد و از مقام ربوبيت بخواهد تا او را تحت پوشش كامل خويش قراردهد. (آل عمران آيه147 و نيز اعراف آيه23 و 151 و آيات ديگر) آن گاه به ولايت الهي توجه كرده و خدا را به عنوان ولي و سرپرست خويش قراردهد و از او بخواهد تا به عنوان ولي و سرپرست عمل كرده و وي را از شر و آثار گناه و خطاها مصون دارد و تحت محافظت خويش قرار دهد. (بقره آيه 286و اعراف آيه 155)
تأثير ياد خدا

ياد خدا به شكل دايم و تأكيد بر تكرار ياد و ذكر او مي تواند شخص را به ربوبيت و ولايت الهي توجه دهد، از اين رو قرآن به مسئله ذكر الله تأكيد مي ورزد و از استغفار كنندگان مي خواهد كه ياد خدا را ورد زبان و دل خويش قرار دهند. (آل عمران آيه135)
ياد كرد خدا به صفات پسنديده و صفات جمالي موجب مي شود كه انسان به مهر و محبت و گذشت خداوند متوجه شود و خود را تحت اسماي جمالي خدا قراردهد و در حقيقت از جلال خدا به جمال وي پناه برد و بگويد: اني اعوذ بك منك؛ خدايا من از خودت به خودت پناه مي برم؛ يعني از صفات جلالي تو به صفات جمالي تو پناه مي جويم تا جمال تو مرا حفظ و نگه داري كند و از جلالت مصون دارد. (اعراف آيه151 و نيز 155 و مؤمنون آيه109 و 118) كساني كه خود را بسيار گناهكار مي يابند و اميد به اين ندارند كه خود را در معرض خداوند قراردهند و شرم و حيا مي كنند كه به طور مستقيم از خداوند استغفار جويند مي توانند به وسايل و ريسمانهاي الهي تمسك و توسل جويند تا مصونيت يابند. بنابراين شايسته است كه شخص گناهكار و يا استغفارجو از پيامبران به ويژه پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت(ع) و نيز قرآن ياري طلبد آن ها را واسطه و شفيع قراردهد. (نساء آيه64 و نيز يوسف آيه97 و 98 و نيز فتح آيه11)
آثار استغفار در دنيا و آخرت

آثار و نتيجه استغفارجويي به خدا، در دنيا و آخرت ظاهر مي شود. برخي از اين آثار عبارتند از: آمرزش گناهان و پاك شدن از آن ها و مصونيت يابي از شرور و آسيب هاي جدي احتمالي گناه در دنيا و آخرت (بقره آيه58) و آل عمران آيه135)، افزايش توان و قدرت (هود آيه52)، برخورداري از مال و مكنت و امكانات مادي خوب دنيايي (هود آيه3) ياري ايشان بواسطه نزديكان از فرزندان و مانند آن ها (نوح آيه10 و 12)، جلب محبت و رحمت الهي به سود خود (هود آيه90) و بقره آيه199 و نساء آيه64) و مصونيت يابي از عذاب هاي فردي و جمعي (انفال آيه33) و كهف آيه55).
البته جامعه اي كه مستغفران آن بسيار باشند اميد آن مي رود كه از نظر رونق كشاورزي به جايي برسد كه زمين و آسمان بركات خويش را نازل كنند و از آسمان باران هاي رحمت (نوح آيه10و 11) و از زمين كشت و زرع به فراواني بر آن فرود آيد. (همان) و اين گونه است كه استغفار، آثار خود را در دنيا و آخرت به مؤمنان نشان مي دهد و مردمان از آثار و بركات آن بهره مند مي گردند.
باشد كه با پيش گرفتن شيوه و آداب پيامبران و سرمشق قراردادن ايشان، بركات آسمان و زمين و رحمت خداوند به صورت فردي و جمعي بر ما ببارد و از آثار آن برخوردار گرديم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-09-05] [ 11:33:00 ق.ظ ]





عوامل و موانع تقرب به خدا

آدمي به سوي كمال گرايش ذاتي دارد و در جست و جوي آن از جان مايه مي گذارد؛ هر چند كه در بيشتر موارد در مصاديق كمالي به خطا و اشتباه مي رود ولي اين بدان معناست كه كمال جويي، ريشه در فطرت و غرايز انساني دارد. هر انساني مي كوشد تا از نقص و كاستي در درون و برون خويش بكاهد و به سوي كمال و زيبايي برود. قرآن با توجه به اين خواسته و گرايش ذاتي انسان و براي جلوگيري و كاهش اشتباه در تشخيص مصاديق، آدمي را به مصاديق عيني كمال توجه مي دهد و با تبيين مصاديق كمال نما و يا ضد كمالي مي كوشد تا انسان در مسير درست كمال قرار گيرد. در تبيين قرآني خداوند كمال مطلق است و هر كسي اگر بخواهد به كمالي دست يابد مي بايست از او كه پروردگار و پرورش دهنده هر موجودي در مسير كمالي است و زمينه و بستر كمال را براي او فراهم مي آورد، بهره جويد و به او و دستورهاي وحياني اش تمسك كند. از اين رو خداوند هم مقصد كمال و هم مسير كمال و هم عامل و موجب ايجاد كمال در اشخاص است. (انعام آيه 83، اعراف آيه 176 و يوسف آيه 76) كه بيان مي كنند كه رسيدن به منزلت هاي معنوي و تقرب به خدا و بهره مندي از كمالات آن كمال مطلق تنها در سايه سار توجهات و مشيت خداوندي است و تنها اوست كه كمالي را در شخص ايجاد و يا زمينه ها و بستر بهره گيري را فراهم مي آورد. از اين رو خداوند در بينش و نگرش قرآني منشا هرگونه كمالي در درون و بيرون انسان است كه اين مطلب بر پايه ديدگاه توحيد محض تبيين مي گردد كه قرآن و مومنان بر اين باورند.
به سخني ديگر چنان كه خداوند اول و آخر و نيز ظاهر و باطن است همو صمدي است كه جايي از هستي از وجودش خالي نيست و بي او هستي و كمالي نيست. بنابراين هر كسي كمالي بخواهد مي بايست به او تقرب جويد و از او بخواهد؛ در غير اين صورت، انسان به جايي نمي رسد و در حقيقت ترازوي وجودي اش خالي از هرگونه كمال بلكه از هر چيزي است؛ زيرا در نگرش قرآني غير او باطل است و باطل به جهت هيچ بودن از وزن و ارزشي برخوردار نمي باشد. در اين نوشتار سعي شده است بر پايه آموزه هاي وحياني مساله تقرب و آهنگ كمالي انسان و چگونگي تقرب واقعي به كمال مورد بررسي قرار گيرد و عوامل و موانع آن شناسايي شده و آثار تقرب بيان گردد.
تقرب در آموزه هاي قرآن

تقرب به معناي آهنگ و شتاب در منافع خود است. اين واژه هنگامي در مورد تقرب انسان به خدا به كار مي رود كه به معناي نزديكي و تقرب معنوي و روحاني باشد كه شخص با اتصاف خود به صفات كمالي و پاك كردن خويش از عيوب و نقايص مي تواند به اين مقام معنوي دست يابد. (نگاه كنيد: مفردات راغب اصفهاني ص 664 و 665 ذيل واژه قرب).
تقرب در اصطلاح قرآني به معناي تقرب مكاني نيست و اين مطلب به ويژه در كاربرد آن نسبت به خدا به خوبي آشكار مي شود؛ زيرا خداوند پاك و منزه از مكان است؛ از اين رو مقصود از تقرب به خدا، تقرب معنوي و روحاني است.
قرآن براي بيان معناي تقرب، افزون بر واژه قرب و از واژگاني ديگر استفاده كرده است كه از آن جمله مي توان به كلماتي چون زلفي، عند ربهم، عنده، عند ربك، عندالله، درجات، قريب، وسيله و نيز برخي از جملات و گزاره هايي كه اين معنا و مفهوم را مي رساند اشاره كرد.
عوامل تقرب

قرآن براي تقرب به كمال مطلق و بهره مندي از آن عوامل چندي را بر مي شمارد كه انسان مي تواند با استفاده ازآن ها خود را به كمال مطلق نزديك سازد و به سخني خود را متاله و رباني نمايد و از درجات ربانيون و متالهين برخوردار گردد.
متاله و رباني در اصطلاح قرآني انسان هايي هستند كه با بهره مندي از آموزه هاي قرآن و ديگر آموزه هاي وحياني و الهي مانند دستورهاي پيامبران و امامان (ع) ظرفيت ها و توانمندي هاي سرشته در نهاد و ذات خويش را كه در قرآن ازآن به نام اسماء ياد شده است، به فعليت درآورند و خود را به شكل خدا و صورت او درآورند. اين همان معنايي است كه در برخي روايات از آن به: خلق الانسان علي صورته، بيان شده است؛ به اين معنا كه خداوند انسان را به صورت اسمايي خويش آفريد و اين امكان را به وي داد كه با استفاده از ظرفيت اسمايي كه به صورت تعليمي به وي داده شده به شكل خدا و به صورت وي تجلي كند و به عنوان خليفه خدا در قرارگاه زمين عمل كند.
اين مطلب به ويژه زماني تاكيد مي شود كه خليفه مي بايست با مستخلف عنه و كسي كه جانشين وي شده در بيشتر اموري كه مرتبط به استخلاف و خليفه گري است مشترك باشد. از اين رو تنها كساني خليفه الهي در قرارگاه زمين خواهند بود كه انسان كامل باشند و همه اسماي الهي تعليمي را به فعليت درآورده باشند.
بر اين اساس كساني كه انسان كامل نيستند و به حكم خلافت در زمين عمل مي كنند غاصب حكومت خواهند بود و خلافت ايشان باطل و ناروا است.
پس اين انسان متاله و كامل رباني است كه به جهت تقرب به خدا از خلافت الهي بهره مند مي شود. براي دست يابي به اين مقام انسان مي بايست خود را در مسيري قرار دهد كه آموزه هاي وحياني آسماني آن را بيان كرده است. از اين رو قرآن از جمله عوامل مهم تقرب را ايمان برمي شمارد كه به معناي شناخت درست به همه واقعيت ها و عمل به همه آموزه هاي وحياني است. (انفال آيه 4 و توبه آيه 20 و آيات ديگر).
در حقيقت پيروي از آيات الهي و آموزه هاي وحياني و عمل به آن، مهم ترين عامل تقرب به خدا ومتاله و رباني شدن است (اعراف آيه 175 و 176).
اگر به آيات قرآني كه به عوامل مهم تقرب و متاله شدن اشاره مي كند توجه شود، اين نكته به خوبي و روشني قابل درك است كه مهم ترين و اصلي ترين عامل، همين ايمان واقعي و حقيقي است كه در آيه 4 سوره انفال بيان شده است. بنابراين ديگر عوامل بيان شده در آيات ديگر به معناي بيان مصاديق آن است كه عبارتند از: تقوا (آل عمران آيه 15 و مائده آيه 27)، توجه به قيامت (مزمل آيه 17 و 19)، جلب رضايت خدا (آل عمران آيه 162 و 153)، خوف از خدا و بيم از آينده و خشم او (اسراء آيه 57)، عقيده ب حق (فاطر آيه 10)، علم و آگاهي به حقانيت كه از آن به علم رشدي ياد مي شود (مجادله آيه 11)، نماز (انفال آيه 3 و 4)، قرآن و تذكارهاي آن (انسان آيه 29) سجده (علق آيه 19)، عبوديت و پرستش خداي يگانه (هود آيه 61)، سبقت در اطاعت (واقعه آيه 10 و 11)، جهاد (مائده آيه 35) و شهادت (آل عمران آيه 169) . در حقيقت همه اين موارد گفته شده و گفته نشده همان ايمان (سبا آيه 7) و عمل صالح (همان) است.
انسان متاله و كامل كسي است كه با برخورداري از هدايت الهي (بقره آيه 38) اسماي الهي سرشته در خويش را به فعليت رسانده به مقام تقرب يعني همانندي در اين بخش از صفات و اسما دست يافته است كه بيان ديگر از مقام قاب قوسين او ادني (نجم آيه 9) است.
موانع تقرب

اگر بخواهيم از موانع تقرب سخن بگوييم مي بايست همه چيزهايي را ياد كنيم كه به عنوان باورهاي ناروا در حوزه شناختي و اعمال بد و زشت در حوزه عمل از آنها ياد مي شود و قرآن از آن ها بازداشته است. در اين راستا قرآن، اعراض از آيات خدا و رويگرداني از آن را مانعي براي رسيدن انسان به مقام قرب و منزلت هاي والاي معنوي و كمالات خداوندي دانسته است(اعراف آيه 175 و 176) همچنين پيروي از شيطان و اطاعت و همراهي با وي (همان) و يا پيروي از هواي نفس (اعراف آيه 176) تجاوزگري (مطففين آيه 12 و 15) دنيا طلبي (اعراف آيه 176) شرك (زمر آيه 3) و گناه (مطففين آيه 14 و 15) را از ديگر موانع تقرب به خدا برمي شمارد.
همه موارد پيش گفته به خوبي نشان مي دهد كه اصل در تقرب به خدا شناخت درست و باور به حقايق وحياني و عمل به آن و دوري ازافكار شيطاني و پليد و اعمال نادرست و منكر است.
بيان مصاديق انساني كه با عمل به باورها و اعمال صالح، خود را به كمال رسانده ولي در نهايت خود را گرفتار وسوسه هاي شيطاني كرده و در دام هواهاي نفس افتاد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:31:00 ق.ظ ]




بهترین زمان برای دعا
کسی پرسید:بهترین زمان برای دعا کردن چه موقع است وبهترین مکان کجاست؟به اوگفتم :بهترین زمان،اکنون وبهترین مکان همین جاست.بایددرهمان جا که هستیم شروع کنیم.

کسی پرسید:بهترین زمان برای دعا کردن چه موقع است وبهترین مکان کجاست؟به اوگفتم :بهترین زمان،اکنون وبهترین مکان همین جاست.بایددرهمان جا که هستیم شروع کنیم.
پیشنهادات زیردردعاکردن موثرهستند:

1-هرروزمدتی رابه سکوت بگذرانید.جسمتان راآسوده کنید،افکارتان راازمشکلات برگیریدومتوجه خداکنیدوبدین ترتیب ذهن وروحتان رااستراحت بدهید.جواب هرمشکلی درخدانهفته است.وقتی که ذهنتان رابرخدامتمرکزکنید،راه حل بطورخودکاربه سراغتان می آید.آنقدرمنتظرشویدتاجواب رادریابید،حتی اگرانتظارتان ساعتها طول کشد.
2-باخداصحبت کنید،همانطورکه ممکن است بادوستتان حرف بزنید.دعا،گفتگوباخدا وسخن گفتن بااوبعنوان دوستی عزیزوصمیمی است.ساده وطبیعی باخداحرف بزنید.هرچه رادردل داریدبه اوبگویید.نگوییدکه خداهمه چیزرامیداندپس چراآنچه راکه میداندبرایش تکرارکنم!وقتی هرچه رادردل دل داریدبه اوبگویید،آماده دریافت پیام خداخواهیدشد.دردعافکرنکنیدکه بایدازکلمات وعبارات رسمی وادبی استفاده کنید.باخدابه زبان خودتان سخن بگویید.زبانی که خدادوست دارد،زبان دل است،زبان عشق.
3-بسیاری ازمردم احساس میکنندچنان پلیدوگناهکارندکه نمی توانندبه خدانزدیک شوند،اماخداهمچون مادرماست.اگرکودکی درچاله ای بیفتدوسراپاآلوده شود،چه خواهدکرد؟نزدمادرش میرودومیگوید:مادر!من کثیف شده ام.مرابشوی وتمییز کن!
4-دوباره ودوباره باخداسخن بگویید.هراندازه که میتوانیدبااوحرف بزنید.وقتی که دراتوبوس هستید،درمیان کارتان وقتی که غذامیخوریدبااوحرف بزنید.چشمانتان رایک دقیقه ببندیدتادنیاازنظرتان دورشود،آنگاه کلامی به خدابگویید.به درون نگاه کنیدونفس عمیقی ازعشق به بیرون بفرستید.این کارباعث میشودکه احساس کنیدخدابه شمانزدیک است وهرگزتنهانیستید.
5-وقتی که هنگام دعاچیزی راتقاضامیکنید،هرگزفراموش نکنیدممکن است چیزهایی که میخواهیدبرایتان خوب نباشد.برای دریافت آنهادعاکنیدامابه خدابگوییددرصورتی خواسته تان رااجابت کندکه مطابق باخواست اوباشدزیراخواست اوجزخیروخوبی نهایی شمانیست.دعاکنید:خدایا!باشدکه خواست توونه خواست من تحقق پذیرد!خداوندچهارپاسخ برای دعاهای مادارد.نخستین پاسخ اومثبت است،یعنی خواست مارااجابت میکند،اماگاهی هم خدانه میگوید.سومین پاسخ منتظرباش است وچارمین پاسخ اماچیزبهتری برایت هست.
6-اگرعزیزانتان ازشمادورند،نگران آنهانباشید،بلکه آنهارابه آغوش پرمهرخدابسپارید.شمانمیتوانیددرکنارآنهاباشید،اماخدامیتواند.
7-هرروزبایدبرای کسانی که باشمابدرفتاری کرده اندیا آنهارادوست ندارید،دعاکنید.نفرت،انزجار،بدخواهی وخشم موانع بزرگی درراه دعا هستند.
8-به خدادعاکنیدتاازشمابرای اجابت دعاهای دیگران استفاده کند.برگرفته ازکتاب باخالق هستی.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:29:00 ق.ظ ]




آثار و فواید دعا

 

 


عبادات باید با نیت تقرب به خدا به جا آورده شود و دعا که از برترین عبادتهاست تنها با همین نیت باید انجام گیرد. همچون اولیای خاص الهی که تسلیم محض اوامر او هستند و از آن جهت دعا می‌کنند که اطاعت حق تعالی است و لذا دعایشان اجابت بشود یا نه، راضی هستند. هرچند آنان از دعا جز تقرب، چیزی نمی خواهند، اما خود دعا دارای آثار و فوایدی است که هر دعاکننده‌ای از آن بهره‌مند خواهد شد، البته در صورتی که آداب و شرایط آن را رعایت کند.
در این مقاله با توجه به روایات به برخی از فواید دعا اشاره می کنیم:
۱. کسب معرفت:
از شرایط دعا، به دست آوردن معرفت لازم برای شناخت خود و خداست. اینکه انسان بداند فقیر محض است و در همه چیز محتاج خداست و خداوند بی‌نیاز از دیگران و برآورنده نیاز دیگران است و بداند که هیچ چیزی بدون اراده خداوند واقع نمی‌شود و هرچه را او اراده کند بی‌درنگ محقق می‌شود. «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» [۱] با این معرفت انسان با تمام وجود و با اخلاص دعا خواهد کرد و همین باعث اجابت آن می‌شود. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در بیان آیه «فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی» می‌فرمایند: « یعنی مردم بدانند که خداوند قادر است هر آنچه را بخواهند به آنان عطا کند.»[۲] و وقتی از آن حضرت درباره علت عدم استجابت دعا پرسیدند، فرمود: « چون شما کسی را می‌خوانید که او را نمی‌شناسید.»[۳]
۲. آرامش روانی:
گاهی انسان در زندگی روزمره خود گرفتار مشکلاتی می‌شود که بر طرف کردن آن از توانش خارج است. و وارد آمدن فشار برای انجام کارهایی فراتر از توانمندیهای آدمی در وی اضطراب ایجاد می‌کند و این اضطراب را نمی‌تواند مدت درازی تحمل کند.[۴] بهترین راه حل برای از بین بردن اضطراب و به دست آوردن آرامش، دعا و راز و نیاز با خداست چرا که دعا برقراری ارتباط بنده با خداست. خدایی که بر هر کاری تواناست. این ارتباط انسان را امیدوار و دلگرم به قدرتی برتر می‌کند که اگر صلاح بداند به راحتی آن فشارها و سختی‌ها را برطرف می‌کند.
۳. خودسازی:
برقراری ارتباط با خداوند و با او به راز و نیاز پرداختن در صورتی امکان‌پذیر است که اعمال او خلاف خواست پروردگار نباشد. قرآن کریم می‌فرماید: خداوند دعای کسانی را اجابت می‌کند که ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند (شوری، ۲۶) پس سخن گفتن با خدا و طلب حاجت از او، دلی پاک و عملی صالح لازم دارد. چنانکه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: پرهیزگار باشید و اعمالتان را صالح و درونتان را برای خدا خالص کنید تا خداوند دعایتان را اجابت کند.[۵] و چون شرط به اجابت رسیدن دعا، ترک گناه است، کسی که حقیقتا درخواستی از خدا دارد، مراقب اعمال و رفتار خود خواهد بود.
۴. از بین بردن خودخواهی:
برای استجابت دعا بهتر است انسان اول برای دیگران دعا کند سپس برای خود. چنانکه امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: هر کس چهل مؤمن را قبل از خود دعا کند، دعایش مستجاب می‌شود.[۶] همچنین پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: وقتی کسی از شما دعا می‌کند آن را عمومیت دهد - و برای دیگران هم دعا کند - چرا که باعث اجابت دعاست.[۷] طلب خیر برای دیگران در واقع مبارزه درونی با انحصار طلبی و خودخواهی است.
۵. نجات از دوزخ :
رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: در قیامت امر می‌شود عده‌ای را به جهنم ببرند ، خداوند به مالک جهنم می‌فرماید: به آتش بگو پاهایشان را نسوزاند چونکه با آن به مساجد می‌رفتند، صورتشان را نسوزاند به خاطر وضو گرفتنشان و دستهایشان را نسوزاند چون هنگام دعا دستها را بالا می‌گرفتند…[۸]
۶. تشویق به فعالیت:
امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: » دعای چهار نفر اجابت نمی‌شود: یکی از آنها کسی است که در خانه بنشیند و از خدا روزی طلب کند.[۹]« و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: » دعا کننده بدون عمل مانند تیرانداز بدون کمان است که هیچ گاه دعای او به اجابت نمی رسد.[۱۰] کسی که واقعا می‌خواهد دعا کند باید حداکثر شرایط اجابت آن را رعایت کند. یکی از آن شرایط کار همراه دعاست.
۷. محبوبیت نزد خدا :
انجام هر عبادتی انسان را محبوب درگاه حق تعالی می‌کند و دعا یکی از آن عبادات و بلکه افضل آن است. خداوند در قرآن کریم از حضرت ابراهیم به خاطر دعاکردنش تعریف و تمجید می‌کند.
ان ابراهیم لحلیم اوّاه منیب (هود/۷۵) امام باقر ـ علیه السّلام ـ در بیان این آیه می‌فرمایند: اواه کسی است که بسیار دعا می‌کند.[۱۱]
۸. جلب روزی :
خداوند روزی دهنده تمام مخلوقات است اما با دعا می‌توان نعمتهای بیشتر و بهتری به سوی خود جلب کرد. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: رزق و روزی به عدد قطرات باران از آسمان بر زمین نازل می‌شود تا هر کس به اندازه خود دریافت کند، لکن خداوند زیاده دهنده است پس از فضل خداوند نعمتهای بیشتری درخواست کنید.[۱۲]
۹. دفع بلا:
امام سجاد ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: دعا و بلا با هم هستند تا روز قیامت و دعا بلا را دفع می‌کند حتی در حالیکه نزول بلا قطعی شده باشد.[۱۳] و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: امواج بلا را با دعا دفع کنید.[۱۴]
۱۰. تقویت روحیه احساس مسئولیت نسبت به جامعه:
دین اسلام همه ابعاد زندگی اجتماعی و فردی انسان را مورد توجه قرار داده است. همه افراد را نسبت به یکدیگر و جامعه مسئول می‌داند و این مسئولیت را در قالب امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از فروع دین واجب کرده است و یکی از شرایط استجابت دعا را این وظیفه می‌داند. امیرمؤمنان می‌فرمایند: امر به معروف و نهی از منکر کنید تا خداوند دعایتان را مستجاب کند.[۱۵] و همچنین در وصیت خود به فرزندانش می‌فرماید: امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید، مبادا خداوند اشرار امت را بر شما مسلط کند، بعد شما هرچه دعا کنید، اجابت نشود.[۱۶]
۱۱. شفای دردها:
امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: دعا کنید چرا که دعا شفا دهنده دردهاست[۱۷]«
۱۲. به دست آوردن منزلت نزد خدا:
امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: نزد خداوند متعال، مقام و منزلتی هست که کسی به آن نمی‌رسد مگر با درخواست و دع

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:28:00 ق.ظ ]




ویژگی بسیجی از دیدگاه قرآن کریم و حضرت امام خمینی (ره)

 

 

1) اخلاص بسیجی:

بسیجی کسی است که فقط رنگ خدایی را پذیرفته است.

«صبغه الله و من احسن من الله صبغه ـ سوره بقره آیه 138ـ رنگ خدایی بپذیرید، چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟»

امام صادق (علیه السلام) راجع به آیه فوق می‌فرمایند: «صبغ المؤمنین بالولایه فی المیثاق ـ خداوند مؤمنین را در زمان میثاق به ولایت رنگ‌آمیزی کرده بود.»

امام خمینی (ره) «فرموده‌اند: «آن اخلاص و محبت شما (بسیجیان) و آن ایثار در راه خدا، بالاترین ارزش است برای شما».

2) بسیج شجره‌ی طیبه است:

«الم ترکیف ضرب الله کلمهً طیبهً کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کلّ حین بِإذن ربها و یضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون ـ سوره ابراهیم آیات 24 و 25ـ

آیا ندیدی چگونه خداوند کلمه طیبه را به درخت پاکیزه‌ای تشبیه کرده که ریشه‌ی آن ثابت و شاخه‌ی آن در آسمان است. هر زمان میوه‌ی خود را به اذن پروردگارش می‌دهد و خداوند برای مردم مثلها می‌زند شاید متذکر شوند.»

منظور از کلمه‌ی طیبه ممکن است کلمه‌ی توحید باشد، و یا اوامر و فرمانهای الهی و یا ایمان و یا اینکه شخص مؤمن (بسیجی) باشد.

ویژگیهای این درخت پاکیزه که منظور همان مؤمن و بسیجی است:

1/2ـ شجره: موجودی است دارای رشد و نمو، نه بی‌روح، و نه جامد و بی‌حرکت، بلکه پویا و رویا و سازنده‌ی دیگران و خویشتن.

2/2ـ طیبه: این درخت پاک است و طیب، از هر نظر (منظره‌اش پاکیزه، میوه‌اش پاکیزه، شکوفه و گلش پاکیزه، حتی نسیم آن …)

3/2ـ این شجره دارای تشکیلات و نظام حساب شده‌ای است (رده‌های مقاومت بسیج).

4/2ـ اصل و ریشه‌ی آن ثابت و مستحکم است بطوری که طوفان‌ها و تندبادها و مشکلات نمی‌توانند آن را از جا بر کنند.

5/2ـ و فرعها فی السماء: شاخه‌های این شجره در یک محیط پست و محدود نیست بلکه بلندِ آسمان جایگاه آن است، (افق فکر آنها محدود به دنیای کوچک نیست).

6/2ـ کل حین: اما نه در یک فصل یا دو فصل، بلکه در هر فصل، یعنی هر زمان که دست به سوی شاخه‌هایش دراز کنی محروم بر نمی‌گردی.

7/2ـ باذن ربها: میوه دادن او هم بی‌حساب نیست، بلکه مشمول قوانین آفرینش است و به اذن پروردگارش میوه‌ی خود را به همگان ارزانی می‌دارد.

امام خمینی (ره): «بسیج شجره‌ی طیبه و درخت تناور و پر ثمری است که شکوفه‌های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می‌دهد.»

3) شجاعت و شهامت بسیجیان:

«و لا تنهوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین ـ

غمگین نباشید، اگر بر مسیر ایمان ثابت بمانید، پیروزی نهایی از آن شماست ـ آل عمران آیه 139»

امام خمینی (ره) در این خصوص می‌فرمایند: «آنچه برای اینجانب غرورانگیز و افتخار آفرین است، روحیه‌ی بزرگ و قلب سرشار از ایمان و اخلاص و روح شهادت طلبی این عزیزان (بسیجیان) که سربازان حقیقی ولی‌الله الاعظم ارواحنا فداه هستند، می‌باشد و این است فتح الفتوح».

4) بسیجیان همیشه پیروز:

«و ان جندنا لهم الغالبون»

و لشکر ما در تمام صحنه‌ها پیروزند. (صافات آیه 173)

در آیات 47 از سوره‌ی روم، 40 از سوره‌ی حج، 51 از سوره‌ی غافر و 21 از سوره‌ی مجادله نیز نظیر این مطلب آمده است.

و امام خمینی (ره) فرمود: «افتخار بر رزمندگانی که جبهه‌های نبرد را با مناجات خویش و راز و نیاز با محبوب خود عطرآگین نموده‌اند. فخر و عظمت بر جوانان عزیزی که در راهی قدم برداشته و پاسداری از مکتبی می‌کنند که شکست‌ناپذیر و سر تا پا پیروزی است.»

5) استقامت و پایداری بسیجیان:

«ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا، فتتنزّل علیهم الملائکه… ـ کسانی که گفتند پروردگار ما خداوند یگانه است، سپس استقامت کردند. ملائکه بر آنها نازل می‌شوند و… ـ فصلت آیه 30»

امام علی (علیه‌السلام) در خطبه‌ی 176 نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «شما گفتید پروردگار ما الله است، اکنون بر سر این سخن پایمردی کنید، در راهی که فرمان داده استقامت کنید و از دایره‌ی فرمانش خارج نشوید».

امام خمینی (ره): «به شما (بسیجیان) که با مبارزات خویش، روی ابرقدرتها را سیاه کردید، درود می‌فرستم و در مقابل صبر و استقامتتان خاضع و خاشعم… اگر بند بند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند، هرگز امان نامه‌ی کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم».

6) بسیجی تابع ولایت:

«یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله و رسوله

ای کسانی که ایمان آورده‌اید چیزی را بر خدا و رسولش مقدم نشمرید و پیشی مگیرید. حجرات آیه‌ی اوّل»

از جمله شأن نزولی که برای این آیه در تفسیر نمونه ج 22 آمده این است که: حضرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به هنگام حرکت به سوی «خیبر» می‌خواست کسی را به جای خود در «مدینه» نصب کند، عمر شخص دیگری را پیشنهاد کرد، آیه‌ی فوق نازل شد و دستور داد بر خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیشی مگیرید.

منظور از مقدم نداشتن چیزی در برابر خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، پیشی نگرفتن بر آنها در کارها و ترک عجله و شتاب در مقابل خدا و حضرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است.

در برابر رهبر نباید در هیچ کار و هیچ سخن و برنامه‌ای پیشی گرفت و شتاب و عجله کرد. حتی نباید در مسائل بیش از اندازه‌ی لازم سؤال و گفتگو کرد، باید گذاشت که رهبر خودش به موقع مسائل را مطرح کند.

در تاریخ زندگی حضرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) موارد زیادی دیده می‌‌شود که افرادی بر فرمان او پیشی گرفتند، عقب افتادند و از اطاعت او سرپیچی نمودند و مورد ملامت و سرزنش شدید قرار گرفتند. (فتح مکه، داستان حجه‌الوداع، تخلف از لشکر اسامه و داستان قلم و دوات و…)

7) آگاهی و آمادگی برای جهاد:

«یا ایها الذین آمنوا خذوا حذرکم فانفرو ثبات اوانفروا جمیعاً ـ

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، آمادگی خود را حفظ کنید و در دسته‌های متعدد یا به صورت دسته‌ی واحد به سوی دشمن حرکت کنید. ـ نساء آیه 71»

امام خمینی (ره): «امروز روز عاشورای حسینی است، حسینیان آماده باشید، نهراسید که نمی‌هراسید، کمربندهاتان را محکم کنید. ای آزادگان و احرار بپاخیزید.»

«در هنگام خطر ملتی سر بلند و جاوید است که اکثریت آن آمادگی لازم رزمی را داشته باشند.»

و مقام عظمای ولایت فرموده‌اند: «همه‌ی نیروهای مسلح باید هوشیار باشند، اما بسیج احتیاج به هوشیاری مضاعف دارد».

و فرمودند: «بسیجیان سلحشور باید همواره آماده و هوشیار باشند تا در مواقع لزوم به وظیفه دفاع مقدس قیام کنند».

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:17:00 ق.ظ ]




سبک زندگی
   سبک زندگی مربوط به اجتماع و روابط اجتماعی ورزش
ورزش و سلامت
 
اهمیت سلامتی و توانمندی جسمانی بر کسی پوشیده نیست. ورزش در ادیان الهی، ریشه تاریخی دارد. اسلام به مسئله سلامت و قدرت جسم و جان اهمیت خاصی می دهد تا آن جا که بر این باور است که رهبران اسلام باید در سلامت جسم، اعتدال خلقت و قدرت علم و معنویت سرآمد دیگران باشند.
 

در اسلام هدف از ورزش، جمع مال و ثروت و کسب وجهه و شهرت نیست؛ بلکه وسیله ای برای سالم زیستن، قوی بودن، بهتر عبادت کردن و خدمت بهینه به خلق است. در دعای کمیل می خوانیم: «قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی»؛ (بار پروردگارا، اعضا و جوارحم را برای خدمت به تو نیرومند گردان)

امروزه ورزش در تمام کشورها و جوامع اهمیت فوق العاده ای پیدا کرده است. برگزاری مسابقات گوناگون ورزشی در رشته های مختلف در سطوح ملی و بین المللی، نشان دهنده این واقعیت انکارناپذیر است. در سایه تبلیغات بی امان دستگاه ها، سازمان ها و فدراسیون ها، مسابقات ورزشی هواداران فراوان و تماشاچیان بسیاری پیدا کرده است.

از منظر عقل و دین، ورزش برای تقویت و سلامتی جسم ضرورت دارد. ملتی که بدنی سالم، بانشاط و نیرومند ندارد از عقل و تفکر شایسته کمتر بهره مند است. مثلی است معروف که می گوید: «عقل سالم در بدن سالم است»، زیرا تأثیر متقابل جسم و جان، مسئله ای ثابت شده و مسلّم است. انسان هایی که بر اثر تنبلی و عدم تحرکات جسمی، بدنی نحیف و علیل دارند و یا بیش از حد فربه و چاق هستند، نمی توانند روحیه ای آرام و بانشاط داشته باشند. این گونه افراد معمولاً عصبی مزاج، کم حوصله، بهانه گیر و دارای روحیه ای ناهنجار و فکری بیمار هستند و همین مسائل در جسم آنان نیز اثر سویی می گذارد. حضرت علی فرمود: «من از حسودان تعجب می کنم که چگونه جسمی سالم دارند. حسد، بدبینی و نگرانی های روحی و روانی، بدن را ضعیف و بیمار می کند.» پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «خوشا به حال کسی که سالم و زندگی اش در حد کفایت و قوی و نیرومند باشد.» از همین رو در تاریخ ادیان می خوانیم: وقتی قوم بنی اسرائیل پادشاهی از خدا خواستند، طالوت با دو ویژگی معرفی می شود: (خداوند طالوت را برای شما برگزید و قدرت علمی و جسمی فزون تری به او عطا فرمود).[1]

درباره قدرت موسی بن عمران قرآن می فرماید که در نزاع دو قبیله (قِبطی و سِبطی) حضرت موسی تنها یک مشت به آن مرد زد و او درگذشت: «فوکزه موسی فقضی علیه»[2] معلوم می شود حضرت موسی از قدرت جسمانی و مشت پولادین برخوردار بوده است. دختر حضرت شعیب هم به پدرش گفت: ای پدر، موسی را استخدام کن، زیرا آدمی نیرومند و امین است.[3] قرآن درباره حضرت هود هم به قدرت جسمانی او اشاره می کند: «و زادکم فی الخلق بَسْطَةً».[4]

اسلام به مسئله سلامت و قدرت جسم و جان اهمیت خاصی می دهد تا آن جا که بر این باور است که رهبران اسلام باید در سلامت جسم، اعتدال خلقت و قدرت علم و معنویت سرآمد دیگران باشند. رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: به سرگرمی و بازی بپردازید، زیرا دوست ندارم که در دین شما خشکی و خشونت دیده شود. ائمه معصومین(علیهم السلام) با این که تحت نظر شدید بودند ولی گاه گاهی قدرت علمی و احیاناً قدرت و مهارت جسمی خود را در تیراندازی و اسب دوانی به نمایش می گذاشتند و اعجاب و تحسین حاضران را برمی انگیختند. امام علی(علیه السلام) در مسابقات کشتی، پشت تمام اقران خود را به زمین می زد.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز گاهی در مسابقات اسب سواری و شتر دوانی شرکت می کردند. بعضی اوقات از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) تقاضا می شد که در یک مسابقه، داور باشند و حضرت آن را می پذیرفتند. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور اکید داده اند که کودکان را رها سازید تا هفت سال بازی کنند. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هرکس در کنارش کودکی باشد لازم است با او کودکی کند (با او هم زبان و هم بازی شود).

چون که با کودک سر و کارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد
ورزش در ادیان الهی، ریشه تاریخی دارد. برادران یوسف برای بردن او به پدر گفتند: او را با ما بفرست تا بگردد و بازی کند. در سیره پیامبر است که با امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) بازی می کردند؛ آن ها را روی دوش خود سوار می کردند و به کشتی گرفتن تشویقشان می نمودند.[5] در فقه اسلامی بحثی با عنوان (سَبق و رِمایه) مطرح شده است، که یکی از مسائل آن، مسئله شرط بندی در مسابقات است. می فرمایند: شرط بندی با پول در مسابقات اسب دوانی، تیراندازی و شمشیربازی جایز است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در هیچ مسابقه ای شرط بندی پولی جایز نیست مگر در تیراندازی، شمشیربازی، پرتاب نیزه، شتردوانی و حتی مسابقه با فیل و کلیه حیوانات سم دار.

از این نکته نباید غفلت کرد که ورزش فقط منحصر در ورزش های رایج و معمول امروزی نیست، بلکه کشاورزی، آهنگری، درخت کاری… نیز از ورزش هایی هستند که به عضلات بدن استحکام می بخشند. به واقع هرکار مشروعی که به قوت جسم و قدرت روح منتهی شود، ورزش است.

هدف از ورزش چیست؟
در اسلام هدف از ورزش، جمع مال و ثروت و کسب وجهه و شهرت نیست؛ بلکه وسیله ای برای سالم زیستن، قوی بودن، بهتر عبادت کردن و خدمت بهینه به خلق است. در دعای کمیل می خوانیم: «قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی»؛ (بار پروردگارا، اعضا و جوارحم را برای خدمت به تو نیرومند گردان) و یا در دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان می خوانیم: «اللهم قوّنی فیه علی اقامة امرک»؛ (خدایا، در این روز مرا برای اقامه فرمانت نیرومند گردان.) بدون تردید تقویت جسم، بدون تمرین و ورزش ممکن نیست. در واقع ما از خدا توفیق ورزش کردن می طلبیم.

با وجود این که ورزش کردن دارای محاسن و امتیازات فراوانی است؛ اما این نکته را نباید از ذهن دور نگه داشت که اگر ورزش با اخلاق و اعتدال همراه نباشد، نتیجه مطلوبی را باز پس نخواهد داد. هم چنان که دین اسلام، دین اعتدال است، به اعتدال در همه امور نیز سفارش کرده است. ورزش کاران باستانی کار دیروز و امروز همواره در خط اعتدال قرار داشته و دارند. فرهنگ حاکم بر این ورزش، فرهنگ علوی است. نام خدا و یاد خدا، رعایت آداب ویژه باستانی و نیز رعایت اخلاق اسلامی از ویژگی های بارز این رشته ورزشی است. در این ورزش، پیش کسوتان تقدم دارند و نوآموزان و جوانان مورد احترام می باشند. روحیه قهرمانی در تمام حرکات آنان مشهود است. آنان همواره یار مظلومان و خصم ستم گران بوده اند.

ورزش هدفمند مورد توجه پیشوایان دین اسلام بوده و هست. ورزشی که باعث تقویت قدرت جسمانی انسان شود و یا او را در جهت مبارزه دشمنان دین یاری کند (مانند تیراندازی و سوارکاری) در دین مبین اسلام بیشتر مورد توجه است. قرآن کریم به مناسبت های مختلف قدرت جسمانی را یکی از مشخصه های انسان های برگزیده اعلام می فرماید. به عنوان مثال علت انتخاب طالوت به فرماندهی و رهبری عده از بنی اسرائیل قدرت علمی و جسمی او عنوان شده.[6] و یا قدرت جسمانی قوم هود به عنوان یک نعمت «ارزشمند» یادآوری شده.[7] در بعضی از رشته های ورزشی هدفمند روایات خاص وارد شده که در ذیل تقدیم می گردد:

 پیامبر بزرگوار اسلام، تا بدان پایه برای جسم و بدن ارزش و اهمیت قابل است که حق بدن را در ردیف حق پروردگار [آن هم بلافاصله بعد از آن] و در کنار حق خانواده [و حتی قبل از آن] ذکر می فرماید. زمانی انسان می تواند حق پروردگار و خانواده خویش را به بهترین نحوی ادا کند، که از بدنی سالم و نیرومند برخوردار باشد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:13:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:02:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:02:00 ق.ظ ]




همایش مبلغین در مدرسه به مناسبت هفته بسیج
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:59:00 ق.ظ ]




تاثیر ورزش در زندگی انسان
 

اگر بخواهیم اهمیت ورزش را در سلامتی انسان بدانیم خواهیم دید که اثرات مفید فعالیت های ورزشی را در پیشگیری – درمان و کنترل بسیاری از نارساییهای قلبی و عروقی و تنفسی نشان می دهد امروزه که زندگی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است.

در اینجا بد نیست اشاره ای داشته باشیم به آمار مبتلایان به بیماری های قلبی و سکته های قلبی که همه ساله تعداد زیادی راقربانی می کند طبق آخرین تحقیقات انجام شده در ایران بالاترین میزان مرگ و میر بیماری های قلبی است.

سلامتی و توانایی جسمانی از نعمت های الهی است . انسان همیشه خواهان سلامتی و نشاط است خوشبختی هر انسان وابسطه یه نیروی بدن و روحش است.

اهداف ورزش :

1- هدف های بهداشتی و تندرستی :

·         تأمین سلامتی و بهداشت بدن در برابر بیماری ها
·         تأمین شرایط و تقویت بدن
·         بازسازی بدن به منظور رفع نقایص جسمی و افزایش کارایی ان
2- هدف های پرورشی و اخلاقی :

·                    پرورش روان و ایجاد زمینه برای استقلال شخصیت
·                    رشد و پرورش رغبت های مثبت
·                    خود داری از پذیرش افکار و عقاید مسموم و ارشاد و هدایت دیگران.
 3- هدف های روانی و اجتماعی :  

·         تقویت روان و غلبه بر عادت های بد
·         رفع عوارض مثل نگرانی – ترس و کناره گیری
·         ایجاد حس رقابت سالم.
·         دست یابی به شادابی و نشاط
 

نقش ورزش و تربیت بدنی در سلامت روانی :

 از آنجا که جسم و روان ارتباط عمیقی با یکدیگر دارند و اختلال سلامت در هر یک از اینها  سلامت دیگری را به خطر می اندازد . امروزه متاسفانه به نظر می رسد نوع مردم به ویژه در شهر های بزرگ و صنعتی آنها را از نیاز های طبیعی خود دور کرده است و در نتیجه زمینه را برای ابتلا به بیماری های روانی آماده می کند شواهد زیادی نشان می دهد که اغلب مردم از نظر سلامت روانی و جسمی در حد مطلوب نیستند.

در صورت بی توجه ای به امر پیشگیری و درمان بیماری های روانی این بیماری و بسیاری دیگر از بیماری های مزمن و پایدار می شوند و برای همیشه افراد را در زندگی اجتماعی دچار مشکل می کند.متخصصان و سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده اند که برای رفع اختلالات روانی در کنار دار و درمانی باید ورزش هم کرد. به این گونه به نظر می رسد شرکت منظم افراد در فعالیت های بدنی و ورزش ضمن پیشگیری از ابتلا به بیماری های جسمی و روحی ، زمینه مناسبی را برای افزایش کیفیت زندگی انسان فراهم می آورد.

ورزش عامل خودباوری – تقویت اراده و احساس موفقیت و شادابی است و تخلیله هیجانی و دوری از گوشه گیری و افزایش عزت نفس را بدنبال دارد.

ورزش انسان را از حالت بی تفاوتی و افسردگی بیرون می آورد و باعث نشاط و امیدواری وی می گردد.

 

نقش ورزش در گذراندن اوقات فراغت:

 بیشتر جامعه شناسان عقیده دارند که در سرایط زندگی ماشینی ورزش را می توان به عنوان وسیله ای مطلوب برای تأمین تجدید قوای جسمی و روحی و نشاط و شادابی افراد در نظر گرفت .در پایان دوره نوجوانی باید افراد را به تفریحات سالم و ورزش تشویق کرد.

خانواده هایی که ورزش را در اوقات فراغت فرزنداشان قرار می دهند باعث می شود تا شخصیت آنها در مسیر کمال هدایت شود.

 

نقش ورزش در پیشگیری از بیماریهای جسمی و روحی:

 ما همیشه آرزو داریم تندرست بمانیم و عمری طولانی داشته باشیم .متاسفانه این ارزو گاهی بدلیل عدم رعایت بهداشت بر آورده نمی شود. دلایلی وجود دارد که می توان باور کرد که اگر از جسم و روان خود به خوبی مراقبت کنیم . می توان عمری طولانی داشت . زیست شناسان معتقدند که انسان و سایر حیوانات باید مدتی در حدود 5 برابر سال هایی که رشد جسمانی آنها طول می کشد عمر کنند.

 

بیشتر ناتوانی های جسمی و فشارهای روحی باعث پیری زودرس و احیانا مرگ می شود رمز زندگی سالم و عمر طولانی را باید در عادات و رفتارهایی مثل ورزش – رژیم غذایی مناسب و کاهش استرس جستجو کرد.

سلامت و شادابی افراد وابسته به حرکت و جنب و جوش است. بعد از فعالیت بدنی در مغز ماده ایی به نام مرفین ترشح می شود که باعث نشاط و شادابی خواهد شد.و این نشاط و شادابی باعث سلامت روح و جسم می شود.

پیشگیری همیشه مقدم بر درمان است کم تحرکی ما در همه حال باعث بیماری و کسالت می شود وزش باعث جلوگیری از پوکی استخوان می شود کسانیکه در سنین کودکی و نوجوانی ورزش نمی کنند در میانسالی به این عارضه مبتلا می شوند.

ورزش باعث افزایش توان عضلات می شود.در ستون فقرات ضعف عضلات شکم باعث فشردگی مهره ها بر روی دیسک ها خواهد شد. ورزش باعث افزایش جریان خون در اندام ها می شود ودر نتیجه از سکته های قلبی جلوگیری می کند. شرکت در فعالیت های ورزشی احساس مسئولیت شجاعت را به فرد می دهد.

 

نقش ورزش در طول عمر :

همه ما آرزو داریمکه همواره تندرست بمانیم و عمری طولانی داشته باشیم و یکی از دانشمندان در قرن نوزدهم به نام هربرت اسپنسر گفته است . رمز اصلی طولانی شدن زندگی این است که کاری نکنیم کهاز طول عمرمان کم شود. این سخن به این معنی است که در زندگی امروزه عادات خوب و پسندیده و سالم را در خود پرورش دهیم و ا رفتار های غیر اخلاقی بپرهیزیم پس اگر در زندگی خود ورزش و بهداشت را بگنجانیم و دارای ایمان و تقوا باشیم طول عمرمان زیاد می شود

 

 

نقش ورزش و تأثیر آن در سلامت بدن:

ورزش خون بیشتری را به مغز می رساند وقتیکه اکسیژن خون بیشتر شود رفتار و اخلاق افراد نیز بهتر می شود. ورزش سطح نمک را در مغز پایین می آورد و باعث بهتر شدن کیفیت خواب می گردد.ورزش باعث ترشح ماده ای به نام مرفین می شود که باعث نشاط و شادابی افراد خواهد شد. در ضمن ورزش توان بدنی و تقویت عضلات را به همراه دارد ورزش باعث تناسب قد و وزن و کاهش چربی های مضر در بدن می شود.

از طرف دیگر با ورزش کردن بدن مقاومت تر می شود و از ورود میکروب به ان جلوگیری می شود و مواد زائد و مسموم حاصل از غذا ها از بدن دفع می گردد.

فروید در تحقیقات خود تأکید می کند که افراد در انواع ورزش ها با ابراز احساسات ناخود آگاه تلاش خود را برای تسلط بر موقعیت های ناخوشایند انجام می دهند ورزش انسان را قادر می سازد تا بر شرایط نامساعد تسلط یابد.

ورزش باعث می شود تا تمایلات فردی تحت تأثیر خواسته های گروهی قرار گیرد و افراد کم مهارت و ضعف حمایت شوند . و روابط خوب انسانی رشد می یابد و روحیه انصاف و عدالت و ادب و احترام به قوانین در افراد شکل می گیرد.

تمرینات سبک و کم فشار ورزشی باعث تقویت سیستم دفاعی بدن می شود این سیستم بدن را در مقابل بیماری های عفونی محافظت می کند تحقیقات نشان می دهد که ورزش مقاومت بدن را در مقابل بیماری های بدخیمی مثل سرطان را بالا می برد.

 

بدون شک جسم و روان از هم جدا نیستند که بخوانیم تک تک مورد بررسی قرار دهیم بلکه به هم وابسته اند و اگر برای هر قسمتهر قسمت مشکلی پیش آید روی قسمت دیگر هم تأثیر می گذارد.

ورزش عاملی است که می تواند جلوی بسیاری از بیماری های روحی و جسمی را بگیرد با تحرک و فعالیت بدنی جسمی سالم و روحی شاد خواهیم داشت و مشکلات روزمره نیز کمتر می تواند بر جسم و روان ما مستولی گردد.

ما معتقدیم که ورزش به عنوان پدیده ای اجتماعی برای دوام جامعه لازم است چراکه با تغذیه بهداشت جسمی و روحی شادابی خانواده ها و اجتماع را در پیش خواهیم داشت.

امید است که ورزش در جامعه  ما به صورت یک عادت دائمی مثل غذا خوردن در آید که با آن جلوی بسیاری از امراض گرفته شود  و از آنجا که عقل سالم در بدن سالم است جامعه ای سالم را نیز داشته باشیم و جلوی بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی و اخلاقی را بگیریم

به امید اینکه روزی ورزشگاه ها جای تمامی زندان های دنیا را بگیرد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:58:00 ق.ظ ]