نرجس
 
   






پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به حضرت سلمان و ابوذر رحمة اللَّه علیهما، هر کدام درهمی داد. روز بعد آتشی برافروخت و سنگی بر آن گذاشت وقتی سنگ داغ شد، به هر دوی آنها فرمود: هر کدام روی سنگ روید و حساب درهم دیروز را مشخص نمائید.

سلمان بدون درنگ پای بر سنگ نهاد و گفت:

«انفقت فی سبیل اللَّه»

یعنی در راه خدا انفاق نمودم. ولی ابوذر نتوانست پا بر سنگ بگذارد. وی آن را برای زندگی خود صرف کرده بود. پیامبر خدا او را از اطاعت امرش معاف فرمود و گفت: صحرای محشر از این سنگ داغتر و تابش آفتاب سوزان قیامت از شعله های آتش سوزاننده تر است.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

«لَیجیئَنَّ اقْوامٌ یوْمَ الْقِیمَةِ لَهُمْ مِنَ الْحَسَناتِ کجِبالِ تَهامَةَ، فَیؤمَرُ بِهِمْ الَی النَّارِ»

اصحاب عرض کردند: آیا نماز می خواندند؟

و حضرت در پاسخ فرمود:

«کانوا یصَلُّونَ وَیصُومُونَ وَیأخُذُونَ وَهْناً مِنَ اللَّیلِ، لکنَّهُمْ کانُوا اذا لاحَ لَهُمْ شی ءٌ مِنَ الدُّنْیا وَثَبُوا لَهُ»[1]

اقوامی در روز قیامت می آیند که به قدر کوه های «تهامه» حسنات دارند ولی به آنها امر می شود که به آتش درآئید- آنها نماز می گزاردند و روزه می گرفتند، و قدری از شب را به عبادت سپری می کردند، لکن وقتی دنیا به آنها روی میآورد خود را به آن می افکندند و ملاحظه حلال و حرام نمی کردند.

و نیز اخبار ذیل از همان حضرت صلی الله علیه و آله نقل شده است.

«لا یدْخُلِ الْجَنَّةَ مَنْ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنَ السُّحْتِ، النَّارُ اوْلی بِهِ»[2]

وارد بهشت نمی شود آنکه گوشت وی از حرام روئیده شده باشد، آتش به آن سزاوارتر است.

«الْجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلی جَسَدٍ غُذِّی بِالْحَرامِ»[3]

بهشت بر بدنی که از حرام تغذیه شده حرام است.

«لا یشَمُّ ریحَ الْجَنَّةَ جَسَدٌ نَبَتَ عَلَی الْحَرامِ»[4]

بدنی که از حرام روئیده شده باشد، بوی بهشت را احساس نمی کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1398-09-16] [ 09:28:00 ق.ظ ]





 
حق الناس یعنی حقی که مختص مردم بوده و جدای از حق الله است، رعایت این نوع حقوق در دین اسلام بسیار مورد تأکید قرار گرفته است، چون خداوند متعال اگر از حق خویش هم بگذرد از حق الناس و حقی مربوط به مردم است نخواهد گذشت. در صورتی که فردی حقوق مادی انسانی را تضییع کرده باشد باید صاحب حق را پیدا کرده و حق وی را ادا کند و اگر به آن شخص دسترسی نداشته باشد، می تواند مبلغ تضییع شده را از طرف صاحب حق به فقرا هدیه کند. در شرایطی که حقوق معنوی افراد را پایمال کرده است، اگر توان آن را دارد که آنان را پیدا کرده و از خود افراد حلالیت بطلبد، در نتجیه امر پسندیده ای بوده و می تواند حق الناس را جبران کند اما در شرایطی که به افراد دسترسی ندارد باید به درگاه خداوند توبه و استغفار کرده و دیگر مرتکب چنین گناهی نشود.
 

حق الناس فقط «خوردن مال مردم» نیست! همین که بخواهی در صف نانوایی بدون نوبت نان بگیری و یا ساده ترین قوانین ترافیکی را رعایت نکنی، حق الناس را پایمال کرده و خویشتن را در عقوبت قرار داده ای! برخی تصور می کنند که حق الناس فقط در اموال و دارایی مردم خلاصه می شود و این که «اموال یا پولی» از کسی در دین نداشته باشند، یعنی حق الناسی بر گردن ندارند! اما با مراجعه به روایات و احادیث و همچنین کلام عالمان دینی، به این نتیجه می رسیم که حق الناس وسعتی به گسترۀتمامی اعمال و رفتار بشری دارد.

حق الناس یعنی حقی که مختص مردم بوده و جدای از حق الله است، رعایت این نوع حقوق در دین اسلام بسیار مورد تأکید قرار گرفته است، چون خداوند متعال اگر از حق خویش هم بگذرد از حق الناس و حقی مربوط به مردم است نخواهد گذشت.

حق الله توسط خدای متعال مورد بخشش قرار می گیرد اما گذشت از حق الناس، جلب رضایت صاحبان حق را می طلبد، تضییع جان، مال، حیثیت و آبروی مردم، حقوق اجتماعی، سیاسی و. . . جزو حق الناس بوده و فردی که نسبت به تضییع این حقوق اقدام می کند، در پیشگاه خداوند متعال، مورد مواخذه قرار خواهد گرفت.

دل شکستن، رعایت نکردن حقوق اجتماعی، غیبت کردن، رعایت نکردن حجاب اسلامی، نگاه به ناموس دیگران، سوءظن و گمان بد داشتن به مردم و. . . از جمله مواردی است که در زمرۀ حق الناس است. زمانی که از حقوق مردم صحبت می شود، این حقوق صرفاً در مال مردم خلاصه نمی شود، بلکه همه اعمال و موارد را اعم از مادی و معنوی در برمی گیرد.

ایستادن در صف نانوانی از جمله مصادیق حق الناس بوده که افراد در صورت تخطی از نوبت خود، حق الناس بر گردن خواهند داشت هم چنین رعایت حق تقدم در قوانین راهنمایی و رانندگی نیز از جمله حقوق مردم بوده که تضییع آن، پایمال کردن حق الناس است. کسی که به ناحق، علیه شخص دیگر می نویسد حق الناس را پایمال کرده است! وقتی که کسی قلم به دست گرفته و به ناحق علیه شخص دیگر می نویسد در حقیقت حق الناس را پایمال کرده است، حق الناس هر آن چیزی را شامل می شود که مربوط به مردم و جزو حقوق آنان است.

حق الناس مربوط به مردم بوده و گذشت از آن نیز توسط خود مردم امکان پذیر است. حق الله نیز شامل همه حقوقی است که خداوند بشر را به اطاعت و عمل آن امر کرده است، عبادت، نماز، روزه، امر به معروف و نهی از منکر، دفاع از دین و. . . از جمله حقوق خداوندی است.

در صورتی که فردی حقوق مادی انسانی را تضییع کرده باشد باید صاحب حق را پیدا کرده و حق وی را ادا کند و اگر به آن شخص دسترسی نداشته باشد، می تواند مبلغ تضییع شده را از طرف صاحب حق به فقرا هدیه کند.

در شرایطی که حقوق معنوی افراد را پایمال کرده است، اگر توان آن را دارد که آنان را پیدا کرده و از خود افراد حلالیت بطلبد، در نتجیه امر پسندیده ای بوده و می تواند حق الناس را جبران کند اما در شرایطی که به افراد دسترسی ندارد باید به درگاه خداوند توبه و استغفار کرده و دیگر مرتکب چنین گناهی نشود.

مصائبی در پاسخ به این که برخی فکر می کنند که خداوند حق الناس را هم می بخشد، با تأکید بر این که خداوند هرگز حق مردم را از آنان نمی گیرد، اضافه کرد: اگر بگوییم که خداوند حق انسان را نادیده گرفته و اختیار حق الناس را از آنان می گیرد، این موضوع از حکمت الهی خارج بوده و در نتیجه واژه «حقوق» در حق الناس بدون معنی خواهد بود! حق الناس را باید خود مردم مورد بخشش قرار دهند.  هر کجا و در هر شرایطی که حقوق مردم تضییع شود، آنجا حق الناس پایمال شده است، چه این موضوع در امور عادی مثل ایستادن در صف نانوایی باشد و چه در امور واجب و مستحبی مثل نماز و عزاداری و احسان! انجام فریضۀ نماز با ایجاد مزاحمت برای دیگران، مصداق تضییع حق الناس است. اگر فردی با ماشین خود مقابل ایستگاه های صلواتی ایستاده و ترافیک را مختل کرده و برای دیگران مشکل ایجاد کند در نتیجه حق الناس بر گردن وی خواهد بود، یا این که فرد برای انجام فریضۀنماز نسبت به ایجاد مزاحمت برای دیگران اقدام کرده و مسیر تردد مردم را بگیرد حق الناس را پایمال کرده است. باید همه اعمال و کارها با رعایت حق الناس انجام شود تا رضایت الهی را نیز در پی داشته باشد. همه مسائل از اعمال مستحب گرفته تا واجب، اگر موجب از میان رفتن حقوق مردم شود، مصداق بارز تضییع حق الناس بوده و باید جبران شود! حق الناس را باید در تمامی امور و مسائل مورد توجه قرار داده و رعایت کرد.

طبق فرمودۀ مولای متقیان، «عمل مستحب، انسان را به خدا نزدیک نمی کند، اگر به واجب زیان رساند»، از این رو انجام اعمال مستحبی در صورتی که منجر به پایمال کردن حق الناس که امری واجب است، شود، موجب تقرب انسان به خداوند متعال نمی شود! باید در هر امری، ابتدا حقوق مادی و معنوی مردم رعایت شود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ق.ظ ]




حق الناس
 

 

حق الناس فقط زدن جیب مردم نیست!!

حق الناس فقط کلاهبرداری و اختلاس نیست!!

گرفتن آرامش روان و پاکی چشم وقلب مردان

گرفتن خاطر آرامش زنان ونابودی تعهد وعشق بین همسران

سرد شدن گرمای خانه ها و تنوع طلب کردن مردان،

افزایش نرخ طلاق و…

همه حق الناس هایی است که به واسطه بی حجابی و دلبری های خیابانی بر گردن ماست!!

خداوند هرگز حق الناس را نمی بخشد.

فراموش نکنیم!!

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:21:00 ق.ظ ]





 
 

برای نورانیت قلب راهکارهای مختلفی در قرآن واحادیث اهل بیت علیهم السلام بیان گردیده است که به اختصار به مواردی از آنها اشاره می گردد:

1- علم و حکمت:
امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «احی قلبک بالموعظه. . . و نوره بالحکمة؛ دلت را با موعظه زنده گردان. . . و آن را با حکمت روشنایی بخش» (میزان الحکمة/ ج10/ ح17053) یکی از مهمترین عوامل نورانیت انسان علم است. در روایت هست که العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء من عباده. علم نوری است که خدای متعال در قلب هر بنده ای که بخواهد می اندازد. همچنین همنشینی با علما در این زمینه موثر است. چه خوب است که حداقل در هفته یک بار در مجلس سخنرانی وموعظه شرکت کنیم و گوش جان به آیات و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) دهیم و قلب خود را از تیرگی های جهل زدوده، آن را نورانی کنیم.

2- ایمان:
امام علی (علیه السلام) فرمودند: «ان الایمان یبدو لمظة فی القلب کلما ازداد الایمان ازدادت اللمظة؛ ایمان چون نقطه ای سفید در دل پدیدار می شود. هر چه ایمان زیادتر شود آن نقطه بزرگتر می گردد». (همان/ح17054)انسان می تواند با مطالعه در زمینه های اعتقادی و عمل به آنچه می داند و می آموزد، رفته رفته بر ایمان خود بیافزاید؛ در این صورت به نورانیت قلب خود افزوده است.

3- یقین:
امام علی (علیه السلام) فرمود: «الیقین نور؛ یقین، نور و روشنایی است». (همان/ ح17055) «جبرئیل نزد پیامبر (صلی الله علیه و اله) آمد و گفت: ای رسول خدا؛ خداوند تبارک و تعالی مرا با هدیه ای به سوی تو فرستاده که پیش از تو آن را به هیچ کس نداده است. رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: آن هدیه چیست؟ جبرئیل گفت: صبر و بهتر ازن آن. . . رسول خدا فرمود: گفتم تفسیر یقین چیست؟گفت: شخصی که یقین دارد، برای خدا چنان کار می کند که گویی او را می بیند؛ زیرا اگر او خدا را نمی بیند، خدا که او را می بیند و به یقین می داند که آنچه به او رسیده، نمی شد که برسد و آنچه به او نرسیده، امکان نداشت که برسد.

 4- اندیشیدن و گریستن
 کسی که بخشی از روز خود را به تفکر در آیات انفسی و آفاقی بپردازد، و در خلوت خود بر گناهان خویش و از خوف خداوند بگرید، صفای دل یافته، قلبش نورانی می شود. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «روشنایی دل را جستم و آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم. . . » (همان/ ج13/ ح20833). گریه از ترس وخوف الهی و عشق به خداوند و ائمه اطهار علیهم السلام به خصوص گریه برای سالار شهیدان حضرت حسین علیه السلام از منابع نورانیت انسان است.

 5- خواندن نماز، بویژه شب
 پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) فرمودند: «الصلاة نور؛ نماز نور است». و حضرت مسیح (علیه السلام) در اندرز به قوم خود فرمودند: «حقیقتی را به شما بگویم، خوشا به حال آنان که شب را به عبادت گذرانند. اینانند کسانی که روشنایی همیشگی را به دست می آورند؛ زیرا که در تاریکی شب برمی خیزند. (همان/ ح20836) خواندن نماز شب حتی چهرۀظاهر انسان را نورانی می کند! امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «نماز شب چهره را سفید و نورانی می کند، نماز شب انسان را خوشبو می کند، نماز شب روزی می آوردج

 6- کم حرفی
 امام علی (علیه السلام) فرمودند: «بسیار خموشی گزین تا اندیشه ات بارور شود و دلت روشنایی گیرد و مردم از دست تو در امان مانند». چه خوب است که حداقل در هفته یک بار در مجلس سخنرانی علما شرکت کنیم و گوش جان به آیات و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) دهیم و قلب خود را از تیرگی های جهل زدوده، آن را نورانی کنیم

 7- اعتقاد و باور به یگانگی خداوند و رسالت حضرت رسول (صلی الله علیه و اله) و معاد؛
 اینکه همۀخوبی ها را از خداوند بداند و در هنگام گناه، استغفار کند.  پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: چهار چیز است که هر کس داشته باشد در نور اعظم خدا غوطه ور باشد: کسی که نگهبان کارش، شهادت دادن به این باشد که معبودی جز خدا نیست و من فرستادۀخدا هستم و کسی که هرگاه مصیبتی به او رسد، گوید: انا لله و انا الیه راجعون و کسی که هرگاه به خیر و نعمتی دست یابد، گوید: الحمد لله رب العالمین و کسی که هرگاه گناه و خطایی کند، گوید: استغفر الله و اتوب الیه

 8- وضو نور است.
 در روایات داریم که وضو گرفتن باعث نورانیت می شود و دائم الوضو بودن در این زمینه بسیار موثر است و حتی داریم که وضو علی الوضو نور علی نور. یعنی کسی که وضو دارد و روی آن دوباره وضو می گیرد این کار او نوری بر نور دیگر است.

 9- منبع نور خدای متعال است.
ذکر و یاد خدا و عبادت و انس با او بزرگترین عامل نورانیت قلب انسان می باشد. یاد خدا در خلوت وجلوت باعث آرامش نفس ونورانیت باطن می گردد، لذاتوصیه می شود بر این که سعی کنیم دائم الوضو باشیم و به نماز –بویژه نماز شب- و تلاوت قرآن اهمیت دهیم زیرا همۀعبادات نورند و همنشینی با آنها موجب نورانیت قلب می شود. تداوم در خواند سوره توحید و کم خوری و زیاد رفتن به مساجد و نماز جماعت خواندن، روزه گرفتن و استغفار کردن به خصوص در سحر ها از عوامل دیگر نورانیت قلب انسان است. به کار گیری این فرمایشات در زندگی انسان تاثیر مثبتی می گذارد وقدمی است برای اتصال به معبود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:17:00 ق.ظ ]






 

مرحوم آیت الله علی سعادت پرور تهرانی در آخرین جلساتی که با شاگردان خاص خودشان داشتند فرموده بودند: «مردنم را به من نشان دادند، واضح واضح و هم اکنون نیز آن زمان برایم مشهود است، دیدم که انبیا و اولیای الهی(ع) در تشییع جنازه ام شرکت کرده اند و این به خاطر آن است که بنده چهل سال در وقت سحر با توجه، صد مرتبه سوره «قل هو الله احد» را می خواندم و به روح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر هدیه کرده ام.»(به نقل از سایت استاد علی فروغی از شاگردان ایشان)

درباره عظمت تلاوت سوره توحید، روایات عجیبی در میان فرمایشات معصومین علیهم السلام آمده است؛ از جمله:

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: «هر کس که قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را هنگام خواب سه مرتبه بخواند، خداوند پنجاه هزار ملک را بر او موکّل می‏نماید تا در آن شب حراستش کنند».(الکافی، ج 2، ص 620)

امیر المؤمنین علیه السّلام نقل می‏نماید که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «کسی که به هنگام خواب صد بار سوره توحید را بخواند، خداوند گناهان پنجاه سال او را می‏بخشد.» (الکافی، ج 2، ص 539)

همچنین از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل شده است که فرمودند: «کسی که پس از نماز صبح، یازده بار «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بخواند، در آن روز گناهی از او سر نمی‏زند؛ گرچه شیطان خوار شود(یعنی شیطان هر چه تلاش کند، نتواند انسان را به گناه بکشاند و بدین ترتیب خوار شود).»(ثواب‏الأعمال و عقاب الاعمال، ص 277)

امام صادق علیه السّلام از پدرش روایت نموده که پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله بر جنازه سعد بن معاذ نماز گزارد و فرمود: «به راستی، نود هزار فرشته بر او نماز گزاردند که جبرئیل نیز در میان آنان بود. از جبرئیل علیه السّلام پرسیدم که او از چه رو استحقاق نماز شما را یافت؟ جبرئیل علیه السّلام گفت: از آن رو که در حال ایستاده و نشسته و سواره و پیاده و در حال رفت و آمد، سوره توحید را تلاوت می‏کرد.»(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه حسن زاده، صفحه 295)

امام صادق علیه السلام فرموده اند: «هر که دچار مرض و یا گرفتاری شود و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ نخواند و در آن بیماری و شدّت بمیرد از اهل آتش است.»(وسائل‏الشیعه، ج 6، ص 224) و «هر که به بستر رود و (توحید) را یازده بار بخواند خانه او و همسایگانش مصون است.» (ثواب‏الأعمال و عقاب الاعمال، ص 128)

امام کاظم علیه السّلام از پدرش امام صادق علیه السّلام روایت نموده که امام علی علیه السّلام فرمود: «هر که نماز صبح را به جا آورد و پس آنگاه سوره توحید را یازده بار تلاوت کند، در آن روز گناهی مرتکب نشود هر چند شیطان بخواهد.»(مجلسی، بحارالأنوار، ج 83 ص 135)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:58:00 ق.ظ ]




 

… وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کلَّ شَی ءٍ…[1]

رحمت من همه چیز را در بر گرفته است.

او که خود را به صفت رحمانیت و رحیمیت معرفی نموده است، قطعاً به بندگانش نه به عدل بلکه به لطف و رحمت رفتار خواهد نمود.

«شعوانه بصریه» در غالب مجالس فسق و فجور حاضر بود، روزی با کنیزان خود از جایی می گذشتند، صدای خروش و ناله از خانه ای برمی آمد، شعوانه کنیزی فرستاد تا خبری بیاورد او رفت و برنگشت. دومی نیز روان شد اما باز هم نیامد. شعوانه سومی را بسیار سفارش کرد که زود برگردد. کنیز رفت و به سرعت برگشت و گفت واعظی موعظه می کند و مردم می گریند. شعوانه خود داخل شد، در همان وقت واعظ این آیات را تلاوت می کرد.

إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَها تَغَیظاً وَ زَفِیراً* وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَکاناً ضَیقاً مُقَرَّنِینَ دَعَوْا هُنالِک ثُبُوراً.[2]

هنگامی که آتش آنها را (اهل جهنم را) از مکانی دور ببیند، صدای خشمناک و وحشتناک که با نفس زدن شدید همراه است، می شنود و هنگامی که در جای تنگ و محدودی از آن افکنده شود در حالی که در غل و زنجیر هستند، فریاد وا ویلای آنها بلند می شود.

شعوانه به شدت دگرگون شد، تاثیر آیاتی که وصف اهل جهنم را می شمرد بر شعوانه بدان حد بود که با صدای بلند گفت: اگر من هم توبه کنم خداوند می بخشد؟ واعظ گفت:

آری اگر هم به اندازه شعوانه گناه کرده باشی باز هم خداوند می بخشد. گفت: ای شیخ شعوانه منم دیگر گناه نمی کنم. وی از زاهدان و تارکان دنیا شد و چنان می گریست که به او گفتند: کور می شوی. در پاسخ می گفت: کوری دنیا بهتر از کوری آخرت است.

وحی الهی به عزرائیل علیه السلام رسید که هنگام جان گرفتن، تا به حال دلت به حال کدام بنده ام سوخته است؟ عرض کرد: کشتی را بر دریا غرق نمودم همه هلاک شدند مگر زن و بچه ای که امر کردی آنها را بگذارم، سپس امر کردی مادر را قبض کنم. دلم به حال بچه سوخت. فرمود: می دانی به آن بچه چه کردم، موج دریا را امر کردم وی را به ساحل برساند، پلنگی را امر کردم شیرش دهد، محبّتش را در دل ناخدایی قرار دادم تا به شهر ببرد، راه سلطنت به او نشان دادم تا سلطان شود، اما او ادعای خدایی کرد و کرکس پرورش داد تا به آسمان بیاید، وقتی به اوج رسید به سوی آسمان تیر پرتاب می نمود، آری او نمرود است. در آن حال جبرائیل به خداوند گفت: نمرود به جنگ تو آمده است، خداوند پاسخ فرمود: ما به جنگ او نیامده ایم هر چه باشد بنده ماست.

مادری برای یاری رزمندگان اسلام از خانه بیرون آمد کودکش روانه کوچه شد و می گریست. مادر به یاد بچه اش افتاد، چون برگشت و او را بدان حال دید با شتاب او را بغل نمود و خود روی ریگ های سوزان خوابید و بچه را بر سینه گذاشت. رزمندگان این شدت علاقه را که دیدند، گریستند، پیامبر فرمود: خداوند نسبت به شما مهربان تر است از این زن نسبت به فرزندش.

 

 
چرا این همه دعا می کنیم و مستجاب نمی شود؟ از آقای بهجت سوال شد که چرا این همه دعا می کنیم و مستجاب نمی شود؟ بهجت عارفان و سالکان در پاسخ فرمودند: “زیرا استجابت دعا شرط اساسی اش توبه است، لذا ملائکه می گویند: این مشروط (دعا) را با شرطش (ت…

ائمه اطهار علیهم السلام دروازه های رحمت الهی ائمه دروازه های رحمت الهی میان خدا و خلق اند. اراده الهی بر آن تعلق گرفته است که صالحان بر زمین حکومت کنند و این اراده گرچه گهگاه تحقق یافته است، ولی تحقق کامل آن طبق صریح آیه با فراگیری و تداوم حکومت…

ترک توبه و پندار بی مورد نجات از آسیب های جامعة ایمانی، توهّم نجات بدون فراهم ساختن مقدمات و شرایط آن است. قرآن کریم این آفت را در میان اهل کتاب این گونه گزارش کرده است: ( وَ قالَتِ الْیهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ أَبْناءُ ا للهِ…
 
آثار گناه ترک گناه وجود مبارک رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله و سلم)، از فرصت با عظمت ماه مبارک رمضان، به «فرصت و زمان توبه» تعبیر فرمود: «وَ هُوَ الشَّهْرُالتَّوْبَه»[1] علت آن هم این …

نازل شدن مغفرت در شب عید فطر حسن بن راشد گفت: خدمت امام صادق (ع) عرض کردم: فدایت شوم مردم می گویند: آمرزش و مغفرت بر کسی که ماه رمضان را روزه گرفته در شب قدر نازل می شود. آیا این کلام صحیح است؟ حضرت فرمودند: ای حسن، کارگر وقتی…
 
 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:57:00 ق.ظ ]




 


 

 

دجال از ریشه دجل (دغل) به معنای دروغگو است و بر اساس آنچه از ظاهر اخبار استفاده می‏شود دجال فردی است که در آخرالزمان و پیش از قیام مهدی(ع) خروج می‏کند و انسان غیر عادی است و با انجام کارهای شگفت‏ انگیز جمع زیای از مردم را می‏فریبد و سرانجام به دست حضرت عیسی(ع) در منطقه شام به هلاکت می‏رسد. و اینکه آیا دجال شخص واحد با آن ویژگیها می‏باشد یا یک تفکر و جریان الحادی است در این مورد احتمالات مختلف و متعدد وجود دارد.

برخی گفته اند دجال نام شخص معینی نیست بلکه هر کسی که با ادعای پوچ و بی اساس و حیله گری سعی در فریب مردم داشته باشد دجال است و از احادیث نیز این نکته قابل استفاده است. پیامبر اکرم(ص) می‏فرماید: لاتقوم الساعه حتی یخرج المهدی من ولدی و لا یخرج المهدی حتی یخرج ستون کذابا کلهم یقول انا نبی؛ یعنی قیامت بر پا نمی‏شود تا وقتی که مهدی(ع) ازفرزندانم ظهور کند و مهدی(ع) قیام نمی‏کند تا وقتی که شصت دروغگو خروج کند[i] و در روایتی دیگر از پیامبر نقل شده است که:(پیش از خروج دجال بیش از هفتاد دجال خروج خواهد کرد)[ii]

   با توجه به روایات می‏توان گفت که دجال‏ها متعدد و متنوع هستند و دجال واقعی همان گونه که از روایت معلوم است شخص معینی می باشد و دجال‏های دیگر که افراد شیاد و حیله‏گری هستند که در پدیده‏های اجتماعی با ظاهر شدن سعی در فریب مردم دارند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:47:00 ق.ظ ]





 

 

علائم ظهور حضرت مهدی (عج) بر دو دسته تقسیم می شوند:

الف: علائم حتمی و قطعی؛

ب: علائم غیر حتمی و غیر قطعی که البته در این علائم هم ممکن است اختلاف نظر وجود داشته باشد.

علائم غیر حتمی فراوان هستند و نوعاً بعضی از آنان به وقوع پیوسته است اما علائم حتمی و قطعی هنوز رخ نداده اند بعضی از این علائم قطعی عبارتند از:

1. خروج سفیانی: پیش از ظهور مردی از نسل ابوسفیان در منطقه شام خروج می کند و با تظاهر به دینداری گروه زیادی از مسلمانان را می فریبد و به گرد خود می آورد و بخش گسترده ای از سرزمینهای اسلام را به تصرف خویش در می آورد و بر مناطق پنجگانه شام، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین (نام شهری در نزدیکی حلب) و منطقة عراق سیطره می یابد و در کوفه و نجف به قتل عام شیعیان می پردازد و برای کشتن و یافتن آنان جایزه تعیین می کند آنگاه که از ظهور امام زمان باخبر می شود با سپاهی گران به جنگ وی می رود که در منطقه بیداء (بین مکه و مدینه) با سپاه امام (ع) برخورد می کند و به امر خدا همه لشگریان وی به جز چند نفر در زمین فرو می روند و هلاک می شوند. [1]

2. خسف در بیداء: خسف یعنی فرو رفتن و پنهان شدن، و بیداء نام منطقه ای در مکه و مدینه است. ظاهراً لشگر سفیانی در این منطقه که به قصد جنگ با امام عصر(عج) آمده است در زمین فرو می روند. [2]

3. خروج یمانی: سرداری از یمن قیام می کند و مردم را به حق و عدل دعوت می کند این نشانه در منابع عامه نیست ولی در مصادر شیعه روایات فراوانی در این باره وجود دارد. امام صادق (ع) فرمود: قیامهای سه گانه خراسانی، سفیانی، یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود و هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی دعوت حق و هدایت نمی کند و هم فرمود که یمانی از علائم حتمی است. [3]

4. قتل نفس زکیه: زکیه یعنی فرد پاک و بی گناه و کسی که قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد.  در آستانه ظهور مهدی (عج) در گیرودار مبارزات زمینه ساز انقلاب حضرت مهدی (عج) فردی پاکباخته و مخلص از اولاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) در راه امام می کوشد و در این راه مظلومانه به قتل می رسد. روایات گاهی نفس زکیه و گاهی «سید حسنی» گفته اند امام باقر (ع) فرمود: بین ظهور مهدی (عج) و کشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست. [4]

5. صیحه آسمانی: منظور از صیحه آسمانی صدایی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی در آسمان شنیده می شود و همه مردم آن را می شنوند در روایات تعبیر به «نداء» «فزعه» «صوت» نیز بکار رفته است که ظاهر آن نشان می دهد که هر یک از اینها نشانه جداگانه ای است که پیش از ظهور واقع می شود لکن به نظر می رسد که اینها تعبیر از یک واقعیت است و ممکن هم هست که از سه حادثه جدای از هم خبر داده باشند که اول صداهای هولناکی برآید و همه را به خود متوجه کند (صیحه) و به دنبال آن صدای مهیب و هولناکی شنیده شود که دلهای مردم را به وحشت اندازد (فزعه) و آن گاه از آسمان صدایی شنیده می شود که مردم را به سوی مهدی(عج) فرا می خواند (نداء) روایاتی که از این معنا خبر داده اند از طریق شیعه و سنی فراوان هستند. امام باقر (ع) می فرماید: ندا کننده ای از آسمان نام قائم را ندا می کند پس هر که در شرق و غرب است آن را می شنود و از وحشت این صدا خوابیده ها بیدار و ایستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خویش می ایستند رحمت خدا بر کسی که از این صدا عبرت گیرد و ندای وی را اجابت کند زیرا صدای نخست، صدای جبرئیل روح الأمین است.

آنگاه می فرماید: این صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود در این هیچ شک نکنید و بشنوید و فرمان برید، در آخر روز شیطان فریاد می زند که «فلانی مظلوم کشته شد» تا مردم را بفریبد و به شک اندازد. و امام صادق (ع) می فرماید: در ابتدای روز گویند ه ای در آسمان ندا می دهد که آگاه باشید که حق با علی و شیعیان اوست. پس از آن در پایان روز شیطان که لعنت خدا بر او باد از روی زمین فریاد می زند که حق با عثمان و پیروان اوست پس در این هنگام باطل گرایان به شک می افتند هرگاه گوینده ای از آسمان نداء بزند که حق با اولاد محمد(ص) است در آن هنگام ظهور مهدی(عج) به سر زبانها می افتد به گونه ای که غیر از او یاد نمی کنند. [5]

6. خروج دجال: این نشانه در کتب اهل سنت از علائم برپایی قیامت شناخته شده است [6]   ولی در منابع روایی شیعه از نشانه های ظهور است. و اشکال ندارد که هم علامت ظهور و هم علامت معاد باشد. چون خود ظهور امام عصر (عج) هم از علائم آخرالزمان می باشد.

دجال فردی است که در آخر الزمان و پیش از قیام مهدی (عج) خروج می کند و غیر عادی است و با انجام کارهای شگفت انگیز جمع زیادی از مردم را می فریبد و سرانجام به دست عیسی مسیح (ع) در کنار دروازه ”لد“ در منطقه شام به هلاکت می رسد. در مورد دجال نظریه های متعددی طرح شده است مثلا گروهی آن را فردی نامیده اند و دسته ای آن را جریانی می دانند و نه شخص معین که مطرح کردن این امور مجال دیگری را می طلب

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:45:00 ق.ظ ]




چرا به حضرت معصومه (س) کریمه اهل بیت می گویند؟

 


 

 

اولیای الهی منشأ کرامات و عنایاتی بوده‌اند که آثار یک عمر اخلاص و وارستگی آنهاست، از دیرزمان، آستان قدس فاطمی منشأ هزاران کرامت و عنایت ربانی بوده است…[1]اما به نظر می‌رسد، شهرت این لقب برای حضرت معصومه(س) به واسطه رویای صادقه‌ای است که از مرحوم آیت‌الله سیدمحمود مرعشی نجفی(ره) نقل شده است. داستان به این صورت است که مرحوم سیدمحمود مرعشی نجفی متوفای ۱۳۲۸ هجری قمری بسیار علاقه‌مند بود که به هر طریقی شده، محل قبر شریف حضرت صدیقه طاهر(س) را به دست آورد، برای این مقصود، ختم مجربی انتخاب کرده، چهل شب به آن مداومت کرد تا شاید خداوند به طریقی او را از محل قبر شریف حضرت زهرا(س) آگاه فرماید، شب چهلم بعد از انجام ختم و توسل فراوان استراحت کرد. در عالم رویا به محضر مقدس حضرت باقر(ع) یا حضرت صادق(ع) مشرف شد.[2]

امام(ع) به ایشان فرمود: «علیک بکریمهًْ اهل‌البیت»؛ به دامن کریمه اهل بیت چنگ بزن، ایشان  به تصور اینکه منظور امام(ع) از «کریمه اهل بیت» حضرت زهرا(س) است، عرضه داشت: بلی قربانت گردم، من نیز این ختم را برای همین گرفتم که محل قبر شریف آن حضرت را به صورت دقیق‌تر بدانم و به زیارتش مشرف شوم. امام(ع) فرمودند. منظور من قبر شریف حضرت معصومه در قم است، مرحوم آیت‌الله سیدمحمود مرعشی نجفی هنگامی که از خواب برخاست تصمیم گرفت که رخت سفر ببندد و به قصد زیارت حضرت معصومه(س) رهسپار ایران شود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:38:00 ق.ظ ]




علت سفر حضرت معصومه (س) به شهر قم چه بوده است؟

 

 


 

 

«حضرت معصومه سلام الله علیها یکی از بانوان بافضیلت و باشخصیت خاندان اهل بیت علیهم السلام می‌باشد محل تولد و رشد حضرت معصومه سلام الله علیها خاندانی بود که او را با دریایی از علم و معرفت روبه‌رو ساخت. ولی بیش از ۱۰ بهار از عمر شریفش نگذشته بود که پدر بزرگوارش با زهر جفا در زندان هارون به شهادت رسید و دریایی از غم و اندوه بر قلب شریفش فرو ریخت که در این ایام غم و تنهایی، تنها مایه تسلی او برادرش امام رضا علیه السّلام بود که ناگهان «مأمون» وجود اقدس امام هشتم را از کانون خانواده جدا نمود و به اجبار به خراسان جلب کرد و به اقامت اجباری در خراسان وادار نمود. حضرت معصومه سلام الله علیها که بعد از پدرش تنها امیدش یعنی برادرش را از خود دور می‌دید بسیار آزرده خاطر و افسرده بود و نمی‌توانست دوری برادرش را تحمل کند تا اینکه بعد از یک سال به سوی ایران حرکت کرده اما اینکه علت سفر آن حضرت به ایران چه بوده دقیقاً مشخص نیست اما طبق اقوال و گزارشات موجود تاریخی علت سفر به ایران را اینگونه می‌توان بیان کرد.

۱.طبق برخی از گزارشات علت سفر حضرت معصومه سلام الله علیها به ایران جهت دیدار با برادر خودش بوده چون همانطور که اشاره شد حضرت معصومه بعد از شهادت پدر بزرگوارش علاقه و محبت و وابستگی خاصی به برادر خودش امام رضا علیه السّلام داشت و از محضر علمی و معنوی آن حضرت سود می‌برد حال که امام و برادرش را از خود دور می‌دید نمی‌توانست این دوری را تحمل بکند از این رو تصمیم گرفت برای زیارت برادرش از مدینه به مقصد خراسان حرکت بکند و در سال ۲۰۱ هجری وارد ایران گردید.[1]

۲.طبق نقل دیگر امام رضا علیه السّلام بعد از ورودش به خراسان نامه‌ای خطاب به خواهر گرامی‌اش فاطمه معصومه مرقوم فرمود و آن را توسط یکی از غلامانش به مدینه منوره ارسال فرمود. امام به غلامش دستور داد که در هیچ منزلی توقف نکند تا در اندک زمان ممکن آن نوشته را به مدینه برساند. و حضرت معصومه به مجرد رسیدن نامه برادرش خود را آماده سفر نمود.[2] البته جریان این نامه در کتاب‌های دست اول و قدیمی نیست. برخی محققین از لابلای مطالب کتاب‌های گذشته وجود چنین نامه‌ای را اثبات می‌کنند.[3] از این دو نقل استفاده می‌شود که حضرت معصومه سلام الله علیها به خاطر وابستگی که به برادر بزرگوار خود داشته و اوضاع مساعد برادرش در خراسان آن حضرت را بر آن داشت تا به حضور برادر خود در خراسان برسد. لذا محقق بزرگوار آقای جعفریان می‌نویسد: پس از آمدن علی بن موسی علیه السّلام به ایران گروه‌هایی از «سادات» راهی ایران شدند. تسامح مأمون در مقابل سخت‌گیری پدرش نسبت به سادات، در رشد و سربلندی علویان، تأثیر بسزایی داشت و آمدن حضرت معصومه سلام الله علیها به ایران از جمله مهاجرت‌هایی بوده که در رابطه با آمدن امام رضا علیه السّلام به ایران صورت گرفته است.[4] مرعشی هم در این باره می‌نویسد: سادات از آوازه ولایت امام رضا علیه السّلام و پناهی که مأمون به آن حضرت داده بود،‌ روی به طرف ایران نهادند و مجموع برادران و بنواعمام که به بیش از ۲۰ نفر می‌رسید به ایران آمده و در قم مورد تکریم واقع شدند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ق.ظ ]




حضرت معصومه (س) دارای چه ویژگی هایى بوده است؟

 

 
 

 

تعداد امامزادگان شایسته تعظیم و تجلیل در «دار الایمان قم‏» که بر فراز قبور مطهرشان گنبد و سایبان هست‏ به چهارصد نفر مى‏ رسد. در میان این چهار صد اختر تابناکى که در آسمان قم نورافشانى‏ مى ‏کنند، ماه تابانى که همه آنها را تحت الشعاع انوار درخشان‏ خود قرار داده، تربت پاک شفیعه محشر، کریمه اهل‏بیت‏ پیمبر(علیهم السلام)، دخت گرامى موسى بن جعفر، حضرت معصومه(س) مى باشد. پژوهشگر معاصر، علامه بزرگوار، حاج محمدتقى تسترى، مولف قاموس ‏الرجال مى‏ نویسد: «درمیان فرزندان امام کاظم(ع) با آن همه کثرتشان بعد از امام ‏رضا(ع)، کسى همسنگ حضرت معصومه(س) نمى ‏باشد.» محدث گرانقدرحاج شیخ عباس قمى به هنگام بحث از دختران حضرت موسى بن ‏جعفر(ع)، مى‏ نویسد: «برحسب آنچه به مارسیده، افضل آنها سیده جلیله معظمه، فاطمه‏ بنت امام موسى(ع)، معروف به حضرت معصومه(س) است.» بررسى‏ شخصیت‏ برجسته و فضایل گسترده حضرت معصومه(س) در این صفحات ‏نمى‏ گنجد. در این نوشته به برخى از ویژگی هاى آن خاتون دو سرا اشاره مى‏ کنیم:

۱- شفاعت گسترده
بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامى اسلام است که در قرآن‏ کریم از آن به «مقام محمود» تعبیر شده است. و گستردگى آن باجمله بلند: (ولسوف یعتیک ربک فترضى) بیان گردیده است. همانا دو تن ازبانوان خاندان رسول مکرم شفاعت گسترده ‏اى دارند که بسیار وسیع ‏و جهان شمول است و مى‏ تواند همه اهالى محشر را فرا گیرد:

۱- خاتون محشر، صدیقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا سلام الله ‏علیها.

۲- شفیعه روزجزا، حضرت فاطمه معصومه(س).

در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا سلام الله علیها همین بس که ‏شفاعت، مهریه آن حضرت است و به هنگام ازدواج پیک وحى طاقه ‏ابریشمى از جانب پروردگار آورد که در آن، جمله «خداوند مهریه ‏فاطمه زهرا را شفاعت گنهکاران از امت محمد(ص) قرار داد.» این حدیث از طریق اهل سنت نیز آمده است. بعد از فاطمه زهرا سلام الله علیها از جهت گستردگى شفاعت، هیچ کس و حداقل هیچ بانویى به شفیعه محشر، حضرت معصومه ‏دخت موسى بن جعفر سلام الله علیها نمى‏ رسد، که امام به حق ‏ناطق، حضرت جعفر صادق(ع) در این رابطه مى‏ فرماید: «تدخل بشفاعتها شیعتناالجنه باجمعهم‏»: «با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت مى‏ شوند.»

۲- عصمت
بر اساس روایتى که مرحوم سپهر در «ناسخ‏» از امام رضا(ع)روایت کرده، لقب «معصومه‏» را به حضرت معصومه، امام هشتم ‏اعطا کرده ‏اند. طبق این روایت امام رضا(ع) فرمود: «من زار المعصومه بقم کمن زارنى‏» «هرکس حضرت معصومه را درقم زیارت کند، همانند کسى است که مرا زیارت کرده باشد.» این‏ روایت را مرحوم محلاتى نیز به همین تعبیر نقل کرده است. با توجه به این که عصمت ‏به چهارده معصوم(علیهم السلام) منحصر نیست، بلکه همه پیامبران، امامان و فرشتگان معصوم هستند. و علت اشتهار حضرت رسول اکرم، فاطمه زهرا و امامان (علیهم‏السلام) به «چهارده معصوم‏» آن است که آنها علاوه بر مصونیت ازگناهان صغیره و کبیره، از «ترک اولى‏» نیز که منافات با عصمت ‏ندارد، پاک و مبرا بودند. مرحوم مقرم در کتابهاى ارزشمند: «العباس‏» و «على الاکبر» دلائل عصمت‏ حضرت ابوالفضل و حضرت‏ على‏ اکبر (علیهماالسلام) را بر شمرده‏ است. و مرحوم نقدى در کتاب‏ «زینب الکبرى‏» از عصمت‏ حضرت زینب سلام الله علیها سخن‏ گفته است. و مولف «کریمه اهلبیت‏» شواهد عصمت‏ حضرت معصومه(س) را بازگو نموده است. و با توجه به این که حضرت معصومه(س) نام شریفشان «فاطمه‏» است و در حال حیات به «معصومه‏» ملقب نبودند، تعبیر امام(ع) دقیقا به معناى اثبات عصمت است، زیرا بر اساس قاعده معروف:«تعلیق حکم به وصف مشعر بر علیت است‏» دلالت‏ حدیث‏ شریف برعصمت آن بزرگوار بى ‏تردید خواهد بود.

۳- دانش گسترده - فداها ابوها
آیت الله سید نصر الله مستنبط از کتاب «کشف اللئالى‏» نقل‏ فرموده که روزى عده‏ اى از شیعیان وارد مدینه شدند و پرسش هایى ‏داشتند که مى‏ خواستند از محضر امام کاظم(ع) بپرسند. امام(ع) درسفر بودند، پرسش هاى خود را نوشته به دودمان امامت تقدیم ‏نمودند، چون عزم سفر کردند براى پاسخ پرسش هاى خود به منزل ‏امام(ع) شرفیاب شدند، امام کاظم(ع) مراجعت نفرموده بود و آنها امکان توقف نداشتند، از این رو حضرت معصومه(س) پاسخ آن پرسش ها را نوشتند و به آنها تسلیم نمودند، آنها با مسرت فراوان از مدینه منوره خارج شدند، در بیرون مدینه با امام کاظم(ع) مصادف‏ شدند و داستان خود را براى آن حضرت شرح دادند. هنگامى که امام(ع) پرسش هاى آنان و پاسخ هاى حضرت معصومه(س) راملاحظه کردند، سه بار فرمودند: «فداها ابوها» «پدرش به قربانش باد.» باتوجه به این که ‏حضرت معصومه(س) به هنگام دستگیرى پدر بزرگوارش خردسال بود، این داستان از مقام بسیار والا و دانش بسیار گسترده آن حضرت‏ حکایت مى‏ کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ق.ظ ]





ویژگی های حضرت معصومه (س)
در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا سلام الله علیها همین بس که ‏شفاعت، مهریه آن حضرت است و به هنگام ازدواج پیک وحى طاقه ‏ابریشمى از جانب پروردگار آورد که در آن، جمله «خداوند مهریه ‏فاطمه زهرا را شفاعت گنهکاران از امت محمد(ص) قرار داد.» این حدیث از طریق اهل سنت نیز آمده است. بعد از فاطمه زهرا سلام الله علیها از جهت گستردگى شفاعت، هیچ کس و حداقل هیچ بانویى به شفیعه محشر، حضرت معصومه ‏دخت موسى بن جعفر سلام الله علیها نمى‏ رسد، که امام به حق ‏ناطق، حضرت جعفر صادق(ع) در این رابطه مى‏ فرماید: «تدخل بشفاعتها شیعتناالجنه باجمعهم‏»: «با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت مى‏ شوند.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ق.ظ ]




علت وفات حضرت معصومه (س) چه بوده است؟

 

 


 

 

حضرت معصومه یکسال پس از ورود برادرش حضرت امام رضا(ع) به ایران به همراه عده‌ای از برادران و خواهران و عده دیگری از خویشان به منظور دیدار امام رضا (ع) وارد ایران شدند.[1] جعفر مرتضی عاملی می‌نویسد: «حضرت معصومه در رأس یک قافله 22 نفری متشکل از علویان و برادران امام رضا (ع) برای دیدار با آن امام همام رهسپار ایران گردید»[2] البته برخی از پژوهشگران تعداد افراد این کاروان را حدود 400 نفر نوشته‌اند و قائلند 23 نفر از آنان در ساوه کشته شدند.[3] پس از آنکه حضرت معصومه و همراهیان ایشان به ساوه رسیدند، مأموران حکومتی با آن‌ها درگیر شدند و بسیاری از افراد این قافله را به شهادت رساندند. در همین زمان حضرت معصومه بیمار شد. از خادمش پرسید: از اینجا تا قم چقدر فاصله است؟ خادم عرض کرد: 10 فرسخ. حضرت فرمود: مرا از اینجا به قم منتقل کن.[4] در همین زمان موسی بن خررج که از بزرگان آل سعد و از شیعیان قم بود به خدمت حضرت معصومه مشرف شد و زمام ناقه او را گرفت و به سرای خویش فرود آورد.[5]

علّت بیماری:
برخی از محققان معتقدند که حضرت معصومه (س) در ساوه مسموم شد و سپس با حالت بیماری وارد قم شد. و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید.[6] محمدی اشتهاردی می‌نویسد: «مطابق نقل بعضی مسموم نمودن حضرت توسط زنی در ساوه انجام شد».[7] عده‌ای نیز قائلند: «وقتی حضرت معصومه بدن‌های پاره پاره برادران و برادر زادگان خویش را که 23 نفر بودند را دید، به شدت غمگین گشت و در اثر آن بیمار شد». پس از ورود حضرت معصومه (س) به قم در روز 23 ماه ربیع الاول،[8] آن حضرت 17[9] یا 19[10] روز ساکن منزل موسی بن خررج بود. و در این مدت با حالت بیماری مشغول عبادت و راز و نیاز با خداوند بود.

زمان رحلت:
قول مشهور این است که حضرت معصومه پس از آنکه در 23 ماه‌ربیع‌الاول وارد قم شدند، 17 روز بیشتر زنده نبودند. بنابراین رحلت آن حضرت باید دهم ماه ربیع الثانی صورت گرفته باشد. علی اکبر مهدی‌پور می‌نویسند: «روز رحلت حضرت معصومه دهم ماه ربیع الثانی سال 201 هجری بوده است».[11] برخی از محققان نیز دوازدهم ربیع الثانی[12] را به عنوان روز رحلت ذکر کرده‌اند. محمدی اشتهاردی می‌نویسد: «همانگونه که برخی از بزرگان گفته‌اند، انصاف این است که برای جمع کردن بین قول اول و دوم، برای بزرگداشت مقام آن بانوی بزرگوار سه روز 10، 11، و 12 ماه ربیع الثانی را به عنوان سوگواری معصومیه، مراسم برگزار شود».[13] پس از رحلت حضرت معصومه (س) زنان آل سعد بی‌بی فاطمه معصومه را غسل دادند و کفن کردند.[14] سپس جسم مطهر آن حضرت به باغ موسی بن خررج (محل فعلی حرم مطهر ایشان) برده شد. در آن هنگام میان اشعریان (آل سعد) بر سر اینکه چه کسی شایستگی دفن آن بدن مقدس را دارد اختلاف روی دارد… ناگهان دو سوار نقابدار از طرف رودخانه قم به پیش آمدند و وقتی نزدیک بدن مطهر رسیدند از اسب پیاده شدند. نخست بر ان نماز گزاردند و سپس وارد سردابی که برای تدفین وی مهیا شده بود، شدند و به کمک یکدیگر او را به خاک سپردند. و بدون اینکه با کسی سخن بگویند آن محل را ترک کردند. کسی نفهمید آنان چه کسانی بودند.[15] برخی از محققان احتمال داده‌اند که این دو سوار امام رضا (ع) و امام جواد(ع) بوده‌اند.[16] با توجه به اینکه ولادت حضرت معصومه اول ذی القعده سال 173[17] هجری می‌باشد. و با توجه به زمان رحلت آن حضرت یعنی سال 201 هجری، بنابراین سن مبارک آن حضرت هنگام وفات 28 سال بوده است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ق.ظ ]




یکی از زشت ترین خصلت‌های آدمی و از رذایل اخلاقی، روحیه استکبار و خودبزرگ بینی است. این صفت در آموزه‌های دینی ما به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. قرآن کریم در آیات متعدد از خطر استکبار، افکار، عقاید و عملکردهای باطل مستکبران سخن به میان آورده است. از نگاه قرآن مستکبران به دلیل داشتن صفت زشت و خطرناک احساس علو و برتری و خود بزرگ بینی از اطاعت و پرستش خداوند متعال امتناع می ورزند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:21:00 ق.ظ ]