بحث در باره ي فلسفه وحكمت نماز، در واقع آشنايي با اسرار و رموزي است كه در اين عمل عبادي نهفته است اين نكته براي ما بسيار روشن است كه هرگز خداوند متعال هيچ دستوري را بدون حكمت و علت بر بندگانش واجب نمي سازد. اگر حكمي از جانب او مي رسد كه واجب است يا حرام و يا مستحب و يا مكروه ، در اعمال واجب مصلحت شديده نهفته است و در حرام مفسده شديده و در مستحب و مكروه ، مصلحت و مفسده وجود دارد و ليكن چون مصالح و مفاسدشان زياد نبوده به حد وجوب و حرمت نرسيده است. و به همين خاطر خداوند در مستحب و مكروه امر و نهي نكرده است. امّا در واجب  و حرام خداوند بنده هايش را الزام به انجام و ترك فعل نموده است. و اين مطلب براي ما پرواضح است كه خداوند چون مصالح بندگان خود را مي خواسته است آنها را مكلف به انجام برخي از اعمال كرده است.

واز سوي ديگر عبادت، وسيله تكامل و سعادت ماست و دستور خداوند به نماز، نوعي لطف و رحمت و راهنمايي است كه ما را به كمال مطلوب مي رساند؛ مثلاً وقتي پدر و مادر، فرزندشان را به درس خواندن امر مي كنند، به سود خود فرزند است وسعادت او را مي خواهند و اين امر از روي محبت به فرزند است و گرنه به درس خواندن او نيازي ندارند.

و از طرف ديگر مي دانيم كه تمام پديده هاي نظام هستي معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشأ آفرينش آنها خالق قادري است كه هستي از او نشأت گرفته است. همۀ موجودات از جمله انسان از فيض حق وجود يافته اند. و نه تنها در مقام حدوث بلكه در مقام بقاء نيازمند و محتاج او هستند.

يعني خداوند نه تنها نعمت وجود را به موجودات اعطا نموده است بلكه ربوبيت وسرپرستي آنها را نيز عهده دار است. پس خدا هم خالق است و هم ربّ، و همه موجودات به خالقيت و ربوبيت او اعتراف دارند.

كما اين كه خود خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد: «يسبح للّه ما في السموات و ما في الارض الملك القدّوس العزيز الحكيم.» (جمعه،62/1)

آن چه در آسمانها و آن چه در زمين است،خدایی راکه پادشاه پاک ارجمند فرزانه است،تسبیح می گویند.

وانسان كه اشرف مخلوقات است بر اساس فطرت خويش به ربّانيت او مقرّ و معترف است و هر گونه شرك را از او نفي مي كند و لازم است كه فقر خويش و غناي خالق، كوچكي خود و عظمت ربّ را اظهار نمايد و رمز نماز در همين است كه بنده اظهار عبوديت و بندگي نمايد. چنانچه در كلام گوهر بار امام رضا(ع)آمده است كه: «علة الصلوه اَنَّها اقرار بالربوبيّهِ لِلّه – عزَّوجَّل – و خلع الأنداد و قيام بين يدّي الجبّار جَلَّ جلاله بالذّل و المسكنه و الخضوع و الأعتراف.» (ری شهری:1377، ج 5/ 376)

علت نماز اقرار به ربوبّيت خدا و نفي هرگونه شريك براي او و ايستادن با خضوع  و كوچكي و بيچارگي در پيشگاه خداست.

از آن جهت كه آدمي مركّب از عقل و شهوت است و نيز در فرمان برداري او هيچ گونه جبري وجود ندارد بلكه با اختيار زندگي مي كند. قطعاً داراي معاصي وگناهاني هم هست، و پنج بار ايستادن در مقابل خداوند در شبانه روز در حال نماز، به معناي اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان و طلب مغفرت  در مقام عمل است. و چون هواي نفس هر لحظه او را به غفلت و سركشي سوق مي دهد  و به غرور و خودخواهي دعوت مي كند و به افزون طلبي و تماميت خواهي فرا مي خواند بايد در مقابل آن، عاملي باشد بسيار قوي و نيرومند كه جلوي اين رذايل را سد نموده و او را به سمت عزّت و عظمت انساني سوق دهد كه آن نماز است چون نماز تنها عنصر بازدارنده از رذايل اخلاقي است همانگونه كه خداي متعال در قرآن مجيد مي فرمايد: «انَّ الصلوه تنهي عن الفحشا و المنكر و لذكرُ اللّه اكبر» (عنكبوت،29/45)

نماز انسان را از کارزشت وناپسند باز مي دارد، وقطعاً ياد خدا بالاتر است.

و چون در سرشت انسان فراموشي و نسيان وجود دارد و هر لحظه بيم آن مي رود كه انسان خود و آفريدگارش را به فراموشي سپرده و طغيان و سركشي را پيشه خود سازد و عمري را در پستي و حيوانيت سپري نمايد، نماز او را متذّكر مي شود تا بر اثر غفلت و فراموشي دچار خطا و اشتباه نگردد.

و بالاخره فلسفۀ نماز، حضور در پيشگاه ربوبي است و اظهار بندگي و عبوديت و اقرار به ربوبّيت پروردگار و جاودانگي بر آن ذاتي است كه موجب مي شود بنده در پي اصلاح و سعادت خويش برآيد و به كمال انساني خويش دست يابد، همانطور كه در حديث شريف امام (ع) مي فرمايد: «انسان در حال نماز در محضر خدا و به ياد خداست و همين حالت او را از معاصي بازداشته و از همه تباهي ها و تاريكي ها او را مانع مي شود.» (ری شهری:1377، ج 5/ 376)

فلسفه و حكمت نماز در روايات و آيات

1ـ تجلي ياد خدا

قرآن يكي از اسرار نماز را ياد خدا مي داند و مي فرمايد:

«اقم الصلوه لذكري» (طه، 20/14)

به ياد من نماز را برپا دار.

2ـ بازداشتن از گناه و زشتي ها

«انَّ الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنكر» (عنكبوت، 29/45)

همانا نماز انسان را از کارزشت وناپسند باز مي دارد.

3ـ پاكيزگي روح

«اِنَّما تنذر الذّين يخشون ربّهم بالغيب و اقاموا الصلوه و من تزكّي فاِنّما یتزكّي لنفسه و الي الله المصير» (فاطر، 35/18)

[تو] تنها كساني را كه از پروردگارشان در نهان مي ترسند و نماز بر پا مي دارند، هشدار مي دهي؛ و كسي كه پاكيزگي جويد تنها براي خود پاكيزگي مي جويد، و فرجام كارها به سوي خداست.

4ـ ياري جستن از نماز در مسير تكامل

(واستعينوا بالصّبر و الصلوه و اِنّها لكبيره اِلّا علي الخاشعين» (بقره، 2/45)

از شكيبايي و نماز ياري جوييد، و براستي اين[ كار ]گران است، مگر بر فروتنان.

5ـ پاك شدن از كبر و غرور

حضرت فاطمه (س) مي فرمايد: «… والصّلوه تنزيهاً من الكبر…» ( مجلسي:1403، ج 6/107)

خداوند نماز را واجب كرد تا مردم از كبر و غرور پاك شوند.

6ـ مايه رستگاري است

«قد أفلح المؤمنون الذّين هم في صلوتهم خاشعون» (مؤمنون، 23/1ـ2)

به راستي كه مؤمنان رستگار شدند؛ همانان كه در نمازشان فروتنند.

7‌ـ مايه شادابي و نشاط است

چون نمازگزار به نماز مي ايستد، بايد با شادابي و نشاط نماز بگزارد. اگر با كسالت به اين عمل بپردازد، مورد پذيرش پروردگار نخواهد بود. بنابراين، هر چند نماز براي تقرّب به خدا و بندگي او ادا مي شود، ولي از شرايط آن نشاط و شادابي است و كسي كه در پنج وقت نماز از كسالت و خمودگي پرهيز كند، پرهيز از كسالت شيوه زندگي او مي شود. قرآن، منافقان را از آن رو كه با كسالت نماز مي خوانند، مذمّت مي كند و مي فرمايد:

«واذا قاموا إلي الصلوه قاموا كُسالي» (نساء، 4/142)

و هنگامي كه (منافقان) به نماز مي ايستند، با كسالت برمي خيزند.

8ـ مايه انضباط و وقت شناسي

كسي كه در پنج وقت خاص به نماز مي ايستد و مي كوشد تا در اول وقت نماز بگزارد، معمولاً در ديگر كارها نيز از نظم دقيق پيروي مي كند. قرآن دراين باره مي فرمايد:

«إنَّ الصلوه كانت علي المؤمنين كتاباً موقوتاً» (نساء، 4/103)

همانا نماز بر مؤمنان در اوقات معين مقرر شده است.

«فويلٌ للمصّلّين الذّين هم عن صلوتهم ساهون» (ماعون، 107/4و5)

پس واي بر نمازگزاراني که ازنمازشان غافلند.

و اميرالمؤمنين علي (ع) در نامه خود به محمدبن ابي بكر مي فرمايد:

«مراقب وقت نماز باش و آن را به هنگام بخوان، نه به دليل بيكاري آن را پيش از وقت بخوان و نه به سبب كاري آن را از وقتش به تأخير بيانداز. ( مجلسي:1403، ج 83/14)

9ـ نماز مايۀ پاكيزگي

نمازگزار بايد در مواقع مشخص، همه بدن را بشويد و بيش تر اوقات بايد وضو بگيرد و نظافت بدن و مواضع وضو را از هر نظر مراعات كند. اگر مستحبات وضو را از شستن دهان (مضمضه) و بيني (استنشاق) و نظافت لباس و سجده گاه و … مراعات نمايد، موجبات سلامت و پاكيزگي بدن را فراهم ساخته است.

10ـ ايجاد بهداشت و سلامت انسان

گرچه پاكي و طهارت در نماز بيشتر ناظر به بعد روحي و معنوي انسان است همان گونه که پيامبر اسلام (ص) فرمودند: «اگر در خانۀ يكي از شما نهري باشد و هر روز پنج بار خود را در آن بشوییدآيا از آلودگي چيزي در بدن شما باقي مي ماند؟

گفتند: نه!

فرمود: نماز مثل همان نهر جاري است «هرگاه شخص نماز مي گزارد از گناه پاك مي شود» ولي با توجه به آداب مقدماتي نماز مانند وضو و غسل و لزوم طهارت بدن و لباس، نمازگزار ناگزير از نظافت و پاكيزگي ظاهر نيز برخوردار مي شود كه در سلامت و بهداشت او تأثير بسيار دارد.

اسرار نماز در بيان امام خميني (ره)

ايشان در كتاب اسرار نماز (معراج السالكين و صلوه العارفين) درباره نماز و طي منازل سلوك از طريق آن چنين مي فرمايند:

اگر روزگار به عارفي ربّاني مهلت دهد، مي تواند تمام منازل سائرين و معارج عارفين را از منزلگه يقظه تا اقصا منزل توحيد از اين معجون الهي و حبل متين بين خلق و خالق خارج كند. (خمینی :1358/ 57)

طي كردن اين سفر داراي دو ركن است: اول، رسيدن به مقام طهارت. دوم، رسيدن به مقام فنا در نماز. شرط اساسي آغاز اين سفر دور شدن از نجاست هاي ظاهري و باطني و به ويژه رذايل باطني است. ايشان در تعريف باطن نجاست ـ كه دوري از آن لازمه سفر است ـ مي فرمايند:

نجاست، دوري از محضر انس و مهجوري از مقام قدس است و منافي با نماز است كه معراج وصول مؤمنين و مقرّب ارواح متّقين است. (خمینی:1358/ 56)

بنابراين، انسان براي اين كه سفر معنوي را آغاز كند، بايد به مقام طهارت باطن برسد. حضرت امام (ره) در ادامه مي فرمايند:

… و چون بدين مقام رسيدي، از تصرف شيطان خبيث مخبث خارج شدي و از رجز و رجس هجرت كردي و لايق حضور درگاه جليل و مخلع شدن به خلقت خليل گردي و مسافرت الي الله و معراج وصول حاصل شده كه آن خروج از منزلگاه و بيت نفس است و باقي مي ماند ركن دوم كه در اصل نماز حاصل شود و آن حركت الي الله و وصول به باب الله است و فناي به فناء الله. (خمینی :1358/ 57)

در اين باره بايد گفت پس از فراهم آوردن مقدمات سفر كه همان مقدمات و مقارنات نماز است، سفر با نيّت و گفتن تكبير افتتاحيه در ابتداي نماز، آغاز مي شود.

حضرت امام (ره) دستور اين كار را چنين بيان فرموده اند:

پس تو اي سالك الي الله و مجاهد في سبيل الله! چون اقامه ي صلب در محضر قرب نمودي و تخليص نيّت در پيشگاه عزّت، و قلب خود را صفا دادي و در زمره ي اهل وفا داخل شدي، خود را مهياي دخول در باب كن و اجازه ي فتح ابواب طلب، و از منزل طبيعت حركت كن و حجاب غليظ آن را با تمسّك به مقام كبريايي رفع كن و به پشت افكن و تكبيرگويان وارد حجاب ديگر شو و آن را رفع كن و به پشت سرافكن و تكبير بگو و حجاب سوّم را نيز مرتفع كن كه به منزل باب القلوب رسيدي؛ پس توقف كن و دعاي مأثور بخوان: «اللّهم انت الملك الحقّ المبين الخ.» (خمینی :1358 /79)

ودرادامه حضرت امام (ره) راجع به سفرهای عرفانی درنمازمی فرمایند:

. بدان كه عمده ي احوال صلوه سه حال است كه ساير اعمال و افعال مقدمات و مهيئات آن ها است: اول؛ قيام و دوم؛ ركوع و سوم؛ سجود. (خمینی:1373 /350)

در سرّ ركوع فرموده اند: حقيقت ركوع، تمام نمودن قوس عبوديّت و افناي آن در نور عظمت ربوبّيت است. (خمینی:1358/ 99)

و در سرّ سجود فرموده اند: بالجمله، سجده نزد اهل معرفت و اصحاب قلوب، چشم فروبستن از غير و رخت بربستن از جميع كثرات حتي كثرات اسماء و صفات و فناي در حضرت ذات و در اين مقام، نه از سمات عبودّيت خبري است و نه از سلطان ربوبّيت در قلوب اولياء اثري و حق تعالي خود در وجود عبد، قائم به امر است. (خمینی:1358:/106)

ايشان پس از ذكر عبارتي از يك حديث درباره تشهد مي فرمايند:

اما اشاره به سرّ تشهد به طوري كه ذكر نموديم، آن جا كه مي فرمايد و «تعلم انَّ النواصي الخلق بيده الخ» و اين اشارۀ لطيفه است به مقام تحقق به صحو بعد المحو كه كثرات حجاب جمال محبوب نباشند و قدرت و مشيّت حق را نافذ و ظاهر در مرائي خلقيه بيند. (خمینی:1358/ 116)

امام (ره) در واپسين مرحله مي فرمايند:

از آن چه مذكور شد از سرّ صلوه كه حقيقت آن، عبارت از سفر الي الله و في الله و من الله است، در سرّ سلام، مطلبي ديگر معلوم شود و آن، آن است كه چون سالك در حال سجده، غيبت مطلقه از همه ي موجودات براي او دست داد و از همه ي موجودات غايب شد و در آخر سجده، حالت صحوي براي او رخ داد و در تشهد نيز حالت قوت گرفت، ناگاه از حال غيبت از خلق، به حضور منتقل شد و ادب حضور را به جاي آورد و در آخر تشهد توجه به مقام نبوّت پيدا كرد و در محضر ولايت آن سرور، ادب حضور را كه سلام شفاهي است، به جا آورد و پس از آن به تعينّات نور ولايت كه قواي ظاهره و باطنه ي خود عبادالله الصالحين است، توجه نموده، ادب حضور را ملحوظ داشته، و پس از آن به مطلق كثرات غيبت و شهادت توجه پيدا نموده، ادب حضور را ملحوظ داشته، شفاهاً سلام تقديم داشت و سفر رابع من الحق الي الخلق تمام شد و اين اجمال را تفصيل بيش از اين است كه من عاجزم از گفتن و خلق از شنيدنش. (خمینی:1358/ 118 ‌ـ 119)

نتيجه

يكي از امتيازات نماز بر ساير اعمال عبادي و احكام ديني اين ست كه نماز بهترين وسيله تقرّب و نزديكي به خداست. هر چند هدف همه احكام و عبادات ديني براي نزديكي بندگان به معبود تشريح و وضع گرديده اند ولي ترديدي نيست كه همه آنها به صورت يكسان و يكنواخت انسان را به خدا نزديك نمي كند بلكه هر كدام داراي درجات و مراتب مختلفي است، بعنوان مثال حج و جهاد و صوم و زكات همه وسيله هايي براي قرب و نزديكي به خدايند اما اثري كه در جهاد هست در حج نيست و يا اثر و نتيجه اي كه در حج وجود دارد در زكات نيست. پس تأثير همه اينها مساوي نيست. آنچه كه از متون ديني برمي آيد اين است كه تأثير نماز به مراتب بالاتر و بيشتر است. در روايتي از امام موسي كاظم (ع) چنين منقول است كه: «افضل مايتقرّب به العبد الي الله بعد المعرفه به الصلوه» (مجلسی:1403 ج 24/ 166)

بهترين چيزي كه بنده بعد از شناخت خدا به وسيله آن به درگاه الهي تقرّب پيدا مي كند نماز است.

آن چه كه از اين روايت و روايات مشابه آن فهميده مي شود و نكته مهم است يكي اينكه انسان محتاج و نيازمند به نزديكي و تقرّب است تا كمال خود را بيابد يعني هر انساني براي رسيدن به كمال نيازمند تقرّب الهي است و نكته مهم ديگر اين كه بدون سبب و وسيله اين تقرّب و تكامل حاصل نمي شود. براي سير معراجي و سفر روحاني نياز به براق است و بهترين براق تقرّب به سوي خداوند متعال، كه تكامل انساني در پرتو آن نهفته است نماز است. چون كه پيامبر (ص) فرموده اند: «الصلوه معراج المؤمن» (مجلسی:1352/ 391)

نماز عروج دهنده مؤمن به سوي خداست.

پس بهترين وسيله نزديكي به خداوند و رمز رستگاري نماز است و منشأ همه انحرافات رفتاري و مفاسد اخلاقي دوري از اين راز است و هر كه آگاه از اين راز است در زندگي سرافراز است اما براي كسي كه از عظمت راز نماز بي اطلاع است براي او راه بسي دور و دراز است.

 












 
 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...