نرجس
 
   



شهادت حضرت فاطمه "س"تسلیت
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-11-24] [ 10:24:00 ق.ظ ]




علت وفلسفه تسبیح حضرت زهرا (س) را بیان فرمایید.آیا با خواستگاری از ایشان ارتباطی دارد؟

در منابع روايي شيعه درباره علت و فلسفه تسبيح حضرت زهرا(ع) اين نقل و روايت آمده است:

 

شيخ صدوق روايت كرده كه حضرت علي (ع) به مردي از بني سعد فرمود: بگذار تا قصّه‏اي در باره خودم و فاطمه برايت بگويم: فاطمه همسر من در ميان خانواده رسول خدا (ص) از محبوبترين افراد بود، او با مشك به قدري آب مي‏آورد كه اثر آن در سينه‏اش به جاي مانده بود، و به قدري با آسيا كار مي‏كرد كه دستهايش پينه بسته بود، و به قدري خانه را جارو مي‏كرد كه گرد و غبار بر لباسهايش مي‏نشست، و به قدري در زير ديگ آتش مي‏افروخت كه لباسهايش سياه و چركين مي‏شد، و او به سبب اين كارها دچار زحمت و رنج شديدي شده بود.

يك روز به فاطمه گفتم: كاش نزد پيامبر(ص) مي‏رفتي و از آن حضرت تقاضا مي‏كردي كه خادمي برايت در نظر بگيرد تا در كارهاي خانه به تو كمك نمايد. هنگامي كه فاطمه براي بيان اين تقاضا به حضور پيامبر(ص) رفت ديد كه عده‏اي در اطراف پيامبر نشسته و با او مشغول گفتگو هستند و لذا خجالت كشيد و مراجعت نمود، پيامبر از اين عمل فاطمه متوجه شد كه فاطمه براي حاجتي نزد او آمده، لذا رسول خدا (ص) فرداي آن روز صبح زود، به خانه ما آمد. وقتي پيامبر وارد شد خطاب به فاطمه گفت: چه حاجتي داشتي كه ديروز به نزد من آمدي؟ من پيش دستي كردم و گفتم: فاطمه به قدري مشك آب آورده كه اثر آن بر سينه‏اش مانده است، و به قدري آسيا كرده كه دستهايش پينه بسته، و به قدري جارو كرده كه گرد و خاك لباسهايش را غبار آلود نموده، و به قدري در زير ديگ آتش افروخته كه لباسهايش سياه و چرك شده است، و به دليل اين مشقّتي كه او متحمّل مي‏شود، من به او گفتم كه نزد شما بيايد و خادمي مطالبه نمايد تا در اين گونه كارها ياور او باشد. پيامبر(ص)فرمود: آيا بهتر نيست چيزي به شما تعليم نمايم كه از خادم براي شما بهتر باشد، پس هر گاه خواستيد بخوابيد سي و سه مرتبه سبحان اللَّه، و سي و سه مرتبه الحمد للَّه، و سي و چهار مرتبه اللَّه اكبر بگوييد. بعد حضرت زهرا سه مرتبه فرمود از خدا و رسولش راضي شدم.

در منابع اهل سنت نيز نقلي شبيه به متن فوق درباره تسبيح حضرت زهرا(ع) آمده كه علامه مجلسي آن را به نقل از ابن شهر آشوب از صحيح مسلم و بخاري آورده است.(

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:24:00 ق.ظ ]




شرک گناهی نا بخشودنی

شرک گناهی است نابخشودنی

كجاي قرآن آمده كه غيرخدا رابخواهيم؟آيا رسول اكرم(ص)از پيامبران قبلش حاجت خواسته يا آنها را واسطه بين خودش وخدا قرارداده؟آیا این شرک نیست؟

 

«إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ ؛(1) خداوند (هرگز) شرك را نمي‏بخشد! و پايين‏تر از آن را براي هر كس (بخواهد و شايسته بداند) مي‏بخشد».

و شجره خبيثه اي است كه همه اخلاق ناپاك و عقايد باطل و اعمال زشت ، ثمره ها و ميوده هاي اين درخت خبيث هستند:

«وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرار؛ (2) (همچنين) «كلمه خبيثه» (كلمه شرك در مقابل كلمه خبيثه كه همان كلمه توحيد است ) را به درخت ناپاكي تشبيه كرده كه از روي زمين بركنده شده، و قرار و ثباتي ندارد».

بنا بر اين بايد از شرك در همه چهره هايش فرار كرد؛ اما مهم اين است كه شرك را بشناسيم و مصداق هاي مختلفش را بشناسيم تا ناآگاهانه به چهره هايي از آن گرفتار نشويم و غير آن را شرك نشماريم.

“شرك” يعني در الوهيت ، عبادت ، خلقت ، اطاعت و محبت براي خدا شريك بتراشيم. كسي كه غير خدا را خالق ، فرياد رس مستقل ،  محبوب ، معبود  و مطاع قرار مي دهد ، گرفتار شرك در چهره هاي مختلفش شده است.

اما كسي كه فقط خدا را خالق بداند و فقط به خدا محبت بورزد و فقط مطيع خدا باشد  و فقط خدا را عبادت كند و غير خدا را فقط زماني اطاعت كند يا محبوب بگيرد  كه خدا امر كرده باشد، او موحد است.

با توجه به اين تعريف و توضيح، اگر ما غير خدا را مؤثر مستقل بدانيم و او را مانند خدا بخوانيم و از او كمك بطلبيم ، براي خدا در تاثير گذاري و قدرت شريك قايل شده ايم و اين شرك است. اگر ما به برداشت و فكر خودمان كسي را مقرب درگاه خدا شمرده و از او كمك بطلبيم ، مانند مشركان براي خدا شريك تراشيده ايم ؛ زيرا آنان نيز الهه هاي خود را مقربان درگاه خدا شمرده و از آنان شفاعت مي طلبيدند و مي گفتند:

َ«ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَي اللَّهِ زُلْفي‏ ؛ (3) اينها را نمي‏پرستيم مگر بخاطر اين كه ما را به خداوند نزديك كنند».

اما اگر خدا بنده اي را بر گزيند و به او قدرت خلق و تاثير بدهد و تقاضا و دعايش را پذيرفته و اعلام كند و ما را به محبت و اطاعت او فرابخواند و ما در اجابت اين دستور خدا به او متوسل شويم و از او تقاضاي زنده كردن يا ايجاد يا شفا يا آمرزش آخرت بخواهيم و محب و مطيع او گرديم ، آيا اينجا كار ما شرك آلود است؟

خداوند در قرآن به صراحت از زبان حضرت عيسي (ع) مي فرمايد :

ْ «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتي‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ؛ (4) من از گِل، براي شما  چيزي به شكل پرنده مي‏سازم، سپس در آن مي‏دمم و به فرمان خدا، پرنده‏اي مي‏گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسي‏] را بهبودي مي‏بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مي‏كنم و از آنچه مي‏خوريد، و در خانه‏هاي خود ذخيره مي‏كنيد، به شما خبر مي‏دهم مسلماً در اينها، نشانه‏اي براي شماست، اگر ايمان داشته باشيد!

در اين آيه مي فرمايد: “من براي شما اين كارها را انجام مي دهم” يعني اگر بخواهيد اين كارها را مي كنم و از حضرت شفا مي خواستند و شفا مي داد.

ايا اين شفاطلبي از حضرت عيسي كفر بود؟!

مگر اطاعت غير خدا شرك نيست و مگر خداوند يهود و نصارا را به خاطر اطاعت غلط و بي برهان از احبار و رهبان مذمت نمي كند و مشرك نمي شمارد:

«اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ ؛ (5) (آن ها) دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايي در برابر خدا قرار دادند».

در روايات تصريح شده كه اين احبار و رهبان حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال مي كردند و مردم در اين تحريم و تحليل بي دليل تابع آنان شدند. (6)

حالا آيا اطاعت بدون قيد و شرط از رسول خدا كه در قرآن به آن امر شده ، شرك است؟

بنا بر اين ما اگر به پيامبر و اهل بيت ايشان محبت داريم و مطيع بي قيد و شرط آن ها هستيم و از آنان شفاعت در برآورده شدن حاجات دنيا و آخرت مي طلبيم، بدان جهت است كه خدا به اين كارها امر كرده و ما چون مطيع خدا هستيم ، اين كارها را مي كنيم و كساني كه اين كارها را شرك مي پندارند، مشرك شده اند؛ زيرا نه مطيع خدا، بلكه مطيع برداشت هاي خود شده اند.

آيا كساني كه بعد از پيامبر قرآن و عترت را كنار نهاده و قرآن را نه از طريق عترت و اهل بيت رسول خدا ، بلكه از طريق فهم و درك ديگران دريافت كردند و اطاعت نمودند ، مشركند يا شيعه كه قرآن را به فهم اهل بيت دريافت داشت؟

شيعه با توجه به حديث متواتر ثقلين براي فهم و درك قرآن بعد از رسول خدا به عترت ايشان مراجعه كرد؛ ولي غير شيعه از خلفاي اول و دوم و چهارم و  همسر پيامبر (عايشه ) و ابوهريره و … قرآن را دريافت ؟ اهل سنت بر اين اطاعت چه دستوري از پيامبر داشتند و چرا در موارد اختلاف به اهل بيت مراجعه نكردند؟ آيا اطاعت از اهل بيت ، عين توحيد و اطاعت از غير اهل بيت ، عين شرك نيست؟

بنا بر اين شيعه به امر خدا و پيامبر بعد از رسول خدا تابع فهم و دستور و تفسير اهل بيت شد و اين تعاليم، تفسير اهل بيت از قرآن و سنت است. آيا اين تعاليم كه از اهل بيت گرفته شرك آميز است؛ اما ديگران كه اهل بيت را كه دستور خدا و پيامبر اطاعت از آنان بود ، وانهادند و تابع ديگران شدند ، موحدند؟ 

پرسشگر محترم!

 كدام مسئله در مذهب شيعه شرك و ساخته غير خداست تا آن را وانهيم؟ اگر موردي يافتيد كه مستند به برهان قطعي از كتاب و سنت نبود، ما آن را به عنوان شرك پذيرفته و وامي گذاريم. پس لطف كنيد و مورد هايي كه شرك است را معرفي كنيد.

توسل كه شما آن را شرك آميز مي خوانيد، مورد قبول قشر عظيم بلكه قاطبه اهل سنت است و جز محدودي سلفي و وهابي آن را شرك نمي شمارد. چگونه شما علاوه بر شيعه قاطبه اهل سنت را هم مشرك مي دانيد و فقط ابن تيميه و پيروان او را موحد مي شماريد؟ همه اهل بيت و همه عالمان اسلام از زمان رسول خدا تا به امروز مشرك بوده اند و فقط ابن تيميه و معدود پيروان او توحيد را درك كرده اند؟

اگر شما و غير شما سني شويد، بر دامن كبريايي خدا گردي نمي نشيند و شيعه هم از جلوه و استحكام سقوط نمي كند. ولي شماييد كه محروم مي شويد. ما شما را به حاكميت عقل و برهان دعوت مي كنيم و از شما مي خواهيم كه فارغ از پيشداوري ها ، در باره تعاليم شيعه بررسي كنيد و اگر موردي را شرك آميز ديديد ، سؤال كنيد و توضيح بخواهيد و اگر توضيح قانع كننده و مبتني بر قرآن و سنت و برهان نيافتيد ، آن گاه آن را رها كنيد.

در آخر اين جمله را متذكر مي شويم كه:

 اگر هر نوع تقاضا و كمك گرفتن از غير خدا را شرك بدانيم ،بايد بگوييم از اول خلقت تا به حال  يك موحد هم در عالم وجود نداشته و ندارد!! چون روزانه همه انسان ها از همديگر كمك مي گيرند

..پس خواستن از غير خداوند به اين نيت كه او در عرض خداست و مستقلا (نه به اذن الهي )كار مي كند، شرك است؛

در حالي كه هيچ كدام از شيعيان به كساني كه به آن ها متوسل مي شوند به عنوان يك موثر مستقل نگاه نمي كنند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ق.ظ ]




فضه خدمتکار حضرت زهرا (س) کیست؟

فضه نوبيه را علامه محمدباقر مجلسى، ابن شهرآشوب مازندرانى، شيخ ذبيح اللّه محلاتى و شيخ مفيد خدمتگزار فاطمه زهرا سلام الله علیها و راوى حديث از آن بانوى بزرگ اسلام دانسته اند.

 نخستین بار در دوران اولیه بعد از هجرت رسول اکرم(ص) به مدینه، از این بانوی پرهیزکار در کتب تاریخ نام برده شده است. به نظر می رسد، تا آن تاریخ جنگی بین مسلمانان و سایر کشورها رخ نداد. از طرفی در همین دوره کنیزهای دیگری از نوبه در مدینه به خدمت اشتغال داشتند. از جمله عایشه، حاطب و … که هر یک کنیزی از نوبه در اخیتار داشتند. بنابر این می توان گفت: این گروه از کنیزها از نوبه و سرزمینهای اطراف، توسط تاجران برده جمع آوری و به مناطق داخلی عربستان آورده شدند. و در جنگهای داخلی مسلمین و مشرکین به اسارت مسلمانان درآمدند.

آنطور كه تاريخ گواهى مى دهد، فضه در يكى از جنگها به اسارت ارتش اسلام درآمده و على و فاطمه سلام الله علیها كه كارهاى خانه را سنگين و فراوان مى ديده اند، براى گرفتن خدمتگزارى به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله رسيده اند، اما آن حضرت كه معمولاً از راه فروش اسيران، زندگى چهارصد مهاجر مستقر در ايوان مسجد مدينه را كه به اصحاب صفه موسوم گرديده بودند، تامين مى كرد. از مساعدت و دادن خدمتگزار به فاطمه سلام الله علیها امتناع نمود و براى تقويت جسم و جان فاطمه سلام الله علیها تسبيح هاى معروف را به دختر ارجمند خويش آموخت.

اما طولى نكشيد كه آيه اى از قرآن نازل شد و اين روحيه پيامبر صلی الله علیه و آله را موجب رضايت پروردگار عالم و پاداش بزرگ الهى اعلام كرد، در عين حال جلب رضايت و مساعدت فاطمه سلام الله علیها را نيز مجاز و سبب خوشنودى خداوند دانست. آنگاه آنطور كه ابن حجر عسقلانى هم نوشته است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فضه را به استخدام و خدمتگزارى فاطمه سلام الله علیها مامور كرد.

آرى داستان زندگى فضه كه راوى حديث فاطمه سلام الله علیها بوده، داستان عجيبى است. او در مقام بلندى از ايمان و تقوى قرار داشته، زهد و پرهيزگارى او داستان كم نظيرى دارد. عشق و ارادت او به خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله و بخصوص حضرت فاطمه سلام الله علیها ماجرايى است كه كمتر آن را مى توان توصيف نمود.

در نطق و خطابه قهرمان زبردستى بوده است، در جهت مساعدت و كمك به فاطمه زهرا سلام الله علیها بانوى كم نظيرى بوده، در مقام عبادت و ارتباط با خداوند سراسر زندگى او از خلوص و معنويت موج مى زده است و آنطور كه تاريخ گواهى مى دهد، اين زن در مدت بيست سال از زندگى خود حتى گفتگو و مكالمات عرفى خود را هم با آيات قرآن كريم به ديگران مى فهمانيده است!

فضه غالب عمرش را با فاطمه(س) و امیرمؤمنان(ع) گذراند زهد علی و عدالت فاطمه دو اصلی بود که از همان روزهای آغازین حضور خود در بیت نبوت شاهدش بود. هر چند آن دو از منسوبین و بستگان درجه اول پیامبر(ص) بودند، اما کوچکترین امتیازی بر دیگران نداشتند فضه به این حقیقت روز اول ورود به خانه پی برد. دیوارهای کوتاه، اتاق تنگ و کوچک ظروف گلی، زیراندازهای کهنه و نخ نما، لباسهای ساده آنان، چشمان فضه را خیره ساخت.

حافظ رجب برسی در این باره داستانی بیان می کند که در هیچ یک از کتب دیگر از آن یاد نشده است. او مردی صوفی بود و شیخ حر عاملی می نویسد: در کتابش «مشارق الانوار» افراط کرده است و او را به غلو نسبت داده اند. از این روی احتمال ساختگی بودن می رود. روشن ترین دلیل در این باره را محمد علی عالمی در کتاب پیغمبر و یاران یادآور می شود او می نویسد: تا اول قرن نهم که برسی این کتاب را نوشته از این مطلب سراغی نیست. و در کتابی قبل از آن یافت نشده است. و اما اصل داستان او که از آن پس بارها در کتب دیگر نقل شده چنین است.

«وقتی فضه به خانه زهرا(س) آمد، در آنجا غیر از شمشیر و سپر و آسیا نبود او دختر پادشاه هند بود و مقداری از «اکسیر» به همراه داشت قطعه ای از مس را برداشت و به شکل شمش درآورد. دوا بر آن زد و طلا ساخت وقتی پیش امیرمؤمنان آمد و طلا را روبرویش گذاشت و علی(ع) آن را دید فرمود: آفرین ای فضه اما اگر جسم را آب می کردی، رنگش بهتر و قیمتش بالاتر می شد.

فضه گفت: ای آقای من آیا تو هم این عمل را می شناسی؟

فرمود: بله و این کودک (هم آن را بلد است).

فضه با شگفتی پرسید: و این کودک هم می شناسد.

فرمود: این کودک هم می شناسد. آنگاه به حسین(ع) اشاره کرد. آمد و مانند علی(ع) توضیح داد.»

به هر روی هر چند این واقعه از قرن نهم به بعد در کتابهای مختلفی تکرار شده است. و منشا برخی توهمات نیز گشته مانند اینکه برخی فضه را اهل هند پنداشته اند، با این حال روایات و وقایع فراوان دیگری وجود دارد که بیانگر زندگی زاهدانه امیرمؤمنان(ع) است و ما را از مراجعه به این گونه اخبار بی نیاز می کند. از جمله در کشف الغمه، الغارات، المناقب و دهها سند دیگر به نقل سوید بن غفله آمده است که: عصر یکی از روزها نزد امیرمؤمنان رفتم. دیدم سفره ای پیش روی گسترده که در آن شیر ترش شده قرار داده اند و از شدت ترشیدن، بویش از فاصله دور به مشام می رسید، در دستش نیز تکه نانی دیدم که سبوس جو روی آن پیدا بود و حضرت آن را با دست می شکست و هر گاه نمی توانست آن را به زانو فشار می داد و می شکست و می خورد. از من خواست جلوتر بروم و غذا بخورم. امتناع کردم و گفتم روزه ام.

فرمود: «سمعت رسول الله یقول من منعه الصوم من الطعام یشتهیه کان حقا علی الله ان یطعمه من طعام الجنة و یسقیه من شرابها» هر شخصی که روزه گرفتن او را از خوردن غذایی که سیرش می کند بازدارد، حق است بر خدا که از غذای بهشتی اطعامش کند و از شراب بهشتی سیرابش سازد. به فضه که نزدیک حضرت بود گفتم: وای بر تو ای فضه در حق این پیرمرد از خدا نمی ترسی؟ چرا سبوس نان را نمی گیرید، نخاله آن روی نان حضرت معلوم است فضه گفت: به ما فرموده است که سبوس غذا را نگیریم. گاه آن را در کیسه ای می گذارد و مهر هم می زند تا نتوانند سبوسش را بگیرند.

فضه همواره غذای حضرت را که در منزل آماده می شد به ایشان می رساند و به این ترتیب با وی ملازم بود از این روی چندین بار که اشخاص مختلف حضرت را در حال خوردن غذای ساده بعد از خستگی ناشی از کشاورزی می دیدند به فضه اعتراض می کردند و او که در مقابل این سؤالها قرار می گرفت خود بهتر از دیگران به مقام والای امیرمؤمنان وصی و برادر رسول بزرگ خدا پی می برد عمروبن حریث نیز یکی از اشخاصی است که به فضه اعتراض کرد.

امیرمؤمنان فرمود: «یا عمرو لقد هانت هذه - و مد یده الی معانیه - و خسرت هذه ان ادخلها النار من اجل الطعام و هذا یجزونی »فاطمه(س) نیز با اینکه دختر رسول خدا(ص) بود، هرگز کوچکترین بی عدالتی در حقش روا نداشت. همانند خود به وی نیز اجازه و فرصت عبادت می داد. و از تمام امتیازات چون خودش بهره مند می ساخت.

قطب رواندی می نویسد:

روزی سلمان به خانه فاطمه(س) آمد. آن حضرت را دید که در کنار آسیاب نشسته و به آرد کردن جو برای خانواده مشغول است دست بانوی دو سرا مجروح شده و پینه بسته و خونش بر چوب آسیا لخته بسته است. در همان حال فرزند کوچکش حسین در گوشه ای از خانه از گرسنگی در اضطراب و گریه است.

سلمان گفت: ای دختر رسول خدا دستهای شما از آسیاب کردن مجروح شده است. فضه خادمه تان حاضر است چرا این کار را به او نمی سپارید؟

فرمود: «اوصانی رسول الله ان یکون الخدمة لها یوما ولی یوما» رسول خدا(ص) به من وصیت کرده است که خدمت خانه یک روز با او باشد و روز دیگر با من و امروز نوبت من است.

ابن حجر عسقلانی در باره عدالت فاطمة روایتی از امام صادق(ع) که از امیرمؤمنان نقل شده را آورده و می نویسد:

«ان رسول الله(ص) اخدم فاطمة ابنته جاریة اسمها فضة النوبیة و کانت تشاطرها الخدمة. فعلمها رسول الله(ص) دعاء تدعو به فقالت لها فاطمة اتعجینی او تخبزین؟ فقالت: بل اعجن یا سیدتی و احتطب…»

رسول خدا زنی را به استخدام فاطمه درآورد که (فضه نوبیه) نام داشت. رسول خدا به این زن دعایی آموخته بود که پیوسته از آن دعا استمداد می کرد. یک روز فاطمه گفت: آیا خمیر کردن را به عهده می گیری یا نان پختن را؟ فضه گفت: خمیر کردن و هیزم آوردن به عهده من…»

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ق.ظ ]




شاهزاده‌ای که کنیز زهرا(س) شد و در صف فرزندانش ماند

فضه از کسانی بود که بر بالین حضرت زهرا(س) در روز شهادتشان حضور داشت و همان کار او باعث شد تا در صف فرزندان ایشان قرار گیرد.

عقیق: فضه از کسانی بود که بر بالین حضرت زهرا(س) در روز شهادتش حضور داشتند و همان کار او باعث شد تا در صف فرزندان حضرت زهرا(س) قرار گیرد.

فضه کنیز و خادمه حضرت فاطمه زهرا (س) و از زنان شایسته و با فضیلت اسلام؛ پدرش از شاهان (بزرگان) هندوستان و خودش اشراف زاده و به نقلی (شاهزاده) بود و در زمان رسول خدا (ص) در یکی از جنگها به عنوان غنیمت جنگی، خدمت پیامبر اسلام (ص) آورده شد.

نحوه ورود فضه به خانه فاطمه زهرا (س)

حضرت فاطمه (س) همراه علی (ع) خدمت پیامبر بودند، رسول اکرم (ص) متوجه شدند که دخترش، برای حاجتی به پدر، مراجعه داشته، فرمودند: آیا حاجتی دارید؟ آنها عرض کردند: ما تقاضای خادمه ای از خدمتشان داریم.

پس جاریه ای (کنیزی) برای دختر گرامیش فرستاد و نام او را فضه گذاشت. فضه را به فاطمه زهرا هدیه کرده و خودشان کارها را تقسیم نمودند، یک روز فضه کار کند و روز دیگر استراحت نماید.

در مقام و شخصیت فضه همین بس که در جریان وفات و رنج آخرین روزهای زندگی حضرت فاطمه جزو معدود زنان و مردان حاضر است که وقتی عمر بن خطاب به درب خانه آمد تا علی (ع) را به مسجد برای بیعت ببرد و خودش به معاویه چنین می گوید: که زمانی که به در خانه علی (ع) رسیدم، اول فضه، کنیزشان بیرون آمد و با من مدتی بحث و گفتگو کرد آنگاه حضرت زهرا (س) به پشت در رسید و امر را جویا شد که آنچنان در را به پهلوی او زدم و او چنان نالید که من گمان کردم که مدینه زیر و رو شد:فاطمه زهرا (س) فضه را صدا زدند و فرمودند: یا فضه مخذینی. ای فضه مرا بگیر و بر سینه ات تکیه ده. به خدا سوگند که فرزندی که در شکم داشتند، کشتند. 

فضه سراسیمه خود را رساند، آن حضرت را در بغل گرفت تا به اطاق برساند. (هرچند که آن چنین با همان فشار درب، سقط شده بود) حضرت از حال رفته و بعد از مدتی که چشم بازکردند از فضه سراغ شوهر را گرفتند و فضه ماجرای بردن علی (ع) به مسجد را برای ایشان بازگفت.

 

الحاق فضه به آل پیامبر (ص) 

فضه همیشه به عنوان یکی از اعضاء آن خانواده مورد احترام و تکریم بوده و هیچگاه به چشم خدمتکاری به او دیده نمی شد. وقتی که حسنین مریض شده و پدر و مادر برای سلامتی آنها نذکر کردند که 3 روز، روزه بگیرند فضه هم همین نذر را کرد در آن سه روز موقع افطار، مسکین، یتیم و اسیری آمده و آنها غذای خود را به آنها دادند و فضه خادمه، به پیروی از سروران خود، چنین کرد و غذایش را به مستمندان داد.

از امام صادق علیه السلام آورده که: امیرالمومنین علی (ع) برای او دعا نمود و فرمود:

اللهم بارک لنا فی فضتنا، یعنی خداوندا، به فضه ما برکت غنایت فرما. «به نقل از خصائص از کتاب ثاقب المناقب»

علم کیمیا می دانست زمانی که در خانه حضرت علی (ع) وارد شد، تهی دستی و فقر آن خانواده، او را مکدر و ناراحت می کرد. زیرا چنانکه گفتیم او از خانواده بزرگ زاده (شاهزاده) و سرشناس بود و دارویی نزد خود داشت که از آن مس را طلا می کرد.

روزی برای خوش خدمتی و ارائه این صنعتش، قطعه ای از مس را برداشت و با آن دوا، طلایش کرد و بر مولای خود، عرضه نمود. حضرت علی (ع)، تبسمی نمود و نگران شد و فرمود: ای فضه نیکو عملی است ولی اگر این فلز را چنین وچنان می کردی، آنطور می شد. فضه متوجه شد که حضرت، از این علم بهره مند است عرض کرد مگر شما علم کیمیا می دانید؟ امام علی فرمود: آری، و بعد به امام حسین (ع) که آنجا بود، اشاره کرد و گفت: این فرزند من هم می داند. 

سپس مدتی برای او در بی اعتباری دنیای فانی و اعتبارات سرای باقی سخن گفت.این زن با فضیلت تا آخر دقائق زندگی و موقع احتضار و شهادت سرورش حضرت زهرا (س) حاضر بود و زمانی فاطمه (س) از دنیا رفت و علی(ع) او را کفن نمود، همین که خواست بندهای کفن را ببندد، صدا زد، ای زینب و ام کلثوم و حسن و حسین و فضه، بیایید و یکبار دیگر از مادرتان توشه بردارید که این آخرین ملاقات است. 

این نکته بسیار مهم است که در این خطاب، در صف فرزندان حضرت زهرا (س) قرار می گیرد. سپس در خدمت گذاری حضرت زینب کبری، و همراهی آن بزرگوار بود تا اینکه با کاروان آنها به سرزمین کربلا آمد و شاهد بر تمام مصیبت های اهل بیت پیامبر (ص

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:20:00 ق.ظ ]