نرجس
 
   



جایگاه قبر امام حسین"ع"

مَوضِعُ قَبرِ الحُسَینِ (علیه السلام) تُرعَةٌ مِن تُرَعِ الجَنَة
جایگاه قبر امام حسین (علیه السلام) درى از درهاى بهشت است.
کامل الزیارات ص 271 - من لا یحضر الفقیه ج 2 ، ص 579 ، ح

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[شنبه 1395-09-06] [ 10:55:00 ق.ظ ]




توصیه امام زمان به آیت الله مرعشی نجفی

توصیه امام زمان به آیت الله مرعشی نجفی

از آیت الله مرعشی نجفی نقل شده : در نجف اشرف شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیه الله الاعظم داشتم با خود عهد کردم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم به این نیت که جمال آقا صاحب الزمان را زیارت کنم

به گزارش روضه نیوز ؛از آیت الله مرعشی نجفی نقل شده : در نجف اشرف شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیه الله الاعظم داشتم با خود عهد کردم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم به این نیت که جمال آقا صاحب الزمان را زیارت و به این فوز بزرگ نائل شوم تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم تصادفا در این شب رفتنم از نجف تاخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود هنگامی که به انجا رسیدم بر اثر تاریکی شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصا از زیادی قطاع الطریق و دزدها , ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید.

برگشتم به عقب سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم نزدیک من امد و با زبان فصیح گفت:” ای سید! سلام علیکم” ترس و وحشت به کلی از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم و تعجب اور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید متوجه سیادت من شد و در ان حال من از این مطلب غافل بودم.

به هر حال سخن می گفتیم و می رفتیم از من سوال کرد:” کجا قصد داری؟ ” گفتم مسجد سهله فرمود به چه جهت گفتم به قصد تشرف زیارت ولی عصر. مقداری که رفتیم به مسجد زیدبن صوحان که مسجد کوچکی نزدیک مسجد سهله بود رسیدیم داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند که کان با او دیوار و سنگها ان دعا را می خواندند احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف ان عاجزم. بعد از دعا سید فرمود:” سید تو گرسنه ای چه خوبست شام بخوری". پس سفره ای را که زیر عباد داشت بیرون اورده و در ان مثل این که سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. کان تازه از باغ جیده و ان وقت چله زمستان و سرمای زننده ای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این اقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا اورده؟ طبق دستور اقا شام خوردم. سپس فرمود:” بلند شو تا به مسجد سهله برویم” داخل مسجد شدیم اقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به مطابعت ان حضرت انجام وظیفه می کردم. و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به اقا اقتدا کردم و متوجه نبودم که این اقا کیست. بعد از ان اعمال تمام شد ان بزرگوار فرمود:” ای سید ایا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟” گفتم می مانم. در وسط مسجد در مقام امام صادق نشستیم به سید گفتم : ایا جای یا قهوه یا دخانیات میل دارید اماده کنم؟ در جواب کلام جامعی را فرمود:” این امور از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم” این کلام در اعمال وجودم اثر گذاشت به نحوی که هر گاه یادم می اید ارکان وجودم می لرزد. به هرحال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعض انها اشاره می کنم :

۱- در رابطه با استخاره سخن به میان امد سید عرب فرمود:” ای سید با تسبیح به چه نحو استخاره می کنی؟” گفتم: سه مرتبه صلوات می فرستم و سه مرتبه می گویم ” استخیر الله برحمته خیره فی عافیه” پس قبضه ای از تسبیح را گرفته می شمارم اگر دو تا ماند بد است و اگر یکی ماند خوب است.” فرمود:” برای این استخاره , باقیمانده ای است که به شما نرسیده و ان این است که هر گاه یکی باقیماند فورا حکم به خوبی استخاره نکنید ; بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید اگر زوج امد کشف می شود که استخاره ائل خوب است اما اگر یکی امد کشف می شود که استخاره اول میانه است.” به حصل قواعد علمیه می بایست دلیل بخواهم و اقا جواب دهد به جای دقیق و باریکی رسیدیم پس به مجرد این قول تسلیم و منقاد شدم. و در عین حال متوجه نیستم که این اقا کیست.

۲- از جمله مطالب در این جلسه تاکید سید عرب بر تلاوت و قرائت این سوره ها بعد از نمازهای واجب بود: بعد از نماز صبح سوره یس, بعد از نماز ظهر سوره عم, بعد از نماز عصر سوره نوح(ودر بعضی نقل ها سوره عصر) , بعد از نماز مغرب سوره الواقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملک.

۳- دیگر این که تاکید فرمودند بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشاء که در رکعت اول بعد از حمد هر سوره ای خواستی می خوانی و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را می خوانی و فرمود: کفایت می کند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب , چنان که گذشت.

۴- تاکید فرمود که: ” بعد از نمازهای پنجگانه این دعا را بخوان: “اَللّهُمَ سَرّحْنى عَنِ الهُمومِ وَالْغُمُومِ ووَحْشَهَ الصّدرِ و وَسْوَسَهِ الشَّیطان بِرَحمتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.”

۵- و دیگر تاکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای یومیه خصوصا رکعت اخر. “اَللّهُمَ صَلِ عَلى مُحمّدٍ وَآلِ محمّد و تَرَحَّم عَلى عَجزِنا وأَغِثْنا بحقِّهِم.”

۶- در تعریف و تمجید ازکتاب شرایع الاسلام مرحوم محقق حلی فرمود:” تمام ان مطابق با واقع است مگر کمی از مسائل ان".

۷- تاکید بر خواندن قران و هدیه کردن ثواب ان برای شیعیانی که وارثی ندارند یا دارند و لکن یادی از انها نمیکنند.

۸- تحت الحنک را زیر حنک دور دادن و سر ان را در عمامه قرار دادن. چنانکه علمای عرب به همین نحو عمل می کنند و فرمود: در شرع این چنین رسیده است.

۹- تاکید بر زیارت سیدالشهدا.

۱۰- دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را از خدمتگزاران شرع.

۱۱- پرسیدم:” نمی دانم ایا عاقبت کارم خیر است و ایا من نزد صاحب شرع مقدس روسفیدم؟". فرمود:” عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدی". گفتم:” نمی دانم ایا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟". فرمود:” تمام انها از تو راضی اند و درباره ات دعا می کنند". استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تالیف و تصنیف. دعا فرموند. در این جا مطالب دیگری است که مجال تفضیل و بیان ان نیست. پس خواستم از مسجد بیرون روم به خاطر حاجتی, امدم نزد حوض که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. به ذهنم رسید چه شبی بود و این سید عرب کیست که این همه با فضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد تا به ذهنم این معنی خطر کرد , مضطرب برگشتم و ان اقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که اقا را زیارت کردم و غافل بودم , مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گردش می کردم , تا صبح شد چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به هجران شود. این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت ان شب یادم می اید , بهت زده می شوم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]




وظیفه ما در عصر غیبت امام زمان علیه السلام

وظیفه کلی ما در عصر غیبت نسبت به امام زمان علیه السلام چیست؟
امام زمان علیه السلام در بخشی از نامه ای که به شیخ مفید ارسال داشته اند نوشته اند: «فلیعمل کلّ امرء منکم بما یقرب به من محبّتنا و یتجنّب ما یدنیه من کراهتنا و سخطنا»
«پس هریک از شما باید کاری کند که وی را به محبت و دوستی ما نزدیک سازدد و از آنچه خوشایند ما نیست و باعث خشم و کراهت ما می شود دوری کند.»
روشن است که محبت اهل بیت علیهم السلام جنبه شخصی و فردی ندارد بلکه به ملاک خدایی است. زیرا هر گاه اهل بیت علیهم السلام مشاهده کنند که شیعیان و منتسبان به آنان کارهایی را انجام می دهند که مورد رضایت الهی است و نیز از کارهایی که سخط و غضب خداوند است اجتناب می کنند خوشحال شده و به آنان می بالند.
در نتیجه بر ما است که اگر دنبال جلب محبت آقا امام زمان علیه السلام و دوری از غضب آن حضرت هستیم کاری نکنیم که از ایشان دورشده و از عنایاتش محروم گردیم و از طرف دیگر سعی ما بر این باشد که اعمال و رفتاری را انجام هیم که هر چه بیشتر ما را به ایشان نزدیک گرداند.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]




ملاقات آیةالله مرعشی نجفی با امام زمان (علیه السلام)

ملاقات آیت الله مرعشی نجفی باامام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت (علیهم السلام) در نجف اشرف، شوق زیادی جهت دیدار جمال مولایمان بقیة الله الاعظم، عجل الله تعالی فرجه، داشتم با خود عهد کردم چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم، به این نیت که جمال آقا صاحب الامر (علیه السلام) را زیارت کنم و به این فوز بزرگ نایل شوم.
تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم تصادفاً در این شب رفتنم از نجف به تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود نزدیک شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصاً از زیادی قطاع الطریق و دزدها، ناگهان صدای پایی را از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید. برگشتم به عقب، سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: ای سید! سلام علیکم.
ترس و وحشت بکلی از وجودم رفت و اطمینان وسکون نفس پیدا کردم و تعجب آور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن می گفتیم و می رفتیم از من سـؤال کرد:
کجا قصد داری؟
گفتم: مسجد سهله.
فرمود: به چه جهت؟
گفتم: به قصد تشرف و زیارت ولی عصر (علیه السلام).
مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند که مثل آن بود که دیوار و سنگها با او آن دعا را می خواندند؛ احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم.
بعد از دعا سید فرمود: سید تو گرسنه ای، چه خوب است شام بخوری.
پس سفره ای را که زیر عبا داشت بیرون آورد و درآن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثل اینکه تازه از باغ چیده و آن وقت چله زمستان و سرمای زننده ای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ طبق دستور آقا شام خوردم.
سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم.
داخل مسجد شدیم آقا مشغول اعمال وارده درمقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه می کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتداکردم و متوجه نبودم که این آقا کیست؟
بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود:
ای سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟
گفتم: می مانم و سپس در وسط مسجد در مقام امام صادق (علیه السلام) نشستیم.
به سید گفتم: آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟
در جواب کلام جامعی را فرمود: این امور از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم.
این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم می آید ارکان وجودم می لرزد به هر حال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعضی از آنها اشاره می کنم؟
1) در رابطه با استخاره سخن به میان آمد. سید عرب فرمود:
ای سید با تسبیح به چه نحو استخاره می کنی؟
گفتم: سه مرتبه صلوات می فرستم و سه مرتبه می گویم: «استخیر الله برحمته خیرة فی عافیة» پس قبضه ای از تسبیح را گرفته می شمارم، اگر دو تا بماند بداست و اگر یکی ماند خوب است.
فرمود: برای این استخاره، باقی مانده ای است که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند فوراحکم به خوبی استخاره نکنید بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید اگر زوج آمد کشف می شوداستخاره اول خوب است اما اگر یکی آمد کشف می شودکه استخاره اول میانه است.
به حسب قواعد علمیه می بایست دلیل بخواهیم و آقاجواب دهد به جای دقیق و باریکی رسیدیم پس به مجرداین قول تسلیم و منقاد شدم و در عین حال متوجه نیستم که این آقا کیست.
2) از جمله مطالب در این جلسه تاکید سید عرب بر تلاوت و قرائت این سوره ها بعد از نمازهای واجب بود. بعد ازنماز صبح سوره یاسین و بعد از نماز ظهر سوره عم بعداز نماز عصر سوره نوح و بعد از مغرب سوره واقعه وبعد از نماز عشاء سوره ملک.
3) دیگر اینکه تاکید فرمودند: بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشا که در رکعت اول بعد از حمد هر سوره ای خواستی می خوانی و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را می خوانی و فرمود: کفایت می کند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنانکه گذشت.
4) تاکید فرمود که: بعد از نمازهای پنجگانه این دعا رابخوان:
«اللهم سرحنی عن الهموم و الغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین ».
5) و دیگر تاکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع درنمازهای یومیه خصوصا رکعت آخر:
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَّحَّم عَلی عَجزِنا وَ اَغِثنا بِحَقِّهِم».
6) در تعریف و تمجید از شرایع الاسلام مرحوم محقق حلی فرمود:
تمام آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسایل آن.
7) تاکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن، برای شیعیانی که وارثی ندارند یا دارند و لکن یاد از آنهانمی کنند.
8) تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن و سر آن را درعمامه قرار دادن چنانکه علمای عرب به همین نحو عمل می کنند و فرمود:
در شرع اینچنین رسیده است.
9) تاکید بر زیارت سید الشهدا، علیه السلام.
10) دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را ازخدمتگزارن شرع.
11) پرسیدم: نمی دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟
فرمود: عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدی.
گفتم: نمی دانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟
فرمود: تمام آنها از تو راضی اند و درباره ات دعامی کنند.
استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تالیف و تصنیف.
دعا فرمودند.
در اینجا مطلب دیگری است که مجال تفصیل و بیان آن نیست پس خواستم از مسجد بیرون روم به خاطرحاجتی، آمدم نزد حوض که
در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد به ذهنم رسید چه شبی بود واین سید عرب کیست که اینهمه با فضیلت است؟ شایدهمان مقصود و معشوقم باشد تا به ذهنم این معنی خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودم، مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گریه می کردم تا صبح شد، چون عاشقی که بعد ازوصال مبتلا به هجران شود.این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت آن شب یادم می آید بهت زده می شوم.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:49:00 ق.ظ ]




سه حکایت از تشرف آیت الله مرعشی نجفی محضر شریف امام زمان(عج):

ارسال شده توسط:صادق رستمی تاریخ ارسال: شهریور ۱۹, ۱۳۹۳ در احوالات علما و بزرگان با امام زمان(عج), امام زمان, منتظران واقعی ۹ نظر
سه حکایت از تشرف آیت الله مرعشی نجفی محضر شریف امام زمان(عج):

آیت الله سید شهاب الدّین محمّدحسین حسینی مرعشی نجفی
ولادت: ۱۳۱۵ ق
وفات: ۱۴۱۴ ق
محل ولادت: نجف
محل دفن: قم
محل تحصیل: نجف، کربلا، کاظمین، سامرا، تهران، قم
اساتید: حضرت آقا ضیاء الدین عراقی، میرزا طاهر تنکابنی، میرزا مهدی آشتیانی و…
تالیفات: سند القرّا و الحفّاظ، ملحقات الاحقاق و…
ایشان مرجعی عالیقدر، جامع علوم معقول و منقول، ریاضی دان و علامه محقّق بود. بسیار به تحصیل اشتیاق داشت و از حافظه قوی برخوردار بود که آن را از عنایات حضرت سید الشهدا می دانست. در طول دوران تحصیل از محضر صدها نفر از بزرگان بعد از پایان درس همراه استاد روانه می شد و اشکالات درسی را می پرسید روزی استاد با عصبانیت دست به سینه او زد و او را به عقب راند اما او دست استاد را گرفت و بوسید ! استاد سخت متاثّر شد و گفت:« شهاب، من از تو ادب آموختم».
آیت الله مرعشی از معدود مراجع شیعه است که در کنار تدریس ، زعامت حوزه و مرجعیت در تالیف و تصنیف آثار مختلف علمی نیز بسیار موفّق بوده است و حاصل این تلاش پیگیری بیش از ۱۵۰ کتاب و رساله است که برخی چاپ شده است و بیشتر آنها در کتابخانه معظّم له نگهداری میشود. زهد و تقوی، تواضع و فروتنی، خوش خلقی، نیک محضری و پرهیز از تجمّلات وشهرت، از ویژگی های این عالم عارف بود. نقل کرده اند که بسیاری از مواقع دستور میداد نابینایان فقیر شهر قم یا طراف را به شام و ناهار دعوت کنند ولی نگویند از جانب چه کسی است، آنگاه خود به پذیرایی از آنها می پرداخت و حتی کفش های آنان را جلوی پایشان جفت میکرد! روزی بر اثر مشکلاتی که داشت با ناراحتی به حرم حضرت معصومه علیها السّلام رفت و با عتاب و خطاب در حالی که اشکهایش سرازیر بود، عرض کرد:« ای سیّده و مولاتی چرا نسبت به امر زندگی من اهمیت نمی دهید؟» با دلی شکسته باز گشت و خواب وی را فرا گرفت، ایشان نقل می کنند:« شنیدم کسی در میزند، شخصی که پشت در ایستاده بود گفت سیّده تو را می طلبد. با عجله به حرم رفتم. دیدم چند کنیز مشغول تمیز کردن حرم هستند بعد از چند لحظه حضرت معصومه علیهاالسّلام آمد. نزد عمه ام رفتم و دستشان را بوسیدم. آنگاه آن حضرت به من فرمود: ای شهاب کی به فکر تو نبوده ایم؟! از وقتی که وارد قم شدی زیر نظر و عنایت ما بوده ای! از خواب بیدار شدم و برای کاری که کرده بودم عذر خواستم، پس از آن حاجتم برآورده شد و گشایش حاصل آمد.
«از کتاب افلاکیان خاک نشین»

تشرف به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف
حکایت اول
در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت علیم السّلام در نجف اشرف، شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیه اللّه الاعظم داشتم. با خود عهد کردم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم به این نیت که جمال آقا صاحب الامر علیه السّلام را زیارت و به فوز بزرگ نائل شوم.
تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در این شب رفتنم از نجف به تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامی که به آنجا رسیدم بر اثر تاریکی شب وحشت و ترس وجودم را فرا گرفت مخصوصاً از زیادی قطّاع الطّریق و دزدها، ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید.
برگشتم به عقب سید عر بی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت:« ای سیّد! سلام علیکم» ترس و وحشت به کلی از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم.
سخن می گفتیم و می رفتیم ، از من سؤال کرد:« قصد کجا داری؟» گفتم:« مسجد سهله» ، فرمود:« به چه جهت؟» گفتم:« به قصد تشرّف به زیارت ولیّ عصر علیه السّلام ».
مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم، داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سیّد خواند که کَاَنَّ با او دیوار و سنگ ها آن دعا را می خواندند، احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم.
بعد از دعا سیّد فرمود:« سیّد تو گرسنه ای ، چه خوب است شام بخوری» پس سفره ای را که زیر عبا داشت بیرون آورده و در آن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. کَاَنَّ تازه از باغ چیده و آن وقت چلّه زمستان و سرمای زننده ای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار سبز تازه را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ طبق دستور آقا شام خوردم.
سپس فرمود:« بلند شو تا به مسجد سهله برویم» داخل مسجد شدیم، آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه میکردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتدا کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست.
بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود:«ای سیّد آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟» گفتم:«می مانم». در وسط مسجد در مقام امام صادقعلیه السّلام نشستیم، به سیّد گفتم:«آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟» در جواب، کلام جامع را فرمود:« این امور از فضول زندگیست و ما از این فضولات دوریم» این کلام در عمق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم می آید ارکان وجودم می لرزد.
به هر حال مجلس حدود ۲ ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعضی از آنها اشاره می کنم.
۱ – در رابطه با استخاره سخن به میان آمد، سیّد عرب فرمود:« ای سیّد با تسبیح به چه نحو استخاره می کنی؟» گفتم« سه مرتبه صلوات می فرستم و سه مرتبه می گویم« أسْتَخیرُ الله برَحْمَتِه خِیَرَه فی عافِیَه» پس قبضه ای از تسبیح را گرفته می شمارم، اگر دو تا ماند بد است و اگر یکی ماند خوب است».
فرمود:« برای این استخاره، باقی مانده ایست که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند فوراً حکم به خوبی استخاره نکنید بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید، اگر زوج آمد کشف می شود که استخاره اوّل خوب است اما اگر یکی آمد کشف می شود که استخاره اوّل میانه است».
به حسب قواعد علمیّه می بایست دلیل بخواهم و آقا جواب دهد، به جای دقیق و باریکی رسیدیم پس به مجرد این قول تسلیم و منقاد شدم و در عین حال متوجه نیستم که این آقا کیست.
۲ – از جمله مطالب در این جلسه، تأکید سیّد عرب بر تلاوت و قرائت این سوره ها بعد از نمازهای واجب بود: بعد از نماز صبح سوره یاسین، بعد از نماز ظهر سوره عم، بعد از نماز عصر سوره نوح، بعد از نماز مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشا سوره ملک.
۳ – دیگر اینکه تأکید فرمودند بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشا، که در رکعت اول بعد از حمد هر سوره ای که خواستی می خوانی و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را می خوانی.
۴ – تأکید فرمود که:« بعد از نمازهای پنجگانه این دعا را بخوان «اللّهمَ سَرّحُنی عَن الهُمُومِ وَ الغُمُومِ وَ وَحْشَهِ الصّدرِ وَ وَسْوَسَهِ الشّیْطانِ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین».
۵ – و دیگر تأکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای یومیه، خصوصاً رکعت آخر:
«اللهمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ تَرَحَّمْ عَلی عَجْزِنا وَ اَغِثنا بِحَقِهم».
۶ – درتعریف و تمجید از شرایع الاسلام مرحوم محقق حلّی فرمود:« تمام آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسائل آن».
۷ – تأکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن برای شیعیانی که وارثی ندارند، یا دارند و لیکن یادی از آنها نمی کنند.
۸ – تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن و سر آن را در عمامه قرار دادن. چنانکه علمای عرب به همین نحو عمل می کنند و فرمود: در شرع این چنین رسیده است
۹ – تأکید بر زیارت سیّدالشهداء علیه السّلام.
۱۰- دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را از خدمتگزاران شرع.
۱۱ – پرسیدم:« نمی دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟»
فرمود:« عاقبت تو خیر و سعیت مشکور، و رو سفیدی».
گفتم:« نمی دانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟»
فرمود:« تمام آنها از تو راضیند و درباره ات دعا می کنند».
استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تألیف و تصنیف،
دعا فرمودند
در این جا مطالب دیگریست که مجال تفصیل و بیان آن نیست.
پس خواستم از مسجد بیرون روم به خاطر حاجتی، آمدم نزد حوضی که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. به ذهنم رسید چه شبی بود و این سیّد عرب کیست که این همه با فضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد، تا به ذهنم رسید این معنی خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود.
یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودم، مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گردش می کردم تا صبح شد( چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به هجران شود).
این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت آن شب یادم می آید، بهت زده می شوم.
به نقل از کتاب:« شیفتگان حضرت مهدی» جلد اول
حکایت دوم
در زیارت عسکریین علیهم السّلام و در جاده اطراف حرم سیّد محمد، راه را گم کردم و در اثر تشنگی و گرسنگی زیاد و وزش باد، در قلب الاسد از زندگی مأیوس شدم، غش کرده به حالت صرع و بیهوشی روی زمین افتادم. ناگهان چشم باز کرده، دیدم سرم در دامن شخص بزرگواریست، پس به من آب خوشگواری داد که مثلش را از شیرینی و گوارایی در مدت عمر نچشیده بودم. بعد از سیراب کردنم سفره اش را باز کرد و در میان سفره دو یا سه عدد نان بود خوردم.
سپس این شخص که به شکل عرب بود فرمود:«سید در این نهر برو و بدن را شستشو نما».
گفتم:«برادر، اینجا نهری نیست، نزدیک بود از تشنگی بمیرم شما مرا نجات دادید» آن مرد عرب فرمود:«این آب گواراست». با گفته او نگاه کردم دیدم نهر آب با صفاییست. تعجب کردم و با خود گفتم:« این نهر نزدیک من بود و من نزدیک بود از تشنگی بمیرم» به هر حال فرمود:« ای سید اراده کجا داری؟». گفتم:«حرم مطهر سید محمدعلیه السلام».
فرمود:«این حرم سید محمد است» نگاه کردم دیدم در زیر بقعه سید محمد قرار داریم و حال آنکه من در «جادسیه» (قادسیه) گم شده بودم و مسافت زیادی بین آنجا و بقعه سید محمد است.
باری: از فوائد آنچنانی که از مذاکره با آن آقا در این فرصت نصیبم شد اینها است:
تأکید و سفارش بر تلاوت قرآن شریف، و انکار شدید بر کسی که قائل به تحریف قرآن است حتی نفرین فرمود بر افرادی که احادیث تحریف را قرار داده اند.
و نیز، تأکید بر نهادن عقیقی که اسماء مقدسه چهارده معصوم علیهم السلام بر آن نقش بسته و نوشته شده، زیر زبان میّت.
و نیز سفارش فرمودند بر احترام پدر و مادر، زنده باشند یا مرده، و تأکید بر زیارت بقاع مشرّفۀ ائمۀ علیهم السّلام و اولاد آنها و تعظیم و تکریمشان.
و سفارش فرمود: بر احترام ذریۀ سادات و به من فرمود:«قدر خودت را به خاطر انتسابت به اهل بیت علیهم السّلام بدان و شکر این نعمت را، که موجب سعادت و افتخار زیاد است، به جای آور» و سفارش فرمود بر خواندن قرآن و نماز شب و فرمود:« ای سیّد! تأسف بر اهل علمی که عقیده شان به ما است و لیکن این اعمال را ادامه نمی دهند».
و سفارش فرمود: بر تسبیح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و بر زیارت سیّدالشّهدا علیه السّلام، از دور و نزدیک و زیارت اولاد ائمه علیهم السّلام و صالحین و علما و تأکید بر حفظ شقشقیّۀ امیرالمومنین علی علیه السّلام و خطبۀعلیا مخدرۀ زینب کبری در مجلس یزید لعنه الله علیه و دیگر سفارشات و فوائد .
به ذهنم خطور نکرد این که این آقا کیست مگر وقتی که از مد نظرم غایب شد.
حکایت سوم
در اقامتم در سامرا شبهایی را در سرداب مقدس بیتوته کردم، آنهم شبهای زمستانی. در یکی از شب ها آخر شب، صدای پایی شنیدم (با این که در سرداب قفل بود). ترسیدم، زیرا عده ای از دشمنان اهل بیت به دنبال کشتن من بودند. شمعی که همراه داشتم نیز خاموش شده بود.
ناگاه صدای دلربایی شنیدم که سلام داد به این نحو:«سلام علیکم سیّد» و نام مرا برد.
جواب داده، گفتم:«شما کیستید؟».
فرمود:« یکی از بنی اعمام تو».
گفتم:« درب بسته بود از کجا آمدی؟»
فرمود:« خداوند بر هر چیزی قدرت دارد»
پرسیدم:«اهل کجایید؟»
فرمود:«حجاز»
سپس فرمود:« به چه جهت آمده ای اینجا در این وقت شب؟»
گفتم:« به جهت حاجت هایی»
فرمود:«برآورده شد»
سپس سفارش فرمود بر نماز جماعت و مطالعه در فقه و حدیث و تفسیر. وتأکید فرمود در صلۀ رحم و رعایت حقوق استاد و معلمین و نیز سفارش فرمود به مطالعه و حفظ نهج البلاغه و حفظ دعاهای صحیفه سجادیّه.
از ایشان خواستم درباره من دعا فرماید دست بلند کرده به این نحو دعایم کرد:
«خدایا به حقّ پیغمبر و آل او، موفّق کن این سیّد را برای خدمت شرع و بچشان بر او شیرینی مناجاتت را و قرار بده دوستی او را در دلهای مردم وحفظ کن او را از شرّ و کید شیاطین، مخصوصاًحسد».
در بین گفتارش فرمود:« با من تربت سیّدالشّهدا علیه السّلام است، تربت اصل که با چیزی مخلوط نشده» پس چند مثقالی کرامت فرمود و همیشه و همیشه مقداری از آن نزد من بود، چنانکه انگشتری عقیق نیز عطا فرمود که همیشه با من هست وآثار بزرگی را از اینها مشاهده کردم. بعد از این آن سیّد حجازی از نظرم غایب شد.
این بود سه داستان جالب که مرحوم استاددر زمان حیاتشان این داستان ها را نوشته ودر دسترس صاحب کتاب منتقم حقیقی، مرحوم عماد زاده اصفهانی قرار داده اند و در آن کتاب اسمی از ایشان برده نشده بلکه نوشته اند: نقل کرد سیّد جلیل از اهل علم، که قطع به صدق و سداد و تقوایش دارم، از اهل بیت رسالت و آل مرتضی.
فرموده بودند:« این حکایات را از من نقل نکنید مگر بعد از مرگم».

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 10:47:00 ق.ظ ]




چرا برای امام زمان"عج" دعا می کنیم..

چرا برای امام زمان (عج) دعا می‌کنیم؟

دلیل دعا کردن براى‏ سلامتى‏ امام عصر چیست؟ در حالى‏ که خداى‏ منان اراده دارد ایشان زنده و سلامت‏ بمانند، آیا اصلا امکان دارد آن وجود مبارک دچار کسالت‏ شوند؟

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست‏ خدایا به سلامت دارش 1

دعا از هر حیث مخصوصا براى ‏سلامتى‏ امام زمان (عج) آثار و برکات فراوانى دارد که برخى عبارتند از:
1. دعا نشانگر علاقه و محبت مسلمانان به ایشان است. اگر چه دوستى‏ تمام ائمه معصومین علیهم‏ السلام بخشى‏ از ایمان و شرط قبولى‏ اعمال است، در عین حال دعا کردن در حق امام زمان (عج) موجب ازدیاد محبت آن حضرت در دل و در نتیجه موجب تقویت ایمان مى‏ گردد .
2. دعا اظهار تجدید عهد و پیمان با آن حضرت است و محتواى ‏پیمان با آن حضرت را دین دارى، شریعت محورى‏ و تصمیم قلبى‏ بر اطاعت امر امام علیه‌السلام و یارى‏ رساندن او با نثار جان و مال تشکیل مى‌دهد.
تجدید بیعت‏ با آن حضرت علیه‏ السلام کارى است که بعد از هر نماز از نمازهاى پنجگانه یا در هر روز و یا در هر جمعه انجام آن مستحب است . هر روز بعد از نماز صبح، دعاهایى‏ که مربوط به وجود مبارک امام عصر (عج) است، خوانده شود، بسیار مفید و مؤثر خواهد بود .
دعاى ‏شریف «اللهم بلغ مولاى‏ صاحب الزمان صلوات الله علیه عن جمیع المؤمنین …» و نیز «دعاى ‏عهد» شاهدى‏ براى‏ این سخن است . 2
3. دعا سبب زنده نگه داشتن یاد امام غایب در دل منتظران مى‏ گردد. یاد امام زمان (عج) توجه به ارزش هاى دین و اصول اخلاقى را در دل‏ ها زنده مى‏ کند و غفلت از یاد امام، یکى‏ از دلایل عمده پژمردگى‏ و سستى‏ ارزش هاى الهى‏ و انسانى‏ در جوامع اسلامى است .

دلت گر که یک لحظه غافل نشیند

خدنگ بلا بر دل دل نشیند

امام مهدى (عج) در خصوص زیارت آل یس مى‏ فر مایند: «هرگاه خواستید به وسیله ما به خداوند و به ما توجه کنید، این زیارت را که از جانب خداوند انشا شده است، بخوانید»
4. کسى ‏که سلامتى‏ امام زمانش برایش مهم است، مسلما آزردن آن حضرت برایش سخت است; در نتیجه دعا براى‏ سلامتى‏ آن حضرت، انسان را به انجام کارهایى‏ وا مى‏دارد که موجب خشنودى‏ آن حضرت و در نتیجه سبب رسیدن به مقام رضوان الهى‏ مى‏ گردد .
5. دعا بسیار مؤثر است و موجب فرج آن حضرت و نیز فرج و گشایش در زندگى‏ مؤمنان مى ‏شود.
6. دعا موجب قرب الهى‏ است. امام مهدى(عج) در خصوص زیارت آل یس مى‏ فرمایند: «هرگاه خواستید به وسیله ما به خداوند و به ما توجه کنید، این زیارت را که از جانب خداوند انشا شده است، بخوانید» . 3
این زیارت که از جهات مختلف محتوایى عمیق دارد، بسیار مورد تاکید و سفارش قرار گرفته است. این زیارت از ابتدا تا انتها، دعاى براى سلامتى، تندرستى و بهروزى امام زمان(عج) است؛ «السلام علیک یا خلیفة الله و ناصر حقه … السلام علیک حین تصبح و تمسى، السلام علیک فى‏ الیل اذا یغشى‏ و النهار اذا تجلى … السلام علیک بجوامع السلام …؛ سلام بر تو اى جانشین خدا و یارى کننده حق … درود و سلام بر تو هنگامى که صبح و شام کنى، درود و تهیت الهى‏ بر تو در شب که همه جا را فراگیرد و در روز، در وقتى‏ که نور دهد (یعنى ‏سلام بر تو در هر صبح و شام) … ، درود بر تو درودى‏ همه جانبه …» .
در دعاى بعد از این زیارت نیز معانى بلندى نهفته است; مانند: خدایا او (امام زمان «عج‏») را از شر هر متجاوز و سرکشى‏ و از شر همه خلق خود پناه ده و او را از حوادث یومیه، از پیش رو و از پشت‏ سر و از طرف چپ، حفظ و نگه‏ دارى‏ کن و از این که آسیب و گزندى به او برسد، جلوگیرى‏ کن و در خصوص او، رسولت و خاندان رسولت را حفظ نما و به دست مبارکش عدل و داد را پدیدار نما! «اللهم اعذه من شر کل باغ و طاغ و من شر جمیع خلقک و احفظه من بین یدیه و من خلقه و عن یمینه و عن شماله و احرسه و امنعه من ان یوصل الیه بسوء و احفظ فیه رسولک و آل رسولک واظهر به العدل …» .
در پایان سخن لازم است‏ یادآور شویم که دعا کردن براى‏ سلامتى‏ و فرج آن حضرت، اطاعت از امر خداوند و نیز اهل بیت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است; «و هر که خدا و رسولش را اطاعت کند و خداترس و پرهیزکار باشد، چنین کسى‏ به فوز و سعادت خواهد رسید» .4
آخرین نکته این است که هر چند طبق وعده الهى‏ حضرت زنده و باقى‏ هستند تا زمانى‏ که پرچم توحید و عدل را در همه جهان به اهتزاز درآورند، ولى‏ بالاخره بشر هستند و در معرض آفات جسمانى‏ و بلاهاى طبیعى و ممکن است مریض شوند و دچار کسالت گردند و از این نظر دعاى ‏ما براى‏ سلامتى‏ حضرت و حفظ ایشان از این آفات و حوادث، بدون شک در سلامتى‏ وجود آن عزیز عالم وجود و آخرین در صدف امامت و ولایت، مؤثر و مفید است

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:19:00 ق.ظ ]




چگونه به امام زمان نزدیک شویم؟!
________________________________________
اگر ما کارهائی که خوشایند امام زمان (ع) است انجام دهیم، علاوه بر اینکه به آنچه که می خواستیم،که کسب رضایت ایشان است،ممکن است مورد لطف ایشان قرار گرفته و دیداری که در انتظارش بودیم حاصل شود
________________________________________
خوب است بدانیم که امام زمان(عج) شدیداً به شیعیان خود عشق مى‏ورزد؛ بلکه علاقه آن حضرت به شیعیان و دوستانشان خیلى بیشتر از علاقه‏اى است که ما نسبت به آن حضرت داریم. ایشان همواره براى شیعیان خود دعا مى‏کنند. از آن حضرت نقل شده است: «اِنّا غَیرُ مُهَمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ وَلاناسینَ ِذِکْرِکُمْ» )بحارالانوار: ج 53، ص 174 ( ما هرگز در رعایت احوال شما کوتاهى نمى‏کنیم و شما را از یاد نمى‏بریم».
آنچه بر ما بایسته است، جلب رضایت آن بزرگوار است. پیوستگى با او، یعنى، مطیع او بودن. در واقع ما باید ارتباط معنوى خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناى واقعى ثابت و مستدام نگه داریم. برای اینکه این نکته بهتر روشن شود توجه شما را به این حکایت جلب می کنیم.
حضرت داود (ع) در حال عبور از بیابانی مورچه ای را دید که مرتب کارش این است که از تپه ای خاک برمی دارد ویه جای دیگری میریزد ، از خداوند خواست تا از راز این کار آگاه شود …، مورچه به سخن آمد که : معشوقی دارم که شرط وصل خود را آوردن تمام خاکهای آن تپه در این محل قرار داده است !
حضرت فرمود : با این جثه کوچک ، تو تا کی می توانی خاکهای این تل بزرگ را به محل مورد نظر منتقل کنی ، و آیا عمر تو کفایت خواهد کرد ؟!
درست است که وظیفه ما تلاش براى ملاقات با امام زمان(عج) نیست، ولی بحث ملاقات، نباید با بحث ارتباط اشتباه شود؛ زیرا وظیفه ما ایجاد ارتباط با امام عصر(عج) است. منتظر امام زمان(عج) وقتى موفق به زیارت آن حضرت نمى‏شود، از طریق خواندن دعاى ندبه، زیارت آل یاسین، دعاى عهد، نماز امام زمان و نیز از طریق رفتن به مسجد جمکران، ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مى‏نماید
مورچه گفت : همه اینها را می دانم ولی خوشم اگر در راه این کار بمیرم به عشق محبوبم مرده ام !
در اینجا حضرت داود(ع) منقلب شد و فهمید این جریان درسی است برای او ( محمد، محمدی ری شهری، کیمیای محبت ، ص58.)
این حکایت درسی عبرت‌آموز است برای کسانی که ادعای عشق به مولا را دارند تا بنگرند که آیا به این میزان از همت و تلاش برای رسیدن به آن سرور عزیز رسید‌ه‌اند یا نه؟! البته ناگفته نماند که دشواری‌ها و پایداری و پایمردی است که عشق و محبت را سهل و آسان می‌سازد.
ثانیا: اگر ما کارهائی که خوشایند امام زمان (ع) است انجام دهیم، علاوه بر اینکه به آنچه که می خواستیم،که کسب رضایت ایشان است،ممکن است مورد لطف ایشان قرار گرفته و دیداری که در انتظارش بودیم حاصل شود ،در حالات (مرحوم آیت الله سید محمد باقر مجتهد سیستانی پدر آیت الله العظمی حاج سید سیستانی آمده است که فرمودند: در مشهد مقدس برای آنکه به محضر امام زمان (علیه السلام ) شرفیاب شوم ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند .
او می گفت در یکی از جمعه های آخر ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه های آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم می تابید ، حال عجیبی به من دست داد ، از جای برخاستم و به دنبال آن نور به درب آن خانه رفتم ، خانه ای کوچک و فقیرانه ای بود ، از درون خانه نور عجیبی می تابید . در زدم وقتی در را باز کردند مشاهده کردم حضرت ولی عصر امام زمان (عجل الله فرجهم ) در یکی از اتاقهای آن خانه تشریف دارند ؛ و در آن خانه جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه سفیدی به روی آن کشیده بودند . وقتی من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم حضرت به من فرمودند : چرا این گونه دنبال من می گردی ؟ و رنجها را متحمل می شوی ؟ مثل این باشید ( اشاره به جنازه کردند ) تا من دنبال شما بیایم . بعد فرمودند این بانویی است که در دوره بی حجابی ( رضا خان پهلوی ) هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند .)
این داستان واقعی این واقعیت را نشان می دهد که اگر اعمال ما مورد رضایت امام زمان(ع) قرارگیرد،امکان دیدار حاصل خواهد شد،هر چند هدف رضایت اوست نه دیدار،
یادآورى مهم:
درست است که وظیفه ما تلاش براى ملاقات با امام زمان(عج) نیست، ولی بحث ملاقات، نباید با بحث ارتباط اشتباه شود؛ زیرا وظیفه ما ایجاد ارتباط با امام عصر(عج) است. منتظر امام زمان(عج) وقتى موفق به زیارت آن حضرت نمى‏شود، از طریق خواندن دعاى ندبه، زیارت آل یاسین، دعاى عهد، نماز امام زمان و نیز از طریق رفتن به مسجد جمکران، ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مى‏نماید و براى گره گشایى مادى و معنوى از ایشان به عنوان واسطه فیض الهى درخواست مى‏کند و خود را درمحضر ایشان مى‏بیند.
علت اصلی دوری ما با امام زمان(ع)، دوری از خداست وگرفتار شدن در منجلاب گناه است،در واقع تنها مانع ارتباط با خدا و محبوبان او، گناه است. گاهی قلب انسان با گفتن یک «یا الله» یا خواندن یک دعا و تلاوت یک سوره از قرآن و دادن صدقات، نورانی و سبک می شود. اما گاهی حجاب و ظلمت گناهان غلی0است و به سادگی قابل رفع نیست.گریستن بر امام حسین(ع) همانند تیزاب لکّه گناه را محو و نابود می کند
گریه برحسین(ع) رمز تقرّب به حضرت ولی عصر(عج):
علت اصلی دوری ما با امام زمان(ع)، دوری از خداست و گرفتار شدن در منجلاب گناه است،در واقع تنها مانع ارتباط با خدا و محبوبان او، گناه است. گاهی قلب انسان با گفتن یک «یا الله» یا خواندن یک دعا و تلاوت یک سوره از قرآن و دادن صدقات، نورانی و سبک می شود. اما گاهی حجاب و ظلمت گناهان غلیظ است و به سادگی قابل رفع نیست.گریستن بر امام حسین(ع) همانند تیزاب لکّه گناه را محو و نابود می کند. «سفینه الحسین اَسرَعُ و اَوسَعُ و اَنفَذ»؛ کشتی امام حسین(ع) سریع ترین، وسیع ترین و نیرومندترین وسیله ها برای رسیدن است. هر کس وارد این کشتی شد، ره صد ساله را یک شبه پیمود. گریستن بر امام حسین(ع) دل را پاک و نورانی ساخته و انسان را مستعد ارتباط با حضرت ولی عصر می سازد.
گریستن بر امام حسین(ع) تا بدانجا فضیلت و اهمیت دارد که حضرت صادق(ع) فرمود: «فَمَن بَکی علی الحسین(ع) فَقَد اَدّی حقّنا… هر کس بر امام حسین(ع) بگرید، حق ما را ادا کرده است».[بحارالانوار؛ 45.]از سید عبدالکریم پینه دوز(ره) که هر هفته به محضر امام عصر(عج) شرفیاب می گردید سؤال کردند: چگونه موفق به دیدار آن حضرت شدید؟ پاسخ داد: یک شب پیامبر ختمی مرتبت(ص) را در عالم رؤیا زیارت کردم. گفتم: یا جدّاه، یا رسول الله، بسیار علاقه دارم به محضر فرزند شما برسم و هر چه می کنم میسّر نمی شود. این امر چگونه امکان پذیر است؟ فرمود: سید عبدالکریم، فرزندم، اگر می خواهی خدمت امام زمان برسی، روزی دوبار؛ اول صبح و اول شب بنشین و بر حسینم گریه کن. می گوید: از خواب بیدار شدم و یک سال این برنامه را ادامه دادم. صبح ها می نشستم و روضه کربلا را می خواندم، غروب هم می نشستم مقتل می خواندم و گریه می کردم. پس از یکسال دیدم که راه باز شد.(با استفاده از کتاب «چهارده گفتار پیرامون ارتباط معنوی با حضرت مهدی(عج)

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:19:00 ق.ظ ]




بیست جمله از رهبر انقلاب درباره «بسیج»
در آستانه فرارسیدن «هفته بسیج»، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR بیست جمله‌ی برگزیده از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را در این‌باره، منتشر کرد:

هفته بسیج، در حقیقت فرصتی برای ارائه حرکت عظیمی است که به وسیله امام بزرگوار راحل، در این کشور پایه‌گذاری شد و این حرکت، در این منطقه اسلامی و دینی، برای دیگر ملتها هم ان‌شاءاللَّه الگو و سرمشق خواهد شد.

سازماندهی بسیج، یکی از نوآوری‌های امام بزرگوار بود.

امروز اگر شما جلوه‌های زیبای پُرشور حضور جوانان را در صحنه‌های پُرخطر فلسطین و لبنان مشاهده می‌کنید، این الگوگیری از بسیج است.

میتوان بسیج را را بحق مکتبی‌ترین و مردمی‌ترین نیروی مقاومت جهانی نامید.

بسیج، عبارت است از مجموعه‌ای که در آن، پاکترین انسانها، فداکارترین و آماده‌به‌کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای به کمال رساندن و به خوشبختی نائل کردنِ این کشور، جمع شده‌اند.

بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطه‌ای است که اسلام و قرآن و امام زمان ارواحنافداه و این انقلاب مقدّس به آن نیازمند است؛ لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر ارواحنافداه - مهدی موعود عزیز - یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.

همه باید بدانند که در دوران دفاع مقدس چه معجزات عظیمی از حضور مؤمنانه و پر تلاش نیروهای بسیجی در صحنه‌های جنگ اتفاق افتاد؛ این را باید همه بدانند. ۱۳۸۷/۰۲/۱۴

مطمئن باشید اگر حضور بسیج مستضعفین در هشت سال دفاع مقدس نبود، امروز سرنوشت کشور چیز دیگری بود

تا بسیج هست، نظام اسلامی و جمهوری اسلامی از سوی دشمنان تهدید نخواهد شد؛ این یک رکن اساسی است.

عرصه‌ی بسیج یک عرصه‌ی عمومی است؛ نه مختص یک قشر است، نه مختص یک بخشی از بخشهای جغرافیائی کشور است، نه مختص یک زمانی دونِ زمان دیگری است؛ نه مختص یک عرصه‌ئی دون عرصه‌ی دیگری است. در همه‌ی جاها، در همه‌ی مکانها، زمانها، عرصه‌ها و در همه‌ی قشرها، این وجود دارد. این معنای بسیج است.

بسیج دانشجویی یکی از ارزنده‌ترین یادگارهای امام راحل بزرگوار ما است.

بسیج به کیفیت‌بخشیدن روزافزون به خود نیازمند است و این حلقات «صالحین»، از کارهای بسیار خوب و برجسته است و در طریق همین تکمیل بسیج قرار دارد که ان‌شاءالله روز به روز باید آن را کاملتر کرد.

از جمله‌ی اساسی‌ترین کارهائی که بر عهده‌ی بسیج است و در بافت درونیِ هویت بسیج دخالت دارد، عبارت است از حمایت و دفاع از اصول مسلّم اسلامی.

جوانی که در نیروی مقاومت بسیج به عنوان یک نیروی بسیجی، خود را خدمتگزار اهداف انقلاب و آرمانهای اسلامی می‌داند، باید چنان خود را بسازد که مثل شمعی پروانه‌ها را به دور خود جمع کند و سازندگی علمی، اخلاقی، معنوی، فکری و سیاسی داشته باشد.

اخلاص و معنویت بسیجی و ارتباط با خدا در بسیجی، یک خصوصیت عمده است.

بسیج نگاه میکند ببیند که این حرکت عمومی انقلاب و نظام از مسیرِ درست منحرف نشود؛ مراقب است که انحراف به وجود نیاید؛ هر جا انحرافی مشاهده شد، بسیج در مقابل آن می‌ایستد. این از جمله‌ی خصوصیاتی است که مربوط به بسیج است.

آنچه که برای همه‌ی ما، برای همه‌ی بسیجیان عزیز، برای جوانها در هر نقطه‌ای از این عرصه‌ی عظیم که مشغول کار هستند، باید به عنوان شاخص مطرح باشد، عبارت است از این سه عنصر: بصیرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه. این سه عنصر را همیشه با یکدیگر توأم کنید و در نظر داشته باشید.

بسیجیان در قبال پیچیدگی اوضاع توانسته‌اند در ذهن خود و فکر خود و شخصیت خود پیچیدگی ایجاد کنند و بشناسند؛ قضایای سال ۸۸ این را نشان داد.

بسیج تنها تا آن روز پیروز است که در یک دست بسیجی«قرآن» و در دست دیگرش«سلاح» باشد.

راز پیروزی مسلمین و وحشت و هراس دشمنان و معاندین از مسلمین در برافراختن پرچم قرآن است. بسیج باید مطیع مسجد، حامی مسجد، عامل به قرآن و حافظ قرآن باشد

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:18:00 ق.ظ ]




متلاطم خروشان
سیده زهره نوربخش
ای صحراها وامدار گستردگی اندیشه تو! ای نامت عمیق‌تر ازد ریا! فرشتگان، با دیدنت به راز آفرینش انسان پی بردند چرا که ایمان را، عشق را، صداقت و صمیمیت را، بخشش و سخاوت را و مدارا و شجاعت را در هیأت یک انسان دیدند.
ای روح متلاطم خروشان، ای پیشانی تو به بلندای افق! ای بر دمیده از مشرق نور، ای که در عصر قساوت تکنیک، در عصر توحّش مدرن، در قرن مجسمه‌های بی‌روح، در قرن آد م‌های کوکی، ساعت‌های دیواری و شمّاطه‌دار منظم بی روح؛ دست مهربانِ نوازشی و لبخند سرشار از طراوتی! در نگاهت یخ قرن ذوب می‌شود و در نسیم رفتارت هوای عشق می‌وزد. ای که در قرن التهاب و هراس و عصیان و خشم و اضطراب، در قرن اتم و ماشین عصر خلأ روحی و از خود بیگانگی و یأس و دلمردگی و التهاب و احساس خفقان روح و در قرن قندیل‌های یخ بلندترین حماسه‌سرای عشقی!
در میان نقش‌های بی‌رنگ امروز، نقاش عطوفت و مهری! در میان قرن سرسام، قرن بهت و بی‌باوری، نویسنده نوری! شاعر شور و شعوری.
ای که در میان خانه‌های خسته مغموم، ای در میان کوچه‌های سرد سیمانی، بنا کننده حوض سبز ماهی‌ها و برافرازنده گنبد نیلگون اخلاصی! ای که در زمان مرگ نیلوفر و خواب شبدر، باران خوش بر پیکر سرو و لبخند مهر بر چهره یاسی!
در باغچه‌ها، گل مهر می‌کاری، درختان گیلاس و سیب، دستان تو را می‌بوسند و در شکوفه‌زاران نگاهت، ساقه‌های طلایی گندم قد می‌کشند. تو در همه‌جا، در دل حفره‌های عمیق معدن، در میان سواحل خزر، در گرگ و میش صبحگاهان، در میان مزرعه و گندمزار، در کارخانه‌ها، در مغازه‌ها در ادارات، در خانه‌ها، در کنار فرزندان،در همه‌جای شهر و روستا، مهر می‌کاری و عطوفت درو می‌کنی، کینه را از دل‌ها می‌شویی، و همچون آفتاب به شب‌های تار و فشرده بیگانگی نور و گرمای وحدت می‌بخشی.
ای نگاهت شور گندمزارها
در میان چفیه‌ات جوبارها
نام پاکت در میان سینه‌ام
یاد یاران، یاد آن ستوارها

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:15:00 ق.ظ ]




دایرة‌المعارف عشق

قالب تنگ لفظ، تاب دریای خروشان و پر موجش را ندارد.
سینه تنگ واژه‌ها را گنجایش عظمت صفات عالی‌اش نیست.
نام و نشان زنجیری بر پر پرواز در آسمان بی‌کران معنویتش است. تنها اقیانوس بی‌پایان معنا، آسمان نامحدود مفهوم و آیینه وسیع باطن و مضمون می‌تواند جلوه‌ای از جمال سیرت و خورشید صورت «مدرسه عشق»، بسیج را به تماشا بگذارد. فقط قاب عالی‌ترین مضامین و صفات انسانی می‌تواند، عکس زیبای لحظه‌های ماندگار، زلال و پاک «لشکر مخلص خدا» را در سینه و آغوش گرم خود بگیرد.
آری، بسیج دایرة‌المعارف عشق و معرفت است. کتاب سبز ایمان است و قاموس سرخ عشق. کتابی که به قلم حکمت امام بسیجیان، خمینی، نگاشته شد و با شور همت و شعور غیرت بسیجیان امام منتشر شد. امامی که خود معلم و مبلغ فرهنگ بسیجی بود و دغدغه بسیج فرهنگی تا آخر عمر مهمان ذهن آسمانی‌اش بود. معلمی که با مشی و خط زیبای سیاست و گچ سفید دیانتش روی وجدان سیاه دنیای استبداد و ظلم نوشت: «بسیج لشکر مخلص خداست».
که دفتر تشکّل آن‌را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده‌اند… بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن نام و نشان در گمنامی و بی‌نشانی گرفته‌اند».
معلم و مبلغی که به صفا و خلوص شاگردان بسیجی خود غبطه می‌خورد و خود را کوچک‌ترین دانش‌آموز «مدرسه عشق» به حساب می‌آورد و دعا می‌کرد که در روز رستاخیز در صف شاگردان این مدرسه به سوی بهشت قرب حرکت کند.
بسیج، دیوان شعر انقلاب اسلامی است که پیر جماران در اوج شعله‌های آتش جنگ تحمیلی، سرود و به زیور طبع و چاپ پایداری و مقاومت بسیجیان آراسته شد. دیوانی که پر از غزل‌های عاشقانه وداع فرزندان و همسران و پدران و غربت اشک و آه مادران و یتیمان است. دیوانی که پر از قصیده‌های بلند اسارت، سوختن و ساختن و انتظار و مشحون از مثنوی حماسه‌ها و رشادت‌ها و شهادت‌هاست. دیوانی که سوز ابیاتش، دل دو بیتی‌های باباطاهر را آتش می‌زند و جگر رباعی‌های خیام را کباب می‌کند. دیوانی که قطعه‌های زمینی «بهشت زهرا»یش با پاره‌هایی از بهشت و ملکوت خدا برابری می‌کند.
طنین بانک خوش عاشقی رسد به گوش بیا به مدرسه عشق ثبت‌نام کنیم
و بسیجی مفسّر اندیشمند حماسه حسینی است. شاگرد مدرسه عشقی که دست تک تک تکالیف استاد پیرش را می‌بوسد. مجنونی که در دشت شیدایی و عمل و بیابان‌های غربت با قلم اندیشه و اسلحه‌اش مشق نام لیلی را تمرین می‌کند و قهرمانی که در گود ورزش باستانی‌اش علی‌گویان به گرد تکلیف، وظیفه و حق می‌چرخد. «بسیجی کسی است که نورش، خورشید را، موجش دریا را، استواریش کوه را، عزمش آهن را، وسعت روحش جهان را، صفتش واژه‌ها را، بی‌نامیش نام را، سوزش آتش را، سرعتش باد را و شهره‌اش تمام اسطوره‌ها را خجل کرده است».

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:14:00 ق.ظ ]




چکیده عشق

بسیج عطری است آسمانی که از جوانه‌های تراوش می‌شود و پایگاهی است برای مُشت‌های گره شده.
بسیج حنجره‌ای است سوزان بر ای سرودن حماسه‌های سترگ و خورشیدی است تابناک برای شب‌های سرد و تاریک و وحشت‌زا.
بسیج سپاهی است مسلّح به ایمان و مجهّز به عشق و ریسمانی است برای بالا رفتن از شانه‌های خیس آسمان.
بسیج لشگر حسین مظلوم است در روز عاشورا و رگبار اللّه‌ اکبر و فریاد تکبیرها.
بسیج میعادگاهی است برای کبوتران سرخ دلی که دل‌هایشان برای پرواز در اوج می‌تپد و بسیجی همان کبوتر سرخ دل است.
بسیجی چکیده عشق است و نماد غیرت. سمبل تعصب است و پاسدار مکتب.
بسیجیان، سرو قامتانی هستند که سرو در توصیف عظمتشان خمید و دریادلانی که دریا برای تفهیم وسعتشان خشکید. پروانه صفتانی که شمع از سوز و جمالشان آب شد، غیرتمندانی که کوه از هیبت غیرتشان فرو ریخت و طلایه‌دارانی که حق در سیمایشان متجلّی است.
چه خالصانه جان در کف می‌نهند و چه عاشقانه زندگی را در طبق اخلاص.
مگر جز این است که همه رنگ‌ها، در حضور سبز و عشق سرخ و رویِ سفید و نگاه آبی بسیجی خود را می‌بازد و همه فریادها از هیبت نام بسیج، در گلو خشک می‌شوند؟!
مگر جز این است که: «سر مردان حق‌گو پیش غیر و آشنا بالاست».
بسیج! همه مظلومان ایران با نام تو آشنایند و همه مردم این مرز و بوم وام‌دار تواند.
تو دریای خروشانی از قدرتی، بخروش که پناه مستضعفانی و امید محرومان!
تو پایه‌های استوار سرزمین پهناورمان هستی، برپا باش که تو تکیه‌گاه شانه‌های خسته مظلومانی! تو همان «بسیجیده رزم با ترجمانِ» فردوسی و «نبرد آزمای ایران سپاهِ» نظامی هستی و ما همه تلاش‌هایت را در راه عمران، آبادی، امنیت و آزادی کشور اسلامی‌مان به قدمت هزاران بهار، ارج می‌نهیم، که این همه شکوه و عظمت و این همه مردانگی و غیرت را چگونه ببینیم و چگونه پاس نداریم، ای بسیجی سلحشور!
تو سینه‌ای وسیع‌تر از اقیانوس داری. شانه‌های سترگت تابِ تحمّل تمامِ مظلومیت‌های تاریخ و محرومیت‌هایِ مظلومانه را دارد. در صنوبرِ قلبت هر لحظه جوانه‌های ایمان می‌شکفد و در تاریخِ توفان‌خیز سرزمینمان هر لحظه شکوه شان حماسه می‌آفریند. تو فاتحِ دروازه‌های حقیقت و فاطر کاخ‌های خیالی هستی.
و هرگز فراموش نمی‌کنیم که چگونه با دست توانا و پای پویای تو به اوج رسیدیم.
و هرگز فراموش نمی‌کنیم ایستادن بدون سپرت را در برابر دنیای دونِ استکبار.
ما و همه مظلومانِ میهن همیشه یاور توایم ای پایمرد صحنه‌های ستُرگ، ای بسیجی

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ق.ظ ]