نرجس
 
   



ﻤﻨﺸﻴﻨﻰ ﺑﺎ ﻛﻮﺥ ﻧﺸﻴﻨﺎﻥ
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

ﺭﻭﺯﻯ ﺍﻣﺎﻡ ﻛﺎﻇﻢ ﻉ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩﻯ ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ ﻭ ﺧﺎﻙ ﻧﺸﻴﻦ ﻋﺒﻮﺭ ﻧﻤﻮﺩ، ﺑﻪ ﺍﻭ ﺳﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺪﺗﻰ ﻃﻮﻟﺎﻧﻰ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻥ (ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﻣﺘﮕﺬﺍﺭﻯ ﺣﺎﺿﺮﻡ، ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﻛﺎﺭﻯ ﺩﺍﺭﻯ ﺑﮕﻮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻢ! ).
ﺷﺨﺼﻰ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻛﺎﻇﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﮔﻔﺖ: (ﻋﺠﺒﺎ! ﺗﻮ ﻧﺰﺩ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ (ﺧﺎﻙ ﺁﻟﻮﺩ ﻭ ﻛﻮﺥ ﻧﺸﻴﻦ) ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻯ ﻭ ﻫﻤﻨﺸﻴﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﻯ ﻭ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻧﻴﺰ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﺪﻣﺖ ﻛﻨﻰ ﺍﻭ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﺪﻣﺖ ﻛﻨﺪ… )
ﺍﻣﺎﻡ ﻛﺎﻇﻢ (ﻉ) ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﺪﺍ، ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺩﻳﻨﻰ ﻣﻦ ﻃﺒﻖ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﺪﺍ (ﻗﺮﺁﻥ) ﻭ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ‌ﺍﻡ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎﻯ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ، ﭘﺪﺭ ﻣﻦ ﻭ ﺍﻭ، ﺣﻀﺮﺕ ﺁﺩﻡ (ﻉ) ﻳﻜﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﭘﺪﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮﻳﻦ ﺩﻳﻦ ؛ﺩﻳﻦ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ (ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﻜﺎﺭﻯ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﺮﺩﻩ) ﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺍﻭ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﻨﻴﻢ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﻣﺎ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﺨﺮ ﺑﺮ ﺍﻭ، ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻛﻮﭼﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﺳﭙﺲ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ:
ﻧﻮﺍﺻﻞ ﻣﻦ ﻟﺎﻳﺴﺘﺤﻖ ﻭﺻﺎﻟﻨﺎ ﻣﺨﺎﻓﺔ ﺍﻥ ﻧﺒﻘﻰ ﺑﻐﻴﺮ ﺻﺪﻳﻖ
(ﺑﺎ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺳﺎﺯﻳﻢ، ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻮﻳﻢ) (1).

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-09-03] [ 08:37:00 ق.ظ ]




شبی که مرحوم مجلسی علامه شد!

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

یکی از رفتارهای اشتباه مسلمین در دعا کردن این است، غالباً زمانی سراغ خداوند و درخواست از او می‌روند که غرق در مشکلات مادی و معنوی فراوانی شده‌اند و کمتر پیش می‌آید برای پیشرفت مسائل معنوی خود در زندگی، دعا کنند.
ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ غافر/60
مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم
مرحوم محمدتقی مجلسی، پدر بزرگوار علامه محمدباقر مجلسی نقل می کند: شبی از شب‌ها، پس از فراغ از نماز شب و تهجد، حالتی برایم ایجاد شد که فهمیدم در این هنگام هر حاجت و درخواستی از خداوند نمایم اجابت خواهد نمود. فکر کردم چه درخواستی از امور دنیا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمایم که ناگاه با صدای گریه محمدباقر در گهواره‌اش مواجه شدم و بی‌درنگ گفتم: پروردگارا! به‌حق محمد و آل محمد، این کودک را مروّج دینت و ناشر احکام پیامبر بزرگت قرار ده و او را به توفیقاتی بی‌پایان موفق گردان.
به برکت دعای نیمه‌شب پدر و تلاش و استمرار، علامه محمدباقر مجلسی، خدمات ارزشمندی را به جهان اسلام عرضه نمود. علاوه بر درس و تربیت شاگردان بزرگ و صدور فتوا و مسئولیت‌های مهم مرجعیت و مسافرت‌های مکرّر برای جمع آوری آثار اهل بیت(ع) یکی از تألیفات او بحارالانوار است که حدود 110 جلد می‌باشد.1
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:36:00 ق.ظ ]




 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
امام صادق علیه السلام فرمود:
مردی نزد حضرت عیسی رفت و گفت: یا روح الله من زنا کرده ام با اجرای حد الهی مرا پاک ساز.
حضرت دستور داد تا مردم برای تطهیر او حاضر شوند، چون مردم حاضر شدند گودالی کندند و مرد مقصر را در آن نهادند، حضرت عیسی فرمود: هر کس در ذمه اش حد الهی است نباید به این شخص حد بزند، مردم همه برگشتند بجز حضرت یحی و حضرت عیسی علیهماالسلام.
حضرت یحیی نزد مرد مقصر رفت و گفت: مرا موعظه کن،
گفت: نفس خود را در بدست آوردن خواسته هایش آزاد مگذار که ترا هلاک میکند،
حضرت فرمود: باز هم بگو، گفت: هیچ گناهکاری را بر گناه او ملامت و سرزنش مکن.
مدرک: مجموعه ورام ص

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:35:00 ق.ظ ]




مکافات نماز قضا

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به شیخ نخودکی در وصیت خود به فرزندش می گوید:
اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد، ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش و هباء منثورا خواهد شد.
فرزندم! بدان که در تمام عمرم تنها یک بار نماز صبحم قضا شد. پسر بچه ای داشتم که شب آن روز فوت شد. سحرگاه در عالم رویا به من گفتند که این مصیبت به علت فوت آن نماز صبح به تو وارد آمد.
اکنون اگر یک شب، نماز شبی از من فوت شود، صبح آن شب، انتظار بلایی را می کشم که به من نازل شود.
سپس حاج شیخ حسنعلی می افزاید:
پسرم! ترا سفارش می کنم که نمازت را اول وقت بخوان و از نماز شب تا آنجا که می توانی غفلت مکن.
از آقای نظام التولیه سرکشیک آستان قدس رضوی نقل است:
شبی از شبهای زمستان که هوا خیلی سرد بود و برف می بارید، آخرهای شب دستور دادم که تمام درهای حرم را ببندد. خادمی خبر داد که حاج شیخ حسنعلی در بالای بام در کنار گنبد مشغول نماز است و مدتی است که در حال رکوع می باشد و هر چند بار که مراجعه کردم، در همان حال رکوع بود. گفتم با حاج شیخ کاری نداشته باش، فقط کمی آتش هیزم در اتاق پشت بام بگذار که وقتی نمازش تمام شد، گرم شود.
آن شب برف سنگینی در مشهد بارید. هنگام سحر که برای بازکردن درهای حرم آمدیم، به آن خادم گفتم برو ببین حاج شیخ در چه حال است. خادم رفت و پس از چند لحظه برگشت و گفت: حاج شیخ هنوز در حال رکوع است و پشتش از برف پوشیده شده.
معلوم شد که ایشان از اول شب تا سحر در حال رکوع بوده است و سرمای شدید را اصلا احساس نکرده بود. (۱)

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:33:00 ق.ظ ]




موانع استجابت دعا کدام‌اند؟
پرسش
موانع استجابت دعا کدام‌اند؟
پاسخ اجمالی
در احادیث برای استجابت دعا موانعی ذکر شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از: گناه، استفاده از مال حرام، ستم کردن به مردم و کمک کردن به ستم‌کاران، نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنها.

پاسخ تفصیلی
در منابع حدیثی برای مستجاب نشدن دعا علت‌های گوناگونی بیان شده است که در این نوشته به نمونه‌هایی اشاره می‌شود.
1. گناه
اساساً گناه به‌طور کلی سبب می‌شود که پرده‌های عصمت انسان دریده شود؛ گناه می‌تواند موجب نزول بلا، عدم استجابت دعا، گرفتن رزق و روزى و از بین رفتن خیر و برکت در زندگی انسان و… شود. اصولاً این خاصیت و اثر طبیعی گناه است. این چیزی است که در منابع دینی ما به آن اشاره شده است.
در حدیثی آمده است خداوند می‌فرماید: «گاهى بنده از من حاجتى می‌طلبد و من آن‌را اجابت می‌کنم، ولى او گناه می‌کند، من هم به فرشتگان می‌گویم: این بنده به وسیله گناه، خود را در معرض خشم من قرار داد، و خود را مستحقّ محرومیت از نعمت من کرد، پس از این به خواسته خود نزد من نایل نخواهد شد، مگر به بندگیم گردن نهد».[1]
امام علی(ع): «گناه مانع اجابت می‌شود. راه دعا را با گناهان بسته‌ای. بنابراین، دیر اجابت شدن دعایت را بعید ندان».[2]
«تعجب است از کسی که دعا می‌کند و اجابت آن‌را کُند می‌شمارد، در حالی‌که اجابت را با گناهان، بسته است».[3]
امام سجاد(ع): «گناهانى که مانع استجابت دعا می‌شوند، عبارت‌اند از: 1. نیّت بد داشتن، 2. پلیدى باطن، 3. دوروئى با برادران دینى، 4. اطمینان نداشتن به [خدا در] اجابت دعا، 5. تأخیر نمازهاى واجب تا وقت بگذرد، 6. ترک تقرّب جستن به خدا به وسیله نیکى و خیرات، 7. بد دهنى و گفتن سخن زشت».[4]
2. استفاده از مال حرام
رسول خدا(ص) فرمود: «هر کس لقمه‌ای از حرام بخورد، تا چهل شب نمازش قبول نمی‌شود و تا چهل صبح دعایش مستجاب نمی‌گردد».[5]
ابن عبّاس می‌گوید: این آیه نزد رسول خدا(ص) تلاوت شد: «اى مردم! از آنچه در زمین، حلال و پاکیزه است، بخورید».[6] سعد بن ابی‌وقّاص برخاست و گفت: اى پیامبر خدا! دعا کن تا خدا دعایم را مستجاب گردانَد. رسول خدا(ص) فرمود: «ای سعد! خوراکت را پاک گردان تا دعایت مستجاب شود».[7]
3. ستم کردن به مردم و کمک کردن به ستم‌کاران
یکی دیگر از موانع اجابت دعا ظلم و ستم به مردم و راضی بودن به ظلم ستم‌کار در حق مظلوم است. اگر کسی در حق برادر دینی‌اش و یا دیگر افراد مسلمان ستمی روا دارد و حقوق آنها را پایمال نماید، هرگاه به درگاه خدا تضرّع و زاری نماید و به درگاه الهی دست به دعا بلند کند، خدای متعال جواب او را نخواهد داد، و بر او غضب خواهد نمود.
ظلم و ستم، رشته محبّت الهی را پاره می‌کند، همان‌طور که خدای متعال می‌فرماید: «همانا خداوند ستم‌کاران را دوست نمی‌دارد».[8]
رسول خدا(ص) می‌فرماید: «قطعاً خداوند دعای ستم‌دیده‌ای را که به دیگری چنان ستمی را روا داشته است، نمی‌پذیرد».[9]
«ستم نکنید که در این صورت، دعا می‌کنید و دعایتان مستجاب نمی‌شود، و باران می‌طلبید و باران نمی‌آید، و [از خدا] یاری می‌جویید و یاری نمی‌شوید».[10]
امام علی(ع): «خداوند عزّ و جلّ به عیسی بن مریم(ع) وحی فرمود که به اشراف بنی اسرائیل بگو: جز با دل‌های پاک و دیدگان فروهشته و دستانی پاکیزه و به ستم نیالوده به خانه‌ای از خانه‌های من وارد نشوند. و به آنان بگو: بدانید که من دعای کسی از شما را که حقّ یکی از آفریدگان من بر گردن او است، مستجاب نمی‌کنم».[11]
امام صادق(ع): «هر کس ستم‌کاری را در ستمش، معذور بدارد(ستم او را توجیه کند) خداوند کسی را بر او مسلّط می‌گرداند که به وی ستم کند. پس چنانچه [برای رفع ستم او از خود] دعا کند، خداوند دعایش را مستجاب نمی‌کند و در برابر ستمی هم که به او می‌شود، به وی اجری نمی‌دهد».[12]
نقل شده است؛ بنی اسرائیل به مدت هفت سال دچار قحطی شدند و خداوند متعال به پیامبرانشان وحی فرمود که؛ «اگر پیاده به سوی من آیید، چندان که زانوانتان بساید، و چندان دست به آسمان برکشید که دست‌هایتان به کرانه‌های آسمان رسد، و آن اندازه دعا کنند که زبان‌هایتان از دعا کردن خسته شود دعای هیچ‌یک از شما را نمی‌پذیرم و به هیچ گریه کننده‌ای از شما رحم نخواهم کرد تا آن‌گاه که حقوق مردم را به صاحبان آنها باز گردانید». آنان چنین کردند و همان روز، باران آمد.[13]
4. نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنها
یکی دیگر از موانع اجابت دعا نافرمانی از پدر و مادر است، به‌طوری که قلب آنان آزرده گردد و آنها ناراضی و ناخرسند شوند.
رسول خدا(ص): «حجاب در برابر دعا، سرپیچى از پدر و مادر است».[14]‏
امام صادق(ع): «گناهانی که دعا را رد می‌کنند و فضا را تاریک می‌گردانند، نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنها است».[15]
5. بریدن از خویشاوندان
یکی دیگر از موانع استجابت دعا، بریدن از خویشاوندان و ارحام است. پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: «بریدن پیوند خویشاوندی، مانع اجابت دعا می‌شود».[16]
6. ترک امر به معروف و نهی از منکر
رسول خدا(ص): «ای مردم! خداوند به شما می‌فرماید: امر به معروف و نهی از منکر کنید پیش از آن‌که دعا کنید و دعایتان را مستجاب نکنم و از من بخواهید و به شما ندهم و از من یاری طلبید و یاریتان نرسانم».[17]
رسول خدا(ص): «هر گاه مردم امر به معروف و نهی از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروی ننمایند، خداوند بَدان آنها را برایشان مسلّط گرداند، و در این هنگام نیکانشان دعا کنند و دعایشان مستجاب نشود».[18]
امام کاظم(ع): «باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و گرنه نابکاران شما، زمام کارهایتان را به دست می‌گیرند و در این صورت دعاهای نیکانتان مستجاب نخواهد شد».[19]
7. سبک شمردن نماز
رسول خدا(ص) درباره آنچه به سَبُک شمارنده نماز می‌رسد، می‌فرماید: «امّا پیامدهاى دنیوى سَبُک شمردن نماز: 1. خداوند، برکت را از عمر او برمی‌دارد؛ 2. خداوند، برکت را از روزى او برمی‌دارد؛ 3. خداوند، سیماى (نشان) صالحان را از چهره او می‌زداید؛ 4. هر عملى را که انجام می‌دهد، پاداش نمی‌یابد؛ 5. دعایش به آسمان، بالا نمی‌رود؛ 6. در دعاى صالحان، بهره‌اى نخواهد داشت».

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:32:00 ق.ظ ]




چرا دعاهایم مستجاب نمی شود؟ راههای استجابت دعا چیست؟
پرسش
چرا گاهی اوقات هر چه خدا رو صدا می زنیم حس می کنیم صدای ما را نمی شنود مثلا گروهی می گویند ما فلان دعا را خواندیم و حاجت گرفتیم ولی هر کدام را امتحان کردم جواب نداد. حتی دعاهایی در مورد مسایل غیر دنیایی، حتی در رابطه با خود خدا اما دریغ از یک اشاره و یک جواب. من بدم ولی خدای من که از این حرفها بزرگتره. اینارو می دونم ولی علت جواب نگرفتنم را نمیدونم؟ حس می کنم اصلاً صدایم بهش نمیرسه کمکم کنید تا شاید روحیه بگیرم گاهی اوقات از خودم متنفر می شوم.
پاسخ اجمالی
نکته اصلی پاسخ شما با دقت در این آیه قرآن روشن می شود : «بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را …..»[1]

در آیه علاوه بر این که دعا از جنبه مقدمی و برای رسیدن به مقصود و حاجت، مورد توجه قرار گرفته است (ادعونی استجب لکم)، از جنبه ذی المقدمی نیز لحاظ شده است (ان الذین یستکبرون عن عبادتی …).

یعنی؛ دعا هم طلب است و هم مطلوب (چه مستجاب شود و چه نشود، مطلوب است)، هم وسیله است و هم غایت ، هم مقدمه است و هم نتیجه و هدف. و سرّ اصرار و تاکید روایات هم در همین نکته نهفته است[2].

بعبارت دیگر؛ فلسفه و هدف اولی دعا کردن، خود دعا کردن و زنده نگه داشتن حالت دعا است و اگر کسی توفیق دعا کردن پیدا کرد باید مطمئن باشد که مورد عنایت خدا قرار گرفته و در حقیقت خواسته اصلی او که مناجات، سخن گفتن و ارتباط با خدا بوده به دست آمده است اما دریافت خواسته مورد نظر، هدفِ در مرتبه دوم است که برای به اجابت رسیدن آن باید شرایطی را در نظر داشت و رعایت کرد؛ از جمله اینکه:

1. انسان از خدا چیزی را بخواهد که، حرام نباشد، یا به ضرر دیگران نباشد و یا …

2. هم چنین دعایی که در روایات و آیات، سفارش فراوان به آن شده، دعا و درخواست در باره حاجات و حوایج معنوی است. مانند درخواست توفیق برای اطاعت اوامر الاهی و ترک محرمات، و دعا برای جامعه اسلامی و مؤمنان و … .

3. اگر چه آموزه های دینی به ما می گوید در امور کوچک و بزرگ دعا کنیم و در دعا اصرار و پی گیری داشته باشیم، ولی برای تشخیص صلاح و مصلحت در دعا باید، به این نکته توجه کرد که دعا نیز امری قانون مند است، لذا نباید با قوانین تشریعی و تکوینی پروردگار در تعارض باشد.

4. در حصول نتیجه هم نباید شتاب کرد، و باید استجابت را از جهت زمان به خدا واگذار نمود، تا آنچه مصلحت است عمل نماید.[3]

5. از طرفی نیز اموری نظیر «ذکر صلوات در ابتدا و انتهای هر دعا، مراقبت از قلب در برابر وسوسه های شیطان، قطع امید از غیر خدا و تنها تکیه نمودن بر او» به استجابت دعا کمک می کنند.

انسانی که در همه امور ذاتاً فقیر و محتاج به وجود بی نیاز خدا است بدون تردید، دعا کردن در همه شرایط، در صورت اجابت و یا عدم اجابت آن به نفع انسان است؛ زیرا اگر دعا به زبان استعداد باشد، دست رد به سینه سائل نمى‏خورد و دعایش پذیرفته خواهد شد. از آن جهت که فیض خداوند کامل و فوق کمال است و اگر پذیرنده، استعداد پذیرش فیض را داشته باشد، فیض الهى از خزینه‏هایى که پایان ندارد و کمبودى در آنها ایجاد نمى‏شود، بر او افاضه خواهد شد.

چگونه می توان از درگاه چنین خدایی ناامید و مأیوس شد؟ خداوندی که نگاه لطف و رحمتش عالم گیر است، دعا و مناجات و توبه و بازگشت، را عمومیت بخشیده و همه انسان ها را به درگاه خویش فراخوانده است. چنانچه مى‏فرماید: «اى بندگان من که بر خود ستم و اسراف کرده‏اید از رحمت خدا نا امید نشوید».[4]

بعلاوه، صفت یأس و ناامیدی از رحمت خدا، از جمله بزرگترین گناه و کفران الهی محسوب شده و موجبات محرومیت و هلاکت ابدی انسان را فراهم می سازد. و باز مى‏فرماید: «کیست که ناامید از رحمت خدا شود، مگر گمراهان و اهل ضلالت».[5]

بلکه از بعضى آیات معلوم مى‏شود که: «مأیوس نمى‏شوند از رحمت خدا مگر کفار.»[6] پس هیچگاه نباید از توسل و دعا به درگاه الهی ناامید و مأیوس شد.[7]

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:31:00 ق.ظ ]




آیا نماز خواندن با آرایش اشکال دارد
آرایش اگر بعد از وضو باشد و آن قدر زیاد نباشد که به صورت لایه ای روی پوست مانع رسیدن پیشانی بر مهر شود برای نماز اشکالی ندارد اما در صورتی که نامحرم شخص را می بیند واجب است صورت را بپوشاند.

احکام نماز

آرایش اگر بعد از وضو باشد و آن قدر زیاد نباشد که به صورت لایه ای روی پوست مانع رسیدن پیشانی بر مهر شود برای نماز اشکالی ندارد اما در صورتی که نامحرم شخص را می بیند واجب است صورت را بپوشاند.
سوال: آیا بروز صرع خفیف در هنگام نماز، باعث باطل شدن نماز می‌شود؟ توضیح این‌که در این هنگام، فرد برای دقایقی کوتاه دچار زوال شعور شده و برخی از امور پیرامون خود را درک نمی‌کند، در عین حال عقل او زائل نمی‌گردد. مثلاً اگر این تشنج در حال رانندگی و هر امر روزمره دیگری عارض شود، فرد کار خود را به درستی انجام می‌دهد، اما اگر از او در مورد موضوعات جدیدی پرسش شود، قدرت تحلیل نداشته و در هر دو صورت، آنچه رخ داده را از یاد می‌برد.
چنانچه با بروز این حالت، عقل زائل نشده و موجب دیوانگی یا بیهوشی نشود، نماز باطل نیست، ولی اگر در این حال به قدری ساکت بماند که نگویند نماز می‌خواند، نمازش باطل است.

حضرت آیة الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):

صِرف آن تا مادامی که عقل را از بین نبرد و مثل دیوانگی و بیهوشی‏ نباشد باعث باطل شدن وضو نمی‌گردد.

حضرت آیة الله العظمی شبیری زنجانی (مد ظله العالی):

در فرض سوال، اگر به قدری ساکت بماند که نگویند نماز می‌خواند نمازش باطل است، وگرنه ایرادی ندارد.

حضرت آیة الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):

چنانچه موجب زوال عقل نشود نماز باطل نمی‌شود.
حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):

در صورتی که سطح شعور پایین آمده و به طور کلی از بین نرفته، نماز صحیح است.

حضرت آیة الله العظمی نوری همدانی (مد ظله العالی):

حالت مذکور اگر موجب زوال عقل- هرچند برای مدت کوتاه - نشود نماز باطل نمی‌شود.
سوال: هم غذا شدن و رفت و آمد با افرادی که نماز نمی خوانند چه حکمی دارد؟

ترک نماز اگر از روی بی مبالاتی باشد، موجب کفر نمی شود و ادامه ی رفت و آمد با ایشان در صورت احتمال تأثیرگذاری، مانعی ندارد.

سوال: بین نماز اول وقت و درس (کلاس درسی که در زمان اذان ظهر برقرار است) کدام بهتر است؟ آیا جایز است کلاس درس را به خاطر نماز اول وقت ترک کرد؟

خواندن نماز در ابتدای وقت، مستحب موکّد است ولی چنانچه رها کردن کلاس درس در اول وقت، توهین به استاد و یا خلاف مقررات مدرسه و یا باعث رکود علمی شود، نماز را پس از پایان کلاس به جای آورید؛ اگرچه مدیران و مسئولان باید بدانند که در وقت نماز، کلاس برگزار نکنند.
سوال: آیا نماز خواند با آرایش اشکال دارد؟
آرایش اگر بعد از وضو باشد و آن قدر زیاد نباشد که به صورت لایه ائی روی پوست مانع رسیدن پیشانی بر مهر شود برای نماز اشکالی ندارد اما در صورتی که نامحرم او را می بیند واجب است صورت را بپوشاند.
سوال: لطفاً مبطلات نماز را بیان فرمایید؟

جواب: دوازده چیز نماز را باطل می‌كند: 1ـ آنكه در بین نماز یكی از شرط‌های آن از بین برود مثلاً در بین نماز بفهمد مكانش غصبی است. 2ـ آنكه در بین نماز عمداً یا سهواً یا از روی ناچاری، چیزی كه وضو یا غسل را باطل می‌كند پیش آید. 3ـ از مبطلات نماز آن است كه مثل بعضی كسانی كه شیعه نیستند دستها را روی هم بگذارد. 4ـ آنكه بعد از خواندن حمد آمین بگوید ولی اگر اشتباهاً یا از روی تقیه بگوید، نمازش باطل نمی‌شود. 5ـ آنكه عمداً یا از روی فراموشی پشت به قبله كند یا به طرف راست یا چپ قبله برگردد. 6ـ آنكه عمداً كلمه‌ای بگوید كه از آن كلمه قصد معنی كند اگر چه معنی هم نداشته باشد. 7ـ آنكه در نماز با صدای بلند و عمدی بخندد. 8ـ آنكه برای كار دنیا عمداً با صدا گریه كند. 9ـ آنكه در نماز كاری كند كه صورت نماز را به هم بزند مثل دست زدن. 10ـ خوردن و آشامیدن در نماز. 11ـ شك در ركعت‌های نماز دو ركعتی و سه ركعتی یا در دو ركعت اول نمازهای چهار ركعتی. 12ـ آنكه ركن نماز را عمداً یا سهواً كم یا زیاد كند، یا چیزی را كه ركن نیست عمداً كم یا زیاد نماید

موضوعات: احکام  لینک ثابت
 [ 08:30:00 ق.ظ ]




راهکارهایی برای داشتن تمرکز حین نماز خواندن

راهکارهایی برای داشتن تمرکز حین نماز خواندن
نماز فرصتی است تا بنده با مولای خود سخن بگوید و تا اوج بندگی به پرواز در آید.

نماز فرصتی است تا بنده با مولای خود سخن بگوید
نماز فرصتی است تا بنده با مولای خود سخن بگوید و تا اوج بندگی به پرواز در آید. نماز تکرار عشق است تا دلگویه های عشق و عاشقی بین مولا و بنده عینیت یابد و عبد هرآنچه غیر از خداست را به سویی نهد و با او به نجوا برخیزد و ابلیس که رانده درگاه خداست این محبت و عاشقی را برنمی تابد و همواره سعی می کند تا بین بنده و مولا فاصله ایجاد کند و عدم حضور قلب هنگام نماز وپریشانی ذهن و فکر از این دست آفت هاست.
حجت‌الاسلام والمسلمین حسین انصاریان با بیان چند گام برای تحصیل حضور قلب، راهکاری را در این خصوص ارائه داده است
اوّلا: براي تحصيل حضور قلب ممارست و تمرين کنيد و شرائطي که براي حضور قلب مؤثر است را رعايت نماييد تا به تدريج اين حالت براي شما حاصل گردد.
ثانيا: براي تحصيل حضور قلب در نماز، به اين نکات توجه فرماييد
1ـ بايد چنان معرفتي بدست آوريد كه دنيا را در نظرتان كوچك و خدا را در نظرتان بزرگ كند ، تا هيچ كار دنيوي نتواند به هنگام راز و نياز با معبود ، نظرتان را به خود جلب و از خدا منصرف سازد
2. توجه به كارهاي پراكنده و مختلف ، معمولاً مانع تمركز حواس است و هر قدر انسان توفيق پيدا كند كه مشغله هاي مشوّش و پراكنده را كم كند ، به حضور قلب خود در نماز و ساير عبادات كمك كرده است .
3ـ انتخاب مكان و محل نماز و ساير عبادات نيز در اين امر مؤثر است و لذا نماز خواندن در برابر اشياء و چيزهايي كه ذهن انسان را به خود مشغول مي سازد ، مكروه است .
4ـ پرهيز از گناه نيز عامل مؤثري است ، زيرا گناه قلب را از خدا دور مي سازد و از حضور قلب مي كاهد . 5ـ آشنايي به معناي نماز و فلسفه افعال و اذكار آن ، عامل مؤثري در حضور قلب است .
6ـ انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص آن ، چه در مقدمات و چه در اصل نماز ، توصيه مي شود .
7ـ از همه اينها گذشته، عبادت هم مانند هر كار ديگر نياز به مراقبت و تمرين و استمرار دارد و اگر مدتي به همين شيوه عمل كنيد ، كم كم تمركز و حضور قلب در نماز براي شما حاصل مي شود . و اگر با روي هم گذاشتن چشمان در نماز ، حضور قلب بهتري پيدا مي كنيد ، مانعي ندارد ، تا زماني كه اين حضور قلب براي شما عادت شود.
حوزه

ادامه »

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ق.ظ ]




توصیف امام علی"ع"از سختی عالم قبر.

توصیف امام علی(ع) از سختی های عالم قبر
هرگاه شخص بد عمل در قبر گذاشته می شود، قبر خطاب به او می گوید: آمدنت نامبارک، بد آمدی. از تمام کسانی که روی زمین هستند منفورترین آنها نزد من تو هستی…

یکبار رسول‌ اکرم(ص) برای نماز آمدند. گروهی را دیدند که آشکارا می خندند و بر اثر خنده دندانهای آنان ظاهر است. آن حضرت فرمودند: اگر مرگ را بسیار یاد کنید آن حالی را که من می بینم نخواهید داشت، لذا مرگ را بسیار یاد کنید.

امام علی(ع) در خطبه نود و نهم نهج البلاغه از زهد و ترك دنياپرستى سخن مى‏ گويد و می فرماید: او را بر نعمتهایى كه عطا فرموده ستايش مى‏ كنيم و در كارهاى خود از او استعانت ‏مى‏ جوئيم، از او سلامت در دين مى‏ خواهيم همان گونه كه تندرستى در بدن از او تقاضا داريم. اى بندگان خدا شما را به ترك اين دنيائى كه سرانجام شما را رها مي سازد توصيه مى‏ كنم‏ گرچه شما ترك آنرا دوست نداريد، دنيایى كه جسمهاى شما را كهنه و فرسوده مى‏ كند با اينكه دوست داريد، هميشه تازه و نو باشيد. شما و دنيا به مسافرانى مى‏ مانيد كه تازه گام در جاده نهاده‏ اند احساس مى‏ كنند به ‏انتها رسيده‏ اند و تا قصد رسيدن نشانه‏ اى در وسط راه مى‏ كنند گويا به آن رسيده‏ اند. آن چنان دنيا به سرعت مى‏ گذرد كه هنوز گام در آن نگذارده پايان مى‏ يابد. در حالي كه براى‏ رسيدن به مقصد نهایى بايد راه زيادى را بپيمايد. اما چگونه مى‏ تواند به مقصد برسد كسى كه روز معينى در پيش دارد و از آن تجاوز نخواهد كرد. مرگ به سرعت او را مي راند و عوامل مختلف او را به زور و برخلاف ميل به‏ جدایى از دنيا وادار مى‏ سازد.
پس در عزت و افتخارات(موهوم) اين جهان سر و دست نشكنيد و به زينت و نعمتهاى آن فريفته نگرديد و از رنج و سختيهاى آن جزع و زارى نكنيد، زيرا عزت و افتخارات آن به زودى پايان مى‏ گيرد و زيور و نعمتهايش زايل مى‏ گردد و رنج و سختى‏ آن تمام مى‏ شود و هر خوب و بد در دنيا پايان مى‏ يابد و هر موجود زنده ‏اى به سوى فنا پيش مى‏ رود. آيا براى شما در آثار پيشينيان وسيله عبرت نيست كه شما را از (كردار بد) باز دارد و آيا اگر انديشه كنيد در آثار پدران خود عبرت نخواهيد گرفت؟ مگر نمى‏ دانيد گذشتگان شما بر نمى‏ گردند و بازماندگان باقى نمى‏ مانند، مگر مردم دنيا را مشاهده نمى‏ كنيد كه شبانه روز حالات گوناگونى دارند يكى مى‏ ميرد و بر او مى‏ گريند و ديگرى باقى مى‏ ماند و به او تسليت مى‏ گويند و يكى در بستر بيمارى افتاده‏ ديگرى به عيادت او مى‏ آيد و ديگرى در حال جان كندن است. يكى به دنبال دنيا مى‏ دود در حالى كه مرگ به دنبال او در حركت است و يكى در عالم‏ غفلت فرو رفته در حالى كه مرگ و حوادث دنيا او را فراموش نكرده‏ اند! و به همين گونه بازماندگان به دنبال گذشتگان مى‏ روند. به هوش باشيد، نابود كننده لذات و بر هم زننده كاميابي ها و قطع كننده آرزوها(يعنى مرگ را) بسيار به خاطر بياوريد در آن هنگام كه تصميم بر كارهاى زشت داريد و براى اداى حق واجب خدا و نعمتهاى بي شمار و احسان‏هاى بى پايانش از او استعانت جوئيد. مولای متقیان امیرمومنان علی(ع) می‌فرماید: «من اکثر من ذکر الموت نجی من خداع الدنیا؛ هر کس فراوان یاد مرگ کند، از حیله‌های دنیا، رهایی می‌یابد». حضرت علی(ع) می‌فرماید: «و من اکثر ذکر الموت رضی من الدنیا بالکفاف: هر که بسیار یاد مرگ کند، به اندازه کفاف، از دنیا راضی است».
یادآوری مرگ، تأثیرگذاری‌های مثبت و سازنده‌ای در زندگی آدمی دارد. به خاطر این آثار روحی و تربیتی، در تعالیم و آموزه‌های دینی نیز بدان تاکید و سفارش‌های فراوانی شده است. یکی از آثار سازنده و تربیتی یاد مرگ، پوشیدن لباس زهد در دنیاست. یاد مرگ، دنیا را در چشم انسان زاهد، خوار و کوچک می‌کند. امام صادق(ع) می‌فرماید: «یاد مرگ، شهوت‌ها را از بین می‌برد، ریشه‌های فراموشی را یکسره بر می‌کند؛ دل انسان را به وعده‌های الهی محکم می‌کند و روحیه انسان را از سنگدلی به لطافت و رقّت قلب می‌کشاند. نشانه‌های هوس را از بین می‌برد و آتش حرص را خاموش و دنیا را پیش چشمان انسان، کوچک می‌کند»!
این گونه یاد مرگ انسان را از غوطه‌ور شدن در هوس‌ها و لذت‌های دنیوی باز می‌دارد و تحمل سختی‌ها را بر انسان آسان می‌کند. کسی که فراوان به یاد مرگ می‌افتد، به کمترین مال و نعمت دنیا راضی است و دیگر بخل و حرص، در دل او راه نمی‌یابد. او به اندازه نیازش از دنیا بهره می‌گیرد. دنیا و زیبایی‌های آن بسیار فریبنده است و کسی که بتواند با یاد مرگ و قیامت دل خود را روانه سرای دیگر کند، نیرنگ و زرق و برق دنیا، دیگر نمی‌تواند بر او غلبه کند؛ آن چنان که مولای متقیان، امیرمومنان علی(ع) می‌فرماید: «من اکثر من ذکر الموت نجی من خداع الدنیا: هر کس فراوان یاد مرگ کند، از حیله‌های دنیا، رهایی می‌یابد».
همچنین، ایشان در سفارش‌های خود که در نهج‌البلاغه آمده است، چنین می‌فرمایند: «ای مردم! سفارش من به شما این است که مرگ را از یاد نبرید و کمتر از آن غفلت کنید، چگونه غافل می‌شوید از چیزی که هرگز از شما غفلت نمی‌کند؟ مگر همه روزه، مرده‌ها را نمی‌بینید که بر خلاف میلشان به سوی گورها برده می‌شوند و در حفره‌های تنگ و تاریک آن جای می‌گیرند؟ گویی هرگز در این دنیا زندگی نکرده و در آبادانی آن نکوشیده‌اند. از سرایی که در آن به سر می‌بردند، می‌روند و اسیر توده‌های خاکی که از آن وحشت داشتند، می‌شوند. سرگرم دنیایی بودند که از آن دست کشیدند و آخرتی را که به سوی آن کوچ کردند، تباه ساختند. دیگر نمی‌توانند از بدی‌هایی که کرده‌اند، برگردند و نه این توان و قدرت را دارند که به خوبی‌هایی که از دستشان برمی آید، بیفزایند. به دنیا مهر ورزیدند، ولی دنیا فریبشان داد. به آن اعتماد کردند و او بر زمینشان زد».
این گونه، انسان زاهد روزهای عمر خود را رو به کاستی می‌بیند و هر لحظه، خود را یک گام نزدیک‌تر به مرگ احساس می‌کند و در نتیجه تلاش می‌کند تا برای آن دنیای خود نیز زاد و توشه‌ای فراهم کند، که تأمین کننده نیازهای او در فردای قیامت باشد. آنگاه آن حضرت، خطبه خویش را این چنین به پایان می‌رساند: زاهدان، گروهی از مردم دنیا هستند که دنیاپرست نیستند. پس در دنیا زندگی می‌کنند، اما آلودگی دنیاپرستان را ندارند. در دنیا با آگاهی و بصیرت عمل می‌کنند و در ترک زشتی‌ها، از همه کس سبقت می‌جویند، بدن‌هایشان به گونه‌ای در تلاش و حرکت است که گویا در میان مردم آخرت هستند. اهل دنیا را می‌نگرند که مرگ بدنها را بزرگ می شمارند، اما آنها مرگ دلهای زندگان را بزرگ‌تر می‌دانند.
یکبار رسول‌ اکرم(ص) برای نماز آمدند. گروهی را دیدند که آشکارا می خندند و بر اثر خنده دندانهای آنان ظاهر است. آن حضرت فرمودند: اگر مرگ را بسیار یاد کنید آن حالی را که من می بینم نخواهید داشت، لذا مرگ را بسیار یاد کنید. هیچ روزی بر قبر نمی گذرد مگر اینکه در آن روز ندا می دهد: من خانه‌ تنهایی هستم. من خانه خاکی هستم. من خانه‌ کرم‌ها هستم. هرگاه شخص مؤمنی در قبر گذاشته می شود، قبر خطاب به او می گوید: آمدنت مبارک! خوش آمدی! از تمام کسانی که روی زمین هستند تو نزد من محبوب‌تری. امروز که نزد من آمده‌ای بهترین برخورد مرا نسبت به خود خواهی دید. سپس قبر برایش تا منتهای نظر وی وسیع و فراخ می شود و دروازه‌ای از بهشت برایش گشاده می شود که از آن نسیم بهشت و بوهای عطرآگین به او می‌رسد.
هرگاه شخص بد عمل در قبر گذاشته می شود، قبر خطاب به او می گوید: آمدنت نامبارک، بد آمدی. از تمام کسانی که روی زمین هستند منفورترین آنها نزد من تو هستی. امروز که به من سپرده شده‌ای برخورد مرا با خود خواهی دید. سپس برخورد مرا با خودخواهی دید. سپس او را چنان می فشارد که دنده های پهلوی او را در هم فرو می روند و هفتاد اژدها بر وی مسلط می شود. آن اژدها چنان زهر و سم خطرناکی دارند که اگر یکی از آنها بر زمین بدمد بر اثر آن هیچ گیاه و علفی بر روی زمین نمی روید و تا قیامت اژدها او را می گزند. پس از آن، پیامبر اکرم(ص) فرمودند: قبر یا باغی از بهشت است و یا خندقی از آتش دوزخ. خوف و خشیت الهی امری بسیار مهم و ضروری است. روی همین اساس، رسول‌ اکرم(ص) اغلب در فکر و اندیشه‌ عمیقی قرار داشتند و یاد مرگ برای این امر بسیار مفید و سودمند است. به همین جهت آن حضرت(ص) این نسخه را تجویز کردند. بنابراین گاهی، یاد و ذکر مرگ بسیار لازم و ضروری خواهد بود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 08:24:00 ق.ظ ]




در شب اول قبر، نکیر و منکر با انسان‌ها به چه زبانی صحبت می‌کنند؟
به دیگر سخن؛ در قبر، زبان حال وجود دارد، نه زبان قال، چنانچه در روایات به این مطلب اشاره شده است، پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «هنگامى مرده در قبر گذاشته می‌شود، قبر به او می‌گوید: واى بر تو اى فرزند آدم! چه چیزى تو را نسبت به من فریب داد؟ آیا نمی‌دانى من سراى فتنه، سراى تاریکى، سراى تنهایى و خانه کرم‌هایم، چه چیزى تو را نسبت به من مغرور کرد؟

شیخ صدوق می‌نویسد: «اعتقاد ما درباره سؤال قبر این است که حق است و ناچار به پذیرش آن هستیم».
از رخدادهاى مهم و حتمى عالم برزخ سؤال دو فرشته «نکیر» و «منکر» است. از روایات و گفتار متکلمان اسلامی بر می‌آید که سؤال نکیر و منکر حقیقتی غیر قابل انکار است. شیخ صدوق در این باره می‌نویسد: «اعتقاد ما درباره سؤال قبر این است که حق است و ناچار به پذیرش آن هستیم».1

روایات در این‌باره فراوان‌اند؛ از جمله امام جعفر صادق(ع) فرمود: «هر کس سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست: معراج، سؤال قبر و شفاعت».2 همچنین نقل شده است: امام سجاد(ع) در هر جمعه در مسجد رسول خدا(ص) مردم را موعظه می‌فرمود و از جمله مواعظش این بود: «اى فرزند آدم! اجل تو سریع‌ترین چیزها به سوى تو است و نزدیک است تو را دریابد و ملک الموت روح ترا قبض کند و به سوى منزلِ تنها بروى، پس روح ترا به سوى تو برگردانند و منکر و نکیر براى سؤال و امتحان سخت تو بیایند همانا اول چیزى که از تو سؤال کنند از دین تو است که به آن معتقد بوده‌اى و از کتاب تو است که آن‌را تلاوت کرده و از امامی است که ولایت او را اختیار نموده و می‌پرسند از عمر تو که در چه چیز فانى کردى و از مال تو که از کجا کسب، و در چه راه مصرف نمودى، پس عذر خود را بگیر و براى جواب آماده شو».3

درباره کیفیت و چگونگی سؤال در قبر -مانند این‌که به چه زبانی صحبت می‌کنند- چیزی صریحی در روایات بیان نشده است، اما به طور اجمال باید گفت:

1. برخی معتقدند که در قبر از هر شخصی، با زبان اصلی آن شخص سؤال و جواب خواهد شد.4 حتی اگر این نظریه را نپذیریم ولی مسلم است که این گفت‌وگو به شیوه‌ای انجام خواهد شد که درک متقابل وجود داشته باشد.

2. گروهی نیز احتمال داده‌اند که سؤالات قبر به این صورت نیست که با زبان و الفاظ مادی از ما بپرسند، پروردگار و پیامبر تو کیست و ما اسم آن‌را بگوییم، بلکه در عالم قبر قوای مثالی انسان به ‌کار می‌افتد؛ یکی از مهم‌ترین چیزهایی که به‌ کار می‌افتد حافظه مثالی انسان است، و وقتی حافظه مثالی به‌ کار می‌افتد تمام زندگی شخص و باورهایی از اعماق وجود انسان پیش چشم او می‌آید. و وقتی این دو ملک از انسان‌ها سؤال می‌کنند، می‌خواهند آن چیزی که در عمق وجود آنها در مورد خدا شکل گرفته است، را بدانند.

به دیگر سخن؛ در قبر، زبان حال وجود دارد، نه زبان قال، چنانچه در روایات به این مطلب اشاره شده است، پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «هنگامى مرده در قبر گذاشته می‌شود، قبر به او می‌گوید: واى بر تو اى فرزند آدم! چه چیزى تو را نسبت به من فریب داد؟ آیا نمی‌دانى من سراى فتنه، سراى تاریکى، سراى تنهایى و خانه کرم‌هایم، چه چیزى تو را نسبت به من مغرور کرد؟ که تو با آرزوهاى بسیار و کبر و تلاش زیاد بر روى من خرامان می‌گذشتى، در این موقع اگر مرده از اهل صلاح باشد، گوینده‌اى بر قبر پاسخ می‌دهد که: چه می‌گویى؟ اگر امر به معروف و نهى از منکر کرده باشد، گور می‌گوید: من در این صورت سبزه زارى می‌شوم و تن او نورى می‌شود و روح او به سوى خدا بالا خواهد رفت».5 امام صادق(ع) فرموده است: «قبر را در هر روز گفتارى است، می‌گوید: من خانه غربتم، من خانه وحشتم، من خانه کرم‌هایم، من قبرم، من مرغ‌زارى از مرغ‌زارهاى بهشت و یا حفره‌اى از حفره‌هاى آتشم».6

3. ممکن است گفته شود: سؤال و جواب با گوش و زبان همین بدن است، ولى در ظرف عالم دیگر، نه در این عالم مادی. و این‌که گفتیم: در بدنِ مثالى است، منافى این سخن نیست. توضیح این‌که؛ روح انسانى، جوهرى است مجرّد و غیر از روح حیوانى است و به مردن انسان فانى نمی‌شود، بلکه تنها علاقه تدبیرى و تصرف او از این بدن عنصرى قطع می‌گردد، بنابراین، مانعى ندارد که لذائذ و آلام وارده بر این بدن را درک کند و با اهل و اولاد خود تکلم نماید و عملیاتى که نسبت به بدن او می‌شود ببیند و سخنانى که در این‌باره گفته می‌شود بشنود و همراه بدن خود حرکت کند، اما نه به این زبان و چشم و گوش و دست و پا و سایر حواس ظاهرى بلکه با مردن، ادراکات روحى شدیدتر می‌شود و بدون این آلات امور را درک می‌کند.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:24:00 ق.ظ ]




همه چیز درباره مرگ و زندگی برزخی
مرگ، دریافت روح توسط فرشته مرگ است همانند زمان خواب. مرگ، یک خواب طولانى است و خواب، یک مرگ موقت، پس مرگ وفات است نه فوت و هلاکت و نابودى. مرگ تولدى دوباره از رحم طبیعت است که در اثر این تولد به جهان دیگرى وارد مى‏شود که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست، همچون دنیاى رحم مادر که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست
مرگ از نگاه فلاسفه اسلامى این است که نفس آدمى تدبیر بدن را رها نموده و از بدن منقطع گردد. البته این دیدگاه نشأت گرفته از قرآن و روایات است که ماهیت مرگ را فنا و نیستى نمى ‏دانند. در متون اسلامى، تعبیرات مختلفى پیرامون مرگ وجود دارد که همه در یک جهت مشترک اند و آن این که مرگ، فنا و نابودى نبوده، بلکه انتقال از خانه‏اى به خانه دیگر است؛ زیرا که انسان، مرکب از روح و بدن است و با مرگ که فقدان حیات و زندگى بدن ظاهرى است، روح به جهان آخرت منتقل مى‏شود، و بدین لحاز مرگ به انسان نسبت داده مى‏شود.
مرگ، دریافت روح توسط فرشته مرگ است همانند زمان خواب. مرگ، یک خواب طولانى است و خواب، یک مرگ موقت، پس مرگ وفات است نه فوت و هلاکت و نابودى. مرگ تولدى دوباره از رحم طبیعت است که در اثر این تولد به جهان دیگرى وارد مى‏شود که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست، همچون دنیاى رحم مادر که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست.
مرگ پل و گذرگاهى است که با عبور از آن، انسان به عرصه جدیدى گام مى‏نهد و از سختی ها نجات مى‏یابد و این در صورتى است که خانه دنیا را آباد و خانه آخرت را خراب نکرده باشد. در پاسخ به این که آیا مى‏شود مرگ را به تأخیر انداخت، چنین مى‏توان گفت که در آیات و روایات با دوگونه اجل آشنا مى‏شویم: اجل معلق و اجل حتمى که با اسامى دیگرى هم در نصوص دینى از آنان یاد شده است.
“اجل معلق” هر شخص، عبارت است از آن مدتى که بناست در این دنیا زندگى کند، اما قابل تقلیل و افزایش است. مثلاً با انجام صله رحم و دادن صدقه مى ‏توان، این اجل را به تأخیر انداخت و با عاق والدین و قطع رحم آن را کم نمود، و این همان اجلى است که در لوح محو و اثبات ثبت شده است. اما “اجل حتمى” همان است که قابل تغییر نیست و در ام الکتاب مکتوب است.
حالات مۆمن و کافر در هنگام مرگ، چگونه است؟
چون مۆمن، به عالم آخرت ایمان دارد، اعمال خود را برای رسیدن به خوشبختی آن عالم، جهت‌دهی می‌کند. لذا بعد از خروج از عالم دنیا، رحمت و نعمت‌های الهی نصیب او می‌شود. و همه اتفاقاتی که برای او می‌افتد، همه شیرین و لذت‌بخش خواهد بود. ملاقات با فرشته مرگ (عزرائیل)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، امیرالمۆمنین (علیه السلام) و دیگر معصومان و فرشتگان، برای او سرشار از لذت است؛ زیرا آنها او را به رحمت و نعمت دائمی الهی بشارت داده و نسبت به او بسیار مهربانند. هر چند که ممکن است مۆمن با مرگی دردناک از دنیا برود، ولی این نوع مرگ، موجب تطهیر او و بخشش گناهانش می‌شود. در مقابل؛ افراد کافر که تمام همّ و تلاش خود را بر آباد کردن دنیایشان قرار داده بودند، با دستی خالی وارد عالم دیگر می‌شوند، در حالی‌که خدای خود را نسبت به خود، خشمناک ساخته‌اند. او که هیچ‌‌کاری برای جلب رحمت الهی به سوی خود انجام نداده، وقایعی که در هنگام مرگ و بعد از آن برایش واقع می‌شود، همه جلوه غضب و خشم الهی خواهد بود. فرشتگان الهی با قهر و غضب به سراغ او آمده و جانش را به شدّت می‌گیرند و او را به جایی دردناک منتقل می‌کنند.
رجوع و بازگشت به خداوند به این معنا است که ما از تمام این عوامل و زندگی مادی رها می شویم و تمام حجاب هایی که بر ما وجود داشت از بین می رود و ما با نگاهی شفاف می توانیم علت و مالک حقیقی را ببینیم.
اگر می گوییم انسان با مرگ به سوی خدا باز می گردد؛ یعنی تا زمانی که زنده است از خداوند دور است؟
برگشت به خدا که در برخی آیات قرآن بدان اشاره شده، با تقرب و نزدیک شدن به او لزوماً به یک معنا نیستند و نزدیک شدن به معنای مادی آن نیز در مورد خداوند متصور نیست.
آیاتی که به مرگ انسان می پردازند بیانگر آن می باشند که پس از مرگ به خدا برگشت می کنیم، نه این که به او نزدیک می شویم، تا این که دوری از خدا را در این دنیا از آنها استنباط کنیم. رجوع و بازگشت به خداوند به این معنا است که ما از تمام این عوامل و زندگی مادی رها می شویم و تمام حجاب هایی که بر ما وجود داشت از بین می رود و ما با نگاهی شفاف می توانیم علت و مالک حقیقی را ببینیم. این برگشت به خداوند نیز تنها به انسان اختصاص ندارد، بلکه تمام موجودات به مبدأ هستی برگشت می کنند.
روح انسان بعد از مرگ در قالب حیوان در می آید یا در برزخ است؟
انتقال روح انسان پس از مرگ به قالب انسانی دیگر یا حیوان و … عقیده قائلین به تناسخ است و از نظر اسلام باطل و مردود است. روح پس از مفارقت بدن در دنیا، در عالم برزخ در بدنی مثالی جای گرفته و تا آغاز قیامت از حیات برزخی برخوردار می گردد. عالم برزخ که گاهی از آن به عالم قبر و عالم ارواح تعبیر شده، عالمی میان دنیا و آخرت است. دلیل وجود چنین عالمی برخی آیات و روایات است.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ق.ظ ]




همه چیز در مورد عالم پس از مرگ : :
: : حكايات و روايات مرگ و عالم پس از مرگ : :
:. صراط یا پل عبور .:
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
يكى از جاهاى هولناك آخرت ((صراط)) است و آن جِسرى است كه بر روى جهنم مى كشند و تا كسى از آن نگذرد داخل بهشت نمى شود.
در روايات وارد شده است كه از مو باريك تر و از شمشير برنده تر و از آتش گرم تر است ، و مؤ منان خالص به راحتى مانند برق از آن مى گذرند و بعضى با دشوارى مى گذرند اما نجات مى يابند، و بعضى از عقبات آن ، به جهنم مى افتند و آن در آخرت ، نمونه صراط مستقيم دنيا است كه دين حق و راه ولايت و متابعت حضرت اميرالمؤ منين و ائمه طاهرين از ذريه او صلوات الله عليهم اجمعين است و هر كه از اين صراط عدول و ميل به باطل كرده است ، از گفتار يا كردار، از همان عقبه از صراط آخرت مى لرزد و به جهنم مى افتد و صراط مستقيم سوره حمد، اشاره به هر دو است .
علامه مجلسى (رحمه الله عليه ) در حق اليقين از كتاب عقايد شيخ صدوق (رحمه الله ) نقل كرده كه فرمود: اعتقاد ما در عقباتى كه در راه محشر است آنست كه هر عقبه اى اسم واجب و فرضى است از اوامر و نواهى الهى ، پس ‍ انسان به هر عقبه اى كه مى رسد اگر تقصيرى كرده است در آن عقبه او را هزار سال نگه مى دارند و حق خدا را از او مى خواهند اگر از عهده آن با عمل صالحى كه از پيش فرستاده بيرون آمد و يا رحمت خدا شامل حالش شد از آن نجات مى يابد و به عقبه ديگر مى رسد، پس پيوسته او را از عقبه اى به عقبه ديگر مى برند و نزد هر عقبه سؤ ال مى كنند از آنچه كه او انجام داده است پس اگر از همه سلامت بيرون رفت منتهى مى شود به دار بقاء، پس ‍ حياتى مى يابد كه هرگز مرگ در آن نمى باشد و سعادتى مى يابد كه شقاوت در آن نيست و در جوار خدا با پيغمبران و صديقين و شفعاء و صالحان از بندگان خداى تعالى ، ساكن مى شود و اگر او را در عقبه اى حبس كنند و از او حقى را كه تقصير در آن كرده بخواهند ديگر راه نجاتى نخواهد داشت و با لغزش قدمهايش به درون جهنم مى افتد و اين عقبات بر روى صراط است و نام يكى از اين عقبات ولايت است كه همه خلايق را نزد آن عقبه باز مى دارند و از ولايت اميرالمؤ منين (ع) و ائمه بعد از او (عليهم السلام ) سئوال مى كنند اگر به وظايف خود عمل كرده است نجات مى يابد و مى گذرد و گرنه به جهنم مى افتد چنانكه حق تعالى فرموده است : وقفوهم انهم مسئولون (29) و اهم عقبات ، ((مرصاد)) است ؛ ان ربك لبالمرصاد و حق تعالى مى فرمايد: به عزت و جلال خود سوگند ياد مى كنم كه ظالمى از آن نمى گذرد تا كيفر شود و عقبه ديگر رحم است ، و اسم ديگرى امانت است و اسم ديگرى نماز، و بنام هر وظيفه و تكليفى عقبه اى هست كه انسان را در آن نگه مى دارند و به بازرسى و پرس و جوى او مى پردازند.
از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت كرده است كه چون اين آيه نازل شد: و جى ء يومئذ بجهنم يعنى و بياورند در آن روز جهنم را، از حضرت رسول صلى الله عليه و آله پرسيدند معنى اين آيه چيست ؟ فرمود كه روح الامين مرا خبر داده كه چون حق تعالى اولين و آخرين را در قيامت جمع كند، جهنم را با هزار مهار با صد هزار ملك در نهايت شدت و غلظت ، بكشند و بياورند و صدائى از آن برمى خيزد كه اگر خدا بخواهد همه را نابود مى كند و همه فرياد زنند: رب نفسى نفسى پروردگارا جان مرا جان مرا نجات ده . و تو اى پيغمبر خدا ندا كنى : امتى امتى و از براى امت خود دعا كنى . پس صراط را بر روى آن بگذارند، كه از مو باريكتر و از شمشير برنده تر، و در آن سه شاخه است بر يك شاخه مساءله امانت و صله رحم است ، و بر دوم نماز، و بر سوم عدالت پروردگار عالميان . سپس دستور مى دهند كه مردم از آنها بگذرند، پس در عقبه اول صله رحم و امانت ايشان را نگه مى دارد، و اگر از اين عقبه نجات يافتند عدالت الهى ايشان را نگه مى دارد؛ و اشاره به اين است آنچه حق تعالى فرموده : ان ربك لبالمرصاد ((هر آينه پروردگار تو بر سر راه يا كمينگاه است )) و مردم بر صراط مى روند و بعضى به دست چسبيده اند و بعضى يك پايش ‍ لغزيده با پاى ديگر، خود را نگه مى دارد و ملائكه بر دور ايشان ايستاده و دعا و ندا مى كنند كه اى خداوند حليم بردبار، به فضل و كرم خود آنها را ببخش و ايشان را سالم عبور ده و مى بينى كه مردم خطا كار در آتش جهنم مى ريزند، پس كسى كه به رحمت خدا نجات يافت و گذشت مى گويد: الحمد لله ، حمد مى كنم خداوندى را كه مرا نجات داد بعد از آنكه نااميد شده بود هر آينه پروردگار ما آمرزنده است .
ثقه جليل ، حسين بن سعيد اهوازى از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت كرده كه مردى نزد حضرت ابى ذر رضى الله عنه آمد و او را به زائيدن گوسفندش بشارت داد پس گفت : اى ابوذر مژده باد تو را كه گوسفندانت اولاد آورده و بسيار شدند. فرمود: زيادى آنها مرا خوشحال نمى سازد و بهتر است كه تعداد آنها برايم كمتر باشد زيرا زيادى آنها مرا گرفتار مى سازد؛ همانا شنيدم كه پيغمبر خدا فرمود: بر دو طرف صراط، روز قيامت عقبه رحم و امانت است پس كسى كه صله رحم و اداء امانت كرده باشد، از آن بگذرد و آن دو طرف صراط نمى گذارند كه در آتش بيفتد. و در روايت ديگر است كه اگر خيانت كننده در امانت و قطع كننده رحم بخواهد بگذرد، با اين دو خصلت ، عملى ديگر او را نفع ندهد و صراط او را در آتش مى افكند.
((حكايت :))
سيد اجل اكمل مؤ يد، علامه نحرير بهاء الدين سيد على بن سيد عبدالكريم نيلى نجفى كه جلالت شاءنش بسيار و مناقبش بى شمار است و تلميذ شيخ شهيد و فخر المحققين است در كتاب ((انوار المضيئة )) در ابواب فضايل حضرت اميرالمؤ منين (ع) به مناسبتى اين حكايت را از والدش نقل كرده كه در قريه نيله كه قريه خوشان باشد شخصى بود كه توليت مسجد آن قريه با او بود روزى از خانه بيرون نيامد، او را طلبيدند عذر آورد كه نمى توانم ، چون تحقيق كردند معلوم شد كه بدن او با آتش سوخته غير از دو طرف رانهاى او تا طرف زانوها و ديدند درد و الم او را بى قرار كرده ، سبب آنرا از او پرسيدند، گفت : در خواب ديدم كه قيامت برپا شده و مردم به داخل جهنم مى ريزند و من از آن كسانى بودم كه مرا به بهشت فرستادند همين كه رو به بهشت مى رفتم به پلى رسيدم كه عرض و طول آن بزرگ بود، گفتند كه اين صراط است پس از آن عبور كردم و هر چه از آن طى مى كردم عرضش كم ، و طولش بسيار مى شد تا رسيد بجائى كه مثل تيزى شمشير شد، در زير آن نگاه كردم ديدم كه وادى بسيار بزرگى است و در آن آتش ‍ سياهى است ، و در آن ، جمره هايى مثل قله كوهها، و مردم بعضى نجات مى يابند و بعضى در آتش مى افتند و من شروع كردم به لرزيدن مثل كسى كه بخواهد بيفتد تا خود را رسانيدم به آخر صراط، به آنجا كه رسيدم نتوانستم خوددارى كنم كه ناگاه در آتش افتادم و در ميان آن فرو رفتم ، پس خود را رساندم به كنار وادى و هر چه دست انداختم دستم به جايى بند نشد و آتش با قوت جريان خود، مرا به پايين مى كشيد و من استغاثه مى كردم ، عقل از من پريده بود، پس ملهم شدم به آنكه گفتم : يا على بن ابى طالب ، پس نظر افكندم ديدم مردى به كنار وادى ايستاده ، در دلم افتاد كه او على بن ابى طالب (ع) است . گفتم اى آقاى من ، يا اميرالمؤ منين ، فرمود: دست خود را بياور نزديك ، پس دست خود را به جانب آن حضرت ، دراز كردم پس دستم را گرفت و كشيد و مرا بيرون آورد و با دست خود آتش را از دو طرف رانم دور كرد در اين محل وحشت زده از خواب جستم و اين حال خود را ديدم كه مى بينيد سالم نمانده بدن من از آتش مگر آنجائى كه امام دست ماليده ؛ پس مدت سه ماه مرهم كارى كرد تا سوخته ها بهتر شد. و بعد از آن كم بود كه نقل كند اين حكايت را جهت احدى مگر آنكه تب مى گرفت او را (انتهى ).
ذكر چند عملى براى سهولت گذشتن از اين عقبه ، غير از صله رحم و اداء امانت ، كه گذشت .
((روايت اول :))
سيد بن طاووس در كتاب ((اقبال )) روايت كرده كه در شب اول ماه رجب بعد از نماز مغرب ، بيست ركعت نماز كند به حمد و توحيد و بعد از هر دو ركعت سلام دهد تا محفوظ بماند خودش و اهل و مال و اولادش و از عذاب قبر در پناه باشد و از صراط بى حساب مانند برق بگذرد.
((روايت دوم :))
روايت شده كه هر كه شش روز از ماه رجب روزه بگيرد از ((آمنين )) باشد روز قيامت و بگذرد بر صراط به غير حساب .
((روايت سوم :))
و نيز سيد روايت كرده كه كسى كه در شب بيست و نهم شعبان ده ركعت نماز كند بخواند در هر ركعت ((حمد)) يك مرتبه و ((الهيكم التكاثر)) ده مرتبه ، و ((معوذتين )) ده مرتبه ، و ((توحيد)) ده مرتبه ، عطا فرمايد حق تعالى به او ثواب مجتهدين و سنگين كند ميزان او را از حسنات و آسان گرداند بر او حساب را و بگذرد بر صراط مثل برق جهنده .
((روايت چهارم :))
در فصل سابق گذشت كه هر كه زيارت كند حضرت امام رضا (عليه السلام ) را با آن دورى قبر شريفش ، آن حضرت بيايد نزد او در سه موطن روز قيامت تا او را خلاصى بخشد از اهوال آنها كه يكى از آنها ((صراط)) است .

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:22:00 ق.ظ ]