نرجس
 
   




کسانی که نامشان در دیوان گناهکاران ثبت است!
________________________________________
علم و دانش ودیعه و سپرده خدا است در زمینش، و علماء و دانشمندان أمناء و درستکاران اویند بر آن علم، پس کسى که به علم خود عمل کند امانت و سپرده او را اداء نموده و پرداخته، و کسى که به علمش عمل نکرده (نامش) در دیوان و کتاب نادرستکاران نوشته مى‏شود.
________________________________________
ادعای ایمان و اسلام از یک سو و ندانم کاری و غفلت از سوی دیگر. به برخی مسائل در باب دین و دینداری آگاهی و معرفت داریم اما نسبت به بسیاری دیگر جاهل هستیم تا به حال به کدامیک از این اطلاعاتی که داشتیم بها داده و به طور رسمی و جدی کمر به عمل هر یک از آنها بستیم و عالم بی عمل نبوده و در مقابل برای کسب معرفت نسبت به آنچه نمی دانیم اقدام نموده‌ایم؟

عالم بی عمل
عالم بی عمل که می گویند مِثل زنبور بی عسل است پیدا کردنش مشکل نیست، من و شما می توانیم هریک به مثابه یک عالم بی عمل باشیم، حتماً نبایست که علامه و دانشمندی باشیم که به علم خود عمل نمی کند، کافیست کمترین اطلاعاتی را در یک زمینه داشته ولی خود را از به کار بستن آن محروم سازیم، آن وقت می شویم مصداق عالم بی عمل.

همگامی علم و عمل
روایات فراوانی داریم که تأکید به همراهی علم با عمل دارند که دانستن آنها خالی از لطف نیست.
امام صادق علیه السلام فرمود:علم با عمل همدوش است (نجات و رستگارى انسان به هر دو مربوط است) هر که بداند باید عمل کند و هر که عمل کند باید بداند، علم عمل را صدا زند اگر پاسخش گوید بماند و گر نه کوچ کند (مثلا کسى که میداند اطاعت خدا خوبست و لازم گویا همان دانستن او را بزبان حال صدا میزند و میگوید تو که میدانى اطاعت خدا خوبست اطاعت کن، اگر فرمان برد علمش ثابت و برجا ماند و گر نه با شک و شبهه و فراموشى از میان برود). (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى / ج‏1 / 55 )
علم با عمل است که بارور شده و به ثمر می نشیند. علما دو نوعند: عالمى که به علمش عمل مى‏کند، چنین کسى نجات پیدا مى‏کند. و عالمى که عمل به علم خود را ترک مى‏کند، چنین کسى هلاک مى‏شود. اهل جهنّم از بوى بد عالمى که علمش را ترک کند در اذیّت خواهند بود.پشیمان ترین و پر حسرت‏ترین اهل جهنّم کسى است که بنده‏اى را بسوى خدا دعوت کند و آن بنده قبول نماید و خدا را اطاعت کند و داخل بهشت شود، در حالى که دعوت‏کننده از دستور خداوند سرپیچى کند و بخاطر ترک علمش و دنباله روى از هوس و معصیتش نسبت به خداوند داخل آتش شود. (أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم/381)
امام صادق علیه السلام راجع به قول خداى عز و جل (تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند) فرمود: مراد به دانشمند کسى است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسى که چنین نباشد عالم نیست
پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) فرموده: علم و دانش ودیعه و سپرده خدا است در زمینش، و علماء و دانشمندان أمناء و درستکاران اویند بر آن علم، پس کسى که به علم خود عمل کند امانت و سپرده او را اداء نموده و پرداخته، و کسى که به علمش عمل نکرده (نامش) در دیوان و کتاب نادرستکاران نوشته مى‏شود. (بنادر البحار (ترجمه و شرح خلاصه کتاب العقل و العلم و الجهل) ترجمه‏فارسى166)
امام على علیه السّلام بر منبر فرمودند: اى مردم هر گاه علمى بدست آوردید به آن عمل کنید و رستگار شوید. عالمى که به علمش عمل نکند مانند جاهل است که سرگردان است و نمى‏داند چه بکند بلکه به این عالم که علمش را رها کرده و دنبال هوى مى‏رود حجت و برهان تمام است و او مى‏داند که کارهایش بر خلاف است و راه کج را تعقیب مى‏کند. او مانند جاهل سرگردان مى‏باشد و دنبال گمراهى مى‏رود، شما هرگز کج نروید که گمراه مى‏شوید و در شک و تردید قرار نگیرید که کافر مى‏شوید و خود را راضى نگه ندارید که در امور دین مسامحه خواهید کرد و زیان خواهید دید.
شما باید همیشه دنبال حق باشید و فقه بیاموزید و گول نخورید و فریب ندهید، بهترین شما آن کسى است که از خداوند اطاعت مى‏کند باید آسوده باشد و خوشحالى کند و هر کس نافرمانى دارد باید مأیوس و پشیمان باشد. (مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى /130 ) اما برای روشن شدن مقصود و منظور این روایات نیاز است بدانیم، عالم کیست و از چه جایگاهی برخوردار است.
عالم کیست؟
در روایات و احادیث می توان تعریف روشن و صریحی از عالم به دست آورد. امام صادق علیه السلام راجع به قول خداى عز و جل (تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند) فرمود: مراد به دانشمند کسى است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسى که چنین نباشد عالم نیست. (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى/ج‏1 )
مردم به طرف امام على علیه السّلام روى آوردند و گفتند: یا امیر المۆمنین ما را از فقیه اطلاع دهید، فرمود: آرى من اکنون فقیه واقعى را به شما معرفى مى‏کنم، فقیه کسى است که مردم را به گناه وادار نکند و از رحمت خداوند مأیوس نگرداند. فقیه باید جامعه مسلمین را از عواقب اعمال خودشان برحذر دارد و عذاب خداوند را به آنها گوش زد سازد، و قرآن را فراموش نکند و به چیزهاى دیگر روى نیاورد، در آن قرائتى که فکر و اندیشه نباشد خیرى نیست و در عبادتى که فقه نباشد فائده نخواهد بود و در عبادتى که تقوى نباشد اثرى و فائده‏اى نیست. (مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى/ 128) عالم حقیقی، عالمی است که در راه خدا قدم برداشته و سعی در فهم معارف الهی دارد معارفی که خود نیز کمر به عمل بدا نها بسته تا بدان واسطه به وصال خداوند متعال رسد.
علم با عمل است که بارور شده و به ثمر می نشیند. علما دو نوعند: عالمى که به علمش عمل مى‏کند، چنین کسى نجات پیدا مى‏کند. و عالمى که عمل به علم خود را ترک مى‏کند، چنین کسى هلاک مى‏شود. اهل جهنّم از بوى بد عالمى که علمش را ترک کند در اذیّت خواهند بود.پشیمان ترین و پر حسرت‏ترین اهل جهنّم کسى است که بنده‏اى را بسوى خدا دعوت کند و آن بنده قبول نماید و خدا را اطاعت کند و داخل بهشت شود، در حالى که دعوت‏کننده از دستور خداوند سرپیچى کند و بخاطر ترک علمش و دنباله روى از هوس و معصیتش نسبت به خداوند داخل آتش شود
جایگاه عالم
روایت در باب جایگاه عالم و دانشمندنیز بسیار است که آگاهی بدان موجب تمایل و رغبت آدمی به سوی کسب علم و دانش می گردد. اما در این میان باید توجه داشت که این علم باید با عمل همراه گردد. امام صادق «ع» از پدرانش، از پیامبر «ص»: آن کس از مردم بیشتر ارزش دارد که داراى علم بیشتر باشد، و هر که علمى کمتر دارد کم‏بهاتر است. (الحیاة / ترجمه احمد آرام ج‏2 ) امام علی (علیه السلام) : ارزش هر کس باندازه دانائى اوست.( الإرشاد للمفید / ترجمه ساعدى/290 )
پیامبر «صلی الله علیه و آله»: برترى عالم بر عابد، همچون برترى ماه بر دیگر ستارگان است در شب چهاردهم ماه. (الحیاة / ترجمه احمد آرام / ج‏2 )
از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل است که فرمود: دانشمند در میان مردم چون زنده در میان مردگان است، بدانید که هر چیزى براى طالب علم آمرزش مى‏طلبد، پس علم را طلب کنید، که سبب تقرّب شما به خدا گردد و طالب علم بر هر مسلمان لازم است. و فرمود: چون قیامت شود، مداد عالمان با خون شهیدان سنجیده مى‏شود، و بر خون شهدا مى‏چربد. و فرمود: هیچ عملى پس از اداى واجب بهتر از اصلاح امور مردم و انتشار اعمال و انجام کارهاى خیر نیست. (إرشاد القلوب / ترجمه سلگى / ج‏1)

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-09-14] [ 08:31:00 ق.ظ ]




چگونه حافظه مان را تقویت کنیم؟

چگونه حافظه مان را تقویت کنیم؟
________________________________________
یکی از برکات حفـــظ قرآن کریم، جوان ماندن نیروی عقــل است و جوان ماندن نیروی عقــل مستند به عواملی است که دانش بشری می تواند آن را کشف و از فرســودگی این نیرو در ایام پیری پیشــگیری نماید.
________________________________________
قابل توجه برای علاقمندان به حفظ قرآن، این که در احادیث اسلامی رهنمودهای ارزنده ای در ارتباط با پیشگیری از فرسودگی نیروی عقل و قدرت حافظه وجود دارد. هر چند به دلیل قطعی نبودن سند برخی از آنها بی نیاز از بررسی های فنی و علمی نیستند.
عوامل تقویت حافظه:
در یک نگاه کلی به احادیثی که در بارهء پیشگیری از ناتوان شدن نیروی حافظه و یا تقویت، شادابی و جوان ماندن نیروی عقل وارد شده است، می توان آنها را به چهار دسته تقسیم کرد:
دسته اول: احادیثی که برای پیشگیری از فرسودگی نیروی حافظه و یا تقویت آن، رعایت برخی از امور بهداشتی را توصیه کرده اند.
دسته دوم: روایاتی که تغذیهء درست و استفاده از برخی خوردنی ها و اجتناب از برخی دیگر را در جوان ماندن نیروی حافظه و قوای ادراکی مۆثر می دانند.
دسته سوم: رهنمودهایی که قوت و یا ضعف قوه ی حافظه را با مسایل روانی مرتبط می کنند و برخی اقدامات فرهنگی را در این زمینه سودمند می شمارند.
دسته چهارم: تأکید دارند که پیشگیری از ناتوانی نیروی حافظه و تقویت آن از طریق به کار گیری و ورزش دادن آن امکان پذیر است.
و اینک چکیده ای از رهنمودهای روایات اسلامی برای شادابی و جوان ماندن حافظه:
الف) رعایت بهداشت:
سلامتی و قــدرت قــوای ادراکی و نیروی حافــظه ارتباط مستقیم با سلامتی و شادابی جــسم دارد تا آن جا که در مَثَـل آمده: «عقل سالم در بدن سالم است».
از این رو اجتناب از همه ی عوامل بیماری زا و بهره گیری از اموری که موجب تقویت و نشاط جسم است مانند ورزش و تفریحات سالم، در جوان ماندن قدرت حافظه مۆثر است. اما در روایات اسلامی بر چند چیز تأکید شده است:
مسواک زدن، ناخن گرفــتن، روغن مالی پوست، خواب میان روز و حجامت، به استثــناء موضعی در پشت گردن که «نقره» نامیده می شود.
همچنین روایات اسلامی برای پیشگیری از فرسودگی ذهن و نیروی حافظه، اجتناب از کارهای ناشایست را توصیه کرده اند و نیز نگاه کردن به کسی که او را به دار کشیده اند و خواندن نوشته ی روی قبرها وبرخی کارهای دیگر را از عوامل فراموشی و کاهش نیروی حافظه شمرده اند
ب) تغذیه ی سالم:
غذای سالم و استفادهء درست از خوردنی ها و آشامیدنی ها نیز مانند رعایت امور بهداشتی برای پیشگیری از فرسودگی نیروی حافظه ضروری است، اما آن چه در این باره مورد توجه روایات است عبارت است از:
عسل، عدس، گوشت به ویژه گوشت نزدیک گردن، کرفس، کدو، بِه، خُرفه، اترج، باقلا، سرکه، انار همراه با پیه آن، مویز، حلوا، کُندر و سداب.
همچنین اجتــــناب از خوردن پنیر، سیب ترش، گشنــیز و پس خوردهء موش که در روایات اسلامی موجب کم شدن حافــظه و فراموشی است.
و مهمترین نکته ای که در پیشگیری از ضعف قوای ادراکی و حافظه از نظر تغذیه باید مورد توجه قرار گیرد عبارت است از اجتناب از پرخوری و عادت دادن خود به کم خوردن و روزه داری.
ج) تقویت روان:
اموری که موجب تقویت روانی انسان است نیز به جوان ماندن قدرت اندیشه و نیروی حافظه کمک می کند: یاد خدا و استعانت از او، قرائت قرآن به ویژه خواندن «آیة الکرسی»، رعایت ادب و مهربانی با افراد نادان، از عوامل تقویت نیروی عقل و حافظه شمرده شده است.
در برخی از روایات، خواندن این دعا بعد از هر نماز توصیه شده است:
«سُبــحَانَ مَن لا یَـعتَدی عَـلی اَهــلِ مَملَــکَتِـهِ ، سُــبحَانَ مَن لا یَـأخُــذُ اََهـلَ الأرضِ بِـاَلـوَانِ العَــذَابِ ، سُـبحَانَ الرَّۆُفِ الرَّحِیمِ ، اَللَّـــهُمَّ اجعَــل لی فی قَــلبی نُوراً وَ بَـصَـراً وَ فَـهماً وَ عِلماً اِنَّـکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ»
پاک است خدائی که به مردم کشورش ستم روا نمی دارد، پاک است آن که زمینیان را با عذابهای گوناگون نمی گیرد، پاک است آن که مهربانِ پُــرمهر، خدایا در دلم نور و بینش و فهم و دانش قرار ده که تو بر هر کاری توانائی. فلاح السائل: ص 304/ح 37
همچنین روایات اسلامی برای پیشگیری از فرسودگی ذهن و نیروی حافظه، اجتناب از کارهای ناشایست را توصیه کرده اند و نیز نگاه کردن به کسی که او را به دار کشیده اند و خواندن نوشته ی روی قبرها وبرخی کارهای دیگر را از عوامل فراموشی و کاهش نیروی حافظه شمرده اند.
د) ورزش حافظه:
ورزش، همان طور که می تواند قوای جسمانی انسان را تقویت کند، قادر است قوای روحی و ادراکی او را نیز توانمند و شاداب و با نشاط سازد. ورزش قوای ادراکی به کارگیری صحیح و منظم آن در تحصیل علم و کثرت اشتغالات علمی یکی از عوامل پیشگیری از فراموشی و تقویت اندیشه شناخته شده است، امام علی (علیه السلام) در این باره می فرمایند:
«مَن اَکــثَرَ مُــدارَسَهَ العِــلمِ لَم یَـنسَ مَا عَلِمَ وَاستَــفَادَ مَا لَم یَـعلَم»
آنکه بسیار به بحث و درس بپردازد، آنچه را فرا گرفته فراموش نکند و آنچه را ندانسته فرا گیرد. غررالحکم: ج 1/ ص 396 /ح 8916
استمداد از خداوند متعال:
اشاره کردم که از عوامل روانی تقویت حافظه، دعا و استمداد از خُداوند متعال است، امّا از آنجا که توفیق الهی اساسی ترین رمز موفقیت است و از سوی دیگر دعاهای ویژه ای در بارهء حفظ این کتاب آسمانی از پیشوایان اسلام نقل شده است، عنوان مستقلی به این موضوع اختصاص یافت که در آن تنها به ذکر دعاها اکتفا می گردد: دُعــایی است که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه وآله) آن را به حـضرت علی (علیه السلام) آموخته و مطـــابق برخی روایات، خود ایشان نیز می خوانده اند:
“¹"¹ اَللّـهُمَّ ارحَمنی بِتَــْرکِ مَعاصِیکَ اَبَـداً مَا اَبقَـیتَـنی وَارحَمنی مِن تَکَـلُّفِ مَا لا یَـعنینی، وَارزُقنی حُسْنَ المَنظَـرِفیما یُـرضِیکَ عَنّی، وَ اَلـزِم قَـلبی حِفــظَ کِتابِکَ کَما عَلَّـمتَنی وَارزُقنی أن أتلُوهُ عَلَی النَّحـوِ الَّـذی یُـرضِیکَ عَـنّی، اَللّـهُمَّ نَـوِّر بِکِتابِکَ بَصَری، وَاشرَح بِهِ صَدری، وَ فَــرِّح بِهِ قَلبی، وَاطلِق بِهِ لِسَانی، وَاستَـعـمِل بِهِ بَدَنی وَ قَـوِّنی عَلی ذلِکَ وَ أعِنّی عَلَیهِ أنَّهُ لا مُعینَ عَلَیهِ الا اَنتَ لا الهَ الا اَنتَ “؛"؛.
خدایا تا هنگامی که مرا زنده می داری با ترک معصیت هایت به من رحم کن و بر من رحمت آور تا در آنچه به کارم نمی آید به زحمت نیفتم و نیکو دیدن آنچه را از من خشنودت سازد، روزیم کن و همان گونه که کتاب خودت را به من آموختی حفظ آن را با قلبم مُلازم بدار و تلاوت آن را به گونه ای که از من خشنودت می سازد، روزیم فرما. خدایا دیده ام را با کتابت روشن ساز و سینه ام را با آن باز و گسترده کن و دلم را با آن شاد فرما و زبانم را با آن گشاده بدار و پیکرم را بدان عامل کن و مرا بر آن قـوی بدار و برآن یاری ده که بی گــمان جُـز تو هیـچ یاوری بر آن نیست، خـُــدایی جز تو نیست.
ابان بن تغلب از امام صادق (علیه السلام) روایت می کند که فرمود:
” َاللّـهُمَّ اِنّی أسألُکَ وَ لَمْ یَسْـألِ العِـبَادُ مِـثلَکَ، أسْـألُکَ بِـحَقِّ مُحَمَّدٍ نَـبِـیِّکَ وَ رَسُولِکَ وَ اِبْـرَاهِیمَ خَلیلِکَ وَ صَـفِـیِّکَ وَ مُوسی کَلیمِکَ وَ نَجِـیِّکَ وَ عِیسی کَلِمَـتِکَ وَ رُوحِــکَ، وَ اَسْـاَلُـکَ بِصُحُـفِ اِبـْرَاهِیمَ وَ تَوراةِ مُوسی وَ زَبـُورِ داوُدَ وَ اِنجِیلِ عِیسی وَ قُـرآنَ مُـحَـمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ بِکُلِّ وَحْیٍ اَو حَیـتَـهُ وَ قَـضَاءٍ اَمْـضَیتَـهُ وَحَقٍّ قَـضَیْـتَهُ وَ غِنًی اَغـنَیْـتَهُ وَ ضَالٍّ هَـدَیْـتَهُ وَسَائلٍ اَعـطَیْـتَهُ وَ اَسْـاَلُکَ بِاسْمِکَ اَّلذی وَضَـعْـتَهُ عَلَی اللَّـیْلِ فَأظْـلَمَ وَ بِاسْمِکَ الَّذی وَضَـعْـتَهُ عَلَی النَّهَارِ فَـاستَنَارَ وَ بِاسْمِـکَ الَّذی وَضَـعْـتَهُ عَلَی الارْضِ فَاسْـتَـقَـرَّت وَ دَعَمْتَ بِهِ السَّمَاوَاتِ فَاسْـتَـقَـلَّت وَ وَضَـعْـتَهُ عَلَی الْجِبَالِ فَـرَسَت وَ بِاسْـمِکَ الَّذی بَـثَـثْتَ بِهِ الاَرزَاقَ وَ اَسْـاَلُکَ بِاسْـمِکَ الَّذی تُـحْیی بِهِ الْـمَوتَی وَ اَسْـاَلُکَ بِـمَعـَاقِدِ الْـعِـزِّ مِنْ عَـرشِکَ وَ مُـنْـتَهیَ الرَّحْـمَةِ مِنْ کِتَابِکَ اَسْـاَلُکَ اَنْ تُـصَلِّیَ عَلَی مُـحَـمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَـرزُقَـنِی حَـفِظَ الْـقُرآنِ وَ اَصْـنَافِ الْـعِـلْمِ وَ اَنْ تُـثَـبِّـتَهَا فِی قَلْبِی وَ سَـمْعِی وَ بَصَرِی وَ اَنْ تُخَالِطَ بِـهَا لَحْـمِی وَ دَمِی وَ عِظَامِی وَ مُخِّی وَ تَسْـتَعْـمِلَ بِـهَا لَیْـلِی وَ نَهَارِی بِـرَحْـمَتِکَ وَ قُدرَتِکَ فَـاِنَّهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلا بِکَ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ. وَ اَسْـاَلُکَ بِاسْـمِکَ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ عِبَادکَ الَّذِینَ استَجَـبْتَ لَهُمْ وَ اَنبیاۆُکَ فَـغَـفَرتَ لَـهُمْ وَ رَحِـمْـتَهُمْ، وَ اَسْاَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ اَنـزَلْتَهُ فِی کُتُبِکَ وَ بِاسْـمِکَ الَّذِی اسْـتَـقَـرَّ بِهِ عَرْشُکَ وَ بِاسْـمِکَ الْـوَاحِدِ الاَحَـدِ الْـفَـرْدِ الْـوِتْرِ الْمُـتَعَالِ الَّذِی یَمْـلاُ الاَرْکَانَ کُلَّـهَا، اَلطَّاهِـرِ الطُّـهْرِ الْمُـبَارکِ الْمُـقَدَّسِ الْحَـیِّ الْـقَـیُّومِ، نُورِ السَّمَاوَاتِ وَ الارْضِ، اَلرَّحْمَنِ الرَّحِـیمِ، اَلْـکَبِـیرِ الْـمُتَعَالِ وَ کِتَابِکَ الْـمُنْـزَلِ بِالْــحَقِّ وَ کَلِـمَاتِکَ التَّــامَّاتِ وَ نُورِکَ التَّــامِّ وَ بِـعَـظِمَـتِکَ وَ اَرْکَانِکَ “
خدایا، من تو را می خواهم و بندگان از کسی چون تو نخواسته اند، از تو می خواهم به حقّ محمد، پیا مبر و فرستاده ات و ابراهیم، خلیل و برگزیده ات و موسی، همصحبت و همرازت و عیسی، کلمه و روحت و از تو می خواهم به حق صحف ابراهیم و تورات موسی و زبور داود و انجیل عیسی و قرآن محمد و هر وحی که فرو فرستادی و قضائی که امضایش کردی و حقی که حکم کردی و ثروتی که بخشیدی و گم گشته ای که رهش نمودی و گدائی که عطایش کردی و از تو می خواهم به حقّ اِسمَت که بر شب نهادی پس تاریک شد و به اِسمَت که بر روز نهادی پس روشن گشت و به اِسمَت که بر زمین نهادی پس استقرار گرفت و آسمانها را با آن بر پاداشتی پس فراز آمدند و بر کوهها نهادی پس استوار گشتند و به اِسمَت که با آن روزیها را پخش کردی و از تو می خواهم به حقّ اِسمَت که با آن مُردگان را زنده می کنی و از تو می خواهم به حقّ عناصر عزّت آفرین عَرشَت و منتهای رحمت کتابت و از تو می خواهم که بر مُحمّد و خاندانش درود فرستی و حفظ قرآن و انواع دانش را روزیَم کنی و آن را با گوشت و خون و استخوان و مغزم بیامیزی و شب و روزم را با آن به کارگیری به رحمت و قدرتت که هیچ جنبش و نیرویی جز به تو نیست، ای زنده و برپادارنده. و از تو می خواهم به اِسمَت که بندگانت تو را با آن خواندند و اجابتشان کردی و پیا مبرانت تو را خواندند و از آنان در گذشتی و رحمت آوردی و از تو می خواهم به هر اسمی که در کتابت نازل کردی و به اسم یگانهء یکتا، تنهای بی مانند و والا که همهء ارکان را پُر می کند. پاک و پاکیزه و مبارک، مُقدّس و زنده و بر پادارنده، نور آسمانها و زمین، رحمان و رحیم، بزرگ و والا و کتابت که به حق فرو فرستاده شده است و کلمه های تمام و نور کاملت و به عظمت و پایه های (عرشت).
مسواک زدن، ناخن گرفــتن، روغن مالی پوست، خواب میان روز و حجامت، به استثــناء موضعی در پشت گردن که «نقره» نامیده می شود
شیخ طوسی در مصباح المتهجد گفته است:
هر کس می خواهد قرآن را حفظ کند، پس شب جمعه چهار رکعت نماز بخواند و در رکعت اول: سوره های ” حمد “؛ و ” یس “؛ و در رکعت دوم: سورهای ” حمد “؛ و ” دخان “؛ و در رکعت سوم: سوره های ” حمد “؛ و ” سجده “؛ و در رکعت چهارم: سوره های ” حمد “؛ و ” ملک “؛ را بخواند و هنگامی که از تشهد فارغ شُد حَمد و ثنای خُدا کند و بر پیامبر (صلی الله و علیه وآله) درود فرستد و برای مۆمنین استغفار کند و بگوید:
” اَللّـهُـمَّ ارْحَـمْنِی بِـتَرکِ الْمَـعَاصِی اَبَداً مَا اَبْـقَـیْـتَنِی وَارْحَـمْنِی مِنْ اَنْ اَتَکَـلَّفَ مَا لا یَعنِـینِی وَارزُقْـنِی حُسنَ النَّـظَـرِ فیما یُـرضِیکَ عَنّی. اَللّـهُمَّ بَـدِیعَ السَّمَاوَاتِ وَالاَرْضِ ذا الجَــلالِ وَ الاِکرامِ وَالْـعِـزَّةِ الَّتِی لاتُرامُ. اَسْـاَلُکَ یَا اَللهُ یَا رَحْمَانُ بِـجَـلالِکَ وَ بِنورِ وَجْـهِکَ أنْ تُـلْـزِمَ قَـلْبِی حَـفِـظَ کِتَابِکَ کَمَا عَلَّـمْـتَـنِی وَارزُقْـنِی اَنْ اَتلُـوَهُ عَلَی النَّحْـوِ الَّـذِی یُـرْضِیکَ عَنِّی وَ اَسْـاَلُکَ اَنْ تُـنَوِّرَ بِکِتَابِکَ بَـصَـرِی وَ تُـطْلِقَ بِهِ لِسَانی وَ تُـفَـرِّجَ بِهِ قَلْـبِی وَ تَشْـرَحَ بِهِ صَـدْرِی وَ تَسْـتَـعْمِلَ بِهِ بَدَنی وَ تُـقَـوِّینَی عَلَی ذلِکَ وَ تُـعینَنِی عَلَیهِ فَـاِنَّهُ لا یُعـینُ عَلَی الْـخَـیْرِ غَـیرُکَ وَ لا یُـوَفِّــقُ لَهُ اِلا اَنْتَ “
خدایا: تا هنگامی که مرا زنده می داری با ترک معصیت هایت به من رحم کن و بر من رحمت آور تا آنچه به کارم نمی آید به عهده نگیرم و نیکو دیدن آنچه را از من خشنودت می سازد روزیم کن، خدایا: آفرینندهء آسمانها و زمین، دارای جلال و اکرام و عزّت ماندگار، از تو می خواهم ای خداوند، ای رحمان و به جلال و نور وجهت که حفظ کتابت را ملازم قلبم کنی، همان گونه که آن را به من آموختی و تلاوتــش را آن گونه که از من خشنودت می سازد روزیم کنی و از تو می خواهم که دیده ام را با کتابت روشن کنی و زبانم را با آن گشاده بداری و دلم را با آن بازکنی و سینه ام را با آن گسترده سازی و پیکرم را بدان عامل کنی و مرا بر آن قوی بداری و بر آن یاری دهی که کسی جز تو بر خیر و نیکی یاری نمی دهد و جز تو به آن موفقم نمی دارد.
آنچه آوردیم همهء روایات نیست و مشتاقان می توانند به کتابها و موسوعه های حدیثی مانند: کنز العمال، الترغیب و الترهیب و بحار الانوار مراجعه کنند.
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
________________________________________
منبع: کتاب «کلید حفظ قرآن»؛ نوشته محمدی ری شهری

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ق.ظ ]




کراماتی از شیخ حسنعلی نخودکی

 

خدمت به خلق
فرزند ایشان نقل می کند :پدرم ، در کلیه ساعات روز و شب، برای رفع حوائج حاجتمندان و درماندگان؛ آماده بودند.روزی عرضه داشتم: خوبست برای مراجعه مردم وقتی مقرر شود.پاسخ داد: پسرم، « لیس عند ربّنا صباح و لا مساء»: آن کس که برای رضای خدا، به خلق خدمت می کند، نباید که وقتی معین کند.پدرم در ابتدای شبها پس از انجام فریضه، به نگارش پاسخ نامه ها و انجام خواسته های مراجعان مشغول و سپس مدتی به مطالعه می پرداخت. از نیمه های شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذکر و نوافل و تعقیبات سرگرم بودند. پس از طلوع خورشید اندکی استراحت می‌کرد و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهیه و ساخت دارو برای بیماران می‌نشست و بالاخره عصرها برای تدریس به مدرسه میرفت و پس از آن نیز به پاسخگوئی و رفع نیازمندی محتاجان و گرفتاران مشغول بود و در تمام سال به تفاوت ایام و اختلاف احوال پس از طلوع آفتاب و یا ساعتی بعد از ظهر، استراحتی کوتاه می‌کرد.1

غرق در عبادت
یکی از خدام حرم مطهر علی بن موسی الرضا ( علیه السلام )، می‏گوید: یک شب برای بستن درب پشت بام حرم از پله‏ها بالا رفتم. مرحوم حاج شیخ حسنعلی را بالای بام و در کنار گنبد مشغول نماز و در حال رکوع دیدم. رکوعش طولانی شد. چند بار رفتم و برگشتم؛ ولی او همچنان در حال رکوع بود. طبق دستور سپس درب پشت بام را بستم و پایین آمدم و به خانه رفتم. آن شب برف سنگینی بارید. هنگام سحر به حرم برگشتم. نگران جناب شیخ بودم و با عجله از پله‏های بام بالا رفتم ، دیدم شیخ حسنعلی در همان رکوع آغاز شب است و پشت ایشان با سطح برف برابر است.

مستجاب الدعوه
آیت‌الله العظمی مرعشی‌نجفی در کتاب «المسلسلات فی الاجازات» می‌نویسد: “او در بین مردم به مستجاب‌الدعوه‌بودن شناخته شده بود و بسیاری از حاجت‌مندان و بیماران به او پناه‌ می‌بردند؛ پس او برای آنها دعا می‌کرد یا برای آنها دعاها و حرزهایی می‌نوشت و به این وسیله، گرفتاری آنها برطرف می‌شد و بیماران آنها شفا می‌یافتند و با این وجود، در کمال تواضع و فروتنی بود و هیچ ادعایی نداشت و نمونه بارز زاهدانی بود که تنها به خدا توجه دارند و از امور دنیوی دور هستند.2
نمازهایت را اول وقت بخوان، چهل روز دیگر کارت درست می‌شود
محل دفن خود را می‌دانست
1- از برخی افراد مورد اعتماد شنیده شده که آن جناب در حال حیات خود، به این محلی که الان قبر اوست، (صحن عتیق حرم مطهر علی‌ابن موسی‌الرضا ‌(ع) ) رفت و آمد زیادی داشت. در آنجا می‌نشست و قرآن و دعا می‌خواند. وقتی که به او گفتند: چرا به این محل توجه خاصی داری؟ گفت: اینجا محل دفن من است و می‌گفت: مرا در این محل دفن کنید. در آن زمان سرّ این عمل معلوم نبود، ولی بعدها معلوم شد که این محل نزدیک پایه مناره است و از خرابی مصون است ولی جاهای دیگر صحن همه زیر و رو شدند، ولی این محل همچنان به حال خود مانده است.3

برنامه‌ می‌دهم اما به فکر رهگذران هم باشید
2- یکی از تجار تهران گفت: در شمیران باغی خریدیم و از نظر آب در مضیقه بودیم. ناچار شدیم چاهی بکنیم ولی هر نقطه‌ای از باغ را کندیم به آب نرسیدیم. روزی قصد زیارت حضرت امام رضا (علیه السلام) کردیم، در آنجا به زیارت آیة الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی رفتیم، در ضمن زیارت ایشان، جریان کندن چاه آب را گفتیم و از ایشان کمک خواستیم. آیة الله نخودکی فرمود: من برنامه‌ای می دهم که اگر مطابق آن عمل بکنید، هر نقطه باغ را بکنید، آب بیرون می‌آید و خشک هم نمی‌شود. شما باید یک شیر هم بیرون بگذارید تا رهگذرها و همسایه‌ها هم از آن استفاده کنند. ما شرط را قبول کردیم. او هم برنامه را به ما داد. برنامه این بود که ایشان چند جمله در کاغذی نوشته و به ما فرمودند: هر نقطه را خواستید بکنید، اول این کاغذ را در آنجا قرار بدهید و پس از آن، آن نقطه را بکنید و هنگامی که به آب رسیدید، این کاغذ را به چاه بیندازید. ما هم مطابق دستور ایشان عمل کردیم و به آب رسیدیم. تاکنون هر چه از آن چاه آب برداشته‌ایم کم نشده است و یک شیر هم به بیرون باغ گذاشته‌ایم تا عموم استفاده کنند.4

چند قدم راه رفتن و رهایی از اشرار
3- سید ابوالقاسم هندی می‌گوید: به همراه آیة الله نخودکی به یکی از کوه‌های مشهد رفته بودیم، ناگهان شرور آن منطقه که موجب ناآرامی آن نواحی شده بود، از کناره کوه پیدا شد و گفتند: اگر حرکت کنید کشته خواهید شد. آیة الله نخودکی به من فرمود: وضو داری؟ گفتم: بله. آنگاه دست مرا گرفت و گفت: چشم خود را ببند. پس از یکی دو قدم که راه رفتیم گفت: چشمانت را باز کن. وقتی که چشمانم را باز کردم دیدم نزدیک دروازه شهر هستیم و به این ترتیب از دست آن شرور رها شدیم. بعد از ظهر خدمت آن جناب رفتم. به من گفتند: قضیه صبح را با کسی در میان نگذاشتی؟ گفتم: نه. گفت: من تا زنده‌ام به کسی این ماجرا را نگو وگرنه خود را به کشتن می‌دهی.5

چند دانه خرما و فرزنددار شدن
4- آقای ظفرالسلطان نهاوندی نقل کرد که خدمت آیة الله نخودکی مشرف شدم و عرض کردم که عروسم بچه ندارد و دیگر بچه‌دار نمی‌شود. آیة الله نخودکی گفت: تو برای پسرت اولاد می‌خواهی. بعد دعایی به من دادند و چند دانه خرما و خداوند به آنها چندین اولاد داد.6
کارمند بیکاری که باز هم کارمند شد
5- یکی از کارمندان شهرداری نقل کرد: به عللی مرا از کار بر کنار کردند. رفتم خدمت آیة الله نخودکی. به من فرمود: نمازهایت را اول وقت بخوان، چهل روز دیگر کارت درست می‌شود. روز چهلم در خیابان نزدیک یک قهوه‌خانه نشسته بودم، شهردار سابق مشهد آقای محمدعلی روشن با درشکه از آن محل عبور می‌کرد. بلند شدم، سلام کردم. او درشکه را نگه داشت و گفت: چرا اینجا نشسته‌ای؟! مگر کار نداری؟! شرح حال خود را گفتم. گفت: با من بیا. با او سوار درشکه شدم و رفتیم به شهرداری. او دستور داد از من رفع اتهام شد، مرا به خدمت بازگرداند و مشغول کار شدم. درست پس از چهل روز چنین شد.

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ق.ظ ]




ماهیّت گناه
در عالم،هر چیز ظاهر و مُلکی دارد که با حواس ظاهری انسان قابل درک است و باطن و ملکوتی دارد که از حواسّ ظاهری پوشیده و با ادراکات باطنی انسان قابل احساس می باشد.چنانکه قرآن کریم برای تمامی موجودات عالم،هم مُلکی قائل است که در ید قدرت الهی قرار دارد،و هم ملکوتی،که آن نیز تحت قدرت الهی است.کارهای انسان و از جمله معاصی او نیز ظاهر و مُلکی دارد،که از حواسّ ظاهری انسان پوشیده است و تنها با بیدار شدن باطن انسان از راه نایل شدن به موت و فعال شدن ادراکات باطنی،احساس می شود،خواه موت اضطراری که همزمان با فوت برای تمامی انسان ها حاصل می شود،و خواه موت اختیاری،که در حین زندگی دنیوی برای کسانی که از راه تهذیب نفس،از دنیا قطع تعلّق و دلبستگی می کنند،حاصل می گردد.
ظاهر معاصی همان لذّت ها و شیرینی های نفسانی و جسمانی است که با حواسّ ظاهری احساس می شوند،اما باطن گناهان،که از حواسّ ظاهری پوشیده اند،آتش،کثافات،سموم و حمیم است.چنانکه قرآن کریم آنچه را شخص معصیت کار با غصب ظالمانۀ اموال یتیمان به دست آورده است و می خورد،یا آنچه را از راه کتمان آیات الهی به بهایی اندک کسب کرده و به خوردن آن مشغول است،جز آتش که به معده ی او وارد می شود ،چیزی نمی داند.گناهکاران،که پیش از نیل به موت،تنها حواس ظاهریشان کار می کند و از اینکه اشیاء و افعال،باطنی دارند،غافلند؛آنچه در دنیا حس می کنند،لذایذ و شیرینی گناه است،اما پس از فوت،که به موت نایل و ادراکات باطنیشان فعّال و بیدار می شود،سوزندگی آتشی را که در دنیا خورده اند،احساس می کنند و شعله های آن را که تمامی وجودشان را در بر گرفته است،مشاهده خواهند کرد و این در حالی است که پیش از فوت نیز این آتش آنها را در بر گرفته بود،امّا آن را احساس نمی کردند.چنانکه قرآن کریم به همین واقعیت در مورد کافران تصریح نموده است.
بر اساس آنچه گفته شد،می توان به این حقیقت پی برد که پاداش و کیفری که اشخاص در آخرت با آن مواجهند،چیزی جز باطن و ملکوت همان اعمال و اخلاق،روحیّات و افکار،و عقاید و ایمانی که در دنیا کسب کرده اند،نیست.قرآن کریم بر این امر بارها تصریح و تأکید نموده است.
بنابراین تمامی عذاب های اخروی که آیات و احادیث بیان کرده اند،از آتش،زَقوم،حَمیم و غِِسلین گرفته تا دیگر عذاب ها،همه باطنِ معصیت هایی است که ظاهری جذّاب،شیرین و فریبنده دارند؛همچون سم مهلکی که درون شیرینی خوشمزه ای تعبیه شده است.
پی بردن به ماهیّت واقعی گناه که در پشت پرده ی نازک و ناپایدار فریبنده ی آن قرار دارد،یکی از عوامل مهم انزجار،بیزاری،فاصله گرفتن و فراری شدن از گناهان است.
منبع : کتاب شراب طهور،نوشتۀ مهدی طیب،ص69 و

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ق.ظ ]




آیت الله بهجت بهترین زمان استغفر را گفتند

توصیه شده است که بهترین وقت استغفار، سحرگاهان به ‌ویژه سحر شب جمعه است تا جایی که استغفار کنندگان در سحرگاهان مورد مدح خداوند عالمیان قرار می‌ گیرند.

به گزارش روضه نیوز ؛ اکثر گرفتاری ‌هایی که انسان به آن مبتلا می ‌شود، به واسطه گناه است، زیرا به کار نگرفتن نعمت ‌هاى خداوند در مسیرى که او مى‌ پسندد و صرف کردن آن‌ها در معصیت خداوند نشانه کفران نعمت‌ها است.

حضرت آیت ‌الله بهجت می‌ فرمود: زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفر الله»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آن‌ها هم بگویید، برای اینکه امثال آن‌ها پیش نیاید.

بخشش گناه و از میان بردن اثرات سوء آن از ناحیه پروردگار عالم همواره برای مومنان موجب ایجاد گشایش ‌های معنوی و مادی بوده است.

خداوند راه توبه و استغفار را برای همه باز گذاشته است و می ‌فرماید: «ز»، اى مومنان! همگى با هم به سوى خدا توبه کنید و باز گردید شاید رستگار شوید. (نور/31)

همچنین راه بازگشت به سوى خویش را به بندگانش آموخته است و ابتدا دستور عذرخواهى و استغفار، سپس فرمان به توبه مى ‌دهد: «وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ»؛ از الله، پروردگارتان طلب آمرزش کنید، پس از آن توبه کرده و به سوى او باز گردید. (هود/3)

با این وجود در آیاتی دیگر به اثرات استغفار در دنیا اشاره شده است مانند: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً/یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً/وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوال وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّات وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً»؛ از پروردگار خویش آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده است (اگر چنین کنید) او (باران) آسمان را پى‌درپى بر شما فرو مى‌فرستد و شما را با اموال و فرزندان بسیار کمک مى‌کند و باغ‌هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار مى‌دهد.(نوح/10 تا 14)

بنابراین دستور به استفغار از خود قرآن گرفته شده و در روایات نیز تأکید شده است.

آثار و نقش استغفار در زندگی
برای چنین استغفار کاملی می توان آثار و دستاوردهای مختلفی برشمرد که در سه دسته تقسیم می شوند:

1- آمرزش و عفو گناهان یا دفع آثار گناه: مهم ترین دستاورد استغفار این است که خداوند از خطا و تقصیر بنده می گذرد و او را در مقام غفران خویش قرار می دهد.

قرآن کریم در این باره می گوید: کسی که کار بدی انجام دهد یا به خود ستم کند، سپس از خداوند استغفار نماید خداوند آمرزنده و مهربان است (نساء آیه 110) البته آیاتی دیگر چون آیه 46 سوره نساء و آیه 61 سوره قصص و 391 تا 591 سوره آل عمران و نیز آیه 85 سوره بقره و آیه 32 سوره اعراف و 78 و 88 سوره انبیاء نیز بر این نقش سازنده استغفار در زندگی دنیوی و اخروی بشر اشاره می کند.

بنابراین بندگان گناهکار خداوند باید برای آمرزش گناهان خویش به درگاه او روی آورند و بدانند که خداوند، گناهان آنان را هر چند زیاد و عظیم باشد خواهد بخشید؛ زیرا خود در آیات فراوان دیگر این وعده را به مومنان داده است که از جمله می توان به خطاب خداوند در سوره «زمر» به پیامبر (صلی الله و علیه وآله) اشاره کرد که می گوید: بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید از رحمت خدا مأیوس نشوید که خداوند همه گناهان را می آمرزد.

در روایتی نیز پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) فرمود: برای هر دردی دارویی است و داروی گناهان، استغفار است. (مستدرک‌الوسائل،ج 5،ص 318)

درباره نقش استغفار همین بس که آدمی برای دست یابی به مقامات کمالی، لازم و ضروری است که همواره خود را در پوشش غفران الهی قرار دهد و این با بهره مندی از استغفار شدنی است.

2- رفع عذاب و بلا: گناه و معصیت به طور یقین عذاب الهی را در دنیا و آخرت به دنبال دارد و بسیاری از بلاهای آسمانی از جمله زلزله و سیل، جنگ های ویرانگر و مرگ های ناگهانی، معلول گناهان و طغیان بشر است و یکی از عواملی که نقش به سزایی در رفع این بلاها و نیز عذاب اخروی دارد، استغفار است.
قرآن کریم می گوید: [ای پیامبر] تو در میان مردم هستی خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد و نیز تا آنها استغفار می کنند خداوند عذابشان نمی کند. (انفال آیه 33)
از امیرالمومنین علی(علیه السلام) در این باره نقل شده که فرمود: روی زمین دو ابزار امنیت از عذاب الهی بود که یکی از آنها وجود پیامبر اکرم بود که با رحلت آن حضرت برداشته شد ولی دیگری استغفار است که برای همگان وجود دارد. (وسائل الشیعه، ج 16،ص 69)

3-نزول نعمت و جلب برکات: استغفار افزون بر این که آمرزش گناهان و رفع بلاهای آسمانی را درپی دارد، نزول نعمت های بی پایان الهی را نیز به همراه خواهد داشت. از این رو حضرت نوح به قوم گناهکار خویش می گوید: از پروردگار خود طلب آمرزش کنید که او بسیار آمرزنده است تا باران های پربرکت آسمان را پی درپی بر شما بفرستد و شما را با دادن اموال و فرزندان فراوان، کمک کند و باغ های سرسبز و نهرهای جاری دراختیارتان قرار دهد. (نوح آیات 01 تا 21).

خداوند ریزش باران و بسیاری از نعمت ها را، در زمان استغفار دانسته و با اشاره به نقش کلیدی و اساسی استغفار مردم را به انجام آن دعوت می کند. این مطلب به عناوین مختلف در آیاتی چون آیه 01 تا 31 سوره نوح و نیز آیه 3 سوره هود و هم چنین روایات و ادعیه بیان شده است.

بهترین زمان برای استغفار کردن
توصیه شده است که بهترین وقت استغفار، سحرگاهان به ‌ویژه سحر شب جمعه است تا جایی که استغفار کنندگان در سحرگاهان مورد مدح خداوند عالمیان قرار می‌ گیرند.

همچنین طبق روایات ذکر استغفار از جمله تعقیبات نماز صبح و نماز عصر است که مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان به آن اشاره کرده است.

آیت‌ الله محمدتقی بهجت آن عارف بالله در پاسخ به سوال فردی که در امور مختلف از جمله اشتغال و ازدواج دچار گرفتاری شده بود، این چنین بیان کردند: زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفر الله»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آن‌ها هم بگویید، برای اینکه امثال آن‌ها پیش نیاید و اگر دیدید رفع نشد، بدانید یا ادامه نداده‌اید، یا آنکه با اعتقاد کامل نگفته‌اید.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 [ 08:25:00 ق.ظ ]