نرجس
 
   



چگونه میتوان بهتر زندگی کرد
از خدا پرسیدم : خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد : گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر، با اعتماد زمان حالـت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو …
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز …
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن …
زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید …

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-08-12] [ 09:48:00 ق.ظ ]




درمان تکبر و خودبزرگ بيني
من يك رذيله اي در خودم مي بينم كه به آن خو گرفته ام كه همان كبر و خودبزرگ بيني است. از دوستانم توقع احترام بيش از حد دارم و هميشه از آنها بي دليل دلخور مي شوم و بعضا چيزهايي مي گويم كه باعث رنجش دوستانم مي شود. چه راهكاري براي اين مشكل هست؟
تكبر از بدترين رزايل اخلاقي است كه براي ريشه كني آن نياز به مطالعه و ريشه يابي و كار اخلاقي فراواني دارد. وجود اين صفت براي سلامت نفس انسان بسيار خطرناك است ، بحث نسبتا مفصلي را كه در آن ابعاد مختلف تكبر مورد بررسي قرار گرفته است ، خدمت شما تقديم مي نماييم . مطالعه اين سخن به طور قطع در علاج و يا دست كم تخفيف آثار سوء آن مفيد خواهد بود.
تكبر از ديدگاه قرآن كريم
نخستين صفت از صفات رذيله كه در داستان انبياء و آغاز خلقت انسان به چشم مى‏خورد و اتفاقا به اعتقاد بسيارى از علماى اخلاق، ام المفاسد و مادر همه رذايل اخلاقى و ريشه تمام بدبختيها و صفات زشت انسانى است، تكبر و استكبار مى‏باشد كه دراين زمينه، داستان شيطان به هنگام آفرينش آدم(ع) و امر به سجود فرشتگان و همچنين ابليس براى او، داستانى است‏بسيار تكان دهنده و عبرت انگيز، داستانى است‏بسيار روشنگر و هشدار دهنده، براى همه افراد و همه جوامع انسانى.
قابل توجه اينكه پيامدهاى سوء تكبر و استكبار نه تنها در داستان آفرينش آدم ديده مى‏شود كه در تمام طول تاريخ انبياء - طبق آياتى كه خواهد آمد - نيز نقش بسيار مخرب آن آشكار است.
اكنون به چند نمونه از آيات قرآن كريم در اين زمينه اشاره مي نماييم:
!- و اذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس ابى واستكبر و كان من الكافرين (سوره‏بقره،آيه‏34)
و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده و خضوع كنيد!» همگى سجده كردند، جز ابليس كه سر باز زد و تكبر ورزيد (و به خاطر نافرمانى و تكبرش) از كافران شد
2- قال فاهبط منها فما يكون لك ان تتكبر فيها فاخرج انك من الصاغرين (سوره‏اعراف،آيه‏13)
گفت: «از آن(مقام و مرتبه‏ات) فرود آى! تو حق ندارى در آن (مقام و مرتبه) تكبر كنى! بيرون رو كه تو از افراد پست و كوچكى!
3- وانى كلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فى آذانهم واستغشوا ثيابهم و اصروا واستكبروا استكبارا (سوره‏نوح،آيه‏7)
(در داستان نوح آمده است): «و من هر زمان آنها را دعوت كردم كه (ايمان بياورند و) تو آنها را بيامرزى، انگشتان خويش را در گوشهايشان قرار داده و لباسهايشان را بر خود پيچيدند و در مخالفت اصرار ورزيدند و به شدت استكبار كردند»!
4- فاما عاد فاستكبروا فى الارض بغير الحق و قالوا من اشد منا قوة اولم يروا ان الله الذى خلقهم هو اشد منهم قوة و كانوا بآياتنا يجحدون (سوره‏فصلت،آيه‏15)
(در مورد قوم عاد مى‏خوانيم): «اما قوم عاد بناحق در زمين تكبر ورزيدند و گفتند: «چه كسى از ما نيرومندتر است؟! آيا نمى‏دانستند خداوندى كه آنان را آفريده از آنها قويتر است؟ و (به خاطر اين پندار) پيوسته آيات ما را انكار مى‏كردند!
در همين زمينه آيات فراوان ديگري وجود دارد كه به خاطر اختصار از ذكر آنها پرهيز نموده، توجه شما را به ادامه بحث جلب مي نماييم .
تكبر در روايات اسلامى
در منابع حديث، روايات زيادى در باره مذمت كبر و تفسير حقيقت آن و علاج و آثار آن آمده است، كه نقل همه آنها در اين مختصر نمى‏گنجد، ولى گلچينى از آنها را از نظر شما مى‏گذرانيم:
در حديثى از رسول خدا(ص) مى‏خوانيم: «اياكم و الكبر فان ابليس حمله الكبر على ان لايسجد لآدم; از تكبر بپرهيزيد كه ابليس به خاطر تكبر از سجده كردن بر آدم خوددارى كرد(و براى هميشه مطرود درگاه الهى شد)».1
همين معنى به تعبير ديگرى در خطبه‏هاى نهج‏البلاغه آمده است، در خطبه قاصعه كه بخش عظيمى از آن در باره «تكبر ابليس‏» و پيامدهاى آن مى‏باشد مى‏خوانيم: عبرت بگيريد از كارى كه خدا با ابليس كرد; زيرا اعمال طولانى و كوششهاى فراوان او را(در مسير عبادت و بندگى خدا) به خاطر ساعتى تكبر نابود ساخت، چگونه ممكن است كسى بعد از ابليس همان گناه را مرتكب شود، ولى سالم بماند»؟ 2
تعبيرات كوبنده فوق به خوبى نشان مى‏دهد كه تكبر و خودخواهى حتى در لحظات كوتاه چه پيامدهاى خطرناكى را دارد و چگونه همچون آتش سوزان مى‏تواند حاصل يك عمر طولانى اعمال صالحه را بسوزاند و خاكستر كند و شقاوت ابدى و عذاب جاويدان را نصيب صاحبش سازد.
در حديث ديگرى از همان حضرت(ع) مى‏خوانيم: «احذر الكبر فانه راس الطغيان و معصية الرحمن; از تكبر بپرهيزيد كه سرآغاز طغيانها و معصيت و نافرمانى خداوند رحمان است‏»!3
حديث‏بالا اين واقعيت را روشن مى‏سازد كه سرچشمه بسيارى از گناهان مساله كبر و خود برتربينى است.
در حديث ديگرى از امام باقر(ع) مى‏خوانيم : در قلب هيچ انسانى چيزى از كبر وارد نمى‏شود مگر اينكه به همان اندازه از عقلش كاسته خواهد شد، كم باشد يا زياد»!4
در اصول كافى از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: «اصول الكفر ثلاثة، الحرص و الاستكبار و الحسد، فاما الحرص فان آدم حين نهى عن الشجرة حمله الحرص على ان اكل منها، واما الاستكبار فابليس حيث امر بالسجود لآدم فابى، واما الحسد فابنا آدم، حيث قتل احدهما صاحبه; ريشه‏هاى كفر(منظور از كفر در اينجا عصيان و نافرمانى خدا به معنى اعم است) سه چيز مى‏باشد: حرص و تكبر و حسد.
اما «حرص‏» به خاطر آن است كه هنگامى كه آدم از خوردن شجره ممنوعه نهى شد، حرص او را وادار كرد كه از آن بخورد و اما استكبار، نمونه آن ابليس بود كه مامور به سجده براى آدم شد، ولى او سرپيچى كرد، اما حسد، در مورد فرزند آدم ظاهر گشت و سبب شد كه يكى ديگرى را به قتل برساند». 5بنابراين نخستين گناهان در روى زمين از اين سه نشات گرفت.
در حديث ديگرى از امام باقر و امام صادق‏8 چنين آمده است : كسى كه در قلبش به اندازه سنگينى دانه خردلى از كبر باشد هرگز داخل در بهشت نخواهد شد»!6
تكبر در منطق عقل
اضافه بر آيات و روايات، «تكبر و استكبار» از نظر منطق عقل نيز بسيار نكوهيده است، چرا كه همه انسانها بندگان خدا هستند و هر كس در وجود خود استعدادها و نقطه‏هاى روشن و مثبتى دارد، همه از يك پدر و مادر آفريده شده‏اند و همه از نظر آفرينش يكسانند، دليلى ندارد كه انسانى خود را از ديگرى برتر بشمرد و به او فخرفروشى كند و او را تحقير نمايد! گيرم خداوند موهبتى به او داده باشد اين موهبت‏بايد سبب شكر و تواضع گردد نه سبب كبر و غرور.
زشتى اين صفت از بديهيات است كه هر كس وجدان بيدارى داشته باشد به آن اعتراف مى‏كند به همين دليل افرادى كه به هيچ مذهبى پايبند نيستند تكبر و خود برتربينى را ناخوش مى‏دارند و آن را از زشت‏ترين صفات مى‏شمرند.
اصولا چگونه انسان مى‏تواند رداى تكبر را بر دوش بيفكند، در حالى كه به گفته اميرمؤمنان على(ع) در آغاز نطفه(بى ارزشى) بود و سرانجام مردار(متعفنى) مى‏شود و درون وجود او مملو از آلودگى‏هاست!7
انسانى كه آن‏قدر ضعيف و ناتوان است كه يك پشه ناچيز او را آزار مى‏دهد و حتى كوچكتر از پشه يعنى ميكروبى كه با چشم هرگز ديده نمى‏شود، او را بيمار مى‏سازد و در بستر بيمارى مى‏افكند، انسانى كه از مختصر گرمى هوا بى‏طاقت مى‏شود و از مختصر سرما رنج مى‏برد، اگر باران نيايد بيچاره است، اگر كمى بيش از حد ببارد باز هم بيچاره است، كمى فشار خون او بالا مى‏رود حيات او به خطر مى‏افتد و كمى پايين مى‏آيد باز جانش در خطر است! از سرنوشت‏خويش در يك ساعت آينده با خبر نيست و لحظه پايان عمر خود را هرگز نمى‏داند، نزديك‏ترين دوستانش گاه قاتل او مى‏شوند و عزيزترين عزيزانش، دشمن جان او مى‏گردند، آبى كه مايه حيات اوست گاه موجب مرگ او مى‏شود و نسيمى كه به او حيات و نشاط مى‏بخشد اگر كمى سريعتر بوزد مبدل به تندبادى مى‏شود كه خانه و كاشانه‏اش را بر سرش ويران مى‏كند.
از امورى كه نشانه ناتوانى فوق‏العاده انسان است‏بيماريهايى است كه دامن او را مى‏گيرد و غالبا از ميكروبها و ويروسها كه موجودات بسيار كوچكى هستند كه از خردى به چشم ديده نمى‏شوند ناشى مى‏گردد و انسانهاى نيرومند و قوى‏پيكر و قهرمان را به زانو در مى‏آورد!
تعريف و حقيقت تكبر
بزرگان اخلاق گفته‏اند: اساس تكبر اين است كه انسان از اينكه خود را برتر از ديگرى ببيند احساس آرامش كند، بنابراين تكبر از سه عنصر تشكيل مى‏شود: نخست اينكه براى خود مقامى قائل شود، ديگر اينكه براى ديگرى نيز مقامى قائل شود و در مرحله سوم مقام خود را برتر از آنها ببيند و احساس خوشحالى و آرامش كند.
از همين رو گفته‏اند تكبر(خود برتربينى) با عجب(خود بزرگ بينى) تفاوت دارد، در عجب هيچ گونه مقايسه‏اى با ديگرى نمى‏شود، بلكه انسان به خاطر علم يا ثروت يا قدرت و يا حتى عبادت، خود را بزرگ مى‏بيند، هر چند فرضا كسى جز او در جهان نباشد، ولى در تكبر حتما خود را با ديگرى مقايسه مى‏كند و برتر از او مى‏بيند.
- شاخه‏هاى تكبر
در اينجا مفاهيم متعددى وجود دارد كه گاه تصور مى‏شود همه با هم مترادف و يكسانند در حالى كه تفاوتهاى ظريفى با هم دارند هر چند ريشه همه آنها به «تكبر» باز مى‏گردد، ولى از زاويه‏هاى مختلف به آن نگاه مى‏شود.
« خود برتربينى‏»، «خود محورى‏»، «خودخواهى‏»، «برترى جويى‏» و «فخرفروشى‏»، همه از مفاهيمى هستند كه ريشه آنها «تكبر» است، هر چند از زواياى مختلف ديده مى‏شود.
كسى كه صرفا خود را بالاتر از ديگران مى‏بيند، «خود برتربين‏» است.
كسى كه به خاطر اين خود برتربينى سعى دارد در همه جا و در همه كارهاى اجتماعى همه چيز را قبضه كند، «خود محور» است.
كسى كه سعى دارد در مسائل اجتماعى مخصوصا به هنگام بروز مشكلات تنها به منافع خود بينديشد و براى منافع ديگران ارزشى قائل نباشد، «خودخواه‏» است.
كسى كه سعى مى‏كند سلطه خود را بر ديگران مستحكم كند و آنها را زير سيطره خود قرار بدهد، گرفتار «برترى جويى‏» است.
بالاخره كسى كه سعى دارد مال و ثروت يا قدرت و مقام خود را به رخ ديگران بكشد « فخرفروش‏» است.
بنابراين همه اين صفات ريشه مشتركى دارد و آن تكبر است هر چند در چهره‏هاى مختلف ظاهر مى‏گردد.
تكبر در برابر چه كسى؟
علماى اخلاق تكبر را به سه بخش تقسيم كرده‏اند:
تكبر در برابر خدا! تكبر در برابر پيامبران. تكبر در مقابل خلق خدا.
قسم سوم، تكبر در برابر بندگان خداست‏به گونه‏اى كه خود را بزرگ بشمرد و ديگران را كوچك و خوار و بى مقدار، زير بار هيچ كس نرود، خود را از همه برتر ببيند و حق هيچ صاحب حقى را محترم نشمرد و دائما منتظر باشد كه ديگران براى او عظمت قائل شوند.
اين نوع از كبر نمونه‏هاى فراوانى دارد كه نياز به شرح آن نيست، و گاه به حد اعلا مى‏رسد و به تكبر در برابر پيامبران و خداوند منتهى مى‏گردد.
آرى آتش كبر و غرور، نخست از تكبر در برابر بندگان خدا سر مى‏زند، سپس به استكبار در برابر انبياء و رسولان پروردگار مى‏رسد و سرانجام به تكبر در برابر ذات پاك خداوندگار مى‏انجامد!
انگيزه‏هاى تكبر
تكبر اسباب زيادى دارد و همه آنها به اين باز مى‏گردد كه انسان در خود كمالى تصور كند و بر اثر حب ذات، بيش از حد آن را بزرگ نمايد و ديگران را در برابر خود كوچك بشمرد.
بعضى از بزرگان علم اخلاق مانند مرحوم «فيض كاشانى‏» در «المحجة البيضاء» اسباب كبر را در هفت چيز خلاصه كرده‏اند، نخست اسباب دينى كه «علم‏» و «عمل‏» است، و اسباب دنيوى كه «نسب‏»، «زيبايى‏»، «قوت‏»، «مال‏» و «فزونى ياران و ياوران‏» مى‏باشد

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-08-11] [ 08:40:00 ق.ظ ]




هرکه دارد هوس کرب وبلا وبسم الله"

«هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله»
برای پیاده روی اربعین چطور آماده شویم؟
«پیاده روی اربعین» و دغدغه های مربوط به آن، این روزها موضوع گپ و گفت خیلی از هموطنان ماست.برای آمادگی بیشتر زائران حسینی در این سفر معنوی، پرونده کوچکی آماده کرده ایم.
وارث: آن‌طور که تاریخ می‌گوید، «پیاده‌روی اربعین» یک رسم و سنت قدیمی است. سنتی که ائمه معصومین(ع) و بزرگان دین ما، بارها درباره عظمت فضیلت آن صحبت کرده‌اند.بعد از آزادی کشور عراق از رژیم بعث،چند سالی هست که مردم از سراسر دنیا همراه و هم‌قدم می‌شوند تا پا جای پای حضرت زینب(س) و اهل‌بیت اباعبدالله (ع) بگذارند. اربعین که برسد حال و هوای کشور ما هم‌رنگ و بوی دیگری می‌گیرد. رسانه‌ها این زیارت عاشقانه را پوشش می‌دهند و کوچه و خیابان‌ها پر از پیام‌های خوشامدگویی به «کربلایی‌ها» می‌شود. زائران خوش‌ذوقی را می‌بینی که صفحات اجتماعی‌شان را با عکس‌های پیاده‌روی به‌روز می‌کنند و پای عکس‌ها می‌نویسند: #عمود_۱۵۰ #موکب_الامام_جواد #یا_حسین_شهید

سفر «پیاده‌روی اربعین» در کنار تمام زیبایی‌هایش، شبیه هیچ سفر دیگری نیست و شرایط خاص خودش را دارد.اینجا سعی کردیم با توجه به تجربیات سال‌های قبل زائران و صحبت‌های مسئولین و کارشناسان، پرونده کوچکی برای آمادگی سفر اربعین آماده کنیم.

«…بیا تا برویم» / آمادگی های قبل از سفر:

۱- تهیه پاسپورت و ویزا:

این نکته را در نظر بگیرید که پاسپورت شما باید تا ۶ ماه اعتبار داشته باشد. در غیر این صورت حتماً با مراجعه به پلیس+۱۰ آن را تمدید کنید.بعدازآن در سامانه samah.haj.ir ثبت‌نام کنید. حداکثر تا ۱۵ ماه صفر امکان ثبت‌نام در این سامانه وجود دارد. با در دست داشتن اصل گذرنامه و دو قطعه عکس سه در چهار رنگی زمینه سفید به نمایندگی‌های سفارت عراق در تهران، مشهد، عراق و کرمانشاه مراجعه کنید و ویزای سه‌ماهه عراق را بگیرید.

یک فرصت ویژه هم برای دانشجویان وجود دارد. ستاد عتبات عالیات اعلام کرده که دانشجویان با تسهیلات ویژه‌ای می‌توانند در پیاده‌روی اربعین شرکت کنند. البته این طرح فقط برای دانشجویانی است که توسط کاروان‌ها و یا تشکل‌های مجاز در دانشگاه‌ها اعزام می‌شوند. آنها بعد از دریافت تعهدنامه‌های محضری لازم و در صورت مجاز بودن به خروج توسط سازمان وظیفه عمومی ناجا، می‌توانند مجوز خروج از کشور را دریافت کنند. بنابراین دانشجویانی که به‌صورت انفرادی اعزام می‌شوند مشمول این طرح نیستند و باید با سپردن وثیقه پیش سازمان وظیفه عمومی ناجا برای دریافت مجوز اقدام کنند.می‌توانید اطلاعات بیشتر درباره این امکان ویژه را در سایت www.labbayk.ir بخوانید.

۲- هزینه ها:

هزینه صدور ویزا برای هر نفر حدود ۱۵۰۰۰۰تومان است. قبل از سفر مقدار کافی دینار عراقی از صرافی‌ها تهیه کنید و برای مکالمه در عراق هم، سیم‌کارت‌های عراقی را از آژانس‌های مسافرتی معتبر یا از نمایندگی‌های سفارت عراق در ایران دریافت کنید.

کرایه ماشین‌ها از مرز تا نجف بین ۱۰ تا ۴۰ هزار دینار بین اتوبوس، ون و سواری متغیر است. کرایه از گاراژ نجف تا حرم حضرت علی (ع) بین ۱۰۰۰تا ۱۵۰۰ دینار است.

قیمت هتل‌ها در نجف به ازای هر نفر ۲۵۰۰۰دینار است. نرخ هتل‌های کربلا بین ۴۰ تا ۱۰۰ دلار به ازای هر نفر است.

۳- وسایل مورد نیاز:

سعی کنید از کوله‌پشتی راحت و سبکی استفاده کنید که بندهای آن نازک نباشد و ستون فقرات شما را در طول مسیر اذیت نکند. رول دستمال‌کاغذی، مسواک، حوله شخصی، لیوان و کلاه آفتاب‌گیر همراه داشته باشید. یک عدد کیسه‌خواب نیز به همراه داشته باشید تا در صورت مناسب نبودن و سرد بودن مکان‌ها برای استراحت از شما در برابر خاک و سرما محافظت کند.

یادتان باشد به آب‌وهوا اعتمادی نیست! پس لباس گرم بیرون از کوله همراه داشته باشید که آن را بپوشید یا روی دست بگیرید. لباس‌های گرمتان را حتی‌الامکان ‌طوری انتخاب کنید که دکمه یا زیپ داشته باشد و قابلیت کم یا زیاد کردن لباس‌هایتان را در طول مسیر داشته باشید. داروهای موردنیازتان برای ۱۰ روز را همراه داشته باشید. کفش راحت و سبک بپوشید. به‌هیچ‌وجه برای پیاده‌روی اربعین کفش نو تهیه نکنید یا حداقل آن را از یک ماه قبل بپوشید و یک و نیم تا دو ساعت در روز با آن پیاده‌روی کنید. کفشی را انتخاب کنید که کفی مناسب داشته باشد و عرق نکند. در غیر این صورت ممکن است کوفتگی عضلانی و تاول در پاها شما را اذیت کند.

می‌توانید یک قرآن، دعا و زیارت جیبی و یا مداحی موردعلاقه‌تان را همراه داشته باشید. البته بهتر است این‌ها را در موبایل خود داشته باشید تا در حال پیاده‌روی بتوانید گوش بدهید یا بخوانید.

از بین خوراکی‌های همراه، آجیل و نان‌های خشک سبوس‌دار به سیستم گوارشی خیلی کمک می‌کنند. کشمش، میوه‌های خشک، نخودچی و شکلات به همراه داشته باشید. شکلات شیرین باعث ایجاد تشنگی می‌شود اما شکلات تلخ انتخاب خوبی برای یک پیاده‌روی طولانی است. درواقع شکلات تلخ برای تأمین انرژی بسیار مفید است.

«جاده عشق» / در راه سفر:

مناسب‌ترین وسیله و راه را انتخاب کنید: برای پیاده‌روی اربعین می‌توانید مسیر نجف به کربلا یا بغداد به کربلا را انتخاب کنید. برای سفر هوایی، از شهرهای تهران، اهواز، اصفهان، مشهد، ساری، کرمان، شیراز و تبریز پرواز مستقیم به نجف و بغداد وجود دارد. برای سفر زمینی، می‌توانید از مرز مهران، شلمچه و چزابه حرکت کنید. البته ممکن است ساعات زیادی منتظر بمانید. پس برای اقامت در مرز آمادگی داشته باشید.

ازآنجایی‌که مسیر کم‌کم شلوغ می‌شود، به‌محض زیارت حرم حضرت علی (ع) پیاده‌روی را شروع کنید. موکب‌ها (به زبان عربی همان هیئت) محل استراحت زائران در مسیر هستند، سرویس بهداشتی و محل استراحت دارند و صلواتی از شما پذیرایی می‌کنند. فاصله هر موکب تا موکب بعدی ۵۰ متر است.

طول مسیر نجف تا کربلا ۸۲ کیلومتر است که بین دو تا ۵ روز طول می‌کشد. مسیر پیاده‌روی از شارع الرسول شروع می‌شود و در عمود ۱۸۰ النجف، پیاده‌روی در شهر نجف تمام می‌شود. بعدازآن دوباره پیاده‌روی را از عمود ۱ در جاده نجف به کربلا شروع می‌کنید و تا حرم حضرت عباس (ع)، ۱۴۵۲ عمود در پیش دارید. حتماً بعد از نماز صبح پیاده‌روی را شروع کنید و بین ساعت ۳-۵ موکبی را برای استراحت شبانه پیدا کنید. اگر انفرادی می‌روید تا قبل از ۱۰-۱۱ صبح حرکت کنید چون مسیر هم در این ساعت‌ها خلوت‌تر است. ضمناً اگر می‌خواهید تماس تلفنی داشته باشید بهتر است این کار را قبل از طلوع آفتاب انجام دهید. احتمالاً به دلیل ترافیک بالای شبکه، در طول روز با مشکل بر خواهید خورد.

اگر گم شدید: امکان گم کردن همراهانتان در طول مسیر وجود دارد؛ بنابراین با توجه به آنتن ندادن موبایلتان در بعضی نقاط همچنین به دلیل ترافیک بالای شبکه از همان ابتدای مسیر شماره عمودها (ستون‌ها) را انتخاب کنید که اگر همراهانتان را گم کردید، زمان رسیدن به آن عمود توقف کنند. فقط حواستان باشد شماره‌های رند خیلی شلوغ است و تجمع افراد زیاد است.

اگر درنهایت با همه تدابیر هم‌سفرانتان را گم کردید، بهتر است آخرین جایی که برای قرار با آنها در نظر می‌گیرید، ستاد عتبات عالیات ایران در جوار حرم امام حسین (ع) باشد که آدرس این مکان را بیشتر کسبه اطراف حرم می‌دانند.

مواظب سلامتی خودتان باشید: حتماً بعد از دو ساعت راه رفتن، نیم ساعت استراحت کنید. بیشتر خادمین موکب‌ها آموزش ماساژ دیده‌اند، ولی اگر دچار گرفتگی عضلانی می‌شوید، حتماً قرص متاکارمابول همراه داشته باشید.

وعده‌های غذایی را به‌موقع مصرف کنید تا دچار افت قند نشوید. در طول مسیر موکب دارها به بهترین شکل از شما پذیرایی می‌کنند! سعی کنید مایعات زیاد بخورید: چایی، آب، فرنی، سوپ و …این باعث می‌شود که عفونت‌های بدن دفع شود.

چند نکته برای خانم‌ها: به خانم‌ها توصیه‌شده که در این مراسم مسائل امنیتی را رعایت کنند و از مسیرهای اصلی فاصله نگیرند تا جایی که ممکن است از ویزای فردی استفاده نکنند و «مجردی» به پیاده‌روی نروند. امسال تعدادی موکب فرهنگی برای بانوان پیش‌بینی‌شده است: یکی در نجف و در شارع‌الرسول و دیگری در کربلا در مجاورت هتل جواهر. بهتر است با پارچه مشکی نرم و مستطیل شکل چیزی شبیه پوشیه درست کنید و کش بیندازید تا در طول مسیر صورتتان را از سرما و گردوغبار محافظت کند. بهتر است از چادری استفاده کنید که امکان انداختن کوله با آن وجود داشته باشد. انواع چادرهای لبنانی و ملی مناسب است.

بچه‌ها را همراه ببریم یا نه؟! شاید حضور بچه‌ها در این سفر در نگاه اول مشکل به نظر برسد، اما خیلی‌ها با کودک زیر پنج سال یا حتی چندماهه در پیاده‌روی اربعین شرکت کرده‌اند. شاید بد نباشد چند نکته را بدانید. اول اینکه از ابتدا با خود تکرار کنید: «من در این سفر به نیت خدمت به کودکان امام حسین (ع) قرار است خادم زائر کوچک و معصوم امام حسین (ع) باشم.» حتماً بازی و خوراکی‌های دوست‌داشتنی کودکتان را همراه داشته باشید. صبور باشید! ممکن است او زودتر از موعد خسته یا گرسنه شود یا نیاز به چیزی پیدا کند که لازم باشد توقف کنید.

اگر با گروه یا کاروانی هستید سعی کنید با گروهی باشید که اعضا مثل شما کودک داشته باشند و اگر چنین گروهی در کاروان شما نبود، آدرس و نقشه دقیق محل اسکان در کربلا را بگیرید و از آنها جدا شوید تا دغدغه عقب ماندن شما را آزار ندهد. اگر با کاروانی هستید که باید در روز خاصی در کربلا باشید سفر خودتان را به نحوی مدیریت کنید تا در آن تاریخ به کربلا برسید. به این نحو که در ابتدا با سوارشدن ماشین خودتان را تا یک عمودی که محاسبه کردید بروید و ازآنجا پیاده‌روی خودتان را آغاز کنید (البته در طول مسیر هم می‌توانید سوار ماشین شوید ولی در اواسط و انتهای مسیر یافتن ماشین یک مقدار سخت‌تر است.)

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:36:00 ق.ظ ]




آیت الله بهجت...

با عمل بگویید
تعلیم و تعلم ، برای عمل، مناسب است و استقلال ندارد. برای تفهیم این مطلب و ترغیب به آن فرموده اند : با عمل بگویید و از عمل یاد بگیرید و عملا شنوایی داشته باشید. بعضی می خواهند معلم را تعلیم نمایند، حتی کیفیت تعلیم را از متعلمین یاد بگیرند. بعضی ” التماس دعا” دارند، می گوییم “برای چه؟” درد را بیان می کنند، دوا را معرفی می کنیم، بجای تشکر و به کار انداختن، باز می گویند: “دعا کنید!”
آیت الل

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-08-10] [ 09:19:00 ق.ظ ]




مومن مورد توجه خاص امام عصر"ع"

مومن مورد توجه خاص امام عصر (ارواحنا فداه)
به مسجد خدا کمک کردی فکر نکنی کسی شده ای! و خیال نکنیم کاری کرده ایم و خوب شده ایم! به خودمان بیندیشیم و نظری بر احوال خود کنیم که اگر مریض شدیم حضرت به دیدار ما می آید؟…

« بسم الله الرحمن الرحیم »

جلساتی که در مسجد النبی (صلوات الله علیه و آله) برگزار می شد، مسلمین دایره وار نشسته و صدر وذیل آن مشخص نبود. سپس به علّت ازدیاد اصحاب و یاران در جلسات پیامبر، حضرت ایستاده و به درخت خشکیده خرمایی تکیه می دادند و صحبت می کردند که به علّت کثرت مستمعین و طولانی شدن سخن، منبری سه پله ای برای حضرت درست کردند تا حضرت بر فراز آن، به بیان دستورات خداوند بپردازند.
نقل شده است که وقتی حضرت بر منبر نشستند، درخت خرمایی که پیامبر بر آن تکیه داده و سخنرانی می کردند ناله ای کرد و بعد از آن به حنانه (ناله کننده) معروف شد که گفت:
کمتر ز چوبی نیستی حنّانه شو! حنّانه شو!
آیا ما به اندازه درخت خرما هستیم که حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) به ما تکیه کنند؟ و یا در فراق حضرت ناله جان سوز سر داده باشیم؟
عزیزان، نماز و روزه هایمان باعث غرورمان نشود، به یتیمی رسیدگی کردی مغرور نشوی!، به مسجد خدا کمک کردی فکر نکنی کسی شده ای! و خیال نکنیم کاری کرده ایم و خوب شده ایم! به خودمان بیندیشیم و نظری بر احوال خود کنیم که اگر مریض شدیم حضرت به دیدار ما می آید؟
روزی صعصعه بن صوحان یکی از یاران حضرت علی(علیه السلام) مریض شدند. حضرت به عیادت او رفتند و در حین سخن گفتن با او، فرمودند: «مبادا این احوالپرسی مرا امتیازی برای خود به حساب بیاوری و به سبب آن، به اطرافیانت فخرفروشی نمایی…»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]




امام زمان کجای زندگی ماست؟؟؟؟؟؟؟

امام زمان (عج) کجای زندگی ماست؟

روزهایمان از پی هم می گذرد ،مایی که مذهبمان شیعه است،مایی که اعتقاد به وجود ائمه ای داریم که خلیفه و جانشین خداوند در زمینند،مایی که دوازده امام داریم و می گوییم دوازدهمین اماممان زنده است،نه چونان ما که او انسان کامل بر روی زمین و بنده معصوم و مطیع خداست،ثبات عالم به وجود اوست،همه به طفیل آن بنده کامل روزی می خوریم ولی، باز قصه قصه بی معرفتی و بی وفایی است…
حسین ابراهیمی در وبلاگ “سرباز صفر جنگ نرم” نوشت:
روزهایمان از پی هم می گذرد ،مایی که مذهبمان شیعه است،مایی که اعتقاد به وجود ائمه ای داریم که خلیفه و جانشین خداوند در زمینند،مایی که دوازده امام داریم و می گوییم دوازدهمین اماممان زنده است،نه چونان ما که او انسان کامل بر روی زمین و بنده معصوم و مطیع خداست،ثبات عالم به وجود اوست،همه به طفیل آن بنده کامل روزی می خوریم ولی، باز قصه قصه بی معرفتی و بی وفایی است…
او باب رسیدن به خداست و قرآن می گوید : وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا1 ، از درب ها وارد خانه شوید؛به راستی اگر او امام ماست پس ما ماموم اوییم و ماموم باید عملش به مانند امام و متکی و پیرو او باشد اما تو بگو کیست او که من مانند او باشم؟!
اهمیت معرفت امام زمان صلوات الله علیه
اهمیت معرفت و شناخت امام زمان در مذهب ما به اهمیت اصل ایمان است از آنجا که نه یک حدیث بلکه بابی در احادیث ماست که کسی که بمیرد در حالی که امام زمان نشناس باشد به دین اسلام نمرده است بلکه چونان جاهلیت قبل از اسلام دچار انحراف و تباهی و بدآئینی بوده است.

آیا با امام زمان ارتباط دارید؟
امام باقر در تفسیر آیه 200 سوره آل عمران می فرمایند : رابطوا امامکم المنتظر2 ،با امام زمانتان رابطه داشته باشید ، حضرت آیت الله بهجت رحمة الله علیه در این رابطه می فرمایند: تا رابطه ما با ولیّ امر، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد.و قوّت رابطه ما با ولیّ امر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم در اصلاح نفس است.

باز باید از خودم بپرسم از قصه معرفت که بگذریم،چقدر امام زمان خود را یاد می کنیم که این از حداقل هاست امام زمان در کلامی می فرمایند: انا غیر مهملین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرکم3 ، ما شما را فراموش نمی کنیم! ؛ محبت او که مظهر مهر خدای رحمان است ما را فرا گرفته اما در کدامین کوچه غفلت در این دنیای رنگ و ریا و بی وفایی گیر کرده ایم که یادی از او نمی کنیم،همان یادی که البته باب لطف و توجه خدا به ماست.

یکی از دستور العمل های ارتباط با امام زمان این است که برای فرج او که فرج عالم است دعا کنیم البته باز باید یادآور شوم که در این روزگار آخرالزمان یاد کردن و دعا کردن برای آن آئینه حسن حضرت پروردگار خود نعمت و رزقی بزرگ است که باز چگونه توان از عهده شکر آن بر آمد؟؛

قال المَهدي(عج): «أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُم‏»4
برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید ،زیرا همین موجب فرج و گشایش شماست .

یاد او باب گشایش است و دعای برای فرج او اول درهای رحمت خداوند را به روی خود ما باز می کند که این عمل خود از کمترین وظایف شیعیان آن امام منتظر در قبال حضرت است.

خیلی از ما بیشترین دعایی که گاهی برای امام زمان می خوانیم همین دعای “اللهم کن لولیک” است که دعای برای سلامتی حضرت است اما قدر همین دعا را هم نمی دانیم ،او گوش شنوا و چشم بینای خداوند است ،او همان مهربانی است که ما در این دوران سخت دستور داریم در خانه او برویم و از او استمداد بجوییم، این دعا ها بهانه است تا باز نام مهدی بر زبان ما جاری شود تا باز تابلوی نجات در این دوران جلوی چشممان بیاید ، پدر معنوی ما اوست ،همان پدری که چون یعقوب نبی برای فرزندان گنهکار خود استغفار می کند؛ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ5 ؛ ای پدر برای گناهان ما طلب آمرزش کن که ما خطاکار بوده ايم.

آیا دوست داریم امام زمان برای ما دعا کنند؟
آیا دوست داریم که مشمول دعای مستجاب امام زمان شویم؟ آیا این اراده و همت و البته اعتقاد را داریم که امام زمان برای ما و زندگی و خانواده ما دعا کنند؟ راهش دل دادن به مهدی و دعا برای اوست از جمله دلایلی که علما برای اینکه امام زمان هر کس که ایشان را یاد و دعا کند ،دعا می فرمایند ،روایت زیر است:

مرحوم راوندي در کتاب الخرائج نقل مي کند: گروهي از اهل اصفهان ـ از جمله ابو عباس احمد بن نصر وابو جعفر محمد بن علويه ـ برایم نقل کرده اند: در اصفهان مردي شيعه به نام عبدالرحمان بود، از او سئوال کردند: علت اينکه امامت امام علي النقي (عليه السلام) را پذيرفتي و دنبال فرد ديگري نرفتي چيست؟

گفت: جرياني از آن حضرت ديدم که قبول امامت آن حضرت را بر من لازم نمود. من مردي فقير اما زباندار وپر جرأت بودم به همين جهت در سالي از سالها اهل اصفهان من را برگزيدند تا با گروهي ديگر براي دادخواهي به دربار متوکل برويم. ما رفتيم تا به بغداد رسيديم هنگامي که در بيرون دربار بودم خبر به رسيد که دستور داده شده امام علي النّقي را احضار کنند،بعد حضرتش را آوردند.

من به يکي از حاضرين گفتم: اين شخص که او را احضار کردند کيست؟ گفت: او مردي علوي وامام رافضي ها ست سپس گفت: به نظرم مي رسد که متوکل مي خواهد او را بکشد، گفتم: از جاي خود تکان نمي خورم تا اين مرد را بنگرم که چگونه شخصي است؟

او گفت: حضرت در حالي که سوار بر اسب بودند تشريف آوردند ومردم در دو طرف او صف کشيدند واو را نظاره مي کردند. چون چشمانم به جمالش افتاد محبت او در دلم جاي گرفت و در دل شروع کردم به دعا کردن براي او که خداوند شرّ متوکل را از حضرتش دور گرداند.

حضرت در ميان مردم حرکت مي کرد و به يال اسب خود مي نگريست نه به راست نگاه مي کرد ونه به چپ، من نيز دعا براي حضرتش را در دلم تکرار مي کردم.

چون در برابرم رسيد رو به من کرد وفرمود:

استجاب الله دعاک، وطوّل عمرک وکثّر مالک وولدک.

يعني: خداي دعاى تو را مستجاب کند. وعمر تو را طولاني ومال وفرزند تو را زياد گرداند.

از هيبت و وقار او بدنم لرزيد ودر ميان دوستانم به زمين افتادم.

دوستانم از من پرسيدند، چه شد؟

گفتم خير است وجريان را به کسي نگفتم.

پس از آن به اصفهان بازگشتيم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت درهايي از مال وثروت را براي من باز کرد تا جايي که اگر همين امروز درب خانه ام را ببندم قيمت اموالي که در آن دارم معادل هزاران هزار درهم است واين غير از اموالي است که در خارج خانه دارم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت ده فرزند به من عنايت فرمود.

ببينيد که چگونه مولاي ما امام علي نقي (عليه السلام) دعاى آن شخص را به خاطر نيکي او جبران وتلافي نمود. براي او دعا فرمود با اينکه از مؤمنان نبود. آيا گمان مي کنيد که اگر در حق مولاي ما صاحب الزمان ارواحنا فداه دعا کنيد شما را با دعاى خير ياد نمي کند با اينکه شما از مؤمنان هستيد؟6

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:24:00 ق.ظ ]




سبک زندگی در کلام امام خامنه ای...

سبك زندگی در کلام امام خامنه ای
ما اگر از منظر معنويت نگاه كنيم - كه هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - بايد به سبك زندگى اهميت دهيم؛ اگر به معنويت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشيم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنيت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبك زندگى مهم است. بنابراين مسئله، مسئله‌ى اساسى و مهمى است ..


« منشور سخنان امام خامنه ای در مورد سبک زندگی »

چرا باید به «سبك زندگی» اهمیت داد؟
يكى از ابعاد پيشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبك زندگى كردن، رفتار اجتماعى، شيوه‌ى زيستن - اينها عبارةٌ اخراى يكديگر است - اين يك بُعد مهم است؛ اين موضوع را ميخواهيم امروز يك قدرى بحث كنيم. ما اگر از منظر معنويت نگاه كنيم - كه هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - بايد به سبك زندگى اهميت دهيم؛ اگر به معنويت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشيم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنيت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبك زندگى مهم است. بنابراين مسئله، مسئله‌ى اساسى و مهمى است.[1]
سبك زندگی بخش حقیقی و اصلی تمدن اسلامی است
ما اگر پيشرفت همه‌جانبه را به معناى تمدن‌سازى نوين اسلامى بگيريم - بالاخره يك مصداق عينى و خارجى براى پيشرفت با مفهوم اسلامى وجود دارد؛ اينجور بگوئيم كه هدف ملت ايران و هدف انقلاب اسلامى، ايجاد يك تمدن نوين اسلامى است؛ اين محاسبه‌ى درستى است - اين تمدن نوين دو بخش دارد: يك بخش، بخش ابزارى است؛ يك بخش ديگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش بايد رسيد.
آن بخش ابزارى چيست؟ بخش ابزارى عبارت است از همين ارزشهائى كه ما امروز به عنوان پيشرفت كشور مطرح ميكنيم: علم، اختراع، صنعت، سياست، اقتصاد، اقتدار سياسى و نظامى، اعتبار بين‌المللى، تبليغ و ابزارهاى تبليغ؛ اينها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسيله است. البته ما در اين بخش در كشور پيشرفت خوبى داشته‌ايم. كارهاى زياد و خوبى شده است؛ هم در زمينه‌ى سياست، هم در زمينه‌ى مسائل علمى، هم در زمينه‌ى مسائل اجتماعى، هم در زمينه‌ى اختراعات - كه شما حالا اينجا نمونه‌اش را ملاحظه كرديد و اين جوان عزيز براى ما شرح دادند - و از اين قبيل، الى ماشاءاللّه در سرتاسر كشور انجام گرفته است. در بخش ابزارى، على‌رغم فشارها و تهديدها و تحريمها و اين چيزها، پيشرفت كشور خوب بوده است.
اما بخش حقيقى، آن چيزهائى است كه متن زندگى ما را تشكيل ميدهد؛ كه همان سبك زندگى است كه عرض كرديم. اين، بخش حقيقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئله‌ى خانواده، سبك ازدواج، نوع مسكن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراك، نوع آشپزى، تفريحات، مسئله‌ى خط، مسئله‌ى زبان، مسئله‌ى كسب و كار، رفتار ما در محل كار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعاليت سياسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه‌اى كه در اختيار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئيس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پليس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بيگانه؛ اينها آن بخشهاى اصلى تمدن است، كه متن زندگى انسان است.[2]
باید آسیب‌شناسی كنیم چرا در بخش سبك زندگی پیشرفت نكردیم
در انقلاب، در اين بخش، پيشرفت ما چشمگير نيست؛ در اين زمينه، ما مثل بخش اول حركت نكرديم، پيشرفت نكرديم. خب، بايد آسيب‌شناسى كنيم؛ چرا ما در اين بخش پيشرفت نكرديم؟
بنابراين بايد آسيب‌شناسى كنيم؛ يعنى توجه به آسيبهائى كه در اين زمينه وجود دارد و جستجو از علل اين آسيبها. البته ما اينجا نميخواهيم مسئله را تمام‌شده فرض كنيم؛ فهرستى مطرح ميكنيم: چرا فرهنگ كار جمعى در جامعه‌ى ما ضعيف است؟ اين يك آسيب است. با اينكه كار جمعى را غربى‌ها به اسم خودشان ثبت كرده‌اند، اما اسلام خيلى قبل از اينها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»،(1) يا: «و اعتصموا بحبل اللّه جميعا».(2) يعنى حتّى اعتصام به حبل‌اللّه هم بايد دسته‌جمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا».(3) چرا در برخى از بخشهاى كشورمان طلاق زياد است؟ چرا در برخى از بخشهاى كشورمان روى آوردن جوانها به مواد مخدر زياد است؟ چرا در روابط همسايگى‌مان رعايتهاى لازم را نميكنيم؟ چرا صله‌ى رحم در بين ما ضعيف است؟ چرا در زمينه‌ى فرهنگ رانندگى در خيابان، ما مردمان منضبطى به طور كامل نيستيم؟ اين آسيب است. رفت‌وآمد در خيابان، يكى از مسائل ماست؛ مسئله‌ى كوچكى هم نيست، مسئله‌ى اساسى است. آپارتمان‌نشينى چقدر براى ما ضرورى است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتى دارد كه بايد آنها را رعايت كرد؟ چقدر آن الزامات را رعايت ميكنيم؟ الگوى تفريح سالم چيست؟ نوع معمارى در جامعه‌ى ما چگونه است؟ ببينيد چقدر اين مسائل متنوع و فراگيرِ همه‌ى بخشهاى زندگى، داخل در اين مقوله‌ى سبك زندگى است؛ در اين بخش اصلى و حقيقى و واقعى تمدن، كه رفتارهاى ماست. چقدر نوع معمارى كنونى ما متناسب با نيازهاى ماست؟ چقدر عقلانى و منطقى است؟ طراحى لباسمان چطور؟ مسئله‌ى آرايش در بين مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفيد است؟ آيا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همديگر به طور كامل راست ميگوئيم؟ در بين ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر يكديگر حرف ميزنيم؟ بعضى‌ها با داشتن توان كار، از كار ميگريزند؛ علت كارگريزى چيست؟ در محيط اجتماعى، برخى‌ها پرخاشگرى‌هاى بى‌مورد ميكنند؛ علت پرخاشگرى و بى‌صبرى و نابردبارى در ميان بعضى از ماها چيست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات ميكنيم؟ در رسانه‌ها چقدر مراعات ميشود؟ در اينترنت چقدر مراعات ميشود؟ چقدر به قانون احترام ميكنيم؟ علت قانون‌گريزى - كه يك بيمارى خطرناكى است - در برخى از مردم چيست؟ وجدان كارى در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعى در جامعه چقدر وجود دارد؟ محكم‌كارى در توليد چقدر وجود دارد؟ توليد كيفى در بخشهاى مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخى از حرفهاى خوب، نظرهاى خوب، ايده‌هاى خوب، در حد رؤيا و حرف باقى ميماند؟ كه ديديد اشاره كردند. چرا به ما ميگويند كه ساعات مفيد كار در دستگاه‌هاى ادارى ما كم است؟ هشت ساعت كار بايد به قدر هشت ساعت فايده داشته باشد؛ چرا به قدر يك ساعت يا نيم ساعت يا دو ساعت؟ مشكل كجاست؟ چرا در بين بسيارى از مردم ما مصرف‌گرائى رواج دارد؟ آيا مصرف‌گرائى افتخار است؟ مصرف‌گرائى يعنى اينكه ما هرچه گير مى‌آوريم، صرف امورى كنيم كه جزو ضروريات زندگى ما نيست. چه كنيم كه ريشه‌ى ربا در جامعه قطع شود؟ چه كنيم كه حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعايت شود؟ چه كنيم كه طلاق و فروپاشى خانواده، آنچنان كه در غرب رائج است، در بين ما رواج پيدا نكند؟ چه كنيم كه زن در جامعه‌ى ما، هم كرامتش حفظ شود و عزت خانوادگى‌اش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعى‌اش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگى‌اش محفوظ بماند؟ چه كنيم كه زن مجبور نباشد بين اين چند تا، يكى‌اش را انتخاب كند؟ اينها جزو مسائل اساسى ماست. حد زاد و ولد در جامعه‌ى ما چيست؟ من اشاره كردم؛ يك تصميمِ زمان‌دار و نياز به زمان و مقطعى را انتخاب كرديم، گرفتيم، بعد زمانش يادمان رفت! مثلاً فرض كنيد به شما بگويند آقا اين شير آب را يك ساعت باز كنيد. بعد شما شير را باز كنى و بروى! ماها رفتيم، غافل شديم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش ميدهند كه آقا جامعه‌ى ما در آينده‌ى نه چندان دورى، جامعه‌ى پير خواهد شد؛ اين چهره‌ى جوانى كه امروز جامعه‌ى ايرانى دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانه‌هاى مجردى وجود دارد؟ اين بيمارى غربى چگونه در جامعه‌ى ما نفوذ كرده است؟ تجمل‌گرائى چيست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه كار كنيم كه از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اينها بخشهاى گوناگونى از مسائل سبك زندگى است، و ده‌ها مسئله از اين قبيل وجود دارد؛ كه بعضى از اينهائى كه من گفتم، مهمتر است. اين يك فهرستى است از آن چيزهائى كه متن تمدن را تشكيل ميدهد. قضاوت درباره‌ى يك تمدن، مبتنى بر اينهاست.
نميشود يك تمدن را به صرف اينكه ماشين دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت كرد و تحسين كرد؛ در حالى كه در داخل آن، اين مشكلات فراوان، سراسر جامعه و زندگى مردم را فرا گرفته. اصل اينهاست؛ آنها ابزارى است براى اينكه اين بخش تأمين شود، تا مردم احساس آسايش كنند، با اميد زندگى كنند، با امنيت زندگى كنند، پيش بروند، حركت كنند، تعالى انسانىِ مطلوب پيدا كنند.[3]
سبك زندگی تابع تفسیرمان از زندگی است
رفتار اجتماعى و سبك زندگى، تابع تفسير ما از زندگى است: هدف زندگى چيست؟ هر هدفى كه ما براى زندگى معين كنيم، براى خودمان ترسيم كنيم، به طور طبيعى، متناسب با خود، يك سبك زندگى به ما پيشنهاد ميشود. يك نقطه‌ى اصلى وجود دارد و آن، ايمان است. يك هدفى را بايد ترسيم كنيم - هدف زندگى را - به آن ايمان پيدا كنيم. بدون ايمان، پيشرفت در اين بخشها امكان‌پذير نيست؛ كارِ درست انجام نميگيرد. حالا آن چيزى كه به آن ايمان داريم، ميتواند ليبراليسم باشد، ميتواند كاپيتاليسم باشد، ميتواند كمونيسم باشد، ميتواند فاشيسم باشد، ميتواند هم توحيد ناب باشد؛ بالاخره به يك چيزى بايد ايمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال اين ايمان و اعتقاد پيش رفت. مسئله‌ى ايمان، مهم است. ايمان به يك اصل، ايمان به يك لنگرگاه اصلى اعتقاد؛ يك چنين ايمانى بايد وجود داشته باشد. بر اساس اين ايمان، سبك زندگى انتخاب خواهد شد.[4]
تقلید از غرب جز ضرر و فاجعه چیزی به بار نمی‌آورد
براى ساختن اين بخش از تمدن نوين اسلامى، بشدت بايد از تقليد پرهيز كنيم؛ تقليد از آن كسانى كه سعى دارند روشهاى زندگى و سبك و سلوك زندگى را به ملتها تحميل كنند. امروز مظهر كامل و تنها مظهر اين زورگوئى و تحميل، تمدن غربى است. نه اينكه ما بناى دشمنى با غرب و ستيزه‌گرى با غرب داشته باشيم - اين حرف، ناشى از بررسى است - ستيزه‌گرى و دشمنىِ احساساتى نيست. بعضى بمجرد اينكه اسم غرب و تمدن غرب و شيوه‌هاى غرب و توطئه‌ى غرب و دشمنى غرب مى‌آيد، حمل ميكنند بر غرب‌ستيزى: آقا، شماها با غرب دشمنيد. نه، ما با غرب پدركشتگىِ آنچنانى نداريم - البته پدركشتگى داريم! - غرض نداريم. اين حرف، بررسى‌شده است.
تقليد از غرب براى كشورهائى كه اين تقليد را براى خودشان روا دانستند و عمل كردند، جز ضرر و فاجعه به بار نياورده؛ حتّى آن كشورهائى كه بظاهر به صنعتى و اختراعى و ثروتى هم رسيدند، اما مقلد بودند. علت اين است كه فرهنگ غرب، يك فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودكننده‌ى فرهنگهاست. هرجا غربى‌ها وارد شدند، فرهنگهاى بومى را نابود كردند، بنيانهاى اساسىِ اجتماعى را از بين بردند؛ تا آنجائى كه توانستند، تاريخ ملتها را تغيير دادند، زبان آنها را تغيير دادند، خط آنها را تغيير دادند. هر جا انگليس‌ها وارد شدند، زبان مردم بومى را تبديل كردند به انگليسى؛ اگر زبان رقيبى وجود داشت، آن را از بين بردند.
باطن فرهنگ غربی، سبك زندگی مادی شهوت‌آلودِ هویت‌زدا و ضد معنویت است
يكى از خصوصيات فرهنگ غربى، عادى‌سازى گناه است؛ گناه‌هاى جنسى را عادى ميكنند. امروز اين وضعيت در خود غرب به فضاحت كشيده شده؛ اول در انگليس، بعد هم در بعضى از كشورهاى ديگر و آمريكا. اين گناه بزرگِ همجنس‌بازى شده يك ارزش! به فلان سياستمدار اعتراض ميكنند كه چرا او با همجنس‌بازى مخالف است، يا با همجنس‌بازها مخالف است! ببينيد انحطاط اخلاقى به كجا ميرسد. اين، فرهنگ غربى است. همچنين فروپاشى خانواده، گسترش مشروبات الكلى، گسترش مواد مخدر.
من سالها پيش - در دهه‌ى 30 و 40 - در منطقه‌ى جنوب خراسان، بزرگان و افراد صاحب فكر و پيرمردهائى را ديدم كه يادشان بود كه انگليس‌ها چگونه ترياك را با شيوه‌هاى مخصوصى در بين مردم رائج ميكردند؛ والّا مردم ترياك كشيدن بلد نبودند؛ اين چيزها وجود نداشت. اين افراد يادشان بود، سراغ ميدادند و خصوصياتش را ميگفتند. با همين روشها بود كه مواد مخدر بتدريج در داخل كشور توسعه پيدا كرد. فرهنگ غربى اينجورى است.
فرهنگ غربى فقط هواپيما و وسائل آسايش زندگى و وسائل سرعت و سهولت نيست؛ اينها ظواهر فرهنگ غربى است، كه تعيين‌كننده نيست؛ باطن فرهنگ غربى عبارت است از همان سبك زندگى مادىِ شهوت‌آلودِ گناه‌آلودِ هويت‌زدا و ضد معنويت و دشمن معنويت. شرط رسيدن به تمدن اسلامىِ نوين در درجه‌ى اول اين است كه از تقليد غربى پرهيز شود. ما متأسفانه در طول سالهاى متمادى، يك چيزهائى را عادت كرده‌ايم تقليد كنيم.
بنده طرفدار اين نيستم كه حالا در مورد لباس، در مورد مسكن، در مورد ساير چيزها، يكباره يك حركت جمعى و عمومى انجام بگيرد؛ نه، اين كارها بايد بتدريج انجام بگيرد؛ دستورى هم نيست؛ اينها فرهنگ‌سازى لازم دارد. همان طور كه گفتم، كار نخبگان است، كار فرهنگ‌سازان است. و شما جوانها بايد خودتان را براى اين آماده كنيد؛ اين، رسالت اصلى است.[

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:21:00 ق.ظ ]




توصیه های اخلاقی حاج اسماعیل دولابی...

کدام زن و مرد «عزیز» خدا هستند
توصیه‌های اخلاقی حاج اسماعیل دولابی درباره خانواده

مرحوم حاج‌اسماعیل دولابی می‌گفت: مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه می‌افتی. آن وقت کارت روی غلطک می‌افتد و خدا همه درهایی را که به روی خودت بسته‌ای باز می‌کند.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، نظام خانواده، نظام ارزشمند و محبوبى است که در اسلام هیچ بنایى محبوب‌تر از او پایه‌ریزى نشده است. پیامبر اکرم(ص) مى‌فرماید: در اسلام هیچ نهادى محبوب‌تر و عزیرتر از تشکیل خانواده در نزد خداوند بنا نشده است.
هیچ فایده‌اى بعد از نعمت اسلام برتر و مفیدتر از این براى مرد مسلمان نیست که او همسرى داشته باشد که هروقت به او نگاه کند مسرور و شاداب شود و هنگامى که به او دستور دهد اطاعت کند، و هر وقتى که از نزدش برود حافظ جان خود و مال همسرش باشد.
نظام خانواده از چنان جایگاه و مقام شایسته در اسلام برخوردار است که حتى بر میزان ثواب عبادت و بندگى افراد تأثیر مى‌گذارد، تا جایى که دو رکعت نماز کسانى که تشکیل خانواده داده‌اند برتر از عبادت فرد مجردى است که شب و روز نماز بخواند.
در ادامه توصیه‌هایی از مرحوم محمداسماعیل دولابی از عارفان و سالکان طریق الهی در خصوص «خانواده و اهمیت آن» برای عموم علاقه‌مندان نقل می‌کنیم:

کمال انسان در این است که خانواده‌اش از او خشنود باشد. کمال مرد در آن است که خانواده‌اش از او راضی باشد.
هر زنی که مردش از او راضی باشد آن عزیز خداست، هر مردی هم که زنش از او راضی باشد آن مرد عزیز خداست، کمال زن و مرد در این است و بقیه‌اش سخنی دیگر است. چنین زن و مردی را خدا از همه اعمالشان راضی است. خوب رفتار کردن با زن هنر دین است. مردی که با زنش خوب رفتا کند همه جا آقاست. زن هم وقتی مردش از او راضا باشد می‌تواند همه کارهایش را به خوبی انجام دهد. نمونه کامل یک زن و شوهر مؤمن حضرت علی و حضرت زهرا(س) می‌باشند که یک روح و یک جان بودند در دو پیکر.
بهترین راه، محبت کردن به همسر و فرزندان است. پیامبر(ص) فرمود:
«خَیرُکم، خیرُکم لأَهْلِهِ وَ أَنَا خَیرُکم لأَهْلَی»؛ بهترین شما کسی است که بهترین شما در رابطه‌اش با خانواده‌اش باشد، و من بهترین شما در رابطه با خانواده‌ام هستم.
هر کاری که می‌توانی بکن، پول خرج همسرت کن، به او محبت کن، تا با هم یگانه شوید.
زن و مرد باید به همدیگر خوش‌بین باشند و هر کدام عیب را از خود بدانند، و به دیگری نسبت ندهند. اصلاً عیب دیدن کار خوبی نیست.
وقتی می‌خواهید از منزل خارج شوید اهل خانه را خشنود کنید و بیرون بیایید وقتی هم خواستید وارد خانه شوید بیرون در استغفار کنید و صلوات بفرستید و هر ناراحتی که داری بیرون بگذارید و با روی خوش داخل شوید تا اهل خانه هم با روی خوش به استقبال شما بیایند. کمال زن و مرد در این است.
اگر زن و بچه‌ات زشت و بد به نظرت آمدند، به خودت بگو: درست نگاه کن، خدا آن‌ها را درست کرده، مصنوع خدا مگر زشت و بد می‌شود؟!
موظب باش که مجلس ذکر، تنبل‌خانه تو نشود و زن و بچه را به حال خود رها نکنی! شرط زندگی و معاشرت را دعوا نکردن قرار دهید، یگانگی و الفت مبدأ همه خوبی‌هاست. از حدیث کسا ادب صحبت کردن فرزندان و شوهر و همسر با یکدیگر را بیاموزید؛ اگر زن با مرد مدارا کند، در نصف اعمال خوب او شریک است. با بزرگ خانواده‌تان مدارا کنید. زن با شوهرش، فرزندان با پدرشان مدارا کنند و حرمت او را نگاه دارند.
قرآن در مورد ازدواج می‌فرماید: «لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا»؛ تا در نزد همسرتان آرامش و سکون بیابید. مقصود، سکون و آرامش دل است و این وقتی عملی می‌شود که ایمان وجود داشته باشد.
هماهنگی و موافقت اخلاقی بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صددرصد برای غیر انبیا و اولیا(ع) غیرممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید، صبر و استقامت و گذشت و چشم‌پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد اگر این‌ها نباشد اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد. و همه اختلافات خانوادگی از همین جا ناشی می‌شود.
فرزند تا هفت سال سلطان است و باید از او فرمان برد، هفت سال دوم وزیر است و باید او را مشاور قرار داد و از او نظر خواست، بعد از آن عبد می‌شود و فرمان خدا و خوبان را می‌برد.
دختر رحمت و پسر نعمت است. رحمت شما را حفظ می‌کند، نعمت را شما باید حفظ کنید. نعمت را باید مواظبت کرد، ولی رحمت صاحبش را مراقبت و حفظ می‌کند. رحمة للعالمینی پیامبر اکرم(ص) هم در حضرت زهرا(س) تبلور یافته است.
وقتی دیدی یک روز صبح فرزندت خودش بیدار شد و بدون اینکه کسی به او بگوید وضو گرفت و در گوشه خلوتی نماز خواند، بدان که نماز فرزندت را گرفت. سجده شکر به جا بیاور. مبادا از آن پس او را برای نماز خواندن تحریک کنی.
بچه‌ها خوبند، قشنگند. به بچه‌ها خیلی ایراد نگیرید؛ اغلب پدر و مادرها به قصد خوبی کردن به بچه‌ها و تربیت آنها بچه‌ها را خراب می‌کنند چون علم ندارند. حالا که علم نداریم و نمی‌توانیم درست کنیم حداقل به حال خودشان بگذاریم و دائم به آن‌ها امر و نهی نکنیم و اذیت‌شان نکنیم. با همین به اصطلاح تربیت کردن‌هاست که پدر و مادرها بچه‌ای را که با فطرت متولد شده است به راست یا چپ منحرف می‌کنند و یواشکی آن‌ها را یهودی یا نصرانی می‌کنند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ حَتَّى یَکُونَ أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ‏ وَ یُنَصِّرَانِهِ»؛ هر نوزادی بر فطرت الهی متولد می‌شود تا اینکه پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی می‌کنند. به نظر من اصلاً به بچه دست نزنید. خودت درست راه برو، بچه که در کنار تو است همین که تو را می‌بیند، برای ساخته شدنش کافیست. چقدر ائمه(ع) فرمودند: مردم را با عمل‌تان و نه با زبان‌تان به راه دین دعوت کنید و وقتی انسان حق پدر و مادرش را ادا کند جمال امام‌ها پیدا می‌شود. نکند حق آن‌ها را تضییع کنی که راهت بسته می‌شود. اگر زنده‌اند یا مرده، هر طور که می‌توانی آن‌ها را از خودت راضی کن.
پدر و مادر را از خود خشنود کنید. مادرتان را ببوسید، به پای او بوسه بزنید. وقتی دل آن‌ها از شما راضی و شاد شود، از ته دل دعایتان می‌کنند این در سیر شما بسیار مؤثر است.
مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه می‌افتی. آن وقت کارت روی غلطک می‌افتد و خدا همه درهایی که به روی خودت بسته‌ای را باز می‌کند. این که فرمود: بهشت زیر پای مادر است؛ یعنی تواضع کن

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:19:00 ق.ظ ]




بانوی صبر واستقامت...

بانوی صبر و استقامت- حضرت زینب و كربلا

سر نی در نی‏نوا می‏ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می‏ماند اگر زینب نبود
ای فروغ تابنده کوثر! ای پرستار شهادت! تو بانوی فصاحت و اعجازی. نطق آتشین تو قلب سنگی کوفیان را ذوب کرد، اشک از چشمان آنها به راه انداخت و به سینه های کویری شان گسیل داشت.
تو فرزند کوثری! تو جرعه ناب کوثری! نامت همیشه درس آموز عزت و یادت هماره الهام بخش شرف و مردانگی باد.ای شکوه حماسه در سراپرده حیرت! ای زخم خورده نینوا! ای بانوی خورشیدهای دربند! ای زینب قهرمان! تو که خود، وسعتی به اندازه همه سوگ های آفرینش داشته ای، تو که خود دریای بی کران اشک را، ساحل بودی، چگونه باید بر تو سوگواری نمود که ما سوگواری را از تو یادگار داریم. تو که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباری ات، به گوش تاریخ رساندی و اگر این حنجره صبوری و آن نطق آتشین تو در کاخ یزیدیان نبود، داستان جانسوز آن ظهر عطشناک در کوچه های تاریخ به دست فراموشی سپرده می شد.
تو گویی او به دنیا آمده بود تا صبر را شرمنده کند، زینب (س) این اسطوره تاریخ را می گویم. آمده بود تا عشق را مبهوت لحظه های زلالش کند. آمده بود تا صدق و وفا را به جهانیان بیاموزد و متانت و وقار را به نمایش گذارد. آمده بود تا رسالت خود را به انجام برساند؛ مونس و یار برادر، سالار قافله حسینی و غم خوار اسیران باشد. آمده بود تا فریاد بلند مظلومان باشد؛ فریادی که پژواک آن هنوز هم از ورای تاریخ به گوش شنوای دل های حق جویان می رسد.
اسیران بر هودجی از خون نشسته بودند. با حسین آمده بودند و بی حسین بر می گشتند و سالار قافله، زینب بود؛ هر چند خمیده و شکسته دل، ولی به پاسداری از حقیقت ایستاده بود تا امتداد راه برادر باشد. وصیت برادر این بود که “زینبم، بعد از من مبادا روی بخراشی و گریبان بدری و جزع و فزع کنی.” و زینب اکنون آرام چون شقایقی داغ دار با مصیبتی عظیم در دل همراه قافله شده بود.
زینب (علیهاالسلام) در خانه رفیع امامت رشد یافته، از لبان وحی علم آموخته و در دامان کرامت پرورش یافته بود. او لباس پاکی و تقوا پوشیده بود و به آداب و اخلاق اسلامی مزین شده بود. زینب (س) فصاحت و بلاغت را از علی، نجابت را از فاطمه، صبر و شکیبایی را از حسن و مظلومیت در عین ایستادگی را از حسین آموخته بود؛ او روح بلند و رضا بود.
حضرت زینب (س) در خضوع و خشوع و عبادت و بندگی، وارث پدر و مادر بود. او بیش تر شب ها را با عبادت و بندگی حضرت حق به صبح می رساند و همواره قرآن تلاوت می کرد. تهجد و شب زنده داری حضرت زینب (س) در طول حیات پربرکتش نشد؛ حتی در شب یازدهم محرم با آن همه رنج و خستگی و دیدن آن مصیبت های دلخراش هم به عبادت خدا پرداخت. حضرت سجاد (ع) می فرماید: ” آن شب دیدم عمه ام بر سجاده نماز نشسته و مشغول عبادت است.” و نیز از آن حضرت نقل شده که “عمه ام زینب با این همه مصیبت از کربلا تا شام، هیچ گاه نمازهای مستحبی را ترک نکرد” و نیز روایت می کنند: “چون امام حسین (ع) برای وداع با زینب (س) آمد، فرمود: خواهرم، مرا در نماز شب فراموش نکن.”
زینب (علیهاالسلام) در ایام کودکی، با برادرش حسین (ع) انس و الفتی عجیب داشت و در کنار برادر، آرامش می یافت و دیده از دیدارش بر نمی بست و از حضور مبارکش دور نمی شد. روزی حضرت فاطمه (س) نزد پدر رفت و عرض کرد: “پدر جان، متعجبم از محبت فراوانی که میان زینب و حسین است. این دختر چنان است که بی دیدار حسین شکیبایی ندارد.” رسول خدا (ص) چون این سخن بشنید، آه دردناکی از سینه برکشید و اشک دیده بر چهره روان کرد و فرمود: “ای روشنی چشم من، این دختر با حسین به کربلا خواهد رفت و به هزار گونه رنج و بلا گرفتار خواهد شد.”
حضرت زینب (س) تنها 56 سال امانت الهی خویش را بر دوش کشید. نقل است که در اواخر عمر آن بانوی بزرگ، در مدینه منوره قحطی پیش آمد. عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب (س) در شام مزرعه ای داشت و ناچار به اتفاق همسر خود در آن دیار رحل اقامت افکند. حضرت در آن سرزمین بیمار شد و در همان جا روح خود، این امانت الهی را به صاحبش باز گرداند و با جسمی خسته از فراز و نشیب زمان و رنجور از جور مردمان به دیار باقی شتافت.
چشمانش را گشود و برای آخرین بار به دورترین نقطه خیره شد. در این مدت حتی یک لحظه چهره برادر از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاق بیش از پیش شعله کشید و یاد برادر تمام وجودش را پر کرده بود. لحظه وصال نزدیک بود. دوباره خیمه های آتش زده و سرهای بر نیزه، چشمانش را به دریایی از غم مبدل ساخت. زینب (س) پلک ها را روی هم گذاشت و زیر لب گفت: “السلام علیک یا ابا عبدالله” و به برادر پیوست.
عروج ملکوتی آن بانوی مکرمه بنا به قول مشهور در پانزدهم رجب سال 62 قمری رخ داد. اینک مزار شریفش، قبله عاشقان خاندان عصمت و طهارت در دمشق (سوریه) است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-08-04] [ 08:33:00 ق.ظ ]




علت  غیبت امام مهدی "عج"

علت غیبت امام مهدى (عج)
علت غیبت امام مهدى (علیه السلام) از اسرار الهى است که به حقیقت آن نمى توانیم پى ببریم. براى غیبت موقت، نمونه هایى از زندگى اولیاى خدا در گذشته و امت هاى پیشین وجود دارد. مثلاً موساى کلیم (علیه السلام) چهل روز از امت خویش غایب شد و همه آن مدت را در میقات گذراند.(۱) حضرت مسیح به خواست خدا از چشم امتش پنهان شد و دشمنانش نتوانستند او را از بین ببرند.(۲) حضرت یونس (علیه السلام) نیز مدتى از میان قوم خود پنهان بود.(۳)
پس غیبت امام زمان (علیه السلام) از دیده ها، موضوع تازه اى نیست و این غیبت هر چه هم به درازا بکشد نمى تواند بهانه انکار اصل وجود مهدى (علیه السلام) گردد. اساساً هر چه که از راه نقل متواتر ثابت شود، اما انسان نتواند آن را تجربه یا مشاهده کند، نمى تواند آن را انکار یا در پذیرش آن تردید کند، چون این تواتر در نقل اطمینان آور است. در غیر این صورت، بسیارى از مطالب مسلم و ضروریات دین در معرض انکار و تردید قرار خواهد گرفت با این حال باید گفت: در حد فکر بشرى ما، شناخت فلسفه غیبت ممکن است و آن این است که از آن جا که خداوند متعال اراده فرموده که بسط عدالت و گسترش توحید را در سطح جهان به وسیله او قرار دهد و این آرزوى بزرگ و آرمان متعالى پس از گذشت مدت زمانى تحقق پذیر خواهد بود، یعنى دورانى که عقل بشرى به کمال برسد و آمادگى فکرى براى آن مرحله پیدا کند و جهان با اشتیاق، از موکب آن امام عدالت گستر و آزادى بخش استقبال کند، طبیعى است که اگر آن امام در میان مردم آشکار باشد و با آنان زندگى کند، پیش از آنکه آن مسأله پخته شود و مقدمات و زمینه لازم و مناسب آن فراهم گردد، سرانجام و سرنوشت او سرنوشت پدران بزرگوارش خواهد بود، یعنى شهادت. و پیش از آنکه آن هدف و آرمان بزرگ به دست او تحقق یابد کشته خواهد شد.
در برخى روایات اهل بیت به این حکمت اشاره شده است: امام باقر (علیه السلام) فرمود: حضرت مهدى (علیه السلام) پیش از ظهورش غیبتى خواهد داشت. راوى پرسید: براى چه؟ فرمود: از بیم کشته شدن.(۴) یعنى غیبت، براى جلوگیرى از کشته شدن پیش از تحقق آن هدف مورد انتظار است. در روایات، جهات دیگرى هم براى غیبت او ذکر شده است، همچون آزمایش و امتحان مردم در عصر غیبت، تا معلوم شود تا چه حد در راه ایمان و اعتقاد، ثابت قدم و استوارند.(۵)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-08-03] [ 09:23:00 ق.ظ ]




تفسیر سوره کوثر از مجموعه تفسیر نمونه (متن کامل)
*
این سوره در مکه نازل شده و داراى ۳ آیه است.

محتوا و فضیلت سوره کوثر
مـشـهـور ایـن اسـت کـه ایـن سـوره در (مـکـه ) نـازل شـده اسـت ولى بـعـضـى احـتـمـال مـدنـى بـودن آن را داده انـد، ایـن احـتـمـال نـیـز داده شده است که این سوره دو بار نـازل شـده یـکـبـار در مـکـه و بـار دیـگـرى در مـدیـنـه ، ولى روایـاتـى کـه در شـاءن نزول این سوره وارد شده ، قول مشهور را که این سوره مکى است تاءیید مى کند.
در شـاءن نـزول ایـن سـوره مـى خـوانـیـم : (عـاص بـن وائل ) کـه از سـران مـشـرکـان بود، پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات کرد، و مدتى با حضرت گفتگو نمود، گروهى از سـران قـریـش در مـسـجـد نـشـسـتـه بـودند و این منظره را از دور مشاهده کردند، هنگامى که (عـاص بـن وائل ) وارد مـسجد شد به او گفتند: با که صحبت مى کردى ؟ گفت : با این مرد (ابتر! )
ایـن تـعـبیر را به خاطر این انتخاب کرد که (عبدالله ) پسر پیغمبر اکرم (صلى الله عـلیـه و آله و سلم ) از دنیا رفته بود، و عرب کسى را که پسر نداشت (ابتر) (یعنى بلاعقب ) مى نامید، و لذا قریش این نام را بعد از فوت پسر پیغمبر براى حضرت انتخاب کـرده بـود (سـوره فـوق نـازل شـد و پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را به نعمتهاى بسیار و کوثر بشارت داد، و دشمنان او را ابتر خواند.
تـوضـیح اینکه : پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) دو فرزند پسر از بانوى اسـلام خـدیجه داشت : یکى قاسم و دیگرى طاهر که او را (عبدالله ) نیز مى نامیدند، و ایـن هـر دو در مـکـه از دنـیـا رفـتـنـد، و پـیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فاقد فـرزنـد پـسـر شـد، ایـن مـوضوع زبان بدخواهان قریش را گشود، و کلمه (ابتر) را براى حضرتش انتخاب کردند.
آنـهـا طـبـق سـنـت خـود بـراى فـرزنـد پـسـر اهـمـیـت فـوق العـاده اى قـائل بـودند، او را تداوم بخش برنامه هاى پدر مى شمردند، بعد از این ماجرا آنها فکر مى کردند با رحلت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) برنامه هاى او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد و خوشحال بودند.
قرآن مجید نازل شد و بطرز اعجازآمیزى در این سوره به آنها پاسخ گفت ، و خبر داد که دشـمـنـان او ابتر خواهند بود، و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد، بشارتى کـه در ایـن سوره داده شده از یکسو ضربه اى بود بر امیدهاى دشمنان اسلام ، و از سوى دیـگـر تـسـلى خـاطـرى بـود بـه رسـول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) که بعد از شنیدن این لقب زشت و توطئه دشمنان قلب پاکش غمگین و مکدر شده بود.
در فـضـیـلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمـده اسـت : مـن قـراءهـا سـقـاه الله مـن انـهـار الجـنـه ، و اعـطـى مـن الاجـر بـعـدد کـل قـربـان قـربـه العـبـاد فـى یـوم عـیـد، و یـقـربـون مـن اهل الکتاب و المشرکین :
هـر کـس آن را تـلاوت کند خداوند او را از نهرهاى بهشتى سیراب خواهد کرد، و به عدد هر قـربانى که بندگان خدا در روز عید (قربان ) قربانى مى کنند، و همچنین قربانیهائى که اهل کتاب و مشرکان دارند، به عدد هر یک از آنان اجرى به او مى دهد.
نام این سوره (کوثر) از اولین آیه آن گرفته شده است .
آیه و ترجمه
بسم الله الرحمن الرحیم
إ نا اءعطینک الکوثر (۱)
فصل لربک و انحر (۲)
إ ن شانئک هو الا بتر (۳)
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان
۱- ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان ) عطا کردیم .
۲- اکنون که چنین است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن .
۳- مسلما دشمن تو ابتر و بلا عقب است .
تفسیر
ما به تو خیر فراوان دادیم
روى سـخـن در تمام این سوره به پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) است (مانند سـوره و الضـحـى و سـوره ا لم نشرح ) و یکى از اهداف مهم هر سه سوره تسلى خاطر آن حضرت در برابر انبوه حوادث دردناک و زخم زبانهاى مکرر دشمنان است .
نخست مى فرماید: ما به تو کوثر عطا کردیم (انا اعطیناک الکوثر).
(کوثر) وصف است که از کثرت گرفته شده ، و به معنى خیر و برکت فراوان است ، و به افراد سخاوتمند نیز کوثر گفته مى شود.
در ایـنـکـه مـنـظـور از کـوثـر در ایـنـجـا چـیـسـت ؟ در روایـتـى آمده است که وقتى این سوره نـازل شد پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) بر فراز منبر رفت و این سوره را تـلاوت فـرمـود، اصـحاب عرض کردند: این چیست که خداوند به تو عطا فرموده ؟ گفت : نهرى است در بهشت ، سفیدتر از شیر، و صافتر از قدح (بلور) در دو طرف آن قبه هائى از در و یاقوت است ….
در حـدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که فرمود: کوثر نهرى است در بـهـشت که خداوند آن را به پیغمبرش در عوض فرزندش (عبد الله که در حیات او از دنیا رفت ) به او عطا فرمود.
بـعـضـى نـیـز گـفته اند: منظور همان حوض کوثر است که تعلق به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) دارد و مؤمنان به هنگام ورود در بهشت از آن سیراب مى شوند.
بـعـضـى آن را بـه نـبـوت تفسیر کرده ، و بعضى دیگر به قرآن ، و بعضى به کثرت اصـحـاب و یـاران ، و بـعـضـى بـه کـثـرت فـرزنـدان و ذریـه کـه هـمـه آنـهـا از نـسـل دخـتـرش فـاطمه زهرا (علیهاالسلام ) به وجود آمدند، و آنقدر فزونى یافتند که از شماره بیرونند، و تا دامنه قیامت یادآور وجود پیغمبر اکرمند، بعضى نیز آن را به شفاعت تـفـسـیـر کـرده و حـدیـثـى از امـام صـادق در ایـن زمـیـنـه نقل نموده اند.
تـا آنـجـا کـه (فـخـر رازى ) پانزده قول در تفسیر (کوثر) ذکر کرده است ، ولى ظاهر این است که غالب اینها بیان مصداقهاى روشنى از این مفهوم وسیع و گـسترده است ، زیرا چنانکه گفتیم (کوثر) به معنى (خیر کثیر و نعمت فراوان ) اسـت ، و مـى دانـیـم خـداوند بزرگ نعمتهاى فراوان بسیارى به پیغمبر اکرم (صلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) ارزانى داشت که هر یک از آنچه در بالا گفته شد یکى از مصداقهاى روشن آن است ، و مصداقهاى بسیار دیگرى نیز دارد که ممکن است به عنوان تفسیر مصداقى براى آیه ذکر شود.
بـه هـر حـال تـمـام مواهب الهى بر شخص پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در تـمام زمینه ها حتى پیروزیهایش در غزوات بر دشمنان ، و حتى علماى امتش که در هر عصر و زمـان مـشعل فروزان قرآن و اسلام را پاسدارى مى کنند، و به هر گوشهاى از جهان مى برند، همه در این خیر کثیر وارد هستند.
فـرامـوش نـبـایـد کرد این سخن را خداوند زمانى به پیامبرش مى گوید که که آثار این خـیـر کثیر هنوز ظاهر نشده بود، این خبرى بود از آینده نزدیک و آینده هاى دور، خبرى بود اعجازآمیز و بیانگر حقانیت دعوت رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم.
ایـن نـعـمـت عظیم و خیر فراوان شکرانه عظیم لازم دارد، هر چند شکر مخلوق هرگز حق نعمت خـالق را ادا نمى کند، بلکه توفیق شکرگزارى خود نعمت دیگرى است از ناحیه او لذا مى فـرمـایـد: اکـنـون کـه چـنـیـن اسـت ، فـقط براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن (فصل لربک و انحر).
آرى بـخـشنده نعمت او است ، بنابراین نماز و عبادت و قربانى که آن هم نوعى عبادت است بـراى غـیـر او مـعنى ندارد، مخصوصا با توجه به مفهوم رب که حکایت از تداوم نعمتها و تدبیر و ربوبیت پروردگار مى کند.
کوتاه سخن اینکه (عبادت ) خواه به صورت نماز باشد، یا قربانى کردن مخصوص رب و ولى نعمت است ، و او منحصرا ذات پاک خدا است .
این در برابر اعمال مشرکان است که براى بتها سجده و قربانى مى کردند، در حالى که نـعـمـتـهـاى خـود را از خـدا مـى دانـسـتـنـد! و بـه هـر حـال تـعـبـیـر (لربـک ) دلیل روشنى است بر مساءله لزوم قصد قربت در عبادات .
بسیارى از مفسران معتقدند که منظور نماز روز عید قربان ، و قربانى کردن در همان روز اسـت ، ولى ظـاهـرا مـفـهـوم آیه مفهوم عام و گسترده اى است هر چند نماز و قربانى روز عید یکى از مصداقهاى روشن آن است .
تعبیر به (وانحر) از ماده (نحر) که مخصوص کشتن شتر است ، شاید به خاطر این است که در میان قربانیها شتر از اهمیت بیشترى برخوردار بود، و مسلمانان نخستین علاقه بسیار به آن داشتند، و قربانى کردن شتر بدون ایثار و گذشت ممکن نبود.
در اینجا دو تفسیر دیگر براى آیه فوق ذکر شده است :
۱- مـنـظـور از جمله (وانحر) رو به قبله ایستادن به هنگام نماز است ، چرا که ماده نحر بـه مـعـنـى گـلوگـاه مـى بـاشـد، سـپـس عـرب آن را مـعـنـى مـقـابـله بـا هـر چـیـز اسـتـعـمـال کـرده اسـت ، و لذا مـى گـویـنـد (مـنـازلنـا تـتـنـاحـر) یـعنى : منزلهاى ما در مقابل یکدیگر است .
۲- مـنـظـور بـلنـد کـردن دسـتـهـا بـه هـنـگـام تـکـبـیـر و آوردن آن در مـقـابـل گـلوگـاه و صـورت اسـت ، در حـدیـثـى مـى خـوانـیـم : هـنـگـامـى کـه ایـن سـوره نـازل شـد پـیـغـمـبـر اکـرم (صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) از جبرئیل سؤ ال فرمود: این (نحیره ) اى که پروردگارم مرا به آن ماءمور ساخته چیست ؟
(جـبـرئیل ) عرض کرد: این نحیره نیست ، بلکه خداوند به تو دستور مى دهد هنگامى که وارد نماز مى شوى موقع تکبیر، دستها را بلند کن ، و همچنین هنگامى که رکوع مى کنى یـا سـر از رکـوع برمى دارى ، و یا سجده مى کنى ، چرا که نماز ما و نماز فرشتگان در هفت آسمان همین گونه است ، و براى هر چیزى زینتى است ، و زینت نماز بلند کردن دستها در هر تکبیر است.
و در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که در تفسیر این آیه با دست مبارکش اشـاره کـرده و فـرمـود: مـنـظور این است که دستها را اینگونه در آغاز نماز بلند کنى به طورى که کف آنها رو به قبله باشد.
ولى تـفـسـیـر اول از هـمـه مـنـاسـب تـر اسـت ، چـرا کـه مـنـظـور نـفـى اعـمـال بـت پـرسـتـان اسـت که عبادت و قربانى را براى غیر خدا مى کردند، ولى با این حـال جـمـع مـیـان هـمه معانى و روایاتى که در این باب رسیده است هیچ مانعى ندارد و به خـصـوص اینکه درباره بلند کردن دست به هنگام تکبیرات روایات متعددى در کتب شیعه و اهـل سـنـت نـقـل شـده اسـت ، بـه ایـن تـرتـیـب آیـه مـفـهـوم جـامـعـى دارد کـه ایـنـهـا را نـیـز شامل مى شود.
و در آخـریـن آیـه ایـن سوره با توجه به نسبتى که سران شرک به آن حضرت مى دادند مى فرماید: (تو ابتر و بلاعقب نیستى ، دشمن تو ابتر است !) (ان شانئک هو الابتر).
(شـانـى ء) از مـاده (شنئان ) (بر وزن ضربان ) به معنى عداوت و کینه – ورزى و بدخلقى کردن است ، و (شانى ء) کسى است که داراى این وصف باشد.
قـابـل توجه اینکه : (ابتر) در اصل به معنى (حیوان دم بریده ) است و انتخاب این تعبیر از سوى دشمنان اسلام به منظور هتک و توهین بود، و تعبیر (شانى ء) بیانگر ایـن واقـعـیـت است که آنها در دشمنى خود حتى کمترین ادب را نیز رعایت نمى کردند، یعنى عداوتشان آمیخته با قساوت و رذالت بود، در حقیقت قرآن مى گوید: این لقب خود شما است نه پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ).
از سـوى دیـگر همانگونه که در شاءن نزول سوره گفته شد: قریش انتظار مرگ پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و برچیده شدن بساط اسلام را داشتند، چرا که مى گفت ند او بلا عقب است ، قرآن مى گوید تو بلا عقب نیستى ، دشمنان تو بلا عقب اند!
نکته ها
۱- فاطمه (علیهاالسلام ) و کوثر
گفتیم کوثر یک معنى جامع و وسیع دارد، و آن خیر کثیر و فراوان است ، و مصادیق آن زیاد اسـت ، ولى بـسـیارى از بزرگان علماى شیعه یکى از روشن ترین مصداقهاى آن را وجود مـبـارک (فـاطـمـه زهـرا) (سـلام الله عـلیـهـا) دانـسـتـه انـد، چـرا کـه شـاءن نـزول آیـه مى گوید: آنها پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را متهم مى کردند که بلا عقب است ، قرآن ضمن نفى سخن آنها مى گوید: ما به تو کوثر دادیم .
از این تعبیر استنباط مى شود که این (خیر کثیر) همان فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) است ، زیرا نسل و ذریه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به وسیله همین دختر گرامى در جـهـان انـتـشـار یافت نسلى که نه تنها فرزندان جسمانى پیغمبر بودند، بلکه آئین او و تمام ارزشهاى
اسـلام را حـفـظ کـردنـد، و بـه آیـنـدگـان ابـلاغ نـمـودنـد، نـه تـنـهـا امـامـان مـعـصـوم اهـل بـیـت (عـلیـهـمـالسـلام ) کـه آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلکه هزاران هزار از فـرزنـدان فـاطـمـه (عـلیـهـاالسـلام ) در سراسر جهان پخش شدند که در میان آنها علماى بزرگ و نویسندگان و فقها و محدثان و مفسران والا مقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثار و فداکارى در حفظ آئین اسلام کوشیدند.
در ایـنـجـا بـه بـحث جالبى از (فخر رازى ) برخورد مى کنیم که در ضمن تفسیرهاى مختلف کوثر مى گوید:
قـول سـوم ایـن اسـت کـه ایـن سـوره بـه عـنـوان رد بـر کـسـانـى نـازل شـده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) خرده مى گـرفـتـنـد، بـنـابـرایـن مـعـنـى سـوره ایـن اسـت کـه خـداونـد بـه او نـسـلى مى دهد که در طـول زمـان بـاقـى مـى مـانـد، بـبـیـن چـه انـدازه از اهـل بـیـت را شـهـیـد کـردنـد، در عـیـن حـال جـهـان مـملو از آنها است ، این در حالى است که از بنى امیه (که دشمنان اسلام بودند) شـخـص قابل ذکرى در دنیا باقى نماند، سپس بنگر و ببین چقدر از علماى بزرگ در میان آنها است ، مانند باقر و صادق و رضا و نفس زکیه و.
۲- اعجاز این سوره
ایـن سـوره در حـقـیـقـت سـه پـیـشگوئى بزرگ در بردارد: از یکسو اعطاء خیر کثیر را به پـیـغـمـبـر نـویـد مـى دهـد (گـر چـه (اعـطـیـنـا) بـه صـورت فـعـل مـاضـى اسـت ، ولى مـمـکـن اسـت از قـبـیـل مـضـارع مـسـلم بـاشـد کـه در شکل ماضى بیان
شده ) و این خیر کثیر تمام پیروزیها و موفقیتهائى را که بعدا نصیب پیغمبر اکرم (صلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) شـد، بـه هـنـگـام نـزول ایـن سـوره در مـکـه قابل پیشبینى نبود، شامل مى شود.
از سوى دیگر خبر مى دهد که پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) بلا عقب نخواهد بود، بلکه نسل و دودمان او به طور فراوان در جهان وجود خواهند داشت .
از سـوى سـوم خـبـر مـى دهد که دشمنان او ابتر و بلا عقب خواهند بود، این پیشگوئى نیز تحقق یافت ، و چنان دشمنانش تار و مار شدند که امروز اثرى از آنها باقى نمانده است ، در حـالى کـه طوائفى همچون بنى امیه و بنى عباس که به مقابله با پیغمبر (صلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) و فـرزنـدان او بـرخـاسـتـنـد روزى آنـقـدر جـمـعـیـت داشـتـنـد کـه فـامـیـل و فـرزنـدان آنـهـا قابل شماره نبود، ولى امروز اگر هم چیزى از آنها باقى مانده باشد هرگز شناخته نیست .
۳- ضمیر جمع در باره خدا براى چیست ؟
قابل توجه اینکه در اینجا و در آیات فراوان دیگرى از قرآن مجید خداوند با صیغه متکلم مع الغیر از خود یاد مى کند مى فرماید: ما کوثر را به تو عطا کردیم !
ایـن تـعـبـیـر و مانند آن براى بیان عظمت و قدرت است ، زیرا بزرگان هنگامى که از خود سخن مى گویند نه فقط از خود که از ماءمورانشان نیز خبر مى دهند، و این کنایه از قدرت و عظمت و وجود فرمانبردارانى در مقابل اوامر است .
در آیـه مـورد بـحـث کـلمـه (ان ) نـیـز تـاءکـید دیگرى است بر این معنى ، و تعبیر به (اعطیناک ) و نه (آتیناک ) دلیل بر این است که خداوند (کوثر) را به حضرتش بخشیده و اعطا فرموده است ، و این بشارتى است بزرگ به پیغمبر اکرم
تـا در بـرابـر یـاوه گـوئیـهاى دشمنان قلب مبارکش آزرده نشود، و در عزم آهنینش فتور و سستى راه نیابد، و بداند تکیه گاه او خدائى است که منبع همه خیرات است و خیر کثیر در اختیار او نهاده .
خـداونـدا! مـا را از بـرکـات این (خیر کثیر) که به پیامبرت مرحمت فرمودى بى نصیب مگردان .
پـروردگـارا! تـو مـى دانـى مـا آن حـضـرت و ذریـه طـاهـریـنـش را از صـمـیـم دل دوست داریم ، ما را در زمره آنان محشور کن .
بارالها! عظمت او و آئینش بسیار است روز به روز بر این عظمت و عزت و شوکت بیفزاى .
آمین یا رب العالمین

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ق.ظ ]




چرا خدا به بعضی کم وبه برخی زیاد روزی  می دهد؟؟؟؟؟؟

چرا خدا به بعضی کم و به برخی زیاد روزی می دهد!

خدا روزی را برای هر کس بخواهد وسیع، و برای هر کس بخواهد تنگ قرار می ‌دهد

کلمه «رزق» که معادل فارسی آن «روزی» است؛ یعنی هر چیزى که موجودى دیگر را در بقاى حیات و زندگی ‌اش کمک نماید، و در صورتى که آن رزق، ضمیمه آن موجود و یا به هر صورتى ملحق به آن شود، حیاتش ادامه مى ‏‌یابد. [طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏18، ص 376]

با توجه به این معنای محدود، رزق تنها شامل مواد غذایى می ‌شود که چنین معنایی از رزق نیز در قرآن مورد استفاده قرار گرفته است: «وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» [بقره، 233] در این آیه لباس از مصادیق رزق شمرده نشده است.

آنچه از موارد استعمال رزق به دست می ‌آید؛ این است که در معناى این کلمه نوعى بخشش و عطا هم خوابیده است. این معناى اصلى و لغوى کلمه بود، ولى بعدها در معناى آن توسعه دادند و هر غذایى را که به آدمى می ‌رسد، چه دهنده‌‏ اش معلوم باشد و چه نباشد رزق خواندند، گویا رزق بخششى است که به اندازه تلاش و کوشش انسان به او می‌ رسد، هر چند که عطا کننده آن معلوم نباشد. سپس توسعه دیگرى در معناى آن داده و آن ‌را شامل هر سودى که به انسان برسد نموده‌‏اند، هر چند که غذا نباشد، و به این اعتبار، همه مزایاى زندگى اعم از مال، مقام، فامیل، یاوران، زیبایی، علم و… را رزق خواندند. [المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏3، ص 12]

در قرآن کریم هم به این اعتبار آیاتى وارد شده است؛ مانند: «و مگر از ایشان مزد می ‌خواهى مزد پروردگارت بهتر است و او بهترین رازقین است.» [مؤمنون، 72]

خدا هم روزی رسان است هم روزی نرسان !
خدا هم روزی رسان است هم روزی نرسان. هم زیادی روزی از اوست هم کمی روزی. لذا اگر کسی پنداشته که خدا به همه روزی زیاد می‌ دهد، اشتباه از خود اوست که چنین اعتقاد نادرستی پیدا کرده است؛ خدای متعال هیچ گاه در قرآنش نگفته که ما به همه روزی زیاد می ‌دهیم؛ بلکه بر عکس فرموده است: «اللَّهُ یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشاءُ وَ یقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ: خدا روزی را برای هر کس بخواهد وسیع، و برای هر کس بخواهد تنگ قرار می ‌دهد؛ ولی آن ‌ها (کافران) به زندگی دنیا، خوشحال شدند؛ در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزی است.»

و باز فرمود: «إِنَّ رَبَّک یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشاءُ وَ یقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیراً بَصیرا ـــــــ به یقین، پروردگارت روزی را برای هر کس بخواهد، گشاده یا تنگ می ‌دارد؛ او نسبت به بندگانش، آگاه و بیناست.»

و باز فرمود: «قُلْ إِنَّ رَبِّی یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشاءُ وَ یقْدِرُ وَ لکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ ــــــ بگو: پروردگار من روزی را برای هرکس بخواهد وسیع یا تنگ می ‌کند، (این ربطی به قرب در درگاه او ندارد)؛ ولی بیشتر مردم نمی‌ دانند.»

خدا هم روزی رسان است هم روزی نرسان. هم زیادی روزی از اوست هم کمی روزی

آیات دیگری نیز به همین مضامین وجود دارند که به ذکر همین چند نمونه بسنده می‌ کنیم.

به برخی زیاد و به برخی کم می دهد
خلاصه آنکه اگر کسی عقیده دارد که خدا روزی دهنده است به این معنی که به همگان روزی زیاد می ‌دهد، عقیده‌ اش نادرست است. خود خدای متعال، تصریح نموده که به برخی‌ ها زیاد می ‌دهد و به برخی ‌ها کم می ‌دهد. البته نه کم دادنش لزوماً از روی غضب است نه زیاد دادنش لزوماً از روی رحمت؛ بلکه گاه کم دادن از سر رحمت است و گاه زیاد دادن؛ کما اینکه کم دادن و زیاد دادن، گاهی هم از روی غضب است.

منظور از «مَنْ یَشاءُ؛ به هرکس بخواهد می دهد» چیست؟
1. بدیهى است که منظور از «مَنْ یَشاءُ» (هر کس را که بخواهد) این نیست که خداوند بدون هیچ علتى روزی بدون حساب را به این و آن می‌ دهد، بلکه اراده و مشیت خداوند در همه جا با شایستگی‌‏ هاى افراد آمیخته است؛ یعنى هر کس را شایسته ببیند به او روزی بی ‌حساب می ‌دهد. به بیان دیگر، خواست و اراده او از روی گزاف نیست، بلکه آنچه انجام می ‌دهد از روى حکمت و عدالت است.

هر گاه مشیتش اقتضا نماید و هر کس را بخواهد، -البته از روى حکمت و نظام خلقت و آفرینش می ‌بخشد، نه از روی گزاف؛ زیرا که حق تعالى از کار عبث منزّه و مبرا است و نیز نسبت او به تمام موجودات یکسان است - او را به غیر حساب روزى می ‌دهد.

2. البته برخی می ‌گویند؛ منظور از «هر کس را بخواهد به غیر حساب روزی می ‌دهد، اهل بهشت ‌اند؛ زیرا خداوند بهشتیان را آن ‌قدر روزی می ‌دهد که به حساب نمی ‌آید و حد و مرز ندارد؛ به دلیل آن‌ که بهشت محدود و متناهى نیست و نهایت ندارد و آیه به این معنا مثل آیه شریفه است که می‌ فرماید: «فَاُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ» [آنها به بهشت در آیند و بی‌حساب روزى داده شوند]، [طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏2، ص 72]

روزی بدون حساب دادن یعنی چه؟

پیرامون معنای «بدون حساب» دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد که به آن اشاره می ‌شود:
1. توصیف رزق به صفت بی‌ حسابى، از این ‌رو است که رزق از ناحیه خداى تعالى بر طبق حال مرزوق صورت می ‌گیرد، نه عوضى در آن است و مرزوق نه طلبى از خدا دارد، و نه استحقاقى نسبت به رزق، آنچه مرزوقین دارند حاجت ذاتى، یا زبانى ایشان است که هم ذاتشان ملک خدا است، و هم حاجت ذاتشان، و هم احتیاجاتى که به زبان درخواست می ‌کنند، پس داده خدا در مقابل چیزى از بندگان قرار نمی ‌گیرد، و به همین جهت حسابى در رزق او نیست. [المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏3، ص 141]

2. هر کس را بخواهد بی ‌حساب روزى می ‌دهد؛ یعنى بدون بخل و سخت ‌گیرى روزى می ‌دهد. این آیه مانند این مثال است که فلان کس بی ‌حساب انفاق می ‌کند؛ یعنى خیلى سخاوتمندانه و خالى از بخل؛ زیرا عادت بخیل و سخت‌گیر از خرج، این است که در خرج و انفاق خیلى حسابگر و دقیق است. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 728]

3. گفته ‌‏اند که معناى آیه این است که بدون ترس از کمبود و نقصان دارایى خود می ‌بخشد و روزى می ‌دهد؛ چون قدرت و ملک خدا حد و نهایت ندارد و آنچه از آن برداشته شود موجب نقصان آن نمی ‌گردد. [همان]

4. برخی نیز گفته‌ اند؛ یعنی نباید به کسی حساب پس دهد؛ زیرا بالاتر از وی احدی نیست. تا او را مورد حسابرسی قرار دهد. [فخرالدین رازی، ابو عبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏8، ص 191]

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-08-02] [ 08:02:00 ق.ظ ]




حدیث روز....

حدیث روز؛
سه مشکلی که هر انسانی را متنبه می کند
رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله درحدیثی سه مانع مغرور شدن انسان را بیان فرموده اند.
وارث: متن روایت را از کتاب بحارالانوار منتشر می کند .

قَالَ النَّبِيُّ ص:
لَوْ لَا ثَلَاثَةٌ فِي ابْنِ آدَمَ مَا طَأْطَأَ رَأْسَهُ شَيْ‏ءٌ الْمَرَضُ وَ الْمَوْتُ وَ الْفَقْرُ وَ كُلُّهُنَّ فِيهِ وَ إِنَّهُ لَمَعَهُنَّ لَوَثَّابٌ

رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمودند:
اگر سه چيز در فرزند آدم نبود، هرگز درمقابل چیزی سر فرود نمى‏آورد، بيمارى، مرگ، و فقر و همه اينها در انسان هست ولى با همه اينها او متجاوز مى‏باشد.
بحارالانوار ج69 ص

موضوعات: کلام نور, گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-07-27] [ 08:07:00 ق.ظ ]




درس اخلاق آیت الله مظاهری...

درس اخلاق آیت الله مظاهری؛
لعنت بر کسی که بخاطر شکم به جهنم می رود/ مواظب باشید حرام نخورید
آیت الله مظاهری گفت: اگر رابطه با خدا نباشد، زندگی‌ تباه است. کسی‌ که خدا را نداشته باشد،‌ هیچ ندارد.
وارث: متن زیر مشروح سخنرانی آیت الله مظاهری در درس اخلاق مورخ ۲۲ مهر ماه است که از نظر می گذرد.

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولی‌عصر«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.

أیام مربوط به مولی‌الکونین مولا أبی‌ عبدالله الحسین«سلام‌الله‌علیه» و یاورانش است،‌ اظهار ارادت کنید خدمت امام حسین و یارانش با سه صلوات.

فصل بیست و دوّم بحث ما دربارۀ یک امر مهمی‌ بود،‌ و آن روابطی‌ است که انسان با دیگران دارد. این بحث فوق‌العاده از نظر سیر و سلوکی‌ها بالاست. فصل بیست و دوم فروعی‌ دارد و باید به طور فشرده راجع به فروعش صحبت کنم.

فرع اول رابطۀ انسان با درون خود و با روح خود است. به عبارت دیگر با عقل و وجدان اخلاقی‌ و فطرت در عمق جان خود. مقداری‌ در این باره صحبت کردم.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:05:00 ق.ظ ]




امام حسین “ع” میفرماید:هرکسی بخشنده باشد بزرگی بدست می آورد….

موضوعات: کلام نور, گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-07-26] [ 10:46:00 ب.ظ ]




استاد فاطمی نیا..

 

1- هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم میایند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم.

شیعیان امیرالمومنین نزد خدا عزیز هستند. اینها اگر بر نمازها مراقبت کنند، مساله والدین، مساله غیبت و حسن خلق و…. را رعایت کنند، این انوار هر روز به در خانه شان می آید.

منتها ما چه می کنیم؟ این انوار را حفظ نمی کنیم. از یکی از بزرگان علما که با آشیخ حسنعلی(نخودکی اصفهانی) محشور بود، پرسیدم ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند؟ آن ولی خدا جواب داد: “ایشان هرچه بدست می آورد نگه می داشت.” ولی ما انوار را ضایع می کنیم. شب بلند می شود نماز شب می خواند، صبح می نشیند غیبت می کند. نور نماز شب رفت. با یک حرف تلخ این نورها از بین می رود.

2- من تعجب می کنم از بعضی ها! یک خانم مومن 20 بار به عمره رفته. بار 21 به او می گویند بیا این پول عمره را بده برای یک دختر یتیم، می گوید: “نه من نمی توانم. دوستان همه دارند می روند عمره. من چطور نروم؟”

حالا به این خانم بگو شما این همه عمره رفتی، مساله اخلاق رو در خانه رعایت می کنی؟ مگر دین خدا مسخره است؟ هر سال عمره می روی یک عیب و بدی را از خودت دور نکردی؟ یا آقا؛ فرقی ندارد. آقا بداخلاق بشود، عبادتش ضایع می شود. خانم بداخلاق بشود، عباداتش ضایع می شود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:00:00 ق.ظ ]




آیا می دانید زکات علم نشر دادن آن است

..وزکات بدن روزه گرفتن آن است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-07-25] [ 10:43:00 ب.ظ ]




امام حسین “ع” میفرماید:هرکسی بخشنده باشد بزرگی بدست می آورد….

موضوعات: کلام نور, گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ب.ظ ]




جایگاه خانواده  در اندیشه امام سجاد"ع"

جایگاه خانواده در اندیشه امام سجاد(ع)
ازدواج در اندیشه امام سجاد پیوندی مقدس و آسمانی به حساب می آید و صرفا یک قرارداد اجتماعی نیست،لذا به کنترل و مراقبت نیاز دارد.
وارث: کنترل مستقیم هر یک از دو زوج بر رفتار طرف مقابل، به ویژه رفتارهای جنسی خارج از چارچوب ازدواج، امری است که در بسیاری از فرهنگ های گذشته و حال به چشم می خورد، هر چند به دلیل عواملی مانند قدرت، این کنترل بیشتر از سوی مردان نسبت به زنان اعمال شده است.

در اندیشه امام سجاد (ع) کنترل رفتارهای جنسی یکی از حقوق همسران به شمار می آید و البته این حق در انحصار شوهر نیست. هرگاه یکی از دامادهای امام سجّاد (ع) داخل منزل وی می‌گردید، امام سجّاد (ع) خطاب به داماد خود می‌فرمود: خوش آمدی، که تو هم تأمین کننده هزینه های خانواده خود و هم، نگه دارنده ناموس خود از شرّ هواهای نفسانی و اجانب هستی. همچنین حضرت در رساله حقوق به نقش کنترلی زن اشاره و از وی با عنوان «واقیه» به معنای نگهدار همسر یاد می‌کند. امام سجاد (ع): و امّا حقّ همسرت- که با پیوند زناشوئی زیردست تو شده- این است که بدانی خدای عزّ و جلّ او را مایه آرامش و راحتی، و همدم و نگهدار تو ساخته.

در این نوشتار به برخی از عوامل کنترل همسران در اندیشه ی امام سجاد (ع) اشاره می کنیم:

۱) تقدس سنت ازدواج

قداست بخشی به خانواده نقش مستقیمی در کنترل رفتار جنسی همسران دارد، زیرا منجر به حصر روابط جنسی به درون این نهاد مقدس خواهد شد. ازدواج در اندیشه امام سجاد (ع) پیوندی مقدس و آسمانی به حساب می آید و صرفاً یک قرار داد اجتماعی نیست، لذا به کنترل و مراقبت بیشتری نیاز دارد: امام سجّاد (علیه السلام) فرمود: هرکس برای رضا و خشنودی خداوند ازدواج نماید خداوند او را در قیامت مفتخر و سربلند می‌کند.

از جمله عواملی که در سوق یابی به ازدواج، دوری گزیدن از جایگزین های احتمالی، پذیرش راغبانه لوازم آن، ایجاد آمادگی‌ در جهت مقابله با عوارض و آسیب‌های احتمالی پیوند زناشویی و در نتیجه، حفظ و تثبیت خانواده، نقشی تعیین کننده ‌دارد، تلقی ارزشی از پیوند زناشویی و به تعبیری، قداست داشتن آن است. این بدان سبب است که قداست و حرمت آمیزی یک پدیده، به طور طبیعی در تقویت موقعیت آن و متقابلاً تضعیف اراده‌های ناهمسو تاثیر شگرف دارد. فرایند عمومی دنیوی شدن یا تقدس‌زدایی در غرب نهاد خانواده را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داد. در نتیجه این فرایند، ازدواج رفته رفته قداست خود را از دست داد و به یک قرارداد مدنی صرف مبدل گردید.

۲) نقش عاطفی همسران

یکی دیگر از عواملی که در کاهش کجروی های اجتماعی بویژه تخلفات جنسی همسران دارد ارضای عاطفی و ایفای مطلوب نقش عاطفی از سوی همسران است. نقش عاطفی همسر به مجموعة وظایف و انتظاراتی الزامی یا ترجیحی اشاره داردکه برای فرد در بُعد ارضای نیازهای عاطفی همسرش، تعیین شده است. زن و مرد با توجه به تفاوت‌هایی که در آفرینش دارند، از طریق برآورده کردن نیازهای عاطفی یکدیگر و در کنار هم قرار گرفتن، احساس آرامش می‌کنند. و در نتیجه، همسران در مواجهه با گرایش های جنسی خارج از چارچوب نهاد خانواده مصون می مانند.

الف) نقش عاطفی زن

امام سجّاد (علیه السلام) در رسالة حقوق، بر نقش عاطفی و آرامش گری زن در قبال شوهر اشاره می‌کند: هر کس برای او (مؤمن) همسری تزویج کند که موجب انس و آرامی دل او شود، خداوند در قبر کـسی را که به صـورت محبوب‏ترین بـستگان اوست با وی مأنوس می‏سازد.

در قانون آفرینش مرد بدون آفرینش زن سکینت و آرامش ندارد و نیازمند انیس است. و البته گرایش های جنسی مرد در صورتی محدود به چارچوب خانواده خواهد ماندکه زن بتواند این آرامش گری را با ابزارهای لازم فراهم آورد.

تکرار مفاهیم سکون و انس در کلام امام سجاد (ع) که بیانگر نقش عاطفی زن درون نهاد خانواده می باشد نشان از اهمیت و محوری بودن نقش عاطفی وی است و این امر به نوبه ی خود بیانگر وجود عواطف سرشار در سرشت زن است.

ب)‌ نقش عاطفی شوهر

در اندیشة امام سجّاد (ع) گزاره‌هایی را می‌بینیم که از آنها لزوم توجه شوهران به ارضای نیازهای عاطفی همسرانشان استفاده می‌شود. ابراز عواطف کلامی (گفتار نیک فرد را نزد خانواده محبوب نماید)، ابراز عواطف کلامی - رفتاری (و اما حق زن و همسر، آنست که احترامش کنی.)بیانگر لزوم ایفای نقش عاطفی مردان در زندگی زناشویی است.

۳) نقش جنسی همسران

نقش جنسی همسر به مجموعه وظایف و انتظارات الزامی یا ترجیحی اشاره دارد که برای هر فرد در بعد نیازهای جنسی مقرر شده است. غریزه جنسی کشش و جاذبه‌ای است که دو جنس مخالف را به هم نزدیک می‌کند و باعث تشکیل خانواده می‌شود. در نظام آفرینش با رفع نیاز جنسی، انسان می‌تواند به آرامش و سکون که به زوجین وعده داده شده است، دست یابند. این واقعیت وقتی تحقق می‌یابد که زن و شوهر هر با آگاهی کامل نسبت به نقش جنسی خود و با میل و رغبت و آمادگی‌های کامل به آن بپردازند.حصول هرگونه اختلال در ارضای این نیاز یعنی اختلال در نقش کنترلی همسران که پیامد آن افزایش ناهنجاری های جنسی و گسترش بی بند و باری خواهد بود.

الف) ‌نقش جنسی زن

نقش جنسی زن در قبال شوهر که در منابع فقهی تحت عنوان حق تمکین بررسی می‌شود به این معناست که زن باید امکان بهره‌گیری جنسی را برای شوهرش بدون هیچ گونه محدودیتی فراهم کند. امام سجّاد (ع): تأمین نیازهای مرد و تمکین نسبت به خواسته‌های مرد یکی از حقوق مرد بر زن بیان شده است. بدون شک نیاز جنسی یکی از اساسی‌ترین نیازهای مرد محسوب می‌شود.

ب) نقش جنسی شوهر

امام سجّاد (ع) یکی دیگر از نقش‌هایی مرد در خانواده را نقش جنسیتی می‌داند که ایفای مناسب این نقشة تأثیر بسزایی در کاهش انحرافات جنسی دارد. امام سجّاد (ع) می فرماید: زن حق دارد که آرامشش در برآوردن لذّتی که در انجامش ناگزیر است، فراهم شود

این سخن حضرت بر توجه خاص به میل جنسی زن از سوی مرد اشاره دارد و آرامش‌گری زن را منوط به اشباع غریزة جنسی‌اش می‌داند. نقش جنسی زن و شوهر در کاهش کجروی‌های اجتماعی، به ویژه ناهنجاری جنسی، امری است که به استدلال چندانی نیاز ندارد.

۴) کنترل درونی

کنترل درونی یکی از راهکارهای دینی برای کنترل همسران در مواجهه با گرایش های جنسی خارج از چارچوب خانواده است. اسلام با یادآوری و تأکید مستمر آثار سوء دنیوی و اخروی روابط نامشروع، کوشید قبح و ناپاکی این اعمال را در باور افراد رسوخ دهد و تا حد زیادی در این جهت توفیق حاصل کرد.

امام سجاد (ع) در زمینه کنترل دورنی همسران می فرماید: و امّا حقّ عورتت، نگهداری آن است از آنچه بر تو حلال نیست و کمک و تقویت آن نگهداشت، با چشم پوشی (از نامحرم) زیرا (چشم فروبستن) مددکارترین یاوران (در جلوگیری از شهوت) است، و (با) بسیار یاد کردن از مرگ و تهدید نمودن خود از (عذاب) خداوند و ترساندن نفس از اوست، که عصمت و پاکدامنی و تأیید از خداست.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ق.ظ ]




حواس پنج گانه درهای جهنم.....

آیت الله صدیقی:
حواس پنج‌گانه، درهای جهنم/ گناه باعث می‌شود آدم از چشم خدا بیفتد
آیت الله صدیقی گفت: گناه باعث می‌شود نظر خدا از آدم برمی‌گردد و اگر نظر خدا برگردد، در سعادت به روی آدم بسته می‌شود.
وارث:

دریافت فایل
متن زیر مشروح سخنرانی شب هفتم محرم از آیت الله صدیقی است که از نظر می گذرد. فایل صوتی این سخنرانی را نیز می توانید از لینک بالا دریافت کنید.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا شِفیعِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومِین سِیَّمَا الْحُجَّه بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أرْواحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِداهُ وَ اللَّعنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ»
عظمت دعای عرفه
جملات نورانی حضرت ابا عبدالله الحسین، در مقام نیایش و مناجات در یکی از مقدّس‌ترین مکان‌ها و بهترین زمان‌ها، بهترین فرد شایسته‌ی مناجات این دعا را در آن‌جا ایراد فرموده است، صحرای عرفات. روز عرفه قلب جوشان سیّد عارفان، سیّد شهیدان امام حسین (علیه السّلام) جوشیده است. اگر پرده‌ها کنار برود، عالم با این دعای عرفه‌ی امام حسین (علیه السّلام) آب می‌شود.
خوف: تألّم نفس
یکی از مسائلی که حضرت سیّد الشّهداء از خدا خواسته است، این است که خدایا من خائف هستم، خوف دارم، من را کفایت بکن. خوف را گفتیم که تألّم نفس است. وجود آدم یک اضطرابی، یک سوزش دلی دارد، برای وقوع چیزی که هنوز واقع نشده است امّا توقّع است که آن واقع بشود.
تعریف خوف در نظر اخلاقیّون
خوف را اخلاقیّون فرمودند: معجونی از سه امر است. یکی علم است، دوم حال است و سوم عمل. کسی که درندگی شیر را می‌داند، خطر گرگ را می‌داند در بیابانی می‌رود تا ندیده است، مشکلی ندارد ولی وقتی می‌بیند یک شیری دارد عبور می‌کند یا یک گرگی دارد می‌آید، این ابتدا علم پیدا کرد. با این علمی که برای او پیش آمد، یک حالت ترس یا حالت نگرانی به قلب او فشار می‌آید، با این حال ترس و نگرانی که برای او پیش آمد، شروع به فرار کردن می‌کند یا اسلحه‌ای دارد، اسلحه‌ی خود را آماده می‌کند که از خود دفاع بکند. اوّل آن علم است، بعد آن حال است بعد هم برای این‌که گرفتار درنده نشود، طمعه‌ی گرگ نشود، یا فرار می‌کند یا از خود دفاع می‌کند.
باطن گناه، غضب خدا
کسی که آشنا است به این‌که باطن گناه غضب خدا است. غضب خدا در گناهان مخفی شده است. یکی از مخفی‌گاه‌های غضب و خشم پروردگار متعال، گناهان بندگان خدا است. خدا چهار چیز را در چهار مخفی‌گاه پنهان کرده است و ائمّه‌ی اهل بیت (علیهم السّلام) به ما هشدار دادند که حواس ما به این چهار مخفی‌گاه باشد.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:33:00 ق.ظ ]




لقمه حرام مقدمه تکرار عاشورا...

لقمه‌های حرام، مقدمه تکرار عاشورا
اگر جامعه مسلمین به اشرافی‌گری خو گرفت و در برابر شکم‌بارگی، شهوت‌رانی، حقوق‌های نجومی و حرامِ نفوذی‌ها سکوت کرد، باید منتظر بلایی عظیم و تکرار عاشورایی باشد که طاقت شنیدنش را هم ندارد!
وارث: زمانه‌ عجیبی است! برخی مردمان امام گذشته را عاشقند، نه امام حاضر را، می‌دانی چرا؟! امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر می‌کنند، اما امام حاضر را باید فرمان ببرند و کوفیان اینگونه عاشورا را رقم زدند؛ کوفی بودن یعنی اظهار محبت به امام، ولی در فتنه‌ «زر و زور و تزویر» رد شدن… کوفی بودن یعنی مرعوب و مجذوب قدرت دشمن شدن و منفعتی کوتاه مدت را فدای مصلحتی بسیار بزرگتر کردن، کوفی بودن یعنی راه را گم کردن و تشنه لب به امام رسیدن و پس از سیراب شدن، آب را بر همان امام بستن؛ کوفی بودن یعنی پیمان بستن و عهد شکستن؛ کوفی بودن یعنی شعار دادن ولی عمل نکردن…

بعد از پیامبر اکرم(ص) اکثر مسلمین در خواب غفلت فرو رفتند، با توجه به علم داشتن به حقانیت اهل بیت پیامبر، در یاری ایشان کوتاهی کردند و با سکوت خود، با ظالمین همراهی کرده و اهل باطل را مدد رساندند؛ قرآن کریم علت انحطاط جامعه‌ آن روز را دو عامل معرفی می‌کند؛ یکی اعراض و کوتاهی از ذکر خدا که مصداق بارز آن نماز است و دوم پیروی از شهوات و دنبال زخارف دنیا رفتن؛ در یک کلام، اشرافی‌گری و عافیت طلبی؛ «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا[مریم/59] سپس جانشین آن مردم خداپرست قومى شدند که نماز را ضایع گذارده و شهوت‌هاى نفس را پیروى کردند و اینها به زودى کیفر گمراهى را خواهند دید».

خداوند متعال اولین علت انحطاط جامعه مسلمین را، ضایع و فاسد کردن نماز می‌شمارد، سهل انگاری در این فریضه‌ کبری که آمد، بلافاصله بعد از آن، شهوات‌رانی و حرام‌خواری هم می‌آید، به همین علت است که حضرت حق می‌فرماید: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ[ماعون/4] واى بر نمازگزارانى که… الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ[ماعون/5] در نماز خود سهل‏‌انگارى مى‏‌کنند.»

ادا نشدن حق نماز یعنی سهل‌انگاری و اعراض از ذکر خدا، که نتیجه اش سختیِ معیشت و بی‌برکتیِ رزق است: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً…[طه/124] و هر کس از یاد من اعراض کند همانا(در دنیا) معیشتش تنگ شود…»؛ درآمد هم که بالا باشد، باز خرجش به دخلش نمی‌رسد، دارائیش برکت ندارد، احساس کمبود می‌کند؛ این وعده‌ی خداست، زیرا یاد خدا که رفت، شیطان در قلبش راهبری و دنیا برایش جلوه‌گری می‌کند، به تجملات و ثروت اندوزی حریص‌تر، مال حرام خوردن و حقوق اضافی و نجومی از بیت‌المال برداشتن برایش آسان می‌شود؛ شکم‌ها که از مال حرام پر شد، دیگر سخن حق شنیده نمی‌شود؛ اینجاست که رذیلت‌ها جایگزین فضیلت‌ها و ارزش‌های والای انسانی، جای خود را به اشرافی‌گری و شهوترانی خواهد داد و مقدماتِ تکرار کربلا فراهم می‌شود.

سالار شهیدان ظهر عاشورا فرمودند: فریب‌خورده کسی است که فریفته دنیا شد؛ و بدبخت کسی است که مفتون دنیا گشت؛ دستخوش فریب دنیا نشوید ، که امید امیدواران و طمع آزمندان در آن را قطع می سازد. و نیز فرمود: شما به گفتارم گوش فرا نمی دهید؛ زیرا حقوق شما، از حرام داده شده است، شکم هایتان از حرام آکنده گشته و خداوند بر دل هایتان مهر زده است.

عذاب سکوت در برابر حقوق‌های حرام

اگر جامعه مسلمین به اشرافی‌گری خو گرفت و در برابر شکم‌بارگی، شهوت‌رانی، حقوق‌های نجومی و حرامِ نفوذی‌ها سکوت کرد، باید منتظر بلایی عظیم و تکرار عاشورایی باشد که طاقت شنیدنش را هم ندارد!

در صحنه‌های نبرد نظامی و سیاسی، اروپائیان هر چه کردند نتوانستند بر مسلمین آندلس فائق آیند، اشرافی‌گری و شهوترانی را بین مسلمین رواج دادند، ایمان‌ها یکی پس از دیگری سقوط کرد تا نوبت به خود آندلس رسید و پس از 800 سال با کمترین مقاومت، آنرا فتح و هزاران نفر از مسلمین را سوزاندند و همانند گوسفند ذبح کردند و… .

سرعت گرایش به سبک زندگی غربی در جامعه امروز ما چنان رو به افزایش است که اگر به همین منوال پیش رود و بخواهیم همچنان بی تفاوت باشیم، یقینا سقوط ایمان‌ها، سقوط خانواده‌ها، سقوط شهرها و نهایتا سقوط کشور حتمی است و به قول شهید مظلوم بهشتی اگر به بی تفاوتی کشیده شویم مرگ انقلاب قطعی است.

شهید محمد جهان‌آرا می‌فگفت: بچه‌ها اگر شهر سقوط کرد خیلی جای نگرانی نیست دوباره فتحش می‌کنیم، مراقب باشید ایمانتان سقوط نکند.

امام مسلمین سال‌هاست خطر شبیخون فرهنگی، نفوذ و فتنه‌ زر و زور و تزویر را گوشزد کرده و ندای أین عمار سرداده؛ مع‌الأسف به علت اینکه:

الف- انفجارها و کشته‌های اینگونه هجمه‌ها ملموس نیست

ب- دشمن در بخشی از نظام نفوذ کرده و قوه ادراک برخی از مسئولین را راهبری می‌کند

ج- و بخش قابل توجهی از مسئولان و مردم گرفتار زخارف دنیا شده و به خواب رفته‌اند

هشدارهای ولی امر مسلمین جدی گرفته نشده است!

امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: هر کس به هنگام یاری رهبرش در خواب باشد، زیر لگد دشمنش از خواب بیدار می‌شود!

حسین بن علی‌ها بی‌سر، شیخ فضل‌الله‌ها حلق‌آویز، نواب صفوی‌ها ترور، خمینی‌ها و زکزاکی‌ها شکنجه، تبعید و حبس شدند تا جوامع اسلامی بیدار شوند و بیدار بمانند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:31:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسم سینه زنی وروضه  توسط ائمه جماعت در مدارس ابدانان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1395-07-24] [ 09:34:00 ق.ظ ]




برگزاری تعزیه با حضور طلاب...مدرسه ابدانان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسم شیرخواران به همت معاونت فرهنگی..
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:27:00 ق.ظ ]




معاونت فرهنگی مدرسه آبدانان به عنوان انتظامات وامران به معروف در روزعاشورا...در هیت فاطمیه...آبدانان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسمات  عاشورا به همت معاونت فرهنگی واعزام مبلغین به مراسمات دهه اول محرم...
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:55:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسمات  عاشورا به همت معاونت فرهنگی واعزام مبلغین به مراسمات دهه اول محرم...
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:18:00 ق.ظ ]




بفرمایید حلیم نذری ...مدرسه آبدانان...
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:16:00 ق.ظ ]




ایا گریه بر امام حسین(ع)حق الناس را پاک میکند؟

آیا گریه بر امام حسین(علیه السلام) حق الناس را پاک می کند؟


یکی از زیبایی ها و برجستگی های مهم آموزه های اسلامی، توجه و اهتمام خاص به موضوع حق الناس است. فرهنگ اسلامی برای افراد، حقوق مشخصی را تعیین کرده، که هیچ کس نمی تواند بدون جهت متعرض آن حقوق شود. در اهمیت و جایگاه این حقوق همین بس که حتی کودکان غیر بالغ نیز در قبال این حقوق مسئول بوده، از این رو اگر باعث تضییع و از بین رفتن آن شوند ضامن جبران آن حقوق به شمار می آیند.
علی بیرانوند/کارشناس حوزه - بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

دامنه حق مردم بسیار گسترده است به طوری که جان، مال، و آبروی افراد را در بر می گیرد و هر چیزی که این موارد را در معرض تهدید و خطر قرار دهد موجب ضمان خواهد بود.
جایگاه و اهمیت حق الناس در فرهنگ اسلامی
رعایت توجه به حق الناس از چند جهت دارای اهمیت است، اول آنکه، حق الناس از جمله حقوق اسلامی است که علاوه بر حق افراد، حق الهی نیز در آن نهفته است؛ چرا که خدای متعال در آیات خود به رعایت آن سفارش نموده است، به همین جهت حق خداوند بر بندگان است که در رعایت آن اهتمام خاص داشته باشند و از طرفی حق اختصاصی افراد است که دیگران نباید متعرض آنها شوند. در مذمت و نکوهش تضییع حق مردم، همین بس که می تواند توفیق همراهی با امام معصوم(علیه السلام) را نیز از انسان سلب کند، کما اینکه در متون و منابع روایی از امام حسین(علیه السلام) این چنین نقل شده است: «عَن مُوسَى بنِ عُمِیر الأنصاری، عَن أبیه قَال: أَمَرَنِی حُسِین بن عَلی فَقال: نَاَد فِی النَّاس اَن لا یُقاتِلنَ مَعِی رَجُل عَلیه دَینُ فَاِنَّه لَیسَ مِن رَجُل یَموت وَ عَلیه دَین لا یَدع لَه وفاء الّا دَخَل النّار. فَقَام الیه رَجُل فَقَال: اِنَّ اِمرَأَتی تَکَفَّلتُ عنَّی. فَقَال: وَ مَا کَفاله اِمرأه وَ هَل تَقضی امرأه.[1] موسى بن عمیر الأنصاری، از پدرش این چنین نقل می کند که امام حسین(علیه السلام) این چنین بیان فرمودند: کسی که بدهکار است همراه من پیکار نکند؛ چرا که هیچ بدهکاری نیست که بمیرد و قرض خود را ادا نکرده باشد مگر آن که وارد آتش می شود. مردی برخاست و گفت: همسرم عهده دار آن شده است. فرمود: عهده داری زن چیست؟ آیا زن ادا می کند؟» در ادامه به بعضی از این حقوق اشاره می کنیم.
از جمله مصادیق بارز حق الناس ایجاد ضرر جانی و بدنی به دیگران است، بر اساس آموزه های اسلامی هیچ کس حق ندارد جان مسلمان، و یا ضرر و لطمه ای از قبیل ضرب و جرح به دیگری وارد کند؛ چرا که مصداق روشن ظلم و ستم به دیگران به حساب می آید. هر چند که ظلم شامل موارد قبلی نیز می شود
مصادیق حق الناس در آیات و روایات
1-در آبرو مردم خدشه وارد نکن: یکی از مواردی بسیار مهمی که آموزه های اسلامی برای آن ارزش فراوانی قائل شده و به هیچ کس اجازه لگد مال کردن آن را نداده اند، از بین بردن آبرو دیگران است. جایگاه و موقعیت دینی و اجتماعی دیگران یا به عبارتی از بین بردن آبروی مردم یکی از موارد مهم حق الناس است، که متأسفانه در جامعه دینی امروزی بسیاری از افراد آلوده به آن می باشند. سهم بسزایی از این تضییع حقوق توسط زبان صورت می گیرد، عضو کوچک و مفیدی از انسان که می تواند ابزار تحصیل قرب خدای متعال باشد، متأسفانه تبدیل به وسیله ایی برای برپایی و گرم کردن مجالس غیبت و تهمت و ناسزاگویی و تخریب دیگران شده است. در مذمت یکی از این افعال غیر اخلاقی در روایتی از امام حسین(علیه السلام) این چنین نقل شده است: حضرت به مردى كه در حضور ایشان از دیگرى غیبت مى كرد، فرمود: اى فلان! از غیبت كردن دست بردار كه غیبت خورش سگ هاى جهنّم است».[2] بالاتر از این سخن را خدای متعال در قرآن کریم بیان می فرماید: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یَأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَكَرِهْتُمُوه؛[سوره حجرات، آیه 12] و هیچ یك از شما دیگرى را غیبت نكند، آیا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر كراهت دارید».
2-مال مردم را ضایع نکن: از جمله مصادیق بارز حق الناس از بین بردم مال و دارایی افراد است. بعضی افراد با یک برداشت اشتباه این چنین تصور می کنند که خدشه و ضرری های کوچک مشکلی ندارد، و با این تصور باطل مجوز تخریب و ضرر مالی به دیگران را برای خود صادر می کنند. این در حالی است که این موارد نیز در زمره ی حقوق مردم قرار دارد که کسی نباید به آن دست درازی کند. در هر صورت در نکوهش تصرف نابجا در مال و دارایی دیگران خدای متعال می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ؛[سوره نساء، آیه29] اى كسانى كه ایمان آورده اید! اموال یكدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید». بر اساس منطق قرآن هرگونه تصرف نابجا و بدون مجوز در مال و دارایی دیگران ممنوع است، از این رو اگر کسی از راه دزدی، ربا، فریبکاری و غش، مالی را بدست آورد، می بایست اقدام به تحصیل رضایت صاحب مال و یا باز پس دادن آن نماید.
امام حسین(علیه السلام) این چنین بیان فرمودند: کسی که بدهکار است همراه من پیکار نکند؛ چرا که هیچ بدهکاری نیست که بمیرد و قرض خود را ادا نکرده باشد مگر آن که وارد آتش می شود. مردی برخاست و گفت: همسرم عهده دار آن شده است. فرمود: عهده داری زن چیست؟ آیا زن ادا می کند؟»
3-ضرر جانی و بدنی به دیگران: از جمله مصادیق بارز حق الناس ایجاد ضرر جانی و بدنی به دیگران است، بر اساس آموزه های اسلامی هیچ کس حق ندارد جان مسلمان، و یا ضرر و لطمه ای از قبیل ضرب و جرح به دیگری وارد کند؛ چرا که مصداق روشن ظلم و ستم به دیگران به حساب می آید. هر چند که ظلم شامل موارد قبلی نیز می شود.
سخن آخر: در پایان این متن را با یک سوال و پاسخ به اتمام می رسانیم:
سوال: آیا گریه بر امام حسین علیه السلام و برپایی مجالس عزا حق الناس را پاک می کند؟ همان طور که در مقدمه بحث نیز بیان شد، حق الناس مربوط به حقوق اختصاصی افراد است، که بر اساس آموزه های اسلامی نه تنها صاحب حق، بلکه خدا نیز راضی به تضییع آن حقوق نیست. برای جبران این چنین حقوقی می بایست یا رضایت صاحب حق را به جا آورد و یا اینکه جبران مافات برای او نمود، به همین جهت گریه بر امام حسین(علیه السلام) هر چند دارای ثواب بی شماری است، ولی موجب جبران حق الناس نمی شود. کما اینکه بنا به آموزه های روایی حتی شهید شد در راه خدا نیز موجب جبران آن نمی شود. در روایتی از منابع روایی شده بشّار أسلمى نقل می کند: امام باقر (علیه السّلام) فرمود: اوّلین قطره خون شهید كه روى زمین مى چكد كفّاره گناهان اوست مگر بدهى كه به مردم دارد، و آن را جز أداء به صاحبش كفّاره اى نیست

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:13:00 ق.ظ ]




انگیزۀ شما در اعمال و عباداتتان چیست؟


اخلاص ، معیار ارزش عبادت ، مقامى از مقامات مقرّبان الهى و هدف دین است . هر كس آن را یافت ، مـوهـبتى الهى نصیبش گشته كه به وسیله آن به مقامات بزرگى خواهد رسید.
فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

اخلاص به معنى (خالص كردن ، ویژه كردن ، ارادت صادق داشتن …) است. (لغت نامه دهخدا، ذیل لغت اخلاص)
بـر اسـاس ایـن مـعـنـى ، مـخـلص كـسى است ، كه طاعات و عبادات خود را از هرگونه آلودگى و آمـیـخـتـگى به غیر خدا خالص كرده ، انگیزه اى جز تقرّب به درگاه خدا ندارد. از این رو، فقط بـه او دل مـى بـنـدد و تـعـریـف و تكذیب دیگران ، در نظرش یكسان است و هدف از عبادت ، جلب رضایت خالق است نه كس دیگر.
حضرت على (علیه السلام ) در این باره فرمود: (اَلْعِبادَةُ الْخالِصَةُ اءَنْ لا یَرْجُوَ الرَّجُلُ إِلاّرَبَّهُ، وَ لا یَخافُ إِلاذَنْبَهُ) (شرح غرر الحكم ، ج 2، ص 144) عبادت خالص آن است كه مرد جز به پروردگارش امید وار نبوده و جز از گناه خویش نهراسد.
امام صادق (علیه السلام ) فرمود: (لا یـَصـیـرُ الْعـَبـْدُ عـَبـْداً خـالِصـاً لِلّهِ عـَزَّوَجـَلَّ حـَتـّى یـَصـیـرَ الْمـَدْحُ وَ الذَّمُّ عـِنـْدَهـُ سَواءً…) (بحارالانوار، ج 73، ص 294) انـسـان ، بـنـده خـالص خـداى بـزرگ نـمـى شود تااینكه تعریف وتكذیب (دیگران) در نظرش یكسان باشد.
مراتب اخلاص
بزرگترین و خطرناک ترین مانع بر سر راه اخلاص ، ریاکاری و جلب خوش آیندی دیگران است که به منظور، خود ستایی، شهرت طلبی و ریاست طلبی می باشد.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:13:00 ق.ظ ]




در حق یکدیگر استغفار کنید....

در حق یکدیگر استغفار کنید!!


استغفار حقیقی استغفاری است كه انسان واقعا از گناهی كه مرتكب شده پشیمان باشد و به آن باز نگردد و حقوق مردم و حقوق الهی را كه ضایع كرده، جبران كند و بدهی مردم را بپردازد، اگر حق كسی را ضایع كرده از آنان طلب رضایت نماید و اگر خمس یا زكاتی بدهكار است، پرداخت كند، نماز و روزه قضایش را به جا آورد یا تصمیم بگیرد كه همه این امور را انجام دهد و در این صورت استغفار او استغفار واقعی خواهد بود.

بسیاری ازمردم هنگامی كه با مشكلی مواجه می شوند از خود می پرسند: چرا این گرفتاری و مشكل برایم پیش آمده است؟ بی گمان بسیاری از پاسخ ها نیز بر این مبتنی است كه گناهی را مرتكب شده اید و این پیامدهای طبیعی گناهان است. بنابراین لازم است كه از گناه خویش توبه و استغفار كنید و با اعمال نیك و صالح، زشتی گناه را بپوشانید و محبت و رحمت الهی را به سوی خود جلب نمایید.
در این صورت است كه شخص از شما می پرسد: چگونه می بایست استغفار كنم و چه آدابی را باید مراعات كنم تا از پیشگاه الهی طلب رحمت و مغفرت نموده و مهر و محبت او را به سوی خویش جلب نمایم؟
پشیمانی از گناه، شرط اصلی استغفار
ولایت خداوند تنها ولایت قدرت و اقتدار نیست بلكه ولایت دوستی و محبت و مهر نیز هست و تنها چیزی كه از بنده خویش می خواهد دست یابی به مقام عبودیت و تقرب ذات و بهره مندی از كمالات است.
از مهم ترین شرط استغفار كه در آیات بدان اشاره شده این است كه بنده واقعا از گناه و خطاهای خود پشیمان باشد و به سوی خدا بازگردد. در حقیقت معنای جمله «استغفرالله ربی و اتوب الیه» این است كه خدایا من از تو طلب آمرزش می كنم و به سوی تو بازمی گردم. بازگشت به سوی خدا زمانی به طور واقعی محقق خواهد شد كه بنده از صمیم قلب از گناهان و راه خطایی كه در پیش گرفته پشیمان باشد و كوتاهی هایی را كه تاكنون مرتكب آن شده جبران كند و به معنای واقعی به سوی خدا بازگردد.
بنابراین با توجه به آیات و روایات، استغفار حقیقی استغفاری است كه انسان واقعا از گناهی كه مرتكب شده پشیمان باشد و به آن باز نگردد و حقوق مردم و حقوق الهی را كه ضایع كرده، جبران كند و بدهی مردم را بپردازد، اگر حق كسی را ضایع كرده از آنان طلب رضایت نماید و اگر خمس یا زكاتی بدهكار است، پرداخت كند، نماز و روزه قضایش را به جا آورد یا تصمیم بگیرد كه همه این امور را انجام دهد و در این صورت استغفار او استغفار واقعی خواهد بود.
باور به ولایت خداوندی
شرط دیگر آن است كه به ولایت مطلق خداوند باور داشته باشیم و به این مساله متوجه کنیم كه خداوند از بنده خویش چیزی فراتر از توان و قدرتش نخواسته است و اگر بنده خطا و اشتباهی كرده در صورتی که توبه و طلب آمرزش كند خداوند به رحمانیت و غفوریت خویش او را می آمرزد و از سر تقصیرات وی می گذرد. (بقره آیه 682 و اعراف آیه 551) زیرا ولایت خداوند تنها ولایت قدرت و اقتدار نیست بلكه ولایت دوستی و محبت و مهر نیز هست و تنها چیزی كه از بنده خویش می خواهد دست یابی به مقام عبودیت و تقرب ذات و بهره مندی از كمالات است.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 08:00:00 ق.ظ ]




توصیه عملی وشنیدنی مرحوم دولابی....

توصیه عملی و شنیدنی مرحوم دولابی
برخی از توصیه های خواندنی و راهگشا از مرحوم دولابی را در ذیل بخوانید.

1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
3. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
5. مرگ را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود: یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
6. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
7. تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مۆمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مۆمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.
8. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مۆمنین و مۆمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.
ما در دنیا و آخرت مهمان خدا هستیم. آداب مهمانی را باید رعایت کرد. باید در بدو ورود صاحبخانه را ملاقات کرد، بعد هر جا که گفت بنشین، نشست و هر چه پذیرایی کرد، بهره برد و به صاحبخانه فرمان نداد و جز آنچه آماده کرده، نخواست و دل به وسایل و منزل صاحبخانه نبست و آرزوی مالکیت آنها را نکرد
9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و… خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… کار محبت همین است.
10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
11. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
13. از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربّت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمۆمنین علیه السلام در دعای دهه ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله.
14. “دل های مۆمنین كه به هم وصل می‌شود، آب كُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب كُر نه تنها نجس نمی شود ، بلكه متنجس را هم پاک می كند.”
15. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الّا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله” را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:32:00 ق.ظ ]




توصیه های حاج آقا دولابی برای سبک زندگی...

۱۵توصیه حاج آقا دولابی برای سبک زندگی
استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است.
به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از آنا، استاد بزرگ اخلاق آقای میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه 15 دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است:

1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

2.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3.اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

5.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

7.تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

8.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

10.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

11.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

13.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

14.دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”

15.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, سبک زندگی  لینک ثابت
 [ 07:28:00 ق.ظ ]




السلام ای سرزمین  کربلا…السلام ای سرزمین  خون وبلا…

تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده…تابگیرم در بغل خاک زمین  کربلا

موضوعات: بدون موضوع, گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[جمعه 1395-07-23] [ 10:45:00 ب.ظ ]




همزمان با برگزاری دهه دوم محرم…وشهادت حضرت ابی عبدالله و72تن  ا  یارانش..به همت معاونت فرهنگی این مدرسه بیش ا  ز10 نفر به پایگاههای مختلف ومحافل ومنازل  اعزام ش دند دراین مراسمات برنامه های از قبیل  برگزاری زیارت عاشورا.روضه خوانی وسینه زتی همراه باسخنرانی برگزار میشود….

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:35:00 ب.ظ ]




امام رضا “ع"میفرماید:همه پیامبران  باشیطان مراوده  وگفتگو داشتن واز جمله آنها میتوان حضرت یحیی ببود که شیطان گفت میخواهم با تو صحبت کنم….

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ب.ظ ]




امام حسین “ع"می فرماید:هرکسی بخشنده باشد بزرگی به دست می آورد..

موضوعات: کلام نور, گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:23:00 ب.ظ ]




میون همه دلها امون از دل زینب…چه خون شد دل زینب

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 10:20:00 ب.ظ ]




برگزاری مراسمات دهه محرم همراه با سخنرانی ومداحی خانم سیاحی معاونت فرهنگی مدرسه علمیه ابدانان

حضور بیش از 300 نفر در این منبرها…

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-07-18] [ 09:34:00 ق.ظ ]




برگزاری مراسمات ایام محرم..........

به همت معاونت فرهنگی مدرسه علمیه خواهران ابدانان مراسمات مختلفی در سطح شهر وروستاهای توابع برگزار میگردد.لذا معاونت فرهننگی این مدرسه تصریح کردنند که در این ایام بیش از 40نفر از مبلغین این مدرسه در امر تبلیغ ایام فعالیت دارند….

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:31:00 ق.ظ ]




شادی روح طیبه شهدا صلوات............
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ق.ظ ]




ملاقات  با امام زمان"عج"

ملاقات یک فرد با امام زمان(عج) به روایت حاج اسماعیل دولابی
حاج اسماعیل دولابی معتقد است که بشر خیلی کوچک است و حساب‌‎های ریزبینانه دارد. حتی خدا و خوبـان خـدا را هم محدود به قالب‌ها و حساب‌های خودش می‌پندارد.

به گزارش نامه،حاج اسماعیل دولابی یکی از عرفای بنام است که در زمان حیاتش در محافل پیرامون خود نماینده درک متفاوت و فراگیری از دین با تکیه بر مفاهیم محبت و زیبایی بود. آنچه در زیر آمده است گفته‌های ایشان درباره تفاوت حساب‌های بشر با خداست:
بشر خیلی کوچک است و حساب‌‎های ریزبینانه دارد. حتی خدا و خوبـان خـدا را هم محدود به قالب‌ها و حساب‌های خودش می‌پندارد.

شخصی در مسجد سهله معتکف شده بود تا پس از چهل شب اعمال و اوراد که انجام دهد، حضرت ولیعصر(عج) را ببیند. فکر نمی‌کرد که ممکن است قبل از تمام شدن چهـل شـب حـضرت تـشریف بیاورند یا یکی از دوستانشان را بفرستند. از قضا در شب چهلـم وقتـی آمـاده شـروع اعمال و اذکارش شد، در حجره به صدا در آمد.

او هیچ احتمال نداد که حضرت باشند و با خود گفت: فرد مزاحمی آمده است و مانع اعمال و اذکارم می‌شود. در را باز کـرد و بـا بی‌میلی تعارفی هم کرد. آن آقا داخل حجره شدند. او هم پیاله آبی بـه آن آقـا داد و خودش رفت سر سجاده که مشغول کارهایش شود. آن آقا فرمـود: مثـل اینکـه کـار داشتی؟ گفت راستش چهل شب است که برای دیدن حضرت مشغول اعمالی شـده‌ام و امشب که شب آخر است، می‌خواستم انجام دهم که شما آمدید (یعنی مزاحم شدید).

آن آقا فرمود: خانه‌ای که از فلانی خریده‌ای، نصفش مال برادرش بـود و او پـول آن را بـه برادرش نداد و نصف خانه مال تو نیست. فرشی هم که از فلانی خریـد، نیمـی از آن مال زنش بود که پول آن را به زنش نداد و نصف قالی مال تو نیست. چند فقره مـشابه این را فرمود.

یک‌باره آن شخص فریاد زد: آ دزد، آ دزد و از هوش رفـت. مـردم بـه حجره او ریختند؛ اما کسی را ندیدند. او را به هوش آوردند و گفتند کسی اینجا نیست که تو فریاد زدی. آن شخص فهمید که چه امتحانی داده است و از حال خود شرمـسار شد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:22:00 ق.ظ ]




روضه حضرت علی اصغر


دور لبات زبون نچرخون۲
باهمدیگه میریم به میدون
بابابرات جواب میگیرم
رومیزنم تا آب بگیرم)۲
اگرچه پیرم …
*بااین سن وسال به این جماعت نامرد دستشو گرفت بالا*
آبش بدیدمیمیره،آبش ندیدمیمیره…
*حسین غریب کربلاحسین
حسین شهید نینواحسین
حسین … حسین … حسین … حسین …
حسین غریب کربلا حسین
حسین شهید نینوا حسین …”
اعظم مصائب عاشورا وکربلا همینجوری که شنیدید عطشه،تو دل عطش گمان میکنم اعظم مصائب همین کلمه “مُنوا علینا “باشه*
دورلبات زبون نچرخون
باهمدیگه میریم به میدون
بابابرات جواب میگیرم
رومیزنم تاآب بگیرم…اگرچه پیرم
آی جماعت !شمادیگه باشیرخواره که جنگ ندارید
آی جماعت!یه جرعه آب بهش بدیدمحض خدا منت بذارید
*چرانمیمیریم ما*
آی جماعت شمادیگه باشیرخواره که جنگ ندارید
آی جماعت یه چیکه آب بهش بدید محض خدامنت بذارید
*آخ آخ کاشکی آب نخواسته بوده حسین کاشکی آب نخواسته بوده حسین…یه چیزی درگوشی بگم:لااقل آبروش جلو رباب حفظ شده بود ،خیلی بد شد” یه اتفاقی افتاد… یه اتفاقی افتاد انقدر سریع بود… انقدر سریع بود ابی عبدالله خوداتفاق رو شاید اول متوجه نشد؛ بچه داره توبغل حسین گریه میکنه،
بابا چراصدات عوض شد ۲
*قربون اون تارهای صوتی نازکت برم …*
باباچرا صدات عوض شد
*تاحالادیدی آدم محتضر رو؟این چشما میره بالا*
سمت و سوی نگات عوض شد
*آقاداره حرف میزنه، هنوز حرف آقاتمام نشده*
صدات بابا قلبمو کنده۲
سرت فقط به مویی بنده …

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:18:00 ق.ظ ]




ما چه کرده ایم؟شهدا شرمنده ایم....

ما چه کردیم ؟!
شهدا شرمنده ایم…
چند روز بعد از عملیات بود…
یه نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار دستش بود…
هر جا می رفت همراه خودش می برد…
از یکی پرسیدم…
این بچه چشه…
گفت…
آر پی جی زن بوده…
توی عملیات اون قدر آر پی جی زده که دیگه نمی شنوه…
باید براش بنویسی تا بفهمه…
گوش هاش رو داد تا چشم و گوشمون باز بشه…
چشم و گوش مون که باز نشد هیچ…
بماند…

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1395-07-17] [ 10:27:00 ق.ظ ]




سخنان مهم حاج قاسم در باره داعش...

سخنان مهم حاج قاسم سلیمانی درباره داعش
سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه در گردهمایی بزرگ جانبازان و رزمندگان استان کرمان اظهار داشت: ‌عملیات بیت‌المقدس یک نبرد استثنایی بود و از استثنایی‌ترین صحنه‌های دفاع مقدس ‌محسوب می‌شود.
به گزارش گروه سیاسی “ره به ری":فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران بیان داشت: عملیات بیت‌المقدس به همین دلیل با ویژگی‌هایی که داشت به عنوان روز ملی در بین اهالی جنگ نام‌گذاری شده است.
فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران عنوان کرد: این عملیات محور اصلی پیروزی ایران و محور اصلی شکست دشمنان محسوب می‌شود.
سردار سلیمانی از استاندار کرمان به عنوان شهید زنده نام برد و بیان داشت: رزم‌حسینی در حالی امروز در مسند استانداری کرمان قرار دارد که دیروز یکی از فرماندهان عملیات بیت‌المقدس بود.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره حمله داعش به عراق گفت: آقای اوباما فاصله پایگاه‌های شما ‌با رمادی چند کیلومتر است و چه طور می‌شود کشتار در یک کشور صورت گیرد، شما به بهانه حمایت از آن ملت در آن کشور استقرار پیدا کنید، اما هیچ غلطی نکنید، این اسمش چیست.
سلیمانی بیان داشت: آیا این چیزی به غیر از شریک بودن در توطئه و ضلعی از توطئه است و این به غیر از این است که هیچ اراده‌ای برای مقابله با آن وجود ندارد.
فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران با طرح این سئوال که اقتصاد داعش از کجا تامین می‌شود، گفت: از چاه‌های نفت کرکوک از چاه‌های نفت سوریه، اما به کجا صادر می‌شود، زیرا با تانکر و دبه ۲۰ لیتری که صادر نمی‌شود، بلکه نفت‌کش‌ها می‌برند و هزاران نفت‌کش آن را حمل می‌کنند.
سردار سلیمانی تاکید کرد: این نفت‌ها را کجا می‌برند از زیر زمین یا از روی زمین و از طریق کشورهای موجود در اتحادیه بین‌المللی، آیا برای مقابله با داعش است.

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:18:00 ق.ظ ]




تفاخر ممنوع!!!!

تفاخر ممنوع!


علت برتری مردان نسبت به زنان به دلیل ویژگی‌هایی است که مردان از آن بهره‌مند گردیده‌اند تا بتوانند بر اساس آن به وظیفه اداره شئون خانواده بپردازند. در واقع این برتری یک وظیفه است که مردان مکلف‌اند براساس عدالت و معروف آن ‌را به انجام رسانند نه یک امتیاز همه جانبه که منشأ تفاخر و نادیده انگاشتن حقوق زنان گردد.
فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

احساس برتری نسبت به دیگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار کردن را فخر فروشی می گویند که از صفات مذموم و نکوهیده بوده و در روایات از آن نکوهش شده است. در حدیثی از امام باقر علیه السّلام آمده است: «تعجب می کنم از شخص متکبر فخرفروشی که آغازش نطفه و انجامش مرداری گندیده است». (الکافی، کلینی، ج ۲، ص ۳۲۹) در حدیثی دیگر از آن حضرت، فخرفروشی به نسب از اعمال جاهلیت برشمرده شده است. (وسائل الشیعة، ج۱۶، ص ۴۳)
البته باید در نظر داشت که فخرفروشی چنانچه در بردارنده توهین مؤمنی باشد، حرام است؛ چنان که از محرمات احرام ، فسوق است. برخی فخرفروشی را از مصادیق فسوق دانسته‌اند.
ما در این نوشتار به سه مطلب مهم دربارۀ فخرفروشی اجمالا اشاره می کنیم:
1ـ رابطۀ فخرفروشی با غیبت چیست؟
آنچه مورد نهی قرآن است؛ در یک شرایط مساوی در جامعه دینی است که برخی برای تضعیف و تحقیر هم‌نوعان و برادران دینی خود اقدام به خود نمایی کنند که این صفت شیطانی و فرعونی است.
برخى از مردم به خاطر مباهات و فخر فروشى مبتلا به غیبت مى‏شوند، یعنى براى اینكه اظهار وجود كنند و فضل و كمال خود را به رخ بكشند دیگران را كوچك مى‏شمارند و از آنان بدگویى مى‏كنند و با گفتن جملاتى از این قبیل كه فلان كس چیزى نمى‏داند و چنین و چنان است با این هدف و انگیزه كه خود را از او بهتر معرفى كند، به گفتن عیوب وى مى‏پردازد، ولى از این نكته غفلت دارد كه این گونه برخورد علاوه بر اینكه نظر مردم را جلب نمى‏كند ممكن است عقیده آنها را نیز نسبت به او سست كند. این بیمارى (خودستایى و فخر فروشى) عامل بسیارى از گناهان كبیره مى‏تواند باشد كه یكى از آنها غیبت است.
بنابر این هرگز نباید انسان به بهانه تزكیه خویش (كه خود این تزكیه نیز از نظر اسلام نكوهیده است) از دیگران بدگویى كند و كسانى كه از طریق مباهات، دیگران را تحقیر مى‏كنند باید بدانند كه ممكن است در اثر غیبت آنان عدّه‏اى به شخص غیبت شونده بد بین شوند. بنابراین غیبت كننده علاوه بر اینكه براى جلب رضایت مردم ارزش و فضیلت خود را نزد خدا از دست مى‏دهد در روز قیامت نیز مردم نمى‏توانند او را از غضب الهى نجات دهند.
2ـ آیا فخرفروشی در آخرت نیز مانند دنیا ناپسند است؟
در قرآن کریم در ارتباط با فخرفروشی آمده است که خدا هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد: «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ». (لقمان، 18) این آیه در نهى از تکبر و تحقیر مردم است؛ یعنى کسانی که به علت تکبّر، مردم را تحقیر می‌کنند؛ خود را بزرگ می‌پندارند؛ در زمین از روى خودپسندى راه می‌روند و نازفروشی می‌کنند، خداوند چنین کسانى را دوست نمی‌دارد.
اما آنچه از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل شده -که من به شما در برابر دیگر امت‌ها مباهات و فخر می‌کنم- مربوط به روز قیامت است: «أَنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ- یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى بِالسِّقْط» (کافی، ج ‏5، ص 334) و همان‌گونه که می‌دانید فخرفروشی در آخرت مذموم و ناپسند نیست؛ چرا که بسیاری از این احکام دنیایی در آخرت جاری نیست، و آخرت محل مباهات نسبت به عمل‌کرد دنیا و دریافت پاداش است: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَه» (الحاقه، 19) پس کسى که نامه اعمالش را به دست راستش دهند (از شدّت شادى و مباهات) فریاد مى‌‏زند که (اى اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید!
غیبت كننده علاوه بر اینكه براى جلب رضایت مردم ارزش و فضیلت خود را نزد خدا از دست مى‏دهد در روز قیامت نیز مردم نمى‏توانند او را از غضب الهى نجات دهند.
لذا با آن‌که به رخ کشیدن فضایل در حالت عادی، به ویژه اگر از باب تکبر باشد، امری ناشایست است، اما در مواردی همچون راهنمایی جامعه در انتخاب رهبرانی بافضیلت، ممکن است که این فضایل برای عموم بیان شود، بدون آن‌که نشانی از تکبر در گوینده وجود داشته باشد. نیز در روابط و معادلات جهانی، کشورها معمولاً به داشته‌ها و سوابق علمی و فرهنگی خود در برابر دیگران مباهات کرده و آنها را رخ دیگران می‌کشند که اینها نمی‌تواند مصداق نهی قرآنی باشد.
آنچه مورد نهی قرآن است؛ در یک شرایط مساوی در جامعه دینی است که برخی برای تضعیف و تحقیر هم‌نوعان و برادران دینی خود اقدام به خود نمایی کنند که این صفت شیطانی و فرعونی است.
3ـ آیا مطرح نمودن برتری مردان نسبت به زنان در قرآن موجب تحقیر زن و فخر فروشی مرد نمی‌گردد؟
مسئله برتری مردان بر زنان در آیاتی از قرآن کریم مطرح گردیده است. طرح این موضوع به معنای برتر دانستن مردان در تمام جنبه‌ها نمی‌باشد. طبق نظر بسیاری از علما و مفسران علت برتری مردان نسبت به زنان به دلیل ویژگی‌هایی است که مردان از آن بهره‌مند گردیده‌اند تا بتوانند بر اساس آن به وظیفه اداره شئون خانواده بپردازند. در واقع این برتری یک وظیفه است که مردان مکلف‌اند براساس عدالت و معروف آن‌را به انجام رسانند نه یک امتیاز همه جانبه که منشأ تفاخر و نادیده انگاشتن حقوق زنان گردد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-07-14] [ 09:54:00 ق.ظ ]




صداگاهی برای گوش چون داروست۲
صداگاهی خودش ازگوشها سرمیرود دراستخوان،درپوست
بوی یاس و بوی عودو بوی دود
*امشب باحس شنواییتون کاردارم*
صداهم طعم دارد درمیان گوش یا گرمست یاسردست”
صدا هم جنس های مختلف دارد
صدا گاهی لطیف و گاه نامردست
صداهم رنگ داردنیلی و آبی وسرخ وگاه هم زردست
شنیدن بعد میبخشدبه فهمیدن
شنیدم بعد خواهد دادبر دیدن
اگردقت کنی امشب! یقین سمت صداهای زیادی گوشمان معطوف خواهدشد
شب سوم شنیدن روضه ای مکشوف خواهدشد
ببند ای روضه خوان چشم و
فقط اینبارتمرین شنیدن کن
شنیدن رابرای مستمع ماننددیدن کن
*همیشه میکن شنیدن کی بود ماننددیدن اماامشب میخواهیم کاری کنیم شنیدن بشودماننددیدن*
صداهای زیادی میرسداز روضه ی امشب شب سوم
صداهایی که درآن هست خیلی ازصداها گم
صدای راه رفتنهای طفلی خُرد برصحرا
*شنیدین؟!دنبال این صدا روبگیربیا*
به دنبال صدا که راه می افتم
صدا بعداز شتابی تند هم می ایستد کم کم
ومیگردم …”
*دنبال صدا آمدم صدای پای این نازدانه ابتدا تندباشتاب بعددیدم آرام شدایستاد،حالاصدای دوم*
صدای پرده ای که میرود برآستان خیمه ای بالا
*اینجابود که من خودم صاحب صدای این پاهاشنیدم و شناختم فهمیدم خانم سکینه هست پرده خیمه های بچه ها رو بالازده روزعاشورا*
صدای پا شتابش بیشتراز پیش میگردد
*باعجله واردخیمه ی بچه هاشد؛بچه ها به جهت انس وعلاقه ای که به بی بی سکینه خانم دارند،برای چندلحظه گل خنده رو لباشون پیداشد؛ گفتن حتما خبرخوش آورده؛ عموآب آورده"شماها همیشه یه سال اینجورین خیلی در مصیبت ها آقا امام حسین گرم وداغین مخصوصا دراین ایام دهه عاشورا من همه سعی ام اینه قدم قدم جلو بریم یه هو گُر نگیریم” بتونیم زیادگریه کنیم،زیادگریه کنیم"خیلی زیادگریه کنیم الان هزاردویست چندساله آقا ومولای ما، امام زمان،هرروزداره زارمیزنه هرروز داره گریه میکنه ناله میزنه برای جدغریبش” حسین جانم،بریم؟! چه خبربودتوخیمه؟!*
صدای پاشتابش بیشترشدازپیش2
صدای خنده های کودکانه باعث آرامشند نه باعث تشویش میگردد
صدای پای کودک میشود کم کم صدای خش خش چیزی شبیه پوست روی خاک …”
*رمق دیگه نیست*
صدای العطش ها هم بلندست ازدم این خیمه تا افلاک
صدابا بچه های خیمه میگوید:
عموعباس اگرکه رفت دیگربرنمیگردد
*منتظرآب نباش!*
شب سنگین و سرد بی عمویی هم به زودی سرنمیگردد
اگرتشنه اگربی تاب …
آی بچه ها بیاییداز عمو دیگرنخواهیم آب
*دیگه کسی صحبت آب نکنه*
صداهای پس ازاین لحظه راتا عصر عاشورا به ترتیب این چنین بشنو:
*عباسو که زدن؛ازآب که دیگه خبری نبود،یکی یکی سروصداها زیاد شد*
صدای اول و اول ازهمه صوت صداهای هزاران تیررا توی کمانهادر کمین بشنو
صدای چَک چَک شمشیر
صدای کودکی که گفت درخیمه چرا کرده عمویم دیر
صداوقتی کشید ارباب عمودخیمه رااززیر
صدای خسته ی ارباب؛هل من ناصر ؟؟
ذیل صدای گریه یک کودک و بعدش صدای خوردن یک تیر
صدای بوسه ی خنجر
صدای خس خس حنجر
صدای یابنیَّ یاغریب مادرِ مادر…

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ق.ظ ]




روضه ورود به کربلا....

کیست زینب همیشه بی همتا
نور مستور عالم بالا
کیست زینب نفس نفس حیدر
کیست زینب تپش تپش زهرا
کیست زینب حسین پرده نشین
کیست زینب حسن به زیر کسا
زود می گم و رد می شم،حواست و جمع كن
کیست زینب کسی چه میداند
غیر آن پنج آفتاب هدی
کیست زینب تلاطم عباس
کیست زینب تموّج دریا
کیست زینب فراتر از مریم
روشنی بخش هاجر و حوّا
کیست زینب حجاب جلوه غیب
صبر اعظم ، صلابت عظما
ذوالفقار علی میان نیام
اوج نهج البلاغه ای شیوا
خیالت و راحت كنم،اگه تا صبح هم بگم كیست زینب،باید دوباره همین رو بگم
قلمم بشکند چه می گویم
من و اوصاف زینب کبری ؟
من چه گویم که گفت اربابم
حضرت عشق ، التماس دعا
جانم زینب،یه جمله بسه،درخانه اگر كس است،یك حرف بس است،می خوای مقام زینب و بفهمی،امام زمانش بهش گفت،زینب جان فردا ،منو تو نماز شبت دعا كن،داداشت و دعا كن.
السلام ای شکوه نام حسین
دومین فاطمه ، تمامِ حسین
حالا این زینب فردا تموم غصه های عالم رو دلش می آد،مگه فردا چه خبره؟این زینب فردا یه لحظه ای می رسه،غم های عالم رو روی سینه اش می بینه،كِی؟ اون موقعی كه دیدند،ذوالجناح حركت نمی كنه،عوض شد مركب های ابی عبدالله،روضه مو بخونم و یاعلی،روایت می گه هفت مركب برا حسین علیه السلام عوض كردند،اما باید بمونه،آخه اینجا كربلاست،همچین كه اون پیرمرد گفت:اینجا كربلاست،دیدن ابی عبدالله یه دست به محاسنش گرفت،یه نگاه به آسمون كرد،انا لله و انا الیه راجعون،اعوذباالله من الكرب و البلا، هاهُنا مسفك دمائنا،هاهُنا مقتل رجالُنا،اینجا كربلاست،همین جا می مونیم،زبون حال بگم برات،این جا می مونیم،اینجا خوبه، آب داره، نزدیك آبیم،آخه ما بچه كوچیك داریم،اینجا خوبه درختاش سایه داره،چیه؟ مگه من چی میگم؟خوبه،اون تپه رو می بینید،برید خیمه هارو پشت تپه ها بزنید،محفوظ باشه،كسی زن و بچه ام رو نبینه،بچه ها همه دارن بابا رو نگاه می كنن،هزار تا سئوال تو چشماشون نهفته است،مهمونی كه می گفتی همینه،مردم من ازشما سئوال دارم،یكی بلند شه جواب من رو بده،تا حالا مهمونی دعوتت كردن،معلومه كه دعوت شدی،چقدر آمادگی پیدا می كنی،خصوصاً مهمونی كه آدم با زن و بچه دعوت بشه،خودت باشی،هر لباسی شد می پوشی،هرجور باشه آماده می شی،اما زن و بچه بخوای ببری،سخته،زن وبچه ببری،حساسیت می ره بالاتر،حالا من ازت یه سئوال دارم،خداییش امشب رو این سئوال من فكر كن تا صبح،اگه با زن و بچه بری مهمونی راهت ندن،بهت بگن كی تو رو دعوت كرده،جلو زن و بچه ات چقدر خجالت می كشی؟هی بچه ها بهت می گن بابا چی شد،این همه قول دادی مهمونی می بریمون،بابا چی شد؟ آدم راش ندن می ره یه جای دیگه،راهش رو عوض می كنه،می ره یه جای دیگه،اما وای به اون روزی كه نذارن برگردی،وای به حال اون روزی كه بگن برو وسط بیابون بشین،حق نداری حرف بزنی،صدا زد همین جا خیمه ها رو برپا كنید،خیمه ها رو زدن،اما چه خیمه ای،چه زدنی،می خوام امشب هزار بار بگم وای از دل زینب می دید دارن خیمه ها رو می زنن دادش این چه خیمه زدنیه،مگه می خوای این خیمه هارو جمع نكنی،یه جوری خیمه می زنی،انگار می خوای بری،قراره من تنها باشم،من چه جوری تنها خیمه هارو جمع كنم،زینب غصه نخوری تنهایی نمی ذارم جمع كنی،میآن كمكت،یه عده نامحرم میآن،نمی ذارن خسته بشی،خودشون خیمه ها رو آتیش می زنن،هیچی از خیمه ها نمی مونه،حسین….. ،خیمه هارو زدن،بچه هارو جمع كرد،همه دور ابی عبدالله حلقه زدن،یاالله،می گن ابی عبدالله فقط نگاه می كرد،گریه می كرد، دین ما سفارش اكید می كنه،سفر می خوای بری،اول باید همسفرهاتو انتخاب كنی،من می خوام سئوال كنم،همسفر بهتر از عباس؟همسفر بهتر از علی اكبر؟ آدم با این همسفرها هرجای عالم بره غصه نداره؛اما ابی عبدالله فردا هی نگاه می كرد،گریه می كرد،هیچی نمی گفت،شروع كرد بعد از اون گریه خطبه معروفی رو خوندن،الله اكبر:می بینید به حق عمل نمی شه، می بینید امر به معروف و نهی از منكر نمی شه، شروع كرد حضرت خطبه خوندن،تاریخ می گه اصحاب بلند شُدن،زهیر بلند شد،یااباعبدالله، اگر دنیا بقاء دائم باشه،ببین یار به این می گن،حسین جان نبینم گریه كنی آقا، اگر دنیا بقاء دائم باشه ،ماهم عمر جاویدان داشته باشیم، آقا محال تورو رها كنیم،ما اومدیم تو این سرزمین برات بمیریم، بصیرت رو نگاه كن،نمی گه اومدیم پیروز بشیم، خیلی ها نرفتن كربلا،چون می دونستند،در ظاهر پیروزی با اون لشكره،گفتند چه كاریه هفتاد نفر بریم به جنگ سی هزار نفر،مگه عقلمون رو از دست دادیم،ولی نمی دونستند توی این لشكر یه نفر هست به نام حسین علیه السلام،نمی دونستند پای اعتقاد و پای ایمانشون باید وایستند،گفت ما اومدیم برات جون بدیم،بُریر گفت:آقاجان خدا به ما منت گذاشته،توفیق داده برات جهاد كنیم،ان شاءالله می مونیم توفیق بده برات تیكه تیكه بشیم،ما دست از تو برنمی داریم،تو همین حالات بودند یه وقت ابی عبدالله دید از توی خیمه زن ها صدای ضجه می آد،روضه مو دارم می برم به نقطه اوج ،هركی آماده ناله است بسم الله،چه خبره؟دید بچه های زینب دارن می دوند،دایی به دادمون برس،چرا؟گفتند دایی مادرمون داره دق می كنه،دایی بیا ببین مادرمون داره یه جوری گریه می كنه،ما می ترسیم از این گریه،الله اكبر،ابی عبدالله اومد تو خیمه،نشست جلو خواهر چه زینبی چه حسینی ،پنجاه و چهار سال باهم بودند،یه نفر تو این عالم،می تونه زینب و آروم كنه،اونم حسینه،این حسینی كه جلوش نشسته، همونیه كه وقتی به دنیا اومد،خودش زینب و بغل كرد،این حسین روز اول زینب و آروم كرد، این حسین همونیه كه یاالله،نمی خوام بی اشك بری،این حسین همونیه كه وقتی اون شب مادرشون و داشتند شبونه می بردند،می دید خواهرش دنبال جنازه هی می خوره زمین،
خدا مادرم را كجا می برند.
این حسین همونه،اون شب زینب و آروم كرد،این حسین همونه كه وقتی باباشو با فرق شكافته،آوردند،زینب و آروم كرد،وقتی جیگر پاره پاره رو دید زینب و آروم كرد،حالا باید كربلا زینب و آروم كنه،خواهر چی شده،نبینم،زانوی غم بغل بگیری،حالا زبون حال خونده،روضه ی من این چند بیته،صدا زد داداش:
آه از این خاک و خارها برگرد
وای از این شوره زارها برگرد
خوب پیداست جای نخلستان
لشگری در غبارها برگرد
جان به لب کرده کودکانت را
خنده ی نیزه دارها برگرد
یه اسمی رو ببرم شب دومی براش لعنت بفرستی
حرمله آمده ست و بند آمد
نفس شیرخوارها برگرد
دخترانت چقدر میلزرند
از حضور سوارها برگرد
ای حسین……….
ترس دارم که بال و پر بزنند
به علمدارمان نظر بزنند
تا که از خواهرت جدا نشوی
تا که صاحب عزای ما نشوی
تا که در خارهای این صحرا
غرق در زخم ها نشوی
داداش نگام افتاد به این گودال تنم لرزید
تا که در شیب تند آن گودال
با لب تیغ آشنا نشوی
تا لباس تو را ز تن نبرند
تا هم آغوش بوریا نشوی
جان مادر بیا بیا برگرد
آه از این کربلا بیا برگرد
انگار زینب داره می بینه،با چه عزتی پیادش كردند،همه مراقب زینبند،همه مراعات زینب و می كنند،تموم شد روضه ام،همه میآن دورش حلقه می زنند،قد و بالاش و نبینه دشمن،ای وای،همه كاری می كنند،گرد و خاك رو چادرش نشینه،آخه این زینبه،این دختر علی است،همه مراقبند،نمی دونم،هشت روز دیگه،نه روز دیگه،كار همین زینب،به جایی رسید،دیدند داره وسط بیابون می دوه،هی دو دستی رو سرش می زنه،هی می گه واحسینا،كارش به جایی رسید،این زینب پرده نشین،اومد تو گودال نیزه هارو كنار زد،شمشیرهارو كنار زد،ای وای می خوای بگم آخرش چی شد،این لبهاشو گذاشت رو لبهای بریده،حسین………..

منبع: كتاب گودال سرخ

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-07-13] [ 08:04:00 ق.ظ ]




شيطان گفته است كه من از فريب دادن پنج طايفه عاجزم .غیراز این پنج طایفه بقیه مردم در اختیار من هستند..

شيطان گفته است كه من از فريب دادن پنج طايفه عاجزم، غير از اين پنج طايفه بقيه مردم در اختيار من هستند.

اول: كسى كه در همه كارهايش بر خدا توكل كند و به ريسمان الهى چنگ زند.
دوم: آن كه شب و روز ذكر و تسبيح خدا گويد.

سوم: بنده اى كه هر چه براي خود مي پسندد براي برادر مومن خود هم بپسندد.
چهارم: آن كه وقتى مصيبت و بلايى بر سرش آيد جزع و فزع نكند.

پنجم: كسى كه راضى به قضا و قدر الهى باشد و اندوه روزى نخورد.

امام صادق عليه السلام
بحار، ج 73، ص

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:47:00 ق.ظ ]




مجنون از روی سجاده کسی رد شد..

مجنون ازروي سجاده کسي رد شد،
مرد نماز شکست و گفت:
مشغول عبادت خدا بودم چرا اين رشته بريدي؟
گفت: عاشقِ بنده‌اي هستم، تو را نديدم،
تو عاشق خدايي ، مرا ديدي !؟


موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:43:00 ق.ظ ]




داستان‌های طنز از زبان مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی


جهان - مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی در دوران حیات خویش، ریاست علمی و مدیریت مدرسه علمیه حاج ملا محمد جعفر را بر عهده داشت که اکنون به نام حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی معروف است. کلام شیوا و لهجه دلنشین این استاد اخلاق همچنان در اذهان مردم تهران باقی مانده است.

در این بخش به مناسبت ایام نوروز که با شادی و شادکامی همراه است، داستان‌هایی را با استناد به کتاب «آداب‌الطلاب» از آیت‌الله مجتهدی تهرانی نقل می‌کنیم:

*ریش‌تراشی

جوانی همیشه ریشش را با تیغ می‌تراشید. وقتی علت این کار را از او پرسیدند گفت: «مادرم می‌گوید پسرم! اگر تو ریش بگذاری مردم فکر می‌کنند سنت زیاد است. آن وقت می‌گویند حتماً مادرش هم پیر است. پس بهتر است قید ریشت را بزنی!»

*درخت گردو

شخصی زیر درخت گردو ایستاده بود و می‌گفت: «خدایا! همه کارهایت درست است فقط نمی‌فهمم چرا گردوی به این کوچکی را بالای این درخت بزرگ قرار داده‌ای ولی هندوانه به آن بزرگی را لای بته‌های کوچک! » همین‌طور که داشت با خدا درددل می‌کرد ناگهان بادی وزید و گردویی روی صورتش افتاد و از بینی‌اش خون آمد. او به خودش آمد و گفت: «خدایا! کارت درست است. اگر یک هندوانه بالای درخت بود، معلوم نبود چه بلایی سرم می‌آمد!»

*حلالم کن

یکی از علما چند شب در هیأتی منبر رفت. شب آخر، پاکت چند شبی را که منبر رفته بود از صاحب مجلس گرفت. شخصی جلوی عالم را گرفت و گفت: «حاج آقا! بی‌زحمت یک دعا در گوش من بخوانید». آن عالم دعا را خواند. بعد آن شخص گفت: «آقا! من را حلال کنید». حاج آقا گفت: «حلالت کردم». چند دقیقه بعد آن عالم رفت تا برای خانه‌اش خرید کند. وقتی خواست پول اجناس را به صاحب مغازه بدهد، دست کرد داخل جیبش و دید ای داد بی‌داد! خبری از پول و پاکت نیست. عالم به لهجه ترکی گفت: «ددم وای! حلالش هم کرده‌ام».

*قاطر و آسیاب

شخصی وارد یک آسیاب گندم شد. دید به جای اینکه یک انسان گندم‌ها را آسیاب کند چوب آسیاب به گردن یک قاطر بسته شده. قاطر می‌چرخید و آسیاب کار می‌کرد اما به گردن قاطر یک زنگوله آویزان بود. از صاحب آسیاب پرسید: «برای چه به گردن قاطرت زنگوله بسته‌ای!» آسیابان گفت: «برای اینکه اگر ایستاد بفهمم و متوجه شوم که آسیاب کار نمی‌کند». آن شخص دوباره پرسید: «خب! اگر قاطر ایستاد و سرش را تکان داد، از کجا می‌فهمی؟» آسیابان گفت: «برو این پدر سوخته‌بازی‌ها را به قاطر من یاد نده!»

*آیه‌های سجده‌دار

علامه حلی در سنین کودکی پیش دایی‌اش که محقق بود می‌رفت و درس می‌خواند. وقتی درسی را یاد نمی‌گرفت یا شیطنت می‌کرد، دایی دنبالش می‌کرد تا تنبیهش کند. علامه کوچک اما سریع یک آیه سجده‌دار می‌خواند و دایی‌اش به سجده می‌رفت، آن وقت خودش پا به فرار می‌گذاشت و فرار می‌کرد.

*سنگ قبر سلطان

سلطان محمود غزنوی برای خود قبری ساخت، تا زمانی که مرد آنجا دفنش کنند. وقتی می‌خواست روی سنگ قبرش آیه‌‌ای از قرآن را بنویسد، از نوکرش پرسید: «چه آیه‌ای را بنویسم بهتر است؟» نوکر جواب داد: این آیه از قرآن را بنویس: «هذه جهنم التی کنتم توعدون؛ این جهنمی است که همواره وعده‌اش به شما داده می‌شد

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-07-11] [ 09:20:00 ق.ظ ]




هیچوقت مرحوم مجتهدی درباره خاطرات دوران کودکی خود و پدر و مادرشان برای شما صحبت کرده بودند؟



ایشان در کودکی بسیار بازیگوش بودند و خاطرات زیادی در این خصوص وجود دارد ولی خاطره‌ای که از دوران جوانی بار‌ها تعریف می‌کردند مربوط به زمانی است که عمامه گذاشتند و به منزل رفتند و با مخالفت پدر و ترک خانه مواجه شدند. ایشان همیشه می‌فرمودند هیچ گریه‌ای لذت گریه آن شب را نداشت.
هیچگاه پیش آمد درباره اینکه چرا سراغ تحصیل در حوزه و طلبگی رفتند برای شما صحبت کند؟
ایشان می‌گفتند من عاشق طلبگی و تربیت جوانان بودم. وقتی در دوران جوانی با مرحوم برهان و شیخ محمد‌حسین زاهد برخورد کردند و این روحیه را در این دو نفر دیدند، علاقه‌شان به این امر دوچندان شد.
از سختی‌های دوران تحصیل برایتان تعریف نکردند؟
چرا گاهی تعریف می‌کردند. مثلا می‌گفتند پول چندانی برای امرار معاش زندگی نداشتم یا اینکه روزی برای ناهار هیچ چیزی در منزل نبود. برای همین مادرتان گفت از درس که برگشتی روغن و برنج تهیه کنید تا غذا درست کنم. من هم پولی نداشتم. شیطان وسوسه‌ام کرد از کسی پول قرض بگیرم ولی با خودم گفتم اگر پدرم به من کمک نمی‌کند، خدا را که دارم. از نماز برگشتم در حالی که پولی نداشتم و نمی‌دانستم با چه رویی منزل بروم. به منزل که رسیدم پستچی پشت در ایستاده و حامل نامه‌ای بود. اسم مرا صدا زد و نامه را به من داد. نامه را باز کردم و دیدم دایی‌ام مبلغ ۱۵ تومان برایم حواله کرده بود. توکل به خدا این‌گونه انسان را از شر شیطان نجات خواهد داد.
مرحوم مجتهدی از اساتید بزرگی در سال‌های تحصیل بهره برده‌اند. کدامیک از آنها به گفته خودشان تاثیر بیشتر و موثرتری در زندگی‌شان داشتند؟
پدر اساتید بسیاری در طول سال‌های تحصیل در حوزه داشتند. ایشان دروس مقدماتی و ادبیات عرب را در تهران و نزد مرحوم آیت‌الله حاج شیخ علی‌اکبر برهان، کتاب «مطول» را نزد مرحوم آیت‌الله محمد‌جواد خندق‌آبادی و مرحوم آیت‌الله سید‌مرتضی علوی فریدونی، منظومه حاج‌ملا‌هادی سبزواری را نزد مرحوم آیت‌الله علامه سید‌‌محمد‌حسین طباطبایی، «لمعتین» را نزد حضرات آیات و حجج‌اسلام شهید صدوقی، مرحوم محمد‌جواد خندق‌آبادی و مرحوم شیخ عبدالرزاق اصفهانی، رسائل را نزد مرحوم آیت‌الله شیخ محمد‌جواد خندق‌آبادی، «مکاسب» را نزد مرحوم آیت‌الله سید‌محمد‌صادق طباطبایی، جلد اول «کفایه» را نزد مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی سید‌شهاب‌الدین مرعشی نجفی، جلد دوم «کفایه» را نزد مرحوم آیت‌الله سید‌صادق شریعتمداری، درس خارج را به مدت یک‌سال نزد مرحوم آیت‌الله العظمی حاج سید‌محمد‌حسین طباطبایی بروجردی، یک‌سال نزد مرحوم آیت‌الله العظمی سید‌محمدرضا گلپایگانی، مدت یک‌سال نزد مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی، دو سال نزد مرحوم آیت‌الله العظمی شیخ محمدرضا تنکابنی و مدت شش سال نزد مرحوم آیت‌الله العظمی سید‌احمد خوانساری گذراندند.
ایشان درس اخلاق را نزد امام خمینی‌(ره) در مدرسه فیضیه قم عصرهای جمعه و همچنین نزد عالم ربانی و معلم اخلاق حجت‌الاسلام و‌المسلمین مرحوم حاج سید‌حسین فاطمی قمی بودند ولی بیشترین استفاده و بهره را پس از آمدن به تهران از مصاحبت و مجالست با مرحوم حاج شیخ محمدحسین زاهد بردند. از میان همه این اساتید مرحوم شیخ محمد‌حسین زاهد، مرحوم برهان و مرحوم حاج آقا حسین فاطمی تاثیر بیشتری در ایشان داشتند.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:16:00 ق.ظ ]




زنان حاضر در کربلا.....

زنان حمایت کننده از نهضت عاشورا را به دو بخش زنان هاشمى و زنان غیر هاشمى تقسیم مى کنیم:
الف: زنان هاشمى حمایت کننده از نهضت کربلا :
1. ام سلمه، هند دختر ابو امیه، همسر پیامبر «صلى الله علیه و آله»
ام سلمه یکى از همسران رسول خدا «صلى الله علیه و آله» بود. نام او هند و کنیه اش ام سلمه بود و دختر ابو امیه حذیفة بن مغیرة بن عبدالله… و از زنان بزرگ و نامدار صدر اسلام است. وى ابتدا با ابو سلمة بن عبدالاسد مخزومى ازدواج کرد و صاحب فرزندانى چون «زینب، سلمه، عمر و درة» گردید. بعد از وفات ابو سلمه، در سال دوم یا چهارم هجرى به ازدواج پیامبر اکرم «صلى الله علیه و آله» در آمد.
ام سلمه، علاقه و محبت زیادى به اهل بیت عصمت و طهارت به ویژه امام حسین «علیه السلام» داشت و آن حضرت او را مادر خطاب مى کرد. ام سلمه که جریان واقعه کربلا را از رسول اکرم «صلى الله علیه و آله» شنیده بود و مى دانست که امام حسین «علیه السلام» تنها و غریب با لبان تشنه در سرزمین کربلا کشته خواهد شد، سعى فراوانى داشت تا حضرت را از سفر به کربلا باز دارد. هنگامى که امام تصمیم به حرکت گرفت ام سلمه به ایشان گفت: عزیزم! با خروجت به عراق ما را محزون و غمگین مکن از جدت رسول خدا «صلى الله علیه و آله» شنیدم که فرمود:
«حسینم در کربلا کشته خواهد شد»، امام در پاسخ فرمود: «مادر! مى دانم که در کربلا کشته خواهم شد و خانواده ام به دست دشمن اسیر مى شوند، ولى این راه باید پیموده شود؛ زیرا صلاح دین خدا در آن است. هنگامى که امام حسین «علیه السلام» عزم رفتن به عراق نمود وصایاى خود را به ام سلمه سپرد و او هم بعدها به امام سجاد «علیه السلام» تحویل داد.
ام سلمه، به دستور رسول خدا «صلى الله علیه و آله» سرپرستى فاطمه زهرا «علیهاالسلام» را بر عهده گرفت، او در این زمینه مى گوید: «همه مى پندارند که من فاطمه را ادب مى کنم، چنین نیست، او معلم من است». ام سلمه در هر حال در جان نثارى براى فاطمه کوتاهى نکرد. به خاطر شهادتى که ام سلمه در مورد فدک به نفع فاطمه زهرا «علیهاالسلام» داد، ابوبکر و عمر یک سال خرج او را قطع کردند. ام سلمه پس از رحلت پیامبر همواره هوادار اهل بیت «علیهم السلام» باقى ماند و از مخالفین لعن امام على «علیه السلام» توسط معاویه بود. این بانوى بزرگوار از راویان حدیث پیامبر «صلى الله علیه و آله» بود.
ابن اثیر در کتاب الکامل فى التاریخ آورده است که پیامبر «صلى الله علیه و آله» مشتى خاک تربت سید الشهداء «علیه السلام» را به ام سلمه داد و فرمود: «هرگاه این خاک تبدیل به خون شود، فرزندم حسین «علیه السلام» به شهادت رسیده است». به همین دلیل ام سلمه سعى نمود امام حسین «علیه السلام» را از رفتن به عراق باز دارد. در روز عاشورا وقتى امام حسین «علیه السلام» به شهادت رسید، این خاک تبدیل به خون گردید.
ام سلمه از رسول خدا «صلى الله علیه و آله» خواست که: از خدا بخواهید که کشته شدن را از او (امام حسین «علیه السلام» دور کند). رسول خدا «صلى الله علیه و آله» فرمود: از خدا خواستم ولى وحى شد براى او درجه اى است که کسى بدان درجه نخواهد رسید. او شیعیانش را شفاعت مى کند و مهدى «عج» از فرزندان اوست. خوشا به حال کسى که از دوستان و شیعیان حسین «علیه السلام» باشد. به خدا سوگند که شیعیان او در روز قیامت رستگار خواهند بود.
روزى ام سلمه، رسول خدا «صلى الله علیه و آله» را در خواب با چهره اى غمگین و لباسى خاک آلود دید، حضرت به او فرمود: از کربلا و از دفن شهدا مى آیم، ناگهان ام سلمه از خواب بیدار شد و با صداى گریه و شیون او همسایگان آمدند و ماجرا را باز گفت. وى از همان روز براى سید الشهداء «علیه السلام» عزا گرفت. ام سلمه آن روز را به خاطر سپرد. روز دهم محرم و بعد هم که جریان دقیق واقعه را از اهل بیت «علیهم السلام» که حاضر در کربلا بودند پرسید آن روز را با واقعه شهادت امام حسین «علیه السلام» مطابق یافت.
ام سلمه نزدیک 387 حدیث از پیامبر «صلى الله علیه و آله» و فاطمه «علیهاالسلام» و ابو سلمه نقل کرده است. از احادیثى که از پیامبر «صلى الله علیه و آله» نقل کرده: امامان پس از من دوازده نفرند، به تعداد نقباى بنى اسرائیل، نُه تن ایشان از نسل حسین «علیه السلام» هستند، خدا علم مرا به آن ها داده، پس واى بر دشمنان آن ها عمر رضا کحاله مى گوید: [ام سلمه] زنى مهاجر، جلیل القدر، صاحب رأى، با کمال و عقل بود و به حبشه و مدینه مهاجرت کرد. شیخ محلاتى مى نویسد همه علماى اسلام بر این نظر اتفاق دارند که ام سلمه در علم و تقوى و فصاحت و بلاغت و محبت نسبت به اهل بیت رسالت «کانّور على شاهق الطور» است. ام سلمه پس از حمایت هاى فراوانى که از اهل بیت نمود، سرانجام در 62 ه. ق. در سن 84 سالگى در زمان حکومت یزید – پس از واقعه عاشورا- در شهر مدینه از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
2. ام البنین، فاطمة الکلابیه، همسر امام على «علیه السلام»
ام البنین دختر حزام بن خالد بن ربیعه معروف به وحید بن کلاب، مادرش ام لیلى نام داشت. نام این بانو فاطمه و کنیه اش ام البنین است. این بانو گرچه در کربلا حضور نداشت ولى چهار فرزند رشیدش در حادثه عاشورا در راه یارى امام حسین «علیه السلام» به شهادت رسیدند. نه او مأواى زنانى بود که براى عزادارى امام حسین «علیه السلام» جمع مى شدند. او که از حضرت على «علیه السلام» داراى چهار پسر به نام هاى عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بود و همگى در کربلا شهید شدند، شیوه عزادارى را براى مبارزه انتخاب کرد تا ابعاد مختلف و ناگوار جنایات کربلا در یادها بماند و دشمنان سرمست از پیروزى را شرمنده و مطرود سازد.

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
[شنبه 1395-07-10] [ 09:21:00 ق.ظ ]




زنانى که در بین راه مدینه تا کربلا به کاروان کربلا پیوستند


1. ام وهب، همسر عبدالله بن حباب الکلبى:
ام وهب یکى از زنان شجاع و مجاهدى بود که نام اصلى او قمر دختر عبد از بنى فمر بن قاسم و همسر عبد الله بن عمیر از طایفه بنى عُلیم بود، چون شوهرش تصمیم گرفت از کوفه به یارى حسین «علیه السلام» بیرون بیاید ام وهب نیز اصرار کرد تا او را با خود ببرد.
در روز عاشورا وقتى عبدالله بن عمیر به میدان رفت او نیز چوبى به دست گرفت و به میدان شتافت. ولى امام حسین «علیه السلام» مانع او شد و فرمود: «زنان موظف به جهاد نیستند». اما پس از شهادت شوهرش به بالین او رفت و صورت او را پاک کرد و مى گفت: بهشت بر تو مبارک باد! از خدا درخواست مى کنم که مرا همراه تو قرار دهد که شمر، غلامش رستم را سراغ او فرستاد. آن غلام با عمود سر او را شکافت و به شهادت رسانید. ام وهب اولین زن شهید در روز عاشورا بود.
در برخى منابع ماجرایى مشابه این، ولى با تفاوت هایى درباره وهب بن عبدالله بن عمیر نقل کرده اند و زنى را که در کربلا به شهادت رسید همسر وهب مى دانند. از جمله علامه مجلسى در بحار الانوار مى نویسد: «وهب بن عبدالله کلبى از شهداى کربلاست. مادر و همسرش نیز در کربلا بودند و به شهادت رسیدند.»
شیخ عباس قمى به نقل از علامه مجلسى مى گوید: در حدیثى دیدم که ابن وهب نصرانى بود و با مادرش به دست حسین علیه السلام مسلمان شد؛ در مبارزه خود بیست و چهار پیاده و دوازده سوار را کشت و اسیر شد. او را نزد عمر سعد بردند و گفت: عجب شجاعتى دارى؟ سپس دستور داد سرش را بریدند و به لشکرگاه حسین علیه السلام انداختند. مادرش سر او را برداشت و بوسید و به لشکرگاه ابن سعد انداخت و به مردى خورد و او را کشت. سپس با تیرک چادر حمله کردو دو مرد دیگر را کشت. حسین «علیه السلام» او را فرمود: اى ام وهب، برگرد. جهاد از زنان برداشته شده. ام وهب برگشت و مى گفت: «الهى نا امیدم مکن، حسین علیه السلام فرمود: تو را خدایت نا امید نکند اى ام وهب».
سید بن طاووس در این باره مى نویسد: وهب بن جناح کلبى، همسر و مادر خویش را نیز با خود به کربلا آورده بود. در برخى روایات هم از دو «وهب» نام برده شده است. به هر حال همسر وهب اولین زنى بود که در سپاه حسین علیه السلام به شهادت رسید و مادر وهب از او راضى نشد مگر آنکه او را در رکاب حسین علیه السلام کشته ببیند و این در سایه تربیت حسینى و زهرایى علیهاالسلام و عشق به اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله چیز تازه اى نیست.
2. ام خلف همسر مسلم بن عوسجه:
ام خلف از زنان نامدار شیعه در قرن اول هجرى است. وى با مسلم بن عوسجه - یار باوفاى حسین علیه السلام - ازدواج کرد که ثمره آن فرزندى به نام خلف بود. مسلم بن عوسجه و فرزندش در روز عاشورا در رکاب مولایشان حسین علیه السلام به شهادت رسیدند. ام خلف از زنان مؤمنه اى بود که محبت اهل بیت علیهم السلام سراسر وجودش را پر کرده بود. ام خلف که با همسر و پسرش در بین راه به کاروان حسین علیه السلام پیوسته بود پس از شهادت شوهرش مسلم، فرزندش را به میدان جنگ فرستاد. پس از شهادت مسلم بن عوسجه، امام حسین به فرزندش خلف فرمود: اگر به میدان روى و کشته شوى، مادرت تنها و بى کس خواهد بود، تو به سرپرستى مادرت سزاوارترى تا به جنگ.
ام خلف که شاهد این سخنان بود، در برابر فرزندش ظاهر شد و خطاب به او گفت: اى پسرم! نصرت و یارى فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله را بر سلامت و امان خودت ترجیح ده؛ اگر سلامت خودت را برگزینى هیچ گاه از تو راضى نخواهم شد.
خلف با شجاعت به میدان رفت. ام خلف او را تشویق مى کرد و مى گفت: بشارت باد بر تو اى پسرم که به زودى از آب کوثر سیراب خواهى شد. خلف سى نفر از دشمنان را به قتل رسانید و خود در راه دفاع از دین و امامش به شهادت رسید. کوفیان سر او را به سوى مادرش انداختند. آن زن شجاع و وارسته سر فرزند جوان را به آغوش گرفت و بوسید و گریه سر داد به گونه اى که همه کسانى که شاهد این صحنه جانسوز بودند به گریه افتادند و شیرینى پیروزى ظاهرى دشمن را به کام آنان تلخ نمود.
3. ام عمرو جُنادة همسر جنادة بن کعب انصارى:
نامش بحریه بنت مسعود الخزرجى است. همسر جنادة بن کعب انصارى و از شهداى کربلاست. نامش را جنادة بن حرث هم نوشته اند که از طایفه خزرج بود. جنادة بن کعب از مکه به کاروان حسین علیه السلام پیوست و در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید. پسرش عمروبن جناده نیز در کربلا شهید شد.
عمرو بن جناده انصارى از شهداى نوجوان کربلا بود و چون خواست به میدان رود امام فرمود: پدر این جوان کشته شده شاید مادرش راضى نباشد که به میدان رود، عمرو گفت: مادرم دستور داده که به میدان بروم و لباس جنگ بر من پوشانده است. عمروبن جناده 9 یا 11 سال بیشتر نداشت که به میدان رفت و شهید شد. شبیه روایت ام وهب را برای ام عمرو گفته اند . که شک است بین این دو . سر عمرو را براى مادرش انداختند. مادرش آن سر را برداشت و گفت: چه نیکو جهاد کردى پسرم، اى شادى قلبم! اى نور چشمم! سپس سر را به طرف دشمن پرتاب کرد و آن سر به مردى خورد و او را از پاى در آورد، سپس عمود خیمه را برداشت و حمله کرد که به وسیله آن بجنگد. امام حسین علیه السلام مانع او شد و او را به خیمه زنان برگرداند. نام عمروبن جناده در زیارت ناحیه مقدسه آمده است.
4. رویحه، همسر هانى بن عروه مرادى:
رویحه با ورود مسلم بن عقیل به کوفه، در منزل خود از او پذیرایى نمود. با شهادت مسلم بن عقیل و همسرش هانى بن عروه به اتفاق فرزندش یحیى در کوفه مخفى شد. با اطلاع از ورود امام حسین علیه السلام به کربلا، نزد حضرت شتافتند و یحیى در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسید. پدر این زن عمر بن حجاج در کربلا در لشکر عمر سعد بود و به موکلین آب فرات تأکید مى کرد نگذارند سپاه حسین علیه السلام به آب دسترسى پیدا کنند؛ اما این زن شجاع در محبت اهل بیت علیهم السلام همانند شوهرش هانى بود.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 09:18:00 ق.ظ ]




زنان حاضر در کربلا.....


1. کَبْشه، مولاة امام حسین علیه السلام:
کنیه اش ام سلیمان است. کنیز امام حسین علیه السلام که آن حضرت وى را هزار درهم خرید و در خانه ام اسحق (مادر فاطمه صغرى) همسر امام، خدمت مى کرد. سپس با ابو رزین ازدواج کرد و سلیمان از او به دنیا آمد. سلیمان غلام امام حسین علیه السلام بود. سلیمان پیک امام حسینعلیه السلام به سوى رؤسا و اشراف بصره بود که عبید الله بن زیاد دستور داد گردنش را بزنند. سلیمان همان است که در زیارت ناحیه مقدسه نامش آمده است. ام سلیمان به همراه مولایش امام حسین علیه السلام راهى کربلا شد. همسرش نیز از اصحاب امام حسن علیه السلام بود. ام سلیمان زنى عالم، فاضل و نیکوکار بود که همراه مولایش امام حسین علیه السلام راهى کربلا شد و جزو اسیران واقعه عاشورا گردید. وى تمام مصایب را در راه خدا تحمل کرد.
2. فُکهیه:
زوجه عبد الله بن اریقط بود. وى در خانه رُباب، همسر امام حسین علیه السلام خدمت مى کرد. از عبد الله فرزند پسرى آورد به نام قارب که در کربلا به شهادت رسید. فکهیه نیز همراه رباب در زمین کربلا به سلک اسیران به شام رفت.
3. حُسنیه:
یکى از آزاد شده های حضرت سید الشهداء(ع) است، امام حسین علیه السلام او را از نوفل بن حارث بن عبدالملک خرید. وى به ازدواج مردى به نام سهم درآمد و مُنحج از او متولد گردید. حسنیه به امام زین العابدین علیه السلام خدمت مى کرد تا اینکه به همراه سید الشهداء علیه السلام و فرزندش منجح به کربلا آمد. منجح در کربلا به شهادت رسید. حسنیه با اهل بیت علیهم السلام در مصایب آن شریک و یاور و غمخوار آنان بود.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:16:00 ق.ظ ]




قدر عافیت کسی داند که به مصیبت گرفتار آید


در برخورد با مشکلات است که انسان لذت ها را درک می کند.
وارث: سعدی در گلستان داستانی آورده می فرماید:
آقایی با غلامش به کشتی نشست، غلام که دریا ندیده بود وحشت کرد و بی قراری می نمود، بطوری که اضطراب او ساکنین کشتی را ناراحت ساخت، حکیمی در آنجا بود گفت:من چاره ی این را می دانم، دستور داد غلام را به دریا افکندند، غلام که خود را میان امواج خروشان و بی رحم دریا در مواجه ی با مرگ می دید سخت تلاش می کرد که خود را به کشتی برساند و خود را از غرق شدن نجات دهد.

پس از مقداری تلاش بی فایده همین که نزدیک بود غرق شود حکیم دستور داد نجاتش دهند، غلام پس از این ماجرا آرام گرفت و دیگر دم نزد، رمز آن جویا شدند، حکیم گفت: لازم بود در دریا بیفتد تا قدر کشتی بداند.

آری اگر انسان همیشه در خوشی و آسایش باشد احساس نعمت نمی کند، اگر انسان بخواهد احساس لذت کند باید با سختی ها و رنج ها آشنا گردد در برخورد با مشکلات است که انسان لذت ها را درک می کند، برخورد با سلب نعمتها است که باعث درک وجود آنها می گردد .

تا انسان پایین دره نباشد، عظمت کوه را درک نمی کند،آنها که در ناز و نعمت پرورش می یابند و پستی و بلندی جهان را احساس نمی کنند در مقابل مشکلات مانند یک پر کاه هستند که هر ثانیه باد آنها را به این سوی و آن سوی حرکت می دهد و با برخورد به کوچکترین سختی از پای در می آیند و ممکن است به خاطر راحتی خود دست به خود کشی هم بزنند.
پی نوشت: آثار گناهان،ص۶۲و۶۳.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:15:00 ق.ظ ]




چگونه بدون پول با عزت شویم؟


پیامبر اکرم (ص) درحدیثی فرمودند :گناه براي انسان ذلّت و خواري مي‏آورد و در مقابل، اطاعت كردن از احكام الهي به انسان عزّت مي بخشد.
وارث: متن روایت پیامبر اسلام را از کتاب بحارالانوار منتشر می کند.

رُوِیَ عَنْ رَسُولِ الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قال:
مَنْ خَرَجَ مِنْ ذُلِّ الْمَعْصِيَةِ إِلَى عِزِّ الطَّاعَةِ آنَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ أَنِيسٍ وَ أَعَانَهُ بِغَيْرِ مَالٍ.

از پيغمبر اكرم(صلّی الله علیه وآله و سلّم) نقل است كه فرمودند:
هر كس از خوارى معصیت و نافرمانى خدا، به عزّت اطاعت و فرمان‏برى خدا درآيد، خدا مأنوس او می شود، بدون آنکه انیسی داشته باشد، و او را یاری می دهد بدون آنکه مال و ثروتی داشته باشد.

بحار الانوار، جلد72، صفحه

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]




حجت الاسلام عالی: اگر انسان مسیر خودش را تغییر بدهد و فراتر از دنیا بیاید می تواند امیر شود سلسله جلسات اعتقادی اخلاقی جوان موفق ازدیدگاه امام علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام عالی در هیئت محبان حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد.



وارث: سلسله جلسات اعتقادی اخلاقی جوان موفق ازدیدگاه امام علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام عالی در هیئت محبان حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد.
در ادامه متن سخنان حجت الاسلام عالی را می خوانید:

نامه 31 نهج البلاغه را حضرت امیر المومنین علی علیه السلام این نامه را به عنوان یک امام معصوم به امام حسن مجتبی علیه السلام به عنوان یک امام معصوم دیگر ننوشته است بلکه نامه ای است پدری پخته و باتجربه به فرزندی که تازه اول را است و هنوز دنیا را تجربه نکرده است. حضرت امیرالمومنین علیه السلام 7 خصوصیت برای خودشان تعریف کرده اند و 14 خصوصیت برای فرزندشان تعریف کرده اند.
امیرالمومنین علی علیه السلام این تعبیر را دارند، از پدر به فرزندی که این خصوصیات را دارد:
آرزوی چیزهایی را دارد که دست نایافتنی است.
فرزندی که در راه کسانی است که هلاک شده اند.
فرزندی که هدف بیماری ها است.
فرزندی که در رهن و در گرو ایام است.
فرزندی که آماج مصیبت ها و بلایا است.
فرزندی که عبد دنیا می شود.
تجارت و داد و ستد غرور را در این دنیا انجام میدهد.
فرزندی که بدهکار آرزوها است.
در چنگال مرگ است و فراری هم ندارد.
فرزندی که همنشین و هم پیمان غم و حزن و اندوه است.
فرزندی که هدف آماج آفات در دنیا است.
فرزندی که زمین خورده شهوت ها است.
فرزندی که جانشین اموات است.
اینها خصوصیاتی است که امیر الممنین علی علیه السلام برای امام حسن مجتبی علیه السلام می گویند که بسیاری از این خصوصیات به هم بر می گردند و من نگاه کردم و دیدیم این 14 خصوصیت را می توان به 8 خصوصیت برگرداند.
ویژگی که حضرت علیه السلام بیان می کنند و می فرمایند: فرزندی که به آرزوهایش نمی رسد و اسیر آرزوهایش است. ما واقعا همه در این دنیا هینجور هستیم و خواسته ها و آرزوهایمان از عمرمان طولانی تر است. یکی از دلایلی که آدم از مرگ می ترسد این است که دلش می خواهد به آرزوهایش برسد و این آرزوهای طولانی عمرشان از عمر آدم بیشتر است. این آرزوها برای آدم تعلق به دنیا می آورد و دوست ندارد از دنیا برود و گاهی اوقات هم مرگ را از ذهنش حذف می کند. یعنی برای اینکه به آرزوهایش برسد، رفته رفته یاد مرگ را از ذهنش بیرون می کند. لذا هم امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه و هم حضرت محمد صلوات الله علیه در حدیثی می فرمایند: 2 چیز است که من نسبت به امتم می ترسم؛ 1) هواهای نفس 2) طول الامل(آروزهای طولانی) در مورد آروزهای طولانی حضرت محمد صلوات الله علیه فرمودند: آروزهای طولانی، آخرت را به فراموشی می سپارد. آروزهای طولانی آمادگی مرگ را در آدم از بین می برد.
میرزا محمد تقی شیرازی که در عراق با انگلیس ها می جنگید. ایشان کسی ازشان پرسیده بود: اگر واقعا کسی بیاید و به شما خبر بدهد که یک هفته دیگر از دنیا می روی، در طول این یک هفته چه کار می کنید؟ ایشان فرمودند: هر کاری که تا بحال انجام میدادم. یعنی اینقدر آمادگی دارم که اگر بدانم یک هفته دیگر میمیرم آنطور نیست که روند زندگی ام را تغییر دهم.
دیگر خصوصیتی که امیر المومنین علی علیه اسلام برای فرزند معصومشان، نه بلکه برای فرزند نمادینشان ذکر کرده است این است که فرمودند: فرزندی که آماج مصیبت ها و آفات است. واقعا هم همینطور است. مگر می شود دنیا بی بلا باشد. خوبی بلا این است که تعلق به دنیا کم می شود.
دیگر خصوصیت، فرزندی که غرور داد و ستد می کند. مقصود از غرور فریب است. خیلی چیزها آب نیست بلکه سراب است و فریب و انسان را گول می زند. خداوند در سوره حدید فرمودند: “حیات دنیا چیزی نیست جز مطاع غرور” از جمله مصادیق فریب و غرور دنیا که خیلی ها به آن مبتلا هستند این است که، این دنیا که قرار بود مسافر خانه باشد را تبدیل کرده اند به منزل و همش به اینجا می رسد.
مولوی تشبیه زیبایی دارد که می گوید: دنیا مانند حمام می ماند. حمام دو رو دارد. یک روی حمام این است که آدم ها می روند در آن و تمیز می شوند و روی دیگرش این است آن کثافاتی شسته می شود و به جوی می رود، یک عده می آیند و آن کثافات را داد و ستد می کنند.
این جهان جادوست و ما هم تاجریم / که در او مهتا ب پیموده خریم
این از مصادیق بزرگ فریب دنیا است که آدم جای باقی و فانی را جا بجا ببیند.
مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی می گفتند: دنیا مانند شهر فرنگ می ماند. همش تصاویر تغییر می کند و ما را مشغول می کند و ناگهان تاریک می شود و به دیار ظلمات می رویم.
امام سجاد علیه السلام در یکی از دعاهایشان می فرمایند: خدایا کایر بکن که من نچسبم به دار الغرور و بتوانم تو جهم به دارالخلود باشد.
به نظر بنده تمام این خصوصیاتی که امیرالمومنین علی علیه السلام برای فرزندشان ذکر می کنند را می توان در یک جمله خلاصه کرد. از پدری که با تجربه است و جنس دنیا را شناخته است به فرزندی که در این دنیا است و اسیر است. تمام آن 14 مورد در اسارت خلاصه می شود و می توان در 8 مرود خلاصه کرد؛
به فرزندی که اسیر است. یا اسیر آرزوها و آمال طولانی و یا اسیر مرگ و یا اسیر بیماری و یا اسیر زمان و یا سایر دنیا و اسیر غرور و فریب دنیا است و اسیر غم دنیا و اسیر امیال سرکش دنیا است.
این فرزندی که اسیر است در این دنیا و همه ما در واقع اسیر هستیم، این فرزند باید چه کار کند؟ کسی نمی تواند ادعا کند که اسیر این مورد نیست. دنیا جنسش اسارت است و ماهیتش را هم ما می توانیم تغییر دهیم. این عالم دنیا را هم نمی توان حذف کرد و ما بالاخره باید از این دنیا عبور کنیم و به آخرت برسیم.

ادامه »

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ق.ظ ]




بزرگداشت شهید سردار حاج صارم طهماسبی در شهرستان آبدانان
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-07-07] [ 09:55:00 ق.ظ ]




روزی که بعثی ها به سرزمین ما حمله کردند



سی وشش سال پیش بودکه درچنین روزی ، رژیم بعثی حاکم درکشورهمسایه، به خاک میهن مان حمله ورشد، انسان های بی گناه بسیاری راازنوزادان شیرخواره گرفته تازنان ومردان کهنسال وبی پناه به خاک وخون کشیدو برخی ازشهرها و روستاهای کشورمان رابه تصرف درآوردتابه خیال خود ، استقلال وعزت ایران راجریحه دارسازد؛ همان عزتی که به موجب کلام الهی درآیه هشتم سوره منافقون « … وَلِلّه ِالْعِزَّةُوَلِرَسُولِه ِوَلِلْمُؤْمِنِينَ … وعزت،مخصوص خداورسول اوومؤمنان است » برای ماصبغه ای الهی داشت ودفاع ازآن اجتناب ناپذیربود.
ادامه مطلب :
طولی نکشیدبنیان مرصوص ملت،شکل گرفت تادفاعی عظیم رابه منصه ظهوربرساند . دفاعی که به راستی مقدس بودو درطول تاریخ ، مقدس خواهدماندتاهمه آزادگان وصاحبان وجدان های آگاه و بیدار در طول اعصار و قرن های آینده بامروری برآن ، عظمت بی پایانش رانظاره گرباشند.
آری دفاع مامقدس بودچراکه ملت مومن وفداکارمان باباوری عمیق به تحقق وعده الهی که فرموده است « إِن َّكَيْدَالشَّيْطان ِكان َضَعِيفاً؛محققاًكيدشيطان سست وضعيف است » عزم خویش راجزم نمودو با امعان درکلام حق « وَالَذِين َكَفَرُوايُقاتِلُون َفِي سَبِيل ِالطّاغُوتِ؛وآنان كه كفر می ورزنددر راه طاغوت پیکارمی کنند » به تکلیف خودبا الهام از « فَقاتِلواأَولِياءَالشَّيطان ِپس باياران شيطان بجنگيد»جامه عمل پوشاند تابرگ زرین دیگری رادرتاریخ این مرزوبوم به یادگاربگذارند.
دفاع مامقدس بود زیرا مردم مان باژرف اندیشی درفرمان یگانه قادرمتعال : « وَقاتِلُوافِي سَبِيل ِاللّه ِالَّذِين َيُقاتِلُونَكُم ْوَلاتَعْتَدُواإِنّ َاللّه َلايُحِب ُّالْمُعْتَدِينَ. وَاقْتُلُوهُم ْحَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم ْمِن ْحَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ…؛و در راه خدا با كسانى كه با شما مى جنگند بجنگيد ولى از اندازه درنگذريد زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمى داردو هر كجا بر ايشان دست يافتيد آنان را بكشيد و همان گونه كه شما را بيرون راندند آنان را بيرون برانيد… » باتمام توان خروشیدند و فرزندان عزیزشان را راهی جبهه ها کردند تاسرزمینی اسلامی ، زیرسیطره خون آشامان بی وجدان قرارنگیرد.
دفاع مامقدس بودزیرا عنایات و امدادهایی ازجنس « وَلَقَدْنَصَرَكُم ُاللّه ُبِبَدْروَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوااللّهَ لَعَلَّكُم ْتَشْكُرُونَ؛ويقيناًخداشمارادر (جنگ) بدر،باآن كه ناتوان بوديد،يارى کرد پس تقواى خداپيشه كنيد،باشدكه سپاسگزارى نماييد» رادربرداشت و بااراده الهی ، مصداق دیگری از « وَلَقَدْنَصَرَكُم ُاللّه ُفِي مَواطِنَ كَثِيرَةوَيَوْم َحُنَيْن…؛قطعاً خداوندشمارا درمواضع بسيارى وازجمله درروز «حُنين»يارى كرده است » رانمایان ساخت.
و دفاع مامقدس بود زیراباجان نثاری هزاران انسان خداجو وغیرتمندانجام ودرسایه خون پاک شهیدان ، همان هایی که مصداق « وَلَاتَحْسَبَنّ َالَّذِين َقُتِلُوافِي سَبِيلِ اللَّه ِأَمْوَاتًابَل ْأَحْيَاءٌعِنْدَرَبِّهِم ْيُرْزَقُونَ؛هرگزكسانى راكه درراه خداكشته شده‏ اند مرده مپندار بلكه زنده ‏اندكه نزدپروردگارشان روزى داده مى ‏شوند » هستند به پیروزی عزت آفرین انجامید.
وامروز درپس سال ها ، هفته دفاع مقدس باز می آید تا مظلومیت بزرگ و البته سربلندی ملتی را یادآوری کند که به تنهایی در مقابل زیاده خواهان خون ریز و یاری گران و هم پیمانان آن ها ایستاد تا آزادگی وجوانمردی به ارث برده ازحسین ( ع ) رانگاهبانی کند.
دراین روزها، یادوخاطره شهدا را بیش از پیش گرامی بداریم و به ارواح بلندشان درود بفرستیم و برای ادامه دادن راه شان با آنان تجدید میثاق نماییم

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-07-05] [ 09:31:00 ق.ظ ]




عیدتان مبارک
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-06-30] [ 08:51:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1395-06-27] [ 01:54:00 ب.ظ ]




بازهم پنج شنبه ای دیگر آمد دلم تنگ شده است برای کسانی  که که روزهای قبل دربین ما بودن اما الان نیستند .سالهای قبل بودن اما نیستند با عزت و بزرگی زندگی کردندشبها برای آرامش ما  تلاش کردند.الان به پاس زحماتشان  چشم انتظار خیرات هستند .الان بر من وشما واجب است یادی کنیم از آنها با فاتحه وذکر صلواتی…..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-06-25] [ 02:24:00 ب.ظ ]





استرس می تواند موجب افت تحصیلی و اختلال در ارتباط بین کودک و اطرافیان او شود
استرس یکی از علل مهم اختلالات خلقی و عاطفی در بچه هاست. استرس می تواند موجب افت تحصیلی و اختلال در ارتباط بین کودک و اطرافیان او شود و در درازمدت در او ایجاد اضطراب و افسردگی کند.
محققان در مطالعات اخیر مهمترین عوامل استرس زا در زندگی کودکان را مورد بررسی قرار داده و عناوین زیر را به عنوان عوامل تاثیرگذار مطرح کردند؛

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-06-24] [ 09:16:00 ق.ظ ]




قطره ای از دریا؛چرا نمی توان وجود خداوند را انکار کرد؟



چگونه مى ‏توان منكرِ خدایى شد كه آغاز و انجام ما به دست اوست، و یا چگونه مى ‏توان حیاتِ دوباره انسان را پس از مرگ، انكار كرد، در حالی كه دادن حیاتِ دوباره، از اعطاى حیات اولیه، آسان ‏تر و یا لااقل مثلِ آن است.
وارث: استاد محسن قرائتی در ادامه سلسله مباحث تفسیری خود با موضوع تفسیر قطره ای به بیان آموزه های آیه بیست و هشتم سوره بقره پرداخته است.
«كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (بقره، 28)
ترجمه: چگونه به خدا كافر مى‏ شوید در حالی كه شما، (اجسام بى ‏روح و) مردگانى بودید كه او شما را زنده كرد. سپس شما را مى ‏میراند و بار دیگر شما را زنده مى ‏كند، آنگاه به سوى او باز گردانده مى ‏شوید.
بهترین راه خداشناسى، تفكر در آفرینش خود و جهان است. اندیشه در مرگ و حیات، انسان را متوجه این حقیقت مى ‏سازد كه اگر حیات من از خودم بود، باید همیشگى باشد. در حالی كه قبلاً نبودم، سپس پیدا شدم و دوباره این حیات از من گرفته خواهد شد.
قبل از این، ما نیز همچون سنگ ‏ها، چوب ‏ها و جمادات، موجودات بى ‏جان و مرده بودیم. نسیم حیات الهى به ما جان و روح بخشید كه به درك و شعور و فهم رسیدیم، لذا بزرگ ‏ترین نعمت خداوند بر ما، نعمتِ حیات است، كه بشر با آن همه پیشرفت در علوم، از درك اسرار آن عاجز مانده است.
امّا نه فقط تولد و حیات، كه مرگ و ممات نیز به دست خداست. ما به اختیار خود نیامده‏ ایم كه به اختیار خود برویم. او آورد و او مى ‏برد و در این میان، تنها عملِ ما، به اختیار ماست.
چگونه مى ‏توان منكرِ خدایى شد كه آغاز و انجام ما به دست اوست، و یا چگونه مى ‏توان حیاتِ دوباره انسان را پس از مرگ، انكار كرد، در حالی كه دادن حیاتِ دوباره، از اعطاى حیات اولیه، آسان ‏تر و یا لااقل مثلِ آن است، و چگونه خدایى كه ما را از عدم به وجود آورد، از آفرینش دوباره ما عاجز باشد؟
از این آیه مى ‏آموزیم كه:
* از شیوه ‏هاى هدایت قرآن، طرح سؤال در برابرِ عقل و فطرت است، تا انسان با تفكّر و اندیشه، حقایق را بفهمد.
* پدیده مرگ و حیات، دلیل وجود خداوند و نشانه قدرت او بر ایجاد معاد و قیامت است.
* خودشناسى، مقدمه خداشناسى است. اگر انسان حقیقتِ خود را بشناسد، خدا را هم خواهد شناخت، زیرا خواهد فهمید كه از خود هیچ ندارد و هر چه هست از آنِ اوست.
* پایان مسیر انسان، رسیدن به خدا و بازگشت به مبدأ حیات است.
* مرگ، پایان نیست، بلكه آغاز حیاتى دیگر و حركت به سوى خداست.
* كفّار، دلیلى بر نفى معاد ندارند، لذا با طرحِ برخى سؤالات، درباره حیاتِ پس از مرگ، ایجاد شك و شبهه مى ‏كنند. قرآن نیز با طرح این سؤال كه حیاتِ اولیه شما از كجاست؟ پاسخ آنها را مى‏ دهد.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-06-23] [ 11:41:00 ق.ظ ]





بر پایی مسجد درهر محله و نقطه‌ای یکی از ابتکارات دین مبین اسلام است،برای اینکه هر آینه امکان دور هم جمع شدن مومنین و بهره‌گیری از فکر، دانش و مشاوره یکدیگر وجود داشته باشد.
وارث: عرض نمی‌کنیم که وقتی امام جماعت شدیم، از همه‌ کارهای دیگر دست برداریم؛ نه، می‌تواند انسان به‌قدر ظرفیّت خود به کارهای دیگر علمی یا غیرعلمی بپردازد، لکن حق مسجد باید ادا بشود. از قبل از وقت شروع نماز انسان برود مسجد با طمأنینه، با سکون نفس آماده‌ نماز بشود، نماز را با کیفیّت خوب بخواند. بعد اگر برنامه‌ حرف‌زدنی دارد، برگردد طرف مردم و با مردم حرف بزند، برای مردم تبیین بکند؛ برنامه‌های گوناگونی که در مساجد بحمدالله شماها دارید. زمان ما، آن زمانی که بنده مثلاً در مشهد امامت جماعت می‌کردم و مسجد می‌رفتم، خیلی کارها معمول نبود، بلد نبودند یا بلد نبودیم این کارها را. هر کاری می‌کردیم، نو به‌حساب می‌آمد. امروز بحمدالله این کارها رایج است. اینکه بین دو نماز یا بعد از نماز، امام جماعت بِایستد یا برود روی منبر با مردم حرف بزند یا اینکه مثلاً فرض کنید تخته‌سیاه در مسجد ببرند، حدیث بنویسند، برای مردم تبیین بکنند، یا بنشینند با جوان‌های مسجد حلقه‌ معرفتی تشکیل بدهند، تبیین کنند، سؤالاتشان را بشنوند، این کارها حالا آن‌طور که انسان احساس می‌کند از گزارش‌ها و از حرف‌ها رایج است، آن زمان رایج نبود. (سخنراني مقام معظم رهبري در ديدار با ائمه جماعت استان تهران،31 مرداد95)
بر پایی مسجد درهر محله و نقطه‌ای یکی از ابتکارات دین مبین اسلام است،برای اینکه هر آینه امکان دور هم جمع شدن مومنین و بهره‌گیری از فکر، دانش و مشاوره یکدیگر وجود داشته باشد. اتفاقا در جنگ نرم نیز دشمن بیش از هر چیز از همین حرکت گردهم آمدن مومنین بویژه جوانان هراس دارد و سعی می‌کنند جوانان صاحب اندیشه و استعداد را جذب سایر محافل کنند. بنابراین برنامه‌ها در مساجد باید مطابق فکر مخاطبین جوان تحصیل‌کرده که به مسجد وارد می‌شوند، به روز و از جانب افراد تحصیل‌کرده اجرا شود.امام جماعت آگاه و تحصیل‌کرده در جهت جذب جوانان مسجدی بی‌شک برکات انس با مسجد را دو چندان خواهد کرد.

صفحات: 1 · 2 · 3 · 4 · 5

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 11:34:00 ق.ظ ]




آیا شما یک عبد واقعی هستید؟


وارث: عبد در تمام هستى و کمالات، خود را مدیون مولاى خود می‌داند. به همین دلیل؛ تسلیم اوست و همین نادیده گرفتن خود و هوا و هوسش او را به رنگ کمالات مولا در می‌آورد.
عبادت به معناى نهایت خضوع و تذلّل و مرتبه اعلاى خضوع است، و به طور کلی بندگى در سه چیز خلاصه می‌گردد:
اول: اینکه بنده در آنچه خداوند بر او منّت گذاشته و بخشیده است براى خود مالکیتی نمی بیند، مال را مال خدا می‌داند، و آن را در جایى که خدا فرموده است قرار می‌دهد.
دوم: بنده خدا براى خودش مصلحت اندیشى و تدبیر نمی‌کند.
سوم: تمام مشغولیت بنده منحصر شود به آنچه که خداوند او را به آن امر نموده یا از آن نهى فرموده است. با این بیان، هم حقیقت بندگى روشن می‌گردد و هم راه به دست آوردن آن.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: وقتی شما جمله «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الله و الله اکبر» را بر زبان جاری می سازید، در واقع، با این کار دارید درختی را برای خود در بهشت می کارید و یا کسانی که مبادرت به خوردن مال یتیم می کنند، در واقع دارند آتش تناول می کنند
عبادت دارای سه مرتبه است: بعضى خدا را عبادت می کنند به امید ثواب آخرت و ترس از عذاب؛ (نهج البلاغه ، حکمت 237؛ اصول کافى، ج 2، ص 84) که عامه مؤمنان این طور هستند. بعضى خدا را عبادت می کنند که شرف عبودیت پیدا کنند و خدا آنها را بنده خود بخواند و بعضى خدا را عبادت می کنند از جهت هیبت و جلال او و محبت به او که این مرتبه اعلاى عبودیت است. (دامادى، سید محمد، شرح بر مقامات اربعین، ص 125)
عبد در تمام هستى و کمالات، خود را مدیون مولاى خود می‌داند. به همین دلیل؛ تسلیم اوست و همین نادیده گرفتن خود و هوا و هوسش او را به رنگ کمالات مولا در می‌آورد. تا آن ‌جا که به فرموده رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله): «بنده حقیقى حضرت پروردگار کسى است که اطاعت و فرمانبردارى خدا شیرینى او و محبت خدا لذتش باشد. حاجت به خداى خود برد و حکایت خویش به او گوید و توکل و اعتماد خود بر او بندد».(شیخ بهایى، محمد، اربعین)
نقش نیت در عبادت
نیت، نقش تعیین کننده ای در ارزش اعمال انسان ایفا می کند. شیعه و سنی حدیث شریفی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند که آن حضرت فرمود: «انماالاعمال بالنیات و لکل امریء ما نوی»(بحار، ۷۰، ۲۱۰) ارزش کارها به نیت است و هرکس متناسب با نیت خود بهره خواهد برد. البته، منظور از نیت این نیست که انسان انگیزه خود را از انجام اعمال به زبان یا ذهن بیاورد و مثلا بگوید: من این کار را برای خدا انجام می دهم، بلکه منظور این است که انگیزه واقعی انسان از انجام عمل، رضای خدا و یا رسیدن به پاداش های اخروی و یا دست کم، نجات از عذاب الهی باشد.
ارزش اعمال غیرخدایی، صفر است
براساس فلسفه اخلاق اسلامی، ارزش عملی که در آن نیت خدایی وجود نداشته باشد، در حد صفر است و اگر چنانچه عبادت واجبی با انگیزه خودنمایی انجام شود، ارزش آن زیر صفر است؛ زیرا علاوه بر این که، اصل عبادت باطل است، عذاب اخروی هم به دنبال دارد.
از نظر آموزه های دینی اگر فردی برای کسب محبوبیت در اجتماع، خدمتی انجام دهد؛ مثلا برای پیروزی در انتخابات و کسب رأی بیش تر، مبالغ هنگفتی را صرف امور -به اصطلاح- عام المنفعه نماید و مردم نیز به این واسطه به او رأی بدهند، در واقع، پاداش خود را دریافت نموده و چیزی از خدا طلبکار نمی باشد.
در نظام ارزشی اسلام، چیزی دارای ارزش است که در روح انسان اثر خوبی برجای گذارد. ظهور این حالت در آخرت به صورت نعمت های بهشتی و یا سایر نعمت های اخروی خواهد بود.
بنابراین، رابطه بین انسان و خدا و یا رابطه انسان با نعمت های بهشتی، همان اثری است که در روح انسان باقی می ماند.
از طریق قلب است که انسان با خدا مرتبط می شود و چیزی را از او دریافت می کند. اگر این اثر، یک اثر نورانی کمالی باشد، موجب می شود که خدای متعال در عالم آخرت آن ها را به صورت نعمت های عظیم اخروی ظاهر نماید. در حقیقت، آنها نتیجه همان اعمالی است که انسان در دنیا انجام داده است.
ارزش عملی که در آن نیت خدایی وجود نداشته باشد، در حد صفر است و اگر چنانچه عبادت واجبی با انگیزه خودنمایی انجام شود، ارزش آن زیر صفر است
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: وقتی شما جمله «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الله و الله اکبر» را بر زبان جاری می سازید، در واقع، با این کار دارید درختی را برای خود در بهشت می کارید و یا کسانی که مبادرت به خوردن مال یتیم می کنند، در واقع دارند آتش تناول می کنند: «ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انما یاکلون فی بطونهم نارا» (نساء: ۱۰) بنابراین، آنچه به عمل ما ارزش می بخشد و آن را به خدا و عالم آخرت مرتبط می سازد، نیت قلبی است. کوچکی، بزرگی یا ظاهر اعمال هم نشان دهنده بی ارزشی و یا باارزشی اعمال نیست؛ به بیان دیگر، ارزش کارها به کمیت آنها نیست. در ظاهر قضیه، هیچ تفاوتی بین -مثلا- خرج کردن پول در راه حلال و مصرف آن در راه حرام وجود ندارد، اما آن چیزی که موجب جدایی آنها از یکدیگر می شود، نیت انسان است. انگیزه است که به اعمال انسان ارزش می بخشد.
نکته دیگر این که، عبادات از لحاظ میزان وابستگی به نیت در یک حد نیستند، میان آنها تفاوت وجود دارد. برای مثال، شخصی که برای خودنمایی نماز می خواند، فقط ممکن است مورد تشویق افراد مؤمن و نمازخوان قرار گیرد؛ اشخاصی که به نماز اهمیت نمی دهند هرگز او را تشویق نمی کنند. آن چیزی که در این جا موجب می شود تا انسان ریا کند، جذب قلوب مؤمنان است. اما در امور عام المنفعه مثل ساختن مدرسه و بیمارستان و مانند آنها، هم مسلمان و هم غیرمسلمان استقبال می کند. بنابراین، زمینه خودنمایی و ربا در پول خرج کردن بیش تر است تا در نماز خواندن. کم تر کسی است که برای نماز خواندن به شخصی رأی بدهد، اما اگر کسی پول خرج کند، احتمال این که افراد بیشتری به او رأی بدهند وجود دارد. از این رو، انگیزه افراد در عبادات فردی و عبادت هایی که نفعی برای مردم دارد، متفاوت است.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 11:24:00 ق.ظ ]




حسین(ع) میا به کوفه! دو وصیت حضرت مسلم(ع) قبل از شهادت


پیروزی حقیقی در اطاعت از فرامین الهی و رسول و جانشینان بر حق اوست و آن کس که بتواند در تحقق این امر موفق باشد مزد زحمات خود را گرفته و جایگاهی به وسعت روزی خوردن نزد پروردگار را می‌یابد و مسلم بن عقیل(ع) در زمره‌ این افراد است.
وارث: بر اساس جهان بینی اسلامی، سراسر هستی در مالکیت خداوند متعال است. «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ [اعراف/54] آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن (و به فرمان) اوست! پر برکت (و زوال ناپذیر) است خداوندی که پروردگار جهانیان است».
و در این قلمرو، برای او که خالق هستی است، شریکی متصور نیست. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ؛ خداوند، یکتا و یگانه است»
در نتیجه فرمانی جز فرمان خداوند وجود ندارد «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ؛ حکم تنها از آن خداست فرمان داده که غیر از او را نپرستید!».
بر اساس آیات فوق انحصار «حاکمیت» و «ولایت» در خداوند به وضوح بیان شده است. حاکمیت چه در نظام تکوینی و چه در نظام تشریعی، اختصاص به خداوند دارد، خداوند منشأ تمام قدرت ها و شریعت اسلام تنها مصدر قانون گذاری است، چرا که خالقیت، مالکیت، ربوبیت، و حقّانیت مختص خداوند است.
همچنین با توجه به آیات فوق می‌توان نتیجه گرفت اطاعت از امامان معصوم علیهم‌السلام نیز در طول حاکمیت خداوند متعال است و خداوند اطاعت از خدا و رسول را در ردیف اطاعت از خود قرار داده و آن را واجب دانسته است: «یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى‏‌ الأمْرِ مِنْکُمْ [نساء/59] اى‏‌ کسانى‏‌ که ایمان آورده ‏اید از خدا اطاعت کنید و از رسول خدا، و صاحبان امر (اولوالامر) خودتان اطاعت کنید».
بنده‌ مطیع، امری را که مولا به او فرمان می‌دهد، بدون کم و کاست به نحو احسن به فعلیت می‌رساند، پس پیروزی در زندگی انسان زمانی مهیا می‌شود که حکم خداوند را در زندگی و در مرحله‌ بعد در شهر و جامعه حاکم کنیم، که این حکومتِ حکم خداوند، در تمام امورات پیروزی نهایی و مطلق انسان محسوب می‌شود.
از ابو بصیر روایت شده: از امام صادق (ع) از این آیه 56 سوره مبارکه احزاب پرسیدم و گفتم صلوات خدا بر پیامبر (ص) چگونه است، فرمود:
«اى ابو محمد، تزکیه و پاکیزه نمودن اوست، در آسمان‌هاى بلند، پس گفتم: شناختم صلوات خود را بر آن حضرت، پس تسلیم چگونه است؟
فرمود: تسلیم شدن و گردن نهادن براى اوست در کارها، پس بنا بر این معناى قول خدا «وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» چنین است گردن نهید به اوامر او و جدیت و کوشش کنید در طاعت و پیروى از او در تمام آنچه شما را به آن امر می کند».
یکی از جلوه‌ها و اهداف درخشان نهضت کربلا را می‌توان همین فعلیت بخشیدن و گردن نهادن به حکم خداوند دانست، لذا توسط معتقدترین انسان‌ها این نهضت به وجود آمد. که از آن جمله می‌توان به حضرت «مسلم بن عقیل» آن مرد شجاع و پاکدامن اشاره کرد که به نوبه‌ خود نهضت امام حسین علیه‌السلام را با پاکدامنی و پرهیزگاری پیوند اساسی بخشید.
از جمله کارهای حضرت مسلم بن عقیل(ع) در رعایت اصول و فروع دین و عامل بودن به اوامر الهی و دوری کردن از نواهی را می‌توان در چند واقعه‌ حساس که قبل از واقعه‌ عاشورا رخ داده است مشاهده کرد:
1ـ عدم ترور و حمله‌ غافلگیرانه
یکی از بزرگان کوفه به نام «شریک» مریض شد عبیدالله خواست که به عیادت او برود، به مسلم خبر دادند به منزل «شریک» برود و پشت پرده کمین کرده و «عبید الله» را به قتل برساند.
مسلم به خانه‌ شریک آمد و با شریک قرار گذاشت که وقتی شریک تقاضای آب کرد، مسلم به عبید الله حمله‌ور شود. وقتی عبید الله به خانه‌ شریک آمد و او در فرصت مناسب چندین بار علامت داد و درخواست آب کرد، مسلم حمله نکرد تا جایی که عبید الله مشکوک شد و رفت.
بعد به مسلم گفتند: چرا حمله نکردی و از این فرصت طلایی استفاده نکردی؟!
گفت: یادم آمد که پیامبر اکرم(ص) ترور را حرام می‌داند و فرمود: «إِنَّ الْإِیمَانَ‏ قَیَّدَ الْفَتْک‏؛ ایمان مانع ترور و حمله‌ی غافلگیرانه است».
این نشان دهنده‌ تقیّد و اعتقاد قلبی یک مجاهد فی سبیل‌الله است که منافع مادی خود که تأثیر بسزایی در امورات دنیایی او داشته را فدای حکم الهی می‌کند و حضرت مسلم به زیبایی هرچه تمام‌تر این هنر زیبای خود را در این برهه از تاریخ به نمایش گذاشته است.
2ـ استفاده‌ از غذای پاک و طاهر
یکی از فروعات دینی در مورد لقمه‌ پاک و طاهر و عدم نجاست است. بر اساس موازین شرعی انسان از خوردن غذای نجس باید دوری کند. و اعتقاد و عمل به این دستور را در سیره‌ عملی «مسلم بن عقیل» به وضوح حتی زمانی‌که به شدت محتاج بود می‌توان مشاهده کرد. (البته در فروعات دینی حکم اضطرار موجود است، که در این مواقع می توان به فروعات دینی عمل نکرد)، اما حضرت مسلم با این عمل خود می‌خواست در زمره‌ این روایت حضرت رسول(ص) «أَفْضَلُ‏ الْأَعْمَالِ‏ أَحْمَزُهَا»غ بهترین اعمال سخت‌ترین آنهاست»، واقع شود.
وقتی حضرت مسلم بن عقیل را با جراحات و زخم‌های متعدد دستگیر کردند، به شدت تشنه شد و درخواست آب نمود. وقتی خواست آب بخورد، خون دهانش به آب مخلوط شد و آب نخورد. آب را عوض کردند، خواست بخورد باز آب نجس شد.
لذا آب نخورد. چرا؟! چون شرع مقدس اجازه نمی‌دهد انسان آب نجس بخورد.
3ـ ادای حقوق دیگران
حضرت مسلم در هنگام شهادت دو وصیت انجام می‌دهد:
الف ـ به حسین بن علی (ع) خبر دهید که به کوفه نیاید.
ب ـ من هفتصد دینار به این مردم مقروض هستم، زره و شمشیرم را بفروشید و بدهی من را بدهید.
در این مورد نیز می‌توان عمل‌گرایی و اعتقاد راسخ او به انجام احکام و دستورات شرع را مشاهده کرد و باید گفت: کسانی که تمام ابعاد اسلام را پذیرفته‌اند مفتخر به شهادت در راه حضرت امام حسین (ع) خواهند شد.
در نتیجه پیروزی حقیقی و واقعی در اطاعت از فرامین الهی و رسول و جانشینان بر حق اوست و آنکس که بتواند در تحقق این امر موفق باشد مزد زحمات خود را گرفته و جایگاهی به وسعت روزی خوردن نزد پروردگار را می‌یابد و مسلم بن عقیل و شهدای کربلا در زمره‌ی این افراد هستند.
منابع:
[1]. طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج20، ص171
[2]. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی
[3]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، ج67، ص191
[4]. طاهرزاده، اصغر، کربلا مبارزه با پوچی‌ها

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه, گلچین  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ق.ظ ]




حجت الاسلام عالی : هواهای نفسانی ات را با زهد بمیران


سلسله جلسات اعتقادی اخلاقی جوان موفق ازدیدگاه امام علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام عالی و با مداحی برادر هادی نوری در هیئت محبان حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد
وارث: سلسله جلسات اعتقادی اخلاقی جوان موفق ازدیدگاه امام علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام عالی و با مداحی برادر هادی نوری در هیئت محبان حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنرانی حجت الاسلام عالی را می خوانید:

 

زهد
فرازی از نامه مبارک امیرالمومنین علیه السلام برای فرزندشان را می گفتیم که ایشان فرمودند: هواهای نفسانی ات را با زهد بمیران. در یک جمله خلاصه مطلب این بود که روح زهد این است که انسان قلبش متعلق به دنیا و دربند نباشد و از طرف دیگر در ظاهر زندگیش ساده باشد و دچار تجملات و تشریفات زائد نشود. اما شکل زهد و غالب زهد بر اثر زمان ها و مکان ها و اشخاص و موقعیت ها متفاوت است. اصل زهد و جوهره اصلی اش ساده بودن است، اما ساده بودن در زمان های مختلف و مکان های مختلف نسبت به افراد مختلف فرق می کند. بر حسب زمان ها شکل ساده زیستی فرق می کند، بر حسب افراد هم همین طور است. برای بعضی افراد واجب است که ساده زیست زندگی کنند، چون الگوی اجتماعی جامعه هستند و برای بعضی مستحب است.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایت فرمودند: دو دسته از امت هستند که اگر صالح باشند، امت صالح است و اگر فاسد شوند، امت هم فاسد می شود. گفتند یا رسول الله آن دو دسته چه کسانی هستند؟ فرمودند: مسئولین و علما آن دو دسته هستند. در روایت دیگری پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: امتی صالح می شوند که خواص آن صالح باشند. برای آن دو دسته زهد واجب است. خلاصه اینکه شکل زهد متفاوت می شود ولی روح زهد ثابت است.
امام صادق علیه السلام لباسی سفید و لطیف تنشان بود، شخصی از درویش ها و صوفی ها آمد و گفت: شما فرزند پیغمبر هستید باید رعایت کنید. این چه لباسی است که بر تن شما است؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه السلام در زمان اصحاب صفه1 که همه چیزشان را برای دین داده بودند، زندگی می کردند. پس امیرالمومنین علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله هم باید خیلی ساده زندگی می کردند. امام صادق فرمودند: ابوذر زاهد بود ولی شتران و گوسفندانی داشت و هر موقع می خواست آن را ذبح می کرد و از گوشتشان می خوردند. اگر می دید مردم نیازی دارند یا میهمانی سر زده می رسید، شتر را ذبح می کرد. امام فرمودند: جمود نداشته باشید. ساده زیستی در هر شرایط و مکانی یک شکل دارد. امام صادق علیه السلام فرمودند: «خَيرُ لِباسِ كُلِّ زَمانٍ لِباسُ أهلِهِ»2 بهترين لباس هر زمانى لباس اهل آن زمان است. یعنی در حد معمولی و عرف باشد.
کلا آدم هایی که متعارف زندگی می کنند آدم های نرمالی هستند. اگر کسی در لباس پوشیدن و حرف زدنش غیر عادی شد، باید شک کنیم. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وقتی در یک جمعی می نشستند، اگر فرد جدید وارد می شد می پرسید: چه کسی پیغمبر است؟ این گونه نبود که برای ایشان خدم و حشم جدا بگذارند و یکی ایشان را باد بزند، این حرف های غیر متعارف در هیچ کجای زندگیشان نبود.

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:43:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:40:00 ق.ظ ]




تحليل دعاي امام حسين‌ عليه‌السلام در روز عرفه






دعا در طينت و سرشت امام حسين(ع) وجود داشته است. جد آن‌حضرت لحظه‌اي از دعا غافل نبوده است. اين دعاها پس از آغاز نهضت امام حسين عليه‌السلام شدت بيشتري پيدا كرده، كيفيتش تغيير مي‌يابد. امام حسين(ع) بارها و بارها خدا را مي‌خواند تا در مشکلات پناهگاه او باشد و او را تنها نگذارد: «اي قدرت و توان من هنگام شدت مشکلات، و اي فريادرس من هنگام سختي! مرا به چشمت که خواب در آن راه ندارد حفظ فرما و به پناهت که مورد تجاوز قرار نمي گيرد پناهم ده.»1
امام(ع) در ادعيه خود تنها نيازهاي روحي و جسمي‌اش و نيز همه خواست‌هاي مشترک مسلمانان بلکه همه انسان‌ها را مطرح مي‌کرد و خداوند را مي‌خواند تا آنها را اجابت کند. عموم دعاهاي امام حسين(ع) را در موارد ذيل مي‌توان خلاصه کرد:
1-در مواقع سختي و بروز مشکلات. امام در اين مواقع از خدا مي‌خواهد تا به او شکيبايي عنايت کند و از لغزش او جلوگيري کند.2
2-دعا براي بارش باران. يکي از موضوعات دعا بارش باران است. باران به قدري براي حيات بشر مهم است که معصومان (اعم از پيامبران وامامان)، هم براي بارش دعا مي‌کردند و هم نماز مخصوص آن را به‌جا مي‌آوردند از جمله امام علي(ع) براي خواندن نماز استسقا اهتمام مي‌کرد وخطبه‌اي به نام استسقا ايراد کرده است. امام حسين عليه‌السلام نيز چنين دعاهايي داشته است. از جمله در جايي فرمود: «پروردگارا باراني گسترده و فراگير، و بدون ضرر بر ما بفرست.»3
3-هدايت‌خواهي. امام حسين(ع) به‌رغم اين که مؤمن و فرزند رسول خدا(ص) است همچنان از خدا مي‌خواهد تا بر هدايتش افزوده شود.4 روشن است که هدايت در اينجا، هدايت مناسب امام حسين(ع) است.
4-طلب بخشش گناهان. «خدايا اگر مرا به گناهانم بازخواست کني من تو را به کرم و بخششت مي‌خوانم، اگر مرا با خطاکاران قرار دهي دوستي‌ام نسبت به تو را به اطلاع آنان خواهم رساند.»5
امام حسين(ع) از بدو حرکت خود از مدينه تا کربلا هر جا فرصت پيدا مي‌کرد و هر زمان اقتضا مي‌نمود دعا مي‌کرد و از ماوقع خود و آنچه در نظر داشت با خدا در ميان مي‌گذاشت. دعاهاي امام حسين(ع) همانند ساير ادعيه از چند بخش تشکيل شده بود. بخش اول توصيف و بيان جايگاه والاي خداوند است. در بخش دوم از وضع خود گزارش مي‌دهد و نابساماني روزگارش را بيان مي‌کند(مناجات) و در بخش سوم خواسته‌هاي خود را طرح مي‌کند. به تعبير ديگر امام حسين(ع) در صدد بود تا در دعا از وضع موجود حرکت کرده، به وضع مطلوب دست يابد. اين روند در تمام دعاهاي آن حضرت طي شده است. البته در دعاهاي امام حسين(ع) درود بر پيامبر (ص) نيز جايگاه والايي داشته است. ضمن اينکه آن حضرت در لابلاي دعاهاي خود اهداف و انگيزه‌هاي خود را نيز بيان مي کرد. از اين نظر ادعيه امام يکي از منابع شناخت زواياي مختلف قيام عاشورا شمرده مي‌شود.
از جمله دعاهاي حضرت سيدالشهدا دعاي معروف عرفه است که بنا بر آنچه مرحوم شيخ عباس قمي در مفاتيح‌الجنان ذکر نموده، بشر و بشير، پسران غالب اسدي نقل کرده‌اند که عصر روز عرفه در عرفات خدمت آن حضرت بوده‌اند. پس حضرت از خميه بيرون آمد و با گروهي از اهل بيت و فرزندان و شيعيان با نهايت تذلل و خشوع بر جانب چپ کوه ايستادند و روي خود را مقابل کعبه گردانيدند و دست‌ها را برابر رو، بالا گرفتند؛ مانند مسکيني که طعام طلبد و اين دعا را خواندند.6
امام حسين(ع) در دعاي عرفه موضوعات مختلفي را مورد توجه قرار داده است. اولين نکته که مورد توجه قرار گرفته مدح و ثناي پروردگار است، زيرا چنين آغازي براي ايجاد رابطه ميان او و خدايش بسيار مناسب است. به تعبير ديگر کليد دعا مدح خدا است. چه، خداوند از اين طريق ادب و احترام و تذلل و خداشناسي بنده‌اش را مي‌ستايد. پس از اينکه چنين مرحله‌اي سپري شد بنده امکان آن را مي‌يابد که از رنج‌هاي خود با خداوند سخن بگويد و سفره دلش را پيش او بگشايد. امام اوج و شدت رغبت خود را به خدا را مطرح کرده است:خداي من! اشتياق به شهود جمال و جلالت دارم و به خداوندي تو شهادت داده و به ربوبيت تو اقرار مي‌کنم و اعتراف به رجوع به سوي تو مي‌نمايم. آن‌کس که اشتياق به ديدار تو در نهادش نيست، از هستي خود بهره‌اي نخواهد برد. آن‌کس که ميل به بارگاه تو ندارد، هيچ حقيقتي نتواند او را به خود جذب نمايد.
جان بي جمال جانان ميل جهان ندارد
هر کس که اين ندارد حقا که آن ندارد
يعني انساني که رغبت به خداوند ندارد مسلماً حرکت و پويايي و نشاط و لذت نيز نخواهد داشت زيرا همه اينها در سايه ذوق و شوقي پديد مي‌آيد که در نهاد آدمي وجود دارد و شخص توانسته است آنها را احيا و شکوفا کند.
به هر حال دعاي عرفه صحيفه‌اي است که خداشناسي، انسان‌شناسي و رابطه انسان و خدا را در خود جاي داده است. بي‌شک خواننده اين دعا خواهد دانست که امام حسين(ع) به تمام اين موضوعات از نقطه‌نظر عرفاني نگريسته است. براي سهولت فهم اين دعا بخش‌هاي آن را مورد توجه قرار داده‌ايم.
-اشاره به توحيد و صفات باري تعالي، اين بخش در واقع قسمتي از مناجات است زيرا در مناجات هم وضع مطلوب خدا گزارش مي‌شود و هم وضع ناگوار دعاکننده.
حضرت اباعبدالله(ع) دعاي عرفه را با حمد خداوند بدين صورت شروع مي‌کند: «حمد و ستايش مخصوص خداوندي است که از قضاي او براي کسي سرپيچي نيست و مانعي نيست که بتواند او را از عطا منع کند و صنعت هيچ صنعتگري به پاي صنعت او نمي‌رسد و او بخشنده بي‌پايان است.»
آنچه در اين قسم بدان اشاره شود شروع دعاي عرفه، با حمد و ثناي الهي است که اباعبدالله الحسين(ع) بدان اشاره کرده و امام صادق(ع) ثناي بر خداي متعال و مدح او و صلوات بر پيامبر اکرم(ص) را از آداب دعا بر مي‌شمارد:
امام صادق(ع) مي‌فرمايد: بر شما باد هر گاه يکي از شما اراده دارد چيزي از حوائج دنيا و آخرت را، [پس] به ثنا از خداوند ابتدا کند و حمد خداي متعال و صلوات بر پيامبر اکرم (ص)، سپس از خداوند حوائج خود را بخواهد.»7
امام حسين‌(ع) به نيکي آداب دعا را مي‌داند و در دعاي خويش همه آنها را به کار مي برد. از اين جهت است که آن حضرت پيش از هر کاري و بيان هر خواسته‌اي به مدح و وصف خدا اهتمام مي‌ورزد.
-هدايت‌خواهي از خداوند: امام حسين (ع) بر اين نکته پافشاري مي کند که هدايت از آن خداوند است و جز او کس نمي‌تواند ره‌گم‌کرده‌ها را به راه آورد. البته اين هدايت پس از طلب تحقق مي‌يابد زيرا تا زماني که شخص به اين معرفت نرسد که او نيازمند هدايت الهي است، هرگز هدايت نخواهد يافت. امام حسين(ع) مهدي به هدايت الهي است. لذا جهت قدرداني از خدا به اظهار نعمت (شکر) مي‌پردازد.
اين قسمت از دعا اشاره به الطاف الهي نسبت به خويش و هدايت الهي است که آن حضرت مي‌فرمايد:
«خدايا! لطف و احسان تو به من در دولت طاغوت و کفر، آن کساني که نقص عهد با تو کرده‌اند و تکذيب پيامبرانت نموده‌اند، آن که تو مرا به رأفت خود از آن دسته خارج ساخته‌اي و چشم مرا به سوي هدايت گشودي و راه هدايت را برايم آسان نمودي و مرا در هدايت پرورش دادي.»
امام (ع) در اين فراز به آن بخش از الطاف خدا مي‌پردازد که خدا او را از نقض‌کردن عهد و پيمانش که ديگران مرتکب آن شده‌اند نگه داشته است و طي طريق هدايت را بروي آسان کرده است.
-خويشتن‌شناسي و مراتب رحمت الهي: امام حسين(ع) نيک واقف است که راه هدايت انسان خويشتن‌شناسي است، زيرا کسي که خود را شناسد به يقين راه‌هاي نعمت را نيز نخواهد شناخت.
بنابراين براي بهره‌مندي از نعمت الهي بايد خود را شناخت. به دنبال اين خودشناسي مشخص مي‌تواند به مراتب رحمت الهي نيز واقف شود.
امام حسين(ع) در فراز زير به اين دو مقوله پرداخته است. امام در ابتدا به نحوه خلقت خود و به دنبال آن به نعمت‌هاي مختلف خداوند پرداخته است:
«و قبل از هدايت مرا با صنع زيبايت مورد رأفت و نعمت‌هاي بي‌کرانت قرار دادي، پس آفرينشم را از آبي جهنده پديد آوردي و مرا در ظلمت‌هاي سه‌گانه قرار دادي، ميان گوشت و خون و پوست. و مرا شاهد آفرينش خود نگردانيدي و هيچ يک از امورم را به خودم واگذار نکردي. از اين هنگام بود که براي انتخاب طرق «حيات طيبه» (حيات معقول قابل استناد به مقام ربوبي تو)، با دليل و جهت روشنگر، الزامم فرمودي تا در کج‌راهه‌هاي هوا و هوس و ناداني‌هاي ظلماني سردرگم نگردم و معرفت خود را به من الهام و با مشاهده حکمت‌هاي خويش مرا شگفت‌زده و مدهوشم فرمودي و به احساس مخلوقات باعظمتي که در آسمان و زمين به وجود آورده‌اي وادارم ساختي. با اين آمادگي‌ها و توانايي‌ها که عقل از درکش عاجز و زبان از بيانش قاصر است، به لزوم سپاس و ذکر مقام اقدست، آگاهم فرمودي. اي خداي عزيزم! تويي که براي نايل ساختن من به هدف اعلاي زندگاني‌ام، اطاعت و عبادت را براي من مقرر ساختي و آنچه را که پيامبران تو براي تکامل ما آورده‌اند، تفهيم نموده و پذيرش عوامل رضايت را تسهيل فرمودي. آيا به راستي، اين ذکر و سپاس و اطاعت و عبادت و حتي اين دريافت از وجود و صفات اقدس ربوبي، ساخته اين خاک بي‌مقدار و اين ماده ناچيز و طبيعت ناتوان ماست؟ نه، سوگند به خدا!8»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-06-21] [ 10:56:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-06-18] [ 01:23:00 ق.ظ ]