نرجس
 
   




توصیه‌های اخلاقی حاج اسماعیل دولابی درباره خانواده
- حاج اسماعیل دولابی می گوید:پدر و مادر را از خود خشنود کنید. مادرتان را ببوسید، به پای او بوسه بزنید. وقتی دل آن‌ها از شما راضی و شاد شود، از ته دل دعایتان می‌کنند این در سیر شما بسیار مؤثر است.





 نظام خانواده، نظام ارزشمند و محبوبى است که در اسلام هیچ بنایى محبوب‌تر از او پایه‌ریزى نشده است. پیامبر اکرم(ص) مى‌فرماید: در اسلام هیچ نهادى محبوب‌تر و عزیرتر از تشکیل خانواده در نزد خداوند بنا نشده است.

هیچ فایده‌اى بعد از نعمت اسلام برتر و مفیدتر از این براى مرد مسلمان نیست که او همسرى داشته باشد که هروقت به او نگاه کند مسرور و شاداب شود و هنگامى که به او دستور دهد اطاعت کند، و هر وقتى که از نزدش برود حافظ جان خود و مال همسرش باشد.

نظام خانواده از چنان جایگاه و مقام شایسته در اسلام برخوردار است که حتى بر میزان ثواب عبادت و بندگى افراد تأثیر مى‌گذارد، تا جایى که دو رکعت نماز کسانى که تشکیل خانواده داده‌اند برتر از عبادت فرد مجردى است که شب و روز نماز بخواند.

در ادامه توصیه‌هایی از مرحوم محمداسماعیل دولابی از عارفان و سالکان طریق الهی در خصوص «خانواده و اهمیت آن» برای عموم علاقه‌مندان نقل می‌کنیم:

کمال انسان در این است که خانواده‌اش از او خشنود باشد. کمال مرد در آن است که خانواده‌اش از او راضی باشد.

هر زنی که مردش از او راضی باشد آن عزیز خداست، هر مردی هم که زنش از او راضی باشد آن مرد عزیز خداست، کمال زن و مرد در این است و بقیه‌اش سخنی دیگر است. چنین زن و مردی را خدا از همه اعمالشان راضی است. خوب رفتار کردن با زن هنر دین است. مردی که با زنش خوب رفتا کند همه جا آقاست. زن هم وقتی مردش از او راضا باشد می‌تواند همه کارهایش را به خوبی انجام دهد. نمونه کامل یک زن و شوهر مؤمن حضرت علی و حضرت زهرا(س) می‌باشند که یک روح و یک جان بودند در دو پیکر.

بهترین راه، محبت کردن به همسر و فرزندان است. پیامبر(ص) فرمود:

«خَیرُکم، خیرُکم لأَهْلِهِ وَ أَنَا خَیرُکم لأَهْلَی»؛ بهترین شما کسی است که بهترین شما در رابطه‌اش با خانواده‌اش باشد، و من بهترین شما در رابطه با خانواده‌ام هستم.

هر کاری که می‌توانی بکن، پول خرج همسرت کن، به او محبت کن، تا با هم یگانه شوید.

زن و مرد باید به همدیگر خوش‌بین باشند و هر کدام عیب را از خود بدانند، و به دیگری نسبت ندهند. اصلاً عیب دیدن کار خوبی نیست.

وقتی می‌خواهید از منزل خارج شوید اهل خانه را خشنود کنید و بیرون بیایید وقتی هم خواستید وارد خانه شوید بیرون در استغفار کنید و صلوات بفرستید و هر ناراحتی که داری بیرون بگذارید و با روی خوش داخل شوید تا اهل خانه هم با روی خوش به استقبال شما بیایند. کمال زن و مرد در این است.

اگر زن و بچه‌ات زشت و بد به نظرت آمدند، به خودت بگو: درست نگاه کن، خدا آن‌ها را درست کرده، مصنوع خدا مگر زشت و بد می‌شود؟!

موظب باش که مجلس ذکر، تنبل‌خانه تو نشود و زن و بچه را به حال خود رها نکنی! شرط زندگی و معاشرت را دعوا نکردن قرار دهید، یگانگی و الفت مبدأ همه خوبی‌هاست. از حدیث کسا ادب صحبت کردن فرزندان و شوهر و همسر با یکدیگر را بیاموزید؛ اگر زن با مرد مدارا کند، در نصف اعمال خوب او شریک است. با بزرگ خانواده‌تان مدارا کنید. زن با شوهرش، فرزندان با پدرشان مدارا کنند و حرمت او را نگاه دارند.

قرآن در مورد ازدواج می‌فرماید: «لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا»؛ تا در نزد همسرتان آرامش و سکون بیابید. مقصود، سکون و آرامش دل است و این وقتی عملی می‌شود که ایمان وجود داشته باشد.

هماهنگی و موافقت اخلاقی بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صددرصد برای غیر انبیا و اولیا(ع) غیرممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید، صبر و استقامت و گذشت و چشم‌پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد اگر این‌ها نباشد اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد. و همه اختلافات خانوادگی از همین جا ناشی می‌شود.

فرزند تا هفت سال سلطان است و باید از او فرمان برد، هفت سال دوم وزیر است و باید او را مشاور قرار داد و از او نظر خواست، بعد از آن عبد می‌شود و فرمان خدا و خوبان را می‌برد.

دختر رحمت و پسر نعمت است. رحمت شما را حفظ می‌کند، نعمت را شما باید حفظ کنید. نعمت را باید مواظبت کرد، ولی رحمت صاحبش را مراقبت و حفظ می‌کند. رحمة للعالمینی پیامبر اکرم(ص) هم در حضرت زهرا(س) تبلور یافته است.

وقتی دیدی یک روز صبح فرزندت خودش بیدار شد و بدون اینکه کسی به او بگوید وضو گرفت و در گوشه خلوتی نماز خواند، بدان که نماز فرزندت را گرفت. سجده شکر به جا بیاور. مبادا از آن پس او را برای نماز خواندن تحریک کنی.

بچه‌ها خوبند، قشنگند. به بچه‌ها خیلی ایراد نگیرید؛ اغلب پدر و مادرها به قصد خوبی کردن به بچه‌ها و تربیت آنها بچه‌ها را خراب می‌کنند چون علم ندارند. حالا که علم نداریم و نمی‌توانیم درست کنیم حداقل به حال خودشان بگذاریم و دائم به آن‌ها امر و نهی نکنیم و اذیت‌شان نکنیم. با همین به اصطلاح تربیت کردن‌هاست که پدر و مادرها بچه‌ای را که با فطرت متولد شده است به راست یا چپ منحرف می‌کنند و یواشکی آن‌ها را یهودی یا نصرانی می‌کنند.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ حَتَّى یَکُونَ أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ‏ وَ یُنَصِّرَانِهِ»؛ هر نوزادی بر فطرت الهی متولد می‌شود تا اینکه پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی می‌کنند. به نظر من اصلاً به بچه دست نزنید. خودت درست راه برو، بچه که در کنار تو است همین که تو را می‌بیند، برای ساخته شدنش کافیست. چقدر ائمه(ع) فرمودند: مردم را با عمل‌تان و نه با زبان‌تان به راه دین دعوت کنید و وقتی انسان حق پدر و مادرش را ادا کند جمال امام‌ها پیدا می‌شود. نکند حق آن‌ها را تضییع کنی که راهت بسته می‌شود. اگر زنده‌اند یا مرده، هر طور که می‌توانی آن‌ها را از خودت راضی کن.

پدر و مادر را از خود خشنود کنید. مادرتان را ببوسید، به پای او بوسه بزنید. وقتی دل آن‌ها از شما راضی و شاد شود، از ته دل دعایتان می‌کنند این در سیر شما بسیار مؤثر است.

مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا به گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه می‌افتی. آن وقت کارت روی غلطک می‌افتد و خدا همه درهایی که به روی خودت بسته‌ای را باز می‌کند. این که فرمود: بهشت زیر پای مادر است؛ یعنی تواضع کن.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-04-10] [ 11:37:00 ق.ظ ]




آیا بحث سبک زندگی، خیابانی شده است؟



،سبک زندگی در نظریه‌های رایج اجتماعی و به‌ویژه در مطالعات فرهنگی به‌عنوان مسئله‌ای متأخر و برای معرفی وضعیتی که به‌ویژه بعد از پایان جنگ جهانی دوم و دوره‌ای که از آن به پست‌مدرن تعبیر می‌شود، در فرهنگ جامعه‌ی مدرن ظاهر شده است به کار گرفته می‌شود. در عین حال اما در نگاهی عمیق‌تر به‌عنوان بخش عینی و شیوه‌ی زندگی مردمانِ در لوای یک فرهنگ، قابل تعریف بوده و از این حیث، قدمت آن به قدمت انسان و فرهنگ خواهد بود.

با این همه، اما طرح مسئله‌ی سبک زندگی در جامعه‌ی ایران، علی‌رغم این قدمت تاریخی و نیز علی‌رغم مسئله‌ساز و پروبلماتیک بودن[2] آن برای فرهنگ سنتی جامعه‌ی ایران و به‌ویژه عنصر اساسی و قوام‌بخش فرهنگ جامعه‌ی ایران، یعنی ارزش‌ها و عقاید دینی و نیز علی‌رغم ورود بیمارگونه و کنده‌شده از بستر فرهنگی و تاریخی مطالعات فرهنگی در جامعه‌ی علمی و نظام دانشگاهی کشور که سبک زندگی به‌ویژه جوامع و گروه‌های سرکوب‌شده در سیطره‌ی فرهنگ مدرن را به‌عنوان یک مسئله‌ی محوری مورد توجه و نظریه‌پردازی خود قرار داده است، از آن‌چنان اقبالی در میان نهادهای برنامه‌ریز، سیاست‌گذار و مجری فرهنگی کشور نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نیز نهادهای علمی‌ای که وظیفه‌ی شناسایی مسائل و مشکلات جامعه و نیز طرح راهبردهای اساسی جامعه را در حوزه‌های مختلف اجتماعی و از آن جمله فرهنگ در جهت تحول مناسب آن برعهده دارند و از جمله‌ی آن‌ها باید به حوزه‌های علمیه، نیز نظام دانشگاهی، پژوهشگاه‌ها و مؤسسات علمی و پژوهشی اشاره کرد، برخوردار نبوده و در محتوای برنامه‌ریزی‌های آنان و نیز در تحقیقات و سرفصل‌های پژوهشی اینان، جایگاه چندانی را به خود اختصاص نداده است.

اما این جریان غفلت، بعد از طرح مسئله‌ی ضرورت توجه به سبک زندگی ایرانی-اسلامی از سوی رهبر معظم انقلاب، در سفر ایشان به خراسان رضوی و در جمع دانشجویان این استان، به‌یکباره معکوس شد و مسئله‌ی سبک زندگی به‌ویژه در جمع نیروهای مذهبی جامعه سکه‌ی رایج گردید و در هر کوی و برزن، از جمع‌ها و نشست‌های دانشگاهی تا هیئت‌ها و سخنرانی‌های مذهبی، سخن از سبک زندگی اسلامی و ایرانی با رویکردهای مختلف به میان آمد. فارغ از اینکه صورت‌ مسئله‌ی طرح‌شده یا شیوه‌ی رجوع به مسئله و ارائه‌ی آن، درست یا غلط و دارای کارکرد مناسب یا نامناسب باشد، این شیوه در برخورد با یک مسئله‌ی حیاتی در حوزه‌ی فرهنگ که در یک نگاه کلان فرهنگی و تمدنی، اهمیت آن بیش از پیش آشکار می‌شود، اگرچه به‌لحاظ ایجاد یک فضای تبلیغاتی گسترده، شاید در نگاه اول، مثبت و مناسب ارزیابی می‌شود، اما از وجهی دیگر و از آنجایی که بخش عمده‌ای از آنچه در این فضا مطرح می‌شود از پوشش دادن به ملزومات و ضروریات مسئله عاجز بوده و ‌ای‌بسا برخی از آنچه طرح می‌شود، کمتر تناسبی با صورت حقیقی آن داشته باشد، علاوه بر آنکه موجبات رواج بدفهمی از آن را فراهم نموده و با جایگزین کردن صورتی بدلی یا جعلی از موضوع، آن را به هرز می‌برد، از سوی دیگر، جریان و به عبارتی رودخانه‌ای از مفاهیم سطحی و ‌ای‌بسا خارج از مسئله را به راه می‌اندازد که بسیاری از مفاهیم، نظریه‌ها و رویکردهای اصیل و در راستای صحیح طرح موضوع و مسئله را نیز همراه خود برده و مانع از کارکرد صحیح آن می‌شود. به عبارت دیگر، در این فضا بسیاری از نظریه‌ها، مفاهیم و رویکردهایی که در روشن شدن صورت مسئله، اهمیت اساسی دارند و می‌توانند به پیشبرد مباحث کمک کنند، یا شنیده نمی‌شوند و یا اینکه برخی از صاحب‌نظران برای پرهیز از نازل شدن سطح مباحث و به عبارتی خیابانی شدن مسئله، از ارائه‌ی رویکرد خود پرهیز می‌کنند.

فارغ از این مسئله، که در جای خود از اهمیت اساسی برخوردار است و البته پرداختن به آن خود مجال دیگری می‌طلبد، نکته‌ای که موضوع این نوشتار را تشکیل می‌دهد و بی‌ارتباط با بحث اخیر نیز نبوده و رویکردهای تبلیغاتی اتخاذشده در بیش از یک سال گذشته از سوی نیروهای مذهبی جامعه و از ابتدای طرح این مسئله از سوی رهبر معظم انقلاب را به چالش می‌کشد، این مدعاست که اساساً تغییر سبک زندگی مردم جامعه، تنها از طریق آگاهی‌بخشی به مردم و تبلیغ سبک زندگی اسلامی و در وجه مقابل آن، بیان نکات منفی سبک زندگی رایج جامعه، که در ترکیب و سنتزی از سنت‌های اجتماعی گذشته‌ی بعضاً متعارض با فرهنگ دینی و عمدتاً مظاهر و ارزش‌های واردشده از سطحی‌ترین و نازل‌ترین سطوح و مظاهر فرهنگ غربی است، امکان‌پذیر نیست و سرمایه‌گذاری نیروهای مذهبی جامعه در این سطح از فعالیت‌ها و متمرکز بر برنامه‌های تبلیغی در جهت معرفی و ارائه‌ی سبک زندگی اسلامی-ایرانی علی‌رغم تلاش‌هایی که در این حوزه صورت می‌گیرد، به علت غفلت از حوزه‌های مختلف تأثیرگذار بر رفتارهای اجتماعی، از نیل به نتیجه‌ی مورد انتظار، ملموس و مؤثر ناکام می‌ماند. در میان طیف گسترده‌ای از این حوزه‌های تأثیرگذار اجتماعی بر رفتار، علی‌الخصوص و به‌ویژه آن چیزی که امروزه در جامعه‌ی ما در شکل دادن به رفتارها و قاعده‌های رفتاری جامعه و انحراف از سبک زندگی ایده‌آل اسلامی و رواج رفتارها و سبک‌های معارض با آن از اهمیت برخوردار است، مسئله‌ای است که می‌توان آن را «فشار ساختاری» نامید.

در اینجا مدعای اصلی این است ک ساختارها و نظام‌های اجتماعی مستلزم اقتضائات خاصی بوده و الزامات معینی را بر رفتارهای آدمی وارد می‌آورد. بر این اساس، در صورتی که هدف این است که رفتارهای آحاد و افراد جامعه در جهت دیگری سوق داده شود، با در نظر آوردن این فرض اولیه که ممکن است این رفتارها، هم‌جهت با آن الزامات و اقتضائات ساختاری باشد که عمدتاً و غالباً در یک جامعه در مورد اغلب اعضای آن قابل پذیرش است و در غیر این‌صورت، اساساً آن ساختارها و نظام‌ها به دلیل تعارض با اهداف و ارزش‌های جامعه، مضمحل می‌شدند، باید الزامات و جهت‌گیری‌های ارزشی ساختارها و نظام‌های اجتماعی را مورد توجه و تفطن قرار داد و اهداف و ارزش‌های وجودی آن‌ها را در انطباق با اهداف و ارزش‌های فرهنگ ایده‌آلی[3] که قصد سوق جامعه و تحول در فرهنگ واقعی[4] و موجود جامعه به‌سوی آن اراده شده است، مورد بررسی و بازاندیشی و در صورت عدم انطباق و وجود تعارض، مورد اصلاح قرار داد.

توضیح آنکه ساختارها و نظام‌های اجتماعی، که در یک تقسیم‌بندی کلان، غیردقیق و البته عمومیت‌یافته، می‌توان آن‌ها را در حوزه‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی که البته به‌شدت در یکدیگر در‌هم‌تنیده بوده و از این روی جز در عالم انتزاع امکان تفکیک و مجزا دیدن آن‌ها وجود ندارد، علاوه بر آنکه در گذر زمان متحول شده و صورت‌های گوناگون و متنوعی به خود گرفته است و این تنوع و تفاوت تنها در گستردگی کارکردهای آن خلاصه نشده، بلکه به‌لحاظ ماهوی و کیفی نیز می‌توان تفاوت‌های بارزی را میان آن‌ها مشاهده کرد، با نگاهی به یک برش زمانی مشخص از تاریخ که عصر حاضر به‌لحاظ نزدیکی زمانی و حضور ما در آن، امکان درک آن را بدون ارجاع به تاریخ امکان‌پذیر می‌سازد نیز می‌توان چنین تنوع و تفاوت‌هایی را در ساختارها و نظام‌های اجتماعات، جوامع و گروه‌های مختلف مشاهده کرد.

در ارتباط با تبیین این تفاوت‌ها و تنوعات، ممکن است عده‌ای با نگاه تکامل‌گرایانه و به عبارت صحیح‌تر و با پرهیز از نگاه ارزشی به این تحولات، این تفاوت‌ها را بر حسب و مقیاس آنچه در جامعه‌ی مدرن غربی روی داده و شکل گرفته است، با عنوان مراحل مختلف رشد، تطور و تکامل جامعه توجیه نمایند که در نتیجه، باید در آینده‌ی نه چندان دور، به انتظار حاکم شدن ساختارها و نظام‌های اجتماعی مبتنی بر بنیادها و عمیق‌ترین لایه‌های فرهنگی باشیم که از اجتماعی به اجتماع دیگر و از جامعه‌ای به جامعه‌ی دیگر، متفاوت و بعضاً متعارض و یا دارای اختلاف‌های بنیادی و اساسی است.

به‌طور خلاصه، می‌توان در باب این بنیادها و مفاهیم فرهنگی، عنوان کرد که هر نظام اجتماعی بر اجماع بر حول تعریفی از عالم و آدم و یا هستی و انسان شکل می‌گیرد و متضمن فلسفه‌ی حیات یا فلسفه‌ی زندگی خاصی برای انسان است که در ذیل هدف‌گذاری مشخصی برای انسان در منظومه‌ی معرفتی آن شکل می‌گیرد. اهداف و ایده‌آل‌های اجتماعی بدون شک با این هدف‌گذاری و فلسفه‌ی حیات ارتباط وثیق دارد و می‌توان با ارجاع به تاریخ فرهنگی و اجتماعی این جوامع، این ارتباط را به‌خوبی آشکار نمود.

از سوی دیگر، انسان‌هایی که در یک جامعه یا اجتماع زیست می‌کنند، در قالب فرآیندهایی که در ادبیات جامعه‌شناختی از آن‌ها به «جامعه‌پذیری» تعبیر می‌شود، این هدف‌گذاری‌ها و فلسفه‌ی حیات و آن بنیادهای فرهنگی را فراگرفته و درونی می‌کنند. اهمیت این مسئله برای جوامع و اجتماعات مختلف، بسیار حیاتی و اساسی است و رمز بقا و پایداری آن جامعه یا اجتماع قلمداد می‌شود و چنانچه جامعه در این امر توفیق حاصل نکند و یا به هر دلیلی اعضای یک جامعه از پذیرش اهداف فرهنگی آن استنکاف کنند و یا در اثر تغییر و تحولات فرهنگی و اجتماعی اهداف جدیدی مورد پذیرش همه یا بخشی از جامعه قرار گیرد، آن نظام اجتماعی در کلیت خود دچار بحران مشروعیت خواهد شد.

همچنین لازم به ذکر است علی‌رغم شباهتی که در نهادها، ساختارها و نظام‌های اجتماعی جوامع و اجتماعات مختلف بر حسب کارکرد آن‌ها قابل تشخیص است و اندیشمندان اجتماعی مختلفی نیز بر آن تأکید داشته و برای اثبات مدعای خود شواهد گوناگونی را ارائه کرده‌اند، اما گسترده و وسعت کارکردی این نظام‌ها و ساختارها در ارتباط با یکدیگر و تقدم و تأخر یا اولویت آن‌ها نسبت به هم به‌لحاظ کمّی و کیفی، تفاوت چشمگیری به آن‌ها بخشیده است که شباهت آن‌ها را تا حد خیلی زیادی قابل چشم‌پوشی می‌کند.


این تفاوت‌ها از آنجا برمی‌خیزد که هر نظام فرهنگی که زیربنا و شالوده‌ی اعتقادی و نظری هر نظم اجتماعی و بنیان هر جامعه‌ای را فراهم می‌آورد، مبتنی بر تلقی خود از هستی و انسان و هدف غایی‌ای که برای آن در نظر می‌آورد و در چارچوب یک نظام ارزشی برخاسته از این تعاریف و تلقی‌ها، مجموعه و به عبارت بهتر نظام یا سیستمی از نیازها را تعریف و تولید می‌کند و نظام‌های اجتماعی مختلف و ساختارها و نهادهای هر جامعه‌ای محصول اندیشه‌ی آن جامعه برای ارضای این نیازها و معطوف به تأمین و برآورده ساختن آن‌ها هستند.

در حقیقت، علی‌رغم سرشت واحد انسان‌ها در جوامع و اجتماعات مختلف و یکسان بودن نیازهای فطری و اساسی آن‌ها، نمی‌توان انکار کرد که گستره و میزان هریک از این نیازها و اولویت‌بندی آن‌ها و تقدم و تأخرشان نسبت به یکدیگر در این جوامع و اجتماعات، به سبب تأثیرپذیری از مختصات فرهنگی آن، متعدد و متفاوت بوده است؛ به‌گونه‌ای که علاوه بر آنکه با مطالعه‌ی تاریخی جوامع مختلف امکان مشاهده‌ی آن فراهم می‌آید، بلکه حتی در یک دوره‌ی تاریخی معین، مانند زمانه‌ی حاضر نیز می‌توان این اختلاف را در گروه‌ها و اجتماعات مختلف به‌عینه دید.

نکته‌ی دیگری که باید به آن اشاره داشت این است که هر نظام اجتماعی در راستای اهداف غایی خویش، تمایل به گسترش و وسعت بخشیدن به نیازهای خود دارد و آن‌ها را توسعه می‌بخشد. به‌عنوان مثال، اگر فرهنگی تعریف خود از انسان را به‌گونه‌ای ارائه داده و سامان بخشیده باشد که هدف اساسی و محرک رفتارهای او را «لذت» تلقی کرده باشد، اساساً آن فرهنگ نیازهای این انسان را در جهت توسعه‌ی لذت وسعت داده و گسترش می‌بخشد.

در چارچوب آنچه بیان شد، امروز یکی از معضلات اساسی جامعه‌ی ایران در جهت ترویج و نهادینه ساختن سبک زندگی اسلامی، در کنار برخی دیگر از مسائل نظیر مشروعیت‌بخشی به اهداف کلان خود، که البته در آن کمتر دچار چالش است، درگیری و تعارض با ساختارهای فرهنگی، سیاسی و به‌ویژه اقتصادی‌ای است که در تعارض ماهوی با اهداف غایی تعریف انسان در نظام اعتقادی و چارچوب‌های هستی‌شناسی و انسان‌شناسی آن قرار دارد.

نظام اقتصادی غرب به‌عنوان اثرگذارترین و مهم‌‌ترین نظام‌ها در چارچوب تمدنی غرب، که اهمیت و اولویت خود را به مدد تعریف مادی از انسان و اولویت‌بخشی به تمنیات و امیال او در مجموعه‌ی معرفتی نظام فرهنگی آن اخذ کرده است، متکفل برآورده ساختن امیال و لذایذ انسان اومانیستی است که با روی‌گردانی از عالم ماورای ماده، خود را دایر مدار عالم دیده و خواسته تا بهشت لذایذ و تمنیات خود را از طریق توسعه‌ی روزافزون ارضای آن‌ها در همین زمین محقق سازد و از این روی، علاوه بر آنکه هر خواسته‌ی این انسان بدون اعمال هرگونه محدودیت اخلاقی فی‌النفسه و در صورتی که امیال دیگران را مورد تحدید و تهدید قرار ندهد، مشروع است و قابلیت پیگیری برای تحقق دارد، بلکه تنوع‌بخشی به این نیازها و گسترش آن‌ها، بر دامنه و وسعت نیازها و تمنیات او نیز می‌افزاید.

اکنون صورتی از همین نظام اقتصادی در جامعه‌ی ایران در حال گسترش است و با تغییر مطلوبیت‌ها و تحمیل الزامات خویش، بسیاری از مفاهیم اساسی فرهنگ دینی چون پرهیز از مادی‌گرایی و تجمل‌پرستی، قناعت، زهد و… را به حاشیه رانده و البته ناگفته پیداست که چنین اقتصاد فردگرا و منفعت‌جویی چه بلایی بر سر تعاملات و روابط انسان‌ها با یکدیگر خواهد آورد. سخن اساسی اکنون این است که چگونه می‌توان از یک‌سو نظام اقتصادی جامعه را به‌گونه‌ای تنظیم کرد که تضمین حیات آن تنها با رفتار آحاد جامعه، (آن هم در چارچوب تعریفی از انسان غرب مدرن) ممکن باشد و آن را سرلوحه‌ی برنامه‌ریزی‌های کلان جامعه قرار داده و شب و روز در آن کوشیده و نظام‌های حیاتی جامعه چون آموزش‌وپرورش، خانواده و حتی سیاست را در خدمت آن درآوریم و هم انتظار پرورش انسان خلیفه‌الله و معبود را داشته باشیم که در زندگی باید قناعت، زهد، نوع‌دوستی، حفظ محیط‌زیست و… را مبنای رفتار خود قرار دهد؟

در حقیقت در اینجا نظام‌های اجتماعی هستند که سبک زندگی و نحوه‌ی رفتار جامعه را شکل می‌دهند و نمونه‌های بی‌شماری از این تعارضات میان نظام‌ها و ساختارهای اجتماعی محقق و وجود جامعه و فرهنگ اسلامی می‌توان برشمرد که ذکر آن‌ها خارج از این مجال است و بررسی آن‌ها متضمن انجام چندین طرح و تحقیق جداگانه‌ای است. اما ذکر همین اندک نیز برای اثبات مدعای این نوشتار کافی است که با غفلت از نظام‌های اجتماعی و تعارضات آن‌ها با فرهنگ ایده‌آل مورد نظر و تنها تبلیغ سبک زندگی اسلامی نمی‌توان به آنچه مورد نظر است جامه‌ی عمل پوشاند. از این روی، سبک زندگی اسلامی بیش از هرچیز متضمن تولید ساختارهای اجتماعی برمبنای فرهنگ و بنیادهای فرهنگ دینی و پیش از هر چیز، تفطن به تعارضات نظام‌های اجتماعی عمدتاً وارداتی از تمدن غربی با سبک زندگی اسلامی است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:15:00 ق.ظ ]




توصیه‌های شنیدنی مرحوم «دولابی» برای سبک زندگی
 استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل راذکر می‌کند که به ترتیب درذیل آورده شده است.

 

استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه 15 دستورالعمل راذکر می‌کند که به ترتیب درذیل آورده شده است.

1.هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

2.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3.اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

5.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

7.تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

8.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

10.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

11.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.


13.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

14.دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”

15.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:12:00 ق.ظ ]




شجره طیبه از نگاه میرزا اسماعیل دولابی
میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اگر نیت خوب داری و دائما مراقب هستی, شب و نصف شب از خدا می‌خواهی, آن نیت دارد رشد می‌کند و برای مومنین شجره طیبه است. همان طور که نیت بد آدم را به جای بد می‌برد, نیت خوب هم به جای خوب می‌برد؛ پس نیت خوب شجره طیبه است.
، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: محمد و آل محمد شجره طیبه هستند و شیعان و مومنین شاخ و برگش. اما نیت خوب هم برای مومنین شجره طیبه است. اگر نیت خوب داری و دائما مراقب هستی, شب و نصف شب از خدا می‌خواهی, آن نیت دارد رشد می‌کند و برای مومنین شجره طیبه است. همان طور که نیت بد آدم را به جای بد می‌برد, نیت خوب هم به جای خوب می‌برد؛ پس نیت خوب شجره طیبه است.

آنها خودشان شجره طیبه را تشریح کرده‌اند؛ فرمودند: دوستان ما حکم برگ شجره را دارند. زینت درخت هم به برگهای آن است. اصلا درخت اول برگ می‌کند و بعد گل, اینها مال آن درختند و درخت مال اهل بیت خداست. برگ از درخت آب می خورد؛ بنابراین ما میهمان اهل بیتیم. این درخت را خدا آفریده است. ریشه‌اش محمد(ص) است و ساقه‌اش علی و اولاد علی(ع) و شاخه‌‌ها و شکوفه‌ها و برگهای آن هم شیعیان, دوستان و محبین هستند.

نیت گل و فکر گل این است که خودش را نشان بدهد. نیت برگ این است که خودش را به صاحبش و خالقش نشان دهد, به صانعش نشان دهد. چقدر لذتبخش است وقتی صاحب باغ به باغ می‌رود و می‌بیند باغ آب خورده و خوش و شنگول است. بهار که به باغ می‌رود لذت می‌برد, می‌بیند برگها و گلها با هم در حرکتند و همه دارند درخت را نشان می‌دهند. ما همه از شجره آب می‌خوریم. هر کس در حد خودش نمایش دارد و با نیت خوب هرچه رشد کند به درخت نزدیک می‌شود؛ از برگ به گل و از گل به شاخه.

بالاخره این درخت همه روی زمین را فرا می‌گیرد. خدا خبیثها را هم از بین می‌برد, تیغها و خارها را از بین می‌برد. خود قرآن خبر داده است. “لیمیز الله الخبیث من الطیب” خبیث را رد می‌کند و از طیب کنار می‌زند. طیب را خدا آفریده بود و در جای خودش بود؛ خبیث پیدا شد. خدا خبیث را رد کرده است. اگر خدای ناخواسته یک وقت می‌بینی خطایی, کوتاهی‌ای از ما سر می‌زند و خدا آنها را عفو می‌کند و می‌بخشد, برا ی این است که به این خانواده بستگی داریم, ما از دوستان و بستگان آن خانواده هستیم. لذا خبیث را از ما دور می کند و خار و خاشاک را از درخت می‌گیرد و نمی‌گذارد درخت را خشک کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:10:00 ق.ظ ]




میرزا اسماعیل دولابی خواندن چه کتابی را توصیه می کند؟

میرزا اسماعیل دولابی خواندن چه کتابی را توصیه می‌کرد؟
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: امیدوارم نهج البلاغه را قبل از هر کتاب دیگر بخوانید. کلام مرد است. کار آدم را می‌سازد، اساس دارد. کلام علی(ع) این جور است. اگر دیدی کسی عالم شد، نابغه شد، علی یک تلنگر به قلبش زده است.
 مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: امیدوارم نهج البلاغه را قبل از هر کتاب دیگر بخوانید. کلام مرد است. کار آدم را می‌سازد، اساس دارد. کلام علی(ع) این جور است. اگر دیدی کسی عالم شد، نابغه شد، علی یک تلنگر به قلبش زده است. همه انبیا از علی(ع) بودند. یعنی علی(ع) در سرّ آنها بود و او را نمی‌شناختند. همه پیغمبرها با امیرالمومنین(ع) عبادت خدا را می‌کردند و با خدا صحبت می‌کردند، اما نمی شناختند او کیست. اصلا برای او حساب باز نکرده بودند. به گمانشان خودشان بودند. انبیای سلف متحیر بودند. با خدا صحبت می‌کردند، خدا هم با علی(ع) صحبت می‌کرد و از علی(ع) کلام می‌شنید.


خود پیغمبر فرمود «کنت مع الانبیاء سرا و معی جهرا»؛ علی جان تو با تمام انبیا در نهان بودی و با من آشکارا. کلمات علی(ع) نافع است. هر کس هم سواد ندارد به نهج‌البلاغه نگاه کند. صاحب کلام، قادر است که کلام را در جان ما بریزد. مثل قرآن که فرمودند: اگر قادر به خواندن آن نیستید وضو بگیرید و به آن  نگاه کنید و اگر هم چشم ندارید آن را مس کنید که اثر می‌گذارد؛ قرآن در قلب انسان می‌آید

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:06:00 ق.ظ ]




مرحوم دولابی: طعم صبر در برابر مقدرات الهی
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اگر انسان بو ببرد که مربی او دارد او را می‌سازد صبر می‌کند. یک مرتبه که صبر کرد و بزرگ شد مرتبه دوم قوه‌اش بیش تر می‌شود و خیلی برایش آسان است.

 

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اگر انسان بو ببرد که مربی او دارد او را می‌سازد صبر می‌کند. یک مرتبه که صبر کرد و بزرگ شد مرتبه دوم قوه‌اش بیش تر می‌شود و خیلی برایش آسان است. می‌گویند: گرسنگی سه روز اول ماه رمضان یک مقدار سخت است. از روز سوم به بعد راحت می‌شود. این  صورت ظاهر شرع است. در امور اعتقادی هم همین طور است. انسان صبر می‌کند.


رسول خدا(ص) فرمود: هر کس مقدرات الهی را بپذیرد و مشفقانه و صابرانه با آن برخورد کند، خدا می‌فرماید: من فردای قیامت شرم دارم برای او میزان و عدالت بگذارم؛ چون این بنده من کارهای مرا در تاریکی دنیا مشفقانه و از روی میل با صبر و تحمل تحویل گرفت و هیچ اعتراضی نداشت. من شرم می‌کنم از او حساب بکشم؛ «کما تدین تدان»1؛ همان طور که عبد صبر می کند خدا هم به او جزا می‌دهد.


خدا درباره بندگانش خیلی تنزیل فرموده است. خداوند منزه است از تواضع و کوچکی، ولی این قدر با خلقش پایین آمده است. هرچه بیش‌تر پایین بیایی می‌بینی بیش‌تر به انسان نزدیک می‌شود. لذا تواضع را برای بندگانش خواسته است. خودش بزرگ است، قوی و متکبر و عزیز است. اما این قدر با این خاک نشسته، با عید و خلق و مصنوعش حرف می‌زند، از بس که نزدیک است؛ «تنزیل من رب العالمین»2.

کلام خودش را توسط انبیا آورده است و دسترس این عبد خاکی قرار داده است. شخص بزرگی که می‌خواهد صحبت کند کلامش به آسمان می‌کشد. ولی او آیات قرآن را به قلوب انبیا و اولیا تنزیل کرده است تا آنها برای انسان تنزل دهند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:05:00 ق.ظ ]




مرحوم دولابی: قشنگی و زیبایی‌ها همراه شماست
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می‌فرمود: هر کسی هم تو را آزار و اذیت کرده است برای او استغفار کن. خدا این را می‌خواهد. برای او استغفار کن همان طور که برای خودت استغفار می‌کنی. چه فرق می‌کند؟

 

 مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می‌فرمود: از روزی که خداوند شما را آفریده هر چه قشنگی و زیبایی از شما سر زده است همراه شماست . هر چه در طفولیت مادرت را بوییدی، پدرت را نگاه کردی، هرچه ثواب بردی، همه همراه شماست. از زمانی که خداوند تو را آفرید تا الان که در این جا نشسته‌ای گویا یک ساعت است؛ چون زیبایی، زمان و مکان و مدت نمی‌خواهد. ممکن است سی چهل سال از عمرتان رفته باشد، اما هیچ نگاه نکن! ببین که خدا تو را آفرید و آورد در این جا نشاند. از این راهها آورد. خوبیهایت همه همراه توست. هر چه را هم ندیدی خداوند برایت شفاف می کند و نشانت می‌دهد.


خواب، موت اصغر است. پس اگر می‌گوییم: یک ساعت است که به این دنیا آمده‌ای، روی این حساب اشتباه نیست. وقتی از خواب بیدار می‌شویم فرموده‌اند: بگویید: «الحمد لله الذی احیانی بعد ما اماتنی»*؛ خدایا، تو را حمد می گویم که بعد از مردن مرا زنده کردی! یعنی مرده بودم زنده‌ام کردی. هر روز از خواب بلند می‌شوی انگار خدا تازه شما را آفریده و زنده کرده است.


ان شاء الله گذشته‌ها را با استغفار و صلوات بر محمد و آل محمد جبران کنید. بدانید که دو سه ساعت است که زنده شده‌اید و آمده‌اید این جا دور هم نشسته‌ایم. خیلی راحت و آرام. هر کسی هم تو را آزار و اذیت کرده است برای او استغفار کن. خدا این را می‌خواهد. برای او استغفار کن همان طور که برای خودت استغفار می‌کنی. چه فرق می‌کند؟ اگر کسی آزاری به تو رسانده است، غضبی کرده است، تندی کرده است، او را ببخش؛ چون خدا عفو را دوست دارد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:57:00 ق.ظ ]




مرحوم دولابی: استغفار قلب را بزرگ می‌کند

 

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: استغفار امانگاه انسان است، یعنی پناهگاه، وقتی گفتی «استغفرالله » در پناه خدا هستی. فرمودند: «دو امان میان شما بود، یکی پیامبر خدا و دیگری استغفار. پیامبر خدا رفت، ولی استغفار همیشه میان شما باقی است. با این دو امان عذاب نیست.»1 روزی هفتاد مرتبه استغفار مستحب است. یکی از خاصیت‌هایش این است که قلب انسان راحت می‌شود. بزرگ می‌شود. از همه راضی می‌شوی از خدا، از مخلوقات خدا.


کسی آب دهان به مالک اشتر انداخت. مالک فردی شجاع و قوی است. رئیس لشکر حضرت امیر است. بزرگ است. این شخص او را نمی شناخت. دید یک نفر خیلی استوار راه می‌رود. نتوانست ببیند یا این که مریض بود. آب دهانی به مالک انداخت. مالک به سرعت رفت. کسی آن جا بود. به آن شخص گفت: می‌دانی چه کردی؟ او مالک بود، مالک اشتر. چگونه جرات کردی؟ گفت: این مالک بود؟ بدنش به لرزه افتاد. به دنبال مالک دوید ببیند کجا رفت تا به پایش بیفتد و استغفار کند. سراغ او را گرفت. گفتند: به مسجد رفت. وقتی به مسجد رسید و مالک را دید، مالک به او گفت: من به مسجد نیامدم جز این که برای تو استغفار کنم. این هم نمونه و مصداق این مطلب.


ان اشاء الله امیدوارم شما که نیتهایتان پاک است اگر در گذشته از کسی، از پدر، از مادر، از همسر ناراحت شده‌اید آنها را عفو کنید. خدا خیلی تلافی می‌کند. اگر قلب حاضر نیست این کار را بکنی، قلبت را نرم کن. دو سه مرتبه استغفار کن. یکدفعه دلت نرم می شود. البته دلهای شما نرم است، آبدار است، سخت و شقی نیست. اگر دیدید قلبتان الان حاضر نیست استغفار کند با زبان استغفار کن، آن وقت دلت نرم می‌شود. حتی ممکن است برایش گریه هم بیفتی، او را دعا هم بکنی.


دل زود نرم می‌شود. دل به ذکر خدا نرم و شفاف می‌شود. اگر خدای نخواسته مطلب بزرگ بوده و نتوانستی استغفار کنی چند مرتبه با زبان استغفارکن، کم کم دلت نرم می‌شود و می‌بینی که راحت شدی. قلبت باز می‌شو. قلب انسان اگر باز شد خیلی بزرگ است. دل و قلب انسانها مثل شکم می‌ماند. اگر مرتب چیز در شکم بریزی و آن را عادت بدهی باز می‌شود. بعضی هستند که اگر جلو آنها غذا بگذاری از بس می‌خورند تعجب می‌کنی که این چه شکم است! هر چه می‌دهند می‌گوید: کم است. دنیا پرست و پول پرست هم همین طور است. هر چه به او می‌دهند می‌گوید: کم است.


خلاصه قلبی که ذکر خدا می‌کند خیلی بزرگ است. اوسع الاشیاء است. 2 هر چه از محبت و صدق و ذکر خدا می‌گیرد باز می‌گوید: کم است. نماز که می‌خواند می گوید: کم است. استغفار هم چیزی است که قلب را بزرگ می‌کند. پیغمبر خدا، آن دریای عظمت الهی، روزی هفتاد مرتبه اسغفار می‌کرد. امیدوارم این عرایضی که بنده می‌کنم در قلبتهایتان خودش به شما بیاموزد. هر کدام از شما دل داشته باشید، قلب داشته باشید، از این سخنان بهره می‌برید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]






بچه‌ها از ما یاد می گیرند که از موهبته عظیم زندگی، به نحو احسن استفاده کنند. در کلاس‌های سنتی بچه‌ها همیشه گوش به زنگ تعطیلی کلاس ها هستند، اما در آموزش‌های خلاق، همه پر انرژی و با نشاط در حال کاوشگری و جست و جو و سؤال هستند و هیچ کس از پرسه زنی خسته نمی شود. در کلاس های جدید تأکید می شود که محدودیت ها را از جلوی ذهن کودکان بردارید و برای آنان فضای تحرک بیشتری ایجاد کنید. بسیاری از مواقع کودکان از بزرگسالان سؤال هایی می پرسیده که با برخورد و پاسخ سرد آنان مواجه می شوند. پاسخ های سرد و بی خاصیت یعنی انتقال بی تفاوتی به کودکانی که سراسر وجودشان شور و نشاط است. وقتی دانش آموزی به معلمی می گوید: «من تحقیق کردم و فهمیدم که پایتخت تایلند بانکوکه است و این شهر دارای جمعیت زیاد و ترافیکهای خیابانی است، معلم می تواند بگوید: «چه جالب! من نمی دانسته و بعد رو به سایرین بگوید: «بچه ها شما این موضوع را میدانستید؟» و بعد از آنان بخواهد که به صحبت‌های دوستشان در مورد تایلند گوش دهند. سپس در انتهای کلاس باز هم این معلم است که هم خود باید از دانش آموز فعال تشکر کند و هم بخواهد که همه از دانش آموزی که اطلاعات آنان را در مورد تایلند افزایش داده تشکر کنند. این یعنی یادگیری فعال و تقویت کوشش در کودکانی که عاشق فهمیدن و درک کردن، شنیدن و سؤال کردن هستند. معلم ها می توانند با درس دادن به شیوه ای که بچه ها دوست دارند و با سوژه هایی که آنان می خواهند، وارد مباحث مختلف شوند. این هنر یک معلم با پدر و مادر است که بتواند با خواسته های قلبی بچه ها ارتباط صحیح برقرار کند. اگر این ارتباط برقرار شود، می توان منتظر ایجاد شگفتی و تأثیر آن بر رفتار کودکان بود.

لئوبوسکالیا در مورد یک معلم نمونه داستان جالبی را بیان می کند. او می گوید: نخستین روز درس بود. او وارد کلاس شد و کتاب را باز کرد. درس اول با عنوان «فروشگاه»، درباره فروشگاه بود. او باید به بچه هایی درس فروشگاه را بدهد که در فروشگاه های بزرگ بار آمده اند. درس فروشگاه، چه چیز تازه ای برای بچه ها دارد؟ این معلم نازنین، پیش خود فکر کرد: بسیار خوب، تلاش خودم را خواهم کرد. لابد حکمتی در تدریس این درس هست که من نمیدانم. بنابراین با بچه ها روی موکت کلاس نشستند. معلم گفت: «بچه‌ها، دوست دارید درس فروشگاه را بخوانیم؟» بچه ها یک صدا گفتند: «از درس فروشگاه بیزاریم! …» بنابراین معلم خوشدل و دلسوز از بچه ها پرسید: «دوست دارید دربارهی چه چیزی بدانید؟» چشم های یکی از بچه ها برقی زد و گفت: «خانم معلم، پدر من مهندس مؤسسه ی تحقیقات فضایی است. او می تواند نحوه ی ساختن موشکهای فضاپیما را به ما یاد بدهد. ما می توانیم سفینه بسازیم و به کرہی ماه سفر کنیم!» همه ی بچه ها با هم فریاد زدند: «هورا!» خانم معلم گفت: «بسیار خوب، همین کار را می کنیم.» روز بعد، پدر آن دانش آموز آمد و با خود مدل یک فضاپیما را به کلاس آورد. آنان روی زمین نشستند و بچه ها دور فضاپیما حلقه زدند. بچه ها واقعا تشنه ی دانستن نحوهی کار و ساخت فضاپیما بودند. درس شروع شد و طی روزهای آینده نیز ادامه یافت. بچه ها دیگر میدانستند که یک فضاپیما چگونه کار می کند. باور کردنی نبود، بچه ها درباره علوم، نجوم، نظریه های پیچیده ی ریاضی و موضوعات دیگر صحبت می کردند و از این بابت چیزی کم نمی آورند. کلماتی که در صحبتهای بچه ها به کار می رفت، به هیچ وجه بوی بز بز قندی نمیداد، بلکه پر بود از اصطلاحات مربوط به کهکشانها، لایه های ازن هوا، منظومه شمسی، آفرینش و غیره. اما یک روز، در هنگامه ی این درسها و بحثهای پرشور، ناگهان سر و کلهی مدیر مدرسه پیدا شد و به معلم دوست داشتنی بچه ها گفت: «خانم، درس فروشگاه چه شد؟» معلم، مدیر مدرسه را به کناری برد و گفت: «بچه ها از درس فروشگاه خوششان نمی آمد. آنان دوست داشتند به کره ی ماه پرواز کنند.» مدیر مدرسه گفت: «من این حرفها سرم نمی شود. شما طبق برنامه باید «فروشگاه» را درس بدهید و بس.» معلم و بچه ها نشستند و درباره ی این موضوع با هم صحبت کردند. بچه‌ها اگر زیبایی ها را احساس کنند، در سخت ترین شرایط هم می توانند خوب زندگی کردن را تجربه کنند. معلم ها باید هر روز شانس جدیدی به بچه ها برای حضور فراگیر و خودشکوفا بدهند. قرار شد درس ملال آور فروشگاه را به سرعت بخوانند و دل مدیر را به دست آورند و دوباره به موضوعات هیجان انگیز خلاقانه و مورد علاقه ی خود بپردازند. آنان مجبور بودند بخشی از ساعات طلایی و گران بهای خود را تلف کنند. آنان درس چند هفته ای فروشگاه را دو روزه خواندند و کاردستی های لازم را ساختند و هنگامی که مدیر مدرسه برای بررسی وضع کلاس آمد، بچه ها اجناس ساختگی فروشگاه را با لبخندی ساختگی به او تعارف کردند و نشان دادند که درسشان را فوت آبند. هنگامی که مدیر از کلاس بیرون رفت، بچه ها دوباره به ماه پرواز کردند(بوسکالیا، ۱۳۸۲، ۴۱-۳۸).

این داستان به خوبی نشان می دهد کودکان را نباید دست کم گرفت و باید در نظر داشت که نیازها و خواسته های آنان فراتر از برنامه ریزی هایی است که ما برای آنان در نظر میگیریم. معلمها اگر به نقش خود، آگاه باشند، باید کودکان را به جایی ببرند که جز شگفتی و شعر و شور چیز دیگری وجود ندارد. آموزش و پرورش باید بستری برای رهایی ذهنی، تغییر بینش و تقویت خیال پردازی و تخیل کودکان فراهم کند. انسان موجودی پیچیده و پر رمز و راز است اما نباید این را از یاد برد که همین انسان به طور خودجوش عاشق زندگی است. ما باید احساس زندگی و لمس زیبایی ها را به بچه ها آموزش دهیم. این کار مهم تر از کار کردن با رایانه ها است. بچه‌ها اگر زیبایی ها را احساس کنند، در سخت ترین شرایط هم می توانند خوب زندگی کردن را تجربه کنند. معلم ها باید هر روز شانس جدیدی به بچه ها برای حضور فراگیر و خودشکوفا بدهند. این درست مثل دادن تخم مرغ های شانسی به دست دانش آموزان یک کلاس است که داخل هر یک از آنان هدیه ای متفاوت برای آنان وجود دارد. هدایایی که وقتی دیده می شوند، لبخند را بر لبان آنان جاری می سازند. دانش آموزان در هر دورهای الماسهای همان عصر هستند. الماس هایی که میدرخشند و اطراف را روشن می کنند. منتها این الماس ها در یک دالان بسته در حرکتند و این وظیفه ماست که آنان را احیا کنیم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ق.ظ ]


...



 
سودا از نگاه طب سنتی
سودا خلطی است، سیاه رنگ که معمولاً از تجمع، تهاجم، تکاثر، رسوب، سوختن یا متابولیسم سایر اخلاط دیگر خصوصاً صفرا در بدن تولید می شود. این خلط همچنین با خوردن غذاهایی که سودا زا است در کبد تولید می شود. امّا رفتار و نحوه زندگی عامل بسیار مهمی در تولید سودا در بدن می باشد. آثار سودا در بدن، باریکی و کشیدگی بدن و انگشتان و درشتی مفاصل و در مغز و روان و شخصیت فرد اثر درون گرایی و ترس وغصه و حرص و ریز بینی و عدم انعطاف و
سودا از نگاه طب سنتی
 


 

 

سودا خلطی است، سیاه رنگ که معمولاً از تجمع، تهاجم، تکاثر، رسوب، سوختن یا متابولیسم سایر اخلاط دیگر خصوصاً صفرا در بدن تولید می شود. این خلط همچنین با خوردن غذاهایی که سودا زا است در کبد تولید می شود. امّا رفتار و نحوه زندگی عامل بسیار مهمی در تولید سودا در بدن می باشد. آثار سودا در بدن، باریکی و کشیدگی بدن و انگشتان و درشتی مفاصل و در مغز و روان و شخصیت فرد اثر درون گرایی و ترس وغصه و حرص و ریز بینی و عدم انعطاف و کم خوابی و خیالبافی و منفی نگری و در سیستم های بدن از جمله پوست و چشم و گوش (شنوایی) و بویایی و ریه و حنجره و قلب و عروق و گوارش و … اثرات نامطلوب می گذارد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ق.ظ ]




مهارت احترام به خانواده


|

مهارت احترام به خانواده شوهر
در زندگی خانوادگی ممکن است مواردی پیش آید که زن نتواند خود را با خانواده شوهرش وفق دهد، زیرا آنها را در نوع اندیشه، سلیقه و رفتار با خود متفاوت می بیند در این گونه موارد عقل حکم می کند که زن با یک مهارت و پختگی خاص، شرایط را به طور مطبوع برای خود فراهم سازد نه آنکه چون غریقی به درون بدبختی ها فرو رود و عاجزانه غرق شود اولین قدم در راه غلبه بر شرایط و مقتضیات (غیر دلخواه ) آن است که خود را آنچه که هستیم، بدانیم و با بهره گیری از تعالیم مذهبی، مواهب طبیعی و استعدادهای مختلف را علی رغم شرایط نامساعدی که گریبانگیر ما شده است، در راههای سودمند به کار اندازیم، حالت سرکشی و طغیان در مقابل شرایط موجود، کاری زیان آور و عبث است و خود دلیل بر نارسای شخصیت محسوب می شود گفتن هر کلمه یا عبارت منفی شخص را یک قدم به شکست و اضمحلال نزدیک می کند، زیرا به کاربردن کلمات و جملات منفی ماهیت و طرز تلقی ما را در مقابل حقایق زندگی نشان می دهد. بدین معنی که ما لیاقت و قدرت خود را ناچیز شمرده، یا در عوض مشکلات را در مقابل خود به صورت اغراق آمیزی بزرگ کرده ایم. پس چه بهتر که به خود اجازه ندهیم در فکری منفی مدفون شویم. بهترین راه جلوگیری آن است که فکر منفی را مانند یک اشتباه معمولی به حساب آورده آن را از مغز خود بیرون کنیم.

الفاحشة ان تؤذی اهل زوجها وتسبهم. [1]

امام رضا (علیه السلام ) فرموده است:

((خطای زشت زن در این است که خانواده شوهرش را آزار دهد و به آنها دشنام گوید))[2]

یک فکر منفی ظاهرا ممکن است پشت سر هم در مغز انسان خونمایی کند و به تدریج تمام وجود شخص را فرا گیرد، اما اگر در هربار که سرزده وارد مغز شد، با سرعت و شدت هر چه تمامتر آن را از مغز بیرون راند، به تدریج سلطه و نفوذ خود را از دست خواهد داد و تحت کنترل فرد در خواهد آمد.

عقل و وجدان سلیم حکم می کند که زن و شوهر هرگز نباید بکوشند تا دماغ یکدیگر را بسوزانند، بلکه سعی کنند قلق خانواده های یکدیگر را بفهمند و بیاموزند که از چه راه و چگونه می توانند در زندگی هماهنگی مسالمت آمیزی داشته باشند تا در مواقع بحران، راه حل خوبی به دست آورند.

((مرد وقتی می بیند زنش نسبت به خانواده و فامیل او رفتار محترمانه و مودبانه دارد، طبعا به خود تلقین می کند که محبت این زن به من باطنی و حقیقی است و برای نشان دادن این علاقه قلبی چنین رفتاری را با پدر و مادر و خواهر و برادرم می کند. همین احساس سبب افزایش محبت مرد به زن می شود. حال اگر قضیه به عکس باشد، مسلما نتیجه آن هم به عکس خواهد بود و همین مقدار سبب دلسردی مرد و زن از یکدیگر شده، غبارهای تیره کدورت و عدم علاقه، آسمان زناشویی آن دو را تاریکتر خواهد نمود، ادامه این وضع نتیجه اش معلوم است ))

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:32:00 ق.ظ ]






بچه‌ها از ما یاد می گیرند که از موهبته عظیم زندگی، به نحو احسن استفاده کنند. در کلاس‌های سنتی بچه‌ها همیشه گوش به زنگ تعطیلی کلاس ها هستند، اما در آموزش‌های خلاق، همه پر انرژی و با نشاط در حال کاوشگری و جست و جو و سؤال هستند و هیچ کس از پرسه زنی خسته نمی شود. در کلاس های جدید تأکید می شود که محدودیت ها را از جلوی ذهن کودکان بردارید و برای آنان فضای تحرک بیشتری ایجاد کنید. بسیاری از مواقع کودکان از بزرگسالان سؤال هایی می پرسیده که با برخورد و پاسخ سرد آنان مواجه می شوند. پاسخ های سرد و بی خاصیت یعنی انتقال بی تفاوتی به کودکانی که سراسر وجودشان شور و نشاط است. وقتی دانش آموزی به معلمی می گوید: «من تحقیق کردم و فهمیدم که پایتخت تایلند بانکوکه است و این شهر دارای جمعیت زیاد و ترافیکهای خیابانی است، معلم می تواند بگوید: «چه جالب! من نمی دانسته و بعد رو به سایرین بگوید: «بچه ها شما این موضوع را میدانستید؟» و بعد از آنان بخواهد که به صحبت‌های دوستشان در مورد تایلند گوش دهند. سپس در انتهای کلاس باز هم این معلم است که هم خود باید از دانش آموز فعال تشکر کند و هم بخواهد که همه از دانش آموزی که اطلاعات آنان را در مورد تایلند افزایش داده تشکر کنند. این یعنی یادگیری فعال و تقویت کوشش در کودکانی که عاشق فهمیدن و درک کردن، شنیدن و سؤال کردن هستند. معلم ها می توانند با درس دادن به شیوه ای که بچه ها دوست دارند و با سوژه هایی که آنان می خواهند، وارد مباحث مختلف شوند. این هنر یک معلم با پدر و مادر است که بتواند با خواسته های قلبی بچه ها ارتباط صحیح برقرار کند. اگر این ارتباط برقرار شود، می توان منتظر ایجاد شگفتی و تأثیر آن بر رفتار کودکان بود.

لئوبوسکالیا در مورد یک معلم نمونه داستان جالبی را بیان می کند. او می گوید: نخستین روز درس بود. او وارد کلاس شد و کتاب را باز کرد. درس اول با عنوان «فروشگاه»، درباره فروشگاه بود. او باید به بچه هایی درس فروشگاه را بدهد که در فروشگاه های بزرگ بار آمده اند. درس فروشگاه، چه چیز تازه ای برای بچه ها دارد؟ این معلم نازنین، پیش خود فکر کرد: بسیار خوب، تلاش خودم را خواهم کرد. لابد حکمتی در تدریس این درس هست که من نمیدانم. بنابراین با بچه ها روی موکت کلاس نشستند. معلم گفت: «بچه‌ها، دوست دارید درس فروشگاه را بخوانیم؟» بچه ها یک صدا گفتند: «از درس فروشگاه بیزاریم! …» بنابراین معلم خوشدل و دلسوز از بچه ها پرسید: «دوست دارید دربارهی چه چیزی بدانید؟» چشم های یکی از بچه ها برقی زد و گفت: «خانم معلم، پدر من مهندس مؤسسه ی تحقیقات فضایی است. او می تواند نحوه ی ساختن موشکهای فضاپیما را به ما یاد بدهد. ما می توانیم سفینه بسازیم و به کرہی ماه سفر کنیم!» همه ی بچه ها با هم فریاد زدند: «هورا!» خانم معلم گفت: «بسیار خوب، همین کار را می کنیم.» روز بعد، پدر آن دانش آموز آمد و با خود مدل یک فضاپیما را به کلاس آورد. آنان روی زمین نشستند و بچه ها دور فضاپیما حلقه زدند. بچه ها واقعا تشنه ی دانستن نحوهی کار و ساخت فضاپیما بودند. درس شروع شد و طی روزهای آینده نیز ادامه یافت. بچه ها دیگر میدانستند که یک فضاپیما چگونه کار می کند. باور کردنی نبود، بچه ها درباره علوم، نجوم، نظریه های پیچیده ی ریاضی و موضوعات دیگر صحبت می کردند و از این بابت چیزی کم نمی آورند. کلماتی که در صحبتهای بچه ها به کار می رفت، به هیچ وجه بوی بز بز قندی نمیداد، بلکه پر بود از اصطلاحات مربوط به کهکشانها، لایه های ازن هوا، منظومه شمسی، آفرینش و غیره. اما یک روز، در هنگامه ی این درسها و بحثهای پرشور، ناگهان سر و کلهی مدیر مدرسه پیدا شد و به معلم دوست داشتنی بچه ها گفت: «خانم، درس فروشگاه چه شد؟» معلم، مدیر مدرسه را به کناری برد و گفت: «بچه ها از درس فروشگاه خوششان نمی آمد. آنان دوست داشتند به کره ی ماه پرواز کنند.» مدیر مدرسه گفت: «من این حرفها سرم نمی شود. شما طبق برنامه باید «فروشگاه» را درس بدهید و بس.» معلم و بچه ها نشستند و درباره ی این موضوع با هم صحبت کردند. بچه‌ها اگر زیبایی ها را احساس کنند، در سخت ترین شرایط هم می توانند خوب زندگی کردن را تجربه کنند. معلم ها باید هر روز شانس جدیدی به بچه ها برای حضور فراگیر و خودشکوفا بدهند. قرار شد درس ملال آور فروشگاه را به سرعت بخوانند و دل مدیر را به دست آورند و دوباره به موضوعات هیجان انگیز خلاقانه و مورد علاقه ی خود بپردازند. آنان مجبور بودند بخشی از ساعات طلایی و گران بهای خود را تلف کنند. آنان درس چند هفته ای فروشگاه را دو روزه خواندند و کاردستی های لازم را ساختند و هنگامی که مدیر مدرسه برای بررسی وضع کلاس آمد، بچه ها اجناس ساختگی فروشگاه را با لبخندی ساختگی به او تعارف کردند و نشان دادند که درسشان را فوت آبند. هنگامی که مدیر از کلاس بیرون رفت، بچه ها دوباره به ماه پرواز کردند(بوسکالیا، ۱۳۸۲، ۴۱-۳۸).

این داستان به خوبی نشان می دهد کودکان را نباید دست کم گرفت و باید در نظر داشت که نیازها و خواسته های آنان فراتر از برنامه ریزی هایی است که ما برای آنان در نظر میگیریم. معلمها اگر به نقش خود، آگاه باشند، باید کودکان را به جایی ببرند که جز شگفتی و شعر و شور چیز دیگری وجود ندارد. آموزش و پرورش باید بستری برای رهایی ذهنی، تغییر بینش و تقویت خیال پردازی و تخیل کودکان فراهم کند. انسان موجودی پیچیده و پر رمز و راز است اما نباید این را از یاد برد که همین انسان به طور خودجوش عاشق زندگی است. ما باید احساس زندگی و لمس زیبایی ها را به بچه ها آموزش دهیم. این کار مهم تر از کار کردن با رایانه ها است. بچه‌ها اگر زیبایی ها را احساس کنند، در سخت ترین شرایط هم می توانند خوب زندگی کردن را تجربه کنند. معلم ها باید هر روز شانس جدیدی به بچه ها برای حضور فراگیر و خودشکوفا بدهند. این درست مثل دادن تخم مرغ های شانسی به دست دانش آموزان یک کلاس است که داخل هر یک از آنان هدیه ای متفاوت برای آنان وجود دارد. هدایایی که وقتی دیده می شوند، لبخند را بر لبان آنان جاری می سازند. دانش آموزان در هر دورهای الماسهای همان عصر هستند. الماس هایی که میدرخشند و اطراف را روشن می کنند. منتها این الماس ها در یک دالان بسته در حرکتند و این وظیفه ماست که آنان را احیا کنیم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:32:00 ق.ظ ]




شیوه های امربه معروف ونهی از منکر :


1- آماده سازی


سخن حق ، همچون شکر است ؛ اگر شکر را به همین شکل در گلوی کسی بریزیم ، امکان دارد خفه شود. باید شکر را با آب مخلوط کرده تا تبدیل به شربت شود وبرای همه افراد قابل استفاده وتحمل باشد .
یکی از اساتید بزرگ می فرمود :از خاطرم نمی رود زمانی که می خواستم درباره روایات کفن در تلویزیون صحبت کنم ، فکر کردم که بعضی مردم تحمل شنیدن ندارند، لذا بحث را این گونه آماده کردم که : از نیازهای عمومی وهمگانی ، نیاز به لباس است. اسلام برای هر فصل و زمان وکاری لباس در نظر گرفته ودستوراتی داده است؛ مثل لباس کودک، لباس کار ، لباس جنگ ، لباس نماز عید ،لباس نماز باران ،لباس احرام و حج ، لباس عروس ، لباس دادن به برهنه ها ، نظافت لباس ،وصله کردن لباس ،رنگ لباس ، دوخت لباس ، جنس لباس و…وبرای هر یک ازعناوین هم حدیثی ونکته ای گفتم . کم کم مردم را برای شنیدن بحث آخرین لباس (کفن) و روایات کفن آماده کردم .ولی اگر از ابتدا می گفتم : موضوع بحث امروزم کفن است ، شاید میلیون ها نفر تلویزیون را خاموش می کردند.


2- تلقین


چه بسیارند افرادی که از انجام معروف هراس دارند وچه بسیارند کسانی که جدا شدن از بعضی منکرات را برای خودمحال می پندارند ، در صورتی که تلقین صحیح وبیان نمونه ها در این زمینه کارگشا خواهد بود.


3- استفاده از هنر ، شعر وطنز


نقش هنر در دعوت مردم به فساد وانحراف ،بر کسی پوشیده نیست . سامری با هنر مجسمه سازی توانست مردم رامنحرف وبنی اسرائیل را گوساله پرست کند.زیبا گویی ، فصاحت وبلاغت ، بهترین اهرم برای جذب مردم است؛ همانگونه که قیافه زیبا و موزون نقش مهمی در تاثیر کلام دارد.در قرآن ، امر شده است که هنگام رفتن به مسجد ، زینت های خود را با خود بردارید.سخن زیبا ومجادله نیکو از سفارشهای قرآن کریم است.یکی از نامهای قرآن ، احسن القصص است. آری ، قصه گویی یک هنر است.


4- انصاف در برخورد


قرآن کریم در نهی از شراب ، اول از منافع مادی ومالی آن سخن گفته است وبعد می فرماید : (ضررش از نفعش بیشتر است) خداوند در برخورد با کافران ومنافقان ومشرکان ، همواره از عبارت (اکثرهم) استفاده می کند، یعنی همه آنان را نفی نمی کند بلکه می فرماید: بیشتر آنها چنین هستند در برخورد با خلافکاران نیز باید ابتدا نقاط قوت ومثبت آنها را بگوییم وسپس آنها را متذکر کنیم .


5- امید دادن


گاهی انسان گنهکار با خود می گوید :دیگر ازما گذشته است ، ما دیگرراهی برای بازگشت نداریم. ما دیگر جهنمی شده ایم . این گونه افراد هر روز به گناه بیشتری گرفتار می شوند. چون قامت ما برای غرق است——— در کم و زیاد او چه فرق است ، باید به آنها از عفو الهی واز پذیرفتن توبه ولطفی که خداوند به توبه کنندگان دارد، بگوییم و خاطراتی ازتوبه کنندگان بیان کنیم تا گناه ، او را به یاس نکشاند . باید به او تذکر داد که یاس ازگناهان کبیره است .


6 – تغافل


گاهی بایدانسان خود را به غفلت بزند وتظاهر کند که من متوجه خلاف تو نشدم تا از این طریق شخصیت افراد شکسته نشود.قرآن می فرماید : برادران یوسف که پس از ده ها سال او را دیدند ونشناختند ، به او گفتند : ما قبلاً برادری داشتیم به نام یوسف که دزد بود. یوسف خود را به تغافل زد ونگفت که آن برادر من هستم وچرا به من نسبت دزدی میدهید . البته تغافل در مورد خلافه های شخصی ، جزئی وفردی است ؛ و گرنه درمسائل مهم که دشمنان وکفار برای براندازی نظام اسلامی نقشه می کشند ، تغافل بزرگترین خواست دشمن است.


7- توجه به ظرفیت افراد


امام صادق (علیه السلام) شخصی را برای ماموریتی به منطقه ای فرستاد . او درگزارش خود به امام ، از مردم منطقه به شدت انتقاد کرد .امام فرمود : ایمان ده درجه دارد . بعضی یک درجه ایمان دارند وبعضی دو درجه ، بعضی هم هفت تا ده درجه . نباید کسانی که ایمان کامل تری دارند ، از دیگران توقع بیش از ظرفیت داشته باشند . در شیوه تبلیغ انبیا می خوانیم که می فرمودند : ما ماموریم طبق ظرفیت افراد با آنان صحبت کنیم.


8- کنایه گویی


قرآن به حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید : آیا تو به مردم گفتی که من ومادرم را خدا بگیرید؟! در جای دیگر ،خداوند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مخاطب قرار داده و می فرماید : اگر پدر و یا مادرت نزد تو به پیری رسیدند ، تو با آنان درشتی نکن !
در حالی که همه می دانیم حضرت عیسی مردم را به توحید دعوت می کرد وپیامبر اسلام درکودکی پدر ومادر خود را از دست داده بود.این گونه خطاب ها در حقیقت به مردم است.


9 – ایجاد محبت


در بخش مهمی از قرآن ، خداوند نعمت های خود را می شمارد تا عشق انسان را نسبت به خود زیاد کند.قرآن که مردم را امر به عبادت می کند ، می فرماید : پروردگار کعبه را پرستش کنید ؛ زیرا او شما را از گرسنگی وترس نجات داد.نمونه هایی از سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره جذب دلها:
1- هر گاه سه روز، یکی از یاران را نمی دید ، به سراغش می رفت.
2- از مریض ها در دورترین نقطه شهر، عیادت می کرد.
3- مردم را با بهترین نام صدا می زد . حتی نام زنان وکودکان را با کرامت می برد.
در تاریخ زندگی اهل بیت علیهم السلام نیز خاطرات فراوانی به چشم می خورد که یک نمونه از آن را نقل می کنیم :مردی شامی به امام حسن مجتبی (علیه السلام) جسارت کرد.حضرت ایشان را به منزل بردند وچنان موردتفقد قرار دادندکه او از حرفهای خود شرمنده شد.در روایات می خوانیم : با هر کس که با تو قطع رابطه کرد ، ارتباط برقرار کن وهر کس به تو بدی کرد ، تو با او خوبی کن.


10- تحریک عواطف


شخصی به مادرش تندی کرد .روز بعد ،امام صادق (علیه السلام) او را دید و به او فرمود : چرا با مادرت تندی کردی؟مگر نمی دانی که شکم مادرت منزل تو بود؟ دامان مادرت گهواره تو بود؟ شیر مادر غذای تو بود؟سپس فرمود : پس با او خشن نباش.


11- مخفیانه ومختصر باشد


در حدیث می خوانیم : هر کس برادر دینی خود را مخفیانه موعظه کند ،او راآراسته کرده ،ولی هر کس آشکارا موعظه کند، او را شرمنده کرده است. درحدیث می خوانیم :هر گاه کسی را موعظه می کنی ؛ خلاصه بگو!
گرنصیحت کنی ، به خلوت کن که جز این ، شیوه نصیحت نیست
هر نصیحت که بر ملا باشد آن نصیحت به جز فضیحت نیست


12- نمایاندن الگوها


معرفی چهره های موفق وتجلیل از آنها ، در دعوت مردم به معروف نقش موثری دارد . این که هر سال مردم در عاشورا فریاد (یاحسین )سر می دهند ، زمینه دوری از پذیرش طاغوت و وفاداری به نظام اسلامی می شود.
قرآن می فرماید : مردم دنیا از همسر فرعون درس بگیرند که چگونه جذب مال ومقام وقدرت فرعون نشد .درجای دیگری می فرماید :از حضرت ابراهیم وحضرت محمد (علیه السلام) درس بگیرید ؛ زیرا این دو بزرگوار اسوه والگو هستند.
قرآن کریم به پیامبر عزیز می فرماید: از طریق حکمت و منطق یا موعظه ونصیحت و یا جدال نیکو مردم را به راه خدا دعوت کن!همان گونه که شیطان انسان را گام به گام به سوی فساد می کشاند راه اصلاح وامر به معروف ونیز گام به گام باشد
در قرآن درمورد تحریم ربا این مراحل به چشم می خورد :
در مرحله اول ، قرآن می فرماید :آنچه به مال شما از طریق ربا اضافه می شد ،نزدخدا افزایش نیست.
در مرحله دوم ، قرآن ربا خواری را از عادات زشت یهودیان می شمارد.
درمرحله سوم ،قرآن انسان را از ربای مضاعف و زیاد نهی می کند.
درمرحله چهارم ، قرآن ، ربا گرفتن رابه منزله اعلام جنگ باخدا می داند.


14- تکرار


چون برنامه اسلام تنها آموزش نیست ، بلکه تربیت هم هست ،لذا اوامر ونواهی باید تکرار شود. برای هر غفلت ،یک تذکر لازم است. شما درنماز ده ها بار (الله اکبر ) را در رکوع وسجود وقیام تکرار می کنید .یاد خدا غذای روح است وباید همچون غذای جسم تکرار شود.


15 -مماشات


حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای نهی از بزرگ ترن منکر (شرک) از راه مدارا ومماشات وارد شد وگام به گام به انتقادات خوداضافه کرد.بار اول فرمود: خورشید غروب می کند ومن غروب شدنی را دوست ندارم .( انی لااحب الافلین) بار دوم فرمود: ماه پرستی انحراف است وخدا مرا گرفتار آن نکند . ( لئن لم یهدنی ربی …)بار سوم فرمود: من بیزارم از هر چه که شما شریک خدا می دانید .( انی بری ء مما تشرکون)


16- حکمت ، موعظه ،جدال نیکو


قرآن کریم به پیامبر عزیز می فرماید: از طریق حکمت و منطق یا موعظه ونصیحت و یا جدال نیکو مردم را به راه خدا دعوت کن!در امر به معروف ونهی ازمنکر باید روی مسائلی تکیه کرد که قابل خدشه نباشد.به سخنان محکمی که موردقبول همه است، حکمت گفته می شود.مراد از موعظه حسنه ، موعظهای است که بر اساس محبت و با بیان نیکو باشد و در زمان و مکان مناسب با شیو ه های صحیح انجام شود. ومراد از مجادله نیکو نیز پذیرفتن نقاط قوت دیگران واستدلال و مقابله به مثل در شیوه ها است.


17 - ریشه مفاسد را بخشکانیم


قرآن می فرماید : ( سوء ظن نبرید وتجسس نکنید ) ؛ زیرا سوء ظن ، سرچشمه تجسس وتجسس ، سرچشمه غیبت می شود.اگر قرآن ،زنان را از پایکوبی ویا گفتار همراه با ناز وکرشمه وتحریک آمیز نهی می کند ،به خاطر خشکاندن سرچشمه گناه است. درمسائل سیاسی واجتماعی نیز برای اصلاح دولت ها باید دولتمردان اصلاح شوند وبرای اصلاح نسل نو ،باید خانواده ها اصلاح شوند.قرآن می فرماید : با رهبران کفر مبارزه کنید.


18- احترام به ارزشهای دیگران


قرآن کریم ،به تورات وانجیل وانبیای گذشته احترام می گذارد و مراکز عبادت سایر ادیان را محترم می شمارد ؛ حتی برای حفظ آن ، دفاع را لازم میداند. در سفارش های اسلامی نیز آمده است: (بزرگان هر قوم را احترام کنید!)


19 - با انجام معروف ،زمینه را بر منکر تنگ کنیم


قرآن می فرماید : (راه جلوگیری از فحشا ومنکر ، انجام معروفی همچون نماز است.)هنگامی که خداوند می خواهد حضرت آدم را از غذایی منع کند، ابتدا اجازه بهره برداری از غذاهای دیگر را به او میدهد ومی فرماید : (از هر غذایی در بهشت استفاده کن؛ ولی از این غذا استفاده نکن!)تفریح و ورزش از معروف هایی است که جلو بسیاری از مفاسد، امراض ومنکرات رامی گیرد. زهد وعدالت مسئولان مملکتی،از معروف هایی است که می تواند جلوبزرگترین منکرات را که بدبینی به حکومت اسلامی است ،بگیرد.


20- توجه به زمان


در روایات می خوانیم : هنگام مسافرت ، خانواده خود را به تقوی سفارش کنید ؛ زیرا در آستانه جدایی ،علاقه ها اوج می گیرد و زمینه پذیرش در انسان زیاد می شود.در حدیث می خوانیم : به هنگام خشم وغضب ، کسی را ادب نکنید زیرا در معرض افراط هستید .در قرآن نیز نسبت به استغفار در سحر مکرر سفارش شده است.


21- اعراض


قرآن میفرماید : ( هر گاه کسانی را دیدی که در آیات ما به یاوه سرائی نشسته اند ، پس به عنوان اعتراض ،مجلس آنان را ترک کن ! یا مسیر حرف را تغییر ده ! واگرشیطان تو را به فراموشی انداخت ، تا متوجه شدی جلسه را ترک کن وبا ستمگران منشین).در حدیث می خوانیم : (سزاوار نیست که مومن درمجلس گناهی که نمی تواند آن را تغییر دهد بنشیند.)پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید : گناهکاران را با قیافه عبوس ملاقات کنید !

ودر پایان از خداوند قادر وبخشاینده مسئلت داریم که به زنان ودخترانمان توفیق داشتن صفات حیا وپاکدامنی و مردان وپسرانم توقیق داشتن صفات حیا وغیرت عطا کند.الهی آمین.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم


التماس دعا

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:28:00 ق.ظ ]




توجه دادن به کرامت وارزش انسان :


اگرانسان بداندکه جانشین خداست.اگرانسان بداندکه فرشتگان بر اوسجده کرده اند اوموجودی است که روح خدا دراو دمیده شده است؛ تنها موجودی است که خداوند درآفرینش او خود را ستوده است؛ همه چیز را به تسخیر او درآورده است؛ در آفرینش ، بهترین شکل را به او عطا کرده است؛ برای او ، انبیا وکتب آسمانی فرستاده است؛ او را موجودی فنا ناپذیر قرار داده است، ارزش اوبهشت است ونه کمتر ؛ خداوند انواع فضیلت ها وکرامتها را به او مرحمت کرده است.
اگرانسان به این کرامت ها ومقامات توجه کند ، هرگز خودرا به کارهای زشت آلوده نخواهد کرد.راستی! چرا عمر ما چراگاه شیطان باشد؟ ما که جانشین خدائیم ،چرا با دشمن خدا قرین باشیم؟ حضرت علی (علیه السلام) فرمود : کسی که کرامت و ارزش خود را شناخت دنیا و هوسها نزد او ناچیز می شود.
روایت: شخصی به نام شقرانی در زمان امام صادق (علیه السلام) مرتکب شراب خواری شد .امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: ای شقرانی ! کار زشت از هر کس که سر زند ، زشت است ؛ ولی اگر از تو سر زند ، زشت تر است؛ همان گونه که کار نیکو از هر کس نیکوست ؛ ولی اگراز تو سر زند ، نیکوتر است . این به خاطر جایگاه تو است . تو از وابستگان ما هستی . پس ، قدر خود را بدان !

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:26:00 ق.ظ ]




چگونه زنان ودختران بدحجاب را امر به معروف ونهی از منکر کنیم
 


در مرحله اول بایستی برخورد بسیار مؤدبانه واخلاقی باشد وتا حد ممکن از نگاه کردن به چشم وصورت واندام ایشان پرهیز شود ، اگر بتوان نگاه را کنترل کرد ، ازبسیاری از گناهان جلو گیری می شود!


ودرمرحله دوم باید با زبان تاثیر امر به معروف ونهی از منکر کرد ، اکنون شیوه های تاثیر امر به معروف ونهی ازمنکررا بررسی می کنیم ؛ اهمیت شیوه ها : پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ( هر که امر به معروف می کند ،باید شیوه اش نیز معروف باشد). قرآن می فرماید : نیکی در این نیست که از بی راهه به خانه ها وارد شوید ، نیکی دراین است که از راه آن وارد شوید. امام باقر (علیه السلام) ذیل این آیه فرمود : خانه ها را از راهش وارد شوید یعنی هر کاری را از راهش انجام دهید ! آری برای هرمعروف ومنکری ، از هر شخصی درهر مکانی وهر زمانی، شیوه ای خاص لازم است که اگرمراعات نشود ، امکان دارد اثر منفی دهد.


شیوه آئینه وار


حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: ( المومن مراه المومن ) مومن آئینه مومن است . اگر در این حدیث کوتاه دقت کنیم، نکاتی درباره شیوه امر به معروف درک می کنیم ؛ از جمله :


1- آئینه از روی صفا عیب را می گوید ، نه از روی انتقام ، غرض وکینه
2- آئینه زمانی عیب را نشان می دهد که خودش گردوغبار زده نباشد.
3- آئینه مراعات مقام ومدال را نمی کند.
4- آئینه عیب را بزرگتر از آنچه هست ،نشان نمیدهد.
5- آئینه همراه با نشان دادن عیب ،نقاط قوت را نیز نشان میدهد.
6- آئینه عیب را روبرو می گوید نه پشت سر.
7- آئینه عیب را بی سروصدا می گوید.
8- آئینه عیب را در دل نگه می دارد و همین که از کنارش رد شدی عیب از صفحه اوپاک می شود.
9- آئینه را اگر شکستی ، خرده های آن هم زشت و زیبا را نشان میدهد.مومن را اگر شکستی وتحقیر کردی ،باز دست از حرفش بر نمی دارد.
10- اگر آئینه عیب مرا گفت ، باید خودم را اصلاح کنم ،؛ نه آنکه آئینه را بشکنم .آری! اگر مسلمانی نهی ازمنکر کرد ،شما گناه را از خود دور کن وبه انتقاد کننده اعتراض نکن.
ای غزالی گریزم از یاری که اگر بدکنم نکو گوید // مخلص آن شوم که عیبم را همچو آیینه روبه رو گوید
نه که چون شانه با هزار زبان پشت سر رفته ،موبه مو گوید

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:25:00 ق.ظ ]




راه کارهای عملی عاقبت به خیر شدن؟


1. همیشه نماز هایتان را در اول وقت بخوان خصوصا نماز صبح


2. توسل به ائمه معصومین (علیهم السلام) خصوصا امام حسین (علیه السلام) را مداومت داشته باش لااقل در رخت خوابت سلام و لعن آخر زیارت عاشورا را یک بار با توجه بخوان. (ساده است اما بسیار کار ساز)


3. هر شب قبل از خواب از هر گناهی که در طول روز انجام داده ای توبه کن و با زبانت (نه در قلبت) به خدا بگو که همه ی آنها را ببخشد


4. اگر که متأهل هستی؛ خوش اخلاقی و مدارا و گذشت کردن با همسرت و خدمت به او و رضا نگه داشتن او را فراموش نکن هر چند که تقصیر ازتو نباشد و با هر بار مشاجره بدان که از رحمت خدا به دور می شوید


5. زندگی نامه بزرگان را مطالعه کن مثلا کتاب سیمای فرزانگان آقای رضا مختاری


6. در مراسمات دسته جمعی مثلا دعا و هیئات عزاداری شرکت کنید (تا حدی که خوشتان بیاید و هر وقت دید که خسته شدید و حوصله یتان سر رفت حتما مجلس را ترک کنید)


7. اگر بتوانی نماز شب بخوان نمی گویم همه ی یازده رکعتش را بلکه در حد یک رکعت نماز وتر با یک قنوت ساده. اگر هم هر شب نتوانستی لااقل یک شب در میان و اگر آن هم نشد لااقل شبهای جمعه.(فرض کن می خواهی روزه بگیری و برای پر کردن شکمت بیدار شوی پس نگو نمی شود زیرا سی روز ماه رمضان توانستی بیدار شوی و تو همان شخصِ در ماه رمضان هستی پس می توانی. از خدا بخواه می شود)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ق.ظ ]




مداومت برعمل صالح موجب عاقبت به خیر شدن است
 

به نام خداوند بخشنده مهربان در این یادداشت می خواهیم در مورد عاقبت به خیر شدن صحبت کنیم و قبل از بیان مطالب شما را به حدیثی از پیامبر رحمت حضرت محمد صل الله علیه وآله وعجل الفرجهم  والعن اعدائم اجمعین جلب می نمایم:

————————————————–


 

پیامبراکرم(ص) فرمود: «اذا اراد اللّه بعبدٍ خیراً طهّره قبل موته قیل ما طهوره العبد؟ قال: عملٌ صالح یلهمه ایّاه حتّی یقبضه علیه؛ هرگاه خداوند نسبت به بنده ای اراده خیر کند او را پیش از مرگ پاک و پاکیزه می کند. گفته شد چگونه بنده را پاک می کند؟ فرمود: عمل صالحی به او الهام می کند (که او بر آن مداومت کند) تا زمانی که از دنیا برود.»

در تعبیر دیگر آمده است که حضرت فرمود: «اذا اراد اللّه بعبدٍ خیراً عمله قیل ما عمله؟ قال یفتح له عملاً صالحاً قبل موته ثمّ یقبضه علیه؛ هرگاه خداوند به بنده ای اراده خیر کند عمل صالح به او الهام می کند قبل از مرگش سپس بر همان عمل قبض روحش می کند.»

————————————————————–


عاقبت به خیر شدن چیست؟

مدت کوتاه زندگی انسان در دنیا را با زندگی آخرتش، که بی کرانه و بی نهایت است و پایانی برای آن نیست، نمی توان مقایسه نمود. از این رو، تحمل سختی ها و مشکلات در دورة کوتاه زندگی دنیا اگر فرجامی نیکو داشته و همراه با سعادت اخروی باشد، از آن تعبیر به عاقبت به خیری میشود. به بیان دیگر: عاقبت به معنای فرجام، پایان و نتیجه کارکردها است،و عاقبت به خیری یعنی مجموعة فعالیت ها و کارکردهایی که پایان آن خیر و خوشبختی را برای انسان به دنبال دارد.
البته خوشبختی، درجات دارد. انسان به دلیل این که تنوع طلبی و مطلق گرایی در طبیعت او نهادینه شده، به هر درجه از خوشی ها و نعمت های مادی یا معنوی دست پیدا کند، قانع نمی شود و رتبه ای بالاتر از آن را طلب میکند. این حالت نه تنها برای انسان در دنیای محدود وجود دارد، بلکه در آخرت نیز تداوم می یابد. از این رو یکی از اسامی قیامت یوم الحسره و یوم التغابن است، یعنی روزی که نه تنها گناهکاران در آه حسرت و ندامت می سوزند و احساس مغبون شدن دارند، بلکه آه و افسوس، و حسرت و ندامت شدیدی دامنگیر نیکوکاران می گردد که چرا بیشتر به کارهای نیک نپرداختند تا به عالی ترین مراتب بهشت که مرتبة رضوان الله است، نایل گردند و نهایت نزدیکی به خدا را پیدا کنند و به مطلق حقیقی متصل گردند. مرتبه ای که همة نعمت ها و خوشی ها در برابر آن ناچیز است. این مرتبه است که قرآن میفرماید: رضی الله عنهم و ضوا عنه.
پس عاقبت به خیری یعنی اتصال به فیض و رحمت مطلق و بی نهایت و نیل به نقطه ای از قرب الهی که رضایت و خشنودی خدا از انسان و انسان از خدا را به دنبال داشته باشد، و طبیعت مطلق گرای انسان با رسیدن به مقصدو مطلق حقیقی، اشباع شود و به آرامش مطلق، دست پیدا کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:20:00 ق.ظ ]




ثمره مداومت بر عمل خیر
امام علی (علیه‌السّلام) فرمود: «ثمره مداومت و پایداری بر کار خیر برای انسان خردمند عبارت است از:
۱. ترک کارهای زشت
۲. دوری از حماقت
۳. خودداری از گناه
۴. یقین
۵. علاقه به نجات
۶. اطاعت خدای رحمان
۷. تعظیم از دلیل و برهان
۸. دوری از شیطان
۹. پذیرفتن عدل
۱۰. حق‌گویی». [۱۰]
نتیجه این‌که انسان در انجام عبادات باید از افراط و تفریط در کمیت و حتی گاهی در کیفیت آن پرهیز نماید تا موجب دلسردی و رها نمودن عمل نشود، بلکه بهتر است عبادتی متعادل و ثابت به صورت مداوم انجام شود هر چند از جهت کمیت‌اندک باشد.
چنان‌که امام سجاد می‌فرماید: «اِنِّی لَاُحِبُّ اَنْ اَقْدَمَ عَلَی رَبِّی وَ عَمَلِی مُسْتَوٍ»؛ من دوست دارم به سوی پروردگارم بروم، در حالی‌که عمل من بر اثر افراط یا تفریط، بیشتر یا کمتر از مدت زمانی که زندگی کردم نباشد. «یعنی لا یزید و لا ینقص علی حسب الازمنة بافراط و تفریط.» [۱۱]
و بقول سعدی آن شاعر زیبا سخن:
رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود • • • • رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:17:00 ق.ظ ]




ثبات و مداومت

مراد و هدف از ثبات و مداومت در عمل این است که اگر انسان یک عمل خیر و نیکی مانند نماز اول وقت را شروع نمود، آن‌را آرام آرام و به طور مستمر و طولانی مدت انجام دهد تا روان و نفس آدمی‌با آن خو گرفته و در دراز مدت بر اثر تکرار و ممارست از حال «کیفیت ناپایدار و زودگذر نفسانی» به صورت ملکه «صفت ثبوتی در نفس که به راحتی از نفس جدا نمی‌شود». و صفت راسخ نفس در آید و روح، مالک آن عقیده و عمل گردد، در نتیجه هیچ‌گاه از انجام آن خسته نشده، بلکه به خود عادت داده که تا آخر عمرش آن عمل را انجام خواهد داد. کار‌اندک و مداوم، بهره‌اش بیش از آن است که انسان چندین کار؛ مانند «نماز اول وقت»، «نخوابیدن بین الطلوعین»، «شب زنده داری»، «روزه مستحبی» و… ، را به یک‌باره آغاز کرده، اما این رفتار عبادیش ادامه‌دار و ثابت نباشد و سبب خستگی و پریشانی و گاه منجر به ناامیدی و ترک آن عمل برای همیشه شود. چنانچه امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «کار‌اندکی که بر آن مداومت کنی، امیدبخش‌تر از کار بسیاری است که از آن ملول گردی». [۷] مدت مداومت بر عمل خیر[ویرایش] اکنون این پرسش پدید می‌آید که یک عمل تا چه مدت باید انجام شود تا بتوان بدان مداومت در عمل گفت؟! پاسخ آن است که حداکثر مداومت، ادامه عمل تا پایان عمر است، اما در نگاهی محدودتر، حداقل مداومت بر یک عمل آن است که یک عمل خیر در مدت زمان خاصی که از نظر عرف بر آن صدق مداومت نماید انجام شود، هر چند در روایات، استحباب مداومت و پایداری در عمل خیر تا یک‌سال مورد تاکید قرار گرفته است. چنان‌که امام صادق (علیه‌السّلام) در این زمینه می‌فرمایند: «هر گاه شخصی عملی انجام می‌دهد، تا یک‌سال ادامه دهد، سپس اگر خواهد به عمل دیگری منتقل شود؛ زیرا شب قدری که تقدیرات و مشیت‌های الاهی در آن محقق می‌شود ضمن یک سال خواهد بود». [۸] از طرفی بهتر است وقتی انسان تصمیم به مداومت بر عمل خیری گرفته در انجام آن کوتاهی و امروز و فردا نکند، بلکه هر چه زودتر و در کمتر از یک‌سال اقدام بر انجام آن نماید. چنان‌که امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «مبادا عملی را بر خودت واجب گردانی و آن‌گاه یک‌سال تمام آن‌را انجام ندهی و رهایش کنی». [۹] یعنی هر گاه تصمیم بر مداومت بر انجام عملی گرفتی در مدت زمان یکسال آن‌را شروع کن و بین تصمیم تو و انجام عمل بیش از یک‌سال فاصله نیفتد و یا این‌که در نگاهی حداقلی اگر تصمیم گرفتی که یک عمل را به صورت مداوم انجام دهی، دست کم، سالی یک‌بار آن‌را انجام بده.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:16:00 ق.ظ ]




روایت امام سجاد
امام سجاد (علیه‌السّلام): «من دوست دارم بر کارها و در انجام اعمالم پایداری و مداومت داشته باشم». [۴]

← روایت امام باقر
امام باقر (علیه‌السّلام): «دوست داشتنی‌ترین اعمال نزد خدای (عزّوجلّ) عملی است که بنده آن‌را ادامه دهد، اگر چه‌اندک باشد.» [۵]

← روایت امام صادق
امام صادق (علیه‌السّلام): «شیعیان ما را با سه چیز امتحان کنید؛ خواندن نماز بوقت و چگونگی مداومت‌ بر آن، حفظ اسرار ما و چگونگی پنهان داشتن آنها از دشمنان ما، و مواسات و کمک‌های مالی با برادران خویش و چگونگی اجرای آن»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:14:00 ق.ظ ]




ذکر یونسیه چیست؟

 

(لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین)

حضرت یونس (علیه السلام) مدت ها در میان قومش به ارشاد مردم پرداخت ولی در مدت سی و سه سال فقط دو نفر به او ایمان آوردند او هم قوم خود را نفرین کرد و خداوند به او وعده داد که در فلان تاریخ عذاب خود را بر آنان خواهد فرستاد. یونس از شهر خارج شد اما یکی از دوستانش در شهر ماند و مردم را از عذاب خدا ترساند و از آنها خواست توبه کنند و آنها که نشانه های عذاب وعده داده شده را دیدند از ترس عذاب توبه و ناله کردند تا خدا عذابش را از آنان بر گرداند یونس به امید اینکه مردم نابود شده اند به شهر بازگشت و وقتی دید همه چیز عادی است و مردم به کارشان مشغولند عصبانی شد و شهر را بدون اجازه خداوند ترک کرد و با یک کشتی راهی دریا شد.

در بین راه ماهی غول پیکری به کشتی حمله کرد و به خواست خداوند متعال حضرت یونس را بدون اینکه به او آسیب برساند بلعید.

حضرت یونس وقتی به هوش آمد متوجه اشتباه خود شد و با ناله و تضرع به درگاه خداوند توبه کرد که توبه او در قرآن آمده است و بخشی از آیه به عنوان ذکر یونسیه مشهور شده است که علما و عرفا خواص بیشماری را برای آن نقل میکنند، : قرآن میفرماید : «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ؛

و ذاالنون ( يونس) را (به ياد آور) در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت؛ و چنين مى‏پنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت؛ (اما موقعى كه در كام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها(ى متراكم) صدا زد: «(خداوندا) جز تو معبودى نيست! منزهى تو! من از ستمكاران بودم! » (سوره الانبياء ، آيه 87)

آثار و برکات ذکر یونسیه

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مُرد، پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت خوب شده در حالى که تمام گناهانش آمرزیده شده است.

رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم) فرمود : آیا به شما خبر دهم از دعایى که هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش ‍ حاصل شود؟

اصحاب گفتند: آرى اى رسول خدا.

آن حضرت فرمود: دعاى یونس که طعمه ماهى شد: ( لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین) .

امام صادق علیه السلام می فرمایند :عجب دارم از کسى که غم زده است واین دعا را نمى خواند (لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین) چرا که خداوند به دنبال آن می فرماید: ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤمنان را نجات مى دهیم.

مرحوم کلینى نقل مى کند: مردى خراسانى بین مکه و مدینه در ربذه به امام صادق علیه السلام برخود و عرضه داشت : فدایت شوم من تا کنون فرزند دار، نشده ام ، چه کنم؟

حضرت فرمود: هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روى آیه ( 78 سوره انبیا) را بخوان انشاء الله فرزند دار خواهی شد.

این ذکر برای تقویت نفس و قلب و مکاشفات ، بسیار خوب است و برای رفع حجب و نورانیت مؤثر است و استجابت دعا و نجات مومنین از طرف خدا شامل گوینده آن میشود.

از آثار و برکات این ذکر قرآنی بسیار است و ما به همین مقدار بسنده میکنیم .

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:06:00 ق.ظ ]




مقام پدر و مادر

موضوع مقام والدین و حقوق آنان، از دیرباز مورد توجّه پیشوایان علم و دین بوده و در این زمینه، مباحث زیادی از سوی علما و دانشمندان هر دوره به رشته تحریر در آمده است. مقاله ای که از نظر خوانندگان عزیز می گذرد، شامل دو بخش است: بخش اوّل، شامل بیان مقام پدر و مادر در اسلام است و صرفا مسائلی را مطرح می سازد که درباره مقام و منزلت پدر و مادر از نظر قرآن و روایات است. بخش دوم، شامل مسائل مربوط به حقوق پدر و مادر نسبت به فرزندان و همچنین حقوق فرزندان نسبت به والدین و مطالب مربوط به عقوق والدین و احکام اولاد است که روی هم رفته، این بخش به گونه ای تنظیم شده است که می تواند پاره ای از مسائل تربیتی را هم ارائه دهد و بنمایاند که والدین در تربیت فرزندان، چه وظایفی را بر عهده دارند. اهمّیت این بحث به اندازه ای است که خداوند متعال در بیش از 23 آیه در قرآن مجید، صراحتا و یا به طور ضمنی فرزندان را به احسان و نیکی نسبت به پدر و مادر، امر نموده است: وَ قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ اِحْسانا.(1) پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر، نیکی کنید. خداوند متعال در این آیه شریف، بعد از اصل توحید (که از اساسی ترین اصول اسلام است)، به یکی دیگر از تعلیمات انبیا، یعنی نیکی به پدر و مادر اشاره می کند. خداوند در آیه ای دیگر می فرماید: وَ وَصَّینَا الاْنْسانَ بِوالِدَیهِ حُسْنا.(2) ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. همان طور که ملاحظه می شود، احسان و تکریم به پدر و مادر، یک قانون کلّی برای تمام انسانهاست که این قانون، مخصوص دسته یا گروه خاصّی نیست. و نیز در گفتار و بیانات زیادی که از ائمّه معصومین علیهم السلام نقل شده، به فرزندان سفارش زیادی درباره نیکی به والدین شده است و لذّت زندگی و رونق نظام خانواده در خدمت به والدین است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: نظر الولد الی والدیه حبّا لهما عبادة.(3) نگاه با محبّت و دوستانه به پدر و مادر، عبادت است. اهمّیت این عمل، به قدری است که بزرگترین واجب شمرده شده است و همچنین باعث افزایش عمر و زیادی روزی دانسته شده است و در دنیا موجب راحتی انسان و خشنودی خداوند و به هنگام مرگ، باعث راحت جان دادن و در آخرت، سپر آتش جهنّم و سبب رحمت خداوند است. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: رحم اللّه امرءً أعان والده علی برّه.(4) خداوند، رحمت کند کسی را که پدرش را بر نیکی، کمک کند. به امید آنکه این نوشتار، مورد رضای حق قرار بگیرد و ذخیره ای باشد برای «یوْمَ لا ینْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ اِلاّ مَنْ اَتَی اللّه بِقَلْبٍ سَلیمٍ».(5) بخش اوّل: نیکی به پدر و مادر دین مبین اسلام، برای زنده ماندن ملّتها همبستگی خاصّی را بین افراد آنها لازم دانسته است و از افراد جامعه، نسبت به پدر و مادر که شعاع بستگی انسان به آنها نزدیک تر است، بیشتر سفارش شده است. پروردگار عالم در وجود فرزندان، عاطفه و علاقه خاصّی نسبت به والدین قرار داده است. این علاقه خاص را ممکن نیست که بتوان از انسان سلب نمود و خداوند در آیات قرآن، به محبّت فرزندان نسبت به پدر و مادر، سفارش نموده است. هیچ فداکاری بالاتر از خدمت نسبت به پدر و مادر نیست و خدمت به آنان بزرگترین خدمتی است که فرد می تواند درباره کسی انجام دهد. در کشورهای غیراسلامی، بر اثر کم بودن عواطف، فرزندان بعد از بلوغ، محیط خانواده را ترک می کنند و جدا از پدر و مادر زندگی می کنند و این چنین زندگی ، کانون خانواده ها را سرد نموده است و گاه زمانی طولانی، پدران و مادران روی فرزندان خود را نمی بینند. لذا سپردن فرزندان به کودکستان(6) و یا محیطهای دیگر، ریشه عواطف را می سوزاند و از رشد و نموّ آنها جلوگیری می کند. متأسفانه می بینیم که بعضی از جوانان، پدر و مادر پیرِ خود را مزاحم و دست و پا گیرِ زندگی خویش می بینند و سعی در دور شدن از آنها دارند. در قطب مخالف این بی حرمتی ها افرادی بوده اند و هستند که در سایه تربیت قرآنی، حتی والدین خود را در سنین پیری بهتر از فرزندان خود نگه می دارند که این خود، یک نوعی از احساسات و عواطف الهی است. حتی این روابط پس از مرگ هم با انسان همراه است و از پرجوش ترین احساسات انسانی، روابط والدین و اولاد است و همه اینها بدون جلب منفعت است،(7) و همین ویژگی است که قداست خاصّی به این علاقه می بخشد. هر چند فرزندان نمی توانند حق احترام به پدر و مادر را ادا کنند؛ ولی باید به مقدار امکان، سعی کنند تا رضایت آنها را که رضای الهی است، کسب کنند. سیمای والدین در قرآن اکنون برای روشن شدن چهره فروزانِ والدین، قبل از هر چیز دستِ مدد به سوی قرآن دراز می کنیم؛ همان کتابی که رهگشای زندگی انسانها در دنیاست و اگر مسلمانان در تمام امور، چه فرهنگی و چه اقتصادی یا امور دیگر، قرآن را سرلوحه زندگی خود قرار بدهند، از سعادت دنیا و آخرت برخوردار خواهند شد. قرآن مجید، در آیات متعددی دستور می دهد که به والدین نیکی کنیم که همه اینها به مقام والای والدین اشاره دارد. اینک به برخی از این آیات اشاره می کنیم. 1- وَ اِذْ اَخَذْنا میثاقَ بَنی اِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ اِلاَّ اللّه وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبی…(8) و به یاد آورید زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و نسبت به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان، نیکی کنید. احسان به پدر و مادر بعد از پرستش خداوند اینکه بعد از امر به عبادت خداوند، نیکی به پدر و مادر ذکر شده است، به چند جهت است. اوّل نعمتهای خداوند، بالاترین نعمتها بر بنده است و بعد از پروردگار عالم، پدر و مادر، سبب وجود فرزند هستند. دوم خداوند، مؤثّر واقعی و حقیقی در وجود انسان است و پدر و مادر به حسب ظاهر در وجود او مؤثّرند. در جایی که مؤثّر حقیقی ذکر شده است، بعد از آن، مؤثّر ظاهری ذکر می شود. سوم خداوند، در مقابل نعمتهایش از بنده اش چیزی نمی خواهد. پدر و مادر هم در مقابل نعمت خود، از فرزند چیزی طلب نمی کنند؛ حتی پدر و مادر غیر مسلمان به فرزند خود مهربانی می کنند. لذا این نعمت آنها شبیه نعمت خداوند است. چهارم خداوند نعمت خود را از بنده اش دریغ نمی کند؛ اگر چه بنده دارای گناهان زیاد باشد؛ همچنین پدر و مادر، فداکاری های خود را از فرزند دریغ نمی دارند، اگر چه به آنها بد کرده باشد. پنجم پدر مهربان، در مال فرزند تصرف می کند تا سود بیشتری عاید فرزندش شود و از ضایع شدن مال او جلوگیری می کند. خداوند نیز اعمال عبادی بنده اش را از آفت دور می سازد و زیاد می کند و اعمال فانی او را جاودانی می سازد. ششم نعمت وجود خداوند، بالاتر از نعمت پدر و مادر است و با دلیل و برهان، ثابت می شود؛ امّا نعمت والدین از جهت ضرورت، معلوم و مشهود است؛ امّا در مقایسه به نسبتِ نعمت خداوند، کم است.(9) 2- وَ اعْبُدُوا اللّه وَ لا تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً و بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(10) و خداوند را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید، و به پدر و مادر نیکی کنید. خداوند متعال، نخست، مردم را به عبادت و بندگی پروردگار، دعوت می کند. سپس به حقّ پدر و مادر اشاره می کند که نسبت به آنها نیکی کنید. حقّ پدر و مادر، از مسائلی است که در قرآن مجید، بسیار روی آن تکیه شده است و در چند مورد، در قرآن بعد از دعوت به توحید قرار گرفته است. از این تعبیرهای مکرّر استفاده می شود که میان این دو، ارتباط و پیوندی است؛ چون بزرگترین نعمت، نعمت هستی و حیات است که در درجه اوّل، از ناحیه خداست و در مراحل بعد به پدر و مادر بر می گردد. پس ترک حقوق پدر و مادر، همدوش شرک به خداست. 3- ألاّ تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(11) چیزی را شریک خدا قرار ندهید، و به پدر و مادر نیکی کنید. پروردگار عالم، از تحریم شرک شروع کرده است که در واقع، سرچشمه همه مفاسد اجتماعی و محرّمات الهی است و بعد بلافاصله، بعد از مبارزه با شرک، حقّ پدر و مادر در دستورهای اسلامی آمده است. در این آیه به جای تحریمِ آزار پدر و مادر (که هماهنگ با سایر تحریمهای این آیه است) موضوع احسان و نیکی کردن ذکر شده؛ و جالب تر اینکه کلمه احسان به وسیله «ب» متعدی شده و آمده: و «بالوالدین احسانا» که معنای آن، نیکی کردن به طور مستقیم و بدون واسطه است. این آیه تأکید می کند که موضوع نیکی به پدر و مادر، آن قدر اهمّیت دارد که شخصاً و بدون واسطه به آن اقدام شود. 4- وَ قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(12) پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر، نیکی کنید. در این آیه هم خداوند متعال بعد از فراخواندن به اصل توحید، به یکی از اساسی ترین تعلیمات انسانی انبیا، یعنی نیکی به پدر و مادر اشاره می کند. که «قضی»، مفهوم مؤکدتری از «امر» دارد و فرمان قطعی و محکم را می رساند و قرار دادن توحید در کنار نیکی به پدر و مادر، تأکیدی است بر اهمّیت این دستور اسلامی. مطلق بودن احسان که هرگونه نیکی را در برمی گیرد و همچنین اطلاق والدین که مسلمان و کافر را شامل می شود، اینها همه تأکید در این مسئله را می رساند و نکره بودن احسان در این گونه موارد (احساناً) برای بیان عظمت آیه می آید. قرطبی در تفسیر خود، در ذیل آیه شریفه 23 سوره اسراء شانزده مسئله را بیان کرده که ما بعضی از آنها را به طور اختصار بیان می کنیم: 1- کلمه «قضی» در آیه به معنای امر و لزوم و وجوب است. پس «قضی» به معنای امر است و خداوند، امر فرموده که نسبت به پدر و مادر، احسان و نیکی کنید. 2- در این آیه شریفه، خداوند سبحان به عبادت و توحید امر فرموده و نیکی به پدر و مادر را قرین این امر مهم قرار داده؛ کما اینکه شکر والدین را قرین شکر خودش قرار داده است. ان اَشکر لی و لوالدیک الی المصیر. و در روایتی آمده است: سئلت النبی صلی الله علیه و آله : «أی العمل احبّ الی اللّه عزّ و جلّ؟» قال: (الصلاة علی وقتها)، قال: (ثم ای؟)، قال: (ثم برّ الوالدین)، قال: (ثم ای؟)، قال: (الجهاد فی سبیل الله)؛ فأخبر صلی الله علیه و آله اَن برّ الوالدین أفضل الأعمال بعد الصلاة التی هی أعظم دعائم الاسلام، و رتّب ذلک «ثم» التی تعطی الترتیب و المهلة. شخصی از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) سئوال کرد: «محبوبترین عمل نزد خداوند متعال کدام است؟». فرمود: «خواندن نماز در وقت خودش و بعد از آن، نیکی به پدر و مادر و بعد از آن، جهاد در راه خدا است»؛ و پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داد که نیکی به پدر و مادر، افضل اعمال است بعد از نماز که نماز از بزرگترین ارکان اسلام است. 3- از نیکی به پدر و مادر و احسان نسبت به آنان، این است که فرزند، آنان را دشنام نگوید و مورد عاق قرار ندهد که این عمل، از گناهان کبیره محسوب می شود. 4- نیکی و احسان به پدر و مادر، فقط به این نیست که آنها مسلمان باشند، بلکه اگر کافر هم باشند، باید به آنها مهربانی نمود. 5- محبّت و مودّت به والدین در سن پیری باید بیشتر باشد، چون در این زمان به نیکی فرزند بیشتر نیاز دارند. 6- گرچه در این آیه خطاب به نبی اکرم صلی الله علیه و آله است؛ ولی مراد، امّت پیامبر صلی الله علیه و آله است. 7- در این آیه، خداوند، تربیت فرزند را متذکر شده تا تذکری باشد برای فرزند که پدر و مادر در تربیت او زحمت و مشقّت های زیادی متحمّل شده اند. اهمّیت این موضوع تا آنجاست که هم قرآن و هم روایات، توصیه می کنند که اگر پدر و مادر کافر هم باشند، رعایت احترام آنها لازم است: وَ اِنْ جاهَداک عَلی اَنْ تُشْرِک بِی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفَاً.(13) اگر آنها به تو اصرار کنند که مشرک شوی، اطاعتشان مکن؛ ولی در زندگی دنیا به نیکی با آنها معاشرت نما. 5- وَ وَصَّینَا الاْنْسانَ بِوالِدَیهِ حُسْناً. (14) ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. خداوند متعال، نیکی به پدر و مادر را به صورت یک قانون کلّی برای همه انسانها بیان می کند. لذا تعبیر به انسان در این آیه می فهماند که این قانون، مخصوص مؤمنان نیست؛ بلکه بر همه انسانهاست احترام و نیکی به آنها را در برنامه زندگی خود قرار دهند، هر چند با این اعمال هرگز نمی توانند دِین خود را به آنها ادا کنند. در دنبال این آیه برای اینکه تصوّر نشود که پیوند با پدر و مادر می تواند بر پیوند انسان با خدا حاکم گردد، یک استثنا را در این زمینه روشن شده که: وَ اِنْ جاهَداک لِتُشْرِک بی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما.(15) اگر آنها (پدر و مادر) تلاش کنند که برای من شریکی قائل شوی که بر آن علم نداری، از آنها اطاعت مکن. در شأن نزول آیه مذکور آمده است که سعد وقّاص، نسبت به مادر خود خیلی مهربان بود و به او نیکی می کرد. وقتی که خورشید تابناک اسلام ظاهر شد، سعد هم از کسانی بود که برخلاف آیین مادرش بتها را ترک کرد و مسلمان شد؛ ولی باز هم به خدمت و نیکی به مادرش ادامه می داد؛ امّا مادرش که از مسلمان شدن فرزندش ناراحت شده بود، هر چه اصرار کرد که پسرش دست از اسلام بردارد، سودی نبخشید. او سرانجام دست به ابتکار تازه ای زد. مادر سعد، وقتی دید پسرش از اسلام بر نمی گردد، ولی نسبت به او خیلی مهربان است، از راه تحریک عواطف او وارد شد و دست به اعتصاب غذا زد و دیگر نه آب می آشامید و نه غذا می خورد. روز اوّل و دوم گذشت و چیزی نخورد و چون از گرسنگی بی حال شد، گفت: فرزندم! اکنون که از اسلام بر نمی گردی، من چیزی نمی خورم تا بمیرم. آن وقت مردم تو را ملامت کنند که باعث مردن مادرت شده ای. سعد که نور اسلام در دلش تابیده بود و سخت به اسلام علاقه داشت، با لحنی جدّی گفت: مادر جان! اگر صد جان داشته باشی و در اثر غذا نخوردن همه آنها را از دست بدهی و بمیری، من دست از اسلام بر نمی دارم. مادر سعد وقتی این استقامت فرزندش را در راه اسلام مشاهده کرد، اعتصاب خود را شکست و آب و غذا خورد. آن گاه این آیه نازل شد.(16) اساس دعوت انبیا بر این است که انسانها را به توحید و خداشناسی دعوت کند و آنها را از پرستش غیرخدا بپرهیزند. در مقام و عظمت پدر و مادر می بینیم که خداوند، در چند جا پس از دستور به یکتاپرستی، مسئله نیکی به پدر و مادر را پیش می کشد و به آن فرمان می دهد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:04:00 ق.ظ ]




مقام پدر و مادر

موضوع مقام والدین و حقوق آنان، از دیرباز مورد توجّه پیشوایان علم و دین بوده و در این زمینه، مباحث زیادی از سوی علما و دانشمندان هر دوره به رشته تحریر در آمده است. مقاله ای که از نظر خوانندگان عزیز می گذرد، شامل دو بخش است: بخش اوّل، شامل بیان مقام پدر و مادر در اسلام است و صرفا مسائلی را مطرح می سازد که درباره مقام و منزلت پدر و مادر از نظر قرآن و روایات است. بخش دوم، شامل مسائل مربوط به حقوق پدر و مادر نسبت به فرزندان و همچنین حقوق فرزندان نسبت به والدین و مطالب مربوط به عقوق والدین و احکام اولاد است که روی هم رفته، این بخش به گونه ای تنظیم شده است که می تواند پاره ای از مسائل تربیتی را هم ارائه دهد و بنمایاند که والدین در تربیت فرزندان، چه وظایفی را بر عهده دارند. اهمّیت این بحث به اندازه ای است که خداوند متعال در بیش از 23 آیه در قرآن مجید، صراحتا و یا به طور ضمنی فرزندان را به احسان و نیکی نسبت به پدر و مادر، امر نموده است: وَ قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ اِحْسانا.(1) پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر، نیکی کنید. خداوند متعال در این آیه شریف، بعد از اصل توحید (که از اساسی ترین اصول اسلام است)، به یکی دیگر از تعلیمات انبیا، یعنی نیکی به پدر و مادر اشاره می کند. خداوند در آیه ای دیگر می فرماید: وَ وَصَّینَا الاْنْسانَ بِوالِدَیهِ حُسْنا.(2) ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. همان طور که ملاحظه می شود، احسان و تکریم به پدر و مادر، یک قانون کلّی برای تمام انسانهاست که این قانون، مخصوص دسته یا گروه خاصّی نیست. و نیز در گفتار و بیانات زیادی که از ائمّه معصومین علیهم السلام نقل شده، به فرزندان سفارش زیادی درباره نیکی به والدین شده است و لذّت زندگی و رونق نظام خانواده در خدمت به والدین است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: نظر الولد الی والدیه حبّا لهما عبادة.(3) نگاه با محبّت و دوستانه به پدر و مادر، عبادت است. اهمّیت این عمل، به قدری است که بزرگترین واجب شمرده شده است و همچنین باعث افزایش عمر و زیادی روزی دانسته شده است و در دنیا موجب راحتی انسان و خشنودی خداوند و به هنگام مرگ، باعث راحت جان دادن و در آخرت، سپر آتش جهنّم و سبب رحمت خداوند است. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: رحم اللّه امرءً أعان والده علی برّه.(4) خداوند، رحمت کند کسی را که پدرش را بر نیکی، کمک کند. به امید آنکه این نوشتار، مورد رضای حق قرار بگیرد و ذخیره ای باشد برای «یوْمَ لا ینْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ اِلاّ مَنْ اَتَی اللّه بِقَلْبٍ سَلیمٍ».(5) بخش اوّل: نیکی به پدر و مادر دین مبین اسلام، برای زنده ماندن ملّتها همبستگی خاصّی را بین افراد آنها لازم دانسته است و از افراد جامعه، نسبت به پدر و مادر که شعاع بستگی انسان به آنها نزدیک تر است، بیشتر سفارش شده است. پروردگار عالم در وجود فرزندان، عاطفه و علاقه خاصّی نسبت به والدین قرار داده است. این علاقه خاص را ممکن نیست که بتوان از انسان سلب نمود و خداوند در آیات قرآن، به محبّت فرزندان نسبت به پدر و مادر، سفارش نموده است. هیچ فداکاری بالاتر از خدمت نسبت به پدر و مادر نیست و خدمت به آنان بزرگترین خدمتی است که فرد می تواند درباره کسی انجام دهد. در کشورهای غیراسلامی، بر اثر کم بودن عواطف، فرزندان بعد از بلوغ، محیط خانواده را ترک می کنند و جدا از پدر و مادر زندگی می کنند و این چنین زندگی ، کانون خانواده ها را سرد نموده است و گاه زمانی طولانی، پدران و مادران روی فرزندان خود را نمی بینند. لذا سپردن فرزندان به کودکستان(6) و یا محیطهای دیگر، ریشه عواطف را می سوزاند و از رشد و نموّ آنها جلوگیری می کند. متأسفانه می بینیم که بعضی از جوانان، پدر و مادر پیرِ خود را مزاحم و دست و پا گیرِ زندگی خویش می بینند و سعی در دور شدن از آنها دارند. در قطب مخالف این بی حرمتی ها افرادی بوده اند و هستند که در سایه تربیت قرآنی، حتی والدین خود را در سنین پیری بهتر از فرزندان خود نگه می دارند که این خود، یک نوعی از احساسات و عواطف الهی است. حتی این روابط پس از مرگ هم با انسان همراه است و از پرجوش ترین احساسات انسانی، روابط والدین و اولاد است و همه اینها بدون جلب منفعت است،(7) و همین ویژگی است که قداست خاصّی به این علاقه می بخشد. هر چند فرزندان نمی توانند حق احترام به پدر و مادر را ادا کنند؛ ولی باید به مقدار امکان، سعی کنند تا رضایت آنها را که رضای الهی است، کسب کنند. سیمای والدین در قرآن اکنون برای روشن شدن چهره فروزانِ والدین، قبل از هر چیز دستِ مدد به سوی قرآن دراز می کنیم؛ همان کتابی که رهگشای زندگی انسانها در دنیاست و اگر مسلمانان در تمام امور، چه فرهنگی و چه اقتصادی یا امور دیگر، قرآن را سرلوحه زندگی خود قرار بدهند، از سعادت دنیا و آخرت برخوردار خواهند شد. قرآن مجید، در آیات متعددی دستور می دهد که به والدین نیکی کنیم که همه اینها به مقام والای والدین اشاره دارد. اینک به برخی از این آیات اشاره می کنیم. 1- وَ اِذْ اَخَذْنا میثاقَ بَنی اِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ اِلاَّ اللّه وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبی…(8) و به یاد آورید زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و نسبت به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان، نیکی کنید. احسان به پدر و مادر بعد از پرستش خداوند اینکه بعد از امر به عبادت خداوند، نیکی به پدر و مادر ذکر شده است، به چند جهت است. اوّل نعمتهای خداوند، بالاترین نعمتها بر بنده است و بعد از پروردگار عالم، پدر و مادر، سبب وجود فرزند هستند. دوم خداوند، مؤثّر واقعی و حقیقی در وجود انسان است و پدر و مادر به حسب ظاهر در وجود او مؤثّرند. در جایی که مؤثّر حقیقی ذکر شده است، بعد از آن، مؤثّر ظاهری ذکر می شود. سوم خداوند، در مقابل نعمتهایش از بنده اش چیزی نمی خواهد. پدر و مادر هم در مقابل نعمت خود، از فرزند چیزی طلب نمی کنند؛ حتی پدر و مادر غیر مسلمان به فرزند خود مهربانی می کنند. لذا این نعمت آنها شبیه نعمت خداوند است. چهارم خداوند نعمت خود را از بنده اش دریغ نمی کند؛ اگر چه بنده دارای گناهان زیاد باشد؛ همچنین پدر و مادر، فداکاری های خود را از فرزند دریغ نمی دارند، اگر چه به آنها بد کرده باشد. پنجم پدر مهربان، در مال فرزند تصرف می کند تا سود بیشتری عاید فرزندش شود و از ضایع شدن مال او جلوگیری می کند. خداوند نیز اعمال عبادی بنده اش را از آفت دور می سازد و زیاد می کند و اعمال فانی او را جاودانی می سازد. ششم نعمت وجود خداوند، بالاتر از نعمت پدر و مادر است و با دلیل و برهان، ثابت می شود؛ امّا نعمت والدین از جهت ضرورت، معلوم و مشهود است؛ امّا در مقایسه به نسبتِ نعمت خداوند، کم است.(9) 2- وَ اعْبُدُوا اللّه وَ لا تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً و بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(10) و خداوند را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید، و به پدر و مادر نیکی کنید. خداوند متعال، نخست، مردم را به عبادت و بندگی پروردگار، دعوت می کند. سپس به حقّ پدر و مادر اشاره می کند که نسبت به آنها نیکی کنید. حقّ پدر و مادر، از مسائلی است که در قرآن مجید، بسیار روی آن تکیه شده است و در چند مورد، در قرآن بعد از دعوت به توحید قرار گرفته است. از این تعبیرهای مکرّر استفاده می شود که میان این دو، ارتباط و پیوندی است؛ چون بزرگترین نعمت، نعمت هستی و حیات است که در درجه اوّل، از ناحیه خداست و در مراحل بعد به پدر و مادر بر می گردد. پس ترک حقوق پدر و مادر، همدوش شرک به خداست. 3- ألاّ تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(11) چیزی را شریک خدا قرار ندهید، و به پدر و مادر نیکی کنید. پروردگار عالم، از تحریم شرک شروع کرده است که در واقع، سرچشمه همه مفاسد اجتماعی و محرّمات الهی است و بعد بلافاصله، بعد از مبارزه با شرک، حقّ پدر و مادر در دستورهای اسلامی آمده است. در این آیه به جای تحریمِ آزار پدر و مادر (که هماهنگ با سایر تحریمهای این آیه است) موضوع احسان و نیکی کردن ذکر شده؛ و جالب تر اینکه کلمه احسان به وسیله «ب» متعدی شده و آمده: و «بالوالدین احسانا» که معنای آن، نیکی کردن به طور مستقیم و بدون واسطه است. این آیه تأکید می کند که موضوع نیکی به پدر و مادر، آن قدر اهمّیت دارد که شخصاً و بدون واسطه به آن اقدام شود. 4- وَ قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(12) پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر، نیکی کنید. در این آیه هم خداوند متعال بعد از فراخواندن به اصل توحید، به یکی از اساسی ترین تعلیمات انسانی انبیا، یعنی نیکی به پدر و مادر اشاره می کند. که «قضی»، مفهوم مؤکدتری از «امر» دارد و فرمان قطعی و محکم را می رساند و قرار دادن توحید در کنار نیکی به پدر و مادر، تأکیدی است بر اهمّیت این دستور اسلامی. مطلق بودن احسان که هرگونه نیکی را در برمی گیرد و همچنین اطلاق والدین که مسلمان و کافر را شامل می شود، اینها همه تأکید در این مسئله را می رساند و نکره بودن احسان در این گونه موارد (احساناً) برای بیان عظمت آیه می آید. قرطبی در تفسیر خود، در ذیل آیه شریفه 23 سوره اسراء شانزده مسئله را بیان کرده که ما بعضی از آنها را به طور اختصار بیان می کنیم: 1- کلمه «قضی» در آیه به معنای امر و لزوم و وجوب است. پس «قضی» به معنای امر است و خداوند، امر فرموده که نسبت به پدر و مادر، احسان و نیکی کنید. 2- در این آیه شریفه، خداوند سبحان به عبادت و توحید امر فرموده و نیکی به پدر و مادر را قرین این امر مهم قرار داده؛ کما اینکه شکر والدین را قرین شکر خودش قرار داده است. ان اَشکر لی و لوالدیک الی المصیر. و در روایتی آمده است: سئلت النبی صلی الله علیه و آله : «أی العمل احبّ الی اللّه عزّ و جلّ؟» قال: (الصلاة علی وقتها)، قال: (ثم ای؟)، قال: (ثم برّ الوالدین)، قال: (ثم ای؟)، قال: (الجهاد فی سبیل الله)؛ فأخبر صلی الله علیه و آله اَن برّ الوالدین أفضل الأعمال بعد الصلاة التی هی أعظم دعائم الاسلام، و رتّب ذلک «ثم» التی تعطی الترتیب و المهلة. شخصی از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) سئوال کرد: «محبوبترین عمل نزد خداوند متعال کدام است؟». فرمود: «خواندن نماز در وقت خودش و بعد از آن، نیکی به پدر و مادر و بعد از آن، جهاد در راه خدا است»؛ و پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داد که نیکی به پدر و مادر، افضل اعمال است بعد از نماز که نماز از بزرگترین ارکان اسلام است. 3- از نیکی به پدر و مادر و احسان نسبت به آنان، این است که فرزند، آنان را دشنام نگوید و مورد عاق قرار ندهد که این عمل، از گناهان کبیره محسوب می شود. 4- نیکی و احسان به پدر و مادر، فقط به این نیست که آنها مسلمان باشند، بلکه اگر کافر هم باشند، باید به آنها مهربانی نمود. 5- محبّت و مودّت به والدین در سن پیری باید بیشتر باشد، چون در این زمان به نیکی فرزند بیشتر نیاز دارند. 6- گرچه در این آیه خطاب به نبی اکرم صلی الله علیه و آله است؛ ولی مراد، امّت پیامبر صلی الله علیه و آله است. 7- در این آیه، خداوند، تربیت فرزند را متذکر شده تا تذکری باشد برای فرزند که پدر و مادر در تربیت او زحمت و مشقّت های زیادی متحمّل شده اند. اهمّیت این موضوع تا آنجاست که هم قرآن و هم روایات، توصیه می کنند که اگر پدر و مادر کافر هم باشند، رعایت احترام آنها لازم است: وَ اِنْ جاهَداک عَلی اَنْ تُشْرِک بِی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفَاً.(13) اگر آنها به تو اصرار کنند که مشرک شوی، اطاعتشان مکن؛ ولی در زندگی دنیا به نیکی با آنها معاشرت نما. 5- وَ وَصَّینَا الاْنْسانَ بِوالِدَیهِ حُسْناً. (14) ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. خداوند متعال، نیکی به پدر و مادر را به صورت یک قانون کلّی برای همه انسانها بیان می کند. لذا تعبیر به انسان در این آیه می فهماند که این قانون، مخصوص مؤمنان نیست؛ بلکه بر همه انسانهاست احترام و نیکی به آنها را در برنامه زندگی خود قرار دهند، هر چند با این اعمال هرگز نمی توانند دِین خود را به آنها ادا کنند. در دنبال این آیه برای اینکه تصوّر نشود که پیوند با پدر و مادر می تواند بر پیوند انسان با خدا حاکم گردد، یک استثنا را در این زمینه روشن شده که: وَ اِنْ جاهَداک لِتُشْرِک بی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما.(15) اگر آنها (پدر و مادر) تلاش کنند که برای من شریکی قائل شوی که بر آن علم نداری، از آنها اطاعت مکن. در شأن نزول آیه مذکور آمده است که سعد وقّاص، نسبت به مادر خود خیلی مهربان بود و به او نیکی می کرد. وقتی که خورشید تابناک اسلام ظاهر شد، سعد هم از کسانی بود که برخلاف آیین مادرش بتها را ترک کرد و مسلمان شد؛ ولی باز هم به خدمت و نیکی به مادرش ادامه می داد؛ امّا مادرش که از مسلمان شدن فرزندش ناراحت شده بود، هر چه اصرار کرد که پسرش دست از اسلام بردارد، سودی نبخشید. او سرانجام دست به ابتکار تازه ای زد. مادر سعد، وقتی دید پسرش از اسلام بر نمی گردد، ولی نسبت به او خیلی مهربان است، از راه تحریک عواطف او وارد شد و دست به اعتصاب غذا زد و دیگر نه آب می آشامید و نه غذا می خورد. روز اوّل و دوم گذشت و چیزی نخورد و چون از گرسنگی بی حال شد، گفت: فرزندم! اکنون که از اسلام بر نمی گردی، من چیزی نمی خورم تا بمیرم. آن وقت مردم تو را ملامت کنند که باعث مردن مادرت شده ای. سعد که نور اسلام در دلش تابیده بود و سخت به اسلام علاقه داشت، با لحنی جدّی گفت: مادر جان! اگر صد جان داشته باشی و در اثر غذا نخوردن همه آنها را از دست بدهی و بمیری، من دست از اسلام بر نمی دارم. مادر سعد وقتی این استقامت فرزندش را در راه اسلام مشاهده کرد، اعتصاب خود را شکست و آب و غذا خورد. آن گاه این آیه نازل شد.(16) اساس دعوت انبیا بر این است که انسانها را به توحید و خداشناسی دعوت کند و آنها را از پرستش غیرخدا بپرهیزند. در مقام و عظمت پدر و مادر می بینیم که خداوند، در چند جا پس از دستور به یکتاپرستی، مسئله نیکی به پدر و مادر را پیش می کشد و به آن فرمان می دهد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:04:00 ق.ظ ]




آثار صله رحم

( زیاد شدن عمر انسان)

یکی از فواید دنیوی صله رحم این است که خداوند به خاطر این کار، عمر انسان را زیاد می‌ کند و دچار مرگ ناگهانی نمی شود. از محمد عبیدالله روایت شده که حضرت رضا(ع) می ‌فرمایند: (مردی از عمرش ۳ سال مانده بود. وی صله رحم می ‌کند و خداوند آن را به سی سال تبدیل می‌ کند، که خداوند هر چه خواهد می کند)

( دفع بلا و زیاد شدن دارایي)

اگر بخواهیم از بلاهای فردی و اجتماعی در امان باشیم و در تیررس انواع بلاها قرار نگیریم یکی از بهترین راه‌ها همان صله رحم است. حضرت امام باقر(ع) می‌ فرمایند: (صله رحم اعمال را پاک، اموال را بسیار، بلاها را بر طرف می‌ کند و حساب را آسان کرده و اجل را عقب می اندازد)

(نیکویی اخلاق و پاکی جان)

صله رحم باعث از بین رفتن کینه ‌ها می ‌گردد. چرا که از نزدیک همدیگر را می ‌بینیم و حس می‌کنیم و با هم رابطه برقرار می ‌کنیم و این ارتباط، رفتارمان را نیکو جلوه می ‌دهد و در سخن گفتن‌هاست که گره ‌های سوء ظن و کینه باز می شود و جایش را صفا و صمیمیت پر می ‌کند. حضرت امام صادق(ع) می ‌فرمایند: «صله رحم اخلاق را نیکو، دست را بخشنده، جان را پاکیزه، روزی را افزون کرده و اجل را عقب می‌اندازد.»

(مرگ نیکو و راحتی حساب)

اگر انسان بخواهد با نیکویی و خوبی از دنیا برود یکی از راه‌هایش صله رحم است. چرا که صله رحم انسان را از انواع بد مردن و دچار شدن به انواع بیماری‌های خطرناک و مرگ ناگهانی نجات می ‌دهد و باعث می ‌شود تا انسان در آخرت هم حسابش راحت باشد.

امام صادق(ع) می فرمایند: «صله رحم، حسابرسی را در قیامت آسان می ‌کند و انسان را از بد مردن باز می دارد.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:02:00 ق.ظ ]




ثواب صله رحم

یکی از افتخارات بزرگ برای انسان این است که شهید از دنیا برود و هر کس در طول زندگانی خویش یک بار می تواند شهید شود و حال آن ‌که ثواب شخصی که صله رحم را به جا می آورد علاوه بر اجر صد شهید، ثواب‌های دیگری نیز شامل حال او می ‌شود. پیامبر اکرم(ص) می ‌فرمایند: (هرکس به سوی خویشاوندانش با جان و مالش قدم بردارد تا صله رحم را به جا آورد، خداوند عزوجل به وی اجر صد شهید عطا می کند و برای هر قدمی که بر می دارد خداوند چهل هزار حسنه می ‌نویسد و چهل هزار گناه از وی پاک می کند و چهل هزار درجه بالا می ‌برد و گویا خداوند را در حال صبر، صد سال عبادت کرده که عبادتش پذیرفته شده است.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:01:00 ق.ظ ]