نرجس
 
   



موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-04-04] [ 11:46:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:40:00 ق.ظ ]





نتیجه نافرمانی از دستور والدین چیست؟
امام علی النقی (ع):نافرمانی والدین باعث فقر و تنگدستی شده و آدمی را به ذلت و خواری می کشاند.
.

آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) در شرح این حدیث می گوید:روایات زیادی است که اهمیت احترام به پدر و مادر را می رساند.مانند:داستان جریح عابد و مادرش.جریح عابدی در بنی اسرائیل بود و در صومعه عبادت می کرد و در میان بنی اسرائیل معروف بود.روزی مادرش به صومعه و عبادتگاه جریح آمد و او را صدا زد.اما جریح جواب نداد.مادرش دید که او در حال نماز خواندن است لذا برگشت و برای بار دوم آمد و اورا صدا زد.اما جریح اعتنایی به گفتار مادرش نکرد و مادرش برای بار دوم دست خالی برگشت.مادر جریح بار سوم آمد و جریح را صدا زد ام او را باز در حال نماز خواندن می بیند..این بار مادر از جریح ناراحت می شود و می گوید:از خداوند می خواهم تو را خوار و ذلیل کند.

مرحوم مجتهدی در ادامه می گوید:فردای آن روز زنی که بدکاره بود طفلی را همراه خود آورده بر در صومعه نشست و ادعا کرد که این طفل از جریح عابد است.مردم آن دیار گفتند:جریح همواره ما را از زنا منع می کرد، حال خودش زنا کرده است.

آیت الله مجتهدی ادامه می دهد:خبر به پادشاه رسید او دستور داد جریح را به خاطر عمل زشتش بر دار بیاویزند.مادر جریح ماجرا را شنید و از ناراحتی به صورت خود می زد و گریه می کرد.

آیت الله مجتهدی در ادامه این داستان می گوید:در این هنگام جریح به مادر گفت :مادرم گریه مکن که این بلا به سبب نفرین تو است.مردم بنی اسرائیل وقتی گفتگوی میان مادر و جریح را شنیدند متوجه این موضوع شدند که جریح بی گناه است.آن طفل را نزد جریح آوردند و جریح به او گفت:پدر تو کیست:طفل نوزاد در پاسخ گفت:فلانی.و بدین وسیله بی گناهی جریح آشکار شد.در همان جا جریح قسم یاد کرد که همواره به مادرش خدمت کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:35:00 ق.ظ ]





بهشت مخصوص متواضعین است
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) به مردم سفارش می کند که در زندگی متواضع باشند
پیامبر اسلام (ص)در وصیت خود به امام علی (ع)می فرماید:یا علی به خدا قسم اگر انسان متواضع و فروتن در ته چاه هم باشد خداوند عزوجل بادی را نزد او می فرستد تا او را بالا بیاورد و او را در دولت اشرار به جایگاه و منزلتی بالاتر از جایگاه و منزلت نیکان می رساند

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در شرح این حدیث می فرماید:این تجربه عمر من است کسانی که خودشان را کوچک کردند و تواضع نمودند، به مقامات عالی رسیدند اما کسانی که می خواستند خودشان را بالا ببرند زمین خوردند ما چنین چیزهایی را در صنف اهل علم هم دیده ایم.

مرحوم مجتهدی ادامه می دهد:چرا در وقت تشییع جنازه شیخ محمد حسین زاهد این همه جمعیت جمع شد و ایشان را تا بابویه شهرری با پای پیاده تشییع کردیم؟ برای اینکه ایشان تواضع داشت.به بچه ها احکام شرعی یاد می داد قرآن یاد می داد.ایشان افتادگی کردند و به مقام بال رسیدند.الان به برخی پیش نمازها اگر بگویید بعد از نماز ظهر منبر برو به آنها برمی خورد و می گویند:منبر برای واعظان است من منبر بروم؟ اینها محلی از اعراب ندارند و مطابق آیه قرآن به جهنم می روند.

سپس مرحوم مجتهدی در انتها می گوید:خداوند در قرآن و در وصف متواضعان می فرماید:بهشت مخصوص کسانی است که اراده برتری در زمین ندارند و یعنی نمی خواهند به آنها آیت الله بگویند، چنین کسانی به بهشت می روند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:32:00 ق.ظ ]





نشانه های فرد ریاکار چیست؟
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):اگر پرده از روی کارمان کنار برود و به اعمالمان رسیدگی شود، چه بسیار افرادی هستند که کارهایشان آلوده به آفت ریا است.؛امام علی (ع) می فرمایند:ریاکار سه علامت دارد؛ اول وقتی مردم او را می بینند، او از خود در عبادت شور و نشاط نشان می دهد.دوم اینکه وقتی که تنها می شود در عبادت کسل و تنبل است و سوم دوست دارد در تمام کارها او را تحسین کنند.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) در شرح این حدیث می گوید:شخصی را دیدند که مدت سی سال نمازهایش را قضا می کرد.از او پرسیدند چرا نمازهایت را قضا می کنی؟ آن شخص در پاسخ گفت:من عادت داشتم که نمازهایم را در مسجد و در صف اول به جماعت بخوانم.یک روز به جهت عذری دیر به مسجد آمدم، به طوری که در صف اول جا نبود و به ناچار در صف دوم ایستادم.در همان حال رر نفس خود حالت شرمندگی و خجالت یافتم از اینکه مردم مرا در صف دوم بینند .دانستم که این مدت سی سال چون مردم مرا در صف اول می دیدند، این عمل باعث خوشحالی و اطمینان من بوده و من به وسیله آن شاد بوده ام و متوجه نبوده ام که نماز را برای مردم می خوانم نه خدا.

مرحوم مجتهدی تهرانی در ادامه می گوید:اگر پرده از روی کار مردم کنار رود و به دقایق امور مردم رسیدگی شود، چه بسیار افرادی دیده می شوند که که اعمالشان از آفات سالم نمانده است؛ در حالی که خود آنها هم متوجه نبوده اند.

سپس آیت الله مجتهدی در انتها آیه ای از قرآن کریم می خواند و می گوید:خداوند در قرآن کریم می فرماید:ای پیامبر ، به مردم بگو به شما خبر بدهم که زیانکارترین مردم کیست؟آنهایی که سعی و تلاششان در زندگی دنیا گم و نابود شده است با این حال گمان می کنند که کار خوب و نیکی انجام داده اند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:31:00 ق.ظ ]




به گزارش نوید شاهد، جواد، نونهال ۹ سال های که با قرائت های معروف وصیتنامه اش، همواره در آن ایام عاشقی، روحیه مضاعفی برای رزمندگان بود. اگر او را نشناختید، باید طور دیگری معرفی اش کنیم: (جواد صحرایی، فرزند سردار دلاور، فرمانده غیور محور عملیاتی لشکر ویژه ۲۵ کربلا «رمضانعلی صحرایی » است.) متنی که در ادامه می آید، ناگفته هایی از زبان این رزمنده ۹ ساله از اولین حضورش در جبهه است. ۹ ساله بودم که وصیتنامه ام را نوشتم. خیلی ها مرا به واسطه وصیتنامه ام می شناسند .وصیتنامه ای که بارها در جبهه ها و یک بار هم در نماز جمعه بهشهر در محضر آیت الله جباری خواندم: «بسم الله الرحمن الرحیم؛ اینجانب، جواد صحرایی رستمی، فرزند رمضانعلی که در سن ۹ سالگی به جبهه های حق علیه باطل عزیمت کردم و اگر به شهادت رسیدم، دوچرخه ام را به پسر شهیدی بدهید که پدرش را از دست داده . »
خواهرها در شهرک (شهرک پایگاه شهید بهشتی اهواز، خانه های سازمانی فرماندهان دفاع مقدس( تعجب می کردند، مادرم چطور برای رفتن من به جبهه تقلی می کند؟ الان مادرم آدم کم دل و جرأتی شده، ولی آن زمان همیشه دو گام جلوتر بود. دلِ شجاعی داشت. فضای اهواز هم طوری نبود که کودکیِ ما، از بازی ها و شیطنت ها سیر بشود. در محیط محصورِ جنگی پایگاه شهید بهشتی، اتفاق خاصی نمی افتاد؛ به همین خاطر برای رفتن به فضای مستقیم جبهه به مامان فشار می آوردم تا واسطه شود به بابا بگوید. بعضی وقت ها که خلوت می کنم با خودم می گویم:
« - چرا از بین این همه بچه های قد و نیم قد در کشور، من گلچین شده ام؟ » البته قصه تنبلی و درس نخواندن من فایده اش این بود که پدرم برای مراقبت بیشتر از من، مرا با خودش به جبهه ببرد. به خاطر کمی سنم از مانعی به نام مرتضی قربانی (فرمانده لشکر ویژه ۲۵ کربلا) باید می گذشتم. باید از این سد بزرگ عبور می کردم. بعد از این که مشکل درس من حل شد، می ماند اجازه ی آقا مرتضی به عنوان فرمانده لشکر. قرار شد بابا، غروب که از خط آمد، موضوع جبهه آمد نام را با آقا مرتضی در میان بگذارد. این اولین باری بود که می خواستم بروم منطقه. مثل اسپند روی آتش، بالا و پایین می رفتم و لحظه شماری می کردم که بابا جواب مثبت را به من بدهد تا این که شب، چیزی را که منتظر شنیدنش بودم، از دهان بابا شنیدم: آقا مرتضی قبول کرد و گفت، مانعی ندارد. بابا گفت: هفته بعد اگر موردی پیش نیامد، با هم می رویم.
برای رسیدنِ هفته بعد، لحظه شماری می کردم. تا این که روز موعود سر رسید. باید حرکت می کردیم. دل توی دلم نبود. رسیدن به فضای جبهه و جنگ برای من حکم درکِ بهشت بود. من هنوز جبهه را لمس نکرده بودم ولی احساس می کردم می خواهم به زمینی پا بگذارم که فقط بوی خوبی و نیکی می دهد. همه آدم هایش مهربانند. این ها را به وضوح درک می کردم؛ چون نمونه بچه های خطوط مقدم را هر روز در پایگاه شهید بهشتی، هفت تپه و پادگان شهید «بیگلو » می دیدم.
برای رفتن، حکم مأموریت و برگه تردد لازم بود. بابا تنها نمی رفت؛ بیشتر وقت ها دو سه نفر همراهش بودند. من هم چُپانده شدم لای جمعیتِ داخل ماشین.

بزرگ مرد کوچک

کارهای اداری انجام شد و ما رفتیم سمت خرمشهر و آبادان. حدود دو ساعت فاصله راه بود. رسیدیم به دژبانیِ اول ارتش. طبق معمول از راننده، برگ تردد خواستند. یادم نیست آن روز، بابا راننده بود یا نه؟ دژبان، سرکی هم داخل ماشین کشید که افراد توی ماشین را بازدید کنند. یک بار سرک کشید، بعد ناباورانه دوباره سرش را آورد داخل و گفت: «بچه؟ »
داشت شاخ درمی آورد. بعد از راننده پرسید: «آقا ببخشید، این بچه ؟ »
- پسر من است.
- این جا چی کار می کند؟
- می خواهد برود جبهه.
- جبهه؟
- اجازه آقا مرتضی را دارد.
- مرتضی!؟ مرتضی کی هست؟
- مرتضی قربانی، فرمانده لشکر ۲۵ کربلا.
- ما که مرتضی نمی شناسیم. لطف کنید بچه را پیاده کنید!
بابا دوباره با تأکید گفت: مرتضی؛ مرتضی قربانی. چطور نمی شناسید؟
- نمی شناسم جناب! لطف کنید بچه را پیاده کنید. جبهه که بچه بازی نیست. بابا هر چه سعی کرد، نتوانست سرباز ارتشی را راضی کند. داشت گریه ام می گرفت. انگار دربان بهشت به من اذن دخول نداده بود. همه آرزوهای جبهه رفتنم داشت نقش بر آب می شد. دژبان ارتشی، خوش تیپ و خوش قیافه بود. خیلی محترمانه، اما سفت و سخت با ما برخورد کرد. پس از کلی کشمکش بالاخره بابا تسلیم شد و گفت:
- جواد جان! شرمنده؛ باید پیاده بشوی دلجویی اش برایم تازگی داشت. مرا بوسید، وقتی متوجه شد که دلم شکست، گفت:
- بابا! اشکال ندارد، یک وقت دیگر.
بغض نمی گذاشت نفسم دربیاد. بدجوری خیط شده بودم. یاد مادرم و یکی دو نفر از خانم ها افتادم که مرا بدرقه کرده بودند. حس می کردم حتی مادرم احتمال شهادت مرا هم می داد؛ چون رفتن من واقعاً شوخی بردار نبود. خانم امانی را به خوبی به یاد دارم. خیلی اصرار داشت من نروم. اصفهانی بود. آقای امانی، جانشین آقا مرتضی بود. لباس هایم را انداخته بودم داخل یک پلاستیک و حالا باید همان طور برمی گشتم. این برگشتن بیش تر ناراحتم می کرد. بچه های ارتش هم فهمیدند، دل من خیلی شکست. همان سرباز خوش تیپ و بلندقامت گفت: «مرد کوچولو! بیا اینجا! خیلی لوطی منش و داش مشتی بود.
- غصه نخور!
دژبان های ارتشی داشتند توی آن هوای داغِ داغ، هندوانه می خوردند؛ وسط بیابان کنار جاده آسفالته. بابا به سرباز گفت:
- از منطقه ماشین می فرستم، بچه را میبرد اهواز. بابا رفت. دو سه ساعتی طول کشید که ماشین بیاید. این دو ساعت را کنار بچه های ارتش بودم. خیلی از من دلجویی کردند. صدایم در نمی آمد. منتظر وقتی بودم که گریه کنم. هندوانه را کنار آنها خوردم. بعد یکی از آنها گفت:
- حالا که می خواهی بروی جبهه، بگو ببینم بلدی تفنگ باز و بسته کنی؟
بعد یک «ژ. »۳ داد دستم که از قد من بلندتر بود. کمی بعد دید، نمی توانم. کلاش را بیشتر تجربه کرده بودم. دست و پا شکسته باز و بسته کردن ژ. ۳ را به من یاد داد. حس قشنگی؛ کنار آن دژبان ها داشتم. برخورد خوبی با من کردند، گرچه ته دلم از دست آنها عصبانی بودم. خُب چاره ای نبود؛ آنها موظف بودند به من بچه اجازه ورود ندهند. چند ساعت بعد یک ماشین تویوتا با هماهنگی بابا آمد و مرا دست از پا درازتر برگرداند اهواز و تحویل مامان داد.
وقتی مامان دید که چقدر زود برگشتم، ماتش برد. پرسید: بابا کو؟ مگر قرار نبود بروی؟ ماجرا را تعریف کردم، ولی هِی سعی می کردم خانم امانی را نبینم. تا مرز بهشت رفته بودم و ناکام برگشتم. فشار بیشتری به بابا می آوردم. قول رفتن دوباره را از بابا گرفتم.
به دژبانی ارتش نزدیک می شدیم. قلبم تند می زد. بابا نقشه ای را که قبل از حرکت برایم کشیده بود، یادآور شد؛ وقتی رسیدیم به دژبانی، باید بروی زیر پا.

بزرگ مرد کوچک

جثّه کوچکی داشتم. قرار شد زیر پای همراهانم مخفی شوم. حساب که می کنم، با یازده بار رفتنم به جبهه در کل ۴۴ مرتبه زیرِ پای سرنشینان خودروهایی بودم که به طرف منطقه می رفت. اولین بار، زیر پاها و پوتین هایی خودم را مخفی کردم که از شدت بوی بدِ عرق خفه شده بودم. پانصد متر مانده به دژبانی، لوله می شدم زیر دست و پاها. دچار نفس تنگی می شدم. گرمایِ آن پایین سخت بود. دژبان ها هم هیچ وقت فکرش را نمی کردند که یک بچه در خودرو مخفی شده باشد. اول کارت تردد، بعد حکم مأموریت و آخرسر بازدید جزییِ خودرو.
بابا برای استتارِ بیشتر، پرده خودرو را هم می کشید. در هر دژبانی، سه دقیقه ای معطل می شدیم. در این سه دقیقه گاهی اوقات به حدی به من فشار وارد می شد که می خواستم سرم را بیاورم بیرون ولی یکی از پوتین ها می آمد روی سرم.
به دژبانی دوم رسیدیم. دوباره همان جریان تکرار می شد. بعد از آن، جاده به منطقه ای منتهی می شد که مال بچه های لشکر بود. آنجا برای خودمان سالار بودیم. فرمانده، بابا بود و چه کسی جرأت می کرد به من بگوید بالای چشمت. حالا دیگر واقعاً به آن بهشت رسیده بودم. آدم های بهشت مثل آدم های پایگاه شهید بهشتی بودند. چقدر به تصورات خودم نزدیک بودند. صفا و صمیمیت آنها مثل چشمه آب روانی از کنارمان می گذشت. خیلی هاشان با دیدن من تعجب می کردند. برای بعضی ها، حضور من قابل هضم نبود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:25:00 ق.ظ ]





کوچکترین رزمنده دوران دفاع مقدس کیست؟

تاریخ هشت ساله حماسه و مقاومت پیروان حضرت روح الله(ره) همواره شاهد قاسم های کربلاهایی بوده است که درس بزرگی به بشریت داده اند. در تفحص این گنج عظیم، رزمنده نونهالی را می بینیم که در اوج شور و شوق بازی های کودکانه اش، بازی جنگ را به تمام بازی ها ارجحیت داده و در زیباترین لحظات زندگی در کره خاکی، همبازی شهدایی بوده است که تا به امروز محفوظ بودنش را از برکت همان، هم نفسی می داند. «جواد صحرایی » از اهالی رستم کلای بهشهر مازندران (اعزامی از لشکر همیشه پیروز ۲۵ کربلا)، همان نونهال نماز شب خوانی که خود را همراه با موج بلند روح الهیان قرار داده و پای بر عرصه مجاهدت در مسیر رب الارباب نهاد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:22:00 ق.ظ ]





کوچکترین رزمنده دوران دفاع مقدس کیست؟

تاریخ هشت ساله حماسه و مقاومت پیروان حضرت روح الله(ره) همواره شاهد قاسم های کربلاهایی بوده است که درس بزرگی به بشریت داده اند. در تفحص این گنج عظیم، رزمنده نونهالی را می بینیم که در اوج شور و شوق بازی های کودکانه اش، بازی جنگ را به تمام بازی ها ارجحیت داده و در زیباترین لحظات زندگی در کره خاکی، همبازی شهدایی بوده است که تا به امروز محفوظ بودنش را از برکت همان، هم نفسی می داند. «جواد صحرایی » از اهالی رستم کلای بهشهر مازندران (اعزامی از لشکر همیشه پیروز ۲۵ کربلا)، همان نونهال نماز شب خوانی که خود را همراه با موج بلند روح الهیان قرار داده و پای بر عرصه مجاهدت در مسیر رب الارباب نهاد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:22:00 ق.ظ ]




- برخی وهابی ها می گویند: این آیات مربوط به زمان احتضار فرد است، نه پس از مرگ. این سخن صحیح نیست چون اگر چنین بود، درخواست فرد برای بازگشت به دنیا معنا نداشت چرا که هنوز از دنیا نرفته که بخواهد به آن باز گردد.

2- این رد و بدل شدن سخنان میت با ملائکه یا خداوند، نشانه زنده بودن روح و فهم و درک آن است.

3- استدلال های میت نشانه زنده بودن او و پاسخ های خداوند به او نشانه شنوا بودن اوست.

آیه 77 سوره اعراف
این آیه و چند آیه بعدی مربوط به داستان حضرت صالح (ع) و پی کردن شتری که حضرت از دل کوه خارج کرده بود و عذابی است که پس از آن نازل شد. پس از بیان مختصر ماجرا، نکات زیر مطرح شد:

1- حضرت صالح با قوم خود پس از نزول بلا و مرگشان سخن می گوید. اگر میت چیزی نمی فهمید، کار حضرت کاری لغو و بیهوده می شد و معنا نداشت. پس چون حضرت این کار را کرده، نتیجه می گیریم اموات دارای درک بوده اند.

2- از نحوه سخنان حضرت صالح (ع) با قوم خود پس از عذاب، می فهمیم مخاطب حضرت ارواحشان است. پس حضرت صالح (ع) علم به شنوا بودن آن ها دارد.

آیه 91، 92 و 93 سوره اعراف
این آیات نیز مربوط به عذاب شدن قوم حضرت شعیب (ع) است که پس از زلزله ای مردند. در اینجا نیز شاهد سخن گفتن این پیامبر با مردگان قوم خود پس از عذاب هستیم.
نکته این آیه نیز این است که حضرت رسماً آن ها را با حرف ندای «یا» مخاطب قرار داده و با آن ها سخن می گوید.

آیه 45 سوره زخرف
این آیه خطابش به پیامبر اکرم (ص) است که می فرماید از پیامبران قبل از خودت سؤال کن که آیا غیر از خداوند رحمان، خدایانی قرار دادیم که مردم بپرستند؟
نکته اینجا است که پیامبران پیشین که از دنیا رفته اند، قدرت پاسخ گفتن به پیامبر (ص) را دارند و اگر نداشتند، پیامبر از چه کسی می خواست این سؤال را بپرسد؟ در ضمن اگر آن ها نمی توانستند پاسخ پیامبر را بدهند، فرمان خداوند بر انجام این کار فرمانی بیهوده و بی معنا بود. آیا خداوند چنین فرمانی می دهد؟

آیه 46 سوره غافر
این آیه در رابطه با عذاب فرعونیان است.
نکات:

1- آیه می فرماید آتش عذاب بر آن ها صبح و شام عرضه می شود. از آنجا که در قیامت صبح و شامی در کار نیست، می فهمیم آن ها این عذاب را دارند در عالم برزخ می بینند و نیز آیه می فرماید روز قیامت به فرعونیان گفته می شود وارد عذاب دوزخ شوید. پس الآن که قیامت نشده، آن ها در برزخ دارند عذاب می شوند.

2- اگر این ارواح هیچ چیزی نمی فهمند، پس چرا خداوند عذابشان می کند؟ پس این ها احساس دارند و درد و عذاب را می فهمند.

آیه 25 سوره نوح
این آیه درباره حضرت نوح (ع) و عذاب شدن قوم آن حضرت است. طبق آیه گنهکاران پس از غرق شدن وارد آتش شدند.
در اینجا هم باز این دو نکته قابل توجه است:

1- گنهکاران پس از مرگ وارد آتش شدند و از طرفی قیامت هم که بر پا نشده. پس آن ها در دوزخ برزخی عذاب می شوند.

2- روح این گنهکاران درد و عذاب را حس می کند و می فهمد و اگر جز این بود چه معنی داشت عذابشان کنند؟

نتایج حاصل از مجموع این آیات:
- پس از مرگ، ارواح زنده اند و می فهمند.
- در برزخ بهشت و دوزخ داریم.
- چون ارواح زنده اند و صفات لازم را دارند، فلذا برقراری ارتباط صالحین با آن ها عقلاً و شرعاً مسئله ای ندارد. به همین جهت می توان از آن ها درخواست کرد یا به آن ها توسل نمود.
پس این توسل شرک که نیست هیچ، بلکه درست هم هست چراکه این ارواح قدرت هایشان را همچنان دارند و در این زمینه مرده و زنده شان فرقی نمی کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:15:00 ق.ظ ]




کارهایمان را از ریشه و اساس درست کنیم
آیت الله مجتهدی تهرانی با ذکر حدیثی از رسول خدا (ص)و شرح آن به خالص بودن اعمال برای خدا اشاره دارد.
پیامبر اسلام(ص) می فرمایند:حرام است در قلبی که شیفته شهوت هااست، ورع در آن منزل کند.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در شرح این حدیث با ذکر داستانی از حضرت موسی (ع)می گوید:حضرت موسی از کنار یکی از اصحابش گذشت دید که او در حال سجده کردن است.موسی رفت و کارش را انجام داد و بعد در زمان برگشت باز آن مرد را در حال سجده دید.حضرت موسی تعجب کرد و گفت:چه آدم مقدسی اگر برآوردن حاجت تو به دست من بود حتما آن را برآورده می کردم.

مرحوم مجتهدی در ادامه می گوید:در واقع حضرت موسی داشت به خدا می گفت که چرا خداوند حاجت تو را برآورده نمی کند.در این لحظه خدا به موسی وحی کرد:ای موسی اگر آن مرد آنقدر سجده کند که گردنش قطع شود و سرش به طرف دیگری بیفتد، فایده ندارد و من از او قبول نمی کنم.تا اینکه کارهایی که من کراهت دارم را انجام ندهد.
آیت الله مجتهدی (ره)ادامه می دهد:ای موسی تو ظاهر آن فرد را می بینی و می پنداری که وی در حال سجده کردن است اما من می دانم که سجده او ریشه ای نیست.تظاهر است.این شخص ریشه ای کارش خراب است.خانه ای که در آن نشسته ارث پدرش است که ثلث آن را خرج نکرده، خدا می داند و موسی نمی داند.

مرحوم مجتهدی در انتها می گوید:حدیث خوبی بود ان شاالله خودمان را میزان کنیم تا عبادت ما سجده ما و گریه های ما قبول باشد.در غیر این صورت هیچ فایده ای ندارد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:52:00 ق.ظ ]




در محضر مجتهدی؛
خداوند با فضلش با ما برخورد می کند
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) :خداوند با فضلش با ما برخورد می کندو اگر بخواهد با عدلش با ما معامله کند، کار ما بسیار سخت است.
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)می گوید:دعایی وجود دارد که در آن جمله ای است که می گوید :خدایا به فضلت با ما برخورد کن و با عدلت با ما رفتار نکن

مرحوم مجتهدی در شرح این قسمت از دعا می گوید:خداوند با فضلش با ما برخورد می کندو اگر بخواهد با عدلش با ما معامله کند، کار ما خراب است.

ایشان در ادامه با نقل داستانی از فردی در همین مورد می گوید:در زمان های قدیم فردی می گفت:خدایا ما این همه نماز می خوانیم و روزه می گیریم تازه منت هم سر ما می گذاری؟ خدایا تو با عدلت با ما برخورد کن نمی خواهد با فضلت با ما معامله کنی.

ایشان ادامه می دهد:چند وقت بعد آن شخص به خاطر ارتکاب به جرمی به اعدام محکوم شد او را به پای چوبه دار بردند پیغمبر زمان گفت:تو از خدا خواسته بودی و گفتی که خدایا با عدلت با من برخورد کن .روزی تو یک سوزن توی چوبی کردی بعد پای مگسی را بستی و با آن چوب سوزن دار آن مگس را اعدام کردی .حالا هم باید اعدام شوی چون که خودت از خدا خواستی که با عدل با تو برخورد کند.تو جان جانداری را گرفتی و حالا باید جان خودت گرفته شود.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در انتها با اشاره به آیه 30 سوره مبارکه شورا به فضل خداوند اشاره دارد و می گوید:خداوند در این آیه می گوید:《هر پیشامدی که برای شما می شود محصول کارهای زشت خود شماست و خداوند بسیاری از کارهای زشت ما را نادیده می گیرد》.این آیه تصریح می کند که خداوند با فضلش با ما برخورد می کند.اگر خدا بخواهد همه چیز را مو به مو محاسبه کند عدل است.

منبع:کتاب احسن الحدیث، ص

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:50:00 ق.ظ ]




از نشانه های تواضع و فروتنی چیست؟
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) با شرح داستانی، نشانه های تواضع و فروتنی را بیان می کنند

؛امام صادق (ع)فرمودند:به راستی از نشانه های فروتنی این است که انسان به نشستن در هر جایی راضی باشد و به هرکس را که ملاقات می کند سلام دهد و جدال و دعوا را ترک کند.هرچند که حق با او باشد و همچنین دوست نداشته باشی به خاطر تقوا و پرهیزکاری ستایش شوی.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) در شرح این حدیث می گوید:شیخ حسن نوری در مراسم حاج آقا مرتضی حایری از ایشان تعریف کرد و گفت:زمانی با حاج مرتضی به مشهد رفتیم و روزی ایشان به من گفت:می خواهم بلیط بگیرم و به تهران بازگردم.من هم با ایشان رفتم تا بلیط بگیریم.حاج مرتضی به آن فرد بلیط فروش گفت:یک بلیط برای تهران می خواهم.مسئول بلیط فروش گفت:در اتوبوس جا نیست اگر وسط اتوبوس می نشینید مانعی ندارد.قدیم وسط اتوبوس هم مسافر سوار می کردند.حاج مرتضی گفتند.مانعی ندارد.

مرحوم مجتهدی در ادامه می گوید:شیخ حسن نوری می گفت:من از این بابت بسیار ناراحت شدم که قرار است یک مرجع تقلید وسط اتوبوس بنشیند.اما خجالت کشیدم ناراحتی خودم را ابراز بدارم.چند دقیقه بعد به ایشان گفتم:حاج آقا بد است شما وسط اتوبوس بنشینید.شیخ مرتضی در پاسخ گفت:این حرف ها برای من مسئله نیست.

مرحوم مجتهدی ادامه می دهد:علمای قدیم خاکی بودند.تواضع و فروتنی داشتند.شیخ حسن نوری در ادامه گفت:بعد از این جمله حاج مرتضی ادامه داد:من همه کلاس هایم را با آیت الله خوانساری گذراندم.اما ایشان در یک مسیله از من جلوتر بود و آن هم اینکه هرکسی هر حرفی به ایشان میزد آقای خوانساری ناراحت نمی شد.

آیت الله مجتهدی(ره) در انتها می گوید:اینها کلاس دارد.آدم باید استاد ببیند تا به این جایگاه برسد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:48:00 ق.ظ ]




به تقدیر الهی ایمان داشته باشیم
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) با نقل دو داستان به وجود تقدیر الهی در زندگی انسان می پردازد.

رسول خدا (ص)فرمودند:هیچ روزی بر ما نمی گذرد مگر اینکه چهار چیز بر چهار چیز دیگر می خندد.مرگ بر آرزو، قضا بر قدر آدمی، تقدیر بر تدبیر انسانها، تقسیمات خدا بر حرص انسان.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در شرح این حدیث می گوید:نقل کرده اند که در دوران جنگ تحمیلی شخصی از بمباران های عراق می ترسید، از ترس اینکه یکی از موشک های عراق به او بخورد فرار کرد و به دامنه کوهی در کرج رفت.اتفاقا موشک به همان جا اصابت کرد و او مرد.

مرحوم مجتهدی در ادامه با ذکر داستانی دیگر در همین مورد می گوید:در زمان قدیم تاجر مومنی بود که سرمایه زیادی نداشت.روزی نامه ای نوشت و در آن تقاضای صد چراغ کرد که برایش از خارج از کشور بیاورند.قبل از اینکه نامه را تحویل بدهد مگسی پایش در جوهر رفت و روی کاغذ نشست و یک صفر به عددی که نوشته بود اضافه شد.لذا هزار چراغ برای او آمد.تاجر نزدیک بود سکته بکند اما در آن روزها قیمت چراغ بالا رفت و تاجر سود خوبی به جیب زد.توجه داشته باشیم به تقدیرات و آنچه خدا برای ما خواسته است.

منبع:کتاب احسن الحدیث، ص

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:46:00 ق.ظ ]




انسان اول باید خودش را بسازد
امام علی (ع):عالم و دانشمند کسی است که اعمالش بر درستی سخنانش گواهی دهد.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در شرح این حدیث می گوید:ملا مهدی نراقی بعد از اینکه کتاب جامع السعادات را در سه جلد تالیف کرد، یک دوره از این کتاب ها را برای سید بحرالعلوم فرستاد.سپس خودش به نجف مسافرت کرد.علمای نجف که از حضور ملا در نجف با خبر شدند به دیدن ایشان رفتند.اما سید بحرالعلوم نیامد.ملا مهدی به دیدن سید بحرالعلوم رفت اما دید ایشان اعتنایی نمی کند.
مرحوم مجتهدی در ادامه این ماجرا می گوید:ملا چند روز به دیدن سید بحرالعلوم می رفت، اما باز ایشان بی اعتنایی می کرد تا اینکه یکی از این روزها سید بحرالعلوم با آغوش باز از ملا مهدی نراقی پذیرایی کرد و علت کارش در روزهای قبل را اینطور گفت که می خواسته ببیند آن مطالب اخلاقی که ملا مهدی در کتابش آورده آیا خودش اجرا می کند یا نه؟

ایشان در ادامه می گوید:انسان باید اول خود را بسازد.مثل آن واعظی نباشید که بالای منبر می گفت:مردم به فقرا کمک کنید و به آنها برنج و روغن بدهید.وقتی خودش به خانه رفت دید هیچ چیزی در خانه نیست.از همسرش علت را پرسید.زنش در پاسخ گفت:خودت بالای منبر گفتی به فقرا کمک کن.شیخ با ناراحتی گفت:ما این حرف ها را برای مردم می زنیم.
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در انتها می گوید:حالا نکند ما اینطور باشیم.خودمان اهل ندادن خمس و غیبت کردن باشم، بعد مردم را از انجام این کارها نهی کنیم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:45:00 ق.ظ ]




همنشینی هدایتگر بطلبید
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)با ذکر حدیثی از امام جعفر صادق (ع)اوصاف همنشین خوب را تشریح می کند.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در شرح این حدیث می گوید:علی آقا نقلی جزو پهلوان های قدیم بود و الان فوت کرده است.یک روز به شیخ محمد زاهد گفتند :علی آقا نقلی آمد شیخ زاهد گفت:به او بگویید بیاید من کارش دارم.شیخ زاهد به این پهلوان گفت:علی آقا نقلی شما هستید؟ در پاسخ جواب داد:بله.سپس ایشان گفت:یک نقل هم من می خواهم به تو بدهم تا کنار نقل هایت بگذاری.

ایشان در ادامه می گوید:شیخ زاهد به پهلوان گفت:هفته ای یک یا دو یا سه روز برو پیش کسی که موعظه ات کند.او در پاسخ گفت چشم و رفت مرید شیخ مهدی موعظ الدوله شد.این است همنشین خوب و نصیحتگر

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:44:00 ق.ظ ]




تقوا بهترین توشه سفر آخرت
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) در روایتی به توصیف تقوا در کلام حضرت علی (ع) پرداخت.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) در شرح این حدیث می گوید: حضرت امیرالمومنین از جنگ صفین برمی گشتند در نزدیکی کوفه به قبرستانی رسیدند و با مردگان صحبت کردند و فرمودند:ای ساکنان سراهای وحشتناک و محل های بی آب و گیاه و گورهای تاریک ای درخاک رفتگان ای دور از وطنان شما جلوتر از ما رفتید و ما در آینده به شما ملحق خواهیم شد.بدانید در خانه های شما ساکن شدند.زنانتان با دیگران ازدواج کردند و اموالتان تقسیم شد.این اخبار ما برای شما بود.شما چه خبری برای ما دارید؟

بعد حضرت رو به اصحاب خود می فرماید:اما اگر به آنان اجازه سخن گفتن داده می شد هرآیینه به شما می گفتند که بهترین توشه برای آخرت تقوا است.

اگر می خواهید برای آخرت توشه بردارید آن توشه تقوا است. تقوا یعنی چه؟ یعنی خداترسی.انسان از خدا بترسد و گناه نکند.مال حرام جمع نکند.خمس مالش را بدهد.نمازش را اول وقت بخواند.دروغ نگوید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:43:00 ق.ظ ]




امر به معروف باید با زبان نرم باشد
هریک از شما اگر کار زشتی را دید، باید با دست و قدرت خود آن را تغییر دهد و اگر نتوانست با زبانش آن را تغییر دهد و اگر بازهم نتوانست با قلبش آن را انکار کند.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) در شرح این حدیث می گوید:امر به معروف باید با زبان نرم انجام شود.من قدیم که در خیابان ها تردد می کردم، وقتی متوجه خانمی می شدم که رویش باز بود یا بد حجاب بود، همین طور که سرم پایین بود بلند بلند می گفتم:لا اله الا الله تا بفهمد من از بدحجابی او ناراحتم.به گنه کار بفهمانید که از گناه کردن او ناراحت هستید.

ایشان در ادامه می گوید:در روایت آمده است که به حقیقت ایمان نمی رسی مگر وقتی که به گناه برخورد می کنی صورتت را عبوس کنی و اخم هایت را درهم بکشی.امام علی (ع)می فرماید:رسول خدا (ص)به ما دستور داده اند که با گناه و معصیت با چهره های عبوس برخورد کنیم.

مرحوم مجتهدی در ادامه می گوید:حاج میرزا علی هسته ای یک شب روی منبر می گفت:می گویید امر به معروف پیش نمی رود.خوب یک غرغری، یک نچ نچی.آخر یک چیزی بگویید که طرف بفهمد که از گناه وی ناراحت هستید.خداوند به ما توفیق بدهد که تحت هر شرایطی امر به معروف و نهی از منکر کنیم تا گرفتار تسلط شیطان نشویم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:42:00 ق.ظ ]




تأثیر حجاب در تشکیل و تحکیم نهاد خانواده

بدون تردید تشکیل خانواده مرکز عشق و امید و تحقیق آرزوهای شیرین همه دختران و پسران جوان است؛ جوانان تشکیل زندگی زناشویی را برآورنده بسیاری از آرزوها و رویاهای خود می‌دانند، از سوی دیگر خانواده مهم ترین و اساسی ترین نهاد اجتماعی جامعه انسانی است و تأثیر آن در نهادهای اجتماعی دیگر مثل نهاد آموزش و پرورش و نهاد حکومت و سیاست غیر قابل انکار است.بنابراین ثبات و استحکام نهاد اجتماعی خانواده، در استحکام و استواری نهادهای دیگر جامعه نیز مؤثر خواهد بود.

تردیدی نیست که یکی از عوامل مهم در تشکیل و استحکام خانواده رعایت حجاب است. چون اگر در جامعه حجاب کاملا رعایت گردد و رابطه جنسی تنها به رابطه زن و شوهری در محیط خانواده محدود گردد، جوانان با ازدواج به تشکیل خانواده تمایل پیدا می‌کنند و خانواده‌های تشکیل شده نیز ثبات و استحکام بیشتری نیز خواهند داشت و در نهایت بیشترین فایده و نفع نصیب خود زنان خواهد شد، زیرا با مستحکم شدن خانواده، بانوان از محبت و حمایت روحی و عاطفی همسران خود برخوردار خواهند شد، اما اگر بدحجابی و بی‌حجابی و خودنمایی و آرایش بانوان به طور تحریک کننده در جامعه رواج پیدا کند و در نتیجه روابط جنسی افسار گسیخته و غیرمشروع در غیر از محیط خانواده ممکن گردد، دیگر نه تنها جوانان با ازدواج به تشکیل خانواده تن نخواهند داد، بلکه خانواده‌های تشکیل شده نیز دائما متزلزل شده، فرو خواهند ریخت. چون مردان با دیدن زنان بدحجاب و بی‌حجاب تحریک شده، آسیب پذیر خواهند شد و در نتیجه کانون گرم خانواده به سردی می‎‌گراید و محبت در خانواده جای خود را به تنفر خواهد داد، زیرا همسر قانونی رقیب و مانع روابط جدید جنسی به حساب می آید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ق.ظ ]




تأثیر حجاب در سلامت جسمی

علاوه بر تأثیر حجاب در تامین سلامت روحی و فکری، حجاب در تامین سلامت جسمانی افراد جامعه نیز نقش دارد. با این توضیح که عدم رعایت حجاب و پوشش مناسب معمولا باعث تحریک جنسی افراد جامعه می‌گردد و تحریک جنسی نیز در بسیاری از موارد در نهایت باعث ایجاد ارتباط‌های جنسی غیر قانونی می‌شود و ارتباط‌های جنسی نامشروع نیز باعث پیدایش بیماری‌های خطرناکی مثل ایدز می‌گردد که امروزه از خطرناک ترین بیماری‌هایی است که قربانی فروانی از انسانها می‌گیرد و نسل بشر را تهدید به نابودی می‌کند. امروزه به دلیل گسترش فساد و روابط جنسی نامشروع که یکی از پیآمدهای بی‌حجابی و بدحجابی است، آمار تعداد مبتلایان به بیماری‌های خطرناک رو به گسترش است.

بدون تردید از جمله قوانین اسلام که جنبه پیشگیری از مفاسد ناشی از بی‌بندوباری های جنسی دارد قوانین مربوط به تنظیم روابط صحیح بین محرم و نامحرم است و یکی از مهم ترین قوانین تنظیم رابطه صحیح بین محرم و نامحرم قانون مربوط به حجاب و پوشش در مواجهه با نامحرم است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:40:00 ق.ظ ]




چه اعمالی کلید هر بدی است؟
حدیث امام محمدباقر (ع) درباره کلید هر بدی

ب
امام باقر علیه السلام:

ایّاکَ و الکَسَلَ و الضَّجَرَ فَإنَّهُما مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ؛

امام باقر علیه السلام:از تنبلى و بى حوصلگى بپرهیز که این دو کلید هر بدى اند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:38:00 ق.ظ ]




حجاب در قرآن
واژه حجاب هفت بار در قرآن كریم آمده است و معناى كلمه در این هفت مورد, چیزى است كه از هر جهت مانع دیده شدن چیز دیگر شود.

در آیه 59 سوره احزاب در رابطه با حجاب این چنین آمده است: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا»، ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهای خود را بر خود فروتر گیرند این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند (به احتیاط) نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است.

هم‌چنین در آیه 31 سوره نور آمده است: «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ ۖ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»، و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را (از هر نامحرمی) فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست و باید روسری خود را بر سینه خویش (فرو) اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان (همکیش) خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که (از زن) بی‌نیازند یا کودکانی که بر عورتهای زنان وقوف حاصل نکرده‌اند آشکار نکنند و پاهای خود را (به گونه‌ای به زمین) نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته می‌دارند معلوم گردد ای مؤمنان همگی (از مرد و زن) به درگاه خدا توبه کنید امید که رستگار شوید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:34:00 ق.ظ ]




خلوص وسعی تلاش


خلوص و سعی تلا ش ( خاطره ای از شهید حسن باقری )

داشتم برای نماز ظهر وضو می گرفتم،
دستی به شانه ام زد.
سلام و علیک کردیم.
نگاهی به آسمان کرد و گفت : « علی ! حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم. معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی بشه. باید یه کاری بکنیم . »
گفتم «مثلا چی کار کنیم؟»

گفت « دوتا کار ؛ اول خلوص، دوم سعی و تلاش .»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:08:00 ق.ظ ]





معنای زندگی ( از خاطرات شهید آوینی )

مرتضی دل‌بسته بود، ناله‌های شبانه‌اش دردی جانکاه در دل داشت، که با هق‌هق گریه می‌آمیخت

سید بارها و بارها بر ایمان از شهادت گفت: از رفتن به سوی نور، پرواز کردن، بی‌دل شدن،

سجده‌گاه خویش را با خون، سرخ نمودن، و راهی بی‌پایان تا اوج هستی انسان گشودن.

به یاد دارم که در مورد زندگی و مرگ گفت:

« زندگی کردن با مردن معنی می‌یابد، کلید ماجرا در مردن است، نه زندگی کردن».

چگونه مردن برایش مهم بود؛ و خداوند آرزویش را به سر منزل مقصود رساند.

راوی : دوست شهید

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:08:00 ق.ظ ]




قداست اشک



قداست اشک ( از خاطرات شهید آوینی )
مراسم نماز جمعه به پایان رسید، در حوالی چهار راه لشگر با حاجی و بچه‌‌های لشگر بیست و هفت ایستادیم. صدای شادی و خنده همگی به آسمان بلند شد؛ قبل از خداحافظی یکی از نیروها یاد گردان «سیف» را زنده کرد. خاطرات آخرین شب فروغ ستارگان گردان سیف، دل همه را لرزاند، هنوز سخنان او به پایان نرسیده بود که سید آرام و بی‌صدا اشک‌هایش جاری شد. پرسیدم حاجی چرا گریه می‌کنی؟»

گونه‌هاش تر گشت، بغضش را فرو خورد و گفت:«شما نمی‌دانید چه کاری کرده‌اید، شما نمی‌دانید آن شب بر این بچه‌ها چه گذشته!» اشک‌های مرتضی صداقت بی‌ریایش بود، که گونه‌های لرزانش را متبرک می‌ساخت. قطراتی به قداست تمام عبادت‌های یک زاهد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:05:00 ق.ظ ]




شهید آوینی


وصیت نامه شهید سید مرتضی آوینی
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرنده‌ی عشق، تن را قفسی می‌بیند که در باغ نهاده باشند.

و مگر نه آنکه گردن‌ها را باریک آفریده‌اند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند.

و مگر نه آن‌که از پسر آدم، عهدی ازلی ستانده‌اند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد.

و مگر نه آن‌که خانه تن، راه فرسودگی می‌پیماید تا خانه روح، آباد شود.

و مگر این عاشق بی‌قرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کره‌ی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده‌اند.

و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم‌هایی فربه و تن‌پرور برمی‌آید.

ای شهید، ای آن‌که بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته‌ای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش”.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:01:00 ق.ظ ]




زندگینامه و وصيت نامه سردار شهيد مهدي زين الدين

خصوصيات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شكني شبهاي عمليات و جنگيدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سخت‌ترين پاتكها به خاطر اين روحيه بود. روحيه‌اي كه اساس و بنيان آن بر ايمان و اعتقاد به خدا استوار بود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:01:00 ق.ظ ]




وصیت نامه شهید حاج ابراهیم همت

شهيد حاج محمد ابراهيم همت در دومين وصيت نامه بجامانده از خود نوشته است: خويشتن را در قفس محبوس مي بينم و مي خواهم از قفس به در آيم.سيمهاي خاردار مانعند.من از دنياي ظاهر فريب ماديات و همه آنچه كه از خدا بازم مي دارد متنفرم….

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:00:00 ق.ظ ]




وصیت‌نامه شهید مدافع حرم: پشت سر ولی فقیه باشید

در بخشی از وصیتنامه شهید ذوالفقاری آمده است: در این جهاد شرکت کنید چون دیدم که مدافع هست لکن کم است باید زیاد شود و مطمئنم که ظالمین کم هستند و فقط با یک هجوم با اسم حضرت زهرا(س) می‌شود کار این مفسدها را تمام کرد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:58:00 ق.ظ ]




 
 

نقش زن در حکومت مهدوی:
حکومت عدل الهی با هدایت منجی بشریت، با یاری سیصد و اندی اصحاب خاص (به عنوان کارگزاران تشکیل حکومت) در جهان برقرار می‏گردد. این سازمان حکومتی از عناصر مختلفی تشکیل گردیده است که در این مشارکت، زنان نیز به سان مردان سهیم‏اند. امام باقر (علیه‏السلام) می‏فرمایند: «به خدا سوگند سیصد و اندی نفر خواهند آمد و پنجاه زن در میان آنان است‏».[1]
 
مفضل بن عمر می‏گوید: امام صادق (علیه‏السلام) فرمودند: «همراه حضرت قائم، سیزده زن هست. عرض کردم، آنان چه نقشی خواهند داشت؟ فرمودند: زخمی‏ها را مداوا می‏کنند و از بیماران پرستاری می‏نمایند. آنچنان که همراه رسول خدا (صلی‏الله علیه‏و آله) بودند».[2]
 
روایات دیگر هم وجود دارند که تعداد زنان را چهارصد زن،[3] و برخی، تعداد آنان را 7800 [4] نفر معرفی می‏کند. دسته دیگری از روایات نیز وجود دارد که تنها به همراه بودن زنان با حضرتش اکتفا کرده و تعدادشان را ذکر نکرده است.
 
اما چیزی که مسلم است‏ حضور زنان در این تحول عظیم می‏باشد و بدین ترتیب بانوان مسلمان با پیروی از مادر ائمه، حضرت زهرا (علیهاالسلام) در کنار لشگریان فرزندش، مهدی موعود، قرار خواهند گرفت و این لطفی است که خداوند به وجود مقدس فاطمه زهرا (علیهاالسلام) در زمان ظهور، به زن عنایت کرده است.
 
اما در یک تقسیم‏بندی کلی، این یاوران امام (علیه‏السلام) را می‏توان به دو گروه تقسیم کرد:
 
1 - زنانی که در همان دوران قیام حضرت مهدی (عج) زندگی می‏کنند و به هنگام ظهور آن حضرت در شمار یاران ایشان قرار خواهند گرفت.
 
2 - بانوانی که قبل از ظهور مولایشان از دنیا رفته‏اند و این لیاقت را دارند که در رکاب بقیة الله الاعظم باشند و به هنگام قیام حضرت، به دنیا رجعت‏خواهند نمود.
 
این زنان؛ یا با لیاقت‏ها و شایستگی‏هایی که در زمان‏های قبل در دفاع از حریم دین به اثبات رسانده‏اند، جزو یاران حضرت قرار می‏گیرند، یا این‏که انتظار فرج امام را داشته و با این آرزو از دنیا رحلت کرده‏اند، که به گاه ظهور به دنیا باز خواهند گشت و به یاری امام خویش خواهند شتافت.
 
زنان عصر ظهور، یاوران حق
اولین گروه از زنانی که به محضر امام زمان (عج) می‏شتابند آنهایند که در آن ایام زندگی می‏کنند. آنان همانند دیگر یاران امام، به هنگام ظهور در حرم امن الهی به خدمت‏حضرت می‏رسند و آمادگی خویش را برای یاری امامشان اعلام می‏دارند.
 
ام‏سلمه، همسر گرامی پیامبر اسلام (صلی‏الله علیه‏و آله)، از رسول مکرم روایت کرده است که فرمود:
 
«پناه برنده (مهدی(عج)) به حرم پناهنده می‏شود، پس مردم به سوی او جمع می‏گردند مانند پرندگانی که دور آب گردآیند در حالی که قبلا متفرق بوده‏اند آنان 314 نفر هستند که در بین آنان زنانی وجود دارند، پس ایشان بر هر ظلم و ظالم زاده‏ای پیروز خواهند شد».[5]
 
در روایت دیگری از امام محمد باقر است که فرمودند: «به خدا سوگند سیصد و اندی نفر می‏آیند که پنجاه تن ایشان زنانند که بدون هیچ قرار قبلی در مکه گرد آیند و این است معنای آیه شریفه «اینما تکونوا یات بکم الله جمیعا …».[6]
 
آری، آن‏گاه که منادی، مژده ظهور مولا را به گوش جهانیان برساند، یاران حقیقی امام عصر (عج) از گوشه و کنار جهان، به خواست پروردگار، در کنار کعبه گرد هم آیند و به هر فرمان رهبر قیام، شکوه دوباره اسلام را رقم زنند. ایشان نخبگانی هستند که در امتحانات الهی سربلند بوده و لیاقت‏خویش را برای یاری امام زمان (عج) به اثبات رسانیده‏اند. در این میان، زنان با ایمان و اخلاص نیز همدوش سایر یاران امام با تاسی از مقتدای خویش، در تحول عظیم مهدوی شرکت‏خواهند جست و این را ابت‏خواهند نمود که در رسیدن به قرب الهی، زن و مرد هر دو یکسانند.
 
نکته مهم و قابل توجه این‏که علاوه بر زنانی که یاریگر امام عصر (عج) هستند زنان مومنه‏ای نیز در آن زمان یافت می‏شوند که هر چند خود توانایی حضور در قیام امام زمان را ندارند اما مشوق پدران، برادران، همسران، و فرزندان خویش برای شرکت در قیام خواهند بود. و این خود نقشی است‏ بس بزرگ در یاری رساندن به امام عصر (عج) و جهادی دیگر برای غلبه حق بر باطل.
 
امام باقر (علیه‏السلام) در این زمینه می فرمایند: «هنگامی که جبرئیل به اسم قائم و نام پدرش ندا می‏دهد، زنان محجبه این ندا را در می‏یابند و پدران و برادران خود را برای حضور در قیام تشویق می‏نمایند».[7]

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:53:00 ق.ظ ]





اخلاق و آداب سفر در اسلام
خوش خلقی در سفر، از جمله مهم ترین آداب و دستورهای پیشوایان معصوم علیه السلام است. انسانی که ویژگی های ذاتی نیکویی مانند خوشرویی، تواضع و ادب را داراست، نه تنها سفر را به کام خود شیرین خواهد کرد، برای همراهان خود نیز سفری به یاد ماندنی و خاطره برانگیز به جای می گذارد.

سفر
سفر به هر شکلی صورت گیرد، پیوسته خطرها و مشکلاتی را نیز در پیش دارد.

به ویژه آنکه مسافر از خانه و میهن خود دور و از پشتوانه و حمایت خانواده محروم شده است.

با توجه به شرایط مختلف سفر و مشکلات مختلف مسافر در راه، سفر کردن شخص به تنهایی و بدون همراه و همسفر، سفارش نمی شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در وصیت خود به امام علی علیه السلام فرمود:

ای علی! در هیچ سفری تنها خارج مشو؛ زیرا شیطان، یار شخص تنهاست و او از دو نفر دور است، ای علی! هرگاه شخصی به تنهایی سفر کند به لغزش و گمراهی می افتد.

در روایتی از امام صادق علیه السلام نیز می خوانیم:

لَعَنَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ثَلاثاً، اَحَدُهُم راکِبُ الْفَلاةِ وَحدَة.

رسول خدا صلی الله علیه و آله سه کس را نفرین کرد، یکی از آنها سواره ای است که در بیابان به تنهایی رهسپار شود.

پیام متن:
مسافری که از خانه و کشانه خود دور شده، برای تأمین آسایش و آرامش خویش در سفر، باید همسفری را انتخاب کند تا از خطرهای جانی و مالی در امان باشد. در روایت های اسلامی نیز از تنها سفر کردن نهی شده است.

هم نشینی و همراهی با گروه هم سان
شایسته است افرادی که راه سفر را با هم طی می کنند، از نظر مالی، نفقه و گشاده دستی، همگن و همراه هم یا دست کم به هم نزدیک باشند؛ زیرا همسفر شدن با کسی که از نظر مالی قوی تر است، گاهی سبب سرشکستگی انسان می شود. شخص برای فرار از خوار شدن، با توجه به سرمایه اندک خود، بیش از توان مالی اش خرج می کند و در این اوضاع، به او ستم شده است.

از شهاب بن عبدریه روایت شده است:
به امام صادق علیه السلام گفتم: تو مرا می شناسی و از گشاده دستی و بخشندگی من بر برادران مؤمنم باخبر هستی، آیا جایز است با گروهی در راه مکه همراهی کنم و بر آنها بذل و بخشش کنم؟ امام علیه السلام فرمود: ای شهاب! چنین مکن. اگر تو گشاده دستی کنی و زیاد خرج کنی و آنها نیز چنان کنند. برایشان ستم کرده ای و اگر آنها قادر نباشند و از خرج کردن بپرهیزند، آنها را خوار کرده ای. پس با افراد هم شأن و همانند خود همراهی و دوستی کن!

امام موسی کاظم علیه السلام ، نیز سفارش کرده است:

إذا صَحِبْتَ فَأَصحَب لَخوَکَ وَ لا تُصحِبَنَّ مَن یَکفیک فَإِن ذلک وَزَلَّةٌ لِلمؤمِنِ.

با کسی دوست و هم صحبت شو که هم شأن تو باشد، نه کسی که خرج تو را دهد که این، مذلت مومن است.

پیام متن:
برای حفظ ارزش های انسانی، بایسته است مسافر مسلمان، همسفر خود را از کسانی برگزیند که از نظر مالی نزدیک به هم و از نظر علم و فضیلت، با همراهان خود هماهنگ و هم فکر باشد.

همنشینی با آن که زینت انسان است
از جمله آداب سفر، این است که انسان، هم نشین و همراه خود را از کسانی برگزیند که اخلاقی آراسته به نیکی ها، خوب و سالم دارند و از نظر خلق و خو الگو بوده و شیوه رفتاری و مرام آنها آموزنده باشد.

هم نشین انسان باید زینت او باشد و خود، با افراد پست و فرومایه هم نشین نشود. تا سبب کاهش شأن و جایگاه انسان شود. سخن امام صادق علیه السلام در این باره بیان کننده این ویژگی هم سفر است:

إصْحَب مَن تَتَزَیَّنُ بِهِ ولا تَصحَب مَنْ یَتَزَیَّنُ بِکَ.

با کسی سفر کن که زینت و افتخار تو باشد، نه آنکه تو زینت او باشی.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:51:00 ق.ظ ]





ثواب شاد کردن دل مومن
امام باقر(ع) مى‏ فرمود: به راستى دوست‏‌ترین کارها به درگاه خدا عز وجل شاد کردن مؤمن است یا سیر کردن مسلمانى یا پرداختن بدهکارى او.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:43:00 ق.ظ ]




چگونه می توان لایق دریافت رحمت خدا شد؟
 

 


 

 

گستره رحمت الهی
رحمت الهی چه مادی و چه معنوی از وسعت بی حد و حصری برخوردار است که محدود به شخص و یا گروه معین از بندگانش نیست و هیچ استثنایى نمى تواند رحمت خدا را مقید كند و هیچ چیزى نمى تواند او را مجبور به خوددارى از افاضه نماید؛ مگر اینكه فرد، خودش، قابلیت دریافت خیری را نداشته و یا مانعى را به سوء اختیار خود، پدید آورده باشد در نتیجه از آن فیض الهی محروم می شود.

تمام نعمتهایی که در سوره الرحمن ذکر می شود و همگان از آن بهره می برند بی آنکه ایمان در آن شرط باشد؛ مانند خلقت انسان (خَلَقَ الْانسَان)، تعلیم بیان به او (عَلَّمَهُ الْبَیَان)، برافراشتن آسمان (وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا) و دیگر نعمتها که همگی مصداق رحمت عام الهی اند
تنها مانع دریافت رحمت الهی و راهکار رفع آن
تنها مانعى كه مى تواند از رسیدن فیض الهى به انسان جلوگیرى كند گناهان اوست كه نمى‏گذارد بنده از كرامت قرب به خدا و لوازم قرب (بهشت و آنچه در آن است) برخوردار گردد.

توبه واقعی و طلب بخشش از خداوند یکتا و تلاش برای بین بردن اثر گناه از قلب، تنها كلیدى است كه درِ سعادت را باز مى كند و آدمى را پذیرای دریافت باران های رحمت الهی می گرداند. [3]

 

اقسام رحمت الهی (عام و خاص)
رحمت الهی دو قسم است:
قسم اول آن چنان گسترده و فراگیر است که تمام مخلوقات را زیر چتر خود گرفته است به گونه ای که هیچ موجودی از آن بی نصیب نمی ماند؛ مانند نعمت وجود (بودن). از این رحمت عام و فراگیر به رحمت عامه خداوند نیز تعبیر می شود.

قسم دوم رحمتی است ویژه. این رحمت به سوی کسانی سرازیر می شود که قابلیت پذیرش و دریافتِ ویژه دارند.

درباره این دو قسم، علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه «وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُۆْتُونَ الزَّكَـاةَ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِنَا یُۆْمِنُونَ : و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است پس به زودى آن را براى كسانى كه تقوا مى‏ورزند و زكات مى‏دهند و كسانى كه به آیات و نشانه‏هاى ما مى‏گروند، مقرر مى‏دارم.»[4] می نویسد:

براى خداوند متعال دو قسم رحمت وجود دارد، یكى رحمت عام كه مۆمن و كافر، نیكوكار و بدکار و انسان و غیر انسان همه از آغاز خلقتشان تا مادامى كه وجود دارند در پرتو آن به وجود آمده و با آن روزى مى خورند.

رحمت دیگر رحمت خاص است كه خود عطیه اى است كه خداوند آن را تنها به كسانى مى دهد كه داراى ایمان و عبودیت باشند؛ مانند حیات طیّب و زندگى نورانى در دنیا و بهشت و رضوان در آخرت كه كفار و تبهکاران به دلیل كفر و جرمشان از آن بی بهره اند. آنچه نصیب ایشان می شود چیزى است در مقابل این رحمت؛ مانند زندگى نكبت بار و عذاب بنیان کَن در دنیا و آتش و رنج های آن در آخرت. [5]

 

تقسیم بندی رحمت الهی در کلام امام صادق (علیه السلام)
در روایتی که مرحوم کلینی در کتاب کافی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند، آن حضرت در ضمن تفسیر دو نام «رحمان» و «رحیم» خداوند که هر دو از ریشه «رحم» گرفته شده اند، رحمت الهی را به دو نوع عام و خاص تقسیم کرده و بیان می دارد که هر یک به چه کسانی تعلق می گیرد. آن حضرت فرمود:

اللَّهُ إِلَهُ كُلِّ شَیْ‏ءٍ الرَّحْمَنُ بِجَمِیعِ خَلْقِهِ وَ الرَّحِیمُ بِالْمُۆْمِنِینَ خَاصَّةً؛ خداوند معبود همه چیز است، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان، و نسبت به خصوص مۆمنان رحیم است. [6]


آنچه ما را لایق دریافت رحمت خاص الهی می گرداند

گفتیم که رحمت عام الهی عطیه ای از جانب خداوند به تمام مخلوقاتش است که مۆمن و کافر، انسان و حیوان از آن بهره مندند؛ آنچه ارزش برتر و ویژه ای دارد برخورداری از رحمت خاص الهی است که به بندگان ویژه عنایت می شود. در قرآن کریم مواردی یافت می شود که به نوعی راهکار دریافت این نوع رحمت است:

1. انذار زمینه ساز تقواست و تقوا مایه‌ی نیل به رحمت خاص الهى: «

أَوَعَجِبْتُمْ جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِیُنذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ : آیا تعجب كردید از اینكه از سوى پروردگارتان براى شما تذكرى (به عنوان نخستین شریعت و اولین كتاب آسمانى) بر زبان مردى از خودتان آمده تا شما را (از عذاب خدا) بیم دهد و شما هم پروا پیشه كنید و باشد كه مورد ترحم قرار گیرید؟»[7]

2 ـ آخرت طلبان، برخوردار از فضل و رحمت خاص خدایند: «مِنكُم مَّن یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنكُم مَّن یُرِیدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُۆْمِنِینَ : برخى از شما خواهان این جهان و برخى خواستار آن جهانند سپس شما را [به هزیمت‏]- در جنگ احد- از آنها واگردانید تا شما را بیازماید، و هر آینه از شما درگذشت، و خدا خداوند فزون‏بخشى بر مۆمنان است.» [8]

3 ـ اهل احسان و نیکی به دیگران بودن: « نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ : ما رحمت خود را به هر كس بخواهیم مى‏ رسانیم و هرگز پاداش نیكوكاران را ضایع نمى‏كنیم .»[9] این رحمت ویژه همان رحمت خاص است. با توضیحات قبل نیز روشن می شود که مراد از این «هر کس که بخواهیم» همان مۆمنان و متقیان هستند. قید «المحسنین» هم که در پایان آیه آمده این را نیز اضافه می کند که اهل احسان بودن ، خود عاملی دیگر برای دریافت رحمت خاص الهی است.

4 ـ صالح بودن سبب برخوردارى از رحمت خاصّ الهى‏: « وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِینَ : و همه آنان را در رحمت خویش (منصب نبوت، كمالات نفسانى، كتاب آسمانى و تربیت جامعه) درآوردیم، زیرا كه به حق از نیكان و شایستگان بودند.»[10]

صالح در فرهنگ قرآن کسی است که در عقیده و عمل بر طبق آیین بر حق عصر خود باور داشته باشد و عمل کند.

5 ـ صبر از اسباب بهره مندى از رحمت خاصّ خدا: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ‏ … أُولئِكَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ : و صبركنندگان را بشارت ده … آنانند كه درودها و رحمتى خاص از سوى پروردگارشان بر آنان است.»[11]

تنها مانعى كه مى تواند از رسیدن فیض الهى به انسان جلوگیرى كند گناهان اوست كه نمى‏گذارد بنده از كرامت قرب به خدا و لوازم قرب (بهشت و آنچه در آن است) برخوردار گردد
جلوه هایی از رحمت عام الهی
رحمت عام الهی که صَرف نظر از چیستی آنها و تنها به صِرف مخلوق خدا بودنشان همگان را فرا گرفته نیز در قرآن موارد متعددی دارد که به چند مورد آن اشاره می کنیم:

1 ـ تمام نعمتهایی که در سوره الرحمن ذکر می شود و همگان از آن بهره می برند بی آنکه ایمان در آن شرط باشد؛ مانند خلقت انسان (خَلَقَ الْانسَان)، تعلیم بیان به او (عَلَّمَهُ الْبَیَان)، برافراشتن آسمان (وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا) و دیگر نعمتها که همگی مصداق رحمت عام الهی اند.

2 ـ باران هاى مفید و نافع، جلوه اى از رحمت عام و گسترده خداوند در عرصه هستى: «وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ :

و اوست كه باران نافع را پس از آنكه (مردم) مأیوس شدند فرو مى‏فرستد و رحمت خود را مى‏گسترد»[12]

نکته قابل توجه اینکه در این آیه برای باران از واژه «غیث» استفاده شده که در عربی «غیث» تنها به باران هاى نافع و مفید اطلاق مى شود؛ برخلاف «مَطُر» كه به مطلق باران گفته مى شود؛ خواه نافع باشد یا غیر نافع [1

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:42:00 ق.ظ ]