نرجس
 
   



احترام به سالخوردگان

 

امام صادق (ع ) فرمود: احترام گذاشتن به پیرمرد بزرگوار، احترام گذاشتن به خداوند است. (1)

امام صادق (ع ) فرمود: سه تن هستند که کسی حق آنها را نادیده نگیرد، مگر منافقی که به نفاق معروف است آن سه تن عبارتند از: کسی که مویش را در اسلام سپید کرده، و آن که قرآن را در بر دارد، و پیشوای عادل. (2)

 

 امام صادق (ع ) فرمود: احترام گذاشتن به مؤ من سفید موی تجلیل خداست. (3).

 

 امام صادق (ع ) فرمود: از ما نیست کسی که بزرگسال ما را احترام نکند، و به خردسال ما ترحم ننماید. (4)

 

امام صادق (ع ) فرمود: هر که نزد برادر مسلمانش رود و او را گرامی دارد، همانا خدا را گرامی داشته است. (5)

 

 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بنده ای از امتم نیست که نسبت به برادرش لطفی کند، جز آنکه خدا برخی از خدمتگزاران بهشت را خادمش سازد. (6)

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر مسلمانی که به جماعتی از مسلمین خدمتگزاری کند، خدا به شماره آنها در بهشت به او خدمتگزار دهد. (7)

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-05-28] [ 09:46:00 ق.ظ ]






 

همسایه در اسلام مورد عنایت خاص واقع شده است و حقوقی بس مهم برای همسایگان نسبت به هم معین گشته که مؤمنین ملزم به رعایت آن می باشند.

در ابتدای بحث، گوشه ای از دستورات اکید اسلام را در ارتباط با اهمیت رعایت حقوق همسایه توجه فرمائید.

قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله: ما زالَ جبرائیلُ یوصینی بِالْجارِ حَتّی ظَنَنْتُ انَّهُ سَیوَرِّثُهُ.[1]

همیشه جبرائیل مرا وصیت به همسایه می کرد تا جائیکه گمان کردم همسایه از همسایه ارث می برد.

و ایضا عنه صلی اللَّه علیه و آله: حُرْمَةُ الْجارِ عَلی الْانْسانِ کحُرْمَةِ امِّهِ.[2]

احترام همسایه بر انسان همانند حرمت مادر لازم است.

قال الصادق علیه السلام: عَلَیکمْ بِحُسْنِ الْجَوارِ فَانَّ اللَّهَ عزَّ وَ جلَّ امَرَ بِذلِک.[3]

بر شما باد نیکویی با همسایگان، که خداوند عزّ و جلّ بدان امر فرموده است.

اسلام در برخی دیگر از دستورات جهت تشویق خلایق به رعایت حقوق همسایگان، آثار و تبعات مثبتی را بر آن بار نموده است که از آن جمله:

1- نیکویی به همسایه موجب ایمان است.

قال الصادق علیه السلام: احْسِنْ مُجاوَرَةَ مَنْ جاوَرَک تَکنْ مُؤْمِناً.[4]

نیکی با آنکس که با تو همسایه است بنما تا مؤمن باشی.

2- نیکویی به همسایه موجب افزایش عمر است.

قال الصادق علیه السلام: حُسْنُ الْجَوارِ یعْمُرُ الدِّیارَ وَ یزیدُ فِی الْاعْمارِ.[5]

نیکی با همسایگان موجب آبادانی شهرها و افزایش عمرها می شود.

3- نیکویی به همسایه موجب افزایش روزی است.

قال الصادق علیه السلام: حُسْنُ الْجَوارِ یزیدُ فِی الرِّزْقِ.[6]

نیکی با همسایگان روزی را می افزاید.

احترام به همسایه و تکریم حقوق وی بدان حد مورد ترغیب و تشویق قرار گرفته است که حتی کافر و غیرمعتقد به مبدأ و معاد از اکرام همسایگان بی بهره نخواهد ماند.

امام کاظم علیه السلام می فرمایند: در میان بنی اسرائیل، مردی با ایمان می زیست که همسایه ای بی ایمان و کافر داشت، همسایه کافر به مرد با ایمان مهربانی می کرد و در امور دنیوی وی را یاری می داد.

وقتی آن شخص کافر از دنیا رفت، خداوند متعال خانه ای از خاک را در آتش برای او بپا کرد، این مسکن او را از حرارت آتش حفظ می کند و روزی وی از غیر آتش به او می رسد و نیز به او گفته می شود، این به خاطر عمل تو در حق همسایه ات می باشد.

هذا بِما کنْتَ تَدْخُلُ عَلی جارِک.[7]

حدود همسایه
همسایه ای که اسلام این همه تاکید در نگهداری حرمت او و اداء حقوق گسترده وی دارد، شعاع زیادی از منازل اطراف را در بر می گیرد. رسول مکرم اسلام صلی اللَّه علیه و آله و نیز دیگر ائمه هدی:، حد همسایه را چهل منزل از تمام جوانب معرفی نموده اند.

قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: کلُّ ارْبَعینَ داراً جیرانٌ، مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یمینِهِ وَ عَنْ شِمالِهِ.[8]

هر چهل خانه همسایه است از پیش و پس و از جانب راست و طرف چپ.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:44:00 ق.ظ ]




سبک زندگی


 

الگوهای رفتاری امام علی علیه السّلام ( امام علی (ع ) و اخلاق اسلامی
 الف ـ عذر خواستن از پیادگان
 حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنین علی علیه السّلام سواره به راهی می رفت و جمعی از مردم کوفه برای پاس داشتن حرمت امام علی علیه السّلام پیاده بدنبالش روان بودند.

امام رو به آنان کرد و پرسید:

آیا کاری دارید؟

پاسخ دادند: نه، دوست داریم بدنبال شما بیائیم.

حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام فرمود:

بـرگـردیـد، زیرا همراهی پیاده با سواره مایه ذلّت و خواری پیادگان و غرور و تباهی سواره خواهد شد. [1]

امام علی علیه السّلام به بزرگ قبیله شبامیان فرمود:

ارجَع، فَإِنَّ مَشی مِثلِک مَعَ مِثلِی فِتنَةٌ لِلوَالِی، وَمَذَلَّةٌ لِلمُؤ مِنِ.

 

(بـاز گـرد، کـه پـیـاده رفتن رییس قبیله ای چون تو پشت سر من، موجب انحراف زمامدار و زبونی مؤ من است. )[2]

 ب ـ نکوهش از آداب جاهلی ذلّت بار
 بـسـیـاری از پـادشـاهـان و قـدرتـمـنـدان در طـول تـاریـخ مـردم را وادار مـی کردند که در بـرابـرشان به خاک بیافتند، کرنش کنند، خم شوند، و انواع ذلّت پذیری ها را برخود هموار کنند.

وقـتی حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام برای رفتن به صفّین به شهر انبار رسید دیـد که مردم شهر تا امام علی علیه السّلام را دیدند از اسب ها پیاده شده، و در پیش روی آن حضرت شروع به دویدن کردند.

حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام علّت را پرسید.

گفتند:

یک رسم محلّی است که پادشاهان خود را اینگونه احترام می کردیم.

امام علی علیه السّلام ناراحت شد و فرمود:

فَقَالَ: وَاللّهِ مَا ینتَفِعُ بِهذَا اءُمَرَاؤُکم!

وَإِنَّکم لَتَشُقُّونَ عَلَی اءَنفُسِکم فِی دُنیاکم، وَتَشقَونَ بِهِ فِی آخِرَتِکم.

وَمَا اءَخسَرَ المَشَقَّةَ وَرَاءَهَا العِقَابُ، وَاءَربَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الاْمَانُ مِنَ النَّارِ!

(بـه خـدا سـوگـنـد! که امیران شما از این کار سودی نبردند، و شما در دنیا با آن خود را بـه زحـمـت مـی افکنید، و در آخرت دچار رنج و زحمت می گردید، و چه زیانبار است رنجی که عذاب در پی آن باشد، و چه سودمند است آسایشی که با آن امان از آتش جهنّم باشد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:42:00 ق.ظ ]




خصوصیات امیرالمؤمنین علیه السلام
در امیرالمؤمنین سه جور صفات هست: یکی آن صفات معنویِ الهی است که با هیچ میزانی برای ماها اصلاً قابل سنجش نیست؛ ایمان، آن ایمانِ متعالیِ عمیق؛ سبقت در اسلام، فداکاری در راه اسلام. اخلاص؛ یک سرِ سوزن عاملی غیر از نیّت خدایی در عمل او وجود ندارد؛ ما [این را] اصلاً میفهمیم؟ برای امثال بنده اصلاً این حالت قابل درک است؟ همه‌ی کارها برای خدا، برای رضای الهی، برای اجرای امر الهی؛ [یعنی‌] اخلاص. اینها اصلاً چیزهایی است که برای ما قابل توزین نیست؛ قابل توضیح هم درست نیست. علم و معرفت بِالله؛ معرفت بِالله. ما از خدا چه میفهمیم؟ ما وقتی میگوییم «سُبحانَ رَبِّی العَظیمِ وَ بِحَمدِه»، از این عظمت چه میفهمیم، امیرالمؤمنین چه میفهمد؟ معرفت بِالله. اینها یک سلسله از صفات امیرالمؤمنین است که اصلاً برای ما واقعاً قابل توصیف نیست، قابل فهم نیست؛ [اگر] بیایند بنشینند برای ما توضیح هم بدهند، ما درست به عمقش پی نمیبریم، از بس عظیم است، از بس عمیق است؛ این یک دسته از صفات امیرالمؤمنین است.

یک دسته دیگر، صفات برجسته‌ی انسانی او است؛ اینها همان چیزهایی است که انسان مسلمان و غیر مسلمان و مسیحی و غیر مسیحی و بی‌دین و با دین و همه را مجذوب میکند: «شجاعت»، «رحم»؛ آن انسانی که در میدان جنگ آن‌جور میجنگد، وقتی سروکارش با یک خانواده‌ی یتیم‌دار می‌افتد، آن‌جور با یتیمان همراهی میکند، خم میشود، بچّه یتیم‌ها را بازی میدهد، روی دوش خودش سوار میکند؛ اینها اصلاً همان چیزهایی است که ربطی به این ندارد که ما متدیّن باشیم و به چه دینی متدیّن باشیم تا اینها را احترام کنیم؛ هر انسانی در مقابل این عظمت وقتی قرار میگیرد احساس خضوع و تعظیم میکند. «ایثار»؛ ایثار یعنی دیگری را بر خودت ترجیح بدهی؛ یعنی گذشت؛ یعنی آنجایی که حق با شما است به‌خاطر خدا، به‌خاطر یک مصلحتی از این حق -البتّه حقّ شخصی- صرف‌نظر کنی؛ چه حقّ مالی، چه حقّ آبرویی، چه هر حقّ دیگری از حقوق خود؛ معنای ایثار این است. اینها هم یک دسته از صفات امیرالمؤمنین است که اگر انسان بخواهد بشمرد این خصوصیّات را یک کتاب میشود، یک طومار طولانی‌ای خواهد شد.

دسته‌ی سوّم از خصوصیّات امیرالمؤمنین، خصوصیّات حکومتی است که نتیجه‌ی همان مسئله‌ی امامت است؛ امامت یعنی این‌جور حکومت‌کردن. البتّه شدّت و ضعف دارد که آن حدّ اعلایش در شخصیّتی مثل امیرالمؤمنین هست. خصوصیّات حکومتی مثل چه؟ مثل «عدالت»، مثل «انصاف»، مثل «برابر قراردادن همه‌ی آحاد مردم»، حتّی آن‌کسانی که در جامعه‌ی شما زندگی میکنند، امّا در دین شما نیستند. امیرالمؤمنین وقتی شنید بسربن‌ارطاة رفت وارد شهر شد و وارد [حریم‌] خانواده‌ها شد، یک خطبه‌ی دردناکی دارد: بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم لِیَدخُلُ المَرأَةَ المُسلِمَةِ وَ الاُخرَی المُعاهَدَةِ فَیَنتَزِعُ حِجلَها؛ شنیدم که این نیروهای ظالم و ستمگر و گستاخ وارد خانه‌ی زنهای مسلمان و زنهای غیر مسلمان -مُعاهَد یعنی همان یهود و نصارایی که در جامعه‌ی اسلامی زندگی میکردند- میشدند و لباس های اینها را، حِجِل اینها را، دستبندهای اینها را، پابندهای اینها را میکشیدند و میبردند و غارت میکردند؛ بعد میفرماید که اگر انسان از غصّه‌ی یک‌چنین چیزی بمیرد و جان بدهد، او را ملامت نباید کرد. ببینید شخصیّت این است، ترحّمش به مردم، دلسوزی‌اش نسبت به مردم، آن هم همه‌ی مردم؛ خب در جامعه‌ی اسلامی، یهودی و نصرانی و غیر اینها زندگی میکنند که اینها مُعاهَدند. خب از خصوصیّات حکومتی او این است: «عدل»، «انصاف»، «برابری».

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:08:00 ق.ظ ]




فراز هایی از بیانات مقام معظم رهبری  یک مطلب درباره ی خود غدیر است؛ اینکه در بعضی از تعبیرات گفته شده است که عید غدیر عیدالله الاکبر و از همه ی اعیاد بالاتر است، علّت این و وجه این چیست؟ خب، در قرآن کریم آیاتی هست که به غیر از مسئله ی غدیر به مسئله ی دیگری قابل تطبیق نیست. همین آیه ی معروف «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دیناً» که در اوایل سوره ی مائده است، با غیر مسئله ای در وزن و اهمّیّت و اندازه ی مسئله ی غدیر، قابل تطبیق نیست؛ فقط یک چنین مسئله ای است که میتواند تعبیر «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم» درباره اش بیاید. آن کسانی که در مضمون این آیات خدشه کرده اند، حرفهایی میزنند، مطالبی گفته اند، مخالفین و کسانی که قضیّه ی غدیر را قبول ندارند این آیه را به نحوی تأویل کرده اند لکن این بخش از آیه قابل تأویل نیست. امروز روزی است که دشمنان -کفّار- از دین شما مأیوس شدند. چه چیزی مگر بر دین اضافه شد که دشمن را مأیوس کرد؟ آن احکامی که در این آیه، در اوّل سوره ی مائده، قبل و بعد از این فِقره آمده است، مگر چقدر اهمّیّت دارد؟ این تعبیر درباره ی نماز نیامده است، درباره ی زکات نیامده است، درباره ی جهاد نیامده است؛ درباره ی هیچ یک از احکام فرعی الهی نیامده است که «اَلیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم»؛ پس این یک قضیّه ی دیگری است؛ غیر از این احکام فرعی است. آن قضیّه چیست؟ قضیّه ی رهبری جامعه ی اسلامی؛ قضیّه ی نظام حکومت و امامت در جامعه ی اسلامی. بله، ممکن است تخلّف کنند -کما اینکه کردند؛ چند قرن بنی امیّه و بنی عبّاس و امثال اینها با نام امامت و خلافت و مانند اینها، پادشاهی کردند؛ سلطنت کردند- [امّا] این لطمه ای نمیزند به فلسفه ی غدیر. ماجرای تعیین غدیر، ماجرای تعیین ضابطه است، تعیین قاعده است. یک قاعده ای در اسلام درست شد؛ پیغمبر اکرم در ماه های آخر عمر، این قاعده را وضع کرد؛ آن قاعده چیست؟ قاعده ی امامت؛ قاعده ی ولایت. جوامع بشری از دیرباز حکومت داشتند؛ بشر انواع و اقسام حکومتها را تجربه کرده است؛ اسلام این حکومتها را، این نوع قدرتمندی ها و قدرت مداری ها را قبول ندارد؛ امامت را قبول دارد. این قاعده ی اسلام است؛ غدیر این را بیان میکند. مصداقش هم مشخّص است؛ امیرالمؤمنین کسی است که هیچ کس نه در آن زمان و نه در زمانهای بعد نتوانسته است کمترین خدشه ای به شخصیّت والای او و به نمایندگی او از مفاهیم و معارف قرآن خدشه کند. خب، بله، دشنام دادند، به خدا هم دشنام میدهند، به پیغمبر هم -العیاذ بالله- دشنام میدهند، دشنام، دلیل نیست. هیچ انسانی وقتی که فکر میکند، وقتی از احساسات و تعصّباتْ خود را رها میکند، هرگز -ولو تا حدودی- نمیتواند در این پیکره ی نورانی، در این هیکل قدسی، کمترین خدشه ای بکند. پیغمبر این [شخص ] را به عنوان مصداق امامت، معیّن کرد. این شد قاعده؛ تا آخر دنیا هرجا مسلمانها بخواهند و همّت کنند و هدایت شوند از سوی خدا به اینکه اسلام را تحقّق ببخشند و جامعه ی اسلامی را تحقّق ببخشند، ضابطه و قاعده اش این است: باید امامت را احیا کنند. البتّه هرگز هیچ مصداقی به آن مصادیقی که پیغمبر معیّن کردند نمیرسد؛ به کمتر از آنها هم نمیرسد؛ بزرگ ترین شخصیّت های علمی و معنوی و عرفانی و بزرگان سلوکی و معرفتی ما نسبت به امیرالمؤمنین، مثل آن پرتو ضعیفی هستند که ته چاه، انسان یک مختصر روشنایی میبیند؛ آن را مقایسه کنید با خورشید؛ بله، همان است، همان شعاع است امّا فاصله چقدر است؟ تفاوت چقدر است؟ برترین شخصیّت های ما، مثلاً یک شخصی مثل امام بزرگوار ما را که خب یک شخصیّت انصافاً کامل، بزرگ، باعظمت، جامع الاطراف و از همه جهت یک شخصیّت برجسته و ممتاز بود، اگر بخواهیم با امیرالمؤمنین قیاس کنیم، قیاسش همین است که عرض کردم: [یعنی ] نور خورشید را مقایسه کنید با آن پرتویی که ته چاه مثلاً یا در گوشه ی فلان پستو مثلاً از خورشید یا از نور دیده میشود؛ فاصله ها این جوری است.

 بله، این فاصله ها هست لکن ضابطه این است؛ ضابطه امامت است. قاعده ی حکومت و اقتدار و قدرت مداری در جامعه ی اسلامی، با غدیر معیّن شد و پایه گذاری شد؛ اهمّیّت غدیر این است. اهمّیّت غدیر فقط این نیست که امیرالمؤمنین را معیّن کردند؛ این هم مهم است امّا از این مهم تر این است که ضابطه را معیّن کردند، قاعده را معیّن کردند؛ معلوم شد که در جامعه ی اسلامی، حکومت سلطنتی معنا ندارد، حکومت شخصی معنا ندارد، حکومت زَر و زور معنا ندارد، حکومت اشرافی معنا ندارد، حکومت تکبّر بر مردم معنا ندارد، حکومت امتیازخواهی و زیاده خواهی و برای خود جمع کردن و افزودن معنا ندارد، حکومت شهوت رانی معنا ندارد؛ معلوم شد که در اسلام این جوری است. این قاعده در غدیر وضع شد. وقتی این قاعده وضع شد، آن وقت «یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم»؛ دیگر دشمنها از اینکه بتوانند مسیر این دین را تغییر بدهند مأیوس میشوند؛ چون مسیر دین آن وقتی تغییر پیدا میکند که آن نقطه ی اصلی، آن هسته ی اصلی تغییر پیدا کند؛ یعنی هسته ی قدرت، هسته ی مدیریّت، هسته ی ریاست؛ اگر تغییر پیدا کند، همه چیز تغییر میکند؛ بله، در واقعیّت عملی، تغییراتی به وجود می آید و افرادی از قبیل خلفای بنی امیّه و بنی عباس سرِ کار می آیند به عنوان اسلام، حجّاج بن یوسف هم [سرِ کار] می آید، امّا اینها دیگر ضابطه را نمیتوانند به هم بزنند. امروز اگر کسانی در دنیای اسلام؛ آنهایی که با معارف اسلامی آشنا هستند مراجعه کنند به قرآن، مراجعه کنند به ضوابطی که در قرآن برای بندگی حق و زندگی و جهت گیری بندگان حق -یعنی ملّتها- در قرآن معیّن شده است، امکان ندارد به نتیجه ای برسند جز نتیجه ی امامت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و آنچه دنباله ی او است. این ادّعای ما است و میتوانیم این ادّعا را کاملاً ثابت کنیم. هرکسی در دنیای اسلام، روشنفکران، متفکّرین، صاحبان عقیده، کسانی که از اوّل با یک عقیده ی دیگری بار آمده اند، اگر قرآن را و ارزشهای قرآنی و ضوابط قرآنی را برای زندگی جوامع بشری ملاک قرار بدهند، به هیچ نتیجه ای نمیرسند جز اینکه کسی مثل علیّ بن ابی طالب (علیه السّلام) بایستی بر جوامع اسلامی حکومت بکند؛ یعنی راه، این است؛ راه، امامت است. این مربوط به غدیر.

 خب، وقتی غدیر این قدر اهمّیّت دارد، آن وقت آن آیه ی شریفه ی دیگر که «یاَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ مآ اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه»،معنایش روشن میشود. [میفرماید] اگر این حکم را ابلاغ نکنی، اصلاً رسالتت را انجام نداده ای. پیغمبر ۲۳ سال است دارد مجاهدت میکند -آن مجاهدات مکّه، آن مجاهدات مدینه، آن جنگها، آن فداکاری ها، آن گذشتها، آن سختگیری های بر خود، آن هدایت عظیم بشری که آن بزرگوار انجام داده است، اینها همه در این مدّت انجام گرفته- این چه حادثه ای و چه عارضه ای است که اگر نباشد، همه ی اینها [گویی ] نیست «وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه»، این نمیتواند چند حکم فرعی باشد؛ این یک چیزی فراتر از اینها است؛ آن چیست؟ امامت است. اوّل امام کیست؟ خود پیغمبر. امام صادق (علیه السّلام) در منا فرمود: اِنَّ رَسولَ اللهِ کانَ هُوَ الاِمام؛ پیغمبر، امام اوّل است؛ «ثُمَّ مِن بَعدِهِ عَلیِّ بنِ اَبی طالِب» و بعد بقیّه ی ائمّه. خدای متعال بعد از آنکه ابراهیم پیغمبر را آن همه امتحان کرد، آن همه مراحل سخت را ابراهیم گذراند -در نوجوانی در آتش افتاد؛ بعد آمد در بابل و در آن مناطقی که بود این همه تلاش کرد و زحمت کشید- به سنّ پیری که رسید، آن وقت خدا میفرماید: اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِمامًا؛ حالا میخواهم تو را امام قرار بدهم. امامت یعنی این. این، اعتقاد است؛ اعتقاد اسلامیِ مبتنی بر مبانی مستحکم و استدلالات غیرقابل خدشه است. ما دعوت میکنیم از همه ی دنیای اسلام و از همه ی متفکّرین، این وحدتی که امروز دنیای اسلام نیاز دارد، با تدبّر در آیات قرآن و با تأمّل در همین حقایق براحتی به دست می آید اگر اهل فکر و اهل مبنا، این مسائل را دنبال کنند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:04:00 ق.ظ ]




جشن و عید بزرگ غدیر از منظر امام هادی علیه السلام
جشن و عید بزرگ غدیر از منظر امام هادی علیه السلام
امام هادی علیه السلام فرمود: شیعیان چهار عید دارند: فطر، قربان، غدیر و جمعه. می‌ توان اشتراک سه عید از این اعیاد چهارگانه را با دیگر مباحث اسلامی به وضوح دید و لزوم پرداختن به عید غدیر را برای پرداختن هر چه بیشتر و با شکوه‌ تر به شناسنامه شیعه، لمس کرد. غدیر خم در یک کلام یعنی بیان حق، در همه حال! یعنی گفتن حق، حتی در جمع کسانی که می ‌دانیم احتمال پندپذیری آنان کم است و انحرافات متعددی را در اندک زمانی بعد از روز اعلام، ایجاد خواهند کرد! و به آن پیامبر (ص) علم داشت و اشاره فرمود: «آنچه را باید تبلیغ کنم تبلیغ کردم و این حجت است براى هر حاضر و غایب و بر هر کس چه‏ در اینجا حاضر است و چه حاضر نیست و هنوز متولد نشده است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ق.ظ ]




اعمال و آداب روز عید غدیر
 

در بیان ائمه علیهم السلام برای این روز بزرگ اعمالی وارد شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:

 

* تحکیم بیعت با ولایت

همان گونه که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بعداز نصب حضرت علی علیه السلام به امامت مسلمین به جماعت مسلمانان امر کرد که با او بیعت کنند، در سال روز آن حماسه جاوید، تجدید آن بیعت سفارش شده است.

 

* تبریک گفتن

حضرت امام رضا علیه السلام، می فرماید: «روز عید غدیر خم روز تهنیت گویی است. بعضی از شما به بعض دیگر تهنیت بگوید و هرگاه مؤمنی با برادرش برخورد کرد بگوید: الحمدللّه الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة أمیرالمؤمنین و الائمة سلام الله علیهم.»

 

* اظهار سرور و شادمانی

در وصف شیعه و شیعیان گفته شده است که به شادی ما ائمه شادند و به حزن ما محزون؛ و مسلّم است که عید غدیر شادی بخش ترین عید ائمه است و شادمانی شیعه در این روز فرض است.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «حقا که روز غدیر روز عید فرح و سرور است». همچنین از امیر المومنین علی علیه السلام نیز نقل شده است که ایشان فرمودند: «در روز عید غدیر اظهار فرح و شادمانی کنید و برادران مسلمان خود را نیز شاد گردانید.»

 

* مصافحه کردن

مصافحه یا دست دادن از آداب اسلامی است و در روز عید غدیر به آن تاکید بیشتری شده است. امام علی علیه السلام می فرمایند: «روز عید غدیر هنگامی که یکدیگر را ملاقات می کنید با هم مصافحه کنید.»

ذکر مخصوصی نیز در این روز هنگام مصافحه سفارش شده است که عبارت است از؛ «الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام؛ سپاس خدای را که ما را از جمله درآویختگان به ولایت امیرالمؤمنین علی و ائمه علیهم السلام قرار داد.»

 

* آراستن و پوشیدن لباس نو

از دیرباز عیدها و جشن ها با نظافت، غبارزدایی، پیراستن و آراستن همراه بوده است و شیعیان باید این روش ها را برای عید غدیر نیز رعایت نمایند. چرا که حضرت امام رضا علیه السلام، می فرمایند: «روز غدیر، روز آراستن و زینت است. پس هر کس برای روز غدیر، زینت کند، خداوند هر خطای کوچک و بزرگ او را می آمرزد و فرشتگانی را به سوی او می فرستد، آنان نیکی های او را می نگارند و مراتبش را تا عید غدیر سال آینده بالا می برند. اگر او جان دهد، شهید مرده است و اگر زیست کند، خوشبخت زیسته است.»

حضرت امام صادق علیه السلام نیز می فرمایند: «یکی از وظایف روز غدیر این است که مؤمن تمیزترین و گرانقدرترین جامه های خویش را بپوشد.»

پس چه زیبا خواهد بود که سردر منازل و اماکن عمومی تجارتی و اداری چراغانی شود تا شامل این پاداش بزرگ گردد.

 

* استفاده از بوی خوش

اسلام درباره به کارگیری بوی خوش و زدن عطر، بسیار سفارش کرده است. به خصوص در ایام عید سعید غدیر سفارش ویژه ای نسبت به این سنت خوب شده است. امام صادق علیه السلام، در پی وظایف مؤمن در روز غدیر فرمودند: «و مؤمن به اندازه توان و دست باز بودنش بوی خوش استعمال کند.»

 

* پیمان اخوت و برادری

از برنامه های اسلام ایجاد اخوت و برادری است. و به همین منظور پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بین مسلمانان مهاجرین و انصار پیمان برادری بست و با پیمان اخوت علی علیه السلام را با خویش برادر نمود و در برخی از زیارات که خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله می خوانیم: «السلام علیک و علی اخیک علی بن ابیطالب علیه السلام» اشاره به همین برادری است. پیمان برادری و عقد اخوت بستن از اعمال وارده در روز غدیر است و صیغه مخصوصی دارد که در مفاتیح الجنان آمده است.

 

* احسان و انفاق

احسان و انفاق از دستورات ویژه اسلامی است. اما در ایام بزرگی مثل عید غدیر بر آن تأکید بیشتری شده است. در سیره امام حسن علیه السلام است که ایشان روز عید غدیر مهمانی می داد و شخص امام علی علیه السلام نیز در آن مراسم شرکت می کردند.

 

* صله رحم

صله رحم از پسندیده ترین آداب اسلامی است و شرع مقدس اسلام بر این مطلب تأکید فراوان نموده است. اما در روز عید غدیر بر این نکته سفارش بیشتری شده است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «از کارهایی که در روز عید غدیر مستحب است صله رحم است.»

 

* دیدار با مؤمنان

زیارت برادران مؤمن از سنت های مهم اسلامی است؛ لیکن در روز عید غدیر، دید و بازدید به عنوان یکی از شعائر مذهبی و ولایی بیشتر مورد سفارش قرار گرفته و پاداش افزونتری دارد.

حضرت امام رضا، علیه السلام، می فرمایند: «هر کس که در روز غدیر به دیدار مؤمنی برود خداوند هفتاد نور در قبرش داخل کند و قبرش را بگستراند، و هر روز هفتاد هزار فرشته به زیارت قبرش آید و به او مژده بهشت دهد.»

 

* رفع حاجت مؤمنان

رفع حاجت مومنان از جمله اعمالی است که اسلام برای آن ارزش خاصی قائل شده است و ائمه آن را از چند طواف برتر می دانند. در روز غدیر این عمل فضیلت بیشتری دارد. امام علی علیه السلام فرمودند: «کسی که مؤمنان را در روز غدیر تکفل کند نزد خدای متعال من ضامنش هستم که از کافر شدن و پریشان شدن در امان باشد.»

 

* غسل کردن

امام صادق، علیه السلام، فرمودند: «هنگامی که روز غدیر فرا برسد باید در فراز آن [هنگام ظهر] غسل کرد.»

 

* تشکیل اجتماع در روز عید غدیر

به جهت یادآوری روزی که پیامبر صلّی الله علیه و آله به امر خداوند علی علیه السلام را به امامت امت اسلامی نصب کرد، بجاست در مراکز گوناگون گرد آییم و به یاد آن روز بزرگ و ثمراتش شادمان باشیم.

ائمه علیهم السلام سفارش کرده اند که به جهت یادآوری مقام محمد صلّی الله علیه و آله و خاندان او علیهم السلام اجتماعات تشکیل بشود؛ و خود نیز از این گونه اجتماعات برپا می داشتند.

 

* دعا، روزه و عبادت

روزه و دعا از اعمالی است که در همه اعیاد مورد سفارش و تأکید است خاصه در روز عید غدیر. حسن بن راشد گوید: از امام صادق علیه السلام درباره عید غدیر پرسیدم و حضرت فرمودند: «این عید از عید قربان و فطر برتر است. آن روز را روزه بگیرید و بر محمد و آلش زیاد صلوات بفرستید.»

روزه عید غدیر از مستحباتی است که مکرر به آن سفارش شده است. امیرالمؤمنین علیه السلام، در خطبه ای که در روز عید غدیر ایراد کردند فرمودند: «روزه عید غدیر از مستحباتی است که خداوند بدان فراخوانده است.»

حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: «بر شما لازم است که که در روز عید غدیر برای سپاسگزاری از خداوند و ستودن او، روزه بگیرید.»

شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: «چه کاری شایسته روز غدیر است و چه عملی در آن، استحباب دارد؟ حضرت پاسخ دادند: روزه و…»

امام صادق علیه السلام، درباره پاداش روزه عید غدیر فرموده اند: «روزه داشتن در روز عید غدیر پاداشی معادل روزه گرفتن در همه عمر دنیا را دارد.»

و فرموده اند: «روزه داشتن روز عید غدیر خم، کفاره گناه شصت سال است.»

 

* افطاری دادن

از اعمالی که به انجام آن در روز عید غدیر سفارش شده است؛ افطاری دادن به روزه داران است. حضرت علی علیه السلام فرموده اند: «کسی که در شامگاه عید غدیر، به یک مؤمن افطاری بدهد، گویا یک میلیون نفر از پیامبران، شهیدان و صدیقان را افطاری داده است. حال چگونه است پاداش کسی که گروهی از مردان و زنان را افطاری دهد. و من ضامنم بر خدا که از کفر و فقر آسوده گردد و اگر در همان روز یا همان شب تا عید غدیر سال دیگر بمیرد، بر خداوند است پاداش او.»

 

* اطعام

از سنت های مؤکد دیگر در روز عید غدیر پذیرایی از مؤمنان است. امام صادق علیه السلام، درباره یکی از وظایف عید غدیر فرموده اند: «و برادرانت را طعام ده.»

 

* ابراز برائت

روز غدیر روز بیزاری از کسانی است که با نپذیرفتن امامت حضرت علی علیه السلام، آشکارا با خدا و با پیامبر خدا مخالفت نمودند و بزرگترین جنایت و خیانت را به تاریخ بشریت کردند و در حقیقت این عدم پذیرش سرآغاز تمام بدبختی ها و بیچارگی ها بود. بنابراین روز غدیر، روز برائت از این همه ستمکاری و ستمکاران است.

در یکی از دعاهای روز غدیر آمده است: «و نبرأ ممّن یبرأ منه و نبغض من أبغضه؛ ما بیزاری می جوییم از آن کس که از علی علیه السلام بیزاری جوید و دشمن داریم آن کس که علی علیه السلام را دشمن دارد.»

 

* ذکر صلوات

حضرت رضا علیه السلام در وصف عید غدیر فرموده اند: «روز غدیر روز صلوات فرستادن فراوان بر محمد و آل محمد است.»

 

* نماز و نیایش

روز عید غدیر بهترین فرصت و موقعیت برای نیایش است؛ چرا که روز غدیر روز سپاس و ستایش به پیشگاه حضرت احدیت است. حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: «روز غدیر روزی است که خداوند، بر توان کسی که او را نیایش کند، می افزاید.» و همچنین فرمودند: «روز غدیر روزی است که دعا در آن مستجاب می گردد.»

نماز عید غدیر دو رکعت است که باید در هر رکعت پس از حمد، ده مرتبه سوره توحید، ده مرتبه آیةالکرسی و ده مرتبه سوره قدر را خواند. وقت نماز نیم ساعت پیش از ظهر است و پاداش این نماز برابر است با صدهزار حج و صدها هزار عمره؛ همچنین کسی که این نماز را بخواند، هر چه از خداوند بخواهد برآورده شود.

 

* زیارت

زیارت یکی از سنن سازنده اسلامی است چه از نزدیک چه از دور. زیارت یک پیوند معنوی بسیار قوی بین شیعه و مقدسات اوست. از جمله آنها زیارت حضرت علی علیه السلام، از دور و نزدیک است.

امام رضا علیه السلام به پسر ابی نصر فرمودند: «هر جا که باشی در روز عید غدیر در بارگاه امیرالمؤمنین، علیه السلام، حاضر باش. بی تردید، خداوند، گناهان شصت ساله هر مرد و زن مؤمن را می آمرزد و چند برابر آنچه در ماه رمضان، شب قدر و شب عید فطر از آتش آزاد ساخته در آن روز آزاد می سازد.»

 

* خواندن دعای ندبه

طبق مدارک معتبر خواندن دعای ندبه در چهار عید مستحب است؛ جمعه، فطر، قربان و غدیر. توجه به فرازهای این دعا بخصوص آن قسمت که در رابطه با غدیر و خلافت حضرت علی علیه السلام، می باشد ضروری است.

 

* دلجویی و مهرورزی متقابل

حضرت رضا علیه السلام، روز غدیر را «یوم التودّد» خواندند؛ یعنی روز مهر ورزیدن. بنابراین در چنین روزی باید معتقدان به ولایت، غم را از دل دوستان حضرت علی علیه السلام به هر نحوی که مقدور باشد برطرف نمایند.

 

* ایجاد زمینه های شادمانی

عید غدیر یادآور بزرگترین و گرانقدرترین خاطره اسلام است خاطره استمرار رسالت پیامبر، صلّی اللَّه علیه وآله، با امامت علی، علیه السلام. در چنین روزی نه تنها خود باید دلشاد باشیم بلکه باید زمینه شادمانی دیگر برادران ایمانی راهم فراهم سازیم.

حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: «[در روز غدیر] هر مرد و زن مؤمنی را شادمان سازید.»

 

* گشاده دستی نسبت به خانواده

یکی از دستورات اسلام ایجاد زمینه های لازم در جهت راحتی و آسایش خانواده است و به مناسبت عید غدیر تاکید بیشتری شده است. حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: «[در روز غدیر] مرد باید برای خانواده خود گشایش بیشتری فراهم کند.»

 

* هدیه دادن

هدیه دادن و گرفتن با توجه به ضوابط شرعی کار پسندیده ای است و اثرات روانی خاصی مخصوصاً در کودکان و نوجوانان دارد و بهترین موقعیت هدیه دادن عید غدیر است.

حضرت رضا، علیه السلام، عید غدیر را روز هدیه و بخشش می نامد و می فرمایند: «[روز غدیر] روز بخشش و هدیه دادن است.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:00:00 ق.ظ ]




اعمال و آداب روز عید غدیر
 

در بیان ائمه علیهم السلام برای این روز بزرگ اعمالی وارد شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:

 

* تحکیم بیعت با ولایت

همان گونه که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بعداز نصب حضرت علی علیه السلام به امامت مسلمین به جماعت مسلمانان امر کرد که با او بیعت کنند، در سال روز آن حماسه جاوید، تجدید آن بیعت سفارش شده است.

 

* تبریک گفتن

حضرت امام رضا علیه السلام، می فرماید: «روز عید غدیر خم روز تهنیت گویی است. بعضی از شما به بعض دیگر تهنیت بگوید و هرگاه مؤمنی با برادرش برخورد کرد بگوید: الحمدللّه الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة أمیرالمؤمنین و الائمة سلام الله علیهم.»

 

* اظهار سرور و شادمانی

در وصف شیعه و شیعیان گفته شده است که به شادی ما ائمه شادند و به حزن ما محزون؛ و مسلّم است که عید غدیر شادی بخش ترین عید ائمه است و شادمانی شیعه در این روز فرض است.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «حقا که روز غدیر روز عید فرح و سرور است». همچنین از امیر المومنین علی علیه السلام نیز نقل شده است که ایشان فرمودند: «در روز عید غدیر اظهار فرح و شادمانی کنید و برادران مسلمان خود را نیز شاد گردانید.»

 

* مصافحه کردن

مصافحه یا دست دادن از آداب اسلامی است و در روز عید غدیر به آن تاکید بیشتری شده است. امام علی علیه السلام می فرمایند: «روز عید غدیر هنگامی که یکدیگر را ملاقات می کنید با هم مصافحه کنید.»

ذکر مخصوصی نیز در این روز هنگام مصافحه سفارش شده است که عبارت است از؛ «الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام؛ سپاس خدای را که ما را از جمله درآویختگان به ولایت امیرالمؤمنین علی و ائمه علیهم السلام قرار داد.»

 

* آراستن و پوشیدن لباس نو

از دیرباز عیدها و جشن ها با نظافت، غبارزدایی، پیراستن و آراستن همراه بوده است و شیعیان باید این روش ها را برای عید غدیر نیز رعایت نمایند. چرا که حضرت امام رضا علیه السلام، می فرمایند: «روز غدیر، روز آراستن و زینت است. پس هر کس برای روز غدیر، زینت کند، خداوند هر خطای کوچک و بزرگ او را می آمرزد و فرشتگانی را به سوی او می فرستد، آنان نیکی های او را می نگارند و مراتبش را تا عید غدیر سال آینده بالا می برند. اگر او جان دهد، شهید مرده است و اگر زیست کند، خوشبخت زیسته است.»

حضرت امام صادق علیه السلام نیز می فرمایند: «یکی از وظایف روز غدیر این است که مؤمن تمیزترین و گرانقدرترین جامه های خویش را بپوشد.»

پس چه زیبا خواهد بود که سردر منازل و اماکن عمومی تجارتی و اداری چراغانی شود تا شامل این پاداش بزرگ گردد.

 

* استفاده از بوی خوش

اسلام درباره به کارگیری بوی خوش و زدن عطر، بسیار سفارش کرده است. به خصوص در ایام عید سعید غدیر سفارش ویژه ای نسبت به این سنت خوب شده است. امام صادق علیه السلام، در پی وظایف مؤمن در روز غدیر فرمودند: «و مؤمن به اندازه توان و دست باز بودنش بوی خوش استعمال کند.»

 

* پیمان اخوت و برادری

از برنامه های اسلام ایجاد اخوت و برادری است. و به همین منظور پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بین مسلمانان مهاجرین و انصار پیمان برادری بست و با پیمان اخوت علی علیه السلام را با خویش برادر نمود و در برخی از زیارات که خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله می خوانیم: «السلام علیک و علی اخیک علی بن ابیطالب علیه السلام» اشاره به همین برادری است. پیمان برادری و عقد اخوت بستن از اعمال وارده در روز غدیر است و صیغه مخصوصی دارد که در مفاتیح الجنان آمده است.

 

* احسان و انفاق

احسان و انفاق از دستورات ویژه اسلامی است. اما در ایام بزرگی مثل عید غدیر بر آن تأکید بیشتری شده است. در سیره امام حسن علیه السلام است که ایشان روز عید غدیر مهمانی می داد و شخص امام علی علیه السلام نیز در آن مراسم شرکت می کردند.

 

* صله رحم

صله رحم از پسندیده ترین آداب اسلامی است و شرع مقدس اسلام بر این مطلب تأکید فراوان نموده است. اما در روز عید غدیر بر این نکته سفارش بیشتری شده است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «از کارهایی که در روز عید غدیر مستحب است صله رحم است.»

 

* دیدار با مؤمنان

زیارت برادران مؤمن از سنت های مهم اسلامی است؛ لیکن در روز عید غدیر، دید و بازدید به عنوان یکی از شعائر مذهبی و ولایی بیشتر مورد سفارش قرار گرفته و پاداش افزونتری دارد.

حضرت امام رضا، علیه السلام، می فرمایند: «هر کس که در روز غدیر به دیدار مؤمنی برود خداوند هفتاد نور در قبرش داخل کند و قبرش را بگستراند، و هر روز هفتاد هزار فرشته به زیارت قبرش آید و به او مژده بهشت دهد.»

 

* رفع حاجت مؤمنان

رفع حاجت مومنان از جمله اعمالی است که اسلام برای آن ارزش خاصی قائل شده است و ائمه آن را از چند طواف برتر می دانند. در روز غدیر این عمل فضیلت بیشتری دارد. امام علی علیه السلام فرمودند: «کسی که مؤمنان را در روز غدیر تکفل کند نزد خدای متعال من ضامنش هستم که از کافر شدن و پریشان شدن در امان باشد.»

 

* غسل کردن

امام صادق، علیه السلام، فرمودند: «هنگامی که روز غدیر فرا برسد باید در فراز آن [هنگام ظهر] غسل کرد.»

 

* تشکیل اجتماع در روز عید غدیر

به جهت یادآوری روزی که پیامبر صلّی الله علیه و آله به امر خداوند علی علیه السلام را به امامت امت اسلامی نصب کرد، بجاست در مراکز گوناگون گرد آییم و به یاد آن روز بزرگ و ثمراتش شادمان باشیم.

ائمه علیهم السلام سفارش کرده اند که به جهت یادآوری مقام محمد صلّی الله علیه و آله و خاندان او علیهم السلام اجتماعات تشکیل بشود؛ و خود نیز از این گونه اجتماعات برپا می داشتند.

 

* دعا، روزه و عبادت

روزه و دعا از اعمالی است که در همه اعیاد مورد سفارش و تأکید است خاصه در روز عید غدیر. حسن بن راشد گوید: از امام صادق علیه السلام درباره عید غدیر پرسیدم و حضرت فرمودند: «این عید از عید قربان و فطر برتر است. آن روز را روزه بگیرید و بر محمد و آلش زیاد صلوات بفرستید.»

روزه عید غدیر از مستحباتی است که مکرر به آن سفارش شده است. امیرالمؤمنین علیه السلام، در خطبه ای که در روز عید غدیر ایراد کردند فرمودند: «روزه عید غدیر از مستحباتی است که خداوند بدان فراخوانده است.»

حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: «بر شما لازم است که که در روز عید غدیر برای سپاسگزاری از خداوند و ستودن او، روزه بگیرید.»

شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: «چه کاری شایسته روز غدیر است و چه عملی در آن، استحباب دارد؟ حضرت پاسخ دادند: روزه و…»

امام صادق علیه السلام، درباره پاداش روزه عید غدیر فرموده اند: «روزه داشتن در روز عید غدیر پاداشی معادل روزه گرفتن در همه عمر دنیا را دارد.»

و فرموده اند: «روزه داشتن روز عید غدیر خم، کفاره گناه شصت سال است.»

 

* افطاری دادن

از اعمالی که به انجام آن در روز عید غدیر سفارش شده است؛ افطاری دادن به روزه داران است. حضرت علی علیه السلام فرموده اند: «کسی که در شامگاه عید غدیر، به یک مؤمن افطاری بدهد، گویا یک میلیون نفر از پیامبران، شهیدان و صدیقان را افطاری داده است. حال چگونه است پاداش کسی که گروهی از مردان و زنان را افطاری دهد. و من ضامنم بر خدا که از کفر و فقر آسوده گردد و اگر در همان روز یا همان شب تا عید غدیر سال دیگر بمیرد، بر خداوند است پاداش او.»

 

* اطعام

از سنت های مؤکد دیگر در روز عید غدیر پذیرایی از مؤمنان است. امام صادق علیه السلام، درباره یکی از وظایف عید غدیر فرموده اند: «و برادرانت را طعام ده.»

 

* ابراز برائت

روز غدیر روز بیزاری از کسانی است که با نپذیرفتن امامت حضرت علی علیه السلام، آشکارا با خدا و با پیامبر خدا مخالفت نمودند و بزرگترین جنایت و خیانت را به تاریخ بشریت کردند و در حقیقت این عدم پذیرش سرآغاز تمام بدبختی ها و بیچارگی ها بود. بنابراین روز غدیر، روز برائت از این همه ستمکاری و ستمکاران است.

در یکی از دعاهای روز غدیر آمده است: «و نبرأ ممّن یبرأ منه و نبغض من أبغضه؛ ما بیزاری می جوییم از آن کس که از علی علیه السلام بیزاری جوید و دشمن داریم آن کس که علی علیه السلام را دشمن دارد.»

 

* ذکر صلوات

حضرت رضا علیه السلام در وصف عید غدیر فرموده اند: «روز غدیر روز صلوات فرستادن فراوان بر محمد و آل محمد است.»

 

* نماز و نیایش

روز عید غدیر بهترین فرصت و موقعیت برای نیایش است؛ چرا که روز غدیر روز سپاس و ستایش به پیشگاه حضرت احدیت است. حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: «روز غدیر روزی است که خداوند، بر توان کسی که او را نیایش کند، می افزاید.» و همچنین فرمودند: «روز غدیر روزی است که دعا در آن مستجاب می گردد.»

نماز عید غدیر دو رکعت است که باید در هر رکعت پس از حمد، ده مرتبه سوره توحید، ده مرتبه آیةالکرسی و ده مرتبه سوره قدر را خواند. وقت نماز نیم ساعت پیش از ظهر است و پاداش این نماز برابر است با صدهزار حج و صدها هزار عمره؛ همچنین کسی که این نماز را بخواند، هر چه از خداوند بخواهد برآورده شود.

 

* زیارت

زیارت یکی از سنن سازنده اسلامی است چه از نزدیک چه از دور. زیارت یک پیوند معنوی بسیار قوی بین شیعه و مقدسات اوست. از جمله آنها زیارت حضرت علی علیه السلام، از دور و نزدیک است.

امام رضا علیه السلام به پسر ابی نصر فرمودند: «هر جا که باشی در روز عید غدیر در بارگاه امیرالمؤمنین، علیه السلام، حاضر باش. بی تردید، خداوند، گناهان شصت ساله هر مرد و زن مؤمن را می آمرزد و چند برابر آنچه در ماه رمضان، شب قدر و شب عید فطر از آتش آزاد ساخته در آن روز آزاد می سازد.»

 

* خواندن دعای ندبه

طبق مدارک معتبر خواندن دعای ندبه در چهار عید مستحب است؛ جمعه، فطر، قربان و غدیر. توجه به فرازهای این دعا بخصوص آن قسمت که در رابطه با غدیر و خلافت حضرت علی علیه السلام، می باشد ضروری است.

 

* دلجویی و مهرورزی متقابل

حضرت رضا علیه السلام، روز غدیر را «یوم التودّد» خواندند؛ یعنی روز مهر ورزیدن. بنابراین در چنین روزی باید معتقدان به ولایت، غم را از دل دوستان حضرت علی علیه السلام به هر نحوی که مقدور باشد برطرف نمایند.

 

* ایجاد زمینه های شادمانی

عید غدیر یادآور بزرگترین و گرانقدرترین خاطره اسلام است خاطره استمرار رسالت پیامبر، صلّی اللَّه علیه وآله، با امامت علی، علیه السلام. در چنین روزی نه تنها خود باید دلشاد باشیم بلکه باید زمینه شادمانی دیگر برادران ایمانی راهم فراهم سازیم.

حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: «[در روز غدیر] هر مرد و زن مؤمنی را شادمان سازید.»

 

* گشاده دستی نسبت به خانواده

یکی از دستورات اسلام ایجاد زمینه های لازم در جهت راحتی و آسایش خانواده است و به مناسبت عید غدیر تاکید بیشتری شده است. حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: «[در روز غدیر] مرد باید برای خانواده خود گشایش بیشتری فراهم کند.»

 

* هدیه دادن

هدیه دادن و گرفتن با توجه به ضوابط شرعی کار پسندیده ای است و اثرات روانی خاصی مخصوصاً در کودکان و نوجوانان دارد و بهترین موقعیت هدیه دادن عید غدیر است.

حضرت رضا، علیه السلام، عید غدیر را روز هدیه و بخشش می نامد و می فرمایند: «[روز غدیر] روز بخشش و هدیه دادن است.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:00:00 ق.ظ ]





در محضر بزرگان/ 4 توصیه آیت الله وحید برای رشد معنوی
در محضر بزرگان فرصتی است برای آموختن نکاتی که در هیچ کتابی یافت نمی‌شود و در واقع راه میان‌بری است به سوی خوبی‌ها و درستی‌ها که تقدیم به همه کاربران عزیز می‌گردد.

حضرت آیت الله وحید خراسانی به جهت رشد در معنویات و تقرّب به سوی خدای تعالی بر امور زیر تأکید می فرمایند:

-1 نمازهای واجب خود را اول وقت بخوانید.
-2 بعد از نماز صبح دعای عهد بخوانید.
-3 در شبانه روز لااقل یک مرتبه سورة یس را خوانده و به حضرت زهراء (س) هدیه نمایید.
-4 هرچه می توانید قرآن بخوانید و به حضرت حجّت (ع) هدیه نمایید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:57:00 ق.ظ ]




سبک زندگی مناسب ترین راه انتقال باورها و ارزش هاست
انتقال ارزش ها از دغدغه های همیشگی خانواده ها، مربیان و مبلغان و مسئولان فرهنگی بوده و هست. چه کار کنیم تا ارزش ها منتقل شوند. راه های مختلفی وجود دارد که مناسب ترین شیوه برای این کار، سبک زندگی است.

«یا ایها الذین امنوا لم تقولون مالا تفعلون؛ کبر مقتاً عند الله أن تقولوا ما لا تفعلون» (صف/ 2 و 3) گفتاری که مطابق رفتار تأیید نشود، خشم خدا را به دنبال دارد. گفته ای که مؤید رفتاری نداشته باشد، یعنی در سبک زندگی محقق نشده باشد ارزش ندارد. البته معنایش این نیست که اگر عمل نکردیم، توصیه هم نکنیم، خیر؛ ولی این بُعد را تأکید می کند که عمل اصالت دارد و مهم است و بهترین راه تبلیغ است. اگر نگویی و عمل کنی بهتر است از اینکه بگویی و عمل نکنی.

امام علی (ع) می فرماید:«ایها الناس انی والله ما احتکم علی طاعة الا واسبقکم الیها ولا انهاکم عن معصیة الا و اتناهی قبلکم عنها. » (نهج البلاغه، خطبه 175). «لعن الله الامرین بالمعروف والتّارکین له والنّاهین عن المنکر العاملین به. » (نهج البلاغه، خطبه 129)

امام صادق (ع) می فرماید: «کونوا دعاةً للنّاس بغیر السنتکم لیروا منکم الورع والاجتهاد والصلاة والخیر فانّ ذلک داعیة. » (کافی، ج2، ص 78) با گفتار دعوت نکنید، بلکه دعوت باید به غیر گفتار باشد؛ زیرا عمل، نمایش ارزش ها، باورها و نمود بیرونی آنهاست. باید به نمایش گذاشته شوند تا مردم ببیند، پرهیزگاری و تلاش و کوشش و نماز و خیرخواهی او را ببینند و در این صورت، دعوت کننده است.

امری که معقول است و در شیوه تبلیغی اهل بیت (ع) نمود دارد، ارائه آموزش های کاربردی و مصداقی برای تغییر سبک زندگی است.

سؤال: پیامبر اکرم (ص) چگونه توانست سبک زندگی نیمه وحشیانه عرب جاهلی را به یک سبک زندگی تعالی جویانه و پیشرو تبدیل کند؟

جواب: به نظر بنده یکی از مهم ترین ابعاد مسئله که پیامبر (ص) به آن پرداخت، این بود که هرگز به آموزش های کلی و مفهومی اکتفا نکردند، بلکه ریزترین مصادیق را در گفتار و کردار خود نشان دادند.

در جلد دوم وسائل الشیعه در ذیل ابواب السواک، باب 13 درباره مسواک زدن دستورهایی بیان شده است. اینکه با چه مسواک بزنیم، چگونه و چه وقت مسواک بزنیم و. . . . الان خیلی عقب تر از آن زمان هستیم؛ زیرا الان می گوییم مسواک زدن خوب است، اما توصیه های دیگری نداریم. همین طور ذیل ابواب حمام و تنظیف والزینه، باب 115 ذکر شده است که چه وقت حمام بروی، چگونه بشوری، پسر بچه را پدر حمام ببرد یا مادر؟ اگر اینها را بالای منبر بگویند متعجب می شویم؛ در حالی که پیامبر چنین می کردند.

اگر غرب در تبلیغ سبک زندگی موفق است، به این دلیل است که آموزش کاربردی می دهد. مثلاً می گوید: این نوع لوازم آرایشی را استفاده کن و این مدل لباس را بپوش. در پیام های بازرگانی، مصداق عینی را می گویند. مثلاً نمی گوید برنج بخور، بلکه می گوید این نوع کیک را بخور تا قدّت بلند می شود. اینها اثر می گذارد؛ زیرا واقعیت های عینی و جزئی و کاربردی گفته شده اند.

یکی از بهترین کتاب هایی که در حوزه های مختلف سبک زندگی در یکی دو سال اخیر چاپ شده کتاب مفاتیح الحیات حضرت آیت الله جوادی آملی است. اما به نظر بنده به سیصد سال قبل عقب تر برگشتیم؛ یعنی کتاب حلیه المتقین پیشرفته تر از این کتاب است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-05-14] [ 08:40:00 ق.ظ ]




چینش سبک زندگی
سبک زندگی از منظرهای گوناگون مورد تعریف و تحلیل قرار گرفته است. با توجه به اینکه حدود 130 سال از عمر این واژه می گذرد، تعاریف متنوعی از منظر جامعه شناختی و روان شناختی و ارزش شناختی برای آن ارائه شده است.

سبک زندگی را با توجه به معارف اهل بیت (ع) و محور بحث و موضوع همایش می توان به این صورت تعریف کرد: سبک زندگی مجموعه ای از رفتارهای فردی یا اجتماعی است که متأثر از باورها و ارزش های پذیرفته شده، امیال فردی، محیط اجتماعی و شرایط اقلیمی، وجهه غالب رفتار فرد، گروه یا جامعه شده باشد.

 

هنگامی که از سبک زندگی سخن می گوییم اولاً باید شیوه زندگی ساختار مند باشد و سیستمی به قضیه نگاه کرد نه تک رفتاری؛ ثانیاً متأثر از باورها و ارزش ها باشد. به عبارت دیگر، رفتار نهادینه شده را سبک زندگی می گوییم. به عنوان مثال: اگر کسی یک بار در جلسه ای نوشیدنی خاصی مانند دلستر خورد، نمی توانیم بگوییم سبک تغذیه ای ایشان در نوشیدنی ها دلستر خوردن است؛ زیرا یک بار اتفاق افتاده است.

مثال دیگر اینکه الان در عروسی ها مد شده که دامادها شب عروسی شان کراوات می زنند. ولی نمی توانیم بگوییم سبک پوشش این افراد کراوات زدن است. اینها رفتار موردی است و اصطلاحاً به اینها سبک زندگی گفته نمی شود. سبک زندگی باید وجهه غالب رفتار فرد یا گروه و یا جامعه شده باشد. با توجه به این تعریف، اهمیت سبک زندگی از نگاه اهل بیت و در سخن و سیره اهل بیت را توضیح خواهم داد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ق.ظ ]




سیره عملی حاج آقا مصطفی خمینی رحمةالله علیه از نگاه آیت الله امینی

 
بنده وقتی امام در فرانسه تبعید بودند به خانه حاج آقا مصطفی رفتم  امام در نجف منزل ملکی نداشتند  حاج آقا مصطفی هم با اینکه خودش عالمی بود و درس خارج فقه می گفت، خانه اش اجاره ای بود که زمین آن در حدود 50 متر بود. دوستان ایشان که با او خیلی راحت بودند می گفتند حاج آقا مصطفی با شهریه ای که از امام و آیت ­الله خویی و. . . دریافت می کرد، زندگی خود را اداره می نمود. فرش منزل ایشان گلیم و زیلو بود و یک قالی هم جهیزیه همسرش بود. می گفت اجاقی را که حاج آقا مصطفی داشت روی صندوق چوبی گذاشته بود و با آن پخت وپز می کرد. وصیت کرده بود که به امام بگویید من از مال دنیا هیچ ندارم  وقتی از دنیا رفت دارایی او هفتاد دینار عراقی بود  این هفتاد دینار را داشت که بعداً آن را خدمت امام بردند و عرض کرده بودند که این مال حاج آقا مصطفی از دار دنیا بوده است. بعد از وفات حاج آقا مصطفی، امام به مقسِّم شهریه آیت­ الله خویی رحمةالله علیه پیام داد که شهریه او را قطع کنید؛ چون خانواده او تحت تکفّل من است. من زندگی شان را اداره می کنم با اینکه خود حضرت امام رحمةالله علیه در منزلی بود که ملکی نبود یا در اختیار ایشان بود یا اجاره می داد  بعد از پیروزی انقلاب هم  اثاثیه ای در منزل به آن صورت نداشت. نقل می کردند وقتی می خواست از دنیا برود اندرونی خانه اش ساده بود و اثاثی نداشت. بیرونی هم که ساده بود و تا آخر همان وضعیت داشت. با این وضع ایشان آنچه را که حدود 30 جلد کتاب و یک مقدار پول بود  نه از سهم امام که ایشان در این اواخر از آن استفاده نمی کرد با اینکه بیشترین دسترسی به پول را در بین علما داشت  وصیت کرده بود یک مقدار از پول هایی که هدیه بود، در بین ورثه تقسیم کنند. آن زمان که از دنیا رفت خیلی از اموال و پول هایی که سهم امام و غیره بود در دستش مانده بود وصیت کردند که هیچ کدام ملک من نیست و حواله داده بودند به شورای مدیریت حوزه علمیه قم که تا چند سال شهریه امام را از همان پول ها می دادند و حتی این پول ها را در اختیار فرزندان نگذاشت تا آنها تقسیم کنند! یک عالم دینی مقتدر و رهبر نظام اسلامی با این همه امکانات، از ابتدا تا انتهای زندگی اش، با آنکه این همه به اسلام خدمت کرد و با عزت و اقتدار از دنیا رفت، ولی کمترین تصرف در بیت المال را ننمود. کاش ما بتوانیم در حیطه کاری مان این گونه باشیم. [i]

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:36:00 ق.ظ ]




سیره عملی علامه طباطبایی رحمةالله علیه


یکی از افرادی که می تواند الگو باشد مرحوم علامه طباطبائی است. من از سال 1326 شمسی که به قم آمدم با حضرت استاد علامه آشنا شدم. شاگرد ایشان بودم و بیش از شاگردی، مجذوب ایشان بودم. در واقع، دو نفر خیلی مرا در حوزه علمیه قم مجذوب خود کردند. یکی حضرت امام خمینیقدس سرّه بود و دیگری علامه طباطبائی قدس سرّه که خیلی شیفته این دو بزرگوار بودم. علاوه بر درس که خدمت علامه می خواندیم، به منزل ایشان نیز رفت و آمد داشتیم. خیلی هم به من لطف داشتند. از داخل زندگی شان هم خبر داشتم. مسائل نسبتاً خصوصی را هم به من می فرمودند. من آشنایی با این مرد الهی را از الطاف خفیه الهی می دانم. آن موقع حوزه علمیه، طوری نبود که همه به علامه توجه داشته باشند؛ گرچه ایشان مدرّس توانایی بود، امّا همه طلبه ها با ایشان آشنا نبودند؛ تنها عده ای بودند که به ایشان توجه داشتند. اینکه خدای متعال، اسبابی را فراهم کرد که جذب ایشان شدم واقعاً از الطاف الهی بود. اگر من چیزی در این علوم پراکنده داشته باشم، از علامه طباطبائی است. اصولاً آن مرحوم فرد ممتازی بود. از هر جهت فرد کم نظیری در اسلام بود. فردی که بین علم و پرورش شاگردان و بین معنویت و اخلاق را جمع کرده بود. چنین افرادی در بین علما زیاد نیستند. او فرد ممتازی بود و خدمات بسیار ارزنده ای را در آن زمان نسبت به اسلام و انقلاب انجام داد.

ایشان عالم عاملی بود که در زمان حیاتش قدرش معلوم و شناخته نشد و بعد از آن هم با همۀاین بزرگداشت ها هنوز حقّش اداء نشده است. از ویژگی های ایشان بود که از همان اوایل طلبگی به فکر خودسازی، تزکیه و تهذیب نفس بود. من از تحصیلات ایشان در تبریز اطلاع ندارم؛ چون مقدمات و یک مقداری از سطح را آنجا خوانده بودند، بعد به نجف هجرت کردند، ولی از مطالبی که نقل می کردند استفاده می شد که ایشان از همان اول به تزکیه و تهذیب، نفس عنایت ویژه داشته است.

الف) ارائه طریق
چنان­که قبلاً هم یادآور شدم ایشان می فرمودند: وقتی می خواستم از تبریز به سوی نجف حرکت کنم، نمی دانستم آنجا باید چه کار کنم. تعبیرشان این بود که من خیلی خَجول بودم و اطلاعات کافی هم نداشتم. نمی دانستم حال که به نجف می روم چه کار باید کنم؟ درس چه کسی بروم؟ رفتارم چگونه باشد؟ در طول راه نگرانی ام این بود که چه کنم. وقتی به نجف رسیدم، چشمم به قبّه امیرالمؤمنین علیه السّلام که افتاد عرض کردم: «یا علی! من آمدم خدمت شما برای درس خواندن، مرا راهنمایی کنید. » ابتدا یک منزلی اجاره کردیم و رفتیم در آن منزل. روز بعد درِ منزل را زدند در را باز کردم، دیدم سیدی بزرگوار (آقای قاضیِ [1]معروف) هستند. ایشان با من صحبت هایی کردند. در ضمن حرف­هایشان به من فرمودند: کسی که می آید طلبه می شود علاوه بر اینکه باید فکر درس خواندن باشد، باید به فکر تزکیه و تهذیب و اصلاح نفس خود نیز باشد تا بتواند از علمش استفاده کند. این چند جمله را فرمودند و بلند شدند و رفتند.

ب) خودیابی از آغاز
علامه فرمودند: من از آن موقع راه خودم را پیدا کردم و تا وقتی که در نجف بودم در درس مرحوم آقا سید علی قاضی شرکت می کردم. من مرتّب در جلسات درس اخلاق خصوصی ایشان نیز شرکت می کردم و از مرحوم قاضی خیلی استفاده ها بردم. تعبیرشان این بود که من هر چه دارم از استادم مرحوم آقای قاضی دارم. از مرحوم قاضی نقل می کردند که ایشان می فرمودند: اگر انسان برای پیدا کردن انسان کامل که حقاً یک مؤمن واقعی باشد، نصف عمرش را هم صرف کند، ارزش دارد. البته ایشان خودشان این آدم کامل را پیدا کرده بودند. حقّاً آقای قاضی انسان کاملی بودند[2]و شاگردان زبده ای هم تربیت کردند.

ج) تهجّد و محبت به اهل­بیت
از خصوصیات علامه طباطبائی از جهت عبادت و سیر و سلوک آنچه که محسوس بود و ما دیده بودیم و از نزدیک خبر داشتیم این بود که ایشان فردی بود که تهجّدش ترک نمی شد. همیشه نماز شب را می خواند و گاهی هم که بعضی افراد دستورالعمل می خواستند ایشان به نماز شب و تهجّد تأکید می کردند و می فرمودند که نماز شب را ترک نکنید. نماز شب را خوب و با دقت بخوانید. اگر می خواهید به مقاماتی برسید نماز شب را بخوانید. مقیّد بودند که نوافل را حتی المقدور بخوانند. حتی گاهی نوافل را بین راه می خواندند؛ چون نوافل را می شود نشسته و خوابیده و در هر حالتی خواند. یک بار از ایشان در حال راه رفتن سؤالی کردم، ایشان در پاسخ دادن یک مقداری تأخیر کردند. بعداً عذرخواهی کردند و فرمودند من مشغول خواندن نافله بودم که جواب شما را با تأخیر دادم. آن قدر به نوافل مقیّد بودند که اگر زمانی موفق نمی شدند، به هر نحوی بود آنها را انجام می دادند. دائم­الوضو بودند. تقریباً می توان گفت که دائم­الذکر بودند. همیشه ذکری بر لب داشتند. ما در راه که می رفتیم برای جلسه ای که در شب های پنج­شنبه و جمعه برقرار بود؛ چون منزل ما نزدیک منزل ایشان بود با هم می رفتیم. همیشه ذکر خدا بر لب داشت. اگر ما سؤال می کردیم جواب ما را می دادند، بعد دوباره مشغول ذکر می شدند. در آن جلسه ای هم که داشتیم که بزرگان هم حاضر بودند، اگر کسی سؤال می کرد، جواب می دادند و بعد دوباره مشغول ذکر می شدند. البته من نمی دانم که ذکر دائمی ایشان چه بود و غفلت هم کردم که سؤال کنم، امّا یک وقتی از ایشان پرسیدم که شما راجع به ذکری که تداوم پیدا کند چه سفارشی دارید؟ ایشان فرمودند: «لا اله الا الله». ایشان می فرمودند: این ذکر برای کسی که می خواهد در طریق تزکیه باشد، بهترین ذکر است. به هر حال فردی دائم الذکر بود و به دعا هم خیلی عنایت داشت؛ همین طور عنایت زیادی به زیارت داشت. در قم ایشان مقیّد بود هفته ای یک روز غالباً بعدازظهرها به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مشرّف شوند. مواقع دیگر که اعیاد یا وفیّات بود باز هم عنایت مخصوصی به زیارت داشتند.

به مسائل اخلاقی و اجتماعی نیز توجه مخصوص داشتند. یک بار که در پیاده روی خیابان ارم قم می رفتیم، ایشان پوست میوه ای را در پیاده رو دید آن پوست میوه را با عصا و پایشان به کناری انداختند؛ برای اینکه می خواستند کسی که از آنجا عبور می کند زمین نخورد و خسارت نبیند. درعین حالی که به فکر دعا و ذکر بود طوری نبود که متوجّه اطراف نباشند. می توان گفت او از کسانی بود که در دعای کمیل به آنها اشاره شده است که: «خدایا مرا از کسانی قرار بده که اوراد و اعمالشان یکی است و آنچه برای خدا باشد در دریچه دید آنها قرار می گیرد». [3]این توجه کاشف از یک صفت بزرگ است که اوج تجلّی اخلاق اسلامی را می رساند که نه تنها انسان خود کار غیر اخلاقی انجام ندهد، بلکه مقیّد باشد که کار غیر اخلاقی دیگران را هم اصلاح کند.

ویژگی دیگر ایشان علاقه به روضه حضرت اباعبدالله علیه السّلام بود. خودشان هم مجلسی برپا می کردند؛ و در مجالس دیگران هم شرکت می کردند. من به همراه ایشان به منزل آقای قاضی می رفتیم. خیلی باحال خوب در روضه شرکت می کردند. گاهی که روضه می خواندند شانه هایشان از گریه بالا و پایین می رفت. ایشان معمولاً تابستان ها به اطراف تهران می رفتند، چند سالی هم مشهد مشرف بودند. یکی از سال­هایی که مشهد بودند من هم برای زیارت رفتم و آن حالاتی که هنگام تشرف به حرم داشتند و عنایت و احترامی که نسبت به امام رضاعلیه السّلام داشتند را ملاحظه کردم. ایشان عتبه درب حرم امام را می بوسیدند، بعد هم در نماز مرحوم آیت­ الله میلانی شرکت می کردند؛ مثل یک فرد عادی در نماز جماعت ایشان شرکت می کردند. البته بعضی طلبه ها او را می شناختند و دور ایشان را می گرفتند و سؤال می پرسیدند.

د) مراقبه
ویژگی دیگری که در زندگی ایشان کاملاً محسوس بود، حالت مراقبت از نفس خویش در جاهای مختلف بود. در حرف زدن، راه رفتن، درس گفتن، در همه حال در ایشان یک حالت مراقبت از نفس به خوبی محسوس بود. البته آدم از دل افراد خبر ندارد، امّا قطعاً ظواهر، یک چیزهایی را نشان می دهد. حضرت امام راحلرحمةالله علیه هم این گونه بودند. همیشه یک حالت مراقبت از نفس را انسان در ایشان حس می کرد.

علامه از جهت اخلاق هم فوق­العاده بودند. من سال ها با ایشان محشور بودم. در تمام این مدتی که در خدمت ایشان بودم ندیدم عصبانی شوند. به عنوان نمونه شهید مطهری هنگام درس در اشکال کردن خیلی سماجت داشت، رها نمی کرد. هر چه استاد می فرمود باز ایشان اشکال می کرد ولی در تمام این مدت  که من تقریباً از سال 1326 تا 1360 که علامه وفات کردند؛ یعنی بیش از سی سال  یک مرتبه ندیدم که ایشان عصبانی شود. با اینکه جای عصبانی شدن بود که شاگرد جسور دادوبیداد می کند ایشان هم باید دادوبیداد می کردند و عصبانی می شدند، ولی با ملاطفت جواب می دادند. گاهی صورتشان برافروخته می شد و می گفت: «آقا! چرا توجه نمی کنی؟» این مثلاً نهایت واکنش ایشان به سؤالات مکرر و جسورانه شاگردان بود. نسبت به همه احترام می گذاشتند، حتی به طلاب مبتدی و مردم عادی.

ه‍) تواضع
علامه با اینکه دریایی از علم بود، آن قدر متواضع بود که هر طلبه ای با ایشان، احساس صمیمیت می کرد. خیلی متواضع بودند. در درس هیچ­گاه این احساس نبود که ایشان استاد هستند. به شاگردان نمی گفت شما گوش بده شما نمی فهمید! با کمال ملایمت، مطالب را می فرمودند. حقاً در هر رشته ای یک انسان اهل نظر بود. در قسمت فلسفه، اخلاق، تفسیر و. . . . بهترین نظرها را خیلی ساده بیان می کرد. اصلاً کسی حس نمی کرد که مطلبی دشوار است؛ چون به سادگی بیان می کرد. بعضی اساتید وقتی یک مطلبی از خودشان است به خود می بالند! امّا ایشان اصلاً و ابداً چنین نبودند. مطالب عالی را در سطح ساده و عادی بیان می نمود. علاقۀزیادی به شاگردانش داشت و معارف را با احترام تعلیم می داد. از آنها احوالپرسی می کردند. گاهی در جلسات شب های پنج­شنبه و جمعه اگر یکی از افراد نمی آمد، سراغ او را می گرفتند. عنایت داشتند که حتماً احوالشان را بپرسند. به هر حال از جهت اخلاق خیلی فوق­العاده بودند.

از سال 1326 که خدمت ایشان بودم، بخشی از منظومه حاجی سبزواری را خدمت ایشان خواندم. تدریسشان در منزل بود. بعد از آن هم منظومه حکمت را در مدرسه حجتیه شروع کردند؛ بعد از آن هم اسفار و یک مقدار هم تفسیر. در آن زمان از علم تفسیر و علوم متفرقه در حوزه قم خبری نبود؛ یعنی تفسیر یک درس فرعی و یک نقص شمرده می شد. الحمدالله حالا اوضاع بهتر شده و تفسیر یک درس رسمی حوزه شده است؛ امّا آن زمان تفسیر این گونه نبود یعنی این گونه قضایا را کوچک می شمردند. در آن روزگار دَرسِ مهم، فقه و اصول بود. درس مرسوم همان درس فقه و اصول بود. ایشان برای اولین بار درس تفسیر را در قم شروع کردند. آن موقع نوشتن تفسیر «المیزان» را شروع نکرده بودند. شاید حدود 60 یا 70 طلبه در درس ایشان شرکت می کردند. همین درس نقطه شروعی برای نوشتن تفسیر المیزان شد.

درس فلسفه، امروزه یک درس رسمی است، ولی آن موقع خیلی مشکل بود. عده ای نمی گذاشتند کسی درس فلسفه بگوید؛ یعنی نصیحت می کردند، ولی آن موقع ایشان با کمال جدّیت، درس فلسفه را شروع کردند. یک درس فقه و اصول هم در یکی از حجره های فیضیه داشتند؛ خوب هم بود، اما بعدها درس فقه و اصول را تعطیل کردند. فرمودند: استاد درس فقه و اصول زیاد هست، امّا استادی که درس تفسیر و فلسفه بگوید خیلی نیست لذا فقه و اصول را تعطیل کردند. این دلالت بر اخلاص ایشان داشت. حتی گاهی عده ای، مانع اسفار گفتن ایشان می شدند. حضرت آیت الله العظمی بروجردیرحمةالله علیه تحت فشار برخی از بازاریان تهران که گفته بودند ما سهم امام را می دهیم که طلاب فقه و اصول بخوانند و اگر فلسفه تدریس شود و فلسفه بخوانند دیگر سهم امام نمی دهیم، ایشان برای حوزه احساس خطر کرده بود. ازاین رو، با وجود اینکه ایشان خودشان اهل فلسفه بودند، پیغام محترمانه به علامه داده بود که درس اسفار را نگویید و پیشنهاد شفا را داده بودند. ایشان هم پیغام داده بود چشم اطاعت می کنم. امّا من اسفار را که می گویم از روی وظیفه می گویم اگر شما می گویید وظیفه نیست نمی گویم. مدتی بعد آیت الله بهبهانی به آقای بروجردی پیغام داده بود که برای حوزه خیلی بد شده است؛ چون در دانشگاه می گویند حوزه عقب گرد می کند که فلسفه را تعطیل کرده اند. آقای بروجردی باز پیغام داده بودند که درس فلسفه را شروع کنید. ایشان در قم پایه گذار علم هیئت و حدیث بود. ما مدتی خدمت ایشان در همان جلسه شب­های پنج­شنبه و جمعه  با اینکه ایشان فیلسوف بودند  درس حدیث می خواندیم؛ چند جلد اول بحار را ما خدمت ایشان خواندیم. البته خیلی دقیق صحبت می کردند و عنایت خاصی به تفسیر و حدیث مخصوصاً به نهج البلاغه داشتند. خدمات ایشان از این جهت خیلی ارزنده بود؛ اساساً مسیر حوزه و فکر حوزه را تغییر داد. پروفسور کُربن فرانسوی [4]سالی یک یا دو بار برای شیعه­شناسی می آمد ایران و از محضر مرحوم علامه استفاده می کرد و علامه طباطبائی هم از قم با اتوبوس به تهران می رفت تا با کربن، نشستی داشته باشند. هر 15 روز جلسه درسی برای او و دیگر بزرگان برگزار می کرد. می فرمود: خدای متعال خواسته است که عرفان تشیّع توسط پرفسور کربن به خارج برود. ایشان هم متنفذ بود و واقعاً در نشر تشیّع مؤثر بود.

در سال 1326 در منزلی صد متری در یخچال قاضی اجاره نشین بود. چهار اتاق داشت که دو تا خودشان و خانواده بودند و یکی هم بیرونی بود و محل تدریس ایشان. یک وقت وضع اقتصادی ایشان خیلی سخت شد و بسیار مقروض شدند. ظاهراً ضامن یکی از بستگانشان شده بود و او هم ورشکست شده و قرض سنگینی بر عهدۀعلامه افتاده بود. با اینکه طبع بزرگی داشت، ولی این حالت مقروض بودن در ایشان محسوس بود. یک مقدار سهم امام گرفتیم که بدهیم خدمت ایشان که این گرفتاری را رفع کند. پول سهم امام را خدمت ایشان دادند، اما ایشان قبول نکرد. هر چه گفتند قبول نکرد. ما هم هر چه عرض کردیم سهم امام و سهم سادات است، خدمت شما باشد ایشان فرمود نه. زیاد که اصرار کردیم، فرمودند شما بگیرید و بین طلبه ها تقسیم کنید.

ظاهراً ایشان سهم امام مصرف نمی کرد؛ در حالی که وضع مالی خوبی نداشت. مقداری ملک در تبریز داشتند که مختصر اجاره ای از آن می گرفتند و هزینۀزندگی را از آن تأمین می کردند. بعد از نوشتن کتاب، به من فرمود که خدای متعال، رزق و روزی من را در قلم قرار داده است. زمانی آن املاک تبریز ایشان در طرح افتاد و ارزش پیدا کرد. آن وقت توانست خانه ساده ای بخرد. لباس های ساده ای داشت. جلیقه ای داشت که تا آخرین روزهای عمرش هم این جلیقه را می پوشید. با آن کفش های ساده و زندگی ساده که فرصت ذکرش نیست. نه املاکی به جا گذاشتند، نه پولی. فقط این خانه را گذاشتند که از ارث پدری خریده بودند و آن هم اخیراً مؤسسه قرآنی شده است. [5]

اواخر عمر متأسفانه به بیماری مبتلا شده بودند و پزشکان می گفتند که مغز ایشان دیگر تحمل و گنجایش مطلب جدید ندارد. ایشان اواخر عمر تقریباً به دنیا توجه نداشتند و در عالم دیگری بودند. من یک بار خدمت ایشان رسیدم. خوابیده بودند، در همان رختخواب نشستند. از ایشان سؤالی پرسیدم و فهمیدم متوجّه هستند و جواب مرا دادند، ولی شاگردان و فرزندان را نمی شناختند. معلوم شد که در عالم دیگری هستند و باید با همان وسایل عالم دیگر با ایشان ارتباط داشت.

در روزهای آخر، یک روز از ایشان پرسیدم: «برای حضور قلب در نماز چه توصیه ای دارید؟» با صدای ضعیف فرمود: «توجّه، توجّه، توجه. . . مراقبه، مراقبه، مراقبه. . . مراوده، مراوده، مراوده. . . ». از این دستورالعمل کوتاه چنین فهمیدم که نمازگزار برای حضور قلب، باید قبل از شروع نماز، تمام توجه خود را به سوی خدا معطوف سازد، خود را در محضر خدا مشاهده کند و قلبش را از غیر او خالی گرداند، بعد از آن تکبیرة الاحرام بگوید. بعد از آن مراقب باشد تا از این حال خارج نشود و به یاد خدا بودن را همچنان تا پایان نماز ادامه دهد. چنانچه لحظه ای توجه به امر دیگری به ذهن او آمد، فوراً از آن منصرف شود و به حال توجه سابق خود بازگردد.

علامه، بسیار مؤدّب بودند و در ملاقات با افراد به پوشیدن لباس و عمامه مقیّد بود. حتی به هنگام بیماری و در بستر، پتو را روی پاهایش می انداخت تا بی احترامی به دیگران نشود. ایشان بسیار خوش مجلس و شیرین زبان بود و با بیان داستان­های اخلاقی، جلسه را رونق می داد. از کسی انتقاد و عیب جویی نمی کرد. در بذلِ دانش، جواد بود و بخل نمی ورزید. از امانت دادن کتاب، حتی نوشته های خطی خودش امتناع نداشت؛ گرچه گاهی بی­خطر هم نبود.

هر کسی سؤال می پرسید، پاسخ می داد، ولو از عوام بود. البته در پاسخ دادن مقدار درک مخاطب را رعایت می کرد؛ همان­گونه که فضلا از محضرش استفاده می کردند، عوام نیز می توانستند از علومش بهره بگیرند.

زندگی نسبتاً ساده ای داشت. فرش منزل او قالی های متوسط و گلیم پشمی بود. لوازم زندگی ایشان ساده و لباس های او در حد متوسط، ولی تمیز و زیبا بود، گاهی یک لباس را چندین سال می پوشید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ق.ظ ]




عیب جویی، آثار منفی بسیاری دارد که در اینجا به برخی از این آثار اشاره می کنیم.

1- محرومیت از محبت دیگران
امام علی علیه السلام در این باره فرمودند:

«مَنْ تَتَبَّعَ خَفِیاتُ الْعُیوب حَرَّمَهُ اللّهُ مَوَّداتَ القُلُوب».[1]

«کسی که در پی عیوب پنهانی دیگران باشد، خداوند او را از دوستی دیگران محروم می گرداند».

2- طرد شدن از جامعه
عیب جویان نه تنها به اهداف خود نمی رسند؛ بلکه با این عمل ناپسند خود، بیش از پیش مطرود جامعه می شوند و دیگر کسی به آنها اعتماد نخواهد کرد.

3- عیب جویی و افترا
عیب جویی زمینه تهمت را برای شخص عیب جو فراهم می آورد؛ زیرا کسی که مورد عیب جویی واقع شود، آتش انتقام در درون وی شعله ور می شود و اگر نتواند خشم درونی خود را با ذکر عیوب واقعی عیب جو تسکین دهد، افترا می زند و او را با صفات و اعمال زشتی که از آنها منزّه است، متّهم می سازد. امام سجّاد علیه السلام در این باره فرمودند:

«مَنْ رَمی النّاسَ بِما فِیهِمْ رَمَوهُ بِمَا لَیسَ فِیه».[2]

«کسی که مردم را به عیبی که در آنها وجود دارد منتسب کند، مردم او را به عیبی که ندارد منتسب خواهند کرد».

4- از بین رفتن شوق به کار
عیب جویی از دیگران سبب می شود که آنها شوق لازم را نسبت به انجام کارهایی که دارند از دست بدهند، مثلًا اگر مدیر یک مؤسسه یا معلم یک کلاس تنها به ضعف های کارگران و شاگردان بپردازند نه تنها عیوب آنها اصلاح نمی شود؛ بلکه از ادامه کار یا درس باز می مانند و ای بسا آن مؤسسه و یا مدرسه را برای همیشه ترک کنند.

5- کینه ورزی
امام علی علیه السلام در این باره فرمودند:

«الْانْتِقادُ عَداوَةٌ».[3]

«انتقاد، سبب دشمنی است».

از آنجایی که انسان حبّ نفس دارد از انتقاد و عیب جویی، گریزان است و کسانی را که مرتّب از او انتقاد می کنند، دشمن می دارد.

6- اختلاف و جدایی
یکی از آثار عیب جویی، بروز اختلاف در جامعه است. امام علی علیه السلام در این خصوص فرمودند:

«الْاسْتِقْصاءُ فُرْقَةٌ».[4]

«موشکافی در عیوب دیگران، سبب جدایی است».

خانمی می گفت:

در ابتدای ازدواج قرار بود با همسرم برای خودسازی، عیوب یکدیگر را بگوییم و پنهان نکنیم. کم کم عیب گویی ما تبدیل به عیب جویی شد و هر یک می خواستیم نظر خود را ثابت کنیم و پافشاری می کردیم و به تدریج کار ما به خشونت کشید و امروز در آستانه طلاق و جدایی هستیم».

7- خطر جانی و هلاکت
گاهی عیب جویی برای عیب جویان بسیار گران تمام می شود و اهانت شدگان تنها به اظهار خشم و خشونت و گفتن سخنان تند و زننده اکتفا نمی کنند، بلکه قدم را فراتر می گذارند و زمینه نابودی شخص عیب جو را فراهم می آورند.

8- خطر رسوایی
اگر هدف از عیب گویی دیگران، رسوا کردن آنها باشد بی تردید روزی خواهد رسید که خداوند او رادرمیان مردم رسوا خواهد کرد.

در این باره پیامبر صلی الله علیه و آله چنین فرمودند:

«لَا تَطْلُبُوا عَثَراتِ الْمُؤمِنِینَ فَانَّ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَراتِ اخیهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَراتِه وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللّهُ عَثَراتِه یفْضَحُهُ وَلَو فِی جَوْفِ بَیتِهِ».[5]

«لغزش های دیگران را جستجو و پی گیری ننمایید، چه این که هر کسی لغزش های برادر مؤمن خود را جستجو نماید، خداوند لغزش های او را دنبال می کند و کسی را که خداوند لغزش هایش را دنبال نماید رسوایش خواهد کرد ولو در میان خانه اش باشد.»

به تجربه ثابت شده است کسانی که در پی عیوب دیگرانند افرادی هم در پی عیوب آنها هستند و به طور طبیعی عیوب آنها نیز بر ملا می شود.

مثلًا اگر کسی به دنبال این است که ضعف های دیگران را افشا نماید، خداوند شرایط را به طوری فراهم می آورد تا ضعف های او نیز برای دیگران آشکار شود.

9- عذاب قیامت
از عواقب عیب جویی، عذاب دردناک روز قیامت است.

قرآن در آیاتی چند از عذاب اخروی عیب جویان، سخن به میان آورده است در اینجا به ترجمه ی یک آیه اشاره می نماییم: «کسانی که عیب جویی و مسخره می کنند مؤمنانی را که علاوه بر ادای واجبات مالی، با صدقات مستحب نیز فقیران را دستگیری می کنند. خدا هم درمقابل تمسخر آنها، آنان را مسخره می کند و برای آنها عذاب دردناکی خواهد بود».[6]

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:32:00 ق.ظ ]




توصیه اسلام به عیب‌پوشی دیگران

در اسلام توصیه به عیب‌پوشی شده است، عیب‌پوشی در مقابل عیب‌جویی قرار دارد و یکی از صفات خداوند، ستارالعیوب بودن اوست این کار از اخلاق انسان‌های کریم و بزرگوار است که با وجود آگاهی نسبت به عیوب دیگران از آن چشم‌پوشی می‌کند چنان‌که امام علی(ع) در این باره فرموده است: «یکی از با ارزش‌ترین کارهای کریمان، «تغافل» از چیزهایی است که از آن آگاهند».

آفت عیب‌جویی در زندگی :عیب‌جویی و مذمت درباره عیوب دیگران چه در خانه و چه نسبت به همسایگان و چه در محل کار و هر جای دیگر مورد مذمت قرآن کریم و روایات است.

مولای متقیان حضرت علی(ع) می‌فرماید «طوبیِ لمِن شَغله خوفُ الِله عن خوف الناس، طوبی لمَن مَنعه عیبهُ عن عیوب المؤمنینَ مِن اخوانه؛ یعنی خوش به حال کسی که ترس از خدا او را از ترس از مردم بازدارد و خوش به حال کسی‌که عیب او او را از عیب‌جویی از مردم باز دارد یعنی عیب خودش را ببیند و عیوب برادران ایمانی خودش را عیان نکند».

 اگر کسی با صداقت و به‌صورت مخفیانه و به‌قصد اصلاح عیب برادر مؤمن خود را به او گوشزد کند خیلی هم خوب است و در این صورت باید کسی‌که عیب ما را برای اصلاح ما به خودمان گوشزد کند تشکر هم داشته باشیم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ق.ظ ]




عیب‌جویی از نگاه قرآن/ عیب‌جویی نتیجه عداوت و حسد است
 عیب‌جویی از رذایل اخلاقی است که قرآن با تعبیرهای مختلف از آن نهی کرده و عیب‌جو را مورد نکوهش قرار داده است. عیب‌جویی نتیجه عداوت و حسد است به این معنا که اگر کسی کینه دیگری را در دل داشته باشد به‌دنبال عیوب او می‌افتد تا آن‌ها را پیدا و رسوایش کند. 
بسیاری از مردم به جای این‌که به‌دنبال رفع عیوب خود باشند، مدام در پی جست‌وجوی عیوب دیگران هستند. این‌گونه افراد رفتار دیگران را زیر ذره‌بین قرار می‌دهند تا به محض مشاهده کوچک‌ترین لغزش و یا اشتباهی، شروع به عیب‌جویی کنند.

عیب‌جویی یکی از رذایل اخلاقی است که قرآن با تعبیرهای مختلف از آن نهی کرده و عیب‌جو را مورد نکوهش قرار داده است.

عیب‌جویی نتیجه عداوت و حسد است به این معنا که اگر کسی کینه و دشمنی دیگری را در دل داشته باشد به‌دنبال عیوب او می‌افتد تا آن‌ها را پیدا و رسوایش کند.

عیب‌جویی مایۀ ریخته شدن آبروی دیگران،‌ باعث تهییج کینه‌ها و عداوت باعث از بین رفتن محبت و از دست دادن دوستان و موجب از هم گسیختگی نظام و شیرازۀ اجتماع می‌شود.

عیب‌جویی حالتی است که از خودخواهی انسان سرچشمه می‌گیرد؛ یعنی چون انسان حب ذات دارد، نمی‌خواهد باور کند که دارای عیوب بسیاری است. با آن‌که همه انسان‌ها بر نقص‌ها و ضعف‌های خود آگاهند، اما برخی از آنان به‌دلیل داشتن حس خودپرستی و خودخواهی، چنین وانمود می‌کنند که هیچ‌گونه عیب و ایرادی ندارند.

این افراد برای سرپوش گذاشتن بر عیوب خود، خودشان را با افرادی که دارای عیوب بدتری هستند، مقایسه می‌کنند تا از این طریق هم خود را بهتر از دیگران جلوه دهند و هم دلشان را به این خوش کنند که آن قدرها هم آدم بدی نیستند.

امام علی(ع) در رابطه با عیب‌جویی سخنان گهرباری دارد از جمله این‌که فرموده است: «خوشا به حال آن‌کس که عیب خودش، او را از پرداختن به عیب‌های مردم باز دارد» و امام صادق(ع) نیز جمله‌ای هشدار دهنده دارد و می‌فرماید «من روی علی مؤمن روایة یرید بها شینه وهدم مروّته لیسقط من اعین الناس، اخرجه الله عزّ و جلّ من ولایته الی ولایة الشیطان؛ هرکس علیه یک مؤمن مطلبی نقل کند که بخواهد با آن او را بدنام کند و شخصیتش را از بین ببرد، تا بدین سبب از چشم مردم بیافتد، خداوند عز و جل او را از ولایت خود به سوی ولایت شیطان اخراج کند.

هر کسی با مراجعۀ به نفس خویش متوجه می‌شود که خودش مانند دیگران خالی از عیوب نیست و خداوند از روی لطف، صفات بد و زشت و اشتباهات او را از دیگران مخفی کرده است. توجه به این نکته همچنین، توجه به آثار شوم عیب‌جویی بر خود فرد و دیگران،‌ چه دنیوی و چه اخروی، از مهم‌ترین راهکارهای درمان این صفت زشت است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:48:00 ق.ظ ]




نگاه قرآن در رابطه با عیب‌جویی

زندگی اجتماعی انسان‌ها در کنار یکدیگر نیازمند وضع قوانین و مقرراتی است که روابط بین آن‌ها را تنظیم کرده و از آفات آن جلوگیری کند. خداوند متعال برای سامان دادن به زندگی اجتماعی بشر، آن‌ها را به سوی اموری تشویق کرده و از اموری دیگر بازداشته است. یکی از این امور بازداشت شده عیب‌جویی است.

خداوند متعال در آیات یک و دو سوره همزه در رابطه با عیب‌جویی از دیگران فرموده است: «وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ﴿۱﴾الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ واى بر هر بدگوى عیب‌جویى، که مالى گرد آورد و برشمردش». خداوند متعال در این ایه با کلماتی مثل «همزه» و «لمزه»، مردم را از عیب‌جویی یکدیگر نهی کرده است. «همزه» از ریشه «همز» در اصل به‌معنای شکستن است؛ از آن‌جاکه عیب‌جویان شخصیت دیگران را در هم می‌شکنند به آن‌ها «همزه» اطلاق شده و «لمزه» نیز از ریشه «لُمز» به‌معنای طعنه زدن و عیب‌جویی کردن است.

همچنین، در آیه ۷۹ سوره توبه در این رابطه می‌فرماید: «الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ کسانى‌که بر مؤمنانى که [افزون بر صدقه واجب] از روى میل صدقات [مستحب نیز] مى‏دهند عیب مى‏گیرند و [همچنین] از کسانى‌که [در انفاق] جز به اندازه توانشان نمى‏یابند [عیب‌جویى مى‏کنند] و آنان را به ریشخند مى‏گیرند [بدانند که] خدا آنان را به ریشخند مى‏گیرد و براى ایشان عذابى پر درد خواهد بود».

در آیه یازده سوره حجرات آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُون؛ اى کسانى‌که ایمان آورده‏اید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آن‌ها از این‌ها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند] شاید آن‌ها از این‌ها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقب‌هاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هرکه توبه نکرد آنان خود ستمکارند».

کلمه «انفسکم» همه کوتاهی‌اش حکمت الهی را بیان می‌کند و آن این است که مسلمانان به منزله جان یکدیگرند و افشای عیب یک نفر در حقیقت افشای عیب خود است. همان‌طور که انسان عیب خود را نمی‌گوید نباید عیب دیگران را هم بازگو کند.

خداوند متعال همچنین، در آیه ۱۲ سوره حجرات در این رابطه فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ؛ اى کسانى‌که ایمان آورده‏‌ا‌ید از بسیارى از گمان‌ها بپرهیزید که پاره‏‌اى از گمان‌ها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏‌اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏پذیر مهربان است».

علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این ایه گفته است: «تجسس به‌معنای پیگیری و تفحص از امور پنهانی مردم است اموری که مردم عنایت دارند پنهان بماند و تو آن‌ها را پیگیری کنی تا خبردار شوی».

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:45:00 ق.ظ ]




آثار عیب‌جویی

از جمله اثاری که عیب‌جویی می‌تواند برای شخص به‌دنبال آورد  تنهایی و انزوا است عموم مردم از معاشرت با افراد عیب‌جو دوری می‌کنند؛ زیرا همیشه نگرانند که مبادا تعرضی به شخصیت آن‌ها شود. همچنین، رسوایی و فاش شدن اسرار امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «کسی‌که در جست‌وجوی اسرار مردم باشد خداوند اسرارش را آشکار می‌کند. از دیگر آثار می‌توان به نداشتن آرامش روانی، شکل‌گیری عداوت علیه فرد و شریک بودن در گناهی که فاش شده است اشاره کرد.

 خداوند متعال برای سامان دادن به زندگی اجتماعی بشر، آن‌ها را به‌سوی اموری تشویق کرده و از اموری دیگر بازداشته است. یکی از این امور اصلاح عیوب خود، با منع از عیب‌جویی دیگران است.

: عیب‌جویی نتایج و پیامدهای ناگواری برای فرد عیب‌جو دارد؛ از جمله تنهایی و منزوی شدن است؛ یعنی عموم مردم از معاشرت با افراد عیب‌جو دوری می‌کنند؛ زیرا همیشه نگرانند که مبادا تعرضی به شخصیت آن‌ها شود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:44:00 ق.ظ ]





|
نتیجه کوتاهی در کارها و ثمره دوراندیشی
|
حرص، بردگی دائمی است
|
لجاجت، رای و تدبیر را تباه می کند
|
راه بیرون کردن کینه از دل دیگران
|
راه ادب کردن خطا کار، تحسین نیکوکار است
|
سعه صدر از ابزار ریاست است
|
از هر کاری ترسیدی خود را در آن انداز
|
رمز پیروزی بر دشمن و باطل
|
روی آوردن به آراء و اندیشه های درست
|
مردم نسبت به آنچه نمی‌ دانند دشمن‌ اند

|
آزاده باشید
|
مردم، به دولت‌مردان خود شبيه‌ترند تا به پدران‌شان.
|
حضرت علی علیه السّلام در فرازی از دعای کمیل عرضه می دارد: پروردگارا ! پروردگارا ! پروردگارا ! اعضاء و جوارح مرا در راه خدمت به
|
نگاه كردن به سه چيز عبادت است: به صورت پدر و مادر، به قرآن و به دريا.
|
اي شيعيان، شما به ما منسوب هستيد، پس مايه زينت ما باشيد نه مايه آبرو ريزي ما.
|
تكبر در برابر شخص متكبر عين تواضع است.
|
سخن حق را از هر که شنیدى بپذیر اگر چه دشمن و بیگانه باشد و ناحق را از هر که شنیدى نپذیر اگر چه دوست و نزدیک باشد.
|
مرگ با عزّت
|
اسلام بر پنج پایه استوار شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت و به هیچ چیز به اندازه آنچه در روز غدیر به ولایت تاکید شده، ندا
|
هر روزی که در آن گناه نشود همان روز، روز عید است.
راه ادب کردن خطا کار، تحسین نیکوکار است
امام علی علیه السلام فرمودند:
ازْجُرِ الْمُسِی ءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ.

به پاداش دادن و قدردانی از نیکوکار بدکار را بیازار.
نهج البلاغه، حکمت 168
شرح حدیث:
راه ادب کردن خطاکار تحسین و تشویق وجایزه دادن به نیکوکار است. این شیوه در جای جای قرآن کریم مطرح شده و خداوند تبارک و تعالی برای آنکه بدکاران را متنبه و به تعبیر امام علیه السلام آنان را بیازارد از محسنین به طور مکرر تمجید و تعریف کرده و پاداش های متنوعی را برایشان در دنیا و آخرت در نظر گرفته است.

پاداش بزرگ

لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ (1)
نیکوکاران و پرهیزکاران پاداشی بزرگ دارند.

نیکوکاران محبوب خدا هستند

وَأَحْسَنُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (2)
آنهایی که کار نیک کنند خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.

پاداش خدا برای نیکوکاران از کار نیکشان برتر است:

وَالَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذَلِکَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا وَیَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ (3)
کسی که سخن راست بیاورد و آن کسی که او را تصدیق کند آنها از پرهیزکاران هستند برای آنان آنچه بخواند نزد پروردگارشان آماده است که این پاداش نیکوکاران است تا خداوند بدترین کارهایی که انجام داده اند محو کند و پاداش آنها را بهتر از آنچه عمل کرده اند عطا نماید.

ثواب دنیا و ثواب آخرت متعلق به نیکوکاران است.

فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَهِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (4)
در نتیجه خداوند پاداش این دنیا و ثواب نیک آخرت را به آنها داد و خدا نیکوکاران را دوست می دارد.

حالا اگر این شیوه قرآنی را درباره عمل خوب افراد بجا آوریم بدکار هم متوجه اشتباه و لغزش هایش می شود و هم در مقام توبه و بازگشت به سوی پروردگار و اصلاح اعمالش بر می آید.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-05-07] [ 09:35:00 ق.ظ ]




 تقوا به طور مستقيم از ناحيه اخلاقي و معنوي به انسان آزادي مي دهد و او را از قيد بندگي هوا و هوس آزاد مي كند، رشته حرص و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش بر مي دارد، و به طور غير مستقيم در زندگي اجتماعي هم آزادي بخش انسان است.

انسان همیشه درپی تکامل بوده و لازمه اين امر این است كه يك زندگي انساني متعالی اختيار كند. تحقق زندگی انسانی متعالی هم مستلزم این است که از اصول معين و مشخصي پيروي كند و شرط اينكه از اصول معين و مشخصي پيروي كند اين است كه خود را در چهارچوب همان اصل محدود كند و خود را “نگه” بدارد.

نام اين خود نگه داري كه مستلزم ترك اموري است “تقوا” است. نبايد تصور كرد كه تقوا از مختصات دينداري است از قبيل نماز و روزه، بلكه تقوا لازمه انسانيت است. انسان اگر بخواهد از طرز زندگي حيواني و جنگلي خارج شود ناچار است كه تقوا داشته باشد. چيزي كه هست تقواي ديني يك علو و قداست و استحكام ديگري دارد و در حقيقت تنها روي پايه دين است كه مي توان تقوايي مستحكم و با مبنا به وجود آورد و جز بر مبناي محكم ايمان به خدا نمي توان بنياني مستحكم و اساسي و قابل اعتماد به وجود آورد.

تقوا، اعم از تقواي مذهبي و الهي و غيره، لازمه انسانيت است و خود به خود مستلزم ترك و اجتناب و گذشتهايي است. با توجه به اين مطلب خصوصا با در نظر گرفتن اينكه در زبان پيشوايان بزرگ دين از تقوا به حصار و حصن و امثال اينها تعبير شده، ممكن است كساني كه با نام آزادي خو گرفته اند و از هر چيزي كه بوي محدوديت بدهد فرار مي كنند چنين تصور كنند كه تقوا هم يكي از دشمنان آزادي و يك نوع زنجير است براي پاي بشر!

باید گفت كه تقوا محدوديت نيست، بلکه مصونيت است و فرق است بين محدوديت و مصونيت. اگر هم نام آن را محدوديت بگذاريم محدوديتي است كه عين مصونيت است. به عنوان مثال، بشر خانه اي مي سازد اتاقي با در و پنجره اي به دور خانه اش ديوار مي كشد. چرا اين كارها را مي كند؟ براي اينكه خود را در زمستان از گزند سرما و در تابستان از آسيب گرما حفظ مي كند، براي آنكه لوازم زندگي خود را در محيط امني كه فقط دراختيار شخص خود اوست بگذارد. زندگي خود را محدود مي كند به اينكه غالبا در ميان يك چهار ديواري معين بگذرد.حالا نام اين را چه بايد گذاشت؟آيا خانه و مسكن براي انسان محدوديت است و منافي آزادي اوست يا مصونيت است.

تقوا هم براي روح مانند خانه است براي زندگي و مانند جامه است براي تن. در قرآن مجيد از تقوا به جامه تعبير شده است. در آیه 26 سوره مباركه اعراف بعد از آنكه نامي از جامه هاي تن مي برد مي فرمايد: و لباس التقوي ذلك خير؛ يعني تقوا كه جامه روح است بهتر و لازم تر است.

زمانی مي توان نام محدوديت را روي چيزي گذاشت كه انسان را از موهبت و سعادتي محروم كند، اما چيزي كه خطر را از انسان دفع مي كند و انسان را از مخاطرات صيانت مي كند، آن مصونيت است نه محدوديت، و تقوا چنين چيزي است. تعبير به مصونيت، يكي از تعبيرات حضرت علی (ع) است. ایشان در خطبه 189 نهج البلاغه مي فرمايد: تقوا را حفظ كنيد و به وسيله تقوا براي خود مصونيت درست كنيد.

حضرت علی (ع) تعبيري بالاتر از اين هم دارد كه نه تنها تقوا را محدوديت و مانع آزادي نمي داند، بلكه علت و موجب بزرگ آزادي را تقواي الهي مي شمارد. حضرت در خطبه 228 مي فرمايد: تقوا كليد درستي و اندوخته روز قيامت است. آزادي است از قيد هر رقيت،نجات است ازهر بدبختي به و سيله تقوا انسان به هدف خويش مي رسد و از دشمن نجات پيدا مي كند و به آرزوهاي خويش نائل مي گردد.

رقيتها و بندگي هاي اجتماعي نتيجه رقيت معنوي است. آن كس كه بنده و مطيع پول يا مقام است نمي تواند از جنبه اجتماعي آزاد زندگي كند. در نتيجه درست است كه بگوييم"عتق من كل ملكه” يعني تقوا همه گونه آزادي به انسان مي دهد. پس تقوا تنها نه اين است كه قيد و محدوديت نيست، بلكه عين حريت و آزادي است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:20:00 ق.ظ ]





نهج البلاغه، حکمت 172

کار چه مادی و چه معنوی نباید ناقص و سست باشد قصور در کارها ندامت و سرزنش در پی دارد و برعکس محکم کاری و کامل انجام دادن هر کاری حکایت از کارفرما و کارگر فهیم و دوراندیش آن کار می نماید.

درباره درستی کارها رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
اِنَّ اللهَ تَعالی یُحِبُّ اِذا عَمِلَ اَحَدَکُم عَمَلًا اَن یُتقِنَهُ؛
خداوند تعالی دوست دارد که هرگاه فردی از شما کاری کند، آن را محکم و بی عیب انجام دهد. (1)

امام صادق علیه السلام می فرمایند:
وقتی ابراهیم فرزند پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم درگذشت، پیامبر در گور او شکافی دید و آن را با دست پر و هموار کرد و سپس فرمودند:
اِذا عَمِلَ اَحَدُکُم عَمَلاً فَلیُتقِن؛
هرگاه کسی از شما کاری کرد، محکم کاری کند. (2)

روش عملی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلم بهترین الگوست برای ما که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم حتی درباره قبر انسان دفن شده دقت دارد که کار درست و کامل انجام شود. حالا کارهایی که سلامت انسان ها به آن بستگی دارد مثل وسایل زندگی مردم و انواع مواد تغذیه اگر استاندارد و حساب شده نباشد چقدر خطرناک و نادرست است.

ممکن است کسی بگوید پیامبر برای قبر فرزندش حتی یک روزنه را می پوشاند چه فرقی به حال مرده می‌کند؟

جواب را از خود حضرت داشته باشیم. وقتی سعد بن معاذ را در لحد گذارد، حضرت روی آن خشت چید و مرتب کرد و فرمودند: سنگ بده گل بده و با آنها درز خشت ها را پر کرد. وقتی کار تمام شد و روی لحد خاک ریخت و قبر را هموار کرد، فرمودند: من می دانم که به زودی این فرسوده و خراب می شود اما خداوند «یُحِبُّ عَبداً اِذا عَمِلَ عَمَلاً اَحکَمَهُ؛ بنده ای را که کاری انجام می دهد و محکم کاری می کند، دوست می دارد. (3)


1- کنز العمال 9128
2- وسائل الشیعه ج 2 ص 883
3- وسایل الشیعه ج 2 ص 884

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]




در محضر درس امام خمینی(ره)؛
عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت خدا نکنید

امام خمینی(ره) معتقد بودند بسیار آسان است که انسان ادعا کند که من چه هستم و چه هستم، لکن همان معنایی را که ادعا می کند در همان امتحان می شود.
ایشان در این خصوص در جلد هشتم کتاب صحیفه خود در صفحات 112 و 113 چنین می فرمایند:
«[خداوند] فرموده است که: «سابقین را ما امتحان کردیم تا اینکه معلوم بشود که کی مؤمن است و کی منافق.» همه گروه ها، همه مردمی که در این مملکت یا در رأس امور هستند، یا در بازار هستند، یا در کشاورزی هستند، در کارخانه ها هستند، یا گروهکهای مفسد هستند، همه بدانند که در محضر خدا هستند و در معرض امتحان.
در گفتار بسیار آسان است که انسان ادعا کند که من چه هستم و چه هستم، لکن همان معنایی را که ادعا می کند در همان امتحان می شود. همان شخصی که می گوید من بشر دوستم، در همان معنا امتحان می شود. همان شخصی که می گوید من طرفدار حقوق بشر هستم، در همان معنا امتحان می شود. اگر در آن مقامی که رسید، با آن وقتی که قبل از آن مقام بود هر دو مساوی است و نفسش یک طور است و ریاست برای او سنگینی نمی کند، این شیعه علی بن ابی طالب است و پیرو او و از امتحان روسفید بیرون آمده…
در گفتار بسیار آسان است که انسان ادعا کند که من چه هستم و چه هستم، لکن همان معنایی را که ادعا می کند در همان امتحان می شود.
قلمهای در روزنامه ها، دستهایی که این قلمها به دستشان است، آنهایی که در رادیو تلویزیون و در سایر جاها سخنرانی می کنند همه مورد امتحان خدا هستند. آن وقتی که قلم به دست می گیرید، بدانید که در محضر خدا قلم دست گرفته اید. آن وقتی که می خواهید تکلم کنید، بدانید که زبان شما، قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت خدا نکنید. در محضر خدا با هم دعوا نکنید سر امور باطل و فانی.
برای خدا کار بکنید و برای خدا به پیش بروید. اگر ملت ما برای خدا و برای رضای پیغمبر اکرم به پیش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. خداوند ما و شما را از این امتحان بزرگ سرفراز و روسفید بیرون بیاورد.»/

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-05-06] [ 12:10:00 ب.ظ ]




 


ادب حضور در محضر بزرگان


 
 
 

 


برخی از افراد را می بینید که در هر مجلس و محفلی حرف می زنند و خودی نشان می دهند آنهم خودی که چیزی ندارد صرفا عرض اندامی می کنند تا شاید نزد بزرگان به حساب آیند .
خاموشی و سکوت یکی از بزرگترین فضیلت های آدمی است تا به جایی که یکی از بزرگترین عارفان ایرانی جلال الدین محمد بلخی مشهور به مولوی صفت خاموش را به عنوان تخلص شعری خود انتخاب کرده است.
از منظر عرفانی فرد نباید در جایی که بزرگی نشسته است خیلی صحبت کند و خودی نشان دهد بلکه عرفا معتقدند در چنین جایی فرد نه تنها نباید درازگویی کند بلکه باید صحبت خود را خیلی کوتاه و به شکل سوال مطرح کند.
مولوی می گوید :
چون به صاحبدل رسی خامش نشین/ اندر آن حلقه مکن خود را نگین
وربگویی شکل استفسارگو / با شهنشانان تو مسکین وارگو
هر جایی ادب خاص خود را دارد . ادب و آداب حضور در محضر بزرگان کم گویی و خاموشی است .

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:45:00 ق.ظ ]




نماز و بازدارندگی از منکرات

 
 حجت الاسلام قرائتی در پاسخ به این پرسش که «چگونه نماز، فرد و جامعه را از فحشا و منکر باز می‌‏دارد؟» با توجه به تفسیر آیات قرآن می نویسند:
ریشه‏ تمام منکرات غفلت است و نماز چون یاد خداست، بهترین وسیله‏ غفلت‏‌زدایی است. اقامه نماز و داشتن رنگ الهی، مانع گرفتن رنگ شیطانی است. در کنار نماز، معمولاً توصیه به زکات شده است که فرد را از منکر بخل و بی‌‏تفاوتی در برابر محرومان رها می‌‏سازد. نماز دارای احکام و دستوراتی است که رعایت هر یک از آن‌ها انسان را از بسیاری گناهان باز می‌‏دارد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:41:00 ق.ظ ]




گوشه نشینی با معاشرت بیهوده فرق دارد

 
 مرحوم علامه طباطبایی می فرمودند: گوشه نشینی ملازم با معرفت نیست، ولی کسی که می خواهد اهل معرفت شود باید معاشرتش را به خصوص با اهل غفلت و اهل دنیا کم کند و فرش هر مجلسی نباشد و کار شبانه روزی او در مجالس بیهوده صرف نشود، از معاشرت های بی فایده و بی مغز تا می تواند اجتناب کند و طوری نشود که با همه و در هر مجلسی حاضر شود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:40:00 ق.ظ ]





در محضر بزرگان/ توصیه آیت الله قاضی به خواندن قرآن
د.

آقای قاضی بر انس با قرآن تأکید بسیار داشتند، از جمله در نامه ای به یکی از شاگردانشان این چنین می فرمایند: « علیکم بقراءة القران الکریم فی اللیل بالصوت الحسن الحزین فهو شراب المؤمنین: بر شما باد به قرائت قران کریم در شب، با صدای زیبا و غم انگیز، پس آن شراب مؤمنین است. »
و می فرمودند: « و آن قرة العیون مخلصین را همیشه در چشم داشته باشید و با آن هادی طریق مقیم و صراط مستقیم سیر نمایید و از جمله سیره ای شریف آن قرائت است به حسن صوت و آداب دیگر، خصوص در بطون لیالی ».

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:38:00 ق.ظ ]




نقش اسلام در تربیت خانواده و فرزندان

 

اهمیت تعلیم وتربیت خانواده و فرزندان گرچه ازبدو تاریخ اسلام مورد توجه قرار گرفته است، اما در این عصر پراز خطر، فساد و بی بندباری اهمیت بسزائی دارد.

اگر نظری به قرآن وحدیث داشته باشیم در بسیاری از آیات واحادیث به همین موضوع اشاره شده است، ازآن جمله می توان به این آیه وحدیث اشاره کرد: «یاایهاالذین آمنوا قوا انفسکم واهلیکم نارا» ای مومنان! خود و خانواده ی خویش را از آتش جهنم نجات داده و برکنار دارید. «الا کلکم راع وکلکم مسول عن رعیته» هر یکی ازشما نسبت به افرادی خانواده خویش وظیفه دارد و مسئول است.

غفلت از تربیت اسلامی  فرزندان سبب عذاب می شود:

امام غزالی (رح) می فرماید: کودک امانتی است در دست پدر و مادرش و قلب او صاف و خالی از هر گونه مفاسد است، لذا گرایش پذیرفتن هر آنچه بسوی آن کشیده شود را دارد.

پس اگر به طرف خیر و نیکی راهنمائی شود مسلّماً آن عادت را به خود جذب می کند و پرورش می یابد و در نتیجه خود آن کودک و والدین او در دنیا و آخرت خوشبخت خواهند شد.

و اگر به طرف شرّ و تباهی راهنمائی شود و مانند حیوانات رها شود قطعاً حیوان صفت و منحرف به بار می آید.

به طور قطع اگر و الدین در امانت الهی خیانت کنند گناه کار شمرده می شوند، و به قول یکی از بزرگان: بزرگترین عذاب در آخرت متوجه کسی می شود که از تربیت فرزندان خود غفلت کند.

پیامبر اسلام (ص) فرموده است: هر کودکی بر فطرت اسلام متولد می شود و این پدر و مادرش هستند که او را یهودی و یانصرانی و یا مجوسی می گردانند.

تربیت ازچه زمانی آغاز گردد :

دین مقدس اسلام به ما تعلیم می دهد که قبل ازتولد فرزند به فکر تربیت واصلاح آن باشیم، در حدیث شریف آمده که هرگاه والدین با هم نزدیک می شوند، این دعا رابخوانند:  «اللهم جنبنا الشیطان» (بارالها شیطان را از ما دور بگردان.).

احکام متعلق به نوزاد:

هرگاه فرزند به دنیا آمد پسر باشد و یا دختر، برای اقارب و نزدیکان او مناسب است که تبریک و تهنیت گویند و برایش دعای خیر نمایند.

این گونه نباشد که اگر نوزاد دختر باشد ناراحتی و خشم در چهره والدین هویدا شود، همان گونه که در زمان جاهلیت این عادت رواج داشت، چنانچه خداوند (ج) در  این مورد می فرماید: «واذا بُشر احدهم بالانثی ظل وجهه مسودا و هو کظیم» هنگامی که به یکی از آنان مژده تولد دختر داده شود، چهره اش سیاه می گردد و مملو ازخشم واندوه می شود.

از جمله احکام نوزاد اذان گفتن در گوش راست و اقامه در گوش چپ او می باشد که این عمل مستحب است و سبب نور در قلب کودک می گردد.

و هم چنان یکی دیگر از احکام انتخاب نام نیک برای نوزاد است که بعضی از علما فرموده اند که همان روز اول نام گذاشته شود، و بعضی فرموده اند روز هفتم نام گذاری شود، رسول اکرم (ص) فرمودند: نام های خوبی برای فرزندان خود بگذارید همانند نام های انبیا و بهترین اسامی نزد خداوند (ج) عبدالله و عبدالرحمن و امثال این ها می باشد.

تغییر نام های نامناسب :

متاسفانه در جوامع امروزی با نام هایی مواجه می شویم که از دایره اسلام خارج و بوی شرک از آن ترشّح می کند.  والدین محترم می توانند این چنین اسماء نامناسب را تغییر دهند، رسول اکرم (ص) نیز چنین عملی را انجام داده و بسیاری از اسماء جاهلیت را عوض کرده اند.

تربیت ایمانی و عملی:

همین که کودک لب به سخن گشود والدین موظف اند که به تربیت عملی او اقدام نمایند، و اولین چیزی که باید به کودک آموخته شود، کلمه طیبه است.

ولی متاسفانه در بعضی از مناطق همین که لب به سخن گشود حرف های بد و نامناسب رابه او آموزش می دهند، همچنان وقتی که فرزند به سن هفت سالگی رسید باید او را برای اقامۀ نماز راهنمائی کنند و هنگامی که ده ساله شد برای ادا نکردن نماز او را مجازات و تنبیه کنند.

امام غزالی (رح) می فرماید: به کودک قرآن و احادیث رسول اکرم (ص) و بعضی از احکام دینی تعلیم داده شود.

تربیت و اخلاق کودک :

والدین محترم باید از همان روزهای نخست کودک را ادب و اخلاق تعلیم دهند و سعی کنند که او را از اخلاق و عادت های رذیله برحذر دارند. مانند: دروغ، دزدی، فحش و بدگوئی، بی بندباری و ویل گردی؛ زیرا هر یک از این عادتها موجب می شود که کودک در آینده بداخلاق و بی بندبار به بارآید و موجب نگرانی خانواده شود.

این نکته نیز قابل ذکر است که والدین محترم مواظب فرزندان خود باشند که با چه کسی دوست می شوند، و با چه کسی همنشینی دارند، زیرا همنشین در انسان تاثیر بسزائی دارد، ضرب المثل مشهوری است که می گویند: با ماه نشینی ماه شوی، با دیگ نشینی سیاه شوی.
با این گفتار مختصر امید است که والدین محترم و خانواده های عزیز تجدید نظری در  روش تربیت فرزندان خویش بنمایند، تا اینکه مایۀ افتخار و سربلندی والدین در دنیا و آخرت باشند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-05-02] [ 08:48:00 ق.ظ ]




متن اصلی حکمت 28 نهج البلاغه
28 وَ قَالَ عليه السلام إِذَا كُنْتَ فِي إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِي إِقْبَالٍ فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى

ضرورت ياد مرگ



28- امام عليه السّلام (در باره ياد مرگ بودن) فرموده است

1- هنگاميكه تو پشت (بدنيا) ميكنى و مرگ (بتو) رو مى آورد پس چه زود ملاقات و به هم رسيدن (بين تو و مرگ) پيش خواهد آمد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ق.ظ ]




انس با قرآن در آیینه کلام رهبری
 
 
قرآن کریم، نسخه شفابخش بشریت و نور هدایت در ظلمتکده دردآور و دهشتناک کنونی است. مصلحان و رهبران که سکان داران کشتی هدایت در این دریای پرتلاطم هستند، هرچه با این کتاب آسمانی آشناتر باشند، جامعه را بهتر به ساحل می رسانند.آنچه در ذیل آمده، بخشی از سخنان مقام معظم رهبری درباره این کتاب آسمانی است.

انس با قرآن
رهبر معظم انقلاب درباره انس با قرآن می فرماید:

در این فـضای آلوده مـادیات، شایسته است در دریای بی کـران معنویت قـرآن کریم شنا کرد، تا از پلیدی های دنیا پاک شد و این، جز با انس مدام با این کتاب آسمانی ممکن نیست.

تلاوت، مقدمه انس با قرآن
قرآن، کلام پروردگار مهربان است. خواندن و نگاه به آیات آن، زنگار را از دل می زداید و انسان با تلاوت هر آیه، پله ای از نردبان معنویت را طی می کند. این تـلاوت، خود زمینه انس را فراهم می آورد.مقام معظم رهبری مدّ ظله در این باره می فرماید:

من بارها گفته ام، باز هم می گویم: ما تلاوت برجسته قرآن را در این کشور دنبال می کنیم، برای این که اُنس با قرآن و تلاوت قرآن در بین مردم عمومیت پیدا کند. عزیزان من! باید با قرآن اُنس پیدا کنید.1

صوت زیبا، زیور قرآن
تلاوت اگر زیبا باشد، در اعماق وجود انسان بیشتر نفوذ می کند. در روایت، صوت خوش زیور قرآن معرفی شده است. امام صادق از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود:

لِکلِّ شی ءٍ حِلیه وحِلیه القرآنِ الصَّوتُ الحَسَنُ؛2

هر چیزی زیوری دارد و زیور قرآن، صدای خوش است.

مقام معظم رهبری مدّ ظله درباره تلاوت زیبا می فرماید:

البته تلاوت قرآن با صدای خوش، کار بسیار خوبی است. روایت دارد که امام سجاد علیه السلام هم درباره امام سجاد علیه السلام دارد و هم درباره امام باقر علیه السلام وقتی تلاوت می کردند، کسانی که از نزدیک محل تلاوت ایشان می گذشتند، زانوهایشان می لرزید و سست می شد و نمی توانستند حرکت کنند. می ایستادند تلاوت قرآن را گوش می کردند و وقتی حظّ خودشان را می بردند، به راهشان ادامه می دادند. تلاوت قرآن با صوت خوش و با آداب که شیوه خاصی دارد، موسیقی خاصی دارد، روش خاصی دارد، امور لازمی است. این ها انسان را نزدیک می کند؛ اما کافی نیست. اگر بخواهیم تشبیه کنیم، این طور می گوییم: قرآن را به صورت بنای مُعْظمی، دارای سالن ها و حجره ها و زوایای گوناگون و اعماق فراوان در نظر بگیرید. این عمارت وسیع و عظیم، سردر و مدخلی دارد. اگر آن مدخل را زیبا ساختیم، مردم برای ورود در آن عمارت، تشویق می شوند. مدخلِ آن بنای رفیع، همین تلاوت های زیبایی است که این جا خواندند. کاشی کاری دَمِ در، این تلاوت است. حال وارد شوید. این کاشی کاری، بسیار لازم است. این زیباسازی تلاوت، امر لازمی است.3

البته باید قاری به این نکته توجه داشته باشد که تلاوت او، فقط تلفیق آهنگ ها نیست؛ بلکه برجسته سازی معنا، از رسالت های هنری او به شمار می آید. رهبر انقلاب مدّ ظله، این نکته را چنین بیان می فرماید:

اشکال [دیگر] این است که وقتی قاری و تلاوتگر ما، تلاوت می کند و این لحن های زیبا و آهنگ های خوب را فرا می گیرد و می خواند، تصور کند که کار او فقط همین تلفیق آهنگ ها و بیان این الفاظ، با صدای خوش و با آهنگ خوش است. این هم یکی از اشکالات است که اگر پیش بیاید، ضرر دارد. قاری ما وقتی قرآن را تلاوت می کند، باید آن چنان تلاوت کند که گویی قرآن را دارد نازل می کند به قلب مخاطب؛… شما باید قرآن را به گونه ای تلاوت کنید که گویی این مفاهیم قرآنی و آیات کریمه ی قرآن، در حال نازل شدن بر قلب مخاطب است. آهنگ ها را با مضامین منطبق کردن و از آهنگ برای برجسته کردن معنا و مضمون آیه کمک گرفتن. این آهنگ ها و این نغمه های قرآنی، مهم ترین هنرش این است که بتواند کمک کند به این که آن مضمون برجسته شود و در ذهن مخاطب بنشیند.4

تهذیب، راه انـس با قرآن
همنشینی با قرآن، سنخیتی خاص می طلبد. در قرآن آمده است:

لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ؛5

جز پاکان نمی توانند به آن دست زنند [دست یابند].

امامان معصوم:در حد اعلای طهارت، عدل قرآن محسوب می شوند. هر شخص دیگری که بخواهد با این اقیانوس بی کران ارتباط برقرار کند، باید آلودگی گناه را از جان خود پاک کند.

رهبر فرزانه انقلاب مدّ ظله می فرماید:

با قرآن باید مثل آینه مواجه شد؛ پاکیزه، براق و بی زنگار، تا قرآن در دل ما منعکس شود. قرآن باید در جان ما انعکاس پیدا کند. این، همیشه و برای همه نیست؛ برای کسانی است که دلشان را با صفای باطن و نفس پاکیزه کنند؛ با ایمان، با باور و با قبول با قرآن مواجه شوند، والّا کسانی که دل معاند دارند، بنای برنشنیدن و نفهمیدن دارند، نوای قرآن، کلام قرآن و پیام قرآن در دل آن ها اثری نمی کند.

وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیهِمُ الْمَلائِکه وَ کلَّمَهُمُ الْمَوْتی وَ حَشَرْنا عَلَیهِمْ کلَّ شَی ءٍ قُبُلاً ما کانُوا لِیؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ یشاءَ اللهُ…6

اگر برای برخی افراد، زمین را به آسمان بدوزی، این دلِ ناباور و زنگار گرفته، نزدیک نمی شود و ایمان نمی آورد؛ لذا قرآن را می خواند، اما به قرآن نزدیک نمی شود.7

آثار انس با قرآن
انس با کلام الهی دارای آثاری است. برخی از آن ها عبارتند از:

الف. پاسخگویی به مسائل
یکی از دغدغه های ما پاسخگویی به سوالات ما است همچنین زندگی، توأم با مشکلات است و انسان، در پی راه حل آن ها است. یکی از آثار انس با قرآن، ارائه همین راه حل ها است. مقام معظم رهبری مدّ ظله در این باره می فرماید:

البته هنوز خیلی فاصله است تا آن جا که همه ملت ما، همه جوانان ما، مرد و زن ما، با قرآن انس پیدا کنند. وقتی انس با قرآن پیدا شد، آن وقت این مجال به وجود خواهد آمد که انسان از قرآن استفتا کند، سخن قرآن را در زمینه مسائل گوناگون زندگی بخواهد و بشنود. این، در سایه انس با قرآن انجام خواهد گرفت، والّا این گونه نیست که هر کس قرآن را بدون هیچ انسی باز کند و یک مطلبی را از درون آن پیدا کند؛ نه، خیلی اوقات قرآن دست نمی دهد. دل نمی تواند خود را به مفاهیم قرآنی و معانی قرآنی نزدیک کند؛ ولی انس که باشد، این عملی خواهد شد. پس این ها مقدمه برای انس با قرآن است.8

رهبر معظم انقلاب مدّ ظله، جایی دیگر، اسباب بازگشایی گره ها را تدبر در حکمت های قرآنی دانسته و چنین توصیه می کنند:

باید به قرآن نزدیک شد. شما جوان های عزیز و همه جوان هایی که این حرف را در سرتاسر کشور می شنوید، بدانید در قرآن حکمت هست، نور هست، شفا هست. عقده هایی که بر اثر چالش های موجود مادی دنیا در دل و جان انسان به وجود می آید، سرانگشت حکمت قرآنی می تواند همه این عقده ها را باز کند. این، واقعیت است. دل ها را باز می کند، شرح صدر می دهد، امید می دهد، نور می دهد، عزم راسخ برای حرکت در صراط مستقیم می دهد. با قرآن باید مواجه شد و این ها را گرفت.9

جوانان، سرمایه انسانی یک جامعه به شمار می آیند. ایجاد تحریف و شبهه در اعتقادات این گروه، از سلاح های دشمن است و راه مبارزه با این حربه، انس با قرآن می باشد. رهبر معظم انقلاب مدّ ظله می فرماید:

اگر جوان مسلمان با قرآن اُنس پیدا کند و فرصت تدبّر در قرآن را به خود بدهد، بسیاری از شبهات دشمنان بی اثر خواهد شد.10

ب. هدایـت به نور
تنها با کمک نور معنویت و معرفت می توان در این ظلمتکده دنیایی قدم برداشت و به سر منزل مقصود رسید. این نور، در سایه انس با قرآن به دست می آید. رهبر انقلاب اسلامی مدّ ظله در این زمینه می فرماید:

اگر با قرآن اُنس پیدا کنید، می بینید که دل و جان شما نورانی می شود. به برکت قرآن، بسیاری از ظلمات و ابهام ها از قلب و روح انسان زدوده می شود. آیا این بهتر نیست؟ «یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّور». به وسیله قرآن است که خدای متعال می فرماید: «اللهُ وَلِی الَّذینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّور».11 به برکت قرآن است که انسان از ظلمات اوهام، اشتباهات، خطاها و غلط ها، به نور هدایت راه پیدا می کند. قرآن، کتاب معرفت است. ما در زمینه زندگی، در زمینه آینده، در زمینه تکلیف کنونی، در زمینه هدف از بودن و در بسیاری از زمینه های دیگر، خیلی از مسائل را نمی دانیم. بشر، مشحون به جهالت ها است و قرآن، برای انسان معرفت می آورد.12

دستاوردهای عظیم دیگری در سایه انس با قرآن کریم نصیب انسان می شود که بهره مندی از هر یک، برای سعادت کافی است. رهبر فرزانه انقلاب مدّ ظله در سخنی به برخی از این دستاوردها اشاره می کرده و چنین می گوید:

معرفت، نجات، سلامت، رشد و تعالی و تقرب انسان به سوی خدای متعال، از دستاوردهای قرآن کریم است که تنها با انس و تدبر در قرآن کریم به دست می آید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ق.ظ ]




پاداش تعلیم قرآن

پاداشی که خدا برای تعلیم قرآن به فرزندان می دهد چیست؟

درباره اهمیت تعلیم قرآن و احکام دین به فرزندان روایت های بسیاری از پیامبر و اهل بیت (که درود خدا بر ایشان باد) داریم.
در تمام این روایات بر اهمیت این تعلیم و پاداش و تشویق خداوند برای آن تاکید شده است. گلچین خبرآنلاین از سخنان پیامبر گرامی(ص) در این باره را از کتاب مفاتیح الحیاة آیت الله جوادی آملی در ادامه می خوانید.

*در روایتی از پیامبر اکرم(ص) از کتاب الامالی آمده است:

«هر کس به فرزندش قرآن بیاموزد، روز قیامت پدر و مادر او را فرا می خوانند و دو جامه بر آن دو می پوشانند که از نور آن چهره های بهشتیان روشن می شود.»

* در روایتی از اصول کافی جلد ششم از رسول خدا (ص) می خوانیم:

«قرآن روز قیامت مردی رنگ پریده را می آورد و به پروردگارش می گوید: “این شخص، کسی است که من روزش را با تشنگی و شبش را به بیداری گرفته بودم و طمع او را به رحمت تو قوی تر کرده بودم و آرزوهایش را به مغرفت تو گسترده بودم، پس بر اساس گمان من درباره اش عمل کن.”

خدا می فرماید: “مُلک را به دست راستش و جاودانگی را به دست چپش دهید … پدر و مادرش را زیوری دهید که تمام دنیا با آنچه در آن است به ارزش آن نباشد"، پس همه مردم روز قیامت به آن پدر و مادر می نگرند و آن دو را عظیم می شمارند و خودشان نیز از این مقامشان به شگفتی فرو می روند و می پرسند: پروردگارا! این عظمت از کجاست؟ خدا می فرماید: “این عظمت به سبب آموختن قرآن به فرزندتان و تربیت او بر اساس دین اسلام و محبت پیامبر و علی است."»

*در روایتی دیگر از کتاب جامع الاخبار از پیامبر(ص) می خوانیم:

«پیامبر (ص) به برخی کودکان نگریست و فرمود: “وای بر فرزندان آخرالزمان از ناحیه پدرانشان!” پرسیده شد: ای رسول خدا آیا از آن رو که پدرانشان مشرک اند؟ فرمود: “نه، بلکه از پدرانی که مومن اند و به فرزندانشان چیزی از واجبات دینی نمی آموزند، بلکه آنان را از آموختن منع می کنند و به سود اندکی از دنیا که از فرزندانشان به ایشان می رسد، رضایت می دهند و من از آن ها بیزارم و آنان نیز از من بیزارند.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:03:00 ق.ظ ]




طرح کمکهای  انسان دوستانه این بار هم توسط استاد مدرسه علمیه خواهران آبدانان به افراد سیل زده
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:00:00 ق.ظ ]




معاونت فرهنگی مدرسه از برگزاری کلاسهای طرح تابستانه وفعالیت طلاب خبر داد

حضرو طلاب وبرگزاری کلاسهای طرح تابستانه وفعالیتهای قرآنی توسط طلاب مبلغ در سطح شهر وروستا

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:49:00 ق.ظ ]