نرجس
 
   



قاطعیت و مدارااز دیدگا ه امام علی (ع)

در فرهنگ علوم سیاسی مدارا، رواداری، بردباری، تحمل آرای دیگران،  شرح تعریف کرده اند:

1. حالتی که به موجب آن، دو طرفِ اختلاف ناگزیر وجود یکدیگر را تحمل کنند؛ 2. تحمل هرگونه عقیده و رواداشتن بیان آن، که از ارزش های مهم لیبرالیسم سیاسی است. با شروع عصر روشنگری و رواج این باور که حقیقت، نسبی است، بنیان تساهل و اعتقاد به آزادی استوار شد… ؛ 3. خصوصیت اخلاقی که بیانگر طرز برخورد با تمایلات، اعتقادات، عادات، عقاید، و رفتار با دیگران است. این خصوصیت، مستلزم پذیرش گرایشات فکری مختلف، وجود بینش آزادیخواهانه و طرد هر گونه خودکامگی است؛ 4. رواداشتن وجود آرا و عقاید مختلف سیاسی و عقیدتی و اجتماعی در درون یک نظم سیاسی و اجتماعی؛ 5. پذیرش انفعالی آنچه فرد نتواند مانع بروز آن شود، ولی مورد قبول و تصویب او نیز نباشد.7

هرچند در مباحث دینی نمی توان تمام موارد فوق را با همان گستردگی که در مباحث علوم سیاسی مطرح شده است پذیرفت و این خود نیازمند بحثی مستقل است تا مشخص شود دقیقا کدام یک از موارد مدارا و تا چه حدّ و مرزی مورد پذیرش اسلام است اما اجمالاً می توان ادعا کرد که بر اساس دستورهای اسلام، در قرآن کریم و سیره پیامبر(ص) و معصومین(ع)، مدارا و نرمش، یکی از ارزش های اصیل در فرهنگ اسلامی است که بسیاری از موارد فوق را قطعا شامل می شود. برخی از مصادیق آن عبارت اند از: گذشت در مسائل شخصی؛ تحمل عقاید رقیب در عین پای بندی و باور به حقانیت اعتقادات دینی؛ سعه صدر علمی و گشودن فضای تعامل و تعاطی افکار و انظار؛ مماشات و مدارا برای تدبیر امور جامعه و تنظیم شؤون حکومت؛ مسامحه با خودی ها و دوستان و زیردستان و ستمدیدگان در چارچوب شرع و قانون؛ نرمش در کیفیت ترویج اسلام و ارزش های دینی؛ مدارا با مخالفان و دشمنان غیرمعاند که برای آرامش و نظم جامعه خطرساز نیستند، و در برخی موارد پذیرش انفعالیِ چیزی که مورد پذیرش انسان نیست ولی نمی تواند آن را تغییر دهد.

مدارا و مداهنه
در کنار اصل مدارا، در آیات و روایات پدیده ای به نام مداهنه مطرح شده است. اگر مدارا حالت افراطی بیابد که انسان در تمام مسائل شخصی و اجتماعی و با تمام گروه ها و در هر مسأله ای سازش کند، مداهنه نامیده می شود. چنین انسانی هیچ اصلی را نمی تواند به عنوان پایه در زندگی خود بپذیرد و هر لحظه روش خود را تغییر می دهد و خود را با خواسته های دیگران هماهنگ می کند. چنان که در مقدمه گذشت، قرآن پیامبر را از مداهنه با کفار منع نمود. آنچه از مدارا در این بحث مدّنظر است و در سیره و کلام حضرت بدان پرداخته شده، یکی پذیرش انفعالی چیزی است که فرد نمی تواند مانع آن شود، ولی مورد قبول او نیز نیست مانند حالتی که حضرت نسبت به کارهای سه خلیفه قبل از خود داشته اند و دیگری، مدارا با مخالفان و تحمل اعتقادات شخصی آنان است، به شرطی که با مبانی اصولی اسلام منافات نداشته باشد و آنان دست به شورش نزنند مانند مدارای حضرت علی(ع) با مخالفان خود در حکومت و سوم، خصوصیت اخلاقی و گذشت حضرت در مسائل شخصی.

قاطعیت
بر اساس آنچه در مباحث بعدی خواهد آمد، قاطعیت را می توان اجرای به موقع و مناسب قانون و بهره گیری از قدرت مشروع برای اجرای عدالت نسبت به خود و دیگران تعریف کرد و مواردی مانند قاطعیت در استیفای حقوق مردم، برخورد با کارگزاران متخلف حکومتی و قاطعیت در طرد خواسته های غیرمشروع شخصی و… را از موارد آن نام برد. بدین ترتیب قاطعیت ضد خشونت است؛8 زیرا قاطعیت به کارگیری قدرت است و در مباحث علوم سیاسی «قدرت و خشونت ضد یک دیگرند و آن جا که یکی سلطه مطلق پیدا کند، دیگری وجود نخواهد داشت»9 و «قانون گذاری، تصمیم گیری، فرمان دادن و مجازات کردن از وظایف اصلی قدرت در داخل همه گروه هاست».10 بنابراین، قاطعیت در اجرای قوانین و مجازاتِ تخلف کنندگانِ از قانون، در حیطه قدرت مطرح می شود، نه در حیطه خشونت؛ زیرا عنصر غیرقانونی بودن11 از ممیزات خشونت است و در اسلام به شدت و در تمام موارد با آن برخورد شده و اجازه خشونت به معنای فوق به هیچ کس و در هیچ شرایطی داده نشده است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-04-17] [ 12:42:00 ب.ظ ]




امام صادق(ع) میفرمایند:

مومن چون خشمگین شود خشمش او را او را از حق بیرون نبرد و چون خشنود شود خشنودیش او را به باطل نکشاند و چون قدرت یابد بیش از حق خود نگیرد

 

امام صادق(ع) میفرمایند:

مومن چون خشمگین شود خشمش او را او را از حق بیرون نبرد و چون خشنود شود خشنودیش او را به باطل نکشاند و چون قدرت یابد بیش از حق خود نگیرد

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:24:00 ب.ظ ]





رسول خدا (ص):

خشم از شیطان و شیطان از اتش افریده شده است و اتش با اب خاموش میشود پس هر گاه یکی از شما به خشم امد وضو بگیرد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:18:00 ب.ظ ]





مرحوم دولابی: آخرت، شب ندارد
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: آخرت، شب ندارد. غصه ندارد. شب یعنی غصّه و هجران و حزن و اندوه درونی. قیامت؛ شب و روز، هر دو روز است – چون قیامت است و کار تمام شده است.
مرحوم دولابی: آخرت، شب ندارد..مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: آخرت، شب ندارد. غصه ندارد. شب یعنی غصّه و هجران و حزن و اندوه درونی. قیامت؛ شب و روزف هر دو روز است – چون قیامت است و کار تمام شده است.

شب‌های دنیا شب است، روزهایش هم شب است. آخرت، روزهایش که روز است، شب‌هایش هم روز است. آخرت یعنی آن جایی که همیشه هست. دنیا، فقرش فقر است، غنایش هم فقر است. آیا چنین نیست؟ آیا در دنیا هر کس غنی‌تر است فقیرتر نیست؟ آخرت؛ غنایش که غناست، فقرش هم غناست. الفقرُ فَخری. دنیا؛ علمش جهل است، جهلش هم که جهل است. آیا این طور نیست؟ آخرت چگونه است؟ همان‌طور است که علی(ع) گفت. در دنیا هستید، اما چون توجهتان به آخرت است؛ علمش که علم است، جهلش هم علم است. مگر عیب دارد که آدمی چیزی را نداند؟ نمی‌دانم، خود، نصف علم است. اگر دوبار بگویید نمی‌دانم، همه علم است. راحت یله می‌دهید و می‌نشینید. همین طور دنیا، مرضش مرض است، صحتش هم مرض است. دنیای پست را می‌گویم که سزاوار مذمّت است، نه آن دنیایی را که آن فرد در پیش حضرت امیر(ع) مذمّت کرد. دنیای سالم که همان آخرت است، صحتش صحّت است، مرضش هم صحّت است. آدمی مریض که می‌شود کیف می‌کند. وقتی که نفس او در رختخواب تب می‌کند – تب محبّت – این قدر قشنگ است! خنک هم هست. هر تبی داغ است مگر تب محبت که سرد و خنک و شیرین و لذیذ است. مرد، وقتی تب می کند همه زمین و همه مخلوقات خدا را می‌شوید و پاک می کند.

محبّت هم تب می‌کند. هر چیزی یک تبی دارد و آن تب، خیلی مقام دارد. بچه‌های شیری تب می‌کنند. تب، انسان را چه در دنیا و چه در آخرت می‌سازد. کوه‌ها را می‌سازد. کوه‌ها سالی دو بار تب می‌‌کنند؛ اوراق می‌شوند و سنگ بیرون می‌دهند که بر روی جاده‌ها هم می‌افتد. آن وقت در میان آن تبف طلا و جواهر رشد می‌کند. سالی دوبار این تب، چند روز و چند وقت روی می‌دهد؛ وقتی که کوه‌ها نفس می‌کشند و از تب، سنگ‌ها را بیرون می‌ریزند.

دوست و دوست خیلی نزدیک است. همین دوستان مجازی را در دنیا دیده‌ام؛ از خانه‌اش راه می‌افتد و میل می‌کند به خانه دوستش برود و وقتی می‌رسد می‌بیند او هم از خانه‌اش به طرف خانه او راه افتاده است. از اهل خانه‌اش می‌پرسد فلانی کجاست؟ می‌گویند همین الان طرف خانه شما آمد. عجب! تازه این مجاز است. حقیقت چطور است؟ حقیقت! آب هم که می‌خورند با هم قاطی‌اند. هر جا این آب بخورد، آن هم می‌خورد. اگر این بخورد او هم می‌خورد. خیلی قشنگ به هم بسته‌اند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 12:01:00 ب.ظ ]




۱۵ توصیه او درباره سبک زندگی را بخوانید:

۱. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه‌بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته‌ یار است.

۲. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و … نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می‌شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

۳. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال‌ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه‌دار شود و بگوید فردا من چه بخورم، این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می‌کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه‌دار و نگران باشیم.

۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه‌ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه‌ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

۵. موت را که بپذیری، همه‌ غم و غصه‌ها می‌رود و بی‌اثر می‌شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه‌هایت کم می‌شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می‌کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه‌السلام فرمود: «یک ساعت دنیا را به همه آخرت نمی‌دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.»

۶. اگر دقت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می‌گذارد.

۷. تربت، دفع بلا می‌کند و همه تب‌ها و طوفان‌ها و زلزله‌ها با یک سر سوزن از آن آرام می‌شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

۸. هر وقت غصه‌دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده‌ها و مرده‌ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین‌ها باز می‌شود.

۹. تا می‌گویم شما آدم خوبی هستید، شما می‌گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین‌طور است. تا به خدا می‌گویید خدایا تو غفاری، تو ستاری، تو رحمانی و…خدا می‌فرماید خودت غفاری، خودت ستاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

۱۰. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می‌شود. بعد عادت به عبادت منجر می‌شود. عبادت هم معرفت ایجاد می‌کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می‌آید و نهایتا به ولایت منجر می‌شود.

۱۱. خدا عبادت وعده بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال‌های بعد را هم می‌خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده بعد زنده باشیم.

۱۲. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می‌گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم‌کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می‌کردی، فی‌الواقع راست می‌گفتی و خدا خوب خدایی بود.

۱۳. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ‌تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن. همانطور که امیرالمؤمنین علیه‌السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می‌فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

۱۴. دل‌های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه‌السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است. شخصِ تنها، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می‌شود ولی آب کُر نه تنها نجس نمی‌شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.

۱۵. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا” تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه‌ی دلت را تصرف کند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:00:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]