نرجس
 
   




راهکاري براي تقويت روابط مادر و دختر
بعضي از دختران شکايت مي کنند که مادر فقط انتظار اطاعت محض دارد و بعضي از مادران شکايت مي کنند که دخترشان هرگز متوجه منظور آن ها نمي شود.
میگنا - در طول تاريخ زنان همواره به عنوان پرورش دهنده نسل بعد، وظيفه رسيدگي به امور خانه و خانواده را بر عهده داشته اند. توانايي ذاتي آنان در مراقبت و نگهداري از کودکان، رسيدگي به امور منزل و تربيت نسل بعد، آن ها را به عنوان بهترين کساني که مي توانند به رتق و فتق امور خانه بپردازند، معرفي مي کند.

بار اصلي مسئوليت درون خانواده هم بر دوش زنان گذاشته شده است اما در اين ميان روابط مادر و دختر ممکن است پيچيده تر از روابط مادر با پسر باشد. بعضي مادران دختر خود را به فرزند پسر ترجيح مي دهند و برخي خلاف اين رفتار مي کنند.

یكی از بهترین و مهم‌ترین روابطی كه در این دنیا وجود دارد، رابطه میان مادر و دختر است. مادر و دختر می‌توانند بهترین دوست یكدیگر باشند و عاشقانه یكدیگر را دوست بدارند. اما گفتنی است كه به انجام رساندن این كار به وقت زیادی نیاز دارد، تا بتوانید یك رابطه خوب و درست را در میان خودتان برقرار كنید. انجام این كار همچنین به صبر و بردباری زیادی نیاز دارد و باید با میل و رغبت و رضایت هر دوی شما ایجاد شود. این نكته حائز اهمیت است كه آیا مادر در قید حیات است یا نه؟ آیا مادر رفتار محبت‌آمیزی نسبت به دخترش دارد یا نه؟ آیا مادر خود دخترش را بزرگ می‌كند یا نامادری‌اش؟ همه این موارد در برقرار كردن ارتباط دوستانه میان مادر و دختر مهم است و نقش حیاتی دارد. حقیقتا مادر نقش مهمی در زندگی و سرنوشت افراد خانواده خویش دارد.

روابط يک دختر با مادر مي تواند تاثير گذارترين رابطه در تمام زندگي او باشد و تمامي روابط او با ديگران حتي رابطه با همسرش را تحت تاثير قرار دهد. رابطه بين مادر و دختر هم زمان با رشد دختر متحول مي شود و مادر بلوغ، نوجواني، جواني و تبديل شدن دختر خود را به يک زن مستقل تجربه مي کند. اين تغييرات مي تواند به اختلاف نظرهاي کم يا زياد بين آن ها منتهي شود.

برای شروع یك ارتباط خوب و درست ابتدا باید از خودتان شروع كنید تا متوجه شوید كه شما از چه شخصیتی برخوردار هستید و چه كارهایی می‌توانید انجام بدهید تا یك ارتباط خوب میان شما و دخترتان برقرار شود. سپس باید بدانید دخترتان دارای چه شخصیتی است. آیا درونگراست یا برونگرا؟ البته دخترتان چه درونگرا باشد و چه برونگرا شما باید به شخصیت او احترام بگذارید و او را همان گونه كه هست دوست بدارید. متاسفانه یكی از مهم‌ترین دلایلی كه باعث به‌وجود آمدن خدشه در رابطه میان مادر و دختر می‌شود این است كه آنها به لحاظ شخصیتی با هم متفاوت هستند و به این علت مدام با یكدیگر جر و بحث و بگو‌مگو می‌كنند. اگر شما اجتماعی و دخترتان كمرو و خجالتی است به این ترتیب شما باید قبول كنید كه دخترتان شخص درونگرایی است. اما اگر به این نكته توجه نكنید و مدام با او بگو مگو كنید در نتیجه در ارتباط خوب میان شما خدشه وارد می‌شود. پس به شخصیت او احترام بگذارید و با او رفتار مهرآمیزی داشته باشید.

بعضي از دختران شکايت مي کنند که مادر فقط انتظار اطاعت محض دارد و بعضي از مادران شکايت مي کنند که دخترشان هرگز متوجه منظور آن ها نمي شود.در همين ارتباط دکتر محمد قاضي عضو هيئت علمي دانشگاه تهران و مشاور خانواده به خراسان مي گويد: طبيعي است که دختران تمايل دارند به مادر نزديک و شبيه او شوند و در مقابل پسرها نیز، همين احساس را نسبت به پدر دارند. اما اين قاعده هميشگي و بدون استثنا نيست. يعني گاه رابطه پدر- دختر در يک خانواده بهتر از مادر- دختر است. در بسياري از خانواده ها دختر راز دل خود را به پدر مي گويد نه به مادر، برعکس آن هم وجود دارد يعني پسر با مادر راحت تر است و مي تواند با او ارتباط بهتري برقرار کند. در اين ميان تفاوت نسلي و فراموش کردن نيازهاي نسل جديد از سوي مادر به برقراري رابطه صحيح از هر دو سو لطمه مي زند.میگنا دات آی آر.گاه مادر فراموش مي کند که نيازهاي واقعي دختر جوانش چيست و زماني که با بي اعتنايي و بي توجهي با او برخورد مي کند، دختر به سمت پدر گرايش پيدا مي کند. مادر در اين جا با درک نکردن شرايط روحي و رواني دختر، در واقع او را از خود مي راند.

از طرفي گاه مسئله حسادت و رقابت به تيره شدن روابط بين مادر و دختر مي انجامد. حسادت گاه به دلايل شخصيتي يا خانوادگي در مادر مشاهده مي شود و هستند دختران خوب و ممتازي که مادر به جاي حمايت، به آن ها حسادت مي کند. گاهي مادر بيش از حد اقتدار طلب است و با اين که عطوفت مادري دارد اما در عين حال خواستار تسلط کامل بر خانواده، همسر و دختر خود است. چنين مادراني نمي توانند دختران خود را جذب کنند زيرا دختر در چنين شرايطي به سمت پدر گرايش پيدا مي کند. آزاد انديشي و وسعت نظر پدر از يک سو و اقتدار طلبي مادر از سوي ديگر، دختر را به سمت پدر سوق مي دهد. البته تعداد بچه هاي خانواده، تعداد دختر و پسر و سن والدين، تحصيلات و فرهنگ خانوادگي در بروز اين حالت تاثيرگذار است، اما در مجموع کم نيستند دختراني که با پدر خود بسيار راحت تر از مادرشان هستند و پدر سنگ صبور آن هاست.

در اين راستا اولين کاري که بايد براي بهبود ارتباط مادر و دختر انجام داد، تغيير نحوه تفکر آن هاست. تفکر واقع بينانه بدون پيش زمينه منفي، عقب نشيني از مواضع خودخواهانه، تکيه بر واقعيت ها و جدا کردن منطق از احساس مي تواند بسيار کارآمد باشد. اين روش باعث شفافيت در روابط مي شود و اولین قدم براي بهبود روابط است. نقطه مقابل تفکر واقع گرايانه تفکر ذهن گرايانه است که خودمحوري و خودخواهي اساس آن است، تکيه بر احساسات شخصي، سوء تعبير، خود محوري، بي توجهي به علايق شخصي طرف مقابل و نبود همدلي مي تواند اين روابط را مخدوش و مادر و دختر را از هم دورتر و دورتر کند. از سوي مادر بالابردن تحمل، آمادگي براي شنيدن نظرهاي مخالف، تواضع و فروتني، کنار گذاشتن ابزارهاي دفاعي و داشتن روحيه مثبت در برخورد با دختر مي تواند بسيار مفيد واقع شود.دکتر قاضي در پاسخ به اين سوال که چند نوع مادر داريم، چنين مي گويد: مادران مثل پدران چند نوع هستند. مادر مي تواند اقتدارطلب، خودمحور يا آزاد انديش باشد. مادر آزادانديش اجازه مي دهد بچه ها در تصميم گيري ها شرکت کنند و تصميم بگيرند مادر اقتدار طلب مستبد نيست اما اقتدار کافي دارد . بدترين والدين ، والدين خود محور هستند که از فرزندان مي خواهند تحت هيچ شرايطي روي حرف آن ها حرف نزنند. بهترين والدين، والدين آزادانديش و اقتدار طلب هستند؛ يعني والديني که در عين دادن آزادي و اختيار به فرزندان، اقتدار خود را حفظ مي کنند و از اصول خود کوتاه نمي آيند. گاه مادران اقتدار طلب فرزندان خود را مسئول مشکلات زندگي مي دانند و مي خواهند با تسلط کامل بر امور خانواده و فرزندان، مشکلات را به تنهايي حل کنند.در حالي که مادران بالغ از مسئوليت مادري خود لذت مي برند و در عوض مادران نابالغ از آزادي محدود شده خود شکايت و رفتارهاي اشتباه خود را توجيه مي کنند.

۴موضوع اصلي اختلاف نظر بين مادر و دختر عبارت است از هرچيزي که مربوط به ظاهر باشد مثل لباس، وزن و موها زيرا زنان را از ظاهرشان قضاوت مي کنند و مادر را از دخترش.بنابراين طبيعي است که مادر نسبت به دختر حساسيت داشته باشد.کنترل گري هم نقطه اختلاف ديگر است. بيشتر مادران دوست دارند دخترشان را کنترل کنند و فکر مي کنند او هنوز يک دختر بچه است. نصايح مادرانه خسته کننده ترين حرف ها براي بسياري از دختران است؛ زيرا به نظر دختران در هر نصيحتي، انتقادي نهفته است. مادرها دلسوزانه نصيحت مي کنند اما دخترها منتقدانه مي شنوند. اگر مادر بلد نباشد نصايح دلسوزانه اش را بجا بگويد دختر از شنيدن آن فرار مي کند. بالاخره هر دختري رازهايي دارد که اگر به مادر اعتماد نداشته باشد، از بازگويي آن ها به او سرباز مي زند. اين رازها به او قدرت مي دهد زيرا در صورت بازگويي، مخالفت مادر را به همراه خواهد داشت.

 

كلیدهای طلایی برای دوستی مادران و دختران :

هر روز صحبت كنید

ممكن است شما طی شبانه‌روز فقط مشغول انجام كارهای روزانه باشید و فرصت نكنید زمانی را با دخترتان سپری كنید و به حرف‌هایش گوش بدهید. بهتر است به‌جای این همه كار كردن كمی به خودتان استراحت و زمانی را هم به دخترتان اختصاص بدهید. با او خیلی دوستانه و صمیمی درباره افكار و اهدافش صحبت كنید. البته این نكته گفتنی است كه مقدار زمانی را كه با دخترتان سپری می‌كنید مهم نیست، مهم این است كه زمانی را هر چند كوتاه تنها به او اختصاص و به حرف‌هایش گوش بدهید. پس برقراری عشق و دوستی را با گوش دادن به حرف‌های دخترتان آغاز كنید، هرگز به او نگویید وقت ندارم زیرا او احتیاج دارد تا شما به حرف‌هایش گوش بدهید. این گونه متوجه می‌شود كه شما از صمیم قلب دوستش دارید و به او و اهدافش اهمیت می‌دهید.

كمتر انتقاد كنید

برخی از مادرها تصور می‌كنند با انتقاد كردن از دخترشان می‌توانند روی رفتار و كردار او تاثیر بگذارند. بنابراین با لحنی تند و خشن از او انتقاد می‌كنند. بهتر است بجای این‌كه با لحنی تند از دخترتان انتقاد كنید و كارهای او را مایه خجالت خود بدانید، با لحنی دوستانه و نیز با رفتارهای معقول و مناسب روی اعمال او تاثیر بگذارید. شما با انتقاد كردن بیش از حد از او باعث می‌شوید تا دخترتان اعتماد به نفسش را از دست بدهد و استعدادها و توانایی‌های خویش را نشناسد و برای كسب موفقیت تلاشی نكند. با وجود این ارتباط دوستانه میان شما از بین می‌رود. بنابراین سعی كنید درباره چگونگی كلماتی كه به كار می‌برید و كارهایی كه می‌تواند روی دخترتان تاثیر گذار باشد فكر كنید. بنابراین برای تقویت ارتباط دوستانه با دخترتان سعی كنید نكات مثبت و خوبی را كه در وجود او هست ببینید و برایش بیان كنید. این گونه خودش را باور می‌كند و متوجه استعدادها و توانایی‌هایش می‌شود.

سعی كنید مادرتان را خوب بشناسید

برای برقرار كردن یك رابطه خوب و مستحكم با هر یك از افراد خانواده بویژه مادر در ابتدا باید او را خوب بشناسید و بدانید چه شخصیتی دارد. آیا مهربان است؟ آیا تندخو و بد اخلاق است؟ و… برای مثال او ممكن است موقع صحبت كردن با شما با لحنی تند حرف بزند و شما را برنجاند و احساسات شما را جریحه‌دار كند. در این زمان اگر می‌خواهید با مادرتان ارتباط خوب و دوستانه‌ای داشته باشید، باید سعی كنید آرامش خود را حفظ كنید، چند نفس عمیق بكشید و بعد از این‌كه هر دو به آرامش رسیدید، آن وقت درباره موضوعی كه باعث كدورت و ناراحتی بین شما شده است صحبت كنید. در واقع درباره مشكلات، احساسات، افكار، آرزوها و اهدافی كه در زندگی دارید، با هم صحبت كنید اما جر و بحث نكنید.

گذاشتن قوانین برای ایجاد یك ارتباط خوب

با مادرتان صحبت كنید و سعی نمایید قوانین خوبی را برای ایجاد یك رابطه خوب و پابرجا بین خودتان در نظر بگیرید و این قوانین را به طور ثابت اجرا كنید. برای مثال، به هم قول بدهید كه با محبت با هم رفتار كنید، به یكدیگر احترام بگذارید، درباره مسائلی كه باعث ناراحتی میان شما شده صحبت كنید، قبل از این‌كه آن مساله بزرگ و باعث كدورت بین شما شود. با مادرتان برنامه ریزی كنید و به سینما، تئاتر یا حتی به رستوران بروید، سعی كنید با یكدیگر باشید و وقت‌تان را با هم بگذرانید. با صبر و آرامش به حرف‌های هم گوش دهید. مهم نیست كه در گذشته چه رفتاری با یكدیگر داشته‌اید مهم این است كه حالا هر كاری را می‌توانید برای ساختن یك رابطه درست انجام دهید.

اندیشیدن به یك ارتباط دوستانه

تاكنون برای ایجاد یك رابطه دوستانه و صمیمی با مادرتان چه كارهایی را انجام داده‌اید؟ آیا قوانین حاكم بر خانواده را رعایت كرده‌اید؟ آیا به مادرتان احترام گذاشته‌اید؟ آیا به او ابراز علاقه كرده‌اید؟ آیا به او گفته‌اید كه دوستش دارید و عاشقش هستید؟ آیا تاكنون به رابطه خود با مادرتان فكر كرده‌اید كه چگونه رابطه‌ای است؟ واقعا به رابطه خود با مادرتان با دقت نگاه كنید. ببینید اگر شما می‌توانید كاری انجام بدهید كه رابطه میان شما تغییر كند، بهتر است این كار را انجام بدهید. این تغییر كلیدی برای بهتر شدن رابطه میان شما و مادر عزیزتان است.

این نكته حائز اهمیت است كه مادرها دوست دارند جمله دوستت دارم را از زبان دخترشان بشنوند. آیا مادرتان می‌داند كه چقدر دوستش دارید و چقدر به او اهمیت می‌دهید. شما باید هم محبت خود را نسبت به مادرتان ابراز نمایید و هم به او نشان بدهید، مثلا در كارهای منزل به او كمك كنید. شانه‌هایش را ماساژ بدهید و او را ببوسید. برنامه‌ریزی كنید و با هم بیرون بروید، سعی كنید لحظات خوب و خوشی را در كنار یكدیگر سپری كنید.میگنا دات آی آر.بدانید كه وجود مادر در كنارتان می‌تواند نعمت بزرگی در حل مشكلات و چالش‌های زندگی شما باشد. پس خالصانه به مادرتان عشق بورزید، همیشه به او احترام بگذارید و مطمئن باشید عشق ورزیدن به مادر می‌تواند رابطه میان شما را مستحكم‌تر كند.

اظهار محبت

دختر به محبت و علاقه مادرش نیازمند است. او به محبتی نیازمند است كه آثارش را در رفتار و گفتار مادرش ببیند و احساس كند. او دوست دارد مادرش او را در آغوش بگیرد، ببوسد و نوازش كند. اظهار محبت رابطه دوستانه‌ای بین شما به وجود می‌آورد و شما را به هم نزدیك می‌كند. دخترانی كه به قدر كافی از محبت مادر برخوردار هستند و در محیطی آرام زندگی می‌كنند، غالبا اعتماد به نفس بالایی دارند. بنابراین عشق و محبت خویش را به دخترتان نشان بدهید و همیشه به او بگویید كه چقدر دوستش دارید و عاشقش هستید. هرگز فكر نكنید كه او می‌داند شما دوستش دارید.

دو كلید طلایی میان مادرها و دخترها

اولین كلیدی كه می‌تواند یك رابطه دوستانه میان مادرها و دخترها ایجاد كند، احترام گذاشتن به یكدیگر است. احترام گذاشتن به یكدیگر از مواردی است كه هر دوی شما باید در تمام طول زندگی رعایت كنید. هیچ وقت احترام قائل شدن برای یكدیگر را فراموش نكنید.

دومین كلیدی كه می‌تواند یك رابطه دوستانه میان مادرها و دخترها ایجاد كند، اظهار محبت به یكدیگر است. هم مادر و هم دختر به محبت یكدیگر احتیاج دارند البته محبتی كه در رفتار و گفتارشان دیده و نیز احساس شود. برای مثال همراه یكدیگر به پیاده‌روی بروید و خیلی دوستانه با هم صحبت كنید حتی برای هم داستان‌های خنده‌دار یا خاطره‌ای از گذشته تعریف كنید و با صدای بلند بخندید. خلاصه سعی كنید با یكدیگر باشید و خالصانه به یكدیگر عشق بورزید.

به اين ترتيب اگر بخواهيم راهکارهايي براي بهبود روابط دختر و مادر ارائه دهيم بايد به چند نکته اساسي اشاره کنيم

* مادر بايد رازدار باشد * دختر را مورد تحسين قرار دهد و به او قدرت بدهد * مسائل را از ديدگاه او ببيند، نه يک طرفه. * سعي کند روزي از هفته را به او اختصاص دهد. نوشيدن چاي مي تواند يک تفريح کم دردسر و کوتاه باشد و در بهبود روابط مادر و دختر مؤثر واقع شود. * حمايتگر باشيد. مادر و دختر هر دو ناکامي هايي را در زندگي تجربه مي کنند بنابراين نقش حمايتگرانه داشته باشيد نه ملامتگرانه. * به او گوش کنيد. گوش کردن فعالانه مي تواند مانع بروز بسياري از مشکلات شود. او را ضمن صحبت کردن تاييد کنيد وهر جا لازم است از او سوال کنيد. همدلي را تحت هر شرايطي فرو نگذاريد تا رابطه تان قوي تر شود. * خود را جاي او بگذاريد. شما هم زماني ، دختر جواني بوديد که کسي حرفتان را نمي فهميد. بنابراين سعي کنيد احساسات او را از تجربيات جديدي که کسب کرده، درک کنيد. * گاهي بدون دليل به او سر بزنيد. او را در آغوش بگيريد، هديه کوچکي بخريد و مانند يکي از بهترين دوستانتان با او رفتار کنيد.* دخترتان را به جمعي که دوست دارد دعوت کنيد و اجازه بدهيد از جمع دوستان شما لذت ببرد. * يک لبخند و آغوش گرم گاه معادل صدها کلمه به تقويت روابط مي انجامد. آن را از دخترتان دريغ نکنيد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-12-11] [ 10:12:00 ق.ظ ]




چگونه برای فرزندم مادر خوبی باشم؟

 
 
 اگر فرزندتان به هنری علاقه دارد نسبت به آنچه كه می پسندد علاقه نشان بدهید و از او سوالاتی در مورد هنر مورد علاقه اش بپرسید. از سوال كردن نترسید. فقط سعی كنید به هنگام پرسیدن سوال ها افكار و عقاید خودتان را با زور به فرزندتان تحمیل نكنید.

مادر خوبی باشید

زمانی كه می خواهید روش های بهترین بودن را فرا بگیرید كارهای زیادی باید انجام دهید و از انجام كارهای زیاد دیگری خودداری كنید، اما به خاطر داشته باشید یك مادر، در مقایسه با یك پدر با مشكلات و چالش های بیشتری روبرو می شود و آنچه در این مقاله آمده، شیوه رویارویی با چالش ها را به مادران یادآور می شود.

تصمیم گیری با فرزندتان است

حامی و پشتبان فرزندتان باشید و هرگز به علایق و سرگرمی های او، یا دوستان وی نخندید.

این مسئله را درك كنید كه احتمال دارد طرز فكر فرزندتان با شما متفاوت باشد. بنابراین هنگام رویارویی با نظری برخلاف نظر خودتان عصبانی نشوید.

چه اهمیتی دارد كه فرزندتان چه نوع موزیكی گوش میکند، یا به چه سبكی لباس می پوشد؟ در هر صورت او فرزند شماست یا اینكه چه اهمیتی دارد دوست فرزندتان لهجه دارد یا رنگ پوستش با دیگران فرق می كند.

شاید شما نخواهید كاری را كه فرزندتان انجام می دهد، انجام بدهید، اما به خاطر داشته باشید در مورد كاری كه فرزندتان دوست دارد انجام بدهد، تصمیم گیری با اوست، نه شما. البته شما تاثیر زیادی در زندگی فرزندتان دارید مدرسه ای كه می رود، زمان خوردن ناهار و شام، نوع غذا، مقدار پول تو جیبی كه می گیرد و… همه با نظر شما انجام می شود.

صبور باشید

مادر بودن گاهی اوقات چالش هایی به همراه دارد، در هر حال خونسردی خودتان را حفظ كنید و صبور باشید. از این راهكار برای حل مسائل دیگر هم می توانید استفاده كنید. آرام باشید و به آرامی دلایل این را كه چرا نباید كار خاصی انجام بدهند به انها توضیح دهید و بعد نظر خودتان را در این باره بیان كنید.

علاقه نشان بدهید

اگر فرزندتان به هنری علاقه دارد نسبت به آنچه كه می پسندد علاقه نشان بدهید و از او سوالاتی در مورد هنر مورد علاقه اش بپرسید. از سوال كردن نترسید. فقط سعی كنید طی سوال ها افكار و عقاید خودتان را با زور به فرزندتان تحمیل نكنید.

همچنین وقتی با فرزندتان تماس می گیرید و او با صدایی بلند و لحنی عصبی جواب تلفن را می دهد، ناراحت نشوید و در فرصتی دیگر كه عصبی ناراحت نیست، با وی صحبت كنید. البته بهتر است گاهی اوقات كه فرزندتان با عصبانیت از پشت تلفن با شما حرف می زند، از او بپرسید كه «مسئله ای پیش آمده؟!» اگر فرزندتان گفت نه چیزی نیست، منتظر بمانید تا خودش نزد شما بیاید و از مشكلاتش سخن بگوید.

زیاد سخت نگیرید

اینكه هر روز مبلغ زیادی پول در اختیار فرزندتان بگذارید، كار خوبی نیست، اما خوب هم نیست كه به طور مرتب در مقابل تمام خواسته های مادی فرزندتان نه بیاورید. اگر همیشه نه بگویید و در ادامه یك سخنرانی هم اندر فواید پس انداز كردن، بكُنید به عنوان مادر سخت گیری كه هرگز چیزی نمی خرد، شناخته می شوید.

قابل دسترس باشید

با تمام توان بكوشید كه فرزندتان را درك كنید و شنونده خوبی برای حرف هایش باشید. بگذارید فرزندتان بداند كه همیشه می تواند برای تامین نظرش به شما مراجعه كند. نداشتن كسی برای درد دل كردن یا حرف زدن، موجب می شود فرزندتان در لاك خودش فرو برود و منزوی شود.

از عذرخواهی نترسید

شاید سخت باشد،‌ اما قبول اشتباه و عذرخواهی كردن به خاطر اشتباه ،كاری بسیار پسندیده است. این كار عواقب عصبانی شدن و كله شقی فرزندتان را كاهش می دهد و یاد می گیرد كه هر كسی ممكن است در زندگی اشتباه كند و مهمتر از همه، یاد می گیرد كه انسان باید با قبول اشتباهش از دیگران عذرخواهی كند و بعد، وقتی آرام تر شدید، سعی كنید شرایط را مورد ارزیابی قرار دهید و ببینید كجای كارتان اشتباه بوده و چرا از شما اشتباه سر زده است؟ بعد از عذرخواهی به فرزندتان توضیح بدهید كه چرا آن اشتباه از شما سرزده است.

به علاقه فرزندتان احترام بگذارید

نباید به عشق و علاقه ای كه فرزندتان نسبت به پدرش دارد، حسادت كنید. چون بدون عشق هیچ كدام از كارهایی كه فرزندتان در طول زندگی انجام می دهد، ارزشی ندارد. بدانید كه اگر فرزندتان را دوست داشته باشید، فرزندتان از اعماق قلبش و با تمام وجود شما را دوست خواهد داشت.

چند نكته

ـ هرگاه فرزندتان در انجام تكالیف به مشكلی برخورد، سعی كنید با راهنمایی لازم كاری كنید كه خودش بتواند مسئله را حل كند و وابسته به شما نباشد.

ـ سعی كنید مسائل ایمنی را به فرزندتان بیاموزید. نكات ایمنی در مورد آتش، حفظ نكات ایمنی وقتی كه در خانه تنهاست، خطر بیگانگان و نكات ایمنی برای زمانی كه كسی برای سرقت به زور وارد خانه شده. این آموزش ها را از سنین پایین شروع كنید (سنین چهار، پنج سال) شاید این سن برای شروع به نظرتان خیلی زود بیاید، اما به خاطر داشته باشید در این سن ذهن كودك همانند اسفنج است و هر چه را به او یاد بدهید به سرعت جذب می كند و هر چه سن آموزش پایین تر باشد كودك به هنگام ضرورت آموخته هایش را زودتر به خاطر می آورد.

ـ فرزندتان را بی قید و شرط دوست داشته باشید؛ مجبورش نكنید كسی باشد كه شما دوست دارید.

ـ كیفیت زمانی را كه با فرزندتان سپری می كنید، بالا ببرید.

ـ همیشه با دلیل یا بدون دلیل در كنار فرزندتان باشید.

ـ حد و مرزها را تعیین كنید. هرگز وقتی در مورد موضوعی «نه» گفته اید كوتاه نیایید و موضع تان را تغییر ندهید، مگر اینكه در مورد آن مسئله با هم بحث و گفتگوهای منطقی و مستدل انجام داده باشید. شما دوست فرزندتان نیستید، بلكه مظهر قدرت و قانونگذاری برای وی محسوب می شوید. از فرزندتان در هر كاری كه انجام می دهد حمایت كنید و او را دوست داشته باشید.

ـ زندگی آموزگار بزرگی است. سعی كنید خیلی سریع به كمك فرزندتان نروید تا او را از نتیجه امری كه گرفتارش شده، نجات بدهید (البته در صورتی كه عواقب این كار خیلی شدید و خطرناك نباشد). این كار موجب می شود تا او از اشتباهاتش درس بگیرد.

ـ فرزندتان یك شخص مستقل و قابل احترام است نه بازتاب و انعكاسی از شما.

ـ به فرزندتان كمی آزادی عمل بدهید. او باید زندگی كردن و رویارویی با مشكلات را به روش خودش بیاموزد. این كار به او اعتماد به نفس می دهد و به وی كمك می كند در بزرگسالی فردی مستقل و موفق باشد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:09:00 ق.ظ ]




چگونه برای فرزندان خود مادر خوبی باشیم؟!

چگونه برای فرزندان خود مادر خوبی باشیم؟!بیهوده نیست که از قدیم گفته اند «نیست آسان بازی مادر شدن» مادر شدن مسوولیتی است عمیق که تا پایان زندگی همراه شماست و از این رو وظایف سنگینی را بر دوش شما می گذارد. زیرا پرورش نهال ظریف کودکتان برعهده شما قرار می گیرد. برای اینکه به بهترین نحوی از پس این کار برآیید فراموش نکنید. از همان بدو تولد فرزندتان باید به او احترام بگذارید. هیچ گاه با فرزندان خود مثل یک کودک رفتار نکنید. همیشه باید به خاطر داشته باشید که کودکان ما نیز انسان هایی هستند که خواسته ها و علائق متفاوت با دیگران دارند که باید به خواسته ها و علائق آنها احترام گذاشت.
سعی کنید با فرزندان خود بازی کنید حتی به آنها اجازه دهید که مثل یک دوست در بازی شما را بزنند. مثلا با آنها کشتی بگیرید، اما همیشه باید به خاطر داشته باشید که بین دوستی و اقتدار والدین حد و مرزی وجود دارد، گاهی اوقات لازم است با فرزندان خود دوست باشیم، اما گاهی باید طوری رفتار کنیم که هرگاه فرزندانمان به ما نیاز پیدا کردند، به ما تکیه کنند. حتما ساعاتی را با فرزند خود به تماشای تلویزیون بپردازید. اگر لیستی از برنامه های مورد علاقه اش تهیه کنید که دیگر عالی است. هنگام انجام تکالیفش به او کمک کنید. گاهی اوقات لازم است که با دادن هدیه و یا خواندن آهنگی، آنها را غافلگیر کنیم.
حتما راجع به نگرانی هایتان با آنها صحبت کنید. اگر دوست دارید کاری را انجام دهید ولی مطمئن نیستید که در آن موفق خواهید شد، از آنها کمک بگیرید. مثلا اگر دوست دارید رانندگی کنید اما می ترسید، از فرزند پسر خود بخواهید تا ساعاتی را کنار شما بنشیند و به شما آموزش رانندگی دهد. هرگاه فرزندتان دوست دارد با دوستانش ساعاتی را بگذراند، او را راحت بگذارید ولی در عین حال از دور مواظب او باشید.
هیچ گاه او را برای عدم معاشرت با دوستانش تحت فشار قرار ندهید .چون در این صورت همه حرف های دلش را با دوستانش در میان می گذارد و به شما که مادرش هستید، چیزی نمی گوید. هیچ گاه خودتان را به زور به او تحمیل نکنید. از تکرار اینکه شما همه چیز را می دانید و باتجربه هستید، ولی آنها بی تجربه هستند عمیقا خودداری کنید. سعی کنید هنگام صحبت کردن از واژه ها و یا اصطلاحاتی که خود او دوست دارد، استفاده کنید. به این ترتیب او شما را دوست خود می شمارد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:06:00 ق.ظ ]




راههای تربیت نفس و خودسازی اخلاقی



 
  از منظر قرآن کریم انسان فطرتا خوبی ها و بدی‌ها را می‌شناسد و به خوبی‌ها گرایش دارد. سعادت آدمی در پیراستن نفس از بدی‌ها و آراستن آن به خوبی‌هاست. کسانی که از سلطه طبیعت حیوانی خود رها می‌شوند و خواهان رسیدن به زندگی معقول و مطلوب انسانی هستند، همواره با این پرسش روبه رو هستند که از کجا باید شروع کرد و چگونه و به کدام سو باید رفت. شناخت مبانی، راهبردها و راهکارهای سلوک الی‌الله نقشه راه سالکان طریق سعادت و طالبان کوی فضلیت و حقیقت است. در نوشتار حاضر تصویری اجمالی ولی روشن از چشم‌انداز تربیت اسلامی ترسیم شده است.
***
رفتن تا بی‌نهایت
در پهنه هستی و در میان آفریده‌های خداوند، انسان تنها موجودی است که ماهیت ثابتی ندارد و همواره در حال شدن و دگرگونی است. سنگ، درخت، حیوان و هر موجود دیگری غیر از انسان، از روز نخستین که به عالم وجود پا می‌گذارد، ماهیت ثابتی دارد و تا آخرین مرحله حیات مادی خود هم همین ماهیت را حفظ می‌کند؛ یک اسب از ابتدا تا انتهای زندگی‌اش اسب است و نمی‌تواند پا را از محدوده ماهیتی که دست آفرینش برایش رقم زده است، فراتر بگذارد. انسان اگرچه با ماهیتی حیوانی قدم به ساحت دنیای مادی می‌نهد، اما ظرفیت‌هایی در وجود اوست که به او امکان می‌دهد تا از آنچه که هست پای را فراتر نهاده و به عالم انسانی وارد شود و حتی از فرشتگان نیز پیشی گیرد.(1) همان‌گونه که می‌تواند از چهارپایان هم فروتر شده و پست‌ترین و گمراه‌ترین موجودات گردد.(2)
قرآن کریم در تبیین حقیقت وجودی انسان می‌فرماید: «همانا انسان را در بهترین صورت آفریدیم. پس از آن تا فروترین مرتبت فرو بردیمش؛ مگر کسانی که ایمان آورند و رفتارهای شایسته انجام دهند؛ پس برایشان پاداشی بدون منت است.(3)
انسان موجودی است که از نقطه‌ای پایین‌تر از حیوانات، آغاز می‌کند و می‌تواند به نقطه‌ای صعود کند که فرشتگان نیز از درک آن عاجز و ناتوانند. به تعبیر فیلسوفان الهی، موجودات غیرانسانی، هر یک مظهر اسمی از اسماء حسنای خداوندند؛ اما انسان مظهر تام و کامل اسماء و صفات الهی است؛ انسان مظهر اسم اعظم است.
انسان و‌ آزادی
وجه تمایز دیگری که میان انسان و دیگر موجودات وجود دارد، قدرت اختیار، آزادی و انتخاب است. ماهیت ثابت دیگر موجودات، با انتخاب و اختیار آنها پدیده نیامده، بلکه اراده و مشیت باری تعالی بر چنین امری تعلق گرفته است. اما همان اراده و مشیت هم خواسته است که موجود انسانی با انتخاب و اختیار خود، ماهیت خویش را رقم بزند و خود بخواهد که چه شود. خداوند امکانات فراوانی در اختیار انسان قرار داده است تا با انتخاب خود مسیرش را برگزیند و به سویی که می‌پسندد راه افتد و به مقصودی که می‌طلبد، دست یابد. در قرآن کریم آیات فراوانی به تبیین این مسئله نظر دارد؛ به‌عنوان مثال در سوره مبارکه اسراء آمده است: کسی که دنیای گذرا را می‌خواهد، شتابان آنچه را بخواهیم و برای هرکس بخواهیم به او عطا کنیم. پس از آن دوزخ را برایش قرار دهیم که با دستان بسته و نکوهیده در آن وارد شود و کسی که آخرت را بخواهد و کوششی درخور آن بیاورد، در حالی که به خداوند ایمان دارد، تلاششان را سپاس گفته و ارج می‌نهیم. هم این گروه را و هم آن گروه را با عطای خداوندگارت مدد رسانیم و عطای خداوندگارت از کسی دریغ نشود.(4)
تربیت، لازمه انسان زیستن
انسان در آغاز آفرینش، ماهیتی حیوانی دارد. نیازها، گرایش‌ها و امیال حیوانی، بالفعل، در وجود او حضور دارند؛ میل به خوردن، خوابیدن، نوشیدن و حتی امیال جنسی؛ آن نیازها و این امیال، پدید آورنده صفات و خصلت‌هایی هستند که از آنها به خصلت‌هایی حیوانی نام برده می‌شود. ظلوم(ستمکار)، حریص، هلوع(نگران)، بخیل، جهول (نادان)، و… صفاتی هستند که قرآن کریم برای توصیف ماهیت حیوانی انسان به کار برده است. برای داشتن این نیازها، امیال و خصلت‌ها، نیازمند تعلیم و تربیت نیستیم و هر فردی، به طبیعت نخستین خویش، آنها را با خود همراه دارد. اما نیازها، امیال و خصلت‌های انسانی، هرچند زمینه‌ها و استعدادهای آنها در فطرت آدمی موجود است، وی نیازمند تعلیم و تربیت و ریاضتند تا جوانه زده و بشکفند و از وجود انسان سر برآورند. فلسفه ارسال پیامبران و همراه کردن کتاب‌های آسمانی با آنان، تربیت نفوس انسانی و شکوفا کردن استعدادهای شگرفی است که در حقیقت وجود انسان نهفته است. امام علی- علیه‌السلام- درتبیین این موضوع می‌فرماید: خداوند پیامبرانش را به سوی انسان ها گسیل داشت و انبیا را یکی پس از دیگری به سوی آنان راهی کرد تا پیمانی که در فطرتشان با آنان بسته بود، از آنان طلب کنند و نعمت‌های فراموش شده‌اش را به یادشان آورند و با تبلیغ دین، حجت را بر آنان تمام کرده و گنج‌های نهفته در عقل‌هاشان را برانگیزند.(5)
خودشناسی، برای خودسازی
پدید آوردن صفات نیک و خصلت‌های ستوده در شخصیت انسان، مستلزم تلاش و کوشش در زمینه خودشناسی و خودسازی است. بدون خودشناسی، خودسازی میسر نخواهد شد و بدون خودسازی، انتظار تعالی معنوی و تخلق به اخلاق الهی، انتظاری خام و ناپخته است. عالمان اخلاق و عارفان بالله، با تکیه بر آموزه‌های قرآن کریم و سنت گفتاری و رفتاری پیشوایان معصوم- علیهم‌السلام- برای رسیدن به سر منزل مقصود، یعنی ظهور صفات نیک و خصلت‌های پسندیده در وجود انسان، گام‌هایی را ترسیم کرده‌اند که سالک الی‌الله و طالب اخلاق نیک باید با فراگیری آن و تلاش، پشتکار و همت بلند، آرام آرام خود را از ماهیت حیوانی رها کرده و به ماهیت و حقیقت انسانی نزدیک کند؛ در اینجا فرصت پرداختن به این مسائل، به صورت مبسوط وجود ندارد و باید به کتاب‌های اختصاص یافته به این موضوعات مراجعه کرد؛ اما اجمالا به پاره‌ای از این مباحث اشاره می‌کنیم:
گام اول: یقظه(بیداری)
یقظه، یعنی بیدار شدن از غفلت و سرگرم بودن به نیازهای حیوانی؛ نیازهای حیوانی و امیال برخاسته از آنها، برای بقای ما در عالم ماده بسیار مهم و ضروری‌اند و نمی‌توان آنها را نادیده گرفت و اگر هم بتوان چنین کرد، کار سودمند و حکیمانه‌ای نیست؛ بدن ما بخشی از وجود ماست و باید نصیب خود را از زندگی دریافت کند؛ اما همه وجود ما، در جسم و نیازهای جسمانی خلاصه نمی‌شود؛ بخش اصیل و حقیقی وجود ما، روح ماست. این بخش نیز بهره‌ای از حیات دارد. نیازها، امیال و خواسته‌هایی دارد که باید آنها را شناخت، احساس کرد و پاسخ داد. اساسا مهم‌ترین وجه تمایز انسان‌ها از یکدیگر، میزان شناخت و پاسخ به نیازهای عالی و برتر انسانی است.اولین قدم برای شناخت این نیازها و پاسخ صحیح به آنها، خودشناسی است. همه انسان‌ها وقتی غبارهای غلیظ غفلت‌ها، هوس‌ها و خرافه‌ها را از خود دور سازند و با عقل فطری خود به زندگی، هستی و مرگ بیندیشند، پرسش‌هایی از عمق جانشان می‌جوشد که دیگر آرام و قرار را از آنان می‌ستاند. حقیقتا من کی‌ام؟ از کجا آمده‌ام؟ چرا آمده‌ام؟ چه کسی مرا آورده است؟ اینجا کجاست؟ چه باید بکنم؟ به کجا خواهم رفت؟ با من چه خواهد شد؟… شنیدن این پرسش‌ها از عمق عقل و فطرت، نقطه آغازین تحول در شخصیت و وجود ماست.
به تکاپو افتادن برای پاسخ به این پرسش‌ها، ما را با لایه‌ای عمیق‌تر و لطیف‌تر از عالم آشنا می‌کند و آن حیات معنوی و انسانی است.
در این سویه از حیات، هدف‌ها، ارزش‌ها، نیازها، باورها و حتی سلیقه‌ها حال و هوای دیگری دارند. دیگر از استثمار و استخدام دیگران در جهت منافع خود، بخل، کبر، عجب، قساوت دل و… خبری نیست. در این مرتبه از خودآگاهی است که انسان خود را مضطر به ولی خدا و امام می‌بیند تا دستش را در دستان او بگذارد و با او به سر منزل مقصود راهبری شود؛ اینجا همان جایی است که انسان با اختیار خود ایمان می‌آورد و دین الهی را می‌پذیرد.
گام دوم: تلاش هدفمند و آگاهانه
از اینجا به بعد جای تلاش، عمل و ریاضت است. آدمی با مدد عقل و وحی و هدایت ظاهری و باطنی امام(ع) صفات نکوهیده حیوانی را مهار کرده و فضیلت‌های الهی انسانی را در ساحت هستی خویش مستقر می‌سازد.
کتاب‌های اخلاقی متداول، که عمدتا متاثر از افکار ارسطوست، با روش و شیوه خاصی می‌خواهند ما را در این امر یاری دهند. ولی در این راه توفیقی نصیب نمی‌کنند و به دشواری گرهی را می‌گشایند. بهترین و سودمندترین راه، تامل در آیات قرآن و روایات اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است.
نگاه اهل بیت(ع)- در مسئله اخلاق و تربیت اخلاقی، نگاهی است که از منظر رفتاری به مباحث روان‌شناسی بسیار نزدیک است. در روان‌شناسی به جای سخن گفتن از خصلت‌های اخلاقی، سخن از الگوهای فکری و رفتاری و زمینه‌های انگیزش اخلاقی است. سخن این است که نخست ارزش اخلاقی مورد نظر را دقیقا بشناسیم و جلوه‌های رفتاری آن را مشخص کنیم پس از آن به زمینه‌های انگیزشی رفتار اخلاقی توجه کرده و بستر لازم برای بروز رفتار اخلاقی را ایجاد و تقویت کنیم. وقتی آستانه انگیزشی به حد مطلوب رسید، رفتار اخلاقی رخ داده و با گرفتن پاداش لازم تقویت می‌شود. هر اندازه چرخه شناخت، انگیزه و رفتار، بیشتر بچرخد، عناصر سه‌گانه چرخه، یکدیگر را تقویت می‌کنند. زمانی که انجام فعل اخلاقی به آسانی و بدون زحمت، در هر شرایطی از ما سر بزند، می‌توان گفت که چیزی به نام خصلت اخلاقی  تحقق یافته است. به همین سبب در روایات اخلاقی اهل بیت(ع) بیشتر بر جنبه‌های شناختی و انگیزشی رفتار اخلاقی تاکید شده و کمتر با نظریه‌پردازی درباره نظام اخلاقی روبه‌رو هستیم.
تفکر، تذکر و تعبد
در بخش نخست این نوشتار، این حقیقت را تبیین کردیم که شکوفا شدن استعدادهای معنوی و جوانه زدن خصلت‌های نیک اخلاقی در وجود انسان، محصول تفکر، تذکر و تعبد به مکتب انبیا علیهم‌السلام است. پاره‌ای از ارزش‌های معنوی، فضائل اخلاقی و محسنات رفتاری را فطرتا درک می‌کنیم و به خوبی با برخی جلوه‌های رفتاری آن آشنا هستیم و بسیاری را هم نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم و باید از پیامبران و اولیای الهی بیاموزیم و برای موصوف شدن به آنها تلاش کنیم. صلاحیت معنوی و اخلاقی و برکت وجودی، بدون زحمت و ریاضت حاصل نمی‌شود. تفکر، تامل، تذکر، تعبد، توسل، توجه و تمرین و استقامت می‌طلبد؛ سنت خداوند در هستی این است که هرکس در مسیر خودشناسی، خودسازی و مجاهدت در راه تحصیل فضیلت‌ها و خصلت‌های الهی گام بردارد و بخواهد با صداقت و سلامت نفس زندگی کند، درهای رحمت، هدایت و یاری خداوند به روی او گشوده خواهد شد(6) و همه قوانین و سنت‌های عالم او را در رسیدن به اهداف بلند و ارزشمندش یاری خواهند کرد.
گام‌های عملی خودسازی اخلاقی
یکم: اولین قدم برای تحصیل صلاح و رسیدن به فلاح و برکت وجودی، دعا و تضرع به درگاه خداوند است. همه خیرها، زیبایی‌ها و فضیلت‌ها از وجود او می‌جوشد و به او پایان می‌پذیرد. آب را باید از سرچشمه برداشت و روزی را از رزاق حقیقی طلب کرد. در دعاها و مناجات‌ها و پس از تلاوت قرآن و هر هنگام که حالی دست داد و پیوندی معنوی میان قلبتان با یگانه هستی پدید آمد، از او عاجزانه و خالصانه و با اشک و آه بخواهید که قلب شما را معدن خوبی‌ها، خیرخواهی‌ها و فضیلت‌ها قرار دهد و احسان را از اعماق وجودتان به همه جوارح سرازیر کند.
دوم: گام دوم آشنایی با آموزه‌های قرآن، سنت و سیرت رفتاری معصومان(ع) و اولیای الهی و عالمان ربانی است. مطالعه مفاهیم بلند قرآن کریم، احادیث و تاریخ زندگی پیامبر و امامان اهل بیت(ع) و دیگر بزرگان دینی و معرفت، هم درس‌آموز است و هم‌ انگیزه‌ساز؛ هم سبک مؤمنانه زیستن را به ما می‌آموزد و ما را با ظرایف اخلاقی و معنوی آشنا می‌کند و هم شعله‌ها می‌افروزد و شورها به پا می‌کند. شناخت و انگیزه، دو عامل مهم برای صالح شدن و سودمند بودن است. دقت در احادیث اهل بیت، انس با دعاها و مناجات‌های آن بندگان وارسته، انسان را با ساحت انسانی و الهی عالم آشتی می‌دهد و عقل و جان را برای تعالی معنوی می‌پرورد. دعای شریف کمیل، دعای ابوحمزه ثمالی، مناجات شعبانیه، مناجات خمس‌عشر، دعاهای روزهای هفته و دیگر معارف بلند اهل بیت سودمندترین و موثرترین متن درسی برای شناخت زندگی مؤمنانه است.
سوم: در کنار انس با قرآن کریم و دعا و مناجات که امری سودمند و ضروری است، از رفاقت و گفت‌وگو با انسان‌هایی که خود تجسم فضیلت‌ها و تندیس خیرخواهی‌اند، غفلت نکنید که حلاوتی مضاعف با خود دارد. بکوشید با انسان‌های بلند همت و با فضیلت و به صلاح رسیده و فلاح چشیده و نافع برای جامعه، دم‌خور شوید. تا هم از ایشان بیاموزید و هم معاشرت با آنها انگیزه‌های متعالی را در وجود شما به جوشش آورده و لبریز کند.
امام سجاد(ع) فرمود: هلک من لیس له حکیم یر شده(7) هرکس حکیمی را در کنار خود ندارد که پیوسته راهنمایی‌اش کند، نابود خواهد شد!
چهارم: نفس اماره لذت‌طلب و عافیت‌جو، میانه‌ خوبی با خوبی‌ها و فضیلت‌ها ندارد! اتصاف به فضائل و روییدن گل‌های معطر عمل صالح و احسان به بندگان خدا، بر درخت وجود انسان، نیازمند استقامت و پایداری و تمرین است. ابتدا باید فضیلت‌ها و خصلت‌های نیک را به خوبی بشناسید و با همت بلند و اراده قوی به مرحله عمل آورید. در هنگام عمل، انگیزه‌ها، افکار و گرایش‌هایی از سوی نفس یا شیطان وسوسه می‌شود تا ما را از انجام خیر بازدارد؛ انسان مؤمن با استمداد از خداوند و پایداری، بر وسوسه‌ها غلبه می‌کند و بر عمل صالح اصرار می‌ورزد. غذای پاک، حلال و سالم از مهمترین زمینه‌های انگیزشی عمل صالح است. قرآن کریم می‌فرماید: ای پیامبران! از طیبات بخورید و عمل صالح انجام دهید.(8)
پنجم: یکی از عبادت‌هایی که اگر با حضور قلب و خلوص نیت انجام گیرد، در رشد و تعالی معنوی انسان و تهذیب نفس تاثیر شگرفی دارد، نماز است. نماز و به‌خصوص نماز اول وقت و نافله شب، انسان را به مقامی بلند و ستوده(9) خواهد رساند و بهره‌های فربه و فرح‌بخشی از معنویت و ارتقاء اخلاقی نصیب انسان خواهد کرد.
ششم:‌ توسل به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و پیوند زدن جان خود به جان‌های بالیده آنان، خاصه وجود معطر و مقدس حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) یکی دیگر از وسایل پرتاثیر سالک راه خداست.
هفتم: انسان مؤمن، انسانی جامع و جامع‌نگر است، هرچند ممکن است در هیچ زمینه‌ای کامل نباشد. باید همه ابعاد وجودی و ساحت‌های شخصی و شخصیتی خودمان را بشناسیم و بهره‌‌ آن را از حیات و نعمت‌های الهی بدهیم. افراط و تفریط در هر کار، نشانه جهل و نادانی است. اعتدال و میانه‌روی در کارها، نشانه سلامت نفس و پختگی شخصیت است. برنامه‌ریزی هدفمند و جامع‌نگرانه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای داشتن زندگی پویا و رشددهنده است. امام کاظم(ع) می‌فرماید: بکوشید که اوقات شبانه‌روز شما چهار قسمت باشد:
‌1- قسمتی برای مناجات با خدا، 2- قسمتی برای تهیه معاش، 3- قسمتی برای معاشرت با برادران و افراد مورد اعتماد که عیب‌های شما را به شما می‌فهمانند و در دل به شما اخلاص می‌ورزند، 4- و قسمتی را هم در آن خلوت می‌کنید برای درک لذت‌های حلال ]و تفریحات سالم[و به وسیله انجام این قسمت است که بر انجام وظایف آن سه قسمت دیگر توانا می‌شوید!(10)

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:57:00 ق.ظ ]




اسباب توفیق و سلب آن

هیچ کاری بدون علت نیست؛ هم موفقیت، ناشی از علل و عوامل است و هم عدم آن. برای موفق شدن، ابتدا باید اسباب و علل آن را شناخت و از راه اسباب آن وارد شد. اگر کسی با شناخت کافی وارد این میدان شود و شایسته عمل کند، به طور قطع، شاهد موفقیت خواهد شد. در برنامه ریزی، توجه به امور زیر، بایسته است:

1. واقع گرایی، سالک و رهرو، توان واقعی خود را می سنجد؛ حال و روز خود را می نگرد و بر اساس آن، به تنظیم برنامة خودسازی می پردازد. انسان ها دارای تفاوت های روحی و جسمی و شرایط متفاوتی می باشند و هر کسی باید برای خود برنامه ای برگزیند که سنگین و طاقت فرسا نباشد؛ بلکه پیوسته حال و نشاط او در طول برنامه، محفوظ بماند و به عنوان یک دستورالعمل کلی، باید نشاط را پیوسته در خود نگه داشته، از اجبار و اکراه - به ویژه در مراحل ابتدایی - پرهیز کند.

2. جذابیت؛ در برنامه ریزی، باید به کیفیت، بیش از کمیت اهتمام ورزید؛ به عنوان مثال، به جای این که شخص تصمیم بگیرد هر صبحگاهان یک جزء قرآن بخواند، می تواند آن را حتّی به یک صفحه تقلیل دهد؛ اما کوشش کند که تلاوتش در جای خلوت، با حال و توجّه کامل و تدبّر و ژرف اندیشی در معانی باشد و نیز بکوشد نمازهایش را با حضور قلب و توجّه بخواند.

3. تدریج؛ از حداقل شروع کند؛ ولی در اندیشة افزون سازی تدریجی باشد؛ برای مثال، اگر از اول، خواندن نماز شب سخت است، بنا داشته باشد که فقط یک رکعت (وتر) بخواند و پس از یک هفته، دو رکعت (شفع) را هم اضافه کند و پس از مدتی، کم کم هشت رکعت نافلة شب را هم بخواند.

4. رعایت مراتب حال؛ در روند خودسازی، باید مرحله به مرحله پیش رفت و از اول نمی توان تمام مدارج کمال را یک مرتبه پیمود. بهتر است انسان ابتدا از عمل به واجبات و رعایت شرایط و جزئیات آنها شروع کند و در کنار آنها، به ترک محرمات بپردازد و همواره بر نیفتادن در دام های شیطان و هوای نفس، جدیت کند و پس از مدتی که سراسر وجودش تسلیم شد و ایمان در روح و جسم او نفوذ کرد، به انجام دادن مستحبات و ترک مکروهات بپردازد. از این مرحله به بعد، عنایات خداوند، او را راهنمایی خواهد کرد؛ «و آنان که در راه ما به جان و مال، جهد و کوشش کردند، به تحقیق، آنان را به راه خویش هدایت می کنیم و خدا همیشه یار نکوکاران است».3

5. عزم و استواری؛ پس از تنظیم برنامه، با اراده ای قاطع، باید بر انجام دادن آنها ایستادگی کرد و نفس خود را از تنبلی و کسالت با جدیت تمام باز داشت.

6. استعانت و توسل؛ برای موفقیت در جهاد اکبر، باید از خداوند بزرگ، استمداد جست و به ائمه معصومعلیهم السلام، متوسل شد.

7. اسوه گزینی؛ افزایش معرفت و پیروی از الگوهای راستین (ائمه معصومعلیهم السلام و بزرگان اخلاق) همواره باید مورد توجه باشد.

8. مشارطه، مراقبه و محاسبه؛ سالک باید پیوسته از طریق ارکان سلوک، یعنی، مشارطه، مراقبه و محاسبه، با خداوند در ارتباط باشد. امام خمینی در این باره می نویسد: «و از اموری که لازم است از برای مجاهد، مشارطه، مراقبه و محاسبه است. «مشارطه» آن است که در اول روز، مثلاً با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرمودة خداوند - تبارک و تعالی - رفتار نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد. معلوم است یک روز خلاف نکردن، امری است خیلی سهل [که ] انسان می تواند به آسانی از عهدة [آن ] بر آید. تو عازم شو و شرط کن و تجربه نما؛ ببین چقدر سهل است. ممکن است شیطان و جنود آن ملعون، بر تو این امر را بزرگ نمایش دهند؛ ولی این از تلبیسات آن ملعون است. او را از روی واقع و قلب، لعن کن و اوهام باطل را از قلب بیرون کن و یک روز تجربه کن؛ آن وقت تصدیق خواهی کرد.

پس از این مشارطه، باید وارد «مراقبه» شوی و آن چنان است که در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشی و خود را ملزم بدانی به عمل کردن آن. اگر خدای نخواسته در دلت افتاد که امری را مرتکب شوی که خلاف فرمودة خدا است، بدان که این، از شیطان و جنود اوست که می خواهند تو را از شرطی که کردی، باز دارند؛ به آنها لعنت کن و از شرّ آنها به خداوند پناه ببر و آن خیال باطل را از دل بیرون نما و به شیطان بگو که من یک امروز با خود شرط کردم که خلاف فرمان خداوند تعالی نکنم؛ ولی نعمت من سال های دراز است که به من نعمت داده، صحّت و سلامت و امنیت، مرحمت فرموده و مرحمت هایی کرده که اگر تا ابد خدمت او کنم، از عهدة یکی از آنها بر نمی آیم. سزاوار نیست که یک شرط جزئی را وفا نکنم! امید است ان شاء اللَّه، شیطان طرد شود و منصرف گردد و جنود رحمان غالب آید. این مراقبه با هیچ یک از کارهای تو، از قبیل کسب و سفر و تحصیل و غیرها، منافات ندارد.

به همین حال باشی تا شب که موقع «محاسبه» است و آن عبارت است از این که حساب نفس را بکشی؛ در این شرطی که با خدای خود کردی که آیا به جا آورد[ی ] و با ولی نعمت خود در این معامله جزئی خیانت نکردی؟ اگر درست وفا کردی، شکر خدا کن در این توفیق و بدان این که یک قدم پیش رفتی و مورد نظر الهی شدی و خداوند، ان شاءاللَّه، تو را راهنمایی می کند در پیشرفت امور دنیا و آخرت و کار فردا، آسان تر خواهد شد. چندی به این عمل مواظبت کن؛ امید است ملکه گردد از برای تو؛ به طوری که از برای تو، کار خیلی سهل و آسان شود؛ بلکه آن وقت لذت می بری از اطاعت فرمان خدا و از ترک معاصی در همین عالم. با این که این جا عالم جزا نیست، لذت می بری و جزای الهی اثر می کند و تو را مُلْتَذ (کامروا) می نماید.

بدان که خدای - تبارک و تعالی - تکلیف شاق بر تو نکرده و چیزی که از عهده تو خارج است و در خور طاقت تو نیست، بر تو تحمیل نفرموده [است ]؛ لکن شیطان و لشکر او، کار را بر تو مشکل جلوه می دهند و اگر خدای نخواسته در وقت محاسبه، دیدی سستی و فتوری شده در شرطی که کردی، از خدای تعالی، معذرت بخواه و بنا بگذار که فردا مردانه به عملِ شرط، قیام کنی. به این حال باشی تا خدای تعالی، ابواب توفیق و سعادت را بر روی تو باز کند و تو را به صراط مستقیم انسانیت برساند».4

10. سخت کوشی و تحمل سختی ها؛ اگر طالب موفقیت هستیم، باید بپذیریم که همه چیز با کار و کوشش سخت، بردباری و مقاومت در مقابل دشواری ها به دست می آید و کسی با خوش گذرانی و راحت طلبی، به جایی نمی رسد.

11. برنامه، نظم و تداوم؛ هدف خویش را در زندگی و رسیدن به قرب الهی، مشخص و برای رسیدن به آن، برنامه ریزی کنید و بر آن برنامه، پای بفشارید. نظم و برنامه ریزی، از لوازم ضروری موفقیت در دین داری و یا هر کار دیگر است و امکان ندارد که یک فرد بی انضباط و بی نظم، در رسیدن به اهداف زندگی خود موفق باشد.

این برنامه که در حقیقت، یک دستورالعمل خودسازی و قرب الهی است، باید با دقت و مطالعه و با مشورت متخصصان متعهد و علمای دین تنظیم شود؛ تا هم قابل عمل باشد و هم از افراط و تفریط به دور باشد و موفقیت در عمل و عبادت خدا، در گرو تداوم عمل به این برنامه است.

12. تأمین اقتصادی، از نظر اسلام هم فقر زیاد مانع انجام وظایف بندگی است و هم ثروت فراوان و بهترین حالت برای آسودگی خاطر و تمرکز در بندگی خداوند، حالت تعادل و تأمین اقتصادی است. کسی که فقیر است، همواره باید به فکر آب و نان خانوادة خود باشد و کسی که مال و ثروت فراوان دارد، همواره باید وقت و نیروی خود را در جهت سامان دادن و حفظ و حراست اموال خود به هدر بدهد و این دو گروه، معمولا در دین داری و عبودیت خداوند، موفق نیستند.

قرآن کریم نسبت به ثروت فراوان می فرماید: «انسان همین که خود را ثروتمند و بی نیاز احساس کند، به شورش و طغیان گری دست می زند».5 از رسول اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده که فرموده که فرمود: نزدیک است فقر، آدم فقیر را به کفر بکشاند6.

13. رفق و مدارا؛ یکی از شرایط موفقیت در عبادت، اقتصاد در آن و رفق و مدارا با خود است؛ حتی عبادت را نباید به خود تحمیل کرد. عبادت تحمیلی، باعث زدگی انسان می شود و حال بندگی را زایل و خود عملی بی ثمر است.

در روایات اسلامی، تاکید فراوان شده است که در عبادت، میانه رو باشید و اقبال و ادبار قلب خویش را در نظر بگیرید و در حالتی که میل و اقبال دارید، بیشتر عبادت کنید و در موقع بی حالی و بی اشتیاقی به عبادت، به انجام واجبات بسنده کنید.

14. طلب توفیق از خداوند؛ دعا و درخواست، به ویژه با تضرع و گریه و با دل شکسته، علاوه بر آثار مادی و معنوی استجابت و موفقیت در رسیدن به اهداف، دل را برای انجام اوامر الهی، رقیق و آماده می سازد و آن را از کدورت ها و تعلق و تشویش و اضطراب های ناشی از وسوسه های یأس آور شیطان و نفس اماره، پالایش می دهد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:56:00 ق.ظ ]




تقویت آگاهی

اولین و مهم ترین راه تقویت ایمان، تحصیل و تقویت آگاهی از طریق مطالعه، تامل و تفکر است. ریشة ایمان قلبی در معرفت و اندیشه قرار دارد. آگاهی و تفکر، بیدار کنندة قلب از خواب غفلت و زنده کنندة دل انسان است. کسی که آگاهی ندارد، در حقیقت، مرده ای است که میان زندگان راه می رود.

به خاطر اهمیت و تأثیری که آگاهی در رسیدن انسان به کمال دارد، حوزه های شناخت و آگاهی، فراوانند. مهم ترین آگاهی برای تقویت ایمان به خدا، تحقیق، مطالعه و تفکر در ذات، صفات و افعال الهی و سرانجام، توحید هستی است.

تقویت ارادة عملی

پس از تقویت شناخت و آگاهی، اکنون نوبت عمل و تقویت ایمان، به وسیلة ارادة عملی است. منظور از عمل در این مسیر، رفع موانع و ایجاد شرایط ارتباط و توجه عملی به خداوند است. عبادت و پرستش، شاهراه ارتباطی بنده با خداوند و تقویت ایمان به اوست؛ اما برای رسیدن به آن و انجام عبادت به صورت مؤثر، پیمودن مراحل زیر، ضروری می باشند:

1. مبارزه با ریشه های گناه؛ گناه، رفتار ناهنجاری است که ناشی از خودخواهی و هواپرستی انسان است و ایمان آدمی را تضعیف می کند. برای پاک سازی خود از گناه، ریشه ای ترین کار، مبارزه با زمینه های نفسانی آن است؛ یعنی صفات و ملکاتی که انگیزة این رفتار را در آدمی به وجود می آورند.

2. مبارزه با عادت هایی که مانع رشد انسان هستند؛ برخی عادت ها در انسان، مانع حرکت او در جادة ایمان تلقی می شوند؛ به عنوان مثال، کسی که به پرخوری، پرخوابی و پرگویی عادت نموده، قادر نخواهد بود به انجام وظایف واجب و مستحب خود اقدام کند.

3. مبارزه مستقیم با گناهان و ترک و جبران آنها؛ علاوه بر مبارزه با زمینه های گناه، مبارزه مستقیم با گناه و ترک و جبران آن از طریق روش توبه، زمینة تقویت ایمان و پاکی انسان را از آلودگی و تاریکی فراهم می آورد.

4. انجام وظایف واجب شرعی؛ یکی از مراحل بسیار مهم و سرنوشت ساز در تقویت ایمان، انجام وظایف واجب و اطاعت از فرامین خداوند است. این مرحله که در عرفان اسلامی از آن به قرب فرایض تعبیر می شود، سرانجام به حصول تقوا و بهره مندی از آثار و ارزش های ناشی از آن، خواهد انجامید.

5. انجام نوافل و مستحبات؛ نهایی ترین مرحله در جادة ایمان که به محبت و عشق الهی می انجامد، مرحلة انجام مستحبات و نوافل است؛ مرحله ای که عرفا از آن تحت عنوان قرب نوافل و راه عشق تعبیر می کنند. قرب نوافل، پایانی ترین مقصد دین و مؤثر ترین راه نزدیکی انسان به خدا و کسب مقام ولایت و خلافت الهی است.

خودسازی موفق

کسب هر موفقیتی، آمیخته با تلاش و تحمل سختی است؛ اما سختی ها وقتی به چشم نمی آیند که پاداش های فراوانی در برابر سختی ها داده شود. خدواند به کسانی که توبه کنند، نوید داده که نه تنها گناهان گذشتة آنان آمرزیده می شود، بلکه پاداش جایگزین آنها می شود؛ «[فرخنده و] بزرگوار است آن کسی که در آسمان، برج هایی نهاد و در آن، چراغ و ماهی نوربخش قرار داد».2

از این پس نیز به خودتان فشار نیاورید؛ بلکه همین اندازه که واجبات را مانند نماز، روزه و… به جا آوردید و حرام ها را مانند حریم نامحرم، رعایت کردید، کافی است و برای این که از فکر گذشته رها شوید، بهترین روش، پر کردن اوقات خود به وسیلة درس و تفریح و فراهم سازی زمینة ازدواج و اشتغال است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:54:00 ق.ظ ]




تعریف خودسازی

خودسازی، اتخاذ روشی برنامه ریزی شده، دقیق و برگرفته از آموزه های توحیدی اسلام، برای مهاجرت از طبیعت و تعدیل هویت بشری، در جهت احیا و پرورش هویت انسانی و الهی انسان، در عرصة حیات عقلانی و عرفانی و در راستای تحقق جامعیت مظهری انسان نسبت به خدای تعالی و تقرب به اوست.

بنا بر تعریف ارائه شده، خودسازی، تنها منحصر به ترک گناه و انجام تکالیف شرعی یا تهذیب نفس از اسارت ها و عادت ها و کسب آزادی یا مبارزه با رذایل اخلاقی و کسب فضایل یا انجام عبادت نیست و شامل برنامة جامعی برای تحقق تمامی این عرصه ها, رفع نقایص گوناگون و تکمیل نفس آدمی می شود.

برنامة عملی خودسازی

مهم ترین اموری که در خودسازی و پی ریزی ساختمان وجودی انسان مؤمن و سالم دخالت دارند، عبارتند از: آگاهی و شناخت، ایمان به خدا، دین و رستاخیز، تقویت ارتباط معنوی با خداوند و تقید به وظایف واجب عبادی و اجتماعی.

هدف زندگی، چیزی جز خداشناسی و خداپرستی و رسیدن به قرب خداوند نیست. قرآن کریم می فرماید: مردم هیچ ماموریتی ندارند؛ جز این که دستورهای دین را مخلصانه برای خدا انجام دهند.1 مفهوم و حقیقت عبادت، بسیار فراگیر است و شامل تمام فعالیت های انسان در زندگی می شود؛ حتی خوردن و خوابیدن و ازدواج انسان، بیرون از دایرة عبادت و پرستش خداوند نیست.

به طور کلی، مراحل خودسازی عبارتند از:

1. تقویت ایمان از طریق سیر مطالعاتی و افزایش اطلاعاتی که منتهی به آگاهی و بیداری می شود. در این زمینه، شرکت در جلسات مذهبی، گوش دادن به سخنرانی ها، تلاوت مداوم قرآن کریم و مطالعة شرح زندگی بزرگان و اهل عرفان و سلوک و… بسیار مفیدند.

2. پاک سازی و تهذیب نفس از عادت های بد و دل بستگی ها و وابستگی ها و از اموری که مانع کمال و سیر و سلوک انسان به سوی خدا می باشند.

3. اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رذایل اخلاقی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی، از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آنها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی.

4. تفکر شخصی در سؤال های اساسی انسان که در بینش دینی مطرح می شوند؛ مانند خداشناسی، انسان شناسی و هستی شناسی، دین شناسی و معادشناسی.

5. انجام وظایف عبادی و تحصیل صفت تقوا و پرهیزکاری, از طریق آشنایی با واجبات دینی و گناهان و پای بندی به احکام دینی.

6. تقویت ارتباط عاشقانه با خداوند و معصومینعلیهم السلام و مومنان اهل ولایت و محبت, از طریق انجام مستحبات و زیارات.

در صورتی که این مسیر به درستی و عالمانه طی شود, به طور قطع، حالات انسان دارای ثبات خواهد شد و دگرگونی ها و تحولات، سامان یافته تر می شود و نگرانی ها رفع خواهد شد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:53:00 ق.ظ ]




لزوم وجود استاد در مسیر تزکیه و خود­سازی

مسلماً وقتی علوم ظاهری و تجربی؛ مانند طبابت جسم نیاز به استاد داشته باشد، طبابت روح که سخت تر و دقیق تر است حتماً به طبیب و استاد احتیاج دارد. اما این، مسیری است که در پیمودن آن بزرگ ترین استاد، انسان را راهنمایی می کند. استاد اوّلیه برای همۀ انسان ها و راهنمای آنان، خداوند است. در قرآن آمده است: “خداوند سرپرست ایمان آورندگان است و آنها را از تاریکی ها به سوی نور می کشاند”. و یا می فرماید: “کسانی که در راه ما تلاش کنند قطعاً آنها را به راه­های خود هدایت می کنیم”. پس با استعانت و توکل بر او می توان در این راه گام نهاد و اگر در این مسیر، خداوند شخصی وارسته، صالح و متقی را در مسیر انسان قرار داد، از او استفاده می کند، اما اگر چنین نعمتی نبود، این راه تعطیل نمی شود، بلکه با عمل به آن چه می دانیم خداوند علم به مجهولات را به ما عنایت می کند.

در سؤالی از محضر آیت الله بهجت پرسیده شد: آیا این مسیر نیاز به استاد دارد؟ در جواب فرمودند: “استاد تو علم تو است، به آن چه می دانی عمل کن، آن چه را نمی دانی کفایت می شود”. پس استاد اوّلیه خداوند است و به همین جهت پیامبرانش را برای هدایت خلق فرستاده است و پس از آنها ائمۀ اطهار (علیهم السلام) و بعد از آنها انسان های وارسته، متقی و راه پیموده، سمت استادی خواهند داشت. انسان در نبود استاد خاص می تواند با استعانت از خداوند متعال و روح پیامبر اعظم (صلی الله علیه واله) و ائمۀ اطهار (علیهم السلام) راه را شروع نموده و ادامه دهد و علم خود را مانند معلمی بداند که او را به نیکی ها راهنمایی کرده و از معاصی باز می دارد و همین ترک معصیت و انجام واجبات، موجب رشد در این مسیر خواهد شد.

بهترین راه قرار گرفتن در زمره یاران امام عصر(عجل الله تعالی فرجه)

برای این کار باید دید که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) که خود یکی از امامان و پیشوایان دینی ما است چه اعمالی انجام می دهد و زمانی که ظهور کند چه برنامه هایی را اجرا می کند. همان گونه که می دانیم در دین اسلام بهترین چیز برای رشد و تعالی و رسیدن به خدا، ایمان و عمل صالح است، لذا برای اینکه بتوانیم یار و یاور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) شویم همان اجرای دستورات دینی؛ یعنی انجام واجبات و ترک محرمات بهترین کار و آغاز راه برای خود سازی و تهذیب نفس است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:40:00 ق.ظ ]




حضرت فاطمه(س) نخستین شهید راه ولایت است/ فاطمه(س) با اینکه زن است، مظهر ولایتمداری و ایثارگری است

* اشاره داشتید که برگزاری مراسم ایام فاطمیه و روزهایی که مردم در شهادت دردانه پیامبر اعظم(ص) به سوگ می‌نشینند، شاید سری از اسرار باشد تا یاد و نام بی بی دو عالم علیها‌السلام همواره زنده نگه داشته شود. چرا علما همواره در تکریم و بزرگداشت سالروز شهادت حضرت فاطمه(س) تاکید دارند و آن را جزو شعائر اسلامی می‌دانند؟ 

- حضرت زهرا سلام الله علیها مقامی آنچنان رفیع دارد، به طوری که تنها کسی است که رسول خدا(ص) و سرآمد خلقت، در عمر مبارک‌شان دست ایشان را بوسیده و آن حضرت(س) را می‌بوئیدند و می‌فرمود: «من از فاطمه بوی بهشت را استشمام می‌کنم»، همین طور پیغمبر(ص) در برابر او به قامت بر می‌خواست و به استقبال او جلو می‌رفت و صبر نمی‌کرد که حضرت زهرا(س) به او برسد، خود به سوی او می‌رفت، این حرکت از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم راجع به هیچ کس نداریم، نه از باب اینکه ایشان فرزند پیغمبر(ص) بود و یا یک عاطفه پدری به فرزند داشته باشد، خیر! پیغمبر فرزندان دیگری هم داشت، راجع به هیچ کدام از آنها چنین نکرده بود، این به سبب مقام عظیم حضرت صدیقه کبری (س) است.

حتی علمای شیعه اختلاف دارند که مقام آن حضرت(س) برتر است یا مقام امیر‌المومنین(ع) و برخی معتقدند که فقط بعد «ولایت» امیر‌المومنان علیه‌السلام از ایشان برتری دارد؛ یعنی چون امیر‌المومنین(ع) ولی خدا، پس از پیغمبر(ص) بر خلایق است، از این جهت به حضرت زهرا(ع) ولایت دارد و فقط برتری از این باب است، لذا شخصیت بسیار بزرگواری است که از همه ائمه مقامش بالاتر و ‌ام الائمه و اولین شهید راه ولایت است، باید گفت در حضرت زهرا(س) یک ویژگی خاص وجود دارد که آن حضرت را به تمام معصومین و تمام شخصیت‌های عظیم‌الشأن بی‌نظیر کرده است و آن با وجود اینکه آن حضرت (س)، زن هست و از زنان تکالیفی همچون مردان خاسته نشده است، اما مظهر ایثار و ولایت‌مداری .

از دیدگاه حضرت زهرا (س) بهترین زنان کسانی هستند که مردان نامحرم آنها را نبینند و او نیز مردان نامحرم را نبیند -که این دیدگاه پیغمبر هم هست- یک چنین جایگاهی یک زن مسلمان دارد که برترین آنها خود حضرت فاطمه سلام الله علیهاست، اما در آنجایی که پای دفاع از ولایت به پیش می‌آید، در جمع نامحرمان نامرد که با بی‌تفاوتی نظاره‌گر غصب خلافت و کنار زدن ولی خدا بودند، آن چنان خطابه‌ای را در دفاع از ولایت بیان می‌کند که تاریخ را متحیر کرده است، لذا از این جهت آن بزرگوار مظهر ولایتمداری و ایثارگری است و آن هم به عنوان نخستین کس در این عرصه وارد شد و از جان مبارک خود هم مایه گذاشت، یک ویژگی استثنایی دارد که باید شهامت آن حضرت و علل شهادت آن حضرت به خوبی دریابیم و بزرگ بداریم و با الگوگیری از الگوی بی‌نظیر بشریت، بتوانیم به سیره آن حضرت(س) عمل کنیم.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:29:00 ق.ظ ]




فاطمه زهرا(س) غاصبان خلافت را بایکوت کرد

منتها همین «ابن قتیبه» بعد از آن حوادثی که پدید آمد، نقل می‌کند که حضرت زهرا (س) با وجود قضایای فدک و برخوردی که صورت گرفت، خلیفه را تحریم کرده بود و با او سخن نمی‌گفت که به اصطلاح امروز بایکوت کرده بود و حتی اگر سلام هم می‌کردند، جواب سلام آنها را نمی‌داد تا اینکه خبر رسید، دختر پیغمبر در بستر بیماری است و عنقریب از دنیا خواهد رفت، لذا مردم مدینه ابتدا زنان انصار، بعد مردانشان، بعد مهاجرین آمدند که در حقیقت هم عیادت و هم وداع با حضرت زهرا می‌کردند، به طوری که کسی جز خلفای اول و دوم نماند، اینها دیدند که به زودی دختر پیغمبر(ص) از دنیا خواهد رفت و اگر به عیادت ایشان نروند، مشکل پدید خواهد آمد و برای اعتبار و حیثیت‌شان سخت خواهد بود و چون حضرت زهرا (س) آنها را تحریم کرده بودند و اجازه ورود به آنها نمی‌داد، امیرالمومنین علیه‌السلام را در فشار قرار دادند که برای آنها از حضرت زهرا(س) اذن ورود بگیرند و امیر‌المومنان(ع) مقاومت می‌کردند تا اینکه حضرت صدیقه کبری علیها‌السلام متوجه شدند که امام علی (ع) در فشار است و لذا جمله عجیبی دارد و این نشان از اوج ولایت مداری سرور بانوان دو عالم دارد که حضرت زهرا(س) به امیر‌المومنان(ع) عرض کرد: «خانه، خانه تو است و من هم کنیز تو هستم و اختیار با شماست»، یعنی به اینها اجازه بدهید بیایند و حضرت هم اجازه داد و اینها وارد شدند.

باز «ابن قتیبه» نقل می‌کند که آنها سلام کردند، حضرت زهرا(س) که به علت صدمات جسمی و روحی بستری بودند، جواب سلام آنها را نداد و روی مبارکش را برگرداند. خلیفه اول از اقداماتی که کرده بود، شروع به عذرخواهی کرد، حضرت(س) پاسخ آنها را نداد و در حقیقت بدون آنکه به آنها نگاه کند فرمود: «من هر دوی شما را قسم می‌دهم که به خدا که آیا این کلام را از پدرم(ص) نشنیدید که فرمود؛ فاطمه پاره تن من است و هر کس او را بیازارد، من را آزرده است و هر کس مرا بیازارد، خدا را آزرده است»، هر دو تصدیق کردند که این کلام را از رسول خدا (ص)شنیدند، حضرت(س) وقتی این اقرار را از آنها گرفت، دستان مبارکش را به آسمان بلند کرد و به خدا عرضه داشت: «خدایا اینها به شدت مرا آزردند و بدین ترتیب رسول تو و تو را آزردند و من از اینها نخواهم گذشت تا در روز قیامت در کنار پدرم از اینها دادخواهی کنم» که ابوبکر به شدت از این سخن حضرت(س) منقلب شد و تعادل خود را از دست داد و به هم ریخت، اما خلیفه دوم به او گفت: شایسته نیست خلیفه رسول خدا از سخنان یک زن این‌گونه منقلب و منفعل شود، ما وظیفه دیدار و عیادت از یک بیماری را داشتیم که انجام دادیم! دست وی را گرفت و از خانه بیرون رفت و عجیب این است که «ابن قتیبه دینوری» از علمای برجسته اهل تسنن در کتابش برخی از منابع و مصادر قدیمی تاریخ اسلام آورده است که آنها اشاره می‌کنند، چند روز بعد از این واقعه هم حضرت صدیقه کبری علیها‌السلام جان به جان آفرین تسلیم کرد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:27:00 ق.ظ ]




علی(ع) بعد از شهادت فاطمه(س) بیعت را به خاطر مصالح اسلام پذیرفت

«ابن قتیبه» می‌گوید: ابوبکر وقتی این صحنه را دید، به شدت منقلب و منفعل شد و گفت: دست از علی(ع) بردارید که ما او را مجبور به بیعت نمی‌کنیم، این جا بود که شمشیر را از سر ایشان برداشتند و امیر‌المومنین(ع) و حضرت فاطمه(س) به خانه بازگشتند، البته برخی از نقل‌ها این است که در همان جلسه ابوبکر جلو آمد و دست خود را به دست حضرت (ع) زد و این طور جلوه دادند که امام علی (ع) بیعت کرده است، اما ظاهراً نقل صحیح این است که امام علی (ع) در آنجا بیعت نکرد و حضرت (ع) به خانه رفت و به نقل اکثر منابع اهل تسنن تا حضرت زهرا (س) در قید حیات بود، امیر‌المومنین (ع) بیعت نکرد و پس از رحلت آن حضرت(س) بیعت کرد.

البته عده‌ای در نهایت بی‌معرفتی می‌گویند: علی (ع) پشتوانه‌اش زهرا(س) بود و چون او را از دست داد، احساس کرد که هیچ پشتوانه‌ای ندارد و مجبور شد بیعت کند، اما قضیه صحیح این است که امیر‌المومنین چون دستگاه غاصب خلافت را قبول نداشت، به عنوان اعتراض خاندان پیامبر (ص) بیعت نکرد و این عدم بیعت تا حضرت زهرا (س) در قید حیات بود، ادامه داشت، منتها وقتی مشاهده فرمود که جریان ارتداد در عالم اسلام پدید آمده و مدعیان دروغین نبوت قصد هجوم به مدینه و نابودی دارالاسلام را دارند، برای اینکه خیال خلیفه از جانب حضرت آسوده بوده و بداند ایشان فعالیتی ضد او نخواهد داشت، به خلیفه اول پیام داد تا به منزل آمده و از حضرت بیعت بگیرد، پس امام علی (ع) برای ایستادگی برابر جریان مرتدین و از بین بردن اقتدار آنها و برای حفظ اصل و اساس اسلام، مجبور به بیعت با خلیفه نخست شد، لذا علاوه بر حضور در نمازها، جاهایی که خلیفه دچار مشکل شده و حیران می‌ماند و از او درخواست کمک می‌کرد، هدایت و راهنمایی خویش را از او دریغ نمی‌داشت، در واقع برای حفظ مصالح اسلام، خلیفه وقت را یاری می‌فرمود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:26:00 ق.ظ ]




فاطمه(س) شمشیر را بالای سر علی(ع) دید، بی‌محابا به سمت قبر پدر رفت/ نفرینی که در سایه دستور ولی اجرا نشد

حضرت علی(ع) را وارد مسجد کرده بودند، در این هنگام حضرت زهرا (س)به هوش می‌آید، این نقل را باز «ابن قتیبه» دارد که وقتی حضرت فاطمه علیهاالسلام دید، شمشیر را بر سر امیر‌المومنان (ع) گرفتند و او را تهدید می‌کنند که اگر بیعت نکند، آن حضرت را گردن خواهند زد، فرمود: «دست از پسر عمویم بردارید که به خدا سوگند که اگر او را رها نکنید، به سوی قبر پیامبر(ص) می‌روم و در حق شما نفرین خواهم کرد»، معطل هم نشد و به سوی قبر مطهر پیغمبر(ص) رفت، امیرالمومنین(ع) که چنین صحنه‌ای را دید، به سلمان فرمود: «سلمان برو، جلوی ایشان را بگیر که اگر نفرین کند، خدا عذابی خواهد فرستاد که دیگر کسی روی زمین باقی نخواهد ماند!».

سلمان آمد تا مانع حضرت(س) شود، عرض کرد: شما پدرتان رحمة للعالمین بود، نفرین نکنید، فرمود: «ای سلمان! بگذار دادم را از این بیدادگران بگیرم»، سلمان عرض کرد: این گفته من نیست، این فرموده امیر‌المومنین است. لذا تا حضرت صدیقه طاهره (س) شنید امیر‌المومنین دستور داده است، فرمود: «چون او فرمان داده است، من اطاعت می‌کنم و شکیبایی می‌ورزم و از خدا فقط می‌خواهم که بین ما و آنها داوری کند».

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:25:00 ق.ظ ]




استغاثه حضرت زهرا(س) پشت در، دل‌های مهاجمان را به لرزه درآورد/ گروهی از مهاجمان صحنه را ترک کردند

«ابن قتیبه» در ادامه می‌گوید: فاطمه زهرا(س) پشت در‌آمد و فرمود: «ای پسر خطاب! این بود عمل به سفارش رسول خدا(ص) که بعد از من با خاندانم نیکی کنید؟! هنوز کفن پدر من خشک نشده است، با خاندان او این گونه برخورد می‌کنید؟». او گفت: ای دختر پیامبر(ص) می‌دانم که نزد پدرت چه قدر محبوب بودی. اما اگر در را نگشایی تا آنها بیعت کنند، این خانه را آتش می‌زنم و این کار دین پدرت را محکم‌تر می‌کند! حضرت زهرا علیها‌السلام وقتی چنین دیدند، خطاب به پیغمبر عرضه داشتند: «ای پدر! بعد از تو، ما از پسر ابی قحافه و پسر خطاب چه‌ها که ندیدیم» و شروع به استغاثه‌ای کرد که به نقل «ابن قتیبه» چنان دلخراش بود که همان افرادی که آمده بودند، نزدیک بود دل‌هایشان شکافته و جگرهایشان پاره‌پاره شود و به شدت گریستند و عده زیادی از آنها صحنه را ترک کردند، منتها «ابن قتیبه» دیگر نمی‌گوید چگونه!

 نقل می‌کند که در خانه باز شد و اینها وارد خانه شدند و بازوان علی(ع) را بستند و او را وارد مسجد کردند تا از او بیعت بگیرند. اما منابع شیعه می‌گویند که عمر بن خطاب تهدید خودش را عملی کرد، در را آتش زد، همین که در مقداری باز شد، آن را با فشار سختی گشود، در حالی که حضرت زهرا(س) پشت در بود و بین در و دیوار این ضربت بر او وارد شد و چون باردار بود، موجب سقط جنین آن حضرت(س) شد و حضرت از هوش رفت و زمانی که به هوش آمد، دید امیر‌المومنان علیه‌السلام را کشان کشان با بازوان بسته به طرف مسجد می‌برند، این بود که خود را با همان حالت زار به امیر‌المومنان (ع) چسباند، لباس او را گرفت و فرمود: «نمی‌گذارم با پسرعمویم این گونه رفتار کنید». به نقلی خود ابن خطاب و به نقلی به دستور او «قنفذ» با غلاف شمشیر به دستان حضرت زدند که دستان مبارکش کبود و قدرت او زائل و دوباره بیهوش شد و امیر‌المومنین (ع) را رها کرد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ق.ظ ]




حضرت زهرا(س) به مرگ ظاهری یا بیماری از دنیا نرفته است/ منابع اهل سنت شهادت صدیقه طاهره را تائید می‌کنند

* شبهه‌ای که درباره عروج ملکوتی حضرت صدیقه طاهره(س) مطرح می‌شود این است که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفتند، لطفا در این خصوص توضیح دهید.

- آنچه واقعاً جای سؤال هست، اینکه مسلمانان اگر ارادت و اعتقاد به ذات مقدس پیامبر عظیم‌الشان اسلام صلی الله علیه وآله وسلم داشته باشد، چه شیعه و چه هر فرقه دیگری  باشند و به ذات پیامبر اکرم(ص) اعتقاد و باور داشته باشد، آیا جای سؤال نیست که چرا باید تنها یادگار پیامبر و نوردیده آن حضرت که فرمود او سرور بانوان دو عالم است و بارها فرمودند: «ابنتی فاطمه فإنّها سیدة نساء العالمین مِن الأوّلین و الآخرین» و همچنین احادیثی از پیغمبر (ص) که داریم که می‌فرمایند: «رشد و نمو ظاهری و مادی حضرت صدیقه کبری(س) نسبت به دختران هم سال خود دو برابر بوده است»؛ یعنی مثلاً اگر آن قول معروف را اصل قرار دهیم که حضرت صدیقه طاهره (س) در ۹ سالگی ازدواج کرده است، با این فرمایش پیامبر(ص)، حضرت زهرا(س) در سن ۹ سالگی از نظر ظاهری و مادی معادل دختر ۱۸ ساله زمان خود بوده است.

منابع اهل تسنن سن آن حضرت را در هنگام شهادت 27 و 28 سال گفتند. اگر ما آن را اصل قرار دهیم، این سنی برای بانویی که در اوج طراوت در زمان حیات پدر بوده است و ایشان حداقل به نقل خود اهل تسنن ۶ ماه پس از وجود مقدس پیامبر عظیم‌الشان اسلام در قید حیات نباشد، چرا!؟ آیا دچار بیماری یا دچار مشکلی بوده است، این بیماری اگر وجود داشته، باید سابقه در زمان پیامبر(ص) داشته باشد، در حالی که ما اصلاً یک چنین مسئله‌ای را نمی‌بینیم و این نشان می‌دهد که آن حضرت به دلیل تألمات شدید روحی و جسمی که در وجود نازنینش به وجود آمد، در این فاصله کوتاه بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به لقای الهی پیوست، ما اگر نقل‌هایی که حتی در برخی از منابع اهل تسنن وجود دارد، مانندکتاب «الامامة والسیاسة»، تألیف «ابن قتیبه دینوری» و یا نقل‌هایی که «ابن ابی الحدید» شارح نهج‌الابلاغه آورده است و دیگر منابع اهل تسنن وجود دارد، به وضوح نشان می‌دهد که حضرت صدیقه کبری علیها‌السلام نسبت به حوادث بعد از پیغمبر(ص)، حوادث سیاسی پس از رحلت ایشان و تصاحب و غصب خلافت به شدت ایشان موضع داشتند و متأثر بوده است، نه از باب اینکه چرا خلافت و قدرت از کف همسر او بیرون رفته است، بلکه به سبب آنچه که حضرت(س) مشاهده می‌کرد، تمام تلاش‌ها و زحمات طاقت‌فرسای پیامبر بزرگوار اسلام(ص) با چنین توطئه‌ای به باد می‌رود و اسلام به انحراف کشیده می‌شود و مهم‌ترین اصل اسلام که ولایت اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌اسلام برای هدایت بشریت تا پایان تاریخ و پایان جهان است، این گونه مورد حمله قرار می‌گیرد و ولایت از محضر امور خارج می‌شود، لذا مجموع این حوادث آن حضرت(س) را به شدت متألم کرد.

«ابن قتیبه دنیوری» نقل می‌کند که حضرت زهرا(س) خانه خود را مأمن کسانی قرار دارد که نسبت به حاکمیت خلیفه اول موضع داشتند و به ولایت و خلافت امیرالمومنین علی علیه‌اسلام پای می‌فشاردند و آنها در خانه حضرت زهرا اجتماع و تحصن کرده بودند و حاضر به بیعت خلیفه نبودند، بعد «ابن قتیبه» می‌گوید که «عمر بن خطاب» به «ابوبکر» گفت تا علی(ع) بیعت نکرده، به سبب جایگاهی که نسبت به پیغمبر(ص) دارد پایه‌های حکومت تو محکم نخواهد شد و لذا باید از علی(ع) بیعت گرفت و خلیفه اول هم موافقت کرد.

حامیان ولایت در خانه فاطمه(س) تحصن کردند/ آتش و تهاجم غاصبان علیه خانه فاطمه(س)

در آغاز ابوبکر، «قنفذ» غلام آزاد شده عمر را فرستاد که به خانه فاطمه(س) برود و به امیرالمومنین علی(ع) بگوید: خلیفه رسول خدا(ص) تو را می‌طلبد، وقتی قنفذ به حضرت علی(ع) پیغام ابوبکر را رساند، امام (ع) در جواب فرمود: «چه زود به رسول خدا(ص) دروغ بستید» و او را باز گرداند. بار دیگر خلیفه به قنفذ گفت به علی بگو: جانشین پیغمبر خدا(ص) تو را می‌طلبد، که حضرت(ع) در پاسخ فرمود: «سبحان الله! چیزی را ادعا کرده است که در حد و اندازه او نیست». بنابراین آن دو تصمیم گرفتند از راهی جز مسالمت وارد عمل شوند.

«ابن قتیبه» می‌نویسد که عمر با گروهی به سوی خانه زهرا(س) حرکت کرد، در حالی که شعله آتشی در دست داشت، مردم به او گفتند: عمر به کجا می‌روی، گفت: این خانه را که محل توطئه خلافت ما شده است، می‌خواهم با اهل آن به آتش بکشم! به او گفتند: ای عمر! در این خانه دختر پیغمبر حضور دارد، گفت: اگر چه او باشد، من این کار را می‌کنم، «ابن قتیبه» می‌گوید: عمر و افرادش خانه فاطمه(س) را محاصره کرد و فریاد برآورد که؛ ای دختر پیامبر(ص)! این افرادی که در خانه‌ات پناه گرفتند، باید بیرون بفرستی تا بیعت کنند و گرنه خانه را به آتش می‌کشم.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:22:00 ق.ظ ]




جزئیاتی از ماجرای شهادت حضرت زهرا(س)

 

* اقوال مختلفی درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا علیها‌السلام نقل شده است، قول معتبر کدام است؟ 

-در ارتباط با روز شهادت یا فاصله شهادت حضرت زهرا(س) با ارتحال پیغمبر(ص) میان شیعه و سنی، همچنین میان خود شیعیان اختلاف هست. منابع اهل تسنن عموماً این مدت را ۶ ماه پس از ارتحال پیغمبر(ص) نقل می‌کنند و معتقدند که آن حضرت(س) پس از پیامبر(ص) ۶ ماه در قید حیات بودند، در حالی که در منابع شیعه، مشهور دو قول است که یک ۷۵ روز دیگری ۹۵ روز بعد از ارتحال حضرت خاتم صلی الله علیه وآله وسلم هست که بر این مبنا در حقیقت ۱۳ جمادی الاول و ۳ جمادی الثانی را ذکر می‌کنند.

البته بنده شخصاً ضمن احترام به راویان و علمای گذشته و محدثان شیعه این عذر را نمی‌پسندم و نمی‌پذیرم که گفته شده به سبب آنچه که در گذشته نقطه‌گذاری در رسم‌‌الخط مسلمانان وجود نداشته است، «تسع» و «سبع» مشتبهه شده و نمی‌دانند که سالروز شهادت بی بی دو عالم(س) 75 روز بوده یا ۹۵روز پس از رحلت رسول خدا(ص) بوده است!

به طوری که بنده شخصاً معتقدم امر اعتقاد به ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام و آن هم سرور بانوان دو عالم و قرة العین رسول چنان باید برای شیعه و مدعیان پیروی از اهل‌بیت علیهم‌السلام مهم باشد که اصلاً نیازی به کتابت اینها نباشد، باید مردم چنان نسبت به این مسئله به خصوص با شهادت مظلومانه سرور بانوان دو عالم حساس بوده باشند که این را آنچنان به خاطر می‌سپردند که هر سال برای یادآوری چنین مصیبت عظمایی سالروزش را به سوگ می‌نشستند.

لذا اینکه بگوییم در اذهان یک چنین مسئله‌ای و مشکلی به خاطر نبودن نقطه‌گذاری پیش آمده است، عذر پذیرفته نیست و نشان می‌دهد که متاسفانه برخی از گذشتگان، آن اعتقاد راستینی که باید نسبت به مقام اهل بیت(ع) و بزرگداشت آنچه به آن ذوات مقدس مربوط می‌شود، مثل امروز که شیفتگان اهل‌بیت(ع) باور دارند، در گذشته وجود نداشته است، به قول مرحوم دکتر شهیدی شاید هم، سری از اسرار مربوط به حضرت زهرا(س) هست که باید راجع به آن بزرگوار خیلی مسائل ناشناخته بماند، همان‌گونه که راجع به ولادت آن حضرت(س) قول ثابتی نداریم و دقیق نمی‌دانیم ولادت آن حضرت درچه روز و سالی اتفاق افتاده است، آیا قبل از بعثت یا بعد از بعثت و در چه سالی بوده است؟! که قول مشهور بعد از بعثت است.

مورد دیگر در این ارتباط که لازم به آن اشاره شود و دکتر شهیدی مطرح می‌کند، اینکه محل دفن آن حضرت(س) اکنون دقیقاً مشخص نیست، آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها در بقیع، خانه خود یا روضه منوره پیغمبر دفن است و همین‌طور سن شهادت ایشان، اینها مواردی است که دکتر شهیدی می‌گوید: «احتمال دارد از اسرار الهی باشد».

مشهور علمای شیعه 95 روز را صحیح می‌دانند

* پس با این اوصاف، قول ۹۵ روز صحیح‌تر است؟

ـ قول 95 روز اکنون به عنوان قول صحیح‌تر پذیرفته شده است، وقتی می‌گویم به سبب اینکه گفته شده رسم‌الخط مشکل داشته و نتوانستند بفهمند این واقعه «سبع» است یا «تسع» که چون آن موقع نقطه گذاشته نمی‌شده و همچنین دندان‌های درشت حروف مشخص نبوده است، اگر ما این را بپذیریم، از نظر ارزش هر دو یکسان هستند، یعنی اینکه ما چه هفت بخوانیم و چه 9 ارزش آن یکسان است، منتها شاید با توجه به برخی شواهد و قرائن، علمای ما قول دوم را ترجیح دادند و البته برای عرض ارادت ساحت مقدس حضرت زهرا علیها‌السلام هر دو قول را ما بزرگ می‌شماریم و نسبت به ذات مقدس آن حضرت(س) در هر دو قول اظهار سوگ و مصیبت می‌کنیم.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:21:00 ق.ظ ]




شهید گمنام سلام، خوش اومدی مسافر من … (صوتی،کامل)

 

دلم گرفته بازم چشام بارونیه / خبر آوردن بازم تو شهر مهمونیه / شهید گمنام سلام / خوش اومدی مسافر من / خسته نباشی پهلوون

ادامه »

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ق.ظ ]