نرجس
 
   



چه عواملی کرامت انسانی را تهدید می کند؟

پرسش

سلام. راه های مخدوش شدن کرامت انسانی چیست؟ لطفا جوابتان را با سند قرآنی و منابع بیان کنید.

پاسخ اجمالی

از نگاه قرآن کریم سقوط اخلاقی که در حقیقت موجب سقوط انسان از جایگاه و کرامت انسانی می شود، به عوامل مختلفی بستگی دارد: تعدادی از آیات قرآن بیانگر این است که انسان ها به جهت غفلت و به کار نگرفتن عقل و اندیشه و عمل نکردن به مقتضای آن، کرامت انسانی خویش را از دست داده اند. برخی دیگر از آیات قرآن هوای نفس و دنیا پرستی را عامل سقوط از جایگاه رفیع انسانی معرفی کرده اند. طبق این آیات، سرپیچی و نافرمانی از دستورات الاهی سبب از دست دادن کرامت نزد پروردگار است. در روایات وارده از ائمه (ع) نیز عواملی؛ چون فقر، تملق و چاپلوسی و … موجب خدشه دار شدن کرامت و شخصیت انسانی به شمار می آیند.

پاسخ تفصیلی

کرامت انسانی یکی از مهم ترین شاخصه های حقیقت انسان به شمار می رود و به همین دلیل است که خداوند به فرشتگان امر فرمود تا در مقابلش به خاک بیفتند. انسان موجودی است که خلقتش در زیباترین شکل و هیئت صورت پذیرفت؛ و به همین جهت تاج کرامت بر سر وی نهاده شد و برتری او بر بسیاری از موجودات جهان هستی اعلام شد.

 

قرآن کریم از یک طرف در باره جایگاه انسان در عالم هستی می فرماید: "وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلا"؛[1] به تحقیق ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و مورد لطف و کرامت قرار دادیم. در خشکى و دریا براى آنها وسایل حمل و نقل فراهم کردیم و براى آنها روزى‏هاى حلال و پاکیزه نصیب نمودیم و آنها را بر بسیارى از مخلوقات خویش برترى دادیم.

 

این آیه برتری بی چون و چرای انسان را بر بسیاری از مخلوقات می رساند. از طرف دیگر آیاتی وجود دارد که این برتری را به چالش می کشد و آن را نفی می کند. طبق آموزه های دینی از نگاه قرآن کریم و روایات، سقوط اخلاقی که در حقیقت موجب سقوط انسان از جایگاه و کرامت انسانی می شود، به عوامل مختلفی بستگی دارد که در این مختصر به برخی از آن عوامل اشاره می کنیم:

 

1. غفلت و از خود بی گانگی: قرآن کریم در این باره می فرماید: “وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون‏"؛[2] به تحقیق تعداد بسیاری از جنّ و انس را براى جهنّم آفریدیم، آنها دل هایى دارند که حقیقت را نمى‏توانند درک کنند، دیدگانى دارند که [حقایق را] نمى‏توانند ببینند و گوش هایى دارند که از شنیدن [کلام حقّ‏] ناتوانند، آنها مانند چهارپایان اند، بلکه گمراه تر، اینان به واقع افراد غافل و بى توجّه به هشدارهاى الاهى هستند.

 

در جایی دیگر می فرماید: “إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ"؛[3] به راستی بدترین جنبندگان در پیشگاه خدا،‌ کران و گنگان اند که عقل خویش را به کار نمی‌گیرند.

 

این دو آیه نشان می‌دهد که انسان ها به دلیل به کار نگرفتن عقل و اندیشه و عمل نکردن به مقتضای آن سرزنش شده‌ و در جایگاه حیوانات و یا بدتر از آنان قرار گرفته اند.

 

2. هوای نفس: برخی دیگر از آیات قرآن هوای نفس را عامل سقوط از جایگاه رفیع انسانی معرفی کرده اند. نظیر: “و پیروی مکن از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل ساخته ایم و از هوای نفس خود فرمان می برد و کار او از حد گذشته است".[4]

 

هوای نفس دل آدمی را می رباید و نمی گذارد دلی برای او باقی بماند تا محلی برای ورود ایمان شود. پیروی از هوای نفس، انسان را به جایی می رساند که قرآن می فرماید: “ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلین"؛[5] سپس او را به پایین‏ترین مرحله بازگرداندیم.

 

3. دنیا پرستی: علایق شدید مادی و دنیاپرستی انسان را به هر انحراف و گناهی، می کشاند؛ زیرا سوء استفاده انسان از دنیا و دلبستگی به آن، فریب خوردن، مغرور شدن و غافل شدن از آخرت را به دنبال دارد: “کسانی که به دیدار ما امیدی ندارند و به زندگی دنیا دل بسته و بدان آرامش یافته اند و کسانی که از آیات ما بی خبرند، ایشان به دلیل کردارشان در آتش جای دارند “.[6]

 

شیطان، از طریق هواهای نفسانی در انسان نفوذ می کند و کار و تلاش وی را تأیید می کند، کارهای زشت را در نظرش تزیین می کند و وی را در انجام آن وسوسه می نماید و با دادن وعده های دروغ و ترساندن از آینده اش، او را از انجام کارهای خیر باز می دارد: “و شیطان کردارشان را برایشان زینت داد، پس ایشان را از راه (خدا) باز داشت و آنها هدایت نخواهند شد".[7]

 

بنابراین، یکی از آسیب های جدی کرامت انسانی، اسارت عقل انسان در خواسته های هوای نفس است. کسی که عقلش در اسارت نفس اماره و خواسته های نفسانی است، چگونه می تواند از کرامت و منزلت انسان بهره مند شود؟!

 

این آیات یکی از دلایل لگد مال شدن کرامت انسانی و سقوط از مقام جانشینی خدا به پایین ترین درجه حیوانی و پست تر از آن را کنار گذاشتن عقل و پیروی کوکورانه از هواهای نفسانی بیان می کنند.

 

پس کرامت انسان در اطاعت خدا است. انسان باید بداند که جز در برابر حق تعالی سر خم نکند و جز او را بندگی ننماید تا گوهر کرامتش آسیب نبیند و به رشد و کمال خود برسد. انسان با اطاعت خدای کریم به اعتلای روحی می رسد و از پستی و فرومایگی پاک می شود. کرامت حقیقی در اطاعت و بندگی حق تعالی، پروا داشتن از خدا و پاس داشتن حرمت های الاهی و تقوا پیشه کردن است: “إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریم".[8] “وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یَشاءُ".[9]

 

بنابراین، سرپیچی و نافرمانی از دستورات الاهی سبب از دست دادن کرامت نزد پروردگار است. انسان کریم خدایی را که کریم ترین است و کرامت و موهبت او است، نافرمانی نمی کند و گوهر کرامت را به معصیت نمی آلاید، چنان که امام علی (ع) فرمود: “من کرمت علیه نفسه، هانت علیه شهواته"؛[10] هر کس کرامت نفس داشته باشد، شهوات و تمایلات نفسانی نزد او خوار و حقیر است.

 

ائمه (ع) نیز در روایات به برخی از عوامل و عللی که باعث خدشه دار شدن کرامت و شخصیت انسانی می شود، اشاره کرده اند که به بیان نمونه ای از آن بسنده می کنیم:

 

4. فقر: شاید هیچ پدیده ای به اندازه فقر زمینه ساز لگد مال شدن عزت نفس انسان ها نباشد. این مسئله واقعیتی انکار ناپذیر است؛ چرا که به واسطه تنگ دستی و فقر، کرامت نفس و حرمت انسان ها مخدوش خواهد شد؛ از این رو است که علی (ع) می فرماید: “اللهم صن وجهی بالیسار، ولاتبذل جاهی بالاقتار"؛[11] خدایا آبرویم را با بی نیازی حفظ کن و با تنگ دستی منزلت اجتماعی مرا کاهش مده. و یا می فرماید: “انّ الفقر مذلّة للنفس…"؛[12] و ” الفقر موت الاکبر"؛[13] این که در روایت آمده است: “کاد الفقر ان یکون کفراً"[14] شاید اشاره به همین نکته باشد.

 

این سخن امام به این نکته صراحت دارد که فقر آبروی انسان را از بین می برد و باعث می شود حرمت و کرامت او ضایع شود. انسان فقیر مجبور می شود گوهر عزت و مناعت خود را زیر پا نهد و به بندگان خدا چشم بدوزد و از آنها لطف و مرحمت انتظار داشته باشد و از همین جا است که زمینه های ستایش و تملق افراد فراهم می شود و با تملق و چاپلوسی، عزت نفس و کرامت انسانی تا حد زیادی سقوط می کند.

 

البته، گفتنی است که فقر برای اولیای خدا و انسان های وارسته فخر و موجب تکامل آنها است، اما مگر چند درصد از مردم جامعه این چنین اند و می توانند در مقابل غول فقر و تنگ دستی مقابله کنند و آن را نردبان تکامل و تعالی نفس قرار دهند. اگر این گونه بود که این همه روایات در مذمت و نکوهش فقر وارد نمی شد. و جوامع فقیر و عقب مانده باید مملو از انسان های عارف، مؤمن ومتقی باشد، در حالی که نه تنها چنین نیست، بلکه برعکس … .

 

4. طمع: یکی از موانع عمده دست یابی به کرامت انسانی طمع ورزی است. ای بسا که انسان طمع کار برای دست یابی به خواسته هایش، خود را در برابر هر چیزی خوار و ذلیل کند؛ از این رو است که امام می فرماید: “من طمع ذل و تعنی"؛

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-03-31] [ 09:11:00 ق.ظ ]




كرامت و مقام خليفة اللهي

آنچه براي پويندة طريق كمال پس از قرب حق تعالي و فناء في الله حاصل مي‌شود، مقام بقاء بالله و خليفة اللهي در سراي مُلك است؛ مقامي كه از فعلیت یافتن کرامت بالقوه در نهاد انسان حکایت دارد و تحقق همان هدفی است که در جريان خلقت آدمی، بیان گرديد: «و اذ قال ربك للملائكة اني جاعل في الارض خليفة؛30 [به ياد بياور] هنگامي را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روي زمين جانشيني قرار خواهم داد.» و چون ملائكه به وجود چنين خلقتي شكايت نمودند كه بر روي زمين فساد و خونريزي مي‌كند، جواب پروردگار اين بود كه «اني اعلم ما لا تعلمون؛ من حقايقي را مي‌دانم كه شما نمي‌دانيد.» آن گاه علم به اسما را كه به تعبيري علم به اسرار آفرينش و نامگذاري موجودات است31 و فرشتگان از درك آن عاجز و ناتوان‌اند، به آدم(ع) و در واقع به مقام انسانيت اعطا فرمود و اين خود دليل ديگري است بر كرامت وجودي و فضيلت انسان بر ملائكه الهي. به فرموده حضرت استاد جواد آملي: «خلافت، مربوط به مقام انسانيت است، نه مربوط به شخص يا صنف خاص؛ يعني آدم(س) بشخصه خليفة الله نبود، بلكه مقام انسانيت است كه خليفة الله است؛ لذا انبيا و اولياي الهي خصوصاً عترت طاهره(ع) مقام كامل خليفة اللهي را واجدند.»32
گفتني است كه به اعتقاد نگارنده، مقام خلافت الهي در واقع مقام امامت و حكومت بر مردم و هدايتگري آنان است؛ چنان كه قرآن كريم راجع به حضرت داود(ع) فرمود: «يا داود انا جعلناك خليفة في الارض فاحكم بين الناس بالحق؛33 اي داود! ما تو را خليفه و جانشين [خود] در زمين قرار داديم؛ پس در ميان مردم به حق داوري و حكومت كن!»
همان امامتي كه پروردگار كريم به ابراهيم خليل(ع) پس از موفقيت در امتحانات الهي به او عنايت فرمود و در حقيقت، مقام والاي امامت را آخرين سير تكاملي ابراهيم(ع) و حتي برتر از نبوت و رسالت او قرار داد: «و اذ ابتلي ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال اني جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين؛34 [به خاطر آور] هنگامي كه خداوند ابراهيم را با وسايل گوناگوني آزمود و او به خوبي از عهده آزمايش برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم. ابراهيم گفت: و از دودمان من [نيز اماماني قرار بده!] خداوند فرمود: پيمان من (مقام امامت) به ستمكاران نمي‌رسد [و تنها به فرزندان شايسته‌ات مي‌رسد].»

كرامت و پذيرش امانت الهي

كسي مي‌تواند بر اريكه خليفة اللهي تكيه زند كه تاج ولايت مطلقه الهي را بر سر گذاشته باشد و بار سنگين اين امانت ربوبي و مسئولیت عظیم را بر دوش كشيده باشد؛ امانتي كه به بيان قرآن بر آسمانها و زمين و كوهها ارائه گرديد و همگي از پذيرش آن سر باز زدند و تنها انسان ظلوم و جهول عهده‌دار آن شد و در لسان روايات معصومين(ع) اين امانت، به ولايت تفسير گرديد35: «انا عرضنا الامانة علي السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها فحملها الانسان فكان ظلوماً جهولا؛36 ما امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم. پس آنها از حمل آن سر برتافتند و از آن هراسيدند؛ اما انسان آن را بر دوش كشيد كه او بسيار ظالم و جاهل بود.»
حضرت امام خميني(س) در كتاب شريف «مصباح الهداية الي الخلافة و الولاية» پس از بيان اينكه هر موجودي به مقدار سعة وجودي و قابليت و استعدادش، ولايت و خلافت باطني را پذيرفته است، تنها انسان را با حقيقت اطلاقي‌اش، امانت‌دار «ظل الله مطلق» که همان ولايت مطلق الهی است، معرفي مي‌كند و چنين مي‌فرمايد:
«شايد مراد از امانت عرضه شده بر زمين و آسمانها و كوهها - كه از پذيرفتن آن سر باز زدند و انسان ظلوم و جهول، بار پذيرش آن را بر دوش كشيد - همين مقام اطلاقي باشد. ‍[چرا كه] آسمانها و زمين و همة آنچه در آنهاست، [موجوداتي] محدود و مقيدند، حتي ارواح كلّيّه، و مقيد از پذيرش حقيقت اطلاقي امتناع مي‌ورزد. و «امانت» ساية خداوند مطلق است و ساية مطلق نيز مطلق مي‌باشد. [فلذا] تمام [موجودات] متعين از پذيرفتن آن سر باز مي‌زنند؛ اما انسان [داشتن] مقام «ظلوميت» كه عبارت از گذشتن از جميع حدود و تخطي از تمامي تعينات است و همان «لامقامي» مشار اليه در سخن پروردگار است كه فرمود: «اي اهل يثرب! ديگر شما را جاي ماندن نيست.» و نيز با [دارا بودن] مقام «جهوليت» كه عبارت است از فناي از فنا، قابليت حمل و پذيرش آن [امانت] را داشت؛ پس هنگامي كه به مقام قاب قوسين رسيد، امانت را - به حقيقت اطلاقي‌اش - به حقيقت پذيرفت. پس [اينك در عظمت] فرمودة حق «او ادني» تفكر كن و چراغ را خاموش نماي كه صبح سر زده است.»37
بدين ترتيب، پذيرش امانت يعني ولايت مطلق و سپس عهده دار شدن مقام خلافت الهي، خود حكايت ديگري است از كرامت بالقوه در وجود انسان كه مي‌تواند تحت تربيت ربوبي هادیان طریق (انبیا و اولیای الهی)38 در مسير تكامل و عروج به مدارج كمال و جمال مطلق، آن را به فعليت برساند.

عوامل كرامت اکتسابی

ره توشه مسير كرامت و عامل نيل به آن، تقواست؛ چنان كه قرآن فرمود: «تزوّدوا فان خير الزاد التقوي»39 و به عبارت ديگر، تقوا يگانه معيار كرامت انسان است و در غير محور تقوا، كرامتي وجود ندارد و هر كه تقوايش قوي‌تر باشد، به همان ميزان از گنجينه كرامت الهي بيشتر بهره‌مند مي‌باشد: «ان اكرمكم عند الله اتقيكم؛40 كريم‌ترين شما در نزد خدا با تقواترين شماست.»41 و تقوا به فرمودة حضرت امام(س): «از «وقايه» به معني نگاهداري است و در عرف و لسان اخبار، عبارت است از حفظ نفس از مخالفت اوامر و نواهي حق و متابعت رضاي او. و كثيراً استعمال شود در حفظ بليغ و نگاهداري كامل نفس از وقوع در محظورات به ترك متشابهات.» 42
با عنایت به اين تعريف و با توجه به آیات قرآن، اساس تقوا را سه چيز تشكيل مي‌دهد كه مي‌توان آنها را همچون تقوا از عوامل كرامت به شمار آورد:

1. ايمان

يكي از پايه‌ها و اركان تشكيل دهندة تقوا و بالتبع يكي از عوامل كرامت انسان، ايمان است؛ همچنان كه قرآن كريم پس از آنكه تنها متقين را شايسته هدايت الهي مي‌شمارد، در وصف آنها بر صفت ايمان تأكيد مي‌ورزد: «ذلك الكتاب لا ريب فيه هدي للمتقين الذين يؤمنون بالغيب… و الذين يؤمنون بما انزل اليك و ما انزل من قبلك و بالاخرة هم يوقنون؛43 آن كتابي [با عظمت] است كه شك در آن راه ندارد و مايه هدايت براي اهل تقواست؛ همان كساني كه به غيب ايمان مي‌آورند… و آنان كه به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو [بر پيامبران پيشين] نازل گرديده، ايمان مي‌آورند و به رستاخيز يقين دارند.»
همچنين قرآن مجيد در بيان داستان حبيب نجار كه در شهر انطاكيه به دو فرستادة حضرت مسيح(ع) ايمان آورده و مردم را به پيروي از اين حواريان عيسي(ع) فرا خوانده و بدين سبب توسط مردم كفر پيشه به شهادت رسيده بود،44 عامل برخورداري او را در بهشت از كرامت الهي، ايمان به پروردگار ذكر مي‌نمايد: «و جاء من اقصا المدينة رجل يسعي قال يا قوم اتبعوا المرسلين… اني آمنت بربكم فاسمعون قيل ادخل الجنة قال يا ليت قومي يعلمون بما غفر لي ربي و جعلني من المكرمين؛45 و مردي از دورترين نقطه شهر با شتاب فرا رسيد، گفت: اي قوم من! از فرستادگان پيروي كنيد! … من به پروردگارتان ايمان آوردم؛ پس به سخنان من گوش فرا دهيد. [سرانجام او را شهيد كردند و] به او گفته شد: وارد بهشت شو! گفت: اي كاش قوم من مي‌دانستند كه پروردگارم مرا آمرزيده و از اهل كرامت قرار داده است!»
از امام باقر(ع) در ذيل آيه 70 سوره اسراء نقل شده كه فرمود: «ان الله لا يكرم روح كافر و لكن يكرم ارواح المؤمنين و انما كرامة النفس و الدم بالروح؛46 همانا خداوند روح كافر را گرامي نمي‌دارد، ولي ارواح مؤمنان را گرامي مي‌دارد و كرامت نفس و خون فقط به روح است.»
همان طور كه پيش‌تر بيان شد، منشأ كرامت انسان، نفخه روح الهي در كالبد اوست؛ اما با عنايت به اين روايت، معلوم مي‌شود كسي مي‌تواند كرامت بالقوه و وديعة نهان در وجودش را به فعليت برساند كه از نور ايمان بهره‌مند باشد. و اين چنين است كه نفس و خون او نيز از كرامت برخوردار مي‌گردد.
امام خميني(س) راجع به اهميت ايمان و چگونگي تحصيل آن فرموده‌اند: «بايد انسان در صدد تحصيل ايمان برآيد كه اگر خداي نخواسته از اين عالم - كه دار تغيّر و تبدّل است و هريك از ملكات و اوصاف و احوال قلبي را مي‌توان در آن تغيير داد - بيرون رويم و از ايمان دست ما تهي باشد، خسارتهاي فوق العاده به ما وارد خواهد آمد و در خسران بزرگ واقع خواهيم شد و ندامتهاي بي‌پايان نصيب ما خواهد گرديد.
… پس انسان بايد در همين عالم، اين چند صباح را مغتنم شمارد و ايمان را با هر قيمتي هست، تحصيل كند و دل را با آن آشنا كند. و اين در اوّلِ سلوك انساني صورت نگيرد، مگر آنكه أوّلا، نيّت را در تحصيل معارف و حقايق ايمانيه خالص كند و قلب را با تكرار و تذكّر، به اخلاص و ارادت آشنا كند تا اخلاص در قلب جايگزين شود؛ چه كه اگر اخلاص در كار نباشد، ناچار دست تصرف ابليس به كار خواهد بود و با تصرف ابليس و نفس - كه قدم خودخواهي و خودبيني است - هيچ معرفتي حاصل نشود؛ بلكه خود علم التوحيد بي اخلاص، انسان را از حقيقت توحيد و معرفت دور مي‌كند و از ساحت قرب الهي تبعيد مي‌نمايد.»47

2. عمل صالح

از ديگر اركان تقوا و عوامل نيل به كرامت، عمل صالح به ويژه عبادت پروردگار عالميان است؛ چنان كه قرآن كريم كسي را كه جامع صفت ايمان و عمل صالح است، به عنوان شخص متقي معرفي مي‌كند و مجموعه‌اي از اعمال صالح را به همراه متعلقات ايمان چنين بر مي‌شمارد: « ليس البرّ ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب ولكن البرّ من آمن بالله و اليوم الاخر و الملائكة و الكتب و النبيين و آتي المال علي حبه ذوي القربي و اليتمي و المساكين و ابن السبيل و السائلين و في الرقاب و اقام الصلوة و آتي الزكوة و الموفون بعهدهم اذ عاهدوا و الصابرين في البأساء و الضراء و حين البأس اولئك الذين صدقوا و اولئك هم المتقون؛48 نيكي [و نيكوكار] كسي است كه به خدا و روز رستاخيز و فرشتگان و كتاب [آسماني] و پيامبران، ايمان آورده است و مال را با همه علاقه‌اي كه به آن دارد، به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مي‌كند و نماز را بر پا مي‌دارد و زكات را مي‌پردازد و [همچنين] كساني كه به عهد خود - به هنگامي كه عهد بستند - وفا مي‌كنند و در برابر محروميتها و بيماريها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج مي‌دهند؛ اينها كساني هستند كه راست مي‌گويند و اينها متقي هستند.»
و در خصوص عبادت و پرستش خداوند مي‌فرمايد: «يا ايها الناس اعبدوا ربكم الذي خلقكم و الذين من قبلكم لعلكم تتقون؛49 اي مردم! پروردگار خود را پرستش كنيد؛ همان كه شما و كساني را كه پيش از شما بودند، آفريد تا با تقوا شويد.»
امام خميني(س) نيز دربارة تأثير اعمال صالح به همراه ايمان و عقيده راستين در عوالم برزخ و دوزخ چنين مي‌فرمايد: «انسان در عوالم ديگر از عذاب و عقاب جز آنچه خود در اين عالم تهيه كرده، نخواهد ديد و هر چه در اين عالم از اعمال صالحه و اخلاق حسنه و عقايد صحيحه داشته، در آن عالم صورت آن را به عيان ببيند با كرامتهاي ديگري كه حق به تفضل خويش به او عنايت فرمايد.»50

3. معرفت

اگر تقوا ره توشه مسير كرامت و خمير ماية تكامل آدمي است، تحصيل آن بدون علم و معرفت ممكن نمي‌باشد؛ چرا كه بدون شناخت، انسان هرگز مصون از خطا و لغزش در تشخيص مصاديق تقوا و نوع عمل نخواهد بود.
حضرت امام(س) معرفت را به همراه عبادت كه در واقع، از عوامل كرامت هستند، باب رحمتي معرفي مي‌كند كه پروردگار توسط فرشتگان و پيامبران به روي بندگان خود گشوده است. ايشان مي‌فرمايند: «چون دست بندگان از ثنا و عبادت ذات مقدس كوتاه بود و بدون معرفت و عبوديت حق، هيچ يك از بندگان به مقامات كماليه و مدارج اخرويه نرسند - چنانچه در محل خود پيش علماي آخرت مبرهن است، و عامه از آن غفلت دارند و مدارج اخرويه را جزاف يا شبه جزاف دانند، تعالي الله عن ذلك علوا كبيرا - حق تعالي به لطف شامل و رحمت واسعة خود بابي از رحمت و دري از عنايت به روي آنها باز كرد، به تعليمات غيبيه و وحي و الهام به توسط ملائكه و انبيا - و آن باب عبادت و معرفت است - طرق عبادت خود را بر بندگان آموخت و راهي از معارف بر آنها گشود تا رفع نقصان خويش حتي الامكان بنمايند و تحصيل كمال ممكن بكنند و از پرتو نور بندگي هدايت شوند به عالم كرامت حق و به روح و ريحان و جنت نعيم، بلكه به رضوان الله اكبر رسند.»51
البته ناگفته نماند كه بين علم و تقوا رابطه متقابل وجود دارد؛ همچنان كه قرآن مجيد تقوا را با علم و معرفت همراه ساخته و فرموده است: «اتّقوا الله و يعلمكم الله؛52 تقواي الهي پيشه كنيد و خداوند به شما تعليم مي‌دهد.» و نفرموده: «ان تتقوا الله يعلمكم الله» تا فقط علم را متوقف بر تقوا كرده باشد.
و نيز فرموده است: «يا ايها الذين آمنوا اتقو الله و لتنظر نفس ما قدّمت لغد و اتقوا الله ان الله خبير بما تعملون؛53 اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! تقواي خدايي پيشه كنيد! و هر كس بايد بنگرد تا براي فردايش چه چيز از پيش فرستاده و تقواي الهي پيشه كنيد كه خداوند از آنچه انجام مي‌دهيد، با خبر است.»
«كمتر آيه‌اي سراغ داريم كه در يك جمله كوتاه دو بار، دعوت به تقوا شده باشد و اين دو بار به عنوان دو حدّ و مرز، يك امر متوسط را در بر مي‌گيرند… اين دو بار دعوت به تقوا براي آن است كه هم در مراقبت با تقوا باشد و هم در محاسبت. اينكه فرمود: «و لتنظر نفس ما قدّمت لغد» يعني هر كس نظر كند ببيند براي فردا، چه چيز فراهم كرده است؟ … از اين جهت كه قيامت هم يقيني الوقوع است و هم قريب الوقوع، از آن به غد (فردا) تعبير شده است. فرمود: «و لتنظر نفس ما قدّمت لغد» نظر كردن، بدون معرفت نفس و بدون شناخت سلامت و مرض نفس و بدون شناخت درمان نفس ميسر نيست.54»55
بنابراين، همان‌طور كه معرفت اساس تقوا و يكي از اركان آن است و بدون شناخت، تقوا حاصل نمي‌گردد، تقوا نيز زمينه‌ساز علم و معرفت ربوبي مي‌باشد؛ چرا كه «تقوا صفاي نفس دهد و آن را به مقام غيب مقدّس مرتبط كند، پس تعليم الهي و القاي رحماني واقع گردد؛ زيرا كه در مبادي عاليه، بخل محال است و آنها واجب الفياضيه هستند؛ چنانچه واجب الوجود بالذات، واجب از جميع حيثيات است.»56

موانع كرامت

هر آنچه با حقيقت تقوا ناسازگار است و با اركان آن يعني ايمان، عمل صالح و معرفت در تضاد مي‌باشد، مانع دست‌يابي به مقام كرامت انساني است. از اين رو، برخي از موانع كرامت را مي‌توان چنين بر شمرد:

1. شرك

شرك خاموش‌كنندة فروغ ايمان است و هيچ عمل صالحي با وجود آن مايه نجات آدمي و موجب حركت در مسير كرامت نمي‌باشد و تنها لغزشي است كه به صراحت قرآن هرگز مورد غفران الهي قرار نمي‌گيرد: «ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء؛57 خداوند [هرگز] شرك را نمي‌بخشد و پايين‌تر از آن را براي هر كس بخواهد [و شايسته بداند] مي‌بخشد.»
چرا كه شرك دور شدن از شاهراه توحيد و سقوط به قعر درّه ضلالت و گمراهي است و به فرمودة قرآن كريم: «و من يشرك بالله فكانّما خرّ من السماء فتخطفه الطير او تهوي به الريح في مكان سحيق؛58 و هر كس به خدا شرك بورزد، گويي از آسمان سقوط كرده و پرنده [شکاری بین آسمان و زمین] او را مي‌ربايد و يا تند باد او را به جاي دوردستي پرتاب مي‌كند.» و به راستي كه شرك ظلم بزرگي است: «ان الشرك لظلم عظيم».59
البته گفته‌اند كه قابل بخشايش نبودن شرك در مورد كساني است كه با اين حال از دنيا بروند و توفيق توبه پيدا نكنند.60 در هر صورت، هر كس كه طالب لقاي ربّ و مقام قرب الهي است، با وجود شرك نمي‌تواند بدين جايگاه نايل گردد: «فمن كان يرجوا لقاء ربّه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربّه احدا؛61 پس هر كس كه به لقاي پروردگارش اميد دارد، بايد كاري شايسته انجام دهد و هيچ‌كس را در عبادت پروردگارش شريك نسازد.»

2. نفاق

نفاق و دورويي نيز از جمله موانع راه وصول به كرامت است كه قرآن كريم اين وصف را موجب دوري از هدايت الهي و سبب گرفتاري در عذاب اليم معرفي مي‌نمايد: «ان الذين آمنوا ثم كفروا ثم آمنوا ثم كفروا ثم ازدادوا كفرا لم يكن الله ليغفر لهم و لا ليهديهم سبيلا بشّر المنافقين بان لهم عذابا اليما؛62 كساني كه ايمان آوردند، سپس كافر شدند، باز هم ايمان آوردند و ديگر بار كافر شدند، سپس بر كفر خود افزودند، خداوند هرگز آنها را نخواهد بخشيد و آنها را به راه [راست] هدايت نخواهد كرد. به منافقان بشارت ده كه مجازات دردناكي در انتظار آنهاست.»
و به فرمودة امام خميني(س): «نفاق و دورويي، علاوه بر آنكه خود صفتي است بسيار قبيح و زشت كه انسان شرافتمند هيچ‌گاه متصف به آن نيست و داراي اين صفت از جامعة انسانيت خارج، بلكه با هيچ حيواني نيز شبيه نيست، و ماية رسوايي و سرشكستگي در اين عالم پيش اقران و امثال است، [موجب] ذلت و عذاب اليم در آخرت است… رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: «مي‌آيد روز قيامت آدم دورو، در صورتي كه يكي از دو زبانش از پشت سرش خارج شده و يكي از آنها از پيش رويش؛ و هر دو زبان آتش گرفته و تمام جسدش را آتش زده‌اند. پس از آن گفته شود: اين است كسي كه در دنيا دورو بود و دو زبان بود؛ معروف شود به اين روز قيامت.»63 و مشمول آية شريفه است كه مي‌فرمايد: «و يقطعون ما أمر الله به أن يوصل و يفسدون في الأرض أولئك لهم اللعنة و لهم سوء الدّار.»64 سر منشأ بسياري از مفاسد و مهالك است كه هر يك، دنيا و آخرت انسان را ممكن است به باد فنا دهد.»65

3. اعمال سیئه

ارتكاب سیئات و معاصي نيز سبب دوري از مسير كرامت است؛ چرا كه محال است كسي بدون سرمايه ايمان و عمل صالح و با كوله‌باري از گناه بتواند به خريداري گوهر كرامت بپردازد. این دو هرگز با یکدیگر برابر نمی باشند: «ام حسب الذین اجترحوا السیئات ان نجعلهم کالذین آمنوا و عملو الصالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء ما یحکمون؛66 آیا کسانی که مرتکب بدیها و گناهان شدند، گمان کردند که ما آنها را همچون کسانی قرار می دهیم که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند که حیات مرگشان یکسان باشد؟ چه بد داوری می کنند!»
به عنوان نمونه، قرآن مجيد كساني را كه به معصيتهايي همچون قتل و زنا گرفتارند، مشمول خلود در عذاب مهان كه درست نقطه مقابل كرامت است، می شمارد: «والذين لا يدعون مع الله الها آخر و لا يقتلون النفس التي حرّم الله الا بالحق و لا يزنون و من يفعل ذلك يلق اثاما يضاعف له العذاب يوم القيامة و يخلد فيه مهانا؛67 و كساني كه معبود ديگري را با خداوند نمي‌خوانند و انساني را كه خداوند خونش را حرام شمرده، جز به حق نمي‌كشند و زنا نمي‌كنند. و هر كس چنين كند، مجازات سختي خواهد ديد. عذاب او در قيامت مضاعف مي‌گردد و هميشه با خواري در آن خواهد ماند.»
اما صاحبان کرامت «کسانی هستند که در محفل گناه حاضر نمی شوند و به گناه نیز شهادت نمی دهند و اگر به بدی و لغو برخوردند، کریمانه می گذرند و هرگز حاضر نیستند در مجلس لغو شرکت کنند و اگر هم خواستند نهی از منکر کنند، کریمانه این کار را انجام می دهند.»68 چنان که قرآن کریم در باره بندگان خاص خدای رحمان می فرماید: «و عباد الرحمن … و الذین لا یشهدون الزور و اذا مرّوا باللغو و مرّوا کراماً؛69 و بندگان خداوند رحمان … کسانی هستند که شهادت به باطل نمی دهند [و در مجالس باطل شرکت نمی کنند] و هنگامی که با لغو و بیهودگی بر خورد کنند، بزرگوارانه و کریمانه از آن می گذرند.»

4. جهالت

ظلمت جهالت كه در تضاد با نور علم و معرفت قرار دارد، از ديگر موانع راه صعود به قله كرامت است و به واقع، عامل گرفتاري در دام خواهشهاي نفساني مي‌باشد. مولای متقیان، علی(ع)، انسان صاحب کرامت را دارای آن چنان شناختی می داند که شهوات در نزد او خوار و بی مقدار می باشد: «من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته؛70 کسی که نفسش برای او کریم و شریف شده [و به کرامت نفس رسیده] باشد، شهواتش در نظر او خوار و ذلیل گردیده است.» از این رو، پیروی از شهوات نفسانی، عاملی جز جهل و بی معرفتی ندارد؛ همان طور كه قرآن كريم از زبان يوسف صديق(ع) كه از سوي زليخا و ديگر زنان مصر در معرض خطر هوای نفس قرار گرفته و با تهديد زليخا به زنداني شدنش رو به رو گشته بود، گرفتاري در شهوت نفس را به عنوان مصداق جهالت ذكر مي‌نمايد: «قال رب السجن احب الي مما يدعونني اليه و الا تصرف عني كيدهن اصب اليهن و اكن من الجاهلين؛71 [يوسف] گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوب‌تر است از آنچه اينها مرا به سوي آن مي‌خوانند و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من باز نگرداني، به سوي آنان متمايل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.»
امام خميني(س) با معرفي ابليس رانده شده به عنوان حقيقت جهل، لزوم پرهيز از جهالت و مظهريت ابليسيه و حركت به سمت آدميت براي كسب كمالات انساني را چنين متذكر مي‌شوند: «بدان كه آدم اول و ابليس اعظم حقيقت عقل و جهل مي‌باشند و از براي هر يك، ذريه و مظاهري است در عالم دنيا، كه تشخيص آنها و تميّز بين آن دو طايفه را هم در اين عالم مي‌توان داد از موازين قرآنيه، كه ميزان اكبر است و از موازين حديثيه، كه موازين صغري هستند. و آن بدين نَحو است كه انسان خود را عرضه به قرآن شريف كند، در خصوصِ قصة آدم و ابليس، و آيات شريفه كه در باره آدم - عليه السلام - وارد شده از بدو خلقت او تا منتهايِ سلوكش - كه در قرآن شريف مذكور است - با خود تطبيق كند و همين طور آياتي كه در باره ابليس وارد شده، از موقعي كه در عالم سماوات بوده تا وقتي كه مطرود شده، با خود تطبيق نمايد72 تا معلوم شود كه از كدام حزب است .
و نتيجة بزرگ اين تطبيق - كه يكي از آداب قرائت است و ما در رسالة «آداب الصلاة» مذكور داشتيم73 - آن است كه انسان مي‌تواند نشئة خود را تبديل كند و مظهريت ابليسيه را به مظهريت آدميه مبدل نمايد؛ زيرا كه انسان تا در عالم طبيعت - كه دار تغيّر و تبدل و نشئة تصرم و هَيولَويّت است - واقع است، به واسطة قوه منفعله كه حق تعالي به او عنايت نموده و راه سعادت و شقاوت را واضح فرموده، مي‌تواند نقايص خود را مبدل به كمالات، و رذايل خويش را تبديل به خصايل حميده، و سيئات خود را مبدل به حسنات نمايد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:07:00 ق.ظ ]




كرامتِ مخصوص انسان

كرامت موهبتي است كه از منظر قرآن مجيد در بین مخلوقات ظاهری خداوند تنها مخصوص آدمي است و هيچ موجود زميني ديگري به اين شرافت توصيف نشده است.
قرآن كريم مي‌فرمايد: «ولقد كرمنا بني آدم و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلا؛8 ما آدمي‌زادگان را گرامي داشتيم و آنها را در خشكي و دريا [بر مركبهاي راهوار ] حمل كرديم و از انواع روزيهاي پاكيزه به آنان بخشيديم و آنها را بر بسياري از موجوداتي كه خلق كرده‌ايم، برتري داديم.»

تفاوت تکریم و تفضیل

علامه طباطبايي(ره) در بيان مراد از تكريم انسان و فرق آن با تفضيل در آيه فوق مي‌فرمايد: «تفضيل و تكريم ناظر به يك دسته از موهبت‌هاي الهي است كه به انسان داده شده؛ تكريم او به دادن عقل است كه به هيچ موجودي ديگر داده نشده، و انسان به وسيله آن خير را از شر و نافع را از مضر و نيك را از بد تميز مي‌دهد. موهبتهاي ديگري از قبيل تسلط بر ساير موجودات و استخدام و تسخير آنها براي رسيدن به هدفها از قبيل نطق و خط و امثال آن نيز زماني محقق مي‌شود كه عقل باشد.
و اما تفضيل انسان بر ساير موجودات به اين است كه آنچه را كه به آنها داده، از هر يك سهم بيشتري به انسان داده است… .»9
و اين در حالي است كه حضرت استاد آية الله جوادي آملي، صدر و ذيل آيه (حتي تفضيل) را بيانگر كرامت انسان مي‌داند؛ با اين تفاوت كه صدر آيه را ناظر به كرامت نفسي انسان (ولقد كرمنا بني آدم) و ذيل آيه را ناظر به كرامت نسبي او (فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضیلاً) معرفي مي‌كند.10

کرامت ذاتی و اکتسابی انسان

همچنين علامه طباطبايي(ره)، آيه فوق را بيان كنندة برتري ذاتي تمام افراد بشر، حتي مشركان و كافران بر بسياري از مخلوقات، يعني جنها و حيوانات مي‌داند و لكن نسبت به فرشتگان، ذات و عمل آنان را افضل بر ذات و عمل انسان معرفي مي‌نمايد و تنها براي انسان اين امكان را قائل مي‌شود كه بتواند با طي مراحل رشد و كمال و با به دست آوردن استعدادهاي تازه و شكوفا كردن آنها بر ملائكه نيز تفوق يابد. ايشان مي‌فرمايند:
«ذات فرشته كه قوامش بر طهارت و كرامت است و اعمالش جز ذلت عبوديت و خلوص نيت حكمي ندارد، از جنس و ذات انسان كه با كدورتهاي هوا و تيرگي‌هاي غضب و شهوت مشوب و مكدر است، افضل و شريف‌تر است. آري، كمتر اعمال انساني از قضاياي شرك و شامت نفس و دخالت طمع خالي است. به همين جهت، قوام ذات فرشتگان از قوام ذات انسان افضل و اعمال فرشته خالص‌تر و خدايي‌تر از اعمال انسان است؛ اعمال فرشتگان همرنگ ذات آنان و اعمال آدمي همرنگ ذات اوست. البته اين هم هست كه ممكن است همين انسانی كه كمال ذاتي خود را به تدريج يا به سرعت و يا به كندي از راه به دست آوردن استعدادهاي تازه كسب مي‌كند، در اثر آن استعدادهاي حاصله به مقامي از قرب و به حدي از كمال برسد كه ما فوق حدي باشد كه ملائكه با نور ذاتي اش در ابتداي وجودش رسيده، ظاهر كلام خداي تعالي هم اين امكان را تأييد مي‌كند.»11
اما به نظر مي‌رسد مراد از انسان در آيه فوق، نه افراد انساني، بلكه مقام انسانيت است كه در ذات نيز از فرشتگان برتر و بالاتر است؛ زيرا اگر چه قرآن كريم فرشتگان را نيز به وصف كرامت ستوده و فرموده: «و ان عليكم لحافظين كراماً كاتبين»12 و در باره جبرئيل(ع) تصريح نموده: «انه لقول رسول كريم»13 و لكن اين مقام انسانيت بود كه به جهت شرافت يافتن به روح الهي، مسجود ملائكة الله قرار گرفت: «فاذا سوّيته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين فسجد الملائكة كلهم اجمعون الا ابليس…؛14هنگامي كه كار را به پايان رساندم و در او از روح خود دميدم، همگي براي او سجده كنيد! پس همة فرشتگان سجده كردند، مگر ابليس….»
و خداوند با آفرينش چنين موجودي، خود را احسن الخالقين ناميد؛ توصيفي كه در آفرينش هيچ يك از مخلوقات مادي و مجرد خود حتی در باره ملائكه الهی به كار نبرد: «ولقد خلقنا الانسان من سلالة من طين … ثم انشأناه خلقاً آخر فتبارك الله احسن الخالقين؛15 و ما انسان را از عصاره‌اي از گِل آفريديم … سپس او را آفرينش تازه‌اي داديم. پس بزرگ است خدايي كه بهترين آفرينندگان است.»
آية الله جوادي آملي نيز در اين زمينه فرموده‌اند: «ولقد كرمنا بني آدم؛ يعني ما انسان را گرامي داشتيم؛ چون در خلقت او گوهري كريم به كار رفته است. اگر انسان مانند ساير موجودات فقط از خاك خلق مي‌شد، كرامت براي او ذاتي يا وصف اولي نبود؛ ولي انسان داراي فرع و اصلي است: فرع او به خاك بر مي‌گردد و اصل او به الله منسوب است.»16
همچنين فرموده‌اند: «از جمله «ثم انشأناه خلقاً آخر فتبارك الله احسن الخالقين» معلوم مي‌شود مبارك بودن خدا از جهت افاضه جسم انسان يا نشئه نباتي او نيست، مربوط به نشئه حيواني او هم نيست، بلكه مربوط به مقام انسانيت اوست و اين مقام انسانيت است كه مسجود فرشتگان است و مكرم‌تر از موجودات ديگر و في نفسه گرامي است.»17
اين مقام انسانيت، همان است كه حضرت امام(س) از آن به ابو البشر نوراني و روحاني تعبير نموده كه در واقع، عبارت از نور و روح محمديه مي‌باشد که قبل از تمام موجودات حتی ملائکه به وجود آمد، نه آدمي كه از بهشت رانده شد و در دامنة كوه سرانديب هبوط نمود: «آن ابوالبشر عبارت از نور نوراني محمد(ص) است كه مظهر اسم اعظم الهي بود؛ لذا در روايات فرمودند: «سبحنا فسبحت الملائكة و قدسنا فقدست الملائكه» 18 پس آن آدم روحاني، ابوالبشرِ نوراني اولي است كه به ملائكة الله تعليم الهيه داد و ملائكه از اظلّه او هستند. منتها اين آدمي كه در دامنة كوه سرانديب افتاد، ابوالبشر روحاني نمي‌باشد، بلكه اين آدمي بود. منتها آنچه ما بالقوه داريم، او بالفعل داشته است وليكن اين آدم بعد از وجود ملائك بود، ولي آن ابوالبشر روحاني قبل از تمام موجودات است و صدور ملائك هم، از اوست.»19

منشأ كرامت انساني

در سخن پيش گفته علامه طباطبايي(ره)، سرّ برتري انسان بر ساير موجودات و در واقع منشأ كرامت ذاتي او، افاضة عقل به آدمي بيان گرديد: «تكريم او (انسان) به دادن عقل است كه به هيچ موجود ديگری داده نشده و انسان به وسيله آن خير را از شرّ و نافع را مضر و نيك را از بد تميز مي‌دهد.»20
و حال آنكه عقل آدمی یکی از عوامل او بر سایر موجودات ارضی است و نمی تواند منشأ کرامت او بر تمام مخلوقات حتی موجودات سماوی باشد. اما از دیدگاه قرآن كريم سرّ برتري و منشأ كرامت انسان - اعم از كرامت ذاتي و اكتسابي - نفخه روح الهي در او است که وی را مسجود ملائکۀ الله قرار داد؛ چنان که مي‌فرمايد: «اذ قال ربك للملائكة اني خالق بشراً من طين فاذا سوّيته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين؛21 [به خاطر بياور] هنگامي را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من آفرینندۀ بشري از گِل هستم. پس آن گاه كه او را نظام بخشيدم و از روح خود در او دميدم، براي او به سجده بيفتيد.»
حضرت استاد جوادي آملي در اين باره مي‌فرمايد: «مايه كرامت آدم و نسل آدم، همان روح الهي اوست و چون خداوند اين روح الهي را به انسان داد، فرمود: «فتبارك الله احسن الخالقين».22 قبل از مرحله انسانيت همة آثار صنعي كه در باره انسان صورت پذيرفت، بين انسان و حيوانات ديگر مشترك است؛ يعني اگر نطفه‌اي از صلب و ترائب خارج مي‌شود و در رحم قرار مي‌گيرد، و اگر نطفه علقه مي‌شود، بعد مضغه مي‌گردد و بعد جنين مي‌شود، اين مراحل، هم در انسان است و هم در حيوانات. از اين جهت، فرقي بين انسان و ديگر حيوانها نيست. اگر در جنين، نفس نباتي هست و كم كم به مرحلة نفس حيواني مي‌رسد، اين تحويل در انسان و حيوان يكسان است. امتياز انسان از ساير حيوانات در ناحية روح الهي اوست.»23

كرامت در قوس نزول و صعود

كرامت ذاتي انسان اعم از كرامت نفسي و نسبي كه در توضيح آية 70 سوره اسراء بيان شد، در قوس نزول و جريان تكوين و آفرينش انسان مطرح است و مدح انسان به خاطر داشتن وصف كرامت، در واقع مدح پروردگار كريم است؛ چرا كه در نتيجه فعل الهي انسان ذاتاً بر سایر موجودات ظاهری و باطنی، برتری و فضیلت داده شده است. اما در قوس صعود كه سير كمال آدمي از حضيض نقص به قرب حضرت حق است، سخن از كرامت اكتسابي است و مدح انسان به صفت کرامت به سبب افعال اختياري اوست که كرامت بالقوة وجود خود را فعليت بخشد و حتي مي‌تواند به فضيلت و برتری بر فرشتگان مقرب الهي نايل شود.
آيات 4 تا 6 سوره تين ناظر به جايگاه انسان در دو قوس نزول و صعود است كه مي‌فرمايد: «لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم ثم رددناه اسفل سافلين الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غير ممنون؛ به تحقيق ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم، سپس او را به پايين‌ترين مرحله باز گردانيديم، مگر كساني كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند كه براي آنها پاداشي تمام نشدني است.»
امام عارفان، خميني كبير(س) در ذيل آيات فوق مراتب نزول انسان از حضرت واحديت تا اسفل سافلين را در قوس نزول شرح مي‌دهند و نهايت سير او را در قوس صعود، رسيدن به مقام «دني فتدلي فكان قاب قوسين او ادني»24 كه همان مقام قرب و فناي في الله است، معرفي مي‌نمايند:
«و خداوند تعالي فرمود: «همانا انسان را در نيكوترين ساختار آفريديم و سپس او را به پايين‌ترين پايينها [پست‌ترين پستها] برگردانديم» و اين بر پاية قوس نزول است و بر هستي پيشين انسان، قبل از عالم طبيعت دلالت مي‌كند؛ همان گونه كه پيش آنان ثابت است، و گذر از بالاترين بالاها به پايين‌ترين پايينها ممكن نيست، مگر با گذر از منازل مياني، پس از حضرت واحديت و عين ثابت در علم الهي به عالم مشيت نزول كرده و از آن به عالم عقول و روحانيين كه فرشتگان مقرب هستند و از آن به عالم ملكوت عليا كه نفوس كلي مي‌باشند و از آن به برزخها و عالم مثال، و از آن به عالم طبيعت با پيمودن مراتب تا پايين‌ترين پايينها كه عالم هيولا و زمين اول است؛ و به اعتبار ديگر، زمين هفتم و طبقة زيرين مي‌باشد؛ و اين نهايت نزول انسان است. سپس پله پله [مراتب كمال را] از هيولا كه مقبض كمان (انتهايي‌ترين نقطة زه كمان) تا [مقام] دني فتدلي فكان قاب قاسين او ادني را پيمود.»25
و در كلامي ديگر، راز هبوط انسان از احسن تقويم به اسفل سافلين را سلوك اختياري آدمي براي نيل به مقام قرب الهي بيان مي‌دارند: «نزول او (انسان) از نشئه غيبيه و هبوط نفس از محل اعلاي ارفع به ارض سفلاي طبيعت و رد او به اسفل سافلين از احسن تقويم براي سلوك اختياري الي الله و عروج به معراج قرب و وصول به فناء الله و جناب ربوبيت است كه غايت خلقت و نهايت مقصد اهل الله است. رَحِم الله امْرَءاً عَلِمَ مِنْ اَيْنَ وَ في اَيْنَ وَ اِلَي اَيْنَ.26»27
در این خصوص، نمونه اتم و اکمل کرامت، رسول خاتم(ص) است که در معراج آسمانی خود به مرتبه «قاب قوسین او ادنی»28 یعنی به منتهای مقام کرامت اکتسابی در قوص صعود نایل گشت؛ چنان که امام کاظم(ع) فرمود: «ان النبي(ص) لما اسري به الي السماء قطع سبع حجب فكبر عند كل حجاب تكبيرة فاوصله الله عزوجل بذلك الي منتهي الكرامة؛29 رسول خدا(ص) را كه به آسمان سير دادند، در شب معراج هفت حجاب را قطع فرمود و در نزد هر حجابي تكبيري فرمود تا اينكه خداوند او را به منتهاي كرامت واصل نمود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:04:00 ق.ظ ]




كرامت انسان از ديدگاه قرآن

 

در جهان آفرینش، زيبنده‌ترين صورت، صورت كامل آدمي است و ارزنده‌ترين موجود كه به بيان «نفخت فيه من روحي»1 به روح الهي، شرافت يافته و مظهر اسم اعظم الله و جامع اسما و صفات خدا و حقايق ملك و ملكوت و گنجينة گرانبهاي خدايي گشته، وجود انسان است كه به عنوان خليفه و نمايندة حق در روي زمين وظيفه دارد با ابزار علم، و عمل به اقامة حق و عدل قيام نموده، در مسير عبودیت و بندگی و تكامل معنوي و نيل به قرب الهي حركت كند و ديگران را نيز به سير و حركت در اين راه ترغيب و تشويق نمايد.
خورشيد جهان عرفان، امام خميني(س) كه خود مصداق بارز انسان كمال يافته و عصمت پيشه است،2 در مورد عظمت وجودي انسان مي‌فرمايد:
«بدان كه انسان وجودي است كه در بردارندة همة مراتب عیني و مثالي و حسي است و تمام عوالم غيب و شهادت و هر آنچه در آن است در وجود او پيچيده و پنهان است … و از اميرالمؤمنين و امام صادق – که دورد خدا بر هر دو باد - روايت شده است: «بدان كه صورت انسان بزرگ ترين حجتهاي الهي بر موجودات است و او همان كتابي است كه خداوند با دست خود نوشته و او همان هيكلي است كه با حكمت خود بنايش نموده و او مجموعة صورت جهانيان و خلاصه‌اي از لوح محفوظ است و او بر هر غایبی شاهد است و او راه راست به سوي هر خير و نيكي و راه كشيده [شده] بين بهشت و دوزخ است.»
پس انسان جانشين خدا بر آفريده‌هاي حق تعالي است كه به صورت الهي آفريده شده است و در سرزمين حق تصرف مي‌كند و خلعتهاي اسما و صفات خداوندي را در بر كرده و در گنجينه‌هاي ملك و ملكوت او نفوذ دارد و در او روح حضرت الهيه دميده شده است. ظاهرش نسخة ملك و ملكوت و باطنش گنجينه‌هاي خدايي است كه مرگ و فنا ندارد. و چون جامع همة صورتهاي جهان آفرينش الهي است، تربيت يافتة اسم اعظم است كه به همة اسما و صفات احاطه دارد و بر همة رسمها و تعينها حكومت دارد… .»3
در اين نوشتار، بر آنیم كه به فضل و مدد پروردگار کریم به بيان عظمت وجودي انسان و سرّ برتري او نسبت به ساير موجودات؛ يعني موضوع «كرامت انسان از ديدگاه قرآن كريم» بپردازيم و در جاي جاي آن از نظرات مفسران و صاحب نظران به ويژه حضرت امام خميني(س) بهره‌مند گرديم.

مفهوم كرامت

در كتاب مفردات مرحوم راغب اصفهاني راجع به واژه «كَرَم» آمده است: «هر گاه خداي تعالي با اين واژه وصف شود، اسمي است براي احسان و نعمت بخشيدن ظاهر و روشن او مثل آيه «ان ربي غني كريم»4 … و هر گاه انسان با اين واژه وصف شود، اسمي است براي اخلاق و افعال پسنديده‌اي كه از انسان ظاهر مي‌شود [و نشان از بزرگواری او دارد] و واژه كريم تا وقتي كه آن اخلاق و رفتار ظاهر نشود، گفته نمي‌شود.»5
همچنين آمده است: « اكرام وتكريم اين است كه بزرگداشتي يا سودي به انسان برسد كه درآن نقصان و خواري نباشد يا چيزي كه به او مي رسد، او را كريم و شريف گرداند.»6
بنابراين، در مجموع مي‌توان گفت: كرامت به معناي نزاهت از پستي و فرومايگي است و كريم يعني روح بزرگوار و منزه از هر پستي. بدين معنا، كرامت در برابر دنائت قرار مي‌گيرد و كريم در مقابل دني.7

كرامتِ مخصوص انسان

كرامت موهبتي است كه از منظر قرآن مجيد در بین مخلوقات ظاهری خداوند تنها مخصوص آدمي است و هيچ موجود زميني ديگري به اين شرافت توصيف نشده است.
قرآن كريم مي‌فرمايد: «ولقد كرمنا بني آدم و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلا؛8 ما آدمي‌زادگان را گرامي داشتيم و آنها را در خشكي و دريا [بر مركبهاي راهوار ] حمل كرديم و از انواع روزيهاي پاكيزه به آنان بخشيديم و آنها را بر بسياري از موجوداتي كه خلق كرده‌ايم، برتري داديم.»

تفاوت تکریم و تفضیل

علامه طباطبايي(ره) در بيان مراد از تكريم انسان و فرق آن با تفضيل در آيه فوق مي‌فرمايد: «تفضيل و تكريم ناظر به يك دسته از موهبت‌هاي الهي است كه به انسان داده شده؛ تكريم او به دادن عقل است كه به هيچ موجودي ديگر داده نشده، و انسان به وسيله آن خير را از شر و نافع را از مضر و نيك را از بد تميز مي‌دهد. موهبتهاي ديگري از قبيل تسلط بر ساير موجودات و استخدام و تسخير آنها براي رسيدن به هدفها از قبيل نطق و خط و امثال آن نيز زماني محقق مي‌شود كه عقل باشد.
و اما تفضيل انسان بر ساير موجودات به اين است كه آنچه را كه به آنها داده، از هر يك سهم بيشتري به انسان داده است… .»9
و اين در حالي است كه حضرت استاد آية الله جوادي آملي، صدر و ذيل آيه (حتي تفضيل) را بيانگر كرامت انسان مي‌داند؛ با اين تفاوت كه صدر آيه را ناظر به كرامت نفسي انسان (ولقد كرمنا بني آدم) و ذيل آيه را ناظر به كرامت نسبي او (فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضیلاً) معرفي مي‌كند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:53:00 ق.ظ ]




مال حرام
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1396-03-22] [ 08:59:00 ق.ظ ]




پدرم اگرچه رفته ..هنوز تفنگ پدر ی هست
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:57:00 ق.ظ ]




چه کنم توبه ام پذیرفته شود؟

تا به امروز که چند روزی از ماه مبارک رمضان گذشته است، چقدر برای ارتباط برقرار کردن با خدای مهربان وقت گذاشته ایم؟ چقدر به اعمال گذشته مان فکر کرده ایم و به خطاها و گناهانمان اقرار کرده و در تلاش برای بخشیده شدن بوده ایم؟ اصلا به این موضوع فکر کرده اید که چگونه توبه مان پذیرفته می شود؟! 

 

در ماهی قرار داریم که ماه غفران و آمرزش است … ماه رمضان؛ ماهی که تمام لحظه ها و ثانیه هایش غنیمتی است تا بندگان بتوانند سیم ارتباطی خود را با معبودشان، پروردگار مهربانشان گره بزنند … این ماه فرصتی است که در برابر رب خود خاشعانه زانو زده و عذرخواه واقعی گناهانی باشیم که مرتکب شده ایم …

از حضرت سؤال شد چرا این ماه را رمضان نامیدند؟ فرمودند: چون رمض فیه الذنوب؛ گناهان در این ماه آب می شود، ذوب می شود…

رمضان آن شدت حرارت را می گویند منتهی این شدت حرات برای این نیست که من بنده را بسوزاند، بلکه برای این است که گناهان را بسوزاند… رمضان اسمی از اسم های خداوند است…

خدایا تو با ماهت به سوی ما آمدی، 30 روز آمده ای نه برای مجازات و عذاب بلکه آمده ای بالبرکة و الرحمة و المغفرة … آمدی ببخشی و به زندگی هایمان برکت دهی …

خاطره ای خوب از ستون توبه

ابولبابه خطایی مرتکب شد، خود را به ستونی بست و روزها روزه گرفت تا توبه اش پذیرفته شود. بعد آیه نازل شد که توبه اش پذیرفته شد اما آیه ای نیامده که در توبه کردن مثل ابولبابه عمل کنید… ستون توبه و ستون ابولبابه خاطره خوبی است اما حواسمان باشد که آیه؛ … وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً (سوره نساء، آیه 64)

… و اگر آنها هنگامى كه به خویشتن ستم كردند نزد تو مى‏ آمدند، آن گاه از خداوند آمرزش مى‏ خواستند و رسول خدا نیز براى آنها طلب آمرزش مى‏ كرد بى‏ تردید خدا را بسیار توبه ‏پذیر و مهربان مى‏ یافتند.

وقتی می‌فرماید، اگر مردم خودشان به تو رجوع کنند، استغفار کنند و تو نیز برایشان استغفار کنی، حتماً بخشوده شده و مشمول رحمت رحیمیه خدا قرار می‌گردند، یعنی شفاعت، حتی در همین دنیا.

برای پذیرفته شدن توبه هم خودمان مستقیم به درگاه خدای مهربان توبه کنیم هم توسل به اهل بیت داشته باشیم که شفاعت ما را نزد خدا داشته باشند.

در حدیثی از امام باقر(علیه السلام) می‌خوانیم: «خداوند از توبه بنده ‌اش بیش از کسی که مرکب و توشه خود را در بیابان در یک شب تاریک گم کرده و سپس آن را بیابد شاد می ‌شود» همچنین در قرآن مجید آمده است: «إن الله یحب التوابین …» یعنی خداوند، توبه کنندگان را دوست دارد.

در داستان یوسف، فرزندان یعقوب این همه پدر را اذیت کردند؛ اما وقتی به اشتباهات خود پی بردند از پدر خواستند که برایشان استغفار کند؛ قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ، قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ (سوره یوسف، 97-98) 

پدر برای دلگرم شدن بیشتر فرزندان و به عبارتی محکم کردن دل آن ها گفت: این رب من، خدای من غفور و مهربان است، جایی دیگر نروید؛ هو الغفور الرحیم

به قدری در مسئله توبه در روایات تاکید شده که در حدیثی از امام باقر(علیه السلام) می‌خوانیم: «خداوند از توبه بنده ‌اش بیش از کسی که مرکب و توشه خود را در بیابان در یک شب تاریک گم کرده و سپس آن را بیابد شاد می ‌شود» همچنین در قرآن مجید آمده است: «إن الله یحب التوابین …» یعنی خداوند، توبه کنندگان را دوست دارد.

بهترین راه برای جبران گناه

بهترین راه برای جبران گناه توبه و ترك عملی گناه است و بدانید توبه و اظهار پشیمانی در پیشگاه الهی دستور خاصی ندارد. مهم عزم بر ترك گناه و ندامت و پشیمانی درونی است. اگر كسی به این حالت دست یافت، حقیقت توبه در او محقق شده. توبه هر گاه حقیقى و واقعى باشد و از اعماق جان برخیزد و جامع شرایط باشد و واقعاً از گناهى كه مرتكب شده احساس خجلت و ندامت كند و خود را در پیشگاه خدا شرمنده ببیند و در صدد كسب رضاى حق تعالى باشد, مقبول درگاه احدیت واقع شده و آثار و بركاتش نمایان مى گردد. هر چند گناه بزرگ یا بسیار باشد. 

قرآن كریم مى فرماید: ای بندگان كه بر خود اسراف و ستم كردید، از رحمت خدا مأیوس نشوید كه خدا همه ی گناهان را مى آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.(سوره زمر، آیه 53) توبه حقیقی گناهكار توبه كننده را محبوب خدا می سازد. قرآن كریم می فرماید: «اِنّ الله یحبّ التوابین؛ (سوره بقره، آیه 222) خداوند توبه كنندگان را دوست می دارد». كسی كه دوست و محبوب خدا شد، خدا عزیزش می كند؛ همه گناهان كبیره و صغیره او را می بخشد، چنان كه پیامبر فرمود: «التائب من الذنب كمَن لا ذنب له؛ (كلینی، اصول كافی، ترجمه حاج سید جواد مصطفوى‏،ج 3، ص 109) كسی كه از گناه توبه كند (خداوند همه گناهان او را می آمرزد و) همانند كسی می شود كه هیچ گناهی نكرده است.»

پس ناامید نباشید و با توبه و استغفار و دوری از این گناه خود را در آغوش پر محبت خداوند قرار دهید و سعی كنید با انجام كارهای خیر و پر ثواب كفه اعمال خود سنگین تر كنید.

بهترین راه برای جبران گناه توبه و ترك عملی گناه است و بدانید توبه و اظهار پشیمانی در پیشگاه الهی دستور خاصی ندارد. مهم عزم بر ترك گناه و ندامت و پشیمانی درونی است.

کلام آخر

کلام را با چند کلام صحبت با خدای مهربان به پایان می بریم:

خدایا! دین فرستادی عمل نکردیم، گفتی اخلاقت این گونه باشد، گوش نکردیم گفتی بیا با من حرف بزن نیامدیم، گفتی بیا حرف من را گوش کن نیامدیم … از بودن با تو خوشحال نبودیم و کِیف نمی کردیم … 

یک دهم، نه یک صدم خوشی و حال خوبی که در طول روز با دیگران داشتیم را با تو نداشتیم، چه شب هایی که تا صبح با دوستانمان گفتیم و خندیدیم اما یک نیمه شبی به خاطر تو بلند نشدیم تا با تو صحبت کنیم .. چقدر داستان ها و رمان های دنباله دار را خواندیم و دنبال کردیم اما از چند کلمه صحبت با تو و خواندن چند صفحه و حتی آیه قرآن کریم فرار کردیم …اما باز هم به خدایی و وفاداری خودت که: ایها الناس اقبل الیکم شهر رمضان: با ماه خودت، ماه رمضان به سوی ما می آیی …

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:57:00 ق.ظ ]




موانع تقرب‎ ‎

اگر بخواهیم از موانع تقرب سخن بگوییم می‌بایست همه چیزهایی را‏‎ ‎یاد ‏كنیم كه به عنوان باورهای ناروا در حوزه شناختی و اعمال بد و زشت در ‏حوزه عمل‎ ‎از آنها یاد می‌شود و قرآن از آنها بازداشته است. در این راستا ‏قرآن، اعراض از آیات‎ ‎خدا و رویگردانی از آن را مانعی برای رسیدن انسان ‏به مقام قرب و منزلت‌های والای‎ ‎معنوی و كمالات خداوندی دانسته است ‏‏(اعراف آیه 175 و 176) ‏

همچنین پیروی از شیطان و‏‎ ‎اطاعت و همراهی با وی (همان) و یا پیروی از ‏هوای نفس (اعراف آیه 176)، تجاوزگری‎ ‎‏(مطففین آیه 12 و 15)، ‏دنیاطلبی (اعراف آیه 176)، شرك (زمر آیه 3)، و گناه (مطففین آیه‎ 14 ‎و ‏‏15) را از دیگر موانع تقرب به خدا برمی‌شمارد‎.‎

‏خداوند انسان را به صورت اسماء خویش آفرید و این امكان را به وی‎ ‎داد ‏كه با استفاده از ظرفیت اسمایی كه به صورت تعلیمی به وی داده شده ‏به شكل خدا و‎ ‎به صورت وی تجلی كند و به عنوان خلیفه خدا در قرارگاه ‏زمین عمل كند‎

همه موارد پیش گفته به خوبی نشان می‌دهد كه اصل در تقرب به خدا ‏شناخت درست و‎ ‎باور به حقایق وحیانی و عمل به آن و دوری ازافكار ‏شیطانی و پلید و اعمال نادرست و‏‎ ‎منكر است‎.‎

بیان مصادیق انسانی كه با عمل به باورها و اعمال صالح، خود را به كمال‎ ‎رسانده ولی در نهایت خود را گرفتار وسوسه‌های شیطانی كرده و در دام ‏هواهای نفس‏‎ ‎افتاده است از این رو صورت می‌گیرد تا هشدارباشی باشد ‏برای كسانی كه در راه هستند‏‎.‎

قرآن بیان می‌كند كه انسان همواره در معرض خطر است و باید به خدا ‏تكیه كند‎ ‎وگرنه گرفتار شده و از مقام تقرب به كمال دور می‌افتد چنان كه ‏بلعم باعورا با همه‎ ‎پیشرفتی كه داشت در نهایت در دام وسوسه‌های ‏شیطانی افتاد و از كمال و تقرب به مبدا‏‎ ‎باز ماند. (اعراف آیه 175 و 176).‏

به طور خلاصه درباره آثار تقرب به همین اندازه بسنده می‌شود كه تقرب ‏به خدا،‎ ‎برخورداری از همه اسمائی است كه در انسان به ودیعت گذاشته ‏شده است و بهره‌مندی از‏‎ ‎رضوان الهی و رسیدن به مقام عالی قاب ‏قوسین او ادنی و یا دیگر درجات انسانی همانند‏‎ ‎خلافت الهی، از آثاری ‏است كه در قرآن بدان‌ها اشاره شده است‎

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:53:00 ق.ظ ]




عوامل و موانع تقرب به خدا

 

آهنگ كمال‌ طلبی انسان‏‎

آدمی به سوی كمال گرایش ذاتی دارد و در جست‌وجوی آن‏‎ ‎از جان مایه ‏می‌گذارد؛ هر چند كه در بیشتر موارد در مصادیق كمالی به خطا و اشتباه‏‎ ‎می‌رود ولی این بدان معناست كه كمال‌جویی، ریشه در فطرت و غرایز ‏انسانی دارد. هر‎ ‎انسانی می‌كوشد تا از نقص و كاستی در درون و برون ‏خویش بكاهد و به سوی كمال و‏‎ ‎زیبایی برود. قرآن با توجه به این خواسته ‏و گرایش ذاتی انسان و برای جلوگیری و كاهش‏‎ ‎اشتباه در تشخیص ‏مصادیق، آدمی را به مصادیق عینی كمال توجه می‌دهد و با تبیین‎ ‎مصادیق كمال نما و یا ضد كمالی می‌كوشد تا انسان در مسیر درست ‏كمال قرار گیرد‎. ‎

در تبیین قرآنی خداوند كمال مطلق است و هر كسی اگر بخواهد به ‏كمالی دست یابد‏‎ ‎می‌بایست از او كه پروردگار و پرورش دهنده هر ‏موجودی در مسیر كمالی است و زمینه و‏‎ ‎بستر كمال را برای او فراهم ‏می‌آورد، بهره جوید و به او و دستورهای وحیانی‌اش تمسك‎ ‎كند. از این رو ‏خداوند هم مقصد كمال و هم مسیر كمال و هم عامل و موجب ایجاد ‏كمال در‎ ‎اشخاص است. (انعام آیه 83، اعراف آیه 176 و یوسف آیه 76) ‏كه بیان می‌كنند كه رسیدن‎ ‎به منزلت‌های معنوی و تقرب به خدا و ‏بهره‌مندی از كمالات آن كمال مطلق تنها در سایه‎ ‎سار توجهات و مشیت ‏خداوندی است و تنها اوست كه كمالی را در شخص ایجاد و یا زمینه‌ها‎ ‎و ‏بستر بهره‌گیری را فراهم می‌آورد. از این رو خداوند در بینش و نگرش ‏قرآنی منشا‏‎ ‎هرگونه كمالی در درون و بیرون انسان است كه این مطلب بر ‏پایه دیدگاه توحید محض‎ ‎تبیین می‌گردد كه قرآن و مؤمنان بر این باورند. ‎

قرآن بیان می‌كند كه انسان همواره در معرض خطر است و باید به خدا ‏تكیه كند‎ ‎وگرنه گرفتار شده و از مقام تقرب به كمال دور می‌افتد چنان كه ‏بلعم باعورا با همه‎ ‎پیشرفتی كه داشت در نهایت در دام وسوسه‌های ‏شیطانی افتاد و از كمال و تقرب به مبدا‏‎ ‎باز ماند

به سخنی دیگر چنان كه خداوند اول و آخر و نیز ظاهر و باطن است. همو ‏صمدی است‏‎ ‎كه جایی از هستی از وجودش خالی نیست و بی او ‏هستی و كمالی نیست. بنابراین هر كسی‎ ‎كمالی بخواهد می‌بایست به ‏او تقرب جوید و از او بخواهد؛ در غیر این صورت، انسان به‎ ‎جایی نمی‌رسد ‏و در حقیقت ترازوی وجودی‌اش خالی از هرگونه كمال بلكه از هر چیزی ‏است؛‎ ‎زیرا در نگرش قرآنی غیر او باطل است و باطل به جهت هیچ بودن ‏از وزن و ارزشی‎ ‎برخوردار نمی‌باشد. در این نوشتار سعی شده است بر ‏پایه آموزه‌های وحیانی مساله تقرب‎ ‎و آهنگ كمالی انسان و چگونگی ‏تقرب واقعی به كمال مورد بررسی قرار گیرد و عوامل و‏‎ ‎موانع آن ‏شناسایی شده و آثار تقرب بیان گردد.‏‎ ‎

 

تقرب در آموزه‌های قرآن‏‎ ‎

تقرب به معنای آهنگ و شتاب در منافع خود است. این‎ ‎واژه هنگامی در ‏مورد تقرب انسان به خدا به كار می‌رود كه به معنای نزدیكی و تقرب‏‎ ‎معنوی و روحانی باشد كه شخص با اتصاف خود به صفات كمالی و پاك ‏كردن خویش از عیوب و‎ ‎نقایص می‌تواند به این مقام معنوی دست یابد. ‏‏(نگاه كنید: مفردات راغب اصفهانی ص 664‏‎ ‎و 665 ذیل واژه قرب)‏‎ ‎

تقرب در اصطلاح قرآنی به معنای تقرب مكانی نیست و این مطلب به ویژه ‏در‎ ‎كاربرد آن نسبت به خدا به خوبی آشكار می‌شود؛ زیرا خداوند پاك و ‏منزه از مكان است؛‎ ‎از این رو مقصود از تقرب به خدا، تقرب معنوی و ‏روحانی است‏‎. ‎

قرآن برای بیان معنای تقرب، افزون بر واژه قرب و از واژگانی دیگر استفاده‏‎ ‎كرده است كه از آن جمله می‌توان به كلماتی چون زلفی، عند ربهم، ‏عنده، عند ربك،‎ ‎عندالله، درجات، قریب، وسیله و نیز برخی از جملات و ‏گزاره‌هایی كه این معنا و مفهوم‏‎ ‎را می‌رساند اشاره كرد‎.‎

 

عوامل تقرب‎ ‎

قرآن برای تقرب به كمال مطلق و بهره‌مندی از آن عوامل چندی را‏‎ ‎بر ‏می‌شمارد كه انسان می‌تواند با استفاده از آنها خود را به كمال مطلق ‏نزدیك سازد‎ ‎و به سخنی خود را متأله و ربانی نماید و از درجات ربانیون و ‏متالهین برخوردار گردد‎. ‎

متألّه و ربانی در اصطلاح قرآنی انسان‌هایی هستند كه با بهره‌مندی از‏‎ ‎آموزه‌های قرآن و دیگر آموزه‌های وحیانی و الهی مانند دستورهای پیامبران ‏و امامان‎ ‎‏(ع) ظرفیت‌ها و توانمندی‌های سرشته در نهاد و ذات خویش را ‏كه در قرآن ازآن به نام‎ ‎اسماء یاد شده است، به فعلیت درآورند و خود را به ‏شكل خدا و صورت او درآورند. این‎ ‎همان معنایی است كه در برخی روایات ‏از آن به: خلق الانسان علی صورته، بیان شده است؛‏‎ ‎به این معنا كه ‏خداوند انسان را به صورت اسماء خویش آفرید و این امكان را به وی‎ ‎داد ‏كه با استفاده از ظرفیت اسمایی كه به صورت تعلیمی به وی داده شده ‏به شكل خدا و‎ ‎به صورت وی تجلی كند و به عنوان خلیفه خدا در قرارگاه ‏زمین عمل كند‎.‎

این مطلب به ویژه زمانی تاكید می‌شود كه خلیفه می‌بایست با ‏‏"مستخلفٌ عنه” و كسی‎ ‎كه جانشین وی شده در بیشتر اموری كه مرتبط ‏به استخلاف و خلیفه‌گری است مشترك باشد‏‎.‎‏ از این رو تنها كسانی ‏خلیفه‌ی الهی در قرارگاه زمین خواهند بود كه انسان كامل باشند و‏‎ ‎همه ‏اسمای الهی تعلیمی را به فعلیت درآورده باشند‏‎. ‎

بر این اساس كسانی كه انسان كامل نیستند و به حكم خلافت در زمین ‏عمل می‌كنند‎ ‎غاصب حكومت خواهند بود و خلافت ایشان باطل و ناروا ‏است‎.‎

پس این انسان متألّه و كامل ربانی است كه به جهت تقرب به خدا از ‏خلافت الهی‎ ‎بهره‌مند می‌شود. برای دستیابی به این مقام انسان ‏می‌بایست خود را در مسیری قرار‏‎ ‎دهد كه آموزه‌های وحیانی آسمانی آن ‏را بیان كرده است. از این رو قرآن از جمله عوامل‎ ‎مهم تقرب را ایمان ‏برمی‌شمارد كه به معنای شناخت درست به همه واقعیت‌ها و عمل به‎ ‎همه آموزه‌های وحیانی است. (انفال آیه 4 و توبه آیه 20 و آیات دیگر).‏

در حقیقت پیروی از آیات الهی و آموزه‌های وحیانی و عمل به آن، مهم‌ترین ‏عامل‎ ‎تقرب به خدا و متاله و ربانی شدن است (اعراف آیه 175 و 176).‏‎ ‎

آدمی به سوی كمال گرایش ذاتی دارد و در جست‌وجوی آن‏‎ ‎از جان مایه ‏می‌گذارد؛ هر چند كه در بیشتر موارد در مصادیق كمالی به خطا و اشتباه‏‎ ‎می‌رود ولی این بدان معناست كه كمال‌جویی، ریشه در فطرت و غرایز ‏انسانی دارد. هر‎ ‎انسانی می‌كوشد تا از نقص و كاستی در درون و برون ‏خویش بكاهد و به سوی كمال و‏‎ ‎زیبایی برود

اگر به آیات قرآنی كه به عوامل مهم تقرب و متاله شدن اشاره می‌كند ‏توجه شود،‎ ‎این نكته به خوبی و روشنی قابل درك است كه مهم‌ترین و ‏اصلی‌ترین عامل، همین ایمان‎ ‎واقعی و حقیقی است كه در آیه 4 سوره ‏انفال بیان شده است. بنابر این دیگر عوامل بیان‎ ‎شده در آیات دیگر به ‏معنای بیان مصادیق آن است كه عبارتند از: ‏

تقوا (آل عمران آیه‎ 15 ‎و مائده آیه 27)، ‏

توجه به قیامت (مزمل آیه 17 و 19)، ‏

جلب رضایت خدا (آل عمران‎ ‎آیه 162 و 153)، ‏

خوف از خدا و بیم از آینده و خشم او (اسراء آیه 57)، ‏

عقیده به حق‎ ‎‏(فاطر آیه 10)، ‏

علم و آگاهی به حقانیت كه از آن به علم رشدی یاد می‌شود (مجادله آی ‏‎11‎‏)‏

نماز (انفال آیه 3 و 4)، ‏

قرآن و تذكارهای آن (انسان آیه 29) ‏

سجده (علق آیه ‏‎19‎‏)، ‏

عبودیت و پرستش خدای یگانه (هود آیه 61)، ‏

سبقت در اطاعت (واقعه آیه 10 و 11)‏

جهاد (مائده آیه 35) ‏

و شهادت (آل عمران آیه 169). ‏

در حقیقت همه این موارد گفته شده‎ ‎و گفته نشده همان ایمان (سبا آیه ‏‏7) ‏

و عمل صالح (سبا آیه 7) است.‏‎ ‎

انسان متأله و كامل كسی است كه با برخورداری از هدایت الهی (بقره ‏آیه 38‏‎) ‎اسمای الهی سرشته در خویش را به فعلیت رسانده به مقام ‏تقرب یعنی همانندی در این بخش‏‎ ‎از صفات و اسما دست یافته است كه ‏بیان دیگر از مقام قاب قوسین او ادنی (نجم آیه 9) است‎.‎

 

عوامل و موانع تقرب به خدا

 

آهنگ كمال‌ طلبی انسان‏‎

آدمی به سوی كمال گرایش ذاتی دارد و در جست‌وجوی آن‏‎ ‎از جان مایه ‏می‌گذارد؛ هر چند كه در بیشتر موارد در مصادیق كمالی به خطا و اشتباه‏‎ ‎می‌رود ولی این بدان معناست كه كمال‌جویی، ریشه در فطرت و غرایز ‏انسانی دارد. هر‎ ‎انسانی می‌كوشد تا از نقص و كاستی در درون و برون ‏خویش بكاهد و به سوی كمال و‏‎ ‎زیبایی برود. قرآن با توجه به این خواسته ‏و گرایش ذاتی انسان و برای جلوگیری و كاهش‏‎ ‎اشتباه در تشخیص ‏مصادیق، آدمی را به مصادیق عینی كمال توجه می‌دهد و با تبیین‎ ‎مصادیق كمال نما و یا ضد كمالی می‌كوشد تا انسان در مسیر درست ‏كمال قرار گیرد‎. ‎

در تبیین قرآنی خداوند كمال مطلق است و هر كسی اگر بخواهد به ‏كمالی دست یابد‏‎ ‎می‌بایست از او كه پروردگار و پرورش دهنده هر ‏موجودی در مسیر كمالی است و زمینه و‏‎ ‎بستر كمال را برای او فراهم ‏می‌آورد، بهره جوید و به او و دستورهای وحیانی‌اش تمسك‎ ‎كند. از این رو ‏خداوند هم مقصد كمال و هم مسیر كمال و هم عامل و موجب ایجاد ‏كمال در‎ ‎اشخاص است. (انعام آیه 83، اعراف آیه 176 و یوسف آیه 76) ‏كه بیان می‌كنند كه رسیدن‎ ‎به منزلت‌های معنوی و تقرب به خدا و ‏بهره‌مندی از كمالات آن كمال مطلق تنها در سایه‎ ‎سار توجهات و مشیت ‏خداوندی است و تنها اوست كه كمالی را در شخص ایجاد و یا زمینه‌ها‎ ‎و ‏بستر بهره‌گیری را فراهم می‌آورد. از این رو خداوند در بینش و نگرش ‏قرآنی منشا‏‎ ‎هرگونه كمالی در درون و بیرون انسان است كه این مطلب بر ‏پایه دیدگاه توحید محض‎ ‎تبیین می‌گردد كه قرآن و مؤمنان بر این باورند. ‎

قرآن بیان می‌كند كه انسان همواره در معرض خطر است و باید به خدا ‏تكیه كند‎ ‎وگرنه گرفتار شده و از مقام تقرب به كمال دور می‌افتد چنان كه ‏بلعم باعورا با همه‎ ‎پیشرفتی كه داشت در نهایت در دام وسوسه‌های ‏شیطانی افتاد و از كمال و تقرب به مبدا‏‎ ‎باز ماند

به سخنی دیگر چنان كه خداوند اول و آخر و نیز ظاهر و باطن است. همو ‏صمدی است‏‎ ‎كه جایی از هستی از وجودش خالی نیست و بی او ‏هستی و كمالی نیست. بنابراین هر كسی‎ ‎كمالی بخواهد می‌بایست به ‏او تقرب جوید و از او بخواهد؛ در غیر این صورت، انسان به‎ ‎جایی نمی‌رسد ‏و در حقیقت ترازوی وجودی‌اش خالی از هرگونه كمال بلكه از هر چیزی ‏است؛‎ ‎زیرا در نگرش قرآنی غیر او باطل است و باطل به جهت هیچ بودن ‏از وزن و ارزشی‎ ‎برخوردار نمی‌باشد. در این نوشتار سعی شده است بر ‏پایه آموزه‌های وحیانی مساله تقرب‎ ‎و آهنگ كمالی انسان و چگونگی ‏تقرب واقعی به كمال مورد بررسی قرار گیرد و عوامل و‏‎ ‎موانع آن ‏شناسایی شده و آثار تقرب بیان گردد.‏‎ ‎

 

تقرب در آموزه‌های قرآن‏‎ ‎

تقرب به معنای آهنگ و شتاب در منافع خود است. این‎ ‎واژه هنگامی در ‏مورد تقرب انسان به خدا به كار می‌رود كه به معنای نزدیكی و تقرب‏‎ ‎معنوی و روحانی باشد كه شخص با اتصاف خود به صفات كمالی و پاك ‏كردن خویش از عیوب و‎ ‎نقایص می‌تواند به این مقام معنوی دست یابد. ‏‏(نگاه كنید: مفردات راغب اصفهانی ص 664‏‎ ‎و 665 ذیل واژه قرب)‏‎ ‎

تقرب در اصطلاح قرآنی به معنای تقرب مكانی نیست و این مطلب به ویژه ‏در‎ ‎كاربرد آن نسبت به خدا به خوبی آشكار می‌شود؛ زیرا خداوند پاك و ‏منزه از مكان است؛‎ ‎از این رو مقصود از تقرب به خدا، تقرب معنوی و ‏روحانی است‏‎. ‎

قرآن برای بیان معنای تقرب، افزون بر واژه قرب و از واژگانی دیگر استفاده‏‎ ‎كرده است كه از آن جمله می‌توان به كلماتی چون زلفی، عند ربهم، ‏عنده، عند ربك،‎ ‎عندالله، درجات، قریب، وسیله و نیز برخی از جملات و ‏گزاره‌هایی كه این معنا و مفهوم‏‎ ‎را می‌رساند اشاره كرد‎.‎

 

عوامل تقرب‎ ‎

قرآن برای تقرب به كمال مطلق و بهره‌مندی از آن عوامل چندی را‏‎ ‎بر ‏می‌شمارد كه انسان می‌تواند با استفاده از آنها خود را به كمال مطلق ‏نزدیك سازد‎ ‎و به سخنی خود را متأله و ربانی نماید و از درجات ربانیون و ‏متالهین برخوردار گردد‎. ‎

متألّه و ربانی در اصطلاح قرآنی انسان‌هایی هستند كه با بهره‌مندی از‏‎ ‎آموزه‌های قرآن و دیگر آموزه‌های وحیانی و الهی مانند دستورهای پیامبران ‏و امامان‎ ‎‏(ع) ظرفیت‌ها و توانمندی‌های سرشته در نهاد و ذات خویش را ‏كه در قرآن ازآن به نام‎ ‎اسماء یاد شده است، به فعلیت درآورند و خود را به ‏شكل خدا و صورت او درآورند. این‎ ‎همان معنایی است كه در برخی روایات ‏از آن به: خلق الانسان علی صورته، بیان شده است؛‏‎ ‎به این معنا كه ‏خداوند انسان را به صورت اسماء خویش آفرید و این امكان را به وی‎ ‎داد ‏كه با استفاده از ظرفیت اسمایی كه به صورت تعلیمی به وی داده شده ‏به شكل خدا و‎ ‎به صورت وی تجلی كند و به عنوان خلیفه خدا در قرارگاه ‏زمین عمل كند‎.‎

این مطلب به ویژه زمانی تاكید می‌شود كه خلیفه می‌بایست با ‏‏"مستخلفٌ عنه” و كسی‎ ‎كه جانشین وی شده در بیشتر اموری كه مرتبط ‏به استخلاف و خلیفه‌گری است مشترك باشد‏‎.‎‏ از این رو تنها كسانی ‏خلیفه‌ی الهی در قرارگاه زمین خواهند بود كه انسان كامل باشند و‏‎ ‎همه ‏اسمای الهی تعلیمی را به فعلیت درآورده باشند‏‎. ‎

بر این اساس كسانی كه انسان كامل نیستند و به حكم خلافت در زمین ‏عمل می‌كنند‎ ‎غاصب حكومت خواهند بود و خلافت ایشان باطل و ناروا ‏است‎.‎

پس این انسان متألّه و كامل ربانی است كه به جهت تقرب به خدا از ‏خلافت الهی‎ ‎بهره‌مند می‌شود. برای دستیابی به این مقام انسان ‏می‌بایست خود را در مسیری قرار‏‎ ‎دهد كه آموزه‌های وحیانی آسمانی آن ‏را بیان كرده است. از این رو قرآن از جمله عوامل‎ ‎مهم تقرب را ایمان ‏برمی‌شمارد كه به معنای شناخت درست به همه واقعیت‌ها و عمل به‎ ‎همه آموزه‌های وحیانی است. (انفال آیه 4 و توبه آیه 20 و آیات دیگر).‏

در حقیقت پیروی از آیات الهی و آموزه‌های وحیانی و عمل به آن، مهم‌ترین ‏عامل‎ ‎تقرب به خدا و متاله و ربانی شدن است (اعراف آیه 175 و 176).‏‎ ‎

آدمی به سوی كمال گرایش ذاتی دارد و در جست‌وجوی آن‏‎ ‎از جان مایه ‏می‌گذارد؛ هر چند كه در بیشتر موارد در مصادیق كمالی به خطا و اشتباه‏‎ ‎می‌رود ولی این بدان معناست كه كمال‌جویی، ریشه در فطرت و غرایز ‏انسانی دارد. هر‎ ‎انسانی می‌كوشد تا از نقص و كاستی در درون و برون ‏خویش بكاهد و به سوی كمال و‏‎ ‎زیبایی برود

اگر به آیات قرآنی كه به عوامل مهم تقرب و متاله شدن اشاره می‌كند ‏توجه شود،‎ ‎این نكته به خوبی و روشنی قابل درك است كه مهم‌ترین و ‏اصلی‌ترین عامل، همین ایمان‎ ‎واقعی و حقیقی است كه در آیه 4 سوره ‏انفال بیان شده است. بنابر این دیگر عوامل بیان‎ ‎شده در آیات دیگر به ‏معنای بیان مصادیق آن است كه عبارتند از: ‏

تقوا (آل عمران آیه‎ 15 ‎و مائده آیه 27)، ‏

توجه به قیامت (مزمل آیه 17 و 19)، ‏

جلب رضایت خدا (آل عمران‎ ‎آیه 162 و 153)، ‏

خوف از خدا و بیم از آینده و خشم او (اسراء آیه 57)، ‏

عقیده به حق‎ ‎‏(فاطر آیه 10)، ‏

علم و آگاهی به حقانیت كه از آن به علم رشدی یاد می‌شود (مجادله آی ‏‎11‎‏)‏

نماز (انفال آیه 3 و 4)، ‏

قرآن و تذكارهای آن (انسان آیه 29) ‏

سجده (علق آیه ‏‎19‎‏)، ‏

عبودیت و پرستش خدای یگانه (هود آیه 61)، ‏

سبقت در اطاعت (واقعه آیه 10 و 11)‏

جهاد (مائده آیه 35) ‏

و شهادت (آل عمران آیه 169). ‏

در حقیقت همه این موارد گفته شده‎ ‎و گفته نشده همان ایمان (سبا آیه ‏‏7) ‏

و عمل صالح (سبا آیه 7) است.‏‎ ‎

انسان متأله و كامل كسی است كه با برخورداری از هدایت الهی (بقره ‏آیه 38‏‎) ‎اسمای الهی سرشته در خویش را به فعلیت رسانده به مقام ‏تقرب یعنی همانندی در این بخش‏‎ ‎از صفات و اسما دست یافته است كه ‏بیان دیگر از مقام قاب قوسین او ادنی (نجم آیه 9) است‎.‎

 عوامل و موانع تقرب به خدا

آهنگ كمال‌ طلبی انسان‏‎
آدمی به سوی كمال گرایش ذاتی دارد و در جست‌وجوی آن‏‎ ‎از جان مایه ‏می‌گذارد؛ هر چند كه در بیشتر موارد در مصادیق كمالی به خطا و اشتباه‏‎ ‎می‌رود ولی این بدان معناست كه كمال‌جویی، ریشه در فطرت و غرایز ‏انسانی دارد. هر‎ ‎انسانی می‌كوشد تا از نقص و كاستی در درون و برون ‏خویش بكاهد و به سوی كمال و‏‎ ‎زیبایی برود. قرآن با توجه به این خواسته ‏و گرایش ذاتی انسان و برای جلوگیری و كاهش‏‎ ‎اشتباه در تشخیص ‏مصادیق، آدمی را به مصادیق عینی كمال توجه می‌دهد و با تبیین‎ ‎مصادیق كمال نما و یا ضد كمالی می‌كوشد تا انسان در مسیر درست ‏كمال قرار گیرد‎. ‎
در تبیین قرآنی خداوند كمال مطلق است و هر كسی اگر بخواهد به ‏كمالی دست یابد‏‎ ‎می‌بایست از او كه پروردگار و پرورش دهنده هر ‏موجودی در مسیر كمالی است و زمینه و‏‎ ‎بستر كمال را برای او فراهم ‏می‌آورد، بهره جوید و به او و دستورهای وحیانی‌اش تمسك‎ ‎كند. از این رو ‏خداوند هم مقصد كمال و هم مسیر كمال و هم عامل و موجب ایجاد ‏كمال در‎ ‎اشخاص است. (انعام آیه 83، اعراف آیه 176 و یوسف آیه 76) ‏كه بیان می‌كنند كه رسیدن‎ ‎به منزلت‌های معنوی و تقرب به خدا و ‏بهره‌مندی از كمالات آن كمال مطلق تنها در سایه‎ ‎سار توجهات و مشیت ‏خداوندی است و تنها اوست كه كمالی را در شخص ایجاد و یا زمینه‌ها‎ ‎و ‏بستر بهره‌گیری را فراهم می‌آورد. از این رو خداوند در بینش و نگرش ‏قرآنی منشا‏‎ ‎هرگونه كمالی در درون و بیرون انسان است كه این مطلب بر ‏پایه دیدگاه توحید محض‎ ‎تبیین می‌گردد كه قرآن و مؤمنان بر این باورند. ‎
قرآن بیان می‌كند كه انسان همواره در معرض خطر است و باید به خدا ‏تكیه كند‎ ‎وگرنه گرفتار شده و از مقام تقرب به كمال دور می‌افتد چنان كه ‏بلعم باعورا با همه‎ ‎پیشرفتی كه داشت در نهایت در دام وسوسه‌های ‏شیطانی افتاد و از كمال و تقرب به مبدا‏‎ ‎باز ماند
به سخنی دیگر چنان كه خداوند اول و آخر و نیز ظاهر و باطن است. همو ‏صمدی است‏‎ ‎كه جایی از هستی از وجودش خالی نیست و بی او ‏هستی و كمالی نیست. بنابراین هر كسی‎ ‎كمالی بخواهد می‌بایست به ‏او تقرب جوید و از او بخواهد؛ در غیر این صورت، انسان به‎ ‎جایی نمی‌رسد ‏و در حقیقت ترازوی وجودی‌اش خالی از هرگونه كمال بلكه از هر چیزی ‏است؛‎ ‎زیرا در نگرش قرآنی غیر او باطل است و باطل به جهت هیچ بودن ‏از وزن و ارزشی‎ ‎برخوردار نمی‌باشد. در این نوشتار سعی شده است بر ‏پایه آموزه‌های وحیانی مساله تقرب‎ ‎و آهنگ كمالی انسان و چگونگی ‏تقرب واقعی به كمال مورد بررسی قرار گیرد و عوامل و‏‎ ‎موانع آن ‏شناسایی شده و آثار تقرب بیان گردد.‏‎ ‎

تقرب در آموزه‌های قرآن‏‎ ‎
تقرب به معنای آهنگ و شتاب در منافع خود است. این‎ ‎واژه هنگامی در ‏مورد تقرب انسان به خدا به كار می‌رود كه به معنای نزدیكی و تقرب‏‎ ‎معنوی و روحانی باشد كه شخص با اتصاف خود به صفات كمالی و پاك ‏كردن خویش از عیوب و‎ ‎نقایص می‌تواند به این مقام معنوی دست یابد. ‏‏(نگاه كنید: مفردات راغب اصفهانی ص 664‏‎ ‎و 665 ذیل واژه قرب)‏‎ ‎
تقرب در اصطلاح قرآنی به معنای تقرب مكانی نیست و این مطلب به ویژه ‏در‎ ‎كاربرد آن نسبت به خدا به خوبی آشكار می‌شود؛ زیرا خداوند پاك و ‏منزه از مكان است؛‎ ‎از این رو مقصود از تقرب به خدا، تقرب معنوی و ‏روحانی است‏‎. ‎
قرآن برای بیان معنای تقرب، افزون بر واژه قرب و از واژگانی دیگر استفاده‏‎ ‎كرده است كه از آن جمله می‌توان به كلماتی چون زلفی، عند ربهم، ‏عنده، عند ربك،‎ ‎عندالله، درجات، قریب، وسیله و نیز برخی از جملات و ‏گزاره‌هایی كه این معنا و مفهوم‏‎ ‎را می‌رساند اشاره كرد‎.‎

عوامل تقرب‎ ‎
قرآن برای تقرب به كمال مطلق و بهره‌مندی از آن عوامل چندی را‏‎ ‎بر ‏می‌شمارد كه انسان می‌تواند با استفاده از آنها خود را به كمال مطلق ‏نزدیك سازد‎ ‎و به سخنی خود را متأله و ربانی نماید و از درجات ربانیون و ‏متالهین برخوردار گردد‎. ‎
متألّه و ربانی در اصطلاح قرآنی انسان‌هایی هستند كه با بهره‌مندی از‏‎ ‎آموزه‌های قرآن و دیگر آموزه‌های وحیانی و الهی مانند دستورهای پیامبران ‏و امامان‎ ‎‏(ع) ظرفیت‌ها و توانمندی‌های سرشته در نهاد و ذات خویش را ‏كه در قرآن ازآن به نام‎ ‎اسماء یاد شده است، به فعلیت درآورند و خود را به ‏شكل خدا و صورت او درآورند. این‎ ‎همان معنایی است كه در برخی روایات ‏از آن به: خلق الانسان علی صورته، بیان شده است؛‏‎ ‎به این معنا كه ‏خداوند انسان را به صورت اسماء خویش آفرید و این امكان را به وی‎ ‎داد ‏كه با استفاده از ظرفیت اسمایی كه به صورت تعلیمی به وی داده شده ‏به شكل خدا و‎ ‎به صورت وی تجلی كند و به عنوان خلیفه خدا در قرارگاه ‏زمین عمل كند‎.‎
این مطلب به ویژه زمانی تاكید می‌شود كه خلیفه می‌بایست با ‏‏"مستخلفٌ عنه” و كسی‎ ‎كه جانشین وی شده در بیشتر اموری كه مرتبط ‏به استخلاف و خلیفه‌گری است مشترك باشد‏‎.‎‏ از این رو تنها كسانی ‏خلیفه‌ی الهی در قرارگاه زمین خواهند بود كه انسان كامل باشند و‏‎ ‎همه ‏اسمای الهی تعلیمی را به فعلیت درآورده باشند‏‎. ‎
بر این اساس كسانی كه انسان كامل نیستند و به حكم خلافت در زمین ‏عمل می‌كنند‎ ‎غاصب حكومت خواهند بود و خلافت ایشان باطل و ناروا ‏است‎.‎
پس این انسان متألّه و كامل ربانی است كه به جهت تقرب به خدا از ‏خلافت الهی‎ ‎بهره‌مند می‌شود. برای دستیابی به این مقام انسان ‏می‌بایست خود را در مسیری قرار‏‎ ‎دهد كه آموزه‌های وحیانی آسمانی آن ‏را بیان كرده است. از این رو قرآن از جمله عوامل‎ ‎مهم تقرب را ایمان ‏برمی‌شمارد كه به معنای شناخت درست به همه واقعیت‌ها و عمل به‎ ‎همه آموزه‌های وحیانی است. (انفال آیه 4 و توبه آیه 20 و آیات دیگر).‏
در حقیقت پیروی از آیات الهی و آموزه‌های وحیانی و عمل به آن، مهم‌ترین ‏عامل‎ ‎تقرب به خدا و متاله و ربانی شدن است (اعراف آیه 175 و 176).‏‎ ‎
آدمی به سوی كمال گرایش ذاتی دارد و در جست‌وجوی آن‏‎ ‎از جان مایه ‏می‌گذارد؛ هر چند كه در بیشتر موارد در مصادیق كمالی به خطا و اشتباه‏‎ ‎می‌رود ولی این بدان معناست كه كمال‌جویی، ریشه در فطرت و غرایز ‏انسانی دارد. هر‎ ‎انسانی می‌كوشد تا از نقص و كاستی در درون و برون ‏خویش بكاهد و به سوی كمال و‏‎ ‎زیبایی برود
اگر به آیات قرآنی كه به عوامل مهم تقرب و متاله شدن اشاره می‌كند ‏توجه شود،‎ ‎این نكته به خوبی و روشنی قابل درك است كه مهم‌ترین و ‏اصلی‌ترین عامل، همین ایمان‎ ‎واقعی و حقیقی است كه در آیه 4 سوره ‏انفال بیان شده است. بنابر این دیگر عوامل بیان‎ ‎شده در آیات دیگر به ‏معنای بیان مصادیق آن است كه عبارتند از: ‏
تقوا (آل عمران آیه‎ 15 ‎و مائده آیه 27)، ‏
توجه به قیامت (مزمل آیه 17 و 19)، ‏
جلب رضایت خدا (آل عمران‎ ‎آیه 162 و 153)، ‏
خوف از خدا و بیم از آینده و خشم او (اسراء آیه 57)، ‏
عقیده به حق‎ ‎‏(فاطر آیه 10)، ‏
علم و آگاهی به حقانیت كه از آن به علم رشدی یاد می‌شود (مجادله آی ‏‎11‎‏)‏
نماز (انفال آیه 3 و 4)، ‏
قرآن و تذكارهای آن (انسان آیه 29) ‏
سجده (علق آیه ‏‎19‎‏)، ‏
عبودیت و پرستش خدای یگانه (هود آیه 61)، ‏
سبقت در اطاعت (واقعه آیه 10 و 11)‏
جهاد (مائده آیه 35) ‏
و شهادت (آل عمران آیه 169). ‏
در حقیقت همه این موارد گفته شده‎ ‎و گفته نشده همان ایمان (سبا آیه ‏‏7) ‏
و عمل صالح (سبا آیه 7) است.‏‎ ‎
انسان متأله و كامل كسی است كه با برخورداری از هدایت الهی (بقره ‏آیه 38‏‎) ‎اسمای الهی سرشته در خویش را به فعلیت رسانده به مقام ‏تقرب یعنی همانندی در این بخش‏‎ ‎از صفات و اسما دست یافته است كه ‏بیان دیگر از مقام قاب قوسین او ادنی (نجم آیه 9) است‎.‎

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:52:00 ق.ظ ]




بهترین و موثرترین راه برای رسیدن به تقرب خدا چیست؟

 

 

 

قرآن حكیم: ای كسانی كه ایمان آورده اید! از (مخالفت با دستورات الهی) پرهیز كنید و وسیله ای برای تقرب به او بجویید؛ و در راه او جهاد كنید باشد كه رستگار شوید. (سوره مائده - آیه 35)

اساسا دنیا مقدمه ای جهت رسیدن و تقرب به خداست و در آن وسایط و وسایلی قرار دارد که تحقق این هدف را تسریع می بخشد.

مفهوم قرب و تقرب به خدا

باید دانست‌ كه‌ چون‌ تقرّب‌ بنده‌ به‌ خداوند عزّوجلّ حاصل‌ گردد حجاب های‌ نفسانی‌ او از میان‌ برداشته‌ می‌شود. قرب‌ به‌ خدا یعنی‌ بی‌پرده‌ بودن‌. تقرّب‌ به‌ خدا یعنی‌ انجام‌ دادن‌ فعلی‌ كه‌ موجب‌ رفع‌ حجاب‌ شود. تمام‌ عباداتی‌ را كه‌ انجام‌ می‌دهیم‌ باید به‌ نیّت‌ تقرّب‌ به‌ سوی‌ او بوده‌ باشد، و گرنه‌ آن‌ عبادت‌ باطل‌ است‌ و به‌ پشیزی‌ ارزش‌ ندارد، گرچه‌ پیكره عمل‌ درشت‌ و چشمگیر بوده‌ باشد. قرب‌ به‌ خداوند، قرب‌ مكانی‌ و یا زمانی‌ و یا سائر امور طبیعی‌ نیست‌. چرا كه‌ خداوند محلّی‌ ندارد تا انسان‌ بدان‌ محلّ نزدیك‌ گردد. و در زمانی‌ واقع‌ نمی‌باشد تا انسان‌ بدان‌ زمان‌ خود را نزدیك‌ نماید. مكان‌ و زمان‌ و سائر عوارض‌ و جواهر، مخلوق‌ و آفریده خدا هستند، و در مشت‌ قدرت‌ وی‌ قرار دارند. امّا میان‌ نفس‌ انسان‌ و خداوند حجاب هایی ست‌، بلكه‌ هفتاد هزار حجاب‌ است‌. و هر عملی‌ را كه‌ انسان‌ انجام‌ دهد، خواه‌ فعل‌ طاعت‌ بوده‌ باشد خواه‌ ترك‌ معصیت‌، اگر از روی‌ قصد قربت‌ و نیّت‌ نزدیكی‌ به‌ وی‌ باشد، یك‌ عدد از حجاب ها را بر می‌دارد یعنی‌ نفس‌ انسان‌ یك‌ مرحله‌ به‌ خداوند نزدیكتر می‌شود و خود را روشن‌تر می‌نگرد، و قساوت‌ و ظلمات‌ درونی‌اش‌ را كمتر و سبك تر احساس‌ می‌نماید؛ تا رفته‌ رفته‌، بنده‌ جمیع‌ حجاب هایش‌ از بین‌ می‌رود و میان‌ وی‌ و خدای‌ وی‌ هیچ‌ فاصله‌ و بعد نفسانی‌ باقی‌ و برقرار نمی‌ماند. (کتاب الله‌شناسی/ جلد اول)

وسایل تقرب به خدا

امیرالمومنین علی(علیه السلام) در خطبه 110 نهج البلاغه وسایل تقرب به خداوند را این طور معرفی فرموده است: ایمان به خدا و پیامبر، جهاد، نماز، زكات، روزه، حج و عمره، صله رحم، صدقه پنهانی و آشكار، نیكوكاری، یادخدا، پیروی از راه و رسم پیامبر(صلی الله علیه) و عمل به قرآن.

از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت شده است كه فرمود: بهشت دربى دارد كه نام آن «باب المجاهدین» مى‏باشد؛ به طرف در حركت كرده، در حالى كه درب باز شود، مجاهدان شمشیر به خود آویخته، مردم در محشر، فرشتگان خدا درودگویان به استقبالشان مى‏شتابند؛ پس هر كس جهاد را ترك كند خداوند جامه خوارى و ذلّت را بر اندام او بپوشاند، و او را در طول زندگى نیازمند و تهیدست مى‏گرداند، و دین او را از میان بردارد (بی دین از دنیا مى‏رود)

«بهترین وسیله‏اى كه توسل كنندگان به خداوند سبحانه و تعالى انتخاب نموده‏اند، ایمان به او و به فرستاده او، و جهاد در راه اوست، زیرا جهاد در راه خدا مقام اعلاى ‏اسلام است، و كلمه اخلاص است، كه مبناى فطرت اصلى انسان بر آن است، و برپاداشتن نماز است كه اصل دین است، و پرداخت زكات است كه فریضه واجب است، و روزه ماه رمضان كه سپرى از عذاب است، و حج‏ بیت الله و عمره در آن كه فقر را منتفى و گناه را می شوید، و صله رحم مال را مى‏افزاید، و اجل را به تاخیر مى‏اندازد، و صدقه پنهانى كه كفاره گناهست، و صدقه آشكار كه مرگ زشت و سخت را دفع ‏می نماید، و انجام كارهاى نیكو كه از سقوط هاى پست جلوگیرى مى‏كند، در ذكر خداوندى حركت كنید كه بهترین ذكر است، و علاقه پیدا كنید به آنچه كه خداوند متقیان را وعده فرموده است، زیرا وعده خداوندى راست‏ترین وعده‏ها است، و اقتداء كنید به هدایت پیامبرتان، زیرا برترین هدایت‏ها است، و بپذیرید سنت پیامبرتان را زیرا هدایت كننده‏ترین سنت ها است.»(نهج البلاغه/ ترجمه علامه محمد تقی جعفری) در ادامه چند مورد این وسایل تقرب به خدا را مورد توجه قرار می دهیم:

ایمان به خدا:

باید دید مقصود از زندگى چیست؟ اگر مقصود از زندگى فقط حركت و احساس طبیعى به وسیله اعضاى حاسه، و خواستن‏هاى ناشى‏براى اشباع غرایز طبیعى حیوانى است و بس، نه تنها ایمان براى چنین زندگى مورد نیاز نیست، بلكه مزاحم و مخل آن نیز محسوب می شود. از اینجا است كه اشخاصى‏ كه می گویند: انسان ها می توانند بدون ایمان زندگى كنند! انسان و زندگى او را در مرتبه‏اى از حیوانیت پست در نظر می گیرند كه شایستگى درك و پذیرش ایمان را ندارد. پیشنهاد ایمان به چنین اشخاص، مانند پیشنهاد اندیشه نیرومند براى یك بیمار روانى‏است كه اندیشه براى او سبب زحمت و رسیدن فورى به پوچى است. و اگر مقصود از زندگى، عبارتست از زندگى با همه ابعاد و استعدادهاى انسانى، محال است كه ‏بدون ایمان از چنین زندگى برخوردار گشت. براى انسانى كه ایمان به موضوعى ندارد، توقع اندیشه و عمل بر مبناى قانون درباره آن موضوع، همان مقدار منطقى است كه ‏توقع حركات منظم و منطقى مبتنى بر وجدان آگاه براى یك حیوان بى‏اندیشه ‏و بى‏ذهن!! (شرح نهج البلاغه/ علامه محمد تقی جعفری)

 

جهاد در راه خدا:

از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت شده است كه فرمود: بهشت، دربى دارد كه نام آن «باب المجاهدین» مى‏باشد؛ به طرف در حركت كرده، در حالى كه درب باز شود، مجاهدان شمشیر به خود آویخته، مردم در محشر، فرشتگان خدا درودگویان به استقبالشان مى‏شتابند؛ پس هر كس جهاد را ترك كند خداوند جامه خوارى و ذلّت را بر اندام او بپوشاند، و او را در طول زندگى نیازمند و تهیدست مى‏گرداند، و دین او را از میان بردارد (بی دین از دنیا مى‏رود)، چرا كه خداوند تبارك و تعالى امّت مرا (به خاطر) سم اسبان (مجاهدان) و جایگاه نیزه‏هاى آنان، عزیز و سرافراز مى‏دارد. (پاداش نیكیها و كیفر گناهان/ ترجمه ثواب الأعمال/ 479)

نماز: امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: بهترین چیزی  که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی  تقرب پیدا می کند، نماز است. (تحت العقول، ص 455)

زکات: امام صادق علیه‏السلام فرمودند: سنگ هاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست نمى‏ شود. (کافى، جلد2، ص 18)

چون‌ تقرّب‌ بنده‌ به‌ خداوند عزّوجلّ حاصل‌ گردد حجاب های‌ نفسانی‌ او از میان‌ برداشته‌ می‌شود. قرب‌ به‌ خدا یعنی‌ بی‌پرده‌ بودن‌. تقرّب‌ به‌ خدا یعنی‌ انجام‌ دادن‌ فعلی‌ كه‌ موجب‌ رفع‌ حجاب‌ شود. تمام‌ عباداتی‌ را كه‌ انجام‌ می‌دهیم‌ باید به‌ نیّت‌ تقرّب‌ به‌ سوی‌ او بوده‌ باشد، و گرنه‌ آن‌ عبادت‌ باطل‌ است‌ و به‌ پشیزی‌ ارزش‌ ندارد، گرچه‌ پیكره عمل‌ درشت‌ و چشمگیر بوده‌ باشد

روزه: پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: روزه گرفتن، سپری است در برابر آفت های دنیوی، حجابی است در برابر عذاب های اخروی.(مصباح الشریعت،ص133) ابو عبد اللَّه صادق (علیه السلام) گفت: آیا از ریشه اسلام و شاخه اسلام و قلّه بلند اسلام با خبرت سازم؟ من گفتم: آرى. ابو عبد اللَّه گفت: ریشه اسلام نماز است. و شاخه اسلام زكات است و قلّه بلند اسلام‏ جهاد در راه خداست. ابو عبد اللَّه گفت: آیا از درهاى خیر، باخبرت سازم؟ بدان كه روزه سپر آتش است. (گزیده كافى/ ج‏3 /125)   

حج: در دین مقدس اسلام هیچ عبادتى مانند حج، داراى آن همه ابعاد متنوعى كه هر یك‏ احساس نوعى از تكلیف را اشباع می نماید، نمی باشد. از آن جمله:

تكلیف مالى است كه مسلما براى عمل حج وجود دارد. انسان با اداى ‏این تكلیف است كه به مرحله آزادى ارتباط با مال و منال دنیا می رسد و در راه انجام ‏تكلیف دست از آن برمی دارد.

لبیك-یعنى اجابت می كنم دعوت تو را اى خداى من، كه اگر این كلمه واقعا از دل بر آید، قطعى است كه دعوت از خدا هم واقعا متوجه آن بنده گشته است. آیا كسانى كه مورد دعوت خداوندى قرار گرفته‏اند، -شرفى بالاتر از این سراغ دارند كه ‏خدا آنان را خواسته است كه در پیشگاه او حاضر شوند و به شهود عظمت و فروغ او نائل آیند؟ وقوف در صحراى عرفات و نیایش در آن، از اعماق قلب توام با خلوص ‏و صفا. مضامین دعاى عرفه‏اى كه سرور شهیدان امام حسین بن على علیهما السلام در آن‏ مكان مقدس الهى خوانده است، مى‏فهماند كه بنده مشتاق انجذاب به بارگاه ربوبى، چگونه می تواند با پروردگارش ارتباط برقرار كرده و در جذبات آن فیاض مطلق‏فرو رود!

هر سرو قد كه‌ بر مه‌ و خور، حسن‌ می‌فروخت           چـون‌ تـو درآمـدی‌ پی‌ كار دگر گـرفت‌

زین‌ قصّه‌ هفت‌ گنبد افلاك‌ پر صداست                       كوته‌ نظر ببین‌ كه‌ سخن‌ مختصر گـرفت

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:50:00 ق.ظ ]




 

اعتماد به نفس چیست؟و راههای بدست آوردن اعتماد به نفس

 

اعتماد به نفس به میزان علاقه، اطمینان و غروری که نسبت به خود دارید می گویند. اما همیشه افراد زیادی وجود داشته اند که به دلایل بسیاری زندگی را دو بعدی میبینند و به همین دلیل پیدا کردن توانایی های خودشان برایشان مشکل شده و زندگی برایشان بی معنی شده است.
هر چند ممکن است افرادی باشند که در هیچ زمینه ای اعتماد به نفس ندارند اما معمولاً کمبود اعتماد به نفس افراد در جنبه های بخصوص هر فرد است. به طور مثال، آنها که از لحاظ ظاهر اعتماد به نفس ندارند، زندگی اجتماعی برایشان بسیار دشوار خواهد شد. این افراد تصور خواهند کرد که در مجامع عمومی کسی به آنها توجه نخواهد کرد و مجبور خواهند شد که از اول تا آخر مجلس در گوشه ای تنها بنشینند.
در زندگی زناشویی هم ممکن است کمبود اعتماد به نفس مشکلات زیادی ایجاد کند. ممکن است فرد همچنان در رابطه ای که خود می داند بسیار برای وی مسموم و ناسالم است باقی بماند در حالیکه آگهی کامل دارد که اصلاً از این رابطه خوشحال نیست. این به این دلیل است که فرد تصور می کند که قادر نیست این وضعیت را بهبود بخشد.
این مسئله می تواند در زندگی کاری افراد هم تاثیر منفی بگذارد. کمبود اعتماد به نفس منجر به فقدان انگیزه و علاقه در فرد برای پیشرفت خواهد شد.
اما اگر این مسئله را در مقیاس کلی تر بررسی کنیم، فرد فاقد اعتماد به نفس ممکن است از انجام همه کارها سر باز زند و بی هدف باشد فقط به این دلیل که تصور میکند که توانایی انجام کاری را ندارد. اما الان دیگر زمانش رسیده است که این رویه را تغییر داده و این را باور کنید که شما قادر به انجام هر کاری که می خواهید هستید.
خیلی مشکل است اعتماد به نفس یا خودباوری را تعریف کرد. اعتماد به نفس خیلی بیشتر از احساس خود درمود خودداشتن است, اگر به کارهایتان افتخار کنید یا وقتی در آینه نگاه می کنید از خودتان خوشتان بیاید , اون هم اعتماد به نفس نیست. خودباوری یا اعتماد به نفس به این ربط دارد که ما چطور در مورد خودمان و ارزشی که داریم قضاوت می کنیم.
ما همیشه متمایلیم که خودمان را دست کم بگیریم, فکر می کنیم اونطوری که به نظر می آئیم درجه اعتماد به نفس ما را مشخص می کند, درحالیکه حقیقت امر چیزی دیگر است. این اعتماد به نفس و خودباوری مااست توانایی دیدن خود به عنوان موجودی ارزشمند – که عکس العمل ما را وقتی در آینه نگاه می کنیم مشخص می کند.
● چه چیز منجر به فقدان اعتماد به نفس می شود؟
اعتماد به نفس پایین ممکن است درشرایط مختلف ایجاد شود. در محیط های اجتماعی ممکن است با افرادی سر و کار داشته باشید که شما را تحقیر می کنند. وضعیت ظاهریتان نیز تا حد زیادی در این زمینه موثر است.
محیطی که در آن به دنیا آمده و پرورش یافته اید نیز بسیار روی اعتماد به نفس شما تاثیر دارد. بچه ای که هیچ وقت احساس نکرده است که فردی بخصوص است و از طرف والدین حمایت نمی شده است، با این تفکر رشد خواهد کرد که هیچ کس او را دوست نداشته و برای او ارزشی قائل نیست.
محیط کار شما نیز روی اعتماد به نفستان تاثیر دارد. اگر کارهایتان مورد تشویق قرار نگیرد و توجهی به آنها نشود و همکارانتان وجودتان را نادیده بگیرند، اعتماد به نفستان کاهش پیدا خواهد کرد.
● عدم اعتماد به نفس و افسردگی
فقدان حس خودباوری الزاما” منجر به افسردگی نمی شود. اما تحقیقات نشان داده اند که این دوتا اغلب باهم هستند . درواقع ( WHO ) سازمان بهداشت جهانی در توصیف افسردگی از عدم اعتماد به نفس صحبت می کند.
نداشتن اعتماد به نفس شما را تبدیل به بدترین دشمن خودتان می کند. این فکرها که اگر من خوشگلتر بودم , اگر ورزشکار خوبی بودم, اگر بامزه و محبوب بودم , اگر آنقدر قوی بودم که بتوانم آن را تعمیر کنم , همه چیزهای دیگر را از بین می برد. حتی وقتی از ما تعریف می کنند اون صداهایی که درون مغزمان هست اون تعریف و تمجیدرو نادیده می گیره و اونو کم اهمیت جلوه میده. مثل جولیا رابرتز که در فیلم “زن زیبا” می گه باورکردن چیزهای بد ساده تراست.
۱) بیماری افسردگی اغلب یک چیز درونی است و گاهی اوقات این بیماری به دلایل مختلف نادیده گرفته می شود. از جمله اینکه منشاء هورمونی دارد یا قسمتی از فرایند رشد است. سازمان بهداشت جهانی (WHO) متوجه این موضوع شده که کمتر از ۲۵% افرادی که افسردگی دارند توجه و مراقبت لازم را دریافت می کنند.
۲) واقعاً مهم است که به عدم اعتماد به نفس و حس خود کم بینی توجه شود. مخصوصاً در بین جوانان که خودکشی یکی از ۳ عامل مهم در مرگ آنان است.
۳) حتی به عنوان اشخاص بالغ نیز عدم اعتماد به نفس و خودکم بینی میتواند بر روند کار ما تاثیر بگذارد. میتواند ما را در زندگی تبدیل به شریکی بی میل و علاقه و پدری بیفایده بنماید. عدم اعتماد به نفس بر همه جنبه های زندگی یک شخص تاثیر میگذارد و باعث نابودی میشود.
وقتی شما دیگر از خودتان خوشتان نمی آید, دنیا تبدیل به مکان ترسناکی میگردد.
حالا امید داشتم. وقتی بچه بودم در مورد خد ا چیزهایی شنیده بودم, تلاش برای ماندن همه چیز را در زندگی من نابود کرده بود, و مدتها بود که من خدا را فراموش کرده بودم. اما خدا مرا فراموش نکرده بود. در سال ۲ دانشگاه , به آیه ای در کتابمقدس برخوردم که یکی از آیات دلخواه من است. اشعیاء ۴۱ : ۹ و ۱۰ اینچنین میگوید: ۹ که‌تو را از اقصای‌زمین‌گرفته‌، تو را از کرانه‌هایش‌خوانده‌ام‌و به‌تو گفته‌ام‌تو بنده‌من‌هستی‌،تورا برگزیدم‌و ترک‌ننمودم‌، ۱۰ مترس‌زیرا که‌من‌با تو هستم‌و مشوّش‌مشو زیرا من‌خدای‌تو هستم‌! تو را تقویت‌خواهم‌نمودوالبتّه‌تو را معاونت‌خواهم‌داد و تو را به‌دست‌راست‌عدالت‌خود دستگیری‌خواهم‌کرد.
من کیستم؟ اگر نسبت به خودتان احساس خوبی نداشته باشید, این سوال , بسیار وحشتناک است. اما حالا من یک جواب دارم. من زنی هستم که خدا دوستم دارد. شما نیز میتوانید همین را تکرار کنید. شما برای خدا مهم هستید. خدا شما را آنقدر دوست داشت که پسر خود را برای شما فدا کرد. میتوانید همین الان از طریق دعا به او ایمان آورید. دعا به سادگی یعنی صحبت با خدا. خدا قلب شما را میشناسد و زیاد نگران کلمات شما نیست. زیرا او قلب شما را میخواهد نه زبانتان را.
اساس یک رابطه خوب با نوجوان باشید که به عزت نفس وی کمک می کندکه بر اساس برابری و احترام متقابل استوار است
آیا معمولاً توانایی های خودتان را زیر سوال می برید؟ آیـابـرای ایـن عدم اطمینان به خود توجیهی دارید یا فقـط بـه دلایل واهی این کار را می کنید؟
اگـر ایـنطـور اسـت، احـتـمالاً شما دچار کمبود اطمینـان واعـتـمـاد به نفس هستیـد. تـا همین لحظه افراد بسیاری هستند که از همه تواناییهای خود به طور کامل استفـاده نمیکنند،ممکن است شما هم یکی از همین افراد بوده وبه جای انجام کارهای مفید و سودمند، همیشه مشغول فکر کردن به این مسئله هستید که چه زندگی بیمصرفی دارید و چقدر محیط اطرافتان کسل کننده است. اگـر چـه مـمکن اسـت که کمی از خود دور افتاده باشید وارزش خود را فراموش کرده باشید، اما هیچگاه برای تغییردیر نیست.
● چه کسانی در معرض ابتلا به آن هستند؟
چون عوامل بسیاری ممکن است به از دست دادن اعتماد به نفس بیانجامد، می توان گفت که همه در معرض خطر ابتلا به آن هستند اما بعضی شرایط نسبتاً جدی تری دارند.
همه انسانها ممکن است در یک جنبه از زندگی خود احساس کمبود اعتماد به نفس داشته باشند. اما همیشه راه هایی برای مقابله با این مشکلات وجود دارد. در اینجا راه هایی را به شما معرفی می کنیم که با انجام آنها بتوانید ارزش خود را در نظر خودتان بالاتر ببرید و اعتماد به نفستان را افزایش دهید.
اگر می خواهید اعتماد به نفستان را دوباره به دست آورید، در اینجا شش راه به شما معرفی می کنیم:
۱) خود را با دیگران مقایسه نکنید
همیشه به یاد داشته باشید که انسانها با هم متفاوت اند. دلیلی ندارد که همه ما توانایی های یکسانی داشته باشیم و کارهای مشابهی انجام دهیم. اگر سعی کنید که خود را با هر کسی که سر راهتان قرار می گیرد مقایسه کنید، خیلی زود از خودتان خسته و دلسرد خواهید شد و دیگر قدرت انجام کاری را نخواهید داشت.
۲) خود را دست کم نگیرید
سعی کنید که ارزش خود را به عنوان یک انسان کشف کنید. دلیل نمی شود که اگر کسی از شما خوشش نیامد و شما را فرد جالبی تصور نکرد، تصور همه مردم این باشد. اگر کسی از شما خوشش نیامد اصلاً ناراحت نشوید، مشکل خودش است نه شما. چون افراد زیادی هستند که شما را دوست می دارند و برایتان ارزش قائل اند.
۳) فهرستی از کارهایی که انجام داده اید و در آنها موفق بوده اید تهیه کنید
سعی کنید روی کارهایی که در آن موفق بوده اید متمرکز شوید. اما اگر چنین چیزی در سابقه کاریتان پیدا نکردید اصلاً ناراحت نباشید. شاید پشت این همه ناتوانی لبخندی نهفته باشد و قدرتی باشد که بتواند باعث خنده دیگران شود و یا حتی شاید توانایی در شما وجود داشته باشد که هنوز کشفش نکرده اید. سعی کنید لیستی از کارهای انجام شده تان تهیه کنید. مهم نیست که کوتاه یا بلند باشد. با اینکه حتی ممکن است نتوانید فکرش را بکنید اما همین کارها می تواند اعتماد شما را دوباره به خودتان جلب کند.
۴) سر خود را بیشتر گرم کنید
سعی کنید تفریحاتی برای خود درست کنید که به آنها علاقه دارید. ممکن است به کتاب خواندن علاقه مند باشید، یا به باشگاه بروید یا هر کار دیگری…هر چه زمان بیشتری به انجام کارهای مورد علاقه تان اختصاص دهید، کمتر وقت برای سرزنش خود و متاسف شدن برای خودتان خواهید گذاشت. اما مسئله مهم تر این است که این کار باعث می شود که شما احساس مفید بودن کنید و این به شما هدف می دهد.
۵) با افراد مثبت نشست و برخاست کنید:
گاهی اوقات بودن در جمع افرادی که از خودتان هم دلسردتر و افسرده تر هستند، بیشتر به ضررتان خواهد بود. حتی اگر تنها باشید بیشتر به نفعتان خواهد بود تا با آنها. به جای چنین افرادی سعی کنید با افرادی مراوده کنید که می توانند شما را شاد کنند. اگر دور و اطرافتان را از دوستان نزدیک و خانواده پر کنید که شما را قبول دارند، می تواند سبب شود که شما هم خودتان را قبول داشته باشید.
۶) در جلسات روانشناسی شرکت کنید
امروزه درمان های زیادی برای این مشکل پیشنهاد می شود. مجمع های بسیاری هم برای این منظور تشکیل می شود. به این افراد توصیه می شود که در این جلسات روانشناسی شرکت کنند چون بسیار موثر بوده است. کتاب ها و نوارهای زیادی هم در این زمینه ارائه می شود.
● با خودتان صادق باشید
من چیزی در مورد شما نمی دانم، اما می دانم که امروز در این دنیا کینه و نفرت به اندازه کافی وجود دارد و در این موقعیت بدترین کار این است که شروع کنیم که از خودمان هم متنفر شویم. شما فقط یکبار به دنیا می آیید، و همین یکبار هم زندگی خیلی کوتاهی خواهید داشت، پس نگذارید که دیگران مانع شادی شما شوند.
سعی کنید که توانایی های خود را بشناسید و ببینید که در چه زمینه هایی فردی ویژه هستید. افرادی که نمی توانند توانایی های شما را ببینند ارزش این را ندارند که دور و برتان باشند
● آرامش ذهنی
هر که هستید و هر کجا زندگی می‌کنید، آرامش را به زندگی خویش دعوت کنید و آن را در ذهن خود جایگزین سازید.اگر کلام و رفتار شما قرین آرامش باشد، بدون شک این ویژگی به دنیای اطراف شما نیز سرایت خواهد کرد. بخاطر داشته باشید برای رسیدن به این وضعیت، لازم است برخی قابلیت‌های ویژه را در خود پرورش دهید و شرایط خاصی را در زندگی خویش ایجاد نمائید. رعایت نکات زیر مقدماتی است که به شما کمک می‌کند در این مسیر گام بردارید:
۱) یاد بگیرید که گاه مسایل را رها سازید.
بدین معنا که به هر مسئله‌ای دائما گره نخورید. وقتی همیشه و همه جا در فکر مسایل خود هستید و به مرور آنها می‌پردازید، در واقع همیشه بار اضافه‌ای را با خود حمل می‌کنید که این خود سبب ایجاد اضطراب و استرس در شما می‌گردد. بیاموزید که با یک ذهن رها و آزاد زندگی کنید. این امر به شما کمک می‌کند که به هر محرک کوچک و یا مانع جزئی آشفته نشوید.
۲) به خود و خدای خود ایمان داشته باشید.
اگر به خود و خدای خود ایمان داشته باشید، به راحتی از عهده مشکلات زندگی برخواهید آمد و ثابت قدم و مطمئن در راه رسیدن به اهداف خود گام خواهید برداشت.
۳) مثبت اندیش باشید.
اگر دیدگاه مثبت اندیشی نداشته باشید، همه چیز می‌تواند بی‌فایده و بی‌ثمر باشد. داشتن نگرش مثبت و امید، بهترین سلاح درمقابل ترس و اضطراب است.
۴) نسبت به انتظارات و برنامه‌ریزیهای خود واقع‌بین و منطقی باشید.
توانائیهای خود را در موقعیت‌های خاص بشناسید و نسبت به عدم توانائیها و ضعف‌های خود واقع‌بین باشید. هر چقدر نگرش شما نسبت به مسایل زندگی منطقی‌تر باشد، به آرامش بیشتری دست خواهید یافت.
۵) نسبت به انسان‌ها، عشق بی قید و شرط خود را نثار کنید.
شما می‌توانید از دوستان، هم اتاقی‌ها و کلاسیهای خود شروع کنید. یاد بگیرید که آنها را بدون قید و شرط دوست بدارید، در مقابل ضعف‌های آنها صبور باشید و خطاها و اهمال کاریهایشان را ببخشید. هر چقدر نسبت به دیگران بخشش بیشتری داشته باشید احساس شادی و خرسندی بیشتر را تجربه خواهید کرد.
۶) معنای فداکاری را لمس کنید.
دست بخشش داشته باشید ولی انتظار بازگشت نداشته باشید. دیگران را به شیوه خودشان خوشحال کنید. به افراد بی‌پناه یتیم و فقیر کمک کنید. برای آنهایی که خواهان یاری گرفتن از شما هستند پشت و پناه باشید و بدون آنکه منتی بر آنها نهید تکیه گاهشان باشید، هر چقدر بیشتر ببخشائید. از الزامات و قید و بندها بیشتر رها خواهید شد.
۷) افکار خود را بازسازی کنید.
در افکار و عقاید خویش نسبت به شخص خود، بازنگری کنید. بیاموزید در مقابل خویشتن صبور باشید و ارزشها، استعدادها و مهارت‌های خود را ارج نهید. خود را بدون هیچ قید و شرطی دوست بدارید. هر گونه ترس و تردید غیرمنطقی که در مورد خود دارید، کنار بگذارید. اگر دیدگاه مثبت و سالمی را در مورد خود داشته باشید یاد خواهید گرفت که خود را بدون قید و شرط قبول داشته باشید.
● روش‌های رشد و تقویت اعتماد به نفس
بر توانائی‌های خود تکیه کنید. برای هر کاری که انجام می‌دهید ارزش قائل شوید و تمرکز و توجه خود را معطوف کارهایی که می‌توانید انجام بدهید بنمائید.
به خاطر تلاش‌هایی که دارید، خودتان را تشویق کنید. بیش از فکر کردن راجع به نتیجه کارهایتان روی توانائی‌های خود تمرکز نمائید چرا که این امر به شما کمک می‌کند تا بتوانید با محدودیت‌های اجتناب‌ناپذیر زندگی خود کنار بیابید.ریسک کنید. با وقایع جدید به عنوان تجربه‌ای نو روبرو شوید و از برد و باخت نهراسید. در صورتی که اینگونه عمل کنید امکانات جدیدی برای شما فراهم می‌شود و می‌توانید حس خویشتن‌پذیری را در خود تقویت نمائید. جلوی پیشرفت شخصی خود را نگیرید.با خودتان صحبت کنید. صحبت کردن با خود، بیشتر در زمینه مقابله با فرضیات مضر مطرح می‌گردد. می‌توانید خودتان اینگونه فرض‌ها را تشخیص دهید. آنگاه به خودتان بگوئید: “این افکار را رها کن و فرضیات منطقی‌تری را جایگزین آن کن” برای مثال وقتیکامل انجام دهی فقط باید سعی و تلاش کنی که آن را خوب انجام دهی” این افکار به شما اجازه می‌دهد که خودتان را قبول داشته باشید و برای پیشرفت تلاش کنید.
خودتان را ارزیابی کنید. یاد بگیرید که این ارزیابی را مستقلاً انجام دهید. به خاطر جلوگیی از احساس ناراحتی در خود، روی نقطه نظرات دیگران تأکید ننمائید. تمرکز اصلی شما باید روی احساسات خودتان در مورد رفتار، کار و سایر جنبه‌های زندگی‌تان باشد. این کارها باعث قوی‌تر شدن احساس مثبت در مورد خودتان شده و از اینکه اختیارتان را بدست دیگران دهید جلوگیری به عمل می‌آورد.
● تنهایی
تغییر و تحولات در دوره دانشگاه، مجموعه متنوعی از احساسات را در دانشجویان به وجود می‌آورد. علاوه بر احساس هیجان و انتظار، احساس تنهایی نیز ممکن است وجود داشته باشد. تنهایی لزوماً به معنای تنها بودن نیست، ممکن است مدت‌های طولانی تنها باشیم و به هیچ وجه احساس تنهایی نکنیم. بررسی نحوه تجربه :تنهایی در افراد دیگر، بهترین راه برای درک تنهایی است. در شرایط زیر ممکن است احساس تنهایی کنیدوقتی تنهایید و راهی برای تنها نبودن به نظرتان نمی‌رسد.
▪ به نظرتان می‌آید که دلبستگی‌های پیشین را ندارید.
▪ با تغییراتی در زندگی خود روبرویید، محل تحصیل، شهر یا شغل جدید و یا تغییراتی از این قبیل.
▪ به نظرتان می‌آید که هیچ کس در زندگیتان نیست که بتوانید
▪ احساسات و تجارب خود را با او در میان بگذارید.
▪ خود را غیرقابل قبول، دوست‌نداشتنی و بی‌ارزش درک می‌کنید، حتی اگر دیگران چنین درکی از شما نداشته باشند.
● درک نادرست درباره تنهایی
تنهایی ممکن است به علت معنایی که از آن برای خود می‌کنید، عمیق‌تر شود. بویژه دانشجویان آماده درک‌های نادرست زیر درباره تنهایی هستند:
▪ تنهایی نشانه ضعف یا عدم بلوغ است.
▪ اگر تنها هستم به دلیل این است که اشکالی در من وجود دارد . این سال‌ها باید بهترین‌سالهای زندگی من باشد.
▪ من تنها کسی هستم که چنین احساسی دارم.
▪ اگر این درک‌های نادرست را باور کنید، ممکن است به این نتیجه برسید که تنهایی نتیجه نقصی در شخصیت شماست. پژوهشها نشان می‌دهد که دانشجویانی که تصور می‌کنند تنهایی نقص است مستعد مشکلات زیرند:مشکلات عمیق‌تر در پذیرفتن خطرهای اجتماعی، ابراز خود،‌آغاز روابط اجتماعی،‌معرفی خود به دیگران، مشارکت در گروهها و لذت بردن از زندگی.
▪ مهارت کمتر در خود آشکارسازی، پاسخ دهی کمتر به دیگران، تمایل بیشتر به اینکه با بدبینی و بدگمانی به درگیری‌های اجتماعی وارد شوند.
▪ احتمال بیشتر در ارزیابی منفی از خود و دیگران و تمایل بیشتر به انتظار طرد از جانب دیگران.
▪ دانشجویان تنها اغلب از احساس افسردگی، خشم، ترس و سوء درک شکایت دارند. آنان ممکن است به شدت از خود انتقاد کنند، فوق‌العاده حساس یانسبت به خوددلسوز باشند، یا ممکن است از دیگران ایراد بگیرندو آنان را مقصر بدانند. وقتی این مسائل روی می‌دهد، دانشجویان تنها غالباً دست به اقداماتی می‌زنند که این احساس را در آنان پایدار می‌سازد برای مثال، بعضی از دانشجویان دلسرد می‌شوند، میل و انگیزه خود را برای درگیر شدن در موقعیت‌های جدید از دست می‌دهند و خود را از مردم و فعالیت‌ها کنار می‌کشند.
▪ برخی دیگر، برای مقابله با تنهایی، خود را به سرعت و عمیقاً با مردم وفعالیت‌ها درگیر می‌کنند بدون آنکه نتایج این درگیری را ارزیابی ‌کنند. این افراد ممکن است بعدها خود را با روابط نامناسب یا تعهدات بی‌شمار نسبت به فعالیت‌های آموزشی یا فوق برنامه روبرو ببینند.
● برای مقابله با احساس تنهایی چه باید کرد.
به جای آنکه احساس تنهایی را نقص یا ویژگی شخصیتی غیرقابل تغییر بدانیم، باید بپذیریم که احساس تنهایی قابل تغییر است. هم‌چنین مهم است که بدانیم احساس تنهایی تجربه‌ای همگانی است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:49:00 ق.ظ ]




 

مهم ترین راههای تقرب به خداوند

 

 

بهترین راه برای تقرب به خداوند داشتن ایمان به خدا و پیامبر او می باشد.داشتن ایمان قلبی راهی است برای تقرب به خدای متعال

بهترین راه تقرب به خداوند 

اساسا دنیا مقدمه ای جهت رسیدن و تقرب به خداوند است و در آن وسایلی قرار دارد که تحقق این هدف را تسریع می بخشد. نزدیکی به خداوند امری است که یک شبه نمی توان به آن رسید بلکه نیازمند زمان و انجام اقداماتی است.

باید دانست که چون تقرّب بنده به خداوند عزّوجلّ حاصل گردد حجاب های نفسانی او از میان برداشته می شود. قرب به خدا یعنی بی پرده بودن . تقرّب به خدا یعنی انجام دادن فعلی که موجب رفع حجاب شود. تمام عباداتی را که انجام می دهیم باید به نیّت تقرّب به سوی او بوده باشد، و گرنه آن عبادت باطل است و به پشیزی ارزش ندارد، گرچه پیکره عمل درشت و چشمگیر بوده باشد. قرب به خداوند، قرب مکانی و یا زمانی و یا سائر امور طبیعی نیست . چرا که خداوند محلّی ندارد تا انسان بدان محلّ نزدیک گردد. و در زمانی واقع نمی باشد تا انسان بدان زمان خود را نزدیک نماید. مکان و زمان و سائر عوارض و جواهر، مخلوق و آفریده خدا هستند، و در مشت قدرت وی قرار دارند.

امّا میان نفس انسان و خداوند حجاب هایی ست ، بلکه هفتاد هزار حجاب است . و هر عملی را که انسان انجام دهد، خواه فعل طاعت بوده باشد خواه ترک معصیت ، اگر از روی قصد قربت و نیّت نزدیکی به وی باشد، یک عدد از حجاب ها را بر می دارد یعنی نفس انسان یک مرحله به خداوند نزدیکتر می شود و خود را روشن تر می نگرد، و قساوت و ظلمات درونی اش را کمتر و سبک تر احساس می نماید؛ تا رفته رفته ، بنده جمیع حجاب هایش از بین می رود و میان وی و خدای وی هیچ فاصله و بعد نفسانی باقی و برقرار نمی ماند.

تا چند دقیقه پیش فکر میکردی همه کارات درسته. باید از کی بپرسی؟ یه چیزو میدونی اون حس خوب وقتیه که تو به خدا نزدیک بشی. کارهایی که تا الآن فکر میکنی تو را به خدا نزدیک میکنه را مرور میکنی. سردرگم میشی. بازم مثل همیشه که گیر میفتی میری سراغ خودش. حالا یه سۆال بزرگ داری که خدا باید جواب بده. چی کار کنی تا به خودش نزدیکتر بشی؟

 

 

کوتاه ترین راه تقرب به خداوند

 

کارهایی که تا الان فکر میکنی تو را به خدا نزدیک میکنه را مرور میکنی. سردرگم میشی. بازم مثل همیشه که گیر میفتی میری سراغ خودش. حالا یه سۆال بزرگ داری که خدا باید جواب بده. چی کار کنی تا به خودش نزدیکتر بشی؟

به این فکر میکنی که همه کاراتو درست انجام میدی. نمازتو میخونی اخلاق خوبی داری از لحاظ اجتماعی هم در حد معقولی هستی. از اینکه همه میگن آدم خوبی هستی حس خوبی بهت دست میده تو همین حس رضایت هستی که یکباره از تلویزیون میشنوی یه شهید داره میاد. تلویزیون شروع میکنه از شهدا میگه از اینکه چه کارهایی کردن و کارهاشون چه آثاری داشته وقتی نتیجه کارشون را میشنوی دیگه آن حس رضایتو از خودت نداری. دیگه خودت را آدم خوبی نمیدونی. به این فکر میکنی که میشه تو هم به حس خوب اونا برسی؟ از این فکرت خوشت میاد. اما چطور؟
بهترین چیزی که به وسیله آن می توان به خدا نزدیک شد ایمان به خدا و پیامبر اوست. زیرا ریشه اصلی حرکت های سازنده و مثبت، ایمان است

از وسایلی که انسان را به خدا نزدیک می کند و سبب شرافت و کرامت و منزلت در پیشگاه خدا می گردد قرآن کریم است.در قرآن کریم، توسّل به اسماء الهی و صفات او در مقام دعا توصیه شده است «و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها»( اعراف/ 18) (اسماء حسنا ویژه خداوند است پس خداوند را به وسیله آنها به خوانید)

توسّل به دعای صالحان که برترین نوع آن توسّل به ساحت پیامبران و اولیای خاص او است تا برای انسان به درگاه الهی دعا کنند، در قرآن می فرماید:«و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاۆوک فاستغفروا اللّه و استغفرلهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحیماً»( نساء/ 64) (کسانی که بر خویشتن ستم کرده اند به سراغ پیامبر می روند و در آن جا هم خود طلب مغفرت و آمرزش کنند و هم پیامبر برای آنان طلب آمرزش کند در این موقع خدا را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت.)

 

 راه های نزدیک شدن به خداوند

از دیگر وسایل نزدیکی به خداوند در روایات این چنین آمده است:

عبودیت و الوهیت مخصوص ذات پروردگار است و آدم مۆمن باید هرگونه شرک و بت پرستی را نفی نماید و همه کارها را فقط برای او انجام دهد. زیرا غیر خدا ارزش آن را ندارد که معبود انسان قرار گیرد.
عبادت

 

الف:اطاعت خدا و اجرای فرمان های الهی

امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه در خطبه 110 فرمود:«انّ افضل ما توسّل به المتوسلون الی اللّه سبحانه الایمان به و برسوله» یعنی بهترین چیزی که به وسیله آن می توان به خدا نزدیک شد ایمان به خدا و پیامبر اوست. زیرا ریشه اصلی حرکتهای سازنده و مثبت، ایمان است .

 

ب:جهاد در راه خدا

دومین وسیله، جهاد در راه خدا است:«و الجهاد فی سبیله فانه ذروة الاسلام؛ جهاد در راه خدا وسیله تقرّب به خداست» زیرا جهاد قلّه رفیع اسلام است. با بیان فلسفه جهاد به عنوان قلّه رفیع اسلام، استفاده می شود جهاد در راه خدا باعث بقاء اسلام و رشد و بالندگی آن و وسیله عزّت و سر بلندی جامعه اسلامی است و بدون جهاد، حیات مکتب اسلام تضمین نخواهد شد.

 

ج:اخلاص

یکی از وسایل تقرّب به خدا کلمه اخلاص و شهادت به یگانگی خداست «و کلمة الاخلاص فانّها الفطرة، و کلمه اخلاص که هماهنگ با فطرت انسانی است » یعنی عبودیت و الوهیت مخصوص ذات پروردگار است و آدم مۆمن باید هرگونه شرک و بت پرستی را نفی نماید و همه کارها را فقط برای او انجام دهد. زیرا غیر خدا ارزش آن را ندارد که معبود انسان قرار گیرد.

بهترین چیزی که به وسیله آن می توان به خدا نزدیک شد ایمان به خدا و پیامبر اوست. زیرا ریشه اصلی حرکت های سازنده و مثبت، ایمان است.

 

د:برپاداری نماز

یکی از وسایل قرب به خدا نماز است که حضرت فرمود:«و اقام الصلوة فانها الملة، برپا داشتن نماز که حقیقت دین است» زیرا نماز پایه اصلی دین و ستون خیمه آن است.

یکی از اسباب تقرّب به خدا صدقه پنهانی است و صدقة السرّ فانها تکفّر الخطیئة و صدقة العلانیة فانّها تدفع میتة السوء، و صدقه پنهانی که کفّاره گناهان است و صدقه آشکار که از مرگهای بد پیشگیری می کند

 

و:روزه

یکی از وسایل تقرّب به خدا روزه ماه رمضان است «وصوم شهر رمضان فانّه جنّة من العقاب، روزه ماه رمضان که سپری در برابر عقاب و کیفر است» از این که روزه را به عنوان سپر عقاب معرفی کرده است برای آن است که سرچشمه اصلی گناهان وسوسه های شیطان و از ابزار شیطان، هوای نفس است. در واقع روزه انسان را از جهان بهائم خارج و به سوی فرشتگان می برد و او را به خدا نزدیک می کند.

 

ه:صدقه پنهانی و آشکار

یکی از اسباب تقرّب به خدا صدقه پنهانی است «و صدقة السرّ فانها تکفّر الخطیئة و صدقة العلانیة فانّها تدفع میتة السوء،و صدقه پنهانی که کفّاره گناهان است و صدقه آشکار که از مرگهای بد پیشگیری می کند.»

در نتیجه به نظر میرسه که این کلام امام علی« علیه السلام » که می فرماید:« من احبّ ان یعلم کیف منزلته عندالله، فلینظر کیف منزلة الله عنده، فانّ کل من خیر له امران، امر الدنیا و الآخرة، فاختار امر الآخرة علی الدنیا، فذلک الذی یحب الله و من اختار امرالدنیا فذلک الذی لا منزلته للَّه عنده »( هر کس می خواهد بداندمنزلت او نزد خدای متعال چگونه است، باید ببیند منزلت خدای متعال نزد وی چگونه می باشد؛ زیرا هر کس که مُخیّر گشته است بین دو امر:امر دنیا و آخرت. هر کس امرآخرت را بر دنیا مقدم داشته و اختیار می کند، پس او خدا را دوست می دارد، و هر کس امر دنیا را مقدم داشته و آن را برمیگزیند و اختیار می نماید، پس خدای متعال رانزد وی منزلتی نیست) بهترین میزان برای سنجش خودمون برای نزدیکی به خداست.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:47:00 ق.ظ ]




اعتماد به نفس چیست ؟ چگونه آن را افزایش دهیم
 
 
 
 

 

 
 

اغلب مردم معنای واقعی کلمه ی “اعتماد به نفس"را به خوبی درک نمی کنند … به همین دلیل ان نوع از اعتماد به نفس و خود باوری را که مطلوب و مورد نظرشان است در زند گی تجربه نمی کنند چون فکر می کنند اعتماد به نفس یعنی این که ایمان و اعتماد به موفقیتها یی که در کارها به دست می اورند. در صورتی که اعتماد به نفس واقعی و حقیقی ان است که قبل از این که در کاری موفق شویم نوعی اعتماد به توانایی خود برای انجام ان کار داشته باشیم .

اعتماد به نفس چیست ؟

“عزت نفس” یک منبع انرژی است . یک چتر وسیعی است که” اعتماد به نفس ” زیر سایه آن است . اعتماد به نفس یعنی دیدن خود به عنوان فردی توانا با کفایت دوست داشتنی و منحصر به فرد .

 

کفایت یعنی توانایی که درحد کافی و تسلط بر امور باشد .
منحصر به فرد یعنی با توجه و در نظر گرفتن تفاوتها ی فردی .
به تعبیر دیگر اعتماد به نفس یعنی ان احساس و شناختی که از توانایی ها و محدودیت های بیرونی و درونی خود دارید .

 

بنا براین وقتی که اعتماد به نفس و خود باوری خود را بر اساس آن که و آن چه به راستی هستید و نه بر اساس موفقیت ها و دست یا بی ها یا شکست ها و ناکامی های خود بنا می کنید چیزی را در خود خلق می نمایید که هیچ کس و هیچ چیز یارای گرفتنش را از شما نخواهد داشت . حال با توجه به مفاهیم بالا می توان گفت که اعتماد به نفس واقعی همواره در درون خود شما تولید می شود نه از بیرون . اعتماد به نفس واقعی زاییده ی تعهد شما به خودتان است . این تعهد که هر ان چه لازم باشد انجام خواهید داد تا به خواسته ها و نیازهایتان برسید .
اعتماد به نفس باور شخصی شماست نسبت به روح خودتان به عنوان یک انسان .
اعتماد به نفس حقیقت این نیست که نترسیم . بلکه ان است که بدانید و مطمئن باشید با این که می ترسید اما بی گمان دست به عمل خواهید زد .

انواع اعتماد به نفس !!!

 

* اعتماد به نفس رفتاری
* اعتماد به نفس احساسی ، عاطفی
* اعتماد به نفس روحی و معنوی

 

به منظور ان که اقتدار شخصی لازم را به دست آورده و رضایت و غنایی که استحقاقش را دارید تجربه کنید ، به هر سه نوع اعتماد به نفس نیاز دارید .

 

- اعتماد به نفس رفتاری ، به معنای قابلیت و توانایی در عمل کردن و انجام دادن کارهاست . از کارهای ساده گرفته تا کارهای سخت همانند جامه عمل پوشاندن به رویاهایتان . این همان نوع از  اعتماد به نفس است که مورد نظر اغلب ماست .

 

– اعتماد به نفس احساسی و عاطفی به معنای توانایی در تسلط و به کنترل در آوردن دنیای احساس و عواطف شماست .این که بدانید چه احساساتی دارید ، معنای ان ها را بفهمید و بتوانید انتخابهای احساسی درست بکنید و ازخود در مقابل درد و رنج روحی و لطمه ها و صد مه های عاطفی محافظت کنید و بدانید چگونه روابطی صمیمی ، سالم و مانگار خلق نمایید .

 

– سومین نوع از اعتماد به نفس که مهم ترین انها می باشد ، اعتماد به نفس روحی و معنوی است . این نوع از اعتماد به نفس همانا اعتماد و ایمان شما به جهان هستی و کل آفرینش و موجودات است . این ایمان روحی که زندگی ، هدف و نهایتی مثبت را در پی خواهد داشت و شما به خاطر هدفی این جا هستید و زندگی 70 - 80 - 90 ساله تان بر روی این کره خاکی هدف و مقصودی را دنبال می کند .

 

اعتماد به نفس آن است که باور داشته باشید می توانید و توانایی ان را دارید که تمام توانتان را به کار بگیرید و شرایط و اوضاع زندگی را آن گونه که مطلوب و دلخواه شماست تغییر دهید

 

چگونه اعتماد به نفس را در خود تقویت کنیم ؟

اصل اول - گذشته را بپذیرید وآینده را دگرگون کنید

شما باید بدانید که گذشته را نمی توان تغییر داد اما آینده هنوز آفریده نشده است . آینده چیزی نیست جز اندیشه های شما و کوشش برای افریدن انها . منظور ما این است که در بند      گذشته نباشید نه اینکه از تجربیات ، خطاها و شکست های گذشته درس نگیرید .پس باید عاقلانه به گذشته نگاه کرد و اندیشه و وقت خود را صرف چیزی کنیم که توان آفریدن و دگرگون ساختن آن را داریم .

اصل دوم - درباره اهدافتان با خود گفتگو کنید .

اهداف را به صورت جملا تی مشخص در آورید و به خود بگویید ان هم به صورت جملات مثبت . اهداف باید واقعی و معقول باشند نه بلند پروازانه که دسترسی به انها ممکن نباشد و نه پیش پا افتاده که ارزش کوشیدن را نداشته باشند . اهداف معقولی برای هرساعت ، روز ، هفته و ماه وضع کنید . موفقیت در اهداف کوتاه شما را برای دست یافتن به اهداف بلند مدت تشویق می کند و انگیزه تلاش را در شما بیدار می سازد . همواره اهداف را یاداور شوید تا بخشی از ضمیر ناخوداگاه شما گردد .

اصل سوم - تصمیم گرفتن را تمرین کنید .

روانشناسان نشان داده اند که کودکانی که در سالهای اولیه زندگی خود تشویق شده اند تا برای خود تصمیم بگیرند از دیگر کودکانی که این موقعییت را نداشته اند در اعتماد به نفس رتبه بالاتری کسب کرده اند .تمرین تصمیم گیری به شما کمک می کند تا نسبت به قدرت قضاوت خود اطمینان بیشتری به دست اورید و درنتیجه اعتماد به نفس کامل تری کسب نمایید . مهم تصمیم گیری است .

یادتان باشد که :
قضاوت درست نتیجه تجربه است و تجربه خود نتیجه چندین قضاوت نادرست .

بنابراین از هرفرصتی برای تصمیم گیری استفاده کنید و این نیرو را در خود پرورش دهید .
تصمیم گیری مستلزم خطر پذیری و احساس مسئولیت است

 

اصل چهارم - نتایجی را که می خواهید مجسم کنید .

تصویر روشنی را از آنچه می خواهید به دست اورید ، داشته باشید این کار باعث می شود تا انرژی خود را بران هدف متمرکز کنید . این برخورد تصویری باهمه آرمان ها و اهداف برای شما مفید است و یاری تان می دهد تا کم کم زمینه های دست یابی به انها را فراهم سازید .

 

اگر می خواهید از شر خصلتی رها شوید خود را در حالتی تصور کنید که از آن خصلت هیچ اثری در شما نیست . همین تصویر و تکرار آن و انجام دادن تمرینهای اصلاحی به شما کمک می کند تا از آن خصلت نا خوشایند رها شوید . این کار خیال پردازی ، بی خاصیت نیست بلکه واقعیت روانشناختی پذیرفته شده ای است که به بسیاری کسان یاری رسانده است .

اصل پنجم - دربرخی زمینه ها متخصص شوید .

آگاهی عمومی لازمه زندگی فردی و اجتماعی است اما کافی نیست . برای پیشرفت در زندگی فردی و حرفه ای شما باید در زمینه هایی متخصص ومنحصر به فرد باشید . همین نکته که شما چیزی می دانید و دیگران نمی دانند به شما اعتماد به نفس می دهد . باید اموزش مداوم را به عنوان یک اصل در زندگی خویش بپذیرید .

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:45:00 ق.ظ ]




بهترین روش تربیت کودک‌‌ از ‌منظر قرآن ‌چیست‌؟

گروه اندیشه: اولین سنگ بنای تربیت دینی فرزند آشنایی با تعالیم قرآن کریم است چنان‌که امام علی(ع) در این رابطه فرموده است: «از جمله حقوق فرزند بر پدر و مادر این است که نامی نیکو بر او بنهد و به‌خوبی تربیتش کند و قرآن را به او بیاموزند».

 

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از لرستان، فرزند، گلی است که پدر و مادر وظیفه دارند به‌عنوان باغبان آن‌را پرورش دهند تا عطر دل‌انگیز آن فضای خانواده و جامعه را شاداب و بانشاط کند.

برای این‌که باغبانان در کار خود موفق شوند باید وظایف خود را به‌درستی انجام دهند و حقوق فرزند را به‌جای آورند. شیر دادن، انتخاب نام نیک، تعلیم قران، تربیت دینی، تکریم و احترام به اولاد، عدالت میان فرزندان از مواردی است که باید مورد توجه والدین قرار بگیرد.

یکی از مسائلی که اکثر خانواده‌ها در رابطه با کودکان خود با آن مواجه هستند چگونگی تشویق کردن کودکان به کارهای خوب و پسندیده است. این‌که والدین در زمان انجام یک کار پسندیده از جانب کودکشان چه رفتاری از خود نشان دهند که انگیزه وی برای انجام دوباره را در پی داشته باشد.

برخی خانواده‌ها برای تشویق فرزند خود به‌کار خوب به وی هدیه‌ای شامل پول و یا اسباب‌بازی و یا حتی یک شکلات یا آبنبات می‌دهند اما سؤال این‌جاست که آیا در این زمینه تشویق تا چه میزان می‌تواند مؤثر باشد.

خانواده‌هایی هم هستند که برای برحذر داشتن کوکان خود از انجام کارهای بد یا شیطنت به آن‌ها هدیه می‌دهند، ترسی که در این مورد وجود دارد این است که کودک نسبت به دریافت جایزه بعد از هر کار خوب و یا دوری از هر کار بد منتظر دریافت هدیه و جایزه بماند و به‌نوعی یک رفتار شرطی در او به‌جود آید.

تشویق کودک برای رفتار خوب و خوشایند
با وجودی‌که یکی از بهترین راه‌ها برای تشویق کودک به رفتارهای خوب، استفاده از سیستم جایزه دادن است اما باید توجه داشت این روش در کودکان دو سال به بالا بیشتر نتیجه می‌دهد. البته والدین باید راجع به رفتار خوب و خوشایند و برعکس رفتار ناخوشایند برای کودک توضیح دهند و در مورد جایزه‌اش نیز به او بگویید.
البته باید توجه داشت هیچ‌ قانون کلی برای کودک خوب بودن وجود ندارد؛ اما برای آن‌که یک کودک سالم و شاد را تربیت کنید لازم است عشق و علاقه خود را به او نشان دهید. به حرف‌های کودک‌تان گوش دهید. به او احساس امنیت بدهید. او را تشویق کنید. رفتارهای نامناسب او را مورد انتقاد قرار دهید، نه خود او را. صبور و شکیبا باشید. برای کودک‌تان وقت کافی بگذارید.

برای تغییر رفتار کودک چه می‌توان کرد؟
کودکان وقتی به تکرار یک رفتار و ادامه آن تمایل نشان می‌دهند که به‌خاطر آن پاداش گرفته و مورد توجه قرار بگیرند. همچنین زمانی یک رفتار را ترک می‌کنند که آن رفتار رد می‌شود. تداوم و ثبات واکنش‌های شما برابر یک رفتار بسیار مهم است، زیرا باعث می‌شود کودک بداند چه زمان مورد نکوهش قرار می‌گیرد و چه زمان تشویق می‌شود و به این ترتیب گیج نمی‌شود.

بهترین روش تربیت کودک‌، از نظر قرآن کریم چیست‌؟
بی‌گمان بهترین روش تربیت که مبتنی بر شناخت حقیقت انسان و همه نیازهای روحی و روانی اوست‌، راه وحی است و قرآن کریم آئین خود را بهترین آیین تربیت برای کل بشر معرفی کرده است.

در آیه ۹ سوره اسرا در این رابطه آمده است: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا؛ قطعا این قرآن به [آیینى] که خود پایدارتر است راه مى‏‎نماید و به آن مؤمنانى که کارهاى شایسته مى‏‌کنند مژده مى‏‌دهد که پاداشى بزرگ برایشان خواهد بود».

هر چند که به روش تربیت کودک در قرآن تصریح نشده و لکن این مطلب‌، از لابه‌لای برخی از آیات و داستان‌های قرآن کریم به زیبایی نمایان است‌.

روش‌ الگویی‌
انسان ذاتاً الگوطلب و الگوپذیر است‌. به همین جهت یکی از بهترین و کوتاه‌ترین روش‌های تربیت برای نمونه و تربیت عملی هرچه کمال و جاذبه نمونه ارائه شده بیشتر باشد. این روش کارآیی بیشتری خواهد داشت‌. تربیت ابتدایی کودک به‌طور طبیعی با روش الگویی شکل می‌گیرد؛ چراکه کودک در چند سال نخست زندگی خود، همه کارهایش را از الگوهای پیرامون خود که در درجه اول «پدر و مادر» او هستند، الگوبرداری می‌کند و با تقلید از آنان رشد کرده و ساختار تربیتی‌اش سامان می‌یابد.

به‌طور کلی روش الگویی به‌عنوان تربیت عملی بر جان انسان‌ها می‌نشیند و در نفوس آن‌ها رسوخ می‌کند.به همین جهت قرآن کریم در آیه ۴۴ بقره می‌فرماید: «أَتَأْمُرُون‌َ النَّاس‌َ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْن‌َ أَنفُسَکُم‌؛ آیا مردم را به نیکی دعوت می‌کنید، اما خودتان را فراموش می‌نمایید».

و در آیات ۲ و ۳ سوره صف آمده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ(۲) کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ؛ اى کسانى‌که ایمان آورد‌‏اید چرا چیزى مى‏‌گویید که انجام نمى‏‌دهید،  نزد خدا سخت ناپسند است که چیزى را بگویید و انجام ندهید».
 
پیامبراکرم(ص) الگویی کامل برای تربیت علمی بشر
قرآن کریم‌، پیامبر اکرم‌(ص) را به‌عنوان الگویی کامل برای تربیت عملی بشر، معرفی می‌نماید و در آیه چهارم سوره ممتحنه می‎فرماید: «قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءاؤا مِنکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَمَا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن شَیْءٍ رَّبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَإِلَیْکَ أَنَبْنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ؛ قطعاً براى شما در [پیروى از] ابراهیم و کسانى‌که با اویند سرمشقى نیکوست آن‌گاه که به قوم خود گفتند ما از شما و از آن‌چه به جاى خدا مى‌‏پرستید بیزاریم به شما کفر مى‏‌ورزیم و میان ما و شما دشمنى و کینه همیشگى پدیدار شده تا وقتى‌که فقط به خدا ایمان آورید جز [در] سخن ابراهیم [که] به [نا]پدر[ى] خود [گفت] حتماً براى تو آمرزش خواهم خواست با آن‌که در برابر خدا اختیار چیزى را براى تو ندارم اى پروردگار ما بر تو اعتماد کردیم و به سوى تو بازگشتیم و فرجام به سوى توست».
همچنین در آیات ۱۰ تا ۱۲ سوره تحریم نیز در این رابطه آمده است: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ کَفَرُوا …بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ؛ خدا براى کسانى‌که کفر ورزیده‌‏اند آن نوح و آن لوط را مثل آورده [که] هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آن‌ها خیانت کردند و کارى از دست [شوهران] آن‌ها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد با داخل شوندگان داخل آتش شوید(۱۰) و براى کسانى‌که ایمان آورده‌‏اند خدا همسر فرعون را مثل آورده آن‌گاه که گفت پروردگارا پیش خود در بهشت‏ خانه‏‌اى برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان(۱۱) و مریم دخت عمران را همان کسى‌که خود را پاکدامن نگاه داشت و در او از روح خود دمیدیم و سخنان پروردگار خود و کتاب‌هاى او را تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود».

الگوگیری از دوستان
بعد از پدر و مادر، یکی از الگوهای کودکان و جوانان‌ «دوستان‌» آن‌ها هستند که در برخی از موارد الگوپذیری آنان از دیگران بیشتر است و روی تربیت عقایدی و اخلاقی و رفتاری آن ما تأثیر دارند. قرآن‌کریم در این زمینه هشدار داده و در آیات ۲۷ تا ۲۹ فرقان در این رابطه می‎فرماید: «وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا﴿۲۷﴾ یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا﴿۲۸﴾لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِی وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا».

الگوگیری از معلم
یکی دیگر از موارد الگوگیری کودکان و جوانان‌، محیط تعلیم و تربیت آن‌ها یعنی همان «معلم‌» و مربی کودکان می‌باشند و معمولاً تمامی حرکات و سکنات خود را از مربیان‌، نمونه‌برداری می‌کنند، به همین جهت‌، هنگامی‌که از امام باقر(ع) درباره آیه ۲۴ سوره عبس که می‎فرماید: «فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ؛ انسان باید به غذای خویش بنگرد» سؤال شد، حضرت فرمود: یعنی علمی که فرا می‌گیرد، بنگرد از چه کسی فرا می‌گیرد.

روش‌های محبت‌
بی‌گمان این روش در اصلاح و تربیت همه انسان‌ها به‌خصوص کودکان‌، نقشی عظیم و کارساز دارد که خداوند متعال‌، پیامبر گرامیش‌ را به روش محبّت آراسته کرده‌ و در آیه ۱۵۹ آل‌عمران در این رابطه می‎فرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سخت‌دل بودى قطعاً از پیرامون تو پراکنده مى‏‌شدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها] با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل‏ کنندگان را دوست مى‏‌دارد».

و تعبیر قرآن‌کریم نیز از کودکان به «بخشش‌» و هدیه‌، تعبیری است محبت‌آمیز که در آیه ۴۹ سوره شوری می‌فرماید: «لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ یَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ إِنَاثًا وَیَهَبُ لِمَن یَشَاءُ الذُّکُورَ؛  فرمانروایى [مطلق] آسمان‌ها و زمین از آن خداست هر چه بخواهد مى‌‏آفریند به هر کس بخواهد فرزند دختر و به هرکس بخواهد فرزند پسر مى‌‏دهد».
انسان‌، به فطرت خود نیازمند محبت است و در مراحل اولیه زندگی و دوران کودکی خویش به محبتی بیشتر نیاز دارد و تأثیر روش محبت در سازمان دادن به شخصیت کودک بر کسی پوشیده نیست‌. البته محبتی معتدل و راستین و به‌دور از تکلف و تصنع و متناسب با سن و سال و وضع و حال کودک و به‌دور از تبعیض که در این زمینه روایاتی از اهل بیت‌(ع) نیز داریم‌.

نمونه‌هایی از این روش را در قرآن کریم‌، می‌توان در داستان حضرت یوسف‌(ع) جست‌وجو کرد. یکی در هنگامی که پدرش‌، حضرت یعقوب‌(ع) بنابر تقاضای برادران یوسف‌، او را به بازی و گردش می‌فرستد و خوف از جان یوسف‌(ع) را دارد. چنان‌که در آیات ۱۲ و ۱۳ سوره یوسف(ع) فرموده است: «أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا یَرْتَعْ وَیَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴿۱۲﴾قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَأَخَافُ أَن یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ؛ فردا او را با ما بفرست تا [در چمن] بگردد و بازى کند و ما به‌خوبى نگهبان او خواهیم بود(۱۲) گفت این‌که او را ببرید سخت مرا اندوهگین مى‏‌کند و مى‏‌ترسم از او غافل شوید و گرگ او را بخورد».
 
روش موعظه‌
این روش از جمله روش‌هایی است که خداوند متعال برای تربیت همه انسان‌ها بدان سفارش کرده و در آیه ۱۲۵ سوره نحل در این رابطه می‌فرماید: «ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ؛ با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه‏اى] که نیکوتر است مجادله نماى در حقیقت پروردگار تو به [حال] کسى‌که از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راه‌‏یافتگان [نیز] داناتر است».
موعظه نیکو، موعظه‌ای است که از جان پاک واعظی راه یافته‌، به روشی نیکو، از آن برای اصلاح و هدایت بهره گرفته شود و خود قرآن کریم‌، کتاب موعظه الهی است‌.در قرآن‌کریم در آیات ۵۷ سوره یونس، ۱۳ تا ۲۰ لقمان به زیبایی به این مبحث اشاره شده است.

روش تعلیم‌
این شیوه هم یکی از روش‌ها است که بیشتر در روایات ائمه‌ روی آن تأکید شده مثلاً در بعضی از روایات‌، یکی از حقوق فرزند را «آموزش قرآن‌» و یا «سوادآموزی‌» برشمرده‌اند و در جای دیگر امام علی‌(ع) می‌فرماید: از دانش ما به کودکان خود چیزی بیاموزید که خداوند به‌واسطه آن سودشان بخشد.(میزان الحکمة‌، همان‌، ج ۱۴، ص ۷۱۰۷، ح ۲۲۷۵۳)
و همچنین است آموزش نماز، شنا، تیراندازی که همه این‌ها در تربیت جسمی و روانی کودک مؤثر است‌ و در تربیت قرآنی‌، احتیاط‌های لازم در امور جنسی کودک نیز حایز اهمیت شمرده شده او امر فرمود که کودکان باید با اجازه وارد اتاق خواب پدر و مادر شوند، می‌فرماید: «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! بردگان شما و همچنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیده‌اند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند.

آشنایی با تعالیم قرآن؛ اولین سنگ بنای تربیت دینی فرزند
حجت‌الاسلام والمسلمین سیداحمد میرعمادی، نماینده ولی‌فقیه در استان و امام جمعه خرم‌آباد در گفت‌وگو با خبرنگار ایکنا در رابطه با حقوق فرزندان بر والدین گفت: اولین سنگ بنای تربیت دینی فرزند آشنایی با تعالیم قران کریم است چنان‌که امام علی(ع) در این رابطه فرموده است: از جمله حقوق فرزند بر پدر و مادر این است که نامی نیکو بر او بنهد و به‌خوبی تربیتش کند و قرآن را به او بیاموزد.

تعلیم احکام
وی افزود: آشنا کردن فرزند به احکام اسلام و حلال و حرام از جمله وظایف پدر و مادر بر فرزند است چنان‌که پیامبراکرم(ص) در این رابطه فرموده است: «فرزندانتان را در سن هفت سالگی وادار به نماز کنید و اگر خواستید تنبیه کنید از سن ده سالگی باشد و از این سن بیشتر بستر خواب آن‌ها را جدا کنید».

ایجاد محبت اهل‌ بیت(ع)
حجت‌الاسلام میرعمادی اضافه کرد: از موضوعاتی که در مسئله تعلیم و تربیت فرزند مطرح شده آن است که پدر و مادر، فرزند را بر دوستی علی‌بن ابیطالب(ع) و فرزندان او تربیت کنند، زیرا مایه سعادت دنیوی و اخروی است چنان‌که رسول خدا(ص) خطاب به یکی از انصار فرمود: «فرزندان خود را بر دوستی علی(ع) ادب کنید».

عدالت میان فرزندان
نماینده ولی‌ فقیه در لرستان گفت: رعایت عدالت از جمله توصیه‌های همیشگی است در مورد فرزندان و تربیت انها در خانواده نیز توجه فراوانی به عدالت شده است از جمله: محبت عادلانه، تقسیم ارث عادلانه، حمایت مادی و معنوی عادلانه، رفتار عادلانه با فرزندان و … چنان‌که پیامبر اکرم(ص) در این باره سفارش فراوان داشته از جمله نعمان بن بشیر می‌گوید: شنیدم پیامبر(ص

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1396-03-20] [ 10:17:00 ق.ظ ]




چرا بعضی از کودکان دوست ندارند بخوابند!

مجموعه: روانشناسی کودکان

 

 

 چرا دبستانی ها دوست ندارند بخوابند
شاید شما نیز همچون دیگر والدین با این سناریو کاملا آشنا باشید:  کودک مدرسه ای خود را ساعت 9 به رختخواب روانه می کنید، او را می بوسید و برایش آرزو می کنید خواب های خوب ببیند. روز طولانی و خسته کننده ای داشته اید و هنوز هم ظرف های شام روی میز هستند و باید آنها را جمع کنید و بشویید و خستگی خود را نمی توانید به این زودی ها در کنید. اما به جای انجام این کارها و سپس نشستن در کنار همسر و کمی وقت گذاشتن برای او، باید مدام بین اتاق کودک خود در رفت و آمد باشید و با او کلنجار بروید تا بلکه بخوابد. او پس از سه ساعت نق زدن، بهانه گرفتن و سروصدا کردن، بالاخره می خوابد. اما شما را از کار و زندگی انداخته و فرصتی برای هیچ کاری نگذاشته است.
وقت خواب کودکان دبستانی یکی از بزرگ ترین مشکلات والدین است. جسم او در حال رشد و زمان بندی بدنش پیچیده تر از پیش است و به استراحت زیادی نیز نیاز دارد. متاسفانه، کودکان در این سن دچار تشویش و نگرانی هستند. کودکان دبستانی نیز همچون بزرگسالان وقتی به رختخواب می روند کلی فکر و نگرانی دارند که می خواهند موقع خواب به آنها رسیدگی کنند. مثلا نگران این هستند که فردا در مدرسه چه اتفاقی می افتد؟ یا نمره امتحان هفته پیش او چه خواهد شد؟ و نگرانی های مشابه این.
چگونه می توانید خواب کودک مدرسه ای خود را منظم کنید؟
• زمانی را به صحبت با کودک در مورد اتفاق های روز او اختصاص دهید
شاید کودک شما نمی خوابد تا در مورد مشکلات و اتفاق هایی که در طول روز برای او رخ داده است با شما صحبت کند. حتی اگر مشغله بسیاری هم دارید باید پیش از خواب کودک زمانی را به او اختصاص دهید و صحبت هایش را بشنوید. این مساله در رفتارهای اجتماعی آینده کودک نیز تاثیر بسیاری دارد. شاید متوجه شوید وقتی کودکتان همه حرف هایش را به شما می گوید، سبک می شود و بسیار راحت و به موقع می خوابد.
• زمان خواب مشخصی تعیین کنید
با کودک خود در مورد ساعت خواب، دستشویی رفتن، مسواک زدن، نوشیدن یک لیوان آب یا شیر پیش از خواب یک قرارداد کتبی بنویسید و امضا کنید. برای این کارها زمان مشخصی تعیین کنید و این مساله را هر شب به او یادآوری کنید تا عادت کند. حواستان باشد که او وقت تلف نکند و با انجام کارهایی که خارج از برنامه است، زمان را طولانی تر از آنچه در قرارداد ثبت شده است، انجام ندهد. مثلا، قرار نیست داستان مورد علاقه او را دوبار برایش بخوانید یا بیشتر از یک یا دو لیوان آب بنوشد.
• او را تشویق کنید
هنگامی که کودک در زمان مقرر به رختخواب می رود، بزرگ ترین لطف را در حق شما انجام می دهد. بنابراین، برای این لطف به او پاداش بدهید. تقویمی تهیه کنید و آن تاریخ را علامت بزنید و برای این کار خوب به او یک جایزه کوچک بدهید؛ مثلا 15 دقیقه بیشتر بتواند تلویزیون تماشا کند. یا با دوست و همکلاس خود تلفنی صحبت کند. پس از یک هفته برنامه دقیق خواب، او را با پاداشی ویژه غافلگیر کنید. به طور مثال، خریدن یک کتاب جدید یا بیرون رفتن او با دوستانش.  
می توانید یک سیستم داد و ستد هم راه بیندازید. به طور مثال، وقتی درست و به موقع خوابید آن روز را مثبت علامت بزنید و وقتی دیر یا بد خوابید منفی علامت بزنید. هرچه علامت های مثبت بیشتر باشند او زمان بیشتر برای بازی با دوستان، کامپیوتر یا انجام کارهای مورد علاقه خود به دست خواهد آورد. به این ترتیب، برای به دست آوردن این موقعیت های خوب، سعی می کند شب ها در زمان تعیین شده بخوابد.

 

 

 • پیشنهاد دادن
ممانعت از رفتن به رختخواب یکی از روش هایی است کودک به واسطه آن خودنمایی می کند و اگر این مساله ادامه پیدا کند احتمالا جسور و بی محابا می شود که چندان خوب نیست. به همین دلیل، به او اجازه دهید بین پیشنهادهای شما یکی را انتخاب کند. به طور مثال، از او بپرسید آیا دوست دارد پیش از خواب مجله مورد علاقه خود را مطالعه یا یک قسمت از هری پاتر را تماشا کند. ابته باید مراقب باشید پیشنهادهایی به او بدهید که مزاحم شما نباشد. مثلا اگر از او بپرسید که آیا دوست دارد اکنون به رختخواب برود، مسلما پاسخ او نه خواهد بود. پس در ارائه پیشنهاد و پرسش های خود نهایت دقت را داشته باشید.
• آرام اما جدی باشید
حتی وقتی کودک گریه و التماس می کند که زمان خواب او را عقب بیندازید، از حرف خود کوتاه نیایید. اگر از این نق زدن ها خسته می شوید نیز با او دعوا نکنید. خیلی آرام و خونسرد رفتار کنید و همچنان روی حرف خود اصرار داشته باشید. اگر او از شما بخواهد که فقط 5 دقیقه بیشتر بیدار بماند و شما هم قبول کنید مطمئن باشید شب های آینده نیز همین برنامه را خواهید داشت.
• محدود کردن تماشای تلویزیون
کودکانی که بعدازظهرها زیاد تلویزیون تماشا می کنند، شب ها سخت تر می توانند بخوابند. خیلی عجیب نیست کودکی که در اتاق خود تلویزیون دارد تصور کند هر لحظه که خواست می تواند برنامه های موردنظر خود را تماشا کند. برخی از برنامه های کودک سرشار از خشونت هستند و به جای آرام کردن کودک، باعث می شود تا او انرژی دوبرابر پیدا کند. بنابراین، باید شب ها در محدوده زمانی خواب کودک، او را از تماشای تلویزیون محروم کنید.
• قدم قدم پیش بروید
نباید انتظار داشته باشید کودک بلافاصله همه آموزش های شما را بیاموزد و بر اساس آن رفتار کند و شب ها به موقع مسواک بزند و بخوابد. باید صبور باشید و مرحله به مرحله پیش بروید. به طور مثال، اگر کودک مدرسه ای شما عادت دارد در تخت شما بخوابد، نخستین قدم این است که او را عادت دهید سرجای خودش بخوابد. مرحله دوم این است که عادتش دهید شب ها شما را بیدار نکند یا نیمه های شب دوباره سراغ شما نیاید.
• حل مشکل
سعی کنید متوجه شوید چرا کودک شما دوست ندارد شب ها آرام سرش را روی بالش بگذارد و بخوابد؟ به نگرانی های او توجه و تشویش هایش را برطرف کنید. در مورد خواب او از خود سوال هایی بپرسید: به طور مثال، آیا خسته است؟ آیا می ترسد؟ آیا اتاق زیادی ساکت و تاریک است؟ و … . به طور مثال می توانید به او اجازه دهید با صدای کم موسیقی گوش کند. یا حرف ها و نظرهای خود او را در مورد خواب بپرسید.
همچنین باید مطمئن شوید که کودک در طول روز به اندازه کافی تحرک داشته و هوای تازه تنفس کرده است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:16:00 ق.ظ ]




 

 

 

 بچه ها سرشت مختلفي دارند. براي مثال بعضي از بچه ها به راحتي با اطرافيان ارتباط برقرار مي کند و اصولا بچه هاي اجتماعي هستند و برخي ديگر خجالتي که بخشي از آن ناشي از وراثت است و بخشي ديگر تحت تاثير محيط و رفتارهايي که با او مي شود است. بچه هايي که اعتماد به نف بالايي دارند وقتي که در برابر انجام کار سختي قرار مي گيرند اگر نتوانند به راحتي آن را انجام دهند شروع به آزمايش کردن راه هاي مختلف مي کنند. به عبارتي پيگير هستند و به راحتي عقب نشيني نمي کنند. اغلب مدام در تعامل با همسالان خود هستند و کمتر رفتارهاي پرخاشگرانه، تند و غير عادي دارند و کمتر احساس گوشه گيري مي کنند. بچه هايي که اعتماد به نفس خوبي دارند از اشتباه کردن نمي ترسند و به راحتي از اطرافيانشان کمک مي گيرند. اما والدين بايد توجه داشته باشند که کمک ها بايد به گونه اي باشد که وابستگي فرزند را به آنها زياد نکند. هرچند به مرور زمان و با سير طبيعي رشد اين وابستگي کمتر مي شود و بچه ياد مي گيرد که کارهايش را به تنهايي انجام دهد. اين بچه ها اغلب زياد سوال مي کنند و از اينکه مبادا ديگران از سوال پرسيدن هايش بخندند نمي ترسند. اغلب قدرت تصميم گيري بالايي دارند. بچه هايي که قدرت اعتماد به نفس خوبي ندارند اغلب پشت پدر و مادرها پنهان مي شوند و قادر به تصميم گيري نيستند. والدين مي توانند به منظور تقويت اعتماد به نفس بچه ها کم کم و متناسب با سنش از او بخواهند که در مورد برخي مسائل اظهار نظر بکنند. براي مثال اگر فرزند 3 يا 4 ساله داريد مي توانيد به هنگام مهماني رفتن دو لباس را برايش انتخاب کرده و از او بخواهيد که خودش از بين آن دو يکي را انتخاب کند و بپوشد. همچنين مي توانيد براي چيدن ميز از او کمک بگيريد و هر طور که اظهار نظر کرد او را تشويق و تحسين کنيد. سعي کنيد کمتر از او انتقاد کنيد. والدين مي توانند از بدو تولد با رفتارهاي خود اين آموزش ها را به مرور به فرزندانشان بدهند. براي مثال مي توانيد فرزند 6 ماهه تان را در آغوش گرفته و با محبت کردنتان عشق و دوست داشتن را به او بياموزيد. بايد آموزش ها هم به صورت کلامي و هم در رفتار والدين مشهود باشد. لالايي خواندن، قصه گفتن، آواز خواندن و … راه هايي هستند که مي توانيد براي انتقال مفاهيم به فرزندان استفاده کنيد. شما بايد از طريق صداهايي که بچه از خودش در مي آورد با او در تعامل باشيد و به صداها و واکنش هايش خوب گوش کنيد و پاسخ دهيد. پدر و مادر بايد مهارت خوب گوش دادن را بياموزند. هرچند که بچه ها در سنين 5، 6 ماهگي قادر به حرف زدن نيستند اما سر و صداهايشان تلاشي براي حرف زدن است. با گوش دادن به او نشان مي دهيد که کاملا مورد توجه شماست. همه اينها عواملي است که به تقويت اعتماد به نفسش کمک مي کند. به محض اينکه بچه گريه کرد و گرسنه بود، سريع واکنش نشان داده و به او غذا دهيد چون باعث مي شود احساس  کند که مهم و مورد توجه والدين است.
يکي ديگر از راه هاي تقويت اعتماد به نفس اين است که مدام اسمش را صدا بزنيد و او را با ضمير صدا نکنيد. مثلا نگوييد “باز اين گريه کرد"، الان ميام ببينم که چي ميگي تو". او را در مقابل آينه قرار داده و اسمش را تکرار کنيد تا برايش آشنا شود و سعي کنيد اسمش را با الفاظ زيبا به کار ببريد. تمام کارهايش را با محبت زياد انجام دهيد. وقتي که به بدنش پودر يا روغن مي زنيد او را مورد نوازش قرار دهيد و با احترام با او برخورد کنيد. از فرآيند رشد فرزندتان فيلم و عکس تهيه کنيد و لحظات مهم زندگي اش را ثبت کنيد. اين کار باعث مي شود وقتي که بزرگ شد متوجه شود که چقدر براي والدينش مهم بوده است. نقاشي اي دوران کودکي و کاردستي هايش را ضبط و نگهداري کنيد. به چشم هايش نگاه کنيد، با او حرف بزنيد و بگويييد که دوستش داريد. به کودکتان محبت بي قيد و شرط داشته باشيد و او را به خاطر کارهاي بد و اشتباهش سرزنش و سرکوب نکنيد. هيچ وقت به خاطر اشتباهاتش نگوييد ” من ديگر مادر تو نيستم"، “ديگر تو را دوست ندارم” و امثالهم؛ چون شديداً باعث آسيب زدن به روح و روان او مي شود. انتظارات و سطح توقع شما بايد متناسب با توانايي هاي فرزندتان باشد.

پرسش: آيا اعتماد به نفس مي تواند وراثتي باشد؟
پاسخ: خير. اعتماد به نفس جزو مهارت هايي است که والدين بايد به فرزندان بياموزند و کاملا به طرز رفتار و کلام بستگي دارد . کاملا قابل يادگيري است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:14:00 ق.ظ ]




راههای تربیت اسلامی کودکان

طبق مطالعه ای كه تأثیرات دین را بر رشد و ارتقای كودكان بررسی كرده است، مشخص شده كودكانی كه والدین مذهبی دارند بهتر از دیگر كودكان رفتار می‌كنند و خود را با شرایط تطبیق می‌دهند.

در مطالعه ای که بر روی بیش از 16 هزار كودك كه بیشتر آنها در سال‌های اولیه ی تحصیل بودند خواستند ارزشیابی كنند كه كودك چه‌قدر بر خود كنترل دارد، چند وقت یك‌بار رفتار ضعیف یا نامناسب از خود نشان می‌دهد و آیا به‌خوبی به همسالانش احترام می‌گذارد و با آنها تعامل دارد یا نه؟ محققان نمرات به‌دست آمده را با اظهارات والدین مبنی بر این‌كه چند وقت یك‌بار به مكان‌های مذهبی می‌روند، آیا در مورد دین با كودكشان صحبت می‌كنند یا خیر و آیا بر سر مسائل دینی در خانه مشاجره می‌كنند یا نه، مقایسه كردند.

نتیجه این بود: كودكانی كه والدینشان به‌طور مرتب در مراكز دینی شركت داشتند (به‌خصوص وقتی هر دوی آنها بسیار مرتب به این مراكز می‌رفتند) و با كودكشان در مورد دین صحبت می‌كردند، نسبت به كودكانی كه والدینشان مذهبی نبودند، هم از طرف والدین و هم از طرف مربیان نمره ی بهتری در مورد كنترل بر خود، مهارت‌های اجتماعی و تمایل به یادگیری كسب كردند.

همچنین این پژوهش نشان داد هنگامی كه والدین غالباًً بر سر مسائل مذهبی بحث و مشاجره می‌كردند، كودكان بیشتر مشكل داشتند.

محققان در توجیه این یافته‌ها می‌گویند: آموزش‌های مذهبی و تربیت اسلامی کودکان به سه دلیل می‌تواند برای كودكان خوب باشد؛ اول این‌كه گروه‌های مذهبی از والدین حمایت اجتماعی می‌كنند و این برای رشد مهارت‌های آنان مفید است. كودكانی كه بـه این گروه‌های مذهبی آورده می‌شوند وقتــی همـان حرف‌های والدین شــان را می‌شنوند كه بزرگســـالان دیگر هـم آنها را تأیید می‌كنند، حرف‌های والدین شـان را در خانـه عمـیق‌تر درك می‌كنند.

دوم این‌كه در تربیت اسلامی کودکان انواع ارزش‌ها و هنجارهایی كه در گروه‌های مذهبی مبادله می‌شود، اغلب به فداكاری و طرفــداری از خانـواده گرایش دارند. این ارزش‌ها در شكل‌گیری ارتباط والدین با كودكان و در نتیجه رشد كودكان در واكنش به این ارتباط بسیار بسیار مهم هستند .

در آخر سازمان‌های مذهبی مهارت‌های والدین را با معانی مقدس عجین می‌كنند.

تربیت اسلامی کودکان چگونه باید انجام پذیرد؟
والدین در راستای پرورش مذهبی کودکان باید از برخی رفتارها که به ظاهر برای پرورش مذهبی، ولی در واقع مانع چنین هدفی هستند، پرهیز کنند که موارد ذیل نمونه ای از راههای تربیت اسلامی کودکان می باشد می باشد:

1- پرهیز از به کارگیری مفاهیم منفی: به منظور پرورش کودک و تربیت اسلامی کودکان باید به حلاوت ها و زیبایی های دین تأکید کرد. کودکان باید با محبت و عشقی که خداوند به همه انسان ها مخصوصاً کودکان دارد، آشنا شوند. چون تصویر اولیه ای که والدین از بالاترین موضوع مذهبی، یعنی خداوند ایجاد می کنند، در گرایش کودک به مذهب اثر شگرفی دارد. بسیاری از والدین در برابر شیطنت های کودکان، مشکلات رفتاری و حتی رفتارهای طبیعی آن ها که خارج از حوصله خودشان است، به استفاده ابزاری از مفاهیم مذهبی روی آورده و خداوند را متهم می کنند که کودکان شلوغ را عذاب می کند و تصویر یک موجود شکنجه گر را از خداوند در ذهن کودک ترسیم می کنند؛ در حالی که عذاب خداوند برای مکلف گناه کار است نه کودکان.

2- تربیت اسلامی کودکان با پرهیز از اجبار در رفتارهای مذهبی: بررسی ها نشان می دهد که بیش تر مخالفان مذهب، از دو گروه می باشند، گروه اول: کسانی که در دوران کودکی و نوجوانی از آگاهی و تربیت مذهبی مناسب برخوردار نبوده اند. گروه دوم: کسانی هستند که تربیت مذهبی آن ها در کودکی با خشونت و سخت گیری همراه بوده است و در حالی که مساله ای را نمی فهمیده اند، آن ها را وادار به عمل کردن به آن می کردند. لذا والدین متدین نباید فرزندان خود را در انجام عبادات و رفتارهای دینی تحت فشار قرار دهند. آن ها باید کلیات دین را بگویند و رفتارها را به او آموزش دهند و در امور جزئی نیز به طور نامحسوس، رفتار و اعمال فرزندان خود را کنترل کنند.

3- پرهیز از انتقاد و سخت گیری: برای دست یابی به تربیت اسلامی کودکان، نباید کودکان و نوجوانان را در معرض انتقاد و ایرادهای فراوان قرار داد و آن ها را به صورت منفی با مذهب و ارزش ها آشنا کرد. شخصیت مذهبی کودک زمانی شکل می گیرد که متناسب با خواسته ها و روحیات و کشش های درونی او رفتار شود و آن در صورتی است که انگیزه های مذهبی به همراه امید و احساس های مثبت به او منتقل شود، نه سخت گیری و انتقاد؛ چرا که انتقاد زیاد از آن ها در هر زمینه ای که باشد، آنان را به سرکشی وامی دارد و تذکر فراوان، موجب پیدایش لجاجت و مقاومت می شود.

حضرت علی (علیه السلام): الا فراط فی الملامة یشب نیران اللّجاج؛ زیاده روی در ملامت، آتش لجاجت را شعله ور می کند.

انتقاد و سخت گیری بی مورد نه تنها تربیت اسلامی کودکان را مورد خدشه قرار می دهد، بلکه موجب مشکلات روحی و روانی نیز می گردد.

4- پرهیز از استدلال های فراتر از توانایی های ذهنی کودک و نوجوان:

شیوه تبلیغ انبیا این بود که با هر فردی به اندازه درک و فهم خود او سخن می گفتند، توجه به این مساله لازم است که کودکان هنوز به دوره تفکر مذهبی شخصی نرسیده اند و ذهن آن ها قدرت کافی برای درک مسائل و ادله پیچیده را ندارد و از هر استدلالی برای اثبات خداوند و یا هر جنبه ای از دین که فراتر از توانایی های ذهنی آن ها باشد، برداشت های ساده، مطلق و غیرواقعی خواهند داشت و اغلب از معنای ظاهری جملات فراتر نخواهد رفت. وقتی هم که در درک مساله شکست بخورند این شکست را متوجه استدلال و بطلان اصل مساله می دانند.

5- جلوگیری از ادامه و تثبیت تفکر خام مذهبی برای تربیت اسلامی کودکان:

کودکان در سنین خردسالی از طریق تخیل، نمادسازی و الگوسازی به تفکر می پردازند. آن ها برای بیان احساس ترس و اضطراب خود، آن را به شکل غول و هیولا به تصویر می کشند و موجودات خوب و دوست داشتنی را به صورت فرشته و امثال آن ترسیم می کنند، به منظور نزدیک تر کردن درک و تفکر کودکان به حقایق چنین مفاهیمی، باید آن ها را به تجارب محدود کودکانه خودشان ارجاع داد؛ به عنوان مثال وقتی کودک از والدین خود درباره مکان، اندازه و شکل خداوند سوال می کند باید در پاسخ او با بیان های سلبی گفته شود: خدا مثل ما نیست که دست و پا داشته باشد، در خانه ای زندگی کند یا قابل دیدن و لمس کردن باشد.

چنین پاسخی هم به زدوده شدن مفاهیم خام موجود در ذهن کودک کمک می کند و هم سوال و کنجکاوی و میل درونی کودک به کشف حقایق دینی باقی مانده و ادامه آن به کشف درونی دین منجر خواهد شد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:11:00 ق.ظ ]




دروغگو کم حافظه است....

دروغ گو فراموش کار می شود

دروغ و دروغ گویی چند سالی است که بر سر انتخابات کشور ما سایه گسترانده و هر بار معاندین کشور عزیزمان با روش های مختلفی یا انتخابات را مردود اعلام می کنند یا وعده های پوچی می دهند که خودشان هم فراموش می کنند. 

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

 

 

امام صادق (علیه السلام) در کلامی فرمودند: «إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَى الْكَذَّابِینَ النِّسْیَان‏: از جمله كمكهاى خداوند بر ضد دروغگویان فراموشى است.» (کلینی، كافى ج2 ، ص 341)

باید توجه داشت وقتی خداوند از دروغ بدش میاید قطعا بر علیه دروغ گویان هم برنامه ای دارد. 

امام صادق (علیه السلام) در کلامی فرمودند: «إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَى الْكَذَّابِینَ النِّسْیَان‏: از جمله كمكهاى خداوند بر ضد دروغگویان فراموشى است.» (کلینی، كافى ج2 ، ص 341)

یکی از این برنامه ها گرفتاری دروغ گو به نسیان و فراموشی است. یعنی فرد دروغ گو دچار فراموشی شده و خودش با همین نسیان، باعث رسوایی و بی آبرویی خودش می شود که این خودش یکی از الطاف خداوندی است. 

لذا می گویند دروغ گو کم حافظه می شود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-03-17] [ 08:16:00 ق.ظ ]




برکات والدین بعد از مرگشان

برکات والدین بعد از مرگشان هم ادامه دارد

پنجشنبه  دیگر از راه می رسدو جای خالی عزیزان را دوباره احساس می کنیم. پنجشنبه است و بوی حلوا در میان خانه ها به مشام می رسد. چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان؛ نه با دستانشان ظرفی را می توانند آلوده کنند و نه با کلامشان دلی را. تنها به فاتحه ای قانع اند، شب جمعه است یاد عزیزان از دست رفته بکنیم باشد که دیگران نیز ما را یاد کنند.

 

این هفته هم با تمام دغدغه های ریز و درشتش، با همه ی اتفاقات خوب و بدش گذشت و دوباره به آخر آن رسیدیم … شب جمعه و روزها و وقت هایی که ما زندگان از آن ها سرسری عبور می کنیم و ارزش آن را حتماً آن هایی بیشتر می دانند که دستشان از این دنیا کوتاه شده و آرزو می کنند که ای کاش فرصتی دیگر داشتند تا توشه ی خویش را پربارتر کنند؛ «هَلْ اِلَى مَرَدِّ مِنْ سَبِیْل»؛ (آیا راهى به سوى بازگشت وجود دارد؟) (44 سوره شوری) در جایی دیگر می گویند: (اى کاش بار دیگر به دنیا بازگردیم و از نیکوکاران باشیم)؛ «اَو تَقُولُ حِیْنَ تَرَى الْعَذابَ لَو اَنَّ لِی کَرَّهً فَاَکُونَ مِنَ الْمحْسِنِیْنَ» (58 سوره زمر)

در سوره «مومنون» آیه107 از قول عده ای آمده است: «رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْها فَاِنْ عُدْنا فَاِنّا ظالِمُونَ»؛ (پروردگارا! ما را از دوزخ بیرون فرست، اگر بار دیگر بازگشت کردیم ما مسلماً ظالم و ستمگریم)!

و گروهى نیز به هنگامى که فرشتگان مرگ را مى بینند، مى گویند: «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّى اَعْمَلُ صالِحاً فِیْما تَرَکْتُ»؛ (پروردگارا! مرا باز گردانید، شاید در آنچه کوتاهى نمودم و ترک گفتم عمل صالحى انجام دهم)

در روایتی داریم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: پدر یا مادر فردی از دنیا می ‌رود، در حالی ‌که این فرزند عاق والدین بوده و حقوق آنان را به‌ جا نیاورده است؛ اما بعد از مرگ آنان پیوسته به آنان دعا کرده، استغفار می‌ کند. (برای آنان اعمال نیک انجام می‌دهد) خدای متعال چنین فرزند تلاشگر را در ردیف ابرار قرار می ‌دهد.[ کنز العمال، ج‏16، ص‏478]

اما در همه جا با «کَلاّ»؛ (چنین چیزى ممکن نیست) و یا تعبیرات مشابهى روبه رو مى شوند. …

باید بدانیم که این روزها و ساعاتی که در آن هستیم، ایام با ارزشی است مخصوصاً روزها و ایام خاصی چون شب جمعه … مهم تر آنکه بدانیم این فرصت ها به سرعت در حال عبور و تمام شدن هستند و اگر غنیمت ندانیم حتما ضرر بزرگی کرده ایم.

سخن از شب جمعه به میان آمد، این شب هم برای ما انسان هایی که زنده ایم و فرصت داریم تا برای خود ره توشه های ارزشمندی جمع کنیم، با ارزش است و هم برای عزیزانی که در میان ما نیستند و با چشم امیدی که به نسل و بازماندگانشان دارند، تا از این طریق چراغی برای تاریکی هایشان فرستاده شود.

سخن از اموات و عزیزان از دست رفته شد . عزیزانی که روزی همه ی زندگی و وجودمان بودند، کسانی که بدون هیچ حرفی نگرانی و غم و غصه و ناامیدی را از چشمانمان می خواندند و با حرف هایشان امید را برایمان زنده می کردند … بله، از پدران و مادران مهربانی صحبت می کنم که عده ای این نعمات را از دست داده اند … سخن امروز ما با عزیزانی است که از نعمت پدر و مادر یا یکی از آن ها محروم هستند.

همه ی ما در زندگی هایمان دچار گیر و گرفتاری هایی شده ایم ، در این شرایط یکی از نسخه هایی که به تاکید و توصیه ی بزرگان برای رفع این گرفتاری آمده است؛ این است که به هنگام گرفتاری به دست بوسی پدر و مادرت برو تا گشایشی حاصل شود و به تجربه هم این تأثیر به جد دیده شده که گشایش های بسیار مجربی اتفاق افتاده، حال سؤال این است که این خیری که در حیات پدر و مادر هست، آیا در زمانی که از دنیا نیز می روند این خیر برای فرزندان ادامه دارد یا خیر؟ 

حتما قبول دارید که هر اندازه فردی به انسان نزدیک ‌تر باشد، مسئولیت انسان نسبت به او بیشتر است. در این میان هیچ کس از پدر و مادر به ما نزدیک ‌تر نبوده و نیست و این موضوع را حتی خدای مهربان در قرآن کریم بیان کرده است ؛ وَ قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً

شخصی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ می ‌پرسد بهترین اعمال چیست؟ حضرت می‌ فرمایند: «نماز در وقت، نیکی با پدر و مادر و جهاد در راه خدا» [محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، باب ۲، حوادث ۹۹٫]

این نکته شایان ذکر است که احسان و نیکی به والدین انجام یکی سری از وظایف در قبال آن ها اختصاص به زمان حیات آنها ندارد، بلکه اگر وفات نمودند نیز جای احسان باقی است و انسان نسبت به آنها بی‌ تکلیف و مسئولیت نیست. 

در روایتی داریم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: پدر یا مادر فردی از دنیا می ‌رود، در حالی ‌که این فرزند عاق والدین بوده و حقوق آنان را به‌ جا نیاورده است؛ اما بعد از مرگ آنان پیوسته به آنان دعا کرده، استغفار می‌ کند. (برای آنان اعمال نیک انجام می‌دهد) خدای متعال چنین فرزند تلاشگر را در ردیف ابرار قرار می ‌دهد.[ کنز العمال، ج‏16، ص‏478]

در ادامه به یک سری از این وظایف که در روایات و احکام اسلامی به عنوان حق واجب و یک سری دیگر به عنوان مستحبات مؤکد آمده می پردازیم:

- انجام تکالیف پدر که در حال حیات خود به عللی ترک نموده است، بر پسر بزرگ ‌تر واجب است.[ در این خصوص مراجعه شود به توضیح‌المسائل مراجع عظام تقلید، احکام نماز و روزه قضا.]

-  همچنین بر فرزندان دیگر و نیز قضای اعمال واجب مادر در صورتی که به انجام آن وصیت کرده باشد. 

- اگر پدر و مادر به دیگران بدهکار است، انسان وظیفه دارد که بدهی و دین آنها را ادا نماید. در روایتی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این زمینه آمده است: و یقضی عنهما الدین [محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، باب ۲، حدیث ۹۶٫]

و نیز در روایتی امام صادق (علیه السلام) به نقل از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می‌ فرماید: «به زیارت قبور رفتگانتان بروید؛ زیرا آنان از زیارت شما خوشحال می ‌شوند. انسان باید بعد از آن‌ که بر سر قبر پدر و مادر خود برایشان دعا کرد حاجت خود را [از خدا] بخواهد.» [کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3، ص 230]

- یک سری از اعمال نیز مستحبات است که انجام آن ها در حق پدر و مادری که دستشان از دنیا کوتاه است ، تأکید شده چنانچه امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: «چه چیز مانع می‌شود که شما نسبت به پدر و مادر نیکی کنید. زنده باشند یا مرده، در صورت مرگ آنها فرد می‌ تواند از جانب آنها نماز بخواند، صدقه دهد، حج گذارد و روزه بگیرد. [محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، باب ۲، ح۷٫] 

کلام آخر

خیراتی که برای پدر و مادر نثار می شود، نماز و روزه و اطعامی که صورت می گیرد، این ها علاوه بر اینکه برای پدر و مادر اثرات فراوانی دارد برای خود فرزند هم برکت دارد . [به نقل از بیانات دکتر محسن میرباقری، مفسر قرآن در برنامه عطر عاشقی]

در روایتی امام صادق (علیه السلام) به نقل از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می‌ فرماید: «به زیارت قبور رفتگانتان بروید؛ زیرا آنان از زیارت شما خوشحال می ‌شوند. انسان باید بعد از آن‌ که بر سر قبر پدر و مادر خود برایشان دعا کرد حاجت خود را [از خدا] بخواهد.» [کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3، ص 230

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:14:00 ق.ظ ]




ماه رمضان .فرودگاه فرشتگان الهی

ماه رمضان؛ فرودگاه فرشتگان الهی

ماه رمضان، ماه مهمانی خدا، ماهی که اولیای الهی همواره در تمنای روئیت آن، روز شماری کرده و خود را مهیای آن می کنند. این استقبال عاشقانه برگرفته از معارف الهی است که باری تعالی به آنان ارزانی داشته است.

 

دست یابی به جایگاه و معرفت این ماه خدا به آسانی و برای هر انسانی قابل دست یابی نیست، به همین جهت نیاز است برای دست یابی به جایگاه و منزلت این ماه، خوشه چین خرمن معرفت و معارف انسان هایی شویم که در معرفت الهی ذوب شده اند، صحیفه سجادیه سفره ای است که فرصت آشنایی با این ماه را در اختیار همگان قرار می دهد، البته اگر به خوبی همراه و همنشین دعای استقبال ماه رمضان در صحیفه سجادیه شویم. 

1-رمضان جاده بهشت و رضوان الهی

امام زین العابدین(علیه السلام) در فرازهای ابتدایی دعای 44 صحیفه سجادیه بعد از حمد و ستایش الهی و ابراز خضوع و خشوع در برابر باری تعالی رمضان را راهی به سوی رضوان الهی معرفی کرده و آن را ماه خدا و دری از درهای رحمت الهی معرفی می فرماید. حضرت در این خصوص می فرماید: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ الَّذى حَبانا بِدینِهِ، وَاخْتَصَّنا بِمِلَّتِهِ، وَ سَبَّلَنا فى سُبُلِ اِحْسانِهِ، لِنَسْلُكَها بِمَنِّهِ اِلى‏ رِضْوانِهِ..؛ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ‏الَّذى جَعَلَ مِنْ تِلْكَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضانَ، شَهْرَ الصِّیامِ، وَ شَهْرَ الِاْسْلامِ، وَ شَهْرَ الطَّهُورِ، وَ شَهْرَ التَّمْحیصِ، وَ شَهْرَ الْقِیامِ، الَّذى اَنْزَلَ فیهِ الْقُرْانَ،(الصحیفة السجادیة، ص186، نیایش 44) سپاس خداى را كه دینش را به ما عنایت فرمود، و ما را به آئین خود اختصاص داد،… و سپاس خداى را كه از جمله آن راه ها، ماه خود، ماه رمضان را قرار داد، ماه روزه، ماه اسلام، ماه طهارت، ماه آزمایش، ماه قیام، ماهى كه قرآن را در آن نازل كرد.»

به راستی اگر انسان نتواند در این ماه خدا تقوای الهی را کسب کند و بر هوای نفس غلبه کند و از ارتکاب محارم و ناپاکی ها اجتناب کند، نه تنها در جاده بهشت قدم نگذاشته است؛ بلکه از زیبایی ها و مناظر چشم نواز آن نیز بی بهره خواهد بود

2-رمضان فرودگاه فرشتگان الهی 

در فراز دیگر از این دعای ارزشمند به عبارتی برخورد می کنیم که گویای این است که ماه رمضان فرودگاه فرشتگان مقرب درگاه الهی است، عبارتی که پیش تر آن را در معارف قرآنی نیز مشاهده کرده ایم، نزول فرشتگانی که مصادف است با برترین روز و شب سال که از هزار ماه برتر و با فضیلت تر است: «لَیْلَةً واحِدَةً مِنْ لَیالیهِ عَلى‏ لَیالى اَلْفِ شَهْرٍ، وَ سَمّاها لَیْلَةَ، الْقَدْرِ، تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ اَمْرٍ؛(الصحیفة السجادیة، ص186، نیایش 44) شبهایش را بر شبهاى هزار ماه فضیلت و برترى داد، و آن را شب قدر نامید، كه در آن شب فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان براى هر امرى نازل.»

3-رمضان بستر عفو عمومی 

یکی از نکات معرفتی و اسلامی که در این دعای ارزشمند به آن اشاره شده است، گستردگی و وسعت عفو الهی در این ماه است، خدای متعال به برکت ماه رمضان خیل کثیری از بندگان گنهکار را مورد عفو و بخشش خود قرار می دهد، حضرت این موضوع را این چنین متذکر شده است: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ اِذا كانَ لَكَ فى كُلِّ لَیْلَةٍ مِنْ لَیالى شَهْرِنا هذا رِقابٌ یُعْتِقُها عَفْوُكَ، اَوْیَهَبُها صَفْحُكَ، فَاجْعَلْ رِقابَنا مِنْ تِلْكَ‏الرِّقابِ، وَاجْعَلْنا لِشَهْرِنا مِنْ خَیْرِ اَهْلٍ وَ اَصْحابٍ(الصحیفة السجادیة، نیایش 44) بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و چنانچه در هر شب از شب هاى این ماه مبارك برایت بندگانى است كه بخششت آنان را آزاد مى‏كند، یا گذشتت ایشان را مى‏بخشد، پس ما را از آن بندگان قرار ده، و ما را براى ماه رمضانمان از بهترین اهل و یاران محسوب كن.» 

بهترین و مهمترین دعای امام سجاد(علیه السلام)در ماه رمضان

مهمترین و خطرناکترین مانع جاده بهشت گناه و معصیت الهی است. از این رو امام سجاد(علیه السلام) به درگاه الهی این چنین دست به دعا بر می دارد: «وَ اَنْ نَتَقَرَّبَ اِلَیْكَ فیهِ مِنَ الْاَعْمالِ الزّاكِیَةِ بِما وَ اَنْ نَتَقَرَّبَ اِلَیْكَ فیهِ مِنَ الْاَعْمالِ الزّاكِیَةِ بِما؛ و ما را توفیق ده كه در آن به تو تقرب جوئیم در سایه اعمال شایسته‏اى كه ما را به آن از آلودگى معاصى پاك نمایى.»، در روایتی نیز نقل شده است که امام علی(علیه السلام) از پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) در خصوص بهترین اعمال در ماه رمضان سؤال کردند و پیامبر اکرم در جواب فرمودند: «فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل؛(الأمالی( للصدوق)، ص95) بهترین عمل در این ماه پارسایى و اجتناب از محرّمات خداست.» 

بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و چنانچه در هر شب از شب هاى این ماه مبارك برایت بندگانى است كه بخششت آنان را آزاد مى‏كند، یا گذشتت ایشان را مى‏بخشد، پس ما را از آن بندگان قرار ده، و ما را براى ماه رمضانمان از بهترین اهل و یاران محسوب كن

مهمترین عامل و عنصری که می تواند این مانع سخت را از سر راه ورود انسان به بهشت بردارد، تقوای الهی است. و خدا نیز روزه را به عنوان عاملی برای تقویت تقوا در اختیار انسان قرار داده است. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقونَ؛[بقره،آیه 183 ] ای افرادی که ایمان آورده‌اید! روزه بر شما نوشته شده، همان‌گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار شوید.»، به راستی اگر انسان نتواند در این ماه خدا تقوای الهی را کسب کند و  بر هوای نفس غلبه کند و از ارتکاب محارم و ناپاکی ها اجتناب کند، نه تنها در جاده بهشت قدم نگذاشته است؛ بلکه از زیبایی ها و مناظر چشم نواز آن نیز بی بهره خواهد بود. 

در پایان:

همچون امام سجاد(علیه السلام) دست دعا به درگاه الهی بر می داریم و از خدای متعال کسب معرفت و نگه داشتن حرمت این ماه را از خدای منان طلب می کنیم: «وَ اَلْهِمْنا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ اِجْلالَ حُرْمَتِهِ؛ مِمّا حَظَرْتَ فیهِ، وَ اَعِنّا عَلى‏ صِیامِهِ بِكَفِّ الْجَوارِحِ عَنْ مَعاصیكَ؛ و معرفت برترى این ماه و بزرگداشت احترامش، و خوددارى از محرمات در آن را به ما الهام كن.»

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:12:00 ق.ظ ]




عاقبت گناه وگناهکاران

عاقبت گناه و گناهکاران در کلام آیت الله بهجت

مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرماید: از حضرت امام رضا (علیه السلام) روایت شده است: گناه یأس از رحمت خدا، بیشتر از گناهی است که شخص مرتکب شده است.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

 

مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرماید: از حضرت امام رضا (علیه السلام) روایت شده است: گناه یأس از رحمت خدا، بیشتر از گناهی است که شخص مرتکب شده است. اگر جلوی خود را در ارتکاب معاصی نگیریم، حالمان به انکار و تکذیب و استهزا به آیات الهی، و یا به جایی می‌رسد که از رحمت خدا ناامید می‌شویم؛ اگر چه برای هر گناهکاری روشن است که از رحمت خدا خارج شده است. رحمت واسعه الهی که:

اذا کان یوم القیامة، نشرالله (تبارک و تعالی)، رحمته، حتی یطمع ابلیس فی رحمته.

در روز قیامت خداوند (تبارک تعالی)، به حدی رحمتش را می‌گستراند که ابلیس در رحمت خدا طمع می‌کند.

به عمر سعد در برابر قتل سیدالشهداء (علیه السلام) و این که چنان شخصیت بزرگ و بزرگواری را که خویشاوند او هم بود، از بین ببرد، چه وعده‌هایی داده بودند! ولی او نه به شاهی رسید و نه رییس جمهور شد و نه به ملک ری رسید(438). به خدا پناه می‌بریم! انسان چه قدر و از چندین جهت باید حافظ خود باشد که عاقبتش به خیر باشد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:10:00 ق.ظ ]




راههای نفوذ شیطان برای فریب انسان

مرحله سوم- از شر گناه کبیره بر حسب اختلاف انواع آنها

مسلما ” شیطان بسیار حریص و علاقمند می باشد به اینکه شخص مۆمن را مرتکب گناهان کبیره نماید به ویژه وقتی که شخص مۆمن، عالمی باشد که از او پیروی کنند، پس شیطان سخت می کوشد که او را مرتکب کبائر سازد، تا اینکه مردم از او متنفر شوند و از گرد او پراکنده گردند، و آنگاه گناهان و نافرمانیهایش را برای مردم فاش و اشاعه نماید. و سپس در میان آنان فردی را به عنوان نماینده ی خود تعیین و مأمور می کند تا گناهان و لغزشها را اشاعه و گسترش دهد، و به گمان خود این کار را برای دین و به خاطر تقرب جستن به خدا انجام می دهد، در حالی که او نماینده ی شیطان است و این را هم درک نمی کند: آنان که دوست دارند اعمال زشت در حق مۆمنان اشاعه یابند، در دنیا و آخرت دارای عذاب سختی خواهند بود و باید دانست که این عذاب شدید برای کسانی است که اگر اشاعه ی گناهان را دوست داشته باشند، پس عذاب آنان که مسئولیت اشاعه ی آنها را نه برای نصیحت مۆمنان بلکه به خاطر اطاعت از شیطان ، و به عنوان نماینده ی او بر عهده می گیرند باید چگونه باشد!!! و تردید نیست مسئولیت این گونه افراد صرفا ” برای دور ساختن مردم از فرد عالم و آگاه و استفاده ننمودن از رهنمودهی خیر خواهانه ی اوست .

امری است واضح کسانی که دوست دارند اعمال زشت و ناپسند در میان مۆمنان اشاعه یابد گناهشان هر چند هم بسیار بزرگ باشد باز نزد خدا پایین تر از گناه کسانی است که از طرف شیطان نمایندگی اشاعه ی اعمال زشت را در حق مۆمنان راستین دارند، زیرا آنان که دوست دارند فقط به خود ظلم کنند، اگر از اعمال خود پشیمان شوند و در آستانه ی خداوند توبه کنند و طلب آمرزش نمایند، قطعا” خداوند توبه ی ایشان را می پذیرد و گناهانشان را می بخشد.

اما اینان که از طرف شیطان نمایندگی دارند و مسئولیت اشاعه ی اعمال زشت و ناپسند را برعهده گرفته اند، به مۆمنان ظلم می کنند، چون افشای حیثیت و آبروی آنان را جستجو می نمایند و قصد رسوا ساختن ایشان را دارند، در حالیکه خداوند ناظر اعمال ایشان است و به هر نوع فریب و به هر گونه دسائس و توطئه های شیطان و شیطان صفتان آگاه می باشد.اگر چنانچه شیطان از این مرحله نیز ناتوان ماند و موفق نشد، به مرحله ی چهارم روی می آورد،

مرحله چهارم- از شر گناهان صغیره

آنها گناهانی هستند هرگاه تکرار شوند و جمع گردند شخص مرتکب به آنها را نابود می کنند چنانکه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرموده است:« ایاکم و محقرات الذنوب فإنما مثل محقرات الذنوب کمثل قوم نزلوا بطن واد، فجاء بعود، وجاءذا بعود حتی حملوا أنضجوا بهی خبزهم، و إن محقرات الذنوب متی یأخذ بها صاحبها تهلکه»:از گناهان صغیره بپرهیزید، چرا که چگونگی گناهان صغیره به مانند گروهی است که وارد دره ای می شوند و هر کدام مقداری هیزم بیاورد و این هیزم ها را می آورند تا آن‌ها را روی هم بگذارند و به وسیله ی آن‌ها نان و غذا بپزند، بی گمان گناهان صغیره(همین طور هستند) هرگاه شخص مرتکب آن‌ها شود(و آن‌ها را تکرار و روی هم جمع شوند)او را نابود خواهند کرد.

در نظر شیطان بدعت از فسق و نافرمانی خوش آیندتر است، به خاطر اینکه ضرر و زیان آن متوجه خود دین می شود، در حالی که زیان فسق و نافرمانی به خود انسان برمی گردد، و بدعت چیزی است مخالف با دعوت پیامبران، و فراخوانی است به سوی آنچه که منافی با احکام و دوستوراتی است که پیامبران آورده اند، و بالاخره بدعت و بدعت سازی دروازه ی کفر و شرک می باشد

مرحله ی پنجم- شیطان شخص را فریب می دهد به اینکه او را مشغول سازد به کارهای مباحی که نه ثوابی در بر دارند و نه عقابی

نتیجه ی آن‌ها از دست دادن ثوابی است که شخص با مشغول شدنش به آن‌ها از دست می دهدف پس اگر شخص مسلمان در این مرحله تسلیم شیطان نشد و گول او را نخورد و برای وقت خود ارزش قایل می شد و بر حفظ آن بسیار حریص بود، و در اجتناب از مشغول شدن به کارهای مباح بی فایده و در پرهیز از اتلاف وقت خیلی جدی بود، در این صورت شیطان به سراغ مرحله ی ششم می رود.

مرحله ی ششم- مشغول شدن به کار اضافی و غیر ضروری و کنار گذاردن کار بهتر از آن

به این صورت که شیطان شخص را وسوسه می کند به اینکه: او را به یک کار اضافی مشغول سازد و از انجام کار ضروری و بهتر از آن دور نماید تا او را از ثواب آن کار نیک و بهتر محروم کند.

به عبارت دیگر اگر دو عمل خیر وجود داشته باشد به گونه ای که یکی از آن دو، اضافی و غیر ضروری باشد و دیگری بهتر و ضروریتر، در این هنگام شیطان عمل اضافی را در نظر او زیبا و بهتر می سازد و او را تشویق و وادار به انجام دادنش می کند، تا اینکه او را از انجام عمل بهتر و ضروری تر بازدارد و از ثواب آن بی نصیب نماید و در واقع کم هستند افرادی که به این نیرنگ شیطان پی ببرند و آن را درک کنند زیرا وقتی شخص مسلمان در آن عمل، دلیل قوی و محرک واضحی را دید که او را به سوی طاعت و فرمانبرداری خدا فرا می خواند، بدون تردید از آن امر اطاعت می کند و به آن نزدیک می شود، چون بعید است که بگوید: این امر خیر از جانب شیطان است، چرا که او می داند شیطان دستور انجام امر خیر را نمی دهد در حالیکه این یک امر خیر می‌باشد پس در این صورت داعی مسلمان می گوید: حتما” این امر خیر از جانب خداست و او نیز ملزم به انجام دادنش می باشد، دیگر علم و آگاهیش به این نمی رسد که شیطان از هفتاد در از درهای خیر دستور می دهد تا اینکه به یک در شر برسد و خیر و ثوابی که انسان از این در شر از دست می دهد بیشتر و مهم تر و با برکت تر از آن هفتاد در می باشد و انسان درک چنین امری را نمی کند مگر به وسیله ی نوری که خداوند در قلب او بیندازد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:08:00 ق.ظ ]




راههای نفوذ شیطان برای فریب انسان

راههای نفوذ شیطان برای فریب انسان


وسوسه ها و فریب های شیطان را نسبت به آدمیزادگان، می توان در شش مرحله خلاصه نمود و آن را بیان کرد .


در لغت، یکی از معانی وسوسه، تکرار کاری و استمرار بر آن می باشد.شیطان از آن روزی که در پیشگاه خداوند اعلام نمود که مصمم است جامعه ی بشریت را گمراه و منحرف نماید، سوگند یاد کرد اسلحه ی خود را زمین نگذارد و هیچ گاه در طول پیکار خود خسته و ناامید نگردد، این اعلان، خود دال بر ان است که اصلا” باطل متوقف نمی شود یلکه با سرعت در حال حرکت و توسعه می باشد بمانند سرعت آتشی که با خاشاک و چوب خشک افروخته شده باشد.

رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید:«الشیطان جاثم علی قلب ابن آدم، فاذا ذکر الله تعالی خنس، و إذا غفل وسوس» : شیطان بر قلب آدمیزاد چسبیده است پس هرگاه ذکر و یاد خدا را بنماید دور می شود و اگر از یاد خدا غافل ماند او را وسوسه می کند.

بنابراین چون شیطان به طور مداوم در میان آدمیزادگان به ایجاد وسوسه می پردازد و به صورت مستمر فساد و گمراهی را منتشر می سازد ، لذا بر پیروان حق و حقیقت لازم است آنان نیز به طور مستمر به تبلیغ و نشر حق بپردازند و در توسعه و گسترش آن بی تفاوت و ساکت نمانند .

وسوسه ها و فریب های شیطان را نسبت به آدمیزادگان، می توان در شش مرحله خلاصه نمود و آن را بیان کرد، ابن قیم این شش مرحله را چنین ذکر کرده است:

مرحله ی اول – این مرحله عبارت است از شر کفر و شرک، و دشمنی با خدا و رسولش

اگر شیطان در این مرحله موفق شد و توانست به واسطه ی برطرف نمودن ناله های دردمند انسان و آرام گرفتنش از رنج آن بر او چیره شود، به اولین چیزی که از انسان می خواهد نائل شده است. پس به طور دائم او را دنبال می کند تا اینکه به آن هدف خود برسد، و وقتی که به آن نائل گردید، چنین انسانی را جزء سربازان و لشکریان خود می گرداند و در این صورت او یکی از جانشیان و مبلغان فعال  شیطان می شود برای فریب انسان .

کسانی که دوست دارند اعمال زشت و ناپسند در میان مۆمنان اشاعه یابد گناهشان هر چند هم بسیار بزرگ باشد باز نزد خدا پایین تر از گناه کسانی است که از طرف شیطان نمایندگی اشاعه ی اعمال زشت را در حق مۆمنان راستین دارند، زیرا آنان که دوست دارند فقط به خود ظلم کنند، اگر از اعمال خود پشیمان شوند و در آستانه ی خداوند توبه کنند و طلب آمرزش نمایند، قطعا” خداوند توبه ی ایشان را می پذیرد و گناهانشان را می بخشد

اما اگر شیطان مأیوس شد و نتوانست او را در این مرحله فریب دهد، و چنین انسانی جزء کسانی بود که خداوند او را در عالم خلقت و در شکم مادرش از رمزه ی مسلمانان راستین قرار داده بود، برای فریب او از مرحله دوم شر استفاده می کند.

مرحله دوم- از شر بدعت و بدعت سازی

در نظر شیطان بدعت از فسق و نافرمانی خوش آیندتر است، به خاطر اینکه ضرر و زیان آن متوجه خود دین می شود، در حالی که زیان فسق و نافرمانی به خود انسان برمی گردد، و بدعت چیزی است مخالف با دعوت پیامبران، و فراخوانی است به سوی آنچه که منافی با احکام و دوستوراتی است که پیامبران آورده اند، و بالاخره بدعت و بدعت سازی دروازه ی کفر و شرک می باشد.

اگر شیطان در این مرحله هم ناتوان ماند، و موفق به فریب انسان نگردید، به خاطر اینکه آن فرد از جمله کسانی بود که مورد موهبت فضل خدا قرار گرفته بود، بطوریکه سخت دشمن بدعت و بدعت سازانو مخالف با گمراهی و افراد گمراه بود، برای فریب او از مرحله ی سوم شر وارد عمل می شود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:07:00 ق.ظ ]




وسواس را خودتان درمان كنيد

یماری وسواس را می توان از طریق خوددرمانی نیز مغلوب کرد. در اینجا، قصد داریم با ارائه‌ی انواع راه‌های خوددرمانی، عزیزانی که از این بیماری رنج می‌برند را یاری رسانیم تا بتوانند از مشکل وسواس رهایی یابند. راه‌کارهای خوددرمانی ارائه‌شده در زیر، اگر به‌صورت صحیح انجام شود، می‌تواند هورمون‌ها را تغییر داده و میزان سروتونین […]

 

یماری وسواس را می توان از طریق خوددرمانی نیز مغلوب کرد. در اینجا، قصد داریم با ارائه‌ی انواع راه‌های خوددرمانی، عزیزانی که از این بیماری رنج می‌برند را یاری رسانیم تا بتوانند از مشکل وسواس رهایی یابند.

راه‌کارهای خوددرمانی ارائه‌شده در زیر، اگر به‌صورت صحیح انجام شود، می‌تواند هورمون‌ها را تغییر داده و میزان سروتونین و آندورفین خون که هورمون‌های شادی‌آور، انرژی‌زا، رضایت‌آور، ترمیم‌کننده‌ی زخم‌ها و بیماری‌ها، تسکین‌دهنده‌ی دردها، آرامش‌بخش، بالابرنده‌ی اعتمادبه‌نفس و کاهنده‌ی اضطراب هستند را افزایش دهد:
– انجام مدیتیشن‌های روزانه و کار کردن با انرژی الهی و کار کردن بر روی درمان چاکراها
– انجام تنفس‌های عمیق شکمی یا یوگایی یا نوزادی دست‌کم 10بار در روز (با هر دم، شکم را باد می‌کنیم، در همین وضعیت تا می‌توانیم، نفس را نگه می‌داریم و با بازدم، شکم را تو می‌دهیم. از آن‌جا که همه‌جا پر از انرژی الهی است، ما با این‌کار، انرژی الهی را به درون می‌کشیم و انرژی‌های منفی خود را بیرون می‌ریزیم.)
– پیاده‌روی: دست‌کم روزی نیم‌ساعت پیاده‌روی تند
– در هوای باز و در طبیعت بودن: به‌طور حتم سعی ‌شود مدتی از روز را در معرض هوای آزاد و در طبیعت قرارگیریم.
– ورزش: انجام هرگونه ورزش به‌خصوص ورزش‌های مدیتیشن و یا یوگا دست‌کم 15 تا20دقیقه در روز
– رفتاردرمانی (تکنیک مواجهه یا غرقه‌سازی): سعی شود در طول روز، آن فکر وسواسی که بیش از همه آزارمان می‌دهد را آن‌قدر در ذهن‌مان مرور کنیم و شدت دهیم تا سطح اضطراب‌مان کاملاً بالا رود و یا اگر وسواس شست‌وشو داریم، لباسی را به‌عمد نجس ‌کنیم و بپوشیم تا حال‌مان بد شود، آن‌گاه به خود بگوییم: «دیدی طوری نشد؟» و فوراً یک مدیتیشن انجام ‌دهیم تا دوباره آرام بگیریم. پس از آن، به خود یک امتیاز بدهیم که «من توانستم.» وقتی تعداد این امتیازات در طول روز یا هفته زیاد شد، برای خود یک هدیه بخریم و جایی در معرض دید قراردهیم تا همیشه یادمان باشد که ما توانستیم و به همین شکل، ادامه دهیم.
– بالا بردن سطح اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس
– رفتاردرمانی (تکنیک حساسیت‌زدایی): هر بار که برای نمونه نیاز به شستن، آب‌کشیدن و یا حتی شمردن داشتیم، چند ثانیه صبر می‌کنیم و بعد آن کار را انجام می‌دهیم و به خود می‌گوییم: «3ثانیه توانستم آن را به تعویق بیندازم.» و در روزهای بعدی، سعی‌می‌کنیم این زمان را طولانی‌تر کنیم. بدین شکل پس از مدتی، کنترل امور را به‌دست خواهیم گرفت.
– استفاده از شیوه‌ی تداعی: در این شیوه، سعی می‌شود آن‌چه را که در ذهن داریم، عرضه کرده و احساسات و افکار خود را از دوران کودکی تاکنون نسبت به خانواده، محیط، والدین و… به‌خاطر آورده و بیان کنیم. بدین شکل، خاطرات تلخ بیماری که سبب پیدایش وسواس و… شده‌اند، بیرون ریخته و آشکار می‌گردند و سرانجام، از شر آن‌ها خلاص می‌شویم.
– انجام مراسم دینی و مذهبی: انجام عبادت‌ها و گفتن ذکر، در از بین بردن غیرارگانیک‌های منفی، بسیار مؤثر است.
– درمان با خواب: چون وسواس بر اثر احساس ناامنی و اضطراب پدیدمی‌آید، خوابیدن می‌تواند عامل آرامش‌بخشی باشد و بسیاری از ناراحتی‌ها را تخفیف دهد.
– رفع تعارضات روانی که زاییده‌ی محرومیت‌ها، فقرها، بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌هاست.
– از خود فراروندگی: خود را به‌ کاری مفید، مثمرثمر و خیر، مشغول کردن
– رفع احساس حقارت: شاید به‌دلایل فردی یا خانوادگی، احساس حقارت می‌کنیم. با به‌یادآوری موفقیت‌ها، نعمت‌ها و خوشبختی‌های خود، باید بدانیم که هیچ‌کس، حقیر نیست زیرا روح خداوند در همه‌ی ما وجود دارد. شاید پول، ثروت، مقام و شأن، زیبایی و… نداشته‌ایم اما مطمئناً چیزی داشته‌ایم که هیچ‌کس دیگر نداشته است؛ پس به‌دنبال یافتن آن باشیم تا احساس حقارت در ما بشکند. ضمن این‌که اگر هم نیافتیم، مهم نیست زیرا ما از نظر معنوی، می‌توانیم از همه بهتر باشیم.
– تقویت بدن با استفاده از مصرف املاح و ویتامین‌ها – ایجاد وحدت در ابعاد وجودی: با انجام مدیتیشن، می‌توانیم تمام ابعاد وجودی خود (جسم، ذهن، فکر، احساس، روح و روان) را دوباره به وحدت برسانیم تا همه، یکپارچه و هماهنگ با هم در خدمت ما کار کنند.
– تغییر محیط زندگی: باید محیطی دور از اغتشاش، بگومگو و فشار برای فرد بیمار فراهم گردد؛ محیطی که در آن به او عشق، محبت و تأیید و احترام داده شود.
– تغییر آب‌وهوا و حتی تغییر فشار جو و شرایط اقلیمی نیز در ایجاد سلامتی، دخیل است.
– تغییر محیط کار و یا نوع کار و کاستن از فشار یا بار کار اضافی چه در منزل و چه در محیط کار
– ایجاد اشتغال و سرگرمی بدون ایجاد فشار و یا خستگی
– دوری از تنهایی و بودن با جمع مانند حضور در مسافرت‌های جمعی، مهمانی‌ها، کلاس‌ها، گردهمایی‌ها و…
– تنگ کردن وقت: انجام کار زیاد در زمان کم با برنامه‌ریزی ولی بدون فشار، برای مثال اگر قبلاً 45دقیقه حمام می‌کردیم، حال سعی‌‌کنیم در 40دقیقه حمام کنیم و کم‌کم این زمان را نیز کاهش دهیم. هر چه‌قدر کارهای‌مان را با سرعت بیش‌تری انجام دهیم،انرژی بیش‌تری دریافت خواهیم کرد.
– دیدن دیگران چگونه زندگی می‌کنند. (همه‌ی آنان اشتباه نمی‌کنند، پس من اشتباه می‌کنم)
– ضبط کردن، نوشتن افکار، دوباره شنیدن و یا خواندن آن‌ها، بی‌معنی بودن آن‌ها را بهتر آشکار می‌سازد.
– به‌یادآوری موفقیت‌ها، تردیدها را خارج می‌کند و وسواس را کاهش می‌دهد.
– تکنیک رفع عصبانیت

توصیه‌هایی برای پیشگیری از وسواس:
توجه به نکات زیر، در عدم به‌وجود آمدن وسواس، نقش مؤثری دارد:
– داشتن یک وضعیت آرام و شیوه‌ی تربیتی متعادل در تربیت فرزندان
– خودداری از اعمال فشار، خرده‌گیری، تحقیر و درخواست‌های نامتعارف به‌خصوص در امر نظم و ترتیب
– دوری کردن از افکار رؤیایی، کمال‌طلبی، اول‌شدن‌ها و بهترین‌شدن‌ها
– خودداری از تخیلات غیرواقعی و واهی، رفتارها و افکار اضطراب‌آور و تشویش‌برانگیز
– دوری‌ کردن از بیکاری
– دوری کردن از تنهایی و رفتن به درون جمع و معاشرت با افراد متعادل و سعی در تطابق خود با اندیشه‌ی‌ جمع
– پذیرش خود و دیگران (فرزندان، همسر، اعضای خانواده و…) و احترام‌گذاشتن به خود و دیگران به ‌یک اندازه
– حمایت‌کردن از خود و دیگران
– ایجاد تنوع در زندگی
– کسب اطلاعات و آمادگی در همه‌ی زمینه‌ها به‌خصوص در زمینه‌ی وسواس‌های خود
– جلوگیری از پیدایش ترس در خود، فرزندان و اعضای خانواده
– برطرف کردن احساس تقصیر و گناه‌، عناد به خود و خودتنبیهی
– جلوگیری از بروز خشم‌های افراطی
– خودداری از سرگرمی‌های بی‌مورد مانند شمردن اعداد و یا مرتب کردن یقه و… که بعدها عادت می‌شوند.
– کوچک و ناچیز شمردن نقص‌های خود و دیگران
– آموزش صحیح نظافت تا قبل از دوسالگی به کودک (بدون فشار)
– مراقبت از بهداشت جسمی، روحی‌ و روانی، ذهنی و فکری و احساسی خود و مراقبه‌ی دائم (در هر لحظه مراقب باشیم که افکارمان کجاست، چه احساسی در دل‌مان وجود دارد و رفتار و گفتارمان چه می‌گویند)
– حفظ استقلال و آزادی خود و رعایت حریم دیگران
– از بین‌بردن حساسیت‌ها و احساس رنجش‌ها در خود و بالا بردن قدرت تحمل از طریق مدیتیشن
– بخشیدن خود و دیگران
– دور نگه‌داشتن محیط خانه از ناسازگاری‌ها، درگیری‌ها و کشمکش‌ها
– از بین بردن غیرارگانیک‌های منفی مانند کم‌رویی، حسادت، کینه‌توزی و…
– شخصیت‌دادن به ‌خود، فرزندان، همسر و… طوری‌که خود را انسانی مهم و لایق بینگاریم.
– کنترل وضعیت هورمون‌ها، کم‌خونی و کمبود ویتامین‌ها و املاح که خود می‌تواند در ایجاد اضطراب، افسردگی و یا وسواس دخیل باشد.

 

وسواس را خودتان درمان كنيد

یماری وسواس را می توان از طریق خوددرمانی نیز مغلوب کرد. در اینجا، قصد داریم با ارائه‌ی انواع راه‌های خوددرمانی، عزیزانی که از این بیماری رنج می‌برند را یاری رسانیم تا بتوانند از مشکل وسواس رهایی یابند. راه‌کارهای خوددرمانی ارائه‌شده در زیر، اگر به‌صورت صحیح انجام شود، می‌تواند هورمون‌ها را تغییر داده و میزان سروتونین […]

 

یماری وسواس را می توان از طریق خوددرمانی نیز مغلوب کرد. در اینجا، قصد داریم با ارائه‌ی انواع راه‌های خوددرمانی، عزیزانی که از این بیماری رنج می‌برند را یاری رسانیم تا بتوانند از مشکل وسواس رهایی یابند.

راه‌کارهای خوددرمانی ارائه‌شده در زیر، اگر به‌صورت صحیح انجام شود، می‌تواند هورمون‌ها را تغییر داده و میزان سروتونین و آندورفین خون که هورمون‌های شادی‌آور، انرژی‌زا، رضایت‌آور، ترمیم‌کننده‌ی زخم‌ها و بیماری‌ها، تسکین‌دهنده‌ی دردها، آرامش‌بخش، بالابرنده‌ی اعتمادبه‌نفس و کاهنده‌ی اضطراب هستند را افزایش دهد:
– انجام مدیتیشن‌های روزانه و کار کردن با انرژی الهی و کار کردن بر روی درمان چاکراها
– انجام تنفس‌های عمیق شکمی یا یوگایی یا نوزادی دست‌کم 10بار در روز (با هر دم، شکم را باد می‌کنیم، در همین وضعیت تا می‌توانیم، نفس را نگه می‌داریم و با بازدم، شکم را تو می‌دهیم. از آن‌جا که همه‌جا پر از انرژی الهی است، ما با این‌کار، انرژی الهی را به درون می‌کشیم و انرژی‌های منفی خود را بیرون می‌ریزیم.)
– پیاده‌روی: دست‌کم روزی نیم‌ساعت پیاده‌روی تند
– در هوای باز و در طبیعت بودن: به‌طور حتم سعی ‌شود مدتی از روز را در معرض هوای آزاد و در طبیعت قرارگیریم.
– ورزش: انجام هرگونه ورزش به‌خصوص ورزش‌های مدیتیشن و یا یوگا دست‌کم 15 تا20دقیقه در روز
– رفتاردرمانی (تکنیک مواجهه یا غرقه‌سازی): سعی شود در طول روز، آن فکر وسواسی که بیش از همه آزارمان می‌دهد را آن‌قدر در ذهن‌مان مرور کنیم و شدت دهیم تا سطح اضطراب‌مان کاملاً بالا رود و یا اگر وسواس شست‌وشو داریم، لباسی را به‌عمد نجس ‌کنیم و بپوشیم تا حال‌مان بد شود، آن‌گاه به خود بگوییم: «دیدی طوری نشد؟» و فوراً یک مدیتیشن انجام ‌دهیم تا دوباره آرام بگیریم. پس از آن، به خود یک امتیاز بدهیم که «من توانستم.» وقتی تعداد این امتیازات در طول روز یا هفته زیاد شد، برای خود یک هدیه بخریم و جایی در معرض دید قراردهیم تا همیشه یادمان باشد که ما توانستیم و به همین شکل، ادامه دهیم.
– بالا بردن سطح اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس
– رفتاردرمانی (تکنیک حساسیت‌زدایی): هر بار که برای نمونه نیاز به شستن، آب‌کشیدن و یا حتی شمردن داشتیم، چند ثانیه صبر می‌کنیم و بعد آن کار را انجام می‌دهیم و به خود می‌گوییم: «3ثانیه توانستم آن را به تعویق بیندازم.» و در روزهای بعدی، سعی‌می‌کنیم این زمان را طولانی‌تر کنیم. بدین شکل پس از مدتی، کنترل امور را به‌دست خواهیم گرفت.
– استفاده از شیوه‌ی تداعی: در این شیوه، سعی می‌شود آن‌چه را که در ذهن داریم، عرضه کرده و احساسات و افکار خود را از دوران کودکی تاکنون نسبت به خانواده، محیط، والدین و… به‌خاطر آورده و بیان کنیم. بدین شکل، خاطرات تلخ بیماری که سبب پیدایش وسواس و… شده‌اند، بیرون ریخته و آشکار می‌گردند و سرانجام، از شر آن‌ها خلاص می‌شویم.
– انجام مراسم دینی و مذهبی: انجام عبادت‌ها و گفتن ذکر، در از بین بردن غیرارگانیک‌های منفی، بسیار مؤثر است.
– درمان با خواب: چون وسواس بر اثر احساس ناامنی و اضطراب پدیدمی‌آید، خوابیدن می‌تواند عامل آرامش‌بخشی باشد و بسیاری از ناراحتی‌ها را تخفیف دهد.
– رفع تعارضات روانی که زاییده‌ی محرومیت‌ها، فقرها، بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌هاست.
– از خود فراروندگی: خود را به‌ کاری مفید، مثمرثمر و خیر، مشغول کردن
– رفع احساس حقارت: شاید به‌دلایل فردی یا خانوادگی، احساس حقارت می‌کنیم. با به‌یادآوری موفقیت‌ها، نعمت‌ها و خوشبختی‌های خود، باید بدانیم که هیچ‌کس، حقیر نیست زیرا روح خداوند در همه‌ی ما وجود دارد. شاید پول، ثروت، مقام و شأن، زیبایی و… نداشته‌ایم اما مطمئناً چیزی داشته‌ایم که هیچ‌کس دیگر نداشته است؛ پس به‌دنبال یافتن آن باشیم تا احساس حقارت در ما بشکند. ضمن این‌که اگر هم نیافتیم، مهم نیست زیرا ما از نظر معنوی، می‌توانیم از همه بهتر باشیم.
– تقویت بدن با استفاده از مصرف املاح و ویتامین‌ها – ایجاد وحدت در ابعاد وجودی: با انجام مدیتیشن، می‌توانیم تمام ابعاد وجودی خود (جسم، ذهن، فکر، احساس، روح و روان) را دوباره به وحدت برسانیم تا همه، یکپارچه و هماهنگ با هم در خدمت ما کار کنند.
– تغییر محیط زندگی: باید محیطی دور از اغتشاش، بگومگو و فشار برای فرد بیمار فراهم گردد؛ محیطی که در آن به او عشق، محبت و تأیید و احترام داده شود.
– تغییر آب‌وهوا و حتی تغییر فشار جو و شرایط اقلیمی نیز در ایجاد سلامتی، دخیل است.
– تغییر محیط کار و یا نوع کار و کاستن از فشار یا بار کار اضافی چه در منزل و چه در محیط کار
– ایجاد اشتغال و سرگرمی بدون ایجاد فشار و یا خستگی
– دوری از تنهایی و بودن با جمع مانند حضور در مسافرت‌های جمعی، مهمانی‌ها، کلاس‌ها، گردهمایی‌ها و…
– تنگ کردن وقت: انجام کار زیاد در زمان کم با برنامه‌ریزی ولی بدون فشار، برای مثال اگر قبلاً 45دقیقه حمام می‌کردیم، حال سعی‌‌کنیم در 40دقیقه حمام کنیم و کم‌کم این زمان را نیز کاهش دهیم. هر چه‌قدر کارهای‌مان را با سرعت بیش‌تری انجام دهیم،انرژی بیش‌تری دریافت خواهیم کرد.
– دیدن دیگران چگونه زندگی می‌کنند. (همه‌ی آنان اشتباه نمی‌کنند، پس من اشتباه می‌کنم)
– ضبط کردن، نوشتن افکار، دوباره شنیدن و یا خواندن آن‌ها، بی‌معنی بودن آن‌ها را بهتر آشکار می‌سازد.
– به‌یادآوری موفقیت‌ها، تردیدها را خارج می‌کند و وسواس را کاهش می‌دهد.
– تکنیک رفع عصبانیت

توصیه‌هایی برای پیشگیری از وسواس:
توجه به نکات زیر، در عدم به‌وجود آمدن وسواس، نقش مؤثری دارد:
– داشتن یک وضعیت آرام و شیوه‌ی تربیتی متعادل در تربیت فرزندان
– خودداری از اعمال فشار، خرده‌گیری، تحقیر و درخواست‌های نامتعارف به‌خصوص در امر نظم و ترتیب
– دوری کردن از افکار رؤیایی، کمال‌طلبی، اول‌شدن‌ها و بهترین‌شدن‌ها
– خودداری از تخیلات غیرواقعی و واهی، رفتارها و افکار اضطراب‌آور و تشویش‌برانگیز
– دوری‌ کردن از بیکاری
– دوری کردن از تنهایی و رفتن به درون جمع و معاشرت با افراد متعادل و سعی در تطابق خود با اندیشه‌ی‌ جمع
– پذیرش خود و دیگران (فرزندان، همسر، اعضای خانواده و…) و احترام‌گذاشتن به خود و دیگران به ‌یک اندازه
– حمایت‌کردن از خود و دیگران
– ایجاد تنوع در زندگی
– کسب اطلاعات و آمادگی در همه‌ی زمینه‌ها به‌خصوص در زمینه‌ی وسواس‌های خود
– جلوگیری از پیدایش ترس در خود، فرزندان و اعضای خانواده
– برطرف کردن احساس تقصیر و گناه‌، عناد به خود و خودتنبیهی
– جلوگیری از بروز خشم‌های افراطی
– خودداری از سرگرمی‌های بی‌مورد مانند شمردن اعداد و یا مرتب کردن یقه و… که بعدها عادت می‌شوند.
– کوچک و ناچیز شمردن نقص‌های خود و دیگران
– آموزش صحیح نظافت تا قبل از دوسالگی به کودک (بدون فشار)
– مراقبت از بهداشت جسمی، روحی‌ و روانی، ذهنی و فکری و احساسی خود و مراقبه‌ی دائم (در هر لحظه مراقب باشیم که افکارمان کجاست، چه احساسی در دل‌مان وجود دارد و رفتار و گفتارمان چه می‌گویند)
– حفظ استقلال و آزادی خود و رعایت حریم دیگران
– از بین‌بردن حساسیت‌ها و احساس رنجش‌ها در خود و بالا بردن قدرت تحمل از طریق مدیتیشن
– بخشیدن خود و دیگران
– دور نگه‌داشتن محیط خانه از ناسازگاری‌ها، درگیری‌ها و کشمکش‌ها
– از بین بردن غیرارگانیک‌های منفی مانند کم‌رویی، حسادت، کینه‌توزی و…
– شخصیت‌دادن به ‌خود، فرزندان، همسر و… طوری‌که خود را انسانی مهم و لایق بینگاریم.
– کنترل وضعیت هورمون‌ها، کم‌خونی و کمبود ویتامین‌ها و املاح که خود می‌تواند در ایجاد اضطراب، افسردگی و یا وسواس دخیل باشد.

 وسواس را خودتان درمان كنيد
یماری وسواس را می توان از طریق خوددرمانی نیز مغلوب کرد. در اینجا، قصد داریم با ارائه‌ی انواع راه‌های خوددرمانی، عزیزانی که از این بیماری رنج می‌برند را یاری رسانیم تا بتوانند از مشکل وسواس رهایی یابند. راه‌کارهای خوددرمانی ارائه‌شده در زیر، اگر به‌صورت صحیح انجام شود، می‌تواند هورمون‌ها را تغییر داده و میزان سروتونین […]

یماری وسواس را می توان از طریق خوددرمانی نیز مغلوب کرد. در اینجا، قصد داریم با ارائه‌ی انواع راه‌های خوددرمانی، عزیزانی که از این بیماری رنج می‌برند را یاری رسانیم تا بتوانند از مشکل وسواس رهایی یابند.
راه‌کارهای خوددرمانی ارائه‌شده در زیر، اگر به‌صورت صحیح انجام شود، می‌تواند هورمون‌ها را تغییر داده و میزان سروتونین و آندورفین خون که هورمون‌های شادی‌آور، انرژی‌زا، رضایت‌آور، ترمیم‌کننده‌ی زخم‌ها و بیماری‌ها، تسکین‌دهنده‌ی دردها، آرامش‌بخش، بالابرنده‌ی اعتمادبه‌نفس و کاهنده‌ی اضطراب هستند را افزایش دهد:
– انجام مدیتیشن‌های روزانه و کار کردن با انرژی الهی و کار کردن بر روی درمان چاکراها
– انجام تنفس‌های عمیق شکمی یا یوگایی یا نوزادی دست‌کم 10بار در روز (با هر دم، شکم را باد می‌کنیم، در همین وضعیت تا می‌توانیم، نفس را نگه می‌داریم و با بازدم، شکم را تو می‌دهیم. از آن‌جا که همه‌جا پر از انرژی الهی است، ما با این‌کار، انرژی الهی را به درون می‌کشیم و انرژی‌های منفی خود را بیرون می‌ریزیم.)
– پیاده‌روی: دست‌کم روزی نیم‌ساعت پیاده‌روی تند
– در هوای باز و در طبیعت بودن: به‌طور حتم سعی ‌شود مدتی از روز را در معرض هوای آزاد و در طبیعت قرارگیریم.
– ورزش: انجام هرگونه ورزش به‌خصوص ورزش‌های مدیتیشن و یا یوگا دست‌کم 15 تا20دقیقه در روز
– رفتاردرمانی (تکنیک مواجهه یا غرقه‌سازی): سعی شود در طول روز، آن فکر وسواسی که بیش از همه آزارمان می‌دهد را آن‌قدر در ذهن‌مان مرور کنیم و شدت دهیم تا سطح اضطراب‌مان کاملاً بالا رود و یا اگر وسواس شست‌وشو داریم، لباسی را به‌عمد نجس ‌کنیم و بپوشیم تا حال‌مان بد شود، آن‌گاه به خود بگوییم: «دیدی طوری نشد؟» و فوراً یک مدیتیشن انجام ‌دهیم تا دوباره آرام بگیریم. پس از آن، به خود یک امتیاز بدهیم که «من توانستم.» وقتی تعداد این امتیازات در طول روز یا هفته زیاد شد، برای خود یک هدیه بخریم و جایی در معرض دید قراردهیم تا همیشه یادمان باشد که ما توانستیم و به همین شکل، ادامه دهیم.
– بالا بردن سطح اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس
– رفتاردرمانی (تکنیک حساسیت‌زدایی): هر بار که برای نمونه نیاز به شستن، آب‌کشیدن و یا حتی شمردن داشتیم، چند ثانیه صبر می‌کنیم و بعد آن کار را انجام می‌دهیم و به خود می‌گوییم: «3ثانیه توانستم آن را به تعویق بیندازم.» و در روزهای بعدی، سعی‌می‌کنیم این زمان را طولانی‌تر کنیم. بدین شکل پس از مدتی، کنترل امور را به‌دست خواهیم گرفت.
– استفاده از شیوه‌ی تداعی: در این شیوه، سعی می‌شود آن‌چه را که در ذهن داریم، عرضه کرده و احساسات و افکار خود را از دوران کودکی تاکنون نسبت به خانواده، محیط، والدین و… به‌خاطر آورده و بیان کنیم. بدین شکل، خاطرات تلخ بیماری که سبب پیدایش وسواس و… شده‌اند، بیرون ریخته و آشکار می‌گردند و سرانجام، از شر آن‌ها خلاص می‌شویم.
– انجام مراسم دینی و مذهبی: انجام عبادت‌ها و گفتن ذکر، در از بین بردن غیرارگانیک‌های منفی، بسیار مؤثر است.
– درمان با خواب: چون وسواس بر اثر احساس ناامنی و اضطراب پدیدمی‌آید، خوابیدن می‌تواند عامل آرامش‌بخشی باشد و بسیاری از ناراحتی‌ها را تخفیف دهد.
– رفع تعارضات روانی که زاییده‌ی محرومیت‌ها، فقرها، بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌هاست.
– از خود فراروندگی: خود را به‌ کاری مفید، مثمرثمر و خیر، مشغول کردن
– رفع احساس حقارت: شاید به‌دلایل فردی یا خانوادگی، احساس حقارت می‌کنیم. با به‌یادآوری موفقیت‌ها، نعمت‌ها و خوشبختی‌های خود، باید بدانیم که هیچ‌کس، حقیر نیست زیرا روح خداوند در همه‌ی ما وجود دارد. شاید پول، ثروت، مقام و شأن، زیبایی و… نداشته‌ایم اما مطمئناً چیزی داشته‌ایم که هیچ‌کس دیگر نداشته است؛ پس به‌دنبال یافتن آن باشیم تا احساس حقارت در ما بشکند. ضمن این‌که اگر هم نیافتیم، مهم نیست زیرا ما از نظر معنوی، می‌توانیم از همه بهتر باشیم.
– تقویت بدن با استفاده از مصرف املاح و ویتامین‌ها – ایجاد وحدت در ابعاد وجودی: با انجام مدیتیشن، می‌توانیم تمام ابعاد وجودی خود (جسم، ذهن، فکر، احساس، روح و روان) را دوباره به وحدت برسانیم تا همه، یکپارچه و هماهنگ با هم در خدمت ما کار کنند.
– تغییر محیط زندگی: باید محیطی دور از اغتشاش، بگومگو و فشار برای فرد بیمار فراهم گردد؛ محیطی که در آن به او عشق، محبت و تأیید و احترام داده شود.
– تغییر آب‌وهوا و حتی تغییر فشار جو و شرایط اقلیمی نیز در ایجاد سلامتی، دخیل است.
– تغییر محیط کار و یا نوع کار و کاستن از فشار یا بار کار اضافی چه در منزل و چه در محیط کار
– ایجاد اشتغال و سرگرمی بدون ایجاد فشار و یا خستگی
– دوری از تنهایی و بودن با جمع مانند حضور در مسافرت‌های جمعی، مهمانی‌ها، کلاس‌ها، گردهمایی‌ها و…
– تنگ کردن وقت: انجام کار زیاد در زمان کم با برنامه‌ریزی ولی بدون فشار، برای مثال اگر قبلاً 45دقیقه حمام می‌کردیم، حال سعی‌‌کنیم در 40دقیقه حمام کنیم و کم‌کم این زمان را نیز کاهش دهیم. هر چه‌قدر کارهای‌مان را با سرعت بیش‌تری انجام دهیم،انرژی بیش‌تری دریافت خواهیم کرد.
– دیدن دیگران چگونه زندگی می‌کنند. (همه‌ی آنان اشتباه نمی‌کنند، پس من اشتباه می‌کنم)
– ضبط کردن، نوشتن افکار، دوباره شنیدن و یا خواندن آن‌ها، بی‌معنی بودن آن‌ها را بهتر آشکار می‌سازد.
– به‌یادآوری موفقیت‌ها، تردیدها را خارج می‌کند و وسواس را کاهش می‌دهد.
– تکنیک رفع عصبانیت
توصیه‌هایی برای پیشگیری از وسواس:
توجه به نکات زیر، در عدم به‌وجود آمدن وسواس، نقش مؤثری دارد:
– داشتن یک وضعیت آرام و شیوه‌ی تربیتی متعادل در تربیت فرزندان
– خودداری از اعمال فشار، خرده‌گیری، تحقیر و درخواست‌های نامتعارف به‌خصوص در امر نظم و ترتیب
– دوری کردن از افکار رؤیایی، کمال‌طلبی، اول‌شدن‌ها و بهترین‌شدن‌ها
– خودداری از تخیلات غیرواقعی و واهی، رفتارها و افکار اضطراب‌آور و تشویش‌برانگیز
– دوری‌ کردن از بیکاری
– دوری کردن از تنهایی و رفتن به درون جمع و معاشرت با افراد متعادل و سعی در تطابق خود با اندیشه‌ی‌ جمع
– پذیرش خود و دیگران (فرزندان، همسر، اعضای خانواده و…) و احترام‌گذاشتن به خود و دیگران به ‌یک اندازه
– حمایت‌کردن از خود و دیگران
– ایجاد تنوع در زندگی
– کسب اطلاعات و آمادگی در همه‌ی زمینه‌ها به‌خصوص در زمینه‌ی وسواس‌های خود
– جلوگیری از پیدایش ترس در خود، فرزندان و اعضای خانواده
– برطرف کردن احساس تقصیر و گناه‌، عناد به خود و خودتنبیهی
– جلوگیری از بروز خشم‌های افراطی
– خودداری از سرگرمی‌های بی‌مورد مانند شمردن اعداد و یا مرتب کردن یقه و… که بعدها عادت می‌شوند.
– کوچک و ناچیز شمردن نقص‌های خود و دیگران
– آموزش صحیح نظافت تا قبل از دوسالگی به کودک (بدون فشار)
– مراقبت از بهداشت جسمی، روحی‌ و روانی، ذهنی و فکری و احساسی خود و مراقبه‌ی دائم (در هر لحظه مراقب باشیم که افکارمان کجاست، چه احساسی در دل‌مان وجود دارد و رفتار و گفتارمان چه می‌گویند)
– حفظ استقلال و آزادی خود و رعایت حریم دیگران
– از بین‌بردن حساسیت‌ها و احساس رنجش‌ها در خود و بالا بردن قدرت تحمل از طریق مدیتیشن
– بخشیدن خود و دیگران
– دور نگه‌داشتن محیط خانه از ناسازگاری‌ها، درگیری‌ها و کشمکش‌ها
– از بین بردن غیرارگانیک‌های منفی مانند کم‌رویی، حسادت، کینه‌توزی و…
– شخصیت‌دادن به ‌خود، فرزندان، همسر و… طوری‌که خود را انسانی مهم و لایق بینگاریم.
– کنترل وضعیت هورمون‌ها، کم‌خونی و کمبود ویتامین‌ها و املاح که خود می‌تواند در ایجاد اضطراب، افسردگی و یا وسواس دخیل باشد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[سه شنبه 1396-03-16] [ 09:45:00 ق.ظ ]




 

روش تقویت حافظه

 

 

روش تقویت حافظه با تغذیه - ورزش و توصیه های امامان در حقیقت در یک جمله تمام راه و روش های تقویت حافظه ی بلند مدت و کوتاه مدت را می توانید در این بخش از سلامت نمناک بیابید.

بازدید : 75,414 نفر

روش هایی بسیار موثر برای تقویت حافظه:

 

 روش تقویت حافظه به طور کلی به سه دسته ی اصلی تقسیم می شود که شامل تغذیه ی مناسب برای تقویت حافظه و ورزش های مناسب برای تقویت مغز و حافظه و توصیه های پیشوایان اسلام است که به طور چکیده و مفید در ادامه می خوانید.

راه های تقویت حافظه در اسلام

اول از همه به سراغ توصیه های امامان برای تقویت حافظه می رویم که به جرات موثرترین راههاست.

حضرت محمد (ص) در وصیتشان به امیرالمومنین علی (ع) بیان داشته اند:ای علی؛ خوردن کدو بر تو لازم است پس آن را فراوان استفاده کن، چرا که موجب افزایش حافظه می شود.

پیامبر (ص) فرموده اند:کسی که کدو را با عدس بخورد، دلی نرم تر و حضور قلبی بیشتر را سر نماز خواهد داشت و از حضرت علی (ع) نقل گردیده که پیامبر (ص) از میان خورش ها و غذاها، کدو را بیشتر می پسندیدند و به زبان امروزی کدو توصیه ای برای تقویت حافظه و افزایش تمرکز توصیه می شود.

امام صادق (ع) در رابطه با تقویت حافظه می فرماید:کدو برای درد قولنج بسیار مفید می باشد و حافظه را تقویت می کندو 

 امام کاظم (ع) برای تقویت حافظه می فرمایند :همانا خوردن کدو موجب افزایش عقل می گردد

 

برای تقویت حافظه چی بخوریم؟

 اول از همه غذاهای سالم بخورید چنانچه استفاده از یک رژیم غذایی سالم و مناسب نه تنها برای جسمتان مفید است، بلکه برای مغز و حافظه تان نیز لازم است. بر طبق نظرات آکادمی عصب شناسی آمریکا، خوردن میوه ها و سبزیجاتی که حاوی میزان زیادی آنتی اکسیدان هستند؛ مثل توت ها، مرکبات، اسفناج، هویج، کلم بروکلی، گوجه فرنگی و سیب زمینی شیرین می تواند تا 11 درصد احتمال سکته را پایین بیاورد.

 

تحقیق دیگری نشان می دهد که آنتی اکسیدان ها و پلی فنول های موجود در ذغال اخته و انواع میوه های جنگلی و انگور می تواند توانایی ارتباط سلول های مغزی را با یکدیگر بالا برده و خطر آسیب رسیدن به آنها را پایین آورد.

 

فواید بینظیر میوه های جنگلی بر تقویت حافظه

 

به جز میوه و سبزیجات، مواد دیگری مثل کارکامین و همچنین ویتامین های B مثل نیاکتین و اسید فولیک نیز در این زمینه کمک کننده هستند و خطر ابتلا به آلزایمر را پایین می آورند.

 

 

جینکو بیلوبا و خواصیت آنتی اکسیدانی فوق العاده

 

جینکو بیلوبا

نام گیاهی بسیار مشهور است که ازسالیان دور به عنوان دارویی سنتی برای تقویت حافظه استفاده می شده است. خاصیت آنتی اکسیدانی قوی دارد و می تواند از آسیب رسیدن به رگ های خونی در مغز جلوگیری کند. همچنین می تواند جریان خون را در مغز بالا ببرد و با حفظ قابلیت ارتجاعی رگ ها، اکسیژن و مواد مغذی را به سلول ها برساند.

 

ویتامین های B را فراموش نکنید

از ویتامین های B در بسیاری از عملیات متابولیک بدن استفاده می شود و برای سلامتی عمومی بدن بسیار لازم هستند.

در رابطه با مغز دو تا از این ویتامین ها اهمیت بیشتری پیدا می کنند:ویتامین B12 و اسید فولیک.

ویتامین B12 برای حفظ غلاف میلین(ماده ی سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب را می پوشاند و باعث می شود که به درستی کار کنند).

اسید فولیک هم ماده ی بسیار موثری برای مغز است که باعث بهتر کار کردن انتقال دهنده های عصبی می شود. اگر میزان اسید فولیک مغز کم شود، احتمال از دست رفتن حافظه بیشتر می شود.

اسیدهای آمینه

اولین کار آمینو اسیدها این است که به عنوان سدی برای پروتئین ها عمل می کنند. اما انواع بخصوصی از آنها برای تقویت مغز هم کاربرد دارند. به طور مثال تاورین L یک محافظ عصبی قوی است که از سلول های عصبی در مواجه به استرس و فشارها محافظت می کند. پیروگلوتامین L نیز برای متابولیسم سلول های عصبی کاربرد دارند و DMAE نیز مشاهده شده است که باعث تقویت حافظه ی کوتاه مدت می شود

 

 تقویت حافظه با انجام کدام ورزش ها؟

در یک جمله بدوید تا حافظه بهتری داشته باشید.

 

ورزش های موثر در تقویت حافظه 

 

40 دقیقه ورزش هوازی 3 بار در هفته به مدت یک سال می تواند سایز هیپوکامپوس یک فرد بالغ را به اندازه 2 درصد افزایش دهد. بنا بر نتیجه تحقیقات دانشگاه ایلینوی، این عمل باعث بهبود چشمگیر حافظه می شود. البته دانشمندان هنوز علت این افزایش حجم با ورزش های هوازی را متوجه نشده اند. راه رفتن تند، دوچرخه سواری با شدت متوسط، دویدن نرم و شنا نمونه هایی عالی از ورزش های هوازی هستند.

کار با وزنه برای تقویت مغز

نتایج تحقیقات دانشمندان برزیلی که در ژورنال« علوم پزشکی و ورزش» به چاپ رسیده نشان می دهد، تمرینات قدرتی به مدت 60 دقیقه و 3 بار در هفته به مدت 6 ماه باعث بهبود حافظه کوتاه و بلندمدت می شود. تحقیقات دانشمندان دانشگاه UCLA نیز مشخص کرده، علت این اتفاق نیاز به تمرکز بالا موقع کار با وزنه در حرکات مختلف است که باعث ایجاد یک چالش ادراکی در مغز می شود (دقیقا برعکس انجام یک حرکت تکراری و مداوم مثل دویدن).

تمرینات استقامتی برای نوسازی نورون ها

انجام تمرینات دوره ای با شدت بالا یا تمرینات استقامتی به نحوی که ضربان قلب 80 تا 85 درصد بیشتر از ضربان قبلی باشد، سطح هورمون های وابسته به سلامت مغز را به بالاترین حد ممکن می رساند. بهتر است این تمرینات در2جلسه 30 دقیقه ای انجام شوند. ورزش های گروهی مثل فوتبال برای این منظور عالی هستند چون علاوه بر ویژگی های ورزشی به دلیل ذات اجتماعی خود فواید بیشتری برای مغز خواهند داشت.

 

چند راه ساده دیگر برای تقویت حافظه

 باغبانی به شما در تمرکز و تقویت حافظه کمک بسیار می کند. برای این کار از یک یا دو گلدان هم شروع کنید خوب است. شما می توانید به مرور زمان، سبزی جات مورد نیاز تان را پرورش دهید.

 بازی با کلمات، حل جدول، حل معما، طرح چیستان، شبیه سازی و… به طور کل بازی به صورت جمعی بسیار شادی بخش و ذهن را به فعالیت وادار می کند.

 حفظ کردن، شعر، داستان، متن فیلم، لغات، یک ترانه، فرمول، گوش دادن به موسیقی موسیقدانان بزرگ، یادگیری یک ترفند و… همه کمک شایانی به تقویت و فعالیت ذهن و حافظه شما می کند.

بسیار بخوانید و بنویسید. بلند بخوانید، با تغییر صدا و به جای شخصیت های کتاب یا نویسنده بخوانید. خاطرات روزانه و… را بنویسید.

 دوری از مشروبات الکلی !

همه می دانند که نوشیدن مشروبات الکلی باعث از دست دادن حافظه به طور موقت می شود. اما محققین دریافته اند که می تواند عوارض طولانی مدت نیز داشته باشد و روی سلول های مغزی تاثیر بگذارد. تاثیر موقتی آن رابطه ای نزدیک با میزان مصرف نوشیدنی دارد. هرچه میزان بیشتری بنوشید، حافظه تان کندتر خواهد شد. 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:43:00 ق.ظ ]




 

دلیل عصبانیت زیاد شما چیست؟

 

 

دلیل عصبانیت زیاد شما چیست ؟ آیا مشکلی درونی شما را اینگونه زود عصبی می کند؟ چه کنید که کمتر عصبانیت به سراغ شما بیاید؟ در ادامه خواهید خواند که دلیل عصبانیت شما و راه حل آن کدام است.

عواملی که باعث عصبانیت زیاد شما میشود:

 

دلیل عصبانیت زیاد شما چیست؟ آیا مشکلی درونی شما را اینگونه زود عصبی می کند یا اینکه به دلیل مشکل روحی و روانی عصبانیت شما ظاهر می شود؟ در ادامه خواهید خواند که دلیل عصبانیت شما کدام است.

به طور کلی عصبانیت می‏تواند عوامل گوناگونی داشته باشد از جمله:1- حسادت، 2- کم‏ حوصلگی و کم‏ ظرفیتی، 3- ضعف و ناتوانی مزاج، 4- عدم اعتماد به نفس و خودکم‏بینی، 5- حساسیت‏های افراطی، 6- منفی‏بافی و سوء ظن به دیگران، 7- همانندسازی و تقلید از والدین، همسالان و همکلاسان و… .

اما دلایل رایج  برای عصبانیت شامل کار زیاد، خستگی، گرسنگی و تشنگی هستند به همین دلیل در این بخش به بهترین و بدترین مواد غذایی برای داشتن آرامش اعصاب و روان اشاره خواهیم کرد.

یکی از روش های تأمین آرامش روان و کنترل تنش های عصبی استفاده از غلات و سبزی ها است. مصرف زیاد گوشت و غذاهای سرخ شده، فرد را عصبی و تندخو می کند و در بین بدترین غذاها برای اعصاب و روان فست فودها بیشتر از همه تاثیر گذارند.

مصرف ویتامین های گروه B در کاهش عصبانیت و خستگی مفید است. مصرف ویتامین های گروه B در افزایش یادگیری نیز مؤثر است. استفاده از مواد غذایی حاوی ویتامین های گروه B در تغذیه روزمره در کاهش عصبانیت، پیشگیری و درمان افسردگی و خستگی مفید است.

 

 

نقش تغذیه بر آرامش اعصاب

 

بهترین منابع ویتامین B جگر، گوشت گوساله، ماهی، مرغ، تخمه آفتابگردان، تخمه کدو، جوانه گندم، حبوبات، غلات، شیر و لبنیات، گوجه فرنگی، کاهو، هویج، قارچ، انواع میوه و دانه ها و مغزهای روغنی هستند.

یکی از روش های تأمین آرامش روان و کنترل تنش های عصبی، استفاده از غلات گیاهی و سبزی ها است زیرا این مواد غذایی نقش مهمی در کاهش استرس دارند.

 

شیرینی ها جزو خوردنی های استرس زا هستند. همچنین مصرف شیرینی ها علاوه بر افزایش قند خون ترشح انسولین در بدن را افزایش می دهد که این حالت منجر به ایجاد استرس در افراد می شود. غذاهای آماده و فوری و به خصوص نوشابه های گازدار قند خون را افزایش می دهد که همین امر در ایجاد استرس و تنش های عصبی نقش بسیاری دارد.

همچنین متخصصان معتقدند که کم کاری و یا پرکاری غده تیروئید و نامنظم بودن فعالیت هورمون ها از دلایل اصلی عصبانیت در زنان هستند که باید با انجام آزمایشات تشخیص و درمان شوند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ق.ظ ]




انواع وسواس 

 

 

وسواس را می توان در چند نوع فکری، عملی یا فکری ـ عملی تقسیم کرد.

 

وسواس فکری : در این وسواس افکار مزاحم و تکرارشونده در ذهن وجود دارد. گاهی فرد حتی تلاش می کند چنین فکرهایی را از ذهنش بیرون کند، ولی باوجود تلاشش موفق نمی شود. افکار وسواسی در انسان ها وابسته به فرهنگ جامعه است. مثلا در فرهنگ ما افکار وسواسی ـ مذهبی بیشتر شایع است، بخصوص که وقتی افکار حالت تقدس به خود می گیرند، اما افکار وسواسی متنوع هستند.

 

گاهی این افکار وسواسی آسیب به دیگران را شامل می شود. مثلا فرد چاقویی به دست دارد و در ذهنش این فکر به وجود می آید که اگر چاقو به شکم فرزندش برخورد کند، چه خواهد شد. البته این کار را نمی کند ولی نحوه تفکرش باعث آزار او می شود.

 

همچنین افکار وسواسی جنسی نیز در ذهن بعضی افراد وجود دارد که در آن فرد بیمار در ذهن تصور می کند با فردی تماس جنسی برقرار می کند.

 

افکار وسواسی خرافه نیز نوع دیگری از وسواس فکری است، به این صورت که اگر مثلا سه قدم جلو یا عقب نگذارم اتفاق ناگواری ممکن است برای خانواده ام بیفتد؛ افکار بی پایه و اساسی که به هیچ وجه سندیت ندارد. یا موقعی که فلان لباس را به تن داشتم تصادف رخ داد و اگر باز هم این لباس را بپوشم تصادف دیگری اتفاق خواهد افتاد.

وسواس عملی: وسواس عملی ممکن است با زمینه افکار وسواسی توام باشد ولی گاهی هیچ ذهنیت فکری وجود ندارد و فرد به طور تکرارشونده و بدون فکر، عملی را انجام می دهد. اعمال وسواسی تکرار شونده، مزاحم ولی اجباری هستند. این بیماران خود را مکلف و موظف به انجام کاری می کنند. مثلا اعمال وسواسی مذهبی انجام می دهند تا جهنم نروند.

 

اعمال وسواسی هم تقسیم بندی دارد که شایع ترین نوع آن در فرهنگ ما نوع شست وشوست. وسواس شست وشو را باید از نظافت و تمیزی جدا کرد. بعضی از افراد ذاتا انسان های منضبط و تمیزی هستند و این مشکل محسوب نمی شود، اما افرادی که وسواس شست وشو دارند، عملکردشان در زندگی داخلی و جامعه دچار اختلال می شود به طوری که دیگران نسبت به کارهای او اعتراض می کنند. مثلا فرد خود را موظف می داند که حتما 10 بار لباسی را بشوید یا چند ساعت زیر دوش حمام بماند تا کاملا تمیز شود. (افراد دارای وسواس شست وشو معمولا عددی را برای تکرار عملشان دارند.) متاسفانه گاهی به وسواس شست وشو هم رنگ و لعاب مذهبی می بخشند. خوب است بدانیم آیه ای در قرآن وجود دارد که تاکید می کند «از شر وسواس به خدا پناه ببریم.»

 

 

بیماری وسواس و عوامل آن

 

وسواس قرینه گی نیز نوع دیگری است که در آن فرد دارای وسواس، نظم دادن غیرعادی است. یعنی اگر کتابخانه ای داشته باشد همه کتاب ها باید به طور میلی متری کنار هم قرار گیرند و ساعت ها برای این کار وقت صرف می کنند و اگر به کمد لباس آنها نگاه کنیم بندرت بتوان چنین چینش را در بوتیک لباسی پیدا کرد.

وسواس کنترل کردن نیز وسواسی است که در آن بیمار بشدت کنترل گر است. در را قفل می کند ولی چندین بار باید آن را کنترل کند تا خیالش آسوده شود. شیر گاز را بسته ولی چندین بار به آشپزخانه بر می گردد تا شیر گاز را کنترل کند.

اما وسواس های عملی دیگری هم وجود دارند که کمتر شایع هستند. مثل دست زدن به ماشین در حال حرکت، شمردن ساختمان های متعدد یا یادداشت کردن پلاک های ماشین در ذهن، وسواس در خرید (این افراد وسایلی را به شکل افراطی خریداری می کنند که شاید حتی نیازی هم به آن نداشته باشند و معمولا بعد از خرید از این کار خود پشیمان می شوند). وسواس کندن مو (تنش برای کندن موی سر یا موی صورت)، وسواس قمار، وسواس آتش افروزی و…

 

علت وسواس

 همان طور که گفته شد وقتی از یک فکر یا عملی به عنوان وسواس یاد می شود که فرد باعث اختلال در زندگی خود و دیگران شود بنابراین درمان این افراد ضرورت پیدا می کند. همچنین باید گفت احتمال ابتلای افراد وسواسی به افسردگی و حتی اقدام به خودکشی وجود دارد.

محققان علت های زیادی را برای این بیماری برشمرده اند. ولی نقش ژنتیک در بروز وسواس پررنگ است. عوامل دیگر مانند عوامل تربیتی، رفتاری و اجتماعی نیز می تواند زمینه را برای اختلال وسواسی مهیا کند.

 

درمان وسواس

 بیماری وسواس تا 75 درصد قابل درمان است. اما موضوع درمان بستگی به نوع بیماری و مدت ابتلا به آن دارد. بنابراین 6 ماه تا یک سال می توان برای درمان وقت گذاشت، البته ناگفته نماند در صورتی که بیماری زندگی فرد را مختل کند و مریض دچار افت عملکرد شود پزشک با بستری کردن وی در بیمارستان زمینه بهبودی را فراهم می کند. اما در غیر این صورت درمان ها به شیوه سرپایی و با دارو صورت می گیرد. 

وسواس یک بیماری مزمن مزاحم و طولانی است که احتیاج به مشارکت و کمک بیمار، خانواده بیمار، روانپزشک و روان درمانگر دارد. درمان دارویی بیمار حتما باید توام با رفتاردرمانی و جلسات متعدد مشاوره باشد. دیدگاه فرد مبتلا به وسواس باید بتدریج تغییر کند. درمان های جدیدی به نام موج سوم روان درمانی هم وجود دارد که بسیار مفید است. در مواقع خیلی شدید هم لازم است بیمار شوک درمانی شود.

برای درمان وسواس، می توان از روان درمانی و رفتارشناختی کمک گرفت. در این روش، فرد به تدریج با عامل ترس رو به رو می شود و این تکرار به مرور از اضطراب فرد می کاهد. مثلا اگر فردی بر شست و شو اصرار دارد، شی آلوده را تصور می کند و آن را لمس می کند و پس از آن دست های خود را نمی شوید و تکرار این کار به تدریج اضطراب بیمار را کاهش می دهد. 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:39:00 ق.ظ ]




 

بیماری وسواس و راههای درمان آن

 

 

بیماری وسواس از جمله بیماری هایی است که هم خود شخص و هم اطرافیان را آزار می دهد. این بیماری دو نوع مختلف دارد وسواس اجباری و اختلال شخصیت وسواسی که در مورد آنها توضیح می دهیم.

بیماری وسواس و روش های درمان آن

دیگر این روزها همه وسواس را یکی از بیماری های روانی می دانند که رواج زیادی یافته است. شاید افراد زیادی با این مشکل دست و پنجه نرم می کنند. شیوع آن به قدری است که به محض شنیدن آن بی اختیار یاد کسانی می افتیم که بیش از اندازه شست و شو می کنند. اما خوب است بدانید که وسواس یک بیماری است که انواع مختلف دارد و به طور کلی می توان آن را یک بیماری روان پزشکی نامید که منشأ اصلی آن اضطراب است وحتی موجب کاهش طول عمر افراد می شود.  

تکرار شست وشو نوعی وسواس محسوب می شود ولی مبحث وسواس فقط به این مقوله خلاصه نمی شود و اختلال وسواسی چند نوع دارد. وسواس بیماری مزاحم و مختل کننده زندگی فرد و اطرافیان اوست. در این مطلب به انواع وسواس و راه های درمانی آن اشاره خواهیم کرد.

 

وسواس در شستشو

دکتر محمدرضا خدایی، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در ضمیمه سیب روزنامه جام جم نوشت:قبل از ورود به بحث اختلال وسواسی، دو مورد را باید از هم جدا کرد. دو اختلال متفاوت وسواس اجباری و اختلال شخصیت وسواسی وجود دارد. این دو بیشتر مواقع با هم اشتباه گرفته می شوند.

 

اختلال شخصیت وسواسی: این افراد کسانی هستند که در زندگی معمولی انعطاف ناپذیر، سختگیر، ریزبین و حاشیه بین هستند. آنها در تصمیم گیری مرددند و خلاقیت کمی دارند و از وضعی که دارند پا را فراتر نمی گذارند و همیشه سعی می کنند از هر شرایط جدید و تحول در زندگی فاصله بگیرند. در جابه جایی مسکن، تغییر شغل و هر نوع تغییر موقعیتی، تصمیم گیری برای ازدواج و… انعطاف ناپذیرند، اما تشخیص اختلال شخصیت وسواسی به عهده پزشک است، زیرا همه افراد واقعا دچار اختلال شخصیت وسواسی نیستند و فقط علائمی از این اختلال ممکن است در آنها وجود داشته باشد.

 

معمولا چنین افرادی رفتارهایی از خود نشان می دهند که چندان برای مردم خوشایند نیست. آنها در جامعه به عنوان انسان های نچسب و خشک شناسایی می شوند، حتی بسختی دوست پیدا می کنند ولی اگر دوستی داشته باشند دوستی هایشان پایدار خواهد بود و همان طور که گفته شد اختلال شخصیت وسواسی ندارند.

 

وسواس اجباری:از بیماری وسواس به عنوان بیماری وسواسی جبری یاد می کنند. چون این اختلال به گونه ای است که فرد افکار و اعمالی را به طور تکراری انجام می دهد و با این که فرد خودش نیز می داند که رفتار ها و کارهایش تکراری است، ولی یک حس درونی اجباری به او می گوید که حتما باید این کار را انجام دهد، هر چند بر خلاف میل باطنی او باشد( البته گاهی هم میل باطنی در انجام کار تکراری وجود دارد). در ذهن این افراد مدام دستوری صادر می شود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:37:00 ق.ظ ]




 آیا مردگان ما را میبینند 

حقیقت انسان روح اوست . جسم انسان که چندی در دنیا زندگی میکند ، چندادن دارای اهمیت خاصی نیست ، چون همه اجسام از دنیا میروند و و آنچه باقی می ماند روح آنان است و این روح آدمی در نزد خداوند تبارک و تعالی حاضر می شود و باید پاسخگوی اعمال و رفتار خود باشد . در واقع اگر قرار باشد که انسان با جسم خودش در مقابل خدا قرار بگیرد ، خالی از اشکال نیست ؛ زیرا اولا :عقلا صحیح نیست و محال لازم می آید و ثانیا :هیچ آیه از قرآن نداریم که دال بر بر انگیختن انسان به صورت جسم و حاضر شدن او در برابر خدا ، را متذکر شود . برخلاف این مطلب ، آیات قرآن نیز دال بر این است که بر انگیختن انسان در واقع روح اوست نه جسم او .
خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم در این باره می فرماید :
قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (سوره سجده آیه 11)
بگو فرشته مرگی که بر شما گمارده شده جانتان را می‏ستاند آنگاه به سوی پروردگارتان بازگردانیده می‏شوید
در این آیه به صراحت معلوم است که فرشته مرگ روح انسان را می گیرد نه جسم او را . زیرا که گرفتن جسم انسان که محدود به حد و مرزی است ، در مورد فرشته مرگ راه ندارد ولی گرفتن روح انسان صحیح و بی غلط است . پس این روح آدمی است که فرشته مرگ او را می گیرد و آن را برای اعمال و حسابرسی آماده میکند نه جسم او را . همچنین از این آیه فهمیده می شود که انسان وقتی می میرد به معنا و منزله ی فنا و نابودی او نیست بلکه دوباره حیاتی بخشیده میشود ، علی الخصوص افرادی مانند شهدا که طبق آیه 169 سوره مبارکه آل عمران زنده بود آنان زا بیان نمودیم ، و اگر انسان را منحصر در جسم بدانیم بحث بقاء انسان یا حیات برزخی او نیز بی مفهوم میشود . که به حمد الله بحث حیات برزخی را تا حدودی و تا جائی که این نوشته مجال داشت را اشاره کردیم و آیات ان را نیز بازگو نمودیم .
تا حال بحث هایی که صورت گرفت ، دال بر این بود که کمک خواستن چه از زنده و چه از مرده ، چه ازطریق عادی و چه از طریق ماراء طبیعت و خارق العاده امکان پذیر بوده و آیاتی چند از قرآن نیز بدان اشاره نشده است . حال سوال پیش می آید که طبق مورد سوم و چهارم ؛ یعنی در خواست از ماوراء طبیعت از شخص زنده و در خواست و واسطه قراردن شخص مرده ( با توجه به آیات گذشته و مباحث مطرح شده که اثبات گردید زنده و ارتباطشان با ما قطع نشده بلکه کلام ما را می شنوند ) چه ایراد و مشکلی دارد؟؟؟
حال اگر کسی بخواهد ارتباط با ارواح را شرک بشمارد و یا بخواهد منکر حیات پس از مرگ شود و یا قطع ارتباط ما با مردگان ( با توجه به زنده بودن آنان ) بعد از مرگشان شود ، ادعای بی اساس و باطل است . چرا که با آیات سابقه به اثبات رساندیم که تمامی این مطالب و شبهات پوچ بوده و مراتب مختلف این مبحث را با استناد به آیات قرآن بر شمرده و به اثبات رساندیم .
و نیز اگر کسی بخواهد باز در این مطلب خدشه کند و کمالات معنوی و روحی خاص پیامبران و انبیاء و بزرگان را محدود به این دنیا کند و حد آن را جسم بر شمرد ، و فقط قائل به مادی بودن این کمالات شود ، این صحبت نیز پوچ و باطل ایت . زیرا چونکه ثابت کردیم که منشأ تمام کمالات معنوی روح است و این واقعیت نیز از روح سرچشمه می گیرد و بدن مانند لباسی است که بر روی روح قرار گرفته است . خلاصه آنکه اصل در مطلب روح است و روح بی حد و اندازه است ، پس این اشکال نیز باطل است .
و اما نتیجه آنکه ؛ همان طور که با ادله و براهین قاطعه از قرآن کریم ثابت کردیم که در خواست همان طور که از فرد زنده انجام می پذیرد ، از فرد مرده نیز و کسی که در قید حیات نیست جایز می باشد و خالی از شرک است و مردگان نیز صدای مارا می شنوند و ائمه و پیامبران نیز واقف بر این مطلب هستند .

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1396-03-13] [ 11:10:00 ق.ظ ]




 

آیا مردگان صدای ما را میشنوند و جواب میدهند؟

 

 

قبل از هر نکته، باید به این مهم توجه شود که «مردگان»، موجوات دیگری نیستند، بلکه همین انسان است و همین روحی است که در دنیا نیز هست، منتهی دیگر امکان و ابزار بدن از او گرفته شده است ,مردگان توان شنیدن و فهمیدن را دارند، گرچه گوش و مغز مادی آنان از کار افتاده باشد.

آیا مردگان ما را می بینند و از رفتار و کردار ما آگاهند؟

زندگی انسان در این دنیا با مرگ پایان می یابد، ولی هرگز این به معنای پایان زندگی نیست، بلکه آغاز نوع زندگی دیگر است که تا ابدیت ادامه دارد. هرکسی در زندگی کوتاه خود فرصت این را دارد تا خود را برای ابدیت بسازد. این تنها فرصت استثنایی بشر است که براساس آموزه های قرآنی هرگز تکرار نخواهدشد و دیگر فرصتی به انسان برای بازسازی، اصلاح نادرستی ها، جبران کمبودها و فعلیت کمالات داده نمی شود.
مرگ، روح آدمی را از کالبد جسمانی و خاکی بیرون می آورد و در کالبدی لطیف قرار می دهد که می تواند کالبد جسمانی برزخی و یا اخروی باشد. روح به عالم دیگری کوچ می کند، اما این جسد و کالبد خاکی در همین دنیا می ماند.

آیا مردگان و کسانی که از دنیا رفته اند صدای ما را می شنوند

آیا کارهای خارق العاده نیز از اموات امکان پذیر است یا خیر ؟ آیا در خواست از کسانی که حیات جسمانی ندارند و در بین ما نیستند صحیح و مشروع میباشد یا خیر ؟ آیا انبیاء و بزرگان زنده هستند یا خیر ؟ و آیا بعد از مرگ جسمانی ، روح آنان نیز مانند جسمشان از بین رفته و ارتباط ما با آنان قطع می شود یا خیر ؟

پاسخ :
در مورد بحث معاد جسمانی و بقاء روح باید چهار مطلب را تشریح کرده و بعد از این مطالب پی به صحت چنین مطلبی پیدا کنیم . اما این چهار مطلب عبارت اند از :
1-هرگز مرگ انسان به معنای فنا و نابودی نیست ، بلکه جسم او فقط از بین می رود وروح او که مجرد است باقی می ماند و باید در روز قیامت روح بر انگیخته شود تا جهت حسابرسی آماده باشد .

2-علاوه بر اینکه روح آنان باقی می ماند ، ارتباط ما با آنان قطع نشده و آنان صدای ما را می شنوند .
3-از آیات کثیره قران مستفاد می شود که پیامبران و انبیاء و اولیاء و اوصیاء از یک سلسله کمالات معنوی و قدرت های روحی و احترامات خاص و ویژه ای برخوردار هستند .
4-این کمالات معنوی و قدرت های روحی خاص و ویژه ، فقط در جسم آنان خلاصه نمی شود ، بلکه اکثر این موارد بر روح و روان آنان تطبیق داده می شود زیرا که آنان جاویدان هستند که با رفتن جسم آنان ، روح آنان زائل نمی شود .
حال به تشریح هر یک از اقسام چهارگانه می پردازیم :
1)مرگ انسان به معنای نابودی و فنا نیست :
الف :وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (سوره آل عمران آیه 169 و 170)
هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‏اند مرده مپندار بلکه زنده‏اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‏شوند ، به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است‏شادمانند و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‏اند شادی می‏کنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین می‏شوند
ب :وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ (سوره بقره آیه 154)
و کسانی را که در راه خدا کشته می‏شوند مرده نخوانید بلکه زنده‏اند ولی شما نمی‏دانید
ج:وَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَی عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (سوره توبه آیه 94)
و به زودی خدا و رسولش عمل شما را خواهند دید آنگاه به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانیده می‏شوید و از آنچه انجام می‏دادید به شما خبر می‏دهد
نکته :این آیه منحصر در زمان حیات جسمانی پیامبر نیست ، بلکه در مورد بعد از مرگ ایشان نیز میباشد چون با کلمه ثم فهمیده میشود که تا روز قیامت اعمال بر پیامبر عرضه میشود و سپس در روز قیامت به عالم الغیب و الشهاده باز گشت داده میشود . زیرا ثم به ما می فهماند پس از عرضه بر پیامبر ، به عالم غیب منتقل میشود .
د :وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَی عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (سوره توبه آیه 105)
و بگو [هر کاری می‏خواهید] بکنید که به زودی خدا و پیامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست و به زودی به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانیده می‏شوید پس ما را به آنچه انجام می‏دادید آگاه خواهد کرد
در این آیه نیز نحوه ی استدلال مانند آیه قبل است با این فرق که سین که برسر ستردون وارد شده است ، حرف مستقبل است و معنای قیامت از آن فهمیده می شود . یعنی در آینده (قیامت) به سوی دانای پنهان و آشکار بازگردانیده می شوید ؛ پس تا روز قیامت اعمال بر خدا و پیامبر مخفی نمی ماند

2)از متن و فحوا آیات بالا مستفاد می شود که وقتی زنده بودن مردگان و کسانی که در راه خدا کشته شده اند (پیامبران و انبیآء و بزرگان نیز جزء شهدا محسوب میشوند چرا که در راه خدا و تبلیغ دین توحید و در راه الهی از دنیا رفته اند) به اثبات رسید ، بلکه آنان نمرده اند و زنده هستند و مصداق این مطلب در مورد پیامبران صادق است ، فهمیده می شود که آنان در حکم انسان زنده هستند و همان طوری که ارتباط با انسان زنده برقرار است ، اینان که در حکم زنده هستند ، ارتباط با آنان نیز برقرار است .
3)اولیاء و بزرگان الهی مرکز کمالات معنوی و روحانی می باشند :
کرامات معنوی ، روحانی و الهی پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله )
1-قرآن مجید به پاس احترام پیامبر ، به مسلمانان دستور می دهد که با پیامبر با صدای بلند صحبت نکنند و نزد ایشان فریاد نزنند ، چرا که اینگونه اعمال در نزد ایشان موجب از بین رفتن و حبط اعمال می شود :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُون(سوره حجرات آیه 2)
ای کسانی که ایمان آورده‏اید صدایتان را بلندتر از صدای پیامبر مکنید و همچنانکه بعضی از شما با بعضی دیگر بلند سخن می‏گویید با او به صدای بلند سخن مگویید مبادا بی‏آنکه بدانید کرده‏هایتان تباه شود
2-خداوند به پیامبر خیر کثیر عنایت کرده است :
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَر (سوره کوثر آیه 1)
ما به تو خیر کثیری عنایت کردیم
3-از جمله مقامات معنوی پیامبر این است که خدا دستور می دهد که مؤمنین بر ایشان صلوات و سلام و درود بفرستند :
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا (سوره احزاب آیه 56)
خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‏فرستند ای کسانی که ایمان آورده‏اید بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبی گردن نهید
4-٫خداوند وقتی به پیامبر لطف میکند آن ار با لفظ عظیم و بزرگ یاد می کند :
وَأَنزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَکَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ عَظِیمًا(سوره نساء آیه 113)
و خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمی‏دانستی به تو آموخت و تفضل خدا بر تو همواره بزرگ بود
5-خداوند ایشان را (و اهل بیت ایشان را ) از هرگونه رجس و پلیدی به دور نگه داشته است :
إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا(سوره احزاب آیه 33)
خدا فقط می‏خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند
6-خداوند پیامبر را برای جهانیان رحمت میداند :
وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ (سوره انبیاء آیه 107)
و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم
7-مقام و جسم و روح پیامبر آن قدر بالاست که خداوند به جان گرامی ایشان قسم می خورد :
لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ(سوره حجر آیه 72)
به جان تو سوگند که آنان در مستی خود سرگردان بودند
8-خداوند از پیامبر به عنوان خلق بزرگ یاد می کند :
وَإِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ (سوره قلم آیه 4)
و راستی که تو را خویی والاست

9-وجود پیامبر در میان مردم ، باعث برداشته شدن عذاب از آنان می گردد :
وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (سوره انفال آیه 33)
و[لی] تا تو در میان آنان هستی خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند و تا آنان طلب آمرزش می‏کنند خدا عذاب‏کننده ایشان نخواهد بود

4)این کمالات معنوی و قدرت های روحی و احترامات خاص و ویژه در جسم انبیاء و پیامبران و بزرگان خلاصه نمی شود بلکه اکثر این موارد بر روح و روان آنان تطبیق داده میشود ؛ زیرا که آنان جاویدان هستند و با از بین رفتن جسم ، روح آنان باطل و ضایع نمی گردد .
توضیح مطلب فوق :انسان در بدو نظر ترکیبی از جسم و روح است ، ولی واقعیت انسان همان روح میباشد که با بدن همراه است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:09:00 ق.ظ ]




 

نفرین پدر و مادر در آیات و احادیث

 

 

اگرچه صرف قدم گذاشتن در وادی بی احترامی به والدین تاثیرات و پیامدهای مخرب فراوانی را بر زندگی مادی و معنوی انسان خواهد گذاشت اما زمانی این تاثیرات به اوج می رسد که نفرین پدر و مادر را به دنبال داشته باشد.

نفرین پدر و مادر در آیات و احادیث

از آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام برمی آید که مقام والدین خصوصا مادر در پیشگاه الهی آنچنان والا و پرارزش است که هیچ کس در هیچ جایگاه و مقامی نمی تواند در برابر آن بایستد و اندکی از ارزش آن بکاهد. گویا که خداوند در این مساله با هیچ کس تعارف ندارد و به هیچ وجه با خلافکاران این وادی کنار نمی آید.

نفرین به معنای دعای بد برای مرگ، ناکامی و بدبختی کسی یا چیزی است. (انوری،ج8،ص7888) و همینطور به معنای لعن، لعنت و نکوهش نیز آمده است. (لغت نامه دهخدا،ج43،ص660)

معادل نفرین در قرآن کریم “لعن” می باشد که در معنای عام می توان بدین صورت تعریف نمود:لعن از ناحیه خداوند متعال به معنای دور ساختن کسی از رحمت خویش در دنیا و در آخرت عذاب و عقوبت و از ناحیه بندگان نیز لعن و نفرین در واقع همان دعا به ضرر و بر ضد دیگران است.(مفردات راغب اصفهانی، ص471)

نفرین در آیات قرآن

در قرآن واژه لعن به کار رفته است. آن جا که خداوند ابو لهب (عموی پیامبر) را به دلیل اذیت و آزار پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نفرین می کند:«تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَب» (سوره مسد، آیه 1) بریده باد هر دو دست ابو لهب و مرگ بر او باد.

در آیه دیگر خداوند می فرماید: « لَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ :لعنت خدا بر ستمگران باد»، (هود، آیه 18) یا در آیات دیگر کسانی که خدا و پیامبر صلی الله و علیه و آله را اذیت و آزار دهند:إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ (سوره احزاب، آیه 57) یا پیمان خود بشکنند: فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ (سوره مائده، آیه 13) خداوند در دنیا و آخرت آن ها را لعن نموده است و….

سرگردانی انسان ها نیز از آثار نفرین است. اگر انسان کاری کند که نفرین حقی او را بگیرد، ممکن است در زندگی گرفتار سرگردانی شود، چنان که دعای بد و نفرین حضرت موسی (علیه السلام) موجب سرگردانی یهودیان به مدت چهل سال شد (مدثر، آیات 42 تا 62)

آثار نفرین کردن در روایات

اصل نفرین در آموزه های دینی ما مسئله ای شناخته شده است. اگر چه نفرین و در خواست احقاق حق از حقوق مسلم مظلومان و ستم دیدگان است، اما در متون دینی ما سفارش به عفو و بخشش بهتر از نفرین و انتقام گرفتن است. خداوند متعال می فرماید: ” وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ"؛ آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند، آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است! (نور، 22)

از امام محمد باقر (علیه السلام) منقول است که فرمود:چون لعنت از دهان شخص بیرون بیاید، میان او و آن شخص که به او لعنت شده، تردد می کند، و اگر آن شخص سزاوار لعن باشد، به او تعلق می گیرد، و اگر نباشد، به صاحبش بر می گردد. (اصول کافی، ج5، ص341)

امام صادق (علیه السلام) فرمود:هرگاه مردی مورد ظلم و ستم واقع شد و شروع کند به نفرین کردن بر ظالم و ستمکار خود، خداوند عزوجل به او می گوید:همان طوری که تو به ظالم خود نفرین می کنی، کسی دیگر هم از دست ظلم و ستم تو نفرین می کند. اگر می خواهی، نفرینت را درباره ی ظالم تو بپذیرم و نفرین مظلومت را هم درباره ی تو، و اگر خواستی، نفرین هر دو شما را به تاخیر بیندازم، تا شاید رحمت و عفو من شما را فرا گیرد!

نفرین مظلوم در روایات

امام صادق (علیه السلام) می فرماید:«از نفرین مظلوم بترسید که نفرین مظلوم به آسمان می رود.» آن حضرت در روایت دیگر فرمود:«بترسید از نفرین مظلوم، همانا او حقّ خود را از خدا می خواهد و خداوند سبحان گرامی تر از این است که حقی خواسته شود، مگر این که آن را اجابت کند» .

 

نفرین پدر و مادر

اگرچه صرف قدم گذاشتن در وادی بی احترامی به والدین تاثیرات و پیامدهای مخرب فراوانی را بر زندگی مادی و معنوی انسان خواهد گذاشت اما باید دانست که این تاثیرات مخرب هنگامی به اوج خود می رسد که نَفَس از سینه مادر برون آید و به دادستانی، از بی احترامی فرزندش، او را نفرین کند. گویا که در چنین شرایطی خود خداوند دادستان او خواهد بود و بی شک هیچ کس هم جلودار چنین دادستانی نخواهد بود.

رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود:از نفرین پدر خود، سخت بپرهیزید، زیرا چنین نفرینی «ابر» را هم می شکافد و بالاتر می رود، و مورد توجه خدا قرار می گیرد، تا جایی که خداوند متعال می فرماید:آن نفرین را نزد من آورید تا مستجاب گردانم. بنابراین، از نفرین پدر علیه خود، سخت پرهیز داشته باشید، زیرا از شمشیر برنده تر است! (نوادر راوندی)

زمخشری صاحب تفسیر کشاف، در حادثه ای یک پایش را از دست داد. او می گوید در زمان کودکی، گنجشکی را گرفته و پایش را به نخی بسته بودم. گنجشک از دستم پرید و داخل سوراخی شد نخ را آن قدر کشیدم که یک پای حیوان از جا کنده شد. مادرم از جریان با خبر شد و فوق العاده متأثّر گردید و در حقّم نفرین کرد و گفت:«خدا پای چپت را قطع کند، همچنان که پای چپ این حیوان بیچاره را قطع کردی». هنگامی که به سنّ رشد رسیدم و برای کسب دانش به بخارا می رفتم، از اسب به زمین افتادم و پایم شکست. پزشکان چاره ای جز این ندیدند که پایم را قطع نمایند. این است که می بینی از پای چپ، عاجز مانده ام. (وفیات¬الأعیان، ج4،ص225)

هر چند نفرین پدر و مادر اجابت می شود اما به پدرها و مادرهای عزیز عرض میکنم که در هر حالت فرزندانتان را نفرین نکنید. حضرت نوح فرزندش را دعا کرد. در حالی که خدا در قرآن می فرماید:این فرزند از اهل تو نیست. البته نوح دیگر بر خواسته اش اصرار نکرد و طلب مغفرت هم کرد. اینکه پدر و مادر فرزند را از یک لطف الهی طرد کنند خوب نیست.

خدا در سوره فرقان می فرماید:بنده های ویژه خدا می گویند که زن و بچه های ما را نور چشم ما قرار بده و ما را پیشوای متقیان قرار بده. بچه نور چشم است و باید برای او دعا بشود. او ذریه است، نسل شماست فرزندان را نفرین نکنید و اگر یک ناسازگاری از آنها دیدید، دعا کنید، نصیحت کنید و اصلاحشان کنید. دعای پدر در حق فرزند مستجاب است و نفرین مادر در حق فرزند گیرا است ولی یک موقع نفرین ها بی مبنا است یعنی مادر عصبانی میشود و می گوید که خدا ذلیلت بکند، این جور نفرین ها نمی گیرد و تاثیر گذار نیست ولی اگر مادر از ته دل نفرین می کند، کاری بکنید که این نفرین به زندگی شما نیاید .

ما قرار است پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) را الگوی خود قرار دهیم پیامبر ما پیامبر رحمت بودند، در یک روایتی داریم که وقتی دندان پیغمبراکرم (صلی الله و علیه و آله) را شکستند و ایشان مجروح شد، از صورت ایشان خون می ریخت، آمدند به حضرت گفتند:آقا! مشرکین مکّه را نفرین کن! فرمود: «اِنّی لَم اَبعَثُ لَعانا وَلکِنّی بُعِثتُ داعِیاً وَ رَحمَه اَللّهُمَّ عَهدِ قَومی فَاِنَّهُم لا یَعلَموُن»؛ نگاه کنید! شیوه ایشان جذب است، چون اصل در اسلام همین است، اصل در اسلام، مسئله جذب است نه دفع.

نتیجه گیری

وظیفه ما این است که مواظب باشیم و گاه و بیگاه به هر بهانه ای به نفرین لب نگشاییم مخصوصا والدین محترمی که گاه از سر عصبانیت فرزندان دلبندشان را نفرین می کنند، تصور کنید یکی از این نفرین ها کارساز شود چه خواهد شد؟ گفتیم نفرین بی جا گاه به خود شخص بر می گردد پس باید در این مسأله جوانب احتیاط را کاملا رعایت کرد تا مبادا آثار سوء نفرینمان گریبانگیر خودمان شود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:07:00 ق.ظ ]




 

راهکار آیت الله بهجت برای ترک غیبت

 

 

غیبت کردن یکی از رفتارهای زشتی است که نمی شود به این سادگی ها آن را ترک کرد.آیت الله بهجت برای درمان این اخلاق زشت راهکاری را بیان فرموده بود که در ادامه می خوانید.

بازدید : 31,088 نفر

روش های ترک غیبت 

بیماری که مخصوص جسم نیست.خیلی از مردم بدون آنکه زیاد متوجه باشند دچار بیماری های روحی و عادات غلطی در زندگی هستند که از نظر اسلام بسیار نهی شده است.غیبت کردن یکی از همین رفتارهای ناپسند بوده که این روزها بسیار فراگیر شده است .

 

مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت در باره غیبت کردن می فرمود:مرحوم حاج آقا حسین قمی خیلی مقید بود که در مجلسش غیبت نشود، حتی بعضی از معاصرین به او اعتراض می کردند که تو نمی گذاری ما حرف بزنیم، فورا می گویی:غیبت نکن!

 مرحوم آقا سید عبدالهادی شیرازی (از مراجع تقلید نجف اشرف) نیز تقیدی را که حاج آقا حسین رحمت الله در ترک و جلوگیری از غیبت داشت، دارا بود. ما در ابتدا می گفتیم گویا محال است که کسی چنین تقیدی را داشته باشد ولی وقتی با او اختلاط و معاشرت کردیم، دیدیم نه بابا ممکن است و هیچ هم محال نیست.

 

کتاب در محضر حضرت آیت ا… العظمی بهجت - ص 19

راهکار آیت الله بهجت برای درمان اخلاق زشت غیبت کردن، به ویژه برای کسانی که این کار برایشان به صورت یک عادت درآمده این است که قبل از هر چیز بر زبان و صحبت هایشان نظارت دقیق داشته باشند و از دوستانی که آنها را به غیبت تشویق می کنند و همچنین از مجالسی که به نظر می رسد برای غیبت آماده شده اند، پرهیز کنند. راه دیگر ایشان، توجه به این نکته است که غیبت کردن یکی از نشانه های ناتوانی، فقدان شخصیت و عقده خود کم بینی است. فرد با غیبت کردن، پرده از این صفات خود برمی دارد و قبل از اینکه شخصیت اجتماعی دیگری را بشکند، شخصیت خودش را درهم می شکند. و موجبات سلب اعتماد دیگران را فراهم می آورد.
همچنین غیبت کننده باید به این نکته توجه کند که نیروهای انسان محدود است؛ بنابراین اگر نیرویی را که برای ریختن آبروی اشخاص و شکستن موقعیت اجتماعی آنها صرف می کند، در رقابت های صحیح و سازنده به کار بگیرد، در زمان کوتاهی از رقیبان خود پیشی می گیرد بدون اینکه ضربه ای بر افراد وارد کند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:06:00 ق.ظ ]




ماجرای فرار شیخ رجبعلی خیاط از دختر جوان

آشیخ رجبعلی خیاط راحت می‌توانست گناه کند. منزل خالی بود، اما خودش می‌گوید: وقتی آن دختر به من اعلان کرد، وحشت کردم و از منزل فرار کردم.

به گزارش مشرق به نقل از برنا، آیت الله روح الله قرهی در یکصد و هشتاد و هشتمین جلسه درس اخلاق خود که با موضوع “صفات مخلصین” در مهدیه القائم المنتظر (عج) برگزار شد، درباره دلیل رحمت خداوند به بندگان مخلص خود گفت: مخلَصین عالم، از گناه دورند! گناه عاملی است بر این که انسان به آن مقام الهی سرّ حضرت حق، نرسد.

ایشان همچنین خطاب به افرادی که می‌خواهند به مقام مخلصین دست یابند، گفت: اگر می‌خواهی به اخلاص برسی، جزء مخلصین عالم شوی و برسی به آن مقامی که سر خداست راهش فقط و فقط دوری از گناه است.

آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح درس اخلاق آیت الله قرهی است:
دلیل اینکه خدای متعال، اخلاص را به بندگان خاصش هبه کرده است و مخلصین عالم به درجات عالی رسیدند -که از سر حضرت حق، یعنی اخلاص، بهره‌مند شدند- چیست؟ عرض کردیم حسب روایات، اخلاص سر خداست و ذوالجلال والاکرام این سر را به بندگان خودش، آن هم بندگان خاصش مرحمت می‌کند.

دلیل اصلی و عمده‌ای که اولیاء خدا بارها و بارها برای قرب حضرت حق هم این مطلب را تذکار دادند، این است که مخلَصین عالم، از گناه دورند! گناه عاملی است بر این که انسان به آن مقام الهی سر حضرت حق، نرسد.

لذا در باب این که چرا یک عده به این مقام می‌رسند، وجود مقدس مولی‌الموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علی‌بن ابی‌طالب(ع) می‌فرمایند: «تَمَامُ الْإِخْلَاصِ تَجَنبُ الْمَعَاصِی»(1) اگر کسی بخواهد به اخلاص کامل برسد، تنها راه، دوری کردن از گناهان است!

چه می‌شود مخلِصین عالم مخلَص می‌شوند؟ مولی‌الموالی(ع) می‌فرمایند: دلیل این است که گناه نمی‌کنند. وقتی جدی چشم، دست، زبان و یک‌یک اعضاء و جوارح گناه نکردند و بالجد از گناه دور شدند، آن موقع است که انسان لذت عبادت مخلصین را می‌چشد.

اصلاً کسی که می‌خواهد دیگری عملش را ببیند، به تعبیر آن مرد عظیم‌الشأن و الهی، سلطان‌العارفین، آیت‌الله العظمی سلطان‌آبادی غرق در گناه است؛ چون گناه یعنی آن چیزی که غیر از خدا باشد.

مولی‌الموالی(ع) می‌فرمایند: مخلصین عالم به این خاطر به مقام اخلاص رسیده‌اند که مراقبه کردند و اجتناب از گناه داشتند. دیدید پیش هر کدام از این بزرگان و اولیاء الهی که انسان می‌رود و می‌گوید: آقا چه کنم راه را سریع طی کنم؟ همه یک چیز می‌گویند و آن این که گناه نکنید. گاه انسان متعجب می‌شود، می‌گوید: بله، گناه نکنم، اما یک راه دیگری را به من نشان دهید! امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: راه دیگری ندارد، تنها راه همین است!

اگر می‌خواهی به اخلاص برسی، جزء مخلصین عالم شوی و برسی به آن مقامی که سر خداست - وقتی خدا سر قرار داده، معلوم است که به همه این مقام را نمی‌دهد. دیگر بالاتر از این نعمت که قلب کسی مرکز اخلاص شود، نعمتی نیست که خدا به بنده‌اش بدهد - راهش فقط و فقط دوری از گناه است «تَمَامُ الْإِخْلَاصِ تَجَنبُ الْمَعَاصِی».

اگر انسان قرب الی الله می‌خواهد، باید دوری از گناه داشته باشد. اگر اخلاص می‌خواهد، با دوری از گناه است؛ یعنی کلید واژه‌ همه مطالبی که می‌تواند انسان را به اوج برساند، همین است. لذا نباید از این مقوله به شوخی بگذریم.

محک اخلاص
خدا حاج اسماعیل آقای دولابی را رحمت کند. ایشان می‌فرمودند: اگر خواستید امتحان کنید چه کسانی به مقام اخلاص رسیدند؛ یعنی کارشان فقط و فقط برای خداست، ببینید چقدر نسبت به مراقبه‌ این که گناه نکنند، جدی هستند. هر چقدر آن‌ها نسبت به این مطالب جدی شدند، بدانید طبعاً نسبت به مقام اخلاص نزدیکترند. این حال مخلصین عالم است!

پس راه رسیدن به اخلاص، این سر الهی از دیدگاه مولی‌الموالی(ع) این است: گناه نکن، به اخلاص می‌رسی!

چه زمانی انسان به کمال اخلاص می‌رسد و مقام مخلَصین عالم را پیدا می کند؟ - إنشاءالله عرض می‌کنیم که اگر کسی به مقام اخلاص رسید، چه خصوصیاتی برای او به‌وجود می‌آید. یکی این است که روایات ما می‌فرمایند: آسمان‌ها بر او سجده می‌کنند «وَ السمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ بِیَدِ الْمُخْلِص» - در فرمایش دیگری، حبیب خدا، طبیب دل‌ها، محمد مصطفی(ص) می‌فرمایند: «تَمَامُ الْإِخْلَاصِ اِجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ» آن موقعی که از محارم الهی اجتناب کند!

یعنی مقام اخلاص به ذکر و دعا نیست. فقط به این است که انسان گناه نکند و دوری از محارم داشته باشد. در این صورت است که پروردگار عالم آن سر الهی خودش یعنی اخلاص را به او مرحمت می‌کند.

در جلسات قبل عرض کردیم که چرا پروردگار عالم، اخلاص را به عنوان سر گفته و چیز دیگری را به عنوان سر بیان نفرموده است. به آن مباحث مراجعه بفرمایید. مگر آن سر عظمای حضرت حق را - با آن تعابیر و مسائلی که اولیاء هم تمثیل‌هایی زدند و عرض کردیم - به هر کسی می‌دهند؟! اگر بنا بود سر را به همه بدهند که دیگر سر نمی‌شد. به چه کسی می‌دهند؟ به آن کسی که گناه نکند و از محارم دور باشد. آن‌وقت ببیند که چقدر ذوالجلال والاکرام درب‌ها را برای او باز می‌کند.

معنای اجتناب از گناه
آیت‌الله العظمی آسید ابوالحسن اصفهانی فرموده بودند: گاهی پروردگار عالم برای امتحان کردن بندگانش، ابواب گناه را هم به وسیله ابلیس ملعون، جلوی آنها قرار می‌دهد.

کنز خفی الهی، آیت‌الله مولوی قندهاری به نقل از آیت‌الله العظمی آسید ابوالحسن اصفهانی می‌فرمودند: اتفاقاً آن‌ها که می‌خواهند به سر عظمای خدا یعنی اخلاص برسند، بدانند که پروردگار عالم آن‌ها را به ابوابی مبتلا می‌کند که در آن ابواب، امکان ورود به گناه است و اگر اجتناب کردند به اخلاص می‌رسند.

جالب است که در هر دو روایت هم لفظ اجتناب است. مولی‌الموالی(ع) فرمودند: «تَمَامُ الْإِخْلَاصِ تَجَنبُ الْمَعَاصِی» پیامبر(ص) هم فرمودند: «تَمَامُ الْإِخْلَاصِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ».

آیت‌الله العظمی آسید ابوالحسن اصفهانی فرموده بودند: میرزای شیرازی بزرگ از برادر عرفانی و عالی خود آیت‌الله سلطان‌آبادی بزرگ پرسیده بودند: نظر شما راجع به اجتناب چیست که هر‌گاه می‌خواهند بگویند از گناهان دور شوید، هم پروردگار عالم و هم در روایات، لفظ اجتناب را آورد‌ه‌اند؟

آیت‌الله العظمی سلطان‌آبادی بزرگ(2) تعبیر بسیار زیبا و نابی را بیان فرمودند، فرمودند: اجتناب این نیست که پروردگار عالم می‌خواهد بگوید: در مقابل گناه قرار نگیری! برعکس، یک‌دفعه می‌بینید یک معامله شیرین برایتان پیش می‌آید، هیچ کسی هم از آن معامله شیرین خبر ندارد و می‌توانید راحت هم در آن معامله لقماتی را به دست بیاورید که صورت ظاهرش هم قانونی و حلال است اما خودتان می‌دانید که این لقمه، لقمه حرام است.

اجتناب یعنی این که پروردگار عالم می‌آورد آن را درب خانه‌ات می‌گذارد، حالا شما باید بگویید: نه. اجتناب یعنی آن زمانی که شما تصمیم گرفتید دیگر گناه نکنید، برعکس می‌شود و وسایل گناه برای شما فراهم می‌شود.

بارها شده است که جوان‌های عزیز به ما بیان فرمودند: آن موقعی که دیگر تصمیم می‌گیریم چشممان را کنترل کنیم و دیگر گناه نکنیم، برعکس، یک کسی با عشوه و رفتار آن چنانی در مقابل ما قرار می‌گیرد. اجتناب یعنی آن لحظه که گناه برایتان فراهم شد، گناه نکنید. آیا اجتناب یعنی این که گناه را برای شما برمی‌دارند؟! خیر، برعکس، گناه در مقابل شما قرار می‌گیرد و شما نباید انجام دهید.

«تَجَنبُ الْمَعَاصِی» یعنی اگر خواستید در مقام مخلصین عالم قدم بگذارید و به سر عظمای حق پی ببرید، گناهان برای شما پشت سر هم یکی، دوتا، ده تا، صد تا، مدام می‌آیند و شما باید آن قدر قوی باشید که این گناهان را انجام ندهید و از آنها دور شوید. بهدست آوردن لقمه حرام در معاملههای مختلف، برای شما پیش می‌آید. پول‌های کلان جلوی پای شما قرار میگیرد. گاهی شاید تا آخر عمر هم هیچ احدی نفهمد. زمینه فراهم است، خودتان هستید و پروردگار عالم، این‌جاست که باید اجتناب کنید؛ یعنی گاهی معاصی را جایی قرار می‌دهد که هیچ کس از آن‌چه که بین شما و خدا می‌گذرد، خبردار نمیشود.

باز شدن ابواب گناه!
لذا کنز خفی الهی، آیت‌الله مولوی قندهاری تعبیر بسیار عالی را داشتند. ایشان می‌فرمودند: به نظر می‌رسد اتفاقاً گاهی برای انسانی که می‌خواهد به سمت پروردگار عالم برود و قرب الهی را بگیرد، ابواب ذنب، معاصی و محارم (حرام‌ها) بیشتر باز می‌شوند. این‌جاست که شما باید مراقبه و اجتناب کنید. اجتناب یعنی راه باز است، راحت هم می‌توانید گناه کنید.

آشیخ رجبعلی خیاط راحت می‌توانست گناه کند. منزل خالی بود، اما خودش می‌گوید: وقتی آن دختر به من اعلان کرد، وحشت کردم و از منزل فرار کردم.

ابن‌سیرین جوانی بود که خدا جمال زیبا به او داده بود، ولی مقاومت کرد. شاگرد بزاز بود. آن‌قدر شهوت بر آن زن غلبه کرده بود که هر روز می‌رفت، پارچه می‌خرید و هر بار شعله شهوت او زیادتر می‌شد. یک روز رفت، چند طاقه پارچه ‌خرید - شیطان هم حمایت و کمکش ‌کرد - گفت: من نمی‌توانم بیاورم، بده شاگردت بیاورد. خودش به منزل رفت تا خود را مهیا کند.

ابن‌سیرین آمد، درب را زد، زن ‌گفت: پارچه‌ها را داخل بیاور. همین که داخل آمد، زن درب را بست و خود را در مقابل ابن سیرین با بی‌حیایی برهنه کرد و اعلان کرد که اگر با من نباشی فریاد می‌زنم که این می‌خواست با من عمل منافی عفت انجام دهد.

ابن‌سیرین چه کند؟! گناه جلوی او ظاهر شده است. این‌جاست که «اجْتِنَابُ الْمَعَاصِی» معنا می‌دهد. او توکل به خدا کرد و از پروردگار عالم یاری ‌خواست و به ظاهر اعلان کرد که من میروم تا آماده شوم. به بیت‌الخلاء رفت، در آنجا از آن کثافات بر‌‌داشت – چون در قدیم چاهی نبود و آن‌ها را برای کود حیوانی بر می‌داشتند- و به سر و صورت و لباس خود مالید. وقتی بیرون ‌آمد، زن دید آن جمال زیبا به کثافات انسانی متعفن شده است، در را باز ‌کرد و گفت: برو گمشو بیرون!

ابن‌سیرین می‌توانست به دامن گناه برود و بگوید: خدا! من دیگر چارهای نداشتم، او می‌خواست داد بزند و بعد هم به ظاهر اظهار توبه کند، اما این کار را نکرد. اجتناب از معاصی یعنی این که جلوی او گناه آماده بود، اما او از آن دوری کرد.

آن مرد الهی و عظیم‌الشأن، آیت‌الله العظمی ادیب فرموده بودند: ایشان از گناه اجتناب کرد و رفت با یک درهم یا دیناری خود را شست و تمام شد، اما در مقابل، پروردگار عالم به او چه‌ها که نداد! طوری شد که ابن‌سیرین هر‌جا می‌رفت بدون این که عطر بزند، بدنش بوی عطر می‌داد. تعبیر خواب پیدا کرد، ریاضی‌دان شد. یک شاگرد بزاز از گناه اجتناب کرد، خدا مقامی به او مرحمت کرد که همان مقام مخلصین است.

لذا راه ورود به اخلاص، آن سر عظمای الهی، همین اجتناب از معاصی است؛ یعنی مهم این است که به گناه و حرام نه بگویی و محکم بایستی.

سرعت جوان در رسیدن به اخلاص
جالب این است که پیغمبر اکرم، حضرت محمد مصطفی(ص) برای مخلصین عالم چهار نشانه بیان میکنند و در نهایت هم می‌فرمایند: در جوانهاست که این نشانه‌ها سرعت می‌گیرد و سرعت آن هم زیاد است.

جوان‌های عزیز! فرزندان عزیزم! شما راحت‌تر می‌توانید، چون طبیعی است گناه سراغ شما بیشتر می‌آید. گرچه سراغ همه می‌آید، اما بیشتر سراغ جوان می‌آید. اگر جوان اراده قوی داشت و به گناه نه گفت، چنان پروردگار عالم او را بالا می‌برد که اصلاً نمی‌شود حساب کرد.

آیت‌الله العظمی ادیب که یکی دو تا جوان را انتخاب کرده بود تا آنها را تربیت کند، به آیت‌الله العظمی دزفولی فرموده بودند: من می‌خواهم این‌ها طوری شوند که منِ احمد در مقابل این‌ها شاگردی کنم. آیت‌الله دزفولی تعجب کرده بودند، فرموده بودند: چطور؟

فرموده بودند: چون جوان در رسیدن به این مطالب سرعت می‌گیرد اما همانطور که پیر در جسم پیر شده و نمی‌تواند خیلی حرکت کند، در آن حالت روحی هم دیگر نمی‌تواند آن سرعت را داشته باشد، مگر آن که کسی در جوانی یاد گرفته باشد، که چنین کسی در پیری هم این سرعت را دارد.

دیدید یک کسی در کبر سن هم هست، می‌گویند: در زمستان یخ‌ها را می‌شکند و در آب سرد می‌رود؛ چون از جوانی تمرین کرده بود، جسم عادت کرده است.

اگر انسان از جوانی اخلاص و دوری از گناه را تمرین کند، چه اوجی می‌گیرد! اگر راه اخلاص «اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ» و «اجْتِنَابِ الْمَعَاصِی» است، راه دیگرش این است که پیامبر(ص) می‌فرمایند: جوان می‌تواند سرعت بگیرد.

برای همین آیت‌الله العظمی ادیب فرموده بودند: من می‌خواهم کاری کنم که این دو نفر خلص همه اولیاء الهی بشوند؛ چون جوان هستند.

پس گفتیم: اینطور نیست که گناهی نباشد، اتفاقاً گناهان جلوی پای انسان قرار میگیرند، اما اگر از همان اول کنترل کردی و اجتناب از معاصی داشتی و محکم جواب نه دادی، برنده می‌شوی و راه رسیدن به اخلاص همین‌ است.

نشانه های مخلص
پیغمبر اکرم، حضرت محمد مصطفی(ص) فرمودند:«اما عَلَامَةُ الْمُخْلِصِ فَأَرْبَعَةٌ»(3) مخلصین عالم چهار نشانه دارند.

1- دلسوزی برای بندگان
اولین نشانه این است: «یَسْلَمُ قَلْبُهُ». مهم همین قلب است. میفرمایند: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللهِ»(4). انسان نباید کسی را در این حرم الهی قرار دهد. از نشانه‌های مخلصین این است که قلب سلیم دارند - اصلاً راجع به قلب سلیم یک بحثی داریم که به فضل الهی بعدها که به آن برسیم، بیان میکنیم که قلب سلیم یعنی چه؟

یکی از نشانه‌های قلب سلیم این است که برای بندگان خدا خیر می‌خواهد و هیچ‌گاه بد کسی را نمی‌خواهد؛ یعنی برای بندگان خدا دل می‌سوزاند.

شب ولادت حضرت ثامن‌الحجج(ع) روایتی را خواندیم که وقتی از حضرت راجع به «لَتُسْئَلُن یَوْمَئِذٍ عَنِ النعِیمِ‏» سؤال کردند و آن‌ها طور دیگری گفتند، آن امام رئوف با یک حالت عصبانی و با صدای بلند جواب دادند: خیر، این‌ها نیست(5).

ذیل این مطلب شیخ مفید نکته بسیار عالی و بکری را دارند، ایشان می‌فرمایند: دلیل این که گاهی معصومین(ع) مطلبی را بلند بیان می‌کردند و داد می‌زدند درحالی‌که مرکز رحمت و رأفت بودند، این است که دلشان می‌سوخت، آنها خوبی را برای مردم می‌خواستند. اگر آنها یک موقعهایی تشر می‌زدند، تشر آن‌ها همان انذار است، «مُبَشراً وَ نَذیراً»(6) که نکند بندگان خدا به گناه مبتلا شوند. چون آنها خیرخواه امت هستند.

مگر خود خدا به حبیبش نفرمود: «لَعَلكَ باخِعٌ نَفْسَكَ»(7) حبیب من! بس است دیگر، داری خودت را به هلاکت می‌اندازی «أَلا یَكُونُوا مُؤْمِنینَ» که چرا این‌ها ایمان نمی‌آورند.

پس یکی از خصایص قلب سلیم این است که دلش می‌سوزد. گاهی دیدید پدر و مادر از روی دل‌سوزی این حالت را دارند. مثل الآن که زمستان است، اگر بچه پای بخاری برود، می‌گویند: جیز است، اگر یک موقعی متوجه نشود، گاهی روی دستش هم می‌زنند. آیا زدن روی دست دشمنی است؟ خیر، او را دوست دارند، به او عشق می‌ورزند، نمی‌خواهند او بسوزد. او را می‌زنند که یادش باشد رفتن به سمت بخاری خطر است.

قلب سلیم این خصوصیت را دارد. برای دیگران بد نمی‌خواهد. نمی‌گوید: برو خودت را در آتش بینداز. دلش می‌سوزد، می‌گوید: حیف است. این‌ها به سمت گناه نروند.

پیغمبر(ص) و مولی‌الموالی(ع) دلشان برای من و تو سوخته است. این حالت آنها است. مخلصین عالم هم همین حال را دارند، قلبشان سلیم است.

به خدا قسم این‌قدر پیغمبر(ص) و مخلصین برای ما دل‌سوزی کردند که یک مواقعی آسید هاشم حداد می‌فرمودند: وقتی آیت‌الله قاضی میخواستند بفرمایند: «وَ أَشْهَدُ أَن مُحَمداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ»، گاه می‌دیدیم آقا به حالت ده دقیقه نمی‌توانستند ادامه دهند، دائم می‌گفتند: «وَ أَشْهَدُ أَن مُحَمد …»، « وَ أَشْهَدُ أَن مُحَمد …» … و همین‌طور اشک اجازه نمی‌داد. یک مرتبه فرمودند: این دل‌سوزی نبی مکرم و قلب سلیم پیامبر(ص) جلوی چشمم می‌آید، کباب می‌شوم. این حبیب خداست. آنها این‌طور هستند.

چه کنیم مخلص شویم؟ «اجْتِنَابِ الْمَعَاصِی»، «اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ». آن‌وقت چطور می‌شود که قلبمان سالم شود؟ معلوم است قلبی که در آن گناه و حرام نبود، به سمت قلب سلیم می‌رود، یعنی سالم میشود. اصلاً اسلام هم از سلم است، یعنی سالم است.

اگر گناه نکردی، سالم هستی. بعد ببین چه می‌شود! ملک مقرب چنان با اشتیاق میآید که عرض کردم آسید هاشم حداد - که خودشان هم همین‌طور بودند – فرمودند: آیت‌الله قاضی را میدیدیم گاه در نماز با دست اشاره می-کردند. میپرسیدیم: آقا چه هست؟ می‌فرمودند: ملائکه‌الله دور من هستند، رکوع می‌روم، به من رکوع می‌کنند. سجده می‌روم، به من سجده می‌کنند. قیام می‌کنم، رو به من قیام می‌کنند، نه رو به قبله. من برای این که حواسم پرت نشود، با اشاره دست میگویم بروید که حواسم به خدا باشد.

خدا علامه طهرانی را رحمت کند، ایشان نکته بسیار نابی را به نقل از آسید هاشم حداد میفرمودند. میفرمودند: یک موقعی آیت‌الله قاضی در اواخر عمر فرمودند: هرچه ما به این‌ ملائکه‌الله می‌گفتیم بروید، نمی‌رفتند، می‌گفتند: ما با اشتیاق کامل مِن ناحیه الله مأمور هستیم، به شما سجده کنیم. بنده خدا این است. خدا هم فرموده است: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»8- این‌ها اشتیاق داشتند.

2- تسلیم بودن اعضا و جوارح
وقتی بنده خدا از گناه دور شد، قلبش سلیم شد و پاکِ پاک شد، دیگر معلوم است اعضاء و جوارح او هم تسلیم خداست. دیگر تسلیم گناه نیست، تسلیم خداست. لذا حضرت می‌فرمایند: دومین خصوصیت مخلص این است: «وَ یَسْلَمُ جَوَارِحُهُ» اعضاء و جوارحش تسلیم خداست.

وقتی گناه نبود، معلوم است تسلیم نور است. وقتی ظلمات نبود، معلوم است این حرم (قلب)، حرم خدا می‌شود. حرم که حرم خدا شد؛ چون جایگاه امر به اعضاء و جوارح قلب است، اعضاء و جوارح هم الهی و تسلیم خدا میشوند، دیگر تسلیم شیطان نیستند، دیگر تسلیم گناه و حرام نیستند.

آن مرد الهی، آیت‌الله العظمی ادیب تعبیر بسیار عالی را داشتند، می‌فرمودند: این‌جاست که دیگر هر کسی خودش می‌تواند بفهمد که چقدر من به گناه علاقه یا تنفر دارم.

در آن مباحث گناه بیان کردم، بعضی از اولیاء نمی‌توانستند اسم گناه را به زبان بیاورند. مثلاً فقه تدریس می‌کردند اما اسم زنا را بیان نمیکردند، می‌گفتند: آن عمل شنیع! یک بار اسم آن را می‌آوردند، دیگر می‌گفتند: نمی‌توانم! آنها از اسم زنا فراری و متنفر هستند، چه برسد نعوذبالله نستجیربالله به فکر زنا. اسمش برای آنها زشت جلوه می‌کند.

در مثال مناقشه نیست، دیدید وقتی کسی در عشق‌های مجازی دنیا - که گاهی خیلی هم بدبخت می‌شوند - از کسی ضربه می‌خورد، می‌گوید: دیگر اسمش را هم نیاور. یا یک کسی به مواد مخدرگرفتار شده بوده، حالا رفته آن دوره‌ها را دیده جسمش پاک شده، می‌گوید: دیگر از اسمش بدم می‌آید و تنفر دارم؛ چون هرچه ضربه خورده، همسر و بچههایش را از دست داده، از این مواد لعنتی بوده، حالا می‌گوید: دیگر از اسمش هم متنفرم.

مخلصین عالم از اسم گناه هم بدشان می‌آید. لذا اعضاء و جوارح آنها تسلیم خدا می‌شوند. وقتی اعضا و جوارح دیگر دست شیطان نبود، معلوم است دست کیست؟ دست خدا است. بالعکس اگر دست خدا نبود، دست شیطان است.

معلوم است اگر دست خدا باشد، این ید، یدالله می‌شود. این عین، عین‌الله می‌شود و این لسان، لسان‌الله می‌شود. می‌دیدیم امثال آیت‌الله حق‌شناس یک روایتی را می‌خواندند، گاهی انسان این روایت را قبلاً خودش خوانده و به تعبیر طلبه‌ها منبرش هم رفته بوده اما وقتی ایشان می‌خواند، کأن تازه بود، چرا؟ چون وقتی از قلب تسلیم شده خدایی بیرون بیاید این زبان هم زبان خدا می‌شود، بر دل مینشیند. ولو به این که لحظاتی به دل قسی من بنشیند بعد بروم فراموش کنم، اما حداقل آن موقع چنان آرامش به انسان می‌دهد که احساس می‌کند برای اولین بار است که این مطلب را می‌شنود؛ چون از لسان‌الله بیرون آمده. لسانی که گناه نکند، لسان خدا می‌شود.

بلوتوث روشن!
این که امام فرمودند: من از چهره آیت‌الله شاه‌آبادی بیشتر علم گرفتم، برای این است که وقتی وجه الله بشوی، همین‌طور می‌شود. آن‌وقت است که «النظَرُ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَةٌ»(9) نظر به چهره عالم عبادت می‌شود، چرا؟ چون این وجه عالم الهی و ربانی، وجه خداست. این صورت دیگر صورت آشیخ محمدعلی شاه‌آبادی نیست، این وجه خدا است که نگاه به او علم می‌دهد.

البته آن طرف هم زمینه‌اش را باید داشته باشد، مثل بلوتوث. برای بلوتوث کردن باید بلوتوث طرف مقابل هم روشن باشد و گیرایی داشته باشد. با این موبایل‌هایی که اصلاً بلوتوث ندارند، نمی‌شود. اگر وجود انسان هم گیرایی نداشته باشد که نمی‌شود. امام آن گیرایی را داشت، آیت‌الله العظمی شاه‌آبادی هم علم را میداد. خیلی‌ها پیش آیت‌الله العظمی شاه‌آبادی بودند، چرا نگرفتند؟!

این که وجه عالم مرکز عبادت می‌شود، همین است؛ چون صورت خدایی شده، زبان خدایی شده، چشم خدایی شده. عرض کردیم یک نگاه نافذ حاج میرزا علی‌اصغر هرندی آن شخص را که خودش قمار‌باز قهار، تلکه‌بگیر و به تعبیری رئیس قمار‌بازها بود، نجات داد. خودش می‌گوید چنان نگاه نافذ این مرد الهی روی قلبم اثر گذاشت که همین که داشت به سمتم می‌آمد، فهمیدم می‌خواهد یک خبرهایی شود.

البته خود ایشان هم ارادت به علما داشت. خودش می‌گفت: من هرجا عالم می‌دیدم، سریع تعظیم میکردم و میگفتم: سلام علیکم آقاجان! لذا یک نگاه نافذ این مرد الهی، او را دیگر از گناه بیرون آورد و تغییر داد. اینجاست که عین، عین الله النافذه می‌شود؛ چون اعضا و جوارح تسلیم خدا شده و این دومین خصوصیت مخلصین است.

3- خیرخواه بندگان
نشانه سومی که دارند، این است: «وَ بَذَلَ خَیْرَهُ» خیرخواه مردم هستند و بذل می‌کنند.
عرض کردم آیت‌الله دزفولی از جمهوری الآن (شاه‌آباد سابق) رد می‌شدند. وقتی وضعیت آن خانمی را که به خاطر آن حالت مستی برهنه‌اش کرده بودند و خودکشی کرده بود و آن‌طور افتاده بود، دیدند، عبای خودشان را بر روی او انداختند و به او خیر رساندند، نگذاشتند حیثیت و آبروی او برود.

مرحوم سراج در مورد ایشان می‌فرمودند: گاه مخصوصاً آیت‌الله دزفولی می‌رفتند ببینند اگر کسی یکخورده از این وضع بدمستی که خودش در آن‌جا پیدا کرده، حالت پشیمانی دارد و وضعش بد است - دعای مادری، کسی پشت سر اوست - سریع او را ببرند و روی او کار کنند. خیرشان می‌رسید. یکی هم این که انسان خیر مادیاش برسد، کمک کند و دست دیگران را بگیرد. مخلصین عالم خیرشان به دیگران می‌رسد.

«وَ كَف شَرهُ» و شرش به هیچ عنوان به کسی نمی‌رسد و از بدی کردن خودداری می‌کند. مخلصین عالم اینگونه هستند. اصلاً از بدی بدشان می‌آید، آنوقت چطور می‌توانند بدی کنند؟!

آیت‌الله العظمی آسید احمد آقای خوانساری - که امام فرمودند: ایشان اتقی‌الاتقیاء هستند - همسری داشتند که خیلی آقا را اذیت می‌کرد. حتی اگر در خانه آقا می‌آمدند، می‌گفتند: با آیت‌الله العظمی خوانساری کار داریم. می‌گفت: کدام آیت‌الله؟ بروید و به آقا فحاشی می‌کرد! گاهی آقا را با خاک‌انداز می‌زد. یک مرتبه دیدند سر آقا شکسته، به خصیصینشان گفته بودند: این مرحمتی خانم است!

مرحوم فلسفی تعریف می‌کردند: یکی از آقایان (ظاهراً آیت‌الله خنده‌آبادی) به ایشان گفته بود: آقا! شما چرا این‌طور صبوری می‌کنید؟ طلاقش بدهید برود. گفته بودند: کجا رهایش کنم، بیچاره جایی را ندارد برود، من صبر می‌کنم! احساس می‌کردند اگر او را رها کنند، برایش شر می‌شود.

مخلصین عالم اینگونه هستند. البته این امتحان‌ها را خدا برای هیچ کسی نیاورد. یک موقع خانمی یک چیزی می‌گوید، آقا سریع موضع‌گیری می‌کند و نعوذ بالله … بشکند دست مردی که روی زنش بلند شود، او مرد نیست، نامرد است.

مخلصین عالم شرشان به هیچ کس نمی‌رسد، مواظب هستند. این را پیامبر دارند میفرمایند. این فرمایش حبیب خدا، خاتم انبیاء، محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) است. این حال مخلصین عالم است. اگر بخواهیم این حال را پیدا کنیم، باید از گناه و همه بدی‌ها دور بشویم. اگر خواستیم به خدا نزدیک شویم راهش فقط اخلاص است.

توسل شبانه
یک نکته هم به ما که ضعیفیم گفتند و آن این که توسل داشته باشیم. از وجود مقدس آقاجانمان امام زمان(‌صلوات الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف) بخواهیم. بگوییم: آقاجان، امام زمان! ما بلد نیستیم، ما جاهلیم، ما نمی‌دانیم چه کنیم.

بارها عرض کردم، شب‌ها موقعی که داری می‌خوابی، از بستر جدا شو، یک چند دقیقه‌ای را با آقا جانت، امام زمان(‌صلوات الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف)‌ خلوت کن. حرف بزن. این‌قدر آقاجان دوست دارد انسان با او حرف بزند.

بگوییم: آقا جان! ما نمی‌فهمیم، ما جاهلیم. آقاجان! تو دست ما را بگیر. ما را به سمت اخلاص ببر. ما را به سمت بندگی خدا ببر. آن‌وقت چه مزهای دارد، چه شیرینی دارد، چه لذتی دارد که آقا دست ما را بگیرد و به این صراط مستقیم ببرد.

یابن‌الحسن! آقاجان! به فدایت شوم، اگر یک آن، عنایتت از ما برداشته شود، بدبختیم. اما تو به ملائکه‌الله دستور بده – که همه چیز در سیطره خلیفه خداست – و بگو: این را کنترل کنید، تا به سمت گناه رفت، تنفر از گناه در دلش بیاورید تا اجتناب کند. آقا جان! ما را رها نکن. ما گدایان کوی توییم یابن‌الحسن!

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:00:00 ق.ظ ]




بهترین حجاب برای زنان چیست؟

 

پرسش :
بهترین حجاب برای زنان چیست؟ لطفاَ توضیح دهید. 2- آیا انسان می تواند به عکس دختر 6ساله که سرلخت هست نگاه کند چون دختر نامحرم است یا او را ببوسد یا بغل کند؟ 3- اگر کسی یک یا چند واجب را انجام ندهد می توانیم ازاو دوری گزینیم حتی با امربه معروف ونهی ازمنکر هم قانع نمی شود؟
پاسخ :
1)درپاسخ به سؤال مذکور، ازمحضر رهبر فقید انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(قدس سره شریف) استفتا شده که عین پرسش وپاسخ نقل می شود :
س : حدود حجاب اسلامی برای بانوان چیست؟ وبرای این منظور، پوشیدن لباس بلند آزاد وشلوارو روسری کفایت میکند؟ واصولا چه کیفیتی درلباس وپوشش زن دربرابر افراد نامحرم باید رعایت شود؟
ج : واجب است تمام بدن زن بجز قرص صورت ودستها تا مچ ازنامحرم پوشیده شود ولباس مذکور اگر مقدار واجب را بپوشاند مانع ندارد ولی پوشیدن چادر بهتراست واز لباسهایی که توجه نامحرم را جلب کند باید اجتناب شود."1″
درحجاب مانند بسیاری ازتکالیف دیگر خدا واجب ومستحب وجود دارد. حد واجب آن، پوشاندن اعضای بدن غیر از وجه وکفین است."2″
این پوشش باید به گونهای باشد که پستی وبلندیهای بدن را نمایان نسازد و موجب جلب وتحریک نگردد. به طور کلی فلسفة حجاب نوعی اعلام وهشدار دورباش در برابر نامحرم است. تا بدین وسیله حرمت زن و عفت وسلامتی معنوی جامعه تضمین شود. از این رو هرچه پوشش زن متین تر وباوقاربیشتری باشد بهتر است. با توجه به این مسئله روشن می شود که حجاب برتر، هم درحد پوشش وهم کیفیت آن وهم ازنظر رنگ مهم است. اکنون به خوبی روشن است که چادرزن با طریق پوشش متین وبه ویژه با رنگ مشکی وسلوک موقرانه زن، قوی ترین اعلام دور باش وتأمین کننده حقیقی فلسفة حجاب می باشد."3″ تقوا وعفاف و پاکی خواهران ملازمه ای با پوشیدن چادر ندارد، بلکه می توان حجاب وتقوار رابا پوشش هایی چون مانتوهای مناسب رعایت کرد ولی این حقیقت را نیز نباید انکارنمود که چادر پوشش بهتری برای خانم هاست."4″
درباره شکل حجاب وبرتری چادر، حضرت آیت ا…العظمی خامنه ای می فرمایند :
چادر برترین نوع حجاب ونشانه ملی ماست."5″
همچنین حضرات آیات عظام ومراجع تقلید(حفظهم ا… تعالی)درباره برتری حجاب چادر نظراتی به این مطلب اظهار فرموده اند که برای آگاهی بیشتر به کتاب مسائل جدید ازدیدگاه علما ومراجع تقلید، تنظیم سید محمد محمودی وکتاب احکام دختران نوشته محمد وحیدی مراجعه فرمائید.
درباره فلسفه چادر بدلائل ذیل می توان استناد جست :
1- چادر، تمام برجستگیهای بدن را به نحوشایسته ای می پوشاند.
2- چادر، پوشش سنتی حجاب بانوان ایران بوده وریشه درآداب ورسوم و فرهنگ اسلامی ملت ایران دارد.
3- حجاب چادر با اشکال گوناگون دربسیاری از کشورهای عربی واسلامی رایج است واین نکته بیانگر اهمیت این حجاب درفرهنگ اسلامی است.
4- با اندکی دقت درآیات حجاب سورة احزاب، خصوصاً آیه شریفه 59 می توان به اهمیت پوشش سراسری پی برد."6″
2)برای شما دوست عزیز دو مسئله ازامام نقل می کنیم :
1. نگاه کردن به عکس بچه ها چه دختر و چه پسر اگر بدون قصد لذت باشد وانسان نترسد به گناه آلوده شود اشکالی ندارد."7″
2. نگاه کردن و لمس نمودن پسر بچه ودختر بچه غیر ممیزاگر ازروی شهوت نباشد اشکالی ندارد ولی برای مرد احتیاط آن است که بچة شش سالة نامحرم را نبوسد ودر دامان خود نگذارد."8″
ضمناً باید توجه داشت که این مسئله برای مقلدیین امام قابل استفاده می باشد.
3)دوست عزیزدراین رابطه توجه شما را دو استفتاء ازمقام معظم رهبری جلب میکنیم :
1- س :اگر رحم انسان کسی باشد که مرتکب معاصی گردیده ولاابالی به آن باشد تکلیف سایر ارحام درارتباط با او چیست؟
ج : اگر احتمال بدهد قطع صله رحم او رابه خودداری ازگناه وادار می سازد، براو واجب است اینکار را ازباب امر به معروف ونهی از منکر انجام دهد ودرغیر اینصورت قطع رحم برایش جایز نیست.
2- س : معاشرت و رفت وآمد خانوادگی با خانواده های لاابالی، معتاد وغیر مقید به محرم ونامحرم با توجه به اثرات منفی آن برروی فرزندان چه صورت دارد؟"7″
ج : رفت وآمد خانوادگی با افراد مذکور اگر مستلزم حرام یا همراه با خطر معتاد شدن فرزندان باشد جایز نیست.
درجواب شمادوست گرامی باید بگوییم اگر شخص مورد نظر از ارحام باشد که درجواب استفتاء بالا به شیوة برخورد با او اشاره شده اما اگر ازارحام نباشد یعنی جزء کسانیکه صلة رحم وارتباط با آنها واجب است قرار نگیرد باید گفت استنباط ما این است چون شما تکلیفی نسبت به رفت وآمد با آن شخص وایجاد ارتباط با او ندارید این به عهده شماست که بابررسی ودقت نظر تصمیم بگیرید که آیا ارتباط با او روی شما تأثیرنامطلوب می گذارد یا خیر درصورت مثبت بودن جواب می توانید ارتباط خود را به حداقل یا حتی صفر برسانید. ونیز باید گفت مراتب قطع رابطه به نسبت مراتب دوری شخص مورد نظر از واجبات می باشد چرا که همه دریک اندازه حدود الهی را زیر پا نمی گذارند بلکه بعضی بیشتر وبعضی کمتر دچار این خسران هستند،بنابراین باید هر شخص مناسب مرتبة دوری او از حدود الهی قطع رابطه کرد.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:58:00 ق.ظ ]




اهمیت حجاب و عفاف زنان از دیدگاه مقام معظم رهبری/ چادر نماد ملی ایرانیان و بهترین نوع حجاب است

 

مساله حجاب به معنای منزوی کردن زن نیست،اگر کسی چنین برداشتی از حجاب داشته باشد برداشتش کاملا غلط و انحرافی است.حجاب به هیچ وجه مانع از فعالیت های اجتماعی ،سیاسی و علمی نمی باشد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از زنان خبر یکی از این موضوعات عینی و ملموس که شاید هیچ‌کس نتواند به اندازه رهبر انقلاب در ارتباط با آن رهنمودهای شفاف و روشن ارائه کند، مسئله مهم و حساس و دقیق «حجاب» است و جالب این‌که حجم اهتمام و گفتار ایشان در این موضوع برخلاف توقع و انتظار بسیار قابل توجه است.

مجموعه سخنان رهبر انقلاب در این زمینه را شاید بتوان در چند محور اساسی و مشخص خلاصه کرد که بعضی به زیرساخت‌های نظری و مفهومی حجاب و برخی به کارکردهای اجتماعی و فرهنگی حجاب نظر دارند و در نهایت تصویر روشنی از نوع نگاه انقلاب اسلامی ایران به مسئله حجاب ترسیم می‌کنند.

*ایشان در این زمینه می فرمایند:مسألهٔ حجاب، به معناى منزوى‌کردن زن نیست. اگر کسى چنین برداشتى از حجاب داشته باشد، برداشتش کاملاً غلط و انحرافى است.مسأله حجاب، به معناى جلوگیرى از اختلاط و آمیزش بى‌قیدوشرط زن و مرد در جامعه است.۱۳۶۸

اگر در جهت ایجاد حجاب، یک ذره نسبت به لباس افراد این جوامع تعرض بشود، همهٔ دنیا را غوغا برمی‌‏دارد؛ ولى اگر در جهت کشف حجاب، به لباس کسى تعرض بشود، یک‏صدم آن در دنیا غوغا نمی‌‏شود!۱۳۶۹

مساله حجاب به معنای منزوی کردن زن نیست،اگر کسی چنین برداشتی از حجاب داشته باشد برداشتش کاملا غلط و انحرافی است.حجاب به هیچ وجه مانع از فعالیت های اجتماعی ،سیاسی و علمی نمی باشد.

به نظر ما، بحث‌هایى که درباب پوشش زن می‏شود، بحثهاى خوبى است که انجام میگیرد؛ منتها باید توجه کنید که هیچ بحثى در این زمینه‏ هاى مربوط به پوشش زن، از هجوم تبلیغاتى غرب متأثر نباشد؛اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر غلطى است. نه این‏که من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من می‏گویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانه‏ ى ملى ماست؛ هیچ اشکالى هم ندارد؛ هیچ منافاتى با هیچ نوع تحرکى هم در زن ندارد. اگر واقعاً بناى تحرک و کار اجتماعى و کار سیاسى و کار فکرى باشد، لباس رسمى زن مى‏تواند چادر باشد و – همان‏طور که عرض کردم – چادر بهترین نوع حجاب است.

البته مى‏توان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همین‏جا هم بایستى آن مرز را پیدا کرد. بعضی‌ها از چادر فرار مى‏کنند، به خاطر این‏که هجوم تبلیغاتى غرب دامن‌گیرشان نشود؛ منتها از چادر که فرار مى‏کنند، به آن حجاب واقعى بدون چادر هم رو نمى‏آورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار مى‏دهد!

شما خیال کرده‏اید که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم، فرضاً آن مقنعه‏ى کذایى و آن لباس‌هاى «و لیضربن بخمرهنّ على جیوبهنّ»(۶) و همانهایى را که در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما بر میدارند؟ نه، آنها به این چیزها قانع نیستند؛ آنها مى‏خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً این‏جا عمل بشود؛ مثل زمان شاه که عمل میشد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابى نداشت؛ حتّى در این‏جاها وقتى نوبت به این کارها مى‏رسد، بى‏بندوبارى خیلى بیشتر هم مى‏شود؛ کمااین‏که در زمان شاه، بى‏بندوبارى‏یى که در همین شهر تهران و بعضى دیگر از شهرهاى کشور ما بود، از معمول شهرهاى اروپا بیشتر بود! زن معمولى در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در این‏جا آن‏طورى نبود. آن‏طور که دیده بودیم و شنیده بودیم و مى‏دانستیم و مناظرى که از آن وقت الان جلوى نظر من هست، انسان واقعاً حیرت مى‏کند که چرا بایستى این‏گونه بشود؛ کمااین‏که در خیلى از کشورهاى متأسفانه عقب‏مانده‏ى مسلمان و غیرمسلمان هم همین‏طور است. بنابراین، باید بدقت و با نهایت کنجکاوى و بدون اغماض، مسائل ارزشى را رعایت کرد.۱۳۷۰

آنها با چه چیز زن مسلمان بیشتر دشمن‌اند؟ با حجاب او. آن‌ها با چادر و حجاب صحیح و متقن شما از همه چیز بیشتر دشمن‌اند. چرا؟ چون فرهنگ آنها این را قبول ندارد. اروپایی‌ها این‏طورند؛ آنها مى‏گویند هرچه را که ما فهمیده‏ایم، دنیا باید از ما تقلید کند! مایلند که جاهلیت خودشان را بر معرفت عالم غلبه بدهند. آنها مى‏خواهند زن به سبک اروپایى را در جامعه رواج بدهند؛ که عبارت است از سبک مد و مصرف و آرایش در انظار عموم و ملعبه قرار دادن مسائل جنسى بین دو جنس؛ مى‏خواهند این چیزها را به وسیله‏ى زنان رواج بدهند. هرجا با این هدف‌گیرى غربی‌ها مخالفت بشود، فریادشان بلند مى‏شود! اینها کم‏طاقت هم هستند! همین مدعیان غربى، کمترین مخالفتى را با مبانى پذیرفته‏ى خودشان تحمل نمى‏کنند.۱۳۷۰

حضرت آیِه الله خامنه ای تهاجم فرهنگی را هجوم یک مجموعه ی سیاسی یا اقتصادی به بنیان‌های فرهنگی یک ملت برای دستیابی به مقاصد شوم سیاسی دانستند و افزودند: ریشه کن کردن فرهنگ ملی از طریق فراگیر کردن بی بند و باری، عیاشی و هرزگی در میان یک ملت هدفی است که دشمنان درپی تحقق آن هستند. به‌طور مشخص دوران رضاخان سرآغام تهاجم فرهنگی در کشور ماست و بزرگ‌ترین قدمها به نفع فرهنگ غرب و در حقیقت در جهت سلطه ی غرب بر ایران در همین دوران بر داشته شد و با این بهانه که زن با چادر نمی‎تواند عالم و دانشمند شود و درفعالیتهای اجتماعی شرکت کند، چادرها را از سر زنان برداشتند. اما در عین حال دردوران رضاخان و پسرش هرگز به عموم زنان اجازه ی شرکت فعالانه در حرکتهای اجتماعی و سیاسی داده نشد و آن روزی که زنان ایران، وارد میدان مبارزه و صحنه ی فعالیتهای اجتماعی و سیاسی شدند و کشور را با دست توانای خود به پیش بردند، چادر به سر کردند.۱۳۷۱

مردم ما چادر را انتخاب کرده ‏اند. البته ما هیچ وقت نگفتیم که «حتماً چادر باشد، و غیرچادر نباشد.» گفتیم که «چادر بهتر از حجاب‌هاى دیگر است.» ولى زنان ما مى‏خواهند حجاب خودشان را حفظ کنند. چادر را هم دوست دارند. چادر، لباس ملى ماست. چادر، پیش از آن‏که یک حجاب اسلامى باشد، یک حجاب ایرانى است. مال مردم ما و لباس ملى ماست.۱۳۷۳

مقام‌ معظم‌ رهبری‌ از چادر به‌ عنوان‌ یک‌ لباس‌ ملی‌ و اسلامی‌ مورد علاقه‌ زنان‌ مسلمان‌ ایران‌ نام‌ بردند و فرمودند: انبوه‌ دختران‌ و زنان‌ مؤمن‌ و حزب‌اللهی‌ که‌ در دانشگاه‌ بهترین‌ علوم‌ را تدریس‌ و بالاترین‌ مدارج‌ علمی‌ را می‌گذرانند و نیز شمار زیادی‌ از بانوان‌ جوان‌ ایران‌ که‌ در آینده‌ای‌ نه‌ چندان‌ دور به‌ مقامات‌ عالی‌ علمی‌، فقهی‌ و فلسفی‌ دست‌ خواهند یافت‌ از افتخارات‌ نظام‌ اسلامی‌ محسوب‌ می‌شوند.۱۳۷۳

گاهى من در همین راه “کُلک چال” که از پایین به بالا مى‌آیم، یا به عکس به طرف پایین مى‌روم، خانم‌هایى را مى‌بینم که با چادر مشکى این راه را طى مى‌کنند. با این‌که قسمتى از این راه، بسیار ناهموار و یا به قول ما مشهدی‌ها قلب است، درعین‌حال خانم‌ها این راه ناهموار را تحمّل مى‌کنند و با چادر مشکى مى‌آیند. خوب؛ این همّت است دیگر. من این‌طور زن‌ها و همچنین افراد مسنّى که این راه‌هاى طولانى را طى مى‌کنند و مى‌روند، بسیار تحسین مى‌کنم.۱۳۷۵

هر حرکتى که براى دفاع از زنان انجام مى‌گیرد، باید رکن اصلى آن رعایت عفاف زن باشد. عفّت در زن، وسیله‌اى براى تعالى و تکریم شخصیت زن در چشم دیگران، حتّى در چشم خودِ مردان شهوت‌ران و بى‌بندوبار است.

عفّت زن، مایهٔ احترام و شخصیت اوست. این مسأله حجاب و مَحرم و نامَحرم و نگاه کردن و نگاه نکردن، همه به خاطر این است که قضیه عفاف در این بین سالم نگه داشته شود.

عفّت در زن، وسیله‌اى براى تعالى و تکری شخصیّت زن در چشم دیگران، حتّى در چشم خودِ مردان شهوت‌ران و بى‌بندوبار است. عفّت زن، مایهٔ احترام و شخصیّت اوست. این مسأله حجاب و مَحرم و نامَحرم و نگاه کردن و نگاه نکردن، همه به خاطر این است که قضیه عفاف در این بین سالم نگه داشته شود.۱۳۷۶

حجابِ برتر که شما اشاره کردید -که مراد همین چادر ایرانىِ خود ماست – حقیقتاً حجاب برتر است؛ هیچ تردیدى در این نباید داشت. البته من هیچ وقت نگفتم که چادر را در جایى اجبارى کنند؛ اما همیشه گفته‌ام که چادر یک حجاب ایرانى است و زن ایرانى این را انتخاب کرده و خوب حجابى هم هست و مى‌تواند کاملاً حفاظ و حجاب داشته باشد. حالا بعضی‌ها هستند که از هرچه ایرانى و خودى است، ناراحتند و دل‌شان را مى‌زند؛ دل‌شان مى‌خواهد سراغ چیزهایى بروند که از خودى بودن دورتر است! به‌هرحال اگر حجاب را حفظ کنند، باز هم خلاف شرعى انجام نداده‌اند؛ منتها چیز بهترى را از دست داده‌اند. منتها چیز بهترى را از دست داده‌اند.

اما این‌که شما مى‌گویید «ما چگونه برخورد کنیم؟» ببینید؛ شما با تبلیغات کار کنید. یعنى همان حربه‌اى را که افراد مورد نظر شما براى سست کردن اعتقاد به حجاب به کار مى‌برند، شما هم به کار ببرید. یعنى شما درباره‌ى حجاب بنشینید واقعاً تحقیق کنید، فکر کنید، از لحاظ دینى هم مثلاً درباره‌اش بحث کنید، یا از بحث‌هایى که شده استفاده کنید.

از لحاظ اجتماعى هم روى همین مسأله‌ى کیفیّت حجاب تکیه کنید؛ به ترویج دیدگاه خودتان بپردازید؛ آن چیزى که به نظرتان درست است، آن را بگویید؛ این دغدغه را هم که اینها مى‌آیند تمایل به حجاب را در دلِ مردم از بین مى‌برند، نداشته باشید؛ حجاب از بین نمى‌رود. البته اگر قدرتى مثل قدرت رضاخانى بالاى سرش باشد، یا آن طور که شنیدم در بعضى از کشورها مثل تونس کسى حق ندارد در خیابان با حجاب باشد و اصلاً حقوق بشر هم در این‌جا دیگر مطرح نیست که چرا مردم را مجبور کردید بى‌حجاب باشند – کسانى که مسؤول این چیزها هستند، همین‌طور تماشا مى‌کنند و حرفى هم نمى‌زنند! – بالاخره همان کشف حجاب دوران رضاخانى پیش مى‌آید؛ اما به مجرّد آن‌که این زور برداشته شود، مردم به سمت حجاب برمى‌گردند.

حجاب، ارزشى است منطبق با طبیعت انسان. برهنگى و حرکت به سمت اختلاطِ هرچه بیشتر دو جنس با یکدیگر و افشاء شدن اینها در مقابل یکدیگر، یک حرکت خلاف طبیعى و خلاف خواست انسانى است. شرع مقدّس اسلام هم براى این حدودى را معیّن و مشخّص کرده و کسانى که معتقد و مؤمن هستند، نمى‌شود که این‌طورى با حجاب برخورد کنند. البته ممکن است کسانى بى‌خبر و بى‌اطّلاع باشند؛ بایستى اینها را با حجاب آشنا کرد.

من در همین سال‌هاى اوّلِ انقلاب به‌وضوح دریافتم که بعضى از زنانى که محجّب هستند و خیلى قدر حجاب را نمى‌دانند، اینها اصلاً از حکم حجاب و فلسفه‌ى حجاب و فواید حجاب اطّلاعى ندارند؛ یعنى با اینها کمتر صحبت شده است. البته بعضی‌ها چیزهایى نوشتند؛ سفارش کردیم، کارهایى کردند. الان هم به نظر من همین‌طور است؛ بخصوص در محیط دانشگاه. الحمدللَّه شنیدم که محیط دانشگاه شما، محیط خوبى است. مسؤولان دانشگاه هم، مسؤولان مواظب و مقیدى هستند؛امیدواریم که هرچه هم مى‌گذرد، بهتر شود.

در محیط دانشگاه خودتان، در نشریات خودتان، با نشریات زن – که الان در ایران چند نشریه‌ى مربوط به زنان وجود دارد – با دیگر نشریات رایج صحبت کنید، چیزهایى بنویسید، پخش کنید، در جامعه فکر را بپراکنید؛ منتها با استدلال، با منطق. بهترین راه تأمین حجاب هم همین است که با منطق برخورد شود.

البته اگر چیزى جزو مقرّرات شد و کسى برخلاف آن مقرّرات رفتار کرد، ممکن است قوانینى وجود داشته باشد که دولت برخورد کند؛ که لابد هم مى‌کند. درعین‌حال آن چیزى که در اساس لازم است و مهم‌تر از همه است، این است که شما ذهن این دختر جوان، یا این زن جوان را -که عمده هم خانمهاى جوان هستند- با اهمیت حجاب آشنا کنید؛ یعنى به او تفهیم کنید که حجاب از لحاظ شرعى و از لحاظ منطقى این است. در ذهن او، استدلال صحیح را در مورد رعایت حجاب راسخ کنید.

امیدواریم که ان‌شاءاللَّه روزبه‌روز بهتر شود. البته یکى از عواملى هم که در این زمینه تأثیرات منفى دارد، برخى از این فیلمهایى است که بعضى از زندگی هاى غربى را در دسترس همه مى‌گذارد. اینها در سُست کردن ذهنیّت مردم نسبت به مسأله‌ى حجاب بى‌تأثیر نیست. البته نسبت به پخش این فیلمها هم باید تذکّراتى داده شود.۱۳۷۷

رضاخان قلدر وقتى خواست از غرب براى ما سوغات بیاورد، اولین چیزى که آورد، عبارت از لباس و رفع حجاب بود؛ آن هم با زور سر نیزه و همان قلدرىِ قزّاقىِ خودش! لباس‌ها نباید بلند باشد؛ باید کوتاه باشد؛ کلاه باید این‏طورى باشد؛ بعد همان را هم عوض کردند: اصلاً باید کلاه شاپو باشد! اگر کسى جرأت مى‏کرد غیر از کلاه پهلوى – کلاهى که آن موقع با این عنوان شناخته مى‏شد – کلاه دیگرى سرش بگذارد، یا غیر از لباس کوتاه چیزى بپوشد، باید کتک مى‏خورد و طرد مى‏شد. این چیزها را از غرب گرفتند!

زن‌ها حق نداشتند حجاب‌شان را حفظ کنند؛ نه فقط چادر – چادر که برداشته شده بود – اگر روسرى هم سرشان مى‏کردند و مقدارى جلوى چانه ‏شان را مى‏گرفتند، کتک مى‏خوردند! چرا؟ براى این‏که در غرب، زن‌ها سربرهنه مى‏آیند! اینها را از غرب آوردند. چیزى را که براى این ملت لازم بود، نیاوردند. علم که نیامد، تجربه که نیامد، جِدّ و جهد و کوشش که نیامد، خطرپذیرى که نیامد -هر ملتى بالاخره خصوصیات خوبى دارد- اینها را که نیاوردند.

آنچه را هم که آوردند، بى‏دریغ قبول کردند. فکر و اندیشه را آوردند، اما بدون تحلیل قبول کردند؛ گفتند چون غربى است، باید قبول کرد. فرم لباس و غذا و حرف زدن و راه رفتن، چون غربى است، بایستى پذیرفت؛ جاى بروبرگرد ندارد! براى یک کشور، این حالت بزرگترین سمّ مهلک است؛ این درست نیست.
۱۳۸۰

عظمت زن به این نیست که بتواند چشم مردها را، هوس هوس‌رانان را به خودش جلب کند؛ این افتخارى براى یک زن نیست؛ این تجلیل زن نیست؛ این تحقیر زن است. عظمت زن آن است که بتواند حجب و حیا و عفاف زنانه را که خدا در جبلّت زن ودیعه نهاده است، حفظ کند؛ این را بیامیزد با عزّت مؤمنانه؛ این را بیامیزد با احساس تکلیف و وظیفه.۱۳۸۲

شما ببینید الان چقدر خرج مى‏کنند و زحمت مى‏کشند، براى این‏که حجاب را در دنیا از بین ببرند؛ کشورهایى که خودشان را مهد آزادى هم مى‏دانند، مى‏بینید که چه مى‏کنند براى مبارزه با حجاب. حالا همه آن تشکیلاتى که با حجاب مبارزه مى‏کنند یک طرف، این خواهر ورزشکارِ مؤمن و دخترِ جوانِ ما که با حجاب اسلامى و لباس محجّب – یا با چادر یا با آن شکل زیباى ارزشى – جلوِ دوربین‌هاى دنیا ظاهر مى‏شود و نشان مى‏دهد که به این ارزش پایبند است و این صحنه در همه دنیا منعکس مى‏شود، این یک طرف دیگر؛ او در واقع با این کار، همه آن تبلیغات را خنثى مى‏کند.۱۳۸۳

حجاب، تکریم آن کسى است که در حجاب است. حجاب زن، تکریم زن است.

در ایران باستانى زن‌هاى اعیان و اشراف و رؤسا همه باحجاب بودند؛ زن‌هاى افراد پائین و طبقات پست، نه، بى‌حجاب هم مى‌آمدند؛ مانعى هم نبود. اسلام آمد این تبعیض را گذاشت کنار، گفت نخیر، زن باید باحجاب باشد؛ یعنى این تکریم مال همه‌ٔ زنان است.

برداشتن حجاب، مقدمه‌اى براى برداشتن عفّت بود؛ براى برداشتن حیا در جامعه‌ٔ اسلامى بود؛ براى سرگرم کردن مردم به عامل بسیار قوى و نیرومند جنسى بود؛ براى اینکه از همهٔ کارهاى دیگر بمانند؛ و یک مدّتى هم موفق شدند، امّا ایمان عمیق ملّت ایران نگذاشت.۱۳۸۶

 

همیشه به شکل غلطى در نظام‌هاى طاغوتى به زن نگاه شده؛ امروز در غرب هم همین جور است. حالا عده‌اى از زنان – مثل خیلى از مردان – در همین نظام‌هاى غربى شخصیت‌هاى برجسته و محترم و پاکیزه‌اى ممکن است در بیایند، لیکن نگاه عمومى به زن که در فرهنگ غربى نهادینه شده، نگاه غلطى است؛ نگاه ابزارى است، نگاه اهانت‌آمیز است. از نظر غرب، علت اینکه شما نباید توى چادر باشید، نباید حجاب داشته باشید، این نیست که آزاد باشید. شما دارید می‌گوئید من با حجاب هم آزادى دارم. او چیز دیگرى مورد نظرش است؛ زن را براى نوازش چشم مرد، براى بهره‌ورى نامشروع مرد، میخواهند به شکل خاصى در جامعه ظاهر بشود. این، بزرگ‌ترین اهانت به زن است؛ حالا ولو با چندین لفّاف تعارف‌آمیز این را بپوشانند و اسم‌هاى دیگرى رویش بگذارند.۱۳۸۸

سیاست راهبردىِ اساسىِ بنیانى غرب بر عرضه شدن و هرزه شدن زن است و حجاب مخالف آن است.۱۳۹۰

خانم‌ها خیلى باید مراقبت کنند مسئلهٔ حجاب را، مسئلهٔ عفاف را؛ وظیفه‌ٔ آن‌هاست، افتخار آن‌هاست، شخصیّت آن‌هاست.

حجاب مایه‌ٔ تشخّص و آزادى زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهربینانه‌ٔ مادّی‌گرایان، مایه‌ٔ اسارت زن نیست. زن با برداشتن حجاب‌هاى خود، با عریان‌کردن آن چیزى که خداى متعال و طبیعت پنهان بودن آن را از او خواسته، خودش را کوچک می‌کند، خودش را سبک می‌کند، خودش را کم‌ارزش می‌کند. حجاب وقار است، متانت است، ارزش‌گذارى زن است، سنگین شدن کفه‌ٔ آبرو و احترام اوست؛این را باید خیلى قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئلهٔ حجاب تشکر کرد؛ این جزو نعمت‌هاى الهى است.۱۳۹۱

اینکه مقام معظم رهبری بارها و در سالهای متوالی در مورد امر حجاب و عفاف نشان دهنده اهمیت این موضوع می باشد و اینکه این موضوع در اولویت جامعه قرار داردو بسیار حائز اهمیت است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:57:00 ق.ظ ]




درس اخلاق حضرت امام

در اواسط دهه زندگی امام خمینی رحمه الله ، عرفان، میدان دار ذهن و عمل او بود. از این رو، هم زمان، فقه، فلسفه و اخلاق اسلامی را یاد گرفت و به دیگران آموخت و با نگارش رساله های ممتاز نظری، تحرکی ویژه به حوزه اخلاق اسلامی داد.

بعدها شاگردان و یارانش با زبان های مختلف، صحنه های درس اخلاق او را ترسیم کردند و از تأثیر و نفوذ کلام او و شگفتی های نفس و بیانش سخن ها گفتند. همه این خاطرات از این حکایت می کرد که خمینی رحمه الله ، اخلاق را به معنایی دیگر، در سطحی دیگر و برای هدفی دیگر و والاتر به کار گرفته است. نفوذ کلامش در درس های اخلاق که از عارف و عامی در آن شرکت داشت، تأثیری ماندگار به همراه می آورد.

مواضع اخلاقی امام خمینی رحمه الله

امام خمینی رحمه الله در کتاب اخلاقش، اخلاص و نیت سالم را پایه معارف اخلاقی قرار داد و با تحلیل عمیق روایات، به شدت بر ضد ریا و ریاکاری موضع گرفت. امام خمینی رحمه الله بر ساده زیستی و انسان دوستی تأکید می کرد و شاگردانش به روشنی می آموختند که آنچه پیر آنها موعظه می کند، پیش از بیان، از سویدای ذاتش هویدا می شود و آنچه بر زبان می آورد، سخنی است که با تمام جان آن را نیوشیده است.

منادی اخلاق

امام خمینی رحمه الله ، منادی اخلاقی بود که هم دنیا را گرامی می داشت و هم آخرت را. او مثل کج اندیشان، واقعیت های بشری را انکار نمی کرد و می دانست بشر پس از قرن ها تلاش، تمدنی را ساخته است تا دنیای بهتری را برای خود نوید دهد. بدون شک، این تمدن از آسیب هایی جدی رنج می برد، ولی به نظر امام خمینی رحمه الله نباید برای درمان این آسیب ها، تمدن جدید را نابود کرد یا نادیده گرفت. به همین دلیل، علم آموزی به شیوه جدید، تحصیل زنان در کنار مردان، ساختن تفریح گاه ها و پارک ها و سینما و فیلم که از مظاهر تمدن جدید است، امام خمینی رحمه الله را نمی ترساند. او مردمش را تشویق می کرد که صنعت و دانش جدید را بیاموزند. به نظر او این هواپیما و پارک و سینما نیست که مشکل زاست؛ غفلت از خالق هستی و حقایق ازلی، درد روزگار ماست.

مخالفت با مظاهر فساد برانگیز تمدن جدید

امام خمینی رحمه الله با نگاهی آینده نگر همواره بر استفاده از دستاوردهای مثبت تمدن جدید تأکید داشت، ولی پیوسته با ترویج فساد به نام تمدن و پیشرفت مخالفت می کرد. ایشان در این مورد تأکید داشت که نباید به جای استفاده از دستاوردهای مثبت فن آوریِ روز، به نمودهای ظاهری و پوچ تمدن غرب توسل جست. امام خمینی رحمه الله در جای دیگر تأکید می کند که باید از این ابزار به صورتی بهره برد که موجب پیشرفت فرهنگ و تعلیم و تربیت شود.

تربیت شاگردان و فعالیت فرهنگی

انقلاب اسلامی حرکتی بود که اهداف بلندش از سوی امام خمینی رحمه الله طراحی شد. عمل بر مبنای اسلام و با اراده همه مردم، گفتمان اصلی بود که امام خمینی رحمه الله تمام برنامه ها و لوازمش را طراحی کرد. سال ها مبارزه خستگی ناپذیر، محکی شد برای راسخ تر کردن ایمان در دل مبارزان و فرصتی شد برای پژوهش گروه های علمی و اندیشمندانی که بدنه انقلاب را هدایت می کردند.

بسیاری از شاگردان امام در صحنه های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و جامعه شناختی، دیدگاه های کارآمدی ارائه کردند. بزرگانی چون شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید قدوسی، شهید باهنر، مقام معظم رهبری و صدها شاگرد و رهرو دیگر که در حوزه های متفاوتی از اقتصاد و سیاست تا تاریخ و فرهنگ و هنر از صاحبان اندیشه به شمار می آمدند، به بارور شدن اندیشه های آن بزرگ مرد در جامعه آن زمان یاری می رساندند.

و یک باره… انقلاب

امام خمینی رحمه الله با توکل بر خدا به قدرت های استعمارگر هشدار داد و دست آنها را برای همیشه از جامعه ایرانی کوتاه کرد تا ملت حیات جدیدی را تجربه کند. مناسبات اجتماعی ناگهان دگرگون شد. از خودگذشتگی، در روحیه همه طبقات نمود برجسته ای یافت. ملت به یک باره دست به انقلابی بزرگ زد. این انقلاب فقط سیاسی نبود، بلکه فرهنگ و اخلاق را نیز تغییر داد. ایثارگری، ساده زیستی، ایمان و تلاش برای پیشرفت، هدف اساسی هر ایرانی شد. امام خمینی رحمه الله ، آینه ملت ایران شده بود. ملت هرگاه می خواست اراده قوی خود را در صحنه اجتماع، خانواده و سیاست می بیند، می دید چگونه این اراده در کلام، نگاه و عمل امام خمینی رحمه الله بازتاب یافته است. بدین سان، اتحاد رهبر و ملت اتفاق افتاد.

اندیشه اجتماعی امام

پایه اندیشه اجتماعی امام خمینی رحمه الله ، عدالت است. خداوند، عادل است و انسان چون نماینده خداوند است و باید اخلاق الهی را مبنای زندگی قرار دهد، لزوما باید عدالت پیشه و عدالت خواه باشد. این نظام فکری از سوی امام خمینی رحمه الله در صحنه سیاست، کاربردی و عملیاتی شد.

اینکه امام خمینی رحمه الله مبارزه خود را با تغییر حکومت آغاز می کند، به این مفهوم است که سیاست های رژیم پهلوی، عدالت محور نیست؛ زیرا عدالت، در برابری، تأمین حقوق و ارائه خدمات پدیدار می شود و امام با انقلاب خود، به دنبال جامعه ای عدالت محور بود.

دیوان اشعار حضرت امام

شعرهای امام خمینی رحمه الله که در دیوان اشعار ایشان به چاپ رسیده است، شامل 149 غزل، 117 رباعی، سه قصیده، دو مسمط، یک ترجیع بند و 31 قطعه و شعر پراکنده است.

این شعرها، همه شعرهای سروده شده امام خمینی رحمه الله نیست و بسیاری از اشعار امام در رویدادهای زندگی ایشان، به ویژه حادثه حمله ساواک به خانه ایشان در قم، از بین رفته است. بسیاری از اشعار موجود در دیوان ایشان نیز به وسیله دوستان آن حضرت گردآوری شده است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ق.ظ ]




 

دستور خواندن “نماز شب” و فضیلت آن

 

 

“نماز شب” یکی از نماز های مستحب است که در اسلام بر خواندن آن بسیار تاکید شده و برای آن پاداشهای بسیاری ذکر گردیده است.

بازدید : 47,338 نفر

خواندن نماز شب

نماز شب از نمازهای مستحب می باشد. این نماز از یازده رکعت تشکیل شده است که به ترتیب زیر به سه بخش تقسیم شده و خوانده می شود:نیت: دو رکعت نماز شب می خوانم قُربة اِلی الله

- در رکعت اول: یک بار سوره حمد + یک بار سوره قل هو الله احد + رکوع + سجده
- در رکعت دوم: یک بار سوره حمد + یک بار سوره قل هو الله احد + قنوت + رکوع + سجده + تشهد + سلام.
(نماز شبی که در قست بالا آمده است را چهار بار تکرار کنید که جمعاً هشت رکعت نماز شب می شود).

 

نماز شفع:

نیت: دو رکعت نماز شَفْعْ می خوانم قُربة اِلی الله

 

- در رکعت اول:یک بار سوره حمد + یک بار سوره قل هو الله احد + یک بار سوره قل اعوذ برب الناس + رکوع + سجده.
- در رکعت دوم: یک بار سوره حمد + یک بار سوره قل هو الله احد + یک بار سوره قل اعوذ برب الفلق + قنوت + رکوع + سجده + تشهد + سلام.

 

فواید خواندن نماز شب برای انسان

نماز وتر:

نیت: یک رکعت نماز وَتْر می خوانم قُربة اِلی الله
- در رکعت اول: یک بار سوره حمد + سه بار سوره قل هو الله احد + یک بار سوره قل اعوذ برب الفلق + یک بار سوره قل اعوذ برب الناس
- در قنوت: خواندن کامل قنوت + در حالیکه دستهایتان در حالت قنوت است، (با انگشتان دست راست یا با تسبیح) چهل بار بگویید ( اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمومِنینَ وَ اَلْمومِناتْ وَ اَلْمُسلِمینَ وَ اَلْمُسلِماتْ )

«خدایا ببخش جمیع مؤمنین مرد و مؤمنین زن را». و بعد از آن هفتاد بار بگویید ( اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبی وَ اَتُوبُ اِلَیه) «آمرزش می طلبم از خدایی که پروردگارم است و بسویش باز می گردم».

سپس هفت بار بگویید (هذا مَقامُ الْعائِذِ بِکَ مِنَ اَلْنار)

«این است مقام کسی که از آتش قیامت به تو پناه می برد».

سپس سیصد مرتبه بگویید ( اَلْعَفو ) «ببخش». + و سپس یک بار بگویید ( رَبّ اغْفِرْلی وَ ارْحَمْنی وَ تُبْ عَلیََّ اِنَّکَ اَنْتَ التّوابُ اَلْغَفُورُ الرّحیم )

«پروردگارا ببخش مرا و رحم کن به من و توبه مرا بپذیر به راستی که تو، توبه پذیرنده، بخشنده و مهربانی». + رکوع + سجد + تشهد + سلام + (پایان نماز) + تسبیحات فاطمة زهرا (س)

(تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها): (34 مرتبه، الله اکبر، 33 مرتبه، الحمد لله و 33 مرتبه، سبحان الله) در حدیثی آمده:خواندن تسبیحات فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از هزار رکعت نماز مستحب، نزد خداوند بهتر است).

 

فضیلت نماز شب‏:

امام صادق(ع)فرمود:نمازشب،صورت را زیبا،خلق را نیکو و انسان را خوشبو می گرداند، رزق را زیاد و قرض را ادا می کند، اندوه را برطرف می سازد و چشم را جلا می دهد 
رسول خدا(ص)فرمود:نماز شب،وسیله ای است برای خوشنودی خدا و دوستی ملائکه. 
امام صادق (ع ) فرمود:درخانه هایی که نماز شب، خوانده می شود و قرآن تلاوت می گردد، آن خانه ها نزد آسمانیان همچون ستاره ها درخشانند.

احکام و مسایل مربوط به نماز شباحکام و مسایل نماز شب

مسأله 1 - وقت نماز شب از نصف شب است تا طلوع فجر و افضل آن است که در ثلث سوم شب و نزدیک طلوع فجر خوانده شود.

مسأله 2- مستحب است نماز شب بلند خوانده شود تا اگر امکان دارد با شنیدن صدای کسی که مشغول خواندن نماز شب است دیگران نیز بلند شوند و نماز شب بخوانند و از این فیض عظمی و عظیم بهره مند شوند و از کاروان عابدان و زاهدان و سالکان، عقب نمانند، البته به شرط اینکه انسان احتمال دهد که با صدای بلند او کسانی بلند خواهند شد و مزاحم کسی نیست و موجب ریا و سمعه هم نباشد.

مسأله 3 - با اینکه افضل است نماز شب ایستاده خوانده شود، اما اگر برای کسی که مشکل است یا حال ایستاده خواندن را ندارد، می تواند نشسته بخواند. حتی نماز شب را در حال راه رفتن و داخل ماشین و… هم می شود خواند. چنانچه امام خمینی قدس سره در بازگشت از پاریس، نماز شبش را در هواپیما خواند و مرحوم تربتی هم نماز شبش را در حال مسافرت در حال راه رفتن می خواندند.

مسأله 4 - اگر چه دو رکعت نشسته به جای یک رکعت ایستاده است و کسی که نماز شب را نشسته می خواند لازم است دو برابر، حتی نماز وتر را دو تا یک رکعتی بخواند، اما الزامی هم در کار نیست؛ بلکه 11 رکعت نشسته بخواند قبول است. حتی اگر حال ندارد همه 11 رکعت را بخواند، دو رکعت شفع و یک رکعت وتر را بخواند و اگر برای این هم حال یا وقت ندارد، تنها یک رکعت وتر را بخواند.

مسأله 5 - اگر کسی از خواب بلند شد و دید تنها برای شفع و وتر وقت دارد نمی تواند همه 11 رکعت را شروع کند، اما اگر 4 رکعت از 11 رکعت را خواند، بعد فهمید هنگام طلوع فجر است می تواند بقیه نماز شب را بعد از طلوع فجر ادامه دهد، بعد نافله نماز صبح و خود نماز صبح را بخواند.

مسأله 6 - نماز شفع قنوت ندارد، اگر کسی می خواهد در نماز شفع قنوت بگیرد باید به قصد ثواب و رجاء قنوت بگیرد.

مسأله 7 - مسافر یا کسی که برایش سخت است بعد از نصف شب برای نماز شب بلند شود، می تواند در اول شب آن را انجام دهد.

مسأله 8 - کسی که نماز شب را طلوع فجر صادق نخوانده باشد می تواند بعد از نماز صبح تا بعد از طلوع آفتاب قضای آن را به جا آورد و این اهمیتِ بیش از حدِّ نماز شب را می رساند.

مسأله 9 - همه نمازهای مستحبی، دو رکعتی خوانده می شود، غیر از نماز وتر، که یک رکعتی است.

مسأله 10 - وقت نافله صبح هم به اندازه 11 رکعت نماز شب از نصف گذشته است تا از طلوع آفتاب و حمره مشرقیه به اندازه ادای نماز صبح وقت باقی مانده باشد، اما بهتر است قبل از طلوع فجر اول خوانده نشود، بلکه بعد از طلوع فجر صادق و قبل از نماز صبح بخواند و به دنبال آن، نماز صبح را بخواند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1396-03-06] [ 08:20:00 ق.ظ ]




 

دعاها و ذکرهای افزایش رزق و روزی

 

 

افزایش رزق و روزی در کل به دوبخش اصلی وابسته است که یکی مربوط به رفتار و اعمل فرد است که قبلا گفتیم و دیگری دعاها و ذکرهایی است که در قران و احادیث امده است.

بازدید : 43,494 نفر

راه ها و دعاهای افزایش رزق و روزی

 افزایش رزق و روزی همانند بسیاری از مسائل دیگر در اسلام پاسخ و راهکارهایی دارد جامع و موثر که با تکیه و مداومت در انها نتیجه حاصل خواهد شد.

دعاهاو اذکار بسیاری در قرآن و فرمایشات پیشوایان آورده شده است که بهترین ها برای افزایش رزق و روزی هستند و در این بخش لیستی از موثرترین دعاها برای افزایش ثروت و رزق و روزی زندگی و مغازه را برایتان خواهیم گفت.

ذکر افزایش رزق و روزی

 لا إلهَ إلاَّ اللهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینُ. [ ١٠٠ مرتبه]، بعد از نماز صبح.

 یَا رَازِق یَا فَتَّاحُ یَا وَهَّابُ یَا غَنِیُّ یَا مغنِی یَا بَاسِط ُ. [ ١٠ مرتبه]، بعد از نماز صبح.

 سُبْحَانَ اللهِ العَظیمِ وَبِحَمْدِهِ، أسْتَغفِرُ اللهَ وأُتوبُ إلیهِ وَأسْأَلُهُ مِنْ َفضْلِهِ. [ ١٠ مرتبه] بعد از نماز صبح.

 

دعای افزایش رزق و روزی

 

دعابرای افزایش رزق و روزی

1- روایت ازحضرت صادق علیه السلام منقول است که هر که در دو ماه پیاپی هر روز چهارصد مرتبه این دعا بخواند خدا علم بسیار یا مال بسیار او را کرامت فرماید این است دعا:

 اَسْتَغْفِرُاللَّهَ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَیُّ

الْقَیُّومُ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ بَدیعُ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ مِنْ جَمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی

 وَ اِسْرافی عَلی نَفْسی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ

2- جهت تنگی روزی و رفع فقر 41 روز روزی یکمرتبه سوره مبارکه مزمل را بخواند.

3- توسل به حضرت جواد علیه السلام 

شیخ عباس قمی « ره » می‎گوید :علماء اعلام روزها را دوازده ساعت تقسیم کرده‎اند و هر ساعتی را به امامی نسبت داده‎اند و ساعت نه هر روز ، متعلق به آقا امام جواد علیه السلام  است و توسل به آن حضرت در این ساعت برای وسعت رزق نافع است و شایسته است که در توسل به آن حضرت این دعا را بخواند :

  اَللَّهُمَّ إنّی اَسْئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیِّکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلامُ إّلا جُدْتَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ تَفَضَّلْتَ   بِهِ عَلَیَّ مِنْ وُسْعِکَ وَ وَسَّعْتَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ وَ اَغْنَیْتَنی عَمَّنْ سِواکَ وَ جَعَلْتَ حاجَتی إلَیْکَ وَ قَضائها عَلَیْکَ إنَّکَ لِما تَشاءُ قَدیرٌ 

این دعا بعد از نمازهای واجب ، جهت اداء دین و رزق مجرّب است 

 4- یکی از اصحاب می‎گوید :به آقا امام صادق علیه السلام گفتم به من چیزی تعلیم بفرمائید که با آن جلب روزی کنم  حضرت فرمودند :ناخنها را و شارب خود را کوتاه کُن و حتماً این کار را در روز جمعه انجام بده. « ثواب الاعمال ، ص 59 »

 

5- امام صادق علیه السلام می‎فرمایند :هر که روزی 211 مرتبه این آیه را بخواند ، رزق و روزی او زیاد شود « اللهُ لَطیْفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزیْز »« سورة شوری ، آیة 19 » خداوند متعال به بندگان لطف و محبت بسیار دارد و هر که را بخواهد روزی می‎دهد و او بر هر چیز توانای مطلق و مقتدر و غالب است . 

6- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند :خواندن سورة واقعه بعد از نماز عشاء موجب مکنت و ثروت می‎شود و نماز شب نیز باعث زیاد شدن رزق و روزی انسان می‎شود. « نشان از بی‎نشانها » 

 

دعای افزایش رزق و روزی مغازه

 

هر شخص کاسب یا تاجر این آیات را در روز پنج شنبه اول ماه با نیت خالص و توجه به خدا و معنی آن بنویسد و آن را  در منزل خود یا دکان خود نگاه دارد رزق و روزی او و کاسبیش بسیار شود و برکت در اموال و کاسبی او به ظهور رسد.

 

راههای افزایش روزی مغازه

 

 آیات 28 و 29 سوره حدید جهت افزایش رزق و روزی:

 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَیَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

لِئَلَّا یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَلَّا یَقْدِرُونَ عَلَی شَیْءٍ مِّن فَضْلِ اللَّهِ وَأَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ

 

مرحوم کشمیری فرمود روزی از استادم مرحوم قاضی کیمیا خواستم گفت فردا بیا روز بعد که پیش او رفتم گفت این ذکر  را زیاد بگو ” اللّهُمَ  اَغنِنِی بِحلالِکَ عَن حَرامِک و بِفَضِلکَ عَمَّن سِواک ” که خود کیمیاست. از حضرت  استاد بهجت نقل شده در آغاز وپایان ذکر ،صلوات بفرستدمثلاًاگر میخواهد110مرتبه بگوید،ابتدا صلوات بفرستد بعد110 بار بگوید ذکر را وباز صلوات بفرستد .

 جهت وسعت رزق ومعیشت از شب شنبه ، هر شب سه بار سوره مبارکه واقعه را بخواند وشب جمعه 8مرتبه بخواند واین عمل را پنج هفته بجای آورد وقبل از هر بار خواندن سوره این دعا را بخواند:

 اَللَّهُمَّ ارْزُقنا رِزْقاً حَلاَلاً طَیِّباً مِنْ غَیْرِ کَدٍّ اِسْتَجِب ْ دَعْوَتَنَا مِنْ غَیْرِ رَدٍّ وَ اَعُوذُ مِنَ الْفَضِیحَتِین الفَقرا وَالدِّینِ وَاِدْفَعْ عَنِّی هَذَیْنِ بِحَقِّ الامَامِیْن الحسن وِالحُسَین بِرَحْمَتِکَ یاارحم الراحمین

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:19:00 ق.ظ ]




 

طریقه خواندن نماز حاجت برای برآورده شدن حاجات

 

 

برای برآورده شدن حاجت و آرزو نماز های زیادی توسط پیامبر اکرم و امامان معصوم(ع) معرفی شده که در ادامه با آنها آشنا میشوید.

بازدید : 34,291 نفر

روش خواندن نماز حاجت

نماز حاجت در روز پنجشنبه

از پیامبر گرامی اسلام(ص) روایت است که هر کس این نماز را در روز پنجشنبه بخواند و در آخر نماز در حالی که به سجده رفته است حاجت خود را از خداوند بخواهد، حاجتش حتی اگر جابجا شدن کوهها یا نزول باران هم باشد برآورده خواهد شد.

 

در مقام و حکمت این نماز هر چقدر بگوییم کم گفته ایم و برای درک بهتر مقام این نماز در نزد خدواند متعال، به این روایت از پیامبر اکرم(ص) اکتفا می کنیم که فرموده اند:هر کس این نماز را بخواند و چیزی از خدا نخواهد، رواست که خداوند بر او غضب کند.

و اما نکاتی که باید در خواندن این نماز جهت دستیابی به اجر واقعی به آن توجه کرد:

 

1- این نماز را با حضور قلب واقعی بخوانید.

2- نحوه ی خواندن این نماز را در طول هفته تمرین کنید تا بتوانید بدون هیچگونه اشکالی آن را بخوانید.

3- برنامه روز پنجشنبه خود را طوری تنظیم کنید که استراحت کافی داشته باشید و به هنگام خواندن این نماز هیچگونه احساس خستگی و کسالت در شما نباشد تا بتوانید نماز را کامل و بدون هیچ اشتباهی بخوانید.

4- در تعداد سوره ها دقت کنید و از خواندن بیشتر یا کمتر سوره ها جهت احتیاط خودداری کنید.

 

نحوه خواندن نماز:

 

این نماز، از دو نماز 2 رکعتی، و اعمال بعد از نماز تشکیل شده است.

 

نیت نماز:نماز حاجت روز پنجشنبه قربةً الی الله.

 

بهتر است «بین دو نماز» و همچنین «بین نماز دوم و اعمال بعد از نماز» فاصله نیفتد و از سخن و عمل اضافی خودداری کنید.

 

نماز اول:

در رکعت اول بعد از نیت، یکبار سوره ی حمد را بخوانید و 11 مرتبه سوره ی توحید(قل هو الله احد) و سپس همانند نمازهای معمولی به رکوع و سجود بروید.

در رکعت دوم یکبار سوره ی حمد را بخوانید و 21 مرتبه سوره ی توحید و بعد از آن قنوت نمازهای معمولی را بخوانید و سپس به رکوع و سجود بروید و بعد از سجده دوم، تشهد و سلام بگویید و نماز اول را تمام کنید.

 

نماز دوم:

در رکعت اول بعد از نیت، یکبار سوره ی حمد را بخوانید و “31 مرتبه سوره ی توحید” و سپس همانند نماز قبل به رکوع و سجود بروید.

در رکعت دوم، یکبار سوره ی حمد را بخوانید و “41 مرتبه سوره ی توحید” را تلاوت کنید و سپس قنوت بخوانید و بعد از آن به رکوع و سجود بروید و بعد از سجده دوم، تشهد و سلام بخوانید و نماز را تمام کنید.

 


بعد از دو نماز:

بعد از سلام نماز دوم، اعمال زیر را به جا آورید:

در حالت نشسته” 51 مرتبه"سوره توحید را تلاوت کنید و بعد از آن ” 51 صلوات” بفرستید و سپس به سجده رفته و در حالت سجده صد مرتبه"یا الله “بگویید و بعد از آن در همان حالت سجده، حاجت خود را خداوند متعال بخواهید.

 


سه چیز از خدا بخواهید:

شما در سجده آخر هر چه دوست دارید می توانید از خدا بخواهید اما بهتر آنست که حاجات خود را به ترتیب زیر از خداوند طلب کنید و اطمینان قلبی داشته باشید که حاجات شما برآورده خواهد شد:

اول:تعجیل در ظهور آقا امام زمان (عج) از از خداوند طلب کنید(چرا که این نماز در بعدازظهر پنجشنبه خوانده می شود).

دوم:در حق دیگران و هر آنکه محتاج دعای شماست دعایی کنید(چرا که دعای افراد در حق یکدیگر زودتر مستجاب می شود).

سوم:هرآنچه برای خود می خواهید از خداوند طلب کنید ضمن اینکه یادتان باشد بهترین دعا؛ «عاقبت به خیر شدن» است.


 

 

نماز حاجت امام صادق

نماز حاجت امام صادق(ع)

امام صادق علیه السلام فرمودند :

1 – ابتدا غسل می کنی

2 – سپس دو رکعت نماز می خوانی همانند نماز صبح در افتتاح و اختتام ( یعنی مثل نماز صبح )

3 – سپس بعد از سلامِ نماز ، این دعا را بخوان :

اَللهم انتَ السَّلامُ و منک السَّلامُ و الیک یرجع السَّلامُ .

بارپروردگارا ! تویی سلام و از جانب توست سلام و سلام به سوی تو بر می گردد .

اللهم صل علی محمد و آل محمد و بَلِّغ روحَ مُحمدٍ مِنّی السَّلامُ و أَرواحَ الائِمةِ الصادقینَ سَلامی

بار پروردگارا ! بر محمد و آل محمد درود فرست و سلام من را به روح حضرت محمد و ارواح امامان راستگو ابلاغ بفرما

 

وَاردُد عَلیَّ مِنهُمُ السَّلام وَ السَّلامُ علیهِم و رَحمَتُ الله و برکاته .

و برگردان به من جواب سلام ایشان را . و درود و رحمت خداوند بر آنان

 

اللهم إِنَّ هاتَینِ الرَّکعَتَینِ هِدیَةٌ مِنّی إلی رَسُولِ الله صلی الله علیه و آله .

باپروردگارا ! این دو رکعت {نماز که خواندم}هدیه ای است از جانب من به سوی رسولت که درود بر او و خاندانش باد .

 

فأثبِنی عَلَیهِما مَا أَمَّلتُکَ وَ رَجَوتُ فیکَ وَ فِی رَسُولـِکَ یا وَلِی المُومِنینَ .

پس برآورده فرما با این دو رکعت آنچه را که امید دارم و از تو از رسولت ای دوستدار مومنین

 

4 – بعد از خواندن این دعا به سجده می روی و چهل مرتبه می گویی :

 

یا حَیُّ و یا قَیُّوم

یا حَیّـًا لا یَموُت

یا حَیّـًا لا إِله َ إِلّا أنت

یا ذَالجـَلالِ وَ الإکـرام

یا أَرحَمَ الرَّاحِمــین

 

5 – سپس جانب راست را به زمین می گذاری و همین دعا را چهل مرتبه می خوانی

 

6 – سپس جانب چپ را به زمین می گذاری و همین دعا را چهل مرتبه می خوانی .

 

7 – سپس سر از سجده بر میداری و دست را بلند می کنی و چهل مرتبه این دعا را می خوانی

 

8 – سپس دستها را بر گردن خود می کذاری و التجا می بری با انگشت شهادت خود و چهل مرتبه این دعا را می خوانی

 

9 – بعد از اتمام این مراحل ، محاسن خود را با دست چپ در دست می گیری ( بانوان دست بر چانه ی خود ی گذارند ) و گریه میکنی و یا اگر گریه ات نیامد خود را به حالت گریه قرار می دهی

 

10 – سپس می گویی :

یا محمد یا رسول الله اشکوا الی الله و الیک حاجتی و الی اهل بیتک الراشدین حاجتی و بکم اتوجه الی الله فی حاجتی .

 

11 – سپس به سجده می روی و آنقدر یا الله می گویی تا نفست قطع شود .

 

12 – سپس می گویی :

صل علی محمد و آل محمد وَافعَل بِی کذا و کذا ( و به حای کذا و کذا ) حاجت خود را می گویی .

 

امام صادق علیه السلام فرمودند :من ضامنم بر خدای عزوجل که از جای خود حرکت نکرده ای مگر آنکه حاجت تو بر آورده شود .

 

راقم سطور فوق می افزاید :این کمترین در سه مرحله این نماز را به جا آوردم و در هر سه مرحله حاجت خود را از درگاه حضرت باری تعالی گرفته ام لکن لازم به ذکر است که خداوند تبارک و تعالی اگر صلاح بنده را در برآورده شدن حاجت در این دنیا نبیند اجر آن را محاسبه نموده و در نامه ی اعمال وی محاسبه خواهد نمود .

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:15:00 ق.ظ ]




 

اعمال مستحب ماه رمضان و فضیلت آنها

 

 

در بین ماه های سال، ماه رمضان، از قداست و جایگاه ویژه ای برخوردار است و اعمال مستحبی در این ماه از فضیلت بسیاری برخوردار است.

بازدید : 4,179 نفر

اعمال مستحب ماه رمضان + فضایل آن

در بین ماه های سال قمری، ماه رمضان، از قداست و جایگاه ویژه ای برخوردار است چنانکه در دعای مخصوص آن می خوانیم:

«… و هذا شهر عظمته و کرمته و شرفته و فضلته علی الشهور…»

«و رمضان، ماهی است که او را عظمت و کرامت و شرافت، و فضیلت دادی، نسبت به ماه های دیگر.»

رسول خدا(ص) می فرماید:«اگر کسی در این ماه، یک آیه از قرآن، تلاوت کند، ثوابش مثل کسی است که در غیر ماه رمضان، یک بار قرآن را ختم کرده باشد.»

حضرت علی(ع) از پیامبر خاتم(ص) نقل می فرماید:«هیچ مؤمنی نیست که ماه رمضان را، به حساب خدا، روزه بگیرد، مگر آن که خدای تبارک و تعالی، هفت

خصلت را برای او لازم گرداند، هرچه حرام در پیکرش باشد محو و ذوب گرداند. به رحمت خدای عزوجل نزدیک می شود. (با روزه خویش) خطای پدرش حضرت آدم

را می پوشاند. خداوند لحظات جان دادن را، برای او، آسان کند. از گرسنگی و تشنگی روز قیامت در امان است. خدای عزوجل از خوراکی های لذیذ بهشتی او را

نصیب دهد. و بالاخره خدای عزوجل، برائت و بیزاری از آتش دوزخ را به او عطا فرماید. (پرسش کننده در این حدیث مفصل، عالم یهودی بود) که عرض کرد راست

گفتی ای محمد.»

 

ماه رمضان از برترین ماهها در نزد خداوند است

به طور کلی احکام تکلیفی بر پنج قسم است. واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح.

مستحب به عملی گفته می شود که انجام آن خوب ولی لازم و ضروری نباشد و از ترک آن نهی نشده باشد.

اعمال مستحبی در ماه رمضان شامل ؛ 1 - دعا و استغفار در ماه رمضان. 2 - اعمال روزهای ماه رمضان. 3 - اعتکاف در ماه رمضان. 4 - تلاوت قرآن در ماه رمضان. 5 - افطاری و صدقه دادن در ماه رمضان.

اعمال مستحبی ماه رمضان و فضیلت آن

1- دعا و استغفار در ماه رمضان

الحدیث:

قال علی بن ابیطالب(ع):

»علیکم فی شهر رمضان بکثرة استغفار و الدعاء فاما الدعا فیدفع عنکم به البلاء و اما الاستغفار فتمحی به ذنوبکم.

ترجمه:بر شما باد در ماه رمضان به استغفار و دعای زیاد. اما دعاهای شما دافع بلا از شماست. و اما استغفار شما از بین برنده گناهان است.

توضیح:

از وظایف روزه داران در این ماه، دعا و درخواست‏حوایج از حضرت حق است که بنده احساس نیاز به پیشگاه بی نیاز کرده، و دستهای احتیاج خویش را به درگاه او دراز می‏کند.

 

2- روزهای ماه رمضان

الحدیث:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):

ایها الناس انه قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکة و الرحمة و المغفرة، شهر هو عند الله افضل الشهور، و ایامه افضل الایام و لیالی افضل اللیالی و ساعاته افضل الساعات.

ترجمه:

ای مردم ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به شما رو کرده است، ماهی است که پیش خدا بهترین ماه است و روزهایش بهترین روزها و شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات.

 

3- اعتکاف در ماه رمضان

الحدیث:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):

اعتکاف عشر فی شهر رمضان تعدل حجتین و عمرتین.

ترجمه:اعتکاف در یک دهه از ماه مبارک رمضان برابر با ثواب دو حج و دو عمره است.

توضیح:

در ایام و لیالی مقدسه‏ای، طبق روایات رسیده از ائمه معصومین (علیهم السلام) مستحب است که هر مسلمانی در صورت امکان دهه آخر ماه مبارک رمضان را در مسجد معتکف شود، که پیامبر اکرم(ص) در تمامی عمرش چنین می‏کرد.

 

تلاوت قرآن در ماه رمضان از برترین اعمال است

4- تلاوت قرآن در ماه رمضان

بهترین اعمال در شبها و روزهای ماه مبارک رمضان، تلاوت قرآن است. اگر چه تلاوت قرآن در تمام اوقات ثواب دارد، ولی چون قرآن در ماه رمضان نازل شده است، از اجر و ثواب ویژه‏ای برخوردار است چنانچه وارد شده:

الحدیث:

قال ابو جعفر (علیه السلام):

لکل شی‏ء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان

ترجمه:

برای هر چیزی بهاری است و بهار قرآن رمضان است.

بنا بر این امتیازات قرآن به اعتبار نزولش در ماه رمضان از ماههای دیگر بیشتر است.

الحدیث:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):

من تلافیه آیة من القرآن کان له مثل اجر من ختم القرآن فی غیره من الشهور.

ترجمه:

اگر کسی در این ماه یک آیه از قرآن تلاوت کند، ثوابش مثل کسی است که در غیر ماه رمضان یک ختم قرآن کرده است. 

5- افطاری و صدقه دادن در ماه رمضان

الحدیث:

قال الباقر (علیه السلام)

یا سدیر، هل تدری ای لیال هذه؟ فقال له نعم. جعلت فداک ان هذه لیالی شهر رمضان فما ذاک؟ فقال له اتقدر علی ان تعتق کل لیلة من هذه اللیالی عشر رقاب من ولد اسمعیل؟ فقال له سدیر بابی انت و امی لا یبلغ مالی ذاک، فما زال ینقص حتی بلغ به رقبة واحدة فی کل ذلک یقول:«لا اقدر علیه فقال له:افما تقدر ان تفطر فی کل لیلة رجلا مسلما؟ فقال له:بلی و عشرة فقال له (علیه السلام):

فذاک الذی اردت یا سدیر، ان افطارک اخاک المسلم یعدل عتق رقبة من ولد اسماعیل علیه السلام.

ترجمه:

ای سدیر! آیا می‏دانی چه شبهایی است این شبها؟ سدیر گفت:

بلی فدایت گردم این شبها شبهای ماه رمضان است، مگر این شبها چگونه است؟ امام (علیه السلام) فرمودند:آیا قدرت داری هر شب از این شبها ده بنده از فرزندان اسماعیل (ع) را آزاد کنی؟ پس سدیر عرض کرد:پدر و مادرم به فدایت، ثروتم کفاف نمی‏دهد، پس امام پیوسته تعداد بنده‏ها را کم کرد، تا رسید به یکی در تمام این ماه، سدیر گفت:قدرت ندارم پس امام(ع) به او فرمود:آیا قدرت نداری هر شب یک مسلمان روزه‏داری را افطار دهی؟ سدیر عرض کرد:بلی تا ده نفر را هم می‏توانم افطاری بدهم، پس امام به او فرمود:

ای سدیر همان است که اراده کردی یعنی با افطاری دادن ده روزه‏دار به ثواب عتق و آزاد کردن ده بنده از اولاد اسماعیل (ع) نایل می‏گردی.

 

انجام اعمال مستحبی در ماه رمضان از فضیلت بسیاری برخوردار است

توضیح:

خداوند انسان روزه‏دار را بر آنچه انفاق می‏کند در خوردنیها و آشامیدنیها محاسبه نمی‏کند ولی در این امر «اسراف‏» نشود.

الحدیث:

عن ابی عبد الله علیه السلام:

من تصدق فی شهر رمضان بصدقة صرف الله عنه سبعین نوعا من البلاء.

ترجمه:

هر کس در ماه رمضان صدقه‏ای بدهد خداوند هفتاد نوع بلا را از او دور می ‏کند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:13:00 ق.ظ ]