اعتماد به نفس چیست؟و راههای بدست آوردن اعتماد به نفس

 

اعتماد به نفس به میزان علاقه، اطمینان و غروری که نسبت به خود دارید می گویند. اما همیشه افراد زیادی وجود داشته اند که به دلایل بسیاری زندگی را دو بعدی میبینند و به همین دلیل پیدا کردن توانایی های خودشان برایشان مشکل شده و زندگی برایشان بی معنی شده است.
هر چند ممکن است افرادی باشند که در هیچ زمینه ای اعتماد به نفس ندارند اما معمولاً کمبود اعتماد به نفس افراد در جنبه های بخصوص هر فرد است. به طور مثال، آنها که از لحاظ ظاهر اعتماد به نفس ندارند، زندگی اجتماعی برایشان بسیار دشوار خواهد شد. این افراد تصور خواهند کرد که در مجامع عمومی کسی به آنها توجه نخواهد کرد و مجبور خواهند شد که از اول تا آخر مجلس در گوشه ای تنها بنشینند.
در زندگی زناشویی هم ممکن است کمبود اعتماد به نفس مشکلات زیادی ایجاد کند. ممکن است فرد همچنان در رابطه ای که خود می داند بسیار برای وی مسموم و ناسالم است باقی بماند در حالیکه آگهی کامل دارد که اصلاً از این رابطه خوشحال نیست. این به این دلیل است که فرد تصور می کند که قادر نیست این وضعیت را بهبود بخشد.
این مسئله می تواند در زندگی کاری افراد هم تاثیر منفی بگذارد. کمبود اعتماد به نفس منجر به فقدان انگیزه و علاقه در فرد برای پیشرفت خواهد شد.
اما اگر این مسئله را در مقیاس کلی تر بررسی کنیم، فرد فاقد اعتماد به نفس ممکن است از انجام همه کارها سر باز زند و بی هدف باشد فقط به این دلیل که تصور میکند که توانایی انجام کاری را ندارد. اما الان دیگر زمانش رسیده است که این رویه را تغییر داده و این را باور کنید که شما قادر به انجام هر کاری که می خواهید هستید.
خیلی مشکل است اعتماد به نفس یا خودباوری را تعریف کرد. اعتماد به نفس خیلی بیشتر از احساس خود درمود خودداشتن است, اگر به کارهایتان افتخار کنید یا وقتی در آینه نگاه می کنید از خودتان خوشتان بیاید , اون هم اعتماد به نفس نیست. خودباوری یا اعتماد به نفس به این ربط دارد که ما چطور در مورد خودمان و ارزشی که داریم قضاوت می کنیم.
ما همیشه متمایلیم که خودمان را دست کم بگیریم, فکر می کنیم اونطوری که به نظر می آئیم درجه اعتماد به نفس ما را مشخص می کند, درحالیکه حقیقت امر چیزی دیگر است. این اعتماد به نفس و خودباوری مااست توانایی دیدن خود به عنوان موجودی ارزشمند – که عکس العمل ما را وقتی در آینه نگاه می کنیم مشخص می کند.
● چه چیز منجر به فقدان اعتماد به نفس می شود؟
اعتماد به نفس پایین ممکن است درشرایط مختلف ایجاد شود. در محیط های اجتماعی ممکن است با افرادی سر و کار داشته باشید که شما را تحقیر می کنند. وضعیت ظاهریتان نیز تا حد زیادی در این زمینه موثر است.
محیطی که در آن به دنیا آمده و پرورش یافته اید نیز بسیار روی اعتماد به نفس شما تاثیر دارد. بچه ای که هیچ وقت احساس نکرده است که فردی بخصوص است و از طرف والدین حمایت نمی شده است، با این تفکر رشد خواهد کرد که هیچ کس او را دوست نداشته و برای او ارزشی قائل نیست.
محیط کار شما نیز روی اعتماد به نفستان تاثیر دارد. اگر کارهایتان مورد تشویق قرار نگیرد و توجهی به آنها نشود و همکارانتان وجودتان را نادیده بگیرند، اعتماد به نفستان کاهش پیدا خواهد کرد.
● عدم اعتماد به نفس و افسردگی
فقدان حس خودباوری الزاما” منجر به افسردگی نمی شود. اما تحقیقات نشان داده اند که این دوتا اغلب باهم هستند . درواقع ( WHO ) سازمان بهداشت جهانی در توصیف افسردگی از عدم اعتماد به نفس صحبت می کند.
نداشتن اعتماد به نفس شما را تبدیل به بدترین دشمن خودتان می کند. این فکرها که اگر من خوشگلتر بودم , اگر ورزشکار خوبی بودم, اگر بامزه و محبوب بودم , اگر آنقدر قوی بودم که بتوانم آن را تعمیر کنم , همه چیزهای دیگر را از بین می برد. حتی وقتی از ما تعریف می کنند اون صداهایی که درون مغزمان هست اون تعریف و تمجیدرو نادیده می گیره و اونو کم اهمیت جلوه میده. مثل جولیا رابرتز که در فیلم “زن زیبا” می گه باورکردن چیزهای بد ساده تراست.
۱) بیماری افسردگی اغلب یک چیز درونی است و گاهی اوقات این بیماری به دلایل مختلف نادیده گرفته می شود. از جمله اینکه منشاء هورمونی دارد یا قسمتی از فرایند رشد است. سازمان بهداشت جهانی (WHO) متوجه این موضوع شده که کمتر از ۲۵% افرادی که افسردگی دارند توجه و مراقبت لازم را دریافت می کنند.
۲) واقعاً مهم است که به عدم اعتماد به نفس و حس خود کم بینی توجه شود. مخصوصاً در بین جوانان که خودکشی یکی از ۳ عامل مهم در مرگ آنان است.
۳) حتی به عنوان اشخاص بالغ نیز عدم اعتماد به نفس و خودکم بینی میتواند بر روند کار ما تاثیر بگذارد. میتواند ما را در زندگی تبدیل به شریکی بی میل و علاقه و پدری بیفایده بنماید. عدم اعتماد به نفس بر همه جنبه های زندگی یک شخص تاثیر میگذارد و باعث نابودی میشود.
وقتی شما دیگر از خودتان خوشتان نمی آید, دنیا تبدیل به مکان ترسناکی میگردد.
حالا امید داشتم. وقتی بچه بودم در مورد خد ا چیزهایی شنیده بودم, تلاش برای ماندن همه چیز را در زندگی من نابود کرده بود, و مدتها بود که من خدا را فراموش کرده بودم. اما خدا مرا فراموش نکرده بود. در سال ۲ دانشگاه , به آیه ای در کتابمقدس برخوردم که یکی از آیات دلخواه من است. اشعیاء ۴۱ : ۹ و ۱۰ اینچنین میگوید: ۹ که‌تو را از اقصای‌زمین‌گرفته‌، تو را از کرانه‌هایش‌خوانده‌ام‌و به‌تو گفته‌ام‌تو بنده‌من‌هستی‌،تورا برگزیدم‌و ترک‌ننمودم‌، ۱۰ مترس‌زیرا که‌من‌با تو هستم‌و مشوّش‌مشو زیرا من‌خدای‌تو هستم‌! تو را تقویت‌خواهم‌نمودوالبتّه‌تو را معاونت‌خواهم‌داد و تو را به‌دست‌راست‌عدالت‌خود دستگیری‌خواهم‌کرد.
من کیستم؟ اگر نسبت به خودتان احساس خوبی نداشته باشید, این سوال , بسیار وحشتناک است. اما حالا من یک جواب دارم. من زنی هستم که خدا دوستم دارد. شما نیز میتوانید همین را تکرار کنید. شما برای خدا مهم هستید. خدا شما را آنقدر دوست داشت که پسر خود را برای شما فدا کرد. میتوانید همین الان از طریق دعا به او ایمان آورید. دعا به سادگی یعنی صحبت با خدا. خدا قلب شما را میشناسد و زیاد نگران کلمات شما نیست. زیرا او قلب شما را میخواهد نه زبانتان را.
اساس یک رابطه خوب با نوجوان باشید که به عزت نفس وی کمک می کندکه بر اساس برابری و احترام متقابل استوار است
آیا معمولاً توانایی های خودتان را زیر سوال می برید؟ آیـابـرای ایـن عدم اطمینان به خود توجیهی دارید یا فقـط بـه دلایل واهی این کار را می کنید؟
اگـر ایـنطـور اسـت، احـتـمالاً شما دچار کمبود اطمینـان واعـتـمـاد به نفس هستیـد. تـا همین لحظه افراد بسیاری هستند که از همه تواناییهای خود به طور کامل استفـاده نمیکنند،ممکن است شما هم یکی از همین افراد بوده وبه جای انجام کارهای مفید و سودمند، همیشه مشغول فکر کردن به این مسئله هستید که چه زندگی بیمصرفی دارید و چقدر محیط اطرافتان کسل کننده است. اگـر چـه مـمکن اسـت که کمی از خود دور افتاده باشید وارزش خود را فراموش کرده باشید، اما هیچگاه برای تغییردیر نیست.
● چه کسانی در معرض ابتلا به آن هستند؟
چون عوامل بسیاری ممکن است به از دست دادن اعتماد به نفس بیانجامد، می توان گفت که همه در معرض خطر ابتلا به آن هستند اما بعضی شرایط نسبتاً جدی تری دارند.
همه انسانها ممکن است در یک جنبه از زندگی خود احساس کمبود اعتماد به نفس داشته باشند. اما همیشه راه هایی برای مقابله با این مشکلات وجود دارد. در اینجا راه هایی را به شما معرفی می کنیم که با انجام آنها بتوانید ارزش خود را در نظر خودتان بالاتر ببرید و اعتماد به نفستان را افزایش دهید.
اگر می خواهید اعتماد به نفستان را دوباره به دست آورید، در اینجا شش راه به شما معرفی می کنیم:
۱) خود را با دیگران مقایسه نکنید
همیشه به یاد داشته باشید که انسانها با هم متفاوت اند. دلیلی ندارد که همه ما توانایی های یکسانی داشته باشیم و کارهای مشابهی انجام دهیم. اگر سعی کنید که خود را با هر کسی که سر راهتان قرار می گیرد مقایسه کنید، خیلی زود از خودتان خسته و دلسرد خواهید شد و دیگر قدرت انجام کاری را نخواهید داشت.
۲) خود را دست کم نگیرید
سعی کنید که ارزش خود را به عنوان یک انسان کشف کنید. دلیل نمی شود که اگر کسی از شما خوشش نیامد و شما را فرد جالبی تصور نکرد، تصور همه مردم این باشد. اگر کسی از شما خوشش نیامد اصلاً ناراحت نشوید، مشکل خودش است نه شما. چون افراد زیادی هستند که شما را دوست می دارند و برایتان ارزش قائل اند.
۳) فهرستی از کارهایی که انجام داده اید و در آنها موفق بوده اید تهیه کنید
سعی کنید روی کارهایی که در آن موفق بوده اید متمرکز شوید. اما اگر چنین چیزی در سابقه کاریتان پیدا نکردید اصلاً ناراحت نباشید. شاید پشت این همه ناتوانی لبخندی نهفته باشد و قدرتی باشد که بتواند باعث خنده دیگران شود و یا حتی شاید توانایی در شما وجود داشته باشد که هنوز کشفش نکرده اید. سعی کنید لیستی از کارهای انجام شده تان تهیه کنید. مهم نیست که کوتاه یا بلند باشد. با اینکه حتی ممکن است نتوانید فکرش را بکنید اما همین کارها می تواند اعتماد شما را دوباره به خودتان جلب کند.
۴) سر خود را بیشتر گرم کنید
سعی کنید تفریحاتی برای خود درست کنید که به آنها علاقه دارید. ممکن است به کتاب خواندن علاقه مند باشید، یا به باشگاه بروید یا هر کار دیگری…هر چه زمان بیشتری به انجام کارهای مورد علاقه تان اختصاص دهید، کمتر وقت برای سرزنش خود و متاسف شدن برای خودتان خواهید گذاشت. اما مسئله مهم تر این است که این کار باعث می شود که شما احساس مفید بودن کنید و این به شما هدف می دهد.
۵) با افراد مثبت نشست و برخاست کنید:
گاهی اوقات بودن در جمع افرادی که از خودتان هم دلسردتر و افسرده تر هستند، بیشتر به ضررتان خواهد بود. حتی اگر تنها باشید بیشتر به نفعتان خواهد بود تا با آنها. به جای چنین افرادی سعی کنید با افرادی مراوده کنید که می توانند شما را شاد کنند. اگر دور و اطرافتان را از دوستان نزدیک و خانواده پر کنید که شما را قبول دارند، می تواند سبب شود که شما هم خودتان را قبول داشته باشید.
۶) در جلسات روانشناسی شرکت کنید
امروزه درمان های زیادی برای این مشکل پیشنهاد می شود. مجمع های بسیاری هم برای این منظور تشکیل می شود. به این افراد توصیه می شود که در این جلسات روانشناسی شرکت کنند چون بسیار موثر بوده است. کتاب ها و نوارهای زیادی هم در این زمینه ارائه می شود.
● با خودتان صادق باشید
من چیزی در مورد شما نمی دانم، اما می دانم که امروز در این دنیا کینه و نفرت به اندازه کافی وجود دارد و در این موقعیت بدترین کار این است که شروع کنیم که از خودمان هم متنفر شویم. شما فقط یکبار به دنیا می آیید، و همین یکبار هم زندگی خیلی کوتاهی خواهید داشت، پس نگذارید که دیگران مانع شادی شما شوند.
سعی کنید که توانایی های خود را بشناسید و ببینید که در چه زمینه هایی فردی ویژه هستید. افرادی که نمی توانند توانایی های شما را ببینند ارزش این را ندارند که دور و برتان باشند
● آرامش ذهنی
هر که هستید و هر کجا زندگی می‌کنید، آرامش را به زندگی خویش دعوت کنید و آن را در ذهن خود جایگزین سازید.اگر کلام و رفتار شما قرین آرامش باشد، بدون شک این ویژگی به دنیای اطراف شما نیز سرایت خواهد کرد. بخاطر داشته باشید برای رسیدن به این وضعیت، لازم است برخی قابلیت‌های ویژه را در خود پرورش دهید و شرایط خاصی را در زندگی خویش ایجاد نمائید. رعایت نکات زیر مقدماتی است که به شما کمک می‌کند در این مسیر گام بردارید:
۱) یاد بگیرید که گاه مسایل را رها سازید.
بدین معنا که به هر مسئله‌ای دائما گره نخورید. وقتی همیشه و همه جا در فکر مسایل خود هستید و به مرور آنها می‌پردازید، در واقع همیشه بار اضافه‌ای را با خود حمل می‌کنید که این خود سبب ایجاد اضطراب و استرس در شما می‌گردد. بیاموزید که با یک ذهن رها و آزاد زندگی کنید. این امر به شما کمک می‌کند که به هر محرک کوچک و یا مانع جزئی آشفته نشوید.
۲) به خود و خدای خود ایمان داشته باشید.
اگر به خود و خدای خود ایمان داشته باشید، به راحتی از عهده مشکلات زندگی برخواهید آمد و ثابت قدم و مطمئن در راه رسیدن به اهداف خود گام خواهید برداشت.
۳) مثبت اندیش باشید.
اگر دیدگاه مثبت اندیشی نداشته باشید، همه چیز می‌تواند بی‌فایده و بی‌ثمر باشد. داشتن نگرش مثبت و امید، بهترین سلاح درمقابل ترس و اضطراب است.
۴) نسبت به انتظارات و برنامه‌ریزیهای خود واقع‌بین و منطقی باشید.
توانائیهای خود را در موقعیت‌های خاص بشناسید و نسبت به عدم توانائیها و ضعف‌های خود واقع‌بین باشید. هر چقدر نگرش شما نسبت به مسایل زندگی منطقی‌تر باشد، به آرامش بیشتری دست خواهید یافت.
۵) نسبت به انسان‌ها، عشق بی قید و شرط خود را نثار کنید.
شما می‌توانید از دوستان، هم اتاقی‌ها و کلاسیهای خود شروع کنید. یاد بگیرید که آنها را بدون قید و شرط دوست بدارید، در مقابل ضعف‌های آنها صبور باشید و خطاها و اهمال کاریهایشان را ببخشید. هر چقدر نسبت به دیگران بخشش بیشتری داشته باشید احساس شادی و خرسندی بیشتر را تجربه خواهید کرد.
۶) معنای فداکاری را لمس کنید.
دست بخشش داشته باشید ولی انتظار بازگشت نداشته باشید. دیگران را به شیوه خودشان خوشحال کنید. به افراد بی‌پناه یتیم و فقیر کمک کنید. برای آنهایی که خواهان یاری گرفتن از شما هستند پشت و پناه باشید و بدون آنکه منتی بر آنها نهید تکیه گاهشان باشید، هر چقدر بیشتر ببخشائید. از الزامات و قید و بندها بیشتر رها خواهید شد.
۷) افکار خود را بازسازی کنید.
در افکار و عقاید خویش نسبت به شخص خود، بازنگری کنید. بیاموزید در مقابل خویشتن صبور باشید و ارزشها، استعدادها و مهارت‌های خود را ارج نهید. خود را بدون هیچ قید و شرطی دوست بدارید. هر گونه ترس و تردید غیرمنطقی که در مورد خود دارید، کنار بگذارید. اگر دیدگاه مثبت و سالمی را در مورد خود داشته باشید یاد خواهید گرفت که خود را بدون قید و شرط قبول داشته باشید.
● روش‌های رشد و تقویت اعتماد به نفس
بر توانائی‌های خود تکیه کنید. برای هر کاری که انجام می‌دهید ارزش قائل شوید و تمرکز و توجه خود را معطوف کارهایی که می‌توانید انجام بدهید بنمائید.
به خاطر تلاش‌هایی که دارید، خودتان را تشویق کنید. بیش از فکر کردن راجع به نتیجه کارهایتان روی توانائی‌های خود تمرکز نمائید چرا که این امر به شما کمک می‌کند تا بتوانید با محدودیت‌های اجتناب‌ناپذیر زندگی خود کنار بیابید.ریسک کنید. با وقایع جدید به عنوان تجربه‌ای نو روبرو شوید و از برد و باخت نهراسید. در صورتی که اینگونه عمل کنید امکانات جدیدی برای شما فراهم می‌شود و می‌توانید حس خویشتن‌پذیری را در خود تقویت نمائید. جلوی پیشرفت شخصی خود را نگیرید.با خودتان صحبت کنید. صحبت کردن با خود، بیشتر در زمینه مقابله با فرضیات مضر مطرح می‌گردد. می‌توانید خودتان اینگونه فرض‌ها را تشخیص دهید. آنگاه به خودتان بگوئید: “این افکار را رها کن و فرضیات منطقی‌تری را جایگزین آن کن” برای مثال وقتیکامل انجام دهی فقط باید سعی و تلاش کنی که آن را خوب انجام دهی” این افکار به شما اجازه می‌دهد که خودتان را قبول داشته باشید و برای پیشرفت تلاش کنید.
خودتان را ارزیابی کنید. یاد بگیرید که این ارزیابی را مستقلاً انجام دهید. به خاطر جلوگیی از احساس ناراحتی در خود، روی نقطه نظرات دیگران تأکید ننمائید. تمرکز اصلی شما باید روی احساسات خودتان در مورد رفتار، کار و سایر جنبه‌های زندگی‌تان باشد. این کارها باعث قوی‌تر شدن احساس مثبت در مورد خودتان شده و از اینکه اختیارتان را بدست دیگران دهید جلوگیری به عمل می‌آورد.
● تنهایی
تغییر و تحولات در دوره دانشگاه، مجموعه متنوعی از احساسات را در دانشجویان به وجود می‌آورد. علاوه بر احساس هیجان و انتظار، احساس تنهایی نیز ممکن است وجود داشته باشد. تنهایی لزوماً به معنای تنها بودن نیست، ممکن است مدت‌های طولانی تنها باشیم و به هیچ وجه احساس تنهایی نکنیم. بررسی نحوه تجربه :تنهایی در افراد دیگر، بهترین راه برای درک تنهایی است. در شرایط زیر ممکن است احساس تنهایی کنیدوقتی تنهایید و راهی برای تنها نبودن به نظرتان نمی‌رسد.
▪ به نظرتان می‌آید که دلبستگی‌های پیشین را ندارید.
▪ با تغییراتی در زندگی خود روبرویید، محل تحصیل، شهر یا شغل جدید و یا تغییراتی از این قبیل.
▪ به نظرتان می‌آید که هیچ کس در زندگیتان نیست که بتوانید
▪ احساسات و تجارب خود را با او در میان بگذارید.
▪ خود را غیرقابل قبول، دوست‌نداشتنی و بی‌ارزش درک می‌کنید، حتی اگر دیگران چنین درکی از شما نداشته باشند.
● درک نادرست درباره تنهایی
تنهایی ممکن است به علت معنایی که از آن برای خود می‌کنید، عمیق‌تر شود. بویژه دانشجویان آماده درک‌های نادرست زیر درباره تنهایی هستند:
▪ تنهایی نشانه ضعف یا عدم بلوغ است.
▪ اگر تنها هستم به دلیل این است که اشکالی در من وجود دارد . این سال‌ها باید بهترین‌سالهای زندگی من باشد.
▪ من تنها کسی هستم که چنین احساسی دارم.
▪ اگر این درک‌های نادرست را باور کنید، ممکن است به این نتیجه برسید که تنهایی نتیجه نقصی در شخصیت شماست. پژوهشها نشان می‌دهد که دانشجویانی که تصور می‌کنند تنهایی نقص است مستعد مشکلات زیرند:مشکلات عمیق‌تر در پذیرفتن خطرهای اجتماعی، ابراز خود،‌آغاز روابط اجتماعی،‌معرفی خود به دیگران، مشارکت در گروهها و لذت بردن از زندگی.
▪ مهارت کمتر در خود آشکارسازی، پاسخ دهی کمتر به دیگران، تمایل بیشتر به اینکه با بدبینی و بدگمانی به درگیری‌های اجتماعی وارد شوند.
▪ احتمال بیشتر در ارزیابی منفی از خود و دیگران و تمایل بیشتر به انتظار طرد از جانب دیگران.
▪ دانشجویان تنها اغلب از احساس افسردگی، خشم، ترس و سوء درک شکایت دارند. آنان ممکن است به شدت از خود انتقاد کنند، فوق‌العاده حساس یانسبت به خوددلسوز باشند، یا ممکن است از دیگران ایراد بگیرندو آنان را مقصر بدانند. وقتی این مسائل روی می‌دهد، دانشجویان تنها غالباً دست به اقداماتی می‌زنند که این احساس را در آنان پایدار می‌سازد برای مثال، بعضی از دانشجویان دلسرد می‌شوند، میل و انگیزه خود را برای درگیر شدن در موقعیت‌های جدید از دست می‌دهند و خود را از مردم و فعالیت‌ها کنار می‌کشند.
▪ برخی دیگر، برای مقابله با تنهایی، خود را به سرعت و عمیقاً با مردم وفعالیت‌ها درگیر می‌کنند بدون آنکه نتایج این درگیری را ارزیابی ‌کنند. این افراد ممکن است بعدها خود را با روابط نامناسب یا تعهدات بی‌شمار نسبت به فعالیت‌های آموزشی یا فوق برنامه روبرو ببینند.
● برای مقابله با احساس تنهایی چه باید کرد.
به جای آنکه احساس تنهایی را نقص یا ویژگی شخصیتی غیرقابل تغییر بدانیم، باید بپذیریم که احساس تنهایی قابل تغییر است. هم‌چنین مهم است که بدانیم احساس تنهایی تجربه‌ای همگانی است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...