تقوا به طور مستقيم از ناحيه اخلاقي و معنوي به انسان آزادي مي دهد و او را از قيد بندگي هوا و هوس آزاد مي كند، رشته حرص و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش بر مي دارد، و به طور غير مستقيم در زندگي اجتماعي هم آزادي بخش انسان است.

انسان همیشه درپی تکامل بوده و لازمه اين امر این است كه يك زندگي انساني متعالی اختيار كند. تحقق زندگی انسانی متعالی هم مستلزم این است که از اصول معين و مشخصي پيروي كند و شرط اينكه از اصول معين و مشخصي پيروي كند اين است كه خود را در چهارچوب همان اصل محدود كند و خود را “نگه” بدارد.

نام اين خود نگه داري كه مستلزم ترك اموري است “تقوا” است. نبايد تصور كرد كه تقوا از مختصات دينداري است از قبيل نماز و روزه، بلكه تقوا لازمه انسانيت است. انسان اگر بخواهد از طرز زندگي حيواني و جنگلي خارج شود ناچار است كه تقوا داشته باشد. چيزي كه هست تقواي ديني يك علو و قداست و استحكام ديگري دارد و در حقيقت تنها روي پايه دين است كه مي توان تقوايي مستحكم و با مبنا به وجود آورد و جز بر مبناي محكم ايمان به خدا نمي توان بنياني مستحكم و اساسي و قابل اعتماد به وجود آورد.

تقوا، اعم از تقواي مذهبي و الهي و غيره، لازمه انسانيت است و خود به خود مستلزم ترك و اجتناب و گذشتهايي است. با توجه به اين مطلب خصوصا با در نظر گرفتن اينكه در زبان پيشوايان بزرگ دين از تقوا به حصار و حصن و امثال اينها تعبير شده، ممكن است كساني كه با نام آزادي خو گرفته اند و از هر چيزي كه بوي محدوديت بدهد فرار مي كنند چنين تصور كنند كه تقوا هم يكي از دشمنان آزادي و يك نوع زنجير است براي پاي بشر!

باید گفت كه تقوا محدوديت نيست، بلکه مصونيت است و فرق است بين محدوديت و مصونيت. اگر هم نام آن را محدوديت بگذاريم محدوديتي است كه عين مصونيت است. به عنوان مثال، بشر خانه اي مي سازد اتاقي با در و پنجره اي به دور خانه اش ديوار مي كشد. چرا اين كارها را مي كند؟ براي اينكه خود را در زمستان از گزند سرما و در تابستان از آسيب گرما حفظ مي كند، براي آنكه لوازم زندگي خود را در محيط امني كه فقط دراختيار شخص خود اوست بگذارد. زندگي خود را محدود مي كند به اينكه غالبا در ميان يك چهار ديواري معين بگذرد.حالا نام اين را چه بايد گذاشت؟آيا خانه و مسكن براي انسان محدوديت است و منافي آزادي اوست يا مصونيت است.

تقوا هم براي روح مانند خانه است براي زندگي و مانند جامه است براي تن. در قرآن مجيد از تقوا به جامه تعبير شده است. در آیه 26 سوره مباركه اعراف بعد از آنكه نامي از جامه هاي تن مي برد مي فرمايد: و لباس التقوي ذلك خير؛ يعني تقوا كه جامه روح است بهتر و لازم تر است.

زمانی مي توان نام محدوديت را روي چيزي گذاشت كه انسان را از موهبت و سعادتي محروم كند، اما چيزي كه خطر را از انسان دفع مي كند و انسان را از مخاطرات صيانت مي كند، آن مصونيت است نه محدوديت، و تقوا چنين چيزي است. تعبير به مصونيت، يكي از تعبيرات حضرت علی (ع) است. ایشان در خطبه 189 نهج البلاغه مي فرمايد: تقوا را حفظ كنيد و به وسيله تقوا براي خود مصونيت درست كنيد.

حضرت علی (ع) تعبيري بالاتر از اين هم دارد كه نه تنها تقوا را محدوديت و مانع آزادي نمي داند، بلكه علت و موجب بزرگ آزادي را تقواي الهي مي شمارد. حضرت در خطبه 228 مي فرمايد: تقوا كليد درستي و اندوخته روز قيامت است. آزادي است از قيد هر رقيت،نجات است ازهر بدبختي به و سيله تقوا انسان به هدف خويش مي رسد و از دشمن نجات پيدا مي كند و به آرزوهاي خويش نائل مي گردد.

رقيتها و بندگي هاي اجتماعي نتيجه رقيت معنوي است. آن كس كه بنده و مطيع پول يا مقام است نمي تواند از جنبه اجتماعي آزاد زندگي كند. در نتيجه درست است كه بگوييم"عتق من كل ملكه” يعني تقوا همه گونه آزادي به انسان مي دهد. پس تقوا تنها نه اين است كه قيد و محدوديت نيست، بلكه عين حريت و آزادي است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...