نرجس
 
   



محمدهادی صحرایی
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
(هرگز کسانی را که درراه خدا کشته‌شده‌اند، مرده مپندارید، بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. (سورۀ آل‌عمران آیه 169))
وقتی عزیزی از دست می‌رود، آنچه برای بازماندگان می‌ماند دل‌تنگیست و اینکه دیگر نمی‌توانند او را ببینند و به دیگر سخن، دیدارشان به قیامت است؛ اما شهید، داستان دیگری دارد. با شنیدن خبر شهادت مردان خدا، اگر چه دل‌تنگی برای محروم شدن از دیدن بندۀ صالح خدا جانکاه است اما آنچه جان‌فرساست، دل‌تنگی آدم‌ها برای خودشان است. واقعیت را سال‌ها پیش، شهید آوینی برایمان گفت که امروز آن را می‌فهمیم. «پندار ما این است که شهدا رفته‌اند و ما مانده‌ایم اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده‌اند.» شهدا از این جنس ناب‌اند و کم یابند اگر چه جنسشان از نور است ولی آیینه وار ما را در خود برمی‌تابانند و ما را به خودمان صادقانه می‌نمایانند و همین باعث دل‌تنگی هامان شده است که ما خود را در شهدا دیده‌ایم و خود را با حسرت، با آن‌ها قیاس می‌کنیم. «گرچه باشد در نبشتن شیر و شیر» اینکه خدا فرمود آن‌ها را مرده مپندارید که زنده‌اند و نزد خدایشان روزی می‌خورند، شاید رشک انگیز‌ترین سخنی باشد که می‌شود شنود و تصورش، دل‌ِآگاهان را خالی و آه از نهاد جاماندگان بلند می‌کند و فریادهای درون را به آسمان می‌برد که ‌ای رها گردیدگان از بند و خاک، آن ‌سوی هستی قصه چیست؟ برامان بگویید شاید فهمیدیم و برامان دعا کنید شاید ما نیز برخاستیم. به ما نظر کنید ‌ای نظرکرده‌ها شاید رنگ و رو عوض کردیم و غبار گناهان از رخ گرفتیم. ناممان را ببرید شاید خودمان را پیدا کردیم. گوشه چشمی به ما کنید شاید خدا کرد و از چشم شیطان افتادیم. آی از اهالی آسمان شده‌ها ما نااهلان زمین‌گیر را به‌ رسم جوانمردی صدا کنید شاید به ‌حق زبان ‌باز کردیم.
خدا را چه دیده‌اید؟ گناه و معصیت صورت و سیرتمان را سیاه کرده است شما را به خدایی که یافته‌اید، قسم؛ «أُنْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُم.» (ما را مهلت دهید تا اندکی از نورتان برگیریم. (سورۀ حدید آیه 13))
ما کنارتان بودیم و با هم بالیدیم ولی شما سبکبالانه خرامیدید و بال گرفتید. خدایتان جزای خیر دهد که روزگار خوبی با شما داشتیم اگر چه واقعیتی که برای آقایی که شما باشید می‌توان گفت آن است، «تویی که نمی‌شناختمت رفیق». شما را عشق خدا ذوب کرد و ما را هُرم گناه، شما ذائقه به عبودیت، عادت دادید و ما به گناه. و اکنون‌که بین ما و شما یک دنیا حسرت است برای ما، شما به خدا نظر می‌کنید و ما به خطا نظر داریم. شما دامن از خاک گرفتید و ما به خاکستر نشسته‌ایم. شما با خدا تجارتی پُر سود کردید و ما خرمن ‌سوختگان، سرمایه سوزاندیم. جانتان را به ثمنِ ثمین فروختید و ما به ثمن بخس، از دستش دادیم. شما سر به آسمان ساییدید و ما چون موران دانه به لانه انبار کردیم. شما هفت شهر عشق پیمودید و ما در بن یک کوچه گرفتار آمدیم. شما ره‌یافتگان حریم خدایید و ما گمشدگان تیه گمراهی. شما هرچه داشتید برای خدا و به راه خدا دادید و ما مال افزودیم و مال مردم نیز بر آن افزودیم و به مابقی طمع کرده‌ایم. شما به خدا دست دادید و ما دستِ دشمن خدا را فشرده‌ایم. شما دل به خدا سپردید و ما به کدخدا دل‌خوش کردیم. حساب شما از ما جداست شما تافته جدا بافته شدید و ما تکرار غفلت‌ها و عادت‌ها.
حدود دو ماه پیش دو اتفاق در کردستان رخ داد. هر دو داغ و ناگوار. در هر دوی آنان بی‌گناهانی جان از کف دادند و غصه‌ناک، رفتند. 20 تیر ماه، تصادف تانکر حامل سوخت با اتوبوس حامل مسافر در سنندج که به کشته شدن 11 نفر از هموطنانمان منجر شد و 30 تیر ماه نیز در حملۀ تروریستی به یکی از پایگاه‌های عملیاتی مریوان 11 پاسدار و بسیجی به شهادت رسیدند. این دو حادثه انصافاً تلخ و تکان‌دهنده است و تا مدت‌ها مردم شهر و منطقه را ناراحت نموده است، ولی آنچه در این ‌بین مهم است نکاتی است قابل‌تأمل؛ نه برای گلایه، که برای انصاف و تنبه و در رسای مظلومیت شهیدان وطن. در حادثۀ ‌تانکر سوخت، افراد و نهادهای مختلف خود را مکلف کردند که برای جا نماندن از قافلۀ تسلیت‌گوها نیز که شده، تسلیت بگویند و پیام بفرستند و ابراز همدردی کنند که باید این می شد و یکی از وظایف آنان نیز همین است و هم پیگیری موضوع تا رسیدن به نتیجه و تنبیه خاطیان و جلوگیری از تکرار حوادث مشابهی که هر از گاهی در گوشه و کنار کشور رخ می‌دهد. ولی برای حادثه دوم این‌گونه نبود.
یازده پاسدار و بسیجی که اکثر آن‌ها اهل سنت بودند، در دفاع از دین و میهن و با مظلومیت، به شهادت رسیدند و کسی برای آنان سخنی در خور نگفت. کسی نگفت که این مظلومان که آگاهانه راه خود را انتخاب کرده بودند، نمادهای ایثار و شهادتی هستند که باید برای همگان الگو شوند و جامعه آرامش خود را مدیون این جان‌نثاران میهن است. اگر امثال این 11 شهید نبودند، امثال همان اراذل‌ و اوباشی که در حادثۀ تصادف ‌تانکر و اتوبوس، اغتشاش کردند و اموال مردم و دولت را مچاله کردند و باعث اخلال در امداد رسانی شدند، امان مردم و آسایش مسئولین را سلب کرده بودند. اهل سنت بودن این عزیزان هم غصه‌ای مضاعف دارد و چون پدران پیش‌مرگ و مجاهد خود، «نام و نشان در گمنامی گرفته‌اند.» اگر ایام انتخابات بود، حتماً برخی اهل حرف و بی‌عمل، نام آن‌ها را می‌بردند و برای آنان ‌اشکی مجازی می‌ریختند ولی در روزگاری که این عزیزان در کنار برادران پاسدار شیعه خود، در برابر آدم کشان تروریست، سینه سپر می‌کنند، کسی از آنان احوالی نمی‌گیرد و مثل همیشه این سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که زیر بغل پدران آن‌ها را می‌گیرد و با مادرانشان همدردی می‌کند.
نگارنده این سطور، غصه‌دار هر دو حادثه است و متأثر از آن‌ها و شریک غم بازماندگان هر دو اتفاق. ولی شرمنده از آن است که برای شهیدان وطن، در خور وظیفه‌ای که دارد قلم نگشوده و تا پس از چهلم آنان نیز کوتاهی کرده است، و این عذر تقصیر ماست به پیشگاه شهیدان خدایی تا که دیگر قدرشان را بدانیم و جهادشان را حرمت نهیم. خدایشان بر درجاتشان بیفزاید، که با شهادتشان حالمان را عوض کردند و خدا را به یادمان انداختند و یادمان آوردند عهد پیشین و سُنت دیرین را که اگر بنده باشیم، خدا خریدار ماست به قیمت گزافی که چشم‌ها ندیده و گوش‌ها نشنیده و عقل‌ها حتی به کرانه‌اش نرسیده‌اند. یادشان را باید زنده نگه داشت که «زنده نگه‌داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.»( امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی))
اکنون برای ما خاکیان و گرفتاران آب ‌و دان و لانه، شنیدن آنچه آن‌ها می‌بینند، حسرت‌آور است و رشک انگیز. شهدا، همان‌ها که به گفتۀ خمینی کبیر، در قهقهۀ مستانه و شادی وصولشان «عند ربهم یرزقون»اند، به خدا رسیدگانی هستند که طعم خرمای شیرین بندگی چشیده‌اند و دائم روزی می‌خورند و می‌نوشند و اگر بخواهیم به ما هم روزی می رسانند. إن شاءالله و اگر بخواهیم.
باید دانست که میز و مقام مسئولین محترم و آسایش و راحتی مردم با ایمان، مدیون استقامت مرزنشینان مجاهدی است که سینه ستبر کشور و جبهه جلو کشیده نظام‌اند. مباد روزی که روزمرگی، این «پیشگامان جهاد و شهادت» را از یادمان ببرد و هول مال و مقام دنیا، ما را از این «جوانمردان گمنام» غافل کند. خدمت به مرزنشینان از سیستان شن زده تا خوزستان و ایلام و کرمانشاه خاک گرفته و تا کردستان و آذربایجان آزرده از ضد انقلاب، با اعلام منطقۀ آزاد و نام بردن در زمان انتخابات نیست، مردم شریف مرزنشین، رسیدگی بدون تشریفات و تعارفات را می‌خواهند. این مردمان خون گرم و صمیمی، صداقت را از غیر آن می‌شناسند و می‌خواهند مسئولین به وظیفه خود عمل کنند. ‌اشتغال دائم با منطقۀ آزاد شدن تأمین نمی‌گردد و حرمت آنان با ادعا پاس داشته نمی‌شود. هم میهنان عزیزی که با قومیت و زبان و مذاهب متفاوت در لباس جانبازی و فداکاری برای دین و میهن، همواره هزینه داده و زخم‌خورده‌اند، نور چشم امامان انقلاب‌اند و امام محرومان فرمود: «نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ ‌و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند.»( صحیفۀ حضرت امام خمینی(ره)، جلد 21، ص 93)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-10-01] [ 10:28:00 ق.ظ ]




 

 
؛
وقتی امام زمان(عج) برای شیعیان گریه می کند
تمام انبیاء و اولیاء در طول تاریخ چشم‌اندازشان ظهور بوده است

ظهور حضرت به واسطه‌ی اعمال و کارهای شیعیان است که زمینه‌ی ظهور را فراهم می کند.

«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم » (رعد/۱۱) این یکی از محکمات قرآنی است که خداوند متعال سرنوشت یک قوم و ملتی را تغییر نمی‌دهد، مگر که آنها در خودشان یک تغییراتی ایجاد کنند. ما خودمان هستیم که باید به سمت آن ظهور برویم و آمادگی آمادن ولی خدا را داشته باشیم. این آمادگی‌ها باید در ما ایجاد شود.


وقتی امام زمان(عج) برای شیعیان گریه می کند
تمام انبیاء و اولیاء در طول تاریخ چشم‌اندازشان ظهور بوده است

ظهور حضرت به واسطه‌ی اعمال و کارهای شیعیان است که زمینه‌ی ظهور را فراهم می کند.

«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم » (رعد/۱۱) این یکی از محکمات قرآنی است که خداوند متعال سرنوشت یک قوم و ملتی را تغییر نمی‌دهد، مگر که آنها در خودشان یک تغییراتی ایجاد کنند. ما خودمان هستیم که باید به سمت آن ظهور برویم و آمادگی آمادن ولی خدا را داشته باشیم. این آمادگی‌ها باید در ما ایجاد شود.

وظایف کسانی که در این زمان هستند نسبت به ولی‌شان چیست و چه انتظاراتی از ما دارند و باید چه کار کنیم؟

ولی وقتی ما این تغییر را در خودمان ایجاد کردیم و آمادگی را در جامعه‌مان ایجاد کردیم که حضرت تشرف بیاورند، آنوقت با آمدن حضرت وتربیت الهی، یک زندگی انسانی و یک حیات برتری ایجاد می‌شود. ما فعلاً آن دوره و رفتار امام زمان با مردم را می‌گوییم.

رفتار، رفتار استبدادی و خشونت با مردم نیست. حضرت نسبت به افراد لجوج و عنودی که به همه شکلی حق برای آنها ثابت شده، حجت بر آنها تمام شده و آگاهی به آنها داده شده، اما باز در مقابل امام زمان(ع) مقاومت می‌کنند، حضرت در مقابل آنها محکم می‌ایستد و با آنها برخورد می‌کند.

اما با مردم معمولی که به خاطر تربیت‌های ناصحیح، و آلودگی‌هایی که از قبل به شکل یک فرهنگ شیطانی در جهان گسترش پیدا کرده و دچار لغزش شدند و حقی را ضایع کردند و گناهی را مرتکب شدند، حق‌الناسی بر گردن دارند، حضرت دست اینها را می‌گیرد.

حالا ما بعد خواهیم گفت که اینطور نیست که ما فکر کنیم یاران امام زمان ۳۱۳ نفر هستند. نخیر! در روایات ما هست که انبوه مردم یاران حضرت خواهند بود. انبوده مردم از آسمان نمی‌آیند.

ملائکه نیستند، همین مردمی هستند که به هر حال خطاها و اشتباهاتی داشتند. در اثر تربیت‌های ناصحیح و حکومت‌های غیر الهی که دنیا را گرفته بودند، فرهنگ شرک آلودی که دنیا را گرفته بود، دچار لغزش شدند. حضرت به اینها دستگیری و کمک می‌کند.

امام باقر(ع) برخورد حضرت با آلودگی‌های مردم، لغزش‌ها، دیون، مظالمی که بر گردن مردم بوده را اینطور توصیف می‌کنند. امام باقر(ع) می‌فرمایند: «ثُمَّ یُقْبِلُ إِلَى الْکُوفَة» (بحارالانوار/ج۵۲/ص۲۲۴) مهدی ما به کوفه خواهد آمد. یکی از منزل‌های امام زمان در کوفه است. «فَیَکُونُ مَنْزِلُهُ بِهَا» منزل حضرت آنجاست.

«فَلَا یَتْرُکُ عَبْداً مُسْلِماً إِلَّا اشْتَرَاه » هیچ غلام و برده و بنده‌ای که در اسارت هست، نیست مگر اینکه حضرت او را آزاد کند. «وَ لَا غَارِماً إِلَّا قَضَى دَیْنَه » هیچ بدهکاری نیست مگر اینکه کمک می‌کند که بدهی‌اش داده شود. اینها موانع رشد است. البته اینها برای آن کسانی است که دوستی حضرت را داشتند.

در دایره‌ی مؤمنین بودند، کسانی بودند که لجوج و عنود نیستند. کسانی نیستند که با خدا، اهلبیت، قرآن، دین، حق و حقیقت عنودانه و لجوجانه برخورد کنند. حتی به صاحبان ادیان دیگر هم کاملاً مهلت داده می‌شود. تا مدتی به آنها مهلت داده می‌شود.

مسیحیت به طور گسترده خواهند دید که حضرت عیسی(ع) آمده‌اند و خود حضرت عیسی به عنوان وزیر امام زمان(ع) هست و دیگر دلیلی ندارد که گرایشی پیدا نکنند.

وقتی یهودی‌هایی که در آموزه‌هایشان و در تعالیم‌شان این است که مسیح خواهد آمد و او منجی است. وقتی ببینند مسیح آمده و کاملاً اثبات شده که او مسیح است و در خدمت ولیعصر(ع) است، دلیلی ندارد که گرایش پیدا نکنند مگر اینکه عناد داشته باشند.

تمام حجت‌ها بر افراد تمام می‌شود و آگاهی داده می‌شود، در این فضا آن کسانی که دوست حضرت هستند، اهل عناد و لجاج نیستند، حق را دوست دارند، ولی در عین حال بر گردن آنها ظلم‌هایی است و حق الناس است، حضرت به اینها کمک می‌دهد.

«وَ لَا غَارِماً إِلَّا قَضَى دَیْنَه » بدهکاری نیست مگر اینکه کمک می‌دهد و دین او را ادا می‌کند. «وَ لَا مَظْلِمَةً لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ إِلَّا رَدَّهَا» مظالمی که بر گردن مردم بوده است، حضرت رد می‌کند.

این همان است که باز در دعای تعقیبات ماه رمضان می‌خوانیم. «فک کل اسیر»، «اللَّهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ»، این اتفاقات رخ می‌دهد. این همان بندهای نامرئی است که به دست و پا زده شده و آدم‌هارا گرفتار کرده است.

شکی نیست، همه‌ی آنها دعا می‌کردند. از دعاهای مهم اهلبیت همین بوده که فرج امام زمان فرج الله است.

درواقع گشایش اسماء و صفات خدا در این عالم است. حکومت الهی در این عالم است. امام زمان دستگاهی غیر از دستگاه خدا ندارد.

همان حکومت است. لذا تمام انبیاء و اولیاء در طول تاریخ چشم‌اندازشان ظهور بوده است. این دعایی هم که مؤمنین در ماه مبارک رمضان می‌کنند، درست است که تحقق این در زمان ظهور است، ولی مؤمنین باید این کارها را آرام آرام یاد بگیرند و تمرین کنند.

یک تمرینی هم هست که در عین حال که داریم مثلاً فرض کنید می‌‌گوییم: خدایا، «اللهم اصلح کل فاسدٍ من امور المسلمین» در زمان ظهور همه‌ی مفاسد و مشکلات مسلمین را برطرف کنم. خودت هم در اینجا گامی بردار که می‌توانی. شما هم در تحقق آن ظهور نقشی داشته باش. اگر این دعاها را می‌کنید، آن مقداری که می‌توانید.

یک تعبیری مقام معظم رهبری داشت که ما نمی‌توانیم خورشید را به سادگی روشن کنیم. ولی می‌توانیم یک شمع روشن کنیم. به همان اندازه‌ی خودت یک شمع روشن کن.

به همان اندازه‌ی خودت یک شمع روشن کن و یک روشنایی ایجاد کن و ظلم را برطرف کن. هم در خودت و هم در اطرافیانت، هر مقدار که می‌توانی.

حضرت که تشریف می‌آورند، کامل آن مظالم و دیون و غل و زنجیرها را برمی‌دارد. این همان است که در جلسه‌ی قبل گفتیم: خداوند متعال وقتی به حضرت آدم نور اهلبیت و آخرین نور حضرت مهدی را به او نشان داد، پروردگار عالم فرمود: به این بنده‌ی سعادتمندم، «أَفُکُّ عَنْ عِبَادِیَ الْأَغْلَالَ وَ أَضَعُ عَنْهُمُ الْآصَار» (بحارالانوار/ج۲۱/ص۳۱۱) غل و زنجیرها را از جهانیان برمی‌دارم. حالا حضرت بخواهند چنین کاری کنند، کار او کار تربیت است، اصلاح است، این کار دلسوزانه‌ترین کار برای مردم است. این چهره، چهره‌ای است که می‌خواهد فق برخورد کند و از بین ببرد، این چهره‌ای که اینطور دستگیری می‌کند، را ما ستختگیر معرفی کنیم؟ این ظلم به حضرت نیست؟

در این بحث شما یک صفحه‌ی دیگری باز کنید.یک ورق دیگری به این بحث بزنید.
در دعاهای حضرت ولیعصر(ع) که مرحوم مجلسی در بحار نقل کرده است، در جاهای دیگر هم نقل شده است که اصل این برای سید بن طاووس است.

مرحوم سید بن طاووس می‌فرمایند: می‌خواستم در سرداب سامرا وارد شوم، روی پله‌های اول که بودم، یک صدایی از داخل سرداب شنیدم.

دقت کردم فهمیدم صدای مناجات حضرت امام زمان(ع) است. صدا را می‌شناخت.

اینقدر محرم بود که از صدا تشخیص داد که حضرت ولیعصر است.

همان‌جا روی پله‌ها نشستند و پایین‌تر نرفتند. دیدند امام زمان(ع) برای شیعیانشان دعا می‌کنند که خدایا شیعیان ما، دوستان ما، مؤمنین، اینها با ما سنخیت دارند. اینها از طینت ما هستند.

«فقد فعلوا ذنوباً کثیراً» گناهانی مرتکب شدند و دچار لغزش شدند. خدایا اگر آن گناهانشان حق‌اللهی بوده، آنها را به ما ببخش. «بینک و بینهم» بین تو و بین خودشان بوده است. «و ما کانت فیما بینهم» اگر حق‌الناسی بوده، خودشان به همدیگر یک ظلمی کردند، خدایا دلهای اینها را از همدیگر راضی کن، و از خمس ما اینقدر به صاحبان حق بده، که مالشان برکت پیدا کند و بگذرند.

چنین کسی که الآن در زمان غیبت، اینچنین دعا می‌کند، در زمان ظهور که دستش باز می‌شود، و فرج رخ می‌دهد کمک نمی‌دهد برای آنکه آن دیون ادا شود. آن مظالم برطرف شود.

گیرها و گرفتاری‌ها و غل و زنجیرها از دست و پاها باز شود تا بتوانند رشد کنند.

تعبیری در دیوان شمس است و خیلی زیباست. به این صورت شروع می‌شود.

ملولان همه رفتند، درخانه ببندید ***بر آن عقل ملولان همه جمع بخندید
به معراج درآیید، چو از آل رسولید***رخ ماه ببوسید، چو بر بام بلندید
همان یار بیاید،در دولت بگشاید*** که آن یارکلید است و شما جمله کلندید

امام زمان(ع) قفل‌ها را باز می‌کند. گره‌هایی را باز می‌کند که شاید ما نمی‌دانیم.

گاهی این گره‌ها کور شده است.حضرت با دست مبارکشان باز می‌کنند. این چهره، چهره‌ی رحمت واسعه‌ی خداست. ما اینها را در مباحث یاد مرگ گفتیم. در قیامت دستگیری و شفاعت معصومین حتی نسبت به حق‌الناس هم خواهد بود.

منتهی به چه صورت است؟ نسبت به حق الناس به این صورت خواهد بود که اهلبیت برای کسانی که زمین خوردند و دچار لغزش شدند، از مؤمنینی که حق بر گردنشان هست، آنجا می‌آیند نسبت به صاحبان حق پا درمیانی و وساطت می‌کنند. از آنها درخواست می‌کنند که ما از خدا می‌خواهیم اینقدر به شما بدهد، که شما بگذری و حلال کنی. آنجا به کسی ظلم نمی‌شود. آنجا صاحبان حق بالاخره صاحب حق هستند. اینطور نیست که نادیده گرفته شوند.

اما اهلبیت از آنها درخواست می‌کنند، شما بگذرید، ما از خدا می‌خواهیم که خدا عوضش را به شما بدهد.

هم در دنیا و هم در آخرت این دستگیری‌های اهلبیت برای افرادی که اهل گناه و لغزش هستند، محتاج به یک سرمایه‌گزاری و ریش گرو گذاشتن و هزینه پرداختن است.

درست است آنها سپر بلا می‌شوند، در همین دنیا هم همینطور است اما با صدمات و غصه‌ها و ناراحتی‌هایی که بر آنها ایجاد می‌شود.

یک پدر مهربان وقتی می‌بیند بچه‌اش در برف می‌لرزد، کت خودش را درمی‌آورد و روی بچه‌اش می‌اندازد. اما صدمه‌اش را پدر می‌خورد.

سپر بلا می‌شود اما صدمه می‌خورد. امام زمان(ع) باید گریه‌هایش را بکند، آنهایی که دچار لغزش هستند. آنهایی که دچار گناهانی هستند.

حضرت ولیعصر باید پیش خدا شرمنده باشد. وقتی یک پدر می‌بیند بچه‌اش بازیگوشی می‌کند، شیطنت می‌کند، دیگران را اذیت می‌کند، آن بچه شاید متوجه نباشد، اما آن پدر خیلی غصه می‌خورد.

دعا هم می‌کند که خدایا بچه‌ی ما بازیگوش است. بچه‌ی ما شیطنت می‌کند، بچه‌ی ما اذیت می‌کند، اما بالاخره آن پدر شرمنده می‌شود.

این همان هزینه‌هاست. این هزینه‌ها را باید کم کنیم.لذا اهلبیت فرمودند: ما دست شما را می‌گیریم ولی «أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَاد» (بحارالانوار/ج۳۲/ص۴۷۳) ولی خودتان به ما کمک بدهید که کمتر هزینه شود. روایتی هست که در دستگیری اهلبیت نسبت به حق‌الناس در عالم قیامت است که اگر فرصتی شد عرض خواهم کرد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:11:00 ق.ظ ]