درمحضر شهدا |
... |
محمدهادی صحرایی
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
(هرگز کسانی را که درراه خدا کشتهشدهاند، مرده مپندارید، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. (سورۀ آلعمران آیه 169))
وقتی عزیزی از دست میرود، آنچه برای بازماندگان میماند دلتنگیست و اینکه دیگر نمیتوانند او را ببینند و به دیگر سخن، دیدارشان به قیامت است؛ اما شهید، داستان دیگری دارد. با شنیدن خبر شهادت مردان خدا، اگر چه دلتنگی برای محروم شدن از دیدن بندۀ صالح خدا جانکاه است اما آنچه جانفرساست، دلتنگی آدمها برای خودشان است. واقعیت را سالها پیش، شهید آوینی برایمان گفت که امروز آن را میفهمیم. «پندار ما این است که شهدا رفتهاند و ما ماندهایم اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند.» شهدا از این جنس ناباند و کم یابند اگر چه جنسشان از نور است ولی آیینه وار ما را در خود برمیتابانند و ما را به خودمان صادقانه مینمایانند و همین باعث دلتنگی هامان شده است که ما خود را در شهدا دیدهایم و خود را با حسرت، با آنها قیاس میکنیم. «گرچه باشد در نبشتن شیر و شیر» اینکه خدا فرمود آنها را مرده مپندارید که زندهاند و نزد خدایشان روزی میخورند، شاید رشک انگیزترین سخنی باشد که میشود شنود و تصورش، دلِآگاهان را خالی و آه از نهاد جاماندگان بلند میکند و فریادهای درون را به آسمان میبرد که ای رها گردیدگان از بند و خاک، آن سوی هستی قصه چیست؟ برامان بگویید شاید فهمیدیم و برامان دعا کنید شاید ما نیز برخاستیم. به ما نظر کنید ای نظرکردهها شاید رنگ و رو عوض کردیم و غبار گناهان از رخ گرفتیم. ناممان را ببرید شاید خودمان را پیدا کردیم. گوشه چشمی به ما کنید شاید خدا کرد و از چشم شیطان افتادیم. آی از اهالی آسمان شدهها ما نااهلان زمینگیر را به رسم جوانمردی صدا کنید شاید به حق زبان باز کردیم.
خدا را چه دیدهاید؟ گناه و معصیت صورت و سیرتمان را سیاه کرده است شما را به خدایی که یافتهاید، قسم؛ «أُنْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُم.» (ما را مهلت دهید تا اندکی از نورتان برگیریم. (سورۀ حدید آیه 13))
ما کنارتان بودیم و با هم بالیدیم ولی شما سبکبالانه خرامیدید و بال گرفتید. خدایتان جزای خیر دهد که روزگار خوبی با شما داشتیم اگر چه واقعیتی که برای آقایی که شما باشید میتوان گفت آن است، «تویی که نمیشناختمت رفیق». شما را عشق خدا ذوب کرد و ما را هُرم گناه، شما ذائقه به عبودیت، عادت دادید و ما به گناه. و اکنونکه بین ما و شما یک دنیا حسرت است برای ما، شما به خدا نظر میکنید و ما به خطا نظر داریم. شما دامن از خاک گرفتید و ما به خاکستر نشستهایم. شما با خدا تجارتی پُر سود کردید و ما خرمن سوختگان، سرمایه سوزاندیم. جانتان را به ثمنِ ثمین فروختید و ما به ثمن بخس، از دستش دادیم. شما سر به آسمان ساییدید و ما چون موران دانه به لانه انبار کردیم. شما هفت شهر عشق پیمودید و ما در بن یک کوچه گرفتار آمدیم. شما رهیافتگان حریم خدایید و ما گمشدگان تیه گمراهی. شما هرچه داشتید برای خدا و به راه خدا دادید و ما مال افزودیم و مال مردم نیز بر آن افزودیم و به مابقی طمع کردهایم. شما به خدا دست دادید و ما دستِ دشمن خدا را فشردهایم. شما دل به خدا سپردید و ما به کدخدا دلخوش کردیم. حساب شما از ما جداست شما تافته جدا بافته شدید و ما تکرار غفلتها و عادتها.
حدود دو ماه پیش دو اتفاق در کردستان رخ داد. هر دو داغ و ناگوار. در هر دوی آنان بیگناهانی جان از کف دادند و غصهناک، رفتند. 20 تیر ماه، تصادف تانکر حامل سوخت با اتوبوس حامل مسافر در سنندج که به کشته شدن 11 نفر از هموطنانمان منجر شد و 30 تیر ماه نیز در حملۀ تروریستی به یکی از پایگاههای عملیاتی مریوان 11 پاسدار و بسیجی به شهادت رسیدند. این دو حادثه انصافاً تلخ و تکاندهنده است و تا مدتها مردم شهر و منطقه را ناراحت نموده است، ولی آنچه در این بین مهم است نکاتی است قابلتأمل؛ نه برای گلایه، که برای انصاف و تنبه و در رسای مظلومیت شهیدان وطن. در حادثۀ تانکر سوخت، افراد و نهادهای مختلف خود را مکلف کردند که برای جا نماندن از قافلۀ تسلیتگوها نیز که شده، تسلیت بگویند و پیام بفرستند و ابراز همدردی کنند که باید این می شد و یکی از وظایف آنان نیز همین است و هم پیگیری موضوع تا رسیدن به نتیجه و تنبیه خاطیان و جلوگیری از تکرار حوادث مشابهی که هر از گاهی در گوشه و کنار کشور رخ میدهد. ولی برای حادثه دوم اینگونه نبود.
یازده پاسدار و بسیجی که اکثر آنها اهل سنت بودند، در دفاع از دین و میهن و با مظلومیت، به شهادت رسیدند و کسی برای آنان سخنی در خور نگفت. کسی نگفت که این مظلومان که آگاهانه راه خود را انتخاب کرده بودند، نمادهای ایثار و شهادتی هستند که باید برای همگان الگو شوند و جامعه آرامش خود را مدیون این جاننثاران میهن است. اگر امثال این 11 شهید نبودند، امثال همان اراذل و اوباشی که در حادثۀ تصادف تانکر و اتوبوس، اغتشاش کردند و اموال مردم و دولت را مچاله کردند و باعث اخلال در امداد رسانی شدند، امان مردم و آسایش مسئولین را سلب کرده بودند. اهل سنت بودن این عزیزان هم غصهای مضاعف دارد و چون پدران پیشمرگ و مجاهد خود، «نام و نشان در گمنامی گرفتهاند.» اگر ایام انتخابات بود، حتماً برخی اهل حرف و بیعمل، نام آنها را میبردند و برای آنان اشکی مجازی میریختند ولی در روزگاری که این عزیزان در کنار برادران پاسدار شیعه خود، در برابر آدم کشان تروریست، سینه سپر میکنند، کسی از آنان احوالی نمیگیرد و مثل همیشه این سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که زیر بغل پدران آنها را میگیرد و با مادرانشان همدردی میکند.
نگارنده این سطور، غصهدار هر دو حادثه است و متأثر از آنها و شریک غم بازماندگان هر دو اتفاق. ولی شرمنده از آن است که برای شهیدان وطن، در خور وظیفهای که دارد قلم نگشوده و تا پس از چهلم آنان نیز کوتاهی کرده است، و این عذر تقصیر ماست به پیشگاه شهیدان خدایی تا که دیگر قدرشان را بدانیم و جهادشان را حرمت نهیم. خدایشان بر درجاتشان بیفزاید، که با شهادتشان حالمان را عوض کردند و خدا را به یادمان انداختند و یادمان آوردند عهد پیشین و سُنت دیرین را که اگر بنده باشیم، خدا خریدار ماست به قیمت گزافی که چشمها ندیده و گوشها نشنیده و عقلها حتی به کرانهاش نرسیدهاند. یادشان را باید زنده نگه داشت که «زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.»( امام خامنهای(مدظلهالعالی))
اکنون برای ما خاکیان و گرفتاران آب و دان و لانه، شنیدن آنچه آنها میبینند، حسرتآور است و رشک انگیز. شهدا، همانها که به گفتۀ خمینی کبیر، در قهقهۀ مستانه و شادی وصولشان «عند ربهم یرزقون»اند، به خدا رسیدگانی هستند که طعم خرمای شیرین بندگی چشیدهاند و دائم روزی میخورند و مینوشند و اگر بخواهیم به ما هم روزی می رسانند. إن شاءالله و اگر بخواهیم.
باید دانست که میز و مقام مسئولین محترم و آسایش و راحتی مردم با ایمان، مدیون استقامت مرزنشینان مجاهدی است که سینه ستبر کشور و جبهه جلو کشیده نظاماند. مباد روزی که روزمرگی، این «پیشگامان جهاد و شهادت» را از یادمان ببرد و هول مال و مقام دنیا، ما را از این «جوانمردان گمنام» غافل کند. خدمت به مرزنشینان از سیستان شن زده تا خوزستان و ایلام و کرمانشاه خاک گرفته و تا کردستان و آذربایجان آزرده از ضد انقلاب، با اعلام منطقۀ آزاد و نام بردن در زمان انتخابات نیست، مردم شریف مرزنشین، رسیدگی بدون تشریفات و تعارفات را میخواهند. این مردمان خون گرم و صمیمی، صداقت را از غیر آن میشناسند و میخواهند مسئولین به وظیفه خود عمل کنند. اشتغال دائم با منطقۀ آزاد شدن تأمین نمیگردد و حرمت آنان با ادعا پاس داشته نمیشود. هم میهنان عزیزی که با قومیت و زبان و مذاهب متفاوت در لباس جانبازی و فداکاری برای دین و میهن، همواره هزینه داده و زخمخوردهاند، نور چشم امامان انقلاباند و امام محرومان فرمود: «نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند.»( صحیفۀ حضرت امام خمینی(ره)، جلد 21، ص 93)
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1398-10-01] [ 10:28:00 ق.ظ ]
|