نرجس
 
   



تجربه آموختن روباه

شیر و گرگ و روباهی با هم رفیق شدند و برای شکار به دشت و کوه رفتند . گرگ و روباه در رکاب شیر به بیشه کوه رفتند و سه حیوان را که عبارت بودند از گاو کوهی و بز کوهی و خرگوش شکار کردند.
گرگ بدون توجه به اینکه شیر سلطان حیوانات است و اختیار و انتخاب با اوست با روباه زمزمه کرد که لابد شیر مانند شاهان دادگستر سهمیه آنها را خواهد داد.
شیر از خیالات و طمع آنها آگاه شد ولی در ظاهر خندان بود و وانمود نمی کرد دل پری از آنها دارد. تا اینکه شیر به گرگ گفت این جانوران شکار شده را عادلانه به نیابت از طرف من تقسیم کن .
 گفت شیرای گرگ این رابخش کن              معدلت را نو کن ای گرگ کهن
نایب من باش  در  قسمت  گری                  تا  پدید  آید که  تو چه  گوهری
 گرگ گفت. ای شیر چون تو بزرگ هستی گاو وحشی از آن تو باشد و بز کوهی چون میان قامت است مال من که میانه هستم و خرگوش نیز به مناسبت کوچکی مال روباه باشد که از همه کوچکتر است .
شیر ناراحت شد و گفت : تا من هستم تو (ما و تو) می کنی؟
سپس بر سر گرگ جهید و او را پاره پاره کرد.
روباه این منظره را دید و از این حادثه تجربه آموخت و عبرت گرفت . به طوری که وقتی شیر به روباه گفت اینک تو این شکار ها را تقسیم کن روباه از روی چاره اندیشی و سیاست گفت:
قربان این گاو فربه برای چاشت شما باشد و این بزکوهی برای ظهر و نهار شما باشد و آن خرگوش برای شام و شب شما باشد.
شیر از این پاسخ شادمان شد و گفت:
ای روبه  تو عدل   افروختی                    این  چنین  قسمت ز که آموختی
ازکجا آموختی این ای بزرگ                   گفت ای شاه جهان از حال گرگ
 سپس همه آن سه شکار را به روباه بخشید و گفت:
روبها ! چون جملگی ما را شدی                چونت آزاریم چون تو ما شدی
ما تو را و جمله آشکاران تو را                 پای  بر گردون هفتم  نه بر آ
چون گرفتی عبرت از گرگ  دنی                 پس تو روبه نیستی شیر منی
و روباه سپاسگزاری کرد.
استخوان و  پشم آن گرگان عیان                 بنگرید  و  پند  گیرید ای مهان
عاقل از سر بنهد این هستی و بار               چون شنید انجام فرعونان و عاد
پس سپاس او را که ما را در جهان              کرد   پیدا  از  پس    پیشینیان
حکایتی از مثنوی مولانا

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-12-02] [ 11:18:00 ق.ظ ]




عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل

درد عاشق با دیگر دردها فرق دارد. عشق آینة اسرارِ خداست. عقل از شرح عشق ناتوان است. شرحِ عشق و عاشقی را فقط خدا می‌داند. حکیم به شاه گفت: خانه را خلوت کن! همه بروند بیرون، حتی خود شاه. من می‌خواهم از این دخترک چیزهایی بپرسم. همه رفتند، حکیم ماند و دخترک. حکیم آرام آرام از دخترک پرسید: شهر تو کجاست؟ دوستان و خویشان تو کی هستند؟

پزشک نبض دختر را گرفته بود و می‌پرسید و دختر جواب می‌داد. از شهرها و مردمان مختلف پرسید، از بزرگان شهرها پرسید، نبض آرام بود، تا به شهر سمرقند رسید، ناگهان نبض دختر تند شد و صورتش سرخ شد. حکیم از محله‌های شهر سمر قند پرسید. نام کوچة غاتْفَر، نبض را شدیدتر کرد. حکیم فهمید که دخترک با این کوچه دلبستگی خاصی دارد. پرسید و پرسید تا به نام جوان زرگر در آن کوچه رسید، رنگ دختر زرد شد، حکیم گفت: بیماریت را شناختم، بزودی تو را درمان می‌کنم.

این راز را با کسی نگویی. راز مانند دانه است اگر راز را در دل حفظ کنی مانند دانه از خاک می‌روید و سبزه و درخت می‌شود. حکیم پیش شاه آمد و شاه را از کار دختر آگاه کرد و گفت: چارة درد دختر آن است که جوان زرگر را از سمرقند به اینجا بیاوری و با زر و پول و او را فریب دهی تا دختر از دیدن او بهتر شود. شاه دو نفر دانای کار دان را به دنبال زرگر فرستاد. آن دو زرگر را یافتند او را ستودند و گفتند که شهرت و استادی تو در همه جا پخش شده، شاهنشاه ما تو را برای زرگری و خزانه داری انتخاب کرده است. این هدیه‌ها و طلاها را برایت فرستاده و از تو دعوت کرده تا به دربار بیایی، در آنجا بیش از این خواهی دید. زرگر جوان، گول مال و زر را خورد و شهر و خانواده‌اش را رها کرد و شادمان به راه افتاد. او نمی‌دانست که شاه می‌خواهد او را بکشد.

سوار اسب تیزپای عربی شد و به سمت دربار به راه افتاد. آن هدیه‌ها خون بهای او بود. در تمام راه خیال مال و زر در سر داشت. وقتی به دربار رسیدند حکیم او را به گرمی استقبال کرد و پیش شاه برد، شاه او را گرامی داشت و خزانه‌های طلا را به او سپرد و او را سرپرست خزانه کرد. حکیم گفت: ای شاه اکنون باید کنیزک را به این جوان بدهی تا بیماریش خوب شود. به دستور شاه کنیزک با جوان زرگر ازدواج کردند و شش ماه در خوبی و خوشی گذراندند تا حال دخترک خوبِ خوب شد. آنگاه حکیم دارویی ساخت و به زرگر داد. جوان روز بروز ضعیف می‌شد. پس از یکماه زشت و مریض و زرد شد و زیبایی و شادابی او از بین رفت و عشق او در دل دخترک سرد شد:

عشقهایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود

زرگر جوان از دو چشم خون می‌گریست. روی زیبا دشمن جانش بود مانند طاووس که پرهای زیبایش دشمن اویند. زرگر نالید و گفت: من مانند آن آهویی هستم که صیاد برای نافة خوشبو خون او را می‌ریزد. من مانند روباهی هستم که به خاطر پوست زیبایش او را می‌کشند. من آن فیل هستم که برای استخوان عاج زیبایش خونش را می‌ریزند. ای شاه مرا کشتی.

اما بدان که این جهان مانند کوه است و کارهای ما مانند صدا در کوه می‌پیچد و صدای اعمال ما دوباره به ما برمی‌گردد. زرگر آنگاه لب فروبست و جان داد. کنیزک از عشق او خلاص شد. عشق او عشق صورت بود. عشق بر چیزهای ناپایدار. پایدار نیست. عشق زنده, پایدار است. عشق به معشوق حقیقی که پایدار است. هر لحظه چشم و جان را تازه تازه‌تر می‌کند مثل غنچه.

عشق حقیقی را انتخاب کن, که همیشه باقی است. جان ترا تازه می‌کند. عشق کسی را انتخاب کن که همة پیامبران و بزرگان از عشقِ او به والایی و بزرگی یافتند. و مگو که ما را به درگاه حقیقت راه نیست در نزد کریمان و بخشندگان بزرگ کارها دشوار نیست

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:17:00 ق.ظ ]




حکایت پادشاه و کنیزک!

پادشاه قدرتمند و توانایی, روزی برای شکار با درباریان خود به صحرا رفت, در راه کنیزک زیبایی دید و عاشق او شد. پول فراوان داد و دخترک را از اربابش خرید, پس از مدتی که با کنیزک بود. کنیزک بیمار شد و شاه بسیار غمناک گردید. از سراسر کشور, پزشکان ماهر را برای درمان او به دربار فرا خواند, و گفت: جان من به جان این کنیزک وابسته است, اگر او درمان نشود, من هم خواهم مرد.

هر کس جانان مرا درمان کند, طلا و مروارید فراوان به او می‌دهم. پزشکان گفتند: ما جانبازی می‌کنیم و با همفکری و مشاوره او را حتماً درمان می‌کنیم. هر یک از ما یک مسیح شفادهنده است. پزشکان به دانش خود مغرور بودند و یادی از خدا نکردند. خدا هم عجز و ناتوانی آنها را به ایشان نشان داد. پزشکان هر چه کردند, فایده نداشت. دخترک از شدت بیماری مثل موی, باریک و لاغر شده بود. شاه یکسره گریه می‌کرد. داروها, جواب معکوس می‌داد.

شاه از پزشکان ناامید شد. و پابرهنه به مسجد رفت و در محرابِ مسجد به گریه نشست. آنقدر گریه کرد که از هوش رفت. وقتی به هوش آمد, دعا کرد. گفت ای خدای بخشنده, من چه بگویم, تو اسرار درون مرا به روشنی می‌دانی. ای خدایی که همیشه پشتیبان ما بوده‌ای, بارِ دیگر ما اشتباه کردیم. شاه از جان و دل دعا کرد, ناگهان دریای بخشش و لطف خداوند جوشید, شاه در میان گریه به خواب رفت. در خواب دید که یک پیرمرد زیبا و نورانی به او می‌گوید: ای شاه مُژده بده که خداوند دعایت را قبول کرد, فردا مرد ناشناسی به دربار می‌آید. او پزشک دانایی است. درمان هر دردی را می‌داند, صادق است و قدرت خدا در روح اوست. منتظر او باش.

فردا صبح هنگام طلوع خورشید, شاه بر بالای قصر خود منتظر نشسته بود, ناگهان مرد دانای خوش سیما از دور پیدا شد, او مثل آفتاب در سایه بود, مثل ماه می‌درخشید. بود و نبود. مانند خیال, و رؤیا بود. آن صورتی که شاه در رؤیای مسجد دیده بود در چهرة این مهمان بود. شاه به استقبال رفت. اگر چه آن مرد غیبی را ندیده بود اما بسیار آشنا به نظر می‌آمد. گویی سالها با هم آشنا بوده‌اند. و جانشان یکی بوده است.

شاه از شادی, در پوست نمی‌گنجید. گفت ای مرد: محبوب حقیقی من تو بوده‌ای نه کنیزک. کنیزک, ابزار رسیدن من به تو بوده است. آنگاه مهمان را بوسید و دستش را گرفت و با احترام بسیار به بالای قصر برد. پس از صرف غذا و رفع خستگی راه, شاه پزشک را پیش کنیزک برد و قصة بیماری او را گفت: حکیم، دخترک را معاینه کرد. و آزمایش‌های لازم را انجام داد. و گفت: همة داروهای آن پزشکان بیفایده بوده و حال مریض را بدتر کرده, آنها از حالِ دختر بی‌خبر بودند و معالجة تن می‌کردند. حکیم بیماری دخترک را کشف کرد, امّا به شاه نگفت. او فهمید دختر بیمار دل است. تنش خوش است و گرفتار دل است. عاشق است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:17:00 ق.ظ ]




سبیل کسی را چرب کردن

در دورۀ صفویه و قاجاریه بازار سبیل در میان مردم رونق بسیار داشت و پادشاهان آن دوران از جمله خود شاه عباس سبیل های چخماقی و کلفت می گذاشتند و  همۀ حاکمان و قزلباش ها و افراد وابسته به دستگاه سلطنت نیز برای جلب نظر و حمایت سلطان و حاکمان و رسیدن به مقاصد خود از آنان پی روی می کردند و صاحب سبیل های از بناگوش در رفته بودند.

آنان ناگزیر بودند همه روزه چند بار به نظافت و آرایش سبیل خود بپردازند و آن را با روغن مخصوصی چرب کرده و مالش دهند تا هم شفاف شود و هم به علت چسبندگی روغن رو به بالا حالت بگیرد و اگر در این کار کوتاهی می کردند، سبیل هایشان آویزان می شد و آن هیبت و زیبایی را که نظر دیگران  را به خود جلب می کرد، از دست می داد.

آن کسانی که توانایی مالی کافی نداشتند، خود به چرب کردن سبیل های  خود می پرداختند، لیکن سران و ثروتمندان، به هنگامی که مهمانی رسمی داشتند  و یا می خواستند به مهمانی بروند، کسانی را برای چرب کردن سبیل خود در استخدام داشتند که در این هنگام دست به کار می شدند و با روغنی مخصوص سبیل های آنان را جلا و زیبایی می دادند.

این مستخدمان اگر به خوبی از عهدۀ چرب کردن و جلا دادن سبیل اربابان خود بر می آمدند موجب خوشنودی و خرسندی بسیار آنان می شدند و در این هنگام  هر چه می خواستند از آنان طلب می کردند که بی درنگ برآورده می شد.

شادروان عبدالله مستوفی در کتاب شرح زندگانی من می نویسد که مظفرالدین شاه نیز در سفر اروپا مردی به نام ابوالقاسم خان را همراه خود  برده بود که در مواقع معین سبیل او را چرب می کرد و جلا می داد. هنگامی  که سبیل شاه چرب می شد و از زیبایی و ابهت آن شاد می شد و سر حال  می آمد، چرب کنندۀ سبیل و اطرافیان شاه موقع را مغتنم شمرده و هر تقاضایی داشتند می نمودند، زیرا می دانستند که او سر کیف است و حتماً  تقاضاهایشان را بر خواهد آورد و بدین ترتیب عبارت “سبیل کسی را چرب  کردن” در آن دوره به معنی اخاذی کردن و گرفتن چیزی از صاحب سبیل  فهمیده می شد و به عنوان اصطلاح در میان مردم رایج و مرسوم شد.
 
امروز اما این اصطلاح در مفهومی وارونه و به معنی دادن چیزی به کسی  به قصد برآورده شدن خواسته فهمیده می شود که در این معنا با رشوه دادن  برابر و به همین معنی نیز دریافت می شود. به عبارت دیگر اصطلاح “سبیل کسی را چرب کردن” در گذشته به معنی گرفتن چیزی از کسی و امروزه  در مقام رشوه به معنی دادن چیزی به کسی فهمیده می شود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:15:00 ق.ظ ]




حکايت مرد اسیر و شاه

در يكى از جنگ‌ها، عده‌اى را اسير كردند و نزد شاه آوردند. شاه فرمان داد تا يكى از اسيران را اعدام كنند. اسير كه از زندگى نااميد شده بود، خشمگين شد و شاه را مورد سرزنش و دشنام خود قرار داد كه گفته اند: هر كه دست از جان بشويد، هر چه در دل دارد بگويد.

  وقت ضرورت چو نماند گريز
دست بگيرد سر شمشير تيز

ملک پرسيد: اين اسير چه مى‌گويد؟
يكى از وزيران نيک محضر گفت: اي خداوند همي‌گويد:

  والكاظمين الغيظ و العافين عن الناس

ملک را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت.

وزير ديگر که ضد او بود گفت: ابناي جنس ما را نشايد در حضرت پادشاهان جز راستي سخن گفتن. اين ملک را دشنام داد و ناسزا گفت. ملک روي ازين سخن درهم آمد و گفت: آن دروغ پسنديده‌تر آمد مرا زين راست که تو گفتي، که روي آن در مصلحتي بود و بناي اين بر خبثي.  چنان‌كه خردمندان گفته‌اند:

  دروغ مصلحت آميز به ز راست فتنه انگيز

 

هر كه شاه آن كند كه او گويد
حيف باشد كه جز نكو گود 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:13:00 ق.ظ ]




دریای دزد و قاتل!

ﮐﻔﺶ ﮐﻮﺩکی ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ

ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ …

ﺁنطﺮﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ …

ﺟﻮﺍنی ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎی ﻗﺎﺗﻞ …

ﭘﻴﺮﻣﺮﺩی ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪی ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎی ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ.

ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ.

ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ :  ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ! ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ

بر آنچه گذشت ، آنچه شکست ، آنچه نشد …

حسرت نخور؛ زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:12:00 ق.ظ ]




کوه به کوه نمی رسد، اما آدم به آدم می رسد!

در دامنه دو کوه بلند، دو آبادی بود که یکی «بالاکوه» و دیگری «پایین کوه» نام داشت؛ چشمه ای پر آب و خنک از دل کوه می جوشید و از آبادی بالاکوه می گذشت و به آبادی پایین کوه می رسید. این چشمه زمین های هر دو آبادی را سیراب می کرد. روزی ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمین های پایین کوه را صاحب شود.

پس به اهالی بالاکوه رو کرد و گفت: «چشمه آب در آبادی ماست، چرا باید آب را مجانی به پایین کوهی ها بدهیم؟ از امروز آب چشمه را بر ده پایین کوه می بندیم.» یکی دو روز گذشت و مردم پایین کوه از فکر شوم ارباب مطّلع شدند و همراه کدخدایشان به طرف بالا کوه به راه افتادند و التماس کردند که آب را برایشان باز کند. اما ارباب پیشنهاد کرد که یا رعیت او شوند یا تا ابد بی آب خواهند ماند و گفت: «بالاکوه مثل ارباب است و پایین کوه مثل رعیت. این دو کوه هرگز به هم نمی رسند. من ارباب هستم و شما رعیت!»

این پیشنهاد برای مردم پایین کوه سخت بود و قبول نکردند. چند روز گذشت تا اینکه کدخدای پایین ده فکری به ذهنش رسید و به مردم گفت: بیل و کلنگ تان را بردارید تا چندین چاه حفر کنیم و قنات درست کنیم. بعد از چند مدت قنات ها آماده شد و مردم پایین کوه دوباره آب را به مزارع و کشتزارهایشان روانه ساختند. زدن قنات ها باعث شد که چشمه بالاکوه خشک شود.

این خبر به گوش ارباب بالاکوه رسید و ناراحت شد اما چاره ای جز تسلیم شدن نداشت؛ به همین خاطر به سوی پایین کوه رفت و با التماس به آنها گفت: «شما با این کارتان چشمه ما را خشکاندید، اگر ممکن است سر یکی از قنات ها را به طرف ده ما برگردانید.» کدخدا با لبخند گفت: «اولاً؛ آب از پایین به بالا نمی رود، بعد هم یادت هست که گفتی: کوه به کوه نمی رسد. تو درست گفتی: کوه به کوه نمی رسد، اما آدم به آدم می رسد.»

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:11:00 ق.ظ ]




تربیت فرزند در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها

تربیت کودکان و فرزندان در دنیای امروز کاری مهم، دشوار و پیچیده است و به همین موازات مطالعه، دقت و ظرافت زیادی را می طلبد تا بتوان از میان آشـفتگی های غبارآلود و آسـیب های خطـرناک به آسانی عبور کرد و از غارت میـوه های باغ زندگی مصـون ماند.
بی تردید سرنوشت هر انسـانی، ریشه در روحیات و خصلت های کسانی دارد که در دوران طفـولیت،نزدیکترین انسان ها به او بودند.در این دوران مـادر نزدیکترین فرد به انسـان بوده و نقش سازنده ی وی در تعیین مسـیر فرزنـد،بی نهایت درخـور توجـه است. بی شـک مـادر می توانـد با احسـاس مسئـولیت در راه پرورش نسـلی صـالـح موفق شود. مادری که بیشتر اوقات گرفتار مشـاغل اداری و سرگرم دیدو بازدید دوسـتان است، هرگز نمی تواند رسالـت خود را در خـانواده تحـقق بخشد، زیرا فرصـتی برای این کار ندارد. فرزنـدان چنین مـادرانی حقیقتاً یتیم اند و مانند بچـه های بی سرپرست در معـرض خطـرات و انحرافـات قرار دارند.
یکی از ابعاد زندگی صدیقه ی کبری، حضرت فاطـمه ی زهـرا (سلام الله علیها)،که بسیار درخشان و دلنواز است،«بعـد تربیتی»زندگی حضرت است. آنچه می تواند مـادران و فرزندانشـان را در امر تربیـت بیـمه کند، عمل کردن به سیـره و رفتار عمـلی و علـمی فاطمه ی زهـرا(سلام الله علیها) است. چه اینـکه، تمام عظمت ها و شکوههایی که به بهترین صورت در زندگی فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) متجلی است نشانگر تربـیت تابناک و دامان پاک و آموزه های گران ارج این بانوی نمـونه است.
تأثیر شخصیت معنوی مادر بر کودک (وراثت)
مجموعه خصلت های روحی و روانی مادر، عامل مؤثری در تکوین شخصیت کودک است. طینت پاک و الهی مادر بر وجود فرزندان چنان اثر می گذارد که زمینه الهی شدن آنها را فراهم می سازد.
شخصیت عظیمی چون امام حسین علیه السلام نیز از دامان پاک و سرشت الهی ای، چون زهرای مرضیه مقدور و ممکن شده است.
بنابراین، هر مادری که می خواهد فرزندانی باایمان و خداشناس داشته باشد، شایسته است که در ابتدا بر ایمان و تقوای خود بیفزاید تا بتواند فرزندانی پاک و خداپرست را پرورش دهد.
تأثیر نام نیکو بر شخصیت فرزند
نام گذاری، برای طفل اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا اولین چیزی که در فهم لطیف و حساس کودک راه پیدا می کند، نام و شهرت اوست و اینکه این نام حامل چه بار فرهنگی و معنایی است، تأثیر شگرفی بر روح و روان او دارد، حضرت زهرا علیهاالسلام با هم فکری و همیاری پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام زیباترین نام ها را برای فرزندانش انتخاب کرد و حقی که بر عهده داشت به بهترین شکل ممکن ادا کرد تا زمینه ای برای پرورش هر چه بهتر روح و روان فرزندانش به وجود آید.
رفتار و اخلاق عملی
با پند و اندرز نمی توان صحت و درستی صفات اخلاقی ای را که رعایت نمی شود، به دیگران اثبات کرد و آموخت. کسی که می خواهد دیگری را تربیت کند، باید در عمل، به آنچه می گوید پای بند باشد. مادری که به تربیت فرزند خود علاقه مند است، باید خود، دارای فضایل اخلاقی باشد و همواره رفتار صحیح را رعایت کند تا فرزندانش با آسودگی خاطر، در عمل از او الگو گیرند.
حضرت زهرا علیهاالسلام با عمل به آنچه می فرمود، فرزندانش را با اخلاق و رفتار اسلامی آشنا می ساخت، چنان که امام حسن علیه السلام می فرماید:
مادرم، فاطمه علیه السلام را دیدم که شب جمعه در محراب خویش به عبادت ایستاده بود و پیوسته در رکوع و سجود بود تا اینکه سپیده صبح بردمید و از او می شنیدم که برای مردان و زنان مؤمن دعا می کرد و نامشان را بر زبان جاری می ساخت و بر ایشان بسیار دعا می کرد، ولی برای خویش هیچ دعا نمی کرد، من به او گفتم: ای مادر! چرا همان گونه که برای دیگران دعا می کنی، برای خود دعا نمی کنی، فرمود: یا بنیّ! الجّار ثم الدّار؛ ای پسرکم! نخست باید همسایگان را دریافت، آن گاه به خانه پرداخت.
حضرت نصیحتی را به فرزندش آموخت که از شب تا به صبح به آن عمل کرده بود و چنین پند و اندرزی است که اثر می گذارد و تربیت می کند.
پرورش شخصیت توحیدی
پدران و مادران مکلفند تا فرزندان خویش را با روحیه خداپرستی آشنا سازند و شوق عبادت و تقرب به خالق بی همتا را در آنان پرورش دهند.
کودکانی که از نخستین روزهای حیات خویش، با ایمان به خدا تربیت می شوند، اراده ای قوی و روانی نیرومند دارند. از همان دوران کودکی، رشید و باشهامت هستند و نتایج درخشان ایمان، از خلال گفتار و رفتارشان به خوبی مشهود است.
حضرت زهرا علیهاالسلام روحیه تعبد و بندگی را از کودکی به فرزندانش می آموخت و آنها را در حد طاقتشان با عبادت آشنا می ساخت،
گویا فاطمه علیهاالسلام می خواهد از دوران کودکی در قلب پاک فرزندان خود جمال خدا را به تجلی و جان و زبانشان را به حلاوت و شیرینی عبادت آشنا کند و محبوب راستین را به آنان نشان بدهد تا در جوانی جذب جلوه های دروغین نشوند. این روش تربیتی فاطمه علیهاالسلام ، به عنوان یک سنت بسیار پسندیده و قابل اجرا، درگفتار امامان معصوم نیز به چشم می خورد.
پرورش شخصیت عاطفی
بوسیدن و ملاطفت با کودکان
یکی از مهم ترین نیازهای هر کودک برخورداری از عواطف پاک و مهر و محبت خانواده و خویشاوندان و والدین است. هنگامی که کودک از زلال محبت خانواده سیراب شد و عطش محبت و توجه عاطفی او برطرف گردید، با روانی آرام و سلامت و پرنشاط پا به عرصه اجتماع می گذارد تا همگان از برکات وجود او بهره مند شوند. یکی از راه های پرورش شخصیت عاطفی کودک، ابراز محبت و از جمله بوسیدن است.

بوسه های مکرر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر رخسار و دست و بازوی فاطمه علیهاالسلام نشانه ای از ابراز علاقه آن حضرت به فرزندش بود. آن حضرت به محبت کردن و توجه به کودکان بسیار اهمیت می داد.حضرت زهرا علیهاالسلام نیز که تربیت یافته چنین مکتبی بود، با بوسیدن مکرر فرزندان خود، شخصیت عاطفی آنها را پرورش می داد.
پرورش روحیه ایثار
مقدم داشتن دیگران بر خود، اصلی بسیار ارزشمند و انسانی است که هر کس، نمی تواند دارنده آن باشد. حضرت زهرا علیهاالسلام فرزندانش را با چنین روحیه ای پرورش داده بود.
آنجا که پس از یک روز گرسنگی، وقت افطار، در به صدا در می آید و گرسنه بی سرپرستی درخواست طعام می کند، پس از آنکه حضرت علی و فاطمه علیهماالسلام طعامشان را که قرص نانی بود تقدیم آن فقیر می کنند، فرزندان آنها نیز که پرورش یافته چنین پدر و مادری هستند، دیگران را بر خود مقدم می شمارند و قرص نان خود را به فقیر می دهند و این عمل تا سه شب تکرار می شود و نتیجه این روحیه ایثار و از خود گذشتگی، آن می شود که فرزندان بزرگوار آن حضرت تمام هستی خود را برای پیشرفت و تکامل انسانیت فدا می کنند.
بازی با کودکان، روش مؤثر در تربیت
بازی، شیوه ای است که تأثیرات مثبت و گوناگونی را بر روحیه فرزند به جای می گذارد، خلاقیت او را شکوفا و عواطف کودکانه او را از محبت سیراب می سازد. حضرت فاطمه علیهاالسلام از همان دوران کودکی با فرزندانش هم بازی می شد و به این نکته نیز توجه داشت که در بازی، نوع الفاظ و حرکات مادر سرمشق کودک قرار می گیرد، بنابراین باید از کلمات و جملات مناسبی استفاده کرد. افزون بر این باید در قالب بازی و شوخی، شخصیت کودک را تقویت ساخت و او را به داشتن نیکی ها و ارزش های اکتسابی تشویق و راهنمایی کرد.
ارتباط علمی حضرت زهرا با فرزندان
حضرت مجتبی علیه السلام در پنج سالگی هر روز به مسجد می رفت و از کلمات و مواعظی که پیغمبر اکرم در مسجد بیان می فرمود، همه آنچه را به ذهن مبارک خود می سپرد، به خانه می آمد(و به اقتضای ادای حق علم که نشر است) برای مادر بزرگوار خود حرف به حرف بیان می کرد و چون امیرالمؤمنین علی علیه السلام به خانه تشریف می آورد، حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام آنها را برای آن جناب بازگو می کرد. روزی حضرت علی علیه السلام پرسید: ای فاطمه، تو به مسجد حاضر نبودی از کجا این کلمات را فهمیدی؟ گفت: فرزندم حسن هر روز آنچه پدر بزرگوارم بر منبر می گوید، بی کم وکاست به همان ترتیب برایم بیان می کند.
چنان که گفتیم، فاطمه زهرا علیهاالسلام با کودکان خود گفت وگوهای علمی داشت و آنان را به بیان نطق علمی تشویق می کرد و این کار مادر افزون بر انس امام حسن مجتبی علیه السلام با مسجد، سبب می شد که وی با شوق و اشتیاق همه مواعظ و کلمات پیامبر را به ذهن بسپارد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:15:00 ق.ظ ]




توجه به بعد عبادی فرزندان

یکی دیگر از محور های اساسی که حضرت زهرا(ع) بدان توجه وتاکید داشتند وبه بعد پرستش وگرایش فرزندان به انجام تکلیف عبادی والهی بود . آن حضرت شوق بندگی وخضوع در برابر معبود را از همان دوران کودکی در جان فرزندان خود تقویت نموده وآنان را چنان تربیت کرد که بهترین کارها را عبادت خداوند دانسته واز آن بالاترین لذت هارا می بردند.

دخت گرامی پیامبر گرامی(ص) بر این مطلب تا کید داشت که بچه ها از کودکی به انجام عبادت خدا فر خواند وآنان را به خدا پیوند دهد وبذر محبت وارتباط با معبود را در کام آنان بیفشاند تا انجام تکلیف برای آنان نه تنها رنج ومشقتی نداشته باشد ،بلکه با شوق واشتیاق به استقبال آن بروند.براین اساس فاطمه(ع) فرزندان خود را حتی به شب زنده داری عادت می داد. البته ایشان شیوه تربیتی را به خوبی می دانست وبه گونه ای برخورد می کرد که در حد توان واستعداد فرزندان باشد.2

رعایت عدالت در باره کودکان

رفتار هماهنگ وعادلانه وبذل محبت وتوجه به طور مساوی به فرزندان ، اصل سازنده ای است که تا اعماق وجود کودک اثر می گذارد.

نمونه هایی در زندگی خانوادگی حضرت زهرا دیده می شود که نشانگر توجه ودقت نسبت به ابن موضوع مهم می باشد.

روزی امام حسن (ع) نزد پیامبر(ص) آمد واظهار تشنگی کرد واز ایشان تقاضای آب نمود.رسول خدا بی درنگ برخواسته وظرفی برداشت وگوسفندی که داخل منزل بود ،مقداری شیر دوشید وبه امام حسن داد.در این هنگام امام حسین(ع) خواست تا ظرف شیر را از برادرش بگیرد،اما پیامبر(ص) به حمایت از امام حسن(ع) مانع گرفتن ظرف از امام حسن(ع) شد.فاطمه زهرا(ع) که شاهد این ماجرا بود ،به پیامبر(ص) گفت: “گویا حسن برای شما عزیزتر از حسین است” پیامبر فرمودند:"نه،هردو برایم عزیز ومحبوبند ولی چون اول حسن تقاضای آب کرد او را مقدم داشتم…”

توجه به حضور وغیاب فرزندان

بر کسی پوشیده نیست که بی توجهی نسبت به نظارت بر فرزندان بخصوص در رفت وآمد های آنها-چه نتایج زیان باری به دنبال دارد حضرت فاطمه (ع)با فداکاری ومحبت خاصی که نسبت به فرزندانشان نشان می داد،مراقب تمام حرکات وسکنات آنها بود وبه دقت رفت وبرگشت های آنها را زیر نظر داشت.

نقل شده است که روزی پیامبر (ص) عازم خانه دخترش فاطمه(ع) گردید چون به خانه رسید ,دید فاطمه مضطرب وناراحت پشت در ایستاده است آن حضرت فرمود:"چرا اینجا ایستاده ای؟"ایشان با آهنگی مضطرب عرض کردند:"فرزندانم صبح بیرون رفتند وتا کنون از آنها هیچ خبری ندارم".پیامبر (ص) به دنبال آنها روانه شدچون به نزدیک غار جبل رسید ،آنها را دید که در کمال سلامت وآرامش مشغول بازی اند.آنها را بردوش گرفت وبه سوی خانه فاطمه روانه شد.

این واقعه خود نمونه ای گویا از توجه واهمیت دادن حضرت زهرا علیها السلام به حضور فرزندان خرد سالش بود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:14:00 ق.ظ ]




استفاده از روش بازی برای تربیت فرزندان

از جمله مواردی که در شیوه تربیت حضرت زهرا جایگاه خاصی داشت تحرک وبازی کردن بود.

حضرت علی وفاطمه در خانه به بازی بچه ها توجه کافی مبذول می داشتند وهمین امر ، موجب شادی ونشاط روز افزون آن ها می شد.

نقل شده که حضرت زهرا بافرزندش امام حسن مجتبی (ع) بازی می کردند و اورا بالا می انداخت و

می فرمود:

اشبه اباک یا حسن              والخلع ان الحق الوسن

وعبد الها ذاهن                   ولا توال ذا الاحن

یعنب پسرم حسن ،مانند پدرت باش ,ریسمان ظلم را از حق برکن خدارا بپرست که صاحب نعمت های متعددی است وهیچگاه با صاحبان ظلم وتعدی دوستی مکن.1

این رفتار حضرت زهرا نشان دهنده این است که حضرت در قالب شوخی وبازی شخصیت کودک را رشد می دادند وارزش های وجودی کودک را با سخنان خود در قالب بازی تقویت می کردند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:13:00 ق.ظ ]




شیوه های تربیتی حضرت زهرا(ع) در مورد کودکان

یکی از ابتدایی ترین مراحل پرورش واثر گذاری در روح کودک،نام گذاری است.نام گذاری برای طفل اهمیت فوق العاده ای دارد ،زیرا الویت چیزی که در فهم لطیف وحساس کودک ،راه پیدا می کند نام وشهرت اوست. اینکه این نام ،چه لتر فرهنگی ومعنا داری را حمل می کند ،تاثیر شگرفی در روح وروان اودارد.بدین جهت حضرت علی(ع)یکی از حقوقی راکه فرزند بر عهده پدر دارد ،نام نیکو وپسندیده می شمار و می فرماید: “حق الولد علی الوالد ان یحسن اسمه”

یعنی نام مناسب حقی است که فرزند بر ذمه پدر خود دارد.

با در نظر گرفتن مطلب فوق باید اذعان داشت که حضرت زهرا (ع)با همکاری و هم فکری پیامبر (ص) وعلی (ع) زیبا ترین نام ها را برای فرزندان خود انتخاب نمود واز این جهت حقی که بر ذمه داشت به بهترین شکل ممکن ادا کرد.

یکی از سنت های جاری در زندگی صدیقه کبری (ع) گفتن اذان در گوش راست واقامه در گوش چپ فرزند بود.آن حضرت به خوبی می دانست که باید کودک را از همان لحظات اول زندگی با کلماتی چون الله،محمد،نماز و…آشنا کرد که این آشنایی به یقین در جهت گیری تمایلات روحی او به ملکوت اعلا اثر خواهد گذاشت.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:11:00 ق.ظ ]




تاثیر تربیتی کرامت در برخورد با کودکان در رفتار پیامبر

پیامبر اکرم(ص) با تمام وجود به کودکان احترام می گذاشتند وهمواره با آنان به تکریم رفتار می کرد.بری آشنایی بیشتر با روش های تکریم کودکان توسط پیامبر به چند نمونه عملی در برخورد با کودکان اشاره می کنیم.

نقل شده است که پیامبر (ص)نشسته بود حسن وحسین وارد شدند حضرت چون آنها را دید به احترامشان از جای بلند شد وبه انتظار ایستاد.کودکان آهسته راه می رفتند لحظاتی طول کشید. نرسیدند سپس پیامبر(ص( به طرف آنها رفت وهر دو را در آغوش گرفت وبر دوش خود سوار کرد وبه راه افتاد ودر همان حال فرمود:فرزندانم مرکب شما چه مرکب خوبی است وشما چه سواران خوبی هستید.2

رفتار نیکوی پیامبر (ص) تنها به حسن .حسین (ع) اختصاص نداشته بلکه رفتار وی به همه کودکان از موضع تکریم شخصیت آنان بوده است. که به نمونه ای اشاره می کنیم.

نقل شده که روزی رسول اکرم(ص) از سفری بری می گشتند ودر راه به کودکان برخورد کردند وبه احترام آنها ایستادند.آنگاه فرمودند: کودکان را بیاورید. مردم نیز آنان را آوردند واز زمین بلندشان کرده وبه آن حضرت می دادند رسول خدا بعضی را در آغوش گرفتند وبعضی را بر دوش خود سوار کردند وبه اصحاب خود نیز فرمودند:کودکان را در آغوش بگیرید وبردوش خود بنشانید .کودکان از این صحنه مسرت بخش خوشحال شدند وبرای آنا بسیار خاطره انگیز بود.1

 

از امام باقر(ع) نقل شده که رسول خدا فرمود:

خمس حتی لا ادعهن حتی الممات والتسلیم علی الصبیان لتکون سنه من بعدی.2

پنج چیز است که تا لحظات مرگ آنها را ترک نمی کنم(یکی از آنها)سلام دادن به کودکان است.تا اینکه پس از من به صورت سنتی بین مردمم باقی بماند.

این سخن حضرت رسول(ص)نشان دهنده اهمیت فوق العاده ای است که حضرت به کودکان می دادندوحضرت فاطمه از همه این رفتار ها درس می گرفت.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:10:00 ق.ظ ]




دید گاه حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در مورد فرزند وتربیت

فاطمه (ع) در باره فرزند ، این تصور واندیشه را دارد که امانت های خداوند در دست پدر ومادرند ووالدین در برابر حفظ ورشد این امانت مسئوولند. او فرزند را به عنوان کالایی بی ارزش نمی شناسد که او را به دست دایه ها بسپارد ،بلکه آنها را به وجود هایی ارزنده در خور احترام وکرامت ذاتی می شناسد که باید شخص مادر در امر رسیدگی به آنها را بر عهده بگیرد.

او خانه را مرکز انسان سازی می شناسد وفرزندان را ثمره باغ وجود که در خور هرگونه اعتنا هستند.در مورد تربیت ،فاطمه(ع) آن را امری تحول انگیز ،سازنده ،نجات ده بشر از خطرات وعوارض می شناسد. او می داند که رمز پیشرفت وانحطاط فردوجامعه در سایه تربیت خلاصه شدن است.

جامعه ای پیشرفته است که تربیت آن پیشرفته باشد و قومي منحط به حساب می آید که تربیت آن منحط باشد.هم او معتقد است که این مادرانند که زمینه را برای بهشتی شدن فرزندان فراهم می سازند وتبعا رمز جهنمی شدن.

زیرا کودک همانند زمین قابل کشت ومرغوب کشاورزی است هر دانه ای در آن کاشته شود همان برداشت خواهدشد اگر جو پاشیده شود جو ،اگر گندم پاشیده شود گندم2.

به همین خاطر است که می گویند دریافت های کودک از همان ابتدای شیرخوارگی اهمیت فوق العاده ای در پی ریزی اساس زندگی او دارد و همین دریافت هاست که سازنده شخصیت او می باشد اگر این دریافت ها مثبت باشند انتظار شخصیتی مثبت از فرزندمان داشنه باشیم.اما اگر منفی باشد انتظار شخصیتی منفی خواهیم داشت.

پس والدین باید مواظب باشند وبه گمان آنکه فرزندشان بچه است ونمی فهمد در حضور فرزندشان هر گونه عمل ورفتاری را انجام دهند. یا هر سخنی را بر زبان جاری کنند. اشتباه بسیاری ازپدران ومادران این است که فکر می کنند چون فرزند آن ها قادر به سخن گفتن نیست ونمی تواند آنچه مد نظرش است را بیان کند پس قدرت درک وفهم ندارد.

اما باید در این نکته توجه داشت که اگرچه فرزند ما قادر به سخن گفتن نیست اما آنچه پیرامونش می بیند آن را درک کرده در ذهن خود ثبت وضبط می کنددر آینده عکس العمل آن را در فرزندمان می بینیم پس باید توجه کنیم که کودک از همان ابتدا کودکی خوب وبدها را در ک می کند.1

عده ای گمان می کنند تربیت فرزند باید از سنین ویژه ای انجام گرفته وقبل از آن کودک باید آزاد ورها باشد اما باتوجه به آیات وروایات که تاکید زیادی بر تربیت فرزند در سنین کودکی دارد می توان فهمید که تربیت وآموزش از آغاز تولد شروع می شود ولی این تربیت  وآموزش در هر سن شیوه وروش خاص خود را دارک که اگر این روش ها جابه جا شوند باعث سخت شدن تربیت میشود.مثلا در سالهای ابتدای زندگی سخت گیری های بی مورد یا جلو گیری از تحرکات کودکانه پیامد های بدی برجا خواهد گذاشت وفرآیند تربیت را در آینده با مشکل مواجه می سازد.2

امام صادق(ع)نیز به پیروان خود دستور می دهد که اقدام به تربیت فرزندان خویش نمایند قبل از آنکه ذهن آنها از سخنان باطل انباشته شود.

“با دروا احادثکم بلحدیث قبل ان یسبق الیکم هرجئه"3

پیش از آنکه صاحبان عقاید باطل برشما پیشی بگیرند به تربیت فرزندان خویش اقدام کنید.

در توضیح حدیث:

اگر نقش ونگاری باطل بر ذهن کودک که همانند تخته سفید است نوشته شود پس از پاک کردن آن آثاری از آن باقی خواهد ماند.پس بهتر است والدین قبل از آنکه دیگران عقاید باطلی در ذهن کودک ایجاد کنند خود قبل از همه اقدام به تربیت وآموزش صحیح فرزندان خود نمایند.4

حضرت زهرا (علیها اسلام) در خانه پیامبر گرامی اسلام پرورش یافتند با تربیتی اسلامی وآنگ.نه که خداوند می خواست.ایشان در پرورش وتربیت فرزندانشان پدر را اگوی تربیتی خود قرار داده بودند وعلاوه بر آن پیامبر باز هم فاطمه علیها السلام را در تربیت فرزندان کمک می رساندند پیامبر سعی می کردند آموزش های خود را در عمل ورفتار به دختر بزرگوارشان نشان دهند که به نمونه ای از این رفتار ها اشاره می کنیم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:09:00 ق.ظ ]




دعا برای سلامتی فرزندان

از وظایف والدین، دقت در سلامت جسم فرزندان است. حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان الگو و مادر نمونه، با حساسیت بالایی این مسئله را پی گیری می کرد و چنان چه فرزندانش بیمار می شدند، با توکل به خدا و دعا به درگاه او برای آنها طلب سلامتی می کرد.

همان گونه که ابن عباس می گوید:

حسنین بیمار شدند، پیامبر با جمعی از یاران به عیادتشان آمد و به علی علیه السلام گفتند: ای ابوالحسن خوب بود نذری برای شفای فرزندان خود می کردی، علی علیه السلام و فاطمه و فضه خادمه نذر کردند که اگر آنها شفا یابند، سه روز روزه بگیرند.

ارتباط علمی حضرت زهرا با فرزندان

حضرت مجتبی علیه السلام در پنج سالگی هر روز به مسجد می رفت و از کلمات و مواعظی که پیغمبر اکرم در مسجد بیان می فرمود، همه آنچه را به ذهن مبارک خود می سپرد، به خانه می آمد(و به اقتضای ادای حق علم که نشر است) برای مادر بزرگوار خود حرف به حرف بیان می کرد و چون امیرالمؤمنین علی علیه السلام به خانه تشریف می آورد، حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام آنها را برای آن جناب بازگو می کرد. روزی حضرت علی علیه السلام پرسید: ای فاطمه، تو به مسجد حاضر نبودی از کجا این کلمات را فهمیدی؟ گفت: فرزندم حسن هر روز آنچه پدر بزرگوارم بر منبر می گوید، بی کم وکاست به همان ترتیب برایم بیان می کند.

چنان که گفتیم، فاطمه زهرا علیهاالسلام با کودکان خود گفت وگوهای علمی داشت و آنان را به بیان نطق علمی تشویق می کرد و این کار مادر افزون بر انس امام حسن مجتبی علیه السلام با مسجد، سبب می شد که وی با شوق و اشتیاق همه مواعظ و کلمات پیامبر را به ذهن بسپارد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:06:00 ق.ظ ]




بازی با کودکان، روش مؤثر در تربیت

بازی، شیوه ای است که تأثیرات مثبت و گوناگونی را بر روحیه فرزند به جای می گذارد، خلاقیت او را شکوفا و عواطف کودکانه او را از محبت سیراب می سازد. بازی کودکانه مادر با فرزندان، رشد جسمی و فکری کودک را سرعت می بخشد و احساسات پاک مادری را به او منتقل می کند، نشاط، شادابی، خلاقیت، ابتکار و نوآوری و اعتماد به نفس را در او ایجاد و زمینه را برای ظهور استعدادهای نهفته کودک فراهم می آورد.

حضرت فاطمه علیهاالسلام از همان دوران کودکی با فرزندانش هم بازی می شد و به این نکته نیز توجه داشت که در بازی، نوع الفاظ و حرکات مادر سرمشق کودک قرار می گیرد، بنابراین باید از کلمات و جملات مناسبی استفاده کرد. افزون بر این باید در قالب بازی و شوخی، شخصیت کودک را تقویت ساخت و او را به داشتن نیکی ها و ارزش های اکتسابی تشویق و راهنمایی کرد.

نقل شده است حضرت با فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام بازی می کرد و او را بالا می انداخت و می فرمود: « پسرم حسن، مانند پدرت باش، ریسمان ظلم را از حق بر کن، خدایی را بپرست که صاحب نعمت های متعدد است و هیچ گاه با صاحبان ظلم و تعدی، دوستی مکن».

همچنین نقل شده است که وقتی فرزندش حسین علیه السلام را بازی می داد، این گونه می فرمود: «انت شبیه بأبی لست شبیه بعلی؛ تو به پدر من (پیامبر) شبیهی و به پدرت علی شباهت نداری

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:05:00 ق.ظ ]




پرورش شخصیت توحیدی

پدران و مادران مکلفند تا فرزندان خویش را با روحیه خداپرستی آشنا سازند و شوق عبادت و تقرب به خالق بی همتا را در آنان پرورش دهند.

کودکانی که از نخستین روزهای حیات خویش، با ایمان به خدا تربیت می شوند، اراده ای قوی و روانی نیرومند دارند. از همان دوران کودکی، رشید و باشهامت هستند و نتایج درخشان ایمان، از خلال گفتار و رفتارشان به خوبی مشهود است.

از اساسی ترین مسائلی که بزرگ بانوی اسلام، در منطق رفتاری خود در تربیت کودکانش بر آن تأکید می ورزید، توجه به روحیه عبادت و حس خداپرستی در فرزندانش بود.

آن یگانه مربی روزگار چنان شوق بندگی و عبودیت و خضوع در برابر معبود را در دل و جان فرزندانش تقویت می کرد که آنان بهترین کارها و بالاترین لذت ها و زیباترین دقایق را لحظات عبادت و تقرب به خدا می دانستند.

حضرت زهرا علیهاالسلام روحیه تعبد و بندگی را از کودکی به فرزندانش می آموخت و آنها را در حد طاقتشان با عبادت آشنا می ساخت، به گونه ای که حضرت در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان کودکان خود را به بیداری و نخفتن وادار می کرد.

… حضرت در روز بچه ها را می خوابانید تا کاملاً استراحت کنند و غذای کمتری به آنان می داد تا بدین گونه زمینه و موقعیت بهتر و مطلوب تری از نظر جسمی و روحی برای شب زنده داری داشته باشند. او به حدی در این کار جدی و قاطع بود که نمی گذاشت احدی از اهل خانه خوابش ببرد و می فرمود: «محروم است کسی که از برکات شب قدر محروم بماند».

گویا فاطمه علیهاالسلام می خواهد از دوران کودکی در قلب پاک فرزندان خود جمال خدا را به تجلی و جان و زبانشان را به حلاوت و شیرینی عبادت آشنا کند و محبوب راستین را به آنان نشان بدهد تا در جوانی جذب جلوه های دروغین نشوند. این روش تربیتی فاطمه علیهاالسلام ، به عنوان یک سنت بسیار پسندیده و قابل اجرا، درگفتار امامان معصوم نیز به چشم می خورد.

پرورش شخصیت عاطفی

بوسیدن و ملاطفت با کودکان

یکی از مهم ترین نیازهای هر کودک برخورداری از عواطف پاک و مهر و محبت خانواده و خویشاوندان و والدین است. هنگامی که کودک از زلال محبت خانواده سیراب شد و عطش محبت و توجه عاطفی او برطرف گردید، با روانی آرام و سلامت و پرنشاط پا به عرصه اجتماع می گذارد تا همگان از برکات وجود او بهره مند شوند. یکی از راه های پرورش شخصیت عاطفی کودک، ابراز محبت و از جمله بوسیدن است.

بوسه های مکرر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر رخسار و دست و بازوی فاطمه علیهاالسلام نشانه ای از ابراز علاقه آن حضرت به فرزندش بود. آن حضرت به محبت کردن و توجه به کودکان بسیار اهمیت می داد، چنان که: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله امام حسن علیه السلام را می بوسید و نوازش می کرد، اقرع بن حابس عرض کرد: من ده فرزند دارم، ولی تا به حال هیچ یک از آنان را نبوسیده ام. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله غضبناک شد و فرمود: اگر خدا محبت را از قلب تو گرفته است، من چه کنم؟ هر کس نسبت به اطفال ترحم نکند و احترام بزرگ سالان را نگه ندارد، از ما نیست.

حضرت زهرا علیهاالسلام نیز که تربیت یافته چنین مکتبی بود، با بوسیدن مکرر فرزندان خود، شخصیت عاطفی آنها را پرورش می داد.

پرورش روحیه ایثار

مقدم داشتن دیگران بر خود، اصلی بسیار ارزشمند و انسانی است که هر کس، نمی تواند دارنده آن باشد. حضرت زهرا علیهاالسلام فرزندانش را با چنین روحیه ای پرورش داده بود.

آنجا که پس از یک روز گرسنگی، وقت افطار، در به صدا در می آید و گرسنه بی سرپرستی درخواست طعام می کند، پس از آنکه حضرت علی و فاطمه علیهماالسلام طعامشان را که قرص نانی بود تقدیم آن فقیر می کنند، فرزندان آنها نیز که پرورش یافته چنین پدر و مادری هستند، دیگران را بر خود مقدم می شمارند و قرص نان خود را به فقیر می دهند و این عمل تا سه شب تکرار می شود و نتیجه این روحیه ایثار و از خود گذشتگی، آن می شود که فرزندان بزرگوار آن حضرت تمام هستی خود را برای پیشرفت و تکامل انسانیت فدا می کنند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:03:00 ق.ظ ]




تأثیر شخصیت معنوی مادر بر کودک (وراثت)

مجموعه خصلت های روحی و روانی مادر، عامل مؤثری در تکوین شخصیت کودک است. طینت پاک و الهی مادر بر وجود فرزندان چنان اثر می گذارد که زمینه الهی شدن آنها را فراهم می سازد.

برتری و شایستگی های روحی و روانی حضرت زهرا علیهاالسلام عامل مهمی در شکل گیری شخصیت کودکان بزرگوارش بود، چنان که در زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام می خوانیم:

اشهد انک نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره لم تنجسک الجاهلیه بانجاسها.

شهادت می دهم که نوری بودی در صلب مردان بزرگ و در رحم زنانی پاک که هرگز آلوده به ناپاکی های جاهلیت نگردید.

شخصیت عظیمی چون امام حسین علیه السلام نیز از دامان پاک و سرشت الهی ای، چون زهرای مرضیه مقدور و ممکن شده است.

بنابراین، هر مادری که می خواهد فرزندانی باایمان و خداشناس داشته باشد، شایسته است که در ابتدا بر ایمان و تقوای خود بیفزاید تا بتواند فرزندانی پاک و خداپرست را پرورش دهد.

تأثیر نام نیکو بر شخصیت فرزند

نام گذاری، برای طفل اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا اولین چیزی که در فهم لطیف و حساس کودک راه پیدا می کند، نام و شهرت اوست و اینکه این نام حامل چه بار فرهنگی و معنایی است، تأثیر شگرفی بر روح و روان او دارد، بدین جهت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، یکی از حقوقی را که فرزندان بر عهده پدر دارند، نام نیکو و پسندیده می شمارد و می فرماید:

«حق الولد علی الوالد انّ یحسن اسمه؛ تعیین نام مناسب، حقی است که فرزند بر ذمه پدر خود دارد».

حضرت زهرا علیهاالسلام با هم فکری و همیاری پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام زیباترین نام ها را برای فرزندانش انتخاب کرد و حقی که بر عهده داشت به بهترین شکل ممکن ادا کرد تا زمینه ای برای پرورش هر چه بهتر روح و روان فرزندانش به وجود آید.

رفتار و اخلاق عملی

با پند و اندرز نمی توان صحت و درستی صفات اخلاقی ای را که رعایت نمی شود، به دیگران اثبات کرد و آموخت. کسی که می خواهد دیگری را تربیت کند، باید در عمل، به آنچه می گوید پای بند باشد. مادری که به تربیت فرزند خود علاقه مند است، باید خود، دارای فضایل اخلاقی باشد و همواره رفتار صحیح را رعایت کند تا فرزندانش با آسودگی خاطر، در عمل از او الگو گیرند.

حضرت زهرا علیهاالسلام با عمل به آنچه می فرمود، فرزندانش را با اخلاق و رفتار اسلامی آشنا می ساخت، چنان که امام حسن علیه السلام می فرماید:

مادرم، فاطمه علیه السلام را دیدم که شب جمعه در محراب خویش به عبادت ایستاده بود و پیوسته در رکوع و سجود بود تا اینکه سپیده صبح بردمید و از او می شنیدم که برای مردان و زنان مؤمن دعا می کرد و نامشان را بر زبان جاری می ساخت و بر ایشان بسیار دعا می کرد، ولی برای خویش هیچ دعا نمی کرد، من به او گفتم: ای مادر! چرا همان گونه که برای دیگران دعا می کنی، برای خود دعا نمی کنی، فرمود: یا بنیّ! الجّار ثم الدّار؛ ای پسرکم! نخست باید همسایگان را دریافت، آن گاه به خانه پرداخت.

حضرت نصیحتی را به فرزندش آموخت که از شب تا به صبح به آن عمل کرده بود و چنین پند و اندرزی است که اثر می گذارد و تربیت می کند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:01:00 ق.ظ ]




آغاز پرورش اخلاقی کودک

کودک از زمانی که پا به عرصه وجود می گذارد، روح او چون لوحی سفید آمادگی پذیرش هر نقشی را دارد و اولین نقاشی که شخصیت او را جزء به جزء ترسیم می کند، مادر است.

آنچه از کودکی بر ضمیر شخص نقش می بندد، درمراحل بعدی زندگی او آثار مهمی از خود بر جای می گذارد. در روایتی آمده است:

مادری نزد دانشمندی رفت و گفت: فرزندم چهار ساله است، از چه زمانی باید تربیت او را شروع کنم؟ مرد دانشمند جواب داد: اگر تا کنون تربیت او را آغاز نکرده ای، عمر او را بیهوده تلف ساخته ای؛ زیرا از موقعی که اولین تبسم بر لب های طفل ظاهر می گردد، زمان تربیت او آغاز می شود.

حضرت زهرا علیهاالسلام از آغازین لحظات زندگی فرزندانش، آنها را بزرگ و گرامی داشت و درصدد تربیت آنها برآمد.

مقدمه

اولین مکان مقدسی که انسان در بدو تولد در آن پرورش روحی و جسمی می یابد، محیط خانه و خانواده است و بی گمان سرنوشت هر انسانی ریشه در روحیات و خصلت های کسانی دارد که در دوران طفولیت و خردسالی، نزدیک ترین انسان ها به او بودند. رفتار پدر و مادر هر گونه که باشد، برای کودکان که از هر نوع رشد عقلی بی بهره اند، الگویی مؤثر خواهد بود تا بتوانند نیکی ها و پلیدی ها را بشناسند. ازاین رو، نقش سازنده پدر و مادر و به ویژه مادر، در تعیین سرنوشت فرزندان، بسیار درخور توجه است.

دامن پدر و مادر محیط مناسبی جهت پرورش بذر سعادت و یا شقاوت در دل فرزندان است، چرا که: «کودکان با علاقه و پیوندی که با اولیای خود دارند، آنها را نمونه و سرمشق خود قرار می دهند و می کوشند رفتارشان را با افعال آنها انطباق دهند».

اسلام، شخصیت آینده کودک را مرهون تربیت و پرورش و مراقبت پدر و مادر می داند. تمام حرکات و سکنات و کردار و گفتار پدر و مادر بر روح حساس و لطیف فرزند تأثیر می گذارد. هر فرزندی نماینده چگونگی سلوک و رفتار پدر و مادرش است. پدر و مادر وظیفه دارند که با کمال دقت، مراقب آینده کودکانشان باشند و مواظب باشند طفل بی گناه که نهادش بر خوبی آفریده شده است، فاسد و بدبخت نگردد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «ادّبوا اولادکم فإنکم مسئولون؛ فرزندان خود را تربیت کنید، چه در برابر آنان مسئولیت بزرگی دارید».

با کمی دقت به سیره ائمه علیهم السلام که الگوهای بی نظیر در تکامل زندگی بشر هستند، درمی یابیم که هر یک از آن بزرگواران با ظرافت و حساسیت و دقت نظر، مسائل تربیتی فرزندان به ویژه پرورش روح و شخصیت آنها را پی می گرفتند.

بی شک توفیق بی مانندی که این بزرگواران و به ویژه حضرت زهرا علیهاالسلام ، به عنوان الگوی مادر مسلمان، در تربیت کودکان داشتند، ناشی از معرفت عمیق و صحیح ایشان از دستوراتی بود که اسلام درباره انسان ارائه کرده است و روش تربیتی و اخلاقی حضرت فاطمه علیهاالسلام بهترین شیوه و تجربه برای ساختن نسلی پاک و سعادتمند است.

حضرت زهرا علیهاالسلام که خود، تربیت یافته دامان وحی بود، به خوبی می دانست که در تربیت اسلامی از چگونگی شیر دادن به کودک و نگاه های محبت آمیز مادر و بوسه زدن بر لب های معصوم کودکان گرفته تا تمام حرکات و اعمال و گفتارش، بر روحیه حساس آنها تأثیر می گذارد.

او می دانست که باید امامانی چون حسن و حسین علیهماالسلام و شیر زنانی چون زینب و ام کلثوم را تربیت کند و نمونه هایی را به جامعه تحویل دهد که آیینه و معرف حقیقت روح اسلام باشند و حقایق و معارف قرآن در وجودشان جلوه گر باشد و انسان های کمال یافته ای که از این مکتب اعجازآمیز بیرون می آیند، به خوبی می توانند روح پرعظمت و نیروی وصف ناپذیر وجودی حضرت زهرا علیهاالسلام را نشان دهند؛ وجود مطهر و روح بی آلایشی که نسلی پاک را به تاریخ هدیه کرد و در حقیقت، مادر روزگار همچو آن را به خود ندیده و نخواهد دید و بر ماست که با به کار بستن شیوه های تربیتی آن حضرت، در تربیت و پرورش نسلی پاک همت گماریم تا از این رهگذر، سعادت جاودان خود و فرزندانمان را تأمین کنیم.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:00:00 ق.ظ ]