نرجس
 
   



۱۵توصیه حاج آقا دولابی برای سبک زندگی

استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است.

به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از آنا، استاد بزرگ اخلاق آقای میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه 15 دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است:

1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

2.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3.اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

5.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

7.تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

8.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

10.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

11.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.


13.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

14.دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”

15.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1396-12-07] [ 11:40:00 ق.ظ ]




منتظران واقعی امام زمان چه وظایفی دارند؟

اهل بیت علیهم السلام, خوبان امام زمان, منتظران امام زمان, منتظران مهدی, وظایف منتظران امام زمان بدون دیدگاه

منتظران واقعی امام زمان چه وظایفی دارند؟

وظیفه منتظر امام زمان (عج) این است که مانند یک منتظر واقعی زندگی کند. وقتی انسان حقیقتا منتظر کسی باشد تمام رفتار و سکناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر میهمان باشد حتما خانه را تمیز و مرتب می کند، وسایل پذیرایی را آماده می کند و با لباس مرتب و چهره ای شاداب در انتظار می ماند. چنین کسی می تواند ادعا کند که منتظر میهمان بوده است. اما کسی که نه خانه را مرتب کرده است و نه وسایل پذیرایی را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تمیزی پوشیده است و نه اصلاً به فکر میهمان است اگر ادعا کند که در انتظار میهمان بوده همه او را ریشخند خواهند کرد و بر گزافه گویی او خواهند خندید.

بنابراین انتظار باید قبل از آنکه از ادعای انسان فهمیده می شود از رفتار و کردار او فهمیده شود. با چنین توضیحی روشن است که یک منتظر واقعی امام زمان باید رفتارش به گونه ای باشد که هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد. یعنی در هر لحظه که این خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد برای یاری امام زمان (عج) با مال و جان خویش جهاد نماید و خود را در راه آن حضرت فدا نماید.

بنابراین یک منتظر واقعی اهل گناه و دلبستگی به دنیا نیست چرا که چنین کسی نمی تواند از وابستگی ها و دلبستگی ها و آلودگی ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.

با توجه به نکات ذکر شده می توان برخی وظایف منتظر امام زمان (عج) را چنین ذکر کرد:

–  اولین شرط انتظار؛ معرفت است تا انسان میهمان خود را نشناسد و از خصوصیات خوب او مطلع نباشد، منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامی انسان در انتظار کسی می نشیند که او را خوب بشناسد اما اگر انسان کسی را نشناسد ولو بداند که آن شخص خواهد آمد برایش اهمیتی نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم چنین است.

کسانی که آن حضرت را نمی شناسند مانند کفار و یا اهل ادیان دیگر، هرگز انتظار او را نمی کشند. اما کسانی که او را می شناسند و ارزش او را می شناسند و مقام او را می دانند منتظر او می مانند.   کسانی که امام زمان (عج) را نمی شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در این حال بمیرند در حال جاهلیت از دنیا رفته اند. چنانکه پیامبر اکرم (ص) فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه؛ هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهلیت از دنیا رفته است».

بنابراین اولین شرط انتظار، ایجاد معرفت در مورد امام زمان است و طبیعی است که هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان بیشتر باشد انسان ارزش او را بیشتر درک خواهد کرد و به عظمت او بیشتر پی خواهد برد و بیشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالی که افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت هرگز احساس تشنگی و عطش نسبت به وجود مقدس آن حضرت نخواهند داشت و بدین جهت از زمره منتظران او بیرون هستند.

ریشه محبّت و دلدادگى به امام در معرفت ایشان نهفته است، هر چه معرفت خالص تر و عمیق تر باشد محبّت حاصله نیز شدیدتر و قوى تر خواهد بود.

البته شناخت امام زمان دو گونه است. اول، شناخت از راه دل، که این راه متوقف بر عمل به دستورات دین و پیشه کردن تقوای الهی است. یعنی انجام واجبات و ترک محرمات و اخلاص عمل برای رضای خداست اگر در این مسیر استقامت بورزید خداوند از درون شما را هدایت خواهد کرد و موانع را برطرف می کند و توفیق روی توفیق شامل حالتان خواهد شد و روز به روز بر ظرفیت وجودی شما افزوده خواهد شد ، قرآن کریم می فرماید: ان الذین جاهدو فینا لنهدینهم سبلنا و نیز می فرماید ان الذین قالو ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه و در کلمات معصومین آمده : (من اخلص لله اربعین یوما انبت الله الحکمه فی قلبه و یجری من قلبه علی لسانه و جوارحه ؛ کسی که چهل روز تمام کارهایش فقط و فقط برای خدا باشد خداوند نور حکمت و بینایی را بر دلش می فشاند بنابراین با استقامت در مسیر اطاعت و عبودیت محض خداوند معرفت از راه دل حاصل میشود.

دوم مطالعه کتب معتبری که در مورد امام زمان (عج) نوشته شده است می تواند انسان را تا حدی به مقام و عظمت امام زمان (عج) آشنا سازد. در این زمینه مطالعه ی کتب زیر مفید است : امامت و مهدویت، لطف الله صافى گلپایگانى ؛ جستجو و گفتگو پیرامون امام مهدی / شهید سید محمد باقر صدر/ ترجمه ی مصطفی رحماندوست ؛ ظهور نور، على سعادت  پرور، نشر تشیع ؛ جمال آفتاب: علی سعادت پرور ؛ وابستگى جهان به امام زمان ،لطف اللَّه صافى ؛ حکومت عدل گستر (حسین حیدری کاشانی) ؛ دادگستر جهان (ابراهیم امینی) ؛ ترجمه منتخب الاثر، آیت اللَّه صافى؛ نور مهدی ( عج ) (چند تن از نویسندگان)؛ ؛ عصر ظهور، کورانی؛ از ولادت تا ظهور، کاظم قزوینى، ترجمه: فریدونى، نشر آفاق. قیام و انقلاب مهدی / شهید مطهری

– محبت به اهل بیت و خصوصا امام زمان (عج) ؛ وظیفه دیگری است که منتظران آن حضرت باید در خود ایجاد کنند و آن را افزایش دهند. بدیهی است که تا انسان از میهمان خویش خوشش نیاید و نسبت به او محبت نداشته باشد هر چند هم که او را بشناسد نمی تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از میهمان خود بدش بیاید چگونه می تواند منتظر قدم او باشد و خود را برای پذیرایی از او آماده کند؟ پس تا محبت به امام زمان در وجود انسان شکل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمی تواند به وظایف منتظران واقعی عمل نماید. محبت به امام زمان وظیفه ای است که پیامبر اکرم (ص) نیز به دستور خدا از ما خواسته است.

–  ایجاد سنخیت با امام زمان (عج)؛ منتظران واقعی وضعیت روحی و فکری و عملی خود را به گونه ای سامان می دهند که سنخیت کاملی با امام زمان (عج) داشته باشند. آیا می توان منتظر قدوم کسی بود و با او مشابهت و سنخیت نداشت؟ آیا می توان محبت کسی را داشت اما با او هیچ سنخیت و مشابهتی نداشت؟ ایجاد سنخیت با امام زمان از طریق تقویت ایمان و تقوا و فضایل اخلاقی و درجات معنوی حاصل می شود. و تنها در این صورت است که می توان ادعای محبت به امام زمان را داشت. در صورتی که انسان رفتارش مطابق میل امام زمان باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد کشید و عشق آن حضرت او را به فریاد خواهد آورد و دوری اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت. طبیعی است که هر چقدر این سنخیت بیشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بیشتر خواهد شد و محبت انسان نیز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت.

–  دعا برای تسریع در ظهور امام زمان (عج)؛ منتظر واقعی هر لحظه انتظار محبوب را می کشد و از خدا می خواهد که هر چه زودتر او را برساند بنابراین دعای فراوان برای فرج آن حضرت از وظایف همیشگی منتظرآن حضرتش می باشد. دعای برای تسریع در فرج امام زمان مورد توصیه آن حضرت نیز می باشد.

–  ارتباط با امام زمان (عج) به شکل های مختلف؛ اگر انسان منتظر محبوب خویش را نیابد سعی می کند عدم دوری محبوب خویش را از طریق دیگری مانند تلفن و نامه جبران نماید تا اگر به ملاقات او موفق نشده است لااقل ارتباط ضعیفی با او داشته باشد. همچنین منتظر امام زمان وقتی موفق به زیارت آن حضرت نمی شود از طریق خواندن دعای ندبه، زیارت آل یاسین، دعای عهد که از طرف بزرگان بسیار توصیه شده است، و نیز از طریق رفتن به مسجد جمکران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ می کند. در نتیجه اگر ما هم می خواهیم از اصحاب و یاران آن حضرت باشیم، باید به این امور اهتمام ورزیم. در این رابطه به راه کارهای زیر توجه فرمایید:

–  ارتباط معنوی خود را با خدای متعال تقویت کنید.

–  نمازهای یومیه را در اول وقت و حتی المقدور به جماعت بخوانید.

–  سعی کنید در نماز حضور قلب داشته باشید و همیشه خود را در محضر خداوند متعال بدانید.

–  از هر گونه گناه و معصیتی اجتناب کنید.

–  بدانید که هر هفته، نامه اعمال شما به حضور امام زمان (عج) عرضه می شود و مورد بررسی قرار می گیرد.

– 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:16:00 ق.ظ ]




کاهل نمازان بخوانند…

 

پرسش: مدتی است نسبت به نماز کاهل شده ام و نگرانم، لطفا در این زمینه بنده را راهنمایی بفرمایید.

 

1. تفكر درباره ی مرگ و زود گذشتن دوران زندگى، خاطرات تلخ و شیرین و خلاصه انتهاى عمر و ورود به عالم قبر و قیامت و رسیدن عذاب‏هاى الهى و سرافكندگى و روسیاهى و… این فكر باید در مكانى خلوت باشد تا دل شما متأثر گردد و تا تحریک براى نماز و هر توشه اخروى گردید. در این زمینه مطالعه ی کتب معاد و سرای دیگر/ شهید دستغیب و منازل الآخره /حاج شیخ عباس قمی (این کتاب به صورت الکترونیکی در کتابخانه تبیان وجود دارد) مفید است.

 

2. باور كردن عتاب تارک نماز: وعید و عذاب‏هاى الهى درباره‏ ى تارک نماز همیشه باید مدّ نظر باشد. ترک نماز و یا سبک شمردن آن، آثار و نتایج شوم فراوانى دارد؛ حضرت رسول در این باره می ‏فرماید: “هر كس نماز را سبک بشمارد، دچار پانزده بلا می ‏شود: شش بلا در دنیا، سه بلا در هنگام مرگ، سه بلا در قبر و سه بلا و عقوبت هنگامى كه از قبر بیرون می ‏آید:

 

 

الف. آنچه در دنیا به آن دچار می ‏شود:

 1. خداوند بركت را از عمر او بر مى دارد.

 2. خداوند بركت را از روزی ‏اش بر مى‏ دارد.

 3. چهره خوبان از او گرفته می ‏شود.

 4. كار نیک وى دیگر پاداش نخواهد داشت.

 5. دعایش به اجابت نمى ‏رسد.

 6. از دعاى خوبان بهره‏ اى نخواهد برد.

 

ب. آنچه در هنگام مرگ به آن دچار می ‏شود:

1. با ذلت و خوارى مى ‏میرد.

 2. گرسنه از دنیا مى ‏رود.

 3. تشنه مى ‏میرد.

 

ج. آنچه در قبر گریبانش را می ‏گیرد:

 1. خداوند ملكى را در قبر وى می ‏گمارد، تا او را شكنجه كند.

 2. قبر بر وى تنگ خواهد گرفت.

 3. درون قبر وى، تاریك خواهد بود.

 

د. آنچه در قیامت هنگام برخاستن از قبر به آن دچار مى ‏شود:

 1. خداوند فرشته‏اى بر او می ‏گمارد، تا وى را با صورت بر زمین بكشد؛ در حالى كه مردم نظاره مى ‏كنند.

 2. با وى محاسبه سختى خواهد داشت.

 3. هرگز خداوند به وى نظر رحمت نمى ‏افكند و تطهیرش نمی ‏كند و عذاب دردناک و سختى در انتظار او است". ."(مستدرک الوسائل، ج 1، ص 171 - 172)

 

مطالعه كتاب ‏هایى مثل «گناهان كبیره» اثر شهید دستغیب و راز نماز، محسن قرائتى و پاداش ‏هاى نمازگزاران و داستانها و حكایت‏ هاى نماز و یكصد و چهارده نكته درباره نماز در این باره مفید است.

 

3. برگزیدن دوستان مقید به احکام الهی و نماز دوست

 

4. پرهیز از گناه: گناه دل انسان را سیاه می ‏كند و او را نسبت به اعمال عبادى كم رغبت و گاهى بى رغبت می ‏كند.

 

5. انس با محیطهاى معنوى: مساجد و كلاً محافل نشاط بخش معنوى، دل را به سمت عبادت و نماز می ‏كشاند.

 

6. استقامت و پافشارى عملى بر نماز در محیط هاى ملامت‏گر نماز: نماز را به هیچ قیمتى ترک نكنید هر چند در محیط و موقعیتى قرار گیرید كه دیگران شما را سرزنش كنند.

 

7. دعا و توسل: رغبت به واجبات و ترک گناهان را هم با دعا و توسل به ائمه معصومین(ع) از خداوند تعالى بخواهید.

 

8. عزم جزم: تصمیم جدى بگیرید كه هیچ گاه نماز را ترک نكنید و اگر احیاناً به خاطر عذر شرعى مثل فراموشى ترک شد حتماً قضاى آن را به جا آورید.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:14:00 ق.ظ ]




فرزندان خوب تربیت کنیم

 

مراقبت از فرزندان از جمله سخت ترین وظایف پدر و مادر است و با این حال اغلب آنها در این زمینه آمادگی لازم را ندارند. فرزنددار شدن بسیار اغواکننده، زیبا و در عین حال وحشتناک است. اما کیست که وقتی می خواهد صاحب نخستین فرزند خود شود به این بیاندیشد که کودکش روزی 2 ساله، 8 ساله و یک نوجوان خواهد شد. تصمیم به فرزنددار شدن تا حدود زیادی اقدامی خودخواهانه است. اشخاص اغلب به دلایل مختلف می خواهند بچه دار شوند. می خواهند بچه دار شوند زیرا بچه ها موجوداتی دوست داشتنی هستند. بعضی دیگر می خواهند نسل خود را حفظ کنند. دلایل زیستی هم در بسیاری از مواقع فرزنددار شدن را تشویق می کند. بعضی ها می خواهند آنچه را که خود از آن محروم بوده اند به شخصیت دیگری ارزانی کنند و این گونه شدت احساس محرومیت خود را بکاهند و سرانجام جمعی نیز باید فرزندان همسر خود را بزرگ کنند. فرزندانی که قبل از آشنایی آنها با همسرشان متولد شده اند و در اثر ازدواج، وظیفه مراقبت از آنها بر عهده زوج تازه ازدواج کرده قرار می گیرند.

همه ما تحت تاثیر مسائل دوران کودکی خود هستیم. همه ما خاطراتی ناخوشایند در زمینه طرز تربیت داریم و نگرانیم مبادا این مشکلات تربیتی را روی فرزندان خود تجدید کنیم. بعضی از این هراسها سطحی و ساده هستند اما برخی دیگر عمیق ترند و نتایج جدی تری بر جای می گذارند. باید احساساتمان را تفکیک و نیازهای فرزندانمان را در نظر بگیریم و انجام این کار به طور همزمان مشکل است. به طور کلی تربیت مسئله دار در دوران کودکی بیش از هرجای دیگر روی روابط انسان ها اثر می گذارد. برای کودکی که در این شرایط بزرگ شده، تلاش برای ایجاد روابط مهرانگیز به غایت شدید است. در خانواده سالم به رشد و اعتلای بچه ها توجه زیادی می شود. نیازهای احساسی و جسمانی آنها پیوسته رعایت می گردد و کودک احساس امنیت، ارزشمندی و دوست داشتنی بودن می کند. کودک با اطمینان صددرصد می داند کسی که از او مراقبت می کند، می داند که به اندیشه و احساساتش گوش فرامی دهند و او را مهم می انگارند. تجربه کردن پیوسته مهر و محبت یکی از حقوق کودکان است که با آن متولد می شوند. او موجود ویژه ای است زیرا حضور دارد. رفتار والدین به چند دسته تقسیم می شود و فرزندان در مقابل هرکدام از این والدین واکنش خاصی را نشان می دهند. والدین بیش از اندازه منتقد، والدین بیش از حد متوقع، والدین مشروط، والدین غایب یا غیرموثر، والدین دیکتاتور یا بی تفاوت، والدین ناجی. برخی از واکنش های عمدی فرزندان به طرز تربیت نادرست پدر و مادر است و تا حدودی می توان گفت در آن ساده سازی بیش از اندازه شده است. بعضی از این طرز برخوردها تنها در صورتی مسئله ساز می شوند که در آنها افراط شود. ممکن است همه ما تا اندازه ای از این رفتارها نسیبی داشته باشیم. تا این حد اشکالی ندارد اما مشکل زمانی بروز می کند که تعادلی در طرز تربیت پدرو مادر وجود نداشته باشد و در نتیجه کودکان ما تولید واکنش های نامتعادل بکنند. طرز تربیت پدر و مادر برای این که متعادل باشد باید گلچین شده باشد.

در خانواده سالم به رشد و اعتلای بچه ها توجه زیادی می شود. نیازهای احساسی و جسمانی آنها پیوسته رعایت می گردد و کودک احساس امنیت، ارزشمندی و دوست داشتنی بودن می کند.

هدف های پدر و مادر کاملا مشخص است. هدف تربیت افرادی است که به لحاظ ذهنی و جسمی سالم و به خود متکی باشند و زندگی هدفمندی را پی بگیرند. بچه ها حق و حقوقی دارند و وظیفه پدر و مادر است که راعی حقوق فرزندان خود باشند. حق و حقوق فرزندان عبارتست از: حق دارند به جای وجود داشتن، زندگی کنند. حق دارند برای خود شخصیتی داشته و شیئی در تملک دیگران نباشند. حق دارند با توجه به ارزش هایشان مورد احترام قرار بگیرند. حق دارند در قبال خود مسئول باشند. حق دارند شخصیتی منحصر به فرد داشته باشند. حق دارند بدون توجه به سن و سال با دیگران حق و حقوقی برابر داشته باشند و حق دارند برنده باشند و…

اگر احساس می کنید به عنوان پدر یا مادر هیچ عیب و نقصی ندارید باید این کتاب را بخوانید. بدون توجه به تاریخچه زندگی خود اگر نگرانید که در تربیت فرزندان خود با مشکلی روبرو شوید، اگر احساس می کنید چنان آسیب دیده اید که حق ندارید انسان دیگری را در دامان خود پرورش دهید این کتاب را بخوانید. با خواندن این کتاب می توانید با هراس های خودکنار بیایید. متوجه می شوید که به رغم ناراحتی ها و احوال مربوط به گذشته اضطراب و نگرانی شما تا چه اندازه بجاست. اگر احساس می کنید ممکن است نتوانید فرزند صالحی آن طور که باید و بهتر است تربیت کنید با خواندن این کتاب می توانید از شدت اضطراب خود بکاهید.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:23:00 ق.ظ ]




.
آیت‌الله بهجت از سن 12 سالگی باطن گناه را می‌دید

وی گفت: همه می‌گفتند که آیت‌الله بهجت می‌توانند ضمائر را ببینند ولی ایشا
ن اصلا این چیزها برایشان مهم نبود و می‌گفتند غلط است که کسی دنبال این چیزها برود و بیان می‌داشتند اگر کسی دنبال گندم برود ممکن است در کنارش کاه هم به او بدهند.

علی بهجت اظهار داشت: وی از زمانی که کودکی 12 ساله بود چشمش در عبادت باز شده بود و می‌توانست باطن گناهان را ببیند و در سن 14 سالگی نیز که در نماز جماعت مرحوم نائینی شرکت می‌کرد می‌توانست سیر آفاقی مرحوم نائینی را درک کند. آیت‌الله بهجت توانسته بود در زندگی‌اش عصمت کودکی‌شان را حفظ نماید و در حقیقت به این دلیل آلوده نبوده و می‌توانست به راحتی پرواز کنند.

آیت‌الله بهجت از جانب آقای قاضی لقب فاضل گیلانی گرفت

وی عنوان کرد: وی از شاگردان آقای قاضی بود و نحوه آشنایی اش با آقای قاضی نیز بسیار جالب است، زیرا علامه طباطبایی خودشان می‌گفتند که ما بعد از 5، 6 سال ماندن در نجف یاد می‌گرفتیم به محضر آقای قاضی برسیم اما آیت‌الله بهجت از همان ابتدا به محضر آقای قاضی رسیدند.

فرزند آیت‌الله بهجت افزود: خود آیت الله بهجت از نحوه آشنایی‌شان با مرحوم قاضی و اولین باری که نام ایشان را شنیده بودند این گونه می گویند که من در کربلا بودم که یک آقایی شب‌های پنجشنبه برای زیارت از نجف به کربلا می‌آمد و در مدرسه ما وضو می‌گرفت من تعارفش می‌کردم که به حجره ما بیاید و او نیز دعوت مرا می‌پذیرفت از طریق این فرد که برادر علامه طباطبایی بود نام آقای قاضی را شنیدم. در دوران نوجوانی در حوزه نجف، پس از حلّ مشکلی علمی مرحوم قاضی به وی گفت: «أشهد أنّک فاضل» و از آن پس او را «فاضل گیلانی» خطاب می‌کرد.

هرگز در کلاس آقای قاضی سؤالی نپرسید و هرگز نیز سؤالی نداشت

وی بیان داشت: وی در رابطه با آقای قاضی و کلاس‌هایش می‌گوید: من در تمام مدت سؤالی از مرحوم قاضی نکردم ولی در تمام این مدت هم سوالی نبود که در ذهن من باشد الا این که استاد جواب مرا می‌داد پدر بعد از این که این موضوع را بیان کردند لبخندی زدند و گفتند 2، 3 بار حتی استاد نام مرا بردند و گفتند در پاسخ به سؤال ایشان. به طوری که یک بار کنار دستی من به من نگاه کرد و گفت تو که سؤالی نپرسیده‌ای چرا استاد می گویند در پاسخ به سؤال تو؟

فرزند این عالم ربانی تأکید کرد: در حقیقت ایشان در محضر استادان خوبی قرار می‎گرفت البته این در حالی بود که خودش به دنبال این نبود تا استاد پیدا کند زیرا اگر انسان در مسیر درست قدم بردارد این خود خداست که استاد را می‌فرستد در حقیقت این‌ها به دنبال کسانی بودند که جان مطلب را کف دستشان بگذارد.

علی بهجت اضافه کرد: وی در رابطه با مرحوم قاضی می‌گفت درس‌های ایشان قابل نوشتن نبود من یک جلسه درس استاد را قیمت کردم دیدم به اندازه قیمت یک کوچه ای بود به نام صدتومانی یعنی کلاس ایشان این قدر ارزش داشت که هر جلسه‌اش از آن کوچه صد تومانی هم باارزش‌تر بود.

وی در رابطه با نظر آقای قوچانی در رابطه با پدر بزرگوارش گفت: مرحوم قوچانی در رابطه با آیت‌الله بهجت می‌گوید ایشان 22 سال سن داشت اما بیش از 20 مقام داشت اما حیف که نمی ‌توانم بگویم.

پس از بازگشت از حرم امام رضا(ع) چنان نشاطی داشت که حس می‌کردی مست شده است

حجت الاسلام بهجت تأکید کرد: وی با نماز جان می‌داد و با زیارت جان دوباره می‌گرفت، ایشان 40 سال دو ماه و نیم از سال را به زیارت امام رضا(ع) می‌رفت اما در طی این 40 سال یک چهل متری برای خودش آن‌جا تهیه نکرد همیشه 2 ساعت قبل سحر بیدار می‌شد و به عبادت می‌پرداخت و نزدیک طلوع آفتاب به حرم می‌رفت.

وی ادامه داد: قبل از رفتن به حرم به خاطر عبادت‌ زیاد توانشان بسیار کم می‌شد اما در کمال حیرت وقتی از حرم بر‌می‌گشتند انرژی بسیار زیادی پیدا می‌کردند به طوری که می‌توان گفت از حرم که بازمی‌گشتند انگار مست بودند و دوپینگ کرده بودند بنابراین با من شوخی می‌کرد و سر به سر من می‌گذاشت و این انرژی وصف ناپذیر باعث حیرت ما می‎شد.  

وی بیان داشت: در زیارت حضرت معصومه(س) هم همین طور بودند به طوری که از سال 1324 شمسی روزی دو ساعت به حرم حضرت معصومه می‌رفتند و یک ساعت ایستاده و یک ساعت نشسته زیارت می‎کردند و دعای جامعه کبیره و چند بار نیز به نیابت، امین‌الله می‌خواندند.

نشسته می‌خوابید و می‌گفت نشسته بخوابید تا خواب بر شما مسلط نشود

وی تصریح کرد: ایشان در درس جدی و در عبادت نیز بسیار کوشا بودند به طوری که انسان باورش نمی شد که فردی که این چنین عبادت می‌کند اهل آن چنان درس و علمی باشد و از طرفی جدی بودن در درس هم باعث نمی‌شد تا از سیر ملکوتی‌شان کم بگذارند.

وی در رابطه با نظم آقای بهجت گفت: آیت الله بهجت بسیار در کارهایشان نظم داشتند و از تمامی وقتشان استفاده می‌کردند به یاد دارم زمانی که می‌خواستند از این میز به میز دیگر بروند تا کتابی را بردارند اگر در این فاصله کوتاه از ایشان سؤالی می کردی می گفتند الان وقت سؤال است؟ یعنی حتی در بین این راه کوتاه نیز بیکار نمی‌ماندند.

علی بهجت اضافه کرد: اگر من تیتر روزنامه‌ها را می‌خواندم می‌گفتند وقت اضافه آورده‌ای که تیتر روزنامه‌ها را می‌خوانی و واقعا هم همین بود من در زندگی‌ام کسانی را دیده‌ام که بسیار روزنامه مطالعه می‌کنند اما یادشان نمی‌آید ماه قبل چه اتفاقی افتاده و کسانی را دیدم که روزنامه نخوانده و تلویزیون ندیده می‌دانستند ماه های آینده چه اتفاقاتی می‌افتد.

وی همچنین در رابطه با زمان استراحت ایشان گفت: خواب ایشان بسیار کم بود به طوری که گاهی نشسته می‌خوابیدند از ایشان که می‌پرسیدیم چرا نشسته می‌خوابید می‌گفتند دراز نمی کشم که خواب بر من مسلط نشود.

مشکلات مردم برایشان مهم بود و اگر ما در پی حل مشکل برنمی‌آمدیم خودشان آن را انجام می‌دادند

فرزند آقای بهجت اظهارداشت: در رابطه با خانواده نیز سعی می‌کردند با تمام مشغله‌هایشان سر سفره بیشتر غذا خوردن را طول بدهند صله رحمشان نیز در این زمان بود زیرا احوال همه را از من و دیگر اعضا خانواده می‌پرسیدند، حتی به نام می‌گفتند فلان فرد مشکل داشت آیا حل شد؟ دختر فلان فرد مشکلش برطرف شد؟ و می‌خواستند که پیگیر مشکلات همه باشیم و اگر زمانی هم ما یادمان می رقت خودشان آن کار را انجام می‌دادند، از برنج و محصولات میوه هم که جز وجوهات نبود یک سوم را کنار می‌گذاشتند به طوری که گاهی ما 3،4 ماه سال را بی برنج می‌ماندیم.

فحش هم می‌دهید بگویید گل اناری

علی بهجت گفت: پدر هرگز در کودکی به ما اجازه نمی دادند فحش بدهیم من می‌گفتم نمی‌شود که عصبانی هستیم فحش ندهیم می گفتند بگویید گل اناری زیرا گل انار مانند انار است اما وقتی سراغش می‌روی می بینی انار نیست.

گاهی از شدت ناراحتی برای اتفاقات دنیای اسلام انرژی‌شان در درس دادن نیز تحلیل می‌رفت

حجت الاسلام بهجت تصریح کرد: ایشان نسبت به اتفاقاتی که در جاهایی مانند بغداد می‌افتاد از جمله انفجارها به شدت حالت ترحم داشتند به طوری که از شدت ناراحتی‌شان احساس ‌می کردید که در آن انفجار برای یکی از اقوامشان اتفاقی افتاده است. در جلسه استفتائات نیز گاهی بعد از جواب به چند سؤال یکدفعه بیان می‌داشتند هر روز یک انفجار انجام می‌دهند نمی‌گذارند راحت باشیم.

وی ادامه داد: حتی از شدت ناراحتی برای این‌گونه مسائل توانایی و انرژی‌شان برای درس دادن تحلیل می‌رفت گاهی یکدفعه به شدت ناراحت می‌شدند و می‌گفتند خدایا رحم کن ما از ایشان می‌پرسیدیم آقا چه شده؟ می گفتند سفیانی از حتمیات است این‌ها به اسم می‌کشند. شما چه می‌دانید؟ با این درندگان چه کنیم؟ نمی دانیم، مرددیم دعا کنیم آیا بمانیم تا ظهور؟

 اگر از کرامات ایشان می‌گفتی به شدت عصبانی می‌شدند و می‌گفتند من گدا هستم

وی عنوان کرد: یک موضوعی که به شدت ایشان را عصبانی می‌کرد این بود که بگویید من فلان کرامت را از شما دیده‌ام این حرف باعث ناراحتی و عصبانیت ایشان می‌شد طوری که با ناراحتی می‌گفتند من چه کاره‌ام ؟ من کاره‌ای نیستم من گدا هستم. در صورتی که فرد می‌دانست این از کرامات آقا بوده است.

 علی بهجت با بیان خاطره‌ای گفت: یک بار فردی به نزد آقا آمد و گفت به تازگی نورسیده‌ای دارم آقا گفتند نامش را زینب بگذار من گفتم آقا از کجا می‌دانید دختر است پس شما می‌دانید که فرزند ایشان دختر است آقا حرف را عوض می‌کردند و می‌گفتند من مگر گفتم دختر است. در حقیقت ایشان هرگز دوست نداشتند کسی ایشان را بشناسد.

 او تمام نشانه‌ها را پاره می‌کرد

فرزند آیت‌الله بهجت گفت: سیر زندگی آیت‌الله بهجت بسیار پیچیده بود به طوری که سال‌ها طول می‌کشید تا یک سؤالمان در رابطه با ایشان پاسخ داده شود زیرا وی هرگز حاضر نبود از خود چیزی را افشا کند، او واقعا عبد خدا بود و همیشه هم می‌گفت من هیچ چیز نیستم به همین خاطر ما نیز چیز زیادی از ایشان نمی‌فهمیدیم.

وی در پایان سخنانش تصریح کرد: سال 63 بود که علامه جعفری تلنگری به من زد که کارهایت را رها کن و پیش پدرت بیا که ایشان یک فرد خاص و تکی است اما بعد از آن نیز من چیز زیادی در رابطه با پدر متوجه نمی‌شدم البته گاهی بعضی مطالب را یادداشت می‌کردم اما این یافته‌ها تنها مانند پازلی از هم پاشیده بود تمام نشانه‌ها را پاره می‌کردند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ق.ظ ]




چه زمانی دخترم را با حجاب آشنا کنم؟

دختران را از چه سنی نسبت به چادر سر کردن و همچنین خواندن نماز تشویق کنیم تا آنها قبول کنند و دلسرد نشوند؟

 

به طور کلی آموزش جریان حجاب امری آهسته و پیوسته است یعنی از ابتدای تولد نوزاد دختر باید این مساله کم کم به وی آموزش داده شود تا پوشش مناسب داشته باشد، با روسری آشنا شود، هر از گاهی از چادر استفاده کند و همین طور که بزرگ می شود به سن تکلیف رسید و مادر احساس کرد که فرزندش آمادگی پذیرش کامل چادر را دارد، زمان استفاده از چادر است.

البته این توصیه ها را هم حتما اجرایی کنید:

صحبت ها و انگیزه های داشتن حجاب را از 5 و 6 سالگی شروع کنید. برای او تشریح کنید که یک دختر، با حجاب بسیار زیبا می شود، همه به او احترام می گذارند، با حجاب از بدی ها دور می شود و …در این سنین کودکان در برابر حوادث و رفتار دیگران تاثیر پذیرترند، حجاب شرعی مادر، خاله، عمه و خانم های نزدیک به کودک و دوستانی که با آن ها روابط نزدیک داریم می تواند زمینه را برای محجبه بودن دختران فراهم کند.

ضمن اینکه:

- در ابتدا سعی کنید خودتان نسبت به حجاب و عفاف حساسیت خاصی داشته باشید. با هر کسی(افراد بد حجاب و بی بند و بار نسبت به مسائل دینی) رفت و آمد نداشته باشید و طوری رفتار کنید تا کودک بدی ارتباط با این دسته از افراد را درک کند و نیز الگو بگیرد.

- خودتان هم پایبند به حجاب باشید. حتی در لحظاتی که نگه داشتن آن واقعا سخت است. در مسافرت، کارهای سخت، کارهای اداری، حرکات ورزشی و خلاصه همیشه حجاب را فراموش نکرده و کودک خود در انگیزه خود برای داشتن حجاب توجیه کنید.

 - به کودک هدیه حجاب بدهید. یکی از روش های تشویق، دادن پاداش است به طوری که روانشناسان بر این باورند که تقویت های بیرونی مانند جایزه موجب ایجاد تقویت های درونی مانند میل به داشتن حجاب خواهد شد. بر این اساس برای رعایت حجاب فرزندتان هدیه های هر چند کوچک اما مستمر تهیه کنید.

صحبت ها و انگیزه های داشتن حجاب را از 5 و 6 سالگی شروع کنید. برای او تشریح کنید که یک دختر، با حجاب بسیار زیبا می شود، همه به او احترام می گذارند، با حجاب از بدی ها دور می شود و …در این سنین کودکان در برابر حوادث و رفتار دیگران تاثیر پذیرترند، حجاب شرعی مادر، خاله، عمه و خانم های نزدیک به کودک و دوستانی که با آن ها روابط نزدیک داریم می تواند زمینه را برای محجبه بودن دختران فراهم کند.

 - حجاب را برای کودک تبدیل به عادت کنید. عادت دادن کودک به حجاب بسیارمهم است؛ ما نمی توانیم حجاب را به صورت فشرده اعمال کنیم؛ ملایمت و لطافت و عادت دادن او بسیار اهمیت دارد. 

- از 3 سالگی تربیت آموزه های دینی و داشتن حجاب را رسمی کنید. در ابتدا برای او چادری تهیه کنید و او را برای داشتن چادر تشویق کنید. عبارات محبت آمیز بگویید و او را در آغوش کشیده و بگویید که بسیار خوشحالید که چنین فرزند با حجاب و با حیایی دارید. تشویق های خود را ادامه دهید و برای آن پایانی تصور نکنید. البته افراط و تفریط در این مورد هم مذموم است. فقط تدریج و استمرار را فرموش نکنید.

- به بزرگترها (پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها) بسپارید که کودک شما را برای داشتن حجاب تشویق کنند. گاه به او هدیه ای دهند و نیز در برابر همه فامیل به او احترام بخصوصی بگذارند و در برابر بی حجاب ها او را تکریم کرده و ترجیح دهند. به این صورت کودک می فهمد که همگان برای حجاب او ارزش قائل هستند نه فقط پدر و مادر. به این ترتیب کودک اعتماد به نفس بالایی کسب کرده و می فهمد که با حجابش برای همه عزیز است و با این اعتماد به نفس راه درست را از نادرست تشخیص داده و حجاب را انتخاب می کند.

  - مراقب حس زیبا دوستی او باشید. همزمان با تکلیف دختران، بلوغ جسمانی هم اتفاق می افتد. این امر او را درگیر ظاهرش خواهد کرد. براین اساس او بیشتر از گذشته به فکر نمایاندن زیبایی ها و پوشاندن بدشکلی های موقتی اش خواهد افتاد. والدین آگاه باید با تهیه لباس های زیبا و شاد و متفاوت با رنگ های متنوع و استفاده ازخلاقیت، میل به آراسته بودن او را درک کنند به طوری که موجبات محدودیت او را فراهم نکنند و آزادی و شور و شوق کودکی او را مدنظر قرار دهند. مثلا از انواع چادرهای رنگی آذین شده با تور و روبان یا مانتو های زیبا با دکمه های رنگارنگ استفاده کنند تا دختر بداند، حجاب زیبایی های او را کم نکرده است.

- هرسال با مراسم کوچکی جشن تکلیف رابرایش یاد آوری کنید. هر سال، روزجشن تکلیف کودکتان مراسمی کوچک به پا کنید چون آن روز تولدی دیگر است و به او یادآوری کنید درطول سالی که گذشت در چه زمینه هایی قوت یا ضعف داشته و قرار است چگونه باشد.
حتما با مشاوران مذهبی مشورت داشته باشید

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:18:00 ق.ظ ]




چرا کودکان استرسی می شوند؟

استرس می تواند موجب افت تحصیلی و اختلال در ارتباط بین کودک و اطرافیان او شود

استرس یکی از علل مهم اختلالات خلقی و عاطفی در بچه هاست. استرس می تواند موجب افت تحصیلی و اختلال در ارتباط بین کودک و اطرافیان او شود و در درازمدت در او ایجاد اضطراب و افسردگی کند.
محققان در مطالعات اخیر مهمترین عوامل استرس زا در زندگی کودکان را مورد بررسی قرار داده و عناوین زیر را به عنوان عوامل تاثیرگذار مطرح کردند؛
انتظار رشد ذهنی سریعتر کودکان: امروزه تقریبا همه بچه ها به کودکستان و پیش دبستانی می روند. سال ها قبل کودکستان جایی فقط برای بازی بچه ها بود ولی امروزه به بچه ها در پیش دبستانی تکالیفی داده می شود. در کلاس اول و دوم میزان این تکالیف باز هم بیشتر می شود. یک تحقیق توسط دانشگاه ویرجینیا نشان داده است که از سال ۱۹۹۸ به این طرف زمان صرف شده در مدارس برای آموزش ادبیات ۲۵ درصد افزایش یافته در حالیکه زمانی که مصروف آموزش هنر،موسیقی و مهارت های دستی می شود بشدت کم شده است. این موارد فشارهای استرسی زیادی را به بچه ها وارد می کنند.
فشارهای تحصیلی و امتحانات: وسواس اولیاء مدرسه و والدین به امتحانات مکرر بچه ها موجب اعمال استرس بسیار زیادی بر آنها می شود.
کم بودن زمان استراحت: زمان اوقات فراغت از کار روزانه برای بچه ها در حال کمتر شدن است. حتی زمان زنگ تفریح ها هم در مدارس در حال کاهش است.
برنامه های شلوغ و زیاد: برنامه زندگی خیلی از بچه ها بسیار شلوغ و با محدودیت های زمانی است. غیر از مدرسه خیلی از بچه ها باید در کلاس های ورزشی یا موسیقی یا هنری هم شرکت کنند. رفت و آمدهای شهری و ترافیک و نیازبه برنامه ریزی دقیق برای حضور در این برنامه ها می تواند فشار و استرس زیادی را به بچه ها وارد کند.

آزار و اذیت از طرف همسالان: خیلی از بچه ها در مدرسه موجب آزار و اذیت کلامی یا جسمی توسط همسالان و همکلاسی های خود قرار می گیرند. آزار و اذیت از طریق شبکه های اجتماعی هم از تهدیدهای جدید در محیط وب است.

  قرار گرفتن در معرض تلویزیون و اینترنت: در دنیای کنونی همه بچه ها خواه ناخواه در معرض برنامه هایی در تلویزیون و اینترنت هستند که محتوای غالب آنها برای بزرگسالان تهیه شده و برای بچه ها مناسب نیستند. فیلم های خشونت بار و بازی های نامناسب کامپیوتری از علل مهم وارد شدن استرس به روح و روان بچه ها است.

فشارهای خانوادگی: جدایی پدر و مادر، بیکاری والدین و یا بیماری آنها می تواند روح ظریف کودک را تحت تاثیر قرار داده و موجب بروز استرس در آنها شود. خانه محلی برای آرامش کودک است. خانه ای که در آن بچه هر روز شاهد مشاجرات و نزاع پدر و مادر باشد از علل مهم وارد شدن استرس به او است.

خواب ناکافی: غالب بچه ها امروزه خواب ناکافی دارند و از علل مهم آن وجود تلویزیون یا موبایل است که حتی در اطاق خواب هم آنها را رها نمی کند. خواب ناکافی موجب بروز استرس و افت تحصیلی می شود.
بیماری های مزمن: بیماری هایی مانند آسم، چاقی مفرط یا بیش فعالی امروزه تعداد زیادی از بچه ها را درگیر کرده است. جدای از آن خیلی از بیماری های جدی که قبلا کشنده بود امروزه با پیشرفت دانش پزشکی کنترل شده اند و نتیجه آن زنده ماندن کودکی است که دچار بیماری مزمنی شده است. این بیماری میتواند منشا استرس باشد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:15:00 ق.ظ ]




آثار اجتماعی صله ارحام

صله رحم، علاوه بر آثار فردی اعم از دنیوی و اخروی دارای پی آمدهای اجتماعی خاصی نیز هست که جایگاه این عمل عبادی را در عرصه اجتماع نمایان می سازد و در جهت شکوفایی جامعه نقش مؤثری ایفا می کند. اکنون به فراخور مجال این نوشتار به آنها اشاره می کنیم.

1. هم بستگی اجتماعی

جامعه شناسان معتقدند که هم بستگی اجتماعی معلول پدیده ای به نام هم بستگی گروهی است و هم بستگی گروهی به معنای آن است که «افراد گروه در قالب گروهی که هستند، وحدت خود را حفظ کنند و با عناصر وحدت بخش مثل: مذهب، فرهنگ، عاطفه، میهن و خویشاوندی، هم نوایی یابند».

پس اگر افراد در قالب گروه های کوچک فامیلی دارای تفاهم و توافق باشند و به یکدیگر یاری رسانند، در اجتماع نیز اثرگذار خواهند بود و به نوعی انسجام اجتماعی ایجاد می کنند. چنین انسجامی مایه حیات، رشد و بالندگی جامعه و در نهایت، عمران و آبادانی آن می گردد. پیوندها و گروه های خویشاوندی از آنجا که مبتنی بر کشش های طبیعی و تمایلات فطری و انگیزه کافی افراد برای حضور در آنهاست، مورد تأکید اسلام قرار گرفته است تا نقطه شروع اصلاح نظام اجتماعی باشد. چه بسا حکمت حدیث رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز که صله رحم را مایه عمران و آبادی سرزمین ها دانسته اند، همین باشد: «ان الصدقة و صلة الرحم تعمران الدّیار».

این انسجام اجتماعی و وحدت، منافع و امنیت ملی را به همراه می سازد و مایه اندوهگین شدن و سلب طمع دشمنان می گردد؛ چنان که امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: «صلة الرحم توجب المحبّه و تُکبتُ العَدوّ؛ صله رحم دوستی می آورد و دشمن را رسوا می سازد».

2. نظارت اجتماعی

از منظر جامعه شناسی، برقراری ارتباطات متنوع اجتماعی و مشارکت فعال در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی، مهم ترین منبع جامعه پذیری و کنترل اجتماعی به شمار می رود که فرآیند جامعه پذیری در خانواده، مدرسه، گروه همسالان، کانون های مذهبی، محیط اجتماعی و مانند آن صورت می گیرد. برقراری روابط منسجم، رواج تعامل های دو جانبه، در هم آمیختگی منافع و مصالح مشترک، تلاش جهت رفع حاجت های مادی و معنوی دیگران و… به عنوان مهم ترین زمینه ها و آثار صله رحم، نتایج متعددی از جمله نظارت اجتماعی را به همراه خواهد داشت. شبکه خویشاوندی به عنوان یک جامعه کوچک به طور مستقیم و غیر مستقیم ناظر بر رفتار یکدیگرند. دستور اسلام برای برقراری روابط مستحکم نیز زمینه را برای چنین نظارتی فراهم می سازد. به همین دلیل، پیامبر برای بیان احکام اسلام و اجرای آن مأمور می شود از خویشان خود آغاز کند: «وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ؛ ای پیامبر، خویشاوندان نزدیکت را بیم ده»(شعرا: 214) و از این روست که امام صادق علیه السلام نیکی و صله رحم را مایه امنیت از گناه و آسان سازی حساب روز قیامت می شمارد.

3. افزایش جمعیت

در خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام آمده است که خداوند، صله رحم را برای زیاد شدن نفوس واجب کرده است: «فرض اللّه صلة الارحام منماةً للعدد». احترام قرآن و روایات به خانواده از آن روست که روابط مستحکم خانوادگی و فضای محبت آمیز و عاطفی حاکم بر آن، میل به همکاری و حیات را در انسان افزون می سازد. بر عکس: ستم فرزندان به والدین و یکدیگر، خود رأی بودن و منفعت پرستی، همکاری نکردن و مانع تراشی بر سر راه یکدیگر، میل طبیعی به تولید و تربیت فرزند را از بین می برد و در دراز مدت، به انقطاع نسل می انجامد. همین مسئله مفاسد اخلاقی و اجتماعی فراوانی را گریبان گیر جامعه می سازد.

کاهش چشم گیر جمعیت در برخی کشورهای اروپایی که که کارگزارانشان را به در پیش گرفتن تدبیری برای تشکیل کانون خانواده از سوی جوانان وادار کرده است، سست بودن بنیان خانواده ها و بحران های اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی حاصل از آن، به دلیل عمل نکردن به دستورهای صحیح دینی است.

4. فقرزدایی

اگر جنبش فقر زدایی از روابط خویشاوندی آغاز شود و صله ارحام فقط در محدوده سلام کردن متوقف نشود و به مرحله همیاری و رفع گرفتاری خویشان ارتقا یابد و این فرهنگ اسلامی عمومیت یابد، به یقین، فقر ریشه کن خواهد شد. اینکه قرآن، خویشاوندان را در صدقه و انفاق بر دیگران مقدم می دارد، در راستای تحکیم همین بنیان است. امام سجاد علیه السلام در این زمینه می فرماید:

بر تو باد به نیکی کردن، صدقه دادن پنهان و صله رحم. به درستی که آنها عمر را زیاد می کنند و فقر را می زدایند.

5. تأمین نیاز وابستگی به گروه

این نیاز از جمله نیازهایی است که در هر مرحله از رشد در انسان وجود دارد و انسان به نوعی در پی تأمین آن است. وابستگی و ارتباط با گروه تنها برای تأمین نیازهای مادی نیست، بلکه فرد، خود را به وسیله گروه می شناسد و از این طریق به ویژگی های اخلاقی و توان مندی های خود پی می برد.

افزون بر آن، گروه سبب تحکیم شخصیت فرد می گردد و پذیرفته شدن از طرف گروه، موقعیت اجتماعی فرد و میزان موفقیت او را مشخص می سازد. همچنین فرد شیوه برخورد با دیگران، رعایت مصالح دیگران، تحمل افکار مختلف و اعتماد به نفس را در گروه می آموزد و در نهایت، موقعیت اجتماعی خویش را استوار می سازد.

افراد و خویشاوندان انسان در حکم یک گروه منسجم اجتماعی اند که هر فردی در سایه تعلق به آن می تواند به تأمین این نیاز بپردازد. بسیاری از بحران های اخلاقی و شخصیتی که در نسل جوان صورت گرفته است، و به صورت اعتیاد، فرار از خانه، خودکشی و… پدیدار می شود، نتیجه طرد شدن فرد از سوی خانواده و دوستان بوده است. یکی از راهکارهای پیشگیری از این معضل، تقویت احساس تعلق به گروه و رواج مهرورزی میان خانواده و خویشاوندان است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «صله رحم باعث زیاد شدن مال و ایجاد محبت میان خویشاوندان می شود».

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:14:00 ق.ظ ]




 

جایگاه صله رحم در فرهنگ اسلامی

تعریف صله رحم

اسلام، آدمی را موجودی فرد محور، تنها و جدای از جماعت نمی داند، بلکه او را به طور فطری اجتماعی می شناسد که باید در کنش های متقابل با دیگران، بخش مهمی از نیازهای خویش را برطرف سازد و به رشد و کمال دست یابد. اساساً اسلام، دینی اجتماعی و مبتنی بر قواعد و دستورهای جمعی است که هر گونه فردپرستی، رهبانیت و گوشه گیری در آن ممنوع است. مسئله مشورت، نماز جماعت و جمعه، حج و جهاد، لزوم تشکیل حکومت و بسیاری دیگر از مؤلفه های اجتماعی اسلام، نشان دهنده اهمیت این گونه مسائل در این دین حیات بخش است.

یکی از اموری که آموزه های دینی اهمیت بسیاری برای آن قائل است، مسئله «صله ارحام» است. «صله» از نظر لغت شناسی به معنای پیوستن، احسان و عطاست. «ارحام» نیز جمع «رَحِم» و به معنای عضو خاصی از بدن زن است که محل استقرار فرزند و کانون نشو و نمای طبیعی اوست. خویشاوندان نیز به اعتبار انتساب به یک رحم، «ارحام» خوانده می شوند.

بر اساس روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، خداوند به هنگام خلق رَحِم با خطاب به او فرمود:

من رحمانم و تو رَحِم، اسمت را از اسم خود گرفتم. هر کس با تو بپیوندد، من نیز با او می پیوندم و هر کس از تو جدا شود، من هم از او جدا می شوم.

صله ارحام به معنای «ارتباط با خویشاوندان» اعم از سببی و نسبی است، ولی از آنجا که «صله ارحام» از واجبات دینی بوده و قطع آن از امور حرام به شمار می رود، منظور از خویشاوندی که صله و ارتباط با او واجب و قطع آن حرام است، «هر خویشاوند نسبی است که به خویشی معروف باشد، اگر چه نسب دوری داشته باشد و محرمیتی در میان نباشد.» در تعریف آن گفته اند: «صله رحم» عبارت از نیکی کردن به خویشاوندان و هم دردی و کمک به آنان با جان و مال و هر چه از خیر است که در توان انسان باشد و قطع رحم به آن اموری گفته می شود که مخالف این رویه باشد.

هر کاری که در عرف، پیوند را برساند، صله است، هر چند در کار کوچکی مانند سلام کردنی نیکو یا جواب دادن سلام یا دادن جرعه آب به خویشاوندان باشد.

اهمیت صله رحم

با توجه به آثار ژرف صله رحم در حوزه فردی و اجتماعی و زندگی دنیوی و اخروی انسان، آیات و روایات به طور گسترده بر آن تأکید ورزیده و اهمیت آن را گوشزد کرده اند.

در آیات قرآن، کسانی را که قطع صله ارحام می کنند، در شمار «زیان کاران» قرار داده است:

کسانی که پیمان خدا را پس از محکم ساختن آن می شکنند پیوندهایی که خداوند دستور فرموده است برقرار سازد، قطع و در روی زمین فساد می کنند، زیان کارانند. (بقره: 27)

از امام صادق علیه السلام درباره مفهوم «آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده» که در این آیه آمده است، پرسیده شد. ایشان فرمود: «مراد از امر خدا، صله رحم است و تأویل دیگر آیه، ارتباط شما با امامان معصومین است.» امام سجاد علیه السلام نیز در نصیحت خویش به فرزندان، آنها را از هم نشینی با چند گروه منع می کند که یکی از آنها، کسی است که روابط خویشاوندی را قطع کرده است؛ زیرا آنان در آیات قرآن مشمول لعنت الهی قرار گرفته اند: «بپرهیز از هم نشینی با «قاطع رحم» که من او را در سه جای قرآن، لعنت شده یافتم.» آنجا که خداوند می فرماید:

آیا اگر از (دستورها) رویگردان شوید، جز این انتظار می رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید؟ اینان همان کسانند که خدا آنان را لعنت کرده است. (محمد: 22 و 23)

در روایات از «صله رحم» به بهترین اعمال پس از ایمان، اولین سخنگوی روز قیامت و بهترین خصلت مؤمن یاد شده و ده ها فضیلت دیگر برای آن شمرده شده است که ذکر همه آنها در مجال این نوشتار نیست.

از سوی دیگر، نکوهش های شدیدی بر ترک پیوند با خویشان آمده که نشان دهنده اهمیت فوق العاده این مسئله در اسلام است.

در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، قطع رحم، «منفورترین عمل» شمرده شده و قاطع رحم «یکی از سه گروهی است که روی بهشت را نمی بیند.» در روایات دیگر، «واگذار شدن انسان به خود از سوی خدا»، «فرود آمدن خشم و انتقام»، «قطع رحمت الهی» و «کیفر اخروی» از پی آمدهای منفی قطع رحم ذکر شده است. نظر به اهمیت ارتباط و پی آمدهای خطرناک ترک خویشاوندی توصیه شده است حتی در صورتی که اقوام انسان از او بریده باشند، یا او را آزار دهند، قطع کامل ارتباط جایز نیست.

بر اساس نقل امام صادق علیه السلام ، مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید و گفت: «ای رسول خدا، خویشاوندانی دارم که با آنان رفت و آمد دارم، ولی آنها مرا می آزارند. از این رو، تصمیم گرفته ام آنان را رها کنم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در این صورت، خداوند هم تو را رها می کند. گفت: پس چه کنم؟ فرمود: به کسی که دست رد به سینه تو زده است، بخشش کن و با کسی که از تو بریده است، پیوند برقرار کن و از کسی که به تو ستم کرده است، درگذر. اگر چنین کنی، خداوند عزوجل در برابر آنها پشتیبان تو خواهد بود».

;هر که از خویشان خود قطع کرد
;رحمت خود را خدا زود قطع کرد
;با رحم پیوند و قدر علم دان
;تا که یابی ز آتش دوزخ امان
;هر که از مال خدا چیزی نداد
;خرمن طاعات خود بر باد داد
;بی ادب تنها نه خود را داشت بد
;بلکه آتش در همه آفاق زد
کسی که آداب فردی و اجتماعی و خویشاوندی را که مایه بقای محبت در نسل ها و پایداری جوامع است رعایت نکند، مایه اختلاف افکنی و بحران زایی و از بین بردن سلامت جامعه است.

با ذکر بخش کوچکی از احادیث صله رحم، این پرسش مطرح می شود که چرا اسلام به این مسئله چنین توجهی کرده و بر آن تأکید ورزیده است؟ هرچند در بحث از پی آمدهای صله ارحام، فلسفه این تأکیدها روشن تر خواهد شد، ولی باید گفت بسیاری از مؤلفه های اخلاقی و عوامل رشد و تکامل و اصلاح ملت ها و حکومت ها، در اجتماع معنا پیدا می کند. اصلاح اجتماع، در آغازین قدم از واحدهای کوچک آغاز می شود و تأثیر خود را بر اجتماع های بزرگ تر می گذارد. از این رو، اسلام برای عظمت مسلمانان از این روش به صورت کامل بهره برداری کرده و به اصلاح واحد هایی دستور داده که معمولاً افراد از کمک و عظمت بخشیدن به آن روی گردان نیستند؛ زیرا تقویت بنیه افرادی را توصیه می کند که خونشان در رگ و پوست هم در گردش است. هنگامی که اجتماع های کوچک خویشاوندی نیرومند گردید، اجتماع بزرگ آنها نیز عظمت می یابد.

آثار صله رحم

با تأملی در آثار صله رحم در آیات و روایات درمی یابیم که بخشی از آثار و برکات این مسئله در حوزه فرد و بخشی از آنها در حوزه اجتماع مطرح می شود، همچنان که پاره ای از این آثار در دنیا و پاره ای در آخرت نصیب انسان می گردد. «صله رحم» مانند دیگر فضایل اخلاقی درجه های متفاوتی دارد و با حداقل ارتباط که همان رفت و آمد خانوادگی یا سلام کردن است، آغاز می شود و با مهرورزی بیشتر از طریق رفع مشکلات و نیازمندی های خویشان به وسیله همکاری و مشارکت در زمینه های مختلف و کمک های عاطفی، مالی و جانی تکامل می یابد. بدیهی است به میزان تقویت و گسترش این ارتباطات در عمق و سطح، آثار و برکات وسیع تری نصیب فرد و جامعه می شود.

باید گفت ذکر آثاری که پس از این اشاره می شود، چنین تصوری را برای خواننده ایجاد نکند که با حفظ حداقل ارتباط خویشاوندی بتوان به تمام این برکات دست یافت.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:10:00 ق.ظ ]




تقویت ایمان و کنترل شهوت 

 چگونه ضعف ایمان را از بین برده و  شهوت را در دوران جوانی کنترل کنیم؟

 

 

تقویت اراده امرى است ممكن ولى نیازمند جدیت و تلاش است. بسیارى از افراد علاقه‏مند به تقویت اراده خویش مى‏باشند. اما در همین مساله از خود سستى و بى‏ارادگى نشان مى‏دهند و پس از دست‏یابى به راه‏هاى تقویت اراده چند صباحى اقداماتى نموده و عقب‏نشینى مى‏كنند. آن گاه مى‏پندارند كه این راه‏ها كافى نبوده و در جست و جوى راهى دیگر بر مى‏آیند در حالى كه اشكال اساسى در سستى ورزیدن خودشان مى‏باشد.

 برخی عوامل موثر در این راستا عبارتند از: 

- دعا و درخواست از خداوند با توسل دائم به ائمه علیه السلام، به ویژه حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف که هر هدایتی از مجرای ایشان انجام می گیرد و هر لطفی به برکت ایشان شامل حال انسان می گردد. 

-  انس فراوان با قرآن کریم و تلاوت آن و آشنایی با ترجمه قرآن و تفسیر آن و تدبر و اندیشه در معانی عمیق آن. تلاوت روزانه ی آیات و روایات بیم دهنده از آثار گناه و سختی های برزخ و روز قیامت، و تدبر در آن. 
-  ارتباط پیوسته و ناگسستنی با دعاهایی که مشتمل بر بلندترین معارف عالیه و بیانگر فضایل والای اخلاقی می باشد به ویژه دعاهایی مانند مکارم الاخلاق، دعای خمسه عشر، کمیل، مناجات شعبانیه و امثال اینها.

-  ارتباط و رفت و آمد با پاکان و انسان های باتقوا و خود ساخته و علمای برجسته.

- داشتن حالت مراقبه و محاسبه اعمال هنگام خواب که این دو امر در راه کمال و بندگی خداوند دارای نقش کلیدی می باشند. 

داشتن حالت مراقبه و محاسبه اعمال هنگام خواب که این دو امر در راه کمال و بندگی خداوند دارای نقش کلیدی می باشند. 


-  از بى‏كارى، سرگرمى‏هاى سستى‏آور، پرخوابى و پرخورى جداً بپرهیزید.

 برای کنترل شهوت باید به نكات زیر توجه كنیم:

1.  پرهیز از نگاه نامشروع به افراد نامحرم و عكس ها و سایت های مستهجن. امام صادق علیه السلام فرمود: «نگاه پس از نگاه، در دل بیننده شهوت را مى‏انگیزاند»، و فرمود: «نگاه، تیرى از تیرهاى شیطان است، چه بسا نگاهى كه اندوه‏هاى دراز در پى دارد».
2. عدم معاشرت و دوستى با افراد منحرف و فاسد. 
3. انتخاب دوستان مؤمن و سالم.
4.  به یاد خدا بودن در همه اوقات.
5. كنترل افكار و نیندیشیدن به صحنه‏هاى شهوت انگیز. هرگز فكر گناه را به ذهن خود راه ندهید و از تصور و تخیل امور جنسى و شهوانى سخت پرهیز كنید. 
6.  ورزش به طور منظم براى تخلیه انرژى زاید بدن.
7.  بهره گیری از كتبى كه جنبه موعظه و بیدارگرى قلبى دارد و پرداختن چند ساعت به مطالعه این‏گونه كتب در روز. 
8. خود را همواره در محضر حق تعالى دانستن و او را به یقین در همه حال مراقب و بیناى به افعال خود نگریستن، « هو اقرب الیكم من حبل الورید ؛ او از رگ گردن به شما نزدیكتر است » ، « ألم یعلم بان الله یری ، آیا ‹گنهكار› نمیداند كه خدا میبیند »، « أیحسب ان لم یره احد، آیا میپندارد كسی او را نمیبیند»
9.  توجه به چهره كریه و زشت واقعى گناه و اینكه هر لحظه، حتی در همان لحظه گناه ممكن است مرگ فرا رسد و در آن حال خدا را ملاقات كند.
10. هر گاه فكر گناه و وسوسه آن به ذهن آمد بلافاصله آن را از لوح ذهن خارج كردن و توجه خود را به خدا و امور شریفه مشغول داشتن. جدیت و موفقیت در این امر پیروزى بزرگى است و در واقع دفع دشمن شیطان نفس از همان خاكریز اول است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:07:00 ق.ظ ]




اراده خود را تقويت کنيم

 

چگونه اراده خود را تقويت کنيم ؟ اراده خيلي ضعيفي در انجام كارها دارم چه کنم ؟ راه هاي تقويت اراده کدامند ؟  براي چگونگي محکم کردن اراده توضيحات کاملي بدهيد؟  و …  

 پرسش هايي است که هر روز مخاطبان مرکز مشاوره  سايت تبيان از مشاوران ما مي پرسند .

تا کنون نزديک به 3000 هزار پرسش در خصوص تقويت اراده  پاسخ داده شده  و همچنان اين پرسش براي کاربران ما وجود دارد که چگونه اراده خود را تقويت کنيم ؟ بهترين پاسخ به اين پرسش  به شرح زير مي باشد:

شخص با اراده كسي است كه وقتي درباره كاري، به خوبي تأمل كرد و آن را نافع دانست، تصميم به انجام آن مي‏گيرد و با فعاليت و ثبات قدم، آن را به اجرا در مي‏آورد و در مقابل، فرد سست اراده ، با كمترين مشكلي، از انجام دادن كار، دلسرد شده ، دست از تلاش برمي‏دارد. شخص با اراده، كسي است كه داراي هدفي معقول است و تا موقعي كه به آن نرسيده، از تعقيب آن باز نمي‏ايستد و مشكلات و موانع رواني يا مادي، به اراده و عزم او لطمه نمي‏زند و از پيشرفتش، جلوگيري نمي‏كند.

راهكارهاي تقويت اراده

1) تعيين هدف يا اهداف : انسان بايد ابتدا هدف و يا اهداف خود را در زندگي و يا كاري كه مي‏خواهد انجام دهد ، به طور دقيق و مشخص، ترسيم كند. طبيعي است كه اين هدف، بايد شفاف، معقول، قابل دست‌يابي، بدون افراط و تفريط ، مطابق توان و استعداد خود و واقع‌بينانه باشد نه بلندپروازانه و خارج از توانايي‌‏هاي شخص. در غير اين صورت، وقتي با مشكلات و موانع سختي رو‌به‌رو شود ، نااميد و دلسرد شده ، از ادامه كار، منصرف مي‏‏شود و خود را ناتوان و بي‌‏اراده مي‏بينيد.

2) شناخت توانايي‌‏ها و استعدادها: همه ما در وجود خود ، از استعدادهايي برخورداريم . كافيست اين نيروها را بشناسيم و براي رسيدن به هدف، آنها را به كار گيريم.

3) برنامه‌‏ريزي: بايد براي تمام كارها و فعاليت‌‏هاي شبانه‌روزي، برنامه‌‌اي مدون و منظّم داشته باشيد. بدين منظور از جدولي استفاده كنيد كه در ستون افقي آن، ساعات شبانه‌روز و در ستون عمودي، ايام هفته را يادداشت و تمام كارهاي روزانه ـ خواب، استراحت، ورزش، مطالعه را در آن درج كنيد و هر فعاليتي را در زمان خاص خود ، در جدول بنويسيد و هيچ زماني را بدون كار ، خالي نگذاريد. هر روز صبح با نگاهي به آن برنامه ، به اجراي دقيق آن بپردازيد و شب‏ها، قبل از خواب، آن را محاسبه و ارزيابي كنيد. شايسته است همچون يك محاسبه‌‏گر جدي و قاطع ، فعاليت‏هاي روزانه و ميزان موفقيت خود در انجام دادن آن ها را بررسي كنيد و در صورت موفقيت، خود را تشويق و در صورت تخلّف و سهل‌‏انگاري در اجرا، خود را تنبيه كنيد.

4) تلقين يا خودگويي‏هاي مثبت: گفتن، باور داشتن است. وقتي مي‏گوييم من آدم شكست خورده‌اي هستم، بي‌استعدادم و عوض شدني نيستم، درواقع، حكم محكوميت خود را صادر مي‏كنيم. دستور دادن، فرآيند شدن است و ما را دستورات مي‏سازند. سعي كنيد دستورات خوبي به خودتان بدهيد. شما با خودتان چه مي‏گوييد؟ فرهنگ ذهن و زبان شما، مثبت است و نيروزا و يا منفي است و نيروبر؟ تنها زماني يك مسأله يا يك مشكل غير قابل حل مي‌شود كه فكر كنيد غيرقابل حل است. با ايمان داشتن به امكان وجود راه‌حلي براي مشكلات، راه‌حل ها را جذب مي‌كنيد. به خودتان حتي اجازه صحبت يا فكر درباره ناممكن بودن راه‌حل ها را دهيد.

آجر‏هاي بناي هستي‌مان را، طرز تفكرمان مي‏سازد و اگر بخواهيم در دنياي‌مان اتفاق زيبايي بيفتد ، گام اول ، تغيير در نگاه و بينش ماست. با تغيير نگاه ، ايده‌آل‏ها و اهداف زندگي‌مان به درستي شكل مي‏گيرند و آن گاه گام دوم، يعني تلاش مستمر و انتخاب‏هاي عالي و فرداساز، در دنياي ما رخ خواهد داد . «إن الله لايتغير ما بقوم حتي يتغيروا ما بأنفسهم.»

5) تدريجي بودن تقويت اراده: براي به دست آوردن اراده‏اي قوي و محكم، بايد به تدريجي بودن آن و نياز آن به تمرين، توجه داشت. گمان نكنيد مي‏توانيد به طور دفعي و بدون تلاشي درخور، به آن دست يابيد. بنابراين، به راهكارهاي عملي زير توجه كرده، به آنها پاي‏بند باشيد:

ورزش کنيد، در صورت امكان، چند دقيقه قبل از اذان صبح از خواب بيدار شده، نماز شب بخوانيد و اگر در آن وقت بيدار نشديد ، قضاي آن را به جا آوريد. مقيد باشيد هر روز تعداد آيات معيني از قرآن را تلاوت كنيد (حداقل 30 تا 50 آيه) و در صورت تمايل، در هفته‌‏هاي بعد، بر ميزان آن بيفزاييد.هر روز چند کار ارادي براي خود در نظر بگيريد و انجام دهيد البته مراقب باشيد انتخاب کارها از روي واقع بيني باشد و از تصميم گيري هاي بلند پروازانه خودداري کنيد و سعي نمائيد درجه مشکلي کارها رو بتدريج افزايش دهيد تا با توانائي هاي شما همخواني داشته باشد.

بعد از اين که خود را در انجام برخي از کارهاي ايجابي مثل صبح زود بيدار شدن، نماز سر وقت، تلاوت قرآن و ورزش صبحگاهي، موفق شديد براي انجام کارهاي سلبي تصميم بگيريد يعني تصميم بگيريد کارهايي که نبايد انجام دهيد رو بتدريج ترک کنيد مثلا به عنوان نمونه مي خواهيد غرايز جنسي خود را مهار کنيد. در اينجا بايد رفتارهايي که باعث شعله ور شدن شهوات مي شه رو ترک کنيد.

ترك گناه و مخالفت با هواهاي نفساني، نقش بسيار مؤثري در تقويت اراده و نهادينه كردن آن در درون انسان دارد. هرگز در كارها، نااميد نشويد و با حالتي تهاجمي، براي پي‌گيري و به انجام رساندن كارهاي ناقص و ناموفق، تلاش كنيد. كارهايي را كه به عهده مي‏گيريد، ناتمام رها نكنيد و آن ها را به نحو احسن و تا رسيدن به نتيجه مطلوب، ادامه دهيد و از پراكنده كاري و آشفتگي در كارها كه موجب به هم ريختگي نظام فكري مي‏شود ، بپرهيزيد و به فعاليت‏هاي خود ، تمركز و انسجام ببخشيد. از کمال طلبي بپرهيزيد و هرناکامي را تجربه اي براي کسب موفقيت هاي بعدي بدانيد و نه شکست. به جاي مقصر دانستن بخت و اقبال، موانع را بررسي ‌كنيد. همواره بر خداوند ، توكل كرده و در همه امور، از او استمداد جوييد.

براي كسب اعتماد به نفس, يادگيري مهارت ها و تخصص ها نقش مؤثري دارد. اگر كسي در يكي از رشته ها تخصص لازم را پيدا كرد, با اين احساس که توانايي كاري را دارد كه ديگران از انجام آن عاجز و ناتوان اند، اعتماد به نفس و انگيزه و جرأت و تلاش و پشتكار وي تقويت خواهد شد و راهي به سوي موفقيت خواهد داشت

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:01:00 ق.ظ ]





یاد خدا سبب قوت قلب

«یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم فئه فاثبتوا و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون» (انفال/ آیه 45)؛ «ای اهل ایمان! آنگاه که با دشمن در میدان جنگ روبرو می شوید، پابرجا و محکم بمانید». «و اذکروا الله کثیرا»، «در همان حال خدا را زیاد یاد کنید»، اول دستور ثبات است سپس می فرماید: یاد خدا را فراموش نکنید. یاد خدا سبب قوت قلب انسان است. مخصوصا وقتی که انسان در شرایط سختی قرار می گیرد، یاد کردن خدا که انسان از قدرت الهی استمداد کند، روحیه انسان را قوی می کند. «یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوه» (بقره/ آیه 153)، «نماز ذکر خداست». قرآن می گوید از نماز مدد و نیرو بگیرید. اسلام که نمی گوید یا برو پاسبانی کن یا ذکر خدا بگو، یا برو خلبان باش یا ذکر خدا بگو، یا برو کشتیبان باش یا ذکر خدا بگو. اسلام می گوید هر کاری که می کنی ذکر خدا بگو، آن وقت کارت را بهتر انجام می دهی و روحیه ات قویتر می شود. چرا اینطور می گویی که آیا یک پاسبان خانه ها را پاسبانی دهد بهتر است یا بنشیند در خلوت و تسبیح هزار دانه دستش بگیرد و ذکر خدا بگوید؟ مثل اینکه قرآن گفته ذکر خدا فقط به این است که انسان در چله بنشیند، در ها را به روی خود ببندد، تسبیح هزار دانه هم دستش باشد و ذکر بگوید. قرآن به مجاهدین می گوید: «یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم فئه فاثبتوا و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون» (انفال/ آیه 45)؛ «ای اهل ایمان! آنگاه که با دشمن روبرو می شوید و مرگ دندانهای خود را به شما نشان می دهد، پابرجا باشید و یاد خدا بکنید». نگفت: پابرجا باشید، اینجا دیگر جای یاد خدا نیست، نگفت: بروید در خانه ها بنشینید و یاد خدا بکنید، گفت: پابرجا باشید و یاد خدا بکنید. در میدان جنگ اگر یاد خدا بکنید بیشتر پابرجا می شوید، و در این صورت است که فلاح و رستگاری نصیب شما می شود.

یاد خدا باعث بینائی و روشنایی

خداوند در سوره اعراف می فرماید: «إن الذین اتقوا إذا مسهم طئف من الشیطن تذکروا فإذا هم مبصرون اعراف، 201»، « و إخونهم یمدونهم فى الغى ثم لا یقصرون» (اعراف/آیه 202)؛ «پرهیزکاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطان شوند به یاد خدا و پاداش و کیفر او مى افتند و در پرتو یاد او راه حق را مى بینند و بینا مى گردند، ولى ناپرهیزکاران برادرانشان یعنى شیاطین آنان را پیوسته در گمراهى پیش مى برند و باز نمى ایستند». در روایات کرار به اثر عمیق ذکر خدا در کنار زدن وسوسه هاى شیطان اشاره شده است. حتى افراد بسیار با ایمان و دانشمند و با شخصیت همیشه احساس خطر در مقابل وسوسه هاى شیطانى مى کردند، و از طریق مراقبت که در علم اخلاق بحث مشروحى دارد با آن مى جنگیدند. اصولا وسوسه هاى نفس و شیطان همانند میکربهاى بیمارى زا است، که در همه وجود دارند، ولى به دنبال بنیه هاى ضعیف و جسمهاى ناتوان مى گردند، تا در آنجا نفوذ کنند اما آنها که جسمى سالم و نیرومند و قوى دارند، این میکربها را از خود دفع مى کنند. جمله «اذا هم مبصرون» به هنگام یاد خدا چشمشان بینا مى شود و حق را مى بینند اشاره به این حقیقت است که وسوسه هاى شیطانى پرده بر دید باطنى انسان مى افکند، آنچنان که راه را از چاه و دوست را از دشمن و نیک را از بد نمى شناسد، ولى یاد خدا به انسان بینائى و روشنائى مى بخشد، و قدرت شناخت واقعیتها به او مى دهد، شناختى که نتیجه اش نجات از چنگال وسوسه ها است. پرهیزکاران در پرتو ذکر خدا از چنگال وسوسه هاى شیطانى رهائى مى یابند، و این در حالى است که گناهکاران آلوده، که برادران شیطانند در دام او گرفتارند، قرآن در آیه بعد در این باره چنین مى گوید: برادرانشان یعنى شیاطین پیوسته آنها را در گمراهى پیش مى برند، و از گمراه ساختن آنها باز نمى ایستند، بلکه بیرحمانه حملات خود را به طور مداوم بر آنها ادامه مى دهند «و اخوانهم یمدونهم فى الغى ثم لا یقصرون» (اعراف/ آیه 202)؛ «اخوان کنایه از شیاطین است و ضمیر هم به مشرکان و گنهکاران باز مى گردد»، چنانکه در مى خوانیم «ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین» (اسراء/آیه 27)؛ «تبذیر کنندگان برادران شیطانند». یمدونهم از ماده امداد به معنى کمک دادن و ادامه دادن و افزودن است یعنى پیوسته آنها را به این راه مى کشانند و پیش مى روند. جمله لا یقصرون به معنى این است که شیاطین در گمراه ساختن آنها از هیچ چیز کوتاهى نمى کنند. سپس حال جمعى از مشرکان و گنهکاران دور از منطق را شرح مى دهد و مى گوید هنگامى که آیات قرآن را براى آنها بخوانى آن را تکذیب مى کنند و هنگامى که آیه اى براى آنها نیاورى و در نزول وحى تاخیرى افتد مى گویند پس این آیات چه شد؟ چرا از پیش خود آنها را تنظیم نمى کنى؟ مگر همه اینها وحى آسمانى است؟ «و اذا لم تاتهم بایة قالوا لو لا اجتبیتها» (اعراف/آیه 203)؛ «اما به آنها بگو من تنها از آنچه به سویم وحى مى شود پیروى مى کنم، و جز آنچه خدا نازل مى کند، چیزى نمى گویم». این قرآن و آیات نورانیش وسیله بیدارى و بینائى از طرف پروردگار است، که به هر انسان آماده اى دید و روشنائى و نور مى دهد. «و رحمة لهدى وقوم یؤمنون» (اعراف/آیه 203)؛ «و مایه هدایت و رحمت براى افراد با ایمان و آنها که در برابر حق تسلیم اند مى باشد»

یاد خدا مایه آرامش دلها

خداوند در سوره انفال آیات 2 تا 4 می فرماید: «مؤمنان تنها کسانی هستند که هر گاه نام خدا برده شود، دلهایشان ترسان می گردد و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده می شود، ایمانشان افزونتر می گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. آنها که نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنها روزی داده ایم انفاق می کنند. آری مؤمنان حقیقی آنها هستند، برای آنان درجاتی مهم نزد پروردگارشان است و برای آنها آمرزش و روزی بی نقص و عیب است». یاد خدا در زندگی مؤمن جایگاه ویژه ای دارد و در پرتو آن می تواند به آرامش حقیقی دست یابد و آرامش در پرتو یاد خدا آنگاه نصیب مؤمن می شود که زمینه قلبی و باطنی آن را فراهم کند یعنی آنچنان دلش را از ناپاکی ها و زشتی ها و کدورت های معنوی پاک کند که بتواند حضور خدا را در دل خود احساس کند. نشانه این پاکی احساس ترس به هنگام شنیدن یاد خداست. اگر انسان به آن مطلوب حقیقی برسد به سعادت حقیقی که سعادت حقیقی اش قهرا آرامش به همان معنای فوق همه چیز است به آرامش حقیقی می رسد. این است که قرآن می فرماید: «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله»، «هدایت یافتگان کسانی هستند که ایمان آوردند و قلبهایشان به ذکر خدا اطمینان پیدا می کند» و بعد می فرماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب»؛ (رعد/آیه 28)؛ «تنها با یاد خدا قلبها اطمینان و آرامش پیدا می کند». یعنی تنها با یاد خدا دلها آرام می گیرد، یعنی رسیدن به هیچ مطلوبی به انسان آرامش حقیقی نمی دهد، یک آرامش موقت می دهد تا وقتی که خیال می کند به مطلوب حقیقی رسیده است، ولی یک مدتی که فطرتش او را از نزدیک به وی کرد و او را شناخت و درست درک کرد یک نوع عدم سنخیت میان خود و او درک می کند و حالت بیزاری در او پیدا می شود. تنها حقیقتی که اگر به او برسد دیگر محال است نسبت به او بیزاری پیدا کند خداوند متعال است، و این، زمانی است که قلب انسان به حقیقت، به او، به توحید رسیده باشد. اینکه صاحبان ایمان، از بهترین آرامش و آسایش روانی برخوردارند از آن جهت است که جهان را حکیم و علیم و هدفدار می دانند نه بی هدف. خداوند به عنوان یک قاعده کلى و اصل جاویدان و فراگیر مى فرماید آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مى گیرد. و در آخرین آیه با ذکر سرنوشت و پایان کار افراد با ایمان مضمون آیات قبل را چنین تکمیل مى کند: «الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبى لهم و حسن ماب» (رعد/آیه 29)؛ «آنهائى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترین زندگى براى آنهاست و سرانجام کارشان بهترین سرانجامها خواهد بود». بسیارى از مفسران بزرگ کلمه طوبى را مؤنث اطیب دانسته اند که مفهومش بهتر و پاکیزه تر یا بهترین و پاکیزه ترین است، و با توجه به اینکه متعلق آن محذوف است مفهوم این کلمه از هر نظر وسیع و نامحدود خواهد بود، نتیجه اینکه با ذکر جمله «طوبى لهم» همه نیکیها و پاکیها براى آنان پیش بینى شده است، از همه چیز بهترینش: بهترین زندگى، بهترین نعمتها، بهترین آرامش، بهترین دوستان و بهترین الطاف خاص پروردگار، همه اینها در گرو ایمان و عمل صالح است، و پاداشى است براى آنها که از نظر عقیده، محکم و از نظر عمل، پاک و فعال و درستکار و خدمتگذارند.

یاد خدا بهترین پشتوانه صبر و استقامت

خداوند در سوره حجرات می فرماید: «فاصبر على ما یقولون و سبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل الغروب و من الیل فسبحه و أدبار السجود» (ق/آیه 40)؛ «در برابر آنچه آنها مى گویند شکیبا باش، و تسبیح و حمد پروردگارت را قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب بجا آور و در بخشى از شب او را تسبیح کن، و بعد از سجده ها». از آنجا که صبر و استقامت نیاز به پشتوانه اى دارد، و بهترین پشتوانه یاد خدا و ارتباط با مبدأ علم و قدرت جهان آفرین است در دنبال این دستور مى افزاید: و تسبیح و حمد پروردگارت را قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن بجا آور. همچنین در قسمتى از شب او را تسبیح کن و بعد از سجده ها (و من اللیل فسبحه و ادبار السجود). این یاد مداوم و تسبیح مستمر همچون قطره هاى حیاتبخش باران بر سرزمین قلب و جان تو مى ریزد و آن را سیراب مى کند، دائما به تو نشاط و حیات مى بخشد و به استقامت در مقابل مخالفان لجوج دعوت مى کند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:00:00 ق.ظ ]




اثرات یاد خدا در زندگی انسان

یاد خدا به عنوان روح و هدف عبادت

ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می دهد و صفا می بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می دهد. امام علی (ع) درباره یاد حق که روح عبادت است چنین می فرماید: «ان الله سبحانه تعالی جعل الذکر جلاء للقلوب، تسمع به بعد الوقره و تبصر به بعد العشوه و تنقاد به بعد المعانده و ما برح لله عزت آلاوه فی البرهه بعد البرهه و فی ازمان الفترات عباد ناجاهم فی فکرهم وکلمهم فی ذات عقولهم» (خطبه 222)، خداوند یاد خود را صیقل دلها قرار داده است، دلها بدین وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینائی، بینا و از پس سرکشی و عناد، رام می گردند، همواره چنین بوده و هست که خداوند متعال در هر برهه ئی از زمان و در زمانهائی که پیامبری در میان مردم نبوده است بندگانی داشته و دارد که در سر ضمیر آنها با آنها راز می گوید و از راه عقلهایشان با آنان تکلم می کند. در این کلمات خاصیت عجیب و تاثیر شگرف یاد حق در دلها بیان شده است تا جائی که دل قابل الهام گیری و مکالمه با خدا می گردد. در همین خطبه حالات و مقامات و کرامتهائی که برای اهل معنی در پرتو عبادت رخ می دهد توضیح داده شده است، از آن جمله می فرماید: «تنزلت علی قد حفت بهم الملائکه و هم السکینه و فتحت لهم ابواب السماء و اعدت لهم مقاعد الکرامات فی مقعد اطلع الله علیهم فیه فرضی سعیهم و حمد مقامهم یتنسمون بدعائه روح التجاوز»، «فرشتگان آنان را در میان گرفته اند، آرامش برایشان فرود آمده است، درهای ملکوت بر روی آنان گشوده شده است، جایگاه الطاف بی پایان الهی برایشان آماده گشته است، خداوند متعال مقام و درجه آنان را که بوسیله بندگی به دست آورده اند دیده و عملشان را پسندیده و مقامشان را ستوده است، آنگاه که خداوند را می خوانند بوی مغفرت و گذشت الهی را استشمام و پس رفتن پرده های تاریک گناه را احساس می کنند». یاد خدا مایه حیات قلب است، مایه روشنائی دل است، مایه آرامش روح است، موجب صفا و رقت و خشوع و بهجت ضمیر آدمی است، باعث بیداری و آگاهی و هوشیاری انسان است.

یاد خدا باعث خودیابی

در عبادت و یاد خداست که انسان، خود را پیدا می کند، خود را واقعا باز می یابد. بنابراین یکی از شرایط باز یافتن خود، شناختن و باز یافتن علت و خالق و موجد خود است. یعنی محال است که انسان بتواند خود را جدا از علت و آفریننده خود به درستی درک کند و بشناسد. علت واقعی هر موجود مقدم بر وجود او است از خودش به خودش نزدیکتر است. «و نحن اقرب الیه من حبل الورید» (ق/ آیه 16)؛ «و ما از رشته رگ ها به او نزدیک تریم». «و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه» (انفال/ آیه24)؛ «و بدانید که خدا میان انسان و دل او حایل می گردد». نکته بسیار جالبی که از تعبیرات قرآن کریم استفاده می شود این است که انسان آنگاه خود را دارد و از دست نداده که خدا را داشته باشد. آنگاه خود را به یاد دارد و فراموش نکرده که از خدا غافل نباشد و خدا را فراموش نکند. خدا را فراموش کردن ملازم است با خود فراموشی. «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم»، «و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند پس خدا هم خودشان را از یادشان برد»، (حشر/ آیه 19). از اینجا معلوم می شود که چرا یاد خدا مایه حیات قلب است، مایه روشنائی دل است، مایه آرامش روح است، موجب صفا و رقت و خشوع و بهجت ضمیر آدمی است، باعث بیداری و آگاهی و هوشیاری انسان است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:58:00 ق.ظ ]




اگر در نماز حضور قلب ندارید حتما بخوانید!!

 

بزرگان ما براى تحصیل خشوع و حضور قلب در نماز و سایر عبادات، راه های متعددی همچون: تحصیل معرفت والا به خدا و دنیا، عدم توجه به کارهاى پراکنده و مختلف ، انتخاب محل و مکان خاص برای نماز و سایر عبادات ، پرهیز از گناه، آشنایی به معنی نماز و فلسفه افعال و اذکار […]

بزرگان ما براى تحصیل خشوع و حضور قلب در نماز و سایر عبادات، راه های متعددی همچون: تحصیل معرفت والا
به خدا و دنیا، عدم توجه به کارهاى پراکنده و مختلف ، انتخاب محل و مکان خاص برای نماز و
سایر عبادات ، پرهیز از گناه، آشنایی به معنی نماز و فلسفه افعال و اذکار آن ، انجام مستحبات نماز
و آداب مخصوص و مراقبت و تمرین حضور قلب را بیان نموده اند.
حضور قلب در نماز امر بسیار مهمی است که شخص باید با تلاش و زحمت به دنبال رسیدن به آن
در نماز باشد کسی که بیشتر ساعات عمر خود را در بیهوده کارى و لهو و لعب می گذراند نمی
تواند در نماز حضور قلب پیدا کند زیرا به هر آنچه انسان مشغول باشد، قوه مخیّله (که کارش صورت سازى
است) در نماز همان عمل را در نظرش جلوه می دهد و هر چه بخواهد حواس خود را جمع کند
فورى موهومات و خیالات به سراغ او می آید و حواسش را متفرّق می گرداند اما کسى که در همه
وقت همه اعمال وافکارش بر طبق عقل و شرع انجام شود و هدفش در همه کار تحصیل رضاى حق تعالى
باشد، چنین کسى بخوبى می تواند بنا بر عادت، خود را از موهومات و خیالات فاسد حفظ نماید و حضور
قلب پیدا کند آن وقت است که حالت خشوع و خضوع پیدا می نماید.
( تفسیر مخزن العرفان ج۹ ص۹) مقصود از حضور قلب در نماز این است که هر آنچه با روح عبادت
سازگار نیست، اعم از افکار مربوط به دنیای خود یا دیگران باشد را از خود دور گرداند، اما افکاری که
منافات با روح عبادت نداشته باشد خدشه ای به حضور قلب نمی زند، البته این یک مسئله شخصی است و
هر فردی به خوبی درک می کند چه افکاری حضور قلب او را از بین می برد و باید از
آنها خودداری کند و این را هم می دانیم که که حضور قلب درجاتی دارد و انسانی که از درجات
بالای حضور برخورداراست، مطلقا از غیر خدا و امور خدایی چشم می پوشد.
بزرگان ما براى تحصیل خشوع و حضور قلب در نماز و سایر عبادات، اموری را بیان نموده اند که رعایت
آنها می تواند مفید باشد.
( تفسیر نمونه ج ۱۴ص۲۰۵-۲۰۶) ۱ـ بدست آوردن آن چنان معرفتى که دنیا را در نظر انسان کوچک و خدا
را در نظر انسان بزرگ کند، تا هیچ کار دنیوى نتواند به هنگام راز و نیاز با معبود نظر او
را به خود جلب و از خدا منصرف سازد.
یعنی نماز گزار باید معرفتی نسبتاً درست از خدای متعال داشته باشد و بداند که با چه کسی رو به
رو می شود.
خدای متعال کمال محض است و جامع همه ی کمالات بلکه عین کمال است و یکی از کمالات الهی حکمت
است.
به همین دلیل تمام افعال الهی هدفمند است، و از افعال الهی، آفرینش جهان هستی و گل سرسبد آن انسان
است و هدف آفرینش، رسیدن به کمال (تکامل) است که این حقیقت جز از راه صحیح (صراط مستقیم) میسر نمی
شود، و صراط مستقیم همان بندگی خداوند است: «وَ أَنِ اعْبُدُونی‏ هذا صراط مُسْتَقیم] یعنی اطاعت از همه دستورات و
قوانین الهی که مهم ترین و بارز ترین آنها، در قالب عبادت تجلی می یابد.
اگر کسی فلسفه عبادت را نداند نصیبی از آن نمی برد و فلسفه عبادت فقط در پرتو بینش دینی قابل
دریافت است.
۲ـ توجه به کارهاى پراکنده و مختلف، معمولا مانع تمرکز حواس است.
و هر قدر انسان، توفیق پیدا کند که مشغله‏هاى مشوش و پراکنده را کم کند به حضور قلب در عبادات
خود کمک کرده است.
۳ـ انتخاب محل و مکان نماز و سایر عبادات نیز در این امر، اثر دارد، به همین دلیل، نماز خواندن
در برابر اشیاء و چیزهایى که ذهن انسان را به خود مشغول مى‏دارد مکروه است، و همچنین در برابر درهای
باز و محل عبور و مرور مردم، در مقابل آئینه و عکس و مانند اینها، به همین دلیل معابد مسلمین
هر قدر ساده‏تر و خالى از زرق و برق و تشریفات باشد بهتر است چرا که به حضور قلب کمک
مى‏کند.
۴ـ پرهیز از گناه نیز عامل مۆثرى است، زیرا گناه قلب را از خدا دور مى‏سازد، و از حضور قلب
مى‏کاهد.
بایداز اعمال ظلمت زا (گناه) پرهیز کنیم تا عبادت در باطن ما اثر کند و موجب نشاط گردد.
لذا در روایات وارد شده است، تا آن جا که برایتان امکان دارد از گناه فاصله بگیرید؛ زیرا ظلمت با
گناه به باطن راه می یابد، «اذا اذنب الرجل دخل فی قلبه نقطه سوداء» امام صادق (علیه السلام) مى‏فرماید: پدرم
امام باقر (علیه السلام) مى‏فرمود: هیچ چیز براى قلب زیانبارتر از گناه نیست، چه آنکه قلب با گناه مى‏آمیزد و
با آن گلاویز مى‏شود تا بالاخره گناه بر قلب چیره شده و آن را وارونه مى‏سازد.
( الکافی ج : ۲ ص : ۲۶۸ ) یعنى قلب به حساب طبع اولى، ملکوتى و رو به خدا
ست، ولى در اثر گناه چهره‏اش وارونه گشته، ناسوتى و شیطانى مى‏شود.
امام صادق (علیه السلام) مى‏فرماید:گناه انسان را از نماز شب محروم می ‏سازد ( لذّت مناجات با خدا را از
او سلب مى‏کند) همانا تأثیر گناه از کارد برنده سریع‏تر است.
( الکافی ج : ۲ ص : ۲۷۲) ۵ـ آشنایی به معنی نماز و فلسفه افعال و اذکار آن، عامل
مۆثر دیگرى است.
۶ـ انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص آن چه در مقدمات و چه در اصل نماز نیز کمک مۆثرى به
این امر مى‏کند.
۷ـ از همه اینها گذشته، این کار مانند هر کار دیگر نیاز به مراقبت و تمرین و استمرار و پى‏گیرى
دارد، بسیار مى‏شود که در آغاز انسان در تمام نماز یک لحظه کوتاه قدرت تمرکز فکر پیدا مى‏کند، اما با
ادامه این کار و پى‏گیرى و تداوم آن چنان قدرت نفس پیدا مى‏کند که مى‏تواند به هنگام نماز دریچه‏هاى فکر
خود را بر غیر معبود، مطلقا ببندد.
و در ادامه این مقاله، یک پرسش و دو پاسخ در مورد نماز را نیز مطرح می کنیم: سوال: در
حال اختیار یا اضطرار، در چه رکعتی از نماز واجب می توان به نماز قضا عدول کرد؟ آیه الله خامنه
ای (دام ظلّه): در هر رکعتی که عدول از نماز ادا به نماز قضا امکان داشته باشد، مانع ندارد.
استفتائات موجود در واحد پاسخ به سوالات جامعه الزهراء قم آیه الله فاضل لنکرانی(ره): در صورتی که نماز قضا حتمی
باشد و در رکعتی باشد که از رکعات نماز قضا بیشتر نشده باشد

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:56:00 ق.ظ ]




 

گستره و جنبه های صدق

1. صدق در گفتار

راست گفتاری و سخن خلاف واقع به زبان نیاوردن، شناخته شده ترین نوع صدق و نخستین مرتبه آن است. در روایتی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می خوانیم:

مردی به محضر رسول الله صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا! خصلتی را که تأمین کننده خیر دنیا و آخرت است، به من بیاموز! پیامبر فرمود: دروغ نگو.

2. صدق در کردار

گاهی سخنی را که انسان به زبان می آورد، راست و همسو با واقع است، ولی رفتار او برخلاف آن نشان می دهد و در واقع، بدانچه می گوید، عمل نمی کند. خداوند در قرآن کریم، کسانی را که میان رفتار و گفتار آنها هماهنگی نیست، سخت نکوهش می کند و این کار آنان را سبب ساز خشم و نفرت الهی شمرده است: «ای کسانی که ایمان آوردید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید. نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نکنید». (صف: 3)

3. صدق در پندار

انگیزه و اندیشه برای کارهای انسان، بسان جان است برای تن. اساس کار را نیت و فکر آدمی می سازد و اعمال و رفتار انسان، در حقیقت، برآمده از نیت اوست. فکر و اندیشه تا آنجا در شکل گیری و تعیین شخصیت انسان مؤثر است که چهره های آدمیان در سرای آخرت، هماهنگ با نیت هایشان آشکار می شود. امام صادق علیه السلام می فرماید: خداوند در روز قیامت مردم را برابر نیت هایشان محشور می کند. باز از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کنند که: «خداوند به ظواهر و اعمال شما نگاه نمی کند. آنچه مورد توجه حق تعالی قرار می گیرد، درون دل های شماست.» بنابراین، انسان برای دست یابی به گوهر نفیس و ارج آفرین صداقت، افزون بر صدق در گفتار و هماهنگی میان گفتار و رفتار، به صدق در انگیزه و پندار نیز نیازمند است. راست پنداری و صدق در نیت، پیش نیاز و پایه صدق در گفتار و کردار است.

پیام متن:

بنای صداقت، بدون حتی یکی از این سه عنصر نیز سست و ناتمام است: پندار صادقانه، گفتار صادقانه و کردار صادقانه.

من از همان دوران کودکی به راستگویی تربیت شدم. باری برای طلب علم و دانش، از مکه مکرمه به بغداد عازم شدم. مادرم به من چهل دینار داد تا خرج راه و سفرم بسازم و از من تعهد گرفت که راستگویی را همیشه پیشه بگیرم. همین که به سرزمین (همدان) رسیدیم، گروهی از دزدان جلوی ما را گرفتند و اجناس و وسایل کاروان را تصاحب کردند. دزدی از کنارم گذشت و گفت: چه همراه داری؟ گفتم: چهل دینار دارم. او فکر کرد که شوخی می کنم، مرا رها کرد. فرد دیگری آمد و همان سؤال را از من پرسید. من حقیقت را به او گفتم، او مرا پیش رئیس دزدان برد. سر گروه دزدان از من پرسید: چه چیزی تو را به راستگویی وادار کرده است؟ گفتم: مادرم از من تعهد گرفته است که همیشه راست بگویم. ترسیدم که مبادا به عهد خویش خیانت کرده باشم. ترس و وحشت همه وجود رئیس دزدان را فرا گرفت. همان وقت فریاد برآورد و گریبان چاک کرد و گفت: عجب! تو می ترسی از اینکه مبادا پیمان مادر را بشکنی، پس من چگونه نترسم که عهد خداوند را بشکنم؟ سپس دستور داد، همه کالاهای کاروان را برگردانند. آن گاه به شیخ عبدالقادر گیلانی گفت: من دیگر به دست تو توبه می کنم، دزدان دیگر گفتند: شما در دزدی سر گروه ما بوده اید، چه خوب است که امروز در توبه کردن هم سرگروه ما باشید. ما همگی توبه می کنیم. بدین ترتیب، به برکت راستگویی، همگی توبه کردند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:51:00 ق.ظ ]




صداقت، عامل پیشرفت و تعالی شخص و جامعه

یکی از فضیلت های اخلاقی که نقش بسزایی در سازندگی انسان دارد، صداقت در گفتار، رفتار و پندار است. پیشرفت و تعالی بشر، در گرو پای بندی آنان، به راستی در کردار و گفتارشان است. از آن جا که انسان ها بر اثر نیازمندی های فراوان روحی و جسمی ناگزیرند، به صورت اجتماعی زندگی کنند، آنچه بقای چنین حیاتی را تضمین می کند، درستکاری و راستی میان افراد جامعه است.

بنابراین، اگر همه کارهای انسان بر صدق و راستی بنا نهاده شود و از هرگونه ناراستی پیراسته باشد، زمینه های نیک بختی و گران قدری او فراهم می آید، چنان که گشوده شدن دریچه های کمال و بهروزی به روی جامعه بشری، تنها با استوار کردن پایه صداقت فراهم می شود. به همین جهت، حق تعالی مؤمنان را در کنار فراخوانی به تقوا، به همراهی با صادقان فرمان می دهد و می فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه َ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ. (توبه: 119)

ای مؤمنان، از خدا بترسید و همگام با راستان باشید.

پیام متن:

راستی و راستگویی، بسان گوهری بسیار ارزشمند است که همه باید در به دست آوردن و حفظ همیشگی آن همواره بکوشیم.

صداقت و راستی، در قرآن و روایت

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

وَالَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُوْلَئِکَ هُمْ الْمُتَّقُونَ. (زمر: 33)

کسی که حقیقت و صداقت را با خود آورد و کسی که حقیقت و صداقت را باور کرد، آنان پرهیزکاران [واقعی] هستند.

امام صادق علیه السلام ، سرلوحه دعوت همه پیامبران را «راستگویی» و «امانت داری» می داند و می فرماید:

اِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَبْعَثِ الاَْنْبیاءَ اِلاّ بِصِدْقِ الْحَدیثِ وَ اَداءِ الاَْمانَةِ اِلَی الْبِرِّ والفاجِرِ.

همانا خدای عزوجل بر نینگیخت پیامبران را، مگر به راستگویی و ادای امانت به نیکوکار و بدکار.

باز از کلام آن حضرت است که:

به حضرت اسماعیل از آن رو «صادق الوعد» گفتند که با کسی در جایی قرار گذاشت و تا مدتی (یکسال هم گفته اند) همان جا منتظر ماند. ازاین رو، خداوند او را صادق الوعد نامید.

راستگویی، کلید طلایی گنج مقصود است و همگان می توانند با آن، هم ره به سرای ایمان ببرند و هم به گنج پربهای دیانت و شریعت دست یابند. امام علی علیه السلام از راستی، به عنوان پایه دین و ستون ایمان یاد می کند و می فرماید: «راستی، ستون مسلمان و پایه ایمان است».

همچنین از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کنند:

همواره ملازم راستی و همیشه راستگو باش، زیرا راستگویی به سوی راه نیک و درست راهنمایی می کند و راه نیک، به بهشت می رساند. چون آدمی همیشه راستگو باشد و راستی را پیشه کند، نزد خدا از زمره صدیقان شمرده می شود و از دروغ نیز همیشه دوری کن، زیرا عادت دروغ، آدمی را به سوی راه بد راهنمایی می کند و راه بد به دوزخ می رساند و هنگامی که آدمی به دروغگویی عادت کند و دروغ را برگزیند، در نتیجه، نزد خداوند در گروه دروغگویان نوشته می شود.

پیام متن:

سعدیا راست روان، گوی سعادت بردندراستی کن که به منزل نرسد کج رفتار

برخی آثار راستگویی

راستی در گفتار و کردار، انسان را محبوب دل ها و منبع شایسته اعتماد برای مردم می سازد. در حالی که ریا و نفاق و دروغ، افزون بر آنکه شخص را در جامعه و پیش خدا، بی اعتبار می سازد، سبب گسستن پیوندهای اجتماعی نیز می شود و افراد را پیش یکدیگر بی اعتماد می کند. انسان های دروغگو به دوگانگی در شخصیت دچار می شوند و به همین دلیل، به هنگام برملا شدن دروغ و ریاکاری شان، گرفتار رنج و عذاب وجدان می شوند. در حالی که افراد راستگو و راست کردار، چون تنها آن گونه که می نمایند هستند، وجدان آرامی دارند و از آشکار شدن باطن خویش نزد مردم نگران نیستند.

پیام متن:

طاعت آن نیست که بر خاک نهی چهره خویشصدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:50:00 ق.ظ ]




 

1. نشاط جسمی

پزشکان معتقدند، اگر آدمی غذا را با شادی میل کند، زودتر و بهتر جذب بدن می شود. طب روحانی نیز خبر می دهد که اگر انسان غذاهای روحانی را از روی اشتیاق صرف کند و از خمودگی دور با شد، آثار پاکی و زدایندگی آن زودتر در قلب پدیدار می شود. نشاط جسمی، از عوامل ایجاد شور و شوق به نماز و در نتیجه، یکی از زمینه های حضور قلب در نماز است. بی گمان، نماز کسی که در سلامت جسمی کامل به سر می برد، با نماز کسی که از بدنی بیمار رنج می برد، در میزان بهره مندی از اشتیاق و حضور قلب در نماز، از برخی جنبه ها با هم متفاوت است. پس سزاوار است، کسانی که دغدغه حضور قلب در نماز را دارند، تندرستی خویش را قدر بدانند و جسم خود را در حال نشاط و آمادگی همیشگی برای بندگی شایسته پروردگار نگه دارند.

پیام متن:

شرایط بدنی انسان، از لحاظ سلامتی، تأثیر مستقیم بر روح او و چگونگی نماز او دارد.

2. پرهیز از دنیادوستی

از جمله مواردی که رسیدن به مقام قرب الهی را مانع می شود و انسان را از لذت مناجات با خداوند باز می دارد و نیز قلب را به تاریکی می کشاند، دوستی با دنیاست که در سخنان گهربار ائمه معصومین علیهم السلام بسیار نکوهش شده است.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «رَأسُ کُلِّ خَطیئةٍ حبُّ الدّنیا؛ منشأ هر خطایی، دوستی دنیاست».

قلب آدمی، چون پرنده ای است که پیوسته از شاخه ای به شاخه دیگر می پرد و تا هنگامی که درخت حبّ دنیا در وجود انسان پا برجاست، پرنده قلب نیز بر شاخه های آن آویزان است. اگر انسان با اندیشیدن در پی آمدهای دوستی دنیا از خلال آیات و روایات و حالت های اولیای خدا بتواند این درخت را از وجود خویش ریشه کن سازد، آن زمان است که قلب او آرامش و به حضور قلب در نماز توفیق می یابد. ولی تا زمانی که قلب انسان در نماز به جاذبه های دنیایی توجه دارد، از یاد خدا و حضور قلب در نماز باز خواهد ماند و از درک فیض نزدیک شدن به خداوند محروم خواهد بود.

پیام متن:

هرگز خدادوستی با دنیادوستی جمع نمی شود. بنابراین، با دوستی دنیا نمی توان به مرتبه حضور قلب در نماز رسید.

3. پرهیز از وسواس

وسواس، قلب را در نماز به سوی اموری جز خدا می کشاند. بدون شک، وسواس از القائات شیطان است تا حضور قلب را از انسان بگیرد و او را از حال توجه به خداوند یگانه و رحمان باز دارد. شخصی که در نماز، پیاپی در رکعت ها و رکن های نماز شک می کند و همه توجهش را در درست به کار بردن واژه ها صرف می کند، خود را از فیض درک محضر پروردگار محروم می سازد و از برکت و روشنی نماز نصیبی نمی گیرد.

پیام متن:

وسواس عملی شیطانی است و دل نمازگزار را از یاد خدا در نماز باز می دارد.

4. توجه داشتن به خداوند در همه حال

بزرگان اخلاق، برای توفیق یافتن بر حضور قلب در نماز، به افراد چنین سفارش می کنند که در طول روز نیز در همه حال متوجه حضرت حق باشند.

انسان به هر چیز بیشتر توجه کند، همان چیز، قوی تر و پررنگ تر در روح او نقش می بندد. پس به گاه خواندن نماز نیز یاد او از آن پر و توجهش بدان سوست. بدین ترتیب، شاید یکی از ثمره های این آیه شریفه که می فرماید: «اذْکُرُوا اللّه َ ذِکْرا کَثِیرا؛ بسیار خداوند را یاد کنید.» (احزاب: 41)، همین باشد که: یاد فراوان خدا در طول شبانه روز، تأثیر بسزایی در ایجاد حضور قلب در نماز خواهد داشت.

پیام متن:

دلی که در بیشتر وقت ها از یاد خدا غافل است، نمی تواند در نماز به یاد خدا باشد. پس باید همواره دل را از هر چه جز خدا خالی داشت و یاد خدا را تنها حاکمِ بر قلب و روان خود نماییم و از هر چه جز خواست او رو بگردانیم تا از نمازی ملکوتی و روحانی در فضایی پر از اخلاص و بندگی خداوند بهره مند شویم.

5. یقین کردن به بزرگی خدا

آن گاه که بنده به عظمت خداوند و گستردگی فرمانروایی و قدرت او معرفت یافت و با جان و دل فهمید که خود، در حقیقت، هیچ است و به اندازه ذره ای مالک خیر و شر خود نیست و زندگی و مرگ و حشر و نشرش به دست برترینِ عالم یعنی خداست، عقل و اندیشه اش در برابر این عظمت و شکوه زانو می زند. پس در پیشگاه حضرت حق، به فروتنی می افتد و قلبش از مشاهده شکوه بزرگی و فرمانروایی او، بیش از حد و وصف خاضع و خاشع می شود و مراقب حضور و نظر پروردگار و رد و پذیرش او خواهد بود؛ با مراقبتی که یک چشم به هم زدن از آن غافل نخواهد شد.

امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند:

ولو فَکَّروا فی عَظیمِ القُدرةِ وَ جَسیمِ النّعمةِ لَرَجَعُوا إلی الطّریق و خافُوا عذابَ الحریقِ.

اگر مردم در عظمت قدرت خدا و بزرگی نعمت های او می اندیشیدند، به راه راست باز می گشتند و از آتش سوزان می ترسیدند.

«اگر انسان به مناجات با حق تعالی و ولی نعمت خود به قدر مکالمه با یک مخلوق عادی ضعیف اهمیت دهد، هرگز این قدر نسیان و سهو و غفلت نمی کند؛ ولی نعمتی که آدمی را به وسیله انبیا و اولیا و قرآن کریم، به مناجات با خود دعوت فرموده و درهای مکالمه با خود را به روی او گشوده است. اگر انسان امری را بی اهمیت تلقی کند، کم کم به ترک آن منجر می شود و ترک اعمال دینی، انسان را به ترک دین می رساند. چنانچه اگر انسان اهمیت عبادت ها را به قلب بفهماند، از این غفلت و سهل انگاری منصرف شده و از این خواب سنگین بر می خیزد».

از ابوحمزه ثمالی نقل کرده اند که گفت:

امام سجاد علیه السلام را دیدم که نماز می خواند. عبای آن حضرت از شانه اش افتاد، ولی حضرت آن را راست نفرمود، تا آنکه از نماز فارغ شد. از حضرت در این باره پرسیدم، فرمود: وای بر تو آیا می دانی در حضور چه کسی بودم؟ همانا از بنده تنها قسمتی از نماز پذیرفته می شود که در آن توجه قلبی داشته است.

پیام متن:

اندیشیدن در عظمت پروردگار، سبب خضوع و خشوع و حضور قلب در نماز می شود.

6 . خواندن دعاهای پیش از نماز

یکی از عواملی که به ایجاد حضور قلب در نماز کمک می کند، خواندن دعاهای پیش از شروع نماز است که از معصومین علیهم السلام نقل شده است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام به یاران خویش سفارش می فرمود که پیش از نماز، این دعا را بخوانند:

یا مُحسِنُ قد اَتاک المُسی ءَ و قَد اَمرتَ المحسنَ أن یَتَجاوَزَ عنِ المُسی ءِ أنت المحسنُ و أنا المُسی ء فبِحَقِّ محمدٍ وآلِ مُحمّدٍ صَلِّ علی محمّدٍ وآل محمّدٍ و تَجاوَزْ عن قبیح ما تعلمُ مِنّی.

ای نیکوکار! گناهکار به سوی تو آمده و تو خود امر کردی که نیکوکار از گناهکار در گذرد و تو نیکوکاری و من گناهکار، پس به حقّ محمّد و آل محمّد بر محمّد و آل محمّد درود فرست و از کارهای زشتم که به آن آگاهی، درگذر.

پیام متن:

دعای پیش از نماز، آماده ساز توجه دل به ساحت ربوبی است.

7. توجه کردن به معانی الفاظ نماز

برای آنها که دغدغه حضور قلب در نماز را دارند، آموختن معانی نماز، بسیار راه گشاست. کسی که از معانی جمله های نماز ناآگاه است، نه از نماز به شایستگی لذت می برد و نه آنچنان که سزاوار است، از حضور قلب بهره مند می شود. نمازگزاری که به دلیل ندانستن معانی نماز، نه می داند چه می گوید و نه آگاه است که چه می خواهد، نمی تواند از شجره نماز، میوه های گوناگون بچیند.

پیام متن:

توجه کردن به معانی جمله های نماز، عاملی برای پیدایش حضور قلب در نماز است.

8 . توجه داشتن به تک فرصتی بودن نماز

یکی از مواردی که می تواند به حضور قلب بیشتر در نماز کمک کند و در روایت ها نیز به آن اشاره شده، در نظر داشتن این نکته است که احتمال دارد این نماز، آخرین نمازی باشد که می خوانیم.

در روایتی نقل است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به یکی از یاران خود فرمود:

«فَصَلِّها صلاةَ مُوَدِّعٍ؛ به هنگام نماز، به گونه ای نماز بخوان که گویا این آخرین نمازی است که می خوانی و نماز خداحافظی توست».

به راستی، از کجا می دانیم که پس از این نماز، آن قدر زنده بمانیم که به نماز دیگر نیز برسیم؟ ما وقتی وارد نماز می شویم، حتی نمی توانیم یقین کنیم که همین نماز را به پایان خواهیم برد، تا چه رسد به اینکه بخواهیم، به نمازهای دیگر دل خوش کنیم!

اگر انسان چند لحظه ای پیش از نماز بنشیند و بیندیشد که شاید این، آخرین نماز من باشد، باری شاید آن نماز را با حالت توجه به درگاه خداوند به جا آوَرَد.

پیام متن:

در نظر داشتن احتمال به پایان رسیدن عمر در حین یا بعد از نماز، سبب ساز افزودن بر حضور قلب در نماز است.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:33:00 ق.ظ ]




ارزش و جایگاه نماز

بهترین راه رسیدن انسان به کمال و قرب خدا، نماز است و خداوند نیز تنها بدین منظور نماز را بر آدمی واجب نمود و البته پروردگار جهانیان بی نیاز از نماز آدمیان است. انسان در هر شرایطی بر ادای نماز موظف است، به گونه ای که «حتی کسی که در دریا در حال غرق شدن است، باید در همان حال نماز بخواند و به خداوند، توجه قلبی داشته باشد. گرچه رو به قبله بودن و دیگر شرایط از او ساقط می شود. بدین ترتیب، نماز نقشی اساسی در بالندگی و نیک بختی انسان ایفا می کند».

نماز، از مهم ترین سفارش های پیامبران بوده و از آشکارترین نمونه ها و نشانه های عبادت و بندگی خداست. از این رهگذر، لقمان نیز به فرزندش می گوید: «یا بُنَیَّ اَقِمِ الصّلوةَ؛ پسرم! نماز را به پا دار». (لقمان: 17)

نماز داروی فراموشی و وسیله ذکر خداوند است: «اَقِمِ الصّلوةَ لِذِکری». (طه: 14)

نماز، پیمان خداوند است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «والصّلوةُ عَهدُاللّه ».

نماز، نور چشم پیامبر عزیز است که فرمود: «قُوَّةُ عَینی فی الصَّلوةِ».

نماز، اهرم مقاومت در غم ها و مشکل ها است. خداوند می فرماید:

«وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ؛ از صبر و نماز (در گرفتاری ها) کمک بگیرید». (بقره: 45)

نماز، داروی تکبر است. امام علی علیه السلام می فرماید: خداوند، نماز را واجب کرد تا انسان را از کبر و خودخواهی دور کند: «والصَّلوة تَنزیها عن الکِبْرِ».

نماز، پایه و ستون دین است: «وَ هِیَ عمودُ دینِکُم».

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمود: «مَوضعُ الصَّلوةِ مِن الدّین کَمَوضِعِ الرَّأسِ مِن الجَسَدِ؛ نماز نسبت به دین، به منزله سر نسبت به تن است».

«الصّلاةُ مِفتاحُ الجنّة؛ نماز، کلید بهشت است».

نماز، نخستین پرسش در قیامت است: «اَوُّلُ ما یُحاسَبُ به العبدُ الصّلاة».

نماز، راه نزدیک شدن انسان پرهیزکار به خداست: «الصَّلوةُ قربانُ کُلِّ تَقیٍّ».

و نماز، سفارش برتر پیامبران و آخرین خواسته امام صادق علیه السلام پیش از شهادت است. آن گاه که همه خویشاوندان و فرزندان را دور خود فرا خواند و چنین سفارش کرد: «هر کس نماز را سبک شمارد، مشمول شفاعت ما در قیامت نخواهد شد».

شیطان نیز چون به اهمیت و مرتبه نماز و تأثیر بسیار آن در بهروزی آدمیان آگاه است، می کوشد انسان را از نماز دور سازد. به گونه ای که اگر فرد نماز می خواند، نمازی نباشد که خدا از او انتظار دارد. بنابراین، فکرهای بی اساس و بی شماری را به ذهن او می ریزد تا به هر وسیله ای وی را از توجه قلبی به نماز منصرف سازد. با این حال، شیطان چندان قادر نیست که انسان را بر نداشتن حضور قلب در نماز، مجبور کند، بلکه فرد می تواند، با فراهم آوردن عوامل حضور قلب، از برکت های ذاتی نمازی که معراج مؤمن است، بهره مند شود.

پیام متن:

ثمره های نماز شگفت آور است و می تواند، نمازگزار را تا آستان خداوند بار دهد، به شرط آنکه با اخلاص و حضور قلب همراه باشد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:31:00 ق.ظ ]