نرجس
 
   



فضیلت تجارت کردن و طلب حلال نمودن

 


در احادیث معتبره از حضرت رسول (صلى الله علیه وآله و سلم ) منقول است که نیکو یاوریست پرهیزکارى ازمعاصى خدا توانگرى .
از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام ) منقول است که خیرى نیست در کسى که نخواهد مالى از حلال جمع کند که بآن مال روى خود را از سؤ ال حفظ کند و قرض خود را اداء کند و باخویشان خود احسان کند.
در حدیث دیگر فرمود که استعانت بجوئید بدنیا بر آخرت و بار مردم مشوید.
از حضرت رسول (صلى الله علیه وآله وسلم ) منقول است که ملعونست کسیکه بار عیال خود را بر مردم بیندازد.
درحدیث حسن منقول است که شخصى ازحضرت صادق (علیه السلام ) پرسید که ماطلب دنیا میکنیم و دوست میداریم که مال دنیا بمارو کند فرمود که براى چه میخواهى آنرا؟ گفت براى خرج خود و عیال خود بکنم وصله رحم بکنم و تصدق وحج و عمره بکنم فرمود که مال را براى این ها کسب کردن طلب دنیا نیست طلب آخرت است .
درحدیث دیگر فرمود که توانگرى که ترا از ظلم منع نماید بهتر است ازپریشانى که تورا بر گناه بدارد.
در حدیث معتبر منقول است که شخصى از علماء اهل سنت بحضرت امام محمد باقر (علیه السلام ) رسید در روز بسیار گرمى دید که آنحضرت بر دوغلام تکیه کرده وبراه میروند گفت که شما مرد پیرى هستید از بزرگان قریش مناسب نیست که در این وقت از براى طلب دنیا بیرون آئید اگر مرگ در این حال شمارا برسد چه خواهید کرد ؟ حضرت فرمود که اگر مرگ در این حال برسد دروقتى رسیده خواهد بود که مشغول طاعت خداوند عالمیانم و کارى میکنم که خود را و عیال خود را باز دارم از سؤ ال کردن از تو وازدیگران من از آن میترسم که مرگ بسد و بر معصیت خدا باشم گفت راست گفتى میخواستم ترا پند بگویم تو مرا پند گفتى .
در حدیث معتبر از حضرت امیر المؤ منین (علیه السلام ) منقول است که حق تعالى خطاب نمود بحضرت داود که نیکو بنده بودى تو اگر از بیت المال نمیخوردى و بدست خود کسب میکردى چون این خطاب رسید حضرت داود چهل روز گریست پس حقتعالى به آهن وحى فرستاد که نرم شو براى بنده من داود، پس در دست آنحضرت نرم شد مانند موم پس هر روز یک زره بدست خود میساخت و به هزار درهم میفروخت تا آنکه سیصد و شصت زره ساخت و از بیت المال مستغنى شد.
درحدیث دیگر منقول است که حضرت صادق (علیه السلام ) احوال عمر بن مسلم را پرسید گفتند که ترک تجارت کرده است حضرت سه مرتبه فرمود که عمل شیطان است مگر نمیدانى که رسول خدا (صلى الله وآله وسلم ) تجارت میکرد و حعتعالى مدح میفرماید جماتى را که مردان چندند که غافل نمیگرداند ایشان را تجارت و نه فروختن از یاد خدا ایشان جماعتى بودند که تجارت میکردند و چون نماز میشد مشغول نماز میشدند و این بهتر است از کسیکه تجارت نکند در وقت خود نماز را بکند.
در حدیث موثق منقول است که بآنحضرت عرض کردند که شخصى هست میگوید که در خانه مى نشینم و نماز میکنم و روزه میدارم و عبادت پروردگار خود میکنم و روزى من البته از براى من میاید حضرت فرمود که این مرد یکى از سه کس است که دعاى ایشان مستجاب نیست .
در حدیث دیگر منقول است که شخصى بآنحضرت عرض کرد که میخواهم دعا کنید که خدا مرا روزى بدهد باراحت فرمود که طلب روزى بکن چنانچه خدا ترا امر کرده است من دعا نمیکنم براى تو.
درحدیث دیگر منقول است که آنحضرت احوال شخصى را پرسیدند شخصى گفت که او پریشان شده است حضرت پرسیدند که بچه کار مشغولست ؟ گفت در خانه نشسته است و عبادت الهى میکند فرمود که معاش بچه نحو میگذرد؟ گفت بعضى از برادران مؤ من به احوال او مى رسد حضرت فرمود انکسى که روزى اورا میدهد عبادتش بهتر است از عبادت او.
درحدیث معتبر از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام ) منقول است که کسیکه طلب دنیا کند براى آنکه از مردم سؤ ال نکند و روزى عیال خود را فراخ گرداند و با همسایگان خود احسان کند در روز قیامت روى او مانند ماه شب چهارده باشد.
ازحضرت رسول (صلى الله علیه وآله وسلم ) منقول است که عبادت هفتاد جزء است بهترین آنها طلب حلال است .
درحدیث دیگر فرمود که هرکه شب بخوابد وامانده از طلب حلال چون شب بسرآید آمرزیده شده باشد.
دراحادیث معتبره منقول است که چون در دکان خود را گشودى و متاع خود را پهن کردن آنچه بر تو بود کردى دیگر بر خدا توکل کن .
دراحادیث معتبره ازحضرت رسول (صلیه الله علیه وآله وسلم ) منقول است که در حجه الوداع فرمود بدرستیکه جبرئیل در دل من دمید که هیچ صاحب جانى نمیمیرد مگرآنکه روزى مقرر خود راتمام میخورد پس از خدا بترسید و مبالغه در طلب روزى مکنید و دیر رسیدن روزى بر آن ندارد شمارا که طلب چیزى از روزى را بمعصیت خدا بکنید زیراکه حقتعالى روزى را درمیان خلق خود حلال قسمت کرده است و حرام قسمت نکرده است پس کسیکه از معصیت خدا بپرهیزد و صبر کند روزى او از حلال میرسد و هرکه پرده درى کند و تعجیل نماید و از حرام بگیرد از روزى حلال او همان مقدارکم میشود و درقیامت حسان او خواهند کرد برآن روزى حرام .
ازحضرت صادق (علیه السلام منقول است که اگر بنده در سوراخى باشد خدا روزى اورا میرساند پس پرمبالغه در طلب روزى مکنید.
در احادیث معتبره از آنحضرت منقول است که خدا روزى مؤ منان را از جائى چند مقرر فرموده است که گمان نداشته باشد براى آنکه چون نمى دانند که روزى اشان از کجا میاید دعا بسیار من کنند و دراحادیث دیگر از حضرت صادق (علیه السلام ) منقول است که تجارت کردن عقل را زیاد مى کند و ترک تجارت کردن عقل را کم میکند.
حضرت امام موسى (علیه السلام ) بتاجرى فرمود که بامداد برو بسوى چیزى که موجب عزت تو است یعنى بازار.
دراحادیث دیگر منقول است که بامداد بطلب روزى بروید و تحقیق این مطلب با احادیث دیگر در کتاب عین الحیوه مذکور است .

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1396-12-05] [ 09:00:00 ق.ظ ]




آثار شگفت انگیز سوره نباء

سوره نبا یا ««عم یتسائلون»، «التساول»، «المعصرات» (۱) و هفتاد و هشتمین سوره قرآن و مکی است و ۴۰ آیه دارد.

رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در فضیلت این سوره می فرمایند: هر کس سوره نبأ را قرائت نماید خداوند در روز قیامت از شراب خنک به وی بنوشاند.(۲)

همچنین فرموده اند: سوره نبأسوره نبأ را یاد بگیرید اگر می دانستید چه برکات و آثاری در آن نهفته است کارهایتان را تعطیل می کردید و آن را می آموختید و به وسیله آن به خدا تقرب می جستید و خداوند به واسطه آن گناهان شما را می آمرزد جز شرک ورزیدن به او.(۳)

امام صادق علیه السلام در روایتی فرموده اند: منظور از نبأ عظیم در این سوره ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.(۴)

وقتی از امام باقر علیه السلام درباره تفسیر سوره نبأ پرسیدند، از قول امام علی علیه السلام فرمود: خداوند هیچ آیه ای بزرگتر از من و هیچ نبأ عظیمی عظیم تر از من ندارد.(۵)

آثار وبرکات سوره

۱) مشرف شدن به زیارت خانه خدا

امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس قرائت سوره نبأ را یک سال ادامه دهد و هر روز آن را قرائت نماید از سال خارج نشود مگر اینکه خانه خدا را زیارت خواهد کرد.(۶)

۲) برای بیدار ماندن در شب

امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر کس که می خواهد شب بیدار بماند اگر سوره نبأ را قرائت کند چنین می شود و قرائت آن برای کسی که می خواهد در شب مسافرت نماید مفید خواهد بود و او را از شر دزد و راهزن در امان می دارد.(۷)

دیگر خواص سوره :

در مصباح کفعمی نیز امده است: هر کس سوره نبأ را بر پوست آهویی با گلاب و زعفران بنویسد و با خود همراه داشته باشد خوابش کم و بیداری اش زیاد می شود و در امان و حفظ خداوند خواهد بود و اگر نوشته این سوره را به بازو ببندد موجب زیاد شدن نیرویش می شودو منوشیدن آب شسته شده سوره نبأ بیماری های شکم را از بین می برد. (۸)

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:58:00 ق.ظ ]




*******

قرآن فاطمه را بخوان!

قاری مشهور و ممتاز قرآن، جناب جواد فروغی چنین حکایت می کند:

یکی از پربارترین و جالب ترین سفرهای من، سفر حج بود. ایام مبارک و مقدسی برای من بود. تمام لحظات این سفر پر از خاطره است که از خاطرات جالب این سفر، روزی بود که روبروی ضریح پیامبر صلوات الله علیه و آله در مدینه منوره قرآن می خواندم. و مأموران انتظامی عربستان گریه می کردند. یکبار دیگر هم یکی از مأموران انتظامی عربستان آمد و گفت: قسمتی از قرآن فاطمه [سلام الله علیها ]را برای من بخوان!

من در جواب او گفتم: منظور شما از قرآن فاطمه علیها السلام چیست؟!

او گفت: ما دو قرآن داریم، یکی قرآن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یکی دیگر قرآن فاطمه (علیها السلام)، قرآن شیعیان همان قرآن فاطمه (علیهاالسلام) است!

به او گفتم: اگر می خواهی، فردا شب بیا مسجد الحرام، آن جا من فردا قرآن می خوانم، فردای آن شب خوب که نگاه کردم آن مامور عربستان را که در گوشه ای نشسته بود دیدم وقتی شروع کردم به خواندن قرآن، دیدم دارد گریه می کند. وقتی برنامه تمام شد، پیش من آمد و گفت: قرآن شیعیان با قرآن ما هیچ فرقی ندارد و در حالی که صورتم را می بوسید با بدگویی و ناسزا گفتن وهابیون، آن جا را ترک کرد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:37:00 ق.ظ ]




کودک خوش اقبال و فرخنده!

جابر گوید: امام باقر (علیه السلام) به من خبر داد:

یکی از زنان طایفه بنی هلال، دایه حضرت علی (علیه السلام) بود که در زمان شیرخوارگی حضرت در خیمه خود به او شیر می داد و نگهداریش می کرد، آن زن پسری هم داشت که برادر همشیر علی (علیه السلام) به حساب می آمد ولی سنش یازده ماه و چند روز از علی بزرگتر بود در کنار خیمه آنان چاهی قدیمی قرار داشت روزی آن طفل بر لب چاه آمد و سر خود را داخل آن نمود علی (علیه السلام) نیز مصمم شد به دنبال او برود، پای علی (علیه السلام) به ریسمانهای خیمه پیچیده شد و آنگاه طنابها را کشید تا خود را به برادر رضاعی خود برساند آنگاه به یک پا و دست او چسبید به حالتی که دست او را در دهان و پایش را به دست گرفت تا از فرو افتادن او در چاه آب جلوگیری کند. در همین حال مادر رضاعی علی (علیه السلام) از راه رسید و صحنه را مشاهده کرد و شیون کنان فریاد زد: ای اهل قبیله ام، ای طایفه ام بیائید، چه بچه فرخنده و مبارکی علی فرزندم را نگه داشته تا در چاه نیفتد سپس دو کودک را از سر چاه دور کرد مردم نیز از نیروی طفلی با آن سن و سال در شگفتی فرو رفته بودند، که با بند شدن پای علی (علیه السلام) به طنابهای خیمه چگونه خود را کشیده تا دستش را به برادرش برساند لذا بدین جهت مادر رضاعیش او را میمون نامید یعنی مبارک و فرخنده و آن کودک در میان طایفه بنی هلال به معلق میمون شهرت یافته بود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:37:00 ق.ظ ]




داستان های عبرت انگیز از پیامبران

داستان های پیامبران همیشه شنیدنی و خواندنی بوده اند، آسمونی در این مقاله چند داستان کوتاه و عبرت آموز از پیامبران را برای شما عزیزان تهیه کرده است که پیشنهاد می کنیم حتما این مقاله را تا انتها مطالعه بفرمایید.

کفران نعمت

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: در روزگار گذشته قوم دانیال نبی بر اثر کفران نعمت دچار قحطی شدند و کارشان به آدم خواری کشید.

قالت امراءه ……. (1)

ترجمه…

زن بچه داری به زن دیگر، که او نیز فرزند داشت ، پیشنهاد کرد که فلانی ! بیا امروز من بچه خود را می گذارم و هر دو نفر گوشتش را می خوریم و روز بعد تو بچه ات را بیاور تا هر دو بخوریم ! گفته او مورد قبول واقع شد.

زن اول که خود پیشنهاددهنده بود از فرزندش دل برگرفت و هر دو نفر طفلش را قطعه قطعه کردند و خوردند. نوبت بعد که گرسنه شدند، زن اولی به دومی مراجعه کرد ولی زن دوم از کشتن بچه خود امتناع نمود و کار به خصومت و دعوا کشید. برای حکمیت به دانیال مراجعه کردند، دانیال نبی از شنیدن چنین دعوایی سخت ناراحت شد و گفت : ((کار گرسنگی به این جا کشیده شده است ؟)) گفتند: ((بلی ! و از این هم سخت تر شده است .))

دانیال دست به دعا برداشت و از پیشگاه الهی درخواست تفضل و رحمت نمود و خداوند قحطی را برطرف نمود.(2)

1- الکافی ، ج 6، ص 302.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:36:00 ق.ظ ]





مناظره شيطان

بسم الله الرحمن الرحيم

بعد از آن كه به شيطان امر شد : به آدم سجده كند و آن ملعون سرپيچي نمود و حاضر نشد كه در برابر آدم سجده كند! فرشتگان با او گفت و گو كردند و او را سرزنش نمودند كه چرا بر آدم سجده نكردي و به اين وسيله خود را بد بخت و ملعون خدا و خلايق نمودي؟
در جواب گفت: من قبول دارم كه خداوند، هم آفريدگار من است و هم همه موجودات . او عالم ، قادر، حكيم و مدبر است، از قدرت و مشيت و اراده او سوال نمي شود ، زيرا وقتي چيزي را اراده كند ، فورا همان مي شود . الا اين كه 7 سوال متوجه علم و حكمت او مي شود.
ملائكه گفتند : اي معلون! آن 7 سوال كه متوجه علم و حكمت خداوند است چيست؟
شيطان گفت: اول اينكه ، خداوند قبل از اين كه مرا خلق كند، مي دانست در آينده چه رفتاري از من سر مي زند ( كفر و شرك و مخالفت با او) پس چرا از اول مرا آفريد؟
حكمت خلقت من چه بود؟
دوم اينكه : حال كه مرا به حكمت و اراده خلق نمود ،چرا مرا مكلف نمود تا او را بشناسم و از او پيروي كنم، چه حكمتي در تكليف من بود؟
در حالي كه نه اطاعت و بندگي، و نه نافرماني من ضرري به او نمي رساند.
سوم، حال كه مرا خلق كرد و به اطاعت از خود واداشت، و من هم او را شناختم و اطاعت نمودم ، چرا تكليفم نمود كه در مقابل آدم سجده كنم؟ اين چه دليلي مي توانست داشته باشد، در حالي كه سجده بر آدم ، بينش مرا نمي افزود؟
چهارم، حال كه مرا آفريد و به كارهايي فرمانم داد ، من هم از روي دشمني سجده نكردم! چرا لعنتم كرد و مستحق عقاب دانست و از بهشت بيرونم راند؟
چه حكمتي بود كه به چنين سرنوشتي دچارم نمايد، با اين كه نه سودي براي او داشت و نه براي ديگري، مگر اين كه من زيان ديدم در حالي كه من هيچ كار قبيحي مرتكب نشده بودمم . فقط گفتم : من غير از تو را سجده نمي كنم. اطاعت و بندگي و سجده من فقط براي تو است؟
پنجم : آن گاه كه مرا آفريد و به اطاعت از خود و سجده بر آدم واداشت و من هم از سجده بر آدم سر پيچي كردم ، از بهشت بيرونم كرد چرا دوباره راهم داد تا با نيزنگ هايم آدم را مغرور كنم و او هم از درخت منع شده بخورد ، در نتيجه ، هم من و هم او را از بهشت بيرون كنند، و اين چه دليلي داشت؟ در حاليكه اگر دوباره به بهشت راهم نمي داد، براي هميشه در آن جا مي ماند و از مكر و حيله من در امان بود.
ششم: بر فرض كه مرا آفريد و دستورهايي درباره بندگي و شناخت و اطاعت از خود به من داد و من سرپيچي كردم ، و قيامت ميان ما دشمني پديد آمد. چرا بار ديگر مرا بر او و فرزندانش چيره نساخت، به گونه اي كه من و اولادم آنان را ببينيم، ولي آنان من و اولادم را نبينند؟ چرابايد مكر و حيله هاي من در آنها اثر كند ولي قدرت و قوت ايشان در من و اولادم اثر نكند؟
براي اين كارش چه حكمتي نهفته بود؟
در حالي كه خداوند آنان را بر فطره اسلام و خداشناسي خلق نمود و ايشان مطيع و فرمان بردار بودند. اگر من بر آنها مسلط نبودم ايشان بهتر و موافق حكمت و اراده خداوند بود.
هفتم: گيرم كه من همه كارهاي خود را بپذيرم و به نا فرماني هاي خويش اعتراف كنم. چرا وقتي من گفتم: خدايا! مهلتم بده تا روز قيامت ، خداوند فرمود: تو را مهلت دادم تا روز معلوم و حرف مرا قبول فرمود و مرا مهلت داد؟
در اين مهلت دادن چه حكمتي بود؟
چرا بعد از آن قضايا مرا هلاك نكرد؟
اگر بعد از آن كه مرا از بهشت راند، نابود مي كرد و براي هميشه همه آفريده ها، از دست من راحت مي شدند و ديگر شر و فسادي در عالم واقع نمي شد.
سپس آن معلون گفت:
آيا اگر همه هستي در خير بود بهتر نبود تا اين كه خير و شر مخلوط هم باشند؟
اگر من نبودم شري در عالم نبود و عالم يك پارچه خير بود.
آن معلون در آخرين مناظره اش گفت: دليل و حجت من بر مخالفتم با حضرت آدم عليه السلام و سجده نكردنم اين است . جواب مرا بدهيد !!!!!!

اما ملائكه نتوانستند جواب او را بدهند .

 

· 

شروع کننده موضوع





شيطان و شراب خواران قمار باز



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ از جمله چيزهايى كه شيطان را به سرمايه گذارى روى آن تشويق مى كند، اختلاف انداختن در ميان مردم است ، چون بر اثر دشمنى ، آمد و شدها قطع شده و اختلاف و جدايى پديد مى آيد. در نتيجه به زد و خورد و كشت و كشتار، مى انجامد و مايه خرسندى او مى گرد.
به طورى كه قرآن گفته : عداوت و دشمنى از شراب و قمار ناشى مى شود.(445) انسان شراب خورد عقل خود را از دست مى دهد و ديگر كسى را نمى شناسد، مانند حيوان درنده به همه افراد حمله مى كند و آنها را مى زند، مجروح كرده و مى كشد. تاريخ به ياد دارد، كسان زيادى كه در اثر شرب خمر كشته و مجروح شده اند.
و قمار باز، وقتى باخت دشمنى برنده را در دل مى گيرند و در كمين مى نشيند، هر وقت فرصت پيدا كرد انتقام خود را از وى مى گيرد.
قمار باز چندين ساعت تمام حواس خود را جمع كرده تا بر حريف خود غالب شود. او به هيچ چيز جز برنده شدن نمى انديشد، اگر ناكام بماند با تنى رنجور و اعصابى در هم ريخته به مردم پرخاش مى كند و ناسازگارى مى نمايد و اگر خسته به خانه و بازار رود. ديگر تحمل شنيدن هيچ چيز را ندارد و حاضر است به بهانه هاى پوچ زمينه اى فراهم شود كه با مردم نبرد كند، همان چيزى كه شيطان به دنبال آن است .
طبق گفته قرآن و اخبار: چند چيز از خواسته هاى شيطان است . مانند شراب و قمار، بت پرستى و بخت آزمايى ، بازى با شطرنج و حتى بازى بچه ها با پول و گردو. كسانى كه اين بازى ها را مى كنند، سينه خويش را براى شيطان لانه كرده اند نه نام خدا و رحمان .

تا به كى ابليس را بر عرش يزدان راه دادن

از چه ديو دزد را بر گنج دل محرم نمودن

·


:. شيطان عاقبت را از آن اغنيا مى داند! .:


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ امام صادق عليه السلام فرمود: در بنى اسرائيل عابدى بود كه مكرر مى گفت (الحمد الله رب العالمين و العاقبه للمتقين ). شيطان از مداوت او بر اين گفتار در خشم شده و شيطانى را نزد او فرستادو به او گفت بگو: (و العاقبه للاءغنياء) يعنى عاقبت نيكو از براى توان گران است .
چون شيطان پيش عابد آمد و اين را گفت : ميان او و عابد مؤمن نزاع در گرفت قرار گذاشتند نخستين كسى را كه ببينند، از او بپرسند و به نظر او راضى شوند. به شرط اين كه نظر هر كدام موافق بود، او دست ديگرى را قطع كند. كمى رفتند تا به شخصى رسيدند كه از شياطين بود به شكل انسان از او پرسيدند: آيا عاقبت نيك از آن پرهيزگاران است يا توان گران ؟
گفت : عاقبت نيكو مال توان گران است . چون شيطان اين را شنيد فورا دست عابد را قطع نمود. باز عابد مى گفت : (الحمد الله رب العالمين و العاقبه للمتقين ).
شيطان ناراحت شد و گفت : هنوز همين را مى گويى ؟ باز ميان آن دو، مشاجره شد. اين بار نيز قرار گذاشتند از اولين كسى كه مى بينند بپرسند. بار ديگر شيطان مجسم شد. چون قضيه را براى او گفتند، گفته شيطان را تاءييد كرد، و گفت : (والعاقبه للاءغنياء)شيطان دست ديگر عابد را قطع نمود. باز هم عابد آن جمله را زمزمه مى كرد كه مرتبه سوم نزاع ميانشان واقع شد. اين دفعه قرار شد به اول كسى كه برخورد كنند و وى به نفع هر كس قضاوت نمايد او گردن ديگرى را بزند. پس خداوند ملكى را به صورت شخصى فرستاد. چون قضيه را مطرح نمودند. آن شخص گفت : عاقبت نيكو براى تقوا پيشگان است و فورا دست هاى آن عابد را به جاى خود گذاشت و دست بر آن ماليد سالم شد او هم گردن شيطان را زد.
از آيات و روايات به دست مى آيد كه فقط پرهيزگاران رستگار مى شوند و اعمال آنان مورد قبول است . قرآن هم با صراحت مى فرمايد:
انما يتقبل الله من المتقين
((

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:35:00 ق.ظ ]






:. جواب از مناظره شيطان .:


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ وقتى شيطان راجع به علم و حكمت خداوند متعال با ملائكه گفت و گو كرد و به حكمت خداوند اعتراض نمود، اگر چه ملائكه نتوانستند جواب وى را بدهند، ولى ايراد او بى جواب نماند، يك جواب كلى داد و جوابى هم بعضى از بزرگان از همه ايرادات او دادند.
اما پاسخى كه خداوند متعال داده ، اين است كه : خطاب به او نمود و گرفت : اى ابليس ! تو هنوز (بعد از آن همه عبادت و بندگى ) مرا نشناختى ، اگر شناخته بودى ، مى دانستى كه درباره هيچ يك از افعال من ايرادى نيست ؛ زيرا من خداوندگار جهان هستم و غير از من خدايى نيست ، هر كارى انجام دهم كسى نبايد از آن سؤ ال يا اعتراض كند.
در بعضى از عبارات آمده ، خداوند به ملائكه وحى نمود كه : در جواب او بگويند: اين كه تو گفتى من در مقابل خدا تسليم هستم و قبول دارم كه خداوند، هم خالق من است و هم خالق همه چيز، دروغ مى گويى ؛ زيرا اگر راست گو بودى ، يقين داشتى كه من خداى جهانيان هستم و تمام كارهاى من از روى حكمت است و كسى نبايد از من بپرسد، در حالى كه من از همه خلايق سؤال مى كنم .
در جاى ديگر خداوند جواب او را اين طور مى دهد: اين كه شيطان مى گويد: من غير تو را سجده نمى كنم و فقط تو را مى پرستم دروغ مى گويد؛ زيرا از اول هم ، عبادت و بندگى او خالص نبود و همه آن عبادت ها ظاهرى بوده است .

·  

 

 

 


غرور ، عجب ، کبر و … همه اینها مانع شد تا عبادات او نتیجه بدهد.

 

*** الهی العفو ***

·




یک روز یک روضه خونی داشت تو مجلس روضه خونی میکرد
و حسابی به یزید لعنت فرستاد و یک حال حسابی از یزید
گرفت
یزید شب اومد بخوابش و گفت :
حالا دیگران لعنت بفرستند خوب حق دارند اما برای تو که وسیله
نون در آوردن شدیم تو چرا هی به ما فحش ناسزا و لعنت میفرستی
جلوی جماعت
حالا داستان شیطونه
خوب بهانه ای دست برو بچ حضرت آدم داد
هر جنایتی میکنند میگند تقصیر شیطون بود!
بعضی ها اما مثل اینکه با شیطون خیلی ندارند
تا بچه شون بازیگوشی میکنه میگن
یک بچه شیطونی دارم ماشالله یک دقیقه هم آروم نمیگیره
یا عجیب اسم این توپ کوچولوی خوشکل و رنگارنگ میزارند
“شیطونک”
خلاصه هیچ کس جز خدا از کار بنده هاش سر در نمیاره
یا شیطون برای توجیه کارش میگه
عاشق واقعی من هستم چون فقط به خدا سجده کردم نه به هیچ
موجود دیگری حتی تو جناب ادم
اما تو چی آدم!!!
هر کیو دیدی پشت میزه تا نافت جلوش دولا شدی
سنگ و چوب درست کردی جلوش سجده کردی
گاو و ماه وستاره و سیاره و…هم جلوش سجده کردی
خلاصه هر چیو توتم خودت کردی و جلوش سجده کردی
البته آدم ها تا دلتون بخواد زبون دارند
میگن
ما ندونسته و از ندونستن سجده کردیم
تو چی که هزاران سال سجده کردی بازم نفهمیدی خدا خداست
و با غرورت نافرمانی کردی.
سجده خدا نکرده خلیفه او شدیم
شیطان هزار سال عبادت کردی و از درگاهش رانده شدی

آفت تفکر تعصب است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ق.ظ ]




گريه دروغين شيطان .:


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْاولين كسى كه به دروغ گريه نمود شيطان بود. (آن ملعون به واسطه گريه ، دل بعضى را مى سوزاند، بعضى را غافل گير مى كند و بر آنها مسلط مى شود و منحرفشان مى سازد.) اولين گريه دروغين او پيش حوا بود. وقتى كه از فريب دادن آدم عليه السلام ماءيوس شد، در حالى كه گريه مى كرد و اشك مى ريخت نزد حوا آمد و او دلش به حال شيطان سوخت . پرسيد: چرا گريه مى كنى ؟ گفت : اى حوا! دلم به حال تو مى سوزد حيف از اين زيبايى و جوانى تو كه مى ميرى و زير خاك مى شوى .
حوا گفت : چه كنم كه نميرم ؟ گفت : اگر تو و همسرت از اين درخت بخوريد، ديگر مرگ به سراغ شما نخواهد آمد. حوا رفت پيش آدم عليه السلام و داستان گريه او را بيان كرد و هر دو از آن درخت خوردند و از بهشت بيرون شدند.
نيز نقل شده كه : حضرت يحيى بن زكريا (س ) روزى به ابليس برخورد نمود، در حالى كه آن ملعون گريه مى كرد. يحيى علت گريه او را پرسيد؟ گفت : اى پيامبر خدا! هر چه در خانه خدا مى روم و او را مى خوانم ، جوابم را نمى دهد و عنايت در حقم نمى فرمايد. يحيى از روى دل سوزى عرض كرد: خدايا! چه مى شد اگر درب عنايت خويش را به روى اين مرد باز مى كردى و او را مشمول رحمت خود مى فرمودى ؟!
خطاب رسيد: اى يحيى ! شيطان به دروغ گريه مى كند، گريه او براى فريب دادن بندگانم است . اگر مى خواهى دروغ او بر تو هويدا شود به او بگو: خدا تو را مى بخشد، در صورتى كه بروى كنار قبر آدم عليه السلام و بر خاك او سجده كنى !
يحيى جريان را براى شيطان بازگو كرد و از خواست تا بر سر آدم عليه السلام رود و سجده كند! گفت اى يحيى ! آن وقت كه آدم عليه السلام بر مسند عزت و قدرت تكيه زده بود او را سجده نكردم ، چگونه حال كه مرده و زيرخاك رفته است بروم و خاكش را سجده كنم ؟ هرگز چنين كارى نخواهم كرد.
خطاب از جانب خدا رسيد:اى يحيى ! حال دانستى كه گريه آن ملعون نيرنگ بوده و مقصودش منحرف كردن مردم است ؟!چند نفر از شاگردان و پيروان شيطان هم از او پيروى نمودند و به دروغ گريه كردند. يكى پسران يعقوب كه شبانه پيش پدر آمدند، در حالى كه گريه دروغين مى كردند و گفتند:اى پدر! يوسف را گرگ خورد و پيراهن خون آلود او را به پدر نشان دادند.
هم چنين در شام ، به امر معاويه به بهانه پيراهن عثمان كه خون آلود بود عده اى گريه هاى دروغين كردند و مردم را عليه حضرت على عليه السلام شوراندند. و نيز ماءمون عباسى كه در شهادت امام رضا عليه السلام در خراسان به دروغ گريه كرد.

· 

 

 

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ



در اين هنگام من دوال را بر طبل مى زنم و سه مرتبه به آواز بلند ندا مى دهم . نداى اول اين است كه : ((الطمع الطمع ))چون اين ندا به گوش ‍ جمعى از مردم طمع كار رسد، در همان ساعت روى از نماز بگردانند و در دل خود گويند:
اگر ديگر اين جا توقف كنيم از فلان كار و فلانمعامله باز مى مانيم !
پس زود بيرون آمده و به زير پرچم من جمع مى شوند. چون هنگام مرگ ايشان رسد از اين تير زهرآلود به شكم ايشان مى زنم تا در شك و شبهه افتند و بدون ايمان و بدون توبه از دنيا بروند.
نداى دوم من اين است كه : مى گويم : ((الحرص الحرص ))پس‍ هر كه در دل او حرص دنيا باشد با خود مى گويد:
اگر بيش از اين توقف كنم ، ديگران خريد و فروش كنندو سود زيادى برند، ولى من از آن محروم مى شوم !
پس زود از مسجد بيرون مى آيند و زير پرچم من جمع مى شوند.
آواز سوم من اين است كه : ((المنع المنع ))چون اين صدا به گوش مردم رسد بخيلان در دل خود گويند:
اگر بيش از اين در مسجد درنگ نماييم ، ممكن است فقيرى داخلشود و از ما چيزى بخواهد.
با اين وسوسه زودتر خود را به بيرون از مسجد رسانده و به زير پرچم من مى آيند . در اين هنگام من به ايشان مى گويم : خوش آمديد، شما از يارانو لشكريان ماييد.

ولى آنان كه در جاى خود نشينند و تعقيب نماز بخوانند، از بندگانخالص خدا خواهند بود


كه حق تعالى درباره آنها فرمود: الاعبادك منهم المخلصين ((شيطان به خدا گفت : تمام بندگان را گمراهمى كنم - مگر بندگان مخلص ‍ را)) پس اى مؤمنان بعد از نماز اندكى در جاى خود به تعقيبات بپردازيد و زود از مسجد فرار ننماييد و فريب شيطان را نخوريد و مخالفت با خدا را نكنيد كه دنيا به كسى وفا نكرده و بى اعتبارى آن بر همه معلوم است .

 

از خواندن قسمتهای قرمز مو بر تن آدمی سیخ میگردد .
شما چه طور



(( الهی برسان امام زمان ما ار ))

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:32:00 ق.ظ ]




رقص شيطان .:


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْاز جاهايى كه خوش آيند شيطان است ، و بى اختيار مى رقصد و كف مى زند، هنگامى است كه زن با شوهر خود نزاع كند و سر و صدا راه بيندازد.
در گوشه گوشه خانه ها شيطانى كمين كرده و مراقب اوضاع و احوال زن و شوهر است كه چه وقت شوهر وارد خانه مى شود. تا پيش زن بيايد و كارهاى روزانه او را پيش چشمش زينت و بزرگ جلوه دهد و كارهاى شوهر را كوچك و بى ارزش .
لذا وقتى شوهر، خسته از كار روزانه ، به خانه باز مى گردد، با وسوسه هاى شيطان و رفتارهاى نادرست زن ؛ در حالى كه گرسنه و تشنه است ، در برابر پرخاش هاى زن و ايرادهايش از كوره در مى رود و بگو مگوها گاهى به قهر كردن از هم مى انجامد و گاهى هم به جدايى مى كشد. اين جا است كه شيطان خرسند و دو مؤمن از زندگى سرخورده مى شوند. او مى رقصد و اين دو به سوگ مى نشينند.
كف زدن و رقصيدن شياطين ادامه پيدا مى كند تا وقتى كه ميان آنها صلح و صفا برقرار شود. در اين هنگام شيطان عزادار مى شود و مى گويد: خدا نور چشم آن كس را ببرد كه نور چشم مرا برد.
در جاى خود گفته شد: شيطان با هر كس كه داخل خانه شود و به اهل خانه سلام نكند، همراه شيطان است . شيطانى كه اسمش ((داسم )) است او را همراهى مى كند و آن قدر وسوسه مى كند تا شر و فتنه ايجاد نمايد و اهل خانه را به جان هم اندازدآن گاه رقص و پاى كوبى مى كند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:31:00 ق.ظ ]




داستانهاي عبرت انگيز درباره شيطان


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شيطان هم مانند جارچيان دنيابراى جمع كردن مردم به زير پرچم خود طبل مى زند، طبلى دارد كه هر وقت مى خواهد مردمرا از ياد خدا غافل كند و هر دسته اى را به هر راهى كه مى خواهد بكشاند، دوال(324)را محكم بر طبل مى زند. وقتى صداى آن بلند شد مردم هر چند مشغول نماز ودعا، جماعت و جمعه ، يا در مسجد و تكيه باشند، كار خود را رها كرده و با عجله خودرا به زير پرچم آن ملعون مى رسانند. در حديثى وارد شده : كه پيغمبرى از پيغمبرانالهى در مسجد با خداى خود مناجات مى كرد و مى گفت : خداوندا! از تو مى خواهم كهشيطان را با سيمايش به من نشان دهى تا او را ببينم و برنامه و كار او را بشناسم . از خداوند فرمان رسيد كه : اى پيامبر! از مسجد بيرون رو او را خواهى ديد. وقتى آنپيغمبر از مسجد بيرون آمد، ابليس را ديد كه بر در مسجد ايستاده در حالى كه پرچمى دردست ، و طبلى به گردن دارد و تيرى به كمر بسته است . آن پيغمبر فرمود:اى ملعون ! آنها چيست ؟گفت : اى پيامبر خدا! من هر روز با اين وضع به در مسجد مى آيم و يكىاز ياران خود را به داخل مسجد مى فرستم تا وقتى مردم سلام نماز را مى دهند، در دلايشان وسوسه كند. در اين هنگام من دوال را بر طبل مى زنم و سه مرتبه به آواز بلندندا مى دهم . نداى اول اين است كه : ((الطمع الطمع ))چون اين ندا به گوش ‍ جمعى از مردم طمع كار رسد، در همان ساعت روىاز نماز بگردانند و در دل خود گويند: اگر ديگر اين جا توقف كنيم از فلان كار و فلانمعامله باز مى مانيم ! پس زود بيرون آمده و به زير پرچم من جمع مى شوند. چون هنگاممرگ ايشان رسد از اين تير زهرآلود به شكم ايشان مى زنم تا در شك و شبهه افتند وبدون ايمان و بدون توبه از دنيا بروند. نداى دوم من اين است كه : مى گويم : ((الحرص الحرص ))پس ‍ هر كه در دل اوحرص دنيا باشد با خود مى گويد: اگر بيش از اين توقف كنم ، ديگران خريد و فروش كنندو سود زيادى برند، ولى من از آن محروم مى شوم ! پس زود از مسجد بيرون مى آيند و زيرپرچم من جمع مى شوند. آواز سوم من اين است كه : ((المنع المنع ))چون اين صدا به گوش مردم رسدبخيلان در دل خود گويند: اگر بيش از اين در مسجد درنگ نماييم ، ممكن است فقيرى داخلشود و از ما چيزى بخواهد. با اين وسوسه زودتر خود را به بيرون از مسجد رسانده و بهزير پرچم من مى آيند . در اين هنگام من به ايشان مى گويم : خوش آمديد، شما از يارانو لشكريان ماييد. ولى آنان كه در جاى خود نشينند و تعقيب نماز بخوانند، از بندگانخالص خدا خواهند بود كه حق تعالى درباره آنها فرمود: الاعبادك منهم المخلصين ((شيطان به خدا گفت : تمام بندگان را گمراهمى كنم - مگر بندگان مخلص ‍ را)) پس اى مؤمنان بعد از نمازاندكى در جاى خود به تعقيبات بپردازيد و زود از مسجد فرار ننماييد و فريب شيطان رانخوريد و مخالفت با خدا را نكنيد كه دنيا به كسى وفا نكرده و بى اعتبارى آن بر همهمعلوم است .

تو رادنيا همى گويد شب و روز

 

كههان از صحبتم پرهيز، پرهيز

 

مدهبر خود فريب رنگ و بويم

 

كههست اين خنده من گرم آميز

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:30:00 ق.ظ ]




محدوده حجاب و پوشش در روایات

عایشه می‎گوید: پس از نزول آیه سوره نور زنان مهاجر، ضخیم‏ترین پوشش‏های پشمین خود را برش داده و با آن سر و گردن خود را پوشاندند.

ام سلمه نیز نقل می‎کند که پس از نزول آیه پوشش در سوره احزاب، زنان انصار از منازلشان با پوشش‎های مشکی خارج می‎شدند، به گونه‏ای که به نظر می‏رسید بر سر ایشان کلاغی نشسته است.

در روایاتی از رسول خدا محدوده حجاب و پوشش زن معین شده است. امام صادق(علیه السلام) از پدران خود از رسول خدا نقل می‎کنند که فرمود: روا نیست زنی که به دوران عادت ماهیانه بلوغ رسیده جلو سر و گیسوان خود را آشکار کند.

در گزارش دیگری پیامبر اکرم به یکی از یاران خود سفارش می‎کند که به همسرش بگوید برای تهیه روسری از آستر استفاده کند تا زیر آن نمایان نباشد. زنانی نیزکه خود را با وضع جدید تطبیق نداده بودند، با اعتراض پیامبر روبه رو می‏شدند.

گزارش شده است که رسول خدا خطاب به اسماء دختر ابوبکر که از پوشش نازک استفاده کرده بود فرمود: “ای اسماء وقتی زن به سنی رسید که عادت ماهانه برای او اتفاق افتاد، جایز نیست که جز صورت و دست وی تا بالای مچ در معرض دید دیگران قرار گیرد.”

 

دلیل عرفانی بسیار زیبا در مورد حجاب از استاد صمدی

کل عالم و مقام عصمت عالم اگر به صورت یک شکل و یک بافت و صورتی در بیاید، قهراً به بافت انسان در می آید . همانطور که قوه خیال، حقایق آنسویی را مطابق با مناسباتی که بینشان است، با اشکال این سویی برای انسان پیاده می کند، قوه خیال عالم، عصمت نظام عالم را در نشئه طبیعت به صورت انسان شکل می دهد و چون عصمت بیشتر با اسم شریف (الباطن) سازگار است، لذا به صورت زن شکل می دهد، نه صورت مرد . چون مرد بیشتر با اسم ( الظاهر) و زن بیشتر با اسم شریف (الباطن) در ارتباط است . لذا همان مقام اسم شریف (الباطن ) آمده در شریعت و برای زن به صورت حجاب مطرح شده است.

ام سلمه نیز نقل می‎کند که پس از نزول آیه پوشش در سوره احزاب، زنان انصار از منازلشان با پوشش‎های مشکی خارج می‎شدند، به گونه‏ای که به نظر می‏رسید بر سر ایشان کلاغی نشسته است

این حجاب در حقیقت صفت خدا داشتن زن است، خداوند هم محجوب است. خودش فرمود: ((از پشت هفت هزار حجاب دارید من را می بینید )) اگر عدد را بالاتر ببرد باز هم حق است .

نه این که دین اگر به زن می گوید(( تو حجاب را نگه داشته باش )) این العیاذ بالله جسارت به زن است این در حقیقت یک احترامی به زن است . به او می گوید :((چون تو مطابق اسم شریف ((الباطن)) الهی پیاده شده ای، ما نمی خواهیم که تو در معرض دید هر کسی قرار بگیری، لذا محجوب باش. بگذار اگر دیگران می خواهند تو را ببینند از پشت حجابها ببینند.))

این حجاب برگرفته از حجاب حق است، لذا حجاب دژ زن است، چه اینکه برای خداوند دژ است. فرمود هر چه کوشش کنید نمی توانید حقیقت غیبیه ذات مرا ببینید، آنقدر محجوبم، آنقدر در حجابم، هر چه کوشش کنید و حجاب ها را خرق کنید و پاره کنید باز هم همچنان مرا در پشت حجاب باید ببینید. هرگز من کشف تام نمی کنم، حتی در قرآن هم کشف تام ذاتی نکرد. قرآن هم اگر چه خدا را به ما معرفی کرد، اما یا با الفاظ یا با معانی یا با صور. هم الفاظ حجابند و هم معانی و هم صور حجابند. از پشت حجاب ها خدا خود را معرفی کرد و الا حق آن طوری که حق است، برای خلق جلوه نمی کند، که اگر بخواهد بکند لازمه جلوه گری حق برای خلق بساط خلق را جمع کردن است .

زن تا موقعی که در حجاب است، حق است؛ موقعی که از حجاب در آمده است وجهه ی خلقی پیدا می کند. وقتی وجهه ی خلقی پیدا کرد، دیگر تواناییش شکسته می شود . این است که حجاب برای زن یک احترام است که زن بیشتر شبیه به خداوند شود و اگر می خواهند ((عصمت اعظم )) را به صورت شکل زنی در بیاورد، ظاهراً به بهترین شکل در می آورد که بهتر و زیباتر از این چهره در نظام هستی پیدا نمی شود . لذا مشابه چهره جناب صدیقه طاهره در عالم هرگز زنی پیدا نمی شود، چه اینکه مشابه چهره پیغمبر و امیرالمومنین هرگز در عالم پیدا نمی شود .

حال که این عصمت کبرای الهی را در حضرت صدیقه طاهره تجلی کرده است او آنچنان در حجاب قرار می گیرد که فقط امیر المومنین لیاقت دیدار همچنین جمالی را خواهد داشت که به او گفتنند: (زهرای عزیز اگر علی ابن ابیطالب نبود برای تو هرگز در عالم کفوی پیدا نمی شد) چون زن وشوهر باید کفو هم دیگر باشند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ق.ظ ]




حد پوشش زن در نگاه قرآن و تاریخ

1


قرآن در آیه‏ای دیگر زنان پیامبر را که باید سرآمد و الگوی زنان جامعه اسلامی باشند، از خودنمایی و ظاهر نمودن زیبایی‎ها در مقابل دیگران نهی می‎کند. با توجه به آیات دیگر قرآن، نمی‎توان زنان دیگر را از ممنوعیت تبرج و خودنمایی مستثنی دانست.


موضوع زن در اسلام همچنان که از موضوعات مهم فکری و اندیشه‏ای است از نظر تاریخی نیز اهمیت فق العاده‏ای دارد. با نگاهی به تاریخ صدر اسلام، به ویژه عصر نبوی در می‏یابیم که زنان در عرصه‏های مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حضور فعال داشته‏اند.

 

حد پوشش

اسلام برای کاستن از آسیب‎های حضور اجتماعی زن، دستور به رعایت پوشش مناسب برای زنان داده است. حجاب، هم زمینه انحرافات اخلاقی را کم می‎کند و هم به زن امنیت و آرامش و مصونیت می‎بخشد.

شواهد متعددی از قرآن کریم حاکی از این نکته است که در جامعه عرب قبل از اسلام، زنان برای حضور در اجتماع، پوشش مناسب و مطلوبی نداشتند. نهی قرآن از متابعت از آن الگو و دستورات اصلاحی برای پوشش زنان، از برخی نقص‎ها و کاستی‏ها در پوشش زنان آن دوره و فاصله آن با پوشش مورد نظر اسلام حکایت دارد. برخی تاریخ‏پژوهان نیز این نکته را تأیید می‎کنند.

 

حدود حجاب اسلامی برای بانوان از نظر قرآن كریم

برخی از سوره ها و آیات مربوط به حجاب عبارتند از:

1. سوره نور، آیات 30، 31، 33 و 60; 2. سوره احزاب،، آیات 35، 53، 55، و 59. از نظر شرع اسلام زن باید بدن و موی خود را از مرد نامحرم بپوشاند; ولی پوشاندن صورت و دست ها از مچ به پایین واجب نیست.[ توضیح المسائل مراجع، ج 2، ص 417، مسئله 2435]

حكم پوشش در مكان هایی كه درمعرض دید نامحرم است باید اجرا شود; فرقی نمی كند كه نامحرم در منزل یا غیر منزل باشد; حتّی در مورد افراد نامحرمی كه همیشه با انسان ارتباط دارند، این حكم و امثال آن جاری است.

در مورد حجاب واجب، كافی است كه زن به هر وسیله ای كه می تواند خود را بپوشاند و لباس خاصّی شرط نیست; ولی پوشیدن لباس های تنگ و چسبان و همچنین لباس های زینتی اشكال دارد.[ همان، ص 421]

زن تا موقعی که در حجاب است، حق است؛ موقعی که از حجاب در آمده است وجهه ی خلقی پیدا می کند. وقتی وجهه ی خلقی پیدا کرد، دیگر تواناییش شکسته می شود . این است که حجاب برای زن یک احترام است که زن بیشتر شبیه به خداوند شود

خداوند متعال در سوره نور آیه 31 خطاب به زنان مۆمن می فرماید كه وظیفه دارند زینت هایی را كه معمولا پنهان است، در نزد نامحرمان بپوشانند. 

«وَ قُل لِّلْمُۆْمِنَـتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـرِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآئِهِنَّ …; (نور، 31)

و به زنان با ایمان بگو: چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ كنند و زینت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است، آشكار ننمایند و ]اطراف [روسری های خود را بر سینه خود افكنند ]تا گردن و سینه با آن پوشانده شود[ و زینت خود را آشكار نسازند، مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان و …»

اگر چه مهم، رعایت حجاب است و پوشیدن چادر، الزامی ندارد، ولی چادر، بهترین نوع حجاب و نشانه ملی زنان جامعه ایرانی است. مانتو و مانند آن، اگر چه با شرایطی مناسب است، اما چون سبب نمایان شدن اندام و برجستگی های بدن زن می شود، ممكن است منشأ تحریك و فساد باشد. عقل انسان بین خوب و خوب تر، قطعاً خوب تر را انتخاب می كند; بنابراین، چادر عاقلانه تر و بهتر است.[تفسیر نمونه، آیة الله مكارم شیرازی، ج 14، ص 434ـ448، دارالكتب الاسلامیة / آن چه باید یك زن بداند، ا]

از آنجا که چگونگی پوشش زنان در جامعه صدر اسلام به گونه‏ای نبود که زیبایی‏ها و زینت‎های آنان را بپوشاند. قرآن آنان را به نحوه صحیح پوشش دستور می‎دهد، خداوند متعال به منظور حفظ عفت جامعه، حتی زنان مسلمان را از نمایان کردن بدن خود بر زنان غیر مۆمن نهی می‏‎کند.

در روایات علت این امر، بی مبالاتی زنان غیر مۆمن در توصیف زنان مسلمان برای شوهران خود دانسته شده است.

قرآن در آیه‏ای دیگر زنان پیامبر را که باید سرآمد و الگوی زنان جامعه اسلامی باشند، از خودنمایی و ظاهر نمودن زیبایی‎ها در مقابل دیگران نهی می‎کند. با توجه به آیات دیگر قرآن، نمی‎توان زنان دیگر را از ممنوعیت تبرج و خودنمایی مستثنی دانست

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:27:00 ق.ظ ]