نرجس
 
   



8 اثر پر برکت مسجد رفتن!


یک گنبد فیروزه ‌ای و دو تا گلدسته ی شاخ شمشادِ دستِ گل. یک حس خوب با شنیدن صدای خوب موذن؛ و یک نفس عمیق آرام، بعد از چند رکعت نماز جماعت. همه ی این ها یعنی مسجد.


این ‌ها در زندگی پرهیاهوی شلوغ امروز ما، چیز کمی نیست اما این آیا همه ‌ی چیزیست که ما می خواهیم؟

ظرفیت های علمی، فرهنگی و اجتماعی مساجد، برای شکوفا شدن و به فعلیت درآمدن، نیازمند نگاهی تازه هستند. مسجد، با ویژگی های خاص خود، یک نهاد منحصر به فرد اجتماعی است که اگر به نقش آفرینی کامل خود برسد، جامعه ی ما هوای تازه ای را تجربه می ‌کند.

مسجدی که در زندگی ائمه(علیهم السلام) حضور دارد، تنها مکانی برای انجام فریضه ی نماز نیست؛ یک عنصر محوری در ارتباطات اجتماعی و حتی امور فردی محسوب می شود. اهل بیت(علیهم السلام) از نماز خواندن در مسجد نمی گویند؛ در کلام ایشان، سخن از “رفت و آمد” به مسجد است. از امام صادق (علیه السلام) روایت است: بر شما باد رفتن به مساجد؛ زیرا مساجد خانه هاى خدا در روى زمینند.[1]

بسیاری از ثمراتی هم که برای اهل مسجد برشمرده اند، حاصل آمد و شدِ پیوسته و در واقع زندگی کردن با مسجد است.

امام حسین(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل کردند که: “مَن أدمَنَ إلى المَسجِدِ أصابَ الخِصالَ الثَّمانِیَةَ: آیَةً مُحكَمَةً، أو فَریضَةً مُستَعمَلَةً، أو سُنَّةً قائمةً، أو عِلما مُستَطرَفا، أو أخا مُستَفادا، أو كَلِمَةً تَدُلُّهُ على هُدىً أو تَرُدُّهُ عن رَدىً، و تَركَ الذَّنبِ خَشیَةً أو حَیاءً.”

“هر كس پیوسته به مسجد رود، به هشت چیز دست یابد: آیتى محكم، یا فریضه‌اى عمل شده، یا سنّتى جارى [از معصومان، یا دانشى تازه، یا برادرى كه به دست آورده، یا سخنى كه او را هدایت كند، یا از هلاكت برهاندش و ترک گناه یا از سر ترس یا شرم و حیا.”

هر کدام از هشت میوه ‌ای که در کلام پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) حاصل مسجدی بودن است، می تواند موضوع یک مطالعه ی فرهنگی - اجتماعی باشد. اما سخن ما، اشاره به این حقیقت است که مسجد، نهادی است چند بعدی با ظرفیت ‌های گوناگون فرهنگی و تربیتی.

مسجدی که در زندگی ائمه(علیهم السلام) حضور دارد، تنها مکانی برای انجام فریضه ی نماز نیست؛ یک عنصر محوری در ارتباطات اجتماعی و حتی امور فردی محسوب می شود. اهل بیت(علیهم السلام) از نماز خواندن در مسجد نمی گویند؛ در کلام ایشان، سخن از “رفت و آمد” به مسجد است. از امام صادق (علیه السلام) روایت است: بر شما باد رفتن به مساجد؛ زیرا مساجد خانه هاى خدا در روى زمینند

بهره مندی از آیات استوار الهی و برپایی فرائض و احکام خدا بر اساس سنت و سیره ‌ی اهل بیت عصمت(علیهم السلام)، جزو کارکردهای شناخته شده برای مسجد هستند اما برخی زوایای دیگر مسجد کمتر دیده شده اند.

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: “یا أباذَر! إنّ اللّه َ تعالى یُعطِیكَ ما دُمتَ جالِسا فی المَسجِدِ بِكُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّستَ دَرَجةً فی الجَنَّةِ، و تُصَلِّی علَیكَ الملائكةُ، و تُكتَبُ لَكَ بِكُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّستَ فیهِ عَشرُ حَسَناتٍ، و تُمحى عنكَ عَشرُ سَیّئاتٍ."[2] “اى ابوذر! تا زمانى كه در مسجد نشسته اى خداوند متعال به تعداد هر نفسى كه مى كشى، یك درجه در بهشت به تو مى دهد و فرشتگان بر تو درود مى فرستند و براى هر نفسى كه در مسجد مى كشى ده حسنه برایت نوشته مى شود و ده گناه از تو پاك مى گردد".

و در روایت دیگری از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می خوانیم: “كُلُّ جُلوسٍ فی المَسجِدِ لَغوٌ إلاّ ثلاثَةً: قِراءةُ مُصَلٍّ، أو ذِكْرُ اللّه، أو سائلٌ عن عِلمٍ"[3]

“هر نشستنى در مسجد لغو و بیهوده است، مگر نشستن سه كس:

- نماز گزارى كه [قرآن ] قرائت كند،

- كسى كه ذكر خدا بگوید،

- و كسى كه به دنبال دانشى باشد.”

آن چه از این دو حدیث نورانی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فهمیده می ‌شود این است که حتی “نشستن در مسجد” یعنی حضور در مسجد، در فرهنگ اهل بیت موضوعیت دارد، و این مهم است که حاضران مسجد به چه کار مشغولند. نگاه دیگری به همین روایت نبوی، به ما می گوید که رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) سه کارکرد مهم مسجد را به ما گوشزد نموده اند. و اهمیت آن ها به قدری است که فرموده ‌اند هر کاری در مسجد غیر از این سه کار، لغو و بیهوده است. از میان سه کارکردی که نام بردیم، در جامعه خود، به سومی بسیار کمتر از بقیه توجه کرده ایم یعنی “جستجوی علم در مسجد". در دیدگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) مسجد می ‌تواند جایگاه بحث مفید علمی باشد.

رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) سه کارکرد مهم مسجد را به ما گوشزد نموده اند. و اهمیت آن ها به قدری است که فرموده ‌اند هر کاری در مسجد غیر از این سه کار، لغو و بیهوده است. از میان سه کارکردی که نام بردیم، در جامعه خود، به سومی بسیار کمتر از بقیه توجه کرده ایم یعنی “جستجوی علم در مسجد". در دیدگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) مسجد می ‌تواند جایگاه بحث مفید علمی باشد

حلقه ‌های معرفتی و آموزشی را گاهی در بعضی مساجد فعال و پویا دیده ‌ایم؛ اما آن چه مسلم است، هنوز این مسئله به صورت روال جاری در فرهنگ اهالی مسجد نهادینه نشده است. هنوز مساجد بسیار زیادی هستند که از این ظرفیت طلایی استفاده نمی کنند و طبعاً جوانان جویای دانش و معرفت، “مسجد” را در فهرست مکان های معتبر و مشهور علم آموزی نمی بینند.

بعد دیگر انس با مسجد، به قول روایت نبوی، یافتن برادران (ایمانی) - أخا مُستَفادا- است. آن ‌هایی که تجربه کرده اند، می دانند که دوستان مسجدی، از ناب ترین و خالص ترین رفیقان دوران جوانی ‌اند. چیزی که این روزها برای نوجوانان و جوانان، نقطه ی عطف زندگی است.

نگاه تازه و به روز، احیای نقش ها و کارکردهای مسجد، نیاز امروز جامعه ی ماست. مسجد می تواند توانمندی های خود را در جذب جوانان دوباره بازیابد و این گونه خانه ی دوم ما باشد: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از جبرئیل پرسید كدام مكان نزد خدا محبوب است. جبرئیل فرمود مساجد. و محبوب ترین افراد مسجد نزد خدا كسانی هستند كه زودتر از همه وارد و دیرتر از همه از مسجد خارج می شوند.[4]

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-02-24] [ 08:20:00 ق.ظ ]




بهترین حجاب برای زنان چیست؟

 

پرسش :
بهترین حجاب برای زنان چیست؟ لطفاَ توضیح دهید. 2- آیا انسان می تواند به عکس دختر 6ساله که سرلخت هست نگاه کند چون دختر نامحرم است یا او را ببوسد یا بغل کند؟ 3- اگر کسی یک یا چند واجب را انجام ندهد می توانیم ازاو دوری گزینیم حتی با امربه معروف ونهی ازمنکر هم قانع نمی شود؟
پاسخ :
1)درپاسخ به سؤال مذکور، ازمحضر رهبر فقید انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(قدس سره شریف) استفتا شده که عین پرسش وپاسخ نقل می شود :
س : حدود حجاب اسلامی برای بانوان چیست؟ وبرای این منظور، پوشیدن لباس بلند آزاد وشلوارو روسری کفایت میکند؟ واصولا چه کیفیتی درلباس وپوشش زن دربرابر افراد نامحرم باید رعایت شود؟
ج : واجب است تمام بدن زن بجز قرص صورت ودستها تا مچ ازنامحرم پوشیده شود ولباس مذکور اگر مقدار واجب را بپوشاند مانع ندارد ولی پوشیدن چادر بهتراست واز لباسهایی که توجه نامحرم را جلب کند باید اجتناب شود."1″
درحجاب مانند بسیاری ازتکالیف دیگر خدا واجب ومستحب وجود دارد. حد واجب آن، پوشاندن اعضای بدن غیر از وجه وکفین است."2″
این پوشش باید به گونهای باشد که پستی وبلندیهای بدن را نمایان نسازد و موجب جلب وتحریک نگردد. به طور کلی فلسفة حجاب نوعی اعلام وهشدار دورباش در برابر نامحرم است. تا بدین وسیله حرمت زن و عفت وسلامتی معنوی جامعه تضمین شود. از این رو هرچه پوشش زن متین تر وباوقاربیشتری باشد بهتر است. با توجه به این مسئله روشن می شود که حجاب برتر، هم درحد پوشش وهم کیفیت آن وهم ازنظر رنگ مهم است. اکنون به خوبی روشن است که چادرزن با طریق پوشش متین وبه ویژه با رنگ مشکی وسلوک موقرانه زن، قوی ترین اعلام دور باش وتأمین کننده حقیقی فلسفة حجاب می باشد."3″ تقوا وعفاف و پاکی خواهران ملازمه ای با پوشیدن چادر ندارد، بلکه می توان حجاب وتقوار رابا پوشش هایی چون مانتوهای مناسب رعایت کرد ولی این حقیقت را نیز نباید انکارنمود که چادر پوشش بهتری برای خانم هاست."4″
درباره شکل حجاب وبرتری چادر، حضرت آیت ا…العظمی خامنه ای می فرمایند :
چادر برترین نوع حجاب ونشانه ملی ماست."5″
همچنین حضرات آیات عظام ومراجع تقلید(حفظهم ا… تعالی)درباره برتری حجاب چادر نظراتی به این مطلب اظهار فرموده اند که برای آگاهی بیشتر به کتاب مسائل جدید ازدیدگاه علما ومراجع تقلید، تنظیم سید محمد محمودی وکتاب احکام دختران نوشته محمد وحیدی مراجعه فرمائید.
درباره فلسفه چادر بدلائل ذیل می توان استناد جست :
1- چادر، تمام برجستگیهای بدن را به نحوشایسته ای می پوشاند.
2- چادر، پوشش سنتی حجاب بانوان ایران بوده وریشه درآداب ورسوم و فرهنگ اسلامی ملت ایران دارد.
3- حجاب چادر با اشکال گوناگون دربسیاری از کشورهای عربی واسلامی رایج است واین نکته بیانگر اهمیت این حجاب درفرهنگ اسلامی است.
4- با اندکی دقت درآیات حجاب سورة احزاب، خصوصاً آیه شریفه 59 می توان به اهمیت پوشش سراسری پی برد."6″
2)برای شما دوست عزیز دو مسئله ازامام نقل می کنیم :
1. نگاه کردن به عکس بچه ها چه دختر و چه پسر اگر بدون قصد لذت باشد وانسان نترسد به گناه آلوده شود اشکالی ندارد."7″
2. نگاه کردن و لمس نمودن پسر بچه ودختر بچه غیر ممیزاگر ازروی شهوت نباشد اشکالی ندارد ولی برای مرد احتیاط آن است که بچة شش سالة نامحرم را نبوسد ودر دامان خود نگذارد."8″
ضمناً باید توجه داشت که این مسئله برای مقلدیین امام قابل استفاده می باشد.
3)دوست عزیزدراین رابطه توجه شما را دو استفتاء ازمقام معظم رهبری جلب میکنیم :
1- س :اگر رحم انسان کسی باشد که مرتکب معاصی گردیده ولاابالی به آن باشد تکلیف سایر ارحام درارتباط با او چیست؟
ج : اگر احتمال بدهد قطع صله رحم او رابه خودداری ازگناه وادار می سازد، براو واجب است اینکار را ازباب امر به معروف ونهی از منکر انجام دهد ودرغیر اینصورت قطع رحم برایش جایز نیست.
2- س : معاشرت و رفت وآمد خانوادگی با خانواده های لاابالی، معتاد وغیر مقید به محرم ونامحرم با توجه به اثرات منفی آن برروی فرزندان چه صورت دارد؟"7″
ج : رفت وآمد خانوادگی با افراد مذکور اگر مستلزم حرام یا همراه با خطر معتاد شدن فرزندان باشد جایز نیست.
درجواب شمادوست گرامی باید بگوییم اگر شخص مورد نظر از ارحام باشد که درجواب استفتاء بالا به شیوة برخورد با او اشاره شده اما اگر ازارحام نباشد یعنی جزء کسانیکه صلة رحم وارتباط با آنها واجب است قرار نگیرد باید گفت استنباط ما این است چون شما تکلیفی نسبت به رفت وآمد با آن شخص وایجاد ارتباط با او ندارید این به عهده شماست که بابررسی ودقت نظر تصمیم بگیرید که آیا ارتباط با او روی شما تأثیرنامطلوب می گذارد یا خیر درصورت مثبت بودن جواب می توانید ارتباط خود را به حداقل یا حتی صفر برسانید. ونیز باید گفت مراتب قطع رابطه به نسبت مراتب دوری شخص مورد نظر از واجبات می باشد چرا که همه دریک اندازه حدود الهی را زیر پا نمی گذارند بلکه بعضی بیشتر وبعضی کمتر دچار این خسران هستند،بنابراین باید هر شخص مناسب مرتبة دوری او از حدود الهی قطع رابطه کرد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:19:00 ق.ظ ]




خودسازی معنوی زمینه‌ساز تعجیل ظهور امام زمان(عج) است

 

یک عضو هیات علمی جامعة‌الزهراء(س)، گفت: خودسازی معنوی و دوری از گناه، زمینه ظهور ولی عصر(عج) و تحقق عدل در جهان را فراهم می‌کند.

معصومه ظهیری با گرامیداشت آغاز امامت و ولایت حضرت ولی عصر(عج)، در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)منطقه قم، گفت: طبق روایات ائمه اطهار(ع)، افضل‌ترین اعمال انتظار فرج و دعا برای ظهور است.

وی آماده کردن زمینه برای ظهور حضرت ولی عصر(عج) را مورد تاکید قرار داد و تصریح کرد: وظیفه فردی همه، خودسازی معنوی و دوری از گناه است به ویژه در این عرصه نقش بانوان در تربیت نسلی صالح و با تقوا دارای اهمیت بیشتری است.

این استاد حوزه تاکید کرد: اگر جامعه به سوی بهتر شدن متحول گردد بسترهای لازم در جهت فرج و ظهور امام زمان(عج) فراهم می‌شود و هر فردی که خود را به سمت بهتر شدن سوق دهد مورد عنایت و لطف خداوند قرار می‌گیرد و می‌تواند با گام نهادن در مسیر حق خود را از گمراهی و ظلم نجات دهد.

ظهیری با اشاره به اهمیت تبیین فرهنگ انتظار در جامعه، گفت: امامان معصوم به ویژه امام حسن عسکری (ع) نقش مهمی در تبیین فرهنگ انتظار برای شیعیان داشتند و امروز شیعیان نقش مهمی در احیای این فرهنگ و زمینه سازی برای ظهور دارند.

این استاد حوزه‌های علمیه خواهران، افزود: امام زمان(عج) در زمان غیبت هدایت تکوینی را بر عهده دارد و اگر هدایت‌های ایشان نبود عالم متزلزل می‌شد ولی در عصر ظهور ایشان با عدل و قسط در جهان حکومت دینی و جهانی ایجاد می‌کند.

ظهیری در این راستا افزود: امام علی(ع) هنگامی که حمایت مردم را دید پس از 25 سال خانه نشینی حکومت را در دست گرفت و امروز نیز وظیفه پیروان حضور در رکاب حضرت ولی عصر(عج) و آماده سازی جامعه اسلامی برای ظهور است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:04:00 ق.ظ ]




توصیه به خواندن دعای عهد

یکی از اموری که امام در روزهای آخر به من توصیه می کردند، خواندن دعای عهد بود، ایشان می گفتند؛ صبح ها سعی کن این دعا را بخوانی، چون در سرنوشت انسان دخالت دارد

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:03:00 ق.ظ ]




نصوح، مردی که در حمام زنانه کار می کرد..

نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد هم ارضای شهوت…

 

« بسم الله الرحمن الرحیم »

 

نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد هم ارضای شهوت.

گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.

او دلاک و کیسه کش حمام زنانه بود. آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران و رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد. دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.

از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت ، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود.

کارگران را یکى بعد از دیگرى گشتند تا اینکه نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایى ، حاضر نـشد که وى را تفتیش ‍ کنند، لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و…

این عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند. نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید می‌لرزید با تمام وجود و با دلی شکسته گفت: خداوندا گرچه بارها توبه‌ام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد.

نصوح از ته دل توبه واقعی نمود ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص ‍ شد و به خانه خود رفت.

او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.

چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند، دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند، ناچار از شهر خارج و در کوهى که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.

شبی در خواب دید که کسی به او می گوید:"ای نصوح! تو چگونه توبه کرده اى و حال آنکه گوشت و پوست تو از فعل حرام روئیده شده است؟ تو باید چنان توبه کنى که گوشتهاى حرام از بدنت بریزد.» همین که از خواب بیدار شد با خودش قرار گذاشت که سنگ هاى سنگین حمل کند تا گوشت هاى حرام تنش را آب کند.

نصوح این برنامه را مرتب عمل مى کرد تا در یکى از روزها همانطورى که مشغول به کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟

عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد تا سرانجام کاروانى که راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر مى داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.


وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.

رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.

مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود، در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت، ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. چنان کردند و نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت، ازدواج کرد و چون شب زفاف و عروسى رسید، در بارگاهش ‍ نشسته بود که ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام، مالم را به من برگردان.

نصوح گفت : درست است و دستور داد تا میش را به او بدهند، گفت چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى، بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنى.

گفت: درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.آن شخص گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن میش است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند…

 

 

در خاتمه نيز به روايتى از امام جعفر صادق عليه السلام اشاره مى شود كه به اهميت و اثرات توبه نصوح تأكيد دارد . معاوية بن وهب گويد ، شنيدم حضرت صادق (ع) مى فرمود :

چون بنده ، توبه نصوح كند، خداوند او را دوست دارد و در دنيا و آخرت بر او پرده پوشى كند.


من عرض كردم : چگونه بر او پرده پوشى كند؟


حضرت عليه السلام فرمود : هر چه از گناهان كه دو فرشته موكل بر او نوشته اند، از يادشان ببرد و به جوارح و اعضاى بدن او وحى فرمايد كه گناهان او را پنهان كنيد و به قطعه هاى زمين كه در آنجاها گناه كرده وحى فرمايد كه پنهان داريد، آنچه گناهان كه بر روى تو كرده است . پس ديدار كند خدا را هنگام ملاقات او و چيزى كه به ضرر او بر گناهانش گواهى دهد، نيست 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:01:00 ق.ظ ]




سال خمسی داشته باشید

الان رفتی بازار کاسب شدی، این اول سال است تا یکسال نان و آبت خمس ندارد، مشهد بروی ، کربلا بروی، جهاز دختر بدهی، خمس ندارد. بعد یک سال ببین چقدر موجودی داری، اگر دیدی صد هزارتومان داری، باید بیست هزار تومان آن را خمس بدهی ..

 

«بسم الله الرحمن الرحیم»

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در بخشی از سخنان خود در مورد داشتن سال خمسی می گوید:

همه‌تان باید سال خمسی داشته باشید. نگویید من ندارم، شاید پارسال یک همچین شبی پول داشتی، اما امسال هزارتومان زیاد داری، باید دویست تومانش را به عنوان خمس بدهی.شیخ محمدحسین زاهد(ره) هر شب خمس مالش را می داد. نفت فروشی داشت در بازار، کاسبی می کرد، حساب می کرد که امشب باید دو هزار تومان خمس بدهم، آن را کنار می گذاشت. چون که شب به شب باید خمس بدهیم، منتها ارفاق داده اند تا یکسال می توانی عقب بیندازی.

مرحوم مجتهدی ادامه می دهد:الان رفتی بازار کاسب شدی، این اول سال است تا یکسال نان و آبت خمس ندارد، مشهد بروی ، کربلا بروی، جهاز دختر بدهی، خمس ندارد. بعد یک سال ببین چقدر موجودی داری، اگر دیدی صد هزارتومان داری، باید بیست هزار تومان آن را خمس بدهی. اگر ده هزار تومان داری باید دو هزار تومان خمس بدهی.

مرحوم مجتهدی می افزاید:وقتی دو هزار تومان را دادی، در دفترت می نویسی، موجودی هشت هزار تومان،آن وقت سال دیگر باز حساب می کنی، اگر به هشت هزار تومن اضافه شده، مثلا ده هزار تومان اضافه شده، آن ده هزار تومان ، دو هزار تومن خمس دارد. این طوری است . باید حساب داشته باشی. بعضی ها می گویند: من ندارم، همیشه بدهکار هستم.

آیت الله مجتهدی(ره)با ذکر خاطره ای در این مورد می گوید:پنجاه سال پیش من در تهران یک اتاق اجاره کرده بودم، هوا هم گرم بود. سید مرتضی لنگرودی(ره) امام جماعت مسجد حاج ابوالفتح بودند، ایشان می خواستند با پسرشان به لنگرود بروند. پسرش به من گفت : شما در منزلتان ناراحت هستید ، این دو سه ماهی که ما به لنگرود می رویم، شما به منزل ما بروید. منزل آنها حیاط بزرگی داشت و باغچه و حوض و زیرزمین و خنک بود. آن موقع کولر و پنکه نبود، اما زیر زمین خنکی داشت، ما دو سه ماهی آنجا بودیم.پسرشان یک نامه از لنگرود برای من نوشت که پدرم از شما تقاضا کرده است که از پله های پشت بام بالا بروید، ببینید چند تا گوله خاک ذغال آن بالا زیاد آمده است. پارسال که ما کرسی گذاشتیم، مقداری از گوله ها زیاد آمده است. ما رفتیم و گوله ها را شمردیم، دیدیم مثلا پانزده تا گوله است، سه تا را باید بعنوان خمس می داد، اگر خودش را نداشت باید پولش رو می داد.

مرحوم مجتهدی تهرانی در انتها خاطر نشان می دارد:یک آیت الله نامه می دهد که ببیند چند گوله خاکه روی پشت بام زیاد آمده است. قدیم خاک ها را الک می کردند، بعد با آب آن را مثل کوفته گوله می کردند. زن ها که می خواستند کرسی را آتش کنند، خاکسترها را هم می زدند و یک گوله وسط می گذاشتند، بعد آتش را با خاک انداز روی گوله می انداختند. دور گوله خاکستر بود. بخاری نبود، گاز نبود، کرسی بود، هفت هشت نفر زیر کرسی می خوابیدند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:00:00 ق.ظ ]




حدیث گهربار از امام زمان حضرت مهدی(عج)

اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خويش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پيمان الهى اتّحاد واتّفاق مى‌داشتند و عهد و پيمان را محترم مى‌شمردند، سعادت ديدار ما به تأخير نمى‌افتاد و زودتر به سعادت ديدار ما نائل مى‌شدند…

 

1- توجّه امام مهدى(عليه السلام) به شيعيان خويش

إِنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ، وَ لا ناسينَ لِذِكْرِكُمْ، وَ لَوْ لا ذلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَكُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا:

ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى‌كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ‌يم، كه اگر جز اين بود گرفتارى‌ها به شما روى مى‌آورد و دشمنان، شما را ريشه كن مى‌كردند. از خدا بترسيد و ما را پشتيبانى كنيد.


2- عمل صالح و تقرّب به اهل بيت(عليهم السلام)

فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِء مِنْكُمْ بِما يُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْيَتَجَنَّبْ ما يُدْنيهِ مِنْ كَراهِيَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً يَبْغَتُهُ فُجْأَةً حينَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا يُنْجيهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَة:

هر يك از شما بايد به آنچه كه او را به دوستى ما نزديك مى‌سازد، عمل كند و از آنچه كه خوشايند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزيند، زيرا خداوند به طور ناگهانى انسان را مى‌گيرد، در وقتى كه توبه برايش سودى ندارد و پشيمانى او را از كيفر ما به خاطر گناهش نجات نمى‌دهد.


3- تسليم در مقابل دستورهاى اهل بيت(عليهم السلام)

فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَيْنا، فَعَلَيْنَا الاِْصْدارُ، كَما كانَ مِنَّا الاِْيرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا كَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْكُمْ، وَ اجْعَلُوا قَصْدَكُمْ إِلَيْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ:

از خدا بترسيد و تسليم ما شويد و كارها را به ما واگذاريد، بر ماست كه شما را از سرچشمه، سيراب برگردانيم، چنان كه بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى كشف آنچه از شما پوشيده شده نرويد. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى كه روشن است به طرف ما قرار دهيد.


4- تحقّق حتمى حقّ

أَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا، وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَىَّ بِما أَذْكُرُهُ:

خداوند مقدّر فرموده است كه حقّ به مرحله نهايى و كمال خود برسد و باطل از بين برود، و او بر آنچه بيان نمودم گواه است.


5- خلقت هدفدار و هدايت پايدار

إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ يَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَيْهِمُ النَّبِيّينَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ، يَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ يَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِيَتِهِ وَ يُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَ دينِهِمْ وَ أَنـْزَلَ عَلَيْهِمْ كِتابًا، وَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ مَلائِكَةً يَأْتينَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَيْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَيْهِمْ:

خداوند متعال، خلق را بيهوده نيافريده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلكه آنان را به قدرتش آفريده و براى آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پيامبران را كه مژده دهنده و ترساننده هستند به سويشان برانگيخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانى‌اش جلوگيرى فرمايند و آنچه را از امر خداوند و دينشان نمى‌دانند به آنها بفهمانند و بر آنان كتاب فرستاد و به سويشان فرشتگان برانگيخت تا آنها ميان خدا و پيامبران ـ به واسطه تفضّلى كه بر ايشان روا داشته ـ واسطه باشند.


6- ظهور حقّ

إِذا أَذِنَ اللّهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وَ انْحَسَرَ عَنْكُمْ:

هرگاه خداوند به ما اجازه دهد كه سخن گوييم، حقّ ظاهر خواهد شد و باطل از ميان خواهد رفت و خفقان از [سرِ] شما برطرف خواهد شد.


7- تفتيش ناروا

مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ، وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ، وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشاطَ وَ مَنْ أَشاطَ فَقَدْ أَشْرَكَ:

حضرت مهدى(عليه السلام) در خصوص كسانى كه در جستجوى او بوده اند تا به حاكم جور تحويلش دهند فرموده است: آن كه بكاود، بجويد و آن كه بجويد دلالت دهد و آن كه دلالت دهد به هدف رسد و هر كه [در مورد من] چنين كند، شرك ورزيده است.


8- ظهور حقّ به اذن حقّ

فَلا ظُهُورَ إِلاّ بَعْدَ إِذْنِ اللّهِ تَعالى ذِكْرُهُ وَ ذلِكَ بَعْدَ طُولِ الاَْمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلاءِ الاَْرْضِ جَوْرًا:

ظهورى نيست، مگر به اجازه خداوند متعال و آن هم پس از زمان طولانى و قساوت دل‌ها و فراگير شدن زمين از جور و ستم.


9- مدّعيان دروغگو

سَيَأْتى إلى شيعَتى مَنْ يَدَّعِى المُشاهَدَةَ. أَلا فَمَنِ ادَّعَى المُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيانى وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَذّابٌ مُفْتَر وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيم:

آگاه باشيد به زودى كسانى ادّعاى مشاهده (نيابت خاصّه) مرا خواهند كرد. آگاه باشيد هر كس قبل از خروج «سفيانى» و شنيدن صداى آسمانى، ادّعاى مشاهده مرا كند دروغگو و افترا زننده است؛ حركت و نيرويى جز به خداى بزرگ نيست.


10- دنيا در سراشيبى زوال

إِنَّ الدُّنْيا قَدْ دَنا فَناؤُها وَ زَوالُها وَ أَذِنَتْ بِالْوِداعِ وَ إِنّى أَدْعُوكُمْ إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) وَ الْعَمَلِ بِكِتابِهِ وَ إِماتَةِ الْباطِلِ وَ إِحْياءِ السُّنَّةِ:

دنيا فنا و زوالش نزديك گرديده و در حال وداع است، و من شما را به سوى خدا و پيامبرش ـ كه درود خدا بر او و آلش باد ـ و عمل به قرآنش و ميراندن باطل و زنده كردن سنّت، دعوت مى‌كنم.


11- ذخيره بزرگ

أَنَا بَقِيَّةٌ مِنْ آدَمَ وَ ذَخيرَةٌ مِنْ نُوح وَ مُصْطَفى مِنْ إِبْراهيمَ وَ صَفْوَة مِنْ مُحَمَّد(صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعينَ):

من باقيمانده آدم و ذخيره نوح و برگزيده ابراهيم و خلاصه محمّد (درود خدا بر همگى آنان باد) هستم.


12- حجّت خدا

زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللّهِ داحِضَةٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنا فِى الْكَلامِ لَزالَ الشَّكُّ:

ستمگران پنداشتند كه حجّت خدا از بين رفته است، در حالى كه اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مى‌شد، هر آينه تمام شكّ‌ها را از بين مى‌برديم.


13- عطسه، نشانه سلامت

أَلا أُبَشِّرُكَ فِى الْعِطاسِ فَقُلْتُ بَلى قالَ: هُوَ أَمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ أَيّام:

نسيم، خدمتكار حضرت مهدى(عليه السلام) گويد: آن حضرت به من فرمود: آيا تو را در مورد عطسه كردن بشارت دهم؟ گفتم: آرى. فرمود: عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است.


14- نماز، طردكننده شيطان

ما أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّيْطانِ بِشَىْء مِثْلِ الصَّلوةِ، فَصَلِّها وَ أَرْغِمْ أَنْفَ الشَّيْطانِ:

هيچ چيز مثل نماز، بينى شيطان را به خاك نمى‌مالد، پس نماز بخوان و بينى شيطان را به خاك بمال.


15- حق الناس

لا يَحِلُّ لاَِحَد أَنْ يَتَصَرَّفَ فى مالِ غَيْرِهِ بِغَيْرِ إِذْنِهِ:

تصرّف در مال هيچ كس بدون اجازه او جايز نيست.


16- پناه بردن به خدا

أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْعَمى بَعْدَ الْجَلاءِ وَ مِنَ الضَّلالَهِ بَعْدَ الْهُدى وَ مِنْ مُوبِقاتِ الاَْعْمالِ وَ مُرْدِياتِ الْفِتَنِ:

پناه به خدا مى‌رم از نابينايى بعد از بينايى و از گمراهى بعد از راهيابى و از اعمال ناشايسته و فرو افتادن در فتنه‌ها.


17- اسوه هاى حقيقت

إِنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فينا، لا يَقُولُ ذلِكَ سِوانا إِلاّ كَذّابٌ مُفْتَر:

حقّ با ما و در ميان ماست، كسى جز ما چنين نگويد، مگر آن كه دروغگو و افترا زننده باشد.


18- ظهور فَرَج به اذن خدا

وَ أَمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، كَذَبَ الْوَقّاتُونَ. وَ أَمّا قَوْلُ مَنْزَعَمَ أَنَّ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) لَمْ يُقْتَلْ، فَكُفْرٌ وَ تَكْذيبٌ وَ ضَلالٌ:

امّا ظهور فرج، موكول به اراده خداوند متعال است و هر كس براى ظهور ما وقت تعيين كند دروغگوست. و امّا گفته كسانى كه پنداشته‌اند امام حسين(عليه السلام) كشته نشده، كفر و دروغ و گمراهى است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:59:00 ق.ظ ]