نرجس
 
   



کلام نور/:
موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-04-16] [ 08:55:00 ق.ظ ]




کلام نور/:
موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:53:00 ق.ظ ]




خدایا رهبرمون درسایه ات نگهدار/امشب یادت نره بر عزت وسر بلندی ایران عزیزمان دعا کنی
موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:50:00 ق.ظ ]




کلام نور/:
موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:47:00 ق.ظ ]




خدایا:
موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:45:00 ق.ظ ]




التماس دعادر این شبهای عزیز
موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:42:00 ق.ظ ]




کتب آسمانی با تبیین تکالیف بشر که زمینه را برای راهنمایی او فراهم می‏ کند یکی از منابع اصلی هدایت انسان می ‏باشند. پیامبران نیز در حقیقت برای بیان تعالیم این کتب برای بشر آمده‏ اند. کتب آسمانی با این که متعدد و در ظاهر مختلف به نظر می ‏رسند، اما در طول و مکمل یکدیگر بوده، قرآن کاملترین و برترین نمونه آنهاست. قرآن کتب آسمانی امتهای گذشته را به عنوان راهنمای بشر معرفی می‏ کند: «انا انزلنا التوراة فیها هدی و نور؛ ما توراترا نازل کردیم در حالی که در آن، هدایت و نور بود.» (مائده/ 44) «و آتیناه الانجیل فیه هدی و نور؛ و انجیل را به او دادیم که در آن، هدایت و نور بود.» (مائده/ 46) این آیات بیان می ‏کنند که کتب آسمانی برای هدایت نوع بشر آمده ‏اند؛ مثلا در سوره یونس می ‏فرماید: ای مردم از سوی پروردگار شما برایتان پند و اندرزهایی آمده که درمانی است برای آنچه در سینه ‏هاست و رهنمود و رحمتی برای گروندگان به خدا. (یونس/ 57و بقره/ 2) گاهی نیز قرآن یا کتب پیشین به عنوان وسیله گمراهی افراد بیان شده ‏اند.(مائده/ 64) و توجیه آن چنین است که قرآن برای هدایت انسان و ایمان آنها نازل شده، اما موضعگیری و عکس ‏العمل آنها در مقابل تعالیم قرآن موجب ازدیاد کفر آنان می ‏گردد. آنان وقتی گسترش اسلام و نفوذ آیات قرآن را می‏ بینند، از آن جا که اسلام را نپذیرفته‏ اند، سعی می‏ کنند در مقابل آن بایستند و مانع پیشرفت آن شوند؛ از این رو روز به روز از هدایت الهی و راهی که قرآن ارائه نموده فاصله می‏ گیرند و در واقع کفر آنها افزایش می ‏یابد. این گونه ازدیاد گمراهی و طغیان در آیات مذکور به قرآن نسبت داده شده است

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:41:00 ق.ظ ]




هدایت و ضلالت در بسیاری از آیات قرآن به خداوند نسبت داده شده است؛ اسناد هدایت عامه به خداوند در آیاتی مانند: «ربنا الذی اعطی کل شی‏ء خلقه ثم هدی؛ گفت: پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است!» (طه/ 50) و یا «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا؛ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس‏.»(انسان/ 3) از این باب است که خداوند انسان را آفریده، استعداد و قوای طبیعی و فطری را در اختیار انسان قرار داده، وی را به نیروی عقل مجهز نمود، و نیز پیشوایانی را برای هدایت تشریعی به سوی بشر فرستاده است. پس استناد این مرحله از هدایت به خداوند نیاز به توضیح ندارد. هدایت خاص که همان توفیق رحمانی یا رساندن به هدف است هر چند زمینه‏ های آن را خود انسان با استفاده از هدایت عام الهی ایجاد می‏ کند، اما در قرآن به خداوند نسبت داده می‏ شود. همچنین کسانی که از هدایت عام الهی در مرحله اول استفاده نکنند، خداوند آنها را گمراه می‏ کند و این که ضلالت در آیاتی از قرآن به خداوند نسبت داده می ‏شود، در این مرحله و به این معنی است. (اعراف/ 43و 178- رعد/ 27)
این ضلالت گرچه از خود انسان سرچشمه می ‏گیرد و گمراه شدن او ناشی از توجه نکردن به دستورات پیامبران و بزرگان و بی‏ توجهی به ندای فطرت بوده، ولی از آن جا که این انتخاب برخاسته از اراده انسان بوده و این اراده را خداوند آفریده و در اختیار انسان قرار داده، این ضلالت به خداوند نسبت داده شده است؛ چنان که بسیاری از افعالی که از انسان صادر می ‏شود به خداوند نسبت داده شده است. همانند: «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله‏ رمی؛ و این تو نبودی (ای پیامبرکه خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی بلکه خدا انداخت!» (انفال/ 17) در این مورد گر چه پرتاب تیر توسط انسان و با نیروی بازوری او انجام می‏ شود، اما از آن جا که نیروی تدبیر، توان بازو و اراده را خداوند در اختیار او قرار داده و نیز در هر لحظه ممکن است آنها را سلب کند، این عمل به خداوند نسبت داده شده است.

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:40:00 ق.ظ ]




یکی از مسائل مهم اعتقادی فاعلیت خداوند و تأثیر او در وجود می‏ باشد که این مسأله از مراتب توحید به شمار می ‏آید. در این زمینه عده ‏ای تا آن جا پیش رفته ‏اند که معتقد شده‏ اند هر آنچه از انسان صادر می ‏شود فاعل واقعی آن خداوند است و انسان هیچ‏گونه قدرت و اراده‏ ای از خود ندارد. البته اگر این دیدگاه را بپذیریم، ارتکاب جرائم و جنایات و صدور افعال ناپسند را نباید به انسان نسبت داد و نباید او را بر انجام چنین کارهایی مؤاخذه کرد؛ زیرا او در ارتکاب چنین اعمالی هیچ نقش و اراده ‏ای نداشته است؛ در نتیجه اعتقاد به جزا و کیفر روز قیامت و محاسبه اعمال انسان در آن روز غیر قابل قبول خواهد بود، چه این که مجازات انسانی که در انجام کاری هیچ نقشی نداشته و تحت اراده الهی و بالاجبار آن کار را انجام داده است، به دور از عدالت الهی بلکه قبیح می ‏باشد.می‏ بینیم در قرآنگاهی هدایت به خداوند نسبت داده می‏ شود و گاهی به عواملی دیگر و همچنین ضلالت. حال اگر قائل به عدم نقشی برای انسان شویم و هدایت و ضلالت را معلول اراده الهی بدانیم، در واقع اختیار را از کف انسان گرفته ‏ایم و همان اشکالی که در بحث توحید مطرح است در این جا نیز خودنمایی می ‏کند. ما برای روشن شدن این مسأله به آیات قرآن مراجعه می‏ کنیم تا ببینیم قرآن چه چیزهایی را عوامل هدایت یا ضلالت می‏ داند. از دیدگاه قرآن، خداوند، قرآن و انبیاء راهنمایان بشر می ‏باشند و در عین حال خدا، قرآن، انسان و شیطانبه عنوان گمراه کنندگان مطرح هستند که خدا و قرآن در هر دو مورد در آیات قرآن به چشم می ‏خورند.

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ق.ظ ]




خداوند در مورد‏ مشرکان لجوج از اهل مکه به پیامبر می فرماید: «تو نمى‏ توانى هر که را دوست دارى هدایت کنى، ولى خداوند هر کس را بخواهد هدایت مى‏ کند، و او از هدایت ‏یافتگان آگاه تر است» «إنک لا تهدی من أحببت و لکن الله یهدی من یشاء و هو أعلم بالمهتدین» او مى ‏داند چه افرادى لایق پذیرش ایمانند، او مى‏ داند چه قلب هایى براى حق مى‏طپند، او مى ‏داند در چه سرهایى، سوداى عشق خدا است، آرى او این افراد شایسته را خوب مى ‏شناسد و به آنها توفیق مى ‏دهد و لطفش را رفیق راه آنها مى‏ سازد تا به سوى ایمان رهنمون شوند. اما تاریک دلان زشت سیرتى که در دل با حق دشمنند و با تمام قدرتشان به پیکار با فرستادگان خدا برخاسته ‏اند، و از نظر زندگى آن قدر آلوده و ننگینند که لایق نور ایمان نیستند، خداوند هرگز چراغ توفیق را فرا راه آنها قرار نمى ‏دهد. بنابراین منظور از هدایت در اینجا “ارائه طریق” نیست، چرا که ارائه طریق کار اصلى پیامبر (ص) است و بدون استثناء راه را به همه نشان مى‏ دهد، بلکه منظور از هدایت در اینجا “ایصال به مطلوب” و رسانیدن به سر منزل مقصود است این تنها کار خدا است که بذر ایمان را در دل ها بپاشد و کار او هم بى‏حساب نیست او به دل هاى آماده نظر مى ‏افکند و این نور آسمانى را بر آنها مى ‏پاشد.به هر حال این آیه یک نوع دلدارى براى پیامبر (ص) است که به این واقعیت‏ توجه کند نه اصرار بر شرک از ناحیه گروهى از بت‏ پرستان مکه به دلیل است، و نه ایمان مخلصانه مردم حبشهیا نجرانو امثال سلمانها و بحیراها. هرگز از عدم ایمان گروه اول نگرانى به خود راه نده، که این نور الهى به سراغ دل هاى آماده مى‏ رود و در آنجا ورود مى‏ کند و خیمه مى ‏زند.
منـابـع
مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 67-68
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 4- صفحه 125-126
سید محمد حسین طباطبایی- تفسير الميزان جلد ‏7- صفحه 477

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:38:00 ق.ظ ]




هدایت به معنایى که از آن مى‏ فهمیم در هر حال از عناوینى است که افعال به آن متصف مى ‏شود، مثلا وقتى گفته مى‏ شود “من فلانى را به فلان کار هدایت کردم” مقصود بیان چگونگى رسیدن فلان شخص به فلان مقصود است، حال چه اینکه فلان راه رسیدن به مقصود را به او نشان داده باشى و چه اینکه دست او را گرفته و تا مقصد همراهیش کرده باشى. که در صورت اول هدایت به معناى ارائه و نشان دادن طریق است و در صورت دوم به معناى ایصال به مطلوب. خلاصه، آنچه که در خارج از شخص هدایت کننده مشاهده مى ‏شود افعالى از قبیل‏ بیان آدرس و یا نشان دادن به اشاره و یا برخاستن و طرف را به راه رساندن است، اما خود هدایت عنوان و صفت فعل و دائر مدار قصد است، هم چنان که اعمالى که از طرف مقابل سر مى‏زند معنون به عنوان اهتدا و هدایت یافتن است. به هر حال هدایت که یکى از اسماى حسنى است و به خدا نسبت داده مى‏ شود و به آن نظر خداى تعالى هادى نامیده مى‏ شود صفتى است از صفات فعل خدا مانند رحمت و رزق و امثال آن نه از صفات ذات او.
کلمه “هدایت” در قرآندر مورد فراوانى استعمال شده است ولى ریشه و اساس همه آنها به دو معنى بازگشت مى‏ کند:
الف: هدایت تکوینى که در تمام موجودات جهان وجود دارد (منظور از هدایت تکوینى رهبرى موجودات به وسیله پروردگار زیر پوشش نظام آفرینش و قانونمندی هاى حساب شده جهان هستى است). قرآن مجید در این زمینه از زبان موسى (ع) مى‏ گوید: «ربنا الذی أعطى‏ کل شی‏ء خلقه ثم هدى؛ پروردگار ما همان کسى است که همه چیز را آفرید و سپس آن را هدایت کرد.» (طه/ 50)
ب: هدایت تشریعى که به وسیله پیامبران و کتاب هاى آسمانى انجام‏ مى‏ گیرد و انسان ها با تعلیم و تربیت آنان در مسیر تکامل پیش مى ‏روند، شاهد آن نیز در قرآن فراوان است از جمله مى‏ خوانیم:«و جعلناهم أئمة یهدون بأمرنا؛ آنها را راهنمایانى قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت مى ‏کنند» (انبیاء/ 73)
یک اصلی که در قرآن خیلی هم روی آن تکیه شده است، اصل‏ هدایت اشیاء و قرآن می ‏فرماید که ما هیچ چیزی را عاری از هدایت خلق‏ نکردیم: «ربنا الذی اعطی کل شی‏ء خلقه ثم هدی» (طه/ 50) (با “ثم‏” ذکر کرده است) در ساختمان هر چیزی آنچه که برای آن چیز لازم است‏ قرار دادیم و سپس او را هدایت کردیم. آنچه که در اینجا من می‏ خواهم به‏ آن استدلال کنم این “کل شی‏ء” است، یعنی هر موجودی، در هر مرتبه ‏ای، به هر نوع هدایتی که نیاز دارد و در مسیر تکاملی آن قرار گرفته است آن‏ هدایت به او داده شده است.
بنابراین ما باید ببینیم که انسان در چه‏ مرتبه ‏ای و در چه مرحله ای از تکامل است و در آن مرحله به چه هدایت هایی‏ نیازمند است. اگر ما نیازمندی را ثابت کردیم -ممکن است شما آن را قبول نکنید، آن یک حرفی است، ولی اگر نیازمندی بشر را به هدایت وحی‏ قبول کردیم- به حکم قرآن که هیچ موجودی در مرتبه‏ ای که احتیاج دارد به‏ یک هدایت، مهمل گذاشته نمی‏شود، باید قبول کنیم چنین هدایتی وجود دارد. دوباره در تأیید این اصل می فرمایند: «الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی» (اعلی/ 2-3) آنجا هم باز خلقت و تسویه و تعدیل و تکمیل (ساختمان شی‏ء) علیحده ذکر شده، و هدایت به عنوان یک امر علیحده ذکر شده است. «و لکل وجهة هو مولیها» (بقره/ 148) (این همان اصل غائیت است) هر چیزی در جهان یک‏ وجهه ‏ای، یک طرفی دارد، یک غایتی دارد که آن غایت را پیش می‏ گیرد یعنی اشیاء تنها از پشت سر رانده نمی‏ شود که همین علل مادی باشد، به‏ سوی جلو هم کشیده می ‏شوند، یک جاذبه ‏ای هم در جلو دارند که راه خودشان را به واسطه آن جاذبه ‏ای که از جلو آنها را می‏ کشد به سوی کمال آینده خودشان‏ می ‏پیمایند.
“تکامل هدایت شده” -که علمای‏ امروز هم رسیده ‏اند به اینجا که برخلاف آنچه که داروین و بسیاری اشخاص‏ دیگر می‏ پنداشتند که تکامل یعنی جمع شدن شرایط (مادی)، این امر کافی‏ نیست برای اینکه جاندارها به این تکاملی که پیدا کرده ‏اند برسند، در عین‏ حال یک هدایتی هم هست، یک کشیدنی هم هست که اینها را از این مسیرها دارد عبور می‏ دهد، یعنی مجموع آن شرایط مادی کافی نیست که (جاندار) به‏ آنجا برسد، باز در میان این مجموع علل و شرایط، دارد رهبری و هدایت‏ می‏شود. بنابراین وقتی که قرآن مسئله هدایت را به صورت یک اصل کلی به ما تلقین و القاء می ‏کند و می‏گوید هیچ چیزی خالی از هدایت نیست، پس اگر نیاز به یک هدایتی و نیز امکانش -به قول بوعلی- ثابت شد (بوعلی‏ می‏ گوید صرف اینکه بگویید ما به چنین چیزی نیاز داریم پس باید باشد، کافی نیست، باید ببینیم امکانش هم در کار هست یا نه. وقتی امر محال‏ شد که دیگر پیدا نمی‏شود)، اگر ما نیاز بشر به هدایت نبوت و امکان‏ وجود چنین هدایتی را -یعنی امکان اینکه بشر بتواند وحی را از خدا تلقی‏ بکند- ثابت کردیم، از ناحیه خداوند قصور و نقص و منع و بخلی در کار نیست، قطعا چنین چیزی وجود دارد.
خداوند متعال اصل همه هدایت هاست‏ و برای نور هدایت خودش مثالی ذکر کرد و فرمود: «یهدی الله لنوره‏ من یشاء؛ خدا هر کس را که بخواهد به این نورش هدایت می‏کند.» یکی از آثار اینکه انسان از نور هدایت الهی استفاده کند این است که‏ عمل انسان ارزش پیدا می‏کند ، یعنی چه؟ انسان یک سلسله اعمال و کارهایی در دنیا انجام می ‏دهد و بلکه تمام‏ زندگی انسان تلاش و حرکت و کار است. شما از اول صبح که بیدار می‏ شوید، چه به خودتان نگاه کنید و چه به مردم دیگر، می‏ بینید همه زندگی تلاش و حرکت و جنبش و دوندگی و کار است. اگر بپرسید برای چه؟ البته مقصدها خیلی فرق می ‏کند، ولی همه در نهایت امر یک چیز می ‏خواهند و آن سعادت خودشان است.
خداوند در آیه 26سوره بقره می فرماید: «إن الله لا یستحیی أن یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها فأما الذین آمنوا فیعلمون أنه الحق من ربهم و أما الذین کفروا فیقولون ما ذا أراد الله بهذا مثلا یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا و ما یضل به إلا الفاسقین؛ خداوند از اینکه مثال (به موجودات ظاهرا کوچکى مانند) پشه و حتى بالاتر از آن بزند شرم نمى کند (در این میان) آنها که ایمان آورده ‏اند مى‏ دانند حقیقتى است از طرف پروردگارشان، و اما آنها که راه کفر را پیموده ‏اند (این موضوع را بهانه کرده) و مى‏ گویند منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟! (آرى) خدا جمع زیادى را با آن گمراه و عده کثیرى را هدایت مى‏ کند ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏ سازد. ظاهر تعبیر آیه فوق، ممکن است این توهم را به وجود آورد که هدایت و گمراهى جنبه اجبارى دارد و تنها منوط به خواست خدا است، در حالى که آخرین جمله این آیه حقیقت را آشکار کرده و سرچشمه هدایت و ضلالت را اعمال خود انسان مى‏ شمارد. توضیح اینکه، همیشه اعمال و کردار انسان، نتایج و ثمرات و بازتاب خاصى دارد، از جمله اینکه اگر عمل نیک باشد، نتیجه آن، روشن‏ بینى و توفیق و هدایت بیشتر به سوى خدا و انجام اعمال بهتر است.
شاهد این سخن آیه 29سوره انفال است که مى‏ فرماید: «یا أیها الذین آمنوا إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ اگر پرهیزگارى پیشه کنید خداوند حس تشخیص حق از باطل را در شما زنده مى‏ کند و به شما روشن ‏بینى عطا مى ‏فرماید.» و اگر دنبال زشتی ها برود، تاریکى و تیرگى قلبش افزون مى‏ گردد، و به سوى گناه بیشترى سوق داده مى ‏شود و گاه تا سر حد انکار خداوند مى ‏رسند، شاهد این گفته، آیه 10سوره روم مى ‏باشد که مى ‏فرماید: «ثم کان عاقبة الذین أساؤا السواى‏ أن کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤن؛ عاقبت افرادى که اعمال بد انجام مى ‏دهند به اینجا منتهى شد که آیات خدا را تکذیب کردند و مورد استهزاء قرار دادند» و در آیه دیگر مى ‏خوانیم: «فلما زاغوا أزاغ الله قلوبهم؛ هنگامى که از حق برگشتند خداوند دل هاى آنها را برگردانید» (صف/ 5) در آیه مورد بحث نیز شاهد این گفته آمده است آنجا که مى‏ فرماید: «و ما یضل به إلا الفاسقین؛ خداوند گمراه نمى‏ کند جز افراد فاسق و بد کردار را» بنابراین انتخاب راه خوب یا بد از اول در اختیار خود ما است، این حقیقت را و جدان هر انسانى قبول دارد، سپس باید در انتظار نتیجه‏ هاى قهرى آن باشیم. کوتاه سخن اینکه: هدایت و ضلالت در قرآن به معنى اجبار بر انتخاب راه درست یا غلط نیست، بلکه به شهادت آیات متعددى از خود قرآن “هدایت” به معنى فراهم آوردن وسائل سعادت و “اضلال” به معنى از بین بردن زمینه‏ هاى مساعد است، بدون اینکه جنبه اجبارى به خود بگیرد. و این فراهم ساختن اسباب (که نام آن را توفیق مى‏ گذاریم) یا بر هم زدن اسباب (که نام آن را سلب توفیق مى ‏گذاریم) نتیجه اعمال خود انسان ها است که این امور را در پى دارد، پس اگر خدا به کسانى توفیق هدایت مى‏ دهد و یا از کسانى توفیق را سلب مى‏ کند نتیجه مستقیم اعمال خود آنها است.
این حقیقت را در ضمن یک مثال ساده مى‏ توان مشخص ساخت هنگامى که انسان از کنار یک پرتگاه یا یک رودخانه خطرناک مى‏ گذرد هر چه خود را به آن نزدیکتر سازد جاى پاى او لغزنده ‏تر و احتمال سقوطش بیشتر و احتمال نجات کمتر مى‏ شود و هر قدر خود را از آن دور مى ‏سازد جاى پاى او محکم تر و مطمئن‏ تر مى‏ گردد و احتمال سقوطش کمتر مى ‏شود، این یکى هدایت و آن دیگرى ضلالت نام دارد. از مجموع این سخن پاسخ گفته کسانى که به آیات هدایت و ضلالت خرده گرفته ‏اند به خوبى روشن مى‏ شود. در جای دیگر خداوند از هدایت و دین حق یاد می کند و می فرماید: «أرسل رسوله بالهدى‏ و دین الحق» در این آیه گویا اشاره به دلیل پیروزى اسلامبر همه ادیان جهان است زیرا هنگامى که محتواى دعوت پیامبر (ص) هدایت بود و عقل در هر مورد به آن گواهى داد، و نیز هنگامى که اصول و فروعش موافق حق و طرفدار حق و خواهان حق بود چنین آئینى طبعا بر همه آئین هاى جهان پیروز مى‏ گردد. از یکى از دانشمندان “هند” نقل شده که مدتى در ادیان مختلف جهان‏ مطالعه و بررسى مى‏ کرد عاقبت پس از مطالعه بسیار اسلام را انتخاب کرد و کتابى به زبان انگلیسى تحت عنوان “چرا مسلمان شدم؟” نوشت و مزایاى اسلام را نسبت به همه ادیان در آن روشن ساخت. از مهمترین مسائلى که جلب توجه او را کرده این است که مى‏ گوید: «اسلام تنها دینى است که تاریخ ثابت و محفوظ دارد، او تعجب مى‏ کند که چگونه اروپا آئینى را براى خود انتخاب کرده است که آورنده آن آئین را از مقام یک انسان برتر برده و خدایش قرار داده است در حالى که هیچگونه تاریخ مستند و قابل قبولى ندارد.» مطالعه و بررسى در اظهارات کسانى که اسلام را پذیرفته و آئین سابق خود را ترک گفته ‏اند نشان مى ‏دهد که آنها تحت تاثیر سادگى فوق العاده و مستدل بودن و استحکام اصول و فروع این آئین و مسائل انسانى آن واقع شده ‏اند مسائلى که از هر گونه خرافه پیراسته است و نور “حق” و “هدایت” از آن جلوه ‏گر است.

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:36:00 ق.ظ ]




ســـحر بــــرخــیز و تجدید وضــو کـن
بـه آب تـــوبه خــــود را شــــتشو کـــن
اگر خــــواهی شـــوی پــــاک از پلیدی
به درگــاه خــــــــدای خـویش رو کـــن
بــه شــکر نـعمتش تـا مـــــــی تـــوانی
لـبت را آشـــــنا بـــــر ذکــــر او کــــن
در رحمت به رویت کـــــرده حــق باز
بــــه او رو اور و دفــع عـــــدو کـــــن
بـــه درگـــاهش ز بــهر رفع حــــاجت
دلا تـــا مــی توانی هـــای و هــــو کــن
گــــدای درگــه حـــق شـــو به عــــالم
ســحر بــا حـــق تــعالی گــفـتگو کــــن
اگـر خـواهی تو فیض از محضر حق
از او تـــوفـــــیق طــــاعت آرزو کــــن

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:33:00 ق.ظ ]




سفره ی افطار خود را پهن کردی در کجا ؟!
سامرا یا طوس یا کنج بقیع یا کربلا؟!
لقمه ی نانی بگیر و عاشقت را سیر کن
جان من آقا فدای لقمه ای نان شما
نان تو از جنس نان نیمه شبهای علیست
نیمه شب شاه عرب نان و رطب سهم گدا
مثل حیدر نیمه ی شب خانه ها را در بزن
منتظر داری میان تک تک این خانه ها
کوچه و پس کوچه های سینه ام بی تاب توست
ضربه های قلب من می گوید آقا جان بیا
مادرت چشم انتظار لحظه ی دیدار توست
تو بیاور بهر زخم سینه و پهلو دوا
چاره ی غمهای زهرا وارث مولا بیا
العجل دارُالشِّفای دردهای قلب ما

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:32:00 ق.ظ ]




از روزهای گرم تابستان گذر کن
از خواب بگذر سینه را نذر سحر کن
روزه که می گیری نگاهت را نگهدار
از دیدن هر چه به جز خالق حذر کن
دل را به درگاه خدا بسپار بی شرط
با ربّنا خواندن به عرش حق سفر کن
از قید این و آن بکــَــن خود را پس از آن
هر جا که رفتی بر خداوندت نظر کن
آری خدای ما کریم و مهربان است
پروردگار اهل خاک و آسمان است
سوی حریم مغفرت دست نیازم
در ماه غفران غرقه در صهبای رازم
با یا علیُّ یا عظیمُ یا غفورت
کوک است ذکر لعل و ضرب قلب و سازم
وَالله جز درگاه تو جایی ندارم
معشوق من با عشق پاکت در نمازم
تو بنده ی بد را هم از در رد نکردی
این رحمت و لطف خدایم را بنازم
من بی قرار و نغمه ی یارب قرارم
آلوده ام امّا خدا را دوست دارم
یا رب قرار سینه های بی قراری
تو در دل قلب کویریَّم بهاری
تو خوب می دانی شما را دوست دارم
من خوب می دانم که ما را دوست داری
پوشانده ای عیب و گناهم را خدایا
تو آبروی بنده ی خاطیُّ و زاری
شکــّــی به لطف و رأفت و عشقت ندارم
مهمان شدم تا باز بر جانم بباری
باران رحمت را فرود آور خدایا
از بنده ی شرمنده ات بگذر خدایا
ماه خدا عید است پس عیدانه دارم
با تو کلامی خالص و مردانه دارم
توبه نمودم قول دادم پس پس از این
حال نویی در بین شهر و خانه دارم
دیگر نمی رنجانم از کارم پدر را
دیگر هوای مادرم جانانه دارم
دیگر نمی گویم دروغ و هجو هرگز
با اهل غیبت شیوه ای خصمانه دارم
بستم برای بندگی با عرش عهدی
چشم انتظارت مانده ام برگرد مهدی

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:30:00 ق.ظ ]




چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی
اشكم شبیه خون جگر شد نیامدی
گفتم غروب جمعه تو از راه می رسی
عمرم در این قرار به سر شد نیامدی
تا خواستم به جاده ی وصل تو رو كنم
غفلت مرا رفیق سفر شد نیامدی
در مسجدیم و طاعت این ماه شغل ماست
بی قبله هر نماز به سر شد نیامدی
این نفس بد مرام مرا خوار و زار كرد
روز و شبم به لغو سپر شد نیامدی
رسوایی گدای تو از حد گذشته است
عمرم به هر گناه هدر شد نیامدی
از ما گناه سر زد و تو شاهدش شدی
دیدی دلم به راه دگر شد نیامدی
خسران زده كسی ست كه از یار غافل است
بی تو دعا بدون اثر شد نیامدی
از ما كه منفعت نرسیده برای تو
هر چه ز ما رسیده ضرر شد نیامدی
گفتیم لا اقل سر افطار می رسی
دیده به راه ماند و سحر شد نیامدی

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ق.ظ ]




لذت اشک مناجات سحر، مشهود است
حال آشفته دل از دیده تر مشهود است
منتی نِه ز کرم، دست زمین خورده بگیر
همه جا سایه لطف تو به سر مشهود است
راه خود را سحری جانب ما مایل کن
دست خالیِ گدا وقت گذر مشهود است
حال و روز من هجران زده دیدن دارد
حال دل سوخته از آه جگر مشهود است
هنر آن نیست نسوزی به میان آتش
بین خاکسترِ پروانه هنر مشهود است
هر که فانی نشود جام بقایش ندهند
مردیِ مرد به هنگام خطر مشهود است
من و تنهایی در قبر خودم می دانم
اوج بیچارگیم وقت سفر مشهود است

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ق.ظ ]




بیمار می شوم که پرستاری ام کنی
خود را زمین زدم که هواداری ام کنی
گوشم پر از نصیحت و حرف است ای رفیق
من آمدم که رفع گرفتاری ام کنی
گفتی تو سنگ دل شده ای خب شدم ولی
نزد تو آمدم که قلم کاری ام کنی
اصلاً مرا به چوب ادب بستنت چه بود؟
اصلاً که گفته بود فلک کاری ام کنی؟
نانی ز من بگیری و نانی دگر دهی
بر تو نیامده که دل آزاری ام کنی
رو دست خوردم از همه حتی ز دست خویش
کی خواستم که کاسب بازاری ام کنی
فریادم از قلیلی آب و طعام نیست
من جار می زنم که شبی جاری ام کنی
با من دوباره قصۀ شاه و گدا مخوان
حیف است صرف غصه ی تکراری ام کنی
من اختیار خویش به دست تو داده ام
حیف است وقف آتش اجباری ام کنی
فردا بیا و نامه ی ما را به آب ده
زآن پیش تر که مجرم طوماری ام کنی
اوقات خویش ز ناله ام اعلام می شوند
وقتش رسیده ساعت دیواری ام کنی
دعوای ما به قوت خود باقی است و باز
من بر همان سرم که سحر یاری ام کنی

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:27:00 ق.ظ ]




بـر گـوش دل از پیک خداونـد، پیام است
هنـگام قیـام است قیـام است قیـام است
غافل شدن از دوست حرام است حرام است
شعبان اگـر از دست شده، ماه صیام است
ظلمت ز میان رفته؛ مه رحمت و نور است
عالم همه جا بر همگان وادی طور است
خیزیـد کـه این ماه خداوند تعالی‌ست
خیزیـد کـه انـوار الهــی متجـلاست
عالم همه‌جا بزم وصال است وصال است
در دست خـدا سـاغـر لبریـز تـولّاست
پیوستـه نـدا بـر همـۀ خلـق رساند
تا جرعه‌ای از آن به خلایق بچشاند
هر چند که خواب است در این ماه، عبادت
بیــدار بمانیـد پـی کسبِ سعــادت
تـا زنـده شـود در دلتان باز، ارادت
این مـاه الهی‌ست؛ نبی داده شهادت
از خواب، گریـزان شـده بیدار بمانید
در محضر محبوب، «ابوحمزه» بخوانید
آیـد ز خـداونـد تعــالی خبـر این ماه
کز چار طرف نور بوَد جلوه‌گر، این ماه
غفلت ز خداوند، حرام است در این ماه
گردیده به ما هدیه، دعای سحر این ماه
نوشید شراب از خم جوشان محبت
تا انس بگیریـد به قرآن و به عترت
دارنـد محبّـان خـدا انجمـن این ماه
با هر نفسش روح ببخشد به تن این ماه
تبریک بگویید به هر مرد و زن این ماه
پروانه شـده دور جمال حسن این ماه
خوانید همه سورۀ فرقان و تبارک
گویید که میلاد حسن باد مبارک
از گلشن توحید، گل تازه بچینید
آیات خدا را بـه شب قدر ببینید
مانند علی بر سر سجادۀ طاعت
بیـدار بمانیـد کـه بیدار نشینید
ذکـر علی و آل، هـم‌آهنـگ بگیرید
از خون سر و روی علی رنگ بگیرید
رو سوی خدا کـرده ز شیطـان بگریزید
با نفس به هر خلوت و جلوت بستیزیـد
هر گاه که گردد ز عطش حنجرتان خشک
بـا یـاد حسین‌بـن‌علـی اشـک بریزیـد
آن کشته که خون گلویش خون خدا شد
سـر از بـدنش بـا دو لـب تشنه جدا شد
وقتـی کـه نشینید سـر سفـرۀ افطـار
سوزیـد همـه در غم آن طفل عـزادار
آن طفل که جان داد به ویرانه گرسنه
آن طفل که در سلسله گردیـد گرفتار
آن طفل که قوتش همه شب خون جگر بود
بـر روی دو دستش سـر خـونین پـدر بـود
وقتی به دهان دانـۀ خرمـا بگذارید
بـر آل پیمبر همگـی اشک ببـارید
آریـد همـه روی بـه دروازۀ کوفـه
از کوفی و ظلم و ستمش یاد بیارید
کوفی که ز سر تا به قدم بود تملق
خرما بـه عزیزان خـدا داد تصـدق
فریاد! که در کوفه و در شام چه کردند
با عترت پیغمبـر اسـلام چـه کردند
بـا عتـرت قـرآن و نـوامیس الهـی
یا فاطمـه! در گردش ایام چه کردند
باید کـه بسوزیـم و بسـوزد همـه عـالم
ریزد همه شب خون دل از دیدۀ «میثم»

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ق.ظ ]




ماه خدا رسید ولی تو نیامدی
وقت دعا رسید ولی تو نیامدی
ماه از تو ،سفره از تو ،خدایی شدن ز تو
لطفت به ما رسید ولی تو نیامدی
سلطانی و مقربیِ سائلان ز تو ست
شاها گدا رسید ولی تو نیامدی
از دستِ دوری از قدم سست ،عاشقت.
….تا ناکجا رسید ولی تو نیامدی
دل مرده ایم و در ظلمات گنه اسیر
آب بقا رسید ولی تو نیامدی
مهر طبیب و لذت درمان برابر است
دارالشفا رسید ولی تو نیامدی
سر قرار سحرهای ارک مان آقا
هر آشنا رسید ولی تو نیامدی
مست شهادتیم که عطر حضورتان
از لاله ها رسید ولی تو نیامدی
سال امام هادی و انوار جدتان
از سامرا رسید ولی تو نیامدی
از افتتاح و زمزمه ی یا حسین مان
تا کربلا رسید ولی تو نیامدی

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:24:00 ق.ظ ]




بر پا شده حسینیه ای از دعا بیا
یک شب کنار سفرۀ شب های ما بیا
من خسته ام از این همه توبه از این شروع
امشب برای توبۀ از توبه ها بیا
از معرفت تهی ام و از مصلحت پُرم
تا زیر و رو شَوَم ز قدوم شما بیا
یادش به خیر صحن رضا داد می زدم
آقا نشسته ام در ایوان طلا بیا
ای منتقم اگر که نشد تا ببینمت
وقت سحر زیارت پایین پا بیا
وقتی کنار پنجره فولاد می روم
آن جا میان روضۀ دارالشفا بیا
می خوانمت که بین ابوحمزه بشنوم
نذرت قبول یک سفر کربلا بیا

موضوعات: آیات وروایات  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ق.ظ ]