نرجس
 
   



نقش خانواده در گسترش سبک زندگی اسلامی
نقش خانواده را در چهار حوزه تربیتی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی دسته‌بندی می‌کنیم؛ هم‌پوشانی این حوزه‌ها و هم‌چنین نگاه جامع و نظام‌مند اسلام به رفتارها و روابط فردی و اجتماعی، جداسازی کامل مباحث را عملا ناممکن ساخته است. ملاک گزینش موضوعات طرح شده ارتباط آنها با نقش خانواده در سبک زندگی اسلامی است.

نقش تربیتی خانواده
تربیت صحیح مبتنی بر فطرت، سبک زندگی مطلوب وحیات طیبه جاوید که همان سبک زندگی اسلامی است، را می‌سازد؛ و تربیت غلط مبتنی برعوامل فرهنگی تحمیلی، سراب اجتماعی و بیگانه از هدایت‌های انبیاء، سبک زندگی خاصی را از زندگی دنیایی می‌آفریند، که اضطراب‌ها و ناآرامی‌ها و احساس پوچی د رزندگی پیامد آن است؛ می‌توان گفت که سبک زندگی اسلامی، یک نوع روش خاص زندگی است که نتیجه تربیت براساس آموزه‌های اسلام است (فقیهی 172:1392).

کانون خانواده محل تربیت افراد است و اگر خانواده‌ای در جامعه نباشد؛ همه تربیت‌های بشری و همه نیازهای روحی انسان‌ها ناکام خواهد ماند؛ در خانواده سه دسته انسان اصلاح می‌شوند، نخست، مردها که پدران این خانواده هستند؛ دوم، زن‌ها که مادران این خانواده‌اند و سوم، کودکان که نسل بعدی این جامعه هستند (حدادی،50:1388)؛ بنابراین والدین ابتدا باید به تربیت و اصلاح سبک رفتاری خود بپردازند تا بتوانند در مسیر تربیت فرزندان به سبک اسلامی موفق عمل کنند؛ زیرا بهترین شیوه تربیت الگودهی است؛ برای اینکه این الگوپذیری کودک از والدین در خانواده به ‌نحو احسن صورت گیرد؛ مهم‌ترین عامل یکی بودن کردار وگفتار در خانواده است؛ آنچه پدر و مادر می‌گویند و به آن عمل می‌کنند، برای کودک به منزلة حجت تلقی شده و از اعتبار خاصی برخوردار است (رهبر، 16:1389).

انسان‌ها عموماً با فطرتی صحیح متولد می‌شوند؛ اما در اثر تربیت نامناسب و نادرست از راه صحیح زندگی فاصله می‌گیرند؛ حضرت رسول (ص) می‌فرماید: «هر انسانی با فطرت توحیدی متولد می‌شود و این پدر و مادر او هستند که او را یهودی، نصرانی و یا مجوسی بار می‌آورند»؛ سپس فرمودند: همان فطرت الهی که خداوند مردم را به آن خلق نموده است(طبرسی 119:2،1408). اگر در خانواده نقش فرهنگ‌سازی و درونی‌سازی ارزش‌ها، درست و به موقع انجام شود؛ مشکلات تربیتی بروز نمی‌یابد؛ امروزه کارشناسان امور تربیتی معتقدند که اگر ما سرمایه گذاری‌های خود را از بسترسازی و پیشگیری‌ها آغاز کنیم، هم‌ریشه‌ای‌تر و هم ارزان‌تر کار خود را به پیش می‌بریم (شاملی،24:1382).

انسان براساس فطرت از آغاز تولد برای تربیت‌پذیری آمادگی دارد؛ بدیهی است هر چه این امر در سنین پایین‌تر انجام گیرد، نتایج آن درخشان‌تر خواهد بود؛ در دورة خردی مغز کودک برای دریافت هر نوع تاثیراتی آمادگی دارد؛ روی همین اصل کودک هر چه در اختیارش قرار گیرد، فوراً جذب می‌نماید. اخلاقی که در دوران کودکی کسب شده باشد در زندگی بعدی اثرات مهمی از خود بجای می‌گذارد؛ گویند مادری نزد دانشمندی رفته و گفت: فرزند من چهار ساله است، از چه زمانی باید به تربیت او بپردازم؟ دانشمند جواب داد: اگر تاکنون تربیت او را آغاز نکرده ای، عمر او را بیهوده تلف نموده‌ای، زیرا از زمانی که اولین تبسم بر لب فرزند ظاهر می‌شود، زمان تربیت وی آغاز می‌شود. در اینجا به برخی نکات تربیتی مهمی که باید د رسبک زندگی اسلامی مورد توجه قرارگیرد اشاره می‌کنیم (ر.ک خاموشی،1389).

مقدمات تربیتی قبل از تشکیل جنین و نطفه پایه‌گذاری می‌شود؛
سن شروع تربیت کودک از گهواره آغاز می‌شود و در خانواده شکل می‌گیرد و با ذکر اذان و اقامه درگوش کودک شروع می‌شود؛
تغذیه با شیر مادر باعث ایجاد ارتباط روانی عمیق و محکم بین شیرخوار و مادر می‌ شود و نقش مهمی در زمینه‌سازی تعلیم وتربیت دارد؛
پرداختن تنها به امور جسمی و نیازهای مادی کودک کافی نیست، بلکه باید برای رشد معنوی و تربیتی کودک تلاش کنیم؛
در امر تربیت محبت مانند غذاست؛ اگر به مقدار لازم و در جای خود صرف شود، مفید است و اگر بیش از حد لزوم و در مورد غیرمناسب مصرف شود، نه تنها سودمند نیست، بلکه زیان‌های خطرناکی خواهد داشت؛
به مراحل تربیتی سفارش شده در روایات توجه شود؛ هر سنی اقتضائات تربیتی خود را دارد؛
هفت سال اول تربیتی، نقش خانواده بسیار پررنگ است، چون هنوز آموزش رسمی کودک شروع نشده و خانواده تنها نهاد تاثیرگذار است؛
اگر فرزندتان را به قدر كافي در بازي‌هاي گروهي شركت دهيد، فردي اجتماعي بار مي‌آيد؛
به گفته ويل دورانت، اگر از فرزندت ادب مي‌خواهي، خودت مؤدب باش و اگر پاكيزگي مي‌خواهي، خود پاكيزه باش، اگر به هنگام خشم، شدت به‌كار بري و سخنان درشت بگويي، از راه تقليد، گفتار زننده و سخت را در حافظه او نگاه خواهي داشت؛ اگر بخواهيم او درست كار شود، خود بايد درستكار شويم (جوهری،188:1388).

نقش اقتصادی خانواده
اقتصاد مقاومتی به معنای مقاوم ساختن پایه‌های اقتصاد، یکی از وظایف عمومی امروز ما است و همه می‌توانند در آن نقش ایفا کنند (بیانات رهبری 1/1/93). دو مقوله مهم مصرف‌گرايي و توليدگرايي بايد با هم و همراه هم حركت كنند، كه اگر چنين باشد، به توسعه پايدار خواهيم رسيد، اما متأسفانه اين روزها شاهديم كه خوي مصرف‌گرايي به صورت مستقيم و غير مستقيم در كشورمان در حال ترويج و تبليغ است و گوي سبقت را از توليدگرايي ربوده است. نقش اقتصادی خانواده را در دو حوزه تولید و مصرف می‌توان بررسی کرد.

1.تولید
در روند توسعه اقتصادی، نقش خانواده مهم است، از آن بابت که دارای جنبه تحریکی مرد و زن به‌کار و تولید است، اصولًا نفس ازدواج، آدمی را به حرکت می‌اندازد، در او احساس مسئولیت را بیدار کرده و انگیزه کار و تلاش بیشتر را برای سعادت خود و نسل، و درآمدزایی بیشتر ایجاد می‌کند (ملک زاده،322:1384).

 خانواده علاوه برنقش تولیدی که دارد، مهم‌ترين نهادي است كه مي‌تواند در خودباوري ملی اثر داشته باشد. كودك ازهمان ابتدا به رفتارهاي پدر و مادر خود دقت مي‌كند. اگر پدر و مادر خودباور باشند، كودك نيز از اين خودباوري والدين، الگو مي‌گيرد و خودباور بار مي‌آيد. و این خودباوری ملی او را به حمایت از تولیدکننده ایرانی سوق می‌دهد. خانواده‌ها با خرید لوازم خانگی ایرانی با کیفیت و استاندارد که نقش مهمی در اقتصاد کشور دارد؛ همچنین تولیدات فرهنگی مانند اسباب بازی و بازی‌های رایانه‌ای، وهنرهای دستی داخلی، علاوه بر حمایت از تولیدکننده داخلی، مانع نفوذ فرهنگ بیگانه به خانواده‌هایشان می‌شوند (رئيسي واناني،1391،58-65).

2. مصرف
 یکی ازآسیب‌های جدی در فرهنگ عمومی جامعه ما مسئله مصرف‌گرایی لجام گسیخته است، پدیده مصرف‌گرایی سوغات شوم غرب و نظام سرمایه‌داری است که در راستای منافع آنها شکل گرفته است. عطش ما برای خریدآخرین مدل‌ها چیست؟ هزینه‌ای که برای گوشی همراهمان پرداخت می‌کنیم، پاسخ به کدام خواسته واقعی و طبیعی ماست؟(آذرکسب 28:1391).

يكي از ابعادي كه مي‌تواند در ترويج مصرف‌گرايي در جامعه اثر بگذارد، تقليد از كالاهاي غربي در توليد و مصرف است. اگر خانواده‌ها در مصرف كالاهاي مورد نياز خود از كالاهايي استفاده كنند كه غربي باشند، سبب مي‌شود، تقاضا براي مصرف كالاهايي كه شبيه كالاهاي غربي است، در بازار به وجود بيايد و اين امر سبب مي‌شود، روز به روز فرهنگ مصرف كالاهاي غربي در جامعه بيشتر شود و فرهنگ غربي به داخل خانواده‌ها و جامعه نفوذ كند (رئيسي واناني،162:1391).

دستورات اسلام ما را به سبکی دعوت می‌کند که ارزش‌هایی چون قناعت، زهد، ساده زیستی، ترجیح دنیا برآخرت اعتدال در اقتصاد خانواده و…، به‌عنوان ارزش مطرح است. درحالی‌که غرب با تخریب این‌ارزش‌ها، به دنیاطلبی، مدگرایی، تجمل‌گرایی، ظاهرگرایی، و…، را که در راستای اهدافش است، تشویق می‌کند. رعایت اعتدال در اقتصاد خانواده برای افراد و جوامع دو ارمغان مهم دارد: بشر را از بزرگ‌ترین رنج تاریخی او که مسئله معیشت و غصه تامین مایحتاج است، نجات می‌دهد؛ همچنین جامعه و فرد را از عوارض شوم فقر که سوء اخلاق، فساد، فحشا، حتی کفر و بی‌دینی است، محفوظ نگه می‌دارد (عبدالهی،102:1392).

نقش اجتماعی
سبک زندگی یک امر اجتماعی است و عرصه بروز سبک زندگی، جامعه است، خانواده مبنای جامعه انسانی است، درست مثل یک سلول که مبنای پیکره انسانی است؛ همچنان که بدن انسان از سلول‌ها تشکیل شده که نابودی و فساد و بیماری سلولها به‌طور قهری و طبیعی، معنایش بیماری بدن است و اگر توسعه پیدا کند به جاهای خطرناکی برای کل بدن انسان منتهی می‌شود، همین‌طور جامعه هم از سلول‌هایی تشکیل شده که این سلول‌ها خانواده‌اند؛ هر خانواده‌ای یکی از سلول‌های پیکره‌ اجتماع و بدنة اجتماع است. وقتی اینها سالم بودند، وقتی اینها رفتار درست داشتند، بدنة جامعه، یعنی آن پیکره‌ جامعه سالم خواهد بود (حدادی،35:1388).

 فرسايش سرمايه اجتماعى كودكان در خانواده، گسيختگى نظام خانواده و طلاق، افراط و تفريط در جامعه‌پذيرى نقش‌هاى جنسيتى، ناهماهنگى ميان خانواده و ديگر عوامل تربيت اجتماعى و ضعف نظارت خانواده بر فرزندان، در خانواده‌هاى امروزى از مسائلى است كه مى‌تواند در مسير تربيت اجتماعى مطلوب كودكان در محيط خانواده، مانع ايجاد كند (

بسیاری از بحران‌های اجتماعی ریشه در ساختار نامناسب یا عملکرد نادرست خانواده دارد؛ بنابراین با ارتقای سلامت خانواده و احیای کارکردهای مهم آن می‌توان در اصلاح سبک زندگی افراد جامعه گام برداشت. آمیختگی اخلاق و حقوق خانوادگی و مسائل زناشویی، در قرآن، ویژگی مثبتی است که تأثیری عمیق در زندگی اجتماعی دارد؛ زیرا در جامعه‌ای که از تربیت و ارزش‌های اخلاقی محروم است، افراد به‌آسانی از قانون و مقررات اجتماعی تخلف می‌کنند و قانون‌شکنی رایج و فراوان خواهد شد. هرقدر پایه‌های اخلاق، در جامعه استوارتر باشد، هم نفوس انسانی در مسیر تعالی و تکامل بیشتر قرا رمی‌گیرند و هم جرم و تخلف از قانون کم‌ترخواهدشد (مصباح یزدی،1391،64-65).

 تشکیل خانواده و استقرار روابط زناشویی بین زن ومرد، موجد نظمی اجتماعی است که مانع بروز هرج ومرج در روابط، و حذف کننده بی‌قاعدگی‌ها و در نتیجه، ناشناخته ماندن نسل است. خانواده برای اجتماعی کردن فرزندان نقش مهمی دارد. اوامر و نواهی والدین به کودک که با مهر و انضباط توام است، در ایجاد شخصیت اجتماعی، کاملا موثر است. به همین جهت، مربیان رفتارگرا می‌گویند: «تو اول کودکت را به من بنمای، تا من بگویم توکه هستی»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-03-27] [ 09:12:00 ق.ظ ]




اهمیت بحث ازسبک زندگی اسلامی
1.رسیدن به رستگاری اخروی

«ما اگر از منظر معنويت نگاه كنيم - كه هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - بايد به سبك زندگى اهميت دهيم»(بیانات رهبری 23/07/91).

به دست آوردن زندگی راحت دنیوی و امنیت روانی
«اگر به معنويت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشيم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنيت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبك زندگى مهم است؛ بنابراين مسئله، مسئلة اساسى و مهمى است»(بیانات رهبری )؛ برای مثال در جامعه‌ای که بازار آن بر دروغ و بی‌اعتمادی بنا باشد؛ همه نه فقط افراد دیندار و متدین ضرر خواهند کرد.

3.تمدن سازی اسلامی

سبک زندگی نرم افزارجامعه سازی وتمدن‌سازی اسلامی است.«ما اگر پيشرفت همه‌جانبه را به معناى تمدن‌سازى نوين اسلامى بگيريم اين تمدن نوين دو بخش دارد: نخست، بخش ابزارى و دوم بخش متنى، اصلى و اساسى است؛ اما بخش حقيقى، آن چيزهائى است كه متن زندگى ما را تشكيل مي‌دهد كه همان سبك زندگى است که بیان شد؛ اين، بخش حقيقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئلة خانواده، سبك ازدواج، نوع مسكن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراك، نوع آشپزى، تفريحات و…»(بیانات رهبری 23/07/91).

می‌توان موفقیت چند سده‌ای تمدن غرب را مدیون ارائه سبک زندگی غربی برای جوامع تحت سیطره خود دانست. انقلاب اسلامی نیز برای وصول به تمدن اسلامی د رمرحله فعلی از مراحل تکاملی خود باید بتواند سبک زندگی دینی واسلامی را تولید کند تا از حالت انفعالی در برابر سبک زندگی و الگوهای رفتاری غرب بیرون آید (مشکانی سبزواری،66:1392).

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ق.ظ ]




آثار قناعت در زندگي

مهم‏ترين نتايج ارزشمند قناعت، كه در زندگي اجتماعي سايه مي‌گسترد، عبارت است از:

1. آسايش، راحتي و رضايتمندي

انسان به صورت فطري طالب راحتي و آسايش است. گاهي به اشتباه مصداق رفاه و آسايش را تشخيص مي‌دهد. براي اينكه اشتباه نكند و حريص نباشد، بايد بداند اولين ثمرة شيرين قناعت، آسايش و راحتي است براي كسي كه اين ويژگي را دارا است. هنگامي كه فرد به آنچه در اختيار دارد، اكتفا مي‏كند و در زندگي، خود را با در نظر داشتن امكانات موجود، اداره مي‏كند، سختي بسياري از امور همچون فعاليت‏هاي طاقت فرسا، نگراني از كمبودها، اظهار نياز به ديگران و… را از خود دور مي‏سازد. از اين‌رو، رسول خدا(ص) قناعت را عين راحتي دانسته و فرموده‏اند: «القناعة راحة؛ قناعت راحتي است».20

اميرالمؤمنين(ع) راحتي را ثمره قناعت به شمار آورده و فرموده‏اند: «ثمرة القناعة الراحة؛ راحتي و آرامش نتيجه قناعت است».21 هم‌چنين حضرت مي‌فرمايد: «حرم الحريص القناعه، فافتقد الراحه؛ حريص چون از قناعت محروم است، راحتي ندارد».22 در حديثي ديگر مي‌فرمايد: «القناعه مال لاينفد؛ قناعت ثروتي پايان نايافتني است كه به دنبال خود عزت مي‌آورد».23 غزالي مي‌گويد: «هيچ كس را عيش خوش تر از قانع نبود، هيچ كس اندوهگين‌تر از حسود نبود، هيچ كس سبك بارتر از تارك دنيا نبود و هيچ كس پشيمان‌تر از عالم بدكار نبود».24 در بُعد خانوادگي نيز اكتفا كردن فرد به امكانات موجود، بسياري از نگراني‏ها را از زندگي مشترك دور مي‏سازد. مرد يا زني كه به همسر خود به عنوان دارايي موجود خود نگاه مي‏كند و او را بدون مقايسه با نقاط قوت ديگران مي‏نگرد، در حقيقت آرامش و راحتي خود را تأمين كرده است. همچنان كه افرادي كه تنها نقاط ضعف همسر خويش را در نظر مي‏گيرند و آن را با نقاط قوت ديگران مقايسه مي‏كنند، همواره روحي ناآرام دارند. ساير امكانات زندگي نيز همين طور است. كساني كه به آنچه دارند، راضي‏اند و خود را براي به دست‌آوردن آنچه ندارند، به زحمت نمي‏اندازند، يا در افسوس نداشتن آن به سر نمي‏برند، زندگي را با روحي آرام و به دور از دغدغه و نگراني مي‏گذرانند. در حديثي از امير مؤمنان(ع) آمده است: «الرضا ينفي الحزن؛ رضايت و قناعت اندوه را از بين مي‏برد».25

انسان به دليل اينكه فكر مي‌كند هرچه بيشتر داشته باشد، رضايت‌مندي زيادتري خواهد داشت، حرص مي‌زند. اگر شناخت خود را اصلاح كند و بداند احساس رضايت چيزي نيست كه آن را از بيرون به دست آورد، بلكه بايد نوع نگاه خود را اصلاح كند، كمتر حرص خواهد زد. ما ممكن است با مقداري ثروت رضايت مختصر و كوتاهي را پيدا كنيم، امّا بي شك پس از آن، عطش ثروت در ما زيادتر خواهد شد. هر چه زيادتر تلاش كنيم، قدرت طلبي و شهرت‌طلبي ما ارضا نخواهد شد. قدرت و شهرت ما را خشنود نخواهد ساخت. ابتدا انسان احساس رضايت خود را در چيزي مي‌بيند كه وقتي به آن رسيد، به آن بسنده نمي‌كند و برتر از آن را مطالبه مي‌كند. گاهي يك جوان فكر مي‌كند اگر شغلي پيدا كند، خانه‌اي تهيه كند و همسري گزيند، خيالش راحت مي‌شود. با خود مي‌گويد: همين كه شغل پيدا كنم، پولدار شوم و ازدواج كنم، راحت مي‌شوم، وقتي به اينها رسيد، حس مي‌كند دارايي هاي بزرگ‌تر و خيره كننده‌تري ندارد و خود را براي رسيدن به آن به زحمت فراوان مي‌اندازد.

جانسون مي‌گويد: «براي دست‌يابي به احساس رضايت، بايد شعار ايمان به خدا جاي “درست همين كه به شغل برسم، داراي خانه شوم، سرمايه‌دار گردم و…” را بگيرد».26

2. برخورداري از زندگي شيرين

راحتي و آسايش ناشي از قناعت، زمينه برخورداري همسران از زندگي دل‏پذير و گوارا را فراهم مي‏سازد. اين نتيجه ارزشمند با تعابير گوناگوني در متون ديني بيان شده است. در روايتي از قناعت، به زندگي گوارا تعبير شده است: «عن الصادق(ع) خمس من لم يكن فيه لم يتهنأ العيش الصحة و الا من و الغني و القناعة و الانيس الموافق؛ كسي كه پنج چيز در او نباشد، زندگي برايش گوارا نيست. سلامتي، امنيت، بي نيازي، قناعت و همسر موافق».27

در برخي از روايات، قناعت را گواراترين زندگي به شمار آورده است: «عن علي(ع): القناعة اهنأ العيش؛گواراترين زندگي قناعت است».28

در تعبيري ديگر قناعت مصداق حيات طيبه دانسته شده است: «سئل علي(ع) عن قوله تعالي «فلنحيينّه حياةً طيبةً، فقال هي القناعة؛از امير مؤمنان(ع) در باره سخن خداوند متعال كه فرمود: ما به او حيات طيبه عطا مي‏كنيم، سؤال شد. پس حضرت فرمودند: حيات طيبه قناعت است. نه تنها قناعت حيات طيبه است، بلكه پاك‏ترين زندگي قناعت است».29

عن علي(ع): اطيب العيش القناعة؛ پاك‏ترين زندگي قناعت است».30

در جاي ديگر حضرت امير(ع)زيبايي زندگي را قناعت ديده، فرموده‏اند: «جمال العيش القناعة؛قناعت زيبايي زندگي است».31

همه اين تعابير بيانگر آن است كه فرد قانع، از همسر خود راضي، از امكاناتي كه در اختيار دارد، راضي و از همه مهم‏تر از خداي خود راضي است. و بر اساس اين رضايت، ضمن آنكه از باطني آرام برخوردار است، اعضا و جوارح خود را نيز براي دسترسي به آنچه ندارد، به زحمت نمي‏اندازد. آيا حيات طيّبه چيزي جز اين است؟

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:09:00 ق.ظ ]




 

زیان هاى اجتماعى اسراف

 

اسراف از جنبه ضررهای اجتماعی داراى پیامدها زیر است:

 

1. هدر رفتن منابع اقتصادی جامعه: اسراف منابع عظیم جامعه؛ از قبیل نفت، منابع معدنی و مزیت های نسبی اقتصادی هر کشوری را به هدر می دهد، هرچند که منابع و سرمایه های کشور زیاد باشد. علی (ع) می فرماید: « الْإِسْرَافُ‏ یُفْنِی‏ الْجَزِیلَ‏» ؛ [20] اسراف ثروت زیاد را هم به فنا می دهد.

 

2. سقوط اخلاق اجتماعی: ولخرجى و ریخت ‏و پاش ها، انسان را از مسیر صحیح خارج کرده و به ورطه فساد و تباهى مى‏کشاند، به گونه ای که به سایر همنوعان خود توجهی نکرده و درد و رنج سایر افراد برای اسراف کار اهمیتی نمی یابد.

 

3. اختلاف طبقاتى: یکى از علل اختلاف طبقاتى در جامعه اسراف است؛ زیرا افرادی با استفاده از درآمد بالای خود، این حق را برای خود قائل می شوند که هر گونه که دوست دارند خرج نمایند، هرچند که موافق شرع و عرف نیز نباشد. براین اساس، خود را از سایر متمایز می دانند و رفته رفته به فاصله طبقاتی در جامعه کمک می کنند.

 

4. زوال حکومت ها: از دیگر پیامدهای اجتماعی اسراف، زوال حکومت ها است. به اعتقاد ابن خلدون که از دانشمندان جامعه شناس مسلمان است هر حکومتی که دچار اسراف و تبذیر شود، موجب فروپاشی و زوال می شود. [21]

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:01:00 ق.ظ ]




 

زیان هاى فردى اسراف

 

1. زیان های جسمی: زیاده روی در خوردن و آشامیدن به جسم صدمات زیادی وارد می کند. امروزه به اعتقاد پزشکان پرخوری و بدخوری از مهم ترین موارد ابتلای انسان به بیماری های مختلف است. این نکته ای است که فراوان در سخنان معصومان به آن تأکید شده است. قرآن نیز مؤمنان را از اسراف در خوردن و نوشیدن باز داشته است: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا، إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْرِفِین»؛ [12] بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمى‏ دارد.

 

2. خشم خداوند: «انه لایحب المسرفین‏»؛ [13] خداوند اسراف کاران را دوست نمى‏دارد. امام صادق(ع) در این باره فرمود: «ان السرف امر یبغضه الله‏»؛ [14] اسراف مورد غضب خدا است.

 

3. کاهش برکت: اسراف باعث می شود برکت در زندگی انسان کم شود و در نهایت رخت بربندد: «اِنَّ مَعَ الاسْرافِ قِلَّةَ الْبَرَکَةِ»؛ [15] همانا اسراف همراه با کاهش برکت است.

 

4. محرومیت از هدایت: خداوند ‏به اسراف کاران مى‏فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ‏»؛ [16] همانا خداوند کسى را که اسراف کار و دروغ گو است هدایت نمى‏ کند.

 

5. فقر: مهم ترین اثر اقتصادى اسراف، فقر است؛ زیرا اسراف کار با اتلاف منابع و سرمایه هایی که عموماً محدودند، موجب تهدید حیات بشر می شود. حضرت على(ع) مى‏ فرمایند: «الْقَصْدُ مَثْرَاةٌ، وَ السَّرَفُ‏ مَتْوَاةٌ»؛ [17] اسراف موجب هلاکت است و میانه روی، مایه زیاد شدن ثروت.

 

6. هلاکت: اسراف از هر نوعى که باشد انسان را به نابودى مى‏کشد. قرآن مجید این حقیقت را چنین بیان مى‏فرماید: «ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَیناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِین‏»؛ [18] سپس وعده‏اى را که به آنها داده بودیم وفا کردیم، آنها و هر کس را مى‏خواستیم (از چنگال دشمنانشان) نجات دادیم، و مسرفان را هلاک نمودیم.

 

7. کیفر اخروى: کیفر افرادی که از حدود الاهى تجاوز کرده و اوامر و نواهى خدا را نادیده بگیرند، عذاب اخروى است. قرآن در این‏ باره مى‏ فرماید: «وَ کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى‏»؛ [19] و این گونه جزا مى‏ دهیم کسى را که اسراف کند و ایمان به آیات پروردگارش نیاورد و عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:59:00 ق.ظ ]




رفتار برادران شیطان

 

برادران شیطان که همان اسراف­ کاران اند، رفتارهای متعددی دارند و در هر موقعیتی به گونه ­های مختلف بروز می ­کنند. کسانی که با آگاهی و از روی عمد به اسراف می­پردازند، با شیطان همراه اند. کسی که در بیت المال، عمر، هزینه زندگی با آگاهی و علم اسراف می­کند، از پرتو معارف دینی به دور است و نمی ­تواند به صراط مستقیم که رهروانش در پناه لطف الاهی هستند، هدایت شود.

 

قرآن می فرماید: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً، إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ وَ کانَ الشَّیطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً»؛ [10] ،« و حق نزدیکان را بپرداز و (همچنین) مستمند و وامانده در راه را، و هرگز اسراف و تبذیر مکن؛ چرا که تبذیرکنندگان برادران شیاطینند، و شیطان کفران (نعمتهاى) پروردگارش کرد

 

در آیات فوق اسراف کاران برادر و همراه شیطان شناخته شده اند. بنابر این، در این جا می توان گفت هرکسی که مال و دارایى را در غیر مورد آن مصرف کند، کارى شیطانى و نوعى ناسپاسى مرتکب شده است. این امر در روایتی از امام صادق (ع) به خوبی تبیین شده است، آن جا که امام (ع) فرمود: «لقمان به فرزندش گفت: سه علامت برای شخص اسرافگر وجود دارد: می ‌خرد آنچه برای او نیست. (در شأن او نیست)، می‌ پوشد آنچه برای او نیست

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:58:00 ق.ظ ]




اسراف و تبذیر از نگاه قرآن کریم چیست و چه آثار و پیامدهایی دارد؟

 

دین اسلام، آیین زندگی انسان ها و احکام و دستوراتش برای سعادت و خوشبختی انسان و جامعه بشری است. اسلام برای همه زوایای زندگی بشر برنامه دارد و تعادل در همه امور را به پیروان خود توصیه می نماید. اسراف یعنی زیاده روی و تجاوز که متضاد آن قصد و میانه روی می‌باشد. و حدود آن را گناهان و محرّمات شرعی، حکم عقل و معیارهای عقلی و عرف جامعه تعیین می کند. تبذیر به معنای پراکندن است، تبذیر شامل به هدر دادن و زیاده روی در مصارف خوراکی، و ریخت و پاش زندگی خواهد بود. قرآن کریم اسراف کاران را برادران شیطان خوانده است؛ برادران شیطان که همان اسراف­کاران اند، رفتارهای متعددی دارند و در هر موقعیتی به گونه­های مختلف بروز می­کنند. کسانی که با آگاهی و از روی عمد به اسراف می­پردازند، با شیطان همراه اند. کسی که در بیت المال، عمر، هزینه زندگی با آگاهی و علم اسراف می­کند، از پرتو معارف دینی بدور است و نمی­تواند به صراط مستقیم که رهروانش در پناه لطف الاهی هستند، هدایت شود.

 

 

اسلام دینی است که برای همه زوایای زندگی بشر برنامه دارد و تعادل در همه امور را به پیروان خود توصیه می نماید. از طرفی استفاده و بهره‏ مشروع از نعمت هاى الاهى و زیبایی هاى زندگى را جایز دانسته، و از سویی دیگر اسراف و زیاده ‏روى و ضایع نمودن نعمت ها را حرام و ناروا مى‏داند؛ این مسئله بدان دلیل است که هر مسلمانی به تناسب امکانات، توانایى و کارآیى خود، در برابر جامعه مسئولیت دارد و این مسئولیت پذیری او را دارای صفات نیک اخلاقی می گرداند، در غیر این صورت فرد اسراف کار خواهد بود و از اجراى مسئولیت و تعهدات اجتماعى خود بازمى‏ماند و دچار عادت های سوء اخلاقی می شود که از این رهگذر بر پیکر جامعه ضربه مى‏زند.

 

برای روشن شدن موضوع اسراف و تبذیر نخست این دو واژه را تعریف نموده و تفاوت آن دو را بیان می نماییم، آن گاه به زوایای این مسئله با توجه به تعالیم و آموزه های دینی می پردازیم.

 

اسراف

 

اسراف یعنی زیاده روی و تجاوز که معنای مقابل آن قصد و میانه روی است. راغب اصفهانی در معنای اسراف می‌گوید: «هر کار و عملی را که انسان انجام می‌دهد و از حد و اندازه خود تجاوز و زیاده روی کند آن اسراف است». [1] بنابراین می‌توان این گونه بیان داشت که اسراف هرگونه عمل بیهوده و زیاده روی و تجاوز از حد طبیعی، چه در کیفیت و چه در کمیت می‌باشد. از این بیان معلوم می‌شود که اسراف تنها مربوط به خوردنی­ها و نوشیدنی‌ها و یا در امور اقتصادی نبوده، بلکه اسراف معنایی جامع تر و وسیع تر را در برمی ­گیرد. در حقیقت می‌توان گفت: «اسراف هرگونه تجاوز از حد یا افراط و تندروی و یا وضعیت نامناسب حالات نفسانی و روحیات و صفات غیر معتدل اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی افراد در جامعه می‌باشد». [2] این تعریف تکلیف را بسیار سنگین می‌کند؛ زیرا اسراف از حوزه اقتصادی و خوردن و نوشیدن به سایر حوزه‌های دیگر اعمال انسان نیز کشیده می ‌شود.

 

از گفته های اهل لغت و تفسیر در مورد واژه (اسراف) به دست می آید که با سه ملاک، حدّ معتبر در اسراف - که رعایت آن میانه روی است و تجاوز از آن موجب می شود تا انسان در شمار مسرفین قرار گیرد- تعیین می شود.

 

1. گناهان و محرّمات شرعی: این بدان دلیل است که حرام ها و معصیت ها خود حدود الاهی اند، و ارتکاب آنها اگر چه بدون صرف مال باشد، اسراف به معنای گناه و تجاوز از دستورهای دینی است.

 

2. حکم عقل و معیارهای عقلی: این در مواردی است که عقل بر قبح صرف مال در آنها حکم می نماید، به گونه ای که تجاوز از آن به نوعی سفاهت و جهالت است؛ مانند اتلاف و نابود کردن ثروت و یا خرج آن در موارد نادرست و بی فایده که حاکی از نارسایی عقلی و ضعف اندیشه مرتکب این عمل است.

 

3. عرف جامعه: عرف اجتماعی هم عامل تعیین کننده (حد) در باب اسراف است؛ به عنوان مثال مصرف مال در راه مصالح شخصی و زن و فرزند و یا انفاق آن برای مصالح دیگران، هر کدام محدود به حدی است که عرف جامعه آن را بر اساس اوضاع اقتصادی هر زمان، و بر پایه وضعیت مالی و موقعیت اقتصادی و اجتماعی هر شخص تعیین و تحدید می نماید و همان گونه که کم رَوی از آن، مصداق بخل است و اگر موجب از بین بردن حق واجبی شود، حرام و معصیت است. زیاده روی و تجاوز از آن نیز به معنای خروج از حدّ اعتدال، و ورود به جرگه اسراف کنندگان خواهد بود.

 

حد در مورد مصارف شخصی و انفاقات، امری است بسته به اعتبار عرفی و بر همین اساس وضعیت افراد نسبت به هم در این مورد متفاوت است؛ به عبارت دیگر حدّ مجازی که عرف اجتماعی برای مصارف شخصی و خانواده تعیین می کند، درباره همه اشخاص یکسان و یک نواخت نیست، بلکه به اندازه تفاوت های مالی و موقعیت های اجتماعی افراد مختلف است؛ لذا ممکن است مصرف مقدار معینی از مال، در یک مورد از شخصی اسراف باشد، در حالی که مصرف همان مقدار در آن مورد، برای شخص دیگری که از وضع مالی و موقعیت اجتماعی بالاتری برخوردار است، اسراف نباشد. [3]

 

امام صادق (ع) در حدیثی فرمودند: «چه بسا فقیری که اسراف پیشه تر از ثروت مند است! عرض شد: چگونه؟ حضرت فرمودند: ثروت مند از آنچه دارد، خرج می کند و فقیر بدون تمکن مالی اضافه بر شأن خود انفاق می نماید». [4]

 

تبذیر

 

هدف از طرح موضوع اسراف در اسلام همان طور که گفته شد جنبه اقتصادی خوردن و یا پوشیدن نیست که اگر این باشد به آن تبذیر گفته می‌شود.

 

طبرسی (ره) در این باره می‌گوید: «تبذیر پراکندن مال از روی اسراف است و ریشه آن پاشیدن بذر است با این فرق که تبذیر پراکندن یا فاسد و ضایع کردن است ولی اگر این خرج کردن (هرچند زیاد هم نباشد) در راه اصلاح چیزی باشد، آن تبذیر نیست». [5]

 

با توجه به تعریف تبذیر از طبرسی می‌توان نتیجه گرفت که تبذیر زیر مجموعه اسراف است. در اسراف تلف کردن و ضایع نمودن مال به معنای فراگیرتری است و در برگیرنده مواردی است؛ مانند زیاده ­روی در انفاق ­های شخصی و امور خیر که شامل معنای تبذیر نمی‌شود، اما در تبذیر شامل به هدر دادن و زیاده روی در مصارف خوراکی، و ریخت و پاش زندگی می‌باشد. به بیان دیگر، می‌ توان گفت هر تبذیری اسراف است، ولی هر اسرافی تبذیر نیست. امام صادق (ع) می ‌فرماید: «انّ التبذیر من الأسراف»؛ [6] تبذیر از اسراف است. برای اسراف شاخه‌هایی فرض شده که یکی از آنها تبذیر است.

 

بنابر آنچه بیان شد، بین واژه اسراف به معنای اقتصادی آن با واژه تبذیر فرق زیادی وجود ندارد و تنها ممکن است در جهت تمایز بین این دو واژه گفته شود که با توجّه به خصوصیات تعابیر لغت شناسان در معنای تبذیر، مقصود از این واژه، تلف و ضایع کردن مال است و زیاده روی در انفاقات شخصی و امور خیر را شامل نمی شود؛ در حالی که اسراف فراگیرتر از آن بوده و در برگیرنده همه موارد، از به هدر دادن و زیاده روی در مصارف شخصی و خانوادگی و انفاق های مستحب می باشد. [7]

 

امام صادق (ع) و آموزش اعتدال

 

امام صادق هنگامی که این آیه را تلاوت فرمود: «و آنان که چون انفاق می‌کنند زیاده روی نمی­کنند و بخل هم نمی­ورزند و میان این دو، حدّ وسط را نگه می­دارند»، [8] مشتی سنگریزه برداشت و آن را در مشتش نگه داشت و فرمود: «این همان سختیگری و خسّتی است که خداوند عزّوجلّ در کتاب خود فرموده است». آن گاه مشتی دیگر برداشت و همه آنها را ریخت و فرمود: «این اسراف است.» سپس مشتی دیگر برداشت و قسمتی از آن را ریخت و مقداری را نگه داشت و فرمود: «این حدّ وسط است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:58:00 ق.ظ ]




معنای قناعت و تفاوت آن با بخل

الف) معنای قناعت: قناعت در لغت ‏به معنای بسنده کردن به مقدار کم، از کالای مورد نیاز، و رضایت‏ به چیزی است که نصیب شخص می‏‌شود.[1] در احادیث گاهی کلمه قناعت‏ به معنای مطلق رضایت ‏به کار رفته است. امام علی (ع) در نامه‌‏ای به عثمان بن حنیف می‏‌فرماید: آیا خودم را قانع کنم که بگویند او امیرالمؤمنین است و با آنها در سختی‌های روزگار مشارکت نداشته باشم؟[2]

در علم اخلاق قناعت در مقابل حرص استعمال می‌‏شود. صفت قناعت موجب می‌‏شود که شخص به مقدار نیاز و ضرورت بسنده کند و زاید بر آن‌را نطلبد.[3] بنابراین می‌توان گفت قانع کسى است که به اندک بسنده مى‌کند و ناخشنود نمى‌شود و به سهم خویش راضی است.

ب) تفاوت قناعت با بخل: در تفاوت قناعت و بخل گفتنی است: قناعت بیشتر در اخلاق فردی مطرح است و مربوط به استفاده بهینه از امکانات زندگی و اجتناب از زیاده روی در هزینه‌ها و مصارف و رضایت به نعمت‌های الاهی است، اگر چه اندک باشد، در حالی‌که بخل مربوط به اخلاق اجتماعی است، آن‌گاه که انسان باید به یاری دیگران بشتابد و از امکانات مالی و اعتباری خویش در جهت دست‌گیری و یاری افراد نیازمند استفاده نماید، بخل بورزد و هزینه نکند. قناعت نمود مناعت طبع و بزرگواری و زهد و تحمل آدمی است، در حالی‌که بخل صفت رذیله و ناشی از حقارت نفس و نمود خودخواهی انسان است.

در این عرصه آدمیان به چهار دسته‌اند:

1. خود می خورند و به دیگران نیز می‌دهند، ایشان اهل انفاق اند.

2. خود نمی‌خورند و به دیگران می‌دهند، ایشان ایثارگرانند.

3. خود می‌خورند، ولی به دیگران نمی‌دهند. ایشان بخیل‌اند.

4. خود نمی‌خورند و به دیگران نیز نمی‌دهند، ایشان پست و لئیم‌اند.

می‌شود که انسان نه خود از مال خویش بهره ببرد و نه به دیگران بدهد، ولی این در نهایت پستی و لئامت و بدتر از بخل است، زیرا انسان بخیل تنها به دیگران نمی دهد و خود از مال خویش بهره دارد. بهترین حالت این است که انسان با رعایت قناعت هم خویش از مال خویش بهره لازم داشته باشد و هم زیادی آن را انفاق و ایثار کند و دیگران را نیز در بهره مندی خویش شریک نماید و با دردمندان و نیازمندان جامعه همدردی داشته باشد.

عقل عامل مهمی در گزینش قناعت است. حضرت علی (ع) می‏فرماید: “آن که خردورزی کند، قناعت پیشه می‏کند".[4]

عقل قناعت را به علت آثار ارزشمند آن، بر می‏گزیند و آن را به سود شخص می‏داند. و از جمله آثاری که به دنبال دارد: بی‏نیازی انسان از غیر خود و قدرت یافتن آدمی برای تحمل کمبودها و صبر بر آنها، گرچه انسان در ظاهر با قناعت، از امکانات ظاهری استفاده کمتری می‏کند، ولی به جهت عاقبت قناعت، این عمل مورد پذیرش عقل است. هر اندازه سطح دانش شخص نسبت‏ به جهان و نفس خود بیشتر می‏شود و با عمق بیشتری به مسائل انسانی توجه می‏کند، در پذیرش صفات پسندیده انسانی، از جمله صفت قناعت، آمادگی بیشتری پیدا می‏کند.

با آنچه بیان شد روشن مى‌گردد که قناعت جلوه اى از حالت و ملکه زهد است که در رفتار و سطح معیشت زندگى انسان پدید مى آید و در واقع زندگى زاهدانه همان زندگى با قناعت ساده و به دور از آزمندى، رفاه زدگى، تجملگرایى و تنوع طلبى است.

امیر المؤمنین (ع) نیز قناعت را به زندگى ساده و کم زرق و برق و سبک تفسیر کرده است: “به اندک دنیا بسنده کنید تا دینتان سالم بماند؛ زیرا مؤمن به اندکى که کفایتش کند قناعت دارد".[5]

به طور کلی باید توجه داشت که قناعت، بخل ورزیدن و یا مصرف نکردن نیست، قناعت آن است که انسان از امکانات خویش به صورت صحیح و با بهره وری مناسب و رعایت الگوی مصرف توصیه شده در جامعه و مطابق دستورات اسلام استفاده کند و در این امور از زیاده روی و ریخت و پاش اجتناب ورزد.[6]

آثار قناعت

قناعت از بعد مثبت و منفی دارای آثار فراوانی است. به برخی از پیامدهای مثبت و منفی آن اشاره می کنیم:

پیامدهای مثبت

الف) عزت و سر فرازی: قرآن به صراحت بیان می کند که عزت مخصوص خداوند، رسول خدا و مؤمنان است؛[7] این عزت و سر فرازی اهمیتش به قدری است که به انسان مؤمن اجازه داده نشده است که به هیج وجه خود را در مقابل دیگران خوار و زبون کند.

امام صادق (ع) فرمود: خداوند تمام امور مؤمن را به خودش واگذار کرده، ولى به او اجازه نداده است که خود را ذلیل و خوار کند، مگر نمی‌‏بینى خداوند در این باره فرموده: «عزّت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است»؟ بنابر این سزاوار است مؤمن همیشه با عزّت باشد و زیر بار ذلت نرود.[8] پیامبر اکرم (ص) فرمود: شایسته نیست که مؤمن خود را ذلیل کند.[9] بی‌گمان، یکى از چیزهایى که سبب عزّت و بزرگى انسان می‌‏شود و او را از ذلّت و خوارى نجات می‌‏دهد قناعت است. امیر مؤمنان (ع) فرمود: هیچ کس از شخص قانع عزیزتر نیست.[10] قناعت وسیله عزّت است.[11] قناعت سبب عزّت و بى نیازى از مردم است.[12] قناعت پایدارترین عزّت است.[13]

ب) گنج بى پایان: رسول گرامى اسلام (ص) فرمود: قناعت گنجى است که فانى نمى‏شود.[14] نیز فرمود: قناعت مالى است که تمام نمى‏شود.[15] على (ع) در این باره مى‏فرماید: گنجى بى نیاز کننده‏تر از قناعت نیست.[16]

ج) قناعت و بى‏نیازى: رسول خدا (ص) فرمود: بى نیازى به فراوانى ثروت نیست، بى‏نیازى تنها در روحیه بى‏نیازى است.[17] امام صادق (ع) فرمود: هر کس به آنچه خدا روزیش کرده قانع باشد از بى نیازترین مردم است.[18]و نیز فرمود: برترین بى‏ نیازی ها قناعت است.[19] امیر مؤمنان (ع) فرمود: قناعت سرآمد بى نیازی ها است.[20]

آثار سوء قانع نبودن

الف) ذلّت و خوارى: کسى که به آنچه خدا براى او مقدّر کرده است راضى نباشد، خواه ناخواه چشم طمع به مال دیگران خواهد داشت که در نتیجه، دست نیاز به سوى آنان دراز خواهد کرد و این خود موجب ذلّت و خوارى او خواهد شد.

امام صادق (ع) فرمود: چه زشت است براى مؤمن که میل و رغبتى در او باشد که او را خوار و ذلیل کند.[21]

علامه مجلسى در توضیح حدیث می گوید: مقصود از میل و رغبتى که نکوهش شده و سبب ذلّت و خوارى انسان مى‏گردد، آن است که دست به سوى مردم دراز کند و از آنان چیزى بخواهد، اما سؤال کردن از خدا و توجّه و رغبت به پروردگار گذشته از این که ذلت آفرین نیست، مایه سربلندى و عین عزّت است.[22]

ب) نگرانى دائم: از نتایج آز و طمع، نگرانى و تشویش خاطر است.

امام باقر (ع) در باره نزول آیه: “رگز چشم خود را به نعمت هاى مادّى که به گروه هایى از آنها داده‏ایم میفکن که اینها شکوفه‏هاى زندگى دنیا است و براى آن است که آنان را با آن بیازماییم و روزى پروردگارت پایدارتر است"، مى‏فرماید: پیامبر اکرم (ص) وقتى این آیه را شنید راست نشست و فرمود: هر کس به خدا دل نبندد حسرت دنیا او را از پاى در مى‏آورد، و هر کس چشم از مال و ثروت مردم بر ندارد حزنش طولانى شود و خشمش فرو ننشیند، و هر کس نعمت خدا را تنها در خوردنی ها و نوشیدنی ها ببیند عمرش کم و عذابش [: درد و رنجش‏] نزدیک شود.[23]، [24]

بنابر این، انسان باید همیشه در زندگى اعتدال و میانه روى را از دست ندهد و قناعت را پیشه خود سازد، که در غیر این صورت، روى سعادت و خوشبختى را نخواهد دید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:56:00 ق.ظ ]




نشانه های فرد ریاکار چیست؟

 

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):اگر پرده از روی کارمان کنار برود و به اعمالمان رسیدگی شود، چه بسیار افرادی هستند که کارهایشان آلوده به آفت ریا است.

امام علی (ع) می فرمایند:ریاکار سه علامت دارد؛ اول وقتی مردم او را می بینند، او از خود در عبادت شور و نشاط نشان می دهد.دوم اینکه وقتی که تنها می شود در عبادت کسل و تنبل است و سوم دوست دارد در تمام کارها او را تحسین کنند.

آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) در شرح این حدیث می گوید:شخصی را دیدند که مدت سی سال نمازهایش را قضا می کرد.از او پرسیدند چرا نمازهایت را قضا می کنی؟ آن شخص در پاسخ گفت:من عادت داشتم که نمازهایم را در مسجد و در صف اول به جماعت بخوانم.یک روز به جهت عذری دیر به مسجد آمدم، به طوری که در صف اول جا نبود و به ناچار در صف دوم ایستادم.در همان حال رر نفس خود حالت شرمندگی و خجالت یافتم از اینکه مردم مرا در صف دوم بینند .دانستم که این مدت سی سال چون مردم مرا در صف اول می دیدند، این عمل باعث خوشحالی و اطمینان من بوده و من به وسیله آن شاد بوده ام و متوجه نبوده ام که نماز را برای مردم می خوانم نه خدا.

مرحوم مجتهدی تهرانی در ادامه می گوید:اگر پرده از روی کار مردم کنار رود و به دقایق امور مردم رسیدگی شود، چه بسیار افرادی دیده می شوند که که اعمالشان از آفات سالم نمانده است؛ در حالی که خود آنها هم متوجه نبوده اند.

سپس آیت الله مجتهدی در انتها آیه ای از قرآن کریم می خواند و می گوید:خداوند در قرآن کریم می فرماید:ای پیامبر ، به مردم بگو به شما خبر بدهم که زیانکارترین مردم کیست؟آنهایی که سعی و تلاششان در زندگی دنیا گم و نابود شده است با این حال گمان می کنند که کار خوب و نیکی انجام داده اند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:55:00 ق.ظ ]




راهکار قرآن در حفظ خانواده از آتش دوزخ

متأسفانه اکثر والدین بیشتر از آنکه به رشد معنوی فرزندان خود توجه کنند، به پوشاک و خوراک او توجه دارند،‌ این در حالی است که خداوند خانواده را محل رشد معنوی و صفاتی افراد قرار داده است.
خانواده در نگاه اسلام جایگاه و شأن بسیار بالایی دارد و حریم مقدسی است که حفظ آن را برای همه انسانها واجب کرده است، زیرا مکانی است که جامعه از آن شکل می‌گیرد؛ بنابراین شکل‌گیری جامعه دینی وابسته به افرادی است که در محیط خانواده رشد معنوی یافته‌اند. با این تعریف تا حدودی علت سخت‌گیری دین اسلام نسبت به امورات خانواده و مراحل شکل‌گیری آن مشخص می‌شود. یکی از نکاتی که خداوند در قرآن وظیفه آن را بر دوش مسئول خانواده گذاشته است، موضوع تربیت و حفظ خانواده از مسائل منفی است.

 

متأسفانه اکثر والدین بیشتر از آنکه به رشد معنوی فرزندان خود توجه کنند، به پوشاک و خوراک او توجه دارند،‌ این در حالی است که خداوند خانواده را محل رشد معنوی و صفاتی افراد قرار داده است. عدم توجه کافی به مسائل دینی، فراهم نکردن محیط معنوی در خانواده، عدم تقید لازم به امورات دینی، بردن خانواده به محیط‌های منفی و ناسازگار با شأن انسانی از جمله مواردی است که برخی سرپرستان خانواده دچار آن هستند.

 

خداوند در آیه6 سوره تحریم این مسأله را به روشنی مورد توجه قرار می‌دهد و می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خود و خانواده‌تان را از آتشی که هیزم آن مردمان و سنگ است، حفظ کنید.» بر اساس این آیه خداوند اهمیت مسئولیت انسان در برابر خانواده را بیان می‌کند و تربیت دینی فرزندان را بر عهده مدیر خانواده قرار می‌دهد.

در روایات اهل‌بیت(ع) ذیل این آیه برخی مصادیق تربیتی را اشاره کرده‌اند. به عنوان نمونه مردی از امام صادق(ع) درباره «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً؛ خود و خانواده‌تان را از آتش حفظ کنید» پرسید. امام(ع) در پاسخ فرمودند: آنها را امر کند به آنچه خدا به آنها دستور داده است و نهی کند از آنچه خدا آنها را نهی کرده است؛ اگر اطاعت کردند، آنها را از آتش حفظ کرده‌ای و اگر سرپیچی کردند، تو به وظیفه‌ات عمل کرده‌ای؛ یَأْمُرُهُمْ بِمَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ وَ یَنْهَاهُمْ عَمَّا نَهَاهُمُ اللَّهُ فَإِنْ أَطَاعُوا کَانَ قَدْ وَقَاهُمْ وَ إِنْ عَصَوْهُ کَانَ قَدْ قَضَی مَا عَلَیْهِ.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:53:00 ق.ظ ]