نرجس
 
   



حضور قلب در نماز چگونه به دست مي آيد؟

 

 


يكي از شرط هاي اساسي پذيرفته شدن نماز در نزد خداي متعال، مسئله «حضور قلب پيدا كردن» در حين نماز است؛ از اين رو آيات و روايات فراواني در اين باره وارد شده كه همه بر اين مطلب تصريح مي كنند كه ميزان قبولي نماز، بستگي به ميزان توجه انسان در نماز دارد.متأسفانه بسياري از ما عبادت هاي خود را بدون حضور قلب و با حواس پرتي كامل انجام مي دهيم و به همين جهت است كه يك عمر نماز مي خوانيم، اما اثري از آثار معنوي و روح نواز آن را در خود نمي بينيم.

لزوم تحصيل حضور قلب

در ضرورت تحصيل حضور قلب همين بس كه بدانيم: نماز بي حضور قلب، نماز حقيقي نيست و وقتي نماز از حقيقت و باطن خود جدا شد و به صورت يك عمل بي روح در آمد، تمام ثمرات و فوايدي كه در آيات و روايات، براي نماز آمده، ديگر در چنين نمازي وجود ندارد.

امام صادق - عليه السلام - مي فرمايد:«ان العبد ليرفع له من صلاته نصفها او ثلثها او ربعها او خمسها و ما يرفع له الا ما اقبل عليه بقلبه؛۱ همانا از نماز انسان، نصفش، ثلثش، ربعش يا خمسش بالا برده مي شود و آن مقداري از نماز كه توجه قلبي داشته باشد بالا برده مي شود.»

گر چه حضور قلب از شرايط صحت نماز نيست؛ يعني با نبودن حضور قلب نماز باطل نمي شود و از لحاظ فقهي اشكالي ندارد ولي چنين نمازي، قالبي و بي فضيلت و غير مقبول است، يعني بالا نمي رود و اثر معراجي خود را از دست مي دهد.


امكان كسب حضور قلب

گاهي تصور مي كنيم، تحصيل حضور قلب از امور محال است و از كسب آن، نااميد مي شويم و به يك عبادت صوري و ظاهري اكتفا مي كنيم. چه بسا اين نااميدي، از فريب دادن خود نشأت بگيرد، به اين معنا كه براي فرار از نماز با حضور قلب، دايما خود را فريب داده و مشكل بودن آن را بهانه اي براي ترك آن، قرار مي دهيم.دلايلي براي امكان كسب حضور قلب وجود دارد بهترين دليل براي امكان شي ، وقوع آن است. همين كه پيغمبران ما و ائمه عليهم السلام و اولياي خدا، بر حسب معرفت و ايمان و قرب و طلبشان، حضور قلب داشتند، دليل بر امكان آن مي باشد. همچنين وجود دستور جهت تحصيل حضور قلب از ناحيه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام و بزرگاني كه در اين باره كتاب نوشته اند، همه دليل بر امكان كسب آن مي باشد، چرا كه تكليف و دستور به آنچه در توان نيست بي معنا و غلط است، زيرا تحصيل امر محال، محال است.

مراتب حضور قلب

درباره مراتب حضور قلب، سخنان بسياري از بزرگان اهل معرفت رسيده، ولي ما به جهت مختصرگويي و ساده نويسي برآنيم تا با الهام از سخنان ارزشمند آنان به ذكر پنج مرتبه از مراتب حضور قلب بپردازيم.مرتبه اول: شخص نمازگزار بايد اجمالا بداند كه با خداوند سخن مي گويد و حمد و ثناي او مي كند، اگر چه به معاني الفاظ توجه نمي كند. اين مرتبه براي آناني است كه معاني نماز را نمي دانند.

مرتبه دوم: علاوه بر مرحله قبلي، به معاني كلمات و اذكار نيز توجه داشته باشد و بداند كه چه مي گويد. امام صادق(ع) مي فرمايد:«من صلي ركعتين يعلم ما يقول فيهما. انصرف و ليس بينه و بين الله ذنب لا غفرله؛۲ هر كس دو ركعت نماز بخواند در صورتي كه بداند چه مي گويد، از نماز فارغ مي شود در حالي كه بين او و خداوند گناهي نيست، مگر اين كه خداوند آنها را مي بخشد». در اين مرحله، قلب تابع زبان است.

مرتبه سوم: اسرار عبادت و حقيقت اذكار و تسبيح و تحميد و ساير مفاهيم را بفهمد و در حال نماز به آنها توجه كند تا خوب بداند چه مي گويد و چه مي خواهد.

مرتبه چهارم: نمازگزار علاوه بر مراحل سابق، بايد اسرار و حقايق اذكار را به طور كامل در باطن ذاتش نفوذ داده و به مرحله يقين و ايمان كامل برسد. در اين صورت است كه زبان از قلب پيروي مي كند. قلب چون به آن حقايق ايمان دارد، زبان را به اذكار وادار مي كند.

مرتبه پنجم: در اين مرحله، نماز گزار به مرتبه كشف و شهود و حضور كامل مي رسد كه به اين مرحله حضور قلب در معبود مي گويند نه حضور قلب در عبادت؛ يعني مرحله اي كه اسما و صفات و كمالات حق را با چشم باطن مشاهده مي كند،چيزي را جز خدا نمي بيند، حتي به خودش و افعال و حركات و اذكارش نيز توجه نداشته از سخنگو و سخن نيز غافل است و در حقيقت در انجذاب كامل قرار دارد، البته در اين مرحله هم مراتبي است كه نسبت به سالكين متفاوت است.


حواس پرتي در نماز و درمان آن

در نمازي كه مي خوانيم، انواع تصورات خيالي وجود دارد، مگر كساني كه قوه خيال را كاملا تربيت كرده و متمركز بر نماز كرده باشند.

گاهي آنچه در نماز به ذهن خطور مي كند، انجام كار خيري است؛ مثلا نمازگزار در اين تصور است كه چگونه بعد از نماز سخنراني كند و يا با فلان بزرگ يا دوست، چگونه گفت وگو كند.

و يا انجام كار شري است، مثلا در اين تصور است كه چگونه بر سر ديگري كلاه بگذارد و… .

گاهي آنچه در خاطر و خيال مي آيد، صرف خيال است و آن يا خيال پسنديده است مثلا (در خاطر خود بگذراند كه پولدار شود تا بتواند گرسنگاني را سير و برهنگاني را لباس بپوشاند و…) و يا خيال فاسد مي باشد (مثلا در خاطر خود لذت گناه و چگونگي آن را بياورد و با آن دلخوش كند).

پس آنچه كه در قوه خيال ما مي آيد از اين چهار حالت خارج نيست، اگر چه گاهي در نماز قوه خيال در امور پسنديده فعاليت مي كند ولي در جهت كسب حضور قلب، خيال در امور پسنديده هم بايد كنترل شود و از پرواز آن به امور مختلف، خوب نگه داشته شود تا قلب يكسره متوجه خداوند شود.


كيفيت تغذيه قوه خيال

هر يك از قواي ما محتاج به تغذيه مناسب خود مي باشد. بايد براي منظم كردن قوه خيال و جهت دادن به آن، از عوامل كنترل قوه خيال و گفتن ذكر دايم با توجه و متمركز كردن ذهن به امور پسنديده، استفاده كرد. از جمله امور پسنديده عبارتند از: ياد خدا بودن؛ تمام كارها و اعمال خود را نيت و هدف خدايي دادن؛ تفكر در مسائل علميه و مسائل اعتقاديه (مبدأ و معاد) و وظايف انساني و عملي (كسب اخلاق حسنه و رفتار انساني)؛ مراقبت بر احوال و رفتار خود كه چه مقدار منطبق با عقل، شرع و رضاي خداوند است و هم چنين يادآوري گذرگاه بودن دنيا و مسافر بودن خود و دقت و تعقل به عجايب خلقت و آثار نظم و قدرت پروردگار؛ همه اين ها عوامل كمك كننده در كنترل قوه خيال مي باشد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-04-11] [ 08:45:00 ق.ظ ]




حضور قلب ؛ آداب نماز
در روایتی از امام رضا (علیه السلام) آمده است. در این روایت می خوانیم که از امام رضا (علیه السلام) سؤال شد آداب نماز چیست؟ امام فرمودند:

1. حضور قلب؛

2. آزاد گذاشتن جوارح (بازی نکردن با آنان)؛

3. خوار شمردن خود در پیشگاه خدای متعال؛

4. قرار دادن بهشت، در سمت راست و آتش جهنم در سمت چپ، و صراط را در مقابل، مشاهده کردن؛

5 . خدا را در مقابل خود دیدن؛

کسب حضور قلب آن قدر اهمیت دارد که رسول گرامی اسلام دو رکعت نماز با تفکر را از بیداری یک شب تا صبح بهتر دانسته است: «رکعتان فی تفکر خیر من قیام اللّیلة؛ دو رکعت نماز با تفکر و توجه و حضور قلب، بهتر از یک شب نماز بدون حضور قلب است».

و نیز رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)، دو رکعت نمازی را که در آن انسان بدون توجه به امور دنیا به جای آورد باعث بخشش همه گناهان دانسته اند: «من صلی رکعتین و لم تحدث نفسه فیها بشی ءٍ من أمور الدّنیا، غفر الله له ذنوبه؛ کسی که دو رکعت نماز بخواند در حالی که قلبش به فکر هیچ یک از امور دنیا نباشد خداوند گناهانش را می بخشد».

و بالاخره این که حضرت علی (علیه السلام) سخن از بی ارزشیِ عبادتِ بدون توجه به میان آورده فرموده اند: «لا خیر فی عبادة لیس فیها تفقه؛ عبادتی که در آن توجه به خدا و درک و فهم نباشد ارزشی ندارد».93

بنابراین، مهم ترین عنصر قبولی عبادت، حضور و توجه قلبی است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:43:00 ق.ظ ]




نماز، چشمه زلال نورانیت و معنویت است و هر کس در شبانه روز پنج نوبت در آن وارد شود از آلودگی های نفسانی پاک می شود. نماز، امانت بزرگ الهی و معیار قبولی اعمال است، مشروط بر این که روح و حیات داشته باشد و روح نماز، حضور قلب و توجه به معبود و خشوع در برابر اوست. نمازِ بدون حضور قلب همانند پیکر بی روح است.

معیار قبولی نماز، حضور قلب است؛ به مقدارِ حضور قلب، نماز مقبول واقع می شود و حضور قلب در صفای باطن و قرب الی الله مؤثر است. بی دلیل نیست که انبیاء عظام و ائمه اطهار(علیهم السلام) و اولیاء خدا، آن همه به نماز و حضور قلب عنایت داشتند. امام صادق(علیه السلام) در این باره می فرماید:

«وقتی بنده به نماز ایستاد خداوند به او توجه می کند و توجه اش را از او قطع نمی کند تا زمانی که سه مرتبه از یاد خدا غافل گردد. در این هنگام خداوند نیز از او اعراض خواهد کرد».

امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نیز درباره آفات بی توجهی و عدم حضور قلب در روایتی می فرماید: «در حال کسالت و چرت زدن نماز نخوانید و در نماز به فکر خودتان نباشید، زیرا در محضر خدا ایستاده اید. حقیقتاً آن مقدار از نماز بنده قبول می شود که قلباً به خدا توجه داشته باشد».

چگونه حضور قلب پیدا کنیم؟
اموری که می تواند در ایجاد حضور قلب مؤثر باشد بدین قرار است:

1. منشأ حضور قلب در هر عمل آن است که قلب، آن عمل را با عظمت تلقی کند و مهم بشمارد، اگر ما مناجات حق تعالی را حتّی به اندازه مکالمه با یک مخلوق اهمیت دهیم هرگز این قدر غفلت و سهو و نسیان نمی کنیم.

2. مادامی که آرزو و حب دنیا در قلب آدمی وجود دارد، به حضور قلب نمی رسد. با ریاضت و مجاهدت، و تفکر در عواقب و معایب دنیا، قلب، ساکن و مطمئن می شود و حضور قلب به وجود می آید.

3. اگر انسان مدتی در نماز، مواظب اذکار و ادعیه خود باشد (آن چه را که مقدمه حضور قلب قبل از نماز است فراهم سازد و آن چه را که موجب حواس پرتی است از خود دور کند) نفس عادی می شود.83

بنابراین قدم اول در به دست آوردن حضور قلب این است که نمازگزار، اهمیت و ارزش نماز را بداند و بفهمد و یقین کند و هر اندازه این معنا را دریابد، به همان اندازه در نماز توجه حاصل می کند.

قدم دوم، رعایت آداب ظاهری نماز است. اگر شرایطی را که برای نمازگزار به عنوان امور مستحب بیان داشته اند، رعایت شود، به طور قطع در تحصیل حضور قلب افراد عادی مؤثر بوده و ایشان را در این مسیر به پیش می برد.

قدم سوم، ریاضت تدریجی در تمرکز حواس و توجه به مقام ربوبی است. برخی خدا را از ترس جهنم و خوف از ورود در آتش عبادت می کنند که این عبادت ترسویان است. عده دیگر خدا را برای رفتن به بهشت و منعم شدن به نعمت های الهی عبادت می کنند تا در جهان آخرت، زندگی آسوده و توأم با انواع خوشی ها، لذائذ و نعمت ها داشته باشند؛ این هم عبادت آزمندان است. قلیلی از بندگان، خدا را نه برای بهشتش و نه از خوف آتش جهنمش، بلکه برای خود او عبادت می کنند؛ ذات او را شایسته عبادت و پرستش و خود را سزاوار بندگی آن معبود می دانند لذا عبادت و اطاعت می کنند؛ و این عبادت موحدان است.84

قدم چهارم این است که نماز گزار در عین حال که توجه دارد در مقابل خدایش ایستاده و با او سخن می گوید و مناجات می کند؛ در هر مرحله از قیام، قعود، رکوع، سجود، تکبیر و تشهد و بقیه اجزا و ارکان نماز، نیز به معنای باطنی آن جزء عنایت داشته باشد؛ زیرا حضور قلب در نماز مفهوم گسترده ای دارد.

این نحوه از حضور قلب، کامل ترین مرحله حضور قلب است اما افسوس که پرنده خیال، هر «آن» و هر لحظه بر مقام و موضوعی از امور دنیایی می نشیند و حضور قلب را از انسان سلب می کند.

پس بر انسان است که سعی کند به طور جدی فقط در «نماز» حاضر باشد، و نه در امور دیگر، و اگر چنین کند کم کم قوّه خیال در کنترل او قرار می گیرد و کارش آسان تر می شود. بدیهی است که این امر محتاج به ریاضت فراوان و مداوم است.85

دل، تنها با یاد خدا آرامش می گیرد
این که خداوند می فرماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب؛ همانا با یاد خداوند است که قلب ها آرامش می یابد» تنبهی است برای مردم به این که متوجه پروردگار خود بشوند و با یاد او دل های خود را آرام سازند، چون آدمی در زندگی خود هدفی جز رستگاری به سعادت و نعمت نداشته و بیمی جز شقاوت و بدبختی و از دست دادن نعمت ندارد، و تنها علتی که سعادت، شقاوت، نعمت و نقمت به دست اوست، خدای سبحان است، چون بازگشت همه امور به اوست، و اوست که فوق بندگان و قاهر بر آنان، و فعال مایشاء و ولی مؤمنین و پناهندگان به اوست. پس یاد او برای نفسی که اسیر حوادث است و همواره در جستجوی رکن وثیقی است که سعادتش را ضمانت کند، و برای نفسی که در امر خدا متحیر است و نمی داند به کجا می رود و به کجایش می برند و برای چه آمده، مایه انبساط و آرامش است.

آری، این معنا حکمی است عمومی که هیچ قلبی از آن مستثنا نیست مگر این که کار قلب به جایی برسد که در اثر از دست دادن بصیرت و رشد، دیگر نتوان آن را قلب نامید، البته چنین قلبی از ذکر خداگریزان و از نعمت طمأنینه و سکون محروم خواهد بود. چنان که خداوند فرموده است: «فَإنَّها لاتَعمَی الأبصارُ وَ لکِن تَعمَی القُلُوبُ الَّتی فی الصُّدُورِ؛ دیدگان کور نمی شوند و لیکن دل هایی که در سینه هاست کور می گردد».86

و نیز خداوند درباره کسانی که یاد خدا را فراموش کرده اند فرموده است: «نَسُوااللّهَ فَنَسِیَهُم؛ خدا را فراموش کردند و خدا هم ایشان را فراموش کرد».87

از ظاهر الفاظ آیه فوق، انحصار فهمیده می شود و نتیجه می گیریم که دل ها جز به یاد خدا به چیز دیگری اطمینان نمی یابد. زیرا دل های آدمیان که همان نفوذ مدرکه باشد هیچ هدفی جز رسیدن به سعادت، و امنیت از شقاوت، ندارد و تنها سبب غالب و غیر مغلوب، خدای سبحان و خدای غنی و ذوالرحمه است.

از آن چه یاد شد می توان گفت تنها به یاد او دل ها آرامش می یابد، و اگر دلی به یاد غیراو آرامش یابد، دلی است که از حقیقت حال خود غافل است و اگر متوجه وضع خود بشود بدون درنگ دچار رعشه و اضطراب می گردد.88

نماز ؛ زمزمه عاشقان
حضور قلب، در سخن و گفتار آسان است ولی وقتی انسان بخواهد در عمل بدان دست یابد کاری بس مشکل و طاقت فرسا در پیش خواهد داشت. سید نعمت الله جزائری (ره) می نویسد: «یکی از دوستان مورد اعتماد و عادلم گفت: با خود فکر کردم که در حدیث وارد شده هر کس دو رکعت نماز او قبول شود عذاب نمی شود. تصمیم گرفتم به مسجد کوفه بروم، در آن جا دو رکعت نماز با حضور قلب و جمیع شرایط بخوانم. وارد مسجد شده شروع به نماز کردم. قلب خود را از وسوسه های شیطانی خالی نمودم. ناگاه به خاطرم گذشت که مسجد کوفه مناره ندارد. اگر کسی بخواهد مناره ای برای آن بسازد از کجا سنگ و گچ تهیه کند؟ بالاخره به فکرم رسید که از فلان محل بهتر می شود تهیه نمود. کم کم تعیین کردم که در چند روز این مناره تمام می شود و سر مناره را چگونه می سازند و… همین که دو رکعت نماز تمام شد متوجه شدم من هم از ساختمان مناره فارغ شده ام. فهمیدم به مسجد کوفه آمده ام برای ساختن مناره نه برای دو رکعت نماز با حضور قلب».89 بنابراین همواره انسان باید تلاش کند تا هر چه بیشتر حضور قلب پیدا کند اگرچه این کار، زمان بر باشد.

گویند وجه تسمیه ابوعبدالله جوالیقی این بود که روزی جوال خود را گم کرد و هر چه فکر نمود به یادش نیامد کجا گذارده یا به که داده است. مدتی در اندیشه پیدا کردن آن برآمد ولی اثری نبخشید تا این که در نماز ناگاه متوجه شد که جوال را چه کرده است. پس از پایان نماز به منزل آمده به پسر خود گفت جوال را پیدا کردم. پسر پرسید: چطور شد که به یادت آمد. پدر گفت: مشغول نماز خواندن بودم، در آن حال به فکر فرو رفته بالاخره به یادم آمد چه کرده ام. پسر پس از شنیدن جریان گفت: پس شما نماز نمی خواندی، جوال را پیدا می کردی؟ از این سخنِ پسر، ابوعبدالله چنان تحت تأثیر قرار گرفت که علاقمند به تحصیل و دانش و تزکیه نفس شد تا به جایی رسید که تفسیری از خود به یادگار گذاشت.90

هر چند حالت عدم حضور قلب، گاهی برای بزرگان نیز اتفاق می افتد ولی باید توجه داشت که هر کس به اندازه توان خود باید در کسب حضور قلب تلاش نماید و روشن است که از نماز به اندازه حضور قلب پذیرفته خواهد شد.

نقل شده است روزی سید رضی (ره) به نماز جماعتی که به امامت برادرش سید مرتضی (ره) اقامه می شد حاضر گشت و نمازش را با حضور قلب و با حال و هوایی عارفانه می خواند. هنگامی که موج نماز گزاران سر از رکوع برمی داشتند، چشم سید مرتضی به برادرش که در محراب نماز ایستاده بود افتاد و ناگهان او را در برکه ای از خون شناور دید، نیت خود را عوض کرد و به تنهایی (بدون اقتدا به جماعت) نمازش را به پایان برد. وقتی سید مرتضی، علت این کار را از برادرش سید رضی جویا شد، جواب داد: ناگهان تو را در دریایی از خون شناور دیدم! سید مرتضی گفته برادرش را تصدیق کرده و گفت: در آن حال، من ناخودآگاه درباره مسئله ای از مسائل «حیض» می اندیشیدم که پیش از آمدن به نماز از من پرسیده بودند.

به صورت خلاصه می توان گفت بعضی مقدمات برای به دست آوردن حضور قلب در نماز از این قرار است:

1. دانستن معنای جملات نماز؛

2. انجام مستحبات قبل از نماز و مرحله آمادگی؛

3. انتخاب محل مناسب برای نماز خواندن؛

4. احساس حیا از خدا در هر لحظه، و رسیدن به این باور که در مقابل خدا ایستاده ایم.9

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:42:00 ق.ظ ]




ارزش و جایگاه نماز
بهترین راه رسیدن انسان به کمال و قرب خدا، نماز است و خداوند نیز تنها بدین منظور نماز را بر آدمی واجب نمود و البته پروردگار جهانیان بی نیاز از نماز آدمیان است. انسان در هر شرایطی بر ادای نماز موظف است، به گونه ای که «حتی کسی که در دریا در حال غرق شدن است، باید در همان حال نماز بخواند و به خداوند، توجه قلبی داشته باشد. گرچه رو به قبله بودن و دیگر شرایط از او ساقط می شود. بدین ترتیب، نماز نقشی اساسی در بالندگی و نیک بختی انسان ایفا می کند».

نماز، از مهم ترین سفارش های پیامبران بوده و از آشکارترین نمونه ها و نشانه های عبادت و بندگی خداست. از این رهگذر، لقمان نیز به فرزندش می گوید: «یا بُنَیَّ اَقِمِ الصّلوةَ؛ پسرم! نماز را به پا دار». (لقمان: 17)

نماز داروی فراموشی و وسیله ذکر خداوند است: «اَقِمِ الصّلوةَ لِذِکری». (طه: 14)

نماز، پیمان خداوند است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «والصّلوةُ عَهدُاللّه ».

نماز، نور چشم پیامبر عزیز است که فرمود: «قُوَّةُ عَینی فی الصَّلوةِ».

نماز، اهرم مقاومت در غم ها و مشکل ها است. خداوند می فرماید:

«وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ؛ از صبر و نماز (در گرفتاری ها) کمک بگیرید». (بقره: 45)

نماز، داروی تکبر است. امام علی علیه السلام می فرماید: خداوند، نماز را واجب کرد تا انسان را از کبر و خودخواهی دور کند: «والصَّلوة تَنزیها عن الکِبْرِ».

نماز، پایه و ستون دین است: «وَ هِیَ عمودُ دینِکُم».

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمود: «مَوضعُ الصَّلوةِ مِن الدّین کَمَوضِعِ الرَّأسِ مِن الجَسَدِ؛ نماز نسبت به دین، به منزله سر نسبت به تن است».

«الصّلاةُ مِفتاحُ الجنّة؛ نماز، کلید بهشت است».

نماز، نخستین پرسش در قیامت است: «اَوُّلُ ما یُحاسَبُ به العبدُ الصّلاة».

نماز، راه نزدیک شدن انسان پرهیزکار به خداست: «الصَّلوةُ قربانُ کُلِّ تَقیٍّ».

و نماز، سفارش برتر پیامبران و آخرین خواسته امام صادق علیه السلام پیش از شهادت است. آن گاه که همه خویشاوندان و فرزندان را دور خود فرا خواند و چنین سفارش کرد: «هر کس نماز را سبک شمارد، مشمول شفاعت ما در قیامت نخواهد شد».

شیطان نیز چون به اهمیت و مرتبه نماز و تأثیر بسیار آن در بهروزی آدمیان آگاه است، می کوشد انسان را از نماز دور سازد. به گونه ای که اگر فرد نماز می خواند، نمازی نباشد که خدا از او انتظار دارد. بنابراین، فکرهای بی اساس و بی شماری را به ذهن او می ریزد تا به هر وسیله ای وی را از توجه قلبی به نماز منصرف سازد. با این حال، شیطان چندان قادر نیست که انسان را بر نداشتن حضور قلب در نماز، مجبور کند، بلکه فرد می تواند، با فراهم آوردن عوامل حضور قلب، از برکت های ذاتی نمازی که معراج مؤمن است، بهره مند شود.

 

پیام متن:
ثمره های نماز شگفت آور است و می تواند، نمازگزار را تا آستان خداوند بار دهد، به شرط آنکه با اخلاص و حضور قلب همراه باشد.

 

عوامل حضور قلب
1. نشاط جسمی
پزشکان معتقدند، اگر آدمی غذا را با شادی میل کند، زودتر و بهتر جذب بدن می شود. طب روحانی نیز خبر می دهد که اگر انسان غذاهای روحانی را از روی اشتیاق صرف کند و از خمودگی دور با شد، آثار پاکی و زدایندگی آن زودتر در قلب پدیدار می شود. نشاط جسمی، از عوامل ایجاد شور و شوق به نماز و در نتیجه، یکی از زمینه های حضور قلب در نماز است. بی گمان، نماز کسی که در سلامت جسمی کامل به سر می برد، با نماز کسی که از بدنی بیمار رنج می برد، در میزان بهره مندی از اشتیاق و حضور قلب در نماز، از برخی جنبه ها با هم متفاوت است. پس سزاوار است، کسانی که دغدغه حضور قلب در نماز را دارند، تندرستی خویش را قدر بدانند و جسم خود را در حال نشاط و آمادگی همیشگی برای بندگی شایسته پروردگار نگه دارند.

 

پیام متن:
شرایط بدنی انسان، از لحاظ سلامتی، تأثیر مستقیم بر روح او و چگونگی نماز او دارد.

 

2. پرهیز از دنیادوستی
از جمله مواردی که رسیدن به مقام قرب الهی را مانع می شود و انسان را از لذت مناجات با خداوند باز می دارد و نیز قلب را به تاریکی می کشاند، دوستی با دنیاست که در سخنان گهربار ائمه معصومین علیهم السلام بسیار نکوهش شده است.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «رَأسُ کُلِّ خَطیئةٍ حبُّ الدّنیا؛ منشأ هر خطایی، دوستی دنیاست».

قلب آدمی، چون پرنده ای است که پیوسته از شاخه ای به شاخه دیگر می پرد و تا هنگامی که درخت حبّ دنیا در وجود انسان پا برجاست، پرنده قلب نیز بر شاخه های آن آویزان است. اگر انسان با اندیشیدن در پی آمدهای دوستی دنیا از خلال آیات و روایات و حالت های اولیای خدا بتواند این درخت را از وجود خویش ریشه کن سازد، آن زمان است که قلب او آرامش و به حضور قلب در نماز توفیق می یابد. ولی تا زمانی که قلب انسان در نماز به جاذبه های دنیایی توجه دارد، از یاد خدا و حضور قلب در نماز باز خواهد ماند و از درک فیض نزدیک شدن به خداوند محروم خواهد بود.

 

پیام متن:
هرگز خدادوستی با دنیادوستی جمع نمی شود. بنابراین، با دوستی دنیا نمی توان به مرتبه حضور قلب در نماز رسید.

3. پرهیز از وسواس
وسواس، قلب را در نماز به سوی اموری جز خدا می کشاند. بدون شک، وسواس از القائات شیطان است تا حضور قلب را از انسان بگیرد و او را از حال توجه به خداوند یگانه و رحمان باز دارد. شخصی که در نماز، پیاپی در رکعت ها و رکن های نماز شک می کند و همه توجهش را در درست به کار بردن واژه ها صرف می کند، خود را از فیض درک محضر پروردگار محروم می سازد و از برکت و روشنی نماز نصیبی نمی گیرد.

 

پیام متن:
وسواس عملی شیطانی است و دل نمازگزار را از یاد خدا در نماز باز می دارد.

 

4. توجه داشتن به خداوند در همه حال
بزرگان اخلاق، برای توفیق یافتن بر حضور قلب در نماز، به افراد چنین سفارش می کنند که در طول روز نیز در همه حال متوجه حضرت حق باشند.

انسان به هر چیز بیشتر توجه کند، همان چیز، قوی تر و پررنگ تر در روح او نقش می بندد. پس به گاه خواندن نماز نیز یاد او از آن پر و توجهش بدان سوست. بدین ترتیب، شاید یکی از ثمره های این آیه شریفه که می فرماید: «اذْکُرُوا اللّه َ ذِکْرا کَثِیرا؛ بسیار خداوند را یاد کنید.» (احزاب: 41)، همین باشد که: یاد فراوان خدا در طول شبانه روز، تأثیر بسزایی در ایجاد حضور قلب در نماز خواهد داشت.

 

پیام متن:
دلی که در بیشتر وقت ها از یاد خدا غافل است، نمی تواند در نماز به یاد خدا باشد. پس باید همواره دل را از هر چه جز خدا خالی داشت و یاد خدا را تنها حاکمِ بر قلب و روان خود نماییم و از هر چه جز خواست او رو بگردانیم تا از نمازی ملکوتی و روحانی در فضایی پر از اخلاص و بندگی خداوند بهره مند شویم.

 

5. یقین کردن به بزرگی خدا
آن گاه که بنده به عظمت خداوند و گستردگی فرمانروایی و قدرت او معرفت یافت و با جان و دل فهمید که خود، در حقیقت، هیچ است و به اندازه ذره ای مالک خیر و شر خود نیست و زندگی و مرگ و حشر و نشرش به دست برترینِ عالم یعنی خداست، عقل و اندیشه اش در برابر این عظمت و شکوه زانو می زند. پس در پیشگاه حضرت حق، به فروتنی می افتد و قلبش از مشاهده شکوه بزرگی و فرمانروایی او، بیش از حد و وصف خاضع و خاشع می شود و مراقب حضور و نظر پروردگار و رد و پذیرش او خواهد بود؛ با مراقبتی که یک چشم به هم زدن از آن غافل نخواهد شد.

امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند:

ولو فَکَّروا فی عَظیمِ القُدرةِ وَ جَسیمِ النّعمةِ لَرَجَعُوا إلی الطّریق و خافُوا عذابَ الحریقِ.

اگر مردم در عظمت قدرت خدا و بزرگی نعمت های او می اندیشیدند، به راه راست باز می گشتند و از آتش سوزان می ترسیدند.

«اگر انسان به مناجات با حق تعالی و ولی نعمت خود به قدر مکالمه با یک مخلوق عادی ضعیف اهمیت دهد، هرگز این قدر نسیان و سهو و غفلت نمی کند؛ ولی نعمتی که آدمی را به وسیله انبیا و اولیا و قرآن کریم، به مناجات با خود دعوت فرموده و درهای مکالمه با خود را به روی او گشوده است. اگر انسان امری را بی اهمیت تلقی کند، کم کم به ترک آن منجر می شود و ترک اعمال دینی، انسان را به ترک دین می رساند. چنانچه اگر انسان اهمیت عبادت ها را به قلب بفهماند، از این غفلت و سهل انگاری منصرف شده و از این خواب سنگین بر می خیزد».

از ابوحمزه ثمالی نقل کرده اند که گفت:

امام سجاد علیه السلام را دیدم که نماز می خواند. عبای آن حضرت از شانه اش افتاد، ولی حضرت آن را راست نفرمود، تا آنکه از نماز فارغ شد. از حضرت در این باره پرسیدم، فرمود: وای بر تو آیا می دانی در حضور چه کسی بودم؟ همانا از بنده تنها قسمتی از نماز پذیرفته می شود که در آن توجه قلبی داشته است.

پیام متن:
اندیشیدن در عظمت پروردگار، سبب خضوع و خشوع و حضور قلب در نماز می شود.

 

6 . خواندن دعاهای پیش از نماز
یکی از عواملی که به ایجاد حضور قلب در نماز کمک می کند، خواندن دعاهای پیش از شروع نماز است که از معصومین علیهم السلام نقل شده است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام به یاران خویش سفارش می فرمود که پیش از نماز، این دعا را بخوانند:

یا مُحسِنُ قد اَتاک المُسی ءَ و قَد اَمرتَ المحسنَ أن یَتَجاوَزَ عنِ المُسی ءِ أنت المحسنُ و أنا المُسی ء فبِحَقِّ محمدٍ وآلِ مُحمّدٍ صَلِّ علی محمّدٍ وآل محمّدٍ و تَجاوَزْ عن قبیح ما تعلمُ مِنّی.

ای نیکوکار! گناهکار به سوی تو آمده و تو خود امر کردی که نیکوکار از گناهکار در گذرد و تو نیکوکاری و من گناهکار، پس به حقّ محمّد و آل محمّد بر محمّد و آل محمّد درود فرست و از کارهای زشتم که به آن آگاهی، درگذر.

 

پیام متن:
دعای پیش از نماز، آماده ساز توجه دل به ساحت ربوبی است.

 

7. توجه کردن به معانی الفاظ نماز
برای آنها که دغدغه حضور قلب در نماز را دارند، آموختن معانی نماز، بسیار راه گشاست. کسی که از معانی جمله های نماز ناآگاه است، نه از نماز به شایستگی لذت می برد و نه آنچنان که سزاوار است، از حضور قلب بهره مند می شود. نمازگزاری که به دلیل ندانستن معانی نماز، نه می داند چه می گوید و نه آگاه است که چه می خواهد، نمی تواند از شجره نماز، میوه های گوناگون بچیند.

 

پیام متن:
توجه کردن به معانی جمله های نماز، عاملی برای پیدایش حضور قلب در نماز است.

 

8 . توجه داشتن به تک فرصتی بودن نماز
یکی از مواردی که می تواند به حضور قلب بیشتر در نماز کمک کند و در روایت ها نیز به آن اشاره شده، در نظر داشتن این نکته است که احتمال دارد این نماز، آخرین نمازی باشد که می خوانیم.

در روایتی نقل است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به یکی از یاران خود فرمود:

«فَصَلِّها صلاةَ مُوَدِّعٍ؛ به هنگام نماز، به گونه ای نماز بخوان که گویا این آخرین نمازی است که می خوانی و نماز خداحافظی توست».

به راستی، از کجا می دانیم که پس از این نماز، آن قدر زنده بمانیم که به نماز دیگر نیز برسیم؟ ما وقتی وارد نماز می شویم، حتی نمی توانیم یقین کنیم که همین نماز را به پایان خواهیم برد، تا چه رسد به اینکه بخواهیم، به نمازهای دیگر دل خوش کنیم!

اگر انسان چند لحظه ای پیش از نماز بنشیند و بیندیشد که شاید این، آخرین نماز من باشد، باری شاید آن نماز را با حالت توجه به درگاه خداوند به جا آوَرَد.

پیام متن:
در نظر داشتن احتمال به پایان رسیدن عمر در حین یا بعد از نماز، سبب ساز افزودن بر حضور قلب در نماز است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ق.ظ ]




پیامدهای ترک صله رحم
ترک صله رحم، پیامدهای سنگین و مجازات شدیدی دارد و بدبختی و  سیه روزی دامن قاطع صله رحم را می گیرد. تاجایی که امیرالمومنین علی(علیه السلام) در مورد قطع رحم می فرمایند: «إِذَا قَطَعُوا الْأَرْحَامَ جُعِلَتِ الْأَمْوَالُ فِي أَيْدِي الْأَشْرَار [1] هنگامی که مردم صله رحم را ترک کنند، ثروت جامعه به دست اشرار می افتد.»
لذا ما باید متوجه باشیم که چه گوهر گرانبهایی را به راحتی در حال از دست دادن هستیم و لو اینکه، فعلا امور مادی، موجبات قطع رحم را برای ما ایجاد کرده است، با قطع رحم این ضرر مالی به دلیل این روایت امیرالمومنین دوچندان خواهد شد و حتی انسان را به نابودی می کشاند. چون امیرالمومنین(علیه السلام) در روایتی قطع رحم را از مواردی می دانند که موجبات نابودی انسان را مهیا می کند.
امام علی(علیه السلام) می فرمایند: « قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) فِي خُطْبَتِهِ  أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ  الذُّنُوبِ  الَّتِي  تُعَجِّلُ  الْفَنَاءَ فَقَامَ إِلَيْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْكَوَّاءِ الْيَشْكُرِيُ  قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَ وَ تَكُونُ ذُنُوبٌ  تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ فَقَالَ نَعَمْ وَيْلَكَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ إِنَّ أَهْلَ الْبَيْتِ لَيَجْتَمِعُونَ وَ يَتَوَاسَوْنَ وَ هُمْ فَجَرَةٌ فَيَرْزُقُهُمُ اللَّهُ وَ إِنَّ أَهْلَ الْبَيْتِ لَيَتَفَرَّقُونَ وَ يَقْطَعُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَيَحْرِمُهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ أَتْقِيَاءُ. [2] پناه برم به خدا از گناهانى كه زود نابود كنند، عبد اللّه بن كوّاء يشكرى، خدمت آن حضرت برخاست و گفت: يا امير المؤمنين! آيا گناهانى هستند كه زود نابود كنند؟ فرمود: آرى، واى بر تو، آن قطع رحم است، راستى كه خاندانى با هم فراهم شوند (در کنار یکدیگر باشند) و با هم كمك كنند و با اينكه بد كارند، خدا به آنها روزى مى دهد و به راستى خاندانى از هم جدا مى شوند و با يك ديگر قطع رحم مى كنند و خدا آنها را محروم مى كند با اينكه پرهيزكارند.»

شاید کسی در قبال این روایات بگوید که چطور خودم را قانع کنم که با فردی که در حقم بدی کرده است، ارتباط داشته باشم. بدی کرد باید بدی را با بدی جواب داد! منطق این افراد آن است که «کلوخ انداز را پاداش سنگ است.» این افراد طرفدار انتقام جویی هستند.
اسلام این منطق را نمی پسندد و با این نوع طرز فکر مخالف است.
لذا در نوع برخورد و نصیحت ائمه به مخاطبین خود با این نوع برخورد، مخالفت شده و این نوع نگاه را مخالف صریح اصول اخلاقی اسلام، معرفی می کنند.
عنبسه یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) نقل می کند، مردی خدمت امام از خویشاوندانش شکایت کرد.
امام به او فرمود: خشمت را فروکش و با آنها مدارا کن.
آن شخص گفت: آنها به من فلان جسارت و بی احترامی کرده اند [امانم را بریده اند و شما سفارش می کنید که با انها مدرا کنم؟!].
امام فرمود: آیا دوست داری که تو هم مثل آنها باشی [وقطع رحم کنی] تا خداوند متعال به هیچکدام شما رحمت نکند؟!

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ق.ظ ]




قطع رحم از دیدگاه پیامبر

به همان‌ اندازه که دوستی و رابطه برقرار کردن با اقوام و خویشان و محبت به آنان مورد عنایت و تاکید رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، قطع رابطه با خویشان و دشمنی با آنان نیز به شدت مبغوض ایشان بود و رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به شدت مسلمانان را از قطع رابطه با خویشاوندان نهی می‌کردند. رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به همگان توصیه می‌فرمودند: رابطۀ خود را با فامیل و اقوام قطع نکنید، اگر چه آنان رابطۀ خود را با شما قطع کرده باشند؛
«لَا تَقْطَعْ رَحِمَکَ وَ اِنْ قَطَعَتْک‌!؛ [۲]
[۳]
رابطۀ خود را با محارم و خویشانت قطع نکن، حتی اگر آنان با تو قطع ارتباط کرده باشند.»


محرومیت از رحمت خداوند

از منظر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ضرر و خسارت قطع کردن رابطه با خویشان نه تنها شامل کسی که قطع کنندۀ رابطه با اقوام است، می‌شود؛ بلکه گریبان‌گیر تمامی‌کسانی خواهد بود که با شخص قاطعِ رحم در ارتباط هستند و با او در یک منطقه زندگی می‌کنند. در همین راستا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرمایند:
«ان الملائکة لا تنزل علی قوم فیهم قاطع رحم [۴]

ملائکۀ الهی در میان مردمی‌ که در میان آنها قطع کنندۀ رابطه با خویشاوندان وجود داشته باشد نازل نخواهند شد.»
قطع رابطه با خویشان نه تنها نعمت‌های دنیوی را از انسان سلب می‌کند، بلکه مانع فرود آمدن رحمت الهی شده و باعث می‌شود انسان از نعمت‌ها و رزق‌های معنوی این جهان نیز محروم گردد. به همین منظور رسول خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در فرمایشی ارزشمند می‌فرمایند:
«انّ الرّحمة لا تنزل علی قوم فیهم قاطع رحم؛ [۷]

رحمت و محبت خداوند بر مردمی‌که درمیان آن‌ها قطع کنندۀ رابطه با خویشان وجود داشته باشد نازل نخواهد شد.»


محرومیت از بهشت

رفتار بر اساس موازین دینی و اخلاقی می‌تواند انسان را در هر دو جهان سعادتمند سازد و عمل بر خلاف احکام و دستورات دینی می‌تواند زندگی هر دو جهان انسان را تباه سازد؛ لذا هم رابطه برقرار کردن با خویشاوندان می‌تواند باعث سعادت انسان در دنیا و آخرت شود و هم قطع رابطه می‌تواند باعث شقاوت و بدبختی انسان در دنیا و آخرت گردد! آثار قطع صلۀ رحم نیز تنها مربوط به این دنیا نیست و آثار اصلی آن در جهان آخرت بروز خواهد کرد. از همین روست که رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روایتی شریف می‌فرمایند: «لا یدخل الجنّة قاطع رحم؛ [۱۲]

کسی که با خویشاوندان خود قطع رابطه کند وارد بهشت نخواهد شد.»
از منظر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قطع رحم گناهی بسیار بزرگ و در حدّ گناهانی همچون شرب خمر و سحر و جادوگری است. رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این‌باره می‌فرمایند: «ثَلَاثَةٌ لَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُدْمِنُ سِحْرٍ وَ قَاطِعُ رَحِم‌؛ [۱۷]

سه گروه‌اند که وارد بهشت نخواهند شد؛ دائم الخمر، جادوگر و کسی که رابطۀ خود را با خویشاوندانش قطع نماید.»


عقوبت در دنیا

از منظر پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، قاطع رحم علاوه بر استحقاق عذاب در جهان آخرت، مستحق است که در این دنیا نیز مورد عقوبت و عذاب الهی واقع شود. برای همین کیفر و عواقب ترک صلۀ رحم نه تنها در جهان آخرت شامل قاطع رحم می‌شود، بلکه عقوبت و کیفر در این جهان نیز وجود دارد. رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در کلامی‌گرانبها به این مطلب اشاره کرده‌اند و قطع رحم را در کنار گناهان زشتی چون خیانت و دروغ قرار داده‌اند و در ادامه با اشاره به فضیلت انجام صلۀ رحم حتی از جانب فجّار می‌فرمایند:
«ما من ذنب اجدر ان یعجّل اللَّه تعالی لصاحبه العقوبة فی الدّنیا مع ما یدّخره له فی الآخرة من قطیعة الرّحم و الخیانة و الکذب و انّ اعجل الطّاعة ثوابا لصلة الرّحم حتّی انّ اهل البیت لیکونوا فجرة فتنموا اموالهم و یکثر عددهم اذا تواصلوا؛
مرتکب گناهانی همچون قطع رحم و خیانت و دروغ مستحق آن است که علاوه بر عذاب شدن در جهان آخرت در این دنیا نیز گرفتار کیفر و عذاب الهی شود. ثواب و پاداش صلۀ رحم زودتر از همۀ اعمال خواهد رسید و حتی فجّار در صورتی که صلۀ رحم کنند اموال‌شان زیاد خواهد شد و تعدادشان فزونی خواهد گرفت.»


کاهش عمر

همان‌گونه که رابطه برقرار کردن با اقوام و نزدیکان باعث طولانی شدن عمر است، دوری گزیدن از اقوام و نزدیکان و قطع کردن رابطه با آنان نیز باعث کاهش عمر و فرا رسیدن سریع‌تر مرگ کسی که قطع صلۀ رحم کرده است خواهد شد.
بر این اساس، رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روایتی می‌فرمایند: «انّ المرءَ لَیَصِلُ رَحِمَهُ وما بَقِیَ مِن عُمُرِهِ الاّ ثلاثةُ ایّامٍ فَیُنسِئُهُ اللّه ُ ثَلاثینَ سنةً، وانّ الرجُلَ لَیَقطَعُ الرَّحِمَ وقد بَقِیَ مِن عُمرِهِ ثَلاثونَ سَنَةً فَیُصَیِّرُهُ اللّه ُ الی ثَلاثةِ ایّامٍ؛
همانا مردی با خویشان خود صلۀ رحم می‌کند و این عمل او در حالی است که از عمرش تنها سه روز باقی مانده است، پس خداوند متعال عمر او را به خاطر صلۀ رحم تا سی سال به تاخیر می‌اندازد.» گاه نیز اتفاق می‌افتد که از عمر شخصی سی سال باقی مانده است؛ اما آن شخص از خویشان خود بریده و با آنها قطع رابطه نموده است و خداوند عمر او را به خاطر قطع رابطه با خویشاوندانش به سه روز کاهش می‌دهد!


عدم قطع رحم

توصیۀ همیشگی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مسلمانان این بود که همواره رابطۀ خود را با خویشان خود حفظ کنند و در هیچ حالتی از اقوام خود دوری نکنند حتی اگر اقوامشان در حق آنان بدی کنند و یا نیت سوئی دربارۀ آنان داشته باشند. در نقل‌ها آمده است که روزی «رَجُلًا اَتَی النَّبِیَّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ اَهْلُ بَیْتِی اَبَوْا اِلَّا تَوَثُّباً عَلَیَّ وَ قَطِیعَةً لِی وَ شَتِیمَةً فَاَرْفُضُهُمْ؟ قَالَ: اِذاً یَرْفُضَکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً! قَالَ: فَکَیْفَ اَصْنَعُ؟ قَالَ: تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَ تُعْطِی مَنْ حَرَمَکَ وَ تَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَکَ فَاِنَّکَ اِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ کَانَ لَکَ مِنَ اللَّهِ عَلَیْهِمْ ظَهِیر؛
مردی از مسلمانان خدمت رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید و به ایشان عرض کرد: یا رسول ‌الله! اقوام و خویشان من تصمیم گرفته‌اند به من حمله کنند و رابطه‌شان را با من ببرند و مرا دشنام گویند. آیا من حق دارم و می‌توانم به این خاطر رابطه‌ام را با خویشانم قطع کنم و از آنان دوری گزینم؟ رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در پاسخ او فرمودند: اگر چنین کنی در آن صورت خداوند با همگی شما رابطۀ خود را قطع خواهد نمود. آن مرد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مورد نوع برخورد با اقوامش درخواست راهنمایی نمود و رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در پاسخ او فرمودند: دوستی و ارتباط برقرار کن با هر کس که با تو قطع ارتباط کند و بخشش و عطا کن به هر کس که تو را از عطای خود محروم نماید و ببخش هر کس را که به تو ستم نماید. اگر چنین کردی خداوند تو را بر علیه آنان یاری خواهد کرد.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:27:00 ق.ظ ]




تأثیر تجمل گرایی بر صله ارحام
تجمل گرایی می تواند از عوامل قطع رحم باشد. تجمل گرایی موجب می شود تا شخص نتواند با خویشاوندان خود ارتباط داشته باشند؛ در این عرصه قرآن می فرماید « ان الله لا یحب المسرفین ». بیان این نکته ضروری است که تجمل گرایی با جمال گرایی تفاوت دارد. انسان به صورت فطری جمال گراست و خدا نیز نه تنها این مسئله را مزمت نکرده، بلکه می فرماید که «خضوا بزینتکم»؛ انسان باید با زیبایی به مسجد رود؛ خداوند خود زیبای مطلق است و بندگانی که دنیال زیبایی معنوی و مادی هستند، دوست دارد.

آنچه در اسلام مزمت شده، تجمل گرایی است که یکی از مصادیق آن اسراف می باشد. خانواده هایی هستند که مقید به زینت هایی خاصی بوده و جوری خانه های خود را زینت می دهند که این کار برای دیگران دشوار است؛ بر این اساس زمانی که خویشانشان وارد خانه آنها می شوند، افسرده خاطر شده و چه بسا خجالت می کشند که به خانه او بیاید. این وضعیت موجب قطع رحم می شود.

انسان اگر آنچه که خدا فرموده را در زندگی خود رعایت کند، می داند که زیبایی حقیقی در دوری از زینت های رقابتی است. زینت زیبای زندگی این است که انسان در فضایی آرام زندگی کند؛ اگر دنیا از انسان سلب آرامش کند، وی به زیبایی دست نمی یابد. اگر خدا به ما توفیق دهد که از تجمل گرایی دوری کنیم و به حد وسع خود از جمال و زیبایی دنیا بهره مند شویم، به زیبایی حقیقی دست پیدا می کنیم.

پدر و مادر، بهترین ارحام
از منظر قرآن و آموزه های دینی، پدر و مادر در بالاترین مرتبه ارحام هستند؛ مسئله ای که در مباحث فقهی نیز به آن توجه زیادی شده است که از جمله مصادیق آن تقسیم ارث است.

شیوه برقراری صله ارحام
انسان باید این مسئله را با خود حل کند که به عنوان مسلمان موظف است به دستورات خدا جامه عمل بپوشاند؛ یعنی، همان گونه که مسلمان موظف به عبادت خداست، نسبت به دستور خدا درباره صله رحم نیز وظیفه دارد. البته ما باید ببینیم شیوه درست صله رحم، چگونه است؟ اگر فردی دارای مشکل اعتقادی، سیاسی، فکری و… است، لازم نیست با او صله رحم برقرار کرد. البته اگر فردی می داند که می تواند از این ظرفیت استفاده کرده و بر خویشاوند خود تأثیر داشته باشد، لازم است که با او ارتباط داشته باشد. اگر رحم انسان، جزو اعداء الله به شمار می آید، انسان این وظیفه را ندارد که با او ارتباط داشته باشد؛ ما باید در چارچوب تفکر دین، رفتار کنیم تا هم به وظیفه شرعی خود عمل کنیم و هم تأثیر مثبتی بر ارحام خود داشته باشیم.

البته در این حوزه پدر و مادر استثنی هستند؛ انسان باید همواره رابطه خود را با پدر و مادر حفظ کند و حالت خدمت گزاری به آنها داشته باشد؛ هرچند لازم است مراقب باشد که تحت تأثیر آنها قرار نگیرد.

دشمنان خدا چه کسانی هستند؟
یک قِسم از دشمنان خدا، کافران هستند؛ گاهی ممکن است مسلمانی دشمن خدا باشد، به این معنی که مسلمان جاسوس است، با ارزش های دینی تعارض دارد و در حلقه های فکری و رفتاری دشمنان خدا قرار دارد. ممکن است که شما نسبت به دشمن بودن او تصریح نداشته باشید، ولی حرف زدن و رفتار او، حرف ها و رفتارهای دشمنان اسلام و خداست؛ این فرد مواضع آنها را تبیین می کنند. آنها منافقان هستند، منافقان با دشمنان خدا هم پیمان هستند. دشمن خدا کسی است که کاری را انجام دهد که کفار و مشرکان انجام می دهند. ربا خواران، مفسدان جامعه و کسانی که فسق را در جامعه ترویج می دهند دشمنان خدا هستند.

سخن پایانی:
مقام معظم رهبری درباره سبک زندگی اسلامی تأکید دارند، این مسئله اهمیت زیادی در پیشرفت جامعه و سعات مندی آن دارد. آنچه در صله رحم می تواند مورد توجه قرار گیرد، سبک زندگی اسلامی است. در تعالیم اسلامی، بر خلاف افکار و مکاتب و اندیشه های دیگر که بعضاً بر فاصله گرفتن از ارحام تأکید دارد، صله رحم اهمیت زیادی دارد.

از جمله عرصه هایی که در مسئله صله ارحام باید به آن توجه داشت، تأثیرگذاری فکری و اندیشه ای بر ارحام است. ما باید بدانیم که چه کنیم سبک زندگی اسلامی صله ارحام را برنامه ریزی نماید.

باید سبک زندگی اسلامی در مقام نظر و فکر تنظیم شود و در تفکر دین نیز نوع صله رحم تبیین شود. از سوی دیگر صلح رحم در تعمیق سبک زندگی اسلامی تأثیر بسیاری دارد، البته به شرطی که این صله رحم برگرفته از روش و منش قرآن و دین باشد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:24:00 ق.ظ ]




از جمله چیزهایی که محل لغزش است، این است که کسی مسئول باشد، دستش برسد و حق عموم مردم را پایمال کرده و این حق را به ارحام خود دهد. بنابراین، اگر نتیجه رعایت عدالت این باشد که ذی القربی ما را ترک کنند، نه تنها اشکال ندارد، بلکه خوب هم است.
آسیب های انجام صله رحم!
ممکن است در صورت بی توجهی در صلح ارحام، در برخی موارد گرفتار گناه و انحراف شویم؛ خداوند می فرماید که گاهی اوقات ممکن است ارحام، انسان را از راه رسیدن به خدا باز دارد و موجب تمایل انسان به سمت دشمنان شود. درست است که در اسلام بر صله ارحام تأکید شده، ولی گاهی می بینیم که برخی با ارزش های دینی و اسلامی مشکل دارند و اگر با او رفت آمد کنیم، یقیناً بر ما تأثیر می گذارد. در آیه « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کفَرُوا بِمَا جَاءَکمْ مِنَ الْحَقِّ یخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیاکمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکمْ إِنْ کنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ یفْعَلْهُ مِنْکمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ (ممتحنه، آیه١)»

خداوند می فرماید: دشمنان من و دشمنان خود را اوالیا انتخاب نکنید؛ (اولیا به معنی دوست و سرپرست است) و با آنها رابطه مودت آمیز برقرار نکنید. در آیه سوم همین سوره خداوند می فرماید: « لَنْ تَنْفَعَکمْ أَرْحَامُکمْ وَلا أَوْلادُکمْ یوْمَ الْقِیامَةِ یفْصِلُ بَینَکمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (ممتحنه، آیه ٣)» اگر ارحام شما از دشمنان خدا بودند، مراقب باشید تا این رحم بر شما تأثیرنگذارد که این عیاق شدن موجب شود فرد گمان کند می تواند بر شما تأثیربگذارد.

انسان باید از برقراری ارتباط با افرادی که با راه خدا و ارزش های دینی همسو نیستند، اجتناب کند و انسان نباید تحت تأثیر قرار گیرد چون در این مورد نهی خدا قرار دارد.

بی عدالتی، خطری که در پی صله ارحام می آید، باید مراقبت آن بود

از آسیب های دیگر که در صله ارحام ممکن است بروز یابد، بی عدالتی است؛ انسان ممکن است به وسیله ارحام به بی عدالتی گرفتار شود. در تاریخ افرادی زندگی می کردند که به دلیل ارحام خود به جامعه ظلم کردند و پایه گذاران ظلم در جامعه شدند، درحالی که از رهبران جامعه نیز به شمار می رفتند؛ آنها برای ارحام و خویشان خود سهمیه و حقوق بی جا، آن هم از بیت المال مسلمین قرار داده بودند و بذل و بخشش های بی مورد از بیت المال داشتند.

سوره انعام آیه 152 به این مسئله اشاره دارد: « وَلا تَقْرَبُوا مَالَ الْیتِیمِ إِلا بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ حَتَّی یبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْکیلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لا نُکلِّفُ نَفْسًا إِلا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کانَ ذَا قُرْبَی وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِکمْ وَصَّاکمْ بِهِ لَعَلَّکمْ تَذَکرُونَ (انعام، آیه ١٥٢)» خدا می فرماید که انسان از آنچه گفته می شود باید عدالت را رعایت کند، ولو این که شخص از ارحام و خویشاوندان شما باشد. خداوند ما را به قسط امر می کند و بیان می دارد که وقتی می خواهید سخنی بگویید، عدالت را رعایت کنید. تا چه رصد به این که انسان برای ارحام، در بیت المال تصرف کند.

از جمله چیزهایی که محل لغزش است، این است که کسی مسئول باشد، دستش برسد و حق عموم مردم را پایمال کرده و این حق را به ارحام خود دهد. بنابراین، اگر نتیجه رعایت عدالت این باشد که ذی القربی ما را ترک کنند، نه تنها اشکال ندارد، بلکه خوب هم است.

آثار سوء ترک صله رحم
یکی از آثار ترک صله رحم خسارت در ابعاد معنوی، مادی، کوتاه شدن عمر و… است. در سوره بقره آیه 27 این مسئله تأکید شده است: « الَّذِینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَیفْسِدُونَ فِی الأرْضِ أُولَئِک هُمُ الْخَاسِرُونَ; » یکی از آثار مهم قطع رحم، این است که انسان در روز قیامت به عذاب الهی گرفتار می شود.

در آیه 25 سوره مبارکه رعد نیز آمده است: « وَالَّذِینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَیفْسِدُونَ فِی الأرْضِ أُولَئِک لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ »؛ این آیه هشدار می دهد که قطع رحم نکنید، بعد بیان می دارد که این ها، کسانی هستند که به لعنت خدا گرفتار می شوند. انسان هایی که خود و بدون دلیل ترک صله رحم کند، لعنت خدا بر آنها شامل می شود و عاقبت بدی در روز قیامت بر آنها است.

نکته ای که در این آیه وجود دارد، این است که نفرین خدا برای این دنیاست؛ چون خداوند جداگانه نسبت به « وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ » هشدار داده است؛ این افراد در همین دنیا گرفتار لعنت و نفرین خدا می شوند.

از دیگر آثار قطع رحم، نشناختن حقایق است؛ انسان با قطع رحم با حقایق آشنا نمی شود. همین که انسان ارتباط خود را با خویشان، خدایی تعریف کند، بصیرت او بیشتر شده و حقایق بیشتری در پیش روی او گشوده می شود. در سوره مبارکه محمد (ص)، بیان می دارد که کسانی که ترک صله رحم کنند، خدا آنها را مورد لعن قرار داده و کَر می کند تا حقایق را نشنوند، چشمانشان را نیز کور می کند. البته منظور از کر و کور شدن به این معنی نیست که در دنیا گوش و چشم خود را از دست دهند، بلکه چشم و گوش دل را از دست می دهند و نمی توانند حقایق را ببینند و بشنوند.

آسیب دیگر در قطع صله رحم، نفاق است. افرادی که بی جهت قطع رحم می کنند، دچار نفاق می شوند. در آیه 22 سوره محمد (ص) به بحث نفاق نیز تأکید دارد.

موانع صله ارحام
از نظر قرآن کریم، دو مورد مهم ترین موانع صله رحم است که در آیه 36 سوره نساء، این مسئله مورد تأکید قرار دارد، خداوند در این آیه می فرماید: « وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلا تُشْرِکوا بِهِ شَیئًا وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَی وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکتْ أَیمَانُکمْ إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتَالا فَخُورًا » خداوند در ابتدای این آیه بر تقوا تأکید کرده و در ادامه به احسان کردن به والدین و ذی القربی تأکید دارد و در ادامه بیان می دارد که «إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتَالا فَخُورًا» باید بدانیم که خداوند در این آیه مختالا و فخوراً را بیان می دارد. مختال کسی است که تکبر می ورزد و فخور کسی است که حالت فخر فروشی دارد و دارای روحیه خود برتر بینی است؛ خداوند این دو را دو عامل قطع رحم می داند.

انسانی که دارای تکبر باشد، نمی تواند با فامیل ارتباط داشته باشند؛ این که یکی بر کسی دیگر فخرفروشی کرده و تکبر ورزد، موجب می شود انسان با ارحام قطع رابطه کند؛ چراکه خویشان می فهمند که آنها از موضع ارحام با آنها سخن نمی گوید.

گاهی فخرفروشی و تکبر را یکی می دانیم، ولی این دو با هم تفاوت دارد، ممکن است فردی در ظاهر متواضع باشد ولی فخر فروشی نماید، اما متکبر کسی است که دیگران را در اندازه خود نمی بیند و این روحیه او در رفتار و گفتارش مشخص است. اگر انسان افتخارات خود را برای دیگران بیان می کند و خویشان خود را تحقیر کند؛ موجب قطع رحم می کند. کسی که در کنار برادر و خویشان خود است، نباید احساسی غیر از ارحام داشته باشد؛ در غیر این صورت موجب بر هم خورد ارتباط با خویشان می شود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ق.ظ ]




صله رحم كدام است؟

عن عبدالله بن عمرو بن العاص  قال: قال النبي *ص*: لَيْسَ الْوَاصِلُ بِالْمُكَافِئِ وَلَكِنْ الْوَاصِلُ الَّذِي إِذَا قُطِعَتْ رَحِمُهُ وَصَلَهَا.(البخاري).
از عبدالله بن عمرو بن عاص  روايت است رسول الله *ص* فرمودند: ‌بجا آورنده صله رحم آن كس نيست كه در مقابل ديدار خويشاوندان از او، آنان را ديدار نمايد، بلكه بجا آورنده صله رحم همان كس است كه خويشاوندان از او قطع رابطه كنند ولی او با آنان رابطه بر قرار نمايد.

عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ  أَنَّ رَجُلًا قَالَ: يَا رسول الله *ص* إِنَّ لِي قَرَابَةً أَصِلُهُمْ وَيَقْطَعُونِي وَأُحْسِنُ إِلَيْهِمْ وَيُسِيئُونَ إِلَيَّ وَأَحْلُمُ عَنْهُمْ وَيَجْهَلُونَ عَلَيَّ فَقَالَ: لَئِنْ كُنْتَ كَمَا قُلْتَ فَكَأَنَّمَا تُسِفُّهُمْ الْمَلَّ وَلَا يَزَالُ مَعَكَ مِنْ اللَّهِ ظَهِيرٌ عَلَيْهِمْ مَا دُمْتَ عَلَى ذَلِكَ.(مسلم).

از ابوهريره روايت است،‌ مردی گفت: ای پيامبر خدا من خويشاوندانی دارم و با آنها رابطه برقرار می كنم، ولی آنها با من قطع رابطه می كنند، من با آنها نيكی می كنم و آنها با من بدی می نمايند، من با آنها بردباری می كنم و آنها با من جاهلانه رفتار می نمايند، پيامبر *ص* فرمودند: اگر تو چنان هستی كه می گوئی گويا تو آنها را خاكستر داغ می خورانی و تا زمانی كه تو اينگونه رفتار نمائی هميشه خداند تو را بر عليه آنها ياری و كمك خواهد كرد.

قاطع رحم ملعون است

﴿ وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ ۙ أُولَٰئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ﴾(رعد: 25).«آنانكه پيمان خداوند را بعد از آنكه محكم بستند، نقض می كنند و آنچه را كه پروردگار دستور به وصل آن داده است (پيوند با خويشاوندان) قطع می نمايند و در زمين فتنه و فساد می كنند برای آنان لعنت و نفرين خداست و بدجايگاهی (در آخرت) دارند».

و نيز می فرمايد:﴿ فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ (22) أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ﴾(محمد: 22- 23).«و ممكن است اگر بشما حكومت برسد،‌ در زمين فتنه و فساد كنيد و پيوند خويشاوندی را قطع نمائيد، آنان هستند كه خداوند آنان را لعن و نفرين نموده و از رحمت خويش دور ساخته است، لذا گوشهايشان را (از شنيدن حق) كر و چشمهايشان را (از ديدن راه سعادت و هدايت) كور كرده است».

قاطع رحم داخل بهشت نمی شود

عن جبير بن مطعم  أن رسول الله *ص* قالَ: لا يَدْخُلُ الجَنَّةَ قَاطِعٌ.(مُتَّفَقٌ عليهِ).
از جبير بن مطعم روايت است رسول الله *ص* فرمودند: قاطع رحم داخل بهشت نمی گردد.

 دعای بد رحم

عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: قَالَ رسول الله *ص*: الرَّحِمُ مُعَلَّقَةٌ بِالْعَرْشِ تَقُولُ: مَنْ وَصَلَنِي وَصَلَهُ اللَّهُ. (مُتَّفَقٌ عليهِ).
 از عائشه روايت است رسول الله *ص* فرمودند: رحم و خويشاوند بر عرش آويزان است و می گويد: هر كس مرا پيوند دهد خداوند او را پيوند دهد و هر كس مرا قطع كند، خداوند او را قطع نمايد.

حرمت قطع رابطه تا چه زمان؟

و اما حرمت قطع رابطه با خويشاوندان و مسلمانان زمانی است كه در شرايط عادی و به خاطر امور دنيوی صورت پذيرد، چون دنيا نزد خداوند و مردان خدا كمتر از آن است كه به خاطر آن از همديگر دوری شود، و صله رحم قطع گردد و خويشاوندان مسلمان از يكديگر جدا شوند و اما اگر در راه خدا و به خاطر خدا باشد قطع رابطه جايز و مطلوب و گاهی نيز واجب است، چون رشته ايمان از تمام رشته ها محكم‌ تر و با ارزشتر است، لذا عداوت و دشمنی و ناراض شدن در راه خدا عين عبادت، محبت و ارتباط با خداوند است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:20:00 ق.ظ ]




 

* تأثیر تجمل گرایی بر صله ارحام
تجمل گرایی می تواند از عوامل قطع رحم باشد. تجمل گرایی موجب می شود تا شخص نتواند با خویشاوندان خود ارتباط داشته باشند؛ در این عرصه قرآن می فرماید «ان الله لا یحب المسرفین». بیان این نکته ضروری است که تجمل گرایی با جمال گرایی تفاوت دارد. انسان به صورت فطری جمال گراست و خدا نیز نه تنها این مسئله را مزمت نکرده، بلکه می فرماید که «خضوا بزینتکم»؛ انسان باید با زیبایی به مسجد رود؛ خداوند خود زیبای مطلق است و بندگانی که دنیال زیبایی معنوی و مادی هستند، دوست دارد.

آنچه در اسلام مزمت شده، تجمل گرایی است که یکی از مصادیق آن اسراف می باشد. خانواده هایی هستند که مقید به زینت هایی خاصی بوده و جوری خانه های خود را زینت می دهند که این کار برای دیگران دشوار است؛ بر این اساس زمانی که خویشانشان وارد خانه آنها می شوند، افسرده خاطر شده و چه بسا خجالت می کشند که به خانه او بیاید. این وضعیت موجب قطع رحم می شود.

انسان اگر آنچه که خدا فرموده را در زندگی خود رعایت کند، می داند که زیبایی حقیقی در دوری از زینت های رقابتی است. زینت زیبای زندگی این است که انسان در فضایی آرام زندگی کند؛ اگر دنیا از انسان سلب آرامش کند، وی به زیبایی دست نمی یابد. اگر خدا به ما توفیق دهد که از تجمل گرایی دوری کنیم و به حد وسع خود از جمال و زیبایی دنیا بهره مند شویم، به زیبایی حقیقی دست پیدا می کنیم.

* پدر و مادر، بهترین ارحام
از منظر قرآن و آموزه های دینی، پدر و مادر در بالاترین مرتبه ارحام هستند؛ مسئله ای که در مباحث فقهی نیز به آن توجه زیادی شده است که از جمله مصادیق آن تقسیم ارث است.

* شیوه برقراری صله ارحام
انسان باید این مسئله را با خود حل کند که به عنوان مسلمان موظف است به دستورات خدا جامه عمل بپوشاند؛ یعنی، همان گونه که مسلمان موظف به عبادت خداست، نسبت به دستور خدا درباره صله رحم نیز وظیفه دارد. البته ما باید ببینیم شیوه درست صله رحم، چگونه است؟ اگر فردی دارای مشکل اعتقادی، سیاسی، فکری و… است، لازم نیست با او صله رحم برقرار کرد. البته اگر فردی می داند که می تواند از این ظرفیت استفاده کرده و بر خویشاوند خود تأثیر داشته باشد، لازم است که با او ارتباط داشته باشد. اگر رحم انسان، جزو اعداء الله به شمار می آید، انسان این وظیفه را ندارد که با او ارتباط داشته باشد؛ ما باید در چارچوب تفکر دین، رفتار کنیم تا هم به وظیفه شرعی خود عمل کنیم و هم تأثیر مثبتی بر ارحام خود داشته باشیم.

البته در این حوزه پدر و مادر استثنی هستند؛ انسان باید همواره رابطه خود را با پدر و مادر حفظ کند و حالت خدمت گزاری به آنها داشته باشد؛ هرچند لازم است مراقب باشد که تحت تأثیر آنها قرار نگیرد.

* دشمنان خدا چه کسانی هستند؟
یک قِسم از دشمنان خدا، کافران هستند؛ گاهی ممکن است مسلمانی دشمن خدا باشد، به این معنی که مسلمان جاسوس است، با ارزش های دینی تعارض دارد و در حلقه های فکری و رفتاری دشمنان خدا قرار دارد. ممکن است که شما نسبت به دشمن بودن او تصریح نداشته باشید، ولی حرف زدن و رفتار او، حرف ها و رفتارهای دشمنان اسلام و خداست؛ این فرد مواضع آنها را تبیین می کنند. آنها منافقان هستند، منافقان با دشمنان خدا هم پیمان هستند. دشمن خدا کسی است که کاری را انجام دهد که کفار و مشرکان انجام می دهند. ربا خواران، مفسدان جامعه و کسانی که فسق را در جامعه ترویج می دهند دشمنان خدا هستند.

* سخن پایانی:
مقام معظم رهبری درباره سبک زندگی اسلامی تأکید دارند، این مسئله اهمیت زیادی در پیشرفت جامعه و سعات مندی آن دارد. آنچه در صله رحم می تواند مورد توجه قرار گیرد، سبک زندگی اسلامی است. در تعالیم اسلامی، بر خلاف افکار و مکاتب و اندیشه های دیگر که بعضاً بر فاصله گرفتن از ارحام تأکید دارد، صله رحم اهمیت زیادی دارد.

از جمله عرصه هایی که در مسئله صله ارحام باید به آن توجه داشت، تأثیرگذاری فکری و اندیشه ای بر ارحام است. ما باید بدانیم که چه کنیم سبک زندگی اسلامی صله ارحام را برنامه ریزی نماید.

باید سبک زندگی اسلامی در مقام نظر و فکر تنظیم شود و در تفکر دین نیز نوع صله رحم تبیین شود. از سوی دیگر صلح رحم در تعمیق سبک زندگی اسلامی تأثیر بسیاری دارد، البته به شرطی که این صله رحم برگرفته از روش و منش قرآن و دین باشد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:17:00 ق.ظ ]




* آسیب های انجام صله رحم!
ممکن است در صورت بی توجهی در صلح ارحام، در برخی موارد گرفتار گناه و انحراف شویم؛ خداوند می فرماید که گاهی اوقات ممکن است ارحام، انسان را از راه رسیدن به خدا باز دارد و موجب تمایل انسان به سمت دشمنان شود. درست است که در اسلام بر صله ارحام تأکید شده، ولی گاهی می بینیم که برخی با ارزش های دینی و اسلامی مشکل دارند و اگر با او رفت آمد کنیم، یقیناً بر ما تأثیر می گذارد. در آیه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کفَرُوا بِمَا جَاءَکمْ مِنَ الْحَقِّ یخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیاکمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکمْ إِنْ کنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ یفْعَلْهُ مِنْکمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ (ممتحنه، آیه١»

خداوند می فرماید: دشمنان من و دشمنان خود را اوالیا انتخاب نکنید؛ (اولیا به معنی دوست و سرپرست است) و با آنها رابطه مودت آمیز برقرار نکنید. در آیه سوم همین سوره خداوند می فرماید: «لَنْ تَنْفَعَکمْ أَرْحَامُکمْ وَلا أَوْلادُکمْ یوْمَ الْقِیامَةِ یفْصِلُ بَینَکمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (ممتحنه، آیه ٣)» اگر ارحام شما از دشمنان خدا بودند، مراقب باشید تا این رحم بر شما تأثیرنگذارد که این عیاق شدن موجب شود فرد گمان کند می تواند بر شما تأثیربگذارد.

انسان باید از برقراری ارتباط با افرادی که با راه خدا و ارزش های دینی همسو نیستند، اجتناب کند و انسان نباید تحت تأثیر قرار گیرد چون در این مورد نهی خدا قرار دارد.

* بی عدالتی، خطری که در پی صله ارحام می آید، باید مراقبت آن بود
از آسیب های دیگر که در صله ارحام ممکن است بروز یابد، بی عدالتی است؛ انسان ممکن است به وسیله ارحام به بی عدالتی گرفتار شود. در تاریخ افرادی زندگی می کردند که به دلیل ارحام خود به جامعه ظلم کردند و پایه گذاران ظلم در جامعه شدند، درحالی که از رهبران جامعه نیز به شمار می رفتند؛ آنها برای ارحام و خویشان خود سهمیه و حقوق بی جا، آن هم از بیت المال مسلمین قرار داده بودند و بذل و بخشش های بی مورد از بیت المال داشتند.

سوره انعام آیه 152 به این مسئله اشاره دارد: «وَلا تَقْرَبُوا مَالَ الْیتِیمِ إِلا بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ حَتَّی یبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْکیلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لا نُکلِّفُ نَفْسًا إِلا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کانَ ذَا قُرْبَی وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِکمْ وَصَّاکمْ بِهِ لَعَلَّکمْ تَذَکرُونَ (انعام، آیه ١٥٢)» خدا می فرماید که انسان از آنچه گفته می شود باید عدالت را رعایت کند، ولو این که شخص از ارحام و خویشاوندان شما باشد. خداوند ما را به قسط امر می کند و بیان می دارد که وقتی می خواهید سخنی بگویید، عدالت را رعایت کنید. تا چه رصد به این که انسان برای ارحام، در بیت المال تصرف کند.

از جمله چیزهایی که محل لغزش است، این است که کسی مسئول باشد، دستش برسد و حق عموم مردم را پایمال کرده و این حق را به ارحام خود دهد. بنابراین، اگر نتیجه رعایت عدالت این باشد که ذی القربی ما را ترک کنند، نه تنها اشکال ندارد، بلکه خوب هم است.

* آثار سوء ترک صله رحم
یکی از آثار ترک صله رحم خسارت در ابعاد معنوی، مادی، کوتاه شدن عمر و… است. در سوره بقره آیه 27 این مسئله تأکید شده است: «الَّذِینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَیفْسِدُونَ فِی الأرْضِ أُولَئِک هُمُ الْخَاسِرُونَ» یکی از آثار مهم قطع رحم، این است که انسان در روز قیامت به عذاب الهی گرفتار می شود.

در آیه 25 سوره مبارکه رعد نیز آمده است: «وَالَّذِینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَیفْسِدُونَ فِی الأرْضِ أُولَئِک لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»؛ این آیه هشدار می دهد که قطع رحم نکنید، بعد بیان می دارد که این ها، کسانی هستند که به لعنت خدا گرفتار می شوند. انسان هایی که خود و بدون دلیل ترک صله رحم کند، لعنت خدا بر آنها شامل می شود و عاقبت بدی در روز قیامت بر آنها است.

نکته ای که در این آیه وجود دارد، این است که نفرین خدا برای این دنیاست؛ چون خداوند جداگانه نسبت به «وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» هشدار داده است؛ این افراد در همین دنیا گرفتار لعنت و نفرین خدا می شوند.

از دیگر آثار قطع رحم، نشناختن حقایق است؛ انسان با قطع رحم با حقایق آشنا نمی شود. همین که انسان ارتباط خود را با خویشان، خدایی تعریف کند، بصیرت او بیشتر شده و حقایق بیشتری در پیش روی او گشوده می شود. در سوره مبارکه محمد (ص)، بیان می دارد که کسانی که ترک صله رحم کنند، خدا آنها را مورد لعن قرار داده و کَر می کند تا حقایق را نشنوند، چشمانشان را نیز کور می کند. البته منظور از کر و کور شدن به این معنی نیست که در دنیا گوش و چشم خود را از دست دهند، بلکه چشم و گوش دل را از دست می دهند و نمی توانند حقایق را ببینند و بشنوند.

آسیب دیگر در قطع صله رحم، نفاق است. افرادی که بی جهت قطع رحم می کنند، دچار نفاق می شوند. در آیه 22 سوره محمد (ص) به بحث نفاق نیز تأکید دارد.

* موانع صله ارحام
از نظر قرآن کریم، دو مورد مهم ترین موانع صله رحم است که در آیه 36 سوره نساء، این مسئله مورد تأکید قرار دارد، خداوند در این آیه می فرماید: «وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلا تُشْرِکوا بِهِ شَیئًا وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَی وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکتْ أَیمَانُکمْ إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتَالا فَخُورًا» خداوند در ابتدای این آیه بر تقوا تأکید کرده و در ادامه به احسان کردن به والدین و ذی القربی تأکید دارد و در ادامه بیان می دارد که «إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتَالا فَخُورًا» باید بدانیم که خداوند در این آیه مختالا و فخوراً را بیان می دارد. مختال کسی است که تکبر می ورزد و فخور کسی است که حالت فخر فروشی دارد و دارای روحیه خود برتر بینی است؛ خداوند این دو را دو عامل قطع رحم می داند.

انسانی که دارای تکبر باشد، نمی تواند با فامیل ارتباط داشته باشند؛ این که یکی بر کسی دیگر فخرفروشی کرده و تکبر ورزد، موجب می شود انسان با ارحام قطع رابطه کند؛ چراکه خویشان می فهمند که آنها از موضع ارحام با آنها سخن نمی گوید.

گاهی فخرفروشی و تکبر را یکی می دانیم، ولی این دو با هم تفاوت دارد، ممکن است فردی در ظاهر متواضع باشد ولی فخر فروشی نماید، اما متکبر کسی است که دیگران را در اندازه خود نمی بیند و این روحیه او در رفتار و گفتارش مشخص است. اگر انسان افتخارات خود را برای دیگران بیان می کند و خویشان خود را تحقیر کند؛ موجب قطع رحم می کند. کسی که در کنار برادر و خویشان خود است، نباید احساسی غیر از ارحام داشته باشد؛ در غیر این صورت موجب بر هم خورد ارتباط با خویشان می شود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:32:00 ق.ظ ]




صله ارحام هم تراز عدالت و احسان
خداوند در آیه 90 سوره مبارکه نحل، می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی وَ ینْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکرِ وَالْبَغْی یعِظُکمْ لَعَلَّکمْ تَذَکرُونَ» خداوند در این آیه صله رحم را در کنار رعایت عدالت و احسان قرار می دهد که نشان دهنده جایگاه و اهمیت صله ارحام و رسیدگی به ذی القربی است. ترتیب آورده شدن این مسائل نیز در این آیه قابل توجه است؛ خداوند انسان ها را ابتدا به عدالت و بعد از آن به احسان و ایتای ذی القربی امر می کند. از این آیه این نکته بر می آید احسان و رسیدگی به ذی القربی در مقام اهمیت، در کنار عدالت هستند, ولی در مقام عمل، در رتبه پایین تر نسبت به عدالت است؛ یعنی است که صله ارحام نباید جلوی عدالت در جامعه را بگیرد.

این که خداوند متعال انسان ها را به عدل، احسان و رسیدگی به ذی القربی امر کرده؛ یعنی عدالت که مهم ترین شاخصه جامعه مطلوب است و این که گفته می شود امام زمان (عج) ظهور کرده و عدالت مطلوب خداوند را در جامعه اجرا می کند؛ در کنار صله ارحام مورد تأکید خداوند است. همچنین «ینْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکرِ» نیز در این آیه به معنای ارتباط صله رحم با ترک فحشا و منکر و جلوگیری از بروز آن در جامعه است.

* گروه هایی که دچار خسران می شوند
خداوند در آیه 27 سوره مبارکه بقره نسبت به مسئله صله رحم هشدار می دهد و می فرماید: «الَّذِینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَیفْسِدُونَ فِی الأرْضِ أُولَئِک هُمُ الْخَاسِرُونَ». چند گروه از افراد هستند که دچار خسارت می شوند؛ می دانیم که خسارت با زیان تفاوت دارد، به این معنی که خسارت به معنای از دست دادن اصل سرمایه است؛ این که انسان عمر خود را مصرف می کند و در قبال آن چیزی به دست نیاود، خسارت کرده است، چون عمر خود را که سرمایه اوست، از دست داده است. بر اساس این آیه، نخستین گروه، کسانی هستند که پیمان خود را با خدا (پیمان بندگی و اطاعت از خدا) می شکنند. در ادامه می فرماید: «وَ یقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ»؛ برخی افراد جایی را که خدا فرموده ارتباط برقرار کنید نادیده می گیرند که از مصادیق بارز آن صله رحم است. پس وقتی صله رحم را قطع می کنند، دچار خسران می شوند. البته این خسارت اعم از خسارت مادی، معنوی، روحی و… است؛ «وَیفْسِدُونَ فِی الأرْضِ» و کسانی که در زمین فساد می کنند. وقتی خداوند صله رحم را در ردیف عمل نمودن به عهد خدا قرار داده، بیانگر اهمیت این مسئله است.

* برخی مکاتب انسان را از ارحام دور می کند
مکتب اسلام بین پیمان بستن با خدا و صله ارحام پیوند زده است و این امر یکی از مهم ترین روش های استراتژیک تفکر دینی در اسلام می باشد که میان این دو جمع کرده است. اما متأسفانه، برخی که به مکتبی وابسته می شوند، از پدر و مادر و ارحام خود می برند، همان گونه که دیده شد، منافقان وقتی در کمپ های خود در عراق مستقر شدند، به طور کلی از پدر و مادر خود بریدند. ولی در تفکر دین اسلام و قرآن، نه تنها ارتباط افراد ترک نمی شود، بلکه مورد امر و تأکید خداوند نیز قرار می گیرد و کسانی هم که صله رحم را ترک می کنند، مورد تهدید و توبیخ قرار می گیرد.

* تقوای الهی، رعایت حقوق الهی و ارحام است

در آیه اول سوره مبارکه نساء خداوند می فرماید: «یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالا کثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالأرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیکمْ رَقِیبًا»؛ خداوند در این آیه ابتدا انسان ها را به تقوا امر می کند. تقوا در این آیه هم می تواند معنای لغوی که پرهیز از آنچه انسان را از عقلانیت و خدا دور می کند و هم معنای خاص آن مورد نظر باشد که پرهیز از آنچه محرم الهی و تعهد به آنچه واجب خداست.

«وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ» از خدایی پرهیز کنید که مورد سؤال واقع می شوید؛ «وَالأرْحَامَ» و ارحام. بر اساس این آیه، انسان نسبت به حقوق خداوند و نیز نسبت به حقوق ارحام مورد سؤال قرار می گیرد. این آیه معنای تقوا که رعایت حقوق خدا و ارحام است را بیان می کند.

در ادامه آیه، خداوند می فرماید که «إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیکمْ رَقِیبًا» خداوند مراقب شماست. نباید از مراقبت خدا نسبت به تقوای الهی و حفظ حقوق ارحام غفلت کنیم.

* آثار مثبت و برکات صله رحم
صله ارحام آثار شرعی و قانونی ای دارد که در جوامع بشری رعایت می شود، ساز و کار خاصی نیز از نظر فقهی و حقوقی در اسلام دارد؛ مسئله ای مانند ارث، که ممکن است افراد صله ارحام را هم قطع کنند، ولی با احکام مربوطه، از یکدیگر ارث می برد. این مسئله هم آثار تکوینی و هم آثار تشریعی ارحام است.

اثر دیگر صله رحم در آیه «قَالُوا یا شُعَیبُ مَا نَفْقَهُ کثِیرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاک فِینَا ضَعِیفًا وَلَوْلا رَهْطُک لَرَجَمْنَاک وَمَا أَنْتَ عَلَینَا بِعَزِیزٍ (هود، آیه ٩١)» مطرح شده است؛ بر اساس این آیه، زمانی که قوم شعیب، او را تهدید می کنند، به او می گویند که اگر خویشاوندان تو نبودند، ما تو را سنگ سار می کردیم و امنیت و آرامش را از تو می گرفتیم. این نشان می دهد که انسان در پناه خویشاوندان صالح و خوب در آرامش قرار می گیرد.

زمانی که انسان با خویشان خود ارتباط دارد، امنیت روحی و اجتماعی به دست خواهد آورد. همان طور که ارحام صالح نبی اکرم صلی الله علیه و آله، از او حمایت کردند و این موجب ثبات قدرت ایشان شد و پیامبر از آن برای تبلیغ و ترویج اسلام استفاده نمود. همچنین وقتی انسان با خویشان خود ارتباط داشته باشد، می تواند از خانه های آنها استفاده کند؛ در آیه 61 سوره مبارکه نور خداوند بیان داشته است: «لَیسَ عَلَی الأعْمَی حَرَجٌ وَلا عَلَی الأعْرَجِ حَرَجٌ وَلا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَلا عَلَی أَنْفُسِکمْ أَنْ تَأْکلُوا مِنْ بُیوتِکمْ أَوْ بُیوتِ آبَائِکمْ أَوْ بُیوتِ أُمَّهَاتِکمْ أَوْ بُیوتِ إِخْوَانِکمْ أَوْ بُیوتِ أَخَوَاتِکمْ أَوْ بُیوتِ أَعْمَامِکمْ أَوْ بُیوتِ عَمَّاتِکمْ أَوْ بُیوتِ أَخْوَالِکمْ أَوْ بُیوتِ خَالاتِکمْ أَوْ مَا مَلَکتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِیقِکمْ لَیسَ عَلَیکمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْکلُوا جَمِیعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُیوتًا فَسَلِّمُوا عَلَی أَنْفُسِکمْ تَحِیةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَکةً طَیبَةً کذَلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمُ الآیاتِ لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ؛ بر اساس این آیه، انسان می تواند از خانه های خویشان خود که در این آیه از آن نام برده است، استفاده کند.

همچنین بر اساس آیه 18 سوره فاطر که می فرماید: «وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی وَإِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِهَا لا یحْمَلْ مِنْهُ شَیءٌ وَلَوْ کانَ ذَا قُرْبَی إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِینَ یخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیبِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَمَنْ تَزَکی فَإِنَّمَا یتَزَکی لِنَفْسِهِ وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ» و همچنین بر اساس آیه 49 سوره مبارکه نمل، خداوند بیان می داد: «قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَیتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِک أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ» نشان می دهد که انسان با صله ارحام و رفت و آمد می تواند از حمایت آنها بهره مند شود.

* هشدار خداوند!
ما نقطه طلاقی در دستورات دینی و رعایت صله ارحام داریم؛ در بسیاری از عرصه ها عمل به دستورات الهی و صله رحم در تعارض با هم نیستد، به این معنی که پدر و مادر، خواهر و برادر و خویشان از مؤمنان هستند و نسبت به ارزش های الهی پایبندند، در چنین شرایطی انسان مشکلی در انجام صله ارحام ندارد، ولی گاهی ممکن است ارتباط با خویشان و انجام تکلیف الهی با هم تعارض پیدا کند. حال باید دید وظیفه چیست؟

در عین این که خداوند ما را به صله ارحام امر می کند، به ما هشدار می دهد که صله رحم ما را از مسیر درست منحرف نسازد. از یک سو، امر می کند به پدر و مادر و ذی القربی احسان کنید اما نسبت به مراقبت از شرک ورزی به خدا نیز هشدار می دهد؛ یعنی این که این احسان بر شما تأثیر نگذارد.

در صدر اسلام، بسیاری از خانواده ها، به دلیل مسلمان شدن فرزندشان و رفتاری که این فرزند در برخورد با والدین و خانواده نشان می داد، موجب می شد که آنها نیز به اسلام ایمان آورند؛ از جمله آنها جناب عمار یاسر بود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:30:00 ق.ظ ]