نرجس
 
   



چطور می شود انسان بنده خاص خدا شود؟

یک حدیث بسیار ممتازی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) هست که می فرمایند: هر کس که عبادت خالص خود را به نزد خدا و به بالا می فرستد و عباداتش مخلوط نیست…

حداقل خلوص این است که ما در نماز می گوییم قربة الی الله. یعنی من این دو رکعت نماز را برای خشنودی شما نمی خوانم. شما خوشتان بیاید یا نه فرقی ندارد. من دو رکعت نماز را برای خدا می خوانم. این حداقل است که اگر این حداقل را نداشته باشد نماز باطل است. یعنی اگر من نمازم را کمی برای خوشایند شما چرب کنم، نمازم باطل است. ولو یک کلمه اش را اینگونه بخوانم نماز باطل است. این حداقل است. قصد قربت در برابر ریا است.

می گویند آقا شیخ رجبعلی خیاط هر شب در مفاتیح می گشت تا ببیند هر نماز و ذکر و دعایی چه اثری دارد. یک شب هرچه گشت چیزی پیدا نکرد و همینطوری دو رکعت نماز خواند. به او گفتند این دو رکعت نماز را برای ما خواندی. آن قبلی ها برای چیزهای دیگر بود.

معمولا همه ما پی نتیجه اعمالیم ؛ مثلا می پرسیم ثواب این عمل چیه؟! اگر انسان پی این نباشد و ثوابش در خاطرش نباشد، به دنبال نتیجه و اینکه چه بلایی را از جان انسان دور می کند نباشد، نیتش خالص می شود. اگر برای رضای مردم انجام دهد که پست ترین مرحله نیت است. اگر از این بگذرد و یاد ثواب هم نباشد و فقط به یاد رضایت خدا باشد درست است. اعمال درجه خلوص دارند. هرچه خلوص بیشتر باشد، نتیجه اش بیشتر است.

در عافیت یعنی در عافیت دینی. دینش هیچ عیب نمی کند. تمام مدت عمرش زندگی می کند. هفتاد سال، هشتاد سال. صد جور بلا هم برایش پیش می آید اما خللی به دینش نمی رسد

اخلاص چهل روز اعمال

«مَن أخلصَ لله أربَعینَ صَباحا» هر کس که به اخلاص خدا را بندگی کند و کارهایش را با اخلاص انجام دهد، چشمه های حکمت در قلبش می جوشد و از قلبش به زبانش جاری می شود. نه اینکه فقط نمازش را به اخلاص بخواند. آن هم برای خودش نتیجه دارد اما این که می گوییم باید همه چیزش خالص باشد. هر کس چهل روز به اخلاص باشد، چشمه های حکمت در قلبش می جوشد و از قلبش به زبانش جاری می شود.

حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) فرمودند: هر کس عبادات خالصانه به درگاه خداوند بفرستد، خدای متعال افضل مصلحت او را برای او می فرستد. از طرف این فرد اخلاص در عبادت و از طرف خدای متعال افضل مصلحت. یعنی تمام امورش تحت کنترل مرحمت خداست. خدای متعال ذره ذره اعمال و رفتار و زندگی اش را کنترل می کند، اداره می کند و مدیریت می کند و بهترین چیزی که برای او باید پیش آید را برایش پیش می آورد. این همانی است که در حدیث قبلی هم آمده.

اگر آدم به اخلاص عمل کند، زیر نظر عنایت الهی می رود. آنجا فرمود: یَغذوهُم بنِعمَتِهوَ یحبُوهُم بعافِیَتِه وَ یُدخِلهُمُ الجنَّة َبِرَحمَتهِ تمُرُّ بهمُ البَلایا وَ الفِتن مِثلُ الرِّیاح ما تضُرُهُم شَیئا عالم پر از فتنه می شود اما او یک ذره صدمه نمی خورد. عالم پر از بلا می شود اما او یک ذره صدمه نمی خورد. چکار کنیم؟ در حدیث حضرت صدیقه (سلام الله علیها) فرمودند اگر تو بی غرض، عمل به اخلاص کنی، نقشه و نظری نداشته باشی، به آن می رسی.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-03-06] [ 11:26:00 ق.ظ ]




چگونه بنده خاص خدا شویم؟


یک حدیث بسیار ممتازی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) هست که می فرمایند: هر کس که عبادت خالص خود را به نزد خدا و به بالا می فرستد و عباداتش مخلوط نیست…


جایگاه بندگان خاص خداوند

روایتی از حضرت باقر علیه السلام است ، فرمودند: «اِنَّ للهِ عَزَّوَجَلّ ضَنائِنَ یَضُنّ بـِهـِم عَن البَلاء»

ضن یعنی چه؟

«ضن» با «ض» یعنی بخل. یعنی خداوند یک کسانی دارد، یک چیزهایی دارد، یک آدم هایی دارد که نسبت به آنها بخل می ورزد. «یَضُنّ بـِهـِم عَن البَلاء» اصلا نمی‌خواهد دست بلا به دامن آنها برسد.

اینها بندگانی هستند که خدای متعال نمی خواهد گرفتار بلا شوند. بخل می ورزد یعنی آنها را نزد خودش جمع می کند و اینها بندگان مخصوص خودش هستند. دوست ندارد آنها گرفتار بلا شوند این ها  بندگان اختصاصی خداوند هستند.

 

دست حوادث از آنان دور است

بلا در مورد ائمه یک معنای خاصی دارد. می گوییم خدا شما را از فتنه ها حفظ کرده است. فتنه یعنی امتحان. بلا هم به همان معناست. خدا یک بندگانی دارد که خودش آنها را به طور اختصاصی برای خودش قرار داده است و نمی گذارد دست حوادث روزگار به آنها برسد.

 

نتیجه بنده خاص خدا بودن چیست؟

در عافیت زندگی می کند «فـَیُحییهـِم فی العافیة» آنها را زنده می دارد. تمام عمر بر این می گذرد. هفتاد سال، هشتاد سال بر او می گذرد، همه در عافیت. به هیچ طرف از جانش بلا نمی رسد. معنای بلا این نیست که مثلا سر درد نمی گیرد. درونش درد نمی گیرد. پایش به زمین نمی خورد. معنایش اینها نیست.

این تمام عمرش در عافیت زندگی می کند. به قدری قیمتی است که حد ندارد.

 

در عافیت رزق می خورد

«وَ یَرزُقهُم فِی العافِیة» تمام مدت به آنها رزق می دهد در عافیت. گاهی نان خشک می خورد و گاه همان نان خشک هم گیرش نمی آید.

اگر آدم به اخلاص عمل کند، زیر نظر عنایت الهی می رود. آنجا فرمود: یَغذوهُم بنِعمَتِهوَ یحبُوهُم بعافِیَتِه وَ یُدخِلهُمُ الجنَّة َبِرَحمَتهِ تمُرُّ بهمُ البَلایا وَ الفِتن مِثلُ الرِّیاح ما تضُرُهُم شَیئا ؛ عالم پر از فتنه می شود اما او یک ذره صدمه نمی خورد. عالم پر از بلا می شود اما او یک ذره صدمه نمی خورد. چکار کنیم؟ در حدیث حضرت صدیقه (سلام الله علیها) فرمودند اگر تو بی غرض، عمل به اخلاص کنی، نقشه و نظری نداشته باشی، به آن می رسی

بزرگی به خانه آمد ، گفت حاج خانم این چراغ را بیاور مثلا یک دعایی بخوانم، یک مطالعه ای بکنم. حاج خانم گفت که آقا امروز نفت نداریم. گفت خب الحمدلله. پس شمع را بیاور. گفت آقا امروز هیچ چیز نداشتیم. نه گوشت داشتیم بپزیم و نه نان داشتیم که… بسیار شاد شد و بسیار خدا را شکر کرد که خانه ما تازه مانند خانه آل محمد صلی الله علیه و آله شده است. این آن «وَ یَرزُقهُم فِی العافِیة» است. رزقشان می دهند. هرچه از گلویشان پایین می رود در عافیت می رود.

در عافیت زندگی می کند در عافیت رزق می‌خورد در عافیت می‌میرد. در عافیت یعنی در عافیت دینی .

در جایی دیگر آمده که یَغذوهُم بنِعمَتِه ، خود خدا در دهانشان لقمه می گذارد. نعمت خودش را به آنها می دهد نه نان و چلو و پلو. آنها را به نعمت خودش غذا می دهد.

وَ یحبُوهُم بعافِیَتِه ، آنها را در عافیت خودش غرق می کند. خدای متعال یک بندگانی دارد که ذره ذره نعمت خودش را به آنها می دهد. آنها را به عافیت خودش غرق می کند. آنها غرق عافیت و نعمت اند.

تـَمُرُّ بهمُ البَلایا وَ الفِتن مِثلُ الرِّیاح بلاهایی مانند طوفان نوح برای او مانند یک نسیم است. طوفان نوح نسیم نیست. اما برای او مانند یک نسیم است. فتنه ها پیش می آید، اما گرد آن هم به دامان او نمی نشیند.«ما تضُرُهُم شَیئا» این فتنه ها و بلایا هیچ ضرری برای آنها ندارد.

در عافیت می میرد

سوم می فرماید: «وَ یُمیتـُهُم فی العافِیة» آنها را می میراند. آخر دیگر مردن که عافیت ندارد. خدایی نکرده آدم سکته می کند. زیر ماشین می رود. یک بلایی سرش می آید که از دنیا می رود دیگر. بلا سرش می آید در عافیت. معلوم می شود این عافیت، عافیت معمول نیست. فرمود در عافیت زندگی می کند. در عافیت رزق می خورد. در عافیت می میرد. در عافیت یعنی در عافیت دینی. دینش هیچ عیب نمی کند. تمام مدت عمرش زندگی می کند. هفتاد سال، هشتاد سال. صد جور بلا هم برایش پیش می آید اما خللی به دینش نمی رسد.

مثلا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نمی دانم چهار سال، هفت سال، چقدر زندان بودند. زنجیرش می‌کنند. اما در عافیت. اینگونه. حضرت رضا علیه السلام به تخت سلطنت می نشیند، در عافیت است.  حضرت حسین علیه السلام صد تا، دویست تا، چقدر تیر در بندش بود؟ همه اش عافیت بود. همه اش به عافیت بود.

من یک ذره دندانم درد می گیرد، یکی از عزیزانم را از دست می دهم ، کمی در زندگی به مشکل مالی می رسم عافیتم به هم می خورد. یعنی شک می کنم. اوقاتم تلخ می شود. غرغر می کنم ، به زمین و زمان بد می گویم اما آنها اینگونه نیستند. هرچه می گذرد و پیش می آید و هرچه اتفاق است در دنیا برایش به عافیت است. یعنی در واقع همه حوادث به نفعش می شود. همه حوادثی که در دوران عمرش پیش می آید، به نفعش می شود. یک چیزی که به ضررش باشد وجود ندارد.

 

با عافیت به قیامت می آید

«وَ یَبعَثـهُم فی العافیة» وقتی هم به قیامت می آید با عافیت می آید. این قیامت خیلی عظیم است. ما اصلا به حد فهم قیامت نرسیدیم. به حد فهم مرگ هم نرسیدیم. که اگر آدم به حد فهم مرگ برسد دیگر گناه دورش پر نمی زند. دیگر گناه دورش پر نمی زند.

«وَ یَبعَثـهُم فی العافیة وَ یَسکنُهُم الجَنَّة فِی العافیة» آنها را در عافیت در بهشت ساکن می کند. همه اول و آخر عمرش می شود عافیت. اینها اختصاصی هستند. بندگان اختصاصی خدا.

«وَ یُدخِلهُمُ الجَنـّة َبـِرَحمَته» و آنها را به رحمت خودش به بهشت می برد. از ابتدا که چشمش را باز می کند غرق نعمت و عافیت است. آخرش هم بهشت است .

معمولا همه ما پی نتیجه اعمالیم ؛ مثلا می پرسیم ثواب این عمل چیه؟! اگر انسان پی این نباشد و ثوابش در خاطرش نباشد، به دنبال نتیجه و اینکه چه بلایی را از جان انسان دور می کند نباشد، نیتش خالص می شود. اگر برای رضای مردم انجام دهد که پست ترین مرحله نیت است. اگر از این بگذرد و یاد ثواب هم نباشد و فقط به یاد رضایت خدا باشد درست است. اعمال درجه خلوص دارند. هرچه خلوص بیشتر باشد، نتیجه اش بیشتر است

مقامی که همه ما می توانیم به آن برسیم

بین بندگان خدا یک چنین انسان هایی هم هستند. اینها اگر اختصاصی بودند و چهارده نفر بودند که البته آن چهارده نفر هم هستند، هیچ. اما اینگونه نیست. این مساله مخصوص آن چهارده نفر نیست. تمام ما می توانیم به این جایگاه برسیم.

مقام امامت یک مقام اختصاصی است که به کسی نمی دهند. خود خدا باید تعیین کند و بگوید این امام است. مقام نبوت هم اینگونه است. خود خدا باید روی یک بنده ای دست بگذارد و بگوید این پیغمبر است. این رسول است، این نبی است و این امام است. اینها را که کنار بگذاریم، سایر مقاماتی که انبیاء و اولیاء دارند عمومی است. دیگر اختصاصی نیست. مقام امامت اختصاصی است و مربوط به چهارده نفر است. مقام نبوت مربوط به صد و بیست و چهار هزار نفر است. اما واقعیت این مقام ها و اصل و ریشه این مقامات عمومی است و همه می توانند از آن برخوردار باشند. بنابراین خدا یک بندگانی دارد که بندگان خاص او هستند.

پس «ضنائن» به معنای خواص بندگان است. خداوند یک بندگانی دارد که بندگان خاص خودش هستند. آنها را به نعمت خودش غرق می کند. در عافیت خودش غرق کرده است. آنها را به بهشت می رساند. از ابتدا تا انتها رحمت و نعمت و عافیت است و این برای همه ما هم ممکن است.

اینکه می فرماید «یَغذوهُم بنِعمَتِه» خدا آنها را به نعمت خودش غذا می دهد، به زبان بنده، لحظه لحظه لقمه نعمت در دهانش می گذارد، و انسان اینکه خدا آنها را در عافیت خودش غرق کرده، حس می کند. اگر مقدماتش را فراهم کند این اتفاق می افتد. مقدمه اش دست ما است. نعمت و رحمت و عافیت دست خداست. اگر کسی مقدمه اش را فراهم کرد به این جایگاه می رسد که بنده خاص خدا می شود. چطور می شود انسان بنده خاص خدا شود؟ این بنده خاص، اختصاصی است اما شدنی است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:24:00 ق.ظ ]




راهکار اصلی برای مخلص خدا شدن


برای رسیدن به اخلاص، باید در بینش و اعتقاد و باورهای دینی دقت کرد. نوع بینش در نیّت انسان مؤثّر است.


اخلاص، پاکیزه کردن عمل از هرگونه آلودگی به غیر خداست و انسان مخلص، در انجام عمل محرّکی غیر از خداوند ندارد، فقط قصد تقرّب به خداست که او را به کار وامی‌دارد و بس. این حالت، مقام بسیار بزرگی است و کسی می‌تواند، به آن برسد که غرق در محبّت خدا باشد، به حدّی که در دلش برای محبت‌های دنیایی، جایی نبوده و اگر از خوراک، پوشاک، مسکن و امور مادی استفاده می‌کند، به خاطر لذّت بردن از آن‌ها نباشد، بلکه به خاطر آن باشد که نیروی بیشتری برای عبادت خدا، به دست آورد.

 

چگونه مخلص شویم؟

برای رسیدن به اخلاص، باید در بینش و اعتقاد و باورهای دینی دقت کرد. نوع بینش در نیّت انسان مؤثّر است.

اگر باور داشته باشیم که:

انسان، برترین مخلوقات و جانشین خدا در زمین و عصاره هستی و هدف آفرینش است،

طرف حساب ما در اعمالمان خداست، اوست که پاداش می‌دهد و حتّی کارهای جزئی را در صورت نیّت پاک، اجری بزرگ می‌دهد،

هیچ کار کوچک و بزرگی در حساب خدا گم نمی‌شود و انسان در دنیا و آخرت، نتیجه اعمال خود را خواهد دید،

خداوند، کارهای فاسد و عیوب ما را می‌پوشاند و خوبی‌های ما را آشکار می‌سازد،

ارزش و قیمت انسان، «بهشت» است و انسان غیر از بهشت، خود را به هر که بفروشد، ضرر کرده است، و بد تجارتی است که انسان، «دنیا» را بهای خود قرار دهد.( نهج‌البلاغه، خطبه 32)

در قیامت، همه واسطه‌ها و شفیع‌ها از کار می‌افتند، تنها خلوص و عمل صالح و عبادات همراه با تقوا و اخلاص، سود می‌بخشد و در آن روز، هر کس به فکر خود است و از این و آن که در دنیا به محبّت‌هایشان دل می‌بندیم، کاری ساخته نیست و هر فردی نتیجه کار خود را می‌بیند و محصول خویش را درو می‌کند

مشتری اعمال انسان خداوند است و در عبادات، انسان با خدا معامله می‌کند و با او طرف حساب است،

هر چه داریم از خداست، او «ولیّ نعمت» و صاحب اختیار و پروردگار مهربان ماست،

انسان در یک دل، محبّت دو امر متضادّ را نمی‌تواند داشته باشد،( سوره احزاب، آیه 4) یا خدا دوستی یا دنیاطلبی، یا عشق به اللَّه یا عشق به دنیا،

دنیا، شکوفه‌ای زودگذر است، غنچه‌ای است که برای کسی باز نشده و به کسی وفا نکرده است، و خداوند، دنیا را کالای غرور و متاعی اندک به حساب آورده است،

در قیامت، همه واسطه‌ها و شفیع‌ها از کار می‌افتند، تنها خلوص و عمل صالح و عبادات همراه با تقوا و اخلاص، سود می‌بخشد و در آن روز، هر کس به فکر خود است و از این و آن که در دنیا به محبّت‌هایشان دل می‌بندیم، کاری ساخته نیست و هر فردی نتیجه کار خود را می‌بیند و محصول خویش را درو می‌کند.

ریاکاران، اگر در دنیا هم مردم را فریب دهند، ولی در آخرت رسوا خواهند شد و اعمال خود را بر باد رفته و تباه خواهند دید.

آری، اگر این باورها را در دل داشته باشیم، به خلوص نزدیک‌تر می‌شویم و کمتر برای غیر خدا کار می‌کنیم و نظر و پسند مردم، برای ما مهمّ نخواهد بود. محرّک و انگیزه قوی‌تر ما، این خواهد شد که خدا می‌خواهد و خدا می‌پسندد و خدا پاداش می‌دهد.

اگر ما خدا را نمی‌بینیم، او که ما را می‌بیند.

اگر عذابی هم در کار نباشد، به خاطر نعمت‌های او، باید شکرگزار باشیم و خالصانه عبادت کنیم و از نافرمانی بپر هیزیم. عالم، محضر خداست، در محضر خدا نباید گناه کرد.

جهان، سفره گسترده نعمت‌های الهی برای ماست، رو به دیگران کردن و ریا و تظاهر نمودن، ناسپاسی در برابر خدای رحمان و نعمت‌های بی پایان اوست. عبادت را، حتّی نه برای رسیدن به بهشت یا ترس از جهنم، بلکه به خاطر آنکه خداوند، شایسته پرستش است، باید انجام داد، و این‌گونه پرستش، «عبادت آزادگان» است که امیرالمؤمنین، خدا را این‌گونه عبادت می‌کرده است.

کسی به مقام اخلاص می‌رسد که به مرحله یقین رسیده باشد. و به تعبیر حضرت علی علیه‌السلام اخلاص، میوه یقین است:

«الاخلاص ثمرة الیقین» ( فهرست غررالحکم، واژه اخلاص)

اگر یقین داشته باشیم که در محضر خدائیم و او همه کارهای ما را می‌بیند و از نیّت‌های قلبی ما آگاه است و هر گونه عزّت و ذلّت به دست اوست، و رضای او در مقابل دنیای زودگذر، ارزش بیشتری دارد، … بیشتر و سریع‌تر به اخلاص می‌رسیم و دیگر از دیگران، توقّع تعریف و ستایش و چشمداشت تقدیر و تشکّر نداریم.

آن گونه که خانواده امیرالمؤمنین، به خاطر خدا سه روز، افطار خود را به یتیم و اسیر و مسکین بخشیدند، بی آنکه امید سپاس و توقّع تشکّر داشته باشند،( سوره انسان، آیه 9) خداوند هم به پاس انفاق و اطعام مخلصانه آنان، سوره «هل اتی …» را نازل کرد و از آن اهل بیت، تجلیل نمود.

انسان مخلص، در راه انجام وظیفه، با تعریف یا انتقاد مردم، کند یا تند نمی‌شود.

بی توجهی مردم، او را دلسرد و پشیمان از کار نیک نمی‌سازد.

هر کار را به خاطر ادای تکلیف شرعی انجام می‌دهد،

به خاطر نظر این و آن، برنامه‌هایش را متفاوت نمی‌سازد.

مال و مقام، مانع او از اجرای فرمان خدا نمی‌شود، ظاهر و باطنش یکی است.

در راه خدا و دین، ملامت‌ها و بی‌مهری‌ها را تحمّل می‌کند.

از تعصّب و خودخواهی به دور است،

به کارهای اشتباه، اصرار نمی‌کند و ادامه نمی‌دهد.

مطیع «تکلیف» است، نه مجری دلخواه خود یا پسند مردم!

علی ـ علیه‌السلام ـ در این باره فرمود: «ثمره العلم إخلاص العمل» اخلاص عمل، ثمره و میوه علم است. یعنی هر چه آگاهی انسان از حقایق هستی بیشتر شود و به عظمت خالق و ناچیزی خود علم پیدا کند، اخلاص او بیشتر می‌شود. و نیز فرمود: «اخلاص العمل من قوّه الیقین…»

دستورالعملی از معصومین

در سخنان پیشوایان معصوم، راه‌هایی برای رسیدن به اخلاص بیان شده که به اختصار ذکر می‌کنیم؛

الف ـ قطع طمع از غیر خدا

امام باقر ـ علیه‌السلام ـ در این باره می‌فرماید:

«بنده، پرستشگر واقعی خدا نمی‌شود، مگر آنکه از همه مخلوقات بریده و به او بپیوندد، آن گاه خداوند می‌فرماید: این عمل خالص برای من است و به کرمش آن را می‌پذیرد.»( مستدرک الوسائل، ج 1، صفحه 101، آل البیت)

ب ـ افزودن بر علم و یقین

علی ـ علیه‌السلام ـ در این باره فرمود: «ثمره العلم إخلاص العمل» ( شرح غررالحکم، ج 3، صفحه 332)

اخلاص عمل، ثمره و میوه علم است.

یعنی هر چه آگاهی انسان از حقایق هستی بیشتر شود و به عظمت خالق و ناچیزی خود علم پیدا کند، اخلاص او بیشتر می‌شود. و نیز فرمود: «اخلاص العمل من قوّه الیقین…» ( همان، ج 1، صفحه 343 )

اخلاص عمل از قوت یقین است.

ج ـ کم کردن آرزوها

امیر مؤمنان در این زمینه فرمود:«قلِّل الامال تخلص لک الأعمال» ( شرح غررالحکم، ج 4، صفحه 511)

آرزوها را کم کن، تا اعمالت خالص گردد.

د ـ پرهیز از گناه و هوای نفس

پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه واله ـ فرمود:«تمام الاخلاص اجتناب المحارم» ( میزان الحکمه، ج 3، صفحه 63)

دوری کردن از کارهای حرام کمال اخلاص است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:23:00 ق.ظ ]




آراستگی ظاهر و باطن در اسلام

 

 





 

 

زیبایی ظاهر

با توجه به آراستگی، امری فطری است که هر موجود و هرگونه رشد و نمو و بالاخره هر سیر و تکاملی از آن بهره برداری دارد تا هر زشتی را به زیبایی و هر زیان و بی فایدگی را به آن چه ثمربخش است و هر ناقصی را به مراحلی از کمال برساند که در خور و در حیطه امکانات اوست.
آراستگی و تزیین شدن زمین به گونه های رستنی ها، گل ها و گیاهان و هم چنین در سیر و گردش موجودات زنده، حشرات، حیوانات، پرندگان و جز اینها که پیوسته در تکاپو و جنب و جوش هستند؛ حتی در دل ظاهراً جامدِ ماده و طبیعت؛ به وسیله دگرگونی سایه ها، روشنی ها که لحظه به لحظه با حرکت خورشید، جا به جا می شوند، خودنمایی می کند.
به همین گونه است زینت یافتن آسمان با ستارگان، که خداوند آن را یکی از راه های مهم تنبّه انسان در کتاب آسمانی دانسته است تا مردم از آن راه به عظمت و قدرت او پی ببرند.
نگاهی به صحنه های نظم و آراستگی آفرینش، نشان می دهد که در این عالم با به کارگرفتن اسباب و عوامل گوناگون، زشتی ها و یک نواختی ها از میان رفته است. عالم همیشه در حال دگرگونی و بهبود وضع است، به گونه ای که همواره بدون دخالت وسیله خارجی، خود به خود، دشت ها و کوه ها و صحراها، از فضولات و کثافات ومواد متعفّن پاک می شود و پیوسته خود را به زینت ها می آراید، به گونه ای که در گذر اعصار و قرون، عوامل دیگر نتوانسته اند زیبایی اش را از میان ببرند! اما چنان که می بینیم در شهرها و مراکز تمدن که تحت تصرف انسان ها قرار دارند، وضع برعکس است؛ یعنی در این مراکز، دخل و تصرف بی رویه و بی نظم بشر هم چون آلوده کردن هوا و آلوده نمودن آب ها با فاضلات کارخانه ها و مانند اینها مانع می شود که طبیعت از عهده پاک سازی و آراستگی محیط زندگی برآید.

نقش اجتماعی آراستگی

بی شک، زندگی انسان اجتماعی است. او در میان همنوعان خود، به صورت اجتماع زندگی می کند و این زندگی به پیوند میان انسان ها نیاز دارد که به وسیله محبت، دوستی، تفاهم و مانند اینها به وجود می آید. هرآن چه برمهربانی و ارتباط قلبی بیفزاید و انسان ها را به یکدیگر نزدیک تر نماید، پایه های زندگی اجتماعی را مستحکم تر شد، منافع برخورداری ها را که از راه اجتماع، عاید انسان می شود افزایش می دهد؛ زیرا وجود انسان به گونه ای است که کمال استحقاقی او، در ظروف اجتماع و زندگی مشترک با یگران به وجود می آید؛ از این رو در ارتباط با دیگران، ناگزیر باید از عواملی که موجب تنفّر دیگران می شود، دوری گزیند، تا زمینه برای برقراری مهر و الفت میان قلب ها فراهم آید.
پس لازمه رفاه زندگی اجتماعی این است که مهربانی میان افراد جامعه به وجود آید و آن با برطرف کردن زشتی ها و همه عواملی که به تنفّر و کراهت می انجامد، تحقق می یابد و در نتیجه، آراستگی و مرتب بودن موجب جذب دل های دیگران می شود. چنان که یادآور شدیم، آراستگی ظاهر، از امور فطری و از سنّت های ثابت و همیشگی است که به با ترقّی و تنزّل فرهنگ و مدنیّت، تغییر می کند. از روزگاران قدیم، توجه به ظاهر و آراستگی، متداول بوده؛ از این رو، خداوند متعال، عالمِ طبیعت را برای انسان زینت کرده، تا خود را با آن چه در عالم تکوین وجود دارد هم آهنگ سازد. در عین حال، تشریع نیز مردم را به این امر توجه داده است.

نقش فردی آراستگی ظاهر

آراستگی ظاهر، نه تنها آثار مثبت روحی و روانی بر دیگران دارد، آثار مثبتی در خود فرد نیز به وجود می آورد. بسیار روشن است که مرتب بودن و آراستگی ظاهر و پرهیز از هرگونه آشفتگی و پریشانی در درجه نخست، از وجود نظام فکری و ذوق سلیم انسان، نشئت می گیرد. این بدان معنا است که آشفتگی برونی، خود، برآشفتگی درونی دلالت میکند. کسانی که با داشتن فهم و فطرت سلیم، به آراستگی ظاهری بی اعتنا هستند، در واقع پیش از آن، باید از یک آشفتگی و بی نظمی در دورن خود جست و جو کنند؛ که بی نظم و عدم توجه به مرتب نمودن ظاهر، نشانه ای از کشمکش های درونی است. از نظر اسلام، درست نیست که کسی خود را در معرض اهانت و سبک شمردن دیگران قرار دهد. وضع ظاهری ژولیده و مراعات نکردن پاکیزگی و آراستگی ظاهر، مؤمن در نگاه ها، خوار می نماید و زبان طعن و سرزنش دشمن را می گشاید؛ بنابراین در تعالیم اسلامی سفارش شده که خود را بینوا، افسرده و نامرتّب نشان ندهید. خداوند در این باره فرموده:
بگو چه کسی زینت خدا و روزی پاکیزه را که خداوند برای بندگانش ایجاد کرده، حرام نموده است. بگو آن برای مؤمنان است… (1)
و نیز فرموده: «ای پسران آدم! زینت خودتان را در هنگام [رفتن به] هر مسجد برگیرید». (2)
آیه دیگر چنین است:
زمین را خشک و افسرده می بینی. در هنگامی که بر آن فرو می فرستیم، حرکت می کند و بالا می آید و انواع گیاهان بهجت آور [و شادی آفرین] می رویاند. (3)
در روایات نیز، این موضوع مورد توجه قرار گرفته که نمونه هایی را در این جا می آوریم:
الف) رسول خدا صلی الله علیه و آله مردی را دید که موی سرش ژولیده، جامه هایش چرکین و [بدریخت و] بدحال است؛ آن گاه فرمود: بهره مند شدن [از مواهب زندگی] جزو دین است». (4)
ب) «خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و دوست دارد که اثر نعمت خود را بر بنده اش ببیند و تنگدستی و تظاهر به دشواری و فقر را مبغوض دارد». (5)
ج) «آراستگی از اخلاق مؤمنان است». (6)
د) «لازم است هر یک از شما هنگامی که به دیدن برادر دینی اش می رود خود را آراسته کند همان گونه که برای بیگانه، به جهت آن که او را به نیکوترین وضعیت ببیند، خود را می آراید». (7)
ه) «برادر دینی ات را با گشاده رویی دیدارکن». (8)
و) «رسول اکرم صلی الله علیه و آله مردی را دید که ریش بلند و نامرتبی داشت؛ آن گاه چنین فرمود: چه زیانی داشت اگر این مرد، ریش خود را اصلاح می کرد». آن مرد به محض شنیدن این سخن، رفت و به حالت معقول اصلاح کرد، سپس نزد آن حضرت آمد، حضرت هنگامی که وقتی اورا دید،فرمود شما نیز این چنین کنید. (9)
امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش روایت کرده است:
کسی که کفشی می گیرد، آن را مرتب نماید؛ کسی که جامه ای دارد آن را پاکیزه گرداند،؛ کسی که برای خود وسیله سواری آماده کرده، به وضع آن برسد؛ کسی که با زنی ازدواج کند او را [محترم و] گرامی بدارد، چرا که همسر هر یک از شما [همدم و] وسیله سرگرمی اوست پس او را ضایع نگرداند؛ کسی که [موی] سر می گذارد، باید از عهده آن برآید و [آن را] شانه بزند [و تمیز نگه دارد]؛ کسی که موی بگذارد و فرق باز نکند [یعنی آن را شانه نزند] خداوند در روز قیامت با وسیله ای از آتش برایش فرق قرار می دهد. (10)
در روایات فراوانی دستور داده شده که خودتان را خوش بو کنید. از امام صادق علیه السلام نقل شده: [استفاده از] بوی خوش [و عطر] از سنت های پیامبران است» (11) و نیز از امام رضا علیه السلام نقل است که: [بهره مندی از] بوی خوش از اخلاق انبیاست». (12) در روایات دیگر، از قول پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است: «بوی خوش، قلب را محکم می کند». (13)
برخی از روایات دلالت دارد که درباره عطر هرچه هزینه کنند، اسراف شمرده نمی شود. (14) روشن است که بوی خوش، نقش به سزایی در بهداشت و سلامت ایفا می کند و موجب انبساط خاطر و شادمانی می گردد و نیز سبب تقویت قوای فکری و روحی است. از سوی دیگر، سبب دوستی می گردد؛ بدین معنا که طبع مردم، کسی را که پاکیزه و خوشبو است می پذیرد و مایلند با او معاشرت و هم نشینی کنند و به او احترام می گذارند و شخصیت اجتماعی او محفوظ می ماند.
در تفسیر فخر رازی ذیل آیه 32 سوره اعراف، چنین آمده است:
همه انواع زینت ها از هر جهت، هم چون پاکیزگی بدن، مرکب برازنده و عالی، انواع زیورآلات هم چون طلا و نقره و ابریشم اگر نص بر حرمتش برای مردان نمی بود، زیرعنوان زینت که در این آیه آمده داخل می شد و نیز طیّبات هرچیزی را که انسان به آن تمایل داشته باشد از خوردنی ها و آشامیدنی ها و لذّت بردن از زنان و بوی خوش را، فرا می گیرد و بر مسلمانان حلال شده است و فهمیده می شود که قانون نخستین در این گونه موارد، اباحه است، مگر آن که با دلیل ویژه ای منع شده باشد.
حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: سه نفر از زنان به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدند. یکی از ایشان گفت شوهرم گوشت نمی خورد؛ دیگری گفت: شوهرم بوی خوش نمی بوید؛ سومی گفت: شوهرم با زنان آمیزش ندارد. در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و اله از جای خود برخاست در حالی [از عجله] ردایش به زمین کشیده می شد، آن گاه به منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: چه می اندیشند گروهی از اصحاب من که گوشت نمی خورند و بوی خوش نمی بویند و با زنان آمیزش نمی کنند؟! آگاه باشید که من گوشت می خورم، از بوی خوش بهره می برم و با زنان آمیزش دارم؛ پس کسی که از روش من اعراض کند از من نیست.(15)

خودآرایی معقول

آن چه در این باره باید به آن توجه شود این است که با وجود سفارش اسلام به آراستگی ظاهر، پیشوایان دین مقرر داشته اند که باید خودآرایی و تزیین، از راه حل صورت گیرد و روا نیست که انسان، در این راه، خود را به سختی بیندازد و از حدّ توان خارج شود و در هنگام توانایی و ثروت نیز بایسته است که از اسراف و تبذیر دوری شود؛ بنابراین، دستور اسلام درباره خودآراستگی با حدود و قیودی همراه است که با توجه به آنها مردم از تجمّل پرستی در امان می مانند. بی شک کسانی دنبال تجمّل و ظاهرآرایی می روند که ثروت های سرشار و بادآورده دارند و از تقوا بی بهره اند؛ افراد با ایمان که با کسب حلال، مال فراهم می آورند هیچ گاه از اعتدال خارج نمی شوند و هرگز مال حلال آن اندازه فراوان نیست که راه تجمّل پرستی، اسراف و زیاده روی را در پیش گیرند.
امام صادق علیه السلام فرموده است:
بپوش و خود را زیبا گردان که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد؛ اما این لباس و وسیله زیبایی باید از حلال باشد. (16)
مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و اله رسید که موهای صورت وسرش به هم ریخته و نامرتب بود. فرمود: «آیا این مرد روغنی نبود که با آن وسیله مویش را مرتب کند؟!» سپس فرمود: «این مرد [با ریختی ناهنجار] بر یکی ازشما وارد می شود که گویی شیطانی است!» (17)
حسن به جهم گفته است: حضرت ابی الحسن علیه السلام را دیدم که مویش را رنگ کرده است. عرض کردم: فدایت گردم، رنگ کرده ای؟ فرمود: آری؛ همانا خود را آماده کردن [و آراستن] برای همسران از اموری است که پاکدامنی آنان را افزایش می دهد و هر آینه زنان به سبب این که شوهران، خود را آماده نکرده [و نیاراسته] اند، بی عفت شده اند، سپس فرمود: آیا خوشحال می شوی که همسرت را هم چون خودت که برای او آماده نکرده [و آراسته ننموده] ای، بدون آراستگی ببینی؟! عرض کردم: نه. فرمود: [عیناً] او نیز همین گونه است. (18)
از جمله خودآرایی هایی که در اسلام ممنوع شده،این است که زنان در اجتماع با قیافه ای که نظر مردان را جلب نمایند، ظاهر می شوند و جوانان را به فساد بکشانند. زن مسلمان باید متین، با وقار و در عین حال فعّال باشد و خود را از مردان شیطان صفتی که از نگاهشان، پستی و حیوانیّت می بارد، در امان دارد و ارزش و شخصیت خود را در برابر مطامع نامشروع و اهریمنی خرد نکند که اگر خدای نخواسته چنین باشد و زنانی پیدا شوند که بر اثر جلوه گری و خودآرایی بازیچه شوند، باید بدانند که سخت در اشتباهند. تنها افراد بی بند و بار به رایگان از این وضع نابهنجار سوء استفاده می کنند که نتیجه اش خوارساختن و لطمه زدن به آبروی آن خانمی است که از روی غفلت خود را در معرض انظار زهرآلود ناپاکان قرار داده است. همین افراد، اگر زمانی بخواهند ازدواج کنند، هیچگاه با زنانی که در اجتماعات، خودآرایی و جلوه گری می نمایند، ازدواج نمی کنند و در پایان، همان زنی که خودآرایی و جلوه گری نامشروع کرده زیان دیده است.
برابر دستور اسلام، زنان و مردان باید متانت و عفت داشته باشند و چنین نباشد که در برابر نیروی جنسی ای که حیوانات به مراتب از آن نیرو بیشتر لذت می برند، معنویت و شرافت خود را پایمال سازند و برای لذت مادی زودگذر به هوسرانی و بی بند و باری بپردازند.
از پیامبر صلی الله علیه و اله بازگو شده: «ازدواج کنید و طلاق ندهید که خداوند مردان و زنان هوسران را دوست ندارد». (19)

خودآرایی درونی

بسیار آشکار است که خودآرایی در اسلام تنها در آراسته نمودن ظاهر خلاصه نمی شود، بلکه اسلام با برنامه ریزی منظم و جدّی درباره سازندگی معنوی، آراستن باطن به فضایل و کمالات نیز سفارش های مؤکد و فراوانی نموده است.
پیامبر ما، پیامبر نور است و از پیروانش خواسته که دارای نورانیّت و پاکیزگی بیرون و درون باشند و سیما و سرشان را، صفا و خرمی بخشند. او در همه حال از خداوند درخواست می کرد که نور بیشتری به وی عطا کند به گونه ای که غرق در نور گردد، تا هیچ راهی برای او تاریک نباشد و حقایق همیشه در نظرش روشن باشد.
آری؛ آن حضرت همواره از خداوند می طلبید که در اطراف او هاله ای از نور که هرگز خاموش نشود، در تجلّی باشد، بلکه آن نور آن چنان در سراسر وجودش نفوذ کرده باشد که با پوست و پی اش درآمیزد. (20)
از ابن عباس روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی نماز رفت در حالی که دعایش این بود:
خدایا دردلم نوری، در دیده ام نوری، در گوشم نوری، از طرف راستم نوری، پشت سرم نوری، در پی ام نوری، در گوشتم نوری، در خونم نوری، در مویم نوری و در بشَرَه ام نوری قرار بده. (21)
پاکیزگی تن و ظاهر، عمل پسندیده ای است که هیچ کس نمی تواند آن را انکار نماید؛ اما این کار در صورتی کامل می گردد که با طهارت باطن همراه باشد. ممکن است کسی در ظاهر پاکیزه باشد؛ اما درونی داشته باشد که بر اثر کینه و حسد و بخل و خودخواهی، پیوسته در رنج و عذاب باشد و عمری را این گونه سپری کند. این زندگی چه سودی می تواند داشته باشد؟!
هنگامی بشر سعادتمند و خوشنود است که درون و برونش را از همه آلودگی ها و پلیدی ها پاک سازد. در این صورت است که به کمال مطلوب خود می رسد و از زندگی لذت می برد.
یک میلیاردر آمریکایی دردل کرده، می گوید:
بیش از 120 میلیارد دلار ثروت دارم؛ هر روز سیصد هزار دلار بر ثروتم افزوده می شود؛ اما چه فایده؟! ای کاش روزانه، یک جو، خوشبختی به من داده می شد. ویلاهای گوناگون دارم، مجلل ترین ضیافت ها را می دهم؛ ولی هرگز روحم راضی و آرام نمی شود. رضایت و آرامش روح، چیز دیگری است که ممکن است یک مرد بینوا آن را داشته باشد؛ اما یک میلیاردر، در جست و جوی آن،آه بکشد! دستورهای مرا در همه جا با سرعت اجرا می کنند؛ ولی من به چه کسی باید دستور بدهم که برایم شادی خریداری کند؟ من چقدر تیره بختم! حالا فقط با درد دل کردن می توانم اندکی اندوهم بکاهم… . (22)
از این گفتار چنین برمی آید که ثروت و زرق و برق ها و آراستگی های ظاهری تا هنگامی که همراه آراستگی باطنی نباشد و نورانیّت حاصل نشود که حقایق درک گردد، راهی به سوی سعادت نمی گشایند و نیک بختی را تامین نمی کنند و تیرگی ها و آلودگی های معنوی آدمی را ناراحت می سازد. از این رو است که در اسلام در دستورهایی که به بهداشت و پاکیزگی تن مربوط است، به بهداشت روان نیز توجه شده و بُعد معنوی آن نیز مورد نظر بوده است؛ برای نمونه در هنگام غسل مقرّر شده که بگویند: «اللهم طهِّر قَلبی و تقبّل سَعی.. اللهم اجعَل لی طَهُوراً و شِفاءً و نوراً …» (23) چنان که می بینیم، با آن که در غسل، شست و شوی بدن و ظاهر، مورد نظر است، نورانیت و طهارت درونی نیز لحاظ شده است.
بنابراین اگر به احکام طهارت و نجاست فقهی با دید بازتر و کامل بنگریم می فهمیم که در دین اسلام، نجاسات به دو گروه تقسیم شده است و تطهیرشان نیز به دو گونه است؛ یک گروه با وسایل فیزیکی و شیمیایی از قبیل آب، آتش، زمین و غیره انجام می یابد و گروه دیگر با متدهای مخصوص، هم چون «پسیکوسوماتیک» (pasychosomatic) پاک می گردد؛ مانند توجه و ارتباط با خالق هستی، توبه، استحلال از کسی که به او تهمت زده اند، پرداخت حقوق یا وامی که پرداخت نشده است، هدایت کسی که اغوا کرده اند، ادای حق الله و حق الناس و غیر اینها.
قرآن کریم این دو موضوع را یادآوری کرده است و کسی که از این دو نوع آلودگی، خود را محفوظ بدارد، دوست خداوند به حساب می آید.بدین جهت می توان گفت هرچه پلیدی است در این دو نوع جای دارد و دوست خدا کسی است که پلیدی ها را از هرگونه که باشد با تطهیر و توبه از خود دور سازد؛ که «همانا خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد». (24)
در آیه 90 سوره مائده، قمار و شراب را رجس و از اعمال شیطان و گناه می داند و روشن است که در فقه، شراب نجس است و با استحاله [و سرکه] شدن پاک می شود و قمار با توبه و برگرداندن پول به صاحبانش، شراب با مطهر حسی و قمار با مطهّر روانی.
در سوره توبه می خوانیم:
از اموال ایشان زکات بگیر تا بدین وسیله ایشان را [از دل بستگی به دنیا]پاک و [از نظر اخلاق] پاکیزه گردانی. (25)
در مورد دیگر چنین آمده است: «… آنان [کافران و برخی از یهودان] کسانی هستند که خداوند نخواسته است دل هایشان را پاک گرداند…» (26)
در دعای ابوحمزه ثمالی چنین است: «مرا از همه گناهان پاک کن» (27) و نیز در دعای روز بیست و سوم ماه رمضان است: «خدایا در این روز گناهان مرا بشوی و مرا از عیب های روحی و معنوی] پاک ساز». (28)
از امام صادق علیه السلام در این باره، بیان بسیار لطیف و ظریفی نقل شده است، آن حضرت می فرماید:
به همان گونه که رحمت خداوند [و الطاف و توجهات او] گناهان بندگان را پاک می کند [و دل های ایشان را صفا و روشنی می بخشد] پلیدی ها و آلودگی های ظاهر را نیز، تنها آب برطرف می سازد [و آدمی را از زیان آنها حفظ می دارد]. (29)
مثنوی در این باره می گوید:

 

جز به آب چشم نتوان شستن آن
چون نجاسات بواطن شد عیان

ظاهر کافر ملوّث نیست زین
آن نجاست هست در اخلاق و دین

بلکه بویش آسمان ها بر رود
بر دماغ حور و رضوان برشود

ای یگانه هین دوگانه برگزار
تا مزیّن گردد از تو روزگار

این نجاست ظاهر از آبی رود
وان نجاست باطن افزون می شود

این نجاست بویش آید بیست گام
وان نجاست بویش از ری تا به شام (30)

چه قدر خوب است که ظاهر و باطن، هر دو، آراسته باشند. خداوند در این باره فرموده است:
و به ابراهیم و اسماعیل سفارش نمودیم که خانه ام را برای طواف کنندگان، اعتکاف کنندگان، برای رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاکیزه گردانند. (31)
این مضمون می رساند که عبادت و توجه به خداوند، که نتیجه آن پاک کردن روان و باطن از اغیار و ادناس و از دلبستگی به مادیات است، در محیط آلوده و کثیف دست یافتنی نیست همان گونه که آراستگی و پاکیزگی ظاهر با ناپاکی و پلیدی باطن سازگار نمی باشد و مشکلات را از میان نمی برد. ملل پیشرفته امروز تا جایی که می دانند، نکات بهداشتی ظاهر را رعایت می نمایند و ظاهری آراسته دارند؛ اما پرداختن به ظاهر، در صورتی که آشفتگی و پریشانی خاطر، آنان را رنج می دهد و پیوسته در نگرانی درونی و فکری به سر می برند، چه سودی می تواند داشته باشد؟! تا جایی که روان شناسان و روان کاوان برای جوامع بشری احساس خطر کرده اند و در صدد چاره اندیشی هستند که بشر را از این بلای جانکاه و مهلکه سرخوردگی نجات دهند.
بشر به این همه کشفیّات و اختراعات شگفت انگیز دست یافته، نیروهایی را که در نهاد طبیعت وجود دارد به استخدام درآورده و مورد استفاده قرار داده، وسایل رفاه و آسایش مادی را به بهترین وجه برای خود فراهم کرده است. حال این پرسش پیش می آید که آیا این همه ظواهر فرینده و پیشرفت های شگفت انگیز و تلاش هایی که متخصّصان رشته های گوناگون علوم برای خوشبخت کردن و ارامش انسان انجام می دهند، مردم این دوران را از پیشینیان خویش سعادتمندتر نموده است؟! اگر سعادتمندتر نیستند، بلکه فرسنگ ها با بهروزی و آرامش فاصله دارند، علل آن چیست؟
نخستین نتیجه ای که در این باره گرفته می شود، آشکار کردن واقعیتی است که مردم به آن کمتر توجه دارند و آن این است که مهم ترین عامل بهروزی و نیک بختی انسان، همانا مربوط به درون اوست نه برون او؛ از این رو است که در بسیاری از جوامع که به اوج ثروت و نعمت و رفاه مادی رسیده اند، ناراحتی ها و رنجوری ها بسیار زیاد شایع است که شاید یک درصد آن، در دهکده های عقب افتاد دیده نشود و این پدیده، چنان رو به فزونی است که آمارها نشان می دهد 1/3 جمعیت این گونه کشورها کم و بیش به گرفتاری های عصبی مبتلا هستند و باید تحت درمان قرار گیرند. (32)
این وضع پدید نیامده مگر از آن رو که مردم به ظواهر پرداخته و تنها آن چه را مربوط به امور مادی است مورد توجه قرار داده اند؛ اما از تزیین باطن و برطرف نمودن آلودگی های درونی غفلت کرده، به تطهیر آنها نپرداخته اند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:26:00 ق.ظ ]




حکمت روزه

از روایات ما استفاده می‌شود برقراری خلوص و پاکی و احساس درد و رنج مستمندان - آگاهی یافتن بر فقر خود در قیامت - تمرین صبر در سختی‌ها و تقویت اراده، همچنین در کلام نورانی زهرای مرضیه (سلام الله علیها) که می‌فرمایند: فَرَضَ اللَّهُ الصِّیامَ تَثبْیتاً لِلْاخْلاصِ؛ خداوند روزه را برای تثبیت اخلاص واجب کرد

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:23:00 ق.ظ ]




روزه وسیله تقرب به خدا

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ
آیاتی از قرآن مجید درباره وجوب روزه ماه مبارک رمضان و فلسفه روزه و همچنین احکام آن و کسانی که از این امر الهی مستثنا هستند، بیان می‌کند، از جمله آیه فوق در سوره بقره آیه ۱۸۳ می‌باشد.
اولین نکته در این آیه این است که می‌دانیم در ادبیات زبان عرب با حرف نداء خطاب می‌کنند و می‌دانیم که در زبان عربی حرف نداء قریب و بعید فرق می‌کند در این آیه خداوند بندگانش را با حرف خطاب (یا) که برای بعید است مورد خطاب قرار می‌دهد. یکی از عبادات ویژه خداوند در بین همه عبادت‌ها که برای اوست (این را برای خود می‌نامد)، روزه است که بهترین نتیجه‌ی آن تقوا و ترک گناه است.

سوال

حال با توجه به مضمون آیات قرآن و برخی از دعاها که خداوند ما نزدیک است، مثل آیه‌ی
نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ؛ ما از شاهرگ او به او نزدیکتر هستیم. (1)
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَلَٰکِنْ لَا تُبْصِرُونَ. (2)
وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ. (3)
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی؛ هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند بگو من نزدیکم دعای دعا کننده را وقتی که مرا بخواند اجابت می‌کنم. (4)
یا در دعا می‌خوانیم وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ
حالا که خداوند اینقدر به ما نزدیک است چرا با حرفی که برای ندای بعید است استفاده می‌کند؟

پاسخ

اجمالاً پاسخ این پرسش این‌طور است درست که خداوند به ما نزدیک است ولی ما بندگان از او دور هستیم. به قول سعدی؛

دوست نزدیکتر از من به من است *** وین عجب‌تر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که او *** در کنار من و من مهجورم

در دعای افتتاح جمله زیبایی هست که می‌خوانیم؛ الّذِی‌ بَعُدَ فلا یُری‌، وَ قَرُبَ‌ فَشَهَدَ النَّجوی‌
شهید مطهری می‌فرماید در این دو جمله خدا این‌طور توصیف شده است؛ آن کسی که دور است و در نتیجه دیده نمی‌شود و نزدیک است به نحوی که نجوی و سخنان بیخ‌گوشی را گواه است در حقیقت ما از او دوریم ولی او به ما نزدیک است.
نکته‌ی جالبی که در این جمله هست این است که وقتی خدا را به دوری توصیف می‌کند، صفتی از صفات مخلوقات را شاهد آن ذکر می‌کند و آن دیدن است کسی نمی‌تواند او را ببیند. در زمانی که خدا را به قرب توصیف می‌کند، صفتی از صفات خدا را دلیل آن می‌آورد و آن حضور و آگاهی خداست آنجا که سخن از کار ماست خدا را به دوری نسبت می‌دهیم و آنجا که سخن از کار اوست صفت قرب را به او نسبت می‌دهیم. (5)
 

راه نزدیک شدن به خدا چیست؟

بهترین راه‌کار برای نزدیک شدن به خدا عبادت و بندگی است که هدف از خلقت همین است در قرآن می‌فرماید؛ وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ. (6)
ترجمه: جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند به گفته بعضی از مفسران: أَیْ لِیَعْرِفُون؛ یعنی تا بشناسد. یکی از فلسفه‌های روزه تهذیب نفس و رسیدن به صفت تقوا است به نحوی که آثار روزه در وجود انسان بروز کند. خودش احساس کند که با قبل از ماه رمضان فرق دارد در غیر این صورت جز بستن دهان از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها نیست.
نکته‌ای که خدای سبحان، یعرفون نگفت به بیان حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام): راه شناسایی او منحصراً در بندگی و عبادت است. از این رو این عبارت را آورد تا به این معنا اشارت باشد و اقسام مختلف عبادت به همین منظور است. یکی از عبادات ویژه خداوند در بین همه عبادت‌ها که برای اوست (این را برای خود می‌نامد)، روزه است که بهترین نتیجه‌ی آن تقوا و ترک گناه است.

بیشتر بخوانید: ثمره‌های ارتباط با خدا
 

آداب روزه‌داری و ارزش آن

در حدیث قدسی می‌خوانیم که خداوند متعال می‌فرماید: الصَّوْمُ لی و اَنا اَجْزی به. روزه برای من است و من خود پاداش او را می‌دهم و در کتاب کافی با یک کلمه تغییر می‌فرمایند: الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی عَلَیْهِ. یعنی روزه برای من است و من جزای روزه‌ی او هستم. (7)
روزه در اسلام از اهمیت بالایی برخوردار است و تنها عبارتی که به خداوند متعال اختصاص داده شده بعضی از بزرگان فرموده‌اند که روزه از نظر ظهور هیچ ظهوری ندارد، مثل جهاد یا نماز یا حج نیست که ظهور خارجی دارد، عبادتی است باطنی به همین جهت شاید در روزه کمتر ریا راه داشته باشد.

 آثار اجتماعی روزه
 

روزه چیست؟

روزه عملی است که انسان مکلف برای رضای خدا از اذان صبح تا اذان مغرب از چیزهایی که روزه را باطل می‌کند از قبیل خوردن و آشامیدن و نسبت دروغ به پیامبر و امام (که به رساله‌های عملیه می‌توانید مراجعه کنید) اجتناب کند.
دستور روزه در آیاتی از سوره بقره ذکر شده؛ یاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ، آیه ۱۸۳ سوره بقره در این آیه هم امر به وجوب روزه شده و هم به صراحت بیان می‌فرمایند که در امت‌های قبلی هم روزه واجب بوده است و نیز فلسفه روزه را بیان می‌کند.
خداوند در این آیه وقتی حکم روزه را بیان می‌کند (لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)، در یک جمله کوتاه فلسفه روزه را بیان می‌کند: با روزه گرفتن امید است که به تقوا برسید.
 

تقوا چیست؟

تقوا به معنی خویشتنداری از گناه است و بیشتر گناهان از دو ریشه‌ی غضب و شهوت سرچشمه می‌گیرند و روزه جلوی تندی‌های این دو غریزه را می‌گیرد و لذا سبب کاهش فساد می‌گردد. (8)
همچنان که از آیه فوق استفاده شد یکی از فلسفه‌های روزه تهذیب نفس و رسیدن به صفت تقوا است به نحوی که آثار روزه در وجود انسان بروز کند. خودش احساس کند که با قبل از ماه رمضان فرق دارد در غیر این صورت جز بستن دهان از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها نیست.
گویند روزی عربی سوار بر شتر از بیابان عبور می‌کرد دید کسی با حالتی زیبا و صدای خوش نماز می‌خواند. شیفته او گردید در کنار او فرود آمد و گفت: نعم المصلی چه نماز خوان خوبی. گفت: و صائم ایضا؛ روزه هم دارم.
خوشش آمد، گفت: من هم دنبال کاری می‌روم و این شتر را نزد شما به امانت می‌گذارم تا برگردم. بعد از برگشت دید نه از نماز خوان اثری است و نه از شتر بسته. دست حسرت به هم می‌سائید و انگشت ندامت به دندان و این بیت را می‌خواند:

صلى فأعجبنی وصام فرابنی *** نح القلوص عن المصلی الصائم

نمازش مرا به تعجب و با روزه‌اش بر ارادت من افزود امان ای مردم امانت‌های خود را به دست نماز خوان روزه دار نسپارید.

 مراتب و درجات تقوا در قرآن

از روایات ما استفاده می‌شود که روزه تمرین برای ترک گناه است. امساک از نوشیدن و خوردنی‌های حلال، تقویت اراده برای اجتناب از کارهای حرام. یعنی چشم هم روزه بگیرد از دیدنی‌های حرام، گوش هم امساک کند از شنیدنی‌های حرام و سایر اعضا و جوارح. بر همین اساس است که بزرگان فرموده‌اند مرحله‌ی اول روزه، کف نفس از طعام با همه‌ی احکام و شرایط فقهی که در بیان فقها بیان شده است، روزه عوام است.
مرحله‌ی بالاتر از این روزه، نگهداری اعضا و جوارح است از گناه و تسلط بر چشم، گوش، زبان و …
مرحله سوم که روزه خاص الخاص است غض بصر از ما سوی الله است. اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ یعنی این مرحله.
 

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:23:00 ق.ظ ]




آیا گذر زمان، خشم را درمان می‌کند؟

 


 

یکی از نکته‌های بسیار مهم در ارتباط با عصبانیت و مشکلات رفتاری زمان و گذشت زمان است. در واقع زمان نقش بسیار مهم و تعیین کننده‌ای را در مقدار و میزان آسیب‌های موجود رفتاری و هم چنین ثبات و پایدار شدن آنها دارند. به عبارتی ساده‌تر هر قدر زمان بیش‌تری از ابتلا و ایجاد ناهنجاری‌های رفتاری بگذرد، شخص مشکلات به مراتب بیش‌تری پیدا می‌کند. زمان نقشی بسیار تعیین کننده در عصبانیت‌ها، مشکلات و اختلالات رفتاری، عاطفی و شخصیتی دارد. به عبارتی ساده فردی که حدود سه ماه از ابتلا به افسرده شدنش گذشته با فردی که حدود سه سال از افسردگی‌اش می‎‌گذرد، وضعیت و مشکل‌شان با یکدیگر متفاوت است. به عبارت دیگر هر قدر زمان بیش‌تری از ابتلا به مشکل رفتاری بگذرد، آن رفتار یا خصلت آسیب‌زا دوام یا پایداری بیش‌تری پیدا می‌کند و می‌تواند مشکل آفرینی‌های بیش‌تری به همراه داشته باشد. در هر حال عمده‌ترین نکات و مطالبی که می‌توان در ارتباط با گذشت زمان و عصبانیت مطرح نمود به قرار زیر است.
1- گذشت زمان باعث ثبات و پایداری عصبانیت‌ها می‌شود.
2- گذشت زمان باعث خوگیری فرد عصبی به ناهنجاری‌های رفتاری‌اش می‌گردد.
3- گذشت زمان باعث می‌شود تا شخص ناهنجاری‌های رفتاری‌اش را عادی و هنجار تلقی نماید.
4- با گذشت زمان برطرف نمودن و درمان عصبانیت‌ها به مراتب پیچیده‌تر و دشوارتر می‌گردد.
توضیحاتی در ارتباط با موارد عنوان شده فوق ارائه می‌گردد.

1- گذشت زمان باعث ثبات و پایداری عصبانیت‌ها می‌شود.

زمان نقشی بسیار تعیین کننده در عصبانیت‌ها، مشکلات و اختلالات رفتاری، عاطفی و شخصیتی دارد. به عبارتی ساده فردی که حدود سه ماه از ابتلا به افسرده شدنش گذشته با فردی که حدود سه سال از افسردگی‌اش می‎‌گذرد، وضعیت و مشکل‌شان با یکدیگر متفاوت است. به عبارت دیگر هر قدر زمان بیش‌تری از ابتلا به مشکل رفتاری بگذرد، آن رفتار یا خصلت آسیب‌زا دوام یا پایداری بیش‌تری پیدا می‌کند و می‌تواند مشکل آفرینی‌های بیش‌تری به همراه داشته باشد.
مولوی در کتاب مثنوی داستانی را در ارتباط با یک بوته خار مطرح می‌کند که در گذری بوته خاری جوانه زده و شروع به رویش می‌کند و پس از مدتی که از نمو آن می‌گذرد، برای افرادی که از آن محل عبور می‌کردند، مشکل آفرینی‌هایی ایجاد می‌نموده، بدین صورت که ابتدا پای بعضی از گذرکننده‌ها با خارهای آن زخمی می‌شده و ناراحتی برای آنها ایجاد می‌کرده است. با گذشت زمان خار موجود در آن محل رشد و نمو بیش‌تری پیدا می‌کند و هر قدر خار تنومندتر و شاخه‌های بیش‌تر و بزرگ‌تری نیز پیدا می‌کند، طوری که اگر افرادی که از آن محل عبور می‌کردند، تعداد محدودی پای‌شان با خارهای موجود در گذر زخمی می‌شده، اما پس از گذشت زمان و تنومندتر شدن خار وسعت بیش‌تری از گذر را اشغال می‌کند و طبعی است که تعداد بیش‌تری از عابرین پای‌شان مجروح می‌شده است.
در نهایت خار تا اندازه‌ای رشد می‌کند که تمام گذر را می‌پوشاند، طوری که هر فردی که قصد عبور داشته پایش زخمی می‌شده است. سپس تصمیم گرفته می‌شود که خار را کنده و از ریشه درآورند، اما دیگر دیر شده بوده زیرا بوته‌ی خار به قدری رشد کرده و ریشه دوانده بود که دیگر کسی قادر به کندن و از ریشه در آوردنش نبوده است.
مولوی به این نکته اشاره می‌کند، در مراحل اولیه که خار در رشد ونمو بود، خار ضعیف و فرد خارکن قوی بوده، اما پس از مدتی و گذشت زمان قابل ملاحظه‌ای، بوته‌ی خار تنومند و فرد خارکن ضعیف‌تر می‌گردد و دیگر قادر نبوده که خار را از ریشه درآورد و در ادامه خاطرنشان می‌کند که:

خار بن در قوت و برخاستن *** خارکن در سستی و در کاستن

در این داستان نمادین، خار مظهر آن چیزهایی است که می‌تواند به فرد آسیب بزند، به طور ناگهانی ظهور پیدا می‌کند و با رشد و نمو کردن عاملی برای آزار و رنجش برای فردی که خاری در زندگی‌اش پیدا شده و هم چنین سایرین می‌گردد، به عبارتی هر خصلت و خلق و خوی نامناسب و ناهنجار یک خار است و لازم می‌شود که شخص خارهای موجود در خود را یافته و هر چه سریع‌تر اقدام به کندن و ریشه کن نمودن آنها نماید، در غیر این صورت خارها رشد کرده و تمام وجود شخص را اشغال نموده و خارهای موجود نه فقط خود شخص بلکه به سایر افرادی که با او در ارتباط هستند نیز آسیب و آزار می‌رساند.

رفتارهای آرام بخش در کانون گرم خانواده
 

2- گذشت زمان باعث خوگیری فرد عصبی به ناهنجاری‌های رفتاری‌اش می‌گردد.

مدت‌ها پیش مشغول تماشای فیلمی بودیم، فیلم زندگی چند تبهکار را نشان می‌داد و موضوع اصلی آن روابط متقابل میان همان چند نفر را شامل می‌شد، و طبیعی است که ارتباطات موجود میان افرادی با آن شرایط و وضعیت روابط چندان مطبوع، خوشایند و سالمی نیست.
یکی از حاضرین اشاره کرد که آیا این افراد با بودن در چنین شرایطی و داشتن این‌گونه زندگی‌های پر از خطر و ناهنجاری‌های انسانی و معنوی و روابطی مملو از تنش و درگیری، چرا به زندگی سالم، ساده و کم خطر و درگیری که آرامش بیش‌تری را دارد، رو نمی‌آورند. فرد دیگری در پاسخ اشاره کرد که آنها به دلیل این که چنین امری را تجربه نکرده‌اند و از فواید آن بی‌اطلاع هستند از سوی دیگر آنها به واسطه این که به چنین اموری از ابتدا آشنا شده و به تدریج و به نوعی به آن خو گرفته‌اند و این‌گونه آدم‌ها و روابط را اگر چه از نظر آن‌هایی که با این‌گونه آدم‌ها سر و کار ندارند را امری سخت و غیر قابل تحمل می‌دانند، اما به دلیل درگیر بودن و به مرور با گذشت زمان با این‌گونه افراد و چنین محیط‌هایی خو می‌گیرند.
چنین امری در ارتباط با عصبانیت‌ها و ناهنجاری‌های رفتاری و ارتباطی نیز مصداق دارد، بدین صورت که با گذشت زمان رفتارهای ناهنجار تکرار می‌شود و تکرار این‌گونه امور ناهنجار به مرور باعث می‌شود تا شخص به نوعی خوگیری و عادت برایش ایجاد شود و به اختلالات خویش عادت نماید.

3- گذشت زمان باعث می‌شود تا شخص ناهنجاری‌های رفتاری‌اش را عادی و هنجار تلقی نماید.

یکی از عمده‌ ناهنجاری‌های رفتارهای عصبی، آسیب خورده و مشکل‌آفرین، ناراحتی‌هایی است که اینگونه رفتارها برای خود و دیگرانی که با وی در ارتباط هستند، ایجاد می‌نماید. رنجش و ناراحتی‌هایی که این رفتارهای ناهنجار به همراه دارند، با گذشت زمان از شدت رنج‌ها و ناآرامی‌هایش کاسته می‌شود و حتی در مواردی به مرحله‌ای می‌رسد که این رنجش‌ها عادی و طبیعی گشته و ناراحتی‌های حاصل از عصبانیت‌ها امری عادی تلقی می‌گردد.
این امر در میان همسران به میزان قابل توجهی ملاحظه شده است که پس از مطرح نمودن مشکل خود در ارتباط با شریک زندگی‌شان و ناراحتی که از بابت این‌گونه رفتارها متحمل شده‌اند، در ادامه خاطرنشان می‌کنند که پس از گذشت سال‌های متوالی به این‌گونه برخوردها و ناهنجاری‌ها، خو گرفته و دیگر به آزارهای ناشی از آن عادت کرده‌اند.

4- گذشت زمان به تنهایی باعث بهبود و درمان ناهنجاری‌های رفتاری نمی‌شود.

یکی از عمده شناخت‌های نادرست و در مواردی مشکل‌آفرین در ارتباط با ناهنجاری‌های رفتاری، این باور است که با گذشت زمان همه چیز رو به راه خواهد شد و مشکلات رفتاری خود و یا فردی که با وی در ارتباط هستند، بهبود خواهد یافت.
چنین باوری هم در مورد فردی که مبتلا به عصبانیت است و هم افرادی که با آنها در ارتباط هستند، مصداق دارد، که شاید در آینده تغییر و تحولی ایجاد شود و شرایط و وضعیت موجود بهتر از آن چه که هست شود. البته چنین امکانی وجود دارد که نوعی بیداری و شناخت سالم و سازنده برای شخص به وجود آید و به دنبال آن نیز تغییری به صورت کنار گذاشته شدن رفتاری مشکل‌آفرین و یا به وجود آوردن رفتاری سالم و سازنده ایجاد گردد. اما این به واسطه گذشت زمان نیست، بلکه تحول شناختی و رفتاری به مرور ایجاد شده و یا به عبارتی دیگر از طریق فرآیندهایی بهبود و درمان به وجود آمده است. عصبانیت و ناهنجاری‌های رفتاری و شخصیتی امری است که در صورت مراعات ننمودن نکات و مواردی مرتبط با آن هم عصبانیت‌ها پیچیده‌تر و دشوارتر شده و هم اقدام برای بهبود آن نیز سخت‌تر می‌گردد. از این رو در صورت تشخیص این مشکلات رفتاری لازم است که زمان به درازا نینجامد و شخص برای طولانی مدت با ناهنجاری‌های رفتاری‌اش پیش نرود و هر چه سریع‌تر به برطرف نمودن آنها اقدام نماید. در میان همسرانی که به واسطه ناراحتی‌ها و مشکل‌آفرینی‌های رفتاری همسرشان به مرکز مشاوره مراجعه می‌نمایند، در پاسخ به این سوال که چرا برای مدت طولانی این‌گونه ناهنجاری‌های رفتاری و ارتباطی را تحمل کردی و پس از گذشت سال‌ها تازه به فکر اقدامی برای برطرف نمودن و درمان افتاده‌ای؟ آنها نیز در پاسخ اشاره می‌کنند که «فکر کردم شاید به مرور زمان اوضاع و احوال بهتر از این‌ها شود.» البته چنین شناخت و برداشتی می‌تواند ناشی از ناشناخته بودن عصبانیت‌ها و ناآشنا بودن افراد با شیوه مقابله با این‌گونه ناهنجاری‌های رفتاری، تنها راه حلی که به نظرشان می‌رسد، همین واگذار نمودن همه چیز بر گذشت زمان است، تا شاید با سپری شدن زمان، وضعیت موجود برطرف و یا درمان شود.

5- با گذشت زمان، برطرف نمودن و درمان عصبانیت‌ها به مراتب پیچیده‌تر و دشوارتر می‌گردد.

همان‌طور که در بند شماره 1 عنوان شد، گذشت زمان باعث ثبات و پایداری عصبانیت‌ها می‌شود و این امر باعث می‌گردد تا برطرف نمودن و درمان این‌گونه آسیب‌های رفتاری با دشواری‌های به مراتب بیش‌تری مواجه شود. نگارنده در اوایل اشتغال به حرفه مشاوره روان‌شناسی و روان درمانی اعتقادم بر این بود که افراد بالای 50 سال را نمی‌توان تغییر و درمان چندان مؤثر و مفیدی برای‌شان انجام داد. بعدها به مرور زمان 50 سال به 40 سال تبدیل شد. اما در حال حاضر و با توجه به تجربه‌های بسیاری که در این زمینه به دست آمده 40 سال نیز به 30 سال تبدیل شده است. در واقع افراد دچار مشکل زیر 30 سال سن به مراتب بهتر می‌توانند رفتارهای مشکل‌دار و آسیب خورده‌شان را تغییر دهند.

 عصبانیت و تربیت

البته این موضوع بدان معنی نیست که افراد بالای 40 و یا 50 سال و به بالا قادر نیستند که خود را تغییر دهند. بلکه در هر سنی شخص قادر است که رفتارش را شناسایی و چنان چه مورد و مشکلی در آن وجود دارد، اقدام به بهبود و برطرف نمودنش نماید، اما چنین عملی به همان دلایلی که در این بخش خاطرنشان شد، کمی پیچیده‌تر و مشکل‌تر خواهد بود.
در مجموع عصبانیت و ناهنجاری‌های رفتاری و شخصیتی امری است که در صورت مراعات ننمودن نکات و مواردی مرتبط با آن هم عصبانیت‌ها پیچیده‌تر و دشوارتر شده و هم اقدام برای بهبود آن نیز سخت‌تر می‌گردد. از این رو در صورت تشخیص این مشکلات رفتاری لازم است که زمان به درازا نینجامد و شخص برای طولانی مدت با ناهنجاری‌های رفتاری‌اش پیش نرود و هر چه سریع‌تر به برطرف نمودن آنها اقدام نماید.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ق.ظ ]




 

اسموتی چیست؟

گاهی پیش می‌آید که میوه‌های زیادی از مهمانی‌ها در یخچال، اضافی باقی می‌مانند،که مصرف نمی‌شوند و یا تک میوه‌هایی که در یخچال باقی می‌مانند که دیگر طراوت و تازگی خود را از دست داده‌اند؛ این میوه‌های باقی مانده، ممکن است. مشغله‌ی فکری بانوی خانه شوند؛ چرا که نه می‌توان آنها را دور ریخت و مصرف آنها نیز (به دلیل از دست دادن تازگی) احساس لذتی به ما نخواهد داد. اما شما می‌توانید با تهیه «اسموتی» یا «بستنی میوه‌ای»، هم از خراب شدن و اسراف میوه‌ها جلوگیری نمایید و هم یک نوشیدنی خوش‌مزه نوش جان کنید. برای تهیه بستنی میوه‌ای لازم است میوه‌هایی که قصد دارید از آنها استفاده کنید را برش زده و داخل فریزر برای چند ساعت قرار دهید تا یخ بزند، سپس آنها را در غذاساز ریخته و کاملا مخلوط کنید. برای تهیه این نوع بستنی دست‌تان باز است و می‌توانید به دلخواه از ثعلب (از فروشگاه‌های لوازم قنادی می‌توانید آن را تهیه کنید)، شیر، شکر و یا حتی عسل استفاده کنید. گاهی برای طعم دادن از پودر کاکائو نیز می‌توانید استفاده کنید. اسموتی نوعی نوشیدنی است که از ترکیب و مخلوط کردن میوه‌ها تهیه می‌شود؛ این بدین معنی است که اجزای یک میوه شکسته می‌شود و به حالت یک نوشیدنی در می‌آید؛ نوشیدنی‌ای که بافت دارد و آبکی نیست. بافت میوه اندکی شکسته و نرم می‌شود، اما از بین نمی‌رود و از نوشیدنی حذف نمی‌شود؛ پس بدن شما برای هضم اسموتی نیاز به انجام عملیاتی دارد تا بتواند به صورت کامل این نوشیدنی را در بدن حل کند. اما این تجزیه و تحلیل شدید نیست و بدن فعالیت چندان زایدی انجام نمی‌دهد.
اسموتی در واقع نوعی از نوشیدنی است که قابلیت تغییر و خلاقیت (بر حسب طبع و سلیقه‌ی مصرف کننده‌اش را) دارد؛ یعنی شما به راحتی می‌توانید اجزای آن را تغییر دهید و جابه جا کنید. اسموتی تنوع پذیرتر از آبمیوه می‌باشد. برای تهیه اسموتی دست‌تان باز است؛ مثلاً به راحتی می‌توانید از گیاهان، سبزیجات، میوه‌ها، دانه و مغزها، ادویه‌ها و هر چیزی دیگری که دوست دارید، استفاده کنید.
برای آماده کردن اسموتی، همه مواد را داخل مخلوط کن بریزید تا خوب مخلوط شوند. اگر مخلوط شما خیلی سفت شد، کمی آب یا شیر داخل آن بریزید؛ در ضمن می‌توانید برای خنک کردن نوشیدنی اسموتی خود، به جای یخ از میوه‌های یخ زده هم استفاده کنید. در آخر هم آنها را در لیوان‌های زیبا سرو کنید و با تکه‌های میوه تزئین کنید، نوش جان!

بستنی میوه‌ای

اگر به اسموتی علاقه‌ای ندارید یا از طرفداران پر و پا قرص بستنی هستید، اما به خاطر داشتن رژیم، خود را از خوردن آن محروم کرده‌اید، می‌توانید با درست کردن بستنی‌های رنگ‌رنگ میوه‌ای، هم هوس خوردن بستنی را پایان بخشید و هم خواص و ویتامین‌های مورد نیاز بدن را از طریق میوه‌ها به بدن خود برسانید و هم هنر خود را به رخ دیگران بکشید. به این صورت که دستورهای اسموتی‌ای که در ادامه می‌آید را با کمی تغییر به بستنی میوه‌ای تبدیل کنید. از آنجایی که بستنی میوه‌ای چندان فرقی با اسموتی ندارد، به همین دلیل بخشی جداگانه برای آن قرار نداده‌ایم.
برای تهیه بستنی میوه‌ای لازم است میوه‌هایی که قصد دارید از آنها استفاده کنید را برش زده و داخل فریزر برای چند ساعت قرار دهید تا یخ بزند، سپس آنها را در غذاساز ریخته و کاملا مخلوط کنید. برای تهیه این نوع بستنی دست‌تان باز است و می‌توانید به دلخواه از ثعلب (از فروشگاه‌های لوازم قنادی می‌توانید آن را تهیه کنید)، شیر، شکر و یا حتی عسل استفاده کنید. گاهی برای طعم دادن از پودر کاکائو نیز می‌توانید استفاده کنید.
تمام این‌ها به سلیقه و نوع رژیم شما بستگی دارد. اگر از رژیم لاغری پیروی می‌کنید، به جای شکر از عسل استفاده کنید و اگر کودکی دارید که از خوردن میوه امتناع می‌کند و مایلید که دلبندتان ویتامین و خواص زیاد میوه‌ها را استفاده کند، می‌شود از بستنی میوه‌ای استفاده کرد؛ چون کمتر کودکی است که به بستنی نه بگوید.

 

نکته‌هایی درباره اسموتی

* میوه‌هایی که هسته دارند، ابتدا باید هسته‌های آن راجدا کرد و سپس در فریزر قرار داد.
* برای تهیه اسموتی، می‌توان به دلخواه مقداری شکر و یا عسل ویا حتی نمک و گلپر به آن اضافه کرد.
* خودتان را به یک اسموتیِ خاص عادت ندهید. در تهیه این نوشیدنی سعی کنید متنوع عمل کنید. بدن شما به انواع میوه و ویتامین نیاز دارد.
* سعی کنید خیلی نوشیدنی‌ها را پیچیده نکنید و با هر چه که به دست‌تان می‌آید، اسموتی نسازید. حداقل دو و حداکثر شش نوع میوه، گیاه، سبزی، مغز و … استفاده کنید. باید موادی را برای اسموتی انتخاب کنید که به راحتی هضم شوند و مشکل ساز نباشند.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:19:00 ق.ظ ]




بررسی زیبایی از نگاه اسلام

انسان به اقتضای فطرت خویش، جویای زیبایی و آراستگی است و از ژولیدگی و پریشانی ظاهر نهی کرده است. از آنجا که دین مقدس اسلام منطبق بر این فطرت الهی است به حس آراستگی، که یکی از چهار بعد روح انسانی؛ یعنی حس زیبایی، حس نیکی، حس دانایی و حس مذهبی است، توجه کرده و برای تأمین نیازهای انسان در این زمینه توصیه هایی ارایه کرده است.

 از دیدگاه قرآن کریم، استعداد درک زیبایی از جمله مواهب فطری خداوند در روح آدمی است و وجود موجودات زیبا در جهان، پاسخی به این خواسته فطری بوده و نعمتی از نعمتهای گرانبهای آفریدگار حکیم است. اسلام به پیروانش دستور می دهد همواره، مظاهر زشتی و درهم ریختگی را از خود و محیط زندگی خویش دور ساخته، بویژه هنگام برخورد با دیگران آراسته و با ظاهری زیبا در معرض دید همنوعان ظاهر شوند. از این رو در اسلام، استفاده از زیبایی های موجود در جهان طبیعت نه تنها مجاز شمرده؛ بلکه بدان توصیه و سفارش نیز شده است.

آراستگی در زندگی خانوادگی و اجتماعی انسانها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. انسان افزون بر آنکه به مقتضای فطرت خویش، جویای زیبایی و آراستگی به عنوان یکی از ابعاد وجودی خویش است، در گسترش و تحکیم روابط خانوادگی و اجتماعی نیز از آن گریزی ندارد.

 انسان موجودی اجتماعی است و به کمال مطلوب خود جز با زندگی در اجتماع نمی تواند دست یابد، از این رو انواع و اقسام زینتهایی که مورد پسند جامعه و سبب مجذوب شدن دلها به سوی اوست، را مورد استفاده قرار می دهد و بدین وسیله خود را در نظر دیگران محبوب می کند.افزون بر آراستگی ظاهری، نوعی دیگر از آراستگی نیز هست که اهمیت فزونتری دارد و آن آراستگی باطنی و یا معنوی است.

 این قسم از آراستگی شامل اموری چون: ایمان، علم، صبر، شکر و… است که در واقع می توان آن را عبارت از ویژگی های اخلاقی دانست که سبب آراسته شدن نفس و باطن انسان به زیبایی هایی این چنینی می شود. در این نوشتار، ابتدا به بررسی دیدگاه اسلام درباره آراستگی ظاهری پرداخته، سپس آراستگی باطنی و معنوی را از دیدگاه اسلام مورد بررسی قرار خواهیم داد.

 آراستگی و زیبایی از نگاه قرآن

خداوند در قرآن کریم از آراستگی آسمانها به وسیله ستارگان یاد کرده، می فرماید:

« همانا ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان بیاراستیم.»

قرآن کریم در آیه ای انسانها را به آراستگی و برگرفتن زینت های خود، هنگام رفتن به مساجد دعوت می کند (که البته این توصیه منحصر به آرایش ظاهری نبوده و زینتهای معنوی مانند طهارت و تقوا را نیز شامل می شود.) سپس در آیه بعد، حکم کلّی تری را بیان کرده و نظر کسانی را که به غلط آراستگی را، با دین و تعالیم آسمانی مغایر می پندارند، مردود می شمارد.

خداوند می فرماید: « ای فرزندان آدم، نزد هر مسجدی- به هنگام نماز- آرایش خویش- جامه و آنچه مایه آراستگی است- فرا گیرید،… بگو: چه کسی آرایشی را که خدا برای بندگان خود پدید آورده و روزی های پاکیزه را حرام کرده است؟ بگو: اینها در زندگی دنیا برای مؤمنان است- ولی کفار هم بهره مندند- در حالی که در روز رستاخیز ویژه ایشان است.»

چنانکه بیان شد حس زیبایی، بعدی از ابعاد روح انسانی را شکل می دهد. با توجه به این، باید یادآور شد آراستگی با زیبایی ارتباطی تنگاتنگ دارد.

 انسان، آفریده موجودی زیباست که زیبایی را می پسندد، از این رو باید تلاش کند به وسیله زینتهایی که خداوند در اختیار او قرار داده است، خود را آراسته، از این زیبایی و آراستگی لذت ببرد. در واقع انسان با آراستن خود و پرهیز از ژولیدگی و پریشانی ظاهر، با روند طبیعت همگام می شود، طبیعتی که با انواع زینتها و زیورها آراسته شده است.

 آراستگی و زیبایی در کلام معصومان

در روایات معصومان (ع) نیز نسبت به موضوع آراستگی –اعم از ظاهری و باطنی و معنوی- اهتمام ویژه ای به چشم می خورد.

اما درباره آراستگی ظاهری، فرمایش علی (ع) که امام صادق (ع) آن را روایت کرده است، خود سند گویایی از اهتمام اسلام به موضوع آراستگی و زیبایی ظاهری است. علی (ع) فرمود: « خداوند جمیل است و جمال و زیبایی را دوست دارد و همچنین دوست دارد اثر نعمتهای خود را در مردم مشاهده فرماید.»

برخی به اشتباه، آراستگی را با دینداری و یا به معنی دقیق تر کلمه، زهد در تضاد دیده و گاه با مشاهده پوشش آراسته بزرگان دین، آنان را مورد اعتراض قرار می دادند. مثلا 
ابن قداح –از اصحاب امام صادق (ع)- چنین روایت کرده است: «امام صادق (ع) در حالی که لباسی زیبا از جنس پارچه های مرو (پارچه ای قیمتی منسوب به مرو) به تن داشت به
 عبّاد بن کثیر –صوفی- برخورد نمود، عبّاد عرض کرد: یا اباعبدا…! تو از خاندان نبوتی و پدرت علی، امیرالمومنین بود که همیشه کرباس می پوشید، این لباس های فاخر مروی چیست که به تن کرده ای؟ حضرت فرمود: وای بر تو ای عباد! این چه اعتراضی است که می کنی؟ زینت خدایی و روزی های پاکیزه را چه کسی حرام کرده؟ خدای عزوجل وقتی به بنده اش نعمتی بدهد دوست دارد [اثر] آن نعمت را در بنده اش ببیند.»

بنابراین انسان مؤمن می تواند در عین 
بی اعتنایی به آنچه اسباب غفلت او را از خدا و روز بازپسین فراهم می آورد، به ظاهر خویش رسیدگی نموده و آن را به نحو شایسته و مشروع بیاراید و بدین وسیله دین و دینداری را در چشم و دل دیگران زیبا جلوه داده، آنان را به سمت دین جذب نماید.

پیامبر (ص) تا آن حد بر پاکیزگی و آراستگی ظاهر تأکید داشتند که می فرمودند یک مسلمان باید چنان به آراستگی خود اهمیت دهد که در میان مردم، مانند خالی نمودار و برجسته باشد.

 امام علی (ع) آراستگی را جزو خلق و خوی افراد با ایمان می داند و نیز توصیه می کند: « آن گونه که هر یک از شما خود را برای بیگانه ای می آراید و دوست دارد وی او را در بهترین شکل ببیند، باید برای برادر مسلمانش نیز خود را همان گونه بیاراید.»

افزون بر این، از نگاه علی (ع)، چه کسی بهتر از افراد مومن که از نعمتهای بی شمار خداوند بهره برده و خود را بدانها بیارایند. در منطق امیر مومنان (ع) هیچ مانعی ندارد که افراد پرهیزگار در این دنیا در بهترین خانه مسکن گزینند، از بهترین خوردنی ها تناول کنند، از گواراترین نوشیدنیها بنوشند، با برترین لباسها خود را بیارایند و…خلاصه همچون دیگران از لذتهای دنیا بهره برند و در آخرت نیز در جوار خداوند، هر چه بخواهند در اختیار آنان قرار داده شود. اینها زینتهایی است که خداوند به بندگانش ارزانی داشته است.آراستگی انسان در بسیاری موارد در نحوه پوشش او بروز می یابد.

 امام علی (ع) فرمود: « لباس، زیبایی را آشکار می کند.» اما برخی انسانها چندان به تمیزی و آراستگی لباس خویش توجه ندارند و حتی برخی از دینداران، رسیدگی به وضع ظاهری لباس را در تضاد با حالات دینی و معنوی خویش دانسته، با وضعی نامرتب در انظار دیگران ظاهر می شوند، حال آنکه از نگاه اسلام، آراستگی لباس و تمیزی و زیبایی آن بسیار مورد تأکید و سفارش است. از این رو امام حسن مجتبی (ع) هنگامی که برای نماز برمی خاست، بهترین لباسهای خود را می پوشید.

 از ایشان پرسیدند چرا بهترین لباس خود را می پوشید؟ می فرمود: «خدا زیباست و زیبایی را دوست می دارد و من برای پروردگارم خود را می آرایم، خدا فرموده است: ( هنگام خواندن هر نماز، آراسته باشید)؛ این است که دوست دارم، بهترین جامه هایم را بپوشم.»

از نگاه معصومین علیهم السلام، در روابط اجتماعی لازم است انسان خود را بیاراید و در نظر دیگران نیک جلوه دهد، البته می تواند در آنچه در مقابل دید سایر افراد نیست و تاثیری در تحکیم روابط اجتماعی ندارد، به گونه ای که خود می پسندد رفتار کند.

 مثلا می تواند لباسی فاخر، نرم و گرانقیمت را روی لباسهای خشن و ساده خود بپوشد، که هم معنویت و زهد خود را به نحوی پاس دارد و هم در روابط با دیگران که آراستگی ظاهر نقشی بسزا در جذب و جلب توجه آنان دارد، توفیق یابد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:21:00 ق.ظ ]




جایگاه روزه در دین اسلام چگونه می باشد؟

روزه یکى از عبادتهاى مهمّ اسلامى است که در هر سال تنها به مدّت یک ماه، ماه مبارک رمضان، بر مسلمانان واجب مى شود. و یکى از بهترین روشهاى خودسازى و تهذیب نفس است. روزه از معدود عباداتى است که گناه بزرگ ریا و خودنمایى نمى تواند در آن نفوذ کند; زیرا شخصى که اهل روزه است و لیاقت بار یافتن به این ضیافت الهى را دارد هرگز به غیر از خدا به دیگرى فکر نمى کند، و شخصى که لیاقت این عبادت بزرگ را ندارد و اهل روزه نیست، بلکه اهل ریا و خودنمایى است، لازم نیست روزه بگیرد و تظاهر کند، بلکه بدون این که روزه بگیرد بدروغ خود را روزه دار نشان مى دهد! روزه از ارکان پنجگانه اسلام، ابزار رسیدن به تقوا، سپر آتش جهنّم، موجب سلامتى انسان، و خلاصه یکى از بهترین ابزار ترقّى و قرب الى الله است.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:20:00 ق.ظ ]




ایثار و از خود گذشتگی

 

 یکی از مهمترین اموری که موجب رشد شخصیت جوانان می گردد و آنها را برای رسیدن به بزرگی و آقایی مهیا می سازد ، ایثار است . ایثار ؛ واژه ای است که در زبان فارسی به « از خود گذشتگی » معنا می شود . انسان از خود گذشته ، کسی است که برای خانواده ، اطرافیان و جامعه خویش فداکاری می کند . او ، فردی است که تنها به خویشتن ، نمی اندیشد و اهل خودخواهی نیست .  این یکی از ویژگیهای پسندیده انسانی است که در هر جامعه و هر کشور و قاره ای مطلوب و مورد قبول است .

در فرهنگ دینی  ،ايثار و شهادت علاوه بر نيك نامی ،داراي ارزش معنوي و روحاني است.انسان فداكار،ازعلائق خويش در راه هدف هاي متعالي،مي گذرد،تا به معبود خویش دست یابد . « و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد »بعضي از مردم جان خود را در برابر خشنودي خدا مي فروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است (سوره بقره 207 )

 ایثارگر ، در فرهنگ اسلام ، کسی است که حاضر باشد ، هستی و جان خود را برای دین خدا فدا کند و در راه رضای او از خواسته های خویش بگذرد . خداوند در قرآن درقسمتی از آیه 9 سوره حشر ، در مورد ایثار اهل مدینه در زمان پیامبر در پذیرش مهاجران مکه چنین می گوید : “… و آنها ( مهاجرین ) را برخود مقدم می دارند، هرچند خودشان بسیار نیازمند باشند . کسانی که از بخل و حرص نفس خویش بازداشته شده اند ، رستگارانند .”

نهضت امام حسین (ع) در روز عاشورای سال 61 هجری قمری به عالی ترین مفاهیم ارزشی و اعتقادی ، عینیت بخشید و نقشه راهی را ترسیم کرد که سرمنزل آن عزت در دنیا و آخرت بود. یکی از ارزشهایی که به زیباترین شکل در کربلا به ظهور رسید ، ایثار و گذشتن از خواسته ها و علاقه های شخصی است. در آئین جوانمردان، گذشتن از تمایلات خود به خاطر دیگری که ایثار نامیده می شود ، رسمی دیرینه است .

ایثار و از خود گذشتگی ، ریشه در عظمت روح و وارستگی انسان دارد. کربلا ، حکایت انسان هایی است که ایثارگرانه در راه حسین بن علی (ع) قدم گذاشتند تا به رضایت خدا برسند . در حوادث تاریخ اسلام ،نمونه های ایثار و پاکبازی ، فراوان است. اما رزمندگانِ هیچ نبردی به درجه ای از ایثار که یاران حسین از خود به جای گذاشتند ، نرسیدند .

امام حسین علی ( ع) فرزند شیر مردی است که او نیز فرهنگ ایثار را به حد کمال رساند . مفسر معروف اهل تسنن ثعلبي مي گويد: هنگامي كه پيغمبر اسلام تصميم گرفت مهاجرت كند، براي اداي دين هاي خود و تحويل دادن امانت هايي كه نزد او بود علي عليه السلام را به جاي خويش قرار داد و شب هنگام كه مي خواست به سوي غار ثور برود و مشركان اطراف خانه را براي حمله به او محاصره كرده بودند، از علي عليه السلام خواست تا در بستر او بخوابد و پارچه ي سبز رنگي كه مخصوص خود پيامبر صلي الله و عليه و آله بود روي خويش بكشد،

 در اين هنگام خداوند به جبرئيل و ميكائيل وحي فرستاد كه من بين شما برادري ايجاد كردم و عمر يكي از شما را طولاني تر قرار دادم،كدام يك از شما حاضر است ايثار به نفس كند و زندگي ديگري را بر خود مقدم دارد؟ هيچكدام حاضر نشدند، به آنها وحي شد اكنون علي عليه السلام در بستر پيامبر من خوابيده و آماده شده  تا جان خويش را فداي او سازد، به زمين برويد و حافظ و نگهبان او باشيد

هنگامي كه جبرئيل بالا سر و ميكائيل پايين پاي علي عليه السلام نشسته بودند جبرئيل مي گفت: به به!! آفرين به تو اي علي خداوند به واسطه ي تو بر فرشتگان مباهات مي كند. در اين هنگام آيه ي فوق نازل گرديد و به همين دليل آن شب تاريخي به نام ليلة المبيت ناميده شده است . این واقعه  یکی از بارزترین نمونه ایثار بشمار میرود . 

نسل های فداکار ، چراغ تابناک مسیر تاریخ هستند . پرتوی که از عزم راسخ آنان برای ایجاد ملتی مرفه و خوشبخت و زندگی نوین حکایت دارد . نسل فداکار نسلی است که هیچ چیز را تنها برای خود نمی خواهد و به فکر آیندگان نیز هست . زندگی چنین نسلی در سخت کوشی و از خود گذشتگی خلاصه می شود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:18:00 ق.ظ ]