نرجس
 
   



وصیت حضرت خدیجه(س) هنگام رحلت/ دلداری پیامبر(ص) به فاطمه(س) در سوگ از دست دادن مادر

زمانی که خدیجه(س) رحلت کرد، حضرت فاطمه(س) که پنج سال بیشتر نداشت گِرد پدر می‌گشت، خود را به دامان ایشان می‌آویخت، بهانه مادر می‌گرفت و دل دردمند پدر را آتش می‌زد. پیامبر (ص) جز سکوت چیزی نداشت در این هنگام جبرئیل نازل شد.

 

 

 

 

 

 

در سال دهم بعثت حضرت خدیجه کبری(س) از شدت ضعف و ناراحتی در شعب ابی‌طالب، پیامبر را تنها می‌گذارد. حضرت خدیجه(س) در فاصله سی یا سی و پنج روز پس از رحلت عموی پیامبر، ابوطالب، از دنیا می‌رود و بدین ترتیب، هر دو یار رسول خدا، او را تنها می‌گذارند.

وصیت‌های خدیجه (س)

حضرت خدیجه(س) در آخرین لحظات زندگی وصایایی به شرح زیر به پیامبر اکرم نمود:

1ـ برای او دعای خیرکند.

2ـ او را به دست خود در خاک قرار دهد.

3ـ پیش از دفن در قبر او وارد شود.

4ـ عبایی را که به هنگام نزول وحی بردوش داشت، روی کفن او قرار دهد حضرت خدیجه که همه اموال منقول و غیرمنقولش را به حبیب خود بخشیده بود، در مقابل فقط یک عبا مطالبه نمود. حضرت خدیجه (س) در آن لحظات آخر در مورد حضرت زهرا (س) ابراز نگرانی کرد، اسماء بنت عمیس تعهد نمود که در شب زفاف او به جای خدیجه نقش مادری ایفا کند.

خوف خدیجه (س) از مرگ

حضرت خدیجه سلام‌الله علیها بیست و چهار سال با پیامبر اکرم(ص) زندگی کرد و سرانجام در بستر بیماری قرار گرفت. با اینکه حضرت خدیجه(س) نهایت فداکاری را برای اسلام نمود، و به طور مکرر از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله به او مژده ی بهشت داده شد، در عین حال خائف بود، و در آستانه ی مرگ، از ترس خدا هراسان بود، و خود را بنده ی کوچک و ناچیزی می‌دانست، و از درگاه خدا می‌خواست که در عالم قبر و برزخ خشنود شود، از پیامبر(ص) تقاضای دعا و طلب مغفرت نمودن داشت، و از آن حضرت می‌خواست که هنگام مرگ و خاک سپاری، او را مورد لطف خاص قرار دهد، در قبرش بخوابد، و با این کار، رحمت الهی را وارد قبر سازد و…. .

در آن هنگام فاطمه سلام‌الله علیها حدود پنج سال داشت، گویا خدیجه(س) شرم داشت از پیامبر(ص) تقاضای دیگر کند، فاطمه(س) را واسطه قرار داد، به او فرمود: «دختر جان! نزد پدر برو، و از او بخواه پیکرم را با یکی از روپوش‌های خود کفن نموده و بپوشاند.» 

فاطمه(س) واسطه شد و این تقاضای خدیجه(س) نیز روا شد. این تقاضای خدیجه(س) از اینرو بود تا آن لباس موجب نورهایی از رحمت الهی شود و او را در عالم برزخ و روز قیامت خشنود سازد.

حضرت رسول(ص) که بر بالین این بانوی بزرگوار حاضر بود، ضمن گفت‌وگوی با وی فرمود: خدا تو را با مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم برابری داده است. وقتی روح حضرت خدیجه(س) به سوی جهان جاودان پر کشید پیامبر(ص) سخت گریست.

چون در «حَجُون» قبری برای خدیجه کبری(س) کندند، پیامبر (ص) خود به راه افتاد؛ همچنان که اشک از چشمانش می‌بارید داخل قبر شد و خوابید، افزون‌تر از قبل گریست و او را دعا کرد. آنگاه برخاست و با دست خویش همسرش را در قبر گذاشت. حضرت فاطمه سلام الله علیها ، یادگار امّ‌المؤمنین حضرت خدیجه(س) گِرد پدر می‌گشت،

خود را به دامان ایشان می‌آویخت، بهانه مادر می‌گرفت و دل دردمند پدر را آتش می‌زد.

پیامبر (ص) جز سکوت چیزی نداشت؛ جبرئیل نازل شد و گفت: ای پیامبر، به فاطمه بگو خدا برای مادرت قصری از لؤلؤ ساخته که درونش آشکار است و در آنجا هیچ سختی و تلخی نیست. به این ترتیب فرشته الهی پایان رنج‌ها و محنت‌های حضرت خدیجه سلام‌الله علیها را اعلام کرد.

وفات حضرت خدیجه(س) به فاصله اندکی از رحلت اندوه‌بار حضرت ابوطالب(ع) رخ داد، پیامبر اکرم (ص) آن سال را «عام الحزن» نام نهاد و در واقع یک سال اعلام عزای عمومی نمود.

آرامگاه حضرت خدیجه(س) در قبرستانی در مکه است. رحلت خدیجه برای پیغمبر (ص) مصیبتی بزرگ بود؛ زیرا خدیجه یاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیاری به حضرت محمد(ص) احترام می‌گذاشتند و از آزار ایشان خودداری می‌کردند.

فرزندان حضرت خدیجه(س)

ابن هشام می نویسد: «فرزندان خدیجه (س) از پیامبر (ص) عبارتند از: رقیه، زینب، ام کلثوم، فاطمه، قاسم، طیب و طاهر. پیامبر (ص) از همسران متعدد خود، تنها از خدیجه (س) دارای فرزند بود، و یک فرزند نیز به نام ابراهیم از همسر دیگرش «ماریه ی قبطیه» داشت.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1397-03-05] [ 09:47:00 ق.ظ ]




وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد. چون بیماری خدیجه شدت یافت، عرض کرد: یا رسول الله! چند وصیت دارم: من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن. پیامبر (ص) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را درراه خدا مصرف کردی.

عرض کرد: یا رسول الله! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید؛ و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد. چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان قریش به اوآزار برساند. مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر اوفریاد بکشد. مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده ای داشته باشد. اما وصیت سوم را شرم می کنم برایت بگویم. آن را به فاطمه عرض می کنم تا او برایت بازگو کند. سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود: نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو: مادرم می گوید: من از قبر در هراسم؛ از تو می خواهم مرا درلباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.

پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر (ص) عرض کرد. پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را برای خدیجه فرستاد و او بسیار خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وی را به عهده گرفت. ناگهان جبرئیل درحالی که کفن از بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم. حضرت خدیجه (س) در سن 65 سالگی در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبر خدا (ص) شخصا خدیجه را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه  ای که جبرئیل  از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود، کفن کرد. رسول  خدا (ص) شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت. او بر خدیجه اشک می ریخت، دعا می کرد و برایش آمرزش می طلبید. آرامگاه خدیجه درگورستان مکه در «حجون » واقع است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:42:00 ق.ظ ]




 

 

پدر او: خو یلد بن عبد الغری بن قُصَی بن کلاب است.
مادر او: فاطمه دختر زائده بن أصَم است.
تولد: 68 سال پیش از هجرت
فرزندان: قاسم، عبدا…، زینب، ام کلثوم، فاطمه و رقیه می باشند.
لقب: طاهره، سیده نسوان[1]
وفات: در ماه رمضان سال دهم بعثت و پس از سه روز بعد از وفات ابوطالب است.
پیغمبر(ص) او را در حجون دفن کرد و خود او را در قبر گذاشت. سال وفات او عام الحزن یعنی سال اندوه نامیده شد. او به هنگام وفات 65 سال داشت.

 
شخصیت حضرت خدیجه :
حضرت خدیجه‏(س) که از زنان نامدار و ثروتمند قریش بود پانزده سال قبل از بعثت با پیامبر اسلام(ص) ازدواج کرد. این بانوی بزرگوار اولین فردی بود که به رسالت پیامبر ایمان آورد و با تمام توان و ثروت خود به یاری دین اسلام برخاست. وجود حضرت خدیجه برای پیامبر اسلام به قدری اهمیت داشت که پیامبر اکرم(ص) رحلت این بانوی بزرگ را مصیبتی عظیم خواند و سال رحلت حضرت خدیجه و حامی بزرگ دیگر خود یعنی حضرت ابوطالب را عام الحزن یعنی سال اندوه نامید.

مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خدا:
ابوسعید خدری می­گوید: رسول خدا فرمود: وقتی که در شب معراج ، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم : «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: « حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرابه خدیجه برسانی »پیامبر (صلی الله علیه وآله) وقتی که به زمین رسید ، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه ابلاغ کرد. خدیجه گفت «ان الله هو السلام ، وفیه السلام ، الیه السلام ، وعلی جبرئیل السلام ؛ همانا ذات پاک خدا سلام است، واز او است سلام ، وسلام به سوی او باز گردد و برجبرئیل سلام باد.»[2]
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:
جبرئیل نزد من آمد و گفت : ای رسول خدا!این خدیجه است ، هرگاه نزد تو آمد، بر او از سوی پروردگارش و از طرف من ، سلام برسان:
« و بشرها ببیت فی الجنة من قصب لاصخب و لانصب»
«و او را به خانه­ای از یک قطعه (از زبرجد ) در بهشت که در آن رنج و ناآرامی نیست ، مژده بده »[3]

در کتاب «الخصائص الفاطمیه» نقل شده :
طبق روایت مشهور هنگامی که حضرت خدیجه رحلت کرد، فرشتگان رحمت از جانب خداوند کفن مخصوصی برای خدیجه نزد رسول خدا آوردند واین علاوه بر اینکه مایه برکت برای خدیجه بود،مایه تسلی خاطر رسول خدا گردید. وبه این عنوان تقدیر وتجلیل جالبی از طرف خداوند؟ حضرت خدیجه به عمل آمد.
پیامبر اکرم پیکر مطهرحضرت خدیجه را با آن کفن پوشانید.سپس جنازه او را با همراهان به سوی قبرستان معلی بردند تا در کنار مادرش حضرت آمنه به خاک بسپارند . درآنجا قبری برای حضرت خدیجه آماده کردند، رسول خدا درمیان آن قبر رفت و خوابید ، سپس بیرون آمد وآن گوهر پاک را در آنجا به خاک سپرد.

مقام حضرت خدیجه در کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله :
این بانوى بزرگوار و الگوى ممتاز زن مسلمان، در نزد پیامبر اکرم (ص) از احترام و محبوبیت خاص برخوردار بود.
نویسندگان تاریخ و راویان حدیث در مورد تعریف و ستایش پیامبر از خدیجه وعلاقه ومحبت به او جملاتی نقل کرده‌اند که ما نمونه‌ای از آن را در اینجا می‌آوریم؛ عایشه که خود از همسران پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از خدیجه (علیها السلام) می‌باشد، علاقه و محبت شدید آن حضرت نسبت به خدیجه کبری(علیها السلام) را این گونه توصیف می‌کند:

” من خدیجه را هرگز ندیده بودم، اما آنچنان که بر خدیجه حسد ورزیدم، بر هیچ یک از همسران پیامبر رشک نبردم، چرا که پیامبر او را بسیار یاد می کرد …[4]
او از خانه بیرون نمی آمد مگر آنکه خدیجه را یاد می کرد و او را به نیکی ستایش می نمود …[5]
و از ستایش او و استغفار برای او دل تنگ و خسته نمی‌شد …[6]
هرگاه رسول خدا گوسفندی را ذبح می کرد، می گفت آن را به دوستان خدیجه بفرستید. سر انجام روزی علت این کار را پرسیدم؛ فرمود: من دوست خدیجه را هم دوست دارم …[7]

مقام حضرت خدیجه در کلام حضرت امیرالمؤنین علیه السلام :
امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود:
«سادات نساء العالمین اربع: خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد وآسیه بنت مزاحم ومریم بنت عمران ؛ »[8]
« سرور بانوان دو جهان چهار بانو است که عبارتند از :خدیجه ، فاطمه ، آسیه و مریم »

مقام حضرت خدیجه در کلام دیگران :
ابن حجر که از علمای برجسته اهل تسنن است، می‌گوید: «از امتیازات خدیجه آن است که او همیشه پیامبر را گرامی می داشت و سخن او را چه قبل از بعثت و چه پس از بعثت تصدیق می کرد.[9]»
یکی از ادبای مسیحی عرب(سلیمان الکتانی)، آنرا این چنین می ستاید:
«خدیجه دوستی خود را به همسرش بخشید؛ در حالیکه احساس بخشش نمی کرد، بلکه احساس می کرد که از او محبت و دوستی می­گیرد و همه سعادت را از او کسب می‌کند. ثروتش را به او بخشید و حال آنکه احساس نمی‌کرد که می‌بخشد، بلکه احساس او این بود که از او هدایت را که بر همه گنجهای روی زمین برتری دارد، کسب می‌کند…[10]»
شخصیت و مقام حضرت خدیجه سلام الله علیها بررسی وتحقیق بیشتری را می‌طلبد که در اینجا به همین مقدار بسنده می‌شود.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ق.ظ ]




سبک زندگی و الگوهای رفتاری حضرت خدیجه سلام الله علیها

مطالعه تاریخ زندگی حضرت خدیجه علیها السلام نشان می دهد که او هم در دوران جاهلیت و هم بعد از بعثت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله دارای فضائل اخلاقی و کمالات معنوی بوده است. او در جامعه خود به عنوان یک الگوی زن برتر، تاثیر بسزایی در گسترش صفات نیک انسانی داشته است. سخاوت، کرامت، ایثار و فداکاری، عفت و پاکدامنی، دوراندیشی و درایت و توجه به مستمندان، عطوفت و مهربانی و صبر و استقامت، از جمله فضیلت های پسندیده ایست که صفحات تاریخ این زن نمونه را نشان می دهد. وفاداری این بانوی آسمانی در راه رسیدن به اهداف والای همسر خویش، مورد توجه سیره نویسان و محققان قرار گرفته است. او از اولین لحظات بعثت، به رسولخدا صلی الله علیه و آله ایمان آورد و تا آخرین لحظات برایمان خود پای فشرد و لحظه ای شک و تردید به دل راه نداد.

گذشته از فضائل اخلاقی، او از کمالات علمی نیز برخوردار بود. تاریخ گواهی می دهد که خدیجه در مورد دانش عصر خود اطلاعات فراوانی داشت و از کتاب های آسمانی آگاه و از نظر عقل و درایت و زیرکی بر تمام زنان حتی بسیاری از مردان معاصر برتری داشت. بنابراین او دارای تمام کمالات و امتیازهایی بود که یک زن می تواند داشته باشد.

حضرت خدیجه سلام الله علیها، کانون محبت در خانواده نبوی صلی الله علیه و آله

خداوند به جای شهر مکه، مردم مکه و مهر و محبت آن ها و استقبال ایشان از دعوت به توحید، حضرت خدیجه را به پیامبر رضی الله عنه عطا کرد و او هنگامی که حضرت به خانه می آمد، به استقبال ایشان می شتافت و از حال شان پرسش می کرد و از آن حضرت دل جویی می نمود و رحمت و نصرت و لطف خدا را به یاد ایشان آورده، گرد وغبار را از چهره درخشانشان می شست، و ملالت آزار قوم را با تسلاهای گرم از دلشان می زدود. «ابن اسحاق» می گوید: سخنی از قوم در رد و تکذیب، که موجب اندوه و آزردگی فکر و خاطرش شود، نمی شنید، مگر آن که خدا آن اندوه را به واسطه حضرت خدیجه برطرف می ساخت. حضرت خدیجه سنگینی سخنان سخت را بر او سبک می کرد و او را تصدیق می نمود. و رفتار و جسارت های مردم را بی ارزش و بی اهمیت می شمرد.

دکتر «بنت الشاطی» می گوید: آیا همسری غیر از حضرت خدیجه این استعداد را دارا بود که دعوت تاریخی شوهرش را وقتی از غارحرا آمد، با ایمان قوی و آغوش باز و مهر و عطوفت استقبال کند، بی آن که در راستی او و این که خداوند او را تنها نخواهد گذاشت، شکی در دل راه بدهد؟ آیا جز حضرت خدیجه، هیچ بانوی ثروتمندی که در ناز و نعمت و آسایش و احترام زیسته، می توانست با کمال رضایت و خرسندی از زندگی اشرافی، اموال بسیار و عزت و توانگری چشم بپوشد، تا در دشوارترین لحظات زندگی کنار همسرش بایستد و او را در بلایا و مشکلات موجود در راه تحقق هدفی که به حقانیت آن ایمان داشت، یاری کند، حاشا و کلا! فقط حضرت خدیجه چنین بود و زنان دیگر چون او نیستند، مگر آن که در طبقه و رتبه او باشد.

 

منزلت حضرت خدیجه سلام الله علیها نزد پیامبر صلی الله علیه و آله

از عایشه روایت کرده اند که گوید:هیچگاه نمی شد که رسول خدا از خانه بیرون رود جز آنکه خدیجه را یادمی کرد و ستایش و مدح او را می نمود، تا اینکه روزی طبق همان شیوه ای که داشت نام خدیجه را برد و او را یاد کرد، دراینوقت رشک و حسد مرا گرفت و گفتم: خدیجه جز پیرزنی بیش نبود در صورتی که خداوند بهتر از اوبهره تو کرده.! عایشه گوید: در اینوقت رسول خدا-که این سخن مرا شنید غضبناک شد بحدی که از شدت غضب موهای جلوی سرآنحضرت حرکت کرد آنگاه فرمود: بخدا سوگند خداوند بهتر از او زنی به من نداده،او بود که بمن ایمان آورد هنگامی که مردم کفر ورزیدند،و او بود که مراتصدیق کرد و مردم مرا تکذیب نموده (و دروغگویم خواندند) واو بود که در مال خود با من مواسات کرد (و مرا بر خود مقدم داشت) در وقتی که مردم محرومم کردند،و از او بود که خداوند فرزندانی روزی من کرد و از زنان دیگر نسبت بفرزند محرومم ساخت.

حضرت خدیجه سلام الله علیها از نگاه دیگران

«ابن حجر عسقلانی»: از امتیازات خدیجه آن بود که پیامبر را تکریم می کرد و سخن او را چه قبل و چه بعد از بعثت تصدیق می نمود. «ابن اسحاق» می گوید: «خدیجه اولین کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورد و آن چه را پیامبر فرمود تصدیق کرد. خداوند اندوه پیامبر را توسط خدیجه برطرف می کرد و راه را برای ادامه ی رسالت او هموار می ساخت. او می افزاید: «خدیجه برای اسلام وزیر صداقت بود. این بانو دوراندیش، شریف و خردمند بود و خداوند برایش مقام باکرامتی را در نظر گرفت.» «هشام بن محمد» گفته است: «رسول خدا(ص) در کارها با خدیجه مشورت می کرد. او یار صدیق و درستی برای پیامبر بود و حضرت محمد(ص) به وی احترام می-گذاشت.» «عزالدین ابن اثیر»: «خدیجه زنی اهل خرد و باشرافت بود. تمام افراد قومش در ازدواج با او، بر یک دیگر سبقت می گرفتند ولی نپذیرفت و توسط شخصی، پیش نهاد ازدواج با رسول الله(ص) را داد.» «محمد بن احمد ذهبی»: «او مادر مؤمنان و سرور زنان جهانیان در عصر خویش است و در تقویت امر رسالت شویش مؤثر بود و به وی امیدواری می داد. خدیجه متدین، پاک، بزرگوار و اهل بهشت بود. پیامبر این همسرش را ستایش می کرد و بر دیگر زنان مؤمن رجحان می داد.» «عبدالرحمن بن جوزی»: «چون امر نبوت آشکار گردید، خدیجه بر گرویدن به پیامبر، از دیگران سبقت گرفت. همه ی فرزندان پیامبر به جز ابراهیم از خدیجه اند.»

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:40:00 ق.ظ ]




 

همه چیز تابع نماز

 
من کلام علی علیه‌السلام: «إعلم أن کل شیء من عملک تبع لصلاتک»؛
علیکم بالمحافظة علی الصلوات الخمس فی أوائل أوقاتها وبالإقبال بالکل إلیه تعالی فیها، لا تفوتکم السعادة إن شاء الله تعالی. وفقنا الله وایاکم لمراضیه وجنبنا سخطه بمحمد وآله الطاهرین صلوات علیهم أجمعین.

ترجمه: از کلام حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است: «بدان که هر چیزی از عمل تو تابع نماز توست»؛ بر شما باد به محافظت بر نمازهای پنج گانه در اولین وقت‌های آنها، و بر شما باد به روی نمودن و توجه با تمام وجود به‌سوی خدای تعالی؛ [در این صورت] سعادت را از دست نخواهید داد إن‌شاءالله‌تعالی.
خداوند ما و شما را بر رضایش موفق بدارد و از ناخشنودیش دور سازد، به حق پیامبر گرامیش محمد وآل طاهرین او که درود خداوند بر تمامی ایشان باد.

به‌سوی محبوب، ص

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:29:00 ق.ظ ]




 

ندای امام عصر (عج) در هنگام ظهور

 

روایت دارد که امام زمان صلوات‌الله‌علیه که ظهور فرمود، می‌فرماید: «أَلا یَا أَهلَ الْعَالَم»۱، پنج ندا می‌کند به اهل عالَم، بدون هیچ دستگاهی و اختراعی، این [ندای او] به همه می‌رسد؛ به هر کسی به لغت [و زبان] خودش می‌رسد. در عالَم [هستی] نه [فقط] در این پنج قاره یا مثلاً چهار اقلیم. نه‌خیر، نه، این‌ها محدود هستند، آن هم با دستگاه، [اما] او  غیر محدود است بدون دستگاه. «إِنّی أَنَا الْمُنْتَقِم، أَلا يَا أَهلَ الْعالَم إِنَّ جَدِّيَ الْحُسَين قتل عَطشاناً، أَلا يَا أَهلَ الْعالَم إِنَّ جَدِّيَ الْحُسَين سَحَقوهُ عُدواناً».

[اگر] کسی معرفت پیدا کند، مسئله ظهور امام و غیبت امام را می‌فهمد. [در حقیقت] ما [او را] نمی‌بینیم، او ما را می‌بیند؛ ما کلامش را نمی‌شنویم، او کلام ما را می‌شنود. ما معرفتمان ناقص است. عینک ما یک تاری دارد والّا آن‌ها که ما را می‌بینند.

لکن گفت: «شیعَتُنا أَصبَرُ مِنّا لِأَنّا نَصبِر وَ نَحنُ نَعلَم وَ هُمْ یَصبِرون وَ هُم لا یَعلَمون»۲ [علم] ما از این‌که منتقِم خواهد آمد، [به‌این دلیل است که] روایت است، اما آن‌ها خودشان می‌دانند که منتقم می‌آید.

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:26:00 ق.ظ ]




 

لزوم دعا برای تعجیل فرج امام زمان(عج)

 

عبادت در ایام غیبت

اگر دنیا را بخواهیم، باید ناصر حقیقی را بخواهیم؛ اگر دنیا را می‌خواهیم، آخرت که دیگر معلوم است.

بله، بشارتی است برای مؤمنین که عبادت در ایام غیبت، افضل است از عبادت در حال حضور. پس چطور ما دعا نکنیم برای ظهور حضرت؟! فرمود: آیا میل ندارید که عدل در تمام دنیا مبسوط بشود؟!

خدا ما را نجات دهد. خدا بفهماند به ما، الهام بکند به ما، تثبیت بکند در ما، که شکرگزار باشیم بر این طریقه‌ای که خدا هدایتمان کرده است. از جملۀ شکرش این است که از نااهل‌ها تقیه بکنیم. کار نداشته باشیم به آنها، خدا به امور آنها می‌رسد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ق.ظ ]




 

قیامت جای عذرخواهی نیست

در قیامت هیچ كس به درد هیچ كس نخواهد خورد، در آنجا هر کس خودش تنها با اعمال خود می ماند و شفاعت نیز در هر حالتی پذیرفته نیست!

روز قیامت از جاهایی است که در آن عذرخواهی کردن و توبه و اظهار پشیمانی هیچ فایده ای ندارد.

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ كَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»: اى كسانى كه كافر شده‏اید، امروز عذر نیاورید، در واقع به آنچه مى ‏كردید كیفر مى ‏یابید.

در قیامت هر كس دعا كند مستجاب نمی شود؛ «وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُوْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ».


در قیامت هیچ كس به درد هیچ كس نخواهد خورد، در آنجا هر کس

خودش تنها با اعمال خود می ماند و شفاعت نیز در هر حالتی پذیرفته نیست!

در سوره روم آیه 57 نیز می فرماید: «فَیَوْمَئِذٍ لا یَنْفَعُ الَّذینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ».

عده ای روز قیامت لب به عذرخواهی برمی دارند اما باید بدانیم که عذرخواهی در روز قیامت سود و فایده ای نخواهد داشت هر چند که عذرخواهی واقعی و با نیت اخلاص و خلوص باشد؛ زیرا در قیامت چشمان همگان به حقیقت چنان که باید و شاید روشن می شود و هیچ مطلب پوشیده ای باقی نمی ماند.

در آن حالت که مجرمان، منافقان، کافران، مستکبران و ظالمان با عذاب های الهی رو به رو می شوند از خداوند می خواهند که عذر ایشان را بپذیرد ولی خداوند بیان می کند که قیامت جای عذر خواهی نیست. (توبه آیات 64 و 66 و جاثیه آیات 34 و 35 و نیز روم آیه 57 و غافر آیه 52 و 11 و 12)
این ‌جا كه میدان هست و اجازه داده شده است، این ‌جا كه عذر خواهى براى ما درجه مى ‌آفریند، گناهان را مى ‌شوید و ما را پاك و نورانى مى‌ كند، از خداى متعال عذر خواهى كنیم
 

قیامت جای عذرخواهی نیست!
روزى خواهد آمد كه خداى متعال به مجرمین بفرماید: «وَلَا یُۆْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ: و آنها را اذن (سخن) گفتن نمى ‏دهند، پس عذر نتوانند آورد (زیرا كه عذر ندارند)». (مرسلات: 36)

در قیامت، به ما اجازه‌ى عذرخواهى نخواهند داد، به مجرمین اجازه نمى‌دهند كه زبان به عذرخواهى باز كنند؛ آنجا جاى عذر خواهى نیست.

این ‌جا كه میدان هست و اجازه داده شده است، این ‌جا كه عذر خواهى براى ما درجه مى ‌آفریند، گناهان را مى ‌شوید و ما را پاك و نورانى مى‌ كند، از خداى متعال عذر خواهى كنیم.

این‌جا كه فرصت هست، لطف خدا و نگاه محبّت الهى را متوجّه و شامل حال خود كنیم. «فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ»؛ (بقره: 152) مرا به یاد آورید، تا من شما را به یاد آورم.

در‌‌ همان لحظه‌اى كه شما دلتان را متوجّه خداى متعال و خدا را در دل خودتان حاضر مى ‌كنید و به یاد خدا مى ‌افتید، خداى متعال در‌‌ همان لحظه، چشم لطف و مهر و عطوفتش متوجّه شماست؛ دست لطف و بذل و بخشش او به سوى شما دراز است.

خدا را به یاد خودمان بیندازیم، و الّا روزى خواهد رسید كه خطاب الهى به سمت گناهكاران مى‌آید كه «… إِنَّا نَسِینَاكُمْ … »؛ (سجده: 14) ما شما را فراموش كردیم، ما شما را به دست فراموشى سپرده‌ایم، بروید! عرصه‌ى قیامت این‌ گونه است

 

 

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:16:00 ق.ظ ]




خدا در قیامت به این افراد رحم می ‌کند!

 

به هم دیگر رحم كنید تا خداى متعال به شما رحم كند

 

خداوند مهربان در آیات متعدد در سوره هاى قرآن خویشتن را با صفت رحم و شفقت و مهربانى یاد کرده و خود را به بندگانش با این اوصاف جمیله معرفى نموده است. (المعجم المفهرس ماده رحم از باب نمونه: سوره اعراف (7)، آیه 156 و آیه 151 و سوره یوسف (12)، آیه 64 و آیه 92)


و هنگامى که مسلمانان حقیقى و پیروان واقعى آئین مقدس اسلام را در کتاب آسمانى خود توصیف و تمجید مى کند، درباره آن مى فرماید: مومنین به همدیگر رئوف (فتح (48)، آیه 29، و سوره حدید (57)، آیه 27 و بلد (90)، آیه 17) و مهربان و به یکدیگر دلسوز و غمخوار هستند .

مرحوم علامه مجلسى(ره) در کتاب بحارالانوار بابى راجع به این موضوع و مطلبی به نام “التراحم و التعاطف و التودد” منعقد نموده است.(بحار، ج 74، ص 390)


خود را بنده خدا بدانیم
به هم رحم كنید تا خداى متعال به شما رحم كند. كسانى كه دستشان باز است، دست تعدّى به سمت منافع و مصالح دیگران دراز نكنند. كسانى كه زرنگى و هوش و امكانات و قدرت و مسئولیت و توانایی هاى گوناگون فردى و اجتماعى دارند، از این توانایی ها در راه تعدّى به دیگران استفاده نكنند.

خود را بنده خدا بدانیم؛ در مقابل بقیه بندگان خدا، خود را موظّف به همراهى، احسان، نیكى و رعایت انصاف بدانیم؛ آن‏ گاه باران رحمت و

فضل خدا بر سر ما خواهد بارید؛ ما را شستشو خواهد داد و بركات خود را بر ما نازل خواهد كرد.

البته این وظیفه همه است؛ ولى كسانى كه در جامعه تمكّن و قدرت و مقام و ثروت و نفوذ كلمه‏اى در میان مردم دارند، بیش از دیگران در مقابل این بار سنگین - بار خودسازى و محدود كردن قواى خود از تجاوز به دیگران - مسئولند.(بیانات آیت الله خامنه ای)

 

موفقیت در پرتو دلسوزی
ما اگر صفحات تاریخ پیشینیان و گذشتگان را ورق بزنیم و حالات آنان را تجزیه و تحلیل نموده و کاملا بررسى کنیم ، خواهیم دید که اکثریت موفقیت و کامیابى آنان در پیشرفت اهداف مقدسه و عامل نفوذ افکار پاک تربیتى آن بزرگواران در روحیه مردم جهان از همین راه بوده است و به وسیله شفقت و مهربانى، پله هاى تعالى و ترقى را پیموده اند و به درجه نهائى رسیده اند.


چنانچه از فضیل بن عثمان منقول است که گفت: از حضرت صادق (علیه السلام ) شنیدم فرمود: هر که واجد نرم خوئى و ملایمت بوده و با مردم خوش رفتارى نماید، هر هدفى که داشته باشد، مى تواند فراهم کرده و به دست آورد. کافى، ج 2، ص 120)

چنانچه خداوند متعال درباره خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله) مى فرماید: اگر تندخوى و بى رحم و سنگدل بودى، از اطراف و پیرامونت متفرق و پراکنده مى شدند. (آل عمران (3)، آیه 159)

علامت تقوا
صفت مزبور را رهبران دینى نشانه تقوا و پرهیزگارى معرفى نموده اند چنانچه حضرت باقر (علیه السلام ) از پدر بزرگوارش امیرالمومنین على (علیه السلام ) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: براى متقین و پرهیزگاران و دینداران علائم و آثارى است که به وسیله آنها معلوم و شناخته مى شوند. و حضرت پس از شمردن چند نشانه یکى را هم دلسوزى و غمخوارى ضعفا و ناتوانان و بیچارگان نام برد. (بحار، ج 70، ص 282، حدیث 2) 

 

خداوند از میان بندگانش به رحم کنندگان رحم می کند

 

 اعمال سنگدلان توقیف مى شود
از بعضى اخبار معلوم مى شود کسانى که با مخلوقات و بندگان خدا رئوف و مهربان نیستند و در مواقع گرفتارى و مصائب از وضع رقت بار و اسف انگیز آنان ناراحت نمى شوند و به داد و فریادشان نمى رسند، خداوند عبادات و اعمالشان را قبول ننموده و نمى پذیرد و به فرشتگان و حافظین اعمال دستور مى دهد که اعمالشان را به طرف خودشان برگردانید.


چنانچه در خبر معاذ از پیامبر خدا به این مطلب تصریح شده است و در آخر آن خبر است که: فرشتگان و حافظین اعمال کارهاى نیک و شایسته انسان را با طمطراق و شأن و شوکت مخصوص به آسمان ششم مى رسانند و دربان و نگهبان آسمان مزبور دستور مى دهد توقف کنید زیرا من مأمور رحمت و شفقتم . پس از رسیدگى و ارزیابى، امر مى کند آن را به صورت صاحبش بزنید تا چشمانش کور و نابینا گردد زیرا صاحب آن رحم ندارد و اگر بنده و عبد پروردگار به چیز دنیوى و یا اخروى دچار و گرفتار مى گشت دلش براى او نسوخته بلکه او را سرزنش و مسخره مى کرد و من موظف و مکلفم که نگذارم عمل او از من بالاتر برود. (انوار نعمانیه ، ج 2، ص 210 و بحار، ج 70، ص 247، حدیث 20)


و از این جهت است که نرم خویى و خوش رفتارى را بهترین و با فضیلت ترین اعمال و کردار بشر معرفى نموده اند و سخت گیرى و درشتى و تندخویى را معادل شرک و کفر ذکر کرده اند.


خدا در قیامت به این افراد رحم می ‌کند
از پیامبر خدا (صلی الله و علیه وآله) نقل شده که فرمودند: “هر کس به مسلمانان رحم نکند، خداوند به وی رحم نمی کند.” (نهج الفصاحه، ص745 ، ح2885 )


همان حضرت (صلی الله و علیه وآله) فرمودند: “جز این نیست خداوند از میان بندگانش به رحم کنندگان رحم می کند.” (همان)


از پیامبر خدا (صلی الله و علیه وآله) نقل شده که فرمودند: “مَثل مومنین در رحم آوردن به یکدیگر و دوستی کردن و پیوستن به همدیگر مانند یک جسدند چون عضوی از آن به درد آید سایر اعضاء در بیدار ماندن و تب داری با آن همدردی می کنند.” (نهج الفصاحه، ص745)

از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: “رساترین چیزی که رحمت حق به وسیله آن کشیده می شود آن است که برای همه مردم مهربانی را در دل داشته باشی.” (سفینه البحار)


و در بعضی از روایات امیرالمومنین (علیه السلام) از پیامبر خدا (صلی الله و علیه وآله) نقل کرده اند که آن بزرگوار فرمودند: “خداوند به مخلوقات و بندگان خویش شفیق و مهربان است و کسانی که دلشان برای آنان می سوزد مورد توجه خدا قرار گرفته و ایشان را دوست می دارد.” (بحار الانوار)

در آثار رحم کردن در اخبار و روایات وارد شده است: “به آنکه نرم خوئی و خوش رفتاری با بندگان خدا داده شده است، خیر و سعادت و خوشبختی هر دو جهان به او عطا شده است و هر که از این خوی نیکو و خصلت پسندیده محروم شده از خیر نیکبختی هر دو گیتی بی نصیب و بی بهره گردیده است.” (همان)

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:15:00 ق.ظ ]




چرا جهنم ابدی است؟

 

کسانی که در ارتباط با برزخ هستند اشراف کلی دارند

 

ارتباط عالم برزخ با دنیا

 کسانی که در ارتباط با این عالم هستند اشراف کلی دارند. اگر مومن باشند همه خوبی های اهلشان را مشاهده می کنند و لذت می برند. اگر کافر باشند برعکس خوبی ها را اجازه نمی دهند مشاهده بکنند و فقط بدی ها را می بینند.

افرادی که می میرند بر اساس قرآن و روایات معصومین (علیهم السلام) به عالم برزخ منتقل می شوند. اما سوالات فراوانی در زمینه برزخ مطرح است از جمله: رابطه این اشخاص که در برزخ هستند با دنیا و اهل دنیا چگونه است؟ آیا این رابطه قطع شده وهیچ اطلاعی از همدیگر ندارند وانتظاری هم از اشخاص دنیایی ندارند یا اگر ارتباط دارند کیفیت این ارتباط

به چه شکل است؟ آیا پرونده اعمال بسته شده یا نه فرصت تغییر در این پرونده وجود دارد؟ از طرفی وظیفه ما نسبت به افرادی که در برزخ هستند وهمچنین نسبت به برزخ خودمان چیست؟

زندگی در برزخ
کسانی که در ارتباط با برزخ هستند اشراف کلی دارند. اگر مومن باشند همه خوبی های اهلشان را مشاهده می کنند و لذت می برند. اگر کافر باشند برعکس خوبی ها را اجازه نمی دهند مشاهده بکنند و فقط بدی ها را می بینند. اینکه گفته می شود می توانند به دیدن اهل دنیا بیایند فقط بر حسب مقام و مرتبه شان در آن عالم است.


اختیار و آزادی به این شکل  که در دنیا هست در عالم برزخ  وجود ندارد بلکه تحت مقررات همان عالم است. بنابراین بعضی افراد ممکن است هفته ای یک بار، بعضی دیگر  ماهی یک بار، بعضی ها سالی یکبار اجازه داشته باشند به دیدن خانواده خود بیایند. به هر حال این امکان برایشان هست که بتواند بیایند و بر خانواده، اهل  یا دوستانشان آ گاهی  پیدا بکنند.


امکان ارتباط از هر دو طرف یعنی هم دنیا و هم برزخ وجود دارد. یعنی انسان اگر تزکیه نفس و تهذیب نفس کرده باشد می تواند به طور ارادی با افراد در عالم برزخ ارتباط داشته باشد. البته از این مسئله خیلی سوء استفاده می شود.

 

متأسفانه برخی افراد ادعاهایی می کنند که این ادعاها دروغ است و بیش از نود درصد کسانی که ادعای ارتباط با ارواح و احضار ارواح و مسائلی از این قبیل می کنند دروغ می گویند. اگر چه هم عقلاً ، هم وجداناً و هم نقلاً امکانش وجود دارد.


امکان ارتباط بین این عالم و انسان ها با عالم برزخ و ارواح که همان وجودهای برزخی  هستند را هم علم و تجربه تا حدی پذیرفته و هم در شرع و آیات و روایات به این موضوع اشاره شده. اما در این زمینه نباید حرف هر مدعی را پذیرفت.


ارواح اجازه دارند گاهگاهی با دنیا ارتباط برقرار بکنند یا در عالم رویا و یا در عالم بیداری و از این طرف برای اهل دنیا هم امکان ارتباط هست مشروط بر اینکه تهذیب نفس و تزکیه شده باشد و روح قدرت ورود به  برزخ را داشته وانسان چشم برزخی و گوش برزخی پیدا کرده باشد.


البته همه انسان ها وجود برزخی دارند و همین الان در باطن وجود هر یک از ما وجود برزخ موجود است.همان وجودی که در عالم رویا تحقق و تجلی پیدا می کند، آن وجود، وجود برزخی انسان است. منتها آن برزخ، متصل است. زیرا انسان بطور کامل از عالم دنیا منفصل نشده اگرچه مرتبه ای از مراتب وجود برزخ در وجود اوهست. در حالی که  بحث در باره عالم برزخ، برزخ منفصل است. زیرا انسان از مراتب چهارگانه هستی سه مرتبه را حائز است:

1 - وجود مادی که عالم ناسوتی است.
2 - وجود ملکوتی یا وجود برزخ که همان عالم ملکوت انسان است.
3 - وجود جبروتی یا وجود تجرد محض که عالم عقل و روح است.

بنابراین انسان هر سه مرتبه را دارد که این مراتب در عالم رویا تجلی پیدا می کنند .وقتی انسان در حال خواب رویایی را می بیند در واقع با وجود برزخ خود ادراک دارد.


اما اآیا آنها می توانند در سرنوشت ما تأثیر بگذارند؟ بله، مخصوصاً آنهایی که ذوی الحقوق ما هستند. ای بسا پدر و مادری که در عالم برزخ دعا می کنند و خدا دعا یشان را در حق فرزندشان مستجاب می کند. لذا در روایات داریم که یکی از جاهایی که انسان خوب است دعا بکند کنار قبر پدر و مادر است.

 وظیفه ما
اما وظیفه ما چیست و باید چکار بکنیم؟ آنچه که مسلم است تکلیف ما این است که مشکلات آنها را در آن عالم حل بکنیم. آنها در عالم برزخ گرفتاری های فراوانی دارند. اگر حق الناسی برگردنشان هست باید رفع بکنیم. اگر حق الله بر گردنشان هست یا عباداتشان را انجام ندادند اما انجام بدهیم، برای آنها استغفار کنیم، قرآن بخوانیم، خیرات بدهیم و کارهایی از این قبیل که شدیداً نیاز دارند. این کارها به نفع ما نیز هست.


خیرات رساندن به مردگان ، هم به نفع آنهاست هم به نفع ما. بنابراین ما تکلیف داریم که آنها را کمک کنیم، مشکلاتشان را حل کنیم. اما در مشکلات واجبات در اولویت هستند . واجبات ممکن است حق الناس یا حق الله باشد. در مرحله بعد باید به مستحبات بپردازیم.


پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در شب معراج باطن انسان ها را دید و برزخ انسان ها یعنی ملکوت انسان ها، ملکوت افعال و اعمال را گاهی را به دیگران نشان می دادند. اهل بیت(علیهم السلام ) بهشت و جهنم برزخ را به دیگران نشان می دادند. کسانی هستند که به سادگی می توانند در همین بیداری با ارواح در عالم برزخ، در ارتباط باشند. یعنی به قبرستان می روند، صحبت می کنند، حرف می زنند  خبر می گیرند و خبر می دهند.


روایات هم تأیید می کند که ائمه(علیهم السلام) سر قبر صحبت می کردند و این صحبت ها گاهی مفصل و گاهی خلاصه بوده.

امام علی(علیه السلام) وقتی که از جنگ صفین برمی گشتند قبل از اینکه وارد کوفه بشوند در قبرستان شروع کردند با اهل مزار سخن گفتن. این حادثه قبلاً هم اتفاق افتاده بود. در جنگ نهروان حضرت دستور داد ذوالحدیثه و دیگرانی که کشته شده بودند را نشاندند بعد به آنها گفت ما آنچه که پروردگار به ما وعده داده بود به حق یافتیم. آیا شما هم وعده عذاب الهی را درک کردید؟


شبیه این را پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)  در جنگ بدر انجام داد. وقتی کشته های بدر را درچاه ریختند ، رفتند سر چاه و آنها را به اسم یکی یکی صدا زدند  فلانی، فلانی، …  وعده الهی را ما تحقق یافته دیدیم آیا شما هم عذاب های الهی را تحقق یافته دیدید؟ وقتی سوال کردند یا رسول الله اینها که مرده اند، نمی فهمند، فرمود: شماها از آنها شنواتر نیستید. یعنی سخن گفتن و ارتباط با آنها ممکن است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]




پنج خصوصیت یک فرد موفق

 

۱ـ خود آگاهی مثبت یا خودشناسی :
افراد موفق كسانی هستند كه از یك خودآگاهی واقعی برخوردارند . افراد موفق مایل اند از نیروی بالقوهٔ خود در عرصه پیكار زندگی اطلاع حاصل كنند و آن را زیركانه به كار برند . افراد موفق امین و درستكارند . افراد موفق افرادی هستند حساس و با عاطفه و با اطرافیان سازگارند آنها در برابر پیش آمدهای ناگوار نیازی به دارو های آرام بخش ندارند آنها خود را به خوبی با مسائل و مشكلات زندگی تطبیق می دهند .
افراد موفق افرادی هستند و طرق مختلفی را برای حل مسائل در نظر می گیرند و مناسب ترین آنها را انتخاب می كنند . افراد موفق یك خصوصیت استوار روحی و فكر را در خود رشد می دهند به عنوان مثال وقتی می گوییم فلان شخص فردی محكم است به این معنی است كه شكست ها و بدآوردن ها در این افراد ایجاد سستی و ناراحتی روحی و روانی نمی كند و از آن هدفی كه دارند دور نمی شوند . افراد موفق خود را می شناسد و می دانند كه هستند ، چه عقیده دارند و چه نقشی در زندگی ایفا می كنند و استعداد آنها چه قدر است .
البته : ما نیز می توانیم یك شخص موفق شویم در صورتی كه چشمان خود را به امكانات و راه كارهای موجود ، كه در دسترس ما است ، باز كنیم .
ما باید : وضع و نحوهٔ زندگی كنونی خود را تغییر دهیم و به نیروی كم نظیر باطنی خود متكی باشیم .
ما باید : بیاموزیم كه چگونه بر فشارهای روحی مسلط شویم و هر قدر كه می توانیم خود را درجهت مثبت سوق دهیم و تاثیرات منفی را از پیش برداریم .
یك تمرین برای خود شناسی ( راهی برای اصلاح خصوصیات بد و تقویت خصوصیات خوب ) :
لیستی از من هستم ها درست كنید كه دارای دو ستون باشد در بالای یك ستون نوشته شود صفات خوب و بالای ستون دیگر صفاتی كه نیاز به اصلاح دارند نوشته شود .
در هریك از ستون ها ده عدد از خصوصیات مورد نظر را با واقع بینی كامل بنویسید .
در مرحله اول سه صفتی را كه نیاز به اصلاح دارند و در نظر گرفته و برای اصلاح آنها اقدام كنید ( از افراد موفق در آن مورد می توان استفاده كرد ) و بقیهٔ خصوصیاتی را كه باید اصلاح شوند موقتاً فراموش كنید و با ده عدد از صفات برجسته خود را كه در ستون نام برده اید در نظر گرفته و با آنها زندگی كنید این صفات شما را به سوی هدفی كه می خواهید بروید خواهد رسانید .
۲ـ عزت نفس :
« من خودم را دوست دارم و به آنچه كه از پدر و مادرم به من رسیده و در سرشت من به ودیعه گذارده شده ارج می نهم . من از وجود خودم خوشحالم و ترجیح می دهم خودم باشم نه فردی دیگر . »
گفته های بالا نظر یك فرد موفق است . این گفته ها كلید اتكا به نفس در شخص می باشد .
اما : برای دستیابی به یك عزت نفس صحیح باید به موفقیت های گذشته خود در زندگی تمركز كرد و شكست ها و نقاط منفی خود را فقط به عنوان تصحیح كننده ای برای راهنمائی به سوی هدف هائی كه داریم به حساب آوریم . برای تقویت عزت نفس باید تصمیم هائی كه می گیریم بر مبنای عقل و منطق باشد نه صرفاً احساسات .
مؤثرترین راه برای تقویت حس عزت نفس گفتگو و تلقین به خود است باید افكار مثبت خود را در مورد تصویری كه از خود در آینده در ذهن می پرورانیم و كارهائیكه برای نیل به هدف انجام می دهیم تقویت نمائیم .
یك شخص موفق :
توجه عمیقی به لیاقت و ارزش ذاتی خود دارد و از ترس و اضطراب كه بین افراد عمومیت دارد واقفند ولی هیچ گاه تسلیم آن نمی شود و پیوسته باخود نجوا می كنند كه: « من از عهده انجام كارهایم به خوبی بر می آیم » .
همه ما این واقعیت را درك می كنیم كه ما هیچكدام با وضع فیزیكی و روحی مساوی به دنیا نیامده ایم ولی با این حقوق مساوی به دنیا آمده ایم كه احساس داشته باشیم ، لذت ببریم ، شاد باشیم و خود را مستحق احراز بالاترین مقام ها بدانیم .
ما می توانیم از همین امروز از عزت نفس بیشتری برخوردار باشیم به شرط اینكه :
۱ـ همیشه در زندگی آراسته باشیم .
۲ـ در هر مكالمه تلفنی یا اولین ملاقات ابتدا نام خود را بر زبان آورده و خود را معرفی كنید . با ارج نهادن به نام خود ، عادت می كنید برای خود ارزش قائل شوید .
۳ـ فهرستی از خصائل خوبی كه برای عزت نفس در خود سراغ دارید تهیه كنید و روی كاغذ بنویسید .
۴ـ هنگامی كه فردی از شما تقدیر می كند با كلمه ای ساده و مؤدبانه « متشكرم » جواب دهید .
۵ـ هنگام شركت در سخنرانی و كنفرانس ها در جلوترین صف بنشینید و در صورت امكان بحث كوچكی در جلسه داشته باشید .
۶ـ افراشته و مقتدرانه با حالت آرام و گام های تند راه بروید ، ثابت شده افرادیكه چنین راه می روند به خود اعتماد دارند .
۷ـ خود را با دیگران مقایسه نكنید .
۸ـ با زبان مثبت و دلگرم كننده صحبت كنید .
۹ـ به هر زبان كه صحبت كنید لبخندی بر لبان داشته باشید .
۳- كنترل خود و قبول مسئولیت:
افراد موفق در زندگی مسئولیت كارهائی را كه انجام می دهند گردن می گیرند . افراد موفق بر این باورند كه خود آنها قادر به كنترل و جلوگیری از خیلی از حوادث زندگی بوده و می باشد ما هم از همین امروز برای تقویت حس قبول مسئولیت و كنترل خود وارد عمل می شویم به شرط اینكه :
۱ـ آشكارا و شرافتمندانه مسئولیت وضع كنونی خود را به گردن گیریم .
۲ـ اراده داشته باشیم و به جای جمله من باید ، بگویید من تصمیم دارم و به جای جمله من بیم دارم ، بگویید من خوش دارم این كار را انجام دهم .
۳ـ همه روزه در هر كاری این شعار مثبت را با خود داشته باشیم :
« پاداش هایی كه من در زندگی دریافت می كنم دلیل خدماتی است كه انجام می دهم »
۴ـ یك برنامه زمانی منظم ، هر هفته برای نامه ها و تلفن های در خواست كار در نظر بگیرید .
۵ـ « كار امروز را به فردا واگذار نكنید » این روش را شعار همیشگی زندگی خود قرار دهید .
۶ـ بنشینید ، و وضع و عادات واقعی و روش زندگی خود را آنچه كه هست روی كاغذ بیاورید .
۷ـ حداكثر تلاش خود را وقف كار شركت ، كارهای جاری و خدمت به دیگران نمائید .
۸ـ دانش و هنر خود را توسعه دهید .
۹ـ لحظه بیداری خود را نیم ساعت جلو بكشید و این نیم ساعت را به این سؤال پاسخ دهید كه چگونه وقت خودم را امروز صرف كارهای مهم خود تقسیم نمائیم .
۴ـ خود انتظاری مثبت ( انتظار پیش آمدهای خوب برای خود )
ما معمولاً آنچه را كه انتظار داریم به دست می آوریم . بهترین نشانه بارز و چشم گیر یك فرد موفق خود انتظاری مثبت او است كه در وی ایجاد یك خوش بینی كامل را می كند افراد موفق تردید به خود راه نمی دهند همچنین افراد موفق می دانند كه بد شانسی با تفكرات منفی شخس به وجود می آید . خوش بینی در كار و انتظار مثبت موجب چرخش زندگی به سوی بالا و جلب بهترین شانس ها می گردد .
ترس ها و نگرانی های ما منجر به ایجاد اضطراب می شود كه بی اندازه پریشان كننده است بر عكس با انتظار داشتن بهترین ها در زندگی ، شما خود را از لحاظ فكری و فیزیكی آماده قبول موفقیت می نمائید . پس از همین امروز برای خود انتظاری مثبت بیشتری وارد عمل شویم . به شرط اینكه :
۱ـ از صبحگاه تا شام با خود از مسائل و مطالب مثبت صحبت كنید برای مثال : « امروز هم یك روز خوب دیگری برای من است » .
۲ـ در بین تمام مناسبات و روابط شخصی خود ، مطلب جالبی كه موجب عبرت شما شده در نظر بگیرید و به تجربه ای كه كسب نموده اید اهمیت بگذارید .
۳ـ به مشكلات به عنوان فرصتی برای كسب تجربه نگاه كنید . لیستی از مشكلاتی كه مانع انجام كار شما شده است تهیه كنید و یك و یا دو جمله درباره هر كدام شرح دهید .
دوباره برگردید و دوباره دوباره آنها را شرح دهید ولی این دفعه از یك زاویه دیگر !! و به مشكلات به صورت موقعیت و فرصتی كه برای بكار گرفتن خلاقیت و مهارت شما دست داده به آنها نگاه كنید .
۴ـ سعی كنید همیشه سازنده و سودمند باشید و هنگامی كه فشار عصبی و اضطراب به شما روی می كند شروع به تنفس عمیق و آرام كنید . برای پائین آوردن تن صدا و آهنگ آن به صندلی تكیه كرده و عضلات خود را ریلكس و آرام كنید و به ملایمت به مسائل جواب كفته و راه حل سنجیده پیشنهاد نمائید .
۵ـ به سلامت خودتان توجه كامل داشته باشید . ناراحتی هائی كه قابل معالجه است رفع كنید و از آنچه كه به سلامت شما لطمه می زند و قابل احتراز است دوری كنید و از استراحت كردن لذت ببرید .
۶ـمكالمات روزمره شما نشان دهندهٔ هیجانات درونی و سلامت شما است . پس همیشه صحبت های دل چسب و تقویت كننده روحیه به خود و دیگران بگویید .
به عنوان مثال همیشه با خود بگوئید : « حس می كنم جوان و قوی هستم »
۷ـ بهترین راه برای اینكه پیوسته خوش بین باشید معاشرت با افراد خوش بین و موفق است .
۸ـ با شادی و خوشحالی از خواب برخیزید ، با موزیك از خواب برخیزید ، در زیر دوش آواز بخوانید ، صبحانه را با فرد خوش بین و با نشاط صرف كنید . بین راه منزل و كار به موزیك شاد گوش كنید . كتاب ها و مقالات آموزنده و الهام بخش را مطالعه كنید .
۵ـ وسعت نظر مثبت یا بلند نظری
یك شخص موفق در گذشته زندگی نمی كند بلكه از تجارب گذشته پند می گیرند و اشتباهات خود را تكرار نمی كنند ولی از خاطرات خوش گذشته لذت می برد . یك شخص موفق زندگی خود را به آینده كه دور از دید و نظر آنها است و قابل رؤیت نیست موكول نمی كند . هدف هائی را برای آینده قابل پیش بینی خود را در نظر می گیرند كه موجب فعالیت روزانه آنها می گردد .
افراد موفق درحال زندگی می كنند . در لحظه ای از زمان كه روی آن كنترل دارند . زندگی می كنند افراد موفق ، پیروزی خود را با محبوب ها و دوستان و اجتماعی كه كدر آن زندگی می كنند تقسیم می نمایند .
افراد موفق مرگ را آخرین مرحله زندگی نمی دانند بلكه مرگ را یك تحول و نقل و انتقال می دانند به این جهت ترسی به خود راه نمی دهند . ما نیز میتوانیم وسعت نظر داشته باشیم ، به شرط اینكه :
۱ـ از خود بپرسیم : من چه شایستگی هایی در خانواده ، بین دوستان ، همكاران ، اجتماع و دنیای خود دارم .
۲ـ از مردم مانند برادران و خواهران خود مراقبت كنیم .
۳ـ برای همسر یا آن كسی را كه دوست دارید ارزش قائل شویم و با جمله « من ترا دوست دارم » او را دلگرم كنیم .
۴ـ از امشب كودك خود را هنگام خواب ببوسیم و به او بگوئید : « من تو را برای همان چه هستی دوست دارم » و فردا مانند اینكه همبازی او هستند با او بازی كنیم .
۵ـ با تلفن یا ملاقات شخصی ، امروز به یكی از والدین یا منسوبان خود بگوئیم آنها برای شما چقدر ارزش دارند .
۶ـ در هفته چند ساعتی با یكی از پیران فامیل ملاقات و گفتگو كرده و به او دلگرمی بدهیم .
۷ـ به اندازه كافی بخوابیم و تغذیه مناسب داشته باشیم و ورزش را فراموش نكنیم .
۸ـ به شخص یا موسسه ای كه نیاز دارد و منبع درآمدی ندارد كمك مالی بكنیم .
۹ـ یك یا دو زبان خارجی بیاموزیم و عادات آن ملت ها را یاد بگیریم .

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:12:00 ق.ظ ]




براي عبور از گردنه صراط چه کنیم؟

 

 پرستاري از بيماران، وسيله‌اي است براي عبور از گردنه صراط

مومن زرنگ و باهوش است. انسان زرنگ از هر موقعيتي بيشترين استفاده را از آنِ خود مي‌نمايد. از تهديدها فرصت مي‌سازد. از ناخوشي‌ها و نامرادي‌ها نه تنها شکايت نمي‌کند بلکه با نگاهي خوشبينانه و دلي دريايي و قلبي شاکر، ضمن طي کردن مسير خروج از مشکلات، بيش از اينکه خارهاي پيشِ پا را ببيند گل‌هاي زيبا و معطر را ديده و تا آنجا که بتواند از آنها  مي‌چيند.

در مسير زندگي، يکي از کارهايي که اجر و پاداش فراواني دارد، خدمت و رسيدگي به بيماران است. چرا که خداوندِ مهربانتر از مادر، به بيماران توجه خاصي داشته و ايام بيماري بندگان مومنش را به صورت ويژه حساب مي‌کند. تحمل درد و بيماري آنان را عبادت به حساب آورده و چندين برابر به آنان پاداش مي‌دهد. امام باقر عليه السلام فرمودند:

تب يک شب با عبادت يک سال و تب و درد يک شب با عبادت شصت سال و در سه شب با عبادت هفتاد سال برابري مي‌کند. [1]

آري بيماري را عبادت و بيماران را عابدان شب زنده دار، محسوب مي‌نمايد. و اينگونه، هر کسي هم که به اين عابدان خدمت کند، در درگاه خداوند متعال عزيز و محترم شمرده شده و مورد عنايات خاص پروردگار عالم قرار مي‌گيرد.

براي خدمت به بيماران نيز، عرصه‌هاي مختلفي وجود دارد که در بين آنها، پرستاري و رسيدگي به بيمار، ارزش و اهميت فراواني دارد.

پرستاري از بيماران آنقدر اهميت دارد که پيامبر خدا صلى‏‌الله ‏عليه‌ و‏آله وسلّم فرمودند :

هر كس يك شبانه روز بيمارى را پرستارى كند ، خداوند ، او را همراه با ابراهيم خليل ، برمى‏ انگيزد و به سان برقى پُر درخشش ، از صراط مى‏گذرد . [2]

آري پرستاري از مريض، وسيله اي مطمئن براي عبور از پل صراط بوده و اينچنين، هرکس که دغدغه عبور از صراط را دارد، مي‌تواند از اين وسيله بهره برده و راه پيش روي خود را هموار نمايد.

با اين بيان، معلوم مي‌شود که سختيهاي پرستاري از بيمار، در مقابل آنچه که انسان به دست مي‌آورد، هيچ و به مثابه کاهي در مقابل کوهي است.

حال که اينگونه است بايد براي اين امر مقدس قدم برداشت و به ياري بيماران شتافت. مخصوصا بيماراني که همراه نداشته و نياز به مراقبت بيشتري دارند.

اکنون که پرستاري از بيماري، وسيله‌اي است براي عبور از گردنه صراط، هر که دل در گرو سعادت خويش دارد، مي‌بايست عاشقانه براي پرستاري و مراقبت از بيماران بشتابد و کمر همت براي خدمت اين عزيزان ببندد.

اما توجه به اين نکته ضروري است که هرچه کاري اهميتش بيشتر باشد به همان ميزان، پرداختن به آن نيز مي‌بايست بيشتر شود. در مسئله پرستاري بيماران ، هم خود اين مسئله اهميت فراواني دارد و هم پاداشي که براي آن در نظر گرفته شده بسيار ارزشمند است. چرا که اگر کسي موفق به عبور از پل صراط نشود، قافيه را باخته و جهنم و عذاب سوزان آن را براي خود خريده است.

از اين رو، مي‌بايست ازسويي به اين کار اهتمام بيشتري ورزيد و از سوي ديگر دايره پرستاري خود را وسيعتر نمود. براي توسعه ميدان خدمت نيز، راه‌هاي زيادي فراروي انسان قرار دارد که در اين ميان  “وقف"، چيز ديگريست که جلوه و درخشش ويژه‌اي هم دارد.

وقف براي پرستاري از بيماران، خدمت ماندگاري است که تا قيامت مي‌تواند امتداد داشته و زير پروبال بسياري از  بيماران رنجور وتنها را بگيرد.

با وقف براي پرستاري از بيماران، مي‌توان سرپناهي مطمئن براي خدمت صادقانه و بي‌منت براي تمام بيماراني که به نوعي نياز به پرستاري و مراقبت دارند بنا نمود.

با وقف براي پرستاري از بيماران، مي‌توان از هم اکنون تا قيامت براي بيماران غريبي که در گوشه‌ي بيمارستان يا در کنج خانه‌اي نيازمند پرستاري هستند چاره‌اي انديشيد و پرستاراني مهربان براي آنان اجير نمود تا آنان را تروخشک نموده و دردي از دردهاي آنان را بکاهند.

وقف براي پرستاري از بيماران، اجر و تأثير فراواني دارد. چرا که يک کار است و چند نتيجه. واقف خيرانديشي که با اين انگيزه وقف مي‌کند از سويي از پاداش وقف بهره مند شده و نامش در زمره واقفين ثبت مي‌شود و از سوي ديگر، پاداش ارزشمند پرستاري از تعداد زيادي از بيماران نصيبش شده و نامش در زمره پرستان بندگان خدا، ثبت مي‌شود و از سوي ديگر، با اين کار براي تعداد زيادي از افراد مستعد، ايجاد شغل و کار مي‌نمايد.

خدمت و پرستاري آنقدر ارزشمند است که علامه طباطبايي فرموده اند:


«من حاضرم ثواب تمامي نماز شب هايم را با يک شب پرستاري از بيمار عوض کنم»

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ق.ظ ]