نرجس
 
   



کلمه قلب در قرآن و احادیث بسیار استعمال شده و از اهمیت خاصی برخوردار است؛ اما مراد از قلب، همین جسم صنوبری شکل که در طرف چپ بدن قرار گرفته و حیات حیوانی را تداوم می بخشد نیست؛ زیرا در قرآن چیزهایی به قلب نسبت داده شده که با این جسم صنوبری تناسب ندارد.مثلاً:

1. علم و تعقل
در قرآن می فرماید:«چرا در زمین سیر نمی کنید تا قلب هایی داشته باشید که با آنها تعقل کنید».(سوره حج، ایه 46)

2. عدم فهم و تعقل
در قرآن می فرماید:«آنها قلب هایی دارند که با آنها نمی فهمند و چشم هایی که با آنها نمی بینند».(سوره اعراف، ایه 179) و می فرماید:«بر قلب آنها مهر نهاده شده، پس نمی فهمند».(سوره توبه،ایه 78)

3. ایمان
در قرآن می فرماید:«خدا در قلب این مردم ایمان را ثبت کرده و با روحی از جانب خودش تاییدشان نموده است».(سوره مجادله، ایه 22)

اکثر کارهای نفسانی از قبیل:ایمان، کفر، نفاق، تعقل،فهم، عدم تعقل، تقوا، حسرت، آرامش، تکبر، حسد، عصیان و…، به قلب نسبت داده شده است.در صورتی که آن قلبی که در فارسی دل نامیده می شود، نمی تواند منشأ این آثار باشد؛بلکه این آثار،برای نفس و روح انسانی است.

مقام قلب در قرآن چنان عالی است که آنجا که سخن از وحی؛ یعنی ارتباط انسان با خدا به میان می اید، قلب ذکر می شود. خداوند در قرآن به پیامبرش می فرماید:

«جبرئیل قرآن را بر قلب تو نازل کرد تا از بیم دهندگان باشی».(سوره شعراء، ایه 194)

و می فرماید:«بگو هر کس که با جبرئیل دشمن است (با خدا دشمنی می کند) زیرا جبرئیل به اذن خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرد».(سوره بقره، ایه 97)

 

سلامت و بیماری قلب
حیات ما بستگی به روح و قلب دارد و اوست که بدن را اداره می کند، تمام اعضا و جوارح مسخّر او هستند و همه اعمال و حرکات از قلب سرچشمه می گیرد.سعادت و شقاوت انسان نیز به چگونگی قلب او بستگی دارد. از قرآن و احادیث استفاده می شود که چنانکه بدن انسان گاهی سالم است و گاهی بیمار، قلب او هم گاهی سالم است و گاهی بیمار، خدا در قرآن می فرماید:«روزی که مال و اولاد برای انسان سودی ندارد مگر کسی که با قلب سالم به سوی خدا برود».(سوره شعراء، ایه 89)

چنانکه ملاحظه می کنید در ایات قرآن سلامت به قلب نسبت داده شده است و سعادت اخروی انسان را منوط به این می داند که با قلبی سالم و خاشع به سوی خدا باز گردد. از طرف دیگر قرآن بعضی قلوب را به عنوان قلب بیمار معرفی می کند، و می فرماید: «در قلوب آنها (منافقان) بیماری بود. پس خدا بیماری آنها را اضافه کرد».(سوره بقره، ایه 10)

از ایات قرآن و روایات چنین استفاده می شود که قلب و روح انسان مانند بدن سلامت و بیماری دارد. خدایی که خالق قلوب و نفوس است و معصومین که انسان شناس هستند از بعضی از بیماری های قلب خبر می دهند. آنها اموری از قبیل:کفر،نفاق، تکبر، کینه توزی، غضب،خیانت، خودبینی،غیبت، حرص و دیگر صفات زشت را به عنوان بیماری قلب و روح معرفی کرده اند. کسانی که با چنین قلب هایی از دنیا بروند با قلب های، سالم به نزد خدا نمی روند، تا مشمول این ایه باشند که:

«یوم لاینفع مال و لابنون.الاّ من اتی اللّه بقلب سلیم».(سوره شعراء، ایات 88 و 89)

بیماری های قلب و نفس را نمی توان کوچک و ناچیز شمرد، بلکه به مراتب از بیماری های جسم خطرناک تر و علاجش مشکل تر می باشند. در بیماری های جسمانی تعادل بدن به هم می خورد و درد و ناراحتی و احیاناً نقص عضو به وجود می اید؛ولی به هر حال محدود است و تا پایان عمر بیشتر ادامه ندارد؛اما بیماری های قلب و نفس، شقاوت و شکنجه و عذاب اخروی را به همراه دارد، درد و عذابی که تا عمق دل فرو می رود و روح را می سوزاند.

 

قلب در احادیث
در بعضی احادیث قلب به سه دسته تقسیم شده است. امام محمد باقر (ع) می فرماید:سه نوع قلب داریم:نوع اول، قلب واژگون که هیچ امر خیری را درک نمی کند و این قلب کافر است. نوع دوم، قلبی که یک نقطه سیاه در آن وجود دارد، در چنین قلبی خیر و شر همواره در حال جنگ و جدال هستند، پس هر یک از آن دو که قوی تر بود بر قلب غلبه می کند. نوع سوم، قلب مفتوح، چراغی در این قلب روشن شده که هیچگاه خاموش نمی شود و این قلب مؤمن است.1

امام صادق (ع) می فرماید:«برای قلب چیزی بدتر از گناه نیست. قلب با گناه مواجه می شود و با آن مبارزه می کند تا اینکه گناه بر قلب چیره می شود و او را واژگون می سازد.»2

انسان در ابتدا از ارتکاب گناه، ناراحت و پشیمان می شود؛ولی اگر یک مرتبه مرتکب گناه شد، برای مرتبه دوم آن پشیمانی اولی را ندارد .

در صورت ادامه گناه،به حدّی می رسد که نه تنها از ارتکاب گناه احساس ندامت نمی کند؛ بلکه آن را پیروزی می داند و خشنود می شود. قلب چنین افرادی سیاه و دگرگون شده و به اصطلاح قرآن قساوت یافته است. شیطان قلبشان را اشغال کرده و فرشتگان را از آنجا خارج کرده است.درهای نجات بر آنها مسدود گشته است. به طوری که امیدی به توبه و بازگشت آنها وجود ندارد.

خدا در قرآن می فرماید:«چرا وقتی بلای ما به آنها رسید توبه و تضرع نکردند؟ قلوب آنها قساوت یافته و شیطان کردار زشت را در نظرشان زیبا نموده است».(سوره انعام، ایه 43)

 

تهذیب و تکمیل نفس
خودسازی و پرورش نفس برای ما از ضروری ترین امور است؛زیرا سعادت دنیا و آخرت ما به این امر بستگی دارد و پیامبران الهی هم برای تعقیب همین هدف مبعوث گشته اند.

خودسازی را در دو مرحله باید انجام دهیم:

ـ مرحله اول تهذیب نفس از بدی ها؛ یعنی تصفیه دل از اخلاق زشت و اجتناب از گناه است که این عمل را تصفیه و تخلیه هم می نامند.

ـ مرحله دوم پرورش و تکمیل نفس به وسیله تحصیل علوم و معارف حقه و فضائل و مکارم اخلاق و انجام عمل صالح است. و این عمل را تحلیه هم می گویند،یعنی پرورش و تکمیل و آرایش دادن.

برای خودسازی، هر دو مرحله ضرورت دارد، زیرا زمین نفس اگر از بدیها پاک نباشد، برای پرورش علوم و معارف حقه و مکارم اخلاق و عمل صالح قابلیت ندارد.قلبی که آلوده و مرکز شیطان است چگونه می تواند مرکز تابش انوار الهی باشد و فرشتگان به چنین قلبی چطور راه یابند؟ از طرف دیگر اگر ایمان و معرفت و عمل صالح نباشد، نفس انسان به چه وسیله ای پرورش و تکامل یابد؟بنابراین برای خودسازی باید هر دو مرحله را انجام داد و هر دو را، با هم انجام داد، از یک طرف قلب را پاک کرد و از طرف دیگر عمل صالح را در آن رشد داد و تقویت کرد. شیطان را خارج و فرشته را داخل. این دو مرحله لازم و ملزوم یکدیگرند و هر دو مرحله باید همزمان و هماهنگ انجام بگیرد.

 

تهذیب نفس
در این مرحله باید سه عمل را انجام دهیم:

الف) تهذیب نفس از عقاید باطل و افکار غلط و خرافات

ب) تهذیب نفس از رذائل و اخلاق زشت

ج) ترک معاصی و گناهان

عقاید باطل و خرافات، جهالت و ضلالت و نادانی هستند که نفس را تاریک می سازند و از صراط مستقیم، تکامل و تقرّب به خداوند منحرف می نمایند. صاحبان عقاید باطل راه تکامل را نمی شناسند و در وادی های ضلالت و گمراهی قدم برمی دارند و قطعاً به مقصد نخواهند رسید.همچنین اخلاق زشت،ملکات و خویهای حیوانی را تقویت می کند و روح انسانی را تدریجاً به انزوا و خاموشی می کشاند.چنین فردی به هدف انسانیت که نیل به کمال و قرب الی الله است، نخواهد رسید.

همینطور ارتکاب گناه و معصیت نفس را تاریک و آلوده و از مسیر تکامل و تقرب به خدا منحرف و دور می گرداند.چنین فردی نیز به هدف نهایی و پایانی نخواهد رسید.

بنابراین تهذیب نفس برای ما سرنوشت ساز است و از امور بسیار ضروری محسوب می شود. پس ابتدا باید اخلاق زشت و گناهان را بشناسیم آن گاه وارد عمل شویم و نفسمان را از آنها پاک سازیم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-02-24] [ 10:37:00 ق.ظ ]




قلب حقیقت انسان و کانون ادراک و احساسات

بر اساس آموزه های قرآنی، قلب که با عناوینی چون صدر و فواد نیز بیان می شود، حقیقت انسان و قوه ادراکی بشر است به گونه که مخاطب اوامر الهی و معاتب خداوندی قرار می گیرد. خداوند در آیات بسیاری به این حقیقت اشاره می کند که قلب انسان، کانون ادراک و شناخت اوست.(بقره، آیات ۷ و ۸۸ و ۹۳ و ۹۷ و آیات بسیار دیگر)

پس این قلب است که حقایق هستی را از طریق ابزارها و منابع شناختی ظاهری و غیر ظاهری یا حسی و غیر حسی به دست می آورد و نسبت به عوالم خود و نیز عوالم بیرونی و هستی، شناخت و آگاهی و دانش و علم کسب می کند.(اعراف، آیه ۱۷۹) از این رو، هر گونه عدم فهم و ادراک و شناخت به قلب نسبت داده می شود؛ زیرا اگر این دستگاه به درستی کار نکند انسان نمی تواند ادراک و شناخت و علمی داشته باشد. بر همین اساس است که خداوند در آیات قرآنی با توجه به اموری چون بسته و مهمور شدن قلب و یا مطبوع بودن آن، اشاره می کند و می فرماید که برخی از انسان ها با آن که همه ابزارها و قوای ادراکی و شناختی چون گوش و چشم را دارا هستند ولی ناتوان از شناخت حقیقت هستند.(بقره، آیه ۷؛ نحل، آیه ۱۰۸)

فقه به معنای فهم عمیق قابلیتی است که خداوند برای قلب بشر قرار داده است،‌ اما بشر با عوامل گوناگون آن را محدود کرده و از میان می برد.(اعراف، آیه ۱۷۹؛ مطففین، آیه ۱۴؛ منافقون، آیه ۳؛ حدید، آیه ۱۶) از همین روست که انسان با داشتن قلب ناتوان از درک حقایق می شود و مثلا بسیارى از انسانها از فهم حقایق و معارف الهى، به رغم داشتن قلب محروم می شوند.(اعراف،‌ آیه ۱۷۹)

از نظر قرآن، قلب انسانی، مخزن اسرار اوست.(آل عمران، آیات ۲۹ و ۱۵۴؛ مائده، آیات ۷ و ۱۱۶ و آیات دیگر) از این روست که تنها خداوند است که به اسرار نهان او آگاه است.(همان)

هم چنین قلب انسانی، کانون عواطف و احساسات بشری است.(آل عمران، آیه ۱۰۳؛ زمر، آیه ۲۳؛ حدید، آیه ۲۷) پس انسان هم از نظر ادراکی و هم از نظر عواطف وابسته به چیزی است که از آن به قلب یاد می شود و اگر قلب نبود انسان به معنای آن چه می شناسیم وجود نداشت.

نقش قلب انسان را نیز می توان در اموری چون ایمان و کفر(بقره، آیات ۸ و ۱۰ و ۹۳؛ نساء، آیه ۱۵۵)، خوف و رجا(انفال، ایه ۲؛ حج، آیات ۳۴ و ۳۵ و آیات دیگر)، محبت و نفرت(بقره، آیه ۱۱۸؛ آل عمران، آیات ۱۱۸ و ۱۱۹؛ حجر، آیه ۴۷) ،‌ تعقل و علم و فهم و ادراک(حج، آیه ۴۶؛ نجم، ایات ۱۰ و ۱۱)،‌ تقوا و فجور(حج، آیه ۳۲)، حیات و زندگی(انفال، آیه ۲۴) تصمیم گیری و جزم فکری و عزم ارادی(احزاب، ایات ۴ و ۵ و آیات دیگر)، تعصب و غیرت(فتح، آیه ۲۶)، هدایت و گمراهی(آل عمران، آیه ۸؛ تغابن، آیه ۱۱) و ایمان و کفر(همان و نیز بقره، آیه ۹۳) و مانند آن ردگیری و شناسایی کرد. پس اگر قلب آدمی نبود ما در این امور به گونه ای دیگر بودیم و این قلب است که زندگی ما را معنا و مفهومی دیگر می بخشد و در همه این امور و مانند آن نقش اساسی و کانونی را ایفا می کند.

حالات گوناگون قلب

قلب را از آن رو قلب نامیده اند که همواره در احوالات گوناگون تقلب دارد و دگرگون می شود و کم تر در یک حالت ثابت و پایدار است. تقلب احوال قلب و دگرگونی های پیاپی و مداوم موجب می شود تا نتوان برای قلب یک عنوان ثابت برای احوالات آن مشخص و تعیین کرد.

در آموزه های قرآنی، برای قلب احوالات گوناگونی گفته شده که از جمله آن ها می توان به اضطراب قلب(نازعات، آیه ۱۰)، آرامش و اطمینان قلب(بقره، آیه ۲۶۰؛ آل عمران، آیه ۱۲۶؛ انفال،‌آیه ۱۰)، مرض قلب(بقره،‌ آیه ۱۰؛ انفال، ایه ۴۹) ، سلامت قلب(شعراء، آیه ۸۹)، ‌قساوت قلب (بقره، آیه ۷۴)، خشیت قلب(همان)، انابت قلب(ق، ‌آیه ۳۳) ، رافت قلب(حدید، آیه ۲۷)، رحمت قلب(همان)، رقت قلب(آل عمران، آیه ۱۵۹) ، اشمئزاز قلب (زمر،‌ آیه ۴۵) ضیق و تنگی قلب(حجر،‌آیه ۹۷؛ شعراء، آیه ۱۳) شرح قلب و صدر(زمر، آیه ۲۲) ، انحراف قلب(آل عمران، آیه ۸) طهارت و پاکی قلب(مائده، آیه ۴۱)، تیرگی و زنگار قلب(مطففین، آیه ۱۴)، قلب لین(زمر، آیه ۲۳)، انعطاف قلب(انفال، آیه ۲؛ زمر، آیه ۲۳) ،‌ خشوع قلب (حدید، آیات ۱۶ و ۱۷)، بصیرت و بینایی قلب(انعام، آیه ۵۰؛ هود، آیه ۲۴؛ رعد، آیه ۱۶؛ فاطر، آیه ۱۹) و مانند آن اشاره کرد.

در این میان سه حالات از احوالات قلب را می بایست حالات اصلی و بنیادی دانست که شامل سلامت، انابت و مرض است.

۱. قلب سلیم: خداوند انسان را با قلبی سالم و سلیم آفریده است. از این روست که همه حقایق هستی را به خوبی درک و فهم می کند و می تواند در مسیر کمالی حرکت کند و انسان را به کمال مطلوب نهایی برساند. قلب سلیم از نظر قرآن دارای ویژگی هایی است که برخی از حالات پیش گفته قلب در آن دیده می شود. به عنوان نمونه قلب سلیم به سبب سلامت آن دارای رافت،‌ رحمت، خشیت، رقت، طهارت ، نرمی و انعطاف است. خداوند قلب سلیم را قلبی خالی از هر گونه شائبه شرک می داند.(صافات، آیات ۸۳ تا ۸۵) همین قلب سلیم است که به سبب رهایی از هر گونه امراض روحی و اخلاقی انسان را در مسیر کمال و وصول به خدا و بهشت قرار می دهد(همان) قلب سلیم دارای آثاری است که از جمله آن ها می توان به آرامش و اطمینان و رهایی از هر گونه اضطرابی اشاره کرد.(رعد، آیه ۲۸ و آیات دیگر) این قلب به سبب همان ویژگی اش دریچه گشوده به سوی نعمت های الهی است و از عنایات خاص خداوندی نیز سود می برد.(فجر، آیات ۲۷ تا ۳۰) استقامت و ثبات از دیگر ویژگی های قلب سلیم است.(انفال، آیه ۹ تا ۱۱) هم چنین ایمان به خدا(رعد، آیه ۲۸)، قدرت بر انجام دادن کارهاى سخت و مخاطره آمیز(قصص، آیات ۷ تا ۱۰)، بهره مندی از امدادهای غیبی(آل عمران، آیات ۱۲۳ تا ۱۲۶) و پیروزی(همان) از دیگر آثار سلامت قلب و اطمینان آن است.

۲. قلب مریض : دومین حالت اساسی قلب حالت مرض است. قلب انسان گرفتار مرض اخلاقی و اعتقادی می شود و سبب آن نیز بر اساس آموزه های قرآنی گناه است. ارتکاب گناهان در یک فرآیندی قلب را از حالت سلامت آن خارج و بیمار می کند. البته مرض قلبی دارای درجات و مراتبی است و در آیات قرآنی بر هر درجه از آن نامی گذشته شده است. از جمله این مراتب مرض قلب می توان به انحراف و زیغ قلب(آل عمران، آیه ۸)، زنگار گرفتگی (مطففین، آیه ۱۴)، ضیق و تنگی (حجر، آیه ۹۷)، قساوت و سنگدلی(بقره، آیه ۷۴؛ حج، آیه ۵۳) و مانند آن اشاره کرد. از نظر قرآن کافران و مشرکان و منافقان گرفتار بیماردلی هستند.(احزاب، ایه ۱۲؛ محمد، آیات ۲۰ و ۲۴) بیماردلی دارای آثاری چون اذیت و آزاررسانی به مومنان(احزاب، آیات ۵۹ و ۶۰)، ارتداد و گرایش آنان به کفر(مائده، آیات ۵۱ تا ۵۴)، برخورد استهزاآمیز با عقاید و افکار دیگران(بقره، آیات ۱۰ تا ۱۴؛ مدثر، آیات ۳۰ و ۳۱)، اعراض از داوری عادلانه(نور، آیات ۴۸ و ۵۰)، افتراء و متهم ساختن اهل ایمان به سفاهت و بى خردى(بقره،‌آیات ۱۰ و ۱۳)، انذار ناپذیری(بقره، آیات ۶ تا ۱۰)، پلیدی و افزایش خباثت(توبه، آیه ۱۲۵)، حبط و از میان رفتن اعمال نیک(مائده، آیات ۵۲ و ۵۳)، حق ناپذیری و مانع از شناخت حق(حج، آیات ۵۲ و ۵۳)، خدعه و نیرنگ زدن(بقره، آیات ۸ تا ۱۰)، دروغگویی(همان)، طمع به زنان نامحرم(احزاب، آیه ۳۲)، ظلم و ستم(مائده، آیات ۵۱ و ۵۲)، ذلت و خواری(همان)، فتنه گری(آل عمران، آیه ۷)، افتادن در دام فتنه(حج، آیه ۵۳)، فساد(بقره،‌آیات ۱۰ و ۱۱)، کفر(توبه، آیه ۱۲۵)، کینه(محمد، آیه ۲۹)، نفاق(بقره، آیات ۸ تا ۱۰)، نصحیت ناپذیری(بقره، آیات ۱۰ و ۱۱)، یاس از خدا(انفال، آیه ۴۹) و ناتوانی از درک و شناخت و فهم امور و حقایق(بقره، آیات ۸ تا ۱۲؛ توبه، آیات ۱۲۴ تا ۱۲۷) و مانند آن است. از نظر قرآن، قلب مریض در بدترین حالات خود، طبیعت خود را از دست می دهد و مسخ می شود و دیگران نمی تواند حقایق را چنان که هست درک و فهم نماید و تفسیر و تحلیل کند و هم چنین در این حالت شخص سرگردان میان حق و باطل می شود.(انعام، آیات ۱۰۹ و ۱۱۰) و پس از مدتی چنان از مسیر حق دور شده که بر آن قلب، قفل و مهر می خورد و دیگر نمی تواند چیزی را بفهمد و درک کند. ختم قلوب در حقیقت کیفر است نه آن که خداوند قلب را این گونه آفریده باشد؛ بلکه انسان با گناه خود قلب را به جایی می رساند که سنت و قانون الهی حاکم بر طبیعت وتکوین آن را مهمور و مختوم می کند.(محمد،‌آیات ۲۴ و ۲۵؛ روم، آیات ۵۸ و ۵۹)

۳. منیب: قلب منیب یعنی قلبی که در مسیر بازگشت قرار گرفته و شخص می کوشد تا از مرض بیرون آید و به درمان آن بپردازد. قلب منیب با انابه و تضرع بر آن است تا تحت غفران الهی قرار گیرد و گذشته خود را بازسازی کرده و از میان بردارد و دوباره به سلامت قلب فطری خود باز گردد. در حقیقت قلب منیب قلبی است که از خواب غفلت بیرون آمده و درد قلبی خود را شناخته و برای درمان اقدام می کند. درد شناس است و درمان را می جوید و با انابه و توبه می خواهد خود را در مسیر درست قرار دهد و از برکات قلب سالم و سلیم بهره مند شود. قلب منیب به سبب بازگشت به سوی خدا و درمان بیماری ها در دنیا از خداوند خشیت دارد که ترس و خوفی آگاهانه از عظمت الهی است(ق، آیات ۳۰ تا ۳۴) و خدوند برای او در بهشت نعمت های خاص و ویژه و بی حد و حصری را فراهم آورده است.(همان) خداوند در آیاتی از قرآن مهم ترین عامل شفای از بیماری ها را مراجعه به آموزه های قرآن می داند؛ زیرا این کتاب آسمانی کتابی است که شفای همه دردها به ویژه بیماردلی است.(یونس،‌آیه ۵۷؛ اسراء، آیه ۸۲؛ فصلت، ایه ۴۴) البته بیماردلانی که از اهل ایمان باشند از راه دیگر از جمله امدادهای غیبی و عنایت خاص خداوندی از بیماری ها پاک و تحمیص می شوند و خداوند با هجوم اندوهها و سختیها در صحنه سخت زندگی از جمله جنگ به پالایش و پاکى قلب مؤمنان از ناخالصیها اقدام می کند و قلب آنان را سالم می گرداند.(آل عمران، آیه ۱۵۴) در این میان می بایست به نقش احترام به پیامبر(احزاب، ایه ۵۳)، توبه از گناه(تحریم،‌آیه ۴؛ مائده، آیه ۴۱)، عفت و حیاورزی(احزاب، آیه ۵۳) و مانند آن به عنوان عوامل تاثیرگذار در پاکسازی قلب از بیماری اشاره کرد. هم چنین اموری چون حج گزاری(حج، آیه ۳۲) ، تعظیم شعائر الهی(همان)، رعایت ادب به ویژه با پیامبر(حجرات، آیه ۳)، دوری از شرک(حج، آیات ۳۱ و ۳۲)، انجام مناسک حج(حج، آیه ۳۲) و مانند آن موجب ازدیاد تقوا در قلب آدمی می شود و آدمی را به سمت سلامت نفس سوق می دهد و زنگارهای تیرگی و حجاب قلب را بر می دارد.(مطففین، آیات ۱۳ تا ۱۵ و ایات دیگر)

این ها تنها گوشه ای از حقیقت قلب و حالات و احوالات آن از نظر قرآن است. بیان همه این موارد و تبیین جزئیات آن بر اساس آموزه های قرآنی وقت و حوصله دیگری می طلبد و در همین جا به همین میزان بسنده می شود. امید است که همواره از قلب سالم و سلیم برخوردار بوده و اجازه ندهیم که زنگارهای گناه آن را مسخ کرده و از حالت طبیعی آن خارج نماید تا نیازمند پاکسازی و تصیفه قلب و انجام درمان سخت برای درمان و شفای قلب بیمار شویم؛ بلکه با صیانت از قلب سالم خود نیاز به درمان حذف شود؛ چرا که هماره پیشگیری بهتر از درمان است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:34:00 ق.ظ ]




چند نوع قلب در قرآن ذکر شده است؟

در آیات قرآن کریم اشاره شده که در روز قیامت تنها چیزی که از انسان پذیرفته می شود قلب سلیم است.این در حالیست که در ایات دیگر از انواع دیگر قلوب هم یاد شده که در ادمه به معانی آنها و وجه تمایز آنها اشاره خواهد شد.

وارث: در آیات قرآن کریم اشاره شده که در روز قیامت تنها چیزی که از انسان پذیرفته می شود قلب سلیم است.این در حالیست که در ایات دیگر از انواع دیگر قلوب هم یاد شده که در ادمه به معانی آنها و وجه تمایز آنها  اشاره خواهد شد.

 

القلب السلیم: و آن قلبی است مخلص برای خدا و خالی از کفر و نفاق و هرگونه پستی . 
{ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ }

القلب المنیب: و آن قلبی است که همیشه در حال برگشت و توبه به سوی خدا و از آن سو ثابت و پابرجاست بر طاعت خدا .
{ مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ }

القلب المخبت: و آن قلبی است فروتن و آرام به ذکر خدا .
{ فتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ }

القلب الوجل: و آن قلبی است که از یاد خدا می لرزد که مبادا عمل وی به درگاه خدا قبول نشود و از عذاب خدا نجات نیابد .
{ وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ }

القلب التقی: و آن قلبی است که به احکام خدا احترام می گذارد .
{ ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ }

القلب المهدی: و آن قلبی است که تسلیم امر خدا و راضی به قضا و قدر پروردگار است .
{ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ }

القلب المطمئن: و آن قلبی است که با یاد خدا و توحیدش آرام می گیرد .
{ وتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّه }


القلب الحی: و آن قلب زنده ای است که از شنیدن داستان های امت های گذشته که با گناه و طغیان هلاک شدند پند و اندرز می گیرد .
{ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ }

القلب المریض: و آن قلبی است که دچار بیماری شک و نفاق شده و مبتلا شده به فسق و فجور و شهوت های حرام .
{ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ }

القلب الأعمى: و آن دل کوری است که حق را نمی بیند و در نتیجه پند و اندرز نمی گیرد .
{ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ }

القلب اللاهی: و آن دلی است که از قرآن غافل و مشغول لهو و لعب و شهوت های دنیاست .
{ لاهِیَةً قُلُوبُهُمْ }

القلب الآثم: و آن دلی است که گواهی حق را کتمان می کند و می پوشاند .
{ وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ }

القلب المتکبر: و آن دل مغرور و متکبری است که از توحید و طاعت خداوند رویگردان است ، زورگو و جبار است به خاطر ظلم و طغیان .
{ قلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ }

القلب الغلیظ: و آن دلی است که عطوفت و رحمت و رأفت از آن برداشته شده .
{ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ }


القلب المختوم: و آن قلبی است که هدایت را نمی شنود و تعقل نمی کند .
{ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ }

القلب القاسی: و آن دلی است که به عقیده و ایمان نرم نمی شود و وعظ و ارشاد در آن تأثیری ندارد و از یاد خداوند رویگردان است .
{ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً }

القلب الغافل: و آن قلبی است که مانع ذکر و یاد پروردگار است و هوا و هوسش را بر طاعت حق تعالی ترجیح می دهد .
{ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا }

الَقلب الأغلف: و آن دلی است که پوشیده شده است به طوری که اقوال و فرمایشات رسول اکرم صلى الله علیه و آله در آن نفوذ و رسوخ نمی کند .
{ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ }

القلب الزائغ: و آن قلبی است که از حق و حقیقت اعراض می کند .
{ فأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ }

القلب المریب: و آن قلبی است که در شک و شکوک متحیر و سرگردان است .
{ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ }

حال باید دید ما صاحب کدام یک از این قلوب مذکور در قرآن هستیم .
اللهم إجعل قلوبنا من القلوب السلیمة المطمئنة البیضاء.. وثبتنا على الهدى والایمان..

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:31:00 ق.ظ ]




دعای ویژه ملائکه برای روزه‌ داران شعبان :

 

 

 

از عبادتهایی که در ماه شریف شعبان فراوان به آن سفارش شده، روزه است. روزه در این ماه می تواند روزه قضای سالهای گذشته خود انسان یا به نیابت، روزه قضای یکی از عزیزان و بستگانی باشد که از دنیا رفته است یا روزه ای مستحبی باشد که فرد برای رسیدن به اجر الهی آن را می گیرد. در هر صورت، روزه در این ماه از سفارش و ثواب کم نظیری برخوردار است و به هر کدام از این نیتها که باشد آن پاداش ویژه را خواهد داشت. آنچه در ادامه می آید احادیثی است گهربار در مورد ارزش و پاداش روزه ماه شعبان که از کهن ترین منابع روایی استخراج و با دقت خاصی به فارسی روان، ترجمه گردیده است.

 

دعای ویژه ملائکه برای روزه داران پنج شنبه

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: تَتَزَیَّنُ السَّمَاوَاتُ فِی كُلِّ خَمِیسٍ مِنْ شَعْبَانَ در هر پنج شنبه ماه شعبان آسمانها را تزیین می کنند. ملائکه عرضه می دارند: پروردگارا! روزه داران امروز را ببخش و بیامرز و دعای آنها را اجابت کن. (وسائل‏الشیعة 8/104)

 

در ادامه فرمودند: هر کس تنها یک روز از این ماه را روزه بگیرد حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ؛ خداوند بدن او را بر آتش جهنم حرام می کند.(همان، 10/493)

 

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، شفیع روزه دار شعبان

 

امام رضا علیه السلام فرمودند: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُكْثِرُ الصِّیَامَ فِی شَعْبَانَ؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله در ماه شعبان بسیار روزه می گرفت و اگر همسران آن حضرت روزه قضایی(1) از ماه رمضان گذشته داشتند آن را تا ماه شعبان به تاخیر می انداختند تا مبادا نیاز حضرت را رد کنند. رسول خدا صلی الله علیه و آله مرتب می فرمودند: شعبان ماه من است و برترین ماههای خدا بعد از ماه رمضان است؛ پس هر کس یک روز از آن را روزه بگیرد من در قیامت شفیع او خواهم بود. (فضائل‏الأشهرالثلاثة، ص 55، ح33)

 

در روایت دیگری امام صادق علیه السلام فرمودند: مَنْ صَامَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ مِنْ شَعْبَانَ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ؛ هر کس سه روز از شعبان را روزه بگیرد بهشت بر او واجب شده و رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت شفیع او خواهد بود. (فضائل‏الأشهرالثلاثة ص 61 ح42)

 

باز در روایت دیگری رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: شَعْبَانُ شَهْرِی وَ شَهْرُ رَمَضَانَ شَهْرُ اللَّهِ؛ شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه خداست. هر کس روزی از ماه مرا روزه بگیرد من در قیامت شفیع او خواهم بود و هر کس دو روز آن را روزه بگیرد گناهان گذشته او بخشیده می شود و اگر کسی سه روز آن را روزه گرفت به او گفته می شود اعمال خودت را از سر گیر. (الأمالی‏للصدوق، ص 19، مجلس6، ح 1)

 

روزه شعبان، روزه پیامبران و پیروان آنها

 

امام باقر علیه السلام فرمودند: إِنَّ صَوْمَ شَعْبَانَ صَوْمُ النَّبِیِّینَ وَ صَوْمُ أَتْبَاعِ النَّبِیِّینَ؛ روزه شعبان، روزه پیامبران و پیروان آنهاست. پس هر کس در ماه شعبان روزه بگیرد پس به این ندای رسول خدا صلی الله علیه و آله لبیک گفته که فرمودند: خداوند رحمت کند کسی را که مرا در ماهم یاری کند. (المقنعة ص 37)

 

چهل حاجتی که از روزه دار دوشنبه و پنج شنبه برآورده می شود

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مَنْ صَامَ یَوْمَ الْإِثْنَیْنِ وَ الْخَمِیسِ مِنْ شَعْبَانَ؛ هر کس روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگیرد؛ بیست حاجت دنیایی و بیست نیاز آخرتی او برآوره می شود. (إقبال‏الأعمال ص68)

 

رحمت، آمرزش و لطف ویژه الهی بر روزه داران شعبان

 

امام رضا علیه السلام فرمودند: مَنْ صَامَ أَوَّلَ یَوْمٍ مِنْ شَعْبَانَ وَجَبَتْ لَهُ الرَّحْمَةُ هر کس روز اول شعبان را روزه بگیرد رحمت الهی برایش حتمی می شود و هر کس دو روز از ماه شعبان را روزه بگیرد، به طور قطع در روز قیامت، رحمت، آمرزش و کرم الهی شامل حال او خواهد شد.(فضائل‏الأشهرالثلاثة، ص 5، ح31)

 

رو به راه شدن وضع معیشتی و محفوظ ماندن از شر دشمنان به برکت روزه شعبان

 

امام صادق علیه السلام فرمودند: صِیَامُ شَعْبَانَ ذُخْرٌ لِلْعَبْدِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ روزه شعبان، اندوخته ایست برای روز قیامت. اگر بنده ای در ماه شعبان زیاد روزه بگیرد به طور قطع خداوند متعال وضع معیشتی او را رو به راه کرده و او را از شر دشمنانش حفظ می کند. آنگاه فرمودند: کمترین پاداشی که نصیب روزه دار یک روزه شعبان می شود این است که بهشت بر او واجب می شود. (الأمالی‏للصدوق، ص16، مجلس5، ح1)

 

توصیه جدی امام صادق علیه السلام به شیعیان در مورد روزه شعبان

 

زید شَحّام می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا کسی از نیاکان شما در ماه شعبان روزه می گرفت؟ فرمودند: نَعَمْ كَانَ آبَائِی یَصُومُونَهُ وَ أَنَا أَصُومُهُ وَ آمُرُ شِیعَتِی بِصَوْمِهِ بله؛ در این ماه هم پدران من روزه می گرفتند هم من روزه می گیرم و هم به شیعیانم توصیه می کنم که از روزه این ماه غفلت نکنند. هر کس از شما شیعیان روزه های ماه شعبان خود را به ماه رمضان ختم کند قطعا خدا دو بهشت به او می دهد و هر شب به هنگام افطار فرشته ای از عرش او را ندا می دهد که تو پاک شدی؛ بهشت گوارای تو باد و تو را همین بس که رسول خدا صلی الله علیه و آله را بعد رحلتش شادمان کردی. (المقنعة، ص37)

 

روزه شعبان، داروی وسوسه های درونی و آشفتگی های روحی

 

امام صادق علیه السلام فرمود امیرالمومنین علیه السلام در جلسه ای با اصحابش برای آبادی دین و دنیای مومن چهارصد نکته به آنها آموختند که یکی از آن نکات این است صَوْمُ شَعْبَانَ یَذْهَبُ بِوَسْوَاسِ الصَّدْرِ وَ بَلَابِلِ الْقَلْبِ؛ روزه ماه شعبان وسوسه های درونی و پریشانی خاطر و آشفتگی های قلبی را از بین می برد.(الخصال 2/611)

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:28:00 ق.ظ ]




فضیلت روزه گرفتن در ماه شعبان از زبان اهل بیت (ع)

 

 

*امام صادق علیه السلام در این باره فرموده است: “کسی که روز اول ماه را روزه بگیرد، حتما وارد بهشت می شود. و کسی که دو روز را روزه بگیرد خداوند در هر شب و روزی (به چشم رحمت) به او می نگرد و در بهشت هم به این نگاه ادامه می دهد. و کسی که سه روز روزه بگیرد، با خداوند در عرش و بهشت او دیدار می کند.”
*امیرالمومنین علیه السلام فرموده است: “در هر پنجشنبه شعبان آسمان ها زینت شده و آنگاه فرشتگان عرض می کنند: خدای ما! روزه داران شعبان را ببخش و بیامرز و دعایشان را اجابت فرما. بنابراین کسی که دو رکعت نماز بجا آورد که در هر رکعت سوره فاتحه را یک بار و قل هو الله احد را صد بار بخواند و بعد از سلام دادن صد بار بر پیامبر صلی الله وعلیه واله وسلم درود فرستد، خداوند تمام خواسته های دینی و دنیایی او را بر آورده می فرماید. و کسی که یک روز آن را روزه بگیرد، خداوند بدن او را بر آتش حرام می کند.”

درباره روزه سه روز آخر شعبان گفته شده است:
روزه این سه روز برای کسی که تمام این ماه را روزه نگرفته، فضیلتی دارد که سزاوار نیست مراقب آن را ترک کند. از امام صادق علیه السلام روایت شده است: “کسی که سه روز آخر شعبان را روزه گرفته و آن را به ماه رمضان وصل کند، خداوند روزه دو ماه پی درپی برای او می نویسد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ق.ظ ]