قلب حقیقت انسان وکانون ادراک واحساسات |
... |
قلب حقیقت انسان و کانون ادراک و احساسات
بر اساس آموزه های قرآنی، قلب که با عناوینی چون صدر و فواد نیز بیان می شود، حقیقت انسان و قوه ادراکی بشر است به گونه که مخاطب اوامر الهی و معاتب خداوندی قرار می گیرد. خداوند در آیات بسیاری به این حقیقت اشاره می کند که قلب انسان، کانون ادراک و شناخت اوست.(بقره، آیات ۷ و ۸۸ و ۹۳ و ۹۷ و آیات بسیار دیگر)
پس این قلب است که حقایق هستی را از طریق ابزارها و منابع شناختی ظاهری و غیر ظاهری یا حسی و غیر حسی به دست می آورد و نسبت به عوالم خود و نیز عوالم بیرونی و هستی، شناخت و آگاهی و دانش و علم کسب می کند.(اعراف، آیه ۱۷۹) از این رو، هر گونه عدم فهم و ادراک و شناخت به قلب نسبت داده می شود؛ زیرا اگر این دستگاه به درستی کار نکند انسان نمی تواند ادراک و شناخت و علمی داشته باشد. بر همین اساس است که خداوند در آیات قرآنی با توجه به اموری چون بسته و مهمور شدن قلب و یا مطبوع بودن آن، اشاره می کند و می فرماید که برخی از انسان ها با آن که همه ابزارها و قوای ادراکی و شناختی چون گوش و چشم را دارا هستند ولی ناتوان از شناخت حقیقت هستند.(بقره، آیه ۷؛ نحل، آیه ۱۰۸)
فقه به معنای فهم عمیق قابلیتی است که خداوند برای قلب بشر قرار داده است، اما بشر با عوامل گوناگون آن را محدود کرده و از میان می برد.(اعراف، آیه ۱۷۹؛ مطففین، آیه ۱۴؛ منافقون، آیه ۳؛ حدید، آیه ۱۶) از همین روست که انسان با داشتن قلب ناتوان از درک حقایق می شود و مثلا بسیارى از انسانها از فهم حقایق و معارف الهى، به رغم داشتن قلب محروم می شوند.(اعراف، آیه ۱۷۹)
از نظر قرآن، قلب انسانی، مخزن اسرار اوست.(آل عمران، آیات ۲۹ و ۱۵۴؛ مائده، آیات ۷ و ۱۱۶ و آیات دیگر) از این روست که تنها خداوند است که به اسرار نهان او آگاه است.(همان)
هم چنین قلب انسانی، کانون عواطف و احساسات بشری است.(آل عمران، آیه ۱۰۳؛ زمر، آیه ۲۳؛ حدید، آیه ۲۷) پس انسان هم از نظر ادراکی و هم از نظر عواطف وابسته به چیزی است که از آن به قلب یاد می شود و اگر قلب نبود انسان به معنای آن چه می شناسیم وجود نداشت.
نقش قلب انسان را نیز می توان در اموری چون ایمان و کفر(بقره، آیات ۸ و ۱۰ و ۹۳؛ نساء، آیه ۱۵۵)، خوف و رجا(انفال، ایه ۲؛ حج، آیات ۳۴ و ۳۵ و آیات دیگر)، محبت و نفرت(بقره، آیه ۱۱۸؛ آل عمران، آیات ۱۱۸ و ۱۱۹؛ حجر، آیه ۴۷) ، تعقل و علم و فهم و ادراک(حج، آیه ۴۶؛ نجم، ایات ۱۰ و ۱۱)، تقوا و فجور(حج، آیه ۳۲)، حیات و زندگی(انفال، آیه ۲۴) تصمیم گیری و جزم فکری و عزم ارادی(احزاب، ایات ۴ و ۵ و آیات دیگر)، تعصب و غیرت(فتح، آیه ۲۶)، هدایت و گمراهی(آل عمران، آیه ۸؛ تغابن، آیه ۱۱) و ایمان و کفر(همان و نیز بقره، آیه ۹۳) و مانند آن ردگیری و شناسایی کرد. پس اگر قلب آدمی نبود ما در این امور به گونه ای دیگر بودیم و این قلب است که زندگی ما را معنا و مفهومی دیگر می بخشد و در همه این امور و مانند آن نقش اساسی و کانونی را ایفا می کند.
حالات گوناگون قلب
قلب را از آن رو قلب نامیده اند که همواره در احوالات گوناگون تقلب دارد و دگرگون می شود و کم تر در یک حالت ثابت و پایدار است. تقلب احوال قلب و دگرگونی های پیاپی و مداوم موجب می شود تا نتوان برای قلب یک عنوان ثابت برای احوالات آن مشخص و تعیین کرد.
در آموزه های قرآنی، برای قلب احوالات گوناگونی گفته شده که از جمله آن ها می توان به اضطراب قلب(نازعات، آیه ۱۰)، آرامش و اطمینان قلب(بقره، آیه ۲۶۰؛ آل عمران، آیه ۱۲۶؛ انفال،آیه ۱۰)، مرض قلب(بقره، آیه ۱۰؛ انفال، ایه ۴۹) ، سلامت قلب(شعراء، آیه ۸۹)، قساوت قلب (بقره، آیه ۷۴)، خشیت قلب(همان)، انابت قلب(ق، آیه ۳۳) ، رافت قلب(حدید، آیه ۲۷)، رحمت قلب(همان)، رقت قلب(آل عمران، آیه ۱۵۹) ، اشمئزاز قلب (زمر، آیه ۴۵) ضیق و تنگی قلب(حجر،آیه ۹۷؛ شعراء، آیه ۱۳) شرح قلب و صدر(زمر، آیه ۲۲) ، انحراف قلب(آل عمران، آیه ۸) طهارت و پاکی قلب(مائده، آیه ۴۱)، تیرگی و زنگار قلب(مطففین، آیه ۱۴)، قلب لین(زمر، آیه ۲۳)، انعطاف قلب(انفال، آیه ۲؛ زمر، آیه ۲۳) ، خشوع قلب (حدید، آیات ۱۶ و ۱۷)، بصیرت و بینایی قلب(انعام، آیه ۵۰؛ هود، آیه ۲۴؛ رعد، آیه ۱۶؛ فاطر، آیه ۱۹) و مانند آن اشاره کرد.
در این میان سه حالات از احوالات قلب را می بایست حالات اصلی و بنیادی دانست که شامل سلامت، انابت و مرض است.
۱. قلب سلیم: خداوند انسان را با قلبی سالم و سلیم آفریده است. از این روست که همه حقایق هستی را به خوبی درک و فهم می کند و می تواند در مسیر کمالی حرکت کند و انسان را به کمال مطلوب نهایی برساند. قلب سلیم از نظر قرآن دارای ویژگی هایی است که برخی از حالات پیش گفته قلب در آن دیده می شود. به عنوان نمونه قلب سلیم به سبب سلامت آن دارای رافت، رحمت، خشیت، رقت، طهارت ، نرمی و انعطاف است. خداوند قلب سلیم را قلبی خالی از هر گونه شائبه شرک می داند.(صافات، آیات ۸۳ تا ۸۵) همین قلب سلیم است که به سبب رهایی از هر گونه امراض روحی و اخلاقی انسان را در مسیر کمال و وصول به خدا و بهشت قرار می دهد(همان) قلب سلیم دارای آثاری است که از جمله آن ها می توان به آرامش و اطمینان و رهایی از هر گونه اضطرابی اشاره کرد.(رعد، آیه ۲۸ و آیات دیگر) این قلب به سبب همان ویژگی اش دریچه گشوده به سوی نعمت های الهی است و از عنایات خاص خداوندی نیز سود می برد.(فجر، آیات ۲۷ تا ۳۰) استقامت و ثبات از دیگر ویژگی های قلب سلیم است.(انفال، آیه ۹ تا ۱۱) هم چنین ایمان به خدا(رعد، آیه ۲۸)، قدرت بر انجام دادن کارهاى سخت و مخاطره آمیز(قصص، آیات ۷ تا ۱۰)، بهره مندی از امدادهای غیبی(آل عمران، آیات ۱۲۳ تا ۱۲۶) و پیروزی(همان) از دیگر آثار سلامت قلب و اطمینان آن است.
۲. قلب مریض : دومین حالت اساسی قلب حالت مرض است. قلب انسان گرفتار مرض اخلاقی و اعتقادی می شود و سبب آن نیز بر اساس آموزه های قرآنی گناه است. ارتکاب گناهان در یک فرآیندی قلب را از حالت سلامت آن خارج و بیمار می کند. البته مرض قلبی دارای درجات و مراتبی است و در آیات قرآنی بر هر درجه از آن نامی گذشته شده است. از جمله این مراتب مرض قلب می توان به انحراف و زیغ قلب(آل عمران، آیه ۸)، زنگار گرفتگی (مطففین، آیه ۱۴)، ضیق و تنگی (حجر، آیه ۹۷)، قساوت و سنگدلی(بقره، آیه ۷۴؛ حج، آیه ۵۳) و مانند آن اشاره کرد. از نظر قرآن کافران و مشرکان و منافقان گرفتار بیماردلی هستند.(احزاب، ایه ۱۲؛ محمد، آیات ۲۰ و ۲۴) بیماردلی دارای آثاری چون اذیت و آزاررسانی به مومنان(احزاب، آیات ۵۹ و ۶۰)، ارتداد و گرایش آنان به کفر(مائده، آیات ۵۱ تا ۵۴)، برخورد استهزاآمیز با عقاید و افکار دیگران(بقره، آیات ۱۰ تا ۱۴؛ مدثر، آیات ۳۰ و ۳۱)، اعراض از داوری عادلانه(نور، آیات ۴۸ و ۵۰)، افتراء و متهم ساختن اهل ایمان به سفاهت و بى خردى(بقره،آیات ۱۰ و ۱۳)، انذار ناپذیری(بقره، آیات ۶ تا ۱۰)، پلیدی و افزایش خباثت(توبه، آیه ۱۲۵)، حبط و از میان رفتن اعمال نیک(مائده، آیات ۵۲ و ۵۳)، حق ناپذیری و مانع از شناخت حق(حج، آیات ۵۲ و ۵۳)، خدعه و نیرنگ زدن(بقره، آیات ۸ تا ۱۰)، دروغگویی(همان)، طمع به زنان نامحرم(احزاب، آیه ۳۲)، ظلم و ستم(مائده، آیات ۵۱ و ۵۲)، ذلت و خواری(همان)، فتنه گری(آل عمران، آیه ۷)، افتادن در دام فتنه(حج، آیه ۵۳)، فساد(بقره،آیات ۱۰ و ۱۱)، کفر(توبه، آیه ۱۲۵)، کینه(محمد، آیه ۲۹)، نفاق(بقره، آیات ۸ تا ۱۰)، نصحیت ناپذیری(بقره، آیات ۱۰ و ۱۱)، یاس از خدا(انفال، آیه ۴۹) و ناتوانی از درک و شناخت و فهم امور و حقایق(بقره، آیات ۸ تا ۱۲؛ توبه، آیات ۱۲۴ تا ۱۲۷) و مانند آن است. از نظر قرآن، قلب مریض در بدترین حالات خود، طبیعت خود را از دست می دهد و مسخ می شود و دیگران نمی تواند حقایق را چنان که هست درک و فهم نماید و تفسیر و تحلیل کند و هم چنین در این حالت شخص سرگردان میان حق و باطل می شود.(انعام، آیات ۱۰۹ و ۱۱۰) و پس از مدتی چنان از مسیر حق دور شده که بر آن قلب، قفل و مهر می خورد و دیگر نمی تواند چیزی را بفهمد و درک کند. ختم قلوب در حقیقت کیفر است نه آن که خداوند قلب را این گونه آفریده باشد؛ بلکه انسان با گناه خود قلب را به جایی می رساند که سنت و قانون الهی حاکم بر طبیعت وتکوین آن را مهمور و مختوم می کند.(محمد،آیات ۲۴ و ۲۵؛ روم، آیات ۵۸ و ۵۹)
۳. منیب: قلب منیب یعنی قلبی که در مسیر بازگشت قرار گرفته و شخص می کوشد تا از مرض بیرون آید و به درمان آن بپردازد. قلب منیب با انابه و تضرع بر آن است تا تحت غفران الهی قرار گیرد و گذشته خود را بازسازی کرده و از میان بردارد و دوباره به سلامت قلب فطری خود باز گردد. در حقیقت قلب منیب قلبی است که از خواب غفلت بیرون آمده و درد قلبی خود را شناخته و برای درمان اقدام می کند. درد شناس است و درمان را می جوید و با انابه و توبه می خواهد خود را در مسیر درست قرار دهد و از برکات قلب سالم و سلیم بهره مند شود. قلب منیب به سبب بازگشت به سوی خدا و درمان بیماری ها در دنیا از خداوند خشیت دارد که ترس و خوفی آگاهانه از عظمت الهی است(ق، آیات ۳۰ تا ۳۴) و خدوند برای او در بهشت نعمت های خاص و ویژه و بی حد و حصری را فراهم آورده است.(همان) خداوند در آیاتی از قرآن مهم ترین عامل شفای از بیماری ها را مراجعه به آموزه های قرآن می داند؛ زیرا این کتاب آسمانی کتابی است که شفای همه دردها به ویژه بیماردلی است.(یونس،آیه ۵۷؛ اسراء، آیه ۸۲؛ فصلت، ایه ۴۴) البته بیماردلانی که از اهل ایمان باشند از راه دیگر از جمله امدادهای غیبی و عنایت خاص خداوندی از بیماری ها پاک و تحمیص می شوند و خداوند با هجوم اندوهها و سختیها در صحنه سخت زندگی از جمله جنگ به پالایش و پاکى قلب مؤمنان از ناخالصیها اقدام می کند و قلب آنان را سالم می گرداند.(آل عمران، آیه ۱۵۴) در این میان می بایست به نقش احترام به پیامبر(احزاب، ایه ۵۳)، توبه از گناه(تحریم،آیه ۴؛ مائده، آیه ۴۱)، عفت و حیاورزی(احزاب، آیه ۵۳) و مانند آن به عنوان عوامل تاثیرگذار در پاکسازی قلب از بیماری اشاره کرد. هم چنین اموری چون حج گزاری(حج، آیه ۳۲) ، تعظیم شعائر الهی(همان)، رعایت ادب به ویژه با پیامبر(حجرات، آیه ۳)، دوری از شرک(حج، آیات ۳۱ و ۳۲)، انجام مناسک حج(حج، آیه ۳۲) و مانند آن موجب ازدیاد تقوا در قلب آدمی می شود و آدمی را به سمت سلامت نفس سوق می دهد و زنگارهای تیرگی و حجاب قلب را بر می دارد.(مطففین، آیات ۱۳ تا ۱۵ و ایات دیگر)
این ها تنها گوشه ای از حقیقت قلب و حالات و احوالات آن از نظر قرآن است. بیان همه این موارد و تبیین جزئیات آن بر اساس آموزه های قرآنی وقت و حوصله دیگری می طلبد و در همین جا به همین میزان بسنده می شود. امید است که همواره از قلب سالم و سلیم برخوردار بوده و اجازه ندهیم که زنگارهای گناه آن را مسخ کرده و از حالت طبیعی آن خارج نماید تا نیازمند پاکسازی و تصیفه قلب و انجام درمان سخت برای درمان و شفای قلب بیمار شویم؛ بلکه با صیانت از قلب سالم خود نیاز به درمان حذف شود؛ چرا که هماره پیشگیری بهتر از درمان است.
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1397-02-24] [ 10:34:00 ق.ظ ]
|