نرجس
 
   



انسان تا چه اندازه به داشتن ثروت مغرور میشود؟

جوان ثروتمندی نزد عالیم رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست.
عالیم او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟
گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در کوچه صدقه می گیرد
بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه بیبین و بعد بگو چه می بینی؟
گفت: خودم را می بینم !

عالیم گفت: دیگران چه حالا دیگر آنها را نمی بینی؟

گفت نه

عالم گفت:

آینه و پنجره هر دو شیشه است.
اما درپشت آینه لایه ی نازکی از نقره  قرار گرفته و در آن بجز خودت کسی دیگر را نمی بینی
این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن :
وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آن ها احساس محبت می کند.
اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند
تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه ای را از پیش چشم هایت برداری،
تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوست بداری.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-02-09] [ 11:23:00 ق.ظ ]




چه کسی میتواند خدا را بیبیند؟

روزی مرد جوانی نزد زاهدی آمد و گفت: می­خواهم خدا را همین حالا ببینم!!!

 

زاهد گفت: قبل از آنکه خدا را ببینی باید به رودخانه بروی و خود را شستشو بدهی…

 

او آن مرد را به کنار رودخانه رودخانه برد و گفت: بسیار خوب حالا برو درون آب.

 

هنگامی که جوان در آب فرو رفت، زاهد او را به زیر آب نگه داشت.

 

تلاش مرد این بود که برای بدست آوردن هوا مبارزه کند. وقتی زاهد متوجه شد که آن شخص دیگر بیشتر از این نمی­تواند در زیر آب بماند به او اجازه داد از آب خارج شود.

در حالی که آن مرد جوان در کنار رودخانه بریده بریده نفس می­کشید، زاهد از او پرسید: وقتی در زیر آب بودی به چه فکر می­کردی؟ آیا به پول، زن، بچه یا شهرت و مقام؟!!

 

مرد پاسخ داد: نه به تنها چیزی که فکر می­کردم هوا بود.

 

زاهد گفت: درست است. اگر به خدا هم به همان طریق فکر کنی فوری او را خواهی دید… 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:56:00 ق.ظ ]




مال دنیا!

روزی یک مرد زاهد از راه میگذشت از شدت تشنگی العطش مزد که نا گهان چشمه سر شار از آب زالال را می بیند به طرف آن میرود در کناره چشمه مینیشیند قدری آب مینوشد و دست و صورت خود را با آب میشوید متوجه سنگ در درون چشمه میشود این سنگ را میگیرد و به راه خود ادامه میدهد.

چند قدم پیشتر میرود جوان را میبیند که از گرسنگی و تشنگی نزدیک است که بمیرد این مرد زاهد کنار مرد نشت پرسید که چه شده مرد گفت که خیلی تشنه و گرسنه ام.

این مرد زاهد یگ مقدار آب و نان که داشت به این مرد داد مرد بعد از خوردن نان و آب سر حال آمد مرد زاهد میخواست که به راه خود ادامه بدهد که این مرد دیگری گفت میشودکه  از تان یگ خواهش بکنم؟

مرد زاهد جواب داد بلی چرا نه…!

این مرد دیگر گفت: میشود آن سنگ که در داخل بکس تان است به من بدهی؟

مرد زاهد سنگ را از داخل بکس خود بیرون میکند به این مرد دیگر میدهد این مرد میداند که سنک که مرد زاهد برایش داده چه قدر با ارزش است.

بعد از چند مدت باز هم همین دو تا مرد باهم رو برو میشود.

مرد که در صحرا از گرسنگی و تشنگی نزدیگ بود که جان خود را از دست بدهد به زاهد گفت: سنگ که آن روز به من دادی دو باره آوردم میخواهم برایت پس بدهم.

 زاهد سوال کرد: چرا این سنگ مشکل تو را حل نکرد!؟ مرد جواب داد من چیزی با ارزش تر از سنگ از تو یاد گرفتم اینکه در این دنیا هیچگاه به مال دنیا ایمان نداشته باشم. چرا که حسادت مال دنیا انسان را کور میسازد و دیگر نمیتوان کسی جزء خودش دید مانند آینه که پشت شان با نقره جیوه شده باشد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ق.ظ ]




پول با برکت!

 

حضر علی بن ابیطالب (ع) از طرف پیغمبر اکرم(ص) مأمور شد به بازار برود و پیراهنی برای پیغمبر بخرد. رفت پیراهنی به دوازده درهم خرید و آورد. رسول اکرم پرسید:

“این را به چه مبلغ خریدی؟”

_"به دوازده درهم.”

_"این را چندان دوست ندارم، پیراهنی ارزانتر از این میخواهم، آیا فروشنده حاضر است پس بگیرد؟”

_” نمی دانم یا رسول الله.”

_"برو بیبین حاضرمیشود پس بگیرد یا نه؟”

علی(ع) پیراهن را با خود بر داشت و به بازار برگشت. به فروشنده فرمود:

“پیغمبر خدا پیراهن ارزانتر از این میخواهد، آیا حاضری پول مارا پس بدهی و این پیراهن را پس بگیری؟”

فروشنده قبول کرد و علی(ع) پول را گرفت نزد پیغمبر آورد. آنگاه رسول اکرم(ص) و علی(ع) با هم به طرف بازار رفتند؛ در بین راه چشم پیغمبر به کنیزکی افتاد که گریه میکند. پیغمبر نزدیک رفت و از کنیزک پرسید:

” چرا گریه میکنی؟”

_"کنیزک گفت اهل خانه به من چهار درهم دادند و مرا برای خرید به بازار فرستاد؛ نمیدانم چطور شد پول ها گم شد. اکنون جرِئت نمیکنم به خانه بر گردم.”

رسول اکرم چهار درهم از آن دوازده درهم را به کنیزک داد و فرمود: “هر چه میخواستی بخری بخر، و به خانه برگرد.” و خودش به طرف بازار رفت و لباس به چهار درهم خرید و پوشید.

در وقت برگشت برهنه ای را دید، لباسش را از تن خود بیرون کرد و به او داد. این هادثه دوبار تکرار شد. بار سوم به بازار رفت باز هم لباس به چهار درهم خرید در وقت برگشت باز هم کنیزک را دید که حیران و نگران نشسته، حضرت فرمود:

“چرا به خانه نرفتی”

_"یا رسول الله خیلی دیر شده می ترسم مرا بزند که چرا اینقدر دیر کردی.”

_"بیا با هم برویم، خانه تان را به من نشان بده من بخشش میخواهم که مزاهم تو نشود.”

رسول اکرم با اتفاق کنیز راه افتاد.

همینکه با پشت در خانه رسیدند کنیزک گفت:

“همین خانه است.” رسول اکرم از پشت در با آواز بلند گفت:

“ای اهل خانه سلام علیکم.”

جوابی شنیده نشد. بار دوم سلام کرد، باز جوابی نیامد. سومین بار سلام کرد جواب دادند.

السلام علیک یا رسول الله.

_"چرا اول جواب ندادید؟ آیا آواز مرا نمی شنیدید؟”

_"چرا همان اول شنیدم و تشخیص دادیم که شمائید.”

_ پس علت جواب ندادن چه بود؟

“یا رسول الله خوش ما می آمد سلام شما را مکرر بشنویم، سلام شما برای خانه ما فیض و برکت و سلامت است.”

_"این کنیزک شما دیر کرده، من اینجا آمدم از شما خواهش کنم که او را ببخشید.”

یا رسول الله بخواطر مقدم گرامی شما، این کنیز از همین ساعت آزاد است.

پیامبر گفت: خدارا شکر، چه دوازده درهم پر برکتی بود، دو برهنه را پوشانید و یک برده را آزاد کرد.

نتیجه اخلاقی داستان:

هر چیزی که از راه حلال به دست می آید چنان با ارزش است که خود ما هم نمیدانیم. و چیزی که از راه حرام بدست می آید همان قسم که به دست می آید همان قسم از دست می رود که ما نمی فهمیم که در کجا مصرف شد. پس همیشه کوشش کنیم کم بخوریم حلا و با لذت بخوریم

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:43:00 ق.ظ ]




ایمان راسخ انسان را از هر بلا نجات میدهد

جوان شاگرد بزاز از موضوع بی خبر بود که چه دامی برایش گذاشته شده. او نمی دانست این زن زیبا و خوش قیافه که به بهانۀ خرید پارچه به دکان آنها رفت آمد میکند، عاشق دلباخته خودش است، و در قلبش طوفان از عشق و هوس بر پا است.

یک روز همان زن به در دکان آمد و دستور داد که مقدار زیادی جنس بزازی جدا کند، آنگاه به بهانه اینکه نمی تواند همه اینها را انتقال بدهد و پول هم همراهش ندارد گفت: “جنس ها را بدهید این جوان بیاورد، و در خانه به من تحویل دهد و پول بگیرد.”

مقدمات کار قبلاً از طرف زن فراهم شده بود، خانه هم خلوت به نظر میرسید، این جوان هم که از زیبائی بی بهره نبود_ پارچه ها را گرفت همراه آن زن آمد. به محض اینکه درون خانه شد در از پشت بسته شد. جوان به داخل اطاقی مجلل راهنمائی شد، جوان بیجاره منتظر بود خانم هر چه زود تر بیاید جنس را تحویل بگیرد و پول را بی پردازد. انتظار به طول انجامید. پس از مدتی پرده بالا رفت. خانم در حالی که خود را هفت قلم آرایش کرده بود، با هزار امید پا به درون اطاق گذاشت. جوان درهمان لحظه محدود فهمید که دامی برایش گذاشته شده است. فکر کرد که با نصیحت یا خواهش خانم را منصرف کند، دید خشت بر دریا زدن بی حاصل است. خانم عشق سوزان خودش را برای او شرح داد، به او گفت:” من خریداد اجناس شما نبودم، خریدار تو بودم.” جوان از خدا و قیامت برای تعریف میکرد، اما در دل زن اثری نمی کرد، التماس و خواهش کرد فایده نداد. گفت چاره ای نیست باید کام مرا بر آوری. و همینکه دید جوان در عقیدۀ خودش پا فشاری میکند، او را تهدید کرد، گفت:” اگر به عشق من احترام نگذاری و مرا کامیاب نسازی، من همین حالا فریاد میزنم و میگویم که این جوان نسبت به من قصد سوء دارد. آنوقت تو میفهمی که به چه بلا گرفتار میشوی.”

موی بر بدن جوان راست شد. از طرفی ایمان و عقیده و تقواء بر او فرمان میداد که پاکدامنی خود را حفظ کن. از طرف دیگر سر باز زدن از تمنای آن زن به قیمت جان و آبرو و همه چیزش تمام می شد. چارۀ جز اظهار تسلیم ندید. اما فکر مثل برق از خاطرش گذشت. فکر کرد که یک راه باقی است، کاری کنم که عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم، باید یگ لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم، به بهانۀ قضاء حاجت از اطاق بیرون رفت، با وضع و لباس آلوده بر گشت و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی در هم کشید و فوراً او را از منزل خارج کرد.

نتیجه اخلاقی داستان:

ایمان و عقیده خالص به خداوند در هر کجا از انسان همایت میکند  و انسان را از هر بلا و بد بختی نجات میدهد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ق.ظ ]




به چه کسی اعتماد دارید؟

روزی امام علی(ع) و سپاهیانش سوار بر اسپ ها آهنگ حرکت به سوی جنگ داشت. نا گهان یکی از سران اصحاب رسید و مردی را همراه خود آورد و گفت: “یا امیرالمؤمنین این مرد"ستاره شناس” است و مطلبی دارد میخواهد بگوید.”

ستاره شناس: “یا امیرالمؤمنین در این ساعت حرکت نکنید، اندکی صبر کنید بگذارید حد اقل دو یا سه ساعت از روز بگذرد، آنگاه حرکت کنید.”

_"چرا؟”

_چون اوضاع کواکب نشان میدهد که هر که در این ساعت حرکت کند از دشمن شکست خواهد خورد و زیان سختی بر او وارد خواهد شد، ولی اگر در آن ساعت که من میگویم حرکت کنید، پیروز خواهید شد و به مصود خواهید رسید.

حضرت علی(ع) از مرد ستاره شناس سوال کرد: “این اسب من آبستن است، آیا متوانی بگوئی که کره اش نر است یا ماده؟”

_"اگر بنشینم حساب کنم میتوانم.”

_"دروغ میگوئی ای مرد، نمی توانی، قرآن میگوید: هیچ کس جزء خدا از نهان آگاه نیست. آن خدا است که میداند چه در رحم آفریده است.”

محمد رسول خدا چنین ادعائی که تو میکنی نکرد. آیا تو ادعا داری که بر همه جریانات عالم آگاهی و می فهمی در چه ساعت خیر و در چه ساعت شر می رسد. پس اگر کسی به تو و این علم تو اعتماد کند به خداوند(ج) نیازی ندارد.

حضرت بعد به مردم خطاب کرد و فرمود: مبادا دنبال این حرف ها بروید، اینها منجر به کهانت و ادعای غیب گویی میشود.

آنگاه به ستاره شناس گفت ما مخالف نظریات تو هستیم و ما فقد به خدای خود اعتماد دارم و بس.

حرکت کرد و به طرف دشمن رفت، و بعد از چند لحظه پیروزی به نفع علی(ع) شد.

جالب اینجا است که مرد ستاره شناس از افراد دشمن بود که میخواست نیرنگ جلوی سپاهیان علی را بگیرد تا دشمن از پشت حمله کند.

نتیجه اخلاقی داستان:

همواره مواظب دشمن باشید دشمن امکان دارد در چهره دوست در کنار شما باشد. با حیله و نیرنگ شما را مغلوب سازد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:38:00 ق.ظ ]




ایمان واقعی!

روزی تاجری موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و دکانش در غیاب او آتش گرفته و اجناس گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت زیادی به او وارد آمده است .

فکر می کنید آن مرد چه کرد؟!

خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت ؟ نه…..

او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : “خدایا ! می خواهی که اکنون چه کنم؟

مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود ، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود :
مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد!
نتیجه اخلاقی داستان!
مال دنیا امروز است فردا ممکن است نباشد. اما ایمان واقعی همیشه همراهت است. مال دنیا را هر زمان که خواسته باشی بدست آورده میتوانی نا وقت نخواهد شد

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:35:00 ق.ظ ]




نگران هیچ چه نباشید همیشه یک راه حل وجود دارد

روزگاری یک دهقان در قریه زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.

دهقان دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد دهقان نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر دهقان ازدواج کند قرض او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: …

اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!

سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.

در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است….

و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:28:00 ق.ظ ]




درس آموزگار به شاگردانش!

معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدم هایی که از آنها بدشان می آید ، سیب زمینی بریزند و با خود به مدرسه بیاورند.

فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند.در کیسه‌ی بعضی ها ۲ بعضی ها ۳ ، و بعضی ها ۵ سیب زمینی بود. معلم به بچه ها گفت : تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده. به علاوه ، آن هایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند. معلم از بچه ها پرسید: از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟ بچه ها از اینکه مجبور بودند. سیب زمینی های بدبو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند.

آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد: این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می‌کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می‌کنید. حالا که شما بوی بد سیب زمینی‌ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:25:00 ق.ظ ]




آیا نیت پاک انسان را کمک میکند؟

 

داستان را حتماً بخوانید……

مردي صبح زود از خواب بيدار شد تا نمازش را در مسجید بخواند. لباس پوشيد و راهي مسجید شد.

در راه مسجد، مرد به زمين خورد و لباسهايش کثيف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

مرد لباسهايش را عوض کرد و دوباره راهي خانه خدا شد. در راه مسجد و در همان نقطه مجدداً به زمين خورد!

او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. يک بار ديگر لباسهايش را تبدیل کرد و راهي مسجید شد.

در راه مسجید، با مردي که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسيد. مرد پاسخ داد: (( من ديدم شما در راه مسجید دو بار به زمين افتاديد.))، به خواطر همین چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر مي کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه مي دهند. همين که به مسجد رسيدند، مرد اول از مرد چراغ

بدست در خواست مي کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداري مي کند.

مرد اول درخواستش را دوبار ديگر تکرار مي کند و مجدداً همان جواب را مي شنود. مرد اول سوال مي کند که چرا او

نمي خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.

مرد دوم پاسخ داد: ((من شيطان هستم.)) مرد اول با شنيدن اين جواب تکان خورد. شيطان در ادامه توضيح مي دهد:

((من شما را در راه مسجید ديدم و اين من بودم که باعث زمين خوردن شما شدم.)) وقتي شما به خانه رفتيد، خودتان را تميز کرديد و به راهمان به مسجد برگشتيد، خدا همه گناهان شما را بخشيد. من براي بار دوم باعث زمين خوردن شما شدم و حتي آن هم شما را تشويق به ماندن در خانه نکرد، بلکه دوباره به راه مسجد برگشتيد. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشيد. من ترسيدم که اگر يک بار ديگر باعث زمين خوردن شما بشوم، آنوقت خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشيد. بنا براين، من سالم رسيدن شما را به  مسجید مطمئن ساختم.

نتيجه داستان:
کار خيري را که قصد داريد انجام دهيد به تعويق نياندازيد. زيرا هرگز نمي دانيد چقدر اجر و پاداش ممکن است داشته باشد.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:15:00 ق.ظ ]




اهمیت دادن به نقاط مثبت یکدیگر

در تداوم و تعمیق مناسبات انسانی و ارتباطات کلامی، برخی عوامل از اهمیت بیشتری برخوردارند. نقش این عوامل در مناسبات همسران، به لحاظ ارتباط نزدیک و مستمر آنان تعیین کننده است. ارتباط نزدیک موجب می شود که همسران علاوه بر شناخت قوت ها، توانمندی ها، نقاط مثبت و علایق، از ضعف، کاستی ها و نقاط منفی یکدیگر آگاه شوند. با سعه صدر و بلندنظری با یکدیگر زندگی کنند و نسبت به برخی نقایص اغماض و چشم پوشی نمایند. فقدان سعه صدر، طرفین را برمی انگیزد تا در قبال این ضعف ها و کاستی ها و احیاناً بی حرمتی ها، اقدام به واکنش نمایند؛ واکنشی که قطعاً با رنجش و سرخوردگی عاطفی همراه است. از سوی دیگر تشویق و تحسین و برجسته کردن نقاط مثبت یکدیگر، باعث رشد اعتماد به نفس، علاقه مندی، رضایت خاطر و دلبستگی به همسر می شود. [18] این تفسیر ساده از این تعبیر گویا و لطیف قرآن است که می فرماید: ((هُنَّ لِبَاسٌ لَّکمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ))؛ «آنان برای شما لباسی هستند و شما برای آنان لباسی هستید». [19]

توجه به نقاط مثبت و اظهار آن ها، در زندگی مشترک امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) جایگاه ویژه ای داشته است. هنگامی که پیامبر(ص) بعد از گذشت مدتی از شروع این زندگی مشترک از آنان درباره یکدیگر سؤال کرد، حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود: «یا أَبَتِ خَیرُ زَوْج؛ پدرجان! او را بهترین همسر یافتم».[20] امام علی(ع) نیز فرمود: « نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی طَاعَةِ اللّه؛ فاطمه را بهترین یاور خود بر اطاعت پروردگار یافتم».[21]

بانوی بزرگ اسلام در بیان فضایل بی شمار امیرالمؤمنین(ع) در سخن دیگری خطاب به رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: «وَ الَّذِی اصْطَفَاک وَ اجْتَبَاک وَ هَدَاک وَ هَدَی بِک الْأُمَّةَ لاَزِلْتُ مُقِرَّةً لَهُ مَا عِشْت؛ قسم به پروردگاری که تو را برگزید و هدایت نمود و به واسطه تو امت را هدایت کرد، تا زنده ام به فضایل و ارزش های علی اعتراف خواهم کرد».[22]

خانواده در سیر تکاملی هر فرد و اجتماعی، از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ به گونه ای که غفلت از آن، جامعه انسانی را دچار انحراف کرده و موجب عدم استفاده بهینه از ظرفیت هایی که خداوند به انسان عطا نموده، می شود. از همین رو، مکتب انسان ساز اسلام به این مهم توجه ویژه داشته و معارف زیادی را در مسیر استحکام بنیان خانواده به ذهن های تشنه بشریت، عطا نموده است.

در دنیای معاصر هر روز مکتبی نوظهور خود را میهمان ناخوانده اندیشه های انسانی می کند که هر کدام مدعی اعطای آرامش به انسان بوده و در حیطه مسائل خانواده و ارتباط همسران نیز نسخه پیچی می کنند؛ اما آرامش و تحکیم واقعی پایه های زندگی را تنها از سیره اهل بیت رسول گرامی اسلام(ص) می توان دریافت.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:15:00 ق.ظ ]




فراهم نمودن زمینه رشد یکدیگر

رشد حقیقی در قرآن، رشد معنوی، رشد ایمان و تکامل اخلاقی است؛ جنبه ای که انسان باید با اختیار خودش آن را کسب نماید و مدارج آن را بپیماید، و گرنه تمام انسان ها در مراحل خلقت و رشد جسمانی یکسانند. آن چه یکی را بر دیگری ممتاز می گرداند، درجه رشد ایمان و تقواست. زن و شوهر باید همدیگر را در راه صحیح و صراط مستقیم الهی حمایت کنند. اگر عمل خیر و کار شایسته ای از هر کدام از آن ها سر می زند، دیگری او را تشویق کند؛ به عبارتی زن و شوهر باید یکدیگر را رشد داده و پر پرواز یکدیگر شوند تا در مسئولیت سنگین تربیت فرزندان بدرخشند؛ هم چنان که امام علی(ع) درباره حضرت زهرا(س) فرمود: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی طَاعَةِ اللّه؛ فاطمه را بهترین یاور خود بر اطاعت پروردگار یافتم» و حضرت زهرا(س) نیز، امام علی(ع) را بهترین همسر و مایه خیر معرفی کرد: «خَیرَ بَعْل». [10]

توجه به این سخنان امام علی(ع) و حضرت زهرا(س)، این نکته را به خوبی نمایان می کند که حضرت زهرا(س) با مدیریت صحیح و خوب شرایط منزل، زمینه بندگی و اطاعت همسرش را فراهم می کرد و امام(ع) نیز در زمینه رشد و تعالی همسر و فرزندانش، نقش بسیار تأثیرگذاری داشته است.

تبعیت و پیروی زن از شوهر

قوام، تحکیم و استمرار زندگی زناشویی به محبت، دوستی، تفاهم، احترام متقابل و به رسمیت شناختن و رعایت حقوق همدیگر است. دین اسلام برای آنکه محیط و اجتماع کوچکِ خانواده قوام پیدا کند و تداوم یابد، برای هر یک از زن و شوهر حقوقی در نظر گرفته و در مقابل این حقوق، وظایفی را نیز برای آنان تعیین کرده است. وظایفی که همسران در قبال همدیگر دارند، وظایفی است که خدا برای انسان ها تعیین فرموده است. بنابراین انجام وظایف و تکالیف، به اطاعت از خدا بر می گردد. اطاعت زن از شوهر ـ در حدی که شرع مشخص نموده ـ نیز در راستای تلاش او برای دوام زندگی و در حقیقت اطاعت از خدا ارزیابی می گردد؛ از این رو قابل تمجید و ستایش است. [11]

محترم شمردن حقوق و اختیارات یکدیگر، به خصوص تفاهم همسران و اطاعت و پیروی زن از شوهر از دیگر عواملی است که موجب تقویت نظام خانواده می شود. تبعیت و پیروی زن از شوهر، ضمن تحکیم روابط حاکم بر خانواده، زمینه یادگیری فرزندان و الگوگیری را برای آنان فراهم می کند. تبعیت و پیروی از شوهر، از ویژگی های بارز حضرت زهرا(س) بود. حتی در مواردی که تصمیمات حضرت به ظاهر بر خلاف میل بانوی اسلام بود، حضرت زهرا(س) با کمال ادب و احترام، نظر امام را می پذیرفت. نمونه بارز آن نیز وقتی بود که در جریان جانشینی پیامبر(ص) و غصب فدک، وقتی حضرت در بستر بیماری بود، آنان را که برای عیادت آمده بودند، به حضور نپذیرفت. آنان به امیرالمؤمنین(ع) متوسل شدند و وقتی امام این مسئله را با بانوی بزرگ اسلام در میان گذاشت، حضرت فرمود: «الْبَیتُ بَیتُک وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُک فَافْعَلْ مَا تَشَاء؛ علی جان! خانه، خانه توست و من همسر تو هستم؛ هر چه خواهی انجام بده».[12]

گزینش معیار شایسته سالاری

برای داشتن یک زندگی موفق و شاد میان همسران، آموختن مهارت ها و نکات لازم، ضروری و مهم است. یکی از مهم ترین این مهارت ها، برقراری ارتباط سالم و صحیح میان همسران است؛ چه بسا ریشه بیشتر اختلافات خانوادگی به دلیل شیوه ناصحیح برقراری ارتباط زن و شوهر با یکدیگر است. در حالی که این دو نفر از طریق به کارگیری روش های ارتباط صحیح می توانند از بروز مسائل و مشکلات پیش گیری کرده و یا آن ها را حل کنند؛ زیرا روابط انسانی در زندگی، به ویژه در زندگی مشترک که محل آرامش و آسایش اعضای خانواده است، اهمیت ویژه ای دارد. صمیمیت میان همسران، از مواهب برقراری ارتباط صحیح آنان با یکدیگر است. برای داشتن یک زندگی با نشاط و موفق باید خوب اندیشید، وقت گذاشت، احساس مسئولیت کرد، موانع ارتباط سالم را از میان برداشت و به عوامل ایجاد کننده روابط سالم و صمیمیت توجه کرد. اگر همسران از خودکامگی و قدرت طلبی دست بردارند و به جای آن، در جست وجوی تسلط بر خویشتن و صمیمیت با یکدیگر باشند، آن گاه است که شادی وارد زندگی می شود و ریشه اندوه و افسردگی از خانواده رخت برمی بندد. [13]

از آنجا که همسران در زندگی خود دارای اهداف مشترکی هستند، تشریک مساعی و همکاری صمیمانه و روابط مطلوب و به دور از تنش و تحمیل برای آنان ضروری است. از جمله عواملی که می تواند مانع شکل گیری روابط صمیمانه و تشریک مساعی آنان گردد، خودکامگی هر یک از همسران به ویژه شوهر و تحمیل نظرات و خواسته های خود بر دیگری است.

از جمله ویژگی های ممتاز زندگی امام علی(ع) و حضرت زهرا(س)، حاکمیت فضای عاطفی در زندگی آنان بود. امام علی(ع) در این باره فرموده است: «فَوَ اللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا وَ لَا أَکرَهْتُهَا عَلَی أَمْرٍ حَتَّی قَبَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیهِ وَ لَا أَغْضَبَتْنِی وَ لَا عَصَتْ لِی أَمْرا وَ لَقَدْ کنْتُ أَنْظُرُ إِلَیهَا فَتَنْکشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَان؛ سوگند به خدا، تا زهرا زنده بود، من هرگز او را خشمگین نکردم و او را بر خلاف میلش به کاری وا نداشتم. او نیز مرا خشمگین نکرد و در هیچ امری مرا نافرمانی نکرد. به راستی که هر وقت به او نگاه می کردم، غم و غصه هایم زایل می گشت». [14]

یاور یکدیگر در سختی ها و خوشی ها

زناشویی یک پیمان مقدس انسانی و پیوند معنوی است. دو انسان با هم عهد و پیمان می‎بندند که تا آخر عمر، یار غمخوار و مونس هم باشند. به اعتماد همین پیمان مقدس است که دختر، پدر و مادر و خویشانش را رها کرده، با صدها امید و آرزو به خانه شوهر قدم می‎گذارد و سرمایه عفت خویش را در اختیار او قرار می‎دهد. ازدواج، هوسبازی نیست که مرد و زن به اندک بهانه‎ای آن را بر هم زنند. زن و شوهر همیشه به تعاون و اظهار محبت احتیاج دارند، لیکن این احتیاج در بعضی مواقع شدیدتر می‎شود. انسان در موقع گرفتاری و بیماری، بیشتر از سایر اوقات احتیاج به دلجویی و پرستاری دارد. زن از شوهرش انتظار دارد که در موقع بیماری به یاریش بشتابد و بهتر از پدر و مادرش از او پرستاری کند. نوازش‎ها و همدردی‎های او را از علائم صفا و محبت می‎شمارد. [15]

زن و شوهر در همه حال، باید در خوشی ها و ناخوشی ها یاور همدیگر باشند؛ زیرا این امر سبب می شود تا مشکلات بر دوش یکی به تنهایی سنگینی نکند و در محیط خانه نشاط بیشتری به وجود بیاید؛ چنان که در زندگی مشترک حضرت زهرا و امام علی(عع) این امر به خوبی نمایان است. در شرایط دشوار سیاسی و اجتماعی بعد از رحلت رسول خدا(ص) که فشار بسیاری بر امیرالمؤمنین(ع) وارد می شد، حضرت زهرا(س) همپای امام بود و از آن حضرت دفاع کرد. وقتی حضرت را برای بیعت به سوی مسجد بردند، بانوی بزرگ اسلام برای حمایت از همسر خویش به مسجد آمد و هنگامی که سلمان فارسی به دستور امام(ع)، از ایشان خواست تا دست از نفرین مردمان بردارد، فرمود: «یا سَلْمَانُ یرِیدُونَ قَتْلَ عَلِی مَا عَلَی صَبْرٌ فَدَعْنِی حَتَّی آتِی قَبْرَ أَبِی فَأَنْشُرَ شَعْرِی وَ أَشُقَّ جَیبِی وَ أَصِیحَ إِلَی رَبِّی؛ ای سلمان، آن ها قصد جان علی را دارند و من در شهادت علی نمی توانم صبر کنم، صبرم تمام شده، مرا به حال خود بگذار تا کنار قبر پدرم بروم، موهایم را پریشان نموده، گریبان چاک سازم و به درگاه خدا ناله سَر دهم».[16]

هم چنین هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) از مسجد بیرون آمد، خطاب به ایشان فرمود: «رُوحی لروحِکَ الْفِداءُ و نَفْسی لِنَفْسِکَ الْوِقا یا اَبَالحَسَنْ اِن کُنْتَ فی خیرٍ کُنْتُ مَعَکَ و اِنْ کُنْتَ فی شَرٍّ کُنْتُ مَعَک؛ علی جان، جانم فدای جان تو و جان و روح من سپر بلای جان تو، یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود؛ اگر تو در خیر و نیکی به سر می بری، با تو خواهم زیست و اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی، باز هم با تو خواهم بود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:05:00 ق.ظ ]




تعدیل در انتظارت از یکدیگر

زندگی مشترک یک ارتباط دوسویه بین دو نفر است که زن و شوهر در تمامی ابعاد جسمانی و روانی شریک یکدیگرند. اگر چه «وظایف» محدوده عمل آدم ها را مشخص می کند، ولی یک زندگی گوارا و دلنشین تنها بر اساس تذکر وظایف افراد، شکل نمی گیرد. وظایف برای پیشگیری از تخطی افراد است، نه شکل دهنده یک زندگی زیبا و دلچسب؛ زندگی مشترک مناسب، مهر و ارادت، ایثار و گذشت، احترام به احساس و خواهش همراه دارد؛ خوشرویی و خوشگویی می خواهد و شور و مهر و عشق دارد.

ایجاد آسایش و توجه به نیازهای خانواده، از وظایف مهم شوهر است که باید نسبت به وسع و توان خود، برای اعضای خانواده گشایش رقم می زند. شوهر بایستی روحیه توجه به نیازهای زن و فرزندان را در محیط خانه داشته باشد و در بین کارهای خود برای رسیدگی به امور مختلف خانه برنامه ریزی کند. زن نیز بایستی در مسائل و مشکلاتی که شوهر در اداره زندگی در پیش روی خود دارد، با او همدلی کند و این همدلی را به صورت های مختلف ابراز نماید. احساس همدلی که شوهر در همسر خود مشاهده می کند، جرئت و شهامت برای مقابله با سختی ها و نیروی روانی او را افزایش می دهد.

این امر به خوبی در زندگی مشترک حضرت زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) مورد توجه قرار گرفته بود. امام(ع) ضمن انجام وظایفی که در خارج از خانه به دوش داشت، در حد توان و وقت خویش در کارهای خانه به حضرت زهرا(س) کمک می کرد و آن جا که خود نمی توانست، خدمتکاری به نام اسماء را استخدام کرد. بانوی اسلام نیز به خوبی وضعیت مالی و اقتصادی امام را درک می کرد و هیچ گاه چیزی که در توان حضرت نبود، از ایشان درخواست نکرد؛ چنان که در روایت آمده است: روزی علی(ع) که سخت گرسنه بود، به فاطمه(س) گفت: «آیا نزد تو غذایی هست؟» فاطمه(س) گفت: «سوگند به خدایی که پدرم را به نبوت مبعوث گردانید و تو را وصی او قرار داد! هیچ چیز نزد من نیست و دو روز است که طعامی نداشته ایم، جز غذای مختصری که آن را به تو داده ام و تو را بر خود و این دو پسرم، حسن و حسین، مقدم داشته ام». علی(ع) فرمود: «چرا به من نگفتی تا چیزی برای شما تهیه کنم؟» فاطمه(س) گفت: «یا أَبَا الْحَسَنِ إِنِّی لَأَسْتَحْیی مِنْ إِلَهِی أَنْ تُکلِّفَ نَفْسَک مَا لَا تَقْدِرُ عَلَیه؛ ای اباالحسن! من از خدای خود شرم می کنم چیزی را که توانایی آن را نداری، بر تو تحمیل کنم».[4]

تقسیم کار و همکاری با یکدیگر

اساس تداوم یک زندگی مشترک، حرکت کردن در مسیر صحیح و مطابق با هنجارهای اجتماعی به منظور پاسخ به نیازهای مشترک طرفین بوده و به دنبال آن با تولد فرزندان، نیاز به اداره خانواده با یک مدیریت صحیح و منسجم بیش از پیش احساس می شود. این حرکت را از دو سو می توان مورد تدقیق قرار دارد. از سویی تقسیم کار میان اعضای خانواده و مشارکت که یکی از برنامه های مدیریتی است و اجرای آن با توجه به تغییرات نقش اعضا در جامعه مدرن امروزی، برای دستیابی و تحقق آرمان های اعضای یک خانواده موفق لازم است. از سوی دیگر نیز همکاری اعضای خانواده با یکدیگر در امور خانه، سبب صمیمیت بیشتر آنان شده و خانواده را به سوی موفقیت بیشتر رهنمون می شود.

نظام خانوادگی مطلوب، نظامی است که در آن، هر یک از زن و مرد، حدود وظایف خود را بشناسند و در نیکو انجام دادن آن تلاش کند. تعیین محدوده وظایف و تعیین مسئولیت ها و تقسیم کار معقول و متناسب با ظرفیت ها و توانایی های هر یک از همسران، باعث احساس اطمینان و آرامش در آن ها می شود و ایشان را به زندگی خود امیدوار می سازد؛ بدین وسیله ریشه هرگونه اختلاف و نزاع برچیده می شود.

امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) با توجه به اهمیت این مسئله، در آغازین روزهای زندگی مشترک به حضور رسول خدا(ص) رسیدند تا محدوده وظایف هر یک از آنان را تعیین کند. رسول خدا(ص) نیز با توجه به توانایی ها و محدودیت های جنسیتی فرمود: «فَقَضَی عَلَی فَاطِمَةَ بِخِدْمَةِ مَا دُونَ الْبَابِ، وَ قَضَی عَلَی عَلِی مَا خَلْفَه؛ کارهای درون خانه مربوط به فاطمه و کارهای بیرون از خانه مربوط به علی است».[5]

مراجعه آنان به رسول خدا(ص) برای تعیین محدوده وظایف در همان روزهای آغازین زندگی مشترک و دستورالعمل رسول خدا(ص)، بیانگر آن است که زن و شوهر، نه تنها نباید بر سر فزون طلبی و امتیازخواهی های نابه جا با یکدیگر نزاع کنند؛ بلکه باید هر کدام به جایگاه دیگری و امتیازهای مخصوص به وی احترام گذارد و او را در احساس قدرتمندبودن و رضایت و کفایت، یاری کند. کمک هر یک از همسران به دیگری در احساس رضا و قدرتمندی در خانواده، هر یک از آن ها را در استفاده متعهدانه از امتیازات یاری خواهد نمود. [6]

ازدواج و تشکیل خانواده و برقراری روابط سالم میان زن و شوهر و نیز والدین و اولاد، همواره از جمله اموری بوده است که مورد توجه خاص و تأکید فراوان انبیای الهی و به خصوص پیامبر(ص) بوده است تا با ایجاد محفلی گرم و با صفا و سرشار از صمیمیت و محبت و مهربانی، فرزندان صالح و شایسته ای پرورش یابند. از این روست که اسلام، بر روابط خوب زن و مرد، تأکید فراوان کرده و هر آن چه که بر بهتر و مستحکم تر شدن آن کمک کند، به خصوص کاری که از سوی خود زن و شوهر صورت گیرد، ستوده و مستوجب ثوابی عظیم، دانسته است. حتی در برخی روایات، علاقمندی به خانواده به نوعی نشأت گرفته از ایمان مرد قلمداد شده و آمده است: «رَجُلًا یزْدَادُ فِی الْإِیمَانِ خَیراً إِلَّا ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاء؛ هر اندازه افراد جامعه، زنان(خانواده) خود را بیشتر دوست بدارند، ایمانی برتر خواهند داشت».[7]

کمک مرد به همسر در امور خانه، بیانگر علاقه و محبت مرد، نسبت به خانواده است. در اسلام کمک به همسر در امور خانه، از فضائل یک انسان وارسته و خودساخته، برشمرده شده و بر انجام آن تأکید و سفارش فراوان شده است. پیامبر(ص) خود، اول کسی بود که بیش از همه، به این امر اهتمام ورزیده و آن را در سیره عملی اش جاری و ساری ساخته بود. در سیره آن حضرت آمده است: «با اهل خانه خود، در کار خانه، شرکت می فرمود. به دست مبارک خویش، گوسفندان را می دوشید و جامه و کفش خود را می دوخت».[8]

همکاری مرد در انجام کارهای منزل سبب می شود تا زن به دور از فشارهای کاری زیاد و با کم شدن دغدغه های رسیدگی به امور منزل، تمرکز بیشتری برای انجام نقش مادری داشته و زمینه پرورش فرزندان سالم و صالح را فراهم نماید. این امر در سیره خانوادگی امام علی(ع) به خوبی رعایت شده است. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «کانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یحْطِبُ وَ یسْتَسْقِی وَ یکنُسُ وَ کانَتْ فَاطِمَةُ تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِز؛ امیرالمؤمنین هیزم جمع می کرد و آب می آورد و جارو می کرد و حضرت فاطمه گندم آرد می کرد و خمیر درست می کرد و نان می پخت».[9]

فراهم نمودن زمینه رشد یکدیگر

رشد حقیقی در قرآن، رشد معنوی، رشد ایمان و تکامل اخلاقی است؛ جنبه ای که انسان باید با اختیار خودش آن را کسب نماید و مدارج آن را بپیماید، و گرنه تمام انسان ها در مراحل خلقت و رشد جسمانی یکسانند. آن چه یکی را بر دیگری ممتاز می گرداند، درجه رشد ایمان و تقواست. زن و شوهر باید همدیگر را در راه صحیح و صراط مستقیم الهی حمایت کنند. اگر عمل خیر و کار شایسته ای از هر کدام از آن ها سر می زند، دیگری او را تشویق کند؛ به عبارتی زن و شوهر باید یکدیگر را رشد داده و پر پرواز یکدیگر شوند تا در مسئولیت سنگین تربیت فرزندان بدرخشند؛ هم چنان که امام علی(ع) درباره حضرت زهرا(س) فرمود: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی طَاعَةِ اللّه؛ فاطمه را بهترین یاور خود بر اطاعت پروردگار یافتم» و حضرت زهرا(س) نیز، امام علی(ع) را بهترین همسر و مایه خیر معرفی کرد: «خَیرَ بَعْل». [10]

توجه به این سخنان امام علی(ع) و حضرت زهرا(س)، این نکته را به خوبی نمایان می کند که حضرت زهرا(س) با مدیریت صحیح و خوب شرایط منزل، زمینه بندگی و اطاعت همسرش را فراهم می کرد و امام(ع) نیز در زمینه رشد و تعالی همسر و فرزندانش، نقش بسیار تأثیرگذاری داشته است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:04:00 ق.ظ ]




راه هایی برای بهتر زیستن

جامعه بزرگ انسانی، از واحدهای کوچک تری شکل می گیرد و قدیمی ترین و طبیعی ترین آن، خانواده است که از آغاز زندگی بشر وجود داشته است. خانواده، هسته مرکزی اجتماع است که کانون حفظ سنن ملی و مرکز رشد عواطف و احساسات می باشد. این واحد همانند سنگ بنای اول ساختمان اجتماع است که هر چه از استحکام بیش تری برخوردار باشد، به استحکام بیش تر جامعه منجر خواهد شد. بدون تردید ازدواج، یکی از باارزش ترین و مقدس ترین وقایع و فعالیت ها در زندگی انسان هاست که نه تنها مورد پذیرش و تأیید اقوام و ملل مختلف در دنیاست؛ بلکه از جانب تمامی ادیان الهی نیز مورد تأکید واقع شده است؛ چنان که در دین مقدس اسلام، ازدواج به عنوان یکی از ارکان دین و حافظ نیمی از دین معرفی شده است: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ، فَلْیتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْبَاقِی؛ کسی که ازدواج کند، نیمی از دین خود را محکم نگه داشته است و برای نگهداری نیمه دوم باید تقوای خدا را در پیش گیرد».[1]

خانواده به عنوان مهم ترین کانون بشری، عنصر اساسی در تشکیل، پیشرفت و موفقیت یک جامعه و ملت است؛ از این رو سعادت هر جامعه ای منوط به نیک بختی خانواده های آن جامعه است. بنابراین، باید هر چه بیشتر در جهت نیل به سعادتمندی آن کوشید که دست یابی به این مهم تنها از طریق شناسایی کامل عوامل تحکیم بنیان خانواده امکان پذیر است.

خانواده نمونه

اسلام، اهل بیت پیامبراکرم(ص) را به عنوان نمونه ای کامل از خانواده برتر معرفی و صلاحیت الگویی آن را برای جهانیان امضا کرده است. خداوند سبحان این خانواده را از هر گونه رجس و پلیدی مبرا دانسته است: ((إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا))؛ «خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند».[2]

اهل بیت پیامبراکرم(ص) که از نظر اسلام، برترین خانواده شمرده می شوند، از تمام ویژگی های ارزشی و استانداردهای مکتبی به صورتی کامل برخوردارند. این خانواده باید برای همگان الگو قرار گیرند و ویژگی های آن به عنوان نوک قله و اوج ارزش های اسلامی مورد توجه باشد. خانواده های اسلامی نیز برای رشد و تعالی خود و دستیابی به زندگی ایده آل و مکتبی، باید همواره ارزش های متعالی را مدنظر قرار دهند و تمام حرکات و سکنات و جهت گیری های خود را با آن هماهنگ سازند، در همان سمت و سو حرکت کنند و خود را به نوک قله نزدیک سازند. هم چنان که امام علی(ع) می فرماید: «انْظُرُوا أَهْلَ بَیتِ نَبِیکمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ یخْرِجُوکمْ مِنْ هُدًی وَ لَنْ یعِیدُوکمْ فِی رَدًی فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِکوا؛ مردم! به اهل بیت پیامبرتان بنگرید، از آن سو که گام بر می دارند بروید، قدم جای قدمشان بگذارید، آن ها شما را هرگز از راه هدایت بیرون نمی برند و به پستی و هلاکت باز نمی گردانند. اگر سکوت کردند سکوت کنید، و اگر قیام کردند قیام کنید، از آن ها پیشی نگیرید که گمراه می شوید، و از آنان عقب نمانید که نابود می گردید».[3]

زندگی مشترک امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) فارغ از اینکه زندگی دو معصوم در کنار یکدیگر است، پر از درس هایی است که امروز می توان آن ها برای استحکام هر چه بیشتر خانواده، به کار برد. آن چه در این زندگی بیشتر از همه می تواند الگو و سرمشق باشد، نحوه تعامل این دو بزرگوار با یکدیگر در جریان زندگی است؛ اصولی که در پیشبرد زندگی آنان نقش بسیار عمیقی داشته است. اندیشیدن در ابعاد شخصیتی حضرت زهرا(س)، زندگی مشترکش با امیرالمؤمنین(ع) و نقش سازنده اش در صحنه های پاسداری از فضیلت و دیانت، از آن رو دارای اهمیت و توجه است که آموزگارش پیامبر گرامی اسلام(ص) و تعالیمش، تعالیم انسان ساز قرآن کریم است.

توجه به زندگی مشترک آن حضرت در عصر غربت انسان و کسادی بازار ایمان، برای انسان های گریزپا و سرگردان، حیات بخش و راهگشا خواهد بود تا روح انسان امروزی، در سایه سار نخل وجود حضرت زهرا(س) آرامش گیرد و جان تشنه انسان سراب زده قرن ما، از شراب طهور کوثر وجودش سیراب شود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:02:00 ق.ظ ]