نرجس
 
   



پیامبرصلی الله علیه وآله:
أحسَنُ النّاسِ إیماناً أحسَنُهُم خُلُقاً و ألطَفُهُم بِأهِلهِ

باایمان ترین مردم، خوش اخلاق ترینِ آنها و مهرورزترین شان با خانواده خود است

بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۳۸۷.

پیامبرصلی الله علیه وآله:

رَحِمَ اللَّهُ والِداً أعانَ وَلَدَهُ عَلی بِرِّهِ

خداوند رحمت کند پدری را که فرزندش را بر نیکی کردن بر خود کمک کند

میزان الحکمه، ح ۲۲۷۴۴.

پیامبرصلی الله علیه وآله:

جُلُوسُ المَرءِ عِندَ عِیالِهِ أحَبُّ إلَی اللَّهِ مِنِ اعْتِکافٍ فی مَسجِدی هذا

نشستن مرد پیش زن و فرزندنش نزد خداوند محبوب تر است از اعتکاف در این مسجد من

تنبیه الخواطر، ج ۲، ص ۱۲۲.

پیامبرصلی الله علیه وآله:

إنَّ اللَّهَ تَعالی یحِبُّ أن تَعدِلُوا بَینَ أولادِکم حَتّی فی القُبَلِ

خداوند دوست دارد که میان فرزندانتان عادلانه رفتار کنید. حتّی در بوسیدن آنها

میزان الحکمه، ح ۲۲۶۶۵.

امام سجّادعلیه السلام:

إنَّ أرضاکم عِندَاللَّهِ أسبَغُکم عَلی عِیالِهِ

خداوند از آن کس خشنودتر است که خانواده خود را بیشتر در رفاه و نعمت قرار دهد

بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۱۳۶.

امام سجّادعلیه السلام:

و أمّا حَقُّ الزَّوجَةِ فَأن تَعلَمَ أنَّ اللَّهَ جَعَلَها لک سَکنَاً واُنساً، فَتَعلَمَ أنَّ ذلِک نِعمَةٌ مِنَ اللَّهِ عَلَیک فَتُکرِمَها و تَرفُقَ بِها

حقّ زن این است که بدانی خداوند او را مایه آرامش و انس تو قرار داده است و بدانی این نعمتی است که خداوند به تو داده؛ پس باید او را گرامی داری و با وی نرمی کنی

بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۵.

امام سجّادعلیه السلام:

لَأن أدخُلَ السُّوقَ و مَعی دِرهَمٌ أبتاعُ بِهِ لَحماً لِعِیالی و قَد قَرِمُوا إلیهِ أحَبُّ إلَی مِن أن اُعتِقَ نَسَمَةً

چنان چه وارد بازار شوم و درهمی داشته باشم و با آن برای خانواده ام گوشتی بخرم که بدان رغبت کرده اند، برای من محبوب تر است از این که بنده ای را آزاد کنم

وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص ۵۴۳.

امام صادق علیه السلام:

إنَّ المَرءَ یحتاجُ فی مَنزِلِهِ و عیالِهِ إلی ثَلاثِ خِلالٍ یتَکلَّفُها و إن لَم یکن فی طَبعِهِ ذلِک: مُعاشَرَةٍ جَمیلَةٍ وسَعَةٍ بِتَقدیرٍ و غَیرَةٍ بِتَحَصُّنٍ

مرد برای اداره منزل و خانواده خود به سه خصلت نیاز دارد که اگر در طبیعت او نباشد، باید خود را با تکلّف به آنها وادارد: خوش رفتاری، گشاده دستی سنجیده وغیرت برای حفاظت از آنها

تحف العقول، ص ۳۲۲.

امام صادق علیه السلام:

لاغِنی بِالزَّوجِ عَن ثَلاثَةِ أشیاءَ فیما بَینَهُ و بَینَ زوجَتِهِ و هِی: المُوافَقَةُ لِیجتَلِبَ بِها مُوافَقَتَها و مَحَبَّتَها و هَواها و حُسنُ خُلقِهِ مَعَها وَ استِعمالُهُ استِمالَةَ قَلبِها بِالهَیئَةِ الحَسَنَةِ فی عَینِها و تَوسِعَتِهِ عَلَیها

شوهر در رابطه خود با همسرش از سه چیز بی نیاز نیست: سازگاری با او تا به این وسیله سازگاری و محبت و عشق او را به خود جلب کند، و خوش خویی با او و دلبری از او با آراستن خود برای وی و فراهم آوردن امکانات رفاهی او

میزان الحکمه، ح ۷۸۷۶.

امام صادق علیه السلام:

مَن حَسُنَ بِرُّهُ بِأهلِ بَیتِهِ مُدَّ لَهُ فی عُمرِهِ

هر کس به خانواده اش نیکی کند، عمرش زیاد شود

الکافی، ج ۲، ص ۱۰۵.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-06-27] [ 10:44:00 ق.ظ ]




توسل انبیا به محمد و آل محمد صلوات الله علیهم

حضرت آدم (علیه السلام ) متوسل شد به محمد و آل محمد و به حق آنان خدا را قسم داد تا توبه اش قبول شد. و همین بود کلماتی که حضرت آدم (علیه السلام ) تلقی کرد از جانب پروردگارش. چنانکه در روایات زیادی که در تفسیر برهان در ذیل آیه شریفه: ((فتلقی آدم من ربه کلمات )) نقل فرموده، تصریح شده است.

نوح پیغمبر (علیه السلام ) در میان کشتی وقتی که ترسید از غرق شدن، خدا را به حق محمد و آل محمد خواند و نجات خواست، خداوند او را نجات داد.

و حضرت ابراهیم (علیه السلام ) وقتی که میان آتش او را انداختند، سوال کرد از خدا به حق محمد و آل محمد و نجات خواست خداوند او را نجات داد.

حضرت یعقوب (علیه السلام ) متوسل شد، جبرئیل بر او نازل شد عرض کرد: آیا تعلیم نکنم به تو دعایی که خدا چشم تو را شفا دهد و یوسف و ابن یامین را به تو برگرداند؟ فرمود: بلی. عرض کرد: بگو آن دعایی که پدرت آدم خواند و توبه اش قبول شد و نوح گفت و از غرق شدن نجات یافت و ابراهیم (علیه السلام ) گفت و آتش بر او سرد و سلامت شد. حضرت یعقوب فرمود: چیست؟ عرض کرد: بگو پروردگار من سوال می کنم از تو به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین که یوسف و ابن یامین را به من برگردانی و چشم مرا شفا دهی. پس گفت و فرج رسید و چشم او خوب شد.

حضرت یوسف (علیه السلام ) در زندان عرض کرد: خدایا، من از تو سوال می کنم به حق محمد و اهل بیت او که به من فرج دهی. پس گفت و فرج او رسید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:42:00 ق.ظ ]




علوم ملائکه و انبیا و آثار آنان نزد ائمه (علیهم السلام ) جمع است

برای خداوند عزوجل دو علم است؛ یک علم مخزون و م رای ده و ائمه صلوات الله علیهم تمام آن را می دانند.

در کتاب کافی به سند خود از ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام ) نقل کرده که فرمود: به درستی که برای خدای عزوجل دو علم است. یکی علمی است مکنون و مخزون که احدی نمی داند آن را مگر خودش جل و علا. و از او می باشد بدا. و علمی است که تعلیم فرموده به ملائکه و انبیا و مرسلین، پس ما می دانیم آن را.

و در باب آنکه ائمه می دانند جمیع علومی که به ملائکه و انبیا رسیده، پنج روایت نقل کرده که دلیل بر این است.

و در بصائر به سند خود از جعفر بن بشیر از امام جواد صلوات الله علیه نقل کرده که فرمود: برای خداوند دو علم است؛ علمی است مبذول، و علمی است مکنون. پس اما مبذول، پس نیست چیزی که می دانند آن را ملائکه و رسولان مگر آنکه ما می دانیم آن را. و اما مکنون پس آن نزد خداوند است. . . [1]

علم رسول الله و ائمه صلوات الله علیهم زیاد می شود

پیغمبر و ائمه صلوات الله علیهم شب و روز علم آنها زیاد می شود و برای آنها حادث می شود علمهایی که نمی دانستند؛ خصوص شب و روز جمعه. هر چه به امام وقت تعلیم می شود، اول به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام قبل تعلیم می شود، بعد به امام متاءخر. خلاصه روز به روز و ساعت به ساعت در ترقی و ازدیاد هستند.

قال تعالی: ((و قل رب زدنی علما)) - الایه. یعنی: بگو ای پیغمبر: ای پروردگار من، زیاد کن علم مرا.

در کتاب کافی در باب آنکه اگر ائمه (علیهم السلام ) زیاد نشود علم آنها، هر آینه تمام خواهند نمود علم را، پنج روایت نقل فرموده از امام باقر و امام صادق صلوات الله علیهما که فرمودند ((لولا انا نزداد لاءنفدنا)) یعنی: اگر در ما زیاد نشود، هر آینه تمام می کردیم.

زراره عرض کرد. خدمت امام باقر (علیه السلام ): زیاد کرده می شوید چیزی را که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نمی داند؟ وقت زیاد شدن عرضه می شود به پیغمبر پس به ائمه ای که قبل از ما بودند، بعد به ما می رسد.

فرمود امام صادق (علیه السلام ): خارج نمی شود چیزی از نزد خداوند تعالی تا آنکه ابتدا می شود به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم پس به امیرالمؤ منین (علیه السلام ) پس به امام بعد از امام، تا آنکه امام آخر اعلم از امام قبل نشود.

در کافی در باب دیگر که ائمه (علیهم السلام ) شبهای جمعه زیاد می کنند، سه روایت نقل کرده که: شبهای جمعه ارواح طیبه طاهره پیغمبر و ائمه صلوات الله علیهم به عرش می روند و طواف می کنند هفت مرتبه و نزد هر قائمه از قائمه های عرش دو رکعت نماز می خوانند، پس برمی گردند با علمی زیاد شده. و اگر این نبود تمام می کردند علم را. [2]

و از مطالب گذشته که از مسلمات روایات متواترات می باشد و شک و شبهه ای در او نیست و هر یک شاهد و مؤ ید دیگری است، استفاده می شود که:

پیغمبر ما صلی الله علیه و آله و سلم و خلفای او ائمه هادین مهدیین صلوات الله علیهم اجمعین داناترین کل مخلوقات آسمانی و زمینی و تواناترین کل موجودات می باشند. و تمام کمالات در علم و قدرت جمع است و این هر دو صفت در آنها به نحو اتم و اکمل و اوفی می باشد. و در مخلوق خلقی نیست، هر کس و هر چه باشد، مگر آنکه به درجه آنها نمی رسد، بلکه علم جمیع خلایق به علم آنها مثل نسبت قطره است به دریا؛ همان طوری که آن ملک به خضر پیغمبر (علیه السلام ) فرمود. [3]

پس ایشانند اعلم کل مخلوقات و افضل و اشرف کل موجودات. و هیچ چیز بر آنها مخفی نیست. و واجب است اطاعت آنها بر کل ممکنات. و تمام موجودات رعیت آنها می باشند و خداوند آنها را ریاست داده بر تمام مخلوقات.

و خداوند اجل است که ریاست تامه و خلافت عامه به کسی بدهد و حالات افراد رعیت را بر آنها مخفی گذارد و لغات آنها را به او نفهماند. لذا در روایات زیادی وارد شده که ملکوت آسمانها و زمینها بر آنها عرضه داشته شده و عالمند به آنچه گذشته و آنچه بیاید تا روز قیامت و تمام لغات افراد بشر و حیوانات را می دانند و هیچ صوتی بر آنها مخفی نیست.

و ایشانند خزانه علم خداوند و حمله عرش پروردگار. و نزد آنها کتابهایی می باشد که در آن اسامی پادشاهان روی زمین تا آخر دنیا می باشد. و اسامی اهل بهشت و جهنم را می دانند. و هر کس را می دانند که اهل ایمان است یا اهل کفر و مقدرات او چیست و کی می میرد و بعدا چه می کند.

و شهدای خداوند تعالی می باشند بر خلق خداوند جل جلاله. و ارکان خلقند و علامتهای حق و حقیقت و میزان عدالت و سعادتند. و اهل ذکرند که خداوند در قرآن امر به سوال از آنها فرموده که فرمود:

فاساءلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون.

و آنهایند ملجاء و پناهگاه کل مخلوقات و صاحبان شب قدر که ملائکه و روح بر آنها نازل می شوند. و ایشانند صاحبان انوار الهی.

و تمام اینها که به عرض خوانندگان رساندم، مفاد روایات متواترات است.

علم همه چیز در امام (علیه السلام ) احصا شده است

قال تعالی ((و کل شی احصیناه فی امام مبین )).

و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر در آن خطبه مفصله فرمود: ای جماعتهای مردم، هیچ علمی نیست مگر آنکه خداوند عزوجل احصا کرده آن را در من. و هر علمی که من عالم شدم، احصا و ضبط کردم من آن را در متقین از اولاد امیرالمؤ منین (علیه السلام ) و هیچ علمی نیست مگر آنکه تعلیم کردم علی (علیه السلام ) را و اوست امام مبین.

و در روایت معانی الاخبار از امام باقر (علیه السلام ) از پدرش از جدش صلوات الله علیهم نقل است که فرمود: وقتی که این آیه نازل شد ابوبکر و عمر حرکت کردند و عرض کردند: یا رسول الله، آن تورات است؟ فرمودند: نه عرض کردند: انجیل است؟ فرمود نه. عرض کرند: قرآن است؟ فرمود: نه. پس امیرالمؤ منین (علیه السلام ) ظاهر شد، پس فرمود رسول الله: این است آن امامی که احصا کرده خداوند عزوجل در او علم هر چیزی را.

و در کتاب تفسیر قمی از ابن عباس نقل کرده از مولا امیرالمؤ منین (علیه السلام ) که فرمود: منم والله امام مبین؛ بیان می کنم حق را از باطل. . . [

برای خداوند عزوجل دو علم است؛ یک علم مخزون و م رای ده و ائمه صلوات الله علیهم تمام آن را می دانند.

در کتاب کافی به سند خود از ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام ) نقل کرده که فرمود: به درستی که برای خدای عزوجل دو علم است. یکی علمی است مکنون و مخزون که احدی نمی داند آن را مگر خودش جل و علا. و از او می باشد بدا. و علمی است که تعلیم فرموده به ملائکه و انبیا و مرسلین، پس ما می دانیم آن را.

و در باب آنکه ائمه می دانند جمیع علومی که به ملائکه و انبیا رسیده، پنج روایت نقل کرده که دلیل بر این است.

و در بصائر به سند خود از جعفر بن بشیر از امام جواد صلوات الله علیه نقل کرده که فرمود: برای خداوند دو علم است؛ علمی است مبذول، و علمی است مکنون. پس اما مبذول، پس نیست چیزی که می دانند آن را ملائکه و رسولان مگر آنکه ما می دانیم آن را. و اما مکنون پس آن نزد خداوند است. . . [1]

علم رسول الله و ائمه صلوات الله علیهم زیاد می شود

پیغمبر و ائمه صلوات الله علیهم شب و روز علم آنها زیاد می شود و برای آنها حادث می شود علمهایی که نمی دانستند؛ خصوص شب و روز جمعه. هر چه به امام وقت تعلیم می شود، اول به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام قبل تعلیم می شود، بعد به امام متاءخر. خلاصه روز به روز و ساعت به ساعت در ترقی و ازدیاد هستند.

قال تعالی: ((و قل رب زدنی علما)) - الایه. یعنی: بگو ای پیغمبر: ای پروردگار من، زیاد کن علم مرا.

در کتاب کافی در باب آنکه اگر ائمه (علیهم السلام ) زیاد نشود علم آنها، هر آینه تمام خواهند نمود علم را، پنج روایت نقل فرموده از امام باقر و امام صادق صلوات الله علیهما که فرمودند ((لولا انا نزداد لاءنفدنا)) یعنی: اگر در ما زیاد نشود، هر آینه تمام می کردیم.

زراره عرض کرد. خدمت امام باقر (علیه السلام ): زیاد کرده می شوید چیزی را که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نمی داند؟ وقت زیاد شدن عرضه می شود به پیغمبر پس به ائمه ای که قبل از ما بودند، بعد به ما می رسد.

فرمود امام صادق (علیه السلام ): خارج نمی شود چیزی از نزد خداوند تعالی تا آنکه ابتدا می شود به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم پس به امیرالمؤ منین (علیه السلام ) پس به امام بعد از امام، تا آنکه امام آخر اعلم از امام قبل نشود.

در کافی در باب دیگر که ائمه (علیهم السلام ) شبهای جمعه زیاد می کنند، سه روایت نقل کرده که: شبهای جمعه ارواح طیبه طاهره پیغمبر و ائمه صلوات الله علیهم به عرش می روند و طواف می کنند هفت مرتبه و نزد هر قائمه از قائمه های عرش دو رکعت نماز می خوانند، پس برمی گردند با علمی زیاد شده. و اگر این نبود تمام می کردند علم را. [2]

و از مطالب گذشته که از مسلمات روایات متواترات می باشد و شک و شبهه ای در او نیست و هر یک شاهد و مؤ ید دیگری است، استفاده می شود که:

پیغمبر ما صلی الله علیه و آله و سلم و خلفای او ائمه هادین مهدیین صلوات الله علیهم اجمعین داناترین کل مخلوقات آسمانی و زمینی و تواناترین کل موجودات می باشند. و تمام کمالات در علم و قدرت جمع است و این هر دو صفت در آنها به نحو اتم و اکمل و اوفی می باشد. و در مخلوق خلقی نیست، هر کس و هر چه باشد، مگر آنکه به درجه آنها نمی رسد، بلکه علم جمیع خلایق به علم آنها مثل نسبت قطره است به دریا؛ همان طوری که آن ملک به خضر پیغمبر (علیه السلام ) فرمود. [3]

پس ایشانند اعلم کل مخلوقات و افضل و اشرف کل موجودات. و هیچ چیز بر آنها مخفی نیست. و واجب است اطاعت آنها بر کل ممکنات. و تمام موجودات رعیت آنها می باشند و خداوند آنها را ریاست داده بر تمام مخلوقات.

و خداوند اجل است که ریاست تامه و خلافت عامه به کسی بدهد و حالات افراد رعیت را بر آنها مخفی گذارد و لغات آنها را به او نفهماند. لذا در روایات زیادی وارد شده که ملکوت آسمانها و زمینها بر آنها عرضه داشته شده و عالمند به آنچه گذشته و آنچه بیاید تا روز قیامت و تمام لغات افراد بشر و حیوانات را می دانند و هیچ صوتی بر آنها مخفی نیست.

و ایشانند خزانه علم خداوند و حمله عرش پروردگار. و نزد آنها کتابهایی می باشد که در آن اسامی پادشاهان روی زمین تا آخر دنیا می باشد. و اسامی اهل بهشت و جهنم را می دانند. و هر کس را می دانند که اهل ایمان است یا اهل کفر و مقدرات او چیست و کی می میرد و بعدا چه می کند.

و شهدای خداوند تعالی می باشند بر خلق خداوند جل جلاله. و ارکان خلقند و علامتهای حق و حقیقت و میزان عدالت و سعادتند. و اهل ذکرند که خداوند در قرآن امر به سوال از آنها فرموده که فرمود:

فاساءلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون.

و آنهایند ملجاء و پناهگاه کل مخلوقات و صاحبان شب قدر که ملائکه و روح بر آنها نازل می شوند. و ایشانند صاحبان انوار الهی.

و تمام اینها که به عرض خوانندگان رساندم، مفاد روایات متواترات است.

علم همه چیز در امام (علیه السلام ) احصا شده است

قال تعالی ((و کل شی احصیناه فی امام مبین )).

و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر در آن خطبه مفصله فرمود: ای جماعتهای مردم، هیچ علمی نیست مگر آنکه خداوند عزوجل احصا کرده آن را در من. و هر علمی که من عالم شدم، احصا و ضبط کردم من آن را در متقین از اولاد امیرالمؤ منین (علیه السلام ) و هیچ علمی نیست مگر آنکه تعلیم کردم علی (علیه السلام ) را و اوست امام مبین.

و در روایت معانی الاخبار از امام باقر (علیه السلام ) از پدرش از جدش صلوات الله علیهم نقل است که فرمود: وقتی که این آیه نازل شد ابوبکر و عمر حرکت کردند و عرض کردند: یا رسول الله، آن تورات است؟ فرمودند: نه عرض کردند: انجیل است؟ فرمود نه. عرض کرند: قرآن است؟ فرمود: نه. پس امیرالمؤ منین (علیه السلام ) ظاهر شد، پس فرمود رسول الله: این است آن امامی که احصا کرده خداوند عزوجل در او علم هر چیزی را.

و در کتاب تفسیر قمی از ابن عباس نقل کرده از مولا امیرالمؤ منین (علیه السلام ) که فرمود: منم والله امام مبین؛ بیان می کنم حق را از باطل. . . [

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ق.ظ ]




آثار و برکات مؤ منان

 
 امام باقر(ع ) فرمود: همانا خدا به واسطه یک مؤ من نابودی را از یک قریه دفع می کند. (1)

 

و فرمود: به منطقه ای که هفت مؤ من در آن باشند، عذاب نرسد. (2)

 

 امام صادق (ع ) فرمود: مؤ من (فرد نیکوکاری است که ) مورد ناسپاسی قرار می گیرد. (3)

 

امام باقر(ع ) فرمود: هرگاه مؤ من بمیرد به شماره ربیعه و مضر (دو قبیله بزرگ عرب ) شیاطینی که به او مشغول بوده اند بر همسایگانش راه یابند. (یعنی مؤ من سنگر استوار و مقاومی در برابر شیاطین است و با رفتن او این سنگر و سد دفاعی شکسته می شود. )(4)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:35:00 ق.ظ ]




1. تقویت مؤمنان
امربه معروف و نهی ازمنکر، سبب تقویت مؤمنان و عقاید و ارزشهای دینی آنها می شود.

امام علی (ع) می فرماید:

فَمَن امَر بالمعروف شَدَّ ظهور المؤمنین[1]

کسی که امر به معروف کند، مؤمنان را تقویت نموده است.

2. برپایی فرایض و واجبات
امام حسین (ع) در زمینه نقش امر به معروف و نهی از منکر می فرماید:

إِذَا أُدِّیتْ وَ أُقِیمَتِ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ کلُّهَا هَینُهَا وَ صَعْبُهَا[2]

هرگاه امر به معروف و نهی از منکر برپا شود، همه واجبات الهی از ساده و دشوار آن، برپا داشته خواهد شد.

3. تثبیت ارزش ها و ریشه کنی مفاسد
اگر امر به معروف و نهی از منکر در جامعه حاکم شود، ارزش ها تثبیت می شوند و فساد در ابعاد مختلف از بین خواهد رفت.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:34:00 ق.ظ ]




آثارسجده شکر

 

از امام ششم (علیه السلام): حضرت موسی (علیه السلام) وقتی نماز می خواند از جا برنمی خاست تا آن که گونه راست و چپ خود بر زمین می نهاد.

و امام باقر (علیه السلام) می فرماید: خداوند متعال به موسی خطاب کرد آیا می دانی چرا تو را برای سخن گفتن با خود برگزیدم و دیگری را انتخاب نکردم، موسی (علیه السلام) گفت: خداوندا! نه، خداوند فرمود: ای موسی! من به همه بندگان خود نظر کردم، از تو متواضع تر و ذلیل تر نسبت به خودم نیافتم، ای موسی تو پس از نماز صورت بر خاک می نهی.

از امام ششم (علیه السلام): بنده اگر در سجده به قدر یک نفس بگوید: (یا رب یا رب یارب ) خداوند متعال به او می گوید: (لبیک، حاجتت چیست؟ ).

از امام ششم (علیه السلام): سجده شکر بر هر مسلمانی واجب است نماز را به آن پایان دهید و با این کار خداوند را خشنود سازید، و فرشتگان را به شگفت آرید، و بنده چون پس از نماز سجده شکر بجا آرد، خداوند پرده بین او و فرشتگان را کنار زند، و بگوید: ای فرشتگان من! به بنده ام بنگرید، که نماز واجب مرا انجام داد، و بر این نعمتی که به او دادم سجده شکر نمود اینک چه چیز می تواند پاداش او باشد؟ فرشتگان گویند: خداوندا! رحمتت، باز خداوند می پرسد دیگر چه؟ ملائکه گویند: بهشتت، باز می پرسد دیگر چه؟ ملائکه گویند: برآوردن حاجات مهم او، باز می پرسد دیگر چه؟ . . . و به همین ترتیب هیچ خوبی نماند مگر آن که ملائکه همه را برای او ذکر می کنند و باز خداوند می پرسد دیگر چه؟ فرشتگان می گویند دیگر چیزی سراغ نداریم خداوند می فرماید: پاداش او این است که من از او تشکر کنم، چنان که او از من سپاسگزاری کرد، و به فضل خود به او روی آورم و جمال و عظمت خود را به او بنمایم.

حضرت سجاد (علیه السلام) در سجده عرض می کرد: خداوندا! اگر من گناه کردم ولی در محبوب ترین چیزهای در نزد تو، یعنی ایمان به تو، تو را اطاعت نمودم البته در این نعمت ایمان هم تو بر من منت داری، نه من بر تو و به آن چه بیش از هر چیزی مبغوض توست یعنی شریک فرزند برای تو معتقد نشدم و در این مطلب هم تو بر من منت داری نه من بر تو.

خداوندا! اگر در چیزهایی تو را عصیان کرده ام، انگیزه من دشمنی و یا تکبر نسبت به تو و انکار خداوندی تو یا گردنکشی از بندگی تو نبوده، بلکه صرفا پیروی از تمایل نفسانی بوده، و شیطان مرا لغزانید پس از آن که بر من اتمام حجت کرده ای پس اگر مرا به گناهم عذاب کنی ستمکار نیستی و اگر ببخشی و بیامرزی سزاوار جود توست ای ارحم الراحمین.

از حضرت صادق (علیه السلام): به مردی فرمود: چون اندوهی تو را رسد دست برجای سجده ات بمال، بعد دستت را از طرف گونه چپ بر صورت بمال و از جانب گونه راست به پیشانی مرور ده و سه بار بگو: (به نام خدایی که جز او خدایی نیست و بر هر پنهان و آشکار عالم است، خداوند رحمان و رحیم، خداوند اندوه را از من بردار).

و روایت است که هر کس در سجده بگوید: یا رباه یا سیداه بقدری که نفسش قطع شود (یعنی قدر یک نفس ) پاسخ داده شود: که حاجتت را بخواه.

یکی از امامان (علیه السلام): در سجده می فرمود: خداوندا! تو را سجده می کنم در حالی که ثواب تو را می جویم، و از عقاب تو می گریزم، و از خشم تو ترسانم بعد می گفت: یا الله، یا رباه، یا رباه و ادامه می داد تا نفسش قطع می شد بعد حاجت خود رامی خواست.

از امام ششم (علیه السلام): پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مردی گذشت که در سجده بود و می گفت: خداوندا! چه مانعی دارد که افرادی که به آنها مدیونم از من راضی کنی و گناهانم را ببخشی و به بهشتم درآوری، که عفو تو برای گناهکاران است و من گناهکارم، پس سایه رحمتت را بر سرم قرار ده ای ارحم الرحمین!

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:32:00 ق.ظ ]




از جمله اثرات اکرام والدین، بخشش گناهان است.

امام زین العابدین علیه السلام می فرماید: شخصی نزد رسول اللَّه صلی الله علیه و آله آمد و گفت: هیچ عمل زشتی نیست که مرتکب نشده باشم، آیا من توبه دارم؟

حضرت فرمود: آیا از والدین تو زنده اند؟ گفت: پدرم در قید حیات است.

حضرت فرمود: برو و به او نیکی کن. وقتی او رفت، حضرت فرمود: اگر مادرش زنده بود (زودتر به مقصد می رسید).[1]

البته در روایت مذکور، تقدم احترام به مادر نسبت به پدر نیز بیان شده است.

اثر دیگر احترام به والدین افزایش عمر می باشد.

قال الباقر علیه السلام:

«البِرُّ وَ الصَّدَقَةُ ینْفِیانِ الْفَقْرَ وَ یزیدانِ فِی الْعُمُرِ وَ یدْفَعانِ تِسْعینَ مِیتَةَ السَّوءِ»[2]

نیکی و صدقه پنهانی، فقر را می زدایند و عمر را می افزایند و شصت یا هفتاد مرگ بد را مانع می شوند.

اثر سوم احترام، افزایش روزی می باشد.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

«مَنْ یضْمَنْ لی بِرَّ الْوالِدَینْ وَصِلَةَ الرَّحِمِ، اضْمَنْ لَهُ کثْرَةَ الْمالِ وَ زِیادَةَ الْعُمُرِ وَ الْمَحَبَّةَ فی الْعَشیرَةِ»[3]

کسی که نیکی به والدین و صله رحم را برای من ضامن شود، من کثرت مال، زیادی عمر و محبت در میان عشیره اش را برای او ضامن می شوم.

ثواب اعمال واجب و مستحب دیگر نیز از جمله آثار اکرام به والدین شمرده می شود. در روایت ذیل ثواب حجّ به عنوان نتیجه اکرام بیان شده است.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

«ما مِنْ وَلَدٍ بارٍّ ینْظُرُ الی والِدَیهِ نَظَرَ رَحْمَةٍ الّا کانَ لَهُ بِکلِّ نَظْرَهٍ حَجَّةٌ مَبْرُورَةٌ»[4]

هیچ فرزند نیکوکاری نیست که به والدین خود به عطوفت بنگرد، مگر اینکه هر نگاهش ثواب حجّی مقبول دارد.

پنجمین اثر اکرام والدین، مقابله بمثل فرزندان آینده با اکرام کننده است.

قال الصادق علیه السلام:

«بَرُّوا آبائَکمْ یبَرَّکمْ ابْنائُکمْ»[5]

به پدران خود نیکی کنید، تا فرزندانتان به شما نیکی کنند.

سهولت جان دادن و قبض روح اثر ششم اکرام به پدر و مادر است.

قال الصادق علیه السلام:

«مَنْ احَبَّ انْ یخَفِّفَ اللَّهُ عَنْهُ سَکراتُ الْمَوْتِ فَلْیکنْ لِقَرابَتِهِ وُصولًا وَ بِوالِدَیهِ بارّاً»[6]

کسی که می خواهد خداوند سکرات مرگ را بر او تخفیف دهد، به اقربای خود صله کند و به والدینش نیکی نماید.

و در نهایت، بهشت از آثار اکرام به والدین شمرده می شود.

قال رسول اللَّه علیه السلام:

«بَینَ الْانْبِیاءِ وَ الْبارِّ دَرَجَةٌ وَ بَینَ الْعاقِّ وَ الْفَراعِنَةِ دَرَکةٌ»[7]

فاصله بین انبیاء و نیکوکاران، یک رتبه است. و فاصله بین عاق شدگان و فرعون ها یک مرتبه است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:30:00 ق.ظ ]




با پدر و مادر چگونه رفتار کنیم؟

 

پدر و مادر حقّ ممتاز و بی نظیری بر گردن فرزندان دارند؛ از این رو، مستحق اکرام و تعظیم خاص بوده و مسؤولیت فرزندان در این باره بسیار خطیر و غیر قابل اغماض است.

رعایت حقوق و احترام آنان، آثار معنوی بسیاری داشته و حتّی در امور دنیوی فرزندان تأثیر گذار است. از سوی دیگر، تضییع حق ایشان و درشتی به آنان انجام ندادن وظایف از سوی اولاد، آثار زیانبار و جبران ناپذیری در دنیا و آخرت برایشان در پی خواهد داشت.

بخشی از راهکارهای عملی در ادای حقوق و بزرگداشت مقام پدر و مادر موارد زیر است.

1. با آنها نیکو سخن بگویید.

2. اگر آنها را ناراحت کرده اید، بکوشید تا خوشحال شان کنید.

3. در نیکی کردن به پدر و مادر، خوب و بد بودن آنها را ملاحظه نکنید (حتی باید به والدین غیر مؤمن نیز نیکی کرد).

4. اگر اطاعت از آنان ممکن نبود، حق بدرفتاری ندارید.

5. پیش از آن که چیزی از شما بخواهند، حاجتشان را برآورید.

6. در حضورشان با احترام بنشینید.

7. صدای خود را از صدای آنها بلندتر نکنید.

8. در چشمانشان خیره نشوید.

9. آنها را به اسم صدا نزنید.

10. جلوتر از ایشان راه نروید (مگر آن که ضرورتی داشته باشد).

11. بکوشید تا هرگز آنها را خشمگین نسازید.

12. در حدّ ممکن، در برآوردن نیازها و تأمین هزینه آنان بکوشید.

13. هر قدر می توانید به ایشان نیکی کنید.

14. هرگز در مقابلشان تکبّر نورزید.

15. درخواست هایشان را برآورده سازید.

16. چنانچه در حق شما بدی کردند؛ در مقابل، برایشان استغفار و طلب خیر کنید.

17. در مجالس، بالاتر از ایشان ننشینید.

18. هرگز صریحاً به آنان جواب ردّ ندهید.

19. اگر از شما خواستند پیش آنان بمانید، در حدّ امکان از ایشان جدا نشوید.

20. در احسان به والدین جانب مادر را بیشتر مراعات کنید.

21. کاری نکنید که دیگران به پدر و مادر شما بد بگویند.

22. در وقت ورودشان از جا برخیزید.

23. مراقب سلامتی آنان باشید و اگر نیاز به پزشک و. .. دارند اقدام کنید.

24. غیبت ایشان را روا مدارید و نگذارید دیگران از آنها غیبت کنند.

25. نقاط ضعف آنان را برای دیگران بازگو نکنید (مگر موارد خاص).

26. صفات نیک ایشان را در حضور و غیابشان یادآور شوید.

27. محبّت خود را به آنها آشکار کنید.

28. هر چه می توانید در برابرشان تواضع کنید.

29. از ایشان تقاضایی نکنید که موجب شرمندگی شان شود.

30. بدی هایشان را فراموش کنید.

31. آنها را با سخن و رفتار تحقیر نکنید.

32. برای پدر و مادر خود دعا و احسان نمایید.

سؤال: با پدرم تفاهم ندارم و گاهی کار ما به درگیری می کشد، چه کنم؟

جواب: یکی از مشکلاتی که در بسیاری از خانواده ها بروز می کند مشکل اختلاف نظر و سلیقه بین پدر و مادر و فرزندان است. چرا که هر یک از طرفین تعلّق به فرهنگ و زمان خود دارند. از این رو آنچه می یابند حق دانسته و می خواهند همه بر طبق نظریات آنها عمل کنند. تردیدی نیست که مطلق پنداشتن هر یک از دو طرف کاری خطاست. نه پدر را می توان گفت صد در صد درست فکر می کنند، نه فرزندان. امّا باید به این نکته توجه داشت، پدر و مادری که عمری رنج فرزند را تحمّل نموده وناملایمات او را به دوش کشیده اند، این استحقاق را دارند که فرزند به آنان احترام نموده و اسباب آزارشان را فراهم ننماید، به ویژه اگر آنان به سن پیری رسیده باشند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:29:00 ق.ظ ]




چینش سبک زندگی
سبک زندگی از منظرهای گوناگون مورد تعریف و تحلیل قرار گرفته است. با توجه به اینکه حدود 130 سال از عمر این واژه می گذرد، تعاریف متنوعی از منظر جامعه شناختی و روان شناختی و ارزش شناختی برای آن ارائه شده است.

سبک زندگی را با توجه به معارف اهل بیت (ع) و محور بحث و موضوع همایش می توان به این صورت تعریف کرد: سبک زندگی مجموعه ای از رفتارهای فردی یا اجتماعی است که متأثر از باورها و ارزش های پذیرفته شده، امیال فردی، محیط اجتماعی و شرایط اقلیمی، وجهه غالب رفتار فرد، گروه یا جامعه شده باشد.

به نظر بنده این دقیق ترین و قابل دفاع ترین تعریف از سبک زندگی است که با توجه به الهام از معارف اهل بیت و سیره و سخن آنان بیان شده است.

هنگامی که از سبک زندگی سخن می گوییم اولاً باید شیوه زندگی ساختار مند باشد و سیستمی به قضیه نگاه کرد نه تک رفتاری؛ ثانیاً متأثر از باورها و ارزش ها باشد. به عبارت دیگر، رفتار نهادینه شده را سبک زندگی می گوییم. به عنوان مثال: اگر کسی یک بار در جلسه ای نوشیدنی خاصی مانند دلستر خورد، نمی توانیم بگوییم سبک تغذیه ای ایشان در نوشیدنی ها دلستر خوردن است؛ زیرا یک بار اتفاق افتاده است.

مثال دیگر اینکه الان در عروسی ها مد شده که دامادها شب عروسی شان کراوات می زنند. ولی نمی توانیم بگوییم سبک پوشش این افراد کراوات زدن است. اینها رفتار موردی است و اصطلاحاً به اینها سبک زندگی گفته نمی شود. سبک زندگی باید وجهه غالب رفتار فرد یا گروه و یا جامعه شده باشد. با توجه به این تعریف، اهمیت سبک زندگی از نگاه اهل بیت و در سخن و سیره اهل بیت را توضیح خواهم داد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ق.ظ ]




.

سبک زندگی، ابزاری برای نمایش عزت و هویت خودی است
سبک زندگی معرف هویت اختصاصی و نشان دهنده «خود برتر» فرد و جامعه است. دانشمندان غربی هم این نگاه را در سبک زندگی دارند. سبک زندگی هر فرد یا جامعه در حقیقت معرف هویت اختصاصی جامعه است و عمل به آن سبک زندگی نشان دهنده عزت نفس و جامعه و نشان دهنده خود برترش است، لذا به هویت خودش افتخار می کند و احساس می کند برتری دارد. در مقابل، تقلید از سبک زندگی دیگران، نشانه ای از آلیناسیون و خودباختگی است. ائمه (ع) چگونه راهنمایی می کردند؟

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «لیس منا من تشبّه بغیرنا» (نهج الفصاحه، حدیث 2413) کسی که شبیه غیر ما شود از ما نیست. مسلمانی که عزت اسلامی دارد با شبیه شدن به غیر مسلمان هویت اسلامی را نادیده گرفته است.

امام علی (ع): «فانه قلّ من تشبّه بقوم الا اوشک ان یکون منهم. » (نهج البلاغه حکمت 207) اگر تشبه ظاهری به قومی پیدا کردیم، آرام آرام به آنها تبدیل خواهیم شد.

امام علی (ع): «من تشبه بقوم عُدّ منهم» (دعائم الاسلام، ج2، حدیث 1838). تشبّه، همه حوزه های سبک زندگی را شامل می شود.

امام صادق (ع) می فرماید: «اوحی الله الی نبی من الانبیاء ان قل لقومک لا تلبسوا لباس اعدائی و لا تطعموا مطاعم اعدائی و لا تشاکلوا بما شاکل اعدائی فتکونوا اعدائی کما هم اعدائی» (وسایل الشیعه ج 15 ح 20180).

معنای اینکه گفته می شود تشبه به سبک زندگی دیگران پیدا نکنید، این نیست که هر چه دیگران دارند ضد اسلامی است. خیر؛ بسیاری از حوزه های سبک زندگی مربوط به نیازهای انسانی است که تفاوتی با یکدیگر ندارند. مثلاً نظم ژاپنی ها. فرق بین توکیو با نیویورک این است که در توکیو چراغ قرمز برای عابر پیاده است، اگر ماشین هم در خیابان نباشد مردم پشت چراغ قرمز می ایستند ولی در نیویورک بر عکس است؛ یعنی اگر ماشین نباشد از چراغ قرمز عبور می کنند. این نظم ژاپنی که به آن افتخار می کنند مال ژاپنی بما هو ژاپنی نیست، مربوط به انسانیت است. اسلام هم روی آن تأکید کرده است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:26:00 ق.ظ ]