نرجس
 
   



سیری در تاریخ سوگواری سالار شهیدان

 


عزادارى و سوگوارى بر مظلومیت خاندان پیامبر عظیم الشأن اسلام علیهم السّلام بسیار دیرینه است و سابقه اى به درازاى تاریخ بشر دارد. فرشتگان و كرّوبیان و جنّ و انس بر مظلومیّت «آل اللّه» گریسته و مجالس عزا و گریه برپا كرده اند. حتى انبیاى گذشته هم اشكى ریزان و دلى سوزان و توسّل و توجّهى به خاندان عصمت و اسوه هاى شهادت داشته اند.


منابع تاریخى اعم از شیعه و سنی به وضوح این نكته را بیان نموده اند كه در تاریخ باشکوه اسلام نیز پیامبر خاتم صلّى اللّه علیه و آله نخستین فردى بود كه از شهادت فرزندش حسین بن على علیهماالسلام خبر داد و براى مظلومیت وى اشك ریخت. چنانکه فرمود:

«اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُۆمنینَ لاتَبْرَدُ اَبَداً ؛ براى شهادت حسین، حرارت و گرمایى در دلهاى مۆمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمى شود».

همچنین بنابر گواهى نخستین اسناد مكتوب عاشورا، عزادارى اهل سنت و شیعیان همزمان و پس از حادثه عاشورا به وقوع پیوست. طبرى داستان عبور خاندان امام حسین علیه السلام توسط لشكریان یزید از مسیر قتلگاه و ذكر مصیبت آن مظلوم شهید را كه توسط خواهرش زینب کبری علیهاالسلام هنگام دیدن پیكر غرقه به خون و بى سر برادر بر زبان جاری شده، یادآور گردیده است.

پس از آن نیز سوگوارى سیدالشهدا علیه السلام و سایر قربانیان كربلا با انتقال بازماندگان حادثه به شام، بدان سرزمین منتقل شد و محفل جشن و شادمانى یزید را به مجلس عزا تبدیل كرد. احساسات و عواطف فراوان مردم از آن همه مظلومیت و ستمدیدگى غلیان مى كرد و به دو صورت عشق به اولاد حضرت حسین بن على علیهماالسلام و نفرت از دشمنان آنان و دستگاه حاكم اموى بروز مى نمود.

اما تنها عراق و شام نبود كه در غم از دست دادن اولاد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و فاجعه عاشورا مى سوخت، بلكه خراسان در شرق نیز على رغم همه فعالیت هاى شدید فرهنگى و سیاسى امویان و سپس عباسیان و فشار وحشتناك نظامى و امنیتى آنان، آن فاجعه عظیم را از یاد نبرد و مظلومیت همه جانبه خاندان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را با تمام وجود درك نمود؛ مظلومیتى كه با رخداد عاشورا آغاز و با شهادت زیدبن على بن حسین علیهماالسلام در سال 122 و شهادت یحیى بن زید در سال 126 در خراسان ادامه یافت.

خطّ فكرى و سیاسى امامان شیعه علیهم السلام، همواره از سوى قدرتها، مورد تضییق و محدویت و انزواى تحمیلى قرار گرفته بود. در آن عصر خفقان، طرح خط امامان نوعى مبارزه سیاسى - اجتماعى بود و خطرها در پى داشت .طبیعى است كه در چنان شرایط، نوشتن و گفتن و سرودن و نشر تفكر و راه و خطّ آنان، از اسلوبهاى مۆثّر شیعه به حساب مى آمد

همان زید بن على و فرزندش یحیى كه مورد علاقه وافر خراسانیان بودند، به خونخواهى امام حسین علیه السلام و ادامه راه سرخ او قیام كردند و بیشترین بیدارى بخشى را با طرح شهادت و مظلومیت آن امام مظلوم و جنایت امویان در روز عاشورا داشتند. از این رو، مردم نیز شهادت امام حسین علیه السلام را گرامى مى داشتند و نسبت به حوادث ناگوار عاشورا اشك مى ریختند و آماده انقلاب عظیم و خونین بر امویان مى شدند كه سرانجام در سال 132 ق منجر به براندازى بنیاد امویان گردید، هرچند به احقاق حق اهل بیت علیهم السلام نینجامید.

مردم خراسان از اندك فرصت هاى پیش آمده سود جسته، براى خاندان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سوگوارى مى كردند. اما با آمدن امام هشتم شیعه، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام به خراسان، این احساسات و عواطف هدایت شد و عزادارى مردم با مبانى دینى و اهداف صحیح اسلامى هماهنگ گردید. امام رضا علیه السلام خود رهبریت عزاداران را به عهده گرفت. آن حضرت در دهه اول محرم به طور منظم و همه ساله در سوگ جدش امام حسین علیه السلام مى نشست.

دعبل خزاعى، از شاعران نامدار شیعه، مى گوید: خدمت مولایم امام رضا علیه السلام رسیدم، دیدم آن حضرت همراه اصحابش به سوگ نشسته است. آن بزرگوار با مشاهده من فرمود:

«اى دعبل مى خواهم شعرى بگویى؛ زیرا این روزها، ایام حزن و اندوه ما اهل بیت است و روزهاى سرور دشمنان، بخصوص بنى امیه است. اى دعبل، هركس بر مصیبت ما بگرید یا بگریاند اجرش با خداست. اى دعبل، هركس چشمش بر مصیبت ما اشك بریزد و بگرید همراه و در زمره ما محشور مى شود. اى دعبل، هركس بر مصیبت جدم حسین بگرید البته خدا گناهان او را مى آمرزد».

آن گاه دستور داد پرده اى میان ما و اهل حرم زدند و فرمود كه در پس پرده بنشینند و در مصیبت جدّ خود بگریند. در این هنگام به من فرمود: «اى دعبل! بر حسین علیه السلام مرثیه بخوان، مادامى كه تو زنده اى یاور و مدح كننده ما هستى؛ پس هرچه توانستى از یارى ما كوتاهى نكن… ».

آری، امامان معصوم علیهم السلام یاد و نام كربلا را از راه هاى مختلف و به مناسبت هاى گوناگون زنده نگه داشتند. اجراى سوگوارى از سوى آنان براى امام حسین علیه السلام، تشویق مردم به عزادارى و نوید پاداش فراوان اخروى و بركات دنیوى براى سوگوارى امام حسین علیه السلام، و تشویق همه جانبه و دادن صله به شاعران مسلمان براى بیان مصایب اهل بیت علیهم السلام، به ویژه رخداد عاشورا به زبان هنر و سرودن شعر، از جمله عوامل تداوم و گسترش عزادارى امام حسین علیه السلام در میان مسلمانان بود.

البته خطّ فكرى و سیاسى امامان شیعه علیهم السلام، همواره از سوى قدرتها، مورد تضییق و محدویت و انزواى تحمیلى قرار گرفته بود. در آن عصر خفقان، طرح خط امامان نوعى مبارزه سیاسى - اجتماعى بود و خطرها در پى داشت .طبیعى است كه در چنان شرایط، نوشتن و گفتن و سرودن و نشر تفكر و راه و خطّ آنان، از اسلوبهاى مۆثّر شیعه به حساب مى آمد و پیروان حق، با زبان و قلم و شعر و مرثیه و اشك و عزادارى، در احیاء امر ائمّه علیهم السلام و زنده نگهداشتن حماسه ها و بیان فضایلشان تلاش مى كردند. چراکه پرداختن به مظلومیّت اهل بیت علیهم السّلام در آن عصرِ «نتوانستن» ها، ابعادى از مسأله زنده نگهداشتن مشعل حق و دعوت به نور و ایمان بود.

به هر روی، عاشورا عواطف پاك مسلمانان را تحریك نمود و مردم، حتی بسیارى از اهل سنّت، نمى توانستند درباره داستان كربلا و سایر مظلومیت هاى خاندان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بى تفاوت باشند. مورّخان نامى اهل سنت همچون ابن اثیر در الكامل فى التاریخ، ابوالفرج ابن جوزى در المنتظم و همو در الرد على المتعصب العنید لمن ذم من لعن الیزید و سبط ابن جوزى در تذكرة الخواص روشنگرانه به حادثه عاشورا و عزادارى شهادت امام حسین علیهم السّلام و یارانش پرداختند و گزارش هاى پیشینیان اهل سنت، از جمله طبرى، را نه تنها حفظ نمودند، بلكه بر تكمیل و تفصیل آن همت گماشتند.

عزادارى و مقتل نگارى به خوبى عظمت یاد جانفشانى هاى امام حسین علیه السلام را در میان مردم مسلمان از جمله اهل سنت نشان مى دهد که با وجود فشارهاى مختلف سیاسى و امنیتى نمى توانستند در مقابل عظمت عاشورا اشك نریزند و براى سالار شهیدان و یاران وى سوگوارى نكنند

این عزادارى و مقتل نگارى به خوبى عظمت یاد جانفشانى هاى امام حسین علیه السلام را در میان مردم مسلمان از جمله اهل سنت نشان مى دهد که با وجود فشارهاى مختلف سیاسى و امنیتى نمى توانستند در مقابل عظمت عاشورا اشك نریزند و براى سالار شهیدان و یاران وى سوگوارى نكنند.

بهرحال، برپایى مراسم سوگوارى براى ائمّه اطهار علیهم السلام و احیاى خاطره شكوهمند و الهام بخش حیات و جهاد و شهادتشان، همواره در تاریخ، جاودان، حركت آفرین و بیدارگر بوده است .جبهه هاى گرم ایران اسلامى در سالهاى دفاع مقدس، گویاترین و زنده ترین سندى است كه نشان مى دهد چگونه عشق عاشورایى و مراسم نوحه خوانى و اشك ریختن بر سیدالشهدا علیه السلام، محرّم را ماه پیروزى خون بر شمشیر مى سازد و اشك را به سلاحى كارى و مۆ ثّر تبدیل مى كند.

بنابراین شبهه آفرینی هاى كج فهمان یا مغرضان نسبت به مسأله گریستن و عزادارى و توسّل و اقامه مراسم و شعائر دینى در سوگ امامان مظلوم و شهید علیهم السلام جز از بى خبرى آنان از تعالیم اسلام و دستورها و سنتهاى پیامبر گرامی اسلام صلّى اللّه علیه و آله، نشأت نمى گیرد.(5)

آری، دلى كه به سالار شهیدان علیه السّلام و اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله عشق دارد، بى شك در سوگ آنان مى گرید و با این گریه، مهر و علاقه درونى خود را به امام خویش نشان مى دهد چراکه گریه بر مظلوم كربلا تجدید بیعت با او و فرهنگ شهادت است و امضاى راه خونین شهیدان.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-08-10] [ 09:44:00 ق.ظ ]




داستانهایی از کودکی امام سجاد (علیه السلام)

کودکی در سفر

عبدالله مبارک در یکی از سالهایی که به سفر حج می رفت ، در میان راه ، کودک هفت یا هشت ساله ای را بدون توشه و مرکب دید . بر او سلام کرد و گفت : «با چه کسی بیابانها را پیموده ای ؟» . گفت : «با خدای متعال ». سخن کودک که نشانه ی نیکی مقام او بود ، در نظر عبدالله جالب بود . سپس درباره ی زاد و توشه اش پرسید. کودک پاسخ داد : «توشه ام تقوا و مرکبم ، پاهایم و مقصدم پیشگاه مولاست » . تعجب عبدالله بیشتر شد و بزرگی مقام و عظمت معنوی او بر وی آشکار گشت و بر آن شد که از نسب وی سئوال کند ، لذا از آن کودک پرسید : «از چه طایفه ای ؟» گفت : «از خاندان مطلب». از او خواست توضیح بیشتری بدهد. گفت : «هاشمی هستم » از او خواست تا بیشتر خود را معرفی کند. گفت : «از خاندان علی (علیه السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) هستم».

عبدالله که علاوه بر آگاهی یافتن به نسب آن کودک ، شاهد ادب و فن بیان آن کودک نیز بود ، از این رو در موردی شعری از او خواست . فورا شعری سرود : «ما آب دهندگان بر سر حوض کوثریم و وارد شوندگان به آن را سیراب می کنیم . هر کس رستگار شد ، به وسیله ما رستگار شد ، و هر کس توشه ای دوستی با ما باشد ، زیانی نمی بیند . هر کس ما را مسرور کند ، از ما مسرور خواهد شد ، و کسی که با ما بدی کند ، برای او بدی است و هر کس حق ما را غصب کند ، وعده گاه او روز قیامت است ». عبدالله از او جدا شد و دیگر او را ندید تا در مکه ، او را با حالتی غیر از وضع میان راه مشاهده کرد . او را دید که نشسته است و اطراف او عده ای جمع شده اند و از او سئوال می کنند. وقتی تحقیق کرد ، فهمید او امام زین العابدین (علیه السلام) است .(1)

صحابی بزرگ پیامبر (صلی الله علیه واله) جابر بن عبدالله انصاری می گوید : در خدمت رسول خدا (صلی الله علیه واله) نشسته بودم ، در حالی که امام حسین (علیه السلام) نیز در دامن آن حضرت بود و با او شوخی می کرد . فرمود : «ای جابر ، از این پسرم فرزندی به نام علی به دنیا می آید. وقتی که روز قیامت شود ، منادی ندا می دهد :سرور عابدان از جا برخیزد. پسر او از جا بر می خیزد. بعد از او نیز پسری به نام محمد(صلی الله علیه واله) متولد می شود که تو ای جابر ، اگر او را درک کردی ، سلام مرا به او برسان

معرفی جانشینان

وقتی علی (علیه السلام) در مسجد کوفه ضربت خورد ، امام حسن را به امامت معرفی کرد ، فرزندانش را به گواهی گرفت و به امام حسین (علیه السلام) فرمود : «تو پس از برادرت ، به امامت قیام می کنی.» بعد هم دست امام سجاد را که سه ساله بود ، گرفت و گفت : «تو را نیز رسول خدا (صلی الله علیه وآله) امر می کند که برای بعد از خود ، فرزندت محمد باقر (علیه السلام) را به امامت برگزینی . سلام من و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را به او برسان.» (2)

 

شوخی

صحابی بزرگ پیامبر (صلی الله علیه وآله) جابر بن عبدالله انصاری می گوید : در خدمت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نشسته بودم ، در حالی که امام حسین (علیه السلام) نیز در دامن آن حضرت بود و با او شوخی می کرد . فرمود : «ای جابر ، از این پسرم فرزندی به نام علی به دنیا می آید. وقتی که روز قیامت شود ، منادی ندا می دهد : «سرور عابدان از جا برخیزد. پسر او از جا بر می خیزد. بعد از او نیز پسری به نام محمد (صلی الله علیه وآله) متولد می شود که تو ای جابر ، اگر او را درک کردی ، سلام مرا به او برسان .» (3)

 

جانشین

زهری می گوید در خدمت حضرت حسین (علیه السلام) بودم. ناگهان امام سجاد (علیه السلام) که خردسال بود ، وارد شد. امام حسین (علیه السلام) او را به سینه چسبانید و پیشانی اش را بوسید. من رو به امام حسین (علیه السلام) کرده عرض کردم : «یابن رسول الله ! پناه بر خدا ، اگر دستمان به تو نرسید ، به چه کسی مراجعه می کنیم ؟». امام حسین (علیه السلام) فرمود : «به این پسرم مراجعه کنید ، که او امام و پدر دیگر امامان است ».(4)

 

کناسه کوفه

ابوحمزه ثمالی می گوید : سالی یک بار در موسم حج ، خدمت امام سجاد (علیه السلام) می رسیدم . سالی خدمت آن حضرت رسیدم ، در حالی که کودکی را بر روی زانویش نشانده بود . وقتی من وارد شدم ، کودک از جا برخاست و می خواست از در خانه بیرون برود ، که پایش به در خورد و بر زمین افتاد و خون از صورت مبارکش جاری شد. امام سجاد (علیه السلام) با عجله جلو رفت و خون از سر و صورت او پاک کرد و فرمود : «تو را به خدا می سپارم و پناه به خدا ، از آن که تو را در کناسه به دار آویزند.»

ابوحمزه می گوید : عرض کردم : «کدام کناسه؟». فرمود : «کناسه کوفه . اگر تو پس از من زنده بمانی ، خواهی دید که این پسرم در ناحیه ی کوفه کشته اند و بعد از دفن قبر او را شکافته ، بدنش را در کناسه کوفه به دار می آویزند و بعد او را می سوزانند ». گفت : «فدایت شوم ، نام این پسر بچه چیست ؟ امام (علیه السلام) فرمود : «نام او زید است ».

زهری می گوید در خدمت حضرت حسین (علیه السلام) بودم. ناگهان امام سجاد(علیه السلام) که خردسال بود ، وارد شد. امام حسین (علیه السلام) او را به سینه چسبانید و پیشانی اش را بوسید. من رو به امام حسین(علیه السلام) کرده عرض کردم : «یابن رسول الله ! پناه بر خدا ، اگر دستمان به تو نرسید ، به چه کسی مراجعه می کنیم ؟». امام حسین(علیه السلام) فرمود : «به این پسرم مراجعه کنید ، که او امام و پدر دیگر امامان است

شکافنده علوم

جابر به در خانه امام زین العابدین (علیه السلام) آمد و در آنجا امام باقر (علیه السلام) را در میان جمعی از نوجوانان بنی هاشم دید.

با خود گفت راه رفتن او ، مانند رسول خدا (صلی الله علیه وآله) است و از نامش پرسید . گفت : «من محمد بن علی بن الحسین هستم». جابرگریست و گفت : «به خدا قسم ، تو شکافنده ی علوم هستی . پدر و مادرم فدایت ، نزدیک بیا» . جلو آمد . جابر پیراهن او را باز کرد و سینه اش را بوسید و گونه اش را بر آن نهاد و گفت : «از طرف جدت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به تو سلام می گویم . او به من امر کرده که با تو چنین کنم . جدت به من فرموده امید است زنده بمانی ، تا وقتی که فرزندی از فرزندانم را ملاقات کنی که نامش ، نام من است ، دانشها را می شکافد ، شکافتنی ، و تو باقی می مانی تا وقتی که بینا شوی و سپس بینایی ات بازخواهد گشت ». (5)

سپس جابر به امام باقر (علیه السلام) عرض کرد : «از پدرت برای من اجازه ی ورود بگیر». امام باقر (علیه السلام) وارد شد و به پدر خود خبر داد که پیرمردی بر در خانه ایستاده و با من چنین و چنان کرد . امام سجاد (علیه السلام) فرمود : «او جابر انصاری است ». سپس فرمود : «آیا از میان بچه ها ، فقط با تو چنین کرد ؟» . فرمود : «بله » فرمود : «او قصد بدی ندارد ، اما آنچنان تو را معرفی کرده ، دشمنان را آماده ی قتل تو ساخته است ». سپس جابر به حضور امام سجاد (علیه السلام) رسید . (

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:18:00 ق.ظ ]




شیوه برخورد باسخنان ناروا

 

روزى امام سجاد علیه السلام از منزل خارج شد، مردى به او برخورد کرد و حضرت را مورد بدگوئى قرار داد. غلامان و اطرافیان امام علیه السلام بسوى او رفتند تا وى را تنبیه کنند.

 

امام علیه السلام فرمود: را رها کنید آنگاه در برابر آن مرد جسور قرار گرفت و گفت : عیبهاى من که خداوند آنها را پوشانده است بیشتر از آن است که تو از آنها آگاه نشده اى . آیا نیازى دارى که آن را بر آورده سازم ؟


مردجسور خجالت زده شد. آنگاه امام علیه السلام عبائى که بر دوش او انداخت و دستور داد هزار درهم به او دادند. پس از این واقعه آن مرد همواره به امام علیه السلام مى گفت : شهادت مى دهم که تو از اولاد پیامبران هستى.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:16:00 ق.ظ ]




جملات آموزنده از امام سجاد (ع)

حقّی که شکم بر تو دارد این است

که آن را ظرف چیزهای حرام

چه کم و چه زیاد

قرار ندهی و بلکه در چیزهای حلال هم صرفه جویی کنی

و به مقدار نیاز استفاده نمایی

سعادت و خوشبختی انسان

در حفظ و کنترل اعضاء و جوارح خود از هرگونه کار زشت و خلاف است

هر کس برای رضا و خوشنودی خداوند ازدواج نماید

و با خویشان خود صله رحم نماید،

خداوند او را در قیامت مفتخر و سربلند می گرداند

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:15:00 ق.ظ ]




قدم قدم پای علم.....التماس دعا از آنهایی که کربلا میرن
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ق.ظ ]