نرجس
 
   



دخترشاه مدینه.کنج ویرونه نشسته.امقی به تن نداره.شده از زندگی خسته.صورتش خونی وخاکی.تنش ازجفاسیاهه.سرگذاشته روی دیوار.

گمونم که چشم به راهه.نمی دونم که طفل خسته.چه مصیبتها کشیده.رنگ به صورتش نداره.قدوقامتش خمیده

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1393-09-23] [ 08:17:00 ق.ظ ]




به سوی شام وکوفه ام.چه دل شکسته می برند.ببین که زینب تورا چه دلشکسته می برند.ببین که زینب تو را غریب و خسته می برند.

زیارت تو امدم .سرت  نبود یاحسین.مرا برای دیدن سر شکسته می برند.

تو در تنورکودکان .میان اتش حرم .غم تو یتیم تو. به دل نشسته می  برند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:07:00 ق.ظ ]