دخترشاه مدینه.کنج ویرونه نشسته.امقی به تن نداره.شده از زندگی خسته.صورتش خونی وخاکی.تنش ازجفاسیاهه.سرگذاشته روی دیوار.
گمونم که چشم به راهه.نمی دونم که طفل خسته.چه مصیبتها کشیده.رنگ به صورتش نداره.قدوقامتش خمیده
[یکشنبه 1393-09-23] [ 08:17:00 ق.ظ ]
|