نرجس
 
   



وسوسه انسان توسط شیطان در هنگام مرگ 
مال ، اولاد و اموال


مال و اولاد و اعمال فرد از دیگر اموری که برای محتضر به صورت مثالیه خود مجسم می گردد. در فرمایش امام علی آمده است که هنگامی که انسان متوجه مال خود می شود ومی گوید:(ای مال)! به خدا سوگند من بر (جمع) تو حریص و (بر انفاق تو) بخیل بودم (شب و روز خود را برای تحصیل و به دست آوردن تو صرف کردم و چیزی از تو را از خود جدا نمی کردم)، پس چه سود و بهره ای از تو برای من است؟ مال (در جواب) می گوید:کفن خود را از من برگیر (یعنی استفاده تو از من در این حال فقط کفنی بیش نیست).

سپس متوجه فرزندان خود می شود و می گوید:به خدا سوگند! من برای شما پدری مهربان و حامی و نگهدرانده شما بودم، پس (در این حال) چه نفع و فایده ای از شما برای من هست؟ می گویند ما تو را به قبر و گودالی که آرامگاه تو است، می رسانیم و در آن پنهان می سازیم.

متوجه اعمال خود می شود و می گوید:به خدا سوگند! من نسبت به (انجام) تو میل و رغبت نداشتم و تو بر من گران و سنگین بودی، پس چه نفع و فایده ای از تو برای من هست؟ می گوید:من قرین و همنشین تو هستم در قبر و روز رستاخیزت، تا زمانی که من و تو بر پروردگارت عرضه شویم.

 

انسان هنگام جان دادن چه میبیند؟
فراز و نشیب های عمر


عالم برزخ و عالم دنیا با یکدیگر متفاوتند و هر حرکتی در دنیا نیازمند زمان است اما در عالم برزخ چنین نیست. عالم برزخ مانند عالم رویا وخواب است ، زمانی که خواب می بینیم رویاها و صحنه هایی را می بینیم که شاید گاهی روزها وقت لازم دارد تا دیده شود اما وقتی از خواب بیدار می شویم ، می بینیم یک ساعت بیشتر در خواب نبوده ایم .

پس انسان در یک ثانیه می تواند ملک الموت را ببیند و همچنین می تواند تمام فراز و نشیب های 70 سال عمرش را آن لحظه ببیند .محتضر از فرازهای روحانی و نورانیش شدیداً غرق لذت توصیف نشدنی می شود و از فرازهای ظلمانی و تاریکش شدیداً ناراحت می شوداما این لذت و ناراحتی ممکن است یک ثانیه یا کمتر از یک ثانیه باشد.

 

 

دیدن فراز و نشیب های عمر در یک ثانیه
شرایط کسی که سکته می کند


بین کسانی که یک لحظه سکته می کنند و می میرند و کسانی که مدتی در حالت احتضار و جان کندن هستند فرقی نمی کند. از نظر شرعی انسان زمانی می میرد که روح از بدنش کاملاً جدا شده باشد یعنی متخصص بگوید مرده. بنابراین کسی که سکته کرده اگر احتمال می دهید که نمرده او را نگه دارید دفن نکنید تا یقین کنید که مرده است .مرگ زمانی اتفاق می افتد که روح انسان توسط فرشتگان الهی قبض شده و دیگر برگشت هم ندارد.


 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-07-29] [ 07:52:00 ق.ظ ]




فرشته ملک الموت


انسان ها در هنگام مرگ بعضی چیزها مثل شیطان و فرشتگان برایش متمثل می شود. محتضر در لحظه ای که ملک الموت و جهان ناآشنای پس از مرگ می بیند ، در می یابد که زندگی دنیایش پایان یافته و در این موقع، بسیار نگران و مضطرب می شود و فشار روحی زیادی بر او وارد می شود. انسان نیکوکار فرشتگان قبض روح را به شکل خوب و همراه با بشارت، سلام و تحیت مشاهده می کند اما اگر کافر، ظالم و ستمکار باشد، فرشتگان را بیم دهنده و با چهره های ترسناک می بیند.

 

چهره ی ترسناک فرشته ملک الموت برای کافران
فرشتگان ثبت اعمال


هر انسانی پس از مرگ، فرشتگان ثبت اعمال را می بیند و بلافاصله از وضع خود آگاه می شود و می فهمد آیا بهشتی و اهل سعادت است یا جهنمی و اهل عذاب می باشد. یکی دیگر از مشهودات محتضر در اولین مراحل انتقال، فرشتگان مأمور بر رزق و روزی است.

امامان و پیامبران

هیچ کس نیست که مرگش فرا رسد، مگر آنکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) همگی (با بدنی مثالی) نزد او مجسم و حاضر می شوند، به طوری که آنان را می بیند. اگر محتضر از مؤمنان باشد، وقت مشاهده به آنان علاقه پیدا می کند و عشق می ورزد، و اگر از مؤمنان نباشد، هنگام مشاهده ایشان، آنان را دشمن می دارد و به دیدار آنان علاقه ای ندارد.

 

دیدن امامان و پیامبران پس از مرگ
بهشت و درجات والای آن


انسان مومن پس از مرگ بهشت و درجات والای آن را می بیند در حالی که به واسطه جدا شدن از زن و زندگی، حسرت و اندوه فراوانی دارد ملک الموت به او بهشت را نشان می دهد و می گوید:اینجا منزل تو است و نعمت پایدار، اموال، خانواده و خویشاوندانت در اینجایند. هر کدام از خویشاوندان و خانواده ات صالح باشند، در اینجا با تو خواهند بود. آیا راضی هستی به جای مال و ملک دنیا، این نعمت ها را دریابی؟ می گوید:به خدا قسم مشتاقم و حاضرم.»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:49:00 ق.ظ ]




آدمی در لحظه جان دادن چه می بیند؟

در لحظه مرگ رابطه انسان با اطرافیان و اطرافیانش با وی قطع می شود؛ نه محتضر می تواند مشاهدات خود را برای آنان بگوید و آنچه بر وی می گذرد، توضیح دهد و نه اطرافیان قادرند به اطلاعات و مشاهدات محتضر پی ببرند و از چگونگی حالش آگاهی یابند و برخی از واقعیت ها در زمان حیات، بر انسان پوشیده است و لحظه مرگ، بر او آشکار می ‏شود.

مشهودات اهل ایمان و کفر در لحظه مرگ به اعمال آن ها بستگی دارد؛ اهل ایمان و عمل صالح از کرامات حق تعالی بهره مند می شوند و مناظر مطبوع و دلپذیر را می بینند ولی اهل کفر و نفاق به اندازه حظّ و بهره خود و آنچه در دار دنیا کسب نموده اند، آثار غضب و قهر الهی را مشاهده می کنند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:48:00 ق.ظ ]





انسان ها هنگام مرگ چه چیزهایی می بینند؟

زمانی که انسان می میرد روح او کاملا از بدنش جدا می شود که در این لحظه اتفاقاتی برای او می افتد و در هنگام مرگ با دیدن بعضی چیزها به پایان عمر خود پی می برد.


اتفاقاتی که هنگام مرگ برای انسان رخ می دهد؟

بسیاری از ما درباره لحظه مرگ و جان دادن صحبتهایی را شنیده ایم و فرا رسیدن آن لحظه و اتفاقاتی که قرار است برایمان پیش آید ، خوف و وحشت داریم . در لحظه مرگ برخی از واقعیت ها که در زمان حیات، بر انسان پوشیده است ، بر او آشکار می ‏شود؛ زیرا در آن زمان که آدمی از مرز دنیا می گذرد، فرشته مرگ را می بیند و در آستانه جهان غیب قرار می گیرد. در این بخش از نمناک شما را با اتفاقاتی که لحظه مرگ می افتد آشنا می کنیم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:46:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-07-28] [ 10:25:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:22:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-07-21] [ 10:49:00 ق.ظ ]




 

«شهید ابراهیم هادی و نگاه به نامحرم»

 


شهید ابراهیم،

با تو عهد می بندم 

که از امروز

چشمانم را کنترل کنم 

و همچون تو

با نامحرمان رفتار بنمایم

باشد که من هم مانند تو

به فیض شهادت برسم…

 
 



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:57:00 ق.ظ ]




راه های تقویت صبر
توجه به ناپایداری و زودگذر بودن دنیا

نه شادکامی پایدار و همیشگی است، نه غم و مصیبت. از این رو، انسان خردمند، نه در شادی ها، سرمست و مغرور می شود و نه در گرفتاری ها، افسرده و ناامید. انسان صابر در تمام شرایط، آرامش خویش را حفظ می کند و حوادث تلخ و شیرین روزگار، او را نگران و مضطرب نخواهد کرد. حافظ شیرازی در این باره می گوید:

حافظا، چون غم و شادی جهان در گذر است
بهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم
ملاّ احمد نراقی رحمه الله در معراج السّعادة می نویسد:

حضرت روح الأمین، از نوح نبیّ الله ـ که به روایت مرحوم صدوق رحمه الله ، دو هزار و پانصد سال عُمر کرد ـ پرسید: ای دراز عمرترین پیغمبران! دنیا را چگونه یافتی؟ گفت: «آن را خانه ای یافتم که دو در داشته باشد؛ از یک در آمدم و از در دیگر بیرون رفتم».

حاصل سخن آنکه توجه به ناپایداری دنیا، بردباری در برابر ناکامی ها را به ارمغان خواهد آورد.

پیام متن:
بعد از این، از بد و نیک، هر چه رسد ای حافظ
غم مخور، شاد بزی، چون که جهان در گذر است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:34:00 ق.ظ ]




بهترین هدیه خدا
یکی از جلوه های دنیاپرستی و خودپرستی، رفاه طلبی است. رفاه طلبی در دنیا برخی انسان ها را چنان به خود جذب کرده است که مکتب هایی چون اومانیسم را بر اساس آن بنا نهاده اند و افکاری چون آزادی لجام گسیخته را برای رسیدن به لذت های بیشتر مطرح کرده اند.

امروزه آفت رفاه طلبی و مادی گرایی، فرهنگ و اخلاق جامعه ما را تهدید می کند. ترویج رفاه طلبی و فرهنگ سازی کردن برای فرار از سختی ها و مشکلات، حرکتی است که در متن جامعه ما شکل گرفته است و هر روز نیز با شعارها، برنامه ها و تبلیغات گوناگون به آن دامن زده می شود، غافل از آنکه هدایت جامعه به سوی رفاه طلبی و فاصله گرفتن از روحیه تحمل و قناعت، خسارت های مادی و معنوی بسیاری به دنبال دارد؛ چون:

نازپرورد تنعّم نبرد راه به دوست
عاشقی، شیوه رندان بلاکش باشد
حافظ
اگر چه تحمل بلا، تلخ و دشوار است، ولی در چشم اهل بصیرت که در مکتب وحی تربیت شده اند، نه تنها تلخ نیست، بلکه شیرین است؛ زیرا آنان به این حقیقت دست یافته اند که:

مر ترا زخمی رسد گر ز آسمان
منتظر می باش، خلعت بعد از آن

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ق.ظ ]




حسن خلق و تأثیر آن بر دیگران
حسن خلق، عبارت است از خوش رویی، خوش رفتاری، حُسن معاشرت و برخورد پسندیده با دیگران. امام صادق7 درباره خوش رویی می فرماید:

تُلَیِّنُ جانِبَکَ وَ تُطَیِّبُ کَلامَکَ وَ تَلْقی اَخاکَ بِبَشْرٍ حَسَنٍ.

حسن خلق آن است که برخوردت را نرم و سخنت را پاکیزه و برادرت را با خوش رویی دیدار کنی.

دین مقدس اسلام، همواره پیروان خود را به نرم خویی و ملایمت در رفتار با دیگران دعوت می کند و آنان را از درشتی و تندخویی بازمی دارد. قرآن کریم در ستایش پیامبر می فرماید: «اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ؛ به درستی که تو به اخلاق پسندیده و بزرگی آراسته شدی».(قلم: 4)

حسن خلق و گشاده رویی از برجسته ترین صفت هایی است که در معاشرت های احتماعی، موجب جلب محبت می شود و در اثربخشی سخن فرد بر دیگران، اثری شگفت انگیز دارد. از این رو، خدای مهربان، پیامبران و سفیران خود را از میان انسان های عطوف و نرم خو برگزید تا بتوانند بهتر در مردم اثر بگذارند و آنان را به آیین الهی جذب کنند. این مردان بزرگ، برای تحقق بخشیدن به اهداف الهی، با بهره مندی از حُسن خلق و شرح صدر، چنان با ملایمت و گشاده رویی با مردم رفتار می کردند که نه تنها هر انسان حقیقت جویی را به آسانی شیفته خود می ساختند و او را از زلال هدایت سیراب می کردند، بلکه گاهی دشمنان را نیز شرمنده و دگرگون می کردند.

پیام متن:
سفارش اسلام به گشاده رویی و خوش اخلاقی و اینکه حسن خلق، رمز موفقیت انبیای الهی و مبلغان دینی است.

پیامبر اکرم نمونه کامل اخلاق
خداوند کریم، اخلاق نیکوی پیامبر را عنایتی از جانب خویش می داند و می فرماید:

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ. (آل عمران:159)

در پرتو رحمت و لطف خدا، با آنان مهربان و نرم خو شده ای و اگر خشن و سنگ دل بودی، از گردت پراکنده می شدند.

بسیار رخ می داد که افراد، با قصد دشمنی و آزار دادن پیامبر خدا به حضور ایشان می رسیدند، ولی نه تنها به ایشان اهانت نمی کردند، بلکه با کمال صمیمیت، اسلام را می پذیرفتند و از آن پس، رسول اکرم محبوب و مراد آنان می شد.

بدیهی است که خوش رفتاری مؤمنان با یکدیگر، یکی از ارزش های والای اخلاقی به شمار می رود. قرآن کریم، یاران رسول اکرم9 را نیز به این صفت ستوده و فرموده است:

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ. (فتح: 29)

محمد، رسول خدا و کسانی که با او هستند، در برابر کفار، سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.

پیام متن:
1. پیامبر اسلام، نمونه کامل مهربانی و حسن خلق بود و از این راه، بر دیگران تأثیر می گذاشت.

2. یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز به این خلق نیکو، دعوت و سفارش شده اند

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ق.ظ ]




سازگاری با محیط
سازگاری با محیط، یکی از نشانه های یک شخصیت سالم و بهنجار است. بی تردید، آدمی برای آنکه زندگی را به کام خویش گوارا کند و طعم آسایش را بچشد، ناچار است از برخی امور چشم بپوشد و بعضی مسائل را نادیده بگیرد، و بدین گونه، راه سازگاری را در پیش گیرد. در حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمده است:

الْمُؤمِنُ یَأْلِفُ و یُؤْلَفُ وَ لا خَیْرَ فیمَنْ لا یَأْلِفُ و لا یُؤْلَفُ.

مؤمن، [روحی سازگار دارد] و با دیگران انس و الفت می گیرد و دیگران نیز با او گرم می گیرند و کسی که چنین صفتی نداشته باشد، خیری در او نیست.

برخی افراد که به دلیل سازگاری نداشتن با جامعه، محیط زندگی خویش را تیره و تار می بینند، چاره کار را در فرار از محیط جست وجو می کنند، غافل از آنکه فرار از مشکلات، بدترین شکل مبارزه با آن است و آدمی هر جا قدم بگذارد، باز هم آنجا را به طور کامل، دلخواه و موافق میل خویش نخواهد دید. مولانا درباره این نکته هشدار داده است و می گوید کسی که در حقیقت، مشکلات او در درون اوست و نه در جهان بیرونی و در واقع، خود، دشمن خویش است، به هر جا که بگریزد و پناه آورد، باز هم احساس ایمنی نخواهد کرد:

نه به هند است ایمن و نه در خُتَن
آن که خصم اوست، سایه خویشتن
گر گریزی بر امید راحتیز آن طرف هم پیشت آید آفتی

هیج کُنجی، بی دد و بی دام نیستجز به خلوت گاه حق، آرام نیست

«انسانی که از نظر اجتماعی رشد یافته، به این نتیجه رسیده است که هر چه روابطش با دیگران بهتر و سالم تر باشد، میزان موفقیت و رضایتش بیشتر است. البته سازگاری با دیگران، با خودبینی و خودمحوری جمع نمی شود. اگر انسان خود را از دیگران برتر بداند، هرگز نمی تواند روابط خوبی با آنان داشته باشد. نخستین و مهم ترین گام برای برقراری یک رابطه خوب و سالم، توجه به دیگران و ارزش قائل شدن برای آنهاست و این وقتی حاصل می شود که شخص، از درگیری های درونی تا حدودی آسوده بوده و از سلامت روان و اعتماد به نفس کافی برخوردار باشد».

پیام متن:
1. سازگاری درست با محیط زندگی یکی از نشانه های ایمان است و موجب گوارا شدن زندگی به کام انسان می شود.

2. برای سازگاری با محیط، باید برای دیگران ارزش قائل شد و از خود محوری به دور بود.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:25:00 ق.ظ ]




نوبت را رعایت کنیم
 
 

گاهی شکستن حرمت قانون، قبح خود را از دست می دهد و روشن ترین مسائل و حقوق، نادیده گرفته می شود. «نوبت» یکی از اینهاست. کسی که در صف نان و شیر و اتوبوس ایستاده یا برای مراجعه به پزشک و آزمون استخدام یا تعمیر وسیله نقلیه، نوبت گرفته است، «حق تقدم» دارد.

در یک جامعه بافرهنگ، «حق» دیگران به ویژه حق ضعیفان، سالخوردگان و محرومان باید مراعات شود. اینکه کسی به حق تقدم و نوبت دیگران بی اعتنایی کند و تنها کار خود را پیش ببرد، نشانه بی فرهنگی اوست. آنها که نمی گذارند دیگران حرفشان را بزنند و مجلس و محفل و کلاس را قبضه می کنند، خودخواهند و متجاوز به حقوق دیگران.

مردانگی و غیرت ایجاب می کند که نه خودمان حق و نوبت دیگران را پای مال کنیم و نه اجازه دهیم در کنارمان، حق دیگران تباه شود. اگر هر کس به سهم خود، نوبت را مراعات کند و از تجاوز به حریم و حقوق دیگران جلوگیری کند، «زور»، مجال خودنمایی نمی یابد.

طاغوت ها و طاغوتچه ها زمانی زمینه رشد می یابند که افراد جامعه، گرفتار بیماری «به من چه مربوط است» بشوند. پس، همواره باید حریم نوبت ها و حرمت قانون را پاس بداریم.

پیام متن:
1. رعایت نوبت دیگران، نشانه فرهنگ و بالندگی است.

2. هم خود نوبت را رعایت کنیم و هم نگذاریم دیگران، حریم نوبت ها را پای مال کنند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ق.ظ ]




نماز اول وقت
هم رزم شهید علی موسوی می گوید: «تنها جایی که می شد سراغش را گرفت، نمازخانه بود. آن قدر مقید بود که نیم ساعت قبل از نماز، به طرف نمازخانه می رفت. هم خودش مقید به نماز اول وقت بود و هم با اخلاصِ خاصی، بقیه را به نماز اول وقت دعوت می کرد. یک بار که من در جلسه ای حضور داشتم و اتفاقاً تا ظهر طول کشید، ناگهان در باز شد و موسوی با چهره نورانی اش وارد شد و بعد از سلام، از ما پرسید: برادرا! می بخشید، خواستم بپرسم ظهر شده؟ بعد ما متوجه وقت نماز شدیم و چند لحظه بعد صدای اذان بلند شد. نحوه تذکر دادن او در آن لحظه خیلی برایم جالب بود».

پیام متن:
1. توجه به وقت نماز و انتظار بر طاعت خداوند؛ (حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتینَ). (بقره: 238)

2. توجه دادن دیگران به اوقات نماز و تشویق به ادای آن در اول وقت.

رزمنده دلاور، محسن شاه رضایی در نقل خاطره ای می گوید: «در شب عملیات بَدر، سوار قایق شدیم و زدیم به خط مقدم، زیر باران تیر. در حین عملیات بودیم که وقت نماز مغرب شد. رزمنده پیری با ما بود، شروع کرد با آب هور وضو گرفت. ما هم بعد از او وضو گرفتیم و در همان دقایق به نماز ایستادیم. آن شب، آن نمازِ اول وقت، در آن شرایط سخت، بهترین نماز ما بود»

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:22:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:20:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:19:00 ق.ظ ]




ذکری که عبور از پل صراط را آسان می‌کند
حضرت محمد(ص) در روایتی از ذکری صحبت کردند که با ایجاد یک نور به عبور از پل صراط کمک می کند.
، هر مومنی ممکن است در خلوت خود به مسائلی از جهان آخرت فکر  کند؛ د ل‌نگرانی‌های گوناگون در این رابطه از جمله ظلمت قبر و دشواری عبور از پل صراط که البته برای هر دو مورد در دین مقدس اسلام راه حلی وجود دارد.

“پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم” در این خصوص فرمودند: هرکس بر من بسیار صلوات بفرستد، برای او نوری ایجاد می شود که عالم قبر و برزخش را نورانی می کند،همچنین در روز قیامت با کمک آن نور از پل صراط عبور خواهد کرد و بهشت نیز برایش نورانی می شود.

آنهایی که می خواهند هم خودشان و امواتشان در عالم قبر، برزخ، قیامت و بهشت نوری به همراه داشته باشند، بسیار صلوات بفرستند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1398-07-20] [ 08:43:00 ق.ظ ]




مناجات نامه شهید «یونس میرزایی فیروزآباد» در سالروز شهادتش منتشر شد
تورا سپاس می گویم که مرا به راه راست هدایت فرمودی واز منجلاب فساد به دریای عشق واقعی که عشق به وجود مبارکت است رساندی..

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:40:00 ق.ظ ]




بدگمانی و سوء ظن نسبت به دیگران از عوامل کینه است

کینه یا حِقد را نوعی عقده و گره روحی و روانی دانست و تصریح کرد:  تفاوتی ظریف میان کینه و عداوت و دشمنی وجود دارد، کینه یعنی دشمنی پنهان با طرف مقابل اما عداوت یعنی دشمنی آشکاربا طرف مقابل؛ کینه قلب را از گرفتن حقایق معنوی می‌گیرد؛ راه خیر را بر انسان می‌بندد، چشم انسان را بر حقایق می‌بندد، حتی لحن و صدا را تغییر می‌دهد؛ صدای انسان کینه‌ای سرد می‌شود، شاید کمی سردتر از آنچه قبلا بود، صدایی خشن تر پیدا می‌کند. احساس درد می‌کند، انگار قفسه سینه انسان کینه‌ای سنگری شده پر از سرباز مسلح خشمگین که می‌خواهند هرلحظه به طرف مقابل حمله کنند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود؛ «المومن لیس بحقود» مومن کینه توز نمی‌باشد و هرگز عداوت کسی را به دل نمی‌گیرد. برای این‌که بتوانیم این صفت ناپسند را از وجود خویش دور کنیم، لازم است علل پیدایش کینه‌توزی را بشناسیم، علّت شناسی در بحث درمان و پیشگیری از یک بیماری کمک می‌کند.

 بدگمانی و سوء ظن نسبت به دیگران را از عوامل کینه دانست و گفت: سوره مبارکه حجرات آیه ۱۲، در خصوص سوء ظن می‌فرماید؛ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ، ای کسانی که ایمان آورده‏اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است».

 یکی از مهم ترین راههای درمان کینه را مثبت نگری در زندگی دانست و افزود: حضرت علی علیه السلام فرمود؛ «گمان بد، کارها را فاسد می‌کند و انسان را بر کارهای زشت وا می‌دارد».

 شوخی بی‌مورد را از عوامل ایجاد کینه و دشمنی دانست و بیان کرد: از شوخی بپرهیزید که موجب کینه و جدایی خواهد شد، شوخی آبرو را می‌برد و دوستان را می‌پراکند. هر چیزی را تخمی است تخم دشمنی، شوخی است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:22:00 ق.ظ ]




جلب محبت خدا با عفو و گذشت
شاید بتوان گفت گذشت از لغزش های مردم نه تنها باعث جلب رحمت الهی و بهره مندی از آرامش برخاسته از آن بلکه موجب جلب و جذب محبت الهی نیز می شود و آدمی را در جرگه محبان خداوندی قرار می دهد که رسیدن به مقام حب الهی، در حقیقت رسیدن به بسیاری از کمالاتی است که در آثار محبت الهی بیان شده است (آل عمران ۱۳۴ و مائده آیه ۱۳)؛ بیان مطلب آنکه عفو و گذشت دربرابر بدی ها و خطاها و اشتباهات دیگری، بستری برای ایجاد دوستی و پیوندهای محکم میان انسان و افزایش روابط اجتماعی و نیکوکاری است و خداوند کسانی را که نیکوکار هستند دوست دارد؛ زیرا با نیکوکاری خویش زمینه های جدال و جنگ را از میان می برند و دشمنی ها را قطع می کنند و محبت را در جامعه افزایش می دهند. از این رو محبوبیت خداوندی را برای خود می خرند و از جایی که هرکسی محبوب خداوند شد دوستی خلق برای او تضمین شده است، محبوب خلق خدا نیز می شود.
به هر حال عفو و گذشت چنان که آیه ۳۴سوره فصلت بیان می کند عامل جلب وجذب دوستی ها و به وجود آورنده زمینه های پیوند اجتماعی و خانوادگی است و دشمنی ها را از میان بر می دارد.
خداوند در آیه ۱۲۸ سوره نساء عفو و گذشت در اختلافات خانوادگی راعامل جلب و جذب خیر به سوی اهل خانواده برمی شمارد و برانجام عفو و گذشت تشویق می کند، زیرا هر کسی می کوشد تا از خیر الهی بهره مند گردد و یکی از راه های کوتاه و ساده، آن است که در خانه از اشتباهات و خطاها و زشتی های عمل دیگری در گذرد تا از خیر الهی بهره مند شود.
خداوند هم چنین در آیه ۲۸۰سوره بقره یکی از عوامل جذب و جلب خیر الهی را گذشت از وامداران تنگدست برمی شمارد که شخص با این گذشت خویش خیرالهی را به سوی خویش جلب می کند و آن چه به نظر می رسید که برای او شر است و مقداری از مال وی از کف وی بیرون می رود، با گذشت از شخص وامدار تنگدست، خیر را برای خود ایجاد می کند.
عفو و گذشت هم چنین موجب می شود تا انسان از عفو الهی بهره مند گردد و در سایه بخشش خداوندی از گناهان وی در گذشته شود و نسبت به خطاها و گناهان مورد عفو و گذشت قرار گیرد. به سخن دیگر، نیکی به مردم در آشکار و نهان از راه بخشش مال (عفو در لغت به معنای باقیمانده مال از نفقه و خرجی نیز آمده است که بخشش آن خود مصداقی از عفو و گذشت و احسان شمرده می شود. نگاه کنید لسان العرب مجلد ۹صفحه ۲۹۴ و ۲۹۶) و گذشت از بدی ها و کارهای خطایی و زشت ایشان موجب می شود تا خداوند نیز از مقام عفو گذشت نسبت به وی وارد شود و از کردارها و رفتارهای زشت او چشم پوشی کند. (نساء آیه ۱۴۹) این گونه است که نه تنها شخص با عفو و گذشت نسبت به دیگری خود را مورد عفو و بخشش الهی قرار می دهد بلکه با عفو خدا از بسیاری از خطاها و گناهان وی، مصیبت های بسیاری از سر او دور می شود و از بسیاری از مصیبت ها رهایی می یابد. (شورا آیه ۳۰)
خداوند در آیه ۴۵ سوره مائده، عفو و گذشت حتی از قصاص را موجب کفاره گناهان شخص می شمارد و به عنوان یکی از علل و عوامل اصلی پاک کردن گناهان بدان اشاره می کند. یعنی کسی که از حق قصاص خویش در گذرد (انوار التنزیل، بیضاوی، ج۱ ص ۴۳۲) امیدوار باشد که خداوند گناهان وی را به این عمل تکفیر می کند و از آن در می گذرد بر این اساس خداوند از بسیاری از مصیبت ها و بلاهایی که می بایست گرفتار آن شود نیز در می گذرد و در حقیقت دفع بلا و رفع مصیبت می کند و شخص از مصیبتی که به گناهان خویش می بایست گرفتار آن می شد رهایی می یابد؛ زیرا در مقام عفو گذشت از قصاص قرار گرفته است.
از آثار و کارکردهایی که خداوند در آیه ۱۲۶ سوره نحل برای عفو و گذشت بر می شمارد، دفع بدی ها از انسان است. به این معنا که عفو و گذشت از گفتار و کردار زشت عمدی دیگران، موجب می شود تا شخص ادب شده و از انجام دوباره آن خودداری کند و از بازگشت به همان رفتار پیشین و زشت خویش اجتناب ورزد.
از امام سجاد(ع) روایت شده که فرمود: اما حق کسی که از جانب او با سخن یا عمل به تو بدی رسیده این است که اگر بدی او عمدی باشد، گذشت از او برای تو بهتر است؛ زیرا این گذشت موجب منصرف شدن آن شخص از بدی کردن و ادب شدن او است. (بحارالانوار ج ۷۱ ص ۲۰حدیث۲)
از مقاماتی که انسان با عفو و گذشت بدان دست می یابد مقام اهل تقوا است که در آیات ۱۳۳ و ۱۳۴ سوره آل عمران بدان اشاره شده است؛ چنان که آیه ۲۳۷ سوره بقره عفو و چشم پوشی از حقوق خویش را راهی نزدیک تر به سوی تقوا برمی شمارد تا بیان کند که دست یابی به مقام متقین آن اندازه که گمان می رود دشوار و سخت نیست.
رسیدن به مقام صابران با عفو و گذشت به جای استفاده از حقوق شخصی حق انتقام و قصاص امری ممکن و شدنی است که در آیه ۱۲۶ سوره نحل بدان اشاره می کند و در آیه ۱۳۴ سوره آل عمران عفو و گذشت ازمردم را موجب وارد شدن در زمره نیکوکاران و مقام احسان می شمارد که یکی از مقامات عالی انسانی و بهره مندی از تقرب خاص الهی است

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:13:00 ق.ظ ]




آداب عفو و گذشت
خداوند برای عفو و گذشت آدابی را بیان می کند که رعایت آن موجب افزایش بهره مندی شخص از آثار و فواید عفو می شود.
ازجمله این آداب دوری و پرهیز کردن از سرزنش در هنگام عفو است. به این معنا که در هنگام عفو و گذشت شخص می بایست از هرگونه سرزنش و نکوهش خطاکار پرهیز کند و با مدارا با خطاکار او را متنبه سازد که عمل وی هر چند زشت و ناپسند بوده ولی به سبب کرامت و بزرگواری انسانی از آن چشم پوشیده می شود تا دوباره به سوی آن باز نگردد.
خداوند در آیه ۱۰۹ سوره بقره در این باره واژه صفح را که به معنای ترک سرزنش است، به کار برده است تا افزون بر ارزش گذشت به شیوه و آداب عفو و گذشت نیز اشاره کرده باشد. (معجم فروق اللغویه ص ۳۶۲) این رویه و شیوه بخشش در آیات ۱۳ سوره مائده و نیز ۱۴ سوره تغابن بیان و مورد تاکید قرار گرفته است.
از دیگر آداب عفو و گذشت، همراه نمودن عفو با مغفرت و پوشاندن گناه است. به این معنا که کاری کند تا دیگران از خطا و گناه وی آگاه نشوند و بر آن پرده افکند تا از چشم دیگران پوشیده ماند. این معنا را خداوند در آیه ۹۹ سوره نساء و نیز ۱۴ سوره تغابن با بهره گیری از واژه غفور بیان داشته است؛ زیرا مغفرت به معنای پوشاندن گناه به وسیله پاداش است. (معجم فروق اللغویه ص ۳۶۳) به این معنا که شخص نه تنها از خطای وی در گذرد بلکه با نوعی پاداش آن را بپوشاند تا دیگران متوجه نشوند که وی خطایی را مرتکب شده است. البته این مشروط بدان است که شخص از خطای خویش آگاه شود و آگاه باشد وگرنه تشویق بر گناه شمرده می شود و پاداش و عفو، نتیجه معکوس می دهد.
درگیر نشدن با جاهلان از دیگر آداب عفو و گذشت است. به این معنا که برخی از جاهلان را نمی توان به مساله آگاه کرد و اگر با ایشان درگیر شویم موجبات خفت و خواری خویش را فراهم می آوریم بنابراین بهتر است که نسبت به آنان با گذشت و پرهیز از هرگونه عملی دور شویم و اعراض نماییم. (اعراف آیه ۱۹۹) و حتی اگر کسی از ایشان با اهانت و توهین خواست تا فضای عمومی را بر ضد ما بشوراند با گفتن کلمات سالم و دعا در حق او از وی دور شویم. به این معنا که اگر خطایی کرد از خطایش بگذریم و نسبت به اهانت های وی کر و کور باشیم بلکه حتی با سخنان نرم و دعا و سلام و صلوات از وی دوری کنیم. (زخرف آیه ۸۹)؛ زیرا در پیش گرفتن هرگونه رویه و روش دیگر چیزی را نصیب شخص نمی کند بلکه موجبات اذیت و آزار خود را فراهم می آورد.
خداوند در آیه ۸۵ سوره حجر لزوم ملازمت عفو و گذشت را با زیبایی و نیکی بیان می کند و از مردم می خواهد که در هنگام عفو به گونه ای عمل کنند که از هر نظر، زیبا باشد و در نظر دیگران پسندیده و نیک جلوه نماید؛ زیرا چنان که خداوند در آیات ۵۱ و ۵۲ سوره بقره بیان می دارد فلسفه عفو، بازسازی رفتاری و نوعی بازگشت دادن شخص به پیش از خطاست تا رفتارهای خویش را بازپروری و بازسازی کرده گویی که هیچ خطا و گناهی را مرتکب نشده است. این کار را خداوند نسبت به گناهان بندگان می کند تا دیگران نیز این گونه عمل کنند و شکرگزار و سپاسگزار خداوندی باشند که در حق ایشان این همه مهر و محبت کرده و از کرده های زشت آنان درگذشته است. هر کسی که مورد عفو قرار گیرد خود را وامدار و سپاسگزار می شمارد و می کوشد تا با پیروی از تقوا و پرهیز از گناه و خطا، خود را به سوی رفتارهای درست بکشاند. (بقره آیه ۱۸۷)

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:12:00 ق.ظ ]




ویژگی عفو کنندگان
کسانی که عفو می کنند و از خطای دیگران می گذرند کسانی هستند که از حلم برخوردارند؛ زیرا عفو و گذشت خداوند از لغزش ها و گناهان مردم در پرتو حلم الهی است. (آل عمران آیه ۱۵۵ و مائده آیه ۱۰۱) بنابراین وجود عفو و گذشت در شخصی، بیانگر ظهور و تجلی اسم حلیم در ذات این شخص است. چنان که عفو و گذشت بیانگر وجود فضل (آل عمران آیه ۱۵۲) و اراده خیر (شورا آیه ۳۳ و ۳۴) و غفاریت (آل عمران آیه ۱۵۵ و مائده آیه ۱۰۱) و ولایت پذیری مطلق از خداوند (بقره آیه ۲۸۶) در وجود شخص عفو کننده است؛ زیرا منشا عفو و گذشت در خداوند این امور می باشد بنابراین می بایست ظهور آن را در شخص عامل این گونه رفتار نیز انتظار داشت.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:10:00 ق.ظ ]




ویژگیهای امام حسین(ع) در زیارت اربعین

بهترین راه برای شناخت بیشتر امامان به‍ویژه امام حسین(ع) یاری گرفتن از حضرات معصومین(ع) می‌باشد و ما برای رسیدن به این مقصود در این مقاله سخنان گهربار امام صادق(ع) را در زیارت اربعین برگزیده‌ایم.
به گزارش خبرگزاری مهر، به مناسبت فرارسیدن اربعین مقاله ای در این خصوص  برگرفته از سایت موعود در پی می آید.

در زیارت اربعین، مضامین عالیه ای را ملاحظه می کنیم که مملو از شناخت و معرفت ویژگیهای یک امام و رهبر الهی برای تحکیم اعتقادات شیعه است. شیخ طوسی رحمه الله این عبارات فاخر را در زیارت اربعین از صفوان بن مهران جمال روایت می کند که وی از مولایمان حضرت صادق(ع) آموخته و برای ما نقل کرده است. این مجموعه ارزشمند به طور کامل یک دوره امام شناسی است و هر انسان موحدی را با ویژگیهای یک رهبر الهی آشنا می کند، به این جهت توجه و عنایت به این زیارت از ویژگیهای هر شیعة تمام عیار محسوب می شود.

امام حسن عسكرى(ع) در این مورد فرموده است: عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: صَلَاةُ إِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیارَةُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْیمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم؛ پنج چیز از نشانه هاى مؤمن است: گزاردن پنجاه و یك ركعت نماز [واجب و نافله در هر شبانه روز]، زیارت اربعین، انگشتر در دست راست كردن، پیشانى بر خاك نهادن [هنگام نماز]، و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.۱ با مطالعه این نوشتار پاسخ این پرسش روشن می شود که چرا زیارت اربعین از نشانه های ایمان و شیعه بودن است؟ با این هدف به شرح چند فراز از این زیارت گرانقدر می پردازیم:

تأثیر کلمات معنوی در زائر

در ابتدای زیارت اربعین می خوانیم: السَّلاَمُ عَلَى وَلِی اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلاَمُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ؛ ۲ سلام بر ولى خدا و حبیب [خاص] او! سلام بر دوست [و محبوب] و برگزیده خدا. ولیّ، نجیب، حبیب و خلیل خدا؛ چهار ویژگی امام حسین(ع) است که تک تک این واژه ها برای معرفی یک رهبر الهی کافی است. این اوصاف امام آثار تربیتی فراوانی بر روح و جسم زائر دارد که از جمله با اظهار این کلمات ولایت و دوستی خدا را در وجودش تقویت می کند. وقتی زائر با تمام وجود به صاحب چنین اوصافی تعظیم می کند، روح و جسم خود را تحت الشعاع این خصلتهای پر فضیلت قرار می دهد.

مفهوم سلام در زیارت

سلام، یکی از نامهای خدای عزّوجّل است. هنگامی که زائر این نام خدا را بر زبان جاری می کند، می خواهد بگوید: ای امام! خداوند حافظ مرام و مکتب تو باشد و آن را از گزند دشمنان سلامت بدارد. همچنین سلام به معنای اظهار تسلیم شدن در برابر فرمان امام (ع) است. گذشته از این دو معنا، سلام به معنای تعهد به آسایش، امنیت و سلامتی از طرف خود است و وقتی زائر به حضرت سلام می دهد، در واقع اعلام می دارد که هیچ آزار و آسیبی از ناحیة من در آن وقت و پس از آن به آن امام(ع) نخواهد رسید؛ زیرا هدف تمامی آن بزرگواران هدایت و اصلاح مردم و اعلای کلمة توحید و ترویج طاعت خداوند در میان مردم بوده است. به این جهت آنها از معصیت خدا و تخلف از اوامر و نواهی او، اخلاق ناپسند مردم از قبیل خود بزرگ بینی، حرص، ریا، بخل، حّب قدرت، غیبت، آزار رساندن و… اذیت خواهند شد.

زائر باید حال خود را به گونه ای قرار دهد که مورد رضایت امام باشد، نه مایۀ اذیت آن حضرت. آنگاه در سلام دادن به امام(ع) صادق است. زائر باید دل را با آب توبه شستشو داده، اشک پشیمانی از دیدگان فرو ریزد، و پس از آن به امام عرض سلام داشته باشد.

زائر با عرض سلام، خود را به آن حضرت نزدیک نموده و با تکرار این واژه ادب، روح و روان خود را به لحاظ نزدیکی به ایشان، از پستیها، رذائل و آلودگیها پاک می نماید و سلام را چنان با ادب و خلوص و اشک و آه بر دل القا می نماید تا سلامتی کامل حاصل گردد و موجب جواب سلام آن بزرگوار گردد.

در واقع زائر با عرض سلام بر آن حضرت و یارانش چهرة اجتماعی- سیاسی خود را نمایان ساخته و اعلان می دارد که نه تنها با بت درون خود مبارزه می کند؛ بلکه همانند خود آن بزرگوار، با طاغوتیان، ظالمان، مستبدان و خائنین به مردم در ستیزه بوده و با شعار سلام، خود را در زمرة یاران آن حضرت قرار می دهد. ۳

ویژگیهای امام حسین(ع)

۱. مقام عبودیت

در فرازی از زیارت اربعین می خوانیم: السَّلاَمُ عَلَى صَفِی اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیهِ السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَینِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ؛ سلام بر بندة خالص، و فرزند بندة خالص خدا، سلام بر حسین مظلوم شهید.

عبودیت از ویژگیهای امام حسین(ع) و پیروان آن گرامی است. تا فردی به مقام بندگی خالص خدا نرسد، هرگز نمی تواند به سوی کمال حرکت کند. خداوند در قرآن فرموده: (وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا)؛ ۴ یعنی قسم به آن نفوسى كه از روى حقیقت و صمیم قلب در حضور من در مقام اطاعت و بندگى خالصانه صف كشیده، مرا براى خود، مراد و مقصود قرار داده، به غیر از من به هیچ چیز دیگرى التفات نمى كنند.

و در جایی دیگر بندگی خالصانه را منشأ علم و رحمت الهی قلمداد کرده، می فرماید: (فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً)؛ ۵ [موسی (ع) و همراهش] بنده اى از بندگان ما را یافتند كه رحمت و موهبت عظیمى از سوى خود به او داده، و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم.

این آیه نشان مى دهد كه برترین افتخار هر انسانی آن است كه بندة خالص خدا باشد و این مقام عبودیت است كه انسان را مشمول رحمت الهى مى سازد و دریچه هاى علوم را به قلبش مى گشاید. در حقیقت جوهرة علم الهى از عبودیت و بندگى خدا سرچشمه مى گیرد.

اساساً رمز دستیابى امام حسین(ع) به مقامات والا، عبودیت و تسلیم محض خدا بودن آن حضرت بود. همان چیزى كه در هر زیارتی به آن شهادت مى دهیم و حتی خود حضرت همواره به آن افتخار می کرد، نمونه اش این روایت است:

امام حسین (ع) به همراه انس بن مالك به كنار قبر مادربزرگش حضرت خدیجه(ع) آمدند. امام در كنار قبر آن بانوى اسلام گریه كرد، سپس به انس فرمود: مرا تنها بگذار! انس مى گوید: به كنارى رفتم و از دید آن حضرت پنهان شدم. آن حضرت به نماز و ذكر و دعا مشغول شد. وقتى كه مناجاتش به طول انجامید، نزدیك آمدم، شنیدم كه این گونه نجوا مى كرد:

یا رَبِّ! یارَبِّ! اَنْتَ مَوْلاهُ

فَاْرْحَمْ عَبیداً اِلَیكَ مَلْجاهُ؛

پروردگارا! پروردگارا! تو مولاى او هستى، به بنده اى كه پناهگاهى به جز تو ندارد، رحم كن.

یا ذَالْمَعالى! عَلَیكَ مُعْتَمَدى

طُوبى لِمَنْ كُنْت اَنْتَ مَوْلاهُ؛

اى خدایى كه داراى شكوه و عظمتى! پشتیبانم تویى. خوشا به حال آن کس كه تو مولاى او هستى.

طُوبى لِمَنْ كانَ خادِماً اَرِقاً

یشْكُو اِلى ذى الْجَلالِ بَكْواهُ؛

خوشا به حال كسى كه خدمتگزار و شب زنده دار است و گرفتاریش را فقط به خداى بزرگمنش خویش عرضه مى دارد.

وَ ما بِهِ عِلَّةٌ وَ لا سَقَمٌ

اَكْثَرَ مِنْ حُبِّهِ لِمَوْلاهُ؛

هیچ گونه بیمارى و ناراحتى ندارد كه بیشتر از محبت به مولایش باشد.

اِذا اِشْتَكى بَثَّهُ وَ غُصَّتَهُ

اَجابَهُ اللَّهُ ثُمَّ لَبَّاهُ؛

هرگاه غصه و ناراحتى اش را با خدایش در میان مى گذارد، خداوند او را پاسخ داده و اجابت مى كند.

اِذا اِبْتَلی بِالظَّلامِ مُبْتَهَلاً

اَكْرَمَهُ اللَّهُ ثُمَّ اَدْناهُ؛ ۶

هرگاه به گرفتارى مبتلا گردد، در تاریكى با التماس و ناله خدایش را مى خواند و خداوند او را گرامى داشته و به خود نزدیك مى گرداند. اگر ما نیز طالب قُرب الهى هستیم و مى خواهیم مؤمن حقیقى و واقعى باشیم و ادّعاى پیروى از مكتب آن حضرت را داریم، باید در هر حال تسلیم فرمان حق باشیم؛ حتّى اگر بر خلاف خواسته و سلیقة ما باشد. با نجوای زیارت اربعین تعهد کنیم که از این پس با پیروی از آن گرامی خدا را خالصانه بندگی کنیم.

 

۲. تحمّل غم و اندوه برای اصلاح جامعه

السَّلاَمُ عَلَى أَسِیرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ؛ سلام بر آن اسیر [غم و اندوه و] مصائب سخت [عالم] و كشتة آب چشمان. امام(ع) همواره سنگ صبور جامعه و در معرض آزارهای روحی و جسمی بوده و مشکلات را به جان می خرد و همواره رهبران الهی و پیروان واقعی آنان بیشترین فشار روحی، صدمات روانی، غم و اندوه را تحمل می کنند.

امام صادق(ع) فرمود: إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِیاءُ ثُمَّ الَّذِینَ یلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَل؛ ۷ رنج و ناراحتی انبیا شدیدتر از دیگران است. از آن پس، کسانی که پشت سرشان می آیند و سپس هر که شبیه تر باشد. همچنانکه گفته اند:  آن که در این بزم مقرب تر است                      جام بلا بیشترش می دهند

در روایت سلمان نیز نشانه های مؤمن آمده است که: فَعِنْدَهَا یذُوبُ قَلْبُ الْمُؤْمِنِ فِی جَوْفِهِ كَمَا یذُوبُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ مِمَّا یرَى مِنَ الْمُنْكَرِ فَلَا یسْتَطِیعُ أَنْ یغَیرَه؛ ۸ مؤمن در اثر مشاهدۀ منکرات و بی بند و باریها و نداشتن توان مقابله و تغییر وضع موجود، [چنان در فشار روحی قرار می گیرد که] قلبش آب می شود، هم چنانکه نمک در آب ذوب می شود.

معمر بن خلاد می گوید: در محضر حضرت رضا(ع) از آسایش و راحتی در عصر امام قائم(ع) سخن به میان آمد، حضرت فرمود: أَنْتُمُ الْیوْمَ أَرْخَى بَالًا مِنْكُمْ یوْمَئِذٍ قَالَ: وَ كَیفَ؟ قَالَ: لَوْ قَدْ خَرَجَ قَائِمُنَا(ع) لَمْ یكُنْ إِلَّا الْعَلَقُ وَ الْعَرَقُ وَ الْقَوْمُ عَلَى السُّرُوجِ وَ مَا لِبَاسُ الْقَائِمِ (ع) إِلَّا الْغَلِیظُ وَ مَا طَعَامُهُ إِلَّا الْجَشِب؛ ۹ شما امروز راحت تر از هنگام ظهور قائم خواهید بود. عرض كردند: چگونه؟ حضرت فرمود: زیرا اگر قائم ما خروج کند جز زحمت و مشقت نخواهد بود، و مردم باید همواره بر زین اسبان سوار شوند [و جهاد كنند]، و لباس قائم (ع) درشت و خشن و غذایش خشك خواهد بود.

۳. بخشیدن هستی خود برای نجات جامعه

وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلاَلَةِ؛ ۱۰ خداوندا! او خون پاك قلبش را در راه تو بذل کرد [و جانش را فدا نمود] تا بندگانت را از جهالت و حیرت و گمراهى نجات دهد.

از مهم ترین محورهای زیارت اربعین، بیان فلسفۀ قیام عاشورا است که در یک جملۀ کوتاه تمام مقصود حضرت اباعبدالله(ع) بیان گردیده است. امام صادق(ع) در این فراز به صراحت تمام عرضه می دارد که امام حسین(ع) تمام هستی خود را فدا کرد تا بندگان خدا را از بند جهالت، تاریکی و گمراهی رها کرده و به سوی نور و کمال هدایت رهنمون کند. این همان هدف نهایی تمام پیامبران (ع) و فرستادگان الهی در طول تاریخ بوده است که در قیام عاشورا به اوج خود رسید.

انقلاب ارزشها

در تاریخ می خوانیم: بعد از بعثت رسول گرامی اسلام (ص) اصول و ارزشهای جاری در جامعه كه علیه مصالح دنیا و آخرت مردم بود، به ارزشهای انسانی و الهی تبدیل شد. خرافه پرستی به حقیقت یابی، و جنگ و خونریزی و ناعدالتی به قسط و عدل و مساوات بدل گردید و انسانهای در ظاهر پایین درجه، به افرادی مورد اعتماد و دارای منزلت اجتماعی والایی تبدیل شدند. تمام قوانین و ملاكهای ظاهری و مادی جای خود را به معیارهای ارزشمند و متعالی داد. پیامبر رحمت (ص) حتی به كارگزاران خویش تأكید می نمود كه در تبدیل و تغییر روشهای غلط و رسوم جاهلانه نهایت تلاش خود را به عمل آورند.

هنگامی كه معاذ بن جبل را به سوی یمن می فرستاد، به او فرمود: ای معاذ! آثار جاهلیت و رسوم باطل را بمیران و سنتهای متعالی اسلامی را در میان مردم ترویج كن! آن گرامی، در آخرین فرازهای پیام حج خود، به انقلاب ارزشها و حركت به سوی زیباییها و كمالات تأكید ورزید و فرمود: ألا كُلُّ شَیءٍ مِنْ أمْرِ الْجاهِلیةِ تَحْتَ قَدَمی موضوعٌ؛ ۱۱ بدانید تمام باورها و رسمهای ایام جاهلیت را زیر پای خود نهاده و باطل اعلام می كنم.

امام حسین(ع) نیز انقلاب تاریخی خود را انقلاب ارزشها معرفی کردند و فرمودند: إِنِّی أَدْعُوكُمْ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى نَبِیهِ فَإِنَّ السُّنَّةَ قَدْ أُمِیتَتْ فَإِنْ تُجِیبُوا دَعْوَتِی وَ تُطِیعُوا أَمْرِی أَهْدِكُمْ سَبِیلَ الرَّشاد؛ ۱۲ من شما را به سوى خدا و رسول دعوت می نمایم؛ زیرا سنت ارزشمند پیغمبر خدا (ص) از بین رفته است. اگر شما دعوت مرا بپذیرید و امر مرا اطاعت كنید، من شما را به راه هدایت راهنمایى می كنم.

امام حسین(ع) همانند جدش رسول خدا (ص) چراغ روشنی بخش در تاریکیهای جهل و نادانی بود و همانند شمعی خود را فدا کرد تا مردم در پرتو نور او به ارزشهای اخلاقی دست یابند. چنانکه قرآن پیامبر اکرم (ص) را چراغ روشنی بخش در تاریکیهای جهل و نادانی معرفی می کند و می فرماید: (یَا أَیهَُّا النَّبىِ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا * وَ دَاعِیا إِلىَ اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِیرًا)؛ ۱۳ اى پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذاركننده! و تو را دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او قرار دادیم، و چراغى روشنى بخش!

پیامبر (ص) نیز امام حسین(ع) را چراغ روشنی بخش هدایت معرفی کرده و فرمود: اِنَّ الْحُسَیْنُ مِصْبَاحُ الْهُدَی وَ سَفِینَةُ النَّجَاةِ؛ ۱۴ همانا حسین(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است.

۴. ذلت و خواری دشمنان امام حسین(ع)

وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ؛ و گواهى می دهم كه خداى متعال وعده اى كه به تو داده است، البته به آن وفا می كند و آنان كه تو را خوار [و مضطر] گذاشتند، همه را هلاك كند و قاتلانت را عذاب سخت چشاند.

از دیگر پیامهای زیارت اربعین جاودانگی حماسۀ عاشورا است و این در حقیقت حکایتگر یک پیام غیبی و تحقق وعدة الهی است که حضرت زینب (ع) نیز در خطبه ای که در مجلس یزید قرائت کرد، به آن اشاره نمود. آن گرامی در سخنان خویش از آیندة دردناك یزیدیان پرده برداشت و فردای درخشان حماسه آفرینان عاشورا و پیروزی همیشگی مرام حسینی را نوید داد و به یزید این چنین نهیب زد: فَكِد كَیدَكَ واسعَ سَعیكَ وناصِب جُهدَكَ فَوَاللَّه لا تَمحو ذِكرَنا و لا تُمیتُ وَحینَا و لا تُدرِكُ أمرَنا و لا تَدحَضُ عَنكَ عارَها وهَل رَأیكَ إلاّ فَنَد؟ و أیامُكَ إلاّ عَدَدٌ؟ و جَمعُكَ إلاّ بَدَدٌ؟ یومَ ینادى المُنادى: ألا لَعَنةُ اللَّه عَلَى الظالمینَ؛ ۱۵ [اى یزید!] هر نیرنگى كه خواهى بزن، و هر اقدامى كه توانى بكن و هر كوشش كه دارى، دریغ مدار! سوگند به خدا كه نمى توانى نام ما را محو كنى و نمى توانى نور وحى ما را خاموش نمایى. تو نمى توانى عظمت امر ما را درك كنى و ننگ این ستم را هرگز از خود نتوانى زدود!؟ آیا غیر از این است که رأى، [طرح و نقشه هاى] تو سست و مدت حكومت تو اندك و جمعیت تو پراكنده است؟ آن روزى كه منادى فریاد مى زند: آگاه باشید، لعنت خدا بر گروه ستمكاران باد.

یادگار رسول خدا(ص) در آن موقعیت حساس و تاریخی - كه هیچ سخنور ماهری؛ حتی قادر به تعادل در گفتار نیست- چنان با اعتماد به نفس عمیقی خبر از آینده داد و پیش بینی دقیقی كرد كه ما بعد از صدها سال نتایج آن را به وضوح مشاهده می كنیم. آری، امروزه این پیام زیارت اربعین تحقق یافته و پیش بینی حضرت زینب (ع) به وقوع پیوسته و در واقع وعدة الهی تحقق یافته، دشمنان امام حسین(ع) خوار و رسوا گشته و عظمت نام و یاد و حماسة حسینی(ع) تمام عالم را فرا گرفته است.

ای که در کرب و بلا بی کس و یاور گشتی

چشم بگشا و ببین خلق جهان یاور توست

از دیگر پیامهای زیارت اربعین: مشمول لطف و کرم الهی، مقام شهادت، پاکی نسل، میراث دار انبیا، منصوب شدن به امامت از سوی خدا، مدافع اسلام و اندیشه های الهی، لیاقت و شایستگی رهبری، نصیحت امت با دلسوزی، و مهرورزی می باشد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-07-17] [ 08:52:00 ق.ظ ]




عاقبت “ابن حر” پس از کشته شدن مختار
عبیدالله ابن‌حر جعفی از اشراف شجاعان و شعرای معروف کوفه بود او پس از قتل عثمان کوفه را به قصد شام ترک کرد و در کنار معاویه جای گرفت.
عبیدالله ابن حر جعفی از اشراف شجاعان و شعرای معروف کوفه بود او پس از قتل عثمان کوفه را به قصد شام ترک کرد و در کنار معاویه جای گرفت و با سپاه او در صفین شرکت جست. ابن حر در منزل بنی مقاتل با کاروان امام حسین (ع) روبرو شد امام از او یاری خواست ولی پیشنهاد امام را رد کرد.

ابن حر پس از مرگ یزید و فرار ابن زیاداز شهر کوفه با مختار همصدا شد و به همراه گروهی به مدائن رفت و لی سپس در کنار مصعب ابن زبیر با مختار جنگید پس از مدتی مصعب به او مظنون شد و او را حبس کرد و مدتی بعد با شفاعت گروهی از قبیله مزحج-وی را آزاد ساختند –ابن حر پس از آزادی به عبدالملک مروان پیوست و چون به کوفه آمد شهر را در دست کارگزاران ابن زیاد دید او مورد تعقیب خصم قرار گرفت و با بدنی مجروح بر کشتی سوار شد تا از فرات عبور کند وی برای فرار از اسارت خود را در آب انداخت و کشته شد.مورخان مرگ اورا در سال 68 قمر ی نوشته اند.مصعب ابن زبیر بدن نجس ابن حر را بر دروازه کوفه بدار آویخت.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:47:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:45:00 ق.ظ ]




زیارت‌نامه اربعین از سوی کدام امام معصوم(ع) بیان شده است؟ و چه محتوایی دارد؟

- زیارتنامه اربعین از امام صادق(ع) در کتاب «تهذیب» شیخ طوسی ـ یکی از کتب اربعه شیعه ـ نقل شده که بسیار مطلوب است به سفارش امام صادق(ع) در قبل از ظهر روز اربعین جامع عمل بپوشانیم، صادق آل محمد در زیارت اربعین در وصف امام حسین(ع) صحبت می‌کنند، در واقع زیارت‌نامه اربعین ترسیم عاشورا و کربلا و حسین‌شناسی است، گام نخست زیارت‌نامه اربعین امام‌شناسی است، 60 صفت از امام حسین(ع) در این زیارت‌نامه آمده است، در زیارت‌نامه اربعین انسان محورهای متنوع و متعدد زندگی امام حسین(ع) را می‌فهمد، یعنی انصافاً امام صادق(ع) خیلی زیبا ثارالله(ع) را معرفی می‌کنند.

اصل مهم زیارت‌ اربعین این است که امام حسین(ع) را مواریث انبیا معرفی می‌کند؛ یعنی عصاره نبوت همه انبیا، امام حسین(ع) است
اصل مهم زیارت‌ اربعین این است که امام حسین(ع) را مواریث انبیا معرفی می‌کند: «وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ»؛ هر آنچه به همه انبیا داده شده است به اباعبدالله الحسین(ع) داده شد، یعنی عصاره نبوت همه انبیا، امام حسین(ع) است، ولی خدا، حبیب خدا، خلیل خدا، یعنی همه اوصافی که برای انبیاء ذکر شده است، همه در زیارت اربعین نسبت به اباعبدالله الحسین(ع) آمده است، به طوری که در وصف پیامبر(ص) حبیب الله، در وصف حضرت ابراهیم(ع) خلیل‌الله یا در وصف حضرت آدم(ع) صفی الله‌ می‌گوییم.

محور دوم در زیارت اربعین این است که امام حسین(ع) اتمام حجت کردند؛ یعنی واقعاً برای هیچ کس بهانه نگذاشتند و به تمام برای احیا و اقامه دین گام برداشتند، شما نگاه کنید در زیارت اربعین هدف حادثه عاشورا بیان شده است، اینکه برای چه کربلا رخ داد، برای چه امام به کربلا آمدند، برای اینکه «بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ»؛ که خدایا حسین در کربلا خونش را هدیه کرد، تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى «لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ».
بخواهم توضیح دهم مثل اینکه وقتی کسی دارد غرق می‌شود، پدری در لب آب ایستاده است، فرزندش دارد غرق می‌شود، در این لحظه به آب می‌زند، در آن زمان جامعه در حال غرق شدن بود، اگر امام(ع) خود را به آب نمی‌زند، اسلامی باقی نمی‌ماند، عبودیتی نمی‌ماند، راه توحید بقا نداشت، در این شرایط وقتی پدر خود را به آب می‌زند، می‌گویند: کجا می‌روی ممکن است از دنیا بروی؟ پدر می‌گوید: مهم نیست فرزندم دارد غرق می‌شود، این در حالی است که امام حسین عاشق ما شده بود، به امام حسین(ع) گفتند: شهید می‌شوی، گفتند: مهم نیست، جامعه را نجات دهم.

در واقع کربلا؛ یعنی حسین عاشق ما شده بود تا زندگی‌مان عوض شود، امام حسین(ع) در کربلا خواست طبیعت‌گرایی ما خداگرایی شود، تا خودگرایی ما الله‌محوری شود، این طبیعت خود تبدیل به خدا شود.

دلیل مقابله با امام حسین(ع)، سر بریدن و سر در تنور گذاشتن همه اینها به یک جهت بود که می‌خواهم زندگی کنم
در زیارت اربعین می‌بینیم مهم‌ترین دلیل جدایی از امام، «جهل» است، «من مات ولم یعرف إمام زمانه، مات میتة جاهلیة» جهل سبب می‌شود که انسان‌ به سمت امام نرود، در روایت می‌خوانیم امام آمدند که جامعه از جهل نجات پیدا کند، یعنی به سمت امام گرایش پیدا کنند، رفتن به خانه امامت، از عاشورا باب شد، حق‌گرایی و تشخیص حق از باطل تا قبل از عاشورا وجود نداشت،‌ جامعه گاهی حق و باطل را اشتباه می‌گرفت، اما از روز عاشورا حق از باطل مشخص شد، جریان حق واضح شد، سفیدی تمام به جنگ سیاهی تمام آمد.

*اشاره کردید که «جهل» باعث جدایی از امام می‌شود، در حالی که بیشتر کسانی که رودروی امام حسین(ع) قرار گرفته بودند، حضرت(ع) را می‌شناختند؟

-در زیارت اربعین از چند محور به این موضوع می‌پردازد، یک محور، محور دنیا‌طلبی است، گاهی انسان امام را می‌شناسد، می‌داند در مقابل کیست، اما می‌خواهد در دنیا زندگی می‌کند، دلیل مقابله با امام حسین(ع)، سر بریدن و سر در تنور گذاشتن همه اینها به یک جهت بود که می‌خواهم زندگی کنم، دنیاطلبی سبب می‌شود انسان، امامش را به قتل برساند، دنیا طلبی سبب می‌شود که دور امامش را خط بکشد. در حالی که وقتی امام و هدف را شناختید و به هدف دشمن پی بردید، آنگاه از از کربلا برای زمینه‌سازی ظهور الگو می‌گیرید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:43:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ق.ظ ]




چشم برزخی شیخ رجبعلی خیاط پس از فرار از شیطان!

 

 

سر و گوشش زیاد میجنبید. دخترخاله‌ی رجبعلی را میگویم، عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود. عاشق پسرخاله‌ی جوان یک لا قبائی که کارگر ساده‌ی یک خیاطی بود و اندک درآمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم. بدجوری عاشقش شده بود. آنگونه که حاضر بود همه چیزش را بدهد و به عشقش واصل شود.
رجبعلیِ معتقد و اهل رعایت حلال و حرام نیز چندان از این دخترخاله بدش نمی‌آمد، اما عاشق سینه چاکش هم نبود.
دخترخاله‌ی عاشق مترصّد فرصتی بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتاً به وصال او نائل شود؛ و این فرصت مهیا شد!
آن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را در ظرفی ریخته بود و به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد. رجبعلی رسید به خانه‌ی خاله، در زد؛ صدای دخترخاله بلند شد: «کیه؟» و گفت: «منم، رجبعلی» و صدای دخترخاله را شنید که میگوید: «بیا داخل رجبعلی، خاله ات هم هست».


رجبعلی وارد شد و سلام و علیکی با دخترخاله اش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دخترخاله در خانه تنهای تنهاست! تا به خودش آمد دید که پشت سرش درب خانه قفل شده و دخترخاله هم.


با خودش گفت: «رجبعلی! خدا می‌تواند تو را بار‌ها و بار‌ها امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن». پس تأملی کرد و به محضر خداوند عرضه داشت: «خدایا! من این گناه را به خاطر رضای تو ترک می‌کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن»
و توسط پنجره از آن خانه فرار کرد و برگشت به خانه‌ی خود تا استراحت کند.
صبح از خواب بلند شد و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد و با کمال تعجب دید خیابان پر از حیوانات اهلی و وحشی شده است؟!
آری! چشم برزخی رجبعلی در اثر چشم پوشی از یک گناهِ حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود و این چشم پوشی، آغازی شد برای سیر و سلوک و صعود معنوی “شیخ رجبعلی خیاط” تا اینکه کسب کند مقامات عالیه معنوی را.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-07-08] [ 10:22:00 ق.ظ ]




مراسم افتتاحییه
موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:16:00 ق.ظ ]




وصیت نامه شهید محمود دایه علی
بسم الله الرحمن الرحیم و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیا عند ربهم یرزقون گمان مبرید کسانیکه در راه خدا کشته می شوند، مرده اند بلکه زنده اند و نزد خدا روزی می خورند. من محمود دایه علی وصیت نامه ی خود را به نام خدا و در راه تداوم انقلاب اسلامی به رهبری زعیم عالیقدر امام امت خمینی روح خدا شروع می کنم، ای مردم مسلمان و مستضعف ایران این انقلاب را به رهبری امام امت ادامه دهید ما ملت ایران خیلی خون داده ایم که این انقلاب به پیروزی برسد نکند که از رهنمودهای امام سرپیچی کنید و امام را تنها بگذارید او نایب امام زمان (عج) است. نگذارید خون این شهیدان پایمال شود ما هرچه خون بدهیم انقلابمان پایدارتر می شود، این آمریکائی خائن با کمک منافقین دارند شاخ و برگ این نهال انقلاب را می ریزند ما باید نگذاریم که این ابرقدرتها، واسطه های داخلی آنها به این انقلاب ضرور زیان برسانند. اگرچه همه را بکشند ما باید تا آخرین قطره ی خونمان را به پای این نهال انقلاب بریزیم و آن را آبیاری کرده و رشدش بدهیم. در زمان امام حسین (ع) امام را تنها گذاشتند حالا که امام خمینی راه او را می رود ما نباید اورا تنها بگذاریم. از خانواده ام می خواهم که خط امام را ادامه دهند و از مادرم می خواهم برادرهایم را در بسیج شرکت دهد تا اگر روزی به شهادت رسیدم بتوانند ادامه دهنده ی راه من باشند. از برادرهایم می خواهم که بعد از من اسلحه را به دوش بگیرند و خون خودشان را به پای درخت اسلام بریزند تا درخت اسلام بارورتر گردد. هرکس امام را قبول نداشته باشد و سر قبر من بیاید به خون تمام شهیدان خیانت کرده است. پدر و مادرم! ما امروز در زمان امتحان هستیم چون در جبهه وجود دارد حسینی و یزیدی و من راه حسین را انتخاب کرده ام شما هم از فرصت استفاده کنید و به جبهه حسین بپیوندید. در هر کربلائی امام حسینی وجود دارد و حسین امروز با خمینی است. در وجود امام عزیز دقت کنید و با شناخت کامل راه او را ادامه دهید؛ مادرم می دانم که در انتظار آمدن من هستید و هم اکنون دعا می کنی اما حرف من به برادرانم این است که یکی یکی به جبهه های حق علیه باطل فرستاده شوند؛ من برای آنها طلب پیروزی بعد از شهادت می کنم. دوستانم در پیروزی ما در این جنگ هیچ شکی نداشته باشید این سخنان را به عنوان یک شهید می گویم که اگر وحدت خودمان را از دست بدهیم و امام را تنها بگذاریم به خون تمام شهیدان خیانت کرده ایم و خدا شما را نمی بخشد. فقط در خط امام حرکت کنید و بدانید بهترین تسلیت برای من انتقام گرفتن خون تمام شهیدان است….

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-07-07] [ 07:45:00 ق.ظ ]




وصیت نامه شهیدبرهانی

وصیت نامه شهید حسین برهانی
- ای ملت بدانید امروز مسئولیتتان بزرگ و بارتان سنگین است و باید رسالتتان را که پاسداری از خون شهیدان است انجام دهید و تنها با اطاعت ازروحانیت متعهد و مسئول که در راس آن ولایت فقیه می باشد و امروز سمبل آن امام بزرگوار امت قادرید این راه را ادامه دهید.

- خواهرانم! در تربیت فرزندانتان بکوشید و حجاب را رعایت کنید، زهراگونه زندگی کنید…..

- سفارشم این است، مردم! به یاد خدا و روز جزا باشید پیرو ائمه اطهار باشید، که. ….

- مردم! امام زمان (عج) را فراموش نکنید. مردم! دنباله رو روحانیت باشید که چراغ راه هدایتند…..

از امام اطاعت کنید که عصاره اسلام است، او را تنها نگذارید که نماینده حجه بن الحسن (ع) است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[شنبه 1398-07-06] [ 11:10:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 11:10:00 ق.ظ ]




پندهایی از حاج اسماعیل دولابی: خوشحال کردن شخص محزون کفاره گناهان است

امیر المومنین فرمود: در شگفتم از کسی که یأس پیشه می کند در حالی که استغفار همراه اوست.

 


هر وقت غصه دار شدید برای خودتان و برای همه ی مومنین و مومنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند امد استغفار کنید. غصه دار که می شوید گویا بدنتان چین می خورد و استغفار که می کنید این چینها باز می شود.

 


-هر روز هفتاد بار استغفار را ترک مکن. عموما عصر و دم غروب شیعیان را غم می گیرد و با استغفار برطرف می شود. با این استغفار دل پاک می شود و شیطان به دل راه ندارد.

 


غفاریت خدا یعنی اینکه هیچ گناهی برای خلقش قائل نیست و به گناه خلقش توجهی ندارد.

کسی که بعضی را ببخشد و بعضی را نبخشد غفار نیست. پس تنها باور خودت شرط است.

البته وقتی که این را باور کردی به خود می گویی: در دیزی باز است ولی حیای گربه کجا رفته است؟ آن وقت ادب می کنی و از گناه پرهیز می کنی.

 


- این که فرموده اند روزی هفتاد بار استغفار کن، تکرار برای باور است. یعنی آنقدر تکرار کن تا باور کنی که خدا تو را بخشیده است.

 


- استغفار عامه مردم برای گناه دوست است. گناه دوست گناه خود آدم است.

 


مومنین وقتی توبه می کنند از گناه دوستشان توبه می کنند . گناه دوست که آمرزیده شد دل خود آدم پاک می شود.

 


برای گناهان دوستانتان روزی هفتاد بار استغفار کنید و الاٌ راهتان مسدود خواهد بود. وقتی استغفار کنی دورت خلوت می شود،آن گاه علی (ع) در کنارت می نشیند.

 


استغفار یکی از دو امان الهی است.

 


دو رکعت نماز بخوان و به خداوند عرض کن خدایا هر کس به من بدی کرده را بخشیدم، تو هم مرا ببخش. آن وقت ببین خدا با تو چه کار می کند.

 


خوشحال کردن شخص محزون، چه با بذل مال، چه با حرف و سخن و چه با نشستن پهلوی او، کفاره گناهان است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:31:00 ق.ظ ]




( پندهایی از حاج اسماعیل دولابی(ره) )

استغفار، امانگاه انسان است، یعنی پناهگاه. وقتی گفتی” استغفرالله"، در پناه خدا هستی. فرمودند” دو امان میان شما بود، یکی پیامبر خدا و دیگر استغفار. پیامبر خدا رفت ولی استغفار همیشه میان شما باقی است. با این دو امان، عذاب نیست.” روزی هفتاد مرتبه استغفار مستحب است.

یکی از خاصیت هایش این است که قلب انسان راحت می شود؛ بزرگ می شود. از همه راضی می شوی؛ از خدا، از مخلوقات خدا. ان شاءالله امیدوارم شما که نیت هایتان پاک است اگر در گذشته از کسی، از پدر، از مادر، از همسر ناراحت شده اید آن ها را عفو کنید. خدا خیلی تلافی می کند. اگر قلبت حاضر نیست این کار را بکنی، قلبت را نرم کن. دو سه مرتبه استغفار کن. یک دفعه دلت نرم می شود؛ البته دل های شما نرم است. آبدار است، سخت و شقی نیست. اگر دیدید قلبتان الان حاضر نیست استغفا ر کند با زبان استغفار کن، آن وقت دلت نم می شود، حتی ممکن است برایش گریه هم بیفتی، او را دعا هم بکنی. دل زود نرم می شود. دل به ذکر خدا نرم و شفاف می شود.

اگر خدای نخواسته مطلب بزرگ بوده و و نتوانستی استغفار کنی چند مرتبه با زبان استغفار کن، کم کم دلت نرم می شود و می بینی که راحت شدی. قلبت باز می شود. قلب انسان اگر باز شد خیلی بزرگ است. دل و قلب انسان ها مثل شکم می ماند. اگر مرتب چیز در شکم بریزی و آن را عادت بدهی باز می شود.

بعضی هستند که اگر جلوی آن ها غذا بگذاری از بس می خورند تعجب می کنی که این چه شکم است! هر چه می دهند می گوید کم است. دنیاپرست و پول پرست هم همین طور است. هرچه به او می دهند می گوید کم است. خلاصه، قلبی که ذکر خدا می کند خیلی بزرگ است.” اوسع الاشیاء” هر چه از محبت و صدق و ذکر خدا می گیرد باز می گوید کم است. استغفار هم چیزی است که قلب را بزرگ می کند.

پیغمبر خدا آن دریای عظمت الهی، روزی هفتاد مرتبه استغفار می کرد. امیدوارم این عرایضی که بنده می کنم در قلب هایتان خودش به شما بیاموزد. هر کدام از شما دل داشته باشید، قلب داشته باشید، از این سخنان بهره می برید.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:22:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:22:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:20:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 10:00:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:53:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:53:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:52:00 ق.ظ ]




موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:50:00 ق.ظ ]





پانزدهم محرم بر اسرای کربلا چه گذشت؟
روز پانزدهم محرم الحرام سال 61 هجری بر سر اسرای کربلا و اهل بیت امام حسین(ع) چه گذشت؟






، در رزو قبل یعنی چهاردهم محرم الحرام سال 61 هجری در حالی که خاندان و اهل بیت امام حسین (ع) در اسارت به عزاداری مشغول بودند ابن زیاد در روز چهاردهم محرم به یزید ملعون نامه نوشت و جریانات کربلا را گزارش داد و از وی پرسید که با سرهای بریده و اسرا چه کند؟

در روز پانزدهم محرم الحرام 61 ،عبیدالله بن زیاد سرهای مطهر شهدای کربلا را به سمت شام روانه کرد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-07-03] [ 07:58:00 ق.ظ ]




امام سجاد در مجلس یزید

یزید بن معاویه - لعنة الله علیه - که از پیروزی سرمست و خود را فاتح نهضت کربلا می‌دانست، دستور برپایی مجلسی را داد تا با تشریفات خاصی اسیران اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را وارد کنند و او اهل بیت را تحقیر کند. مأموران دربار موظف شدند که قافله اسرا را با ریسمان به یکدیگر ببندند و علی بن الحسین ـ علیهما السلام ـ را که بزرگ ایشان بود، با زنجیر ببندند و وارد مجلس یزید کنند. مراسم اجرا شد.

کاروان اسیران، وارد مجلس یزید شدند. غبار غم و اندوه و درد بر چهره اسرا نشسته، لبخند غرور و شادی بر چهره یزید و اطرافیانش نمایان بود. امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ سکوت را جایز ندانست. همین که چشم مبارکش به چهره خبیث یزید افتاد فرمود: «انشدک الله یا یزید ما ظنک برسول الله لو رانا علی هذه الحالة /‌ای یزید تو را به خدا سوگند، اگر رسول خدا ما را بر این حال مشاهده کند با تو چه خواهد کرد؟»

امام ـ علیه السلام ـ با کوتاه‌ترین جمله، بلند‌ترین پیام را به حاضرین در مجلس یزید منتقل می‌کند. مردم شام که یزید را خلیفه رسول الله صلی الله علیه وآله می‌دانستند و برای پیامبرصلی الله علیه وآله احترام قائل بودند، با این فرمایش امام ـ علیه السلام ـ از خود می‌پرسند: مگر میان اسیران با پیامبر نسبتی هست؟

سخنان امام سجاد ـ علیه السلام ـ چنان ضربه‌ای بر ارکان حکومت یزید وارد کرد که سبب رسوایی او شد و او دستور داد غل و زنجیر از دست و پا و گردن امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ باز کنند.

یزید همچنان مست غرور است. چون مأموران سر سیدالشهداء را پیش یزید گذاردند، به شعر حصین بن حمام مری تمثل جست: «یغلقن هاما من رجال اعزة، علینا و هم کانوا اعق و اظلما / [شمشیر‌ها] سر مردانی را می‌شکافند که نزد ما گرامی هستند [ولی چه می‌توان کرد که] آنان در دشمنی و کینه توزی پیش دستی کردند!»

امام سجاد ـ علیه السلام ـ در جواب یزید فرمود: «ای یزید! به جای شعری که خواندی، این آیه را از قرآن بشنو که خداوند می‌فرماید: «ما اصابکم من مصیبة فی الارض و فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبرا‌ها ان ذلک علی الله یسیر. لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و الله لایحب کل مختال فخور / نرسد هیچ مصیبتی در زمین و نه در جان‌های شما مگر آنکه در لوح محفوظ است پیش از آنکه آن را پدید آریم. به درستی که آن بر خدا آسان است، تا بر آنچه از شما فوت شد غمگین نشوید و به آنچه به شما داد شاد نشوید، خدا متکبران را دوست ندارد‌».

یزید که منظور امام ـ علیه السلام ـ و پیام آیه را دریافته بود، به شدت خشمگین شد و در حالی که با ریش خود بازی می‌کرد، گفت: آیه دیگری هم در قرآن هست که سزاوار تو و پدر توست: «و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر»؛ «هر مصیبتی که به شما برسد، نتیجه دست آوردهای خود شماست و خدا بسیاری را عفو می‌کند‌».

و سپس خطاب به علی بن الحسین ـ علیهما السلام ـ گفت: علی، پدرت، پیوند خویشاوندی را برید و حق مرا ندیده گرفت و بر سر قدرت با من به ستیز برخاست، خدا با وی آن کرد که دیدی.

امام سجاد ـ علیه السلام ـ مجددا آیه «ما اصابکم من مصیبة‌‌». را تلاوت کرد.

یزید به پسرش (خالد) گفت: پاسخ او را بگو. خالد ندانست چه بگوید و یزید مجددا آیه‌ای را خواند که قبلا متعرض آن شده بود.

یزید انتظار داشت که امام سجاد ـ علیه السلام ـ در برابر اهانت‌ها و کردار زشت او سکوت کند، ولی حضرت پیش رفت و در برابر یزید ایستاد و فرمود: «طمع نداشته باشید که ما را خوار کنید و ما شما را گرامی بداریم. شما ما را اذیت کنید و ما از اذیت شما دست برداریم. خدا می‌داند ما شما را دوست نداریم و اگر شما ما را دوست ندارید، سرزنشتان نمی‌کنیم‌».

یزید که به بن بست رسیده بود، گفت: راست گفتی لیکن پدر و جد تو خواستند امیر باشند. سپاس خدا را که آنان را کشت و خونشان را ریخت. سپس سخن قبلی خود را تکرار کرد که: علی، پدرت، خویشاوندی را رعایت نکرد و حق مرا نادیده گرفت و در سلطنت من با من به نزاع برخاست و خدا چنان کرد که دیدی.

علی بن الحسین ـ علیهما السلام ـ فرمود: «ای پسر معاویه و هند و صخرا! پیش از اینکه به دنیا بیایی پیغمبری و حکومت از آن پدر و نیاکان من بوده است. روز بدر، احد و احزاب، پرچم رسول الله صلی الله علیه وآله در دست پدر من بود و پدر و جد تو پرچم کفار را در دست داشتند. سپس فرمود:‌ای یزید! اگر می‌دانستی چه کرده‌ای و بر سر پدر و برادر و عموزاده‌ها و خاندان من چه آورده‌ای به کوه‌ها می‌گریختی و بر ریگ‌ها می‌خفتی و بانگ و فریاد بر می‌داشتی‌».

یزید از خطیب دربار خواست تا بر منبر رود و از امام حسین ـ علیه السلام ـ و حضرت علی ـ علیه السلام ـ بد بگوید و او طبق دستورش عمل کرد. امام سجاد ـ علیه السلام ـ از گستاخی خطیب برآشفت و فرمود: «خداوند جایگاهت را آتش دوزخ قرار دهد‌».

هنگامی که سخنان خطیب مزدور به پایان رسید، امام سجاد ـ علیه السلام ـ خطاب به یزید گفت: «سخنگوی شما آنچه را خواست، به ما نسبت داد. به من هم اجازه بده تا با مردم سخن بگویم‌». ابتدا یزید رضایت نداد تا اینکه بنا به اصرار اطرافیان و حاضران در مجلس و یکی از فرزندان خلیفه، یزید به امام ـ علیه السلام ـ اجازه داد و گفت: منبر برو و از آنچه پدرت کرد، معذرت بخواه.

امام سجاد ـ علیه السلام ـ از پله منبر بالا رفت و خطبه‌ای را با نوای گرم توحیدی بیان کرد که در اینجا به فرازی از آن خطبه می‌پردازیم: «انا بن مکة و منی، انا بن الزمزم و الصفا; انا بن محمد المصطفی؛ انا بن علی المرتضی. انا بن فاطمة الزهراء / من فرزند مکه و منایم. من فرزند زمزم و صفایم; من فرزند محمد مصطفایم. من فرزند علی مرتضایم. من فرزند فاطمه زهرایم…‌».

امام زین العابدین همچنان به معرفی خویش ادامه داد، تا آنجا که صدای مردم به گریه بلند شد و ارکان کاخ یزید به لرزه درآمد و یزید از تحت تاثیر قرار گرفتن مردم سخت بیمناک شد، از این رو برای قطع کردن سخنان امام ـ علیه السلام ـ به مؤذن دستور اذان داد. مؤذن دربار برخاست و با صدایی که همه می‌شنیدند، اذان گفت.

وقتی به اشهد ان محمدا رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ رسید، امام که هنوز بر بالای منبر قرار داشت، خطاب به یزید فرمود: «ای یزید! این محمد ـ صلی الله علیه وآله ـ که هم اکنون نامش را مؤذن بر زبان آورد و به پیامبری او گواهی داد، جد توست یا جد من است؟ اگر بگویی پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ جد توست، دروغ گفته‌ای و کفر ورزیده‌ای و اگر باور داری که پیامبرصلی الله علیه وآله جد من است، پس چرا و به چه جرمی خاندان او را کشتی؟»

آری بزرگ مبلغ نهضت عاشورا رسالت خویش را به نحو شایسته ایفا نمود و چهره مجلس را با تبلیغ رسای خود دگرگون کرد و مجلس یزید با رسوایی خاندان بنی امیه و یزید بن معاویه پایان یافت.

سخنان بزرگ مبلغان اسلام؛ حضرت سجاد ـ علیه السلام ـ و زیبب کبری علیها السلام چنان در روحیه مردم شام تأثیر گذاشت که انقلاب به پا کرد. شامیان دریافتند کسانی که با چنین وضع فجیعی در کربلا شهید شدند، شورشی نبودند. آنان خاندان کسی هستند که یزید به نام وی بر مسلمانان حکومت می‌کند. مؤذن دربار به یزید اعتراض کرد و با شگفتی پرسید: «تو که می‌دانستی این‌ها فرزندان پیامبر هستند، به چه علت آنان را کشتی و دستور دادی اموال آنان را غارت کنند؟».

عالم یهودی که در مجلس یزید بود، پس از شنیدن سخنان امام سجاد ـ علیه السلام ـ از یزید پرسید: «این جوان کیست؟» یزید گفت: «فرزند حسین ـ علیه السلام ـ ‌»‌ یهودی گفت: «کدام حسین؟‌‌». آن قدر پرسید تا دانست این‌ها از خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هستند. حسین کسی است که مظلومانه در کربلا به شهادت رسیده و او فرزند دختر رسول الله صلی الله علیه وآله است. یزید را مورد سرزنش قرار داد و گفت: «شما دیروز از پیامبرتان جدا شدید و امروز فرزندش را کشتید!».

یزید در برابر سرزنش دیگران مجبور شد تا از موضع جابرانه و ظالمانه خود دست بردارد و از آنچه نسبت به خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ انجام داده است، معذرت خواهی کند و مسؤولیت شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ و یارانش را به گردن فرماندار کوفه یعنی، عبیدالله بن زیاد پسر مرجانه بیندازد. ضمن اظهار ندامت از عملکرد خود و لعنت بر پسر مرجانه، از امام سجاد ـ علیه السلام ـ می‌خواهد که اگر درخواست یا پیشنهادی دارد، بنویسد تا آن را انجام دهد.

بدیهی می‌نماید که نخستین تقاضای امام سجاد ـ علیه السلام ـ و دیگر اسرای کربلا، سوگواری برای شهیدان به خاک آرمیده‌شان در سرزمین گلگون نینوا و بازگشت به شهر پیامبرصلی الله علیه وآله، مدینه، شهر خاطره‌های زنده شهیدانشان باشد. مدت توقف امام سجاد ـ علیه السلام ـ واسرای خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ را در شام از ده روز تا یک ماه نوشته‌اند.

شهادت امام سجاد ـ علیه السلام

اسوه علم و حلم، امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ ، پس از یک عمر مجاهدت در راه خدا و پس از ابلاغ پیام عاشورا به جوامع بشری، به دست هشام و یا ولیدبن عبدالملک مسموم و در ۲۵ محرم سال ۹۵ هجری قمری به شهادت رسید و بدن مطهرش را در کنار تربت پاک امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ در بقیع به خاک سپردند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:53:00 ق.ظ ]





نقش امام سجاد در زنده نگهداشتن قیام عاشورا / امام سجاد (ع) از کربلا تا شهادت
 بزرگ مبلغ قیام عاشورا، حضرت امام سجاد ـ علیه السلام ـ با سخنرانی و خطبه‌های آتشین خود توانست نهضت حق طلبانه سالار شهیدان را از هجوم تحریف نجات بخشد. اینک بعد از گذشت پانزده قرن همچنان این قیام، پرشکوه و جاودانه است.







به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری میزان ، حضرت علی بن الحسین، امام سجاد (ع) در ‌۵ شعبان یا ۱۵ جمادی الاولی سال ۳۸ هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود و در دوازدهم یا هجدهم ‌و بنا بر مشهور در ۲۵ محرم سال ۹۵ ه.‌ق در ‌حدود ۵۶ سالگی مسموم شده و به شهادت رسید. آن حضرت در واقعه کربلا ۲۳ سال داشت، مرقد شریفش در مدینه در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی (ع) است. دوران امامت ایشان که ۳۵ سال بود، مصادف با دشوار‌ترین دوران ظلم و خفقان امویان (از یزید تا ولید بن عبدالملک) گذشت.

در زندگی پرفراز و نشیب امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ نکات بسیار مهمی برای بحث و بررسی وجود دارد. در اینجا گوشه‌ای از نقش احیاگر سیدالساجدین حضرت امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ را از کربلا تا شهادت باید چند محور را به صورت گذرا ‌بررسی کرد؛ نخست بیماری امام سجاد (ع) در حین حادثه عاشورا، دوم نقش آن حضرت در زنده نگه داشتن قیام عاشورا، سوم حضور ایشان در جمع اسرای اهل بیت ـ علیهم السلام ـ چهارم خطبه‌های حضرت سجاد از کربلا تا مدینه و در آخر شهادت آن امام همام.


بیماری امام سجاد ـ علیه السلام

برخی از مورخان معتقدند که امام زین العابدین علیه السلام در واقعه جان گداز و خونین کربلا 24 ساله بوده است و بعضی دیگر نوشته اند که از سن مبارکش 22 سال می گذشت. محمد بن سعد در کتابش می نویسد:

«علی بن الحسین علیهما السلام در واقعه کربلا همراه پدرش بود و در آن هنگام از عمر شریفش 23 سال می گذشت. فرزند ایشان، امام محمد باقر علیه السلام که امام سجاد علیه السلام از کربلا تا شهادت همراه پدر بود، سه یا چهار ساله بود. امام زین العابدین در آن هنگام به سبب بیماری در جهاد شرکت نکرد و خداوند او را برای هدایت مسلمانان نگه داشت و نسل رسول الله صلی الله علیه وآله از فاطمه علیها السلام در ذریه امام حسین علیه السلام به امام سجاد علیه السلام و اولاد او منحصر گردید.»

شیخ مفید در این باره می گوید: «همین که امام حسین علیه السلام شربت شهادت نوشید، شمر به قصد کشتن امام سجاد علیه السلام نیز حمله برد. امام زین العابدین علیه السلام در بستر بیماری به سر می برد و حمید بن مسلم به دفاع پرداخت و حمله شمر را مانع گردید. عمر بن سعد آن حضرت را در حالی که از بیماری رنج می برد با اهل بیت به کوفه انتقال داد.»

امام سجاد علیه السلام در قیام خونین کربلا مدت کوتاهی - بنا به مشیت الهی - بیمار بود و پس از بهبودی، مدت 35 سال امامت و زعامت جامعه مسلمین را تداوم بخشید. این که برخی این امام همام را دائم المریض معرفی کرده اند تا آنجا که در اذهان عوام این قضیه مانده است، در حقیقت نسبت به امام چهارم علیه السلام و فداکاری های ایشان بی توجهی کرده اند.


نقش امام سجاد در زنده نگهداشتن قیام عاشورا

از آنجا که شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ و یاران باوفایش از منظر عمومی، آثار ویرانگری برای حکومت بنی امیه داشت و مشروعیت آن را زیر سؤال برده بود و نیز برای اینکه این تراژدی غم بار به دست فراموشی سپرده نشود، امام چهارم با گریه بر شهیدان نینوا و زنده نگه داشتن یاد و خاطره جانبازی آنان اهداف شهیدان کربلا را دنبال می‌کرد. ظلمت حادثه کربلا و قیام جاودانه عاشورا به قدری دلخراش بود که شاهدان آن مصیبت عظیم تا زنده بودند آن را فراموش نکردند.

هر وقت امام می‌خواست آب بیاشامد، تا چشمش به آب می‌افتاد، اشک از چشمانش سرازیر می‌شد. هنگامی که سبب گریه آن حضرت را می‌پرسیدند می‌فرمود: «چگونه گریه نکنم، در حالی که یزیدیان آب را برای وحوش و درندگان بیابان آزاد گذاشتند، ولی به روی پدرم بستند و او را تشنه به شهادت رساندند‌».

بزرگ مبلغ قیام عاشورا، حضرت امام سجاد ـ علیه السلام ـ با سخنرانی و خطبه‌های آتشین خود توانست نهضت حق طلبانه سالار شهیدان را از هجوم تحریف نجات بخشد. اینک بعد از گذشت پانزده قرن همچنان این قیام، پرشکوه و جاودانه است.

حضور ایشان در جمع اسرای اهل بیت ـ علیهم السلام

پس از عاشورا حضرت سجاد را همراه دیگر اسرا به سوی کوفه حرکت دادند. آمار دقیقی از اسیران در دست نیست. برخی مورخان تعداد زنان را ۶۴ نفر تا ۸۴ نفر و تعداد مردان و کودکان پسر را ۱۲ تا ۱۴ نفر نوشته‌اند که با چهل شتر ـ که هر شتر هودجی بی‌سر پوش بر آن‌ها بسته بودند ـ حمل می‌شدند. همه آن‌ها در زنجیر بوده یا با ریسمان بسته بودند. تنها مرد کاروان اسیران، حضرت سجادـ علیه السلام ـ بود. دشمن نسبت به ایشان سخت گیر‌تر عمل می‌کرد. آن چنان که مورخان نوشته‌اند: امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ را بر شتری برهنه سوار کرده بودند و دست‌های مبارک آن حضرت را بر گردن وی بسته، بر تن او زنجیر نهاده و هر دو پای او را به شکم شتر بسته بودند.

بعضی از مورخان، ورود قافله اسرا به شهر کوفه را دوازدهم محرم سال ۶۱ ه. ق ذکر کرده‌اند و بعضی دیگر شانزدهم و هفدهم محرم نوشته‌اند.

خطبه‌ها و سخنرانی‌ها

امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ در مدت اقامت خویش در کوفه، دو بار سخن گفت؛ بار نخست هنگامی بود که جارچیان حکومت، مردم را برای تماشای اسیران‌ فراخوانده بودند. این در حالی بود که برای اسرا در کنار شهر کوفه، خیمه زده بودند. علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ از خیمه بیرون آمد و با اشاره از مردم خواست تا آرام شوند. امام ـ علیه السلام ـ سخنش را با ستایش پروردگار آغاز کرد و بر پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ درود فرستاد و سپس چنین فرمود: «ایها الناس، من عرفنی فقد عرفنی! و من لم یعرفنی فانا علی بن الحسین المذبوح بشط الفرات من غیر ذحل و لا ترات، انا ابن من انتهک حریمه و سلب نعیمه و انتهب ماله و سبی عیاله، انا ابن من قتل صبرا فکفی بذلک فخرا. ای‌ها الناس، ناشدتکم بالله هل تعلمون انکم کتبتم الی ابی و خدعتموه، و اعطیتموه من انفسکم العهد و المیثاق و البیعة؟ ثم قاتلتموه و خذلتموه فتبا لکم ما قدمتم لانفسکم و سوء لرایکم، بایة عین تنظرون الی رسول الله صلی الله علیه وآله؛

ای مردم! آنکه مرا می‌شناسد که می‌شناسد‌ و آنکه مرا نمی‌شناسد، من علی فرزند حسین (ع) هستم؛‌‌ همان که در کنار نهر فرات سر مقدسش را از بدن جدا کردند بی‌آنکه جرمی داشته باشد و حقی داشته باشند! من فرزند آن آقایی هستم که حریم او هتک و آرامش او ربوده شد و مالش به غارت ‌و خاندانش به اسارت رفت. من فرزند اویم که [دشمنان انبوه محاصره‌اش کردند و در تنهایی و بی‌یاوری بی‌آنکه کسی را داشته باشد تا به یاریش برخیزد و محاصره دشمن را برای او بشکافد] به شهادتش رساندند. البته این گونه شهادت (شهادت در اوج مظلومیت و حقانیت) افتخار ماست. هان،‌ ای مردم! شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید که نامه‌هایی را برای پدرم نوشتید و او را خدعه کردید؟ و [در نامه‌هایتان] با او عهد و پیمان بستید و با او بیعت کردید؟ سپس با او به جنگ برخاستید و دست از یاری او برداشتید. وای بر شما! از آنچه برای آخرت خویش تدارک دیده‌اید! چه زشت و ناروا اندیشیدید [و توطئه چیدید!] به چه رویی به رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ خواهید نگریست؟».

سخنان امام چهارم که به اینجا رسید، صدای کوفیان به گریه بلند ‌و وجدان‌های خفته برای چندمین بار بیدار شد. آن‌ها یکدیگر را سرزنش می‌کردند و به همدیگر می‌گفتند: تباه شدید و نمی‌دانید.

امام سجاد ـ علیه السلام ـ در ادامه سخنانش فرمود: «خدا بیامرزد کسی را که پند مرا بپذیرد و به خاطر خدا و رسول به آنچه می‌گویم عمل کند، زیرا روش رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ برای ما الگویی شایسته است‌» و به این آیه قرآن استناد کرد: «و لکم فی رسول الله اسوة حسنة».

قبل از اینکه سخنان حضرت به پایان برسد، کوفیان ابراز هم دردی کردند و یک صدا فریاد برآوردند:‌ ای فرزند رسول خدا‌! ما گوش به فرمان شما و به تو وفاداریم؛ از این پس مطیع فرامین تو هستیم. با هر که فرمان دهی می‌جنگیم. با هر که دستور دهی صلح می‌کنیم و ما حق تو و حق خودمان را از ظالمان می‌گیریم.

امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ در پاسخ سخنان ندامت آمیز و شعارگونه کوفیان فرمود: «هرگز! (به شما اعتماد نخواهم کرد و گول شعار‌ها و حمایت‌های سراب گونه شما را نخواهم خورد) ‌ای خیانت‌کاران دغل باز، ‌ای اسیران شهوت و آز. می‌خواهید‌‌ همان پیمان شکنی و ظلمی را که نسبت به پدران من روا داشتید، درباره من نیز روا دارید؟

نه به خدا سوگند، هنوز زخمی را که زده‌اید، خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان. طعم تلخ مصیبت‌ها هنوز در کامم هست و غم‌ها گلوگیر و اندوه من تسکین ناپذیر است. از شما کوفیان می‌خواهم ‌نه با ما باشید و نه علیه ما‌».

امام سجاد ـ علیه السلام ـ با این سخنان، مهر بی‌اعتباری و بی‌وفایی را بر پیشانی آن‌ها زد و آتش حسرت را در جان کوفیان شعله‌ور ساخت و با این سخنان بر ندامت آن‌ها افزود: «اگر حسین ـ علیه السلام ـ کشته شد، چندان شگفت نیست، چرا که پدرش با همه آن ارزش‌ها و کرامت‌های بر‌تر نیز قبل از او به شهادت رسید. ‌ای کوفیان! با آنچه نسبت به حسین ـ علیه السلام ـ روا داشتند، شادمان نباشید. آنچه گذشت واقعه‌ای بزرگ بود! جانم فدای او باد که در کنار شط فرات، سر بر بستر شهادت نهاد. آتش دوزخ جزای کسانی است که او را به شهادت رساندند».



سخنان امام سجاد ـ علیه السلام ـ در مجلس عبیدالله بن زیاد

حضور امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ در جمع اسرای کربلا، چشمگیر بود. پس از ورود کاروان اسرا به مجلس عبیدالله، مهم‌ترین فردی که نظر عبیدالله را جلب کرد، وجود مرد جوانی در میان اسرا بود. عبیدالله که تصور می‌کرد در حادثه کربلا مردی ‌نمانده و همه آنان به قتل رسیده‌اند، از مأموران خود در این باره پرسید‌ و این بازجویی درباره زنده ماندن امام سجاد، حاکی از کینه وی نسبت به خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ به ویژه حضرت اباعبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ بود که نمی‌توانست شاهد حیات مردی از سلاله امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب ـ علیهما السلامـ باشد.

طبری،‌ مورخ مشهور‌ آورده است: «با ورود قافله حسینی به مجلس تشریفاتی عبیدالله، عبیدالله به امام سجاد ـ علیه السلام ـ رو کرد و پرسید: نامت چیست؟ امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود: علی بن الحسین. عبیدالله گفت: مگر خداوند علی ابن الحسین علیهما السلام را در کربلا نکشت؟ علی ابن الحسین علیهما السلام لحظه‌ای سکوت کرد. عبیدالله خطاب به امام ـ علیه السلام ـ گفت: چرا پاسخ نمی‌دهی؟

امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود: «الله یتوفی الانفس حین موت‌ها» ; «خداوند جان‌ها را به هنگام مرگ دریافت می‌کند.» «و ما کان لنفس ان تموت الا باذن الله / هیچ انسانی نمی‌میرد مگر به اذن الهی‌».

عبیدالله بن زیاد با مشاهده آن حضور ذهن و حاضر جوابی و پاسخ کوبنده جوانی که در زنجیر اسارت است، خشمگین شد و دستور داد تا علی بن الحسین علیهما السلام را نیز به شهادت رسانند، ولی حضرت زینب کبری ـ علیها السلام ـ فریاد برآورد: «یا بن زیاد حسبک من دمائنا اسالک بالله ان قتلته الا قتلتنی معه / ‌ای ابن زیاد! آن همه از خون‌های ما که ریخته‌ای، برایت کافی نیست؟ سوگند به خدا، اگر می‌خواهی او را بکشی، مرا هم با او بکش.» شرایط مجلس عبیدالله و سخنان افشاگر حضرت زینب ـ علیها السلام ـ سبب شد تا ابن زیاد از کشتن امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ منصرف شود.

امام سجاد ـ علیه السلام ـ در مسیر شام

در کاروان اسیران هفتاد و دو سر مقدس از یاران امام حسین ـ علیه السلام ـ بود که از کربلا به کوفه و از کوفه به شام حرکت دادند و این در حالی بود که هنوز آثار بیماری علی بن الحسین ـ علیهم السلام ـ باقی بود. کسانی که مأموریت یافتند تا قافله حسینی را از کوفه به شام ببرند: مخضر بن ثعلبه و شمر بن ذی الجوشن بودند. و تنها چهل نفر از سپاه ابن زیاد، مسؤولیت حمل سرهای شهدا را بر عهده داشتند.

قافله اسیران را از چند منزل از جمله: قادسیه، هیت، ناووسه، آلوسه، حدیثه، اثیم، رقه، حلاوه، سفاخ، علیث و دیرالزور گذراندند تا به دمشق وارد شدند. هنگامی که کاروان اهل بیت علیهم السلام به منزل «سفاخ» رسیدند، باران شدید شتران را از رفتن باز داشت، ناگزیر چند روزی در آنجا توقف کردند و این توقف سبب شد تا شائق پسر سهل بن ساعدی ـ از اصحاب رسول الله ـ صلی الله علیه وآله‌ ـ از موضوع شهادت فرزند رسول خداـ صلی الله علیه وآله ـ و اسارت اهل بیت علیهم السلام او آگاه شود و فرمایشات رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ درباره محبت رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ نسبت به امام حسین ـ علیه السلام ـ را برای مردم بازگو کند و کاروان اسیران مورد حمایت و محبت مردم قرار گیرند.

در برخی از منابع تاریخی آورده‌اند: قافله اسیران اهل بیت ـ علیهم السلام ـ از شهر بعلبک نیز گذشت. مردم بعلبک تا شش مایلی از شهر بیرون آمده، به روش خاص خود به جشن و شادی پرداختند! باید گفت: شهر‌ها هر چه به شام، مقر حکومت امویان نزدیک‌تر می‌شد، مردمانش از اهل بیت علیهم السلام دور‌تر بودند و شناخت آن‌ها از اسلام اموی بیش از اسلام ناب محمدی و علوی بود.

سلطه بنی امیه بر این مناطق، اجازه نمی‌داد تا راویان و سخنگویان، فضائل اهل بیت علیهم السلام و مناقب علی بن ابی طالب ـ علیهما السلام ـ را برای مردم بازگو کنند، بلکه برعکس راویانی اجازه حدیث گفتن داشتند که در راستای اهداف دستگاه خلافت به جعل حدیث بپردازند. از این جهت دور از انتظار نمی‌نمود که ساکنان بعلبک با مشاهده کاروان اهل بیت و اسیران ستمدیده به شادی و سرور بپردازند، به ویژه اینکه قبل از ورود کاروان اسیران اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به آن شهر، تبلیغات وسیعی علیه آن قافله صورت داده بودند.

منظره تأسف آور کودکان شلاق خورده و بچه‌های پدر از دست داده و زنان داغ‌دیده و دختران یتیم از یک طرف و قهقهه‌های مردم بی‌خبر از همه جا و سخنان شماتت آمیز آن‌ها، نمکی بود بر زخم اسرای کربلا! در اینجا بود که دختر امیرالمؤمنین،‌ام کلثوم، با مشاهده این وضعیت به آن‌ها چنین نفرین کرد: «اباد الله کثرتکم، و سلط علیکم من لا یرحمکم / خداوند جمعتان را پراکنده و نابود سازد و کسانی را که به شما رحم نمی‌کنند بر شما مسلط گرداند‌».

سخنان اسوه زهد و تقوا در بعلبک

حضرت امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ در حالی که قطرات اشک بر چهره‌اش جاری بود، با قلبی سوزان به مردم غفلت زده بعلبک چنین فرمود: «آری روزگار است و شگفتی‌های پایان ناپذیر و مصیبت‌های مداوم آن؛ ‌ای کاش می‌دانستم کشمکش‌های گردون تا کی و تا کجا ما را به همراه می‌برد و تا چه وقت روزگار از ما روی برمی‌تابد!

ما را بر پشت شتران برهنه سیر می‌دهد. در حالی که سواران بر شترهای نجیب، خویش را از گزند دشواری‌های راه در امان می‌دارند! گویی که ما اسیران رومی هستیم که اکنون در حلقه محاصره ایشان قرار گرفته‌ایم! وای بر شما،‌ ای مردمان غفلت زده! شما به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ کفر ورزیدید و زحمات او را ناسپاسی کردید و چون گمراهان راه پیمودید‌».

ورود به شام

در بعضی مقاتل آمده است: امام سجاد ـ علیه السلام ـ پس از تحمل شکنجه‌های فراوان در بین راه، سرانجام به شهر شام، شهر دسیسه و دشنام، شهر دشمنان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ، شهری که مردان و زنانش مدت پنجاه سال جز بدگویی علی بن ابی طالب ـ علیهما السلام ـ چیزی نشنیده بودند و لعن او را فریضه می‌شمردند، رسید. کوفیان که پیرو علی ـ علیه السلام ـ بودند و از مولی شناخت داشتند، چه کردند که شامیان بکنند!

دیلم بن عمر می‌گوید: «آن روز که کاروان اسیران آل رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ وارد شام شدند، من در شام بودم و حرکت آنان را در شهر با چشمانم دیدم.

اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را به طرف مسجد جامع شهر آوردند، لختی آنان را متوقف ساختند. در این میان پیرمردی از شامیان در برابر علی ابن الحسین ـ علیهما السلام ـ که سالار آن قافله شناخته می‌شد، ایستاد و گفت: خدا را سپاس که شما را کشت و مردمان را از شر شما آسوده ساخت و پیشوای مؤمنان - یزید بن معاویه - را بر شما پیروز گردانید!

علی بن الحسین ـ علیهم السلام ـ لب فرو بسته بود تا آنچه پیرمرد در دل دارد بگوید. وقتی سخنان پیرمرد به پایان رسید، امام ـ علیه السلام ـ فرمود: همه سخنانت را گوش دادم و تحمل کردم تا حرف‌هایت تمام شود، اکنون شایسته است تو نیز سخنان مرا بشنوی.

پیرمرد گفت: برای شنیدن آماده‌ام.

علی بن الحسین ـ علیهما السلام ـ فرمود: آیا قرآن تلاوت کرده‌ای؟

پیرمرد گفت: آری.

علی بن الحسین ـ علیهما السلام ـ فرمود: آیا این آیه را خوانده‌ای که خداوند می‌فرماید:

‌«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی /‌ای پیامبر، به مردمان بگو من در برابر تلاش‌هایی که برای هدایت شما انجام داده‌ام، پاداشی نمی‌خواهم جز اینکه خویشان مرا دوست بدارید‌».

پیرمرد جواب داد: آری خوانده‌ام، ولی چه ارتباطی با شما دارد؟‌

حضرت پاسخ داد: مقصود این آیه از خویشان پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ ماییم.

سپس امام ـ علیه السلام ـ پرسید: ‌ای پیرمرد آیا این آیه را خوانده‌ای؟

«و آت ذی القربی حقه / حق خویشاوندان و نزدیکانت را پرداخت کن‌».

مرد شامی: آیا شمایید «ذی القربی» و خویشاوند پیامبر؟

امام ـ علیه السلام ـ فرمود: بلی، ما هستیم. آیا سخن خدا را در قرآن خوانده‌ای که فرموده است: «واعلموا انما غنمتم من شی ء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی / آنچه غنیمت به چنگ می‌آورید یک پنجم آن از خدا و رسول و نزدیکان اوست‌».

مرد شامی گفت: آری خوانده‌ام.

امام فرمود: مقصود از ذی القربی در این آیه نیز ما هستیم.

امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود: آیا این آیه را تلاوت کرده‌ای: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا / همانا خداوند اراده کرده است که پلیدی و گناه از شما اهل بیت زدوده شود و شما را به گونه‌ای بی‌مانند پاک گرداند‌».‌ای مرد شامی! آیا در میان مسلمانان کسی جز ما، «اهل بیت رسول خداصلی الله علیه وآله» شناخته می‌شود؟

مرد شامی دانست آنچه درباره این اسیران شنیده درست نیست. آنان خارجی نیستند. اینان فرزندان رسول الله صلی الله علیه وآله هستند و از آنچه گفته بود پشیمان شده، با شرمساری دست‌هایش را به سوی آسمان بالا برد و به حالت توبه و استغفار گفت: «اللهم انی اتوب الیک، اللهم انی اتوب الیک، اللهم انی اتوب الیک، من عداوة آل محمدصلی الله علیه وآله و ابرا الیک ممن قتل اهل بیت محمدصلی الله علیه وآله و لقد قرات القرآن منذ دهر فما شعرت بها قبل الیوم / خدایا به سوی تو باز می‌گردم، خدایا به سوی تو باز می‌گردم، خدایا به سوی تو باز می‌گردم از دشمنی خاندان پیامبر و بی‌زاری می‌جویم و به سوی تو رو می‌آورم از کشندگان خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله. من روزگاران دراز قرآن تلاوت کرده‌ام ولی تا امروز مفاهیم و معارف آن را درک نکرده بودم‌».

سخنانی که بین امام سجاد ـ علیه السلام ـ و پیرمرد شامی گذشت، ندای بیدارباشی بود بر پندار خفته شامیان.

جواب امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ به شماتت دشمنان

مورخین نوشته‌اند: ابراهیم پسر طلحه (از بلواگران جنگ جمل) در آن هنگام در شام بود. خود را به کاروان اسرای اهل بیت رساند. چون علی بن الحسین ـ علیهما السلام ـ را دید، از حضرت پرسید: علی بن الحسین ـ علیهما السلام ـ‌ حالا چه کسی پیروز است؟ (گویا فرزند طلحه شکست پدرش در جنگ با علی ابن ابی طالب ـ علیهما السلام ـ را در برابر چشمانش مجسم کرد و از روی انتقام جویی چنین گفت.)

امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود: «اگر می‌خواهی بدانی ظفرمند کیست؟ هنگام نماز، اذان و اقامه بگو‌».

پاسخ کوتاه، اما کوبنده امام سجاد ـ علیه السلام ـ به پسر طلحة بن عبیدالله، پیامی ژرف به همراه داشت. به او فهماند که جنگ ما در گذشته و حال برای عزت و قدرت دنیایی نبود که اکنون ما شکست خورده باشیم و تو و یزید فاتح باشید. قیام ما برای زنده ماندن پیام وحی و رسالت بود و تا زمانی که از ماذنه‌ها، ندای اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله به گوش رسد و مسلمانان برای نماز خویش در اذان و اقامه، این شعار‌ها را تکرار کنند، ما پیروزیم.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:52:00 ق.ظ ]




شهادت امام سجاد(ع)، داغ دیده کربلا
  امام علی بن الحسین علیه‌السلام، معروف به “زین العابدین” و “سجاد” و مکنی به ابوالحسن و ابومحمد، در پنجم شعبان سال ۳۸ قمری دیده به جهان گشود
   مادرش، شهربانو دختر یزدگرد سوم پادشاه ساسانی ایران بود که پس از حمله مسلمانان به امپراتوری ساسانیان و پیروزی مسلمانان در آن نبرد، اسیر شد و همراه اسیران ایرانی به مدینه منتقل شد و به پیشنهاد امیرالمومنین علیه‌السلام در انتخاب همسر، آزاد و مختار گشت؛ وی در میان جوانان و صاحب منصبان مدینه، حضرت ابا عبدالله الحسین علیه‌السلام را اختیار و به عقد ازدواج وی درآمد و از آن هنگام به «سیدة النساء» معروف شد.
   وی چند سالی بیش در بیت امام حسین علیه‌السلام زندگی نکرد. زیرا در هنگام تولد تنها فرزندش امام زین العابدین علیه‌السلام در سال ۳۸ قمری بدرود حیات گفت.
   امام سجاد علیه‌السلام پس از شهادت پدر ارجمندش امام حسین علیه‌السلام در محرم سال ۶۱ قمری، در ۲۳ سالگی به مقام امامت نایل آمد و در سخت‌ترین و دشوارترین تاریخ امت اسلام، رهبری شیعیان و محبان اهل بیت علیهم‌السلام را بر عهده گرفت و راه و روش پدران و نیاکان پاک‌نژاد خویش را استمرار بخشید.
   آن حضرت، در واقعه کربلا حضور فعال داشت و از آغاز مبارزه امام حسین علیه‌السلام بر ضد یزید بن معاویه، در کنار آن حضرت بود و در سفر آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به عراق و سرزمین کربلا، وی را همراهی می‌فرمود.
   ولیکن در روز عاشورا که تمامی یاران امام حسین علیه‌السلام به اذن آن حضرت و پس از آن، خود امام حسین علیه‌السلام وارد میدان کارزار شده و با دشمنان به نبرد جانانه پرداختند و سرانجام مظلومانه به شهادت رسیدند، امام زین العابدین علیه‌السلام بر اثر بیماری و تب شدید از جنگ با دشمنان بازماند و به اراده الهی از آن واقعه خونین، جان به در برد، تا به عنوان حجت خدا بر روی زمین و امام امت و جانشین پدرش ابا عبدالله الحسین علیه‌السلام، سکان کشتی طوفان‌زده امت را هدایت و رهبری فرماید.
   آن حضرت، پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام و یارانش در کربلا، به همراه بازماندگان قافله حسینی به اسارت دشمن درآمد و در حالی که از بیماری توان‌فرسا، رنج می‌برد، در غل و زنجیر دشمنان قرار گرفت و سختی اسارت اهل بیت علیهم‌السلام از کربلا به کوفه و از کوفه به شام را با صبر و بردباری تحمل کرد و تسلی و تسکینی برای سایر اسیران در بند بود و با خطبه‌های روان و روشنگر خود، دشمنان و جنایت‌کاران را رسوا و حقانیت امام حسین علیه‌السلام را به گوش مسلمانان عالم رسانید و آنان را از خواب غفلت بیدار کرد و تحول عظیمی در جامعه مسلمانان بوجود آورد و دشمنان اهل بیت علیهم‌السلام را به عقب نشینی از مواضع و دیدگاه‌های شیطانی خود واداشت.
   امام زین العابدین علیه‌السلام پس از بازگشت به مدینه، به مدت ۳۴ سال امامت شیعیان را بر عهده داشت و در این مدت نیز با حوادث و رویداد‌های بزرگی روبرو شد، ولی به حول و قوه الهی از همه آن‌ها با سربلندی و سرافرازی عبور کرد.
از امام زین العابدین علیه‌السلام آثار ارزشمندی از قبیل مواعظ، احادیث، اشعار و ادعیه به صورت پراکنده به جای ماند و مورد استفاده محققان و متقیان قرار می‌گیرد.
   ۲ اثر مدون از ایشان به جا مانده است که در میان آثار اسلامی، درخشندگی و جاودانگی ویژه‌ای دارند. آن دو عبارتند از:
صحیفه سجادیه، که مشتمل بر ۸۳ دعا و مناجات است.
   رسالة الحقوق، که تبیین‌کننده حقوق آحاد ملت و افراد بشری در جامعه اسلامی است.
   به هر ترتیب، این امام همام پس از ۵۷ سال زندگی در محرم سال ۹۵ قمری، بر اثر زهری که به دستور ولید بن عبدالملک اموی به آن حضرت خورانیده شد در مدینه منوره به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در جوار قبر مطهر عمویش امام حسن‌مجتبی علیه‌السلام به خاک سپرده شد.
   درباره تاریخ شهادت امام زین العابدین علیه‌السلام، گرچه تمامی مورخان و سیره‌نگاران اتفاق دارند که این واقعه عظیم در ماه محرم واقع شد، ولی در تعیین روز و سال وقوع آن اتفاق نظر و دیدگاه واحدی وجود ندارد. برخی از آنان، روز ۱۲ محرم، برخی ۱۸ محرم و برخی دیگر ۲۵ محرم را روز شهادتش می‌دانند.
   همچنین درباره سال شهادتش با این که اکثر مورخان، سال ۹۵ را ذکر کرده‌اند، برخی سال ۹۴ قمری را بیان کرده‌اند.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:46:00 ق.ظ ]




در امتداد دفاع مقدس

دفاع مقدس یکی از مهم ترین مولفه های عینی است که مفهوم عینی - عملی مقاومت را شکل داده است. نظام جمهوری اسلامی زمانی توانست قدرت غالب عراق صدام را از بین ببرد که «مقاومت» را به عنوان مدل عملی سیاست ورزی خود تعریف کرد. اگر تمام جنگ تحمیلی در یک خرده گفتمان خلاصه شود، آن خرده گفتمان «مقاومت» است.


با گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی و سی و هشت سال از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، تحلیل های بسیاری در خصوص انقلاب اسلامی و مهم ترین رویدادهای تاریخی آن ازجمله دفاع مقدس صورت گرفته است.

بخشی از این رویدادها در انقلاب اسلامی، رویدادهایی هستند که قابل انفکاک از موجودیت گفتمان شکل گرفته در انقلاب اسلامی نیست. با توجه و تمرکز بر این که انقلاب اسلامی اساسا امری ایستا نبوده و از گفتمانی پویا برخوردار است، گفتمان آن همواره از فراروایت هایی همچون دفاع مقدس شکل گرفته است.

به همین دلیل، دستاوردهای دفاع مقدس را می توان امری حیاتی برای تداوم فلسفه این انقلاب عنوان کرده و بیان این دستاوردها را عاملی برای تحکیم موقعیت مردمی انقلاب، مبارزه با نظام سلطه و استکبار جهانی و حتی تحکیم موقعیت و توان استراتژیک ایران در حوزه منطقه ای و فرامنطقه ای و در پرتو عمق انقلاب، برای توان لجستیک ایران اسلامی در جغرافیای جهان اسلام و بلکه فراتر از آن برشمرد.

از همین روست که هرگاه با پدیده های نوظهوری در منطقه همچون حزب الله لبنان، حشدالشعبی عراق، حماس و جهاد اسلامی فلسطین، انصارالله یمن، لشکرهای زینبیون و فاطمیون افغانستان و پاکستان و حتی مقاومت جانانه سربازان سوری در مقابل تروریست های تکفیری و… مواجه می شویم، تازه می فهمیم که دفاع مقدس ۸ ساله ملت ایران چه برکات بزرگی داشته است که امروز جغرافیایی به وسعت منطقه غرب آسیا را پوشش داده است که همه این ها که برشمرده شد قسمت کوچکی از کوه بزرگ یخی است که از دریای پر تلاطم جهان امروز بیرون زده و خودنمایی می کند که بخش زیادی از این کوه بزرگ در عمق دریای انقلاب خمینی کبیر پنهان است و همین باعث ترس و وحشت آمریکا و رژیم صهیونیستی که حیات خود را در خطر می بینند، شده است.  

دفاع مقدس و مسأله نظام سلطه

یکی از مهم ترین ارمغان های دفاع مقدس، ایجاد فاصله و حد و مرز با نظام سلطه و استکبار جهانی بوده است.

از استکبار جهانی معانی متعددی تحصیل شده است که مصداق کامل آن را می توان در نگاه فرودستانه ای که آمریکا نسبت به سایر کشورها داشته است، تاویل کرد.

در این فضا، نگاه آمریکایی ها نسبت به ملت ایران را می توان یکی از نکاتی دانست که در طول انقلاب اسلامی خود را با نگاه تحقیرآمیز نسبت به انقلاب اسلامی، بی توجهی به خواست مردم ایران در مبارزه با نظام طاغوت و نهایتا تلاش برای غلبه عراق بر ایران در قالب جنگ تحمیلی عنوان کرد.

در طول دفاع مقدس علائم بسیاری وجود داشت که مصداقی برای حمایت آمریکا از عراق و متعاقبا تلاش این کشور و سایر کشورهای غربی برای شکست ایران قلمداد شده است. 

دفاع مقدس نشان داد که ایران به لحاظ استراتژیک نبایستی برای تداوم وضعیت انقلابی خود، دل به کشوری خاص بسته و باید بر روی زانوهای خود بایستد.

بعد از جنگ تحمیلی بود که ایران به درستی الگوی دوستی و دشمنی خود را تعریف کرده و تلاش داشت تا مرز بین دوستان و دشمنان خود را مشخص کند.

برای ایران معین شد که دولتی به نام ایالات متحده آمریکا نه تنها نمی تواند دوستی برای ایران و انقلاب اسلامی باشد، بلکه به جهت آن که از نگاه منطقه ای ایران هراسان است، تا جایی که بتواند مانع از تداوم حیات انقلاب اسلامی می شود.  

دفاع مقدس و استفاده از ظرفیت ملی

یکی از علل پیروزی های ایران در جنگ (علیه عراقی که توسط یک ارتش چند ملیتی حمایت می شد) این بود که ایران صحنه نبرد را صرفا به ارتش منظم دولتی محدود نکرد و توانست صحنه را به حوزه مردمی و مدل غیر ارتشی از جنگ نامنظم سوق دهد.

این مسأله در آن زمان توانست نیروهای بسیاری از مردم را به عنوان یاری برای ارتش منظم ایران تعریف کرده و سرنوشت جنگ تحمیلی را به نفع ایران و مردم ایران تغییر دهد.

اما این دستاورد تنها در آن زمان قابل تعریف نبود و تنها در سی و اندی سال بعد که ایران توانست این مدل نبرد را در صحنه منطقه ای و در دل نبردهای چریکی علیه نظام سلطه منتقل کند، به عنوان یک دستاورد مهم معرفی شد.

جنگ سال ۲۰۰۰ میلادی لبنان علیه صهیونیست ها، جنگ ۳۳ روزه، نبرد ۵۵ روزه، جنگ علیه داعش چند ملیتی و جنگ یمنی ها علیه ارتش های چند ملیتی که توسط سعودی اجیر شده اند (که یک نمونه آن سازمان مخوف بلک واتر آمریکا در یمن است)، همه و همه صحنه هایی بوده اند که با تجربیات گران سنگ ایران در زمینه نبرد چریکی پیش رفته اند. علت بسیاری از هراس های نظام سلطه از ایران همین مدل نبرد ایران است. اگرچه ایران در این چهل سال توانسته توان و ظرفیت های منظم خود را افزایش دهد و ارتش خود را کارآمدتر کند، اما این بُعد ناشناخته از ظرفیت ایران بیشتر هراس دشمن را به همراه داشته است.

انتقال تجربیات همین مدل به سایر کشورها و خصوصا به کشورهایی که در محور مقاومت هستند، موضوعی است که در بیست سال اخیر و خصوصا در یک دهه گذشته سرنوشت بسیاری از نبردهای غیرمنظم را تغییر داده است که یک نمونه آن شکست داعش است.

دفاع مقدس و مسأله منطقه گرایی ایران

بی توجهی نظام سلطه نسبت به فجایع دولت صدام علیه ایران، یارگیری عراق از دولت های بزرگ آن زمان و ممانعت کشورهای غربی از پذیرش مجروحان ایرانی جنگ عراق علیه ایران، همه و همه مصادیقی بودند که سبب شدند مدل «هویت گرای خود اتکا» و متعاقبا «مدل منطقه ای ایران» به تدریج نظم و نسق یابد.

اینک جمهوری اسلامی به راحتی می تواند از معرفی یک «مدل منطقه ای منحصر به فرد خود» در سطح بین المللی سخن بگوید.  

منظور از مدل منطقه ای منحصر به فرد ایران چیست؟

یکی از مسائلی که کمتر توسط تحلیل گران مورد توجه قرار گرفته است، نوع نگاه منطقه ای ایران است.

مدل منطقه ای ایران را می توان منحصر به فردترین مدل منطقه ای دنیا معرفی کرد. بدین گونه که معیار ایران برای منطقه گرایی نه عامل اقتصاد و نه حتی عامل امنیت بوده است؛ بلکه مدل ایران در منطقه گرایی تنها مدل هویت گرایانه است. هویتی که می توان آن را پیامدی از گفتمان اصیل و معنادار انقلاب اسلامی، الگوهای دفاع مقدس برای دوستی و دشمنی و…عنوان کرد.

از سال ۲۰۰۰ میلادی و به خصوص از زمانی که ملت لبنان در تلاش بود تا اراضی خود را از دست رژیم غاصب صهیونیستی خارج کند، ایران به دنبال این بود تا با مدل هویت گرای خود، حس عزت ملی و اعتماد به نفس ملی را به ملت لبنان تزریق کرده و آن ها را به سمت تشکیل واحد سیاسی به نام لبنان با تمامیت ارضی و استقلال سیاسی که اینک شاهد آن هستیم و منشور سازمان ملل نیز آن را به رسمیت شناخته است، برساند. در آن زمان، نظام سلطه همان رفتاری را از خود نشان داد که در قبال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، آن را انجام داده بود.

نظام سلطه با تمام توان خود به میدان آمد تا صهیونیست ها را مبسوط الید معرفی کند. اما جمهوری اسلامی با رهبری حکیمانه حضرت آیت الله خامنه ای همان الگویی را که در دفاع مقدس در برابر این نظام پیاده کرد، در قبال لبنان هم عملیاتی کرد و لبنانی ها را به جایگاهی رساند که خود را به عنوان یک «ملت» معرفی کرده و صهیونیست ها را از جنوب خارج کرده و همان مدل در جنگ های سی و سه روزه نیز توسط لبنانی ها اتفاق افتاد و مدل مبارزه با نظام سلطه با تکیه صرف بر توان داخلی مورد توجه قرار گرفت.

اتفاق بعدی در جنگ هایی بود که علیه ملت مظلوم فلسطین افتاد، دقیقا همان سناریوی عزت آفرینی که در جنگ های صهیونیست ها علیه لبنانی ها به نیروهای مردمی لبنان منتقل شد، به فلسطینی ها نیز منتقل شد، تا جایی که بسیاری از مردم فلسطین نه تنها در نواز غزه، بلکه در کرانه باختری به این نتیجه رسیدند که راه حل مسأله فلسطین نه از طریق میز مذاکره و با تئوری های منسوخ و دیکته شده ای که نظام سلطه به جنبش فتح دیکته کرده بود، است، بلکه دستیابی به اهداف با منطق مبارزه و مقاومت محقق می شود.  

مقاومت به عنوان مهم ترین معیار الگوی منطقه ای ایران

دفاع مقدس یکی از مهم ترین مولفه های عینی است که مفهوم عینی - عملی مقاومت را شکل داده است.

نظام جمهوری اسلامی زمانی توانست قدرت غالب عراق صدام را از بین ببرد که «مقاومت» را به عنوان مدل عملی سیاست ورزی خود تعریف کرد.

در قالب آن مدل مفهومی، ایران حتی از بازیگرانی که در داخل عراق نسبت به دولت وقت عراق ناراضی بودند نیز یارگیری کرد و این منطق فرادولتی مدل عینی - عملی مقاومت بود که پیاده شد.

بی تردید مدل مقاومت از دل دگرسازی انقلاب اسلامی نسبت به نظام سلطه شکل گرفته و به علت تداوم وضعیت یارگیری ایران در سطح منطقه ای و بین المللی و در سطحی فراتر، معیار تعریف یک بازیگر قدرتمند منطقه ای و سیستم منطقه گرایی شده است.

اگر تمام جنگ تحمیلی در یک خرده گفتمان خلاصه شود، آن خرده گفتمان «مقاومت» است. خرده گفتمانی که اینک بسیاری از تحولات منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا وابسته به آن است.

اینک نه تنها مقاومت یک مفهوم انتزاعی و ذهنی نیست، بلکه تبدیل به یک دکترین استراتژیک نیز شده است که بسیاری از معادلات را تعریف می کند و محدودیت هایی را برای توان منطقه ای و بین المللی نظام سلطه و بازیگران اصلی که در آن قرار دارند، ایجاد کرده است.

مقاومت یک مفهوم اساسی، حیاتی و تعیین کننده است که صهیونیست ها در بسیاری از مناسباتی که بناست آن را طراحی کنند، به آن توجه می کنند و آن را معیاری برای رفتار و نوع مواجهه با بازیگرانی که در این محور و ذیل آن مفهوم قرار دارند، می دانند.

یمن، عراق، لبنان، سوریه همه بازیگرانی هستند که در درون مدل منطقه مقاومت قرار می گیرند و مبدع و مبتکر آن ایران اسلامی و ا مامان انقلاب بوده اند.  

- جنگ سال ۲۰۰۰ میلادی لبنان علیه صهیونیست ها، جنگ ۳۳ روزه، نبرد ۵۵ روزه، جنگ علیه داعش چند ملیتی و جنگ یمنی ها علیه ارتش های چند ملیتی که توسط سعودی اجیر شده اند (که یک نمونه آن سازمان مخوف بلک واتر آمریکا در یمن است)، همه و همه صحنه هایی بوده اند که با تجربیات گران سنگ ایران در زمینه نبرد چریکی پیش رفته اند.

- معیار ایران برای منطقه گرایی نه عامل اقتصاد و نه حتی عامل امنیت بوده است؛ بلکه مدل ایران در منطقه گرایی تنها مدل هویت گرایانه است. هویتی که می توان آن را پیامدی از گفتمان اصیل و معنادار انقلاب اسلامی، الگوهای دفاع مقدس برای دوستی و دشمنی و… عنوان کرد.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:44:00 ق.ظ ]