نرجس
 
   



عیب‌جویی از نگاه قرآن/ عیب‌جویی نتیجه عداوت و حسد است
 عیب‌جویی از رذایل اخلاقی است که قرآن با تعبیرهای مختلف از آن نهی کرده و عیب‌جو را مورد نکوهش قرار داده است. عیب‌جویی نتیجه عداوت و حسد است به این معنا که اگر کسی کینه دیگری را در دل داشته باشد به‌دنبال عیوب او می‌افتد تا آن‌ها را پیدا و رسوایش کند. 
بسیاری از مردم به جای این‌که به‌دنبال رفع عیوب خود باشند، مدام در پی جست‌وجوی عیوب دیگران هستند. این‌گونه افراد رفتار دیگران را زیر ذره‌بین قرار می‌دهند تا به محض مشاهده کوچک‌ترین لغزش و یا اشتباهی، شروع به عیب‌جویی کنند.

عیب‌جویی یکی از رذایل اخلاقی است که قرآن با تعبیرهای مختلف از آن نهی کرده و عیب‌جو را مورد نکوهش قرار داده است.

عیب‌جویی نتیجه عداوت و حسد است به این معنا که اگر کسی کینه و دشمنی دیگری را در دل داشته باشد به‌دنبال عیوب او می‌افتد تا آن‌ها را پیدا و رسوایش کند.

عیب‌جویی مایۀ ریخته شدن آبروی دیگران،‌ باعث تهییج کینه‌ها و عداوت باعث از بین رفتن محبت و از دست دادن دوستان و موجب از هم گسیختگی نظام و شیرازۀ اجتماع می‌شود.

عیب‌جویی حالتی است که از خودخواهی انسان سرچشمه می‌گیرد؛ یعنی چون انسان حب ذات دارد، نمی‌خواهد باور کند که دارای عیوب بسیاری است. با آن‌که همه انسان‌ها بر نقص‌ها و ضعف‌های خود آگاهند، اما برخی از آنان به‌دلیل داشتن حس خودپرستی و خودخواهی، چنین وانمود می‌کنند که هیچ‌گونه عیب و ایرادی ندارند.

این افراد برای سرپوش گذاشتن بر عیوب خود، خودشان را با افرادی که دارای عیوب بدتری هستند، مقایسه می‌کنند تا از این طریق هم خود را بهتر از دیگران جلوه دهند و هم دلشان را به این خوش کنند که آن قدرها هم آدم بدی نیستند.

امام علی(ع) در رابطه با عیب‌جویی سخنان گهرباری دارد از جمله این‌که فرموده است: «خوشا به حال آن‌کس که عیب خودش، او را از پرداختن به عیب‌های مردم باز دارد» و امام صادق(ع) نیز جمله‌ای هشدار دهنده دارد و می‌فرماید «من روی علی مؤمن روایة یرید بها شینه وهدم مروّته لیسقط من اعین الناس، اخرجه الله عزّ و جلّ من ولایته الی ولایة الشیطان؛ هرکس علیه یک مؤمن مطلبی نقل کند که بخواهد با آن او را بدنام کند و شخصیتش را از بین ببرد، تا بدین سبب از چشم مردم بیافتد، خداوند عز و جل او را از ولایت خود به سوی ولایت شیطان اخراج کند.

هر کسی با مراجعۀ به نفس خویش متوجه می‌شود که خودش مانند دیگران خالی از عیوب نیست و خداوند از روی لطف، صفات بد و زشت و اشتباهات او را از دیگران مخفی کرده است. توجه به این نکته همچنین، توجه به آثار شوم عیب‌جویی بر خود فرد و دیگران،‌ چه دنیوی و چه اخروی، از مهم‌ترین راهکارهای درمان این صفت زشت است.

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-05-14] [ 07:48:00 ق.ظ ]




نگاه قرآن در رابطه با عیب‌جویی

زندگی اجتماعی انسان‌ها در کنار یکدیگر نیازمند وضع قوانین و مقرراتی است که روابط بین آن‌ها را تنظیم کرده و از آفات آن جلوگیری کند. خداوند متعال برای سامان دادن به زندگی اجتماعی بشر، آن‌ها را به سوی اموری تشویق کرده و از اموری دیگر بازداشته است. یکی از این امور بازداشت شده عیب‌جویی است.

خداوند متعال در آیات یک و دو سوره همزه در رابطه با عیب‌جویی از دیگران فرموده است: «وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ﴿۱﴾الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ واى بر هر بدگوى عیب‌جویى، که مالى گرد آورد و برشمردش». خداوند متعال در این ایه با کلماتی مثل «همزه» و «لمزه»، مردم را از عیب‌جویی یکدیگر نهی کرده است. «همزه» از ریشه «همز» در اصل به‌معنای شکستن است؛ از آن‌جاکه عیب‌جویان شخصیت دیگران را در هم می‌شکنند به آن‌ها «همزه» اطلاق شده و «لمزه» نیز از ریشه «لُمز» به‌معنای طعنه زدن و عیب‌جویی کردن است.

همچنین، در آیه ۷۹ سوره توبه در این رابطه می‌فرماید: «الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ کسانى‌که بر مؤمنانى که [افزون بر صدقه واجب] از روى میل صدقات [مستحب نیز] مى‏دهند عیب مى‏گیرند و [همچنین] از کسانى‌که [در انفاق] جز به اندازه توانشان نمى‏یابند [عیب‌جویى مى‏کنند] و آنان را به ریشخند مى‏گیرند [بدانند که] خدا آنان را به ریشخند مى‏گیرد و براى ایشان عذابى پر درد خواهد بود».

در آیه یازده سوره حجرات آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُون؛ اى کسانى‌که ایمان آورده‏اید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آن‌ها از این‌ها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند] شاید آن‌ها از این‌ها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقب‌هاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هرکه توبه نکرد آنان خود ستمکارند».

کلمه «انفسکم» همه کوتاهی‌اش حکمت الهی را بیان می‌کند و آن این است که مسلمانان به منزله جان یکدیگرند و افشای عیب یک نفر در حقیقت افشای عیب خود است. همان‌طور که انسان عیب خود را نمی‌گوید نباید عیب دیگران را هم بازگو کند.

خداوند متعال همچنین، در آیه ۱۲ سوره حجرات در این رابطه فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ؛ اى کسانى‌که ایمان آورده‏‌ا‌ید از بسیارى از گمان‌ها بپرهیزید که پاره‏‌اى از گمان‌ها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏‌اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏پذیر مهربان است».

علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این ایه گفته است: «تجسس به‌معنای پیگیری و تفحص از امور پنهانی مردم است اموری که مردم عنایت دارند پنهان بماند و تو آن‌ها را پیگیری کنی تا خبردار شوی».

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:45:00 ق.ظ ]




آثار عیب‌جویی

از جمله اثاری که عیب‌جویی می‌تواند برای شخص به‌دنبال آورد  تنهایی و انزوا است عموم مردم از معاشرت با افراد عیب‌جو دوری می‌کنند؛ زیرا همیشه نگرانند که مبادا تعرضی به شخصیت آن‌ها شود. همچنین، رسوایی و فاش شدن اسرار امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «کسی‌که در جست‌وجوی اسرار مردم باشد خداوند اسرارش را آشکار می‌کند. از دیگر آثار می‌توان به نداشتن آرامش روانی، شکل‌گیری عداوت علیه فرد و شریک بودن در گناهی که فاش شده است اشاره کرد.

 خداوند متعال برای سامان دادن به زندگی اجتماعی بشر، آن‌ها را به‌سوی اموری تشویق کرده و از اموری دیگر بازداشته است. یکی از این امور اصلاح عیوب خود، با منع از عیب‌جویی دیگران است.

: عیب‌جویی نتایج و پیامدهای ناگواری برای فرد عیب‌جو دارد؛ از جمله تنهایی و منزوی شدن است؛ یعنی عموم مردم از معاشرت با افراد عیب‌جو دوری می‌کنند؛ زیرا همیشه نگرانند که مبادا تعرضی به شخصیت آن‌ها شود

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 07:44:00 ق.ظ ]





|
نتیجه کوتاهی در کارها و ثمره دوراندیشی
|
حرص، بردگی دائمی است
|
لجاجت، رای و تدبیر را تباه می کند
|
راه بیرون کردن کینه از دل دیگران
|
راه ادب کردن خطا کار، تحسین نیکوکار است
|
سعه صدر از ابزار ریاست است
|
از هر کاری ترسیدی خود را در آن انداز
|
رمز پیروزی بر دشمن و باطل
|
روی آوردن به آراء و اندیشه های درست
|
مردم نسبت به آنچه نمی‌ دانند دشمن‌ اند

|
آزاده باشید
|
مردم، به دولت‌مردان خود شبيه‌ترند تا به پدران‌شان.
|
حضرت علی علیه السّلام در فرازی از دعای کمیل عرضه می دارد: پروردگارا ! پروردگارا ! پروردگارا ! اعضاء و جوارح مرا در راه خدمت به
|
نگاه كردن به سه چيز عبادت است: به صورت پدر و مادر، به قرآن و به دريا.
|
اي شيعيان، شما به ما منسوب هستيد، پس مايه زينت ما باشيد نه مايه آبرو ريزي ما.
|
تكبر در برابر شخص متكبر عين تواضع است.
|
سخن حق را از هر که شنیدى بپذیر اگر چه دشمن و بیگانه باشد و ناحق را از هر که شنیدى نپذیر اگر چه دوست و نزدیک باشد.
|
مرگ با عزّت
|
اسلام بر پنج پایه استوار شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت و به هیچ چیز به اندازه آنچه در روز غدیر به ولایت تاکید شده، ندا
|
هر روزی که در آن گناه نشود همان روز، روز عید است.
راه ادب کردن خطا کار، تحسین نیکوکار است
امام علی علیه السلام فرمودند:
ازْجُرِ الْمُسِی ءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ.

به پاداش دادن و قدردانی از نیکوکار بدکار را بیازار.
نهج البلاغه، حکمت 168
شرح حدیث:
راه ادب کردن خطاکار تحسین و تشویق وجایزه دادن به نیکوکار است. این شیوه در جای جای قرآن کریم مطرح شده و خداوند تبارک و تعالی برای آنکه بدکاران را متنبه و به تعبیر امام علیه السلام آنان را بیازارد از محسنین به طور مکرر تمجید و تعریف کرده و پاداش های متنوعی را برایشان در دنیا و آخرت در نظر گرفته است.

پاداش بزرگ

لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ (1)
نیکوکاران و پرهیزکاران پاداشی بزرگ دارند.

نیکوکاران محبوب خدا هستند

وَأَحْسَنُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (2)
آنهایی که کار نیک کنند خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.

پاداش خدا برای نیکوکاران از کار نیکشان برتر است:

وَالَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذَلِکَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا وَیَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ (3)
کسی که سخن راست بیاورد و آن کسی که او را تصدیق کند آنها از پرهیزکاران هستند برای آنان آنچه بخواند نزد پروردگارشان آماده است که این پاداش نیکوکاران است تا خداوند بدترین کارهایی که انجام داده اند محو کند و پاداش آنها را بهتر از آنچه عمل کرده اند عطا نماید.

ثواب دنیا و ثواب آخرت متعلق به نیکوکاران است.

فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَهِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (4)
در نتیجه خداوند پاداش این دنیا و ثواب نیک آخرت را به آنها داد و خدا نیکوکاران را دوست می دارد.

حالا اگر این شیوه قرآنی را درباره عمل خوب افراد بجا آوریم بدکار هم متوجه اشتباه و لغزش هایش می شود و هم در مقام توبه و بازگشت به سوی پروردگار و اصلاح اعمالش بر می آید.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-05-07] [ 09:35:00 ق.ظ ]




 تقوا به طور مستقيم از ناحيه اخلاقي و معنوي به انسان آزادي مي دهد و او را از قيد بندگي هوا و هوس آزاد مي كند، رشته حرص و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش بر مي دارد، و به طور غير مستقيم در زندگي اجتماعي هم آزادي بخش انسان است.

انسان همیشه درپی تکامل بوده و لازمه اين امر این است كه يك زندگي انساني متعالی اختيار كند. تحقق زندگی انسانی متعالی هم مستلزم این است که از اصول معين و مشخصي پيروي كند و شرط اينكه از اصول معين و مشخصي پيروي كند اين است كه خود را در چهارچوب همان اصل محدود كند و خود را “نگه” بدارد.

نام اين خود نگه داري كه مستلزم ترك اموري است “تقوا” است. نبايد تصور كرد كه تقوا از مختصات دينداري است از قبيل نماز و روزه، بلكه تقوا لازمه انسانيت است. انسان اگر بخواهد از طرز زندگي حيواني و جنگلي خارج شود ناچار است كه تقوا داشته باشد. چيزي كه هست تقواي ديني يك علو و قداست و استحكام ديگري دارد و در حقيقت تنها روي پايه دين است كه مي توان تقوايي مستحكم و با مبنا به وجود آورد و جز بر مبناي محكم ايمان به خدا نمي توان بنياني مستحكم و اساسي و قابل اعتماد به وجود آورد.

تقوا، اعم از تقواي مذهبي و الهي و غيره، لازمه انسانيت است و خود به خود مستلزم ترك و اجتناب و گذشتهايي است. با توجه به اين مطلب خصوصا با در نظر گرفتن اينكه در زبان پيشوايان بزرگ دين از تقوا به حصار و حصن و امثال اينها تعبير شده، ممكن است كساني كه با نام آزادي خو گرفته اند و از هر چيزي كه بوي محدوديت بدهد فرار مي كنند چنين تصور كنند كه تقوا هم يكي از دشمنان آزادي و يك نوع زنجير است براي پاي بشر!

باید گفت كه تقوا محدوديت نيست، بلکه مصونيت است و فرق است بين محدوديت و مصونيت. اگر هم نام آن را محدوديت بگذاريم محدوديتي است كه عين مصونيت است. به عنوان مثال، بشر خانه اي مي سازد اتاقي با در و پنجره اي به دور خانه اش ديوار مي كشد. چرا اين كارها را مي كند؟ براي اينكه خود را در زمستان از گزند سرما و در تابستان از آسيب گرما حفظ مي كند، براي آنكه لوازم زندگي خود را در محيط امني كه فقط دراختيار شخص خود اوست بگذارد. زندگي خود را محدود مي كند به اينكه غالبا در ميان يك چهار ديواري معين بگذرد.حالا نام اين را چه بايد گذاشت؟آيا خانه و مسكن براي انسان محدوديت است و منافي آزادي اوست يا مصونيت است.

تقوا هم براي روح مانند خانه است براي زندگي و مانند جامه است براي تن. در قرآن مجيد از تقوا به جامه تعبير شده است. در آیه 26 سوره مباركه اعراف بعد از آنكه نامي از جامه هاي تن مي برد مي فرمايد: و لباس التقوي ذلك خير؛ يعني تقوا كه جامه روح است بهتر و لازم تر است.

زمانی مي توان نام محدوديت را روي چيزي گذاشت كه انسان را از موهبت و سعادتي محروم كند، اما چيزي كه خطر را از انسان دفع مي كند و انسان را از مخاطرات صيانت مي كند، آن مصونيت است نه محدوديت، و تقوا چنين چيزي است. تعبير به مصونيت، يكي از تعبيرات حضرت علی (ع) است. ایشان در خطبه 189 نهج البلاغه مي فرمايد: تقوا را حفظ كنيد و به وسيله تقوا براي خود مصونيت درست كنيد.

حضرت علی (ع) تعبيري بالاتر از اين هم دارد كه نه تنها تقوا را محدوديت و مانع آزادي نمي داند، بلكه علت و موجب بزرگ آزادي را تقواي الهي مي شمارد. حضرت در خطبه 228 مي فرمايد: تقوا كليد درستي و اندوخته روز قيامت است. آزادي است از قيد هر رقيت،نجات است ازهر بدبختي به و سيله تقوا انسان به هدف خويش مي رسد و از دشمن نجات پيدا مي كند و به آرزوهاي خويش نائل مي گردد.

رقيتها و بندگي هاي اجتماعي نتيجه رقيت معنوي است. آن كس كه بنده و مطيع پول يا مقام است نمي تواند از جنبه اجتماعي آزاد زندگي كند. در نتيجه درست است كه بگوييم"عتق من كل ملكه” يعني تقوا همه گونه آزادي به انسان مي دهد. پس تقوا تنها نه اين است كه قيد و محدوديت نيست، بلكه عين حريت و آزادي است.

 

موضوعات: گزارشات فرهنگی مدرسه  لینک ثابت
 [ 09:20:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم